کلیپ انگیزشی شماره ۲ | "درمان سگ سیاه افسردگی" - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)

258 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نسرين خالقي گفته:
    مدت عضویت: 1329 روز

    سلام بر استاد عزیز و مریم بانو واقعا شایسته،

    من تازه عضو این سایت ارزشمند شدم و امیدوارم روزی نتایج خیلی بزرگ اینجا بنویسم.

    این سگ سیاه فرزند ناخلف و نماینده اون ذهن شیطانی است که به سوی ما فرستاده تا اهداف پلید خودش را همواره در گوش ما زمزمه کنه و فکر کنم همه ما یکی از این مدل سگ را، کوچیک و بزرگ همراه خودمون داریم . من هم همواره باهاش درگیرم باهاش دعوا می کنم و امیدوارم روزی برسه که به یاری الله مهربان این سگ را رام رام کنم که به فرمان من باشه ، من او را تحت فرمان بگیرم و در خدمت من باشه . چرا که هر چقدر هم این سگ قوی باشه ، زمانی که الا بذکر الله تطمئن القوب را بگو یم او دست و پایش شل می شود ، دست و پایش را جمع می کند . خدا برترین نیرو و نابدگر هر تاریکی است. در پناه الله شاد و قدرتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    سید حسن گفته:
    مدت عضویت: 1096 روز

    سلام استاد وهم همراهان عزیز

    وقتی شرایط سخت میشود اون موقع است که باید افکارمان را کنترل کنیم

    وقتی همه چیز خوب هست اگر حال خوب باشد که مهم نیست چون شرایط خوب است ولی وقتی شرایط به دیدگاهی بد پیش میرود اگر حال خوب باشد اونجاست که تغییر کردم و نتایج پر رنگتر میشود .وقتی افسردگی باشد نتایج هم وجود ندارد

    وقتی ناراحتی باشد نتایج هم وجود ندارد

    به لطف الله همه اوضاع و شرایط جوری پیش میرود که برایم شادی سلامتی عشق و مود روابط عالی در هر روز داره پیش میرود

    امروز داشتم توجه میکردم به نکات آموزنده دوره شیوه حل مسائل زندگی بعد که این کلیپ برام باز شد

    دیدم درست همان هایی که قرار است من آموزش ببینم را در این جا داره بهم درس میدهد استاد درست مانند تمام آموزش های استاد همه چیز به موقع به من گفته میشود

    چون آگاهی های خدا در وجود من است ومن وقتی دارم تلاش بیهوده میکنم هیچ نتیجه ای نیست

    ولی وقتی خودم را به خدا سپردم یعنی این که تکاملی همه چیز درست میشود

    این داستان سگ سیاه همان داستانی هست که قبلاً من داشتم ولی حال رها کردم و آزاد شدم از هر اتفاقی که قبلاً آزارم میداد حال همه چیز به صورت معجزه آسا داره رقم میخورد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    علی بهره ور گفته:
    مدت عضویت: 3255 روز

    سلام به استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز و همه دوستان

    نکته مهم که در کنترل سگ سیاه باید توجه کنیم این است که شما با شکرگزاری که فقط رفع تکلیف باشه نمیتونی احساس خوب رو در خودت ایجاد کنی و سگ سیاه رو کنترل کنی.شکرگزاری باید صادقانه باشد.

    شما با عزت نفس شاید به سختی بتونید سگ‌سیاه رو کنترل کنید و کوچیکش کنید ولی یک میانبر بزرگی که خداوند قرار داده شکرگزاری واقعی است.

    یعنی اگه شکرگزاری واقعی رو بجا بیارید و حالتون بهتر میشه و مرحله بعدی برا اینکه سگ سیاه رو به زانو در بیارین باید با خودتون مهربون باشید و هر کاری خواستین انجام بدین راحتی خودتون رو در نظر بگیرید و با خودتون رفیق بشید.

    و بعد روزی نیم ساعت ورزش کنید (در فضای باز در صورت امکان).

    بعد بیاید روی عزت نفس تون کار کنید و فایل های توحیدی رو گوش کنید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    مریم نجفی گفته:
    مدت عضویت: 1261 روز

    سلام من مریم هستم

    از استاد گرامی تشکر میکنم و سپاسگزارم خداوند را بابت آشنایی با سایت شما از طریق یکی از دوستانم،من بیشتر فایلهایی که تا کنون گوش کردم خیلی برام مفید بوده ولی هنوزهم بعد از گذشت یکسال از گوش کردن به این فایلها ولی گاهی افسرده میشم و ممکن یک روز یا حداقل چند ساعت تو این حالت بمونم خیلی دویست دارم بمن ی پاسخ کامل بدید که چطور میتونم این مشکل حل کنم چون اوایل که فایلهارو گوش میکردم خیلی محکمتر و با امید بالا بودم ولی الان گاهی با مشکلاتی برام پیش میاد از اون حالت خارج میشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    فائزه عارفی گفته:
    مدت عضویت: 1586 روز

    🌟به نام خداوند سبحان 🌟

    سلام ب استاد عزیز، مریم جان و همکلاسی های من

    (سگ سیاه) یا افسردگی

    افسردگی در درون انسان مثل یه جونور وحشی رشد میکنه، اون جونور وحشی از درون انسان را پیر و فرسوده میکند، دید انسان نسبت مسائل عوض میشه و بیشتر جنبه منفی داره، با وجود افسردگی انسان دیگر از زندگی لذت نمیبره و حتی در شاد ترین لحظه زندگیت احساس پوچی و ناامیدی، داری و درون انسان غمگین و افسرده است و هیچ چیز دیگر او را شاد نمیکند، افسردگی باعث عدم تمرکز و هواس پرتی میشه، باعث عدم اعتماد بنفس و منزوی بودن میشود.

    ترس از قضاوت شدن اینکه افسردگی داریم و عدم درمان باعث بیشتر شدن این بیماری میشود، افسردگی انسان را به شدت منفی گرا میکند و انرژی منفی که از یک انسان افسرده ساتر میشه باعث دوری افردا دیگر از وی میشوند و او بسیار تنها و افسرده تر میشود، عشق در او نابود شده.

    غول بزرگ (افسردگی) هرروز حال تو را بدتر میکند، اصلا خوراک اون اینه ک حال تو بد باشه او از حال تو تغذیه میکنه.

    افسردگی یعنی ناراحتی و دل گرفتگی، بی حوصلگی زود گذر نیست بلکه مجموعه ای از احساس بد است مه روز ب روز بدتر میشه.

    افسردگی که درمان نشود انسان را ب راههایی میکشاند برای حال خوب لحظه ای، مثل الکل و مواد…

    که این حال، انسان را روز ب روز بدتر و گرفتار تر میکند…

    .. اگر احساس افسردگی داریم باید از متخصص این موضوع کمک بگیریم… و این رو بدونیم ک امکان درگیر شدن با افسردگی برای همه انسان ها وجود دارد پس خودتو قضاوت نکن، و از درمان خجالت نکش، نگران حرف مردم نباش.

    ..

    قرص و دارویی وجود نداره که افسردگی رو درمان کنه چون کع افسردگی یک مشکی در روح انسانه و فقط، از طریق تغییر باور هاست ک تو تغییر میکنی و افسردگی را درمان میکنی…

    .

    .

    .

    احساسات خودمون رو ب راحتی به دیگران بگیم… از گفتن نترس… از جانور درونت(افسردگی ) نترس.

    .

    .

    🌟اگر خسته باشی، ذهنت شلوغ باشه بیشتر دچار افسردگی میشی… باید خودتو درمان کنی… از طریق ورزش، قدم زدن در هوای آزاد، دفتر سپاسگزاری داشته باش و ب خاطر داشته هات سپاسگزار باش.

    ✅این مهم نیست ک تو چقدر حالت خرابه… اگر باورهات تغییر بدی روزهای حال بدی و افسردگی تو تمام میشه و غول بزرگ(افسردگی) از زندگیت میره

    🌟بجای فرار از مشکلات اونها رو حل کن، ممکنه افسردگی بخشی از حال تو بمونه ولی دیگه اون جونور همیشگی نیست و رام شده… در واقع تو تونستی اونو رام کنی

    ✅با ایمان، آگاهی، صبر، انتظارات مثبت داشتن،… میتوان بدترین شرایط، روحی رو درمان کنیم… از کمک گرفتن خجالت نکشیم…

    ممنونم از شما بابت این فایل، من همیشه شرایط رو ربط به حالم میدادم و فکر میکردم چون الان مثلا شرایط مالی خوبی ندارم من افسرده م،یاد مثلا چون همسر من فلان اخلاق را داره من افسرده م و…. تمام شرایط، بیرونی را مقصر می دانستم، و چشم روی خودم بسته بودم و نا آگاه که… فائزه خودتی همچیز خودتی اگر فکر کردی افسرده ای پس در حالت افسردگی قرار میگیری… و حالت بده و مدام گلع و شکایت میکنی ولی اگر حال خوب خودتو در هر شرایطی، به ظاهر بدی حفظ کنی، ناله نزنی از دست زمین و زمان و امیدوار باشی ک همه چیز بهتر میشود.. حتی اگر شرایط فعلی تو خوب نباشد ولی حال خوبت رو حفظ کن که خداوند وعده داده به صابرین که شرایط بد رو با حال خوب سپری کن تا من به تو ببخشم از هر چه میخواهی.

    خداوند را شاکرم ک با عمل ب آگاهی های سایت، روز ب روز حالم بهتر میشه و قرص و دارو و دکتر اعصاب رو گذاشتم کنار خدارو صد هزار مرتبه‌ شکر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    عاطفه حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1185 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه ی اعضای خانواده ام .

    استاد تجربه ی من از سگ سیاه خیلی وحشتناکه و طبق اموزش های شما نمیخوام راجع به ش صحبت کنم فقط در این حد میگم که کمتر از یک هفته 30 کیلو وزن کم کردم و دوبار دست به …..زدم ، اما به لطف خداوند زنده موندم .

    دو سال طول کشید تا به خودم بیام دوران خیلی خیلی سختی بود اما من به کمک خدای عزیزم

    تونستم اون سگ سیاه و به یه سگ خیلی خیلی کوچیک تبدیل کنم به کمک نیروی نیروی سپاس گذاری از داشته ها ،(فایلهای استاد عباس منش عزیزم و فایلهای اقای خلعتبری)

    یادمه اون زمان سپاس گذاری و مینوشتم و گریه میکردم اما کم‌کم نیروی خیلی عجیبی وارد زندگی م شد جوری که از همه چیز لذت میبرم، چند روزی است متوجه شدم که طبق ایه 7 سوره ی ابراهیم سپاس گذاری از سنت های الهی است و خداوند آن را وسیله ی آرامش و ازیاد روزی انسان‌ ها قرار داده . بچه ها درسته که من تجربه ی سختی داشتم اما

    اون سگ سیاه نگاه منو به دنیا تغییر داد و فهمیده بودم که یه چیزهایی نامرئی توی دنیا هست که من ازش بی خبرم ،و منو هدابت کرد به سمت فایلهای استاد عزیزم که هر روز دارم آگاه تر و آگاه تر میشم و خدارو شاکرم که کمکم کرد تا به این سمت هدایت بشم ،استاد عزیزم از صمیم قلبم ازتون تشکر میکنم ،شما با آگاهی هاتون به کل دنیا کمک میکنید و به نظر من شما خودتون به تنهایی به اندازه ی یک ملت هستید.دوستتون دارم ،فعلا خداحافظ.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    دنیا بسحاق گفته:
    مدت عضویت: 630 روز

    سلام به استاد عزیزم

    یک روز این سگ سیاه افسردگی دروجود من چنان خود نمایی میکرد که من هیچ اعتماد بنفس و عزت نفس واحساس ازرشمندی در خودم نمیدیدم بطوری که اطرافیانم با فهمیدن این موضوع لطمه های زیادی به من وارد کردند که هروز بیشتر قبل افسرده تر میشدم و بی احترامی میکردم همرو مقصر این شرایط بوجود اومده میدونستم الا خودم زندگی رو برای خودم تمام شده میدیدم و قبل از اینکه وارد سایت شما بشم به طور خیلی هدایتی من از طرف یک دوست با کلمه ی شکر گذاری اشنا شدم که گفت اصلا تو به خاطر نعماتی که خداوند بهت داده تا حالا ازش تشکر کردی اون لحظه تغییر بزرگی در زندگی من ایجاد شد و من بدون اینکه از قانون با خبر باشم هرشب از خداوند به خاطر تمام داشته هام سپاسگزاری میکردم و در طول روز به دنبال زیبایی های در زندگیم میگشتم تا بتونم به خاطر انها از خداوندتشکر کنم و همیشه توی دفتر شکر گذاریم مینوشتم خدایا شکرت که من رو هدایت میکنی به بهترین میسر چون با جون و دلم میخواستم که تغییر کنم و این سگ سیاه افسرگی رو رام کنم هروز وقت زیادی رو برای ورزش کردن و یوگا میگذاشتم و من عاشق پیاده روی کردن هستم همیشه توی پارک پشت خونمون نیم ساعت با دوستانم به پیاده روی میرم وفقط و فقط درمورد زیبایی ها صحبت میکنیم خیلی از پاشنه آشیل هام رو درست کردم ولی می دونم که هنوز خیلی کار دارم تا تغییرات بزرگ و بزرگ تری رو در خودم ایجاد کنم واینکه چن وقتی هست که زود عصبانی میشم به خاط همین از خداوند خواستم که من رو هدایت کنه و اون مثل همیشه که من رو به بهترین مسیر ها هدایت میکنه من رو به سوی یک صفحه از سایت شما به اسم راه های کنترل ذهن هدایت کرد،الان نسبت به روز اولی که وارد سایت شدم خیلی بهتر شدم نمیگم عالی چون هنوز خیلی تغییر هست که باید در خودم ایجاد کنم و الان ارامش بیشتر رو در وجودم حس میکنم و به دنیا با دید دیگه ای نگاه میکنم.

    از خداوند متعال سپاسگزارم که این دنیا را لایق دید تا دنیایی را به او هدیه بدهد

    خدایا شکرت برای احساس لیاقت درونم

    خدایا شکرت برای عزت نفسم

    خدایا شکرت که من را به این دنیا هدیه دادی

    خدایا شکرت که عاشق خودمم

    خدایا شکرت که یه دختر شادم

    خدایا شکرت که مهربونم

    خدایا شکرت که با اراده ام

    خدایا شکرت که مثبت نگرم

    خدایا شکرت که من رو به این فایل زیبا هدایت کردی

    استاد عزیزم خیلی خیلی از شما ممنونم به خاطر این فایل با ارزش و زیبا

    در پنا الله یکتا شاد،پیروزو سربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سید حسن گفته:
      مدت عضویت: 1096 روز

      سلام

      تبریک میگم که تونستین بهترین مسیر هارا پیدا کنید تا بتونین افکارتان رو کنترل کنین

      همه دوستانی که در این سایت هستند

      همه دنبال تغییر شخصیتی هستند این یک معجزه است که این سایت بهترین نقطه شروع هر کاری هست

      سلامتی عشق روابط یا هر چیزی که مد نظر داشته باشین

      استاد حرف هایش همه صادقانه هست

      ومن به این کلام ایمان دارم

      چون میدانم فقط کلام خدا را داره بهم آموزش میدهد

      این کامنت شما هم خیلی با ارزش هست چون تماما شکر گذاری هست و بهبود های فردی را نشان میدهد

      همیشه موفقیت را برایت آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    زهرا رضی گفته:
    مدت عضویت: 2780 روز

    .سلام.چقدر این کلیپ مفهمومی بود.خدایا شکرت

    من ی ترس هایی داشتم (نجواهای شیطان ک ب قول خداوند اومده عزت رو ازما بگیره)ب اسم (نجواهای ذهن)هروقت این نجوا ظاهر میشد من احساس بی ارزشی میکردم و زندگی برام خیلی خسته کننده میرسید.اون ممکن بود درهرزمانی ومکانی ظاهر بشه بی دلیل.نجواها از لحاظ ظاهری منو پیر تر از سنم نشون میداد‌(دقیقا ی تمرینی هست در فصل ۳کتاب رویاها ک میگه حتی اگه اوضاع خوب نیست یطوری راه برو ی طوری بخند ک انگار در اوج لذت هستی.مرسی خدای خوبم ک راحل رو هم بهمون میگی )وقتی همه ی دنیا درحال لذت وشادی بودن من فقط زندگی رو از دریچه تاریک نجواهای فلج کننده میدیدم.کارهایی ک قبلا برام خیلی شادی آور بودن ناگهان باحضوراون همگی لذتشونو ازدست دادن.نجوا میخواست ک اشتهامو کور کنه.اون باعث شده بود ک تمرکزمو ازدست بدم وحافظه ام.ب شدت بد عمل میکرد.هرکاری میخواستم و هرتغییری میخوام ایجادکنم.بشدت مقاومت میکرد.و همیشه درمیون جمع اعتماد بنفس منو نابود میکرد.بزرگترین ترسم این بود ک مردم پشت سر من حرف بزنن ومنو قضاوت کنن.همیشه مراقب بودم کسی اونو نبینه(درواقع خودواقعیم نبودم)چون باعث آبروریزی من میشد.ومخفی کردن اون انرژی زیادی از من میگرفت.اینکه مجبورباشی همیشه دروغ بگی مخفی کاری کنی واقعا حس بدیه.نجواها باعث میشدک همه ی افکار وحرفام منفی باشه.اون منو بداخلاق میکردوباعث مشد افراد از بودن بامن احساس بدی پیدا کنن.اون احساس عشق رو بکلی درمن نابود کرده بود.اون بیشتراز همه دلش میخواست ک هر روزبابدخلقی وافکار منفی بیداربشم وهمیشه بیادم مینداخت ک قراره چ روزه سخت و کسل کننده ایی داشته باشم.بودن نجواهای شیطان ب معنای کمی ناراحت بودن یا بیحوصلگی گذری نیست.بلکه بسیار بدتر ومجموعه ایی ازاحساس ویرانگره.هرچه سنم بالاتر رفت .اون نجواها بزرگتر و بزرگتر بزرگتر شدو بتدریج دیگه کاملا منوپادراورده بود و بامن بود.مت سعی میکردم باهر ابزاری اونو ازخودم دور کنم ولی اون براحتی برمن غلبه میکردو شکست خوردن از اون باعث میشد دفعه های بعد تلاس کمتری برای پیروز شدن بکنم.وهمین باعث شد من  سراغ موادمخدر والکل وعواملی بیرون از خودم برم ک واقعا اوضاع رو بدتر کرد.وعاقبت من بطور کامل در تنهایی خودم غرق شدم.نجواها تموم خوشی ها (دیدن نعمت هایی ک همین حالا توزندگیم هستن)رو از من گرفت وقتی تموم خوشی هاتو از دست میدی اصلا زنده بودن چ فایده ایی داره.خوشبختانه من از افراد متخصص کمک گرفتم (خداوند و قرآن).اولین قدم بهبودی اینه ک بپذیریم ک خودم هستم ک زندگیمو با افکارم وکانون توجه ام میسازمو درخواست کردن از کسانیه ک این راه رو قبلا رفتن وبر نجواها پیروز شدن.

    مهم نیست کی باشی.نجواهاباعث دردسر نوع بشرشده.وامکان روب رو شدن ودچار شدن با این نجواها برای همه یکسانه.ومن فهمیدم هیچ قرص ویا دارویی یا عوامل بیرونی  وجود نداره ک ب من کمک کنه.من نیاز داشتم باورهامو تغییر بدمو از دریچه ایی دیگه ایی ب زندگی نگاه کنم.ازهمه مهمتر من یاد گرفتم بجای ترسیدن از نجواها از اون ب عنوان اهرم لذت استفاده کنم.ب این صورت ک اون هرچی گفت من برعکسشو انجام بدم..هرچه ذهنتون شلوغ وخسته تر باشه توانایی مونو کمتر میکنه.پس من یاد گرفتم چگونه ذهنمو آروم کنم.فهمیدم ورزش منظم و قرار دادن خودم درمعرض ورودی های خوب از هر روشی موثرتره.پس قدم بزنید .بدویید و لذت ببرید و سپاسگزار باشید وبزارید نجواها ضعیف و ضعیفتر بشن.دفترچه ایی تهیه کنید وسعی کند چیزهایی ک بخاطرشون سپاسگزار هستید رو یاد داشت کنید.وازخداوندتشکر کنیداین کار واقعا تاثیر فوق العاده ایی داره.مهم ترین موضوعی ک باید بدونی اینه ک مهم نیست ک اوضاع چقدر خرابه.اگر خودتونو درمسیر درست صراط مستقیم قراربدیم وباورهامونوتغییربدیم این روزهای ب ظاهر بد خواهد گذشت.نمیشه گفت از وجود این نجواها خوشحالم اما اون برام معلم بزرگی بود.اون منو مجبور کرد دوباره زندگیمو از نو بسازم.من یاد گزفتم بجای فرار از تضادها و مشکلات .بشینم اونو ریشه ایی حل کنم‌.نجواها ترس همواره بخشی از زندگی من هستن. ک من باید باهاشون رو ب رو بشم.ولی هرگز دیگه اون هیولایه سابق نیستن.با ایمان واگاهی.نگاه مثبت داشتن‌وشادبودن.میتونین بدترین ترس ها و نجواها رو رام کنیم..

    😉😉😉👌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    زهرا کرمی گفته:
    مدت عضویت: 2785 روز

    به نام تنها قدرت جهان رب العالمین

    به نام خدایی که برای من کافی هست

    سلام به استاد عزیزم انسان بزرگ توحیدی

    استاد. جان من خدا را صد هزار مرتبه شکر میکنم به سمت شما هدایت شدم بودن من در این مسیر خیلی از باورهای من تغییر داده هر چند آنقدر این باورها ریشه دارند که اگر غفلت کنی سر می زندمن تو این مسیر خیلی کنترل ذهنم قوی تر شده خیلی تغییر کردم استاد جان الان که دارم این کامنت می نویسم یکی از اقوام به رحمت خدا رفته من خیلی سعی کردم ذهنم کنترل کنم و کانون توجه از مسایل آنها بردارم حدود یک سالی بوده که شرایط جسمی خوبی نداشته است و من تازگی با خبر شدم این در صورتی که من قبلاً این اقوام بیشتر خودم دوست داشتم آنقدر برای من مهم بودند با دوره عزت نفس یاد گرفتم خودم از همه بیشتر دوست داشته باشم و از آنجایی که ورودی کنترل می کنم کلا فرکانس هام جدا شده بود دیشب که این موضوع را فهمیدم تمام تلاشم کردم ذهنم کنترل کنم و کانون توجه ام بردارم خیلی هم موفق بودم ولی تا حواسم نبود ذهنم به من احساس گناه یا دلسوزی می خواست بده که تو از اینها خبر نداشتی از این حرفها ولی من آگاهانه ذهنم کنترل می کردم با باورهای درست اصلا دوست نداشتم بیام تو این مراسم‌ها شرکت کنم ولی هنوز آنقدر عزت نفس رشد نکرده مخصوصا هم که مادرم خیلی براش مهم هست چون برادرازده اش هست و خیلی هم براش مهم هستند کلا نگرش مذهبی متفاوت دارد آمدم ولی همش سعی می کنم هندزفری بزارم یا محیط ترک کنم این فایل نشانه من بود که فهمیدم اگر کنترل ذهن نکنم من به ناامیدی افسردگی می‌بره خدا را شکر میکنم که به سمت شما هدایت شدم و گرنه اگر زهرای قبلی با نگرش قبلی بود خدا میداند الان چه حالی داشتم از خدا می خواهم کمک کنه از این فرکانس زودتر بیرون بیام از خداوند منان سپاسگزارم و از شما هم سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: