چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 1 - صفحه 13 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/07/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-07-08 06:23:212024-07-13 02:27:05چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم چقدررررر این فایل به موقع و به جا بود واقعا سپاسگزارم از شما و خدای مهربون که هدایت کرد شمارو که این فایلو برای ما بگیرید و خداروشکر که منم در مدار شنیدنش بودم
همین امروز قبل اینکه بیام اینجا داشتم به دوستم میگفتم من نمیدونم چرا شما از امریکا برگشتین چون قرار بود مهاجرت کنن اونجا اما اول به عنوان سفر دوماهه رفتن برگشت بهم گفت اخه ما که دیدنی های اونجارو دیدیم دیگه چیزی نداره که منم دیگه بحث نکردم چون وضع مالی به شدت خوبی هم دارن یعنی میتونستن در رفاه کامل اونجا زندگی کنن بعد که حرفامون تموم شد همون موقع من اومدم تو سایت و وقتی عنوان فایلو دیدم واقعا میخکوب شدم
یادمه همیشه از راهنماییم عاشق مهاجرت بودم و همیشه تو ذهنم فضایی بود که من بورسیه قبول میشم و میرم اونجا درس میخونم همیشه هم تو ذهنم مالزی بود در حالی که من تو عمرم نه مالزی رفتم نه کسی اون موقع رفته بود که بخواد ازش حرف بزنه و هروقتم بارون میومد من این حسو داشتم و همیشه موقع بارون سرمو میگرفتم بالا و میگفتم خدایا من مال اینجا نیستم من بچه خارج از کشورم و عاشق خارج بودم همین دوستم که الان گفتم با خواهرم عاشق ایران بودن یعنی همیشه تو مکالمه هامون من داشتم از خارج میگفتم و عشقم اوناهم از ایران فقط یکمی دختر خالم حرفمو میفهمید چون عاشق دانمارک بود میگف اونجا مردم شادن من نمیدونستم علت اینکه انقدر عاشق اونجام چیه حتی هنوزم نفهمیدم
شاید اگه من این فایلو اون موقع گوش میدادم میگفتم اره من تقریبا همه گزینه هارو دارم اما الان میگم من تقریبا هیچکدومو ندارم چون ترس های من بیشتر شده انگیزه هام کمتر الان اگه بخوام مهاجرت کنم انگیزه بزرگه من سرعت اینترنته استاد وقتی فایل شمارو گوش دادم گفتم نرگس تو حتی نمیتونی کاری که الان توش هستی و دوسش نداریو ازش بیای بیرون چطور میخوای بری خارج زندگی کنی
استاد منم مثل شما خانوادم جوری هست که روابط احساسی توش نداریم خیلی اگرم هست فقط بین منو خواهرمه که هم مسیر منه با تقریبا مامانم خب منو خواهرم تقریبا مسافرت باهم میریم بدون مامانم و این برامون اذیت کننده نیس شایدم چون تصویر ذهنمون اینه که برمیگردیم نمیدونم شاید اگه قرار به مهاجرت بود قضه فرق میکرد
ما موقعی که از سمت مادر بزرگم به مامانم ارث رسید با پولش هیچ جار نمیتونستیم بخریم و دوستی داشتیم در گرجستان که پیشنهاد داد راجع به اون کشور و همه چیو گف تو ویدیو کال برای ما و ما تصمیم گرفتیم بریم اونجا خونه بخریم و گفتیم ماهم میریمپیش شوهرش دفتر اونا کار میکنیم اما وقتی فرداش شد سه تایی به نتیجه رسیدیم که اینکارو نکنیم و تو همین تهران خونه گرفتیم ما سالهای سال تو شرق تهران زندگی کردیم اما وقتی از شرق اومدیم غرب تهران همون شب اسباب کشی وسایلو ول کردیم و اومدیم رفتیم پارک و کلی بهمون خوش گذشت قبل ترشم که دوباره رفتیم کافه و محله اونجارو گشتیم با اینکه کلی برای ما غریب بود اما بی نهایت عاشق غرب شدیم
خب استاد جان من بخوام از خودم بگم دغدغه اصلی من برای تردید نداشتن پوله و همیشه به خودم دارم اینو میگم اول تو کشور خودت عشقو حال کن به همه چی برس بعد هرجا دلت خواست برو همون طور شمارو براش مثال میزنم من تو همین کشور خودم کلییییییی جا هست که نرفتم با دوستام تصمیم گرفتیم بریم برای مسافرت قشم و دوستام گفتن وای اونحا کجا بخوابیم وای چطور بریم وای فلان وای بمان فقط من و ابجیم گفتیم که اقا بریم یه چیزی میشه دیگه تجربه اولمونه اما هیچکس گوش نکرد و نرفتیم :)
خیلی فایل هشدار دهنده ای بود واقعا بازم سپاس گزاری میکنم که جهان ذهنی منو باز کرد که بیشتر بخوام خودشناسی کنم و واقعا باز سپاس گزارتونم استاد عزیزم مرسی واقعا
چیزی که از این فایل گرفتم و خوشحالم که یسری از پیش بینی هام درست بود به طوری که حتی دوسال پیس ی سفر تنهایی 2 3 روزه شمال رفتم اونم با اوتوبوس و جوری که بود به یکی دوتا دوستام گفتم استقبالی که نکردن فکرم میکردن مشکلی دارم یا خانواده ی جوره دیگ کاری ندارم خیلی درسا گرفتم تو اون سفر خیلی فشار جا به جایی رو فهمیدم من سال ها برایه خریده حتی تا ماهی 6 7 بار با سن 20 21 تا الان 28 هستم تنهایی برایه خرید رفتم تهران گاهی خسته میشدم تو مسجدا خابیدم گاهی حتی تو پارک البته تو روز ولی انقدر بنظرم همین که تنهایی حرکت کردم تو زندگیم و منی که با ادما احساس ارزش میکردم الان خودم انقدر وقت میگذارم که نمیخام دوستایی که وابستشونم بودم بببینم چون دورم میکنن از معیارام و این تنهایی شده رشد و نزدیکی به خدا و ارتباطی بسیار بهتر با جهان هستی و سپاسگزارم از خودم من مدت ها منتظر این گرا بودم و فهمیدم انتخاب سبک زندگیم و اینکه انقدر مستقل شدم از در آمد تا تویه محیط زندگیم و کارم همه وقتم صرف رشد و لذت من شده این اینکه تنهایی دیگ برام اونقدرا سخت نیست جا به جایی و اینو بگم که حس میکنم همین که محیطمو بخام عوض کنم در زمان کمی میتونم خودمو وفق بدم بهتر میتونم به دلیل مغازه و شغلم با آدما ارتباط بگیرم کلی شغلم به من کمک کرد الان میگم میگفتم 3 سال زندگیم رفتو باز مغازه زدم ولی من نمیدیدم چقدر تویه روابط صحبت کردن سره حرفو باز کردن بهتر شدم نمیگم عالیم ولی سعیمو کردم نتیجم خوب بوده و الان قدرت انتخاب دارم قدرت تغییر حالمو دارم انقدر حالم بد میشد که نمیدونستم چیکار کنم حتی خودمو از اینستا و اینا هم جدا کردم سیگارو ترک کردم بعد سال و کلی تغییر دیگ اصلا همه این جدا شدن از وابستگی ها همه این چیزا منو رشد داد این روند اداممه دادنه بالاخره داره جواب میده من جهاد کردم من دارم روزانه از جهان هستی پاسخایی رویایی میگیرم و در مورد مهاجرت فهمیدم با پیش بینی های دیگ وبا این وقتیی که دارم میتونم یمهاجرت خیلی راحت و رویایی داشته باشیم چرا که استادو دارم خدارو داریم و داتریم رشد میکنیم میتونیم صحبت کنیم دوست پیدا کنیم بلد نیستیم ی نبودیم یاد نگرفتیم ؟دیگ منه غرغرو شده حسینه چالش پذیر منه نا امید شده اونی که نیگا نمیکنه به منفی ها و فقط با تمرکز باورارو میکشه بیرون و فرکانس تغییر میده اره تا چند هفته پیشم ناامیدی بود ولی دیگ بهش بها نمیدم پشمو میبندم میرم اصلا رد خور نداره که خدا جواب نده خدا باهام حرف نزنه در کل میخام بگم بخدا باور این حرکت این تقوایی که نگاهم نکنه به نجوا و حرفای ادمای 2 زاری که فقط میخان ناامیدت کنن و مسخره و حرکت برایه دلت برایه عشقت رشد و بودنه حضور جهانه هستی که هوشمنده با ماست رفیقه و یار و مارو هدایت میکنه خدا دوستایی آدمایی برات میاره لایف استاییلی بهت میده که هم رشد کن و هم عشق کنی من ی ترمز دیگ که داشتم این بود که کامنت بزارم انرزیم میره وفلانو اینا و واقعا هم همین میشد ولی الان میدونم هرروز بهتر خدا هست یادم میاره هدایتم میکنه باز و هرکاره خوبی که میکنی شاید این کامنت به ی نفر انزی حرکت بده و همین برایه من و هم نشونه ورده پاییه به قول استاد برا آیندم و کلی چیز دیگ من تو این چند ماه به قدرت تایپ خوبی هم رسیدم دیگ اون ادم منتظر تمون شد این ادم میدونه با توکل باید وارد بشه و بره تو دله ترسا و ترسا میشن لذت ترسا پشتشون بزرگترین گیفتان و این آدم تازه شروعشه تازه درصدایه اغازیشه ولی شده بعده مدت ها آین ادم هررروز داره منظم و منظم تر میکنه بهترینها مننتظره ماست دوستون دارم استاد منتظر فایل بعدی هستیم.. یا حق
به نام خدا وند بخشنده بخشایشگر
الهی به امید تو
سلام به استاد عزیزم و استاد شایسته زیبایم که هر روز روشنی و نور خداوند در وجودتان بیشتر و بیشتر می شود.الهی شکرت بابت وجودتان.
سلام به همه دوستای توحیدی ام قلب و جانتان پر از توکل واعتماد به رب العالمین
استادجان این فایل بی نظیر شما علاوه بر اینکه جنبه خودشناسی برای ما دارد که در بحث مهاجرت کمی تامل کنیم و بدانیم که کجای کار هستیم آیا می توانیم در این مبحث طبق علاقه خودمان گام برداریم یا نه، از طرف دیگر خیلی عالی باورهای ما را هم در مورد مهاجرت تکان می دهد که آره درسته ،من این ویژگی ها رو ندارم ولی می تونم شروع کنم به تغییر و… و لذت شیرین مهاجرت تجربه کنم به آسانترین روش،
می تونم شروع کنم از کنترل ذهنمون در یه تضاد کوچیک تغییر ایجاد کنم ، از اینکه بخوام بیشتر در طول روز لبخند بزنم ، اینکه برای کار روی دوره ها یا فایل های دانلودی وقت مشخصی تعیین کنم و با تمرکز اون یکی دو ساعت کار کنم ، از تغییر مسیر همیشگی خونه ، از تغییر مدل موهات و.. ،خب همه اینها یه نوع مهاجرت هست … برای تقویت باورهای مهاجرت در کنار عملی کردن ویژگی هایی که فرمودین،شروع کنم به پیدا کردن الگو های موفق به مهاجرت که به آسانترین روش مهاجرت کردند. یه هم روستای یه هم محله ای که به شهر دیگر به محله دیگر مهاجرت کرده ،
به مهاجرت همشهری که به استان دیگر به کشور دیگر رفته ،…این فایل شما باعث شد من بیشتر به بحث مهاجرت توجه کنم و با خودم بگم آره منم به مهاجرت نیاز دارم اما با توجه به شرایطم ،نه به مهاجرت به شهر یا کشوری دیگر ،فعلا باید از مهاجرت های درونی شروع کنم ظرفم گسترش بدم وقتی مکان زندگیم ببینه نمی تونه، پتانسیل رشد منو تامین کنه جهان میگه بفرمایید به مکان بهتر….. پس فعلا باید مهاجرت درونی و شخصیتی و موقعیتی الانم باید دریابم ….
این فایل یه فرصت مناسبی هست که خودمون بسنجیم که در مورد مهاجرت در چه سطحی هستیم وبا عشق دوست دارم اینکار انجام بدم :)
مولفه های یک شخصیت مناسب برای مهاجرت:
*انگیزه و هدف از مهاجرت
*انعطاف پذیری در شرایط مختلف
*میزان وابستگی به خانواده و دوستان و..
*میزان مقاومت در برابر تغییر
*انگیزه و هدف از مهاجرت:
گاهی اوقات شده که به مهاجرت فکر کردم و دوست داشتم که در یک شهر دیگر یا کشور دیگر زندگی کنم اونم به قول استاد بیشتر تحت تاثیر سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا بوده ولی انگیز ه و هدف آنچنان قوی در خودم نداشتم ،و خودم ذاتا سفر کردن دوست دارم و مخصوصا شب چادر زدن در دل طبیعت و آتیش روشن کردن و.. فکر کردن در آرامشه طبیعت و صدای پاک آب و… خیلی برام لذت بخش هست که اینها رو تجربه کنم ولی بگم تونستم تجربه کنم نه نکردم
*انعطاف پذیری در شرایط مختلف :
اونطور که در موقعیت های مختلف برام در مسافرتها پیش اومده خداروشکر تونستم از عهده شرایط بربیام ، خودم آتیش درست کردم چای آتیشی و هوا کاملا سرد بود یادم نمیاد غر بزنم که آقا اینجا کجاست منو آوردی ، چون به قول شما استاد از لحظه به لحظه اون مسافرت ها لذت میبردم ، خداروشکر با کمترین امکانات بهترین مسافرت داشتیم . من عاشق طبیعت هستم ،همیشه سعی میکردم وقتی در طبیعت بودم از خلاقیتم برای آسون کردن کارها استفاده کنم .. چون شغل پدرم و برادرم اینجا کشاورزی هست برای آبگیری شب ها میروند و تا صبح طول میکشه خیلی پیشنهاد دادم آقا بریم هم شبو چادر بزنیم و هم کارتون انجام بدین ولی کسی حرفم جدی نمیگیره:)
* چقدر وابستگی عاطفی نسبت به اعضای خانواده و … دارید
من خیلی وقته که با اقوامم برخورد آنچنانی ندارم و آنها رو نمی بینم و قبلا رفت وآمد داشتیم ولی خیلی وقته دیگه رفت آمد نداریم حتی خاله هام و دختر خاله هام که هر سال تابستون خونه ما بودن الان دیگه چند ساله نمیان و نمی دونم چیکار می کنند ، از وقتی بیشتر روی خودم متمرکز شدم نه با دوستان قبلی و نه اقوام و نه کسی دیگر برخورد ندارم و بی نهایت از تنهایی خودم لذت میبرم و حتی در طول روز بیشتر در اتاق خودم هستم و با خانواده هم زیاد وابستگی ندارم . از لحاظ شخصیتی قبلا یه آدم خیلی وابسته و حساسی بودم و به قول شما اگر کسی رابطه اش با من کمتر میکرد همش دنبال دلیلش بودم و …. ولی شکر خدا خیلی زیاد مخصوصا در یکسال اخیر تغییر کردم گاهی اوقات اینقدر بی تفاوت میشم به اینطور مسائل که خودم از خودم تعجب میکنم ولی در مورد پدر ومادرم صددرصد مستقل نیستم.
میزان مقاومت در برابر تغییر:
من در شغلم تغییرات زیادی داشتم و تا حالا چهارتا شغل تجربه کردم یادمه وقتی از شغل اولم که میخاستم بیام بیرون و خیلی مقاومت داشتم ولی با هدایت خدا انجام شد ، ولی بقیه برام آسونتر بود و شکر خدا الان که معلم هستم در داخل شغلم هم من تغییر ات داشتم سه سال در متوسطه اول و دوم تدریس داشتم و خواستم بیام مقطع ابتدایی همه همکارام میگفتن تو دیونه ای اونجا کارش زیاده و خیلی سخته وباید یکسره ریاضی باهاشون کار کنی و… .ولی به لطف وهدایت خداوند من اومدم ابتدایی و انجامش دادم و میگفتن پایه مثلا چهارم خیلی سخته اونم رفتم دوسال تدریس کردم و شکر خدا به راحتی انجام شد . خیلی اعتماد به نفسم بالا رفت من در کنار تدریس هام روی مهارتم خیلی خوب کار کردم و طوری شده که در مدرسه الگوی بقیه هستم و امسال هم منتظر هدایت رب العالمین هستم که هدایتم کند به جایی که بیشتر رشد کنم .در بحث روابط از وقتی متوجه شدم دیگه موندن در این رابطه برام از لحاظ روحی و روانی خوب نیست و اذیت میشم با کمک خداوند تمومش کردم خیلی درد داشت ولی انجام شد صد البته که این اقدام برمیگشت به لطف خدا و آموزه های شما استاد و بعد از اون هم اگر خیلی خوب تونستم شرایط برای خودم از لحاظ احساس ارزشمندی و آرامش و … به بهترین موقعیت برسونم باز هم تاثیرات دوره های بی نظیر شما بود که تماما کلام و وحی الهی هستند.
استاد عزیزم من الانم خیلی احساس خوشبختی میکنم، از خونه ویلاییمون از محله مون از همه امکاناتی که دارم لذت میبرم و حس خوبی دارم و فعلا به مهاجرت فکر نمیکنم ولی این فایل باعث شد هم یه کاوشی در افکارم در این زمینه داشته باشم و بتونم باورهای درستی در این زمینه بسازم ، فعلا نیروی قدرتمندی که بهم الهام میشه اینکه فقط باید روی دوره هایی که دارم ، بیشتر دوره احساس لیاقت و دوره روانشناسی ثروت کار کنم ، همه چیز در زمان و مکان مناسبش برام اتفاق می افته .
استادجان و مریم جان عزیزم ازتون سپاسگزارم که با عشق بهترین آگاهی ها را از نور و روشنی قلبتون با ما به اشتراک می گذارید وجودتون سرشار از حق و حقیقت و آگاهی هست و بی تواضع هدیه می دهید به همه انسانها، بی نهایت دوستون دارم.
در پناه یکتای بی همتا .
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین ودوستان بزرگوار تشکر از شما عزیزان که این قدر عاشقانه فایل های بی نظیری را تولید میکنید با طرح سوالات مناسب به جواب های عالی هدایت میکنید
تجربهی من در مورد مهاجرت فقط مربوط به از شهر خودم به شهر دیگه بوده از اول خیلی آدم جستجو گری بودم همیشه دوست داشتم جاهای زیادی را ببینم خدا را شکر خیلی سفر های خوبی داشتم تقریبا بیشتر شهر های ایران را رفتم البته نه به شکل سفر های شما برای مسافرت یکی دو روزه بوده دوست داشتم از فرهنگ های شهر های اطرافم اطلاع داشته باشم در مورد محل زندگی هم چند دفعه جا به جایی داشتم
دوست داشتم با انسان های فوق العاده روابط داشته باشم و از آگاهی های آنها استفاده کنم که خدا را شکر با وارد شدن به این سایت الهی کلی به آگاهی های خودم اضافه کردم و کلی دوستان همدار هم دارم و خبری از اون شرایط قبلی نیست
سعی می کنم که از نظر شخصیتی بیشتر روی خودم کار کنم و از اون باورهای غلط گذشته مهاجرت کنم به سرزمین بهشتی با دوستان عالی یکی از اون باورهای اشتباه من ترس از رانندگی بود که خدا را بر آن غلبه کردم واز اون فرکانس ترس به شجاعت مهاجرت کردم خدایا شکرت که امروز هم در رانندگی تو شهری قبول شدم آخه این یکی از بزرگترین ترس های من بود که به لطف آموزش های شما در دوره احساس لیاقت بر آن غلبه کردم خدایا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتننتت
خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها
تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم
ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادهای نه راه گمراهان
سلام استاد عزیز و دوست داشتنی و الهی ام
سلام به خانم شایسته که همواره تحسینتون می کنم
و سلام به همه دوستان الهی و بهشتی که عاشق رشد و بهبود خودشون هستن
من واقعا این سایت و این فضا و مکتب رو عمیقا و قلبا دوست دارم و خانواده خودم می دونم
هر بار که استاد در مورد مهاجرت صحبت کردید خواستم بنویسم و بگویم ولی نشد
و اکنون مهاجرتهایی رو که با لذت و توکل و هیجان انجام دادم رو بازگو می کنم :
به نظر من بزرگترین نوع مهاجرت ،
مهاجرت از ذهنیت قبل به ذهنیت بهتر و الهی و به سمت باورهای عالی و خلاف جهت باورهای شیطانی و کمبودها و ترس هاست
و اگر بتوانیم باورهای الهی را در خودمان بسازیم در هر شهر و روستا و کشوری نهایت لذت و خرسندی و رضایت را خواهیم داشت
و هدف همه رفتن به کشور خاص و شهر خاص نیست چون جهان با تنوع بینهایت زیبا خلق شده .
من دو نوع مهاجرت رو تجربه کردم
اول ذهنی :
من همواره شخصیت با ثباتی نداشتم و از این موضوع رنج می بردم ،
چون همواره به دنبال راه و روش درست بودم و میخواستم تا کار درستی را انجام دهم که بعد ها هم از انجامش به خودم افتخار کنم و سبب بهبود آینده ام بشود و هر بار به سمتی گرایش داشتم ، مدتی عصبی بودن و خشونت را درست می دانستم و مدتی مدارا و بخشش را درست میدانستم و روز دیگری …
ولی کم کم در مدار شما قرار گرفتم و راه درست زندگی و توحید و قدرت اعراض و توجه و … را شناختم و به ذهنیت جدیدی مهاجرت کردم و این مسیر توحیدی را اصل یافتم و با تمام وجودم در حال بهبود خودم در این زمینه هستم و از این مهاجرت نهایت لذت را میبرم و البته که نتایج بسیار زیادی رو در تمام زمینه ها از روابط با همسر و فرزند و سلامتی و رشد کاری و رشد مالی و …. کسب کردم و همچنان با تمام وجودم در حال طی کردن پله های رشد و لذت بردن از مسیر هستم
مثلا در مورد اجاره خانه من نمونه استثنا هستم که هفته قبل با مالک جلسه داشتم و با اصرار من هم هیچ مبلغی رو نگفت و به خودم سپرد و خودم مبلغ پیش و اجاره را با توجه به شرایط خودم گفتم و تمدید صورت گرفت که بسیار انسانهای نازنین و مهربانی نه بصورت مالک بلکه مانند همسایه عالی در کنار هم زندگی می کنیم
دومین مهاجرت :
1 . من در سن 16 سالگی از شهر و روستا به فاصله 700 کیلومتری و چندین استان فاصله مشغول در کار کارمندی شدم ، چون اولا وابستگی عاطفی خاصی نداشتم و به دنبال تجربه جهان و رشد و بهبود زندگیام بودم
2 . و به مدت 18 سال در شغل کارمندی دون پایه مشغول به کار بودم و پایین ترین رتبه بودم و در محیط ذهنی بسیار کوچک و ضعیفی کار میکردم و چون در سن کمی وارد آن شدم ، تبدیل به روحیه و شخصیتم شد که کوچک باشم و چشم چشم بگویم و تصمیم گیرنده نباشم و فقط دستورات را اجرا کنم و در کنار شغل کارمندی هم در شرکتی مشغول به کار شدم که چیزی از محیط کارمندی نداشت اعم از بدو بدو و چشم گفتن و نگرفتن حق و حقوقم
و سال 97 با شما و سایت آشنا شدم و مانند تشنه ای به دریای شیرین و زلال رسیدم و نوشیدم و نوشیدم و رشد کردم و بزرگ شدم ، البته از درون و شخصیتم
و تصمیم های جدیدی در من شکل گرفت و جسارت هایی گرفتم و خداوند هم مسیرها را برایم عالی گشود و راه ها برایم باز شد و با دستان خداوند وارد بازار کار شدم و خودم شدم کارآفرین و صاحب کسب کارم و گرداننده اصلی ام
البته چون قبلا در انجام هر کاری و هر جایگاهی جز بهترین ها بودم و به قدرت انجام و توانایی خودم ایمان داشتم و دیدم که سبب رشد هر قسمت و مجموعه و شرکتی بودم ، پس تصمیم گرفتم تا سبب رشد کسب و کار خودم باشم و از هیچ سختی و مشکلی در مسیر ترس و نگرانی نداشتم و البته همواره در زندگی به دنبال حل کردن و رشد بودم
به قول خانم شایسته که اگر در مسیر اشتباه باشی با هر چقدر سرعت بیشتر ، بیشتر از هدف دور می شوی ، سالها در مسیر نادرست بودم که با هر تلاش بیشتر ، بیشتر درگیر بدهی و شرایط ناجالب می شدم
که البته اینها سبب قویتر شدن و بیشتر قدر دانستن مسیر جدید شخصی ام شد
و این مهاجرت باعث شد تا سبک زندگی شخصی خودم را داشته باشم و بیشتر از هر روز زندگی ام لذت ببرم و در اویل سخت بود تا عادت های 18 سال زندگی هر روزه را ترک کنم و عادات جدید را در خودم ایجاد کنم
ولی توانستم و اکنون بینهایت از مهاجرت و زندگی جدیدم راضی هستم
و شاید چند کیلومتر از محل کار و خانه های سازمانی فاصله دارم ولی کاملا دنیای جدیدی را تجربه می کنم
و الطاف بینهایت الله رو همواره در کنارم دارم
و فعلا به دنبال رشد و بهبود و گسترش کارم هستم و شاید قدم بزرگ بعدی ام مهاجرت به تهران و بازار تهران و … باشد
چون من عاشق شهر و زندگی شهری هستم ، چون از کودکی طبیعت و جنگل و باران و فضای خانه های بزرگ روستایی را تجربه کردهام
ممنون استاد عزیزم بابت بودنتون و بودنم در این مسیر زیبا و الهی و رویایی
که در حال سوت زدن و لذت بردن و رشد و عشق کردن هستم
خدایا بینهایت ممنون و سپاسگزارم برای همه نعمتهایی که نصیبم کردهای و میکنی
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستای گلم
چند روزی بود سوالم از این جهان این بود آیا فرد مناسبی برای مهاجرتم یا نه؟
به قول استاد تو روی خودت کار کن جواب سوالات بهت داده میشه من تقریبا به این جمله بارها و بارها فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که مهاجرت من دست کسی نیست من اولین حرکت که تقاضای انتقالی رو بود دادم و باید روی خودم کار کنم بقیشو خدا انجام میده
با این فایل به یقین 90 درصدی رسیدم که من آدم مهاجرتم
من میخوام از زنجان به تهران مهاجرت کنم
دقیقا مثل گفته استاد تا به اینجا عمل کردم بدون اینکه قبلا به این حرفا گوش داده باشم
من وابستگی به اعضای خانواده ندارم چون یک و نیم ساله که از خانوادم چند محله دور شدم و مستقل زندگی میکنم
من آدم بسیار منعطفی هستم و با هرگونه شرایط خودمو سازگار کردم حدودا
به نظرم با این آگاهی که از جلسه اول این صحبت ها دریافت کردم میتونم به راحتی مهاجرت کنم و بیشتر باید روی خودم کار کنم
مرسی ازت خدا بخاطر راهنماییت مرسی که همیشه راهکار مسائلم رو تو خود مسائلم گذاشتی
چه افرادی برای مهاجرت کردن مناسبترند ؟
قسمت اول
بنام خدای مهربان
درود و سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و همه عزیزان هم فرکانسی من
این ویدیو چقدر به موقع بود خدا راا هزاران بارررر شکررررر
چقدر کلی از مهاجرت فهمیدم با وجودیکه قبلا مه یکبار به مدت دو هفته خارج از کشور شده بودم ولی این آگاهی ها را حالی متوجه شدیم
و مهاجرت کردن یک تصمیمی بزرگی هست ایره حس میکنم
قبلا در باره مهاجرت اندکی میفامیدم و وقتی این فایل استاد را گوش کردم تمام نکات را متوجه شدم
واقعا مهاجرت کردن چالش های خود را دارد
اولین موضوع انگیره وهدف است :
باید از خود ما صد ها بار بپرسیم که چرا مهاجرت کنیم ؟
مثلا باید منطقی جواب بدهیم به خودما که بخاطر درس خود و فرزندان و کلی نباید به بقیه نشان بدهیم
و باید از روی فلم ها و یا تصمیم عاجل و زود گرفتن مناسب نبست
نباید زود و عاجل تصمیم بگیریم و چقدر استاد عالی تمام جهان را رفته ومناسب ترین فرد است بخاطر مهاجرت مشورت بدن و چقدر کنجکاوی خوب است و تمام شهر های ایران را رفتن و تمام نقاط کشور های دگه را هم رفتن
یکی از شرایط مهاجرت باید اول همین چهار اطراف که در کشور خودما است باید بگردم من که در شهر خودم تقریبا از سی و چهار ولایت ده ولایت را نرفتیم و حس میکنم هنوز وقتی مهاجرت نیست باید وقت بگذارم به همین که اول در کشور خود همه جا را برم
موضوع بعدی تغییر دادن خودما
ما وقتی مهاجرت میکینم واقعین خیلی چیز ها تغییر میکنه از خوراک گرفته تا همه مسایل و لباس و حتی شاید اطاق نباشد باید چادر بزنیم خوب خلاصه باید در هر مهاجرت و یا مسافرت باید همه چیز را در نظر بگیریم
وقتی ما یک پلان میگیریم که در عمل میریم میبینم همه چیز درست نیست و ما وقتی در اول قوی باشیم هیچ مشکلی پیش نمیایه مثل مثال استاد که چندین نفر را گرفتن و رفتن به جای دور و چقدر این انگیزه میده که چقدر با انرژی کامل بودن و خوبش هم همین بود که از قبل آگاهی داشتن و چقدر عالی میشود که ما الگوی داشته باشیم
مهاجرت یک تغییرررر خیلی بزرگ است و از قبل هم میدانم با وجودیکه مه فقط چهارده روز نبودم در کشور خود و مه کاملا حس میکنم به خود شناسی رسیدم درهمان چهارده روز
یکی از موارد مهم وابسته گی است :
بسیاری از مردم است خیلی وابسته به فامیل هستن و خودم هم قبلا همین قسم بودم و حالا کوشش میکنم که تغییر کنم وابسته گی ومسافرت کردن خیلی سخت است و همین که فکر میکنیم بریم مسافرت حتما دوست های ما است ولی وقتی یک چند روزی بگذره حتما ان دوست ها میرن به کار و وظیفه خود و اینجا باید ما پیش از پیش متوجه باشیم و پیش از این که مهاجرت کنیم این هم مسایل را به خود بگویم اگر ما تغییر کرده بتانیم خیلی خوب است ولی اگر نمیتانیم تغییر کنیم بهتر همین است که مهاجرت نکنیم تا زمانیکه تغییر نکردیم باید اول کاملا تغییر کنیم و بعدا اگر امکان داشت باید مسافرت کوتاه مدت کنیم به مدت یک هفته و یا یک ماه و یا اول درهمین کشور خود مهاجرت کنیم و آهسته آهسته بریم به کشور های دور تر و باید سلسله مراتب را رعایت کنیم واگر نکردیم حتما به مشکلی بر میخورین و اگر دلتان به دوست تان تنگ میشه ونمی توانید مهاجرت نکنین و همین جای که هستین بهتر است
و هیچ جای دنیا مادی آرامش کامل نداره جز بهشت
و چقدر این فایل تمام آگاهی هایما را زیاد کرد خیلی تشکر میکنم استاد عزیز جهان سپاس منتظر ادامه فایل هستیم
سلام به همه دوستان بخصوص به استادم عزیزم و مریم خانم نازنین
#چرا میخوای بری شهر بزرگ یا کشور دیگه ؟
_چون همیشه بچه که بودم من تو یه شهر کوچیک بودم و داییام تهران بودن و هر موقع میرفتیم تهران چیزهای جدید رو تجربه میکردیم که اصصلا تو شهر من نبود و این شد برام انگیزه که بخوام شهر بزرگ زندگی کنم و شش سال تحصیلم رو هم رفتم دو تا شهر که از شهر خودم بزرگتر بودن و مرکز استان بودن (و البته بخاطر ترس از اینکه نمیتونم پول دربیارم برگشتم شهر خودم در صورتیکه اصلا دوست نداشتم)
_چون شهرای بزرگ پاساژهای شیک دارن، خب الان شهر من هم داره (در صورتیکه من اصلا از همچین جاهایی خرید نمیکنم فقط دوست داشتم برم بگردم) اما الان که همین ها تو شهر خودم هم هستن نمیرم توشون حتی برای گردش.
_چون در مقابل افراد فامیل احساس کمبود میکردم که من تو شهر کوچیکم و دلم میخواست من هم جای بزرگ و پیشرفته زندگی کنم که اعتماد به نفس بگیرم.
_من قبلا هیییچ وقت حتی یکبار هم تصور نکرده بودم برم خارج از ایران زندگی کنم یا حتی مسافرت برم، تا زمانیکه دیدم خییلی از دوستای قدیمم یا افراد فامیل رفتن، و من باز هم احساس کمبود کردم، احساس میکنم من هیچ کاری تو زندگیم نکردم، من پیشرفت نکردم.
_چون دلم میخواد از افراد دور و برم دور بشم، تا دیگه تو زندگیم نظر ندن یا من مجبور نباشم براشون چیزی رو توضیح بدم (خب همین الان همینکار رو بکن توضیح نده بجای حرف زدن لبخند بزن خودت رابطه ات رو باهاشون کم کن نگران نباش که ناراحت بشن)
#مسافرت زیاد:
خب من خییلی مسافرت دوست دارم اما خداییش پول زیادی برای سفر ندارم، و اینکه خب خودم هم تنها سفر نمیرم، میدونم همه ش به تفکرم ربط داره اگر زیادی برام مهم بود برام پیش میومد، فقط باید تمرکز بیشتری روی سفر بذارم.
#انعطاف پذیری در مورد موارد جدید یا غیر قابل پیش بینی:
قبلا که اصلا، یعنی تغییر رو دوست داشتمااا اما غر میزدم تا بهش عادت کنم (یعنی غر زدن جزیی از شخصیتم بود) یادمه یبار استادم یه دستگاه خلا خریده بود برای آزمایشگاه من چقدددر غر زدم برای اینکه باید یاد میگرفتم و نمونه هام رو توش میذاشتم، طوریکه یکی از همکلاسی های پسر سال پایینیم بهم گفت فکر کنم شما در مقابل تغییر خیلی مقاومت دارید راستش خیلی خجالت کشیدم، اما میدونم هم الان هم اون موقع تغییر رو دوست داشتم، اینکه ساختمون خوابگاهم عوض میشد برام مهم نبود عادت میکردم بهش، اینکه مدام میرفتم شهر دانشگاهم و شهری که خونمون بود برام لذت بخش بود، وقتی بعد از ازدواج خونه خریدیم و اثاث کشی کردیم رو دوست داشتم (حتی الان هم بدم نمیاد خونه رو عوض کنیم و بریم جای جدید)
وابستگی به اطرافیان و محیط:
اینکه اصصلا در من وجود نداره طوریکه وقتی درسم تموم شد و میخواستم برگردم شهر زادگاهم خیییلی گریه کردم، یا وقتی از مسافرت برمیگردیم خیلی دوست ندارم برگردم خونه مسافرت بودن بیشتر بهم لذت میده. (بیییشترین وابستگیم به مامانم بود در واقع نگرانیم،چون میترسیدم دور از من مریض نشه و هزار تا فکر دیگه و الان چند ساله که مامانم در قید حیات نیستن و این موضوع دیگه در زندگی من وجود نداره)
درووود و درووود به استادمان و مریم جون و هم فرکانسی های محترم
به به چه فایلی، الان لبخندی دارم که بخاطرش خدا را سپاسگزارم. استاد من دارم از ترسهام عبور میکنم و خداوند داره منو کم کم آماده ی هجرت میکنه. بعدا مفصل در یه فایل ویدئویی میخوام براتون بگم. این فایل خیلی حس خوبی بهم میده چون متوجه میشم چقدر رب العالمین دوستم داره و منو هدایت میکنه به سمت آسانی ها.
دایی و برادرم مهاجرت کردن و انگیزه ی من شدن. اما من هدفی نداشتم برای اینکار. و همش میگفتم برم اونجا چکار کنم. خیلی خوشحالم که این سوال را با وجود اینکه قانون را بلد نبودم از خودم میپرسیدم و سعی میکردم بفهمم راه درست چیه.
تا اینکه خدا هدایتم کرد و خواسته ای بسیار معنوی و زیبایی در من بوجود آورد که به واسطه ی رسیدن بهش بتوانم خودم را بهتر بشناسم. با سفر هم شروع شد. سفرهای توحیدی.تکاملم را قشنگ دارم طی میکنم. چه نظمی داره این جهان.
حسم را نمیتونم توصیف کنم. خیلی سپاس.
به نام خداوند مهربان و بخشنده
سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیز و دوستان خوبم
خدایا شکرت
برگردیم به قبل از آشنای من با شما
من قبلاً یک شخصیت خییلی وابسته ی داشتم خییلی زود وابسته افراد می شدم و کسی نبودم که به تنهایی جای برم تفریح برم همیشه می خواستم یکی با من باشه و اگر می خواستم جای برم باید چند بار از مادر و پدرم اجازه می گرفتم و یک شخصی بودم که آزاد نبودم و در مقابل تغییر آن زمان خییلی مقاومت داشتم و خدا را شکر از زمانیکه جدی کار کردم روی باور ها خودم و حالا که میبینم به گذشته ام خییلی تغییر کردم و در همان اوایل وختی روی باور های خودم کار می کردم یک مسافرت یه ماهه داشتم در ایران که خییلی روی من تاثیر گذار بود آن زمان قدم ها به من گفته می شد من انجام می دادم من به تنهایی رفتم و آنجا به صورت تکاملی یاد گرفتم چطور از تنهاییم لذت ببرم و تنهایی میرفتم پارک های جاهای که به نظرم جالب بودند می رفتم و آنجا یاد گرفتم چطور از تنهاییم لذت ببرم و وابسته گی من خییلی کم شد و خدا را شکر خییلی توقعات من هم کمتر شد نسبت به بقیه
و حالا که میبینم هم در مقابل تغییر انعطاف پذیر هستم و هم می توانم از تنهاییم لذت ببرم و حالا می خواهم در همین شهر که هستم اولا در استقلال مالی برسم بعد به صورت تکاملی به آزادی زمانی برسم