"قدرت اراده" در مقابل نحوه عملکرد مغز انسان - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)

454 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 812 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم

    سلام خدا جونم سپاسگزارم

    سلام استاد عزیزم ومریم نازنینم

    سلام دوستان ارزشمندم

    خدایا شکرت که مرا به مسیر درست و افراد درست و شرایط عالی و راه سعادت و معنویت و خوشبختی و روابط عالی هدایت کردی

    خدایا همه کاره تویی و من هیچ

    خدایا شکرت که اراده ای عالی در من بوجود آوردی

    ومرا به این سایت الهی هدایت کردی

    خدایا با هیچ کلمه ای نمیتوانم تشکر کنم این لطف بزرگی که در من منت گذاشتی

    خدایا شکرت

    استاد عزیزم یکسال و دوماه است که من با قدرت و ایمان و توکل در مسیر قانون سلامتی قرار دارم و به عادتی قشنگ درمن تبدیل شده و سلامتی شده اهرم لذت و بیماری اهرم رنج شده در زندگی ام

    همین الان هم مورد قضاوت بقیه بار میگیرم ولی همین که از درون احساس سلامتی و رضایت دارم اصلا کاری به کسی ندارم هر جور دیدگاهی دارند براشون ارزش قائل هستم ولی در سکوت کار خودمو انجام میدهم تو ذهنم میگم من قدرت تغییر زندگی خودم را دارم کاری به کسی ندارم چطور فکر می‌کنه

    من فقط خالق زندگی خودم هستم

    همین دیروز هم که خانواده همسرم مهمان داشتند و مارو هم دعوت کردند و کنار هم بودیم همه بهم میگفتن خوب تحمل میکنی یعنی گرسنه نمیشی

    دیگه این کارو ادامه نده ما اصلا نمیتونیم

    تا خودآگاه بدون اینکه یک ثانیه فکر کنم گفتم من الان به لطف خداوند سالم سالم هستم و انگار یه دختر بچه 10ساله هستم همون ده سالگی که من پراز انرژی و شاداب بودم الآنم بیشتر از اون انرژی و شادابی دارم بعد همه با تعجب گفتند خوش بحالت

    گفتم بابا من فقط خودم می‌دونم از کجا به کجا رسیدم اونموقع که من داشتم از درد روده و اختلال گوارشی رنج می‌بردم و همه فکر میکردیم طبیعی خوب باید بری دکتر و دارو بهت بده و هر سری هم وظیفه همسر و اطرافیان هست که منو ببرن دکتر و اصلا بقیه هم مقصرن اگه در بهبود من قدم بر ندارن

    واای چه قدر مشرک بودیم

    اصلا این موضوعات رو همه جوره ما داریم بولدشون میکنیم

    یعنی خود من وقتی مریض میشدم وقتی همسرم اعتراضی میکرد که چرا همش بیماری و مریض هستی دوست داشتم بندازم گردن همسرم که اره مقصر تویی که من مریضم

    بعد با عضو شدن در سایت به لطف الله و شروع دوره های بینظیر از سایت استاد

    فهمیدم که منم که دارم تمام اتفاقات زندگی ام را خلق میکنم .چرا دنبال مقصر میکردی دختر خوب هر رفتاری رو میبینی خودتی داری خلقش میکنی جهان اینه افکار و رفتار توست دختر خوب بشین فکر کن تویی که داری خلق میکنی پس بیا چیزهایی که دوست داری رو خلق کن خداوند. در درون توست دنبال چی می‌گردی

    مگه نمیگه از رگ گردن نزدیکتر پس چرا شرک میورزی چرا دنبال مقصر هستی

    استاد از وقتی این مسئولیت را پذیرفتم خدا را در وجودم پیدا کردم هرمز بیشتر و بهتر فهمیدمش بیشتر با خودم در صلحم هیچ کسی عامل خوشبختی و بدبختی من نیست جز افکار خودم جز باورهای من

    دیگه اون همه شرک به فنا رفت به لطف الله

    از هر نظر من بهتر شدم هم سلامتی که تعهد دادم تحت هیچ شرایطی من بر نمیگردم به شیوه قبل چون من اگه در این زمینه قدرت اراده نداشته باشم تعهدم در هر چیزی پایین میاد زندگیم یو یو وار میشه یه روز خوبم یه روز بد دیگه گفتم تموم شد من حرفهای استاد وحی منزله برام هر لحظه سپاسگزارخدا هستم که مرا به این مسیر زیبا هدایت کرده است

    خداوند در من چیزی دیده در من لیاقت بندگی دیده خودش قادر تواناست هر لحظه بیادم میاره اون ارزشمندی منو من بی قید و شرط ارزشمندم

    من لایق زندگی سالم و توحیدی هستم

    من اگر بتونم تغذیه مناسب به جسمم بدهم به همان اندازه روحم هم تغذیه عالی دریافت می‌کنه

    با هر ورودی سالم من از هر جهت هم به خودم وهم به جهان خدمت میکنم هم خودم خوب زندگی میکنم و هم کمک میکنم جهان جای بهتری برای زندگی کردن باشد.

    خدایا شکرت که مرا انسان افریدی و اشرف مخلوقات آفرید ی و عزیز دردانه خودت کردیم

    خدایا شکرت که با تمام وجودم در پیشگاه تو تعهدم را هر لحظه محکم‌تر میکنم و اراده‌ای قوی در من قرار دادی که هر لحظه لایق بندگی کردن باشم

    خدایا شکرت که مرا نادان از دنیا نبردی

    در تمام وجودم تورا میبینم

    با هزار آن مواد غذایی رنگارنگ هیچ وقت در این مدت وسوسه نشده ام اصلا بقول شما استاد انگار دیگه مغز پس میزنم همه رو مغز هم روند سلامتی رو در این مدت از من قبول کرده عادت کرده به سلامتی و هر بار خودش تحسین می‌کنه که فشارهای زیاد از روش برداشته شده

    یا خدا استاد منم برنج و ماکارونی و سیب‌زمینی و همه رو با نون می‌خوردم

    ولی این اواخر تو باشگاه افتادیم به روند رژیم کتو ژنیکی که کربوهیدرات رو کم کردیم و پروتیین روبیشتر مصرف میکردیم روند داشت برای من همه چی رو آماده میکرد

    خیلی اندامم بهتر شده بود ولی خب درد های گوارشی و مشکلات پوستی رو داشتم تا اینکه خداوندمرا به قانون سلامتی هدایت کرد

    ومن خیلی راحت باهاش مچ شدم چون از چندین ماه قبلتر من مصرف کربوهیدرات رو خیلی کم کرده بودم و الان چی از این بهتر همون یه ذره هم نمی‌خورم و با عشق فقط پروتئین روزی یک وعده میخورم و چقدر همون اوایل منو همه جوره عالی کرد چقدر انرژی من بیشتر شد چقدر با پیاده روی حال میکردم

    چقدر مکان های زیبا هدایت میشدم و لذت می‌بردم گرما و سرما دیگه برام معنی نداشتم فقط باعشق برای پیاده روی میزنم بیرون و لذت تمام دنیا را در وجودم میبینم خدایا شکرت

    پوستم بسیار عالی و شاداب شده تمام چروکهای پوستم که در سن کم دچارش شده بودم از بین رفت و شاداب و جوان شده ام چون دختری 10ساله

    خدا یا شکررررررت خوشحااااالم

    که استاد شده پیغمبر زمانم

    خدا تو قرآن گفته که پیامبران مرا پیروی کنید

    خدایا شکرت برای پیامبر زمانم

    استاد چقدر تو تنهایی حالم خوبه چقدر با خودم وخدای خودم عشق بازی می‌کنیم میخندم از ته دل گریه میکنم از سر شوق راه میروم با خودشم میشینم با خودشم نگاه میکنم با خودشم حرف بزنم با خودشم سکوت کنم با خودشم تمام زندگی ام خود خداست الهی شکرت که ت. نزدیکی ومن هم نزدیک شدم بهت پیدات کرده ام و محکم چسبیده بهت منو رو شونه های خودت گذاشتی با تمام بارهایم خدایا شکرت

    اینگونه به من پاداش دادی مرا به بهترینهایت عادت دادی

    هر لحظه من به عادات همه جوره نعمتهای ثروت‌ها و تجربه کردن بهترین ها رو ازت میخواهم نمیدانم چطور همانگونه که تا الان هدایتم کرده ای بقیش هم با خودت

    من ایمان دارم که هر روز بهتر و بهتر هستم چون تو در من جاری هستی تمام جهان را مسخر من کرده ای سپاسسسسسگزارم

    خدایا شکرت که تمرکزم بالا رفته عشق الهی به زندگی دارم تجربه عالی از خودم هرروز کسب میکنم

    هرروز موفق تر و سرحال تر و سالمتر هستم هرروز بر من افزوده میشود هر روز شکر گذارتر و آسانتر هستم برا آسانی ها

    خدایا شکرت که مرا واضح تر کردی بر الهامات الهی ات

    خدایا شکرت که من همه جوره آماده تغییر به دستان قدرتمند تو هستم

    مقاومت ذهن را قطع کرده ام ریشه های شرک را بریده ام و تنها توحید در من داره رشد می‌کنه و خودت تمام اموراتم را در دست گرفته ای من تسلیمم

    هر چی تو بگی خیر و برکت برای من است

    خدایا از هر خیری از تو به من برسد من سخت نیازمند وفقیرم

    استاد خدا هر لحظه داره منو هدایت می‌کنه وقتی خدا ایمان منو دید خودش هر لحظه حامی و هدایت گرم شده از هر نظر

    استاد تو کامنت های قبلم گفتم که پول دوره هم معجزه خداوند بود که برام جور شد یعنی از راههای که من فکرشم نکردم رسید خداروشکر

    وقتی ایمان دارم دلها را برام نرم کرده

    عشق در زندگی‌ام جاری و روان شده

    همه زندگی ام رنگ و بو معطر به ما خداوند شده

    چقدر چرخ زندگی ام روانتر شده

    خدایا شکرت از وقتی من برای سلامتی ام ارزش قائل شدم خداوند همه جوره داره بهم میگه تو از هر نظر باارزشی تو لایق سلامتی هستی بنده خوبم تو لایق بهترینهایی تو لایق ثروت بی‌حسابی تو لایق دریافت عالیترین نعمتهای الهی هستی

    یعنی برام واضح است که باور کرده ام که خدا همه کارست

    خودش منو لایق بندگی کردن دانسته

    که مرا خلق کرده و الان سپاسگزارخدا هستم که در این زمان و مکان مرا به پکیج کامل هدایت کرد و همه جوره هوامو داره

    خداوند از طریق بینهایت دستان قدرتمند و ثروتمندش به من رزق بی‌حساب داده

    تمام زندگی ام شده معجزه خدایا شکرت

    آسمان و میبینم معجزه شده زمین و کوه و دشت و صحرا و جنگل و پرنده و چرنده و درنده ببینم شده معجزات زندگی ام

    خدایا شکرت چطور شکر این نعمت های بینهایتت رو بجای آورم

    هر لحظه سجده کنان بمانم بازم کمه

    خدایا شکرت که من افکارم سالمتر توجهم به زیبا ییها بیشتر شکر گذاری ام عمیق تر و باورهایی قوی تر و فرکانسهای ارسالی ام به جهان هستی مثبت تر شده

    احساس خوب اتفاقات خوب بیشتری پست سر هم در زندگی ام پربار شده

    خدایا شکرت

    استاد خیر دنیا و آخرت نصیب خودت و خانوادت انشاالله

    مسیر درست همینه خدا دستمو گرفت و گذاشت تو دست استاد

    منم گفتم چشم وتو همه کاره ام باش بخش اعتماد کردم بهش ایمان آوردم بهش امید را در وجودم رشد دادم

    خدایا تو از درونم آگاهی و با خبر سپاسسسسسگزارم که از پارسالم بهتر شده ام خودم را با روزهای گذشته ام مقایسه میکنم نه با بقیه

    فقط خودم با با قبل خودم مقایسه میکنم

    همین شده پاداش های بیشتری در زندگی آینده من در روزهای بهترم

    وقتی یاد گرفتم کنترل ذهن کنم بیاد میارم اگر زدم جاده خاکی افسارشو میگیرم و میگم عزیزم منو تو باهمیمم و باید در راه خدا همون راه زیلاو سرسبز دنباله رو راه خدا باشیم چون ما باید هر دو براعمالمان در قیامت در پیشگاه خدا جواب بدهیم پس بیا تا از هدایت یافتگان باشم ن گمراهان

    خدایا مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان

    خدایا شکرت که منشأ اصلی تمام نعمتها وثروتهای جهان هستی وتو بخشنده و مهربان ترین مهربانان هستی

    به همان اندازه که باورت کنم همان میشوی در زندگی ام پس من الهام دختر زمینی تو

    تو را بینهایت وهاب بینهایت ثروتمند بی نهایت بخشنده بی نهایت رزاق بی نهایت عشق مطلق بی نهایت بزرگ بینهایت زیبایی و یکتا و ذات پاک میدانم تو بینهایت قادرو توانا و دانا و عالم هستی برتمام عالمیان همه کاره تویی

    تمام امورات جهانیان در دست توست

    پس بهم بده هرآنچه از بینهایت خیر و برکت. داری

    من دستی از دستان خوب تو در زمین خاکی هستم

    من بنده ی موحد و ارزشمندی اشرف مخلوقات و خلیفه تو برزمینم

    از هرآنچه برمن ببخشی من هم سهم ترا پرداخت میکنم به امید بی حساب بودنت که تو بینهایت بهم میدهی با عشق می‌بخشم و چندین برابرش را تو باعشق وارد زندگی ام میکنی ایمان دارم کلام تو حق است تو بهترین وکیلی

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
  2. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1930 روز

    به نام خدا

    سلام و درود بر استاد،خانم شایسته و دوستانم

    به به میبینم که سفر تمام شده و برگشتید به بهشت،سفر بخیر پس شما تا سریال زندگی در بهشت را دارید فیلم برداری میکنید ما ادامه سریال سفر به دور آمریکا را بریم

    روز مرد و پدر را به استاد عزیزم و پر عشقم و آقا ابراهیم تبریک میگم

    عجب تیشرت خوش رنگی،عجب پوست صاف و زیبا و قشنگی ماشالله مثل پسر 20 ساله شدید

    خدایا شکرت

    خیلی از کارهایی که ما انجام میدیم از روی روتین و عادت هست حالا چه این عادت ها را خانواده ها ایجاد کرده باشن چه خودمون،من هر چی به عمق عادت ها و اندیشه ها میرم میبینم تلفیقی از رفتارهای پدر و مادرم هستم.حالا هر چی مقاومت کنم که نه من مثل اونها نیستم

    دقیقا منم قبلا زیادی هله هوله میخوردم تا میرفتم مغازه چیپس سرکه نمکی،نوشابه،کیک،کلوچه،بادام زمینی سرکه ای،دلستر لیمو و … زیاد مصرف میکردم،یه جور اعتیاد داشتم روزانه وعده ام 7 مرتبه بود،از کیک شروع می‌شد بعد از یک ساعت چیپس و … الان تلاش می‌کنم فقط سه وعده اصلی را رعایت کنم و فقط دلستر میخورم اونم بسیار کم نسبت به قبل،شاید باورتون نشه تا همین چند سال پیش من روزانه 4 الی 6 نوشابه مصرف میکردم بخاطر اون گاز و قندی که برام لذت بخش بود.حاضر بودم غذا و آب نخورم ولی نوشابه بخورم .ولی الان اصلا نوشابه مصرف نمیکنم حتی وسوسه هم نمیشم که بخورم فارغ از اینکه که ضرر داره یا نداره و به جای نوشابه از دوغ استفاده کنم زمان سفارش غذا تو رستوران ها یا نوشیدنی سر سفره

    الان که داشتم گوش میدادم به حرفهاتون میبینم 99 درصد رفتار و کلام ما متاثر از رفتار اطرافیان و عادتهامون هسن و به قولی همرنگ جماعت شدن و بودن با جمع را به داشتن رفتار و عقاید خاص خودمون ترجیح میدیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
  3. -
    خالق زندگی گفته:
    مدت عضویت: 2384 روز

    سلام خدمت استاد عباسمنش و خانوم شایسته عزیز، من یکی از دانشجویانی هستم که در دوره قانون سلامتی شرکت کردم و الان یک سال و نیم است که سبک زندگیم به سبک دوره قانون سلامتی تغییر کرده البته خجالت میشکم که جلوی استاد عباسمنش و خانم شایسه اعلام کنم که بعد از گذشت 6 ماه که از دوره گذشت صد در صد و موبه مو اجرا نمیکنم ولی میتونم بگم که به بالای 90% آموزش ها بی چون و چرا عمل میکنم و نتیجه های فوق العاده ای گرفتم (البته در اوایل دوره و به مدت 6 ماه بصورت 100% عمل کردم اما بعد از 6 ماه گاهی نتونستم ذهنم رو کنترل کنم و چیت هائی میکردم) در ابتدا بگم که من از سن 17 سالگی چون هیچ زمان از اندامم راضی نبودم همیشه درگیر گرفتن رژیم های مختلف و سخت بودم و ورزش میکردم و نه ورزش معمولی بلکه ساعت ها در باشگاه های مختلف تمرینات خیلی سنگین به امید اینکه هیکل زیبائی پیدا کنم ولی هیچ وقت به اون تناسب اندام و وزن ایده ال نرسیده بودم وقتی دوره قانون سلامتی روی سایت قرار گرفت و من عکس های استاد رو دیدم فقط به دلیل کاهش وزن و رسیدن به تناسب اندام دوره رو خریدم حتی در پر کردن فرم جلسه اول هدف اول و مهمم رو تناسب اندام نوشتم و با اینکه تیروئید کم کار و نامنظمی داشتم که همیشه در آزمایشات متغیر و نامنظم بود برام مهم نبود ، پس از شروع دوره و عمل به آموزه ها به وزن ایده الی رسیدم که از 17 سالگی تا 38 سالگی هیچ وقت نرسیده بودم من در تمام عمرم وزن من با رزیم های سخت و ورزش های شدید به زیر 60 کیلو نرسیده بود و این باور اشتباه که در ذهن من بود که ژنتیک من همینه و من بدنم همین شکل و فرم است و هیچ وقت وزنم کمتر نمیشه هرچقدر رژیم میگرفتم و ورزش میکرم به اون ایده ال خودم نمیرسیدم حتی روز به روز بدتر هم میشد و وزنم بالاتر میرفت اما الان بعد از یکسال و نیم تغییر سبک زندگیم به روش قانون سلامتی با قد 165 از وزن 72 کیلو به وزن 57 کیلو رسیدم(در کمتر از 6 ماه) با یک ورزش عادی که اصلا به خودم فشار نمیارم خط ها و عضلات شکمم نمایان شدن که همیشه آرزو و رویای این بدن رو داشتم تیروئیدکم کار و نامنظم من کاملا نرمال و تنظیم شده و الان بالای 1 سال و نیم است که هر زمان آزمایش میدم نتیجه تیروئید عالی است، مشکل زنانه داشتم که هر 6 ماه یکبار باید چکاپ میکردم ولی پارسال که حدود 1 سال از دوره میگذشت به دکتر مراجعه کردم و دکتر گفت نیازی به چکاپ شش ماهه نیست و سالی یکبار باید چکاپ برم، پوست صورتم شفاف شده و سنم کمتر از سن شناسنامه ایم به نظر میاد و این فقط به دلیل زندگی به سبک قانون سلامتی است. از استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز تشکر میکنم و از دوستانی که تصمیم به شرکت در این دوره ارزشمند رو دارند تقاضا میکنم بی چون و چرا و بدون قضاوت و بدون مقاوت به آموزه ها عمل کنند تا زندگی متفاوتی رو تجربه کنند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
  4. -
    سمیه زحمتکش گفته:
    مدت عضویت: 1632 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان

    خداوندا تو را شکرگزارم بابت سیستم هوشمند بدنم

    خداوندا تو را سپاسگزارم بابت هدایتم به این صحبت های بهترین استاد که اصل را از فرع تشخیص میده ومستقیم می‌ره سراغ اصل

    خداوندا بابت جسم وروح سالم تو را سپاس

    سلام ودرود به بهترین استاد توحیدی که همیشه به اصل و اساس قانون ها هدایت میشه وبا ما به اشتراک می‌ذاره

    استاد. قشنگ سیستم بدن را تو 53دقیقه توضیح دادید به این قشنگی .

    منی که تو دوماه هفت سال پیش 35 کیلو کم کردم و متوجه نشدم چجوری اتفاق افتاد شما مطالعه اش کردید و انجام دادید ودرک کردید .

    واقعا مغز را نمیشه گول زد مثل بچه بیا آفرین این رو نخور اون رو نخور باید منطقی باهاش رفتار کنی

    مثل باورها که باید منطقی الگو براش بیاری .

    با وجود مغزی به این هوشمندی که خدا به ما می هدیه داده بایداطلاعاتمون را بالا ببریم که چطور باهاش رفتار کنیم که به نفع ما کارکنه .

    چقدر واضح و شفاف کل بدن را توضیح دادید انگار دکتری که چندین سال درس خونده

    من افتخار میکنم که چنین استادی دارم .

    همیشه دلم میخواست با کسی کار کنم که اصل را بگه از قوانین جهان برام توضیح بده

    الان میبینم استادی دارم که تو همه چی استاد شده

    استاد صادقانه بگم زمانی که اضافه وزن داشتید واز قوانین می‌گفتید به خودم میگفتم آخه استاد که از قانون میگه خب وزنش هم‌کم کنه .

    الان درک کردم که باید آگاهی رو بالا ببری واستاد با این آگاهی ها درست واصولی روی شکم هم کار کردند.

    استاد. بعد از دوره بی نظیر احساس خود ارزشمندی به امید خدا دارم کشف قوانین را کار میکنم دیوانه اش شدم .

    اینقدر که همه چی را اصولی درک کردید میتونیم درک کنیم .

    مثل قانون سلامتی که دخترم اجرا کرد ومیبینم چقدر انرژی اش بالا رفت با وجود اینکه 15 سالش هست خیلی سالمه وهوش بالا

    به خاطر قانون سلامتی اینقدر انرژیش بالا رفته که مسابقات کشوری معماری برنده شد وسنگ وبلوک های سنگین را به راحتی بلند میکرد برای مسابقه

    هم وزنش کم شد هم سالم تر شد هم خوابش کمتر شد هم مواد قندی رفت کنار ونتیجه های بی نظیر .

    انگار هرچی مواد قندی میخوری دلت میخواد بیشتر بخوری ومعنی این را الان با این فایل فهمیدم .

    استاد انشالله بکوب مغزم را با دوره هایی که سرمایه گذاری کردم بمباران میکنم .

    ودراخر بگم خیلی نیاز داشتم به این صحبت ها وتک تک حرف ها تون که خدا هدایتم کرد

    خدا را بابت وجود شما ومریم جان سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
  5. -
    زهرا آقچه لو گفته:
    مدت عضویت: 742 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام خدمت همه ی عزیزان و استاد عزیز

    استاد دوره قانون سلامتی دوره بسیار عالی هست و من با رعایت آن واقعا نتایج عالی را گرفتم که نمیشه گفت ولی استاد هنوز خود من درآمد ندارم و خانه دار هستم و همسرم هم درآمدش کامل نیست که بتوانیم دائم مواد غذایی گفته شده در دوره را تهیه کنیم و من مجبور میشم وسط های ماه برای خرید مواد غذایی دوره از دیگران پول قرض بگیرم درحالی که شما میگید به هیچ عنوان پول قرض نگیرید حالا چیکار کنم ؟راه حل مشکل من چیه؟

    من دارم روی باورهای ثروت سازمم کار میکنم ولی به دلیل فاصله فرکانسی هنوز پولی خودم درنمی آورم و تا موقعی که از لحاظ مالی به شرایط مطلوب برسیم چجوری قانون سلامتی را ادامه بدم؟؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
    • -
      علیرضا قاسمی گفته:
      مدت عضویت: 1370 روز

      سلام دوست عزیز وگرامی

      خیلی خوشحالم که از دوره قانون سلامتی نتیجه گرفتید

      برای تامین مواد غذایی دوره قانون سلامتی میتوانید به سبکی که من در پیش گرفتم عمل کنید تا هزینه ها براتون کاهش یابد

      خرید گوشت آبگوشتی که نصف قیمت ران گوسفند هست و چرب و خوشمزه می باشد و خرید مرغ به میزان توانایی مالی

      خرید پای مرغ با قیمت ارزان

      خرید جگرسفیدبا قیمت خیلی پایین

      خرید سنگدان مرغ و چرخ کنید و برای کباب استفاده کنید

      استفاده از تخم مرغ آب پز

      استفاده از سیرابی بعنوان یک وعده غذایی

      استفاده از جگر و دل مرغ

      استفاده از قلم گوساله

      استفاده از پاچه گوسفند

      بیشتر این اندام های گوشتی قیمت مناسبی دارند میتوانید نسبت به توان مالی خودتون خریداری کنید واز خوردنش لذت ببرید

      در طول هفته هم فستینگ دو روزه هم راهکاری برای کاهش مصرف غذایی و کسب انرژی بیشتر جسمی هست..

      در ضمن تنوع غذایی هم ایحاد می شود..

      امیدوارم مطالب فوق راهکار مناسبی براتون باشد

      موفق وپیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      مهشید و شیرین گفته:
      مدت عضویت: 1252 روز

      به نام خداوند مهربان

      سلام خانم آقچه لو

      این یکی از باورهایی است که برای اکثر افرادی که تازه به این دوره می آیند وجود دارد اما اگر طبق دستورات استاد عزیزمان رفتار کنید نیازی به گرفتن قرض نخواهید داشت شما اگر یک وعده در روز گوشت مرغ ، گوسفند و تخم مرغ، گوساله بوقلمون و ….که می تواند از اندام داخلی هم باشد و یا آب قلم و یا آب استخوان و پاچه یا پای مرغ هم استفاده کنید دیگر نیازی به هیچ چیز نخواهید داشت حتی ادویه هم لازم نیست. جوابگوی فعالیت شما در طول روز خواهد بود.

      سلامتی، موفقیت، ثروت و آرامش را برای شما آرزومندیم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      هدیه همتی گفته:
      مدت عضویت: 1430 روز

      سلام دوست خوبم

      من هم اعتراف می کنم همین مساله رو دارم بعضی روزا گوشت اصلا نمی تونم تهیه کنم و بیشتر اوقات از تخم مرغ استفاده می کنم

      منم چِون شاغل نیستم خرید گوشت برام مساله ساز شده حتی خانواده‌ام هم بهم غر می زنند که تغذیه تو خیلی. برای ما سنگین هستش.

      از خداوند هدایت می خوام که منو به مسیر درست هدایت کنه از طرفی هم واقعا ای سبک زدگی رو دوس دارم

      لطفا اگر کسی میتونه کمک کنه. پیشنهاد بده بی نهایت سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      ایمان متین فر گفته:
      مدت عضویت: 3159 روز

      سلام دوست عزیز

      امیدوارم عالی و خوب باشین

      من هم دقیقا مشکل شما رو دارم اگه دوستان یا استاد بتون راهنمایی کنن بسیار سپاسگزارم میشم

      راستش من هم سالهاست روی باورهای ثروت دارم کار می کنم ولی نمیدونم چرا نتیجه دلخواه رو نمی گیرم

      سپاسگزارم بخاطر کامنتی که نوشتید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    اعظم گفته:
    مدت عضویت: 905 روز

    سلااااام همراه با دو تا شاخ بالای کله و چشمای از کاسه دراومده

    وای خدای من استاد اینا چه اطلاعاااات اینا چه آگاهی‌هایی بود که من دیدم و شنیدم .دوسدارم گریه کنم .انگار گنجایشش رو ندارم انگار ظرفیت این همهههه آگاهی رو ندارم خدایااااا

    خدای من کمکم کن بتونم درکشون کنم بتونم بفهمموشون خدایاا کمکم کن این گوهرهایی که از دهن استاد بیرون اومد رو جمع آوری کنم با خودم ببرم

    استاد جانم کلامت طلا استاد عاشقتم خدایا من هر روز صبح ازت میخام قلبم رو به نور آگاهی روشن کنی و تو اینجوری امروز صبح این همههههه آگاهی ناب نصیبم کردی خدایا چجوری شکرگزارت باشم

    این فایل رو باید هزاراااااان بار ببینم استاد باید درکش کنم وای خدایا این دیگه چه دنیایی بود که من دیدم

    استاد یه دری باز کردید و یه دنیای جدیدی نشونمون دادی خدایا با تمام وجودم ازت میخام کمکم کنی آنچه که باید از این فایل دریافت کنم..چون من از صبح زود همشش دنبال نشونه بودم یه کم بی قرار شده بودم ازت خاستم قرارم باشی ازت خاستم یه نشونه یه راه جلو پام بزاری قلبم آرام بشه و می‌دونم که بی دلیل نبود این فایل رو تو برام فرستادی پس میخام بفههممش

    میخام اون چیزی که برا منه ازش استخراج کنم..خدای بزرگ و نزدیکم از دست و زبان که برآید؟کز عهده ی شکرت به درآید؟

    استاد جان خداخیرت بده با این همه آگاهی که بهمون دادی توی همین فایل چقدرررر پربرکت بود یعنی من سریعع نگاش کردم با جون و دلم نگاش کردم ولی جوری تشنه تر شدم که میگم خدای من اینو هزار بار دیگه ببینم بلکه بتونم بفهمم و درک کنم و عمل کنم

    خدایا خودت دوره قانون سلامتی رو بهم هدیه بده فقط خودت

    خدایا شکرت جز این چی میتونم بگم خدایا امروزم رو چقدررررر پربرکت شروع کردی عاشقتممممم

    من مطمعنم که امروزم تا آخر شب همینجوری برکت و ثروت و اتفاقات عالی برام میفته

    آخه مگه میشه صبح اینقد پربرکت باشه و تا شب همینجوری ادامه نداشته باشه؟

    خدای بزرگم امروزم رو و بقیه ی روزم رو هم به تو میسپارم درسته که این برکت و این فایل اندازه ی یک عمر پربرکته ولی نعمتهای تو بی نهایته تو بی نهایت میتونی ببخشی پس بیشتر میخام آره بازم ازت میخام خدا جونم

    امروز خودت بهترین هارو برام رقم بزن خودت بهترین اتفاقات و احساسات رو بهم بده

    خودت امروز بهم نعمت و ثروت و رزق و روزی بده مثل همین باران رحمتت که از دیشب داره می‌باره همینجوری هم برام نعمت و ثروت و فراوانی ببار

    خدای بزرگ و نزدیکم امروز راه را به من نشان بده و بگذار خیر و برکت را به وضوح نظاره کنم

    ای کسی که صدای منو می‌شنوی و نامه های منو میخونی خاسته ی من رو به یک شکرگزاریع همیشگی و عمیق تبدیل کن

    تو تنها وکیل منی و من جز تو وکیلی ندارم

    خدایا امروز مرا در بهترین زمان به بهترین مکان هدایت کن

    خدایا من نمی‌دونم چجوری ولی تو می‌دونی تو برام درستش کن

    خدایا من به هر خیری که از طرف تو باشه محتاجم و نیازمندم

    خدایا بار من رو خودت از روی زمین بردار

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    استاد عاشقتم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم بابت این فایل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
  7. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 3344 روز

    سلام

    من خواستم بگم دوره قانون سلامتی برای درمان بیماریها واقعا مثل یک معجزه است که خیلی خیلی هم سریع اتفاق میفته

    اما استاد بگم که من بشدت لاغر شدم و واقعا اصلا از ظاهرم راضی نیستم

    صورتم خیلی افتاده و زشت شدم

    دوستان لطفا نیاین بگین اعتماد بنفس نداری و اونو به ظاهر گره نزن و از این چیزا

    واقعا دلیلشو نمیفهمم چطور همه چی طبق برنامه پیش رفت چه کاهش وزن چه برطرف شدن بیماریهای چندین ساله که دیگه پذیرفته شده هستند از طرف همه

    اما وقتی چربیها آب میشن صورت بشدت زشت میشه چشمها گود میره و خطهای عمیق پدیدار میشن

    من با برنامه ورزشی هم که ترتیب داده بودید پیش رفتم ولی حتی یک ذره عضله نگرفت بدنم

    مثل یک اسکلت زشت ولی سالم شدم

    هیچ اباسی تو تنم قشنگ نیست

    صورتم اصلنم جوان نشده خیلی هم افتاده و پیرترم کرده

    واقعا نمیدونم چرا

    و چرا بعد اینهمه وقت عضله نساختم

    من جز نفراتی بودم که با تعهد شروع کردم و اصلا چیت نداشتم به هیچ عنوان

    اما واقعا خودم عز ظاهر لاغر و خشک و استخونی خودم اصلا راضی نیستم

    اشکال کجاست ؟

    با ظاهر خودم اصلا نمیتونم کنار بیام و این ربطی به اعتماد بنفس و این چیزا نداره

    واقعا دوست دارم بدونم چطور بقیه دوستان عضله سازی کردن با ورزش منم یکسال ورزش انجام دادم اما دریغ از یک گرم عضله با همون رژیم !

    ایا دوستان دیگه تجربه مشابه نداشتن ؟

    باز هم میگم این دوره مواردی رو برای من حل کرد که پزشکان حل نکردن اینهمه سال

    اما واقعا زشت و بد هیکل شدم و با خوردن اینهمه گوشت هم یک گرم اضافه نمیکنم دیگه

    چطور بقیه دوستان خوب پیش رفتن ؟

    خانم شایسته که الان میبینیمشون چطور هنوز تپل هستن ؟

    تقریبا فرقی با قبل نکردن به نظر من ؟

    در حالیکه خانمها طبق کامنتهاشون اکثرا بدنشون اون فرم خانومها رو از دست داده ؟

    استاد ایا واقعا مشکلی هست ؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
    • -
      علیرضا قاسمی گفته:
      مدت عضویت: 1370 روز

      سلام دوست عزیز وگرامی

      خیلی خوشحالم که نتایج بسیار عالی از دوره قانون سلامتی کسب کردید اصلا قابل باور نیست که به این سادگی امراض وبیماری ها درمان شود.

      حتی پزشکان هم متعجب هستند از نتایجی که با دوره قانون سلامتی بدست می آید..

      در مورد شل شدن پوست صورت من هم این مشکل را دارم چون چربی های زیر پوست صورت از بین می‌روند پوست شل شده و صورت چروک می‌شود و بیشتر زمانی از دیگران این حرف ها میشنوی که تغییرات جسمی به سرعت اتفاق می افتد اما بعد از مدتی برای دیگران موضوع عادی می‌شود فقط باید کنترل ذهن کنیم وبه حرف دیگران اهمیت ندهیم

      به نظر من باید تکامل طی بشه تا صورت صاف بشه

      من برای رفع چروک صورتم اتافوجی انجام می‌دهم و با فستینگ دو روزه همش به خودم میگم الان سلول های اضافی پوست صورتم خورده می‌شوند و در خودم بارورسازی میکنم که خودخوری سلول ها در پوست صورتم بیشتر هست ‌

      البته سعی کنید با چربی وزنتون را متعادل کنید تا میزان انرژی شما افزایش یابد.

      در ضمن فستینگ چند روزه واقعا انرژی را افزایش میده به شرطی که وعده غذایی طبق غذاهای مجاز دوره باشد..

      سلامتی بالاترین نعمت هست و از اینکه توانستید به سلامتی برسید خداوند را شاکر باشید و به خودتون افتخار کنید

      حدود 70، 80 درصد مردم امروزی چاق هستند و از درون ناسالم و به احتمال زیاد پیش دیابت دارند که خودشان مطلع نیستند و با اعتماد به نفس چون چاق هستند براشون عادی هست ولی یک فرد لاغر و اندامی را که می بیند بهش بیشتر توجه می کنند و اطهار نظر می کنند.

      سعی کنید به حرف این افراد توجه نکنید و فورا بحث را عوض کنید .

      سلامتی شما ارزش دارد قدرش را بدانید.

      فاصله فرکانسی رسیدن به سلامتی برای 89درصد افراد جامعه امروزی زیاد هست. کمتر کسی پیدا میشه که به مسیر درست قانون سلامتی هدایت بشود..

      انشالله که همیشه سلامت باشید فایل ها را بیشتر گوش بدهید و به مطالب آن عمل کنید.

      در پناه خداوند همیشه سلامت باشی وعمر طولانی داشته باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        علیرضا قاسمی گفته:
        مدت عضویت: 1370 روز

        سلام

        بر استاد گرامی والهام خانم عزیز

        در ادامه پاسخ به کامنت شما در مورد شل شدن پوست صورت ایده ای به نظرم رسید که انگیزه خوبی به من داد پیشنهاد میکنم شما هم این کار را انجام دهید

        من جلسه اول شروع تمرینات عضله سازی دوره قانون سلامتی که استاد در کنار علی آقا توضیحات اولیه را میدن از چهره استاد اسکرین شات گرفتم و با آخرین فایل استاد از چهره شان مجدد اسکرین شات گرفتم و دو تا عکس کنار هم گذاشتم خیلی راحت متوجه شدم که تکامل بخوبی احساس میشه واصلا صورت فعلی استاد با دوسال پیش قابل مقایسه نیست و جوانی وشفافیت را در صورت استاد مشهود است .

        همچنین عکس استاد با عکس خودم مقایسه کردم و متوجه شدم شل بودن صورت در سال اول عمل به دوره قانون سلامتی عادی هست و در سال بعد بصورت تکاملی خیلی بهتر می‌شود.

        حتی در کامنت های مخاطبین دوره قانون سلامتی این مطلب را دوستان کاملا توضیح دادند که سال اول صورتشان شل بوده و در سال دوم صورتشان جوان و عضلانی شده است.

        امیدوارم انجام این کار و مقایسه سبب انگیزه شما شود.

        در پناه خداوند موفق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      رسول بنادری گفته:
      مدت عضویت: 1433 روز

      سلام دوست خوبم

      بهتون تبریک میگم ک دوره ی قانون سلامتی رو تهیه کردین، شما لایق بهترین ها هستین

      من دوره قانون سلامتی رو تهیه نکردم، ولی چیزی ک درمورد عضله سازی میدونم :

      فرایند عضله سازی و حجم عضله ب این شکله ک

      وقتی شما داری ورزش میکنی،مثلا شنا میری برای عضلات سینه یا دمبل میزنی برای عضلات سینه

         3 ست 10 تایی پرس سینه  دمبل میزنی

      و دمبلی رو انتخاب کردی ک خیلی راحت 3 تا ست رو میزنی و فشاری هم بهت نمیاد

      وقتی شما میخوای عضله ای رو حجم بدی باید جوری

      ب عضله موقع زدن حرکت فشار بیاری ک عضله  ب اصطلاح پاره بشه

      ب این شکل وقتی شما حرکتی رو میزنی و با فشاری ک روی عضله میاری مویرگ های اونجا پاره میشه

      و با خوردن پروتئین اون مویرگ ها ترمیم میشن و  عضله به میزانی حجم میگیره

      و همین روند فشار آوردن ب عضله،  پاره شدن مویرگ و ترمیمش با خودن پروتئین  باعث حجم عضله میشه

      از ممد علی کلی پرسیدن شما چند تا دراز نشست یا شنا میری

      گفت : من دراز نشست میرم و زمانی ک شکمم شروع ب سوزش کرد اون موقع، شروع ب شمردن میکنم

      وقتی خانم شایسته عزیز تونسته عضله بسازه، همینطوری ک خودتون میگید پس قاعدتا شما هم میتونین

      در پناه خدا شاد سالم خوشبخت و خوشتیپ باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فواد بنیادی گفته:
      مدت عضویت: 884 روز

      سلام خدمت الهام عزیزم

      منم این دوره را شروع نکردم و نمیدانم چطور عضله ساخته می شود اما چیزی که در حرف شما پدیدار است و خییلی بود دیده می شود مقایسه خودت با بقیه دوستان هست مقایسه کردن یکی از مخرب ترین فرکانس های است که به جهان ارسال میکنیم

      ما انسان ها خییلی زود فراموش میکنیم اصل قانون را که توجه به نکات مثبت و زیبایی زیبایی های بیشتر را می آرود و توجه به نازیبایی نازیبایی بیشتر

      می خواهم داستان قبل این که بیایم دوره احساس لیاقت را شروع کنم تعریف کنم یکی از روزا طبق روال عادی بردار و خواهر کوچک را به مدرسه می بردم که به صورت اتفاقی پسر عمه ام را دیدم که با ماشین خود می آمد خانه ما با این که فول انرژی از خواب بیدار شده بودم سپاسگزاری عایم را نوشته بودم خودم را با او مقایسه کردم بیبین اون از تو کوچک تر از اما ماشین داره این نگذشته بود که همسایه خودم را با ماشین دیدم که اولاد هایش را به مدرسه می برد اینقدر این مقایسه همه چیز را به من کوچک کرد که فکر کردم من هیچی نکردم هیچی ندارم و گفتگو های درونی من شروع شد که اینقدر بالا خودت کار کدی کجاست ماشین آت کجاست خانه رویایی آت و حالا به لطف دوره احساس لیاقت خییلی گفتگو های درونی من مثبت تر شده خییلی از خودم راضی تر شدم و سیب را با پرتقال مقایسه نمیکنم

      چند شب پیش بیرون از خانه بودم همین که خانه های زیبا و ماشین های زیبا را می دیدم می گفتم منم از این ها می خواهم و اگر شما این دوره تهیه نکردیم پیشنهاد میکنم این دوره را تهیه کنید و اگر تهیه کردید و دوباره گوش بدین نوت برداری کنین حالا من در جلسه تکمیلی دوم هستم و نمی دانی چقدر مطالب جدید را پیدا کردم هر بار به فایل گوش می دهم چیز های جدید را می شنوم که قبلاً اصلا نمی شنیدم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      جمال خسروی گفته:
      مدت عضویت: 1281 روز

      سلام الهام جان وقت بخیر

      سپاسگذارم هستی وبودنت رو تحسین میکنم .

      سپاسگذارم

      مطالعه وخواندن کامنت دوستان تمرین منه وتحسین کردن دوستان کار بی نهایت لذت بخش است که من بسیار سپاسگذارم که میتونم لذت ببرم …

      الهام بانوی زیبا وخوشتیپ …..

      کمی نگرانی با نارضایتی آرام آرام باعث می‌شود تمام زشتی های علم یک جا جمع شوند وباعث نابسامانی شوند

      دوست عزیزم شدید وخیلی جدی وبسیار آگاهانه در تمرکز کردن روی سلامتی روی بودنت روی خیلی خیلی از نعمت وبرکتهای که خداوند در زندگیت قرار داده نمرکز کن

      تنها کار شما تا یک ماه این باشد بسیار جدی متعهدانه بسیار عملی تمرکز کن توجه کن نماز بخون نماز همان توجه منظورم است بکوب بمباران کن ذهنتون روی زیباییهای اطرافت از گلهای قالی خونه ات بگیر تا سماور زیبایت که قوری چینی سفید گل گلی رو آن به زیبایش می‌افزاید آره تمرکز کن فقط بت زیباییهای که در اطرافت هست ….

      ایا دوستان دیگه تجربه مشابه نداشتن ؟

      باز هم میگم این دوره مواردی رو برای من حل کرد که پزشکان حل نکردن اینهمه سال

      اما واقعا زشت و بد هیکل شدم و با خوردن اینهمه گوشت هم یک گرم اضافه نمیکنم دیگه

      چطور بقیه دوستان خوب پیش رفتن ؟

      خانم شایسته که الان میبینیمشون چطور هنوز تپل هستن ؟

      تقریبا فرقی با قبل نکردن به نظر من ؟

      سپاسگذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      علی بزرگمهر گفته:
      مدت عضویت: 963 روز

      با سلام خدمت شما دوست عزیز

      نکته واضح و مشخصی رو از گفته های شما فهمیدم

      این بود که شما چقد صبورانه وقت گذاشتید از قدرت تون اراده استفاده کردید

      اول دوره رنج آور بود و با سبک زندگی قبلی هماهنگ نبود

      با این حال تمام این مشکلات رو پشت سر گذاشتید

      تمام مسائل رو حل کردید و مدت هاست بدون لغزش توانستید محکم و قدرت توی این مسیر باشید

      این بنظر من یک پیشرفت واقعی هست ،یک اتفاق فوق العاده هست، یک دستاورد عالی هست،

      اگر شما بخاطر وضع ظاهرتون چیت میکردید قطعا با خودتون میگفتید من چقدر ضعیف هستم نتونستم بتمام حرف ها عمل کنم شاید الان وضع بهتر بود و …

      الان این مشکل جدید رو دارید قطعا به جواب خواسته تون خواهید رسید

      چه بسا شما باشید اولین فرد که متناسب بدن تون دوره رو شخصی سازی کنید/

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    افلاطون نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1290 روز

    به نام خداوند بخشنده و‌مهربان

    سلام خدمت استاد عباسمنش، خانم شایسته و همه دوستان عزیزم

    بینهایت سپاسگذار خداوندم که منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کرده

    اسفند 1400 من 2 بود وارد سایت شدم و دوره سلامتی رو سایت قرار گرفت و خرید این دوره توسط مادرم اولین دستاورد من بود؛ من با ذوق و شوق وارد این دوره شدم و به راحتی 30 کیلو کم کردم؛ اما هیچ وقت نشنیدم که این دوره باید سبک زندگی باشه، منکه به وزن ایده آل رسیدم گفتم ایولا دیگه تمومه و‌ دوباره برگشتم به رفتارهای قبلی و شرایط برگشت و بزرگترین درسو برام داشت که نتایج تا زمانی هستن که عادت ها تغییر کنه و رفتار دوباره برگرده به حالت قبل نتایج بر میگرده و من مجدد از اول استارت این دوره رو زدم و بعد از حدود 7 سال یا شاید بیشتر که من تو دفتر آرزوهام راجب وزن ایده آل و تناسب اندام مینوشتم رسیدم و به راحتی هر چه تمام تر تونستم عادت بد غذاییمو‌ تغییر بدم

    منم بهترین و لذت بخش ترین تفریح برام غذا خوردن بود عاشق غذا خوردن بودم اما به لطف الله مهربان زمانی که متوجه بشم مسیر درست رو سریع تغییر مسیر میدم و به راحتی عادت بد تغذیه خودمو درک کردم و به راحتی خودمو با بهترین سبک زندگی وقف دادم و اصلا نه میل و نه هوسی به غذاهایی جز غذای مجازه دوره ندارم، اصلا و به هیچ وجه؛ روزی 1 وعده غذا میخورم و به شدت از سبک تغذیم و از سبک زندگیم راضی ام و قراره تا آخره عمرم به همین سبک زندگی کنم؛ من به راحت ترین شیوه ممکن به وزن ایده آل رسیدم؛ چرا؟ چون شیوه صحیح رو درک کردم و بهش عمل میکردم، همیشه با خودم میگم اگه بتونم شیوه صحیح ثروت مندشدن رو هم درک کنم و عمل کنم؛ قطعا نتایجی مثل تناسب اندام رو خواهم گرفت؛ البته که میتونم بگم تناسب اندام یکی از دستاوردهامه، انرژی فوق العاده، پوست صاف و شفاف، پر پشت شدن موها، سرحالی، قبراقی، شاد شدم ، آروم و صبور شدم، شکر گذار تر شدم و متمرکز تر شدم و با لذت کار های هر روزمو انجام میدم؛ خیلی خیلی خوشحالم که در این دوره حضور دارم و دارم به این سبک زندگی میکنم؛ این سبک از نظر من بهترین سبک تغذیه و سبک زندگیه و خداروشاکرم که در این دوره فوق العاده و در این دوره بی نظیر شرکت کردم و از استادم بینهایت سپاسگذارم بابت این دوره فوق العاده و شگفت انگیز؛ آگاهی های این دوره میلیارد ها می ارزه ، من اونقدر خوشحالم که هر روز تو دفتر سپاسگذاریم بابت این دوره و بابت این سبک زندگیم از خداوند تشکر میکنم

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
    • -
      حسین دانش خواه گفته:
      مدت عضویت: 757 روز

      به نام خداوند بخشنده مهربان

      سلام عرض ادب خدمت جناب افلاطون بزرگوار

      خداوند هدایتم کرد که سوالی از شما بپرسم و خیلی دوست دارم دیدگاه شمارو بدونم

      خیلی خوشحال میشم به سوال من فکر کنید با دقت زیاد و با فراغ بال پاسخ دهید :

      سوال:فروش ملک یا ماشینی که مال خودت نیست در کل فروش چیزی که مال خودت نیست حالا من توضیح کامل میدم تا سوال برای شما باز بشه

      فرض کنید که من کارم فروش ماشین های لوکسی هست که مال خودم نیست یا کارم فروش ملک هایی هست که مال خودم نیست

      البته این هم بگم که فروشندگی با فروش ماشین یا ملک فرق داره فروشندگی مغازه حالا هر صنفی شما میری اونجا کار میکنی و حقوق ماهیانه میگیری ولی در مورد ملک مردم یا ماشین مردم فروش به این صورت میباشد که من نوعی باید ملک یا ماشین کسی رو براش بفروشم و خریدار و فروشنده طبق عرف یک درصد به من کمسیون میدن یعنی هردو باهم یک درصد مثلا یک میلیارد تومان میشه ده میلیون

      خب بریم سر سوالمون

      البته این دیدگاه من هست و من طبق قرآن که به پیامبر هم گفته که مشورت کن اما کاری که میدونی درسته رو انجام بده من به این دلیل گفتم سوالم رو با شما اشتراک کنم

      سوال: آیا فروش ملک یا ماشینی که مال خودت نیست و هیچ تسلطی بر روی آن نداری منظورم از تسلط یعنی این که مثلا قیمت یه ماشین رو مالک بهت میگه دو میلیارد بعد تو هم اعلام میکنی به همه دومیلیارد طبق گفته مالک خودرو بعد یه مشتری براش میبری میگه من دومیلیارد نمیدم چرا چون دلار یه نمه رفته بالا یا به هر دلیل دیگری دومیلیارد دویست میدم یا اصلا از فروش منصرف شدم خب حالا اینا فروش ملک یا ماشینی که هیچ تسلطی روش نداری و هیچ اطلاعات کامل و درستی در موردش نداری منظورم از اطلاعات این هست که از سند ملک باخبر نیستی یا توی بحث ماشین نمیدونی کجاش رنگه یا سلامت موتورش در چه حد هست یا ماشین چقدر کار کرده فقط باید ببریش کار شناسی و از اونجایی که تسلطی روش نداری چون مالکش نیستی اجازه بردن به کارشناسی هم نداری ایا فروش این چنینی درست هست حالا من یکم بیشتر توضیح میدم تا شما قشنگ درک کنی و خیلی خوشحال میشم نظرت رو برام کامنت کنی

      مثال میزنم من حسین دانش خواه یه ماشین رو اگهی میکنم یعنی بابت اگهی پول میدم به دیوار و ماشین مال خودم نیست و اجازه ندارم ماشین رو ببرم به کارشناسی چون مالکش نیستم بعد من اون ماشین رو اگهی میکنم و اطلاعاتی رو توی اگهی میزارم که مالک ماشین به من این اطلاعات رو دادن و من نمیدونم این اطلاعات چقدر درسته تا بعدا به مشکل نخورم با مشتری چون من اگهی کردم و شماره من هست توی اگهی خب با این فرضیات آیا فروش چیزی که مال خودت نیست و حساب میکنی که اون رو بفروشی و پول در بیاری از این باور نمیاد که خودت توانایی خلق ثروت رو نداری و باید حساب کنی رو ملک یا ماشین مردم و از نگاه توحیدی این شرک نیست چون داری روی چیزی حساب میکنی که مال خودت نیست هیچ تسلطی هم روش نداری و چرا وارد این کار شدی اینجاش مهمه به دلیل شنیده هایی که داشتی که بیا یه ملک یا ماشین بفروش 6میلیارد بعد 60میلیون کمسیون بگیر بدون بیل زدن آیا این کار رعایت نکردن قانون تکامل نیست دوست دارم از دید بالاتری به این موضوع نگاه کنی و خیلی خوشحال میشم نظرت رو برام کامنت کنی

      سپاس گذارم

      در پناه خدا شاد باشی دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        افلاطون نوروزی گفته:
        مدت عضویت: 1290 روز

        حسین جان سلام: بینهایت سپاسگذارتم که برام کامنت کامنت گذاشتی

        سوال فوق العاده ایی ازم پرسیدی و من در خصوص این سوالت میتونم چند شبانه روز باهات صحبت کنم ولی خلاصه بار کلامتو جوری هماهنگ میکنم و مینویسم که بهت کمک کنه؛ بیین من تو حوزه املاک و مستغلات کار میکنم؛ اولش بخاطر پول واردش شدم، اما الان دوست دارم این کارو( فکر کنم چون پول خوبی درآوردم) خیلی ام عالیه ما برای کسب ثروت وارده شغلی بشیم( اینم تله ذهنیه که میخواد هر طور شده حالتو بد کنه دیگه؛ هی نجوا میاد تو عاشق این کار نیستی، تو برا پول وارد نمایشگاه یا حوزه ملک شدی، برا همین نتونستی مثل فلانی پول در بیاری، برا همین اون همکارت بهتر از تو فروش داره، چون اون عاشق کارشه) اتفاقا خییییلی خوبه که برای کسب ثروت وارد حوزه ایی بشی، و اینکه همه ما عاشق کارمون هستیم؛ این ذهنه که میگه من عاشق کارم نیستم( من خودم فکر میکنم میبینم چند سال اول درآمد آنچنانی نداشتم تو حوزه کاریم، اگر عاشقش نبودم که چرا موندم تو این شغل؟ چرا الان اینجام)

        راجب اون مسائلی که گفتی چون خودم دارم تو این حوزه رو خودم کار میکنم اینه که؛ ملک فروشی زیاده و من فقط رو ملک هایی کار میکنم که بهش تسلط داشته باشم، مالک اسنادو مدارکشو به دستم برسونه و اختیار فروش بهم بده و قیمتی رو با من فیکس کنه؛ اصلا رو ملکی که شناخت نداشته باشم و خبر از اسنادو مدارکش نداشته باشم کار نمیکنم، این همه ملک فروشی هستن که فروشنده از خداشه من براش بفروشم؛ این مالکه که باید منو متقاعد کنه که من رو ملکش کار کنم، نه اینکه من متقاعدش کنم به من اجازه بده من ملکتو بفروشم؛ هر چقدرم مدارم رفت بالاتر فروشنده هایی که دوست داشتم به پستم خورد و ملک های مونوپول دستم رسیده( اختیار تام فروشش فقط با منه؛ یعنی اگر املاکی جز من برای اون ملک مشتری داشته باشه باید برای فروشش با من تماس بگیره)

        من الان دارم هم درآمد کسب میکنم هم خرید و فروش ملک رو یاد میگیرم تا برم برا خودم ملک بخرم و بفروشم: الان قلق گیری هست، الان دارم مذاکره کردن رو یاد میگیرم، الان دارم قیمت شکونی رو یاد میگیرم، الان دارم یاد میگیرم چه ملکی سود بالایی داری، البته که تو خرید بیشتر از همه قلب به کاره آدم میاد نه دانش و تجربه ولی هر چی بیشتر حرفه تر بشی قلبتم حرفه ایی تر عمل میکنه

        الان هدف بعدی خودمو معین کردم؛ میخوام خودم ملاک باشم، خودم بخرم و بفروشم

        حسین جان کاری به اصول بازار نداشته باش رو اصول خودت باش؛ مثل استاد( کل عالمو آدم میگن باید تبلیغات کرد ولی استاد اصول خودشو رفت اون اوایل این کارو کرد انقدر سایتش شلوغ نبود و ذهنش همیشه بهش میگفت کارت اشتباهه باید تبلیغ کنی و پایه اصولش موند و الان استادو ببین)

        فروشنده از خداش باشه شما رو ماشینش کار کنی؛ به جای اینکه در طول ماه رو 20 تا ماشین کار کنی و بخوای بفروشی، رو یکی کار کن، ماشینی که بهش تسلط داری، خبر از سندو مدارکش داری، خبر داری کجا رنگ داره نداره، اگه ماشینش هست 1 میلیارد قیمت شکنی رو یاد بگیر و قانعش کن که من 1 میلیارد میفرشم ولی 50 تمن بابت تایمی که برای فروش ماشینت گذاشتم میگیرم نه 1 درصد کمیسیون؛ یواش یواش تو این کار خبره میشی و برای خودت ماشین میخری و میفروشی

        بهترین هارو برات آرزو مندم حسین جان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
        • -
          حسین دانش خواه گفته:
          مدت عضویت: 757 روز

          به نام خداوند بخشنده مهربان

          سلام به افلاطون عزیزم

          سپاس گذارم بابت کامنت شما

          من به این نتیجه طی تحقیق رسیدم که شرکت های بسیار موفق و بزرگ هم اجناس خودشون رو نمیفروشن مثل آمازون

          پس چون من دارم این وسط ارزش خلق میکنم یکی رو صاحب خونه و خونه یکی رو میفروشم پس این ارزش خلق کردنه و کاملا درسته و من طبق عرف درصدی پول می‌گیرم

          حالا من باید اگه میخام توی این کار بمونم و رشد کنم نگاهم رو به این کار عوض کنم البته که باید عاشق این کار باشم توی بحث فروش باید بیام روی حوضه روابط کار کنم

          باید با خودم به صلح برسم با جهان اطرافم به صلح برسم و نگاهم رو درست کنم و تغییر نگاه باعث بشه شخصیتم تغییر کنه و عمل کردم تغییر کنه تا مالک و خریداری که مد نظرم هستن بیان به سمت من

          یعنی اینا همه مرحله داره من نمیتونم فروشنده خوبی بشم مثل آمازون وقتی هنوز با خودم به صلح نرسیدم با جهان اطرافم به صلح نرسیدم

          بحث فروش یه بحث بسیار عریض و طویل هست توی کل دنیا همه چیز رو میفروشن از مواد غذایی تا خودرو تا ملک تا پوشاک و هر چیزی که وجود داره داره فروش میره یعنی آقای سید حسین عباس منش هم داره فروش میزنه ولی فروش ایشان با بقیه جامعه فرق داره ایشان اول روی بحث روابط و معنویت کار کرده اون رو به یه حد خوبی رسونده بعد نتایج مالی از راه رسیده پس شکی نیست که بحث فروش یه بحث جهانی هست توی همه چیز مهارت فروش از روابط به وجود میاد مهارت روابط با عموم با در صلح بودن با خودمون به وجود میاد باز اون از معنویت میاد نگاه درست به خالق میاد

          خلاصه من طی چند روز تحقیق هدایت شدم به مسیرهای درستی سوال ها و جواب های درستی نسبت به مدار الانم

          من یه کاری رو انجام دادم مینویسم برات تا شما هم اگه دوست داشتی انجام بدی شایدم قبلا انجام دادی

          آمدم از بچگی تا به الانم رو برسی کردم هنوزم دارم برسی میکنم

          نشستم فکر کردم بخاطر چه چیزهایی من تحسین میشدم به چه اسباب بازی هایی علاقه داشتم توی چه شغل هایی تا به الان بودم و چرا بودم علاقم چی هست توانمندی چی هست چه ویژگی هایی دارم اصلا دنبال چی هستم

          بعد خداوند هدایتم کرد و هنوزم قانع نشدم دارم کار میکنم روی این حوضه

          اغا پول میوه مسیر درست هست اوکی خب پول اصل نیست یعنی من اگه بخاطر پول وارد یه شغلی بشم قاعدتاً طبق تجربه من تا پول نیاد جا میزنم

          من آمدم رسیدم به این موضوع که رسالت من چی هست خب به یه نگاه کلی رسیدم که رسالت من این هست که شبیه روحم عمل کنم بعد امدم نشستم از بچگی ریشه یابی کردم که روح من چه ویژگی هایی داره

          بعد گفتم این ویژگی ها توی چه شغلی هست توی چه کاری هست بعد دیدم توی خانندگی و رقص و سخنوری هست

          بعد گفتم خب من باید وارد همچین شغل هایی بشم که ویژگی های روح من درونش هست بعد امد گفتم من اگه خاننده بشم باید صدای خودم رو بفروشم پس بحث فروش همه جا هست که برمیگرده به روابط بعد امدم گفتم الان که توی کار ملک هستم این کار باعث میشه من ارتباطات رو فروش رو یاد بگیرم و یه فرصت طلایی هست برای بیزینس خودم خانندگی چون هرچی دارم تحقیق میکنم میرسم به خانندگی و همین

          سپاس گذارم از شما و وقتی من وارد عرصه عشق و علاقم بشم که خانندگی بخاطر پول واردش نمیشم بخاطر عشق هست و اونجاست که من بسیار پیشرفت میکنم

          اگه ما درک کنیم که پول نتیجه یه مسیر درسته دیگه خودت رو به آب و آتیش نمی‌زنی

          مثل آمازون گفت اغا ما 20سال دیگه به سوددهی میرسیم این حرف از نگاه درست میاد از این نگاه که ما یه مسیری رو باید طی کنیم حالا پول هم بخشی از اون مسیر هست که البته اولشم نمیاد باید تکامل طی بشه ارزش خلق بشه و……

          عاشقتم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1290 روز

    به نام خداوند بخشاینده و هدایتگرم

    استاد جان باز در بهترین زمان این فایل رو تهیه کردید، مطمئنم بسیاری از ما نیاز ب این فایل داشتیم درست در زمان مناسب هدایت شدیم.

    قبل از هر چیز میگم این فایل بی نهایت مفید و عالی بود، استاد جان نمیدونم چطور تشکر کنم، با چه عشقی با چه زبان سلیس و گویایی مطالب رو ب منی ک هیچ یک از اعضای بدن رو نمیشناختم فهماندید. انقدر ب قلبم نشست ک مطمئن شدم خدا جواب تمام سوالاتم رو توی این فایل بهم گفت. سپاسگزارم از سخاوت و عشق تون برای انتشار قوانین زندگی باکیفیت تر.

    استاد جان همین چند روز پیش دیگه ب ستوه اومده بودم از جوش زدن روی صورتم و دیگه ذهنم میگفت بیا انقدر خدا خدا میکردی انقدر میگفتی خدا هدایتم میکنه ب بهترین راه چی شد؟ دیدی جواب نداد، برو قرص راکوتان بگیر بخور، اون قرص دقیقا آشغالهارو میبرد زیر پل و من میدونستم این رو، و دیگه پذیرفته بودم ک این روند جزوی از زندگی منه، از دوران راهنمایی درگیرش بودم و حتی با دوره عزت نفس تون من خیلی خیلی کنار اومده بودم با این قضیه و عاشق خودم شده بودم. میخواستم شرک بورزم و بگم خدایا اینجا نتونستی کمکم کنی میرم سراغ قرص. و وقتی این فایل تون رو نگاه میکردم فقط با دهانی باز استپ میکردم میگفتم الله اکبررررر. چه آگاهی هایی. با اینکه من حدود 4 ماه هست ک فقط ناهار میخورم و مصرف کربوهیدرات رو ب حداقل رسوندم و حدود 5 کیلو وزن کم کردم، با اینکه حدود 1 سال هست چیزی ب اسم خوراکی و شیرینی جات مصنوعی مصرف نمیکنم، پس میگفتم خدایا چرا اون نتایج مدنظرم رو نمی گیرم.

    استاد اون قسمت ک گفتین چه یک قاشق شکر چه یک کف دست نان من دیگه مخم سوت کشید، گفتم نههه چطور میشه. اونجا بود فهمیدم راه رو چقدر اشتباه رفتم. فهمیدم چقدر قوانین بدن ساده بوده و من برای خودم سختش کردم. چقدر اون اتصال بین مغز و خواستار مواد قندی رو قششنگ توضیح دادین، مثال معتاد، نتیجه تحقیقات موادقندی و کوکائین روی مغز. عالی بود عالی.

    من خودم حدود 9 ماه ب شیوه قانون سلامتی عمل کردم و بعد بخاطر استفعا از کارم تا شرایط استیبل بشه دیگه ب این سبک زندگی نکردم. ولی این اواخر دیگه واقعا دلم اون انرژی و سرحالی و شادابی رو میخواست. یادمه من اون دوران چقدررر شاد و پرانرژی تر بودم، وقتی عکس و فیلم هایی ک تو طبیعت از خودم گرفته بودم رو دیدم تعجب میکردم و میگفتم چقد شادتر و با ذوق تر بودم، چقدر چشم مثبت نگرتری داشتم و چقدر پوستم شفاف و روشن بود. حالا متوجه شدم.

    از مودی بودنم ناراحت میشدم، یک وقت هایی ک بی دلیل حالم خوب نبود ب خودم انگ ناسپاسی میزدم، میگفتم تو ک شرایط ات انقدر خوبه، تو ک داری رو خودت کار میکنی، تو ک میگی من کنترل ذهن دارم کنترل ذهن دارم دیگه چرا حالت بده، چرا اونطور ک باید حالت خوب نیست، شاد نیستی. از خودم ناراحت بودم ک چرا آنطور ک باید شکرگزار و شاد نیستم. ب خودم سخت میگرفتم و خودم رو سرزنش میکردم، نمیدونستم تاثیر مواد غذایی ناسازگار با بدنم هست.

    خودم متوجه میشدم وقتی تا ساعت ها چیزی نمیخوردم چقدر سرحالم، چقدر انرژی دارم، حتی وقتی بقیه با تعجب میگفتن تو گشنه نمیشی شام نمیخوری میگفتم نه واقعا. و می دیدم چه خواب آرامی دارم، حتی اگر کاهو ویا سبزیجات میخوردم هم شب خواب آرامی نداشتم و میدونستم ک همه اینها واکنش بدنم هست آلارم میده ک ب راه راست برگردم.

    استاد جان بله من می بینم ک این ولع خوردن در مردم تمومی نداره، و می بینم این پرخوری چقدر روی اعصاب و کنترل ذهن تاثیر بد میزاره، میبینم هرچه ب مغز مواد قندی بدی باز فرمان بیشتر و بیشتر میکنه. دقیقا عین یک معتاد. چه مثال خوبی از معتاد زدین چه اهرم رنجی در من ساخت، چه تنفری در من بوجود اومد ک خودم رو برده ذهن می بینم و هرچه میگه باید بگم چشم فرمان بردارم. با من اینکه همیشه جنگیدم باهاش و بهش فهموندم رئیس منم و عادتش دادم ب باور اینکه بدن من ب کم خوردن عادت داره و اینجوری اداپته شده. ولی باز خودم هم می دیدم یک جاهایی چیت میکردم، چون اون اتصال عه هرچند ضعیف ولی برقرار بود.باهاش میجنگیدم ک قوی نشه. خداروشکر ک خدا کمکم کرد و من رو در تقوا و کنترل نفسم یاری داد.

    استاد جان تعهدی جدید در من شکل گرفت، جهاد جدیدی، شجاعت جدیدی، دوباره دلم تعهد و زندگی باکیفیت تر و کمی چالش میخواست، و حالا ک خداروشکر ب شرایط استیبل مالی رسیدم و ب خودم قول دادم ک ب سبک زندگی قانون سلامتی برگردم. اینار قوی تر در نظرات و حرف های اطرافیان عمل میکنم، این بار سپاسگزارتر پیش میرم، لذت هاش رو بیشتر میچشم و بیشتر ب خودم یادآوری میکنم موهبت هاش رو.

    حتی احساس میکنم عمل ب این شیوه وجودم رو پر از احساس لیاقت میکنه، پر از احساس ارزشمندی ب جسمم ب وجودم، نجواهایی بود ولی من خدای رزاق ام رو باور کردم، و باهاش حرف هامو زدم و مطمئنم خداوند از من مشتاق تره ک ب جسمم خدمت کنم. اتفاقا همین امروز صبح هدایت شدم ب سوره ای از قرآن ک در مورد این بود ک در چهارپایان برای شما روزی قرار دادیم، و از شرک میگفت و دقیقا انگار خداوند با خود من حرف میزد.یک آیه ای دیگه از قران هم توجه منو ب خودش جلب کرد ک بنی اسرائیل از موسی میخوان ک خدا براشون عدس و خرما و.. بفرسته و حضرت موسی میگه آیا چیزی پست تر میخوایید؟ برید و بگردید در شهر. درصورتی ک اونها قبلا از گوشت پرنده ای لذیذ استفاده میکردن.

    استاد جان امروز ب شیوه قانون سلامتی عمل کردم برایم سخت نیست چون من این شیوه تک وعده ای رو با خوردن کربوهیدرات ها ادامه دادم و مطمئنم ب این شیوه زود عادت میکنم. خداوند ب من توفیق و اراده اش رو بده ک پایدار در این راه بمانم. مثل قوانین NLP ب خودم میگم فقط برای امروز و همینطور پیش میرم تا ب سبک زندگیم تبدیل بشه انشالله.

    سپاسگزارم برای تهیه این فایل استاد، بارها و بارها گوش دادم و بازهم جدید بود برام، عاشق این فایل شدم، خداروشکر برای هدایتم. در پناه الله باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
    • -
      امیر بهاری گفته:
      مدت عضویت: 2262 روز

      سلام وصد سلام به روی ماهت ناعمه عزیز و توحیدی ….بر خودم واجب میدونم که برات بنویسم چون مثل همیشه از کامنتت انرژی گرفتم و هم چنین مهره تایید دوباره بود برای مسیری که درپیش گرفتم….خدایا صدهزار مرتبه شکرت….

      چقدر عالی نوشتی دختر بینظیری تو…از مودی بودن نوشتی اخ اخ نگم که من چقدر درگیرش بودم تو این چند وقت اخیر و ناچارا خودمو عادت داده بودم به نوشیدن قهوه برای اینکه سرحال باشم اون انرژی مد نظرم رو در طول رو داشته باشم…اولش یه پیش زمینه از خودم بدم که من ادم بیش فعالی بودم وهستم..بیش فعاله فعالیت فیزیکی هااا نه فضولی و کنجکاوی….خخخخ..یعنی تو اگهی بازرگانیم این رو بعنوان یک ویژگی نوشتم که من اینقدر انرژی دارم که صبح زود ساعت 6 بیدار میشم میرم دوساعت پیاده روی و ورزش بعدش میام سرکار تا ده و یازده فعالیت دارم این درحالی بود که من چند وقته دچار افت انرژی میشدم و وسط تایم کاریم که خلوت بودم میرفت که خوابم بگیره ..به خودم گفتم طبیعیه خب منم مثله بقیه مگه چقدر میتونم سرپا باشم بزا یه قهوه بزنم قهوه خوردن همانا و دچار احساس گناه شدن که چرا باز من حالمو با عامل بیرونی خوب کردم همانا…البته من نظری راجب فواید و مضرات قهوه نمیدم به هیچ عنوان… و خودم چندین ساله که ویتر و باریستام و با عشق به مشتری خدمات میدم…ولی میخوام خود افشایی کنم من داشتم پاداش اشتباه به مغزم میدادم درحالی که مثل روز ه روشن و آفتابی میدونستم با بدن من ناسازگاره کافئین و قشنگ منو مودی میکنه یا خیلی تو هیجانم یا بیحالم این درحالیکه که من چند ساله بدون قهوه و هیچ چیزی شیفت های کاری طولانی داشتم وهمیشه کیفیت کارم تو تاپترین حالتش بوده اینو از رو فید بک مشتریام و کارفرما م میگم…..این فایلو منم دوسه روزه پشت سرهم میبینم و بار اول اصلا بیگ بنگ ایجاد کرد تو مغزم همون قضیه یکی بودن قند با کوکایین برامغز اونجا فهمیدم تازه اعتیاد شامل چیا میشه و هیچ وقت نباید به افراد معتاد مواد مخدر دیگه نگاه بد داشته باشم چون فقط اون هم یه ادمه که نمیتونه ذهنشو کنترل کنه و پاداش اشتباه به مغزش میده مثله خوده من که سالهاست اعتیاد مواد غذایی قندی رو داشتم و ..ای دل غافل خدایا شکرت که دوسه روز پیش با این فایل از طریق بنده عزیزت بیدارم کردی…دقیقا اونجا که استاد گفت یه کف دست نون با شکر هیچ فرقی نداره یا برنج و حبوبات و اینا گفتم من قشنگ داشتم هر روز تو کویر کیلو کیلو برنج میکاشتم و هی هم نهیب میزدم بابا من که دارم ورودی کنترل میکنم من که دارم فیلتر میکنم ورودی و ادم های اطرافمو من که دارم وقت میزارم برا فایلها و دوره هام چرا بعضی وقتا باید حالم بد باشه ….خلاصه که خدا نزدیک یگ ساعت باهام حرف زد و جوابا رو بهم با زبانی شیوا ولحنی زیبا گفت….حالا من می مونم و عملکردم….امیدوارم بیام از نتیایجی که گرفتم بنویسم…خدایا شکرت بابت همه چی …

      سپاسگزاره وجودت هستم ناعمه جان امیداورم این رونده سلامتی و حال خوبت بره رو استیبل ترین حالتش و منم دارم از الان اماده میشم با کم کردن وعده هام و کنترل ذهنم برا شرکت تو دوره…

      امیر بهاری 74kg….1402/11/12

      این اخریم ثبت کردم برا بعدا برگردم بازبینی

      در پناه رب

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مهشید و شیرین گفته:
      مدت عضویت: 1252 روز

      به نام خداوند مهربان

      سلام خانم احمدی

      تصمیمی را که برای اجرای درست و دقیق دوره قانون سلامتی و دوباره عمل کردن به آن را گرفته آید تبریک می گوییم. استحکام رابطه توحیدی و آرام بخش شما با خداوند را تبریک می گوییم. استیبل شدن کار و برنامه زندگیتان را تبریک می گوییم،تبریک می گوییم که جواب تمام سوالاتتان را در این فایل ارزشمند استاد عزیزمان دریافت کردید و تبریک می گوییم که با شور و شادی و انرژی بالا تصمیم به طی کردن هر چه بهتر مسیر زندگیتان دارید تا بهترین ها را مثل این بار خداوند با هدایت هایش برای شما رقم بزند. جهاد، شجاعت و تعهد شما را تبریک می گوییم و برایتان سلامتی، موفقیت، ثروت و شادی را آرزو داریم.

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      خوشبخت آزاد گفته:
      مدت عضویت: 1945 روز

      سلام ناعمه جا بسیار عالی آفرین به شما برای تعهد به سبک قانون سلامتی اما یک سوال؟

      شما بعد مدتی عمل به قانون سلامتی

      تک وعده ای ماندید همواه با خوردن کربوهیدرات؟ینی همراه پروتئین کمی هم کربوهیدرات میخورید؟

      تاثیر زیادی روی سلامتی شما گزاشت؟

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        ناعمه احمدی گفته:
        مدت عضویت: 1290 روز

        سلام هانیه جان

        من بعد از برگشت از قانون سلامتی ب طور تکاملی فقط وعده ناهارم رو میخوردم ولی ب دلیل اون اتصال بین مغز و خوردن مواد قندی سختی میکشیدم و با اهرم رنج و لذت چندماهی ادامه دادم

        بله وزن کم کردم، انرژی کمی بیشتر داشتم. ولی در قانون سلامتی مصرف کربوهیدارت تقریبا ب صفر میرسه و صدالبته ک موهبت های فراوان برای من داشته، از انرژی و تمرکز بالا ک مهم ترینش هست، از وزن کردن ب راحتی، مدام گرسنه نبودن، خسته نبودن و….

        در پناه الله باشی دوست عزیزم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1154 روز

    سلام ودرود به استادعزیزوتوانمندم ومریم‌جون عزیزم.

    «قدرت اراده در مقابل نحوه عملکرد مغز انسان».

    با وجود اینکه نیازی به کارکرد این دوره نداشتم چون احساس میکردم هم وزنم ایده آله هم تغذیم مناسبه هم مشکل جسمی ندارم ‌اما بازم یه کنجکاوی عجیبی منو به خرید این دوره وکارکرد این دوره کشوند.این دوره رو پارسال کار کردم ونتایج خوبی ازش دیدم .

    به قول استاد خیلی از چیزایی که فک نمی‌کردیم مشکله ،حل شدن .

    یکی از اون موضوعات من جوش صورتم بود که دست از سرم، ور نمی‌داشت و همیشه یک یا دو جوش تو صورتم داشتم .خیلی از راهها را امتحان کرده بودم که دیگه تو این سن صورتم جوش نزنه اما اتفاقی نمیفتاد.هیچ‌وقت متوجه نشدم که به خاطر چیه ؟!

    ب خاطر خوراکمه یا علت دیگه ای داره .

    تا اینکه بعد از اتمام این دوره دیگه دیدم صورتم جوش نزد.

    حدود 4ماه کامل، طبق روش وسبک تغذیه ی استادپیش رفتم .

    اول اینو بگم که دورش فوق العاده بود .

    واقعن برای کسانی که اضافه وزن دارن ،یا بیماری قند وهر بیماری دیگه ای که دارن دوره ی بی‌نظیری خواهد بود.

    کسی که نیاز به تغییرات جسمیش داره ،شک نکنن که این دوره خیلی کمکشون می‌کنه .

    حتی به منی که ب نظر ،نیاز نداشتم خیلی کمک کرد.

    از اینکه سبک تغذیم و روند زندگیم به لحاظ تغذیه متفاوت شده بود خیلی عالی بود .

    ولی از اونجایی که وزن کم کردم و متاسفانه با تیراندازی های زیادی روبرو شدم نتونستم ادامه بدم .

    حتی یه نفر هم نبود که انتقاد نکنه .مورد حمله ی کوچیک وبزرگ قرار گرفته بودم .حتی علنن میگفتم یه سبکی هستش که دارم تستش میکنم .اجازه بدید ببینم چی میشه .

    بازم فضولی ودخالت میکردن وحالمو خیلی بد میکردن.

    طوری که اعتماد به نفسمو پایین اوورده بودن .

    مسخرم میکردن .پشت سرم حرف میزدن .تو جم یه دفه انتقاد ازم میکردن .

    دقیقا جوری شده بود که میگفتم کاش آدم یه جاییو داشت ،برای مدتی از کنار این آدما میزاشتو و می‌رفت .تا صدا وچهره ی این آدما را نبینه و نشنوه.

    البته از اونجایی که خودمم از لحاظ ظاهری راضی نبودم وحالم‌باهاش خوب نبود با حرفا وکارای این واون کنار میومدم .

    اماواقعن دلم میخاست وتمایل داشتم تجربه کنم تا ببینم از درون چ اتفاقی میفته .

    برای منی که اصلا وزن اضافه نداشتم خب یه کم باعث اذیتم شد.

    ولی از لحاظ سبک تغذیه ب نظرم عالی وفوق العاده بود.

    باوجود اینکه دیگه رعایت نمیکنم اما از تجارب اون‌موقعم بخام بگم اینه که حس خیلی خوبی بهت میداد که راحت میتونستی غلبه به خوردنت داشته باشی.

    من عاشق شیرینی جاتم .

    به قول استاد معتاد شیرینی هستم .

    از همون دسته هایی که نصف شبم پا میشن وشیرینی میخورن .

    خودم میدونستم افراطی میخورم اما چون سالم بودم ومشکلی پیدا نمی‌کردم وحتی تو آزمایشهای چیزی نشون نمیداد،خوشحال بودم که مشکلی ندارم وبخورم ایرادی نداره.

    اما تو اون چند ماهی که طبق دوره ی سلامتی پیش رفتم .

    به هیچ نوع شیرینی وکربو هیدارتی ،لب نزدم .

    اتفاقا مهمونی ها وجشنهایی هم دعوت بودیم که خیلی میدیم وخیلیا پیشم می‌خوردن .جالب بود که اصلا تمایلی به خوردنش نداشتم.

    میخام بگم استاد هر آنچه تو این فایل گفتن عین واقعیت گفتن .دنیای آدم عوض میشه بدون اینکه بخای مقاومتی داشته باشی یا بخای خودتو کنترل کنی .

    اصلا اینطور نبود .خیلی راحت میتونستی به روند تغذیه ی سالم ادامه بدی.

    تو همون دوره اتفاقات خوب دیگه ای افتاد .دقیقا انرژیم همون بود.

    حس خوبی می‌گرفتم .

    فقط لاغریم رفته بود تو مخم !

    کارکرد این دوره نیاز به صبر داره ‌.ودقیقا اینکه به کسی حرفی نزنی واگه کسی حرفی زد طوری جوابشو بدی که دیگه چیزی بهت نگه .

    منم جواب میدادم اما بازم از رو نمیرفتن و بازم انتقاد میکردن .

    البته برای افرادی مثل من که نیاز نداشتن واگرنه کسی که وزن اضافه داره .چیزی نخوره و وزنش پایین بیاد همه تحسینشم میکنن .

    خلاصه اینکه کار سختی نبود .اولش ب نظرت میاد که کار سخت ودشواریه اما وقتی میفتی توش میبینی خیلیم راحته .

    چرا ؟چون دیگه استرس ودقدقه ی ناهار و شامو نداری.

    اینکه خودتو موظف بدونی حتمن این تایم باید غذا بخوری .

    چیزی که ما همیشه داریم وبابتش بخصوص ما مادرا گاهی اذیت میشیم.

    این دوره نیاز به این داره که همه ی جوانب رو خودت بپذیری وبتونی از پسش بربیایی .

    ینی همسرت قور نزنه ،بچه هات قدر نزنن .

    کسانی که خودشونو متعهد میکنن ومشکل مالی ب نظرم ندارن راحت میتونن از پیش بر بیان.

    چون خوردن گوشت الویت این دوره هستش حالا هر گوشتی ولی بدون نون وبرنج .

    خب برای کسی که از نظر مالی اوکی نیست ،سخته !

    چون قراره رویه زندگیت بشه .برای مدتی نیست که بگی باشه یه جور این مدتو‌ تحمل میکنم .

    باید تا وقتی زنده هستی انجامش بدی .

    واینکه وقتی خانواده‌ داری و خانوادت کنارت هستن ،یه جورایی برای همیشه نشدنیه .

    حتی اگه ب اونا کاری نداشته باشی باز بعد از یه مدتی اونا هم از دستت خسته میشن .

    چون اونا دوست دارن کنار هم وبا هم غذا بخوریم .

    ونمیشه برای همیشه غذای تو متفاوت باشه وکنار اونا باشی .

    هرطورم بخای مدیریت کنی باز کم میاری .

    البته من تجربه ی خودمو میگم .

    میخام بگم این موضوعات تاثیر داشت که من نتونستم ادامه بدم .

    یه روز یه حرفیو تحمل می‌کنی دوروز ،سه روز ،یه ماه ،چند ماه بعد میبینی نمیشه .

    بایدشرایطتت طوری باشه که همه بپذیرن .میگم برای کسی که بیماره یا وزن اضافه داره حتمن افراد خانواده میپذیرن ومشکلی پیش نمیاد.

    حتی ممکنه استقبالم کنن وکمکش هم بکنن .

    ولی برای من نشد.

    ولی ازهمه ی اینا گذشته خیلی لذتبخشه که تا وقتی که گرسنت نشده ،نری سمت خوردنی .

    واین اتفاق با تایم دیرتری، برای کسی که این دوره رو کار میکرد میفتاد.

    ینی همون یه وعده غذا .خیلی عالی بود .من دوستش داشتم .اصلا ماه رمضون رو ب خاطر همین دوست دارم .که کنترل تو خوردنمون داریم .

    وخودمونو مجاب به کم خوردن میکنیم .

    الان سه وعده ی غذامون باید باشه به غیر از تنقلات مثل خشکبار ودسر که در طول روز خورده میشه .

    هنوز ناهار خورده نشده میگم شام چی بزارم ؟

    شام میخوریم میگم فردا ظهر چی بزارم؟

    از خواب پانشده ،میگیم صبونه چی بخوریم ؟

    میدونید اتفاقا به این موضوع خیلی دقت کردم چون بار احساسمو گفتم که دور از جون مثل … مدام تو فکر شکمیم .

    آخه چرا؟!!!!

    میگم که من تنها نیستم که خودم از پس خودم بربیام .دقیقا همه جا و در همه ی شرایط حرف از خوردن میزنیم ومیخوریمم .

    تو مهمونیا وجشنها وقرارهای پارک ومسافرت وکافی شاپ ورستوران که دیگه نگم براتون !پشت سر هم ،قاطی باتی .

    معده ی بدبخت هم عادت کرده چی بگه دیگه !

    ولی چن تا از عادتهای قبلمو با کارکرد این دوره ،ترک کردم .

    مثلا نصف شب پاشدنهام ‌که میرفتم سمت خوراکی .

    جوش که دیگه اصلا در نیووردم .هنوزم که هنوزه دیگه

    صورتم جوش نمیزنه .

    وعده های غذاییم سالمتر شدن .

    آگاهیم در مورد سبک تغذیه ی درست، بالا رفت.

    یه سری از مواد غذایی های مفیدی به لیست غذاهام اضافه شد.

    یه چیزایو حذف کردم .یه چیزایی رو کم .

    با وجود اینکه اهل ورزش هستم .پیاده روی جزعه برنامه های هفتگیم شد.

    در کل اینکه دوره ی خوبی بود.

    حتمن در اولین فرصت وقتی که بتونم بازم تا جایی که بشه انجامش میدم .

    از همه ی اینا گذشته ،جنبه ی مثبت دیگش این بود که ب نظرم بار معنویتو بالا میبرد.

    چون ما آدما وقتی مدام فکر خوردن هستیم ینی به لذتهای این دنیا دل بستیم .

    میشه افکار وباور های قشنگی داشت که به اندازه تغذیه وارد شکم کرد و از درون هم خودتو حتی تو خوردن ،معنوی کنی .

    گفتم دور از جون مثل … همش تو فکر خوردن هستیم به خاطر یه سری باورهای غلط که اگه نخوریم مغزمون ‌کار نمیکنه .

    اگه نخوریم انرژی نداریم .

    اگه نخوریم می‌میریم .

    اگه نخوریم نمی‌تونیم کاری بکنیم .وتوان جسمیمون کم میشه .

    با همین باورهای غلط همش خوراکی ریختیم به شکممون!

    اما وقتی باورهامون درست میشن، به اندازه ی نیازمون که با تایم خیلی بیشتری ،میطلبه،تغذیه ی مناسب وارد بدنمون ‌میکنیم .

    کلا ما داغون کردنو و از هم پاشیدنو خوب بلدیم .

    حتی به خودمونم رحم نمی‌کنیم .

    چرا چون درست فکر نمی‌کنیم .

    چون حرفای مردم برامون ارجعیت داره.

    چون هرچی اونا میگن درسته !

    روزایی هس که میتونم غلبه به نخوردن شیرین جات بکنم اما روزایی هم هست که متاسفانه خوب میخورم .

    استاد عزیز علم وآگاهیمونو تو این دوره خیلی بالا بردن .

    خوش به سعادت کسی که متعهدانه و اینکه همه جوره شرایطشو داره وانجام میده.

    ب نظر من استاد اگه تونسته تو این چند ساله متعهدانه پیش بره ب خاطر این بوده که خودش تنها بوده وشرایط براش هموار بوده .

    همه مثل ما فکر نمیکنن وهمه حرفا ونظرات ما رو قبول نمیکنن .

    تنها هم نیستیم هم همسرمون هم‌بچه هامون سر خیلی چیزا مقاومت دارن وتوجیهات خودشونو میارن .

    فک نمیکنم کسی مثل استاد پیش رفته باشه .

    البته استاد عزیز کلا متعهدانه روی موضوعات ومسائل خودشون کار میکنن به همین جهت تو همه ی موارد موفق هستن.

    ودر آخر بازم میگم این دوره برای کسانی که وزن اضافه دارن ویا بیماری خاصی دارن دوره ی فوق العاده ای هستش .

    حتمن با کارکرد این دوره از زندگی لذت بیشتری خواهند برد.

    استاد جونم ممنون که امروز با یاد آوری صحبتهاتون بازم یه تلنگری خوردم برای مراقب بهتر از خودم .

    رعایت همه ی این موارد در حس ارزشمندیمون هم بی تاثیر نیست .

    در بالا بردن باورهای توحیدیمون هم بی تاثیر نیست .کم خوردن بار معنوی انسان رو بالا میبره.

    در داشتن صحت وسلامتی هم ،عالیه .

    برای مراقبت درست از جسم وروحمون هم عالیه .

    کلا مفیدو بی زیانه !

    استاد عزیز دمت گرم با این اراده ی فولادینی که داری .

    جات تو عرشه عزیزم .

    عاشقانه دوستت دارم وبه حرفات ایمان دارم چون تجربش کردم عالی بود .

    باید صبوری بیشتری میکردم که متاسفانه نکردم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1913 روز

      سلام ناهید جان.

      کامنتت رو که خوندم، لذت بردم که شجاعانه نوشتی از زمانی که دوره رو رعایت کردی و بعد از مدتی قطعش کردی…

      نه اینکه قطع دوره تحسین منو برانگیخته باشه، نه…

      اینکه فارغ از قضاوت دیگران، به این نکته اشاره کردی تحسین برانگیزه.

      من وقتی قطع کردم دوره رو تا مدتها حالم بد بود، احساس بدی رو تجربه کردم، زندگی ام خوشی شو از دست داده بود، روحم آسیب دید چون ارزشمندیمو گره زده بودم به وزنم و رعایتِ دوره…

      طبیعیه که بعدش انقدر داغون بشم، چون بلد نبودم خودم و احساساتم رو بپذیدم تا بتونم به خودم کمک کنم…

      به لطف خدا کم کم حالم با خودم، جسمم که در حال اضافه وزن بود خوب شد و تونستم خودمو بپذیرم، ببخشم، دوست داشته باشم هر طوری که هستم…

      متوجهِ یه باگ هایی در خودم شدم:

      من خودمو با استاد مقایسه میکردم شدید و بعد سرزنش های شدیدی رو تحمیل میکردم به خودم‌‌‌‌‌…

      بعدها متوجه شدم چقدر مقایسه ام غلط بوده.

      سمانه جانم، اصلا مسیر تکاملی اش مثل استاد نبوده…

      حتی نزدیک استاد هم نبوده…

      استاد مدتها در پی کاهش وزن برای افزایش انرژی بودن، دنبال کشف راه بودن، مدتها تغییر دادن سبک تغذیه و فعالیتشون رو تا اماده شدن و هدایت شدن به قانون سلامتی.

      همینطور در زمینه کنترل ذهن، اعتماد به نفس، عزت نفس، احساس لیاقت، من اصلا نزدیک تکامل استاد هم نشدم…

      من روی اعتمادم به استاد، دوره رو رعایت کردم بسیار عالی و دقیق، و نتیجه دقیق هم گرفتم…

      اما منم از یه جایی به بعد گفتگوهای ذهنیم عوض شد…

      حرفِ دیگران، مخصوصا خانم X روم تاثیر گذاشت.

      مسیولیتی به عهده ی اون نیست.

      انگیزه ها و اهرم لذت من کم شد و در باز شد برای نجواها…

      از طرفی هم نخوردنِ میوه، بهم فشار آورد…

      دیگه کم کم ذهنم از مسیر درست طبق قانون سلامتی خارج شد و دلتنگ شد برای میوه…

      میخوام از احساساتم بگم که تا حالا نگفتم.

      اینارو تجربه کردم و خجالت نمیکشم بگم.

      برام مهم نیست بقیه چه فکری میکنن…

      من بعد از خروجم از مدار دوره و چیت هام، و بازگشت مجددم به دوره وقتی فکر میکردم آماده ام ولی نبودم، شبی رو تجربه کردم که انقدر دلم برای برنج تنگ شد وقتی دیدمش (شامِ همسرم) که اشکم سرازیر شد…

      از خودم و حسم شگفت زده شدم که چی شده سمانه؟

      دلت برای برنج تنگ شده و اشکت سرازیر؟

      مگه میشه؟

      بله شده بود…

      من سمانه قبلی نبودم و احساساتم به شدت اسیب پذیر شده بود…

      من اونشب برنج خوردم.

      به خودم گفتم بخور اشکال نداره…

      دیدم چقدر حالِ روحیم بد شده…

      دیدنِ خوراکی های خارج از دوره، وقتی دیگران میخورن کار پیچیده ای هست.

      تا مدتی راحت بودم، ولی بعد از مدتی خیلی اذیت شدم…

      احتمال قوی به کارکرد اهرم رنج و لذت در مغز من برمیگرده.

      تو دوره ی 18 روزه ای که مجدد برگشته بودم بعد از توقفم به دوره، یه شب تولد خواهرزاده ام دعوت بودیم، من رفتم تو اتاق تا اذیت نشم، غذاها رو نبینم…

      تو اتاق بودم، صداها میومد، بوی غذا میومد، من در ظاهر خیلی به خودم افتخار کردم برای اراده و تعهدم…

      ولی بعدش کاملا حس کردم چقدر اذیت شدم…

      چقدر دلم قورمه سبزی که عاشقشم رو میخواست…

      و خوراکی های دیگه رو…

      جالبه چند روز بعد، برنامه رو بار دوم آگاهانه قطع کردم، دیدم نه این نمیشه، من دارم به زور تعهد نشون میدم، این حضور مجدد در دوره الان انتخاب من نیست چون بهم خیلی سختی وارد میکنه، اماده اش نیستم…

      و وقتی رهاش کردم حسم ازادی از قفسی خودساخته برای خودم بود…

      ذهن و روحی که اماده نیست، اگه بهش بهشت رو هم بدی حالش بده…

      دقیقا شبی که بعد از 18 روز دوره رو قطع کردم (بار دومم برای حضور در دوره)، یهو با احساساتم رو به رو شدم:

      برای اینکه اذیت نشم، وعده غذایی مو کاملا متفاوت از ساعت وعده غذایی همسرم گذاشته بودم که غذاهاشو نبینم که دلم بخواد…

      اونشب هم اشکم سرازیر شد چون متوجه شدم من 18 روز هست با همسرم سر یه سفره نشستم و این موجب ناراحتیم بود، احساساتم به مرور اسیب دید و اذیت شدم، چون من علاقه مند دورهم غذا خوردن هستم.

      ببین سمانه جون تو نمیتونی احساساتتو از خودت مخفی کنی.

      شاید بتونی جلوی دیگران نقاب بزنی که همه چیز خوبه، اما پیش خودت نه…

      و وقتی نقاب میزنی پیش خودت که یعنی انگار چیزی نیست، احساساتت از درون اسیب میبینه، سرخورده و بی پناه میشی و حالت بد و بدتر میشه.

      چه بهتر با خودت شفاف شی…

      من بعد از دوره سلامتی خیلی درس های مهمی نسبت به خودم و عملکردم گرفتم، درس هایی سخت و سنگین…

      سریِ دومِ برنامه، تعهد رو واسه خودم تبدیل کرده بودم به غول…

      که استاد میگن تعهد، بها دادن، قربانی کردن…

      من میشنیدم و این صداها تو گوشم بود…

      بعد انگار اینا شده باشن یه شمشیر و تو قلبم فرو برن و زخمیم کنن…

      که یا متعهد میشی و بهاشو میدی، یا هیچی دیگه تو بی ارزشی…

      متوجه نبودم خودِ تعهد و بها دادن و قربانی دادن برای هدف، از یه حالِ خوب میاد…

      سری اول خوب جلو رفتم و نتیجه هم عالی بود، چون حالم یا خودم خوب بود تا همون مقطع که 5 ماه تو دوره بودم و البته 100 روز قبلش هم تو دوره ی کنترل غذاییِ خودم بودم.

      سری دوم به زور نهایتا 18 روز طاقت اوردم، دیگه نتونستم ادامه بدم، حالم بد بود، لای منگنه بودم، لذت نمیبردم از دوره و مسیر و انگار شکنجه روحی و جسمی میدیدم…

      اینا احساساتِ من بود.

      سمانه جانم.

      الان دیگه مدتهاست خجالت نمیکشم که بگم مسیرم چطوری بوده، نتایجم چطوری بود، من بهشت رو دیدم تو اون مدت، بعد خارج شدم، الان هم اعتقاد ندارم دیگه تو جهنم هستم…

      میگم تو میتونی هر لحظه بهشت رو برای خودت بسازی، با احترام به خودت، با مهربونی و عدم سرزنشِ خودت…

      اینکه بار نذاری روی کلمات، آگاهی ها، آموزش ها، دوره ها…

      اروم باش و با روحت درکشون کن و بعد طیِ تکامل انجامشون بده نه با شتاب و عینکِ کمال گرایی…

      عینک بهبودگرایی تو رو اروم میکنه بعد هدایتت میکنه به بهتر شدن.

      عجله هیچ امتیاز مثبتی نداره تو روند بهبود …

      میدونی چیه ناهید جان:

      سمانه جان گاهی حس میکنه فقط باید جملات و باورهای مثبتش رو بنویسه تا تایید شه توسط اعضا و استاد و …

      اما سمانه داره یاد میگیره که بنویسه از خودش، از سوالاتش، از چیزهایی که الان بهشون فکر میکنه و باور داره حتی اگه از لحاظِ قانون غلط باشه…

      سمانه کم کم داره یاد میگیره خودش باشه، همینی که الان هست و درک میکنه…

      استادِ من، با این همه کمالات و کار کردن روی خود هیچوقت ادعا نکرده کامله، همیشه میگن تا همیشه باید روی خودشون کار کنن تا بهتر شن…

      بعد من گاهی دچار کج فهمی میشم که نه، سمانه باید کامل باشی تا خوب باشی، باید همه چیز رو متوجه شی، باید همه رفتارها و افکارت درست و طبقِ قانون باشه تا قبولت داشته باشم و باشن، باید مثل استاد باشی تو رعایت کردن قوانین…

      اخه این چه فکریه؟

      مقایسه ای غلط و اتفاقا به بیراهه رفتن ادم در مسیر…

      دارم یاد میگیرم اشکالی نداره اگه حتی الان اشتباه هم فکر و عمل کنی تو برخی زمینه ها…

      زمان نیاز داری تا ریشه ی باورهات عوض شن و برن تو شخصیتت.

      ادعا ندارم همه چیز دان هستم، و تازه چیزهایی که متوجه شدم رو دارم خوب انجام میدم…

      خیر من در مسیرم و دارم تلاش میکنم برای بهبود افکار و باورها و اعمالم…

      سمانه الان قابل قیاس نیست با سمانه سال 99 فروردین ماه…

      بزرگ شدم و از قصد دیگه میخوام بهبودهامو ببینم و بولد کنم واسه خودم…

      انقدر ضعف ها رو نکوبم تو سر سمانه جانم و سرزنشش کنم…

      سمانه کودک نوپاست در این مسیر…

      نمیدونم بگم سنِ رشد و بهبودهام چقدره، من چند ماهه یا چند ساله ام، مهم هم نیست، مهم اینه دوباره به دنیا اومدم و دارم طور دیگه ای فکر میکنم و زندگی…

      ناهید جانم کامنتت بهم شجاعت داد از احساساتم نسبت به دوره بنویسم.

      چون همیشه فکر میکردم باید حرف های خوب بنویسم در مورد دوره سلامتی و تعریف و تمجید…

      اما امشب از اسیب هام نوشتم، چون تجربه شون کردم…

      کسی نمیتونه بگه این تجربه ها اشتباهه.

      چون اینا برای شخص من باید پیش میومده، باید تجربه میکردم تا درس هامو بگیرم…

      داشتم کامنتهارو میخوندم، یه دوست عزیزی از سختیِ تهیه ی روزانه و دایمیِ گوشت در این دوره نوشته بود، اینکه چون برنامه دایمیه و گوشت گران قیمت، این دوره متناسب عزیزانیه که از لحاظ مالی رفاه دارن…

      و نوشته بودن که استاد در این مورد چیزی نمیگن چون سطح مالی خودشون بسیار بالاست…

      بلافاصله ذهنم گفت خب استاد میگن باورهای ثروت ساز خودتو قوی کنین، برای شما مسیله حل میشه…

      من نمیدونم هر کدوم مون تو چه مداری از ثروت هستیم اما تجربه ی خودمو میگم:

      وقتی خودم رو لایق اون تغذیه و گوشت و مرغ و تخم مرغ میدونستم عالی برام مهیا میشد…

      ایا من زندگیِ مالی مرفهمی دارم؟

      خیر.

      من هم مثل اکثریت سطح مالی متوسطی دارم و شاکر خدا هستم…

      اما احساس لیاقت و باورهای محکمم برای اینکه من گوشت میخوام بخورم برای سلامتیم، اراده ام برای رعایتِ دوره کامل و دقیق، همه ی خوراکی هامو برام فراهم میکرد…

      یعنی فکر که میکنم سختی یا عذابی نکشیدم برای غذا، راحت غذا خوردم با بهترین کیفیت.

      افکار قوی، کیفیت زندگی ادمو قوی میکنن، چون باور پشتشون قوی هست و ادم خودش برای خودش خلق میکنه.

      من دوست عزیزمون رو قضاوت نمیکنم.

      اما دیدم وقتی باورهای خودم نزول پیدا کرد و سطح لیاقتم نسبت به خوراکی های مجاز دوره متزلزل شد دسترسی هام به غذاها سخت شد تا حدودی، کمتر شد.

      مسیله ی اصلی، صحبت ها و قضاوت های دیگران از صورتم که لاغر شده نیست.

      اینکه زشت میشی نیست.

      اینکه چرا یه وعده میخوری نیست.

      اینکه گوشت گرونه نیست.

      اثل اینه که من هر وقت احساس لیاقت داشتم تو سبکِ زندگیم و دنبال توضیح دادن و توجیح کردن نبودم، حرف بقیه برام مهم نبوده و کار خودمو ادامه دادم، درونم باور داشته دارم چه میکنم با سبک زندگیم و اتفاقا آروم هم بودم و بی حاشیه، بهترین بودم واسه خودم از هر لحاظی…

      اما وقتی باگِ حرف و قضاوت مردم برام فعال شده، آتش زده به نتایج و احساسات و عملکردم.

      من به استاد و صداقت کلامشون ایمان دارم.

      بعضی صحبت هاشونو باور کردم با گوش دادن زیاد، درک کردم و عمل کردم و نتایجم اشکار شدن برام.

      برخی رو متوجه نشدم، گارد دارم، درک نمیکنم، منجر به عمل نمیشه یا انقدر ضعیف درک کردم که نتایجم هم خیلی ضعیفه…

      اینجا مسیله استاد نیست.

      استاد معلمه و درسش رو میده و میره، تمرکزش هم روی بهبود خودش هست، یعنی کاری نداره و براش مهم نیست من چقدر باور دارم به حرفهاشون…

      میگن به میزان باورتون به اگاهی ها، نتیجه میگیرین که کاملا درسته.

      منم دارم تاتی تاتی کنان جلو میام و اتفاقا راضی ام از خودم چون دارم تغییراتم رو مشاهده میکنم.

      حالم با خودم و بهبودهام هم خوبه و دوست دارم همین فرمون رو بگیرم برم جلو…

      مسابقه‌ نیست این مسیر که به کسی جایزه بدن و من حس کنم عقب افتادم…

      اینارو از قصد دارم مینویسم تا به خودم یعنی سمانه جانم یاداوری شه…

      که یادم باشه مسیر رشد من متفاوته از دیگران.

      که پای تله ی مقایسه رو بیشتر ببرم از زندگیم تا با خیال راحت جلو بیام.

      اینو ایمان دارم که خداوند رزاّقه و روزیِ همه مخلوقات دست اوست.

      اگه من ترمز نذارم، دسترسی من به روزی هاش بازتر و بازتر میشه…

      پس تهیه ی گوشت و … رو ترمزی برای ورود به دوره سلامتی نمیدونم.

      پس حرف مردم رو ترمزی برای ورود به دوره سلامتی نمیدونم.

      ترمزهامو بردارم موفقم.

      ترمزها رو بذارم روی هر چیزی، ناموفقم.

      یادمه انقدر احساس لیاقتم بالا بود طی دوره که هدایت شدم و دسترسیم باز شد به مغازه ی گوشت فروشیِ عالی و باکیفیت، مغازه ای که پنیر پرچرب گوسفندی عالی، تخم مرغ محلی عالی، خیارشور، سرشیر، زیتون با کیفیت داشت و ازش خرید میکردم، کباب پز گازی و سینی گریل خریدم برای راحتی خودم و طبخِ مناسب غذاهام به شیوه دوره سلامتی، خوردنِ ویتامین های عالی که تو دوره معرفی شد، پختن قلم و فراهم سازی آب قلم و روغن قلم توسط خودم و …

      میخوام بگم من تونستم و داشتم، چون خودم میخواستم، باور داشتم، احساس لیاقت داشتم که میخوام…

      عین بچه ها مصمم بودم واسه داشتن و انجام دادن دوره و الزاماتش فراهم شد توسط خداوندِ روزی دهِ مهربان…

      من وقتهایی که شک دارم به قدرتِ رزاقیِ خداوند و شرک میاد سراغم، میگم یعنی خدایی که تو رو با این عظمت و پیچیدگی خلق کرده بهت سلامتی داده، از پسِ نیازهای مالی ات برنمیاد؟

      بعد خودم خجالت میکشم از خودم و شرکم…

      از اعتماد کمم به رزاق بودن خداوند…

      درست میشه اینم سمانه جون.

      الان خیلی بهتر شده ترمزهات.

      مطمینم بهتر و بهتر هم میشی هر چی بری جلوتر…

      بهت افتخار میکنم از ناهیدی نوشتی که الان هست…

      باعث شدی منم انگیزه بگیرم از سمانه فعلی بنویسم.

      نه سمانه ای که دوست داره باشه و میخواد طبق قوانین کامنت بنویسه، در حالیکه بعضی قوانین رو هنوز باور و درک نکرده و فقط میخواد رونویسی کنه قوانین رو اینجا که شاگرد خوبه باشه…

      سمانه ای که امشب و الان کامنت نوشت، خودِ حقیقی مه، با موفقیت ها و تجربه هاش که گاهی منجر به نتیجه مطلوب میشه گاهی منجر به نتیجه و تجربه ای متفاوت اما در نهایت ارزشمند…

      من کامنتهاتو خوندم ناهید جان و کم و بیش متوجه تغییرات شخصیتی و بهبودهات شدم.

      برات بهترین ها رو ارزو میکنم در هر زمینه ای که خواسته ی خودته.

      مرسی برای کامنتت.

      خدایا شکرت که روزیِ همه مخلوقاتت دست خودته.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
      • -
        ناهید رحیمی تبار گفته:
        مدت عضویت: 1154 روز

        سلام به سمانه ی عزیز دوست هم فرکانسی خوبم .

        از لطفی که به من داری سپاسگزارم.

        سمانه جان از اینکه ترمزها ومقاومتهای خودتو شناختی بهت تبریک میگم .

        دقیقا ما اینجا هستیم تا ضعفهای درونی خودمونو پیدا کنیم .

        سعی کن صادقانه وبا شهامت هروقت هر احساسی داشتیو با دوستان به اشتراک ‌بزار.

        هرروز با هر احساسی که مواجه میشی اونو بنویس و ارسال کن .

        به هیچ‌وجه از قضاوت کسی نترس .

        حتی اگه اشتباهاتی بعد از عملکردهای درست داشتی ،بازم بنویس .

        نوشتن خیلی بهمون کمک می‌کنه تا متعهد تر باشیم واینکه خودمون بدونیم کجای کارامون ایراد یا اشکالی داره.

        به قول خودت اینجا مسابقه ی بهبودی نیست وقرار نیست کسی جایزه ای دریافت کنه .

        هرکس به میزان تغییرات خودش نتیجه میگیره واونا روبه اشتراک میزاره واتفاقا با بیان اشتباهاتش باز کمک بزرگی به رشد ما می‌کنه .

        قرار نیست اینجا فقط حرفها وتجربه های قشنگمونو بنویسیم .

        قراره با هر موضوع یا مسئله ای روبرو شدیم با توجه به هر فایلی که مرتبط با خودشه ،از احساسات و افکار وباور ها وعملکردهامون بنویسیم .

        خودم بارها از روابط خودم وتغییرات مثبتم با همسرم نوشتم ولی بارها هم پیش اومده که حس خوبی نداشتم و از احساسات منفیم نوشتم .

        دقیقا اون روزا به خودم میگم میخای امروز که حالت خوب نیست ننویسی ؟!

        بزاری فردا که حالت بهتر میشه بنویسی ؟!!!

        بعد به خودم میگم نه !دلم میخاد از احساسات الآنم بنویسم .

        حتمن ضعفهایی در درون من هست که باعث این حال بدی شده پس می‌نویسم تا پیداش کنم .

        شما هم راجع به هر موضوعی هر احساسی داشتی بنویس .

        اگه به فایلی مربوط میشه صادقانه از خودت بنویس .

        به آخر نوشته هات که میرسی میبینی حالت خیلی بهتر شده .

        همیشه اصل حال خوبه خودمونه نه دیگران .

        موفق باشی عزیزم .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        شیما محسنی گفته:
        مدت عضویت: 3572 روز

        سمانه عزیز، سلام و صد سلام به شما دوست هم فرکانسی و عاااالی و تبریک بگم بهتون که الحق لایق این رشدی هستین که تا به الان داشته این. خیلی خیلی قابل تحسین است و خبر خوب دیگه اینکه شما چه مامان گلی شوی با کوچولوت، به امید پروردگار.

        احسنت به شما که با شجاعت مسیرت در این دوره را بیان کردی، این را اعتراف کنم که من داستانی شبیه شما در این دوره داشتم، البته کمابیش که الان بعد از دو سال، 70 درصد شبیه این دوره عمل میکنم و خیلی راضی هستم، اما نتونستم صد در صد مثل این دوره باشم و خیلی زود کنار کشیدم و خودم رو اصلا سرزنش نکردم و همون اول به خودم گفتم که شیما تو باید تو این موضوع تکاملی عمل کنی، هنوز تو مدار دریافتش نیستی. همیشه همیشه خیلی خیلی زیاد استاد را تحسین میکنم از عمل کردن به دانسته هاش. واقعا رفتار استاد قابل تحسین است. همینه که حرفهاشون برامون خیلی دلنشین و سبک و ساده است و این همه افراد در این سایت عاااشق استاد هستند. ممنون استاد جانم.

        طی این دو سال، چک آپ هایی از بدن خودم داشتم که به یکسری آگاهی ها برسم و بدن خودم را بهتر و بهتر بشناسم. ولی هیچ وقت هیچ وقت نتونستم در کامنت ها بیان کنم، از ترس قضاوت شدن ….نوشته های شما را کامل خواندم و کلی تحسینتون کردم. انشاا… نی نی تون سلامت سلامت به دنیا بیاد و باهاش کلی کیف کنی که از نظر من، یه بخش عظیم رشد آدم ها می‌تونه با والدین شدن ایجاد بشه. من که تمام رشدم با حضور پسرم علی جان برام شروع شد و هنوز که هنوزه با حضور علی و چالش های که ایجاد میشه، دارم خودم رو بهتر و بهتر میشناسم. اما خیلی بهتون تبریک میگم از اینکه زمانیکه آگاه هستین، دارین مادر میشین یا حداقل میدونین قصه دنیا از چه قراره ….

        خدا قوت بانو سمانه جان

        در پناه خودش باشین همیشه….

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1913 روز

          سلام به شیما جانِ نازنینم.

          ممنونم که برام نوشتی، خوشحال شدم.

          این جمله ات خیلی برام لذت بخش بود:

          همون اول به خودم گفتم که شیما تو باید تو این موضوع تکاملی عمل کنی.

          تکامل…

          چیزی که من باید خیلی روش کار کنم.

          درکِ تکامل، خودش تکامل میخواد :)

          خوشحال میشم که از شما و علی جان، پسر نازنینت، پیام دریافت میکنم.

          مرسی برای انرژی های مهربانانه ای که برامون فرستادی.

          مچکرم هم من، هم نی نی جون.

          طبق شناختی که از خودم پیدا کردم، سمانه جانم یه نظم و هدف مندیِ خوبی داره تو زندگی اش.

          برنامه ریزی داره، خط کشی داره…

          تا اینجاش عالیه، چون ذهنمو نظم میده و متعهد میکنه برای رسیدن به خواسته ها و هدف هام.

          وقتی تعادل رو حفظ میکنم، تکامل رو درک میکنم، مسیر خوب پیشِ رومه و جلو میرم.

          گاهی پیش میاد از تعادل خارج میشم، انعطافی نشون نمیدم به این معنی که کمال گرایی ام غلبه میکنه و شتاب و عدم تکامل وارد اهداف و مسیرم میشه، اونجاست که میگم سمانه خانم زدی جاده خاکی…

          دارم روی این قضیه کار میکنم.

          متوجه شدم کمال گرایی پاشنه آشیلمه و کلی شاخه و برگ و پیچک داره واسه خودش…

          و الان خوشحالم و سپاس گزار که بهبودم آغاز شده…

          بهبود هم، به قول شما، تکامل میخواد، کم کم، چیکه چیکه بهتر میشم…

          صبر لازم دارم و داشتنِ حسِ خوب و تلاش.

          در پناه الله یکتا باشی عزیزم خودت و خانواده ی نازنینت.

          همه مون باشیم.

          خدایا شکرت برای روزی های حساب و غیر حساب فراوانت در هر لحظه از زندگیم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: