آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

612 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1658 روز

    به نام خدایی که مرا انسان آفرید ،سلام بر استاد عباسمنش عزیز،#سرور_عظیم

    وقتی که از لذات کوچک در زندگی لذت بردی، مجموعه ی انباشته شده ی این لذات، یک سرور عظیم در وجودت است

    منتظر یک سرور عظیم نباش که برتو نازل گردد.

    هرگز چنین اتفاقی نمی افتد.

    سرور بزرگ چیزی نیست جز لذات کوچک که در درونت انباشته شده اند.

    مجموع تمام این لذت های کوچک تشکیل آن سرور عظیم را می دهند.

    وقتی غذا می خوری، لذت ببر

    وقتی می نوشی، لذت ببر

    وقتی حمام می گیری، لذت ببر

    وقتی راه می روی، لذت ببر

    دنیای به این زیبایی، صبح به این قشنگی ابرهای زیبا، برای جشن گرفتن به چه چیز دیگر نیاز داری؟

    آسمان پر از ستاره… برای سپاسگزاری کردن به چه چیز دیگر نیاز داری؟

    خورشید از مشرق طلوع می کند….

    برای خشوع و خضوع به چه چیز دیگری نیازمندی؟

    و از میان هزار و یک خار، گل سرخی کوچک غنچه اش را باز می کند،

    بسیار آسیب پذیر، بسیار شکننده، با این حال بسیار قوی، بسیار آماده برای جنگیدن با باد، با رعد وبرق. به این شهامت نگاه کن….

    برای درک اعتماد و توکل به چه چیز دیگر نیاز داری

    تکنیک ها وقتی مورد نیاز هستند که تو این روزنه های کوچک به خداگونگی را از کف داده باشی.

    اگر به نگاه کردن از میان این روزنه ها ادامه بدهی، تاثیر جمعی آن بازشدن یک در بزرگ است.

    و ناگهان شروع می کنی به دیدن اینکه نیایش چیست

    نه فقط دیدن آن، بلکه شروع می کنی به زندگی کردن آن

    #یگانگیرااحساس_کن

    تا می توانید با هستی در ارتباط باشید

    کنار درختان بنشینید،‌ آنها را در آغوش بگیرید و احساس کنید که با آنها یگانه شده اید…

    هنگام شنا کردن، چشمان خود را ببندید و احساس کنید که در آب حل می شوید… 

    اجازه دهید میان شما و هستی، یگانگی رخ دهد و آنرا احساس کنید. 

    هرجا که هستید، ‌راهها و ابزارهای مختلف را بیابید تا یگانگی با هستی را احساس کنید. 

    هرچه بیشتر انرژیهای شما با انرژی های دیگر ممزوج شود، ‌بیشتر احساس می کنید که در خانه حقیقی خود هستید

    این کار خیلی شادی بخش است. 

    اگر سرور و لذت از این کار را بچشید، ‌متوجه خواهید شد که تاکنون در زندگی تجربه گوناگون بسیاری را از دست داده اید. 

    هر تجربه ای از این دست،

    غروب،‌ طلوع، ‌ماه، ابرها، آسمان،‌ چمن و … 

    می توانست تجربه ای شادی آفرین و لذتبخش باشد که آنرا از دست داده اید

    وقتی روی زمین دراز کشیده اید، احساس کنید که با زمین یکی شده اید. در زمین ذوب و ناپدید شوید؛ ‌اجازه دهید زمین نیز در شما نفوذ کند.

    #مدیتیشن، یعنی یافتن راههای ممکن برای #یکیشدنبا_هستی.

    خداوند هزاران راه برای وارد شدن دارد که همه جا در دسترس هستند.

    به همین دلیل است که گاهی عشاق، ‌بدون اینکه بخواهند، در شادی و سروری ژرف، طعم  مدیتیشن را می چشند

    میلیونها راه برای درک این یگانگی وجود دارد که اگر به جست و جو بپردازید، ‌برایش پایانی نمی یابید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    منصور نصیری گفته:
    مدت عضویت: 2453 روز

    سلام استاد جان

    شکر از وجود شما و شکر از وجود مریم خانم شایسته که باعث شدن نشانه‌هارو جدی‌تر بگیرید برای صحبت راجع به این موضوع

    انقدر خوشحال شدم که برای این موضوع شماره سریال در نظر گرفتین‌‌. چون انقدر موضوع مهمیه و ظرافت‌های پنهان داره که لازمه خیلی شکافته بشه تا تمام سوتفاهم ها حل بشه…

    من با پوست و استخون درک کردم کامنت اون عزیز و حرفای شمارو.

    هنوز هم دچار این تله‌ی تایید طلبی و مهر طلبی میشم اما از وقتی فهمیدم آسیب‌هاشو سعی میکنم هشیار تر باشم…

    این موضوع به قدری تمرکزمون‌رو میاره روی خودمون که حد نداره… به خودمون میایم میبینیم انرژی‌ای داریم که میگیم تا دیروز کجا بود این انرژی و حس خوب؟!!!! بوده منتها ما بیخودی خرج چیزای بیخودیش میکردیم

    امون از ان نیت های خیر که پشتش آسیبهای پنهان هست. این هم باز شرک پنهانه استاد جان.

    که در دل مومن مثل راه رفتن مورچه سیاه روی سنگ سیاه در دل تاریکی ِ شب ناپیداست. حدیثی از پیامبر اسلام که تو فایل «فقط روی خدا حساب باز کن» بهش اشاره کردین

    الان دارم فکر میکنم حتا خود پیامبر هم پیامبری نمیکرد… مثل کلمه اسلام که گفتین یعنی تسلیم بودن… پیامبر هم حاوی پیامه… حاوی پیامِ سروش

    (گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش)

    وقتی من پیام رو واقعا بشنوم

    ارتعاشم تغییر میکنه

    تصمیماتم

    نوع بودنم

    و این خودش میشه جاذب کسانی که تشنه‌ی این چشمه‌ هستن

    سعدی یه شعر جالبی داره که بسیار مرتبطه با این فایل شما که همیشه تلنگره برام

    میگه:

    دامن آلوده، اگر خود همه حکمت گوید

    به سخن گفتنِ زیباش، بدان به نشوَند

    آنکه پاکیزه بوَد، گر بنشیند خاموش

    همه از سیرت زیباش نصیحت شنوند

    یعنی من کافیه «باشم»

    بقیه از سیرتم بر میدارن نصیحت رو خودشون

    لازم نیست بیافتم دنبالشون حتا

    خیلی قدردانم و ممنونم از صحبت هاتون

    خیلی خیلی زیاد

    شکر از وجودتون که در‌ مسیر اگاهی قدم بر میدارید

    و خداروشاکرم که هم مدار این اگاهی ها هستم و اماده دریافتش هم هستم

    هر روز گام به گام بهتر از دیروز

    آمین

    در پناه الله درون تمام دلها باشین

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  3. -
    ص گفته:
    مدت عضویت: 2582 روز

    با سلام و عرض ارادت خدمت همه دوستان و استاد عزیز

    در رابطه با اینکه ما می تونیم زندگی دیگران و تغییر بدیم میخام از تجربه خودم بگم

    خب من در حالت عادی عاجز از این بودم که حتی کوچکترین مشکل خودم و تغییر بدم چه برسه به مردم و دیگران ولی خب در درجات تسلیم این امر می‌تونه محقق بشه

    من تجربه شرکت در کلاس های عرفان حلقه رو داشتم و دارم و اونجا جناب محمد علی طاهری کار نشد و از طریق حلقه ها هم خودشون انجام دادن هم به ما تفویض کردن که بتونیم انجام بدیم

    مکانیزم کار هم اینه که از طریق نیروی کیهانی کارها انجام میشه و شمای صاحب حلقه باید نظاره گر شاهد و یا همان تسلیم باشید تا کار انجام بشه

    خود من تجربه درمان سرطان خون پسر 14 ساله رو داشتم که سه ماه از زندگی شون مونده بود که از طریق حلقه فرادرمانی ، درمان انجام شد دقت کنید درمان شد نه کنترل در علم پزشکی ما برای خیلی از مشکلات درمان نداریم مثلا خوابگردی دندونه قروچه و …..خب شکر خدا در این عرفان که دشمنان بسیار زیادی هم به خود دید ماجراهایی بود و درمان هایی انجام شد که طرف مثلا سالیان سال بود درگیر بود مثلا بیماری های سایکو سوماتیک یا بیماری های روان تنی که عموما از طرق خود بدن دادگاهی میشه و فرمان به بیمار شدن و صادر می‌کنه همه رو تجربه کردیم من از این نظر میتونم بگم بله ما میتونیم در زندگی افراد تغییر ایجاد کنیم ولی به غیر از این با پند و نصیحت و تکنولوژی نشده و نخواهد شد چرا که انسان اساسا تکنیک پذیر نیست

    در واقع اگه تسلیم بتونیم بشیم کارها انجام خواهد شد ولاغیر برای همینه که استاد هرچی از تجربیات یا موفقیت هاشون میگن درست درک نمیشه چون استاد عباس منش با تسلیم شدن هدایت شدن حالا اون هدایت ها رو فایل کردن و در اختیار عموم قرار دادن که نتایج غالبا سطحی بوده و ادامه دار نیست چرا که فرد تسلیم نشده و صرفا از تجربه دیگری داره استفاده می‌کنه

    در هر صورت ما انسانها اگه تسلیم نیروی خیر و مثبت باشیم در زندگی دیگران تغییرات عمده مثبت خواهیم داد و اگه تسلیم نیروی شر باشیم تغییرات منفی ( طلسم ، جادوی سیاه و زبان بند و …) رو خواهیم داشت ، اصلا هم به اعتقاد و ایمان شما ربط نداره کافیه فاز منفی اختیار کنیم تا دچار مشکلات متافیزیکی و فیزیکی بشیم

    ممنون بابت این فایل ارزنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. -
    حسین دانش خواه گفته:
    مدت عضویت: 802 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیزم و تمامی دوستان

    استاد واقعا چه کسی هست که به این صحبت ها و به قرآن عمل کند من که تا به الان نتونستم و خیلی شدید میخواستم که عمل کنم اما بلد نبود کج فهمی داشتم ولی خیلی تلاش همجوره کردم از مهاجرت به خارج کشور و مهاجرت داخل کشور و ترک دوستان و خانواده و چندین بار مطالعه قرآن و هزاران بار دیدن فایل های شما و…

    و الان میفهمم که آماده نبودم و الان خودم میفهمم که یکم بیشتر آماده شدم و می‌خوام فقط و فقط نگاهمو درست تر کنم و عمل گرا تر بشم ‌…

    من بارها اتفاقاتی که توی این فایل گفتین برام اتفاق افتاده من همین چند وقت پیش خاستم یکیو سربه راه کنم خودم نابود…

    و بهتر فهمیدم که ما همه برابر هستیم و همه قدرت خلق داریم و اونی که بغل جوب هست خودش انتخاب کرده اونی هم که توی مرسدس نشسته خودش انتخاب کرده و همه برابریم و نیازی اصلا و اصلا به دلسوزی نیست …

    استاد شما گفتی قرص آرامش بخش من چک خیلی مواقع قرص آرامش بخش و بانک و تایر زاپاس بودم

    چرا ؟

    دلیلش ؟

    چون احساس لیاقت نداشتم چون شرک داشتم چون خودم رو نمی‌دیدم و ترس داشتم و عروسک خیمه شب بازی بودم …

    اما الان همین الان احساسم بهم گفت حتی از این به بعد اگرم میخوای خود افشایی کنی کلمات درست به کار ببر و درست تر زیباتر خود افشایی کن یا اصلا نکن چون نیازی نیست …

    استاد سپاس گزارم جهت ضبط این فایل آگاه کننده

    در پناه حق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  5. -
    حسین عبادی گفته:
    مدت عضویت: 1892 روز

    بنام خداونده بخشنده و مهربانم…

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانو قشنگ قلب ….

    سلا م به همه دوستان پر از عشق و عزیز کرده خدا…

    خدایا شکرت سپاس از تو برای این هم زمانی قشنگ…

    من دیروز این فایلو دیدم گفتم بعد نگاهش میکنم…

    الان حله مسایل رو میخوام کار کنم…

    دیشب یه اتفاقی برام افتاد که الله اکبر الله اکبررررر….

    به خدا گفتم من تسلیم تو هستم من هیچ نمیدونم تو میدونی منئ کار نمیتونم بکنم تو میتونی…

    امروز اومدم و این فایل رو دیدم الان دقییقه 22 این فایل هستم من دیشب از مدار خارج شدم توری که به خودم نگاه کردم دیدم برگشتم به سالهای قبلم که خود زنی میکردم…

    بابت چی ایجور شدم چون کمک خواستن ازم و من هم گفتم کمک میکنم تویه جمع یه بحثی پیش اومد که من فقد اتیش گرفتم و اتیش گرفتم که چرااااا من باید اینکار کنم…

    و به درگاه خداوند توبه کردم و گفتم خدایا منرو ببخش من تسلیم تو هستم من تسلیم هستم من رو ببخش که من فراموش کارم خدایا من رو ببخش….

    استاد دمت گرم .من همینجا داد میزنم …

    که استاد درست میگه من همین دیشب تجربش کردم در تاریخ 19.9.1403 اره من تجربش کردم هنوز 24 ساعت نشد…

    خدایا سپاس گزارم ازت خدایا ممنونم ازت خدایا بینهایت شکرت خدایا بینهایت سپاس از تووووو الهی شکرت رب من شکرت رب نازنینم….

    باهام حرف زدی شکرت رب من

    من هیچ توانایی در تغییر زندگی دیگران ندارم من ندارممممممم….

    حسین اینو یادت باش خطر ناک که تو فکر میکنی کار خدارومیخوای برای دیگران انجام بدی حسیننننننننننننن

    خطر ناککککککککککککککککککککککککککککککککککککک

    کسی که امده نباش تایید میکنه و بعد از نیم ساعت نیم ساعت متوجه میشی که بابا ایجور نیست که فکر میکردی..

    خدایا شکرت برای این اگاهی و این هم زمانی الهی شکرت رب من شکرت…

    خدارو صد هزار بار شکر استاد بیصبران منتظر حرفهای خداوند هستم در مورد این موضوع استاد بینهایت ازت ممنونم بینهایت از بانو شایسته ممنونم که باز هم مثل همیشه سنگ تمام گذاشت ممنونم ازتون عشقهااااااااااااا دوستتون دارم

    در پناه جان جانان رب العاالمین شاد سلامت و ثروتمد باشید …

    با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    هاجر شیرانی گفته:
    مدت عضویت: 2392 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته گل که شایسته بهترین‌هایید.

    استاد جان میرم مستقیم سر اصل مطلب .من کلاسی دارم که مربوط به آموزش خودشناسیه .که تمام این سالها به قول شما ،،تمام تلاشم برای تغییر بچه ها بود.و زور میزدم تا کمک کنم.و راه راست رو به سمت بچه ها کج کنم.

    و واقعا خودم از راه راست خارج شده بودم.به یکی از بچه های کلاسم خیلیییی کمک میکردم ومشاوره میدادم.بعدش این دوستمون رفت پیش یه روانکاو و دقیقا همون صحبتهای من رو به این دوست گفته بودن و ایشون مدام کارش اعتبار دادن به خانم دکتر بود واین وسط خشم من بیشتر میشد و با خودم میگفتم پس من چی.چرا منو نمیبینه؟ و کلافه بودم به خاطر تلاشهایی که بی ثمر شده بود.با خودم میگفتم منم همین حرفا رو میزدم که.پس چرا منو ندید.و نقصهام رو شده بود برام.وقتی به خودم رجوع میکردم ،متوجه خلا های خودم میشدم.احساس بی ارزشیم خیلی پر رنگ شده بود تا جایی که دقیقا توسط همین دوست ،،توهین های زیادی شنیدم و درسم رو گرفتم.از سال 95 تا الان ،،با وجود شنیدن این صحبتهای شما, انگار که من درک نکرده باشم ،،به این رفتار کمک کردن و نجات انسانها،،ادامه دادم تا بالاخره به قول شما ،چون تغییر نکردم و فکر میکردم که تغییر کردم،چک و لگدهای جهان شروع شد

    .و من توسط صمیمی ترین دوستانم ،،،له شدم.و الان که چند ماه ازین داستان گذشته ،، فهمیدم که دقیقا چون نیاز داشتم به دیده شدن و تو قالب کمک به افراد این دیده شدن منو ارضا میکرد،،جهان هم به این نیاز من پاسخ می‌داد و تمام این سالها یه عالمه آدم نیازمند به من رو،،، به سمتم ارسال میکرد.ماها تو یه مدار بودیم،(اونا نیاز به سطل زباله داشتن من نیاز به جمع کردن زباله) و الان دقیقا 4 ماهه که قید دوستام رو زدم و شروع کردم به تغییر اصولی خودم و تمرین سکوت،،،،به قول شما استاد جانم،،اینقدر قشنگ انرژی هام ذخیره میشن که نگو.توجهم به خداوند خیلی بیشتر شده و مدتیه فقط دارم رو قسمت سوم از روانشناسی ثروت یک کار میکنم که در مورد توجه هست.به هر چیزی توجه کنم جهان از اصل همون وارد زندگیم می‌کنه.و من دارم به اصل خودم و خداوند توجه میکنم فقط .ممنونم از خداوند که به من فرصت داد تا توی مسیر آگاهی قرار بگیرم و ممنونم از شما استاد جانم که راهنمای من توی تمام این سالها بودید.خیلی دوستتون دارم…عشق به قلب خودتون و خانم شایسته عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1336 روز

    به نام خداوند بخشاینده و مهربانم، هدایتگر،حمایتگر، خدایی ک نمیزاری من یه ذره ب راه کج برم، سریع دست نوازش میکشی ب سرم و منو ور میداری میزاری تو مسیر درست. خدایی ک میگی بنده ی خاص من، من تورا برای خودِ خودم آفریدم، من تو رو بیهوده نیافریدم، بیا بزارمت تو راه راست ک داری میزنی جاده خاکی.

    سلام استاد عزیزم، سلام خانم شایسته دوست داشتنی

    استاد بخدا اگر بدونید از چه ضرری جلوگیری کرد این فایل، وااای اصن دیوانه شدم از کجا شروع کنم خداجانم، چه خوشبختم، ضرر روحی، ضرر انرژی و تمرکزم، من فراموش کرده بودم قوانین رو استاد، با اینکه همین دیروز جلسات قدم 6 ک گفتید تمرکزتون ب طور خودخواهانه روی شخص خود خودتون باشه، اونجا هشدارهای خدا شروع شد و با این فایل ب اتمام رسید.

    خدایا تو چقدررر خوبی آخه، وقتی آدم تو مسیر درسته و داره خوب رو خودش کار میکنه انگار خدا بهش اجازه نمیده ک راه کج رو بده و آگاهش میکنه چون لحظات بیشتری وصل عه ب خدا، لحظات بیشتری آرام عه.

    استادجان اعتراف میکنم ک من در مورد روابط با جنس مخالف داشتم کاملا برعکس با خانواده ام رفتار میکردم، ینی ب این نتیجه رسیده بودم ک در مورد خانواده ام نصیحت نکنم و دخالت نکنم چون دیده بودم هرچه ب مادرم میگفتم انقد دلسوزی بیجا نکن ب خواهرام انقد هواشونو نداشته باش برا خودت ارزش قائل باش اینو بخور ووووو دیدم آقا هیچ فایده ای نداره گفتم ب من چه و دیگه کلا رهاش کردم، ولی هنوز حرصم می گیره و اتفاقا بدترین رفتار رو هم از خواهرام می گیره و درسش رو نمی گیره بعد من کله ام داغ میکنه میگم ینی نمی بینی این بی احترامی رو؟؟؟ بازم حمایت میکنی.

    حالا تو روابط با جنس مخالف، با اینکه من نمی زاشتم روابط ب جلسه سوم برسه و می فهمیدم طرف مقابل طبق معیارهای من نیست، ولی داشت یه روندی تکرار میشد، با اینکه هربار افراد بهتر و آگاه تر ب قوانین جهان و در مقایسه با قبلی کلی بخوام بگم بهتر میشن، ولی ولی الگوی تکراری این بود ک

    من مسکن افراد میشدم، من دلیلِ حال خوب افراد میشدم و اصلا یه احساس ضعف میکردم بعدش ک چرا من باید حال خوب کن باشم؟ چرا جسم من باید دلیل حال خوب فرد باشه؟ چرا تاچ کردن من باعث حس خوب میشد ولی وجودِ خودم نه؟

    بهشون هم میگفتم فقط تایید میکردن و باز اون حسِ نیاز رو در اونها می دیدم. اصن حرفامو درک نمیکردن. چرا حضور خودم ارزشمند نبود؟ چرا حرف های مشترک و تبادل اطلاعات مون اون حس خوب رو در ما ایجاد نمیکرد؟ و بعدش دیگه گفتم آقا از اول یه حد و حدود میزاری و اگر ذره ای حسِ مسکن و حال خوب کن گرفتی با تمام خوبی های فرد مقابل ک دخترای دیگه خودشونو می کشن تا با این انسان های سالم دوست بشن، دیگه ادامه نمیدی و کااااات، الفرار.

    دیدم آقا لیاقت من خیلی بیشتر از ایناست، من یک خانم هستم و اینطور احساس لیاقت میکنم ک فردِ مقابلم منو بخاطر خودم بخواد، همونطور ک من فرد مقابلم رو بخاطر ماشین و پول و تیپ اش نمیخوام، اولویت های من با 99 درصد دخترای دیگه فرق داره.

    استاد باارها شده تو ذهنم میگفتم وای با پارتنرم بریم دور دور آهنگ و اینا، شده رفتم ولی بعدش دیدم باباااا اون عشق بازی ای ک من با خدای خودم میکردم کجا، اون پیاده روی هایی ک من با خدام میکردم کجا، اون هم صحبتی های منو خدام کجااااا و اینا کجا

    چون من از درون از عشق رب پر بودم ک علاوه بر وابسته نشدن بلکه خدا سریع بهم میگفت قطع کن و از این حاشیه دوری کن. با اینکه تو این 5 رابطه آشناییت من اصن بصورت خودخواهانه برای افزایش عزت نفسم و بالا بردن مهارتم و رفتن تو دل ترسهام قبول کردم اونم میگم اجازه دادم خدا خودش ب راحتی وارد زندگیم کنه اون فرد متناسب با مدارم رو، و حتی با اشاره ی چشم هم تو کار خدا دخالت نکردم، و همین باعث شد با افراد متناسب با مدارم و باشخصیت آشنا بشم، با اینکه درسها گرفتم ولی دیدم آقااااا بخدا عشق خدا یه چیز دیگه است، ینی هربار من توحیدی تر شدم، هربار ب خدا نزدیک تر شدم، هرر بار گفتم خدایا باشه فهمیدم بخدا ثابت شد بهم ک خودت عشق اول و آخرمی، خودت عشق راستین و واقعی منی، منو تو از اول باهم بودیم تا آخرشم هستیم، تو همیشه جات وسط وسط قلب مه، ینی بهم ثابت کرده منم گفتم باشه شما درست می فرمایید چشم.

    یه اشتباه رفتاری دیگه ام، اینکه تو همون دقایق ابتدایی آشناییتم با اون افراد، میخواستم سریع برم سراغ حرف زدن از قوانین، ک بگم آقا من حالیمه، من خیلی عاقل فهمیده، آگاه از قوانین جهان، من روی بهبود شخصیتم دارم کار میکنم، حتی زودی اسم شمارو تو حرفام می اوردم و میخواستم شمارو معرفی کنم، و اونا تو ذهن شون میگفتن به به چه خانم فهمیده ای، چه مشاور خوبی میتونه در آینده باشه برام

    و فهمیدم آقا در مورد قوانین ک خواستی حرف بزنی زیپ دهن تو ببند و سکوت کن و دنبال تحسین نباش. استاد همین ک این فایل تموم شد یه دوستی رو خیلی صریح قطع کردم، چون طبق معیارهام نبود و اصن انگار اون تحسین شدنه کورم کرده بود، یه سری معیارها ک خیلییی برام ارزشمند بودن رو و ایشون نداشت رو نمی دیدم و یه جورایی خودم رو قانع میکردم و میگفتم درستش میکنم، و حتی میگفتم این فایل استاد ب دردش میخوره اون یکی ب دردش میخوره، وایستا ب موقع براش میفرستم تا تغییر کنه. تو 2 جلسه ای ک صحبت کردیم باهم من مثه بلبل از قوانین و چیزهایی ک یاد گرفته بود چه چه میزدم و ایشون طبق تجربیاتش تایید میکرد، ینی با اینکه از سایت آگاهی نداشتن ولی کلی قانون رو از تجربه های زندگیشون می دونستن و من میگفتم به به چه دانا چه فهمیده و دیگه معیارهای دیگه رو چشمم نمی دید، وای خدا منو از شکم یونس نجات دادی، اره دیدم چقد ذهنمو درگیر میکرد تو طول روز، چقد فکرم درگیرش بود ک چطور میتونم این بنده رو رام کنم؟ چطور مسخر خودم کنم؟

    چقد حس مادر ترزا گرفتم، گفتم واای خدا رسالتی رو بر گردن من گذاشته، این حتما همون رسالت منه، بچه ها همه این توهمات کمتر از 4،5 روز بودهاا ولی الان ک دقت میکنم می بینم چه نشتی انرژی و فکری از من گرفت، نتونستم خوب رو دوره ها کار کنم و ذهنم همش میرفت سمت ایشون ک ینی چطور تغییرش بدم، چطور مثه موم تو دستم باشه؟ آقا جان به من چه مربوووطه، اون فرد اگر خواست خودش تغییر بده زندگیش رو اگرم نه خب به همون افکار و باوراش ادامه بده، من میخوام با فردی آشنا بشم ک از اول همه چیزش عالی باشه و همه ی معیارهای مدنظر منو داشته باشه، چون من لایقش هستم، چون دارم از خودم چنین شخصیتی میسازم و هر روز رو خودم کار میکنم، پس ب کمتر از بهترین قانع نیستم.

    استادجان نمی دونم چطور از شما و خدای خودم تشکر کنم، انشالله خدا همیشه شمارو برای ما نگه داره، دوست تون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  8. -
    نسترن نیشابوری گفته:
    مدت عضویت: 1300 روز

    قبل از هر صحبتی سلام میکنم خدمت استاد جان و خانم شایسته عزیز

    یک سلام از جنس عشق ایمان و آرامش

    مرسی که هستید

    مرسی که اینقدر خالصانه به بقیه کمک میکنید

    خدا حفظتون کنه برای همه ما

    عمیقا معتقدم بودنتون دنیا رو جای خیلی خیلی قشنگی برای من

    باز هم ممنون

    من حدودا سه سال با سایت و آموزه های استاد آشنا شدم

    از اون طرف تر شرم و نادونی اومدم

    به معنا تو تباعی بودم از بقیه توضیحات در مورد خودم نیگذرم که بتونم به گفتن حرفام در مورد این فایل برسم

    من علرغم ایتکه فکر میکردم دارم روی خوردم کار میکنم

    مدتی به شدت نا آروم و درگیر بودم

    استاد وقتی اون کامنت رو خوندین دقیقا من نسترن نیشابوری یک ماه اخیر رو اون دوستمون داشتن توصیف میکردن

    خول به یادمه قسمت از گفتگو با دوستان که سپیده جون وقتی با شیرین جون در مورد مسیر تکامل صحبت میکردن در مورد همین بیان افکار و صحبت کردن با بقیه و حتی تلاش برای اثبات حقانیت آگاهی ها صحبت میکردن

    سپیده جون گفتن همین کار هم در عین اشتباه بودنش بخشی از مسیر تغییر فقط باید بتونیم با تشخیص به موقع خودمون رو زود ازش بیرون بکشیم و شما دقیقا تایید فرمودین و امروز وقتیی داشتم به این فایل گوش میدادم و فرمودین یک تایمی خودتون هم درگیر همین موضوع شدین البته برای مدت خیلی کوتاه دقیقا همه چیز تو مغزم روشن شد

    دلیل آشفتگی این چند وقتم رو پیدا کردم

    تو این مدت مدام با خدا حرف میزدم ازش نشونه میخواستم

    هی میگفتم خدایا بهم بگو ایرادم کجاست

    و امروز دقیقاااا همه چیز نشست سر جاش

    امان ازین ذهن گول زن من

    چه هنرمندانه من رو برده بود سمت خراب شدن تمام تلاشای این مدتم

    من دقیقااا این مدت به ظاهر فکر میکردم من برای اثبات حرفام به کسی تلاش نمیکنم که

    دلیلم هم برای این فکرم این بود که

    منکه به زور با کسی وارد صحبت نمیشم که

    منکه در مورد توحید و اعتقادات صحبت نمیکنم که

    منکه در مورد استاد عباسمنش و آگاهی هاشوت با کسی صحبت نمیکنم که

    و کلیییی دلایل به ظاهر منطقی دیگه که الان میفهمم ای وای بر من

    به ق.ا آقای بازرگان در تفسیر یکی از آیات سوره بقره میگن از قول پیامبر میگن شرک در دل انسان مثل راه رفتن مورچه روی سنگ سیاه در دل بیابان در شب غیر قابل تشخیص

    ولی خبر خوب اینکه من با نور آگاهی های شما امروز تونستم یکی از بی نهایت مورچه ها رو ببینم

    حالا میخوام اتفاقی که این مدت تجربه کردم رو توضیح بدم

    استاد من مدتی به خاطر پاره ای اتفاقات تو خوابگاه زندگی میکنم

    به معنا برای من حکم مهاجرت رو داشت

    اولین مهاجرت با دقیقااا یک ساک و یک چمدون15روز دیگه میشه یکسال

    تا به قلا از زندگی تو محیط خوابگاه دوستای زیادی اطرافم نبودن در نتیجه خیلیهم حرف زدن برام پیش نمیومد

    اما تو این مدت علرغم اسنکه تایم زیادی سر کار هستم

    وقتیی میرسیدم خوابگاه به دلایل به ظاهر مختلف شده بودم مرجع درد دل و راهکار دادن به بعضی از بچه ها در نهایت هم کلی همه شون ابراز علاقه و تشویق که وای مرسی دوستت داریم

    و دقیقااااااا از فرداش همون کارهای قبل

    از یک جایی به بعد چون کلا آدم رکی هستم وارد فاز تندی و به قول خودشون گارد گرفتن و زدن تو برجکشون شدم

    و نتیجش در عین دردناکی چشمام رو باز کرد

    آخ آخ استاد نگم از حالم وقتی همین دیشب دقیقا برای دومین بار یکی از بچه ها چطوررررر منو گرفته بود به باد انتقاد با برداشت های احمقانه ای که از حرفام کرده بود و در نقش یک قربانی اشک میریخت و حرفام رو که رسما حتی یک طور دیگه شنیده بود به خودم تحویل میداد

    و خوب خبر خوب بعدی اینکه تو این مدت تمام تلاشم رو کردم که اگر چیزی دوبار تکرار میشه بهش حساس بشم

    تا صبح فکر کردم

    و تقربا شکم تبدیل به بقین شد که این یک هشدار

    یک نشونه اس

    و از اون طرف به طرز جادویی تو این 2.3روز اخیر یک صدایی درونم هی میگفت برو تو سایت

    اومدم و اولین چیزی که نمیدونم چطوری ولی واقعا اولین چیزی که روی سایت دیدم این فایل بود

    مرا به سوی نشانه ام کن نزده بودم

    حتی بنر های ابتدای سایت هم در مورد دوره جدی شماست استاد

    و واقعا اینقدر نمیدونم چطوری این فایل برام بالا اومد که وقتی یهو لپ تاپم هنگ گرد و همه چیز پرید کای گشتم تا دوباره پیداش کردم دوباره گوش دادم و تقریبااا مطمئن بودم خدا از دهن شما و بقیه داره با من حرف میزنه

    اونجا فهیدم چرا این مدت اینقدر به عناوین مختلف در مورد دوست داشتن خود و تفاوتش با خود خواهی من تو این مدت مطلب به چشمم میخورد و له خودم گفتم ای دللللل غاففللللل چه همه نشونه لوده و تو نمیدیدی

    نمیدونم چی بگم فقط میتونم بگم

    آهای همه اهالی بهشت عباسمنشی

    اولینش خودم

    توروخدا فقط به خودمون فکر کنیم

    توروخدا دهنمون رو ببندیم

    به معنا حیف انرژیمون که به جای صرف شدن در مسیر خلق خواسته هامون بزاریم برای بقیه

    بماند به یادگار از نسترنی که امروز دقیقااااا اندازه پای یک مورچه کوچولووووووووووو ایرادش رو پیدا کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  9. -
    آقای نیکو گفته:
    مدت عضویت: 3128 روز

    بنام خداوند مهربان

    سلام

    سلام به استاد عزیزم

    سلام به خانم شایسته

    سلام به یاران همراه

    آیا ما می‌توانیم زندگی دیگران را تغییر دهیم؟

    امروز ساعت چهار صبح بیدار شدم و بعد از چند دقیقه وارد سایت شدم و متوجه شدم استاد فایل جدید رو با مضمون فوق در سایت بارگذاری کردن

    (الان که ساعت 6 عصره هدایت شدم به نوشتن این کامنت)

    به محض دیدن اسم فایل یاد یه فایل که چندین سال پیش استاد در سایت بارگذاری کرده بودن بنام به کبوترها غذا ندهید افتادم که تاثیر زیادی در زندگی من داشت،

    ( بعد از گذاشتن این کامنت روی نشانه امروز من زدم و هدایت شدم به یکی از قسمت‌های سفر به دور آمریکا اونجا هم اولین نوشته ای که دور دریاچه بود و استاد خوندن این بود که به حیوانات غذا ندهید، امروز صبح یکی از استاد کارها که چند وقت پیش ده میلیون تومان ازم قرض کرده بود و قرار بود هفته ای دو تومان از مزدش کم کنم و بعد از حدود یکماه هنوز هیچ مبلغ بابت قرض قبلی پرداخت نکرده پیام داده بود برای اجاره خونه اش ده تومان دیگه قرض میخواست، من بهش پیام دادم فعلا نمیتونم این پول رو بهت بدم و یه مقدار ذهنم درگیر بود که به این دو فایل زیبا هدایت شدم و متوجه شدم که کار درستی کردم و خدا روشکرمیکنم بابت این هدایتهای به موقع

    و گفتم این مورد رو هم به این کامنت اضافه کنم که همواره خداوند در حال هدایت ماست)

    تا قبل از دیدن اون فایل من همیشه خودم رو فدای دیگران میکردم و طبق قوانین بدون تغییر خداوند افرادی که به کمک‌های من نیاز داشتن روز بروز اطرافم بیشتر و بیشتر میشدن،

    بطور مثال اوایل به یکی از افراد فامیل کمک مالی می‌کردم بعد از مدتی برادر بزرگترم به دام اعتیاد و خرید و فروش مواد مخدر افتاد و هر چند وقت یکبار مدت زیادی به زندان می‌افتاد و من هم به قول دوستمون سوپرمن میشدم و هم به خودش و هم به خانواده اش کمک های مالی میکردم،

    بعد از چند سال یکی دیگه از برادر ها به دام اعتیاد افتاد و من و یکسری از اطرافیان به این افراد کمک های مالی میکردیم، اما اونها همچنان کار خودشون رو میکردن.

    خداروشکر با شنیدن فایل به کبوترها غذا ندهید، تصمیم گرفتم که کم کم خودم رو اصلاح کنم و دیگه چنین کمک‌هایی رو به حداقل رسوندم،

    و طبق گفته استاد وقتی ما خودمون رو تغییر بدیم جهان اطراف مون هم شروع به تغییر میکنه،

    الان که چندین سال از اون زمان گذشته سه نفر از اون افراد معتاد که اطرافم بودن با خواسته خودشون چندین ساله اعتیاد رو کنار گذاشتن و زندگی خوبی رو در کنار خانواده شان تجربه میکنن و نیازی به کمک های امثال من ندارن،

    در حقیقت اون زمان ما بجای خدا تصمیم می‌گرفتیم و نتیجه هم مشخص بود روزبروز اونها به ما وابسته میشدن و حرکتی برای تغییر نمیکردن و ما هم بخاطر این حرکت شرک آلود ضررهای مالی و عاطفی زیادی رو تحمل میکردیم،

    در مورد نصیحت کردن هم پدرم خدا بیامرز بیشترین نصیحت و کمک رو به همین برادرم می‌کرد و هیچ نتیجه ای حاصل نشد و هنوز که هنوزه همین برادرم، برای شکست هاش در زندگی پدرم رو مقصر میدونه.

    خود من هنوز هم در این مورد مشکل دارم و همین برادرم الان نگهبانی ساختمانهایی که در دست ساخت داریم رو انجام میدن و خیلی از اوقات تمرکز من روی نکات منفی این برادرم میره

    بطور مثال ایشون چندین بار بخاطر اعتماد به دوستانش مالش رو از دست داده و حدود یکماه پیش ماشین پرایدش رو با یکی از همین دوستان معامله کرد که بعدا پولش رو پرداخت کنه، من به محض اینکه دوستش رو دیدم و مطلع شدم که میخواد باهاش معامله کنه بهش گفتم اگه ماشینت رو به این بدی هزار تومان هم بهت نمیده و متأسفانه چندین روز تمرکزم روی این معامله اشتباه بود و نتیجه ای که گرفتم این شد که حدود 12روز پیش خودم یه خرید آهن به مبلغ 518 میلیون تومان کردم و الان بعد از 12روز طرف نه آهن رو برام آورده و نه پولش رو میده و هر روز به بهانه های مختلف امروز و فردا میکنه

    و این نتیجه تمرکز بر اشتباه برادرم بود که برای من اتفاق افتاده

    پس همینطور که استاد میگن بجای اینکه بخوایم دیگران رو تغییر بدیم و تمرکز مون رو روی اونها بزاریم، همین تمرکز رو روی خودمون بزاریم که اینجور اتفاقها رو جذب نکنیم.

    با تشکر از استاد عباسمنش عزیز که این فایل رو برامون آماده کردن منتظر قسمت بعدی این فایل ارزشمند هستم

    خدایا هدایتم کن که فقط روی خودم کار کنم و کنترل ذهنم رو بدست بگیرم

    خدایا شکرت که در این سایت توحیدی حضور دارم که روزانه بارها و بارها درباره توحید و یکتا پرستی کامنتهای عالی گذاشته میشه

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  10. -
    مبين گفته:
    مدت عضویت: 2466 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    خدای عزیزم به اندازه ریگ های بیابان ، به اندازه ستاره ها و سیارات هفت آسمانت سپاسگزارم و شکرگزارم .

    شکرگزارم که بی نهایت نعمت در زندگی من جاری و ساری کرده ای

    شکرگزارم که هر روز اتفاقات و پدیده ها را به گونه ای رقم می زنی که ایمان مرا به قانون هستی و خلل ناپذیری آن بیشتر و محکم تر می کند

    من به فکر همه بودم به جز خودم، من تمام تلاشم ناشی از خیال خامی بود برای خوشبختی خانواده و برادرانم.

    من در ذهن خودم ارتباط و همبستگی کاملی برقرار کرده بودم بین فقر و کمبودها و بی اخلاقی ها به برنامه ها و سیاست های دولت و حکومت.

    اما هر چه بیشتر تلاش می کردم کمتر نتیجه می گرفتم، تمام تلاش ها و دست و پا زدن های من برای تغییر وضعیت خانواده پرجمعیت کمتر نتیجه ای دربر داشت ، بخصوص آنکه توقع داشتم که به روی خودشان هم بیاورند، دستت درد نکندی هم بگویند.

    نه تک و تقلاهایم دیده می شد و نه رشدی حاصل می شد

    طوری بازخورد می گرفتم که انگار من بلد نیستم وظیفه ام را خوب انجام دهم ، انگار من هادی و راهنمای خوبی نیستم، انگار من راه و رسم پیشرفت را بلد نیستم و دیگران را هم به زحمت می اندازم.

    مستاصل شدم اشکال کار کجا بود من که خودم می دانم وباور دارم و خدا هم شاهد است که صادق تر از من و خوش نیت تر از من نیست.

    نتیجه نگرفتم و تئوری و باورهای ذهنی ام ترک برداشت، اما فکر نمی کردم که به کل دارم راه را اشتباه می روم، نمی دانستم راه اگر به سمت شمال است و من رو به جنوب دارم.

    آخر من غیر از این راه، راه دیگری سراغ نداشتم، در مدرسه در کتاب ها، معلم ها ، خانواده و جامعه همه متفق القول بودند که ما برای خدمت و کمک آمده ایم. ما باید دیگران را نجات دهیم، اگر بینی نابینا و چاه است خاموش بنشینی گناه است.

    این جا بود که پوچی و سرگردانی خود را نشان می داد، آیا عدالت خدا اشکال دارد؟ آیا برای موفق شدن باید کلک باز و دغل کار بود؟ آیا آدم های خوش قلب و صادق عاقبتی جز شکست و فقر ندارند؟

    این جا بود که میان زمین و آسمان آویزان بودم ، گاهی به کل منکر وجود خدا؟ و گاهی هم مذهبی دو آتشه؟

    بواسطه قلب صادق و وجود جوینده حقیقت بود که خدای عزیزم مرا هدایت کرد به راه مستقیم، به راه نعمت ها، به راه عزت ها ، به راه رشد ، به راه تغییر و یادگیری مداوم، به راه ثروت و فراوانی.

    آدرس این جاده شگفت انگیز کجاست؟ در اینترنت در یک سایتی به نام عباسمنش دات کام.

    آنجا بود که می شنیدم و هر جمله اش را با سرگذشت زندگی خودم مقایسه می کردم و هر بار تایید می کردم و می گفتم بله درست است چرا خودم تا حالا متوجه این موضوع نشده بودم؟

    پروردگار عزیزم تو شنواترین و عالم ترین عالم هستی به بهترین نحو مرا در این مسیر هدایت می کنی و هر روز نشانه ای و آیتی به من می نمایی که باور کنم بیشتر و بیشتر قانون لایزال و بدون تغییر تو را.

    هر روز بیشتر از روز پیش باور می کنم و به یقین بیشتر می رسم که تنها راه تغییر، تغییر درونم است.

    تمام مسئولیت زندگی من با تمام مختصات فعلی آن بر عهده خودم هست و هیچ کس دیگر به جز خودم ذره ای در این خصوص مسئولیتی ندارد. مسئولیتی که ندارد توانایی و قدرتی هم برای تاثیر بر سرنوشت و زندگی من ندارد. هر چه هست ریشه در وجود خودم دارد.

    تمام آنچه در زندگی من هست را خودم رقم زده ام خواسته یا ناخواسته. افکار و باورهایی که از بس نمونه ها و الگوهای آن را دیده ام و شنیده ام به مثابه ایمانی تزلزل ناپذیر در وجودم رسوخ کرده است و همان هاست که حرکت ها، اقدامات و فعالیت ها و گفتارهای مرا شکل داده است و این حرکات و اقدامات بوده که در مرا به اینجایی که هستم رسانده است.

    به همین دلیل که من صدرصد بر زندگی و سرنوشت خود احاطه دارم بر زندگی و سرنوشت و بدبختی و خوشبختی دیگران صفردرصد تسلط و احاطه دارم

    اگر کسی نخواهد باورها و افکار و ایمان خود را برای بدست آوردن نتایج متفاوت تغییر دهد من چه ابزاری برای اینکار دارم؟ من هیچ امکان و ابزاری در این زمینه ندارم برای همین هم من هیچ قدرتی برای تغییر زندگی دیگران ندارم مگر آنکه آن فرد خودش بخواهد.

    خدایا صدهزار مرتبه شکرت که اکنون با تمام وجود باور کرده ام ودرک کرده ام که من وقتی حتی بدون قصد تغییر شرایط بیرونی شروع می کنم به تغییر باورها و افکار تکرارشونده محدود کننده درون شخصیت خود و سعی می کنم با منطق و با الگوبرداری از افراد موفق باورهای قدرتمند کننده و سازنده جایگزین آن کنم محیط و شرایط بیرونی زندگی من هم شروع به تغییر می کند و شرایطی متناسب با شخصیت و ایمان و باور من برایم شکل می گیرد و چه بسا در این فرآیند اطرافیانی که قبلاً به زور نتوانستم ذره ای تغییر در رفتار و اعمالشان ایجاد کنم حالا ناخواسته و نرم و روان و بدون زحمت آنان نیز تغییر نموده و در همان مسیری قرار می گیرند که خواسته من هم بوده است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      نازیلا محجوب گفته:
      مدت عضویت: 523 روز

      سلام دوستِ عزیز!

      این جمله‌تون خیلی حرف داشت برا منِ نوعی که در تلاش ایجاد تغییر در زندگیم هستم.

      “هر روز بیشتر از روز پیش باور می کنم و به یقین بیشتر می رسم که تنها راه تغییر، تغییر درونم است.”

      و واقعنم همینه تا تغییر درونی نشود در وجودمان، هیچ چیزی تغییر نخواهد کرد.

      اینُ بخودم مینویسم که اگر من دنبالِ اون نتایج دلخواهم فقط با فایل شنیدن تغییری رخ نمیده تا تغییر بنیادین و درونی نباشه.

      موفق بدرخشید در زندگی دوست عزیز.

      دیدگاه‌تونُ تحسین کردم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        مبين گفته:
        مدت عضویت: 2466 روز

        سلام هم فرکانسی عزیز

        بله واقعاً راهی به جز این نیست

        قطعا توجه ما و باور و فهم این حقایق ، لاجرم همه ما را در مسیر خوشبختی ، آرامش و ثروت و فراوانی به پیش خواهد برد

        باور به اینکه باید از درون تغییر کنیم و برای تغییر درون باید کانون توجه ما، یعنی تمرکز و جهت شنیدن و دیدن و کلام ما بر نعمت ها و ثروت ها و فرصت های بیشمار زندگیمان باشد

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: