چرا با اینکه برای تغییر باورهایم اینقدر تلاش کرده‌ام‌، فایلهای استاد را گوش داده‌ام‌ و تمرین انجام داده‌ام‌، اما نتایج دلخواهم وارد زندگی‌ام نشده است. - صفحه 1

دسته بندی: پاسخ به مسائل زندگی

جواب‌های «عقل‌کل»دسته بندی: پاسخ به مسائل زندگیچرا با اینکه برای تغییر باورهایم اینقدر تلاش کرده‌ام‌، فایلهای استاد را گوش داده‌ام‌ و تمرین انجام داده‌ام‌، اما نتایج دلخواهم وارد زندگی‌ام نشده است.
973

لازم است دوباره اصل اساسی جهان را اول به خودم و سپس به شما یادآور شوم تا بتوانیم پاسخی هماهنگ با قوانین ارائه دهم و شما نیز بتوانی ترمزهایی را در ذهنت پیدا کنی که با این قانون هماهنگ نیست.
اصل این است که:
تمام اتفاقات زندگی ما- بدون استثناء- واقعاً بدون استثناء- نتیجه باورهای خودمان است. افراد زیادی هنوز نتوانسته‌اند این اصل واضح را بپذیرند.
بر طبق این اصل‌، اولاً:
قطعا نتایجی وارد زندگی‌ات شده. اما آن نتایج متناسب با باورهایی است که تا اینجای کار توانسته‌ای بسازی.
یادت باشد که ما همواره در حال رشد هستیم. یعنی همین حالا اگر با دقت جنبه‌های مختلف زندگی‌ات را مرور و با قبل مقایسه کنی و مهم‌تر از همه اگر بتوانی گذشته‌ات را به یاد بیاوری، به وضوح برکت‌ها و عطایایی را در زندگی‌ات می‌بینی که روزگاری جزو آرزوهایت بوده است اما از آنجا که خواسته هایت رشد کرده، آنقدر داشتن‌شان را بدیهی و فاقد ارزش می‌دانی که حتی نمی‌خواهیبه آنها به عنوان نتیجه‌ای نگاه کنی که به خاطر تلاش ذهنی برای تغییر باورهایت رخ داده است.
ثانیاً:
یادت باشد که اطلاع از قانون به معنای باور و ایمان به قانون نیست. یعنی لازم است اطلاعاتی که درباره قوانین زندگی کسب نموده‌ای را تبدیل به باورهای خود نمایی. یعنی اگر می خواهی دلیل این مشکل را بیابی، باید از خودت سوال کنی که اگر مدتی است روی باورهایم کار کرده ام، دقیقا چه کاری انجام داده ام؟
چه باورهایی را ساخته ام؟
چه باورهای مخربی را در خود از بین برده ام و چگونه این کار را انجام داده ام و نیز چه قدمهایی را برای تغییر اوضاع ام برداشته ام؟
نگرشم به اتفاقات زندگی‌ام چقدر عوض شده؟
به محض برخورد با یک مسئله و تضاد چقدر به هم می‌ریزم؟
چقدر برای تغییر نتایج‌، به دنبال تغییر باورهایم هستم و چقدر روی تغییر عواملی غیر از باورهایم متمرکز شده‌ام؟
چقدر مقصر مسائلم را دیگران می‌دانم که چقدر مسئولیت باورهایم را می‌پذیریم و برای تغییرشان متعهدم؟
چقدر می‌توانم رابطه‌ای معنادار میان کانون توجه‌ام‌، ورودی‌های ذهنم و اتفاقاتی که در زندگی‌ام رخ می‌دهد بیابم و تا چه حد این موضوع را اصل می‌دانم؟
چقدر در نگرانی‌هایم کمتر شده و چقدر به واسطه درک قوانین زندگی‌، توکل و آرامش‌ام بیشتر شده؟
و چقدر ایده‌های الهام شده‌ام را جدی ‌می‌گیرم و برای اجرایشان قدم بر‌می‌دارم؟
زیرا وقتی روی باورهایت کار می کنی، وقتی بذر باورهای قدرتمندکننده در شما شکل می‌گیرد‌، به اندازه‌ای که آن بذر رشد را شروع می‌کند‌، نشانه‌های آن رشد در زندگی‌ات هم آشکار می‌شود. به شکل الهام یک ایده و راهکاری که جدی گرفتن و دنبال کردن آن‌، نتایجی را وارد زندگی‌ات می‌کند که قبلاً نبوده است.
اما اگر آن ایده ها را نادیده بگیری، اگر آنچه می آموزی را در رفتارت جاری نسازی‌، تغییری هم نباید رخ دهد. زیرا اگر رخ دهد یعنی عجیب است.
زیرا کار شما این است که همزمان که روی باورهای تان کار می کنی، هم زمان که آن باورهای قدرتمند کننده و ثروت آفرین را می سازی، همزمان که ورودی‌های ذهنت را کنترل می‌کنی‌، باید به نداهایی هم که دریافت می‌کنی‌، عمل شود.
ثالثاً:
اگر آن تغییر بسیار وسیعی که به دنبالش هستی هنوز رخ نداده، معنایش این است که هنوز تغییر بسیار عمده ای در باورهایت ایجاد نشده است.
واژ‌‌ه‌هایی مثل تغییر وسیع‌، نتیجه بزرگ‌، ثروت بسیار زیاد و … نشانه فاصله فرکانسی تو با آن نتایج بزرگ است. نشانه فاصله تو با مداری است که آن نتایج بسیار بزرگ در آن قرار دارند و نشانه‌ی این است که هنوز باورهایت به اندازه آن نتایج رشد نکرده و با آن نتایج هم‌مدار نشده است. زیرا نشانه‌ی واضح هم‌مداری این است که داشتن آن نتایج آنقدر بدیهی می‌شود که دیگر وسیع‌ و عظیم به نظر نمی‌آید. مثل همین نتایجی که الان داری و برایت بدیهی به نظر می‌رسد در حالیکه قبلاً داشتنش برایت یک خواسته و آرزو بود.
قانون این است که شما همیشه در مداری همجنس با باورهایت قرار می‌گیری و در آن مدار‌، اتفاقات و شرایطی همجنس با باورهایت را تجربه می‌کنی.
شما به اندازه باورهایی که می سازی، هدایت خداوند را به شکل ایده، نعمت، فرصت و برکت وارد ندگی‌ات می کنی. یعنی تا زمانی که آن باورهای قدرتمند کننده ایجاد نشوند، به مدار آن خواسته‌ها راهی نداری‌. در نتیجه هیچ اتفاق جدیدی در زندگی ات رخ نخواهد داد و البته ایجاد این باورها قدم به قدم رخ می دهد و هر بار باورت قوی تر می شود و هر بار نتایج ات بهتر از قبل می شود.
اما اگر نخواهی این مسیر را طی کنی و بخواهی با همان روش قبلی‌، همان باورهای قبلی، همان کانون توجه قبلی‌، همان نگرانی ها، ترس ها و اظطراب های قبلی ادامه دهی، یعنی همان فرکانس های قبلی را ارسال می کنی.
پس طبق اصلی که در ابتدا یادآور شدم‌، منطقی است که منتظر همان نتایج قبلی هم باشی.
طبق این اصل، اگر می‌خواهی نتیجه تغییر کند، باید فرکانس تغییر کند و اگر می‌خواهی فرکانس تغییر کند، باید باور تغییر کند.
در یک کلام اگر واقعاً یک راهکار اساسی می‌خواهی، تا یک بار برای همیشه به همه نگرانی‌ها در زندگی‌ات پایان دهی، راهش این است از ابتدا، پایه درست و حسابی برای زندگی‌ات بچینی.
زیرا اگر همه چیز را بصورت اساسی تغییر ندهی مانند این است که یک خانه گلنگی داشته باشی که همه جای آن با مشکل مواجه شده به این دلیل که پی آن نشست کرده، ترک خورده و دیگر هچ کارایی ندارد. اما شما مرتباً یک بار دیوارش را رنگ می‌کنی و چند روزی احساس می‌کنی بهتر شده اما باز دوباره یک ترک جدید روی دیوار می‌بینی، سپس سقف را تعمیر می‌کنی، بعد می‌بینی فقط برای مدتی اوضاع بهتر شد. سپس در ورودی را عوض می‌کنی و خلاصه هر بار یک قسمت را.
اما نهایتاً اینهمه تلاش، وقت، زمان، انرژی و هزینه‌ای که گذاشتی، نه تنها کمکی نکرده، نه تنها اوضاع امنیت و آسایش آن خانه بهتر نشده بلکه هر شب با نگرانی و ترس از اینکه فردا چه اتفاقی برای این خانه ممکن است بیفتد یا مبادا سقفش فرو ریخته و همه چیز را نابود کند، به خواب می‌روی.
موضوع اصلی درباره تجارب زندگی شما نیز، نیز مثل همین ماجرا است. نمی‌توانی بدون تغییر بنیادین باورهایت، تغییری مح ایجاد نمایی زیرا اتفاقات زندگی شما، بازتاب کامل و دقیق فرکانس های شماست و اساس فرکانس های شما باورهای شماست.
پس راهکار اساسی را در این باره با هم مرور می‌ کنیم:
اصل اول: پذیرش اصل و اساس جهان
اصل دوم: قانون تکامل
اولین عامل اساسی‌ای که افراد در پروسه تغییر باورها آنچنان که انتظار دارند به نتیجه نمی‌رسند این است که‌، هنوز اصل اساسی را که در ابتدای این پاسخ یادآور شدم‌، مثل وحی منزل نپذیرفته‌اند.
اگر به دنبال تغییری اساسی هستی‌، اول از همه باید به این موضوع ایمان بیاوری که: تمام اتفاقات زندگی‌ات بخاطر باورهایتان رخ داده و تنها راه علاج، تغییر باورهاست و هیچ راه دیگری وجود ندارد.
وقتی تمامی راه ها را بر روی خود می بندی و دیگر شکی و تردیدی باقی نمی‌گذاری که نکند یک عامل دیگر هم باشد، آنگاه تعهدی در شما ایجاد می شود برای یافتن آن ترمز ذهنی و آن باور محدودکننده و تبدیل آن به باور قدرتمندکننده.
یعنی متمرکز و متعهد شوی که شیوه‌ی نگرش‌ات‌، رفتارات، تمرکزات و احساس‌ات را منطبق بر آن آگاهی‌ای نمایی که تازه فهمیده‌ای و سپس از طریق بیشتر جاری ساختن آن در نقطه تمرکزت و رفتارت‌، هم جوانب بیشتری از آن آگاهی را بیشتر درک کنی و هم بذر آن باور را تغذیه نمایی و به این شکل هر روز نتایج را کمی بهتر کنی و با ایمان تا رسیدن به نتیجه نهایی به راهت ادامه دهی و هرگز نا امید یا تسلیم نشوی.
این کار نیاز به توانایی زیادی برای کنترل ذهن دارد و آسان نیست. زیرا اگر آسان بود‌، الان همه موفق بودند.
تغییر باور نیاز به ایجاد چنین تعهدی دارد. ضمن اینکه در کنار این تعهد‌، باید بدانی که درک تو از این آگاهی و ساختن باور از این آگاهی‌، به مرور صورت می‌گیرد و همیشه یک فاصله فرکانسی میان کل این آگاهی و آنچه که تو از آن به عنوان باور برداشت کرده‌ای‌، وجود دارد.
وقتی این تعهد را برای تغییر باور ایجاد نکنی و شیوه تغییر باور را درک نکنی‌، نمی توانی آنچه را درک نمایی که از استاد عباس منش درباره قوانین زندگی‌، نقش تغییر باورها و شیوه تغییر باورها‌ می‌شنوی. آنوقت درباره این موضوع دچار سوءتفاهم و سوءبرداشت می‌شوی.
به همین دلیل اندکی کار می کنی، تغییرات کوچکی به همان میزان هم ایجاد می‌شود. سپس آنچنان که باید ادامه نمی دهی. چون می خواهی با اولین قدم ، نتایج بزرگی رخ دهد.
یعنی آن قرار داد نوشته می شود، اما امضا نمی شود.
آن مشتری می آید اما چیزی نمی خرد.
فرد مورد علاقه ام را پیدا می کنم اما موضوع به ازدواج ختم نمی شود و …
شما نتوانسته‌ای مفهوم فرکانس را درک کنی و اصل اساسی جهان را که در ابتدای این متن یادآور شدم بپذیری‌. به همین دلیل می خواهی با اندک تلاشی معجزه رخ دهد و یک شبه تمام باورهایی که در طی سالیان ساخته شده، تغییرکند. به همین دلیل است که با چنین تردید هایی در ذهنت مواجه هستی و هنوز همان شیوه‌های و نگرش قبلی‌ات سکّان دار ذهنت است و می‌گوید :
“خوب! من باورم را تغییر می دهم اما اگر شغلم تغییر نکند که نمی شود؟
خوب! تا زمانیکه من یک حقوق مشخص دارم، چگونه فقط تغییر باور می تواند درآمد مرا افزایش دهد؟
خوب اگر من کاری برای افزایش مشتری انجام ندهم، تبلیغ نکنم و فقط روی باورهایم کار کنم، که امکان ندارد درآمدم زیاد شود؟
پس باید کاری هم انجام دهم!”
«باید کاری هم انجام دهم» همان نگرش قبلی است که حذف آن نیاز به جهادی اکبرتر از اینها دارد.
یعنی می خواهم بگویم همزمان که به اصطلاح روی باورهایت کار می کنی، تردیدهای تان هم با شماست و این تردیدها تعهد و تمرکز لازم برای تغییر باور را از شما می گیرد و ایمان تان را به این موضوع که‌، باورها عامل اصلی نتایج هستند، سست می کند و بعد نتیجه مشخص است. شما کنترل ذهن را ادامه نمی‌دهی‌، شما به این شیوه وفادار نمی‌مانی و شما مرتباً در حال رفت و برگشت به نگرش قبلی و اطلاعات فعلی هستی. در نتیجه باورهایت آنچنان که باید تغییر نمی‌کند.
لذا از آنجا که تغییر باور هنوز صورت نگرفته، نتیجه خاصی هم بوجود نیامده و از آنجا که به نظر خودت مدتی است روی باورت کار کرده و پاسخ دلخواهت را نگرفته‌ای و از آنجا که نجواهای ذهن که حاصل باورهای محدودکننده قبلی است‌، ریشه دارتر از این حرف‌هاست‌، شک هایت را به ادامه این شیوه دوباره بیشتر می‌کند. اینجاست که ذهن دوباره شما را برمی گرداند به روش قبلیِ خودش و همان باورهای محدود کننده قبلی.
همان روشی که می خواست با انجام یک کار فیزیکی مثل تغییر شغل و … درآمدش را افزایش دهد و دوباره همان مشکلات و ماجراهای قبلی را دارد و واقعا سردرگم می شوی.
اما موضوع این است که باور با اطلاعات فرق دارد. باور با دانسته فرق دارد. باورهای شما خودش را در رفتار و نگرش شما نشان می‌دهد. باورهای شما ابتدا به شکل رفتار و اقدام ظاهر می‌شود. یعنی به اندازه‌ای که قدرت می‌گیرند شما را به مسیر راهکارها و ایده‌هایی هدایت می‌کند که انجام‌شان‌، وضعیت را کمی بهتر می‌کند و سپس به میزان تعهد شما رشد می‌کند اما از جایی به بعد‌، آن رشد تصاعدی شروع می‌شود. اما رسیدن به آن نقطه یک جهاد ابراهیم گونه می‌طلبد.
هنوز تغییری اساسی در باورهایت رخ نداده‌، بلکه فقط یک سری اطلاعات کسب کرده ای که به نظرت اطلاعات قشنگ و لذت بخشی است. انگیزه بخش است و دانستنش خوب است.
اما در عمل از آنجا که آن ایمان به اصل که «تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء حاصل باورهای‌مان است»‌، ایجاد نشده‌، باورها را عامل اصلی نمی‌دانی تا بتوانی گفته ها و آموزش های استاد در آن فایلها را مانند وحی منزل بپذیری و هرگز در این مسیر هیچ شکی به خود راه ندهی و به دنبال تغییر اوضاع در عواملی بیرون از باورهایت نگردی.
ایمان و باور وقتی ساخته می شود، اول خود را در آرامشی که تجربه می کنی، نشان می دهد. هرچه به میزان بیشتری در آرامش ذهنی بمانی‌، یعنی آن باور قدرتمند کننده تر شده است.
یعنی اگر بدهی داری ، نگران نیستی و می توانی به نعمت های زندگی ات هر چند کوچک حتی سلامتی ات، بینانی ات و … توجه کنی و نگران نمی شوی ، یعنی ایمان شما به تغییر باورها، به اینکه من الان در حال کار کردن روی فرکانس هایم هستم، به اینکه فرکانس ها نتایجم را ایجاد می کنند و چون الان دارم فرکانس های مناسب را می فرستم پس به زودی نتایج دلخواه از راه می رسد
به زودی سر و کله اتفاقات خوب پیدا می شود و … موجب می شود که نگران نباشید
موجب می شود که به خود بگویید این اتفاقات کنونی حاصل فرکانس های نامناسب قبلی است و من از این به بعد باید منتظر چیزهای خوب باشم چون در حال ارسال فرکانس های خوب هستم
و اگر با اتفاق نامناسبی روبرو شدی،با خود می گویی: حتما این همان اتفاقی است که می خواهد مسیر زندگی ام را بهتر کند. زیرا ممکن است این اتفاق به ظاهر نامناسب باشد اما در خود برکتی به همراه داشته باشد
یعنی می خواهم بگویم اگر می خواهی باورهایت را به صورت بنیادین تغییر دهی، باید به نقش تغییر باورها، به قوانین کیهانی و در راس آن قانون فرکانس، ایمان بیاوری و آن را مثل وحی منزل بپذیری. این ایمان به نقش باورها، تعهدی در توایجاد می کند و باعث می شود اصلا تردیدی در این باره برایت ایجاد نشود. زیرا ایمان می‌آوری که اگر باورت را تغییر دهی، نتیجه حتما خودش را نشان می دهد. بنابراین با ایمان به این موضوع و بدون شک و تردید بر این کار مصمم تر می‌شوی.
بنابراین‌، تنها راه تغییر نتایج‌، تغییر باورهاست و من برای تغییر باورها‌، استادی شایسته‌تر از دوره روانشناسی ثروت۱ نمی‌شناسم.
بنابراین اول این پذیرش را در خود ایجاد کن که تمام اتفاقات زندگی من بدون استثناء حاصل باورهایم است. سپس با ایمان یک بار برای همیشه کمر همت را برای کار کردن مداوم روی باورهایت ببند و جهادی اکبر برای تغییر اساسی باورهایت به راه بیانداز.
ایمان دارم به محض اینکه باورهایت عوض شود، جهان شما را وارد مدار دیگری می‌کند که در آنجا اتفاقات، شرایط، آدم‌ها، ایده‌ها و راه کارهایی را ملاقات می‌کنی که سبب می‌شود قدم به قدم و مدار به مدار، خواسته های بیشتری را با لذت بیشتر، تجربه نمایی. آنهم از راه‌های بدیهی و طبیعی.
این کار جهان است. این روندی است که خداوند برای جهان آفریده است.
اما تغییر باور کاری نیست که یک شبه انجام شود. تغییر باورها تکامل می خواهد. باید کم کم باورهایت را بسازی و این مسیر را قدم به قدم برداری.
اصل دوم رعایت قانون تکامل و درک قانون تکامل است:
یکی از مهم ترین عواملی که موجب می‌شود افراد در طی مسیر شور و شوق اولیه را نداشته باشند و احتمالا کاری که آغاز نموده‌اند یا ایده‌ای که به واسطه همان میزان تغییر باور به آنها الهام شده را ادامه ندهند و حتی علائق‌شان را نیمه کاره رها کنند و سپس ناامید و سرخورده شوند، این است که آنها از همان ابتدا به دنبال این هستند که یک شبه ره صدساله را بروند.
نادیده گرفتن قانون تکامل موجب می‌شود‌، راه تغییر باورها را درک نکنی. در نتیجه به محض اینکه آگاهی ای از قوانین دریافت می‌کنی، فکر می‌کنی دیگر کار تمام شده و باورهایت تغییر کرده و حالا دیگر آن نتایج بزرگ هم باید وارد زندگی ات شود.
در نتیجه نمی‌توانی نتایج کوچک را ببینی و از وجودشان لذت ببری و به واسطه این لذت به مسیر رشد بیشتر هدایت شوی که با برداشتن اولین قدم ها ایجاد شده است. این موضوع خطرناک است و آدم را خیلی راحت از مسیر صحیح گمراه می‌کند.
همین حالا اگر نگاهی به زندگی ات بیندازی، قطعا آن نتایج کوچک را خواهی دید. اما از آنجا که نمی خواهی تکامل ات را طی کنی و فکر می‌کنی ذهنت محدود خیلی سریع تغییر می‌کند‌، انتظار داری خیلی سریع نتایج بزرگ برایت رخ دهد. در نتیجه وقتی آن نتایج کوچک را با آن خواسته های بزرگ مقایسه می کنی، نه تنها از ورود آنها به زندگی ات شاد نمی شوی، بلکه عصبانی هم می شوی.
در نتیجه به محض برداشتن اولین قدم و ندیدن آن نتیجه بزرگ، به جای آنکه آن نتایج کوچک را ببینی و تایید کنی و قدم بعدی را برداری، دوباره از این شاخه به آن شاخه می‌پری. مثل فردی که تبری به دست گرفته تا درختی کهنسال و قطور را قطع کند.
اما با تبر کوچکش هر بار به نقطه‌ی از درخت ضربه‌ای وارد می‌کند و قطعا نتیجه هم معلوم است.
این از این شاخه به آن شاخه پریدن‌ها که نتیجه عدم پذیرش اصل و اساس جهان است‌، یعنی همانکه قطعاً تمام اتفاقات زندگی‌ات نتیجه باورهایت است و لا غیر‌ و عدم درک این موضوع که‌، تغییر باورها تکامل می‌خواهد و نتایج و تغییر باورها به مرور همراه با هم رشد می‌کنند‌، موجب می‌شود مسیری را تا انتها طی ننمایی و نتیجه دلخواهت را نیز دریافت ننمایی. در نهایت هم به خودت می گویی:
قانون برای من جواب نداد.
من که باورها را ساختم. منکه به دنبال علاقه ام رفته‌ام. پس چرا اتفاقی رخ نداد؟
البته منظورم خرده گرفتن بر شما نیست. ذات انسان عجول است. این کار شیطان است که به محض اینکه با اندکی کار کردن روی ذهن‌مان، الهامی از خدا دریافت می کنیم، بخواهد با عجله هایش ما را گمراه کند تا آن الهام را جدی نگیریم یا نیمه کاره رهایش کنیم.
همانگونه که خداوند هم در قرآن می فرماید:
«نبوده به پیامبری وحی کنیم و شیطان کلام خودش را وارد کلام الله نکند. اما ما کلام خدا را بالا آورده و کلام شیطان را پایین می آوریم…»
اما تنها زمانی می‌توانی هدایت خداوند را در مسیر دریافت کنی، وقتی می توانی کلام خداوند را مرتبا بالا نگه داری که‌، با قوانینش هماهنگ شوی و نخواهی قوانین خداوند را دور بزنی.
هماهنگ شدن با قوانین یعنی درک همان اصلی که ابتدای کلامم اول به خودم و سپس به شما یادآور شدم. هماهنگ شدن با قوانین یعنی‌، بخواهی قدم به قدم و آرام به آرام تکامل ات را طی نمایی.
دوست عزیز، یادت باشد که فاصله میان تو و خواسته ات، با برداشتن یک قدم پر نمی شود. بلکه قدم هایی است که باید برداری و با برداشتن هر قدم، باورت بهتر، عزت نفس ات بیشتر و نتیجه ای به همان میزان بالاتر‌، رخ می دهد و سپس قدم بعدی به تناست باورهایی که ساخته می‌شود و ایمان‌، انگیزه و اشتیاقی که جهان از تو می‌بیند‌، به تو گفته می شود.
هرچه در این مسیر بیشتر پیش می روی، یعنی مرتبا نتایج هرچند کوچک را تایید و رابطه میان باورهای جدید و نتایج جدیدت را پیدا و قانون را تایید می کنی، باورهای قدرتمند کننده تری می سازی که موجب میشود نتایج ات بزرگتر شود. سپس آن نتایج دوباره اعتماد به نفس و ایمانت را برای برداشتن قدم بعدی، بیشتر می کند و این مسیر همچنان ادامه دارد.
تا جایی که مرتباً با اشتیاق در این مسیر حرکت می کنی و به خودت که می آیی‌، می بینی نه تنها با خواسته هایت زندگی می کنی، بلکه از تمام این مسیر نیز لذت برده ای. به این دلیل که نخواستی یک شبه اتفاقات رخ دهد‌، بلکه خواستی از مسیرت لذت ببری.
به این دلیل که با دیگران مسابقه نگذاشیتی و نمی خواستی خودت را به آنها ثابت کنی. بلکه فقط می خواستی در مسیر علائقت باشی و با تجربه آنها و اجرای ایده هایت، خودت را تجربه کنی و از مسیرت لذت ببری.
دلیل اینکه در دوره جهان بینی توحیدی، استاد عباس منش موضوعات مثل «قانون تکامل» و چگونگی برداشتن اولین قدم‌ها و سپس ادامه این مسیر را ساعت ها توضیح می دهد، این است که این موضوع مثل پی یک ساختمان است و سه جلسه اول دوره جهان بینی توحیدی، می‌تواند پی مستحکمی برای ساختمان زندگی شما بسازد که ساختمان تجربه زندگی شما را تا هر جا که بخواهی بالا ببرد و رشد دهد.
بنابراین هرچه این جلسات را جدی تر بگیری و بر اجرایشان متعهدتر باشی، این پی مستحکم تر می شود. این بنا آنقدر قوی می شود که هیچ زلزله ای نمی تواند ویرانش کند و در یک کلام موجب تثبیت نتایج تان می شود. زیرا موجب تثبیت باورهای تان می شود
و شما را وارد مسیر موفقیت پایدار می کند.
موفقتیت که یک شبه کسب نمی شود که یک شبه هم بخواهد از بین برود‌، بلکه قدم به قدم، باور به باور، ساخته می شود و مدار به مدار طی می شود و وقتی به این شکل پیش بروی و این بنا را اینقدر اصولی بسازی‌، محال است اوضاع هر روز بهتر نشود. محال است اوضاع به قبل برگردد و محال است به مدارهای پایین‌تر دسترسی داشته باشی.
قطعا پیشنهاد من به شما استفاده از دوره جهان بینی توحیدی را در کنار دوره روانشناسی ثروت۱ دارم. به عنوان فردی که تا کنون از همه دوره های استاد استفاده و به نتایج بی نظیری در زندگی ام رسیده ام، اما اعتراف می کنم که این ۳ جلسه از دوره جهان بینی توحیدی، انقلابی در من ایجاد کرد که تا کنون چنین حالی نداشته ام. تا کنون به چنین درکی از قوانین نرسیده ام. انگار که به تازگی این قوانین را شنیده باشم.
این سه جلسه واقعا مرا به معنای واقعی کلمه بیدار کرد. گویی قبلا خواب بوده باشم و مطمئنم که نتایجم هم به همان میزان، قطعا بیشتر خواهد شد. زیرا به اندازه ای که می توانم این قوانین را هر لحظه به خودم یادآور شوم و با این یادآوری، شیطان ذهنم را خاموش و قلبم را بیدار کنم، هدایت خداوند را دریافت و به همان اندازه برکت او را وارد زندگی ام می نمایم.
به نظرم همین ۳ جلسه، دستاویز محکمی است برای اینکه به آن تکیه کنم و با تکیه بر آن آگاهی، از لحظه لحظه مسیرم لذت ببرم.
به شما و هر فردی که می خواهد احساس کنترل اتفاقات زندگی اش را داشته باشد و می خواهد مسیر پیمودن خواسته هایش، مسیری همراه با آرامش و لذت باشد، مسیری که مرتباً هدایت خداوند را در آن احساس کند، پیشنهاد می‌کنم با این دوره همراه شود و خودش را بیش از این از نعمت‌ها و برکت‌هایی که برایش مسخر شده‌، بی‌بهره نکند.
وقتی این کار را انجام بدهی و این نگاه را شیوه زندگی‌ات نمایی‌، نتایجی دریافت می‌کنی که موجب می‌شود با من هم عقیده بشوی. به گونه‌ای که به خودت می‌گویی : من تا کنون اصلا قوانین را نمی دانسته‌ام.
این دوره واقعا یک مکمل عالی برای دوره روانشناسی ثروت۱ و هر دوره دیگری از استاد عباس منش است.
گروه تحقیقاتی عباس‌منش


5 سال پیش

سلام من امروز این مقاله رو خوندم چقدر عالی بود بی نظیر بود نمیدونم این مقالات را دقیقا چه مینویسه خود استاد یا گروهش. تا اسم ببرم و ازش تشکر کنم بهرحال از نویسنده واقعا ممنونم چقدر خوب این قوانین را درک کرده. خوش بحااش

نمایش:  به ترتیب تاریخ   |  به ترتیب امتیاز   
119
بهترین پاسخ

با سلام :

به اندازه ای که به فایل ها توجه می کنی ، به همان اندازه باید متوجه و مُلاحظه یِ درون و احساسِ خود باشی ، آنها باید با حِس و حالت ترکیب شوند ، و تداومِ اتحادِ این دو سرانجام نتیجه را برایِ ما رونمایی می کند

درجه اطمینانی که نسبت به ابعاد وجودی خودت داری
همان درجه اطمینانی است که نسبت به خواسته‌های خود دارید
آیا به آن بعد دلخواه خودت رسیده اید ؟
آیا احساسات متناسب به دلخواه خود شده است ؟
آیا فرم و شیوه نگرش هایت دلخواه خود شده است ؟
آن شکل دلخواه ای که از خود ساخته ای مبنای می‌شود که چقدر مسیر و هدف دلخواه را دریافت کرده ای

اگر به احساسِ لحظه ای توجه نشود ، مانندِ آن است که بذرهایی در زمین بِکاری ، و آن را آبیاری نکنی ، و مُنتظرِ محصول بمانی

اگر به احساس توجه نشود و روی فایل ها کار شود ، اما احساسات خام باقی بماند ، تغییر و دگرگونی رُخ نخواهد یافت .

تغییرات از تغییرِ حِس و احساسات شروع می شود ، چون احساس رابطه یِ جسم و روح است و هر وقت بیشتر وزنه یِ احساسی مان خوب باشد ، نشان از ارتباط و اتحادِ بینِ جسم و روح است و در حالِ دگرگون شدن هستیم

ممکن است در طول مسیر مرحله خالص کردن خود را انجام نداده باشید و هر چقدر که هم روی خودکار کنی آن لَکه های ناخالصی می‌تواند تمام عملکرد تو را از بین ببرند
مرحله یِ خالص سازی :
یعنی از بین بردن کینه ها
از بین بردن نفرت ها
از بین بردن نگرانی‌ها
از بین بردن غم‌ها
از بین بردن ترس و استرس ها
این مرحله چسبیدن سخت به خواسته ها
و این جدیتی که شما انجام داده اید ،
کاملاً عکس مرحله‌ای رهایی است
آیا به مرحله رها شدن رسیده اید ؟
مرحله رها شدن یعنی ایمان به اینکه :
همه چیز هست
ایمان به اینکه خواسته در دست من است
اما من می خواهم از این مسیر لذت ببرم
رها باشم
و عشق بورزم
چون انسانها همواره در طول مسیر
با دو بُعد زندگی می کنند و
انسان ها در دو بعد مختلف در حال زندگی کردن هستند
یک بعد ذهنی و
دیگری بعد جسمی
اغلب و همه زندگی در آن سطح جسمی همه چیز و همه کاره می دانند ،
در صورتیکه هر آن زندگی که در بعد ذهن و ارتعاشات شکل بگیرد ، آن معنای زندگی و آن داستان زندگیِ آینده ات می شود
به خود بیاموزیم که زندگی را در سطح ارتعاشات زندگی کنیم
به خود بیاموزیم که قبل از رسیدن به هر مقصد و هر هدفی که ارتعاش آن را در خود خلق کنیم
چون جهان پاسخ دهنده یِ ارتعاشات و زندگی تو در ابعاد ذهنی است
جهان از تو تلاش سرسختانه نمیخواهد
چون با تو سرسختانه برخورد می‌کند
جهان از تو باورها و نگرش ها را می‌خواهد
آیا باورها و نگرش ها در شما بنیادین شده است.

علامت بنیادین شدن باورها را تنها خود می توانید ببینید و درک کنید
تنها خود می توانی ببینی دچار احساساتِ خوبِ مقطعی میشوی یا نه
بر احساس خود مسلط هستی ؟
و زمانی که احساس منفی می شود نگران می‌شوی
و چقدر خود را همراستا و و هم فرکانس با منبع می‌کنی
که ابزارِ این هم راستایی افکارت است
در این صورت ، بدان که باورها در تو بنیادین شده است
دیگر اثرات وابستگی از تو گُم شده است
و محیط و شرایط بیرون بر تو اثری ندارد
و افکار و باورهای منفی اطرافیان که روزی تو را به هم بریزد دیگر بر تو اثری ندارد و نشانه آن است که باورها در تو بنیادی شده است .

وقتی که دیگر ، نگران هیچ خواسته‌ای نیستی
و ایمان داری که محصول در فصل مشخص خود برداشت می شود ، نشانه یِ آن است که باورها در تو نهادینه شده است
و نهادینه شدن این باورها
این پیام را به تو می دهد که تمام کارهایی که در مسیر رسیدن به خواسته ها انجام می دهید را درست انجام داده ای
و در نبود این نشانه ها
نشان از آن دارد که شما مسیر را با جدیتِ سرسختانه میدهی

باز هم به این گفته می‌رسیم که همواره جهان با تمرین کردن و گوش دادن های تو هیچ کاری ندارد ،
جهان با تلاش‌های تو هیچ کاری ندارد
جهان با این کار دارد که همزمان چه ارتعاشات و چه فرکانس هایی را به سمتش فرستاده اید
اگر آن ارتعاشات و فرکانسها مورد توافق خودت است و حِس و حالت را خوب میکند ، بدان که حالِ جهان را نیز خوب می کند و جهان پاسخی مثبت به تو پس می‌دهند

پس :
ابتدا لازم است که به آن وجودِ علاقه مندِ خود دست بیابیم ،
قبل از اینکه جُستجوگرِ علاقه و نتیجه یِ خود باشیم ،
باید خلق کننده یِ آن وجودِ علاقه مندِ خود باشیم
نگاهِ به علاقه یِ بیرونی
هرگز نباید از نگاهِ به علاقه یِ به خود ، پیشی بگیرد

کار کردن رویِ خود ، نگاه کردن به مقصد نیست
کارکردن رویِ خود ، خلق کردنِ آن مقصد است

کار کردن روی باورها را یک برنامه ی جدی و سر سختانه
ندانیم ، چون جهان با ما با سرسختی برخورد خواهد کرد
اکثریت ، این بلا را سرِ خود می آورند و آن را یک پروسه یِ جدی در نظر می گیرند

کار کردن روی خود و باورها را مثلِ غذا خوردن ، مثل آب خوردن ، مثلِ خوردن میوه ، را یک نیازِ ناخود آگاه بدانیم ، یک عادت بدانیم ،
زمانِ خواصی را برای آن در نظر نگیریم ، بی زمان و با هر لحظه باورهای خود را گره بزنیم

باور کُنید که نتایج رُخ می دهد
اما ما آنها را زیرِ چشم نمی آوریم
هر آن نتیجه یِ کوچکی را که زیرِ چشم نیاوریم ،
آن علاقه یِ به خود ، کاهش می یابد
و ذهن تنها به نبودِ آن نتیجه یِ اصلی خود را می دوزد
در صورتیکه به سیلِ عظیمِ نتایج کوچک نگاهی ندارد
دوستِ عزیز :
هر آن لحظه ای که یک فکرِ مثبت به ذهنت خطور می کند
نتیجه را با خود و چسبیده به خود به همراه دارد
باید در طولِ مسیر ، چشم به هر لحظه یِ خود بدوزیم
مقصد دست یافتنی است
آن چراغِ باورها که روشن شد
تنها کافیست همان چند مترِ رو در رویمان را روشن کند
آرام آرام ، تجمع همین افکارِ ساده ، و با تداوم ، به مقصد خواهیم رسید .

هر چقدر هم که چشم و‌گوشَت متمرکز بر فایل ها باشد
باید بیشتر از آن ، متوجه یِ احساسی که در زمانِ تمرکز و توجهاتت رُخ می دهد ، باشی
ابزارِ فهم و درکِ تو و راهنمایِ هر لحظه یِ تو ، احساساتت است .

اگر به اندازه یِ دلخواه و قابلِ قبولِ ذهنت
، به احساست توجه کُنی ،
هر لحظه ای در حالِ کسبِ نتیجه هستی ،
همین که احساس را تنظیم می کنی
و جویایِ آن می شوی ،
با منبع ارتباط برقرار می کند
و این نتیجه می شود .

ممکن از ما در طول مسیر حرکت کنیم
عالی ترین شیوه به زعمِ خودمان رویِ باورهای خود کار می‌کنیم اما میزان و تجمع شَک ها فراتر از اطمینان می باشد
که در مسیر داریم
در طولِ مسیر چقدر متوجه یِ روابط خود با خود و دیگران
شده اید
فایل ها را با اقتدار گوش می دهید
نگاه می کنید
ارتباطی عالی با فایل ها برقرار می کنید
اما در کنارِ این ارتباطات چقدر با خود ارتباط برقرار کرده اید
چقدر جویایِ رابطه با منبعِ درونِ خود شده اید
اغلب در طولِ مسیرِ کار کردن روی خود ، خود را فراموش کرده اند و آن قدر وابسته به فایل ها می شوند که از آن شُکوهِ وابسته بودن به خود دور می شوند و فکر می کنند رویِ خود کار کرده اند
باید فایل ها را زندگی کرد
هر آن علاوه بر دیدن و شنیدن ،
دستانِ عمل کردن و با خبر شدن از احساسات بیدار باشد
متوجه احساس
متوجه شک ها
متوجه صلح با خود
متوجه دوست داشتن خود
متوجه عشق ورزیدن به خود.

شاد و سلامت و خوشبخت باشید .



7

3 سال پیش

سلام

جناب ابودردائی

چقدر ازشما سپاسگزارم ، چقدر راحت و ساده

مفهیم و سوالات ذهنی من در پاسخ های شما جواب داده شده ،

واقعا قابل تحسین هستید

از شما خواهشی دارم لطفا نحوه تغییر نگرش و توجه خودتون رو در شرایط ذهنی و موقعیت‌های روزمره منفی با مثال برام اگر مقدور هست توضیح میدید

بی نهایت سپاسگزارم

سلام خوبید من زمان زیادیه که عضو سایت هستم فایل ها رو گوش میکنم ،توحید عملی رو گوش کردم و فایل فقط روی خدا حساب کن اما نمیدونم باید چطور باور بسازم که به قول خانم شایسته فرد دلخواه برای ازدواج میاد اما در صورتیکه همه چیز خوب پیش میره در نهایت به ازدواج ختم نمیشه و یا اینکه در شغلم یه روز مشتری های عالی دارم یه روز نه و به من گفته شد برای افزایش مشتری به بعضی از سوره های قرآن مداومت کن و … من پروفایل شما و پاسخ هاتون رو اکثرا خوندم ممنون میشه خیلی واضح و مشخص به من بگید چطور باور بسازم که نتایج بزرگ و پایدار باقی بمونه


3 سال پیش

🌺🌼🌺

همواره کار کردن روی خود باید دائمی باشد ، حالا بعضی از مواقع که حالت ناپایداری داریم ، اینجا یک نشانه است ، یک علامت است ، یک جرقه است که دوباره علت آن ناپایداری را در افکار گذشته یِ خود پیدا کنیم ، چون اگر کمی برگردیم به عقب ، متوجه میشیم که چرا روحیه یِ من همین الان حالت ناپایداری دارد ، چرا مشتری های من کم شده است ، کمی به تصاویر ذهنی قبلی یا دیروز یا گذشته خود برگردید که چه افکاری وارد ذهن من شد که راندمان من را پایین آورد ، من که تا الان و امروز فروشم خوب بود ، امروز چه افکاری وارد ذهن من شد که راندمان من آمد پایین ، چرا این خواستگار و آن خواستگار آمد ولی رابطه پایدار نشد ، پس معلوم میشه آن دیدگاه مثبت من از ریل خارج شده ، پس مشکلی نداره ، موضوع کمبود مشتری یا به ختم نرسیدن ازدواج یا هیچ قضیه یِ بیرونی نیست ، موضوع این است که من نتوانسته ام در مسیر باقی بمانم ، من نتوانسته‌ام همراستایی و هماهنگی با آن منبع و اصلِ خودم را در دست بگیرم ، پس اینجا مشکلی وجود ندارد ، دوباره از نو آغاز می کنم این بار می نشینم و با عشق آزاد و رها می شوم خود را از حالت نیازمندی به حالت بی نیازی می‌رسانم ، ارتعاشات و فرکانس هایم می تواند مرا سیر کند ، وقتی که از ناحیه یِ نیاز و تقلا به چیزی نگاه می کنی ، از تو دور می شود ، اما وقتی که که به این درک برسی که منبعی در درون خود دارم که هر لحظه در حال تحسین و تمجید و تشویق من است و تمام دارایی ها را در درون من قرار داده است ، آرام آرام این ایده و این نوع طرز تفکر تو را از حالت نیاز به حالت خَلق کردن در می آورد.

🌺🌼🌺🌼🌺 🙌


3 سال پیش

سلام اقای ابودردائی منظور شما این هست که تمام خواسته های ما درون ما هست ؟ پس با این نجواها چیکار کنیم که خواسته رو جدا میبینیم ؟ چه تمرینی کنیم خودمون رو با خواسته ها یکی بدونیم و این احساس ترس رو نداشته باشیم ؟


3 سال پیش

با سلام و درود فراوان خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و

همینطور شما دوست عزیز و همه هم فرکانسی های گلم

ممنونم از توضیحات قشنگتون به نکته های خیلی خوبی اشاره کردید

چقدر قشنگ و زیبا مرحله خالص سازی رو توضیح دادین و اینکه جهان به ارتعاشات ما کار داره

و این جمله زیبا که گفتید ” محصول در فصل مشخص خودش برداشت می شود ”

این جمله به من حس آرامش و رهایی رو میده و اینکه همه چیز به وقت خودش اتفاق میفته

امیدوارم که با کمک همه دوستان هم فرکانسی نازنین

همونطور که استاد عباس منش عزیز گفتند

بتونیم جهان رو جای بهتری برای زندگی کنیم جهانی سراسر نور و روشنایی و امید و عشق و

هممون دستان بینهایت خداوند باشیم بر روی زمین

همونطوری که استاد عزیز و دوست داشتنی و خانم شایسته نازنین و مهربان

دستان بینهایت خداوند هستند تو زندگی هممون

دوستون دارم و بهترینها رو براتون آرزومندم


1 سال پیش

سلام دوست عزیز

من از شما بسیار بسیار سپاسگزارم که به حرف دلت گوش دادی واین آگاهی های ناب وگرانبها رو نوشتی،این آگاهی ها چنان ضربه ای به گوشم نواخت که فهمیدم من با اینکه دوسال هست با استاد آشنا هستم وروی خودم کار میکنم،دارم ادا درمی‌آوریم ،من اصلا اصل را نفهمیدم، من قانون رو شنیدم . ازش خوشم اومده،من با اینکه یاد گرفتم، درک نکردم

.فقط می‌دانستم تمام اتفاقات زندگی دست خودم بوده ،اما عمل نمی کردم،مثل اینکه من میدانم اگر قند بخورم قند خونم بالا می‌رود ولی به خاطر لذت وهوسی که در دلم هست آن را میخورم،پس دونستن با عمل کردن خیلی فرق دارد،

مثلا من میدانم اگر تلویزیون ببینم باورهایی درآن گنجانده شده که مرا از دنیای درونم دور می‌کند ولی گاهی اوقات باخانواده همراه میشوم وبا خود می‌گویم من حواسم هست که چه فیلمی ببینم و از چه نکاتی چشم پوشی کنم،در صورتی که فراموش میکنم که وقتی روی خواسته کار نکنی ،پس حتما توجهت روی نخواسته هست،

شما به من یاد آوری کردین که نباید سختگیر باشم بلکه باید این آگاهی ها دروجودم نهادینه باشد ،من هیچوقت تلاش نمی کنم نفس بکشم،بلکه به صورت ناخودآگاه انجام میدهم،درصورتی که اگر همین نفس کشیدن عادی رو جلویش رابگیرم ،بدنم به شدت آلارم میده که من نیاز به اکسیژن دارم،پس این آگاهی ها باید دروجودم جاری باشند ومرا به زحمت نیاندازند ،من فقط باید بااین آگاهی ها عجین باشم ،من باید در هرچیزی وهر اتفاقی به دنبال قانون بدون تغییر خدا باشم،من نیاز به زمان ومکان خاصی ندارم،من رها از هر چیز وهر جا وشخص هستم،می توان در زندان بود ولی آزاد ورها بود ،می توان در سختی بود ولی شاد بود سپاسگذار که هستی تا سختی را برطرف کرد،این اتفاق ناخواسته آمده تا به تو بگوید که چقدر توانمندهستی وفارق از هرچیزی که هستی ،چقدر تو بزرگ وبزرگ زاده ای،راست گفتین ما نباید برای رسیدن به مقصد تلاش کنیم بلکه باید خودت مقصد باشی ،احساس تو،رهایی تو،شادی وعشق وجودی تو مقصد است،من فراموش کردم که مقصد ثروت ودارایی نیست بلکه ثروت وداریی با بودن درمقصد وجود دارد،وقتی من از خورشید دور باشم گرمایی وجود ندارد ،رسیدن من به خورشید همراه بودن با گرماست ،پس هرچه من از خودم که خورشید هست دور باشم سرما ویخ زدگی وهزاران مشکل دیگر همراه آن هست نه اینکه من مشکلات را به وجود آورده ام دوری همواره همراهانی دارد و نزدیکی به خورشید همراهانی باخود دارد،مطمئنا در کویر همیشه بی آبی،گرما وتشنگی همراه هم هستندوباغ وجنگل همیشه با آب،سرسبزی وزندگی وجاری شدن همراه هست،پس مهم هست ما چه باوری داریم وقدم درچه مکانی می‌گذاریم.

بسیار ازتون سپاسگذارم من از این نوشته فهمیدم که من فقط میخواستم به تکالیفم عمل کنم،میخواستم به ذهنم بگویم این فایل ۱۰۰ بار دیدم وگوش دادم،من امروز روی خودم کار کردم همین، پس پول دار میشم،من نه تنها راه رو اشتباه رفتم که بیراه رو راه متوجه شدم من فقط به فکر ثروت بودم،این یعنی باز هم اشتباه ،به خاطر احساس کمبود وعدم لیاقت وچسبیدن به خواسته وتایید دیگران ومهم دانستن نظر دیگران درمورد خودم از اصل دور ودورتر شدم

دوست داشتم متنتون همین طور ادامه داشت ومن بیشتر آگاه میشدم،من به مثال عابدی بودم که فهمیدم نه تنها عابد نبودم بلکه کافر بودم

امروز قول می‌دهم که نه برای تکلیف بلکه برای رسیدن به خورشید وجودی ،بلکه برای رسیدن به اکسیژن برای جاری شدن زندگی روی خودم کار کنم تا فردی آزاد ورها باشم

شما مرا به دنیایی بردید که فارغ شدم ازهر چیزو فرد وزمان،مرا به دنیای وجودم دعوت کردید،دنیایی که درونش فقط خودن هستی وخواسته هایت،دنیایی که تو درآن آزادی و رها،دنیایی که تو آن را هر جور دوست داری خلقش میکنی وهرچه را دوست داری درآن راه می‌دهی وهرچه را نخواهی به آن اجازه ورود نمی‌دهی این تو هستی که انتخاب میکنی، این توهستی که همه کاره هستی،فقط فقط خودت

اکنون آنقدر شادم واحساس خوشبختی وآرامش دارم که دوست دارم ساعته ها تنها باشم ودرآن زندان،زندانی باشم تا باخودم تنهای تنها باشم به دور از هر هیاهو ،ومن سکوت کنم وخداوند برای ترانه بسراید ومن لذت ببرم ودر این شادی محو شوم

نمی دانم چگونه ولی این آگاهی مرا یک قدم به خدا نزدیک تر کرد

ازتون بسیار بسیار سماسگذارم،واجب دونستم ازتون قدر دانی کنم

استاد عزیزم

ازتون سپاسگذارم که این راه رو پیدا کردین وبه ما نشان دادین

شاید دیگران هم این راه رو بارها به میانشان داده بودن ولی همیشه می گفتنی بعد از هر سختی آسانی هست،واییییییییییی شما به ما گفتین همممممممررررررااااااه ه ه ه هر سختی آسانی هست،این دوجمله خیلی باهم فرق دارند

ولی یعنی باید سختی بکشی تا به آسانی برسی ولی دومی میگه ما در سختی هواتو داریم تو بیا من کارارابرات درست میکنم من جلو جلو راه رو برات باز میکنم ،من باهاتم ،ها نترس،من کنارتم تو تنها نیستی

خدایا هزاران هزار بار شکر که قبل ازاینکه بمیرم به این آگاهی ها رسیدم واز غافلین نبودم خدایا شکرت که به من فهماندی علت وجودیم چیست

شاد ورها رها باشید وسعادتمند درپیشگاه خداوند


8 ماه پیش

به نام خدا

سلام

ممنون آقای ابودردایی دست بزرگ خداوند هم در سایت و هم در بخش عقل کل

واقعا فعالیت شما و گفته ها و نوشته هاتون کاملا واضح و خوب و روشنه

الهی که بهترین ها بهتون برگرده

معلومه گفته هاتون عزیمت خدا است

بسیار زیبا و درست است برای من مهمتر است که درسته و حقیقت

ممنون

خدایا شکرت برای وجودتون

55

دوست من چه‌طور توقع داری با این نگرش که “هیچ نتیجه‌ای وارد زندگیم نشده” و احساس بد متعاقب این نگرش، به نتیجه‌ی بیشتر برسیم؟!

مگه غیر اینه که انسان، اصلا متوجه تغییرات و نتایج زندگیش نیست چون همه‌چی تدریجی رخ داده؟

میدونی …
این اوج ناشکریه که اگر چند ساله دارم روی خودم و باورام کار میکنم، بگم هیچ نتیجه‌ی خاصی وارد زندگیم‌ نشده!

من شما رو نمیشناسم و از وضعیت زندگی شما هیچ اطلاعی ندارم ولی به جرئت میگم اگر چشم‌دل رو باز کنی و خودتو با دوران قبل از آشناییت با قانون مقایسه کنی، قطعا شاهد تغییرات چشم‌گیری خواهی بود!

طبق قانون شکر نعمت، نعمتت افزون کند؛ من اگر دستاوردهامو تا به الآن نبینم، چه طور توقع دارم با نارضایتی و احساس بد به دستاوردهای بیشتری برسم؟! هوم؟

پس به عنوان یک تمرین، چه خوبه سعی کنیم الآنِ خودمون رو با گذشته، یعنی قبل از آشنایی با قانون مقایسه کنیم و تغییرات رو یادداشت کنیم و شماره بزنیم و جایی ثبتش کنیم، هر موقع احساس بی‌کفایتی کردیم بریم و مرورش کنیم.

دوم اینکه، به هیچ وجه من‌ الوجوه خودمون رو با هیچ شخصی جز گذشته خودمون مقایسه نکنیم! ما حق اینو نداریم که با شخصی جز خودمون، بخوایم مقایسه بشیم چون اثر انگشت متفاوتی داریم و این خودش بزرگترین معیاره که نشون بده ما منحصر به فردیم!

سوم اینکه،
خیلی از ما فکر میکنیم وقتی از نتایج قراره صحبت کنیم، منظور از نتایج اینه که صرفا بیایم بگیم رقم درامدم این شده و دارایی‌هام چند برابر شده؛ در صورتی که این موارد حکم میوه‌ها و ثمرات درختی هستن که کاشته‌ای!

درختی که از جوانه زدن یک دانه در خاک رشد کرده، چه‌طور ممکنه ثمراتی پربار اما یهویی به ارمغان بیاره!؟

قطعا پشت هر ثمره‌ای، یک رشد تکاملی و پیوسته نهفته، ریشه‌زنی‌های درخت در خاک نهفته، رشد ساقه و تنه و برگ نهفته، مواردی که شاید به چشم نتوان دید!

اینکه منِ نوعی ثمرات رسیده و پرباری ندارم، نه به این معنی که درختم خشکیده، بلکه شاید هنوز به مرحله‌ی میوه‌دهی نرسیده!

دوست من، درختی که با عشق از کاشت دانه و جوانه‌زدن پروراندی رو به خاطر بی‌ثمر بودنش پس نزن!
تویی که تونستی این درخت ریشه‌دار رو پرورش بدی، فقط کافیه ایرادات کار رو پیدا کنی تا ثمرات حاصل بشه، قدر درخت زندگی که کاشتی رو بدون!
درختی که هر بار خسته میشی بهش تکیه میکنی و زیر سایش حضور داری! درختی که خودت آگاهانه با قدم‌های متوالی و مستمر پرورش دادی!
میوه هم میده، نگران نباش …

مگه غیر اینه که هر میوه‌ای از قبل شکوفه بوده و این شکوفه‌های درخته که تبدیل به میوه میشه؟!

حالا اگر این شکوفه دچار طوفان بشه، دچار آفت بشه، بریزه، قطعا میوه‌ای هم درکار نخواهد بود!

پس به طور کلی، ضمن پذیرش رشد تکاملی پروسه میوه‌دهی درخت، اگر درختمان کم‌باره یا یدون ثمره‌ست، یعنی یک یا چند جایی در این پروسه‌ی میوه‌ دهی مشکلی وجود داره!

حالا این مشکل میتونه از یک مرحله قبل از میوه‌دهی، یعنی ریزش شکوفه‌ها باشه، یا حتی مربوط مراحل قبل‌تر، باشه!

مثلا شاید اصلا به خاطر آفات شکوفه‌ای شکل نمیگیره …
شاید اصلا مواد مغذی به شاخه‌های انتهایی نمیرسه…
شاید در محله‌ی اخذ مواد مغذی از خاک مشکلی وجود داشته باشه …
شاید اب‌دهی کمه …
شاید خاک نیاز به زیر و بالا کردن داشته باشه،
شاید نور کمه ….
و …

تنها کسی که میتونه تشخیص بده ایراد کار از کجاست و کدام قسمت(ها) ایراد دارن، کسی نیست جز خود درخت!
این خود درخته که باید خودشو بهتر بشناسه و ببینه کجای پیکرش، عملکرد درستی نداشته!

پس بعد از اینکه دستاوردهاتو از گذشته تا به الان مرور کردی، با احساس خوب و رضایتی که پیدا میکنی سعی کن مسیرت رو بازنگری کنی و عملکردتو بررسی کنی، ببینی کجای کار ایراد داره و ریشه‌ی اون ایراد رو در ذهنت پیدا کن؛ به عنوان کشف یک باگ درونی!

تبریک میگم، تا اینجا که موفق شدی‌ ریشه‌ی اون مسئله رو در ذهنت به عنوان یک باگ درونی پیدا کنی یعنی نصف مسیرو اومدی!

فقط کافیه ادامه بدی و با طراحی تمرین برای خودت حلش کنی تا شاهد تغییرات بزرگتر و بیشتر در مقیاسی عظیم‌تر در تمام جوانب زندگیت باشی! تمام جوانب! چون تو یک ریشه‌ی اساسی رو حل کردی!


46

من واقعا هر چی هر چی هر چیییی از این مطلب خانم شایسته و کامنت فوق العاده اقای محمدی زیرش بگم کم گفتم
تمام پنج سالی که فکر میکردم قانون رو میدونم و با استادم دارم پیش میرم یک طرف
و تاریخ ۱۵ شهریور ۱۴۰۲
روزی که به این صفحه
و به کامنت اقای محمدی عزیز هدایت شدم یک طرف دیگه
اولین بار که کامنت اقای محمدی رو خوندم چنان غوغایی در من به پا کرد که پاسخ تمامی چراها رو گرفتم
فهمیدم تمام اون سالها هیچ کاری نکردم
شاید در ظاهر پنج شیش ساله که دارم هر روز فایلای استاد رو گوش میدم
ولی من درکم هیچ بود هیچ
شاید یکم نتایج داشتم
ولی نتایجی که توی همین یک ماه بعد از هدایت شدن به این صفحه گرفتم
درکی که این یک ماه داشتم
تعهدی که این یک ماه داشتم
میچربه به همه ی اون پنج شیش سالها
فهمیدم
یافتم یافتم ارشمیدوس
فهمیدم چرا اونجور که میخواستم و در سزاوار یک شاگرد عباسمنشی بود چرا نتیجه نگرفتم

چه قدر ساده
واقعا خنده دار بود برام
من تمام این سالها فکر میکردم اوکی من که قانونو میدونم بریم باور بسازم تا زندگیمو بسازم
و زهی خیال باطل
که این نگار نمیدونست حتی اولین قدم قانون
که باورهای ما بدون استثنا دارن زندگیمونو شکل میدن درش شکل نگرفته بود
و روی این فونداسیون خراب میخواست ساختمون باورها رو بسازه

من هیچگاه درک نکرده بودم که خوده اولین قانون
یعنی باور من داره اتفاقات زندگیم رو رقم میزنه
خودش یه باوره
فکر میکردم این یه قانونه که فقط دونستش برای من کافیه
فکر میکردم این اگاهی ازش کافیه چون قانون قانونه دیگه نیازی نیست من باورش کنم
مثل قانون گرانش زمین
نیازی نیست من باور کنم که گرانش زمین وجود داره چه من باورش کنم چه نکنم این هست
حالا بیام با این اگاهی دست به عمل و اقدام بزنم
الان میدونم گرانش زمین وجود داره بیام با این اگاهی هوایپما درست کنم
خب من میدونم و اگاهی دارم که باورای من زندگیمو میسازه بیام با این اگاهی شروع به باورسازی کنم
ولی زهی خیال باطل
همش اشتباه بود
تمام این پنج شش سال اشتباه میکردم
واقعا خنده داره
هیچ وقت به ذهنم خطور نکرد که باوری به نام ( زندگیه مارو باورهای ما و کانون توجه ما میسازه ) وجود داره
همیشه فکر میکردم مشکل من از جنبه ی باورسازیه
فکر میکردم توی مرحله ی باورسازی فراوانی ، روابط ، ثروت ، موفقیت ، عزت نفس و … مشکل دارم
فکر میکردم باید بیشتر جملات تاکیدی بگم بیشتر باید ویس بگیرم از خودم گوش کنم
فکر میکردم بیشتر باید هی فایل از استاد گوش بدم
فکر میکردم باید بیشتر کامنت بخونم
ولی هیچ کدوم از اینا اون تاثیر اصلی رو نداشتن
یه مدت فکر میکردم مشکل از شکرگزاری نکردن هست
تمرکز گذاشتم رو شکرگزاری کردن و روی احساس خوب داشتن ولی اونم دلسردم کرد چون بازم به قول اقای محمدی حالم رو خوب میکرد ولی نتیجه نبود

چرا
چون شکرگزاری و احساس خوب هم بذری بود که پشتوانه و زمین حاصلیخیز میخواست و من اون زمین حاصلخیز رو نداشتم
چون داری روی اب خونه ات رو میسازی
تو هنوز باور نداری که باورت تغییر کنه زندگیت تغییر میکنه و میای با این تردید باورسازی میکنی
من هیچ وقت نفهمیدم که خود باورسازی کردن باور میخواد
نه اشتباه از اینجا بود که باورسازی کردن مثله گرانش زمین تنها اگاهی ازش کافی نیست
چرا کافی نیست ؟؟
چون از اول زندگیمون ما بمباران شدیم که نبوده این قانون
چطور به راحتی قانونی رو باور کنیم که هیچوقت اسمش رو هم نشنیدیم و همه زندگانی هایی که میدیدم به ظاهر برعکسش بوده
درحالیکه از بچگی قانون گرانش زمین رو خوندیم و با منطق و استدلال بارها برامون گفته شد از سمت کسایی که باورشون داشتیم و برامون مثل خدا بودن و به درستیه حرفاشون ایمان داشتیم مثل پدر مادر معلم مدرسه و …
اما کی شد که حتی یکبار همینا بهمون بگن باورات داره زندگیتو رقم میزنه … ؟؟
کی شد کسی بیاد بگه من باور داشتم ثروتمند میشم و شدم ؟
کی شد با چشمامون ببینیم کسی باور داشته ثروت زیاده و ثروت زیاد اومده به زندگیش ؟؟
هیچوقت ….
چون اصلا حتی قابل دیدن هم نبوده
اما میلیونها بار شنیدیم و دیدیم که سیب از بالا افتاد پایین چون گرانش زمین وجود داره
.
.
و مشکل من و تمامی کسایی که دلسرد شدن از همینجا نشات میگیره
ما فکر کردیم نیازی نیست خوده باورسازی رو باور کنیم
فکر کردیم این قانون چون وجود داره پس دیگه کافیه نیازی نداره ما رو این کار کنیم
.
.
خداوند نور رحمت و برکت و ثروت رو به زندگی اقای محمدی سرازیر کنه که منو از خواب غفلت بیدار کرد کامنت هاشون …
.
هر روز دارم کامنتشو میخونم و هر روز دعاش میکنم …
متاسفانه خیلی وقته که فعال نیست ولی هرجا که هست از ته قلبم دعا میکنم که در ثروت و سلامتی و خوشبختی از تمام جنبه های زندگی باشن که بعد از اینهمه سال کامنت خوندن هیچ کامنتی به اندازه ی کامنتهای ایشون منو بیدار نکرد …
خانم شایسته جان ممنونم از توضیحاتتون …
.

این روزها حتما نصف و یا نصف بیشتری زمانم رو دارم میذارم روی باورسازی باور داستان باورها
.
باور به اینکه فقط باورای من داره زندگیمو رقم میزنه
.
و واقعا توی همین یک ماه نتایج ازش دیدم
از خداوند این سیستمی که در همه جا در جریانه سپاسگزارم
اون منو هدایت کرد
.
چه قدر تشنه شدم
همون تشنگی همون عشق همون اشتیاقی که اقای محمدی ازش حرف میزنه
الان که به این درک ها رسیدم
به تمام این درک ها
اینکه به قول اقای محمدی من هیچی نمیدونم و هیچوقت قانون رو بلد نمیشم فقط درکم کمی بهتر میشه
اینکه به قول خانم شایسته همیشه فاصله ای میان کل این اگاهی و اونچه که من درک کردم وجود داره و من همیشه باید سعی کنم تا ابد این درک رو ببرم بالاتر و انتهایی نداره …
من یک ماهه که تشنه ی باورسازی کردن شدم
تشنه و مشتاق کار کردن روی خودم و باورام شدم
تشنه ی کار کردن روی اصول و مفاهیم ابتدایی و پایه شدم
خسته شدن از کار کردن روی باورها و قوانین مال اون کسیه که  داره برنجشو توی کویر میکاره
هر روزه این یک ماه درکم بیشتر شده و بیشتر میفهمم که هیچی نمیدونم و این درک بیشتر که هیچی از قانون نمیدونم بازم تشنه ترم میکنه برای تفکر بیشتر دربارش برای کار کردن بیشتر و بیشتر و بیشترش   :)))) 
بیشتر کار میکنم بیشتر میفهمم که خیلی مونده تا قانون رو درک کنم بیشتر تشنه تر میشم و این تلاش و اشتیاق برای فهم قوانین خیلی برای من زندگیم و مسیر رسیدن به خواسته هامو زیباتر  و شگفت انگیز تر کرده
دیگه خیلی از عجله هام کم شدن دیگه اصلا نمیخوام بپرسم پس کی به خواسته هام میرسم چون میدونم کل لذت زندگیم همین اشتیاقه اس اونا میان ولشون کن بابا … :)) به این زیبایی و اشتیاق مسیر بچسب :)))
به قول اقای محمدی
تفکر
تفکر
تفکر  :))))
کامنت اقای محمدی خیلی طولانی  و مفید بود
من خلاصه ی کامنت اقای محمدی و مطلب شایسته جان رو برای خودم نوشتم و هر دفعه هم اونا رو میخونم هم خلاصه ی نوشته خودم و درکی که خودم تا به اینجا داشتم ازشون …

خلاصه اش :
باورسازی کردن قدم دومه
و  ما برای باور سازی قدم دوم نیاز به تعهد ایمان راسخ جهاد اکبر و استمراری سفت و سخت و طولانی و همیشگی داریم و اگه این نباشه باورسازی رخ نمیده رها میشه
یعنی ما باید یک سری کارها قبل از شروع باورسازی رو انجام بدیم
یعنی حتما باید قدم اول رو برداریم
خب قدم اول چیه ؟ 
قدم اول اینه که باور کنیم واقعا 100% زندگی مارو فقط و فقط باورهای ما میسازن
اگر واااقعا این رو باور کنیم دیگه اون جهاد اکبر ، تعهد و ایمان راسخ و استمراری سفت و سخت هم شکل میگیره و در قدم دوم موفق میشیم
یعنی ما وقتی میتونیم تعهد روی تغییر باورامون در قدم دوم داشته باشیم که قدم اول رو برداشته باشیم
یعنی 100% مطمعن باشیم و باور کنیم که فقط با باورامون زندگیمون رو رقم میزنیم و نه هیییییچ چیزه دیگه ای
حالا این قدم اول باورسازی داستان باورها خودش پیش نیاز داره
چون همین باور رو باید کاری کنیم استوار بمونه ، اگر استوار نمونه مراحل بعدیش ریزش میکنه
یعنی باز هم یک سری چیزهایی هست که باید قبل از این قدم اول انجام بشه تا این قدم اول رو ثابت نگه داره
چیکار کنیم که باورمون بشه که فقط با باورامون داریم زندگیمون رو میسازیم ؟؟؟؟
پیش نیاز قدم اول اینه که بدونیم هر روز باید تکرارش کنیم هر روز باید به خودمون یاداوری کنیم مثال بیاریم الگو ها رو ببینیم و همه چیزی که تایید میکنه که فقط باورها دارن زندگیمونو رقم میزنن … از زندگی خودمون و دیگران و …
(البته زندگی خودمون خیلی بهتره چون دقیق تر میدونیم …)
خب این شد قدم صفر
قدم صفر اینه که باید بدونیم که هیچی نمیدونیم و فقط درکمون هر بار کمی بهتر میشه و همیشه داستان باورسازی رو تکرار کنیم همیشه روش کار کنیم ، اینکه اونقدر تکرارش کنیم از طریق فایلها کتابها و مثال های عینی واقعی زندگی خودمون که حک بشه توی وجودمون ، و باز هم تکرار کنیم چون همین هم  از یادمون میره اگر تکرار نشه
پس در کل یعنی با این نگرش ( قدم صفر)
که باید خیلی تکرار بشه خیلی مثال و الگو اورده بشه خیلی فایل گوش داده بشه و … بریم سراغ قدم اول
بعد از قدم اول وقتی اونقدر این باورمون شد که فقط با باورامون زندگیمون خلق میشه بعد میتونیم بریم قدم دوم
قدم اول خودش وقتی ساخته بشه دیگه یه ارامش و ایمان خاصی در وجودت شکل میگیره
چون مطمعنی همه ی اتفاقات زندگیت رو خودت رقم میزنی و هیچ عامل دیگه ای دخیل نیست فقط و فقط و فقط تویی با باورهات در ذهنت که دسترسی و کنترل 100% بهشون داری پس دسترسی و کنترل 100% روی خواسته هات داری
پس مهم نیست الان در چه وضعیتی الان شرایطت نامساعده
تو میتونی خلق کنی خواسته هاتو و با این ایمان و باوری که اینگونه خودشو در رفتارت و نگرشت نشون میده میری سراغ تغییر باورهات و شکی تو وجودت نیست و تعهدی پشتشه که کوه رو جابه جا میکنه … چون همه ی انسانها واقعا میخوان به خواسته هاشون برسن و وقتی میدونن فقط یک راه هست تو اون راه متعهد و مستمر میمونن …
لغزش دقیقا وقتی رخ میده که ما یادمون میره یا باور و ایمانمون هنوز نشده که با تغییر باور ها زندگیمون هم تغییر میکنه .
به این قدم صفر و قدم اول اقای محمدی گفتن اصول و مفاهیم ابتدایی و پایه ای که اینها لازمه ی باورسازی هستن اگه اینا نباشن باورسازی نتیجه ای نداره …
درواقع برای داشتن میوه ی یک درخت
اول نیاز به زمین و خاک حاصلخیز داریم   ( قدم صفر و یک )
بعد کاشت بذر در اون زمین و مراقبت از بذر و رشد بذر  (قدم دوم )
و ادامه ی این مراقبت میشه درخت و بعد میوه هاش :)  ( قدم سوم رسیدن به خواسته ها به صورت اروم اروم و تکاملی )

مشکل خییلی از ماها که میایم تو سایت و یا چندین ساله تو سایت هستیم ولی نتایج پایدار و صعودی عالی نگرفتیم ، به خاطره همینه
اینکه استاد گفت باوراتونو تغییر بدین تا ثروت وارد زندگیتون بشه ما هم زود رفتیم سر اصل مطلب و شروع کردیم به باورسازی کردن و بعضی ها صبح تا شب باوراهای ثروت رو تکرار کردن بعضی ها یکم بعضی ها اصلا
در حال همه ی این سه دسته به نتیجه ای نمیرسن
چرا
چون حتی همون دسته ی اول با تردید اینکارو کرده
یعنی تردید داشته ایا واقعا باورهای ما زندگیمونو میسازه ایا واقعا از صبح تا شب با خودم جمله تاکیدی بگم این زندگیمو تغییر میده ؟
و با همین شک داشته از صبح تا شب جمله تاکیدی میگفته با این شک که ایا واقعا این باورهای من زندگیمو میسازن
و این شک دو تا چیز میاره
هم لغزش فرکانسی یعنی طرف نمیتونه فرکانس قوی بفرسته چون تردید داره این فرکانس ثروتش قوی نیست و هم ثبات نداره یعنی یه روز کار میکنه یه روز نمیکنه
و این هیچ گونه نتیجه ای نمیاره و بعد اون شکی که داشت که ایا واقعا باورام تاثیر میذاره در نهایت اونقدر بزرگ میشه که کلا جریانو ول میکنه و میگه فایده نداشت من نتیجه نگرفتم از باورسازی و تمرین
تازه این برای دسته ای هست که یه مدت متعهد میشن بیشتر افراد به خدا تو همین دسته هم نیستن … یعنی اینا بهترین اون گروه کثیر هستن …

پس مسئله چیه
مسئله همونیه که صدبار خانم شایسته گل عزیز گفت
اینکه باید بپذیریم که بدون استثنا واقعا بدون استثنا ما خالق تمام شرایط زنگیمون هستیم
و جهاد اکبر به پا کنیم متعهد باشیم که همین اصل رو میلیون ها بار تکرار کنیم تا باورمون بشه
بعد تکامل رو طی کنیم
و بعد باورسازی کنیم و همه ی این روند تکاملیه و همشون با هم در طی زمان رشد میکنن
یعنی یه باره نیست
یه بار باور شدن داستان باورسازی کافی نیست برای تا اخر عمر باورسازی کردن
تو همیشه باید داستان باورسازی رو تکرار کنی با خودت
مثل زمینی که نیاز به کود داره برای کاشت بذر 
اگر میخوای بذر های بیشتر و بهتری بکاری
باید زمینتو هی کود بیشتر بدی مقوی ترش کنی حاصلخیز ترش کنی
و این زمین همون باورسازی داستان باورهاست و تکامل هست … قدم صفر و قدم اول …
.
از خداوند سپاسگزارم که پروردگار جهانیان است



2

2 سال پیش

سلام نگار عزیز

سپاسگزارم از خدایی ک هدایتم کرد به کامنت شما و سپاسگزارم از شما دوست عزیزم ک چقدر کامل نوشتی ک کامنتتون مکملی شد از کامنت دوست عزیزمون آقای محمدی و خانم شایسته عزیز ک من تشنه تر شدم ک هرروز صبح بیام این چند تا کامنت رو بخونم چ دریچه‌هایی باز کرد برای بهتر باور کردن باوری ک ما هستیم ک داریم زندگیمون رو خلق می‌کنیم با چی داریم خلق می‌کنیم با باورهامون و فرکانسهامون و کانون توجهمون وقتی باور کنیم ک ما ۱۰۰درصد خودمون خلق می‌کنیم اتفاقات دلخواه زندگیمون رو دیگه نگران نیستیم دیگه نمی‌ترسیم و اگر صددرصد بپذیریم ارامش داریم و احساسمون خوبه و اتفاقات خوب رقم میخوره چون اگر بپذیریم ک ما هستیم خلق می‌کنیم و این قدرت خلق شوندگی رو داریم چرا میترسیم چون هنوز باور نکردیم ک ما هستیم ک خلق می‌کنیم و چقدر خوبه ک هر روز بخودمون یادآور بشیم ک ما هستیم اتفاقات دلخواه زندگیم رو خلق میکنم پس این قدم اول و این اصلی هست ک باید روی این باور آنقدر کار کنیم ک بشه جزئی از شخصیتمون و تا اینو نپذیریم هیچ اتفاق خاصی نمیفته و آب در هاونگ کوبیدنه نگار عزیز واقعا ازت ممنونم بابت کامنتی ک گذاشتی انشالله هر جا هستی موفق و ثروتمند و شاد باشی


12 ماه پیش

سلام نگارعزیز، مرررسی که نوشتی مرسی که ازتجاربت هم گفتی وگفتی که من فقط یک ماه به این آگاهییهاعمل کردم نتایج امدگفتی که این آگاهییهاوعمل کردنش میچربه به پنج، شش سال کارکردن روی خودم،ونکته بعدی ممنون که امدی این کامنت زیبارانوشتی وبه اشتراک گذاشتی ومن بسیارسخاوتت راقدردانم وخداوندان شاءلله زندگیت راپرازبرکت وعشق وشادی وثروت بینهایت کند.

من بعدازاینکه رفتم به اگاهییهای این کامنت شماوکامنت خانم شایسته عمل کردم منظورم بعدازخوندن کامنت شمادوباره کامنت خانم شایسته راخوندم چون راحترمیتونستم این دوتاکامنت که پیش هم باشه درک وهندلش کنم.(خوب من اینطوریم بارهاباید نوشته وآگاهی هارابخوانم) من امروزهدایت شدم به فایل استاد،قدم های عملی برای کنترل ورودی های ذهن ودیدم کپشنش عالیه ومن اینجابرای خودم ودرک بیشترخودم مینویسم.

به محض آگاه شدن ازقدرتی که باورهایم برای خلق شرایط زندگی ام ودانستن این موضوع که تنهاراه تغییرآنهاکنترل ورودی های ذهن است، شروع به بمباران باورهایم به کمک ورودی های جدیدنمودم.

یادم می آیدساعتهادرخیابان های بندرعباس راه میرفتم باخدای خودم حرف میزدم وازاینکه توان تغییر همه چیزرابه من داده سرمست بودم هرانچه میدیدم فقط زیبایی ها وتحسین بود به گونه ایی که فقط میتوانستم اشک بریزم.

درآن زمان اوضاع مالی وموفقیتهای الانم رانداشتم به سختی ازعهده هزینه های اولیه زندگی برمی امدم امابه اندازه الان خوشحال بودم وبه اندازه الان جهان برایم زیباوعالی وسخاوتندبود.

من سخاوتش راباعشق باخدایافته بودم. درموهبت غریبه هاو تحسین زیبایی ها…

رابطه عاشقانه ام باخدا وآرامشی که به واسطه کنترل ذهنم وآگاهی ازقوانین برایم ایجادشده بود،ازهمه چیزباارزش تربود. به ان روزهاکه فکرمیکنم به خوبی میبینم که چگونه این نوع احساس لذت ازانچه هست برکتها رایکی پس ازدیگری به زندگی ام اورده است.

باید اتفاقات خوب راببینی، تایید وتحسین شان کنی وآگاه باشی که همین قانونی که اتفاقات کوچک رابرایت رقم زده، اتفاقات بزرگترراهم رقم میزند، اگرباهمین احساس رضایتمندی ادامه داده واجازه دهی باورهایت قوی تروتکاملت طی شود.

رازش دیدن وتحسین نمودن نیکی های اطرافت است راهش اجرای همه انچه است که درپاسخ به سوال مسابقه نوشته ای وازهمه مهمتررازش ادامه دادن به ماندن دراحساس خوب است.

37

من شخصا باورهایی را که میخوام بسازم اینجوری برای خودم تفسیر کردم با این سوال اصلا باورها رو چطور بسازم و چطور جایگزین کنم ؟ بعد یه درکی از باور رو برای خودم ایجاد کردم که توی ساختن باور درست بهم خیییییلی کمک میکنه
متنی که خودم برای خودم نوشتم از این تعریف رو دست نخورده قرار میدم شاید جمله بندیش خیلی جالب نباشه ولی احساسی که برام ایجاد میکنه فراتر از ترتیب کلمات و ساختار جمله هاش هست.
“قرار نیست ضمیر ناخودآگاه خود را با باورهای قدرتمند برنامه نویسی کنی ،ضمیرناخودآگاه تو قبلا با برنامه های قدرتمند از طرف خدای تو برنامه نویسی شده به صورت ویژه.توی قرآن خداوند به پیامبر میگه تو بشارت دهنده ای تو بیم دهنده ای….ما از قبل همه چیز را میدانیم پیامبران برای یادآوری انچه میدانیم ،فرستاده شده اند.پس قرار نیست برنامه ضمیر ناخودآگاهت را از نو بنویسی،تو قراره برنامه هایی که خودت از سر ضعف،ترس،ناامیدی،حقارت،خودکم بینی وجهل ،به برنامه های خدا ترجیح داده ای را غیر فعال کنی وآن برنامه ها رو که غیرفعال کنی،برنامه اصلی و پیش فرض،بصورت اتوماتیک اجرا میشه.مثل شخم زدن زمین که لایه زیرین را بالا میاری چون لایه زیرین پراز مواد معدنی خالصه….ضعیف ها درمقابل قدرت ،خار و خاکسار میشن.
اونا ریشه نیستن ….تو قدرتمند خلق شدی،برنامه نویسی شدی با تمام نعمت هایی که برازنده توست.مهیا شده ای‌.
وقتی این را باور کنی و بدانی انرژی خیر ،انرژی برتره،انرژی مثبت انرژی خالصه،اونوقت مثل گردی که از روی نور برداشته بشه،مثل ابری که از روی خورشید کنار بره،مثل پرده ای که از پنجره کنار زده بشه ،تو غرق در عشق میشی عشقی که نیاز نیست تو اونو وارد کنی،اون از قبل بوده ،نیاز به دعوتش نیست اون خود صاحب خانه س.عشق را به قلبت دعوت نکن ،تو حضور پیدا کن. به مقامش درآی
برای همیشه بودنش را سپاسگزار باش.اصالت را تعظیم کن و عشق را دوباره و دوباره تر تجربه کن.
باورهای قدرتمند را نساز ،اونا از قبل ساخته شدن برات،تو مهیا شده ای از قبل،تو تجهیز شده ای.فقط بزار پرده کنار بره،بزارباد ابرهارو از خورشید دور کنه.نوری که همیشه بوده را ببین.
این، اون عظمتیه که خدا میگه از روح خودم،در تو دمیدم.
تو روح را در خودت داری،نورآسمانها و زمین در قلب توست….کجا بدنبال نوری؟کجا به دنبال عشقی؟
مهمان های ناخوانده رو بیرون کنی،صاحب خانه را میبینی.
به افتخار وجود همیشگی اش ،پایکوبی کن.
مست شو چون وقتی تو مستی جهان بر مستی تو مدهوش ؛و بیقرارِ خدمتِ به توست.”
استاد عزیزم سلامت میکنم و عشق خدا رو هر لحظه افزونتر به قلبت خواهانم از خدا،خدایی که تو اونو یادم دادی که ربم،عشقم،نفسمه،اونی که انقدر بهم نزدیکه از رگ گردن نزدیکتر
خیییییلی دوست دارم بهترین بنده خدا



5

3 سال پیش

اینجوری وقتی میخوام باور بسازم پیش خودم میگم خوب خدا اصل رو از قبل یادم داده اونا حس خوبی رو بهم میده قدرتمندم میکنه خدا بیشتر از من میخواد تا باورش کنم و مقاومتم در برابر تغییر باورهای ناخالص و دروغ و ضعیف کننده کمتر میشه .باورهای درستم را به صفات خدا وصل میکنم مثلا اگه خدا گفته من ثروتمندم من غنی هستم باور اینه ثروتندی خدا رو زیر سوال ببرم رو گناه میدونم و مدام ازش میخوام که نشانه های ثروتش را برام واضح و واضحتر کنه تا بتونم و قدرت کنار زدن پرده رو پیدا کنم.

گرفتی چی میگم ؟😂😂😂چقدر سخته الان نمیتونم بهتر از این توضیحش بدم


3 سال پیش

پروین عزیزم

چقدر لذت بردم و چقدر دلم غرق در شعف و شناخت شد

چقدر حس نزدیکی ب قلبم و روحم بیشتر شد

چقدر راه های شناخت راحتتر و نزدیکتر شد

سپاسگزارتم


3 سال پیش

سلام دوست عزیزم کامنتت بسیار عالی و تأثیرگزار بود واقعاً استفاده بردم مدتها بود دنبال این باورهای عالی می گشتم و اینجا جوابمو دریافت کردم نکته ای که لازمه اینجا یادآور بشم اینه که ماباید عشقو دعوت کنیم تا عشق واقعی و درون ما زودتر فعال باشه باید آرامشو از بیرون دریافت کنیم از نعمتهای فعلی زندگیمون از داشته هامون تا آرامش درونی با اساس واقعی خودش مچ بشه ما باید ثروت را از بیرون دریافت کنیم نشانه هایش را ببینیم تأییدشون کنیم سپاسگزار باشیم تا باز ثروتهای درونی فرصت ابراز داشته باشن و همه چیزهای زیبا و عالی را در بیرون هم ببینیم آنوقت پرده ها کنار زده میشن آن قصرهای رویایی آن الماس و گنج ها خودنمایی میکنن و آن آرامش ابدی فرصت حضور پیدا می کنه برای همه عاشقان حقیقت و ثروت و آرامش واقعی ،ارزوی خوشبختی و ثروتمندی و سلامتی میکنم .


3 سال پیش

خداروشکر به خاطر این فضایی که ایجاد شده تا انرژی از هم بگیریم و با هم رشد کنیم.ممنون که وقت گذاشتی و کامنت منو خوندی


2 سال پیش

سلام به همه دوستان واستاد عزیز و خانوم شایسته وای چقدر خوشحالم امروز دوروزه که فقط توهمین صفحه باورها هستم چقدر حالم را عالی کرده چقدر تجربه ها بهم قوت قلب میده اصلا دوست ندارم از این صفحه بیرون برم تمام کامنتها با عشق میخونم و لذت میبرم کلا دورزوه کتاب خوندن رو گذاشتم کنار فقط از این تحربه ها درس میگیرم ممنونم از همتون ممنونم از جهان هستی که الان این لحظه اینجا هستم ممنونم از استاد عزیزم و اینکه تو این دوروز که دقتم زیاد شده به خدا قسم یه اتفاقات قشنگی برام میفته هرچند کوچیک ولی انگار کل دنیا رو بهم‌دادن و همش میگم ببین شیرین قانون داره جواب میده میگم ببین استاد میگه از چیزهای کوچیک شروع میشه و ایمانم قوی تر میشه خداروشکرت عاشقتونم شاد باشید 🙏🙏🙏💜💜💜💜

30

واقعا مقاله کاملی بود
من سعی میکنم همیشه تجربیات خودم رو بگم چون قوانین رو استاد به معنای واقعی کامل بیان میکنن
من میخوام از کارهایی که کردم و نتایجی که با این قوانین یکسان جهان هستی گرفتم بگم و منتظر نتایج بی نهایت خداوند در آینده باشم و در این مسیر با قدرت ادامه میدهم
از دید من موفقیت در جنبه های زندگی مثل نمودار لگاریتمی میمونه که در ابتدا خیلی رو خودت کار میکنی ولی نتایج بسیار کوچک هستند اما از یه جایی به بعد مثل سیل جریان عظیمی از نعمت و فراوانی وارد زندگیت میشه
من هم بعد شنیدن این مطالب شروع کردم رو خودم کار کردن
درست با همین قوانین تا سه سال انگار دور خودم میچرخیدم چون درک درستی از قوانین نداشتم
کارهای مختلفی رو امتحان میکردم
از فروشندگی بگیر، طراحی سایت،تدریس نرم افزار
هر جا میرفتم یا حقوقش کم بود یا ساعت کاریش زیاد بود و به من داشت خیلی سخت میگذشت
تنها بلند شدم اومدم تهران و یک سال تمام حتی شب ها از فرط خستگی نا نداشتم شام درست کنم
همه اینا رو زمانی انجام میدادم ک دارم رو باورهام کار میکنم
و متوجه میشدم هنوز اون چیزی که میخام با این چیزی که هستم فاصله زیادی داره
ولی من ادامه میدادم آموزش های تاپ و با کیفیت رو از بهترین اساتید ایران میدیدم و از هر فرصتی استفاده میکردم که به کار بگیرم
تمامی حقوق من میشد خرج اجاره خونه خورد و خوراک و هزینه آموزش در حالی که هیچ پیشرفتی در زمینه مالی نمیکردم
گذشت و گذشت و من ادامه دادم تا اینکه طبق همون بحث الهامات به من الهام شد که بورس فارکس رو شروع کنم و من به سمت استادی هدایت شدم ک در تراز جهانی میتونم بگم رقیب نداره و به معنای واقعی بی نظیره درست مث استاد عباس منش اینم به خاطر اینه که من همیشه این آدم های بی نظیرو جذب میکنم و خدا هدایتم میکنه
درست با یک تومن ک مونده بود برام برگشتم شهرستان
شروع کردم به آموزش دیدن و کار کردن رو فیلم ها اولش نمیفهمیدم چی ب چیه
یه فیلم جدید میدیم تا یه هفته گیج بودم ولی ادامه دادم با توجه به شناختی که از خودم داشتم میدونستم این کارو قطعا میتونم توش بهترین بشم و حتی پدرم بحث میکرد باهام که داری چی کار میکنی وقتتو داری تلف میکنی سنت داره میره بالا و تمامی این حرفا که خودتون بهتر میدونید
ولی من اهرم رنج و لذتو تنظیم کرده بودم نتایج استادو هم کلاسی ها رو میدیدم میگفتم ببین این تونسته منم میتونم .من که دیگ از این کمتر نیستم.هم کارای سختتر انجام دادم هم هوشم خیلی خوبه
تو این مسیر یه تومنی ک داشتم رو گذاشتم تا جاهای خوبی رفت ولی صفر شد
ادامه دادم باز بیشتر یاد میگرفتم
دوباره دو تومن دستم اومد دوباره اونم رفت
یه پنج تومن دیگ و باز هم رفت
و این در حالی بود ک من داشتم تلاش میکردم ک قوانین این بازی رو یاد بگیرم و میدونستم ک این ضرر ها دائمی نیس و اولش خود استادمم همین جوری بوده و هی صفر میشده
پس من با تمام این ضرر ها احساسم رو خوب نگه میداشتم یادم نمیره روزایی بود ک دو روز نمیخابیدم ک کار کنم و شاید روزی بالای ۱۲ ساعت پشت سیستم بودم هی ور میرفتم با ابزارهای مختلف باز میدیدم جواب نمیده باز روشمو عوض میکردم
بعد ۶ ماه دقیقا نتایج داشت خودشو نشون میداد
دیگ داشتم مثبت میشدم و تو سود بودم
من نتایجم رو تو اینستاگرام استوری میکردم تقریبا دو هفته ک دیدم یکی از دوستای تهرانم ک همکار بودیم تماس گرفت رفته بود توی یه جای دولتی استخدام شده بود و گفت تو بورس ایران ضرر کرده میخاد کمکش کنم
منم با خودم گفتم خدا خودش درست میکنه دیدی پولم جور شد
گفتم باشه با هم دیگ کار میکنیم هر چقد سود کردیم ۵۰ ۵۰
شروع کردم به کار کردن و الان اکانت بالا اومده حتی دو روز قبل بهم پیام داد میخواد سه تومن دیگه بریزه
من قبل این بحثا میگفتم اگ روزی ۱۰۰ هزار تومن از این کار در بیارم عالیه الان روزی تو نیم ساعت راحت ۷۰۰ هزار تومن دارم در میارم به چه راحتی
این تازه اولشه و به قول استاد عباس منش خدا میدونه تو آینده چقدرررر میتونم پول بسازم
هر چقدر جلو تر میرم تکاملم طی میشه به صورت تصاعدی درآمدم بیشتر میشه
الان دارم به سفر خارج از کشور(دبی) فک میکنم
به لپ تاب surface مایکروسافت
به گوشی شیائومی mi 10t pro
و خدا رو شکر میکنم که داره زندگیم هر روز نعمتاش بیشتر میشه
چون قوانین رو استادم به من آموخت و سعی کردم یادگرفته هام رو انجام بدم و الان خوشحالم ک اون یه سالی که تهران بودم و شاید در ظاهر هیچ فایده ای نداشت باعث شد یه دوستی ک داشتم دست خدا بشه بگه بیا این پول تو فقط کار کن
من ک هر روز هر لحظه فایلای استادو میبینم گریم میگیره که بالاخره دارم تو اون جاده خوشکله قدم میزنم به دور از هیاهوی اون بیرون،به دور از اخبار و حواشی، فقط خدارو شکر میکنم و میگم تویی که تمامی این نعمت ها رو فراهم کردی
این متن بمونه یادگاری تا روزی که دوباره برگشتم و دوباره مینوشتم بدونم که تکامل چقدر خوب داره کار خودشو میکنه و خدا میدونه اون موقع روزی چقد دارم پول میسازم ، تو کدوم کشورم (البته میدونم کانادا) و چه خونه ها و ماشین هایی که تو پارکینگ این خونه هاس
تنها نکته ای که میمونه اینه که من خواستم و داره میشه تو هم بخاه بخدا میشه
یا حق



1

4 سال پیش

سلام دوست عزیزم

امیدوارم روز بروز موفقیتهای بیشتری نصیبت بشه

یه نکته خیلی مهمی وریزی که از استاد عباسمنش متوجه شدم اینه که باید از علائقتون پول بسازید(من شما رو قضاوت نمیکنم و کلی میگم و در کم از قانون رو میگم ) چون اصل اینه که ما داریم با فرکانسامون به جهان درخواست میدیم و زمانی که در مسیر علائقت قدم برمی داری یعنی احساست خوبه و احساس خوب نشانه ارسال فرکانس مناسبه و هرچقدر بتونی همین روند داشتن احساس خوب رو تکرار کنی نتایج روزبروز بزرگتر میشن و همون روند لگاریتمی که گفتید اتفاق می افته

و خیلی جالبه که ما اگر توانستیم از انجام این قانون به نتایج کوچیک برسیم با ادامه همین روش به خواسته های بزرگ هم میرسیم

چون قانون رسیدن به خواسته های کوچیک و بزرگ یکیه

ولی ما به یکسری نتایج

(به زعم خودمون)بزرگ که میگیریم فکر میکنیم دیگه از این بهتر نمیشه دیگه از این راحتتر نمیشه (که اینم بخاطر باورهامونه)

بخاطر همینه که استاد میگه باید خودتون رو متعهد کنید برای کار کردن روی باورها

چون به من اینکه از این کار دست بکشی ذهن دوباره برمیگرده به حالت قبلش و نتایج هم برمیگرده به حالت قبل

در پناه خدا یکتا باشید

27

سلام و درود به همه عزیزان
خانم شایسته عزیز از ته دل از شما ممنون و متشکرم بابت وقتی که میذارید.برای بچه ها ارزش قائلید و جواب سوالات رو اینقدر دقیق و عالی و واضح توضیح میدید.
چقدر خوب خدا منو هدایت کرد به این قسمت سایت.چقدر خدا منو دوسداره و چقدر دقیق سوالات مارو با هدایت کردنمون پاسخ میده و چقدر خوب دستانش رو برای کمک به ما میفرسته تا جواب سوالی که چند وقته دارم میپرسم رو بهم بگه…
خانم شایسته کلامتون حقه و من تایید میکنم چون این جمله شما که اول باید بپذیریم اصل و اساس جهان هستی رو که هرآنچه که در زندگی تجربه میکنیم رو خودمون خلق کردیم.واااااای دارم از ذوق پر در میارم و نمیدونین جواب سوالی که دریافت کردم چه آتیشی تو وجودم روشن کرده.
خانم شایسته این پذیرش رو من در اواخر سال ۹۹ از طریق یک کلاس آگاهی دهنده و توسعه فردی تجربه کردم و از شدت خستگی و سردرگمی روحی و زندگی پر از جهل و نا آگاهی به این پذیرش ۱۰۰درصد رسیدم و در عمل زندگیش میکردم.طرف میپیچید جلوی من بدون راهنما تصادف میشد میگفتم خودم جذب کردم پسر کوچیکم بهانه گیری میکرد میگفتم مقصر منم. دزد ماشینمو میزد میگفتم مقصر منم برده حلالش باشه.مشتری جنس پس میاورد میگفتم مقصر منم و پس میگرفتم.فروشم کم میشد میگفتم ایراد از منه و خداروصدهزار مرتبه شکر و فرداش جبران میشد.مشتری ۲ساعت الاف میکرد و آخرش نمیخرید با عشق جمع میکردم جنسارو و میگفتم تقصیر منه و معجزه آسا مشتری برمیگشت.
چراغ راهنما تو یک روز دائم برای من سبز میشد و ترافیک باز میشد من پر در میاوردم و میگفتم آی ایوهناس من دارم خلق میکنم و جالب بود که همه راهنما میزدنو خوب رانندگی میکردن نمیدونید برای این موارد کوچیک با چه ذوقی سرکلاسی که گفتم تعریف میکردم و اشک تو چشمام جمع میشد.قانون تکامل تو جذب این نتایج به ظاهر کوچیک بود و من احساس رضایت داشتم و اشک میریختم.الان داره یادم میاد.
بله من پذیرفتم وبا این فرکانس پذیرش درآمدم در عرض ۴ ماه به ۱۰ برابر رسید دقیقا تو مغازه ای که روزی ۳ تا ۴ تومن فروش آرزوم بود من روزانه ۳۰ میلیون تومن میفروختم.من با درک این یک جمله و متعهدانه موندن روی این باور در سال ۱۴۰۰ فقط ۷۰۰ میلیون تومن خرج خوراک و مسافرت و تفریح و پوشاک کردم.
من با درک همین یه جمله زندگیم متحول شد و در تمام ابعاد رشد کردم.خدا گفت مغازه تکفروشی رو جم کن گفتم چشم جم کردم و یکماه نشستم تو خونه تو آرامش کامل و فقط میرفتیم بیرون شهر تفریح یا خرید تو بازارا.بعد از یه ماه خدا دستشو فرستاد و دست خدا به من گفت جنس خارجیرو اینجوری میشه با هزینه کم بیاریم و بفروشیم دیدم توش آرامشه گفتم باشه پایه ام و جالبه به پخشایی که ازشون خرید میکردم و دائم بهشون بدهکار بودم براشون جنس بردم و الان از همه پخش ها طلبکارم و جالبترش اینجاست که دست خدا تا دید من یاد گرفتم کارو،از من جدا شد و رفت دنبال کار خودش.
خددددااااااایا من بیشتر از یکسال از این اصل دور شدم و الله وکیلی تو این یکسال و خورده ای انگشتم رو بقیه بود مثل دوران جهل و نادانی و دائم جنگ با هر کس که جلوم میپیچید یه مادر زن یا پدرزن یا بچه یا کسایی که چک میدادن و سر توافقشون نمیموندن و ساده بگم تمام مشکلات و درگیری های گذشته و از همه جالبتر کم شدن درآمد و در سختی زندگی کردن.
ووووواااااااای که خلاص شدم از این سیکل باطلی که توش افتاده بودم.خلاص شدم از این سردرگمی که توش بودم با این جمله…
من رضا صبوری امشب در تاریخ ۱۴۰۲/۹/۳ ساعت 2:51بامداد اعتراف میکنم که اصلی ترین اصل جهان هوشمند و نازنین رو فراموش کردم و با تمرکز به عوامل بیرونی رفتم تو باقالیا و به مدت یکسالو نیم فقط اشتباهات و تقصیرات رو انداختم گردن اینو اون و قضاوت کردم و حکم صادر کردم و تهمت زدم و غیبت کردم و دنبال این بودم که اونا خودشونو اصلاح کنن و هزاران خطای ریزو درشت دیگه ودر نهایت هرچقدر شکرگذاری نوشتم نتیجه صفر هر چقدر تا نصف شب روی دوره ها کار کردم نتیجه صفر هر چقدر رازو نیاز کردم با خدا نتیجه صفر و هزاران نتیجه صفره دیگه…
ضربه هاش رو خوردم بهاشو پرداختم هم مالی هم عاطفی و هم اضطراب درونی و کلی چالش….
توبه میکنم عذرخواهی میکنم از خداوند از جهان هستی هوشمند و از همین الان که مشتری سفارش ۵۰ میلیون تومنیشو کنسل کرد میپذیرم که مقصر منم و تقصیر خودمه.از همین الان بازی جذاب پذیرش رو شروع میکنم و متعهدانه روی این اصل میمونم…
تازه یکبار کل این متن رو نوشتم و دقیقا آخراش بود که گوشیم قاطی کرد کل کامنتمو پاک کرد و برنامه رو بست و من گفتم میپذیرم تقصیره منه فرکانس منه و دوباره شروع کردم به نوشتن و در حال نوشتن درخواست گوشی جدید دادم گلکسی سری s.گفتم تصیره منه و قطعا خیره…
تشکر میکنم از دوست عزیزی که این سالو پرسید و کلی کمک کرد به من تا جواب سوالمو دریافت کنم.امیدوارم که خودتونم ایراد کارتون رو پیدا کرده باشید و با توکل به خدا درکش کنید و عمل کنید به این اصل مهم….
خانم شایسته بااازم ممنون بازم تشکر میکنم ازتون….
در پناه الله یکتا شاد باشید و سلامت



4

درود بر شما دوست عزیز

چقدر عالی تونستی عیب کارتو پیدا بکنی و سریع برگردی بری تو مسیر درست.

شاید و حتما هم یکی از ایرادهای خودمم همینه که پذیرش ندارم .

من هم اگه مسئولیت اتفاقات دورو برم رو بپذیرم مطمئناٌ به چیزهای عالی و بزرگی می رسم.

ممنون از یادآوریتون در خصوص پذیرش مسئولیت همه اتفاقات .

خدایا متاسفم ، مسئولم و میپذیرم که همه اتفاقات بد دورو برم از فرکانس های من بوجود میاد .

لطفا منو ببخش بابت این همه فرکانسهای بدم که باعث بروز این همه اتفاقات دوست نداشتنی برای من میشه .

سپاسگزارم ای خدای مهربون که منو بخاطر این فرکانسهای نامناسبی که تا حالا فرستادم بخشیدی .

دوستت دارم ای خدای مهربونم و عاشقانه میپرستمت .

این جانب سیدکاظم صحرایی از امروز 1402/9/16 متعهد میشوم که تمام مسئولیت اتفاقاتی که برایم رخ میده ،

اونارو میبینم و میشنوم بپذیرم و برای پاکسازی اونا از خداوند کمک بگیرم و از خداوند متعال بخوام که این اتفاقاتی

که دلخواه من نیست رو از زندگیم پاک بکنه .

آمین یا رب العالمین


1 سال پیش

خیلی جالبه در آخرش از تکنیک پاکسازی استفاده کردید…

متاسف و مسوولم

لطفا مرا ببخش

سپاسگذارم که میبخشی یا بخشیدی

دوستت دارم ای خدای مهربانم😊👌🌿


1 سال پیش

بسیااااار ممنونم چقدر عالی و مهم بود دمت گرم تاثیرگذار بود و آموختم تا منم این تعهد رو بدم


9 ماه پیش

چقدر عالی توضیح دادین

من تقریبا دو ماه عضو سایت شدم و هیچ وقت کامنت نذاشتم اما کامنت شما منو تکون داد و منم تعهد میدم از همین امروز۴۰۳/۷/۱۸ که مسئولیت تمام اتفاقات دوروبرم رو بپذیرم😍😍

24

از دست و زبان که برآیدکز عهده‌ی شکرش به درآید
سلام به تمام شما زیبایان
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان
سپاسگزارم از خدا که من رو در این مسیر هدایت قرار داده
سپاسگزارم از تمام شما زیبایان که انقدر به من لطف دارید

روزای اول که اومدم توی سایت نمیدونستم از کجا شروع کنم که اون دکمه ی معجزه گر رو دیدم «مرا به سوی نشانه‌ام هدایت کن»
اونجا استاد گفتن که تو برو روی عزت نفست کار کن
حالا کاری نداریم که پول تهیه دوره نبود و تابلوه که جور شد
ما چه کاره‌ایم☝
برای من برخلاف خیلیا(چون من خیلی پرت بودم) معجزه‌ها رو خدا انقدر تابلو میریخت تو زندگیم که نگم براتون
بماند☝
ورزشکارا یه اصطلاح دارن میگن شما هرچقدرم خوب تمرین کنی یه جا بدن موقتا استپ میکنه
من افتادم تو استپ(ولی حالمو خوب نگه‌داشتمااا آخه معجزه‌ها طوری بودن که گفتم جای شک اونم برای من وسواسی نمیذاشتن) که زیبایان اینجا به اسم تکامل میشناسنش ،شکرت خدایا❤️
اولین چیزی که اونموقه‌ها دیدمش این پاسخ عقل کل بود اونم هدایتی بودا
اون دکمه کیمیاگره رو زدم هدایتم کرد اینجا
لب مرز نجواها بودم که با خوندنش اصلا هرچی تا اونموقه روی خودم کار کرده بودم به کنار و این به کنار،قبلا از اونا بودم که “مرد که گریه نمیکنه” ولی جدیدا نونور شدم الان اینو مینویسم اشکم درمیاد
نتایج میگرفتم مثه بننننز
تا اینکه خودمم نمیدونم چی شد مشغول چی شدم و از عباسمنش دات کام فاصله گرفتم و تمرینا رفت به کنار و دچار شبهه شدم و از این شاخه به اون شاخه که آموزش این و اونو دیدن(آخه تو که نتیجه گرفتی،فاصله گرفتی باشه برگرد، دوباره تو همین راه،چرا فکر میکنی یکی بهترم هست یادت بده و راه بهتری هست؟! پ سریالی که استاد داره تو بهشت زندگی میکنه،سریالی که با ار.وی میره دور امریکا میچرخه رو مگه خدا نشونت نداد؟!)
الان چند روزه “ثم اهتدیت»شدم دوباره اومدم پهلوتون جاتونو تنگ کنم
چقدر قبلش خسته بودم باز اومدم اینجا عییییین روز اولی قولنجم درومد آخیییش
برم سر اصل: «ثم اهتدیت» که شدم رفتم سروقت پروفایلم دیدم بازخورد داشتم یکی از زیبایان با درکم حال کرده بود بهم لطف داشت که سپاسگزارش هستم که اگه اون نبود نمیرفتم اون کامنتی که ایشون بهش بازخورد داده بودو ببینم
هنوز باورم نمیشه؛کسیکه کامنتو نوشته بود من بودم ولی نمیشناختمش انقققد بهش حسودیم شد که نگم دیگه
خیلیییی حالش خوب بود کووووووک و برقرار
افتادم به التماس خدام، که به بخشندگیت، دوباره از اون حالا میخوام
میدونی که دیگه وقتی میگیش ببخش از قبلش تورو بخشیده(ته مهربونیه و مرام دیگه نداریم مثلش)
هلم داد سمت جایی که روز اولیا اومده بودم سراغش و منو ترکونده بود یعنی همین جواب حضرت«عقل کل»
استاد بم گیر ندی میگمش حضرت
بتش نکردم حواسم هست
خیلی بهم لطف کرده دارم سپاسگزاری میکنم دیگه
هرچی حس اونموقه داشتم هرچی آگاهی بود و هررررچی اونموقه درک کرده بودم شد نامه‌ی اعمالم اومد کف دستم
آخ خدایاااااا شکرررررررررررت❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
یعنی این نوشته چنان رود مپیه )road map( که چی بگم
همیشه یه معمای حل نشده داشتم تو سایت که: اون دکمه‌ی کیمیاگر(مرا به سوی نشانه‌ام هدایت کن)از کجا میفهمه سوال من چیه؟چجوری میدونه چی رو صفحه نشون بده و کم‌کم هلم بده سمت جوابم
الان به لطف آگاهی که خدا از طریق دستش،استاد عزیزم بهم داده میدونم
خب منم دیگه و باورهام به همین سادگی☺️
باور دارم که خدا همیشه و همه‌جا هست و در نزدیکترین حالت از خودم بهم نزدیکتر چون حسش میکنم
باور دارم خدای یکتا هر لحظه هدایتم میکنه
باور دارم که خدا پیشرفتمو از خوده من بیشتر میخواد
باور دارم که هر مداری آگاهی‌های خاص خودشو داره
باور دارم خودش همه چیزو میبینه و میدونه
باور دارم که تنها خداست که قابل اعتماده
باور دارم دارم دستم بگرفت و پا به پا برد ایزد(تکامل)
باور دارم کانون توجه منه که هر چیزی رو وارد زندگیم میکنه(فرکانس جذب)
باور دارم صاحب قدرت مطلق فقط خداست
هر فایلی رو میبینم بی برو برگرد تا ۲۰-۳۰تا کامنتشو نخونم ول‌کن نیستم چون کللللی از آگاهیهام از نوشته‌های زیبایان بوجود اومده پس حتما منم هدایت شدم که این کامنت به چشم کسی بخوره(البته به احتمال۹۰٪واسه بعدنه خودمه)ولی چون کانون توجه من به کامنت زیبایان بیشتره من بیشتر از آگاهیتون بهره میبرم
استاد چی بگم که تونسته باشم به حق سپاسگزارت باشم،با خلق این سایت❤️❤️❤️❤️
میرم تو کامنتا میبینم یاااااا خداااااااچقد درک و دیدگاه هست تو این نوشته‌های قشنگ زیبایان که من اصلا در توانم نبوده از اون دید به مسائل دقت کنم و فقط یاد میگیرم و هی آگاهی و آگاهی و خدا قدرتم بده برای عمل به تک تکشون که هی من زیباتر بشم
دوستوندارم بازم بسیار سپاسگزار الطاف اول زیباترین زیبایان که هر چه دارم و هر چه ندارم از اوست (وگرنه من همان خاکم که بودم)، استاد عزیزم، خانم شایسته مهربان، عباسمنش دات کام، و تک تک شما زیبایان هستم
فکر میکردم خدا در آسمان،میان ابرها، خانه دارد
فهمیدم خدا اینجا،میان قلبها،خانه،گسترانیده دارد❤️❤️❤️
یاحق



1

4 سال پیش

باور دارم که خدا همیشه و همه‌جا هست و در نزدیکترین حالت از خودم بهم نزدیکتر چون حسش میکنم

باور دارم خدای یکتا هر لحظه هدایتم میکنه

باور دارم که خدا پیشرفتمو از خوده من بیشتر میخواد

باور دارم که هر مداری آگاهی‌های خاص خودشو داره

باور دارم خودش همه چیزو میبینه و میدونه

باور دارم که تنها خداست که قابل اعتماده

باور دارم دارم دستم بگرفت و پا به پا برد ایزد(تکامل)

باور دارم کانون توجه منه که هر چیزی رو وارد زندگیم میکنه(فرکانس جذب)

باور دارم صاحب قدرت مطلق فقط خداست……

سلام دوست عزیزم، این بخش کامنت تون منو تحت تاثیر قرار داد و اشکهای منو سرازیر کرد😭

داشتم همین جوری تو عقل می گشتم تا ببینم چی به نظرم جالب میآد اون مطلب رو بخونم و چندساعته مدام توی دلم می گفتم خدایا من می‌خوام باهات بیشتر حرف بزنم، خدایا من می خوام ببینم نزدیکی، من می خوام حس کنم کنارمی، می دونم هستی ولی یه نشونه ای بهم نشون بده و همین جور که داشتم کامنت ها رو سریع نگاه می کردم به کامنت شما رسیدم و وقتی به این بخش حرفاتون رسیدم یهو احساس کردم خدا داره با من حرف می زنه و الانم همین جور اشکهام سرازیره😭😭😭

ممنونم از کامنت زیباتون،ممنونم از خدای مهربون قدرتمندم که نشونه ای که می خواستم رو برام فرستاد♥️ می گه ببین بنده من نترس من هستم، کنارتم همیشه♥️

24

سلام و درودها بر همه عزیزان دل ،

سوال زیبا و جواب های بی نهایت زیباتر
اجاره می‌خوام اول از طراح سوال سپاسگزاری کنم و در مرحله بعدی از جواب فوق العاده منظم و دسته بندی شده و پر از درس و حرف استاد عزیزم ، و جواب های پر شور و اشتیاق و پر از آگاهی دوستان ارزشمندم

استاد در اول پاسخ گفتند بزارید مرور کنیم تا برای خودم هم مروری بشه و چقدر این ی تکه به ظاهر ساده ب من درس داد ک خود استاد هم همیشه در حال رفرش کردن خودشون هستند ..اونوقت یکی مثل من اینقدر مغرور میشم به ی آگاهی نصف و نیمه ک چند ساعت ممکن در مورد ی آگاهی بدون عمل ب دیگران پند و نصیحت میکنم

امروز بزرگترین درسهایی ک گرفتم از این پاسخ ها هر چند بارها گفته شده اینه که ؛
۱. نتایج کوچکی ک بدست میاریم همان خواسته های آرزوهای دیروز ماهستند
۲. مقصد بهانه ست مسیر و لذت از مسیر خود خود زندگیست و رسیدنی وجود نداره
۳. اصل زندگی ما فقط و فقط باورهای ما هستند و لا غیر
۴. هر نتیجه متناسب با باورهای ماست
۵. هر چقدر رشد کنیم باز هم نیاز ب رفتن ب فرکانس بالاتر هست و همیشه چندین فرکانس ما با مدارهای بعدی فاصله داریم و هیچ سقفی برای این مسیر پر از لذت وجود نداره
۶. کوچکترین دستاوردها که به چشم نمیان همان خواسته های دیروز هستند .
۷.اطلاع از قانون به معنای باورش نیست
۸. عمل کردن و آبیاری و رشد نشانه ها پاسخ به باورهای درست هست.
۹. رسیدن به هر خواسته ای یعنی ما با آن خواسته هم فرکانس شدیم واین همون رشد و تکامل قدم ب قدم فقط نیاز ببینیم و با حس خوب سپاسگزار باشیم و لذت ببریم
۱۰. هیچ چیزی بدیهی وجود نداره و رسیدن ب هر چیزی و هر موقعیتی ک داریم یعنی رسیدن ب مدارهای بالاتر ، و اونجاست که هدایت خداوند ب شکل ایده .نعمت، برکت ،فرصت وارد زندگی ما می شود
۱۱. ایجاد باور جدید و رشد قدم ب قدم ؛ اصل تکامل است
۱۲. برای تغییر اساسی باور باید همه راههای برای حل مسایل بسته شود و هیچ‌ شک و تردیدی نباید باقی بمونه
۱۴.بین آگاهی و باور فاصله های فرکانسی وجود دارد باید برای رسیدن ب اون باورهای صحیح باورهای مخرب و منفی را ریشه کن کنیم.
۱۵.در این مسیر تداوم و پایداری در ساختن باور و اقدام بسیار حیاتیست ..با هر کم‌کاری چند گام ب عقب برمیگردیم .
وفاداری ب مسیر خیلی خیلی مهم ؛ اگاهی،ریشه کن کردن باورها و ذهنیت های منفی ،رشد و تقویت باورهای صحیح ،دیدن و لذت بردن وسپاسگزاری بابت اتفاقات بسیار ریز و بدیهی ، دیدن نشانه ها و اقدام اقدام اقدام
۱۶. باور وقتی باور هست ک به شکل رفتار و نگرش در ما ظاهر شود
۱۷. بزرگترین نشانه تغییر باور رسیدن و ماندن هر چ بیشتر در ارامش ذهنیست هر چقدر طولانی تر در آرامش بمانیم به همان اندازه باورها قویتر است .
۱۸. وقتی باورها مون تقویت میکنیم خیلی مهم ک به مسایل و مشکلات هم به عنوان نشانه های رشد خود بنگریم ،باید بدون و شک وتردید به مسیر ایمان داشته باشیم .
۱۹.ایمان داشته باشیم ، جهان ما را وارد مدار دیگری می‌کند که در آنجا اتفاقات، شرایط، آدم‌ها، ایده‌هایی را تجربه می‌کنیم که سبب می‌شود گام به گام خواسته های بیشتری را با لذت بیشتر تجربه کنیم .
۲۰.توی این مسیر خودمان را فقط با خودمان مقایسه میکنیم اکنونمان را نسبت ب قبل ، قرار نیست خودمان را ب کسی ثابت کنیم.

اینها فقط گوشه ای از آموزه های این فایل بود

خدایا بی نهایت بابت هدایتگرانی ک در مسیرم قرار داده ای سپاسگزارم.


22

یک شرک بسیار قوی و عجیبی که باور کنید وقتی داشتم مطالب رو میخوندم بهش بر خوردم که این شرک با یکتاپرستی در تضاده …

و این شرک اینه که ما فکر میکنیم که دوره های استاد که باعث موفق شدن ما میشه
فکر میکنیم اگه مثلا از فلان دوره استفاده کنیم دیگه میلیاردر میشیم و…

در صورتی که خداست که مارو افریده و خواسته های مارو اجابت میکنه نه دوره های استاد

دوره های استاد فقط راهو به ما نشون میدن


22

سلام و درود
باور با آگاهی و اطلاعات تفاوت داره. اگر آگاهی های نابی در مورد قوانین جهان هستی دریافت کردیم صرفا به این معنی نیست که اونها رو درک و باور هم کرده ایم.
قدم اول دریافت آگاهی هاست و خودش یک قدم بزرگ و اساسیه که باید بابتش از خداوند سپاسگزار باشیم. سپاسگزار باشیم که در مدار دریافت این آگاهی ها قرار گرفتیم.
قدم بعدی تکرار و استمرار و عمل کردن به این آگاهی هاست.
تا وقتی که این آگاهی ها خودش رو در رفتار و عملکرد ما نشون نده هنوز تبدیل به باور نشده.
پس اگر داریم واقعا روی باورهامون کار میکنیم نتایج کوچیک کم کم شروع میشه و ما باید کوچکترین نتایج رو تایید و تحسین کنیم و ادامه بدیم و ادامه بدیم و تکاملمون رو طی کنیم و از مسیر تکامل لذت ببریم.


22

سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان ثروتمندم. امروز به یک جمله بر خوردم که اگر می خواهی خداوند با تو صحبت کند قران بخوان که تمام این کتاب هدایتگر است.
قرآن رو باز کردم و این آیه اومد:

سوره التوبه آیه 28 :

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلَا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَٰذَا ۚ وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَهً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ

ترجمه :

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! مشرکان ناپاکند؛ پس نباید بعد از امسال، نزدیک مسجد الحرام شوند! و اگر از فقر می‌ترسید، خداوند هرگاه بخواهد، شما را به کرمش بی‌نیاز می‌سازد؛ (و از راه دیگر جبران می‌کند؛) خداوند دانا و حکیم است.

سپس این جملات به قلبم اومد و به من گفته شد که:

در این آیه خداوند شرک را با فقر بیان می کند. این شرک هست که غیر از خداوند از جایی یا کسی انتظار کار و روزی و… داشته باشیم و فقط و فقط خداوند برای این درخواست بهترین است.
و خداوند در درون تو است و هر وقت به خودت می گویی که من توانمند هستم، من بهترین و لایق ترین هستم، من پردرآمدترین هستم و…
دقیقا به این شکل از خداوند درخواست روزی، کار و ثروت می کنی.

دقیقا همان چیزی که احساس می کردم،

شرک = فقر

این قانون الهی است.

پس ایمانت را به راهت و قصد و مقصودت بیش از پیش کن، قدرتمند تر حرکت کن و از خداوند بخواه که تو را به

توحید = ثروت

برساند.
که این نیز قانون الهی است.

و بر این خواسته ات پافشاری کن و خواست و حق الهی خودت بدان تا رستگار شوی.



4

6 سال پیش

سلام آقای سرتیپی خیلی گل کاشتی چند بار کامنتتو خوندم همین است شرک =فقر. توحید =ثروت ولا غیر امید وارم ثروتمند و موفق، شاد و سلامت و پیروز باشید


6 سال پیش

عالی بود علی جان. یعنی از افراد مشرک و پاچه خوار دوری کنیم

سلام آقای سرتیپی عزیز چه خوب و بجا بود این کامنت شما چون من به شخصه خودم امروز برای مهاجرتم به ترکیه با امروز برای یافتن کار کتناسب با حرفه خودم صحبت کردم و ازشون تقاضا کردم که برام بگردن و گزینه ای پیدا کنند ولی هر دو گفتند که هروقت وقت کنیم بهم کمک میکنند و من متوجه شدم که من هم ناخودآگاه دچار شرک شدم با زبانم دارم میگم که همه جای جهان سرزمین خداست ازآن خداست و همین همه جای جهان براساس قانون و فرکانسهای من تغییر شکل میده و با این کامنت شما ایمان قوی تری کسب. کردم که با توکل به خودشبا درخواست از خودش با توجه کردن به خواسته ها و فراوانی نعمت و ثروت پای در راه بگذارم درود بر شما سپاسگزارم


6 سال پیش

سلام دوست خوبم اقای سرتیپی ازشما بسیار سپاسگزارم بابت این کامنت درباره قران بیان کردی خیلی بهم انژزی داد درپناه رب موفق باشی

21

با سلام و احترام
قبل از هر چیز از شما خانم شایسته تشکر می کنم چقدر واضح، شیوا و کامل توضیح دادید و این نشون میده که چقدر خوب قوانین رو فهمیدید و به درکی عالی رسیدید بسیار لذت بردم بسیار قابل تحسین است این نگاهتان به دنیا و قوانین تغییر ناپذیرش. به نظر من عوامل زیاد و متعددی میتواند نقش داشته باشد که در موردش سعی میکنم یک توضیح مختصر و مفید بدهم از جمله 1- پیش زمینه ی فکری و شخصیتی که توسط پدر، مادر، اعضای خانواده، معلمان، دوستان، رسانه ها و … در وجود مان شکل گرفته که از لحظه تولد میزان اعتماد به نفس و عزت نفس ما را شکل می دهند. حتی نوزاد میتواند از نگاه والدین متوجه شود که چقدر از آمدن او به این دنیا خوشحال هستند. بنابراین تشویق ها و تاییدهایی که از طرف والدین انجام میگیرد، هویت فرد را شکل می دهد و این هویت در دوران مدرسه و در جامعه تکمیل میشود.
حال فردی را در نظر بگیرید که دارای پیش زمینه ی فکری موفق نباش یا خوشبخت نباش است، یعنی والدین او بارها به او متذکر شده اند که لیاقت زندگی خوب و شاد را ندارد. فکر می کنید این عامل چه تصمیمی در روند زندگی او خواهد داشت؟ درست حدس زدید. او در تصمیم گیری ها و هدفگذاری های خود همانند یک انسان شکست خورده عمل می کند تا به دیگران ثابت کند که چقدر ناتوان است، زیرا در ذهن افراد به دنبال شرایط آشنا هستند و از آنجایی که از کودکی با عدم موفقیت مواجه شده، بنابراین حتی فکر کردن به پیروزی و موفقیت برایش هولناک و عذاب اور است و با شکست خو گرفته…این شرایط تا زمانی پیش می رود که فرد تصمیم بگیرد پیش زمینه ی ذهنی خود را باطل کند و نقش خود را در نمایشنامه زندگی اش تغییر دهد منظورم اینه که دنیا انقدر بهش فشار میاره که مجبور بشه تغییر کنه در این شرایط با کتاب ها و مشاوره ها و مشورت با افراد موفق می تواند مسیر زندگی خود را تغییر دهد که کار خیلی راحتی نخواهد بود اما بسیار کمک کننده هست و این سایت محیطی بسیار ارزشمند همچون کتابی بسیار مفید و هدایتگر است که اگر از آن خوب استفاده کنیم و آموزش های استاد عباسمنش را باور کنیم و به ان عمل کنیم در مسیر مشیت الهی ان شاءالله هدایت خواهیم شد.
2- باورهای محدود کننده که بسیار می تواند مخرب و تضعیف کننده باشند و عین ترمز هنگام حرکت عمل کنند که هرچه گاز می دهیم نمیتوانیم حرکت کنیم… این باور ها دقیقا مثل کد های دستوری مخرب برنامه ی ذهنی و ضمیر ناخوداگاه ما را به سمت شکست و عدم موفقیت سوق می دهند که باید وقت بگذاریم با تمرکز یکی یکی انها را شناسایی کنیم و به جای آن کدهای دستوری جدید بگذاریم باورهای قدرتمند کننده بسازیم و مرتب برای خودمان تکرار کنیم تا در ذهن ناخودآگاهمان نقش ببندند و راههای جدیدی در ذهن ما ساخته شود و این کار برای افراد مبتدی حتما نیاز به آموزش دارد و چه چیزی بهتر از استفاده از محصولات اسن سایت؟
3- مقاومت های ذهنی (تضادهای درونی) وقتی که دارید به یک فایل از استاد گوش میدید دقیقا متوجه میشید کجا ذهنتونمقاومت داره همونجا که پذیرفتن قسمتی از سخنان استاد براتون سخت میشه و در دل مخالفت می کنید مثلا استاد می گن فرصت ها زیادن و برای همه یکسانه شما میگید بله زیاده اما نه برای من… اینجا مقاومت ذهنیتون رو باید بشناسید باور غلط رو طبق آموزه های استاد بنویسید و باور درست رو جایگزینش کنید. دوستان عزیزی که مثل من تازه عضو سایت شدید میتونید از محصولات دانلودی رایگان استفاده کنید و در هر فرصتی از خوندن کامنتها بخصوص جوابهایی که سایت در پاسخ به سوالات داده شده توسط سرکار خانم شایسته غافل نشید که خودش به تنهایی یک گنجینه ی بسیار بسیار ارزشمند و هدایتگر است کاری که من از بدو ورودم به سایت دارم انجام میدم و انگار حاا دارم کتابهایی که قبلا در زمینه موفقیت خوانده بودم داره در ذهنم ترجمه میشه و می فهممشون.
4- تفکر کمال طلبی (تفکر صفر و یک) یعنی کاری را شروع نمیکنیم فقط به خاطر اینکه در اون کار بهترین نیستیم اقدامی انجام نمیدیدم چون به نظر خودمون در اون کامل نیستیم و منتظریم روز ی برسه که خیلی خوب بشیم بهترین بشیم همه موانع برطرف بشع بعد شروع کنیم دوست عزیز من چون تجربه اش رو دارم عرض میکنم برای شروع واقعا نیاز نیست بهترین باشی تو شروع کن تو قدم اول رو بردار و مسیر تکاملیتو طی کن تا بهترین بشی…و در دام کمال گرایی اسیر نشو خودتو با برداشتن اولین قدم نجات بده مطمئن باش وقتی تو یک قدم برمیداری جهان صد قدم تورو جلو میندازه باور کن و شروع کن باور کن و قدم اولو بردار دقیقا عین حرکت یک خودرو در جاده یا تاریک مثلا از تهران به اربه کله رامسر ، اصلا نیازی نیست راننده کل جاده رو ببینه فقط کافیه چراغهای خودرو را روشن کند و 2متر جلوی خود را ببیند و به همین ترتیب راه را بپیماید تا به اربه کله برسد. فقط قدم اول را ببین و بردار مثلا اگر قصد مهاجرت داری و نمیدانی از کجا شروع کنی اول برو برای اخذ پاسپورت اقدام کن و با خودت بگو من قدم اول رو برداشتم ایمان دارم که خدا هدایتم می کنه و آنجا که راه نیست خدا راه می گشاید چون راههای خدا حکیمانه هستند به خدا اعتماد کن و اشیاقت را با تصور کردن نتیجه ی کار و و تجسم لحظه ی تحقق خواسته ات حفظ کن. برای برنده شدن در بانک اول باید در آن بانک حساب باز کنی( لطیفه ای که استاد در یکی از فایلهای صوتی رایگانشون فرموده اند و من چقدر خندیدم) دقیقا همینه کمال گرایی نمی گذارد اقدام کنی نمی گذارد شروع کنی، یک راهنمایی: هرکجا خواستی کاری را شروع کنی و اقدامی عملی داشته باشی و با خودت گفتی میخوام شروع کنم ولی…. هر جمله ای که بعد از ولی به ذهنت آمد همان دقیقا پاشنه آشیل توست که نباید بهش فکر کنی به موانع فکر نکن به اینکه بهتر از تو خیلی زیاده فکر نکن فقط به نتیجه فکر کن و شروع کن…
5- عدم تمرکز اغلب افراد از این شاخه به اون شاخه می پرند و نمی توانند تمرکز کنند فقط روی یک هدف که کتاب اثر مرکب از دارن هاردی خیلی مفیده حتما بخونش میفهمی و یاد میگیری که چطور با تمرکز کم ولی پیوسته روی کارهایی که تورو به هدفت میرسونه چقدر میتونه نتیجه بخش باشه
6- عدم برنامه ریزی برای هدفت باید حتما برنامه ریزی کنی و اولویت بندی داشته باشی و متعهد باشی برای انجام آن.
خلاصه ی کلام اینکه باید خودتو باور کنی نترسی و شروع کنی حتی اگه شکست بخوری اصلا مهم نیست از شکست نترس وارد ترسهات شو دقیقا هونجا که میترسی باید بپری.
امیدوارم کامنتم مفید بوده باشد. از درگاه رب جلیل برایتان عمر مدید و عزت سدید مسئلت دارم.


21

سلام به دوست هم فرکانسی عزیز
امیدوارم سوالتون رو درست متوجه شده باشم که بتونم بهترین جواب رو در حد خودم بهتون بدم
اینکه میگین تلاش زیاد انجام دادین و فایل های استاد رو گوش کردین
به نظر من این جهان به یه سیستم وصله که سرسوزن خطا و اشتباه درونش وجود نداره
حتی خدای بزرگ در کتاب فوق العاده ی قرآن میفرمایند ما جواب خوبی رو میدیم حتی اگر به اندازه ی ذره ای باشه
پس مطمئنا اگر سرسوزن تغییر در باور ،رفتار و افکار ما به وجود بیاد حتما با یه نشونه خودش رو نشون میده
فقط گوش کردن به فایل استاد کافی نیست
همزمان باید در عمل هم بتونیم هربار شبیه تر به استاد بشیم
من خودم شخصا هربار که یه حرکتی حتی کوچیک انجام دادم ،سیل اتفاقات خوب بود که به سمت من اومد
حذف تلویزیون ،حذف گروه های واتس اپی ،کنار گذاشتن دوستای ده ساله ،جمع های فامیلی
و باور کنید انجام هرکدوم اولش واقعا راحت نبود
ولی ولی ولی آثارش فوق العاده بود
و جالب اینه که اولش انگار خیلی داریم کار انجام میدیم ولی بعدش که کارهای بیشتر انجام میدیم تازه متوجه میشیم اون خیلی هم نبوده
من خیلی دلم می‌خواد که یه خونه داشته باشم و دور از خانواده باشم ولی وقتی هنوز این اتفاق نیفتاده مطمئنم به خاطر اینه که تمرین بیشتری نیاز داره و لازمه که به چیزهای خوب بیشتری توجه کنم ،روی باورهام بیشتر کار کنم
وقتی فرکانس من خیلی متفاوت از خانواده بشه ،دنیا لاجرم مارو از هم دور میکنه ،این یک قانون است به قول استاد
پس من هنوز فرکانسم خیلی متفاوت از خانواده نشده که اینجام
میخوام اینو بگم که شما هم اگر تغییری ندیدین شاید به خاطر اینه که کار بیشتری نیازه که انجام بدین
زندگیمون از قانون جدا نیست
این طور نیست که کارمون رو انجام بدیم بعد بگیم حالا یکم تمرین کنم راجع به قانون جذب
زندگی و کار و قانون باید تلفیق بشه باهم
ببینید چطوری میتونید قانون رو توی کارتون قاطی کنید
بازم با اطمینان میگم که ذره ای خطا توی این سیستم نیست
امکان نداره ما فرکانس درست بفرستیم و دنیا اشتباه کنه
اوایل کتاب میخوندم
کارم بیشتر شد دیدم وقت ندارم
الان بدون استثنا فایل های استاد از صبح تا غروب داره پخش میشه توی محل کارم
جدیدا باز به یه راح حل جدید رسیدم
اینکه واسه اینکه صدای غیبت اطرافیانم رو نشنوم هندزفری بی سیم بزارم توی گوشم که هیچ فرکانس بدی از طریق گوشم وارد نشه
ما گیرنده و فرستنده ی فرکانسیم
همزمان هم فرکانس میدیم هم میگیریم
چشم گوش بینی دست پا ،همه ی اینا ورودیه ،چقدر کنترلش میکنیم ،قبل از شما به خودم میگم ،چقدر کنترلش می‌کنم ؟رفتیم تو اینستا در نمیایم تا یه ساعت
بعد میگیم جواب نگرفتیم
هرچقدر تلاش کنیم همینقدر نتیجه میگیریم
من تقریبا یک ساله عضو سایتم
نمیتونم حجم اتفاقات فوق العاده ای که از وقتی که شروع به کامنت نوشتن توی سایت کردم برام افتاده رو بنویسم
تو این یکسالم خیلی اتفاقا افتاد
ولی وقتی کامنت میزارم واقعا قابل بیان نیست
نه اینکه سرسری بنویسم
وقتی مینویسم که واقعا قلبم وصل باشه و از تهه دلم جواب بدم
وقتی به جای اینستا گشتن ،حتی اگر حاله جواب دادن نداشته باشم شروع به خوندن کامنتا می‌کنم
و نگم براتون از تاثیرش
همین الانم کافیه تمرینام کم بشه یا کم توجه کنم به نکات مثبت و کم به احساس شعف برسم در جا متوجه میشم خودم ،کارا مثل همیشه با سرعت پیش نمیره ،تعداد اتفاقای خوب کم میشه
اگر نیازی به این نبود که همیشه فرکانس خوب بفرستیم خب پس استاد چرا هر لحظه و هر لحظه دارن به نکات مثبت توجه میکنن ؟
دوست عزیزم پیشنهاد من تهیه یه دفترچه ی شکرگذاری و نوشتن کوچک ترین چیز توی اونه
حتی یه لیوان آب خوردین بنویسین خدایا شکرت به خاطر آب گوارایی که خوردم ،خدایا شکرت به خاطر ایوانش ،خدایا شکرت به خاطر اینکه راحت در دسترسه ،به خاطر اینکه پاکه و آلوده نیست و …انقدر نعمت داریم که اگر توانایی دیدن داشته باشیم نوشتنش تموم نمیشه
وقتی شروع میکنین خودتون متوجه میشین که چقدر هربار خوبی ها و نعمت ها و اتفاق های خوب بیشتری برای نوشتن دارید و مطمئنا تغییرات خودش رو نشون میده
امیدوارم تونسته باشم کمکتون کنم
زندگیتون پر از آرامش


20

دوست خوبم مدت زمانی که برای تغییرباورهایت روکه آغازکردی رانگفتی .شایدتوقع خودت ازخودت زیاده والان به خاطرعدم تغییر،حالت خرابه.البته ازنظرمن سن انسان هم خیلی مهمه چون منم اول کاری که شروع کردم به خاطربالارفتن سنم مقاومتهایی داشتم که خیلی باهاشون درگیربودم اولین مقاومت من این بودکه درخودم نمی دیدم که بتونم بعدخیلی احساس گناه وسرزنش سراغم اومده بودواین دیگه بدداغونم می کرد.ازدرون به نظرخودم داشتم تلاش براتغییرباورهاورفتارهام میکردم امادرواقعیت درگیرذهنم بودم که کلی افکارمنفی توش بودوهمین به جای حرکت منونگه توحال واحساس بدنگه می داشت که نمیتونستم واصلن نمی شدکه چیزجدیدی واردمغزم بشه .این احساس بد، کلاباهام بود،درعین حال فایل گوش می کردم وظاهرامطالب تازه یادمی گرفتم .بله به این روش من هیچ تغییری نمی کنم وبعدبه خودم نگاه می کنم میبینم که آیاباچندماه پیشم تغییری بوجوداومده ؟میسنجم ومقایسه میکنم وبه خودم میگم نه .واین حال منوبدترمیکنه .حتی پیش اومده که من به خودم میگم چقدخنگی چرابه جا،ازچیزایی که یادگرفتی استفاده نمیکنی .همین مسئله اعتمادبه نفس وعزت نفس منو،زیرسوال می بره وبعدمیگم اصلن ولش کن اینابه دردمن نمی خوره وکلن همه چیزومیزارم کنارودرآخرافسرده میشم چرا؟چون هم خودم هم دیگرانی که درجریان بودن تغییری ازمن ندیدن ومن خجالت کشیدم .خودموبه دردنخورخطاب کردم البته توخلوت خودم .همه ی اینهاباعث رفتارهای منفی وتکراراشتباهات مکررمیشه .
حالامن بعدازیه مدتی چکارکردم؟
اول ازهمه به خودم زمان، بلندمدت دادم نه کوتاه مدت منظورم فرصته بلندمدت .
دست ازکنترل خودم برداشتم .
دست ازسرزنش خودم برداشتم
هراشتباهی که میکنم رومی پذیرفتم ومی بخشیدم یعنی احساس گناه روازخودم دورکردم .
تمام توجه وتمرکزم رابرای یادگیری وآموزش گذاشتم .
ازتوجیه وتوضیح به دیگران که دارم روی خودم کارمیکنم، برداشتم.
هرشب قبل ازخواب برنامه ریزی برای فردامی کردم.
بعدازبرنامه ریزی ،شروع به سپاسگزاری ازداشته هام .
هرزمانی که فایلهای استادروگوش میدید، تنهاوبادقت گوش بدید،سعی کنیدشیش دونگ حواستون به سخنان گوهربارایشون باشه .
درکل باذوق وشوق گوش بدید.
ازخدابرای دریافت آگاهی های جدیدممدبجوییدتاکلام خداروازاستاددریافت کنید.
توجه خودتوازاینکه ببینی چقدتغییرکردی برداریعنی رهاباش وخودتووهمه ی وجودتوبه بالایی بسپاربعدیه دفه به خودت میای ،می بینی که چقدتغییرکردی .
سپاس ازاستادگرامی خودم که هرچی یادگرفتم ازدولت ایشونه .ممنون عشق من



1

3 سال پیش

خیلی عالی بود واقعا زیبا وانگیزشی بود

این پاسخ شما درون منم یه چیزایی رو حل کرد برام واقعا تشکر میکنم

20

سلام به خانم مریم شایسته عزیز که کلام زیباشون رو به وسیله تایپ این جملات و آگاهی های زیبا به ما انتقال دادن

خیلی زیبا و تاثیر گذار بود این مقاله ‌…
من بین خوندن این مقاله گاهی فکر میکردم به این جملات و با خودم صحبت میکردم و سعی میکردم که درکشون کنم تا بتونم بهشون عمل بکنم .

اونجایی که میگفتین کار کردن روی باور ها ، شما رو به نتایج کوچیک میرسونه و از اونجایی که این نتایج همون خواسته هایی هست که یه روز آرزوشو داشتین و امروز براتون بدیهی شده به این دلیل شما نمیتونین ببینیدش یا مقایسه میکنید با نتایج بزرگتر و عصبانی یا نا امید میشید …

به زندگی خودم که نگاه کردم دیدم من همین جایگاهی که دارم واقعا یه روزی آرزوشو داشتم..
، یه روزی دوست داشتم که درآمد برای خودم داشته باشه ، این درآمدی که امروز دارم یه روزی آرزوم بود و حالا احساس حرص و حال بدی بهم دست میده که بیشتر از این در نمیارم چون برام بدیهی شده …
قبلا خودم به تنهایی از پس مخارج زندگیم بر نمی اومدم امروز نه تنها پول تحصیلم رو پرداخت میکنم بلکه چیز هایی که میخوام رو از اینترنت سفارش میدم و درب منزل تحویل میگیرم …

امروز با آدم های خوشتیپ تر و ثروت مند تر میگردم و باهاشون صحبت میکنم …

با اعتماد به نفس بیشتری تو محل کارم حاضر میشم و توانایی ام در کنترل ذهن بیشتر شده و هر صحنه ای رو نگاه نمیکنم و هر مطلبی رو نمیخونم در مورد هر موضوعی بحث نمیکنم و با هر آدمی نمیگردمم..

همین ها نتیجه تغییر باور های منه … امروز آرامش بیشتری دارم و احساسم خوبم بیشتر شده …

قبلا باخوندن باور های مثبت شاید ۱۰ دقیقه به احساس خوب میرسیدم امروز شده یکساعت قبلنا در هفته ۴ روز حالم بد بود الان هر روز صبح حالم فوق العاده عالیه و از ظهر به بعد یه خورده حالم گرفته میشه.

قبلنا یه نفر بر خلاف خواسته من عمل میکرد یا باهام مخالفت می‌کرد باهاش بحث میکردم و دعوامون میشد الان با حوصله به حرفاش گوش میدم و با آرامش بهش توضیح میدم و تفاوت هارو درک میکنم و بهش اجازه میدم هر جوری دوست داره فکر کنه.

قبلنا با ترس و خشم از حقم دفاع می‌کردم و استرس داشتم از اینکه نکنه حقم ضایع بشه امروز باور دارم هیچ برگی بدون اذن خدا رو زمین نمیوفته و خداوند عادله و حق هیچکس رو ضایع نمیکنه و امروز انسان منطقی تر با باور های قویتری هستم.

ممنونم خانم شایسته عزیز که زمان گذاشتین و برای ما این مقاله رو تایپ کردین و از خودم هم تشکر میکنم که با عشق این کامنت رو گذاشتم که روزی اگر برگشتم به عقب و نگاه کردم به گذشته ، ببینم از کجا شروع کردم و چه تحولی تو زندگیه خودم ایجاد کردم و اعتماد به نفس بیشتری بگیرم …
چون من هیچقوت به کمتر از بهترین قانع نبودم و نیستم … یعنی هر کس که تو این سایت هست و به این آموزه ها عمل میکنه همینه چون استاد آدم های شبیه به خودش رو جذب میکنه ، خدایا شکرت بابت هدایت من به این بخش از سایت

۳ / ۶ / ۱۴۰۰


19

منم که سال ۹۲ با عزیز دلم عباس منش اشنا شدم .اولش خیلی شوق و ذوق داشتم که ببینم چی میشه . مخصوصا من اولین اشناییم سر کلیپ ۵۰ دقیقه ایش درباره قران بود تو اپارت .ولی اتفاق خاصی نیوفتاد با اینکه تمام کارایی که گفته بود انجام دادم ولی یک چیز رو انجام درست نداده بودم اونم این بود که نتیجه رو رها کردم و دیدم خیلی چیزا داره به سمتم میاد . پس من نظرم اینه که خوب بهش فکر کن تو همون فکر هم ازش لذت ببر و از خدا تشکر کن بابت این تفکر زیبا و بعدش رهاش کن و بعد میبینی که چجوری همه چی برات سرازیر میشه



1

3 سال پیش

خیلی ممنون از شما اقای محمدی عزیز

با هدایت خداوند و کمک شما بزرگوار تونستم از دنیای از مدار ها که سر و ته نداره از دیروزم بهتر بشم با درک ناقصی که پیدا کردم دریافتم که در دنیای از مدار ها قرار گرفتم بی پایان هست همواره در مداری که قرار دارم جلو رویم مدار های زیادی هستن که وقتی از مدار جلو رویم به مدار بالاتری میروم بیشمار مدار دیگر را میبینم که باید انها را نیز پشت سر بگذارم که وقتی با این درک نگاه میکنم میتوانم انگیره ای برای خودم ایجاد کنم که اوقاتم را صرف چیزهای بیهوده نکنم و خودم را اصلاح کنم که راهی دور و دراز و بی پایان را دارم و همواره در حال رقابت با دیروزم هستم که مبادا غافل شوم و از دیروزم بدتر باشم در دنیای بیکرانی هستم که برای یادگیری باید خالی شوم چون حکایتی را خواندم که مفهومش رسانای این بود که همواره برای پر شدن باید خالی شوی چون اگر گمان بر دانستن داشته باشی قدمی برای بهبود بر نمیداری هنگامی که میگویی نمیدانم و نمی دانم عطشت برای دانستن بیشتر و بیشتر میشود همواره در تلاشم که وقتی میخاهم چیزی را یاد بگیرم از پایه و اصاصش ان را یادبگیرم همهواره که در کودکی برای رفتن به اول باید امادگی رفت تا با مدرسه اشنا شوی این نیر همانند ان میماند که برای تغییر در زندگیمان باید اصل و اساس را کارد کرد برای تغییر باید داستان باورها را باور کرد از تمام جوانب به ان نگاه کرد تحلیل کرد و تنها به یک کتاب یا نوشته اکتفا نکرد همانند بنایی میماند بنا ها ابتدا پایه را محکم میکنند تا بتوانند طبقه های زیادی بزنند و ساختمان در مقابل توفان یا سیل فرو نریزد وقتی پایه محکم میشود اسوده خاطر میشوند که دیگیر میتوان چند طبقه ای را زد من نیز در تلاشم که پایه و اصل یعنی باور کردن باور ها یا همان قدم اول را چنان محکم کنم که هیچ سیلی توان نابودی ان را نداشته باشد البته ناگفته نماند هر چقدر در این راستا تلاش کنی باز هم بهترین چیز وجود ندارد تنها میتوانی در طول زمان ان را بهتر از قبل کنی و اندکی به محکمی ان بیفزایی

من چیزی نمیدانم اما در تلاشم که بیاموزم

19

به نام الله یکتا
سلام به دوستان راه عشق
واقعا این متن حکم کیمیا رو داره
حکم یک فانوس رو توی ی تاریکی داره که در امتداد اون تاریکی مناظر زیبا رودخانه ها و جنگل های فوقالعاده زیبا منتظرم تا تورا در آغوش بکشند
چرا با وجود اینکه روی قانون کار میکنیم نتایج اونقدر بزرگ نیست
چند روز پیش این مبحث رو که استفاده از محصولات و سایت عباسمنش باز شد توی خونه برای خانواده خانمم
یکی ازشون که پسری سیزده ساله بود بنده خدا همون شب رفته بود و تا صبح فقط فایل گوش داده بود
یعنی من وقتی اینو شنیدم هیچ حرفی نزدم
اول گفتم خدایا شکرت که اینقدر این پیگیر بوده رفته با اون سنش نشسته تا صبح فایل گوش داده
بعد ی ندایی اومد که این بنده خدا فکر کرده هرچی بیشتر فایل گوش بده سریع گوش بده یهو اتفاقات تغییر می‌کنه یهو ی کیسه پول از اون بالا وارد زندگیش میشه
چیزی بهش نگفتم اصلا دیگه وارد نشدم که بگم کارت درسته یا نه
ولی الان این پاسخ محکم این پاسخ مناسب منو یاد خودم انداخت که اتفاقات چقدر ساده و ارام آرام شروع به تغییر کردن و انگار این آگاهی ها در وجود من بود
که عجله نکن آرام آرام تغییرات شروع میشه آرام آرام بدهی ها پرداخت میشه آرام آرام مشتری های خوب میاد آرام آرام فروش بالا میره
یعنی این انرژی این خداوند بهم میگفت تو نیازی به پول نداری من بهت نعمت میدم من نعمتم رو برشما تمام کردم
تو فقط بزار ظرفت بزرگ بشه
این ظرف بزرگ شدنه رو خیلی زود فهمیدم
این تمرین قانون و صحبت کردن از قانون دیدن نشانه ها و صحبت با آدم ها نه برای تغییرشان بلکه برای تمرین قانون رو خیلی خوب فهمیدم
و آرام آرام نتایج کوچیک وارد زندگی من شد
خیلی دوست داشتم نتایج بزرگ رو ببینم شاید بعضی وقت ها هم از جاده خارج میشدم و میخواستم قانون تکامل رو دور بزنم
اما ی جورایی بهم الهام میشد که نه این اشتباهه آرام آرام نتایج بزرگ به وجود میاد
همین الان نتایجی که دارم واقعا بزرگه
یعنی اون اوایل اگه بهم میگفتن با سه سال کارکردن قراره به این حد از نتایج برسی باورم نمیشد
یعنی تجاری گذشته ای که داشتم بازگو میکرد که بابا نمیشه بابا تو تمام توانت اینه ده سال کارکردی و …
ولی خداوند می‌گفت که میشه آرام آرام انجامش بده
توکل کن و شروع کن
قسم به آنچه می‌نویسید
تو بندگی من رو بکن کن ارباب خوبیم
اونجا که توی ی شرایط به ظاهر سخت به غیر خدا رو انداختم گفتم خدایا ببخش که بغیر تو رو انداختم و یسری جریانات دیگه بوجود اومد که خدا گفت این درسته
مسیر و آموزش استاد عباسمنش آموزش لذت بردن از قانونه اگه لذت میبرم از گوش دادن و دیدن این فایل ها
اگه کامنت مینویسم که دارم تمرین میکنم دارم جلو بازو میزنم و کم کم این وزنه رو سنگین میکنم تا این عضله جلوبازو عضله یادگیری عضله درک رشد کنه این ماهیچه اونقدر قوی میشه که میشه با انرژیش نتایج خارق‌العاده ای رقم زد
تشکر میکنم از خانم شایسته مهربان بابت این نگارش فوقالعاده بابت این وقتی که گذاشتن و این کامنت زیبا رو نوشتن واقعا باید بارها خونده بشه



2

2 سال پیش

درود و سلام آقای رخشان عزیز

بابا ایول

خیلی عالی نوشتید خوشم اومد

واقعاً سپاسگزارم.

وقتی کامنت شما رو داشتم می‌خوندم و گفتید خدا میگه بابا پول هست یادم افتاد قبلاً این حس و صحبت رو با خودم داشتم و یادم رفته بود مدت زیادی، و الان شما یادم انداختی اینم موهبت حضور شما بزرگواران و دوستان خوب نه عالیه،

با خودم گفتم (طبق صحبت شما)، خدا میگه: بابا پول هست، خیلیم هست هر چی میخوای هست تموم نمیشه غصه ی پولو نخور آروم باش نگرون نشو (عجله و حس بد و ناامنی و ترس و حرص و طمع رو میخواد بگیره از ما)، و میخواد بگه پول یا (خواسته ها) بهونه ست، زندگی اصلش پول نیست. اصلا ما بخاطر چی بدنیا اومدیم؟ فقط پول دربیاریم و تموم؟؟!!

هدف و اصل رو درک کنیم. هدف از آفرینش و خلقت من و هستی چی بوده؟

هدف رشد و کمال من بوده، چقدر میتونم احساسمو خوب کنم و خوب نگه دارم؟ چقدر میتونم صبورتر باشم؟ ظرف ایمان و یقینم چقدره؟ چقدر میتونم بخشنده تر و مهربان تر باشم؟ چقدر میتونم شجاعت و ریسک صداقت و درستی رو بپذیرم؟

چقدر میتونم نفس یا نجوای ذهن رو مشاهده کنم و کنترل کنم و فریب نخورم؟

اصلا چقدر میتونم از خیلی چیزهام بگذرم و ازم کنده بشه رهاش کنم و ازم کم بشه؟

ما (ذهن نفسانی انسان) همش میخواد بدست بیاره، در حالیکه تقریباً به فکر از دست دادن نیستیم، (ذهن خودمو میگم) می‌پرسید چی رو از دست بدیم؟

چیزی که همش مانع منه؟

چیزی که لطمه و آسیب میزنه،

چیزی که به قول قرآن ظلم به خود محسوب میشه.

یعنی تکبر و غرورمو از دست بدم

ریا و تزویرمو از دست بدم.

منیتمو من من کردنمو از دست بدم.

خشممو که خیلی وقتها نشونه ی منیت یا ترس هامه رو از دست بدم.

نفرتمو از دست بدم.

کینه هامو از دست بدم.

حسادت و بخل ورزی هامو از دست بدم.

اضطرابمو از دست بدم.

قدرت طلبیمو از دست بدم.

نیاز های موهوم و غیر حقیقی و غیر ضروریمو مثل نیاز به جلب توجه زیادیمو از دست بدم.

وابستگی هامو از دست بدم.

همه چیمو

اون وقت ببینیم چی می مونه از من و شما.

اگر من منهای – برنامه های نفسانی ام شوم، = مساوی میشم با؟

البته منظورم سیر تکاملی و همیشگیست نه یک شب و یکماه و یکسال

منظورم درک و رفتن در این جاده ست در این سفر.

پول و خواسته هم انگیزاننده های این رشد و کمال و بزرگ شدن ظرف ما هستند.

و بهونه هستند برای درک مسیر و ایجاد حس بهتر.

بهر صورت این موضوع خیلی مفصل میشه در موردش صحبت کرد

بیشتر برای توجه و بیاد آوردن خودم نوشتم و نوشته شما باعثش شد این حس خوب بهم دست داد دوست داشتم حسمو بنویسم.

دم شما گرم

لذت می برم از کامنت های شما

از تجربیات عالی شما خوشحالم و دوست دارم بیشتر استفاده کنم و شاهد پیشرفت شما و سایر دوستان باشم.

چقدر خوبید شما.


2 سال پیش

این جمله رو اینطور اضافه کنم

من فکر میکنم

اگه از اون طرف بخواییم نگاه کنیم یعنی برهان خلف، (برای ایجاد احساس خوب)، راز بدست آوردن نتایج (هر چی که برای هر کدوم ما هست)، از دست دادنه.

اگر بخوام از دست بدم در این صورت چیزهای بزرگتر و ارزشمندتری بدست میارم.

18

درودبه استادعزیزم ومریم جان
وهمه دوستان عالیم
خدایاشکرت بابت آگاهی امروزم ،به نظر من وقتی خداوند
مرادراین مدارقراردادورهنمون کردآغازرشدمعنویم شروع شد
مثل رشدبچه ای که تازه به دنیامی آیدوآرام آرام رشدش را
مشاهده می کنی وکلی ذوق داری امانمی توانیم یک شبه
دست وپای اورابکشیم تاقدبکشد،مدام درگوشش نجواکنیم
که این درست است وآن چیزنادرست،خودم راهمان بچه
تصورکردم وازخودم متوقع نشدم بلکه آرام آرام باگوش جان
سپردن به صحبت‌های ناب استادجانم باورهای اشتباه
چندساله ام راکنارگذاشته وباورهای درست راجایگزین کردم
ووقتی می بینم هردم دیگرنسبت به تغییراتم مقاومت نکرده
بلکه برایم شیرین وباشکوه است هردم خداروشکروسپاس
می گویم وچقدر هرروزنتایج ومعجزات عالی
درزندگیم،کسب‌و‌کار همسرم،رشدمعنوی ومادی وخیلی موارد
دیگربااحساسات عالی هرروزم رخ می دهد،معجزاتی مثل
قبلا ندیدن داشته هایم وامروزسلول به سلول آن رامی بینم وهر
دم خداروشکرمی کنم،صبح هرروزساعت چهاربیدار می شوم
خداروشکرمی کنم،می روم دربالکن خانه ازخدایم بابت
دیدن یک روزعالی وپرخیروبرکت وزنده بودنم اوراشکروبا
دیدن آسمان زیبایش وتعظیم به همه آفریده هایش که
مسخرم نموده ومن چقدرازآنهابه راحتی استفاده می کنم
شکروسپاسم راادامی کنم واین روتین وادامه دادن چقدربرایم
حال عالی به ارمغان آورده است وازتمام بدنم ازسلولهای مغزیم
که باچه قدرتی خداونددرسرم قرارداده تانوک پاهایم باعشق
ولذت وصف ناپذیری وبعضا بااشک شوق می بوسم وخداروبی
نهایت شکرگزارهستم وبعدمراقبه ونوشتن وشکرگزاری وانجام
عالی کارهایم باذوق وشوق وخداوندراهردم احساس کردن
کنارم وباالهاماتش راهنمایم ونتیجه اش حال عالی که درتمام
تاروپودزندگیم تنیده شده واتفاقات عالی رابرای من وعزیزدلم
رقم زده است …
وبعدخواندن معنی قرآن باتمرکزکه چقدربه من آرامش خاصی
بخشیده است خدایاشکرت وممنون استادعزیزم بابت تشویق
هایتان برای درک ترجمه قرآن عظیم، این برای من معجزه بی
نهایت بزرگی هست……
آیامی شود.این همه احساس عالی داشتن اتفاقات عالی رقم
نخورد،همین که حالم عالی ست وباهرروزگوش جان سپردن
به فایل های استادعزیزم وعمل به تک تک صحبت‌های طلایی
ایشان باتمرکزوتکراروتمرین آرام آرام به رشدوبالندگی درتمام
زمینه ها
به لطف خداوندمهربان دست یافته ام …
برای همه دوستان عالیم آرزوی باورتک تک کلمات ناب استادم
که ازجانب خداونداست وبرقلب وروحمان جاری می شود
وباورتکامل وپرهیزازهرگونه عجله ودودلی رادارم الهی آمین.
برای استادجانم ومریم عزیزم وهمه دوستان عالیم سلامتی،
ثروت،عشق وآرامش درپناه خداوندبی همتایم آرزومیکنم….
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم



1

2 سال پیش

سلام و درود خانم مهدوی فر عزیز و گرانقدر

باریک الله

واقعاً دم شما گرم.

چقدر خوب نوشتید و خوب مطرح کردید و خوب در مسیر تغییر و آگاهی و اقدام و پویایی و بالندگی و حس خوب هستید.

چقدر خوب گفتید عزیز دلم

چقدر خوب گفتید ساعت ۴ صبح بیدار می‌شید…

و دعا و سپاسگزاری و خوندن قرآن رو در رأس کارها قرار دادید.

الهی روز به روز به همین شکل در مسیر خداوند و هدایت الله بیشتر و بیشتر و نزدیک تر به خواسته هاتون بشید و هر روز ثروتمندتر، شاداب تر، خوشحال تر، سالم تر و پیروزتر و آرام‌تر در همه جنبه ها باشید.

هر کس در این راه قدمی بردارد خب حقشه بطور طبیعی این نتایج رو لمس و تجربه کند.

منتظر نتایج بعدی تون هستم.

پاینده باشید

یا حق

16

سلام به استادعزیزودوستان گرامی.
از محالاته طبق قانون عمل کنی واصول وقواعدی که استاد میگن رو رعایت کنی وباورهاتو تغییر داده باشی ولی نتایج زندگیت تغییر نکرده باشه.
ما به مسائل های زندگیمون کلی نگاه می‌کنیم وخیلی سطحی اونا رو تغییر دادیم که نتایجی که دنبالش هستیم رو‌نگرفتیم.
در درون هر کدوم از باورهامون به قدری ترمزها وپاشنه آشیلها ومقاومتها وجود دارن که هنوز نتونستیم با ذهنمون کنترلشون کنیم .
بهتره هر باوری که ب نظر خودمون تغییرش دادیم رو خیلی با دقت تو عملکردهامون بررسی کنیم تا ببینیم آیا واقعن عیننی که استاد گفته عمل کردیم ؟!
اگه فکر میکنیم تمام‌تلاشمون رو‌کردیم ، بایک نشانه مشخص میشه که در مسیر درست هستیم یانه ؟!
نگاه به احساستون بندازید ،آیا احساس خوبی دارید؟اگربله به همین مسیر ادامه بدید ومنتظر اتفاقات خوب باشید.
ولی اگر پاسخ شما منفیه،ینی احساستون خوب نیست پس اتفاق خاصی هم رخ نمیده.
حسهایی مثل نگرانی ،ترس،پریشان حالی واسترس ،تحمل کردن وعجله کردن ،سرزنش واحساس گناه و….همه وهمه نشانه ی بودن در احساس بد هستش .
پس با توجه به چنین احساسات منفی ،هر چند آگاهی های زیادی داشته باشیم ، باید باورهامون خوب کار نکنن.
نمیشه توقع دیگه ای داشت.
باورهای ما یه شبه بوجود نیمومدن که خیلی زود هم از بین برن.
منتهی ما باتغییرات فرکانسی ، بوجود اومدن اتفاقات منفی رو کنترل میکنیم تا آرام آرام افکارهای جدیدمون،باتکرار زیاد، بشن باورهامون تا باورهای خوب،احساسمونو خوب کنه واحساس خوب  اتفاقات خوب راخلق بکنه .
اینو مطمئن باشید زمانی که باور شما درست کار کنه ،حتمن اتفاقات خوب برای شما بوجود میاد.
اگه چیزی عایدتون نشده واتفاق خاصی نیفتاده به خاطر اینه که هنوز خیلی جای کار دارید.باید برید وخودتون با دقت همه ی افکاروعملکردهاتون رو بررسی کنید.
زاویه نگاهتون رو به قضایا تغییر بدید تا احساستون از منفی بودن در بیاد.
تمام قوانین های استاد رو لیست کن ،ببین هر کدوم رو چقدر درست انجام دادی ؟
اون‌موقع متوجه ی اشتباهات ریزی که ترمزهایی برات بوجود اووردن رو میفمهی .
مثل تمرکز به زیبایی ها.
تمرکز روی خودت.
سپاسگزاری به خاطر داشته هاولذت بردن از داشته ها.
در لحظه زندگی کردن.
اعراض کردن.
پذیرفتن اتفاقات روزمره .
اعتماد وتوکل وایمان به خدا.
با هدایت خداوند پیش رفتن.
کنترل نجواها ودادن ورودیهای مناسب به ذهن.
تجسمات با احساس خوب.
پیدا کردن ترمزها وشکستن مقاومتها.
شناخت خودت ودیدن ارزشها وتوانمندیهات .
باور فراوانی در هر زمینه .
صحبت نکردن در مورد ناخواسته ها.
توجه وتمرکزت به خواسته ها.
حساس نبودن ونجنگیدن .بلکه رها کردن وسپردن به خدا.
کانون توجه .
برنامه ریزی روزانه .
وخیلی از موارد دیگه ….
در کل نگه داشتن احساس خوب در هر لحظه وبا بوجود اومدن هر پیشامدی!هر پیشامدی.
آیا همگی رو درست انجام دادی ؟


16

سلام به استاد عباسمنش و مریم عزیزم انشالله که انرژیتون در بالاترین سطح ممکن باشه………و در حال بهتر شدن و آپدیت شدن

استاد راستش من از ۱۳ ۱۴ سالگی با شما آشنام یعنی ی شبی که داشتم دعوا میکردم با مامانم دعوا که نه ولی غر…اصفهان خونه ی بابابزرگم هم بودیم رفتم طبقه پایین به حساب که با خالم درد و دل کنم که بهم پول نمیدن من چرا همش باید حالم بده بشه چرا نمیتونم مثل بقیه که دخترن برم بیرون و همش باید بهم گیر بدن که تو دختریو فلان……خالم بهم گفتش که دوستم ی چنتا فایل بهم داده من گوش دادم خوشم اومد و دوست داشتم اگه توهم میخوای بیا …بهش گفتم چیا هستن و اینا دیگه شرووووووووووع….داستان من با شما شروع شد از توی اون سن تا الان از اونموقعه با شما آشنام طی این چند سال چرخ هم میخورم توی سایت اما از دیروز یعنی ۱۲/۱۰/۱۴۰۱ عضو سایت شدم ..که بماند به یادگاررررر و خیلللللللللللللی هم خوشحالم
و خوشحالتر از اینکه توی این سن توی سن ۱۶ تصمیم گرفتم همه چیز بر عهده ی خودم باشه و توی سن ۲۰ ۲۱ اینا مثل شاگردتون آقاعرشیا موفق باشم:) با برنامه های کاملا متفاوت..‌…
استاد از اون موقعه ای ک فایلهای شمارو گوش میدم خیلی سد ها از توی مغزم پوکونده شده انصافا چون سنمم کم بود هنوز خیلییییییییی نسبت ب کسایی که ۲۵ ۳۰ ۴۰ سالگی شروع میکنن ریشه ای نشده بود چون الگوهای پولدار و ثروتمندم تو مخم بود از اینور و اونور که ثروتمندن و …دوستام تعریف میکردن و اینا
بعد بابام می‌گفت تو حتی دیدگاهت عوض شده از بس ب حرفای این استادا و نمی‌دونم عباسمنش و عرشیانفر و اینا گوش میدی و من هیچی نمیکنمهنوزم هیچی نمیگم چون اصلا مهم نیسسسسسسسستتتتتتت…………..
من اینم بگم اخلاقم اصلا جالب نبود با خانوادم و دوستام ضربه خوردم که البته آینه ای از رفتار خودم بود با خودم….ولی بالاخره ضربه رو خوردم شدید روحی…
حالا می‌خوام صدم رو بزارم برای پیشرفت/رشد/توسعه/جوانه زدن/ و خصوصا اخلاق خوبم که واقعا دوست دارم اخلاق خوبی داشته باشم
خیلیا رو خط زدم که البته از اون موقعه ای ک دارم رو خودم کار میکنم کمی و می‌نویسم رو برگه و اینا…..اصلا به خودی خود رفتن همشون الان فقط ی دوست دارم که تو راه برگشت مدرسه میرم باهاش خونه که اینم بگم کلاس یازدهمم

بهم گفته شده حالا که تو راحت نیستی خونه ی خودتون برو تو پذیرایی خونه بابابزرگت بشین هم به خودت برس هم به افکارت برس هم درستو بخون اما از اونجایی ک بازم اونجا حرف منفی هست موندم….اما میگم من ک توی پذیرایی ام کاری به کسی ندارم کسی ام کاری ب کارم نداره…….
واینم بگم من دوسه سال پیش گریه میکردم بابت چهرم ام الآنم انچنااااان اوکی نیستم اما بهترم خدارو شکر

دوست دارم مستقل باشم سن مهم نیست اما دوست دارم مستقل باشم نمی‌خوام همه بهم بگن چیکار کن/چیکار نکن برو اینور نرو اونور حق نداری کاری که ما دوست نداریمو انجام بدی دوست دارم خودم باشم و خودم و خودم و خودم……..وقتی تمرکزمو بردم روی ثروت هم به لطف دانای مهربونم شب یلدا بابابزرگم زنگ زد خوش و بش گفتش که ۵۰۰ میزنم به کارتت زد به کارتم رفتم کفش خریدم 580
510 تومن هم برام سهام اومده که باید برم خرجش کنم خخخ
این متن تلفیقی بود از خواسته هام و نتایج عالی در سطح خودم و درگیری‌هایی ک ندارم دیگه یا کمتر شدن….
بازم میام مینویسممممممممممممممممممممممممممم
دوست دارم انقدرررررررررررر رو خودم کار کنم انقققققققققققققققققدر رو خودم کار کنم تا چسب بزنم در دهن همه ی اونایی که میگن تو دختری!!!!!!!!!!!!!!!!! نمیشه
تو دختتترررررررری!!!!!!!! بمون تا ی خواستگار بیاد برات ببرت خرجتو بده…و زندگیتو جور کنه من دیگه نمیزارم
خیلی دلم پره انگار ولی اینو خطاب به همه ی دخترا هم میگم
شاد باشید رو خودمون کار کنیم بسازیم همه چیزو

میاد اون روزا………………



1

2 سال پیش

سلام صبا سعادت عزیز

سلام به همه ی دوستان هم فرکانسی

سلام به استاد عزیز ومریم بانو

صبا جان چقدر عالی به یه ترمز مخفی من اشاره کردی

که اینه شوهر کنیم واز طریق شوهر بلکم خرجمون در بیاد

شوهر کنیم تا وسایل دلخواهمون رو بخریم

میبینی فلانی از وقتی شوهر کرده چه سر و لباسی داره میبینی هر روز با پول شوهرش می‌ره خرید

یا باور اینکه بچه تا همین جاشم من هرجا رو میدم

تو نمیتونی حتی دماغتم بکشی بالا

‌ولی دوست عزیزم همین طور که ما هیچ کار نمی‌کنیم. در کودکی حتی هنگام 20یا30سالگلی

اگه واقعاً ایمان داشته باشیم که خدا بی نهایت ،ودر هر زمان ،ودر هر مکان ،ودر هر موقعیتی، رزق و روزی بی حساب به ما میده و کار هامون خیلی عالی انجام می پذیرد ، از طریق بی نهایت دستان خداوند .آن وقت است که ایمان و باور قوی جای گزین تمام دلهره ها و گریه زاری هایمان می شود .

پس به راهی که انتخاب کردی ایمان بیاور تو با ارزشی ومی توانی حتی بدون حمایت خانواده به ثروت و دستاورد های دلخواهت برسی

همه ی ما در این مسیر موفقیت رشد کنیم وثروت و شادی و سلامتی همیشه در کنار ما باشند هر جا بریم اینا خودشون دنبالمون بیا ،نه که ما با التماس و زور به سمت ثروت بریم

رفتن به بالا