«الخیر فی ما وقع» در شعر پروین - صفحه 33

803 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    هوتن فرخی گفته:
    مدت عضویت: 2938 روز

    درود ب همه هدایت شدگان امروز روزه رحمته الهی هست ….

    استاد این شعرو من خیلی شنیدم ولی هر بار جدیده برام این خوبه یعنی دارم پیشرفت میکنم دارم بیشتر خدایی توحیدی میشم ک میتونم این سخنان رو درک کنم مخصوصا اونجا ک تو شعر وقتی بیمار میشی وقتی فقیر میشی وقتی همه دسته رد بهت میزن خدا رو بیشتر میشناسی با خدا بیشتر حرف میزنی خیلی راحت خدارو پیدا میکنی ن ن ن ن ن ب این دلیل ک خدا دوست داره تو فقیر بشی تو بیمار بشی ک اون رو پیدا کنی خدا اونجا نیست وقتی ازفرکانسه خدا، فرکانسه خیر رو برکت دور میشی اون شرایط ب وجود میاد احساسه بد اتفاقاته بد، وقتی نا ایمان میشی سقوط میکنی ،ما خالقه تمام شرایط زندگی خود هستیم جهان بر اساسه قوانینن کار میکند ن بر اساسه دلسوزی الخیر فی ما وقع

    خیلی شعره زیبایی بود چقدر درست درک کردن چقدر ب درکه ما کمک میکنه میدونین این مسائل خیلی مهمه ک درست درکش کنیم این مسائل حکمه گازه حالا هر چقدر ترمز هارو برداری گاز ندی ب درد نمیخوره این حرفا ک درباره توحید توکل هست ی احساسه ارامشی میده ک خیلی دوسش دارم از این احساس پر باشید همتون 💙

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    عبدالواحد حسنی گفته:
    مدت عضویت: 2145 روز

    بنام خدای که منبع خیر و خوبی هاست

    رد پای ۴٨

    سلام استاد عزیز و خانواده دوست داشتنی و ٱگاهم

    خدایا شکرت که مرا در مسیر خیر و خوبی ها و این ٱگاهی ها قرار دادی که با توکل و ایمان به خودت پشتوانه ای داشته باشم که شرایط هر چه باشد، خواه دلخواه خواه نا دلخواه احساسم را با توکل، تسلیم بودن بودن خوب نگهدارم و در هر اتفاقی خیریتی ببینم و ٱرام باشم و تسلیم و به خودم یاد ٱور شوم که خالق ام بهتر از من خیر و خوبی ام را میداند، و از هر اتفاقی درس بگیرم و در مسیر توحید و یکتا پرستی حرکت کنم، واقعا وقتی داشتم این فایل را میشنیدم با خودم میگفتم عبدالواحد چیقدر در شرایط سخت خوب عمل کردی و دیدم که اگر در مسیر درست که حالا فکر میکنم و کار های که حالا فکر میکنم میکردم را نکرده ام حد اقل در مسیر نادرست، که انتقام گرفتن، بدی کردن، تخریب کردن و… کسی هم نرفتم، و باز نجوا ها ٱمد و بهیم گفت شاید جرٸت شو نداشتی و بعد وقتی خوب فکر کردم دیدم نه اصلا اینطور نبوده، این که در مسیر نادرست نرفتم عوامل زیادی چون، ذات مقصدم که فقط خیر و خوبی را میخواهد برای خودم و بقیه، توکل و ایمان داشتن به اعدالت خداوند، تسلیم بودن، پیدا کردن دلایل برای خودم برای چرایی اون رفتار ها، شنیدن داستان های از افراد و دیدگاه شان و الگو گرفتن از ٱنها و رفتار شان، درک کردن، گرفتن مسٶلیت هر شرایط و اتفاق که خودم خلق اش کردم با شرک ورزیدن و قدرت دادن به افراد و عوامل بیرونی و از همه مهم تر این دیدگاه توحیدی که استاد در باره اش صحبت میکرد و… حداقل توانستم در مسیر درست حرکت کنم و خودم را به احساس خوب برسانم و تا جای که میتوانستم و میتوانم شاد باشم، ٱرام باشم، از داشته ها و نعمات خالق ام سپاسگزار باشم و بابت این موضوع خدارا هزاران بار شکر میکنم.

    و نکته های را که میخوام بگم خیلی برام احساس خوبی میدهد، که اون اتفاقات چیقدر ٱگاهی ام را بالا برد در باره خودشناسی خدا شناسی و توحید و یکتا پرستی چیقدر چیقدر چیقدر تغییر کردم که گاهی احساس میکنم ویرژن جدیدم اصلا ربطی به اون ویرژن قبل ام نداره، و چه قدر میتوانم در شرایط که قرار میگیرم که قبلا منو ناراحت میکرد حالا نه تنها ناراحتم نمیکنه بلکه احساس خوبی هم برایم ایجاد میکنه، چیقدر نگرانی هایم کم شده، چیقدر ترس هایم کم شده، چیقدر رفتار هایم خوب شده و… یعنی میخوام بگم اون تضاد ها و مشکلات ٱمد تا خواسته هایم بیشتر و بهتر واضح و روشن شود و چیقدر مشکلم با خودم حل شده و چیقدر با خودم در صلح ام و چیقدر باعث شد ظرف وجودم بزرگ شود وزندگی را از دیدگاه مثبت تری ببینم تا احساس خوبی بهم بده و چیقدر توکل ام، ایمان ام به رب ام بیشتر شود و چیقدر توحیدی تر عمل میکنم که روی هیچ کس و هیچ چیزی تا جای که بتوانم حساب باز نکنم و نچسپم و امید وار باشم که خداوند از بی نهایت طریق و از بی نهایت دستانش مرا یاری میکند و خواسته هایم را بر ٱورده میکند در هر زمینه ای یعنی میخوام بگم همیشه سعی میکنم جز خالق ام، رب ام روی هیچ کسی و چیزی دیگر حساب باز نکنم و فقط و فقط و فقط از خودش میخوام و میگم این فرد نشد یکی دیگه، این نشد حتما بهترش را خداوندم برایم در نظر گرفته، خـــــــــــدایااااااا بی نهایت شکرت بابت همه چه و همه چه را بتو میسپارم هدایتم کن، یاری ام و کمکم کن در مسیر درست و خواسته هایم حرکت کنم، این چیز های است که من از با شما بودن یاد گرفتم استاد و دوستان عزیزم، بابت بودن در جمع تان از خدای بزرگ بی نهایت سپاسگزارم و شکر گذارم.

    نکات زیادی این فایل داشت که میشود چند نکته را نام برد:

    اول اینکه ملاک ایمان احساس ٱرامش درونی است و این دنیای حرف دارد.

    و دوم اینکه احساس خوب= اتفاقات و شرایط خوب این قانون است.

    و سوم فقط با یاد خدا دلها ٱرامش می یابد.

    و چهام این شعر دنیای درس و بیان قوانین بود که احساس خوبی بهیم داد.

    و پنجم خدا با تمام کار هایم و هرچه، دوست ام دارد و هر وقت میگه برگرد بیا و هر وقت در دسترس و ٱمرزنده است و هر چه بخوام برایم میدهد، فقط بستگی به خودم دارد.

    و ششم اینکه غیر از خداوند روی هیچ کس و هیچ چیزی حساب باز نکنم و خداوند منبع همه چه است و کافی است برایم.

    و هفتم اینکه اگر کسی و یا چیزی را که از زندگی ام میگیرد حتما بهترش را برایم میدهد، فقط کافیه تسلیم باشه، ٱرام باشم، ایمان داشته باشم و احساس خوبی داشته باشم.

    و هشتم اینکه اگر در شرایط بد، اتفاقات بد، مشکل برایم ایجاد میشود و در تاریکی گاهی قرار میگیرم، این بخاطر اینه که نور را، رب را، خالق را، منبع خیر و خوبی ها را و خودش را پیدا کنم، و بدانم اگر به منبع وصل باشم زندگی سراسر خوبی، شادی، ٱرامش، رابطه عاطفی عالی، روابط خوب، شرایط خوب، امکانات عالی، نعمات، صحت مندی، ثروت مندی، سعادت مندی در دنیا و ٱخرت و… را دارم.

    به گفته بچه ها هر چه بگم حق مطلب ادا نمیشه فقط خواستم بنویسم که چه احساس دارم گر چه نمیشود با کلمات توضیح داد.

    در پناه رب و صاحب قدرت مطلق جهان هستی شاد، ٱرام، سالم، صحت مند، ثروت مند و سعادت مند در دنیا و ٱخرت باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    مهربانو گفته:
    مدت عضویت: 1463 روز

    به نام الله مهربان

    سلام عزیزان

    چهل و ششمین رد پای من

    واقعا شعر زیبا و پر محتوایی بود استاد عزیزم

    و شما چه زیبا نکاتش رو بیان فرمودید ، واقعا همینطوره ،واقعا هر چه پیش آید خوش اید ، خداوند حکیمه و میدونه دقیقا در هر زمانی چه چیزی برای رشد ما لازمه ولی ما بنده ها صبر و تحملمون کمه و همیشه طلبکار ولی نعمتمونیم .

    حتی از خودمون و فتارامونم غافلیم ، با ندانم کاریهامون نعمات خدارو از خودمون دور میکنیم و طلبکار خدا میشیم که چرا نمیده ؟ چرا من باید سختی بکشم ؟

    چرا اینطور شد ، چرا اونطور شد ؟

    و هزاران چرای دیگر ؟

    در حالی که باعث و بانی اون اتفاقات خودمونیم و افکارو باورهامون

    من وقتی به گذشته خودم نگاه میکنم میبینم خیلی جاها کوتاهی از خودم بوده که به راحتی از خواستم می‌گذشتم بخاطر دیگران در صورتیکه این لطف در حق اونها نبود و یه جورایی به اونها هم اسیب وارد کردم و اونها رو هم پر توقع کردم که انگار وظیفه ی من گذشت همیشگی از خواسته های شخصیمه ، در صورتی که اگر اون گذشتهای احمقانه نبود خیلی حال و روز هممون عالی‌تر از الان بود و به خیلی از رویاهامم رسیده بودم ، این جریان ادامه داشت

    تا چند سال پیش که شروع کردم به تغییر باورام و کار کردن روی خودم که خدارو شکر رشد قابل توجهی هم داشتم و هم روابطم عالی شده و هم از نظر مالی و سلامتی پیشرفت خوبی داشتم ، و الان هم به لطف خدای مهربون و آموزه های استاد گرانقدرم ن دارم بیشتر رو خودم کار میکنم و تمام تلاشم اینه که احساسم رو خوب نگهدارم و به موقع از حقم دفاع کنم و برای تحقق رویاهام تلاش می‌کنم .

    امید و توکلمم به خدای مهربونه که میدونم دوستم داره و هر چه که برام پیش میاد سعی میکنم پیامش رو دریافت کنم اگه خوب بود سپاسگزارم و اگه بد بود ازش درسش رو میگیرم که چه کاری با چه فرکانسی انجام دادم که این اتفاق رو برام رقم زده ،

    الان باور دارم که انسان هست و باورهایش

    الهی همگی باوراهامون عالی همراه با احساس خوب باشه تا اتفاقات خوبم برامون بیفته

    موفق باشید عزیزان همراه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    محبوبه نژاد مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1265 روز

    سلام استاد عزیزم، استاد راهنما و خدایی من

    خنده ام می گیره، امروز داشتم جلسه اول دوره دوم قانون آفرینش و گوش می کردم و حسابی گیج بودم و اصلا دیگه بریده بودم

    هر چی تلاش می کردم فکر و خوب کنم نمی تونستم

    آخه چند وقتی که می‌خوام خونه ام و عوض کنم چون هم قدیمیه و هم برای ما کوچیکه و هر چی دنبال خونه میرم یا به تعداد من نمیدن چون من ۴تا بچه دارم یا اینکه خیلی قیمت ها بالاست

    امشب حسابی سرخورده بودم ولی ته دلم یه جور سو امیدی بود

    بقدری بهم ریخته بودم که گفتم امشب قبل از خواب چیزی و گوش نمی کنم

    یهو یادم آمدم هر روز شما یه فایلی دارید به اسم من و به سوی نشانه ام هدایت کن

    تو دلم گفتم ببینم خدا امروز چی میگه به من

    که یهو دیدم فایل صوتی الخیر و فی ما وقع و همون داستان پیرمرد فقیر و گذاشتید

    کلی ذوق زدم و خوشحال شدم گفتم خدا ممنونم من جوابم و گرفتم و الان واقعا حالم خوبه

    خدایا سپاسگزارم و از شما هم ممنونم که هر روز با این نشانه ها حال خانواده خودتون و خوب می کنید

    یعنی بسیار سپاسگزارم که همه قسمت های این سایت خودش نشانه است واقعا سپاسگزارم و خدا را شکر می کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    علیرضا بهادری گفته:
    مدت عضویت: 1292 روز

    روز چهل و هفتم

    سلام و درود بر استاد عزیزم و دوستان هم مدار

    در هر قسمت از زندگیم که به خداوند توکل کردم و خواست او را پذیرفتم و در صلاح او قدم برداشتم و احساسم را خوب نگه داشتم و امید را در دلم زنده نگاه داشتم و به خودم گفتم حتما خیری در آن هست واقعا خیری هم در آن بوده .

    اینکه هر چند به ظاهر شرایط سخت بوده اما نتیجه مثبت داشته است.

    داستان مهاجرت من از شهرستان به مشهد دقیقا بدین صورت شکل گرفت.

    من با هدایت کارم رو در شهرستان تمام کردم و از آنجا خارج شدم.

    این عمل من در صورتی اتفاق افتاد که احساس کردم منطقه امنی برای خودم شکل داده ام که حاضر نیستم با هیچ وجه آنجا را ترک کنم.

    از طرفی احساس کردم که آزادی من سلب شده است و در بسیاری از اوقات از طرف همکارانم تحقیر میشدم.و این امر مرا آزرده دل کرده بود.

    تمام اینها را در نظر گرفتم و از خداوند هدایت خواستم تا مرا هدایت کند.

    امروز که این دیدگاه را می نویسم ده روز است که از کارم بیرون آمده ام و در مشهد دنبال خانه هستم تا نقل مکان کنم.

    بعد از اینکه جا به جا شدم با سرمایه ای که تا امروز جمع کرده ام دنبال بیزینس برای همسرم و خودم باشم.

    اما الان در حال ناظر هیچ عملی صورت نگرفته است.

    بعضی اوقات نجواهای شیطانی سراِغم میاید و مرا سخت اسیر خودش می کند

    کا چرا این کار را کردی راحت کا ر میکر دی و زندگی میکردی.

    اما با اصول و قوانینی که از استاد اموختم سریع نجواها را از ذهنم بیرون میکنم و به خودم میگویم که حتما حکمتی د ر آن هست.

    خداوند همیشه بهترین ها را برایم میخواهد

    کافی است من فقط به نکات مثبت فکر کنم .فرکانسهای مثبت ارسال کنم .و باور داشته باشم که خدا وند مرا به تمام خ استه هایم خواهد رساند.

    اموختم که خداوند همیشه و در همه جا خوبی مرا میخواهد.

    پس هر چه پیش آید حتما خواست خداوند است و من باید همیشه نیمه پر لیوان را ببینم.

    حق نگهدارتان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    علیرضا نقدیان گفته:
    مدت عضویت: 1708 روز

    فصل دوم سفرنامه – برگ 46

    سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم.

    .

    حالا است که با تمام وجود این آیه را درک میکنم که ( وَعَسَىٰ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ) بارها برای من و دوستان اتفاق افتاده که مکاری رو اونجوری که پیش بینی میکردیم و دوست داشتیم پیش نرفته ولی بعد از یه مدت کوتاهی متوجه شدیم که اون اتفاق به ظاهر بد یه سکوی پرتابی برای ما شده و از وقتی این تجربه ها برای من تکرار شد سعی کردم که اینجوری فکر کنم که من میره تو دل مسائل و حلشون میکنم هر اتفاقی هم بیوفته به نفع منه همونطور که خدا گفته الخیر فی ما وقع

    .

    و همینطوری هم شد و چقدر ما باید روی خودمون کار کنیم خود من خیلی وقت ها در اتفاقات به ظاهر نا جالب ذهنم شروع به حرف های پوچ زدن میکنه و خیلی وقتا نمیتونم بهش غلبه کنم ولی سعی میکنم یه راهی پیدا کنم که حالم رو خوب نگه دارم به محض اینکه این کار رو انجام میدم یهو یه دریچه آگاهی توی ذهن من باز میشه که اگر این کار رو انجام میدادی بعدش فلان اتفاق بد برات میوفتاد یا به فلان چیز نمیرسیدی بعدش امیدوارم منظورم رو درک کنید

    .

    و بعدش میبینی که توی زندگی بدترین اتفاقاتی که حتی در گذشته تجربه کردی درس هایی برات داره که میلیارد ها تومن ارزش داره و کلی به احساس خوبت کلی به روان تر شدن چرخ زندگیت کمک میکنه و این همون چیزی هست که خدا میدونه خیلی از چیز ها رو و ما نمیتونیم با ذهن منطقی خودمون بهش برسیم خیلی این حرف رو توی زمان کودکی شنیده بودم که توی کار خدا فکر نکن اگه نه گمراه میشی و الان درک میکنم که منظور یعنی چی یعنی اینکه نشین با ذهن منطقی خودت دو دوتا چهار تا کن چون این ذهن حتی یک ثانیه بعدش رو نمیتونه پیش بینی کنه و درک کنه اما این قلب هست که خدا از این طریق باهات حرف میزنه و همواره تو رو در بهترین شرایط و مناسب ترین شرایط قرار میده .

    .

    خدا رو شکر از وقتی که قانون رو درک کردم اتفاقات معجزه آسایی برای من افتاده که من همیشه در بهترین زمان و مکان قرار گرفتم و همواره برای من خوبی بوده و هر روز داره نتایج بزرگ تره میشه در تمام ایعاد و چه چیزی بهتر از این که من احساس میکنم که هیچ چیزی نیست که در جهان که انسان نتونه بهش برسه! و جقدر این حس خوبه که اون اشرف مخلوقات رو با تمام وجود درک میکنی و چقدر زندگی رو برات شیرین تر میکنه .

    .

    چقدر وقتی که حست میگه برو نترس و همه چیز درست میشه چقدر حال خوبی داری انگار که خدا همه ی کارهاش رو گذاشته کنار و تمام توجهش رو برای من گذاشته که من توی زندگیم خوشبخت بشم اما به اندازه ای که قبولش دارم نتایج میاد توی زندگیم به اندازه ای که ایمان خودم رو تقویت کنم به اندازه ای که مشرک نباشم خدایا شکرت که انجام و بارها گفتم که استاد عباسمنش تمام نتایج من به کنار اینکه شما یه خدای درست رو به من نشون دادید که اینجوری هم میشه به خدا نگاه کرد این اگاهی خودش بزرگترین نعمته در زندگی من

    .

    سعی میکنم که قدر این نعمت رو در زندگی خودم بدونم و همیشه سپاسگذار خدواند باشم و نتایج هم داره میگه که مسیر درسته و خدا پشت و پناهت در این مسیر هست و میبینم که چقدر سریع من از بدنه جامعه و مردم عادی جدا شدم چقدر کار هام ساده انجام میشه ، چقدر همیشه در زمان و مکان درست هستم بدون اینکه خودم بدونم زمان و مکان درست چیه ؟ بدون اینکه بشینم ساعت ها فکر کنم و همین کلی از بیماری ها رو از من دور میکنه .

    .

    به لطف خدا این چند وقت که باهاتون آشنا بودم اگر بخوام خیلی اغراق آمیز بگم نهایتا دوبار سرما خوردم منکه هر سال میلیون ها تومن پول دکتر میدادم و مریض بودم و مریضی ها عجیب و غریب و یه جورایی باور کرده بودم که طبیعیه مریض باشی اون هم میدونم به خاطر ورودی های نامناسب من بود که اطرافیان و جامعه توش توجه کرده بودم غافل از این که بابا یه سری آدم هستن که دارند یک جور دیگه نتیجه میگیرند چون یه جور دیگه نگاه میکنند به زندگی و همیشه براشون خوبی و خوشی هست .

    .

    همیشه به فکر این هستند که کجا برن مسافرت کجا پولشون رو سرمایه گذاری کنند که چند برابر بشه چه کادویی برای همسرشون بگیرند مسافرت بعدی کجا برن ماشین بعی که میخوان بخرن چی هست چجوری به یه کشور بهتر مهاجرت کنند و….. .

    .

    امیدوارم که خداوند من رو به راه کسانی که به آنها نعمت داده هدایت کنه و نه گمراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2495 روز

    بنام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم

    با سلام خدمت استاد عزیزم

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

    امروز قبلم بهم گفت که دوباره فایل های توحید رو شروع کنم چون احساس میکردم ی کم رابطم با معبودم کم شده و ی ذره ازش دور شدم

    الان که دارم این فایل رو گوش میدم البته امروز 3 بار گوش دادم اشک توی چشام جمع شده .آرامشی که توی صحبت های این فایل هست هر آدم ناآرامی رو آرام میکنه حس خوبی گرفتم و دوست داشتم نکاتش رو برای خودم بود کنم و بنویسم تا توجه بیشتری بهشون داشته باشم :

    1. همیشه هر اتفاقی که می افته ی خیریتی درش هست :

    استاد جان الان مدتی هست ی اتفاقی برای من افتاده که ظاهرش چیز خوبی نیست و اگر من همون آدم قبل بودم کلی غمگین میشدم و بهم میریختم اما خدا رو شکر این موضوع خیلی من رو اذیت نکرد و امروز که قلبم گفت بیام سراغ این فایل ها اولین چیزی که بر زبان شما جاری شد همین جمله بود و وقتی من بعد از مدتها این رو شنیدم دقیقا ذهنم رفت سراغ اون به ظاهر تضادی که برام اتفاق افتاده و با جان و دل پذیرفتم که این همون خیریتیه که باید اتفاق می افتاد همون چیزی که قراره من رو به هدفم برسونه .میدونی چیه استاد درست قبل از اینکه این اتفاق بیفته من میخواستم ی اقدامی رو انجام بدم اما کلا همه چیز برعکس اون چیزی شد که من میخواستم انجام بدم و این عنی اینکه من نباید اون کار رو انجام میدادم و خداوند اینجوری به من گفت که باید صبر کنم و منتظر بمونم و من هم میگم چشم

    2. اگر در هر لحظه احساسمون رو خوب نگه داریم اتفاقات خوبی رو تجربه میکنم :

    اینم دقیقا خطاب به من بود چون چند روزی که بخاطر مراسم عروسی خواهر زادم یکم از سایت و فایل ها فاصله گرفته بودم ی کم احساسم بد شد و خداوند باز بهم یادآوری کرد که اگر احساسم بد شده یعنی ی کم ازش دور شدم و باید دوباره اتصاله قوی بشه خدا رو شکر این دو سه روز باز برگشتم به سمت خودش و الان با این فایل حالم خیلی خوبه .همین جا یادم اودم استاد که میگفتین فکر نکین دیگه روی خودتن کار کردین دیگه قوی شدین و ورودی های منفی روتون تاثیر نداره و من خودم این توی اون چندروز تجربه کردم

    3. کسی که احساس خوب داره یعنی ایمان داره:

    همین جمله ی ملاک و معیار خوبیه برام که اگر دارم حس بدی رو تجربه میکنم یعنی ایمانه نم کشیده و باید درستش کنم

    4. خدا همه ی ما رو همین جوری که هستیم دوست داره با تمام اشتباهاتمون

    5.خدا همیشه با ماست در همه حال

    6. هر تضادی که ما باهاش مواجه میشیم ی رحتمیه از جانب خداوند

    7. برخورد با تضادها باعث میشه ما بیشتر به بودن خداوند توی وجودمون توجه کنیم

    8. وقتی ما از خداوند دور میشیم در فرکانس بدی ها قرار میگیریم

    سپاسگزارم استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2199 روز

      سلام نسرین جان چقدر خداوند منو دوست داشت که امروز به این کامنت فوق العاده ات هدایت شدم .. این کامنتت رو وقتی می خوندم انگار خودم نوشتم 🤔🤔🙄🙄 نمیدونی که چقدر تعجب کردم.. دقیقا برای منم همین اتفاق افتاده یعنی چیزی که میخواستم دقیقا یک تضادی توش هستش که اصلا نمی خواستم ….. وقتی کامنت زیباتو خوندم فهمیدم که این تضاد یک نشونه ای برای من بوده که بیشتر هدایت بشم بیشتر به خدا نزدیکتر بشم بیشتر بفهمم که بیشتر تمرکز کنم به خواسته ام چون من ذره ای از کل هستم من جزیی از خداوند هستم و خداوند کامله پس منم کامل هستم … وووووواااااااای نسرین جان نمیدونم چی بگم ..‌ این تضاد اومده که بهم بگه نباید بوجود نازنیمون ظللم کنیم باید صبر کنیم چون به قانون فراوانی ایمان دارم و میدونم آن چیزی که من می خوام در جهان هستی به وفور وجود داره پس نباید فکر کنم که اگر الان این چیزی که برام پیش آمده بمعنای اینه که دیگه بهترش وجود نداره ….. نه نه من یک عباسمنشی واقعی هستم … من از استادم یاد گرفتم که همیشه فرصت ها بهتر و بیشتر و قشنگترش هم هست . من یاد گرفتم که به کمتر از بهترین قانع نباشم ‌. من الگو های زیادی دارم که می شود هم خدا رو داشت هم خرما رو …

      امروز خواهرم برام نوشته بود که قربون خدا برم که همه چی رو با هم به آدمها نمیده … وقتی این حرف رو شنیدم یهو بخودم اومدم و گفتم نه نه نخیر خداوند همه چی رو با هم بهم میده و این خوده من هستم که انتخاب می کنم و باور دارم که نباید به کمتر از بهترین قانع باشم … درسته الخیر و ما فی وقع… دقیقا این موضوع و این تضاد برام پیش آمد که یک باوری رو باید تغییر بدم و تکرار کنم و بنویسمش تا دقیقا همون خواسته ام بوقوع بپیونده و من با کار کردن روی افکارم باید دقیقا به همون هدفم برسم … دیگه مثل گذشته فکر نمی کنم که حالا اگر این خواسته ام و هدفم ناقص هستش و چیزهایی که درون قلبم هستش بگم خب اشکالی نداره .. یا بگم خب برای من همین قدر مقدر شده و نباید توقع داشته باشم که کامل باشه …. نه اصلا زیر بار نمیرم .. باید فراتر از حد تصور و درک ایده ها و معیارهایم رو باور کنم فقط باید ترمزهامو شناسایی کنم فقط باید باورهامو درست و مناسب انتخاب کنم و جهان بقیه کارها رو انجام میده و آن چیزی که با افکارم منافات داره از زندگیم حذف میکنه.. چقدر Gps درونمون قطب نمای خوبی است.. این موضوعی که برام پیش اومده شرایطش فوق العاده است و از هر لحاظ ایده عال هستش ( منظورم خواستگار هستش ) ولی سنش شانزده سال از من بزرگتر هستش که من کلا روی این موضوع حساسیت داشتم و همیشه دوست

      دارم که با عشق و لذت و شادی و احساس خوب وصلتی داشته باشم ولی با توجه به شرایط و شخصیت فوق العاده عالی ایشون هیچ احساس خوب و یا عشقی در وجودم احساس نمی کنم انگار گذشته ام رو با یک ورژن جدید باید تجربه کنم و حتی بدتر از همه احساس میکنم با شخصی که نسبت بهش احساس پدری دارم ……. ولی می خوام با تغییر باورهام روی این موضوع تمرکز کنم … نسرین جان اگر در این رابطه کلمات تاکیدی مناسبی میدونی لطفا منو راهنمایی کن ممنون وسپاسگذارم 🙏🙏🙏🙏💐

      نسرین جان ممنونم ازت که توسط کامنت بینظیرت به هدفم و توحیدی تر بودن در مسیرم هدایت شدم ‌‌.. باید مواظب نجوا های ذهنمون باشیم باید مواظب انرژی خوارهای اطرافمون باشیم .‌ تمام اطرافیانم میگن از این بهتر چی میخواستی ‌‌.. مگه دختر ۱۴ ساله ای که عورد میدی .. خدا که همه چی رو با هم به آدم نمیده ( افکار مخرب کمبود ) ولی من میگم اگر اون خدایی که من شناختم و استادم به من شناسوند خدایی مهربان و خدای فراوانی هاست

      خدایااااا

      فقط ترا می پرستم و فقط از تو یاری می جویم

      🙋‍♀️💐🙏🙏🙏🙏

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        نسرین سلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2495 روز

        سلام رویا جان دوست عزیزم .چقدر خوشحال شدم وقتی پاسخت رو دیدم .میدونی چیه من از وقتی شرایط شما رو خوندم توی کامنت هاتون و بعد راجه به کار کردن هاتون که این اواخر جهش مداریتون رو میشد کاملا حس کرد هممش منتظر بودم که ی همچین چیزی رو از شما بشنوم که براتون خواستگار اومده و الان این اتفاقه افتاده .میدونین اون تضادی که من توی کامنتم نوشتم چی بود؟ دقیقا راجع به خواستگار بود . من سه سال با ی نفر توی ی رابطه بودم بدون اینکه اون فرد رو ببینم فقط تلفنی با هم تماس داشتیم و اولش در حد ی رابطه ی دوستانه بود که کم کم صمیمی تر شد و قرار بود که ما اسفند ماه گذشته همیدگه رو ببینیم و راجع به موضوع ازدواج صحبت کنیم اما ی روز گوشی ایشون افتاد توی آب و از اون موقع دیگه ارتباط ما قطع شده و هچی ارتباطی با هم نداریم اصلا نمیدونم توی چه شرایطی هستن و این دقیقا زمانی اتفاق افتاد که من از خدا خواسته بودم تمرکزی روی خودم کار کنم شاید اگر قبلا بود من کلی بهم میریختم ولی با یادآوری حرف های استاد همش با خودم تکرار میکنم که حتما خیریتی توش هست که من الان درک نمیکنم و اینجوری آرام میشم

        اینکه امروز شما به کامنت من هدایت شدی برام من هم نشونه بود چون من مدتی خواسته ی ادواجم رو دارم تکرار میکنم و اینکه برای شما اتفاق افتاده و من این رو از شما شنیدم این خودش ی نشونه خوبیه

        اما در مورد این خواستگاره اگر صرفا به خاطر اختلاف سنی میخوای ردش کنی و تمام ویژگیهای دیگه ای که مد نظرتو هست رو داره به نظر من نباید سخت بگیری .هر چند که این رو هم خودت با توجه به حساسیتی که داشتی جذب کردی .ولی به نظرم بیشتر تامل کن و از قرآن کمک بگیر از خدا بخواه که هدایتت کنه

        هرچند باز هم تصمیم گیرنه خودت هستی اما به نظرم اختلاف سنی ملاک زیاد مهمی نیست اگر بقیه شرایطشون اوکی هستش

        من جمله تاکیدی ازدواجم اینه :

        خدایا دوست دارم ی ازدواج ساده آسان و راحت با ی انسان توحیدی شاد و ثروتمند داشته باشم

        این کامنت یکی از دوستانه که من خودم ذخیره کردم شاید به شما هم کمک کنه :

        بنام خدایی که زیباست و زیبایی رو دوست داره….

        سلام دوست عزیز…

        من یه تجربه در زمینه سوال شما دارم امیدوارم با بیانش بتونم بهتون کمک کرده باشم..

        ۷ سال پیش در حالی که من با قانون و سایت استاد آشنا نبودم در شرایط خوبی قرار نداشتم….البته شرایط خوب بود ولی یه خواسته بزرگ داشتم و اونم ازدواج بود…دوست داشتم ازدواج کنم با اون شخصی که دوست داشتم….اینو بگم که من شخص خاصی رو دوست نداشتم فقط خواستم ازدواج با شخصی که ویژگیهای مدنظر منو داشته باشه بود….همین….بماند که باورهای خوبی نداشتم در این زمینه….آخه قانون رو نمیدونستم….ولی از اونجا که انسان از وقتی پا به جهان میزاره یه سری آگاهی ها رو بصورت ذاتی داره خیلی خیلی هم با قانون غریبه نیست….

        من آدمی رو میخواستم وارد زندگیم بشه که همچین شرایطی داشته باشه….من تمام ریز به ریز مشخصاتی که برای فرد مورد نظرم در نظر داشتم رو اینجا مینویسم که خیلی دقیق متوجه بشی دوست خوووبم…..

        😊😊شخصی میخواستم که شغلش مهندس باشه…یه مهندس واقعی…با تجربه…عاشق کار…و تاکید میکردم که مهندس واقعی باشه نه کسی که فقط اسم مهندس رو یدک بکشه….

        😊😊تفاوت سنیم باهاش از ۷-۸-سال به بالا باشه و اگر ۱۲-۱۳ سال باشه خیلی خیلی بهتر میشه….

        😊😊خیلی دوستم داشته باشه و بهم محبت کنه

        😊😊خونمون حتما آپارتمانی باشه

        😊😊به مغازه و سوپر مارکت و امکاناتی مثل پارک..ارایشگاه‌..نانوایی ..تره بار و…نزدیک باشیم…و خودم مسئول خرید منزل باشم…

        😊😊اون فرد مورد نظرم کمی کم مو باشه…

        😊😊 خیلی دست و دلباز باشه

        😊😊 اهل سفر باشه

        😊😊 منو توی نحوه پوششم آزاد بزاره

        و این موارد رو برای خودم می گفتم در کنار اینها👆👆👆

        که شوهر آینده من معلوم نیست الان کجاست؟ سرش گرم زندگیشه الان…احتمالا .الان داره با زن و بچش زندگی میکنه….خدا شاهده دوست عزیز دقیقا همین کلمات رو می گفتم…

        حالا بریم سراغ اینکه اینها رو چطوری بیان میکردم؟

        تجسم میکردم دوست ارزشمندم….فیلمشو بازی میکردم….برای خودم….با احساس….احساس شادی در درونم….هر شب….موقع خواب….باورت میشه؟ فیلمشو بازی میکردم….فیلم وقتی رو که من با همچین آدمی ازدواج کردم.‌‌‌دقیقا همچین آدمی با همچین شرایطی و موقعیتی…..

        یادمه با دختر عمم که صحبت میکردم راجع به ویژگیهای همسر آیندم…به دفعات….بهم میگفت آخه یه مهندس با تجربه و واقعی چرا بیاد یه دختری که توی دهات زندگی میکنه رو بگیره….یه دختر معمولی از یه خانواده معمولی….

        اما من می گفتم من میخوام….دقیقا همچین کسی رو میخوام‌.‌.و توی دلم کیف میکردم…با احساس عالی….

        الان ۷ ساله ازدواج کردم….

        با یه مهندس با تجربه و واقعی….یه مهندس نامبر وان….که رو دستش کسی نیست توی نامه نوشتن…توی کیفیت کار…توی اجرا… کم مو…۱۲ سال با هم تفاوت سنی داریم…من کوچکترم….ایشون قبلا ازدواج کرده و از خانم اولش ۳ تا پسر داره…که بعد از اینکه من باهاش ازدواج کردم یکسال بعد پسر سومشون بخاطر بیماری فوت میکنن و الان من و ایشون و ۲ تا پسرا داریم با هم با خوبی و خوشی زندگی میکنیم در کنار هم….

        توی آپارتمان زندگی میکنیم….کلی دوستم داره…بهم محبت میکنه….آزادم میزاره توی پوششم…آزادی دارم….توی یه محل زندگی میکنم که یه بازارچه کنار خونمونه….از هر چیزی که فکر کنی ۲ تا توی این بازارچه هست…۲ تا نانوایی…۴ تا آرایشگاه….پارک بسیار سرسبز و عالی…سوپری…تره بار….فست فود…عطاری‌..بقالی و……مسئول خرید خودمم….و….

        خدارو هزاران بار شکر….اینو به عنوان یه فکت برای ذهنم گذاشتم جلوم و وقتی ذهنم میاد که بگه نمیشه…چطور….از کجا….سریع بهش میگم همون جوری که این اتفاق افتاد….😊😊😊 فقط تجسم میکردم‌‌‌…تجسمی که با احساس خوب همراه بود….احساس خوووب….احساس خوووب و احساس خوووب…..

        امیدوارم برات مفید بوده باشه دوست خووووبم☺☺☺☺😊

        موفق باشی عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
        • -
          رویا مهاجرسلطانی گفته:
          مدت عضویت: 2199 روز

          سلام نسرین جان ممنونم که پیگیر کامنت های من هستی چقدر برام جالب بود 🤭

          داستان خواستگار تلفنی شما رو خوندم و یک سوال برام پیش آمد… اینکه گفتی اما ی روز گوشی ایشون افتاد توی آب و از اون موقع دیگه ارتباط ما قطع شده و هچی ارتباطی با هم نداریم اصلا نمیدونم توی چه شرایطی هستن چطوری متوجه شدی که چنین اتفاقی براش افتاده ؟؟؟

          شما که تا مرحله ازدواج پیش رفتید پس باید ی چیزهایی از هم میدونستید ببخشیدااااا یکم دچار تناقض شدم و برام مبهم هستش

          خب داستان ازدواج تون برام خیلی جالب بود اینقدر واقعی نوشتی که هنوز هم متوجه نشدم واقعا هفت ساله با آقا مهندس درست و حسابیت ازدواج کردی یا نه 🤔🤔🙄

          کلمات تاکیدی شما و یا بعبارتی درخواست های شما برای ازدواج و با احساس خوب صد در صد تحقق پذیر هستش ..

          امیدوارم هر چی خیره برات اتفاق بیوفته ..

          بقول استاد در قسمت دوم مصاحبه با استاد منش این جمله خیلی تاثیر گذار بود اینکه تمام اتفاقات ما بدون استثنا بخاطر افکار ماست و افکارمون هم نتیجه ی باورهامون هست

          پس باید برای رسیدن به خواسته هامون اول روی باورهامون کار کنیم و برای من نشانه ها خیلی قشنگ رقم خورد و ای شرایط خواستگارم به من نشون داد که باید روی چه قسمتی از خواسته ام کار کنم و واقعا خیلی خوشحالم که یک فرصت خوبی برای کار کردن روی قسمتی از خواسته ام هست و این موضوع تضاد یعنی قانون تکامل مو باید بیشتر بگذرونم و من هیچ عجله ای برای رسیدن به خواسته ام ندارم چون به قانون فراوانی ایمان کامل دارم و مطمعن هستم که در زمان درست و مناسب و در شرایط و مسیر درست و مناسب به راحتی و به زیبایی و عزتمندانه و با شادی و خوشحالی و عشق ولذت دقیقا به هدفم میرسم و قدرت فقط از خداوند هستش و با عوامل بیرونی هیچ کاری ندارم و تنها ب خدا ایمان دارم و اعتماد کامل دارم … وقتی احساس آدم در مورد موضوعی خوب نباشد مطمعن باش که مسیر مون مسیر درستی نیست که البته اگر به ندای درونمون در سکوت توجه کنیم دقیقا هدایتمون میکنه … بقول استاد من به خودم سخت میگیرم چون لایق بهترین ها هستم .. من ارزشمندم … من از خدا خودشو میخوام .. من ذره ای از خداوند هستم و خداوند منو همیجوری که هستم دوست داره….

          وقتی خداوند به حضرت علی میگه اندازه ی نمک غذاتو هم از من بخواه دیگه حجت بر من تمام است .. خدایی که تمام این کهکشان و سیارات و جهان را مدیریت میکنه پس تمام خواسته ها ی منو هم مدیریت میکنه و من تمام کارهامو بخودش سپردم و الان هم از لحظاتم دارم لذت میبرم و خوشحال هستم تازه فرصت دارم که توی سایت با بروبچه ها همراه باشم و کلی روی مدار آگاهی های بیشتری باشم خداروشکرت که هر چی در زندگیم هست الخیر و فی ما وقع است

          بهترینع بهترین ها رو برای همه مون آرزومندم روز وشب خوب و خوشی رو برات آرزو میکنم نسرین عزیز .. دوست خوبم

          💐💐💐🙋‍♀️🙋‍♀️🙋‍♀️💥🙏

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
          • -
            نسرین سلطانی گفته:
            مدت عضویت: 2495 روز

            سلام رویا جان. من ازدواج نکردم هنوز . اون کامنتی که گذاشتم مال یکی از بچه هاست مال من نبود . من هر وقت به ازدواج میخوام فکر کنم این کامنت دوستمون رو میخونم و انگیزه میگیرم. اون کامنت رو برای این برات کپی کردم که ی نمونه بود از اینکه اختلاف سنی مهم نیست وحتی بعضیها خودشون دوست دارن اختلاف سنی باشه.

            در مورد خواستگار خودم ی چند روز بعد از اینکه گوشی ایشون افتاده بود توی آب تماس گرفتن که همچین اتفاقی براشون افتاده و گوشیشون مشکل پیدا کرده و ی چند روز بعدش دیگه کلا ارتباط قطع شد و فقط خدا میدونه که چی شده و من هم سپردم به جریان هدایت و الخیر فی ما وقع

            موفق باشی عزیزم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          رویا مهاجرسلطانی گفته:
          مدت عضویت: 2199 روز

          سلام نسرین جان امروز دوباره اومدم کامنت تو خوندم و تازه متوجه شدم که این صحبت ها مربوط به این کامنت یکی از دوستانه که من خودم ذخیره کردم شاید به شما هم کمک کنه

          وای کلی از دست خودم خنده ام گرفت .. :

          مثل اینکه دیشب خسته بودم و متوجه این قسمت از کامنت شما نشدم ..

          خدارو شکر امروز دوباره به کامنتت شما هدایت شدم و کلی از سردرگمی در اومدم .. 🤭🤭🤭🙋‍♀️💐

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    میترا گفته:
    مدت عضویت: 2022 روز

    استاد عاشقتم به خدا

    سلام از بندرعباس زیبا

    مریم جان عزیزم دارم به نوشته هات فکر میکنم خودش کتابه درس زندگیه مسیر درسته از بین هزاران مسیر تو دنیا

    چند تا نکته هست که باید به خودم یادآور بشم

    کنترل کانون توجه که دارم سعی میکنم ، سعی میکنم انجام بدم

    استاد نمیتونم بگم از شما چی یاد گرفتم بهتره بگم چی یاد نگرفتم 🥺

    استاد

    شما به من تحسین کردن رو یاد دادید

    یه چیزایی داره تو من تغییر می‌کنه

    انقد موفقیت‌های دیگران رو تحسین میکنم انقد نکاتی رو بولد میکنم که خود طرف مقابل شاید حواسش به اون حد جزییات نکات مثبت نباشه و چقدر اینکار به من احساس خوبی میده چقدر آرامتر میشم و چقدر احساس لیاقت بیشتری میکنم چقدر فراوانی میبینم و هییی باورام تقویت میشه چقدر خوشحال تر میشم و چقدر روابط بهتری رو تجربه میکنم

    قبول دارم صد در صد نتونستم اصلا یک درصد تونستم ذهنم رو کنترل کنم الان اول راهم اول این مسیر زیبا

    استاد یه اعترافی هم باید بکنم ها

    از اونجایی که از ده تا کلامم نه تاش عباسمنش هست خب نمیتونم جور دیگه ای فکر کنم دست خودم نیست بعد ناخودآگاه خب تو صحبتهام میگم 🤷🏻‍♀️

    بعد یکی از دوستام یه جا بهم گفت استاد رو ولش کن زندگی خودت رو بکن

    سعی نکردم اصلا قانعش کنم

    به خودم گفتم میترا به این مسیر ایمان داری درسته پس راه خودت رو برو و به بقیه کاری نداشته باش تو نتیجه خودت رو میگیری تو پاداش کار کردن روی خودت پاداش ورژن جدیدی از خودت ساختن رو میگیری و این خیلی زیباست اصلا خود مسیرش زیباس اصلا تسلیم بودن تمرین احساس آرامش داشتن تمرین کنترل ذهن در لحظه حتی، باعث میشه من شادتر باشم

    و به خودم گفتم ببین میترا اگر میخوای روابط بهتری رو تجربه کنی اکی تفاوت‌ها رو بپذیر و اصلا نخواه همه عباسمنش باشن که !!!! و احترام گذاشتم و رد شدم و واقعا دنیا جای متفاوتی هست

    اما اینجا خیلی خاصه استاد

    اینجا بچه ها حرفهای منو میفهمن و شما میفهمین من چی میگم

    استاد یه وقتایی جی پی اسم خاموشه قطع میشم با خودم با خدا

    ولی دوباره سعی میکنم برگردم تو مسیر فکر میکنم تو تاریکی شب تو دریام اما شما جی پی اس هستین عین به چراغی میگین کجا درسته کدوم مسیر درسته و چی بگم از خدا ، از این حد از تسلیم

    به خودم گفتم میترا تکاملت رو طی کن نخواه دقیقا عین استاد عمل کنی تو که شروع مسیری خودتو مقایسه نکن و ارام آرام پیش برو کم کم شکل فکر کردنم میشه مثل شما شکل عمل کردنم و ایمان آوردنم به خدایی که مسیر رو می‌دونه و میگه

    نشانه ها میگن

    شما میگین

    دستان خدا میگن

    استاد یه چیزایی تو مغزم داره تغییر می‌کنه

    کم کم چیزهای بد داره برام عجیب میشه !!! و چیزهای قشنگ ثروت نعمت روابط زیبا داره واقعا طبیعتی تر میشه تو ذهنم

    استاد نمی‌دونم چجوری ازتون تشکر کنم واقعا !!! 🥺

    ولی خیلی دوستون دارم

    توحید عملی در احساس خوب هست در تغییر نگرش هست و در احساس آرامش هست و من باید خیلی تمرینش کنم خیلی

    در پذیرفتن این اصل که خدایی که منو تا اینجا آورده ول نمیکنه نصف نیمه و رفیق نیمه راه نیست من باید تسلیم باشم من باید به نجواها بی توجهی کنم و قلبم رو بشنوم

    استاد من به این رسیدم که باید آدم آرومی باشم سعی کنم خودمو احساساتم رو کنترل کنم و دیدم و تجربه کردم که هرجا نتونستم فکرم رو و احساسم رو کنترل کنم واقعا کنترل اوضاع از دستم خارج شده و چقدر اوضاع بدتر شده

    و واقعا دارم سعی میکنم آرومتر باشم و نمیدونین چقدر من آدمهای آروم رو تحسین میکنم و دوسشون دارم حتی تو چهره شون یه حس اطمینان به خدا اطمینان به درست کردن شرایط و نگاه زیبا هست و اون موقع س که صدای هدایت رو میشنویم و من قلبا قلبا قلبا دوست دارم اینجوری باشم و این تمرین امروزم هست

    استاد عاشقتم 😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2610 روز

    سلام..

    و خدایی که دز این نزدیکی هاست.. باتوست.. در ذره ذره وجود توست… تو را میخواند.. اما من با بی ایمانی هایم اجابت نمیکنم و ترس هایم مرا به دام زجر و سختی کشانیده است… اما باز هم تو را میخواند .. بهت میگه دیدی بهت گفتم روی کسی حساب باز نکن .. از کسی متوقع نباش…ولی گوش نکردی ببین چه دردسرس برای خودت درست کردی!!! ببین چقدر با ایمانیت خودت رو به دردسر انداختی !!!! هی بهت گفتم اینا واست کاری نمیکنن… اینا تغییر نمیکنن… ولی تو هی منتظر موندی شاید بهت کمک کنن و خودت رو کلی از خوشبختی دور کردی….!!!!

    احساس خوب = اتفاقات خوب..

    ملاک ایمان چیه ؟؟

    ملاک ایمان به ارامشه… ملاک ایمان حرفای قشنگ نیست.. ملاک ایمان جای مهر تو صوزت نیست.. ملاک ایمان ریش و چادر نیست…

    ملاک ایمان اینه که در روزای سخت زندگیت اروم باشی و بگی همه چیز درست میشه..

    ملاک ایمان شجاع بودن و نترس بودنه..

    ملاک ایمان… ایمان ابراهیمیه !!!

    میگه هر کس بر خدا توکل کند خدا برای او کافیست… توکل کنی یعنی ارامش داشته باشی و وارد دل ناشناخته ها بشی و از منطقه ی امنت خارج شی… و فقط توکل به خدا میتونه باعث شه ادم از منطقه ی امنش خارج بشه…

    نشستی دارس درو دیوار رو نگاع میکنی صبح تا شب میزنی تو سر خودت زار زار گریه میکنی و جای مهر تموم پیشونیت رو گرفته بعد اسم خودت رو گذاشتی با ایمان ؟؟!! ولی پر وجودت خشم و کینه و ترس و انتقام و وحشت و استرسه !!! این چه ایمانیه !!!

    میگه الا به ذکر الله تطمئن القلوب …

    میگه با یاد خدا دل ها ارام گیرد..

    میگه مهم نیست چطور عبادت میکنی وچقدر عبادت میکنی اگر ارامش نداری ایمان نداری !!!

    احتمالا توکلت و ایمانت به غیر خداست…احتمالا منتظری رییس جمهور عوض شه تا کارت راه بیوفته … احتمالا باور قلبی نداری !!!

    تکرار کن.. تکرار کن.. تکرار کن.. تا این حرف ها که میشنوی اروم ارم نفوذ کنه تو قلبت… از دیوار ذهنت عبور کنه و وارد قلبت شه… اولین نشونش ارامشه.. بیخیالیه !!!! اینا فقط نشونس .. باید ادامه بدی تا تبدیل بشه به پول و حساب بانکی و زندکی قشنگ !!!!

    الخیر فی ما وقع !!!

    روزای سختی داری؟؟؟

    حتما خیر است… توی روزای سخت ادم تازه یاد خدا میوفته !!!! ارامشت رو حفظ کن ارام ارام اوضاع بهبود میابد…

    روزای سخت ادم رو به بیداری میرسونه !!!

    نه اینکه شب بخوابی صبح بیدار شیا !!!

    به بیداریه معنوی میرسی !!!! از خواب غفلت بیدار میشی !!! که دست به دامن انسان ها نشی!!! التماس نکنی.. نترسی.. باج ندی… و اصول اخلاقی رو زیر پا نذاری…. و در مسیر راستی و درستی و پاکی و صداقت باقی بمونی…

    ولی ادما خیلی راحت به خدا دروغ میبندن…

    میترسن چشم بخورن دروغ میگن..

    میترسن از کار اخراج شن التماس میکنن و پاچه خواری میکنن…

    با خودش نمیگه که شاید حالا که شغلم رو از دست دادم یک خیریتی توشه !!!! پس نیاز نیست برم پیش فلانی التماس کنم تا کارم رو راه بندازه و دستم رو بگیره…

    پس اگر تضاد یا مسیله یا مشکل یا ناخواسته ای رخ میدهد به جای واکنش دادن و عصبانی شدن و فحش دادن به دنبال خیریت باشیم…

    اگر تو روزای سخت تونستی نگاهت رو تغییر بدی و به ارامش برسی…..با تغییر نگاه و از زاویه به مسائل نگاه کرذن که احساس بهتر به من بدهد… نه با عبارات تاکیدی.. نه با فرار کردن.. نه با ترسیدن و التماس کردن..نه با باج دادن.. نه با پارتی بازی …با تغییر نگاه!!!!

    یعنی اینقدز روی ذهنت مسلط باشی که بتونی در هر شرایطی به احساس خوب بزسی…

    اون وقت همیشه اتفاقات خوب برات میوفته و رشد میکنی !!!

    ولی اگر جلوی این و اون بیوفتی و دنبال قرض و قسط و وام و این ذاستانا باشی هی اوضاع رو بذتر میکنی و اگر به نزول رسیدی دگ دهنت سرویسه !!!

    پس ارام باش.. حرص نخور .. بذار فکرت اروم باشه .. چند تا نفس عمیق بکش تاهدایت بشی به مسیر درست !!!

    دست و پات رو جلوی اینو و اون گم نکن!!!

    هی نخواه از هزار نفر مشاوره بگیری!! اجازه بده باورهات قدرت بگیره تا این باورهای قوی شده تو رو هدایت کنن به مسیر درست… ولی وقتی میری از هزار نفر مشاوره میگیری همش تو شک و تردیدی…این درست میگه یا اون درست میگه ؟؟؟ بعد همش توی برزخ بحث و ناراحتی قرار میگیری و اجازه نمیدی باورهات شکل بگیره !!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1289 روز

    سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته‌ی عزیزم

    خیلی خوشحالم از اینکه امروز هم همراه و همسفر این سفر شگفت‌انگیز با شما هستم.

    شعر خیلی زیبایی بود و تامل برانگیز. حقیقت اینه که من خیلی وقتا به جای خدا به دیگران تکیه کردم و انتظار کمک از اونهارو داشتم و هربار هم پشتمو خالی کردند. همه اینها به خاطر این بود که ربوبیت خداوند رو فراموش کردم و فراموش کردم تنها کسی که در هرلحظه قادره بهم کمک کنه اونه ولی از وقتی که اینو فهمیدم و روی اون حساب میکنم خودش همه چیو برام درست میکنه. هنوز هم گاهی فراموش میکنم و از دیگران توقع دارم برام کاری انجام بدن ولی بازم به خودم یاداوری میکنم این موضوع رو.

    وقتی آدم به خداوند ایمان داشته باشه و تنها به اون توکل کنه، دیگه سراسر آرامش میشه چون میدونه یه خدایی که از رگ گردن بهمون نزدیک‌تره، درونمون است کارهارو ردیف میکنه و از ترسها و نگرانی‌ها راجع به عوامل بیرونی رها میشه. نه روی کمک دیگران و عوامل بیرونی حساب میکنه و نه از تهدیدها و نگرانی ها راجع به عوامل بیرونی میترسه.

    خدایا کمکم کن بیشتر باورت کنم، بیشتر بهت اعتماد کنم، بیشتر بتونم روی تو حساب کنم و رها بشم از هر کسی و هر چیزی،

    که تو به هر کسی که بخوای کمک و اونو هدایت میکنی.

    آمین❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: