ما از تغییرِ دیگران، ناتوانیم - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

376 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ندابشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1394 روز

    باسلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی زیبا

    روز 117 ام و تعهد من

    وقتی باورهای توحیدی رو کنار باورهای احساس لیاقت میذارم ،خیلی راحت میشه باگهام رو از همین اگاهی ها پیدا کرد

    اینک من خودمو لایق پولو ثروت زیاد بدونم ،لایق زندگیه با کیفیت بدونم و در جهتش قدمهای الهامی رو بردارم خیلی فرق میکنه با زمانی که خودمو لایق بدونم ولی از بقیه متوقع باشم

    چرا این مثالو زدم؟

    چون چندروز پیش با عزیزی راجب این‌موضوع صحبت میکردیم که بعضی افراد هستن خیلی راحت پولو ثروت از طریق های مختلف ،براشون میاد ،چون اگاهانه یا نااگاهانه خودشونو لایق میدونن

    ولی منوخود شخص دوس داریم خودمون تلاش کنیم خودمون قدم برداریم ،البته نه تلاشی که با سختی باشه،بلکه با لذت بر مبنای اگاهیامون ازاین سایت مقدس،موقع گوش دادن به این فایل،یک لحظه مکالمه ی ما برام مرور شد

    دیدم من درونا اینطوری نمیتونم قبول کنم و چرا نمیتونم؟

    من ایا میزان باورهای طرف رو میدونم که دارم قضاوت میکنم که اون فرد ،باور درست داره؟

    حتی نتایجه فرد هم نمیتونه برای من مثال باشه،چون من نمیتونم اگاه باشم که اون نتیجه از چه طریقی حاصل شده!مثل دزدی ک خونه و زندگیه خوبی داره و من از دور بگم برای اون شده پس برای منم میشه و طرف خودشو لایق میدونه برای ثروته راحت!نه اتفاقا باورهای غلطی برای این نتیجه هست!پس چه بهتر که حتی نخوام نتایجه بقیه رو بررسی کنم

    اگه اون راهی که ورود ثروته برای اون فرد،به هردلیلی خراب بشه،ایا شخص تواناییه ادامه دادن داره ؟

    درسته که باورهای درست و احساس لیاقت مارو در مدار اتفاقات خوب قرار میده،در مدار راحتی و فراوانی،اما ممکنه یک اتفاق به ظاهر بد که البته در جهت ورود نعمات بیشتره ،بیفته،فرد چقدر میتونه ذهنشو کنترل کنه و دوباره بلند بشه؟باورهای‌توحیدی اینجا مهم هستن

    احساس ارزشمندی و لیاقتی که استاد راجبش در محصول لیاقت میفرماین،از نظر من یعنی بدون مذاکره ،راحتو خوبو اسان زندگی کردن

    یعنی من در این جهان ،یکتا هستم و هر لحظه به مسیری هدایت میشم که خواسته های من خیلی راحت اجابت میشن

    بدون تقلا

    بدون بحث

    بدون باج دادن

    بدونه احساس بد

    در نزدیکان،افرادی رو‌میشناسم که بهترین ماشین ،بهترین خونه و بهترین و بهترینها رو تجربه میکنه

    بدون اینک خودش قدمی برداره و هروقت بگه پول،همسرش براش محیا میکنه

    قبلترها میگفتم ،نااگاهانه باورهای درستی نسبت به ارزشمندیه خودش داره که راحت ثروت میاد،

    ولی مقاومتی‌در وجودم نسبت به این طریق وروده ثروت بود،

    وقتی به این روش فکر میکنم ،ضعف باورهای توحیدی پیدا میشه

    به هردلیلی اگه اون همسر،نخواد پول بده ،ایا اون فرد جز اینه که حالش بد بشه و احساس قربانی بودن بهش دست بده؟

    زمانی‌میتونم بگم من باور احساس لایق بودن دارم،که بدون قیدو شرط ،نعمتها وارد زندگیم بشه ،

    نه اینک چون کسی خیلی راحت داره منو ساپورت میکنه بگم من بخاطر باورامه که این چنین راحت پول میاد

    نه اینکه،چون من باور دارم که ورود ثروت حتما باید با قدمهای من برداشته شه ،نه!

    اتفاقا،من باور دارم ارزشمندم و در این جهان به مسیرهایی هدایت میشم که خیلی راحت،خواسته های من اجابت میشن،از طریق دستان خداوند با باورهای توحیدی درست ک ورود فراوانی و ثروت ها کمک به پیشرفت جهان میکنه و خیلی باورهای دیگ

    من اصلا راجب چگونگیها حرف نمیزنم

    چون با اگاهی های استاد،به این درک رسیدم که چطور و چگونه بمن مربوط نیست فقط محقق شدن و احساس داشتنش و تصورش کاره منه!

    تحقق اون خواسته ،از کدوم باوره؟ این مهمه برای من

    و اگه اون مکالمه برام یاداوری شد،و اصلا نمیدونم چرا اینجا حرفهای این لحظه ی ذهنمو نوشتم،بابت اینکه که بدونم ایا اشغال ها رو دارم میریزم زیر مبل؟؟

    باید باورهای توحیدی ،خودشونو نشون بدن

    این اگاهی های امروزه روز شمار، راجب یک‌ملتو کشوره

    ولی من حتی به اندازه ی همین چند نفر ادمها در خانواده هم ،این تضادها و مشرک بودنها رو میبینم و ناتوانم در تغییر

    من که یک مشرک بزرگ بودم،توانام فقط در تغییر خودم و هر دفعه از یک بعدی،شرکها با این همه تمرین میاد بیرون

    پس چطور گاهی با پدرو مادرم راجب عقایدو باورهاشون حرص میخورمو بحث میکنم؟؟

    ممنونم از استاد و این انرژی مطلق،که من بجای اینکه درگیر مباحث بیرون از خودم باشم،به درونم سفر میکنم و لایه های زیرینه باورهامو میکشم بیرون و این یعنی ارامش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1326 روز

    به نام خدای معجزه ها

    یادگار 117

    سلام استاد عزیزم و مریم مهربونم

    سلام به همه همراهان این مسیر الهی

    خیلی ممنونم از فایل فوق العاده و با اگاهی عالی

    چقدر حال ادم خوب میشه وقتی به قول استاد هر روز ورودی های عالی به مغزمون میدیم

    خدایا هزاران بار شکرت

    و چقدر محتوای این فایل برام جالب و عبرت انگیز بود

    اینکه ما نمیتونیم هیچ کسی رو تغییر بدیم

    واقعا این کار به هیچ وجه شدنی نیست

    و کاری بود که من مدت ها درگیرش بودم و فکر میکردم میتونم خواهرمو و خانوادمو تغییر بدم و بهشون زندگی جدیدی هدیه بدم

    دلم میخواست منی که تو این مسیر بودم و هر روز داشتم به لطف الله نعمت های عالی به زندگیم می اوردم به خانوادمم هم هدیه بدم

    اما دیدم واقعا به هیچ وجه نمیشه نگرش شخصی رو عوض کرد وقتی اون شخص اصلا خودش نمیخواد عوض شه

    تازه اغلب به من میگفتن این سایت کل پولاتو میخوره اخرشم هیچی به هیچی

    و من هم همیشه لبخند میزدم و میگفتم اوکی

    و کم کم یادگرفتم باید خودم تنهایی مسیرمو برم و نعمت ها سهم منه که خواستم زندگیم عوض شه و خواستم این مسیر مقدس رو برم

    نزدیک ی ساله با سکوت روال زندگی خودمو میگذرونم و به لطف الله هزاران نتایج عالی گرفتم و هیچ کاری به هیچکدامشون ندارم و جالب اینجاست که هنوز معتقدن مسیر من اشتباهه

    که من بعد از عیدی بحثی که پیش کشیدن بهشون گفتم لامصبا شما واقعا نتیجه منو نمیبینین؟؟

    گفتم شما نمیبینین که ماهانه چقدر دارم اجاره دفتر و خونه میدم؟

    نمیبینین که امسال طلا خریدم؟

    نمیبینین که اینقدر لباس مارک خریدم؟

    نمیبینین که دوبار مسافرت رفتم؟

    پس پول اینا از کجا میاد؟؟؟

    دقیقا تو جمعی که نشسته بودیم بهشون گفتم فقط همین شماها هر کدام چقدر به من بدهکارین؟؟

    شما حداقل بدهی خودتون رو هم نمیبینین؟؟؟

    واقعا ادم کفری میشه وقتی این همه نتایج هر روز جلو چشمشونه ولی بازم میگن الکی این مسیرو میری

    تا اینکه چند وقت پیش دیدم خواهرم انگاری برنامه شکرگذاری راه انداخته و از من پرسید که تو کامل همشو رفتی منم گفتم من بجز این سایت جایی نرفتم و هر روزم دارم انجام میدم

    و دیدم انگاری دفتر داره و ی چیزایی مینویسه و دیدم که جدیدا کلا حرف و حدیثش شده همه چی به ذهن ادم ربط داره

    من انصافا حتی ی کلمه هم حرف نمیزنم که بخوام حرفشو تایید کنم

    گفتم باید خودش مسیرشو پیدا کنه

    و چقدر خوشحالم حداقل اینقدر رشد کردم که تشخیص دادم مسیرم به خودم ربط داره و دلیلی نداره برای اثبات مسیر خودم ایقدر انرژی صرف کنم

    و ی روزی گفتم دختر این انرژی رو بزار رو خودت و به باورهات شاخ و برگ بده

    نمیخواد الکی دایه مهربان تر از مادر بشی

    و خدارو هزاران بار شکرت

    و واقعا این فایل بازم بهم درس های عالی داد که دختر تو دنبال تغییر هیچ کسی نباش جز باورهای خودت

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مهدی صالحی گفته:
      مدت عضویت: 2267 روز

      سلام

      درود برشما دوست عزیز

      من روز شمار تحول زندگی رو دنبال میکنم و شما فایل های بعدی هستید چون روال دنبال کردن روز شمار، جوری هست که من که الان فایل رو میشنوم و کامنتا رو میخونم رد پا و نوشته های دوستانی که این فایل رو گزروندن رو میبینم .

      و چقدر زیبا از درک و تجربیاتتون مینویسید . سپاس از شما ساناز عزیز و بقیه دوستان و سایت بینظیر استاد.

      من خودم به شخصه یه ادم روانی هستم که برای دیگران روانشناس خوبی هستم میخام کمک کنم ولی بدرد خودم نخوردم و به قول گفتنی من که این همه می چرم پس دنبه ام کو . دنبه از دید جامعه ثروت و باغ و ماشین و پارتی و دوست اشنا و روابط هست .

      چون نتیجه نداشتم حرفام هم ارزشی نداشتن. و فقط بخاطر دوستم داشتن یه سر تکون دادن و گفتن درسته افرین . ولی از حس دلسوزی و نصیحتی که بهم دارن میفهمم چه قضاوتی میکنن .

      من هم درد زور زدن برای تغییر دیگران رو کشیدم . درد توضیح دادن در حد رگ گردنم سفت بشه و اخرش بی انرژی شدن و بی اثر بودن حرفام رو کشیدم .

      و میگفتم باید نتیجه بدست بیارم تا احساس ارزش کنم وقتی حرف میزنم (یعنی بخاطر دیگران توجه کنن بهم و به به چه چه کنن دنبال نتیجه بودم تا الان که کامنت شما رو خوندم) و اونجا که گفتید بازم با این همه نتایج فکر میکنن روش و مسیر شما اشتباه هست ، یه هشیاری و بیداری اومد سراغم که به قول بچه های سایت کد اشتباه درون من هست . واقعا تصمیم گرفتم در سکوت فقط راه درست حودم رو برم و بخاطر لول پایین مالی احساس بی ارزشی و احساس بد نداشته باشم . حتی منتظرم دیگران بگن چکار کنم چون فکر و نجواها میاد که این مسیر شاید برای من نیس و برم راه غیر از این راهی که دوستان دنبال میکنید . این از بی ایمانی و نداشتن توکل من هست به خداوندی که هر کس خواسته به راه درست هدایت کرده .

      سپاس از کامنت زیباتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    امیر حسین ترابی گفته:
    مدت عضویت: 2126 روز

    سلام استاد عزیز ومریم جااان عزیز

    چه هوایی چه بارانی چه منظره ای چه اب ابی رنگ وچه درختان سر به فلک کشیده ای چه فضای مست کننده ای خدایااا صد هزار مرتبه شکر واینها همه وصدای خدااا که داره میکه به خودت بیا خدااا حال هیچ قومی رو تغییر نمیده تا خودشون تغییر نکردن

    خدااا داره میگه حواست رو فقط رو خودت بزار وتو به عالی ترین چیزها میتونی برسی به شرط اینکه خودت تغییر کنی وگرنه تا تغییر نکنی هیچ کاری خدا برات نمیکنه نکته ای که مدتهاست فراموش کرده بودم خدایااا شکر

    افرین استاد که واقعا درسهایی که میدید رو زندگی کردید وچه حجتی بالاتر از نتایج زندگی شما

    ایا حواسم هست به خودم به افکارم به اعمالم به توحیدم به رحمانیت ووهابیت و به فضل و قدرت ورب العلالمین بودن پروردگارم ایا حواسم هست به نعمتها ایا درک کننده نعمت ها وشکر گذار هستم ایا تلاش کامل میکنم از کفر وشرک خودم رو بکشم بیرون بیشتر وبیشتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    مینا وهاب زاده مرتضوی گفته:
    مدت عضویت: 1424 روز

    با سلام .

    مدتهاست دعای من اینه که خدایا هدایتم کم ، خدایا حمایتم کن. امروز دنبال یه نشونه بودم که حس و حالم خوب بشه . پارتنرم شخصیت نمایشی داره و شدیدا دنبال جلب توجه هست و این موضوع خیلی منو اذیت میکنه و خیلی دعواها با هم کردیم . منو خیلی دوست داره اما حریف شخصیت بیمارش نیست و صحبت و نصیحت و دعوا هیچ وقت فایده نداشته . دارم روی خودم کار میکنم اما باید اعتراف کنم اکثر مواقع نمیتونم بی تفاوت باشم و شدیدا خجالت میکشم از این رفتارش. امروز اتفاقی انگشتم خورد روی این فایل که ما از تغییر دیگران قاصر هستیم و باید تمرکزمون رو بذاریم روی خودمون. دوباره تلنگر خوردم .دوباره حواسم جمع شد که مینا تمرکزت رو بذار روی خودت. ممنونم از استاد عزیزم و خدا رو شکر میکنم که خدای مهربون حواسش بهم هست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1156 روز

    ما از تغییر دیگران ناتوانیم.

    سلام به استاد عزیزونازنینم ومریم عزیز و دوستان گلم.

    چ فایل ارزشمندی .

    عاجز بودن در برابر تغییر دیگران از جمله های کلیدی واساسی بهبود ما در روابط هستش.

    از خودم یه سوالی میپرسم.

    چرا دنبال تغییر دیگرانم؟!

    چون خودمو عقل کل می‌دونم.چون فکر میکنم من از دیگران بهتر وبیشتر میفهمم.

    چون خودمو مسئول می‌دونم.

    چون وابسته ام وآرامش خودمو در گرو تغییر دیگران میبینم.

    چون کنترل میکنم وتمام توجه وتمرکزم روی دیگرانه.

    گاهی چون دلم میسوزه دنبال تغییر کسی هستم.

    یه وقتایی هم چون میخام دیگران رشد وپیشرفت کنن دنبال تغییرشونم.

    یه وقتایی هم دنبال تغییر کسی هستم چون میخام از بقل اون شخص منفعت یا سودی ببرم.

    حالا میخام بگم وقتی دنبال تغییردیگرانیم چ اتفاقاتی برای ما میفته؟

    اول از همه که ازخودمون غافل میشیم وبه هیچ وجه نمی‌تونیم از خودمون درست مراقبت کنیم چون تمام توجه وتمرکزمون روی دیگرانه.

    دست به کنترلمونم عالی میشه .

    مدام ذهنمون تو فضای منفی‌ها وناجالب ها ونازیبایی هاس.وهمش دنبال مچ گرفتن اشتباهات دیگران هستیم.

    مدام پند ونصحیت میکنیم ،زیاد نظر میدیم والبته که نظرهامون شکل تحمیلی به خودش میگیره.

    خسارت می‌زنیم خسارت میخوریم .چون در این راستا ممکنه بامداخله های بی جامون دیگران آسیب ببینن.از طرفی ممکنه پیش بیاد خودمون تحقیر بشیم وخیلی جاها برخوردهای ناجالبی از سمت دیگران ببینیم که در شأن وشخصیت ما نباشه.

    همش میخاییم جای دیگران جلو اشتباهاتشونو بگیریم.

    فکر میکنیم ما خدای اونهاییم وباید ما ازاونا مراقبت کنیم.

    خیلی جاها با دخالتهام مانع رشد وپیشرفت طرف مقابل میشم .

    اکثر جاها میفهمیم که دیگران دوست ندارن ما اونا رو تغییر بدیم وتمایل دارن هرچند اشتباه ،کارخودشونو یا مسیر خودشونو انجام بدن و برن.

    خب باتوجه به این اتفاقات ب نظرتون اعصابی برای ما میمونه .البته که خیر.

    صددرصد همیشه خشم وعصبانیت تو‌ وجودمه .چون اتفاقات به اون شکلی که من میخام پیش نمیره .چون کسی توجهی به حرفای من نمیکنه.

    شاید ظاهراً بگن باشه ولی باز کاریو که خودشون دوس دارن انجام میدن.

    پس کاملا مشخصه که کاری بیهوده دارم انجام میدم ووقت وانرژی وزمانم رابرای هیچی هدر میدم.

    حالا چکار کنیم که دنبال تغییر کسی نباشیم؟

    اول ازهمه باور داشته باشم که من ازتغییر دیگران عاجز وناتوانم.

    تمام توجه وتمرکزم روی خودم باشه .

    بهتره دنبال بهبودی وتغییرات فکری و عملی خودم باشم.

    سعی کنم زوایه نگاهم رو نسبت به رفتارهای دیگران تغییر بدم.

    به جای جبهه گیری وجناح گرفتن ،درک متقابل از دیگران داشته باشم تا در صدد تغییرشون نباشم.

    ذهنمو آگاهانه کنترل کنم .

    ورودیهای مناسب به ذهنم بدم.

    اگه چیزی برخلاف میل من بود،خشمم رو کنترل کنم وباز توجهمو معطوف به جای دیگه کنم.

    اعراض کنم از هر چیز نازیبا وناجالب به خصوص از سمت دیگران.

    از خدای خودم کمک بگیرم.

    سعی کنم تو رفت وآمدم با دیگران ،حد تعادل داشته باشم وحتی جایی که نیازه ،خیلی کمتر یا اصلا رفت وآمدی نداشته باشم.

    از این طریق میتونم بهتر ازخودم مراقبت کنم وبه کسی هم آسیبی نزنم .

    حالا چند تا از تجربه های خودموبگم .

    تا وقتی که دنبال تغییر دیگران بودم هیچ موفقیتی تو هیچ زمینه ای حتی سلامتیم نداشتم چرا که همش به خاطر حرص خوردن ها یا عصبانی بودنم ،پا درد یا دست درد می‌کردم ،یه وقتایی هم سر درد شدید می‌گرفتم.

    استاد یه وقتایی میگن جایی که باید تغییر کنی ، خودت تغییر کن قبل از اینکه جهان بهت سیلی بزنه .

    من اینکارو نکردم وتو این زمینه بی نهایت از جهان سیلی وکشیده خوردم.

    تا اینکه با حال بدیهای ،بدی دچارشدم .طوری که احساس میکردم دیگران خیلی ازم دور شدن ووقتی کنارشون هستم بانگاهشون منو متوجه ی نفرت وکینه ی خودشون میکردن .

    خیلی جالب بود اونا هم یاد گرفته بودن منو زیر ذره بین خودشون بگیرن . از من خیلی انتقاد میکردن و همیشه در جستجوی عیب وایراد گرفتن ازمن بودن .انگار یه جنگی میون منو واطرافیانم سر گرفته بود.

    واین کاملا طبیعی بود.حالا میفهمم که اونا حق داشتن .

    وقتی من از حد و مرز خودم خارج میشم وبه حریم خصوصی دیگران تجاوز میکنم ،صددرصد اونا هم ساکت نمیشینن.

    فکر تغییر دادن من ، نشونه ی ایراد گرفتن از من بود.

    کاملا حق داشتن ناراحت بشن چون از نظر ونگاه اونا خودشون اوکی بودن وعیب ونقصها را در من می‌دیدن.

    اینکه اونا راحت نواقص منو به روی من بیارن ،از درست برخورد نکردن خودم بود .

    همیشه گفتم بازم میگم دیگران همیشه با رفتارهاشون همیشه باعث شدن که من متوجه ی نواقصم بشم. .این اونا هستن که چشمهای منو باز میکنن.حتی با بد برخورد کردنهاشون به من یاد میدن که چطور باهاشون رفتارکنم.

    واقعن ازهمشون ممنونم وعاشق همشون هستم.

    افرادی که در صدد تغییرشون بودم خانواده ی خودم و همسرم بودن.

    تو خانواده ی خودم به خاطر نگرانی هاواینکه خودم فرزند اول بودم احساس مسئولیت باعث می‌شد تو خیلی از کاراشون مداخله کنم.هیچ وقت نتیجه ی خوبی از اینکارم ندیدم .

    به خاطر همین حس که خودمو برتر ازاونا میدونستم یا بهتره بگم عاقل تر،ارتباط بینمون سرد شده بود.شاید ظاهری روابطمونو حفظ میکردیم اما قلبا از همدیگه رنجیده خاطر بودیم.که عاملشم من بودم.

    همیشه نگران این بودم که برادرم حواسش به خرج و مخارج خونش باشه .مبادا زیادی خرج کنه و سر ماه کم بیاره.وقتی می‌دیدم که برای خانوادش زیاد خرج می‌کنه ،لجم در میومد وبه هرطریقی شده بهشون حالی میکردم که مگه نمی‌دونید حقوقتون چقدره ؟پس چرا انقد بی رویه خرج میکنید؟

    یا خواهرکوچیکم زیاد از حجاب خوشش نمیومد،ومن تو اون دوران محجبه بودم .همش گیر بش میدادم وانتقاد ازش میکردم.

    یا اون یکی خواهرم بی نهایت مذهبی بود والانم هس .ازاوناییه که تعصب خاصی به مذهب داره .

    بنده خدا تهران زندگی می‌کنه هروقت میومد قم ،جروبحثمون میشد ومن از طرز پوشش خیلی بدم میومد.از حرفاش ، از اینکه همش داستانهای شهیدا رو میخونه .از اینکه چسبیده به این سران مملکت وسیاست..

    از سادگی مادرم همیشه حرص می‌خوردم .از اینکه احساس میکردم دیگران ازش سو استفاده میکنن ،غصه می‌خوردم وبش گوشزد میکردم .دلم براش می‌سوخت که انقدخودشو فدای این واون می‌کنه واز خودش غافله.

    هر باری که به مادرم می‌گفتم از خودت مراقبت کن ،نزار احترامت زیر پا بره.ازمن لجش می‌گرفت ومیگفت تو دخالت نکن.

    از پدرم که نگم براتون .یه موجودی مثل پدر استادهستش.

    دیگه اون که با تمام عیب‌ها ونواقصش ،غروری واسه خودش داره که اگه بش انتقادی میکردم ،حتمن بینمون دعوا ومرافه میشد.ولی باز من ،هربار اینکارو میکردم.

    تا اینکه دیدم نفرت ازپدرم تمام‌وجودمو گرفته ومن این حسو دوست نداشتم .

    هدف من ازتغییر پدرم این بود که یه کم به خودش بیاد.چون عیب‌های پدرم کاملا آشکار بود و همه میدونستن ولی خودش کتمان میکرد وفکر میکرد خودش ازهمه بیشتر میفهمه .

    الانشم همین طوره.منتهی من ناهید قبلی نیستم .

    بویی از احساس هم نبرده .یه پدر کاملا خنثی .بخصوص در رابطه با ما دخترها.

    یااینکه یه مدت دنبال تغییرات زنداداشام بودم .احساس میکردم اصلا خانوم خانه دار خوبی نیستن.به همین جهت همش از خودم میگفتم تا یه کم یاد بگیرن.که اونم نتیجه نداد.

    بله دنبال تغییرات تک تک خانوادم رفتم اما هیچ نتیجه ای عایدم نشد .اونا همونی هستن که بودن.

    واما همسرجان.

    اینکه دیگه کنارم بود.امونشو بریدم.بنده خدا رو که خیلی اذیت کردم .

    25سال تلاش برای تغییر همسر برای بدست اووردن یک زندگی بهتر.

    دیگه بابت همسرم نه یه اخلاق، نه یه رفتار،بلکه تو همه کاراش کار داشتم.

    کنترل شدید روی تمامی اخلاق ورفتارهاش.

    هرروز ازش انتقاد میکردم.

    هرروز در پی تغییر دانش بودم تا بلکه تو زندگیم به آرامش برسم وخواسته هامو بدست بیارم.

    اون موقع چیزی از قانون جهان نمی‌دونستم به همین جهت زیاد دست وپا میزدم.

    از همسرم درخاست برآورده شدن خواسته هامون داشتم ووقتی محقق نمیشد این همسرم بود که مورد سرزنش وانتقاد قرارمیگرفت.

    از همسرم خیلی عذر میخام چون خیلی اذیتش کردم.

    دمش گرم که بااین اخلاقای من ساخت تا اون چیزی که میخاست رو بدست اوورد.

    ایشون همسری مهربان همسری که تمرکزش به منفی هاش نباشه ومثبتهاشو ببینه میخاست که خدا روشکر در حال حاضر باتغییرات خودم ،هم خودم به آرامش رسیدم وهم ایشون به خواستشون رسیدن.

    بله من سیلی ای که لازم بود رو از جهان خوردم تا زانو زدم و گفتم غلط کردم.

    راهو اشتباهی رفتم.ببخشید ای زمین وزمان که انقد به شما ها ستم کردم .منظورم تمامی کسانی بود که من اذیتشون کرده بودم وبه خاطر مداخله های بیجام برای تغییرشون ،دلشونو شکسته بودم.

    تصمیم گرفتم .

    اقراربه ناتوانی خودم کردم.

    تسلیم شدم تا از اینجا به بعد تمام توجهم برای تغییرات خودم باشه .

    واینکه تمرکزم روی مثبت‌های هر فردی باشه.

    الان طوری شده که هر اتفاقی بیفته هراتفاقی ،بین من وهرشخص دیگه ،تو وجود خودم دنبال ایراد میگردم.واین بهم آرامش میده وباعث میشه از کسی نرنجم وهمه رو دوست داشته باشم.

    شاید لحظه ای حالم بد بشه اما سریع ریکاوری میشم ومتوجه میشم هرچی که هست از خود منه.

    این من هستم که با فرستادن فرکانسهای خوب وبدم ،از دیگران خوبی یا بدی دریافت میکنم .

    باید سیقل داده میشدم .

    تمام تلاشمو کردم.

    الان شدم ناهید دوست داشتنی.

    ناهیدی که عزت نفس واحترامش پیش همه بالاس.وب نظر میاد همه دوسش دارن چون ازدیگران لطف ومحبت زیادی دریافت میکنه .

    دیگه دخالت تو هیچ اموری نمیکنم که به من ربط نداشته باشه.

    نظر یا پیشنهادی هم نمیدم جایی که به من ربط نداشته باشه.

    سکوت میکنم .اگه چیزی ببینم یا بشنوم که با افکاروباورهای من ،هم خونی نداشته باشه ،سکوت میکنم وبه خودم میگم «بتوچه»یا «بمنچه».

    کلمه بتوچه وبمنچه خیلی کمکم می‌کنه وبهم یاد آوری می‌کنه که ناهید ایست ! ناهید ساکت !تا وقتی کسی خودش ازم سوالی نکنه یا نظری نخاد،دیگه دخالت نمیکنم.

    هرکسی با هر عقایدی وباهر نگرشی، افکاروباورهاش برای خودش ارزشمنده پس همانطور که خودم دوست ندارم کسی دنبال تغییر من باشه منم دست ازتغییردیگران برمیدارم.

    امروز عاشق دیگران هستم.

    ودیگران را همانطور که هستن، دوست میدارم.

    همه برام عزیزن .

    اینو فهمیدم که هیچ کس با بد بودنش و خلق و خوی بدی که داشته باشه ،نمیتونه به من آسیبی بزنه مگر اینکه من در فرکانس خوبی نباشم.

    اگه من در مسیر درستی وراستی باشم هماهنگی بین ،من وجهان وخدای خوبم هیچ بدی رو جذب نمی‌کنه حتی اگه فردی واقعن بد باشه.

    منه خوب ،وجه ی خوب آدما رو جذب میکنم .

    اگه نتونستی جذب کنی پس هنوز ایراد از خودته.

    خدایا شکرت ،خدایا ممنونم ازت که بالاخره تونستم دست از تغییر دیگران بردارم .اینکه تقلا نزنم که دیگران شکل من بشن .

    هروقت تونستیم دیگران را همانطور که هستن دوست داشته باشیم اونوقته که تونستیم درست روی تغییرات خودمون کار کنیم .

    ومن امروز افتخار میکنم به خودم که نمیگم عالی ولی خیلی خیلی بهتر ازقبلم هستم.

    نتایج فوق العاده ای هم دیدم پس همین مسیرو ادامه میدم.

    ازاستاد بینظیرمم سپاسگزارم چون آموزه ها وتجربیات ایشون در من تاثیر گزاره بوده .

    خداهمگیمونو حفظ کنه .

    همیشه در پناه خودش باشیم .

    خدا نگهدار استاد عزیزمون باشه همیشه وهمه جا.

    قربونت بشم استاد جونم که خیلی میخامت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      آرزو نظامی گفته:
      مدت عضویت: 1543 روز

      سلام درود خدمت دوست عزیز ناهید جان خیلی کامنتون قشنگ بود واقعا لذت بردم چون منم خودم هیمنجوری بودم وهستم الان من بیشتر دنبال تغییر همسرم هستم ولی باکامنت شما تصمیم گرفتم رهاش کنم بخدا بسپارم و دنبال تغییر شخصیت خودم باشم نه دیگران

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مریم غدیری گفته:
    مدت عضویت: 3768 روز

    سلام به استاد عشق و توحید ، سلام به خانم شایسته ی توحیدی و سلام به هم فرکانسی هام

    استاد این فایل به تنهایی یک دوره و محصول هست و میلیون دلار می ارزه،‌اگه من مریم الان در این لحظه ی مقدس بتونم درکش کنم و به آگاهی هاش عمل کنم. خدا رو صد هزار مرتبه شکر که در مدار این آگاهی بودم.یک ساعت قبل از اینکه بیام توی سایت یک اتفاقی افتاد که به خودم گفتم تو که ادعات میشه شاگرد استادی الان درست رفتار کن.

    استاد توی ۲۰ دقیقه تونستم به احساس خوب برسونم خودمو و کانون توجهم رو کنترل کردم. نمی نویسم چی شده چون نمی خوام تکرارش کنم. بعد که به احساس خوب رسیدم اومدم توی سایت و این فایل آسمانی را دانلود کردم. خدا رو صد هزار مرتبه شکر . چقدر چقدر چقدر چقدر به آگاهی هاش نیاز داشتم و دارم و خواهم داشت. این یک اصله خیلی خیلی خیلی مهمه. ۵تا ستاره باید جلوش بزنم که مریم تو فقط توانایی تغییر خودت رو داری. فقط خودت. اکثر آیه هایی که بهمون گفته اید را توی اتاقم زده ام که همیشه جلوی چشمم باشه. اینم بهش اضافه میشه.

    استاد این مقایسه ای که کردید بین جنگ ایران و عراق و تاریخ را ورق زدین عالی بودش. اون موقع که جنگ در افغانستان بود از ماهواره می دیدم که چقدر سرباز امریکایی اونجان. مصاحبه هاشون را میشنیدم و برام سؤال بود که چرا اینا از اون ور دنیا اومدن این ور دنیا و دارن میجنگن، از خانواده هاشون دور شده اند، کلی نگرانن. و جوابی نداشتم . و حالا چقدر قشنگ توضیح دادین که داستان تغییر چیه . خدایا این فایل چی بود ….به شدت عالی بودش . چقدر این آگاهی ها برامون مفیده فقط خدا میدونه.

    خدایا شکرت. استاد ما داریم می آییم.۹ ماه دیگر پیش شماییم. توی پرادایس. استاد دفتر سال ۸۷ را هم میارم.البته اون موقع عمل به آگاهی هام صفر بودش. و دفترچه ی جنبه های مثبت زندگی من ، دیوونشم ، اینقدر خوشگله. من تا آخرین نفس متمرکز بر خودم باید باشم . مریم اگر بخواهی ثانیه ای تلاش کنی که فرد دیگری را تغییر بدهی یعنی جاهلی… تا خون در رگ من است تغییر دادن خودم اولویت است. عاششششششششششششششششقونیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    زهراء گفته:
    مدت عضویت: 3446 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیزم و مریم عزیزم که چقدر دوستش دارم

    سلام به دوستان عزیزم

    استاد هرچقدر میگذره بیشتر با تمام وجود حس می کنم که شما چقدر انسان فوق العاده ای هستید.

    هر فایلی میاد هر روز روی سایت و من که بلافاصله میبینمش(جدیدا به این شیوه عمل میکنم که یک دور فقط گوش میدم و دور بعد مینویسم.چون با نوشتن تمرکزم خیلی بیشتر است)پیش خودم میگم این آدم چطور اینقدر خوبه و این قدر با بینش درست به مسائل نگاه میکنه.الان دارم به خودم میگم که معلومه اینطور باشه ،اون این همه سال تفکر و تعقل و تحقیق کرده و به طور واقعی به خدا رسیده .استاد شما نمونه ی یک ذات درست و همان تعریف آدم با وجدان که در اجتماع رایج است، هستید.

    درباره ی افغانستان راستش وقتی شنیدم منقلب شدم و برای زنان آن سرزمین ناراحت.سعی کردم که کنترل ذهن کنم اما کمی سخت بود. چه جالب که در فایل قبلی که گفتگو با دوستان بود یک دختر افغانی با شما صحبت کرد.سعی کردم اخبار را اصلا نشنوم.

    و حالا امروز شما با بیان فوق العاده و نگرش درست جوری ذهنم را روشن کردید که دیگر هیچ خبری از آن ناراحتی برای زنان افغان نیست.بله مردم افغان خودشان این شرایط را برای خودشان بوجود آورده اند.و تا بوده همین بوده و تا تغییر در خودشان ایجاد نکنند هم همین وضعشان خواهد بود.

    خدا خدای افغان هایی که به او ایمان دارند هم هست .و خداوند هر کسی را که ایمان داشته باشد را به شرایط خوب هدایت میکند.و نیازی به ناراحتی برای آنها نیست.و طبق آموزه های شما دلسوزی معنایی ندارد.

    انسان فراموشکار است اما خدا را شکر که ما اینجا را داریم که اگر هم از مسیر خارج شویم.دوباره به ما یادآوری میشود و آگاه میشویم.

    فقط ما باید آدمهایی باشیم که گوش شنوا و قلب بازی برای این آگاهی ها داشته باشیم.

    چقدر آن باران پس زمینه زیبا و لطیف و پر از حس خوب است.

    خدارا شکر که میتوانم این زیبایی هارا را ببینم.خدارا شکر که با آدمهای سطح بالا و با خدایی مثل شما آشنا هستم.آدمهایی با روحیه لطیف و خدایی و قوی

    استاد شما نقطه ی مقابل هرهری مذهب بودن هستید.

    براتون تندرستی همیشگی و شادی و سعادت رو آرزو دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    ملیحه نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1800 روز

    سلام ب خانواده بزرگ عباسمنش

    مثل همیشه فوق العاده و تحسین میکنم این همه اعتماد بنفس.این همه درمسیر بودن.این همه توحیدی بودن.این همه توجه ب خودتون و مشرک نبودن و قدرت ندادن ب عوامل بیرونی

    حقیقتش اول میخاستم گوش ندم این فایل رو چون شرطی کردم ک ب اخبار بد توجه نکنم

    اما۱ چیزی تو درونم ک همون الهام جون درونمه گفت گوش بده

    و واقعا چقددررررررر پند اموزه

    واقعا نمیدونم دیگه چطور خدایا باید بما درس بده تا مابفهمیم

    وقتی این اتفاقات میافته بیشتر باور میکنم ک ما چقدرررررر تو بیراهه میریم و همون بیراهه ک خودمون انتخاب کردیم برام درست و زیبا دیده میشه (همون ریشه ز ی ن در قران ک بهش اشاره کردید امروز تو فایل ۳ حجاب))اما عافل ازاینکه ب نتایج زندگیمون نگاه نمیکنم تعقل نمیکنیم تفکر نمیکنیم متاسفانه

    و واقعا جای بسیااار تفکر داره

    نمیخام حرف قشنگ بزنم

    میخام حرفی بزنم ک با عمل بوده

    برای من بارهاااااااا اتفاق افتاده هرروقت فکرکردم یکی دیگه باید بیاد و زندگی منو درست کنه بشددددت صربه خوردم

    افسرده شدم

    بیزار و ناامید از زندگی و خدا

    اما اونجا نمیدونستم ک مقصر خود مشرکم هستم ک قدرت رو از خدا گرفتم دادام ب پدرم.مادرم.برادر و….

    تازه شاکی هم بودم چرا خدا کمکم نمیکنه🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

    میخندم چون واقعا خنده دار شده الان برام این حرفها

    همیشه میگم خود کرده را تدبیر نیس

    واقعا ب عینه دارم تو این روزها تجربه میکنم همه چیز از درون من شروع میشه

    الان بیشتر درک میکنم سخن حصرت علی رو ک ((اگه میخای خدا رو بشناسی اول خودتو بشناس یعنی چی)))

    الان بیشتر درک میکنم از داستنهای و مثالهای قران ک وقتی تومسیر درست باشی موقع عداب تو ازاونجا رفتی

    تر و خشکی باهم نمیسوزن

    الان میفهمم تو تعییر کنی همه چیز تعییر میکنه برات و تو جابجا میشی حتی میری۱کشور دیگه ب راحتی

    الان میفهمم من از درون تعییر کنم دنیای بیرونم ب موازات من تعییر میکنه فارق از جنسیت و نزاد و تحصیلات و…

    الان میفهمم همه جیز از من شروع میشه

    هدایت از من شروع میشه

    نعمت از من شروع میشه

    الان میفهمم چرا من اشرف مخلوقاتم

    ((نه اینکه کامل فهمیده باشم ها نه اما فهمیدم موصوع چیه))

    امروز ک داشتم این فایل رو گوش میدادم ۱چیزی ب دهنم رسید

    ادمهای بیرون بازتاب درون من هستند

    اگه باخودم درصلح باشم عاشق خودم باشم

    همین برخورد و نگاه رو دریافت میکنم

    و انگار تو دنیا فقط منم و خدا

    انگار من نقش اول زندگی خودمم و بقیه سیاهی لشکر برا اینکه بمن کمک کنند من نقشمو عاااالی ار بازی کنم.رسالتمو درست انجام بدم

    فقط نطر من و خدا ک کارگردانه مهمه

    نمیدونم تمثیلم درسته یانه اما الان ب دهنم رسید نوشتم

    وقتی کسی بازگره فقط نطر کارگردان مهمه براش و اینکه خودش از خودش راصی باشه

    نه بقیه سیاهی لشکر

    براخودم مینویسم ک بیام فقط رو خودم کارکنم.ب خدای درونم اعتماد کنم

    بیشتر توکل کنم

    خودمو لایق بدونم

    و بیاد بیارم داستانها و مثالهای قران رو ک در مسیر درست باشم هدایت میشم ب مکان امن ب راحتی

    ب اسونی

    دست بردارم از درست کردن دیگران

    اینو بارها تجربه کردم ک بخام کسی رو تعییر بدم

    الان همه حواسم ب خودمه تا از درون خودمو درست کنم

    هرکسی بخاد تعییر کنه دستان خداوند ب کمکمش میان

    و اینکه هرکی هرجاهست جای درستشه

    امیدوارم ک همیشه هاطرم باشهاگه بیرونم بهم ریختس

    یعنی درون من مشکل داره

    ن دولت

    نه ادمها

    ن پدر ن مادر و…

    همه چیز درون منه و بس

    ببینهاااایت لزتون سپاسگدارم استاد ثروتمندم و بااعتماد بنفسم ک انقدررررررر عالی شیوا واصح توصیح میدید و اگاهی هاتون رو باما ب اشتراک میزارید

    روزهاتون پراز شادی و ارامش😘😘🤩😍😍🤩😘😘🤩😍🤩😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    محمد مهدی عباسی گفته:
    مدت عضویت: 983 روز

    به نام خدا

    روز 117

    ما از تغییر دیگران،ناتوانیم

    تجربه ای که میخواهم تعریف کنم تا برای خودم رد پا و برای دوستان تجربه ای شود.

    اوایل که با فایل های استاد آشنا شده بودم و فقط تعدادی فایل گوش میدادم ،با فایل 3برابر کردن درآمد در یکسال آشنا شدم و تعهد دادم.

    بعد از یکسال که به آن درآمد رسیدم خیلی خوشحالم عالی فقط میخواستم به همه کمک کنم تا درآمدشان را افزایش دهند تا هم مسیر شویم.

    با پدرم بحث میکردم برای اینکه او هم این کار هارا انجام دهد و درآمدش را افزایش دهد،ته حرف هایشان این بود:تو که چیزی (مادی) نداری.

    من از مسیر درست دور و دور میشدم و بعد از آن تصمیم گرفتم با هیچ کس در این مورد حرف نزنم و نتایجی که به دست می آورم گویای همه چیز باشد.

    در قانون آفرینش جلسه اول استاد این موضوع را توضیح داده اند با هیچ کسی حرف نزنید تا نتایج با آنها حرف بزند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 705 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    117. رور شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا

    چقدر این فایل منو یاد اوایل ورود به سایت انداخت

    چقدر میرفتم به خانواده ام میگفتم و وقت میذاشتم و حتی میگفتن خودت عمل میکنی که ایراد مارو میگیری یا میخوای با هم تمرین کنیم

    و من هر بار تلاش میکردم که چیزی نگم و نمیتونستم جلو خودمو نگه دارم و میگفتم

    تا اینکه یه روز من با درکی که در مورد دوره قانون سلامتی داشتم ، و در مداری بودم که متوجهش نشده بودم و به مادر و خواهرم گفتم که استاد عباس منش میگه یک بار در روز غذا میخوره و منم میخوام این کارو بکنم

    البته سه وعده رو میخوردم ولی کم شد مقدار غذام

    و من بعد تقریبا یک ماه و باتوجه به اتفاقایی که افتاد و درسایی که گرفتم

    که فهمیدم درست متوجه نشده بودم حرفای استاد عباس منش رو و به مادرم و خواهرم گفتم

    حتی خواهرم هم شروع کرده بود و چیز زیادی نمیخورد و من خودم 3 کیلو لاغر شدم

    و وقتی فهمیدم اشتباه متوجه شدم از اونروز بود که تصمیم گرفتم

    گفتم اگر من به کسی میگفتم و انجام میداد و حالش بد میشد من مقصر بودم

    این شد که من از اونروز که تصمیم گرفتم دیگه هر آنچه که درک کردم به هیچ کس بازگو نکنم

    چون یه وقتایی میشد من از فایلی یه درکی میکردم بعد مثلا یه هفته که تلاش میکردم به آگاهیا عمل کنم

    و دوباره گوش میدادم میدیدم که اشتباه متوجه شدم

    و تازه اونجا بود که فهمیدم استاد میگفت با توجه به مداری که قرار دارین متوجه میشین آگاهی رو دریافت میکنین نه بیشتر و نه کمتر

    این برای من درس بزرگی شد تا از اونروز و از شروع امثال دیگه کمتر و کمتر شده که بخام به مادرم بگم یا به خواهر و برادرم

    خداروشکر میکنم که الان بعد از هدف گذاری برای امثالم که تو فایل هدفگزاری سال استاد عباس منش گفتن ، از وقتی شروع کردم دیگه فقط مراقب رفتارای خودمم و با خدا حرف میزنم

    سکوت میکنم و میگم خدا تو هر لحظه خیر و شرم رو بهم الهام کن بگو چیکار بکنم چیکار نکنم

    خیلی خوشحالم که ظرفم بزرگتر شده

    و با دیدن این فایل خداروشکر میکنم و سپاسگزارم که درک کردم که من از تغییر دیگران عاجزم

    و تا خودشون نخوان من هیچ کاری نمیتونم بکنم

    یادمه بارها به خواهرم میگفتم بیا گوش بده یا میذاشتم گوش میداد یا حنی بهش گفتم بیا تو سایت ثبتنام کن و ثبتنام کرد

    ولی هر بار میگفتم گوش دادی میگفت نه

    و من بعدا به نتیجه رسیدم با درسایی که گرفتم که من باید روی خودم کار کنم و هیچ کاری با دیگران نداشته باشم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: