چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟ - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-04 00:01:252025-01-06 16:57:28چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای مهربان
سلام استادم، مریم جانم و دوستان عزیزم
واقعاااا نمیدونم چطور خدا رو شکر کنم برای این هدایتهای هر لحظه اش که اگر باورش کنیم لحظه ای احساس تنهایی و سردرگمی و بی لیاقتی و کمبود و… نداریم.
دقیقا تا لحظاتی قبل از اینکه وارد سایت بشم ، از صبح زود که بیدار شدم ، فکرم مشغول بود و داشتم با خودم حرف میزدم تا بتونم باور فراوانی رو بهتر کنم.
مدتهاست میدونم که پاشنه ی آشیل اساسی من که مانع رشدم شده به غیر از عجله و مقایسه و عدم خود باوری وعدم احساس لیاقت و عدم باور قدرت خلق خودم و هدایتهای خدا ،عدم باور به فراوانی هست .
و این رو دقیقا از همین موضوع فهمیدم که مرغ همسایه برام غاز بوده ، یعنی با اینکه زندگی من پر از نعمتهای مختلفه اونارو نمیبینم و نعمتهای دیگران رو میبینم ، مثلا همسر من بسیاااار انسان خوب و شریفی هست ، ولی من کمتر خوبی هاشو میبینم.
زندگی بسیار خوبی نسبت به کل جامعه دارم ، ولی من کمبودها رو میبینم .
موفقیت و توانایی فراوان دارم ،ولی من شکستها
و ضعفها رو میبینم.
سلامتی کامل و زیبایی دارم ، ولی من اندک بیماری و کمترین ایرادها در چهره ام را بزرگ میکنم و …
و وقتی خوب دقت میکنم ، میبینم این رفتارها از مهم بودم نظر دیگران و از باور کمبود میاد.
مثلاً پولی دارم ، و میخوام خرجش کنم برای خودم ، ولی نمیتونم و میگم بزار نگه دارم ، چند وقت دیگه میخوام فلان کار رو بکنم ، پول داشته باشم. این یعنی باور به کمبود، که اگر خرج بشه دیگه رفته و جاش نمیاد.
همینجا فهمیدم که هنوزززز خیلی کار دارم و باید رفتارم نا خودآگاه تغییر کنه ، اگر باورم تغییر کرده باشه.
پس باید بیشتر و متعهدتر و متمرکزتر جهاد اکبر رو راه بندازم و کانون توجه و ورودیهاو گفتگوهای ذهنم رو کنترل کنم و الگو تجسم و اهرم فراوانی بیارم و شکر گزار فراوانی هایی باشم که دارم و همش دنبال تصدیق فراوانی ها و نعمتها باشم و عجله و مقایسه و حس بد رو کنار بزارم و با ایمان به خدا و هدایتهایش و باور خودم و قدرت خلقم ادامه بدم.
من تا پای جان ایستادم و اونقدررررررر ادامه میدم و تکرار میکنم تا، یا بمیرم ، یا نتیجه بگیرم.
وقتی استادم تونسته ، منممممم میتونمممم.
این کامنت رو فقط با خواندن متن زیبای مریم عزیزمم و قبل از شنیدن فایل استاد عشقم نوشتم.
چون حس کردم دقیقا خدا این فایل رو فرستاده تا کمکم کنه که با دیدن نعمتهام آرام باشم و فراوانی رو ببینم و باور کنم و وارد زندگیم کنم.
خدایا شکرت برای این مسیر روشن که هر روزم رو با انگیزه و امید ساختن زندگی دلخواهم و بدون توجه به نظر دیگران و بدون نگرانی و عجله و مقایسه شروع میکنم و توجهی به بیرون از خودم ندارم ، چون میدونم همه چیز خودم هستم ، همه چیز از درون منه و همه چیز به نفع منه و من خالق زندگیم هستم با قدرت خلق فرکانسی که خالق یکتای جهانیان به من عطا کرده.
خدایا بینهایت سپاسگزارم
استادم بینهایت ممنونم که هستین و عالییییی هستین.
مریم جان خدارو برای وجود شما فرشته ی مهربان سپاسگزارم.
خدارو برای دوستانم و این سایت سپاسگزارم.
و این خودش نمود فراوانی خوبیها و آگاهیها هست که شماها هستین و استاد این آگاهیها ناب رو رایگان به ما هدیه میدن و خدا هم چندین برابر شو و بهترشو وارد زندگیشون میکنه.
خدایا شکرت
در پناه خدا ی یکتا پاینده باشید
سلام سیمین خانم عزیز
من چند وقتی هست که زیر فایلهای جدید استاد نوشتنم نیاد ولی تصمیم گرفتم کسایی که دلی تحسین میکنم برای خودشان هم بنویسم تا هم من تمرکز بیشتری روی زیبایی ها داشته باشم و هم نشانه ای باشد برای دوستانم.
چقدر تحسین کردم جایی که نوشتید من ادامه میدهم و تا آخر مسیر میروم.
چقدر تحسین کردم نعمت هایی که در زندگی تان دارید. همسر خوب، زیبایی و سلامتی، آرامش.
خداوند را شکر میکنم و امیدوارم بیشتر و بیشتر به شما نعمت عطا کند.
همان فراوانی ای که میخواهید در حسابتان و کیف پولتان و زندگی تان به راحتی به دست آوردید.
سلام استاد جان
خداروشکر امروز چشمانم وگوشهایم هدایت شدن به آگاهی های امروز
چند سالی هست که با آموزشهای شما نوع نگرشم به دنیای اطرافم تغییر کرده وهمه چیز در دنیای من خوب است ومن دنیا را با همه زیباییهایش دوست دارم
از زمانی که تمام تمرکزم روی زیباییهاست آدمها وشرایط
طوری میشن که من دوست دارم
اززمانی که به صورت جدی روی خودم کارکردم عضله دیدن زیباییهام اینقدر قوی شده که میتونم در هر اتفاقی خودم رو کنترل کنم واحساسم رو بد نکنم
یه مورد همین امروز اتفاق افتاد که اگر آدم قبل بودم سریع واکنش نشون میدم حالم بد میشد ولی با استفاده از تمرین احساس خوب اتفاقات خوب تونستم خیلی سریع به حال خوب برگردم
ازخیابونمون که اومدم بیرون با یه ماشین تصادف کردم
از ماشین پیاده شدم خیلی محترمانه احوالپرسی کردم وشماره تماس دادم گفتم تماس بگیرن تا خسارت بدم
وطرف مقابلم به راحتی وبدون دردسر پذیرفتن
خدایا شکرت که آدمهای خوب سر راهم قرارمیدی
خدایا شکرت که گوشام این آموزهای ناب ومیشنوه
خدایا شکرت که سالهاست خشمی در وجودم نیست
خدایا شکرت که مسیر پراز زیبایی وهرروز بهم نشون میدی
خدایا شکرت که هدایتگر وحمایتگر منی
خدایا شکرت که هر جایی میرم بهترین آدما سرراهم قرارمیگیرن
خدایا شکرت که اتفاقات به ظاهر بد بهترین درسها رو بهم میدن
خدایا شکرت که تو این سایت پر از عشق ونور قراردارم
خدایا شکرت که آرومم وتسلیم
خدایا شکرت که هر روز وهر لحظه همراهمی
خدایا شکرت برای وجود استاد عزیزم که سخنانش پر از آگاهیه
من فقط وفقط به قدرت بینهایت تو ایمان دارم خداجونم
استاد عزیزم بینهایت سپاسگزارتم
به نام خدای مهربان
سلام دست و بازوی بلند الله
سپاسگزارم از شما استاد جان و دل
مریم جان من عاشقتم
چقدر من خوشبختم که الله مهربان منو اینقدر دوست داره
من نزدیک سه چهار ساله اصلا در شبکه های مجازی نیستم یعنی اکانتی ندارم
دیشب تصمیم گرفتم که یه اکانت اینستا داشته باشم مثلا از زیبایی ها و مطالب مفید بزارم
شب نصف کاراشو کردم خوابم اومد گفتم فردا بقیه کارهاشو انجام میدم خودمم دو دل بودم که داشته باشم یانه
که الله مهربانم از طریق این دست قدرتمند بهم گفت
که تو خودت زیبا بین باش نیازی نیست تو اینستا چیزای زیبا بزاری
و استاد واضح و مشخص گفتن که اکانت فضای مجازی نداشته باشید و من کلا اونی رو هم که دیشب انجام داده بودم رو حذف کردم
خدارو شکر که اینقدر در مدار درست هستم که الله در زمان و مکان خودش هدایتم میکنه و باهام صحبت میکنه که تو در و دیوار نباشم
من عاشق این صراحت استاد هستم که نمیخوان فیلم بازی کنن و همیشه به ما یاد آوری میکنن که کمال گرا نباشیم
یعنی با مثال اینکه هیچ رابطه ای پرفکت نیست بعضی وقت ها یه بحث های میشه با این حرف ما یاد میگیریم که از ظاهر رابطه دیگران رابطه خودمون رو داغون ندونیم و همیشه سعی کنیم این هفتمون از هفته قبلمون بهتر باشه
سعی کنیم با شناخت خودمون و با شناخت اولویت هامون و تمرکز بر روی اصل همه چیز و بهبود بدیم
در مورد اینکه مرغ همسایه غازه
من هم در گذشته این شکلی بودم
حتی در دانشگاه هم میگفتم یعنی کل کلاس پسرهای فلان رشته خوب و خوشگل خوش هیکل هستن ما که تو کلاس پسر نداریم دوسه تا هست اونا هم چَپر چُلاغ هستن
واو متاسفم
چون اونموقع آگاه نبودم
من همیشه وقتی از خطای دیگران یا همسرم چشم پوشی میکنم
با این منطق که اون آگاه نیست
وقتی به گذشتم نظری می افکنم باورم نمیشه اون کارهارو و اون حرف هارو میزدم و یا اون دیدگاه رو داشتم
ولی بعد به خودم نهیب میزنم میگم
عب نداره دختر اون موقع آگاه نبودی
در جهل زندگی میکردی
الان که شکر خدا آگاهی
پس سعی کن مثل گذشه رفتار نکنی
مثل گذشته فکر نکنی
یعنی هرچقدر آگاه تر بشیم
و از جهل دورتر بشیم
زندگی از هر لحاظ عالی میشه
ممنونم استاد عزیزم
بخاطر وجود شما در این دنیا ازالله مهربان تشکر میکنم
حس مارو درک نمیکنیدکه ما چقدر خوشبختیم که استادی مثل شما داریم
ولی شما استادی مثل ما ندارید
ممنونم استاد قشنگم
عشق براتون در پناه یکتا بی همتا
سلام و درود فراوان به استاد عزیزم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گلم.
جا داره که از استاد عزیز بازم به خاطر فایل ارزشمندی که برامون گذاشتن سپاسگزاری و قدردانی کنم واقعاً ممنون .
هر باری که شما فایل جدیدی در مورد موضوع جدیدی میزارید ذهن ما رو بازتر و درک ما نسبت به موضوعات و مسائل مختلف بهتر و بیشتر میکنید.
چرا فکر میکنیم مرغ همسایه غازه ؟!!!
اول اینکه بگم دقیقاً ما در گذشته چنین باور و نگاهی رو نسبت به دیگران و موقعیت و شرایطشون داشتیم.
اون موقع که چنین افکارو و باوری داشتیم هیچ وقت از خودمون و موقعیت و شرایطمون احساس رضایتی نداشتیم در واقع اولین و مهمترین و بزرگترین آسیبی که این باور میزنه اینه که لذت و شادی رو از ما میگیره .
که البته این موضوع میتونه تو زمینههای مختلف وجود داشته باشه. از خودم بخوام بگم دقیقاً تو همه ی زمینهها از خودم بگیر تا وجود همسرم ، به خاطر پدر مادرم ، تو زمینه ی سلامتی ، تو زمینه ی روابط ، تو زمینه ی ثروت و هر موقعیت و شرایط دیگهای خیلی وقتا فکر کردم مرغ همسایه غازه.
احساس نارضایتی که گاهی از عدم آگاهی و به خاطر افکار و باورهای غلطی که به محدودیتها و کمبودها و گاهی به خاطر مقایسههای نابجا بود، داشتم .
تمرکز کردن روی ویژگیهای منفیم ،ندیدن زیباییها چ در ظاهر و چ در وجودم و سلب مسئولیتهام همه باعث میشد همیشه فکر کنم دیگران جایگاه و موقعیت و شرایط بهتری از من دارن. کسی که سمت مقایسه میره و همیشه تو حالت غبطه و حسرت به سر میبره چنین دیدگاهی داره.
این دسته افراد که خودمم در گذشته جزعشون بودم بیشتر آدمها رو از روی ظاهرشون قضاوت میکنن .
هم نشون دادن ظاهر خودشون به دیگران براشون مهمه و هم دیدن ظاهر دیگران حالا میتونه در مورد اندام و زیباییهای شخص مقابل باشه ، میتونه در مورد اخلاق و رفتار شخصی خودش باشه، میتونه در مورد روابط اشخاص مختلف باشه ، میتونه به موقعیت و شرایط مالی اشخاص مرتبط باشه .
تجربه نشون داده کثر آدمها چون بدنبال تایید و تحسین از سمت دیگران هستن در حفظ ظاهر خودشون تلاش میکنن حتی خیلی وقتا نقاب میزنن.
البته که خودمم در گذشته دارای چنین ویژگیهایی بودم اون موقعهها متوجه نبودم که این رفتار من نشون دهنده ی عدم اعتماد به نفس و عزت نفسمه و خودم خیلی راحت با نشون دادن چنین رفتارهایی حس لیاقت رو از خودم میگرفتم .همون کاری که الان آگاهانه متوجه میشم دیگران به خاطر کمبودها و محدودیتهایی که دارن ، حس به این قشنگی رو از خودشون دور میکنن. شاید ظاهرشون نشون بده که اعتماد به نفس و عزت نفس بالایی دارن اما منی که امروز تغییر کردم و آگاهانه نسبت به عملکردهای خودمو و دیگران توجه میکنم خیلی خوب متوجه میشم که این افراد از درون هیچ اعتماد به نفس و عزت نفسی ندارن.
کسی که به هر دلیلی خودشو در معرض نمایش قرار میده یا طوری رفتار میکنه که دیده بشه ، کاملاً مشخصه که کمبود داره
.ماها زور میزدیم که خودمونو پیش دیگران خوب نشون بدیم خیلی تلاش میکردیم کسی متوجه ی نقاط ضعف ما نشه از اونجایی که هممون بازیگرای خوبی هستیم خیلی خوب فیلم بازی میکردیم. و به خیال خودمون دیگران ما رو باور میکردن. همونطور که خودمون دیگران رو باور میکردیم و فریب اخلاق و رفتارهای ظاهری دیگران رو میخوردیم.
از تجربههام بخوام بگم تجربههای خیلی زیادی تو این موضوع داشتم .
خیلی خوب یادم میاد که هر مهمونی که میرفتیم حالا اگر با خانمها مشغول حرف زدن و گپ زدن میشدیم یه جور ، وقتی که همگی دور هم جم بودیم یه جور دیگه ، رفتارهایی از این و اون میدیدم که میشه غبطه میخوردم و خیلی رک به همسرم میگفتم از فلانی یاد بگیر ببین چطور با همسرش رفتار میکنه!!!
مثلا یه موضوعی بود اونم بابت به نام زدن خونه یا ملک به نام خانم. این موضوع همیشه اذیتم میکرد هر وقت از این و اون میشنیدم که همسرشون چیزیو به نام خانمشون زدن به شدت حالم خراب میشد . سر این موضوع بارها و بارها با همسرم جنگ و دعوا داشتم که چرا چیزی رو به نام من نمیزنی ؟!! دلم میخواست همسرم که خیلی ادعای دوست داشتن منو میکنه چیزی به نامم بزنه و من با غرور پیش این و اون بگم که همسرم انقدر منو دوست داره که فلان چیزو به نام من زده! واقعا فکر میکردم مردهایی که این کارو انجام میدن خیلی به خانمهاشون اهمیت میدن . بعدها متوجه شدم دقیقاً یا خانم افکاری مثل منو داشته به زور از همسرش همچین درخواستی داشته یا اینکه آقا گیر بوده مجبور بوده این کارو انجام بده البته که داشتیم مواردی که طرف با عشق این کارو انجام داده ولی خب من اگر میخواستم این اتفاق بیفته فقط از روی مرض بود اینکه میخواستم عشق همسرمو به دیگران ثابت کنم.
ما خانمها برای اینکه به دیگران نشون بدیم که خیلی اوضاع زندگیمون عالیه و خیلی از روابطمون لذت میبریم و همسرمون عاشقمونه ، در کل برای اینکه از کسی کم نیاریم تو جم حرفایی میزنیم که طرف مقابلمون احساس سرشکستگی ، احساس ضعف و احساس کمبود بکنه . واقعاً چه کاره زشتی انجام میدادیم !!!!!!!!
میگم که خودم یه جاهای از قصد میخواستم به دیگران نشون بدم که مرغمون غازه و خیلی جاها خودم مرغ دیگران رو غاز میدیدم. فرقی نمیکنه هر دو حالت ، نشون دهنده ی عدم اعتماد به نفس و عزت نفس منه .
وااااای چ کارا که نکردیم .اینجا احساس شرمندگی میکنم .
چقدر افکار و باورهای غلط بهمون چیره بود . بیخود و بیجهت رفتارهای ناجالب دیگران را تقلید میکردیم و کلی ناراحتی و پریشان حالی برای خودمون بوجود میووردیم .
واقعا به چ قیمتی؟ !!!!!
الان که فکرشو میکنم میبینم چقدر با این رفتار ناجالب دل خیلیا رو شکوندم و نگاه خیلیا رو نسبت به زندگی و روابطشون خراب کردم .همونطور که خیلیا دل منو شکوندن و خیلی جاها نگاه منو به زندگی تغییر دادن.
دقیقاً تمرکز کردن روی نقاط منفی خودم و اطرافیانم باعث همچین معضلهایی میشه.
چرا باید به نقاط و ویژگیهای منفی خودم متمرکز بشم ؟!! که اون ضعفها منو از مسیر دور کنه . طوری که اول از همه حس بد به خودم داشته باشم و تو خلوت خودم احساس نارضایتی کنم .خدا رو شکر که الان یاد گرفتیم فقط ویژگیهای منفی خودمونو چ ظاهری و چ درونی ببینیمو و بشناسیمش و بعد بپذیریمش و بعد دنبال تغییرش باشیم فقط در همین حد کافیه.
هیچ لزومی نداره بیش از اندازه به این ویژگیها متمرکز باشیم. فقط کافیه بفهمیمش و باز شکر که ویژگیها و نقاط مثبت ظاهری و درونیمونو میبینیم و با تمرکز کردن روی تک تکشون از خداوند سپاسگزاری میکنیم و حس خیلی بهتری نسبت به خودمون پیدا میکنیم.
در مورد همسرمون هم همینطور ، در مورد پدر مادر ، در مورد موقعیت و شرایط زندگیمون و در مورد هر چیزی ، خدا رو شکر که یاد گرفتیم ویژگیها و نقاط مثبت مثبتش رو ببینیم. تجربه نشون داده همچین نگاهی بدون تلاش و تقلای ما همه چیزو عالی میکنه .
ما فقط از این طریق تونستیم حس خود ارزشمندی خودمونو بالا ببریم و عزت نفسمون رو پیدا کنیم و در نهایت تو وجود خودمون حس لیاقت رو بالا ببریم . در گذشته از بس که قضاوت دیگران برامون مهم بود همش به فکر ثابت کردن خودمون بودیم . دیگران هم دقیقاً همیشه فکر ثابت کردن خودشون به ما بودن . به همین جهت شاید ظاهری میگفتیمو و میخندیدیم اما وقتی از هم جدا میشدیم فقط اون افکار و باورهای مزخرف سراغمون میومد . فکر میکنم خیلی جاها بدون اینکه خودمون متوجه بشیم به خاطر همین رفتارهای اشتباهمون نسبت به اون اشخاص ، کینه و رنجش به دل میگرفتیم.
وقتی از جایگاه خودمون راضی نباشیم و غبطه و حسرت جایگاه فرد دیگه ای رو بخوریم حتماً نسبت به اون شخص حس خوبی نخواهیم داشت. چون فک میکنیم جای ما رو اشغال کرده و اون جایگاه حقش نیست. یا اون زیبایی یا اون همسر و اون ثروت نباید مال اون باشه .
تنها جایی که هیچ وقت خودمو با کسی مقایسه نکردم و از این بابت از همون بدو تولد فرزندام تا به امروز حس رضایت داشتم وجود فرزندام بوده . هیچ وقت نه به خاطر ظاهرشون و نه به خاطر اخلاق و رفتارشون غبطه ی داشتن فرزند دیگهای رو نخوردم . همیشه از وجود خودشون لذت بردم و با عشق همه کاری براشون کردم .هیچ وقت نگفتم کاش بچه ی منم فلان اخلاقو داشت یا بچه ی منم این شکلی بود . هیچ وقت به خاطر هیچ چیزی بچههامو با کسی مقایسه نکردم. از همون اول از ظاهرشون بگیر تا اخلاق و رفتارهاشون همه چیزشونو پذیرفتم و جالب اینه که همه چیزشونم دوست دارم.
نمیگم بچههام پرفکتن ، ولی این احساس درونی خودمه .
خدا رو شکر تو این مورد هیچ وقت هیچ مرغی رو غاز ندیدم و بچههای خودمو هرچیو و هرکی که هستن ، غاز میبینم.
در مورد شهرم و جایی که زندگی میکنم اگه بخوام بگم با وجود اینکه نمیدونم به چ علت ، ولی خیلی جاها خیلی شنیدم که از شهر قم فرارین و جایی که اسم قم میاد در موردش بد میگن
ولی من همیشه احساس رضایت از شهرم داشتم و شهرمو دوست دارم.
هیچ وقت فکر نکردم محدودیتهای شهرم باعث آزار و اذیتم باشه شاید یه جاهایی دلم آزادی بیشتری بخواد اما در حد حسرت نبوده . ولی بابت زیبایی شهرم البته که در گذشته به هیچ وجه هیچ زیبایی ای تو شهرم نمیدیدم اما تو این چن سال اخیر که از استاد عزیز یاد گرفتم آگاهانه به زیباییهای اطرافم توجه کنم طبیعتاً زیباییهای زیادی میبینم . شهر منم به نوبه ی خودش خیلی جاهای زیبا و جاهای دیدنی قشنگی داره به لحاظ طبیعت هم میتونی مناظرهای زیبایی ازش کشف کنی.
با وجود اینکه هیچ وابستگی به این شهر و آدمهاش و حتی خانوادهام ندارم اما شهرمو دوست دارم.
استاد عزیز انقدر چیزای قشنگ قشنگ بهمون یاد دادن که هیچ لزومی نداره به هیچ بهونهای از جایی فراری باشیم بلکه هرجا و تو هر موقعیت و شرایطی که هستیم میتونیم بهترین شادی و بهترین لذتها رو ببریم . لزومی نداره آتو از چیزی بگیریم و با تمرکز کردن به نقاط منفی مکانی حس بد از اونجا دریافت کنیم . با وجود اینکه تو شهرم اون آزادی ای که دلم میخواد نیست، بازم شهرمو خیلی دوست دارم.
جمله ی آخرم اینه که نیازی نیست از سمت خودمون چیزیو به کسی ثابت کنیم که بگیم مرغمون غازه ،اجازه بدیم عملکردها و رفتارهای خوبمون نشون بده که ما خوبیم .
در مورد دیگران هم بیاییم نگاهمونو تغییر بدیم و از زاویه ی بهتری به کاراشون نگاه کنیم ، به جای مقایسه کردن و قضاوت کردن ، سپاسگزاری کنیم و بگیم خدا رو شکر که دیگران خوشن و سلامت .
خداروشکر که فراوونی نعمت هستش پس ما هم میتونیم داشته باشیم. .خداروشکر که روابط خوبی با همسراشون یا پارتنرهاشون دارن .الهی که همیشه خوبو و خوش باشن و از تمام لحظات زندگیشون لذت ببرن.
سعی کنیم یاد بگیریم از خوشی و شادی دیگران لذت ببریم تا با این احساس خوب ، خودمونم اتفاقات و روابطهای خوبی رو تجربه کنیم و سلامتی و شادی بیشتری از جهان دریافت کنیم.
میتونیم به عنوان الگو بهشون نگاه کنیم. دنبال انتقاد نباشیم .به اندازه ای که میشه چیزی یاد بگیریم توجه کنیم و اگرم به ما ربطی نداره ، بی توجه ازش بگذریم .منظورم اینه هر چیزی که میبینیم و میشنویم هر قسمتیش که به کارمون میاد استفاده کنیم .
استاد جونم چطور و با چ زبونی ازتون تشکر کنم. قربون شکل ماهت بشم که همیشه کلام و زبانت پیام آور الهامات خداوندی هستش و باعث از بین بردن ترمزها و مقاومتهای ذهنمون میشه .
عاشقتم. دوستت دارم .
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
صبح فایل جدید استاد رو گوش کردم،استاد در موضوع سرک کشیدن ها به زندگی بقیه میگفتن و چه عاملی باعث میشه ما ناسپاسی بکنیم و نا راضی از شرایط خودمون…
در مجموع صحبت های استاد برام با درک جلسه 9و 10راهنمای عملی دستیابی با رویا ها قابل فهم تر بود…
چیزایی که فهمیدم از فایل این بود که عاملی که باعث میشه ما ناراضی باشیم اینه که تمرکزمون بر ضعف ها و ناخواسته هایی که از افراد و محیطی که در اون هستیم داریم و توجه به زیبایی های و جنبه های مثبت چیزایی که نداریمش البته با نگاه حسرت…
در مورد این موضوع با توجه به آگاهی هایی که از استاد داشتم به این درک رسیدم که برای کسی که شخصیتش تغییر نکنه حتی اگه بره توی اون موقعیت زیبایی که میخواست داشته باشه و حسرت رو داشت و میگفتم اونجا بهشته اگر بره در اون قرار بگیره از اونجایی که لذت بردن رو بلد نیست و خیلی ظریف نگر منفی بین هستش اونجا رو هم یه اشکال و ایرادی پیدا میکنه جهنم میدونتش…
الان میفهمم دلیلی که باعث شده توی زندگیم وقتی نعمت و فرصتی رو خلق میکنم با توجه کردن به زیبایی ها و باور سازی هام تا اون رو وارد زندگیم میبینم و داره جزئی از تجربه های زندگیم میشه یهو بر میدارم جریان نعمت و برکت رو قطعش میکنم
استاد بعضی وقتا هم کمالگرایی من باعث این موضوع میشه چون درک نمیکنم که این حد از تغییرات در باور من همون قدر نتیجه رو حاصل میشه و انتظار دارم که با یه ذره کار کردن روی خودم یه نتیجه بزرگ تر از ظرفم وارد زندگیم بشه ولی از اونجایی که تغییرات آروم آروم شرع میشه چون درک نمیکنم این موضوع رو اون کار کردن روی خودم رو ولش میکنم متاسفانه حالا چرا چون من تغییرات مثبتی که با کار کردن روی خودم ایجاد شده رو نمی بینم و درک نمیکنم اینا بخاطر یه سری تغییرات توی ذهنم ایجاد شده و فکر میکنم خب دیگه باید همین جوری میبوده دیگه…
شکر نعمت ،نعمت افزون کند
کفر؛نعمت از گفت بیرون کند…
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْیَهً کَانَتْ آمِنَهً مُطْمَئِنَّهً یَأْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا کَانُوا یَصْنَعُونَ
و خدا بر شما حکایت کرد و مثل آورد مثل شهری را که در آن امنیت کامل حکمفرما بود و اهلش در آسایش و اطمینان زندگی میکردند و از هر جانب روزی فراوان به آنها میرسید تا آنکه اهل آن شهر نعمتهای خدا را کفران کردند، خدا هم به موجب می ساختند طعم گرسنگی و بیمناکی را به آنها چشانید و چون لباس، سراپای وجودشان را پوشاند.
نعمت ها رو تبدیل به فقر و نا امنی شد بواسطه آنچه خودشون میساختند.
در این آیه دلیل ورود نعمت ها رو میگه:
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ
و اگر اهل شهرها و آبادی ها ایمان می آوردند و پرهیزکاری پیشه می کردند، یقیناً [درهایِ] برکاتی از آسمان و زمین را بر آنان می گشودیم، ولی تکذیب کردند، ما هم آنان را به کیفر اعمالی که همواره مرتکب می شدند (بواسطه آنچه کسب میکردند) گرفتیم.
برای همینه که توی قرآن تاکید بر همواره تقوا دار بودن و همواره مومن بودن داره…
یا ایها الذین آمنو آمِنو…
وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیۡرَ ٱلزَّادِ ٱلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُونِ یَٰٓأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ ١٩٧﴾[البقره: 197]
«و توشه برگیرید که بهترین توشه تقوا است ای خردمندان! و ای خردمندان تقوای من داشته باشید».
استاد این فایل مکمل جلسه تکمیلی هشتم و جلسه یازدهم دوره احساس لیاقته که میتونم بگم پاشنه آشیل منه…
که راهکار این مسئله رو هم شما گفتید .
استاد یه مسئله دیگه استاد اینه که از اونجایی که ما همش بر روی نقص های خودمون تمرکز داریم و ضعف های خودمون رو میبینیم این شخصیت ظریف بین منفی نگر رو در خودمون پرورش دادیم و لازم که این مثبت نگری رو از خودمون شروع کنیم و زیبا بینی درونی داشته باشیم …
به نظر من کسی که خودش از عشق خالیه نمی تونه عشق بورزه چون خالیه خب…
استاد این درک شما از انرژیی که خدا نامیده ایم و درکتون از مسئله فرکانس جواب همه سوالاتی هست که تو ذهن برامون ایجاد میشه …
جلسه یکم قانون آفرینش و جلسه 9و 10دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها اگه واقعا درک بشه و طبق اون عمل بشه به نظر من همه چی حل شده هستش…
نیازه که باورش کنیم…
الان میفهمم این جمله رو که میگه همه چیز تنها یک چیز است
این جملتون واقعا قابل تأمل هست که میگید جهان و قوانین اون ساده است اما از اونجایی که همه بدنبال پیچیدگین باور نمیکنن میتونه اینقدر مسئله ساده باشه و چون ساده هست جدی گرفته نمیشه…
استاد به نظر من هر کسی میخواد از دوره های شما استفاده کنه شالوده اصلی رو باید بره توی جلسه 9-10راهنمای عملی دستیابی به رویا و جلسه اول قانون آفرینش پیداش کنه و بعدش تازه میفهمه شما چی دارید میگید …
اصلا درک این موضوع قرآن رو قابل فهم تر میکنه…
تازه میفهمی ای بابا چقدر آسونه آخه چرا من اصلا نفمیدمش….
تازه بعدش میفهمیم که چرا کنترول ذهن لازمه…
چرا خودشناسی و پیدا کردن ایراد ها مهمه و بعدش تغییر کردن شخصیت …
بقول شما در فایل اصلی ترین سرمایه شما چیست :پیامبر قبل از این که پیامبر بشه محمد امین بود…
شخصیت امانتداری و صداقته رو داشت بعد پیامبر شد و خود خدا هم میگه این به خاطر اینه که به رحمت من لنت لهم نرم شدی ولی اگه لو کنت غلیظ القلب لنفضوا من حولک غلیظ القلب بودی هم از دورت دور میشدن میرفتن…
یکم باید صادق باشیم با خودمون و همه تقصیرات رو روی دوش بقیه نندازیم خودم رو میگم بخدا…
خب بلد نیستی درست با مردم حرف بزنی چرا میگی مردم اعصاب ندارن…
شما خودت هنوز بلد نیستی ارتباط برقرار کنی بعد میگی ایراد از بقیه هست…
یادمه یه باری داشتم برنامه تلویزیونی رو میدیدم برنامه قرآنی بود یه قاری قرآن که صوت زیبایی رو داشت رو دعوت کرده بوده برای مصاحبه بعد با خنده مجری گفت راستی همون قضیه شلوار کردی رو تعریف کن اونم شروع کرد که دعوت بودم برای تلاوت قرآن در شهر فلان و من معمولا در حین رانندگی یه لباس راحت میپوشم برای همین با یه شلوار کردی راحت رانندگی میکردم تا رسیدم به همون محفل قرآنی اذانم گفته بود و نماز جماعت و منم سریع سریع تا از نماز جا نمونم رفتم وضوع گرفتم و با همون حالت رفتم واسه نماز …
یهو تا وسط نماز شد بنده خدا مسول برگزاری رفت جلو و گفت خیر مقدم عرض میکنیم به قاری بینالمللی آقای فلان و همه مردم به من نگاه کردن حالا من با یه شلوار کردی و موهای پریشون بعد گفت منم عصبی شدم و رفتم کلی اونا رو توپوندم که این چه مسخره بازیه در آوردید و این حرفا همه هم میخندیدن تو اون برنامه از این خاطره و من فکر میکردم که چقدر تفاوت هست بین شنیدن تا درک کردن و عمل کردن به قرآن….
استاد خیلی تفاوته بین شنیدن با درک کردن و عمل کردن…
راهکارتون عالی بود استاد از این که گفتید از هر جایی هستیم شروع کنیم به زیبا بینی و مثبت نگری و این شخصیت رو ایجاد بکنیم و وقتی فرکانس ما تغییر بکنه اونوقت شرایطمون هم تغییر میکنه…
فرکانس تو جای تو رو عوض میکنه…
خداوند به همگی ما برکت بدهد.
سلام به استاد عباسمنش و اعضای محترم سایت خداروشکر بابت این آگاهی های ناب به خدا هروقت وارد سایت میشم انگار ی دنیای جدید میبینم هیچ وقت برام تکراری نمیشه من بعداز دوره زیبای 12 قدم تازه فهمیدم که مسیر چقدر اشتباه بوده همیشه می گفتم شهر ما هیچ کاری پیدا نمیشه اگه میخوام موفق بشم باید برم تهران می گفتم تو تهران پول ریخته فقط باید زرنگ باشی جمع کنی وچون موفقیت مهاجرت را نداشتم از تلاش کردن منصرف میشدم خداروشکر که منم وارد این مدار شدم الان تو سن 55 سالگی توی شهر خودمان درآمد دارم ی خیاط خوب هستم البته مهاجرت را دوست دارم به دلیل این که تجربه و جاهای جدید ببینم نه به دلیل این که شهرستان نمیشه پول ساخت من اگر اززندگی راضی نیستم باید توی باور های خودم بگردم وآنها رو درست کنم نا هدایت بشم به سمت خواسته هام باید مسولیت افکار و گفتار خودم را بپذیرم مقایسه کردن باعث میشود من هیچوقت به فکر تغییر خودم نباشم در گذشته مقایسه باعث میشد من در مدارنارضایتی بیشتر قرار بگیرم و بازهم نارضایتی بیشترین وارد زندگی شودالان به لطف خدا و آموزه های استاد سعی میکنم بیشتر مسولیت رفتاهایم را بپذیرم سعی میکنم ب سپاسگزار داشته هایم باشم سعی میکنم از هرآنچه دارم لذت ببرم و خودم راشدی کردم که فقط به زیباییهای اینجا توجه کن شکرخدا بیشتر زیبایی میبینم کارم بهتر شده البته خیلی خیلی هنوز باید روی باورهای کار کنم بسیار از شما استاد بسیارسپاسگزام وازخدا بهترینها را برایتان آرزو میکنم
به نام تنها قدرت خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت استاد عزیز و همه همکاران گرامیتون
آره استاد متاسفانه تو ایران همینجوری
مرغ همسایه غازه
و همه دارن به دست هم نگاه میکنن
دقیقا در مورد شهر در مورد دختر پسر در مورد کشور
در مورد بیزنس در مورد روابط درست فرمایش کردیت مردم همه دارن مقایسه میکنن
اما خبر خوب اینه استاد ما بچهای سایت شما و شاگردان شما خیلی عالی شدیم نمیگم کامل این مشکله مقایسه حل شده چون نمیتونم بگم ما بی اشتباهیم
اما به جرات میتونم بگم 80 درصد این داستان در خود شخص من حل شده هرچند که باید همیشه روش کار بشه
حالا چرا این حرف و میزنم چون من خودم حسابی قرق این مسئله مقایسها بودم و امروز چقدر خوب شدم شاید ی لحظه کوچیک تو ذهنم بیاد اما خودم و جمع و جور میکنم و کنترل ذهن میکنم
و به خودم میپردازم
خداروشکر خداروشکر که با این آموزها آشنا شدم
تا بتونم مسیر درست و یاد بگیرم
استاد ممنون
به نام خدای هدایتگرم
با سلام خدمت استاد عزیزم و بانو شایسته
سلام به دوستان عزیزم دراین سایت بهشتی
باز هم خداوند رو شاکرم که هر لحظه با نور هدایت خودش پیام های خودش رو از طریق انسان ها به گوش مان میرساند
و ازشما استاد عزیزم متشکرم که هر وقت که ما
دریک مسیر اشتباه قدم میزاریم شما میای وگوشمون رو میگیری و با تمام ملایمت مارو از مسیر اشتباه برمیگردونی نمیدونین شما که این روزهای من چقد دچار تشویش شده بودم وشما با تمام قدرت حرفهایی رو به من زدی که اگردوباره وهزارباره گوششون کنم نباید مسیر رو گم کنم
استاد ازاین همه همزمانی خداروشکر میکنم من خواسته ای داشتم وخداوند سریع خواسته ی من رو پاسخ گفت
این فایل دربهترین زمان ومکان بدستم رسید ازتون متشکرم .
این جمله ی شما رو باید طلا گرفت
اگر بزینسم پیشرفت نمیکنه میکم این محله خوب نیست ادمای این محله گدا هستند آدم های این محله پول خرج کن نیستند
ولی محله ی دیگه مردم دوبرابر پول میدن و خرج میکنن اصلا چونه نمیزنن
استاد میخوام بگم این افکار داشت توی ذهن منم میجرخید منی که با شروع دوره ی دوازده قدم توی همین محله یی که هستم از یه جای کوچیک درآمد خوبی داشتم روزهایی بود که من پول اجارمو فقط یه روزه کار میکردم وآدم هایی به سمتم میومدن که از لحاظ مالی خیلی خوب بودن و حتی از جاهای دورتر هم برای کار من میومدن ومن باتمربن ستاره قطبی کلی از خواسته هام تیک میخوردن و من یادمه که اونموقع فقط حرفهای شما رو گوش میدادم و با احساس خوب کار میکردم مشتری مشتری میاورد حتی من یه تابلو جلوی مغازم نزده بودم مشتری میومد با اینکه من مکانی داشتم که اصلا دید نداشت ولی ایمان داشتم که خدا برای من مشتری میاره واینقد قوی ایمان داشتم که اگر چند روزهم مشتری نمیومد نگران نبودم میدونستم کافیه یه نفر بیاد به اندازه کل هفته م درامد بیاره
اگر باور داشته باشیم که دراین جایی که هستم شرایط یا مشتری خوب نباشه ومن بخوام جامو عوض کنم و در مکان جدیدی که میرم شاید شرایط بهتر بشه ولی دوباره به خاطر وجود همون شخصیت قبلی همون شرایط قبلی پیش میاد و دوباره مثل قبل مشتری نمیاد وآدم های قبلی سرراهم قرارمیگیرند
ومن همین رو تجربه کردم
جامو عوض کردم البته با لطف پروردگار جای بهتری رو گرفتم و شرایط خیلی بهتر از قبل شد ولی بعد چندماه دوباره همون وضع قبل پیش اومده
پس این به خاطر وجود شخصیت خودم هست که چشمام نکات مثبت رو نمیبینن
ببین استاد چکارداری میکنی با ما همین فایل کلی از باورهای من رو داره رو میکنه
مدتیه که درامدم اومده پایین تر و من یه مدت بدنبال چاره ای بودم که شرایط رو تغییر بدم ولی فراموش کرده بودم که من قبلا تونستم خیلی ازهمینجایی که هستم درامد کسب کنم .
میخواستم توی اینستا فعالیت کنم و چند وقت بودم که بدنبال تولید محتوا با ورود به اینستا دیگه دچار کمبود شدم همش فکر میکنم من با شرایطی که دارم با گوشی که دارم وکیفیتی که داره نمیتونم درست تولید محتوا کنم و سردرگم شده بودم وتا اینکه این فایل جواب تمام سوال های ذهن من شد و من رو از این شرایط سردرگم نجات داد
احساس نارضایتی از شرایطی که داریم به خاطر بودن در شبکه های اجتماعی
درمن هم داشت شکل میگرفت و این رقابت احساس من رو داشت بهم میریخت واین فایل جواب من بود و این حرفها ی استاد وحی منزل بود در جواب خواسته ی من
چطور میتونم ازت تشکر کنم استاد
این داشت به من تزریق میشد که این روش من سنتیه
و باید از پیشرفت واین فضا استفاده کرد بله درسته باید من اگر قراره فعالیتی انجام بدم فقط در حدی باشه که نمونه کارهامو توی پیجم بزارم ودیگه کاری نداشته باشم با این فضا
از خداوند متشکرم که همیشه جوابی برای خواسته های ما دارد ومن این روزها باید بیشتر روی پروژه مهاجرت به مدار بالاتر باشم تا درپایان به نتایج شگفت انگیزی برسم .
هرجایی که هستی ازهمون شغلی که داری میتونی به درآمدهای بالایی برسی
تمرکز برروی نکات مثبت کارم شهرم خانواده ام دوستانم وشهرم رو بگردم ادمهای خوب رو ببینیم
مشتری های خوب رو ببینی و هزاربار شکر کنی
الگوهای مناسب پیدا کن
باورهای محدود کنندتو تعطیل کن
بهانه رو تعطیل کن مسیولیت بپدیر وازهمینجایی که هستی میتونی تغییر کنی وهرروز شرایطتت بهتر میشود
خودمون داریم اتفاقات رو میسازیم
من یه مشتری داشتم که برای رنگ مو اومده بود و درپایان که میخواستم هزینه رو حساب کنه خودش چند بار یاداوری کرد که دوباره لطفا حساب کنید به نظرم که خیلی کم حساب کردید واین طور شد که من فویل ها رو شمردم ودیدم که کمتر حساب کردم و قیمت رو گفتم وایشون کامل پرداخت کرد اینم یکی از مشتریای عالی من بودن خواستم یاداوری کنم و باورتون میشه درهمین حین که داشتم مینوشتم فرکانسم رفت بالا ودوتا مشتری عالی اومد ومن با عشق کارشونو انجام دادم ودوباره اومدم که این کامنت روکامل کنم .
ازت ممنونم استاد جانم که باعث شدی سطح انرژیم بالا بره و درفرکانس بهتری قرار بگیرم
سپاس سپاس سپاس
عاشقتونم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز
من سهیلا هستم
من قبل از برنامه های شما در بیشتر مواقع رابطه و….
درحال مقایسه کردن بودم اما امروز از تجربه خودم میگم
از وقتی تمرکزم روی خودم و زندگیم گذاشتم
هر روز روابط بهتری با همسرم و بچه هام دارم وحال بهتری دارم و سپاسگزاری انگار معجزه میکنه
من یادم میاد وقتی توی خونه هفتادوپنج متری زندگی میکردیم من از پله ها و خیلی چیزای دیگه شاکی بودم و مدام دنبال مقایسه خونه خودم با بقیه بودم
یه روز توی یکی از فایل های استاد شنیدم تا نتونی اونجایی که هستی زیبایی هاش ببینی بهتر از اون به تو داده نمیشه
من اون روز نشستم تمام نکات مثبت خونه ای که داشتیم نوشتم و اعراض کردم از معایبش و سعی کردم حتی اون چیز های که بنظر من خوب نیست جوری نگاه کنم که زیبا باشه
مثلا نداشتن آسانسور اینجوری دیدم پله ها باعث سوختن کالری میشه و ورزش هست
وبعدم سعی کردم مدام خوبی هاش بگم
با این کار باعث شد ما بیایم به یه منطقه عالی تر و فوق العاده سرسبز و خانه بزرگ تر همسایه ها عالی تر مدرسه های بچه ها قوق العاده تر معلم های عالی تر و آسانسور دار و همه چیز عالی تر از قبل
بنظر من تغییر از جایی شروع میشه اول از چیزهایی که داری سپاسگزاری کنی و بعد کلا مقایسه کردن خودت در هر زمینه ای با دیگران بزاری کنار و زندگی خودت بکنی راحت و ساده
اگر تو هم چیزی میبنی که دیگران دارن تحسین کنی و بگی خداوندا از فضل خودت به منم بده
من خودم از وقتی استاد تو یکی از فایل ها در مورد حسادت گفتن همیشه تحسین میکنم و میگم خدایا از فضل خودتم به من بده
استاد من از شماممنون و سپاسگزارم برای همه فایل ها واقعا که توی زندگی من خیلی تاثیر گذار بوده و عالی
امیدوارم بتونم عمل کنم در زندگیم
خدا به شما خیر دنیا و آخرت بده
به نام خدای مهربان سلام
خداروشکر که قدرت خلق زندگیم رو به من داد
استاد عزیزم خیلی ازت ممنونم که هر بار دریچه ای از آگاهی ها رو به ذهن ما باز میکنید
چند سوال وجود داره تو ذهنم
ابهامات ذهنی
اگر من قراره که نکات مثبت توجه کنم که پیشرفتم چی میشه ؟
اگر من قراره که فک کنم که شهر من بهترین شهر دنیاست پس پیشرفت چی میشه ؟ پس جهان بینی چی میشه ؟ آیا باید تو همین شهرو دیار بمونم ؟
خب من که دارم به نکات خوب همسرم توجه میکنم که همیشه باهم هستیم ، یعنی اینکه من دارم توجه میکنم ولی همیشه باهم هستیم ، ولی من دوست دارم شهرهای دیگه رو ببینم و زیباییهاش رو ببینم
آیا باید ثابت بمونم یه جا؟ آیا منظور اینه که نباید حرکت کرد؟
به طور مثال، کاری که من هر روز دارم انجام میدم به صورت ناخودآگاه اینه که هی در طی روز که به مشکلاتی میخورم میگم ببین ببین که میگن اینجا موندن بدرد نمیخوره ، ببین ببین اینجا محیطش کثیف و آلوده است
چرا این رو میگم ؟ بخاطر این میگم که باعث بشه که من از اینجا بدم بیاد که منجر بشه حرکت کنم از اینجا
چرا بدم میاد از اینجا ؟ چون اینجا محیطش خیلی آلوده است و من نمیخوام کل عمرم رو اینجا سپری کنم
چرا این رو میگی؟ این رو میگم که منجر به حرکت من بشه
ابهام ذهنیت چیه؟
ابهام ذهنیم اینه که استاد میگه همونجایی که هستی باش و به نکات مثبتش توجه کن از همونجا به یه درجه بالاتر میری ولی من نمیخوام اینجا به یه درجه بالاتر برم
چرا نمیخوا؟ چون صددرجه هم اینجا بالاتر برم باز کارمند شخص هستم
من میخوام به این مسئله پایان بدم
اوکی بیا از منظر دیگه ای نگاه کنیم به موضوع
من یه هدف دارم ،یا من یه خواسته دارم ، خواسته ام اینه که وقت آزاد بیشتری داشته باشم ، بیشتر کنار خانوادم باشم ، پول بسازم ، گردش بیرون برم و اطراف روببینم ، آزادی بیشتری داشته باشم ، محیطم تمیز باشه، برای شخصی کار نکنم یا دراختیار کسی نباشم در اختیار خودم باشم
خب این خواسته من هست
شرایط فعلیم چطوره
اینطوره که من برای کسی کار میکنم و در محیطی آلوده هم کار میکنم
پس من با خوردن به تضادهایی یه خواسته ای دارم
حالا میخوام به خواسته ام برسم
چیزی که به ذهنم میرسه اینه که میبینم نمیتونم حرکت کنم و نیاز به یه ابزار برای حرکت دارم
به نظرم اومده که ابزاری که بتونه من رو حرکت بده استفاده از همون ابزاری هست که همیشه به طور معمول استفاده میکنم
چی ؟
مثلا یه کسی یه کاری کرده و من رو ناراحت کرده من برای اینکه پیشش نرم و یا اینکه بتونم نفرت پیدا کنم ازش که پیشم نیاد و یا من از اون دور بشم ،باهاش دعوا میکنم یا ازش بد میگم یا به بدیهاش فک میکنم که از من دور بشه
و هیچ وقت نشده که به خوبیهاش فک کنم که از من دور بشه چون هر وقت که به خوبی هاش فک کردم دیدم که اون طرف بازم هست و از صحنه روزگار محو نشد
حالا این باور درمن هست که اگر میخوام که مثلا تو این کارخونه یا محیط نباش باید به بدی هاش فک کنم و یا ازش بد بگم تا باعث بشه که من به زورم که شده از اینجا برم بیرون
خب چرا به بدی هاش فک میکنی ، خیلی راحت و آروم از اینجا دل بکن برودیگه ، چکار به اینجا داری
نمیتونم ، چون یه چیزی مثل ترس درونم رو گرفته ، و چون زورم بهش نمیرسه میخوام با نفرت پیدا کردن از اینجا کمک کنم که حرکت کنم
آها پس اینطوریه
تضاد ، خواسته ، نیاز به حرکت ، ولی ثابت موندن، بررسی علت : ترس ، راه کار : نفرت پیدا کردن از اینجا که منجر به حرکت بشه ، توجه به نکات مثبت باعث میشه بیشتر موندگار بشم ، علت حرکت نکردن : ترس
پس یعنی اگر ترس نباشه حرکت میکنی ؟ آره
احساس امنیت هم هست
پس هم ترس و احساس امنیت جلوت رو گرفته ؟ دقیقا ،پس فک میکنی اگر به نکات منفی توجه کنی باعث میشه حرکت کنی ؟
آره
یعنی در اصل سوخت حرکت رو توجه به نکات منفی میدونی
دقیقا درسته
ولی این رو میدونم که این اشتباهه
ولی انگار هی دوگانگی در من هست ، اول اینکه میدونم این اشتباهه که به نکات منفی توجه کنم دوم اینکه وجودم باورش داره
به نظرم درجه سختیش رو بخوام توضیح بدم اینطور میتوم بیان کنم
من میدونم که ورزش کردن برام خوبه ولی وجودم قبول نمیکنه که انجامش بده
چرا؟
چون رنج میکشه از فک کردن بهش یا اینکه یادش بیفته
پس در نهایت رسیدیم به باورها و مفهوم اصلی اهرم رنج و لذت
بله
دقیقا همینه
به نام خدای مهربان سلام
خداروشکر میکنم که قدرت خلق زندگیم رو به من داد
افکار گذشته من در مورد توجه به خواسته ها
من اینطور فک میکنم
به خواسته ها که نمیشه توجه داشت چون هیچ وقت نمیشه بهشون رسید
به داشته ها هم نمیشه توجه داشت چون که از خواسته هام جا می میونم
این سیکل معیوبیه که من توش افتادم
با اینکه میدونم که توجه به خواسته ها اصله
با اینکه میدونم توجه به داشته ها اصله
با اینکه میدونم در هر لحظه باید بتونم به خواسته ها و داشته ها فک کنم که به احساس بهتری برسم
ولی در سیکل بالا گیر کردم ، چرا ؟
چه عاملی باعث شده که من در سیکل باشم و نتونم که دقیق به آگاهی ها عمل کنم ؟
دقیقا به خاطر همون دو باور
که نمیشه بهشون رسید و توجه به داشته ها رو هم کار بیهوده ای میدونم
پس باورم اینه که نمیشه و کار بیهوده ایه
پس باز اینجا به این نتیجه میرسم که باورها دارن کار میکنن و این شغل خاص نیست که عامل هست ، من خودم هستم که عامل اصلی ثروتمند شدنم یا نشدنم هستم .
در مورد اینکه مرغ همسایه غازه
من دقیقا همینطور هستم و انگار جزئی از شخصیتم شده این رفتار:
مثال:
1- اولین مثالش اینه که من کار طراحی میکنم و با نرم افزار کار میکنم و همیشه فک میکنم که کار دیگران از من بهترن
2- قبلا فک میکردم که همسر دیگران از همسر من بهترن تا اینکه به لطف سایت و دوره ها این فکر تغییر کرد
3- قبلا فک میکردم که بچه من زشت ترین بچه دنیاست ،الان که یادم می افته اشکم در میاد ،ولی به لطف دوره ها الا همه چیز تغییر کرده
4- قبلا فک میکردم که محل زندگی من بدردنخور ترین محل دنیاست
5- در مورد رشته تحصیلی ام همینطور، در مورد استعدادهام در مورد حرفهام در مورد ایده هام نظرهام
6- در مورد همه اینها فک میکردم که همه اونها از من بهترن و این نگاه باعث شده که کلی از زندگیم عقب بیفتم
7- طراحی سایت یاد گرفتم که برای خودم سایت بزنم ،بعد این فکر اومد که بابا تو کجا این ها کجا و اونی که ازش یاد گرفتی کل فوت و فن رو بهت نگفته ، و سایت اون بهتره و سایت تو خوب نیست
همین الانم اینطوری ام توی هر جمع و مجلسی هم که میرم متوجه میشم که دارم از بقیه تعریف و تمجید میکنم ،نه بخاطر اینکه تمرکز کنم رو زیبایی ها بخاطر اینکه تو ذهنم اینه که این آدمه هر چی باشه از تو خیلی بهتره ،پس تحسینش کن که تو رو تایید کنه ،چون اگر این آدم تو رو تایید کنه تو احساس خوبی میگیری
اینها کاملا اشتباه بوده و هست
حالا باید چکار کنم ؟ باید به جای اینکه تمرکزم رو روی دیگران بگذارم روی خودم بگذارم