سوال:
در یکی از فایلها از استاد شنیدم که می گفت:
“من خودم رو خوب می شناسم و تلاشم کار کردن روی ضعف هام و بهبود خودم هست…
در آموزش های ایشان نیز به خوبی می شود این را فهمید که ایشان خیلی خوب خودشان را شناختهاند که توانستهاند چنین تحولی در زندگیشان بوجود بیاورند.
این در حالی است که من بشدت در شناخت خودم ضعف دارم. حتی نمی دانم چطور باید به خودشناسی برسم.
لطفا راهنماییم کنید که از کجا باید شروع کنم و اگر منبع خاصی سراغ دارید، لطفا معرفی کنید.
پاسخ گروه تحقیقاتی عباس منش:
اگر بخواهم تعریفی از خودشناسی داشته باشم، باید از یادآوری این قانون شروع کنم که:
جهان به گونه ای طراحی شده که به فرکانس های ما واکنش نشان دهد و بازتاب فرکانس های غالب ما(باورها) را وارد زندگی مان نماید.
پس خودشناسی یعنی تلاش برای یافتن ارتباط میان:
«رفتارها یا عکس العمل هایی که در برابر اتفاقات زندگی مان از خود بروز می دهیم»، با «باورها و نگرشی که درباره دلیل اتفاقات یا شیوه بوجود آوردنشان داریم»
سپس تلاش آگاهانه برای اصلاح آن باورها به منظور ایجاد رفتارها و عکس العمل های بهتر.
زیرا همیشه باورهای ما خود را در رفتارمان نشان می دهد و تنها راه تغییر آن رفتارها، تغییر آن باورهاست.
به نظر من کاری که استاد عباس منش انجام می دهد نیز یافتن این ارتباط، به منظور شناسایی ترمزها و موانع ذهنی و نیز تلاش آگاهانه برای برداشتن آن ترمز به وسیله تغییر نگرش.
این همان یافتن ترمزها و تبدیل آنها به گاز است که در دوره کشف قوانین زندگی راه و روش آن مفصلاً شرح داده شده است.
خودشناسی یعنی درک رابطه ما با جهان. درک رابطه ما با منبعی که جهان از او خلق شده و درک رابطه ما با سیستمی که جهان بر اساس آن کار میکند.
خودشناسی یعنی درک موجودیت فرکانسی خودمان و توانایی که برای خلق شرایط دلخواهمان به کمک این خاصیت فرکانسی داریم.
خودشناسی یعنی تلاش برای کنترل ذهن به منظور دریافت الهامات و هدایتهای قلب.
مهم ترین ابزار های کار برای خودشناسی از دیدگاه من کار کردن روی این موضوعات است:
1. تلاش برای کنترل نجواهای ذهن:
راه حل های این موضوع به صورت بسیار مفصل در دوره جهان بینی توحیدی 1 خصوصا جلسه ششم، توسط استاد عباس منش آموزش داده شده است.
زیرا تا زمانی که ذهنت و نجواهایش را نشناسی و روش برخورد با ذهنت را ندانی و در یک کلام نتوانی دست ذهنت را بخوانی، راهی به سوی خودشناسی پیدا نمی کنی زیرا نمی توانی از عهده نجواهای ذهنت برآیی و در یک کلام نمی توانی صدای قلبت را بشنوی و هدایت اش را دریافت نمایی
زیرا ما در هر لحظه یا در حال گوش دادن به نجواهای ذهن مان هستیم یا در حال گوش دادن به صدای قلب مان.
یا در حال پیروی از شیطان ذهن هستیم یا در حال پیروی از هدایت خداوند.
دریافت هدایت الهی نیز از ساختن این باور توحیدی شروع می شود که ” به هیچ چیز جز خداوند، به عنوان نیرویی که برگی به اذن او به زمین نمی افتد، وابسته نشویم”
این موضوع، همان بستری است که باید در وجودمان ایجاد و سپس همه جنبه های زندگی مان را روی این بستر بچینیم.
در واقع به اندازه ای که این نگاه توحیدی ساخته می شود، بهتر موجودیت فرکانسیمان و تواناییمان در خلق هر خواستهای را درک میکنیم و به همان اندازه نیز، حریف نجواهی ذهن مان خواهیم شد و به همان میزان نیز می توانیم نسخه بهتری از خودمان ایجاد نماییم و این یعنی خودشناسی.
آگاهیهای دوره جهانبینی توحیدی، یک گنج حقیقی است برای درک این بخش مهم از خودشناسی یعنی درک توحید واجرای آن در عمل.
2. ایجاد مهم ترین رابطه زندگی مان که همان رابطه درونی ما با انرژی است که تمام هستی را مدیریت می کند و او را خدا نامیده ایم.
قوانین این موضوع را نیز استاد عباس منش تحت عنوان “هماهنگی میان ذهن و روح” هم در فصل سوم کتاب رویاهایی که رویا نیستند و هم به صورت کاملاً مفصل در دوره عشق و مودت در رابط، توضیح داده و چگونگی ساختن باورهایی که سبب ایجاد این رابطه می شود را، آموزش داده است و از آنجا که یک فرایند است، توضیح آن در قالب یک نوشته، نمی گنجد.
در حقیقت، به اندازه ای که فاصله فرکانسی میان ذهن مان و روح کمتر می شود، به همان اندازه قادر به دریافت هدایت الهی می شویم. به همان اندازه صفات مان خداگونه تر شده و می توانیم از آن دیدگاه، به همه مسائل و جوانب زندگی مان بنگریم و در یک کلام، خداگونه تر عمل نماییم و ان اقول کن فیکون بشویم.
منابع پیشنهادی ما برای رسیدن به خودشناسی:
محتوای آموزشی دوره عشق و مودت در روابط
برای پاسخ به سؤالات، لازم است که عضو سایت باشید و (با ایمیل و رمز عبورتان) وارد سایت شوید.
به نام سیستم هدایتگر بشر
سلام
خودشناسی کلید اول برای رسیدن به حقیقت هست.
برای رسیدن به خواسته
خوب اگر خودمان بشناسیم می توانم باورهای خودمان متوجه بشیم بعد باور درست بزاریم جاش و شخصیت خودمان را تغییربدهیم وجهان اطرافمان هم عوض می شود .
شخصیت من مرضیه چی هست بزارید به چشم یک فرد سوم شخص جواب بدهم انگار که یه سوال امتحانی است و مرضیه شخصی هست که من سال ها باهاش زندگی کردم و الان می خوام توصیفش کنم.
اگر در یک کلام بخواهید مرضیه را توصیف کنید چه می گویید؟مرضیه چه دختری هست چه باورهایی دارید اکثرا علاقه مندی های او چی هست چه مذهبی داره عادت روتین اونچی هست ؟چه رفتارهایی تو عصبانیت از خودش بروز می دهد؟وقتی شرایط خیلی افتضاح میشه چه واکنشی از خودش نشان می دهد ؟
سلام
مرضیه اکثرا اوقات هیجانی عمل می کند و توانایی سرکوب احساسات خودش نداره یعنی نمی توانی یک تصمیم منطقی بگیره و به اون عمل کنه. همیشه در تصمیمات خودش مردد هست.هیجانی به شدت توانایی مدیریت احساسات نداره. هیچ وقت نمی تواند گریه و خنده خودش کنترل کنه نمی تواند احساس های درونیش پنهان کنه .تمام احساسات خودش بروز میده.پرحرف و این زیاد صحبت کردن باعث میشه که نتونه مدیریت روی رفتارش داشته باشه چرا چون وقتی آدم برون گرا هست و پرحرف .نتیجه میشه که سریع تمام رازهای دلش به همه میگه باهمه درد ودل میکنه و این پرحرفی حتی تو روابط با خانواده و دوستان و همسر چالش برانگیزه چرا چون هر حرفی به ذهنش میاد بدون فکر کردن روش همون لحظه به زبان میاره و باعث میشه که بحث پیش بیاد .این برون گرایی و پرحرفی باعث میشه توجه بیش از حد به همسر خودش نشان بده و هی تو چند دقیقه کلی پیام بده و نتونه خودش کنترل کنه و هیجانی عمل کردن باعث میشه که مثلا ساعت ۱۲ با همسرش بحثکنه و حق هم باهاش باشه ولی ساعت ۱۲و۳۰ پشیمان بشه چرا حرفی زده چرا از حق خودش دفاع کرده و بره مجدد پیام بده عذر خواهی بی مورد کنه.همیشه وقتی حتی حق باهاش هست از حق خودش بگذره چرا چون آدم هیجانی هست یک لحظه با عصبانیت شدید همه چی بهم میرزه با حرفاش و خودش ۱۰ دقیقه بعدش پشیمان میشه .و چون نمی توانم مرز بین عصبانیت آرامش خودش کنترل کنه متناقض هست.ادم ۰ و ۱۰۰ هست و هیجانی طور و یکهو یک نفر میبره بالا و یکهو میاره پایین. کلی از یک نفر تعریف میکنه محبت میکنه باهاش خوب هست از حق خودش میگذره و حالا خدا نکنه طرف یک کاری کنه باب میلش نباشه با طرف دشمن میشه .زود قهر آشتی میکنه.
دشمنی هاش با یک نفر در حد چند ساعت هست.کینه ایی نیست اما همون عصبانیت لحظه ایی باعث خراب شدن همه چی میشه .عجول وقتی یک نفر حرف میزنه می پره وسط حرف طرف نمیزاره حرف اون تمام بشه .به شدت عجول هست.همیشه نیمه خالی لیوان می بینه یعنی حتی یک لیوان ۹۰ درصدش پر باشه ۱۰ درصد خالی می بینه.
یعنی تو هر چیزی دنبال عیب اون میگرده.طرف ۱۰۰ تا اخلاق خوب داشته باشه اونیکاخلاق منفی طرف هایلات میکنه.
مدیریت هیجانی نداشتن برونگرا بودن با تن بلند صحبتکردن عیب هاش هست.و اینکه خیلی زود عصبی میشه .نقطه ضعف بزرگش ابن از دورانکودکی ادمپرخاشگری و عصبی هست با کوچیکترین حرفی زود بهممیرزه و مرضیه زودم آرام میشه اما تو همون چند دقیقه عصبانی بودن همه چیز به باد میده.خودش از عالم آدم ایراد میگیره و انتقاد میکنه و اگر قضاوتش کنن و بهش بگن اینجوری و انتقاد کنن ازش بهش برمیخوره .از انتقاد بدش مباد ولی همه رو انتقاد میکنه بدش میاد راجبش غیبت کنن ولی از همه غیبت میکنه .
دائم توجه اش روی نکات منفی دیگران هست.
مدیریت خشم نداره .کمال گرایی شدید داره توقع داره همه مثل خودش رفتار کنن و میخواد تمام آدم های روی زمین عوض کنه .تا مثل خودش باشن به خودش بی نهایت سخت میگیره و آینده نگری و منطقی فکر کردن بیش از حد داره.
کمال گرایی باعث شده ایرادگرفتن شدید از همه کنه.و نمی توانه بپذیره آدم ها متقاوت اخلاق های متفاوت دارن و نمیشه باعث بشه همه شبیه اون فکر کنن.
هرکس عقاید خودش داره .
ویژگی های منفیش به شرح زیر
۱عصبانی شدن
۲ هیجانی رفتار کردن
۳ انتقاد شدید از دیگران
۴ منفی نگری و توجه روی نکات منفی
۵ غیبت کردن
۶ پرحرفی و بیان رازهای شخصی خودش و احساس قربانی بودن
۷ کمال گرایی
۸اینکه همه مثل اون فکر کنن
سلام ب استاد و بچه های سایت
منم امروز خودمو میخواهم توصیف کنم
من آرزو هستم 35 سالمه
من مهربونم و دلسوزم .پر حرفم . تقریبا ب حرف بقیه را گوش میدم سریع بعضی حرف ها روم تاثیر میزاره حتی اگه امتحان کرده باشم و بدونم سم هستش
از بعضی رفتار ها زود ناراحت میشم
خیلی پر حرفم از همه چیز حرف میزنم
تمام اتفاقات برای کسایی که پیشم کار میکنند میگم در صورتی که لوزومی نمیبینم
من خیلی برام مهم احترام گذاشتن ولی بعضی موقع ها بی احترامی میشم
من تو کار و زندگی و روابط عالیم و واقعا امتیاز عالی ب خودم میدهم
ولی بعضی مواقع حرفم راحت نمیتوانم بگم و اون نگفتن حرف باعث میشه منو ناراحت کنه و من عصبانی کنه
من در تربیت بچه و همسر داری و کار عالیم ولی نقطه ضعف هایی دارم که منو ب صفر میرسونه
من دوست دارم کمتر حرف بزنم و بیشتر عمل کنم کسی حرف زد که باعث ناراحتی من شد سریع اون جا را ترک کنم بیشتر حواسم ب خودم باشه تا بقیه بیشتر خودمو خوشحال کنم تا بقیه
باید تو کار بیشتر تمرکز کنم بیشتر مطالع و تجربه کنم
من باید زندگی کنم آدم های منفی گرا را حذف کنم
برای خودم و زندگیم وقت بزارم چیز هایی که دوست دارم را ادامه بدم و چیز هایی که دوست ندارم را خط قرمز بکشم
هر جا بهم آرامش میده همون کار را بکنم هر جا حالم بد میکنه اصلا نرم یا رفتم سریع بر گردم
وقتم را برای خودم و چیز های که حالم عالی میکنه بزارم من تو این دنیا اومدم تا بهترین لذت ها و تجربه های قشنگ کسب کنم من میخواهم شاد سالم وثروتمند باشم و موفق ترین در حوضه خودم باشم
خودشناسی را میتوانید با مراحل زیر شروع کنید:
تفکر درباره خودتان: زمان بگذارید و به ویژگیها، احساسات، و تجربیات خود فکر کنید.
نوشتن journal: روزانه احساسات و افکار خود را بنویسید تا به الگوهای رفتاری و احساسیتان پی ببرید.
مدیتیشن و mindfulness: تمرینهای آرامشبخش و آگاهی از لحظه حال میتواند به افزایش شناخت خود کمک کند.
بازخورد از دیگران: نظرات دوستان و خانواده را درباره خودتان بپرسید تا دیدی جدید پیدا کنید.
کتابهای خودشناسی: مطالعه کتابهای مرتبط با خودشناسی میتواند اطلاعات و ابزارهای جدیدی به شما بدهد.
مشاوره یا رواندرمانی: یک مشاور میتواند به شما کمک کند تا درک بهتری از خود پیدا کنید.
با این مراحل میتوانید به تدریج به خودشناسی عمیقتری دست پیدا کنید.
برای شروع خودشناسی، میتوانید مراحل زیر را دنبال کنید:
1. تفکر درونی: زمانی برای خودتان اختصاص دهید و به احساسات، افکار و تجربیات خود فکر کنید.
2. نوشتن یادداشت: احساسات و افکارتان را در یک دفترچه بنویسید. این به شما کمک میکند تا الگوها و نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کنید.
3. سوالات کلیدی: از خود بپرسید: “من چه کسی هستم؟ چه چیزهایی برای من مهم است؟ چه اهدافی دارم؟”
4. مشاوره و گفتگو: با افراد مورد اعتماد خود در مورد خودتان صحبت کنید یا از یک مشاور حرفهای کمک بگیرید.
5. آزمونهای شخصیت: میتوانید از آزمونهای مختلف شخصیت شناسی استفاده کنید تا دید بهتری درباره خود پیدا کنید.
6. تجربههای جدید: به فعالیتها و تجربیات جدید بپردازید تا سامانههای مختلف خود را کشف کنید.
با پیروی از این مراحل، میتوانید مسیر خودشناسی را آغاز کنید.