https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-17 05:54:082023-07-07 09:15:54چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 2
939نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
چرا با وجود تلاشهای فراون به خواسته ام نرسیده ام ؟؟؟
خدایا خودت هدایتم کن که بنویسم . این کامنت خیلی مهمه . اصلا این سوال خیلی کلیدیه .
چقدر ظاهرش مایوس کننده و ناامیدکننده ست ولی وقتی بهش می پردازی دری از نعمت و ثروت به روت باز میشه .
این رد پام رو خیلی دوست دارم . خواهم داشت . این آخرین کامنتم فعلا البته از دوره بینظیره کشف قوانین هست .
واقعا این دوره شاه کلید هست برای من . اونقدر با این دوره جلو رفتم که راستش به سختی دارم میرم که قدمهارو ادامه بدم . دلم میخواد اصلا برم دوره لیاقت رو تهیه کنم ولی فعلا نه. این دلم میخواد فعلا باید منتظر بمونه .
ظاهر این سوال چرا با وجود….. دقیقا ویژگی وقتی رو داری که برای اولین بار استاد جان راجع به مفهوم گاز و ترمز میگید :
دیگه گاز ندید بچه ها کافیه به خدا . فقط پاتون رو از روی ترمز بردارید و بعد بوم بوم بوم اتفاقات می افته .
خواسته ای که من نتونستم خلقش کنم با وجود تلاش فراوان مثل خیلی از افراد تو زمینه روابط هست .
خیلی اون وسطا ناامید هم شدم ولی دوباره باز ادامه دادم تا رسیدم به دوره کشف قوانین .
وای خدایا بوم بوم بوم …. این دوره منو تکون داد کلا . انگار چند تا فرشته عظیم مهربان قدرتمند منو از یه لنگه پا گرفتن و روی هوا به صورت معکوس تکون دادن . تکون دادن تا آشغالها و باورهای غلط یا همون ترمزها بیان بریزن بیرون . بیان خودشون رو نشون بدن . بیان از وجود من خسته برن . منو اذیت کردن منو آزار دادن . من میخوام وجودم خالی باشه ازشون . من میخوام فکرم بتونه پرواز کنه . من میخوام رها بشم . من میخوام آزاد بشم از اینهمه زنجیر .
خدایا شکرت خدایا چی شد استاد چیکار کردی . خدایا کجا بودم و به کجا رسیدم . بوضوح این دوره و عمل کردن بهش منو به مدار بالاتری برد . کلید قفل من این دوره بود . چقدر طعم خلق کردن دلچسبه . چقدر لذت بردم رسیدم به نقطه الخیر فی ما وقع . رسیدم به نقطه الیس الله بکاف عبده . رسیدم به نقطه ایجاد حال خوب واقعی …..
استاد منو متحول کردی با این دوره ات . خدایا انگار همه چیز درسته همونه که میخوام . به قول دوست عزیزم آقای ظاهری دارم حال خوبی رو تجربه میکنم که حتی با رسیدن به خواسته هم حالم اینطوری خوب نیست . و نشانه ها نشانه ها امان از این نشانه ها … من خب عاشقتونم نشانه ها که اینقدر واضح هستید :
نشانه های حضور فیزیکی عزیز دلم . نشانه های فیزیکی . خیلی بهم نزدیک شدن. از متافیزیک و دنیای ماورا دارن میان به سمتم . خیلی این نشانه ها پر ررنگ هستن . خدایا ممنونم ازت و نمیدونم چه خیری در انتظارمه ولی مهم الانه که حالم خوبه . الان حالم اونطوری خوبه که به خواسته ام هم برسم اینجور نخواهم بود . این نکته کاملا ملموس هست برام کاملا .
ترمزهای ساده و ریز حتی که اینهمه دردسر درست کردید برای من . برید بذارید زندگی کنم در آرامش و بمیرم هم در آرامش . خدایا خیلی دوست دارم . آخی هستی عشق من اون دنیا تازه بهت نزدیکتر میشم . چطوری میشه ببوسمت . بهم بگو لطفا … .
استاد گفتید البته ترمزها محو نمیشن و همیشه هستن ولی دیگه پات رو بر میداری از روشون و دیگه گاز هم نمیدی ماشینت خودش میره . ماشین زندگی ات خودش میره . خدایا و من کاری که بنده بینظیرت گفت انجام دادم دارم انجام میدم دارم عمل میکنم و نشانه هاشو دارم می بینم که :
به محض اینکه پاتون رو از روی ترمز بر میدارید خواسته هاتون خودشون رو نشون میدن .
به محض اینکه پاتون رو از روی ترمز بر میدارید خواسته هاتون خودشون رو نشون میدن .
فکر میکردم بیشتر بنویسم ولی لپ مطلب رو نوشتم .
ترمزها میتونم نبینمتون . میخواهید بمونید بمونید ولی من دیگه میتونم باهاتون کاری نداشته باشم تا اینجا که یاد گرفتم.
برید دنبال زندگی خودتون . منم میرم دنبال زندگی خودم .
نمیدونم چی در انتطارمه و چی میشه . فقط این لحظه واقعا مهمه که اینقدر زیاد بهت چسبیدم خدایا و وجودم سرشار از عشق توست .
مهم نیست تا چه حد برای آن اقدام کرده و قدم عملی برمی داریم به هدف خود دست نخواهیم یافت
باورها ی ما: تنها عامل پیشرفت و موفقیت ماست
تا زمانی که تغییرات بنیادین در افکار خود ایجاد نکنیم:
به هیچ نتیجه ای دست نمیابیم
زمانی که بر روی باورهای خود کار می کنیم:
به افراد شرایط موقعیت زمان مناسب هدایت می شویم که در نهایت با تلاش فیزیکی کم:
نتایج فوق العاده کسب می کنیم
اگر باورهای نادرست داشته باشیم:
به افراد شرایط موقعیت زمان نامناسب هدایت می شویم و در نهایت:
هیچ نتیجه ای عایدمان نمی شود
در زمان کودکی از هزاران طریق: با باورهای مخرب و نامناسب بمباران شده ایم که یک شبه شکل نگرفته و یک شبه از بین نمی رود و باعث می شود:
نتایج نامناسب کسب کنیم و اگر
در برخی مسائل: باورهای مناسب داشته نتایج خوبی می گیریم
در برخی مسائل: باورهای نامناسب داشته و نتایج نادرستی می گیریم
بنابراین:
هیچ کسی نیست که تمام باورهای او درست یا تمام باورهای او نادرست باشد
چگونه با وجود اینکه خواسته ی ما داشتن روابط عاطفی مناسب است به سمت آن هدایت نمی شویم؟
تا زمانی که یک پای خود را بر ترمز قرار داده : همزمان پای دیگر ما بر روی گاز قرار داشته باشد نمی توانیم به خواسته ی خود دست یابیم
تا زمانی که باورهای محدود کننده داریم:
مهم نیست تا چه حد تلاش می کنیم به خواسته های خود دست نمیابیم
زمانی که باورهای خود را تغییر داده همچنین نگاه خود را نیز تغییر دهیم به:
افراد شرایط موقعیت ها ایده های بهتر هدایت خواهیم شد که ما را به خواسته هایمان می رساند
اگر خواسته ای داریم:
باید بتوانیم باورهای نامناسب خود را شناسایی کرده بر روی آنها کار کنیم که البته تغییر آنها یک شبه امکان پذیر نیست اما در صورت کار کردن بر روی آنها نتایج فوق العاده کسب می کنیم
باورهای مخرب در زمینه ی ازدواج:
-نداشتن ظاهر اندام چهره ی نامناسب:
ریشه ی این باور به: کمبود عزت نفس و احساس ارزشمندی بازمی گردد
تا زمانی که باور داریم جذاب و زیبا نیستیم:
حتی در صورت عمل جراحی زیبایی باز هم نتیجه ی مورد نظر را نخواهیم گرفت و عزت نفس و احساس ارزشمندی پایینی داریم
در واقعیت
زیبایی: درونی است و هر کسی به هر شکلی زیباست
ظاهر خاص: باعث زیبایی نمی شود
الگوهایی را بیابیم که:
رابطه ای عاشقانه با وجود ظاهر نازیبا دارند
بر روی: عزت نفس احساس ارزشمندی خود کار کرده عاشق خودمان باشیم
اگر این باور تغییر کند: با همان اندام و ظاهر روابط بسیار بهتری را تجربه می کنیم
چه زمانی؟
زمانی که خود را دوست داریم با خود در صلح و هماهنگ هستیم عزت نفس و احساس ارزشمندی را: به درون خود و نه ظاهرمان گره می زنیم
-نداشتن توانایی و مهارت خاص:
استانداردهایی که جامعه برای موفقیت ما تعیین کرده :
باعث شکل گیری این باور نامناسب در ذهن ما شده است
در واقعیت:
الگوهای بیشماری وجود دارد که با وجود عدم داشتن استعداد و موفقیت خاص:
روابط عاطفی مناسبی دارند
اگر در ذهن خود برای خود ارزش قائل باشیم:
جهان برای ما ارزش قائل است
اگر برای خود ارزش قائل نباشیم فارغ از دستاورد و موفقیت ها :
روابط عاطفی نامناسبی داریم
-فرد مناسب برای ازدواج وجود ندارد:
ریشه ی داشتن این باور مخرب به: باور کمبود باز می گردد
در واقعیت:
*میلیون ها انسان خوب وجود دارند
*همیشه افراد فوق العاده و عالی وجود دارند و هر روز بیشتر و بیشتر می شود
زمانی که باور کمبود داشته باشیم:
به افراد شرایط و موقعیت ها ی مناسب هدایت نمی شویم و در چرخه ی اتفاقات نامناسب قرار می گیریم
-من لایق داشتن روابط عاشقانه نیستم:
ریشه ی این باور: به دوران کودکی سرزنش و تحقیر توسط والدین معلمان و هم سالان باز می گردد
باید خود را لایق بدانیم تا جهان:
افراد شرایط موقعیت های مناسب را به سمتمان هدایت کند
اگر خود را بی ارزش می دانیم:
جهان به ما ثابت می کند بی ارزش و نالایق هستیم
-من همیشه افراد نامناسب را جذب می کنم:
در واقعیت:
به دلیل باورهای نامناسب این افراد را جذب کرده ایم:
با تغییر باورها و فرکانس هایمان افراد متفاوت را جذب می کنیم
قرار نیست با تغییر باورهایمان:
همان اتفاقات نامناسب گذشته را تجربه کنیم با تغییر باورهایمان نتایج آینده ی ما تغییر خواهد کرد
جهان مانند آینه: با تغییر ما تغییر می کند
-تمام روابط در پایان به رنج و ناراحتی و جدایی ختم می شود
ریشه ی این باور: به شنیده ها و ورودی های ذهنی نامناسب ما باز می گردد
بسیاری از افراد به دلیل انتظار نتایج نامناسب: هیچ قدمی برای شروع بر نمی دارند
در واقعیت:
اشتباه کردن : باعث می شود بزرگتر شده و رشد و پیشرفت کرده و تجربیات مناسبی کسب کنیم
-من برای تجربه ی روابط عاطفی مناسب بسیار جوان یا بسیار پیر هستم:
در واقعیت:
الگوهای زیادی وجود دارد که با وجود سن بالا یا پایین:
روابط عاطفی عالی دارند
-برای شروع رابطه باید بی نقص و کامل باشم
در واقعیت:
ما در دنیای مادی:
هرگز نمی توانیم بی نقص و کامل باشیم و هر بار تنها می توانیم بهتر و بهتر شویم
نقص های خود را بپذیریم با خود در صلح باشیم خود را لایق بدانیم:
تا به سمت رابطه ی مناسب هدایت شویم
-طرف مقابل به من خیانت می کند:
با داشتن این باور:
باعث می شویم طرف مقابل را کنترل کرده و رفتار منفی او را بر علیه خود برانگیخته کنیم
به نام خدای هدایتگرم به مسیر زیباییها و افکار درست
خدایا من عاجز و ناتوانم تو دستمو بگیر ببر به سمته هر آنچه برای من خیراست شکرت
باور فراوانی رو باید تو تمام مراحل و جنبه های زندگی تقویتش کنیم
باور فراوانی تنها تو ثروت نیست
3 ساله که مغازه پوشاک دارم با شور و شوق میومدم مغازه اما غافل از اینکه باورهای کمبود منو محاصره کرده بودن و خودمم نمیفهمیدم
و بعد از گذشت زمانی طولانی تکاملمو طی کردم و تو این یه ماه پیش از کامنته یکی از دوستان فهمیدم اشتباهم کجاست و ترمز چیه و چطوری حذفش کنم
من قبلنا مشتری میومد یه دوری میزد و خرید نمیکرد میرفت بیرون بعد کلی احساسم بد میشد و این ادامه داشت و نتایج خیلی کم بود
یه ماه پیش کامنته یکی از دوستانم به من خیلی خیلی کمک کرد گفت اگه مشتری میاد و خرید نمیکنه و میره بیرون همون موقع بجای احساسه بد داشتن که مخالفه قانونه بیا بگو اگر من باورهامو درست کنم اینا همش ثروته اگر من باور فراوانی مو تقویت کنم خداوند خودش مشتری میشه برام اگر من باورهامو درست کنم مشتریها منو پیدا میکنن لازم نیست من کار خاصی بکنم یا حالمو بد کنم که احساسه بد اتفاقات بد رو در پیش داره
و دیدم آره درست میگه و اومدم انجامش دادم نوشتمو نوشتم و بخدا قسم از اون روز مشتریها خودشون میان و خرید میکنن و کارت میکشن بدون چانه زدن و تخفیف گرفتن
خدایا شکرت برای آگاهیهایی که به من میبخشی
خدایا شکرت برای دوستانه خوبی که در این سایت دارم
خدایا شکرت برای وجود نازنین استاد عزیزم و مریم جانم
گفتم بیام ردپای بذارم و برای شنا هم باور پذیر بشه که اگر با قانون جلو بریم و درک و عمل و اجرا کنیم نتایج مستمر رو میبینیم در زندگی
و مسیر رسیدن به خواسته هامون هموار و راحت و آسان میشود
از همه دوستان نازنینم متشکرم
من با شما ها هر روز رشد میکنم و تغییر میکنم با شما عزیزان هر روز زندگی میکنم
به نام خدایی که قوانین سادهای جهان رو از طریق دستانش به ما فهماند و دسته ما رو گذاشت تو دستانه استاد عزیزمون خدایا شکرت سپاسگزارتم
سلام به مرضیه عزیزم به به مبارک باشه عزیزم خوشبخت بشی تا کامنتتون رو خوندم سریع ذوق زده اومدم بهت تبریک بگم خیلی خوشحال میشم از نتایج دوستانم که میان مثل شما عزیز باز گو میکنن که برای ما هم باور پذیرتر بشه
تحسینت میکنم که روی خودت و باور و افکارت کار کردی و الان به خواسته ات رسیدی شخصیتتو تغییر دادی و از قانون رهایی استفاده کردی و نتیجه مثبت گرفتی مرحبا
مرضیه جانم حتما استاد کامنتتو که میخونه اونم کلی خوشحال میشه آخه تو فایلها بارها گفته که وقتی میبینم بچه های این سایت قانون رو درک کردن و بعد اجرا کردن در زندگیشون و نتایجشون رو من میبینم خوشحال میشم که یه نفر دیگه به خواسته اش رسیده و از زندگی لذت میبره
ان شاالله با همین روش بری جلو درهایی از نعمت و ثروت به رویت باز میشود خدایا شکرت سپاسگزارتم
یکسال و خورده ای پیش من نزدیک چندین صفحه برگ a4من مشخصات همسر دلخواهم نوشتم تک تکشون که چه جوری باشه اینا به مدت یک ماه بعدش دقیقا با همون آدم مشابه نوشته ام آشنا شدم .وباهاش صحبت کردم ولی نمی دانم داستان ما به ازدواح نمی رسید که متوجه شدم من یک سری ترمزهای مختلف داشنم راجب ازدواجم که به مدت 2 ماه هرچی ترمز یعنی باورهای اشتباه داشتم پیدا کردم و با باور درست و الگو مناسب جایگزین کردم .
و اینجوری بود که می آمدم با خودم می گفتم من چه شرایطی داشتم ازدواج میکردم از خودم می پرسیدم بعد با باور های درست جایگزین میکردم
مثلا ترمز این بود یکیش که تا پولدار نباشم ازدواج نمیکنم با باور درست که میشه تحت هر شرایطی ازدواح کرد جایگزین کردم بگرد یکی یکی باورهای نامناسب سرچ کن تو ذهنت پیدا کن و درستش کن خیلی نمونه اش خود استاد داخل همین ویس گفت .بعد تو بخش عقل کل سرچ کن ترمز ازدواح کلی کامنت هست اونجا راجب ترمزهای مختلف ذهن اونجا حوابت میگیری.
اولش میای ترمزهای ذهنتپیدا میکنی با باور درست جایگزین می کنی بعدش میای سناریو نویسی و صحنه سازی میکنی بعدش دیگه رها می کنی و رها کردن مهم ترین بخش دریافت خواسته است
باورهایی که هر روز متوجه میشمدچقدر داره منو به عقب میکشه و خودمو از لذتها محروم میکنه
چقدر این فایل مناسب بود و مثالهای خوبی داشت
باورهایی که اکثرا داریم و من با مرورشون میبینم چقدر زیاد هستن
اینکه جدیدا تلاش میکنم فیلمهای منفی و کلیپها را نبینم و چقدر روابطم بهتر شده
اینکه وقتی منفی برای بقیه میخوام برای خودمم میشه
اینکه هر روز باید روی خودم کار کنم و تمرین کنم
چقدر این مسیر طولانیه هر چی پیش میرم بیشتر درک میکنم و بیشتر باید تمزین کنم
اصل و کلش هم برمیگرده به ورودی ها که دقیقا سخترین بخشش هم کنترل همین ورودی ها هست
خدا داره هر روز هدایتم میکنه
منیکه عاشق فیلمم الان یکی از تفریحاتمو از دست دادم و گاهی میگردم ببینم فیلم خوب چی هست گاهی هم فیلمهای دیکه میبینم
و جالبترین اتفاق دو روز پیش افتاد و دوستم اومد سه تا فیلم اورد که یعنب ترسناک باشن بعد موضوعاتش همه عاشقانع و مثبت شد روابط عاشقانه شد به خواهرم گفتم میبینی فرکانس چقدر مهمه
موضوع فیلم پسری که دختری را دزدیده پاهاش شکسته خب باید ترسناک باشه بعد پسره تموم مدت داشت تلاش میکرد دختره را عاشق خودش کنه و چقدر فیلم متفاوت شد خخخ فیلم دیکه ای که قرار بود مسابقه مرگ باشه اما پسره فیلم یا معشوقش زنده میمونن و بعد گفتم ببین فرکانستو ببین خرابش نکن
و الان هر بار فیلم میخوام ببینم میگم خدایا یک فیلم مثبت باشه
دارم به یک تفریح جدید فکز میکنم که انقدر مجبور نشم فیلم ببینم چون حوصلم سر میره
از صبح تا شب روی تمرینات هم کار میکنم اما باز وقت اضافه میارم
هدایت من به فایل چرا با با وجود تلاش فراوان به اهدافم نرسیده ام؟
خوب من دنبال گازها و ترمزهای ذهنم بودم و دقیقا هدایت شدم به این فایل️
اگر من باور درست نداشته باشم هرچقدر تلاش کنم به خواسته هام نمی رسم .
باور درست ایجاد کنم هدایت می شوم به ایده مناسب در زمان مناسب به آدم مناسب در مکان مناسب و یه کاری انجام می دهم که همه این موارد داره و صدرصد موفق میشم.
باورهای نامناسب ازدواج و روابط :
1_ترمز :راجب جذابیت های ظاهری من احساس می کردم چون چشم ابرو مشکی هستم و هیچ عملی انجام ندادم چهره نچرال شرقی طور دارم حس می کردم الان ملاک ها به سمت افراد عملی رفتن کسایی که خیلی به خودشون رسیدن لب هاشون ژل زدن و ناخن کاشتن و موهای بافت زده و رنگ کرده دارن .هیکل های عملی طور دارن .سیکس پک دارن خیلی خرج خودشون می کنن .بعدم چون من کلا سبک ساده و کلاسیک و سنتی طور لباس می پوشم اکثرا بلند و پوشیده و رسمی طور احساس می کردم کسایی که تریپ های خیلی خفن و مارک طور می پوشن جذابند کسایی که لباس های باز و…کلا اعتماد به نفس نداشتم. خودم پایین تر از دیگران می دانستم علی رغم تعریف های دیگران از خودم.بعد استاد من حس می کردم دیگران خیلی بالاتر از من هستن مخصوصا وقتی جاهای لاکچری می خواستم برم کلا نمی رفتم .می گفتم اونجا ها دیگه در حد من نیست
گاز:من الان به سبک اروپایی ها و آمریکایی ها زندگی می کنم اونام مثل من ساده پوش ساده زیست هستن .الان صنعت زیبایی به سمت این رفته که چهره های نچرال مثل من خیلی جذاب هستن .این قدیم برام تضاد بود چون به هیچ عنوان اهل عمل نیستم و الان به خودم افتخار می کنم که هیچ عملی انجام ندادم و نچرال بیوتی هستم️دکتر من خدا جونم من خیلی زیبا آفریده به به من خیلی خیلی خدا شکر میی کنم چون من بسیار کیوت آفریده ساعت ها برام وقت گذاشته .مرگل جون تو خیلی کیوتی .
من از درون زیبا هستم همه من دوست داشتنی می دانن.من خود ارزشمند هستم من self love دارم من هرجوری باشم چه چاق چه لاغر بسیار ارزشمند هستم. من دوست داشتنیم همین جوری که هستم . من از درون و بیرون ارزشمند هستم.
(استاد جونم سعی می کنم اعتماد به نفسم ببرم بالا خودم در حد دیگران و بالاتر بدونم)
2_ترمز:من توانایی خاصی ندارم .استاد من درس خوندم مدرکم دارم سرکارم رفتم ولی بازم تو این مسئله مشکل دارم اون کمال گرایی هایی که دارم اینطوری که من که روانشناسی خوندم مثلا خودم لایق ازدواج با یه پزشک نمی دانم .من خودم برای خودم ارزش قائل نیستم.مثلا آدم هایی که خیلی ثروتمند هستند رو از خودم بالاتر می دانم می گم بابا من دیگرر در حد اونا نیستم من کجا اونا کجا اونا ثروت مند تحصیلات فلان کلا خودم پایین تر می دانستم و با افرادی ارتباط می گیرم که سطح پایین تر یا هم سطح خودم دارند.علی رغم ویژگی های شخصیتی عالی .خودتحقیری دارم دیگران از خودم بهتر توانمند تر زیبا تر می دانم . میگم من نباید برم جاهای خیلی عالی مثلا اگر تو یه جمع برم که دیگه خیلی سطح بالا هستن محو می شوم
گاز:همه ماها ارزشمندیم فارغ از مدرک تحصیلی فارغ از ثروتمند بودن .من لیاقت بهترین ها دارم از این به بعد می خوام با اعتماد به نفس خیلی زیاد به همه مکان هایی برم که توش افراد ثروتمند هستم.من ارزشمند هستم من هیچ چیز از هیچ کس کم ندارم تازه زیادی هم دارم️
3_ترمز:باور کمبود استاد دیگه الان کسی ازدواج نمی کند .پسرها قصد سو استفاده دارند به این دلیل با یک دختر وارد رابطه می شوند که ازش سو استفاده جنسی کنند .آنقدر تو دین مذهب ما از رابطه دختر پسر غول ساختن که این بدترین ترمز ممکن که صحبت یک دختر پسر گناه اصلا می برن می سوزونتت با یک پسر رفیق بشی .نمی دانم هرکس دست نامحرمی بگیره باید بره دستش تو کوره بسوزونه باورهای خودم اصلا مشکل دار خیلی زیاد اصلا قدیم می دیدم یک دختر پسر نامحرم باهم راه میرن می گفتم اینا خانواده ندارن چقدر بی حیان .یعنی چی که یک دختر بره با یک پسر سر قرار ازش کادو بگیره کلا باورهای سمی مذهبی خیلی زیاد داشتم بخوام بشمرم از 1000 تا خارج
1_دختر و پسر هیچ صحبتی خارج از عرف نباید کنن که چی یک پسر بخواد با یک دختر رفیق بشه رفاقت دختر پسر معنی نداره .آنقدر روانشناسی گفته بودن که نیاز جنسی پسرها فلان فقط دخترها به چشم یه دستمال می بینن این الگو تو ذهن من تقویت شده بود که پسرها هیچ وقت دختری که باهاش دوستن نمی گیرن .این باور توسط کارم تو اورژانس اجتماعی و فیلم ها اخبار صدا و سیما و پیج های درد ودل دیگران تقویت شده بود.و دائم اخبار یا پست یا حوادث این چنینی برام می آمد یا مستند هایی می آمد که مثلا معذرت می خوام تجاوزهای که گروهی صورت گرفته به یک دختر و صدا وسیما می آمد این بلد می کرد که پسرها فقط به چشم یک ابزار جنسی به دخترها نگاه می کنن .یا مثلا پیج هایی که در ظاهر فمنیسم هستن ولی در باطن کلی اخبار ترس وحشت ظلم به زنها نشان می دهند و بدتر باعث سوق دادن زنها به سمت کارهای وحشی گری و افراط می شدن یکیش نسرین نمی دانم چی بود یا آقای محمد رضا برخورداری فعال حقوق زنان شاید پیجش محتوی حمایت از حقوق زنان داره ولی این صفحه شده بود اخبار قتل زنها و دخترها توسط پدر برادر پارتنر و شوهر که دائم می گفت دخترها بهشون ظلم میشه دخترها حقشون خورده میشه ببین این جور رسانه ها در ظاهر من خودم قدیم فکر می کردم کمک کننده ولی الان متوجه شدم چقدر آثار فجیعی روی ناخودآگاه من گذاشته بود که جنس مرد یه جنس ظالم مستبد که حق ما زنها می خورند نگاه می کردم یا دائم ترس این داشتم نکنه پدرم خانواده یا همسر آینده ام بخواد من بکشه سرم ببره چون دائم روتین اینجور پیج ها همینه وای خدایا شکرت که 6 ماه اینستا پاکیدم و راحتم .
2_یا مثلا اموزهای دینی ما من به شدت آدم مذهبی بودم به شدت یعنی ساقه دست بپوش چادر مشکی تو دمای 90 درجه دیگه گرما اغراق کردم ولی فکر کن ترکیب چادر+روسری یا مقعنه خیلی بلند +مانتو خیلی بلند +شلوار گشاد+ساق دست قشنگ می رفتم بیرون بینی و چشمم مشخص بود و دائم فوبیا این که نکنه یکم شالم بره این ور اون ور دختر مومن کوتاه بیا تو عکس های خانوادگی با چادر بودم وسط سیزده بدر با چادر آخه کل تفریحات دنیا از خودم محروم کرده بودم. تو زمستان می لرزیدم بدون پالتو پی رفتم چون زیر چادر که نمیشه پوشید . بعد من تو بسیج فعالیت داشتم و اونجا دیگه می دانید رسالتشون شست وشو مغزی کامل که لباس روشن بپوشید گناه کردید دل امام زمان شکستید جواب سلام نامحرم نکنه یه جوری بدهید که گناه کنید .نکنه بوی عطر ادکلن بدهید وقتی با نامحرم صحبت می کنید بوی بدنتون متوجه بشن.نکنه عکس خودتون بزارید رو پروفایل پسر فامیل ببینه نکنه که چشم تو چشم یک پسر بشید که اون دنیا از یک تار مو آویزون می شوید. کتاب سبک خانواده می گفت اگر با یک پسر صحبت کنید گناهش از زنا کمتر نیست .
من جنس مخالف یه موجود عجیب غریب از مریخ آمده می دانستم تو تاکسی یا باید جلو می شستم یا کرایه چند نفر حساب می کردم کسی کنارم نشینه برای همین یه باور مزخرف داشتم که همکار و صاحبکار مرد خیلی بده .این باور مذهبی من از حضور درجامعه در خرید همه چی محدود می کرد مثلا یه مغازه برم فروشنده مرد بود خیلی سختم بود الانم یکم سخته ولی بهتر شدم . یا اینکه تنها شدن با یک نامحرم تو یه اتاق گناه خوب من که مشاوره بخوام بدهم با مرد باید تو اتاق تنها باشم این خودش یه ترمزه
یا استاد مثلا می گفتن راه می روید صداتون آهسته باشه بیشتر از دو کلام حرف نزنید .
همینا من بیچاره کرده بودمن یادم یه چت ساده با همکار یا هم کلاسی مرد می کردم ساعت ها عذاب وجدان داشتم . یعنی الان که فکر می کنم خیلی خودم عذاب دادم اگر مرضیه من یعنی روح من نبخشد تو اون دنیا میرم طبقه هفت جهنم.
خیلی خودم آزار دادم آنقدر باورهای مذهبی سخت هست که میگم بخوام بشمرم ماها و روزها طول می کشه آموزش های مدارس دخترانه خودش تو یه لول دیگن.
انگار کیس عاطفی من قرار بود من از اون دنیا بهش الهام بشم️
خداوندا خودت من نجات دادی دمت گرم ….
باور ما باعث تجربه ما میشه تجربه باور ما تقویت می کنه .
جهان میگه باور ما تقویت می کنه .
_ترمز:با بالا رفتن سن امکان ازدواج موفق از بین می روند دختر ها حتما باید تا قبل 30 سالگی ازدواج کنن وگرنه دیگه امکان ازدواج پیدا نمی کنند با بالا رفتن سن اون طراوت ندارند. یک سری کلمات نامناسب مثل ترشیده .
گاز:اولا این غلط ترین دیدگاه ممکن راجب ازدواج هست هرچی سن آدم ها میره بالاتر پخته تر می شوند من واقعا قدیم انقدر درک نداشتم منطقی شدم منعطف تر شدم .هرچی سن میره بالاتر من احساس می کنم چهره آدم پخته تر جذاب تر میشه عین یک خورشت که جا میفته می شود من آنقدر الگوهای موفق دیدم راجب ازدواج که سن بالای 30 و35 سال ازدواج کردن . اتفاقا من الان که 25 سالمه تعداد خواستگارانم خیلی بیشتر شده تا قدیم ولی دیدگاه های اطرافیان هست من قدیم به حرفهای دیگران اهمیت می دادم ولی الان فقط خودم مهمم وخودم.
یه ترمز شخصی من:اینکه یک رابطه حتما باید به ازدواج برسه حتی اگر طرف بدترین آدم بود نباید رهاش کرد خیانت است آدم باید تحت هر شرایطی وفادار باید باشه نباید قلب طرف شکوند حالا ممکن طرف روانی باشه باید رهاش کرد من این ترمز دارم .که نباید روابط متعدد داشت فقط با یک نفر باید صحبت کرد و اون یه نفرم باید به ازدواج برسه وگرنه هم به اون نفر ظلم کردم هم به نفری که بعدا قرار وارد زندگیم بشه خیانت کردم .یعنی این بدترین ترمز که با هیچ کس سر دیت نمی روم چون میگم باهاش ازدواج نکنم خیانت به شوهر آینده ام یعنی من کولیکسیونی از ترمزهای مختلفم همشم از همون مذهب میاد.
همیشه برام تعجب آور چطور یک نفر از یکی جدامیشه میره با یکی دیگه
من تو ذهنم خودم لایق ارزشمند نمی دانم ..دقیقا چه فرکانس احساسی مهمه نه حرف ما️.
ترمز :آخ استاد من همیشه میگم آدم های عصبی نامناسب جذب می کنم. همیشه میگم من شانس ندارم.همه عصبین این باورغلط دارم
من این الگو می شکنم آدم های درست جذب می کنم من باورعوض می کنم آدم های خوش اخلاق درست جذب می کنم آدم های عصبی هم به من که می رسند بی نهایت خوش اخلاق می شوند من عوض بشم کل افراد عوض می شوند جهانم عوض می شود .
ترمز :تمام روابط به جدایی می رسند
یا اینکه اصلا دیگه عشقی نیست همه تمام میشن.وای استاد شما دارید می گید مغزم هی ارور میده نجوا میده .اینکه تهش اینجوری میشه چرا شروع بشه .
این چه حرفیه الان مادر پدرم 30 سال باهم خوبن این چه توهمیآره من این ترس داشتم که هیچ وقت از مسیر لذت نمی بردم
هر شادی شادی بیشتری به وجود می آورد.
ترمز:من باید بی نظیر پرفکت عالی باشم تا یک فرد خوب جذب کنم
هیچ کس در این دنیا نیست که نقصی نداشته باشد همه نقص دارند تا پیشرفت کنن .ما هرجور باشیم دوست داشتنی لایق هستیم
ترمز:همه خیانت کار هستن 90 درصد آهنگ های عاشقانه ما راجب جدایی هست تو ایران رفتی نشد واینجوری مفهوم ها .اره نباید طرف از خود زده کرد.
ترمز :دقیقا استاد من این ترمز داشتم من که پدر ومادر پول دار ندارم خانه زندگیم ساده قدیمی هست کسی نمی خواد با من ازدواج کنه .الان من نمی تونم آدم درست حسابی جذب کنم چون پول ندارم .
استاد انگار خدا داشت بهم از زبان شما می گفت این حرفها رو
ترمز:من بهتر تنها باشم این منم دارم که بودن با آدم ها باعث اذیت من می شود دقیقا وای پنهان بود استاد
ترمز:سرنوشت و تقدیر و شانس وای من این داشتم همیشه می گفتم استاد من تنهایی برام نوشته شده و باید سختی بکشم و تنهایی برام نوشته شده و ازدواج نمی کنم🫠هیچ تقدیری نوشته نشده خواسته خداوند این ما به خواسته هامون برسیم. من خوش شانسم هیچ تقدیری وجود ندارد هیچ تقدیری نیست
باورهای نامناسب راجب آزادی :هرکدام باید تو یه کامنت بگم چون زیاده
باورهای نامناسب راجب عزت نفس احساس لیاقت خود عشق ورزی :کامنت بعدی راجب کار ثروت اینا میگم.
این فایل نشونه من بود، و من زدم روی کامنت های خودم، دیدم پارسال یه سری کامنت نوشتم و اولا تعهد خودم رو خیلی تحسین کردم و دوما دیدم خداااای من من چقدر تغیییر کردم. حالا می نویسم براتون، این خاصیت ذهنه ک میخواد این همه تغییر شخصیت رو عادی جلوه بده، برو کنار ببینم الان برات می نویسم تا بهت ثابت بشه
اولا من اون موقعی ک این کامنت رو نوشته بودم هیچ رابطه عاطفی ای رو تجربه نکرده بودم و خیلی دلم میخواست صرف تجربه کردن ولو برای یک دیدار توی کافه و هم صحبتی تجربه اش کنم. و من از اون موقع تابحال وارد 2 رابطه عاطفی شدم و بعد از چندین ملاقات فهمیدم نه طبق معیارهای من نیستن و من دنبال آدم نزدیک ب معیارهای من هستم. پارسال من حتی فکرشم نمیکردم بتونم، ولی خود بخود از سمت خود افراد ب من پیشنهاد داده شد، من فقط ترمزهام رو فهمیدم و شاید بگم کمی وقت گذاشتم و این خواسته تجربه کردن در من شدت گرفت، چون میگفتم خدایا منو وارد این چالش کن ببینم چطور از پسش برمیام.
باور فراوانی رو هم از همون اول داشتم و میگفتم فقط این یک شخص نیست، و افراد بعدی بهتر و باکیفیت تر خواهند بود، و همینطورم شد. ولی باز من دنبال رابطه باکیفیت تر و استاندارد بالا بودم. برای من عزت نفس اون افراد اولویت بسیار بالایی داشت، تا یه ذره حس وابستگی ب من از سمت شون می دیدم کات میکردم و قلبم فریاد میزد خودت رو زودتر رها کن، اینجا جای تو نیست. با اینکه اون 2 نفر بسیاری از معیارهای جامعه رو داشتن، پاک و درستکار بودن ولی من نچسبیدم ب اونها و اولویت اصلیم رابطه خودم با خدام بود.
یا تغییر بعدی من در ب در دنبال شغل میگشتم هههه، ولی امسال من شغل خودم رو زدم، مغازه خودم رو زدم ب لطف خدا و امسال قراره باز برم سراغ تجربه بعدی و این رو هم رها کنم. اینم ی تایید از سمت خدا بود برام ک ببین من ب شجاعان پاسخ میدم، استعفا از کارمندی باعث هدایت شدن من ب شغل خودم در آزادی کامل شد، و حالا رها کردن این شغلی ک دوستش ندارم و اینکه اجازه بوم خدا هدایتم کنه.
حتی پارسال من روی عقل خودم حساب کتاب میکردم و دنبال آگهی استخدام بودم ولی امسال شخصیتم توحیدی تر شده، و میخوام اجازه بدم ب جریان هدایت.
پارسال من برای انجام آگهی بازرگانی جلوی آقایون سکته زدم، انقدرررر برآورد کردم رفتم و اومدم تا توی آرایشگاه انجامش دادم، و بعد یادم اومد من بعدش رفتم برای پسرای محل تو پارک انجام دادم، بعد پسرهای مناطق بالا، بعد تو کافه لاکچری جمعی 7 نفره از پسرها، و کلیییی پسر تک و توک و آخرین بار جند روز پیش توی واگن مردونه مترو برای 20 الی 30 نفر از توانایی هام گفتم اونم نه یک بار، دوباره توی ایستگاه بعدی انجامش دادم. یادمه پارسال این ایده می اومد تو ذهنم از استرس می مردم و میگفتم عمرااااااا.
انگار آدم همینکه ترمزهاشو پیدا میکنه بیشتر راهو رفته، بعدش ک متعهد میشی رفع کنی اون ترمزهارو خدا بهت ایده میده، خدا برات الگو میاره و تو تایید میکنی و بعدشم تجربه شون میکنی. هنوزم بحث احساس لیاقت پاشنه آشیل م هست ولی خیلی ب نسبت پارسال تغییر کردم، حتی در همین زمینه خیلی بهتر شدم، خداروشکر.
باور محدود کننده ای که من دارم با اینکه دوره کشف قوانین زندگی را خریداری کرده ام
این است که من با دیگران فرق میکنم
میگم دیگران به موفقیت رسیده اند اما من نمیتونم
دلیش این هست که ثبات شخصیتی ندارم
شنبه عاشق و یک شنبه فارق هستم
بیشتر توی توهم هستم
بیشتر دوست دارم بی بند و بار باشم هم خودم و هم ذهن خودم
در جایی که نزدیک به پنج سال است که با قانون جذب آشنا شده ام
اما از جایی هم این رفتارها و کردار های من باعث شده که به رنج برسم و تسلیم شوم که هم خدایی هست و هم این قانون کار میکنه دلیلش این هست که اکثر موقع ها نشانه ها را میبینم
اما این دفعه می خواهم مصمم باشم و روی خودم کارکنم تا به لطف خدا من هم نتیجه ام را بدست بیاورم و بنویسم
باتشکر از شما و استاد عباس منش که آنقدر زیبا
در مورد تک تک سوال ها توضیح و جواب میدهد
در جایی هم موقعی که داشتم فایل این بخش را گوش میدادم یکی از مشتری ها یکم تیراندازی کرد به همه ی اساتید و در لا به لای صحبت های این بنده خدا متوجه شدم که اصلا گوش نداده یا اصلأ روی خودش کار نکرده چونکه میگفت نزدیک به ده سال اذیت شدم
مگر راه خدا و زیبایی این جهان اذیت دارد به نظر من چیزی نیست جز عشق و موفقیت و پیشرفت
گفتم که به درد دوستی بخورد و افکار همچین اشخاصی گیر نکند من اگر به قبل بود زود بهم میریختم اما با این بالا و پایین رفتن ها متوجه شدم و درک کردم که هم خدایی هست و هم قانونمندی هست
چونکه خیلی ها از این راه هم به خدا و هم به سعادت و ثروت رسیده اند
خدایا شکرت بابت تک تک تجربه های زیبایی که بدست آوردم تا به فهم و آگاهی برسم
سلام به خدای مهربان قدرتمندم
سلام به عظمت و قوانین بدون نقصت
چرا با وجود تلاشهای فراون به خواسته ام نرسیده ام ؟؟؟
خدایا خودت هدایتم کن که بنویسم . این کامنت خیلی مهمه . اصلا این سوال خیلی کلیدیه .
چقدر ظاهرش مایوس کننده و ناامیدکننده ست ولی وقتی بهش می پردازی دری از نعمت و ثروت به روت باز میشه .
این رد پام رو خیلی دوست دارم . خواهم داشت . این آخرین کامنتم فعلا البته از دوره بینظیره کشف قوانین هست .
واقعا این دوره شاه کلید هست برای من . اونقدر با این دوره جلو رفتم که راستش به سختی دارم میرم که قدمهارو ادامه بدم . دلم میخواد اصلا برم دوره لیاقت رو تهیه کنم ولی فعلا نه. این دلم میخواد فعلا باید منتظر بمونه .
ظاهر این سوال چرا با وجود….. دقیقا ویژگی وقتی رو داری که برای اولین بار استاد جان راجع به مفهوم گاز و ترمز میگید :
دیگه گاز ندید بچه ها کافیه به خدا . فقط پاتون رو از روی ترمز بردارید و بعد بوم بوم بوم اتفاقات می افته .
خواسته ای که من نتونستم خلقش کنم با وجود تلاش فراوان مثل خیلی از افراد تو زمینه روابط هست .
خیلی اون وسطا ناامید هم شدم ولی دوباره باز ادامه دادم تا رسیدم به دوره کشف قوانین .
وای خدایا بوم بوم بوم …. این دوره منو تکون داد کلا . انگار چند تا فرشته عظیم مهربان قدرتمند منو از یه لنگه پا گرفتن و روی هوا به صورت معکوس تکون دادن . تکون دادن تا آشغالها و باورهای غلط یا همون ترمزها بیان بریزن بیرون . بیان خودشون رو نشون بدن . بیان از وجود من خسته برن . منو اذیت کردن منو آزار دادن . من میخوام وجودم خالی باشه ازشون . من میخوام فکرم بتونه پرواز کنه . من میخوام رها بشم . من میخوام آزاد بشم از اینهمه زنجیر .
خدایا شکرت خدایا چی شد استاد چیکار کردی . خدایا کجا بودم و به کجا رسیدم . بوضوح این دوره و عمل کردن بهش منو به مدار بالاتری برد . کلید قفل من این دوره بود . چقدر طعم خلق کردن دلچسبه . چقدر لذت بردم رسیدم به نقطه الخیر فی ما وقع . رسیدم به نقطه الیس الله بکاف عبده . رسیدم به نقطه ایجاد حال خوب واقعی …..
استاد منو متحول کردی با این دوره ات . خدایا انگار همه چیز درسته همونه که میخوام . به قول دوست عزیزم آقای ظاهری دارم حال خوبی رو تجربه میکنم که حتی با رسیدن به خواسته هم حالم اینطوری خوب نیست . و نشانه ها نشانه ها امان از این نشانه ها … من خب عاشقتونم نشانه ها که اینقدر واضح هستید :
نشانه های حضور فیزیکی عزیز دلم . نشانه های فیزیکی . خیلی بهم نزدیک شدن. از متافیزیک و دنیای ماورا دارن میان به سمتم . خیلی این نشانه ها پر ررنگ هستن . خدایا ممنونم ازت و نمیدونم چه خیری در انتظارمه ولی مهم الانه که حالم خوبه . الان حالم اونطوری خوبه که به خواسته ام هم برسم اینجور نخواهم بود . این نکته کاملا ملموس هست برام کاملا .
ترمزهای ساده و ریز حتی که اینهمه دردسر درست کردید برای من . برید بذارید زندگی کنم در آرامش و بمیرم هم در آرامش . خدایا خیلی دوست دارم . آخی هستی عشق من اون دنیا تازه بهت نزدیکتر میشم . چطوری میشه ببوسمت . بهم بگو لطفا … .
استاد گفتید البته ترمزها محو نمیشن و همیشه هستن ولی دیگه پات رو بر میداری از روشون و دیگه گاز هم نمیدی ماشینت خودش میره . ماشین زندگی ات خودش میره . خدایا و من کاری که بنده بینظیرت گفت انجام دادم دارم انجام میدم دارم عمل میکنم و نشانه هاشو دارم می بینم که :
به محض اینکه پاتون رو از روی ترمز بر میدارید خواسته هاتون خودشون رو نشون میدن .
به محض اینکه پاتون رو از روی ترمز بر میدارید خواسته هاتون خودشون رو نشون میدن .
فکر میکردم بیشتر بنویسم ولی لپ مطلب رو نوشتم .
ترمزها میتونم نبینمتون . میخواهید بمونید بمونید ولی من دیگه میتونم باهاتون کاری نداشته باشم تا اینجا که یاد گرفتم.
برید دنبال زندگی خودتون . منم میرم دنبال زندگی خودم .
نمیدونم چی در انتطارمه و چی میشه . فقط این لحظه واقعا مهمه که اینقدر زیاد بهت چسبیدم خدایا و وجودم سرشار از عشق توست .
خدایا ممنونم ازت که بندگی منو می پذیری
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راهنمایی
همه درگاه تو جویم، همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
تو زن و جفت نداری، تو خور و خفت نداری
احد بیزن و جفتی، ملک کامروایی
نه نیازت به ولادت، نه به فرزندت حاجت
تو جلیلالجبروتی، تو نصیرالامرایی
تو حکیمی، تو عظیمی، تو کریمی، تو رحیمی
تو نماینده فضلی، تو سزاوار ثنایی
بری از رنج و گدازی، بری از درد و نیازی
بری از بیم و امیدی، بری از چون و چرایی
بری از خوردن و خفتن، بری از شرک و شبیهی
بری از صورت و رنگی، بری از عیب و خطایی
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی
نبد این خلق و تو بودی، نبود خلق و تو باشی
نه بجنبی، نه بگردی، نه بکاهی، نه فزایی
همه عزی و جلالی، همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری، همه جودی و جزایی
همه غیبی تو بدانی، همه عیبی تو بپوشی
همه بیشی تو بکاهی، همه کمی تو فزایی
احد لیس کمثله، صمد لیس له ضد
لمنالملک تو گویی که مر آن را تو سزایی
لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید
مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی
خدایا تاابد شکرت عشق بزرگ من
سلام لیلی جان .
خوبی ؟
اینو اینجا خودم در پاسخ به خودم می نویسم .
حالم به همون اندازه. و از یه نوع دیگه خوبه . دیگه پیامها و الهامات خدا رو سریعتر دارم درک میکنم . چقدر دوست دارم اینهمه تغییراتم رو.
خورشید عالم تاب با زیبایی هر چه تمامتر داره توی صورتم میدرخشه و منو پر از عشق و امید میکنه .
نشانه ها درست بودن ولی نه به اون صورتی که من فکر میکردم. نشانه ها گفتن روی همون ویژگی هایی که نوشتی تمرکز کن و حتی بهترشون…
نشانه ها گفتن خیلی مسیرت درسته ادامه بده به صدای درونت گوش کن اشتباه نمیکنه
نشانه ها رو دوست دارم .
ممنونم خدای من
مرسی که اینجام
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
اگر باورهای درستی نداشته باشیم:
مهم نیست تا چه حد برای آن اقدام کرده و قدم عملی برمی داریم به هدف خود دست نخواهیم یافت
باورها ی ما: تنها عامل پیشرفت و موفقیت ماست
تا زمانی که تغییرات بنیادین در افکار خود ایجاد نکنیم:
به هیچ نتیجه ای دست نمیابیم
زمانی که بر روی باورهای خود کار می کنیم:
به افراد شرایط موقعیت زمان مناسب هدایت می شویم که در نهایت با تلاش فیزیکی کم:
نتایج فوق العاده کسب می کنیم
اگر باورهای نادرست داشته باشیم:
به افراد شرایط موقعیت زمان نامناسب هدایت می شویم و در نهایت:
هیچ نتیجه ای عایدمان نمی شود
در زمان کودکی از هزاران طریق: با باورهای مخرب و نامناسب بمباران شده ایم که یک شبه شکل نگرفته و یک شبه از بین نمی رود و باعث می شود:
نتایج نامناسب کسب کنیم و اگر
در برخی مسائل: باورهای مناسب داشته نتایج خوبی می گیریم
در برخی مسائل: باورهای نامناسب داشته و نتایج نادرستی می گیریم
بنابراین:
هیچ کسی نیست که تمام باورهای او درست یا تمام باورهای او نادرست باشد
چگونه با وجود اینکه خواسته ی ما داشتن روابط عاطفی مناسب است به سمت آن هدایت نمی شویم؟
تا زمانی که یک پای خود را بر ترمز قرار داده : همزمان پای دیگر ما بر روی گاز قرار داشته باشد نمی توانیم به خواسته ی خود دست یابیم
تا زمانی که باورهای محدود کننده داریم:
مهم نیست تا چه حد تلاش می کنیم به خواسته های خود دست نمیابیم
زمانی که باورهای خود را تغییر داده همچنین نگاه خود را نیز تغییر دهیم به:
افراد شرایط موقعیت ها ایده های بهتر هدایت خواهیم شد که ما را به خواسته هایمان می رساند
اگر خواسته ای داریم:
باید بتوانیم باورهای نامناسب خود را شناسایی کرده بر روی آنها کار کنیم که البته تغییر آنها یک شبه امکان پذیر نیست اما در صورت کار کردن بر روی آنها نتایج فوق العاده کسب می کنیم
باورهای مخرب در زمینه ی ازدواج:
-نداشتن ظاهر اندام چهره ی نامناسب:
ریشه ی این باور به: کمبود عزت نفس و احساس ارزشمندی بازمی گردد
تا زمانی که باور داریم جذاب و زیبا نیستیم:
حتی در صورت عمل جراحی زیبایی باز هم نتیجه ی مورد نظر را نخواهیم گرفت و عزت نفس و احساس ارزشمندی پایینی داریم
در واقعیت
زیبایی: درونی است و هر کسی به هر شکلی زیباست
ظاهر خاص: باعث زیبایی نمی شود
الگوهایی را بیابیم که:
رابطه ای عاشقانه با وجود ظاهر نازیبا دارند
بر روی: عزت نفس احساس ارزشمندی خود کار کرده عاشق خودمان باشیم
اگر این باور تغییر کند: با همان اندام و ظاهر روابط بسیار بهتری را تجربه می کنیم
چه زمانی؟
زمانی که خود را دوست داریم با خود در صلح و هماهنگ هستیم عزت نفس و احساس ارزشمندی را: به درون خود و نه ظاهرمان گره می زنیم
-نداشتن توانایی و مهارت خاص:
استانداردهایی که جامعه برای موفقیت ما تعیین کرده :
باعث شکل گیری این باور نامناسب در ذهن ما شده است
در واقعیت:
الگوهای بیشماری وجود دارد که با وجود عدم داشتن استعداد و موفقیت خاص:
روابط عاطفی مناسبی دارند
اگر در ذهن خود برای خود ارزش قائل باشیم:
جهان برای ما ارزش قائل است
اگر برای خود ارزش قائل نباشیم فارغ از دستاورد و موفقیت ها :
روابط عاطفی نامناسبی داریم
-فرد مناسب برای ازدواج وجود ندارد:
ریشه ی داشتن این باور مخرب به: باور کمبود باز می گردد
در واقعیت:
*میلیون ها انسان خوب وجود دارند
*همیشه افراد فوق العاده و عالی وجود دارند و هر روز بیشتر و بیشتر می شود
زمانی که باور کمبود داشته باشیم:
به افراد شرایط و موقعیت ها ی مناسب هدایت نمی شویم و در چرخه ی اتفاقات نامناسب قرار می گیریم
-من لایق داشتن روابط عاشقانه نیستم:
ریشه ی این باور: به دوران کودکی سرزنش و تحقیر توسط والدین معلمان و هم سالان باز می گردد
باید خود را لایق بدانیم تا جهان:
افراد شرایط موقعیت های مناسب را به سمتمان هدایت کند
اگر خود را بی ارزش می دانیم:
جهان به ما ثابت می کند بی ارزش و نالایق هستیم
-من همیشه افراد نامناسب را جذب می کنم:
در واقعیت:
به دلیل باورهای نامناسب این افراد را جذب کرده ایم:
با تغییر باورها و فرکانس هایمان افراد متفاوت را جذب می کنیم
قرار نیست با تغییر باورهایمان:
همان اتفاقات نامناسب گذشته را تجربه کنیم با تغییر باورهایمان نتایج آینده ی ما تغییر خواهد کرد
جهان مانند آینه: با تغییر ما تغییر می کند
-تمام روابط در پایان به رنج و ناراحتی و جدایی ختم می شود
ریشه ی این باور: به شنیده ها و ورودی های ذهنی نامناسب ما باز می گردد
بسیاری از افراد به دلیل انتظار نتایج نامناسب: هیچ قدمی برای شروع بر نمی دارند
در واقعیت:
اشتباه کردن : باعث می شود بزرگتر شده و رشد و پیشرفت کرده و تجربیات مناسبی کسب کنیم
-من برای تجربه ی روابط عاطفی مناسب بسیار جوان یا بسیار پیر هستم:
در واقعیت:
الگوهای زیادی وجود دارد که با وجود سن بالا یا پایین:
روابط عاطفی عالی دارند
-برای شروع رابطه باید بی نقص و کامل باشم
در واقعیت:
ما در دنیای مادی:
هرگز نمی توانیم بی نقص و کامل باشیم و هر بار تنها می توانیم بهتر و بهتر شویم
نقص های خود را بپذیریم با خود در صلح باشیم خود را لایق بدانیم:
تا به سمت رابطه ی مناسب هدایت شویم
-طرف مقابل به من خیانت می کند:
با داشتن این باور:
باعث می شویم طرف مقابل را کنترل کرده و رفتار منفی او را بر علیه خود برانگیخته کنیم
در واقعیت:
جهان افراد فوق العاده و درستکار زیادی دارد
ورودی های ذهنی خود را : به شدت کنترل کنیم
-به دلیل ثروتمند نبودن نمی توانم رابطه ی عاطفی مناسبی برقرار کنم:
در واقعیت:
ما به خودی خود لایق و ارزشمندیم و هر بار می توانیم خود را بهبود داده و پیشرفت کنیم
شاید اکنون شرایط مالی مناسبی نداشته باشیم اما:
با کار کردن بر روی باورهایمان به تدریج ثروتمند می شویم
-ترجیح می دهم تنها باشم:
این که انتخاب کنیم تنها باشیم درست است اما:
اگر به دلیل ترس باشد باور نامناسبی است
بررسی کنیم:
داشتن این خواسته از چه باوری ناشی می شود؟
ما موجودات اجتماعی هستیم: داشتن روابط عاطفی مناسب کیفیت زندگی ما را بالاتر می برد
-در سرنوشت من نوشته شده و عشق به سراغ من نخواهد آمد
در واقعیت:
ما با افکار و باورهای خود شرایط زندگی خود را خلق می کنیم و هیچ چیز برای ما از پیش مقدر نشده است
خواسته ی خداوند: خواسته ی ماست کلا نمد هولاء و هولاء :
ما به همه کمک می کنیم
هر کسی بخواهد به سمت بهشت برود:
به او کمک خواهد شد
هر کسی بخواهد به سمت جهنم برود:
به او کمک خواهد شد
ما خالق: زندگی خود هستیم و هیچ تقدیر و سرنوشت از پیش تعیین شده برای ما وجود ندارد
-من نمی توانم با جنس مخالف ارتباط برقرار کنم
در واقعیت:
ما هیچ مهارتی را از ابتدا دارا نیستیم با تمرین تکرار و کسب مهارت به آن دست خواهیم یافت
هر مهارتی: قابل یادگیری است
-اگر وارد رابطه شوم آزادی خود را از دست می دهم
در واقعیت:
رابطه ی درست رابطه ای است که هر فردی آزادی عمل علایق سلایق خود را دارد
به دنبال الگوهای مناسب باشیم:
که با وجود داشتن رابطه ی عاطفی مناسب آزادی کامل دارند
خدایا شکرت
عاشقتونیم
سلام استاد عزیزم
این ترمز همشون ریشه در احساس لیاقت نداشتن ما دارن
اینکه ما میخوایم توجه دیگران رو جلب کنیم خودموم نیستیم و روی دیگران حساب میکنیم
شکرخدا واقعا زندگی خیلی راحته کافیه کنترل وردی داشته باشیم
و خودمون باشیم همه چیز درست میشه
این احساس خوبه که داره کارهارو انجام میده
به نام خدای هدایتگرم به مسیر زیباییها و افکار درست
خدایا من عاجز و ناتوانم تو دستمو بگیر ببر به سمته هر آنچه برای من خیراست شکرت
باور فراوانی رو باید تو تمام مراحل و جنبه های زندگی تقویتش کنیم
باور فراوانی تنها تو ثروت نیست
3 ساله که مغازه پوشاک دارم با شور و شوق میومدم مغازه اما غافل از اینکه باورهای کمبود منو محاصره کرده بودن و خودمم نمیفهمیدم
و بعد از گذشت زمانی طولانی تکاملمو طی کردم و تو این یه ماه پیش از کامنته یکی از دوستان فهمیدم اشتباهم کجاست و ترمز چیه و چطوری حذفش کنم
من قبلنا مشتری میومد یه دوری میزد و خرید نمیکرد میرفت بیرون بعد کلی احساسم بد میشد و این ادامه داشت و نتایج خیلی کم بود
یه ماه پیش کامنته یکی از دوستانم به من خیلی خیلی کمک کرد گفت اگه مشتری میاد و خرید نمیکنه و میره بیرون همون موقع بجای احساسه بد داشتن که مخالفه قانونه بیا بگو اگر من باورهامو درست کنم اینا همش ثروته اگر من باور فراوانی مو تقویت کنم خداوند خودش مشتری میشه برام اگر من باورهامو درست کنم مشتریها منو پیدا میکنن لازم نیست من کار خاصی بکنم یا حالمو بد کنم که احساسه بد اتفاقات بد رو در پیش داره
و دیدم آره درست میگه و اومدم انجامش دادم نوشتمو نوشتم و بخدا قسم از اون روز مشتریها خودشون میان و خرید میکنن و کارت میکشن بدون چانه زدن و تخفیف گرفتن
خدایا شکرت برای آگاهیهایی که به من میبخشی
خدایا شکرت برای دوستانه خوبی که در این سایت دارم
خدایا شکرت برای وجود نازنین استاد عزیزم و مریم جانم
گفتم بیام ردپای بذارم و برای شنا هم باور پذیر بشه که اگر با قانون جلو بریم و درک و عمل و اجرا کنیم نتایج مستمر رو میبینیم در زندگی
و مسیر رسیدن به خواسته هامون هموار و راحت و آسان میشود
از همه دوستان نازنینم متشکرم
من با شما ها هر روز رشد میکنم و تغییر میکنم با شما عزیزان هر روز زندگی میکنم
ممنونم ممنونم ممنونم سپاسگزارتون هستم
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
سلامممممم
با خوشحالی این کامنت میزارم
الان تقریبا 2 ماه دیگه 26 سالم
و امشب مراسم خواستگاری من بود دقیقا بعد از شناسایی و رفع ترمزهای ذهنم بزرگترین خواسته ذهنیم رخ داد.
استاد عباس منش من از خدا ممنونم که با سایت شما آشنا شدم
امشب 24 مهر 1403 بعد از 3و4 ماه کار روی این سایت و شناسایی تک تک ترمزهای ذهنم و رفع اونا مراسم نامزدیمون انجام شد
در عین ناباوری
من اول تک تک ترمزهای ذهنم شناختم بعد باورهای درست جایگزین باورهای غلط کردم .
بعدش تمرین سناریونویسی انجام دادم
و تصویر سازی ذهنی کردم و دیگه بهش فکر نکردم و رهاش کردم
و دقیقا رخ داد
با کسی که مشخصاتش نوشته بودممممم
استاد ممنونم
دوست دارم
به نام خدایی که قوانین سادهای جهان رو از طریق دستانش به ما فهماند و دسته ما رو گذاشت تو دستانه استاد عزیزمون خدایا شکرت سپاسگزارتم
سلام به مرضیه عزیزم به به مبارک باشه عزیزم خوشبخت بشی تا کامنتتون رو خوندم سریع ذوق زده اومدم بهت تبریک بگم خیلی خوشحال میشم از نتایج دوستانم که میان مثل شما عزیز باز گو میکنن که برای ما هم باور پذیرتر بشه
تحسینت میکنم که روی خودت و باور و افکارت کار کردی و الان به خواسته ات رسیدی شخصیتتو تغییر دادی و از قانون رهایی استفاده کردی و نتیجه مثبت گرفتی مرحبا
مرضیه جانم حتما استاد کامنتتو که میخونه اونم کلی خوشحال میشه آخه تو فایلها بارها گفته که وقتی میبینم بچه های این سایت قانون رو درک کردن و بعد اجرا کردن در زندگیشون و نتایجشون رو من میبینم خوشحال میشم که یه نفر دیگه به خواسته اش رسیده و از زندگی لذت میبره
ان شاالله با همین روش بری جلو درهایی از نعمت و ثروت به رویت باز میشود خدایا شکرت سپاسگزارتم
سلام کبری جانم
امشب مراسم حلقه زدنم بود هنوز تو شوکم اصلا باورم نمیشه که متأهل شدم
من کامنت قبلیم تو همین سایت مال یک ماه پیش هست و کمتر از چند ماه رخ داد تو شوک عجیبی رفتم اصلا باورم نمیشه
انشالله همه تجربه کننننن این حس خوبه رو
ممنونم از تبریک
خداروبارها شکر میکنم️
سلام مرضیه جون مبارک باشه
الهی که همیشه عاشقانه زندگی کنید
یک سوال داشتم شما بعد از کار کردن روی خودت با نامزدت اشنا شدی؟
و میشه بیشتر درمورد ترمزهات توضیح بدی چطور شناختیشون
و بگی چطور ی رفعشون کردی؟
ممنون که جوابمو میدی
سلام رها عزیزم قربانت برم
بله بعد از نوشتن سناریو نویسی با همسرم آشنا شدم .
یکسال و خورده ای پیش من نزدیک چندین صفحه برگ a4من مشخصات همسر دلخواهم نوشتم تک تکشون که چه جوری باشه اینا به مدت یک ماه بعدش دقیقا با همون آدم مشابه نوشته ام آشنا شدم .وباهاش صحبت کردم ولی نمی دانم داستان ما به ازدواح نمی رسید که متوجه شدم من یک سری ترمزهای مختلف داشنم راجب ازدواجم که به مدت 2 ماه هرچی ترمز یعنی باورهای اشتباه داشتم پیدا کردم و با باور درست و الگو مناسب جایگزین کردم .
و اینجوری بود که می آمدم با خودم می گفتم من چه شرایطی داشتم ازدواج میکردم از خودم می پرسیدم بعد با باور های درست جایگزین میکردم
مثلا ترمز این بود یکیش که تا پولدار نباشم ازدواج نمیکنم با باور درست که میشه تحت هر شرایطی ازدواح کرد جایگزین کردم بگرد یکی یکی باورهای نامناسب سرچ کن تو ذهنت پیدا کن و درستش کن خیلی نمونه اش خود استاد داخل همین ویس گفت .بعد تو بخش عقل کل سرچ کن ترمز ازدواح کلی کامنت هست اونجا راجب ترمزهای مختلف ذهن اونجا حوابت میگیری.
اولش میای ترمزهای ذهنتپیدا میکنی با باور درست جایگزین می کنی بعدش میای سناریو نویسی و صحنه سازی میکنی بعدش دیگه رها می کنی و رها کردن مهم ترین بخش دریافت خواسته است
من خودم الان به این روش هرچی خواستم به دست آوردم.
بعدش هم تحسین تمام روابط بدون حسادت قلبی
بنام خداوند مهربان:
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و تمامی اعظای صمیمی سایت عباس منش…
تشکر استاد که چنین فایل های بی نظیر و باارزشی رو ب صورت رایگان در دست رس ما قرار میدهید–
این فایل ارزشمند خیلی به من کمک کرد و باعث شد خیلی از ترمز هام رو بشناسم
و میخام چند تا از اونار اینجا بگم –
خب من مدت زیادی هست که میخوام درآمدم رو افزایش بدم اما نمیدونستم که ترمز هام منو گرفتن و نمیزارن حرکت کنم
اول اینکه من در مورد فراوانی ثروت خیلی مشکل دارم و باور کمبود در ذهن من خیلی قدرتمند هستش –
دوم اینکه من در مورد احساس لیاقت مشکل دارم که میگم هالا من که نمیتونم برای من نمیشه و غیره –
سوم اینکه من در مورد تقدیر هم مشکل دارم که میگم حالا شاید خدا برای ما نمیخواد-
چهارم من در مورد اعتماد سازی مشکل دارم که میگم چون من فقط 17 سالمه و مشتر ها هم به من اعتماد نمیکنن –
و استاد من مدتی هست که میخوام ی کارمند بگیرم اما نمیشد و حالا میدونم که دید گاه من در مورد کارمند اینکه میگم
حالا کارمند خوب گیر نمیاد خیلی کمه اگر هم میدا بشه خیلی ناز داره و اینا —
استاد خیلی تشکر این فایل ارزشمند خیلی به من کمک کرد و تشکر از تمامی دوستان که کامنت های خیلی خوبی میگذارن —
در پناه خدا شاد سلامت و ثروتمند باشید ..
باورهایی که هر روز متوجه میشمدچقدر داره منو به عقب میکشه و خودمو از لذتها محروم میکنه
چقدر این فایل مناسب بود و مثالهای خوبی داشت
باورهایی که اکثرا داریم و من با مرورشون میبینم چقدر زیاد هستن
اینکه جدیدا تلاش میکنم فیلمهای منفی و کلیپها را نبینم و چقدر روابطم بهتر شده
اینکه وقتی منفی برای بقیه میخوام برای خودمم میشه
اینکه هر روز باید روی خودم کار کنم و تمرین کنم
چقدر این مسیر طولانیه هر چی پیش میرم بیشتر درک میکنم و بیشتر باید تمزین کنم
اصل و کلش هم برمیگرده به ورودی ها که دقیقا سخترین بخشش هم کنترل همین ورودی ها هست
خدا داره هر روز هدایتم میکنه
منیکه عاشق فیلمم الان یکی از تفریحاتمو از دست دادم و گاهی میگردم ببینم فیلم خوب چی هست گاهی هم فیلمهای دیکه میبینم
و جالبترین اتفاق دو روز پیش افتاد و دوستم اومد سه تا فیلم اورد که یعنب ترسناک باشن بعد موضوعاتش همه عاشقانع و مثبت شد روابط عاشقانه شد به خواهرم گفتم میبینی فرکانس چقدر مهمه
موضوع فیلم پسری که دختری را دزدیده پاهاش شکسته خب باید ترسناک باشه بعد پسره تموم مدت داشت تلاش میکرد دختره را عاشق خودش کنه و چقدر فیلم متفاوت شد خخخ فیلم دیکه ای که قرار بود مسابقه مرگ باشه اما پسره فیلم یا معشوقش زنده میمونن و بعد گفتم ببین فرکانستو ببین خرابش نکن
و الان هر بار فیلم میخوام ببینم میگم خدایا یک فیلم مثبت باشه
دارم به یک تفریح جدید فکز میکنم که انقدر مجبور نشم فیلم ببینم چون حوصلم سر میره
از صبح تا شب روی تمرینات هم کار میکنم اما باز وقت اضافه میارم
و دقیقا کنترل ورودی ها مهمترین بخشه
ممنون استاد از یاداوریتون
به نام سیستم هدایتگر بشر
سلام سلام سلام
هدایت من به فایل چرا با با وجود تلاش فراوان به اهدافم نرسیده ام؟
خوب من دنبال گازها و ترمزهای ذهنم بودم و دقیقا هدایت شدم به این فایل️
اگر من باور درست نداشته باشم هرچقدر تلاش کنم به خواسته هام نمی رسم .
باور درست ایجاد کنم هدایت می شوم به ایده مناسب در زمان مناسب به آدم مناسب در مکان مناسب و یه کاری انجام می دهم که همه این موارد داره و صدرصد موفق میشم.
باورهای نامناسب ازدواج و روابط :
1_ترمز :راجب جذابیت های ظاهری من احساس می کردم چون چشم ابرو مشکی هستم و هیچ عملی انجام ندادم چهره نچرال شرقی طور دارم حس می کردم الان ملاک ها به سمت افراد عملی رفتن کسایی که خیلی به خودشون رسیدن لب هاشون ژل زدن و ناخن کاشتن و موهای بافت زده و رنگ کرده دارن .هیکل های عملی طور دارن .سیکس پک دارن خیلی خرج خودشون می کنن .بعدم چون من کلا سبک ساده و کلاسیک و سنتی طور لباس می پوشم اکثرا بلند و پوشیده و رسمی طور احساس می کردم کسایی که تریپ های خیلی خفن و مارک طور می پوشن جذابند کسایی که لباس های باز و…کلا اعتماد به نفس نداشتم. خودم پایین تر از دیگران می دانستم علی رغم تعریف های دیگران از خودم.بعد استاد من حس می کردم دیگران خیلی بالاتر از من هستن مخصوصا وقتی جاهای لاکچری می خواستم برم کلا نمی رفتم .می گفتم اونجا ها دیگه در حد من نیست
گاز:من الان به سبک اروپایی ها و آمریکایی ها زندگی می کنم اونام مثل من ساده پوش ساده زیست هستن .الان صنعت زیبایی به سمت این رفته که چهره های نچرال مثل من خیلی جذاب هستن .این قدیم برام تضاد بود چون به هیچ عنوان اهل عمل نیستم و الان به خودم افتخار می کنم که هیچ عملی انجام ندادم و نچرال بیوتی هستم️دکتر من خدا جونم من خیلی زیبا آفریده به به من خیلی خیلی خدا شکر میی کنم چون من بسیار کیوت آفریده ساعت ها برام وقت گذاشته .مرگل جون تو خیلی کیوتی .
من از درون زیبا هستم همه من دوست داشتنی می دانن.من خود ارزشمند هستم من self love دارم من هرجوری باشم چه چاق چه لاغر بسیار ارزشمند هستم. من دوست داشتنیم همین جوری که هستم . من از درون و بیرون ارزشمند هستم.
(استاد جونم سعی می کنم اعتماد به نفسم ببرم بالا خودم در حد دیگران و بالاتر بدونم)
2_ترمز:من توانایی خاصی ندارم .استاد من درس خوندم مدرکم دارم سرکارم رفتم ولی بازم تو این مسئله مشکل دارم اون کمال گرایی هایی که دارم اینطوری که من که روانشناسی خوندم مثلا خودم لایق ازدواج با یه پزشک نمی دانم .من خودم برای خودم ارزش قائل نیستم.مثلا آدم هایی که خیلی ثروتمند هستند رو از خودم بالاتر می دانم می گم بابا من دیگرر در حد اونا نیستم من کجا اونا کجا اونا ثروت مند تحصیلات فلان کلا خودم پایین تر می دانستم و با افرادی ارتباط می گیرم که سطح پایین تر یا هم سطح خودم دارند.علی رغم ویژگی های شخصیتی عالی .خودتحقیری دارم دیگران از خودم بهتر توانمند تر زیبا تر می دانم . میگم من نباید برم جاهای خیلی عالی مثلا اگر تو یه جمع برم که دیگه خیلی سطح بالا هستن محو می شوم
گاز:همه ماها ارزشمندیم فارغ از مدرک تحصیلی فارغ از ثروتمند بودن .من لیاقت بهترین ها دارم از این به بعد می خوام با اعتماد به نفس خیلی زیاد به همه مکان هایی برم که توش افراد ثروتمند هستم.من ارزشمند هستم من هیچ چیز از هیچ کس کم ندارم تازه زیادی هم دارم️
3_ترمز:باور کمبود استاد دیگه الان کسی ازدواج نمی کند .پسرها قصد سو استفاده دارند به این دلیل با یک دختر وارد رابطه می شوند که ازش سو استفاده جنسی کنند .آنقدر تو دین مذهب ما از رابطه دختر پسر غول ساختن که این بدترین ترمز ممکن که صحبت یک دختر پسر گناه اصلا می برن می سوزونتت با یک پسر رفیق بشی .نمی دانم هرکس دست نامحرمی بگیره باید بره دستش تو کوره بسوزونه باورهای خودم اصلا مشکل دار خیلی زیاد اصلا قدیم می دیدم یک دختر پسر نامحرم باهم راه میرن می گفتم اینا خانواده ندارن چقدر بی حیان .یعنی چی که یک دختر بره با یک پسر سر قرار ازش کادو بگیره کلا باورهای سمی مذهبی خیلی زیاد داشتم بخوام بشمرم از 1000 تا خارج
1_دختر و پسر هیچ صحبتی خارج از عرف نباید کنن که چی یک پسر بخواد با یک دختر رفیق بشه رفاقت دختر پسر معنی نداره .آنقدر روانشناسی گفته بودن که نیاز جنسی پسرها فلان فقط دخترها به چشم یه دستمال می بینن این الگو تو ذهن من تقویت شده بود که پسرها هیچ وقت دختری که باهاش دوستن نمی گیرن .این باور توسط کارم تو اورژانس اجتماعی و فیلم ها اخبار صدا و سیما و پیج های درد ودل دیگران تقویت شده بود.و دائم اخبار یا پست یا حوادث این چنینی برام می آمد یا مستند هایی می آمد که مثلا معذرت می خوام تجاوزهای که گروهی صورت گرفته به یک دختر و صدا وسیما می آمد این بلد می کرد که پسرها فقط به چشم یک ابزار جنسی به دخترها نگاه می کنن .یا مثلا پیج هایی که در ظاهر فمنیسم هستن ولی در باطن کلی اخبار ترس وحشت ظلم به زنها نشان می دهند و بدتر باعث سوق دادن زنها به سمت کارهای وحشی گری و افراط می شدن یکیش نسرین نمی دانم چی بود یا آقای محمد رضا برخورداری فعال حقوق زنان شاید پیجش محتوی حمایت از حقوق زنان داره ولی این صفحه شده بود اخبار قتل زنها و دخترها توسط پدر برادر پارتنر و شوهر که دائم می گفت دخترها بهشون ظلم میشه دخترها حقشون خورده میشه ببین این جور رسانه ها در ظاهر من خودم قدیم فکر می کردم کمک کننده ولی الان متوجه شدم چقدر آثار فجیعی روی ناخودآگاه من گذاشته بود که جنس مرد یه جنس ظالم مستبد که حق ما زنها می خورند نگاه می کردم یا دائم ترس این داشتم نکنه پدرم خانواده یا همسر آینده ام بخواد من بکشه سرم ببره چون دائم روتین اینجور پیج ها همینه وای خدایا شکرت که 6 ماه اینستا پاکیدم و راحتم .
2_یا مثلا اموزهای دینی ما من به شدت آدم مذهبی بودم به شدت یعنی ساقه دست بپوش چادر مشکی تو دمای 90 درجه دیگه گرما اغراق کردم ولی فکر کن ترکیب چادر+روسری یا مقعنه خیلی بلند +مانتو خیلی بلند +شلوار گشاد+ساق دست قشنگ می رفتم بیرون بینی و چشمم مشخص بود و دائم فوبیا این که نکنه یکم شالم بره این ور اون ور دختر مومن کوتاه بیا تو عکس های خانوادگی با چادر بودم وسط سیزده بدر با چادر آخه کل تفریحات دنیا از خودم محروم کرده بودم. تو زمستان می لرزیدم بدون پالتو پی رفتم چون زیر چادر که نمیشه پوشید . بعد من تو بسیج فعالیت داشتم و اونجا دیگه می دانید رسالتشون شست وشو مغزی کامل که لباس روشن بپوشید گناه کردید دل امام زمان شکستید جواب سلام نامحرم نکنه یه جوری بدهید که گناه کنید .نکنه بوی عطر ادکلن بدهید وقتی با نامحرم صحبت می کنید بوی بدنتون متوجه بشن.نکنه عکس خودتون بزارید رو پروفایل پسر فامیل ببینه نکنه که چشم تو چشم یک پسر بشید که اون دنیا از یک تار مو آویزون می شوید. کتاب سبک خانواده می گفت اگر با یک پسر صحبت کنید گناهش از زنا کمتر نیست .
من جنس مخالف یه موجود عجیب غریب از مریخ آمده می دانستم تو تاکسی یا باید جلو می شستم یا کرایه چند نفر حساب می کردم کسی کنارم نشینه برای همین یه باور مزخرف داشتم که همکار و صاحبکار مرد خیلی بده .این باور مذهبی من از حضور درجامعه در خرید همه چی محدود می کرد مثلا یه مغازه برم فروشنده مرد بود خیلی سختم بود الانم یکم سخته ولی بهتر شدم . یا اینکه تنها شدن با یک نامحرم تو یه اتاق گناه خوب من که مشاوره بخوام بدهم با مرد باید تو اتاق تنها باشم این خودش یه ترمزه
یا استاد مثلا می گفتن راه می روید صداتون آهسته باشه بیشتر از دو کلام حرف نزنید .
همینا من بیچاره کرده بودمن یادم یه چت ساده با همکار یا هم کلاسی مرد می کردم ساعت ها عذاب وجدان داشتم . یعنی الان که فکر می کنم خیلی خودم عذاب دادم اگر مرضیه من یعنی روح من نبخشد تو اون دنیا میرم طبقه هفت جهنم.
خیلی خودم آزار دادم آنقدر باورهای مذهبی سخت هست که میگم بخوام بشمرم ماها و روزها طول می کشه آموزش های مدارس دخترانه خودش تو یه لول دیگن.
انگار کیس عاطفی من قرار بود من از اون دنیا بهش الهام بشم️
خداوندا خودت من نجات دادی دمت گرم ….
باور ما باعث تجربه ما میشه تجربه باور ما تقویت می کنه .
جهان میگه باور ما تقویت می کنه .
_ترمز:با بالا رفتن سن امکان ازدواج موفق از بین می روند دختر ها حتما باید تا قبل 30 سالگی ازدواج کنن وگرنه دیگه امکان ازدواج پیدا نمی کنند با بالا رفتن سن اون طراوت ندارند. یک سری کلمات نامناسب مثل ترشیده .
گاز:اولا این غلط ترین دیدگاه ممکن راجب ازدواج هست هرچی سن آدم ها میره بالاتر پخته تر می شوند من واقعا قدیم انقدر درک نداشتم منطقی شدم منعطف تر شدم .هرچی سن میره بالاتر من احساس می کنم چهره آدم پخته تر جذاب تر میشه عین یک خورشت که جا میفته می شود من آنقدر الگوهای موفق دیدم راجب ازدواج که سن بالای 30 و35 سال ازدواج کردن . اتفاقا من الان که 25 سالمه تعداد خواستگارانم خیلی بیشتر شده تا قدیم ولی دیدگاه های اطرافیان هست من قدیم به حرفهای دیگران اهمیت می دادم ولی الان فقط خودم مهمم وخودم.
یه ترمز شخصی من:اینکه یک رابطه حتما باید به ازدواج برسه حتی اگر طرف بدترین آدم بود نباید رهاش کرد خیانت است آدم باید تحت هر شرایطی وفادار باید باشه نباید قلب طرف شکوند حالا ممکن طرف روانی باشه باید رهاش کرد من این ترمز دارم .که نباید روابط متعدد داشت فقط با یک نفر باید صحبت کرد و اون یه نفرم باید به ازدواج برسه وگرنه هم به اون نفر ظلم کردم هم به نفری که بعدا قرار وارد زندگیم بشه خیانت کردم .یعنی این بدترین ترمز که با هیچ کس سر دیت نمی روم چون میگم باهاش ازدواج نکنم خیانت به شوهر آینده ام یعنی من کولیکسیونی از ترمزهای مختلفم همشم از همون مذهب میاد.
همیشه برام تعجب آور چطور یک نفر از یکی جدامیشه میره با یکی دیگه
ترمز:احساس لیاقت آره منم خودم لایق آدم های خیلی خوب آدم های خیلی باشخصیت عشق ندارم.اینکه طرف بخواد برام خیلی هزینه کنه کادو بگیره واینا واقعا این مشکل دارم.
من تو ذهنم خودم لایق ارزشمند نمی دانم ..دقیقا چه فرکانس احساسی مهمه نه حرف ما️.
ترمز :آخ استاد من همیشه میگم آدم های عصبی نامناسب جذب می کنم. همیشه میگم من شانس ندارم.همه عصبین این باورغلط دارم
من این الگو می شکنم آدم های درست جذب می کنم من باورعوض می کنم آدم های خوش اخلاق درست جذب می کنم آدم های عصبی هم به من که می رسند بی نهایت خوش اخلاق می شوند من عوض بشم کل افراد عوض می شوند جهانم عوض می شود .
ترمز :تمام روابط به جدایی می رسند
یا اینکه اصلا دیگه عشقی نیست همه تمام میشن.وای استاد شما دارید می گید مغزم هی ارور میده نجوا میده .اینکه تهش اینجوری میشه چرا شروع بشه .
این چه حرفیه الان مادر پدرم 30 سال باهم خوبن این چه توهمیآره من این ترس داشتم که هیچ وقت از مسیر لذت نمی بردم
هر شادی شادی بیشتری به وجود می آورد.
ترمز:من باید بی نظیر پرفکت عالی باشم تا یک فرد خوب جذب کنم
هیچ کس در این دنیا نیست که نقصی نداشته باشد همه نقص دارند تا پیشرفت کنن .ما هرجور باشیم دوست داشتنی لایق هستیم
ترمز:همه خیانت کار هستن 90 درصد آهنگ های عاشقانه ما راجب جدایی هست تو ایران رفتی نشد واینجوری مفهوم ها .اره نباید طرف از خود زده کرد.
ترمز :دقیقا استاد من این ترمز داشتم من که پدر ومادر پول دار ندارم خانه زندگیم ساده قدیمی هست کسی نمی خواد با من ازدواج کنه .الان من نمی تونم آدم درست حسابی جذب کنم چون پول ندارم .
استاد انگار خدا داشت بهم از زبان شما می گفت این حرفها رو
ترمز:من بهتر تنها باشم این منم دارم که بودن با آدم ها باعث اذیت من می شود دقیقا وای پنهان بود استاد
ترمز:سرنوشت و تقدیر و شانس وای من این داشتم همیشه می گفتم استاد من تنهایی برام نوشته شده و باید سختی بکشم و تنهایی برام نوشته شده و ازدواج نمی کنم🫠هیچ تقدیری نوشته نشده خواسته خداوند این ما به خواسته هامون برسیم. من خوش شانسم هیچ تقدیری وجود ندارد هیچ تقدیری نیست
باورهای نامناسب راجب آزادی :هرکدام باید تو یه کامنت بگم چون زیاده
باورهای نامناسب راجب عزت نفس احساس لیاقت خود عشق ورزی :کامنت بعدی راجب کار ثروت اینا میگم.
به نام خداوند بخشاینده و مهربانم
این فایل نشونه من بود، و من زدم روی کامنت های خودم، دیدم پارسال یه سری کامنت نوشتم و اولا تعهد خودم رو خیلی تحسین کردم و دوما دیدم خداااای من من چقدر تغیییر کردم. حالا می نویسم براتون، این خاصیت ذهنه ک میخواد این همه تغییر شخصیت رو عادی جلوه بده، برو کنار ببینم الان برات می نویسم تا بهت ثابت بشه
اولا من اون موقعی ک این کامنت رو نوشته بودم هیچ رابطه عاطفی ای رو تجربه نکرده بودم و خیلی دلم میخواست صرف تجربه کردن ولو برای یک دیدار توی کافه و هم صحبتی تجربه اش کنم. و من از اون موقع تابحال وارد 2 رابطه عاطفی شدم و بعد از چندین ملاقات فهمیدم نه طبق معیارهای من نیستن و من دنبال آدم نزدیک ب معیارهای من هستم. پارسال من حتی فکرشم نمیکردم بتونم، ولی خود بخود از سمت خود افراد ب من پیشنهاد داده شد، من فقط ترمزهام رو فهمیدم و شاید بگم کمی وقت گذاشتم و این خواسته تجربه کردن در من شدت گرفت، چون میگفتم خدایا منو وارد این چالش کن ببینم چطور از پسش برمیام.
باور فراوانی رو هم از همون اول داشتم و میگفتم فقط این یک شخص نیست، و افراد بعدی بهتر و باکیفیت تر خواهند بود، و همینطورم شد. ولی باز من دنبال رابطه باکیفیت تر و استاندارد بالا بودم. برای من عزت نفس اون افراد اولویت بسیار بالایی داشت، تا یه ذره حس وابستگی ب من از سمت شون می دیدم کات میکردم و قلبم فریاد میزد خودت رو زودتر رها کن، اینجا جای تو نیست. با اینکه اون 2 نفر بسیاری از معیارهای جامعه رو داشتن، پاک و درستکار بودن ولی من نچسبیدم ب اونها و اولویت اصلیم رابطه خودم با خدام بود.
یا تغییر بعدی من در ب در دنبال شغل میگشتم هههه، ولی امسال من شغل خودم رو زدم، مغازه خودم رو زدم ب لطف خدا و امسال قراره باز برم سراغ تجربه بعدی و این رو هم رها کنم. اینم ی تایید از سمت خدا بود برام ک ببین من ب شجاعان پاسخ میدم، استعفا از کارمندی باعث هدایت شدن من ب شغل خودم در آزادی کامل شد، و حالا رها کردن این شغلی ک دوستش ندارم و اینکه اجازه بوم خدا هدایتم کنه.
حتی پارسال من روی عقل خودم حساب کتاب میکردم و دنبال آگهی استخدام بودم ولی امسال شخصیتم توحیدی تر شده، و میخوام اجازه بدم ب جریان هدایت.
پارسال من برای انجام آگهی بازرگانی جلوی آقایون سکته زدم، انقدرررر برآورد کردم رفتم و اومدم تا توی آرایشگاه انجامش دادم، و بعد یادم اومد من بعدش رفتم برای پسرای محل تو پارک انجام دادم، بعد پسرهای مناطق بالا، بعد تو کافه لاکچری جمعی 7 نفره از پسرها، و کلیییی پسر تک و توک و آخرین بار جند روز پیش توی واگن مردونه مترو برای 20 الی 30 نفر از توانایی هام گفتم اونم نه یک بار، دوباره توی ایستگاه بعدی انجامش دادم. یادمه پارسال این ایده می اومد تو ذهنم از استرس می مردم و میگفتم عمرااااااا.
انگار آدم همینکه ترمزهاشو پیدا میکنه بیشتر راهو رفته، بعدش ک متعهد میشی رفع کنی اون ترمزهارو خدا بهت ایده میده، خدا برات الگو میاره و تو تایید میکنی و بعدشم تجربه شون میکنی. هنوزم بحث احساس لیاقت پاشنه آشیل م هست ولی خیلی ب نسبت پارسال تغییر کردم، حتی در همین زمینه خیلی بهتر شدم، خداروشکر.
باسلام خدمت دوستان
باور محدود کننده ای که من دارم با اینکه دوره کشف قوانین زندگی را خریداری کرده ام
این است که من با دیگران فرق میکنم
میگم دیگران به موفقیت رسیده اند اما من نمیتونم
دلیش این هست که ثبات شخصیتی ندارم
شنبه عاشق و یک شنبه فارق هستم
بیشتر توی توهم هستم
بیشتر دوست دارم بی بند و بار باشم هم خودم و هم ذهن خودم
در جایی که نزدیک به پنج سال است که با قانون جذب آشنا شده ام
اما از جایی هم این رفتارها و کردار های من باعث شده که به رنج برسم و تسلیم شوم که هم خدایی هست و هم این قانون کار میکنه دلیلش این هست که اکثر موقع ها نشانه ها را میبینم
اما این دفعه می خواهم مصمم باشم و روی خودم کارکنم تا به لطف خدا من هم نتیجه ام را بدست بیاورم و بنویسم
باتشکر از شما و استاد عباس منش که آنقدر زیبا
در مورد تک تک سوال ها توضیح و جواب میدهد
در جایی هم موقعی که داشتم فایل این بخش را گوش میدادم یکی از مشتری ها یکم تیراندازی کرد به همه ی اساتید و در لا به لای صحبت های این بنده خدا متوجه شدم که اصلا گوش نداده یا اصلأ روی خودش کار نکرده چونکه میگفت نزدیک به ده سال اذیت شدم
مگر راه خدا و زیبایی این جهان اذیت دارد به نظر من چیزی نیست جز عشق و موفقیت و پیشرفت
گفتم که به درد دوستی بخورد و افکار همچین اشخاصی گیر نکند من اگر به قبل بود زود بهم میریختم اما با این بالا و پایین رفتن ها متوجه شدم و درک کردم که هم خدایی هست و هم قانونمندی هست
چونکه خیلی ها از این راه هم به خدا و هم به سعادت و ثروت رسیده اند
خدایا شکرت بابت تک تک تجربه های زیبایی که بدست آوردم تا به فهم و آگاهی برسم
خدایاشکرت