چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1 - صفحه 9

1158 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نفیسه گفته:
    مدت عضویت: 2109 روز

    به نام تنها ابر قدرت حاکم بر جهان هستی

    سلام به همه عزیزانم و سپاسگذار دوستانی هستم که پیغامهای پر عشقشان هر بار چشمکی از طرف خداست که انگیزه ای مضاعف برای نوشتن و ادامه مسیر در قلبم ایجاد کند.

    عاشقانه سپاسگذار عزیزانی که روز تولدم را با پیغام های پر عشقشان گلباران و به روزی متفاوت تبدیل کردند، هستم.

    بارانی سیل آسا همچون باران پرادایس جاریست. همزمانی باران فلوریدا و آمریکا نشانه ای الهی از در مکان مناسب در زمان مناسب و با افراد مناسب بودنم است.

    چند روزی بود برای ورود به سایت به تضادهایی بر میخوردم، از آنجا که به من آموزش داده اید هر مسیر سخت مسیری اشتباه است، لحظاتی استاپ کرده و به تعقل پرداختم. همان که امریست الهی همان که تو را از گمراهی و جهل نجات می‌دهد.

    همان که تو را به کشف کدهای مخرب و ترمزها میرساند.

    بررسی فرکانس ها همچون نوار ویدیویی در ذهنم میچرخد. به تعهد غیر قابل مذاکره خروج از فضاهای غیر ایزوله رجوع کردم. کانتکت لیستم را بررسی کردم، خیلی ها حتی اجازه بودن در کانتکت لیستم را نیز دیگر ندارند، زیرا به وضوح آن روز ای کاش فلانی را به دوستی نمیگرفتم را در همین جهان تجربه کرده ام.

    اهرم رنج تجربه لحظهیا ویلتی آنقدر در ذهنم مستحکم بنا شده که با نزدیکترین فرد زندگی ام در این مقوله شوخی ندارم.

    سه سال است به صورت متمرکز در حوزه ارتباطات مطالعه و تحقیق و بررسی کرده و در حال کشف قوانین و درآوردن کدهای مخرب و ترمزهای خویش هستم.

    نتایجی عالی چه همان زمان که در زندگی سابقم بودم کسب کرده چه الان که در حال تجربه دنیایی جدید هستم.

    هرجا رفته در نگاه اول همه شیفته و عاشقم می‌شوند. البته باید اقرار کنم محبوبیت همیشه در وجودم بوده است، اینکه چون نگین در هر محفل بدرخشم از فضل الهی در من مأنوس است.

    اما همان باور عدم لیاقت و احساس گناه که چون زالویی به من چسبیده بود و مانع تجربه زیبای رابطه عاطفی عالی ماندگار شده بود امانم را بریده بود.

    خواهران چندسال کوچکتر از خود را میدیدم که چه سهل و آسان در کنار زوج های هماهنگشان از همان ابتدا مسیری راحت، عاشقانه و زیبا را در ارتباطات طی کرده بودند.

    اما من همچنان اندر خم کوچه ای جان کنده تا رابطه ای ناهماهنگ که خدا بارها با چک و لگد به من ناهماهنگی اش را فریاد زده بود به خاطر وابستگی هایم با چنگ و دندان حفظ کنم.

    با کار کردن در این بخش که البته لازم است تا آخر عمر رویش کار کنم همان رابطه به طرز معجزه آسایی رویی دیگر گرفت. رویی که سالها منتظر تجربه اش بودم. اما گویا خدا میخواست قدرت قانون احساس لیاقت و نداشتن احساس گناه را برایم رونمایی کند.

    اگر در همان رابطه من آن معجزات را تجربه نمیکردم، اگر من آن عشق و احترام و محبتی که یکسال آخر در آن رابطه تجربه کردم را نمیدیدم

    تا آخر عمر درگیری ذهنی ام این بود که چرا این قانون در مورد علی کار نکرد ؟ اما خدا با معجزاتی که در آن مدت برایم رونمایی کرد به من ثابت کرد نیاز به هیچ کار خاصی نبود همان کد مخرب احساس گناه و عدم لیاقت کافیست تا معجزه سخر را تجربه کنی.

    من زمانی آن معجزات در روابط را تجربه کردم که هیچ کاری حتی مهم‌ترین کارهای زندگی زناشویی را نیز اجرا نمیکردم و عشق و احترام و محبتی دریافت میکردم که در کل سال‌هایی که تک تک لباسها با ترتیب رنگ چیده شده، غذای رژیمی رأس ساعت آماده سرو بوده همچون پرستاری عاشق در بیماری ها و‌ مصدومیت ها یک تنه همه چیز را مدیریت کرده ، همه چیز از ظاهر و عملکرد و پوشش مطابق میل همسر بوده دریافت نکرده بودم.

    کسی که در طول عمرش به غیر از غذاهای باربیکیویی و نیمرو املت چیزی دیگر درست نکرده بود، صبح ها با چای گل محمدی و دارچین تازه دمش و ظهرها با برنج و ماهیچه لذیذ و مرغ و….

    اتو کشی و انجام کارهای خانه، مرا از معجزه احساس لیاقت و ارزشمندی شگفت زده میکرد.هنوز هم یادآوری و مرور آن روزها برایم زیباست.

    با درک و عمل به قانون رابطه ای خلق کرده بودم که در کل زندگی آرزویش را داشتم.

    کلامتان در و گوهر است زیرا میدیدم اطرافیانم سر سوزنی از کارهایی که من انجام میدادم انجام نداده و عشق و احترام و قدردانی دریافت کرده که مرا بارها به فکر فرو میبرد.

    و اینک منطق این تفاوت ها را درک کرده ام ، اما هنوز نمیتوانم ادعایی در این زمینه داشته ام.

    پاشنه آشیلم است ، جهل در مقابل کسی که دوستش دارم از خودگذشتگی ،گوش خود را پیچانده ام اما هزار گاهی به محض غفلت قد علم کرده و باز مرا به در و دیوار میکوبد.

    گویا تا آخر عمر لازم است چهار چشمی پاییده شود.

    قلبم مرا به تلگرام ارجاع داد ، پیغامی از گروه معماری داشتیم از همان ابتدا هم ناهماهنگی خود با آن افراد را حس میکردم.

    اما احساس میکردم شاید لازم است از غار تنهایی خود بیرون آمده و تشکلی جدید را تجربه کنم، مهارتم در زمینه معماری را تقویت کنم.

    همان دری که روزگاری از تجربه اش محروم شده بودم. پلی نبود که از آن عبور کرده و گذشته باشم.

    بالاجبار و از روی محدودیت آن را کنار گذاشته بودم. واین برایم خوشایند نبود.

    ذهن من از محدودیت بیزار است.دلش میخواهد درختان ممنوعه جلوی دستش باشند اما آزادانه به آن نزدیک نشود. پاداش هایی از این روش دریافت کرده ام که کسر شأن میدانم که چیزی از جلوی دستم برداشته شود.

    اصلا به نظرم این یک قانون است زیرا خدا هم برای آدم و هوا اجرایش کرد.

    همه چیز باید جلوی دستت باشد تا تو تقوا را تمرین کنی تا تو تقوا را درک کنی.

    گوشه ای از ذهنم درگیر تجربه اش بود، آنقدر که حتی وقتی همسر سابقم مدرک ارشد معماری را برایم از دانشگاهی معتبر بین المللی هدیه گرفته و با عشق به دستم داد هم نتوانست آن تکه از وجودم را ترمیم کند.

    به من یاد دادید که چیزی که دوست دارم را تجربه کنم و بعد تصمیم بگیرم آیا میخواهم ادامه دهم با خیر.

    باید در این مسیر قدم میگذاشتم، آزادی تجربه اش را که خلق کرده بودم. اما نشانه ها چیز دیگری میگفت.

    چند وقتی بود که به طور نامحسوسی کندی روند پیشرفتم را حس میکردم، چه زیبا مرا با درک درست کن فیکون آشنا کردید.

    کد ها که درست باشند برنامه لاجرم ران میشود، این کندی پیشرفت ها نشئت گرفته از کدام نشتی انرژی است؟

    لازم بود اره ای تیز کنم و یک پاکسازی دوباره انجام دهم.

    وقتی روند زندگی ام را بررسی کرده بودم به وضوح درک کرده بودم که رفتن در فضای غیر ایزوله و بودن در کنار افراد غیر ایزوله مرا نه تنها از نوشتن و در سایت بودن دور کرده بود ،بلکه به واسطه تخطی از قانون الطیبین لطیبات چک و لگد ها هم نوش جانم شده بود.

    هرگز فراموش نمیکنم که بعد از چند ماه زمانی اجازه نوشتن پیدا کردم که درب کلاس های معماری و بودن در فضای کاری معماری را در بهترین شرایط کاری بستم.

    با وجود انتقادات و سوال جواب‌ها و وعده وعیدهای فریبنده اطرافیان و مجموعه ای که همکاری داشتیم ،عزمی راسخ جزم کرده و در اوج آزادی تصمیم گرفتم تمرکزم را روی نوشتن و درک قوانین الهی بگذارم.

    به محض رفتن در آن مسیر با تضادی در سلامتی زنانگی ام مواجه شده بودم هر ماه میگفتم دیگر این ماه درست میشود ، که سنگینی بارش کنترل ذهن را برایم سخت کرده بود. هر ایده ای که به نظرم میرسید اجرا کردم فایده ای نداشت از یک نعمت الهی محروم شده بودم.

    استاپی کرده و مسیر را بررسی کردم هدایت ها آمد فقط مانده بود تبعیت از هدایت الهی و رسیدن به کد لاخوف و لا یحزنون

    باید در کارهای که به مردان مربوط است را میبستم این هدایتم بود

    من باید همچون صدف در مرواریدم میماندم همان که لازم بود تا بتوانم الهامات را دریافت کنم و بر قلمم جاری شود.

    چقدر دلم برای نوشتن تنگ بود.

    بعد از 5 ماه در اولین هفته بستن آن درها ، آن تضاد سلامتی خود حل شد.به طرفه العینی خانه ای که مدتها منتظر شرایطش برای تجهیز بودم به نیکوترین و بهترین شکل تجهیز شد.

    روند بستن قرار داد اجاره خانه ام با بهترین مستأجرها به آسان‌ترین شکل انجام شد.

    خواسته هایی که طول کشیدن غیر منطقی اش نشان از ترمزها و کدهای مخرب بود.

    نپذیرفتن را چه زیبا در قدم 5 به ما آموزش دادید.

    آن مثال تضاد طول کشیدن یافتن قطعه مورد نظر سیستم برقی آروی و فشار دادن یک دکمه مرا دگرگون کرده است.

    همزمانی حل شدن معجزه آسا و خود به خود آن تضاد سلامتی با استعفا از محل کار در هفته اول و دومین روزی که آگاهانه سر کلاس حاضر نشدم. مرا به درک بهتری از گاز و ترمز رساند.

    آن کار و آن فضاها مال من نبود بودن در آن فضا مناسب من نبود نه اینکه بد باشد نه همه چیز عالی اما هرکسی را بهر کاری ساختن.

    قلبم نوشتن را فریاد میزد، قلبم در خانه بودن و مطالعه و درک قوانین و قرآن و نوشتن را فریاد میزد.

    همچون قوم بنی اسراییلی شده بودم که من و سلوی را رها کرده و دنبال ماش و عدس و پیاز بودند.

    آگاهی ها و درک علوم و قوانین الهی را رها کرده و دنبال درک آگاهی پایین تر بودم.

    دلتنگ بودم برای نوشتن برای شما و عزیزانم.

    نمیدانم شاید از نوشتن برخی حقایق و خودافشایی ها هراس داشتم. و به خاطر فرار از نوشتن به معماری پناه برده بودم.باید بیشتر خود را واکاوی کرده که چرا از نوشتن فرار کردم.

    به استادی فکر میکردم که عاشق نجاری بود و از آن منع شد و همان ممنوعیت گویا بهترین ممنوعیت جهان بود تا استادی باشد که میلیون ها تشنه حقیقت را با خدا و قوانینش آشنا کرده و وعده صدق رسولا یتلو علیکم آیات الله را محقق سازد.

    به مریم شایسته ای فکر میکردم که معماری را رها کرده و با دوربین و قلم شیوایش زیبایی های جهان اطرافش را به اشتراک گذاشته و این فایل ارزشمند و الهی را به ثبت و ضبط رسانده و در حال انجام مقدس ترین رسالت الهیست.

    از گروه تلگرامی دوره معماری نیز لفت دادم هنوز ترس از قضاوت داشتم ، نجوای ذهنم شوق و ذوقم ، شهریه کلاس را به رویم میکوبید و مرا از قطع کامل منصرف میکرد.

    اما دل را به دریا زدم پیغامها مدتی بود که جز لغو و بیهوده چیزی در پی نداشت.

    به سایت برگشتم به راحتی وارد سایت شدم کدش همان بود از آن گروه لفت داده نشتی انرژی پیغام های ارسالی از گروه را بسته ،پا را از ترمز برداشته و آسان به سایت و نوشتن و دریافت این آگاهی های الهی هدایت شدم.

    عاشق وجودتان هستم استاد عزیزم بهترین نعمتهای الهی دنیا و آخرت به همان شکل باران سیل آسا برسرتان نازل شود.

    چه خوب شد که پدرتان مانع نجار شدن شما شد ، شما که با آن عشقتان لاجرم بهترین در آن حوزه در جهان میشدید ، شاید فراتر از ایکیایی در جهان خلق میکردید، اما آیا کسی به زیبایی شما در این زمان میتوانست توحید و درک قرآن را آموزش دهد؟؟؟؟

    کسی به زیبایی شما میتوانست 12 قدم را آموزش دهد؟کسی به زیبایی شما میتوانست عزت نفس را آموزش دهد؟

    کسی به زیبایی شما میتوانست قانون سلامتی را آموزش دهد؟

    کسی به زیبایی شما میتوانست ثروت را آموزش دهد؟

    کسی به زیبایی شما میتوانست عشق و مودت را آموزش دهد؟

    کسی به زیبایی شما میتوانست…….. ؟؟؟؟؟؟

    پاشنه آشیلم است ، احساس گناه و عدم لیاقت اما بکوب رویش کار میکنم.

    باز هم با نتایجش صحبت میکنم.

    ما با خدای سریع الجواب و سریع الحسابی طرف هستیم که کلمح بصر از نشانه های روند اجابت درخواستش است.

    کن فیکون برایش آسان ترین کار جهان است.

    وقتی با خدایی طرف هستی که خواسته تخت کسی دیگر را برای سلیمان در یک چشم برهم زدن موجود میکند، فقط میماند ایجاد باورهای سلیمانی.

    آخ که چقدر همین روند شکل گیری خواسته های سلیمانی حرف برای گفتن دارد.

    وقتی با خدایی طرف هستی که به مریم باکره عیسی می‌دهد کن فیکون

    به من بر میخورد وقتی روند خلق خواسته ای و تضادی کش دار میشود.

    شاید نجوای ذهنی برای گول زدن از یادآوری تکامل استفاده کند و مرا با این حربه گمراه کرده و ادامه همان روش های قبلی را کافی بداند، اما کلافگی ام برای طولانی شدن روند شکل گیری خواسته گواه آن است که لازم است اره ام را تیز کنم.

    می‌توانم تا صبح قیامت از برداشتن پا از ترمز و به طرفه العین خواسته ها را خلق کردن بنویسم.منتظر کامل شدن دیگر نتایج این روند جدیدم هستم تا با عشق برایتان مکتوب کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 165 رای:
    • -
      اصغر کاظمی گفته:
      مدت عضویت: 2365 روز

      سلام به نفیسه خانم نفیس

      وای که چقدر زیبا از کلمات استفاده کردی چون نویسنده ای که سالها مشغول نوشتن بوده با شیوایی تمام خودت را شخصیت اصلی داستان قراردادی و به واکاوی آنچه که باید میشد با برخوردن به تضادهای آشنا ونا آشنا دست وپنجه نرم کردی تا راه رسیدن به خواسته را به من بیاموزی

      که برای رسیدن به وصال باید ازدرگاه همان به وصال رسید توحید توحید توحید

      واگر توانستم به این درک همچون استاد عزیز عباسمنش برسیم وله کن فیکون

      خانم نفیسه نوشتن نفیست را آدامه بده تا میتوانی بنویس که نوشتن روح انسان را به پرواز در می آورد

      ازدلنوشته ات بسیار آموختم

      شاد وسالم موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      اکرم مهدی گفته:
      مدت عضویت: 1218 روز

      سلام نفیسه جان

      چقدر از خواندن کامنت شما لذت بردم چقدر زیبا وادیبانه نوشتید واز ترمزها وخواسته هات وآیات زیبای قرآن سخن گفتید ومن در کامنت شما تیکه ای از فایل صوتی خود را یافتم که برای باور سازی مثبت ضبط کرده وگوش می کنم واین را نشانه ای از قوانین خدا می دانم واینکه هرروز بیشتر از قبل دارم به خواسته ام نزدیکتر می شوم امیدوارم هرچه زودتر کامنت های برآورده شدن آرزوهایت را شاهد باشم وشما مصداق

      کن فیکون قران باشی وبیایی وبرایمان بنویسی از باور توحیدیت که چه زیبا نتیجه می دهد .

      دوستت دارم بهترین ها را بر ایت آرزو دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
    • -
      گل گفته:
      مدت عضویت: 1831 روز

      نفیسه عزیزم برای چندمین بار شاید کامنت شمارو خوندم و هربار بیشتر از قبل تحسینتون کردم

      از زمانی ک سایت باز نمیشد تا زمانی ک ب سایت اومدید ؛؛ چقدرر مساله حل کردین و با نتیجه عالی برگشتید .

      واقعا به عینه قانون رو در کامنت و زندگی شما میشه دید.

      من همیشه کامنتهای شمارو دنبال میکنم . قبل‌تر ک از جریانات عاطفی مفصل مینوشتید من هم در رابطه تصادف داشتم و فکر میکردم بله دگ اینها نشانه هست و .. طلاق من هم حتمی هست و .. با کج فهمی ها چشم بروی حتی قانون بستم و ب نکات منفی توجه کردم و .. خدا چ زیبا گوشمو پیچاند و دستمو گرفت تا آرام بگیرم.

      الان چندین سال هست ک همسر من هم هیچ ربطی ب گذشته نداره و دقیقا چیزای ک گفتید از چای هل و دارچین و غذاهای لذیذ و… خصوصا زمانی ک حتی ب وظایف شرعی هم مایل نیستی ! در کمال احترام و لطف و زیبایی انجام میشه و من اینو ب عینه لمس میکنم

      و البته باز باورعدم لیاقت میخواست کارخودشو بکنه ک مچش گرفته شد …

      و بقول شما تا ابد باید چهارچشمی پاشنه آشیل هارو پایید..

      خداروشکر میکنم برای این کارکردن روی خودمون این قانون های ثابت همانکه گفت آیا ما برنداشتم باری ک خم می‌کرد کمرت را؟ و این بار ها؛ همون باورهای اشتباه هستن..‌

      بارخدایا سینه هامون رو گشاده کن با درک و فهم بیشتر و عمیق تر

      ممنونم نفیسه عزیزم دوست داشتم اینهارو براتون بنویسم بانوی نفیس

      برای دُر گرانبهای وجودت

      و البته چ قلم زیبایی هم داری زیباجان

      استاد عزیزم سپاس برای وجودتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
    • -
      فهیمه و علی دوست داشتنی گفته:
      مدت عضویت: 2228 روز

      سلام نفیسه عزیزم چه زیبا نوشتی عزیزم چقدر حرف های گران به و فوق العاده و گهربار در متنت جاری شد منم مثل شما برای بدست اوردن چندر غاز خودم رو مجبور کرده بودم کار کنم و با انسان های مدار پایین سروکله بزنم و وقت گران بهایم را هدر بدم در صورتی که روحم داشت تنهایی را فریاد میکشید ، دوست داشت تنها باشد دوست داشت از ادم ها دور باشد و من چندسال بخاطر ترس از حرف مردم که اینقدر درس خوندی باید سر کار بری باید کاری داشته باشی و فقط بخاطر اینکه ازرافیان به من گیر ندن خودم رو درگیر کارهایی که نو توش عالی بودم و نه پول درستی در میاوردم و نه دوسش داشتم درگیر کرده بودم و خودم رو به رنج و بدبختی انداخته بودم و به تضادهای مختلفی روبرو شدم و سلامتیم دچار مشکل شد اما بالخره با تمام قوا امدم جلو و خداوند هم به بینهایت طریق از طریق دستانش شرایطی را برایمم جور کرد که بدون تلاش من به خواستم رسیدم و در خونه و در تنهایی خودم با خدای خودم دارم عشق و حال میکنم واقعا خدارو از این بابت سپاسگذارم که همچین فضایی رو براهم فراهم کرد، مممنونم که نوشته هات باعث شد به منم یاداوری بشه که کجا بودم و ارزوی الان رو داشتم و الان میتونم بدون دغدغه چیزی ساعت ها بیام توی سایت بچرخم کامنت های بچه ها رو مطالعه کنم و عشق کنم و لذت ببرم از این مسیر زیبا و لذت بخش و به ندای قلبم گوش بدم و اینکه روزی من دست کسی نیس که بخوام اون چیزی که باب میلم نیست انجام بدم بلکه روزی من دست خداست و همه کاره اوست و من فقط با اون کار دارم و همه چیز رو از اون میخوام خودش یه جوری جوور میکنه از بینهایت طریق،ممنون خدای مهربونم

      ممنونم بابت دوستان گلم در این سایت فوق العاده

      ممنونم بابت نفیسه جان عزیزم که حرفاش مثل در بیرون میریزد و من را در راهی که دارم میرم ثابت قدم تر میکند خدایاشکرت خدایا شکرت بابت این زمانی که برای کامنت نوشتن دارم خدایا شکرت خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
    • -
      الهه امینی گفته:
      مدت عضویت: 986 روز

      سلام خانم حاجی محسن عزیز لذت بردم از خواندن پیامتون جسارتتون برای ترک گروه معماری و کار کردن روی خودتون رو تحسین میکنم چندین پیام در فایلهای دیگه از شما مطالعه کردم چقدر روند شما روند توحیدی شدنه واقعا ازتون ممنونم که نوشتید و این حجم از انرژی رو به اشتراک گذاشتید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      زهرا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2332 روز

      به نام خدای مهربانم

      سلام نفیسه عزیزم

      دختر تو عالی هستی

      اصلا شک نکن که تو از بهترین و لایق ترین انسانهای خداوند بر روی زمین هستی و من هم….

      چقدر مسیر تکاملت رو دوست دارم

      چقدر نوسته هات حالم رو دگرگون میکنه از نوع مثبتش

      در هر فایلی انگار فقط میگردم تا کامنت شما رو پیدا کنم و با عشق و لذت بخونمش و معمولا هم برایت بنویسم تا بدانی و بائر کنی که تو لایقی

      همه ما لایق بهترین ها هستیم

      مینویسم تا بدانی و بدانم و باور کنیم که بدیترین و مخرب ترین و تاثیرگذارترین احساسی که میتونه ما رو از دریافت نعمت ها و ورود هر خواسته ای به زندگیمون جلوگیری کنه، احساس گناه هست

      قطعا شما دوره ارزشمند عزت نفس رو دارید

      این دوره برای من تحولی عظیم رو در زندگیم ایجاد کرد

      دوره ای که من رو از یه قربانی و کسیکه احساس گناه های متفاوت داشت ، به فردی تبدیل کرد که خیلی متفاوت تر از قبلشه

      نمیدونم شاید هنوز اون احساس گناه و اون احساس قربانی بودن و خواستن اینکه دیگران برایم دلسوزی کنند باعث شده که آن عشق واقعی و حس اطمینان و اعتمادی که در زندگی زناشویی دنبالش هستم را بدست نیاورم اما میدانم که بهتر از قبلم هستم

      همین دیروز دوباره در رابطه ام دچار یک تضاد شدم که بارهای بار برایم اتفاق افتاده و میدانم که اگر یک الگوی نامناسب و تکراری به گفته استادم در دوره 12 قدم ودوره ارزشمند عشق و مودت ، برایم رخ میدهد نشان میدهد که من دارم از یک سری باورهای مخرب ضربه میبینم و تا درسم رو یاد نگیرم و تغییر ندهم، اون روند معیوب مدام و مدام تکرار می شود

      بسیار امیدوارم که من هم بتونم درست تر و درونی تر اون باور یا باورهای مخرب در روابطم را پیدا کنم زیرا با وجود اینکه در زمینه کاری و ارتباطات بیرونی بسیار موفق هستم و بارها مورد تحسین دیگران وخودم حتی قرار گرفته ام اما آن شک و تردید از جانب همسرم در مورد من ، بهبود خاصی نیافته و میدانم تا در این زمینه بهبود نیابیم، زندگیم آنی نیست که میخواهم

      برایت نوشتم تا بدانی در این مسیر همه ما در حال رشد و طی تکاملمان هستیم

      قطعا جدا شدن شما از همسر سابقتان یک در جدید بر روی شما باز کرد و این نشان میدهد که شما جسارت هر کار بهظاهر ناممکنی را دارید

      بهقول استاد، باید در عین ترس، قدم برداشت و اون وقته که میبینیم اون ترس، فقط ظاهرش ترس داشته و در درون، فقط خیر و خوبی برای ما داشته دقیقا مثل قضیه راننده شدن من که باع شده بود من سالها از لذت رانندگی کردن محروم باشم

      حرف ها و تجربه ها برای نوشتن زیاد هستند

      دوستت دارم خواهر نازنینم و با عشق فراوان کامنتها و تجربه های شما رو میخوانم

      تحسینت میکنم و برای هممون رشد و بهبود واقعی و مستدام رو در همه جنبه های زندگیمون آرزو دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        نفیسه گفته:
        مدت عضویت: 2109 روز

        سلام به زهرای نازنینم

        سپاسگذارم برای نگاه پر از عشق و مهربانی ات ، نگاهی که نمایانگر وجود گرانبها و پر از عشقت هست.

        به حضورم در این جمع و کنار الماس هایی چون شما افتخار میکنم، عزیزانی که بخش مهمی از زندگی شان را کارکردن روی خودشناسی قرارداده ، همان اصلی که ریشه خداشناسی را تشکیل می‌دهد.

        همیشه از نگاه و عملکرد مطابق قانونتان لذت برده و برایم قابل تحسین هستی.

        عزت نفس

        نامش را بردی ، همان که کفه سنگین و اصل ترازوی موفقیت در هر زمینه ای را تشکیل داده است.

        همان که هر قسمت لنگان زندگی علی الخصوص روابط را بررسی کنی ردپایش کمبودش را به وضوح میبینی.

        همانکه کافیست لحظه ای خیالت راحت شود که خوب رویش متمرکز شده ای و لحظه ای غفلت کنی، چنان زیر یک خمت را می‌گیرد و خاکت میکند که خودت هاج و واج میمانی.

        شوخی نیست قصه سر درازی دارد ، پای سی و اندی سال کمبودش در بندبند وجودی مان رخنه کرده و نهال وجودش تازه در حال جان گرفتن است.

        راهی دراز در پیش است تا درختی تنومند شده تا بیدی نباشد که به بادی بلرزد.

        جهاد گرچه از دوشمان برداشته شد اما برپاکردن جهاد اکبر برای ساختن عزت نفس تا آخر عمر بر دوشمان است.

        خدا ما را به حزب خودش دعوت کرد ، لبیکش را گفتیم اما همیشه لازم است جلیقه ضد گلوله عزت نفس تنمان باشد تا حزب شیطان بر ما مستولی نشود.

        چه خوب و واضح در رابطه بت همسر نمود پیدا کرده و با یک تضاد و یا یک اتفاق خوب به تو نشان می‌دهد در کجای کار عزت نفس هستی.

        روی خودت کار کن مهربانو ، روی ارزشمندی ات ، روی سوگولی خدا بودنت، روی اینکه خدا گوهری به نام زن خلق کرد و در کل قرآن به پاس 4 مسئولیت عظیمی که بر دوش گرفت که هیچ مردی برعهده نگرفت اهم حدود های الهی را برای آب در دل تکان نخوردن این الماس زمینی قرار داد.

        سپاسگذارم که با دستان طلایی ات این کلمات زیبا را جاری کردی.

        دل‌هایمان را در این بهشت زمینی چه زیبا به هم الفت داد ، چه زیبا گفت اگر تمام آنچه روی زمین است صرف میکردی که میان دل‌های آنها الفت دهی، نمیتوانستی

        ولی خداوند میانمان الفت ایجاد کرد و او توانا و حکیم است

        دوستت دارم و خدا را سپاسگذارم که فارغ از غوغای جهان در این بازی رشد و تعالی هستیم و از سرندهای الهی سربلند بیرون آمده و در مسیر ماندیم.

        برایت بهترین های دنیا و آخرت را از تنها ابر قدرت جهان آرزومندم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      محمدرضا یکتای مقدم گفته:
      مدت عضویت: 1332 روز

      سلام دوست خوشتیپم

      خیلی خیلی سپاس به خاطر این قلم زیبا و فرکانس الهی که در نوشته هات جریان داشت

      خیلی خیلی سپاس برای وجود انسان هایی مثل شما

      برام افتخار بزرگی بود که کامنت زیبای شما احساسم رو عالی کرد

      که خواستم ازتون بصورت مکتوب تشکر کنم

      نوشته هاتون برام مفهوم نامحدود بودن همه چی رو فریاد میزد

      و احساس قدرت کردن برای بودن در این هدایت الهی

      براتون بهترین حال رو در لحظه به لحظه زندگی تون از خدای مهربون میخوام

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 902 روز

    دروداستادعزیزم ومریم جانم خداقوت

    وهمه دوستان عالیم

    سوال 1:چه خواسته یاهدفی داشتی یاداری وبااینکه تمام تلاش های ممکن راانجام داده ای اماهنوزبه آن نرسیده ای؟

    خداروشاکرم که درمسیرهدایت الهی درکنارشماقرارگرفتم وهرروزمی آموزم که یک یک هدف هایی را که داشته ودارم باخواست خداوندبه آنهابرسم،دلم می خواهدازهرلحاظ آزادی داشته باشم به خصوص آزادی مالی بیشترکه هرچه نیازدیدم برای خودم خریداری کنم ودرکنارعزیزدلم

    فعلا اولویت راروی ساخت کاخ معنوی مان گذاشته (خونه باغ مان) تابعدخداوندهدایتمان کندبه ثروت ودارایی بیشتر.

    سوال2:چه افرادی رامی شناسی که با وجود تلاش های کمتر،به سادگی به همان خواسته رسیده اند یابا وجود تلاش های مشابه باشما،خواسته های آنها محقق شده است؟

    والا کسی دوروبرمان نمی شناسم اماکامنت های عالی وتجارب دوستانم درسایت که به این موفقیت هادست پیداکرده اندخداروشکرومن هم باالگوگرفتن اززندگی شماودوستانم تمام تلاش بالذت خودم راانجام می دهم که به آنچه درست واصولی وهم ترازباخواسته ام هست دسترسی پیداکنم ان شاالله.

    سؤال3:چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی)رامی توانی درذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده باوجوداین همه تلاش بازهم به آن خواسته هانرسی؟

    درگذشته ذهنم آن قدردرگیروداغون بودکه فقط بیهوده کارمی کردم ومثلا طلا زیادمی خریدم وبعدالکی می فروختم وخرج خوردوخوراک می کردم ،چقدرمی توانستم راحت هرخواسته ای رابه سرانجام برسانم البته باآگاهی امروزم اماآگاهی وناآگاهی فاصله اش زمین تاآسمان است ،به زندگیم که نگاه می کنم می بینم خداوندتمام شرایط رابرای تحقق خواسته هایم به من باتوجه به توانایی هایم بخشیده بوداماذهن بیمارمن ترمزداشت آن هم چه ترمزی روغن نداشت!!

    خداروشکرمی کنم بابت آگاهی هرروزم که خداوندبه این سایت طلایی مرارهنمون کردتاباتوجه به پتانسیلی که خداونددرمن سراغ داشت وظرفیت رسیدن به خواسته هایم باقدرت ولذت وباشکرگزاری مرابه تک تک آرزوهاوخواسته هایم رسانده ومی رساند.

    روزی آرزوداشتم دوره های استادعزیزم راخریداری کنم وچقدرراحت وباشکوه خداوندهزینه آن راباعشق تقدیمم کردوچندروزدیگرهم مشتاق خریداین دوره طلایی (کشف قوانین زندگی)هستم وحتماخریداری می کنم،باوجوداینکه نیازبه کفش

    ویک سری لوازم ضروری دارم اماآگاهی وهرروزذهنی لبریزازآرامش وایمان وتوکل وسپاسگزاری ویک زندگی سراسرعاشقی کردن درکنارعزیزدلم وروزبه روزپیشرفت درتمام زمینه هابرایم نسبت به همه چیز اولویت محض دارد،خدایاسپاس.

    ممنونم استادعزیزم ومریم جانم بابت همه چیزواین فایل عالی وصحبت های ناب استادمان ومناظرزیباورویایی وباران وصدای آرامش بخش وهمگی ازنعمت های بی نظیرخداوند،خداروشکر .

    درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید دوستتون دارم.

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    صلاح الدین آزادی گفته:
    مدت عضویت: 2400 روز

    سلام سلام ب استاد عزیزم و خانوم شایسته ی عزیز

    و سلام به دوستام ک توی سایت هستن و کامنتای قشنگشون رو میخونم و لذت میبرم

    استاد این دقیقا فایلی بود ک من با پوست گوشت و استخونم نیاز داشتم همین دیشبم بود ک با این که کلی تلاش هم کرده بودم و دارم میکنم نتیجه مالی خوبی بگیرم حتی رفتم تو حوضه ی مورد علاقم حتی مهارت هام هم بیشترشون کردم در مورد کارم

    و حتی به فکر این بودم ک از یوتیوب هم کسب در امد کنم و دارم در مورد موضوع مورد علاقم با اینکه نیاز بود تدوین یاد بگیرم فتوشاپ یاد بگیرم اونارم یاد گرفتم و دارم برای یوتیوب هم محتوا تولید میکنم ب خودم میگفتم من ک این همه سال تلاش کردم چرا نتیجه نمیاد یعنی برای من نمیشه و داشتم ب خدا میگفتم که خدایاا راه حل این مسله رو نشونم بده

    استاد درست فرمودید من برای اینکه توی خانواده فقیر ب دنیا اومدم دوس دارم که نتایج مالی خوبی داشته باشم

    یه جاهایی هم میشد ک من خیلی داشتم تلاش میکردم و نمیشد وختی با خودم فک میکردم مسعله کجاست مشکل چیه باور های من داشتن خودشون رو نشون میدادن

    یکیش هم اینه استاد که همون موقع که من نتیجه مالی گرفتم دیگه موقع مرگم میرسه وو نمیتومم از نتایجم استفاده کنم یعنی ب وختی با خودم وختی فک میکردم و اکه شد و نتیجه گرفتم چی این باور خودشو نشون میداد یا اینکه خدا نمیزاره

    یا خدا نمیخواد

    یا اینکه استادثروتمندا ادمای بدین

    یا از راه خلاف ثروتمند شدن

    یا اینکه من اگه ثروتمند بشم مشکل برام پیش میاد

    یاداینکه کلی سال طول میکشه ک بخواسته های مالیت برسی و اینکه تا اون موقع تجربه کردن خیلی از خوسته هات که نیازشون نتیج مالی هست رو دیگه نمیتونی تجربه کنی

    و این قشنگ منو داشت ترمز میداد یعنی یه جاهایی من رو بی انگیزه میکرد و نمیزاشت ک باز تلاش کنم اما من باز هم ب تلاشم ادامه دادم و باور های بعدی که توی ذهنم دیدمش

    اینکه من اگه ثروتمند بشم بچه هام ادم های خرابی میشن معتاد میشن از راه ب در میشن

    یا اینکه من اگه ثروتمند بشم یعنی دنیارو میخوام

    دیگه توی اخرت بهره ای ندارم

    یا اینکه اگه ثروتمند بشم یعنی اینکه من دارم مال جمع میکنم برای خودم

    حتی استاد نمیتونم پول هام رو مدیریت کنم

    یه جایی تو فایلهاتون شنیدم ک میگفتن با اینکه حقوقق میگرفتین و خوب پول در میاوردین و لی نمیدونستید چرا اخر ماه هیچ پول ندارید

    استاد برای منم همین طوره همیشه اتفاق جوری رقم میخواره من با این که پول دارم میسازم از مهارت هام ولی همیشه دستم خالیه حالا پول زیادی هم نمیسازم ولی هموناشم برام نمیمونه

    استاد من دقیقا از وختی ک باش ما اشنا شدم ک تقریبا میتونم بگم چهار سالو خورده ای یا شایدم بیشتر هستم

    اصن دلیل اشنایی من باشما همین دنبال نتیجه مالی گشتن بود من به دنبال این بودم ک نتیجه مالی خوبی بگیرم ک با سایت شما اشنا شدم الان از اون موقع تا الان من هنوز اون نتیجه ای ک همیشه دوس داشتم رو تو این چند سال نگرفتم

    استاد ن ب خاطر اینکه من تلاش نمیکردم

    بلکه ب قول شما صبحم رو ب شبم دوخته بودم اما نتیجه از اونچه بود فراتر نمیرفت یا میرفت ولی ن در اون حدی ک من انتظار داشتم

    یا نتیجه جدید اما کوچکی میومد زود فرو کش میکرد و من رو وختی توضیحات روانشناسی ثروت رو داشتم میخوندم این بود ک وختی باور های محدود کننده دارین شما یه پله میرین بالا چند پله باز دوبارهدمیاین عقیب و من این رو هم توی خودم شناسایی کرده بودم

    یا اینکه پول دشت مردم نیست مردم پول ندارن

    با اینکه میدیدم بعضیا از مشتریایی ب خاطر یه کار ساده چقو پول پرداخت میکردن

    کار ساده ای ک نظر من هم شاید نیاز ب پرداخت این همه پول نبود ولی فهمیدم ک اونی که اینهمه داره برای این کاری ک انجام شده داره پرداخت میکنه معلومه ک ذهن ثروتمندی داره

    استاد من سال هاست دوس دارم ازدواج کنم ولی ب خاطر اینکه نتونستم نتیجه ی مالی خوبی بگیرم این اتفاق برام نیفتاده

    و حالا وختی امروز صبح این فایل شمارو دیدم

    باور هام داثت مثه یه فیلم از جلو چشمام رد میشد دقیقا

    این باور های منه ک نمیزاره من رشد مالی داشته باشم

    این باور های منه ک من رو توی فقر نگه داشته با اینکه حتی برادرم هم کسب و کار خودش رو داره و درامد از من بهتر توی همون شهر تو همون خانواده با هم بودیم ول یاون نتیجه ی مالی بهتری از من گرفته

    یا یکی از باور ها اینکه هیچکی الان اوضاع مالی خوبی نداره

    ولی داشتم میدیم که با این همه میگن الان اوضاع بده بعضیا ها چ خونه هایی ساختن

    بعضیا چ مغازه هایی بازکردن

    چ مغازه های جدیدی ک داره باز میشه

    با همین اوضاع هااا

    پس اگه الان پول دست هیشکی اینا داره از کجا میاد

    پس باید همه وضعشون مثل هم باشه

    پس اینا چیه

    هرچه دارم جلو تر میرم بیشتر دارم میبینم ک مشکلواز باور های منه

    استادبعضیارو میبینم ک براحتی نشستن تو خونه دارن پول در میارن با یک کسب و کار اتلاین خیلی نتایج بزرگی گرفتن

    گواهش هم همین خود شما

    یا خیلیای دیگه من ک من دیدم

    یاواگه ذهن من میگه که پول معنوی نیست پس چرا اینهمه ادمای فوق مذهبی هست که اوضاع مالی خوبی دارن

    با اینکه خیلی ها تونستن تقریبا با شرایط مثل من هم تونستن نتیجه بگیرن از فک فامیلای خودم هم حتی درامدشون باداینکه من توی یه شهر بزرگتر هستم و اونا توی روستا با همین اوضاع در امدشون از من هم بیشتره چرا ؟

    وختی ک ب اینها داشتم فکر میکردم و به گفته های توی فایل باور اای من داشت خودشو مثل یک فیلم جلوی چشمام نشون میداد کلی ادم هم هستن توی روستای خودمون با اینکه من دیدم ادمای درستین و دیدم حتی از چه کسب کسب و چه راه هایی دارن پول میسازن

    اینا دارن یه زنگی رو توی ذهن من ب صدا در میارن ک میشه

    من راهشو هنوز خوب بلد نشدم

    استاد مدتیه ک دیگه خیلی جدی داشتم روی این موضوع فکر میکردم و تمرکز جدی گذاشته بودم

    و من حتی از صبح ک سر کار میرفتم تا شب تمرکزم روی کارم بود اما نتیجه تغییری نمیکرد

    و حالا دارم کم کم میبینم که این باور های منه نمیزاره من نتایج مالی توی زندگیم داشته باشم

    چون تا یه موقع ک میخواستم نتیجه ی مالی بگیرم یا اینکه برام توی ذهنم باور پذیر میشد یهو یه باوره میومد خودشو مسه ی سد توی ذهنم نشون میداد

    ی جوقع میشد ب خودم ن من اینو باور نمیکنم ولی ازون طرف ذهن من میگفت تو داری خودتو گول میزنی

    تو باید واقعا بخودت نشون بدی ک این راسته

    ک اینکه حقیقتا ثروت معنوی هست

    حقیقتا ثروتمند شدن تو رو ب خدا نزدیک تر میکنه

    استاد یک جیز بگم من با این همه مدتی ک توی سایت بودم وختی یه نتیجه هاییی کوچکی ک میگرفتم وختی یه خواسته هاایی برام باور پذیر میشد یا حتی بعضیاشون رو ک بدست میاوردم من احساس نزدیکی بیشتری میکردم با خدا

    ایمان من بیشتر میشد ب خودم میگفتم اره خدا داره میشنوه خدا داره منو اجابت میکنه

    با هرنتیجه ی کوچک مالییی ک تو ایین سال ها میگرفتم با هر بازدیدی ک توی یوتیوب وختی ویدیهام بازدید میخورد این ایمان منو بیشتر میکرد حتی بگو شده باشه یک نفر بازدید بیشتر چون من فک میکردم هیچ بازدیدی نمیخوره

    حتی توده خدا هم توی قران میگه شیطان شمارو ب فقر فحشا وعده میده و خداوند شمارو ب فزونی

    یا اینکه تو ی سوره حمد میگه اززبان ما

    که مارو راه کسانی هدایت کن که ب اونها نعمت دادی

    یا ختی ادمایی خیلی دین داری دیدم

    ک ثروت خوبی دارن حتی دیدم عزت بیشتری هم دارن

    مجبور نیستن برای حتی جا ب شدن با ماشین برن

    پیش یکی دیگه حرفای ک دوس ندارن و بشنون ازش بشنون

    یا پیش کسایی باشن که ب خاطر اینکه خودش وضعیت مالی خوبی نداره مجبور باشه وختشو با اونا طرف کنع

    یا حتی ادمای خیلی از خودم با ذهن فقیر تر دیدم که مثلا اونا بیشتر از من دارن جون میکنن هعی ب خودم توی دلم ب اونا میگفتم خب برو اینکارو بکن این که بهتره چرا اینکارو نمیکنی ب جای اینکه حالا مثلا راننده تاکسیا برای اینکه یه مسافر بگیرن یه دور برن مسافر ببرن چقد باید توی صف منتظر بشینن تا نوبتشون بشه حالا یه دور مسافر ببرن اونم همه میدونن کرایه تاکسی چقدره وختیی داشتم اونارو میدیم حالا میفهمم که اونا توی یک مدار دیگه این منم توی مدار دیگه اما نخیلی مداربالاتر از اونا حالا میفههم جایگاه خودمو وختی استاد ک توی مدار بالاتر هست داره چیمیگه

    واینکه من حتی ادمای خیلی مذهبیم دیدم

    ولی با نتایج فو ق العاده عالی از لحاظ مالی

    پس این دلیل هایی ک ذهن من

    استاد میخوام بگم که واقعا این سوالای ب قول خود شما مهم بودن واقعا من رو به خیلی بیشتر از قبل ب فکر فرو برد واقعا بیشتر بهم فهموند خفاوت کسی که باور های ثروت ثاز داره با کسی که باور های فقر گونه داره

    استاد من تویجنبه های دیگه ی زندگیم نتیجه گرفتم من خیلی دوستای خوبی دارم

    من خیلی روابط خوبی دارم

    با پدرم ماردم با دوستام حتی اوضاع سلامتی خوبی هم دارمبرام راضی کننده هست

    ولی همیشه ارزوی من این بود ک نتیجه ی مالی خوبی بگیرم همیشه میخواستم برای کسایی ک برام عزیز هستن چیزی بگیرم

    همیشه میخواستم برای مادرم که انقدر برامون زحمت کشیده امکاناتی رو براش فراهم کنم که راحتتر بتونه زندگیشو بگذرونه

    و اینکه من حتی تزس هایی دارم از اینکه من اگر ثروتمند بشم ادم بدی بشم

    ب همه ظلم کنم

    امید وارم که بتونم این باور های محدود کننده رو تغییر بدم و اینکه بیام از نتایجم برای شما استاد و خانوم شایسته و همه ی دوستام بنویسم

    استاد جان در اخر از شما بابت این فایل سپاس گذارم که ب موقع بود و موشکی شد برای دوباره حرکت کردن من و ادامه دادنم اینبار برای تغییر باورهام

    امید وارم ک همه گی ما در دنیا و اخرت شاد سالم ثروتمند و سعادتمند باشیم

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      زهرا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2332 روز

      به نام الله هدایتگرم وسلام به شما دوست و هم مسیر عزیزم

      کامنت شما رو خوندم و خواستم کمی برای خودم و شما بنویسم

      من هم در زمینه مالی آنگونه که دلم میخواد رشد نداشتم

      البته سال گذشته یه رشد 2-3 برابری داشتم که خیلی خوب بود ولی ما انسانها اونقدر خواسته های زیادی داریم هم برای خودمون و هم خانواده و اطرافیانمون، که هر چقدر هم رشد کنیم مخصوصا از لحاظ مالی، باز هم بیشتر میخوایم

      و طبق گفته استاد عزیزم، تا تجربه نکنی و از از لحاظ مالی همه چیز برات مهیا نشه و ازشون لذت نبری، نمیتونی رها کنی

      همه ماها اکثرا در این حالت هستیم

      شما یسری ترمز برای ثروتمند شدن گفتید و یسی هم ترمز در ذهن من هست که باورهای رایج جامعه ما هست که از بچگی توی خونه هامون گفتن و اونا با ما رشد کردن و ماها الان باید ونا رو کمرنگ تر کنیم تا اون گاز ، قدرت بگیره و ما رو ببره جلو

      یکیش اینه که ما میترسیم ثروتمند بشیم چون مردم ما رو قضاوت نادرست میکنن مثلا میگن که از راه دزدی یا هر راه نادرست دیگه اون پول بدست اومده

      یعنی ماها حرف بقیه برامون اهمست داره و میترسیم که قضاوت بشیم و ناخودآگاه انگار در ورود ایده های ثروت ساز رو بروی خودمون میبندیم

      یکی دیگه از باورها اینه که اعتقاد داریم اگه وضع مالیمون خوب بشه و مثلا خونه و ماشین و چیزهای خوب و گرون بخریم یا سفرهای خوب بریم، چشممون بزنن

      یعنی من این باورها رو توی خیلی از آدما دیدم و حالا که نگاه میکنم میبینم که خودمم کم و بیش این باور رو داشتم

      مثلا من با تغییر باورهام و ایان به اینکه من هر چی خرج کنم خداوند بیشترش رو وارد زندگیم میکنه، برای خودم خیلی خرید میکنم، لباسای شیک، وسایل لوکس و مارک ووووووو

      و یه افرادی که به من خیلی نزدیک هستن میگن اینقدر خرید نکن چشمت میزنن، لباسای شیک نپوش چشمت میزنن و خیلی از این مدل حرفا که باعث میشه با تکرارشون منواقعا باور کنم که باید کمتر خرید کنم و این یعنی فراوانی در زندگی من کم و کمتر شدن

      یه باور دیگه اینکه من لایق ثروتمند شدنو پولدار شدن نیستم

      مگه من کیم که وضعم اینقدر خوب بشه؟؟؟ آخه من ارزش این پولو این وضع مالی خوب رو دارم؟؟؟ …

      ببینید همه اینا ناخودآگاه ایجاد میشه و باید خیلی عمیق شد تا فهمیدشون

      من همه اینا رو در خودم خیلی خوب درک کردم

      اما به عنوان مثال بگم که همسر من بدون اینکه بگه، باورهای ثروت سازش یلی خوبه

      مثلا دیروز دیدم داشت با دوستش صحبت میکرد و میگفت یه کار یک ماهه گیرش اومده که ارزشش 20 میلیارده و این در حالیه که الان داره یک پروژه خیلی کوچک رو انجام میده و توی حدود 2 هفته خیلی راحت، 100 میلیون براش سود داشته و خیلی نمونه های دیگه

      یا مثلا یه باور دیگه که به نظرم من خودم خیلی گرفتارشم اینه که برای پول درآوردن باید سخت کار کرد و مثلا باید 2 شغله باشی

      من با وجودیکه شغلم رو خیلی دوست دارم و با عشق براش کار میکنم، سعی میکنم توش رشد کنم و مهارت کسب کنم و بهتر بشم، اما در درون خودم درک میکنم که باور دارم باید یه شغل دیگه در کنارش باشه که بتونم بیشتر درآمد بدست بیارم و این شغل من خیلی پتانسیل رشد نداره

      قطعا همه اینا کم و زیاد در همه ما وجود داره و باعث بسته شدن درهای ثروت به روی همه ما میشه

      وقتی من فایل استاد عباسمنش رو گوش میدم که میگن، دو نوع رزق داریمو یکیش اینه که انسان باید دنبالش بدوه و نوع دیگش اینه که رزق دنبال انسان میدوه، اصلا نمیدونید چه حس خوبی پیدا میکنم که منم میخوام رزق از در و دیوار برای من بباره و من با عشق، با احساس لیاقت و ارزشمنی زیاد و با حال عالی و با ایمان به فراوانی بیشتر، خرج کنم و نه ترسی داشته باشم و نه غمی از اینکه بخواد تمام بشه …

      کامنت شما باعث شد من اینارو بنویسم

      یعنی قلبم بهم گفت بنویس و نوشتم و قطعا میشه صفحه های بیشتری نوشت اما همینکه بدونیم نشتی از کجاست خودش یعنی اینکه ما ایمان داریم میشه درست کرد، میشه بهتر کرد، میشه بهبود داد و ما خالق هستیم

      ممنونم که نوشتید و سپاسگذارم که کامنت من رو خوندید

      دنیا دنیا عشق و شادی و لذت و ثروت رو برای هممون از خداوند فراوانیها آرزو دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    فاطمه ابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 1631 روز

    سلام و هزاران سلام به استاد بی نهایت مهربان و عزیزم

    سلام به مریم جان دوست داشتنی

    سلام به دوستان گلم

    چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    راستش از خواسته هام قبل از آشنایی با شما بگم که خب زیاد است اما بعد از آشنایی با شما خیلی از خواسته هام در زمینه ی روابط و معنویت و سلامتی محقق شده است . اما خواسته های محقق نشده :

    – در زمینه ی مالی هنوز هیچ نتیجه ای نگرفتم.

    – دوست دارم مسافرت های بیشتری بروم به خیلی از نقاط ایران و خارج از ایران اما این هنوز برام محقق نشده است.

    راستش من قبل از آشنایی با استاد مشغول به کار بودم و زمانی که من با استاد آشنا شدم سال 99 بود که بخاطر شرایط بیماری کرونا کار ما تعطیل شد و بعد از آن من به شغلم برنگشتم. اما در آن دوران که من با استاد آشنا شدم در همه ی زمینه ها بسیار نتیجه گرفتم و به هیچ وجه منکر هیچ کدام از آنها نیستم و هزاران هزار بار خدا را شاکرم و همینطور از استاد عزیز و بهترینم سپاسگزارم و بهترین ها را برایش می خواهم.

    این را هم بگم در آن سال اول من از نتایج مالی هم شگفت زده شدم اما نه بخاطر شغل خودم بواسطه ی کار همسرم یا موقعیت هایی که فکرش را نمی کردم ثروت وارد زندگی ما شد.

    در همان سال اولی که با مباحث استاد آشنا شدم احساس کردم کاری که مورد علاقه ی من است نوشتن است. دوست دارم بنویسم. شروع کردم به نوشتن اما باورم این بود که این کار درامدی ندارد. هنوز هم متاسفانه این باور در من پررنگ است.

    سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)

    در زمینه کارم راستش الگوی بیرونی در اطرافم ندیدم . شنیدم که خیلی ها از تولید محتوا برای سایت های دیگر درامدهای خوبی دارند. ولی نمود بیرونی آن را ندیدم.

    اما در کل از خیلی از افراد سایت از کسانی که استاد نام بردند و بچه هایی که نتایج خودشان را برای استاد فرستادند مثل آقای عطارروشن و بقیه الگو گرفتم که چقدر عالی روی خودشان کار کردند.

    اما خانم های بسیاری را در اقوام ودوستان دیدم که ایشان هم خانه دار بودند و هیچ کار خاصی غیر از امور منزل انجام نمی دادند اما باورهای بسیار خوبی دارند چرا که به محض اراده کردن خیلی از چیزها مثل خانه و ماشین و مسافرت و … به راحتی به آن می رسند.

    سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟

    تصمیم گرفتم به همان کار قبلی که داشتم برگردم اما نشانه هایی آمد که واضح گفت بنشین و کاری که دوست داری انجام بده و من هم همین کار را کردم.

    همسرم من را تشویق می کرد حالا که علاقه خود را شناختی به همین کار بچسب و صبر کن نتایج در زمان مناسب رخ می دهد.

    در مسیر مورد علاقم مراحل مختلفی را گذراندم و من تصمیم گرفتم سایتی طراحی کنم و نوشته هایم را در آن سایت بگذارم. در واقع من باور نداشتم و هنوز هم ندارم که از این کار درآمدی داشته باشم. متاسفانه این باور خیلی قوی است.

    با این حال همین طی کردن این مراحل بسیار چیزهای متنوعی یاد گرفتم مثل طراحی سایت که برایم خیلی دلچسب بود و راستش چون از نظر مالی من به درآمد همسرم وابسته هستم و احساس نیاز نکردم خیلی محکم به برطرف کردن این باور نچسبیدم.

    یعنی با خودم می گفتم حالا الحمد الله من نیازهایمان بخاطر درآمد همسرم تامین است پس من کار خودم را بکنم انشالله خدا خودش درست می کند.

    فکر می کنم ترمزهایم اول عدم باور به درآمد زایی از این کار است. یعنی باور دارم خداوند نعمت و ثروت را از هر کانالی چه درامد همسرم چه هر درآمد جانبی دیگر وارد زندگیم خواهد کرد اما از این کار شاید در سالهای دور. نمی دانم چقدر دور اما منتظرم.

    می دانم اشتباه است. این انتظار نتیجه فشاردادن همزمان گاز و ترمز است اگر نه استاد می گویند اگر ترمز را بردارم نیازی به سالهای دور و دراز نیست.

    دوم فکر می کردم حالا پول هم نیومد نیومد مهم نیست.

    در کل من خیلی برای پول ارزش قائل نیستم. نه اینکه بدم بیاد یا فکر کنم چیز بدی هست نه اتفاقا خیلی هم دوست دارم اما اون ارزش واقعی که باید براش قائل نیستم. که احتمالا ریشه ی اصلی باز بر می گردد به باورهای مذهبی که اصل چیز دیگری است و مادیات این جهان گذراست.

    من هر روز سپاسگزار نعمت هایی که دارم از سلامتی و روابط و عشق هستم. می گویم چه ثروتی از سلامتی بیشتر یا بهتر از رابطه ی خوب. این نشان می دهد که به اندازه کافی ارزش واعتبار و اشتیاق برای ثروت و بالاخص پول قائل نیستم.

    در مورد مسافرت فکر می کنم ترمزهای من این است که خیلی دوست دارم محل اقامتم در سفر یک جای مناسب باشد. یعنی هتل یا سوئیت مناسب و تمیزی داشته باشیم و اگر فکر کنم نمی توانم این اندازه هزینه کنم که در هتل خوبی اقامت کنیم ناخوداگاه قید سفر را می زنم.

    باور اینکه هزینه هتل ها و مکان های تفریحی آنقدر زیاد است که در سفر باید از خیلی از آنها چشم پوشی کنم و ناخوداگاه فکر سفر را از ذهنم دور می کنم.

    ترمزهایی که دوستان نوشته بودند خیلی ها را در خودم می دیدم مثل عدم لیاقت، کمبود که روی خیلی از آنها کار کردم و هنوز دارم کار می کنم.

    استاد سپاسگزام از سخاوت بی انتهای شما که اینگونه با فایل های عالی تلنگری به ما می زنید که مدام خودم را واکاوی کنیم و بفهمیم کجای کاریم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    فرزانه گفته:
    مدت عضویت: 1750 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان

    من بزرگترین اشکالم رها کردن بودنه و خود این اشکال ریشه داشته در الگوی مناسب نداشتن.

    در ابتدا زمانی که مباحث موفقیت شروع کردم با آقای آزمندیان گرامی شروع کردم و خب نتیجه این شد که مدت ها دور سرم چرخیدم هم این مباحث به دلم بود هم نتیجه نمیگرفتم و افتادم تو دور باطل. من نمیگم ایشون بد هستند برای من الگوی مناسبی نبودند، همه حرفها بسیار کلی و انگیزشی غیر کاربردی بودند. بعد با آقای شریفی واقعا متوجه شدم داستان چیه چند تایی هم جذب کردم و بعد این برام مرحله ای شد تا اصلا استاد رو درک کنم و بشناسم و بیام اینجا.

    خود استاد به عنوان الگو سالهاست تو مسیرن یعنی شخصیتشون شده لایف استایلشون شده. خب وقتی الگو مناسب باشه درست آموزش میگیری میدونی باید تو مسیر بمونی یاد بگیری گوش کنی …

    یه مدتیه دارم یوگا رو هر روزه تمرین میکنم و چون انعطاف بدنی خوبی دارم تصمیم گرفتم حرکات پیشرفته رو یاد بگیرم. امروز داشتم پیج kino رو چک میکردم یکی از مربی های خوب دنیاست که فلوریدا زندگی میکنه اگر درست گفته باشم. یه پستی گذاشته بود و کپشن گذاشته بود من دو سال هر روز این حرکتو انجام دادم و میفتادم و حفظ تعادل برام سخت بود گاهی روزا این فکر از ذهنم خطور می‌کرد که نمیشه این حرکت خیلی سخته اما هرگز تا امید نشدم و تونستم. و واقعا الان بحث اون یه دونه حرکت نیست حرکتی نیست که نتونه انجام بده!

    خب ایشونم یه الگوی مناسب برای من که قرار نیست برسیم و تموم بشه قرار نیست وقتی با شور و هیجان شروع میکنی دو روز بعد خواستت رو بزار تو سینی برات بیارن و تموم بشه یه پروسس که باید ازش لذت برد. موارد مختلف فرق میکنه چون قانون هر کدوم فرق میکنه چون باورهای پایه و جایگاه اولیه ما فرق میکنه.

    چنین الگوهایی مثل استاد عباس منش و ایشون الگوهای درستین چون همیشه در مسیرن از زمانی که داشتن تلاش میکردن و با مغز میخوردن تو زمین تا الان که خواسته هاشونو تیک زدند.

    و در نهایت خود آدم باید یه دیسیپلین داشته باشه.

    الگوی مناسب داشتن و رها نکردن کلید های اصلی برای من هستند. وگرنه در مجموع نسبت به زمانی که با قوانین آشنا شدم وقتی واقعا حسمو خوب میکنم نشونه ها و نتایج رو میبینم.

    جواب دادن دنیا رو به تغییر احساس و افکارم میبینم و دیدم. و دیگه هم مشکل الگوی مناسب ندارم بقیش خودمم که یه بار برای همیشه باید چرخه ی شل کن سفت کن رو تموم کنم تا خودمو زندگیم تموم نشدیم.

    و البته که این تصمیم ها و این حرف ها جدید نیست ذره ذره تو دوره ها پیشرفت کردم و هر روز بهبود داشتم و هر روز دارم کامل تر متوجه میشم و از اونجایی که پشت کارمو تو یه سری مسائل نشون دادم تو این چند ماهه،هدایت شدم به نوشتن …

    چند روزه دارم مسیرم ثبت میکنم یه دفتر برداشتم صبا که بیدار میشم خط اول مینویسم امروز برای بهبود زندگیت چیکار کردی؟

    و کارامو می نویسم مثلا:

    فایل فلان دوره رو گوش دادم

    حسمو خوب کردم

    یوگا تمرین گردم

    کلاینت داشتم

    مطالعه کردم

    رفتم پارک پیاده روی کردم حالم بهتر شد

    و ….

    تا برسم به آخر شب و تصویر سازی قبل از خواب.

    استاد قمشه ای میگن که ما یه چیزایی می دونیم یه چیزایی نمی دونیم تا به چیزایی که میدونیم عمل نکنیم چیزایی که نمی دونیم در اختیار ما قرار نمیگیره.

    پس فعلا تا جایی که فایل دارم گوش میکنم و عمل میکنم

    فعلا حرکاتی که بدنم تواناییشو داره تمرین میکنم

    فعلا تا جایی که میتونم حسمو خوب میکنم

    فعلا در حد لول خودم زبان میخونم

    فعلا تا جایی که میتونم با عشق کار میکنم

    فعلا تا جایی که می تونم شاد خواهم بود

    تا ادامه ی مسیر رو تو هدف های ورزشی، مالی، کاری و … نشونم بدن.

    در پناه الله یکتا شاد و موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  6. -
    رسول علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 2694 روز

    سلام و خدا قوت به استاد خوش تیپ و زیبایم و مریم بانوی مهربان و همیشه پویا و فعال (بانوی فیلمبردار و یار و یاور استاد عزیزمان)

    وسپاس خداوند مهربان را که در هر لحظه در حال هدایتم هست و بقول استاد چه زمانبندی داره خداوند برای ضبط این فایل ،و بنظر من این جمله استاد معنای بزرگتری از زمانبندی برای شروع باران زیبا پس از پنج دقیقه بود چون دقیقاً یکساعت قبل من و همسرم بخاطر ناامیدی که سراغش اومده بود ( اون هم دقیقاً بخاطر نیومدن نتیجه با اینکه هر دومان پا به پای هم روی استارت آپ جدیدمون و باورها مون کار میکنیم اما نتیجه نمیاد و برعکس بدهکار هم شدیم) تقریباً کم موند تا بزنیم به تیپ و تاپ هم اما من رفتم چرت زدم چون نتونستم تغییرش بدم برای اینکه در اون فرکانس نمانم و بعد بیدار شدن تلویزیون بازکردم (چون مثل استاد آنتن وصل نکردیم و فقط با اینترنت استفاده میکنیم ) مستقیم رفتم سایت استاد و وقتی عنوان فایل را دیدم گفتم بخدا که زمانبندیت حرف نداره خدای خوبم و دمت مسیحاییت گرم نفس خدایم استاد عزیزم و مریم بانوی زیبا و کمک یار خدا و چون نمی تونستم به همسرم اصرار کنم فقط فایل را زدم و صداش را زیاد کردم تا اونم بشنوه که خدا هیچ لحظه فراموش مان نمیکنه و باز هم مثل همیشه به موقع پاسخ میدهد

    بریم سراغ نوشتن تکالیف الهی ام ،چون وقتی دانشجو سوال داشته باشد و حاضر باشد استاد فرا می رسد و وظیفه دانشجو با دقت گوش دادن به حرف استاد و پاسخ دادن به سوالات استاد است و باور دارم که این خداست که از طریق استاد و مریم عزیز با من حرف می زند و حتی از طریق انگشتان من دارد روی صفحه موبایل می نویسد و حتی می تواند از نوشته های من هم هدایت را به چندین دستان زیبای دیگرش برساند تا آنها را هم فعال کند و به حرکت در آورد چون خدا در حال گسترش و حرکت هست و عزیزانی مثل استاد و مریم عزیز و همه اعضای خانواده زیبای عباس منشی که خودشان را به هدایت خدا سپرده اند را به حرکت وامی‌دارد تا گسترش را ادامه دهد

    سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    من و همسرم یک استارت آپ سایت عمده فروشی پوشاک بصورت چند فروشندگی شروع کردیم ابتدا با سرمایه صفر در تلگرام و سپس تا الان که حدود یکسال میشه بصورت تکاملی بخشی از درآمد خودش از تلگرام و بخشی از خودمون حدود 25 میلیون شارژ مالی اش کردیم

    اما از نظر زمان کاری که تقریباً این اواخر روزی ده ساعت شاید رویش وقت میزاریم اما همچنان خروجی سایت صفر هست و این یعنی راه رفتن رو لبه دره ناامیدی و بقیه ماجراهای ناخوب

    اما بخاطر داشتن نعمت گرانبهای دوره شیوه حل مسایل استاد که همیشه سپاسگزاری هستم و کار کردن روی اهرم رنج و لذت به روش شیوه حل مسایل ،شوق و اشتیاقی که ایجاد کردیم تا الان ما رو پابرجا نگه داشته روی اهداف بلند مدت و کوتاه مدتی که نوشتیم

    بخاطر اینکه یکی دو تا از برنامه ریزی اول سال 1402 زمانش اخیرا سپری شد اما ما نتونستیم به نتیجه ای که برایش نوشته بودیم برسیم

    امروز صبح تضاد ناامیدی و گله و شکایت از خدا سراغ همسرم اومد و من تنهاش گذاشتم تا خودش را تخلیه کنه و چون دیدم من هم توان تغییر یا بهبود فرکانسم را ندارم رفتم به زور چرت زدم تا خدا هدایتش را بفرسته و مطمئن بودم حتماً از هزاران طریق ممکن ،100% می‌فرسته

    وقتی پاشدم فایل را دیدم اولش سپاسگزاری کردم و لذت بردم از کار همکار عزیزم خدای خوبم که کارش یعنی هدایت که بعهده خودش هست را مثل همیشه عالیییییی و بیست انجام داد و من هم الان دارم کار خودم یعنی تکلیفی که بهم گفته را انجام میدم و پاسخ میدم به سوالاتی که برام از طریق استاد نازنینم فرستاده ،انشالله که من هم مثل خودش نمره خوبی بگیرم و بیست بشم

    سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟

    همسرم از طریق یک خانم کار آفرین موفق که این روش یعنی b2b را آموزش میداد دوره اش را خرید زده بود و کار میکرد تا اینکه بخاطر برخورد کردن خانمم به چند مسأله تو این کار با من مسایل را مطرح کرد و چون من درگیر اون کار نبودم با بررسی تمام جوانب بدون داشتن محدودیت زمینه ذهنی قبلی گفتم که این مسایل راه حل داره و البته که راه حل های آسانی هم داره که هر چه جستجو کردیم تو سایت های داخلی و حتی سایت های خارجی تا حدی که می تونستیم دیدیم که کسی تا بحال سراغ حل کردن این مسایل نرفته و از اونجا شد که ایده این استارتاپ تو ذهنمان جرقه زد و بلافاصله شروع کردیم

    جالبه دقیقاً دو ماه بعدش همون خانم کار آفرین موفق هم تو پیجش خبر از حل چند مسئله توسط خودش را داد که تقریباً حدس زدیم همون مسایل باشه که ماهم داشتیم رو حل اونها کار میکنیم که اولش یه کم راستش من و همسرم دلسرد شدیم که ما کجا و این خانم شناخته شده با این همه طرفدار و فالور و دانشجوهاش کجا

    اما بعدش با کارکردن روی باور اینکه هرکدام از ما یونیک هستیم و گسترشی که خدا تصمیم گرفته از طریق ما ایجاد کنه یونیک و یگانه هست و ما کار خودم را ادامه می دهیم و تسلیم اراده خدا شدیم تا مثل مربی خودش انتخاب کنه هر بازیکنی که آماده تر هست بیاد تو زمین بازی ، پس روی خودمون تمرکز صد در صدی را گذاشتیم و کار را با تمام جزییات که هر روز پس از هدایت خواستن ها میومد تکمیل و تکمیل ترش کردیم

    چند وقتی پیش سایت اون خانم هم اومد بالا و با دیدنش شوکه شدیم چرا؟ چون ایده اون خانم کار آفرین دقیقاً 180 درجه با ایده ما که اصلش رو شفافیت و حذف واسطه ها بود برعکس ایده ما بود و دیدیم که نه تنها مسایل را حل نکرده برعکس مسایل را پیچیده تر هم کرده ، و بقول استاد که حدس زده بود ایده استادشون جواب نمیده ،ما هم حدس زدیم که با توجه به قانون کلی گسترش که به سمت راحت تر کردن و ساده تر کردن کارهاست جواب نخواهد داد

    از اون موقع تا به الان بخاطر حرف استاد که میگه اگر بخوای منحصر بفرد باشی رقیب ها را ولش کن تمرکز کن رو هدایت های خودت ،به سایت ایشون نرفته بودم که قبل اینکه کامنت را بنویسم بخاطر پاسخ دادن به سوال دوم رفتم ببینم شاید ایشون نتایجی بدست آورده باشند که من نیاورده ام که مواجه شدم با یه سایت ضعیف نصف و نیمه که مشخصه چند وقتی هست متروکه به جا افتاده و ول شده است

    اولش خواستم این سوال دو را ننویسم

    چون تنها نمونه تقریباً مشابه قبلی که داشتم جواب نداده و این شاید در وهله اول تمرکز به کمبود باشه به جای توجه به فراوانی

    اما هدایتی که اومد دیدم نه تنها احساس بدی ندارم بلکه احساسم خوب هست پس گفتم ماجرا یه چیز دیگه هست خدا خواسته تبصره بزنه با این سوال که من مجبور بشم برم یه بار دیگه سایت متروکه این خانم را ببینم چون با اینکه ما حدس زده بودیم ایده ایشون جواب نمیده ،اماااااا

    ته ذهنمان یه ترسی ازش داشتیم که اگر اون جواب بده چون کاملاً سیستم اش مخالف سیستم ما بود ایده ما در جذب تولیدی و بوتیک دارها به مشکل برمی خورد و باور کنید اگر امروز این نوشتن این کامنت نبود اگر هزار نفر هم میومدند و به ما می‌گفتند که ما از اون خانم و ایده اش ترس مخفی داریم باور نمی‌کردم و حتی مسخره اش میکردیم که نه بابا این چه حرفیه در حالیکه الان من هرچه بیشتر دقیق میشم رو هدایت امروزم ،بیشتر تسلیم تر میشم که من ترس دارم و این ترس خیلیییی خیلیییی اون زیرزیرها مخفی شده بود

    پس با اینکه میدونم پاسخ سوال دو شاید از نظر خیلی از شما نمره قبولی نداشته باشه اما برای من خدا نمره کامل را داد و اینو از احساس خوبی که الان دارم و از پیدا کردن ترس مخفی ام هست به خوبی میفهمم که نمره کامل این سوال را گرفتم

    سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟

    باور مخرب اول

    همون ترسی هست که از باور کمبود می آید که تولیدی و مشتری یه مقدار محدود و کم هست و الان اون خانم با داشتن ارتباطات زیاد همه را مال خودش می‌کنه و برای ما نمی مونه

    تاثیر این باور مخرب در ما این بوده که تا الان با اینکه سایت تکمیل و راه اندازی شده فقط با دو تولیدی قرارداد بسته شده که یکیش هم نصفه و نیمه و بصورت باج دادن و شرک آلود بوده

    راه حل پیشنهادی خدا برایمان تا این باور مخرب را اصلاح کنیم

    رفتن به سایتها و کانالهای معرفی تولید کنندگان پوشاک داخلی و نوشتن مشخصات و تماس هایشان در دفتر مخصوص اینکار ،آنقدر که جوهر یه بسته خودکاری که برای اینکار تصمیم گرفتیم بخریم تا باورمان بشود که تولیدی و مشتری به اندازه ای فراوان هست که اگر فقط یک گوشه کوچک یعنی فقط تولیدی های پوشاک بچه گانه را بنویسیم شاید همون یه بسته خودکاری جواب نده چه برسد به همه صنف پوشاک که هزاران تنوع داره

    تصمیمی که بعد از پیدا کردن این باور مخرب گرفتیم

    گشتن و پیدا کردن کانالها و فروشگاه‌های آنلاین تولیدی های که عمده فروشی دارند و بوتیک دارهایی که خرده فروشی دارند و ارسال ایمیل و پیام دعوت به سایت مان

    باور مخرب دوم

    باور احساس عدم لیاقت که ما لایق چنین سایت بزرگ و کاملی نیستیم و اینکارها برای افرادی هست که خودشون مثل استاد هزاران دانشجو و طرفدار دارند و ما که هیچکس ما رو نمی شناسه و یه آدم معمولی هستیم که می‌خواهیم این مسایل به این بزرگی را از کل افرادی که درگیر صنعت پوشاک تو کشور و جهان هستند برطرف کنی

    بخاطر این باور محدود کننده نتونستیم به اندازه کافی خوب معرفیش کنیم ایده و سایت بینظیرمون را

    راه حل پیشنهادی خدا برامون برای رفع باور مخرب

    تصمیمی که الان گرفتیم اینه که رو این باور بصورت تمرکزی کار کنیم و دفتر تازه ایی برای برداشتیم تا که پر بشه از ارزشهایی که این ایده و سایت می تونه ایجاد کنه و چه زیباییها و آسونیها و راحتی ها و شفافیت ها و برد برد ها و برکتی که به هر دو طرف تولیدی ها و بوتیک دارها ایجاد می‌کنه تا با نوشتن و مرور این دفتر احساس ارزشمندی و لیاقت بالاتری پیدا کنیم

    هدف جدید با حل این باور مخرب

    تا آخر تیرماه امسال 1402 قرارداد با حداقل 10 تولیدی تازه را در اول دفتر نوشتیم به امید و یاری خدای خوب و هدایتگرمان انشالله

    باور مخرب سوم

    دوست نداشتن پول و ثروتمند شدن البته تنهایی و بدون همسرم!!!!

    آره بقول مریم بانو تو توضیحات تمرینات شیوه حل مسایل ،باور مخرب های دونه درشت اتفاقا اون ته ته ها خودشون را قایم می کنند و اونهایی که اول دیده میشن اتفاقا به احتمال قوی مخرب اصلیه نیستند چون همیشه مخرب های اصلی خودشون را تزیین می کنند تا مخرب دیده نشوند

    باور کنید وقتی خواستم پس از نوشتن باور مخرب دوم کامنت را ارسال کنم یه حسی بهم گفت پس از نشانه ای که اومد چون دخترم شدیداً گیر داد که بابا بیا منچ بازی کنیم و من دیدم این حس بهتر هست قبول کردم و شاید یه نشانه هست که هنوز نفرستم و به خودم و خدا فرصت بدم تا شاید اون باور مخرب بزرگه خودش را نشون بده، پس من هم بهش گوش دادم

    الان وقتی اومدم گوشی را برداشتم تا کامنتم را کامل کنم یه هدایتی از دهان همسرم اومد بیرون که شد نشانه برای اینکه فیلتر بزک شده مخرب اصلیه یهو تو ذهنم بپره و خوب ببینمش و خدا رو شکر کنم که تونستم بالاخره پیداش کنم

    چون فکر میکردم چون از پارسال روی ثروت دو کار میکنم پس من که دیگه عاشق پول هستم و می‌خوام ثروتمند بشم اما نه !!!

    خدایا کمکم کن تا این هدایت زیبایت را بتونم به اعضای خانواده خوبم برسونم و بتونم خوب بنویسم

    همسرم فرکانسش را هنوز نتوانسته برسونه به قبل از نا امیدیش و البته تحسینشون میکنم چون خیلی خوب داره مرحله به مرحله خودش را میاره بالاتر اما در این میون تو یه حرف که در جواب من که ازش خواستم بیا باهم به این سوالهای استاد فکر کنیم داد که گفت من نمیخواهم با تو بهشت بیام مگه زوره برای خودت فکر کن من که تو نسیتم

    و این نشانه همون بود که یه لحظه آدرس باور مخرب بزرگی را تو ذهنم بهم نشون داد چون من همیشه تو این مدت سعی می کردم هرچقدر رو خودم کار میکنم همون قدر هم همسرم روی خودش کارکنه

    البته چون من همسن استاد هستم و همسرم هم اسمش معصومه هست و یه خورده باورهایی داریم که با هم فرق می‌کنه چون ایشون بیشتر از استاد به یه خانم استاد موفقیت از شاگردهای استاد عباس منش را دنبال می کنه

    و من تصور میکنم که اگر خودم تنها رو باورهای ثروت کار کنم و ایشون کار نکنند و مدارمون زیاد فرق کنه این ثروت و تفاوت مدار ما را هم ازهم جدا کنه

    چون من شدیداً بهشون علاقه که چه عرض کنم الان می فهمم وابسته هستم که این باور مخرب تو وجودم ایجاد شده که تا ایشون رو باورهاشون به اندازه من کار نکنند من نمی خواهم ثروتمند بشم و بقول خودشون من به زور می‌خوام بهشت ببرم شون

    و خدایا چه باور مخرب مخفی که تا الان هیچ نشانه و علایمی هم نمی تونستم از وجود همچین شرک و باور مخرب بزرگی تو وجودم باشم اما جوینده یابنده هست بالاخره اینقدر این روزها شخم زدم باورهامو تا بالاخره بیرون اومد

    الان که خواست کامنت خودم را قبل ارسال بخونم و اونو به بالا اسکرول میکردم یه نشانه دیگه هم دیدم که تو جواب دو تای اول همه فعلها را جمع گفتم یعنی اینکه همش می‌خوام با همسرم یه تصمیم یا تغییر باور را انجام بدم واقعاً چراااا؟ چون همون که فکر میکنم اگر تنها تغییر کنم و ثروتمند بشم احتمال اینکه از ایشون جدا بشم هست

    پس من در واقع از اعماق وجودم خودم نمی‌خوام پول و ثروت بیاد سمتم چون فکر میکنم خانمم هنوز آماده اش نیست و این ثروت شاید باعث جدایی مون بشه

    راه حل پیشنهادی خدا برایم برای اینکه این باور مخرب را اصلاح کنم

    تمرکز فقط و فقط روی خودم و سپردن تمام کارها حتی روابطم به خدا و اینکه فقط روی باورهای ثروت ساز خودم کارکنم و الگوهای زیادی از اطرافیانم را پیدا کنم که با اینکه ثروتمند هستند اما باهم زندگی می کنند و از زمانیکه ثروتمند نبودند باهم هستند تا الان که خیلی ثروتمند هستند بازهم باهم هستند و ثروت باعث شده روابطشان عاشقانه تر هم بشود

    تصمیمی که بعد از پیدا کردن این باور مخرب گرفتم

    دفتر خصوصی برای نوشتن اهداف و کار روی باورها مون داشته باشیم و با اینکه باهم در مورد قانون بحث می کنیم اما به نظر ایشون احترام بزارم و نخوام که نظرشان را تغییر بدهم و تمرکز صد درصدی روی باورهای توحیدی ام در روابط بزارم چون خیلی کارها دارم که باید روی روابط توحیدی بکنم

    خداوند را سپاسگزارم که تونستم تکالیف امروزم را اینجا بصورت کامنت بنویسم تا نشانه ای و یا هدایتی بشه برای هر دوست عزیزم که از خدا هدایت و نشانه خواسته و منتظر و حاضر در محضر هدایت خدا هست همه شما اعضای خانواده صمیمی عباس منشی را عاشقانه دوست دارم و همچنین تشکر ویژه از استاد جان و مریم عزیز را دارم و عاشقانه دوستتان دارم و امیدوارم از نزدیک ببینم تان تا دستان زیبایتان را که دستان خداست را ببوسم به امید آن روز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  7. -
    رضا محسنی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1301 روز

    سلام و وقت شما بخیر باشه…

    یک سوال داشتم و ممنون میشم که اگر کسی میدونه جواب سوال من رو بده.

    سوالم این هست که: واقعا ما چطوری میتونیم بفهمیم که چه باور محدود کننده ایی داریم.؟ یا به قول استاد پاشنه آشیل ما چیه؟

    چون هر باور محدود کننده ایی رو اینجا میشنوم پیش خودم میگم: خب منکه اینطوری فکر نمیکنم…!

    ولی شاید ته ذهنم همون باور یکی از باورهای محدود کننده من باشه ولی خودم خبر نداشته باشم

    ممنون میشم دوستان جواب سوال من رو بدن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      رسول علیزاده گفته:
      مدت عضویت: 2694 روز

      سلام به دوست عزیزم آقا رضای گل

      اولش باید بگم که من خودم هم دنبال پاشنه آشیل ام میگردم و تا حالا خیلی باور محدود کننده پیدا کردم اما نمی تونم بگم که تونستم پاشنه آشیل ام را پیدا کرده ام یا نه ؟

      چون هربار که یک باور محدود کننده مخفی شناسایی میکنم و فکر میکنم همون باور مخرب اصلی هست اما بعداً می بینم که نه باور مخرب بزرگتر از اون دارم که اون باور مخرب اولی نتیجه اینی هست که تازه پیدا کردم و از این باور مخرب که تازه پیدا کردم تولید میشه حالا بماند که این باور مخرب تازه را بعداً با پیدا کردن باور ریشه ای تر و مخرب تر بفهمم که اون هم اصلیه نبوده و این روند ممکنه تا آخر عمر هم ادامه پیدا کنه

      مهم این هست که هر روز دنبال بهبود باشیم و به پیدا کردن و اصلاح باورهای مخرب ادامه بدیم

      البته می‌خوام برداشت خودم را در مورد شش تا از خصوصیاتی که میشه فهمید این باور مخرب چقدر نزدیکه به پاشنه آشیل هست را در ادامه براتون بگم

      برای پیدا کردن باورهای مخرب و شناسایی خصوصیات اولین کار که باید انجام بدیم این هست که مثلاً برای هر هدفمون به سوال اول و دومی که استاد در این فایل گفتند حتماً با حوصله و جزییات دقیق پاسخ بدهیم

      یا مثلاً به سوالات فایلهای ارزشمند استاد بنام «چند برابر کردن درآمد در یک سال قسمت‌های 1,2,3» را این لینک

      abasmanesh.com

      حتماً حتماً ببین روش بینظیر استاد برای بیرون کشیدن باور مخرب ثروت و نداشتن درآمد بیشتر را توضیح میدهند که بنظرم برای پیدا کردن باور مخرب مالی عالیییییی هستند

      بعدش هم سعی کن با دقت کردن و پشت سرهم سوال پرسیدن از خودتان که چرا من اینکار را به روش متفاوت انجام میدم و واقعاً چرا ؟ یا اینکه در جواب اون سوال چرا فلان جواب را دادم و در پاسخ فلانی چرا فلان جواب را دادم و چرا برای کارهام از فلان شیوه استفاده میکنم و چرا های بیشمار

      چون این افکار و گفتار و رفتار ما خروجی های ما هستند و مثل کامپیوتری که وقتی تو هاردش ویروسی وارد میشه که در حال تخریب هست خود ویروس که از توی کیس کامپیوتر نمیشه شناسایی کرد و دیدش ،بلکه نتیجه اش را می تونی تو عملکرد برنامه ها از مانیتور و یا اختلال صدا از طریق باندها بفهمی که ویروسی شده و یا ایرادی پیدا کرده و باید ایرادیابی و ویروس کشی بکنید

      و مطمئناً برای رفع ایراد و ویروس کشی مانیتور را با شیشه شور پاک نمی کنیم بلکه از طریق مانیتور متوجه علایم و نشانه هاش می شویم اما برای اصلاح با رفتن به یوتیوب و سوال پرسیدن از یک مرجع آگاه منتظر پاسخ می مانیم و پاسخها و هدایت هایی که در زیر سوالی که پرسیده ایم می آیند را مرحله به مرحله اجرا می کنیم تا تغییرات لازم را در سیستم بدهیم البته که لحظه به لحظه می توانیم تو مانیتور روند بهبود را هم بطور بهتر و روان تر شدن برنامه ها را ببینیم و در نهایت ویروس و ایراد را برطرف کنیم

      پس در مورد خودمان همانطور که گفتم افکاری که میکنیم حرفهایی که می گیم و می نویسیم و رفتار و عکس العملی که در مقابل کنش ها واکنش می‌دیم همه شون مانیتور کنیم چون از اونجا میشه ایرادها و تاثیراتش را دید

      و خدا برای ما مثل یوتیوب در مثال بالا می ماند البته بصورت بینهایت در خدمت و آسان و نزدیک و به روز و گویا و شنوا و آگاه تر در هر لحظه منتظر پاسخ دادن و راهکار دادن برای کسی هست که به دنبال راهکار و پاسخ و منتظر هدایت هست

      پس با نوشتن چراهای بیشمار از چراهایی که سوالاتی از مانیتور زندگیمان یعنی گفتار و رفتار و نوشتار و عکس العمل های متفاوت از الگوها برایمان پیش آمده ،پاسخها حتماً خواهند آمد

      پس از اینکه پاسخها بیرون بریزند که از توی اون پاسخها که حتماً پیشنهاد میکنم همه شان را مرتب بنویسید و با خواندن اون نوشته ها از توشون باورهای مخرب پیدا میشه

      برای مثال من و دوستان عزیزم در پاسخ به سوال سوم این فایل تو کامنت هامون روشهای عملی پیدا کردن و شیوه حل کردنشان را نوشتیم که حتما توصیه میکنم کامنت من و بقیه دوستان را بخونید و اما بریم سراغ خصویات شش گانه پاشنه آشیل

      خصوصیت اول پاشنه آشیل

      معمولاً پس از نوشتن پاسخ چراها جوابهای اول باورهای مخرب دم دستی ذهن هست که برای پوشش و مخفی نگه داشتن مخرب اصلی میاره بالا و اون اصلیه زیر مخفی باقی می مونه به همین خاطر گفتم تداوم و استمرار هست که جواب میده و باعث میشه مخرب های فرعی بیان و برن تا برسیم به اون اصلی

      خصوصیت دوم پاشنه آشیل

      باوری که مخرب اصلی هست معمولاً پایه و اساس مخرب های فرعی دیگه هست یعنی اون باورهای مخرب فرعی که اولش پیدا می کنی در نتیجه فعال بودن مخرب اصلی در زیر و بیس اونها هست که اون مخرب های فرعی را تولید کرده

      خصوصیت سوم پاشنه آشیل

      باور مخرب اصلی همیشه خودش را پشت فیلتر زیبا کننده مخفی نگه می‌داره یعنی اینکه اکثرا در اولین برخورد باهاش ظاهرش زیبا دیده میشه و بهمنی دلیل تو نمی تونی پیداش کنی و پاشنه آشیل می مونه

      من امروز موقع نوشتن کامنت این فایل دو باور مخرب فرعی اولش پیدا کردم و خواستم کامنت را ارسال کنم که با هدایت خدا وقفه ای افتاد تا بعداً بفرستمش چون خدا یه پاداش برام داشت با هدایت بموقع از طرف خدا و دقت کردن و دنبال کردن نشانه ها از طرف من ، یه لحظه فیلتر زیبایی باور مخرب اصلیم پرید و من یه لحظه تو ذهنم چهره اصلی باور مخرب اصلیم را که همیشه زیبا میدیمش را دیدم و به همین خاطر حتماً پیشنهاد میکنم باور مخرب سوم را که نوشتم همون باور مخرب اصلیم هست را تو کامنتم بخون

      خصوصیت چهارم پاشنه آشیل

      معمولاً ذهن در مواجهه با باورهای مخرب موقع اصلاح کردن که میشه ذهن هرگز مخرب اصلی را تو گزینه های با اولویت اول نمی‌زاره و حتی اکثراً میخواد آخرین رتبه را بعنوان اولویت آخر به سراغ حل کردنش بره تا اینکه فرصتی برای مخفی کردن دوباره اش داشته باشه

      چون سیستم مغز ما طوری هست که هر باوری که ریشه ای تر هست یعنی کانالهای ارتباطی پهن تر و بزرگتری براش ایجاد کرده و این یعنی انرژی زیادی برای هزینه کرده پس بالطبع در مقابل تغییرش مقاومت بیشتری از خودش نشان می دهد

      خصوصیت پنجم پاشنه آشیل

      برگشت پذیری سریع حتی پس از چند سال کارکردن مداوم درجهت اصلاحش ،طوریکه به گمان خودت فکر می‌کنی من دیگه سالهاست که این باور مخرب و پاشنه آشیل را درست کردم و ندارم درحالیکه این یه تله هست پس باید مثل حلقه معتاد های ان ای هر موقع خواستی خودت را معرفی کنی مثلاً یکی من رسول علیزاده یک معتاد به فلان باور مخرب که الان مثلاً بیست ساله پاکم از اون باور مخرب ،چون با اینکار فرصت برگشت باور مخرب را ازش میگیری

      خصوصیت ششم پاشنه آشیل

      خصوصیت آخر که خبر خوبی هست اینه که چون پاشنه آشیل ریشه و بستر ایجاد دهها و شاید صدها باور مخرب فرعی هست با کارکردن روی اون یه باور مخرب اصلی متوجه میشی که خودبخود چندین باور مخرب فرعی هم اصلاح می شوند و نتیجه به مراتب بزرگتر و سریعتر اتفاق می افتد

      انشالله که بتوانم پاشنه آشیل ام را پیدا و اصلاح کنم و آرزو میکنم که شما و همه دوستان عزیزم در این خانواده صمیمی عباس منش بتوانند پاشنه های آشیل شان را پیدا و اصلاح کنند و هرچه سریعتر و راحتتر و سعادتمندانه تر مسیر موفقیت را در زندگی شان پیش ببرند

      ممنون از سوال خوبتان که مرا واداشت تا اول برای خودم و شما بنویسم و مطمئن باش که این نوشتن و آن خواندن همه از جانب اوست و اوست که دارد همه ما را در جهت گسترش خیر و نیکی و سعادت هدایت می کند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    آذین گفته:
    مدت عضویت: 1093 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    سلام بر استاد و مریم عزیزم

    سلام بر دوستان پاکم

    سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    من دو تا هدف مهم برای خودم از 19 سالگی تعریف کردم اما هنوز بهشون نرسیدم و دلیل نرسیدن هم ب لطف الله کاملا برام واضح شده.

    سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)

    تمام دوستانی ک داشتم و دارم و خیلی از افرادی ک میبینم با حتی نصف تلاش‌های من ب نتیجه

    رسیده اند.

    سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟

    اولین ترمزی ک دارم کمال‌گرایی هست ک از بچگی همراهم شده و باعث میشه تلاش‌های خودم را نبینم و همیشه در نظرم کمه و باید بیشتر تلاش کنم، همین باور غلط باعث شده علمم از اطرافیانم خیلی بیشتر باشه ولی اون علم بالفعل نشه و من نتیجه اش را در کارهام نبینم، پس خیلی از دوستانم چون کمال‌گرا نبودن نصف من یا حتی کمتر تلاش کردند و می‌کنند و نتیجه میگیرند، چیزی ک امروز دارم روش کار میکنم اینه کمال‌گرایی را حل کنم‌ و بهبودگرا باشم و میبینم ک من هر روز در حال تلاشم پس من هم ب لطف الله نتیجه میگیرم چون دارم روی خودم و باورهام کار میکنم.

    دومین دلیل کمبود عزت نفس و احساس لیاقت هست، من همیشه دیگران را در نظر خودم بالا بردم و از موفقیتهاشون برای خودم کاخ ساختم در صورتیکه باید برعکس عمل کنم باید خودم را ببینم و موفقیت‌های خودم را تحسین کنم و این را بدونم ک دیگران اگر موفق شدند من هم میتونم و این یک موضوع بدیهی هست ک من هم نتیجه تلاشهام را بگیرم.آری من می‌توانم.

    سومین دلیل ترس از نشدنها و شکستها و قضاوتهاست

    برای این مورد باید ایمانم را تقویت کنم و بدونم املای بدون غلط وجود نداره پس طبیعی هست ک وقتی دارم حرکت میکنم اشتباه کنم ولی میتونم حلشون کنم و نتایج را بهتر و بهتر کنم اما این مورد رخ نمیده مگر شروع ب حرکت کنم. ضمنا در مورد ازدواجم هم هر چی تا بحال شکست تلقی کردم تجربه هایی و تضادهایی بوده ک من را ب خواسته ام نزدیکتر کرده است.

    الهی شکرت ک راه را نشونم میدی و همواره هدایتم میکنی

    عاشقتمممم

    دوستت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    آرام گفته:
    مدت عضویت: 941 روز

    با سلام به استاد عزیزم که دل مرا به سوی نور و امید دعوت کرد و مریم شایسته عزیز که نامش واقعا مخصوص خود اوست در رابطه با سوال استاد من رانندگی را رفتم و مدرکش را با اضطراب وترس فراوان گرفتم چندین بار هم در جاهای خلوت رانندگی کردم حتی مشوق دخترم شدم وباعث شدم در سن 18 سالگی راننده قابلی شود وبه او اعتماد به نفس دادم تا نترسد اما من از رانندگی شدیداً میترسم طوری که سوار ماشین کسی که با سرعت رانندگی می‌کند نمی‌شوم یا اگر حتی من راننده نباشم یه ماشین با سرعت از بغل ماشین ما لابی بکشد ورد شود من از ترس قلبم درد میگیرد وبه خاطر ترس فراوان الان 8سال هست مدرک دارم اما رانندگی نکردم فقط چند با تمرین کردم یه فکر محدود کننده‌ام این است که چون من حرکاتم کند است نمیتونم رانندگی کنم دوم اینکه خواهر بزرگترم به من گفت خانواده ما طوری هستیم که به طور ارثی نمیتونم رانندگی کنیم زیرا یکی از عموهایم هم به خاطر ترس باوجود داشتن مدرک هنوز رانندگی نمی کند در ضمن همان خواهرم گفت که رانندگی را باید در سن پایین یاد گرفت وگرنه راننده خوبی نمی‌شوی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    نرگس در مسیر توحید گفته:
    مدت عضویت: 1612 روز

    نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد زیبا اندام و مهربان

    سلام خدمت خانم شایسته ی عزیز و دوستان توحیدیم

    خدایا شکرت چقدر این فایل عالیه

    استاد عزیزم سپاسگزارم بخاطر این فایل عالی

    اجازه بدید قبل اینکه بریم سر اصل موضوع من یه چیزی بگم، استاد دیشب خوابتون رو دیدم اینقدر صحنه ی زیبایی بود من و شما و خانم شایسته بودیم باورم نمیشد که از نزدیک داشتم میدیدم تون رفته بودیم رستوران غدا بخوریم شما به من و خانم شایسته گفتید هر دوست دارید بردارید مهمون من بعد رفتیم

    استاد اینجاش منو به فکر انداخته نمیدونم خداوند چیو میخواد بهم بفهمونه بعد اینکه خانم شایسته غذا رو گرفت رفتیم به سمت یه مرزی نمیدونم مرز کجا بود اول شما رد شدین بعد منو خانم شایسته رد شدیم باهم از اون مرز بعد اینکه گذشتیم از مرز بیدار شدم نمیدونم چه خیری و چه پیامی داره برام انشالله که حتما بهم گفته میشه

    خوب بریم سراغ سوالی که پرسیدید

    سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    استاد با پرسیدن این سوال اولین هدفی که داشتم و بهش رسیدم رسیدن به اندام دلخواهم اومد توی ذهنم بعد هدفی که دارم ولی هنوز بهش نرسیدم بحث مالی اومد توی ذهنم

    خوب بریم سراغ هدف اول که داشتم و رسیدم بهش

    من از سن 12 سالگی فکر کنم یه کوچولو اضافه وزن داشتم اون موقع اینقدر از سمت خانواده و فامیل و دوست و آشنا حرف میشنیدم که بشدت روی من تاثیر میذاشت

    میگفتن تو داری روز به روز چاقتر میشی

    تو نمیتونی جلوی شکمتو بگیری

    همون چیزی که استاد گفتن میگفتن تو ژنتیکی استعداد چاقی رو داری

    بخاطر اینکه عمه هات چاق هستن توهم کشیدی به اونا

    خلاصه اینقدر این حرفها رو هر روز میشنیدم که شده بود برام باور که آره دیگه همینی که هست من دیگه نمیتونم لاغر بشم

    با خودم میگفتم مگه عمه هام تونستن لاغر بشن که من لاغر بشم

    اینبود که هر روز اضافه وزن من بیشتر میشد

    تا کنم هفت سال پیش بود که گفتم هر جوری شده باشه من میخوام لاغر بشم اون موقع با شما آشنا نبودم اصلا در مورد باور و قوانین و عزت نفس و تکامل و اینا هیچی نمیدونستم

    گفتم خوب چیکار کنم ایده ی رژیم اومد به سرم، از اینترنت یه برنامه رژیم خیلی سنگین گرفتم و شروع کردم مو به مو دستوراتش رو انجام دادن توی یکی دو هفته ی اول 8 کیلو کم کردم خیلی خوشحال بودم ادامه دادم البته اینم بگم بدم داشت روز به روز ضعیف میشد ولی به هوای لاغری میگفتم بیخیال درست میشه فقط بذار من لاغر بشم ورزش سنگین یعنی دقیقا چیزی که استاد گفتن من تمام وقتم و انرژیم رو گذاشته بودم برای لاغری و شب و روزم رو بهم دوخته بودم و فقط داشتم تلاش میکردم که به وزن دلخواهم برسم 7 ماه این برنامه رو ادامه دادم تا تونستم 25 کیلو کم کنم شد ولی با بهای خیلی سنگین که تمام انرژی و حال خوبم رو گرفته بود ازم شاید باورتون نشه وقتی دوقدم راه میرفتم تمام بدنم خیس عرق میشد اصلا نای راه رفتن رو نداشتم

    وقتی رژیم رو گذاشتم کنار اون وزن اضافه بخاطر باورهای اشتباهم و مسیر اشتباه برگشت حتی بیشتر هم برگشت

    اینو گفتم که بگم برای رسیدن به هدف مسیر سخت و طاقت فرسا نیاز نیست، میشه سوت زنان و گردش کنان و قدم زنان به هدف رسید

    حالا بریم سراغ این بار که با استاد سید حسین عباسمنش شروع کردم برای رسیدن به اندام دلخواهم

    وقتی من استاد رو بعد از چند ماه که رفته بودن برای دوره ی قانون سلامتی ، اولین فایلی که از استاد بعد از مدتها اومد روی سایت فایل (زندگی در بهشت قسمت 248) دیدم جا خوردم گفتم اســــتــــاد چقدر لاغر شــــدی اولین جرقه همونجا توی ذهنم خورد گفتم اگر استاد تونسته منم میتونم لاغر بشم

    بعد فایلهای معرفی دوره که اومد من با دقت تمام گوش میدادم و چیزهایی که متوجه میشدم رو توی زندگیم اجرا میکردم هر چی که درک میکردم از فایلها رو عمل میکردم بهشون

    شرایط مالیشو نداشتم که دوره رو بخرم ولی فایلهای معرفی دوره برای من خیلی خیلی ارزشمند بوده و هست بعضی از تمرینهایی رو که توی فایلها میدیدم مثل شکارچی شکار میکردم

    استاد تمام اون باورهای مخربی که در ذهنم از اضافه وزن شکل گرفته بود با تغییر اندام و با حرفهای شما توی ذهنم خورد و خاکشیر شد

    همه ی اون حرفایی که شنیده بودم چرت بودن و یه مشت حرف مفت از مردم ناآگاه بود

    منم پا به پای شما از همون اول شروع کردم به تغییر دادن جسم خودم

    سلامتی رو که الان 5 ساله به لطف خدای مهربان دارم تجربه میکنم و هیچ بیماری ندارم تنها مشکل فیزیکی که داشتم اضافه وزنم بود که اونم به لطف خدا و آموزه های استاد عباسمنش نابود شدن

    استاد وقتی من شروع کردم وزنم 89 کیلو بود الان 65 کیلو شدم اینقدر برام لذت بخشه که اصلا رویاییه فقط استاد و دوستانی که این تجربه رو داشتن میتونن درک کنن

    اینقدر سبک شدم، اینقدر پرانرژی شدم که از صبح تا شب هم یه مسیری رو برم دوباره همون قدر انرژی دارم

    وقتی لباسای پارسالم رو میپوشم خودم باورم نمیشه که قبلا توی همون لباسا به زور جا میشدم ولی الان یه نفر دیگه هم کنارم جا میشه وقتی اینا رو میبینم اینقدر خوشحال میشم که برای پرواز فقط بال کم دارم منم مثل دوستانی که برای شما عکس فرستادن از قبل دوره و بعد دوره منم عکسای خودم رو کنار هم گذاشتم اصلا خیلی متفاوته

    خیلی از لباسهام رو بخشیدم

    ‏هر کسی که چند ماهی بود منو ندیده بودن وقتی دیدن اصلا باورشون نمیشد میگن نرگس تو چیکار کردی که اینقدر کوچولو شدی

    میدونید نکته ی مهمش اینه که کار استاد سید حسین عباسمنش اینقدر درسته و اینقدر مسیرش درسته که من از فایلهای دانلودی ایشون این همه نتیجه گرفتم منم میخوام کاری که انجام میدم مثل استاد با کیفیت باشه) فایلهای دانلودی استاد فقط اسمش رایگانه در اصل جواهرات ارزشمندی هستن برای من محصولاتشون که اصلا الماسهای گرانبها هستن

    ‏استاد هر کسی هم نمیتونه پیرو شما و آموزشهای شما باشه فقط افرادی که لایق هستن میتونن و میمونن منم جزء اون افراد هستم و خیلی خوشحالم

    ‏استاد من توی همه چیز نتیجه دستم هست از اموزه های شما فقط توی شرایط مالی موندم هنوز نمیدونم ترمزهام چیا هستم هنوز بصورت بنیادین نتونستم تغییر کنم از موقعی که شروع کردم خیلی تغییر کرده یعنی از زیر صفر رسیدم به صفر ولی هر چی تلاش میکنم یکم که بالا میرم دوباره میام پایین هنوز ترمزش رو پیدا نکردم که چرا

    ‏من به آموزش خیلی علاقه دارم و چیزی که میخوام آموزش بدم اصلش قوانین و قانون جذبه خیلی دوست دارم این مسیر رو ولی هنوز هیچ نتیجه ای نگرفتم میخوام از استاد و دوستانی که کامنتم رو میخونن لطفا اگر راهنمایی دارن و پیشنهادی دارن با تمام وجود مشتاق شنیدنش هستم و زیر هم کامنتم برام بنویسید با تشکر

    استاد من سپاسگزارم از شما که اینقدر با عشق مسیر درست رو به ما آموزش میدید

    وقتی من استاد رو دیدم که پله به پله به راحتی به وزن دلخواهشون رسیدن منم باهاشون هم پا شدم و سوت زنان و قدم زنان و با حال خوب به هدف اندام دلخواهم رسیدم

    خدایا صدهزار مرتبه شکرت

    بهترین بهترین ها رو براتون آرزومندم ان شاءالله که همیشه در پناه خدای مهربان شاد، سلامت، ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2196 روز

      سلام نرگس جان اول از همه بهت تبریک می گم که با فایل های دانلودی قانون سلامتی اینقدر راحت و زود به وزن ایده آل خوبی رسیدی واقعا تحسینت می کنم و تبریک می گم . اتفاقا منم چند روزی هستش که تمام فایل های دانلودی قانون سلامتی رو با دقت نگاه کردم و شروع کردم به این روش و به امید خدا با پیاده روی ها تمرکزی به تناسب اندام دلبخوام هدایت میشم . واقعا خیلی برات خوشحال شدم و به امید خدا در وزن 65 کیلو پایدار بمونی..

      در مورد خوابت برای استاد هم خیلی خوشحال شدم چون منم در یکماه پیش دو بار خواب استاد و خانم شایسته رو دیدم و چند روز توی فضا بودم از خوشحالی و یک احساس فوق العاده عالی رو داشتم و هر وقت توی کامنت ها می خوندم که بچه ها خواب استاد رو دیدند بفکر فرو می رفتم آخه من کلا خواب نمی بینم و اگر هم ببینم در عرض سال انگشت شماره .. واقعا خیلی بهم احساس خوبی دادی..

      در مورد ثروت راستش منم یجورایی یو یو هستم هی اوضاع خوب میشه بعدش یکدفعه همه چی استپ میشه.. با اینکه خیلی خیلی روی خودم و باورهام کار می کنم و مدام کامنت ها رو می خونم و امروز بعد از دیدن این فایل خیلی فکر کردم انگار دنیا برام ایستاده بود و همینطوری به آسمان خیره شده بودم و همش میگفتم خدایا آسان کن اصلاح باورهامو خدایااا هدایتم کن به اصلاح باور مخربم برای ترمزهای مالی … ولی یک باورهایی داریم که باید اصلاح بشوند تا راههای مالی مون باز بشه ولی من هنوز نتونستم کشف اش کنم و این موضوع رو سپردم به خدا ی مهربانم که منو به سمت اصلاح این باور مخربم هدایتم کنه تا بتونم پامو از ترمز بردارم . به امید خدا حتما هدایت میشیم ..

      نرگس جان بهترینع بهترین ها رو برای اصلاح باورهامون برای تو دوست عزیزم و برای همه مون طلب می کنم ‌

      موفق و ثروتمند و پایدار باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: