چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 2 - صفحه 5

939 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Life time گفته:
    مدت عضویت: 1453 روز

    سلام به استاد خوبم سلام بر مریم خانم شایسته

    و سلام بر آقاابراهیم محترم و خانم فرهادی گرانقدر

    و سلامی به عطر گل خوشبوی نرگس به همه دوستانم در سایت

    وقتی استاد فرمودن که کامنت هایی که شما می نویسید من رو ترغیب می کنه تا مجددا فایل بزارم . من هم ترغیب شدم کامنت بنویسم اما قبلش لازم بود به قول دوست عزیزی …بندها از دستانم باز بشن …

    مصداق این شعر :

    شستشویی کن و آنگه به خرابات خرام

    تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده

    بگذریم که در دو روز اخیر وقایعی پیش آمد تا اندکی از اجرای دوره قانون سلامتی خارج بشم و امروز لطف الله شامل حالم شد تا مجدد برگردم و باخوردن چند لیوان آب جوشیده ولرم شده پاکسازی جسمم رو آغاز کنم تا عشق بار دیگه

    راهش رو به سمت قلبم پیدا کنه عشقی که باید لایق شد تا درکش کرد

    تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی

    گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

    و اما از جایی که هیچ اتفاقی اتفاقی نیست

    خروج از صراط مستقیم اجرای دوره سلامتی

    مرتبط بود با کشف یک ترمز مهم در من

    خداروشکر میکنم که لایق هستم تا خدا

    بمن بفهماند و رشدم دهد

    اگر با دیگرانش بود میلی

    چرا جام مرا بشکست لیلی ؟

    چه زیبا این عزیزان شعرهایی سروده اند

    که مناسب انواع احوالات ماست خدایاشکرت

    بله اگر خدا دوستمان نداشته باشد اصلا به تضادی هم برنمیخوریم …

    البته ممکنه بدون تضادهم رشد کنیم اما اینبار پیغام زیبای رب من در دل این تضاد آموختن این درس بود که وقتی اطلاع داری فردی با تو تفاوتهایی در عقیده در طرز فکر یا هرچیز دیگری دارد پس لب فرو ببند از بیان تفاوتها و دیگری را با بیان تفاوت ها آزار مده

    وقتی هم فرکانس شدم باشرایطی که دیدم

    فردی دیگری را با به رو آوردن تفاوت در عقیده

    و پوشش آزار داد ….درسش چند روز بعد داده شد

    تنها نقاط اشتراک را بیان کن …با تفاوتها دیگران را آزار نده

    و یاد این روایت افتادم که پیامبر ص به قلب خود اشاره میفرمودند و میگفتند :جایگاه ایمان اینجاست

    و بیشتر برایم تاییدیه می آمد که بله مگر ما نباید توجهمون رو بر زیبایی ها بزاریم و از نازیبایی ها اعراض کنیم

    پس اگر می خواهی روابط تو بادیگران همیشه زیبا باشد نقاط اشتراک را پیدا کن و از تفاوت ها درگذر و بپوشان

    هن لباس لکم و انتم لباس لهن …

    مانند لباسی باش که می پوشانی‌…

    در جهانی زندگی می کنیم که تفاوت در آراء و عقاید و سبک های زندگی فراوان هست

    اگر بخواهیم با همه از تفاوتها سخن بگوییم

    میشود میدانی برای رنجاندن همدیگر …

    و روابطی که اینگونه متزلزل و سرد میشود

    و اما انسان عاقل در کنار هر فرد چه در فضای مجازی چه در محیط حقیقی …دست بر نقاط اشتراک گذاشته و بااین روش صمیمیت را تقویت می کند

    و اما انسان ناپخته مدام در پی عیب جویی

    و بیان تفاوتها و یا پندآموزی به دیگران

    و درس یاد دادن است آن هم در جایی

    که نه کسی از او خواسته و نه اصلا جایی

    برای این صحبتها است .

    اگر برفرض من دکترای ریاضیات دارم قطعا

    در جمع خانوادگی کسی علاقه مند نیست

    که از من درباره دیفرانسیل و انتگرال و ریاضیات گسسته و مشتق و جبر و لگاریتم بشنود

    پس چرا ناآگاهانه با بیان عقایدم و شیوه ام و سبک شخصی ام و ریز به ریز کارهایم

    دیگران را از خود دلزده می کنم

    چرا توقع دارم خدا دست به آفرینش بزند

    انسانی کاملا شبیه من بیافریند تا آن موقع

    احساس خوشبختی کنم

    چرا کمال گرا هستم چرا توقع دارم همه چیز

    آنگونه که من میخواهم بشود

    تا اجازه ورود عشق

    ورود سلامتی ورود ثروت و ورود هر نعمتی را

    بعد از رسیدن به تاییدیه های سختگیرانه

    و کمال گرایانه ام بدهم ؟

    تنها در این حالات خودم هستم که متضرر هستم

    بله استاد خوبم بله دوستان باارزشم

    درس های این چند روز من این ها بودند

    که باید می آموختم و نوش جان به رنج هایی

    که در قبالش کشیدم و بها هایی که پرداختم

    ارزش داشت تا بفهمم …

    ارزش داشت تا بفهمم

    عشق من بایدبه همه انسان ها و موجودات کامل و بی قید و شرط باشد

    مهم نیست او چه رفتاری بامن کرده و می کند

    مهم نیست او به من خوبی کرده یا می کند

    من از درون باید به تمامیت برسم

    عشق من باید از درون کامل و واقعی باشد

    درست است که گاهی از برخی افراد

    دوری می کنم اما دلیل آن نفرت و کینه نیست

    دلیلش در امان ماندن خودم است از ناپختگی های او یا شاید حتی از ناپختگی های خودم

    چرا که من هم کامل نیستم

    دوری می کنم تا بیشتر بر روی خودم کار کنم

    اما میدانم که باز باید به یاد قلبم بیاورم

    که عشق بورز تو با عشق شفا میابی

    روح و جسم و ذهن تو تنها با عشق شفا میابد و آرام می گیرد

    عشقت را کامل کن بدون آنکه توجه کنی طرف مقابل چه کرده یا می کند

    تو باید درونت را راضی کنی

    خدای درون تو باید از حد عشق ورزی تو راضی شود

    این فایل درباره رابطه عاشقانه صحبت کردید استاد خوبم

    از صمیم قلبم خداروشکر میکنم یازده ساله که در یک رابطه عاشقانه هستم و به قدری در این رابطه درس آموختم و رشد کردم که صحبت شما رو واقعا درک می کنم

    قرار نیست همیشه همه چیز عالی باشه هرچند که وقتی ما به حدی از رشدیافتگی و آگاهی که میرسیم واقعا همیشه هم همه چیز عالی خواهد شد

    اما اون حال ناخوبم درش رشد و درس فراوان هست

    پس سخت نگیریم کمال گرا نباشیم

    و به خودمون اجازه تجربه نعمتهایی

    که در حد تکامل خودمون هستند

    رو بدهیم و بدونیم که ما باهمین

    روزها و ماه ها با تکامل رشد می کنیم

    سپاسگزارم بخاطر تمام درس هایی از شما عزیزانم آموخته ام و می آموزم

    برکتش هزاران بار روانه ی زندگی تان

    عاشقانه دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      Shahla mohammadi گفته:
      مدت عضویت: 1282 روز

      سلام بر دوست عزیزم ، چند روزی هر وقت سرم خلوت میشه بجای اینستا و تلگرام تک تک نظرات دوستان میخونم چقدر زیبا و دلنشین به نکات اشاره کردید و به فهم و درک درست از رابطه گفتید که نقاط اشتراک بیشتر ببینیم و از تفاوتها بگذریم ، مرسی کامنتتون برام پر از مطلب جدید بود خدا رو شکر میکنم به پست شما برخوردم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        Life time گفته:
        مدت عضویت: 1453 روز

        سلام دوست عزیزم

        اول از همه تحسین میکنم این کار ارزشمندتون رو که از زمان های آزادتون به شکل احسن بهره میبرید

        سپاسگزارم به خاطر اینکه برای من کامنت نوشتید

        بله واقعا هرچقدر در این مسیر الهی پیش میرم میبینم فقط و فقط عشق و زیبایی هست که بر روح و قلبم نازل میشه

        و کامنتی که نوشتم اثرات این عشق الهی بود که به قلبم اومد

        وقتی نگاه می کنم به خود الانم و به فردی که ده سال قبل بودم انگار بااون خود قبلی غریبه ام

        چقدر روابط من با آدم ها زیباتر شده و افرادی که در فرکانس عشق هستن در زمان مناسب در کنارشون قرار میگیرم

        واقعا در جهانی جادویی زندگی می کنیم و این جادویی شدنش زیباشدنش رو مدیون خدای بزرگی هستم که منت نهاد و هدایتم نمود

        الان از ته دلم عاشق همه هستم حتی اونی که بامن متفاوته

        الان دارم از تک تک لحظاتم لذت میبرم

        تو دلم و بر زبانم عاشقتم و عزیزم هست

        و روی ابرها دارم زندگی میکنم انگار

        باوردارم اگر تک تک انسان هااز مسیر درست عبور کنند به همه زیبایی ها خواهند رسید

        دوست مهربونم دوستت دارم برات آرزوی بهترین روزها بهترین هدایت ها و بالاترین نعمتها و ارزش ها رو دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    Nastaran گفته:
    مدت عضویت: 1168 روز

    بسم الله الرحمن رحیم

    نکاتی که برام خیلی قابل توجه بود :

    اگر ما باورهای درستی در مورد خواسته هامون نداشته باشیم اینکه چقدر تلاش میکنیم

    چقدر سختی می کشیم

    چقدر عرق می ریزیم اصلاا مهم نیست

    اون باورهای ما هست اون ریشه ذهنی ما هست که از همه چیز مهمتره ..

    شما وقتی باورهای درستی رو در ذهنتون ایجاد کنید هدایت می شوید به ایده های مناسب، افراد مناسب ، در زمان مناسب ، در مکان مناسب

    و کاری رو انجام میدین که با ایده ی مناسبیه در زمان و مکان مناسب با ادم های مناسبیه

    بحث پیدا کردن فردی برای رابطه عاشقانه ؛

    ترمز : من از لحاظ ظاهری ادم جذاب و خوشگلی نیستم

    پوستم صاف نیست

    اندامم جذاب نیست

    چشامم قشنگ نیست

    و میگن که اگر گونمو چونمو لبمو بزرگتر کنم

    صورتمو صاف کنم

    و هزینه های زیادی میکنن که بتونن جذاب بشن تا رابطه ای رو تجربه کنن

    و وقتی اینکارا رو میکنه هنوزم هم درگیره و هنوز فک میکنه به اندازه کافی زیبا نیس

    گاز :

    زیبایی به ظاهر نیست زیبایی در درون من هست هر کسی به یک شکلی زیبا هست و من نباید زیبایی رو ظاهری ببینم

    و اینکه فکر کنیم یک قیافه خاصی هست که اون قیافه زیباست هم اشتباه ست

    و اینکه همه افراد دنبال اون اندام اون رنگ چشم و اون قیافه هستن باور نادرستیه

    و الگوهای اینطوری خیلی زیاد هست

    که خانومه احساس لیاقت زیادی داره احساس ارزشمندی زیادی داره و بهترین فرد رو جذب کرده

    اگر این ترمز داری بیا رو خود ارزشی ، احترام خودت کار کن و خودتو دوست داشته باش

    و وقتی این باور رو به صورت بنیادی تغییر میدی

    با همون ظاهر و همون چهره با همون اندام

    روابط فوق العاده بهتری رو تجربه میکنی

    وقتی خودتو دوست داری همینطور که هستی

    وقتی که ارزشهای خودتو به ظاهر پیوند نمیزنی به ویژگی های درونی خودت پیوند میزنی

    ترمز بعدی :

    من توانایی خاصی ندارم

    استاندارهایی که جامعه مشخص کرده که یک ادم موفق پزشکه ، مهندسه ، نیستم بنابراین نمیشه رابطه خوبی داشته باشم

    گاز :

    از طریق الگوهایی که هست که اصلا این ویژگی هارو ندارن ولی رابطه عاشقانه قشنگی رو دارن تجربه میکنن

    اگر تو ذهن خودت برای خودت ارزش قائل باشی

    جهان برای خودت ارزش قائله

    اگر ارزش قائل نباشی فارغ از اینکه چقدر مدرک جمع کردی

    چقدر اعتبار جمع کردی

    اگر خودت برای خودت ارزش قائل نباشی باز هم اعتماد به نفست پایینه

    ترمز بعدی :

    همه ی ادم خوبارو گرفتن و کسی نمونده

    گاز:

    جهان میلیاردها ادم داره و هر کدوم ویژگی های یونیک دارن

    و هیچوقتتتتت نیست که تو جهان کبود وجود داشته باشه

    همیشه ادمهای فوق العاده هست

    فراوانی داره هرروز بیشتر و بیشتر میشه

    به همون اندازه که باور کنی که دختر و پسرهای خوب هست به همون اندازه میبینیشون

    ترمز : من لایق یک رابطه عاشقانه نیستم

    منو اینهمه خوشبختی محاله

    اگر خودت از درون احساس لیاقت نداشته باشی جهان هم به تو ثابت میکنه

    اگر این فرکانسو ارسال کنی که من لیاقت ندارم

    که این فرد خیلی بهتر از منه

    اصلا مهم نیست دیگه چی میگی

    اون طرف فرکانس تورو میگیره و جهان بهت ثابت میکنه ک درسته

    گاز :

    از درون فارغ از اینکه ادمها و جامعه به من چی میگن و میگفتن من باید احساس ارزشمندی و لیاقت بکنم

    چون من لایق بهترین چیزها رو دارم و با احساس لیاقت فراوان به دنیا اومدم

    اما به دلیل حرفهای جامعه این کم و کمتر شده

    ترمز بعدی :

    من همیشه ادمهای نامناسب رو جذب میکنم

    گاز :

    من بخاطر ویژگی ها قبلیم این ادمهارو حذب کردم

    اگر احساس لیاقتمو بیشتر کنم

    باورهامو عوض کنم

    اگر باور فراوانی ایجاد کنم

    ادمهایی که وارد زندگیم میشن تغییر میکنن

    اون ادمهایی که تو گذشتم بودن به خاطر افکار و ویژگی هایی که در گذشته داشتم

    اگر من تغییر کنم ادمها هم تغییر میکنن

    قرار نیست که همون اتافاقات گذشته برام بیوفته

    جهان عین اینه ست که با تغییر تو تغییر میکنه

    ترمز :

    تمام روابط به رنج و ناراحتی و جدایی ختم میشه

    میگن چیشد ک طلاق گرفتی میگه بخاطر اینکه ازدواج کردم

    اگر ازدواج نمی کردم هیچوقت طلاق نمیگرفتم

    یا میگن الان میبینی میخندن چقد خوشحالن

    فردا ازچشم و دماغشون در میاد

    و همیشه اخرش بد میشه

    و خیلیا چون نمیخوان اخرش بد باشه شروعشم نمیکنن

    میگن وقتی قرار اخرش به گریه و اشک و جدایی ختم بشه پس چرا من اصلا شروع کنم

    گاز ؛

    میبینی رابطه عای زیادی که سالهاست در کنار هم در عشق و شادی زندگی میکنن

    یک تجربه ی خوب رو از دست بدی برای اینکه ممکنه تجربه ی بد در انتهاش باشع؟

    تجربه ی خوب رو داشته باش لذتش رو ببر رابطه ی عاشقانه رو لذتش رو ببر اگر در مسیر درست باشی حتما رابطه ی عاشقانه ادامه خواهد داشت

    اگر درس هم خوب یاد نگرفته باشی و درس یاد میگیری

    و در کنارش یه عالمه تجربه خوب داری

    نه به خاطر اینکه قانونشه که هر عشقی تبدیل بشه به نفرت

    به خاطر اینکه ما مسیر اشتباهی میریم

    و حتی اگر اشتباه بریم رشد میکنیم و پیشرفت میکنم و تجربه کسب میکنیم

    ترمز :

    من برای رابطه عاشقانه خیلی جوانم

    یا خیلی پیرم

    گاز :

    رابطه ی عاشقانه میتونه در هر سنی شکل بگیره

    الگوهاشو میبینی که هم در سن پایین وذهم در سن بالا رابطه ی عاشقانه های فوق العاده ای هست

    ترمز :

    من باید پرفکت و بی نقص باشم برای اینکه رابطه ی عاشقانه ای رو شروع کنم

    گاز :

    خیلی ها اینو ویژگی مثبت و خوبی میبینن

    هیچکس در این جهان بی نقص نیست

    این ویژگی جهان مادیه ما نقص داریم برای اینکه پیشرفت کنیم

    تو خودتو با نقص های خودت بپذیر روشون کار کن و بدون که این مسیر همیشگی برای پیشرفته

    با خودت در صلح باش و لایق بدون با اون ک هستی با کمی و زیادیات

    و اونوقت میبنی که جهان چقدر ادمهای فوق العاده ای وارد زندگیت میکنه

    ترمز بعدی :

    افراد همیشه خیانت میکنن

    همه ی مردا خیانتکارن

    گاز :

    اینهمه ادم هستن دارن زندگی میکنن سالم و درست

    چرا فکر میکنیم همه ی ادمها نادرستن ؟

    وقتی اینجور فکر میکنیم قبل از شروع به رابطه فک میکنیم طرف داره خیانت میکنه

    جهان اینهمه ادم فوق العاده داره

    ادم سالم چقدر زیاده

    پسر خوب چقدر زیاده

    ترمز :

    من پولدار نیستم

    بابام ادم فقیره ای

    شرایط مالی درب و داغون

    تو شهرستانیم

    مدوم پسری میاد دنبال دختر شهرستانی

    گاز :

    ارزش ما به وجودمون وابسته ااست نه شرایط مالی نه شهرمون

    شرایط مالی رو هرروز میتونیم پیشرفت بدیم

    قرار نیست این شرایط مالی اینده تو باشه

    مثال و الگوهای زیادی هست در این باره

    ترمز :

    من بهتره که تنها باشم

    وقتی از ترس میاد که بارها و بارها تلاش کردی و نشده

    گاز :

    ما انسان ها به طور بنیادی موجود اجتماعی هستم

    یک رابطه قشنگ و عاشقانه واقعا اضافه میکنه به زندگیمون و کیفیت زندگیمونو افزایش میده

    ترمز :

    تو سرنوشت ما نوشته شده و عشق به ما نمیاد

    مادرمو و خواهرمو و بقیه همه همینجور بودیم

    گاز: ما هر لحظه با افکار و باورهامون داریم شرایط رو خلق میکنیم

    و سرنوشتی وجود نداره

    هیچ تقدیری نیست

    و هیچ خواسته ای از سمت خدا برای ما نیست

    خدا همون سمت ما رو میبره که ما میخوایم

    همرو هدایت میکنه به سمتی که میخوان

    ترمز ؛

    من اصلا تو روابط خوب نیستم

    من اصلا بلد نیستم چجور رفتار کنم

    گاز :

    ادم یاد میگیره

    مگه ما خوندن و نوشتن بلد بودیم

    ادم هر چیزیو که بخواد میتونه یاد بگیره

    ترمز : اگر وارد رابطه بشم ازادیمو از دست میدم

    گاز ؛ رابطه ی درست رابطه ای که هر فردی سلایق علایق و ازادی عمل خودشو داره

    و این جذابیت رابطه ی قشنگه

    و یک رابطه ی عاشقانه رفتن تو زندان نیست

    تلاش موقعی جواب میدهد که ما در مسیر درستیم

    با افکار و باورهای درستیم

    وقتی این باورها رو درست میکنی به احساس ارامش میرسی در روابط وقتی میفهمی به احساس ارامش رسیدی اونوقته که افکار بهتری رو داری ایجاد میکنی

    و هدایت میشی به مسیر های بهتر به ادمهای بهتر به تجربه های بهتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1902 روز

      سلام نسترن جان.

      خیلی ممنونم ازت برای وقتی که گذاشتی و این کامنت مفصل و سراسر نکته رو از فایلِ استاد نوشتی.

      اینکه من فقط روی باورهام کار کنم، اونوقت هدایت میشم به ایده های خوب، آدم های خوب، شرایط خوب.

      خیلی خیلی این قسمت رو دوست دارم، اینکه من افکارمو بهبود بدم، در ادامه مسیر خودش برام هموار خواهد شد.

      الهی شکرت.

      امروز غوطه ور شدم در فراوانیِ نعمت و برکتِ خدا.

      فراوانی ها با مثال جلوی چشمم میان و بهتر میتونم درکشون کنم.

      خدایا دوستت دارم

      خدا رو شکر برای همه چیز

      خدا رو شکر برای همیشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1902 روز

    به نام خداوندِ هدایتگر و مهربانم

    سلام به 4 فرشته ی سایت: استاد عباس منش عزیزم، مریم جانم، خانم فرهادی جان و آقا ابراهیم عزیز.

    سلام به همه ی دوستان عزیز و همراه و همسفر در این مسیرِ زیبا.

    استاد جانم خیلی ازتون سپاس گزارم برای این فایلِ عالی و پر نکته.

    برای بهبودگرایی در مورد خودم، الان به عمد اومدم کامنت بذارم و از احساسم نسبت به این فایل بنویسم.

    اینکه سرِ فرصت (هدایتی) بیام یه کامنتِ مفصل بنویسم درباره این فایل سرِ جای خودش، چیزی که الان حس میکنم رو باید همین الان بنویسمش تا تقویتش کنم…

    نمیخوام درنگ کنم واسه یادآوری احساسِ خوبِ الانم…

    نکات جذابی که برداشت کردم از این فایل:

    از جایی متوجه میشم باورهام محکم و تاثیر گذار شدن، یعنی خوب روشون کار کردم که حس ام خوب باشه.

    یعنی اگه حسم خوبه یعنی باورها درونِ من دارن جا میوفتن، نشست میکنن، درونی میشن ….

    عجب آگاهیِ خفنی رو گفتین، خیلی ممنونم استاد جانم.

    دقیقا عینِ راهنما میمونه نکاتی که تو فایلها میگین.

    میبرمشون تو زندگی شخصیم که ببینم درست دارم عمل میکنم یا نه.

    بله، بعضی موارد که سختم بودن، الان در موردشون قشنگتر صحبت می‌کنم با خودم، حس ام بهتر و آروم تر هست، پس یعنی باورهای جدیدم در رابطه با اون مسائل دارن درست شکل میگیرن.

    2- تاکید بر عزت نفس، احساسِ لیاقت

    وقتی عزت نفس دارم:

    خودمو همینطوری که هستم، با همه ی ویژگی های ظاهری و اخلاقی و شخصیتی قبول کردم، پذیرفتم، با خودم راحتم، سرزنش نمیکنم خودمو، دوست دارم خودمو با همین ظاهر و فیزیکِ بدنی و روی بهبود خودم کار میکنم.

    و از اونجایی که خودمو دوست دارم، احساسِ لیاقت می کنم که برسم به خواسته هام و داشته باشمشون، به دست بیارمشون.

    حس میکنم خدا ازم میخواد که خودمو دوست داشته باشم، به خودم محبت کنم، به خودم توجه کنم، با خودم خوب رفتار کنم.

    از چیزهایی که دارم خوشحالم و لذت میبرم.

    چهره ی من هر چی که هست قشنگه.

    اندامِ من هر چی که هست قشنگه.

    اینکه باید یه طوری باشم از لحاظِ فیزیکی یا ظاهر، که مورد پسند دیگران باشه، که بعد بتونم برچسبِ زیبا رو روی خودم بذارم، اصلاً و ابداً وجود نداره.

    در موردِ خودم: صورتِ لاغر شده ام، پوستم بعد از کاهش وزن، دنده ها و استخوان های بدنم و …. به همه تون افتخار میکنم…

    فارغ از نظر دیگران…

    من عاشقِ بدنم هستم، چون رسیدم به این مرحله از کاهش وزن تو زندگیم که تا حالا تجربه نکرده بودم، افتخار میکنم به خودم و مسیری که طی کردم…

    حالا بقیه میگن سمانه بسه دیگه لاغرتر نشو یا هر چی…

    منم میگم بله، باشه، لبخند میزنم و رد میشم.

    من تو مسیرِ دوره قانون سلامتی هستم و حسابی کیف میکنم…

    خطاهایی هم دارم تو دوره، اما جذابش اینه که بر میگردم…

    این خیلی جذاب و مهمه که بر میگردم توی مسیر …

    به خودم سخت نمیگیرم الان، من تلاش کردم این اندام و سلامتی رو به لطف خدا و استاد، ساختم برای خودم…

    اگه قرار باشه تحت حرف دیگران استپ کنم در مسیرم، دیگه من، من نیستم، یه رباتم که اراده ی ساختنِ وجود و زندگیشو نداره…

    من میخوام خودم باشم.

    سبک خودم زندگی کنم.

    با همه ی ابعاد، زندگی کنم.

    اشتباه هم دارم و خواهم داشت.

    درست هم دارم و خواهم داشت.

    اما قشنگی اش اینه که ربات نباشم، صاحبِ زندگیم با تمامِ ابعادش باشم.

    نکته ی جالب دیگه: اینکه حس لیاقت در مورد خودم، بشه بالاترین و برترین حسی که نسبت به خودم دارم.

    اینطوری خودمو بیشتر دوست دارم، برای خودم، آرامشم، حس خوبم، کارهای بیشتر و بیشتری انجام میدم که منجر به رشد بیشترم میشه.

    چون همه ی اینا منم، اینا من رو اینی که هستم ساخته.

    خدایا، تو دقیقا داری با من چه میکنی؟

    فایل امروز تو مسیرم بیشتر و بهتر راهنماییم میکنه.

    صبح که دیدم فایل جدید اومده، و قسمت دوم فایل قبلی هست خوشحال شدم و به خودم گفتم پیش به سوی فایل جدید استاد و شنیدن آگاهی هایی که استاد میگن و مطمئنم برای مسیرِ من، عالی هستن و کاربردی و چراغِ راهنما.

    همین هم شد.

    من باور دارم فایلهای استاد دقیقا نیازهای اون لحظه از زندگیِ منو پوشش میدن، همین هم اتفاق میوفته.

    از بس که هر چی استاد میگن:

    میگم دمتون گرم

    عجب چیزی گفتین

    عجب اگاهیِ نابی

    و …

    یعنی پازل ها دقیق، درست کنار هم چیده میشن، تا مسیر رسیدن، بسیار هوشمندانه جلو بره و خروجی عالی به دست بیاد.

    دیگه نگران این نیستم، چیزی یادم بره.

    چون باور کردم خدا خودش هدایتم میکنه، به یادم میندازه.

    الان که دارم مینویسم هم، ممکنه یادم بره نکاتی که برام بولد شدن، اما نگران نیستم، هر چی که باید بنویسم، رو خواهم نوشت…

    باور دارم که خدا یادم میندازه.

    یادآوری میکنه بهم.

    هدایتم میکنه در کسری از ثانیه.

    متحیرم میکنه هر ثانیه، هر روز بیشتر از قبل…

    باورهای کمبودی که صحبت کردین بسیار عالی بود، باعث میشن دقیق شم تو زندگی خودم.

    تاکید به باورِ فراوانی و اینکه هر لحظه باید روش کار کنم بدونِ توقف، نان استپ…

    خدایا دوستت دارم *

    خدا رو شکر برای همه چیز

    خدا رو شکر برای همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. -
    ریحانه رحمتی گفته:
    مدت عضویت: 1414 روز

    سلام به استاد جان جان جان من و مریم جان مهربانم و دوستان بینظیرم

    استاد خواستم اولش بی نهایت از شما تشکر کنم به خاطر این دوره ی بینظیرتون. من هنوز فایل دوم رو گوش ندادم .میخوام آرام آرام این آگاهی ها تو وجودم نهادینه بشه و هم زمان هم با اون، دوره ی 12 قدم رو دارم کار میکنم و یه جورایی مکمل هم شدن برام ، خدایا شکرت

    استاد جان این فایل که دیگه رایگان نبود . من خودم دو تا از ترمز هام رو در رابطه با ثروت پیدا کردم . استاد خیلی بخشنده هستید به خداااا

    این بخشنده بودنتون رو من تحسین میکنم.

    استاد در مورد موضوعی که گفتید خواستم یه سری آگاهی ها از تجربیات دوستانی رو در رابطه با این موضوع رو برای دوستان بینظیرم تو سایت به اشتراک بزارم

    در رابطه با این موضوع میخوام دو تا داستان از زندگی دوستانی رو بگم که با چنین مسائلی روبه رو شدن و بعد با آموزش های خودشناسی که دیده بودن ، مشکل خودشون رو حل کردند یعنی ریشه رو پیدا کردن ، چیزی که یک باور قوی رو در وجودشون شکل داده بود .

    اولیش در مورد دوستی بود که میگفت: با کسی در رابطه ی خیلی خوبی بودم و همه چیز برام عالی پیش میرفت . بعد از چند وقت احساس کردم که رابطه مون اون طوری که باید باشه پیش نمیره . این دوست مون از تو گوشی خواهرش به صورت کاملا اتفاقی متوجه میشه که شریک عاطفیش با خواهرش تو رابطه هست و رابطه شون از هم می پاشه و تجربه ی دردناکی رو تجربه میکنه . بعدش که دیگه آشنا میشه با مبحث خودشناسی و پیگیر میشه چرا همچین تجربه ایی رو داشته ، یادش میاد که تو دوران کودکیش، مادرش هم به صورت اتفاقی یه عکسی رو از پدرش با زن دیگه که از آشناهاشون بوده رو میبینه، یعنی خیانت پدر به مادر .حالا همچین اتفاق بدی اون هم از نزدیکترین فرد خانواده اش ،چه باور قوی رو تو ذهن دوستمون ایجاد کرده بود که همه مردها خیانت میکنند آن هم با نزدیک ترین فرد به تو .و بعد میبینیم که همون باور تو زندگیش اجرا شد .

    داستان دوم در مورد دوستی بود که میگفتند : من همیشه حد و حدود خودم رو رعایت میکردم، روی شخصیتم کار میکردم ، خودم رو لایق بهترین ها میدونستم اما همیشه هر کسی در رابطه با من میومد متاهل بود یا قبلا ازدواج کرده بود . وقتی این موضوع براش تکرار میشه ، پیگیر میشه تا ریشه رو پیدا کنه و بعد متوجه میشه که مادرش، توی زندگی با پدرش ، هوو سرش میاد یعنی پدرش یک زن دیگه ایی رو میگیره و همیشه شاهد ناراحتی مادرش بوده . و حالا چه باوری در وجود دوستمون شکل میگیره : اینکه که زن دوم بودن خیلی خوبه و اگر زن دوم بشم خیلی بیشتر ، من دوست داشته خواهم شد .

    امیدوارم این دو تا تجربه دوستانی که براتون نوشتم مفید باشه و دوستان ترمزهای خودشون رو پیدا کنند و بعد باورهای خوب رو براش بسازند و الگوهای خوب رو برا خودشون پیدا کنند .

    به نظر من رابطه استاد با خانم شایسته بهترین الگو برای همه ما هستند.

    در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    دوستتون دارم آرامش من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  5. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1926 روز

    به نام خالق عشق و زیبایی

    درود و خداقوت به استاد عزیز، بانو شایسته و همه دوستان گرانقدرم در این مسیر زیبای الهی

    خدا را هزاران بار سپاس‌گزار هستم که انقدر سریع‌الجوابه و همواره من را به بهترین مسیر هدایت میکنه. سپاس‌گزار شما اساتید بزرگوار که انقدر با دقت و عشق برای کمک به بهبود زندگی افراد کوشا هستید.

    چقدر زیباست که متوجه دقت و عظمت این جهان و قدرت خودت در خلق آگاهانه زندگیت میشی. یعنی وقتی میفهمی که تو هستی که داری اتفاقات زندگیت رو خلق و یا دعوت میکنی نگاهت به همه چیز متفاوت میشه. تا قبل از این دوره این جمله برای من حکم یه جمله زیبا رو داشت یعنی شنیده بودم که خوب ما هستیم که داریم اتفاقات رو رقم میزنیم و جهان هستی داره طبق قانون بدون تغییر عمل میکنه اما اینکه جهان انقدر دقیق و سریع به قول استاد با دقت ریاضی‌گونه داره به فرکانس‌های ما پاسخ میده رو به‌خوبی درک نکرده بودم که به لطف این دوره خیلی خیلی بهتر دارم درک می‌کنم، گواه این حرفم همین فایلی است که استاد امروز منتشر کردند و پاسخ به درخواست امروز من بود.

    ازونجایی که داریم درک می‌کنیم که جهان بازتاب باورهای ماست و زمانی که ما باورهای مناسب و هم‌جهت با خواسته‌هایمان را ایجاد می‌کنیم جهان لاجرم اتفاقات هم‌جنس باورهایمان را به‌شکل طبیعی وارد زندگیمان می‌کند متوجه می‌شویم که اگر اتفاقاتی که منتظرش هستیم رخ نداده، نه به این معناست که نباید رخ دهد یا به صلاحمان نیست، بلکه نشان از این دارد که باوری مخرب و سازی ناکوک در بخشی از ذهن درحال نواخته شدن است و فرکانس‌های ارسالی به جهان خلوص و شدت کافی را ندارد، پس بدون معطلی مهم‌ترین وظیفه‌مان را شناسایی این کدهای مخرب ذهن می‌دانیم که باید آن‌ها را با کدهای صحیح جایگزین کنیم.

    وقتی جلسه دوم این دوره منتشر شد و گوش می‌دادم تحول عظیمی درونم اتفاق افتاد، یعنی یه حالتی بهم دست داد که انگار کل زندگیم رو زیر سوال بردم و اولش اصلاً برام قابل پذیرش نبود که این خود من هستم که دقیقاً همه این کدها را نوشتم و زندگیم را به این شکل خلق کردم. راستش اولش خیلی برام ساده نبود که این موضوع را هضم کنم و تابه‌حال به این شدت نقش باورها را در زندگیم احساس نکرده بودم، از طرفی خوشحال بودم که چنین قدرتی را در درونم پیدا کردم و از طرف دیگه وقتی نتایج و کدهای مخرب رو جلوی چشم می‌دیدم، احساس می‌کردم که کار بسیار زیادی در پیش دارم و همین موضوع باعث شد که خیلی حال عجیبی داشته باشم و خیلی فکر کنم به همه چیز و همه اتفاق‌هایی که تو زندگیم افتاده و داره میفته. به ثانیه ثانیه اتفاقاتی که داره میفته، فکر کنی که این‌ها همان کدهایی که تو داری می‌نویسی.

    به‌لطف دوره شیوه حل مسائل شروع کردم به یافتن اصلی‌ترین نشتی انرژتیکی و فرکانسی خودم که مربوط به بحث روابط بود و در قسمت قبلی هم در این مورد نوشته بودم، یعنی میدونستم این مسئله باید حل بشه. این رو همه اینجا مهمه که بگم بعضی از خواسته‌ها و مسائل برای من حکم فقط داشتنشون نیست، وقتی یه چیزی اتفاق نمیفته یا حل نمیشه من به این فکر می‌کنم که چی این خواسته و مسئله رو برای من بزرگ و پیچیده کرده که من نمی‌تونم حلش کنم و این رو برای خودم یه نوعی مصداق شرک می‌دانم و ازونجا که میدونم بزرگ‌ترین گناه و عامل بدبختی انسان شرکه مصمم میشم که حلش کنم، البته این روحیه خودش درنتیجه تغییر باورهام ایجاد شد، به‌همین‌خاطر در ادامه مواردی که در کامنت قبلیم در قسمت اول این فایل تو حوزه روابط پیدا کرده بودم متوجه یه باگ خیلی خیلی بزرگ دیگه همه شدم که گفتنش خیلی میتونه کمک‌کننده باشه. ازونجایی که آشنایی من با استاد و مفهوم توحید دقیقاً پس از آخرین رابطه عاطفیم اتفاق افتاده بود و من متوجه شده بودم که دلیل همه این‌ها شرک‌ و حساب کردن‌هایی بوده که روی افراد داشتم انقدر از این حالت منزجر شده بودم و احساس نزدیکی به خدا می‌کردم که دلم نمی‌خواسته هیچ چیزی این رابطه‌ای که بین من و خدا ایجاد شده را از بین ببره، یعنی انقدر دیدگاه‌های توحیدی و خلوتی که بین خودم و خدای خودم ایجاد کرده بودم و این رابطه بهم مزه می‌داد، همه این خلوت‌ها، راز و نیازها، نوشتن‌ها و هدایت خواستن‌ها، این باور و کد مخرب رو ایجاد کرده بود که بودن تو رابطه یعنی از بین رفتن یا دست‌کم کمرنگ شدن این رابطه و ازونجایی که هرگز دلم نمی‌خواست این اتفاق بیفته من تو ذهنم پسش می‌زدم، یعنی می‌گفتم که من بخوام وقت بگذارم، بیرون برم، صحبت کنم، انرژی بگذارم برای اینکه مثلاً حرفای عاشقونه الکی بزنیم خوب عشق اصلی که خداست و چه حرفی باکیفیت‌تر از حرفی که بین من و خدا زده میشه؟! به‌همین‌دلیل از یه سمت خواسته رو داشتم و از طرف دیگه این کدها هم داشت اجرا میشد. دقیقاً تو آخرین رابطه‌ای هم که اخیراً سعی داشتم ایجاد کنم این کد کار خودش رو انجام داد و دقیقاً یادمه برگشتم به مادرم گفتم که من تو این بنده خدایی که باهاش در ارتباط هستم خدا را نمی‌بینم و باعث شد ارتباط از بین بره. اصلاً وقتی این باور رو شناسایی کردم با خودم گفتم چرا من فکر می‌کنم این اتفاق میفته؟ مگه استاد عباس‌منش و خانم شایسته از وقتی باهم آشنا شدن رابطشون با خدا کمرنگ‌تر شده؟ این همه زیبایی و گسترشی که می‌بینی این همه کیفیت به‌خاطر همین رابطه توحیدیه. همه ما به یک اندازه به خداوند متصل هستیم، چرا فکر میکنی نمیتونه یه نفری وارد زندگیت بشه که دیدگاه‌های توحیدی داشته باشه، دائماً داری تجربیات گذشته که حاصل باورهای گذشتت بوده را با خودت حمل میکنی و انتظار داری نتیجه‌ای غیر از این بگیری.

    تا اینکه امروز تو چالش روز هشتم خودم نوشتم که خدایا ازت می‌خوام ترمزهام رو به من بشناسونی من دیگه نمی‌تونم پیداش کنم خودت یه مسیری برام باز کن. طبق عادت رفتم سراغ قرآن، دیگه برای همه قابل باوره که با این آیه روبرو شدم:

    وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَرَحْمَهً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ﴿21﴾ – روم

    دیگه نشانه از این واضح‌تر؟ دیگه چجوری خدا باید باهات حرف بزنه که آقاجان این موضوع طبیعت توست و این باوری که تو برای خودت ساخته بودی دقیقاٌ برخلافه طبیعته و باز هم خواستم همون موقع که بیشتر کشف کنم که وارد سایت شدم و دیدم استاد دقیقاً دارند در مورد موضوع روابط صحبت می‌کنند.

    خیلی از ماها شاید این باورها رو شنیدیم و میگیم که نه خوب من که این باور رو ندارم یا من که این باور خوب رو درباره خودم دارم اما همون‌طور که استاد در جلسه دوم بهش اشاره کردند موضوع فقط یکبار شنیدن یا تکرار باور نیست، موضوع باور کردنه باور کردن، یعنی مطمئن باشی که همینه و غیر از این نیست که نشونش احساس خوب و رهایی نسبت به اتفاق افتادن یک مسئله است، یعنی خیلی‌وقت‌ها ما فکر می‌کنیم که یه چیزی رو باور کردیم درصورتی‌که دقیقاً همان مثال رعدوبرق در بیابانه که یه لحظه همه جا رو روشن میکنه و دیگه تاریک میشه همه جا دوباره سریع.

    دوتا موضوع خیلی مهمه که در این‌خصوص من لازم میدونم که بهش اشاره کنم:

    یکی بحث نشانه‌هاست که وقتی داریم یه باوری رو در خودمون ایجاد می‌کنیم و یا به‌سمت خواسته‌ای درحال حرکت هستیم نشانه‌ها را جدی بگیریم، خیلی مواقع شده که تو شروع ما می‌فهمیم که دنیا داره به این فرکانس‌های جدید پاسخ میده اما دیگه بی‌خیال میشیم و نشانه‌ها را دنبال نمی‌کنیم و از مسیر بهبود غافل میشیم و بعد به این نتیجه میرسیم که کار کردن روی باور فایده‌ای نداره چون رو باور کار کردن یعنی اتفاق‌های بزرگ افتادن، درصورتی‌که دقیقاً برعکسه، روی باور کار کردن یعنی دیدن و جدی گرفتن نشانه‌ها و ادامه دادن این روند تا جایی که داشتن اون خواسته برامون بدیهی باشه، نه اینکه بیام یه روز رو خودم کار کنم و از نشانه‌هایی که میبینم هیجان‌زده بشم و دیگه بگم خوب ایول دیگه این باوره اینجا شد و الان اتفاق‌های خوب از در و دیوار برام میفته. این مسیر خوبه اما تنها به‌شرطی که ادامه‌دار باشه و ما را به احساس خوب و رهایی از نتیجه برسونه. رهایی از نتیجه به این معنا نیست که هیچ کاری نکنیم و منتظر باشیم، بلکه به این معناست که روند این بهبودهای دائمی و دیدن نشانه‌ها و تاییدشون رو ادامه بدیم و حال خوبمون رو وابسته به زمان حصول نتیجه ندونیم چون داریم روی این باور کار می‌کنیم که آقا طبق قانون وقتی من احساسم خوبه یعنی در مسیر خواستم هستم وبه‌راحتی دریافتش می‌کنم در زمان مناسب پس این لحظه هم به‌اندازه همان لحظه جذاب و شیرینه چون من دارم در مسیر خواستم حرکت می‌کنم و نزدیک میشم بهش و اصلاً هدف من هم از داشتن این خواسته رسیدن به همین احساس خوبه پس طبق قانون اتفاق هم‌جنس 100% برام میفته. باور دارم که خداوند به وعده خودش وفا میکنه و کیست وفادارتر از خداوند به عهد خویش؟ وعده خدا چیه؟ ادعونی استجب لکم. یعنی وقتی من یه چیزی رو خواستم خدا جواب داده مثل همین امروز و همین درخواست امروز من که تازه امروز خواستم اما این فایل احتمالاً روز قبل آماده شده اما چون مقاومتی نداشتم در زمان مناسب باهاش هم‌فرکانس و به‌سمتش هدایت شدم، دقیقاً همین موضوع درخصوص تمام اتفاقات داره میفته، یعنی خواسته ما پاسخ داده شده اما ما در فرکانس دریافتش قرار نگرفتیم، چرا؟ چون مقامت داریم و این ترمزها اجازه هم‌فرکانسی را به ما ندادن. کار ما این نیست که بیایم هزار بار بگیم من این خواسته را و میخوام من اون خواسته رو می‌خوام، یک بار هم بگی خدا قبول کرده و مهر تاییدش رو زده کار تو اینکه ترمزهات رو بشناسی و باورهای مناسب رو ایجاد کنی تا دریافتش کنی.

    باز هم سپاس‌گزار خداوند هستم که من را به این مسیر فوق‌العاده هدایت کرد و سپاس‌گزار اساتید عزیزم که عاشقانه راهبر ما در این مسیر بی‌نظیر شدند. خدا رو صدهزار مرتبه شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
    • -
      ناعمه احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1279 روز

      سلام دوست عزیز آقای مقدم، اولا من تحسین تون میکنم بابت درک عالی تون خیلی سنجیده صحبت میکنید و این نشان از درک زیادتون از قانون هست. حرفاتون خیلی بوی توحید میده، معلومه رابطه عاشقانه ای با خداتون ساختین، بهتون تبریک میگم.

      من هدایت ب خرید دوره حل مسائل نشدم ولی از کامنت قبلی شما و این کامنت متوجه این ترمز در خودم شدم. و این بر میگرده به احساس عدم لیاقت، من هم ب خودم می گفتم تا ب فلان موقعیت نرسی لازم نیست حتی حالا حالا در موردش فکر هم کنی چون اون شخص با ویژگی های مدنظر تو وقتی با تو آشنا میشه ک تو موفق و ثروتمند باشی.یه جورایی ارزش خودم رو در ثروت،تیپ و بیزنیس آینده ام می دیدم، و فراموش کرده بودم سرمایه های اصلی من چیزهای دیگه است اونا خیلی مهم ترن چون اونا با من پایدار خواهند بود چون افراد مناسب و متشخص جذب فرکانس انسان ها میشن نه تیپ و ظاهر. در خواست اش رو ب خدا میدادم ولی از طرفی خودم رو لایق نمی دونستم. همیشه میگفتم من فعلا نمیخوام تجربه کنم چون ب نظرم اتلاف وقت هست و من این وقتم رو صرف خودشناسی و خودسازی خودم میکنم صرف بهتر کردن رابطه خودم با خدایم میکنم.و توی ذهنم سناریو پس زدن تجربه کردن اش بود.

      احساس عدم لیاقت چقدر باید بیشتر تمرکزی کار کنم. جالبه این ایه رو من همیشه تو درخواست هام ب خدا میگم و در مورد تجربه رابطه عاطفی من یک مکالمه ای با خدا دارم می نویسم اش تا شاید مورد استفاده دوستان قرار بگیره. خدایا تو خودت میدونی درخواست من رو کمکم کن رها باشم و نچسبم، من نمیخوام زور بزنم وظیفه من نیست همزمانی و همفرکانسی، اگر من ایمان دارم ب جهان هم فرکانسی ات ب اینکه خودت گفتی زنان پاک برای مردان پاک پس نگرانی ام برای چه است ؟ .خدایا من آنقدر خودم رو لایق و ارزشمند میدونم ک فردی میخوام از قبل آگاه چون وظیفه من نیست درست کردن شخصیت اون شخص، انقدر باید قوی و آگاه ب قوانین و توحید باشه تا به رشد و تعالی یکدیگر کمک کنیم. اگر قراره بال پرواز و رشد یکدیگر باشیم ما را آشنا کن.( در صورتی ک الان تو ذهنم اومد چرا نشه ک من با شخصی هم فرکانس با خودم ارتباط بگیرم ک باعث رشد و آرامش و تعالی بیشتر یکدیگر بشیم یعنی من چرا فکر میکردم باید ب اون سطح از اگاهی بالاتر برسم حرف های قشنگ تری برای زدن داشته باشم. چرا نشه در کنار هم رشد کنیم ؟ چرا فکر میکردم اون شخص میخواد وقت من رو بگیره و من رو وارد حاشیه کنه؟ (بخاطر رابطه و الگوهایی ک در اطرافم دیدم و همیشه توی ذهنم ب خدا میگم خدایا شکرت ک من رو وارد اینطور حواشی نکردی. درصورتی ک میتونم بهترین الگو رو استاد و خانم شایسته بدونم ک از ابتدا باهم دوست بودن و باعث رشد شخصیت یکدیگر و دل نشین تر کردن زندگی شون شدن )

      میدونم مهم ترین رابطه رابطه من با پرودرگارم هست از طرفی درک میکنم ک ما انسان هستیم.از طرفی نباید بچسبم و حال خوبم رو نزارم برای موقع وقوع نتیجه و حالم با خودم و خدام عالی باشه. می دونین جدیدا خدا بهم گفت بنده عزیزم تو نمیخواد زور بزنی نمیخواد تو بگردی دنبال اون شخص، آرام باش و مشغول بندگی ات باش. مشغول یادگیری قوانین جهانم. این وظیفه منه، اگر تو لیاقت و ارزش خودت رو میدانی پس نگران چی هستی، در بهترین زمان عطا میکنم. همیشه جمله خانم حاجی محسن در گوشم هست : بودن با من بها دارد، و تنها کسی می تواند با من باشد ک بهایش را عاشقانه بپردازد.اصن اینکه بدونم جهان جهان فرکانس هاست و نیازی ب زور زدن من نیست خیلی بهم آرامش میده، عجله و طمع رو ازم دور میکنه. به قول شما از طرفی باز یک سری ترمزهایی هم هست ک باید رفع بشه و این زنجیر شاید خیلی مسائل دیگه ما رو تحت تاثیر قرار بده.ممنونم از شما.از کامنت شما و پاسخ خودم متوجه چند ترمز شدم.

      در پناه الله شاد و ثروتمند باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        Ehsan Moqadam گفته:
        مدت عضویت: 1926 روز

        درود بر شما ناعمه جان

        سپاس‌گزار خداوند هستم که من را در جمعی قرار داد که هر روزش پر از نعمت و برکت و دوستانی مثل شماست

        خداروشکر می‌کنم که نوشته من براتون تأثیرگذار بوده

        از وقتی شروع کردم این دوره را خیلی بیشتر کمبود احساس لیاقت و ارزشمندی را در محقق نشدن خواسته‌هام پیدا می‌کنم، یعنی هر ترمزی که پیدا می‌کنم از یه سمت برمی‌گرده به احساس لیاقت و احساس ارزشمندی.

        حس لیاقت و ارزشمندی یک جمله فانتزی و قشنگ نیست که بگی خوبه که من به خودم یادآوری کنم که انسان لایق و ارزشمندی هستم بلکه دروازه ورود همه نعمت‌ها به زندگیه.

        وقتی به داستان زندگی حضرت محمد فکر می‌کنم نکات جالبی رو تو زندگی ایشون و مسیری که انتخاب کردن میشه دریافت کرد.

        اولاً اینکه نپذیرفت شرایط جامعه خودش رو که بگه آقا چون اجداد ما به این شکل زندگی کردن من هم باید اینجوری زندگی کنم و نیومد اول به دیگران بگه اینکارو بکنید یا اینجوری برید، نه، اومد خودش رو اول از جامعه جدا کرد، تنها کرد خودش را، تنها شد تا ورودی‌هاش رو کنترل بکنه، که اجازه بده این شلوغی‌ها از روی قلب و چشم و گوشش کنار بروند وصدای ربش رو بشنوه.

        اینکه ما احساس عدم لیاقت داریم، اینکه ما حس می‌کنیم ارزشمند نیستیم برای این نیست که از بدو خلقتمون اینجوری بودیم، نه، همه این احساسات در نتیجه ورودی‌هایی است که طی سالیان به ما داده شده و ما فقط باور کردیم و چون باور کردیم تجربه کردیم و چون تجربه کردیم بیشتر باور کردیم که این است و غیر از این نیست.

        بنابراین نیاز به یک جهاد اکبر است برای تغییر این شیوه فکری. اینکه چرا برای این ذهن منطقی شده که تو لیاقت این نعمت را نداری؟ باید بررسی کرد که این منطق از کجا آب می‌خورد. چه چیزی برای این منطق شیرین است که آن را پذیرفته و از این بی‌لیاقتی چه امتیازی را دریافت می‌کند؟ چطور می‌شود این منطق را تغییر داد؟ چه کسی می‌تواند الگویی باشد تا این منطق را تغییر دهد؟

        یکی از مهم‌ترین پاشنه آشیل‌هایی که در بحث احساس لیاقت خیلی ریز کارش رو انجام میده تمایل به مظلوم‌نماییه. وقتی فکر می‌کنم می‌بینم که از کودکی انقدر این ذهن با این باورها پر شده، خصوصاً باورهای مذهبی و افراد بزرگ دین که همگی به‌نوعی مورد ظلم قرار گرفتند و اصلاً معصوم کسیه که بهش ظلم بشه، ناخودآگاه داریم از این مظلوم‌نمایی کردنه لذت می‌بریم، به‌همین خاطر ته ذهنمون بدمون نمیاد مورد ظلم هم قرار بگیریم یا دیگران بهمون ترحم کنند.

        یعنی درسته که همه جا گفتن افراد بزرگ دین ما جلوی ظلم و ستم ایستادند اما اون تیکه مورد ظلم قرار گرفتنه خیلی خیلی بولدتر شده، برای همین تغییرش نیاز به تلاش ذهنی داره.

        در جلسه سوم قدم دهم که در مورد موضوع عزت‌نفس استاد صحبت می‌کنند اشاره دارند به توجه کردن به بازخوردی که جهان داره به ما نشون میده و این نکته خیلی مهمیه. مثلاً در مورد یکی از خواسته‌هایی که درحال‌حاضر بیشترین اهمیت را برای من داره و بیشترین تمرکز و انرژی از من گرفته به این نتیجه رسیدم که افراد مختلف هی دارن به من میگن آره تو شانس نداری، شانست زد اینجوری شد و اونجوری شد، بعد من اولش فکر می‌کردم نه من خیلی هم آدم خوش‌شانسی هستم و نمی‌فهمیدم که چرا این افراد دارند این حرف رو میزنند، اما یکم که دقت کردم و به‌دنبال ترمزها بودم متوجه شدم که انگار ته ذهن من در مورد این مسئله بدش نمیاد که افراد دورش جمع بشوند و احساس همدردی باهاش بکنند و ازونجایی که خط قرمز من ضعیف بودنه متوجه شدم که این اصلاً نشون دهنده ضعفه. چرا من به‌جای اینکه لذت ببرم از این سبک مورد توجه واقع شدن نیام الگویی بشم از باورهای مناسب که با استفاده از قوانینی الهی خیلی راحت و سریع به همه چیز برسم؟

        پیشنهاد می‌کنم اگر دوره کشف قوانین رو ندارید از خدا بخواهید که هدایتتون کنه به سمت این دوره چون برای خود من تو همین 2-3 جلسه اولی که بارگذاری شده خیلی از سوءبرداشت‌هایی که در مورد قانون داشتم را داره برطرف میکنه. اینکه ما یه خواسته‌ای رو داریم اما بهش نمی‌رسیم به این دلیل نیست که این خواسته نشدنیه، طبق قانون بدون تغییر خداوند تمام خواسته‌های ما از خوراک هر روزمون گرفته تا رسیدن به تارگت‌هایی که هر کس برای خودش طراحی میکنه به جهان ارسال و پاسخ داده شده، اما اینکه چرا ما بهش دسترسی نداریم به این خاطره که همچین سدهای ذهنی و ترمزهایی در مسیر خواستمون وجود داره و راهش این نیست که فشار آب پشت سد رو زیاد کنیم راهش اینه سد رو از بین ببریم.

        وقتی می‌خوام در مورد احساس لیاقت داشتن نعمات مختلف رو برای خودم منطقی کنم به خودم میگم ببین مثلاً تو فلان خواسته رو داری و اغلب میبینی که افراد زیادی هم هستند که خواسته مشابه تو را دارند. بنابراین رسیدن به این خواسته امکان‌پذیره یعنی به خودم میگم که اگر قرار نبود که تو این خواسته رو داشته باشی پس اصلاً چرا داری میبینی الگوش رو؟ تو خواسته رو فرستادی و جهان هم داره بهت الگو نشان میده که می‌شود. حالا تو بعضی از مثال‌هایی که در قرآن هست بعضی اتفاقات چون قبلاً دیده نشده مثل بچه‌دار شدن حضرت ابراهیم یا ذکریا که به‌طور مثال خداوند به‌عنوان نشانه به ذکریا میگه که تا سه روز با کسی صحبت نکن، میشه اینطور برداشت که این روزه سکوت خودش به‌نوعی کنترل ذهن محسوب میشده و خداوند از ذکریا می‌خواد که این کار رو انجام بده تا اجازه نده باور مردم بهش غلبه کنه و براش ترمز اینجاد کنه و مانع تحقق این امر بشه.

        یعنی مهم‌ترین راه ایجاد این باورهای درست کنترل ورودی‌های ذهنه. اینکه به خودمون ارزشمندیه خودمون رو گوشزد بکنیم، فکر کنیم به اینکه این افرادی که در ذهن ما افراد بزرگی هستند چه مسیری را دنبال کردند و چه ارزش‌هایی را به خودشون گوشزد کردند.

        یکی از کمک‌های بزرگ قرآن برای منطقی سازی لیاقت نعمت‌ها و آسانی دستیابی به خواسته‌ها اینکه خداوند انسان را خلیفه خودش بر روی زمین قرار داده. یه خلیفه ماهیتش چه؟ چه امتیازاتی داره و چه اهدافی رو دنبال میکنه؟

        ماهیت یک خلیفه نمایندگی قدرت و الگوسازی است. خداوند این قدرت را به انسان داده تا نماینده و الگو باشه. ثروت، سلامتی، عشق، خوشبختی کامل خداست و ما به‌عنوان نماینده این خدا باید تجلی این قدرت‌ها باشیم. چرا فکر می‌کنیم اگر قدرتمند باشیم زورگو میشیم؟ مگه خدا قدرتمندترین نیست؟ مگه خدا به کسی زور میگه؟ چرا فکر می‌کنیم که اگر ثروتمند باشیم انسان نامناسبی میشیم؟ مگه خدا که صاحب همه چیزه موجودیت نامناسبیه؟ چرا فکر میکنیم که اگر خوشبخت باشیم و لذت ببریم حق دیگران ضایع میشه و انسان درست انسانیه که همدردی کنه با دیگران؟ مگه همه ما رو خداوند خلق نکرده؟ مگر خداوند به همه ما به یک اندازه نزدیک نیست؟ یعنی ما دلمون بیشتر از خدا برای بنده‌هاش میسوزه و آگاه‌تریم به چیزهایی که در درون افراد میگذره؟ پس کاملاً منطقیه که هر چقدر قدرتمندتر، ثروتمندتر، سلامت‌تر، شادتر و خوشبخت‌تر باشیم به خداوند نزدیک‌تر شدیم. فقط یه آدم ثروتمند میتونه درک کنه که ثروت چه لذت و قدرتی داره، فقط به آدم سالم میتونه بفهمه این سلامتی چقدر ارزشمنده، فقط یه آدم عاشق میتونه بفهمه که عشق چه مزه‌ای داره، به همین‌خاطر هر چقدر که پرتر میشیم بیشتر میفهمیم که در مقابل عظمت رب چقدر ضعیف هستیم و این ما را به خداوند نزدیک‌تر میکنه. خداوند از ما می‌خواد که عبدش باشیم و در ازاش همه چی بهمون میده. آخه کدوم اربابی بدون هیچ کاری مزد میده به کسی؟ غیر از خدا مگه کسی هست اصلاً؟

        همه این نگاه‌ها باعث میشه برامون منطقی بشه که ما لایق هستیم، اگر قرار نبود که من تجربه کنم چیزهایی که می‌خواهم را این دم به بازدم نمیرسید پس حالا که رسیده به این معناست که من دارم به ارزشی را به این جهان اضافه می‌کنم پس هستم پس باید داشته باشم، یعنی یکی دیگه از مهم‌ترین پاشنه آشیل‌های خودم در بحث دریافت نعمت‌ها این بوده که حق خودم ندونستم داشتن خیلی از خواسته‌هام را به این دلیل که اگر من داشته باشم یا راحت بهش برسم شاید درست نباشه.

        به همین دلیل این دوره خیلی به من کمک کرد که این سوءبرداشت‌ها رو اصلاح کنم و فرایند باورسازی رو بهتر بفهمم و اجرا کنم.

        امیدوارم که هر جای هستی شاد و پیروز باشی دوست من

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
        • -
          ناعمه احمدی گفته:
          مدت عضویت: 1279 روز

          سلام به شما دوست عزیز آقای مقدم، من سپاسگزار محبت تون هستم ک این پیام ارزشمند و این آگاهی هارو نوشتین. راستش من این جواب رو قبل از دیدن فایل استاد نوشته بودم و اصلا من دیوانه این فایل استاد عزیز شدم دونه ب دونه اش برای من بود، خشکم میزد بغضم میگرفت و فهمیدم احساس عدم لیاقت چه ها ک نمیکنه. و وقتی می نوشتم و کندوکاو میکردم رفتارهام رو توی شک بودم لحظه ای ترسیدم ولی گفتم نه خدایی ک هدایتت کرده به جواب مسئله ات پس توی طی این مسیر کنارته و باهم حلش میکنید نترس و واردش شو. و عاشقانه درخواست هدایت ب این دوره رو دارم چون مطمئنم باعث روون تر شدن چرخ زندگی ام میشه.باعث میشه با سرعت بالاتری به خواسته هام برسم.

          این سوالاتی ‌ک نوشتین برای کندوکاو خودم عالی بود. چرا برای این ذهن منطقی شده که تو لیاقت این نعمت را نداری؟ من درک زیادی نتونستم داشته باشم ولی در حین پاسخ ب این سوالات حدود 8 الگو اومد تو ذهنم گفتم چرا فکر میکردم نه اونا فرق دارن با من، بعد میرسیدم ب فرد بعدی می دیدم اتفاقا شرایط اش از من هم پایین تر بوده و همش برمیگشت به اینکه اون افراد اعتمادبنفس بالایی داشتن( اینو از رفتارهاشون تشخیص میدادم) خودشون رو دوست داشتن و احساس لیاقت داشتن.

          در مورد پیامبرا گفتین متوجه برداشت اشتباه خودم شدم چرا فکر میکردم همیشه پیامبرا انسان های معصوم و مظلومی بودن؟ مگر انسانی ک قوی و باعزت نفس نباشه میتونه به این حد از موفقیت و ثروت و پیروزی و مبارزه علیه کفار برسه ؟ بله اونها همه شون انسان های قدرتمند و قوی بودن( از شجاعت ابراهیم موسی و محمد ) ، احساس ارزشمندی بسیاری داشتن( یوسف و سلیمان) خودشون رو باور داشتن.ولی توی مدرسه به ما گفتن رو سر انبیا خاک می ریختن بهشون توهین میکردن هیچی نمی گفتن.

          رسیدن به هر خواسته ای امکان‌پذیره یعنی به خودم میگم که اگر قرار نبود که تو این خواسته رو داشته باشی پس اصلاً چرا داری میبینی الگوش رو؟ تو خواسته رو فرستادی و جهان هم داره بهت الگو نشان میده که می‌شود. چه باور زیبایی از این دید ندیده بودم اش، کاملا درسته چون جهان داره هل مون میده میگه ببین اینم هست این یکی هم داره اینم تونسته فقط تایید و تحسین کن و بخواه ک توهم داشته باشی. در مورد قرآن گفتید کاملا درسته قران خودش به ما یاداوری میکنه که ارزش وجودی مون رو بیاد بیاریم خودش گفته ما کرامت بخشیدیم به انسان ها، قرآن خوندن یک آرامش بینظیری ب آدم میده تمامش مرور قوانین عه با خیالی جمع و آسوده. تمامش توحیده و توحید، امشب من هدایت شدم ب سوره احزاب و البته بعد از خواندن تفاسیر (شان نزول آیات) درک بهتری پیدا کردم دیدم خدایا یعنی کوچک ترین نکته برای زندگی عالی رو قرآن بیان کرده نمیتونم بگم درک زیادی پیدا کردم ولی عاشق خوندن اش شدم. بیشتر آیاتش فقط بوی توحید میده مفهوم فقط روی الله حساب کردن رو میده.

          باز هم ممنون و متشکر. در پناه الله موفق و ثروتمند باشید.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    نجمه 🤍 گفته:
    مدت عضویت: 1156 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم بانو نازنین و دوستان گرامی

    اول از همه خداروشکر که آماده شنیدن و دیدن این دو کلیپ زیبا بودم

    چقدر این جملات طلایی و ناب هستند میخوام مثالی از خودم بزنم که باورها واقعا همه چیز هستند

    من دارم برای کنکور میخونم 7سال هست که پشت کنکورم وبشدت خواستار رسیدن به رشته پزشکی هستم و کلا اینکه بتونم در کنکور با درصدهای فوق‌العاده عالی قبول بشم و در این 7سال تلاش فیزیکی من کم نشده که هیچ زیادتر هم شده و درونم بشدت خواستار این هدف است اما طبق حرف استاد اصلا مهم نیست که شما چقدر تلاش فیزیکی انجام میدید یا چقدر دوست دارید که به هدفتون برسید وقتی باور محدود دارید شما هیچوقت به خواستتون نخواهید رسید اما در عوضش من پسر عموم با رتبه 86 با اینکه سال اول بود هم با کمترین تلاش با چندماه درس خوندن تونست به این هدفش برسه ،من واقعا دنبال رسیدن به هدفم بودم که با استاد و این مسیر آشنا شدم و اصلا تازه تا حدودی فهمیدم باور چیه و دلیل این‌همه بالا وپایین شدن من بخاطر چیه .

    در مورد حرفهای استاد هم من وقتی روی باورها کار کردم و فهمیدم که همه چیز باور هست واقعا لیزری شروع به کار کردن کردم من بشدت ذهنم راجب درس زیست شناسی مقاومت داشت و طبق تجربیات قبلا ام اصلا فک میکردم درصدبالا برای زیست خیلی سخته .اما اومدم الگو ها رو پیدا کردم و گفتم که ببین تو قبلا مسیرت متفاوت بوده پس نتیجه الان تو ربطی به گذشته ات نداره و شاید باورتون نشه به شکل عجیبی خوندن این درس برای من شیرین ،ساده، آسون وراحت شد و من به درصدهای 80درصد هم رسیدم گاهی وقتا اصلا مرور هم نمیکردم و داخل آزمون ها به راحتی تا 60درصد میزدم اما امان از کمبود اعتماد بنفس و عدم لیاقت ، ،داخل ذهن ام میومد که نجمه اینهمه هم نباید راحت باشه تو خیلی راحت داری این درس رو میفهمی و درصد خوب کسب میکنی و ببین این آزمونها خیلی راحتن و طبق یه فایل دیگه استاد که در مورد بازی پینگ پنگ صحبت می‌کردند و درسهاش برخلاف این بازی کمی زمان میبره که ما بفهمیم نتیجه عدم لیاقت رو ،و من بعد از مدتی اومدم آزمون کار کردم دیدم اصلا من بزور دارم درصد 25رو میزنم گفتم بابا من که همه رو بلدم نشستم دیدم بله من این افکار رو در ذهنم داشتم و اومدم روش کار کردم و باورهای مناسب ساختم شاید بازم باورتون نشه به طرز عجیبی آزمون ام رو 45درصد زدم جا داشت که عالی تر بزنم اما این پیشرفت فوق‌العاده بهم این گفت چقد باورهای ما همه چیز هستند .

    و مهمترین چیزی که متوجه شدم اینکه ((باید هرلحظه بخودم بگم که باید باور بکنم که باورها مهمترین چیز هستند و بپذیرمش به عنوان اصل ))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  7. -
    سید سجاد موسوی گفته:
    مدت عضویت: 1229 روز

    بنام خدا مهربان

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم،.

    واقعا این فایل بهترین هست و کلی آگاهی دریافت کردم واقعا احساس لیاقت خیلی مهم که هر آدمی باید هر جوری که هست اول باید خودشو دوست داشته باشه تا بعد دیگران اون رو دوست داشته و به خودش اجازه بده که بابا تو با ارزش هستی و باور کنه که بهترین ها رو میتونه داشته باشه فقط ذهن شو عوض کنه و باور کنه که اصلا مدرک دانشگاهی و صورت و قد اصلا مهم نیست مهم اینکه دورنت چیقدر زیبا هست چیقدر باور های خوب داری و چیقدر به خودت افتخار میکنی که وجود داری و تا زمانی که ذهن تو کدنویس کنی و باور تو درست نکنی هیچ وقت نتیجه هم نمیگیری خدا رو صد هزار مرتبه‌ شکر که به این فایل هدایت شدم یک هفته پیش دوره کشف قوانین زندگی رو خریدم واقعا بچه ها بهترین دوره هست که من به هر آدمی که با قانون آشنا هست یا نیست پیشنهاد میکنم که این دوره رو تهیه کنید اگر واقعا میخواهید که زندگی تون تغیر کنه واقعا این دوره بهترین دوره هست که استاد با عشق داره بروز رسانی میکنه و اینقدر قشنگ توضیح میده که آدم به راحتی می‌فهمه که کجای ذهنش ایراد داره و با تمرین های که خانم شایسته عزیزم توضیح میده واقعا اگر آدم بدونه شک روی این دوره کار کنه صد در صد نتیجه میگیره.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر که سنتش هیچ وقت تغیر نمیکنه و هر کسی که در مدار باشه آگاهی ها رو دریافت میکنه

    انشاالله که همیشه شاد و سلامت ثروتمند در دنیا و آخرت باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1247 روز

    درود، عجب فایل پر از اگاهی بود سپاسگزارم از شما استاد…

    من این محصول رو فعلا ندارم و دوست دارم داشته باشمش و فکر میکنم یکسری ترمز هایی هم توی ذهنم برای داشتنش وجودداره ک باید ورشون دارم

    اما قبل از اون

    من متوجه شدم برای انجام همین تمارین هم یکسری ترمز دارم ک اصلا جلومو گرفته ک پاشم و ترمز های خواسته هامو دربیارم :/ تعدادی از اونهارو مینویسم و با دلایل منطقی سعی میکنم حذفشون کنم

    حذف ترمز ها:

    1.من لیاقت رسیدن به خواسته های فراوان رو ندارم در نتیجه اصلا خواسته ایی ندارم×

    اولا اینکه جهان جوری تعبیه شده که ما خواسته های فراوان داشته باشیم و اونها راحت محقق شود چرا؟ چون باعث پیشرفت و رشد جهان میشه خواسته هامون.

    دوما وقتی خدا منو در این مسیر قرار داده صد در صد این نشون میده ک من باید خواسته های زیادی داشته باشم و اصلا خواسته زیاد باعث میشه پیش خدا هم محبوب تر بشوم

    در نتیجه من با قدم برداشتم برای خواسته هام و برداشتن ترمز هام اولا خیلی سریع بهشون میرسم

    دوما نزد خدا محبوب تر میشم

    و سوما روز به روز خواسته هام و درخواست هام بیشتر میشه درنتیجه دستاورد هام بیشتر میشه و جهان گسترس پیدا میکنه این نشون میده من لایقشم

    و اصلا خدا جهان رو مسخر ما کرده تا فقط ما به خواسته هامون برسیم

    “” “” “” “” “” ”

    2.چون دقیق و منظم برنامه ندارم اصلا شروع نمیکنم

    این باور غلطه چون اگر من دقیق و منظم برنامه داشتم اصلا باعث گیجی بیشتر من میشد چون به اندازه کافی تجربه کسب نکردم و برنامه دقیق از تجربه کسب کردن میاد و تمرین و تکرار کردن هی باعث بهبود میشه وکرنه اگر منتظر برنامه عالی باشم حتی دوره رو بخرمم باز میخام دوره های دیگ رو داشته باشم و این باعث کمالگرایی دو چندان میشه پس من شروع کنم برنامه خوب درست میشه

    “” “” “” “” “” “”

    3.این کار امکان پذیر نیست و یا بسیار سخت و طاقت فرسا است

    خب سه مورد در موارد بالا گفته شده

    اول: امکان پذیر بودنش:

    چون سیستم جهان جوری تهیه شده که اراده کنی، میشود پس تنها چیزی ک باعث شده نشود ترمز هاست و هزارتا مثال دیدیم از افراد مختلفی ک توی یک زمینه مهارت مشابه داشتن اما یکی صد برابر دیگری نتیجه گرفته چرا؟ چون اصلا ترمزی نداشته راجب اون موضوع این نشون میده ک بحث ترمز ها چقدر دقیق هس

    دوم: سخت بودنش

    اولا برداشتن ترمز ها وقتی دلایل منطقی بیاری اصلا سخت نیست دوما الان اینقدر الگو زیاد شده توی سطح اینترنت ک ما خیلی راحت میتونیم ترمز هامون رو از هرجنبه ایی ورداریم یکی از الگو ها هم خود استاد هستش

    سوم: درمورد طاقت فرسا بودنش

    هم باید یک تجدید نظری بکنم اخه چی ازین لذت بخش ک شما یک مسئله ایی رو حل کنی و بلافاصله بعد حل کردنش دنیای از تجربه خوب اعم از روابط و همه چی توی زندگیت بیاد از طرفی هرچی بیشتر پیش بری میفهمی ک کاملا زندگیت دست خودته و دیگه میشینی و صبح تا شب کد های ذهنیت رو تنظیم میکنی از بس لذت بخشه

    4.نه خواسته هامو دقیق میدونم نه ترمز هامو

    خب اازونجا ک رسیدن به خواسته های ها و برداشتن ترمز هامون کمک میکنه ک جهان پیشرفت کنه درنتیجه خداوند و سیستمش همه جوره از در و دیوار من رو هدایت میکنن که 1. خواسته هامو واضح بدونم و 2. ترمز هاشو شناسایی کنم و ازین بابت خیالم راحت باشه و فقط کافیه من قدم بردارم خداوند پاسخ میدهد.

    5.میترسم این روش روش اشتباهی باشه و وقتمو هدر بدم

    خب اینجاست ک من باید ی سوالی از خودم بپرسم. این روش نه! پس چی؟ اصن مگه کاری مهم تر حیاتی تر و با اهمیت تر از برداشتن ترمز ها و شناسایی خواسته هست توی زندگی، خدا مارو برای همین اصلا خلق کرده بهترین کاری ک میتونم با تایمم انجام بدم اینه ک تمرین هارو انجام بدم.

    6.میترسم انجام بدم و نتیجه نگیرم

    استاد عباسمنش و اینهمه افراد توی سایت این آموزه هارو انجام و به نتایج بعضا بسیار عظیمی رسیدن این نشون میده ک قانون برای همه یکسان عمل میکنه و ساز و کار جهان یکی هستش اما. بحث اینه ک تو طرف خودتو درست انجام بدی تو با ایمان کامل طوری ک به قول استاد این آموزه ها برات وحی منزل باشه اینارو انجام بدی وگرنه جهان ک برای همه یکی هست و این از عدالت خداوند به دور هست ک برای بعضی نتیجه حاصل شه و برای بعضی نه اگر نمیشه ببین مشکل درونیت چیه. و اینو بدون اگه درست عمل کنی صد در صد نتیجه خواهی گرفت

    7.عجله دارم و فکر میکنم باید یک روزه همه کارا و ترمز هارو وردارم و خواسته هام و شناسایی کنم و قانون تکامل رو رعایت نکنم

    قشنگی و زیبایی جهان به تکاملش هست و لذت بردن از مسیر و وقتی بیفتیم تو مسیر همه چیز خیلی قشنگ بهمون گفته میشه و اصلا از این بابت نباید فکر کنم ک یک روزه همه ترمز هارو شناسایی کنم اما هرروز تا جایی ک بتونم روی خودم کار میکنم و فارغ از مقصد از مسیر لذت میبرم و جهان خودش بقیه کارها انجام میده و الهامات رو بهم میرسونع

    8.وقتی حسش باشه تمرین میکنم

    خب این ترمز میشه گفت یکی از پاشنه های اشیل هست اما طبق تجربه ایی ک خودم. بارها داشتم به طرز معجزه آسایی وقتی حسش نبوده تمرین کنم ولی رفتم و تمرین کردم وقتی ک افتادم روی دور تمرین حس های بی حوصلگی و کسلی خود به خود از بین رفتن و جایگزین اونها حس عزت، نشاط، شادی تمام وجودمو فرا گرفته و فقط کافیه تا 3 بشمریم و خودمون رو بندازیم توی تمرین

    این بود بخشی از ترمز هایی ک حتی نمیزاشت من تمرین بکنم و ترمز های خواسته هامو بردارم

    خدای متشکرم که به من ترمز هامو گفتی و الان شور و شوق فراوانی تمام وجودم هست تا برم و تمارین رو انجام بدهم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  9. -
    فرحناز کریمی گفته:
    مدت عضویت: 1075 روز

    گذشته‌هایت را ببخش.

    زیرا آنان همچون کفش‌های کودکی‌ات نه تنها برایت کوچک هستند،

    بلکه تو را از برداشتن گام‌های بزرگ باز می‌دارند.

    سلام و درود بر استاد عزیزم وخانم شایسته مهربان

    چقدر آگاهی ،چقدر نکات بی نظیر به قول معروف استاد دست مریزاد عالی بود

    چندین بار امروز این فایل را گوش دادم ،فایل قبلی وکامنت های بی نظیر فایل قبل کتابی بی نظیر بود برای من

    اما این فایل کامل و جامع ،هزاران بار گوش بدهیم کم

    استاد من از تجربه زندگی خودم بگویم این فایل من را به سال 1380برد خیلی دوست دارم تجربه زندگیم را برای دوستانم بنویسم

    من فرحناز دختر اول یک خانواده شش نفری پدرم از لحاظ مالی ضعیف وزندگی ساده

    اما فرحناز با روحیه کودکانه اما بلند پرواز ،یادم دیدگاه من برای زندگی در اون سالها خیلی فراتر از افکار م بود وهمیشه تصوراتم زیبا بود در حالی که شرایط زندگی ما ضعیف بود

    استاد در سن نوزده سالگی بلند نظر بودم اما خانواده و اطرافیانم بر عکس من فکر می کردند و هر زمان موقعیت ازدواج برای من پیش می آمد ،صحبت میشد باید قانع باشی وشرایط زندگی خودت را در نظر بگیری اما من دید گاه دیگری داشتم. ومی گفتم من زندگی زیبایی از خدا می‌خوام

    استاد جان دایره گردون زندگی گشت و انسانی در مسیر من قرار گرفت از لحاظ مالی عالی و مهربان و عاشق ومن ازدواج کردم زندگی زیبا ،شادی ،عشق ،همه چی اوکی یادم زندگی من شده بود زبانزد فامیل و محله دوستان ،می گفتند اگه کسی خوشبخت شده اونم تو هستی

    نمی دونم استاد اما ترس از دست دادن عشق در من شکل گرفت فکر های اشتباه که مبادا من اون را از دست بدم ،من لایق این همه خوشبختی هستم یادم حرفهای اطرافیانم ترس را در وجود من کاشت ودقیقا یک سال از زندگی من نگذشته بود که همسرم در اثر سانحه تصادف فوت کرد وزندگی رویایی من تمام شد وهمه چیز یک شبه فرو ریخت ،ترس هام دیگه با اون اتفاق تمام شد،ترس از دست دادن ،ترس جدایی ،ترس این همه خوشبختی

    نمی خوام از گذشته بگم می خوام بگم اون چیزی که ورودی شد به ذهنم برام رقم خورد

    یک سال در تنهایی خودم زندگی کردم واز همه دور شدم یادم خوب فکر کردم و گفتم تو با خودت چه کردی اون همه دیدگاه عالی چی شد چرا خودت را دادی دست افکار همه گذشت تمام ناراحتی و سنگینی این غم من را قوی کرد

    دوباره تصمیم گرفتم ویادم اولین تغییر خودم بیرون اومدن از لاک تنهایی ورفتم آموزش رانندگی و تصمیم گرفتم ادامه بدم

    در سن بیست ویک سالگی دنیای تاریکم را عوض کردم و گفتم زندگی رویایی خودم را می سازم

    چند ماهی گذشت و به خاطر زندگی خوبی که قبلاً داشتم یکی از دوستان فردی را معرفی کرد ومن با ایشون صحبت کردم و چندین بار ایشون را دیدم وبا دید گاهی که داشتم در حالی که یادم خانواده‌ام راضی نبودند ولی من تصمیم را گرفتم وبا ایشون ازدواج کردم استاد زندگی زیبایی ساختم الان بیست سال دارم با همسرم زندگی میکنم عالی موردی نمونه ،زندگی خودم را این بار ساختم و تمام ورودی های ذهنم را روی تمام افکار دیگران بستم و خودم را به خدا و الهامات قلبم سپردم ثمره این زندگی زیبای سه فرزند موفق وعالی

    خدا را شکر میکنم

    استاد می‌خوام بگم تمام حرفهای شما درست اگه مواظب ورودی ها ونجواهای ذهنت نباشی آنوقت افسار زندگیت را به ذهنت می سپاری و دیگر تو کاری نمی توانی بکنی الان 43سال دارم ولی زیبا و شاد زندگی میکنم از زمانی که با شما آشنا شدم حدود پنج سال وقتی آموز های شما را می شنوم به خودم می بالم ومی گویم آفرین تونستی دوباره زندگی بسازی زیبا تر از اون زندگی قبل اما با آگاهی بیشتر وفا غ از ترس های بیهوده فارغ از وابستگی فارغ از سپردن دل به واگو یه های دیگران دور شدن از تمام افکار بیمار وزندگی که خودم ساختم زیبا و عالی

    استاد این تجربه من بود

    امروز با گوش دادن به این فایل زیبا تون در س های بیشتری گرفتم

    خواستم تجربه ام را بگویم به دوستانم که من هم روزی تر سیدم اما با ترس هایم مقابله کردم وارد تر س هایم شدم‌وباورش کردم و به قلبم رجوع کردم وباورش کردم که برایم دوباره زندگی میسازه زیباتر از زندگی گذشته ام ،ونعمت های بیشتری به من هدیه داد

    با تمام وجودم سر تعظیم بر درگاهش می گذارم وستا یشش میکنم که با امید به خودش وتوکل بر عظمت بی گرانش ظرفی بزرگتر ونعمت هایی زیباتر در زندگیم جاری کرد

    به امید خودش قدم بر دارید که همیشه با شما قدم بر می دارد

    استاد ممنونم از شما از خانم شایسته به امید روزی که در پرادایس زیبا مون میزبان شما عزیز گرامی وخانم شایسته باشم در کنار دوستانمان

    شهرکرد ،پل زمان‌خان ،روستای زیبای هور ه

    به امید دیدار شما عزیز مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  10. -
    الهه امینی گفته:
    مدت عضویت: 985 روز

    سلام و خدا قوت به شما استاد عزیز و خانم شایسته دوست داشتنی

    هر چند که حرف راجع به گاز و ترمز بسیار زیاده اما دلم میخواد ازتون تشکر کنم که شما با این آموزش هاتون غوغا به پا کردید ،استاد تخفیف چیه قیمت اصلی چیه این حرفا این صوت اینها کلام خدا هستند و قوانینش در اون جاری هستن میدونید خیلی درسم خوب بود ولی یه بار تقلب کردم اونم از روی کتاب که بتونم نمره کامل بگیرم شما انگار در مسیر تعالی شدنم همون کتابی هستید که بازش کردم تا نمره کامل بگیرم شما دارید راه سعادت رو نشون میدید من از فایلهای دانلودی شما با شاید حدود یه ساعت در روز کار کردن توی همه جنبه ها نتیجه گرفتم زندگیم زیر و رو شده چطور بگم ازتون ممنونم چه کلامی واقعا می‌تونه این محبت شما رو سپاس بگه

    خیلی دوستتون دارم و ازتون ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: