الگویی مناسب برای کسب و کار - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)

764 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد جواد اسدی گفته:
    مدت عضویت: 872 روز

    به نام الله یکتا

    یک تجربه از خودم در کسب و کار رو مینویسم انشالله بدردتون بخوره…

    من چند سال هست که مغازه دارم و قبلا بخاطر ندونستن قانون همیشه چکی کار میکردم و با وام و قرض کارهام رو پیش می‌بردم و زندگی من سینوسی بود یک مدت همه چی عالی پیش می‌رفت و بعد از چند ماه برمیگشتم خونه اول و یا حتی زیر صفر و بدهکار میشدم و همیشه در زندگیم سوال بود که چرا من همیشه به یک عالمه از هدفهام میرسم اما دوباره همه چی به هم میریزه و نه تنها درست نمیشه بلکه بدهکار هم میشم و دوباره باید شروع میکردم با هزار بدبختی به صفر می‌رسیدم و دوباره به یک مرحله می‌رسیدم و دوباره همون آش و همون کاسه…

    با رسیدن به درک تکامل ،از پارسال کل چکهام رو پرداخت کردم و کل وامهام رو تسویه کردم

    الان به یک شرایط نسبتا پایداری رسیدم به فضل خدا…

    یکی از باورهای مخرب ذهن من این بود که من روی عوامل بیرونی حساب میکردم همیشه و اون عامل (جنس مغازه) بود،یعنی وقتی که مغازه پر از جنس بود من اعتماد به نفس بالایی داشتم و غرور داشتم و اگه مشتری یه ذره ناز می‌کرد دیگه رابطه ام باهاش بکل سرد میشد و برام مهم نبود که دیگه بخره…

    جنس های مغازه همیشه چکی خریداری میشد،چکی که از اول منت سر من بود تا زمانی که پاس میشد،معمولا هیچ وقت سر موقع پاس نمیشد و چقدر آدم بی عزت میشه وقتی اینجوری کار میکنه…

    یه وقتهایی که مغازه کم جنس داشت(بخاطر تسویه چکها) من به طرز عجیبی فروش‌های خیلی بالایی داشتم و هر کی میومد خرید می‌کرد و به راحتی پول میداد و این فروش عالی برام همیشه سوال بود که من که الان خیلی مغازه ام خالیه اصلا اینا چی خریدن!!!

    مثلا جنس هایی که چند سال روی دستم مونده بود و به هر کی پیشنهاد میدادم نمیخریدن رو الان مشتری میومد با قیمت به روز با عشق میخرید و میرفت…الله اکبر

    این فروش‌های عالی زمانی اتفاق می‌افتاد که من بدهیم رو تسویه کرده بودم و چک و وام نداشتم و به خاطر همین هم مغازه خیلی کم جنس داشت چون من دیگه چکی نمیاوردم

    این فروش عالی در من حرص و طمع ایجاد می‌کرد که ببین دیگه خدا بهت رو کرده دیگه رسید اون خوشبختی که منتظرش بودی و این عجله و طمع به من می‌گفت: ببین تو الان جنس نداری و این فروش های عالی رو داری ،ببین اگر مغازه رو پر کنی چقدر میفروشی و همین حرص و طمع باعث می‌شد که من برم و دوباره کلی جنس چکی بخرم و بریزم توی مغازه به امید فروش چند برابری

    و دقیقا از همون روزی که جنس های چکی رو میچیدم توی مغازه ورق برمی‌گشت و بازار دقیقا از همون روز میشد صفر

    یعنی منی که با مغازه نسبتا خالی مثلا روزی 5 میلیون می‌فروختم بعد از پر کردن مغازه فروش میشد روزی 200 تومان با اون همه جنس…و هر روز بدتر و بدتر و اون استرس چک ها و اون ترسها و اون فرکانسها کاری می‌کرد که چک های چند ماهه پاس نشه و من مجبور بشم مثلا وام بگیرم تا چکهام رو پاس کنم…

    نا گفته نماند که اون پولهایی رو که در اون روزهایی که جنس نداشتم به دست می‌آوردم به جای سرمایه گذاری روی کارم صرف خرجهای الکی میشد و همیشه میگفتم بذار بریم کیف کنیم جنس که همیشه چکی هست،تازه خودشون زنگ میزنن بیا جنس چکی ببر و این بخاطر ذهن فقیری بود که من داشتم و نمیدونستم و بلد نبودم…

    تمرکز من روی کمبود جنسه

    روی عدم فراوانی هست و قدرت رو به جنس مغازه داده بودم و وقتی نبود من خودم رو ناتوان میدیدم و هر روز شرایط سخت تر میشد و من نا امیدتر… و کار درست این بود که تمرکزم رو بذارم روی اون چیزی که الان هست و قدرت رو به الله بدم،اونی که مشتری رو میرسونه که محصول من رو با عشق بخواد و دنبالش باشه و به راحتی بابتش پول بده…

    من باید تکاملم رو طی میکردم و الان ماه هاست که به این منوال کار میکنم و به لطف الله شرایط خیلی بهتری رو تجربه میکنم و دیگه هیچ خبری از اون چک ها و حرص ها و وام ها و قرض ها نیست به لطف الله یکتا

    و چقدر عزتمندانه است زندگی بدون قرض کردن و بدون بدهی و ذهنی آرام و خوابی راحت و آرامش

    ممنونم از استاد عزیزم بابت این فایل عالی

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  2. -
    مهشید گفته:
    مدت عضویت: 1645 روز

    به نام خدای مهربانم

    سلام به اساتید عزیزم، سلام به دوستان خوبم

    استاد در این فایل درمورد تجربه مرضیه جان که از آگاهی های دوره رواشناسی ثروت استفاده کرده، برامون توضیح میدن.

    نکات و آگاهی هایی که من از این فایل دریافت کردم:

    باورهای درست:

    همیشه راهی هست. همیشه یه راهی هست.

    در داستان مرضیه جان:

    خدا کمک میکنه… باورهای درست داریم …. حرکت میکنیم…. ایده ها میاد… کسب و کار رو شروع میکنیم….

    ناخواسته میاد: خدا هدایت میکنه…. ما ناامید نمیشیم… راه حل ها به ما گفته میشه… از امکانات موجود استفاده میکنیم.»»»»»» نتیجه به وجود میاد.

    مجددا یه ناخواسته پیش میاد:

    عوامل بیرونی… یک مشکل به ظاهر غیر قابل حل… مشکلی که به ظاهر، دست من نیست، به ظاهر، کاری از دست من بر نمیاد…

    اقدام مناسب در این شرایط:

    جهاد اکبر برای کنترل ذهن، که این بار به خاطر تجربه قبلی، ایمان ما هم بیشتر شده.

    باید به این جمله توجه کنیم:

    به خاطر تجربه قبلی، ایمان هم بیشتر شده بود.

    هر بار که شما، میاید یه مسئله ای رو توی زندگیتون حل میکنید، و توی شرایط به ظاهر خیلی سخت، ادامه میدید و نتایج خیلی خوب میاد، این ایمان شما رو بیشتر میکنه و اگر در آینده اتفاقی بیوفته میتونید برگردید به گذشته و بگید:

    «همونجوریکه در گذشته خداوند هدایت کرد و مسیرها رو بر من آسان کرد، الان هم خداوند میتونه این کار رو انجام بده. بنابراین من نه ترسی دارم نه ناامید میشم».

    بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿112﴾

    آرى هر کس که خود را با تمام وجود به خدا تسلیم کند و نیکوکار باشد پس مزد وى پیش پروردگار اوست و بیمى بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد. (سوره بقره)

    یعنی هر بار، هر بار که توی زندگیتون مسئله ای رو حل میکنید، هر بار یک پیشرفتی توی زندگیتون میکنید، هر بار یک قدمی به جلو بر میدارید، اینا نه تنها همون موقع داره جواب میده، بلکه داره یک ایمان، یک باور، یک اعتماد به نفسی میسازه برای مسائلی که ممکنه در آینده بوجود بیاد.

    یعنی تو داری ظرفت بزرگتر میشه، شخصیتت قوی تر میشه… دیگه به این راحتی، با یه مسئله کوچیک، زمین نمیخوری.

    در ادامه، مرضیه جان به ایده ای هدایت میشه که تغییراتی در کسب و کارش ایجاد کنه…

    دوباره به هدایتها گوش میدیم، ایده رو اجرا میکنیم، و فروش باز هم بالاتر میره حتی درحالیکه بقیه کسب و کارها راکد باشن.

    بهترین باور برای کنترل ذهن در این شرایط:

    اگر که شما باور نکنید که وضعیت مالی شما وابسته به عوامل بیرونیه، شما به شرایط، ایده ها و فرصتهایی هدایت میشید که در هر شرایطی پول میسازید.

    با استفاده از کنترل ذهن و توجه نکردن به ناخواسته ها، اون شرایطی که برای بقیه بد شد، برای ایشون خوب شد!

    همیشه، همیشه توی هر شرایطی اگر شما به خداوند ایمان داشته باشید، و اگر باورهای خوبی داشته باشید، اگر نترسید، اگر کنترل ذهن داشته باشید، اگر فکر نکنیم دیگه تموم شد، دیگه راهی نیست، اونوقت همیشه راه هایی هست که به ما گفته میشه، که هدایت میشیم و مسیر برای ما، خیلی خیلی ساده پیش میره، درحالیکه برای بقیه داره خیلی سخت پیش میره.

    یعنی اینجوری نیست که اگر یه کشوری شرایط اقتصادیش به هم بخوره، برای همه بد میشه. حتی در دوران پندمیک هم ما دیدیم که خیلی از شرکتها، موفقیتهای خیلی بزرگی بدست آوردن به خاطر همین پندمیک.

    این نکته ضروریه که:

    باور داشته باشیم که رزق و روزی ما دست خداونده نه دست عوامل بیرونی.

    وقتی که ما فکر میکنیم که شرایط بیرونیه که داره برای ما تصمیم میگیره، ما داریم شرک میورزیم.

    وقتی که باور داریم که خداوند در همه حال، در همه حال، میتونه به من کمک کنه، اصلا مهم نیست کی الان سر کاره… اصلا مهم نیست که شرایط بیرونی به چه شکل داره پیش میره…

    چون:

    منم که دارم زندگیم رو خلق میکنم…

    خداوند مسخر کرده زمین و آسمانها رو…. مسخر من کرده… برای اینکه بتونم زندگیم رو اون جوری که میخوام رقم بزنم.

    این قدرتیه که خداوند به من داده ولی اغلب ما، آگاهانه یا ناآگاهانه، قدرت رو داریم میدیم به غیر خداوند.

    چقدر ما بهونه داریم برای اینکه، به جای اینکه بی ایمانی خودمون رو درست کنیم، به جای اینکه حرکت کنیم و به جای اینکه باورهای درست داشته باشیم، میایم تقصیر رو میندازیم گردن بقیه و میگیم آقا به این دلیل من به جایی نرسیدم.

    خود استاد بارها و بارها از خودشون مثال زدن که چقدر توی موقعیتهایی بودن که شرایط ظاهرش به ضررشون بود، ولی استاد سعی کردن که:

    ایمانشون رو حفظ کنن

    سعی کردن که نجواها رو کنترل کنن

    سعی کردن که به ایده هایی که خداوند بهشون میکنه عمل کنند

    عمل کنند.

    وقتی که شما توی مسیر درست هستید، وقتی که ذهنتون رو کنترل میکنید، که نشونه اش احساس آرامشه، نشونه اش احساس آرامشه،… یعنی توی شرایطی که همه دارن دست و پا میزنن، توی شرایطی که همه استرس گرفتن، همه نگران و افسرده ان، وقتی شما میتونی با کنترل ذهنت به احساس آرامش برسی، با باورهای درست به آرامش برسی، اونوقت خدا راه ها رو بهت میگه… خدا بهت الهام میکنه مسیر رو… بهت میگه آقا اینکار رو بکن… این ایده رو انجام بده.

    حالا، اینجا ایمان میخواد برای اینکه قدم برداری…

    برای اینکه شجاعت داشته باشی…

    برای اینکه حرکت کنی.

    و وقتی که حرکت میکنی، بعد میبینی که چقدر اون ایده در اون زمان، عالی بوده…. چقدر درست بوده.

    ممکنه توی یه شرایط بعدی، توی زمان متفاوتی خداوند ایده متفاوتی بهت الهام کنه، ممکنه یه راه دیگه ای رو بهت بگه.

    با توجه به شرایطمون، با توجه به وضعیتمون، با توجه به داشته هامون، با توجه به مداری که توش هستیم، خداوند ایده ها رو الهام میکنه.

    حالا اگر شرایط تغییر کنه و توانایی ما بیشتر بشه، هر تغییری که ایجاد بشه خداوند ایده های متفاوتی رو الهام میکنه.

    یعنی اگر قانون مدارها رو درک کرده باشیم، این حرف استاد رو بهتر میفهمیم. چون ما توی هر مداری که هستیم، به افراد، ایده ها و شرایطی که هماهنگ با مدار ما باشه، دسترسی داریم.

    اگر ما توی مدار فقر هستیم، اگر ما توی مدار درآمد 5 میلیونی هستیم، به ایده های 100 میلیونی هدایت نمیشیم.

    ولی وقتی که ما باورهامون رو بهتر میکنیم، (که تمامشون توی دوره های روانشناسی ثروت 1 و 2 و 3 توضیح داده شده)، اونوقت:

    آرام آٰرام، شکل فکر کردن ما تغییر میکنه.

    شکل فکر کردن ما در مورد مسائل مالی تغییر میکنه.

    در مورد محدودیتها تغییر میکنه…. که آقا، محدودیت ها ذهنی بوده! محدودیتها واقعی نبوده… من توی ذهن خودم این محدودیت رو ساختم…. من توی ذهن خودم باور داشتم که نمیتونم پول بسازم! باور داشتم که پول ساختن کار خیلی سختیه، یا کار انسانی نیست! یا من به خاطر اینکه زنم یا مردَم، یا به خاطر اینکه سنم کمه یا زیاده، یا تحصیلات زیادی ندارم، یا پارتی ندارم، یا سرمایه اولیه ندارم، یا چون توی فلان شهر زندگی میکنم، نمیتونم پول بسازم!

    الان توی سایت استاد، خدارو شکر صدها هزار نفر هستن که از برنامه های استاد استفاده کردن و نتیجه گرفتن. (غیر از مثالهایی که استاد از زندگی خودشون زدن که نتیجه گرفتن) و میتونیم ببینیم که هیچ محدودیتی نیست، غیر از آنچه که ذهن ما درست میکنه.

    حالا اگر بشه این ذهن رو آروم آروم تغییر بدیم، اونوقت:

    شرایط تغییر میکنه…

    ایده ها تغییر میکنه…

    موقعیت ما تغییر میکنه…

    آدمهایی که باهاشون در ارتباطیم تغییر میکنن…

    مشتریهای ما تغییر میکنن…

    وقتی که تو توی مدار فقر هستی، مشتریهای تو آدمایی هستن که همش دنبال چَک و چونه زدنن، آدمایی هستن که میخوان چِکی خرید کنن… آدمهایی هستن که خیلی سخت پول خرج میکنن برای خرید محصولات شما…

    ولی وقتی میری توی مدار بالاتر، میبینی اصلا مشتریا هم تغییر کردن!!! مغازه همون مغازه است، جاش تغییر نکرد… آدما تغییر کردن! مشتریها تغییر کردن…

    آدمهای بهتر میاد…

    دیگه حرف از چکی خرید کردن و نسیه گرفتن نیست.

    میان نقدی میخرن… چندتا چندتا میخرن… خیلی خیلی راحت تر میخرن… نیازی نیست که صد ساعت براشون بشینی صحبت کنی و توضیح بدی تا راضیشون کنی که محصول تو رو بخرن.

    بعد میفهمی که آقا شرایط تغییر کرده، اوضاع تغییر کرده…

    (این موضوعی که استاد اینجا اشاره کردن رو به صورت خیلی واضح و با دیتیل و جزئیات میتونیم توی نتایج آقای عطار روشن ببینیم که اگر دوستان تا حال ندیدنشون توصیه میکنم حتما ببیننش. یکی از فایلهای فوق العاده قسمت نتایج دوستان هست).

    …………………………………………………………………………….

    این کامنت و این توضیحات، باید باعث بشه که ایمانمون قویتر بشه…

    باید باعث بشه که تردیدها و شکهامون کمتر بشه…

    باید باعث بشه که به این باور برسیم که آقا همیشه یه راهی هست… حتی توی زمانی که همه چیز به ظاهر ناجالبه، همیشه راه هست…

    شما داستان پیامبران رو توی قرآن مطالعه کنید. توی سخت ترین زمانها، خداوند همیشه براشون راه رو فراهم کرده. زمانیکه همه میگفتن کار تموم شده، خداوند درها رو باز کرده… حالا دیگه از داستان قوم موسی و بنی اسرائیل تا داستان حضرت نوح تا داستان پیامبر اسلام.

    همیشه راه هست، به شرط اینکه باور داشته باشیم

    به شرط اینکه ایمان داشته باشیم

    به شرط اینکه ورودیهامون رو کنترل کنیم:

    داری چه چیزهایی رو میشنوی؟

    داری چه اخباری رو گوش میکنی؟

    داری با کی صحبت میکنی؟

    اون چیزهایی که داری میشنوی، داره باورهای تو رو ایجاد میکنه.

    مثلا توی همون کشور افغانستان، یا ایران یا هر کشور دیگه ای، افراد بسیار زیادی هستن که موفقن، ثروتمندن، سلامتن، روابط فوق العاده دارن و شادن….

    افراد بسیار زیادی هم هستن که زندگی بسیار سختی دارن… بسیار مشکلات مالی دارن، مشکلات سلامتی دارن، مشکلات روابط دارن…

    جفتشون هم توی یک کشور دارن زندگی میکنن!

    چجوریه که اوضاع فرق میکنه براشون؟!

    فقط به خاطر اینکه ذهنشون متفاوته…

    فقط به خاطر اینکه باورهاشون فرق کرده…

    به همون ترتیب هم نتایج عوض میشه…

    …………………………………………………………………………….

    وقتی که شما میخواید یه کسب و کاری رو شروع بکنید، یا به هر طریقی میخواید درآمد بسازید، شما باید بتونید با همون امکانات و شرایطی که توی اون لحظه دارید، شروع کنید. و نخواید که مثلا درگیر این باشید که من سرمایه ندارم یا برید قرض کنید یا وام بگیرید.

    چند نفر از ما میتونیم مثل مرضیه جان، اینقدر کوچیکترین امکاناتی که داریم رو میبینیم و اینقدر قشنگ ازشون بهره برداری میکنیم که علاوه بر اینکه براش کلی پول ساخت، کلی هم ایمان براش ساخت که توی مسیر بعدی چقدر بهش کمک کرد…

    استاد بارها و بارها گفتن که مخالف هستن با وام گرفتن، با قرض گرفتن، با عدم طی کردن تکامل…

    هر کدوممون از هر کجا که هستیم، برای قدم اول امکانات کافی رو داریم، اگر ذهنمون درست باشه.

    اگر ذهنمون خراب باشه، هر چی هم که داشته باشیم، بازم میگیم نه کمه! هر چقدر هم که شرایط خوبی داشته باشیم، بازم میگیم نه من میخوام یه مغازه خیلی خیلی بزرگ توی بازار بگیرم که قیمتش n میلیارد تومنه…. تا اون نباشه من نمیتونم کار کنم!

    ولی افرادی هستن که از دست فروشی کارشون رو شروع کردن… از دست فروشی…

    خیلی از موفقترین و ثروتمندترین کارخونه دارهای ایران، وقتی که داستانشون رو میخونیم میگن که ما اول از دستفروشی کارمون رو شروع کردیم.

    جهان اینجوری عمل نمیکنه که یک شبه همه چیز تغییر کنه.

    هر کسی که پول ساخته، هر کسی که به موفقیت رسیده، میدونه بازی چیه… میفهمه که بازی چیه…

    میفهمه که ما باید ظرفمون بزرگ بشه و این هم یک شبه بزرگ نمیشه… ظرفمون آروم آروم بزرگ میشه… و هر چقدر که بهتر روی خودمون کار کنیم، میتونه سرعتش یه ذره بیشتر بشه ولی نه در این حد که بخواد یه شبه این اتفاق بیوفته.

    حالا اگر من میخوام یه بیزنسی رو شروع کنم، بیام ببینم با شرایط فعلیم چی دارم که میخوام این کار رو شروع کنم؟

    چیزی که الان دارم، چیزی که الان توی زندگیم هست، مداریه که من توش هستم.

    حالا، با همینی که هست، با همین شرایطی که هست، با همین موقعیتی که هست، با همین شرایطی که درام ببینم که چطور میتونم کار رو شروع کنم؟

    با همین موقعیتی که هست…

    به جای اینکه بری دنبال قرض، به جای اینکه با کسی شریک بشی…

    نکته:

    اگه باور داشته باشم که راه داره، راهش به من گفته میشه. اما اگر باور داشته باشم تا وقتی که فلان مغازه یا فلان سرمایه یا شهرت رو نداشته باشم، فایده نداره، که آدم حرکت نمیکنه.

    اینا اون نکاتیه که اگه آدم درست رعایت کنه، شاید توی شروع، قدمهاش، به ظاهر، از دید بقیه، یکم آروم پیش بره. ولی داره پایه خیلی محمکی درست میکنه.

    حس نمیزنه…

    طمع نمیورزه…

    قدمها رو بر میداره…

    عجله نمیکنه… میگه آقا من همینجور که آروم آروم رشد میکنم و ظرفم بزرگتر میشه، درآمدم بالاتر میره.

    و ثروت و موفقیت مالی رو هم به خاطر کور کردن چشم بقیه نمیخواد… به خاطر اینکه وضع من از همه بهتره، نمیخواد.

    برای این میخواد که زندگی بهتری داشته باشه.

    دنبال شوآف کردن و نشون دادن به بقیه نیست.

    اینا چیزاییه که باید درکش کنیم، باید بفهمیمش، و در عمل استفاده کنیم.

    از هر کجا که هستی، با هر شرایطی که داری، با هر توانی که الان داری، بدون اینکه بخوای قرض بگیری، بدون اینکه دنبال شریک باشی، بدون اینکه بخوای از مادر و پدرت پول بگیری برای شروع کار، با اون چیزی که هست، کارت رو شروع کن… توکل کن به الله یکتا، قدمت رو بردار…. به اندازه ای که رشد میکنی، درآمدت بیشتر میشه و بعد میتونی کسب و کارت رو گسترش بدی.

    تکاملت رو هم طی کردی… مثل بالون نمیشی که باد بشه، بعد با یه سوزن هم بترکه… آروم آروم پیشرفت میکنی… فونداسیون قویی رو درست میکنی… و بعد همینجوری با یک روند خیلی قشنگ و نرم روان، به سمت بالا صعود میکنی و نگران هیچ چی هم نیستی.

    به اندازه ای که شخصیتت قوی تر میشه، شرایط مالیت هم بهتر میشه…

    این مسیریه که استاد هم رفتن: نه تبلیغاتی، نه شوآفی، نه هیچ داستانی…

    یه مسیر آرومی رو از دانشگاه بندرعباس شروع کردن و رفتن قدم به قدم کار کردن و همینجوری سایتشون هی بزرگ و بزرگ و بزرگتر شد که الان سایت عباس منش دات کام شده بزرگترین سایت موفقیت توی دنیا، (نه تنها توی ایران)، توی حوزه کاری خودشون.

    اونم بدون هیچ داستان و کارهای عجیب غریبی که بقیه انجام دادن…

    بدون هیچ کمک خاصی از شبکه های اجتماعی و هیچ چیز دیگه ای…

    فقط به لطف خدا و قدم قدم کارشون رو انجام دادن.

    استاد عزیزم ازتون ممنونم برای این صحبتهای ارزشمند

    خانم شایسته عزیز، ازتون سپاسگزارم و خدا قوت میگم بهتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  3. -
    الهام مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1766 روز

    به به صفااا باشه ️

    سلام خدمت استاد گرامی خوشتیپ و خوش اندام

    الله اکبرررررررر از این همه زیبایی و سرسبزی

    مرسی که فایل جدید گذاشتید اونم تصویری

    خدارا شکرررررررر من هم به نوبه خودم نتایج فوق العاده ای از دوره روانشناسی ثروت 1 و به نظر من پیش نیاز اون دوره دوازده قدم گرفتم

    ولی استاد قانون تکامل و باور بهش همه چیزه الان بعد 4 سال تازه تازه دارم اون احساس شما از نتایج و صحبت ها رو میفهمم

    دوره پندمیک دوره شکوفایی من در زندگی ام بود و من توسط شما با خدای واقعی و جهان هستی آشنا شدم

    از خداوند هدایت خواستم هدایت واقعی ها باور کردم حرکت کردم و خداوند نجاتم داد از بندهای منفی مثل (به شدت احساس قربانی بودن و باور به اینکه عوامل بیرونی نقش اصلی رو در زندگی مون دارن )ولی به لطف پروردگار این موارد رو تقریبا به صفر رسوندنم و خوشبخت و سعادتمند با احساس خوب دارم با حال خوب زندگی میکنم و هدایت شدم به بهترین مسیر ها بهترین شرایط بهترین افکار و بهترین افراد

    من هم بعد از آشنایی با شما و خرید دوره های مختلف تون که باز هم میگم دوره دوازده قدم پایه همه دوره هاست و فوق العاده است برای پله پله آموزش دیدن بعدش دوره روابط و عزت نفس به و دوره روانشناسی ثروت و دوره حل مسائل و……متوجه شدم که حوزه مورد علاقه ام همین آموزش قوانین الهی هست و به لطف خدا من هم دارم مثل شما البته تو اندازه خودم قوانین رو آموزش میدم حتی از این طریق کسب درآمد کردم مررررررسی استاد جان سالم و سلامت باشید ان شاءالله ️

    همه چی احساس خوب البته احساس خوب پایداره و صبر با ایمان و توکل و طی کردن دوره تکامله

    به مریم جان سلام برسونید و در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  4. -
    فریبا ترابی گفته:
    مدت عضویت: 3112 روز

    سلام دوستان

    یکی از باورهای اشتباهی که من تونستم بیرون بکشم : همیشه پدر مسئولیت خرج و مخارج زندگی دختر و خانواده را به عهده دارد. من کار نمیکنم از پدرم پول تو جیبی میگیرم ، پدر وظیفه داره به من پول توجیبی بده یا پدر وظیفه داره مرا سروسامان بده ، پدر باید به من سرمایه بده تا کاری را شروع کنم و هزاران دلیل و مدرک در اطرافم پیدا میکردم که فلانی چون به جایی رسیده حتماً بابای خوب و مسئولیت پذیری داره و چون باور کردم جهان هم از همین جنس باورها به من نشان میداد و همین باعث میشد پدرم را زیرسوال ببریم که چرا مسئولیت پذیر نیست؟

    ولی در این فایل مرضیه جان به ما نشان داد چطوری نه تنها از پدرش پول نمی گرفت بلکه برای پدرش کاری جفت و جور کرد که از درآمد قبلی نه تنها بیشتر بود بلکه شاید پدر بزرگوار مرضیه جان از دخترش هم حقوق می گرفت و دیگه سرکار قبلی نرفت

    من نمی فهمم …. وقتی در تلویزیون خودمان افعانستان را می دیدم همه ی بانوان را زیرنقاب نشان میداد حالا یک بانوی ازرشمند از یک سرزمین ارزشمند و رنج دیده یک کاری را شروع کرد که نه تنها درآمدش به واحد پولی افعانستان محاسبه نمیشه بلکه به دلار محاسبه میشه …….. و چه بسا الهام بخش بانوان دیگر هم بوده.

    شجاعت این خانم و اما و اگرهای ذهن ……. فقط کافی بود به دلایل ذهنش گوش بده و بگه : امکان نداره … ولی چون به حرف خدا ، به حرف ربّ ، گرداننده جهان گوش کرد…. خداوند هم دل پدر را به رحم آورد که از دخترم حمایت کنم تا به جایی برسه و چون برای رضای خدا گام برداشت (چون از همان اول نه درآمدی بود … نه کسب و کار درست و حسابی بود ) خداوند هم مرضیه جان را تبدیل به دست خدا برای پدرش کرد و پدرش را تبدیل به دست خدا برای دخترش

    ممنونم عزیزانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  5. -
    حسین دانش خواه گفته:
    مدت عضویت: 756 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم

    استاد شاید باورت نشه من الان کمتر از 20روز هست آمدم توی کار املاک باورت نمیشه استاد آنقدر مشتری دارم که وقت غذا خوردن هم ندارم مشتری از همه جا برای من میاد .مشتری صبر می‌کنه میشینه تو ماشینش تا من برم بازید بدم و بیام تا بامن باید برای بازدید ملک و مالک ها کلید خونشون رو بهم دادن که من شخصا کار کنم روی ملکشون و اصلا مشتری از همه طرف میاد من میام سر میز کارم بشینم میبینم همکارم روی برگه نوشته

    آقای اعتمادی

    500رهن

    15میلیون اجاره

    محدوده صادقیه

    و اصلا باورم نمیشه مشتری از در و دیوار و چقدر به من احترام میزارن وقت میزارن محبت میکنن واقعا شگفت انگیزه …

    خداروشکر استاد خداروشکر همه این ها نشانه هست واقعا خوشحال هستم و رها

    سپاس گذارم استاد عزیزم

    استاد خیلی من عمل گرا شدم و خیلی تغییر کردم اونم من با چنین وضعیتی واقعا خداوند کمک کرده به من که تونستم واقعا همش لطف خداست با اولین ورودی مالی میخام به خودم دوره روانشناسی ثروت یک رو هدیه بدم و تعهد دادم که تا آخر سال درآمد خودم رو 10برابر کنم و می‌دونم که پتانسیل و خودمونی بگم وجودشوووو دارم و دارم تمام توانم رو میزارم صبح استاد ساعت 6یا 5بیدار میشم تا ساعت 12شب بیدارم و فقط دنبال رشد و پیشرفت و تجربه و پیروی از هدایت ها و سپاسگزاری و کار کردن روی سایت شما هستم …اصلا دارم زندگی میکنم باور کن استاد سرم میره روی بالشت خاب خاب خابم

    و تمام توانم رو میزارم که به درسترین شیوه رفتار و گفتار و عمل کنم و واقعا هم همینه کلا افتادم توی جاده عمل کردن هر ایده ایی میاد تا میاد علمیش میکنم الگو. میبینم .میرم توی نمایشگاه ماشین خارجی قیمت میگیرم میرم توی دل همه چی و همه چی برام مثل آب خوردن شده یه دختر رو ببینم یه جا میرم درخواست دوستی میدم و اگر قبول نکرد سپاس گذاری میکنم و میگم خدایا شکرت …

    و همیشه اینو به خودم یاور آوری میکنم که قراره بمیرم پس لذت ببر …پس از قلبت پیروی کن تا وقت داری …

    استاد عزیزم سپاس گذارم

    در پناه خدا شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      مریم دیناشی گفته:
      مدت عضویت: 1057 روز

      درود به شما دوست عزیز

      امیدوارم هر جا هستی حال دلت عالی باشه وقتی کامنتت و دیدم

      اول متوجه ستاره های کنار اسمت شدم

      که نشان دهنده فعالیت مداوم و زیاد شما در سایت هست

      بعدش که کامنتت و خوندم دو تا

      نکته ی قابل تحسین توی حرفات دیدم

      و برام زیباست و خوشحالم که دیدم

      یکی برنامه ریزی /شکر گزاری

      در واقع داری حسابی

      روی خودت کار میکنی

      و از لحظه ای که بیدار میشی تا موقع خواب با خودت در صلح و آرامشی

      و دوم اینکه گفتی عملگرا تر شدی

      چقدر این نکته ای که گفتی رو همه ی ما لازم داریم .

      جسارت شجاعت و اخلاق زیبای شما رو تحسین میکنم.

      موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    امین اطمینان گفته:
    مدت عضویت: 2431 روز

    سلام

    اینکه یک خانم در افغانستان توانستند بر کلی باورهای محدود کننده که چندین نسل سابقه داشتند غلبه کنند و بیزنس شخصی خودشون را بسازند و به سودآوری اینچنین اونم به دلار برسانند واقعا جای تحسین داره

    ایشون را تحسین می کنم و ازشون الگو می گیرم چون من هم خریدار دوره روانشناسی ثروت یک هستم و برای کسب درآمد کارهای زیادی را انجام دادم اما آنچنان که باید به نتیجه نرسیدم

    من باید ببینم که آیا هنوز باورهای محدود کننده من مانع نتیجه است یا باید تکامل طی بشه تا کسب و کار من هم به درآمد کافی برسه و بتونه سرپای خودش به مسیر درآمدزایی ادامه بده

    به هر حال عملکرد ایشون را از کسب و کار شخصی تا مهاجرت و ایجاد شغل برای پدرشون تحسین می کنم و ممنونم برای به اشتراک گذاشتن نتایجش با ما

    فایل خوب و مفیدی بود

    ممنون از استاد و خانم شایسته

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  7. -
    حمید سامیر گفته:
    مدت عضویت: 1419 روز

    درورد و تبریک به مرضیه خانم که در این شرایط تونستند ایمانشون رو حفظ کنند

    این چند وقته ، همش به خودم میگم اگه واسه مرضیه توی اون شرایط شده که ذهنش رو کنترل کنه ، من که شرایطم خیلی خیلی بهتره

    پس میشه این ذهن رو کنترل کرد ، پس امکان پذیره که در شرایط سخت باورها رو تغییر داد ، در مدار دیگه ای قرار گرفت و نعمت های خداوند رو دریافت کرد

    هر شرایطی میخواد باشه ، دیگه شرایط بدتر از سقوط یک کشور نداریم که ، شریط سخت تر از جنگ نداریم که ، شرایط بدتر از این نداریم که همه مردم تصمیم بگیرند از کشور فرار کنند، شرایط بد تر از این داریم که

    ولی یک خانم ، تونسته زاویه دیدش رو عوض کنه ، احساس خود ارزشمندی کنه و فرکانسهاش رو درمورد ثروت تغییر بده و این نتایج رو توی اون شرایط بگیره

    بعد یک اتفاق بد میفته ، به جای اینکه بگه چه فرکانسی فرستادم که این بلا سرم اومد ، چقدر بدبختم من ، یا بدبخت شدم

    بگه که الخیر فی ما وقع

    کُتِبَ‌ عَلَیْکُمُ‌ الْقِتَالُ‌ وَ هُوَ کُرْهٌ‌ لَکُمْ‌ وَ عَسَى‌ أَنْ‌ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ‌ وَ عَسَى‌ أَنْ‌ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ‌ وَ اللَّهُ‌ یَعْلَمُ‌ وَ أَنْتُمْ‌ لاَ تَعْلَمُونَ‌

    جهاد در راه خدا، بر شما مقرّر شد؛ در حالی که برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا می‌داند، و شما نمی‌دانید.

    میگه درسته این اتفاق ناراحت کننده هست ، ولی این همون راهی هست که میخواهد من رو به خواستم برسونه ، تمرکز نمیکنم ، اجازه نمیدم شرایط فعلی من رو درگیر خودش کنه ، قدرت رو نمیدم به عوامل بیرونی ، قدرت رو میدهم به خداوند او میداند ، من نمیدانم ، روی مغز خودم حساب نمیکنم ، خودم رو باهوش نمیدونم ، تسلیم میشم ، احساسم رو خوب نگه میدارم و ایمان دارم وقتی که روی خودم دارم کار میکنم ، وقتی احسام رو خوب نگه میدارم هر اتفاقی بیفته برای من خیره ، مسیر رسیدن من به خواسته هام هست

    باعث میشه که توی همون شرایط که همه تمرکزشون روی نکات منفی هست ، یک خانم نتیجه بگیره

    و چون احساس خوبی داشته ، چون فرکانس های هم جهتی داشته ، هدایت میشه به مسیر درست ، به میسر نعمت و این اتفاق باعث میشه ایمانش قوی تر بشه ، الخیر فی ما وقع

    میدونه که نمیتونه شرایط بیرون رو که تغییر بده ، شرایط بیرون که دست من نیست ، میدونه که قدرت رو بده عوامل بیرونی ، از اونجایی که عوامل بیرونی تحت کنترل خودش نیست

    میدونه که همه چیز در درون خودش هست ، فرصت ها هست ، خداوند از بی نهایت طریق هدایت میکنه ، این ها باعث میشه ایشون توی همون شرایط اوضاع براشون بهتر و بهتر بشه

    این ایمانی هست که به عمل می آورد

    بسیار الگوه مناسبی شدید برای من ، که باورم قوی تر بشود که جهان داره چطوری کار میکنه ، زبان خداوند رو بدونم ، فکر خداوند رو بدونم ، بدونم که بابا توی هر شرایطی توی هر شرایطی میشود.

    وقتی آدم این چیزها رو میبینم ، آدم شرم میکنه ناراحت بشه ، غمگین بشه دیگه

    آدم شرم میکنه قدرت رو بده به عوامل بیرونی

    آدم شرم میکنه توی گفتگوهای ذهنیش کمبود رو به خودش القا کنه

    آدم شرم میکنه که بی ایمان خودش رو نشون بده ، وقتی که میبینه که این جهانی که توش زندگی میکنه الابختکی نیست ، بی سر و صحاب نیست ، این جهان قانون داره

    یوسف وقتی که افتاد توی چاه ، یک اتفاق به ظاهر بده ، چطوری میتونست به این فکر کنه اصلا ، با چه منطقی که همین اتفاق به ظاهر بد باعث میشه که بشه عزیز مصر

    مادر موسی به چه منطقی میتونست به این نتیجه میرسه که حداقل حتی 1 درصد احتمال داره که موسی رو بندازه توی آب ، بعد نجات پیدا کنه

    ابراهیم چطور میتونست به این نتیجه برسه که توی این بیابون بی آب و علف ، توی این گرمای شدید عربستان، زن و بچه رو توی وسط بیابون ول کنه بره ، بعد اونجا چشمه بشه و مردم دروش جمع بشن

    واقعا چطوری میشه که یک آدم به جایی میرسه که اینطور فکر میکنه

    حالا مثال مرضیه خانم ، توی یک کشور که جنگه ، کشور سقوط کرده بعد ایشون بهترین نتایج مالی رو میگیرن و بهترین شرایط رو دارن

    توی اول لحظه واقعا آدم چه راهی به ذهنش میاد؟

    اگر از منطقم کمک بگیرم هیچ راهی نیست

    اگر از تجربیاتم کمک بگیرم هیچ راهی نیست

    آدم عاقلش ، آدم بزرگش ، آدم با تجربش ، میگه آقا توی این کشور، توی این شرایط جنگ ، توی این وضعیت که پیش اومده و همه دارن فرار میکنند ، امکان نداره بتونی پول بسازی

    این رو به بزرگ ترین اقتصاددانان جهان بپرس ، امکان نداره جوابی غیر از این بدن

    این رو از باهوش ترین ، با تجربه ترین آدم ها بپرس ، همین جواب رو میدن

    جوابشون اینه که بابا الان آدم های ثروتمند این کشورهم نمیتونند دیگه پول بسازند و کلی هم از ثروت و دارایی هاشون رو از دست دادن و بدبخت هم شدن و دارن از این کشور میرن ، تو میخوای توی این وضعیت ثروت بسازی؟ توهم زدی؟ چی زدی حالت خوبه؟

    هرچی خودم فکر میکنم با هیچ منطقی ، نمیشه حتی 0.00001 درصد احتمال داد

    حالا سوال اینجاست

    روی چی این مغزم حساب کنم؟

    روی چی این تجربیاتم حساب کنم؟

    حالا این گفتگوهای ذهنی دارن به من کمبود القا میکنند، روی چی این گفتگوها حساب کنم وقتی این نتایج مرضیه خانم از شرایطی که هر کسی رو میتونه نابود کنه رو میبینم

    حالا دارم این نوشخوار های ذهنی رو بررسی میکنم میبینم که هیچ پایه و اساسی ندارند

    به قول قرآن خداوند وعده فقر و فحشا میدهد به زشتی ها امر میکند ولی خداوند وعده فزونی میدهد

    غیر از اینه که قدرت فقط از آن خداوند ولا غیر ، غیر از اینه وقتی به احساس خوب میرسیم در مسیرخواسته هامون هستیم ، غیر از اینه رزق و روزی ما فقط دست خداوند

    از جایی به شما میدهم که فکرش رو نمیکند

    اگر در مدارش باشید ، اگر در فرکانسش باشید ، اگر مدت هاست احساس خوبی دارید ، اگر توکل دارید ، لاجرم نتایج به نفع شما خواهد بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  8. -
    سید مهدی جزایری گفته:
    مدت عضویت: 2095 روز

    سلام به همگی

    این کامنت من درباره احساس لذتی است که بهار امسال داشته ام

    امسال به طرز عجیبی از بهار لذت برده ام و هنوز هم که داریم به آخرهای بهار نزدیک می‌شویم، لذت می‌برم

    اول بهار و موقع نوروز و سال تحویل که مهمان بودیم، در یک هتل عالی و در یک جای عالی در مشهد

    بعد هم که چقدر مهمان شدیم و مهمانی دادیم.

    در همه این مراسم هم چقدر لذت بردم و چقدر خوردیم و نوشیدیم و گل گفتیم و گل شنیدیم

    امسال عجیب، عطر خوشی در فضا پیچیده

    امسال چه گل‌های عجیبی به چشمم می خورد

    که بعضی وقت ها مات و مبهوت می مانم از عظمت و خلقت خدا که چطور یک گل زیبا را اینگونه نقش و نگار کرده و با رنگ های متنوع آراسته است

    گل هایی که مانند عروس خودنمایی می‌کنند و دل می‌برند

    این گل‌ها آنقدر زیبا هستند که بارها شده با موبایلم عکس گرفته ام ازشون

    امسال من چقدر هوای خنک و نسیم لذت بخش رو تجربه کردم

    امسال بهار چقدر من باران و رعد و برق دیدم

    وای من عاشق باران هستم

    عاشق رعد و برق

    عاشق بوی باران

    عاشق صدای باران

    عاشق زمین باران خورده

    و خلاصه عاشق هر چیز که به باران مربوط می‌شود، و چقدر امسال کیف کردم بابت این عشق بازی هایم

    مخصوصاً بارندگی های بهار امسال چقدر روح مرا جلا داد

    حتی خواندن اخبار بارندگی در فلان نقطه کشور یا ورود سامانه بارشی از فلان نقطه و اخباری از این دست هم مرا به وجد می آورد

    بارها شده که موقع خواندن اخبار بارش های بهاری و دیدن کلیپ های رعد و برق چشمم خیس شده از اشک شوق

    نمی دانم چه انرژی مثبت و چه حس عالی در باران نهفته است، که اینطور با روح و روان من بازی می‌کند

    چقدر خوشوقت می شدم وقتی می خواندم که چندین سد در کشور صد در صد پر آب شده و سرریز کرده است

    چقدر امسال در خیابان، بوته های گل دیدم

    چقدر امسال شکوفه دیدم و برگ های ترد و تازه درختان با رنگ های سبز واقعاً مسحورکننده

    بهار امسال هوا به طرز عجیبی لطیف است و وقتی این هوای معطر و سبک را وارد ریه هایم می‌کنم چه لذت عجیبی احساس می‌کنم

    البته نظر من این است که همه اینها کمابیش هر سال بوده ولی من تیزبین شده ام و همین موضوع باعث شده که به زیبایی ها بیشتر دقت کنم و آنها را رصد کنم

    که البته این هم بر می‌گردد به آموزش های استاد عزیزم

    خلاصه این که من تا به امروز چنین بهار قشنگی رو تجربه نکرده بودم

    امیدوارم شما هم از بهارتان بی نهایت لذت ببرید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  9. -
    راضیه کریمی گفته:
    مدت عضویت: 695 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم وبانو محترمه مریم جان نازنین و دوستان عزیزی هممدارم

    اول ازهمه خداوند را بی نهایت سپاسگزارم که من دراین مدار قرار دارم و اگاهی های این فایل عالی رادریافت کنم. من مدت چند روزی هست که باخودم تعهد دادم که با پشتکار وتعهد بیشتر روی آموزه های استاد کار کنم و من هرصبح که دنبال نشانه ها هستم امصبح وقتی رفتم مره بسوی نشانه هام هدایت کن کلیک کردم و درجریان آنکه کدام فایل باز شه از خدایم خواستم که خدایا یکی از بهترین وکاربردترین نشانه را برام نشان بیدی که من دراین شرایطم نیاز دارم وقتی بعد چند دقه فایل باز شد که همون فایل تکراری دیروزم هنوز هست بعد باخودم گفتم حتمآ 24ساعتش تمام نشده آمدم صفحه اصلی دیدم یک فایل جدید است باخودم گفتم این حتمآ نشانه امروزم هست

    رفتم نگاه کردم وقتی استاد کمنت دوستی عزیزمارا خواند گفت مرضیه از افغانستان هست من چقدر باورم بیشتر شد که بلی این نشانه امروزم هست وچقدر یک الگوی مناسبتر و زیباتری بود برام چون من خودم هم یکی از دخترای افغانستان درایران هستم وچقدر به این مثال و الگو نیاز داشتم

    چون من هرموقع راجع به پیشرفت وخواسته هایم فکر میکنم این باور در ذهنم بود وهنوزم کمی هست که من دکشوری ایران هستم چون فامیلا ودوستای که اینجا دارم همه شان اینو بمن گفته که کشور ایران به افغانها هیچ نوع امکانات را نمیده ما اینجا نمیتونی پیشترفت کنی چون افغانی هستی واین باور در ذهنم جا گرفته بود هرچند بعد از مدتی که دراین مدار آمدم این باورها نسبتآ کمی کمرنک شده ولی بطوری کلی از بین نرفته و دارم بکمک خدا با تعهدی نسبتآ بالاتری روی خودم کار میکنم و اینکه کمنت مرضیه جان عزیز چقدر برایم الگوی مناسب شد تا بفهمم که‌:

    1 باور کنم هیچ عامل بیرونی مانع پیشرفت ما شده نمیتونه

    2 به هر اندازه که روی خودت کار میکنی ایده ها شرایط برایت داده میشود

    3 از همون امکانات کم و اولیه میتونی شروع کنی و نتیجه بگیری

    4 در شرایط به ظاهر بد باید مواظب ورودی هایم باشم ذهنم را کنترول کنم و اینجاست بقول استاد جهان انسان ها را غربال میکنه خودت را ثابت کردی جهان بشما پاداش میدهد

    5از همه مهمتر از سخنان ناب استاد قانون تکامل را درک کردم که با پیمادن پله های تکامل میشود به طوری بسیار اسان با لزت با پایه های محکمتر واساسی به آن قله خواسته ات بیرسی خدارابی نهایت سپاسگزارم بابت هممدار شدنم با این دوستان عزیزم،

    خداراسپاسگزارم بابت حضورم در جمع خانواده صمیمی ودوستداشتنی عباسمنشی

    خداراسپاسگزارم بابت حضوری استادی عزیزم در شبانه روز زندگیم که دستان خداوند برای نجاتم از ناخواسته و پیشترفتم در مسیری خواسته هایم شده

    و درآخر میخوام بگم استاد عزیزم من اینو با تمام وجودم باور دارم که میتونم به تمام خواسته هایم از کوچک ترین تا برزگترینش بیرسم البته بشرط درک کردن وبه کار گرفتن قانون کیهان

    ولی روی طی کردن قانون تکامل بیشتر مقاومت دارم (هرچند کار میکنم بهتر میشه ولی باز نجواه میاد سراغم) من با چی باور بهتر ازاین میتونم قانون تکامل را در روند این مسیر بهتر وبیشتر درک کنم ومقاومتم کمر بیشه؟ خیلی خیلی سپاسگزارم ودوستتان دارم

    انشالله همیشه و مثلی همیشه در پناه الله باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  10. -
    سونا شریف نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1519 روز

    بنام خداوند یکتا

    سلام به استاد قدرتمندم

    سلام به مریم جان عزیزم که خیلی دلم براش تنگ شده

    و سلام به دوستان گلم در این سایت بزرگ و قوی که همه هدفمون کسب موفقیت و خوشبختی هست.

    این کامنت دوستمون را منم هم خونده بودم و واقعا تحسینش کردم و درس هایی هم گرفتم اما چقدر استاد بصورت استادانه متن را بررسی و توضیح دادند و چقدر باز هم با خلوص نیت مسیر موفقیت را ساده و شیرین اما عمیق و کاربردی نشون دادند و قشنگ اصل گفتند .

    در این زمانی که دارم از کار معلمی و کارمندی جدا میشم و روزهای آخر کارمندیم هست و نیاز دارم تا قدم‌های بعدی بمن گفته بشه استاد از راه میرسه و با اینکه بارها هم قبلاً درس را یاد دادند تذکر میده و گوشمو می‌کشه که از همین جایی که هستی راهو شروع کن و تکاملت را طی کن فقط شروع کن و برو جلو نترس چون نتیجه ی نرسیدن و ایمان به خداوند پاداشی مثل سایت موفقیت عباسمنش و پلتفرم تلگرام هست .

    باید تمرکز داشته باشم ، باید اصل را ادامه بدم ، باید ایمان نشون بدم و زمان خرید دوره ی ثروت هم شده

    خدایا شکرت که روزم را با این فایل زیبا قشنگتر کردی.

    خدایا شکرت که صدای قشنگ مریم جون را شنیدم و تذکر یک اصل مهم که باعث شد استاد بیشتر توضیح بدهد

    خدایا شکرت که امروز شنیدم چیزی را لازم بود بشنوم اما لازمه که بارها و بارها بشنوم تا عمق مسئله در ذهن و روانم بشینه و باورهای درستش برام روشن تر بشه

    در پناه خداوند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای: