میزان تحمل شما چقدر است؟ - صفحه 36 (به ترتیب امتیاز)

812 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا علیپور گفته:
    مدت عضویت: 974 روز

    به نام خدای بخشنده ی بخشایشگر

    سلام بر استاد توحیدی من و بانو شایسته ی عزیز

    وچقد خداوند زیبا هدایت میکند به سمت خواسته هامون

    دقیقا یک روز قبل از اومدن این فایل جدید دنبال مفهوم صبر و تحمل بودم چندتا از فایل ها رو بررسی کردم ولی نتونستم مفهوم رو کامل درک کنم وقتی صبح دیروز واردسایت شدم وفایل جدید رو باز کردم دیدم استاد دقیقا درمورد چیزی که میخوام صحبت میکنه چقد زیباست وقتی میگن شاگردکه آماده باشه استاد ازراه میرسه

    اینطور زیباست قانون بدون تغییر خداوند

    استاد عزیزم بسیار سپاسگذارم از بابت این سری فایل های ارزشمندی که برامون میزارین میلیون ها ومیلیاردها میرزد و شما به رایگان دراختیار ما قرار میدید .

    استاد خوشتیپم چه اندام زیبایی بینهایت بار تحسینتون میکنم این حجم از تعهد و پایداریتون در راستای رسیدن به اهدافتون

    امروز با خودم عهدی بستم و خواستم درموردش بنویسم باشدبرای سالها بعد اثری برای خودم

    امروز که من بعد از حدود چند ماه ورودم به سایت میگذره باید بگم که چقد تغییر کردم وباید زندگیمو به قبل و بعد این چند ماه تقسیم کنم

    استادم از الگوهای تکرار شونده ی زندگیم بگم که با آموزشهای شما تونستم پیداشون کنم و حالا میفهمم که چقد الگوی تکرارشونده داشتم ولی فکر میکردم خب طبیعیه همینه که هست و به دنبال راه حل نبودم

    الگویی که هر چند وقت یکبار درحال تکرار شدنه و من حالا مچش رو گرفتم وقتی بهم گفتی که آره یکسری از الگوها هستند که نمیتونی کاری بکنی و باید پلن خودتو براشون بچینی و من دوباره فهمیدم بله این دقیقا همون الگویی که شما میگی هست و من دارم هی از کنارش میگذرم و باز دوباره تکرار میشه

    استادم امروز بعد از تکرار مجدد این الگو که بین من وهمسرم اتفاق میو فته در هرزمان که برای خرید و معامله یی که میخوایم انجام بدیم همسرم به شدت مقاومت در خرید ملک یا ماشین و .‌.. داره که این مساله در زمان خرید صورت میگیره و ما دچار مشکل میشیم و تا موقع خرید کلی تشنج داریم و من هم کلی اعصابم بهم میریزه که چرا همسر من اینقد توی خرید کردن و معامله دچار ترس میشه و همش در حال مقابله بودم که من میجنگیدم

    بله ولی امروز به خودم متعهد شدم که این قضیه رو تمومش کنم و پلن خودم رو بریزم

    امروز تصمیم گرفتم و قبول کردم که ایشون همین شخصیت رو دارن و تغییر نمیکنن و من باقبول این موضوع باید فکر برنامه ی دیگه یی باشم و هرزمان که خواستم معامله یی انجام بدم در زمانی باشه که خودم شرایط مالیشو دارم و قرار بر شراکت با ایشون نباشه و خودم تمام کارهامو انحام بدم و به ایشون هم کاری نداشته باشم چون من مسئولیت زندگی خودم رو بر عهده دارم وتمام

    استادم از تحمل وصبر گفتی وچقد زیبا بیانش کردی

    کجای زندگیم تحمل کردم و کجا صبر

    وقتی تنش های زندگیمو نگاه میکنم از رابطه یی که با همسرم داشتم و باورهایی که خانواده ها به ما داده بودند که صبر کن درست میشه بالاخره اخلاقش بهتر میشه بالاخره تغییر میکنه و کلی ترس ها از نگاه اطرافیان و اینکه من دارم صبر میکنم که شرایطم با تغییر شخصیت وخلق وخوی همسرم بهتر بشه در حالی که من داشتم تحمل میکردم با سختی فارغ ازاینکه من قادر به تغییر هیچ کس جز خودم نیستم

    بله من 18 سال از زندگی مشترکی که داشتم رو تحمل کردم به امید روزی که اون شخص تغییر کنه و ما باید تواین مسیر با هم باشیم به خاطر نداشتن توکل و ترس ها صبر کنم بچه م بزرگ بشه صبر کنم سنش بره بالاتر و تغییر کنه و حالا فهمیدم که چقد این بار رو به دوش کشیدم و حالا توان ادامه دادن رو ندارم

    استاد عزیزم از زمان آشنایی با شما درهایی به زندگی من بازشده که بینهایت بار تغییر کردم و دیگه تحمل نمیکنم برای ادامه ی زندگیم هیچ بی احترامی هیچ سختی رو تحمل نمیکنم و ترس هام رو گذاشتم کنار و حالا میبینم چقد همه چی بهتر شده شرایط همسرم رو پذیرفتم و به دنبال تغییر خودم هستم و ترس از نبودنش ندارم و از خداوند خواستم که من رو هدایت کنه تا تصمیم بگیرم و هر جا که لازم باشه جدا بشم و زندگی خودم رو ادامه بدم تحمل نمیکنم

    واما صبر و چقد لذتبخشه صبر و من برای رسیدن به درآمدم صبر کردم دانه ایی رو کاشتم ودرحال آبیاری اون هستم کاری رو طی یکسال هست که در شهر ی بزرگ شروع کردم ازصفر و حالا دارم نتایج این صبر رو میبینم کارم در حال پیشرفت هست درآمدم رو نزدیک به 3 برابر دارم میرسونم و مشتریانی که حالا هرروز به سمتم میان .من با لذت هرچه تمام تر دارم به جوانه دارم میرسم و میخوام شکوفا ش کنم ومیدونم که هرروز بهتر وبهتر میشم و به درآمدی که میخوام میرسم

    من از کارم لذت میبرم و صبر میکنم و توکل و ادامه میدم

    خداروشکر میکنم که دارین به ما مسیرهای لذت بخش زندگی رو نشون میدین

    وخدارو شکر میکنم که من هم دراین مسیر هستم ودارم رشد میکنم وشکوفا میشم

    خدایا عاشقتممم که منو هم مسیر این انسان های شریف کردی وتازه دارم زندکی رو درک میکنم

    عاشقتووونم

    درپناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1822 روز

    با سلام خدمت استاد گرامی، مریم بانوی عزیز که اینقدر زحمت میکشن در تدوین این فایلهای ارزشمند، و خدمت دوستان توحیدی ام… صحبت از تحمل شد یاد موضوع جالبی افتادم که این روزها خیلی بر سر زبان ها افتاده و ارتباطش با این موضوع… هوش مصنوعی.. هوش مصنوعی مبتنی بر یادگیری ماشین هست و ماشین از طرق مختلف خودش الگوریتم هایی رو خلق میکنه (مثل ایجاد پیوندهای نورونهای مغزی) و ارتباطات مختلفی رو بین مفاهیم مختلف ایجاد میکنه که در نهایت باید خروجی اون با نمونه هایی که از قبل بهش داده شده بسیار منطبق باشه تا بتونه در موارد مشابه حدث درست بزنه یا در تشخیص چهره و انجام عملیات هایی روی اون درست عمل کنه. ماشین از طریق آزمون و خطا خودش الگوریتم هایی میسازه که ما ازش خبر نداریم و چیزی که ما میبینیم اینه که چند درصد خروجی کار با یافته های قبلی مطابقت داره… خیلی جالبه… ما انسان ها هم در ارتباط با شرایط و اتفاقات باورهامون بصورت پیوندهای نورونی ساخته میشه و در دنیای بیرون تاثیر میزاره… مثلا یکی به پزشکی علاقه داره اما بخاطر اینکه پدرش که پزشک بوده و از مادرش جدا شده پیوند نورونی ایجاد شده بین پزشکی و طلاق و این باعث شده سالها واس پزشکی میخونه و قبول نمیشه… یعنی یه جورایی ما آدم ها قرن هاست داریم از این مدل هوش مصنوعی بطور طبیعی استفاده میکنیم. فقط یه تفاوت هایی هست… در هوش مصنوعی ماشین از مقایسه خروجی هاش با بانک های اطلاعاتی یا در مثلا مسیریابی از برخوردها یاد میگیره و الگوریتم هاشو میسازه اما ما یه نیروی هدایت گر فرا زمانی داریم که قبل از برخورد داره درست و غلط بودن رو بهمون نشون میده و مسیر اصلاح الگوریتم های مغزیمونو نشون میده و اون احساسه… احساس… مشکل اینجاست که ماها با احساسمون یکی میشیم و بخاطر همین رصدش نمیکنیم و نتیجه این میشه که میشیم همون هوش مصنوعی… با تعاملاتمون قوانین رو میسازیم و واقعیت ها رو تعریف می کنیم و درش زندگی میکنیم… این میشه که برای بدست آوردن موقعیت ها با هم میجنگیم… حسادت میکنیم تکبر میورزیم … تمام رذائل اخلاقی یجور ماشینیزه شدنه… وقتی با احساس مسیرو پیدا میکنیم هر روز لطیف تر میشیم … هر روز پیوندهای مغزیمون به اون آگاهی مطلق ما رو نزدیک تر میکنه و باز اصلاح میشه و باورها هر روز بهتر میشن…به قول اکهارت توله مشکل از اونجا شروع میشه که ما با ذهن یکی میشیم و ذهنی به جهان نگاه میکنیم و این ذهن نیمه هشیار با الگوهای خودش درد ایجاد میکنه… امید اینکه به جای تحمل کردن که نشانه همون ذهنی عمل کردنه با نگاه توحیدی و نگاه درست به احساسمون راه درستو بسازیم و از شهود الهیمون تبعیت کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 1007 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    کار ساز ما به فکر کار ماست

    فکر ما در کار ما آزار ماست

    سلام و درود به استاد عزیز ومریم جون

    استاد من سال 75 ازدواج کردم با اخلاق تند همسرم با شک هاش با فوش دادنش با کتک کاریش با تهدیدهاش با محدودیت هاش…ساختم و تحمل کردم با اینکه 18 سالم بود اون موقع و از زندگی زناشویی هیچی بلد نبودم.

    خیلی بد بین بود

    هزار حرف میزد که زن حق هیچ چیزی ندارد فقط باید اطاعت کنی

    من خودم لایق نمی دونستم هنوز هم ازش می ترسم…

    مردم می گفتن بچه دار بشی خوب میشه

    ولی با تحمل کردن من نه این که خوب نشد بلکه…

    وقتی از در میاد خونه خیلی می ترسم بچه هام هم هر کدوم میرن توی اتاق

    استاد همه فامیل می گفتن صبر کن ولی الان می فهمم اگه صبر بود حالم خوب میشد

    این تحمل بوده که ترس داشتم شرک داشتم دارم و نمی دونم تا کی تحمل کنم …

    فقط از خدا کمک می خوام خودم عادت کردم به رفتارش

    با اینکه خرجمون نمیده نمی زاره برم کاری برای خودم بکنم میدونم اینکه ازش میترسم شرکه

    ولی خیلی تهدید می کنه ولی تحمل کردم و می کنم

    استاد خواهش می کنم بیشتر این بحث رو جا بندازید

    حتی نمی تونم وقتی هست فایل بزارم یا گوشی دست بگیرم….

    از خداوند هدایت می خوام بهم شجاعت بده، ایده بده، راهکار بده، تنها چیزی هست که از دستم بر میاد

    خانمها رو ضعیف میدونه میگه نباید به خانم ها رو بدی استاد به خدا دیگه از حرفهاش حالم بهم می خوره

    هر روز توی ذهنم حرفهاش هست با خودم در گیرم

    انگار ریموتم دست خودم نیست

    استاد سپاسگزارم بابت تمام آگاهی هایی که به ما میدی

    خدا رو شکر برای سایت و بچه های سایت

    تنها کار من گوش دادن به فایل های شماست و کامنت بچه ها

    اون موقع هیچی از قوانین نمی دوستم همش گریه می کردم…

    خیلی کتکم میزد تا حرفی میزدم تا می تونست میزد

    الان دیگه کمتر توجه می کنم

    نمی دونم شاید خودم فرکانس بد فرستادم

    امیدوارم بتونم ذهنمو کنترل کنم

    نزدیک یک ماهی هست که یک روز زنگ زده من ندیدم عذر خواهی هم کردم نپذیرفت و قهر کرده

    ….ولی نسبت به گذشته کمتر گریه می کنم تحمل میکنم

    فهمیدم صبر چیه و تحمل چیه احساسم بد میشه ولی سعی می کنم از فرکانسش بیرون بیام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    عاطفه گفته:
    مدت عضویت: 1537 روز

    بنام خدای سخاوتمندم

    سلام خدمت استاد بزرگوار و خانم شایسته عزیز و همه دوستان

    من در تمام این سالها ( قبل از آشنایی با آگاهی های این سایت ) شرایط سخت و نادلخواه رو تحمل میکردم و حتی باعث افتخار خودم میدونستم و گاها برای همکاران جدید الاستخدام از تحمل اون شرایط سخت بعنوان نصیحت ، صحبت میکردم و به خودم میبالیدم ، شرایطی که اگر الان پیش میومد قطعا استعفا میدادم و شاید تا الان به دنبال علائقم رفته بودم و روزهای شادتر و مفیدتری رو در محل کار میگذروندم . استاد این روزهای زندگیتون ، این زیبایی های اطرافتون ، این آرامشتون و … رو برای همه دوستانم از خداوند متعال خواستارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    نازیلا مسلمی گفته:
    مدت عضویت: 1983 روز

    سلام به استاد و مریم بسیاررررر. دوست داشتنی و عزیزممممممممم من عاشقتونممممممم من عاشق خدایی هستم که شما رو خلق کرد با اینکه خیلی کم تو سایت اومدم این اواخر اما همیشه تحسینتون میکنم باورهای ناب نتیجه های ناب رو تحسین میکنممممممم

    استاد به خدا زندگیمو عوض کردید به خدا از وقتی شما رو شناختم کل زندگیم متحول شده

    من دیگه تحمل نمیکنم من نازیلای سابق نیستم من عوض شدم و دارم زندگیمو عوض میکنم تمام تمرکزم رو کار مجازی و مهاجرته چون یاد گرفتم از شما که خلق کنم یاد گرفتم تحمل نکنم و برای کارام راهکار داشته باشم تا همین دو ماهه پیش خیلی چیزا رو تحمل میکردم اما الان با تمام وجود هر روز دارم زندگیمو بهتر میکنم از روابط با همسرم گرفته تا نوع زندگی و ارتباط با خانواده

    من عاشقتونم وقتی دوباره پرادایسو دیدم جون گرفتم رویای کنه بیام آمریکا و شما رو از نزدیک ببینم و بگم چقدر باعث شدید من تغییر کنم

    به خداوندی خدا قسم من تا زنده ام همین مسیرو ادامه میدم چون جز این مسیر،هیچ مسیری رو نمی‌بینم

    عاشقتونممممممممممممممممممممممممممممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    ایمان متین فر گفته:
    مدت عضویت: 3166 روز

    به نام خدا

    با سلام و احترام

    موضوع تحمل و صبر در ذهن من با آگاهی ها و دوره هایی که از استاد دریافت کردم به برکت ” الله ” کاملا جا افتاده

    پرسه صبر و تحمل در ذهن من این طور تحلیل میشه

    باور قدرتمندی که در این زمینه خیلی ازش سود بردم اینِ که ” هر مسیر سخت ، مسیر نادرستِ ”

    پس با این باور قوی و باز کننده خیلی از مسائل میریم سراغ حل مسائل

    شرایط زندگیم ، رو خودم میسازم چطور؟ با باورهام

    کدوم باورها ؟ باورهای بنیادینم . باوری که در مغزم ملکه شده و رفتارم رو تشکیل میده

    از کجا بفهمم باور بنیادین شده ؟ اول از اعمالم

    بعد ادامه و مداومت در مسیر تا نتایج بیاد و وقتی نتایج اومد باید با ایمان و اعتقاد بیشتری ادامه بدم تا نتایج بزرگتر و پایدار بشه.

    اما مسئله اینجا چطور می تونم متوجه بشم دارم صبر می کنم یا دارم تحمل می کنم؟

    اولین نشونش راهنمای درون منِ. اگر احساس بهتر و خوشایند هرروزه ای رو دارم و روز به روز حسم بهتر میشه پس دارم صبر می کنم تا نتیجه بده و ایمان و امیدم تقویت میشه تا برسم به خواسته و هدفم

    اما اگه حسم بده ناراحتم غمگین هستم بی حوصله و بی انگیزه ام پس معلومه دارم تحمل می کنم

    حال میریم سراغ صبر

    اولا اینکه در قرآن به صابران اشاره شده و دلم قرص و محکم میشه که خدا بم تضمین داره میده که صابر ، نتیجه می گیره

    دوما ” موضوع هدایت چقدر این موضوع هدایت در برنامه های استاد تکرار میشه و هروقت عمیق بش فکر می کنم احساسم بهتر میشه و بیشتر دوست دارم به مسیر های ساده تر هدایت بشم پس اینم یک خبر خوشحال کننده که صبرم رو تقویت کنم و ادامه بدم

    سوما” قانون مهم تکامل : بنظرم کار من اینکه پله هام رو روزانه یکی یکی پیش ببرم ( دوره دوازده قدم )

    استاد من اصلا هیچی نمیتونم بگم راجب فایل ها و دوره هاتون

    میدونید چرا؟ چون به یقین رسیدم کلام خداست که از زبان شما جاری میشه

    ذهنم خیلی وقت ها با یک جمله تون قفل می کنه

    مثل این جمله که تو این فایل ارزشمند گفتین : ” وقتی تحمل کنی هدایت نمیشی ”

    یعنی چی ؟ یعنی دنیای دوقطبی

    یه مسئله هست یک نفر با ایمان صبر می کنه = هدایت

    یک فرد بی ایمان تحمل می کنه = هدایت نمیشه

    و زمان در حال سپری شدنِ وای نمیسه

    نهایتا فرد با ایمان به مسیر های بهتر هدایت ، هدایت ، هدایت میشه

    و فرد بی ایمان تحمل می کنه و نه تنها هدایت نمیشه بلکه روز به روز بد بخت تر میشه

    میشه اهرم رنج و لذت هم بش گفت : صبر = لذت و تحمل = رنج

    استاد خیلی استادی دمتگرم این روزا اینقدر با دوره هاتون و فایل ها و سایت تون حال می کنم که حد و حساب نداره

    عاشقتونم استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    میثم شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1785 روز

    به نام الله مهربان

    سلام به استادان گرانقدر

    سلام به دوستان توحیدی

    خدایا شکرت بابت این فایل زیبا.

    میزان تحمل شما چقدر است؟

    واقعا الان که نگاه میکنم تحمل من خیلی زیاد است.

    ولی خوب چرا اینقدر تحمل کردم.

    چون فکر میکردم راهی دیگه نیست

    مثلا چیکار کنم؟

    برای من موضوع مالی هست.

    که با اینکه دارم روی باورهام کار میکنم

    و تازه شغلم هم از مشاغل پر درآمد هست و من هم بهش علاقه دارم.

    ولی خدایا الان بعد از چند سال تو این مسیر بودن دیگه وقتشه که منم بیام بگم خدایا شکرت شد.

    اومدم این باورو تغییر دادم و خدا هدایتم کرد و نتیجه این شد که الان هست.

    به هر حال من دیگه نمیخوام تحمل کنم چون دیگه نمیتونم.

    و خواسته هامو میخوام من خونه میخوام .ماشین خوب میخوام .ویلا تو مناطق خوش آب و هوا میخوام .حساب بانکی عالی میخوام .

    و اینا تازه چیزی نیست به پای اون چیزی که به سلیمان دادی.

    برات اهمیتی نداره خداجون جهانت که مملو از نعمت و ثروته

    منم که بنده لایق و سزاوار تو ام ‌

    دیگه چرا دست دست میکنی

    اگه قراره باورخاصی رو تغییر بدم خوب بهم بگو کدومه.و چطوری اصلا روش کار کنم و خودت شهامتی بهم بده تا فقط صدای تو و الهامات وهدایت تو بشنوم .

    و گوشها و چشمهام رو از غیر تو ببندم.

    خدایا بابت همه چیز سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    لیلا طهماسبی گفته:
    مدت عضویت: 3200 روز

    به نام خدایی که هر لحظه ما رو هدایت میکنه به عالیترین شکل.

    سلام استاد عزیزم چقدر به زیبایی آخر این فایل و در ادامه موضوع تحمل نکردن ، دوره زندگی ساز کشف قوانین رو معرفی کردید آگاهی هایی که هر کسی ذره ای از اون رو داشته باشه و کاربرد این آگاهی هارو در عمل هر روز تمرین کنه میتونه بهترین موفقیتها رو با استفاده از قانونی که خدا برای این جهان زیبا گذاشته ، خلق کنه چون همه چیز همینه همه چیز اینه که ما قدرت خلق کنندگی داریم فقط باید بلد باشیم که چطور ازش استفاده کنیم و با استفاده از این قدرت میتونیم همیشه و در هر جنبه ای از زندگیمون به موفقیتهای چشمگیری برسیم که تا قبلش در باور خود ما هم نمیگنجید ولی با احساس خوب و ایمان به خدا نوشتیم ساختیم و شد.

    اگه بخوام یادآوری کنم برای خودم جاهایی که بجای تحمل کردن از این ابزار فوق العاده ارزشمند استفاده کردم و براحتی به موفقیت توی اون کار یا موضوع رسیدم باید بگم من از این قدرت بسیار زیاد استفاده کردم و در عین حال شاید خیلی کم ، بسیار زیاد نسبت به قبلا که اصلا از این قانون و قدرتی که خدا به ما داده خبر نداشتم و خیلی کم نسبت به چیزی که واقعا میشد و میتونستم استفاده کنم یعنی باور دارم خداوند این قدرت و این قابلیت رو در من بسیار بیشتر از چیزی که الان من فکر میکنم، قرار داده .. و من میتونم با هماهنگ کردن خودم با بهترین چیزی که میخوام همواره در زندگیم موفقیت و روونی و خواسته هامو تجربه کنم به لطف خداوند .

    من شاید در موارد کوچیکتر و روزمره خیلی خوب از این قانون استفاده میکنم طوری که در طول روز همه چیز روونه و همه چیز همونطوریه که میخوام یعنی میسازم براحتی و میشه اما وقتی پای مسائل بزرگتر زندگیم وسط میاد انگار این قانونو نمیشناسم یا خیلی کم میشناسم یعنی مهارتم توی استفاده از این قانون کمه هنوز و خیلی جا داره که بیشتر بشه و باید یاد بگیرم که ایمان داشته باشم به قانون در تمام مسائل زندگیم چه کوچیک و چه بزرگ.

    باید بدونم چطور از خداوند بخوام و شکل درست دعا کردن چطوریه؟ شکل درست دعا( به معنی خواستن از خدا) اینه که من خودمو هماهنگ کنم با بهترین شکل خواسته ام . باید بدونم تا این خواستنه نباشه اتفاقی هم در دنیای بیرون نمی افته.

    قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزَامًا ﴿77﴾ سوره فرقان

    بگو اگر دعاى شما نباشد پروردگارم هیچ اعتنایى به شما نمى ‏کند در حقیقت‏ شما به تکذیب پرداخته‏ اید و به زودى [عذاب بر شما] لازم خواهد شد (77)

    به نظرم توی این آیه خدا داره میگه اگه قانون رو تکذیب کنی و ازش استفاده نکنی خودت دچار سختی میشی، خود من بارها تجربش کردم چقدر بارها و بارها توی بعضی از مسائل زندگیم( همون مسائل بزرگتر که گفتم) خواستم همه چیز رو از بیرون حل کنم و نتیجه فقط سردرگمی بیشتر و گره خوردن همه چیز در هم بوده در حالیکه کسی که به درجه ای از مهارت در استفاده از قانون رسیده که یاد گرفته بجای زور زدن های بیرونی بسازه اونجه رو که میخواد..در آرامش خلق میکنه اونچیزی رو که میخواد فارغ از اینکه چه چیزی در دنیای بیرون میبینه یعنی یاد گرفته همیشه شرایط بیرونی رو کنار بذاره و تمرکز و توجهش رو بذاره روی چیزی که میخواد، چیزی که شما همیشه توی آموزه هاتون گفتین .

    خداروشکر برای هدایتهاش این مطالبی که نوشتم در واقع هدایتهای خدا بود برای من که حالمو عالی کرد چون واقعا به این آگاهی نیاز داشتم و خودش گفت برگرد به این فایلی که چند روز پیش دیدی و این مطالب رو به یاد بیار.

    استاد عزیزم ، خانم شایسته عزیزم سپاسگزارم برای تلاشتون در این مسیر زیبا و الهی. در پناه خدای مهربان باشید.

    با عشق.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    سید جواد همتی گفته:
    مدت عضویت: 1953 روز

    به مام خدا که به شدت کافیست

    به شرط ایمان و پاکی دل

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم بانو مهربان و تمام دوستان دوست داشتنی ام

    اومدم بنویسم که چیا رو تحمل کردم و چرا میخوام ازم رد پا بزارم امید وارم خداوند هدایتم کنه که خودمو بشناسم

    چقدر زیبا و مفید و مختصر تفاوت تحمل و صبر رو توضیح دادید ازتون سپاسگزارم خیلی مهمه درک تفاوت این دو من که خودم به شخصه کج فهمی درباره این دو مورد صبر و تحمل داشتم و اصلا نمیدونستم خدا رو شکر که فهمیدم

    و همین کج فهمی باعث شده بود درک نکنم که اگر زجری وجود داره اگر موضوعی داره بد پیش میره اگر درک میکردم حتی که یه چیزی طبیعی نیست بازهم فکر میکردم باید صبر کنم در صورتی که این تحمل کردن بود نه صبر کردن چیزهایی که با تغیر من هم درست نشد هر چقدر من تغیر میکردم بازهم همه چیز همون جوری بود و من فکر میکردم دارم صبر میکنم درصورت که تحمل بود

    من چیزی که درک کردم استاد از این موضوع در زندگی خودم بیشتر بر میگرده به جامعه و خانواده از ورودی هام میاد از چیزایی که شنیدم و دیدم و برام باور شده

    من در دوران کودکی خیلی چیزهایی دیدم از خانواده ام و بیشتر مادرم

    از زمانی که کودک بودم میدیدیم وقتی پدرم معتاد شد زندگیمون خیلی سخت شده بود پر از تضادهایی برای سه تامون بود چقدر پر از مشکلات و بدبختی زندگیمون شده بود جنگ و دعوا زندگیمون شده بود قرض و خونه درب و داغون و پر از احساس بد و اتفاقات بد که هر روز بیشتر می‌شد زندگیمون شده بود که واقعا خیلی مواقع بیشتر اوقات من و مادرم حتی خود پدرم در آستانه انفجار بودیم اما من با چشم های خودم و کوش های خودم میدیدم که همه دارن تحمل میکنن این وضعیت رو همه پذیرفتن که همینه راه دیگه ای وجود نداره برای تغیر و همینه دیگه همینی که هست و چقدر وقتا بود که از مادرم میشنیدم که من صبر کردم به پای بابات من تو روزهای سخت بودم و وایسادم همش اینو میگفت اگر ول میکردم مردم چی میگن ابرو همت میره واقعا شرایط سخت و زجر آوری رو تحمل میکردیم من که خیلی بچه بودم و کار آنچنان ازم بر نمیومد اما میدیدم که مادرم چطور داره خودش رو قانع میکنه که داره صبر میکنه بی احترامی رو میدید فقر بیداد می‌کرد بی ارزشی بی لیاقتی تحقیر سرزنش احساس گناه زندگی داغون رو میپذیرفت و راست راست راه میرفت و میگفت من دارم صبر میکنم صبر کنیم حالا همه چیز درست میشه چقدر راحت ما آدما خودمون رو راحت گول میزنیم چقدر راحت ترس و بی ایمانی و وابستگی و شرکمون رو توجیه میکنیم و میپذیریم به راحتی که همینه داریم صبر میکنیم و یه مشت امید واری های کاذب به خودمون میدیم جایی که داریم میبینیم داریم با تموم وجود درک میکنیم با گوشت و پوست و‌استخونمون میفهمیم که دارم تحمل میکنم اما بازهم شرک بی ایمانی ترس جلو کار درست رو میگیره

    همیشه مادرم میگفت اگر من ول میکردم میرفتم تو چی میشدی زندگی تو چی می‌شد مردم حرف در میارن و از اونجایی که مادرم هم غریب بود تو این شهر و پدرم و مادرم ازدواج فامیلی داشتن و فقط یا حرف مادربزرگم به مادرم زده بود موقع عروسی که این حرفم مادر من مثل وحی میدونیت و نمیخواست پاشو از این مرز رد کنه اونم این بود

    که مادر داری میری تو فامیل تو شهر غریب یهو کاری نکنی که ابرو ریزی بشه هر جوری هست زندگیتو حفظ کن

    من خدا میدونه اصلا نمیخوام مادرم رو یا هیچ کس دیگه رو مقصر بدونم یا قضاوت کنم فقط دارم واضح مینویسم که خودم رو درک کنم و قانون و فهمم بیشتر بشه از نتایج

    چقدر من و مادرم تو فامیل پدرم تحقیر شدیم چقدر کوچیک شدیم چقدر بی احترامی چقدر بی معرفتی چقدر بی ارزشی چقدر همه چیز بد بود بعد مادر من چیکار می‌کرد من رو با خودش همراه می‌کرد با من حرف میزد گریه می‌کرد درد دل می‌کرد و با همه این اوصاف میگفت درست میشه داریم صبر میکنیم منم تو اون بچگی دیگه چیکار باید میکردم فقط شده بودم عروسک خیمه شب بازی یه کوش شنوا یه چشم بینایی که هیچ کاری ازم بر نمیومد البته دمش گرم خدا هیچ وقت من رو تنها نزاشت واقعا از همون دوران کودکی یادمه در همون شرایط و با اون تضاد هایی که من بهش خوردم خیلی بیشتر خدا رو درک کردم خیلی باعث شد خدا رو بفهمم ایمان رو درک کنم خدا روشکر برای من عالی بود تموم اون اتفاقات ولی الان موضوع صبر و تحمل هست

    چقدر جالب الان که این بالا نوشتم فهمیدم چقدر شده که ما این دو کلمه رو کنار هم شنیدیم و دیدیم من که فکر میکردم یکی هستم اصلا تفاوتی ندارن در صورتی که معنا و مفهوم کاملا متفاوتی دارن که نتایجش هم به قول شما از زمین تا آسمون هست واقعا قابل مقایسه نیست

    بالاخره چقدر زندگی های داغون رو دیدم و چقدر حرف ها و رفتار های تکرار شونده رو دیدم و باور شد برام که زندگی همینه همش همینه یه سلسله زجر و بدبختی و مشکلات نا تمام که هر روزه‌م بد و بدتر میشه و به ظاهر تو هم باید صبر کنی اصلا تحمل نیستا داری صبر میکنی و منم به راحتی پذیرفتم و چقدر این تحمل کردن باورهای مخرب بی نهایتی پشتش هست

    بی ایمانی شرک مطلق وابستگی احساس گناه فراوان اینکه من هیچ قدرتی ندارم برای تغیر اینکه خداوند هیچ قدرتی نداره وبه راحتی پذیرفتم من خدا روشکر از این اکاهی خدا روشکر از وجود شکا سپاسگزارم از شما بی نهایت استاد عزیزم

    و یه مورد هم از خودم بگم از تحمل کردن که در بحث روابط هستش

    من وارد رابطه ای شدم که از همون اوایلش بی احترامی تحقیر و بی ارزشی بی لیاقتی توش موج میزد چقدر عزت نفس من توش هر روز کوچیک می‌شد چقدر خیانت توش دیدم چقدر احساس گناه گرفتم چقدر حرف ها و رفتار های بی جا دیدم اما با خودم فکر میکردم باید صبر کنم دارم صبر میکنم و هیچ چیز تغیر نکرد با وجود اعراض و کار کردن روی خودم باز هم همه اونا رو میدیدم و میشنیدم و باز هم فکر میکردم دارم صبر میکنم در صورتی که داشتم تحمل میکردم و دلایلش رو هم میدونم و همون موقع ها هم وقتی کمی روی خودم کار میکردم درکش میکردم که یه جای کار داره میلنگه اما در بی ایمانی و شرک خودم غرق شده بودم و چشمام روی واقعیت بسته بودم و ازش میگذشتم و فکر میکردم دارم صبر میکنم و همه چیز درست میشه پلیس چی بود

    اینکه از به آدم بت بسازی وابستگی شرک بی ایمانی بی ارزشی خودت اینکه نکنه نتونم دیگه رابطه بهتر داشته باشم دیگه مثل این تجربه نکنم اره من آنقدر ذهنم کوچیکه میگم چون هست با خودم که تعارف ندارم میگم چون باید تمرین میگم چون برام خوبه دلیلش ترس بود کمبود بود عقده بود و همه اینا باعث می‌شد تا جایی هم که تا خط ربش توی لجن بودم بازهم ادامه میدادم واقعا خودم منتظر بودم دیگه خدا یه بلوک سیمانی برداره تو سرم خوردکنه تا بیدار بشم

    وهمین اتفاق هم افتاد

    البته اینو هم پذیرفتم تمام اتفاقاتم رو خودم خلق کردم همه اینا به خاطر خودمه نه کسی نه چیزی بیرون از من جواد جان وقتی دوست داری و به خودت افتخار میکنی که داری تحمل میکنی جهان هم اتفاقات و شرایطی رو برات فراهم میکنه و جلوی پات میزاره که همین جوری هی آستانه تحملت بیشتر بشه تا جایی که دیگه کامل خورد بشی حالا تصمیم با تو هست که میخوای صبر کنی یا تحمل

    استاد چقدر خوب صبر رو با قانون تکامل واضح کردید اره خیلی مواقع هم کار و عمل و طرز فکری که دارم نیاز به صبر داره و تکامل می‌خواد تا نتایج دلخواه مثال بیزینس زدید کامل تو وجودم نشست یا مثال درخت اما جالب اینجاست که اگر من قانون رو ندونم و معنی این صبر و تحمل رو ندونم همش این ذهن نجوا گر من اشتباه میکنه چقدر اتفاق افتاده جاهایی که فکر میکردی داره صبر میکنه داشته تحمل میکرده و جاهایی بوده که داشته تحمل میکرده اما صبر بوده اما وقتی شما توضیح دادید دیگه واقعا روشن شد

    ازتون سپاسگزارم استاد عزیزم ممنونم خدا بهتون عمر با عزت و طولانی بده و برای ما حفظتون کنه واقعا خدا رو شکر میکنم

    از خداوند میخوام به هممون صبر بده در مسیردرست تا پایدار باشیم و مداومت داشته باشیم و من یکی که ازش میخوام اگر یا جایی یه وقتی ذره ای داشت اوضاع به سمت تحمل پیش میرفت به قول شما استاد محکم همون اول کار محکم سیلی رو بزنه تا بیدار بشم و همون اول های راه برگردم و خودمو درست کنم نباشه که کیلومترها دور بشم و بعد بفهمم که همه مسیر رو باید برگردم

    سپاسگزارم عاشقتونم ممنونم و دوستتون دارم

    شاد و موفق ‌و پیروز باشد و صبور

    براتون بهترین ها رو از خداوند درخواست میکنم چون لیاقتش رودارید

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    MehrIran گفته:
    مدت عضویت: 814 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته گرانقدر

    خداوندا درهای معرفت و گنجینه دانش ات را بر ما بگشا،ای مهربانترین مهربانان

    استاد چقدر این فایل عالی بود و چقدر تعریف جالبی بین صبر کردن و تحمل کردن رو گفتید.

    استاد من میخام از تجربه خودم بگم.

    استاد من سال قبل در بین دوستانی سمی می گشتم. این دوستانی که من داشتم بسیار انسانهای سمی بودن و همیشه من رو مسخره می کردند.

    اما من بخاطر ترس از تنها بودن و نداشتن عزت نفس، به خودم میگفتم دیگه نمی تونم دوستی پیدا کنم مخصوصا تو جمع دوستانم پسر عموم بود که از بچگی با هم بودیم و ما همه سفرها و بیرون رفتن ها و هر کاری که بگین با هم انجام داده بودیم.

    و بیشتر برام ترس از دست دادن پسر عموم بود تا مابقی دوستام و من همیشه تمسخر اونها رو بخاطر پسر عموم تحمل می کردم.

    گذشت تا اینکه با هم یه سفر شمال رفتیم. تو شمال دیدم که پسر عموم شروع کرده متلک انداختن و مسخره کردن من و طعنه زدن بهم.

    در اصل اونها با من شوخی میکردن و شخصیت من رو هدف قرار میدادن.

    خیلی تحمل کردم، اما هر دقیقه حالم خراب بود و خیلی بهم سخت می گذشت.

    روز پنجم سفر دیگه نتونستم تحمل کنم و گفتم حتی اگه همشون از دستم ناراحت بشن دیگه مهم نیس،

    و محکم باهاشون برخورد کردم و کلی باهاشون بحث کردم. تا آخر سفر دیگه کسی با من حرف نزد. تا برگشتیم خونه و بعد از برگشت دیگه هیچ کدومشون بهم زنگ نمیزدن و گوشیم رو جواب نمیدادند.

    همون ترس به واقعیت تبدیل شده بود و من تنها شدم.

    اوایل این تنهایی بهم سخت میگذشت تا کم کم خودم شروع کردم تنهایی بیرون رفتن، تنهایی سفر رفتن، تنهایی پیاده روی رفتن.

    وای استاد این تنهایی چقدر عالی بود هر روز حالم بهتر میشد.

    هر چی دوست داشتم می خوردم، هر جا دوست داشتم می رفتم، هر فایلی که دوست داشتم رو ظبط ماشینم پلی می کردم، با خودم حرف میزدم.

    تازه فهمیده بودم که اون ترس بیخود بوده و چون من اعتمادبنفس درستی نداشتم و نه قوانین خداوند رو نمی دونستم، نمی تونستم اون جمع رو کنار بزارم.

    و الان میگم، کاش من زودتر این جمع رو رها می کردم.

    استاد این یکی از تجربه های من بود که خواستم با بچه ها به اشتراک بزارم.

    استاد از شما بسیار ممنونم که هر روز باعث میشین که ما به آگاهی بیشتری کسب کنیم.

    خدایا شکرت که همیشه من رو هدایت می کنی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: