چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1 - صفحه 32 (به ترتیب امتیاز)

1158 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نیلوفر افشون گفته:
    مدت عضویت: 1467 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم نازنین این فایل هدایت من بود و برای من درست زمانی که احتیاج داشتم بریم سر اصل مطلب:

    چه هدفی انتخاب کردم نرسیدم بهش با تلاش فراوان: من نزدیک به چند ساله که باید یک نرم افزار معماری یاد بگیرم ولی تا پارسال می گفتم باید یادش بگیرم ولی واقعا هیچ کاری نمیکردم از پارسال دوره اتلاین گرفتم ار کارم امدم بیرون که با تمرکز 100 درصد بتونم کار انجام بدم و یاد بگیرم استاد من هرچی تلاش میکردم که بتونم این دوره به پایان برسونم نمیشد هرکاری میکردم نشد رهاش کردم عید یکی ار هدفهام گداشتم گرفتن مدرک و اموزش دیدن این دوره از اول خرداد ماه دارم دوره میرم میتونم بگم همه جور تلاش همه طور وقتی برای کار کردن دارم میزارم من توی خوابم دادم تمرین میکنم ن بیرون ن جایی 24 ساعته پای کارم و اخرش وقت کلاس که میشه من با اینکه همه فکرم وقتم گذاشتم سر این کار نتونستم تمومش کنم با اینکه عاشق رشته نرم افزارم ولی واقعا دارم به سختی جلو میرم و قشنگ حس میکردم که یه جای کار میلنگه چرا بقیه از من وقت کمتری میزارن و کاراشون تموم میشه و به خوبی منم میشه ولی من قشنگ چتد برابر توان انرژی میزارم اخرشم هیچ

    یک هدف دیگه ای که چند ساله دارم داشتن رابطه ایده الم هستش که اصلا نشده استاد کسی که میاد ویژگی هاش خیلی نزدیکه ولی یهویی بی دلیل من رابطه تموم میکنم بعدشم پشیمون میشم و بعدش گفتم باید تلاش کنم برای اخرین نفر که پسره خیلی تلاش کرد با من تو رابطه باشه هم من همه طوره ولی نشد یعنی من قشنگ 6 ماه تلاش کردم بتونم نشد و این اقا هم کلی تلاش میکرد برای با من تو رابطه بودن این قشنگ میدیدم که دو طرف دارن تلاش میکنند ولی اخرش هیچ نمیشه

    یا وقتی سر کار بودم استاد به هدفم کار رسیدم ولی هرچی تلاش میکردم توش بهتر بشم یا پول بیشتر به دست بیارم چون کار بازار بود و درصدی سر پروژه ها اصلا نمیشد به من اولش قول سر پروژه و کار دادن استاد میدیدم من هرکاری هرچیزی که میگن انجام میدم و یه چیزی میشه من نرم سر پروژه من حتی بیشتر تایم کاریم میوندم که کار تموم کنم و بعد برم ولی بازم خبری از پول بیشتر و پروژه نبود

    کسایی که به هدفشون رسیدن راحت تر:

    سر کلاس نرم افراری که میرم قشنگ میبنم که بقیه به تفریح گردش کار میرسن و تمارینم انحام دادن سوالم ندارن و اوکی هستن ور واقعا همه چیر همه کار باهم دارن

    سر روابط میبنم که بعضی ار دوستام به شخصی که عاشقش بودن حتی عشق بچگی رسیدن وازدواج کردن یا سر کار بعضی از دوستانم هم رشته من بودن دارن تو شرکت های معماری کار میکنن به راحتی و سر پروژه هم میرن لذت هم میبرن

    چه ترمز هایی دارم؟

    احساس میکنم چه توی روابطم چه کارم و نرم افزار خوب نیستم همش احساس میکنم از بقیه کمترم باید باهوش تر باشم باید زیبا تر باشم

    یا اکه عاشق کارت هستی باید تمام زندگیت بشه اون کار خرید معنا نداره ازدواج تفریح سفر همه عشق تو اون کاد این چیزا برای کسی نیست که عاشقه نرم افزار معماری سخت سنگین من توانایی انجام یا کار کردن ندارم پس باید چند برابر بقیه کار کنم تا بفهمم

    باید تو همه چیر همه کار خوب بی نقص باشم

    و بزرگترین ترمزم مقایسه کردنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    شهلاحیدری گفته:
    مدت عضویت: 1293 روز

    سلام استاد عزیزم،مریم بانوی من ودوستان نابم

    این بار خواستم،دیگه خیلی زمان ندم برای کامنت نوشتن،واون چیزی رو که بعد از شنیدن گفته های استاد ،به ذهنم میاد بنویسم،چون حس میکنم، این مورد هم شده برام یه جورایی پاشنه آشیل،که وسواس گونه با کلمات بازی نکنم ودریا دلانه تر بنویسم..

    من از بچگی به دلیل موقعیت خانوادگیم،همیشه تنهایی مطلق رو حس کردم،پدر ومحبت پدر رو اصلا به چشم ندیدم،تک فرزند بودم،وخبری هم از خاله وعمو ودایی ،عمه نبود..

    دوستان کمی هم در مدرسه داشتم،این تا زمانی که همیشه شاگرد اول بودم عالی بود،ولی دوست پیدا کردن تو مدرسه بی موقع و وابسته شدن،باعث شد،تایمی رو که طلایی بود برای قبول شدن در دانشگاه،از دست بدم…

    رسیدم به مرحله ای،که برای فرار ازین تنهایی،وچون بیماری مادرم هم بشدت آزارم میداد،تن به یک ازدواج زود هنگام بدم،که از ریشه وبنیان اشتباه بود.

    هنوز سال سوم دبیرستان بودم، که وارد زندگی زناشویی شدم

    سه سال دوران عقدمون زمان برد،ومن در طول این سه سال،به اشتباه خودم پی برده بودم،ومدام در تلاش بودم ،که جدابشم،وبا مخالفت شدید همسر سابقم روبرو می‌شدم

    اشتباه پشت اشتباه

    به قول استاد از یک طرف پام روی ترمز بود ازیک طرف روی گاز

    هر چه تلاش میکردم به در بسته میخوردم

    تااینکه علی رقم میل باطنیم،خدا اولین فرزند رو به ماداد،بماند که برای بدنیا نیومدنش هم چه کارهای بچه گانه ای کردم،وهم به وجود خودم آسیب رسوندم، وهم به بچه ای که در راه داشتم…

    الان که فکرش رو میکنم،مو به بدنم سیخ میشه…بگذریم

    تو بدترین شرایط اقتصادی،روحی،زندگی می‌گذشت، که خبر از رسیدن بچه دوم داده شد،در عین ناباوری من

    دیگه فقط خودم مونده بودم،و ذهن درگیر ،ولی دیگه اشتباه قبل رو تکرار نکردم،وگفتم هر چی برای دخترم جنگیدم که بدنیا نیاد،این یکیو حداقل با آرامش بیشتری حفظ میکنم

    خدا پسری به ما هدیه داد،پنج کیلو ودویست گرم

    سالم،زیبا،که تمام پرسنل بیمارستان دونه دونه میومدن ،وباهاش عکس میگرفتن

    این زندگی ادامه داشت،با دوتا بچه قدونیم قد

    با یک دختر وپسر فوق العاده زیبا وجذاب ودوست داشتنی

    ولی تو رابطه من وهمسر سابقم،اصلا حال خوبی وجود نداشت

    فقط به خاطر بچه ها روزگار رو سپری میکردیم

    اینقدر از هم دور شده بودیم،که من یادم نمیاد تو بیست سال زندگیمون،یکبار تو جایی دست همدیگرو گرفته باشیم

    ایشون بشدت به خانوادش وابستگی داشت

    اوایل من اعتراض میکردم، ولی بیخیالی رو سرلوحه خودم قرار دادم

    روز بروز سردتر ازهمیشه

    ده سال دوم زندگی رو تصمیم گرفتیم، که به خاطر بچه ها ،به تهران مهاجرت کنیم

    قرار براین شد که من وبچه ها،به تهران بیایم،وپدرشون هم به یک سال نکشیده پیش ما بیان

    این قرار ظاهری بود،چون ما داشتیم از همدیگه فرار میکردیم

    ازون یک سال، شش سال گذشت،ودیگه این اواخر طوری شده بود،که پدر بچه ها چهار ماه یکبار هم بزور ،پیش ما میومد

    من با نوشتن این مطالب،نمیخوام تمام تقصیر ات رو گردن این بنده خدا بندازم،قطعا من هم اشتباهاتی داشتم،خودم اقرار میکنم

    ولی ازون جایی که ما همیشه،وقتی تو اون لحظه زندگی هستیم،میخوایم بگیم فقط کار من درست کار طرف مقابل اشتباه،اگه قبول کنیم،وپذیرای اشتباهات خودمون،شاید که نه حتما،درهایی باز میشه برای حل درست مشکلات

    ماالان ،تقریباپنج سالی هست ،که توافقی جدا شدیم

    طول این پنج سال،قطعا یه وقتایی برمیگردم به گذشته،وفکر میکنم

    از جدا شدن پشیمون نیستم

    ولی یه جاهایی رو دوست دارم، برگردم وبا فکر الان زندگی میکردم،ببینم چطور جواب میداد..

    باورتون نمیشه،الان ایشون بهترین پدر دنیاست برای بچه ها،ویک دوست خوب ومطمئن برای من

    اینارو براتون عنوان کردم،زندگی رو که بعد ازبیست سال،دراوج ناباوری همه،ولی دراوج باور خودمون که باید تمام میشد،به پایان رسوندیم،که الان برسیم به اینکه دوستان قابل اعتمادی برای همدیگه بشیم،نه زوجی که بیست سال به زور واجباردر کنار همدیگه بودیم….

    اگه بخوام واقعا دوباره ،رابطه ای رو شروع کنم،خیلی درسهارو را یاد گرفتم

    ناگفته نماند،که شاگردی استاد ،برام مثل یک گنجینه بوده وهست وخواهد بود

    من دوباره متولد شدم

    تازه خودم رو پیدا کردم

    خیلی قبلنا تو درودیوار بودم،ولی الان خودم رو پیدا کردم

    من همیشه به صبور بودن مشهور بودم،ولی خودم میدونم که اون صبوری با تحمل کردن همراه بوده،ولی الان صبور هستم،در اوج آرامش،آرامش در کنار خدا

    یه وقتایی میگم ،باید الان این آرامش اتفاق میفتاده

    این تکامل رو باید طی می‌کردم

    44 سال از عمر من گذشته،ولی با تمام فراز ونشیبهایی که تو زندگیم داشتم،حال الان خودم رو با دنیا عوض نمیکنم

    دنیا جای خیلی قشنگی،وقتی قوانینش رو درک کنیم وعمل کنیم،وعمل کنیم

    از لحظه به لحظه زندگی باید لذت برد

    من بعضی وقتا بچگی دوتا فرزندم یادم نمیاد’چرا؟

    چون تو اون مقطع از زندگی لذتی نمیبردم،فقط انجام وظیفه بود

    دانشگاه برو،سرکار برو،کدبانوی خونه باش،زبانزد عام وخاص،ولی از خودت، وجودت ولحظه هات لذت نبر

    این حکایت خیلی از ما خانمهاست

    خیلی طولانی شد ببخشید

    فقط دلم خواست ،با شما استاد عزیزم،مریم زیبایم،وشما دوستان دردو دلی کرده باشم،دلی واز روی صداقت تمام

    خداروخیلی شاکر هستم،که اینقدر حالم با خودش عالی،که قدر تک تک لحظه هام رو میدونم

    برعکس خیلی ها،که فکر میکنن،اگه بعد ازبیست سال،زندگی بحث جدایی پیش میاد،دیگه همه چیز تموم

    خودم در وجودم اوج خوشبخت شدن رو حس میکنم،با تمام خواسته هایی که سالها تو وجودم،باهاشون زندگی کردم

    ومطمئن هستم،روزی به تمام رویاهام که شاید ازدید خیلی‌ها رویا باشه،ولی برای من تو ذهنم کاملا اتفاق افتاده،ولی به وقتش با اهلش اتفاق میفته…شک ندارم…

    خیلی دوستون دارم

    همگیتون رو به خدای قشنگم میسپارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      سپید گفته:
      مدت عضویت: 1834 روز

      سلام دوست عزیزم

      ازشما واقعا سپاسگزارم که تجارب زندگیتون رو برای مانوشتین

      بخشی از کامنتتون واقعا بهم تلنگر زد

      ما خانمها سعی می کنیم که کدبانو و مادری خوب و ادمی پرفکت در نظر دیگران باشیم و با ازار دادن خود سالهای عمرمان را بدون لذت سپری می کنیم

      بله واقعا درسته

      فشار اجتماع و ادمهابرروی یک خانم زیاده ماخانمها باید خودمون بفکر خودمون و ارامش و لذت هامون باشیم

      تحسینتون میکنم که دارید بروی خودتون کارمیکنیدزمان میزارید و دنبال رشدوپیشرفت خودهستید

      تحسینتون میکنم هم مادر موفقی هستید و هم توانستید ارتباط خوبی با همسرسابق تون داشته باشید

      امیدوارم خداوند همه مارو به مسیرهای زیباآسان و خوشبختی دهنده هدایتمون کنه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        شهلاحیدری گفته:
        مدت عضویت: 1293 روز

        سلام دوست نازنینم

        من هم از شما سپاسگزارم که وقت گذاشتین وکامنت من رو خوندین

        نوشته بودم که واقعا دلی نوشتم،قطعا همینطور بوده که به دل شما نشسته،دوست عزیزم

        سپاسگزارم از تحسینتون

        سپاسگزارم به خاطر تمام لطفتون

        قطعا بودن در سایت ،شاگرد استاد بودن،والگوی نازنینی مثل مریم بانو ودوستانی مثل شما،میتونه به ما کمک کنه،که خودمون رو بهتر پیدا کنیم،وقدر خودمون وتمام لحظه به لحظه مون رو بدونیم،وزیباتر زندگی کنیم

        شاید یه جاهایی به قول استاد ،اتفاقات به ظاهر بد هم بیفته،ولی من همیشه به نیت خیر میزارم وبا آرام کردن خودم،به خدا میسپارمش

        براتون بهترینهارو از خدای بزرگم خواستارم

        سلامتی،ثروت،حال خوب ومجموع تمام اینها، توکل فقط وفقط به خدا ولاغیر

        عاشقتم

        در پناه خودش باشی دوست نازنیم…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    بهاره دهقان گفته:
    مدت عضویت: 2243 روز

    سلام به استاد عزیز

    سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    1_ گرافیک دیزاینر حرفه ای بشم و از راه سایت های فریلنسری درآمد میلیون دلاری کسب کنم تا الان کلاس ها و آموزش های مربوطه مثل فتوشاپ،ایلوستریتور،طراحی لوگو و … دیدم ولی تمرینات خیلی کم انجام میدم هنوز بصورت حرفه ای انجام نمیدم تلاشم کمه بعضی وقتها خوبه ولی بعضی وقتها خیلی کمه یا اصلا

    2_زبان انگلیسی رو خیلی خوب یاد بگیرم نصفه رها کردم رفتم سراغ زبان آلمانی اون هم نصفه رها کردم الان هم دوست دارم دوباره انگلیسی شروع کردم ولی محکم و پرقدرت نمیخونم

    3_به امریکا مهاجرت کنم چون عاشق امریکا هستم هوای خوبی داره کشور آزادیه پراز فرصت ها خیلی قشنگه

    سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟

    اطراف خودم کسی ندیدم چندتا از بلاگرها در اینستاگرام میشناسم که واقعا از راه گرافیک به درآمد خیلی بالا رسیدن جوری مسلط شدن که تدریس هم می‌کنند

    سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟

    در مورد گرافیک تا حالا واسه هرکسی کار کردم بهم گفتن طراحی کن واست رزومه میشه من این کار زیاد انجام دادم و رایگان هم انجام دادم باعث شده نسبت بهش دلسرد بشم و تلاشم کمتر شده تا حالا از راه گرافیک درآمدکسب نکردم.یا اینکه میگن کسی پول واسه تبلیغات نمیده طبیعتا انگیزه ام کم میشه.

    واسه یادگیری زبان چون تکلیفم واسه مهاجرت مشخص نشده دوتا زبان آلمانی و انگلیسی کامل تمام نکردم من خیلی زیاد امریکا رو دوست دارم براساس تحقیقاتی که کردم امریکا خیلی سخت مهاجر پذیره قرار شد از راه مهاجرت به آلمان بعد از اینکه اقامت آلمانم درست شد بتونم از اونجا واسه مهاجرت به امریکا اقدام کنم از طرفی آلمان و دیگر کشورهای اروپایی خیلی سرده و من تحمل هوای سرد اونجا رو ندارم و زبان آلمانی خیلی سخته کلا منصرف شدم. و همچنان به اهدافم فکر میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    سیما کشاورز گفته:
    مدت عضویت: 1401 روز

    سلام به استاد عزیزم و سرکار خانم شایسته عزیز و سلام به همه ی دوستان عزیز

    سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    من برای شروع هر کاری در ابتدا بسیااااار تلاش میکردم ااااااما در برخورد با اولین مشکل سریع جا میزدم و غر میردم و من نمیتونم و این چه وضعی هست و خلاصه از این حرفها شروع میشد.

    در اکثر مواقع هم اون کارها بدون نتیجه میموند.

    از روزی که این فایل روی سایت قرار گرفت من مرتب گوش دادم و کامنت شما بزرگواران رو خوندم و شروع کردم به شخم زدن که مشکل کجاست

    بعد از چند روز حالا فهمیدم تمام این اتفاقات ناشی از باور عدم لیاقت هست

    خوب که فکر کردم متوجه شدم ریشه در دوران کودکی داره، من در خانواده ایی زندگی کردم که از لحاظ مالی خوب بود

    اما مادرم همیشه ما رو لایق چیزای خوب نمی‌دونست

    مثلا هیچ وقت به فکر لباس های خوب و شیک برایمان نبود و ما همیشه سرخورده بودیم

    این باور در ما چنان ریشه دوانده که عزت نفس مان را خشک کرده

    از آنجایی که لازمه موفقیت در هر کاری عزت نفس هست، من نتوانستم موفق باشم و تا آخر کار ادامه بدم و نتیجه رو ببینم

    اولش خیلی گریه کردم گفتم خدایا چه زندگی ای از من تباه شده تو این مدت، اما یاد حرف استاد عزیزم افتادم و گفتم از هر کجا که شروع کنیم از همون جا نتایج رو می‌بینیم

    گفتم احساس خوب=اتفاقات خوب

    گفتم به عوامل بیرونی توجه نکن و عوامل درونی رو دخیل بدون

    همچنین خوشحال از بابت اینکه مشکل رو پیدا کردم و میتونم به لطف الله، از آموزه های استاد بزرگوارم و کامنت شما دوستان وفادارم خودم رو بهبود بدم.

    خوب همسر من باغدار هست و من هم به کار کشاورزی بسیار علاقه دارم

    اما همیشه بخاطر باور غلط فکر میکردم زن و مرد هر کدام باید در محیطی جداگانه و با شغلی متفاوت کسب درآمد کنن

    با تحقیقاتی که کردم و همینطور با توجه به کار استاد عزیزمان و مریم بانو متوجه شدم که میشه افراد یک خانواده همه از یک شغل و در یک محیط کسب درآمد کنند.

    امیدورام که همه ی دوستان در آینده ای نه چندان دور به لطف الله و استاد عزیزمان دیگه هرگزززززز از باور مخرب حرف نزنیم

    و بیاییم چندین صفحه از تلاش‌های نتیجه دار و مورد دلخواه بگیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    خاتون حاجی وند گفته:
    مدت عضویت: 1993 روز

    سلام به اساتید عزیز و سلام به همه دوستان

    من دیشب این فایلو دیدم میخاستم کامنت بزارم که موکولوش کردم به امروز

    جالبه بدونید میخاستم کامنت بزارم در مورد مسئله م صحبت کنم که افتاد به امروز و امروز هم یعنی دقیقا نیم ساعت پیش از کارم اخراج شدم

    من کارم تولید محتواس و برای یه سایت معتبر در ایران مطالب خبری درج میکنم

    چندین ساله که شغلمه و بهش علاقمندم

    اما تو این سال ها شاهد یه سیکل هستم در این سایت ، گوگل بها میده ما میریم بالا اوج میگیریم کلی بازدید میگیریم و خوش و خرم و همه چی عالی

    گوگل یهو سایتا رو غربال میکنه و به این نتیجه میرسه ما رو از اوج بکشه پایین و انهدام

    تایمی که ما در اوج هستیم روابط با سردبیر و رئیس خوب پیش میره و من حس موفقیت آمیز بودن در شغلم دارم البته ناگفته نمانه که

    حس نمیکنم من خیلی تاثیری در این روند دارم چون بهم میگن مثلا سئوی سایت موفقیت آمیزه که محتوای تو بازدید میاره و من همیشه فکر میکنم که این کار خیلی ساده س و حقوقی که دریافت میکنم خیلی از سرم زیاده اطرافیانم بهم میگن برو بابا این چه کاریه تو داری نشستی تو خونه حقوق میگیری و ….

    تا اینجا باور غلط نالایق بودن

    بعد درست تایمی که سایتمون با سر زمین میخوره کارفرما اعتقاد داره که شما محتوای نامناسب درج میکنید جالب نیستن و بازدیدای سایت ریزش کردن و دوباره باور بلد نبودن ، باور ناکافی بودن و الکی حقوق دریافت کردن در من تقویت میشه

    الان یه مدته که باز ما در مسیر سقوط هستیم و نگم براتون که چقدر هر روز برام پیام میدن و انتقاد و اینکه چیزی بلد نیستی و از این حرفا از طرف کارفرما و سردبیر

    و امروز هم دیگه یه در واقع سوتی از من گرفتن و بعد از 6 سال کار از سایت اخراج شدم

    یه حال عجیبی دارم

    قبلا تلاش میکردم که کارمو حفظ کنم

    چون هر بار بازدیدای سایت ریزش میکرد این روالو داشتیم

    اما اصلا الان هر چی گفتن تایید کردم و ازشون عذرخواهی کردم و خداحافظی کردم

    اینم بگم که کارفرمام وقتی واکنش منو دید یه کمی از موضعش اومد پایین و به آرومی گفت فعلا استراحت کن تا ببینم چیکار باید بکنیم

    اینم بگم که من به تازگی دوره ی 12 قدم رو تموم کردم ، نتایج خیلی خوبی هم گرفتم اما این پای من تو شغلم حسابی میلنگه

    این فایلو دیدم و تصمیم گرفتم که بیام و مسئله مو به اشتراک بزارم

    که اگر دوستان تجربه ای در این رابطه دارن بهم بدن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      فاطیما❤ گفته:
      مدت عضویت: 2041 روز

      سلام به دوست عزیزم خاتون جان

      منم تجربه ی مشابه تجربه شما دارم

      اینقدر روی این باورهایی که در ادامه مینویسم کار کردم که وقتی جواب رد میشنوم نه تنها ناراحت نمیشم بلکه خوشحال میشم و این پاسخ رد رو به منزله ی فرصت بهتری برای رشد میبینم.

      (ممنون میشم از دوستانی که کامنت منو میخونن نظر بدن که آیا این احساس و حال عادیه یا خیر)

      باورها:

      ….هر اتفاقی که می افتد به نفع من خواهد بود.

      …خداوند بهترین شرایط و فرصت هارا برای من فراهم می‌کند.

      ….من روی شونه خدا نشستم و به بهترین مکان در بهترین زمان هدایت میشوم.

      و هربار از جایی خارج شدم با کسی قراردادم تمدید نکردم و یا مسائلی مشابه این همیشه بهتر از قبل شده و شرایط بهتر پیش رفته.

      تسلیم خواست و اراده خداوند بودن خیلی کمک میکنه در شرایط به ظاهر بد حال و احساسمون خوب باشه.

      اگر ایمان داشته باشی که گاهی شرایط فقط در ظاهر بد هستن و خیر بزرگی درش نهفته هست و قراره برکت فراوانی برات بیاره با دل آرام تری از این شرایط عبور می‌کند و مطمئنا که نتیجه عالی میشه.بابت این موضوع که گاهی شرایط بد در آخر خیر به همراه دارد خیلی فکر کن مطمئنا تو زندگیت مثال هایی پیدا میکنی که شرایط بد در آخر حکمتی داشته و به پیشرفتت کمک کرده ،یادآوری این نمونه اتفاقات تو زندگی خودت و یا اطرافیانت به پذیرش و نهادینه شدن باور به اینکه هر اتفاقی به نفع تو پیش خواهد رفت کمک میکنه.

      سعی کردم مطالب را خلاصه و تیتر وار بنویسم،امیدوارم کمک کننده و موثر باشه.

      در پناه الله باشی عزیزدلم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        خاتون حاجی وند گفته:
        مدت عضویت: 1993 روز

        مرسی فاطمیای عزیزم ممنون از تجربه ی عالی که در اختیارم گذاشتید

        ممنون بابت باورهای سازنده ای که بهم یادآوری کردید

        دیروز یه لیست تهیه کردم و از هر کدام از باورهای مورد نیازم یک صفحه نوشتم

        تلاشم اینه هر روز این کارو انجام بدم تا به جهان هستی ارسالشون کنم و بالطبع جهان هستی هم این عبارات و باورها رو به من یادآوری کنه

        از خدا میخام الگوهای مناسبت هم در این رابطه در مسیرم قرار بده

        ممنون و سپاس از خدا، اساتید بزرگوار و شما دوست خوب و نازنینم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        گزارش نقض قوانین سایت
    • -
      صالح گفته:
      مدت عضویت: 1283 روز

      سلام به خانوم حاجی وند

      من نمیدونم کی این کامنت رو نوشتین

      و الان اوضاع چطوره برگشتین سر کار یا نه

      اما من همیشه تو زندگیم وقتی به تضادی بر میخورم میگم اگه الان استاد بود جای من چیکار میکرد؟

      استاد میرفت سایت خودش رو راه اندازی میکرد و تمام وجودش رو تمام عشقش رو میزاشت و بعد از 6 ماه میشد نفر اول ایران تو اون حوضه

      من میخوام تو کسب کار خودم تمام وجودم رو بزارم

      تمام تمرکزم رو

      میخوام ریز بشم تو کارم

      میخوام حل بشم

      میخوام تمام وجودم بشه هدفم

      میخوام مثل مادری که تمام وجودش نوزادش هست

      شب روز همه جانبه مراقب هدفم باشم

      و تو کسب کارم بشم نفر یک جهان

      و این تعهد میخواد

      تعهد و ایمانی مثل ابراهیم در یکتا پرستی

      مثل مسی در فوتبال

      مثل انشتین در فیزیک

      مثل ایلان ماسک در پیشرفت

      مثل استاد در مربی موفقیت بودن

      میخوام یکبار تو زندگیم مرد و مردونه تا پای جان واسه هدفم مایه بزارم

      میخوام یک بار این کار رو انجام بدم اگه نتیجه نداد بعد برگردم به روال کج دارو مریز قبلیم

      میخوام پیش خودم سربلند باشم بگم من تمام توانم رو گذاشتم

      و میدونم اگه تمام وجودم رو بزارم معجزه میشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        خاتون حاجی وند گفته:
        مدت عضویت: 1993 روز

        سلاح دوست عزیز و آگاهم

        بله برگشتم سرکارم و البته با درخواستت کارفرمام

        من آرزوم داشتن یک کافی نت هست و همینطور میخام تو حوزه تعمیرات لب تاب و کامپیوتر متبحر بشم

        و البته که هنوز دارم تو کار قبلیم فعالیت میکنم

        مطمئنم باید یه قدم بردارم و این اتفاقات حتی همین کامنت شما برای من نشانه س

        از خداوند و شما بابت این نشانه ی بزرگ سپاسگزارم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مجتبی جعفری گفته:
    مدت عضویت: 988 روز

    سلام ب شما استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و تمام عزیزان این خانواده

    سوال اول

    چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با این که تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟؟

    1-بحث شرایط مالی ام است ک بعد از این دوسال کاسبی کردن برای خودم خیلی خیلی کم بوده و ثابت اما خداروشکر بعد از شروع 12 قدم ی تکون هایی خورده اما کم ‌و زیاد میشه و واقعا اون درآمد مطلوبی که میخوام نیست و حس میکنم نسبت ب این که صبح تا شب دم مغازه هستم حداقل باید ب راحتی درآمد داشته باشم و نیاز های روزانه ام را تامین کنم و ب فکر بی پولی نباشم

    2-بحث روابط عاطفی با همسرم است با این ک عاشق هم هستیم و با عشق ازدواج کردیم اما هر یک ماه ی بار یا دو هفته ی بار ی مسئله پیش میاد ک بحث و دعوا داشته باشیم و من از این موضوع واقعا میخوام راحت شم چون اصلا دوست ندارم این موضوع رو و هنوز نفهمیدم مسئله کجاست و بابت چیه و اشکال از چ باوری در من هست

    3-بحث روابط با آدم ها و غریبه هاست ک از این طریق نقطه ضعف های عزت نفسم را پیدا میکنم و با کمک این دوره روی آنها کار میکنم اما دوست دارم برقراری ارتباطم با دیگران بسیار قوی تر بشه ک ب راحتی بتونم این کار رو انجام بدم

    4-بحث مهاجرت هست ک با تلاش هایی ک از همه طریق داشتم اما هنوز مثمر ثمر واقع نشده و نمیدونم مشکل باورهام کجاست

    5-ساختن یک بدن فینس و زیبا و انرژی بسیار بالا ک با رژیم غذایی و تمرین زیاد در ذهن من کدنویسی شده

    سوال دوم

    چه افرادی را میشناسی که با وجود تلاش های کمتر ب سادگی ب همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما خواسته آنها محقق شده است؟؟؟

    کسی ک رو میشناسم که باهم مغازه زدیم و الان شعبه دومش رو افتتاح کرده توی شغل خودم دوست دیگرم را میشناسم ک وقتی مغازه زد تو کار دیگه ظرف یکسال ماشینش رو خرید و وضع مالیش خوب شد دوست دیگری ک بعد از یکسال یه موتور خرید صاحبکاری که چندسال پیش پیشش کار میکردم وقتی مغازه زد ظرف یکسال ی ماشین خرید و در سال های بعدش ماشینش ب ماشین خارجی تبدیل شد وضع مالیش عالی شد خداروشکر و الان هم یک مغازه بزرگ داره دوستانی ک الان ب راحتی دارن حداقل شبی 10 میلیون میفروشن و بعضی شب ها تا 30 میلیون هم دخل میزنن

    دوستانی ک ب راحتی تونسته بودند ب کشور مورد علاقشون برن و ب راحتی و همون دفعه اول اکسپت بشن خود شما استاد عزیزم ک انقد راحت تونسین برین امریکا

    آدم هایی ک خیلی راحت تو برخورد اول و ثانیه اول ب راحتی میتونن با بقیه ارتباط برقرار کنن و با همه خوب باشن

    آدم هایی ک در زندگی مشترکشان خیلی راحت زندگی آروم و بدون بحث دارن و خیلی راحت میتونن همدیگه رو درک کنن و از کنار هم بودن لذت ببرند

    بچه هایی که توانستند ب راحتی وزن کم کنند و در مدت بسیار کوتاه بدن زیبایی داشته باشند و انرژی بسیار بالا داشته باشند

    کسانی ک توانسته اند ب راحتی عزت نفس بالا داشته باشند و در کار خودشان با قدرت صحبت کنند و باورهای عالی درباره خودشان پیدا کنند و ب راحتی در تمام جنبه ها پیشرفت کنند

    سوال سوم

    چه باورهای محدود کننده ای را میتوانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکرمیکنی باعث شده با وجود این همه تلاش باز هم ب آن خواستته ها نرسی؟؟

    مشکلات مالی ک از بچگی داشته ایم و باور کمبود و باور عدم احساس لیاقت درباره ثروت و کاری که دارم انجام میدهم و خودم این که پول دراوردن سخته و باید تلاش کنیم خیلی زیاد تا بعد از چندسال سختی ب ثروت موردعلاقه برسیم

    ترمز هرکه بامش بیش برفش بیشتر باور نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود این دیدگاه ک هرکی هرچیزی در اطراف من خریده با قرض و وام بوده و نمیشه نقد چیزی رو داشت یا خیلی سخته یا پول گنده میخواد

    برای مهاجرت این باورها که زبان بلد نیستم پول کافی ندارم فقط با شرایطی که من الان میدونم میتونم برم و جز اینها راهی نیست و این که شاید الان موقعی نیست که من برم و عجله دارم برای رسیدن ب هرخواسته ای

    در زندگی زناشویی بخاطر بحث ها ک دیدم و طلاق ها ک دیدم ذهنیتم اینه همینه دعوا هست دیگه یا این ک من و همسرم ب درد هم نمیخوریم یا همش ناخودآگاه فکرم میره رو جدایی و سریع خودم رو سعی میکنم برگردونم یا این که با خودم میگم نکنه تصمیمم اشتباه بوده یا این که از بعضی رفتارهای همسرم واقعا ناراحت میشم اما نمیدونم این موضوع مربوط ب کدوم فرکانس در درون من میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    الهه سادات گفته:
    مدت عضویت: 2433 روز

    یاهو

    سلام به استاد عزیزم و مریم جانم و دوستان عزیز

    میلیون هامثال میتونم برای این فایل بزنم از تلاش کردنم و سخت تلاش کردنم و‌نرسیدنم

    هر سال میگم امسال ماشین میخرم و نمیشه

    هرسال میگم امسال درآمدم اوکی میشه و‌نمیشه

    همه و همه به دلیل باورهای نامناسبم در مورد ثروته ترمزهای زیادی در مورد ثروت دارم انقدر این ترمزها زیاده که نمیدونم به کدوم یکی برسم

    حتی وقتی پولی به دستم میرسه نمیتونم پس انداز کنم و به روش های خیلی بدی اون پول رو از دست میدم

    حتی اینقدر باور های نامناسب دارم که یه آدمی بدتر از خودم کنارمه

    از خود من بیشتر تلاش میکنه به معنای واقعی تلاش میکنه و کار میکنه اما یا پولشو نمیدن یا اون پول رو از دست میده

    با وجود اینکه کلی هر دو تلاش می کنیم هم تلاش فیزیکی هم روی باورامون کار می کنیم نتایجمون کم کوتاه و کند اتفاق میفته

    در حالیکه خیلی ها رو در اطرافم میبینم با تلاش کمتر با انرژی کمتر از راه هایی که حتی خنده داره درآمدهای خوبی دارند

    منی که فقط می خوام یک ماشین حتی پراید داشته باشم برام محقق نمیشه اما میبینم دیگران به راحتی ماشینشون رو عوض می کنند

    هر موقع به این موضوع فکر می کنم به اولین نتیجه ای که میرسم کمبود عزت نفس در وجودمه

    در صلح نبودن با خودمه

    از همه مهمتر نداشتن رابطه خوب با پول و ثروت

    انقدر باورهای اشتباه نامناسب مسموم از بچگی تو وجودم رفته که تو همه ذهنم ریشه کرده

    خیلی دوست دارم و تلاش می کنم که اول از همه عزت نفسم رو ببرم بالا چون ازین ناخودباوری رنج میبرم

    سعی می کنم دونه دونه ترمز هامو بشناسم و پامو از روشون بردارم

    مثل همیشه واقعاً فایل زیبا و پر از نکته های هدایتی و موثر

    در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و با حال خوب باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    بهاره نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1292 روز

    به نام خدای زیبا و مهربانمون

    استاد جان و خانم شایسته عزیز و دوستان مهربانم سلام

    در رابطه با سوال هایی که استاد جان پرسیدند من پاسخ خواهم داد

    1.در رابطه با سوال اول، من نزدیک به دو و نیم ساله که کره ای می‌خونم و الان در حد پیشرفته هستم و البته خیلی اوقات به مدت چند ماه گذاشتم کنار و دوباره از اول خوندم و من تا الان زبان کره ای رو دو بار از اول شروع کردم و فایل های استادم و دیدم و الان نیم بیشتری از همکلاسی هام درس های سطح پیشرفته رو نگاه می‌کنند و من همچنان در سطح مقدماتی مانده ام و بخاطرش من تابستان 2 سال پیش به مدت 2 یا 3 ماه 5 صبح بیدار شدم و زبان خوندم، از زمستان 1400 تا پاییز 1401 سخت تلاش کردم و زبان کره ای خوندم.

    2. در رابطه با سوال دوم، وقتی تازه زبان کره ای رو شروع کرده بودم و در سطح مقدماتی بودم یکی از همکلاسی هام به استادمون پیام داد و گفت که از دوره ها راضیه و الان به راحتی می‌تونه متوجه صحبت هاشون بشه بدون نیاز به صدم ثانیه ای فکر کردن، من هم متوجه می‌شم اما نه تمام صحبت ها رو فقط در حد چند جمله ی کوتاه و آسون. اما به راحتی می‌تونم با لحجشون صحبت کنم و به راحتی بخونم و وفقط مشکلم در شنیداریه این زبان هستش.

    3. در رابطه با سوال آخر، من وقتی که شما این سوال رو در ویدئو بالا پرسیدید سریع متوجه شدم که به خودم به خانوادم به دوستانم و به همه گفتم که کره ای زبان خیلی خیلی سختیه و پر از گرامر هستش حتی برای بیان احساسات ساده هم از انواع و اقسام گرامر استفاده می‌کنند چندین (وَ) چندین (چرا) چندین (چون) دارند که خیلی سخته.

    و من بلافاصله

    متوجه ترمز ذهنیم شدم ترمزی که من و سالهاست درگیر خودش کرده و این درحالیه که من انگلیسی و همزمان یا شاید یکم جلوتر شروع کردم اما چون باور داشتم که زبان آسونیه الان به نتیجه عالی رسیدم تقریبا 70 الی 80 درصد فیلم ها رو متوجه می‌شم و از خدا سپاسگزارم که حتی لهجه ی خوبی هم دارم و هیچ استادی باورش نمی‌شه من تو مدت کمی به این مرحله از انگلیسی رسیدم و مدام در تعجب هستند که چطور همچین چیزی وجود داره؟

    از خدای مهربان که دوست من هستش سپاسگزارم که شما استاد عزیز و همسر زیباتون رو از طریق مادرم و خالم جلوی راه من و خواهر برادر سه قلوم گذاشت.

    استاد ازتون یک دنیا ممنونم که به من یاد دادید که چطور به خدای خودم نزدیک بشم.

    نمونش همین فایل هستش و امیدوارم دوستان بخونن و بدونن که هیچ چیز سختی تو این دنیا وجود نداره و من این رو الان درک کردم و از خدای بزرگ و مهربان بسیار متشکرم بابت تک تک این نعمت ها و درهایی که به روی من و خانوادم باز می‌شه

    ممنون استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    Mehdi Zobdehkar گفته:
    مدت عضویت: 2882 روز

    سلام

    عرض ادب و ارادت خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    1_در پاسخ به سوال اول که چه خواسته ای داشتم

    باید عرض کنم هدف اصلی من در سال جاری(1402) رسیدن به استقلال مالی و براورده کردن نیازهای اولیه زندگیم بوده.

    به طوری که بتونم به راحتی از پس هزینه های زندگی روزمره بر بیام و در کنارش بتونم پولی پس انداز داشته باشم و پول رهن خونه م رو بالا ببرم ماشینمو ارتقا بدم و وسایل خونه رو عوص کنم و یک سری خواسته های در همین راستا.

    ولی متاسفانه به این هدفم نرسیدم

    البته نسبت به سال قبل پیشرفتهای بسیار بزرگی در کارم داشتم شرکت خودم رو تاسیس کردم به اتفاق یکی از دوستانم و پروژه های بزرگی رو ران کردیم و انجام دادیم.

    و شکر خدا میزان ورودی و درآمدم بیش از 5 برابر سال قبل بوده

    ولی سطلم مثل آبکش پر از سوراخه و هنوز هم بی پول هستم.و این بزرگترین تضاد زندگیم هستش

    و در واقع با درآمد حدودا 60 میلیون در ماه قاعدتا باید پس انداز خوبی رو میداشتم و ندارم.

    2_در مورد دوستان و اطرافیانم میبینم عزیزانی رو که خیلی راحت از من تونستند خونه بخرن ماشین عوص کنن و به راحتی هم پول خرج کنن و درگیر درگیر مشکلات روز مره خودشون نباشند و مثل من کاسه چه کنم چه کنم دستشون نیست.البته دورادور و شاید زندگی اونها هم از نزدیک طور دیگه ای باشه

    3_و اما در خصوص سوال سوم که چه ترمزهایی ممکنه توی ذهنم باشه

    قطعا هنوز به جواب نرسیدم ک نتونستم مشکل رو حل کنم.که اگه میدونستم ترمزهای ذهنم کجاست تا الان به راحتی و مثل اب خوردن به خواسته م رسیده بودم پس صد درصد ترمزهای بزرگی دارم ووهنوز نمیدونم.

    ولی اگر بخوام گفتگوهای ذهنم رو بریزم بیرون

    شاید هنوز فکر میکنم قیمتهای اجناس روز ب روز داره بالا میره

    یا اینکه همسرم ولخرجی زیادی داره

    یا هر وقت پولی دستم میرسه همون روز چاله های زندگیم هم سر باز میکنه و پولو میخوره

    چرا کف سطلم مثل آبکش پر از سوراخه؟

    چرا کارفرماهام اتقدر دیر پول میدن

    چرا پروژه ها انقدر طولانی میشه

    با اینکه درامدم توی این یک سال به 700 میلیون رسید ولی واقعا الان لنگ پاس کردن چک 20 میلیونی هستم

    امیدوارم بتونم هر چه سریع تر ترمزهای ذهنم رو پیدا کنم.

    ممنونم از دوستانی ک راهنمائیم میکنن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      مجتبی انجیله گفته:
      مدت عضویت: 848 روز

      سلام داداش خدا قوت پر انرژی باشی هر کسی با باور و فرکانسهایی که به جهان هستی ارسال میکنه نتیجه دریافت میکنه هیچ کس نمیدونه تو فکرت چیه میگذره یا کنارت نیست که باهات زندگی کنه پا ترمزها رو ببینه بهت بگه به نظرم چیزی که از درونم هدایتم شدم و قلبم گفت پاسخ بدم تمام فکر و تمرکز رو روی اموزهای استاد بذار و از کامنتهای بچه ها ی سایت استفاده کن تا ذهنت منطقی بشه من از این طریق از فایلهای استاد و کامنتها نتیجه گرفتم بعدش داداش عجله نکن تکامل رو رعایت کن توکل کن و توجه به نکات مثبت کن شکرگزاری کن تا به احساس خوب برسی همه چیز احساس احساس و پیشنهاد میکنم دوره حل مسائل زندگی رو تهیه کن و عمل کن استاد واقعا حجت رو تموم کرده و مثل بلدذره ذهنت رو زیر ورو و شخم میزنه ان شاالله که تونسته باشم از طرف دستان خداوند کمکی کرده باشم واقعا من پاسخ دادن‌ها رو هدایتی میدونم احساسم گفت پاسخ بدم در پناه خدای فراوانی باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    مارال گفته:
    مدت عضویت: 807 روز

    سلام به استاد خوبم

    و خانم شایسته عزیز که انقدر حرفه ای فیلمبرداری کردن. قبل از هر چیز خداروشکر میکنم برای دیدن این تصاویر زیبا و این بارون رویایی

    طبق قوانینی که خودتون یاد گرفتم اولین ترمزی که هرکسی میتونه داشته باشه اینه که عوامل بیرونی باعث شده که نتونه به خواستهاش برسه

    یعنی مسئولیت کارها و افکار خودش رو نپذیرفته

    که تا همین چند روز پیش من هم جز اون افراد بودم که خداروشکر هدایت شدم به سمت شما استاد گرانقدر

    پس اولین باوری که باید روش کار کرد اینه ما خالق زندگی خودمون هستیم من با افکار و فرکانسی که به جهان هستی میدم میتونم هر آنچه که بخواهم رو خلق کنم به گفته خود استاد باید ذهن رو روح گونه تربیت کرد که بتونیم کنترل داشته باشم روی افکاری که داریم. من خودم مسئله صاحبخونه شدن برام یه رویا شده بود. و هر بار که بهش فکر میکردم میگفتم اخه چطوری اخه از کجا.بعد احساسم بعد میشد که مسلما بعدش هم اتفاق بدتری رخ میداد.

    ولی نزدیک دوهفتس که با اموزشهای شما آشنا شدم و دارم روی خودم کار میکنم یه حس عجیبی که من هر چی که بخوام میتونم به دست بیارم فقط باید صبور باشم و دوره تکاملم رو طی کنم

    الان واقعا احساس بهتری دارم به جرات بگم نزدیک دوهفتس که فقط دارم از زندگیم لذت میبرم فقط دارم نوع نگاهم و زاویه دیدم رو عوض میکنم الان که به خونه رویاهام فکر میکنم دیگه حالم بد نمیشه از اینکه ندارم تو تصورم تجسمش میکنم تو همین خونه ای که هستم سعی میکنم جوری رفتار کنم که انگار تو همون خونه ای هستم که مال خودمه

    دیگه اون نجواهای که اخه از کجا اخه چطوری خیلی صداش کم شده

    از اونجایی که از خودتون یاد گرفتم ندای درونی که بهت الهام میشه اگه حالت خوب کرد بدون خداست اگر بد شد بدون شیطانه حالا وقتی از خدامیپرسم چطوری من صابخونه بشم. بهم میگه تو مسیر بهت میگم واین حالم رو خوب میکنه اون عجله و احساس عقب افتادن احساس اینکه حالا مردم چی میگن این همه سال من مستاجرم ازم گرفته میشه انگار که دیگه فقط سبک زندگی خودم رو دارم و حالم خوب میشه.

    اگه با شما اشنا نشده بودم بازم هم افتاده تو دائم وام و قسط که فقط بتونم صاحبخونه بشم ولی بعدش زندگیم برام میشد جهنم بخاطر فشار روحی که بهم میومد به خاطر اقساطش

    ولی الان میگم هیچ عجله ای نیست و هیچ رقابتی با هیچ کسی ندارم تمام اون انرژی رو میخوام بزارم روی خودم که یقین دارم که خداهم منو هدایت میکنه به مسیری که حتما به هدفم برسم (البته تلاش ذهنی و فیزیکی در کنارهم ولی فیزیکی بیشتر)

    اون روز میبینم که تمام هزینه خرید یک خونه دارم بدون اینکه هزارتومن قرض یا وام از کسی گرفته باشم

    من اومدم تو این دنیا که فقط لذت ببرم و قطعا هم همینطور میشه

    هر چند وام های دارم که مال قبلا هستن که به امید خدا هدف گذاشتم تا اخر امسال تسویشون کنم

    تمام ورودی های منفی رو کلا گذاشتم کنار اینستا تلوزیون،اهنگ های منفی، فیلم، سریال، اخبار،ادم های منفی تا حالا خودمو انقدرمسمم برای کاری ندیده بودم تنها چیزی که شب رو صبح میکنم و صبح رو شب فایلهای شماست

    روز اول که اومدم سایت گفتم تصمیم گرفتم که از اون محیط کاری که هستم خارج بشم چون یه جای بهتر و بزرگتری میخواستم

    خواستم بگم ایمانم رو نشون دادم با وجود ترسی که داشتم ولی از اون محیط خارج شدم و در تلاشم جای دیگه کارم رو شروع کنم

    از دوستانی که اینجا هستن و این کامنتو میخونن ممنون میشم راهنمایم کنن باورهای مخربی که در زمینه خرید خونه هست بهم معرفی کنن تا روشون کار کنم

    اول از خداوند بزرگم سپاسگزارم که منو تو این مسیر هدایت کرد و دوم از استاد خوبم و مریم جان که انقدر عالی قوانین رو به ما درس میدن

    خیلی دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1261 روز

      سلام به خانوم چهارمحالی

      خوش اومدین دوست عزیز به این مسیر الهی و کوتاه ترین و راحترین مسیری که میتونه شما رو به خواستتون برسونه

      اول از هر چیزی میخوام بهت تبریک بگم بخاطر تعهدی که خودت دادی و وارد مسیر رشد خودت شدی

      میخوام به عنوان کسی که الان تقریبا یکسال نیم دارم با تعهد رو خودم کار میکنم و البته که چندین ماه طول کشید که مسیر تکاملی حذف ورودیهای منفیم کمتر بشه و الان میتونم بگم که تقریبا 90٪تونستم کنترلشون کنم و آروم آروم با خواستهام هم فرکانس بشم و جای تبریک داره به شما که خیلی زود ورودیهای مثل تلوزیون و شبکهای اجتماعی حذف کردین و این خودش یک تحول بزرگ برای شما

      به خودتون فرصت بدین و عجله نکنید برای تغییر خودتون ..این سایت جادوی بسیار بسیار میتونه بهتون کمک کنه و هر وقت نجواها اومد سراغتون از این سایت کمک بگیرید ..میتونید از فایلهای رایگان استفاده کنید و بارها گوش بدید

      میتونید از قسمت عقل کل کمک بگیرید برای سوالاتتون که براتون پیش میاد

      برای مثال همین باورهای که در مورد خرید خونه دارید میتونید بپرسید و اونجا کلی جواب هست براتون که اگه ماها بخونید تمام نمیشه

      سریال نتایج دوستان از آموزها هم در قسمت دانلودها حتما حتما ببنید

      میتونه کمک بسیار زیادی بهتون بکنه ..

      سپاسگزارم از شما دوست عزیز و براتون دنیای پر از آرامش ارزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        مارال گفته:
        مدت عضویت: 807 روز

        سلام به شما اقای کرمی

        خیلی سپاسگزام که برای پیام من پاسخ نوشتید

        حتما از پیشنهادتون استفاده میکنم بله به قسمت عقل کل رفتم و دیدیم دوستان زیادی قبل از من این سوال پرسیدم

        از خدا میخوام همچنان در این مسیر ثابت قدم بمونم و روزمرگی زندگی منو از مسیر خارج نکنه

        قطعا این سایت یکی از ایزوله ترین مکانی هست که میتونم بدون نگرانی از ورودی نامناسب ازش استفاده کنم

        و همچنین من هم برای شما ارزوی سلامتی ثروت و ارامش ارزو میکنم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: