می خواهی جزو کدام گروه باشی؟ - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)

780 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1325 روز

    به نام خدای معجزه ها

    یادگار 112

    سلام استاد عزیزم و مریم مهربونم

    و سلام به همه همراهان این مسیر الهی

    خدایا دمت گرم

    استاد شما با این فایل دقیقا به قلب من شلیک کردین

    دقیقا حال و هوای این روزای منه

    همش میگم ساناز تغییر

    ساناز تکون بخور

    ساناز ی حرکتی بزن

    وای خدای من چقدر قشنگ نشانه هارو میفرستی

    خدایا دمت گرم

    دقیقا پارسال همین روزا رویای من بود بتونم درامد عالی داشته باشم

    اما امروز همش میگم ساناز ی حرکت

    با اینکه ی درامد فوق العاده به لطف الله دارم که شاید 70 درصد یا بیشتر جامعه نتونن این درامد رو کسب کنن

    وای این روزا میگم ساناز بیشتر از اینم درامد هست

    بیشتر از اینم پول هست

    به فکر خونه بهتر باش

    به فکر ماشین بهتر باش

    به فکر مسافرت خارجه باش

    به فکر لذت دنیا باش

    و هر روز ی عالمه ایده میاد به سرم

    حتی امروز میگفتم همینجوری الکی برم دبی ببینم اونجا چخبره

    ببینم شارجه چه چیزایی خرید فروش میشه

    ببینم چه چیزایی به جز فیلد کاری خودم میتونم راه اندازی کنم

    و خدا میدونه چقدر عاشقانه میخوام این تغییرات رو ایجاد کنم

    خدایا هزاران بار شکرت

    و من به نوبه ی خودم دیدم هر جا که از نقطه امن بیرون اومدم چه نتایج طلایی گرفتم

    من سال ها پیش کارمند وزارت دفاع بودم

    اونجا همه چیز عالی بود

    صبحانه ناهار بن خرید کلی کارت هدیه به هر مناسبتی

    هر مناسبتی که میشد اندازه حداقل دو ماه خوراکی میدادن

    چقدر علم و اگاهی من یاد میگرفتم

    اما ی روز گفتم ساناز با این حقوق تو به ماشین دلخواهت نمیرسی

    با این حقوق تو به خونه دلخواهت نمیرسی

    به مسافرتی که میخوای نمیتونی بری

    کلا هر روز سرم پر شده بود از ایده و دغدغه

    تا اینکه ی روز تصمیم گرفتم دیگه سر کار نرم و دنبال ی شغل دیگه بگردم

    و کمتر از حتی ی هفته من بهترین شغلی که دوست داشتم رو گرفتم

    با اینکه هیچ از قانون نمیدانستم

    ولی میدونستم نمیتونم به زندگی قورباغه وار تن بدم

    الان هم میگم ساناز اینکه درامدت خوبه شرایط خوبه

    زندگی داره میشه قورباغه وار

    پس تا پوستت نسوخته زودتری ی قدمی بردار

    و هر لحظه میگم خدایا هدایت کن

    خدایا تو مسیر بگو و کارت به سختی راه نباشه من اماده ام

    هر چند که از وقتی خدای واقعی رو پیدا کردم سختی در کار نیست

    همش لذت و شادی و خوشبختیه

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    یادمه سال ها پیش بدون هیچ کوفت و مرضی خیلی قلیون میکشیدم

    و حتی قلیون برازجونی که همه میگفتن دختر تو چجور تحمل این حجم از دود رو داری

    یا در حدی نوشابه میخوردم که تمام بدنم اسیدی شده بود

    ی سردرد عجیبی من داشتم که وقتی پیداش میشد به والله سرم میخواست مثل شیشه بترکه و هزار تکه بشه

    حدود یک سال پیش و شاید بیشتر یهو تصمیم گرفتم برای اینکه به خودم ثابت کنم که واقعا قدرت دارم سر تعهد بمونم اول قلیون ترک کردم

    در حدی که بوش جایی بیاد سریع حالم بد میشه

    ی روز ظهر سر سفره ناهار همه نوشابه خوردن به من که رسید گفتم نیستم

    همه شکه شدن

    گفتن امکان نداره این حرف تو باشه

    گفتم واقعا نیستم

    و خدارو هزار بار شکر که تونستم

    که حتی چند مدت پیش خیلی کم در حد ی قلپ خوردم در حدی حالم بد شد که میخواستم بالا بیارم و اونجا دیدم چقدر طعم مسخره و شوری داره

    و خدارو هزاران بار شکرت اون سردرد هم کم و کم و کم شده به لطف الله که مدت هاست خبری ازش نیست خدا بخواد

    خدایا هزاران بار شکرت

    چقدر این فایل حس عجیبی بهم داد که ساناز مسیرت درسته ادامه بده و برو جلو خدا خودش مسیر رو هموار میکنه

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    محمد اکبری گفته:
    مدت عضویت: 3645 روز

    یه سلام گرم و پرانرژی خدمت استاد عزیزم و همچنین اعضای محترم گروه

    یه حس قوی از دیشب بهم میگفت بیا نظر بزار و از خودت بگو.البته مشکل کوچیکی پیش اومد ولی امشب بلاخره تونستم بیام بنویسم.خیلی انرژی دارم تا حرفامو بهتون بگم تا شما هم با ایمان بیشتری هم مسیر موفقیتتون و هم مطالب استاد رو پیگیری کنید.

    من یه مدتیه که فایلهای استاد رو همش گوش میکنم و حتی شبا موقع خواب فایلهارو میزارم پلی بشه تا وقتی که میخوام بیدار شم همینطور گوش میدم.با آمدن دوره راهنمای عملی هم اتفاقات خوب و عالی برای کسانی که خریدند و هم برای من که تهیه اش نکردم داشت.حالا چرا برای من؟چون تعریفهای استاد رو که از دوره شنیده بودم بسیار مشتاقانه منتظر آمدنش بودم و وقتی جلسه ای تازه می آمد سریع متن توضیحات جلسه رو میخوندم و بعد مدتی یه فکر اومد به ذهنم که متن جلسات رو با صدای خودم ضبط کنم و هرشب گوش کنم.و نظرات دوستان رو هم میخوندم و میخونم که بسیار کاربردی و جذاب و پرانرژی و حاوی مطالب و توصیه های نابی بود و هست.واقعا عاشق خوندن نظرات دوستان شدم در صورتی که قبلا واقعا خوندن نظر واسم سخت بود ولی با این دوره علاقه ام به مطالعه و فکر کنم حتی سرعت مطالعه ام افزایش پیدا کرد.از همه دوستانی که در این دوره نظر گذاشتند سپاسگزاری میکنم که از تجربیات گرانبهای خودشون با ما در میان گذاشتند.

    این دوره اینقدر انرژی بالایی داره که من که هنوز تهیه اش نکردم اینقدر حالمو خوب کرده و کلی دیدگاه تازه بهم داده.البته امیدوارم سریع تر تکامل ام رو طی کنم تا بتونم این دوره رو تهیه کنم چون واقعا فوق العادس.واقعا بینظیره.

    اصلا این مدت روزم اگه با استاد و فایلاشون و سایت سر نشه نمیشه و واقعا دارم سعی میکنم باورهای خوب در خودم بسازم و به این قضیه اقرار کردم که باورهای مخرب بسیاری دارم که همین امروز یکدفعه یکیشون آمد تو ذهنم و میخواست سریع بره قایم شه که من مچشو گرفتم ولی اون مقاومت کرد و رفت ولی سریع رفتم بگردم ببینم استاد فایلی در این باره دارند که خدا رو شکر سریع یاد فایل ما خالق زندگی خود هستیم افتادم و نگاهش کردم با دقت بیشتر و تصمیم گرفتم تا بیشتر و بیشتر گوشش کنم.البته یه ایده که هم که به ذهنم رسید و فکر کنم دوستان هم پیشنهاد داده بودن این بود که قسمتهای باورساز فایلهارو جدا کنیم و میکس کنیم و گوش کنیم هزار بار.که البته در حال انجامش هستم.

    تو این مدت که این کارهارو میکردم اتفاقات خوب و بدی برام افتاده که همشون به هم مربوط بوده و البته از جایی این اتفاقات شروع شد که تصمیم به انصراف از دانشگاه(که ترم یکش رو تموم کردم) و رفتن به سربازی(که یه حسی بهم گفت برم به نفعمه در حالیکه قبلا به شدت از سربازی رفتن میترسیدم) گرفتم.

    یه ایمانی درونم بوجود آمد که منو به این کار ترغیب میکنه.و واقعا تصمیم گرفتم تا پلهای پشت سرمو خراب کنم و سرب هایی که به پام بسته بودم رو از پام جدا کنم تا پرواز کنم.واقعا خودم هم برام عجیبه که منی که اینقدر ترسو بودم حالا همچین تصمیم بزرگی گرفتم و اینقدر هم شجاعت و ایمان و توکل دارم.واقعا این شجاعت و ایمان و توکل تاثیر بهبود باورهامه و از این بابت اول از خدا و بعد از دست خدا یعنی استاد عزیزم تشکر میکنم.

    از وقتی این تصمیم رو گرفتم احساس قدرت میکنم و نشونه هایی رو خدا بهم نشون داده که دیگه ایمانم رو به این مسیر بیشتر میکنه.مثلا یه روز از محل تمرین و بعد تمرین پیاده برمیگشتم خونه که تو راه از یه جایی میخواستم مسیرمو عوض کنم و وارد یه مسیر دیگه بشم که حسی بهم گفت همین مسیر رو ادامه بده.تو مسیری که میرفتم یه نفری ایستاده بود که معلوم بود منتظر کسی هست.من دوبار با این فرد چشم تو چشم شدم و جالبه اون منو شناخت ولی من اونو نشناختم و وقتی بیشتر توضیح داد متوجه شدم کیه و با هم شروع به صحبت کردیم.بدون هیچ مقدمه ای گفت فلانی(دوست مشترکمون) از سربازی آمده و فلان و فلان.

    بعدا که فکر کردم و همچنین میدونستم هیچ چیز اتفاقی نیست به خودم گفتم حتما یه نشونه ای تو این قضیه هست و باید بفهمم چیه.

    به نظرم اومد که با این نشونه خدا میخواد بیشتر بهم تاکید کنه که باید برم سربازی.بعد به فکرم اومد که برم و با همون فلانی صحبت کنم و ببینم سربازیش چطوریه و چه کار کرده.بعد با اون بنده خدا که وارد صحبت شدم و گفت که من خیلی سربازیم راحته و با لباس شخصیم و فلان و از تصمیمم بهش گفتم گفت خواستی دفترچه رو ارسال کنی بهم بگو تا کاراتو ردیف کنم.

    اصلا مونده بودم همینجوری.یه احساس شادی باحال از اینکه خدا داره منو هدایت میکنه با دستانش منو فرا گرفته بود.واقعا به این قضیه بیشتر پی بردم که اگه فقط روی خدا حساب باز کنی خدا بدجوری حمایتت میکنه و بهت کمک میرسونه.

    همینطور نشانه ها بیشتر میشد و هرروز من با اتفاقات جالبی روبرو میشدم و الهاماتی بهم میشد که واقعا وقتی بهشون عمل میکردم میفهمیدم چه کار خوبی کردم.

    حالا اتفاق بد رو بهتون میگم چی بود که برام افتاد.من تو تیم فوتبال منتخب استان سیستان و بلوچستان فعالیت میکردم تا همین چند روز پیش و روز آخر قرار شد تا بهمون خبر بدن تا بریم برای مسابقات کشوری.ولی به من خبری ندادند و متوجه شدم که خط خوردم.احساس بدی بهم دست داد ولی از طرفی یه حسی بهم میگفت آروم باش.شب که خوابیدم یه خواب هم دیدم که بیشتر بهم آرامش داد.تو خواب یه کلمه بسیار تاکید میشد.طلاق.به معنیش که فکر کردم متوجه شدم منظور رها کردنه و فهمیدم باید رها کنم این مشکلو و به خدا بسپارمش و حتی برای عید برم سفر.حالا که دارم مینویسم حس عجیبی آمده سراغم.بیشتر به این پی بردم که خدا در هر لحظه از طریق خواب الهامات نشانه ها و … با ما حرف میزنه.

    البته این اتفاق درسهایی برام داشت از جمله اینکه باید بپذیرم که مسئول این اتفاق من هستم و من خودم با فرکانس هام این شرایط رو بوجود آوردم و واقعا این رو پذیرفتم.و همچنین بهم هشدار داد که باید بیشتر و با جدیت تر روی باورهایت کار کنی و البته پیامهای دیگری که برام داشت.

    الان که تقریبا دو روز از اون اتفاق به ظاهر بد میگذره بسیار خوش حالم و پرانرژی و عالی.اصلا اون اتفاق دیگه برام پررنگ نیست بلکه درسهایی که ازش گرفتم پررنگه.

    یه درس جالبی دیگه ای که از این اتفاق گرفتم این بود که اینقدر تغییر نکردم تا جهان منو وادار به تغییر کرد در رویه ای که پیش گرفته بودم.پیغام جهان برای من اینه که باید یه چیزایی رو تو خودت یعنی باورهاتو تغییر بدی تا موفقیت دلخواهت حاصل بشه.واقعا خدا رو شکر میکنم بابت همین نشونه ها و پیغامهای جهان.

    دیروز که دنبال فایلی میگشتم از استاد که نگاه کنم چشمم به همین فایل افتاد و نگاهش کردم و جالبه بعدش هم فایل دیگه مربوط به همین قضیه رو یعنی کی تغییر کنیم رو دیدم.

    وقتی فایل این جلسه رو دیدم گفتم حتما باید تمرینشو انجام بدم و انجام دادم.حالا هم با شما به اشتراک میزارمشون.

    “تمرین”

    1-چه تغییری را در زمان مناسب در زندگی خود ایجاد کردید و 2-چه زمانی جهان، با سختی و مشکلات فراوان، شما را مجبور به تغییر کرد؟

    در مورد سوال اول به نظرم همین که تصمیم به رفتن به سربازی گرفتم یه تغییر در زمان مناسبه که کلی اتفاق خوب واسم داشت.

    در مورد سوال دوم: من تو دوران تحصیل دبیرستانم آنقدر درس نخوندم و بهه برنامه هام عمل نکردم و تغییر نکردم که در نهایت باعث شد تا آخر سال اخراج بشم و به یه مدرسه کوچکتر و با افرادی با سطح فکری پایین تر برم برم ولی اینو بگم که این اتفاق بسیار به نفع من تمام شد.

    تو فوتبالم هم همین چند ماه پیش اینقدر تغییر نکردم و جاهایی که باید حس خوبمو حفظ میکردم نکردم یا اصلا حسمو خوب نمیکردم که جهان هرروز منو با اتفاقات بدی روبرو میکرد و حسم بدتر میشد و باز اتفاقات بدتر تا بلاخره رویه ام رو تغییر دادم و اوضاع بهتر شد.

    در کل دوستان خدا مارو هر لحظه هدایت و حمایت میکنه فقط ما باید حسش کنیم باید بشنویم حرفاشو باید ببینیم رهنمودهاشو باید با زبون تایید کنیم نشانه هارو و باید الهامات رو قبول و بهشون عمل کنیم.

    خیلی خیلی خیلی خوشحالم از اینکه آمدم با شما دوستان صحبت کردم و کلی مسیری که آمدم برای خودم هم یادآوری شد و کلی قوانین تو ذهنم تثبیت شد و باورهام قویتر شدن و کلی راه رو با این کارم برای نعمتهای بیشتر خدا باز کردم.

    سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزرم و سپاسگزارم از خدای وهاب و مهربون و رزاقم.

    برای استاد عزیز و کاربران سایت آرزوی سلامتی شادی و ثروت میکنم.

    در پناه خدا شاد شاد شاد شاد باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    الهه استادی گفته:
    مدت عضویت: 2031 روز

    درود بر یکایک دوستان عملگرای غنی شده با باورهای توحیدی در خانواده ی صمیمی استاد عباس منش…

    سکوت برا من چاشنی دیدن این فایل شد، گاهی انقدر اسیر روزمرگی ها میشی، که یادت میشه هدف والای تو در زندگی اینه که هر روز یه درجه به خدا شبیه تر بشی و به یاد بیاری که چه عظمتی در درونت نهفته است. در هر سو به دنبال تغییر شرایط بیرونی، و این در حالیه که همه چیز از شخص خودت اغاز میشه، از خود خود خودت!!!

    فرمول موفقیت خیلی ساده و شیرینه اما ما عادت کردیم، حسابی به خودمون سخت بگیریم حتی زمانی که همه چیز داره عالی پیش میره، خودمون بشیم سرعت گیر خودمون. وقتی تو لاین سرعتی، باس گاز بدی، باس رها باشی، اما حواست باشه که در حال حرکت رو به جلو باشی. وقتی باوراتو اصلاح میکنی، انگار مسیرها برات باز میشه اما وجه تمایز استاد با بقیه ای که نتیجه نگرفتن در عمل کردنه، در حرکت کردن، در جسور و جسور تر شدنشون، در باور به خودشون، حال خوب استاد با چالش دو چندان میشه، اما حال من چطور؟ استاد یادگرفتن که هر لحظه انتخاب کنن به استقبال چالش ها برن و متمرکز رو به جلو باشن، و براشون چیزی به نام نشدوجود نداره، چون به بیشتر از خودشون و خدا به چیزی نیاز ندارن، از ندونستن خجالت نمیکشن و میرن دنبالش، استاد خودشونو عاشقانه و صادقانه دوس دارن پس طبیعی اینه که برا زمان ارزشمندشون برنامه ها داشته باشن، تمرکز بر زیباییها برا استاد تبدیل میشه به ایول تونستی، حرکت کن، برو جلو، و باز و باز هم برو جلو، و این همون ریشه ایه که استاد هر روز براش زمان میزاره، رفتن به دل ناشناخته ها؛ با حس خوب، الهام میشه به انسان، اما به میزانی که بهش عمل کنی، شهد شیرین آزادی رو میتونی بچشی، چرا که اگه بهش عمل کنی هر روز بزرگ و بزرگ تر میشی، یعنی انسان توانمندتر، شادابتر، ثروتمندتر، آرام تر و از همه مهمتر آزادتر…اینجوری دیگه برا خودت خط قرمز نمیکشی که موفقیت فقط تا اینجا، و اینجوریه که میبینی شدی بخشی از دسته ی چهارم و اونوقته که نه تنها لذت میبری که میشی سرچشمه ی اثر…

    پس قشنگ تر اینه که خلاصش به خودم بگم فرق نداره که تو کدوم نقطه ای..

    از همین حالا از خودمون بپرسیم چطور میتونیم کمی تنها کمی بهتر از چند دقیقه قبل بشیم و اونوقته که ببینیم خدا چه زیبا حامی و هادی ما میشه و از مسیر شخص خودمون ما رو به میزبانی همیشگی عشق فراخوان میده، توجه که میشه روی حرکت و اقدام عملی، پای ایمان میاد وسط، ایمان که داشته باشی و اقدام کنی، باور بعد عملت میشه یه باور قویتر و جاذب تر و این یعنی مولد شدن برای حرکت بعد و بعد و بعدتر …

    آرزو میکنم انتخاب شمام نوشتن لیست اقدامات عملی و حرکت برای تجربه ی شاخص قدرتمندتری از خودتون باشه، در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    مهدی گفته:
    مدت عضویت: 1823 روز

    سلام استاد

    هر روز که میگذره به شما،دیدگاه شما، به آشنایی با شما

    خوشحالم استاد

    از ته دل

    هر آنچه ب زبان میاری رو تو عمق وجودم حس میکنم

    هر آنچه که میگن تو زندگی شخصی خودم حس میکنم

    هر روز دارم با خودم کلنجار میرم که پاک کنم باورهایی که چندین سال باهام بودن و به اشتباه باهاشون زندگی کردم

    یه نمونه مثال درمورد این کلیپ بهتون میگم

    من سال ۹۳ استخدام شدم برای یه شرکتی بعنوان ناظر شرکت تو اداره برق شهر خودمون

    بهترین موقعیت شغلی اون زمان رو داشتم

    با سن کم ولی امکان استخدام رسمی برا من نبود

    هر چقدر تلاش کردم نشد

    تصمیم گرفتم قبل اینکه وقت بگذره راهم رو جدا کنم

    رفتم نیروگاهی تو تهران برا پروژه ای کار کردم

    هر چقدر تو شغل قبلی منزلت داشتم تو نیروگاه یه کارگر ساده بودم

    هر روز تحقیر میشدم ولی من خودم رو محکوم به یادگیری کرده بودم

    چیزی‌نگذشت بعد یک سال ونیم استخدام یه شرکت بزرگ شدم

    باز شروع کردم به یادگیری و تلاش تا اینکه الان تو یه پست خوب تو یکی از نقاط حساس صنعتی ایران کار میکنم

    خواستم تغییر بدم شرایط رو قبل اینکه شرایط باعث شه من تغییر کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    اکرم هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1431 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان موحد و ارزشمندم

    تغییر

    بله

    کلمه ای که یه عده ای همیشه به دنبالشن

    و عده ی دیگه ای روزی به دنبالش بودن ولی باورهای نادرستی که داشتن مثل اینکه این و اون نمیذارن، اونارو بمرور ترسو و محافظه کار کرد و رویای تغییر رو فراموش کردن

    و عده دیگری که اصلا تغییر توی لغت نامه شون وجود نداره با یه سری آپشن هایی که تا یه سنی کسب کردن باقی زندگی رو ادامه میدن و تغییر خط قرمزشونه و هر چقدر که سخت میشه براشون زندگی ، میذارن به حساب تقدیر و امتحان و خواست خدا.

    و واقعا هم فرقی نمیکنه که چقدر و با چه روشی بخوای تغیبرشون بدی

    کم کم بهت ثابت میشه که نشدنیه

    نه تا وقتی که خودشون نخوان

    و خودشون کی ممکنه بخوان؟

    یه روزی یاد میگیریم که تغییر ما اینه که تمرکزو از تغییر دیگران برداریم

    چون همه چیزو باید از منبع تصحیح کنی

    منبعی که فرکانس های ارسالیش باعث نمایش همچین شخصیتایی تو زندگیمون شده

    و اون منبع خودمونیم

    و هرچقدر دیگه تمرکزمون بیرون باشه همینجوری انرژی شدیدا نشت میکنه

    برگردیم به خودمون

    سرچشمه تغییر دنیا همینجاست

    آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم

    همه چی خداست و خودمون

    همینا همه چی هستن

    کافی هستن

    برگردیم سمت خودمون و خدامون

    شاید اولش ندونیم چجوری

    ولی وقتی بخوایم کمک از راه میرسه

    شاید همه چی سخت باشه ظاهرش

    ولی تو صبر کن

    خدا هرگز اجر صابران رو از بین نمیبره

    تو صبر کن و ثابت قدم باش

    خدا

    خدا

    خدا

    خدا همه چیز میشود همه کس را

    صبر داشته باش

    ایمانتو از دست نده

    ایمان و عمل صالح

    یذره یذره

    اگر نمیتونی سینه خیز برو

    خودتو روی خاک بکش ولی برو

    اسیر نجوا نشو

    وقتی نجواها توی سرت غوغا میکنن

    اونوقت صداش کن خداتو

    لاحول ولا قوه الا بالله

    بالاخره صبح میرسه

    همون صبحی که خودت خواستی

    همونی که آرزوشو کردی

    و چون خودت خیلی بیراهه رفته بودی

    برگشتشم آسون نبود

    ولی یادت نره

    خدا هرگز بیشتر از طاقتت بهت نمیده

    وچیزی که تو رو نکشه قوی ترت میکنه

    تو بزرگ میشی

    یاد میگیری

    واقعا حتی خیلی از آدمای سن و سال دار با حرفا و افعالشون برات مثل بچه میشن

    درک میکنی لِوِلی رو که خیلیا توش گیر افتادن

    اگرچه قبل تر از اینا برات خیلی عاقل و حکیم بودن

    ولی کم کم اصلشونو متوجه میشی

    داستان غریبیه

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    اهدنا اصراط المستقیم

    صراط الذین انعمت علیهم

    غیر المغضوب علیهم

    و لا الضالین

    استاد

    مرسی هستین

    در پناه خدا باشید

    اهدافم در۱۴۰۱

    عاشق الله بشم

    بلطفش بیزنس خودمو ران کنم

    بلطفش فهم و حفظ و تثبیتم عالی بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      آذر نادران گفته:
      مدت عضویت: 1388 روز

      سلام به دوستان عزیزم

      و

      استادعباسمنش و همسرعزیزشون شایسته خانم❤❤❤

      .

      دوست عزیزم چقدرزیبا گفتین

      خدا هرگز بیشتر از طاقتت بهت نمیده

      وچیزی که تو رو نکشه قوی ترت میکنه

      براخودم بارها پیش اومده

      که درشرایط خوبی نبودم

      واون زمان خیلی ناراحت بودم

      که چرا این طوری شده

      ولی خدا چیزی که میخواستم بهم دادوبه اون سمت با اون اتفاق درواقع هدایتم کرد

      البته به اندازه باورم و طاقتم بهم داده و زمانی که تصمیم گرفتم

      تسلیم نشم و تو اون شرایط بد قرارنگیرم

      خدا به جای بهترهدایتم کرد🚀

      هرگز این حرف استادیادم نمیره

      تو فقط تلاش کن و حرکت کن

      درمسیرخداهدایتت میکنه

      الله اکبر

      💫💫💫😍😍😍

      خدایا به تمام دوستانم دراین مسیرکمک کن تا مثل استاد وهمسرشون موفق بشیم

      درپناه خداوند بزرگ شاد و پیروز و تندرست باشید🤲🕊

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      مهدی نامجوفر گفته:
      مدت عضویت: 1380 روز

      سلام

      دوست خوب و عزیزم سلام

      عجب کامنت شما مهر تاید فکرم بود وقتی داشتم الان با خدا حرف میزدم

      چه کردی دختر الحق که بالیاقت هستی

      صبور باش صور باش

      صبح از راه میرسه

      حرفهات آرومم کرد چشمام خیس شد

      آرامش در زندگیت بی نهایت باشه ثروتمند باشی همیشه دوست مهربانم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1930 روز

    به نام خداوند احساس پاک

    همان که آفریده ما را ز خاک

    سلام و عشق تقدیم شما

    اولین قانون

    یا تغییر میکنی یا از بین میری

    چه زمانی باید تغییر کرد؟

    زمانی که شرایط و اوضاع زندگی خوب هست

    یاد اون ضرب المثل افتادم که میگه

    باید انسان را عادت داد که به چیزی عادت نکند

    اگه ما به همین شرایط زندگی عادت کنیم

    به همین درآمد ثابت که داره ارزشش کمتر و کمتر میشه

    به همین محیطی که آدم ها داره برامون تکراری و تکراری میشه

    و هر چقدر زمان داره میگذره و سرمون بالا میره تغییرات درون سخت و سختر میشه اونم بدلیل ترس

    امروز یه آهنگ زیبا از آقای سیاوش قمیشی گوش دادم به نام تردید چقدر محتوای آیت آهنگ زیبا و حقیقی بود

    آخ دلم هیشکی کنارت نیست، سرکن با خودت

    زیر و رو شو، دنیا رو زیر و زبر کن با خودت

    وقتی می بینی خودت داره کلافه ات می کنه،

    از خودت پاشو خودت باشو و سفر کن با خودت

    تفسیر من: ای دل من هیچکی هواتا نداره فقط خودت هستی و خودت،پاشو و تصمیم بگیر که دنیاتا زیر و رو کنی،وقتی حالت از خودت و زندگیت به هم میخوره،از من الانت بیا بیرون و بزن به جاده برای ساختن من جدیدت

    هر زمستون پیش از اینکه ریشه پابندت کن،

    شاخه تو بر دار و تمرینِ تبر کن با خودت

    یا بساز و دونه دونه مرگ برگاتو ببین،

    یا بسوز و وجنگلی را شعله ور کن با خودت

    تفسیر من: قبل از اینکه عمرت بگذره و زمین گیرت کنه به این محیط زندگیت،از درون خودت تبری بساز برای قطع کردن شاخه ها و ریشه های وابستت،یا با همین شرایط الان زندگیت بساز و دونه دونه مرگ برگهات که همون آرزوهات هست را تماشا کن،یا پاشو و با شعله هات جنگل را به آتیش بکش و زندگیت را بساز

    سر بچرخونی مسیر روبروتو باختی،

    از پل تردید با قلبت گذر کن با خودت

    تنها موندی با خودت با دشمنت با دوستت

    آخ دلم هیشکی کنارت نیست سرکن با خودت

    تفسیر من:به حرکتت ادامه بده و به پشت سرت نگاه نکن که اگه نگاه کنی زندگیتا میبازی،از نجوای ذهنی تردید با الهام قلبیت عبور کن و به اون گوش بده،دوست و دشمنت همش خودتی،هیچی کمکت نمیکنه جزء خودت،فقط روی خودت حساب کن

    ما اگه خودمون در شرایطی که همه چیز عادی و آرام هست تغییر کردیم که هیچ وگرنه کمک کمک به روزمرگی و دل مردگی می‌رسیم و دیگه دل و دماغ تغییر را نداریم و کم‌کم نابود میشیم

    پس بهتره خودمون تغییر کنیم قبل از اینکه جهان با چک و لگد بخواد ما را به زور مجبور به تغییر کنه

    تغییراتی که ما خودمون باعث شکل گیری اونها هستیم آسونه ولی تغییراتی جهان صورت میده سخت و طاقت فرس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    مهری حیدرزاده گفته:
    مدت عضویت: 2704 روز

    سلام به استاد گرانقدرم

    حدود پنج ماه است که با سایت شما آشنا شده ام . اما تا امروز در مدار دیدن این فایل ارزشمند و عالی نبودم.

    من جز گروه چهارم هستم چرا؟ چون:

    (یکم )- کودکیِ بسیار پر فراز و نشیبی داشته ام. کودک طلاق بودم . با پدرم زندگی کردم. رنج دوری از دامن گرم مادر از یک طرف . نا به سامانی وضعیت شغلی پدر . کاهش در آمد ایشان به لحاظ جا به جایی های مکرر مرا آبدیده کرد.من راهبری زندگی مان را عهده دار شدم در کنار تحصیل کردن . تنها نکته مثبت زندگی من در آن دوران ناگوار ، نگرش کلان پدرم به زندگی بود. به سبب این که ایشان تجربه زندگی کردن در کشورهای دیگر را داشتند. با تلاش در شغل های مختلف زندگی را هدایت می کردند. سرانجام من وارد دانشگاه تهران شدم در رشته ای آینده ساز . اما به واسطه عدم آشنایی با قوانین فرکانسی ، جذب دوستانی شدم که خط زندگی و آینده ام دیگرگون شد. نتوانستم ادامه تحصیل بدهم . دچار عقب ماندگی غیر قابل جبرانی شدم.

    دوم- پس از چند سالی به خودم آمدم . به یاری خدا شروع به ساختن دوباره زندگی نمودم.ابتدا تحصیل نیمه کاره را ادامه دادم . در فرکانس رشد و موفقیت قرار گرفتم در شرکت کوچکی مشغول به کار شدم . خانه ای مستقل از خانواده گرفتم . چند سالی سپری شد. دوست داشتم تغییری در زندگیم ایجاد شود . وضع مالی ام خوب بود . می خواستم خانه شخصی داشته باشم . در این میان با مقوله انرژی و خود درمانی آشنا شدم .کلاس هایی هم رفتم (اکنون می فهمم که مدارم داشت تغییر می کرد). با وام بانکی منزل کوچکی خریدم . از شرکت کوچک استعفا دادم .با معرفی دوستی در یک شرکت معروف مربوط به نفت و گاز مشغول به کار شدم . مشتاقانه به یادگیری رشته های مختلف نرم افزاری پرداختم . رتبه ام به مرور تغییر کرد. حقوق کارمندی ام افزایش یافت.

    سوم- با وجودی که در شرایط مناسبی از نظر موقعیت و حقوق نسبت به همطرازان خودم بودم اما روحیه ماجراجویانه ام ایستایی را نمی پسندید. کتاب های زیادی در مورد عملکرد انرژی در کاینات مطالعه کردم .به کلاس های آقای دکتر آزمندیان رفتم . کتاب های موفقیت را مطالعه می کردم اما هیچگاه خلاء درونی من

    با این مطالعات جواب داده نشد. آماده برای سفر به کشورهای مختلف شدم .تصمیم به مهاجرت گرفتم . اما به لحاظ پاره ای مشکلات خانوادگی منصرف شدم . به حدود بیست کشور سفر کردم . متوجه شدم فقط در سفر است که حس زنده بودن دارم. چون نویسنده رمان و داستان هستم در این سفرها سوژه های عالی برای نوشتن یافتم.

    در نهایت تصمیم گرفتم در بهترین موقعیت مالی و شغلی

    تقاضای بازنشستگی کرده و به رویاهای فراموش شده ام توجه کنم.

    چهارم – در اسفند ۹۶ با موفقیت ملک دیگری خریدم.

    در حال گردش در اینترنت برای پیدا کردن روش و عادات ثروتمندان بودم که سایت عباسمنش در مدارم قرار گرفت.

    فایل های رایگان را با جدیت پی گیری کردم .گاهی کامنت هایی گذاشتم .بعضی محصولات را گرفتم . مشتاق تهیه ثروت یک و بقیه محصولات هستم.در این مدت موقعیت ها و آدم هایی مناسب را در جهت به ثمر رسیدن رویاهایم جذب کرده ام .

    کتاب هایم چاپ شدند. بقیه هم مجوز گرفته اند برای چاپ.

    اما این فایل گوهر نایابی بود که امروز در مدارش قرار گرفتم . ” آب در کوزه و ما تشنه لبان می گشتیم” . حس عالی جاری در این فایل مملو از اشتیاق .صمیمیت. همدلی و یاری بود. من به دنبال کلامی می گشتم که در فایل های دیگر به این صورت عنوان شده بود” خروج از حاشیه امن ضامن موفقیت است” اما نمی دانم چرا دو ریالی من نیفتاده بود تا این فایل . وقتی که گفتید ” تا در شرایط خوب هستید برای تغییر اقدام کنید ” . انگار آتشی درون من افروخته شد . انگار سال ها منتظر این کلام بودم. انگار تشنه این جمله بودم . دیشب فایل چهارم جلسه دوم قانون آفرینش را گوش دادم ” هر کجا کشتی است آب آن جا رود” . من از دیشب مدارم در جهت مطالب فایل ” تغییر- موفقیت – پیشرفت” قرار گرفته بود .

    من قبلن برای مهاجرت تلاش کمی کرده بودم اما امروز درجه حرارت به قدری بالا رفت که قورباغه از آب بیرون پرید . درون من به شدت طالب تغییر شده است .

    در روزهای آینده به پاس شوقی که برای پیشرفت ما دارید ، شما را در جریان مرحله ی بعدی از زندگیم قرار می دهم.

    استاد گرامی احترامی وصف ناپذیر برایتان قایلم.

    استاد عزیز حسی که در این فایل موجود است به جرئت می توانم بگویم که از نهانی ترین نقطه قلب شما سرچشمه گرفته است . بهترین ها برای شما.

    خداوند همه چیز می شود همه کس را به شرط ایمان و خلوص درون.

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      زهراسادات نوربخش گفته:
      مدت عضویت: 2490 روز

      آقای عباس منش … استرس و نگرانی این وضع مملکت مارو کشت . خواهش میکنم با صدای آرامبخشتون وویس بذارید و برامون بگین چیکار کنیم …آیا واقعا تو این شرایط بد ایران باز میشه موفق شد ؟ جو وحشتناکی مملکت رو گرفته . رسانه ها جامعه محل کار … همه به آدم استرس و ترس میدن . چیکار کنیم که حل بشه که آروم بمونیم …که دووم بیاریم تو این وضع و رشد کنیم و موفق بشیم …کمک لطفا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        اژدر اژدر گفته:
        مدت عضویت: 2479 روز

        سلام . نظر من اینه که شما‌ باید قانون توحیدی رو حتما به کار ببرید و نه زبانی قبول کنید.چون اکثر مردم فقط زبانی توحید را قبول دارند و در مقام عمل برای استخدام کردن فرزندشون خواهش و التماس افراد رو می‌خورند تا جایی استخدام شوند من این را در اقوام خودم میبینم. ازشون میپرسم آیا شما خدا رو قبول دارید .میگن اره این چه حرفیه ولی همون جا دیدم که برای این که پسرش رو ببره سرکار چه کارهای میکنه.شما نگران هستید چون باور نکردید خداوند را و قوانین خداوند رو .من دوره ای را تهیه نکردم ولی به نظر من شما باید رو این موضوع کار کنید . البته این فقط نظر من هستش

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          سجاد بحرینی گفته:
          مدت عضویت: 2813 روز

          سلام خانم نور بخش

          راستش زندگی ما رو باورهای ما(طرز فکر ما ) تشکیل میده و از اونجا که باورها بسیار قدرتمند هستند فکر میکنیم اتفاقات اطراف ما هم طبیعی هستند

          بطور مثال در همین مملکتی که شما زندگی میکنید خیلی از افراد هستند که فقط و فقط آرامش را می بینند و روی خوش زندگی به آنها لبخند میزند

          بهترین پیشنهاد خانواده عباسمنش به شما این است که قوانین پایه ای جهان هستی را یاد بگیرید و بعد ببین چقدر زندگی زیباست

          در پناه الله یکتا شاد باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        رسول گفته:
        مدت عضویت: 2420 روز

        سلام

        این نگرانی و وضع مملکت گاهی هم آرامش منو بهم میزنه

        و همش احساس می کنم اخرش این مملک مثله سوریه خراب خواهد شد و ما با میمونیم با کلی اهداف نرسیده بهش

        چون امنیت نباشه پیشرفت خیلی سخته یا اصلا نمیشه

        حالا این نظر منه

        دوستان اگه نظری در این باره دارین بگین

        ممنووووون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    ندابشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1393 روز

    باسلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی زیبا

    روز 112ام‌و تعهد من..

    «تغییر»

    من از وقتی یادم میاد ،در خانواده و اطرافم و البته خودم این الگو بوده که حتی در وسایل مصرفی هم ،به سختی تغییری رخ داده چه برسه درون و خودشناسی

    خوده من ،گوشیمو عوض نمیکنم تا براش مشکلی پیش بیاد یا از نظر باطری و مسایل فنی براش مشکلی پیش بیاد

    ماشینمو عوض نمیکنم تا اونقدر بیفته تو خرج تا در درنهایت بفروشمش

    این الگو تقریبا توی خانواده ی ما هست

    مثلا هر چن وقت یبار،به لوله کشیه خونه که وقتی وضعیتش خوبه،نمیرسیم

    تا بزنه یجایی نم بده بریم با زحمت تعمیر کنیم

    یا مادر من،زمانی که بخاطر دیابت پاشو از دست داد،تازه به خودش اومد که بیشتر رعایت کنه

    خداروشکر که اماده ی دریافت اگاهی های این مسیره روشن هستم و الان منعطفم که مسایل زندگیم،منوط به تغییر یک چیز در درونه منه و باید دست بکار شم‌ برای تغییرش

    حتی با زدن این‌مثال گوشیو ماشینو ..باید دنبال ریشش در وجودم بگردم

    کدوم باور داره منو از تغییر بیرون و وسایلام باز میداره؟

    باور کمبود و نداشتن باور ثروت؟که مسائل مهمتری هست حالا بعدا عوض میکنم!

    یا الان پولم کمه و سختمه و اگه الان عوض کنم ضرر میکنم

    باور اینکه خودم از پسش بر نمیام یکی باید برام عوض کنه

    یا هرچیزی ازین قبیل که در وجوده خودمه باز،.

    شکر برای این اگاهیی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    Maryam گفته:
    مدت عضویت: 1431 روز

    روزشمار 212

    سلاممم به همه

    من از وقتی ک پذیرفتم اشکال از خودمه در رابطه با مسائل راحت تر تونستم بپذیرم و از وقتی ک فهمیدم میتونم تغییرش بدم و اشکال رو رفع کنم با انگیزه و امید بیشتر نهایت تلاشمو کردم ک بهترین بشم و باخیال راحت مسیر رو ادامه میدم و هرجا ک به مشکل میخورم راحت میتونم بفهمم ک ایراد از خودمه و وقتمو صرف این میکنم ک ببینم مشکل از چیه و چیو باید توی خودم تغییر بدم

    یجورایی خیالم از بابت همه چیز راحت شده از اینکه عوامل بیرونی هیچ نقشی توی مشکلاتم ندارن خوشحالم ازاینکه میشه درستش کرد خوشحالم و واقعا یه آرامشی دارم که غیرقابل توصیفه

    از وقتی اینجام حس یه آدمی رو دارم ک به هرچی ک میخواستم رسیدم بااینکه کلی خواسته و هدف دارمااا ولی حس میکنم به خواستهام رسیدم و یا توی یک قدمیشم و همین خودش ی نقطه مثبته ک باید ادامه بدم مسیرم درسته فقط باید باحوصله ادامه بدم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    مهدی حوازاده گفته:
    مدت عضویت: 1319 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان عزیز

    در مورد مثال هایی که از خودمون گفتید بزنیم

    من حدود 4 سال سیگار میکشیدم

    هنوز علائم شدیدی نداشتم که مجبور به ترک سیگار بشم ولی میدیدم به طرز واضحی که منی که ورزشکار بودم و ساعت میتونستم بدووام. بدون گرفتن نفس بعد از چهارسال سیگار دیگه تا دو قدم میدویم نفسم میگرفت

    یه روز نشستم با خودم فکر کردم گفتم تا کی میخوایی این روند رو ادامه بدی چون هر یک روزی که پیش میری تورو به سکته قلبی سرطان ریه و دهان و فشار خون و غلظت خون نزدیک تر میکنه و اصن این سیگار موجب شده بود که منی که عاشق ورزشم نتونم ورزش کنم اونم با اینکه سن و سال زیادی ندارم و 21 سالمه

    ولی درنهایت تصمیم گرفتم که بزارم کنار و الان حدود 9 ماه هست که گذاشتمش کنار

    و این تصمیم موجب شد من هدایت بشم به کاری که عاشقش هستم و برم به سمت ورزش حرفه ای و توی مسیر علایقم قدم بردارم و الان 4 ماه و نیم هست که ورزش حرفه ای رو شروع کردم

    و تغییر نکردن توی این مورد به این معنا بود که من کل آرزو هام رو داشتم میسوزوندم و به خودم ظلم میکردم

    توی مثال روابط عاطفی هم من به اولین تضادی که در روابط عاطفی برخوردم و بعد از اولین رابطه ای که داشتم تصمیم گرفتم تغییر کنم و خب اصن یه شخصیت دیگه ای ساختم به مرور توی روابطم البته که پاشنه اشلیه و همیشه نیاز به کار داره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: