چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 1 - صفحه 6

343 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمیه زمانی گفته:
    مدت عضویت: 2226 روز

    وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ۚ ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

    و پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار (و آنان که در دین ثابت ماندند) و آنان که به نیکی پیروی آنان کردند، خدا از آنها خشنود است و آنها از خدا خشنودند، و خدا برای همه آنها بهشت‌هایی که از زیر درختان آنها نهرها جاری است مهیا ساخته که در آن بهشت تا ابد متنعّم باشند، این به حقیقت سعادت بزرگ است.

    ==========================

    سلام به استاد عزیزم، مریم بانوی شایسته و رفقای نازنین این بهشت. امیدوارم یکی از عالی ترین روزهاتون رو داشته باشین.

    استاد چقدر حرف دارم درمورد مهاجرت… نمی دونم از کجا شروع کنم… از خدایی که دستم رو گرفته و تو این سال‌های مهاجرت هدایتم کرده، بزرگم کرده، هدایت می خوام تا بتونم اونچه که تو ذهنم هست رو بیان کنم.

    استاد بچه هایی که دانشجوی شما هستن و مهاجرت می کنن خیییلی کارشون راحت تره. من سال 1391 بود که با همسرم از ایران خارج شدیم و خب ناآگاه بودیم و اشتباه کم نداشتیم. البته خیلی از مواردی که گفتین رو ما رعایت کرده بودیم. بذارین برگردم به قبل از مهاجرت… در مورد ویژگیهای شخصیتیم قبل مهاجرت، فکر می کنم تا حد زیادی فلکسیبل بودم و نسبت به تغییر مقاومت داشتم اما زیاد نبود. من قبل از ازدواجم سال 1388 اکثر مسافرتام با خونواده بود و خب از قبل همه چی مشخص. هرگز تو طبیعت نخوابیده بودم و شهرای محدودی از ایران رو دیده بودم، همون شیراز و اصفهان و مشهد و دو سه تا شهرم تو شمال. با همسرم سام که آشنا شدم خیلی اهل گشت و گذار بود… خیلی شبا تو جنگل و دشت و بیابون تو چادر خوابیده بود با دوستاش… خلاصه تو اون دو سه سالی که هنوز ایران بودیم کلی مسافرت رفتیم، پارک و کوهای تهران که هیچی، ولی اولین شب تو چادر رو با یه زوج از دوستاش رفتیم سد لتیان و شب چادر زدیم. من قبل از رفتن یکم نگران حشره و چه می دونم راحت نبودن دسشویی و اینا بودم ولی انقدر تجربه ی جدیدی بود و عاشق طبیعت بودم که تو اهرم رنج و لذت، لذته می چربید راحت… و خب تجربه ی فوق العاده ای بود. بعدا فهمیدم که باید نگران خرسو حیوانات وحشی می بودم تا حشره خخخخ. اون حس خوب صبح زود که پا می شی… هوای فوق العاده، منظره ی بی نظیر… هنوزم قشنگ تو ذهنم هست. بعد از اون یه شب هم تو جنگل ابر تو چادر خوابیدم. یادش بخیر، فکر کنم 7 نفر بودیم و شب انقدر سرد شد که همه خیارشوری تو یه چادر خوابیدیم. خدای من چقدددر رنگای زیبایی بود… چشم نواز بود. یه سفر رویایی هم به استان لرستان داشتیم و خلاصه لذت بردیم تو اون دو سه سال. البته که خییییلی جاها هست که هنوزم نرفتم تو ایران. پس تا حدی مورد فلکسیبل بودن و مورد لذت بردن از محل زندگی قبل از مهاجرت رو داشتم. اما لذت بردن از طبیعت بود، ولی غر زدن و ناراضی بودن از شرایط هم بود. درواقع یکی از انگیزه ای اصلی رفتن ما زندگی رفاهی بهتر، تحقیق و کار تو کشور مدرن تر، زندگی تو یه کشور آزادتر و بزرگ کردن بچه هایی که اون موقع هنوز نداشتیم تو یه کشور بهتر بود.

    راستش من زمانی که دانشجوی فوق لیسانس بودم برای کنفرانس یه سفر به سوییس داشتم و تصمیم داشتم برای دکترا اپلای کنم و برم اونجا. اپلای هم کردم و یه پذیرش اولیه گرفتم اما به همون دلایل وابستگی و بیشتر بخاطر پدر و مادرم که فکر می کردم با رفتنم اذیتشون می کنم، رفتنم رو منوط کردم به اینکه تو رشته ی جدیدی که می خوام دکترا بخونم قبول نشم تو ایران. چون رشته م رو عوض می کردم احتمالش زیاد بود قبول نشم ولی خب پشتکارم خوب بود و خلاصه قبول شدم و موندم.

    بعد از ازدواج همسرم خیلی عشق امریکا بود و درواقع بیشتر اون هلمون می داد برای مهاجرت. ولی خودم هم دوست داشتم که تو امریکا تو رشته م تحقیق کنم، بخصوص که تو دکترا خیلی از تحریم و اینا اذیت می شدیم چون رشته م شیمی بود و برای خریدن مواد و تجهیزات دردسر زیاد داشتیم آخرشم جنس چینی بود و کم کیفیت.

    ما اول برای دو سال تو کشور قطر زندگی کردیم. من بعد درسم خیلی اپلای کردم برای امریکا و کانادا و چندتایی هم استرالیا، اون موقع نمی دونستم ولی تو مدار اون کشورها نبودم. یادمه اعتماد به نفسم پایین بود و با خودم می گفتم من تو ایران درس خوندم خیلی سطحم پایینتر از اوناست و این حرفا. خلاصه اون وسطا برای یه کار تحقیقاتی تو دانشگاه قطر هم اپلای کردم و اون شد. همسرم که رشته ش حقوق بود و تو یکی از بانکای دولتی کار حقوقی می کرد و البته از کار کارمندی خوشش نمی یومد که ساعت بزنه و اینا، سریع استعفا داد و لازم بود وام مسکنی که داشت رو صاف کنه، خیلی راحت خونه ای که باش خریده بود رو فروخت و وام رو صاف کرد. همکارانش می گفتن دیوونه ای؟ وام رو چرا صاف می کنی تو که داری می ری… تو این مورد خوب عمل کرد و می گفت می خوام دره ای تعلق خاطر به بانک نداشته باشم. خلاصه تو اون مدت قطر هم که دید نمی تونه رشته ش رو ادامه بده نشست زبان خوند و اپلای کرد برای دانشگاه‌های امریکا. در نهایت هم امریکا اومدن ما از همین طریق شد. من که تینای سه ماهه رو داشتم و دنبال کار نبودم و سام هم درس می خوند و برای درسش باید پول می داد.

    حالا اینجا بگم که اگر ما با قوانین آشنا بودیم، اگر من اون زمان رو عزت نفسم کار کرده بودم خیلی خیلی راحتتر می تونستیم سالای اول مهاجرت رو بگذرونیم. راستی تو اون مدت قطر ما یه سفر هم برای کنفرانس اومدیم امریکا فکر کنم حدود یه هفته ده روز بودیم. من اون زمان یه خواهر کانادا داشتم و بقیه ایران بودن.

    ما هرچی پس انداز داشتیم تو اون یکسال اول که درس همسرم بود تموم شد و دیگه من دنبال کار بودم اما بازم با اعتماد به نفس پایین. و چون در مدار پایینی بودم رفتم به یه جای مدار پایین. قبلا تو کامنتای گفتم و چیز جالبی هم نیست که دوباره بخوام بگم فقط اینو بگم که ما خودمون فرکانس سختی فرستادیم و آسان شدیم برای سختی ها. از طرفی کمر درد همسرم و عمل دیسکش از طرفی رفتن من به گروه استادی که خیلی راحت فقط وعده وعید می داد برای رسیدن به جایی که حقوق بهم بده و خلاصه نگم براتون فرکانس داغون و چک و لگد فراوون… اما خدای مهربونم کمکم کرد و من کم کم از این باتلاق خودمو کشیدم بیرون. و جالب این بود که همین استاد ناجالب دو سه تا فایل برای همسرم فرستاده بود که فایلای قانون آفرینش استاد عباسمنش بود…

    اینجوری بود که ما و خواهرام و مامانم با استاد آشنا شدیم (البته بعدش خودمون این دوره رو خریدیم). من با همون چندتا فایل کم کم یه کوچولو اومدم بالاتر و تونستم تو همون دانشگاه کرنل با استاد دیگه ای موقت کار کنم و همینطور که وارد سایت شدیم و با آموزشهای استاد کار می کردیم کم کم رشد کردم با یه استاد فوق العاده شروع کردم کار کردن و بعد از سه سال تو یکی از شرکت‌های بزرگ خودروسازی مشغول به کار شدم.

    خیلی‌ها بودن که دست خدا شدن تو اون مدت و خیلی اتفاقات خوب افتاد اما اون دو سه سال اول بخاطر ندونستن قانون سخت گذشت. می تونست خیلی راحتتر باشه. من قبل از آشنایی با استاد همیشه این عذاب وجدان رو داشتم که مامان و بابا رو گذاشتیم و اومدیم. و انگار دارم بشون ظلم می کنم ولی بعدش دیگه حسم خیلی بهتر شد و فهمیدم من باید خودم رو مهم بدونم و برای خواسته هام تلاش کنم. همه چی هی بهتر و بهتر شد خدا رو شکر. هنوز خییییلی راه داریم که بریم ولی دیگه دارم از مسیر لذت می برم. الان تو خونه ی خودم نشستم با یه منظره ی زیبا از پنجره به حیاط و بیرون و صدای پرنده ها و دارم کامنت می نویسم.

    همونطور که گفتین استاد، اگر آماده ی مهاجرت نباشیم، میشه مهاجرت کرد فقط سختیش بیشتر می شه. واقعا خوشا به حال بچه هایی که شما رو دارم سفر به دور امریکا رو دیدن زندگی در بهشت رو دیدن و حالا مهاجرت می کنن، با چشمای باز، و از مسیر لذت می برن.

    من الان امریکا رو هم کشور خودم می دونم و خوشحالم که اینجا هستم. خوشحالم دوتا دخترام اینجا دارن بزرگ می شن.

    بازم همونطور که گفتین هیچ جا پرفکت نیست. اینجا هم ایرادای خودش رو داره ولی من انتخاب کردم و از انتخابم راضی ام، با تمام سختی هایی که بود اگر برگردم قطعا بازم اینکارو می کنم ولی مسلما خیلی راحتتر و هماهنگ تر با قانون.

    امیدوارم همه ی دوستانی که به فکر مهاجرت هستن این فایل و کامنتها مصمم ترشون کنه و این سفر و مهاجرت مقدس رو شروع کنن.

    حرف زیاده ولی باید دیگه برم شرکت. همتون رو به خدای ارحم اراحمین می سپارم. قلب فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 310 رای:
    • -
      سمیه زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2226 روز

      خب کامنتم رو که خوندم دیدم چندتا نکته جا مونده.

      یکی اینکه یه مهاجرت اولمون رو وقتی من دوران راهنمایی بودم داشتیم به همون کشور قطر بخاطر کار بابام و تا آخر دبیرستان رو من اونجا خوندم. خب همین خودش یه مرحله بود برای تکامل. دیدن و زندگی کردن تو به کشور دیگه، رفاه بیشتر و فرهنگ متفاوت ولی نه خیلی دور.

      نکته ی دومی که از قلم افتاده بود اینه که اون دو سال بعد از ازدواج در قطر هم باز یه مرحله بهتر از شرایط ایران بود ولی باز دیدم من شرایط کاری بهتری می خوام. فرهنگ مردم از جمله استادی که باش کار می کردم خیلی کند و زیادی ریلکس بود. تو کار ریسرچ تایم خیلی مهمه. یا جاهای دیدنی و تفریحی کم بود، در عوض بغل گوش ایران بودیم و رفت و آمد خیلی راحت. خلاصه محدودیتهایی که بود باعث شد ما بیشتر از قبل بخوایم به امریکا مهاجرت کنیم.

      نکته ی بعدی اینه که اون چند سال اول مهاجرت که خیلی سختی ها داشتیم و من مدام اون استاد رو مقصر می دونستم که در حقم داره چه ظلمهایی روا می داره!! اما در عین حال خیلی به تازه واردها کمک می کردیم. همسرم سام یه جورایی مرجع خیلی از بچه ها بود برای راهنمایی گرفتن. یادمه من با اینکه بدون حقوق دانشگاه می رفتم به امید اینکه بزودی حقوق بگیر بشم (شرک مطلق چون فکر می کردم این آدمه که می تونه شرایط منو عوض کنه) از طرفی داشتن ریسرچ برای شرایط اقامتی مون ضروری بود، تینا یکسال و خورده ایش بود و خونه پیش همسرم بود. ایشون با وجود بچه ی کوچیک مدتی حتی غذا درست می کرد با یه گاز کوچیک که تو خونه بود، و می فروخت (دسپختش هم الحق و الانصاف عالیه)… یه ماشین فورد قدیمی تونستیم با قرض و قوله بگیریم که با همون کلی از دوستای دانشجو که هنوز ماشین نداشتن خرید برده می شدن، همسرم می برد خیلیا رو تمرین و امتحان رانندگی، چند نفر رو بردیم تا شهر نزدیکمون برای مصاحبه ی گرین کارد و اینا. خلاصه خیرمون به خیلیا می رسید. و فکر می کنم همون انرژی خیلی بهمون برگشت و خدا کمکمون کرد تا از اون شرایط بیایم بیرون.

      یه نکته ی دیگه هم اینه که خب ما الان من و یاسی امریکا هستیم، نسیم و خواهر بزرگ‌ترم نسرین کانادا هستن و مامان و بابام ایران. اما به لطف تکنولوژی، تقریبا هرروز با اسکایپ داریم صحبت می کنیم و بخصوص از دیدن لیلین لذت می برن. خود این خیلی از دلتنگی آدم کم می کنه. فرکانس هم البته مهمه. یادمه پارسال که یکم شلوغ شده بود و اکثر افرادی که اینجا بودن از قطع ارتباط با افراد خونواده شون شاکی بودن ما همون روزا هم مرتب با اسکایپ تماس داشتیم و تعجب می کردیم چرا بقیه شاکی هستن. البته که ما همه مون اصلا به ناآرامی ها توجه نمی کردیم و سعی می کردیم رو کار خودمون متمرکز باشیم. اینم از چیزایی بود که دیدم تو کامنتم جا مونده.

      خداجونم شکرت که بهم این فرصت رو دادی تا خلاصه ای از تجربیات این 11-12 سال رو با رفیقای نازنینم به اشتراک بگذارم. امیدوارم کمک کوچیکی باشه به اونایی که قصد مهاجرت دارن :)

      استاد جان سپاس فراوان :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 56 رای:
    • -
      لیلا گفته:
      مدت عضویت: 2321 روز

      سلام دوست هم فرکانسیه عزیز سمیه جان

      از خواندن کامنتتون بسیییار لذت بردم ،شما دقیقا حرف دل منو زدید.من نمونه ی زنده از مهاجرت به آمریکا هستم بعد از دیدن فایلهای زندگی در بهشت وسفر به دور آمریکا وآشنایی با آموزه های استاد عزیز وچقدر سپاسگزار خداوند واستاد عزیزم هستم وبارها در کامنتها وشکلهای مختلف سپاسگزاریه خود را عنوان کرده ام هر چند که بازهم کمه.دقییییقا امروز 9 ماه از زندگیه من در آمریکا میگذره ومن …..نمیدونم چی بگم،واقعا لذت بردم چون تکاملم را طی کردم ،چون در زمان درست به این سرزمین آمدم،چون انگیزه ی کافی وخوب برای مهاجرتم داشتم،چون با تغییر در زندگیم سازگار بودم.

      می دونی سمیه جان من چه درسی گرفتم اگر حتی همه ی شرایط برای مهاجرت تو مهیا باشه همون وابستگیه عاطفی،همون ترس بیرون آمدن از نقطه ی امن ،همون انعطاف پذیر نبودن وهمه ی مواردی که استاد اشاره کردند ،میشه ترمز تو وشرایط ومسیر مهاجرت رو برات سخت میکنه.حالا این ترمزها میشه تو خود ایران رفع بشه یا میشه بعد از مهاجرت رفع بشه.که تجربه من اینه که اگر تو همون ایران رفع بشه مهاجرت را از همان روز اول لذت بخش میکنه وگرنه باعث میشه ماه های اول یا سالهای اول سختی بکشی.

      من وخانوادم با دید باز با انرژی مثبت با حال خوب با باورهای درست مهاجرت کردیم ودر همان ماه های اول بسیاری از کارهایمان به راحتی سروسامان گرفت طوری که همه به ما میگفتند سرعتتون خییییلی خوبه وهمه رو پای شانس می گذاشتند اما ما میدونستیم این نتایج از کجا میاد .اطرافیان به ما میگفتند ما بعد از مهاجرت تا یکی دوسال تو درودیوار بودیم وبعدش کم کم خودمونو پیداکردیم وشرایطی مثل شرایط کنونی شما پیدا کردیم .

      البته که شرایط عالی نیست ولی ما داریم به خوبی تکاملمون رو طی میکنیم ولذت میبریم

      خوشحالم که با آشنایی با استاد عزیزم توی همون ایران ترمزهام رو شناختم وروشون کار کردم ،شاید طول کشید،شاید اذیت شدم ولی جزیی از مراحل تکامل من بود ومنو آماده وقوی کرد وبه همین دلیله که الان حالم خوبه.

      و سریالهای استاد که نمیشه روش قیمت گذاشت واقعا گنج هستند وبه قول شما خوش به حال کسانی از این فایلها وسریالها استفاده میکنند وبعد مهاجرت میکنن که البته منم جزوشونم.

      ومثل همیشه حرف اول رو در زندگی ایمان،توکل،تسلیم،رها بودن ودر یک کلام توحید عملی میزنه که به لطف استاد عزیز وآموزه هاشون همه ما تلاش میکنیم در این مسیر قدم برداریم وثابت قدم بمونیم.آمین

      به امیددیدارتون ،سلامت وموفق وشاد باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
      • -
        سمیه زمانی گفته:
        مدت عضویت: 2226 روز

        سلام لیلا جان امیدوارم حال دلت عالی باشه. ممنون از نقطه ی آبیی که هدیه دادی بهم و حالم رو خوش‌تر کردی :)

        آفرین آفرین به شما که آموزشهای استاد رو به گوش جان شنیدی و ایمانت باعث حرکت شد اون هم چه حرکت مقدسی… خیلی خوشحالم که گفتی به امریکا اومدی. خوش آمدی به سرزمین خدا، به سرزمین فرصتها… خیلی دلم می خواد حداقل دوستان سایت که تو امریکا هستن رو حضوری ببینم. مطمئنم در بهترین زمان و مکان این خواسته م محقق می شه. ما ایالت میشیگان زندگی می کنیم، اینورا اگر اومدی خوشحال می شم یه دوست هم فرکانسی رو ملاقات کنم :)

        قسمت آخر کامنتت رو دوست داشتم که حرف اول رو در زندگی ایمان، توکل، تسلیم و رها بودن می زنه، توحید عملی می زنه. از خدای مهربونم می خوام هممون رو در این مسیر زیبا ثابت قدم نگه داره :)

        به امید دیدارت دوست عزیزم :)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          لیلا گفته:
          مدت عضویت: 2321 روز

          سلام مجدد

          ممنون سمیه جان از خوش آمد گوییتون ،منم مشتاق دیدار دوستان هم فرکانسیه عزیز هستم.ما فعلا در ایالت تگزاس ساکن شدیم در شهر ساحلیه زیبا وتوریستی کورپس کریستی .اما طبق قوانین جهان انسانهای هم فرکانس در مسیر هم قرار میگیرند وحتما در بهترین زمان ومکان این دیدار میسر میشه.

          در پناه خدا باشید:)

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1906 روز

      سلام سمیه جان

      اولین کامنتی که خوندم کامنت شما بود.

      حافظ جان تو بغلم لالا کرده و منم کامنت میخونم و مینویسم.

      هنوز فایل رو ندیدم ولی گفتم بیام کامنتها رو بخونم و لذت ببرم.

      نوشتی اگه طبق قانون میرفتی سالهای اولیه مهاجرت اسون میشد و …

      من همون لحظه یاد خودم افتادم.

      من مهاجرت نکردم ولی اینطور حس کردم که تو هر کاری اگه اوایلش سخته یعنی یه چیزی از چرخ دنده ی خودش خارج شده…

      اما واسم لازم بوده تا درس هاشو بگیرم.

      اگه بلد بودم که تو سختی نمیوفتادم.

      پس لازم بوده اون سختی رو تجربه کنم تا درک و ظرفیتم بزرگتر شه.

      پس اون سختی ها موهبت هستن و به چشم راهگشا بهشون نگاه میکنم.

      مرسی که انقدر قشنگ از تجربه مهاجرتت با جزییاتِ کاربردی نوشتی.

      خدا حافظِ خودت و همسرت و دو تا دختر گلت و خانواده و عزیزانت باشه.

      فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

      خدایا شکرت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
      • -
        سمیه زمانی گفته:
        مدت عضویت: 2226 روز

        سلام به دوست خوبم سمانه جان صوفی.امیدوارم خودت و حافظ جان و همسرت خوب و خوش باشین، و دنیای مامان بودن بر وفق مرادت باشه. می دونم اولش یکم سختی داره برای همه، چون یه تجربه ی جدید و در عین حال پر از احساسات و بالا و پایین هست. اما اِنَّ رَبّی مَعیَ سَیَهدین. فقط باید یادمون نره خدای ما خدای اون نی نی نازنین هم هست. اینا رو به خودم می گم که چندین بار بیش از حد نگران شدم و بعد یکی دوتا پس گردنی به خودم برگشتم و دوباره اومدم تو مسیر.

        دقیقا باهات موافقم، این کمک کردن آگاهی به قوانین تو هر کاری صادق هست. از خدا می خوام کمکمون کنه همیشه شاخکامون تیز باشه و هدایت خدای مهربون رو دریافت کنیم. مواظب خود نازنینت و پسر کوچولوی نازنینت باش. به خدای بزرگ می سپارمت.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
        • -
          مهشید گفته:
          مدت عضویت: 1638 روز

          سمیه جان سلام

          امیدوارم که خوب و خوش و در بهترین اوضاع و شرایط باشی

          سمیه جان از طریق کامنتهای پر امتیاز پایین صفحه اول سایت، به داستان مهاجرتت هدایت شدم. بعد از خوندن کامنتت، ادامه دادم و پاسخهای بعدی که به دوستان داده بودی رو هم خوندم تا هدایت شدم به این پاسخ و به این جمله:

          اِنَّ رَبّی مَعیَ سَیَهدین و اشک رو از چشمانم سرازیر کرد.

          ماجرا اینه که من برای پیدا کردن راه حل یه ترمزی که در خودم پیدا کردم، چند روزی هست که دارم تلاش میکنم و یه سری کارها انجام دادم. اما دیروز، با اینکه خیلی سعی میکردم که حال خودم رو خوب نگه دارم، یکم انرژیم اومده پایین و احساس کردم زورم به خودم نمیرسه…

          شب که میخواستم ستاره قطبیم رو بنویسم، یاد این آیه افتادم ولی فقط یه کلمه اش یادم میوفتاد: سَیَهدین

          (دلیل اینکه یاد این آیه هم افتادم فکر میکنم به خاطر این بود که با اینکه انرژیم پایین بود، ولی هی به خودم میگفتم خدا میتونه هدایتم کنه که راهش رو پیدا کنم).

          خلاصه، چون خسته بودم و میخواستم بخوام، نرفتم دیگه سرچ کنم و کامل بنویسمش. همون یه کلمه رو اینجوری آخر جمله ام نوشتم، و گفتم فردا میرم سرچش میکنم:

          خدایا من برای برداشتن این ترمز و جایگزینی باورهای درست به هر خیری که از تو برسه محتاج و فقیرم خدایا من به تو در این کار بسیار محتاج و فقیرم کمکهات رو بفرست 1000 فرشته پیاپیت رو بفرست سیهدین

          حالا خدا خودش از طریق کامنت شما کاملش رو برام فرستاد و به دستم رسوند.

          من این نوشته شما رو یه پیغام از طرف خداوند برای خودم میدونم و ازت سپاسگزارم که این کلمات رو ثبت کردی.

          از خدا سپاسگزارم که هر لحظه داره هدایتمون میکنه و هیچ وقت ما رو به حال خودمون رها نمیکنه.

          از استاد سپاسگزارم برای فراهم کردن چنین بستری که هیچ وقت معجزات این سایت برای من تکراری نمیشه و همیشه شگفت زده ام میکنه.

          بازم ازت ممنونم و امیدوارم به زودی در آمریکا ببینمت

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
          • -
            سمیه زمانی گفته:
            مدت عضویت: 2226 روز

            سلام مهشید جونم مرسی دوست خوبم از پاسخت و نقطه ی آبی که بهم هدیه دادی :)

            چقدر خوشحالم کامنتم پیامی شده از خدا برات، واقعا همش همینه دیگه. خدای مهربونمون به هر طریقی می خواد ما رو هدایت کنه حالا از طریق کامنت یه دوست باشه یا از چیزی که به قلبمون الهام میشه یا با دیدن یه پرنده یا ابر یا بارون بهمون می رسونه. این چندوقت که احساسات مادرانه م دوباره در اوجشه و بیشتر وقتم رو با دختر پنج ماهه م می گذرونم همش به خودم دارم یاداوری می کنم که سمیه بسپر به خدا. کی باید شیر بدم؟ چقدر بدم؟ بازم می خواد یا نه؟ کی بخوابم کی کامنت بخونم کی بنویسم… حیف که هنوز ملکه ی ذهنم نشده ولی خب دارم تمرین می کنم. جالب اینجاست که هر وقت یادم میفته و می سپرم به خدا و ازش هدایت می خوام خیلی هم خوب پیش می ره اما وقتایی که خواستم از عقل خودم استفاده کنم و نتیجه گیری کنم اکثرا اشتباه ازآب درمیاد و فقط منو می بره به سمت حال بد، که سریع جلوش رو می گیرم و نمی ذارم پیش بره.

            اصل توحیده و توحید. باید کنترل ذهنم و تمرکزم بیشتر باشه تا همیشه اینو در ذهن داشته باشم. تحسینت می کنم که تمرین ستاره قطبی رو حتی روزایی که نیاز به کنترل ذهن بیشتری داری مرتب انجام میدی. و تحسینت می کنم که ترمزت رو پیدا کردی و دنبال راه حلش هستی. امیدوارم اگر تا الان حل نشده بزودی زود حل بشه و بزرگتر از مشکل بشی.

            به خدای مهربون می سپارمت :)

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      javad aghaahmadi گفته:
      مدت عضویت: 3500 روز

      به نام خداوند جان

      الهی به امید تو

      سلام به سمیه عزیز که انقدر کمنتت زیبا بود که حالم رو عالی تر کرد

      تو کامنتت خیلی این نکته بود که باید استمرار داشت

      وقتی تو یه مسیر ادامه بدی ناخوداگاه خداوند هدایتت میکنه

      ناخود اگاه هدایت های خدا رو دریافت میکنی و اون وقت خیلی زودتر به هر چیزی که میخوای میرسی

      میخوام بهت بگم شکرگزاری رو دست کم نگیر دوست عزیزم

      این شکرگزاری محشره. یعنی معجزه میکنه برات

      وَإِذۡ تَأَذَّنَ رَبُّکُمۡ لَئِن شَکَرۡتُمۡ لَأَزِیدَنَّکُمۡۖ وَلَئِن کَفَرۡتُمۡ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدࣱ ( ابراهیم-7 )

      و آن‌گاه که پروردگارتان اعلام داشت که اگر سپاس گزارید. بى‌شک بر شما مى‌افزایم، و اگر ناسپاسى کنید همانا عذاب من بسى سخت است

      باور کن از روزی که شروع کردم به سپاسگزاری با احساس خوب خداوند داره در هایی رو برام باز میکنه که اگه تمام قدرت های جهان هم جمع میشدن نمیتونستن اون کارو کنن

      روابطی دارم که اصلا باورم نمیشد بتونم ایجاد کنم

      و همه این ها تنها و تنها کار خداوندیه که افتخار میکنم به بندگیشو کردن

      مَّا یَفۡعَلُ ٱللَّهُ بِعَذَابِکُمۡ إِن شَکَرۡتُمۡ وَءَامَنتُمۡۚ وَکَانَ ٱللَّهُ شَاکِرًا عَلِیمࣰا ( نساء- 147)

      اگر شکر کنید و مؤمن باشید، خدا را با عذاب نمودن شما چه‌کار؟! خداوند شکر شما را مى‌پذیرد و آگاه است

      چقدر همه چیز میتونه راحت باشه وقتی با خدا هستیم و ما سالها راه رو اشتباه رفتیم و نفهمیدیم.

      برات بهترین ها رو ارزو میکنم

      منتظر خودندن نتیجه های محشرت هستم

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        مهشید گفته:
        مدت عضویت: 1638 روز

        آقا جواد سلام

        امیدوارم که حالتون خوب باشه

        من دارم برای برداشتن یه ترمزی در خودم تلاش میکنم که باورهای مناسب ایجاد کنم و به کامنت شما هدایت شدم.

        آیه 7 سوره ابراهیم رو بارها شنیده بودم اما آیه ای که از سوره نساء نوشته بودین رو، با اینکه ترجمه این سوره رو قبلا خونده بودم، ولی توی ذهنم نبود و چقدر برای این باوری که من میخوام بسازم بهم کمک کرد. کپیش کردم توی فایلی که برای این کار دارم آماده میکنم.

        اگر شکر کنید و مؤمن باشید، خدا را با عذاب نمودن شما چه‌کار؟! خداوند شکر شما را مى‌پذیرد و آگاه است

        خدا رو سپاسگزارم که هر وقت ما تصمیم بگیریم که در راه درست و در جهت رشد و توسعه خودمون قدم برداریم، کمکهاش و دستهاش رو از همه طرف به سمتمون سرازیر میکنه که ما رو آسان کنه برای آسانی ها.

        ازتون سپاسگزارم برای ثبت این کامنت

        در پناه خدا باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        سمیه زمانی گفته:
        مدت عضویت: 2226 روز

        سلام به دوست عزیز آقا جواد گل. بسیار ممنونم از پاسخی که نوشتی و خوشحالم که کامنتم باعث شد حال دلتون عالی تر بشه.

        کاملا باهات موافقم. شکرگزاری معجزه می کنه… واقعا قدرت خاصی داره. خداوند مارا می افزاید، ظرفمون رو بزرگتر می کنه و لاجرم نعمت و ثروت بیشتر به زندگیمون میاد. چقدر خوشحالم که به خواسته هات داری می رسی و روابط عالی داری. امیدوارم هر روز مدارت بالاتر و بالاتر بره و خواسته های بیشتری رو خلق کنی. امیدوارم همگی در این مسیر زیبا ثابت قدم باشیم. در پناه خدا شاد و سلامت و ثروتمند باشی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فاطمه و رسول گفته:
      مدت عضویت: 1083 روز

      سلام به سمیه جان عزیزم

      بوس به روی ماهت

      عااااااااشقتم خیلیییییی زیاد

      سپاسگزارم بابت کامنتی که نوشتی

      از داستان مهاجرت تا هدایت های خداوند و پیشرفتهاتون و

      کنترل ذهن تون

      لذت بردم و

      خیلی زیاد تحسین تون کردم

      هم خودت هم همسرت آقا سام عزیز

      سپاس از اینکه تجربه مهاجرتت به اشتراک گذاشتی و یادمون باشه که

      حرف اول رو در زندگی ایمان، توکل، تسلیم و رها بودن می زنه .

      خداروشکر برای شرایط بهتر وپایدارتر

      الان تون

      خداروشکر برای پیشرفت هاتون

      هم در بهبود شخصیت هم در عملگرایی و مدارمالی .

      در پایان کامنت

      بوس های خاله طوری من رو

      به لیلین و تینا به صورت عملی

      تقدیم کن خواهشااااا

      از نوع چلوندن باشه ..

      الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        سمیه زمانی گفته:
        مدت عضویت: 2226 روز

        سلام فاطمه جانم عزیزم… عاشقتم دختر… تو منبع انرژی مثبت و آرامشی… خدا رو شکر می کنم که صدات رو چندباری شنیدم و دیگه کامنتات رو با اون صدای آرامش بخشت می خونم :)) مرسی رفیق نازنین از تحسینت و پیامت. خیلی چیزا ازت یادگرفتم و می گیرم… همیشه تو ذهنم تحسینت می کنم. و خیلی وقتا بخصوص تو برخورد با تینا یا اتفاقایی که پیش میاد یادت می آفتم. بخصوص اون مورد آب انبه که گفته بودی و کنترل ذهنت. خیلی دوست دارم و بوسهای شما حتما تحویل داده میشه! :))))

        تو هم دختر و پسر گلت رو ببوس و به آقا رسول سلام برسون. در پناه خدا شاد و سلامت و ثروتمند باشی. قلب فراوان.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    سید جواد همتی گفته:
    مدت عضویت: 1938 روز

    به نام‌خدا که به شدت‌ کافیست

    به شرط پاکی دل به شرط ایمان

    سلام خدمت استاد عزیزم بانو شایسته مهربان و تمام عاشقان این مسیر

    استاد آنقدر ذوق کردم که اصلا نمیدونم باید چطور این احساسات را کنترل کنم واقعا خدایا سپاسگزارم یعنی واقعا این فایل برای من معجزه است خدایا سپاسکزارم ازت که اینجوری پاسخ میدهی استاد من خودم دم رفتن هستم یعنی دارم مهاجرت میکنم و از خدا خواستم برام یه نشونه بفرسته و‌ واقعا امروز زبونم بند اومد اخه شما نه اطلاعی داده بودید نه من چیزی میپونستم اما واقعا تنها چیزی که میتونم و به ذهنم میرسه در این لحظه و این کامنت رو بزارم برای سپاسگزاری

    خدایا سپاسگزارم ازت به خاطر پاسخ به خواسته هایم خدایا سپاسگزارم که همیشه پاسخ میدهی به درخواست هایم خدایا سپاسگزارم که نشانه های فوق العاده برام میفرستی خدایا سپاسکزارم که همیشه هستی در درونم و‌از رنگ گردنم بهم نزدیک تری خدایا سپاسکزارم ازت به خاطر ایمان توکل و جسارت شجاعت خدایا سپاسکزارم به خاطر خدایتم به این مسیر به سمت استاد عزیزم و تمام دوستانم در این مسیر خدایا سپاسگزارم که سیستم و قوانین تو سر سوزنی خطا نمیکند هر آنچه هست ان چیزی است که پیشاپیش فرستاده اید من اینو بارها و بارها درک مردم دیدم و با پوست و‌ گوشت و استخونم درکش کردم مثل این دفعه و سر این فایل واقعا خدایا سپاسکزارم ممنونم ازت که پاسخ میدهی به فرکانس ها و درخواستم خدایا سپاسکزارم برای قدم های تکاملی ام برای مهاجرت که خودت برایم همه چیز شدی در این مسیر و تونستم تا اینجا بیام و مطمنم تو که مرا تا اینجا آوردی بقیه راه هم میبریم خدایا متشکرم و سپاسگزارم خدتیا ازت ممنونم به خاطر تمام نشانه هایت برای همه چیز هم الان برای مهاحرتم خدایا سپاسکزارم به خاطر تمام هدایت هایت بابت همه چیز خدایا متشکرم به خاطر تمام آگاهی هایی که بهم دادی و میدهی خدایا سپاسکزارم به خاطر تمام دستانی که درزندگی ام آوردی تا همه چیز به خیر و خوبی در مسیر من رقم بخورد خدایا متشکرم و ممنونم که بهم قدرت خلق زندگی ام را داده ای خدایا متشکرم و سپاسکزارم که از بچگی برایم پدر شدی مادر شدی خواهر و برادر شدی و همه چیز را در اطراف من درست کردی استاد شاید باورتون نشه ولی من از بچگی یه ارتباط یه نیرویی را در درونم حس میکردم مهمش باهاش حرف میزدم و وقتی با شما آشنا شدم درک کردم اتفاقاتم و درخواست هایم را و ارتباطم را خدایا سپاسگزارم به خاطر تمام تضاد ها و اتفاقاتی که داشتم تا این جوادی که الان هست ساخته بشه خدایا متشکرم که لحظه ای مرا رها نمیکنی به حال خودم خدایا سپاسکزارم به خاطر تمام سیلی ها و پس کله ای ها یی که خوردم ممنونم سپاسکزارم خدایا متشکرم ازت که هر بار آموزه کردم تو را توبه پذیر یافتم و دستم را گرفتی و باهام مهربون رفتار کردی من کسی را جز تو نداشتم و ندارم من تکیه گاه و هم زبان و‌هم صحبتی جز تو ندارم سپاسگزارم ازت به خاطر تمام درهایی که در مسیر برایم باز کردی و همه چیز را تحت کنترل داری خدایا متشکرم و سپاسکزارم ازت مه بهم رزق و روزی دادی خدایا سپاسکزارم و ممنونم که هدایتم میکنی خدایا سپاسکزارم و ممنونم که بهم انرژی و قدرت و توان کار کردن روی خودم را دادی و‌ یاری ام کردی تا ادامه دهم خدایاذسپاسکزارم و ممنونم خدایا متشکرم و ممنونم ازت به خاطر همه چیز و همه کس به خاطر هر آنچه هست و نیست خدایا سپاسگزارم ازت جسازت و شهامت و شجاعت را در وجودم زنده میکنی برای اقدام حرکت در مسیر هجرتم خدایا متشکرم ازت و سپاسکزارم که با هجرتم به تو نزدیک تر میشوم بزرگ تر میشوم هم دردرونم هم در دنیای بیرونم خدایا سپاسکزارم که با هجرتم تو را قوانین را خودم را بهتر و بیشتر درک میکنم و میشناسم خدایا سپاسگزارم و ممنونم و دوستت دارم خدایا سپاسکزارم به خاطر ایمان و توکل و جسارتی که در وجودم قرار دادهای خدایا متشکرم و ممنوم که هر لحظه با من و برای من بودی خدایا متشکرم که در مسیر خواسته هایم لحظه ای مرا رها نکردی خدایا سپاسگزارم وممنونم خدایا شکرت سپاسکزارم ازت دوستت دارم و ممنون به خاطر این فایل که برام معجزه بود جواب تمام سوال هایم را دادی ایمانم را محکم و جسارت و شجاعتم را قوی تر و محکم تر کردی خدایا سپاسکزارم و ممنونم خدایا سپاسگزارم به خاطر تمام حس خوب و ایمانی که دارم برای اقدام در مسیر مهاجرتم خدایا متشکرم که یاری ام کردی و هدایتم کردی به مسیر قدم های تکاملی برای مهاجرتم و الان هم تمام نشانه ها و همه چیز آماده است برای اقدام و حرکت خدایا سپاسکزارم ممنونم بابت این فایل و این خود از وضوح نشانه خدایا متشکرم و ممنونم سپاسگزارم ازت خدایا سپاسگزارم به خاطر دلایل مهاجرتم برای ماجراجویی ام برای شناخت بیشتر خودم برای دیدن فرهنگ‌ها و انسان ها و قومیت های مختلف به خاطر تجربه مکان های جدید چالش های خوب فرصت برای بزرگ‌تر شدن از همه مهم تر نزدیک تر شدن ارتباط و شناخت تو سپاسگزارم ازت واقعا هزاران بار شکرت

    خدایا ممنونم و‌سپاسگزارم ازت به خاطر همه چیز ممنونم

    استاد عزیزم از شما هم ممنونم واقعا دوستتون دارم عاشقانه ممنونم از فایل بی نظیر درباره موضوع بی نظیری که انتشار پیدا مرد و مطمنم و‌شما هم همین طور که این فایل نشانه و هدایت و باعث حرکت خیلی ازدوستانمون میشه برای حرکت به سمت مهاجرت یا اقدام عملی برای اینکار من که خودم یکی از اونام امیدوارم که خدا حفظتون کنه بهترین ها رو‌براتون‌ارزو‌میکنم چون لیاقتش رو‌دارید سپاسگزارم

    این داستان ادامه داره کامنت میزارم بازهم و داستان دارم اصلا سر این موضوع

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
    • -
      لیلا طهماسبی گفته:
      مدت عضویت: 3185 روز

      سلام دوست عزیز آقای جواد همتی عزیز

      ممنونم برای کامنت فوق العاده ای که نوشتید، من امروز صبحم رو با خوندن کامنتها شروع کردم و با کامنت شما، خط به خطِ سپاسگزاریهایی که نوشتید سرشار از احساس سپاسگزاری از خدای خودم شدم ازتون ممنونم که سپاسگزاریهاتون رو اینجا نوشتید دوست عزیز، براتون آسانترین و لذتبخشترین مهاجرت رو آرزو میکنم پر از شادی و هیجان و برکتهای خداوند.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        سید جواد همتی گفته:
        مدت عضویت: 1938 روز

        سلام خدمت شما لیلا بانوی مهربان

        متشکرم و سپاسگزارم ازتون خدا رو سپاسگزارم اگر به اندازه کوچکی هم دلی را نرم و نزدیک تر کرده باشم به خودش عاشقانه دوستتان دارم ممنونم از شما که چشمان زیبایتان را زمان ارزشمندتان را اینگونه صرف میکنید با خواندن کامنت ها و واقعا تحسین میکنم شما رو به خاطر این حد از تعهد و ایمان و عمل به قوانین و پاکی دلی که دارید که ارتباط بر قرار کردید چون واقعا این کامنت رو خدا میگفت و من مینوشتم و خودم خیلی فوق العاده باهاش ارتباط برقرار کردم و میکنم تحسین میکنم شما رو به خاطر درک قوانین و اینکه پاسخ میدهید و تمام تمرکز نون رو گذاشتید روی نکات مثبت و خودتون رو در فرکانس خوبی ها و زیبایی ها و سپاسگزاری که نزدیک ترین فرکانس به خداوند هست قرار میدهید و عاشقانه دارید تلاش میکنید تا بهترین فرکانس ها رو در جهت خواسته هاتون ارسال کنید تا نتایج و معجزات خداوند را در زندگی خودتون ببینید واقعا ازتون ممنونم و سپاسگزارم

        براتون آرزوی خوشبختی سعادت و ثروت و رزق و روزی و نعمت میکنم

        امید وارم هر قدمی که بر میدارید حضور خداوند را حس کنیددر مسیر زندگی و خواسته هاتون

        سپاسگزارم

        بهترین ها رو برات آرزو میکنم و از خداوند خواستارم چون لیاقتش رو داری

        یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 460 روز

    سلام به استاد بزرگوارم و تشکر بابت این فایل خوبتون

    من همیشه عاشق مهاجرت بودم ولی سالها بود که موفق به انجام این کار نشده بودم

    امروز وارد سایت شدم تا ادامه سریال زندگی در بهشت را دنبال کنم که فایل جدید با این عنوان دوست داشتنی دیدم و از اونجایی که دوماهی هست به لطف خداوند به شهر دیگه ای مهاجرت کردم برام جالب شد که این فایل رو حتما ببینم

    وقتی شما گفتین مهاجرت یک تصمیم بزرگه یه حرکت بزرگه حس خوبی گرفتم که منم این تصمیم را گرفته و این حرکت را انجام دادم بعدش با خودم گفتم از یه شهری به شهر دیگه هم واقعا حرکت بزرگیه ؟

    بعد فکر کردم و گفتم حتما به بزرگی مهاجرت از کشوری به کشور دیگه نیست اما اینم سختی ها و جرات خودش را میخواد و آمادگی هایی برای همین مهاجرت باید داشت

    آمادگی هایی مثل باور درست ،انگیزه و هدف قوی و …

    و من به همین اندازه که تونستم درونم را تغییر بدم مهاجرت کردم و این همون پیشرفت و قدمی برای رشد کردن و راه تکاملی برای مهاجرت های بزرگ تر هست

    حالا می خوام بررسی کنم که چه عواملی باعث این تصمیم در من شده که به شهری بیام که هیچ آشنا و دوست و خانواده یا فامیلی وجود نداره و چه موضوعی باعث شده که تو این دوماه همه چیز خوب پیش رفته باشه و با حس خوب دارم زندگیمو میکنم

    همینطور که استاد گفتن یکی از موضوعات مهم وابستگی است

    خوشبختانه من هیچ وابستگی به خانواده ام یا دوست یا آشنایی نداشتم ( قبلاً بنا به شرایطم رو این موضوع کار کردم و تمام وابستگی ها رو به لطف خدا برداشتم )

    حتی قبل از اومدنم خیلی ها بهم گفتن میخوای بری تو شهر غریب چی کار کنی

    میری اونجا دلت که تنگ شد برمیگردی

    البته این دید اونا بود که شاید وابسته بودن

    اما من با اطمینان در مورد این موضوع تصمیم گرفته بودم و حرف های اونا هیچ لرزشی تو تصمیم من ننداخت

    و از اونجایی که خیلی با آدم ها عمقی و صمیمی رابطه نمیگرفتم هیچ دوست و رفیقی هم به اون شکل نداشتم که جدا شدن برام سخت باشه

    البته که چیزها و حتی کسانی بودن که جدا شدن ازشون برام سخت بود ولی تصمیم من قطعی بود و میخواستم انجامش بدم

    و همیشه این انگیزه را داشتم که در شهری جدا از خانواده و آشنا زندگی کنم شاید یه جورایی حس آزادی داشت برام و من این آزادی را می خواستم

    بحث کنجکاوی هم در میان بود که خودم چطور میتونم اونجا زندگی کنم چه تجربه ای کسب کنم ، آدمهای جدید ببینم ،یاد بگیرم و این حس که تو اون شرایط بیشتر می‌تونم روی خودم متکی باشم یه سری ترس هام رو بشکنم

    رشد کنم و این تحول ها جزوی از کنجکاوی و انگیزه های من بودن

    در مورد وفق دادن خودم با شرایط هم کلا اوکی هستم و با تفاوت های که این شهر با شهر قبلی ام داره به راحتی کنار اومدم اگه سختی بوده اگه ناسازگاری بوده به هر حال به خوبی حلش کردم مشکلی باهاش نداشتم

    و جدا از همه این مسائل من قبلاً ،چند سال پیش اینو از استاد تو یکی از فایل هاشون شنیده بودم که خداوند کسانی که مهاجرت میکنند را یاری،هدایت و بی نهایت برکت به زندگی شون میبخشه و خودش در قرآن گفته اگه از محل زندگیتون ناراضی هستین مهاجرت کنید و زمین من پهناور است

    من واقعا اینو باور کردم و همیشه گوشه ذهنم نگه داشته بودم و همین شده بود انگیزه و جرات برای من، که خب بزار مهاجرت کنم مشتاق بودم ببینم خدا چی کار برام می‌کنه اصلا دوست داشتم ببینم قدرت خدا رو تو زندگیم با این که بارها قبل از این دیده بودم قدرتش رو و بازم میخواستم ببینم اونقدر کمکمهاش جذابه که آدم ازش سیر نمیشه و میخوای مرتب خودت رو به چالش بندازی که کمکهاش رو ببینی و لذتش رو ببری

    اینا شده بود انگیزه و جرات و اعتماد من

    باورتون نمیشه من به همراه عزیز دلم دو نفری با دست تقریبا خالی بدون هیچ آشنا بدون خونه بدون هیچ شغل از قبل آماده و درآمدی فقط با همون انگیزه و اعتماد به خدا مهاجرت کردیم

    و تو همون هفته اول به لطف خدا و کمک های بی دریغش تونستیم یه خونه خوب، کار خوب پیدا کنیم و تمام هزینه های رهن خونه و پولی که برای اثاث آوردن به شهر جدید لازم داشتم رو خودش از جایی که من حتی فکرشم نمیکردم برامون جور کرد واقعا معجزه بود و من منتظر همین خدا بودم که دوباره قدرتش رو ببینم و تونستم به خواستم برسم

    همین مهاجرت باعث شد که من باورهام قدرتمند تر بشن

    و چقدر میتونم اینجا به خودم کمک کنم تا آماده تر بشم و مسیر تکاملی ام را طی کنم برای مهاجرت بزرگ تر انشالله و با امید الله

    با سپاس فراوان از شما استاد بزرگوار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2227 روز

      به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

      سلام فاطمه جان

      فاطمه جان مهاجرت به شهر جدید رو بهت تبریک می گم و این شجاعت و جسارت رو تحسین می کنم.

      و این که قسمت از مهاجرت رو بشدت تحسین می کنم.

      باورتون نمیشه من به همراه عزیز دلم دو نفری با دست تقریبا خالی بدون هیچ آشنا بدون خونه بدون هیچ شغل از قبل آماده و درآمدی فقط با همون انگیزه و اعتماد به خدا مهاجرت کردیم

      و از این قسمت کامنتت واقعا لذت بردم

      بزار مهاجرت کنم مشتاق بودم ببینم خدا چی کار برام می‌کنه اصلا دوست داشتم ببینم قدرت خدا رو تو زندگیم با این که بارها قبل از این دیده بودم قدرتش رو و بازم میخواستم ببینم اونقدر کمکمهاش جذابه که آدم ازش سیر نمیشه و میخوای مرتب خودت رو به چالش بندازی که کمکهاش رو ببینی و لذتش رو ببری

      مررررسی فاطمه جان، که تجربه شیرین مهاجرت رو برایمان نوشتی کلی لذت بردم.

      ان شاءالله در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر و سعادتمند تر باشی مهربان بانوی زیبا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        فاطمه گفته:
        مدت عضویت: 460 روز

        سلام بر بانو رضوان عزیز

        ممنونم از دعای خیرت عزیزم

        انشالله همگی در پناه حق روزگار خوبی را برای خودمون رقم بزنیم

        خوشحالم که گوشه ای از دست نوشته زندگی ام که سرشار از عشق خدا به من بوده لذت برده ای و خوشحالم که توانستم این لذت را با شما قسمت کنم

        از خدا برایت بهترین ها را آرزو میکنم خواهر عزیزم

        پاسخت به کامنتم چقدر به من حس صمیمیت و دوستی بین اعضای این خانواده را داد

        سپاسگزارم ازت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    مریم آقامیرزایی گفته:
    مدت عضویت: 2547 روز

    سلام خدمت استاد وهمه دوستان

    استاد با توجه به توضیحاتی که فرمودید من دقیقاً تمام مشخصات را برای مهاجرت دارم

    وبرام جالبه این فایل زمانی روی سایت قرار گرفت که تمام ذهنم درباره مهاجرت بود

    الان در حال مهاجرت به شهر دیگر هستم و انشالله بعد به خارج از ایران

    چقدرزیبا فرمودید مهاجرت تکاملی باشه اول مسافرت باشه بعد مهاجرت

    استاد منم به شخصه خیلی کنجکاو هستم و همیشه دوست دارم ببینم آدم های دیگر چه جوری زندگی می کنند ، چه طرز فکر و باورهایی دارند

    استاد منم بچه سوم واخر خانواده هستم و هیچ گونه وابستگی به خواهر و برادر نداشتم و ندارم

    چقدر قوت قلب گرفتم که مهاجرت من حتمی است

    البته چه زیبا فرمودید هدف خوشبختی ولذت بردن از زندگی است .این حرفی است که من همیشه به خودم می‌گویم

    اما استاد چه بگویم که یه بعد وجودم مهاجرت و مسافرت را می طلبند

    انگار آرام نمیگیرد ، دوست دارد جهان وخودش را تجربه کند

    من لایق، آماده ومشتاق مهاجرت به بهترین مکان در بهترین زمان هستم

    همیشه دوست داشتم با عشق م جایی زندگی کنم که هیچ کس نباشد خودم باشم وخودش

    وبعد از سالها ی سال این الگو را در زندگی شما دیدم

    استاد بی نظیر ید

    خانم شایسته لایق زندگی با استاد هستید

    دوستتان دارم زیاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  5. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2163 روز

    بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین

    بــنام او که هدایت کننده ی بی خطا و بی منت هست، بنام آگاه و دانای مطلق

    خدایا من هیچی نیستم و هیچی نمیدونم میخوام خودت برام همه چی بشی و هر چی هم الان هستم از لطف و فضل تو بوده. خدای مهربانم سپاس برای این فرصت دوباره، برای بودن در این جمع و بودن با بهترین استاد.

    سلام به بهترین اســتاد

    سلام به همه ی شما دوستان بهترینم که وجود و حضورشون واقعا به من خیلی رشد و آگاهی میده. واقعا سپاسگزارتونم اعضای خانواده ی من،برای تمام بودن هاتون سپاس سپاس سپاس،سپــاس…

    ==================================================================================

    چه افرادی برای مهاجرت کردن،مناسب ترند؟_قسمت 1

    چقدر فوق العاده است امروز در مورد مهاجرت قراره صحبت کنیم. سوال پر تکراری که پرسیده شده. سوالی که با دیدن سفرها و سریال ها روی سایت قطعا شدت بیشتری گرفته. سریال زندگی در بهشت، سریال سفر به دور آمریکا این کارگاه های عملی و دیدن تجربه های شما اشتیاق رو برای من و امثال منی که در ایران زندگی میکنیم هربار بیشتر کرد.

    چقدر این ویدئویی که تصمیم گرفتید تا آماده کنید و در مورد این صحبت کنید که چه شخصیتی مناسب هست برای مهاجرت ایده عالی و ارزشمندی هست،واقعا سپاسگزارم برای اجرای این ایده هاتون و اینکه اینقدر با تمرکز بالا برامون وقت میگذارید و این فایل ها رو آماده میکنید.

    _ چه شخصیتی برای مهاجرت مناسب هست چه شخصیتی مناسب نیست؟!

    همه ی افراد جهان برای مهاجرت کردن مناسب نیستند.

    اینکه همه ی افراد مناسب برای مهاجرت نیستند بــه ایـن معنـا نیـست که ما نمیتونیم دیدگاه و شخصیت مون رو عوض کنیم.میتونیم دیدگاه و شخصیت مون رو عوض کنیم، این کار شدنــی هست اما نیاز داره به یک جهاد اکبر.

    خیلی بهتره که اگر قراره این شخصیت تغییر کنه،قبلش در کشور یا شهری که هستیم یا شرایطی که برامون آشنا تره این تغییر رو شروع کنیم و وقتی دیدیم از پسـش برمیایم بعدا به فکر مهاجرت باشیم.

    من خودم داستانم، داستان مهاجرته…قم بندرعباستهران_بعدمدتی در اروپا زندگی کردیم بعد امریکا و الان حدود 9 ساله که من امریکا هستم.(بی وقفه هم این حرکت ها رو شروع کردین و ادامه دادین استاد جان، بی وقفه هم نه ساله آمریکا هستین.) من مسیر مهاجرتی رو به شکل های مختلفی تجربه کردم و آدم مناسبی هستم که در مورد این موضوع صحبت کنم.

    من یک شخصیتی داشتم که دوست داشته حرکت کنه، دوست داشته مهاجرت کنه.خُب یکسری افراد این شخصیت رو ندارند.این نگرش رو ندارند.

    بچه ها مهاجرت کردن یک حرکت خیلی بزرگی است، یک تصمیم خیلی بزرگی هست.برای یکسری از افراد شاید تصمیم خوبی نباشه، مگر شخصیت شون رو تغییر بدهند.

    دوتا گروه هستند که مهاجرت کردند.گروهی از دوستان که مهاجرت کردند اینجوری میگناینکه متوجه شدن اصلا ارزش نداشت ما خودمون رو اینقدر اذیت کنیم، چیزی کم نداشتیم توی ایران.داشتیم زندگیمون رو میکردیم.چرا به خودمون اینقدر زجر و بدبختی دادیم و … بعضی از دوستان دیگه ایی که مهاجرت کردند میگن ما الان اینجا خیلی خوشحال تریم، خیلی راضی تریم،اگر صدبار هم برگردیم به عقب تصمیم میگیریم مهاجرت کنیم.

    من اختصاصی در مورد کشور امریکا صحبت نمیکنم، دارم بصورت کلی در مورد بحث مهاجرت صحبت میکنم؛حتی مهاجرت از یک شهر به شهر دیگه، مهاجرت از یک روستا به روستای دیگه یا شهر دیگه، نه فقطکشوری به کشور دیگه.

    در مقیاس کشوری، وقتی شما از یک کشور به یک کشور دیگه مهاجرت میکنی، این تــغــییرات خیلی عظــیـم تر هست.

    زبان مشترک، یکی بودن فرهنگ وکلی چیزای مشترک در مهاجرت از یک شهر به شهر دیگه هست که در مقیاس مهاجرت در کشور دیگه این مشترکات نیست. مثلا زبان مسئله خیلی خیلی مهمی هست.میخوایم در مورد این تفاوت ها صحبت کنیم و بعد از این صحبت ها(بعد از دیدن قسمت دوم) تستی که استاد جان آماد ه کردند رو هم میتونیم انجام بدیم و به شناخت بیشتری در این موضوع برای خودمون برسیم.

    تستی که به ما کمک میکنه که آیا برای مهاجرت مناسب هستیم یا نه؟!

    =======================================

    ^ اولین موضوع: بحث انگیزه و هدف

    باید صدبار از خودت این سوال رو بپرسی که چرا من میخوام مهاجرت کنم؟! هدفم چـیه؟ انگیزه هام چیه؟!

    اگر انگیزه های بالا و قوی داشته باشیم، هدف های مشخص داشته باشیم.

    انگیزه هایی مثل اینکه:

    من میخوام بچه هام موفق تر بشن، تو دانشگاه های بهتر درس بخونن.

    من میخوام آزادی رو تجربه کنم.

    من میخوام توی کار و بیزنسم موفق بشم.

    کسانی که انگیزه های خیلی قوی دارند و هدف مشخصی دارند، اونا اگر مهاجرت کنند و به مسائل و بالا و پایینی هایی هم برخورد کنند، بخاطر اینکه انگیزه خیلی بالایی دارند از پسـش برمیایند.

    دلــیــل مهاجرت برخی ها اینه مثلا:

    بخاطر اینکه دیدم دخترعموم رفته اونور، خیلی باحاله، اونجا مثلا ماشین های باکلاس هست.

    یا این فیلم های امریکایی رو که میبینم خیلی باحاله.برم ببینم لس آنجلس چطوره.برم نیویورک بغل مجسمه آزادی عکس بگیرم.

    برم آمریکا که به مردم، به فک و فامیل های شهر و روستامون بگم من رفتم خارج.

    ^ خـــــیـــــلی مـــهــمــه کـه بـدونید چــه انــگـیزه هایـی دارید. بعضی از انگیزه ها، انگیزه هایی فیک و الکی هستند. انگیزه هایی که یک لحظه اومده. انگیزه هایی که یک کسی رو دیدین مهاجرت کرده و به یک موفقیتی رسیده بعد اون لحظه ذوق کردی گفتی منم میخوام مهاجرت کنم. یکسری انگیزه ها درونی هستند. که با تمام وجودت میخوای.

    من قبل از اینکه به خارج کشور مهاجرت کنم تو سمینارهای داخل ایرانم گفتم که من ایران نخواهم ماند و حتما مهاجرت میکنم. من انگیزه های خیلی بالایی داشتم. من خیلی کنجکاو بودم به شناخت دنیای اطرافم.

    مـن تقریبا همه جای ایران رو رفتم.

    ^ یکی از نشانه هایی که میگه تو به درد مهاجرت میخوری یا نه اینه که آیا تو کل کشور رو گشتی؟! آیا جاهای زیادی رو رفتی؟

    من اون موقع هایی که ایران بودم اینقدر دوست داشتم که برم هرکجای ایران رو ببینم با وجودی که پول خاصی هم نداشتم اما میرفتم از شرق به غرب و از شمال و جنوب شهرها و روستاهای مختلف رو میگشتم. این “ویژگی کنجکاو بودن” من باعث شده بود هرجا رو بخوام برم ببینم و بگردم.

    ^ اگر ویژگی کنجکاوی رو نداری نشانه اینه که برای مهاجرت کردن مناسب نیستی.اگر تو کشور ایران هم خیلی اینور اونور نرفتی یعنی مهاجرت برات مناسب نیست.

    یکی از ویژگی هایی که برای مهاجرت لازمه که بتونی اون شرایط اولیه رو براحتی پشت سر بگذاری، واقعا کنجکاو باشی، واقعا علاقمند باشی که بقیه دنیا دارند چطوری کار و زندگی میکنند.

    روحـیـه کنجکاوی باعث میشه که مهاجرت براتون آسان تر بشه.

    ویژگی دیگه ایی که افرادی که میخوان مهاجرت کنند باید داشته باشند:

    ^ adaptability (تطبیق پذیری)_ flexibility (انعطاف پذیری):

    چـقدر میتونی خودتو با شرایط جدید خودتو منطبق (اَداپ) کنی؟

    چـقدر راحت میتونی خودتو تغییر بدی؟

    چـقدر میتونی انعطاف پذیر باشی یا این تغییرات؟

    (میتونی با مثال این ویژگی رو در خودت پیدا کنی) مثل اینکه چقدر میتونی راحت شغلت رو عوض کنی یا جات رو در کارت تغییر میدن، چقدر مقاومت میکنی؟

    وقتی میری مسافرت باید همه چیز برات مشخص باشه؟

    چقدر با تغییرات میتونی خودتو هماهنگ کنی؟

    بعضی ها اینقدر انعطاف پذیر نیستند وقتی میرن سفر باید روی بالشت یا تشک خودشون بخوابن.چقدر میتونی خودتو تطبیق بدی و غر نزنی. چقدر میتونی در این موقعیت ها لذت ببری.

    چقدر میتونی در موقعیت های پیش بینی نشده و ظاهرا سخت آرامش خودتو حفظ کنی؟حتی لذت ببری بجای غر زدن.

    چقدر اگر در مورد مسافرت شرایط جوری پیش رفت که با اون چیزی که توی ذهنت ساخته بود، تفاوت داشت. خیلی زود شاکی میشی، خیلی غر میزنی، هی اعصاب خودتو خورد میکنی هی اعصاب بقیه رو خورد میکنی. احتمالا برای مهاجرت آدم مناسبی نیستی مـــگــر ایــنــکـــه تغییـر کنی.

    _ وای چه حالی بوده دوتا اتوبوس حدود 90 نفر آدم از تهران یک سفر به جزیره هرمز رفتین. و همون اول هم به بچه ها گفتین این سفری نیست که بخوایم بریم هتل و … این سفری هست که میخوایم ببینیم با شرایط غیرقابل پیش بینی چقدر میتونیم کنار بیایم.

    فعلا قراره بدونیم که مهاجرت چه ویژگی هایی رو نیاز داره.

    اگــر باید در خودتون یکسری ویژگی ها رو ایجاد کنید، قبــل از مهاجرت کردن در خودتون ایجاد کنید یا حداقل در جریان باشید. در جریان باشید که همچین مسائلی ممکنه پیش بیاد ونیازه که شما آماده اش باشید.مهاجرت یک تغییر خیلی خیلی بزرگه.

    در شرایطی که ما مهاجرت کردیم اینجوری نبود که کسی رو بشناسیم یا بگیم خُب اگر یک مشکلی پیش بیاد، فلانی هست. میگفتیم “اگر مسئله ایی هم پیش بیاد یک راهی رو براش پیدا میکنیم. خداوند ما رو درمانده نمیزاره.” (این ویژگی رو داشتیم.) این کار تفاوت داره با کسی که باید جایی بره که بشناسنش.چهارتا رفیق داشته باشه، چهارتا فک و فامیل داشته باشه وگرنه نمیره. اینا رو باید بفهمیم و به یک خودشنــاســی برسیم.

    ^ یکی دیگه از فاکتورهای مهم اینه که: (وابسته نبودن به خانواده و روابط عاطفی وابسته ایی نداشتن)

    چقدر روابط عاطفی و وابستگی های عاطفی با خانواده و دوستان و فک و فامیل دارید؟بعضی ها خیلی وابسته هستند به فامیل، وابسته به شهر، …

    اگر آدمی هستید که به شدت احساس وابستگی در روابط ات داری، مهاجرت کردن برات سخته.

    اینکه مثلا بری یکجا فلانی هم باشه، احتمال زیاد سال ها ازش دور بودی و فرهنگ اونجا هم اینجوری نیست که طرف همش برات وقت بذاره. و توقعی که توی ذهنت ساخته بودی باعث میشه ضربه روحی بخوری و برات سخت بشه.

    وابستگی عاطفی داشتن کار رو سخت میکنه.

    مستقل بودن و وابسته نبودن باعث میشه کار مهاجرت برات آسان باشه.

    آدمی که راحت با آدم های مختلف دوست میشه.

    آدمی که علاقمند هست که با آدم های جدید دوست بشه. ایــن آدم کاندیدای مناسبی هست برای مهاجرت کردن.

    ^ نکته بعدی اینه که: (مقاومت نداشتن برای تغییر)

    چقدر با تغییر، مقاومت میکنید؟

    این تغییر یکم شبیه موضوع انعطاف پذیری هست.

    تغییر میتونه تغییر محل کارت باشه، میتونه تغییر منوی غذایی ات باشه، تغییر در رشته تحصیلی ات باشه.

    یکسری از افراد هستند که وقتی شرایط تغییر میکنه خیلی راحت اونا با تغییر هماهنگ میشوند. یکسری از افراد هم هستند که با تغییر خیلی خیلی مقاومت دارند.باید روی خودتون کار کنید تا بیشتر خودتون رو بشناسید که متوجه بشید چقدر در برابر تغییر مقاومت دارید.

    مثال: افرادی که گوشی سامسونگ گرفتن، با اینککه میتونن آیفون بخرن با کیفیت تر هست، اما براش عذاب هست مدل گوشیش رو عوض کنه و ترجیح میده همون سامسونگ رو بگیره چون منوهاش رو بلده.

    چقدر مشتاق هستید که تغییر کنید؟چقدر لذت میبرید وقتی چیزای جدید رو یاد میگیرید وقتی یک سری چیزای رو تغییر میدید…

    _سئوال برانگیز بودن و تعجب دوستان نزدیکان استاد وقتی که میخواستن مهاجرت کنن، در صورتی که همه چیز براشون عالی بود، همه دوست داشتن و همه چیزای خوب رو هم داشتن. اما انگیزه های استاد برای مهاجرت فرق داشت. مثلا استاد دنبال امنیت نبودن، دنبال اینکه یکجایی باشن بقیه بشناسنشون نبودن، دنبال جایی که اونجا رو بشناسن، نبودن.

    ایشون دنبال تغــییر بودن

    دنبالِ تجربه کردن چیزای جدید بودن

    انگیزه یادگیری زبان را داشتن

    انگیزه شناخت کشورهای دیگه رو داشتن

    انگیزه دیدن طبیعت رو داشتن

    آزادی براشون خیلی خیلی مهم بود، اینترنت آزاد خیلی برام مهم بود.

    دوست داشتن کشوری باشند که امکانات رفاهی بالایی داشته باشه.

    قــدم اول برای اینکه مهاجرت کنی اینه که به اون کشور اول مسافرت کنی. حداقل بین ده روز تا دوماه به کشور مورد نظرت مسافرت کنی. تا دیدگاهی که قبلا در مورد اون کشور داشتی،رو اصلاح کنی و به شناخت برسی.

    انتخاب بهتر برای منی که تا حالا این کارا رو نکردم اینه که اول یک سری تغییرات کوچیک رو انجام بدم.تصمیم درست اینه که اول به شناخت برسیم و قدم های قبلی رو به خوبی برداریم.

    مـــهـــم احساسِ خوشبختی هست، اگر جایی که هستی شهری که هستی احساس خوشبختی میکنی این مــهـمــه.هیج جایی پرفکت نیست،هیچ جایی اونجوری نیست که بگی همه ی اون چیزایی که من میخوام رو یکجا داره و تماما همون جوری هست که من دوست دارم.در نهایت احساس خوشبختی مــهمــه

    ===================================================

    خدایا شکرت برای این آگاهی ها که منو آسان میکنه برای آسانی ها

    خدایا شکرت که هربار منو به شناخت بیشتری از خودم و قوانینت میرسونی

    خدایا شکرت که این منم که انتخاب میکنم و تصمیم میگیرم و بعد زندگی و شرایطم رو خلق میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  6. -
    رسول خانکی گفته:
    مدت عضویت: 1121 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربانم

    الجن

    وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَٰئِکَ تَحَرَّوْا رَشَدًا

    ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺗﺴﻠﻴﻢ [ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺍﺣﻜﺎم ] ﺧﺪﺍﻳﻨﺪ ، ﻭ ﺑﺮﺧﻲ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﺍﻧﺪ ، ﭘﺲ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺷﺪﻧﺪ ﺩﺭ ﺻﺪﺩ ﻳﺎﻓﺘﻦ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻭ ﺭﺍﻩ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺍﻧﺪ ،(١4)

    سلام و درود فراوان به بندگان شایسته خداوند که در راه مستقیم استقامت می‌ورزند.

    چه افرادی برای مهاجرت کردن مناسبند؟

    اولین آیتم برای مهاجرت

    ایا انگیزه قوی و هدف مشخص برای مهاجرت داری؟

    استاد جان هنوز دارم روی شخصیتم کار میکنم و به اون درجه که هدف و انگیزه ی مشخصی برای مهاجرت داشته باشم ندارم.

    ولی من و فاطمه جانم تصمیم گرفتیم به جای مهاجرت با انگیزه فیک قبل از پایدار شدن باورهامون

    بیایم روی ذهنیت و شخصیتمون کار کنیم و مهاجرت درونیمون را با طی تکامل انجام بدیم

    خدارا صدهزار مرتبه شکر الان عاشق خانوادم و برادرهام هستم ،عاشق مادرم هستم ولی مادرم را 20 روز یه بار اونَم کلا یه روز می‌بینم و کلا تو اون تایم اصلا نه از چیزی صحبت میکنه نه دلسوزی میکنه. نه باور قربانی به من میده

    چرا؟

    چون من درونم تغییر کرده و دیگه نمیتونه به من احساس قربانی شدن و احساسِ گناه بده و الان داره به خوشی و خرمی زندگی خودِش را میکنه .

    من الان برادرهام را شاید هر دو ،سه ماه یه بار می‌بینم

    به خدا قسم که الان حتی چهره این بندگان خدا را تصور می‌کنم غرق شور و شوق میشم و فقط اون خوبیها و دوران خوشی که با هم داشتیم یادم میاد و اینگونه هست که به ملاقات خدا میرَم.

    و عاشقانه همون طور که هستند پذیرفتمشون.

    و غرور نسبت بهشون ندارم .

    و اینکه یادمه اوایل ازواج مون خونه ی پدر خانمم هفته ای دوبار میرفتم و کلی باور محدود کننده تواین دید و بازدید به ذهنم هجوم‌میوورد و کارِ خودش را می‌کرد

    هرچند اون زمان اصلا نمیدونستیم که ورودی تاثیر داره

    تو این دوسال خیلی عمیقا از یه جایی به بعد اومدم روی خوبیها و شاخصه های مثبتشون زوم کردم و نتیجه باورنکردنی بود

    الان هر دوهفته یه بار برای یه دوساعت شام خوردن میرم خونَشون و هیچ ورودی نمیگیرم و در کمال احترام با من برخورد میشه.

    استاد جان الان من واقعا در شرایطی هستم که مدار فرکانسیم به ثبات رسیده و با خودم و اطرافیانم تا حدود زیادی به صلح رسیدم چون دسترسی فرکانسی به ما واقعا ندارند و اگر هم چند وقت یه بار میبینیمشون درکمال آرامش و احترام فقط باورهای خوب می‌شنویم ازشون.

    من واقعا خیلی از شغلها را تجربه کردم و هنوزم درحال تجربه کردن هستم ولی واقعا چیزی که منو عقب نگه داشت اون خود باوری بود که این قدم‌هایی که برداشتم خودم ندیدم و باور نکردم و الان دارم آگاهانه این کار را انجام میدم بعدِ دوره بینظیر لیاقت.

    من با همسری ازدواج کردم که هنوز توی کل فک و فامیل و اطرافم ندیدم کسی را اینقدر عزت نفس داشته باشه ،ولی من باگَم حرف نزدن بود که ایشون خوب حرفِش را می‌زد و من را با ایشون مواجه کرد من از ایشون حرف زدن را یاد گرفتم و ایشون از من آرامش و بیخیالی را یاد گرفت .

    دقیقا مکمل هم شدیم و واقعا نسبت به هم مقاومت نداشتیم،

    اگر ایشون نقطه مثبت داشت من سعی می‌کردم یاد بگیرم و برعکس ایشون از من

    و همینطور درکنار هم رشد کردیم.

    استاد جان الان من و فاطمه جانم از لحاظ ذهنی و شخصیتی از اون آدمهای چند سال پیش مهاجرت کردیم و اصلا ربطی به قبل نداریم و داریم الان آگاهانه روی باورهای مالی مون کار می‌کنیم تا پایدارتربشن با طی تکامل و کم کردن مقاومت‌های ذهن مون و یادگیری بیشتر .

    الان هم داریم این کارا میکنیم داریم آگاهانه به جاهای مختلف شهرمون میرین و تجربه کسب میکنیم و خدارا شکر بعد دوسال از خودمون راضی هستیم

    چون وقتی یه استوپ میکنیم و به عقب نگاه می‌کنیم خودمون را در نقطه خوبی می‌بینیم.

    استادجان من الان دارم آگاهانه این شخصیت کنجکاو بودن را رشد میدم ولی نمیتونم بگم تو مرحله خوبی هستم ولی دارم تلاشم را میکنم به مرحله خوبی برسونم و جاهای مختلف را کشف کنم با شرایطی که دارم.

    استاد جان با تطبیق دادن خودم با شرایط مختلف خیلی اوکی هستم و میتونم با امکاناتی که دارم با کنترل ذهنم

    از پس مسائلم بر بیام.

    یعنی شخصیت انعطاف پذیر در برابر شرایط مختلف از خودم نشون میدم و کلا بیخیال هستم و نسبت به تغییر در شرایط مختلف اوکی هستم.

    مخصوصا کمبود امکانات در مسافرت و شرایط شبیه به این.

    ما کلا عاشق سفرهای تنهایی یعنی من و همسرم و بچه هام هستیم

    ولی پارسال یه شرایطی پیش اومد که من با خانواده خودم رفتیم سفر و با اینکه خیلی ما تفاوت سلیقه ای داشتیم اما خیلی پذیرای جمع بودیم و در بعضی جاها کار خودمون را میکردیم.

    در کل استاد جون فکر کنم وقتی ما در جایی که زندگی می‌کنیم روی خودمون خوب کار کنیم خیلی بهتر میتونیم در

    شرایط مهاجرت هم شخصیت موفقی از خودمون نشون بدیم و همون کنترل ذهن ها و تعییر زاویه دید و تغییر نگرش‌ها در مهاجرتمون بهمون کمک میکنه که لذت بیشتری را از شرایط جدید و رویارویی با افراد مختلف و محیط جدید از خودمون نشون بدیم.و در کل همون لذتی که در شهر خودمون تجربه کردیم ،در شهر و کشور دیگه تجربه کنیم.

    استاد جان توی شرایط شغلی هم قبلا اگر منو به جای دیگه منتقل میکردن واقعا استرس میگرفتم و کلی برام سخت بود

    ولی الان اینقدر مکان شغلیم تعییر کرده بارها که راحت پذیرفتم و کلی هم برکات داشته برام و کلی مسئله حل کردم و واقعا برای جابجایی توی شغلم مقاومت ندارم.

    و برای عوض کردن شغلم هم دارم جستجوگری میکنم تا به اون چیزی که روح و جانم بهش تعلق و علاقه داره برسم.

    در مورد روابط عاطفی و وابسته بودن به خانواده که واقعا اصلا نداریم

    و حتی نسبت به همسر و بچه هام هم واقعا وابستگی که بخواد منو اذیت کنه ندارم و حتی فرزندانم هم همین طور تربیت شدند

    شاید چند روز را بدون ما راحت میتونن بگذرونن

    که تجربش را داشتیم و به ما واقعا وابسته نیستند.

    خلاصه استاد جان با تنهاییمون کلی الان داریم حال میکنیم که منشا اون توحیده و خدارا در در تک تک لحظه هامون داریم می‌بینیم و این زندگی را خیلی خیلی لذت بخش کرده.

    استاد عزیز کلید تمام فایلهاتون طی کردن تکامله و توی این فایل بی‌نظیر هم دوباره به طی کردن تکامل اشاره کردید که باید از جایی که هستیم قدم به قدم جلوتر بریم و تا به حدی برسیم که بتونیم اگر خواستیم بتونیم به یه کشور دیگه هم مهاجرت کنیم چون اون موقع ما کلی رشد کردیم و راحت تر میتونیم کنترل ذهن کنیم و با شرایط ،خودمون را تطبیق بدیم.

    استاد جون این جمله شما قلب آدمو به آرامش میرسونه

    بچه ها مهم احساسِ خوشبختیه

    و تغییر نگرشمون و هیچ جای دنیا پرفکت نیست

    پس خوشبختی برمیگرده به دورنمون و تغییر نگرشمون و تغییر زاویه دیدمون و عبور از تضادهامون

    و بعدِش میتونیم به مهاجرت و جابجایی فکر کنیم.

    استاد عزیز سپاس برای این فایل ارزشمند و مشارکت حداکثری دوستان برای خودشناسی بیشتر خودمون و استفاده از کامنتهای ارزشمندشون.

    حق نگهدارتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 131 رای:
  7. -
    رویا جوهری گفته:
    مدت عضویت: 2178 روز

    سلام استاد عزیز..

    اول از زیبایی کاور فایل بگم..

    من عاشق این رنگ‌بندی ام

    سرمه ای خوشرنگ لباس تون

    خاکی کلاه

    و زمینه کرم قهوه ای پشت سرتون

    و نور زیبای اون چراغ زیبا

    همه چیز خیلی در هارمونی بی نظیری کنار هم قرار گرفتن..

    خداروشکر برای این زیبایی

    و شکر برای چشم های سالم من که میتونن این زیبایی ها رو ببینند..

    به نکات جالبی اشاره شد.

    و من در همون مورد اول استاپ میکنم

    چون انگیزه قوی و بالایی برای مهاجرت ندارم

    همیشه فکر میکنم اول باید همینجا شخصیت خودم رو بسازم و بعد در جای جدید با چالش های جدید خودم رو رشد بدم..

    جالب بود، یه ساعت بعد، همسرم که از بیرون اومدن خونه ، یهو میگه رویا دلم میخواد مهاجرت کنیم..

    (البته عموما ایشون رویاها و آرزوهای یهویی شون رو ب زبون میارن و خیلی جدی نیستن و باوری در پسش نیست. فقط یه خواسته ست)

    اما برای من جالب بود ..

    و یه نشونه

    فعلا که مهاجرت بسیار برام سخت بنظر میاد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  8. -
    متین کریم زاده گفته:
    مدت عضویت: 787 روز

    سلام به استاد عباسمنش و خانم شایسته محترم ، من از کشور افغانستان هستم و بخاطر شرایط کشورم مجبور به مهاجرت شدیم و خیلی از کشورها را رفتم زندگی کردم و خیلی خوب این حرفهای شما را درک میکنم ، و براستی کسی که هدفهای خوب نداشته باشه برای مهاجرت زندگی خیلی سخت میشه برایش یاد حرف شما افتادم که گفته بودید کسی که از شرایط فعلیش ناراض باشد و نتواند از اون شرایط به ظاهر بد به حال خوب برسد هر جایی که برود زندگی روی خوشش را نشان نمیده حتا با ازدواج کردن، خودم چهارده سال میشه که در اروپا زندگی میکنم اوایل خیلی سخت بود چون مشکل زبان و و و را داشتم و الان به گذشته خودم که نگاه میکنم میخندم که چقدر افکار منفی زیادی داشتم و خداوند را شکر میکنم که اون روزها گذشت و البته دلیلش خودم بودم با فکرهای منفی که داشتم از همه توقع داشتم غیر از خودم ، ممنون خداوند هستم که روز به روز زندگیم بهتر میشه، هر وقت حال دلم خوب است معجزات خدا را می‌بینم که و پاداش میده ، خداوند را شکر میکنم که استادی مثل شما دارم ، برای شما از خداوند آرزوی سلامتی و طول عمر زیاد و با سعادت را خواهانم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  9. -
    الهه امینی گفته:
    مدت عضویت: 989 روز

    سلام استاد جون شما آدم مناسبی هستید که راجع به همه چیز صحبت کنید اون از قانون سلامتی اون از مسائل توحیدی اون از کسب ثروت اون از روابط اون از خودشناسی و اون از کشف قوانین زندگی اون از قرآن شناسی و غیره و غیره در همه زمینه‌ها شما خیلی آدم مناسبی هستین برای حرف زدن و راهنمایی راجع به مسائل زندگی ازتون ممنونم که شما حرف می‌زنید اصلاً ای کاش فقط شما حرف بزنید که اینا حرف نیست اینا درررررررررره اینا گوهره

    عجب این روزا خدا نزدیکمه یا نه من نزدیکشم اون که همیشه بوده …

    دیروز براتون نوشتم که توی سریال سفر به دور آمریکا قسمت 115 بارون روی یه قسمتی از شهر می‌بارید و همین اتفاق دو ساعت بعد روی خونه خودم تداعی شد یعنی دیوانه شدم مگه میشه بارون توی این گرما اونم فقط روی خونه من اولش فکر کردم یه شلنگی لوله‌ای چیزی سوراخ شده بعد دیدم نه بابا خلقش کردم ابر سیاه بالا سر خونمه امروز صبح یه دقیقه از شروع نوشتن ستاره قطبی می‌گذشت که دوباره همونجوری بارون شروع به باریدن کرد این دفعه که اتفاق افتاد یکم عادی‌تر شدم تاییدش کردم تحسینش کردم اما از اون حالت اومدم بیرون نسبت به خالق بودنم و اشرف مخلوقات بودنم کمی عادیتر شدم

    این چند روزه هر روز سعی می‌کنم قسمتی از سریال سفر به دوره آمریکا رو نگاه کنم یه چیزی ذهنمو مشغول کرده بود که چه جوری مردم خونه‌هاشون انقدر نزدیک به رودخونه و دریاست اصلاً رفتن توی آب خونه ساختن!!!! جوابی به جز ایمان پیدا نکردم آره به نظرم خیلی مردم با ایمانی هستند ترس ندارن اگه یه زمانی مشکلی هم پیش بیاد چشمشون به دست کسی نیست …

    این شد که به خدای خودم گفتم دلم می‌خواد منو ببری جایی زندگی کنم که ایمانم تقویت بشه در بین با ایمان‌ها باشم آره یکی از اهداف من از مهاجرت تقویت ایمانمه…

    هدایت همیشه در جهت خواسته های من در حال کار کردنه گاهی همون لحظه می‌فهممش و بعضی وقتا هم نمی‌فهمم …فقط میتونم بگم چشم و تسلیم بریم…

    مثل همه فایلاتون که توی زمان مناسب میاد این فایلم همینطوره

    و این چند روزه بیشتر از هر چیزی به مهاجرت فکر می‌کردم چقدر این فایلتون مناسب من بود وقتی راجع به انعطاف پذیری گفتید وقتی راجع به وابستگی‌ها گفتید وقتی راجع به مقاومت برای تغییر گفتید همه این عمر از جلوی چشام رد شد 5 بار این فایل را گوش کردم خیلی وقته که از پیش پایه ریزی مهاجرت برای من شروع شده وقتی من شمال به دنیا اومدم و تهران زندگی کردم و بعد از ازدواج سه تا شهر عوض کردم و یادمه چقدر اولین شهر برام سخت بود اولین بار که رفتم خرید توی خیابون زدم زیر گریه من اینجا چیکار می‌کنم توی تهران خیابونا رو بلد بودم مغازه‌ها رو بلد بودم من اینجا هیچی رو بلد نیستم ولی خیلی زود همه چیو یاد گرفتم بعد از یه سال و نیم رفتیم یه شهر دیگه و بعد از 6 ماه یه شهر دیگه و بعد از 8 ماه یه روستای دیگه و الان با تغییر مکان خیلی راحتم تا حدود زیادی ترسم ریخته اتفاقاً چون که توی محیط روستا زندگی می‌کنیم به طور طبیعی هر زمان که پیش بیاد توی فضای بازی جایی باشیم حتماً از بیل و طبیعت برای اجابت مزاج نهایت استفاده رو می‌بریم راجع به بیرون رفتن من عاشق اینم بدون برنامه‌ریزی بریم بیرون با همون غذای ساده توی خونه با یه فلاکس چایی با همون دمپایی یا حتی بدون اینا فقط بریم اونم یهویی عشق می‌کنم چوب جمع کنم واسه آتیش نه خودم سخت می‌گیرم نه به بچه‌هام سختی میدم

    راجع به هوا روی خودم جدیداً دارم یشتر کار می‌کنم که از هوای گرم هم لذت ببرم و تغییر کنم

    در مورد وابستگی منم تقریباً آدم وابسته‌ای نیستم خواهر که ندارم زن داداشم ندارم خواهر شوهرم که ندارم دوستم که ندارم کلاً با خودم حال می‌کنم اصلاً به صورت خودجوش من یه مدلیم با اینکه روابط خیلی خوبی می‌تونم برقرار کنم و هرجا میرم خیلی سریع ارتباط می‌گیرم اما با تنهایی راحتترم

    راجع به تغییر فکر می‌کنم ازدواجم خیلی بهم کمک کرد که مقاومت‌هامو راجع به تغییر کردن بشکنم که میشه یه جور دیگه هم زندگی کرد خب چون ما از 2 قومیت شمالی و ترک بودیم خیلی چیزامون با هم فرق می‌کرد و من مجبور شدم مقاومت رو کنار بزارم و تغییر کنم که اتفاقاً چقدر برای شخصیتم بهتر شد الان از این تغییرها خیلی راضیم همیشه به همسرم میگم مرسی که منو گرفتی انصافاً به خودشناسی من خیلی کمک کرده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  10. -
    امیرحسین روشنگر گفته:
    مدت عضویت: 1745 روز

    سلام استاد

    وقتی میگی مهم احساس خوشبختیه کل افکارم درست میشه واقعا درک این جمله خیلی بمن کمک میکنه چندساله که این باور درونم ساختم باخودم به صلح رسیدم با همه دنیا در ارامشم واقعا هیچ تضادی دل منو نمیلرزونه چقدر این جمله خدا پشتشه توحید پشتشه وابستگی بخدا و الوویت احساس خوب خودمون /من خیلی به این جمله باور دارم وقتی چیزیو میخوام میگم خدایا تو میدونی من نمیدونم هدایتم کن اتفاقاتی میفته چیزهای روشن میشه برای رسیدن به اون خواسته که میفهمم اون یک اموزش بوده یا یک حرکت درست بوده/وقتی هدایت خدارومیطلبم خودمو میکشم کنار همچی انجام میشه هدایت اصلا منطقی نیست

    من زمانی به این باورها که گفتید رسیدم به راحتی و خودمو شناختم برای مهاجرت که از هدایت خدا استفاده کردم و الان شما دارید راجبش صحبت میکنید

    ازتون سپاس گزارم برای اینکه هدایت بمن اموزش دادید به سادگی درود بر شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای: