آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-07 20:50:572024-12-10 22:32:30آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای مهربان
سلام به استاید عزیزم و دوستان خوبم
آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
خدایا شکرت که
همین که هر روز صبح بیدار میشم
خودش اولین نعمتیه که باید براش شکرگزار باشم
خدایا شکرت که
به من اجازه دادی توی این مسیرالهی باشم.
هر کجا هستم،باشم
آسمان مال من است.
پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ،
زمین مال من است…
چتر ها را باید بست
زیر باران باید رفت
خدایا شکرت
زیبا فکر کن زیبا میشه
خدایا شکرت که
من روزانه حداقل دو ساعت از عمر گرانبهام رو در این سایت الهی به سر میبرم و مثل اینه که هر روز ،تقریبا روزی دو ساعت در یکی از مسجدهات قدم میذارم و در اونجا عاشقانه با خودت راز و نیاز میکنم، عبادت میکنم ، صلاتم رو انجام میدم ،
کامنتهای زیبا رو مطالعه میکنم و راه و روش زندگی درست رو یاد میگیرم.
وبا قوانین ثابت الهی آشنا میشم .
امروز درهای گذشته را میبندم و درهای آینده را به روی خود میگشایم
و با عزمی راسخ گام برمیدارم به سوی فصلی جدید در زندگانیام
و خداروشکر تا حدودی هم موفق عمل کردم در همه زمینه ها چه شخصیتی چه مالی
ممنونم از خانم شایسته عزیز که همیشه با دقت تمام متوجه نشانه ها میشوند وپیشنهادهای خیلی جالب به استاد میدن و استادعزیزم هم احترام میذارن به پیشنهادهاشون و فایلهای بسیار زیبا برای ما ضبط میشه
منم تا زمانی که با این سایت آشنا نشده بودم فکر میکردم که فقط من میفهمم من درست متوجه میشم من تصمیم درست میگیرم و میتونم راهنمای خوبی برای دیگران و مخصوصاً اطرافیانم باشم به اونها کمک کنم و بسیار برای اونا دلسوزی میکردم.
برای مثال
یکی از اقوام نزدیکم جند سالیه که به دام اعتیاد گرفتار شده ،
خیلی سعی کردم کمکش کنم ولی اون متوجه نشد و رفتاراش روز بروز بدتر هم شد
اگر تو این سایت نبودم واقعا نمیدونم چه بلایی ممکن بود سرم بیاد از بس که به فکر رفع مشکلات اطرافیانم بودم.
البته که هنوز خیلی جای کار دارم ولی بهتراز قبل شدم
بخاطر همین خیلی خدارو شکر میکنم که در این مسیر قدم برداشتم .
و اتفاقاً اوایل آشنایی ،این سایت رو به خیلی ها معرفی کردم به اونایی که دوسشون داشتم ،
و فکر میکردم دارم بهشون کمک میکنم .
یه کوچولو بعضیا تغییر کردن ولی نه مثل خودم
وبا تمام وجود این حرف استاد رو درک کردم که تا کسی تو مدار نباشه در فرکانس حرفهای ما نباشه و حاضر نباشه که خودشو عوض کنه شاید به ظاهر تایید کنه ما رو ولی دوباره دنبال کار خودش میره
خدایا شکرت که تواین مسیرم
خدایا شکرت که دارم روی این باورهام کار می کنم که :
هرکسی هرجایی که هست جای درستش هست.خدایا شکرت
همه ما به خداوند به یک اندازه دسترسی داریم . خدایا شکرت
خدایا شکرت
روزربارانی شما بخیرو شادی و برکت
بنام خالق یکتا که هرآنچه دارم از اوست
سلام به استاد عزیزم که از بودن کنارش همیشه سپاسگزار الله بودم و هستم
“ما قادر به تغییر هیچکس نیستیم”
این جمله پاشنه آشیل منه مخصوصا از زمانی که با استاد و شیوه نگرشش در مورد مسائل آشنا شدم ،البتا اینم بگم بعید میدونم که هیچکس توی این ایران باشه که مهارت عجیبی در نصیحت کردن نداشته باشه و تا یادمه همیشه افرادی که باهاشون در ارتباط بودم در مورد همه مسائل حرفی برای گفتن داشتن و انگار وظیفه خودمون میدونیم که دیگران ارشاد کنیم و حرعهای رو میزنیم که هیچ وقت خودمون بهش عمل نکردیم ،من از وقتی که یادمه دنبال این بودم که گوش شنوا باشم برای بقیه و البته که برای دیده شدن و تایید شدن از طرف بقیه خیلی کارها انجام دادم ،از بردن دوستم برای ترک اعتیاد گرفته تا سرمایه گذاشتن براش که ترک کنه و همون سرمایه ای که من براش گذاشتم نه تنها باعث خوشبختیش نشد بلکه باعث شد دسترسیش به مواد آسون تر بشه و همه به ریش من و حتی خودش بخنده
از وارد شدن توی روابطی که علاوه بر وابستگی همیشه باید گوش شنوا میشدم براش که از بدبخیتاش بگه و بقول استاد قرص مسکنی بشم براش تا آروم بگیره و آخرشم نتها هیچ کمکی نکردم بلکه خیلی راحت از هم جدا شدیم و الان عین یه غربیه که اصلا نمیشناسمش شده برام
از خواهری که شب و صب بهم دوخته بودم تا بلکه زندگیش روبراه بشه و برگرده به خونه شوهرش که آخرش دودش توی چشمای خودم رفت و تا سالها خودمو سرزنش میکردم چرا دخالت کردم
و بی نهایت مثالی که میتونم از خودم بگم ،توی دوره 12 قدم استاد خیلی خوب این موضوع توضیح دادین ولی با وجود این میدونم که نتونستم خوب بهش عمل کنم و پاشنه آشیل منه این مورد ،البته یکم بهتر شدم و هر وقت میخوام صحبتی کنم خیلی زود میفهمم که قانون چیه و به خودم یادآور میشم که نباید جاهل باشم و این آیه قرآن خطاب به پیامبر توی گوشم زمزه میشه که ای پیامبر اگر زمینو بکنی بری قهر زمین و اگر پله بزاری بری توی آسمون اینا ایمان نمیاورن ،و از جاهلان نباش
وَإِنْ کَانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقًا فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِی السَّمَاءِ فَتَأْتِیَهُمْ بِآیَهٍ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِینَ ﴿35﴾
و اگر اعراض آنها بر تو سنگین است چنانچه بتوانی نقبی در زمین بزن یا نردبانی به آسمان بگذار (و اعماق زمین و آسمانها را جستجو کن) تا آیه (و نشانه دیگری) برای آنها بیاوری (ولی بدان این لجوجان ایمان نمیآورند) اما اگر خدا بخواهد آنها را (اجبارا) بر هدایت جمع خواهد کرد (اما هدایت اجباری چه سود دارد؟) پس هرگز از جاهلان نباش.
بعد از این فایل در دوره 12 قدم سعی میکنم هر جا میخوام لب به نصیحت باز کنم آگاهانه به خودم بگم نباید از جاهلان باشم و من قادر به تغییر هیچکس نیستم
سپاسگذار شما استاد عزیز و این آگاهی های ناب
در پناه الله یکتا شادو خرم باشید
سلام خدمت استاد عزیزم
از خانوم شایسته عزیز هم بسیار سپاسگزارم که کلام ما میشه تا استاد همچین فایل های درجه یکی که به رایگان روی سایت قرار میگیره درخواست داشته باشن
به راستی که این سایت یکی از توحیدی ترین وفوق العاده ترین سایت هایی هست که توی درجه اول مارو با خدای واقعی اشنا کرد وفهمیدیم که مرز بین شرک وتوحید واقعی چی هست و متوجه شدیم که ماخودمون خالق زندگیمون هستیم
همه ماها به یک اندازه به خداوند دسترسی داریم و میتونیم ازش درخواست کنیم وخداوند هم فقط استجابت میکنه
یک زمانی اگر برای کسی کاری انجام میدادم به این قصد بود که اگر الان من دارم براش این کارو انجام میدهم فلان جا هم، اون این کارو برام انجام میده و جبران میکنه که همیشه هم این اتفاق نمیوفتاد و با اون فرد حالا به خاطر اون کاری که انجام نداده بود یا به مشکل میخوردم یا دلخور میشدم
یکی از باور های مخربی که من توی اموزه های استاد عزیزم یاد گرفتم که دعای هیچ کسی هیچ پدرو مادری که دیگه فکر نکنم محبوب تر از پدرو مادر داشته باشیم یا واسطه قرار دادن فلان امام یا فلان پیامبر
و حتی نفرین هیچ کسی توی زندگی وروی هیچ فردی هیچ گونه اثری نداره
و حتی چشم زخم که استاد راجعش خیلی مفصل صحبت کردن برمیگرده به همین باور که ما اعتقاد داریم که کسی میتونه با یک نظر زندگی مارو عوض کنه و برای مادردسر درست کنه و زندگیمون تحت تاثیر انرژی اون فرد قراره بگیره و رو به تباهی بره
خداروشکر که من هم تونستم تا اندازه ای روی خودم کار کنم و اگاهی کسب کنم و خیلی از باور های اشتباهم رو درست کنم هرچند که باور ها ریشه ای هستند وهمواره باید روی اونها کار بشه
اگر کسی بخواهد به هزار طریق هدایت میشه وتوی مدار و مسیر درست اون خواسته اشون قرار میگیرن و خداوند همواره همه مارو هدایت میکنه
که اگر ما فکر کنیم با صحبتامون طرفو میتونیم عوض کنیم و راهکار بهش بدیم مثل اب در هاون کوبیدن هست
یادمه روزهای اولی که باسایت اشنا شده بودم دوست داشتم تعداد افراد بیشتری رو به سایت دعوت کنم مثل خانواده خودم با اینکه استاد همیشه اول جلسات اموزشی تاکید میکرد راجع این مسایل با کسی صحبت نکینم مگر اینکه اونها از ما بخواهند
چقدر تلاش کردم و هیچ اثری نتونستم بزارم چون توی مدار وفرکانس دریافت این اگاهی ها نبودن
البته که این باور هم از باور کمبود من بود که فکر میکردیم باید همین چیزی باشه که ما خودمون هم داریم انجام میدیم
در صورتی که نه اون افراد توی اون مدار بودن و نه راه های رسیدن به خواسته ها محدود هست
قانون جهان هستی کاملا دقیق واگاهانه بدون هیچ خللی داره اجرا میشه با نظم وترتیب خاصی این جهان داره اداره میشه مثل اینکه هر روز میدونیم وبدیهی شده برای ما که طی یک ساعت خاصی افتاب طلوع وبعدش غروب میکنه
باتوجه به روزها وفصل های سال گرمای بیشتر ویا فصل بارندگی باران وبرف میتونه باشه
این ماهستیم که با فرستادن خواسته ها مون میتونیم نعمت هارو دریافت کنیم بسته به باورهامون و ایمانمون
به همین خاطر نه تنها ما نمیتونیم توی زندگی شخصی تاثیر بزاریم ما فقط میتونیم خودمون و زندگی خودمون رو اداره کنیم
از شما استاد عزیزم سپاسگذارم بابت این همه اگاهی های نابی که در اختیار ما قرار میدین
استاد چقدر این فایل برای من به موقع بود
چند روزی بود که درگیر این تصمیم بودم که چیکار کنم به تنهاییم ادامه بدم و لذت ببرم از مطالعه سایت و دوره ها و کار کردن روی افکارم و مدیتیشن
یا برم توی جمع و پیش بقیه
رفتن به جمع حالمو خیلی بد میکنه چون
ماکه اینقدر قوی نیستیم
بتونیم توی این جمع پر از افکار منفی دوام بیاریم
البته ربطی به قوی بودن نداره
ورودی نامناسب خروجی نامناسب داره
و واقعا نمیدونستم چجوری ذهنمو کنترل کنم
به چیا توجه کنم به چیا توجه نکنم
خلاصه این بود که نتیجه گرفتم آغا من توی جمع حالم بد میشه تمام
میخوام تنها باشم
با بودن یا نبودن من هییییچ اتفاقی برای کسی نمیوفته
و چقدر این فایل میتونه به من کمک کنه
که این باور هارو تثبیت کنم توی ذهنم و با آرامش بیشتری تنها باشم
و لذت ببرم از وجود خودم
والبته نشانه امروزمم توی سایت کهقسمت سفر به دور امریکا 87 بود واضح و شفاف بهم گفت همونکاری که قلبت بهت میگه رو انجام بده و بدون که هدایت خداوند هست. ازکجا بفهمم هدایت خداست؟ از احساسی که بهت میده.
رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ
پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم; و اگر ما را نبخشى و بر ما رحم نکنى، به یقین از زیانکاران خواهیم بود.
استاد جان سلام
چقدر از دیدنتون خوشحال شدم.
چند رو بود سایت رو به امید فایل جدید هر صبح و شب refresh میکردم ، انگار قلبم گواهی میداد که یه فایل جدید تو راهه
امشبم اومدم دور آخر رو تو سایت بزنم که چشمم به دیدن فایل جدید روشن شد ، دقیقا شکل همون ایموجی کوچیکه ی کنار کلمه ی فایل جدید شدم :))
رفتم شمع و عود روشن کردم
قلم و کاغذ آوردم
و شروع کردم به دیدن
این روزها این سایت شده عبادتگاه من ، یه جای مقدس که هم به خدا می رسم و هم به نعمتهای خدا
مسیر رسیدن به هردوش از همین سایت برای من میگذره
من سالهای قبل از آشنایی با شما فایل های صوتی کتاب روان درمانی اگزیستانسیال رو از الوین یالوم یادمه چندین بار گوش کرده بودم .
تو این فایل یکی از سائق های وجودی انسان تنهایی معرفی میشه ، از شنیدن اون فایل ها این باور در من شکل گرفته که سفر زندگی یه سفر تک نفره ست.
تشبیه جالبی هم براش گفته شده که تو ذهنم مونده :
اینکه اگه میخوایم این تنهایی وجودی رو درک کنیم باید اینطور فرض کنیم که زندگی یک رودخانه ی در جریانه و ما هم در قایق های تک نفره در حال پارو زدن هستیم و این مسیر رو داریم پیش میریم و اگه بتونیم لیترالی تک نفره بودن این قایق رو تصور کنیم میبینیم که اگه تلاشی کنیم که وارد قایق یه نفره دیگه بشیم هم قایق اون فرد واژگون میشه و هم قایق خودمون.
این مثال همیشه تو ذهن من بود واسه همین بعد از آشنایی با آموزه های سایت شما استاد هیچ وقت وسوسه نشدم در مورد این قوانین با کسی صحبت کنم و نهایت عکس العمل من به افراد دعای هدایت در قلبم و یه تبسم بهشون در چهره م بوده و گذشتن از اون موضوع .
اما گوش شنوای چندین نفر از دوستانم بودم که به قول شما به عنوان قرص مسکن و آرام بخش در زندگیشون نقش داشتم
که به لطف قوانین بدون تغییر خداوند ، لاجرم با تغییر خودم به راحتی و به صورت کاملا طبیعی این افراد هم یا به طور کامل از زندگی من خارج شدن یا رابطه مون خیلی کم شده و یا اگرم همو میبینیم دیگه صحبت های این جنسی بین ما نیست.
این باور که هرکس هرجایی که هست حتما جای درستشه هم خیلی به من خدمت کرده که نخوام با کسی در مورد این قوانین صحبت کنم
و این صحبت رو از شما بدون مقاومت قبول کردم که اگر کسی آماده ی تغییر باشه جهان از بی نهایت طریق هدایتش میکنه به دریافت این آگاهی ها
و از اونجایی که قانون اینه که همه چیز راحت و طبیعی در جهان اتفاق می افته و نباید تقلایی در کار باشه ، پس حتما زمان تغییر اون فرد هنوز فرا نرسیده.
استاد شما به درستی اشاره کردین که در خرج کردن انرژی مون خسیس باشیم ، این نکته به ذهنم میرسه که بر فرض تقریبا محال که ما با صحبت کردن با دیگران در مورد قوانین و تلاش برای تغییر اونها تونستیم اون تاثیر رو بر روی اون فرد بگذاریم.
ما میشیم مثال اون آیه که خداوند میگه راه افراد با یه برق صاعقه ای در آسمان روشن میشه و بعد دوباره در گمراهی و تاریکی فرو میرن.
چون من مسیر خودم رو بخوام بگم بعد از تقریبا ده ماه بودن در این سایت واقعا وقتی برمیگردم و عقب رو نگاه میکنم میبینم چقدر تکاملی و مدار به مدار اومدم جلو
و واقعا با تعهد و تکرار بوده که درک من از آگاهی ها هر روز بیشتر و عمیق تر شده و تاااااازه این هنوز پله ی اول منم نیست و این یه مسیر بی انتهاست که هرچقدر بتونم ظرف دریافتم رو بزرگتر کنم نعمت و نتایج رو بیشتر دریافت میکنم.
پس یعنی یه مسیر لانگ لایف و همیشگی
حالا فرض کنیم من چقدر باید برای یه نفر وقت بگذارم که به قول یه مثالی از استاد تو یکی از فایل ها این آبه بره تو خورد اون چوب و درش نفوذ کنه تا اون فرد هم نتیجه بگیره ؟
این کاملا مساوی با اینکه تمرکز خودم رو از مسیر خودم بردارم .
مثل دونده یا شناگری میمونه که بخواد دست یکی دیگه رو هم بگیره و دنبال خودش بکشونه ، نه تنها سرعت خودش کم میشه ، بعد 30 متر از خستگی هم خودش متوقف میشه هم طرف دوم ماجرا.
پس مثل روز برای من روشنه که این مسیر رو باید به تنهایی پیش بریم و روی باورهای توحیدی بیشتر کار کنیم که من خدا نیستم و من نمیتونم تغییری در زندگی فرد دیگه ای ایجاد کنم و هر فرد به شرط آمادگی در زمان درستش به این مسیر روحانی هدایت خواهد شد.
بی صبرانه منتظر قسمت دوم این فایل و شنیدن آیه های نور در رابطه با این موضوع هستم.
در پناه الله باشیم همگی :)
به نام خداوند هدایتگر مهربان
خدایا من هرآنچه که دارم از آن توست و از تو به من رسیده است
سلام و درود بر استاد عباسمنش عزیز و تمامی اعضاء این خانواده صمیمی
مولانا در ابیات زیر بصورت خیلی زیبا موضوع این فایل را بیان کرده و میفرماید:
تا کنی مر غیر را حبر و سنی، خویش را بدخو و خالی میکنی
یعنی اگر بخواهی دیگران را پند واندرز داده و نصیحت کنی، خودت را خالی و بداخلاق میکنی و بقول استاد انرژیات را از دست میدهی
انصتوا یعنی که آبت را بلاغ، هین تلف کم کن که لبخشکست باغ
انصتوا یعنی خاموش باشید، یعنی سکوت کنید و آب خود را بیهوده هدر ندهید، چرا که لبهایتان به خشکی میگراید و زندگی شما به خطر میافتد
این سخن پایان ندارد ای پدر، این سخن را ترک کن پایان نگر
این گفتگو هیچ وقت تمام نمیشود، پدر عزیز، بهتر است به این حرفها پایان بدهی و به نتیجهاش فکر کنی
و یا در جایی دیگر میفرماید:
انصتوا را گوش کن خاموش باش، چون زبان حق نگشتی گوش باش
انصتوا در ابیات مولانا اشاره دارد به آیه 204 سوره اعراف:
وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ
و چون قرآن قرائت شود همه بدان گوش فرا دهید و سکوت کنید، باشد که مورد لطف و رحمت حق شوید.
حتی خداوند هم بیشتر انسان را فرمان داده که سکوت کنید و گوش بدهید که نتیجه گوش دادن و سکوت کردن برابر است با لطف و رحمت خداوند
بارها و بارها از زبان استاد چه در فایلهای دانلودی و چه در محصولات شنیدهام که میفرمایند راجع به این موضوعات با کسی صحبت نکنید و جالب اینکه استاد میگند که من این صحبت را میکنم ولی خیلی از شماها میشنوید ولی عمل نمیکنید و با دیگران صحبت کرده و بعد از چند وقت برگشته و میگید استاد راست میگفتید
واقعاً از شنیدن حرفهای شما تا درک و عمل کردن آنها، فاصله از زمین تا آسمان است
و من هم از همان دسته افرادی بودم که این مساله را رعایت نکردم و به حرف شما گوش ندادم؛
مدتها قبل یک همکار داشتم که دامادش با دخترش سر موضوعی بحث و دعوا کرده و دخترش را رها کرده و به شهر دیگری رفته بود و این همکار من بشدت بهم ریخته بود و از آنجائیکه به من اعتماد داشت و میگفت که حرفهای تو قشنگ است و من را آرام میکند پیش من آمده و شروع کرد با من دردودل کردن و از مشکلش حرف زدن
من هم صحبتهای استاد مرتب داشت در ذهنم مرور میشد که به تو ربطی ندارد و تو سنگ صبور دیگران نیستی، موضوع صحبت را عوض کن و به این حرفها خاتمه بده؛
ولی هرکاری کردم نشد و بالاخره من را با خودش به این گرداب کشاند و من شروع کردم به صحبت کردن و راهنمایی کردن به او و وقتی بخودم آمدم دیدم که واقعاً انرژی خودم چقدر خالی شده و خودم چقدر تحتتاثیر صحبتها ومشکلات وی قرار گرفتهام
من هرآنچه که میدانستم را با وی بازگو کردم و یادم هست که چندین مرتبه در صحبتهام اشاره داشتم که خدا میخواسته که تو این حرفها را از زبان من بشنوی و با این حرف بخودم دلداری داده و احساس مهم بودن و تاثیرگذاشتن میکردم( استیکر خنده)
اونروز گذشت و من خالی شدن و بدخو شدن خودم را کاملاً حس میکردم
ولی آیا برای اون شخص هم نتیجهای داشت؟
مسلما جواب طبق قانون خیر میباشد.
بعد از چند روز اون شخص را در ورزشگاه دیدم که بدنش بوی مصرف کردن مواد مخدر میداد و نه تنها حرفهای من روی اون اثری نداشت بلکه اون برای فرار کردن از این مشکل به سفارش یکی از دوستانش رو آورده بود به کشیدن تریاک
و نتیجه برای من این بود که من تا چند روز فکر و اعصابم بهم ریخته بود بخاطر مشکلی که این همکارم و دخترش داشتند،
ولی بقول استاد من همانقدر که هیچ تاثیری در تغییر زندگی دیگران ندارم، بهمان اندازه میتوانم زندگی خودم را تغییر بدهم
به نام خدای مهربان
سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیزم و دوستای خوبم در سایت عباس منش
اول تشکر میکنم از خانم شایسته زیبا و بامحبت که به الهام دلش عمل کرد و کمک کرد این فایل بی نظیر آماده بشه
مریم بانو شما لایق تمام این نعمت ها هستی من سپاسگزارم از شما. . خیلی دعا کردم شما رو .
تجربه داغ من از تغییر زندگی دیگران
من الان که دارم این کامنت رو منویسم 12 روزه از ترکیه به ایران برگشتم بعد از 6 ماه باید 3 ماه ایران باشم و دوباره برگردم
من 39 سالمه و با همسر دختر و پسرم در حال حاضر زندگی میکنم
وقتی بعد از این مدت برگشتم پیش خانواده ام دیدم دخترم که تازه کلاس اول ابتدایی رو داره میخونه هیچی بلد نیست و همش بازیگوشی میکنه و من گفتم اینجوری نمیشه خانم باید یه کاری بکنیم باید کنترل بکنیم و صبح تا شب با ها ش کار کنیم یعنی چی که نمیتونه درست بنویسه پس شما این مدت چیکار میکردی خانم
آنقدر به خانمم ترس انتقال دادم که ما باید یه کاری بکنیم این بچه آینده اش خراب میشه از این صحبت ها
پسرم هم که بزرگه و 16 سالشه هم به یه شکل دیگه که چرا این درس نمی خونه چرا آنقدر تو گوشیه این چه وضعیه باید درستش کنیم
زیاد پر حرفی نکنم کارو به جایی رسوند م که دختر خوشگلم و پسرم عزیزم میگفتند بابا چرا آمدی ایران کی میری خسته کردی ما رو
تو نبودی همه چیز خوب و آروم بود
خانمم بنده خدا هر روز با بچه ها دعوا میکرد و میگفت باید تغییر کنید
بابا تون فکر میکنه من شما رو ول کردم به امان خدا
زندگی شد جهنم و قهر و دل خوری و ناراحتی
یه استاپ بکنیم این رو بگم منی که در مورد خانواده ام و فرزندانم اینجوری رفتار کردم
بگم که من در مورد دوستان و همکاران خیلی کم اینجوری هستم و اصلأ نمیخواهم اونها رو تغییر بدم
چون دقیقا مثل صحبت های استاد تو گذشته درباره مشاوره دادن به دیگران و نصیحت کردن دستی بر آتش دارم چون من مدت 8 ساله که پاکم و عضو انجمن معتادان هستم و اون اوایل پاکی خیلی دوست داشتم همه دنیا رو پاک کنم و همه رو تغییر بدم و دقیقا مثل استاد شده بودم سنگ صبور تعدادی از همدرد ام و میگفتم باید اینها رو تغییر بدم من رسالت دارم
ولی آب در هاون کوبیدن بود
من کلی روی خودم کار کردم از دورههای آموزشی استاد از قرآن بگیر تا
12 قدم. عظت نفس.ثروت .و قدم های انجمن غیره
اینها رو میگم که بدونید با این مباحث آشنا هستم و تمام سعی رو میکنم که در زندگی ام به اجرا در بیاورم و نتایج خوبی هم خدا رو شکر گرفتم
برای مثال چند روز پیش جشن تولد 8 سالگی ام بود در انجمن از دوستانم و بچهها ی قدیم که من راهنمای اونها بودم به من لطف داشتن و میگفتند اون اوایل تو خیلی به ما کمک کردی و زندگی ما رو تغییر دادی ما مدیون تو هستیم چقدر برای ما وقت می گذاشتی .
اگر اون اوایل بود به خودم باد میکردم و میگفتم آره دیگه من خیلی درد کشیدم تو این مسیر و تجربیات م رو با شما به اشتراک گذاشته ام تا شماها درد های منو نکشید
ولی من یاد گرفتم که اعتبار این چیزها همش برای خدای من هست و من ذره ای نمی توانم زندگی کسی رو تغییر بدم اگر من نباشم خداوند به بی نهایت طریق آدم ها ی
که توی فرکانس دریافت هدایت باشند رو هدایت می کند نقطه سر خط
این ها رو گفتم که بگم توی یه جاهای من خوب عمل میکنم ولی در مورد فرزندانم ضعیف هستم و می پذیرم
و تسلیم هستم و اجازه میدم که خداوند هدایت تم کنه
مثل همین الان که ساعت 6,6دقیقه صبح و از ساعت 4 صبح به طور عجیبی بیدار شدم و یه حسی بهم گفت برو توی سایت و این فایل زیبا رو دیدم و این حس بهم گفت که این تجربه رو به اشتراک بذار
توی این چند سال این سومی کامنت من هست
باز هم از همه شما تشکر می کنم که وقت گذاشتید
استاد خیلی می خوامت عشق منی داداشی
دور سرت بگردم به امید دیدار نمیدونم کجا ولی زود میبینمت
به نام الله مهربان.
سلام خدمت خانم شایسته عزیزم واستادگرامی ودوستان گلم.
یکی دو روزی بود که خیلی دوست داشتم درکنار دوره هم جهت باجریان خدا که گاهی فاصله بین جلسات زیاد میشه دوست داشتم پروژه ای رو خودم شروع کنم که بیشتر درگیر سایت بشم وبهتر ذهنم رو مدیریت کنم وقصد داشتم فایلهای توحیدی رو شروع کنم که دیروز متوجه شدم فصل جدید روز شمارتحول رو گذاشتین که خیلی خوشحال شدم وامروز قسمت اول رو دیدم.
پاشنه آشیل که خودم سالها درگیرش بودم قبلا ،ولی وقتی قانون رو فهمیدم که ما تاثیری در خوش بخت کردن دیگران نداریم کم کم رنگ باخت ونسبت به بقیه رهاترشدم.من تو خانواده از اون کسانی بودم که هرکسی از بابام پول میخواست میگفتن که من بهش بگم وتو خانواده تو هر کاری واسطه بودم ومشکلی برای کسی پیش میومد سریع زنگ میزدم وتلفنی صحبت میکردم که مثلا آروم بشه.که خدایاشکر آگاه شدم والان که میدونم قانون رو ،سعی میکنم فقط حواسم به خودم باشه وچقدر سبکبال تر شدم
در واقع ریشه این کارم هم تایید حس مفیدبودنم وارزشمند بودنم بود .
خیلی سپاسگذارم از خانم شایسته عزیز که دوباره قراره مثل دو تا پروژه ی پارسال ذوق وشوق وانتظار هر روز یه فایل رو تجربه کنیم.
استاد عزیزم، ممنون بابت فایل بسیار فوق العادتون.
شاید باورتون نشه ولی این مدتی که من دارم به صورت خیلی جدی روی خودم کار میکنم، دقیقا هر روز خداوند به یک طریق بسیار واضحی به من یه درس خیلی خوبی میده و ایرادی که تو اون موضوع دارم رو برام روشن میکنه.
استاد من میخوام این موضوعی که گفتید رو از یه جنبه دیگه ای بهش نگاه کنم.
من قبلا هم گفتم، وقتی که مهاجرت کردیم با همسرم حدودا 2 سال پیش، به دلایل داشتن باورهای خیلی نامناسب و عدم رعایت قانون تکامل من به شرایط خیلی بدی رسیدم تا زمانیکه رسیدم به نقطه تسلیم شدن و از اون روز تغییرات من شروع شد و با تمام قوا با تمام وجود خواستم تغییر کنم و از اون روز که یکسال و نیم میگذره هر روز و هر روز و هر روز و هر روز تا جایی که میشد تمام کارهایی که لازم بوده و شما توی دوره ها گفتید رو برای بهبود شرایط ذهنی و روحی خودم انجام دادم. و نتایجش هم به صورت خیلی خیلی واضح به مرور زمان توی زندگیم اومدن.
استاد من خیلی راجع به خودم و هرچی که تو ذهنم هست مینویسم، چه تایپ تو لبتاب چه نوشتن تو دفتر، این موضوع خیلی به من کمک کرد این مدت، و توی همین خودکاوی ها و بررسی های ذهنی به قول شما مانیتور کردن افکاری که توی سرم میاد هر چند مدت یکبار یه یه باور اساسی توی ذهنم برخورد میکنم (با توجه به درک از قوانین و مدارم) و دیگه ذهنم میره سمت اون موضوع و هدایت میشدم به جواب سوال هایی که ذهنم هی میپرسه و به مرور متوجه میشم باورم توی اون زمینه تغییر کرده و یا درحال تغییره .
این اواخر بعد از اینکه پارسال همین موقع ها دوره لیاقت رو شروع کردم و جلسه 2 راجع به گفتگوهای ذهنی صحبت کردید و گفتید ما باید مراقب باشیم و آگاه باشیم چه افکاری توی سرمون هستند و بررسیشون کنیم، من با اینکه اوائل اصلا نمیتونستم ذهنمو کنترل کنم و خیلی اوضاع ذهنیم خراب بود ولی انقدر ادامه دادم تا اینکه الان خیلی راحتتر و سریع تر میتونم بفهمم احساسم بابت چه فکری بد شد، یعنی خیلی سریع میام افکار چند لحظه قبل رو بررسی میکنم و میرسم به همون موضوعی که احساسم خراب کرد.(دقیقا مثل والیبال که ویدیو چک میدن منم ویدیو چک میدم واسه افکارم ) خیلی وقتا هم توی شرایط خیلی نرمال تری که هستم متوجه میشم توی ذهنم داره یه گفتگوهایی انجام میشه که با توجه مهارتی که کسب کردم بهشون دقت میکنم و شروع میکنم به نوشتن و به اون باوره مخرب میرسم بعد از مدتی.
از طرف دیگه هم گفته بودید نباید خودتون رو سرزنش کنید، نباید خودتخریبی داشته باشید، نباید انقدر از خودتون گلایه کنید و …. و باید با خودتون دوست باشید و مهربون باشید.
من اوایل فکر میکردم من تو این زمینه مشکلی ندارم ولی بعده چند ماه فهمیدم من مدام در حال خودتخریبی شدیدی هستم و انقدر این موضوع با تمام ذهن من یکی شده که من اصلا فکر نمیکردم این موضوع غیرعادیه. ولی وقتی به کارهام و به رفتارهام و به طرز فکر کردنم عمیق تر نگاه کردم و بهتر بررسیشون کردم (بدون خود گول زنی) دیدم اوه اوه ، من دارم به خودم ظلم میکنم رسما من دارم به قول شما مثل یه والد بی رحم با خودم رفتار میکنم و اصلا علاقه ای به خودم ندارم و واقعا واقعا تمام تلاشمو کردم که این موضوع رو متوقف کنم و بعدش معکوس.
همه ی اینارو گفتم که برسم به اینکه هر چقدر توی این موضوع بیشتر پیش رفتم و صدای ذهنمو واضح تر شنیدم و بهتر تونستم افکارمو بشناسم و قابل تفکیک تر شدن برام، استاد رسیدم به یه موضوعی که من مداممممممم دارم از خودم ایراد میگیرم
ولی همونطور که گفتم انقدر این موضوع شدید و قوی بوده که من متوجهش نمیشدم و واقعا هنوز که هنوزه یهو به خودم میام ععععع من نیم ساعتع مثلا دارم با خودم کلنجار میرم تو یه موضوعی.
یعنی وقتی سرکار هستم، همش به خودم میگم ببین این کارو خوب انجام نمیدیا، الان مدیر میاد نق میزنه بهت، الان میاد بهت تذکر میده میگه اینکارو بکن، الان بهت میگه چرااینکارو نکردی، الان میگه چرا وقت تلف میکنی، چرا اینو گذاشتی اونجا و …. و هزاران هزار جمله با این مفهوم.
و جالب اینجاست که با اینکه من کارمو خوب انجام میدم، ولی تقریبا 80 درصد این جملات رو هم جذب میکنم. و دقیقا همون جملات رو میشنوم از مدیرم،
این یه مثالشه ها، صدتا مثال دیگه تو زندگیم دارم که زمانیکه خودم از خودم داشتم ایراد میگرفتم و خودم قبل ازاینکه کسی دیگه بهم تذکر بده بخواد نصیحت کنه توصیه هایی بده بهم، من خودم داشتم با دست خودم اونکارو تو ذهنم انجام میدادم و بعدش به قول استاد جهان عیییییییییییین آیینه همون موضوع رو بهم نشون میده.
باورتون نمیشه چقدر این موضوع واضح شده برام.
وقتی باز نشستم به نوشتن و بررسی افکار، دیدم این موضوع ریشش توی اینه که من خودم آدمی هستم که میخوام بقیه رو تغییر بدم. همیشه میخوام به بقیه توصیه های زندگی ساز بدم، توصیه های موفقیت، توصیه های بهداشتی فرهنگی و و و …
وقتی به پشت این موضوع نگاه کردم دیدم ریشه این موضوع برمیگرده به اینکه من یه باورعمیقی دارم توی ذهنم از این بابت که : باید همیشه به بقیه تذکر داد، یعنی دیدم انگار روی چشمای من یک عینکی زده شده با این هدف که ایراد بگیرم از همه همه همه همه آدمای اطرافم، انگار من هم مثل اون شخصی که گفتید توی خانوادتون، یه باور ریشه ای تو ذهنم هست که مدام باید به آدما توصیه کرد. مدام باید هدایتشون کرد به انجام کاره درست. توی فایل سال جدید گفتید ما عادت کردیم هر آدمی رو که میبینیم به جای اینکه خوبی هاش رو ببینیم، دنبال عیب هاش بگردیم. یعنی دیدم آقاااااا این موضوع ریشش توی اینه که من خودم یه همچین آدمی هستم که مدام دارم از بقیه ایراد میگیرم و صدهزار برابرش دارم صبح تا شب از خودم ایراد میگیرم، خودم یه درصد خودمو قبول ندارم(هرچند که خیلی بهتر شدم توی این موضوع)
متوجه شدم من همیشه میخوام آدمای اطرافمو تغییر بدم، و اینجوری دارم گند میزنم به همه چیز، به روابط به احساسات و اصلا اینجوری زندگی خیلی سخت میشه .
این باور هم از جایی نمیاد جز رفتار پدرم، به طور کلی خانواده ما، که همه میخوان به هم تذکر بدن، همه میخوان همدیگرو نصیحت کنند، هرکسی فکر میکنه راه درست رو بلده و بیاد به بقیه توصیه های مختلف بده. همون کاری که اوائل خودم انجام دادم وقتی با سایت آشنا شدم و چوبشم خوردم.
که من هم با توجه به اینکه از یک خانواده پرجمعیت هستم و بچه آخری، دیگه حساب کنید چقدر این موضوع درون من قدرت گرفته.
یعنی بابای من خدابیامرز، فقط از نحوه نفس کشیدن من ایراد نمیگرفت، از لباس پوشیدن، آب خوردن، غذا خوردن، احترام گذاشتن، حرف بد نزدن، از کارایی که باید برای زندگی موفق انجام بدم و و و و همه چیزززززز یا ایراد میگرفت یا توصیه میکرد و نصیحت های مختلف میداد.
و این باعث شده من به این باور برسم که من هم باید بقیه رو مدام نصحبت کنم و توصیه کنم و بخوام درس اخلاق و زندگی به بقیه بدم.
زمانیکه اوائل ازدواجمون، من میرفتم خونه پدرخانمم، بردار خانمم که 18سالش بود و یه سری کارهایی میکرد که بسیار تو ذهن من کارهای اشتباهی بودن، ولی باباش هیچی بهش نمیگفت و من اون موقع ها شاخ در می آوردم که بابااااا یه تذکری یه چیزی بهش بگو
بعد الان میفهمم که انگار ذهن من به طرز فوق العاده ای برنامه ریزی شده برای ایراد گرفتن، نصیحت کردن، سرزنش کردن، تذکر دادن و به طور کلی تغییر دیگران.
از زمانیکه تصمیم به تغییر گرفتم، چون شرایط خیلی بدی داشتم واقعا الویت کل زندگیم فقط شده بود بهتر کردن حال خودم و به هیچ احد وناسی کاری نداشتم، کسی هم البته نبود به جز همسرم و یه چندتا دوست که اون ها ارتباطشون خداروشکر قطع شد، و از همون اول گفتم هیچ کاری به همسرمم نخواهم داشت و واقعا تلاشمو کردم توی این زمینه و به طور تکاملی و تدریجی خییلی خیلی خیلی خیلی بهتر شدم، ولی هنوز که هنوزه یهو از دستم درمیره و شروع میکنم از بحث های سایت و استاد میگم ولی سریع به خودم میام و میگم تو آدمی نیستی که بخوای بقیه رو تغییر بدی.
و بنظرم این موضوع یه جورایی پاشنه آشیل من هست و دقیقا نشتی انرژی دارم از اینجا.
و جدیدا تقریبا یک هفته ای هست که این موضوع خیلی برام واضح تر شده و بنظرم یه مرحله اساسی توی رشد شخصیتم به حساب میاد و تصمیم گرفتم علاوه بر اینکه نخوام به هیچ کسی درس زندگی بدم، همین موضوعاتی که استاد به ما آموزش میدن، تصمیم گرفتم حتی توی کوچکترین و پیش پا افتاده ترین موضوعات هم از هیچ کسی بخصوص همسرم که همیشه با همیم ایرادی نگیرم، خییییییییییلی سخته، خیلی ولی توی همین یک هفته بهبود هایی داشتم،
و بنظرم این ایراد نگرفتن از بقیه باعث میشه همزمان از خودمم ایراد کمتری بگیرم،
البته که مهربون بودن با خودم رو خیلی وقته شروع کردم ولی این موضوع میتونه کیفیت کارمو بهتر کنه و رشد بهتری داشته باشم.
3تا فایل از استاد هست که میتونه خیلی تکمیل کننده این موضوع باشه،
جلسه 5 دوره لیاقت، بخصوص 5 تکمیلی، و توحید عملی 7 بسیار بسیار عالی هستند در ارتباط با این مفهوم. یه فایل دیگه هم که راجع به تغییر دولت کشور افغانستان حرف زدید اون هم خیلی واضح قانون رونشون میده که ما عاجزیم از تغییر بقیه.
خیلی مشتاقم که تفسیر شما رو از آیه های قران بشنوم راجع به این موضوع، از بس که شما کامل و جامع و از همه زوایا به یه آیه توجه میکنید. مثل فایل قبلی که بینظیر بود بینظیر.
در پناه خدا شاد باشید همگی.
سلام به محمدامین جان و شاداب خانم نازنین
خیلی خوب افکارتو بررسی میکنی خیلی خوشم امد از این کارت
استاد توی دوره 12 قدم در مورد این موضوع خیلی صحبت کرده
اینکه گفتی افکارتو توی دفترت یا گوشیت مینوسی بررسی میکنی تا تغییرشون بدی تحسین برانگیزه
راستی عکستون فوق العاده رویایی هستش ، هر موقع دیدم بی نهایت رابطه قشنگتون رو تحسین کردم محمدامین جان
اینکه با همسرت به استرالیا مهاجرت کردی رو دوست داشتم ، مثل استاد عباسمنش و خانم شایسته که به آمریکا مهاجرت کردند
منم خودم بسیار بسیار عاشق مهاجرت هستم ولی چیزی که متوجه شدم اینه که با سفر کردن باید تکاملم طی بشه اینجوری با آمادگی بیشتری میتونم مهاجرت کنم
براتون بهترینِ بهترین ها رو آرزو می کنم زوج خوشبخت
سلام حسن جان،
مرسی از لطفت،
خیلی ممنونم بابت تمام تعریف هایی که کردی.
آره، دقیقا درست میگی، اگه بتونی اینکارو انجام بدی واقعا به درک بهتری از خودت و هدفت از مهاجرت و حتی کشور مقصدت دست پیدا میکنی.
موفق و موید باشی انشالله دوست عزیزم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و صد سلام به استاد جان و عزیزان دل
آخ که گل گفتی استاد
خود بنده که اوایل با این داستان حسابی عجین شده بودم و یکی دوسال اول این مسیرم حسابی با این داستان بُر خوردم
نمی خام در مورد افکار و دیدگاهم صحبت کنم چون استاد اصل داستان رو کامل گفته، اون هیجانی که در اون ایام بود مانع درک عمیق موضوع می شد و زمان لازم بود تا بفهمم یعنی دنیا به من بفهمونه
قسمت درد آور ( البته الآن خنده دار ؛) ) قضیه همین ریست فکتوری بود که برای فرد در فردا صبح اتفاق می افتاد ، بعضی هاشون که حرفت تموم نمیشد اینطوری بودند!! که با یک جمله کاملا نامربوطشون جهالت تو رو به تو یاد آور می شدند، بعد از اون تو که تازه داشتی ذهن مغمومت رو جم و جور می کردی به خودت فحش می دادی که من چه ابله ای هستم که برای فلانی وقت گذاشتم. خلاصه دورانی بود برای خودش :(( ؛))
هنوز خندم میگره از اون دوران!
یک کتابی هست با عنوان ” توهم دانایی” احتمال میدم که برای اون دوران من نوشته شده باشه.
خلاصه که دورانی بود، بخیر گذشت، البته که خیلی نباید به الانم بنازم، هیچ ادعایی نمی تونم بکنم که خیلی خوب شدم، ولی مخاطب حرفهای استاد هستم.
چند وقت پیش وارد یک موضوع خانوادگی شدم که واضح از من درخواست کمک نکرده بودند ولی از حرف و عملشون من رگ غیرتم باد کرد و پریدم وسط میدون، شدم براشون میدون دار :))
آخرشو بگم که بعد از سه ماه ارائه خدمات و رفع ایرادات اساسی کار با پیگیری و پشتکار شخصی واضح گفتند که زیادی هستی!!! داداش آدم بهت بگه!!!!
از اونجایی که در مسیر نشانه هایی از عدم سپاسگزاری عزیزان رو دیده بودم کم کم برای چنین تغییراتی آماده شده بودم، با اینکه برای ذهنم خیلی زور داشت ولی قلبم می گفت که تو باید هر چه راحت تر و مسالمت آمیز تر این اشتباه رو بپذیری و تسلیم باشی با نهایت صلح کنار بکشی.
و همین کار رو هم کردم …
این تجربه رو اگر سه سال پیش می داشتم مطمئنا خیلی احساس قربانی شدن می کردم، اما خدارا شکر که این بار حتی یک روز هم درگیرش نشدم و توجه ام رو ازش برداشتم و به موضوعات دیگه ای گذاشتم.
می خوام این رو بگم که اغلب اوقات این تو هستی که نگاهت رو تغییر میدی و نه خانواده و نزدیکان، کمترین نفع این کار هم اینه که حالت بد نمیشه و احساس قربانی شدن نمی کنی، برای خودم همین پذیرش داستان خیلی موفقیت بزرگی بود، البته که در این مسیر عواید مالی و احساسی خیلی خوبی برام داشت از حق نگذریم.
و یکی از بزرگترین دستاوردهایی که این داستان برام داشت این بود که خواسته مستقل شدنم خیلی برام واضح شد، خواسته ای که چند سال می نوشتم اما این اهرم رنج و لذت ذهنیم هنوز اونقدر قوی نبود که وادار به حرکتم کنه، به لطف این تضاد هدایت های نابی شدم و قدم های عملی خوبی رو برداشتم و دارم آماده میشم که قدم بعدی رو به هدایت و لطف خودش بردارم.
در نهایت همه این داستانها برای من منتهی به خیر داره میشه.
از خدای هدایتگر بی نظیرم خیلی خیلی سپاسگزارم که با این فایل نگرشی سپاسگزارانه در مورد اتفاقات و یا به ظاهر اشتباهات گذشته به بنده داد. اصلا این مسیر تکاملی زندگی است که با این خطاها عجین شده و هر بار خدا با صفت غفور و رحیم بنده رو مورد لطف خودش قرار داده.
الهی شکرت
الهی شکرت
الهی شکرت