قلبی که به سوی خداوند باز می شود - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

742 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ابراهیم خانلرپور گفته:
    مدت عضویت: 2185 روز

    به نام خدا

    سلام

    این باورهای ” خدا راه حل هر مسئله رو به من الهام میکنه و با من حرف میزنه ” و “در بهترین زمان در بهترین مکان با بهترین افراد ملاقات میکنم”ی که از استاد یاد گرفتیم امروز تو این فایل برام محقق شد . وقتی که نیاز به هدایت داشتم تو بهترین زمان با استاد و خانم شایسته پیامشو بهم رسوند .

    وقتی فایل پلی شد اولین موردی که نظرمو جلب کرد فضای جادار و باز کابین ماشین بود و چقدر حس خوبی از ثروت و لذت بردن از راحتی به آدم دست میده . مورد دوم نمای پشت راننده اس که شیشه وسط پشت صندلی عقب کابین مشخصه و یه جاده آسفالته که دو طرفشو دار و درخت های زیبا و با نشاط جاده جنگلی پر کرده و اون نما رو زیبا کرده چقدر خواستنی و تحسین برانگیزه .

    اما موضوع خیلی خیلی مهمتر که تا آخر فایل هم ادامه داشت نگه داشتن کمربنده ایمنی با دست خانم شایسته بود که با اینکه معمولا خانم شایسته تقریبا تو تمام فایل هایی که حضور داشتن همیشه سعی میکردن بعضی مسائل رو رعایت کنن اینجا برام نمود بیشتری داشت . ایشون تو کشوری که مهده آزادیه و زمانی که خودشون تسلط کاملی بر محتوای آگاهی هایی مثل دوره عزت نفس ، بحث احساس لیاقت و ارزش قائل شدن برای خواسته های خودشون دارن “حداقل جلوی دوربین ” مسائلی رو رعایت میکنن که کمتر کسی بهش توجه داره که برمیگرده به درک بالای ایشون و همینطور آگاهی هایی که استاد تو فایل های حجاب در قرآن گفته بودن که در هر شرایطی نسبیه .

    و اما الم نشرح لک صدرک

    از بچگی وقتی قرآن میخوندم خودمو مخاطب قرار میدم

    وقتی اقراء رو میخوندم

    یا حتی اون مزملی هم که باید قم اللیل الا قلیلا کنه

    حس میکردم خدا داره باهام حرف میزنه چون گفتنی ها رو که به پیامبر ص گفته بود نیاز به تکرارش تو قرآن نداشت .

    اینجا هم وقتی خدا از شرح صدر و بزرگ کردن ظرف وجود میگه بازم یاد لطف بیکرانش میافتم . وقتی جایی گیریم و استرس تمام وجودمونو گرفته ، وقتی مشکل کارمون با عقل محدودمون راه حلی نداره ، وقتی روند کار به اون شکلی که به نظرمون خوبه پیش نمیره و…. از یه جایی یه کسی ، یه اتفاقی ، یه پدیده ای باعث میشه نتیجه به طرز باورنکردی به نفعمون رقم بخوره .

    وقتی من دارم دنیا رو با توانائی های محدود خودم قضاوت میکنم ، خدا با قدرتش ، نیروهاشو به کار گرفته تا از جایی که من نمی بینم یا نمی دونم برام حل کنه و بار سنگین نگرانی و غم رو از دوشم برداره .

    کنارشم میگه نگران نباش همراه سختی آسونی هم هست ، یعنی تو داری تکاملتو طی میکنی ، داری بزرگ میشی ، داری رشد میکنی . مطمئنا با سختی آسونیه اما اگه درسشو بگیری و غافل نباشی که اگه اینطور باشه هم بار سنگین بی تجربگی و نگرانی رو ازت بر میدارم هم چنان کارتو راه میندازم که شهره عام و خاص شی .

    پس وقتی چالشت بر طرف شد برای اینکه دوباره برنگردی تو همون مدار قبلی یا از رشدت عقب نمونی باید یه برنامه دیگه بچینی باید یه هدف دیگه رو مشخص کنی باید برای رشدت دوباره اقدام کنی . اینطوری اون چالشها برات لذت بخش میشن ، اون سختی ها برات آسون میشن و وقتی آسونی رو حس کردی با اشتیاق به پرودگارت توجه کن تا موفقست هات استمرار داشته باشه .

    این سوره فرمول خداوند برای رشد ما آدماس که نباید ازش غافل باشیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 83 رای:
    • -
      سپیده گفته:
      مدت عضویت: 1422 روز

      سلام دوست خوبم ابراهیم عزیز

      بی نهااااایت سپاسگذارتون هستم ک چنین زیبا نوشتین و من در این لحظه ک وسط یه چالش هستم و اونو هم خودم ب وجود اوردم و سعی دارم ک احساسم رو خوب نگه دارم به کامنت شما رسیدم ک تک تک کلمات برای من و برای همین الان من هست…

      خدای من داره در هر لحظه با من حرف میزنه و من اینو ب وضوح میتونم فهمم….

      دوس دارم این جملاتی ک خدا از طریق شما ب من گفته رو دوباره اینجا ثبت کنم تا یادم باشه ک خدا در هر لححححظه همراه و حامی من هست…

      .(( وقتی جایی گیریم و استرس تمام وجودمونو گرفته ، وقتی مشکل کارمون با عقل محدودمون راه حلی نداره ، وقتی روند کار به اون شکلی که به نظرمون خوبه پیش نمیره و…. از یه جایی یه کسی ، یه اتفاقی ، یه پدیده ای باعث میشه نتیجه به طرز باورنکردی به نفعمون رقم بخوره .

      وقتی من دارم دنیا رو با توانائی های محدود خودم قضاوت میکنم ، خدا با قدرتش ، نیروهاشو به کار گرفته تا از جایی که من نمی بینم یا نمی دونم برام حل کنه و بار سنگین نگرانی و غم رو از دوشم برداره .))

      من اینو بار ها و بار ها تجربه اش کردم توی زندگیم و بارها معجزاتش رو نشونم داده و الانم دوباره بهم گفت مگه تاحالا من بار سنگینی رو از رو دوشت برنداشتم؟؟پس ایمانت رو قوی کن و عقل منطقیت یاداوری کن روز هایی رو ک هیچ کاری از دستت برنمیومد و من چنان اسونت کردم برای اسونی ها ک نهایت لذت رو در اون زمان بردی…

      پس باز هم توکلم ب خودته پروردگار مهربونم…

      ((کنارشم میگه نگران نباش همراه سختی آسونی هم هست ، یعنی تو داری تکاملتو طی میکنی ، داری بزرگ میشی ، داری رشد میکنی . مطمئنا با سختی آسونیه اما اگه درسشو بگیری و غافل نباشی که اگه اینطور باشه هم بار سنگین بی تجربگی و نگرانی رو ازت بر میدارم هم چنان کارتو راه میندازم که شهره عام و خاص شی .

      پس وقتی چالشت بر طرف شد برای اینکه دوباره برنگردی تو همون مدار قبلی یا از رشدت عقب نمونی باید یه برنامه دیگه بچینی باید یه هدف دیگه رو مشخص کنی باید برای رشدت دوباره اقدام کنی . اینطوری اون چالشها برات لذت بخش میشن ، اون سختی ها برات آسون میشن و وقتی آسونی رو حس کردی با اشتیاق به پرودگارت توجه کن تا موفقست هات استمرار داشته باشه .

      این سوره فرمول خداوند برای رشد ما آدماس که نباید ازش غافل باشیم .))

      و این جملات راهکار خدای مهربونم برای سوالی ک ازش داشتم بود

      خدایا شکرت ک هستی

      خدایا شکرت ک در هر لحظه داری با من حرف میزنی

      دوست خوبم مچکرم از شما برای اگاهی های بی نظیری ک ثبت کردین….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        ابراهیم خانلرپور گفته:
        مدت عضویت: 2185 روز

        سلام سپیده خانم

        از لطف شما ممنونم . از اینکه برام کامنت گذاشتی و تکمیلش کردی خیلی خوشحال شدم .

        بله به قول شما ما بارها مدد خدا رو تو زندگیمون تجربه کردیم و معجزاتشم دیدیم . فقط کافیه به منطقمون بفهمونیم که خدای روزهای سخت گذشته امروز و فردا هم هست . خودش گفته که من اول و آخر و ظاهر و باطن همه چیزم فقط باید بهش توکل کنیم و ایمانمو حفظ کنیم .

        موفق باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 883 روز

      کنارشم میگه نگران نباش همراه سختی آسونی هم هست ، یعنی تو داری تکاملتو طی میکنی ، داری بزرگ میشی ، داری رشد میکنی . مطمئنا با سختی آسونیه اما اگه درسشو بگیری و غافل نباشی که اگه اینطور باشه هم بار سنگین بی تجربگی و نگرانی رو ازت بر میدارم هم چنان کارتو راه میندازم که شهره عام و خاص شی

      سلام عرض شد دوست من

      چقدررررررر این قسمت که گفتین دوست داشتم دقیقا خدا گفت این برای توست صبر داشته باش پاکیزه

      روزی آنقدر موفق شوی بزرگ شوی

      که شهره عام خاص شوی

      پیش از کمنت شما دقیقا خدا همرایم حرف میزد از صبر میگفت از بزرگی شدن من میگفت

      وقتی کامنت شما را خواندم او قمست گفت پیام من برای توست

      آیا من عاشق چنین بنده نواز نباشم که با دست های خودش هدایت میکند

      من عاشق این خدا هستم

      من چاکر این خدا هستم

      خدایااااا شکرت

      دوست من تحسین ات میکنم برای دید زیبایت

      در خدا آرام باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        ابراهیم خانلرپور گفته:
        مدت عضویت: 2185 روز

        سلام به شما پاکیزه خانم که هر وقت اسم زیبا و برازند شما رو بین کامنتها میبینم بسیار لذت میبرم

        ممنونم نظر لطف شماست .

        بعضی وقتها جوابایی که برای سوالای عقل کل میزارید مطالعه میکنم و چقدر از محتوا ، لهجه ی دوست داشتنی و بیان زیباتون لذت میبرم .

        امروز کامنت شما نشانه هدایتی بود که دوباره خدای بزرگ این جمله که به قول استاد “خودش گفت و نوشتم” رو ببینم و دلم قرص بشه برای موقعیتی که امروز بعد از ظهر داشتم بهش فکر میکردم . بله اگه درسشو بگیرم و رشد کنم مطمئنا با سختی آسونی هم هست .

        امیدوارم همیشه موفق و پیروز باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مبینا حیدری گفته:
    مدت عضویت: 2234 روز

    به نام خداوند جان و دل

    الم نشرح لک صدرک ،و وضعنا عنک وزرک ،الذی انقض ظهرک

    خدای من از تو سپاسگزارم که من رو هدایت کردی،از تو سپاسگزارم که وقتی من آماده دریافت بودم،دریافت کردم،نه وقتی زور زدم،نه وقتی تقلای الکی کردم،نه وقتی درگیر عجله و بدو دیر شدهای ذهنم بودم.

    خدای من بارهای زیادی بود که من فکر میکردم باید تنهایی حمل کنم ،بارهایی که بی خودی روی دوش خودم حس میکردم،اما اونها واقعی نبودن.من این احساس رو داشتم،اما تو ای پروردگار من به درون سینه ی من آگاهی و تو میدانی که اون لحظه من به چی نیاز دارم.

    همین چند وقت قبل بود که تو رابطه ام با همسرم احساس می کردم به در بسته خوردم،از هر دری وارد میشدم اون در بسته بود،احساس میکردم هیچ راهی ندارم هیچ راهی،،،

    توی دل یه شب زیبای تابستونی وقتی بعد از چند هفته تعهد سفت و سخت دادن به خودم و تمرکز روی نکات مثبت و آروم بودن،،،یه لیوان آب برداشتم و به خدا گفتم من نمی‌دونم خودت درستش کن،تو به من بگو جریان چیه،تو بگو من چیکار کنم و آب رو نوشیدم ،گویی همه چیز به سادگی این درخواست و این نوشیدن آب بود.

    اینقدر مصمم این درخواست رو کردم که احساس قدرت داشتم،احساس کردم اگه الان بهم بگه برم سر قله قاف حاضرم برم،حس عجیبی بود…لحظاتی بعد همسرم رو در آغوش گرفتم و بهش گفتم نمی‌دونم علت سردی رابطه مون چیه،اما من به خدا سپردمش،هر چی باشه من تسلیمم،تسلیم شدنی از جنس قدرت،قدرت ربّم

    همون موقع حسی در درونم بهم گفت همسرت احساس تنهایی میکنه،یه جمله بود و فقط همین

    اینقدر خالص این حرف بهم گفته شد که نگو،من جنس این الهام خالص رو میفهمم،می شماسمش،بارها احساسش کردم،بدون شک بدون تردید،خالص خالص،،،نور بود و شیرین،گل دنیاست و خالص،یه حسی از من به من نزدیکتر ،ندایی از عمق من…ندایی که وقتی چیزی بگه دیگه نه شکی میکنم و نه تردیدی

    گفت و من غرق در گریه در آغوش همسرم شدم،بهش گفتم چرا احساس تنهایی میکنی؟گفت من که چیزی نگفتم ،گفتم قلبت بهم گفت و دیگه هیچی نگفتیم و من آروم شدم،بار از دوشم برداشته شد

    من دونستم که هیچ قدرتی ندارم،من ناتوانایی خودم رو با تمام قدرت پذیرفتم،خالصِ خالص،من مسؤل نیستم،من فقط مسؤل حال خوب خودم هستم،و بعد از اون شب من مدام این باورها رو تکرار میکنم،،،و رابطه مون هر روز داره ترمیم میشه،هر روز کمی بهتر میشه .

    این بزرگترین باری بود که این چند وقته خدا از روی دوشم برداشت.

    و بعد من چشمانم بینا شدند،بینا به احوال خودم،و بعد من دیدم مسیرم چقدر راحته،من نیازی نیست تقلا کنم،چرا می‌خوام همه چیز رو درست کنم؟

    من صبح ها می‌نشینم لب پنجره،مست صدای یا کریم میشم،مست لذت نوشیدن چای سر صبح میشم،و لذت هام رو مینویسیم برای پروردگارم و او مرا میبیند و میشنود و باد میشود برایم میپیچد در لابه لای برگ درخت توت حیاط،،،هو هویی میکند و مرا دلگرم میکند…همین،مگر من از زندگی چه میخواهم؟

    به قول استاد وقتی تو حالت خوبه و داری لذت میبری تو پاداشت رو در همون لحظه گرفتی،،،ثروت و خونه و ماشین و رابطه یه پاداشِ اکسترا هست.عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 95 رای:
    • -
      علیرضا رستاخیز گفته:
      مدت عضویت: 1836 روز

      سلام مبینای عزیز

      خداروشکر بابت نزدیکی هر چه بیشتر به خدا

      خداروشکر بابت درک بالای شما از قوانین

      خداروشکر که تمام آدم ها قسمتی از وجود منن و از بودن باهاشون لذت میبرم .

      چقدر زیبا و خالصانه صحبت کردی مبینا جان ، اشک منو درآوردی .

      همینطور که داشتم کامنت شما دوست عزیزم رو‌میخوندم بی اراده گریه کردم ، چقدر خوب تونستی ذهنت رو‌کنترل کنی .

      چقدر همه چیز راحت میشه وقتی که خودت رو میسپاری به خدا ، غرور چیزه خوبی نیست ، من انسان مغروری هستم .

      گاهی باید آرام و رها بود به ندای قلبت گوش بدی ، ندایی که از قلبت ، از حال و احساس خوبت نشئت گرفته ، باقیش دیگه کاره جهانه ، هرچی که شد مهم نیست .

      خدایاشکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        مبینا حیدری گفته:
        مدت عضویت: 2234 روز

        سلام به شما علیرضا ی عزیز

        ممنونم که دیدگاه ارزشمندتون رو واسم نوشتید.

        سپاسگزارم که نوشته ام رو با قلب و با احساس خوندید،سپاسگزار قلب خالص شما هستم که احساس من رو از راه دور درک کردید.

        چقدر عالی بود که واسم نوشتید «گاهی باید آرام و رها بود و به ندای قلبت گوش بدی» امروز این جمله تون تو ذهنم می چرخید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1318 روز

    به نام یگانه هدایتگر هستی

    سلامی پر عشق بر عزیزانم و سپاسی همراه با عشقی الهی به دوستان نازنینی که با دستان الهی شان پیغامهای الهی و ارزشمند گذاشته و شادی را مهمان خانه دلم می‌کنند(برگرفته از کامنت دوست ارزشمندم بانو نفیسه محسنی).

    امروز به شکرانه این سایت الهی؛ هشتمین کامنتی است که دارم می نویسم!

    میخواستم امروز فقط خواننده باشم تا اینکه بنویسم، اما چه کنم که واژه گان دست از سرم بر نمی دارند و با اینکه انگشتانم به زور روی کیبورد می لغزند از خستگی اما این نیروی درونی بر همه چیز می چربد لذا می نویسم تا ذهنم آرام شود .می نویسم (هر چند مختصر ) تا اعلام کنم تسلیمم !

    قلبی که به سوی خدا باز می شود

    هر بار که به این جمله نگاهم میفتد بی اختیار قلبم فشرده می شود و چشمانم خیس!

    وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتیم

    خداوند چه باری از دوشم برداشت؟

    این سوال کلیدی این فایل برای من بود.شاید جوابی که من برای این سوال دارم حرف دل همه اعضای این سایت باشد.و آمدم که بگویم خداوند با هدایتم به این سایت؛ بار گرانی از دوشم برداشت وگرنه از جاهلان بودم!

    به جرات میتوانم بگویم بابت هیج چیزی در زندگیم تا به این لحظه اینقدر شکر گزار و سپاسگزار خداوند نبوده ام.به قول آقا رضا عطارروشن عزیز بوده روزی من چندین بار بابت این هدایت شکرگزاری کرده باشم اما بیاد ندارم روزی بوده باشه که من در دلم یا کلامم یا قلمم شکرگزار این هدایت، این استاد گرانقد و این سایت الهی و این عزیزان بهشتی نباشم.

    به ما گفته شد خداوند با نزول قرآن حجت را بر بندگانش تمام کرد. ولی من می گویم خداوند با هدایتم به این سایت و فرستادن پیامبر و هدایتگری به اسم عباسمنش حجت را بر من تمام کرد.برای همین اگر پلکم بیفتد؛ انگشتم بی حس شود؛ ذهنم تعطیل شود باز هیچ جایی، هیچ کاری و هیچ لذتی برایم جای حضور در این بهشت الهی و این هدیه خدایی را نمی گیرد. به همین دلیل ندای درونم را اجابت کردم و تا بیایم و بنویسم که قدردان داشته هایم هستم. شکرگزار نعمت هایم هستم.قدر دان استاد عباسمنش گرانقدر و مریم جان هستم ( به قول آزاده عزیز:استاد شما برای ما نعمت بزرگی هستید).

    و این غزل توحیدی از سلمان ساوجی با صدایی آهنگین که دارد در ذهنم پلی می شود را با عشق تقدیم حضورتان میکنم و صحنه را ترک میکنم.

    ما را به جز خیالت، فکری دگر نباشد/// در هیچ سر خیالی، زین خوبتر نباشد

    کی شبروان کویت آرند ره به سویت/// عکسی ز شمع رویت، تا راهبر نباشد

    ما با خیال رویت، منزل در آب دیده /// کردیم تا کسی را، بر ما گذر نباشد

    هرگز بدین طراوت، سرو و چمن نروید /// هرگز بدین حلاوت، قند و شکر نباشد

    در کوی عشق باشد، جان را خطر اگر چه /// جایی که عشق باشد، جان را خطر نباشد

    گر با تو بر سر و زر، دارد کسی نزاعی /// من ترک سر بگویم، تا دردسر نباشد

    دانم که آه ما را، باشد بسی اثرها /// لیکن چه سود وقتی، کز ما اثر نباشد؟

    در خلوتی که عاشق، بیند جمال جانان /// باید که در میانه، غیر از نظر نباشد

    چشمت به غمزه هر دم، خون هزار عاشق /// ریزد چنانکه قطعاً کس را خبر نباشد

    از چشم خود ندارد، سلمان طمع که چشمش /// آبی زند بر آتش، کان بی‌جگر نباشد.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 98 رای:
    • -
      سعیده شهریاری گفته:
      مدت عضویت: 1333 روز

      بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

      قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ الَّذِینَ اصْطَفَىٰ ۗ آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿5٩﴾

      بگو: همه ستایش ها ویژه خداست، و درود بر آن بندگانش که آنان را برگزیده است. آیا خدا بهتر است یا آنچه شریک او قرار می دهند؟ (59)

      سلام به آقااسداله عزیزم،برادر توحیدی زاگرس نشین من …

      چندروزی که یک آلارم توی مغزم به صدا درومده و مدام میگه برای آقا اسدالله بنویس …

      اولش صدا آروم و محو بود…

      ولی کم کم انقدر بلند و بلندتر شد که نتونستم ایگنورش کنم …

      امروز قلبم باز شد برای نوشتن …اومدم شروع کنم جواب کامنت هایی که برام اومده رو بدم …از اول شروع کردم …بیشتر از دوتا نتونستم جواب بدم …جواب سیدعلی و حمیدِحنیف رو که نوشتم

      دیگه توان نوشتن نبود …

      اومدم لپ تاپ ببندم …دوباره صدای آلارم اومد …آقااسدالله …آقا اسدالله …بنویس…بنویس…

      گفتم چی بنویسم …؟

      گفت بهت میگم …برو قرآن رو باز کن …

      بگو: سپاس اللّه را و سلام بر بندگان برگزیده او

      سلام بنده ی برگزیده ی الله …

      سلام به قلب توحیدیت …

      سلام به تجلی نور پروردگارم ….

      سلام آقااسدالله …

      نوش جونت ….

      نوش جونت این بندگی الله …

      پذیرفته شدی برادر ….

      نوش جونت …

      خدا همینجاست؛ بین من و تو ساده ساده عین من و تو

      خدا همنیجاست؛ تو لحظه هامون بین نماز احساس و بارون!

      خدا همین جاست خدا همین جاست خدا همینجاست…

      الهی که در بهترین زمان و مکان پیغام الله رو دریافت کنی برادرجان…

      خداروصدهزارمرتبه شکر که بهم این لیاقت رو داد تا پیام رسان عشق الله به شما باشم ….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1318 روز

        سلام و درود سعیده عزیز

        خوش آمدید به بزم ما رفیق!

        فرکانس و احساس آدمها هیچوقت دروغ نمیگن!

        مرررررسی که اومدی! مررررسی که دعوت ما رو پذیرفتی! مرررررسی که مجلس ما رو رونق بخشیدی!

        خوووووش آمدید که به منزل خود آمدید!

        دیروز منتظر اومدن فایل جدید بودم تا جشن 555 روز تولدم رو جشن بگیرم. ولی خداوند برام مهمونی خصوصی ترتیب داده بود و کلی تا آخر شب سورپرایز پشت سورپرایز؛ نشانه پشت نشانه انگار یه لحظه هم در این بزم باشگوه پام رو پام بند نمیشد و تا آخرین ثانیه ها میدانداری می کردم!

        سعیده تصورشو بکن خدا برات جشن بگیره مهموناشم خودش دعوت کنه، پذیرایی و ایاب و ذهابم با خودش باشه!قشنگ نیست؟!!!

        مررررررسی که دعوت خدا رو اجابت کردید. مرررررسی که بازم تسلیم بودنت و بهم یاد دادی و برام تدریس کردید. خوشا به سعادتت رفیق! در برابرت تعظیم میکنم و به احترامت کلاهمو از سرم بر میدارم.(کاش میشد می دیدی)

        پیام دیشبت آخرین پیامی بود که قبل از خوابیدن و خاموش کردن لپ تابم خواندم. یه مهمان ویژه که همه منتطرشن و آخرین لحظه میاد رو سن و همه رو سورپرایز میکنه. صحنه و بزم ما از این قشنگتر امکان نداشت تموم بشه. می بینی وقتی خدا بچینه؛ چجور می چینه؟!!!

        اومدی و پیام خدا رو برام آوردی! مگه میشد جواب کامنتتو داد! کلی باید زمان میگذشت تا خودمو پیدا کنم! هنوزم گیجم! هنوز هم هیجان زده ام! هنوز هم سورپرایزم! هنوزم بی حسم!

        می گویند عدد 7؛ عدد خداست! و پیام تو 7 امین پیام دیروز من بود. میفهمی سعیده!!! (دارم با اشک برات مینویسم). انگار کادوشو داده بود دست تو برام بیاری! اصلا چیزی که از طرف اون میاد و میشه لمسش کرد.

        صفحه لپ تاب و پیامش رو بوسیدم.باید بخوانم و بخوانم و بخوانم! هر روز بخوانم! هر ساعت بخوانم! قابش کنم بذارم رو طاقچه دلم! دم به دم تمیزش کنم و برق بندازم. امیدوارم لایق بندگیش باشم.

        یارب؛ نه توانش را دارم و نه جملات یاریم می کنند که سپاسی در خور بزرگی؛ در خور بخشندگی؛ در خور بنده نوازیت بگویم. سجده شکر در برابر عظمت و جلال و شکوهت پائین میاورم و می گویم:

        إِیّاکَ نَعبُدُ وَإِیّاکَ نَستَعینُ

        (پروردگارا!) تنها تو را می‌پرستیم؛ و تنها از تو یاری می‌جوییم. یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
        • -
          سعیده شهریاری گفته:
          مدت عضویت: 1333 روز

          سلام به آقا اسداله عزیزم،بر بنده ی برگزیده ی الله یکتا …

          پیغام الهی شما در بهترین زمان‌و‌مکان دریافت شد…

          نه با آلارم همیشگی روشن شدن نقطه ی آبی نه…

          قبل از تایید شدن توسط سرور سایت،من در حال خودم نبودم،بارها و بارها و بارها سایت رو ‌رفرش کردم …

          نمی‌دونم چه احساس بی قراری بود!

          نه بی قراری منفی نه…

          درحال گوش کردن به صدای استاد بودم اما روحم در پرواز بود …

          مثل یعقوبی که از فرسنگ ها ،دورتر‌،بوی پیراهن یوسف رو شنیده بود….

          انگار روحم ازینکه تا چند دقیقه دیگه یک پیام الهی دریافت می‌کنه باخبر بود…امان ازین جسم ضعیف و خاکی که قادر به فهم پیام های عالم بالا نیست …

          و بالاخره پیغام الله در بعد زمان‌و‌مکان انسانی با نقطه ی آبی دریافت شد …و روح من آروم گرفت …

          و بدون هیچ تقلایی گوشه ای نشستم و خط به خط پیغام الهی رو خوندم و با صدای بلند گریه کردم …

          گریه کردم و گریه کردم …

          و‌اجازه دادم تکه روح ارزشمند الله که امانتش رو کوه ها قبول نکردند…کمی آروم بگیره …

          و لذت ببره …

          ازین حجم از عشق …ازین حجم از نور …

          ازین تبادلات هدایتی …

          ازین نگاه پر از عشق خدا …

          ازین منِ سعیده ،که به اندازه ی یک مور به درگاه ملکوتیش به حساب نمیام‌…الله منت سرم گذاشت ومامورم کرد تا پیغامش‌رو‌ به بنده ی برگزیده ش برسونم….

          نمی‌دونم چقدر زمان گذشت که با صدای اذان مغرب به خودم اومدم …

          دیدم آسمون هم تاریک شده …

          و وضو گرفتم برای شکرانه ی این‌تاج‌بندگی…

          و همزمان صدای آهنگی که در تموم این لحظه ها توی خونه پخش میشد ….

          خدا همینجاست تو قلب خونه، تو عطر پاک گلای پونه…
خدا همینجاست؛ تو عطر بارون تو چشم خیس منو خیابون!
خدا همینجاست؛ بین من و تو ساده ساده عین من و تو
خدا همنیجاست؛ تو لحظه هامون بین نماز احساس و بارون!
خدا همین جاست خدا همین جاست خدا همینجاست…
تو بی کسی هام وقتی که از عشق معجزه میخوام…
خدا همینجاست؛ واسه همیشه چشماتو وا کن معجزه میشه!

          خدا همینجاست؛ بین من و تو ساده ساده عین من و تو…
خدا همین جاست؛ لحظه به لحظه وقتی که قلبی از عشق بلرزه
خدا همینجاست؛ بین من و تو ساده ساده عین من و تو…
خدا همینجاست؛ تو این دقایق منتظر ماست دلتنگ و عاشق!
خدا همینجاست خدا همینجاست خدا همینجاست…
بین من و تو ساده ساده عین من و تو خدا همینجاست…

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
          • -
            اسداله زرگوشی گفته:
            مدت عضویت: 1318 روز

            سلام و درود سعیده عزیزم!

            فرشته زمینی خداوند! احساس قشنگت، قلب پاکت ؛ درون زیبات و روح بزرگت را با تمام وجود احساس کردم! و بی اختیار اشک ریختم! و اشک پشت اشک …

            مرا تاب و تحمل دریافت این فرکانس نبود! اشکم سرازیر شد تا سبک تر شوم! خدا رو شکر که عشقبازی خداوند با ما تمامی ندارد!

            سعیده جان.فرشته زمینی خدا. همش دارد این شعر در ذهنم پلی می شود که تا نگردی آشنا، زین پرده رمزی نشنوی! گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش*

            هنوز حالمان عادی نشده که باز نشانه از پس نشانه میاد! و من در برابر بزرگیش در برابر لطف و کرمش در برابر بخشندگی ای که در حق این بنده سراپا تقصیر دارد، با این زبان الکنم نه حرفی برای گفتن دارم و نه واژه و سخنی برای نوشتن! شاید همین اشک ها دارند این عجز و ناتوانی رو فریاد می زنند!

            ندا آمد تو هم آهنگ و باز کن و منم گفتم سمعآ و طاعتآ

            آره سعیده عزیزم، خدا همینجاست! بین من و تو!

            ساده ی ساده، عین من و تو

            خدا همینجاست واسه همیشه

            چشمهاتو وا کن، معجزه میشه!

            خدا همینجاست؛ تو این دقایق

            دلتنگ و عاشق، منتظر من و توست!

            خدا همینجاست….خدا همینجاست…

            اون خوند و من نوشتم هر کجاشو رسیدم نوشتم!مررررررسی فرشته زمینی! مررررررسی که واسطه عشق بازی من و خداوند شدی! مرررررسی که پیام بر خداوند شدی! بر دستانت پر مهرت بوسه میزنم که کلام خداوند و برام جاری کردند.مررررررسی که هستی. یا حق

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
          • -
            حسین امیری گفته:
            مدت عضویت: 1438 روز

            به نام خدا

            سلام به سعیده توحیدی

            سپاسگزارم به خاطر عشقی که از رب دریافت میکنید و با ما تقسیم میکنید امروز آهنگ یارب از حمیدهیرادروگوش میدادم یاد شما افتادم گفتم براتون بنویسم امیدوارم که همیشه در آعوش خداوند باشید خیلی از کامنت های شما لدت میبرم وقلبم لبریز از عشق خداوند میشه اما اصدا نمی تونم اون حس و حال رو توضیح بدم خیلیم سعی کردم که کامنت بزارم اما نمیتونم فقط می خونم و لذت میبرم یه حسی تو کامنتهای شما هست که موقع خوندن حس میکنم خدا کنارم نشسته و باهم داریم پیام شما رو می خونیم منم کارگر هستم و اون وقتایی که شما از شیفت شب میگید اکثرا با شما هم شیفت بودم واون خستگی و در عین حال اون لدت کامنت خوندم و اون بیهوشی بعد از شب کاریو درک میکردم امیدوارم همیشه در بهترین زمان در بهترین مکان با بهترین بندگان رب مهربان باشید

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          زکیه لرستانی گفته:
          مدت عضویت: 1777 روز

          سلام اسداله عزیز

          الان چن روز از نوشته شدن این کامنت و دریافت پیام الله برای تولد555روزت میگذره

          و من امشب هدایت شدم

          از صمیم قلبم بهت تبریک میگم برگزیده شدنت و

          چه حس فوق العاده نابی گرفتم از کامنتت

          چقد اشک ریختم باخوندنش و بغض کردم حس کردم پیامی برای منم هست ک الان دارم مبخونم

          و وجودم لرزید

          از عشق

          از محبت و رحمت خدا

          خدای عزیزم سپاسگزارتوام میلیاردها بار

          ازت هدایت میخوام ک تا اخر عمرم توابن مسیر الهی ثابت قدم باشم

          واز لحظه لحظه زندگیم لذت ببرم با حس حضورت

          الحمدلله رب العالمین

          همه ی حمدها همه ی ستایش ها مخصوص الله است ک رب تنها قدرت وتنها فرمانروای جهانیان است

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            اسداله زرگوشی گفته:
            مدت عضویت: 1318 روز

            سلام و درود زکیه عزیز

            انگار نعمت و برکتهای خداوند برایم در این صفحه تمامی ندارد و اگر پاسخ کامنت ها به اتمام نمی رسید مطمئن بودم باز هم در این صفحه کامنت میومد زیرا خداوند بی حساب به بندگانش می بخشد وقتی که تسلیمیمم، وقتی که اجابتش میکنیم.

            زکیه جان از این که به این صفحه هدایت شدید براتون خیلی خوشحالم. قطعآ این هدایت برایتون نشانه ها و حرفهایی داشته و هیچ اتفاقی، اتفاقی اتفاق نمی افتد.

            خوش آمدی عزیزم؛ اینجا میشه تو کامنت های بچه ها خدا رو بغل کرد…یا حق

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
            • -
              زکیه لرستانی گفته:
              مدت عضویت: 1777 روز

              سلام مجدد ب اسداله عزیز ومهربان

              درست تو لحظه ای ک کامنتت و دریافت کردم

              هم زمان عدد 7777و دیدم

              الهی صدهزار بار شکرت من زیاد ب رمز اعداد آشنایی ندارم ولی تو کامنت دوستان متوحه شدم تایید خداست

              و توقرآن هم منوجه شدم عدد معنوی هست

              درهر صورت خداا عزبزم تایید کرد حرفتو

              خدایااا شکرت شکرت شکرت

              الحمدلله رب العالمین

              حمد وسپاس تنها مخصوص الله رب جهانیان است

              مرررسی دوست عزیزم چقد منتظر این لحظه بودمممم الهییی بی نهایت سپاسگزارم ک منو هدایت کردی

              عاشقتممم خدا جونممم

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 3021 روز

      سلام اسداله عزیز

      مثل همیشه عالی و این نیروی درونی چه انرژی وفرکانسی به کامنتت دادکه از فرسنگها فاصله با تمام وجود این احساس ناب واین سپاسگزاریت را حس کردم

      درسته اسداله عزیز ماهر روز وهر روز باید سپاسگزار خدایی باشیم که مارا به این مسیر هدایت کرد وسپاسگزار استادی که باعشق ،وبا تمام وجود به ما می آموزه راه رسیدن به آرامش به خوشبختی واز همه مهمتر الله را

      از شما هم ممنونم میدونی الان یه باور مخرب را در جواب دادن به کامنت شما در خودم پیدا کردم فکر میکردم خیلی وقته ازش فاصله گرفتم ودر وجودم کم رنگ شده خواستم در ادامه کامنت از شما تشکر کنم که یادآور این نعمتها شدید برای من یه لحظه یه چیزی از درون بهم گفت تو هم میخواستی اینا رو تو کامنتت بنویسی چرا ننوشتی در مقابلش جواب آمد چون عجله داشتی کامنتت رو تموم کنی دوباره جواب آمد نه تو از صبح 4 بار فایل را گوش دادی دنبال تفسیرش رفتی پس عجله رو فراموش کن برو سراغ یه کد دیگه بعد گفت حس کمالگرایی بود که چون میخواستی عالی بنویسی ودنبال آن همین جور آمد چون دنبال تایید وجلب توجه بودی چون اعتماد به نفست کم شده چون هنوز هم احساس لیاقت وارزشمندی نداری فکر کنم نیاز به یه شخم زدن اساسی داره ذهن این فهیمه

      صمیمانه سپاسگزار وجودت اسداله عزیز

      ازت ممنونم که هستی ونوشتی والهامی شدی برای من فهیمه که هنوز جای کار زیاد دارم

      در پناه حق شاد وسلامت وثروتمند وسعادتمند باشید در دنیا وآخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1318 روز

        سلام و درود فهیمه جان

        امیدوارم زیر سایه عنایت و الطاف الهی همواره برقرار و شاداب باشید.

        خداوند را سپاسگزارم بابت حضور افرادی مانند شما در زندگیم که سبب شده این روزها،هر روز در سایت پیام داشته باشم و کامنت بنویسم و بیشتر تمرکزم بر نکات مثبت زندگیم باشد.

        قبل از اینکه به کمالگرایی که پاشنه آشیل هممونه اشاره کنم می خواهم بهتون بگم همواره آگاهانه خودتون رو تحسین کنید! همواره خودتون رو بغل کنید! همواره عاشق خودتون باشید و زیبائی هاتونو ببینید و بولد کنید! هر وقت جلوی آئینه رفتید تصور کنید با یه فهیمه دیگه روبروئید که باید تعریفش کنید با جزئیات کامل! چرااا؟؟

        زیرا همه ما در ذهنمان شیطانی همراه خودمان داریم که از هر لحظه و موقعیتی برای تخریب ما بهره می گیره و دائمآ سبب خود سرزنشی و تحقیرمان میشه. برای همینه که دچار کمبود عزت نفس شده ایم و از مقام خلیفه الله خودمان را پائین کشیده ایم و احساس لیاقت و ارزشمندی نمی کنیم.

        فهیمه عزیز همواره اینو به خودت یاد آوری کن:همین که هدایت شدی به این سایت الهی؛ یعنی از نظرکردگان خداوندی. و چه احساسی از این بالاتر و چه ارزشمندی ای از این بالاتر که مقبول خداوندی!!!

        هر چقدر که بیشتر یاد می گیریم و روی خودمان کار می کنیم متوجه می شویم که خیلی پاشنه آشیل داریم و دلیل این که تجلی خداوند بر روی زمین نیستیم وجود همین پاشنه آشیل هاست که باید روشون دائمآ کار کنیم تا بهبود ببخشیم ظرف وجودمان را. اما خبر خوب اینه که زندگی مسیره نه مسابقه و دیر و زود در مسیر معنا نداره! هر چقدر ما بتونیم امروزمان را بهتر کنیم؛ بیشتر از ادامه مسیر لذت میبریم.

        برای همین به خودم میگم که نگران فردا نباش! خدای امروزم، خدای فردامم هست! از امروزت نهایت لذتو ببر و این حال خوب رو با عزیزانت هم شریک شو تا این احساس خوب دائمآ بیشتر و بیشتر شود.

        این انرژی و احساس خوبی رو که از کامنتت دریافت کردم رو به خودتون بر می گردونم، امیدوارم هنگام دریافتش این احساس خوب صد برابر شده باشد.

        برایتان در این مسیر زیبا شادی در دل و لبخند بر لب آرزو میکنم.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1952 روز

          سلام مجدد به آقا اسدالله عزیز.

          برادرِ نازنینم، هر چی دیشب دسترسی ام به فرکانسِ کامنت های شما بسته بود، امروز دسترسی ام باز شده.

          متوجه شدم انرژیِ کامنت های شما بالا بوده و هست.

          من تو اون فرکانس نبودم، برای همین دریافتش هم نکردم.

          اما امروز خداوند بخشی از روزیِ غیرِ حساب منو درون کامنت های شما گذاشته تا بردارم و بخونم و حسابی لذت ببرم…

          اول بگم که خوشحالم اون روز که یادم نمیاد کی بوده، ایمیلم رو فعال کردم روی کامنت های شما.

          همونطور که ایمیلم رو فعال کردم روی کامنت های سعیده جانِ شهریاری، حمید اقایِ امیری، سید علی جانِ خوشدل، زهرا جانِ نظام الدینی، فاطمه جان، رضوان جانِ یوسفی، عاطفه جان، یاسمن جانِ زمانی …

          و امیدوارم داخل مدارِ عالیِ سایر دوستانِ عزیز دیگه ام هم قرار بگیرم و مستفیض شم از کامنت های خوبشون.

          حتما که میشه، فقط باید وقتش بشه و هم مدار شیم…

          قبلا که اصلا درکی نسبت به مدار، فرکانس، دسترسی باز یا بسته نداشتم فکر میکردم چیه مگه؟ الان حوصله ی خوندن این کامنت رو ندارم، خب نمیخونمش، بعضیا رو هم میخونم…

          مخصوصا در مورد خودم و تجربه ام روی کامنت های شما، تفاوت دیشب و امروزم، دسترسی ام به کامنت های شما و حسم نسبت به خوندن کامنت هاتون این نکته رو خوب برام جا انداخت که وقتی تو مداری هستی دسترسی داری به اون چیز، وقتی تو اون مدار نیستی دسترسی ات قطعه…

          تلاشِ تو، اصرار تو هیچ فایده ای نداره، باید دسترسی ات باز شه، وگرنه حتی اگه به زور یا بی حوصله حتی بخونی اون کامنت رو یا بشنوی یا کاری رو انجام بدی هیچ تاثیر مثبت و حس خوب کنی روی تو نخواهد داشت…

          این از این.

          مرسی از این آگاهی که به خودم رسوندی با زبان خودم خدا جونم.

          اینو با یه مثال که برای خودم پیش اومده و باعث درک بهترم میشه توضیح میدم…

          من قبلا نگرانی و ترس داشتم از تنهایی پیاده روی رفتن مخصوصا شب یا صبحِ زود…

          در حالت کلی، از تنهایی بیرون رفتن هم نگرانی داشتم…

          به خاطرِ امنیتم، اینکه کسی چیزی بگه یا رفتاری کنه که من بترسم یا احساس خطر کنم روی امنیتم…

          مخصوصا این ترس رو از ناحیه آقایون داشتم…

          خب به دلایل باورهای مخرب مذهبی که داشتم آقایون رو گاهاً یا اکثراً لولو میدیدم، الان که مینویسم خودم خنده ام میگیره ولی خیلی باعث استرس و نگرانی میشد برام…

          که اونا یا متلک میندازن

          یا تیکه میندازن

          یا رفتار و حرکات ناشایست دارن نسبت به خانم ها

          یا مرض دارن و نیت سوء دارن نسبت به خانم ها

          یعنی هر چی باور منفی و رعب آور هست نسبت به عملکرد و رفتار آقایون، از پسرهای جوان گرفته تا آقایون سن دار داشتم تو کیسه ی باورهای معیوبم و اینا نمیذاشت با آزادی، رهایی، شادابی بیرون از خونه حرکت کنم اونم به تنهایی…

          تا اینکه به واسطه آگاهی های استاد و سایت این سمانه تغییر کرد باورهاش خیلی نرم نرم و آهسته آهسته‌، به طوریکه خودمم نمیدونم چطوری، یا از کِی، اما شدم سمانه ای که رفت تو مدارِ امنیت…

          اصلا همین اسمِ مدار امنیت رو که تو دلم میگم یا حرف میزنم یا مینویسم ازش دلم قنج میره براش از بس که انرژی و فرکانسش بالا و مثبت و امید بخشه…

          امنیت در برابرِ همه چیز…

          امنیت تو پیاده روی

          یه طوری شده که تجربه کردم این مدت پیاده روی به تنهایی در ساعت مختلف رو:

          ساعت 5:30 صبح و بعدش

          ساعت 8 شب بیرون از مجتمع مون

          ساعت 9 و خرده ای داخل مجتمع مون

          البته که با طی کردن روند تکاملی، خرد خرد، و همون باعث شد آماده بشم و هی شجاعتم بالاتر بره و تجربه کنم…

          مثلا صبح ها که میرفتم یا میرم گاهاً مسیر خلوته، هیچکس نیست…

          اگه سمانه قبلی بود می‌ترسید یه ساعت هایی تو خلوتی بره…

          اما من هر روز پیاده روی عالی و امن رو از خدا میخوام…

          امن و عالی هم میشه همیشه.

          اگه خیابونی کوچه ای خلوت باشه، یه آقا باشه اونجا، نمی‌ترسم با خیال راحت رد میشم از همونجا، حتی مسیرم رو عوض نمیکنم (تنها در صورتی مسیرم رو عوض میکنم که بهم گفته بشه توسط خدا)، چون میدونم و همون لحظه میگم من تو مدار امنیتم…

          تازه اگه نیم درصد کسی باشه که بخواد آزار هم برسونه چون در مدار من نیست، خودشم بخواد نمیتونه به من آسیبی بزنه، چون دسترسی اش قطعه…

          و این انرژی و قدرت کل جهان رو به من میده

          چه میکنن این باورهای خوب با آدم

          امید و قدرت فوق العاده ای بهم میدن

          الان یه نجوا بیخ گوشم گفت تو که انقدر قشنگ از مدار امنیت میگی و مینویسی پس چطور تو مدارهای دیگه انقدر قوی نیستی و باورشون نکردی؟؟؟

          ضمن ادب و احترام عرض میکنم خدمت نجوای محترم: که برو بچه

          برو بذار باد بیاد

          اومدی تلاش و نتیجه ی منو کوچک کنی؟

          اومدی با تله ی کمال گرایی منو گیر بندازی؟

          برو بچه

          بذار باد بیاد…

          همونطور که کم کم تو مدار امنیت، تو مدار ارامش، تو مدار هدایت، تو مدار رابطه خوب، تو مدار اعتماد و باور به خدا و عشق به خدا وارد شدم و دارم جلو میرم و خوشحالم، تو تک تک مدارها هم وارد میشم و جلو میرم و لذت میبرم و خلق میکنم برای خودم هر چی که میخوام رو…

          الان وقت ویز ویز کردن نمیدم بهت بغل گوشم…

          خدا حواسش به من هست و هدایتم میکنه.

          برو دم کوچه و خونه ی خودتون بازی کن، اینورااا هم پیدات نشه بچه پررو…

          همین نجوا، باعث شد یادم بیاد اتفاقا تو مدار ثروت با همه ی سفت و سختیِ باورهای بِتُنی ام هم، وارد شدم، به عبارتی از اقیانوس ثروت نرم نرم تونستم نوک انگشت هامو تَر کنم…

          با مثال آوردن برای باور فراوانی و مرورش، با توجه به مبحثِ روزی حساب و غیر حساب خدا تا الان …

          قبلا فکر میکردم ثروت یعنی پول توی کارت، پول نقد…

          الان دیگه نه، هر لحظه ثروتمندم، برای بدن سالم خودم و عزیزانم

          همسر و خانواده های خوبمون

          روزی و برکت توی خونه و یخچال و …

          طلاهایی که دارم

          حال خوبم

          ارتباطم با خدا

          ارتباطم با آدم‌ها

          آرامشم

          صبرم

          امنیتم

          غذایی که میخوریم

          پیاده روی

          هوای خوب

          خونه ی خودمون

          محیطِ خونه مون که عین بهشته

          صدای پرنده ها هر روز

          دوستی و عشق و عاشقیم با حیوانات مخصوصا سگ ها چون قبلا میترسیدم، دور میشدم ازشون

          آگاهی ها در زندگیم

          مسیر بهبود

          آزادی

          عدم وابستگی

          استقلال

          شادی

          رهایی

          تجربه کردن

          مطالعه و نوشتن کامنت

          استاد، مریم جون، دوستان عزیزم در سایت و خودِ سایت

          باورهای اعتقادی ام

          توجهم به زیبایی ها، تحسین، تشکرها

          توجهم به اصل و فرع

          یه عالمه چیزی که خریدم این مدت و …

          اینا اگه ثروت نیست پس چیه؟

          چند تا آگاهی الان اومد تا جایی که بتونم مینویسمشون:

          سمانه جان، وقتی میخوای روی چیزی کار کنی، منتظر یه مراسم یا آداب خاص نباش برای انجامش، برای تمرینش…

          میخوای سپاس گزاری کنی، منتطر نوشتن نباش همیشه چون روشِ غالبِ تو هست.

          همونجا تو دلت با زبونت بابت اون نعمت، اون زیبایی تشکر کن.

          وقتی قراره رو پاشنه آشیل هات (شتاب- ترس از قصاوت مردم) کار کنی، ببین همون لحظه چه تمرینی دَمِ دستته همونو انجام بده منتطر یه کِیسِ بزرگ یا خاص نباش…

          کار کردن روی خود یعنی همین

          به همین سادگی

          به همین خوشمزگی…

          رفتم ظرف بشورم، دیدم کمی شتاب دارم، این شد که این الهام و ایده اومد که بله از همین الان، همین لحظه ی کنونی ببین چی پاشنه اشیلته، همونو بهبود بده، خب سرعتم اومد پایین حین شستن ..

          همین، این شد یه بهبود…

          بهبود، بهبود جمع گردد

          وانگهی دریای بهبود شود :)

          اینه اثباتِ باورِ جذابِ خدایا منو آسان کن بر آسانی ها

          برای من سخت میشه که نمیتونم انجامش بدم

          ساده اش کنم تو ذهنم، باعث میشه انجامش بدم.

          یه ایده ی باحال دیگه:

          لطفا فقط واسه الان هدایت بگیر، واسه الانِ امروز، این لحظه زندگی کن، واسه چند ساعت بعد هم زندگی نکن فکر نکن. فقط الان، اینطوری هم لذت میبری، هم جلو جلو فکرت درگیر آینده نمیشه.

          خدایا شکرت

          حالا که صبح زود، وسط صبح، ظهر، بعد از ظهر، عصر، حتی شب پیاده روی رو تجربه کردم و میکنم متوجه این نعمتِ آزادی، تنهایی، امنیت، شادی میشم و سپاس گزار خدا جانم هستم.

          این از بهبودهامه که خدا رو خیلی شکر میکنم، از خودمم خیلی تشکر میکنم و تحسین میکنم خودمو برای بهبود باورهام که روی عملم نتیجه شون رو نشون دادن.

          در ظاهر که من همون سمانه ام

          با همون سر و شکل و فیزیک و ظاهر

          چی شده پس الان راحت و رها و شاد دارم زندگی میکنم؟

          باور

          باور

          باور

          استاد جان گُل گفتی همه چی باوره.

          خب همه چیز باوره دیگه.

          دختر خوب گاردتو بیار پایین، بذار که راحت و شاد زندگی کنی.

          اومدم شما رو تحسین کنم آقا اسدالله، روزیِ خودم شد کامنت بنویسم و خودمو تحلیل کنم.

          خوشحالم و سپاس گزار.

          ممنونم ازتون که دوباره امروز دست خدا شدین.

          آفرین بهت سمانه جانم.

          خب حالا بریم سراغ متن شما که توجهمو جلب کرد و روزیِ غیر حسابِ منه:

          قبل از اینکه به کمالگرایی که پاشنه آشیل هممونه اشاره کنم می خواهم بهتون بگم همواره آگاهانه خودتون رو تحسین کنید! همواره خودتون رو بغل کنید! همواره عاشق خودتون باشید و زیبائی هاتونو ببینید و بولد کنید! هر وقت جلوی آئینه رفتید تصور کنید با یه فهیمه دیگه روبروئید که باید تعریفش کنید با جزئیات کامل! چرااا؟؟

          زیرا همه ما در ذهنمان شیطانی همراه خودمان داریم که از هر لحظه و موقعیتی برای تخریب ما بهره می گیره و دائمآ سبب خود سرزنشی و تحقیرمان میشه. برای همینه که دچار کمبود عزت نفس شده ایم و از مقام خلیفه الله خودمان را پائین کشیده ایم و احساس لیاقت و ارزشمندی نمی کنیم.

          هر چقدر که بیشتر یاد می گیریم و روی خودمان کار می کنیم متوجه می شویم که خیلی پاشنه آشیل داریم و دلیل این که تجلی خداوند بر روی زمین نیستیم وجود همین پاشنه آشیل هاست که باید روشون دائمآ کار کنیم تا بهبود ببخشیم ظرف وجودمان را. اما خبر خوب اینه که زندگی مسیره نه مسابقه و دیر و زود در مسیر معنا نداره! هر چقدر ما بتونیم امروزمان را بهتر کنیم؛ بیشتر از ادامه مسیر لذت میبریم.

          برای همین به خودم میگم که نگران فردا نباش! خدای امروزم، خدای فردامم هست! از امروزت نهایت لذتو ببر و این حال خوب رو با عزیزانت هم شریک شو تا این احساس خوب دائمآ بیشتر و بیشتر شود.

          ممنونم ازتون که این عبارات امیدبخش رو نوشتین.

          راستی تو کامنت قبلی نوشته بودم یکی از بچه ها نوشته وقتی ارتباطمون با خودمون خوب باشه انگار که ارتباطمون با خدا رو خوب کردیم، یادم نمیومد این نقل قول خوب از کدوم یک از بچه ها بود.

          رفتم دیدم از خودِ شما بود و برگرفته از کامنتِ شما.

          مجددا تشکر میکنم ازتون.

          تحسینتون میکنم که خوب کار میکنین روی خودتون.

          در کنار خانواده ی عزیزتون لحظه های نابی رو تجربه کنین برادر عزیزم.

          یه هدیه ی خیلی خیلی ویژه گرفتم از خدا امروز:

          دیروز تو کوچه پس کوچه هایی که هدایتی برد منو خدا تو پیاده روی، تو مسیر رسیدم به یه قسمتی که مثل راهرو درستش کرده بودن با پارچه مشکی و سبز و پرچم هایی با نام امام حسین ع برای عزاداری و هیئت طور بود، به حالت یه نیم دایره ولی سقف نداشت، منم حس خوبی گرفتم از داخلش پیاده روی کردم، باز بود ابتدا و انتهاش. انرژیش عالی بود، رد شدم لذت بردم، کیف کردم.

          امروز اخرای پیاده روی یاد اون محیط افتادم گفتم خدا من دلم میخواد دوباره برم اونجا، از اون دالان انرژی مثبت رد شدم، هدایتم کن، مسیرم طوری چید که منو رسوند اونجا…

          اصلا یادم نمیومد کجا بود که با ذهنم برم.

          قلبم منو برد…

          یهو از آخرین کوچه پیچیدم و این هیئت کوچولوی انرژی مثبت رو دیدم چشم هام باز شدن، لبخند زدم، دستم رفت روی قلبم، گفتم مخلصتم خدا…

          چقدر باحالی آخه تو

          فاصله ی بین ارسال درخواست تا اجابت، زیر 5 دقیقه بود..‌

          مرسی خدا

          تو همه چیز هستی برای من

          عاشقتم.

          خدایا سپاس گزارتم برای آگاهی های نابی که امروز بهم دادی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        فرزانه ارزشمند گفته:
        مدت عضویت: 777 روز

        سلام فهمیده نازنین دوست خوبم،

        از خداوند سپاسگزارم که منو به کامنت شما هدایت کرد و متوجه شدم بله گاهی هدف از کامنت نوشتن نوعی گرفتن تأیید هست ، از این زاویه نگاه نکردم به این موضوع که وقتی کامنت می‌نویسم برام مهمه که امتیاز خوبی بگیره یا مورد توجه قرار بگیره…

        و اگه این گیر رو‌دارم بخاطر عدم احساس لیاقت هست..

        بخاطر اینه گاهی ما نمی‌نویسیم که خودمونو بشناسیم..بلکه تلاش می‌کنیم که خوب بنویسیم و دنبال کلمات قلبمه سلمبه هستیم.

        خیلی خیلی دیدگاهی که گذشتین ارزشمند بود

        دوست خوبم سپاسگزارم که نوشتین و از خداوند متشکرم که منو به کامنت شما هدایت کرد….

        در پناه خداوند شاد و سلامت و ثروتمند باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      عارفه گفته:
      مدت عضویت: 1254 روز

      سلام اسداله عزیز

      امان از قلم و نوشتن که وقتی ذهن تراوش میکنی نمیشه جلوش را گرفت

      و خداراشکر که تسلیم این ندای الهی بودی و نوشتی و احساس خوبت را با ما به اشتراک گذاشتی و بدون همبن که دارم کامنت مینویسم دارم اون غزل زیباراهم که باهامون به اشتراک گذاشتی را گوش میدم

      و چقدر حرفت زیبا بود که اومدن تو این سایت چه باری ز رو دوش ما برداشت

      احساس گناه که با خودمون یدک می‌کشیدیم

      احساس بی لیاقتی

      احساس بی عزتی

      احساس اینکه من توانایی هیچ کاری ندارم

      احساس اینکه خب همینه که هست

      احساس دنبال تایید بقیه بودن

      احساس نکته بقیه ترکم کنند و تنها بشم

      بار حرف مردم حالا چی میگند

      وای خدای من تازه دارم فکر میکنم چه بارهایی را تو این گاری در به داغون داشتم بار میکشیدم و متاسفانه انسان فراموش کاره

      مرسی رفیق خوبم که این حرفت باعث شد یادم بیفته که چی بود و چی شد پس بدونم چی منتظرم و نا امیدی به خودم راه ندم

      خدایا سپاسگزارم

      بهترین هارا برات آرزو دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1318 روز

        سلام و درود عارفه عزیز

        یکی از موهبت ها و عنایت هایی که خداوند بهم داشته و نتیجه استفاده از آموزه های استاد گرانقدرمان است همین نداشتن مقاومت و تسلیم نداها و احساساتی است که خداوند بهم الهام می کند. و هر بار که بیشتر تسلیم بوده ام و کمتر مقاومت داشته ام هدایتها را بهتر متوجه شده ام.

        عارفه عزیز در جواب کامنت فهیمه عزیز هم نوشتم که بودن در این سایت خودش نتیجه است! خودش عنایت و نظر خداوند است به بندگان خاصش!هممون نیاز داریم بارها و بارها خودمان را تحسین کنیم چه اندام ظاهریمان و چه ویژگی های درونیمان را.

        عارفه جان هر شب که با اعضای خانوادم بازی نکات + رو قبل خواب انجام میدیم، یاد شما میفتم و کلی تحسینتون میکنم.میدونم که میدونی چقدر این بازی حتی روابط من و دختر و همسرمو تغییر داده! کلی سر به سر هم میذاریم؛ کلی میخندیم؛ کلی دوباره اتفاقات روزانمون رو مرور میکنیم و اگه بابت کاری نتونستم از همسرم یا دخترم تشکر کنم؛ این فرصتو دارم که بنویسم و شب بخونم و ازش تشکر کنم.و در حالی سرمون رو روی بالشت میگذاریم و میخوابیم که کلی احساس خوب پیدا کردیم؛ کلی شکر گزاری کردیم. و با رضایت از زندگی و لبخندی بر لب به خواب میریم. راستی خودمم یک قسمت به بازی اضافه کردم که هر کدوم باید سه چیز که امروز بابتش شکرگزاریم رو هم بنویسیم و بخونیم که باز سبب میشه تمرکز بر داشته ها و نعمت هایمان باشه.

        در این مدتی که این بازی رو داریم انجام میدیم گاهی با خودم میگفتم عارفه چقدر قانون رو قشنگ درک کرده که تونسته این بازی رو ابداع کنه و واقعیتش هم همینست.

        میخوام بگم عارفه بیشتر توانائی هاتو باور کن؛ بیشتر به خودت افتخار کن؛ تو زندگی خیلی ها رو که خودم نمونه اش ام تغییر دادی!

        خدا رو شاکر و سپاسگزارم که برایم کامنت نوشتید تا فرصت این رو پیدا کنم که باز هم سپاسگزار باشم و قدردانت.

        برایت در این مسیر زیبا سلامتی و سعادت و ثروت آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1952 روز

          سلام آقا اسدالله عزیز.

          من حس میکنم دقیقا به سمت کامنت هایی هدایت میشم که اون باوری رو که تازه بهش رسیدم، و میخوام آغازش کنم رو تایید میکنه.

          وقتی درست هستن، تایید میشن بارها و بارها تو چیزهایی که به گوشم میخورن، میخونم و ‌…

          به زبان نشانه هایی که میبینم تاییدیه شون میاد از رئیس جان.

          حالا روش اینکه فهمید درسته یا نه از درونِ خودم هم اینه که حسم نسبت بهشون چیه؟

          ترس، اضطراب، ناراحتی، خشم

          یا

          آرامش، امید، شادی، اشتیاق، نشاط، انگیزه.

          از استاد یاد گرفتم هر باوری که احساسِ امید بده، باور درستیه و باید ادامه اش داد و بالعکس باوری که احساسِ ناامیدی بده غلطه و باید ترکش کرد.

          به دلیلِ واضح

          امید، از سمتِ خداست.

          و یاس، از سمتِ شیطان هست.

          امید باعث خوب شدن حس و حال آدم میشه که در ادامه اتفاقات خوب میان.

          یاس باعث بد شدن حس و حال آدم میشه که در ادامه اتفاقات بد میان.

          اگه بخوام عملی همین متن رو توضیح بدم:

          دقیقا بوده مواردی که یه موضوع کوچک در ابتدا، باعث ناراحتی یا خشمم شده، بعد کنترل ذهن نداشتم، یعنی اصلا نمیدونستم چی هست و چیکار میکنه، و هر چی جلوتر رفته نجواها قوی تر شدن و خودشون رو چسبوندن به ناراحتی های دیگه ی پنهانِ من که متعلق به گذشته بوده و اونا رو هم بیدار کردن و خلاصه یه آشِ درهم و شلوغی از ناراحتی و تمامِ احساس های بد واسم خلق شده…

          چرا؟

          چون اون لحظه ی اول یا هر وقتی که متوجه بشم، یه کنترل ذهن به موقع میتونه به شدت روند اتفاقات رو عوض کنه…

          مثالِ داغ و تازه اش:

          کاری رو انجام دادم به نوعی از سَرِ تکلیف برای یکی از عزیزترین های زندگیم.

          اما پشت پرده خودم متوجه بودم به دلیل رفع تکلیف بود درصد زیادیش، همینطور اینکه در منظر دیگران آدمی دیده شم که اونکار رو کرده و بی تفاوت نبوده…

          اما حس و قلبم خیلی درصد ضعیفی حضور داشت…

          نتیجه معلومه، گفتگوی از سر رفع تکلیف چطوری میشه؟

          بی روح

          بی لذت قلبی

          مکالمه بی لذت، برخلاف مواقعی که قلبی بوده و سرشار از لذت بوده.

          تازه مسیر گفتگو به مواردی که من تمایلی به گفتگو در موردشون ندارم در مورد خودم هم رفت و البته کات شد و تمام.

          بعد دچار نجوا شدم…

          خب چرا زنگ زدی، نمیزدی…

          بعد آگاه شدم، خب سمانه الان که حس ات بد شده چرا؟

          چی شده؟

          چی باعث حس بد شده در تو؟

          گفتم چون:

          1- با حس خوب همیشگی نبود و از سر رفع تکلیف بود.

          2- متوجه شدم من هنوز روی مورد X مقاومت و گارد دارم، هر سوالی نسبت بهش حساسم میکنه.

          چرا؟

          چون خودم نپدیرفتمش.

          خودم رو با اون مورد x و رفتار خودم و افکار خودم نپذیرفتم.

          چرا چون حس میکنم اون باعث دوست داشتنی نبودن من میشه، و اون وجهه ی قوی و گوگولیِ من خدشه دار میشه در منظر نگاه بیرون، بی ارزش میبینم خودمو ….

          وای وای، بَه بَه، که همین الان که دارم مینویسم اینجا مچ خودمو گرفتم…

          سمانه جان، تو در موقعیت فعلی، با توجه به تصمیم و انتخاب خودت در زندگی، نسبت به مسئله x، در این وضعیتی.

          هر چی هست متعلق به تو و انتخابیه.

          هر چی که هست

          خوب یا بد.

          درست یا غلط…

          بپدیرش، تا بتونی بار رو از روش برداری.

          اینطوری دیگه حساس نمیشی روش اگه چیزی بپرسن یا بشنوی ازش…

          همین الان یهو متوجه شدم یه کِیسِ B هم هست که حساسم روش و باید همین فرمول رو روش اجرا کنم تا بارش زمین گذاشته بشه…

          دقیقا دو الگوی تکرار شونده در مورد من:

          سختمه ولی مینویسم که اولین اقدام رو در جهت گذاشتنِ بارشون به زمین انجام بدم:

          1- شغل

          2- فرزند

          اینا هنوز برام تولیدِ حساسیت میکنن، گاهی بیشتر، گاهی کمتر…

          بسته به حالم و صلح درونی ام، شدت حساسیتم کم و زیاد میشه…

          یه چیز مهم:

          دلیل ریشه ای این دو تا ترس من از قضاوت مردمه

          که چطوری نگاه میکنن بهم…

          خودم، خودمو سرزنش میکنم، انتقاد میکنم، خودمو نمی‌پذیرم و دوست ندارم که از بیرون شاهد این آسیب پذیری ام میشم…

          چطور وقتی خودم حالم با خودم خوبه، مثلِ کوتاهی مو، یا لاک زدن، یا …. حرف دیگران هیچ تاثیری روم نمیذاره و زندگیمو میکنم.

          اونوقت سر این دو مورد و البته موارد دیگه، بهم بر میخوره، ناراحت میشم، گاهی خشمگین میشم از آدما که آخه به تو چه؟

          تو چیکار به زندگی من داری اخه؟

          چیکار به تصمیمات و انتخاب های من داری؟

          هر وقت خودم مطمئن بودم به تصمیماتم، انتخاب هام، دلم قرص بوده، خودم به خودم شک نکردم و دربست خودمو پذیرفتم با اون فکر و تصمیم، عین موتور توربو و جت رفتم جلو ، پشیزی هم حرف دیگران نه ناراحتم کرده نه از مسیر منحرفم کرده…

          اما وقتی خودم شل بودم، دو به شک بودم، نامهربون بودم با خودم، صلحم کم بوده با خودم، آفت ها، آسیب‌ها آشکار شدن…

          اونم نه به دلیل بد ذاتی، نامهربونی، بدجنسی آدم‌ها…

          فقط به دلیل افکار خودم که در رو باز گذاشتن برای ورود آسیب به خودم…

          همون آدم‌ها گاهی تحسین ها و محبتی رو روانه کردن به سمتم که عاشقشونم…

          پس مشکل اونا نیستن

          منم

          منم و افکار غالبم…

          چه میکنه این درس های استاد که کم کم بِتُنِ باورهای منو داره سوراخ میکنه و کورسویی از نور آشکار میشه ازشون.

          الهی شکرت.

          آقا اسدالله عزیز، اومدم تحسینتون کنم برای این جمله ای که پایین مینویسم براتون، نگو هدایت شدم اینجا و شما دست شدین که من با خودم بهتر روبه رو شم…

          این جمله ی طلایی شما که منم بهش رسیدم:

          هر بار که بیشتر تسلیم بوده ام و کمتر مقاومت داشته ام هدایتها را بهتر متوجه شده ام.

          حالا میخوام شجاع تر شم:

          مورد 3 از دوتای قبلی بیشتر سختمه که بنویسم اما شجاعت میکنم و مینویسم ازش…

          چون این منم.

          سمانه ی بدون نقاب

          نمیخوام در حق خودم و ارزشمندی ام و عزت نفسم خیانت کنم…

          یه نقابِ همه چی خوبه

          من چقدر خوشبختم بزنم در این یه موردِ خاص…

          وگرنه به صورت معدلی حس و روحیه و همه چیز زندگیم در وضعیت کنونی خیلی هم خوبه و خوشحالم و خوشبختم و سلامتم از ابعاد گوناگون…

          خیلی خیلی اوضاع کلی ام خوبه.

          خیلی خیلی

          سپاس گزار خدا هستم شدید، به اندازه ی بی اندازه.

          و اما مورد 3- الگوی تکرار شونده ی سبکِ تغذیه و وزن

          دیشب در حقیقت دیگه خسته و کلافه شدم از خودم…

          دیشب خودمو از دست خودم، سپردم به الله…

          گفتم من نمیدونم دیگه، خودت میدونی با سمانه…

          من خسته شدم…

          خسته ام از عدم تطبیقِ قلب و ذهن و جسمم…

          خودت درستش کن.

          خودت آرومش کن.

          من بلد نیستم…

          شاخِ غرورِ کاذبِ انسانیِ سمانه دیشب شکسته شد…

          تازه فهمیدم من هیچی نیستم.

          چقدر عجله دارم…

          موفقیت های قبلی ام هم من، سمانه، نبودم…

          خدا، پشتم بود، هوامو داشت، که انقدر راحت عینِ کره با قانون سلامتی هم سلامت جسمانی ام بهتر شد، هم انرژیم بالا رفت، هم وزنم ساده کاهش پیدا کرد…

          الان اما اعتراف میکنم از مدار دور شدم…

          احتمالا شتاب کار منو از یه جایی به بعد خراب کرد…

          اینارو با یاس نمینویسم…

          اتفاقا الان حالم خیلی خوبه، تا دیشب یه سمانه بودم، امروز صبح که بیدار شدم تا الان حس و حالم عوض شده.

          چون صبح با این فکر آغاز شد که سمانه غلاف کن شمشیر منم منم رو…

          سکوت

          صبر

          تسلیم خدا باش

          بذار اون بگه

          اون بلده

          ول کن بابا، هر روز تو با ذهنت میگی باشه دارم لذت میبرم از خوراکی ها و خودم و صلحم و …

          ول کن، هر روز تو با ذهنت میخوای به نتیجه برسی که چی گوش بدی، روی چی کار کنی؟ روی محصول عزت نفس، توحید، کشف قوانین، یا فایلهای هدیه ی ارزشمند…

          مثلا میگم هدایت بگه…

          بعد تا یه نشونه میاد، صبر ندارم، میگم این…

          یه کامنت میخونم، میگم این…

          بعد گیج تر میشم که پس کدوم؟؟؟

          دلیلش خطا در نشانه ها یا هدایت‌های خدا نیست.

          ذهن من ورود میکنه

          نتیجه گیری میکنه

          و اون تصمیم میگیره…

          وگرنه در پروسه ی هدایت، ذهن من آفه، خود به خود میرم به سمت درست برای خودم…

          خود به خود ترجمه اش میشه= قلبم

          آخ جون اینم الان کشف کردم…

          یعنی وقتی تو مسیر دستم تو دست خداست هم، ذهنم کارشکنی های خودشو داره که نذاره من از هدایت بهترین استفاده رو ببرم …

          حالا راه درمانش چیه سمانه جان؟

          سکوت، صبر، تسلیم خدا بودن…

          لطف کن نذار ذهنت بگه چیکار کنی چیکار نکنی، چون با مخ میری تو دیوار…

          سکوت کن

          بسپر به خدا

          خودش پاسخ میده

          صبر کن

          شاید همون لحظه پاسخ نیاد، که اونم کاملا به فرکانسهای خالص خودم برمیگرده، هر چی خالصتر جواب زودتر میاد.

          اما جواب میاد همیشه از طرف خدا

          اونم بهترین جواب

          تو هدایت و نشونه ها، دنبالِ شکستن هسته ی اتم نباش.

          همونی که به قلبت میزنه بسه

          کافیه

          کوچولو هست؟

          خب باشه

          جواب در سادگی هست نه پیچیدگی…

          دنبال یه کیلومتر دلیل و حکمت و … نباش.

          همون اولین جرقه ی هدایت که بزنه به قلبت همونه فقط، نه بیشتر نه کمتر…

          آخه الان مچ خودمو گرفتم…

          من روی هدایت هم بار میذارم، انگار که باید اون هدایت جواب شونصدتا سوال ذهنی یا چالش منو با هم بده…

          نه بابا، یه هدایت، یه نشونه، جواب فقط همون چیزی هست که اون لحظه بهش فکر کردی…

          مثل پروانه زرد خوشگلی که دیدم و معنی اش این بود که درست میشه

          سمانه جان لطف کن و ثانیه ای هدایت بگیر، رهاش کن، جوابش به وقتش میرسه دستت.

          خیلی جزئی سوالاتت و درخواست هاتو مطرح کن، تا جواب دقیق همون بهت گفته بشه، لطف کن ترکیبی مطرح کن، دونه دونه بگو چی میخوای، با جزئیاتی که برات مهمه تا بره تو سیستم و پاسخش ارسال شه…

          خدایا سپاس گزارتم از این کامنت

          پاسخ های متعددی به خودم دادی…

          باید بارها بخونمش تا خودم از زوایای متفاوت درکش کنم…

          این روزها، الحمدالله که یه جاهایی لذت میبردم، یه جاهایی قشنگ معلوم بود دارم خودمو گول میزنم…

          اما پس ذهن و قلبم در بدترین حالت روحی هم میدونستم خدا کمک میکنه، درست میشه، گفته میشه، فقط نمیدونستم کی…

          اما الان راحت شدم

          به من چه

          من بلد نیستم

          من آگاهی ندارم

          سپردم به خودش

          خیلی هم آرامش دارم الان

          بار رو زمین گذاشتم…

          خسته شدم از دست خودم که به خاطر ترس از قضاوت، یا ناتوان دیده شدن و ضعیف بودن، نگفتم این حسم رو اینجا…

          بله من سمانه صوفی مینویسم که الان با خودم از لحاظِ بدنی، جسمی، روانی، تغذیه ای در صلح نیستم…

          باور کمبود بهم حمله کرده، منم در رو باز گذاشتم براش…

          اینه که پرخوری دارم…

          بله

          بله

          بله

          من الان اینم

          اما مدتیه درخواست هدایت و کمک رو ارسال کردم به خدا

          من در برابر خدا ضعیفم

          اون قوی ام میکنه میفرسته تو بازیِ زندگی تا گل بزنم

          مطمئنم به خدا

          صبح تو پیاده روی بهم گفت:

          سمانه تو اندازه صبر (صبری که آرامش داره داخلش) و اعتمادت به خدا (باور و اعتماد به قدرتش در همه چیز)، دریافت خواهی کرد از نعمت های خدا…

          قانع شدم شدید

          دیدم کاملا درسته

          دریافت های عالی که داشتم کاملا برام آشکار هست که صبور بودم، اعتماد داشتم، لذت می‌بردم در مسیر، فکر سریع رسیدن یا به جواب رسیدن نبودم…

          برعکسش، هر وقت هول زدم، شتاب کردم، راصی و خوشحال و سپاس گزار نبودم، توجه کردم به کمبود، نتیجه جدید که هیچی قبلی‌ها رو هم نابود کردم…

          خدایا مرسی از زبون و نوشتار خودم باهام حرف میزنی…

          تو میدونی که من عاشق نوشتنم، از همون طریق باهام صحبت میکنی…

          قبلا تو دفترم دل نوشته هامو مینوشتم، گپ و گفت میزدیم، الان اومده اینجا…

          حالا از شیرینی های دیشب تا حالا بگم:

          صبح 7:35 بلند شدم با این فکر که من تسلیمم، هیچی هم نمیدونم و بلد نیستم، خودت سکان هدایت رو بگیر دستت و عمرا به منم نده…

          والا…

          اول ستاره قطبی نوشتم، تشکر نوشتم، خوابیدم کمی، بلند شدم رفتم پیاده روی:

          معجزه ی زندگیِ من

          صندوقچه ی جواهراتِ من

          گنجینه ی من

          و شروع گفت و گوها و الهامات عالی، درخواست سایه و خنکی همانا و 55 دقیقه پیاده روی با لذت و امنیت همانا…

          اومدم نعمت حمام، نوشتن و هدایت به کامنت آقا اسدالله عزیز همانا و موندنم تو سایت و نوشتن و نوشتن همانا…

          آقا اسدالله سپاس گزارم که دست خدا شدین.

          دیشب چند تا از کامنتهاتون رو خوندم، ایمیل رو فعال کردم روی کامنتهاتون…

          اما دیشب عجیب گارد داشتم و نمیخواستم بخونم کامنتهاتونو، چند تا خوندم، به مدار شما دسترسی آزاد نداشتم دیشب

          اما امروز

          با اشتیاق شروع کردم به خوندن

          کاملا حس کردم سمانه دیشب نیستم

          حس ام عالی شده بود امروز

          انگار تازه خط به خط کامنتهاتون رو بهتر میخوندم و حس میکردم و شیرین شده بود برام

          همون اول کامنت شما هم روزیِ من شد که بنویسم از خودم و درونم…

          دیشب خیلی تحسین کردم بچه هایی رو که شجاعت دارن و از الگوهاشون مینویسن، از اشتباهاتشون، یا خروج از مسیر و البته ورود مجددشون…

          تو دلم گفتم من هنوز شجاعتش ندارم از خودِ الانِ الانِ الانم بنویسم…

          سمانه ای که کامنتهای قبلیش اون مدلی بوده…

          خوشحالی بوده، ارتباط با خدا بوده، درسهای خوب بوده، تمرین‌های خوب بوده…

          چطوری بنویسم از ترس هام؟

          از ضعف هام…

          از تکرار اشتباهاتم؟؟؟

          بقیه چی فکر میکنن؟

          بقیه چی فکر میکنن؟

          وای وای، که باز پاشنه آشیلم (ترس از قضاوت دیگران) بالا اومد …

          اما امروز خدا پلن جدیدی برام چید…

          در بهترین زمان بندی

          من باور دارم به چیدمان و زمان بندی خدا…

          گفت الان وقتشه، بنویس

          از خودت، از ترس هات بنویس، این اولین پله ی رهایی هست…

          سمانه جان، این رد پای تو هست

          بذار یه نکته رو بهت الان بگم برای بعدا که میخونی لازمه بدونی که از کجا به کجا رسیدی…

          اگه خودت بودی این کامنت نوشته نمیشد.

          خدا، آماده ات کرد وقتی که بهش درخواست کمک دادی…

          به قول کامنت سید علی جان که دیشب خوندم، نوشته بود درخواست بدین، حتی لازم به تکرار خواسته هم نیست، خدا خودش اقدام میکنه…

          من به چشم دیدم از دیشب تا امروز، نتیجه ی حرف شما رو تو زندگیم…

          من فهمیدم هیچی نیستم، غرورم رفت کنار، خودمم متوجه نبودم غرور و منیت هست که نمیذاره برسم به خواسته ام، فهمیدم هیچی نیستم، سپردم به الله، خودش اقدام رو شروع کرده…

          مجدد ازت تشکر میکنم سید علی جان خوشدل که این آگاهی ناب رو دیشب تو کامنتت بهم هدیه دادی.

          سمانه جان، همونطوری که میخواستی شد…

          من میخوام خدا هدایتم کنه، آسون هم باشه برام چشم گفتن به هدایت خدا…

          انگار که دارم یه کلید لامپ رو میزنم.

          من اینطوری چشم میگم به هدایت‌های خدا و انجامشون میدم، برای همین آسونی عاشق هدایت شدم، چون بارها شده کاری رو خواستم انجام بدم خودم اما سختم بوده، همون کار رفته تو چرخه هدایت بهم گفته شده، بلافاصله چشم گفتم و انجام دادم…

          میشه عزیزم میشه…

          برای خدا همه کار اسونه، اینو تو کامنتهای حمید آقا یا بقیه بچه ها دیشب خوندم که آیه قرآن نوشته بودن…

          حالا که برای خدا آسونه، پس خودش منو آسون کنه برای آسونی ها…

          خیلی هم عالی

          خدا راضی

          منم راضی

          الان هم تو چرخه هدایت دارم مینویسم، که انقدر آسونه برام، الهی شکرت که همیشه هستی و دستمو میگیری و تنهام نمیذاری.

          وقتی میرم تو حاشیه، و جاده خاکی باز خودت میای و دستمو میگیری میگی بیا اینور سمانه

          من فدای تو بشم آخه…

          الان از اون حس ها دارم که سعیده جان مینویسه

          میخوام خدا رو بعل کنم سفت

          ماچش کنم

          یه باور جدید جذاب هم خوندم دیشب از حمید آقا

          وقتی مینویسم حمید آقا خودتون میدونین کی رو میگم که؟

          حمید آقای حنیفِ امیریِ ماوریک

          همون شاگردِ شوخ طبع و کار درستِ استاد رو میگم.

          حالا بماند یا حمید آقا نوشته بود یا شما آقا اسدالله، یا وجیهه بانوی عزیزم، یا سعیده جان عزیز دل شهریاری، یا رضوان جان یوسفیِ عزیزم، یا یاسمن جان زیبای زمانی یا سید علی جانِ خوشدل …

          یا خدا این همه اسم:)

          آخه دیشب کامنتهای این عزیزان دل رو داشتم میخوندم، الان حضور ذهن ندارم نوشته از کامنت کدومشون بهم هدیه داده شد:

          فحواش مهمه، همگی همیشه دست های خدا هستین و ممنونتونم.

          من وقتی با خودم مهربون باشم، ارتباط خوبی برقرار کنم با خودم، انگار که ارتباطم با خدا بهتر میشه.

          یه همچین فحوایی داشت…

          زیر و رو شدم…

          چقدر من پیش خدا عزیزم و خودم خبر ندارم…

          توجه به خودم، احترام به خودم، میشه احترام و توجه به خدا…

          یا اون قسمتی که سعیده جان تو کامنتش نوشت:

          از زبان خداوند که به انسان میگه من گفتم همه به تو سجده کنن، شیطان نکرد، رانده شد با اون سابقه ی عبادتش، بعد تو ای انسان میری به جای من با شیطان رفیق میشی؟

          یا خدا

          میخکوب شدم

          من خدایی دارم که انقدر برام احترام و عشق و اعتبار قائله

          ولی خودم برای خودم قائل نیستم؟

          شریک قائل میشم برای خدا؟

          اصلا یادم میره که خدایی هست گاهی؟

          خدایا توبه

          همه اش از سرِ جهلِ منه

          وگرنه خودت میدونی که قلب من میتپه برای تو، و به عشقِ تو…

          کی بهتر از تو

          اصلا بهتر از تو وجود نداره

          اما تو انقدر بزرگی و من کوچک، بر حسب ظرفیت کمم تو رو میشناسم و درک میکنم

          گاهی اشتباه میکنم و فکر می‌کنم تو اندازه درک منی و همین باعث میشه تو کوچولو شی تو باور من در حالیکه من هر چی بیام جلو، باز تو بزرگ و بزرگتر میشی تو باورم و تا همیشه جا داره بشناسمت، درکت کنم، باورت کنم، اعتماد کنم بهت…

          خدایا منو یه لحظه از بغلت زمین نذار.

          به قول آقا حمید، وگرنه گمراه میشم، گم میشم…

          خودش یادم میده راهنماییم میکنه این روزها مچ پاشنه آشیل ام رو بگیرم اندازه ی درکم چشم تو چشم شم باهاش، بهبودش بدم، الهی شکرت.

          اول مرداد 1402 همگی به خیر باشه.

          من مدتیه آخر کامنتهام دوست دارم یه جمله سپاس گزاری خاص واسه خدا بنویسم که از احساسِ خالص و ناب همون لحظه ام میاد …

          خدا مرسی که دیروز بهت گفتم منو با نور خودت هدایت کن، هدایتم کردی

          یهدی الله لنوره من یشاء

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
          • -
            اسداله زرگوشی گفته:
            مدت عضویت: 1318 روز

            سلام و درود سمانه عزیز

            ممنونم بابت کامنت های قشنگی که مینویسی.از دیروز و پریروز سه کامنت از شما داشتم. با عشق خوندم.چند بارم خوندم. و کلی تحسینتون کردم.

            خداوند را سپاسگزارم که فرصتی دست داد تا جواب این بنده مبتلایش را بدهم!!!

            چرا مبتلا؟!! چون خدا بهم گفت سمانه هم مبتلا شده!!!

            نشونه اش چی بود؟؟؟

            اینکه هی مینوشت و هی یادش میومد!!!

            همون بار اول که این کامنتت رو خوندم اینو خدا گفت!!!

            خوش آمدی خواهرم!!! خوشا به سعادتت!!! راهشو پیدا کردی!!! ازین به بعد بیشتر درکش می کنی!!! بیشتر نشانه هاشو می بینی!!! بیشتر باهاش عشقبازی می کنی!!! بیشتر حالت باهاش خوشه!!! بیشتر رها میشی!!! بیشتر بین جسم و روحت کشمکش بوجود میاد!!! بیشتر اشکات جاری میشه!!! بیشتر قلبت سیقل میخوره!!! بیشتر احساست لطیف تر میشه!!! بیشتر بغضت می گیره!!! بیشتر دلتنگش میشی!!!… کافیه یا بازم بگم؟!!!

            کافیه چون بقیشو به مرور خودت تکمیل میکنی!!!

            دیدی چقد علائم داره سمانه!!! اصلا تابلو میشی!!!

            فلش بگی بزنم به چند دقیقه قبل. زمانی که از خداوند هدایت خواستم که از بین سه تا کامنتت کدومو جواب بدم؟؟؟

            و بهم گفت زیر همون کامنتی که حس کردی مبتلا شده!!!

            باز قبل از اینکه شروع کنم گفت ببین سمانه یعنی چی؟ سرچ کردم دیدم به به چه اسم قشنگی!

            سمانه یعنی آسمان.

            حالا دیگه خودت تصور کن عظمتو!

            وقتی کوچکتر بودم خیال می کردم آسمون سقفش تا ابرهاست! چند هفته پیش که تجربه متفاوتی از سوار شدن به هواپیما داشتم؛ آسمون به قدری زیبا بود که کلی فیلم و عکس گرفتم.وقتی هواپیما رفت بالای ابرها و استیبل شد.پائینو که نگاه میکردی انگار کارگاه لحاف و پنبه زنی بود! ابرهای پفکی فوق العاه زیبا کنار هم.افق رو نگاه می کردی خط سفیدی دردوردست پیدا بود. با خودم گفتم خدایا عظمتتو شکر. چقدر ما در برابر بزرگیت کوچکیم. و گفتم خدایا آسمانت چقدر بی انتهاست! شاید ما طبقه همکفش باشیم هنوز! بقیشو چجور تصور کنم! تازه زمین و کهکشان راه شیری هم نقطه ای از دریای بیکران الهی نیست.

            خلاصه موقع کم کردن ارتفاع انگار با دستهام ابرها رو لمس می کردم. چند ثانیه همه جا سفید میشد و دوباره زیبایی و دوباره میرفتیم توی توده ابر دیگه . و واقعآ فقط عظمت و بزرگی خداوند و ناسپاسی خودم برایم تداعی میشد. صحبت های استاد در مورد قوانین بدون تغییر خداوند تو سرم میگشت و هر صدم ثانیه هزاران چیز همزمان می اومد و میگذشت از ذهنم و غرق لذتی وصف نشدنی میشدم. در حالی که قبلنا با یه تکان فاتحه میخوندم خخخ .تا نرفتم تو خیالات و تصورات برگردم سر کامنت خخخ.

            میخوام اینو از طرف خدا بگم بهت سمانه جان قدر خودتو بیشتر بدون؛ خودتو بیشتر تحسین کن؛ خودتو بیشتر بغل کن؛ از مدل سرت که نوشتی کوتاه کردی از رنگ ناخنت از رژ لبت از هر چیزی که داری لذت ببر. حالت که با خودت خوب باشه؛ میشی خلیفه الله. خودتو که دوست داشته باشی همه دوست دارند. اصلا فرکانس بدی به تو دسترسی نداره! میری بالای ابرها استیبل استیبل فرمان و میدی دست خدا (وضعیت اتومات؛ اینا رو حمید بهتر میدونه خخخ) و پاتو میندازی رو پات و همه میان ازت پذیرایی می کنن! هی ازت میپرسن چیزی لازم نداری! چی میل داری براتون بیاریم! با خدا باش و پادشاهی کن… اومدی تو اتوبان و جاده آسفالت… همین مسیرو ادامه بده و لذت ببر… میبینی در این مسیر روز به روز حالت بهتره؛ زیبایی مسیر بیشتره؛ نعمت های زندگیت فراوانتره؛ حال دلت بهتره؛ حضور خدا در زندگیت پررنگتره… و میای میگی و مینویسی برامون تعریف میکنی و ما هم کیف میکنیم.

            برایت در این مسیر زیبا بهترینها رو آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
            • -
              سمانه جان صوفی گفته:
              مدت عضویت: 1952 روز

              سلام آقا اسدالله

              برادر عزیزم

              نورِ خداوند بتابه به زندگی خودتون و عزیزانتون.

              قبلا وقتی میخوندم بچه ها مینویسن وقتی کامنت دوست عزیزی رو میخونن و اشک هاشون سرازیر میشه درک نمیکردم، خیلی دور بودم از درک این حس…

              امشب خودم دچار شدم، مبتلا شدم به این اشک، موقع خوندن کامنت…

              اول که اصلا متوجه کامنت ارسالی شما نشدم…

              یهو هدایت شدم و دیدمش…

              خوندمش

              ذوق کردم…

              چرا؟

              من دقیقا چند ساعت پیش تو دفترم نوشتم که:

              دایره ی آبی یه پیامی از خداست واسه من، که به چی توجه کنم، همون لحظه که می خونمش.

              این عینِ جمله ای هست که نوشتم…

              و حالا پیامِ شما

              مستقیم و بی واسطه…

              اشکم سرازیر شد…

              خدا خیلی مهربونه، خیلی.

              امشب رگباری از نشانه ها روانه شد به سمتم، فرکانس هایی که ارسال کردم به جهان، اومدن سمتم…

              یه عالمه حس خوب خلق کردم، جهان برام اتفاقات خوبی رقم زد…

              وقتی میگم جهان، یعنی سیستم خداوند…

              خداوند و قوانینِ بدون تغییرش…

              این اواخر تو نوسان هستم.

              هم تو شادی هستم و کشف و شهودهای عالی و ناب، هم یه حالت کلافگی از خودم و عملکردم …

              که چرا اینطوری شدم؟

              چرا انقدر دو تکه شدم؟

              اما نکته ی جذابش اینه:

              اینبار تهِ قلبم همش روشنه که درست میشه.

              هر چیزی که تولیدِ نازیبایی میکنه برام درست میشه…

              تو فقط ذهن و افکارت رو کنترل کن…

              تمام توجه ها برمیگرده سمت خدا

              دقیقا عین وقتی حجاج، دور خانه خدا میچرخن و طواف میکنن.

              من نگاهم برمیگرده سمت خدا

              قشنگ حس میکنم خودش درست میکنه

              این روزها پر شده از نشونه ها، هدایت ها، کنترل ذهن ها، کار کردن روی خود، تمرین و تمرین…

              به اندازه ی درکم…

              موقعی که داشتم کامنت شما رو میخوندم سوره نور، آیه محبوبم پخش میشد:

              الله نور سماوات والارض

              سعیده جانم نور خداوند جاری بشه تو ثانیه به ثانیه ی زندگیت، چون تو دست خدا شدی که من آشنا بشم با این آیه ی زیبا و حال خوب کن.

              زنگ موبایلم، مدتهاست این آیه است…

              گاهی از دلم رد میشه یکی میشنوه چی فکر میکنه

              همون لحظه میگم هر چی، فدای سرم، مهم اینه من عشق میکنم با این آیه…

              برادر عزیزم، سپاس گزارم که برام نوشتین.

              سپاس گزارم که دست خدا شدین و پیامِ رب العالمین رو رسوندین دستم.

              سپاس گزار خدا هستم برای این روزی و نعمت.

              یهدی الله لنوره من یشاء

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
          • -
            اسداله زرگوشی گفته:
            مدت عضویت: 1318 روز

            سلام و درود خواهر عزیزم سمانه جان

            پاسخ کامنت ها بسته بود ولی دلم نیومد جواب کامنتت رو بی پاسخ بگذارم و بخوابم! برای همین بازم به ندای درونم میگم سمعآ و طاعتآ!

            سمانه جان گفتم خداوند گفته سمانه دچار شده! سمانه مبتلا شده!

            خوشا به سعادتت که این لذتو میچشی؛ خوشا به سعادتت که وارد رابطه با خداوند شدی؛ خوشا به سعادتت که لطیف شده ای و قلبت صیقل خورده و مثل آئینه میدرخشه!

            میبینی سمانه جان عشق بازی با خداوند چقد جنسش فرق میکنه! چقدر رهایی! چقدر بی نیازی! چقدر بی توقعی! جقدر بخشنده ای! چقدر مهربانی! چرااااا؟؟؟

            چون به انرژی منبع وصل شده ای! چون تجلی صفات خداوند شده ای! چون از جسم مادی و نیازهایش فاصله گرفته ای و با روحت هماهنگ شده ای!…

            میبینی سمانه کار خدا رو! من میخواستم خستگی رو بهانه کنم و به خودم استراحت بدم. ولی خدا گفت بنویس!

            ذهنم میگفت خسته ای، امروز 8 تا کامنت طولانی نوشته ای، اینجور زده میشی به خودت استراحت بده.اینهمه اعضای سایت کامنت می نویسن نیازی به کامنت تو نیست. اصلا اگه الان بنویسی میدونی دیر شده و جز کامنت های برتر نخواهد شد. خسته ای زودتر بخواب فردا کسل نباشی. و هزاران نجوای دیگر.ولی قلبم گفت بنویس هر چند کوتاه و من برای یکبارم شده گفتم چشم!

            میبینی همین تسلیم بودن به ظاهر کم اهمیت چه پاداشی برای من داشته! خداوند به پاس این عمل ناچیزم به من پاداشی داد که نه میتوانم درکش کنم و نه میتوانم شکرش کنم!

            خط به خط این صفحه رد پا و نشانه خداوند میبینم!

            به قدری کامنت اومده که به خدا قسم خودمم گیج زدم تو کامنت ها!

            اینقدر پاسخ کامنت ها رد و بدل شده که سقف پاسخ پر شده و قسمت پاسخ غیر فعال. مثل همین کامنت آخز شما که خدا گفت پاسخ تو اینجا بنویسم!

            اینقدر پاداش خداوند در برابر عمل ناچیز ما بزرگ است!

            همین صفحه برای تقویت ایمان و باورهایم به خداوند و سیستم بدون تغییرش کافیست اگر از گمراهان نباشم!

            باز هدایت شدم به خواندن همین کامنت که دارم پاسخ کامنت آخرو زیرش مینویسم. چقدر برام درس داشت نوشته بودی …گاهی اشتباه میکنم و فکر می‌کنم تو اندازه درک منی و همین باعث میشه تو کوچولو شی تو باور من در حالیکه من هر چی بیام جلو، باز تو بزرگ و بزرگتر میشی تو باورم و تا همیشه جا داره بشناسمت، درکت کنم، باورت کنم، اعتماد کنم بهت… انگار بار اوله میخونمش. انگار در فرکانس این سخن نبودم. و خدا می داند که چقدر باید تکامل طی کنم تا بهتر و بیشتر بفهمم جملاتی که خدا گفته و تو نوشته ای!

            الان دیگه احساس آرامش میکنم! انگار باری از دوشم برداشته شد! میبینی سمانه خدا چقد دوست داره! چقدر عاشقته! دست منو گرفته و گفت تا برای سمانه ننویسی خواب و آرامش و بر تو حرام میکنم! حتی اگه جواب کامنت سمانه بسته بود من بهت راه نشون میدم!

            چی بگم که خودمم ظرفم برای درک این آگاهی ها کوچکه! و باید بیاموزم و ببینم و یاد بگیرم و مرور کنم و بیاد بیاورم این آگاهی ها رو تا بیشتر ایمان بیاورم و ظرف وجودم بزرگتر گردد.

            خداوندا هر آنچه تو گفتی من برای این عزیزکرده ات نوشتم. امید است مقبول درگاهت افتاده باشد. میسپارمت به دستان پر قدرت خداوند و صحنه را ترک میکنم.یا حق

            یهدی الله لنوره من یشاء

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
          • -
            سمانه جان صوفی گفته:
            مدت عضویت: 1952 روز

            به نام خداوندِ هدایتگرم

            سلام به همه ی عزیزان.

            و سلامی مخصوص و گرم و سرشار از عشق از سمانه به سمانه جااااااانِ نازنینم.

            سمانه ای که هدایت شده این اواخر به خوندن ردپاهای خودش از 26 تیر ماه به بعد بنابه به دلایلی…

            که ببینم و بخونم چه اوضاع و احوالی داشتم.

            چه میکردم.

            به چی فکر میکردم.

            خلاصه که چه خبر بوده اون زمانِ خاص برای من…

            امروز و الان رسیدم به این کامنتم، که پاسخی برای آقای زرگوشیِ عزیز بوده، ولی یه گفتگوی مفصل، تحلیل و بررسی و خودشناسی بوده برای خودم شدیدا…

            تا الان نصفه خوندم کامنتم رو و کیف کردم حسابی…

            این جمله به شدت بالا اومد و خوندن رو متوقف کردم تا بیام و در یه ردِپای جدید از خودم برای خودم بنویسمش:

            سمانه تو هیچی نمیدونی از پشتِ پرده …

            زمانی که پریشان بودی و در طلبِ خواسته ای بودی، پریشان بودی از شرایطِ جدیدت، با خودت در تضاد و جنگ بودی، یه ورقِ جدید و جذاب تو زندگیت باز شده بوده که روحت هم خبردار نشده بوده.

            تو در پیِ خواسته ات می دویدی، حال آنکه یه خواسته ی جذابت، در حال شکل گرفتن بوده به آرامی…

            مصداقِ بارزِ رهرویِ ما اینک اندر منزل است…

            تو نگرانِ مسئله ی دیگه ای بودی، حال آنکه موهبت و نعمتی رو دریافت کرده بودی که خودتم خبر نداشتی ازش تا مدتها به دلایلِ متعدد، همون پرده ای که روی چشمت کشیده شده بود و تو متوجهش نشدی…

            چی فهمیدی الان؟

            1 مرداد کامنت نوشتی از حال و اوضاعت، الان 7 دی خوندیش و تازه یه چیزهایی برات آشکار شده، چیزهایی که اون موقع نمیدونستی و زور میزدی مسائل رو با منطقِ خودت جلو ببری…

            چقدر خوب که 1 مرداد خداوند توجه و حواسم رو به تسلیمِ خدا بودن جلب کرده، همین اواخر هم مجدد توجهمو به تسلیم جلب کرده.

            و چقدر شیرین و آرامش بخشه هر بار کوهِ منم منم ها و منیّت و منطقم رو گذاشتم زمین، خلع سلاح کردم خودمو و تسلیم شدم.

            تازه اونجا نفس راحت کشیدم…

            آروم باش و صبر کن، لذت ببر تو هر شرایطی که هستی.

            چه ظاهرش شاد باشه، چه خلافش.

            تو لذت ببر با هر چیزی که حتی ذره ای باعث خوشحالیت میشه.

            الان کاملا اینطوری ام.

            شادم.

            لذت میبرم.

            میخندم.

            به سمت خنده و شادی و شوخیِ بیشتر حرکت میکنم.

            نمیدونم خودمم یا تمایلاتِ نی نی هم هست که روم تاثیر گذاشته.

            اما هر چی هست قشنگ متوجه شدم خدا رو شکر من چقدر خوشحال و سرخوش و انرژی مثبتم‌ این روزها…

            دیروز مطب دکتر بودم، پرسید استرس نداری، یه لحظه فکر کردم گفتم نه، من ریلکسم، بعد دقت کردم چقدر خوشحال و سرخوش هم هستم علاوه بر ریلکسی.

            این نعمت و هدیه ی خداوند برای سمانه است.

            این ورژن با قبلیِ خودم فرق کرده، من تغییر کردم.

            وارد هر محیطی مثلا درمانی هم میشم انگار نه انگار، همه چیز برام حالت تفریح و شادی و کسب تجربه و لذت داره، با آدم‌ها صحبت میکنم، خوشرو هستم و خوشرویی میبینم و کلی کیف میکنم.

            همش دائم میگم به درونم که همه چیز عالیه و عالی هم میشه.

            من عوض شدم، به تناسب تغییراتم نتایجم تغییر کردن.

            دوره قانون سلامتی و احساس لیاقت دو دوره ای هستن که من به شدت سپاس گزارشونم، چون منو با منِ بهتری از خودم آشنا و روبه رو کردن…

            سمانه ای که کم کم متوجه شد ارزشمنده.

            به قول استاد تو فایل امروز قسمت 16 دوره لیاقت که گفتن:

            ارزشمندی درون ما هست فقط باید پیداش کنیم، نمیخواد جدید ساخته شه، باید بیرون کشیده بشه، باید به یادمون بیاریم، از اول بوده.

            یه آگاهیِ بزرگ تو کامنتم بود:

            تو فکر میکنی با نازیبایی داری سر و کله میزنی!

            از کجا معلوم!

            شاید زیبایی پشتش پنهان بود و تو با منطق خودت تعبیرش کرده باشی به نازیبایی!!!

            بله پشتش یه زیباییِ بی حد و حصر بود که من نمیدونستم…

            حالا که فهمیدم شگفت زده شدم.

            چی فکر میکردی سمانه؟

            در حقیقت چه اتفاقی افتاده بود؟

            پاسخ معجزه و نور خداوند هست.

            تو درک نمیکردی، بهت خرده نمیگیرم، شاید اصلا پیش اومده که درسهاشو بگیری…

            که الان درک کنی و لبریز از شعف بشی…

            کامنتم رو کامل خوندم، مفصل بود و پر از درس و یادآوری برای خودم…

            از خودم برای خودم.

            چقدر ردپا گذاشتن از خود خوبه.

            خوشحالم که رسیدم به این کامنت.

            خوشحالم که کامنت 1 مرداد و 7 دی 1402 رو از خودم و احوالاتم نوشتم.

            خدایت شکرت برای همه ی هدایت هات.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          عارفه گفته:
          مدت عضویت: 1254 روز

          سلام اسداله عزیز

          555روزت در سایت و خانواده پر برکت عباس منش را بهت تبریک میگم و چون عدد رندی بود به چشمم جذاب اومد چون من کلا خیلی عدد رند میبینم

          اول از هرچیز باید تحسینت کنم برلی حضور فعال و پر بارت در این خانواده میبینم و ازت یادت میگیرم

          و تحسینت میکنم

          و حقا که این جهان. جهان مدار هاست من وقتی میبینم آقایون سایت خیلی فعال ترند و اسمشون تو منتخب ها بیشتره هر بار به خودم میگم ببین عارفه اینکه نمیرسم و شاغلم و حوصلشو ندارم و… مال افراد بدنه جامعه هست و این افراد دنبال تغییر هستند

          شما از بازی شکارچی مثبت گفتی باز برام خاطر نشان کرد که ببین دختر مدار ها که استاد میگند بدون نقص کارشون را انجام میدند تو توی اصفهان خدا این بازی را بهت الهام میکنه استاد توی آمریکا این کامنت را میخوند و فایلش می‌کنند و دوستانی چون اسداله عزیز در کنار تمام خانواده اش انجام میده در صورتی که همسر خود من حتی فایل را هم که استاد اسم منو آوردند نشونشون دادم نگفتند این چه بازی منم راه بدید و بخواد ذوقی از خودش نشون بده که تو ا ی ن سایت اسم خانمش را آوردند و همه این اتفاقات ریز و درشت هر بار میفته و بیشتر از قبل بهم ثابت میشه واقعا کبوتر با کبوتر باز با باز هست

          اسداله بزرگوار داداش خوبم باید بگم کامنت شما را امشب در مراسم سوم محرم خوندم در شبی که قبلش تو نشانه روزم فایل در پرتوی آگاهی 8 که در مورد عشق بود حالم را نوشتم

          انگار خدا با طرق مختلف داشت بهم می‌فهمند عارفه لامصب صبور باش این مرحله میگذره و پشت سر هم عدد رند میدیم مثل 1818.1919.2020.2112 2323 که این آخری قبل نوشتن این کامنت بود

          اوونجا وقتی به اون قسمت از کامنتت رسید که گفته بودی

          میخوام بگم عارفه بیشتر توانائی هاتو باور کن؛ بیشتر به خودت افتخار کن؛ تو زندگی خیلی ها رو که خودم نمونه اش ام تغییر دادی!

          انگار خدا از زبان تو داشت قلبم را آروم میکرد و بهم یاد آوری می‌کرد یادت نره توانایی هات را تو به ما اعتماد کردی و کیست متعهد تر از خداوند

          حالم ساخته شد گفتم خدا جون میخوام حُرت بشم و از تمام بند های و شرک های دنیا رها بشم و گذاستم بیام خونه و با دل صبر جواب کامنت پر از نور خدات را بدم

          مرسی که به ندای دلت گوش میکنی و هنیشه تسلیمش هستی

          برای خودت و خانواده گلت بهترین هارا آرزو میکنم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
          • -
            اسداله زرگوشی گفته:
            مدت عضویت: 1318 روز

            سلام و درود مجدد عارفه عزیز

            انگار سورپرایزهای خداوند برامون تمومی نداره! از چند روز قبل دوست داشتم برای 555 روز تولدم کامنتی بنویسم و از خودم ردپایی بگذارم. صبح زود که پا شدم تو همان حالت خواب و بیداری سری به سایت زدم که ببینم فایل جدید اومده یا نه تا بتونم کامنت بنویسم و دیدم خبری نیست!

            من هم دیدن اعداد رند رو نشونه خداوند میدونم و هر وقت خواسته یا فکری تو سرمه و این اعداد و میبینم برام حکم تائید و مهر خداوند داره!

            عارفه جان کامنتت از زبان خداوند با من سخن گفت! و این باور را در من تقویت کرد که وقتی خواسته ای دارم؛ چرخ جهان در کار است تا من را به خواسته ام برساند. از چه طریق خدا می داند؟!!!

            من منتظر فایل جدید بودم تا به خواسته ام برسم ولی خداوند از راه دیگه و از مسیری متفاوت من رو به خواسته ام رسوند.آنهم در زمان مناسب و در مکان مناسب. آیا ایمان نمی آورید؟(خطاب به خودم)

            باز کامنتت رو مرور کردم از تسلیم بودن نوشتی! باز به یاد آوردم اگه من به ندای درونم گوش نمی دادم و نمی نوشتم آیا تحقق خواسته من استارت می خورد؟ آیا من دست خدا رو برای تحقق خواسته ام نمی بستم؟ اگر اصرار داشتم که جلسه دیگه کامنت میزارم آیا اصلا امروز کامنتی وجود داشت!!! و هزاران نکته باریکتر از مو که خداوند دارد هماهنگ می کند کارها رو بصورت همزمان. هم خواسته منو برآورده می کند و هم نشانه ای برای عارفه می گذارد و با کامنت من با عارفه سخن می گوید و هزاران اتفاق دیگر که ما به راحتی از سر غفلت از کنارشان می گذریم!

            خیلی خوشحالم که 555 روز تولدم از توحید گفتم. از تسلیم بودن. از رابطه ام با خداوند. از واگذار کردن اموراتم به خداوند. از درخواست کردن و رها بودن. از سیستم بدون تغییر خداوند. از همزمانی انجام کارها توسط خداوند. از در زمان مناسب در مکان مناسب بودن. که همه و همه برایم درسها داشت.

            ممنونم عارفه جان که دستی از دستان خداوند شدی برای نشان دادن ساز و کار جهان به من و تقویت باورها و تحقق خواسته هام.

            اسم شما همواره در ذهن من باقی خواهد ماند. سپاسگزار خداوندم بابت داشتن دوستان توحیدی مثل شما در زندگیم. بدرخشی رفیق.یا حق

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
            • -
              عارفه گفته:
              مدت عضویت: 1254 روز

              سلام مجدد رفیق خوبم

              اگه گفتم رفیق و اسمت را نگفتم بخاطر احساس خوبی بود که از کامنتت گرفتم

              با چه میکنی با ما

              چیزی که منو بیشتر به وجد آورد اینه که حتی تو همین 555روز کامنت منتشر و جز کامنت های با چند روز اختلاف نبود

              نمیدونم چقدر ذوق کردم

              از اینکه من هیچ وقت جایی تو سایت ننوشته بودم خیلی اعداد رند میبینم و با نشانه هاش احساسم خوبه و فقط به شما گفتم و الان میبینم شما هم با دیدن اعداد رند دنبال نشانه هاش هستید

              میبینی اسدالله عزیزم چقدر خدا کارش درسته

              باورت نمیشه دیشب به اسرار دخترم رفتیم مسجد محله مراسم بود که بهت گفتم کامنتت را اونجا خوندم تو خود مراسم یا داشتم معنی دعا کمیل را میخوندم و یاد فایل استاد میفتادم یا تو سایت بودم کامنت بچه ها را میخوندم

              باورت نمیشه یه خانم مسن سالی که نزدیک های من روی صندلی نشسته بوده یه جورایی بزرگ مسجد بود داشت از من معذرت خواهی میکرد و خانم بغل دستیش را تذکر میداد که چرا شربت از اون ور مسجد گرفتی و به این خانم و دخترش نرسید (حالا فکر کن این در صورتی بود که ما اصلا وارد مسجد که شدیم شربتی ندیدیم که حالا ناراحت باشیم چرا به ما ترسید خخخ) و نمیدونی جقدر داشت معذرت خواهی می‌کرد و می‌گفت امید وارم ناراحت نشده باشید بهش گفتم عزیزم کسی که میاد مجلس امام حسین اگه بخواد از ابن چیز ها ناراحت بشه که معلومه دلیل قیام امام حسین را نفهمیده چی بود

              بعد دم گوش مهدیس دخترم گفتم خانمه داره برای چیزی معذرت خواهی می‌کنه که ما ندیدیم خندید گفت آره مامان چرا؟

              گفت عزیزم وقتی با خدا باشی مرد وجه مثبت خودشون را نشونت میدند

              بعد نذریمون را که گرفتیم اومدیم بیرون و چون مهدیس دوست داشت همون موقع بخوره نشستیم لب پیاده رو و… بعد مهدیس رفت یه لحظه ببینه داداش اومد یا نه

              که یه آقا مسن سال اومد بهم گفت پس اون یکیتون کو دوتا بودید انگار روم را برگردوندم دیدم یه سینی با دوتا لیوان تو دستشه فکر کردم چاییه اومدم بردارم دیدم شربته زرد رنگ بود بعد چون خودم نمی‌خورم یه دونه برداشتم گفت دوتا بردار برای اون یکیتون گفتم ممنون اینا برای دخترم برداشتم خودم شربت نمی‌خورم گفت شربت که نیست نوشابه است و رفت اون بکی به یک نفر دیگه تعارف کرد

              اصلا جا خوردم نوشابه تو لیوان اونم اینجا چیزی که مهدیس دوست داره (ولی البته ماه هاست نوشابه خونه ما حذف شده) ولی فهمیدم میزبان کسی دیگه است

              بعد دوباره اومدم دم یه هیئت مهدیس چایی به لیمو بخوره منم ایستاده بودم آقای مسنی که یک سینی با 5الی6تا چایی توش بود اومد از جلوم رو بشه و به من چایی تعارف کرد گفتم ممنون مرسی و بعد متوجه شدم خودش چایی هارا داشت برای خانواده اش که تو ماشین بودند می‌برد و باز مهدیس گفت مامان آقاهه چی گفت!گفتم چایی تعارف کرد فت به شما گفتم بله مامان جان وقتی از خدا بخوای وجه مثبت آدم هارا ببینی خدا اینجور خود نمایی میکنه و نمیدونی چقدر احساس خوبی داشتم در صورتی که گفتم بهت تو کامنت قبلی مغربش بی اختیار برای شرایط مجودم اشک می‌ریختم و به خدا میگفتم من تازه تو را پیدا کردم نمیخوام با ناامیدی بیاد سراغم و هی خود آگاه سعی می‌کردم حالم را خوب کنم حتی با همون عدد های رند که میرفتم توضیحاتش. را میخونم و انگار خدا با تمام وجود داشت میگفتم صبور باش گشایش نزدیکه الان را خوش باش

              یا وقتی تو یک گروهی دیروز پیام فوری اومد که میخواند یک شبه ببرند قم و جمکران و من به شدت دلم چند ساعت خلوت میخواست ولی آمادگی نداشتم همون روز ساعت 2 بعد ازظهر را بیفتم و خیلی دلم میخواست برم بعد شب دیدم نوشته بود تکرار تور قبلی اینبار سه شنبه 3مرداد

              وای منو میگی گفتم این هدیه خداست و کلی ذوق کردم و انشا الله قراره برم و من باشم آرام جانم (خدا)

              خیلی حرف زدم حلال کن ولی قلبم گفت اینجا جای گفتنشه

              بهترین هارا برات میخوام

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
            • -
              مرتضی دیندار گفته:
              مدت عضویت: 1113 روز

              سلام به همه ی شما این جمع خیلی دوست داشتنی

              من چی میتونم بنویسم جز اینکه بخوانم ویاد بگیرم بنده گی را از شما ها

              خوب شدن را

              خوب بودن را

              خوب ماندن را

              یاد دادن را

              عشق دادن را

              خیلی خوشحالم بودن باشما ودر کنارشان بودن واموختن را

              از خداوند برای تک به تک شماسلامتی وشادی آرزو میکنم

              واقعا در جمع شما سخن گفتن سخت است

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
          • -
            سمانه جان صوفی گفته:
            مدت عضویت: 1952 روز

            سلام به عارفه جانم، سلام به روی همچون ماهت.

            همین الان کشف ات کردم، اونم از کامنت خودت.

            که تو همون عارفه جان هستی که استاد بازی که طراحی کردی رو انتشار داد و باعث کلی حال خوب شدین.

            هم به استاد می سه این حال های خوشِ تولیدی، چون دست خدا شدن برای انتشار این حس خوب.

            هم به خودت که کامنت نوشتی و این روزی و نعمتی که خدا بهت داده بود رو انتشار دادی و بعد انتشارش توسط خدا بزرگ و بزرگ تر شد…

            بازیِ شکارچیِ ذهن عالی بود و هست عارفه جان.

            الان که پیدات کردم برات مینویسم:

            ممنونم ازت

            از نگاهِ قشنگت به زیبایی ها

            از روش قشنگی که به همه مون یاد دادی

            تحسینت میکنم به شدت

            تازه چند وقتیه کامنت هاتو میخونم.

            برام جالبه که شما و خودم و زهرا جان نظام الدینی و آقای رضای احمدی که با توجه به نوشته هاشون متوجه شدم از خانواده هایی با تربیت و آموزش های مذهبی هستیم، اومدیم اینجا تا بُتِ مذهبِ آموزشی طی این سالها رو بشکنیم و از نو و به تعبیر خودم عین یه کودک تازه متولد شده، از اول بسازیم باورهای خدا رو، فارغ از چیزهایی که قبلا گفته شده درسته یا غلطه…

            این خدای جدید برای من به شدت دوست داشتنیه، چون عشقِ مطلقه.

            همون قدر که عاشقمه اما باهام احساساتی برخورد نمیکنه…

            با تمامِ جانم حسش میکنم، بهم آموزش میده آگاهی میده، میگه حالا تو انتخاب کن، مسئولیت انتخاب هاتو هم بپذیر، یادت باشه عواقبِ تصمیمات و انتخاب هاتو هم نندازی گردنِ من، یا هر عامل بیرونی مثل جامعه و خانواده و مذهب و …

            درست، باشه، قبلا نمیدونستی، درک نمیکردی، تو مدار نبودی، باشه، الان که تو مداری بپذیر و آگاه باش.

            اگه تو زندگیت، خوشحال میشی نوش جونت

            ناراحت میشی نوش جونت

            اما بدون و آگاه باش

            من همیشه هستم

            نزدیکت هستم

            از رگ گردن هم نزدیکتر

            فانی قریب

            میتونی هر وقت از شبانه روز که بود از من کمک بگیری.

            مسئولیت انتخاب هات با خودته، خودت پاسخگو هستی اما من تنهات نمی‌ذارم که گیج بشی، من هدایتم میکنم…

            البته اگه خودت بخوای، فرقی نداری تو بقیه برام…

            من چقدر عاشق این قریب بودن خدا بهم هستم

            تا درخواست میدم، جواب میده، بدون شک جواب میده، سرعت رسیدن پاسخ هاش دست من به فاصله فرکانسی خودم و خدا مربوطه…

            قبل از شما برای آقا اسدالله پاسخ نوشتم، یعنی کاملا دوزاری ام افتاد روزیِ امروز من این بوده که هدایت شم به کامنت ایشون، بعد روزی های غیر حسابم رو که متعدد بودن رو بردارم…

            یکیش هم هدایت شدنم به کامنت شما هست.

            خوشحال شدم متوجه شدم شما همون عارفه ی طراحِ بازیِ شکارچی نکات مثبت باشیم هستی.

            وقتی نوشتی رفتی هیئت با دختر عزیزت و ماجرای عذرخواهی اون خانم، شربت، نذری، نوشابه و … رو نوشتی کیف کردم از نوشته هات.

            هدایت شدم، اجازه پیدا کردم که با قلبم برات بنویسم و تحسینت کنم…

            از اینکه داری کار میکنی روی خودت

            تو مسیر هستی و …

            پروفایلت بسیار زیباست، کیف میکنم این عکس زیبا رو کنار اسم عارفه میبینم این مدت…

            راستی در مورد رُند بودن اعداد:

            من علاقه مند شدم به تراز ساعت، وقتی مینیم جفت یکسان میشه یا 4 تاش یکسان میشه خیلی خوشم میاد، نشونه ی خوبی هست برام.

            فکر کن به ساعت 22:22 دقیقه با چهار عدد مشترک…

            خیلی باحاله.

            الان، ساعت دقیقا 2:02 ظهر هست که مینویسم…

            اینم مدرکش…

            همزمانی نوشته و شرایط در لحظه خیلی داغ و آتیشی :)

            از فایل آرامش در پرتو آگاهی 8 نوشتی که در مورد عشق هست…

            عاشقشم، شگفت انگیزه…

            اینم از یه کامنت دیگه ات در پاسخ به آقا اسدالله عزیز نوشته بودی خوندم و توجهم جلب شد:

            و چقدر حرفت زیبا بود که اومدن تو این سایت چه باری از رو دوش ما برداشت

            احساس گناه که با خودمون یدک می‌کشیدیم

            احساس بی لیاقتی

            احساس بی عزتی

            احساس اینکه من توانایی هیچ کاری ندارم

            احساس اینکه خب همینه که هست

            احساس دنبال تایید بقیه بودن

            احساس نکنه بقیه ترکم کنند و تنها بشم

            بار حرف مردم حالا چی میگند

            عالی نوشتی و یاد آوری کردی، ممنونتم.

            در مورد اون کامنتی که مسجد رفته بودی، همینجا مینویسم برات، چون دکمه پاسخ غیر فعاله براش:

            چقدر این یادآوری رو دوست داشتم:

            عزیزم وقتی با خدا باشی مردم وجه مثبت خودشون را نشونت میدند.

            الان که شما یادآوری کردی با این مثال، بهتر درک کردم این کلام آموزشیِ جذاب استاد رو.

            در مورد نذری نگاهم عوض شد امسال طیِ یه تجربه…

            چند شب پیش مهمان منزل مادرشوهرم بودیم، شب رفتیم بیرون، روزی مون شد شربت، کیک یزدی، عدسی و بربری…

            ما هم نشستیم همون اطراف کنار یه درخت و با عشق و لذت نوش جان کردیم.

            قبلا فکر میکردم نذری ها بهتره برسن به دست نیازمندان…

            بعد همون شب آگاهی اومد که نه

            همه میتونن با خیال راحت و عشق نوش جان کنن

            برکت خدا فراوانه و به همه میرسه چه نیازمند چه افراد غیر نیازمند…

            حس خیلی خوبی تو این نذری دریافت کردم

            با قلبم تحسینشون کردم برای این اطعامِ فراوان، با روی خوش و غذای خوشمزه…

            اصلا انگار مزه اش جادویی بود برام، یا طعمِ بهشتی داشت برام، خیلی لذت بردم از طعمش…

            همین نذری باعث شد باور فراوانی در من تقویت شه، اونم با حس خوب و اینکه درکش کردم، به چشم دیدم، حس کردم.

            یه سری تجربه ها میکنم که حس میکنم جنس شون زمینی نیست، خیلی خالصن، شفافن، لذتی که داخلشون هست برام خاصه.

            نوشابه نوشِ جانِ مهدیس جان بشه.

            من خیلی به روزی که خدا برای هر کس قرار داده توجه میکنم این روزها…

            همونی که آدم میخواد رو میاره برای آدم.

            هیچکس نمیتونه به روزیِ دیگری کاری داشته باشه، پیش خدا محفوظه، من درخواست میدم، دسترسی اش برام باز میشه، تازه اینا روزیِ حساب هست، روزی های غیر حساب که آدمو شگفت زده میکنن، هر جایی باشی میرسه دستت، تازه دارم با مبحثِ روزی های خدا (حساب و غیر حساب) بیشتر و بهتر آشنا میشم، مثال میبینم، درک میکنم، سپاس گزاری میکنم اندازه درکم و …)

            روزی برای همه هست، محدودیتی از جانب خدا برای مخلوقاتش نیست، اگه ترمزی برای دستیابی به روزی وجود داره از سمت مخلوقات هست نه خدا، سفره ی خداوند همیشه بازه برای همه

            خدا رو شکر بی نهایت.

            و یه جمله ی خاص دیگه از شما:

            ولی فهمیدم میزبان کسی دیگه است

            خوشحالم امروز هم مدار شدم با آقا اسدالله و شما.

            خیر در دنیا و آخرت رو میخوام برای استاد جان، مریم جان، و همه ی دوستان عزیزم در این سایت توحیدی.

            بهترین ها نصیبِ شما عارفه جانم.

            خدایا مرسی برای روزی های غیر حسابی که هر لحظه بهم میدی.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
            • -
              عارفه گفته:
              مدت عضویت: 1254 روز

              سلام سمانه جانم

              چقدر برام جذاب بود من و شما چند روز پیش برای اینکه تونسته بودید برای پروفایل هامون عکس بزاریم تو فایل شکارچی مثبت چقدر با ذوق از احساس خوبمون نوشتیم والان میبینم با چه احساس خوبی داری از اینکه اون عارفه شکارچی مثبت را پیدا کردی مینویسی و این باز بهم میفهمونه هر چی بوده از لطف و کرم خودش بوده

              سمانه جان گفتی خانواده مذهبی و باعث شد بهت بگم ما فقط یک عمر اسم مسلمونی را یدک می‌کشیدیم و فارغ از شناخت خدا

              نمیدونم چرا هی ائمه را از بچگی تو ذهنمون بزرگتر جلوه میدادند

              بعد جالبه ما اوضاعمون خیلی بدتر بود نه اینوری بودیم نه اونوری خخخخ

              مثلا چادری بودیم و اهل نماز روزه ولی یاد ندارم تو بچگی مجلس امام حسین رفته بوده باشم بزرگتر که شده بودم میرفتم اونم با مامانم و هیچ وقت بابام تو مراسم ها نبود و فقط تاسوعا و عاشورا ها ما موظف بودیم بعد نماز صبح بیدار بشیم و قابلمه به دست بریم خمینی شهر اصفهان و آبگوشت نذری یا کله پاچه نذری بگیریم

              چیزی که تو بچگی از امام حسین یادمه و بعدشم آماده بشیم برای نذری ظهر تاسوعا و عاشورا و تا چند وقت خوردن غذاهای نذری

              تو بچگی این قسمتش همیشه برام جذاب بود که وقتی نذری می‌گرفتیم چون اون روزا تو ظرفی که می‌بردیم می‌دادند مامانم میگفت نذری عارفه را ببینید مثل همیشه گوشتت بیشتر یا مثلا بیشتر براش غذا ریختند منم کلی ذوق میکردم خخخخ

              گفتی مذهبی یادم افتاد که حتی یه بار هم بابام برای چادری بودن دخترها حتی تشویشون هم نکرد و حتی خیلی راحت تو. مسافرت و جایی با آقایون دیگه یه خانم بد حجاب را مورد توجه قرار می‌دادند و به بهانه هایی ازش آدرس یا سوال میپرسیدند

              و هنوز که هنوزه این مدلی هستند

              گفتی مذهبی یادم افتاد گوشم همیشه از بچگی پر بوده از بحث و اختلاف های غیبت های بزرگتر هایی که نماز و روزه شون ترک نمیشد

              گفتی مذهبی یادم افتاد چقدر راحت پدرم به بهانه مختلف ما چهارتا بچه را کتک میزد اونم به طرز فجیعی از زدن با دست گرفته سیک کمر بند و داغ کردن دست با یه شی داغ

              گفتی مذهبی و یادم افتاد که یه موقعی بابام که خاطر رهبر را نمی‌خواست دوره احمدی نژاد رهبر و احمدی نژاد عزیزش شده بودند و تو راهپیمائی های 22بهمن شرکت می‌کرد و اون موقع اگه کسی از خانواده میخواست رای نده می‌گفتند غلط میکنی و بعدش که خوششون نیومد از اونا هرکسی میخواست رای بده می‌گفتند غلط میکنی

              کلا غلط و درست از نگاه اون ها تایید میشد

              گفتی مذهبی و یادم افتاد که عارفه چه کردی و یک عمر چطور زندگی کردی

              مذهبی که یک بوسه پدر را نداشت

              یک آغوش پر مهر پدر را نداشت

              مذهبی که برد و باخت تیم مورد علاقه پدر خانواده میتونست تو زندگی تاثیر بزاره

              مذهبی که اگه سر سفره نمک پاش بدون نمک بود یا پارچ آب آبش تمام شده بود و به دست بابام میرسید پرت می‌کرد سمتمون که چرا این خالیه یا پارچ را با عصبانیت محکم تکون میداد که از صدای یخ ما بفهمیم آب نداره

              مذهبی که فلفل سبز تند را بابات زیر برنجت قائم می‌کرد اونم به بچه دبستانی که دهنت بسوزه و از سوختن دهنت بابات کیف کنه و بخنده

              مذهبی که مثل چی تو کتک خوردن باشی و مامانت برای اینکه ثابت کنه اقتدار پدر باید توخونه حفظ بشه یا بنده خدا بترسه که خودش هم کتک نخوره نیاد جلوی بابای خونه را بگیره

              خدای من چقدر بچگی من به گریه های سنگین و سکسه هایی که بند نمیومد گذشت

              کجای این مذهب بهم یاد داد خدا عشقه

              خدا مهربونه

              من یاد گرفتم خدارا مثل بابام کینه ای ببینم

              همیشه خدا تو ذهن من یک مرد بود نه یک انرژی که الان میدونم هست

              بله سمانه جان ما درگیر یک سری کهن باور های اشتباه بودیم که باهاش بزرگ شدیم

              والان اینجاییم چون خواستیم که باشیم چون به عجز افتاده بودیم دنبال یه ریسمان محکم بودیم که بهش چند بزنیم

              گفتی نذری و احساس خوبت خواستم خاطره دیشب را هم برات بگم

              دیشب بچه های مجتمع گفتم تو خیابون کاروان میاد منم چون پسرم با دوستاش دو جا میرند هیئت گفتم مهدیس مامان بیا بریم کاروان را ببینیم ولی تا بعد 9شب موندیم و خبر نشدگفتم هی بیا بریم هیئت دومی که عرفان میره

              بعد چون ذهن درگیر غذا و طعمش بود گفت نه مامان بریم همون جا که اون شب رفتیم قرمه سبزی داد اینجا دادش وقتی میره همش برنج و کشمش میدند

              (خندم گرفته بود)

              گفتم حالا من بخوای بگم تو برای غذا مگه میری دیدم آخه یک عمر یک درس درست بالا منبری ها ندادند چی بگم به بچه

              گفتم مامان جان ما کاملا هدایتی داریم میریم و خدا همیشه بهترین هارا برامون رقم زده میریم هیئت دومی ببینیم خدا چی برامون در نذر گرفته از اون که نه از من که شک نکن به میزبانی خداوند

              خلاصه رفتیم و وقتی غذاشا گرفت دید قرمه سبزیه با ذوق گفت مااامان

              گفته بله مامان جان دیدی وقتی میگم بسپار به خدا تو این چند شب اینجا اصلا قرمه سبزی نداده بود و چون تو دوست داشتی امشب قرمه سبزی داد

              و دقیقا اعداد رند خیلی جذابه

              و به اسدالله عزیز هم میگم که بدونه تو گوگل هر عدد رندی را که بزنی راز یا معنی عدد مثلا 555 میاره توضیحاتش را

              البته ما قرار نیست درگیر حاشیه بشیم چون هر چیزی غیر از توحید شرکه ما فقط میخوام احساس خوب را به خودمون بدیم

              کامنت طولانی شد و قسمت اول به جرات داشت خود به خود میومد

              و مرسی که اسدالله اون کامنت خوب را نوشت که از کنارش انقدر آگاهی رد و بدل شد

              بهترین ها را برات آرزو دارم

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          فهیمه زارع گفته:
          مدت عضویت: 3021 روز

          بنام خدا

          سلام دوست خوبم اسداله عزیز وقتی جواب عارفه عزیز رو خواندم که 555 روز عضویتتان را تبریک گفته بود به رسم ادب وسپاسگزاری بخاطر راهکارهای خوبی که در جواب به کامنتم نوشتی منم به نوبه خودم 555 روز عضویتتان را تبریک میگم وشاید برات عجیب باشه جستجو کردم ببینم عدد555 چه معنی میتونه داشته باشه ::

          تغییر بخشی از زندگی است و وقتی عدد 555 را می‌بینیم، چیزی به شما می‌گوید که یک انتقال در زندگی شما و همه اطراف شما در جریان است. هر تغییری استرس می آورد که بخشی از انسان بودن است.

          معنی 555 تضمینی است که تغییرات پیش رو به نفع ماست .

          این عدد 555 هم برا خودم الهامی دیدم از طرف خداوند غروبی که باهمسرم تلفنی صحبت میکردیم حس کردم بهم ریخته است گفتم چیزی شده گفت نه گفتم چرا حسم بهم دروغ نمیگه گفت بخاطر شرایط تو ناراحتم بهش گفتم ولی من میگم خبری در راه است ومطمئن باش خبرهای خوبی در راه است شاید برات جالب باشه این قسمت رو وقتی داشتم برات مینوشتم یادم افتاد به مکالمه تلفنی خودم وهمسرم وحسی گفت ویرایش کن کامنتت رو این تغییر میتونه برا خودت هم باشه

          ازصمیم قلبم وتمام وجودم آرزو میکنم که به بهترین بهترینها از خواسته هات در زندگیت برسی وبه زودی زود از نتایج ودست آوردهای موفقیت هات برایمان بنویسید وسپاسگزار وجودت ارزشمندت هستم

          حق نگهدارت

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            اسداله زرگوشی گفته:
            مدت عضویت: 1318 روز

            سلام و درود فهیمه جان

            خیلی برام جالب بود که این ایده به ذهنت رسیده که عدد 555 رو سرچ کنید! واقعیتش فکر نمی کردم اعداد هم بشه سرچ کرد.خخخ

            ممنونم از اینکه زحمت اینکارو کشیدی و چه تفسیر زیبایی داشت! کلی برام نشانه و باور بود.

            فهیمه عزیز باور دارم هیچ اتفاقی اتقاقی اتفاق نمی افته! اگه خدا به دلت انداخته که این عدد رو سرچ کنید، بدون قطعا نشانه و پیامی در آن برایت قرار داده.لذت بردم از نوع نگاهت و تحسینت کردم وقتی نوشتی انتظار خبرهای خوب دارم. همین انتظار خبرهای خوب رو جذب زندگیت خواهد کرد رفیق.

            ممنونم که برام نوشتی و تبریک گفتی.آرزو دارم هر روز و هر ساعت زندگیت عشق باشه و شادی و حضور خدا.یا حق

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
          • -
            عارفه گفته:
            مدت عضویت: 1254 روز

            سلام فهیمه جانم

            چقدر خوشحالم که هدایت شدم و کامنت شماراهم خوندم

            فهمیه جان گاهی هر کدام تو مسیری قرار می‌گیریم که نمیدونیم این مسیر را بزاریم خود به خود حل بشه یا قدمی براش بر داریم و اون موقع شاید مین نشانه ها به صورت اعداد میتونی احساسمون را خوب کنه که بهتر تصمیم بگیریم و بیشتر از قبل همه چیز را دست خدا بسپاریم

            مثلا خود من چند وقتی هست در شرایطی هستم که نمیدونم باید چکار کنم و هی یه ندادی بهم میگم مگه نسپردی به ما پس اعتماد کن و صبور باش

            خیلی نمیتونم تو کامنت هام واضح در موردش حرفی بزنم ولی انسانم کم طاقت احساس میکنم این کار باید بشه تا من برای کارهای دیگه شور و شوق داشته باشم و میدونم اشتباهه چون همبن قفلی زدن باعث میشه ناامیدی و بی انگیزه بودن و ویواش یواش احساس بد بیاد سراغم

            و از خدا چند روز میشه میخواستم که به یک سفر تنهایی منو هدایت کنه و خداراشکر به سفر دو روزه قم و جمکران هدایت شدم و وقتی امروز مسئول تور گفت سه شنبه ساعت 1 بعدازظهر رو بروی ترمینال کاوه باشید مثل دختر بچه ای شده بودم که انگار برای اولین بار میخواد به اردوی تفریحی مدرسه و روز شماری میکنه برای اون روز

            نمیدونی چقدر خوشحالم که قرار چند ساعتی برای خودم باشم چون مادر بودن حضور دوتا بچه 9ساله اجازه خلوت کردن با خودت را کم میکنه و این بهترین هدیه ای بود که خدا بهم داد و میدونم طبق آیه 29سوره مومنون بهترین منزلگاه را برام در نظر گرفته

            میخوام بهت بگم باید قبول کنیم هر تضادی هم هست در راستای رسیدن به خواسته های ماست ولی متاسفانه به قول قرآن انسان عجول است

            بهترین هارا برات آرزو دارم عزیز دلم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
            • -
              فهیمه زارع گفته:
              مدت عضویت: 3021 روز

              سلام عارفه عزیز،خلاق ودوست داشتنی خوشحالم که آنچه را میخواستی شرایطش برات مهیا شد امیدوارم بهترین لحظات را تجربه کنی درسته تضادها هست در راستای رسیدن به خواسته هامون میدونی عارفه جان صبح که آمدم سایت دیدم از ستاره هام کم شده تعجب کردم گفتم طبق چیزی که من توسایت خواندم حضور غیر فعالی نداشتم گفتم فهیمه حواست باشه ، الان که داشتم برا شما مینوشتم یه چیزی کشف کردم به تضادی برخوردم البته نمیشه گفت تضاد ناخواسته ای که من باید ازش اعراض میکردم ولی سعی کردم اصلاحش کنم یعنی خواستم تغییرش بدم در صورتیکه طبق آموزه های استاد وقوانین حاکم بر جهان من فقط مسئول زندگی خودم هستم نه دیگران میدونی من اینجا استاد را تحسین کردم وهمچنین مریم بانو را وخیلی از دوستان تو سایت که به این حداز عملگرایی رسیدند

              ( یعنی غافل بشی قافیه را باختی خخخخخ)

              عارفه جان وقتی تو کامنتت به اسداله عزیزبه عدد 555 اشاره کردی یه حسی بهم گفت این عدد برای هرسه نفر از شما نشانه است خداروشکر که بهترین نشانه بود برای من واثراتش هم دارم میبینم امیدوارم بهترین نشانه برا شما واسداله عزیزهم باشه

              میبوسمت امید آنکه لحظات نابی را با معبودت تجربه کنی شاد وسالم وتندرست باشید دوست ثروتمندم

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        زکیه لرستانی گفته:
        مدت عضویت: 1777 روز

        سلام دوست عزیزم

        عارفه جان

        چهرتون چقد زیباست عزیزم

        پراز عشقه

        پراز آرامشه

        پراز حال خوبه

        و پراز صلح و دوستیه

        من قبلا چنبار کامنتت و خوندم

        ولی فرصت نشد بنویسم برات

        یعنی درمدار وفرکانش نبودم:))

        خداروشکر میکنم ک الان میتونم بنویسم

        این یعنی رشد کردم

        و این خیلی ارزشمتد و شیرینه برام

        کامنتت عالی بود چقد راحت باورهای محدودکننده ای ک داشتم و خبرنداشتم

        و راحت کشیدی بیرون برام

        سپاسگزارم عزیزم و خداروشکر میکنم بابت حضور ارزشمندت تو سایت

        ب الله یکتا میسپارمت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          عارفه گفته:
          مدت عضویت: 1254 روز

          سلام زکیه جان

          مرسی از این همه لطف و محبت و انرژی مثبتی که بهم دادی

          الان که دارم این کامنت را برات مینویسم تازه افطار کردم و اومدم سر سایت و با پیام پر از مهر تو روبرو شدم و هدیه ام را از خدا دریافت کردم وقتی صبح تو تمرین کد نویسی نوشته بودم یک احساس خوب را امروز تجربه کنم

          و تو دستی شدی از دستان خدا برای دادن یک احساس خوب به من

          زکیه جان بانویی پر انرژی(البته اینا از رنگ های زیبای شالت احساس کردم)

          میدونم که میدونی وقتی شیش دانگ زندگیمون را می‌سپاریم به خودش چقدر دلمون قرصه

          جوری که تمام اتفاقات ناخواسته را هم بهش لبخند میزنیم و میگیم ابن حتما در مسیر رسیدن به خواسته های منه

          و من مگه میشه بخوام به عقب برگردم و از این منبع پر انرژی دور بشم

          به قول مداحی آقای راغب

          مگه میشه جدایی از تو…

          البته ایشون برای امام حسین میگند من منظورم خدا بود

          عشق مبکنم باهاش حتی گاهی بغض که گلوم را میگیره و اشکم سرازیر میشه بهش میگم می‌دونم دوست نداری منو ناراحت و اندوهگین ببینی ولی جایی دیگه سراغ ندارم که اینجور باهاش راحت حرف بزنم

          کسی که بدون قضاوت حرف آدم را گوش میده و عدل کامله

          ماها اینجا یک عشق مشترک داریم و اون خداست. ربِ.

          بهترین هارا برات میخوام عزیز دلم مرسی برای احساس خوبت

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            زکیه لرستانی گفته:
            مدت عضویت: 1777 روز

            سلام عارفه جان دوست ارزشمندم

            مرسی از تعریف

            چ حس نابی از کامنتت گرفتم عزیزم

            انگار ک سالهاست میشناسمت :))

            خداروشکر میکنم بخاطر هدایتم ب این سایت الهی و داشتن دوستانی چون شما

            چ اگاهی های قشنگی از کامنتت دریافت کردم

            قلبم لبریز از حس خوب وآرامش شد

            سپاسگزارم ک برام نوشتی خیلی خوشحال شدم

            من هنوز بلد نیستم مث شما با قلبم بنویسم

            و راحت احساسم و بیان کنم خیلی تحسینت میکنم و بهت تبریک میگم و از خدا میخوام منم بتونم

            با قلبم بنویسم

            مرسی از دعای قشنگت منم بهترین ها رو از الله یکتا رب جهانیان میخوام برات

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
            • -
              عارفه گفته:
              مدت عضویت: 1254 روز

              سلام مجدد زکیه ی عزیز و خوش قلبم

              چقدر خوشحالم که وقتی از خدا میخوام دوستان خوب در مسیرم قرار بده دقیقا تو سایت پر از احساس خوب میشم از کامنت پر احساس

              و هر بار خدا میخواد بهم بفهمونه دوستای خوب را اینجا میتونی پیدا کنی

              زکیه عزیزم

              شاید باورت نشه امروز نشتی انرژیم را پیدا کردم یعنی می‌فهمیدم و هی به روی خودم نمیاوردم حتی تو جواب کامنت اسدالله عزیز نوشتم ترس هام را ولی همین امشب دلم را قرص کردم که خوب زندگی کنم و جهان را جایی بهتر برای زندگی کنم

              و توکل کنم به توانای شکست ناپذیر مهربان

              و هی دنبال چگونگی نباشم و هی نگم یعنی چطوری بخوام و اجابتش را بزاری پای قدرت بی نهایت

              خیلی خوشحالم که دارم با احساس خوب بهت پیام میدم و خدارا هزار بار شکر برای دوستان گر انرژی مثل تو

              و حتما یه روزی میرسه که انگشت ها روی صفحه کیبورد میچرخه و مینویسه و به خودت میگی منم دارم اینا مینویسم و کلمات را کنار هم میچینم و انگشتم خسته نمیشه و کیف میکنی از این احساسی که اینجا به اشتراک میزاری

              اینجا جوریه آدم احساس میکنه همه محرم و همراز و همراه هم دیگه هستند

              انشاالله توی اوج بدرخشید رفیق خوب خودم زکیه جان

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سعیده محمدزاده گفته:
      مدت عضویت: 1005 روز

      سلام و درود به شما برادر عزیزم، راستش مدتیه که من شروع کردم به خوندن کامنتا و عجیب کامنتای شما به دلم میشینه و قلم و نثر زیباتونو دوست دارم، انقدری که رفتم رو پروفایلتون و نحوه آشنایی و بعضی از دیدگاه‌هاتونو توی فایلای دانلودی خوندم. بسیار بسیار لذت میبرم از درک و فهم و شعور بالای شما که کاملا تو کامنتا و صحبتاتون مشهوده.

      براتون آرزوی توفیق و سربلندی و سعادت در همه مراحل زندگیتون دارم. سایتون مستدام بر سر خانواده عزیزتون همراه با بهترین آرزوها

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1318 روز

        سلام و درود سعیده عزیز

        سپاسگزار و شکرگزار خداوندی ام که همواره بیشتر از آنچه خواسته ام، به من بخشیده.

        ممنونم از نظر لطف و محبتتون و خوشحالم که کامنتهام مورد توجهتون قرار گرفته است. باور کنید من انشاهای دوران تحصیلمو میدادم داداشم برام بنویسه! در این حد مقاومت داشتم و نمی تونستم بنویسم. ولی وقتی در این سایت شروع میکنم به نوشتن، واژه ها خودشون میان و من فقط تایپ میکنم! به همین دلیل اعتبار و کردیتشون رو به خودم نمیدم بلکه به خدای خودم میدم که میگه و من تایپ میکنم.

        مدت حضور شما هم برای من نشانه ای بود از طرف خداوند در 555 روز تولدم! و باز به خودم یادآوری میکنم هیچ اتفاقی، اتفاقی اتفاق نمیفته!

        من همواره عادت دارم نشانه ها رو در اعداد دنبال کنم. چون یکی از راههای ارتباطم با خداوند دیدن همین نشانه هاست!

        2 و 4 و 2 =242؛ قشنگه نه!

        2 اولی سعیده است (سعیده واقعی + سعیده مجازی سایت)

        2 آخری منم (اسداله واقعی + اسداله مجازی سایت)

        4 خداونده ( مجموع سعیده واقعی و مجازی با اسداله واقعی و مجازی)

        رابطه بین 2 اولی (سعیده) با 2 آخری (اسداله) بواسطه 4 وسطی (خداوند) شکل گرفته.

        الان سعیده تو دلش میگه بابا این دیوانس خخخ ولی منم تو دلم میگم باشه. دلا دیوانه شو که دیوانگی هم عالمی دارد!

        ببخشید اگه از حرفام سر در نیاوردید یا بی ربط حرف زدم. خدا گفت و من نوشتم مثل همه کامنتهام.

        آدینتون سراسر نور؛ سراسر شادی؛ سراسر حضور خدا؛ سراسر لبریز شادی دوست عزیز.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          عارفه گفته:
          مدت عضویت: 1254 روز

          سلام اسداله عزیز

          چه تفسیر زیبایی از اعداد

          کلی ذوق کردم

          گفتی بلا نسبتتون یکی میخونه میگه چه دیوانه است

          به گفته اون ضرب المثل

          دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید

          و منم چون دیوانه وار دنبال هر بهانه ای هستم که حال خودم را خوب کنم دیدن اعداد همیشه احساس خوبی بهم میده

          مثل همین الان که شارژم 77%هست و لذت میبرم

          انشاالله حساب بانکیت پر از اعداد رند باشه

          و روند زندگیت همیشه رند جلو بره و رو دوش خدا به قول استاد همه جا بچرخی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            اسداله زرگوشی گفته:
            مدت عضویت: 1318 روز

            سلام و درود عارفه عزیز

            ممنونم بابت کامنت های پر احساست و تبریک بابت نشانه های توحیدی قشنگی که دریافت کردید.

            دیدن و برانگیخته کردن وجهه خوب آدمها ناشی از بازگشت فرکانس خوب خودته! وقتی که بدون انتطار، بدون چشمداشت و بدون توقع دیگران و دوست داشته باشی که نشان از در صلح بودن با خودته، آنوقت است که چیزی که دریافت میکنی سراسر خیر و محبت و لطف و احساس خوب است.

            عارفه عزیز همه اعضای این سایت که هم فرکانس همیم برایم مثل خانواده ام عزیزند.آدم اعضای خانوادشو هر جور که راحته با احترام خطاب میکنه و ازین بابت هیچ ایرادی نیست.

            راجع به نشانه ها و اعداد رند که نشانه های خداوند در زندگیم است و میدونم دوست دارید بدانید بگم؛ دیروز که 555 روز تولدم بود من و خداوند با این اعداد رند کلی باهام عشق بازی کردیم!

            نوشته بودید انشاالله حساب بانکیت پر از اعداد رند باشه کاش میشد تصویر فرستاد که ببینی. چون از صفحه گوشیم شات گرفتم که داشته باشم. و وقتی این کامنتت رو خوندم باز دیوانه شدم گفتم خدایا چقدر این فرکانس ها دارند تله پاتی می کنن باهام! حساب های بانکی که دیروز باهاشون کار کردم مانده هاشون و ببین:

            55511696

            64161696

            مانده حساب اول سه تا 5 است که دقیقآ نشان دهنده 555 روز عضویتم بود! اعداد 6 و 9 هم برام جزء اعداد مقدس اند. سه رقم آخر هر دو هم دقیقآ عین همه! دیروز 6 قسط از اقساطمو پرداخت کردم، دیدم پیامک اومد از بانک تعداد اقساط پرداختی شما 122!

            به قول شما کامنت هایی که گذاشتیم هم همان روز تائید شدن و با سورپرایزهای خداوند یه روز بیاد ماندنی رو در زندگیم تجربه کردم. شب هدایت شدم به کامنت یاسمن عزیز که اشاره کرده بود به آیه 9 سوره مریم

            قَالَ کَذَٰلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَکُ شَیْئًا

            پروردگارت گوید: این کار برای من بسیار آسان است و منم که تو را پس از هیچ و معدوم صرف بودن، نعمت وجود بخشیدم.

            و با خواندن کامنتش اشکام سرازیر شدند.و به عینه دیدم چقدر انجام دادن و همزمان کردن انجام کارها برای خداوند راحته ولی ذهن ما اینو باور نداره!

            وقتی داشتم جواب کامنتشو مینوشتم زمان انجام بازی نکات مثبت عارفه رسیده بود و همسر و دخترم منتظر من بودند تا کامنتم تموم بشه و ازم خواستند کامنتشو براشون بخونم و بعدش کامنت خودمم خوندم براشون و کلی استقبال کردند و قرار گذاشتیم هر شب یه کامنت رو با همدیگه بخونیم. بعدش بازی مون و انجام دادیم و موقع خوابیدن که شد دیدم پیام اومده و خوندم و 5 ستاره طلایی رو تقدیم عزیزانم کردم تا در فرصت مناسب و فراغ بال جواب عزیزانم رو بدم. و خداوند تا آخرین لحظه دیروز برام سنگ تمام گذاشت که شکرگزار و سپاسگزار رب العالمینم که هر چه دارم از لطف و عنایت اوست. این هم برگ زرینی از زندگیم که با حضور دوستان بهشتی ام جاودانه شد.مراقب خوبی هات باش رفیق.مراقب قلب مهربونت که جایگاه خداونده باش. بدون هر شب در این منزل بازی عارفه به راهه. پس قدر خودتو بیشتر بدون. برایت ساسر لطف و رحمت و نور و نعمت آرزو میکنم رفیق! یا حق

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
            • -
              عارفه گفته:
              مدت عضویت: 1254 روز

              سلااااااام خداقوت رفیق خوبم

              الله اکبر قلبم هنوز با ضربان بالا داره میزنه از ذوق کامنتت که خوندم

              واقعا که تو آهنگه خواننده چه عالی میگه خدا همین جاست بین منو تو…

              نمیدونی چقدر با شوق کامنت را میخوندم و به وجد اومده بودم چه حساب بانکی رندی برات رقم خورده پسرررررر

              یعنی وقتی داشتم این آرزو را میکردم لحظه ای به ذهنم اومد و تو دلم گفتم فکر کن عارفه چند روز دیگه اسداله از رندی حسابش خبر بده و تو کلی ذوق کنی یعنی خدا انقدر سریع اجابه هست؟

              جواب:بله به شرط ایمان و دوری از ابلیس

              نمیدونی چقدر خوشحال شدم

              مرسی از اینکه هر بار بازی شکارچی را انجام میدید یاد منم میکنید باعث افتخار برام و چقدر خدا خوشگل هر بار یاد آدم میندازه که تو با من باش و پادشاهی کل دنیا را بکن

              به قول استاد تو فایل:

              اصل و اساسی که «صاحب یک کسب و کار موفق» باید بداند – گروه تحقیقاتی عباس‌منش

              abasmanesh.com

              که من چند روزی هر روز گوش میدم

              میگند به تعداد تمام انسان ها خدا هست و هرکسی خدای خودش را داره

              و خدای الان من زمین تا آسمون با اون خدای قبلا فرق میکنه

              قبلا اگه دنبال رسیدن مرگ بودم از سر بی ایمانی بود و فرار از گناه کمتر

              ولی الان امید با آینده ام چند برابر شده اگه مرگ هم اومد سراغم میدونم این مدت را با حال خوب زندگی کردم

              خیلی خوشحالم که کامنتی گذاشتی و باعث شد این حرف و آگاهی و احساس ای خوب نشر پیدا کنه

              انشاالله لحظه لحظه کنار خانواده خوبت زندوی توحیدی داشته باشیم اسداله عزیزم

              تایم نوشتن آخر جملات

              18:18

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
            • -
              فهیمه زارع گفته:
              مدت عضویت: 3021 روز

              سلام اسداله عزیز دوست ارزشمندم یعنی خودم موندم این دوسه روز ازاتفاقاتی که داره می افته کامنتی که عارفه جان برا شما نوشته ساعت زیرش قید شده 18:18 من سه دفعه این کامنت ها را خواندم ویه لحظه تو برگشت صفحه این ساعت بهم چشمک زد حالا ببین چی خواسته خدا برامون

              فرشتگان در کنار ما زندگی می کنند، حتی اگر نتوانیم آنها را ببینیم با هم زندگی می کنیم و با هم ارتباط برقرار می کنیم؛ حتی اگر همه چیز اینطور به نظر نمی رسد! ما از راه های بیشتری به هم متصل هستیم و هستی یک هدف دارد و این یکی از راه های رسیدن به آن است. ارتباط انسان ها با فرشتگان ارتباطی صمیمانه و با نیت خوب است. این پیوند یک پیوند دائمی بوده و حتی اگر ما نخواهیم این ارتباط را تصدیق کنیم یا نادیده بگیریم، باز هم وجود دارد. نیروهای الهی و فرشتگان به صدای ما گوش می دهند و به روش های شگفت انگیزی با ما صحبت می کنند.

              یکی از این روش ها، استفاده از اعداد یا به طور خاص تر استفاده از اعداد فرشتگان است. اعداد فرشته دارای ارتعاش زیادی هستند و به همین خاطر تأثیر خاصی روی انسان دارند. اعداد فرشته همیشه وجود دارند اما ما آنها را دائماً مشاهده نمی کنیم، به همین دلیل است که باید از نظر احساسی آزاد باشیم تا بتوانیم چنین پیام های الهی را دریافت کنیم. عدد 1818 یکی از اعداد فرشته است که در ساعت 18:18 منعکس شده و افرادی که این ساعت را به صورت تصادفی مشاهده می کنند، مخاطب دریافت پیام الهی فرشته عدد 1818 هستند.

              عدد 1818 بدون شک عشق را وارد زندگی کسانی می کند که این هدیه معنوی را دریافت می کنند؛ زیرا این عدد نشان دهنده انرژی الهی و عشق بی اندازه است. همین دو مورد برای شما کافی است تا ببینید عدد 1818 برایتان خوشبختی زیادی به ارمغان می آورد، اما این کلام خداوند بدون توصیه عاقلانه خالق ما نیست. امروز، روزی است که پیام های الهی را با مشاهده ساعت 18:18 دریافت کرده و احساس می کنید مانند یک فرشته، پر از همدردی، اما بسیار احساساتی و اغلب مرتکب اشتباهات بزرگ می شوید، پس باید مراقب بوده و آماده انجام کارهایتان باشید.

              ضرر کردن شما فقط باعث خوشحال کردن اطرافیانتان می شود. به همین خاطر زمان آن فرا رسیده که مسیر زندگی تان را تغییر دهید و این عدد نشانه ای خواهد بود که آغاز مسابقه دشوار زندگی را اعلام می کند. با دیدن ساعت 18:18 و عدد 1818 بایستی به خود احترام گذاشته و به ندای درونی تان گوش دهید. همچنین می توانید روبروی آینه ایستاده و مدام به خود بگویید «من سزاوار شاد بودن هستم!» اگر در نهایت قصد تقویت معنویات خود را دارید، بایستی منتظر فرصتی هیجان انگیز باشید و به هیچ وجه آن را رد نکنید؛ زیرا این فرصت علاوه بر تقویت معنویت شما، برای موفقیت و رفاه مالی آینده تان بسیار کارساز است.

              با نظرات منفی و حواس پرتی هایی که ممکن است در مسیر اهداف تان پیش بیاید، خود را خسته نکنید. این مشکلات همیشه وجود داشته و از سمت نیروهای منفی است که می خواهند شما را از راه راست منحرف کنند. فرشتگان الهی به شما می گویند که توهمات خود را از بین ببرید و با سپردن قلب تان به نیروهای الهی، به سمت خوشبختی گام بردارید.

              خدایا خداجون معبودم ازت سپاسگزارم

              این احساس عالی که دارم که توصیف شدنی نیست از تو دارم

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          سعیده محمدزاده گفته:
          مدت عضویت: 1005 روز

          خیلی ممنون از شما اسداله جان، خیلی تفسیر جالبی بود، راستش من اصلا به اعداد تا حالا به این شکل توجه نکرده بودم، ممنون از آرزوهای خوبتون، انشاالله که هزاران برابر انرژی مثبتی که از طریق کامنتاتون به من منتقل میشه به خودتون برگرده، در پناه الله زیبا

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    یگانه بانو گفته:
    مدت عضویت: 820 روز

    سلام استاد و خانم شایسته ی عزیزم که امروزمو با صدای دلنشین شما آغاز کردم با یه عالمه آگاهی…..

    سلام به دوستان همفرکانسی عزیزم که حضورم در کنار شما رو موهبت بزرگی از طرف خدا می‌دونم.

    «إنّ مع العسر یسراً»

    صحبت های استاد که به این آیه رسید آنقدر ‌‌‌‌‌ذهنم درگیرش شد که بقیه صحبت هارو اصلا نفهمیدم چی گفته شد و چی شنیدم.

    از تفسیری که از این آیه داشتم خودم جا خوردم

    چقدر واژه ی «مع» رو بد متوجه شده بودم.

    تو اتفاق وحشتناکی که چند سال پیش برای خانواده م افتاد همش از اطرافیان می‌شنیدم که بعد هر سختی آسونیه‌.چقدر من منتظر یسر نشستم که اتفاق بیفته.روز به روز اوضاع بدتر و سخت‌تر میشد چون چیزی تغییر نکرده بود، فرکانسی عوض نشده بود که بخواد اوضاع بهبود پیدا کنه.

    امروز و الان با حضورم تو این سایت من تازه دارم اتفاقات گذشته زندگیمو با دید و آگاهی های جدیدم بررسی میکنم.میفهمم که اون شرایط و ما با فرکانس های منفیمون ایجاد کرده بودیم و راه گشایش یا همون یسر ما در تغییر فرکانس هامون بوده، اینکه به اون شرایط طوری نگاه کنیم که احساسمون کمی بهتر بشه، نکات مثبت و درسی که تو دل این اتفاق بوده رو بکشیم بیرون، به نعمت های که با وجود اون اتفاق باز تو زندگیمون بوده توجه کنیم، اینکه ممکن بود اوضاع از این که هم هست میتونست بدتر بشه.

    چقدر قشنگ این آیه رو برام تفسیر کردین و چقدر قشنگ درکش کردم.

    گنج و روزی امروز من همین آگاهی بوده و چقدر از درکش خوشحالم.

    بارها باید این فایل و گوش بدم تا آگاهی های جدیدتری کشف کنم.فعلا که سوزنم تو همین آیه گیر کرده.

    عاشقتوووووووووونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 104 رای:
  5. -
    نسیم زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1662 روز

    ای جانم مریم جان کلی همه دلتنگت شده بودیم چقدر خوب که دوباره رخ نمودی (یه عالمه بوس و قلب)

    اما عجب فایلی… چه وقتی، چه اسمی!!!

    بعد از یه سری سلسله فایل کَند و کاوی و هرس کردن ذهنمون و باورامون

    بعدش یه فایل ناب توحیدی

    و بعد… قلبی که به سوی خداوند باز میشود:)

    من که اینو نشونه میگیرم و به فال نیک میگیرم که انگار خدا آغوششو باز کرده و میگه دیگه وقتشه، بیاین سمت من، بیاین بغلم

    خدایا… من که دقیقا چند روز پیش که آگاهانه و با باورهای توحیدی و باور لیاقت و هدایت، یه مصاحبه ی کاری خیییلی خوب رو خلق کرده بودم (با تمرین کُدنویسی)، وقتی از اونجا اومدم بیرون رسما میخواستم خدا رو بغل کنم، همینجوری واسه خودم میخندیدم درحالیکه تو خیابون راه میرفتم هی میگفتم خدایا عاشقتم، خدایا ینی همین… واقعا به این راحتی، به این زیبایی؟ خلاصه که هرکی میدید میگفت این بنده خدا چی زده:)))

    من مست می عشقم هوشیار نخواهم شد

    وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد

    به خدا که ما تازه داریم زندگی کردنو یاد میگیریم، بعضی وقتا فکر میکنم واقعا من قبلا چجوری زندگی میکردم، وقتی این قانونا رو نمیدونستم، وقتی با باورای اشتباه، به هر چالشی که میخوردم اشتباه میزدم…

    خدایا شکرت برای این آگاهی ها و این زندگی جدید به سبک خدایی، توحیدی، عباسمنشی

    عااااااشقتم استاد، عاااااشقتم مریم جون… به خدا هرچی بگم بازم کمه، خدا میدونه ما در روز، من و خواهرام و مامانم، چقدر از شما و درباره شما حرف میزنیم و خدا رو شکر میکنیم بابت این نعمت و هدایت

    حالا خود شما دو استاد گرانقدر و این سایت بی نظیرتون یه طرف، بچه های سایت و کامنتای بی نظیر یه طرف دیگه

    چقدر من استفاده میکنم و لذت میبرم و یاد میگیرم از کامنتای پربار دوستان نازنین، شاگردانِ توحیدی و خلفِ استاد:)

    خلاصه که هرچی بگم در وصف این زیبایی و عاشقی و نعمت و هدایت الهی کم گفتم و هرچی خدا رو شکر کنم کمه

    اما بریم سراغ فایل

    چه فایل زیباییه، چه سوره ی نابی، اتفاقا من تو کامنتا این چندروزه چندبار این آیه ها رو خوندم و لذت بردم و اشک ریختم از حسی که اونموقع بهم داده

    ا لم نشرح لک صدرک

    ای جانم… مریم جان عشق چقدر قشنگ میگه انگار خدا داره این سوره رو به استاد میگه که آیا ما قلبتو باز نکردیم که اصل رو از فرع تشخیص بدی؟! خدایااااا خیلی قشنگ بود اینجاش

    و اینکه دوره کشف قوانین مصداق این سوره ست… آره به خدا، چقدر زیبا بین و ظریف بینی مریم جانِ واقعا شایسته

    واقعا این ترمزهایی که داریم پیدا میکنیم و برمیداریم از سر راهمون عججججب بار سنگینی هستن، همون باری که از رو دوشمون برداشته میشه با لطف و هدایت خدا با توضیحات ناب و تمرینات نابتر دوره کشف قوانین (یه عالمه قلب و چشم قلبی و چشم خیس اشکی)

    در ضمن من عاشق نگاهای با لبخند و عاشقانه ی شما دوتا عشقم:)

    اِنّ مع العسر یسری، فاِنّ مع العسر یسری… قربون خدا برم من چقدر این آیه ها و تاکیدشون قشنگ و دلنشین و آرامبخشن

    و تاکید استاد به اینکه “با” هر سختی آسانیه، نه “بعد” از هر سختی

    من به شخصه در مسیر تکامل فعلا به اونجا رسیدم که الان خیلی وقتا پیش میاد که در برخورد با تضاد، “آگاهانه” حواسمو جمع کنم و ذهنمو کنترل کنم و مثلا آیه های این چنینی رو به خاطر خودم بیارم. و فقط همون حس خوبی که اونموقع این یادآوری به آدم میده یه دنیا میرزه، و بعد درک اینکه خدایا چقدر قوانینت قشنگ کار میکنن، چقدر زندگی میتونه راحت باشه وقتی خودم میتونم اینطوری آگاهانه کنترل و درواقع خلق کنم زندگیمو، الله اکبر… اصن وقتی میگم، یادآوری میکنم، و جملات تاکیدی استاد که تو بعضی فایلا با تاکید میگه خب وقتی فهمیدی چندتا مثال دیدی که داری زندگیتو خودت خلق میکنی، دیگه یاد بگیر، دیگه تمومه با همین فرمون برو جلو هرچی میخوای خلق کن… وقتی اینا یادآوری میشه برام یه احساس شعف و رضایت و خوشحالی عجیبی میکنم و بازم میخوام خدا رو بغل کنم*)

    اما این آیه “فاِذا فرغت فانصب”

    چقدر قشنگ و زیبا و فرکانسی و منطقی

    یادم نیست مریم جان تو همین دوره کشف قوانین بود به این آیه اشاره کرد یا حل مسائل، و من اصلا همینجوری مونده بودم خدایا قرآن چقدر قشنگه و من دقت نکرده بودم. تازه من عربی کامل متوجه میشم. چقدر این تاکید که وقتی یه هدفی، چالشی، برنامه ای تموم میشه برو سراغ بعدی به نظر مدرن و امروزی میاد. قربون خدا و قرآنش برم من

    یک دنیا ممنون از این فایل بی نظیر و این گفتگوی زیبای شما دو عزیز، گفتم که عاشقتونم دیگه نه؟؟ :)) خدا حفظتون کنه*)

    خداروشکر که تونستم داغ و تازه این فایلو ببینم و موقع خواب حالشو ببرم و با فرکانس بالا بخوابم:) صبح با چه فرکانسی بیدار شم به به:)

    شب و روز همه دوستان عزیزم به خیر و نیکی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 144 رای:
    • -
      سیدعلی خوشدل گفته:
      مدت عضویت: 2676 روز

      سلام بر نسیم عزیز گلی از خانواده دوست داشتنی زمانی…

      چه قدر خوشحال و شادم از اینکه انقدر عالی تونستی اون موقعیت شغلی دلخواهت رو خلق کنی…

      خیلی کلمه خلق کلمه ی قشنگی و با دریافت کردن متفاوته!

      وقتی می گی خالق یعنی تو مبدا و میتونی سفارش ثبت کنی ولی وقتی میگی دریافت یعنی میاد حالادست ما که نبود …

      چه قدر لذت بردم از دیدن این کلمه و برای تک تک اعضای خانواده نورانیتون بهترین هارو از خدا می خوام و تبریک فراوان به مادر عزیزتون بابت هکچین دخترا و خانواده پر از مهری…

      خالق بودنت مبارک :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
      • -
        نسیم زمانی گفته:
        مدت عضویت: 1662 روز

        ای جانم سید علی عزیز، گل سرسبد بچه های سایت:)

        اگه بدونی چقدر خوشحال شدم از جواب قشنگ و پر از آگاهی و یادآوری که به کامنتم دادی…

        سرکار به عنوان بریک اومدم تو سایت و چه بریکی:)) روزم ساخته شد رسما

        واقعا خدا رو بینهایت شاکرم بابت این همه نعمت و هدایت و حال خوب و دوستان خوب که از طریق این سایت بهشتی بهشون دسترسی داریم.

        بینهایت از کامنتها و آگاهی هایی که باهامون به اشتراک میذاری سپاسگزارم که همیشه ازشون لذت میبرم و فیض میبرم واقعا.

        امروز صبح دقیقا خواسته بودم که روز خوبی داشته باشم ولی خوبتر و متفاوت از روزای قبل، چون واقعا به لطف خدا و با هدایت و آگاهیهای فعلی، هرروزم داره خوب میگذره، و امروز خوبتر شد:)

        در پناه خدا و هدایتهای الهی روز به روز موفق تر باشی دوست عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      حسن گرامی گفته:
      مدت عضویت: 1389 روز

      سلام نسیم عزیز و خوش قلب

      چقدر حال کردم با کامنتت

      چه حس خوبی داشت

      از اول تا آخر کامنتت لبخند روی لبم بود

      بهتون تبریک بابت مصاحبه کاری موفقی داشتین

      آرزوی بهترینِ بهترین ها رو دارم براتون

      کامنت یاسمن و سمیه و مادر عزیزتون رو هم بارها و بارها خوندم

      همیشه سعی کردین حال خوبی که داشتین بیایین توی سایت با بچه های سایت در میون بذارین و واقعاً من لذت میبرم هر موقع کامنت های شما عزیزان رو میخونم

      یادمه توی چندتا کامنت های قبلیت که نوشته بودی در مورد یک کشتی تفریح بود که شما هم اونجا بودین داشتین شادی میکردین و من چققققدررررر لذت بردم از اینکه امدین همون موقع روی آخرین فایلی که آمده بود روی سایت برامون نوشتین

      باورتون نمیشه همون لحظه تصویر ذهنی اش توی ذهنم ساخته شده

      با تمام وجودم ازتون ممنونم دوستای نازنینم

      انشالله همیشه در مدار خلق اتفاقات مورد دلخواهت باشی نسیم عزیز و نازنین

      راستی عکستون فوق العاده زیباست

      اگر اشتباه نکنم احتمالاً پسرتون باشن

      توی همین عکس پروفایلتان هم کلی حس خوب انتقال دارین میدین

      همیشه روزهای قشنگ و پر برکتی داشته باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        نسیم زمانی گفته:
        مدت عضویت: 1662 روز

        سلام به دوست خوبم

        مرسی حسن عزیز از جواب زیبایی که برام نوشتی:) از تبریکت، آرزوی قشنگت و لطفت واقعا سپاسگزام و خوشحالم که کامنتم لبخند به لبت نشوند:)

        آره ما خداروشکر خانوادگی تو سایتیم:)))

        چقدر این دعات به دلم نشست:) و چه دعای زیباییه واقعا! انشالا برای شما هم همینطور باشه، واقعا باید هم مدار باشیم با خواسته هامون تا بتونیم خلقشون کنیم.

        در مورد عکس پروفایلم هم اولا بازم ممنون از نظر لطف شما و بله پسرمه کنارم:)

        همیشه حال دلتون خوب باشه و احساس خوب اتفاقات خوب برای شما همیشگی باشه:)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 883 روز

      ‌و یک دنیا ممنون از شما دوست عزیزم

      سلام عرض شد

      چقدرررررر زیبا بیان کردین اشک های من جاری شد تحسین تان میکنم از عشق تان به خدا از درک قانون از انجام قانون

      و از شادی که دارین

      چقدر از مصاحبه کاری که داشتین خوشحال شدم که برای من هم بسازد که یکی از اولین خواسته های من هست خدایا شکرت

      یعنی همه چیز خداست خداست خداست

      من عاشق این خدا هستم چقدر این جا زیباست

      خدایااااااااا شکرت خدایاااا شکرت

      خدایااااا هزار ها بار تشکر که مرا هدایت کردی در آغوشت محکم گرفتی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        نسیم زمانی گفته:
        مدت عضویت: 1662 روز

        سلام به دوست عزیزم

        مرسی از پاسخ زیبایی که برام نوشتی، مرسی از تحسینت:)

        واقعا همه چیز خداست… خدا کمکمون کنه این آگاهیها رو همیشه یادمون باشه، اسیر نجواهای درونی نشیم و با کمک این قوانین بی نظیر جهان هستی، زندگیمون رو بسازیم، اونجوری که دوست داریم.

        انشالا شما هم به بهترین شکل به خواسته ت میرسی و میای اینجا برامون مینویسی و خوشحالمون میکنی:)

        در پناه خدا هر روز موفق تر باشی:)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          پاکیزه بارکزی گفته:
          مدت عضویت: 883 روز

          سلام عزیزم

          تشکر از پیام زیبا و انگیزه عالی ات

          نسیم دوست داشتنی

          همین حالا برایم معجزه شد معجزه

          از خدا خواستم گفتم خدایا میخایم بیشتر در این سایت باشم و تغییر کنم باورت نمیشه وایفای کار نمیکرد درکل خراب بود گفتم خدایا تو جورش میکنی به نام تو جور میشود تو فرشته هایت میفرستی جور شد

          بعدا زیاد ضعیف بود زهنم میگفت او شانسی شد دگه حالا از بس ضعیف هست کار نمیته ولی گفتم او خدایی که جورش کرد می‌تواند سرعت هم زیاد کند همین که سرعت اش هم خوب شد کامنت شما آمده بود

          این شاید یک مثال خورد به خدا باشد بزرگ همین گونه هست به خداوند خورد بزرگ ندارد

          خدایاااااااااا دوستتت دارم خدایا شکرت

          حتی لحظه یی ناراحت نشدم گفتم خدا جور میکند نه گله کردم نه شکایت

          فعلا هم عالی شد

          این کار خداست و کنترول زهنم خدایا شکرت

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فاطمه سليمى گفته:
      مدت عضویت: 1810 روز

      سلام نسیم جانم

      دختر عزیزم خیلی از خوندن کامنتت لذت بردم و تحسینت کردم

      خدا رو شکر که اینقدر خوب و با تعهد داری رو خودت کار می کنی مخصوصاً تمرکزتو گذاشتی رو دوره کشف قوانین

      و با کد نویسی هر روزه و کامنت نوشتن درباره اش قشنگ داری ازش نتیجه میگیری

      و اینکه تونستی آگاهانه و با باورهای توحیدی و با باور احساس لیاقت و هدایت اون مصاحبه کاری خیییلی خوب رو خلق کنی

      چقدر قشنگ حس و حال خدایی و لطیفتو به ما منتقل کردی اونجا که گفتی

      وقتی از اونجا اومدم بیرون رسماً میخواستم خدا رو بغل کنم همینجوری واسه خودم می خندیدم در حالی که تو خیابون راه می رفتم هی می گفتم خدایا عاشقتم، خدایا ینی همین…واقعاً به این راحتی، به این زیبایی؟

      ممنونم که اینا رو با ما به اشتراک میزاری و کمک می کنی باور کنیم که آره همینه…واقعاً به همین راحتی، و به همین زیبایی…فقط کافیه که با باورهای درست و مناسب پیش بریم

      خدا رو شکر که بصورت تکاملی داریم درک می کنیم که خالق تمام اتفاقات زندگی خودمون هستیم

      خدا رو شکر که تو این مسیر لذتبخش هستیم

      از خدا میخوام که به همه خواسته هات و خیلی بالاتر از اونها برسی و سعادتمند در دنیا وآخرت باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        نسیم زمانی گفته:
        مدت عضویت: 1662 روز

        ای جانم مامان قشنگم، بهترین مامان دنیا (یه عااااالمه بوس)

        ممنون از جواب قشنگ و دعای خیلی قشنگتون:) همونروز که میخواستم برم مصاحبه صبحش با شما صحبت کرده بودم و کلی انرژی مثبت ازتون گرفته بودم… مثل همیشه و همه ی صحبتامون

        واقعا ما چقدر خوشبختیم که دخترای شماییم:) مامان 4.5 ستاره م:) که واسه ما هزار ستاره این

        دوستون دارم هوارتا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        پاکیزه بارکزی گفته:
        مدت عضویت: 883 روز

        سلام به دسته گل عالی و زیبا

        خانم فاطمه عزیز

        چقدررررر دخترایی تان خوشبخت هست که مثل شما مادر آگاه و دانا دارند

        الهی شکر که هستین

        چقدرررررر از کمنت تان از طرز بیان تان خوشم آمد

        از درک قانون

        خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

        خدایا خانواده من را هم به زیباترین مسیر ها هدایت کن الهی شکرت

        دوستتتتتتتتان دارم آفرین به شما

        در پناه الله شاد شاد شاد باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          فاطمه سليمى گفته:
          مدت عضویت: 1810 روز

          سلام به روی ماهت

          چه عکس پروفایل خوشگلی داری

          و چه لبخند شیرینی رو لبت هست خدا حفظت کنه

          چه لباس محلی زیبا و خوشرنگی

          سپاسگزارم از وقتی که گذاشتی و برام نوشتی و همینطور از تحسینت و کلمات زیبایی که درباره من بکار بردی

          تحسینت می کنم که خیلی خوب داری رو خودت کار می کنی از مدت عضویتت و تعداد ستاره هات بخوبی مشخصه خدا رو صد هزار مرتبه شکر

          از خدا میخوام که خودت و خانواده ات همواره در بهترین و زیباترین مسیر ها شاد و سلامت و موفق باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سعید حاج هاشمی گفته:
      مدت عضویت: 1002 روز

      سلام ب نسیم خانم عزیز

      من واقعا از این کامنت دلی ک گذاشتی حض کردم جوری ک اشکم جاری شد و انگار اون حسای خوبت تووی وجود من متجلی شد و انگار ک خودم اون نتیجه ی و موقعیت شغلی دلخواهم رو خلق کردم

      بهت تبریک میگم بابت این حس و حال خوبت و هم امیدوارم ک حست پایدار باشه و خدا رو هم شکر برای اینهمه حس خوب ک از دوست عزیزم نسیم عزیز دریافت کردم

      الهی بینهایت شکررررررت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        نسیم زمانی گفته:
        مدت عضویت: 1662 روز

        سلام سعید عزیز و ممنون از اینکه وقت گذاشتی به کامنت من پاسخ دادی:)

        خداروشکر که حس خوب گرفتی از کامنتم:)

        من خودم عاشق کامنت خوندن تو سایتم و واقعا از هر کامنتی یه دنیا آگاهی و یادآوری آدم دریافت میکنه و هزار دلیل برای شکر خدا

        منم برای شما حس و حال خوب دائمی و پایدار آرزو میکنم که در نتیجه همیشه احساس خوب=اتفاقات خوب براتون اتفاق بیفته:)

        در پناه خدا شاد و سلامت و موفق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فواد بنیادی گفته:
      مدت عضویت: 923 روز

      سلام به دوست عزیزم

      خیییلی لذت بردم از کامنت شما و خییلی به من انرژی داد خدا را شاکرم که تونستی با تجسم و حس خوب شغل دلخواه را خلق کنید خدا را شکر

      من هم تجربه مشابه با شما دارم دیروز من چند قلم جنس را برای فروش بردم همه میگفتن حالا فصل اش نیست باید در پاییز بفروشی منم همانجا گفتم من میفروشم و بعد رفتم در دفتر چه خودم با حس خوب و سپاسگزاری از اولین فروشم خداوند سپاسگزاری کردم بابت فروش و به طور بسیار جالب من تمام جنس ام را فروختم خدا را شکر و بعد خانه آمدم و همینجوری با خودم قانون را تصدیق می کردم و لبخند میزدم و یک خال هوایی بسیار عالی داشتم خدا را شکر

      من خییلی لذت بردم و کیف کردم از کامنت شما هر جای دنیا باشی در پناه خدای مهربانم در آرامش باشی و ثروت مند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        نسیم زمانی گفته:
        مدت عضویت: 1662 روز

        سلام به دوست عزیز و توحیدی

        ممنون که کامنتم رو خوندی و پاسخ نوشتی برام:)

        چقدر عالی بود تجربه ای که نوشتی… واقعا همه چیز باوره و ایمان، خیلی حرفه که برخلاف روند جاری (که مثلا الان فصل یه چیزی نیست) عمل کنی و ایمانتو حفظ کنی، و دقیقا همینجاست “لاجرم” نتیجه میگیری

        خیلی خوشحال شدم برای نتیجه خوبت و حس و حال عالی که تجربه کردی:)

        به منم خیلی حس خوبی داد این پاسخ تحسینیِ شما، بازم ممنون:)

        به لطف و هدایت خدا روز به روز موفق تر باشین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      الهه سادات گفته:
      مدت عضویت: 2440 روز

      سلام دوست عزیزم

      از خوندن کامنتتون لذت بردم

      چقدر چشم زیبابینی دارین

      کوچکترین زیبایی رو هم میبینید و مینویسید

      تبریک میگم برای مصاحبه کاری

      اینقدر خوب حستون رو گفتین که انگار اونجا بودم درکنارتون و حس خوب بعد از موفقیت چقدر میچسبه

      حس رضایتمندی ازخودت و جهان اطرافت

      همیشه احساست عالی باشه و پر از شعف باشی دوست جانم

      در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و با حال خوب باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مهشید گفته:
      مدت عضویت: 1685 روز

      نسیم جان سلام

      امیدوارم که خوب و خوش باشی

      نسیم جان این فایل نشانه من بود.

      دیشب قبل از خواب توی ستاره قطبی آخرین جمله ای که برای خدا نوشتم این بود:

      خدایا به آغوش خودت پناه میبرم.

      حالا امروز اومدن کامنتهای فایل نشانه ام رو بخونم که به کامنت شما هدایت شدم. وقتی رسیدم به این جمله، اشکام سرازیر شد:

      من که اینو نشونه میگیرم و به فال نیک میگیرم که انگار خدا آغوششو باز کرده و میگه دیگه وقتشه، بیاین سمت من، بیاین بغلم

      خدایا شکرت برای وجود چنین فضایی و شکرت برای هدایت شدن به اینجا

      ممنون از کامنتت نسیم جان

      برات شادی و سلامتی آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        نسیم زمانی گفته:
        مدت عضویت: 1662 روز

        ای جانم سلام مهشید عزیز

        مرسی از پاسخ زیبایی که برام نوشتی، نقطه آبی قشنگی که بهم هدیه دادی

        ینی دلم میخواد به قول سعیده جان قربون خدا برم دیگه برنگردم

        برای این هدایتهاش، این همزمانی های قشنگ

        اینکه شما شب بنویسی خدایا به آغوش خودت پناه میبرم

        بعد به این فایل و این کامنت هدایت بشی و عملا خدا به آغوشش دعوتت کنه:)

        ازونور منی که هم دنبال نشونه و هدایت بودم تو یه مسئله ای، هم دیروز همینجوری یه دفه گفتم خدایا میدونم خیلی وقته که اصلا کامنتی ننوشتم که جوابی داشته باشم ولی من دلم نقطه آبی میخواد، خودت برام بفرست…

        و اینجوری این کامنت زیبای شما برام بیاد و کلی هدایت و کلی عشق بازی با خدا

        و یادآوری حس و حال پارسال، کامنتی که دقیقا تیرماه پارسال نوشتم، یادآوری اینکه تقریبا یکساله تو این شرکت مشغول به کار هستم و … قربون خدا و این قوانین قشنگ برم من

        قربون استاد و مریم جان هم برم:)

        خدایا هزار مرتبه شکرت

        بازم ازت ممنونم مهشید عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          مهشید گفته:
          مدت عضویت: 1685 روز

          سلام نسیم جان

          عزیزم کامنتت رو که خوندم، اشک تو چشمام جمع شد و همه وجودم قلب قلبی شد

          چقدر من عاشق این همزمانیهای خدا،

          این دوطرفه بودن همزمانیها،

          این سریع الجواب بودن خدا،

          اینکه به محض اینکه درخواستی کردی، پاسخش رو برات پشت در میزاره

          اینکه همش سودِ و سودِ و سود،

          هستم.

          خدا رو هزار مرتبه شکر که توی این جمع بهشتی هستم.

          در آغوش خدا باشی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1319 روز

    «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا» «فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا»

    «ﺧﺪﺍﻯ ﺭﺣﻤﺎﻥ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻛﺎﺭﻫﺎﻯ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻫﻤﻪ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ» ؛ «ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﺗﻮ ﺁﺳﺎﻥ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﺗﺎ ﭘﺮﻫﻴﺰﮔﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﻣﮋﺩﻩ ﺩﻫﻰ ﻭ ﺳﺘﻴﺰﻩ ﮔﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺘﺮﺳﺎﻧﻰ» (سوره مریم آیات 96-97)

    ای ربِ من، هم اکنون به ناآگاهی خودم معترفم، به ناتوانی خودم اقرار میکنم، اگر تو بر قلبم جاری نباشی و هدایتم نکنی قطعاً از گمراهان خواهم بود، هدایتگر و حمایتگرم باش ای پروردگارم همانگونه که خودت فرمودی به قول حقت و وعده راستینت «إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَىٰ»

    سلام و درود و رحمت و برکت و فراوانی پروردگار عالم بر وجود نازنین شما عزیزانم. استاد عباس منش عزیزم، استاد شایسته گرانقدرم، و همه اعضای نازنین خانواده توحیدی‌ عباس منش. بینهایت دوستتون دارم. (اشک‌ شوق به مقدار لازم)

    دیدین توی بعضی از مصاحبه های تلویزیونی به مهمان برنامه میگن یه تصویر نشونتون میدیم اولین چیزی که به ذهنتون میرسه رو بگین …

    حالا حس من بعد از دیدن پوستر این فایل …

    (جّجّجّجّووووووون دورتون بگردم…)

    بعد از پایان یه شیفت شبکاری و کلی بیخوابی، تنها چیزی که می‌تونه منو مشتاق و سرحال کنه دیدن یه فایل جدید روی بنر سایته. و از همون دقیقه 1 اشکم سرازیر باشه. چند بار فایل رو دیدم و شنیدم ولی بقول خانم شهریاری ، تا به قلبم اجازه نده نتونستم بنویسم.

    الا حدود 2:40 است که پرمیت نوشتن کامنت صادر شده و بریم ببینیم در ادامه خداوند چه کلامی رو بر صفحه کامنت برام جاری میکنه، امیدوارم که قلبم جایگاه دریافت هدایت‌های رب العالمینم باشه.

    و بازم بقول خانم شهریاری از اونجایی که فعالیت توی سایت صلات و یاد خدا محسوب میشه یه هینت به خودم زدم پاشو برو وضو بگیر‌ و بعداً کامنت بنویس چون خداوند فرمود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاهِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ» و در جای دیگری فرمود «فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» پس رو به قبله نشستم و نوشتم.

    چند روز پیش داشتم به این فکر میکردم خدایا تو که همه جا هستی، من عین ماهی که چه عرض کنم، حتی ریزتر از یه پلانکتون هستم توی اقیانوس، و همه جا تویی پس چرا امر فرمودی به سمت مسجد الحرام نماز بخونیم… بعداً یادم انداخت به خلیل الله ابراهیم نبی وقتی یکی یکی امتحانات الهی رو موفقیت آمیز به اتمام رسوند و خداوند فرمود:«قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» و به ابراهیم امر فرمود تا بنایی رو بسازه که نماد توحید و یکتاپرستی باشه. صد البته که خداوند توی اون نماد قرار نمیگیره، و ما هر جا باشیم و یادش کنیم در مدار هدایتش هستیم، ولی ما رو میاریم به سمت این نماد تا اعلام کنیم من تسلیم و در مدار جریان هدایت توحیدی هستم. خدایا گفتی اینوری من هم میگم چشم. گفتی توحید ، میگم چشم. گفتی حنیفاً مسلما میگم چشم.

    امروز وقتی که داشتم این فایل رو میدیدم و داشتم یواشکی اشکامو پاک میکردم، توی سرویس به طرف خوابگاه بودم. یه زیرچشمی به بقیه نگاه کردم و دیدم هر کدوم از این بزرگواران توی یه فضای فرکانسی دیگه هستن و با خودم گفتم خدایا کمکم کن ترمزها رو پیدا کنم. قطعاً اینکه تا الان جام عوض نشده بخاطر اینه که یه جایی یه ترمز مخفی وجود داره که من نمی‌دونم چیه. وگرنه قوانین تو همیشه و همیشه به درستی کار می‌کنه.

    سوره ای رو انتخاب کردین که وجودمو پر از نور توحید کرد. دقیقاً وقتی که محتاج کمک پروردگارم بودم شما این هدیه رو مجدداً بهم دادین. چند روز پیش یه کامنت دریافت کردم از رفیق عزیزم آقا جواد یوسفی گل که بهم توصیه کرده بود یه نگاه دوباره به سوره های «ضحی و انشراح» بندازم و من هم به توصیه جوادجان عمل کردم و بعدش رفتم فایل صوتی این دو سوره رو دانلود کردم.

    صبح بعد از دیدن فایل برگشتم خوابگاه ولی خستگی اجازه نمی‌داد کامنت بنویسم، خلاصه اینکه سوره انشراح رو پخش کردم و گذاشتم روی حالت تکرار و گوشی رو گذاشتم زیر بالشم. اونقدر گوش دادم و گوش دادم تا خوابم برد و نمیدونم چقدر خواب بودم و دوباره بیدار شدم. یه خلوت کوتاهی داشتم با جان جانان و …

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿١﴾

    به نام خدا که رحمتش بی‌اندازه است و مهربانی‌اش همیشگی

    آیا سینه ات را گشاده نکردیم؟

    وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿٢﴾

    و بار گرانت را فرو ننهادیم؟

    الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿٣﴾

    همان بار گرانی که پشتت را شکست.

    وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿4﴾

    و آوازه ات را برایت بلند نکردیم؟

    فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿5﴾

    پس بی تردید بهمراه دشواری آسانی است.

    إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿6﴾

    بی تردید با دشواری آسانی است.

    فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿٧﴾

    پس هنگامی که فراغت می یابی، به عبادت بکوش

    وَإِلَىٰ رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿٨)

    و مشتاقانه به سوی پروردگارت رو آور.

    خدایا از تو شرح صدر میخوام که بتونم نور توحید رو دریافت کنم، و وزنه های شرک‌ رو از خودم جدا کنم، همونهایی که اجازه پرواز به سمت تو رو بهم نمیده. یقین دارم که در دل هر سختی آسانیه و راه حلی برام درنظر گرفتی و یقین دارم که این سختی به اندازه توان منه، و بیشتر از توانم ازم تکلیف نمیخوای. پس کمکم کن در این مسیر ثابت قدم و استوار باشم‌.

    امروز نمیدونم چی شد که رفتم سراغ پوشه های داخل حافظه گوشی. دقیقاً اولین پوشه اسمش Abasmanesh.com هست که فایل تمام محصولاتی که دارم و کلی فایل هدیه رو دانلود کردم و اونجا دسته بندی کردم، صوتی ها و تصویری ها جداگانه، کنجکاو شدم ببینم حجم شون چقدره. حدود 39 گیگ شده بود. با اینکه بقیه پوشه ها منظم نیست، منجلمه دانلودهای گوشیم که همه چی توشه، ولی عجیب روی فایلهای سایت حساسم و تا دانلود میکنم میبرم توی پوشه خودش میذارمش. همیشه بسته به شرایط میرم و از فایلهای محصولات یا فایلهای هدیه استفاده میکنم. موقع رانندگی فایلهای صوتی دانلودی ؛ موقع پیاده روی فایلهای محصولات ؛ شده توی باشگاه موقع دوچرخه زدن فایلهای سفر به دور آمریکا قسمتهایی که جاده و مناظر و پرواز درون‌ هست، اونها رو پخش کردم و تجسم کردم انگار خودم دارم این مسیرها رو طی میکنم.

    استاد یه جایی در مورد شهر بندرعباس میگفتین، من سال 86 یک ماه اومدم بندرعباس سفر کارورزی، زمانی که آموزشی نیروی دریایی بودیم. ولی اون موقع فکر کنم شما دیگه توی بندرعباس نبودین. فکر کنم حدفاصل اردیبهشت و خرداد بود، ولی الان توی عسلویه میدونم در مورد چه هوایی دارید صحبت میکنید ، بوشهر و بندرعباس و عسلویه تقریباً شبیه هم هستند. هنوز هم یه وقتایی زیر چک‌ و لگد های شرک قرار میگیرم، یه وقتایی کار سخت میشه، انگار خداوند داره بهم سخت میگیره و میگه تو که اینقدر ادعات میشه داری روی توحید تمرکز میذاری چرا هنوز قدرت رو میدی به بیرون و فکر می‌کنی کسی یا چیزی اون بیرون تاثیری توی زندگیت داره. واقعاً تسلیمم، هیچ دفاعی از خودم ندارم، هیچی؛ همون جمله ای که موسی پیامبر گفت: «ربِّ إنی ظَلَمتُ نَفْسی، فَاغْفِرلی» خدایا من به خودم ظلم کردم، منو مورد غفران و آمرزش خودت قرار بده.

    واقعاً هر چقدر روی آیات قرآن تمرکز بذاریم بازم شگفتی ها ادامه دارن. مثل همین فایل امروز، انگار اولین بار بود با سوره انشراح آشنا میشدم.

    استادان عزیزم ، میدونم شما کاملاً هدایتی فایل تهیه می‌کنید، ولی میخوام ازتون درخواست کنم این سری فایلهای آگاهی های قرآنی رو باز هم ادامه بدین. چون خداوند هر بار از این اقیانوس بیکران جلوه های شگفتی و وفور نعمت بیشتری به بندگانش عطا می‌کنه.

    ازتون بینهایت ممنون و سپاسگزارم، استادان عزیزم. بخاطر این فایل و همه تلاشهای توحیدی تون.

    خدا رو شاکرم، الهی صد هزار مرتبه شکر.

    از بیان نعماتش عاجزم ولی میدونم از عمق سلولهای بدنم تا اعماق گستره وسیع کیهان میلیارد میلیارد نعمت گسترده شده. الهی شکر، الهی شکر، الهی شکر.

    «ساقی به نور باده برافروز جامِ ما ؛ مطرب بگو که کارِ جهان شُد به کامِ ما»

    «ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم ؛ ای بی‌خبر ز لذتِ شربِ مدامِ ما»

    «دریای اخضر فلک و کشتی هلال ؛ هستند غرق نعمت حاجی‌قوام ما»

    استادان عزیزم ، دوستان نازنینم ، در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 178 رای:
    • -
      سیدعلی خوشدل گفته:
      مدت عضویت: 2676 روز

      سلام بر حمید عزیزم مرد بزرگ روزگار!

      همیشه از خدا می‌خوام دلت شاد باشه

      پاسخ درخواست در دل درخواست های منه که از خدا می کنم …

      چرا من اینجاهستم و ترمز ها چیه؟

      5 ساله مثل اژدها چند بره زدم و دارم قانون رو بالا پایین میکنم هیچ وقت به اندازه این جند روز نفهمیدم چرا اینجام!

      این جمله خیلی سادست حال خوب اتفاقات خوب!

      اما نکته اینجاست که حال خوب کی حال خوبه وقتی واقعی باشه!

      ببین می خوام اینطوری بهت بگم اصلا نمی خوام سخت گیری کنم ها ولی چون تا برام چیزی منطقی نشه بهش عمل نمی کنم می خوام بگم منطق خیلی سادست!

      بیا علی خوشدل رو تصور کن که تو کارش خیلی وارده و روزی 10 ساعت کد میزنه

      علی 2 رو تصور کن که روزی 2 ساعت کد میزنه اونم تو کارش ماهره!

      از لحاظ منطقی علی 1 از علی 2 باید 5 برابر بیشتر نتیجه بگیره ولی نکته اینجاست اگر ما این رو قبول کنیم یعنی به توحید باور نداریم!

      یه چیزی پشت داستان هست به اسم خروجی مثل قضیه توان مصرفی و توان خروجی!

      اولی 1000 وات می کشه ولی 50 وات میده

      دومی 200 وات میکشه ولی 100 وات میده!

      من شغلم یه جوریه که با نوع کیفیت ایده هام میفهمم چه قدر جایگاه فرکانسیم درسته یا غلط!

      ببین حال خوب وقتی تجارت نباشه و حال خوب باشه! خیلی بمبه!

      ولی وقتی برای رسیدن به خواسته بعدی باشه خیلی خوبه ها ولی زوری نداره!

      تو pes شوت رو تا ته پر کنی مهم نیست مهم اینه که اندازه بزنی!

      حالا می خوام اینو بگم هرجا هستی هر شغلی داری بشین یک کاغذ بردار و قشنگ همه چیز رو آف کن

      فرض کن سایت استادی نیست

      هیچکسی نیست و تو تنهایی در بین جماعت خوش فرکانس دورت!

      دقیقا چه کار هایی می کنی برای خودت خدای خودت!

      چه نقشی داری در زندگی خودت!

      چه قدر خوب فهمیدم از میزان لایک های کامنتام که 95 درصد کا عاشق حرف های قشنگیم نه حرف های واقعی و می تونم بگم کامنت های آخرم به مراتب بهتره از کامنت ها دیگم!

      من در شرایطی هستم که درآمدم هر روز داره درصدی کمتر میشه ولی ببین حالم داره بهتر میشه و میدونم دلیل این اتفاق چیه چون موج خواسته های پوچم برداشته شده شوقم برای پول کم شده ولی به کیفیت زندگیم اضافه شده!

      حالا که دارم تو مییر رو به جلو میرم خدا داره بهم روش های جدیدی رو پیشنهاد میده که بالای 10 برابر توش پوله!

      و من نمی گم خدایا چرا کم شد چون باد گرفتم با رشد درآمدم از قبل این افت طبیعیه

      من یه صوتی از استاد دارم که گنجه برام میگه آقا حالا فردا برسی با پی فردا مهم نیست! مهم اینه که اصلا حالت خوبه؟

      دیدم نه بابا من فقط رفتارم خوبه حالم خوب نیست

      امروز بعد از چندین سال جدی تنهایی رفتم پیاده روی کردم قشنگ گفتم اوووووووه پسر کجای کاری این شد زندگی

      لازم نیست با کنترل ذهن حالتو خوب کنی ناخداگاه لبت خندون میشه!

      دنبال این نقاط تو زندگیت باشه ترمزات پدیدار میشن!

      همین الان تو میدونی ترمز داری تموم شد و رفت

      سفارش رو دادی به خدا و خدا فهمید پس دیگه حتی تکرار هم‌نمی‌خواد!

      بزرگترین مرحله بازی اینجاست فقط حالتو خوب کن یا خدا همون‌رو دقیق میده یا بهترشو میده!

      ولی شرطش اینه حواست جمع باشه!

      من امروز عصر با خانومم خواستیم بریم بیرون دیدم ماشین پنچره…

      این ماشین دفعه فبلم پنچر شده بود بعد گفتم حس می منم نباید برم با ماشین بیرون چون چند دقیقه قبل تو خونه میل و حس خوبی به ماشین نداشتم !

      بعد همونجا چیزی اومد تو ذهنم‌ که باید از ترکیه بری! و منم گفتم میرم!

      بعد یهو اومد گرجستان تو ذهنم…

      بعد دو روزه تصویر دورچرخه میومد تو ذهنم!

      به خانومم گفتم میریم گرجستان ماشین هم‌نمیگیرم با دو چرخه میربم همونجا خانومم گفت ببین اع یه ماشین که پشتش دو تا دوچرخست!

      من دیگه تصمیم رو گرفتم راهی گرجستانم‌ هفته بعد!

      ببین خدا وقتی بهم گفت که من تصمیم به پیاده روی گرفتم و‌حالم‌رو‌خوب کردم..

      حالا بهم گفت…

      خب داره درآمدم کمتر میشه یک ذره ترسه

      هفته دیگه باید درآمد رو بزاریم برای هزینه های سایتو یه سری فاکتور

      و دقیقا تو حسابم 1700 درهم پول دارم و میدونم قرار 1000 درهم‌ دیگه بیاد …

      بهش فکر نمی کنم که پول هواپیما میشه یا نه!

      فکر نمی کنم خونه رو حالا چه کار کنم

      من تصمیمم‌رو‌ گرفتم و‌ وقتی از بقیه حدا میشم که بحث نکنم!

      ببین می خوام بگم حقیقت اینه! و باید بری و اینطوری وسط راه ترمز هارو میفهمی!

      حالا که داره درآمد میاد پایین ایمان دارم که مقطعیه چون بهترش داره میاد!

      و این یعنی حقانیت!

      حالا اگر حالم از قبل خیلی خوب بود اینطوری نمی‌شد ها و راحت تر میرفتم مرحله بعد ولی میدونم خدا تنهام نمیزاره و من محکم میرم

      برات نوشتم چون حسم گفت

      دوستت دارم رفیق خوش قلب من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 74 رای:
      • -
        جواد یوسفی گفته:
        مدت عضویت: 2784 روز

        سلام سید خدا

        اول تشکر میکنم از حمید الله حنیف که از من به نیکی یاد کرد و چرندیاتم رو بخاطرش نسپرد (کمی استیکر خنده از اونایی که از گوشه چشم آب میاد)

        اما بعد منم مثل خودش که الان داره این کامنتها رو میخونه کردیت این هدایت به این سوَر رو میدم به اون بالایی

        اما بعد

        یا علی گفتیم و همه چی شروع شد

        علی جان به زبون اکابر بنویس ما هم بفهمیم

        میدونم وقتی الهام خانم بهت میگه بنویس گاز رو میگیری برو که رفتی

        اما به نظرم بازم بنویس من آخرش میفهمم تو چی میگی (چند تا استیکر انتخابی از قسمت خنده ها)

        ولی نه شوخی میکنم حرفات از دل براید و بر دل نشیند

        دمتون گرم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
        • -
          حمید امیری Maverick گفته:
          مدت عضویت: 1319 روز

          سلام و درود جواد عزیزم.

          ببین سید علی فکر کنم ده سال از من جوونتره، هزار ماشاالله هزار ماشاالله حداقل ده برابر سنش مدارش بالاست.

          باور کن من با کامنت های سیدعلی یه جاهایی ذهنم بشدت مقاومت داره ، یه جاهایی اصلا نمی‌فهمم. جایی که مقاومت داره میشه نتایج رو نشونش داد بعداً نجوای ذهن رو ساکتش کرد، اونجایی که ذهنم نمیتونه بفهمه رو چیکار کنم.

          سیدعلی مدارش بالاست، حرفهاش برای ما سنگینه، باید فقط تلاشمون رو بیشتر کنیم یه ذره بهش نزدیکتر بشیم.

          بقول استاد مثل توضیح دادن انتگراله برای بچه کلاس اولی.

          باید صبور باشیم و ادامه بدیم.

          ازت متشکرم جواد جان ‌.

          در پناه رب العالمین باشی.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1952 روز

        سلام سید علی جانِ سایت.

        خوشدل جانِ عزیزِ سایت

        چقدر این جمله شگفت انگیزه:

        همین الان تو میدونی ترمز داری تموم شد و رفت

        سفارش رو دادی به خدا و خدا فهمید پس دیگه حتی تکرار هم‌نمی‌خواد!

        چقدر از لحاظِ روانی و ذهنی نیاز دارم به شنیدن اینکه:

        درست میشه…

        و خدا به زبانِ نشانه ها هر لحظه بهم میگه که درست میشه…

        یه کامنت دیگه هم از شما خوندم که اونجا هم به حس خوب اتفاقات خوب اشاره کردین، اینجا هم همینطور…

        اینم نشونه ی مجدد برای اینکه تو هر شرایطی هستم، ذهنی و جسمی، تمام تلاشمو بکنم حس خودمو خوب کنم…

        اگه حسم خوب باشه موقع انجام هر کاری، زندگیم بهتر و بهتر میشه.

        و این جمله:

        باید بری و اینطوری وسط راه ترمز هارو میفهمی!

        یه قدم من میرم، چند قدم خدا برمی‌داره…

        فقط باید روی صبرم کار کنم…

        روی سکوت و تسلیم خدا بودن کار کنم…

        امروز یه کار واجب رو استارت زدم، دوره عزت نفس…

        یه گیر افتاده تو کارم که هر چی میشه این صدا بلندتر میشه اول عزت نفس و اعتماد به نفس رو بهبود بده تا بقیه ی ماجراهات و نتایجی که دارن آلوده میشن به نازیبایی، بهبود پیدا کنه.

        مرسی که شما و تک تک بچه های سایت دست خدا میشین برای یاداوریِ نشانه ها و هدایت های خدا.

        سفرتون به سلامت، به امنیت، به شادی، به رشد.

        تجربه های عالی داشته باشین با همسر عزیزتون در گرجستان.

        دوچرخه سواری حسابی خوش بگذره بهتون.

        در پناه خدا باشین.

        یه جمله ی عالیِ دیگه:

        خدا وقتی بهم گفت، که من تصمیم به پیاده روی گرفتم و‌ حالم‌ رو‌ خوب کردم.

        از تو حرکت، از خدا برکت…

        چه معجزه ها که نمیکنه خلوت با خود…

        چه موقع نوشتن متمرکز، چه موقع پیاده روی و ….

        دقیقا جاهایی که سیم وصل میشه با خدا، نشونه ها و هدایت ها میان، قلبم که آروم بشه سیم وصل میشه، وقتی سکوت میکنم و ذهنمو آف میکنم سیم وصل میشه، همه ی اینا یعنی حسِ خوب…

        چه خوبه که از درک، شهود، تجربیاتت مینویسی سید جان، اینطوری حس میکنم مسیر روشن تر میشه برام.

        خدا هست، هدایتم میکنه، امید دارم چون خدا هست…

        الهی شکرت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        مصطفی خدابخشی گفته:
        مدت عضویت: 2090 روز

        سید علی عزیز

        من مچکرم از ‌کامنت های زیبا و مشارکت‌تون تو نوشتن مفاهیم و باورهای توحیدی و همینطور از اشتراک گذاشتن تجربیات زیباتون‌.

        امروز صبح اتفاقا سمت ایتالیا بود داشتم میگشتم آنلاین و یه گروه از طبیعت گردا رو دیدم عکس گذاشته بودن از کوه‌هایdolomites ایتالیا.

        نکته جالبش اینجا بود که دوچرخه داشتن و انگار تو کوه با دوچرخه رفته بودن. البته رشته کوه بود و ویلج بالا بود و اینا تو یه مسیری با دوچرخه اومده بودن. حالا یه عکس از بالای یه کوه گذاشته بودن که ابرها همه طرف احاطه شون کرده بود…و خیلی دیدنی بود

        حسم گفت بنویسم دوست عزیز و منم نوشتم.

        براتون زیبایی ها آرزومندم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      فرزانه ارزشمند گفته:
      مدت عضویت: 777 روز

      سلام به حمید امیری عزیز بقول سعیده جان برند سایت عباسمنش

      آقای حمید هیچ ایده ای ندارم که الان دارم برای شما کامنت می‌نویسم ..

      اما شمارو دنبال میکنم و از قلم و ایده های شما و بینش تون به توحید خیلی خیلی استفاده و لذت میبرم..

      حمید جان احساس میکنم مخاطب این سوره الهی همه ما هستیم…اینجا خدا داره به پیامبرش دلسوزی می‌کنه و بهش قوت قلب میده داره بهش میگه من خیلی نعمت بهت دادم..نگران نباش …من کنارت هستم . دوبار با تاکید میگه بعد از هر سختی آسانی ست…

      حمید جان ….اونجایی که نوشتی توی خوابگاه بعد یه شیفت خسته کننده …سوره انشراح رو گذاشتی و هی گوش دادی تا خوابت برد.‌‌

      یاد دیروز غروب خودم افتادم که کمی حال دلم گرفته بود …داشتم آشپزی میکردم کسی خونه نبود .. گفتم اینجوری نمیشه باید یه کاری کنم.‌..

      سریع سوره حمد با صدای آسمانی عبدالباسط رو پلی کردم و با اولین بسم الله حالم دگرگون شد…وقتی رسید به الحمدلله رب العالمین…دیگه گفتم من اینهمه نعمت دارم این آبی که داره توی دستام روان میشه…آب رو توی مشتم گرفتم و بوسش کردم و گفتم خدایا تو این آبی…مثل این آب جاری و روون و زندگی بخش…الهی الحمدالله…با هر آیه که عبدالباسط نازنین میخوند…من حالم بهتر و بهتر شد…

      تا اومدم نشستم پای دفترم و هرچی به قلبم جاری شد نوشتم…

      حمید نازنین برات از خدای بزرگ آرزوی هرآنچه رو که قلبت جاری شده رو دارم مرد بزرگ

      در پناه خداوند ثروتمند و سلامت و مانا باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1319 روز

        سلام و درود به شما فرزانه خانم.

        الهی که حال دلتون عالی و توحیدی باشه. در پناه هدایت‌های رب العالمین.

        توی دوره دوازده قدم ،یادم نیست کدوم جلسه است استاد میگن همه چیز توحیده ، همه چیز توحیده.

        همه چیز توحیده یعنی خدا برامون آب میشه،هوا میشه ،نور میشه، عشق میشه، آرامش میشه، امنیت میشه، خانواده میشه،خداوند همه چیز میشه برای بنده اش.

        تعریف خدا در قرآن رو پیدا کنید.

        هو الاول و آخر و الظاهر و الباطن و هو بکل شیء علیم.

        حالا تعریف انرژی در فیزیک ، بوجود نمیاد از بین نمیره، همیشه بوده و خواهد بود، و در فرم و شکل و قالبی در میاد و در همه چیز موجوده. (اساس همه چیز انرژیه)

        ببین انرژی که ما درک‌ کردیم فقط یه ذره از وجود خداست.

        خدا هم ظاهر هست هم باطن. ببین همونهایی که میبینیم و لمس میکنیم و احساس می‌کنیم، اینها همه یه حالتی از انرژی هستن، یه سر سوزن از همه اون انرژی کل.

        نمیدونم تونستم به درستی منظورم رو انتقال بدم. در پناه رب العالمین همواره شادکام باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
        • -
          فرزانه ارزشمند گفته:
          مدت عضویت: 777 روز

          سلام به روی ماهت حمید حنیف نازنین ، بزرگ مرد ..نمی‌دونی چقدر خوشحالم کردی با کامنت پر از آگاهی که نوشتی دوست خوبم…

          حمید عزیز گفتی تعریف خدارو توی قرآن پیدا کن….الله اکبر از این خدایی که می‌دونه توی سینه ها چه خبره!!!! چقدر نزدیکه …چقدر علیمه….سبحان الله

          حمید جان چقدر خدا قشنگه چقدر بزرگه چقدر علیمه…میگی چرا؟؟؟؟

          چون اگه نگاه کنی میبینی من فقط 2 هفته عضو این سایت هستم…

          حمید جان به خدایی که می‌پرستی به خدایی که به قلب نورانیت الهام کرد و این آیه بهشتی رو نوشتی واسم…این آیه اولین صحبت های خدا با من بواسطه هدایتی بود که از خدا خواستم..

          هفته گذشته یه شب اومدم برای اولین بار برای خدا بنویسم توی دفترم…نمی‌دونستم چی بنویسم فقط نوشتم خدایا هدایتم کن من به تو اعتماد دارم ..زندگیمو توی دستای پر لطف و محبت تو قرار دادم ..چراغ راه من شو..

          گفتم خدایا خودت نشونم بده که کنارمی و منو می‌شنوی…

          دفترمو بستمو قرآنی که سالهاست باورش ندارم ..قرآنی که من مشرکانه سر کلاس های درسم همیشه به بچه ها گفتم مهم نیست و بجاش ریاضی تدریس می‌کردم ..رو عاشقانه خالصانه باز کردم ..

          میدونی‌‌ چی اومد ؟؟؟؟ تعریف خدا……..

          من پیداش نکردم من فقط از خودش خاستم ..الله یکتا هم گفت بفرما….اجابت کردم..

          سوره حدید

          همین آیاتی که شما الان گفتی

          بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

          به نام خداوند رحمتگر مهربان

          سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿1﴾

          آنچه در آسمانها و زمین است ‏خدا را به پاکى مى‏ ستایند و اوست ارجمند حکیم (1)

          لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یُحْیِی وَیُمِیتُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿2﴾

          فرمانروایى آسمانها و زمین از آن اوست زنده مى ‏کند و مى‏ میراند و او بر هر چیزى تواناست (2)

          هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿3﴾

          اوست اول و آخر و ظاهر و باطن و او به هر چیزى داناست (3)

          هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ﴿4﴾

          اوست آن کس که آسمانها و زمین را در شش هنگام آفرید آنگاه بر عرش استیلا یافت آنچه در زمین درآید و آنچه از آن برآید و آنچه در آن بالارود [همه را] مى‏ داند و هر کجا باشید او با شماست و خدا به هر چه مى ‏کنید بیناست (4)

          لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿5﴾

          فرمانروایى [مطلق] آسمانها و زمین از آن اوست و [جمله] کارها به سوى خدا بازگردانیده مى ‏شود (5)

          یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَیُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ وَهُوَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴿6﴾

          شب را در روز درمى ‏آورد و روز را [نیز] در شب درمى ‏آورد و او به راز دلها داناست (6)

          آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ ﴿7﴾

          به خدا و پیامبر او ایمان آورید و از آنچه شما را در [استفاده از] آن جانشین [دیگران] کرده انفاق کنید پس کسانى از شما که ایمان آورده و انفاق کرده باشند پاداش بزرگى خواهند داشت (7)

          وَمَا لَکُمْ لَا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّکُمْ وَقَدْ أَخَذَ مِیثَاقَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿8﴾

          و شما را چه شده که به خدا ایمان نمى ‏آورید و [حال آنکه] پیامبر [خدا] شما را دعوت مى ‏کند تا به پروردگارتان ایمان آورید و اگر مؤمن باشید بی‏شک [خدا] از شما پیمان گرفته است (8)

          هُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ عَلَى عَبْدِهِ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَإِنَّ اللَّهَ بِکُمْ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ ﴿9﴾

          او همان کسى است که بر بنده خود آیات روشنى فرو مى‏ فرستد تا شما را از تاریکیها به سوى نور بیرون کشاند و در حقیقت ‏خدا [نسبت] به شما سخت رئوف و مهربان است (9

          باور نکردنی بود..

          انگار خدا قشنگ پشت در نشسته بود تا من گمراه تا من مشرک فقط یه کلمه بنویسم و اون ده خط عاشقانه برام بنویسه و بگه خدا سخت به شما رئوف و مهربانه!!!!

          خدای من نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی رب العالمین ️️

          این آیات الهی قشنگ مال خودم بودن…قشنگ خدا با من صحبت می‌کرد..اول عظمت و بزرگی خودشو به یادم آورد.. بعد هم تکلیف راه رو نشونم داد و درنهایت من ظلمات الی نور….

          به همین سادگی …

          الهی شکرت خدای خوبم

          اون لحظه شک نکردم که این سوره شروع هدایت منه…

          از اون لحظه سعی کردم تکلیفی که خدا به عهده من گذاشته رو بجا بیارم..شکر نعمتهاشو بجا بیارم کفران نکنم..‌

          انفاق کنم

          همین امشب به محض اینکه حقوق واریز کردن..من اون سهم خودمو اتفاق کردم با عشق…..

          چون امتیاز هرچی که دارم مال خود رب العالمین هست..

          همه چی مال خودشه …تسلیم فرمان خدا هستم

          حمید جان من آدم با ایمانی نبودم..نمی‌دونم اما میدونم آدم خوبی بودم

          فقط به خدا ایمان و باور نداشتم

          اما از وقتی از خودش هدایت خاستم ..هروقت باهاش حرف میزنم و راهنمایی می‌خوام ..بخدای احد و واحد ..اونقدر قشنگ و شفاف باهام حرف میزنه..

          که دیگه حتی شک ندارم به خدایی و عظمتش…

          دورش بگردم الهی …

          چقدر سبک بالم..

          چقدر تسلیمم

          همین امشب قبل از خواب براش نوشتم خدایا هرچی دارم مال توهه…هروقت خواستی جون و مالم تسلیم فرمان توهه

          فقط راهنمای من باش

          اره حمید جان حق با شماست …حق با استاد عزیزمونه که میگه همه چیز توحیده .

          .

          بخاطر همین وقتی با اصرار خواهرم که سالهاست توی مسیر الهی هست من به این سایت هدایت شدم ..و نمی‌دونستم از کجا شروع کنم و از کامنت ها شروع کردم …در نهایت فهمیدم اول توحید اول توحید اول توحید

          هرچی خواهرم گفت بیا دوره عزت نفس بگیر..

          گفتم خواهر من باید اول به خدا برسم..تا نرسم هیچی نمی‌خوام.‌.

          فعلا باید عشق خدا رو حس کنم..چیزی که کمبودش رو هیچی نمیتونه جبران کنه…

          تصمیم گرفتم برای سال تحصیلی جدید ..هر روز اولین ساعت رو با آیات الهی و بهشتی قرآن شروع کنم و الله یکتا رو اونجوری که شایسته وجود بزرگ و با عظمتش هست به دانش آموزام نشون بدم…تا از همین ابتدا درک قشنگی از خالق یکتا داشته باشن و باورهای اشتباه و غلط از کودکی توی ذهنشون از خدای رئوف و وهاب و غفور نقش نبنده.‌

          و سپاسگزاری کردن رو یادشون بدم ..

          امید دارم بتونم سهم کوچکی از بندگی خودمو در قبال هدایتی که خدای بزرگ شامل حالم کرده رو بجا بیارم..

          ممنونم حمید جان که دوباره بیادم آوردی ..توی راه درستی هستم و همه چیز توحیده..متشکرم بی نهایت

          تحسینت میکنم بخاطر عشق و آگاهی هایی که عاشقانه به این سایت و به ما می‌بخشی..

          خیلی عذر میخوام که طولانی شد و متشکرم که وقت ارزشمندت رو در اختیارم گذاشتی

          حمید جان دل..‌.خیلی ممنونم که نوشتی برام.‌

          باعث افتخار منه که حمید حنیف برند سایت الهی عباسمنش جواب منو داده و این چنین با زبون خدا باهام صحبت کرده

          با کامنتت پرواز کردم

          الهی هرچه خال خوبه به قلب بزرگت بشینه دوست ارزشمندم

          دوستت دارم

          در پناه الله یکتا بدرخشی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
          • -
            حمید امیری Maverick گفته:
            مدت عضویت: 1319 روز

            سلام و درود فراوان به شما فرزانه خانم ، خواهر بزرگوارم.

            الهی که در پناه رب العالمین حال دلتون عالی و توحیدی و مثبت باشه.

            کامنت بی نظیرتون منو میخکوب کرد.

            چیزهای زیادی هست که دلم میخواد بگم ولی نمیدونم چطوری بیان کنم. امیدوارم خداوند به بهترین شکل هدایتم کنه.

            اولین از هر چیزی از آیات شگفت انگیز سوره حدید بگم که چقدر زیبا و قدرتمند کننده است. هر چقدر به درگاه خداوند عاشقانه احساس بندگی کنی ، بیشتر احساس قدرت می‌کنی چون میدونی فرمانروای همه کائنات و همه کهکشان ها داره بهت کمک می‌کنه. این خودش عزت نفس واقعیه.

            خلاصه همه دوره های استاد عباسمنش یه چیزه «توحید»

            اینکه خداوند به بنده اش امر کرده «همیشه احساست خوب باشه، تا اتفاقات خوب برات بیافته»

            یه جایی در مورد ایمان گفته بودین، استاد عباس منش یه فایلی دارن تحت عنوان اینکه حتی خودمون رو هم قضاوت نکنیم. با چه متر و مقیاسی میشه گفت انسانی با ایمان هست یا نیست. گذشته چی بود تمام شد، فقط این لحظه مهمه ، این لحظه ای که به خداوند وصل هستین. این اتصال قلبی یعنی ایمان.

            خداوند در قرآن میگه از اون لحظه ای که گذشته تون رو رها کنید و توبه کنید و برگردین توی مسیر خداوند رو غفور الرحیم می‌بینید. همین دو کلمه کلی حرف توش داره که بعداً میگم خدمتتون.

            آیات قرآن هر کدوم عین یه قانون محکم هستن. یعنی خدا اون قانون رو اول بر خودش واجب میکنه، بعدا به بنده اش میگه. خدا سند مکتوب داده دست بنده اش میگه من اینم. هر وقت با این قانون صدام بزنی من با فلان نتیجه بهت پاسخ میدم.

            یکی از قانون ها قانون درخواسته که شما به زیبایی هر چه تمام تر اجراش کردین.

            وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ.

            در مورد این آیه میشه کتابها نوشت. ولی خلاصه خلاصه بخوام بگم. خدا از بین همه صفاتش اول با چندین حرف تاکید میگه «من نزدیکم» به شما. رها نشدی، تنها نیستی، ببین من خیلی نزدیکم ، اونقدر نزدیک ، نزدیکتر از رگ گردن ، یعنی چی یعنی در درون قلبت هستم. «پاسخ میدهم درخواستِ درخواست کننده را اگر درخواست کند» به شرطی که درخواست کنی جوابتو میدم. درخواست نکنی جوابی هم نیست. من برم توی رستوران بشینم ازم بپرسن قربان چی‌ میل دارید من جواب ندم. یبار دوبار سه بار، خیلی حرمتمو نگه دارن بیرونم نکنن، ولی غذا هم برام نمیارن، چون من اصلا چیزی ازشون نخواستم. یعنی جهان هستی خداوند از رستوران پایینتره؟؟ سبحان الله. اکی من درخواست میکنم، ویژگی درخواست شما هم این بود، خضوع و بندگی داشت، احساس تسلیم بودن داشت. خدایا هر چی بگی من تسلیمم، من اکی هستم ، امر بفرمائید ، من حتی قلمم روی کاغذ حرکت نمیکنه، تو بفرما تا بنویسم. وقتی تسلیم شدی وقتی ذهن آروم شد ، حالا قلب و روح به خدا متصل میشه. در ادامه میگه: شما هم هر نسخه ای من خدا برات پیچیدم «اجابت کن»، به نفع خودته، میخوای زودی حالت خوب بشه سر وقت دارو ها رو مصرف کن، به هدایت ها توجه کن. و «بهم ایمان بیار» مطمئن باش که من درمانگر تو هستم، مطمئن باش منم نجاتگر، منم هدایتگر ، منم حمایتگر… «باشد که رشد یابید»

            اون عباراتی که توی «» گذاشته شده ترجمه آیات بود، بقیه اش درک شخصی من بود.

            خداوند بر خودش واجب کرده پاسخ دادن به بندگانش رو. خداوند بر خودش واجب کرده هدایت کردن رو. از خودم نمیگم آیه قرآنه. با چنین عشق بی نهایتی سر و کار داریم.

            عبارت غفورالرحیم رو زیاد توی قرآن می‌بینیم ، یا تواب الرحیم.

            تواب یعنی توبه پذیر ، اجازه میده به بنده اش که برگرده توی جاده اصلی ،حواست نبود رفتی توی خاکی ، اشکالی نداره ، برگرد تو جاده من دستتو میگیرم. غفور یعنی غفران کننده بینهایت ، آمرزش کننده بینهایت.

            رحیم یعنی بخشایش گری و عطا کننده ویژه نعمات به اهل ایمان.

            میگه اگه میخوای از نعمتهای صفات رحیم بودن خداوند بهرمند بشی اول باید از صفا غفران یا تواب بودن خدا بهره ببری یا به عبارتی سیستم کار خداوند اینه ، قانونش اینه اول میبخشه و آمرزش میکنه، پاک می‌کنه بعداً نعمتها رو بهمون میبخشه. شما یه خونه جدید خریدی، کلی اسباب کهنه و موکت کثیف و کاغذ دیواری پاره و زباله از قبل توش مونده، همینجوری که نمیای وسایل چیدمان کنی، اول تمیزکاری میکنید. اول توبه ، اول آمرزش گناهان. توبه این نیست که از خدا دلجویی کنیم حالا از دلش بیاریم. همین که بگیم خدایا منو ببخش ، هدایتم کن ، من انسان خطاکاری بودم ولی الان میخوام تو هدایتم کنی. همین تمومه. و باید از احساس گناه رها کنیم خودمون رو . لازم نیست شش ماه روی سجاده گریه کنیم بعداً بگیم نمیدونم چقدرش بخشیده شده ، 10% یا 50% … نه همون لحظه ای که تسلیم شدیم رب العالمین میبخشه ، مهم اینه آیا ما هم خودمون رو بخشیدیم؟

            وقتی ببخشیم ، و احساسمون خوب باشه با خداوند. دستمون تو دست خدا باشه. اکی الان خونه آماده است که نعمتها و ثروت‌ها بیاد.

            و قانون خداوند همیشه ثبات داره. زیر حرفش نمیزنه. همیشه به قولش عمل می‌کنه. فراموش نمیکنه…

            یه جایی در مورد دوره عزت نفس گفتین. من خلاصه کل دوره عزت نفس رو بخوام بهتون بگم بازم میشه «توحید» اونجا هم استاد داره از توحید میگه. همین که بدونی دستت توی دست فرمانروای همه هستی و کائناته(عزت نفس از این بالاتر مگه داریم؟) ببنید توی مسیر از خداوند هدایت بخواین، از توی منو پروفایلتون از نشانه روزانه استفاده کنید ، قطعاً یه هدایتی میاد براتون. تقریباً پارسال بود که من آرزو داشتم بتونم یه محصول از بخرم، ولی نمیشد. بعد دیدم تاکید استاد عباس منش بر اینه در بدو ورود تون هیچ محصولی تهیه نکنید، تا میتونید از فایلهای دانلودی هدیه استفاده کنید. چند ماه خودتون رو ببندین به دانلودیها. تعهد بدین شده روزی یه فایل هم نگاه کنید ، حتما نگاه کنید، هیچ روزی رو بدون سایت استاد عباس منش سپری نکنید تاکید میکنم حتی یک روز. بعد از مدتی خودتون متوجه میشید اصلا یه دقیقه هم هدر فضای مجازی نمیدین، فقط میان تو سایت استاد عباس منش. ((چند وقت دیگه خودتون میآید توی کامنت مینویسید استاد من دیگه تلویزیون نگاه نمیکنم، اینستاگرامم رو‌ حذف کردم- اگه متعهدانه کار کنید)) من خودم با PDF کتابهای رویاهایی که رویا نیستن و چگونه فکر خدا را بخوانیم شروع کردم. بخونید بخونید و کامنت بذارید، این کامنت ها دفتر مشق ماست. من فکر کنم بالای 1400 تا کامنت نوشتم . کامنت های قدیمی خودمو میبینم خنده ام میگیره. ولی اشکالی نداره، دفتر مشق بچگی مون هم خنده داره ولی اگه نمینوشتیم یاد نمیگرفتیم. بعد از اون رفتم سراغ دوره شگفت انگیز 12 قدم . معجزات رخ داد. (سبحان الله.) می‌رسید و می‌بینید. ولی یه توصیه بهتون کنم،100% به حرف استاد عباس منش اعتماد کنید. این مرد شگفت انگیزه، بی نظیره. بی نظیره. به حرفم می‌رسید. دیروز یه آیه ای از قرآن رو دریافت کردم، بعدش که برای خودم توضیحات مینوشتم گفتم این که تمرین ستاره قطبی استاده ؟! استاد تمرینی هم که بهمون داده هدایت الهی بوده.

            قصد دارم طی روزهای آینده توی کامنت بنویسم ماجرا رو.

            فعلآ تمرکز بذارید روی دانلودیها با مفاهیم پایه ای آشنا بشید. هر چیو یاد گرفتین بلافاصله تو کامنت ها بنویسید تا تثبیت بشه. و بعداً هدایتهای الهی یکی یکی میاد.

            این تعهد ارزشمند شما نسبت به ارائه آیات قرآن به شاگردانتون خیلی ارزشمنده. از خداوند درخواست میکنم بتونید به بهترین شکل این تعهد تون رو عمل کنید. بچه ها راحتتر میپذیرن. با بقیه در مورد این مباحث اصلا گفتگو نکنید مگه اینکه اون شخص خودش شاگرد سایت باشه. با غیر از شاگردان سایت در مورد این مباحث اصلا گفتگو نکنید به هیچ وجه. انرژی تون رو تلف نکنید. بذارید برای خودتون.

            هر موقع احساس قلبی تون بهتون گفت کامنت بنویسید، هر چقدر دلتون خواست بنویسید، صد صفحه هم بشه اشکالی نداره، یه نگاهی به داستان هدایت من بندازید چقدر طولانیه. از من پر حرف تر توی سایت پیدا نمیشه. وقتی حالتون خوبه بنویسید ، من از کامنت شما لذت بردم. اشک ریختم و چند بار گفتم سبحان الله. هر چی طولانی تر بنویسید به خودتون و بقیه بیشتر کمک میکنید. اینو یادتون باشه.

            و دست آخر بسیار بسیار از لطف و محبت و بزرگواری شما سپاسگزارم. باور کنید منِ حمید امیری یه بنده خدا هستم مثل همه، همه مون به یک اندازه به خداوند دسترسی داریم. بچه های سایت به من لطف دارن ، لطف و محبت خداست که اسم منو سر زبون بندگانش قرار داده. من چرا باید مغرور بشم کامنت بندگان شایسته خداوند رو پاسخ ندم؟ تا جایی که در توانم باشه و مقدور باشه جواب میدم. با عشق جواب میدم. کاری نکردم. حمید امیری هم یه بنده خداست مثل همه. باور کنید اگه بیرون سر و وضع منو ببینید با تعجب میپرسید: حمید امیری اینه ؟؟ (ایموجی خنده)

            کامنتتون تمرین خیلی خوب و ارزشمندی بود برای شروع امروزم. (تمرین ستاره قطبی شد) هم حسم‌ قشنگ شد، هم با حس قشنگ باورهای توحیدی رو نوشتم. امیدوارم از خوندن و امضا کردن دفتر مشق حمید لذت ببرید.

            در پناه جان جانان ، رب العالمین عشق، همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید ، در بهترین زمان و مکان و شرایط و همیشه احساس قلبی تون مثبت و توحیدی باشه.

            (#همه چی توحیده)

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
            • -
              فرزانه ارزشمند گفته:
              مدت عضویت: 777 روز

              حمید حنیف نازنین سلام ..چی بگم از کامنت ارزشمندی که برام نوشتی …

              نزدیک ساعت 9 شب بود متوجه کامنت تون شدم…بماند که عشقی کردم…اومدم توی شلوغی اون ساعت تو خونه چند بار خوندمش ..

              گفتم نه اینجوری نمیشه باید وقتی همه جا سکوته بخونمش..

              اولین بار خواهر نازنینم که سالهاست عضو سایت هست همیشه لینک کامنت های شمارو اشتراک میزاشت به صفحه واتساپم..

              زیرش هم می‌نوشت حمید حنیف…

              امروز همش تو فکر این بودم فامیل شما امیری هست .حنیف چرا..

              همین الان که کامنت شمارو میخوندم و متوجه شدم بله حنیف برازنده شماست ….حمید یکتاپرست….

              حمید جان …چندبار کامنت شمارو خوندم از بس فرکانس بالایی داشت بعضی جاهاش گیر میکردم..

              با عشق میخوندم …حمید جان من چون مشکل شنوایی دارم اونم داستان خودشو داره نمیتونم با فایل های صوتی ارتباط بگیرم اما اولین قدم برای من همون کامنت های پر از آگاهی بچه ها بود و بعدم که فهمیدم گره من توی توحید هست …سراغ کتاب چگونه فکر خدارو بخوانیم رفتم…و بعد از اون به کتاب آسمانی قرآن پناه آوردم تا وقتی تکاملم یه پله بالاتر بره..‌‌..بله پروفایل شمارو خوندم

              دیروز بود داشتم با خواهرم در مورد یه موضوعی صحبت میکردیم‌…به ایشون گفتم نمی‌دونم چطوریه …بقول حمید حنیف که فکر کنم توی یکی از کامنت های چند روز پیش در جواب یکی از بچه ها برای کامنت آقای خوشدل …فرمودین که مدار ایشون خیلی بالاست و هنوز به درک چیزایی که تجربه کردن نمی‌رسیم و در ادامه گفتین که فقط میدونم این مسیر درسته چه ما به این باور برسیم چه نرسیم….بهتره ایمان بیاریم به این مسیر..‌‌( یکم قاطی نوشتم)

              اما همین صحبتی که با من داشتین ‌‌…دقیقا اونجا هم گفتین ….این نشون میده چقدر متعهد هستین به این مسیر ‌‌ و ذهن تون رو کنترل میکنید تا مبادا از مسیر منحرف بشه ..اینو به فال نیک میگیرم ..چون دوبار توی‌ کامنت های بی نظیر تون خیلی الهی هدایت شدم به این موضوع..و خیلی شیک توی ذهنم داره به این باور میرسه که اره این مسیر هرچی هست درسته حتی ذره ای شک نکن.شاید الان مغزم گنجایش درکشو نداشته باشه ولی ایمان دارم با متعهد بودن بهش.‌‌…بهم ثابت می‌کنه که چقدر کار درستی کردم‌.

              حمید نازنین نمیخوام وقت ارزشمندتو بگیرم..‌‌اما تو بی نظیری‌‌…

              متشکرم که قوت قلب بهم دادی و گفتی بنویس….

              بی نهایت ممنونم …

              از وقتی عضو سایت شدم …باهاش زندگی میکنم‌‌…

              شب قبل از خواب دیدگاه هایی که نشان میکنم رو مرور میکنم ..صبح باز تا چشم باز کنم ..اولین کار سر زدن به این سایت الهی هست..گاهی وقتا که سرم شلوغه…و نتونم بیشتر وقتم رو اینجا سپری کنم…از دست خودم ناراخت میشم انگار که وظیفه مو انجام ندادم و خودمو توبیخ میکنم…

              حمید حنیف عزیز ، در مورد پیشنهادات ارزشمندی که دادین بی نهایت سپاسگزارم …من کسی بودم که توی اینستاگرام همش دنبال مدل لباس و…. بودم

              شاید باورتون نشه دو هفته پیش نمی‌دونم چی شد گوشیم خیلی الکی رفت روی تنظیمات کارخانه و همه فایل ها و برنامه های مزاحم رو پاک کرد.. بعد از اون منم دیگه اصراری به نصب این برنامه ها نکردم

              قسم میخورم به راه قشنگی که بهش هدایت شدم..که پر از آرامشه که رمز و راز خوشبختی توی این مسیره…

              احساس میکنم در قبال همون اندک آگاهی هایی که یاد گرفتم ، در قبال کشف ذره ای از وجود بی انتهای خداوند…در قبال کشف کتاب آسمانی قرآن …وظیفه دارم به عنوان یک معلم یک هدایت گر برای نسل کوچک و نوپا با قلب هایی آماده…تلاش کنم در حد توانم این آگاهی ها رو به قلب شون برسونم تا باور کنن خدا قشنگه خدا مهربونه خدا خود بهشته …خدا خدای بخشنده مهربانه، خدایی که از بوس گل بهترست، صمیمی تر از بوسه مادر ست…

              الهی هزار هزار بار شکرت خالق زیبایی ها که منو لایق این مسیر کردی ..دوستت دارم ..

              منو ببخش که از وقتی هدایتم کردی و با تو دارم زندگی میکنم و بخاطر همین اندک ایمانی که اول راه دارم…لحظه هام پر از شادی شده ..سر زدنت بهت کمتز شده…

              قسم میخورم خدای خوبم امروز جبرانش میکنم بخاطر خودم که هر چی الان از عشق و شادی بهم میرسه بخاطر وجود توههه

              دوستت دارم عاشقتم ..خدایا لحظه ای مارو به حال خود نگذار️️️ با قلب و تضرع فراوووننن

              برادر گرانقدرم…. از خدای بزرگ ، برای شما آرزوی هر آنچه رو دارم که در جستن آنی…پر از عشق و ثروت و سلامتی و شادی باشید در پناه رب العالمین ️️️

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
            • -
              امیر نقی پور گفته:
              مدت عضویت: 3183 روز

              سلام حمیدجان

              سپاسگزارم از دیدگاههای توحیدیت

              حمید به حروف ابجد میشه 62

              امیری هم به حروف ابجد میشه 252

              مجموع 62 و 252 میشه 314 یعنی 14ام ماه سوم میلادی یعنی روز عدد پی

              یعنی روز تولد آلبرت انشتین یعنی توحیدی‌ترین انسان روی زمین به قول استاد عباس‌منش

              یعنی اینهمه همزمانی یعنی اینهمه ارتباط بین حروف یعنی تو مرتبطی با انشتین یعنی من هم مرتبطم با تو و همه چیزهای دیگر و …

              یعنی همون مطالبی که در فایل های آرامش در پرتو آگاهی گفته میشه

              اینها به من گفته شد و من نوشتم

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
            • -
              ایسن خرمالی گفته:
              مدت عضویت: 928 روز

              به نام الله

              سلام آقا حمید عزیز

              این کامنت ها ، نوشته های شما ،دانش شما، طلاست طلا!

              شما چطور به این مرحله از موفقیت بزرگ رسیدید؟

              حمید جان

              این رشد و موفقیت فوق‌العاده را تبریک میگم .

              من تازه قدم اول را شروع کردم ،خیلی هیجان دارم .دوست دارم سریع به دوازده قدم برسم و نتیجه نهاییم را ببینم .

              از شما یادگرفتم که هردرسی را یاد میگیرم ،هرفایلی را میبینم ، حتما کامنت بنویسم تا تمام آموزه های فایل ملکه ی ذهنم بشه.با این کار هم به خودم کمک میکنم هم به دوستانم.

              تشویق شما که بهم گفتید کامنت بگذارم و خجالت نکشم،خیلی تاثیر گذار بود و تمام سعیمو دارم انجام میدم و بی نهایت از شما دوست توحیدی مهربانم متشکرم.

              در پناه حق تعالی شاد،سلامت،ثروتمندو سعادتمند باشید

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1952 روز

        سلام فرزانه جانِ نازنینِ ارزشمند

        چه جمله ی محشری نوشتی:

        آب رو توی مشتم گرفتم و بوسش کردم و گفتم خدایا تو این آبی…مثل این آب جاری و روون و زندگی بخش…

        قلبم باز شد.

        خیلی ممنونم که کامنت به این دلبری نوشتی فرزانه جان.

        بهترین ها برای تو و قلب لطیف و مهربونت.

        خدایا شکر، تو همه چیز میشی برای همه کس، خدایا شکرت که تو زندگیمی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          فرزانه ارزشمند گفته:
          مدت عضویت: 777 روز

          سلام به روی ماهت سمانه نازنین صوفی قشنگممممممم

          روزمو ساختی زیبای خداوند زیبایی ها….

          تحسینت میکنم سمانه قشنگم..بخاطر قلب بزرگ و لطیفی که داری … تحسینت میکنم زیبا سیرت و زیبا بینی ..از لطف و محبتی که به من داری بی نهایت متشکرم و بی نهایت سپاس گذارم به درگاه الله یکتا که افتخار و سعادت به من داد تا در جمع بهشتی بنده های بی نظیرش باشم…

          دوست خوبم هرکجای دنیا که هستی … خدای ثروت سلامتی عشق برکت به قلب زیبا و اشیونه ی قشنگت بباره..

          برام نوشتی غرق در خوشبختی و شادی و..به خودم میبالم..

          دوستت دارم سمانه زیبا

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            سمانه جان صوفی گفته:
            مدت عضویت: 1952 روز

            سلام فرزانه جانِ ارزشمندِ مهربون

            دنیایی از حسِ خوب رو بهم هدیه دادی با کامنتت:

            سلام جذاب و قشنگت سلام به روی ماهت سمانه نازنین صوفی قشنگممممممم

            کیف کردم، ذوق کردم از ترکیبِ سمانه+ نازنین+ صوفی

            حتما باید بهت میگفتم، چون لذت بردم، و تو دست خدا شدی و این شادی رو به من هدیه دادی.

            با ادبیاتِ قشنگت.

            با لحنِ مهربونت.

            با تحسینم.

            با دعای قشنگت برام: خدای ثروت سلامتی عشق برکت به قلب زیبا و اشیونه ی قشنگت بباره

            میدونی همین یه ساعت پیش به چی فکر میکردم:

            اینکه اوایل برام سخت بود کامنت بخونم.

            تکرار کردم، بهتر و بهتر شدم، حالا تبدیل شده به یکی از کارهای مهم و تاثیرگذار روزانه ام.

            اوایل سخت بود کامنتهای طولانی رو بخونم، الان با عشق میخونم.

            اوایل سخت بود کامنت مستقل بنویسم، الان راحتم و لذت میبرم از نوشتن.

            اوایل سختم بود پاسخ دوستان بنویسم، اما تمرین و تکرار اینم بهبود داد برام.

            اوایل فکر میکردم روم نمیشه واسه یه غریبه کامنت بنویسم، چی بنویسم اصلا، اون چی فکر میکنه در مورد من و کامنتم؟

            الان با تکرار، کاملا راحت مینویسم…

            با عشق مینویسم.

            دونه به دونه ی همین غریبه ها، شدن اعضای خانواده ام.

            که هر بار با خوندن کامنتشون تعدادشون بیشتر هم میشه، حتی دلم براشون تنگ میشه وقتی کامنت نخوندم ازشون…

            افتخار میکنم به خودم و تمام کسانیکه از کارهایی که اول سختشونه با تکرار و تمرین عبور میکنن و به راحتی میرسن…

            این راحتی، کم کم خلق شده.

            الهی شکر…

            اوایل فقط برای یه تعدادی مشخص از بچه ها کامنت مینوشتم، الان هر کامنتی که بخونم، از طرف هر کدوم از دوستان نازنینم که باشه، وقتی حرفی برای زدن داشته باشم، مینویسم براش.

            یه تمرین به تمرین هام اضافه کردم:

            قبلا تو کامنتهام با قلبم، دوستانم رو تحسین میکردم برای بهبودها و آگاهی هاشون و هنوزم اینکار رو انجام میدم با عشق…

            از یه مدت پیش شروع کردم تو کامنتهام به قوت های خودم اشاره کردن و تحسین کردن خودم با عزت نفس و اعتماد به نفس.

            چون دارم کم کم متوجه ارزشمندی و لیاقتم میشم.

            من دارم روی خودم کار میکنم.

            تو مسیرم.

            حتما که قوت و ضعف دارم تو عملکرد و باورهام.

            اما این باعث نمیشه قوت های خودمو نبینم و نادیده بگیرم…

            یه جایی به خودم اومدم که کجای کاری سمانه؟

            تو که راحت تحسین میکنی دیگران رو، چرا انقدر سختته خودتو تحسین کنی؟

            مگه کم نکات مثبت داری؟

            مگه کم هستن بهبودها، پیشرفت ها و تغییراتت؟

            دیدم خیر، اتفاقا بهبودها و پیشرفت‌های زیادی دارم در این مدت، که در درجه اول باید توسط خودم، سمانه، دیده بشن، پذیرفته بشن، تحسین بشن.

            اینطوری حس لیاقت و ارزشمندی رو در وجودم بیدار میکنم، چون از قبل بوده، فقط روش رو خواب و خاک گرفته…

            گردگیری میخواد…

            خدا خودش کمکم میکنه.

            فرزانه جانم، هم اسم قشنگی داری، هم نام خانوادگی زیبایی داری.

            سعادت و ثروت در دنیا و آخرت نصیبِ قلب پاک و مهربونت بشه که انقدر سخاوتمندانه کامنت نوشتی برام.

            ماچ به روی ماهت.

            خدایا شکرت برای دریافت نقطه آبی از فرزانه جان و فاطمه جان و زهرا جانم امشب، در بهترین زمان، و تیک خوردنِ خلقِ ستاره قطبی ام. سپاس گزارم برای حس خوبی که داشتم با خوندنِ کامنت های پاسخم از طرف دوستان نازنین و توحیدیم.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
            • -
              فرزانه ارزشمند گفته:
              مدت عضویت: 777 روز

              سلااااااااام به روی ماه سمانه جان صوفی …

              سمانه عزیزم …امروز درگیر تضاد های زیادی بودم حال دلم خوب نبود …میدونی‌‌ اول صبح من با چه پیام شوکه کننده بدی از کسی که باهاش توی رابطه هستم دیدم…بماند که بقیه روز با چه چیزایی دست و پنجه نرم کردم اما خب امشب به رسم هر شب بعد از اینکه چند خطی مهمان درگاه خدا بودم …وارد سایت شدم و واااو نقطه آبی…..!!!!!

              بازش کردم دیدم بله چه عشقی توش موج میزنه

              سریع روی پروفایلت زدم و چهره قشنگت رو دیدم

              بوسیدمش…بدون اجازه شما !!! اما حسی بود که اومد و باید میشد…و بوس کردم

              دوست خوبم نمی‌دونم از کدوم نقطه‌ وطن با من حرف زدی و عشق منتشر کردی…همونظور که خودت گفتی ..احساس میکنم با یکی از اعضای خانواده ام از راه دور صحبت میکنم…چقدر محبت و لطفی که بهم داشتی به قلبم نشست

              عزیزدلم سمانه الهی و نورانی چه نکته های ظریفی توی کامنتت بود ..تا حالا از این دید نگاه نکردم که «« ما دیگران رو خوب تحسین میکنیم اما نوبت خودمون میرسه نه میتونیم بنویسیم نه ذهن یاری میده

              عزیزم تمرین خیلی خوبی رو بهم یادآوری کردی برای عزت نفس…

              آفرین عزیزم دمت گررررررم

              معرکه بود…

              واقعا چه کسی لایق تر از خودمون که لایق تعریف و تمجید باشه

              .چرا نباید نسبت به خودمون سخاوتمندانه عشق و تعریف و تمجید و تحسین بذر و بخشش کنیم ..

              دختر چی بود گفتی…

              عالی بود

              از فردا حتما حتما این تمرین رو پر قدرت انجام میدم

              سمانه جان چقد. تو لطیفی قشنگمممممممم…ازت بی نهایت متشکرم که نوشتی برام ..شبم رو‌ ساختی …متشکرم بخاطر اینکه نکته های نابی رو نوشتی

              سپاسگزار خداوندی هستم که به واسطه وجود ارزشمند سمانه صوفی این آگاهی هارو به من رسوند..

              الهی شکرررررت برای دریافت به موقع این اگاهی ها

              سمانه جان اینجا این سایت تماما متعلق به خودت هست

              هرچقدر دلت خواست بنویس

              نوشتن معجزه می‌کنه …میدونی آدم وقتی کامنت مینویسه اصلا گره های ذهنش یکی یکی باز میشه و مسأله حل میشه …

              خواهر خوبم هرچقدر دلت خواست بنویس که اتفاقا چقدر عالی مینویی

              مااااااچم رو بپذیر از دور سمانه صوفی نازنین زیباروی️️

              بی صبرانه منتظر شنیدن نتایج شگفت انکیزت هستم

              زیر سایه لطف خداوند روزگارت پر باشه باز سورپرایز های معجزه وار خداوند یکتا و مهربان

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            سمانه جان صوفی گفته:
            مدت عضویت: 1952 روز

            سلام فرزانه ی نازنینم

            اول که ماچ به روی ماهت

            نیاز نیست حتما عکست رو ببینم که بفهمم رویِ همچون ماه داری.

            کاملا حس میکنم که ماه هستی، وجودت نازنینه، قلبت درخشنده است چون خدا داخلش منزل کرده…

            دیشب تا پیامت رسید دستم، خوندم، ذوق کردم.

            اومدم پایین کامنت جذابی که برام نوشتی بنویسم، دکمه پاسخ نبود…

            گفتم صبر کن، احتمالا باید بعدا بنویسی، گفتم چشم.

            الان اومدم پاسخ بنویسم برات برای مهری که به سمتم روانه کردی…

            چطوری میتونی انقدر مهربون باشی که در لحظه عکس پروفایل رو ببوسی و عشق روانه کنی به سمتِ دوستات؟

            سورپرایزم کردی.

            خوشحالم کردی.

            بهم حس خوب دادی…

            باعث خوشحالیم هست که دریافت کننده بوسه ی مهربان شما بودم و هستم فرزانه ی مهربان و لطیف.

            ماچ مجدد به روی ماهت.

            به قلب مهربونت.

            ما میتونیم با کلام مون، لحن مون، ادبیات مون عشق نثار کنیم به پیرامون مون یا نازیبایی…

            انتخاب من چیه از این انتخابی که خدا گذاشته پیشِ روم…

            جمله ات:

            روزمو ساختی زیبای خداوند زیبایی ها…

            خیلی لطیفه

            خیلی حس خوب کنه

            مرسی فرزانه جان

            مرسی که انتخابت نثار کردن عشق به پیرامونت هست…

            حتما که قلبت سرشار از عشقه که میتونی عشق نثار کنی به پیرامونت.

            آفرین بهت، تحسینت میکنم برای انتخابت.

            خوشحالم و سپاس گزارم از خدا که تمرین تحسینِ خود، برای تو هم خوشایند بوده.

            و چقدر که این تمرین، باعث داره میشه، مهربونتر شم با سمانه جانم…

            الهی شکر.

            یه جمله ی کلیدی استاد تو دوره عزت نفس:

            عزت نفس، اعتماد به نفستون رو به نتایج تون گره نزنین، که اگه نتایج رفت، اعتماد به نفستون هم بره.

            نمیدونم چرا، ولی یهویی این باور اومد بالا و گفته شد که بنویسم.

            برای سمانه هم لازمه یادش بمونه نتایجش باعث اعتماد به نفسش نشه، خودِ اعتماد به نفس که خلقش کنم منجر به گرفتن نتایج میشن.

            پس هر چی اعتماد به نفس و ارزشمندی و حس لیاقت خلق کنم، بیدار کنم برای خودم، نتایجم بیشتر خودشون رو نشون میدن…

            شب و روزت، هر ثانیه ات، با نور الله روشن و نورانی و سرشار از عطرهای خوشبو بشه فرزانه جان.

            ممنونم که تحسینم کردی برای نوشته هام.

            حقیقتا که دوست دارم بنویسم و تحسین میکنم سمانه رو برای مشق هاش، تحلیل هاش، کشف و شهودهاش که تو نوشتن رشد میکنن و آشکار میشن بهتر.

            استاد جان دیروز یادم افتاد چند وقته یادم میره تو کامنتهام از شما تشکر کنم:

            بی نهایت از شما، مریم جون، آقا ابراهیم، خانم فرهادی جان سپاس گزارم که این سایت توحیدی و همه چی تموم رو مدیریت میکنین، فایلهای ناب رو با سخاوت به اشتراک میذارین و به راحتی در دسترس همه مون هستن.

            خیر و سعادت در دنیا و آخرت، نصیبِ همه تون

            خدایا شکرت برای داشتنِ دوستانِ نابی از جنسِ مهر، صفا، خوش اخلاق، بخشندگی، در این سایتِ توحیدی

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
            • -
              فرزانه ارزشمند گفته:
              مدت عضویت: 777 روز

              سلااااااااام به روی ماه زیبای خداوند که سمانه اسمش نام گرفته…

              سمانه عزیزم کامنت نوشتن نیمه شب خیلی روحانی هستش..

              عزیزدلم اونقدر کامنتت پر شور بود که چندبار خوندمش ..

              عشقم دختر خوب خدا…تنها چیزی که میتونم بهت بگم اینه که تحسینت میکنم که اینقدر دنبال این هستی خودتو دوست داشته باشی و تحسین کنی..به کودک درون سمانه جان افتخار میکنم بهش حسودیم میشه که یک نفر از جنس خودش داره سعی میکنم باهاش دوست بشه و دوستش داشته باشه..

              سمانه نازنین..چقدر اسم قشنگت ..زیباست…

              عزیزدلم به من نهایت محبت رو داری

              ای کاش بودی و سخت بغلت میکردم …

              میدونی‌‌ خوشگلم…همیشه یه قسمت قلبم این باور رو داره که رسالت همه ما آدم ها اینه که حال خوب هدیه بدیم به همدیگه…با کلامی با حرفی با لبخندی با کاری….

              روح خداوند رو در جسم بنده هاش نوازش کنیم..

              چرا که نهههههههه!!!!

              دوست خوبم دلم میخواد همیشه ازت بخونم..درس های خوبی توی کامنت هات می‌نویسی …

              به تمام آرزوهای قشنگت زیر سایه پر مهر و محبت پروردگار برسی..

              الله یکتا نگهدار تو باشه..

              دوستت دارم

              هزاران بوسه رو به وجود نورانی و الهی نو تقدیم میکنم…مااااااچ

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      جواد صنمی گفته:
      مدت عضویت: 1993 روز

      به نام الله مهربان

      سلام به دوست و یار عزیزم

      حمید جان

      نمی‌دونم چطور خودم رو کنترل کنم و اشک نریزم

      چرا اشک نریزم اصلا ؟؟؟!!!!

      اتفاق باید اشک ریخت از شکر نعمت های بینهایت خدای عزوجل

      خدای بزرگ و مهربان

      خدای با عظمت و قدرتمند

      خدایی که همیشه با ما هست و ما رو تنها نمی‌ذاره

      حمید عزیزم

      ازت ممنونم بابت آیه زیبایی که آوردی (آیه 6 سوره مائده)

      الله اکبر

      چقدر به دلم نشست و چقدر دوسش دارم

      خدایی که خودش میگه من نمی‌خوام به شما سختی وارد بشه

      و خودش داره میگه سخت نگیرید به خودتون حتی در مورد احکام دینی

      ولی من اونقدر به خودم سخت می‌گیرم که زده میشم از همه چیز

      لطف خدا هست که آیه های قرآن رو به موقع و بجا استفاده میکنید

      آفرین رفیق

      تحسینت میکنم حمید عزیزم

      برات آرزوی بهترین ها رو از خدای مهربان دارم

      در ضمن خوشتیپ جذاب کی بودی شما

      دمت گرم

      خیلی عکس هات قشنگ هستند

      دلم میخواد منم عکس بذارم ولی هر کاری میکنم نمیشه

      به اون روزی که بتونم منم عکس بذارم خخخخخ

      موفق باشی حمید عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1319 روز

        سلام به روی ماه جواد عزیزم.

        جواد جان، بقول بوشهری‌ها «کوکا دورت گشتما » ببخش با تأخیر جواب میدم، باید حسش باشه که بنویسم. هر چند یه وقتایی حسش هست ولی وقتش نیست چون مشغول کار یا ورزش یا شیفت هستم.

        ازت ممنونم بخاطر کامنت لذت‌بخشت. عزیز دلی. خدا رو شکر میکنم که حال دلت و احساس درونیت با خوندن این کامنت مثبت شده.

        من از وقتی پیداش کردم چطوری راحت میشه عکس پروفایل عوض کنم به سندروم عکس پروفایل بی قرار مبتلا شدم. دلم میخواد روزی شش تا عکس بذارم.

        یه سایتی هست که به وردپرس وصله، شما از توی ورد پرس میتونی عکس پروفایل رو عوض کنی ولی وردپرس نیاز به فیلتر شکن داره. یه سایت دیگه هست بنام : gravatar دات کام (اگه لینک کامل بذارم ارسال نمیشه، این عبارت رو کپی کن با دات کام بنویسش میری به یکی از سایتهای زیر مجموعه ورد پرس ، فیلتر شکن نمیخواد) توی این سایت میتونی عکس پروفایل رو تا حجم 10 مگابایت آپلود کنی راحتتر از خود ورد پرس.

        باشد که بتونیم روی ماه جواد جان رو ببینیم. ازت ممنونم که ازم تعریف می‌کنی و حس خوبی بهم میدی. سپاسگزارم.

        در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی جواد عزیز.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      لیلی اسفندیاری گفته:
      مدت عضویت: 1908 روز

      خدایا از تو شرح صدر میخوام که بتونم نور توحید رو دریافت کنم، و وزنه های شرک‌ رو از خودم جدا کنم، همونهایی که اجازه پرواز به سمت تو رو بهم نمیده. یقین دارم که در دل هر سختی آسانیه و راه حلی برام درنظر گرفتی و یقین دارم که این سختی به اندازه توان منه، و بیشتر از توانم ازم تکلیف نمیخوای. پس کمکم کن در این مسیر ثابت قدم و استوار باشم‌.

      سلام دوست عزیزم حمید خان

      راستش اصلا نمی دونم چی بنویسم و حتی چندبار هم منصرف شدم ولی باز خدای نازنینم گفت نه میخوام همین جا کامنت بذاری . زیر همین جمله حمید امیری که بهش گفتم تا به تو هم بگه.

      حقیقت اینه که من سالها قبل از کارکردن دوره های استاد جان رابطه خیلی عمیقی با خدام ایجاد کردم .یعنی برام ایجاد کرد خودش . دستمو گرفت و از قعر چاههای فراوانی که توشون گیر کرده بودم کشیدم بالا. واقعا یه طناب انداخت و با قدرت و مهربانی بی اندازه ای گفت عزیز دلم بیا بالا .جات بالاست پیش خودم اونجا چکار میکنی بچه جان.

      و از اون زمان طعم این شیرینی رو چشیدم . اما خب به کمک آموزشهای استاد جان این رابطه شکل های درست خودش رو نشونم داد. بهتره بگم اشکال سازنده اش رو . تازه فهمیدم داستان چیه و باید چه کنم . الان در نقطه ای هستم که میگم : خدایا فقط تو رو میخوام ببینم . تو برام کافی هستی . تو همه چیز منی. عشق منی . خانواده منی . بچه منی . سلامتی منی . شادی من . ثروت من و همه چیز و همه چیز.

      گاهی ازش این سوال رو میپرسم : خداجونم شما مطمین هستی که باری که به من دادی این بارها به اندازه ظرفیت و توان منه ؟ قوربونت برم یه وقت اشتباهی نشده ؟ میبینی که من خیلی کوچولو هستم و اینها سنگین تر هستن . دوست ندارم تحمل کنم . زندگی من قلب من برای تحمل کردن ساخته نشده کلی پتانسیل خودت بهم دادی . اینهمه مشکل بود برام حل کردی . اینهمه نادون و غافل بودم هدایتم کردی. فقیر بودم بهم ثروت دادی . قدر سلامتی ام رو نمیدونستم آگاه ترم کردی بهش.

      احساس تنهایی بدی داشتم با حضور عمیق خودت قلبم رو پر کردی . عزت نفس و اعتماد به نفس نداشتم بهم بخشیدی عشق من . مرتب خودم رو مقایسه میکردم با بنده هات نجاتم دادی از این جنگ سراسر شکست ووووو

      اکثرا احساس سرشکستگی و ناامیدی و نه نمیشه و همینی که هست داشتم ولی اومدی گفت نعمتهام فراوان بی اندازه هستن . این نشد یکی دیگه . حتی بهترش رو بهت میدم . و دادی دادی دادی

      به بزرگی خودش قسم که بهم داد . الان در نقطه ای هستم که یاد گرفتم دیگه یاد گرفتم چطوری تو مسیر زندگی خودم حرکت کنم بدون زنجیرهای قدیمی که به کل وجودم چسبیده بودن .

      الان دیگه هیچ ترسی از تنهایی ندارم بلکه خیلی هم دارم ازش لذت میبرم و دارم میبینم چقدر هم این تنهایی به نفعم بوده تا حالا . بازم دستمو گرفت بازم دستمو گرفته بود . بازم بازم بازم بازم

      همیشه گرفته بوده از اون روزی که حدودا 6 ساله بودم و از چهارپایه ای بلند افتادم زمین و سرم بدجور باد کرد تا الان که تو اتوبان لاستیک ماشینم تو لاین سرعت میترکه و من اصلا نمی فهمم چطوری امن و سالم با همه سرنشینام میرسم به خاکی جاده .

      چقدر معجزه های زندگی من زیاد بودن و من ناشکر . اما الان دیگه شکر الان دیگه آلارم شکرگذاری توی گوشیم فعاله هر دوساعت یکبار . الان دیگه بدون آموزشهای توحیدی استاد جان و کامنتهای شما دوستای عزیز راه دورم نمیتونم زندگی کنم . الان واقعا خوشبختی رو حس میکنم . واقعا از ته دل میتونم بخندم . الان اگه دوستای صمیمی ام همدار و هم فرکانس نیستن خیلی راحت یاد گرفتم بهشون نه بگم طوری که هیچ احدی هیچ کس از این افراد بهم تماس نمیگیره و زنگ نمیزنه و حتی اون همکاری که بهم زنگ میزنه همیشه میگه لیلی خیلی باایمانی خیلی من ازت یاد میگیرم همیشه ذکر خیرت تو خونه مون هست که البته حتی با اونم صمیمی نیستم .

      حمید جان الان یاد گرفتم چطور روابطم رو مدیریت کنم و از دل چالشها سالم و سلامت بیام بیرون . چالشهایی که قبلا با ناآگاهی های من تبدیل میشدن به کوهی از مسایل حل نشده . الان دیگه دشمنام حتی دوستم دارن یا من اونقدر خوب یاد گرفتم از کنارشون رد بشم که یا طرف خودش می فهمه نباید با من کاری داشته باشه یا خدا اون افراد رو از من دور میکنه ( من به شدت کارم رو دوست دارم رسالت زندگی منه . امسال یه درخواست جابجایی از ریاست کل استان داشتم که چون نمی خواستن منو از دست بدن یه نیروی کاری باوجدان ، با دروغ و صحنه سازی منو نگه داشتن و همین دو روز پیش فهمیدم خود اون شخص رو میخوان برکنار کنن از مقامات بالاتر . قانون دوباره کار کرد مثل همیشه . اگه من جابجا نشدم ولی تضاده محو میشه . خدایا شکرت . فهمیدم که اداره کل همه شهرها و استان ها و کشورها و هر جایی برم خدامه نه این فسقلی ها . خدایا چقدر بزرگی . چقدر دوست دارم . چقدر خوبه که هستی عشق من )

      به خدا اصلا فکر نمیکردم که قراره اینها رو بنویسم . چقدر خوب کردم که گوش دادمو نوشتم .

      چقدر خوب میکنید که گوش می کنید و مینویسید حمید عزیز سایتمون.

      چقدر بار که از دوشمون برداشته خدا و چقدر بازهم برمیداره مثل قبل .

      من که فرکانسم از شما خیلی فاصله داره دوست عزیز ولی از خدای مهربانم میخوام قلب پاک بزرگتون همیشه همیشه شاد و پرنور باشه.

      اومدم چک کنم ببینم درست نوشتم جملات کامنتم رو و یهو دیدم از همینجا که پرسیدم بارها اندازه ظرف من نیست داره جواب داد که بله عشق من بارهات رو دونه دونه کم میکنم و بهت کمک میکنم قوی تر بشی و از دل چالشهات، نعمتهایی که بهت دادم رو ببینی.

      خیلی لذت بردم از این کامنت که خودش گفت بنویسم

      به امید دیدار دوستای عزیزم در بهترین زمان و مکان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1416 روز

    سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته و هم خانواده های گلم.

    آره خدایا تو نه یک بار بلکه باررررها بار سنگین رو از روی دوشم برداشتی.

    بنظر من این سوره جوریه که زمانی که ما به خداوند بی اعتماد میشیم نسبت به تضادی، میترسیم نسبت به مسائله ای، خداوند میخواد یادآوری کنه که مگه من قبلا مشکلاته تو رو حل نکردم!؟

    این بار هم میتونم!

    برای همین این سوره با حرف(آیا) داره با مخاطب صحبت میکنه.

    مثله این میمونه که من به همسرم بگم 5 میلیون بهت هدیه میدم، بعد اون باور نکنه حرفم رو و من بهش بگم که:

    مگه قبلا بهت هدیه نداده بودم!؟

    مگه تاحالا دروغ شنیدی از من!؟

    آره استاد!

    خداوند باررها بار سنگینم رو از روی دوشم بلند کرد.

    یادمه نه خونه داشتم واسه اینکه برم با همسرم توش زندگی کنم و نه پولی داشتم که خونه رهن کنم، گفتم خدایا تو مالک همه ی زمینی!

    این خونه ها همش ماله توئه!

    تو برام خونه پیدا کن

    از کجا نمیدونم!

    یادمه تو خونه ی یکی از مشتریهام داشتم کابینت میزدم، تو بالاشهر اهواز، بعد ارتباط خوبی با اون مشتری برقرار کردم، صحبت به جایی کشیده شد که بهش گفتم من دنبال خونه ام، گفت عه!؟

    جدی!!

    واحد روبرومون هفته دیگه خالی میشه من با صاحب خونه صحبت میکنم تو بیا بشین خونه.

    من مخالفت کردم گفتم نه باباااااا من اصلا پولم نمیرسه تو این منطقه بخوام خونه بگیرم

    گفت تو حالا بیا باهاش صحبت کن مگه ضرر داره!؟

    با کلی اکراه گفتم باشه.

    خلاصه طرف اومد من باهاش صحبت کردم گفت رهن خونه 80 میلیونه(سال97) تو چقد پول داری!؟

    گفتم 2 میلیون

    گفت 2 میلیون

    گفتم آره

    گفت رهن اینجا که خییییلی بیشتر از این حرفاست گفتم دیگه من شرایطم اینه

    گفت باشه تو بیا تمامه کابینتا رو عوض کن، کاغذ دیواری بزن، درو پنجره ها رو دوجداره کن، گاز صفحه ای بخر، درارو عوض کن، سقف رو رنگ کن و… من میزارم به حساب پول رهن

    گفتم باشه.

    منم شغلم چون دکوراسیون بود همه ی همکارام تقریبا رایگان برای هدیه ی عروسیم کارم رو انجام دادن، اون متریال کار رو هم چون واسخ خودم میخواستم با کلی تخفیف انجام دادم.

    یه روز بهش زنگ زدم گفتم من پولام تمام شد نمیتونم در و پنجره دوجداره بزنم گفت اشکال نداره شماره حساب برام بفرست خودم پولشون رو میدم

    خداروشکر

    بعد از چند سال مشکلات زیاد تو اون شغلم من رفتم کارگری تو شرکت فولاد خوزستان

    استاد من شرایط کاری داشتم که با چکمه میرفتم تو فاضلاب ها

    ساعت7 صبح تا 4 عصر تو اون گرما میلگرد میزاشتم روی شونه هام و جابجا میکردم

    تو کل زمانی که محل کار بودم فقط ساعت 1 تا 2 زمان داشتم که نهار بخورم و استراحت کنم

    یادمه ساعت 2 پنج کم مسئولم میومد بالا یرمون میزد به در میگفت

    بسم الله

    بلند شین

    یادمه مثله این جوجه گنجشک ها که منتظرن مادرشون بهشون غذا بده دهنمون باز بود تا سر ماه برسه 6 میلیون دستمون بیاد

    یادمه یه روز خواستم غذا بخورم دیدم سیب زمینی از همه چیز ارزون تر بود

    سیب زمینی بخرم سرخ کنم بخورم دیدم اگه سیب زمینی بخرم پول ندارم نون بخرم

    اگه نون بخرم چیزی نیست که بخوام باهاش بخورم، مجبور شدم سیب زمینی خریدم آب پز کردم خوردم

    یادمه از شدت فشار مالی و حقارت ها و سرزنش ها چنان پشت سرمو میزدم به دیوار که چشمام سیاهی میرفت

    یادمه یکی بزرگترین تصمیمات من این بود که وقتی اسنپ کار میکنم پولم رو بدم به بنزین یا اینترنت

    چون اگه بنزین میزدم پول نداشتم اینترنت فعال کنم که مسافر بگیرم، اگه اینترنت میزدم بنزین نداشتم

    بعضی وقتا هم اینترنت داشتم هم بنزین اما وقتی مسافر نمیومد شارژ نداشتم بهش زنگ بزنم که بیاد

    یادمه بخاطر نداشتن پول کرایه تو تاریکی شب یه مسیر نیم ساعته رو با همسرم تو به منطقه ی خطرناک پیاده رفتیم و چقدر استرس کشیدیم

    و اما بعد از اینکه از خدا خواستم کمکم کنه توحیدی عمل کردم، خداوند الم نشرح لک صدرک کرد.

    استاد

    تو همون شرکت فولاد من استخدام شدم و الآن چی!؟

    حقوقم شد 30 میلیون، سالی 100‪ میلیون پاداش

    ، کلی تجهیزات ورزشی، استخر رایگان در اختیارمه، شما فکرشو کن بهمون گفتن هرکی4 روز در ماه مرخصی بگیره پشت سر هم ما 7 میلیون بهش پاداش میدیم(برای اینکه افراد تشویق کنن به مسافرت و تفریح)

    الان من 80%تایمی که محل کارم استراحت میکنم،

    باکیفیت ترین رستوران ها و فست فود های شهر به صورت رایگان میرم و غذا میل میکنم، زانوم تو فوتسال پیچ خورد و دیروز رفتم فیزیوتراپی فقط 10%پول دادم، الان خیلی درگیر این نیستم که چند روز دیگه حقوق میدن تقریبا همیشه پول دستم هست، منی که از دندون درد اینقدر مسکن میخوردم که گیج بشم خوابم ببره، حالا درمان تمامه دندونام رایگان انجام میشه

    و در ادامه ی سوره که میگه در هر سختی آسانی است، یمخواد یادآوری کنه که همونجور که قبلا از اون فلاکت نجاتت دادم، الان هم اگه مشکلی داری فکر نکن همینجور میمونه

    اگه همونجور عمل کنی به آسانی ها هدایت میشی.

    استاد بزرگوارم خیییییلی ممنونم بابت این کامنت زیباتون

    خوااااهههشا بیشتر در مورد قرآن برامون صحبت کنید

    من کلا فراموش کرده بودم این سوره رو اما با این فایل قلبم باز شد.

    راستی خانم شایسته هم موهاشون خیییییلی قشنگ شده

    اون تصویر پشت سرتون هم که انگار داخل یه تونل درختی میرفتین خیلی دوست داشتم.

    وقتی که داشتین در مورد اون تاکسی دنده آرژانتینی صحبت میکردین من داشتم نگاه گوشه گوشه ماشینتون میکردم مخصوصاً اون کنسولی که دستتون رو گذاشته بودین و در عین راحتی داشتین لبخند میزدین و در مورد خدا صحبت میکردین.

    به خودم گفتم نگاه کن!

    این ثمره و نتیجه ی کسیه که به هرچی خدا گفت عمل کرد.

    در پناه خدای واحد موفق باشید

    خدا حفظتون کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 190 رای:
    • -
      ملورین گفته:
      مدت عضویت: 1865 روز

      سلام آقا ابراهیم بزرگوار

      نمی‌دونید وقتی کامنت های شما رو چه در عقل و چه در فایل های دانلودی میخونم چقدر لذت می برم خصوصا وقتی از بهبود رابطتون با همسرتون تعریف میکنید خیلی خیلی خوشحال میشم و کلی در مورد روابط از شما درس یاد گرفتم، اونقدر با عشق و از ته قلبتون از تغییراتتون مینویسید که به من حال و هوای الهی منتقل میشه.

      خیلی خوشحالم که خداوند قلبتون رو برای دریافت شهود باز کرده و شما هم قطعا با استمراری که در مسیر توحید داشتید بارها از دوشتون برداشته شد و آسان شدید برای آسانی ها و این تازه اول راهه و خداوند برای شما سورپرایزهای بیشتری خواهد داشت.

      امیدوارم پله های ترقی رو به سرعت نور طی کنید و برای ما هم بگین و ما هم بیشتر انگیزه بگیریم و ادامه بدیم

      در ضمن از شما و آقای ژوبیک و آقای ابودردائی بی نهایت ممنون و سپاسگزار هستم که بخش عقل کل رو کلا به بهترین شکل مدیریت و هدایت میکنید و من فقط ایمیل شما سه عزیز رو فعال کردم و هر دیدگاهی که روی سایت بگزارید برام ایمیل میاد و فورا میخونم و کلی در قسمت عقل کل از شما عزیزان درس گرفتم و هدایت شدم.

      براتون آرزوی تندرستی دارم در کنار همسر نازنینتون که این همه با عشق از ایشون صحبت میکنید.

      در پناه خداوند و در مسیر توحید بهترین ها سهمتون باشه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2245 روز

      درود و سلام خدمت شما دوست گرامی و عزیز آقا ابراهیم

      آقا ابراهیم عزیز خدا رو آنقدر شکرگذارم که اینجا حضور دارم ‌ در کنار الماس های شفاف و زلالی که از هر سمت و سوی این سایت عزیزمون مدرخشند و نورافشانی می کنند

      هر وقت اسم شما رو توی لیست ایمیل هام میبینم یهویی احساس می کنم که یک کتاب نیمه تمام رو شروع کنم به خواندن دقیقا مثل یک سریالی که منتظر بقیه ی داستان هستم. اینقدر که دست به قلم زیبایی دارید . وقتی گفتیدآره خدایا تو نه یک بار بلکه باررررها بار سنگین رو از روی دوشم برداشتی یکدفعه بغض ام ترکید و اشکم سرازیر شد.. واقعا چقدر آگاهانه این مطلب رو بیان کردید..

      من قبلنا خیلی این سوره رو خوانده بودم و بارها شنیده بودم ولی امروز جور دیگه ای فهمیدم انگار در مدار دریافت عمیق این آیه ها هدایت شدم .. از صبح تا الان یکسره دارم اشک میریزم و یکسره این مبایل توی دستمه و دارم این فایل و گوش میدم و می نویسم و کامنت هارو می خونم و کامنت می نویسم . هیچوقت این طوری دو دستی به این مبایل نچسبیده بودم واقعا. استاد عزیزمون یک تمرکز لیزی در وجود همه مون ایجاد کرد

      خدا رو شکر می کنم که در آمدهای 30 میلیونی و خدمات هدیه و رشد و پیشرفت هاتون رو خوندیم و لذت بردم و تحسین تون کردم و مدام برای اینکه تا اینجا رسیدید و آن بارها ی روزهای سخت از روی دوش تون بلطف پروردگار مهربان برداشته شد و آسان شدید برای نعمت های آسان اشک شوق ریختم و یک خدا قوت جانانه براتون ارسال می کنم

      بهترینهع بهترین آسانی ها رو در تمام جنبه های زندگی رو برای شما دوست عزیز آقا ابراهیم آررو می کنم

      روز و شبت تون به خیریت و جشن و شادی و ایام بکام تون شیرین و گوارا و همراه با عشق الهی

      موفق و پایدار باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        ابراهیم خسروی گفته:
        مدت عضویت: 1416 روز

        خیییییلی ممنونم بابت این قلب پاکتون که از خوشحالی و موفقیت دیگران شما هم خوشحال میشید و ذوق میکنید، من مطمئنم اگر نبود، عشق، محبت، راهنمایی، تحسین و مهربونی سما هم خانواده های نازنینم به این جایگاه از حال خوبی نمیرسیدم،

        قلبا سپاسگزارم ای کاش میتونستم تک تک کامنتهای عزیزانم رو جواب بدم و تشکر کنم اما بقدری نسبت به من لطف و بزرگواری دارید که آدم نمیدونه چی بگه

        آرزوی خیر و عشق و توحید بی نهایت رو از خدای واحد براتون خواستارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مهدی رجبی گفته:
      مدت عضویت: 3898 روز

      بی نظیر بی نظیر لذت بردم

      کیف کردم اشک ریختم و خداروشکر کردم

      آقا ابراهیم عزیز و بزرگوار دوست نازنینم، درود و سلام دارم به شما

      اینقدر راحت و شفاف و عالی نوشتید

      اینقدر عاشقانه مسیر تونو طی کردید خیلی زیبا تعریف کردید

      و چه پیشرفتی چه تحولی

      از کجا به کجا رسیدید فقط با توحید فقط با توکل فقط با صداقت و درستی فقط با نگاه کردن به حضور خداوند و دستان گرم و پر مهر خداوند.

      الهی شکر که از روزی که زیر فشار بودید الان سبک بال حرکت میکنید ماشاالله.

      الهی روز به روز سرتون سلامت تر و دلتون شاد تر و ثروتمندتر باشید در کنار همسرتون‌

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      نگین گفته:
      مدت عضویت: 1292 روز

      سلام داداش عزیزمون

      ابراهیمِ سایت زیبای عباسمنش

      نمیدونی چه کردی نمیدونی خدا با این‌کامنتت چه به روز دل ما آورد

      نمیدونم چطوری بنویسم اشکهام امان نمیده صفحه رو ببینم

      اون سکانس فوق العاده از فیلم یوسف رو یادتونه که زلیخا بینا و جوان شده بود و اشکها امانش نمیدادن یوسفش رو ببینه و به اشکهاش میگفت ای اشکای لعنتی برید کنار بزارید یوسفم و ببینم ؟؟

      من الان همونطوری ام

      همیشه کامنت دوستانی رو میخوندم که میگفتن اشکلون در اومد میگفتم اینا مگه چی خوندن ؟ میرفتم اون‌کامنت و میخوندم و هیچ اتفاقی در من‌نمی‌افتاد

      اما این دو سه روز که شروع کردم متعهدانه محصولات استاد و به شیوه دلخواه خودم طبق یه تعهد 30 روزه گوش میدم و یادداشت برمیدارم و طبق آموزه های دوره کشف قوانین زندگی کد خواسته هامو روزانه مینویسم. و آخر شب میانگین نمره رسیدن به اون خواسته هام بالای 90٪ میشه خدا رد با تمام وجود حس میکنم

      یکی از خواسته هائیکه هرروز مینویسم اینه که

      خداجونم میخوام غیر از این چیزایی که نوشتم یه نعمت غیر منتظره بهم بدی امروز

      و

      این نعمتهای غیر منتظره ش دیوانه کرده من و

      فقط خود خدا میدونه که چقدر ذوق زده م میکنه این غیر منتظره ها

      نمیتونم بیشتر از این توضیح بدم چون از بیرون اومدم و کلی کار دارم ، و از طرفی انقدر اشک شوق ریختم که چشمهام پف کرده و قرمز شده و الان پسرم از بیرون میاد. و نمیخوام من و گریان ببینه ، خودم میدونم اشک شوق ریختم ولی توضیح دادن این‌ چیزا فقط برای شماها راحته که میفهمید

      خدایا…..

      با من چه کردی؟؟؟

      دارم دیونه میشم از اینهمه لطف و محبتت خدایا خودت فقط میفهمی که چه حالی دارم که قابل توصیف نیست

      خدایا شکرت

      تنها غصه من اینه که نمیدونم چطوری ازت تشکر کنم

      خودت همین ناچیز رو قبول کن از من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      نسیم زمانی گفته:
      مدت عضویت: 1662 روز

      واو… عجب کامنتی!

      سلام به آقا ابراهیم عزیز و موحد

      فقط میتونم تحسینتون کنم، چقدر زیبا راحت و روون نوشتین، چقدر از ته دل که لاجرم بر دل نشیند…

      و چه نتایجی گرفتین، واقعا قابل تحسین و تقدیره فقط

      چقدر خوبه که آدم هر از گاهی اینجوری مقایسه کنه نتایجش رو (البته نه با دیگران، امروز خودش رو با گذشته ش، با دیروز، ماه پیش، پارسال، چندین سال پیش) و نتایجش رو چه کوچیک چه بزرگ ببینه و همیشه به یاد بیاره و به عنوانِ سندِ “پس میشود” ازش استفاده کنه!

      واقعا لذت بردم و استفاده کردم از خوندن کامنتتون دوست عزیز و سپاسگزارم بابت به اشتراک گذاری تجربیات ارزشمنتون

      در پناه خدا روز به روز موفق تر و سربلندتر باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      happy sepideh گفته:
      مدت عضویت: 1331 روز

      سلام دوست خوبم

      خوندن مطالبت به شدت حالمو خوب می‌کنه

      اما ازت یه خواهشی دارم

      قبلاً هم ازتون در خواست کردم

      من چند سالی هست با استاد آشنا شدم

      اما نتیجه شما برای من مثل معجزه میمونه

      چون من نتونستم شرایط مالیم رو تغییر بدم

      خواهشن از تمریناتتون بگید

      بگید چیکار میکردید چه تمرینی

      من صحبتهای استاد رو کامل حفظم حتی شاید بهتر از ایشون بتونم سخنرانی کنم

      اما نمیدونم در طول روز دقیقا باید چیکار کنم

      چجور فرکانس بفرستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        ابراهیم خسروی گفته:
        مدت عضویت: 1416 روز

        دوست خوبم!من اگر بخوام تههه تهه هر نتیجه ای که بدست اوردم رو بگم فققققط 1 جمله میگم!

        اونم اینکه من اگر میخوام نتایج تغییر کنه و یا شرایط تغییر کنه، فققققط 1 راه داره

        اونم اینکه عملکرد من تغییر کنه.

        بزار واضح تر بگم

        بزرگترین مشکل من در حال حاظر کمبود عزت نفس هست که دارم روی دوره ی عزت نفس کار میکنم. خوب حالاذکهذمن پول دادم و دوره ی عزت نفس رو خریدم اینو باید بدونم که خریدنه دوره ی عزت نفس و یا گوش دادنه شبانه روزی دوره ی عزت نفس هیییییچ تأثیری روی بهبود شرایطم نداره مگر اینکه عملکرد من تغییر کنه و به گفته های اون دوره(با اینکه خیییییلی سخته) عمل کنم.چون واااقعا تغییر شخصیت سخت ترین کاره دنیاست!

        به قول استاد90%مردم حاظرن بمیرن اما تغییر نکن!

        خوب من شروع کردم به گوش دادن و استفاده از فایلهای دوره ی عزت نفس،

        چند روز پیش اومدم سرکار، مسئولم جلو همه یه تیکه بدی بهم پروند.

        اگه قبل از کار کردن روی دوره ی عزت نفس بود من تحت هیچ شرایطی واکنشی نشون نمی‌دادم فققققط از درون خود خوری میکردم و اون شخص رو مقصر میدونستم اما اینبار این کار رو نکردم

        با اینکه خیییییلی برام سخت بود ولی 2 ساعت بعدش بهش زنگ زدم با نهایت جدیت بهش گفتم بابت حرفت لزت ناراحت شدم، من آدم شوخی هستم اما بی احترامی رو نمی‌پذیرم ، اگر قراره دفه دیگه اینجوری برخورد کنی خوب ترجیح میدم ارتباطم رو محدود کنم اما من خط قرمزم احترامه، بلافاصله اون با اینکه مسئولم بود، چند بار ازم عذرخواهی کرد و گفت دیگه هیچ وقت این رفتار رو از من نمیبینی!!!

        ببین دوست خوبم وقتی میگم این فایلها رو باید تو زندگیمون به اجرا در بیاریم یعنی این!

        یا اینکه اون روز یکی از همکارام بهم زنگ زد گفت یه خوااااهشی ازت دارم، واااقعا محتاجم که بهت میگم، خداشاهده دکتر دارم تو رو خدا بیا جابجا کنیم امروز تو بجام بیا سرکار تا من فردا بیام، تو همون لحظه بدونه لحظه ای مکث با اینکه از خواب بیدار شده بودم هنوز گیج خواب بودم گفتم نه نمیتونم جابجا کنم!

        دوباره شروع کرد اسرار کردن، حرفش رو قطع کردم با نهایت جدیت گفتم اصلا نیاز نیست اسرار کنی!

        من اگر میتونستم حتما کمکت میکردم اما واقعا شرایطش رو ندارم!

        من توسط دوره ی عزت نفس یادگرفتم مننن از همممه مهم ترم!!

        یعنی چی که من خودم رو تو شرایط سخت قرار بدم که یکی تو شرایط راحت قرار بگیره؟!

        این نهایت بی احترامی به خودمه!!! در صورتی که اگه قبلا بود یا قبول میکردم یا خود خوری میکردم که وااای نمنه طرف ناراحت بشه!

        اما الان میگم اگه ناراحت شد یه دیوار محححکم بهش پیشنهاد میکنم سرسو بکوبونه تو دیوار تا جونش در بیاد، اقت به جهههنم که ناراحت بشه!

        من اذیت بشم که یکی دیگه ناراحت نشه!؟

        یا اینکه اون روز سرکار یکی از همکارام برخلاف چیزی که همه ی همکارا طی کرده بودیم عمل کرد و یه جورایی حالم رو خواست بگیره، من اولش خیلی عصبی شدم(این شخص فقط با من یه مقدار کنتاک داره چرا شم نمیدونم و مهم نیست) ذهنم گفت وقتی رفتیم پایین جلو جمع بگم و حالش رو بگیرم اما 3 تا موضوع یادم اومد!

        1/اعراض کردن و صحبت نکردن در مورد ناخواسته ها

        2/تمامه رفتارهای دیگران رو خودمون با افکار و فرکانس هامون شکل میدیم

        3/طبق آیه ی قرآن (بدی دیگران رو با نیکی جواب بدید)

        و من سکوت کردم

        البته اینم بگم وقتی تو مدار باشید میدونید کی سکوت کنید کی دفاع کنید از خودتون.

        دوست خوبم!

        من هدفم از این مثال ها این بود که بگم باااااید شخصیتمون تغییر کنه!

        باید عملکردمون تغییر کنه تا نتایج تغییر کنه!

        من اینو بارها گفتم اول به خودم بعد به دوستانم، فایل گوش دادن و عمل نکردن فققققط 2 تا نتیجه داره

        1/آسیب زدن به گوش

        2/هدر دادنه شارژ باطری!

        2 شب پیش خونه عموم بودم، میگفت یه جایی کاری نمیشه پیدا کرد برا پسرم!؟

        حالا پسرش 28 سالشه هم استایل استاد عباس‌منشه.

        و عموم شروع کرد به سکایت از مملکت و سیاست و پارتی بازی و…

        من 1 جمله بهش گفتم!

        گفتم عمو!

        توسط ماشین، موبایل و خونه چند تا شغل ایجاد میشه!؟

        حداقل 70 تا شغل فققققط توسط همین سه تا مورد ایجاد شده

        اگه بتونه بره یکی از این فن ها رو یاد بگیره، میتونه 2 برابر، 3 برابر کار دولتی پول بسازه بعد گفت این کار ها ماله کسیه که بره دنبالش!!!

        و دوباره ادامه داد،

        مملکت همش پارتی بازیه

        منم سکوت کردم دیگه چیزی نگفتم.

        دوست خوبم من همونقدر که از تغییراتم گفتم شاید 2 برابر باید بیشتر شخصیت و عملکردم تغییر میکرد اما به اندازه ای که عملکرد و شخصیتم تغییر کرد نتیجه

        گرفتم.

        در پناه خدای واحد موفق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
        • -
          زینب گفته:
          مدت عضویت: 1599 روز

          سلام آقا ابراهیم خیلی وقته دارم کامنت های شمارو دنبال میکنم ممنون که انقدر با جزئیات برامون مثال میزنید و ذهن مارو بازتر میکنید. دقیقا همینه عملکرد آدم مهم ترین چیز

          منم به خاطر مسائل مالی ی مدت خیلی تحت فشار بودم

          و باعث شده بود عزت نفسم کم بشه و از لحاظ روحی ضعیف بشم

          ولی الان خداروشکر وضعیت مالی رو به بهبود و قرار طی یکی دو ماه آینده آرامش بیشتری رو تجربه کنم

          استاد عزیزمون میگن تضادها میان تا ب ما بگن چی میخوایم

          من با دوستی آشنا شدم که خیلی راحت برا خودش خرید میکرد ولی من عوض تحسین حسرت میخوردم

          میدونم اشتباه ولی تغییر دردناک

          ی روز ک خیلی ناراحت بودم گفتم خدایا اولین چیزی ک ازت میخوام اینه ک از لحاظ مالی به رفاه برسیم

          و از ته دلم خواستمش و بعد چندین ماه تازه داریم به لطف خدا بهش نزدیک میشیم

          به امید روزی ک راحت و با دغدغه کمتر و لذت بیشتر این زندگی رو جلو ببریم

          بعد از رفاه مالی تازه نوبت میرسه به یک سطح بالاتر از رفاه ، رفاه مالی منظورم اینه ک برای خونه و خودمون راحت تر خرید کنیم

          همین دیروز به همسرم گفتم آقا من دارم پیر میشم بخدا ارزش نداره ب خاطر ی دونه سیب زمینی پیاز من صبر کنم ک حالا پنج تومن قیمت پایین تر گیرم بیاد

          ارزش نداره من اعصابمو خورد کنم و وسیله آشپزی نداشته باشم

          من زنم و خیلی مسئولیت پذیرم خب اگه مواد غذایی نباشه چجوری کارم راه بیوفته

          خیلی ناراحت میشم اگه چیزی نباشه ک من غذا بپزم یا غذاهای تکراری بپزم

          من زنم من باید ب فکر غذا باشم شمام ک مردی بری بیرون سرکار این منم ک باید فکر این چیزا باشم

          قدم بعدی میره سمت ماشین و در صورت توانایی و لطف خدا تعویض ماشین و خرید خونه

          و بعد پله های بالاتر

          به امید روزای خوب

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          مژگان سعیدی گفته:
          مدت عضویت: 1218 روز

          سلام ابراهیم عزیز

          من مدتیه که کامنتهای شمارو بشدت پیگیری و مطالعه میکنم و کلی مطلب یاد میگیرم

          اصلا انگار حرفهای شما باعث میشه درسهای استاد و بهتر بفهمم. ازتون ممنونم که وقت میذارین

          ولی یه سوالی برام پیش اومد

          شما یه جا تو بحث روابط گفتین باید کور و کر و لال بود.

          حتی من ازتون پرسیدم که اگه همسرمون رفتار نامناسب یا خرف نامناسبی بهمون زد نباید تذکر بدیم؟

          شما گفتین با حرف و بحث و تهدید و … نمیشه کاری کرد ک بفیه به میل ما رفتار کنن و ما فقط باید روی خودمون کار کنیم

          ولی اینجا گفتین که به همکارتون بابت شوخی نامناسبش تذکر دادین و نذاشتین از خط قرمزتون رد بشه

          میشه تفاوت این دوتا رو بگین؟

          ممنونم که میخونین و جواب میدین

          در پناه حق

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          آذر نادران گفته:
          مدت عضویت: 1426 روز

          آقا ابراهیم عزیز سلام

          چقدرمثالهاتون ساده و قشنگ و قابل درک

          آدم مثالهای شما رو میخونه درسش و خوب متوجه میشه

          منم مثل دوستمون عملگراییم کم

          ولی اگه میخوام نتایج درست بگیرم

          باید عملگرا هم باشم

          ممنونم ازتون که با کامنتای خوبتون باعث رشد من میشید و کمک به درک بهتر قوانین میکنید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        ابراهیم خسروی گفته:
        مدت عضویت: 1416 روز

        سلام دوست خوبم.

        خیلی خلاصه و تو یه جمله دلیل اینکه نتونستید نتیجه ی مالی بگیرید رو تو آخر کامنتتون گفتید

        (من صحبتهای استاد رو کامل حفظم)

        شما فققققط صحبت های استاد رو حفظ کردید!

        عمل نکردید

        چون باور نکردید عمل نکردید!

        دنبال این نباشید که ببینید

        چه جملاتی می‌نوشتم تو دفتر شکرگزاری ام یا درخواستم

        یا اینکه

        روزی چند ساعت روی خودم کار میکردم

        یا اینکه

        نوشته ی درخواستم به زبان حال بود یا آینده

        یا اینکه چجوری مراقبه میکردم، اصلا مراقبه میکردم یا نه.

        دوست خوبم من حرفای استاد رو اجرا کردم مثلا:

        مثلا تجسم:

        من خودم رو همیشه تو شرایطی که میخواستم برام اتفاق بیوفته تجسم میکردم

        مثلا نوشتن:

        من همیشه در مورد هدفی که میخواستم بهش برسم مینوشتم

        مثلا اقدام عملی:

        وقتی اعلام کردن مبخوان آزمون بگیرن حتی سایت رو گذاشتم کنار و شبانه روز نشستم به خوندن. تمرکز کردن

        مثلاً توحید و بها دادن:

        در خواست دادن 1 ماه مرخصی بدون حقوق بهم بدن، مسئولم قبول کرد اما گفت احتمالا بعدش اخراجی، من گفتم اشکال نداره حاظرم بهاشو بدم

        یا اینکه با خواندن معنی قرآن این باور رو درونم تقویت کردم که خداوند میتونه و قدرت داره که بهم کمک کنه

        یا اینکه کنترل ذهن که میگفت همه جا پارتیه

        میرفتم معجزات خدا توی زندگیم که قبلا اتفاق افتاد رو مرور میکردم تو ذهنم که خدواند فذرت مطلق است و…

        دوست خوبم اینهاتمریناتی بود که انجام میدادم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
    • -
      زینب سلیمان‌زاده گفته:
      مدت عضویت: 1218 روز

      سلام اقاابراهیم وسلام به دوستانه توحیدی خودم خدا قوت به پشت کار شما احسنت که تونستی ذهنه خودت را رو کنترل کنی و به این نتایج عالی رو برای خودت خلق کنی

      ی سوالی داشتم ممنون میشم راهنماییم کنی

      من ی پسر دارم 23 سالش هست

      هیچ وقت از خودش راضی نیست دایم میگه من بلد نیستم حرف بزنم اصلا اعتماد به نفس نداره نمیدونم چکار کنم مشاوره هم رفت ولی فایده نداشت

      من نمیتونم این کار را انجام بدم تقریبا یکسال هم هست تو نظام قبول شده ولی روحیه اش گرفته هست هیچ وقت خوشحال نیست

      هرچی هم باهاش صحبت میکنم اصلا فایده نداره خواهش میکنم اگرراه حلی دارین من رو راهنمایی کنین ممنون میشم دعا گوی شما خواهم بود

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        ابراهیم خسروی گفته:
        مدت عضویت: 1416 روز

        سلام عزیزم

        ببینید همه ی ماها اعتماد به نفسمون تحت تأثیر خانواده، جامعه و افراد مهم زنذگیمون شکل میگیره.

        هرکاری که فکر میکنید به رشد اعتماد به نفس ایشون کمک میکنه انجام بدی اما خیییییلی هواستون باید باشه که زور نزنید!

        مثلا بهترین ظرف هارو برای غذا خوردن استفاده کنید و بگید ما لیاقت زیباترین ظرف هارو داریم!

        بهترین کلام رو در ارتباط با ایشون بکار ببرید!

        ازش کار بخواید انجام بده، کارهایی که در توانشه و یه مقدار چالش برانگیزه و بعد از انجامشون تشویق و تحسینش کنید، خیییییلی مهمه یک یک شخص بره سرکار! اما کار درست و هدف مند که باعث رشدش بشه نه ایتکه از چاله بیوفته تو چاه

        تو کارهای مهم ازش نظر بخواید و باهاش مشورت کنید و بابت نظرش توضیح بخداید ازش و به نظرش احترام بزارید اگر هم کار صحیح چیزیه برخلاف نظرش با توضیح متوجه اش کنید که نظرش محترمه اما کار درست چیز دیگه ایه

        تو زندگی بهش اعتماد کنید، سعی نکنید خیلی مواظبش باشید کجا میره کجا میاد، دیر میاد خونه با کی میگرده و…

        تحت هیچ شرایطی در مورد اینکه بهش بگید اعتماد به نفست پایینه باید روش کار کنید باهاش صحبت نکنید، با رفتارتون ا برخوردتون، با ارزش قائل شدن واسش بهش کمک کنید اعتماد به نفسش بره بالا، اجازه ی رانندگی تو جاده های مهم و بزرگ رو بهش بدین،

        ما با رفتارهامون میتونیم به دیگران کمک کنیم نه با صحبت کردن و پند و اندرز دادن

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
        • -
          زینب سلیمان‌زاده گفته:
          مدت عضویت: 1218 روز

          سلام اقا ابراهیم

          خدا قوت شاگرد نمونه مکتب استاد عباسمنشی

          ممنون ومتشکر از اینکه به سوالم پاسخ دادین من همیشه کامنت شمارو دنبال میکنم واقعا دل نوشته شما عالی هست وشما رو تحسین میکنم که با کنترل ذهن وعمل به درسهای استادغوغا میکنین خدا قوت

          انشاالله خیردنیا اخرت نصیب شما بشود ودر کنار همسر گلتون زندگی شادهدفمندوثرمتمندی

          رقم بزنین وهمیشه مثل خورشید بدرخشین

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      آذر نادران گفته:
      مدت عضویت: 1426 روز

      آقا ابراهیم عزیزسلام

      استاددوست داشتنی و خانم شایسته عزیزم سلام

      چقدرکامنتتون و روان و ساده و زیبا بود

      الان که فکرمیکنم تودورانی که بیماربودم

      وکامنت دوستان رو میخوندم به خدا میگفتم بچه ها توشرایط سخت نوشتن به خدا گفتیم ما هیچی نمیدونیم تومیتونی توبلدی تو فلان کارو برامون انجام بده

      خدایا منم الان هیچ کاری بلد نیستم و هیچ قدرتی ندارم دربرابر این بیماری وضعیف و ناتوانم

      ولی تو ازاون بیماری بزرگتری

      خدایا من مطمئنم تومیتونی سلامتی رو بهم بدی

      یعنی وقتی باورکردم نیرویی هست که فقط اون که شفا میده ،و میتونه همه چی رو درست کنه و توکل و اعتماد کردم بهش

      زود حالم خوب شد و سلامتیم و بعدازتکاملی که طی شد بدست آوردم

      ولی مدتی توشغلم مشتری برام میاد که فروش به اونها به اندازه کل ماه برام سودداره

      ولی نمیدونم چرا علی رقم پیگیریهام بی نتیجه می مونن ومشتری میره جای دیگه

      خیلی مشتری برام میاد که قسطی میخوان خریدکنن و من با صحبت شما میگم قسطی انجام نمیدم

      به همکارام که میگم میگن الان شرایط خرابه تو کار ما،

      مشتری قسطی هم میاد براش انجام بده

      وقتی قسطی انجام نمیدی بقیه خریدش روهم از جای دیگه انجام میده

      گاهی خودم میترسم ذهنم میگه مشتری نیست درآمد نیست ببین درآمدت چقدر کم راحت هر کاری دلت خواست نمیتونی انجام بدی

      الان کامنت شما روخوندم گفتم خدایا باورمن و به خودت زیادکن

      خودت برام سود و برکت زیادبیار

      خیلی دلم میخواد روی باور ثروت ساز خودم هم کار کنم

      دوست دارم درآمدم بیشتربشه مطمئنم باورم درموردثروت ایراد داره که اینطوری میشه

      الان قدم اول و تمام کردم

      وبزودی میرم قدم دوم و تهیه میکنم

      دوست دارم بزودی بیام نظرم و درمورد باورهای قوی به خدا و اتفاقات قشنگی که برام رقم میخوره بگم

      شادو موفق و سربلند باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      زهرا بهنام گفته:
      مدت عضویت: 1297 روز

      بنام خداوند بخشنده و مهربان

      سلام اقا ابراهیم عزیز

      امیدوارم هر کجا که هستین حال دلتون عالی باشه

      دیدگاهای شما رو همیشه پیگیری میکنم

      چه زمانی که در عقل کل از نتایج فوق العادتون در مورد روابط مینوشتین

      چه الان که در بخش فایلهای هدیه فعال شدین

      بسیار تحسینتون میکنم برای نتایج عالی که گرفتین

      چقدر با خوندن دیدگاهتون حالم خوب شد

      امیدوارم همینطور پر قدرت ادامه بدین ،و نتایج بزرگتری بگیرین برای ما بنویسین و ما با خوندنش قلبمون باز بشه وایمانمون قوی تر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مژگان سعیدی گفته:
      مدت عضویت: 1218 روز

      سلام ابراهیم عزیز

      من مدتیه که کامنتهای شمارو بشدت پیگیری و مطالعه میکنم و کلی مطلب یاد میگیرم

      اصلا انگار حرفهای شما باعث میشه درسهای استاد و بهتر بفهمم. ازتون ممنونم که وقت میذارین

      ولی یه سوالی برام پیش اومد که شاید جاش اینجا و زیر این کامنت نباشه. ولی هر جی گشتم نتونستم اون کامنتتون رو پیدا کنم و زیر همون ازتون سوال بپرسم

      شما یه جا تو بحث روابط گفتین باید کور و کر و لال بود.

      حتی من ازتون پرسیدم که اگه همسرمون رفتار نامناسب یا خرف نامناسبی بهمون زد نباید تذکر بدیم؟

      شما گفتین با حرف و بحث و تهدید و … نمیشه کاری کرد ک بفیه به میل ما رفتار کنن و ما فقط باید روی خودمون کار کنیم

      ولی یه جا گفتین که به همکارتون بابت شوخی نامناسبش تذکر دادین و نذاشتین از خط قرمزتون رد بشه و حتی ایشون با اینکه مسئول رده بالاتر شما بودن ازتون عذرخواهی کردن

      میشه تفاوت این دوتا رو بگین؟

      ممنونم که میخونین و جواب میدین

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    فرهاد مصلی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1986 روز

    به نام خداوند عاشق عاشقان سلام

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته پر انرژی

    پیراهنی که پوشیدید با رنگ صندلی ها ماشین ست شده و جلوه زیبایی به این فایل داده است که قابل تحسین است

    این سوره در جلسه قرآنی دوره دوازده قدم

    جلسه آخر

    در آنجا فرمودید که به خانم شایسته الهام شده

    که بیام در مورد این سوره صحبت کنم.

    این سوره بعد از هجرت پیامبر نازل شده است

    ابتدا شرایط پیامبر سخت بود فرار می کرد حضرت علی جای پیامبر در بستر میخوابید

    ولی بعد فرکانس و ارتعاش پیامبر بالاتر رفت

    پیامبر به شرایط راحتر و عالی تر هدایت شد

    این سوره به ما یاد آوری می کنه که باید در این مسیر صبر و تداوم داشته باشیم (صبر به معنی احساس خوب = اتفاقات خوب است ) و این مسیر ادامه بدهیم و با رسیدن به اهداف برای خودمان اهداف و خواسته ها جدید تعین کنیم

    کل داستان همینه تکرار این مسیر زیبا

    و هر روز باید روی خودمون کار کنیم و خودمون

    کم کم بهبود بدهیم و به این آموزه ها و آگاهیها را بخودمون یاد آوری کنیم

    خودم مثال میزنم در گرمای جنوب و هوای شرجی هر روز پیاده روی می کردم فایل گوش می دادم و زیباییها را تحسین می کردم

    خداوند مرا هدایت کند به شهر زیبا پر از خیر و برکت و تکرار این مسیر زیبا باعث میشود به جاهای

    زیباتر که پر از نعمت های بیشتری وجود دارد هدایت شوم

    کل بازی همینه

    و همین الان که کامنت تایپ می کنم در بوستان

    زیبا نشستم با خانه ما

    دو دقیقه فاصله دارد

    همین الان صدای پرندگان و نسیم باد را حس می کنم و این بوستان زیبا پر از درختان و گل های زیبا است

    خدایا شکرت

    باید پارو نزد وا داد

    دل را به دریا داد

    هر جا برد

    بدان ساحل همانجاست

    استاد عزیزم عاشقتممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 297 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2273 روز

      به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

      سلام آقا فرهاد دوست توحیدی و ثروتمند

      چقدر جالب امروز عصر منم در گرمای جنوب رفتم پیاده روی(همیشه صبح می رفتم که خنک تر باشه. ولی امروز گفتم باید من از این گرما که بمانند سونای فوق حرفه ای است لذت ببرم که خدای مهربان مرا به جاهای سرسبز هدایت کند)و موقع پیاده روی جالب اینجاست اصلا گرمم نشد و انگار در یک باغ سرسبز دارم قدم میزنم اینقدر لذت بردم. خدا راشکر الان هم هدایت شدم به کامنت شما .

      خدایا شکررررررررت بخاطر همه چیز. هیچ چیز بی حکمت نیست.

      سپاس گذارم بخاطر نوشتن این کامنت و آگاهی که در مورد این سوره از دوازده قدم گفتید. یه چیز جالبی که در این الهام هست این بود که جلسه آخر از دوازده قدم بوده موقعه ای که شاگردان دوره به وضعیت اوکی و عالی رسیدند و خداوند به آنها خواهد گفت الم نشرح لک صدرک.

      در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
      • -
        فاطمه گفته:
        مدت عضویت: 1369 روز

        سلام دوست عزیز

        چه تصویر پروفایل رو زیبا درست کردید و از لحاظ فرکانسی و حسی ،خودتون رو اونجا مجسم کردید ،عالیه ،تبریک به شما

        چند وقتی هست ،که نشانه ها به من میگند ،که باید بیشتر از زندگیم لذت ببرم و همزمان شکرگذاری کنم و احساس مو رو در مدار عالی نگه دارم وبا خواندن کامنت ها ودیدن عکس شما ،حسم بهتر شد

        ممنون از شما

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سپیده گفته:
      مدت عضویت: 1422 روز

      فرهاد عزیز سلام

      مچکرم از شما ک نظرتون رو ثبت کردین

      کامنت شما من رو ب فکر فرو برد ک حتی اگ پیامبر هم باشی باید صبر کنی و تکاملت رو طی کن صبر با احساس خوب و از طریق شما خخدا ب من گفت ک با احساس خوب صبر کن و مداومت داشته باش و بدون ک اتفاقات خوب در راه است…

      خیلی مچکرم دوست خوبم ک دستی از دستان خدای هادی من شدین و خداوند مهربونم من رو از طریق شما هدایت کرد و باهام حرف زد…

      بهترین هارو براتون ارزو میکنم و تحسینتون میکنم ک با صبر و احساس خوب تونستین ک شهرتون رو عوض کید و ب مکانی بهتر هدایت بشین….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1952 روز

      سلام آقا فرهاد.

      خیلی ممنونم از کامنتِ خوبی که نوشتین.

      این جمله برای من خیلی جالب هست:

      صبر به معنی احساس خوب = اتفاقات خوب است.

      یعنی هر طرفی که میرم، این عبارتِ کلیدی میاد سر راهم

      احساس خوب= اتفاقات خوب

      گاهی فکر میکنم چون ظاهر ساده ای داره، پس خیلی ساده است دیگه، من میتونم غالباً تو حس خوب باشم…

      آگاهانه این حس رو خلق میکنم برای خودم گاهی، اما زمانی مچ خودمو میگیرم که میبینم دچارِ حس های نازیبا، ترس، استرس، باور کمبود، نرسیدن به خواسته ها، کلافگی و … شدم…

      خیلی جالبه که این باورِ به شدت حال خوب کن، که عمل کردن بهش به شدت نتایج عالی داره، گاهی انقدر پنهان میشه برام که کلا یادم میره ازش دور شدم و میگم چی شده که الان حالم خوب نیست. و بعد از مدتی تازه متوجه میشم از حس خوب دور شدم، از ساختن حس خوب دور شدم…

      این حس خوب خیلی ریشه ای باید کار کنم روش.

      چون توی جزء به جزء زندگیم و جزئیات و ریزه کاری های زندگیم وجود و حضور داره، یه لایه ی سطحی نیست که بگم خب باشه، امروز 12 مورد حس خوب خلق کردم، کافیه برای امروز…

      عینِ تنفس که واسم حیاتیه، باید عین یه کارآگاه برم بگردم تو هر ثانیه از زندگیم که چطوری میتونم حس خوب خلق کنم برای خودم…

      و کاملا پله پله اینکار رو انجام بدم، چون ذهن کمال گرام باید یاد بگیره بهبود گرا شه، اگه امروز 15 مورد حس خوب ثبت کردم بگم آفرین سمانه، فردا برو روی 16 یا بالاتر…

      چرا، چون اگه بگم کمه، باز حسم نازیبا میشه و میرم به سمت اتفاقات نازیبا که اولیش یاس هست…

      هر بار خدا یه مدلی این باورِ عالیِ حس خوب= اتفاقاتِ خوب رو بهم یادآوری میکنه:

      بارها تو فایلهای استاد که کلید اصلی صحبتهاشونه همیشه.

      یه بار تو کامنت بچه ها.

      یه بار به صورت گفتگوها به صورت غیر مستقیم

      گاهی به دل خودم میوفته…

      گاهی نوشته ی روی دیوار رو میخونم، باز یادم میوفته…

      الان هم که هدایت شدم به کامنتِ شما و یاداوریِ مجددش…

      خیلی ازتون سپاس گزارم آقا فرهاد، که دست خدا شدین برای این یادآوری.

      بهترین ها در دنیا و آخرت نصیبتون بشه.

      استادِ نازنینم، استاد عباس منشِ لطیف و بااحساس و مهربانم، استادِ توحیدیِ عزیزِ دلم، مرسی که این باور عالی رو بهم یاد دادین، بی نهایت خیر در دنیا و آخرت نصیبِ قلب مهربونتون بشه.

      خدایا، عاشقتم، امروز نشونه ای متفاوت از همیشه بهمون نشون دادی و یه پله دیگه بیشتر نزدیکت شدم، مرسی که منو آسان میکنی برای آسانی ها.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
      • -
        زهرا موسوی گفته:
        مدت عضویت: 1426 روز

        سلام سمانه جان عزیزدلم چقدر زیبا نوشتید ممنونم که زبان خدا شدید و با من حرف زدید چقدر به این صحبتها نیاز داشتم .عااالی گفتید اونجا که اگه 16 تا نوشتم بگم آفرین فردا بیشترش کن بجای اینکه بگم 16 تا کمه چون بازم میرم تو حس یاس.فقط خدا میدونه چه دری به روی من باز کردید .خیلی این جمله حس خوب=اتفاقات خوب رو شرح دادید گفتید درسته ساده بنظر میرسه اما خیلی عمیقه درکش و درست عمل کردن بهش.سمانه جان چه فامیلی زیبایی داری برات آرزوی درک عمیق همین جمله رو دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1952 روز

          سلام زهرا جانِ نازنینم.

          پروفایلت خیلی قشنگه، خیلی خوش انرژی هست، دیدن عکس قشنگ خودت کنار پسر قشنگت خیلی انرژی مثبتی داره.

          خدا حفطتون کنه.

          خوشحالم که نقطه ی آبی رو دیدم و یه پیام پر از مهر دریافت کردم از شما، زهرا جان.

          ممنونم که کامنت منو با مهر و توجه خوندی، خوشحالم چیزی رو نوشتم با اجازه ی خدا که بهت کمک کرده.

          به قولِ سعیده جان، ما با اجازه مینویسیم چیزی که باید نوشته بشه رو…

          که هم به خودمون کمک میکنه هم به بقیه…

          من عاشق این فلسفه ی پشتِ نوشتن و خوندن کامنت تو سایتِ توحیدی مون هستم.

          اینکه همه چقدر فرکانس هاشون خوبه و دور هم جمع شدیم به دلیلِ رشد، بهبود…

          ممنونم که تحسینم کردی زهرای مهربون و زیباروی و زیبا باطن.

          ممنونم که با نگاهِ قشنگت به نام فامیلیم توجه کردی.

          ممنونم که خوبی های خودتو به بیرون منتقل میکنی.

          ممنونم که سخاوتمندانه کامنت نوشتی برام.

          بهترین رو برات میخوام در دنیا و آخرت.

          ماچ به روی ماهت.

          خدایا شکرت که منو به خواسته هام میرسونی هر لحظه، داشتن و ورود دوستان توحیدی به زندگیم یکی از اون خواسته هاست که اجابت شده، مرسی خدا جونم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      منصوره گفته:
      مدت عضویت: 897 روز

      سلام بر آقا فرهاد عزیز

      ممنون از کامنت عالیتون

      من دیروز فایل استادو گوش دادم و شبی اومدم که کامنتا رو بخونم

      جالبه که قبل از باز کردن سایت داشتم قرآن می خوندم سوره رعد و توی چند آیه، خدا توصیف اولی الباب رو می کنه و بعد می گه که اونها در بهشت جاویدانند و از هر در بهشت فرشته ای بر اونها وارد می شه و می گه سلام بر شما که صابر بودید.

      من تازه دوره 12 قدمو شروع کردم و قدم اولم. چندین بار تا حالا جلسه قرآنی این قدمو گوش دادم و طبق چیزی که از استاد یاد گرفتم از خودم پرسیدم چرا فرشته ها در سلام دادن به بهشتیان از صفت صابر بودن استفاده می کنن در حالی که در آیات قبلی خدا صفتهای دیگه ای هم برای اولی الباب ذکر کرده غیر از صابر بودن مثل اهل نماز بودن، اهل انفاق بودن و این جواب به ذهنم اومد که چون اصل، صبر و استقامت در مسیر درسته وقتی استقامت در مسیر درست داری نماز و انفاق و نیکی کردن و غیره هم داری.

      بعد یاد استاد افتادم که در دوره ای که سمینار برگزار می کردن ولی از لحاظ مالی تحت فشار بودن هیچوقت از مسیر درست دست برنداشتن، پیغمبر هم هیچ وقت مسیر درستو رها نکرد و چون محرمه یاد امام حسین افتادم که هیچ چیز حتی دیدن مرگ در جلوی چشمانش باعث نشد که مسیر درستو رها کنه.

      سایت که باز شد اولین کامنت، هدایت شدم به کامنت شما که در مورد صبر نوشتید.

      بله مهمترین چیز صبر و استقامت در مسیر درسته و مسیر درست ، داشتن احساس خوبه.

      دارم روی خودم کار می کنم تا به احساس خوب برسم و از شرایطی که الان دارم بیرون بیام.

      ممنون دوست خوبم

      ممنون استاد عزیزم که باعث شدید طور دیگه ای به قرآن نگاه کنم و شروع به تفکر در کلام خدا کنم. ممنون که دارید نگاهمو به خالقم تغییر می دید.

      خدایا ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادی و نه کسانی که بر آنها غضب کردی و نه گمراهان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      زینب مرادی گفته:
      مدت عضویت: 1043 روز

      سلام به دوست هم فرکانسی وعزیز.تحسینتون میکنم کخ تونستی زیبایی هارو ببینید تحسین کنید وهدایت بشید .واقعا خداوند از بینهایت طریق داره راه روبه ما میگه ما دوسداریم سخت بگیریم فک میکنیم نه اینکه خیلی ساده س این قانونی که استاد میگه که خیلی اسونه عادت کردیم برای رسیدن به هر خواسته ی تا توان اخر سختی بکشیم وبه خیال اینکه اول باید سربالایی روبری تابعد به سرپایینی برسی خودمون بادست خودمون کارهای اسون روسخت کردیم .میشود کارها خیلی راحت کارها پیش بره راحتر از اون چیزی که فکرشو میکنیم .لذت بردم از کامنتت فرهاد عزیز.درپناه خدا‌

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مریم حسینی مطلق گفته:
      مدت عضویت: 1035 روز

      سلام

      چقدر خوب گفتین صبر

      خدا به منم گفت صبر جمیل داشته باش

      خواسته ات شاید دور و بعید ب نظر بیاد ولی برای من ممکن و نزدیکه

      صبرجمیل یعنی صبوری با احساس خوب

      صبر جمیل ینی خدا خودش درستش میکنه من باید ارامش داشته باشم،اعتماد کنم بهش

      صبر جمیل یعنی خدایا میدونم خواستمو بهم میدی،مطمئنم،شک ندارم،لا ریب فیه.

      من منتظر اتفاقات خوبم

      الله الله الله

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1333 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَحِینَ تُصْبِحُونَ ﴿١٧﴾

    پس خدا را هنگامی که وارد شب می شوید و هنگامی که به صبح در می آیید، تسبیح گویید، (17)

    وَلَهُ الْحَمْدُ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِیًّا وَحِینَ تُظْهِرُونَ ﴿١٨﴾

    همه ستایش ها در آسمان ها و زمین ویژه اوست و شب و آن گاه که وارد ظهر می شوید [نیز خدا را تسبیح گویید.] (18)

    یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ وَکَذَٰلِکَ تُخْرَجُونَ ﴿١٩﴾

    زنده را از مرده بیرون می آورد و مرده را از زنده بیرون می آورد، و زمین را پس از مردگی اش زنده می کند؛ و این گونه [از گورها] بیرون آورده می شوید. (19)

    وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ ﴿٢٠﴾

    و از نشانه های [قدرت و ربوبیت] او این است که شما را از خاکی [بی جان] آفرید؛ پس اکنون بشری هستید که [روی زمین] پراکنده و منتشرید، (20)

    وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَرَحْمَهً ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ﴿٢١﴾

    و از نشانه های [قدرت و ربوبیت] او این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در کنارشان آرامش یابید و در میان شما دوستی و مهربانی قرار داد؛ یقیناً در این [کار شگفت انگیز] نشانه هایی است برای مردمی که می اندیشند،(21)

    قَدْ قٰامَتِ الصَّلاَهُ ، قَدْ قٰامَتِ الصَّلاَهُ

    اللّهُ‏ أَکْبَرُ ، اللّهُ‏ أَکْبَرُ

    لا إِلٰهَ إلّا اللّهُ

    سلام از روشنی قلبم ،به پیامبر زندگیم ،به همسر بهشتی زیبارو

    به نور و وعشق و آگاهی و زیبایی و عطر بهشت که از 6صبح من رو مسخ این عطر کرده …

    سلام به قلب های روشنِ باز شده به نور الله

    سلام به سیمای بهشتی شما

    سلام به آرامش مطلق

    سلام به لرزش صدای استاد شایسته

    سلام به اشک حلقه زده در چشم استادم

    سلام به مهربانی و نور و عشق الله

    سلام به دوستان بهشتی من

    رب من ،رئیس و فرمانده ی زندگیم،پدرم…مادرم… عشقم…

    صاحب هر ضربان قلبم،صاحب هر نفسم

    صاحب روحی که به من هدیه دادی و منِ انسان،جاهل بودم و ندونستم چه امانتی رو برداشتم …

    به من ،به عقل ناقصم،به روحی که از شماست،به انگشتان دستانم ببار و بزار ازت بنویسم

    از عشقت …از قدرتت…از نورت …

    از سعیده ی ظلمت …که شمارو ولی زندگیش قرار داد و از تاریکی به سمت نور هدایتش کردی …

    از بار سنگینی که از دوشم برداشتی …

    از قلبی که برام باز کردی…

    از زندگی که برام آسون کردی …

    الله مهربانم ازت اجازه می‌خوام از شما بنویسم ….کمکم کن که من برای نوشتن از شما خیلی ضعیفم ….

    سال‌ها دل طلبِ جامِ جم از ما می‌کرد

    وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می‌کرد

    گوهری کز صدفِ کُون و مکان بیرون است

    طلب از گمشدگانِ لبِ دریا می‌کرد

    سلام از من ،به سعیده ی سال های دور

    به سعیده ی خداناباورِ بی اعتماد به نفسِ افسرده

    به سعیده ی تاریکی ها

    به قلبی که زیر خروار ها خاک دفن شده بود

    به گوشی که برای قرآن شنوا نبود

    به چشمی که قدرت دیدن نعمت هاش رو نداشت

    به زبانی که جز به کفر و ناسپاسی وگله باز نمیشد ….

    به دستی که جلوی همه دراز بود جز «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»

    به پاهایی که گاری زوار درفته را با سختی هرچه تمام تر میکشید ….

    به مدار آسون شدن برای سختی ها …

    به گریه های بدبختی …

    به شیفت های سنگین و سخت و طاقت فرسا

    به اعزام های وحشتناک

    به هدنرس های نامناسب…

    به همراه مریض های درگیر …

    به زندگی نکبت بار و پر از غم

    به عشقی که وجود نداشت

    به انسان حمایتگر و چک و لگد خور

    سلام سعیده ! الان که دارم برات مینویسم احساس میکنم خیلی خیلی ازم دوری …احساس میکنم نمیشناسمت…

    احساس میکنم سال ها خواب بودم و تازه بیدار شدم …

    مثل خوابِ اصحاب کهف ….

    فَضَرَبْنَا عَلَىٰ آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا ﴿١١﴾

    پس سالیانی چند در آن غار، خواب را بر گوش هایشان چیره ساختیم. (11)

    چه خواب غفلتی بودی ….

    همون موقع که لجبازانه پشت به نور الله کردی و زندگی در ظلمت رو ترجیح دادی …خداوند عاشقانه مراقبت بود و تو نفهمیدی …

    وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ ۚ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ ۖ وَکَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ ۚ

    و آنان را گمان می کنی که بیدارند، در حالی که خوابند، و آنان را به جانب راست و جانب چپ می گردانیم، و سگشان دو دستش را در آستانه غار گسترانیده است.

    خوابِ تو کجا و خوابِ اصحاب کهف کجا …

    تو بنده ی الله نبودی… اما الله خدای تو بود … حواسش بود …

    سال ها گذشت تا از سردی سایه خسته بشی،از تاریکی دلت بِبُری،شب هایی که با گریه به ستاره ی آسمون خیره میشدی رو یادمه …از زیر خروار خروار سیاهی قلبت خدارو صدا میزدی یادمه …درخواست نجات و رحمت و معجزه ت رو یادمه …خدا همیشه بود …همیشه میشنید …

    اما قلبت انقدر سنگین بود که نمیتونست روشنایی رو دریافت کنه سعیده …

    برداشتن این سنگینی بیست و هشت ساله کار آسونی نبود!

    کارِ تو نبود!

    چه کسی قلبت رو روشن کرد …؟

    چه کسی از دریچه کوچیک قلبت ،نور خدا رو وارد کرد …؟

    أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿1﴾

    آیا براى تو سینه‏ ات را نگشاده‏ ایم (1)

    وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿2﴾

    و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتیم (2)

    الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿3﴾

    [بارى] که [گویى] پشت تو را شکست (3)

    استاد عزیزم …سال های دور شما منتظر یک مسافر ٧5تومنی بودی …من منتظر یک آدم که کار خدا رو برام انجام بده

    سال های دور شما با مامورین راهنمایی رانندگی درگیر بودی و من با تموم مسئولین بیمارستان و دانشگاه

    سال های دور شما در پیکان بی کولر ،مسافر کشی میکردی برای خرج روزانه و سعیده زیر خروارها مریض و همراه مریض نامناسب و همکارهای نامناسب دفن بود برای دوزار حقوق آخرماه!

    سال های دور شما رویات این بود که یکی از شاگرد هاتون براتون یک ٢٠6 آلبالویی هدیه بده!و سعیده منتظر یک ناجی که زندگیش رو ازین رو به اون رو کنه …

    غافل از امانت پروردگار ….

    مشکلِ خویش بَرِ پیرِ مُغان بُردم دوش

    کو به تأییدِ نظر حلِّ معما می‌کرد

    دیدمش خُرَّم و خندان قدحِ باده به دست

    و اندر آن آینه صد گونه تماشا می‌کرد

    گفتم این جامِ جهان‌بین به تو کِی داد حکیم؟

    گفت آن روز که این گنبدِ مینا می‌کرد

    بیدلی در همه احوال خدا با او بود

    او نمی‌دیدش و از دور خدا را می‌کرد

    استاد ابراهیمی من

    صورت شما،چشم های شما،صدای شما،تصویر شما پراز نور الله ست …

    شما فقط زندگی خودت رو نساختی …

    شما دریچه ای شدی روی زمین به سمت آسمون تا نور خداوند رو از آینه ی قلبت به ما بتابونی …

    و بهمون قدم به قدم یاد بدی ،چطور این آینه رو توی وجود خودمون پیدا کنیم،لکه هاش رو پاک کنیم…شفاف و شفاف ترش کنیم برای دریافت نور خدا بدون هیچ واسطه ای …

    برای خیره شدن به آسمون و همراهی با باد و ابرها …

    برای لذت بردن از بال زدن و جیک جیک پرنده ها …

    برای در لحظه زندگی کردن و شهد شیرین یک خدایا شکرت از ته قلب …

    استاد چه کردی با این سعیده ….

    زیر این پرچم توحیدی که بنا کردی ..غرق نور و عشق و لذتم….

    هوای مهربانی الله رو نفس میکشم …

    ازت یاد گرفتم چه جوری روی دوش خدا بشینم …انگشتامو توی دستاش گره بزنم …

    و صورتش رو غرق بوسه کنم …

    مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم

    دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

    استاد بهشتی من …ازت یاد گرفتم با نتایجم حرف بزنم … پس از معجزات این روز های زندگیم وقتی میگم که سِیر کارهای اداری معمولش انجام شده باشه …

    تا بیام و برای شما و دوست های بهشتیم بنویسم …

    که سعیده چطور روی دوش خدا نشست و الله براش همه کار کرد …

    سلام از سعیده ی امروز …در آستانه‌ی یک مهاجرت…

    به سادگی …عزتمندانه …پر از معجزه …به امید الله …

    وَلَا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَٰلِکَ غَدًا ﴿٢٣﴾

    و هرگز درباره چیزی مگو که من فردا آن را انجام می دهم، (23)

    إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ ۚ وَاذْکُرْ رَبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَقُلْ عَسَىٰ أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هَٰذَا رَشَدًا ﴿٢4﴾

    مگر اینکه [بگویی: اگر] خدا بخواهد. و هرگاه [گفتن ان شاءالله را] از یاد بردی، پروردگات را یاد کن و بگو: امید است پروردگارم مرا به چیزی که از این به صواب و مصلحت نزدیک تر باشد، راهنمایی کند. (24)

    با قلبم براتون نوشتم و با اشک چشم هام …

    درحالیکه دست خدا رو،روی شونه هام حس میکردم …

    خدایا این صلات رو از من بپذیر ….

    خودم و همه ی عزیزان این سایت رو به نور مطلق شما میسپارم …

    خدای نُّورٌ عَلَى نُورٍ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 521 رای:
    • -
      سیدعلی خوشدل گفته:
      مدت عضویت: 2676 روز

      سلام به سعیده عزیزم

      ماشالله عجب نوشتی و با عشق دیدگاهت رو‌ خوندم و آیاتش چه قدر حلاوت برام داشت

      شعر هایی که استاد گفته بود در دوره رو نوشتی و چه قدر قشنگ بیان کردی…

      امروز وقتی داشتم پیاده روی می کردم در خیابان ها بی مقصد خواستم یک فایلی درست کنم از 5 سال دیگم و با الانم صحبت کنم و یه چیزهایی رو به خودم بگم و چه قدر دیدگاهت شباهت شیرینی داشت نسبت به این تمرینم

      دیروز تو کانالم فایلی رو دیدم از سال 2019 با اسم سلام دوست خداگونه من و دقیقا با خودم صحبت کرده بود…

      میدونی که این صحبت های تو نیست!

      اینا کلام حق که جاری میشه …

      و چه قدر زندگی زیباست که انقدر خوب میشه 5 سال رفت جلو و 5 سال برگشت عقب …

      امشب حتما برای خودم این فایل رو ضبط می کنم و دوباره میزارم کانالم

      قلب پاکت رو می بوسم خواهر خداگونه من

      ثروتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 123 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1333 روز

        بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

        ذَٰلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ ﴿حج6٢﴾

        سلام بروی ماه سید علی عزیزم…به برادر بهشتی راه دورم …

        همیشه برای پاسخ دادن بهت احتیاج به زمان دارم…برای اینکه فرکانس هام رو بهبود بدم تا در مدار پاسخت قرار بگیرم …

        سیدعلی جان …وقتی کامنتت رو میخونم …حضور همزمان خودم و شما در سایت برام معنی بالا رفتن فرکانسمه …وقتی لطف میکنی و برام مینویسی …دیگه واقعا مست عشق خدا میشم که انقدر روحم رو پرورش داده تا به شما شاگرد زرنگای استاد برسم …

        خیلی وقت ها …دارم کامنتت رو میخونم …صدای گفت و گوی شما با استاد توی بکگراند مغزم پِلی میشه …

        میدونی چقدر من اون فایل رو گوش دادم؟و پا به پای عادله جان گریه کردم؟

        چقدر از موفقیت های شکیلا لذت بردم؟

        و چقدر از کلمه به کلمه صحبت های خودت یاد گرفتم …؟

        سیدعلی عزیزم …خرداد ماه من خوابی دیدم که شبیه خواب نبود …

        قبل از خوابیدن اتفاقاتی افتاد که من قلبم گرفته بود و به خدا گفتم واقعا من تنهام…؟

        واقعا کسی نیست دوروبرم؟

        مگه میشه کسی به شما وصل بشه و تنها بمونه …؟

        توی خوابم پیش شما بودم …میزبان ما شما و عادله جان بودین…هنوز طعم بغل محکمی که از عادله گرفتم زیر زبونمه …بچه های دیگه هم بودن :)…

        چه لذتی بردم ازون خواب …

        و بعد اون شب…معجزات زندگی و بالا رفتن مدارم به سرعت رخ داد…

        یکی از همین نعمت های مدار بالا …هم صحبت شدن با شما …نه توی خواب …که در بیداری و توی سایته …

        مگه از خرداد چقدر گذشته …؟

        تو جریان مهاجرت کاریم بهم گفتن انتقالی دائم نمیشه …فعلا 6ماه ماموریت …

        اولش پرسیدم چرا؟گفتن قانونه …

        چندثانیه نشد …خدا گفت سعیده ی من …تو از کجا خبر داری 6ماه دیگه کجایی؟؟؟؟

        چه میدونی از پلن هایی که من برات دارم؟

        آرووم و آسوده ….قدم هایی که بهت میگم رو بردار …

        منم که همیشه تسلیم …گفتم چشم رئیس …

        حالا به فاصله یک ماه از خوابم …دارم براتون مینویسم …6ماه دیگه آیا امکان دیدارتون نیست …؟

        وَتَوَکَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ ۚ

        دوستتون دارم داداش …به حوری بهشتیت سلام گرم منو برسون …

        مرسی که هستی

        مرسی که مینویسی

        مرسی که از خودت ردپا میزاری …

        برای همه چیز ازت ممنونم

        قلب فراوان از خواهرت در شمال ایران به هرجای زمین پهناور رب العالمین که مفتخر به حضور شماست….

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 56 رای:
    • -
      حمید امیری Maverick گفته:
      مدت عضویت: 1319 روز

      سلام و درود و رحمت و نور رب العالمین به قلب نازنین سعیده نورانی پروردگارم.

      صبح که فایل رو دیدم توی سرویس از پالایشگاه به طرف خوابگاه بودم و تمام تلاشمو کردم کسی اشکامو نبینه و بزور بغضمو فرو می‌بردم.

      الان کامنت شما رو خوندم بازم توی سرویس بودم اینبار از خوابگاه به طرف پالایشگاه ، و بازم تمام تلاشم رو میکردم که کسی اشکامو نبینه و بغضمو فرو ببرم.

      میخواستم بگم چی شد که از حافظ گفتی، ولی دیدم مگه ما مینویسیم ؟ منم همینجوری مشتاق حافظ شدم. حالا حق بدین به من که میگم توی این اشعار حافظ همون آموزه های توحیدی استاد عباسمنش رو‌ میبینم. این همه از آیات گفتی و من بقول حافظ «زلف آشفته و خِوی کرده و خندان و لب و مست» رفتم و رفتم و دیدم چقدر زود کامنتت تموم شد.

      «گفتم این جامِ جهان‌بین به تو کِی داد حکیم؟ گفت آن روز که این گنبدِ مینا می‌کرد»

      حافظ وقتی از پیر مغان می‌پرسه خداوند کی به تو توانایی حل مسائلت رو داده ؟ میگه از همون روزی که خلقت جهان رو آغاز کرد توانایی خلق زندگی رو به انسان بخشید، جهان رو مسخر انسان قرار داد.

      منو ببخش از اینکه بیشتر برات ننوشتم، ابتدای شیفته، و شلوغ بازیهای اولش.

      از صمیم قلبم بهترین ها رو براتون از خداوند درخواست میکنم.

      در پناه هدایت‌های سراسر نور رب النور همواره قلب نازنینت منور باشه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 102 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1333 روز

        بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

        وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ ۗ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِی وَهُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ ۚ بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا ﴿5٠﴾

        و [یاد کن] هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده کنید. پس همه سجده کردند، جز ابلیس که از گروه جن بود، پس او از دایره فرمان پروردگارش بیرون رفت. [با این حال] آیا او و نسلش را به جای من سرپرست و یاور خود می گیرید، در حالی که آنها دشمن شمایند؟! [ابلیس ونسلش] برای ستمکاران، بد جایگزینی [به جای خدا] هستند. (50)

        مَا أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَمَا کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا ﴿5١﴾

        من ابلیس و نسلش را در آفرینش آسمان ها و [در پدید آوردن]، زمین و در آفرینش خودشان شاهد و گواه نگرفتم [تا یاریم دهند]؛ و من گمراه کنندگان را یار و مددکار خود نگرفته ام. (51)

        حمیدِحنیف عزیزم سلام بروی ماهت

        خداروشکر امروز قلبم برای نوشتن باز شد و من لبیک گفتم برای صلاتی دوباره …

        جملاتی که تو سرم بود تا برات بنویسم …با هدایت قرآنی قبل از کامنت نوشتن برای شما…همش پرید …

        این دوتا آیه منومحو خودش کرد ….محو مهربونی این رب …محو جاهل بودن ما انسان ها …

        نمیدونم کلمات میتونه فرکانس الانم رو بهت برسونه یا نه …ولی قلبم برای این خدا در تلاطمه …

        لطفا خودت هم دقیق بخون

        اما بزار از برداشت های عقل ناقص خودم بگم…

        الله میگه …

        مخلوق من …

        وقتی خلقت کردم

        به تموم ملائکه گفتم بهت سجده کنند!

        شیطان بهت سجده نکرد!

        بعد توی انسان …

        میای بجای من …

        دوست شیطان میشی…؟

        بِبیین …

        وقتی این تیکه ش رو خوندم …که گفت بجای من …اصلا سرم گیج رفت …

        الله به اون عظمتت …که در تعریف خودش میگه کرسی آسمون ها و زمین دست منه و این کار اصلا سخت نیست برام …

        داره به منِ انسان ناسپاس ضعیف کفور عجول جهول!!!!!

        که همین الان اگر آب بپره توی گلوم،از ترس خفه شدن چشام درمیاد …

        داره به من میگه!

        بجای من

        بجای این رب

        داری دوست شیطان میشی که دشمن توعه؟که بخاطر اینکه به تو سجده نکرد من از درگاه خودم انداختمش بیرون …با اون سابقه ی عبادتش ….

        ببین میتونم ساعت ها تو همین یک آیه غرق بشم ….ساعت ها ….

        دلم میخواد انقدر برای تموم این سی سال ازش طلب بخشش کنم که بالاخره صداش بیاد بگه بخشیدمت سعیده ….

        حیف …حیف…

        از دست و زبان که برآید …کزعهده ی شکرش به درآید ….؟

        خدا همینجاست؛ بین من و تو ساده ساده عین من و تو

        خدا همنیجاست؛ تو لحظه هامون بین نماز احساس و بارون!

        خدا همین جاست خدا همین جاست خدا همینجاست…

        بیشتر ازین توان نوشتن نیست ….

        درپناه الله یکتا…در بهترین زمان و مکان به دستت برسه …

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
        • -
          حمید امیری Maverick گفته:
          مدت عضویت: 1319 روز

          سلام و درود به شما سعیده نورانی پروردگارم.

          بسیار بسیار تحسینت میکنم. وقتی می‌نویسی: بیشتر ازین توان نوشتن نیست ؛ نشون میده در حال تغییر مداری. منم یه وقتایی تجربه اش کردم. یه سری مفاهیم جدید دریافت می‌کنی عجیب میری توی سکوت و آرامش و خضوع. عجیب آدم آروم میشه. دلت میخواد تا چند ساعت تنها باشی و با کسی حرف نزنی. از طرفی بخاطر گذشته احساس منفی میاد ، از طرفی به رحمت خداوند بینهایت امیدواری و بینهایت درخواست ازش داری.

          واقعاً بارها گفته این شیطان دشمن آشکاره. مبین یعنی واضح و آشکار ، اونقدر واضح و بدیهی که اصلا نیاز به توضیح نیست. با عین حال خداوند همه جوره بهمون یاری می‌رسونه تا جلوی این دشمن شکست نخوریم.

          ازت ممنونم بخاطر این آیات نورانی. و بهت تبریک میگم این تغییر مدار. انسان زیبا و منور و هدایت شده پروردگارم.

          برات از رب العالمین نور علی نور بینهایت نعمت و ثروت و شادکامی و سلامتی میخوام، الهی قلب نازنینت همیشه منور باشه به نور هدایت.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
        • -
          فاطمه ربیعی گفته:
          مدت عضویت: 1469 روز

          اقااااااااا این جاچه خبررره این همه انرژی مثبت وحااااال خوب وخداااااایی وعرفانی وروحانیییی واااای خدای من غرق دراین اگاهی ها شدم وحالممممم دگرگون شد

          اخه من این موقع ها همیشه خوابم،شوهرم هرروز بی سروصدا اماده میشه میره سرکار ساعت پنج صبح ولی امروز چی شد که دیرش شدوخواب موند ومن باصدای در وعجله کردنش برای رفتن به سرکار ازخواب بیدار میشم وهدایت میشم به خوندن این کامنت های نااااب وبی نظیررر وخدایییییی شک ندارم که این خدا بود منو بیدار کرد گفت فاطمه برو توسایت کامنت بچه هارو بخون واومدم دیدم بله عجب فضایی عجب بهشتی که باهرکلمه ای که نوشته شده لذت بخش بودبرام

          اصلا قلبم بازشددددد،احساسم دگرگون شد نمیتونم این احساسی که دارم رو وصف کنم،خداهمه مارو هدایت کنه به مدارهای بالا وبالاتر وبالاتر برای درک این قوانین برای درک بیشتر خدا

          خیلی عاااالی بود دوست خوب ومهربونم سعیده جان امیدوارم در تک تک لحظه به لحظه زندگیت شادو خوشبخت وثروتمند باشی

          عاشق همتونم استادو مریم جان و همه بچه های سایت نازنینم

          خدا همین جاست بین منوتو ساده ی ساده عین منوتو…خداهمین جاست..

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        پاکیزه بارکزی گفته:
        مدت عضویت: 883 روز

        سلام به تنها فرمانروایی جهان قدرت جهان

        سلام به ریس زنده گیم فرمانروایم کارفرمایم مادر پدر خواهر همه کاره زنده گیم

        سلام به الله مهربانم یکتایم

        سلام به مهربان ترین مهربانان

        سلام به مثبت ترین انرژی جهان

        سلام به رفیقم یارم یاورم همدمم همراهم شریکم

        سلام به کسی که هر بار مرا اجابت کرد و من فراموش کردم سلام ای خدا سلامممممم خدایم عاشقم عشقم فدایت شوم دوستتتت دارم

        سلام به استاد عزیزم به مریم نازنین

        این دومین روز است کمنت میخوانم و کمنت خودم ره نوشته میکنم

        تاکنون هیچوقت از خودتان پرسیده اید که قیمت یک روز زندگی چند است؟ ما که قیمت همه چیز را با پول می سنجیم تا حالا شده است که از خدا بپرسیم قیمت یک دست سالم چقدر است؟ یک چشم بی عیب چقدر می ارزد؟ چقدر بابت اشرف مخلوقات بودنمان پرداخت کنیم؟ قیمت یک بدن سالم چقدر می باشد؟ قیمت یک لیتر باران، قیمت یک ساعت روشنایی خورشید چند است، چقدر باید بابت مکالمه ی رایگان با خدا پول پرداخت کنیم، یا اینکه چقدر بدهیم تا بی منت نفسمان را با طراوت طبیعت پر کنیم؟ تمام قشنگیهای دنیا کاملا مجانی در اختیار ماست. پس می بایست خدا را بابت تمام نعمت هایی که بی منت هرروز بر ما ارزانی می دارد، هزاران بار سپاس گوییم. خدایا شکرت

        خداوند از روی همه ما بار های مان را برمیدارد همیشه و همیشه حتی ما متوجه هم نیستیم

        در ‌دوران جاهلیت خودم وقتی خواب بودم تازه تلیفون گرفته بودم و با خود گفتم انترنت اش چطور شود من خو پولش ندارم حتی از خدا نخواستم ولی خدا گفت پاکیزه من مراقب تو هر لحظه هستم پدرم از طریق وظیفه اش برای من هر ماه انترنت میفرست

        بعد از این که نظام تغییر کرد باز گفتم چطور شود این هم قطع شد ولی خدا گفت باز مه هستم بازم از خدا نخواستم همیش پیش خودم فقط میگفتم چطور کنم و خدا میکفت مه هستم از دست غرق جاهلیت بودم نه صدایی خدا را میشنیدم نه یادش میکردم ولی خدا خدایی می‌کرد باز پدرم کارت پنج صدی آورد بسیار زیاد

        تعداد زیاد به من داد بسیارر خوشحال شدم با خواهر هایم گفتم خداوند هیچ وقت مرا همین رقم نمیماند همیشه برایم مهیا میکند

        بعد او هم خلاص شد باز گفتم چی کنم باز خدا گفت مه هستم این بار پدرم وایفای وصل کرد این تمامش کار خدا بود این گپ ها را من پیش خود میکفتم با خود میگفتم و خدا این طور عالی برایم انجام میداد شاید خواسته های ناچیز باشد ولی در دل تضاد ها ایجاد میشد و خداوند همیشه برایم مهیا می‌کرد و میکند

        یادم هست ما در یک خانه بسیارررر خراب کهنه بودیم همیشه به طرف حویلی می دیدم میگفتم خدایا تو یک خانه عالی برای ما نصیب کن حالم بد میشد حتی خانه موش داشت شب ها از یک اطاق نصف شب به دیگر اطاق میرفتم و گریه میکردم که خدایا چرا

        بعدا این در حالی بود که پدرم بیکار هم شده بود همیشه میگفتم پاکیزه یک روز میشود اشپزخانه شیک لکس داشته باشین ؟؟؟

        یادم هست همین رقم گفتم

        و چقدررر گریان میکردم حتی دوست های مه از شرم مهمان نمیتوانستم چون شرم داشتم از خانه ما

        ولی بعدا خداوند به یک خانه بسیاررررر زیبا که پنج منزل بود هدایتم کرد چقدرر شیک لکس بود با ویو عالی و بهترین اطاق بهترین منزل اشپزخانه شیک پاک دوست هایم هم مهمان کردم این هم هدایت خدا بود بازم یادم رفت کاملا یادم رفت که این کار ها خدا بود باز هم من بنده ناسپاس خدا را فراموش کردم

        بعدا از او خانه هم خارج شدیم بعدا ده ماه در همو منزل ما بود که من با استاد عباس منش آشنا شدم

        دنبال خانه گشتیم که خداوند به این منزل هدایت ما کرد

        این هم آپارتمان شیک لکس با همان ویژه گی هاست

        بخداا یک روز تمام اینا آرزویم بود لحظه با خودم فکر کردم گفتم اینا خو آرزویم بود خداوند برایم داد حالا چقدرر ناسپاس هستم چقدر برایم بدیهی شده

        خدایاااااااا شکرت خدایااااا شکرت

        خدایا شکرت برای تمام بار های که از دوشم برداشتی و اوضاع را همیشه تا ابد برایم بهتر بهتر میسازی خدایا شکرت خدایا دوستتتتت دارم خدایااااااا عاشق ات هستم خدایا ممنون ازت

        دوستا چیز های که حالا داریم یک روز آرزوی مان بود حتی از همین موبایل دست مان ولی نگذاریم برای مان بدیهی شود و خدا را فراموش کنیم

        خدایا شکرت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
        • -
          الهام حامد گفته:
          مدت عضویت: 2908 روز

          سلام به پاکیزه عزیزم

          چه اسم زیبایی،

          چقدر قشنگ نعمتهای بدیهی زندگیمون رو گفتی که برامون عادی شده و به چشممون نمیاد،

          دست سالم، چشم بی عیب، اشرف مخلوقات و…،

          ممنونم ازت به خاطر این یادآوری زیبا،

          قلب کامنتتو روشن کردم تا بره تو لیست علاقه مندیهام تا هروقت دیدمش بخونمش،

          موفق باشی عزیزم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        علی اسدی گفته:
        مدت عضویت: 1394 روز

        سلام برحمیدحنیف

        اینجاروباش آدم لذت میبره ازاین همه زیبایی ونعمت کامنت های شما3عزیزروکه میخونم. خانم شهریاری سییدعلی وحمیدحنیف یاد فایل دیدار شمس ومولانامیفتم چقدقشنگه کامنتاتون وامیدوارم منهم بتونم این مسیرزیبارو بااستفاده ازاموزهای استاد والگوبرداری ازدیدگاهی شماعزیزان بیام وبه رب العالمین اعتمادکنم وزندگیموهمون جورکه دوستدارم بسازم انشالله.

        درپناه الله مهربان شادوثروتمند

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        پاکیزه بارکزی گفته:
        مدت عضویت: 883 روز

        فقط اشک ریختم با خواندن کامنت هایتان اشک از حسرت از دل پر که پاکیزه خدا کجایی زنده گی توست تو اصلا خدا را باور داری اینا را بیبین با عشق بازی که با خدا دارند

        واقعا خدا کجایی زنده گی من هست ؟؟

        فقط باید اشک بریزم

        چقدررررر خدا را عالی درک کردین

        من حتی بعضی صحبت های شما را هم درک نمیتوانم ولی اشک هایم جاری هست

        من هم از خدا درخواست میکنم من را با خودش یار بسازد

        من خوشحالم که شما چنین حالی دارید ولی به حال خودم غبطه خوردم

        از این حس حال و اشکی که دارم حتی سلام یادم رفت

        سلام به روی ماه تک تک شما عارفان

        در پناه عشق تان شاد آرام باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
        • -
          حمید امیری Maverick گفته:
          مدت عضویت: 1319 روز

          سلام و درود به شما خواهر بزرگوار و گرانقدر. الهی که در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت باشید.

          از دریافت کامنت شما خیلی خوشحال شدم. خیلی متشکرم از شما.

          یه حس کنجکاوی دارم که از شما بپرسم اهل کجا هستین؟

          خدا رو شکر میکنم که در این فضای توحیدی حضور دارم و در کنار دوستانی عزیز تر از خانواده خودم دارم روی خودم کار میکنم.

          امروز توی کامنت برای یکی از دوستان نوشتم الان هم برای شما بنویسم.

          آیات قرآن هر کدوم یه قانون از قوانین جهان هستی هست. و خداوند اون قانون رو ساخته و اجرا میکنه، خداوند فراموش نمیکنه ، خداوند خلق وعده نمیکنه.

          منجمله این قوانین ، قانون در خواست کردن از خداست. که در آیه186 سوره بقره آمده:

          «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ»

          چون بندگان من درباره من از تو بپرسند، بگو که من نزدیکم و به نداى کسى که مرا بخواند پاسخ مى‌دهم. پس به نداى من پاسخ دهند و به من ایمان آورند تا راه راست یابند.

          هر درخواستی کنیم خداوند پاسخ میده ، درخواست آرامش کنیم ، درخواست هدایت ، درخواست نعمت ، درخواست تغییر و … هر چه درخواست کنیم خداوند پاسخ میده. خدا همیشه برای بنده اش وقت داره، خدا همیشه حمایت و هدایت می‌کنه ، همیشه نعمت و آرامش می‌ده. خداوند اینها رو بر خودش واجب کرده بعنوان حق بندگانش که اینها رو بهشون عطا کنه.

          از درگاه خداوند برای شما سلامتی و موفقیت و ثروت و آرامش و آسایش درخواست میکنم. شادکام باشید.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
          • -
            پاکیزه بارکزی گفته:
            مدت عضویت: 883 روز

            سلام دوست مهربان با درکم حمید امیر عزیز

            انسان فوق العاده عالی و عارف

            چقدررر خوشحال شدم که به کامنتم پاسخ دادین

            باز هم تحسین تان میکنم که چقدررررر عالی قرآن را درک کردین نوش جان تان

            الهی خداوند بیشتر از آگاهی های خود در شما بریزد

            و چقدرررر عالی آیت خدا را توضیح دادین بلی همین طور هست دوست من تا به امروز از خداوند هر درخواستی داشتیم چشم گفته و در کمال ناباوری برایم عطا کرده حتی در ‌زمان جاهلیتم

            خداوند همیشه بوده و همیشه هست میدانی حمید عزیز چگونه برایت بگویم خداوند آنقدر زیبا و شیوا بریم بیام میکند برایم عشق بازی میکند ولی باز هم من آنچنان که باید درک اش کنم نکردم مثلی اینکه بار ها برایم گفته هست پاکیزه صبر داشته باش آنچنان زیبا برایت بچینم اگر‌خودت صدسال فکر کنی این چنین زیبا نمیتوانی یا بار ها گفته به عظمتم قسم دوستتت دارم

            زمانی بود که من نی از حرف زدن خدا آگاه بودم و نی اینکه خدا در درون ما هست ما پاره از خدا هستیم یادم هست یک شب انقدر گریان کردم و در باره ثروتمندان فقیران با خودم سوال داشتم که خداوند آنگونه زیبا برایم پاسخ میداد فقط حیران شوک بودم و همان شب ارامش با تمام وجود حس کردم این هست خدایی زیبایی من

            حمید عزیز من از افغانستان هستم

            الهی در پناه تنها فرمانروایی هستی شاد آرام سالم ثروتمند باشی

            و خداوند بیشتر از آرزوهایت را برایت عطا کند

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
            • -
              زهرا راستروان گفته:
              مدت عضویت: 965 روز

              سلام پاکیزه جان. چقدر اسمتون قشنگه.

              واقعا بارها و بارها گرمای پرمهر

              و غیر قابل وصف خدا رو در زندگی ام حس کردم و درک کردم انگار در دریایی از گرمای لطیف هستم .بارها با خودم گفتم اگر از سمت آدم ها و دیگر مخلوقات محبت و عشق و احترام دریافت می کنم فقط و فقط خداوند سرچشمه ی اون محبت هست.

              همانطور که استاد گرانقدر مسبب تمام پیشرفت هاشون رو خداوند مهربان و قرار گرفتن در مدار فرکانسی ایمان میدونن

              لا اله الا هو همه چیز است و هیچ نیست جز او.

              شادو سربلند و شکوفا باشید.

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        علی اسدی گفته:
        مدت عضویت: 1394 روز

        سلام برحمیدحنیف

        اینجاروباش آدم لذت میبره ازاین همه زیبایی ونعمت کامنت های شما3عزیزروکه میخونم. یاد فایل دیدار شمس ومولانامیفتم چقدقشنگه کامنتاتون وامیدوارم منهم بتونم این مسیرزیبارو بااستفاده ازاموزهای استاد والگوبرداری ازدیدگاهی شماعزیزان بیام وبه رب العالمین اعتمادکنم وزندگیموهمون جورکه دوستدارم بسازم انشالله.

        درپناه الله مهربان شادوثروتمند

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فرزانه ارزشمند گفته:
      مدت عضویت: 777 روز

      سلام به سعیده نورانی توحیدی و عزیزدل این سایت الهی

      درود منو از خطه جنوب ، خوزستان بپذیر ..سعیده جان ،‌خواهر قشنگم..اونقدر فرکانست بالاست..اونقدر الهی هستی که همین صبح داشتم به خواهرم می‌گفتم ، سعیده اونقدر توحیدی و الهی هست که عزیزدل سایت شده که همه فرشته صداش می‌کنن..

      فرشته قشنگ سایت بهشتیمون، دوستت دارم…به خودم این جسارت رو‌دادم که برات بنویسم

      چون امروز ورد زبانم بودی ،‌چون امروز از خدا خاستم اونقدر عشقش رو ، توی قلبم و زندگیم و روحم و جسمم زیاد کنه تا مثل سعیده نازنین باهات عشقبازی کنم و حظ کنم از عشق تو …تا مثل سعیده تورو لمس کنم تورو حس کنم…

      حتی توی کامنتی که امروز توی همین قسمت نوشتم ..گفتم خدایا می‌خوام به مدار سعیده نورانی برسم…

      کمکم کن کنارم باش تا همونقدر عمیق و واقعی و عاشقانه بپرستمت..

      به خواهرم گفتم سعیده جان خیلی فرکانسش بالاست ، می‌خوام اونقدر توی این مسیر ثابت قدم باش اونقدر به خدا تعهد داشته باشم تا مثل اون بشم عزیزدل خدا ️️️️

      سعیده جان کامنت های پرشور و عشق و الهیت قلب آدم رو نوازش می‌کنه ..

      عزیزدلم تحسینت میکنم برای اینهمه الهی بودنت تحسینت میکنم برای وجود پر از عشقت ..تحسینت میکنم برای شجاعتت ، تحسینت میکنم برای اینکه فارغ از هرگونه غرور و تعصب برامون می‌نویسی و به جهان و ما عشق میپاشی

      عاشقتم خوب من..

      بی نهایت دوستت دارم

      از خداوند وهاب برات حال خوبه خوب خوب خوب و خنده های از سر ذوق و عشق آرزومندم ️️️️ قلب فراااااوون

      روی ماهت رو میبوسم از دور

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
      • -
        محمد کرمی گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        سلام به دوست عزیز و ارزشمند من

        سلام به سعیده خانوم که نور قلبش تا خوزستان تابید قلب من و فرزانه عزیز همشهریمو نورانی کرد

        جالبه وقتی داشتم جواب کامنتهای دوستان در پاسخ به سعیده جان میخوندم بی اختیار چشمام بسته شد و اشک شوق در چشمام جاری شد

        با صدای قلبم از خدا خواستم منم در مداری قرار بده که مثل سعیده جان بتونم با قلبم کامنت بنویسم و کلام ربم رو جاری کنم در کلمه به کلمه هر چیزی که مینویسم یا میگویم

        وقتی که مناجاتم با خدام تمام شد و رفتم سراغ خوندن کامنت فرزانه خانوم دیدم چه جالب ایشونم دقیقا همین دعا رو کردن و باز قلبم باز شد و تایید گرفتم از خدای خودم که مسیرم درست و آدمهای درست در این مسیر همراه منن

        من معمولا هر صب توی تمرین ستاره قطبی از خدا میخوام که منو در مسیر آگاهی های کیهانی ثابت قدم کنه و دور منو پر کنه از آدمهای مثل خودم و همیشه هم از ذهن نجوا گرم این صدا میمومد که خدا تا الان هیچ کاری نکرده برات ببین چقدر آدم الکی دورتو گرفتن و جالب بیشتر وقتها جوابی نداشتم براش ،ولی همین الان که در حال نوشتن این کامنت هستم این ندا اومد که ببین چه دوستانی داری و چقدر آگاهن

        خدایا سپاگزارم ازت بخاطر تک تک این دوستان ،آقا رضا عطلار روشن،لیلا شبخیز ،سعیده خانوم و فرزانه خانوم همشهری ممنونم ازتون بخاطر بودنتون تو این مسیر

        سپاسگزارم الله ام که استاد عزیز ما رو سر راه ما قرار داده استادی که یه روز تصمیم به تغییر زندگی خودش گرفت و این آگاهی ها رو به دلش انداختی و رسالت خودش دونست که انتشارشون بده و بقول سعیده عزیز بشه دریچه ای از آسمان براس انتقال اسن نور هدایت به سمت همه ماها

        سپاسگزارم ازتون استاد عزیزم

        در پناه الله یکتا شاد خرم باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          فرزانه ارزشمند گفته:
          مدت عضویت: 777 روز

          سلام محمد جان، دوست خوبم..همشهری خونگرم و الهی نازنینم

          تحسین می‌کنم شمارو ، بخاطر روحیه حقیقت جو و خداشناسی که دارین و تعهدی که توی این مسیر برای شناخت خودتون و خدا و جهان گذاشتین..

          میدونی اگر در گذشته و قبل از آشنایی با این سایت بودم، فکر میکردم آقایون هیچوقت نمیتونن توی فاز خدا و الهیات و….برن …و خیلی تصورات اشتباه دیگه

          اما وقتی شما و بقیه آقایون این سایت الهی رو میبینم حرفاشون رو میخونم، متوجه میشم که نه همون اندازه که خدا لطیفه ، یه مرد می‌تونه همون اندازه لطیف باشه..

          دوست خوبم از اینکه نوشتین که از خدا هدایت می‌خواین…تحسین می‌کنم شمارو محمد جان ، و خدارو هزاران بار شکر میکنم که همسفرهای بهشتی و نابی توی این مسیر کنارم هستن و همدیگه رو تحسین میکنیم قوت قلب می‌دیم و به رشد همدیگه کمک میکنیم..

          دوست خوبم امروز بعد یک روز غیبت که نتونستم به سایت سر بزنم کمی از دست خودم ناراختم ..چون من تعهد دادم به خودم که بهانه هارو ردیف نکنم برای اینکه مشغله داشتم و نتونستم..واسه همین امروز صبح زود اومدم کم کاری رو جبران کنم .. دیروز پیام شمارو خوندم و چقدر خوشحالم کردین با دیدگاه الهی که برای من گذاشتین دوست خوب هم فرکانس و هم مسیرم..

          بی صبرانه منتظر درخشش شما و نتایج عالی شما هستم..

          براتون از درگاه خدای منان ، عشق الهی و ثروت و برکت و سلامتی ارزو میکنم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      Ehsan Moqadam گفته:
      مدت عضویت: 1977 روز

      درود بر شما سعیده جان

      دیشب بعد ازینکه کامنت علی جان خوشدل رو‌ خوندم چشم به آیه اول کامنت شما افتاد

      فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَحِینَ تُصْبِحُونَ ﴿١٧﴾

      پس خدا را هنگامی که وارد شب می شوید و هنگامی که به صبح در می آیید، تسبیح گویید، (17)

      حسم بهم گفت دفترت و باز کن و بنویس، منم شروع کردم به نوشتن.

      نوشتم از چیزهایی که مدت‌هاست دنبالش می‌گشتم و از گشتن حیران شده بودم.

      بهم گفت چرا رها نمی‌کنی این وضعیتت رو؟

      مدت‌هاست می‌خوام ثروتمندت کنم اما تو سفت چسبیدی به این وضعیتت

      مدت‌هاست می‌خوام تو رو به معشوقت برسونم اما به جوری این وضعییت رو گرفتی که نمیگذاری دستان رحمتگر من وارد زندگیت بشه

      یه جوری رو خودت حساب کردی که امیدت به من کمرنگ شده، مستاصل شدی ازینکه دیگه چیکار باید کنی

      کِی می‌خوای یاد بگیری قشنگ زندگی کردن رو؟

      کِی می‌خوای یاد بگیری قبل ازینکه بخوای به حالت استیصال برسی رها کنی؟!

      کِی می‌خوای قدرت من رو در تحقق خواسته‌هات فیلتر نکنی و باورم کنی که از پس همه کارها برمیام؟!

      اومدم کامنتت رو بخونم اما دیدم خیلی خوابم گرفته و ازونجایی که همیشه منتظر هنرنماییت هستم گفتم بله پس قراره کلی عشق کنیم در زمان مناسبش و به خدا گفتم پس خودت بیدارم کنم در زمان مناسبش

      یکی دوبار بیدار شدم اما دیدم خستم هنوز

      بار سوم که چشام باز شد دیدم نه اینبار پر انرژی هستم، این اصلاً شده نشونه من که به خدا میگم وقتی می‌خوای باهام حرف بزنی باید پر انرژی باشم تا کلامت رو کامل دریافت کنم

      نگاه به هوا کردم دیدم سبحان الله هوا یکم داره روشن میشه

      حکمتش رو تازه فهمیدم

      شب که خواستم بخو‌ابم تسبیح گفتم و صبح به محض بیدار شدن هم باز تسبیح گفتم و بعد اومدم با انرژی فراوان شاهکارت رو مطالعه کردم

      باید تو فرکانس نوشتت قرار می‌گرفتم

      باید معنای این آیه رو به عین تجربه می‌کردم تا بفهمم منظورش چیه که چه فرکانس خالصی داره این لحظات

      شما هم که الحق و الانصاف کم نگذاشتی

      این نظم توی نوشتت فراتر از منطق‌های انسانیه

      هجرتی که دربارش حرف زدی نمیدونم برای شما فیزیکیه یا نه اما برای من نشانه بود از کاری که در این لحظه باید انجام بدم

      وقتی از خدا هدایت می‌خوای باید شاخکات رو تیز کنی، ساده از کنار هیچ چیز عبور نکنی

      صدای جیک جیک پرنده‌ها رو می‌شنوم که دارند تسبیح خدا را می‌گویند

      کِی من این حقیقت را فهمیدم،

      سپاس‌گزار خدایی هستم که مرا به سوی گوهرهایی چون شما هدایت کرده

      دوست عزیزم خداوند یار و نگهدارت باشه در هر جا و در هر لحظه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
      • -
        شیدا جمشیدی گفته:
        مدت عضویت: 3338 روز

        سلام به آقای مقدم عزیز

        چقدر زیبا خداوند این آیه رو به صورت عینه برایتان تفسیر کرد چقدر زیباست که خداوند به این شکل با آدم صحبت می کنه چقدر زیبا گفتید که وقتی از خدا نشانه میخوای شاخک هاتو تیز کن، چقدر زیبا خدا گفت و شما هم نوشتید، نوشتید تا نشانه ای باشد برای من و افرادی که به دنبال هدایت الهی هستند. از شما سپاسگزارم که به صدای خدای درونتون گوش دادید و زمانی کامنت گذاشتید که آماده بودید تا از کلام شما و نوشته شما کلام الهی و هدایت الهی بر من نیز نازل شود.

        در پناه حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        ناهید ال کثیری گفته:
        مدت عضویت: 3132 روز

        سلام دوست خوبم

        خداروشکر میکنم به کامنتت هدایت شدم واین قطعا کارخداست هدایت خداست چقد حرف دل منو زدی

        یه جوری رو خودت حساب کردی که امیدت به من کمرنگ شده، مستاصل شدی ازینکه دیگه چیکار باید کنی

        ومن چند ساعت قبلش توی دفترم نوشته بودم، خدایا این شرک مخفی بود منو ببخش تسلیم شدم و بار رو از رو دوشم برداشتم و به خدا سپردم و گفتم خدایا خودت بهم بده همونطور که خواسته های قبلیمو اجابت کردی من میخام بندگی کنم تو هدایتم کن الهی شکر میدونم که خواستم اجابت شده اس کافیه به خودم یاداوری کنم لذت ببر در زمان مناسب بهم گفته میشه خیلی زود

        سپاسگذارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مبینا حیدری گفته:
      مدت عضویت: 2234 روز

      سلام سعیده عزیزم،همپاره ی توحیدی من.تحسین میکنم تعهدتون رو،تحسین میکنم احساس الهی و اتصال تون رو

      سعیده عزیزم،با قلب نوشتی و با اشک ،من هم با قلب خوندم و با اشک لذت

      نوشته های توحیدی تون رو دنبال میکنم،و همیشه دوست دارم و مشتاقانه می‌خوام بهترین اتفاقات واستون رخ بده و من شاهد بهترین هاتون باشم.تحسین میکنم استقامتی که داشتید و دارید.

      بیا که قصرِ اَمَل سخت سست بنیادست

      بیار باده که بنیادِ عمر بر بادست

      غلامِ همتِ آنم که زیرِ چرخِ کبود

      ز هر چه رنگِ تعلق پذیرد آزادست

      چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب

      سروشِ عالَمِ غیبم چه مژده‌ها دادست

      که ای بلندنظر شاهبازِ سِدره نشین

      نشیمن تو نه این کُنجِ محنت آبادست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      سلیمان رفیعی گفته:
      مدت عضویت: 1436 روز

      سلام به خانوم شهریاری بزرگوار

      کامنت ها رو زدم به ترتیب امتیاز تا کامنت شما رو بخونم اسم خانوم سعیده شهریاری رو میبینم خود بخود می‌خوام اشک شوق بریزم ،خود به خود اشکم میاد خیلی فرکانسون عالی ،خیلی تحسینتون میکنم بابت این تعهد ، استمرار ، کار کردن مداوم روی خودتون که به این فرکانس از عشق رسیدین،امروز این نجوا من ول نمیکرد می‌گفت کو پس ،چی شد ، کو این نتایج بزرگ ، خودمو مشغول کردم احساسم رو عالی کردم و تو این پیام شما دیدم چقدر از نتایج عشق و رابطه خوبتون با خدا صحبت کردین گفتم آقا ببین اینا نتیجه است ،چسبیدی به مالی ذهنتم نقطه ظعف ات رو پیدا کرده ، آقا این همه نتیجه رو فراموش کردی ، خیلی ازتون سپاسگزارم بابت این کامنت ، حالم رو خیلی عالی کردین ،

      در پناه تنها فرمانده ،تنها عشق ، تنها پادشاه باشین ،

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
      • -
        زهرا موسوی گفته:
        مدت عضویت: 1426 روز

        سلام جناب رفیعی ممنونم که اینقدر شیوا درد دل منو نوشتی.منی که اینقدر نعمت دارم اینقدر خوشبختم اینقدر در آغوش خداهستم اما اینارو چشم بستم بروشون و فقط گیر دادم به پول به عظمتش قسم که اینقدر پول ریخته زیر پام اما این ذهن افسارمو گرفته و چشمامو بسته و نمیزاره ببینم این همه نعمت و رحمت و برکت رو .خداوندا توبه میکنم از این کوری از این کری.خداوندا منو به اندازه پلک زدنی به حال خودم نزار.من ثروتمندترین انسان روی زمینم چون سلامتم چون توی این راهم چون همسر و فرزندی بینظیردارم چون توی بهشتی همانند پرادایس زندگی میکنم چون دارم خودمو میشناسم چون دارم یکتاپرست میشم چون سواد خوندن نوشتن دارم چون صدای پرندگان رو دارم میشنوم چوووون زنده ام و فرصت زندگی و تجربه زندگی رو دارم .آآاااه خدای من منو به حال خودم نزار که زود کافر میشم خدایا منو از بغلت زمین نزار زود گم میشم .خدایا بصریتی عطا فرما تا ببینم تا درک کنم تمام نعمتهای زندگیمو آمیین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      محمدرضا روحی گفته:
      مدت عضویت: 1362 روز

      به نام هدایت الله

      سلام به سعیده خانم

      دختر چقدر خودت رو خوب شناختی و اینقدر کامنت شما جذاب وگیرا است که آدم دوست داره چند بار مطالعه کنه می دانم قطعا از کامنتی به دل من نشست اینها قدرت خالق وحرفهای خدایی است که از زبان شما بیرون میاد

      خیلی زیاد لذت بردم بودن شما ودوستان کمک خیلی زیادی برای مسیر درست زندگی هدایت میکند برای بهتر شدن

      خداوند همراه و محافظ تون باشه انشاالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      مرتضی دیندار گفته:
      مدت عضویت: 1113 روز

      سلام به دوست خوبم

      منم ساعت 5صبح این فایل استاد بزرگوار را در مسیر کار گوش دادم وامروز صبح در حال برگشت به خونه سوره مبارک یاسین رابا جان دل عجیبی گوش دادم نه تنها گوش دادم بلکه با لذت فراوان بهش توجه کردم‌.

      الان هم متن بسیار زیبای شما روزم را نیمه کرد .

      چقدر گریه کردم چقدر چقدر این حس زیبا رو درمن بر من نشان دادین

      یاد اون روزها افتادم که فقط میخواستم پول نون خالی رو داشته باشم

      چون رفته بودم نون بخرم اما پواشونداشتمش

      چه زود فراموش‌ کردم اون روزها رو من چه زود مغرور شدم وچه زود فراموش کردم کجا بودم وبه کجا رسوندم.

      هنوز دارم‌ میسوزم از این همه غفلت‌.

      ممنونم از شما وممنونم از استاد

      و سپاسگزارم از خدای ‌که اون روز زیر اون تکه آهن نشسته بودم در روز گرم تابستان در بی پناهی ترین روز زندگی‌ام تو اون بیابان از بی کسی‌ فریاد زدم هر چه زور داشتم صداش کردم گفتم ای آنکه منو آفریدی هدایتم کن

      البته با صدای دلم ودر درون خود فریاد زدم وعصر آن روز خدا منو هل داد تواین جمع .

      از همه ی این جمع متشکرم و سپاسگزارم که زندگی منو حساب می کنند و ضرب و تقسیم میکنن تا یادمون باشه چه بودیم و کی هستیم.

      الهی شکرت پروردگارا سپاسگزارم از این هم خوب ها که در کنارم حضور دارن پروردگارا شکرت بخاطر حضوراین نازنین ها خوصوصا شما دوست خوبم

      خدا حافظ ونگهدار همه مون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      مجید حسینی دارینی گفته:
      مدت عضویت: 1947 روز

      سلام سعیده عزیز

      وقتی داشتم متن قشنگت رو می‌خوندم قشنگ حست رو می‌گرفتم وازاونجایی که خودم دقیقا شرایط مشابه شما رو تجربه کردم و دیگه کلا با اون نفر قبلی خیلی فرق کردم وخدا وارد زندگیم شده وهمه کارها رو داره خودش انجام میده .

      ..قشنگ می‌فهمیدم حس درونیت رو واین حس و حالی که الان برای نوشتن این جملات زیبا رو داشتی

      چونکه خودم تجربه اش کردم وتا کسی این لحظات عمیق اطمینان و ایمان به خدا رو تجربه نکرده به شما به نظر من هنوز زندگی رو زندگی نکرده و فقط زنده مونده وداره روزها رو میگذرونه

      بازم ازت بابت این تجربه وکلمات قشنگت ممنوم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      رضا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 1140 روز

      سلام سعیده جان

      چقدر کامنت شما بوی عطر خدارو میداد،

      چقدر هنرمندانه آیات الهی رو با اشعار الهی مولانای جان تدوین کردید.

      من سرگذشت شما رو در پروفایل تون خوندم و بعد که این کامنت شما رو مطالعه کردم، برعکس شما با سعیده قبلی خداحافظی کردم.

      واقعا هیچ کدوم از بچه های این وبسایت الهی شباهتی به گذشته ندارن. چون ما هدایت شده خداییم

      برات آرزوی سربلندی و عزت و سرافرازی دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      زینب Z گفته:
      مدت عضویت: 765 روز

      سلام سعیده عزیزم

      انرژی و حال خوبتو میتونم احساس کنم عزیزم

      ممنون ازت بخاطر کانت زیبات

      سعیده عزیزم خیلی منتظرم ک بیای از معجزه ی رخ داده بگی

      میدونی شباهت عجیبی حس میکنم بین زندگی خودم و خودت

      و منم یه روز باید بیام بگم چ معجزه هایی رخ داد برام .چه کار هایی برام انجام داد الله‌….الله….الله….هنوز خودم مات و مبهوت هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مریم شمسا گفته:
      مدت عضویت: 2048 روز

      به نام خدای یکتای مهربان

      قَالُوا یَا شُعَیْبُ أَصَلَاتُکَ تَأْمُرُکَ أَنْ نَتْرُکَ مَا یَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِی أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ ۖ إِنَّکَ لَأَنْتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ ﴿٨٧﴾

      گفتند: ای شعیب! آیا نمازت به تو فرمان می دهد که آنچه را پدرانمان می پرستیدند رها کنیم؟ یا از اینکه در اموالمان به هر کیفیتی که می خواهیم تصرف کنیم دست برداریم؟ به راستی که تو [انسانی] بردبار و راه یافته ای [پس چرا می خواهی در برابر آزادی ما نسبت به بت پرستی وهزینه کردن اموالمان به هر کیفیتی که بخواهیم بایستی؟!] (87)

      قَالَ یَا قَوْمِ أَرَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلَىٰ بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّی وَرَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا ۚ وَمَا أُرِیدُ أَنْ أُخَالِفَکُمْ إِلَىٰ مَا أَنْهَاکُمْ عَنْهُ ۚ إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ ۚ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ ۚ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ ﴿٨٨﴾

      گفت: ای قوم من! مرا خبر دهید اگر من بر دلیل روشنی از سوی پروردگارم متکی باشم و از جانب او رزق نیکویی به من داده باشد [آیا رواست که خلاف خواسته او عمل کنم؟] و من نمی خواهم آنچه که شما را از آن باز می دارم خود مرتکب شوم؛ تا جایی که قدرت دارم جز اصلاح [شما را] نمی خواهم؛ و توفیقم فقط به [یاری] خداست؛ بر او توکل کردم و به سوی او باز می گردم. (88)

      سلام به فرشته الهی ام سعیده نازنینم

      وقتی این فایل زیبا و الهی رو دیدم نا خودآگاه یاد شما عزیزم افتادم گفتم سعیده جان فقط از عهده این عاشقانه بر میاد…

      و چه زیبا خودتو در آغوش خداوند کشیدی و تمام شعر های عاشقانه ات براش سرودی …

      و ما از عاشقانه تو به وجد اومدیم و دل از کف بریدیم …

      و کف زنان و احسنت گویان و اشک ریزان به تماشات نشستیم عزیزم

      اونقدر کامنتهات زیر رو میکنم تا رسم عاشقی ازت یاد بگیرم و منم سبکبال پرواز کنم تا معراجش

      سعیده جان هنوز پاهایم بر بندهای افکار ذهن محدودم زمین گیر است

      آرام آرام و یکی یکی به عشقش باز میکنم ….

      الهی تو می دانی که درد هجر و فراغت بر ما زمینیان چ بسیار سخت است

      و ما ناتوان از عهده خویش هستیم الاها تو بر ما قادری رحم کن برما ای رحم گستر … و دست ما بگیر تا فائق آییم به نجواهای دل خراش مان….

      .

      .

      “اى که هر چیزى در برابر عظمت وجودت فروتن هست،

      ای که هر چیز در برابر قدرت تو تسلیم گردیده است

      ای که هر چیزى در برابر عزت و شوکتت ناچیز گشته است

      ای که هر چیز در برابر هیبتت خاضع گردیده ،

      اى که هر چیزى در برابر قدرتت فرمانبردار و مطیع گردیده،

      اى که قدرت تو کوهها را از دل زمین بیرون کشیده است

      اى که به امر تو آسمانها برپا گشته است و کرات به اذن تو در مدار خود مستقر گشته ،

      اى که رعد به لطف و احسان تو غرِّش زند،

      اى که بر مخلوق خود هیچ ستمی نکند.”(جوشن کبیر6)

      سعیده الهی عزیزم برایت از قلبم نور و عشق و محبت بی نهایت میفرستم

      الهی مهاجرتت به عالی ترین رتبه در مقام عاشقیت باشد

      دوستت دارم

      به امید دیدار در بهترین مکان و زمان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سعـید کاکایی گفته:
      مدت عضویت: 1841 روز

      سلام سعید جان خواهر عزیزم

      چقدر خوشحال میشم وقتی کامنتت رو میبینم اصلا ذوق میکنم اینقدر دوست دارم منم مثل شما با قلبم کامنت بنویسم که حد نداره،

      نمی‌دونم در وصف کامنتت که ایمان دارم هدایت خداونده چی بنویسم همه جملاتی که خودت رو خطاب قرار دادی به جای سعیده من خودم رو خطاب قرار دادم

      سلام از من به سعید سالهای دور

      به سعید خدا ناباور ، بی اعتماد به نفس افسرده

      به سعید تاریکی ها

      به قلبی که زیر خروارها خاک دفن شده بود

      به گوشی که برای قرآن شنوا نبود

      به چشمی که قدرت دیدن نعمت های خدا رو نداشت

      به زبانی که جز به کفر،ناسپاسی،هتاکی باز نمیشد

      به دستی که جلو همه دراز بود جز خدا

      سعیده جان بخدا عین واقعیته سعید گذشته همین بود الان که نگاه میکنم میبینم اصلا خود گذشته رو نمی‌شناسم اصلا نمیتونم حتی یک لحظه مثل گذشته فکر کنم

      خدا رو شکر میکنم که هر روز دارم بیشتر درونم رو صیقل میدم بیشتر به منبا وصل میشم

      و چقدر خوشحالم که در مدار دریافت این الهامات الهی قرار میگیرم اونم توسط دست قدرتمندش سعیده جان ،توسط استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

      انشالله هر روز بزرگ شدنتون ،قوی شدنتون ، رو بیشتر ببینم و هر روز از دست اوردهاتون بنویسید عاشقتم خواهر عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      نسرین نجفی گفته:
      مدت عضویت: 1326 روز

      سلام سلام به استاد عشق و آگاهی سلام به استاد زیبا و نورانی سلام به مریم جان شایسته و زیبا رو چقدر زیبا لباسهاتونو ست کردید چقدر رنگ مشکی بهتون میاد بی خود نیست که گفتن مشکی رنگ عشقه چقدر لذت بردم از تفسیر سوره آنشراح که تو قدم 12 هم مفصل درموردش صحبت کردید و دقیقا با هر سختی آسانی سپاسگزارم استاد عزیزم که چقدر راحت و روان مباحث و برای ما قابل فهم ودرک میکنید سعیده جان سعیده الهی سعیده نازنین چقدر از کامنت زیبات لذت بردم واشک شوق ریختم و از اینکه گفتی مهاجرتت به راحتی و عزت مندانه در حال انجام بی نهایت خوشحال شدم و از ته قلبم آرزو میکنم به اذن الله مهربان هر چه زودتر در بهترین مکان و زمان و شرایط برای مهاجرت قرار بگیری چقدر از آیاتی که نشر دادی آگاهی گرفتم و راست گفت خداوند بزرگ مرتبه در کلمه به کلمه از قرآنش و چه شعر ها و ابیات زیبا و مناسب با صحبتهای دلنشینت نقل کردی و شیرینی حلاوت آیات و ابیات در کامنت پر از درس تو به کامم نشست فقط امیدوارم قانون سلامتی و زیر پا نگذاشته باشم چون شیرینیش آنقدر زیاد بود که پانکراس همینطور داره انسولین میده بیرون که مغزم نره تو کما از این همه شیرینی سعیده جان من هم مثل تو آرزوی مهاجرت دارم به بهترین مکان که من لایق بهترینها هستم و انشالله به زودی و به راحتی شرایط مهاجرت اوکی میشه من دخترم 6 سالشه و نمیدونم قوانین مهاجرت چی هست و از کجا باید شروع کنم فقط می‌سپارم به خداوند بزرگ که برام به راحتی جور بشه و دخترم کلاس اولش خارج از ایران تو بهترین مدرسه با امکانات بی‌نظیر شروع کنه ما لایق بهترین امکانات و شرایط هستیم و قطعا با هر سختی آسانی است و سعیده عزیز چقدر مقایسه دلچسبی از قبل تا به امروز با خودت داشتی لذت بردم و همواره در پناه الله یکتا باشی و روزی بیایی و از راحتی مهاجرت مفصل صحبت کنی روزت پر از نو ر الهی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      ایسن خرمالی گفته:
      مدت عضویت: 928 روز

      به نام خداوند یکتا

      سلام به دوست عزیزم سعیده جان

      شما چه کردید با قلبم!

      چه کامنتی ! چقدر زیبااااا!

      تحسینتان میکنم برای داشتن چنین قلب توحیدی

      برای چنین قلب پاک

      برای چنین قلب زیبا

      چه کامنت فوق العاده زیبا و تاثیر گذاری، اشک از چشمانم جاری شد.

      عالی بود عالی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سیدبهمن شیرین نژاد گفته:
      مدت عضویت: 1570 روز

      خدایا شکرت چه کامنت جالب،پرمعنی،و توحیدی واقعا حال کردم کامنتتون رو خوندم استاد واقعا یه عمر باید سپاسگزارت باشیم که همچین بستری رو فراهم‌ کردین تا همچین شاگردای توحیدی و نابی رو پرورش دادین یک دنیا از همتون ممنونم که کلام الله یگانمون رو مثل نور دارین گسترش میدین خدایا خودت دستمون رو بگیر رو شونه هات بنشون مارو ما هیچی نمیدونیم آگاهی مطلق خودتی ما یه عده قلیلی از بنده هاتیم که جمع شدیم اینجا تا هرروز از عشق و محبت و بزرگی تو سخن بگیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فاطمه پارسا گفته:
      مدت عضویت: 940 روز

      سلام به شما سعیده ی عزیز و خوش قلب..

      خدارو شکر میکنم که با وجود مقاومت های شدید ذهنم از دیروز تا حالا که نمیزاشت کامنت شمارو بخونم، امروز بالاخره مصمم شدم که بخونم و چقدر خوشحالم که خوندمش و حس و حالم خوب شده واقعا..

      ممنونم ازت بابت به اشتراک گذاشتن این کامنت زیبا..

      منتظرم تا خبر خوبن رو به زودی بشنوم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      زهرا کاسه ساز گفته:
      مدت عضویت: 1535 روز

      سلام سعیده ی عزیزم

      مهاااااجرت…. خبری که وقتی ازت شنیدم یاداون کامنتت افتادم که نمیدونم توکدوم فایل گذاشته بودی که کارات داره درست میشه و…

      تمام فکرمن شد وااای اگه سعیده بیادتهران پس بچه هاش چی میشن ؟؟؟

      زندگیش چی؟؟

      همسرش چی؟؟؟

      والان که دوباره ازت میشنوم میفهمم که چقدرراحت به خدا شرک ورزیدم

      این مورد وده ها مورددیگه که فقط خودخدامیدونه چقدراشتباه کردم

      اولش خیلی ناراحت شدم که چقدرراحت اینکارکردم ولی بعد گفتم همین الانم که فهمیدم خوبه یعنی دارم خودموبهترمیشناسم

      یعنی دارم روخودم کارمیکنم که اشتباهمو فهمیدم

      یعنی دارم به خدانزدیکترمیشم

      یعنی دارم مسیرودرست میرم

      امیدوارم کامنتی روازت بخونم که چقدرمهاجرت باعث پیشرفت و رسیدن به هدفت شد که قطعا همینطوره وجزاین نیست

      چون قوانین این جهان ثابت وبرای همه یکی هست

      خداپشتوپناهت عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 883 روز

      سلام سعیده عزیزم

      چقدر چهره زیبا و دلنشین دارین

      چقدرررر خدایی خودتان خوب شناختین

      چقدر خداوند شما را محبوب دل ها ساخته

      چقدررررر عالی عالی شدی

      با خواندن کامنتت سراسر اشک شدم کامل درک نکردم ولی اشک هایم ناخودآگاه جاری بود

      چقدر زیبایی این مسیر برایم بیشتر شد

      چقدررررررررررررررر از خدا دورم

      خدایا من به تو اشتیاق دارم

      من را به خودت نزدیک نزدیک بساز

      خدایاااااا دوستتت دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      زهره گفته:
      مدت عضویت: 937 روز

      به نام خداوند هدایتگرم

      چه زیباست

      زندگی کردن با امید…

      نه امید بخود؛

      که غرور است!

      نه امید به دیگران؛

      که شرک است !

      بلکه امید به خدا؛

      که خوشبختی و آرامش است

      خداوند

      نه به قدر رؤیاهایمان

      بلکه به اندازه ایمان و باورمان

      به ما میبخشد

      با هر سختی،آسانی است

      خداوند

      دوبار تکرار کرده تا دلمون قرص باشه

      در پناه الله یکتا شاد و موفق

      باشی سعیده جان.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سهیلا گفته:
      مدت عضویت: 3546 روز

      سلام سعیده عزیزم با این که ندیدمت دوستت دارم وارزوی بهترین هارو برات دارم از خدا شما برای من الگو سودی درحالی که من دوتا کامنت بیشتر از شما نخوندم خیلی عالی می نویسیافرین به ایمانت به همان آفرین که با دهد داری روی خودت کار می کنیمن چندین سال که دارم رو خودم کار می کنم ولی هنوز درک وفهمی که شما به اون رسید نرسید ولی ناامید نیستم منم دارم یاد میگیرم بارهامو بزارم روپوش خدا دوسه روز وقتی میام اینجا گوش میدم می نویسم اشک چشمام سرازیر میشه منم دیگه بریدم وله خدا گفتم مثل دعای موسیکه هر خبری از تو به من برسه فقیرم دوست دارم و منتظر شنیدن خبر های خوب هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      الهه سادات گفته:
      مدت عضویت: 2440 روز

      سلام دوست عزیزم

      بازم مثل همیشه تاثیرگذار

      خوندن کامنتت مو به تنم سیخ کرد تمام بدنم میلرزید یه لحظه مکث کردم به خودم گفتم چرا میلرزم

      تبریک میگم برای حس و حال قشنگت

      تحسینت میکنم برای تغییرات فوق‌العاده ات

      تحسینت میکنم اینقدر زیبا ودلی مینویسی

      تو بنده ی الله نبودی… اما الله خدای تو بود … حواسش بود …

      چقدر این جمله به دلم نشست

      بندگی نکردم ولی خدا همیشه حواسش بهم هست منتظر که کی وا میدم تا بار رو برداره

      در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند و با حال خوب باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      شادمهر محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1542 روز

      سلام سعیده خانوم

      خیلی عالی نوشتی مخصوصا آیه های قرانی که منو تحت تاثیر قرار داد خیلی خوشحالم تو مسیر هستی و داری پیشرفت میکنی من هم گذشته ی خوبی نداشتم ولی به یاری الله وضعیتم الان خیلی بهتر شده از استاد و همه دوستان سپاس گزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مریم حسینی مطلق گفته:
      مدت عضویت: 1035 روز

      خداااای من

      سعیده جان سلام

      ازین متن چی بگم اخه

      چقدددد قشنگ حرف میزنی

      چقد قشنگ نوشتی

      داشتم فکر میکردم که چه نویسنده خوبی میشی اگر که همین نوشته هاتو چاپ کنی

      بزار افراد بیشتری دلشون به خدا وصل بشه

      گاهی ادمها نیاز دارن به شنیدن این حرفها که یادشون بیاد خدارو

      قدرتهای خدارو

      توانایی های خدارو

      هوش خدارو

      و عشق بی نهایت خدارو نسبت به خودشون

      من خیلی لذت بردم از خوندن متنت

      و نتایجی که گرفتی

      اشک ذوق و شوق و عشق توی چشمام جمع شد

      از خدا برات بهترینهارو میخوام

      چون لایقشی

      یعنی همه لایقش هستیم

      موفقتر باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سمیه قربانی گفته:
      مدت عضویت: 1547 روز

      سلام به سعیده عزیز و تمام دوستانم

      سعید عزیز کامنتت اشکمو جاری کرد جانمو جلا داد روحمو تازه کرد بقول معرف دمه شما گرم.

      من پرستارم چند ماه پیش از کارم بخاطر شیفتای سنگین، شرایط کاری سخت،سرپرستار ناکارآمدو….. استعفا دادم تازگیا احساس میکردم نکنه اشتباه کردم که کامنت شما منو مطمین کرد که کار درستو انجام دادم که وحی منزل نیست که بچسبم به محل کارم و شرایطو تحمل کنم که سیروفی الارض میتونه حتی معنیش خروج از شرایطی باشه که در اون خوشحال نیستی.

      خوشحالم برای داشتن این سایت و استادم و تمام دوستانم

      در پناه خدا باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        مجید بختیارپور عمران گفته:
        مدت عضویت: 1011 روز

        سلام دوست خوبم

        برات دعا میکنم تاهر روز محکمتر قدم برداری و باایمان راسختر جلو بری و از تصمیمی که برای حال خوبت گرفتی رو بفهمی که درست بود دعا میکنم تا خداوند نورشو بر دلت بتابه تا تمام نجواها ترس ها نگرانی هایت محوومتلاشی شوند تا هر روز رنگ خوشی و زیبایی باخدارو ببینی

        موفق باشی سر تصمیمی که برای احساس خوبت گرفتی خیلییییی جرات میخواست که شما داشتی مطمعن باش نتیجه آن پاداشی اعطیم هست.یاحق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      خدیجه قاسمی گفته:
      مدت عضویت: 1109 روز

      سلام به سعیده عزیزم

      شما چقدر خوب حرف میزنین و چقدر خوب مسیرتون عوض کردین ،یکی از کارهایی که من تو این سایت بعد دیدن فایل استاد عزیزم انجام میدم اینکه کامنت شما رو بخونم ،احساس میکنم حرفای استاد رو شما کاملش میکنین و با بیانی ساده تر برامون مینویسی ،درکش برای من راحت میشه ….

      از احساس خوبی که دارین ،وخیلی راحت از گذشتتون تعریف میکنید خوشم میاد ،واقعا جسارت و شجاعت دارین

      امیدوارم تو زندگیتون شاد وسلامت باشین در کنار عزیزانتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      علی اسدی گفته:
      مدت عضویت: 1394 روز

      الله اکبر ازاین همه زیبایی الله اکبر از این همه درس قشنگ چقدشماها خوب درساتون یادگرفتن وچقدخدابشماپاداش های قشنگ داده نوش جونتون گوارای وجودتوون.چقداشک شوق دارین واقعا وقتی کامنتتون میخونم احساس میکنم قلبم میخادبیادبیرون

      صداشوحس میکنم

      چقدشما الموحدین برای من وامثال من چقدلذت بردم خدایاشکرت

      درپناه الله مهربان شادوثروتمند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      الیاس و فاطمه سادات گفته:
      مدت عضویت: 1417 روز

      با سلام واحترام به به شما لایق هستید واقعا لذت بردم چقدر قشنگ گفتید

      واقعا ازکلام هرنفر مشخص هست چقدر درهمه ابعاد زندگیش تغییر کرده

      همیشه شاد وپیروز باشید

      من که لذت بردم ازهمه تعریف کردی دوست من

      انگارکه خداوند از انا استفاده کرد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زکیه لرستانی گفته:
      مدت عضویت: 1777 روز

      سلام ب سعیده دوسداشتنی سایت

      خیییلی خوشحالم وخداروشکر میکنم بابت هدایتم ب کامنتت

      چقد عالی بود خدای من

      خیییلی تحسینت میکنم

      چقد عالی روخودت کار کردی

      چقد عالی خداروشناختی

      چقد باورهای خوبی ساختی آفرین

      چقد عالی عمل کردی

      خییییلی خیییلی تحسینت میکنم وبهت تبریک میگم گوارای وجودت این عشق بازی باخدا

      این حد از حس خوب

      عشق

      صلح

      شور ومستی و

      منم دوسدارم ب این مرحله از توحید وشناخت برسم ان شاالله با کمک الله وتعهد ومداومت خودم میرسم

      سعیده ی عزیزم شما الگوی من هستین

      خییلی دوست دارم وبهت افتخار میکنم

      برات بهترین ها رو میخوام از الله یکتا

      ان شاالله همیشه عالی بدرخشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زکیه لرستانی گفته:
      مدت عضویت: 1777 روز

      سلام ب سعیده دوسداشتنی سایت

      خیییلی خوشحالم وخداروشکر میکنم بابت هدایتم ب کامنتت

      چقد عالی بود خدای من

      خیییلی تحسینت میکنم

      چقد عالی روخودت کار کردی

      چقد عالی خداروشناختی

      چقد باورهای خوبی ساختی

      چقد عالی عمل کردی

      خییییلی خیییلی تحسینت میکنم وبهت تبریک میگم

      بابت فرکانس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    سیدعلی خوشدل گفته:
    مدت عضویت: 2676 روز

    به نام خدایی که اوست اول و اوست آخر…

    سلام به استاد زیبا رو و نازنینم و خانم شایسته مهربان

    به به چه قدر خانوم شایسته چهرتون زیبا و نورانی شده و مدل مو جدیدتون هم خیلی قشنگه و من با ذوق به خانوم گفتم بلاخره خانوم شایسته اومد جلو دوربین ببین چه قدر مدل موهاشون قنشگه :)

    من سه مرتبه چشمام رو بستم و حس کردم روی صندلی عقب نشستم و دارم حرفاتون رو گوش میدم و هعی با خودم اونارو ضمضمه می کردم…

    تکانه های ریز رو توی بدنم حس می کردم و انگار صداتون رو دارم دقیقا از سمت جلو می شنوم و چه قدر إحساس قشنگی بهم این فایل داد و دقیقا حس کردم که منم هم مسیر شما هستم در این جاده زیبا و پر از درختان سبز به سمت مقصدی نامشخص …

    چون که واقعا مقصد مهم نیست و مسیره که به ما نشون میده چه قدر قشنگه همه چیز…

    چند روزه که حالم خوبم رو گذاشتم سر لوحه کارم و درک قرآن و مفاهیمش و رسیدن به احساس قشنگ رو خیلی جایگاه بالا تری نسبت به خواسته هام دادم و چه قدرررر مسیر زندگیم زیبا شد!

    با اینکه خیلی ذهنم من رو وادار به کار کردن بیشتر می کنه ولی روزه ای گرفتم که خیلی تلاش کردن به معنای دست و پا زدن رو حذف کنم و بیشتر و بیشتر لذت ببرم…

    زیاد دیگه پیگیر آدم ها نباشم و اجازه بدم که خدا کارهام رو انجام بده و انصافا چه قدر قشنگ انجام داده و میده!

    خیلی دوست دارم یک موضوع قشنگی رو در قرآن بیان کنم که واقعا نشون میده این کتاب ، بی شک کتابی برای همه مردمه چرا؟ چون مفاهیمش درسته در قالب گفتمان پیامبر و خدا طراحی شده ولی به هیچ وجه برای صرفا پیامبر نیست و شما مکالمه مستقیم خدا و خودت رو میبینی!

    اول از همه کلمه الم!

    کلمه الم رو اگر مشاهده کنید همیشه به احتمال زیاد پاسخی بوده بر اینکه پیامبر نیاز به کنترل ذهن و کمکی از خدا داشته برای ادامه مسیرش و دقیقا این الم میاد میگه مگر ندیدی؟! مگر نخوندی ؟ مگر و مگر که دقیقا مثال هایی داشته باشه که این خستگی مسیر پیامبر رو از رو دوشش برداره…

    و حتما پیشنهاد می کنم این کلمه رو در قرآن سرچ کنین و به نتایح بسیار زیبایی میرسی …

    اما نکته مهم بعدی کلمه مصطفی یا برگزیده…

    می خوام خیلی بهش فکر کنیم که هر چه قدر ما این باور رو داشته باشیم که ما موثر هستیم در زندگیمون و خدا انتخاب احساسی نمی کنه چه قدر میتونه حقیقی تر فکر کنیم و هر چه قدر بفهمیم که جهان سیستمه چه قدر نقش موثری داره!

    این روزا توی دفترم جور دیگه ای مینوسم و می گم خدایا ممنونم بابت این نعمتی که بهم دادی که به واسطه این کنترل ذهنم بود که تو هدایتم کردی!

    یعنی میام به شکل خیلی دقیق و شفاف این نگرش رو ایجاد می کنم مه من موثر بودم و حواسم باشه هر چه قدر در این مسیر بیشتر باشم بیشتر می تونم از این جنس تجربه رو داشته باشم..

    اما کلمه مصطفی و برگزیده یعنی اینکه شما زحمتی می کشی حالا ما چون داوریم شمارو انتخاب می کنیم!

    مثلا برگزیده جشنواره فجر یعنی داورا دوست داشتن اون رو انتخاب کردن ؟! یا یک سری حداقل ها و پارامتر هارو داشته که انتخاب شده؟!

    و این که خیلی نامردیه این همه کنترل ذهن پیامبر رو که بخش کوچکیش در قرآن اومده رو بگیم خدا حال کرده به محمد حالا تو پیامبر! نه وگرنه کلمه مبعث بی معنی میشه و هرچه قدر بیشتر از قانون ذره ذره درک می کنم قدم قدم بیشتر می فهمم که هر جایی که هستم دقیقا مستحقشم و خدا در حق هیچ کس ذره ای اجهاف نمی کنه!

    می خوام قلبتون رو با آیاتی شاد کنم که بدونین هممون به هرچیزی که می خوایم میرسیم فقط به شرط اینکه باور کنیم! و نقش خدارو به شکل واقعی در زندگیمون قبول کنیم.

    می خوام در مورد سوره ضحی صحبت کنم! هرجا وقتی خدا قسم می خوره اول سوره من دیگه میخکوب میشم و میگم خدایا تو دیگه قسم بخوری یعنی اینکه خیلی باید … باشم ردش کنم!

    وَالضُّحَىٰ

    و قسم به لحظه نورانی ظهر که همه چیز رو روشن می کنه و هیج کس نمیتونه بگه خورشید تو آسمون نیست..

    وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَىٰ

    و قسم به شب هنگامی که ارام میگیرد و هیچ کس نمیتونه بگه الان شب نیست و همه جا تاریکه مطلقه…

    مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَىٰ

    ای محمد بنده خوب من ( یا هرکسی که داری این متن رو می خونی ) هیچ خدا با تو خداحافظی نکرده و از تو ناراحت نشده!

    وَلَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَىٰ

    اینجا خیلی قشنگ به پیامبر میگه اینکه انقدر ناراحت باشی که الان وحی نگرفتم اونقدر مهم نیست و به این فکر کن که بعدش چه قدر همه چیز قشنگ میشه و یا اینکه هرچیزی اینجا تجربه کردی شک نکن در آخرت خیلی بهترش رو می دیم!

    حالا اگر الان ماشین دلخواهت ، رابطه دلخواهت و یا هرچیز دلخواهت رو نداری ناراحت نباش بلاخره بهت میدیم و بعدش قشنگه اگر کنترل ذهن کنی و حال الانت رو عالی نگه داری!

    وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ

    ذاتا انسان راضی بشو نیست! و دنبال بعدیه ولی خدا چه قدر قشنگ می گه…

    میگه ببین انقدر بهت اعطا می کنم،‌انقدر بهت می بخشم ، انقدر بهت میدم که راضی بشی! و بگی خدایا ممنونم!

    و این برای همه من و شما میتونه باشه و انقدر خدا می بخشه که بگی آقا راضی شدم به قرآن راضی شدم.

    حالا میریم سراغ قسمت بعد که اینجا ذهن میگه کی گفته بابا! چرا حرف الکی میزنی؟!

    و خدا با منطق پاسخ میده:

    أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَىٰ

    آیا تو یک یتیم نبودی که خدا تورو پناه داد و بزرگت کرد و از گزند طبیعت نجاتت داد؟!

    شاید مثل خیلی از یتیم ها مسیرت متفاوت می شد ولی آیا خدا نبود که تور از یتیمی پرورشت داد! پس چرا نگران چارقدم جلوتری؟!

    چه قدر خدا من و شمارو نجات داده و باز هم نگرانیم که فردا چی میشه؟!

    اینارو به خودم میگم که حواسم باشه ها!

    وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَىٰ

    تو گم شده و حیران هم در زندگی مادی و هم زندگی معنوی بودی و ما تورو هدایت کردیم؟!

    چه قدر من و شما گمراه و گم گشته بودیم و خدا در هر لحظه با نشانه های بزرگ و کوچیک مسیرمون رو شفاف کرد و به لحظه لحظه زندگیمون نور امید داد؟!

    و آیا کسی هست که بتونه این رو رد کنه؟

    وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَىٰ

    نون نداشتی بخوری و هیچی نداشتی برای خودت و خدا تورو بی نیاز کرد!

    چه قدر از ماها همین شرایط رو داشتیم و خدا بی نیازمون کرد ولی فقط به خاطر مقایسه و زیاده خواهی های لحظه ای نیازمند شدیم! ولی اگر دست پیش کسی دراز نمی کردیم و فقط به سمت خدا نیازمند بودیم چه قدر بهمون می بخشید!

    ولی از بس دلمون می خواست به فردا برسیم دوباره خودمون عائل کردیم ولی بازم خدا لطف کرد و مارو بی نیاز کرد پس چرا شک داریم؟!

    فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ

    پس تو هم اگر یتیمی رو دیدی ذلیل و کوچیکش نکن و حواست باشه خداش داره بهش کمک می کنه مثل تو و اگر دیدی پدر مادر نداره فکر نکن که کسی نداره!

    اون خدارو داره همونطوری که خدا برای تو پدر مادر شد !

    چه قدر ما به واسطه اینکه کسی داشته یا نداشته قضاوتش کردیم و همیشه کوچیکشون کردیم و چه قدر با این رفتار غلط از نعمت های ربمون دور شدیم!

    وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ

    اگر کسی از تو درخواستی کرد و خواهشی کرد نزن تو صورتش بگو نهههههه من هرگز به تو کمک نمی کنم!

    اگر حتی نمی تونی کمک کنی با خوش رویی و کمال ادب نه بگو!

    خیلی وقتی ما غلط متوجه میشیم و فکر میکنیم دیگه نباید به کسی کمک کنیم! نه نکته اینه که خودمون رو اذیت نکنیم وگرنه اگر قرار بود کسی به کسی کمک نکنه خدا چه جوری دست هاش رو برای من و شما می فرستاد؟!

    مهم اینه که مرز رو نشکنیم و از اعتدال خارج نشیم!

    وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ

    و هر نعمتی که از پروردگارت دریافت کردی بازگو کن!

    بگو این رو خدا بهم داد- اون نعمت رو خدا بهم داد تا همه بفهمن که خدا هست و این مسیر برای همه زیبا بشه!

    و این یعنی همه صحبت از زیبایی ها و قشنگی ها و بیان کردن احساسات خوب و اتفاقات بی نظیر

    در پناه سکان بان عالم شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 721 رای:
    • -
      یاسمن زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2444 روز

      سلام به سید علی عزیز!

      فقط میتونم بگم خدا حفظتون کنه. نقطه سر خط :)))))))))))

      چه توضیحات خوبی در مورد کلمه ی “اَلَم” دادین!

      کلمه الم همیشه به احتمال زیاد پاسخی بوده بر اینکه پیامبر نیاز به کنترل ذهن و کمکی از خدا داشته برای ادامه مسیرش و دقیقا این الم میاد میگه مگر ندیدی؟! مگر نخوندی ؟ مگر و مگر که دقیقا مثال هایی داشته باشه که این خستگی مسیر پیامبر رو از رو دوشش برداره

      چقدر برام خوب بود که بهم یادآوری شد که پیامبر هم که پیامبر بود نیاز به کنترل ذهن داشته…

      پس من نباید انقدر به خودم سخت بگیرم وقتی میبینم گاهی بازم نجواها میاد سراغم…

      تنها کاری که باید در این لحظات بکنم اینه که به یاد خودم بیارم وقتایی که خدا باری رو از رو دوشم برداشت،

      هدایتم کرد،

      مسائلم رو حل کرد…

      به سادگی و به آسونی بدون اینکه من تقلا کنم!

      به خودم یادآوری کنم که من صبح و شب دارم فایلای توحیدی میبینم و میشنوم و از توحید می نویسم…پس بسم الله! اینم یه موقعیت که تست کنی ببینی داری واقعاً تغییر میکنی یا نه؟ میتونی عمل کنی یا فقط داری گوش میدی و مینویسی؟!

      چقــــــــــــــــدر لذت بردم از یادآوری سوره ی ضحی و توضیحاتی که براش نوشتین!

      ما چه گنجینه ای داریم از کلام خدا، و من خودم رو میگم، چقدر کم ازش استفاده بردم تا الان (ایموجی زدن روی پیشانی با دست)

      خدا رو شکر که در مسیر صحیح هستیم و توی این خانواده ی الهی داریم به رشد هم کمک میکنیم!

      در پناه خدا باشید سید علی عزیز!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 62 رای:
    • -
      حمید امیری Maverick گفته:
      مدت عضویت: 1319 روز

      سلام و درود به سید علی زیبای خوش دل، مرد بزرگ انسان عزیز و دوست داشتنی ، هر وقت کامنتهای ارزشمندت رو میبینم یبار‌ دیگه عکس پروفایلتو هم نگاه میکنم ، و از صمیم قلبم نسبت به شما احساس دوستی و محبت دارم. چقدر بینظیری و چقدر مدارت بالاست.

      سیدعلی جانم، ازت بینهایت سپاسگزارم بخاطر پاسخ ارزشمندی که برام نوشتی ، و چقدر منو به فکر برد.

      ببین یه جوری یه کلمه کلمه کامنتت رو خوندم و فکر کردم و چند بار کامنت رو خوندم تا به زور و زحمت یه چیزایی ازش فهمیدم.

      حکایت من و شما حکایت شاگرد مدرسه ابتداییه که بخوای ریاضیات مهندسی رو بهش آموزش بدی. من الان مدارم در حد جدول ضربه.

      چقدر تحسینت میکنم ، هم شما و هم همسر گرانقدر تون. شما ناخودآگاه دارید به چیزی عمل میکنید که من دارم تقلا میکنم تازه مراقب باشم انجامش بدم. و بخاطر همینه اینقدر نتایج طلایی دستته، و زمین خداوند رو میگردی همون جوری که خالقمون امر کرد «سیروا فی الارض…»

      سیدعلی عزیز یه وقتایی میخوام برات کامنت بنویسم ولی بازم به خودم نگاه میکنم میگم حمید یه نگاهی به خودت بنداز، تو چه حرفی داری برای گفتن‌‌.

      ولی هر بار من لطف و محبت و بزرگواری شما نصیبم میشه و برام کامنت میذاری و بهم چیزهای جدیدی یاد میدی، بینهایت دوست دارم روی ماهت رو از نزدیک نظاره کنم و ازت صدها سوال بپرسم و ازت درسها بگیرم ولی بازم میدونم قانون این شکلی کار نمیکنه و من باید متمرکز باشم روی اصل و تکاملم رو آروم آروم طی کنم. یه وقتایی عجول میشم میگم منم سریعتر بشم سیدعلی خوشدل بازم میگم حمید سیدعلی پنج‌سال متعهدانه در این مسیر توحیدی تکاملش رو طی کرده تو هنوز دوسال هم نشدی و هنوز تعهد و شجاعت سیدعلی رو به خرج ندادی و ایمانت رو به اثبات و عمل نرسوندی.

      سیدعلی بینظیر ، بشدت از خوندن خبرهای موفقیت‌های شما خوشحال میشم. و خدا رو شاکرم که اینقدر عالی داری پیش میری و یکی یکی کشورها رو مسافرت می‌کنی.

      و بازم به شدت کنجکاوم سایتت رو بدونم چیه و به سایتت سر بزنم.

      در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی سید علی جانم.

      از صمیم قلبم دوستت دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
      • -
        سیدعلی خوشدل گفته:
        مدت عضویت: 2676 روز

        سلام حمید عزیزم…

        خیلی متشکرم ازت انقدر قشنگ و زیبا می نویسی…

        فرق آدم ها با هم دیگه به واسطه عملشونه نه میزان درکشون…

        مطمئن باش منم 90 درصد حرفایی که میزنم به صورت سطحی درکشون کردم و من طبق عادت گاهی اوقات میرم کامنت های قدمم رو می خونم و بیشتر و بیشتر می فهممشون!

        زیبایی این مسیر اینه که شاگردی بعد از 5 سال میفهمه که داشته فقط پول در میاورده و حالش یکم خوبه بوده!

        ولی الان میفهمه که خیلی حال خوبش ثروت بزرگیه!

        استاد به من گفتن که آقا حس و حال خوب مهمه و اتفاقی افتاد مثل قضیه گوهرشاد بانو بود که گفت برو خدارو خالصانه بخون و اون رفت از عشق این دختر عاشقانه خدارو خوند ولی دلش به دام یکی دیگه افتاد!

        منم اومد با حال خوب خدارو بخونم که به ثروت برسم ولی به عشقش دچار شدم و چه قدر لذت بخشه و چه قدر کیفیت زندگیم رویایی شد…

        همه ما با هم برابریم فقط باور لیاقتمون خیلی فرق داره که به نظرم یعنی میزانی که با خدا راحتیم یعنی باور لیاقت!

        یعنی اینکه حمید یا علی چه قدر خداشون رو وهاب میدونن و براساس اون وهاب بودن گام بر میدارن!

        خیلی دوست دارم دارم سایتم رو بهت معرفی کنم ولی میدونم این کار با حس منطبق نیست! چون این نوع کاره نیست که قشنگه این اون باوره پشتشه که مهمه!

        من سالیان ساله که در این مسیر دارم تلاش می کنم ولی برای چند روزی هست که دارم کار می کنم! درسته نتیجه گرفتم ها ولی میفهمم چه قدر فرصت های خندیدن و شاد بودن رو از دست دادم و واقعا حتما با عشق همین مسیر رو ادامه میدم…

        در نهایت هرچی بشه درسته و هرچی پیش باید خدا خواسته و شک ندارم برام خوبی رو می خواد…

        میدونی وقتی بهش باور داشته باشی به قول استاد نمیشینی دیگه ریز بشی رو خواسته ها چون میدونی خود به خود اون نیاز تو شکل گرفته!

        فقط هر چه قدر اون قسمت ایمان به اینکه بهت میده رو داشته باشی گام های متفاوتی بر میداری!

        خیلی ها ادعا می کنن ایمان دارن ولی حاضر نیستن یه سری کارهارو بکنن .. پس ایمان ندارن بلکه حال می کنن اینطوری فکر کنن

        منم خیلی دوست دارم شمارو از نزدیک ببینم و باهم صحبت کنیم و انشالله خیلی زود شرایطش پیش میاد چون هیچ درخواستی روی زمین نمی مونه و این تعهد پروردگار منه …

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 81 رای:
        • -
          فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
          مدت عضویت: 1364 روز

          بنام تنها خالق جهان.

          سید خوش قلب عزیز..

          بازم پیام شما رو خوندم..

          دقیقا یادم به سال اول دانشجوییم اومد..

          یادمه موقعه ایی که افراد منتظر سریال حضرت یوسف بودن.سروصدای دخترا کل خوابگاه میپچید…

          و همه فقط خوشحال میکردن.

          یادمه دیگه آخرای سریال بود..

          قسمتی که زلیخا از فراق یوسف به تنگ آمده بود..همه فقط گوش سپرده بودن میخاد زلیخا بکجا برسه!…همه در سکوت

          و پایان کار….

          زلیخا!..فهمید خدای یوسف یچیز دیگه ایی هست شبانه روز تقلا میکرد..تا بتونه به این خواستش برسه….

          لحضه ایی که زلیخا جوان شد…

          و نگاه یوسف به اون..باعث خوشحال اطرافیان شد.

          .

          یادمه همه ریختن تو همدیگه از رقص بزن و برقص.که زلیخا برای یوسف خوشکل شد.بنده خدا زن اولش چقدر گناه دار.

          و این داستان گذشت..

          تا به الان یه لحظه یادم افتاد…

          من همیشه خیلی همه چیز برام سوال بود!

          گفتم این هدف جوان شدن زلیخا و لحظه ایی که یوسف به دیدار زلیخا اومد..

          گفت من دیگه نیازی به یوسف ندارم..

          من فقط میخام خدای یوسفم را بپرستم و سر به سجده برداشت…

          دقیقا برای منم همین الان که این پیام را برای شما میفرستم به همین موضوع هر روز دارم درکم بالا میره..

          همیشه از این سریال یه صدایی برام بصدا دراومد..

          که منظور زلیخا چیست؟

          این خدا کیه زلیخا عاشق شد….بقول استاد میدیدمش میشنیدمش..ولی درکم از این صحبت کم بود..

          یادمه تو خوابگاه همه از این تکه فیلم.که خودمم یکیش بودم.میگفتم اینهمه سال تو بدبختی فلاکت بیفتی…به عشقت برسی..و الان اینحرفو بزنی..همین برام دقیقا سوال بود!که چرا؟

          این خداوند کیست که ما هیچ وقت درکش نکردیم.

          ولی الان میدونم هر چی بخداوند نزدیک بشم و حالم باهاش خوب باشه..همه چیز بهمون میده..

          یادمه روزی در خلوت تنهایی خودم.پروردگار بهم گفت.تو این مسیر همه چیز بهت میدم به شرطی که اینراهو که راه مستقیم هست.رو ادامه بدی…

          و من اشک از چشمانم سرازیر شد..و گفتم خدایا چزا من چند سال از تو دور بودم.الان که من بسوی نور هدایت شدم.اینقدر داری به اسانی با من صحبت میکنی.

          علی عزیزدقیقا همینه.هر چی میریم جلو..من که هنوز اول راهم…

          ولی باور به وهاب بودن پروردگارمون و احساس لیاقت داشتنها هست….ما به تمام خواستهامون میرسیم.و این انگیزه شور و شوق باعث میشه..

          قدمهای بزرگتری و هر چی میریم جلو.به اندازه ایی که خدا نعمت بهمون میده بهمون اندازه باورمون راجع به خداوند نزدیکتر میشیم.

          مثل الان خود استاد..از اون ماشین دنده آراژنتینی.الان در کمال ناز و نعمت تو بهترین کشور،با عشق کنار عزیز دلشون زندگی میککن.و هر روز تجربیات و آگاهیهای جدید.فایلای زیبا وووووورو تجربه میکنه..

          همه بخاطر ایمان این عزیز بهشتیه.

          و در اخر..

          سید علی عزیز..من صحبتاتون یادداشت میکنم.چقدر خداوند بزرگ داره جواب سوالاتمو میده..

          تو تمام این چند ماه عضویتم..چه سالهای قبل زندگیم.زمینها تا آسمانها متفاوته..

          دقیقا مثل درختی که هررروز داره جوانها و گلهای زیباتری رو روی شاخهاش میبینه.

          این بهشت منم دقیقا همین زیبایها رو داره.

          هر جا باشید کنار همسرتون سلامت و تندرست باشید.دوستتون دارم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      Ehsan Moqadam گفته:
      مدت عضویت: 1977 روز

      درود بر شما علی جان

      هر فایلی که میاد من لحظه شماری می کنم برای کامنت شما تا از نگاه و آگاهی های نابت نوش جان کنم

      وجود دوستان عزیزی چون شما روشنگر مسیر همه کسانی است که در وجودشان رب خود را صدا میزنند

      کلام شما پاسخ قطعی خدا به امثال منیه که در هر لحظه به دنبال هدایت هستند، به دنبال دیدن نشانه های خدا

      هر چقدر که روی توحید کار می کنم باز احساس می کنم که خیلی جای کار دارم، یعنی درک خداوند در عین عظمت انقدر سادست که گاهی به سادگی فراموش می کنیم و به همین دلیله که تذکر یک بحث مهم عملی در موضوعات قرآن و زندگی است، خداوند از ما نمی خواد چیز جدیدی خلق کنیم، از ما میخواد که به یاد بیاریم و تفکر کنیم که این جهان برای خلق همه چیز مهیاست تو نمی خواد چیزی به ترکیباتش اضافه کنی، تو باید به یاد بیاری که چگونه از امکانات موجود بهره مند بشی و اجازه بدی که خداوند کارش رو به درستی انجام بده.

      تو نمی خواد مشتری بسازی مشتری هست

      تو نمی خواد خانه بسازی خودش هست

      تو نمی خواد هیچ کار عجیب غریبی برای رسیدن به هر خواسته ای که داری انجام بدی

      انقدر ما در درک این موضوع مقاومت داریم که اینکه همه چیز خیلی ساده میتونه اتفاق بیفته برامون عجیب غریبه

      واقعا سپاس گزارم عزیزم که باعث شدی متذکر بشیم که تنها کافیست خدا را درک کنیم و ربوبیت الله را بپذیریم بقیه کارها به درستی انجام میشه، کسی که به این مسئله ایمان بیاره حرکت میکنه و این جریان انرژی رو شکل میده

      خدارو شاکرم که در جمع بزرگانی چون شما هستم

      پیروز باشی دوست من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
    • -
      حسن گرامی گفته:
      مدت عضویت: 1389 روز

      سلام سیدجان عزیزم

      واقعاً عالی بود

      اینقدر قشنگ مفهوم آیه ها رو گفتی که کاملاً با ذهن من منطقی بود کاملاً

      اصلاً حرفی برای گفتن نذاشتی

      جز عمل کردن

      مخصوصاً اون آیه آخری که گفتی وقتی خدا بهتون نعمتی میده بازگوش کنیم

      بگیم ، به خودم و به دیگران بگم که اینو خدا بهم داده

      و چه حس فوق العاده یه این حس

      یادمه توی جلسه 9 دوره عزت نفس استاد عباسمنش تعریف میکردن از زمانی که سمینارهایی که توی شهرهای مختلف ایران برگزار می‌کردند

      یکی از مدیر برنامه های قبلی استاد با تعجب آمد پیش استاد گفتن شما چطور تونستی سمینار به این بزرگی رو برگزار کنی

      و استاد عباسمنش در جواب فقط یک کلمه گفت

      خدا

      و چه برکتی داره

      خیلی مردی

      ازت ممنونم که روی هر فایل جدیدی گذاشته میشه از تجربیات قشنگت به ما هم میگی و مخصوصا زمان هایی اسم شهرهای مختلفی که میری و میگی یا رستوران های با حالی که رفتی به ما هم گفتی

      نمیدونی هر بار که اسمی از جایی که رفتی میگی چقدر میرفتم در موردش سرچ میزنم

      عکس هاشون رو میبینم حتی شرایط آب و هوایی اون منطقه رو یا غذاهای سنتی شون رو مردم شون رو شرایط جغرافیایی شون تا بتونم سرچ میزنم تا توی فضای فرکانسیش قرار بگیرم

      خیلی واقعاً سپاسگزارم ازت سیدجان

      در کل در مورد جاهایی که برامون مینویسی من یکی که راحت ازشون نمیگذرم :)))

      دمت گرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
    • -
      وجیهه بانو گفته:
      مدت عضویت: 1875 روز

      درودهای بیکران به شما برادر خوبم سید علی عزیز

      مثل همیشه با خوندن کامنت تون غرق در انرژی خوبی شدم که منشأء اون بی شک قلب الهی شماست هنگام نگارش این متن…

      دو قسمت از کامنت تون واقعاااااااااا برام تأمل انگیز بود

      اول:« چند روزه که حال خوبم رو گذاشتم سر لوحه کارم و درک قرآن و مفاهیمش و رسیدن به احساس قشنگ رو خیلی جایگاه بالا تری نسبت به خواسته هام دادم و چه قدرررر مسیر زندگیم زیبا شد!»

      دقیقاااااااااااااا این مطلب نشانه ای واضحی بود از کلام الهی برای لحظه مقدس اکنونم… و سپاس از شما برای ثبت این مطلب.

      و دوم: «وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ

      اگر کسی از تو درخواستی کرد و خواهشی کرد نزن تو صورتش بگو نهههههه من هرگز به تو کمک نمی کنم!

      اگر حتی نمی تونی کمک کنی با خوش رویی و کمال ادب نه بگو!

      خیلی وقتی ما غلط متوجه میشیم و فکر میکنیم دیگه نباید به کسی کمک کنیم! نه نکته اینه که خودمون رو اذیت نکنیم وگرنه اگر قرار بود کسی به کسی کمک نکنه خدا چه جوری دست هاش رو برای من و شما می فرستاد؟!

      مهم اینه که مرز رو نشکنیم و از اعتدال خارج نشیم»

      آفرین به شما و آفرین به این حد از درک تون…

      لذت بردم از بیان این مطلبتون

      منو یاد این بیت شعر انداخت:

      مرز در عقل و جنون باریـــک است

      کفر و ایمان چه به هم نزدیک است

      گاهی ما برای حل کردن یک مسئله صورت مسئله رو پاک میکنیم و شما اشاره بجا و دقیقی داشتین که سپاسگزارم ازتون…

      امیدوارم به زودی در کنار استاد عزیزمون ببینیمت سیدعلی جان

      برای همسر نازنینتون سلام برسونید.

      براتون سراسر عشق و نور الهی میطلبم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2273 روز

      به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

      سلام سید علی عزیز و مومن و موحد

      هر وقت اسم و فامیلی زیبایتان را در کامنت ها می‌بینم ناخودآگاه میگم آخ جون سید علی عزیزم

      امروز بعد از دیدن فایل تصمیم گرفتم عکس پروفایلم رو با همین عکس بنر فتوشاپ کنم بذارم. بعد دو دل شدم و گفتم ولش کن.

      اول نوشته شما را که خوندم انگار با من بودید که برم و عکسم رو درست کنم. خلاصه کامنت شما را نصفه خواندم رفتم عکس رو ادیت کردم و با خیال راحت اومدم کامنت شما را خوندم.

      سید علی عزیز از خدای متعال جوشش بیشتر چشمه های علم و حکمت از قلبتان بر زبانتان خواستارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
      • -
        سیدعلی خوشدل گفته:
        مدت عضویت: 2676 روز

        سلام بر بانو رضوان یوسفی عزیز و دوست داشتنی

        چه قدر لبخند قشنگی رو لبام نشست وقتی پروفایل قشنگ و اون لب خندون رو دیدم گفتم خدایا شکرت..

        من همیشه با عشق فعالیت شما رو دنبال می کنم و با جون و دل دیدم که همیشه اولین کسی که کامنت هارو می خونه شمایی..

        اولین کسی که 5 ستاره میده به بچه ها شمایی …

        هیچ کدوم این کارهارو خدا بی پاسخ نمیزاره و هر انرژی که شما میزاری به همون اندازه 10 برابرش خدا برکت به شما میده…

        صدر همه این ها حال خوبی هست که خدا به شما هدیه داده…

        انشالله که مثل اسم قشنگت زندگیت رضوان باشه که هست …

        در پناه یگانه عالم شاد باشی دوست خوب و خوش خنده من…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 63 رای:
      • -
        پاکیزه بارکزی گفته:
        مدت عضویت: 883 روز

        سلام رضوان عزیز

        چقدرررررررررررررر عکس تان مرا خوشحال کرد از این ایدیت زیبایی تان

        الهی روزی در کنار استاد عزیز مان بیبینمت عزیز دل

        چقدررررر لبخند من را آورد با حس خوب

        بیبین خدایی استاد عباس منش چقدر زیباست

        خدایا شکرت

        از خدا بهترین را برایتان آرزو دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
        • -
          رضوان یوسفی گفته:
          مدت عضویت: 2273 روز

          به نام خدایی که زیباست و زیبا می آفریند

          سلام پاکیزه عزیز و زیبایم

          ماشاءالله شما چه زیبا هستی، البته که آیینه جمال الهی هم صورت و هم سیرت زیبایی داره.

          سپاس گذارم پاکیزه جان دوست توحیدی و قشنگم

          از راهی دور سر و صورت ات را غرق بوسه می کنم.

          مراقب حال دلت نازنین و مهربان ات باش.

          دوستت دارم. در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر و زیباتر بشی مهربان بانوی من

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        آقای نیکو گفته:
        مدت عضویت: 3122 روز

        به به خوش به حالتون که سوار ماشین استاد شدین و همسفر استاد و خانم شایسته

        حتما با این باورهای زیبایی که دارین به بهترینها هدایت میشین

        خیلی از عکس پروفایل تون خوشم اومد و حالم عالی شد، برای همین گفتم یه کامنت بزارم و ازتون تشکر کنم.

        با آرزوی بهترینها

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      آوا مختاری نیا گفته:
      مدت عضویت: 2749 روز

      سلام سید علی خوشدل و خوش کلام

      ازت متشکرم که با کامنت های زیبات شیرینی کام ما رو بعد از فایل‌ های عالی استاد تکمیل میکنی،

      به شخصه دیدگاه های شما رو دنبال میکنم چون می بینم که الحق دانشجوی زرنگ و باهوشی هستی.

      وقتی تو کامنتت گفتی که هر جا که الان هستی حقته و خداوند قضاوت و داوری نکرده و فقط خودتی که مؤثری،

      ب زنگی‌خورد واسه من.

      راستش من از خودم به خاطر کم نتیجه گرفتن شاکی هستم.

      به خاطر نتیجه نگرفتن برای راه اندازی کسب و کار شخصی.

      با این حرفت یه دفعه چشمم باز شد به آزادی مالی نسبی که دارم ،

      که با وجود اینکه تنهام و سه تا بچه دارم،..

      این یعنی چی؟

      یعنی من از لحاظ مالی فرکانس خیلی خوبی دارم می فرستم که ماهیانه بدون اینکه سر کار برم بیش از بیست میلیون تومان ورودی مالی دارم،

      از ماه بعد بیشتر‌ هم میشه،

      اصن نگاهم به خودم عوض شد،

      که عه… پس فرکانس‌ پول فرستادن اینجوریه؟

      این حسی که من بهش دارم؟

      من خودمو تو این زمینه بی عرضه می دیدم،

      الان دارم ی خرده به خودم افتخار میکنم که پس منم تونستم مدار خودمو عوض کنم

      منم فرکانس مالی م خوب بوده

      پس حالا که این نتایج به خاطر خودم ایجاد شده،

      بیشترش هم ازم بر میاد.

      ممنونم ازت که دست خداوند برای آگاهی دادن به من شدی.

      برات از خداوند حال خوب تر آرزو میکنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
      • -
        سیدعلی خوشدل گفته:
        مدت عضویت: 2676 روز

        سلام بر آوای عزیزم..

        احسنت بر شما که اصل رو گرفتی!

        ما برای وصل کردن آمدیم نی برای فصل کردن!…

        همیشه یادت باشه هر نعمتی که به زندگیت میاد باید شمارو به خدا نزدیک کنه و باید در این مسیر تلاش کنیم.. اگر حالت بد باشه حتی ثروت داشته باشی ازت گرفته میشه…

        ببین چه قدر بازی عوض شد وقتی همون عدد 20 تومن از یک ضعف به قدرت تبدیل شد! و شاید باورت نشه اینجا یعنی معنی برکت که شما میفهمی که عدد همون عدده ولی حالت خیلی قشنگه!

        به قول ترکا چوک گوزله!

        یعنی همه دوره های استاد رو بریزی رو هم بکوبی میرسی به همین لحظه ای که شما رسیدی … یه فایلی ضبط کن یه چیزی بساز برای خودت هر روز تکرار کن که هیچی جز این درکت مهم نیست و اگر بهش پایبند باشی شک نکن شغلت رشد می کنه چون اونجاست که بلاخره با بقیه متفاوت میشی..

        و قول میدم تا دیروز متفاوت نبودی با اینکه تو این سایت بودی ولی اگر این حالی که گفتی رو داشته باشی اونجاست که همه چیز عوض میشه!

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
        • -
          آوا مختاری نیا گفته:
          مدت عضویت: 2749 روز

          سلام برادر،

          نمی‌دونی چقد خوشحال شدم که دیدم پاسخی از تو دریافت کردم.

          دیشب بعد از یکروز باشرایط خاص،

          موقع خواب از خداوند درخواست نشانه کردم و وارد سایت شدم که نشانه را دریافت کنم،

          که دیدم شما به من پاسخی دادید،

          برای من بسیااار با ارزش بود.

          با حال خوبی خوابیدم.

          واقعا احساس می‌ کنم که با دیروز‌ تفاوت پیدا کردم.

          این تفاوت مطمئنا از تغییر نگرش میاد.

          امروز ی فایل صوتی با صدای خودم آماده کردم که بهم یادآوری میکنه که لایقم و در وفور‌ نعمتم.

          ازت متشکرم که این نقطه ی استارت رو برای من آشکار کردی.

          حال خوبت صد چندان باشه برادر.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      Zahra گفته:
      مدت عضویت: 1802 روز

      سلام علی آقا برادر بزرگوار و خوش فرکانس

      احسنت به شما که اینقدر خوب

      این آگاهی ها را درک میکنین و

      احسنت که اینقدر خوب عمل میکنین و کامنت های پر محتوای

      قلبی به اشتراک میزارین ،،،

      خب تقریبا همیشه کامنت هاتون

      را میخونم وبسیار لذت میبرم ولی

      در کامنت نوشتن وپاسخ دادن به

      کامنت ها تنبل هستم .

      اما امروز چیزی که من و وادار کرد

      که بیام و زیر کامنت شما پاسخ بنویسم و تشکر کنم بخاطر کامنت

      عالی تون اون قسمت که در مورد(سوره ضحی ) گفتین هست

      یادم به خودم افتادکه حدود دو

      سال پیش بخاطر یه موضوعی ذهنم درگیر بود و خیلی ناراحت بودم یادمه شب که می خوابیدم

      با خدا صحبت میکردم بهش گفتم خدایا ببین چقدر تنهام و آیا

      توهم من وتنها گذاشتی و ولم کردی که اگر ولم کنی من نابود میشم ،،،خوابیدم وشب خواب دیدم که دارم یه سوره ای را با

      صوت تلاوت میکنم و خیلی صدام بلند و واضح بود که داشتم

      قرآن میخوندم یهو از خواب بیدار

      شدم و به محض بیدار شدن یکی

      بهم گفت سوره ضحی و رفتم قرآن و باز کردم و معنی سوره ضحی را خوندم و با تک تک کلماتش اشک ریختم نزدیک اذان صبح بود رفتم سجده واشک

      ریختم و گریه کردم اشکی از روی

      اینکه خدایا من وببخش که فکر

      کردم تنهام گذاشتی اشکی از روی

      شوق که خدا داشت قسم میخورد که تنهام نذاشته حواسش هست واونقدر عطا میکنه که راضی باشم ،،،توی زندگیمون اگر

      خدا را توی قلبمون و وجودمون پیدا کنیم بخداوندی خدا به همه

      چیز می رسیم به همه چیز فقط باید از لحظه لحظه زندگیمون لذت ببریم مهم نیست که توی زندگی به چی میرسیم چون خواسته ها هی بیشتر وبزرگتر

      میشن مهم اینه که از تک تک لحظه هامون لذت ببریم وبخاطر

      اون چیزی که الان داریم شاد وسپاسگزار باشیم.

      خدایاشکرت که در جمع دوستانی

      مثل شما هستم

      همیشه شاد وخوشحال وپیروز و

      سربلند باشین در سایه لطف الله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      حسین شجاعی گفته:
      مدت عضویت: 2545 روز

      درود بر شما

      سید علی عزیز و دوست داشتنی

      مدتی هست خط اصلیمو خاموش کردم

      محل کارمم تغییر دادم

      و از خیلی از حاشیه های زندگیم فاصله گرفتم تا بتونم به شرایط دلخواهم دست پیدا کنم

      همه اطرافیانم و همه شهرم و همه آدمهایی که تو زندگیم بودند هر کاری داشتن به من زنگ میزدن

      طوری که من سالهاست فقط وقت کردم که کارهای دیگران را انجام بدم

      الان که خطم و خاموش کردم و محل کارم را تغییر دادم و قصد مهاجرت دارم به یک شهر بزرگ تر همه اطرافیانم یه جورایی بهم گوشزد میکنند که اینطوری هم خوب نیست که یکدفعه ارتباطت را با همه قطع کردی و بقیه همش سراغتو میگیرن و اینطوری زشته

      من سالها در خدمت دیگران بودم و از اصل خودم دور شدم

      از لحاظ مالی شکست خوردم

      مشتری‌های خوبی داشتم که فقط با من کار می‌کردند و من بخاطر انجام کار دیگران کم کم از دستشون دادم

      حال دلم خوب نبود و فقط خودم را گول میزدم که خداوند به من لطف داشته که کار مردم را انجام بدم و این لیاقت را به هر کسی نمی‌ده

      ولی از درون احساس خوبی نداشتم و می‌دیدم که دارم با این کارها زندگیمو به مرز نابودی میبرم

      تا اینکه حدودا دو هفته پیش با خودم تصمیم گرفتم اول خودم را به خدا نزدیک کنم تا آروم باشم و از هدایت های خداوند بتونم بهره ببرم و بعد هم باورهامو تغییر بدم تا زندگی خوبی را تجربه کنم

      هم از لحاظ مالی و هم شخصیتی و اجتماعی

      و به جای انجام دادن کارهای دم دستی دیگران سعی کنم اینقدر قوی باشم از هر لحاظ که بتونم با همه توانم در هر زمینه ای کمک کنم به دیگران و البته خسارتی هم به خودم و زندگیم وارد نشه

      من مطمئنن بودم که تصمیم درستی گرفتم

      ولی گاهی صحبتهای اطرافیان ذهنم را درگیر میکرد

      ولی الان با کامنت زیبای شما و اینکه آیات قرآن اینقدر واضح و مستقیم به من فهموند که کمک کن ولی از حد اعتدال خارج نشو

      و ضمنا طوری کمک کن که حال خودت هم اوکی باشه و با احساس خوب کمک کن نه از روی اجبار و حال بد

      کامنت شما علی عزیز شاید کلمه به کلمه صحبتهای خداوند بود با من

      و اینکه من پاسخ خیلی از سوال هامو گرفتم در این مورد که مدتهاست ذهنم را درگیر کرده بود

      ازت ممنونم علی عزیزم

      سپاسگزارم ازت بابت زمانی که گذاشتی و این کامنت زیبا را نوشتی

      برای تو دوست عزیز و همه بچه های سایت و استاد عزیز و خانم شایسته بی نظیر و مهربان آرزوی تندرستی دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 883 روز

      سلام سید علی عزیز

      سلام ای کسی که دل خوش کردی به خدا

      تحسین ات میکنم برای این درک زیبا

      تحسین ات میکنم برای این همه بیان زیبا

      تحسین ات میکنم برای آن درک قانون

      تحسین ات میکنم برای بیشتر لایک گرفتن کامنت هایت

      تحسین ات میکنم از عمق دلم تحسین ات میکنم که اینقدر عالی روی خودت کار میکنی و چقدر زیبا قرآن بیان کردی

      خدایا از تو میخواهم که به راه کسانی که به آنها خودت را بخشیدی و قرانت را فهماندی هدایتم کن

      خدایاااا دست من را میدانم هیچ وقت رها نمیکنی ولی اگر من رها کردم نگذارم که بروم و گم شوم بگو بیا عاشقت اینجا هست تو کجا میروی

      خدااااااااایا به هر خیری از تو برسد من محتاجم

      خدایاااااا عاشقت هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      پوریاکاتبی گفته:
      مدت عضویت: 1295 روز

      بنام نامی یزدان

      سید علی آقای عزیز دوست و داداش گل من

      از همون روز های اول هم تو دوره 12قدم با کلام زیبات و درک عالیت از قوانین منو مات و مبهوت خودت کرده بودی

      و چقدر این آیات و معانی و تفسیر زیبای شما مغز من رو بازتر کرد

      من فراموش کرده بودم که این ذات مسیر که زیباس نه صرفا رسیدن به مقصد توی این مسیر آپدیت هاست که مزه ی این زیبایی ها رو دوچندان میکنه من تا قبل از این تضاد زندگیم که منو از مسیر دورم کنه فکر میکردم علامه دهرم و چقدر خوب قوانین درک کردم در صورتی هیچ وقت هیچ انتهایی برای درک بهتر و بیشتر و واضح تر قوانین نمیشه متصور شد

      ممنونم ازین که انقد متعهدی، چراغی که شما برای خونه خودت روشن کردی داره مسیر مارو هم روشن میکنه

      و خدا میدونه همین یه کامنت نوشتن شما چقدر خیر و نیکی رو در زندگیت جاری و باقی میکنه

      الهی شکر واسه وجود دوستان زیبام در این مسیر واس لیاقت خودم برای بودن توی این جایگاه الهی شکر

      داش علی ممنونم ازت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      باران ناصر گفته:
      مدت عضویت: 1417 روز

      سلام دوست عزیز

      ممنون که هدایت کردی منو به این سوره زیبا خیلی حسم خوب شد و البته تا حد زیادی به جواب سوالی که دیروز از خدا داشتم رسیدم دیروز سوالم این بود که چرا بخشش اینقدر مهمه؟

      و فهمیدم من هم به عنوان دستی از خدا برای اینکه وارد جریان نعمت بشم باید ببخشم چه مادی چه معنوی

      سربلند و پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      ایسن خرمالی گفته:
      مدت عضویت: 928 روز

      به نام خداوند یکتا

      سلام به شما دوست توحیدی عزیزم.

      آقا سید علی ، کامنتهای توحیدی شما بسیار تأثیرگذار و زیبا هستند.

      آفرین به این حس ناب الهیی که دارید.

      چقدر خوبه انسانهای نابی مثل شما که در دنیا هستندو دانش و تجربه گرانبهاشون را به این زیبایی به اشتراک میگذارند .

      برای وقتی که برای این آگاهی های فوق‌العاده زیبا گذاشتید ، خیلی خیلی متشکرم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      آسمان گفته:
      مدت عضویت: 1614 روز

      به نام خدای عاشق

      سلام بنده ی خوب خدا

      همیشه کامنتهای زیبا و پر از آگاهی و آرامشتان رو میخونم و بینهایت همیشه تحسینتون میکنم به خاطر در مسیر ماندن و موفقیتها و ایمانتون نسبت به خدا

      اینبار کامنت شما کلامی بود از سمت خدا برایم من بینهایت از شما سپاسگزارم که دستی شدین از دستان خداوند برای هدایتم

      با آرزوی موفقیت‌های روز افزون و پر از حس و حال خوب برای شما

      خدای مهربانم بینهایت سپاسگزارم

      خدایا ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنان نعمت داده ای آمین یا رب العالمین

      در پناه خدای مهربانم باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      مجید عزیزی پیردوستی گفته:
      مدت عضویت: 1541 روز

      به نام خدای مهربان

      بازم مثل همیشه علی برنده میشه

      سلام به همه

      دوست خوبم با کار کردن رو خودتون انگیزه‌ای بیش از آن چه را که فکر کنین در من ایجاد کردین

      من عاشق سوره الضحی و انشراح هستم این دو تا در قرآن به ترتیب نوشته شده اومدن و خیلی به هم ربط دارن پیشنهاد میکنم سوره الضحی از عبدالباسط را گوش کنید که روحتون به ملکوت اعلی بپیوند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      حامد احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1725 روز

      سلام سید علی جان.

      مثل همیشه کامنت خیلی عالی و پر از آگاهی و باورهای مناسب نوشتی برامون با تمام وجود ازت سپاسگذارم و واقعا لذت بردم از کامنت فوق العاده زیبایت

      مخصوصا تکیه آخر که در مورد کمک کردن و نکته ای که بهش اشاره کرده بودی که خودمون رو اذیت نکنیم.

      با آرزوی موفقیت و سلامتی و لذت و آرامش و احساس خوب برای استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته برای ظبط چنین فایل های بی نظیری و همه بچه های سایت الهی عباسمنش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      علی اسدی گفته:
      مدت عضویت: 1394 روز

      ازآن زمان که فکندندچرخ رابنیاد

      دری نبست زمانه که دیگری نگشاید

      بنام الله مهربان

      سلام خدمت سییدعلی عزیز این روزا هرفایلی که ازاستادعزیز میبینم بعدش دنبال کامنت های شما وحمیدامیری وخانم شهریاری میگردم والگوبرداری میکنم ازدرسهایی که شماسه عزیز گرفتین

      منم اویزه گوشم کنم وسیع کنم درمسیر درست حرکت کنم وخودمو بهبودبدم چون درحال حاضر اساف بارترین روزهای زندگیمو میگزرونم ودارم بسختی زندگی میکنم دقیقامثل جایی که استادمیگن زندگی بسختی می گذشت واقعا داره بسختی میگزره البته که مقصرخودمم سریه اشتباه یابهتربکم طمع دوساله رفتم ده پله منفی صفر که البته الانکه براتون مینویسم هفت پله آمدم بالا وامیداست باوجود استاد والگوهای خوبی مثل شمادوستان خودموبرسون بزودی بصفر (انشالله)

      واقعاچقدقشنگ ودقیق اشاره کردین به قانون ورحمت خداوند وچقداین روزها حالم خوبه خداروشکر

      چون واقعا95درصد دارایی دارم وهروزبابتشون شکرگزارم وسیع میکنم به داشته هام نگاه کنم به اینکه خداچقدبهم نعمت داده ازسلامتی.ازکارکسب خوب ازهمسرعالی فرزندان سالم .الی ماشالله….درپناه الله شادوثروتمندباشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      حمید عشقی گفته:
      مدت عضویت: 1076 روز

      سید جان سلام.لحظه شماری میکنم تا فایلی رو ببینم که شما پیش استاد نشستی و داری باهاش حرف میزنی و چون خودت استاد شدی میدونم که استاد از دیدنت به خودش افتخار میکنه که چنین بچه هایی رو همراه خودش کرده و انگیزش هزاران هزار بار بیشتر میشه واسه ادامه هدف توحیدی که داره.سید جان من شرایطم در خانواده و همکاران و دوستان طوریه که به خیلی ها به لطف خدا کمک میکنم و همیشه هم خداروشکر میکنم که این توفیق رو بهم داده ولی مدتی بود که در شک بودم که نکنه من با افکارم چنین افرادی رو جذب میکنم و نکنه به خودم دارم ضربه میزنم ولی الان که این کامنت شمارو خواندم خیالم راحت شد که اشتباه نمیکردم و خدا خودش منو در مسیر این افراد قرار میده.ممنون بخاطر کامنت بسیار زیبا و توحیدی که در سایت گذاشتی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      سعـید کاکایی گفته:
      مدت عضویت: 1841 روز

      سلام سید جان پسر تو فوق العاده ای

      تو چقدر زیبا همه چی رو داری درک می‌کنی من به داشتن دوستانی مثل تو به خودم می بالم

      وقتی اسمت رو تو پیام های برگزیده میبینم ذوق میکنم سریع دفترم رو باز میکنم و کامنتت رو خط به خط میخونم و مکتوب میکنم به خدا تو ی فرشته هستی چقدر زیبا الم رو معنی کردی لذت بردم و اینجاست که بیشتر درک میکنم که تنها راه آموزش مثال زدنه چون خدا هم از مثال زدن برای پیامبر استفاده کرده ندیدی فلانی رو،ندیدی فلان قوم رو ،ندیدی فلان پاداش رو

      استاد عزیز در مورد سوره انشراح تو دوره 12قدم مفصل صحبت کردن ولی امروز احساس کردم که ی جور دیگه این سوره رو درک کردم

      اونجایی که میگه آیا سینه تو نگشاده ایم به خودم فکر کردم دیدم اگه هدایت خدا نبود و من با استاد آشنا نمی‌شدم الان تو همون روزمرگی دست و پا میزدم بله مگه میشه این آگاهی ها رو دریافت کنی و ردشون کنی فهمیدن قانون همون گشاده کردن سینه هست ،

      و بار گران را از دوش تو برنداشتیم (اینکه بفهمی با توحید به همه چی می‌رسی ،اینکه بفهمی که خودت باعث شدی الان شرایط زندگیت اینه و خبر خوب اینکه میتونی تغییرش بدی فقط کافیه شروع کنی،اینکه بفهمی که خدا گفته که وظیفمه هدایتت کنم ،اینکه بفهمی با غیبت کردن داری به نکات منفی توجه میکنی،اینکه بفهمی غر زدن باعث میشه که مشکلات بیشتری آوار بشه رو سرت،و…… اینها قسمتی از باریه که خدا از رو دوشمون برداشته و بقیه هم با رفع ترمز ها و باورهای مخرب هی این بار سبک تر و سبک تر میشه و اینها جز به کمک خدا میسر نیست

      فکرشو بکن اینها همشون کمر ادمو خم می‌کنه و اجازه حرکت به جلو رو نمی‌ده

      و اونجایی که خدا میگه آوازه ات رو بلند نکردم که اینجا استاد به نظرم بهترین الگو می‌تونه باشه که از کجا به کجا رسیدن

      و چه زیبا خدا میگه که با هر سختی آسانی هست که خود من قبلاً فکر میکردم بعد از هر سختی آسانی هست و هی منتظر بودم که آسانی بیاد که خدا رو شکر فهمیدم که در دل هر سختی آسانی هست و این منم انتخاب میکنم که چی رو ببینم و دوباره تاکید می‌کنه که با هر هر سختی آسانی هست

      و دوباره میگه که بعد از اینکه فراغت یافتی به رنج تن بده که به قول استاد قبل از رسیدن به هدف، هدف بعدی رو مشخص کن وگرنه آرام آرام سقوط میکنی

      و در آخر میگه که به سوی پروردگار روی بیاور

      واقعا تفسیر این سوره چکیده آموزه های استاد خودمونه

      و تفسیر سوره که شما گذاشتی تو کامنتت سید علی عزیز خیلی تاثیر گذار بود آیه یکی مانده به آخر چقدر قشنگ و عالی گفته که اگر به کسی کمک نمیکنی لااقل با روی خوشحال و نهایت ادب بگو نمیتونم لازم نیست بزنی تو سر و صورت کسی و اینجا من دچار کج فهمی بودم که خیلی جاها از کمک کردن اجتناب میکردم و پیش خودم میگفتم به من چه البته خدا رو شکر با نهایت ادب جواب رد میدادم اما الان درک کردم که اگر خودم اذیت نمیشم باید کمک کنم همون‌طور دیگران دست خدا هستن برا من منم دست خدا هستن برا دیگران

      خدایا شکرت که امروز ی حال اساسی دادی استاد فقط اینو بگم که عاشقققققتم

      سید علی عزیز شاگرد زرنگ کلاس همیشه لذت میبرم از نوشته هات ممنون که این آگاهی های الهی رو با ما هم به اشتراک میزاری.

      انشالله هر چه زودتر در جوار استاد ببینمت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      عمران نوری گفته:
      مدت عضویت: 2031 روز

      سلام سید علی عزیز

      چقدر خوب ایات زیبا قران رو تفسیر میکنی خیلی لذت میبرم و کلی تحسینت کردم

      خیلی دوست دارم من هم مثل شما به این جایگاه برسم از ایات قران به عنوان دفترچه راهنمای زندگی خودم استفاده کنم و بهره ببرم

      تو کامنتتون هدایت خدا رو برای خودم دیدم

      که من میخوام برای خودم ماشین و خونه دلخواه رو داشته باشم

      که باز تو کامنت شما اون الهام رو دریافت کردم

      حالا اگر الان ماشین دلخواهت ، رابطه دلخواهت و یا هرچیز دلخواهت رو نداری ناراحت نباش بلاخره بهت میدیم و بعدش قشنگه اگر کنترل ذهن کنی و حال الانت رو عالی نگه داری!

      این جمله دقیقا ماله من بود که خدا دوباره داشت از طریق کامنت شما با من حرف میزد که من به خواسته‌ام دارم نزدیک میشم

      پس مهم که الان کنترل ذهن کنم و حالم رو خوب نگه دارم و در زمان مناسب وقتی که ظرفم اماده شد خیلی راحت و طبیعی اون نعمت بمن داده میشه

      عاشقتم سیدعلی عزیز

      سپاسگزارم بابت کامنتها خوب و زیبا پر از اگاهی برامون مینویسی و باعث گسترش جهان میشی

      انشالله هر کجا از این کره خاکی هستی در پناه رب شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشی

      فعلا

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      اکرم ملایی گفته:
      مدت عضویت: 1329 روز

      سلام

      من همیشه کامنت های شما رو میخونم و کلی چیز یاد میگیرم اقای خوشدل

      و بابت اینکه سوره ضحی رو برامون باز کردید بسیار ممنونم

      واقعا وقتی به این جملات یا بهتر بگم به این ایات توجه میکنی

      اینوه قسم به ظهر روشن و شب تاریک و دیگه ایات به وجود رمین و اسمان و …. ادم دیوانه میشه من که تپش قلب مگیردم و همش میگم بیدار شو و بیین

      و فکر کن و نگران هیج چیز نباش

      خداروشکر میکنم که من رو هدایت کرد به این سایت و با دوستان بسیار عالی و عباس منشی اشنا کرد و خداروشکر میکنم بابت وجود استاد عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      آریا گفته:
      مدت عضویت: 872 روز

      درود بر علی آقای خوشدله خوش دل…خدارو شکر کردم که هدایت شدم به خوندن کامنت شما و واقعا عشق کردم و این اولین باره از خوندن یک کامنت اشکام سرازیر شدن و این به دلیل مفهوم زیبایی که از تک تک آیات این سوره زیبا بهمون رسوندی برات بهترین هارو آرزو میکنم در پناه خدا باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      زهرا کاسه ساز گفته:
      مدت عضویت: 1535 روز

      سلام به سیدخوشدل این سایت الهی

      چندین بارتاالان کامنتتون روخوندم چقدرزیبا توضیح دادین این سوره ازقران رو

      چقدربرای من به موقع بود

      انگارکه من مخاطب این سوره هستم وخدافقط به من داره میگه

      ممنونم ازت که به موقع به الهاماتت گوش میکنی وکامنتهایی ازجنس خدابرامون مینویسی

      خیلی خوشحالم که شاگردهایی چون شما وسعیده جون اینجوری متعدانه تواین مسیرقدم برمیدارید

      الگوهای خوبی برای ماهستید

      خداپشت وپناهتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فاطمه گفته:
      مدت عضویت: 1369 روز

      سلام ودرود خدا به شما وبندگان خاص وبرگزیده ی این سایت که بواسطه ی تقوای وکنترل نفس ،مورد لطف رب قرار گرفتند

      خداروشکر می کنم بابت این فایل وبابت این کامنت بی نظیر شما

      چند روز بود که من ،نگران بودم که چرا الهامات رو دریافت نمی کنم و نکنه از راه خارج شده باشم و اومدم تو سایت و بعنوان نشانه ی امروزم ،این فایل اومد و بعنوان اولین چیز کامنت شما توجه م رو جلب کرد و خداوند از زبان شما ،بامن صحبت کرد که من تورو رها نکردم و تورو هدایت کردم و به خواسته هات میرسی

      وچه زیبا گفتید که ای محمد یا کسی که این متن رو می خونی ،خدا با تو خداحافظی نکرده واز تو ناراحت نیست

      وچقدر من گمراه بودم وخداوند من از رو از ضلالت نجات داد ولی من باز نگران چهار قدم جلوترم ،واینکه گفتید باید در لحظه زندگی کنم ولذت ببرم،انگار راه رو به من نشان داد

      (چه قدر از ماها همین شرایط رو داشتیم و خدا بی نیازمون کرد ولی فقط به خاطر مقایسه و زیاده خواهی های لحظه ای نیازمند شدیم! ولی اگر دست پیش کسی دراز نمی کردیم و فقط به سمت خدا نیازمند بودیم چه قدر بهمون می بخشید!)

      این جمله ی شما،منو به خودم اورد ،چون چند روز بود که همش خودمو مقایسه می کردم با استاد ومی گفتم خدایا استاد ،چه روح بزرگی داشته که تونسته ،به این حد از خود کنترلی ونتایج عالی برسه و نتایج خودمو نادیده می گرفتم و فکر می کردم هیچ پیشرفتی نکردم . ولی الان به خودم میگم اگه استاد تونسته ،پس من هم می تونم موفق بشوم ،اما به شرط ایمان وباور و عمل صالح

      این سایت بی نظیر ،پر از انسان های باتقوا و خودساخته وموحده ،که کلام الله بر زبانشان جاری میشه

      بی نهایت از خداوند و استاد وشما ممنونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سارا گفته:
      مدت عضویت: 2000 روز

      سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

      سلام به آقای خوشدل بزرگوار

      آنقدر زیبا این سوره را معنی کردین که دهها بار هم آدمی بخونه سیر نمیشه. وبه گنج بودن و شیرین بودن این کتاب الهی بیشتر پی میبره .

      خداتوفیق بده که بقیه سوره ها هم همینجور معنی اصلی آنرا شما ویا بزرگواران دیگه که عالی مطالب رو درک کردن برامون بیان کنن .خداحفظتون کنه استاد عزیز با داشتن چنین شاگردانی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      بهروز علایی گفته:
      مدت عضویت: 1774 روز

      با سلام

      بر برادر دینی و هم نوع عزیز و دوست داشتنی، از متن زیبا و تحلیل محتوایی بسیار گرانهایت بی نهایت سپاسگزارم واقعا حق مطلب گفته های گهر بار استاد عباس منش عزبز را به زیبایی هر چه تمام تر بجا آوردین و من واقعا حال کردم، و… از خداوند برای شما توفیق و رحمت بیکران آرزومندم،

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زیبا گفته:
      مدت عضویت: 2548 روز

      سلام و درود به علی آقا

      چقدر عالی گفتید

      از این به بعد مینویسم

      این نعمت که به من دادی بخاطر کنترل ذهنم بود و تو هدایتم کردی

      این ایده شد منم انجام میدم سپاس از راهنمایی شما

      و علی آقا از تفسیری که بر سوره الضحی داشتید

      بینهایت سپاسگزارم

      این فایل استاد بینهایت بود و عالی

      و تفسیر شما در کنار توضیحتون بینظیر بود

      از شما بینهایت سپاسگزارم

      همواره بهترینها تقدیم لحظات تون باد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      الهه سادات گفته:
      مدت عضویت: 2440 روز

      سلام دوست عزیز

      همیشه از خوندن کامنتتون لذت میبرم

      چقدر زیبا کامل وجذاب مینویسید

      ،،زیاد دیگه پیگیر آدم ها نباشم و اجازه بدم که خدا کارهام رو انجام بده و انصافا چه قدر قشنگ انجام داده و میده،،

      چقدر این جمله به دل من نشست و

      برای من چراغ راه شد

      دست خدا رو باز بزارم تا کارم جلو بره

      چندوقتیه پروژه دانشگام استاپ شده و به استادم دسترسی ندارم

      تو درخواست های روزانه ام مینویسم اما خودمم پیگیری کردم ونشد

      چقدر نشونه ی خوبی برام بود تا دست خدارو باز بزارم و آروم باشم و اجازه بدم بار رو از دوش من برداره

      از تفسیرهایی که دارین بی نهایت لذت میبرم

      در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و با حال خوب باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فروه قصابي گفته:
      مدت عضویت: 1302 روز

      درود سید جان

      آقا من یکی که دل شاد میشم وقتی کامنتتون جزو برترین هاست

      آخه تا نظرات روی سایت میاد اول نگاه میکنم که کامنت سید رو ببینم د بارها وبارها بخونم

      چقدر زیبا و قشنگ حرف خدا رو به ما رسوندی سید جان

      سوره ضحی رو بارها میخونم ولی تا الان اینقدر درکش نکرده بودم

      خداوند انسان رو خلق کرد که خودش رو بشناسونه و تو چقدر زیبا خدا رو معرفی میکنی

      و قرآن که نور آسمان وزمین است و چه شیرین بیان میکنی

      من که لذت بردم درک کردم و بارها این کامنت رد خوندم و میخونم تا به عمق جانم نفوذ کنه

      الحق که انتخاب شده هستی و مسیری زیبا و پربار و پربرکت در پیش داری

      در پناه خدا باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      علي هنرمند گفته:
      مدت عضویت: 3554 روز

      درود فراوان علی جان

      ممنونم بابت کامنت زیبا، خالص و تاثیرگذارت

      یکی از بهترین هایی

      و سپاس بابت خدایی که از طریق این کامنت حال من رو دگرگون کرد و به قلبم قوّت بیشتری بخشید

      دقیقا داستان گویای مسیر زندگی من از 3 سالگی که یتیم شدم رو تا امروز که هدایت شدم هست

      طوری که هرگز از این بابت ناراحت نبودم چون خدا مثل بهترین پدر مراقبم بوده و مثل بهترین مادر رسیدگی کرده بهم و همیشه باور داشتم و دارم که علت مسیر متفاوت زندگیم و موفقیت هام اون تضاد ها بوده

      باز هم درود میفرستم بهت عشق

      به امید دیدار ️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      لیلای افسانه ای گفته:
      مدت عضویت: 908 روز

      سلام خدمت دوست عزیز،علی اقای بیدار

      علی آقاخیلی زیبا نوشتی ،چه قلبی!چه نگاهی!!چه الهامی!!خدارو سپاسگزارم که در مدار دیدن این پیام قرار گرفتم و همینطور پیام روشنی بخش استاد گرامی ،چه شرح صدری!خدایا دوستت دارم واین مسیر و این آگاهی هارو دوست دارم ،خدایا قلبم راباز کن ،چشمانم را بیناتر کن ،گوشم راشنواتر کن،خدایاقویترم کن ،ومرا هرروز بیشتر ازپیش به خودت نزدیکترم کن ،با ثروت ،با آگاهی ،باشرح صدر ،بادوستانی که مسیر را برایم نشانه گذاری میکنند،باشکر گذاری

      ودیدن تمام آنچه باید ببینم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      حمید معینی گفته:
      مدت عضویت: 1673 روز

      سلام و درود خدمت دوست عزیزم جناب سید علی خوشدل چقد زیبا نوشتی چقد با قلبت نوشتی با تموم وجودم حرفات رو خوندم و درک کردم هرچقد میخونم بیشتر‌میفهممش این نشونه امروزم بود سید جان ممنونم ازت بابت کامنت های زیبایی که در این سایت الهی مینویسی چه درک قشنگی از قرآن داری شما الگو منی تو این سایت واقعا ازت سپاسگذارم از خدا برات بهترین هارو میخام سپاسگذارم ازت دوست عزیزم:)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مرجان گفته:
      مدت عضویت: 1575 روز

      سلام خدمت دوست عزیزم آقای خوشدل

      سپاسگزارم ازتون بابت این کامنت زیبا و الهی شما

      منم دقیقا حس شمارو داشتم درمورد صورت زیبا و نورانی مریم جون به طوریکه وقتی ایشون شروع به صحبت کردن اشکام بی اختیار جاری شد ، همیشه مریم جون رو دوست داشتم ولی تا به حال چنین حسی به ایشون نداشتم و فکر میکنم روزبروز که ایشون بیشتر و ببشتر رو خودشون کار میکنن و قوانین رو درک میکنن ، خالصتر ، صافتر و زلالتر میشن و آگاهیها جاری تر میشه به قلب پاکشون و حالا که اومدن همراه استاد عزیزمون حرفهای خدارو با ما درمیون بذارن دقیقا نور الهی از چهره هر دو عزیز داره واضح میتابه و ما دریافتش میکنیم ،

      الهی صدهزار بار شکرت

      سپاسگزارم ازتون بابت این که انقدر زیبا آیه ها رو با مثالهای واضح برامون ساده کردید و کاملا مارو بردید به زندگیمون ، به تفکر ، به درک اینکه این آیه ها چقدر دقیق دارن با تک تک ماها حرف میزنن … و چقدر خوبه که عمیق بشیم و درک بهتری داشته باشیم

      سپاسگزارم ازتون بابت وقتی که گذاشتید و برامون نوشتید از خوندن کامتهای زیبای شما لذت میبرم و آگاهی کسب میکنم ،

      براتون از مروردگار عشق و نور و آگاهی بیشتر و ثروت و سلامتی و سعادت آرزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 1011 روز

      سلام سید دوست خوبم

      به به واقعا به به به این آگاهی نااااب حال کردم قبل اینکه کامنت شمارو بخونم صوره ضحی رو خوندم میخواستم ببینم سوره قبل و بعدش چی فرموده خدای جل وجلاله من دیدم محشرررررره آگاهی نااااب بعدش اومدم کامنت شمارو خوندم دیدم به به ببهبهههع کولاک بود دقیقا شما هم درباره سوره ضحا توضیح کامل ساده روان و عالی دادی که خیلییییییی لذت بردم و خصوصا اون قسمت که گفتی با قضاوت جلوی روزی الهی مونو گرفتیم یکی از ترمزهای مادر که با پاکسازی اون ترمزهای دیگه هم محو میشن عالی بود تونستم این ترمز ذهنم و بشناسم ممنونم از لطف شما بسیار لذت بردم متشکرم از آگاهی نابتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      شیما ولیان گفته:
      مدت عضویت: 1972 روز

      سلام به برادر عزیزم سید واقعا خوشدل

      چقدر کامنتاتون عالی وحس خوب داره چقدر ایاتو قشنگ توضیح دادین وچقدر حس تکامل رو تو وجودتون زیبا میبینم ولذت بردم از این همه موفقیت وراه روشن،امیدوارم این مسیر زیبا رو پربارتر برام توضیح بدین من واقعا از خوندن کامنتاتون لذت میبرم وخدارو شکر میکنم که بهترینا درمسیرم قرارگرفتن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      امیررضا افکاری گفته:
      مدت عضویت: 2147 روز

      به نازم به اقای سید علی خوشدل که باز جزو بهترین کامنت ها شدی و این نشان از ایمان قوی شما هست و حس خوبی که دارید هست من خیلی با اون قسمت که گفتید احساس خوب رو سر لوحه زندگی خودم قرار دادم لذت بردم و همه ی ما باید احساس خوب رو جزوی از عادت های زندگی مون قرار بدیم و البته اگر بتونیم این احساس خوب در همه شرایط حفظ ‌کنیم لایق کسب بهترین اتفاقات میشیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
      مدت عضویت: 1364 روز

      بنام خداوند بخشنده مهربان

      سلام سید علی خوش قلب..

      من واقعا سپاسگزارتونم بابت این نوشته های الهیتون..

      و سپاسگزار این روز زیبا هستم.که اینچنین دوستانی دارم که مدارشون هر روز هروز بالا بالا بالا میره..

      و دارن پله های ترقی رو یکی پشت دیگری طی میکنن..

      و این نتیجه الهیشونو با ما به اشتراک میزارن..

      سید عزیز.من حدودا چند ماه پیش.همین آیه ضحی.تو یکی از برنامه ها..خداوتد بهم گفت دانلودش کن بزار …من یچیزی میخام بهت بگم…

      اینقدر این آیه تو درون من رخنه کرد…

      ولی طبق مدارم.هر موقع سوال چیزی دارم هدایت میشم به این آیه….تا اینکه دیروز کامنت شما رو خوندم..و بازم امروزم طبق مدارم.این آیه برام واضحتر شد..

      چقدر زیبا خداوند داره از طریق این فایل از طریق این کامنت با من صحبت میکنه..

      و…….

      من سپاسگزار خداوندی هستم.که داره پله پله درک قوانین الهی رو به ما یاد میده! و درک بیشتری رو به ما میفهمونه!…

      و باز هم سپاسگزار این خداوند زیباییم هستم..که هر روز هر روز داره رشد رو در لایه های درونیم تقویت میکنه…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محمدرضا دیناری گفته:
      مدت عضویت: 1144 روز

      سلام و عرض ادب واقعا درسهای بزرگی گرفتم آرامش فوق‌العاده ای گرفتم درکم خیلی بیشتر شد ایمانم به رغم بیشتر شد وبیشتر شکر گزار ربم هستم آقای خوشدل واقعا خیلی شیرین دارین روی خودتون کار می‌کنید عالی عالی بود خدایا شکرت بخاطر این همه دراین همه بزرگی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مریم نجفی گفته:
      مدت عضویت: 1307 روز

      سلام سید علی خوشدل عزیز

      و سلام به استاد عزیزم و مریم شایسته که بهترین الگوی من هست

      علی جان آنقدر قشنگ نوشتی و آنقدر قشنگ این قانون آفرینش رو درک کردی و عالی رو خودت کار کردی واقعا تحسین میکنم آیات قرآن رو که معنی میکنی اولش نمی‌فهمم دوباره که میرم جمله ات رو میخونم میفهممش خیلی خوشحالم بخاطر وجودتون در این سایت و عضو بودن خودم در این سایت الهی وقتی کامنتات رو میخونم چشمام برق میزنه گاهی اشکام میاد گاهی لبخند میزنم و گاهی میگم ایول پسر

      علی جان از اول کامنتات رو که میخونم میگم این حرفو بنویسم بعد که تا آخر میخونم دیگه یادم میره چی باید می‌نوشتم احسنت به این‌ قلم و درک بالایی که از این قانون گرفتی خدا قوت دوست هم فرکانسیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      امین زندی گفته:
      مدت عضویت: 1094 روز

      سلام سید خوب علی جون چقد حال میکنم با این کامنتای تو خدا هدیه میده اینجوری میده وقتی رها میکنی و فرمان رو دست خودش،میدی هدایت میشی به این کامنت زیبا حال کردم بخدا عجب تفسیر زیبایی خدایا راضیم کردی برای امروز بخدا که راضیم داداش در پناه سکان بان عالم باشی قلب علی جون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محجوبه گفته:
      مدت عضویت: 2180 روز

      سلام علی اقای عزیز

      من اون قسمتی که میگه هر موقع علی خوشدل پیام گذاشت رو ایمیل بفرسته رو برا خودم فعال کردم که همیشه کامنتای پر مهر و محتوای شما رو داشته باشم.

      امشب شما تو دل من غوغایی به پا کردین اب سردی ریختین بر اتش دلم و نرمش کردین‌

      یادم اوردین که باید بازهم بیشتر و بیشتر قران بخونم.

      ازتون یک درخواست داشتم میشه بگید در طول روز چند ساعت روی شغلتون کار میکنید چند ساعت روی خودتون و چقدر قران میخونین؟

      چون کار منم تقریبا مث کار شماست و وقت کم میارم چون کارهای خونه و اشپزی هم انجام میدم.

      میخام یک برنامه ریزی درستی برا خودم انجام بدم دنبال الگوی درستی هستم.

      لطفا اگه ممکنه از برنامه کاری و شخصیتون برامون بگید ممنون میشم.

      همچنان منتظر کامنتهای پربارتون هستیم.

      در پناه حق باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      خدیجه قاسمی گفته:
      مدت عضویت: 1109 روز

      سلام به سید علی خوشدل برادر خوش قلبم

      من برای اولین باره کامنت میزارم ،ولی همیشه از خوندن کامنت های شماو دیدگاهتون خیلی لذت میبرم ،از موفقیت هایی که شما و بچه ها کسب میکنین خیلی خیلی خوشحال میشم .

      چقدر شما خوب تونستین قرآن رو درک کنین وهمیشه به موقع یه آیه رو میزارین که واقعا مربوط میشه به فایل استاد عزیزمون،این تفسیر شما از قران اشکمو دراورد ،احساس کردم خدا داره با من صحبت میکنه،خیلی ممنون از این آگاهی هایی که از زبان شما میشنویم.

      امیدوارم همیشه سالم وخوشبخت باشین در کنار همسرعزیزتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      کوروش کبیر گفته:
      مدت عضویت: 848 روز

      جناب خوشدل مطلب تون رو که می خوندم احساس کردم واقعا همان طور که گفتید چشماتون رو می بستید و احساس می کردید صندلی عقب نشستید من هم واقعا حس کردم همان طوری بوده چون زمزمه رو نوشتید ضمضمه و اجحاف رو هم نوشتید اجهاف . از سویی چون شما تو یه سایتی که مربوط به کنترل ذهن هست فعالیت می کنید دلیل نمیشه قرآن رو طوری تفسیر و ترجمه کنید که به اهداف سایت بخوره . شما چه طور الم را تفسیر می کنید مگر ندیدی یا مگر نخوندی؟ برادر مفسران بزرگ این حروف را رمزی بین خدا و پیامبر دونستند. به قول برخی التماس تفکر

      البته اگر مطلب من به خاطر انتقادی بودن تایید بشه. چون مطلب قبلی من که انتقادی بود تایید نشد.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        مجید بختیارپور عمران گفته:
        مدت عضویت: 1011 روز

        سلام دوست خوبم

        ببخشیدا واسه این جواب دادم یوقتی تو اشتباه نمونیم منم الم توجه نکردم فکر کردم معنیش میشع درد چرا علی آقا نوشت مگر الان که شما اینطوری گفتی رفتم تو سوره دیدم منم اشتباه متوجه شدم شما هم اشتباه شاید متوحه شدی اونی که شما میگین مفسران میگن جز رمز و راز اون حروف های مقطع هست که اول سوره ها همیشه میاد اینی که علی گفتن داخل آیه هست که الم یجدک یتیما فاوی هست اون آیه که معنیش به اونی که علی آقا میگه نزدیکتر و اون قسمتم از نوشتاری رو ایراد گرفتین واسع همه پیش میاد بخاطر کیبورد و هجمه نوشته ها که من خودم بعضی وقتا حوصله نمیکنم پاک کنم اشتباهمو چون میدونم مفهوم اون کلمه رو قطعا دوستان متوجه میشن و درک میکنن سریع مینویسم و رد،میشم بعصی وقتا هم اصلاح میکنم اینقد سخت نگیرین مهم فهموندن کلام و رسوندن جان کلام بهم شما که اسم کوروش کبیر رو پروفایلت زدین باید مثل پادشاه یکتاپرستمون نگاه وسیعتری داشته باشین بزرگوار عاشقتونم فقط جهت یاداوری بنده یلحطه وظیفه دونستم جواب بدم برای عشق ورزیدن بهم

        من چون دونه دونه نظرها را دارم میخونم متوجه شدم که دوستان جان کلام و گرفتن پس اصل نیت درست انتقال دهنده هست به درست و غلط کار کمتر باید دقت کنیم آره اگه واقعا یجا مفهوم از اصلش خارج بشیم و چیز دیگه بخورد هم بدیم باید یاداوری کنیم بازم تشکر از همه شما عشقیا که اینجایین تا من لذت ببرم از وجود تک تکتون و نوری که از شما بوجودم ساطع میشه دروووووود

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          کوروش کبیر گفته:
          مدت عضویت: 848 روز

          درود بی پایان بر شما جناب بختیار پور

          سپاس از توضیحات شما و عرض پوزش از دوست خوبمان بابت برداشت اشتباه از مطلبشون . امیدوارم عاقلانه زندگی کنیم . در دنیا و آخرت رستگار شویم . و هیچ موقع با احساسات تصمیم نگیریم و قر بخونیم و یاد بگیریم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: