چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 1 - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)

343 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رضا ملتفت گفته:
    مدت عضویت: 1979 روز

    سلام استاد جان، سلام خانم شایسته مهربون و دوست‌داشتنی و سلام به همه دوستای عزیزم در خانواده صمیمی عباس‌منش، امیدوارم حال همگی عالی باشه.

    استاد جان، چقدر فاکتورهای عالیی رو بیان کردید، چقدر این فایل فوق‌العاده بود، تحسینتون میکنم که این همه تجربه دیدن مناطق زیبا رو دارید، فرهنگ‌های جدید، شناخت آدم‌ها، شهرها، تحسینتون میکنم که اینقدر رشد کردید، اینقدر تجربه دارید.

    فاکتورها و ویژگیهایی که نشون میده چه افرادی برای مهاجرت مناسبند؟

    اولین فاکتور اینه که چه انگیزه‌هایی دارید؟

    این سوال رو یک میلیون بار از خودتون بپرسید. هدفتون چیه؟ چه انگیزه‌ای برای مهاجرت دارید؟اون افرادیکه انگیزه‌های قویی دارن وقتی مهاجرت میکنن، موفق‌تر هستن.

    بعضی افراد انگیزه‌های کاذب دارن، مثل اینکه من دیدم فلانی مهاجرت کرده، چقدر جالب، من هم میخوام مهاجرت کنم، یا اینکه من میخوام مهاجرت کنم که از کنار فلان ساختمون عکس بگیرم یا اینکه به دوستام یا اقوام نشون بدم که من مهاجرت کردم.

    دومین فاکتور و ویژگی که کمک میکنه به افراد کنجکاو بودنه

    اگر آدمی هستی که خیلی کنجکاوی به شناخت دنیای اطرافت، به اینکه فلان بیزینس چطور کار میکنه، فلان جای زیبا، فلان درخت، فلان رودخونه، فلان کوه چجوریه، بریم ببینیم، یعنی آدمی هستی که احتمالا آدم مناسبی هستی برای مهاجرت کردن، چرا میگم احتمالا چون باید به یه شناخت از خودمون برسیم، یه جمع‌بندی داشته باشیم، همه فاکتورها رو بررسی کنیم. اگر این ویژگی رو داریم که توی کشور و شهر خودمون هم زیاد کنجکاو نیستیم و جاهای زیادی رو نمیشناسیم و سفرهای کوچیک رو تجربه نکردیم احتمالا انسان مناسبی برای مهاجرت کردن نیستیم. با این وجود میشه این ویژگی‌ها رو در خودمون ایجاد کنیم و تغییر کنیم و بعد با آگاهی و شناخت مهاجرت کنیم.

    فاکتور بعدی برای مهاجرت انعطاف‌پذیریه

    چقدر در مقابل شرایط غیرقابل پیش‌بینی انعطاف‌پذیر هستیم، چقدر میتونیم مسافرت بریم بدون اینکه همه چیز از قبل مشخص باشه، چقدر میتونیم فلکسیبل باشیم، توی بحث مهاجرت از یه شهری به یه شهر دیگه خوب، یه فضای جدیده، باید یه شغل جدیدی داشته باشی، با افراد جدیدی آشنا میشی، وقتی مسافرت میری توی جنگل، ممکنه شرایطی پیش بیاد که یه پیک نیک و قابلمه بذاری غذا درست کنی، توی چادر بخوابی، آیا میتونی خودت رو با شرایط جدید منطبق کنی؟

    مورد بعدی بحث وابستگی عاطفیه

    استاد جان، زمانیکه این بحث رو گفتید و من فاکتورها رو بررسی کردم، دیدم که درواقع هرکدوم از این فاکتورها داره دست میذاره روی یه ترمزی در وجود ما، داره دست میذاره روی یه عاملی که با بند ما رو به جاییکه هستیم چسبونده و نمیذاره ما مهاجرت کنیم، یکی از اون موارد بحث احساسات و روابط عاطفیه، من اگر رفتم به شهر جدید دوری خانواده‌ام رو چی کار کنم، دور بودن از دوستام رو چی کار کنم، من توی یه کشور جدید هیچ کسی رو ندارم. اگر فردی هستی که روابط عاطفی خیلی برات مهمه و خیلی وابسته میشی به روابطت، به پدر و مادر، به همسر و فرزندان، به دوستان و اقوام این نشون میده که احتمالا آدم مناسبی برای مهاجرت کردن نیستی.

    فاکتور بعدی بحث تغییر کردنه

    چقدر با تغییر کردن مقاومت داری، چقدر میری توی دلش، چقدر استقبال میکنی از تغییر، مهاجرت، مخصوصا در مقیاس بزرگ از یه کشور به یه کشور دیگه یه تغییر و یه حرکت خیلی بزرگیه، زبان اون افراد، فرهنگشون فرق داره، محیط و شرایط و همه چیز فرق داره، یه جور دیگه‌ای فکر میکنن و باید یه سری مسائل بزرگتری رو حل کنی، آدمیکه با تغییر اکی نیست و خیلی مقاومت داره احتمالا آدم مناسبی برای مهاجرت کردن نیست، اما میشه ما برای هدفی که تعیین میکنیم، مثلا مهاجرت، خودمون رو تغییر بدیم، یه سری ویژگی‌ها و فاکتورهای جدیدی در خودمون ایجاد کنیم و بعد مهاجرت کنیم، بندهای نامرئی رو از خودمون باز کنیم و بعد بریم به استقبال تجربه کردن چیزهای جدید.

    چقدر لذت بردم از داستان استاد که آگاهانه به استقبال تغییرات میرفتن، حتی زمانیکه همه چیز خوب بود، توی بندرعباس شرایط برای استاد اکی شده بود، روابط، سلامتی، شغلیکه درآمد عالی داره و زمان خاصی ازت نمیگیره، اما استاد مهاجرت میکنن به تهران و از صفر شروع کردن، یا باز زمانیکه توی تهران همه چیز عالی شده بود، روابط، بیزینس، دوستای عالی، همکارهای فوق‌العاده و دو تا ماشین خارجی صفر و بعد استاد میگن میخوان مهاجرت کنن یه خارج از کشور و این کار برای خیلی افراد دیوانگی بود و همه براشون سوال بود که این شرایط آرزوی همه است و تو چرا میخوای مهاجرت کنی؟

    استاد جان، خانم شایسته عزیز، ممنونم از تهیه این فایل فوق‌العاده، من فهمیدم که درسته توی زبون میگم از تغییرات استقبال میکنم و یه سری تغییرات کوچیک توی زندگیم داشتم، اما مقاومت دارم در مقابل تغییر شهر و شغلم، مقاومت دارم در مقابل تغییرات بزرگ، مقاومت دارم از تغییر توی یادگیری چیزیکه بلدش نیستم، توی یادگیری زبان، درباره بحث روابط عاطفی، من آدمی هستم که نگرانم و وابسته به پدر و مادرم هستم و مستقل نیستم، من حتی توی شهر خودم هم زیاد جاهای جدید نرفتم و جاهای زیادی رو نمیشناسم، چه برسه به شهرهای جدید و کشورهای جدید، اما ماهی رو هروقت از آب بگیری تازه است. من به خودم نگاه میکنم زیاد کنجکاو نیستم، اگر کنجکاو بودن رو یه طیف از صفر تا صد در نظر بگیریم و توی بعضی مسائل ما کنجکاو باشیم و توی بعضی موارد اصلا علاقه و کنجکاوی نداشته باشیم و بتونم از صفر تا صد به خودم یه نمره بدم درباره کنجکاو بودن در مسائل و موضوعات جدید نمره من فکر میکنم تقریبا 35 هست.

    استاد جان، چقدر تحسینتون میکنم که در آخر این فایل این موضوع رو ازصحبت‌هاتون برداشت کردم: فارغ از مهاجرت کردن یا نکردن، احساس خوب و خوشبختی در هر لحظه است که مهمه، ما باید در هر لحظه حالمون خوب باشه.

    امیدوارم همه دوستای عزیزم در هرکجای این کره خاکی که هستن، در پناه خدای بزرگ همیشه شاد، سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سید جواد همتی گفته:
    مدت عضویت: 1935 روز

    به نام خدا که به شدت کافیست

    به شرط پاکی دل و پرهیز از معامله با شیطان

    سپاسگزاری امروز

    خدایا متشکرم ازت که صبحم را با یاد تو و حس وجود تو در درونم شروع کردم و به محض اینکه چشمانم را باز کردم دستانم را دست تو قرار دادم و عجزم و ناتوانی ام را درمقابل تو اقرار کردم و گفتم اگر لحظه ای مرا به حال خودم رهام کنی بی راهه می‌روم ممنونم ازت به خاطر قطره ای از این آگاهی هایی که در وجودم گذاشتی تا تو را هر لحظه حس میکنم خدایا سپاسگزارم که در درگاه تو فقیرم و هر خیری که از تو برسه بهش محتاجم سپاسگزارم

    خدایا سپاسگزارم که قدم بعدی ام را برداشتم و تمرین ستاره قطبی ام را مثل هر روز انجام دادم خدایا سپاسکزارم که یاری ام کردی تا فرکانس های خوبم را به سمتت ارسال کنم بیشتر بپذیرم و باور کنم که همه چیز دارم خودم خلق میکنم و نوشتم آنچه دوست دارم در زندگی ام رخ بدهد خدایا سپاسگزارم که پریدم تو بغل ات وتو هم همیشه در آغوشم میکشی

    خدایا سپاسکزارم ازت به خاطر این قدمی که در ساختن باورهای توحیدی ام بر میدارم و امرپز هم قدم دیگری برای نزدیک تر شدن به خودت برداشتم نوشتم و خواندم و ضبط کردم و کوش کردم همه جیز تحت کنترل تو هست و همه چیز را مدیریت میکنی سپاسکزارم ازت

    خدایا سپاسگزارم به خاطر موتوری که دارم و کارام باهاش انجام میدم و حسم درونم خوبه همه چیز خدا رو شکر سپاسگزارم

    خدایا سپاسکزارم مه یه عالمه نشانه و ایده بهم الهام کردی در مسیر علاقه ام و به وضوح درک میکردم با گوشت و پوست و استخونم خدایا سپاسکزارم و ممنونم

    خدایا سپاسگزارم به خاطر صبحانه خوبی که خوردم و لذت بردم خدایا سپاسکزارم به خاطر هم سفره ای که برام فرستادی مهمان فوق العاده ای داشتم و از وجودش لذت بردم سپاسگزارم

    خدایا سپاسگزارم به خاطر تمام دستانی که امرپز برایم فرستادی تا کارام به بهترین و آسان ترین روش ها انجام شودخدایا اعتبار تمام این اتفاقات زنذگی ام به خودت می‌رسد خدایا سپاسگزارم ازت سپاسگزاری کردم از بندگانت و بهشون عشق دادم ممنونم ازت

    خدایا سپاسگزارم که امروز هم بهم فرصت نفس کشیدن زندگی کردن و تجربه کردن خودم شناخت خودم شناخت خودت درک بهترین قوانین الهی ات که برجهان است خدایا سپاسکزارم و ممنونم

    خدایا سپاسگزارم که روی خودم بهتر و بیشتر کار کردم و نتایجش را هم دارم میبینم سپاسگزارم که هر نشانه از عمل به قوانین و کارکردش در زندگی ام میبینم ازت سپاسگزاری میکنم و یاد اور میشوم به خودم که این نتیجه قانون است و چقدر ذهنم باور پذیر تر می‌شود و با ایمان بیشتر و بهتر ادامه میدهم با یقین و اعتماد و باور بهتر و بیشتر مسیر راست و درست را پیش می‌روم با تو سپاسکزارم و ممنونم

    خدایا سپاسکزارم به خاطر وجود تمام دوستانم در این مسیر در این سایت استاد عزیزم بانو شایسته مهربان و تمام هدایت هایت و نشانه هایت که به سمتم هر لحظه ارسال میکنی خدایا سپاسکزارم

    خدایا سپاسکزارم به خاطر واضح تر شدن مسیر علاقه ام کارم و هدایت کردن خودت به آن سمت ممنونم و سپاسگزارم ودوستت دارم

    خدایا سپاسکزارم به خاطر بازی اسنوکری که داشتم به خاطر لذت بردن وبرد‌ شیرین امروزم که نتیجه کنترل ذهنم بود و قانون تو سر سوزنی خطا نمیکنه سپاسکزارم که خیالم راحته بالت قوانین و مسیر زندگی ام دوستت دارم و ممنونم

    سپاسکزارم به خاط شام لذت بخشی که با خودت خوردم و باهم لذت بردیم سپاسکزارم و ممنونم به خاطر فراوانی و نعمت و رزق و روزی که وارد زندگی ام میکنی خدایا سپاسکزارم بابت همه چیز عاشقتم و ممنونم

    هدایا سپاسکزارم که نشانه های هدایت امروزم را دیدم و چقدر لذت بردم وحالم و حسم بهتر شده بود وجقدر نشانه بهم دادی برای درست بودن درخواست هایم و پاسخ میدهی به درخواست های من سپاسکزارم که کامنت زیبایی گذاشتم و لذت بردم ممنونم وسپاسکزارم بابت همه جیز. دوستدارم و ممنونم ازت

    خدایا هزاران بار سپاسگزارم ممنونم ازت عاشقتم و دوستت دارم

    براتون بهترین ها رو آرزو میکنم چون لیاقتش رو دارید

    شاد و موفق و پیروز و سلامت و ثروت مند و خوشبخت و با ایمان باشید

    عاشقتونم و ممنونم سپاسکزارم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    نوید مهربانی گفته:
    مدت عضویت: 1994 روز

    سلام آقا حسین عزیز.

    خیلی خیلی خوشحالم که هستی . همه با هم در کنار هم هستیم . این فرصت زیبا هست که با هم لذت ببریم.

    بسیار دوستار شما هستم بخاطر اینکه انسان شریف و عزیزی هستی.

    ممنون از صحبت های خوبت در مورد مهاجرت.

    یک نکته بسیار مهم هم در رابطه با مهاجرت این وسط هست که بسیار بسیار مهم هست و باید بهش توجه کنیم این هست که شاید تمام این خصوصیاتی که شما در رابطه با شخصیت فرد مهاجرت کننده به لحاظ اخلاقی و روانشناسی اشاره کردی را داشته باشه… وقتی به جایی یا کشوری مهاجرت میکنی باید اجازه برگشت به وطن خود را داشته باشی… میدونی وقتی به شخص اجازه بازگشت داده نمیشه اگر جنسش از سنگ هم که باشه واقعا فشار خیلی زیادی بهش میائ… واسش کل دنیا زندون میشه… ادم ادمه دیگه احساس داره و تو اون لحظه فکر میکنه که دیگه هیچوقت نمیتونه برگرده و واقعا فشار عاطفی سنگینی روی قلبش میشینه و فراری ازش نیست… شاید اگه من زمانی 10 سال اصفهان بودم بالاخره سالی یکبار حق داشتم بیام خانواده دوستانم رو ببینم و این خودش به من امید میداد و حالم خوب بود…

    تو خودن اشاره کردی که بخاطر این مهاجرت کردی که آزاد باشی و آزادی واست خیلی مهم بود…. ولی من از این میترسم که گاهی نه تنها اینکه ما در کره خاکی نمیتونیم آزادی رو بدست بیاریم بلکه ممکنه که با اسرار به داشتن آزادی همون یه ذره آزادی رو هم که داشتیم از دست بدهیم؟!!!

    من خودم در عوالمی پرواز روح ماورایی داشتم این مسئله رو درک کردم که در کره خاکی ما اختیار هست… بحث اختیاری که خداوند به ما عطا کرده است بسیار بسیار نعمت ارزشمندی است … ولی آزادی در کره خاکی وجود ندارد برادر عزیز .. تنها اختیار وجود دارد … ولی تجربه آزادی در کره خاکی زمین بی معنی است… همچنان که من خودم در این کره خاکی بالاترین لذت ها را از تمام نعمت هایی که خداوند برایم قرار داد استفاده کرده و دیوانه وجود خداوند شدم….(وقتی نور آفتاب بر من تابش میکند دیوانه وار گرمایش و نعمتش را بر جان و تنم حس میکنم) دگر چه میخواهم… این نور همه جا هست… آمریکا هست… ایران هست… افریقا هست… همه و همه دیوانه وار عاشق او هستیم…

    من فقط توانستم آزادی را در رهایی از جسم خاکی (آن هم فقط تا جدی) درک کنم… و آن هم زمانی هست که پرواز روح در همان سحرگاهان برایم رخ میدهد… هر کجا که میخواهم سفر میکنم… هر کجا… انجا سرزمین و کشور معنا ندارد … بی نهایت است… کشور که سهل و آسان است حتی میتوانی به عوالم بی نهایت دست نیافتنی سفر کنی…. حیف که زبانم از توصیفش قاصر است و من ناتوانم که بگویم… این حالات در زمانی برای ما رخ میدهد که ما آگاه شده ایم… کسب کرده ایم… (پول و ثروت نیست) آگاهی هست … اینکه هر چه هست اوست …. زمانی که آگاه شویم از همه چیز گذشته ایم…و….. ببخشید دیگر نمیتوانم ادامه دهم..

    انسان با امید زنده است…

    ایا من الان امید دارم که دوباره بتونم خانواده ام رو ببینم؟!!

    همینطور که شخصی ماورایی به من گفت در عالمی که سفر کردم شنیدم که گفت مادر یک موجود بسیار عجیب و یکتا هست… این را رسول اکرم (محمد) هم نقل کرده است.

    امید همون چیزی بود که توی قلب انسان میتونه اون رو به حرکت در بیاره و به درجات بالا برسونه… همه ما با امید و ارزو زنده هستیم و حرکت میکنیم..

    امید چیز عجیبیه

    همونیه که توی کتاب بیندیشید و ثزوتمند شوید.. خودت بهم یاد دادی حسین جان…

    درود بر وجودت و اینکه هستی و برامون ویدیو میزاری …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    سحرکیاستی گفته:
    مدت عضویت: 2699 روز

    سلام استاد و مریم گلی

    و دوستان همیشه همراه من

    استاد اول از همه بسیار سپاسگزارم بابت این فایل زیبا چرا که این فایل همزمان شد با مهاجرت من به یک شهر بزرگتر که دو هفته ازش میگذره …

    قبل از گوش کردن به این فایل ذهنم شروع به نجوا کرد که اگه ویژگیهای که استاد میگه تو نداشتی چی باید برگردی ، بدبخت میشی و ……

    منم برای ساکت کردن این گفت و گوها طبق دوره بی نظیر احساس لیاقت بردمش سمت مثبت و خودم رو آروم کردم.

    اما وقتی این فایل رو گوش کردم هر آنچه مخصوصا اولین هدفم و از مهمتر پیشرفت و رشدم بود و قبل از مهاجرت همیشه به خدا میگفتم که من می خوام روحم رو رشد بدم، میخوام آزادتر زندگی کنم، میخوام مهارتهای جدید یاد بگیرم،میخوام با افراد جدید آشنا بشم میخوام پیشرفت کنم حتی میخوام ترمزهام رو از این طریق بشناسم ، حتی می خوام تغییراتم رو که با کار کردن روی دوره های عزت نفس،ثروت و احساس لیاقت ببینم و با هدایت الله هدایت شدم به مکانی بی نظیر و عالی که هر چقدر تعریف کنم احساس میکنم زیبایهاش تموم نمیشه.

    و شروع به یه زندگی جدید کردم ، چقدر روزای اول ذهنم منو از همه چیز میترسوند اما من همون موقع به خودم میگفتم ایول ذهن، بریز بیرون چون چیزای جدید،نجواهای جدید همینجور میومد منم با استفاده از کار کردن روی اون دوره های که گفتم شروع کردم به عمل کردن. به خودم گفتم سحر قشنگم الان موقعش که عمل کنی هرچی یاد گرفتی و تمرین کردی بعضیاش یکم سخت بود،بعضیاش به راحتی بود اما همه تلاشم میکردم تا عمل کنم

    خدارو شکر وقتی هربار عمل میکردم محیط اطرافم واکنش نشون میداد و من از اون واکنش انگیزه می گرفتم،قدرت می گرفتم برای ادامه مسیر.

    دقیقا استاد 90 درصد ویژگیهای که می گفتین من داشتم ، وفق شدن، باید یسری تغییرات جدید داشته باشی، ترک عادتهای قبل ، من به راحتی از پس اینا بر اومدم چون واقعا تجربه تغییرات جدید و چیزهای جدید رو دوست دارم‌،،

    وقتی این فایل دیدم خیلی خوشحال شدم که مهاجرت کردم و به خودم افتخار کردم چون ایمانم هربار داره قویتر میشه قشنگ حس میکنم خدایا شکرت

    عاشقتونم استاد از دور می بوسمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    زهره برزه کار گفته:
    مدت عضویت: 877 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    سلام‌استاد قشنگم و مریم بانو

    من این فایل و دیروز گوش کردم و اینکه من خودمو آدم مهاجرت میدونم اره منم به این موضوع خیلی فکر میکردم مگه حتما باید مهاجرت کنی چجوریه خیلی آدم‌ها تو همون شهرتون و یا همون روستاشون کلی خونه ماشین باغ داراییی دارن تفریحات خاص خودشون بعد میدیدم چقدر خوشحالن چقدر حالشون خوبه چقدر زندگیشون خوبه میگفتم خب اینا اصلا قصد مهاجرت ندارن یا حتی براشون مهم نبود سفرهای خارجی برن بعد میگفتم نه یعنی اینا زندگی میکنن زندگی اونیه تو شهرت نباشی جایی بزرگ باشی هرچی دلت می‌خواد داشته باشی یا دخترایی میدیم خونه همسرداری میگفتم مگه میشه بعد اره دیدم اره همونجایی دلت خوشه باش رفتم تو روستا دوستم اینا خونه ها بزرگ باغ حیون دلخوشی شادی همه چی بود بعد گفتم چجوری اینا راحت زندگی میکنن دلشون حتی تو روستام خوشه همه چی هم دارن نیاز نیست که حتما حتما مهاجرت کنی من خودم دوست داشتم مهاجرت کنم اما وابسته گی دارم بعضی وقتا فکرمیکنم نه باید همه جا فقط تفریحی برم یکی دوماه دوباره برگردم کلا نباشم نمیتونم اینجوریم خب حالا میشه زندگی هم کرد در حال رفت و آمد باشم اما نه اینکه اصلا دیگه اونجا نباشم نه قشنگ بود به خیلی ازویژگی هام پی بردم که چقدر زود با آدم‌ها راحت میشم راحت حرف میزنم دوست میشم خدایا شکرت خدایا شکرت هر شهری دوست دارم برم همه جا میرم میام خدایا شکرت با همه زود ارتباط میگیرم با همه میرم خونه همه دوست دارم دورم شلوغ باشه آدم‌ها جدید ببینیم خدایا شکرت مممنون بابت صحبت های زیباتون ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    زینب حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1392 روز

    سلام به استاد عزیزو مریم دوست داشتنی

    امشب شب آرزوهاست شب درخواست آرزوها و اجابت آن

    آیا خدا فقط امشب گوش به من میسپارد تا آرزوی من را بشنود و اجابت کند چه سالهایی به امید اینکه امشب خدا ارزوی من را اجابت میکند چند خط روی کاغدی مینوشتم وآن را درلای کتاب قرآن سوره نور قرار میدادم تا خدا نظری کند و برآورده شود غافل از اینکه او سالهاست از بدو تولد خدایی میکرده و قبل از آنکه آرزویی کنم آرزویم برآورده میشد کم کم بزرگتر شدم خدایم را فراموش کردم نعمتها و آرزوهای برآورده شدهام را فراموش کردم چشمانم کور و گوشهایم کر و ادمهای اطرافم را برآورنده آرزوهایم میدیدم و چون آنها توانایی خداوندم ربم رو نداشتن دلسرد ناراحت و خشمگین میشدم چشمانم به دستان اطرافیانم بوددر صورتی که آنها دستان خدا برای من بودن ربم پروردگارم روزی دهنده دوستدار مهربان

    …هزاران نعمت من بود گمش کرده بودم در نوجوانی در بزرگسالی بعد از سالها خوردن از در و دیوار بازگشتم به اصل ابدیم به ربم اوست که هر ثانیه هر لحظه هر ثانیه هر روز هر شب هر ماه و هرسال آرزو های مرا برآورده میکند نه زمانی خاص از آرامشی که نداشتم به لطف ربم پروردگارم جزی از وجود و زندگیم شده به میزانی که به او وصلم نعمت که از روز اول زندگی در زندگیم بوده تا به حال اما برایم تکراری شده بود آنهارو نمیدیدم

    به لطف خدا دستی از دستانش را برایم فرستاد استاد عزیزکه سپاسگزار این مرد شریف هستم مرا با او آشتی داد

    آرزویی بهتر از این زیباتر از این که او را پیدا کردی اصلت را، اورا داشته باشی تمام آرزوهایت تایید شدن اصلا چیزهای دیگر در قبال او چه معنا دارد

    به امید روز های بهتر به امید دیدار با او

    به امید برآورده شدن آخرین آرزویم اوبگوید بنده من از تو راضیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    فرزاد بازیار گفته:
    مدت عضویت: 779 روز

    سلام خدمت همه دوستان اینو که دارم می‌نویسم با کلی کلنجار رفتن تقریبا با خودم که بنویسم یا نه

    من کلا عشق مهاجرت و سفر و تفریح این چیزا بودم یعنی واقعا بودم جوری که یکی می‌گفت همین الان پاشو بریم فلان جا نه نمیگفتم تجربه دوست داشتم از بچگی یعنی انگار بعضی چیزا بهت ارث میرسه تو خونواده،من محل تولد پدر و مادرم یه روستایی هست خودم تو یه شهر دیگه دنیا اومدم و الآنم تو یه شهر دیگه زندگی میکنم یعنی واقعا دنبال زندگی با کیفیت بودم حالا چندبار مهاجرت کردیم از بچگی و خودمم بعد ازدواج یه بار مهاجرت کردم ولی نشد و برگشتم،کلا بعضی وقتا انگار نمیشه،من شغل زیاد عوض کردم شاید بالای 5یا 6 شغل ولی آخر اومدم تو یه شغل دولتی که خیلی اوایل علاقه داشتم بعد کم کم باز فکر تغییر شغل بودم پشیمون شدم از شغلم و دیدم نمیشه و گفتم وقتی هر کاری میکنم نمیشه پس بذار بمونم،الان 5ذساله تو این شغل موندم و من قبلا هر شغلی بیشتر از یه سال نمیموندم و خیلی دلیل ها باعث میشه تو بمونی و یکم فکر کنی که الان با این موقعیت هر جا بری همینه پس بمون زیاد فکر مهاجرت و تغییر شغل نباش،هر چند الان دارم واسه درآمد زایی جدای این شغل یه فکرایی میکنم،موندن و بلد نیستم و شاید باید یاد بگیرم،قبلاها بهتر بلد بود انگار برعکسه وقتی میخوای بمونی شرایط جوری میشی بری و وقتی میخوای بری شرایط جوری میشه که نری،و این همیشه می‌ذارم به پای اینکه باید حالت خوب باشه تو هر شرایطی و بپذیرید بعضی وقتا خبرهایی هم نیس،من شغل قبلیم خیلی ناراحت بودم البته یادم رفت اونجا سه سال و خورده یی موندم،ولی بلد نبودم حال خودم و خوب نگه دارم پولش کم بود ولی من فکر درآمد نبودم فکر یه تغییر اساسی بودم حالا یه شهر دیگه یا مکان دیگه که اومدم مکان فعلیم اوایل خوب بود ولی رفته رفته میفهمی که قبلا هم بد نبوده تو بلد نبودی،و من زود پشیمون میشم از کارم و همین پاشنه آشیلمه،چون فکر میکنم صددرصد این فکر خودم و خواست خودم نبوده یعنی خوشحال میشم ولی نه اون چیزی که راضیم کنه از ته دل،و به نظرم همیشه عالی وجود نداره و یه کوچولو باید دیدمون و وسیع کنیم خوب ببینیم،الان که این و می‌نویسم متوجه میشم که اگه نخواهیم همه چی صد باشه همه چی تحمل پذیرتره و بهتر میتونیم کنار بیایم،یعنی با80 شروع کنیم برسیم به صد یا بالاتر اگه وجود داره،نه اینکه بخایم تحمل کنیم با هر سختی،ولی خوب بپذیریم خیلی چیزا رو و بعدش هی بریم رو به جلو،نمیدونم چقدر حرفام درسته ولی اگه میخوای بری برو اگه نه بمون تا شرایط خوب چه موندن چه رفتن فراهم بشه..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1314 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان..

    بنام خداییکه هر لحظه در حال هدایت و حمایت من است…

    سلام و درود به بهشت همیشه جاویدانم.بهشتی که قدمهامو قوی کرد تا هروز مهاجرتمو “به سوی پله های ترقی” رو بگذرونم!…

    این فایل فایلی از نشانهای الهی برای قدمهای بعدایم برای خاسته ایی که سالیان سال بهم هدایت شده بود.و من بخاطر نقاط ضعف شخصیتیم “.دارم قدم به قدم “خودمو براش اماده میکنم.

    به لطف خداوند در کنار این خاسته”شخصیتم که جهادی اکبر از ذهنیتم “رو طلب میکرد…تونستم با عمل به الهامتم قدم به قدم و تکاملی پیش ببرمش…

    و بازم در کنار این دو خاسته…یه خاسته دیگرم کنارش رشد کرد بحث بیزنسیم…

    هر سه با هم پیش رفتند…

    دقیقا اوایل روزهایی که به این سایت هدایت شدم..هر سه با همدیگه استارت خوردن…

    ولی چیزی که خیلی برام مهم بود…

    بحث شخصیتیم بود…

    بهمین خاطر استاد عزیز توی دوره عزت نفس میگن..اگه تمام عوامل موفقعیت رو روی یه ترازو بزارم.و عزت نفس رو روی یه ترازو…

    عزت نفس از تمام موارد سنگین تره…

    من الان سه سال خورده ایی که در مسیر الهیم.میخام با ضرس قاطع بگم…من هر روز رشد داشتم..

    توی این سه مورد ….و مخصوصا شخصیتم…

    شخصیتی که ” 100/ زندگیتو میسازه..

    به اندازه ایی که شخصیتم توی مسیر قوی شد و به جایگاه خوبی رسید بهمون اندازه توی روابط:و بیزنسم عالی شدم..

    و نکته بولد.این مهاجرت فقط تو بحث رفتن به یه کشور نیست..بحث مهم تر و پایه تر.اون که استاد هم “همین مسیر رو رفته تکاملی کوچک در حد و اندازه عزت نفسشون پیش رفته قدم به قدم رشد کرده بهمون اندازه هم قدمهاش قوی تر شده…

    میخام یه مثال از شخصیت خودم بگم توی بحث عزت نفس…

    من یه ادم غر غرو .و بسیار با اعتماد بنفس پایین..اصلا حوصله مسافرت رو نداشتم.بیشترم توی دوران نوجوانیم بود اونم بخاطر یسری شرایط.. و همیشه به محض یه چالش:و مسیله ایی که توی مسافرت برام پیش:میومد..از طرف افراد زود بهم میرختم زود از حرفشون ناراحت میشدم و اون مسافرت به کام بد کشونده میشد…

    خیلی انتقاد افراد،” بیشترم… روم تاثیر میگزاشت..

    همین باعث شده بود سعی کنم توی نقطعه امن خودم بمونم.و جایی نرم..

    ولی این پترن” هنوز، زره هاش تو درونم بود..ولی خیلی کمتر ” شده الان……

    تا اینکه دوره نوجوانیم تمام شد وارد دوره جوانی شدم….این موضوع دیگه برام.بهتر شد…و چون دانشجوم بودم .باید خودم گلیم خودمو از آب میکشوندم بالا….تونستم هر سری بهترین خودم باشم.توی یه شرایطی قرار میگرفتم یا خیابونها رو گم میکردم.بخدا بطرز جالب و راحتی هدایت میشدم.و تونستم با همین نگرشم ..خودم بهترینهای خودمو ارایه بدم.

    همیشه دوستانم بهم میگفتم نرگس از کجا میای به این سمت …میگفتم از فلان جا..

    بهم میگفتن نمیترسی..ولی استاد من خوشحال و راضی بودم.

    عاشق کشف ادمها بودم.تو خط که از دانشگاه میومدم تا محل زندگیم هر جا که دلم خاست رفتم‌گشتم.من دوره کاردانی و کارشناسیم دوتا شهر متفاوت زندگی کردم..

    دقیقا این تجربیات منو 50 سال هنوز بیشتر،”… بسمت جلو کشوند..

    خیلی به خودشناسی رسیدم..خیلی قوی شدم..روابطم عالی شد..زندگیم عالی شد.هر موقع خانواده ام تماس میگرفتن…من اصلا احساس دلتنگی نمیکردم..

    یادم میرفت چیزی بنام خانواده دارم..

    عاشق تجربیات جدید ادمهای جدید.بودم..

    و هر چقدر این مدت 5 سال دور شدن از خانواده بگم کمه…

    و من کاملا یه انسان جدید شدم……

    و این گذشت…

    من به مدت 10 سال توی بیزنسم با توجه به رشته ایی که داشتم….بازم هرروز بفکر تعقییر شرایط کنونی ام بودم.و این مدت تجربه و کسبکار جدید به شکلهای مختلف رو انجام دادم و واقعا لذت بردم..

    کلا توی نحوه چیدمان سازی محل زندگیم دوستدارم همیشه وارد موقعیتهای جدید بشم..

    حتی سفرها و پیاده رویهای هدایتی و الهامی پر از چالش و اتفاقات خوب بود…

    هنوز “بازم اون پترن. که گذشته داشتم بازم برام تکرار میشد..به چالشها که بر میخورم.یکم کم میارم احساسم دگرگون میشه که من باید چکار کنم که بتونم این مسیله رو حل کنم.حتی یه زمانی گریه میکنم…..هنوز فلکسی بودنم یکم مقاومت دارم..

    خداوند از طریق این فایل بهم گفت…..تمام محدودیتهای ذهنیتو بزار کنار…تو برو تودلش ..خداوند قدم به قدم بهت میگه چکار کنی ..

    من داشتم برنامه ذهنیمو وسط:میوردم..اگه این شرایط موقعیت برام جور شد…من چجور باید از پس هزینش بر بیام..یا چجور مدیرتش کنم..

    و هی این مقاومت ذهنی منو عذاب میداد..

    و امروز لطف خداوند …

    بهم این پیامد رو داد…

    فلکسی بودن..بریم تو دلش…هر اتفاقی بیفته خداوند بهم کمک میکنه یاریم میکنه کارها رو برام انجام میدهد….

    همین چالشها..

    من راجع به این خاسته اینجور بودم! و خودمو اذیت میکردم…که من این خاسته رو میخام.دیگه کاری نداشته باشم باید چکار کنم .دقیقا مقاومت بزرگم..موقعیت و شرایط:مالی ام هست..

    دیدم همین نقطعه داره خاستمو سنگ اندازی میکنه…

    بهم گفت یادته یه خاسته ایی دور دراز میدیدی.خداوند از:طریق دستانش از جایی که فکرشو نمیکردی…خیلی راحت بهت رسوند…

    دقیقا امروز سه تا خاسته میخاستم. خداوند بهم بصورت واضح گفت !…بهش فکر نکن چجوری..من میدونم بهت میگم …تو پیش برو من میدونم چکار کنی…این سه خاسته خیلی راحت که من حتی نمیدونستم چجور به دقیقه هم نکشید انجام شد..

    این مدت همیشه همینجور بوده…از جایی که نمیدونستم بهم رسونده….

    تمام خاسته ها انجام شدنیه..فقط از همین باورهای ما نشعت میگیره…هر چقدر ..بیشتر روی شخصیتمون کار میکنیم قوی تر میشیم..کارهام بهتر و راحت تر انجام میشه‌..

    الان به عینه میتونم بگم اون مشکل شخصیتیم در برابر مسایل و مشکلات و غر زدنها …الان به 99/رسیده ..خیلی بهتر شدم..

    اینو توی بیزنسم دیدم…

    واقفا این روحیه عزت نفسی طی عملکردم به قانون و دوره عزت نفس.باعث شد….

    که من ادامه بدم و هر بار بهترین خودم باشم.و دقیقا همینم شد…من هر بار بهتر و بهتر و بهتر شدم.

    دنیایی از ارامش برویم باز شد..

    و چه حرفه هایی جدید یاد گرفتم..بخدا طی این مدت سال ..که از سال 85.86 اغاز من به این رشته بود تا به الان که سالها میگذره..

    میتونم بگم این 3 سال کجا این همه مدت کجا…

    همجوره رشد شخصیتی..همجوره رشد مهارتی …

    شخصیتم باعث شد تا من ادامه بدم و کم نیارم اگه مثل گذشته کم میاوردم.و غر میزدم…هم روندمو برای خودم زهر مار میکردم..و باعث “میشد…خیلی راحت نصف و نیمه رهاش میکردم..

    ولی ادامه دادم.بیزنسی که یه پوشش دهی ناخالصی داشت…الان به مسیری هدایت شده که سراسرش احساس خوب هست…

    واقعا افراد استفاده میکنن میگن چقدر راحته چقدر زیباست…

    میخام نتیجه ایی که از این فایل مهاجرت گرفتم!.. رو یبار دیگه برای ذهن نجواگرم بنویسم…که انگیزهام و کنجکاو بودنم.و پذیرنده چالشها ..و فلکسی بودنم و انعطااف پذیریم. برای موفقعیت در شرایط:بیزنسیم و شخصیتیم..باعث شد..من رشد تمام و کمال.رو در تمامی جنبه ها داشته باشم…

    من همیشه بدنبال پیشرفت در تمامی جنبه ها بودم.از طرف اشخاص نزدیکم و مرور کردن باورهایی که نمیشه و فلان باورها…

    این انگیزه باعث شد تا من این مسیر رو ادامه بدم…همین ادامه دادن باعث شد تا نتیجه بگیرم..

    اگه متوقف میشدم بهیجا نمیرسیدم..

    و توی وضعیت باورهای اطرافیانم قرار میگرفتم..

    من مهاجرتم توی خاسته های پیش رویم به این ترتیب بود..واقعا میخام با تمام وجودم بگم…

    بیشتر وقتا “لطف خداوند بود…

    لطف و توکل بخداوند در جهت خاستهایم بود..

    و امروز توی یه شرایط عالی هستم و بیشترین نقطعه ضعفی که بازم داشت منو تو مسیر کم میورد..من داشتم وسواس گونه به موضوع خاسته ام نگاه میکردم..

    میخام با عقل خودم این مسیر رو حل کنم…

    خداوند بهم گفت..تو پیش برو توی مسیر مثل بیزنست و دیگر خاسته هات که براحتی ماه های گذشته بهت دادم..با همین اسانی انجام میشه..

    فقط باید متوکل باشی.و اعتماد بخداوند داشته باشی..

    …میخام بگم!..

    دلیل نرسیدن به خاستهامون..بخاطر اینکه دارییم روی عقلمون حساب باز میکنیم…

    و دارییم با مغزمون دو دو تا چهار تا میکنیم..

    و همین باعث میشه دست خدا رو در این مواقع بببندیم..و الهامات رو درک نکنیم..که کارمونو پیش ببریم..

    ….

    باز میگم! من اماده این مرحله هستم خداوندم مشتاقه..من دارم وسواس بخرج میدم..

    پس تسلیم خداوندم و میزارم قدم بعدی رو بهم بگه منم حرکت میکنم میدونم خیلی راحت انجام میشه..

    چون هدف خاستهای ما پیشرفت و لذت بردنه…من نباید همه چیز رو وسواس گونه ببینم.

    .

    بگم میرم تو دلش مثل بیزنسم..من ج

    چالشهاشو میپذیرم خدای من بهم کمک میکنه..

    خداوندم مرا هدایت میکند…

    الهی و ربی من لی غیرک…

    خدایا من به غیر تو هیچکسی را ندارم…

    خدایا تو میدونی دلیل خاستهام چیه…

    من میخام پیشرفت کنم بجاهای خوب برسم.

    چیزهای جدید ببینم .میخام کشف کنم.میخام بهترینهای خودم باشم..

    خدایا تو هدایتم میکنی….

    خدایا میرم تو دل چالشهای این خاسته..خودت درهای رحمتتو برویم باز میکنی…چون از درون من اگاهی.

    پس چقدر خوبه،”.شخصیتمان تعقییر کند.تا بتونیم زندگی خوبی رو برای خودمون رقم بزنیم.اینم در تمامی جنبه ها…

    همه چیز داشتن احساس خوبه..احساس رضایت از زندگیه…

    روز گذشته یه لحظه رفتم توی فرکانس احساس بد.خداوند بهم نشون داد…و نگاه گذشتمو یبار دیگه برام مرور کرد..

    بهم گفت زیبایی میبینی..دیدم اطرافم زیبا هستند ولی یه حس ناجالب و پر اشوب دارم..

    .

    و بخودم اومدم..گفتم کسی که نگاه ارامش نداره..هر جا باشه نگاه نازیبا رو با خودش حمل میکنه..

    واقعا طعم ارامش را درک کردم…

    واقعا هیچ خوشبختی به اندازه طعم ارامش نیست…

    یوقتایی:خداوند از طریق نشانهاش بهم یاداوری میکنه….چون انسانیم تعقییر میکنیم.یه تلنگری بهت میزنه تا بیشتر درکش کنی..

    این لحظه ها تسلیم میشم…

    دقیقا چند ماه پیش:خواب دیدم از موقعیتم فرار کردم..چون دلیل خاستمو فرار میدیدم..

    بهم گفت تا درستو خوب یاد نگیری نمیری مرحله بعدی.. .و واقعا از همین شرایطی که بودم شروع کردم روی خودن کار کردن.تا کم کم ذهنیت من نسبت به زندگی فعلیم تعقییر کرد..

    در ادامه

    … خواب دیدم توی یه کشوری هستم…فرار کردم..بهم گفتن به کدوم کشور میری هر کدوم از اون ادمها یه کشوری رو انتخاب کردند..حتی اون ادمها از نظر خودم خیلی زندگی خوبی دارن.خداوند بهم نشون داد..

    توی اون کشور همه امکاناتی بود خیلی وضعیت ازادی و حال و احساس مردم و شرایط جدید کسبکارهای جدید عالی بود..

    این خواب کامل و دقیق ..و اینقدر برام واضح و دقیق بود دقیقا تفاوتهای پیشرفتشو تو خواب دیدم..

    ولی من نه زبان خاصی بلد بودم حتی نیاز اولیه خودمم نمیدونستم چجور برطرف کنم..

    احساسم خیلی بد بود..از اونطرف خداوند برگردوندم” به ایران به شهر خودمون…یه لحظه بهش فکر کردم نمیتونم توی این شرایط:زندگی کنم.و یه لحظه هم شرایط فعلیم برام راضی نبود.چون!..هم کر بودم و لال بودم..دقیقا جهنم به تمام معنا.نمیتونستم نیاز اولیه خودمو برطرف کنم!.

    همین باعث شد..تا به این درک برسم…مهاجرت به هر چیزی نیاز به تکامل و رشد شخصیتی داره..

    و باید همجوره نسبت بهش..آماده باشی…

    و نمیتونی امادگی ًنداشته باشی.بری مرحله بعد..

    و همین باعث شد تا من بیشتر خودمو بشناسم..

    توی هر جنبه ایی از زندگی که هستی باید بتونی از خودشناسی دقیق به خاستهات برسی..خداشناسی ..دیگه همون بحث توکل کردن و میری تو دلش کارها برات انجام میشه..

    من این مدل “خاستمو دقیقا توی بیزنسم بخوبی ” حس کردم..

    هر جا بهم الهام میشد و شخصیتم تعقییر کرد.کار مهارتیم قوی تر میشد و در کنارشم شخصیتم رشد میکرد و بعد الهام بعدی میومد…

    و همین قدم به قدم من کاملا اساسی رشد و پیشرفت داشتم..

    حالا بحث مهاجرت به یه کشور که نیاز داره به خودشناسی عمیقتر داره ..که بنظرم..تنها فقط با تکامل انجام میشه…

    که همجوره اماده.ش:باشی..مهاجرتی که دیگه مثل استاد،” محل زندگیشه… اینم توی یه شرایط کاملا متفاوت با وضعیت زندگی گذشته اش..

    واقعا خودش یه شرایط:بزرگی رو میطلبه..

    من هنوز توی اون جایگاه قرار نگرفتم..

    ولی دارم این نوع نگاه رو تو زندگی ،” مدت سه ساله ام بخوبی درک کنم…زندگی من زمین تا اسمون متفاوت شد…

    و من این مسیر رو تا زنده ام پیش میرم..و تا به الان موفق شدم و میدونم در اینده هم موفقم..

    چون میخام بهترینهای خودم باشم…

    چون میخام متفاوت زندگی کنم خارج از باورهای گذشته ام که حاصل گذشتگانم بوده..

    بهمین خاطر..حرکتهایی انجام دادم.که خارج از شرایط باورهای اطرافیانم هست..

    من همه رو لطف خداوند میبینم..واقعا با تمام وجودم اینو میگم…

    همه چیز خدا بوده..و میدونم برای همیشه بهم کمک میکنه تا من پیشرفت کنم! و رشد کنم”…

    چون میخام متفاوت باشم و متفاوت فکر کنم..

    دلیل رشد بیزنسم بعد از سالها!.

    بخاطر همین نوع نگاه بوده….

    و من تونستم بیزنسی خلق کنم با کمک خدا…دقیقا همون چیزی باشه که یه روز آرزشو داشتم و امروز من تو همین شرایط هستم…

    و دارم براش قدم برمیدارم…

    خدایا چنانکن سرانجام کار تو خوشنودی باشی و ما رستگار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    مصطفی فرخی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1004 روز

    تنها تو را میپرسیتیم و تنها از تو یاری میجوییم

    فایلی که واقعا این روز ها بهش نیاز داشتم فایلی از جنس ایمان ایمانی که تو را به حرکت وا میدارد

    هجرت یعنی دل کندن از همه چیز و همه کس هجرت یعنی سر آغاز همه چیز اصلا میدونی چیه سال نامه مسلمین از هجرت پیامبر میاد هجری شمسی و یا قمری خب بریم برای فایل

    من خودم هم مثل استاد کودکی داشتم که نباید روی کسی حساب کنم و توحید داشته باشم حالا نه به شدتی که استاد گفتن ولی خب خودم رو اینطوری میدیدم ولی هیچ وقت درس ازش درست نگرفتم که بابا برو سرت به کار خودت باشه ولی خودم رو که نگاه میکنم میبینم که من از تمام اعضای خانواده ام بیشتر مسافرت رفتم و بیشتر به این شهر و آن شهر کشور رفتم و واقعا دوست دارم که مناطق جدید رو کشف کنم و زندگی ایی داشته باشم که به همه جا دنیا سر بزنم البته این روبگم که چون تویه ذهنم از رانندگی کردن و نشستن طولانی داخل ماشین متنفرم دوست دارم که فقط با هواپیما به این مناطق برم وسریع برسم و اصلا مهم نیست که مسیر چیه فقط دوست دارم که اون محیط رو حس کنم و تجربه اش کنم و استاد هم در مورد روستا با تهران مثال زد اما من خودم بختیاری ام و دارم میبینم که بابا ما بختیاری ها که طوایف مختلفی داریم میبینیم که فرهنگ طوایف خدا وخرما هستند چه برسه به این شهر و آن شهر خلاصه که چرا این فایل نظر من روجلب کرد، به خاطر این بود که من میخواستم که مهاجرت کنم به شهر تهران به خاطر اینکه در کارم پیشرفت کنم نه اینکه داخل دزفول نشه ها ولی دوست دارم که خودم رو به چالش بکشم و با آدم های بزرگ تر از مجموعه ای که داخلش هستم بگذرونم و کارم رو در سطح بین المللی و یا کشوری پیش ببرم آخه میدونی چیه وقتی که دیدی همه از تو بالاترن ترغیب میشی که پیشرفت کنی و دلیل این که میخواهم برم به جای دیگه همینه و به نظرم هم چالش خیلی بزرگی نیست آخه داخل زندگیم که وقت بوده که تنها بودم اما دلیلی که الان نمیرم تهران اینه که من شخصیتی ثروت ساز ندارم و باید که با آموزه های استاد داخل روانشناسی ثروت این شخصیت رو داخل خودم ایجاد کنم که بتونم که پیشرفت کنم و اینرو هم بگم که من تمام تلاشم رو میکنم ولی خودم رو میشناسم میتونم با محیط خو بگیرم ولی نمیتونم شخصیت خودم رو عوض کنم و این کار واقعا برام سخته اما عوضش میکنم و این رو به خودم قول میدم

    اینم باشه رد پایی از ما

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    یوسف علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1727 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش

    درود بر شما استاد عباسمنش عزیز

    این فایل برای الان من یه سری چیزهارو روشن کرد که خودم در جریانش نبودم؛ من به تازگی نقل مکان کردم به خونه جدید و یک محله جدید و شرایط جدید که با محل سکونت قبلیم کلی فرق میکنه

    وقتی اومدم اینجا واسم سخت بود و دوست داشتم مثل جای قبلی که بهش عادت داشتم همه چی ست شده باشه و بخاطر اینکه چند سالی بود اونجا بودم همه چیز ست شده بود و تغییر واسم سخت بود، ولی باید جا بجا میشدم چون مالک خونه رو میخواست؛ به خودم گفتم یوسف اگه میخوای ایمانتو نشون بدی باید حرکت کنی ، نگران نباش تو قدمتو بردار سمت خودتو انجام بده خدا بقیه شو واست انجام میده اون سمت خودشو خوب بلده؛ الان نزدیک یک ماهی میشه اومدم خونه جدید و خداروشکر کم کم تونستم با شرایط خودمو وفق بدم و تونستم اون تغییر شرایط و تغییر مکان رو پشت سر بذارم ، این فایلو وقتی دیدم متوجه شدم من تو این قسمت خوب عمل کردم و میتونم گزینه خوبی واسه مهاجرت باشم چون واقعا منم دوست دارم مهاجرت کنم؛ و دیدم که آدم تغییر هستم

    مورد بعدی دوری از خونواده بود که خیلی وقته از خونواده ام دورم و سالی چندبار همدیگرو میبینیم چون من تهران هستم و خونوادم شهرستان هستن

    و اینم متوجه شدم که میتونم دور از اونها زندگی خوبی داشته باشم و وابسته نباشم، البته که وقتی میبینمشون خوشحال میشم ولی وابستگی خاصی ندارم

    مورد بعدی رفتن به کمپ و گذروندن شب تو طبیعت بود که اون رو هم تجربه کردم، دوسال پیش با دوستام رفتیم شمال و تو جنگل کمپ زدیم و برای اولین بار تو طبیعت خوابیدم، البته قبلا وقتی کوچکتر بودم وقتی مسافرت رفتیم تو ماشین هم خوابیده بودم ولی این بار متفاوت بود؛ یا اینکه چند وقتی هست خودم تنهایی میرم سفر میرم پارک بازار باشگاه گردش و از تنهایی لذت میبرم وابسته به اینکه کسی با من بیاد یا نه نیستم

    انگیزه و هدف من از مهاجرت خمون مواردی هستم که شما اشاره کردید، آزادی بیشتر اینترنت آزاد، مردم آرام تر و با فرهنگ بهتر ، بهبود وضعیت مالی، بهبود زبان، سفر به جاهای جدید و آرامش بیشتر، درآمد دلاری

    البته کنجکاو بودن هم دارم و وقتی کشور جدید یا شهر جدید میرم سعی میکنم برم جاهای بیشتری رو ببینم و بشناسم

    نکته مهم اینه که کجا احساسمون بهتره ، وگرنه هیچ جایی کاملا بی نقص نیست و همه جا تضاد ها و خواسته ها هستن

    سپاس از شما استاد عزیز شاد و سلامت و پر روزی باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: