می خواهی جزو کدام گروه باشی؟ - صفحه 23 (به ترتیب امتیاز)

780 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زینب نیک ورز گفته:
    مدت عضویت: 1019 روز

    زندگی به من فشار اورد

    بارها حرف شنیدم، طعنه شنیدم، ناراحت شدم، دلم شکست..

    بارها خدا از همین طریق باهام حرف زد که دیگه وقتشه

    با دستان مختلف، یا ادم های مختلف خواست بهم بفهمونه که دیگه وقتشه عوض شی، تغییر کنی

    جور دیگه ای زندگی کنی

    جوری زندگی کنی که در شانته

    خواست بهم بفهمونه که

    تنبلی نکن، هدفمند باش، شجاع باش، توی اون نقطه امنت نمون، منظم تر باش، محکم قدم بردار یه سمت اهدافت..

    این فشار اوردن باعث شد که من مصمم بشم و بعد از مدت ها وارد یک کار بشم

    و حتی با وجود ترس هایی که توی ذهنمه، قدم بردارم.. :)

    و این برای من شروع خیلی خوبیه!

    دارم سعی میکنم که تغییر کنم

    که مثل قبل نباشم

    من باید تغییر کنم

    خداروشکر که پیغام خدارو فهمیدم و درک کردم

    قبلا از خدا گله و شکایت میکردم وقتی که خیلی اذیت میشدم

    اما الان سعی میکنم به شکل یک موهبت به اون قضیه به ظاهر بد نگاه کنم

    من هنوز اول راهم.. هنوز خیلی کار دارم..

    اما میدونم که این مسیر برای من پر از شگفتی و زیباییه..

    پس با امید ادامه میدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    حمید جباری گفته:
    مدت عضویت: 4017 روز

    مطلب دوم خودم که به رابطه عواطفی با همسرم مربوط میشه :بعد اون روزا که سختی رو تحمل میکردیم هنوز ترکشهای بحثها که اون موقع به وجود اومده بود تو زندگیم ادامه داشت باعث شده بود من و خانمم هر روز باهم مشاجره داشته باشیم اصلا خوشی نداشتیم چرا که تو روزای خوشی هم اتفاقی رخ میداد که دوباره با هم بحث میکردیم آرامش از زندگیمون رخت بسته بود نمیتونستیم تصمیمات اثر گذار بگیریم تا اینکه این کشمکش ما رو تا پای طلاق هم کشوند اصلا باورم نمیشد که من با اون همه صبر و آرامشی که داشتم نتوانم تو زندگیم کنترلی رو خودم و اتفاقات داشته باشم غم بود که احاطم کرده بود حتی سرنمازام از خدا کمک میخواستم واینکه درست نمیشد فقط میگفتم خدا چرا داره زندگی من اینجوری میشه چه خطایی کردم که این سرنوشتمه همه رو حتی خانمم رو هم مقصر این اتفاق میدونستم با همه اینکه دوسش داشتم اما انگار واقعیت داشت خانمم دیگه دوست نداشت باهام زندگی کنه ودایم میگفت تو اونی که بودی نیستی خیلی عوض شدی تو اون حمیدی که همه از خوبی ومهربونیش میگفتن نیستی من آدم پرخاشگر نمیخوام من کسی رو میخوام که بهش تکیه کنم وبهم آرامش بده تا دم دادگاه همش به خودم فکر میکردم که اینهمه فرق کردم که خبر نداشتم همون لحظه بعد پر کردن عریضه بهش گفتم بریم قول میدم دوباره خودم رو اصلاح کنم وحتی بهتر بهتر شم گرچه هنوزم کامل به چیزی که گفتم نرسیدم اما رو به رشدم وهر روز دارم بهتر میشم شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    شینتا تا گفته:
    مدت عضویت: 3874 روز

    سلام به شما و همه دوستان حاضر در سایت

    من از 5 سال پیش تحت شرایط خاصی از زندگی قرار گرفتم که مجبور شدم تغییرات بزرگی در خودم ایجاد کنم

    45 سالمه 5 سال پیش موقعی که زن 40 ساله ای بودم در اثر یک اشتباهی که همسرم مرتکب شد او وارد زندان شد و تا هنوز که این مطالب رو مینویسم اونجاست من 3 فرزند نوجوان و جوان داشتم بدون هیچ دست مایه ای بدون هیچ دارایی – تنها دارایی ما 10 میلیون پول پیش خانه ای اجاره ای بود که در آن سال ماهی یک میلیون هم اجاره می دادیم بعد از این اتفاق اولین کار که کردم منزلم را عوض کردم یه خونه خیلی کوچیک پیدا کردم که 5 میلیون پول پیش دادم ماهی 400 اجاره مابقی هم پول را یه پراید خریدم که بتونم بچه هامو جابجا کنم و بخشی از هزینههای سرویس مدرسه و … کم کنم یه مقدار هم هزینه های جانبی… حال می موند مخارج زندگی تا مدتی از پس انداز با سختی خرج کردیم باید کار میکردم اما کجا نمیدونستم باید طوری کار میکردم که تمام هزینه های زندگی رو میپرداختم

    بعد از مدتی کار پیدا کردم اما مجبور بودم تا 7 الی 8 شب بیرون از خونه باشم . کمی تونستم زندگیمو مهار کنم

    به سختی کار میکردم وبا صداقت و تلاش تا اینکه صاحب مجموعه ای که کار میکردم متوجه استعداد من در مدیریت مجموعه اش شد و من به سرعت تونستم هم از نظر موقعیت کاری و هم از نظر مالی خودم را ارتقا بدم حال امسال تونست یه خونه بهتر اجاره کنم البته لطف خدا با من همراه بود که فرزندانم کمک زیادی به من کردند و همراهان خوبی برای من بودند و هستند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    فاطمه م گفته:
    مدت عضویت: 3651 روز

    سلام

    همیشه پیشگیری بهتر از درمان بوده و هست،من گاهی مجبور به تغییر شدم وگاهی علاقه مند به تغییر بودم،تغییر کردن کار راحتی نیست که امروز تصمیم بگیری و فردا تغییر کنی بلکه نیاز به” آموزش و صبر و اشتیاق درونی به تغییر “داره وقتی این سه عامل در کنار هم قرار میگیره تغییر و حرکت سریعتر و قوی تر ایجاد میشه .

    من برای بدست آوردن تناسب اندام دلخواهم یا تغییر در رفتارم یا … از این سه عامل استفاده میکنم وگرنه یا دیر نتیجه میده یا اصلا نتیجه نمیده.

    مثلا تغییری که در زمان مناسب انجام دادم این بوده که برای قبولی در کنکور تغییر نظم و برنامه ریزی رو در خودم ایجاد کردم و موفق شدم.

    به نظر من آدم باید هر روز تغییر کنه،هر روزش بهتر از دیروزش باشه،هر روز چیز جدیدی یاد بگیره،تغییر باید آرووم و روزانه و استمرار داشته باشه.این بهترین کاره، اصلا موفق کسی است که قدرت تغییر دایمی و روزانه داشته باشه.

    من اکثر مواقع به خاطر احساس نیاز و اشتیاق به بهتر شدن شخصیت و زندگیم تغییر میکنم نه از سر اجبار.میخواهم امروزم بهتر از دیروزم باشم،هر روز پیشرفت کنم،هر روز آموزش ببینم و چیز جدیدی یاد بگیرم و عملی اش کنم که همین خودش تغییر بزرگیه.

    با تشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    میلاد اسماعیل زاده گفته:
    مدت عضویت: 3669 روز

    به نام خداوند جان آفرین حکیم سخن در زبان آفرین

    باعرض سلام و خسته نباشید خدمت تمامی دوستان و استاد عزیز

    من میلاداسماعیل زاده هستم 15ساله از خراسان رضوی شهر تربت حیدریه

    می خوام اولین تغییری که کردم رو برای شما بگم

    خب من از بچگی عاشق میکانیکی بودم جوری که من در سن 8 یا 9 سالگی دوچرخه بیستی که داشتم رو خودم درست می کردم که شامل پنچره گیری ،درست کردن ترمز ها وغیره بود .کلا از کارهای مکانیکی خوشم میومد ولی من مسیرم رو در زمان مناسب تغییر دادم به یک رشته ی دیگر و اون رشته کامپیوتر بود من برای این رشته پشتکار زیادی داشتم و دارم من اون زمان کامپیوتر از خودم نداشتم ولی یک کامپیوتر ساده توی خونه پدر بزرگ و مادربزرگم بود که کسی ازش استفاده نمی کردد این کامپیوتر مال داییم بود که به رحمت خدا رفت بود بعد من هفته ای می رفتم روستا همیشه بعضی وقتا بیشتر می موندم و با کار کردن با کامپیوتر ،مقدمات کامپیوتر رو یاد گرفتم .یعنی حدود 10سالگی من حدود 2سال این روند رو ادامه می دادم توی این 2سال من با اینترنت اشنایی نداشتم بعد بعد از دوسال من رفتم و پیش یک تعمیرات سخت افزار کامپیوتر کار کردم حدود 6ماه و سخت افزار کامپیوتر رو یاد گرفتم من از قبل کار های نرم افزاری بلد بودم مثل نصب کلیه ویندوز نصب درایور ها عیب شناسی برنامه نصب برنامه های کاربردی و غیره بعد من از بابام خواهش کردم یک پولی بده که من یک کامپیوتر برای خودم دست و پا کنم بابا هم 400 هزار تومان داد

    من هم با استاد تعمیر کار م صحبت کردم و یک کامپیوتر به قیمت همکاری بستیم

    و مشخصات خوبی هم داشت رم 2 گرافیک 1 سی پی یو 2 هسته و از این قبیلا خب بعداز اینکه من برای خودم یک کامپیوتر شخصی داشتم و اونهم توی خونه خودما بود

    رفتم سراغ تغییربعدی خودم و ان این بود که از کار های ویندوزی به کار های اینترنتی کوچ کردم حدود در سن 11یا 12سالگی یک وبلاک ساختم و کار های وبلاک رو می کردم می تونستم لینک طراح رو پاک کنم می تونستم هدر رو عوض کنم حدود ا 1سال این روند ادامه داشت تا اینکه من در 13سالگی اولین سایت خودم رو با وردپرس بر روی هاست رایگان و دامنه irزدم من در 13سالگی علاقه شدیدی به اینترنت پیدا کردم و بیشتر برای کارهای سایت و وردپرس خب من بعد 13سالگیم در سن 14سالگی با سایت های فیلم اموزشی اشنا شدم و تونستم یک چند فیلم اموزشی طراحی سایت رو دانلود کنم من اون فیلم های اموزشی رو نگاه می کردم و در عرض یک ماه 50درصد از زبان های html,cssرو یاد گرفتم و همچنین چیز های زیادی دیگه ای رو من در سن 15سالگی یا همین الان فعالیت حرفهای خودم رو شروع کردم هم در عرصه وب هم در عرصه ویندوز در هنگام عید امسال یک سایتی زدم. حدود یک ماه روی این سایت کار کردم و تونستم در یک ماه اول 200 هزار تومان کسب درامد کنم و این درامد اولیه برای خودم هم باور نکردنی بود خب بعد دوباره من یک سایت دیگه زدم و الان دارم روی این سایت کار می کنم و سومین تغییر در زمان مناسب این بود که من از عرصه وب و به عرصه ی اموزش امدم نه اینکه کلا از اینترنت خارج شدم نه یعنی اینکه بیشتر کار من الان شده ساخت فیلم اموزشی کامپیوتر من الان دارم فیلم های اموزشیمو توی سایت جدیدم قرار می دم خب الان که من 15سالم هست تونستم به لطف خدا به

    کلیه خدمات نرم افزاری و سخت افزاری و اینترنتی و گرافیک و وردپرس مسلط بشم

    وبا زبان های

    Html,css,jquery,مسلط باشم

    و زبان های

    Php,c#,c++,

    رو اشنایی و مقدماتشون رو یاد بگیرم و از خداوند می خواهم تا رسیدن به انتها این کار من رو یاری کند .

    و انشا الله امسال می خوام برم دوم فنی کامپیوتر

    راستی من به هیچ کلاس اموزسی نرفتم و فقط به کمک خدا و خودم و تحقیقاتم اینها رو یاد گرفتم

    خب حالا زمانی که من مجبور شدم که تغییر کنم کی بود

    خب من یک دوستی داشتم که خیلی باهم بودیم که یک روز اون رفت یک هارد برای کامپیوترش خرید و بعد از چند روز گفت میلاد هاردمو نمی خوای می خوام بفرشم سالمه سالمه

    بعد گفتیم این دوستمونه و اشنایه از این خریدم به یک روز نکشید هارده خرابشده حالا گارانتیش هم شرکتی بود اینقدر توی این کار های گارانتی هارد بالا پایین شدم که پدرم در اومد ولی من هنوز باهاش راه می رفتم تا یک روز صبرم تموم شده بود چون هم بخاطر هارد هم بخاطر کار های بدی که می کرد مثل تقلب کردن، مزاحمت و یک حرفی خیلی بد گفت که من خیلی از اون حرف بدم اومد گفت من می رم طلبه می شم و فقط بخاطر اون شهریه که به من میدن و من از اون هنگام مجبور به تغییر شدم و اون دوستم رو رها کردم و از اون موقع به بعد به هر کسی اعتماد نمی کنم با هر کسی دوست نمی شم

    امیدوارم خوشتون اومده باشه

    ببخشید که سرتون رو به درد اوردم

    امیدوارم که خداوند متعال به همه شما علاقه و پشتکاری بدهد که بتوانید بزرکترین کار هار و بکنید

    باتشکر از شما

    در پناه خداوند باشید

    یاعلی

    خداوندا هر انچه که به صلاح من است انجام ده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    روح الله شیدایی گفته:
    مدت عضویت: 3583 روز

    باسلام خدایابابت این گروه تحقیقاتی عالی ممنونم…..

    من کارمند دولت بودم اززمانی که باهمچنین مجموعه های موفقی آشنا شدم شروع به کارآفرینی کردم خصوصا فایلهای صوتی وتصویری اساتیدموفق ایران وجهان وهروزشاهد روشد وپیشرفت خودم وخانواده ام شده ام.

    زمانی که به گفته استاد عزیز “باور “هایم را عوض کردم موجی از ثروت به زندگیم سرازیر شده وخداوند را هرروز شکر میکنم.

    زمانیکه زنبورداری را درشهرملایر شروع کردم با مخالفت های بسیاری مواجهه شدم ولی من ایستادم وپیروز شدم بطوریکه همان مخالفانم یکی ازمشتریان پرطرفدارم هستند ومن امروز میوه باورم رامیخورم …….

    دوستان به قول استاد باور همه چیز است……

    هروز باورهای قدرتمند بسازد :

    مثلاشنبه ها روزپول بسیارزیاد است …

    یکشنبه ها روزشادی وخبرهای بسیارخوشحال کننده است ….

    دوشنبه ها روز ثروت وسلامتی وانرژی است…

    .

    .

    وهرروزشکروشکروشکرو…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    SABA گفته:
    مدت عضویت: 1696 روز

    سلام استاد عزیزم

    من چند روز گذشته یه شکست غیرقابل پیش بینی و تجربه کردم

    و تا امروز دائم از خدا و خودم میپرسیدم چرا اینطوری شد؟من که همیشه عالی بودم و لایق اون شکست نبودم ولی خب جوابی پیدا نمیکردم برای سوالم

    تا اینکه انگار واقعا الان جوابمو پیدا کردم!

    من یه مدت بود که به موقعیتی که داشتم راضی شده بودم و میگفتم همین که هست خوبه دیگه و دنبال پیشرفت و تغییر و ارتقای خودم نبودم(برعکس گذشته که تلاشم روز به روز بیشتر میشد و نتایجی ام که میگرفتم فوق العاده بود)

    و جهان از طریق اتفاقی که واقعا عجیب و غیر قابل پیش بینی و بد بود بهم یاداوری کرد من باید تغییر کنم این راضی بودنه این ساکن بودنه خوب نیست !

    باید بیشتر از خدا بخوام تا بیشتر بهم بده🍀

    خیلی ناراحت بودم این چند روز اما الان خیلیییی خوشحالم چون مطمئنم اون اتفاق به ظاهر بد باعث پیشرفت بیشتر میشه و یاد گرفتم که راضی نباشم به اون موقعیت خوبی که دارم و هردفعه تلاشم و بیشتر کنم تا بهتر بشم 🥰

    خیلی دوستون دارم❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    رضا عربی گفته:
    مدت عضویت: 2514 روز

    باسلام خدمت استاد عباسمنش وخانم شایسته عزیز.

    من ارایشگر بودم و وارد کلاس گریم شدم واموزش جدید دیدم ووارد سینما شدم.

    دنیا وسینما بارها بهم اشاره کرد وحدود ۱۹سال من پافشاری میکردم ومیترسیدم ، که درکنار کارسینما یک مغازه ارایشگاه بزنم.

    بالاخره بعداز سالها مغازه رو زدم و خداروشکر هرروز بهتراز روزقبل میشه.

    توتمام این سالها مشروب میخوردم و بارها جهان به من گوشزد کرد، امروز تصمیم گرفتم که مشروب نخورم. قبلازاینکه دنیا لگد محکمتری بهم بزنه.

    خیلی ممنونم .سالم وسلامت وثروتمند باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    نورا گفته:
    مدت عضویت: 1344 روز

    سلام ✌️

    مثال واقعی خود منم من اینقد گذاشتم تو کارم با گیر دادنا برم جلو تا آخر کارمو گرفتن ازم ، الان با دیدن این ویدیو متوجه شدم باید خیلی وقت پیش به فکر میشدم ، و تغییر میدادم جامو ، الان خیلی سخت تر شده ولی میخوام تغییر کنم 💪

    ممنونم از سایت عالی و اموزشهای عالی تر تون استاد عزیز .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1556 روز

    سلام به دوستان عزیزم

    در پاسخ به این سوال که چه زمانی بوده که باید تغییر میکردم و نشونه ها اومده و تغییر کردم و چه زمانی بوده که نشونه ها اومده و تغییر نکردم و با فشار جهان شروع به تغییر کردم باید بگم که در حوزه سلامتی تجربه ای دارم که مدتی هست که از نظر سلامتی دچار مشکلاتی شدم و مرتبا فایل هایی رو گوش دادم تا بلکه به سلامتی نزدیک بشم اما موثر واقع نشد تا اینکه فشار ها انقدر زیاد شد که برم سراغ اصل فایل سلامتی استاد که قبلا به عنوان فایل وی ای پی خریداری کرده بودم و اون رو گوش دادم و فهیمدم که اولین نشانه خروج از مسیر اصلی نشانه های بیماری در جسم هست و باید در همه حال سپاسگزار سلامتیم باشم و به محض اینکه از آگاهی های اون فایل استفاده کردم بدنم شروع به سلامت بشدن کرد و جهان اینطوری درس هاش رو بهم یاد داد و فهیمدم که عزت نفس خیلی مهم هست و نباید برای جلب توجه ناخودآگاه خودمون رو مریض کنیم و از بیماری هامون صحبت کنیم و خودم رو جمع و جور کردم و در مورد تصمیماتی که گرفتم با نشونه ها و سریع تصمیم گرفتم و نتیجه ی خوبی هم از اون دریافت کردم در حوزه ی ضبط دوره ی آموزشی بود به خودم قول دادم یک دوره آموزشی در مورد Steam به صورت هدیه برای مخاطبین سایتم آماده سازی کنم و بلافاصله بعد از این تصمیم این کار رو انجام دادم و ضبط و آماده سازیش رو انجام دادم و فایل ها رو روی سایت منتشر کردم و احساس خیلی خوبی نسبت به این کار دارم و الان وقتم آزاد هست که بتونم روی دوره های آموزشی دیگه که در ذهن دارم تمرکز بگذارم و این آزادی زمانی حاصل تصمیم گیری سریع و اجرای اون هست و خدارو بابتش شاکر هستم.

    این قسمت از فایل حاوی نکات بسایر مهم و ارزشنده ای بود که ‌آدم ها جهار دسته هستن یک دسته هرگز تغییر نمیکنن با وجود نشانه هایی که خداوند بهشون میده تغییر نمیکنن این دسته حذف میشن دسته دوم خیلی بهشون فشار وارد میشه و بعد شروع به تغییر میکنن دسته سوم کمی فشار وارد میشه و شروع به تغییر میکنن و دسته چهارم قبل از اینکه فشاری وارد بشه خودشون دنبال تغییر هستن و برنامه ای رو تدوین کردن و دارن تغییر میکنن و دسته چهارم همیشه پیروز هستن و موفق و خوشبخت هستند چرا که قبل از اینکه مشکلی براشون بوجود بیاد و تضادی ایجاد بشه خودشون حرکت کردن و جهان براشون تضادی ایجاد نمیکنه چون خودشون دنبال حرکت و تغییر هستند و ما باید جز دسته چهارم قرار بگیریم جز دسته که فرش و تازه هستند و تغییر میکنند و زندگی رو تجربه میکنند. مثل استاد که در شرایط عالی ای که در تهران داشت خودش دنبال تغییر بود و حرکت به سمت خارج از ایران رو آغاز کرد و دیگه از صفر شروع نکرد و با موقعیت عالی ای که داشت خودش رو وارد چالش جدیدی کرد و کلی چیز جدید از زبان جدید رو به خودش آموزش داد و داره نتایج اموزش هاش رو در کشورهای دیگه و زبان ها و فرهنگ های دیگه بررسی میکنه و تا الان دیدیم که چقدر در زندگیش پیشرفت کرده و چقدر حرکت رو به جلوی مفیدی بوده و چه نتایج عالی ای براش داشته پس پیش سوی دسته چهارم بودن. بریم و حرکت کنیم زودتر از اینکه به تضاد بخوریم خودمون چالش های جدیدی رو انتخاب کنیم و زندگی رو زندگی کنیم.

    من قصد دارم یک دوره آموزشی جدید به نام اوبونتو ۲۲.۰۴ صفر تا صدش رو ایجاد بکنم و براش خیلی ذوق و شوق دارم چون قراره به سبک جدیدی آموزش بدم و افراد زیادی رو اگاه کنم در حوزه علوم رایانه ای. خیلی خوبه که میتونم در زمینه اهدافم و کار مورد علاقم حرکت کنم. خدایا به امید تو.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: