آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)

612 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    روح اله گفته:
    مدت عضویت: 2263 روز

    به نام آنکه هر چه دارم از آن اوست

    سلام به استاد عزیز، خانم شایسته محترم و دوستان قابل احترامم

    این دیدگاهی که میزارم شاید مربوط به این قسمت نیست اما اتفاقاتی برام این مدت رخ داده که منو گاهی اوقات توی سکوت از شدت عصبانیت فرو میبره.

    از بسکی به ما گفتن صله رحم نیکی به پدر و مادر، عصای دست پدر بودن به دلایل متعددی از خانواده دور بودم تا اینکه گفتم بیام کنار خانواده و به عنوان بچه بزرگ و تک پسری که بودم بشم عصای خانواده اما دیدگاه های خانواده من این نبود و به عنوان آدمی که داره از یه چیز اونم عدم توانایی لازم برای کسب درآمد و بی پولی آمده کنار خانواده و اینا اوایل مهر ماه آمدم سر پله اول خودم، پله ای که 10 سال پیش شروع کرده ام همه چیز دادم و مجددا شروع کرده ام اما استاد الانم هر کاری می کنم یه جوری به راه بسته می خورم میرم سراغ اتمام درس می خورم به کم آوردن هزینه هام در وسط ماه چون یه اندک پس اندازی داشتم و دارم که هزینه خوابگاه خوراک، رفت و آمد و دانشگاه که این هزینه هر ماه جیره بندی میشه از طرفی کاری هم که دوست دارم انجام بدم یا به درسم نمی خوره چون من صبح ها کلا کلاس دارم یا با ورود خروج خوابگاه من نمی خوره چون خوابگاه ساعت 5:30باز میشه و ساعت 12شب،هم درب اون بسته میشه و خارج از این حیطه اجازه تردد نداریم، از طرفی وقتی هزینه می کنم و گاهی از کلاس هام میزنم میرم برای مصاحبه وقتی نمیشه کلا از خودم و شرایطم عصبانی میشم و ناامید میشم که چرا

    پیش خودم میگم هر چی داشتی رو دادی رفت برای کسایی که ارزشش رو نداشتن و اصلا این مدت نه زنگی میزنن و وقتی بهشون زنگ میزنی میگن چی شده پول کم آوردی یا کفگیرت خورده ته دیگ.

    سال گذشته پس اندازی داشتم می خواستم کاری رو شروع کنم اون موقع کنار خانواده بودم راستش در زمینه زعفران بود توی کار بسته بندی و پاک کردن و خشک کردن اما وقتی به پدرم گفتم اوایل چیزی نگفت اما بعد ها شروع به مخالفت کرد، که ما این کاره نیستیم به همین لقمه نون باید قانع باشی و شکر کنیم که به خودم گفتم عجب اشتباهی کرده ام به شما گفتم. یه ارثیه هم به من رسید از طرف پدر بزرگم که به ورثه مادر مرحومم رسید اما پدرم میگه تو اجازه نداری استفاده کنی پای آبروی من طرفه.

    این وسط از کار خدا گاهی اوقات می مونم آدم می خواد یه کاری کنه هی به در بسته می خوره خانواده، کار، ازدواج والا نمی دونم هی به قول خودم میگم به مو میرسه اما پاره نمیشه اما آدم یه صبری داره شما هیچ وقت از یه لیوان توقع یه پارچ آب رو نداری چون میدونه نداری، میام آموزه های شمارو شروع کنم فوج فوج تضاد ها میاد که میگم ای بابا آخه چرا میگن همه چیز به خانواده و دعای خیرشون هست والا من به هیچ کدوم بدی نکردم شاید از حرف هاشون و حرکاتشون انتقاد کرده ام که چرا ابن حرفو پشت آدم به آدم های خودی یا غریبه می زنی اما نه بی احترامی گفتاری کرده ام و نه خدای نکرده بی احترامی رفتاری و فیزیکی.

    راستش آنقدر این مدت از هر سمت و سوی رسیدم دیگه می ترسم برم سمت آموزه ای شما وقتی میرم از همه می خورم، مریض میشم، فکرم داغون میشه حرف و حدیث ها میاد جیره مالی کم میارم گاهی اوقات میگم کرمت شکر این از مادر ما که از بدو تولد گرفتی، این از همسر پدرم و رفتارش با من این از رفتار پدرم و این از کار و رفتار های دیگران.

    اما بازم دلم روشنه امیدوارم خیلی دیر نشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      اصغری گفته:
      مدت عضویت: 2311 روز

      سلام

      شما مطمینی هر شب سپاسگزاری میکنی واس اتفاقات خوب اون روز؟

      مطمینی هر روز صبح اتفاقات خوب روز قبل رو یمنویسی و سپاسگزاری میکنی؟

      مطمینی هر روز صبح ستاره قطبی انجام میدی و مینویسی که اون روز کارات چطور پیش بره، چه خبرهایی بشنوی، شکل روزت چطوری باشه؟

      مطمینی هر روز 2ساعت باورها و جملات تاییدی رو میخونی؟؟

      مطمینی هر روز دیریم بوردت رو میبینی و تجسمشون میکنی؟

      اصلا دفتر داری که هر روز 1ساعت بشینی توش در مورد خواسته هات بنویسی؟ خواسته های هر روز و هر هفته و هرماه و هر سالت

      ایا روی باور اسون و راحتی کار میکنی؟ بهش فکر کردنی قلبت روشن میشه و احساست خوب میشه؟ یا تضادها و زندگی سختت و سخت پیش رفتن امورات میاد جلوی چشمت و احساست بد میشه؟

      شما واقعا داری فرکانسای درست به جهان میفرستی؟

      یا 90 درصد فرکانسای بد میفرستی و 10 درصد فرکانسای درست فقط موقع گوش دادن به فایلای استاد هست؟

      دوست عزیز نه اگاهی نتیحه میاره. نه گوش دادن صرف به فایلهاااا

      فرکانسهای شما نتیجه میاره

      افکاری که مدام تو ذهنت تکرار میشه نتیجه میاره

      تصاویری که مدام تو ذهنت حرکت میکنه نتیجه میاره

      باورهایی که ته قلبت داری نتیجه میاره

      احساست نتیجه میاره

      توجهت نتیحه میاره

      تمرکزت نتیجه میاره

      سپاسگزاری نتیجه میاره

      نوشتن نتیجه میاره

      تجسم کردن نتیجه میاره

      و….

      تازه شناسایی باورها و درست کردنش خودش یه پروسه و فرایند همیشگی هست.

      شاید شما باورهای خرابی داشته باشید تو ذهنتون که اصلا تو فایلا و اموزشهای استاد نیست!! که باید اونهارو پیدا کنید ذرست کنید.

      اینا همشون درستن ایا؟؟؟؟

      ایشالا که هدایت بشین.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سیده ملیکا مرتضوی گفته:
      مدت عضویت: 801 روز

      به نام خدای هدایتگر عزیزم که بهترین هدایتگر است

      خدایا ما را تو …خودت با دستان خودت هدایت کن

      همونجور باید …

      چون هرچه دارم از توست و فقط فقط ققط و تنها و تنها و تنها از تو یاری می خواهم …

      سلام آقا روح الله

      راسش مطمئنم اصلا توی جایگاهی نیستم که بخوام نصحیتی چیزی بکنم یا حتی اظهار نظر کنم …

      اما یه جورایی درکتون میکنم …

      دوست داشتم یه چیزی بهتون بگم …

      منم مثل شما دانشجو هستم و چیزی که دوست دارم با رشتم کاملا متفاوته …

      می خواستم مرخصی بگیرم و تمرکزی بشینم پاش اما با مخالفت زیاد خانوادم مواجه شدم …از طرفی از نظر مالی زیاد اوکی نیستیم و منم دانشگاه آزاد درس میخونم…

      و فقط هزینه ی رفت و آمدم ماهی 500هزار تومن میشه دیگه از خورد و خوراک و اینا نگم…

      تازه 10 ملیون هر ترم هم هست …

      اما یه چیزی وجود داشت …

      منم اون موقع با ورودی های کمبودی که توی کامنتتون توضیح دادید هی خودمو قانع میکردم که نه من درست میگم خانوادم اشتباه می‌کنند…

      و هی اونا رو قضاوت میکردم …

      وقتی داشتم کامنتتون رو میخوندم داشتم فکر میکردم آیا من اینجوری فکر میکردم آیا همچین باور های مخفی هم درون من بوده و هست و دیدم اره …منم مثل شما و حتی بیشتر شما این شرک ها درونم هست …

      حالا میفهمم منظور استاد از اینکه همه چیز باوره چیه.. …چون ما اگه به یه چیزی باور داشته باشیم یا حتی باور نداشته باشیم اون مشخص میکنه که ما چه کار هایی بکنیم یا به چه ایده هایی دسترسی پیدا کنیم ..در خودم و در کامنت شما به صورت واضح دیدم که

      آقا باور کمبود چقدر خطرناکه …

      یا باور به اینکه برای اینکه یه کار خوب و درآمد خوب داشته باشی باید حتما یه سرمایه اولیه داشته باشی

      یا باور به اینکه من هنوز وابسته به خانوادم هستم

      یا باور به اینکه خانوادم منو رها کردن

      یا اینکه من نمیتونم به خواسته و علاقم بپردازم …

      یا اینکه من وقت کم دارم و نمیتونم همه رو با هم هندل کنم ….

      .

      بعد دعوام با مامانم درباره ی اینکه می خوام مرخصی بگیرم و یه جورایی تو و پدر همه ی خرجا رو باید بدی و منم فقط تنبل بازی در بیارم …..

      نشستم با خودم صحبت کردم …

      صادقانه …

      و به خودم گفتم

      ملیکا

      عین آدم…

      فقط جواب سوالم رو بده …آیا تو واقعا می خوای مرخصی بگیری که بری دنبال علاقت ..؟ یا می خوای از درس فرار کنی …

      کلمه ی تمرکز رو از استاد گرفتی و می خوای با این کار مثلا نشون بدی می خوای تمرکزی یه کاری رو بکنی ؟

      یکم فکر کردم …دیدم نه راسش …من می خوام از درس فرار کنم …

      می خوام رها بشم از درس خوندن …

      می خوام مسئولیت زندگیم رو بندازم روی دوش پدرو مادرم …می خوام اونا خرجمو بدن …

      انگار یه چیزی توی وجودم ازم پرسید …اکه تو واقعا عشق و علاقت این کاره پس باید حداقل روزی در حد کم هم به فکرش باشی و یه قدم کوچیک براش برداری …

      الان که ظاهرا وقتت تنگه هیچ کاری نمیکنی مطمئن باش بعدا هم همینه …

      الان که درآمد نداری و هیچ ایده ای نداری اگه با همین روند و باور پیش بری مطمئن باش بعدا هم همینه و اگه خودتو اصلاح نکنی اوضاع همینطور بدتر و بدتر میشه …

      علاوه بر اون تو فکر میکنی وقت کم داری ؟

      واقعا ؟

      به خودت نگاه کن …

      تو دو سه روز پشت سر هم دانشگاه نداری …

      ولی همینجوری مثل باد میگذره

      ..

      یا بعد از ظهر یا حتی دو سه ساعت از شبت مثلا توی این روزا خالیه …ولی ابا برای خواستت استقلال مالیه …آیا حداقل از نظر متافیزیکی روش کار میکنی ؟ آیا خودتو کالبد شکافی کردی و باکرای مخرب رو در بیاری و با همین گوشی تو دستت باور درست رو برای خودت منطقی کنی ….

      معلومه که نه …

      تو تمام اون وقت ها رو با فکر کردن با همین مزخرفات حروم میکنی …

      هیچ کاری هم نمیکنی …اصلا تو در حد حتی نوشتن و واضح کردن خواستت و علاقت چیزی نوشتی …آیا اصلا از خودت پرسیدی چه مهارت هایی لازم داری …یا با این ایده چطور میتونم درآمد کسب کنم که به ایده های پولساز هدایت بشی …

      برادر عزیزم …

      من هم در این شرایط هستم و فقط دیگه با کسی دربارش صحبت نمیکنم و سعی میکنم سوال بپرسم از خودم و دلیل این رفتار هامو پیدا کنم و حرکت کنم ..و دچار روزمرگی فقط فکر کردن و نشخوار کردن رفتار های بقیه و مقاومت هام نشم …

      ممنونم ازت …

      مطمئنم بیشتر باید راجبش فکر کنم …

      بازم ممنونم که منو به فکر فرد بردی …حتما یه دفتر برمی‌دارم و دوباره داین سوالات رو از خودم میپرسم تا قدم هام برام واضح تر بشه ….

      بسیار سپاسگزارم

      منتظر نتایج بی نظیرت هستم

      در پناه الله یکتا باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    میلاد آمای گفته:
    مدت عضویت: 2209 روز

    ای قوم به حج رفته کجایید کجایید

    معشوق همین جاست بیایید بیایید

    .

    بنام خداوند بخشنده ومهربانم🫀

    .

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته مهربانم.

    .

    .

    .

    آیا من میتوانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟

    جواب مسلماً خیر هست..

    پس،

    چرا به دنبال تغییر زندگی دیگران هستیم؟؟

    چون عادت کرده ایم

    چون دنبال گرفتن امتیاز هستیم

    چون دنبال ارزشمندی هستیم

    چون در این مورد یک بیمار ذهنی هستیم

    چون خودخواه نیستیم

    چون افکار هیتلری داریم

    چون افکار بهروز وثوقی داریم

    چون به فکر خود نیستیم

    چون قانون عدل خدا رو درک نکردم

    چون قانون رو درست نفهمیدیم و داریم دورش میزنیم

    با دیدن این فایل انگار همه چی روی سرم آوار شد

    از عدم درک قانون و اینکه خیلی مواقع قانون رو خواستم دور بزنم

    یه ایرادی که من دارم و فکر میکنم خیلی هامون داریم اینه که من فقط به فکر رشد و استقلال مالی هستم که بازم فکر میکنم خیلی از بچه ها هم درگیر همین موضوع هستن

    و میخوایییم خیلی زود ثروتمند بشیم

    ولی میبینیم که به طور مثال هنوز هشتمون گرو نهممون هست

    و بعد به بقیه نگاه میکنیم میگیم قانون جواب نمیده یا قانون مشکل داره

    در صورتی که مشکل از ماست نه از قانون!

    حالا چرا اینو میگم؟

    چون،

    به نظر من، قانون اینقدر ساده هستش که ما از سادگی فراموشش میکنیم

    به قول استاد که میگه:

    طبیعی اینه که شما ثروتمند بشید

    طبیعی اینه که شما موفق باشید

    طبیعی اینه که رابطه خوب داشته باشید

    طبیعی اینه که سلامت باشید

    ولی ما غیر طبیعیش میکنیم

    با چی؟؟

    با همین پاشنه های آشیلمون

    من سال ها فکر میکردم پاشنه های آشیلم باورهای مالی هست

    ولی امروز با این دوتا فایل فهمیدم بزرگترین پاشنه های آشیلم که زندگیم سینوسی پیش میره

    فقط همین عامله

    عامل تغییر دادن بقیه

    عامل خدایی کردن برای بقیه

    عامل راهکار دادن به بقیه

    عامل عالم بی عمل بودن

    و

    بعد میگم چرا همه چی گیر کرده و زندگیم روان نیس

    واقعا وقتی نگاه میکنم به گذشته اونجاهایی که سرمو مثل لاکپشت کردم توی لاک خودم مثل بنز رشد کردم و نتیجه عالی گرفتم

    ولی وقتی که سرمواز لاک خودم در آوردم گفتم خب حالا ببینم بقیه چیکار میکنن

    برم به بقیه راهکار بدم و بهروز وثوق بازی درآوردم براشون تو زندگیشون سرک بکشم

    اون موقع سقوط آزاد داشتم…

    خیلی جالبه من آخر هفته 2روز رفتم شمال

    و دیشب داشتم بر میگشتم تهران

    پشت یه ماشین عکس بهروز وثوق رو دیدم

    بعد گفتم چه دلیلی داشت من این عکس رو دیدم در حین رانندگی

    بعد خدا گفت چون تو میخوای مثل بهروزوثوق قهرمان زندگی دیگران باشی

    قهرمان زندگی پدر

    قهرمان زندگی مادر

    قهرمان زندگی خواهر

    قهرمان زندگی دوست

    قهرمان زندگی همکار

    قهرمان زندگی مشتری

    قهرمان زندگی همه عالم و آدم

    و یادم اومد که من کوچیک بودم خونه داییم میرفتیم و شبش موقع خواب که اونجا بودیم، داییم فقط داشت این فیلم های بهروز وثوقی رو میدید ازون تایم ورود ما تا موقعی که ما اونجا بودیم و سناریو این فیلم و جملاتش در ذهنم ناخوادگاه رفته و برنامه ریزی کرده ذهنمو و الان که بزرگ شدم دقیقا تمام رفتارهام بر اساس همون بهروز وثوقه و انگار سناریو های اونو بازی میکنم و نقش اول شدم و

    خیلی جالبه

    چند روز پیش از خودم سوال کردم که

    چرا

    با اینکه من با کسی دوست نیستم و زیاد ارتباط خاصی ندارم

    ولی جالبه با هرکسی هم ارتباط میگیرم

    طرف مشکل داره و قراره من بشم قهرمان زندگیش فرق نمیکنه دختر باشه، پسر باشه، زن باشه، مرد باشه

    و

    جالبیش اینه که در مسیر زندگیم زن های بیوه و مطلقه جلوی راهم همیشه سبز میشدن و مثل قارچ در میان

    و

    ذهنم خیلی درگیرش بود

    تا اینکه با اومدن این 2 تا فایل و دیدن عکس بهروز وثوق پشت ماشین

    خدا بهم گفت چون این شده یه الگو سمی در ذهنت که میخوای قهرمان باشی برای دیگران

    و باید این الگو شکسته بشه

    تا ازین ها جدا بشی

    و نه تنها نخوای قهرمان بازی در بیاری بلکه

    سرت تو لاک خودت باشه فقط و فقط و فقط

    و جالبه که

    ازین دست اتفاقات خیلی تو زندگیم دارم و شده الگوی تکرار شونده برام

    در ادامه چند تا مثال از خودم میارم که هم مثبته و هم منفی و هم برای من قانون رو اثبات میکنه تا حواسم جمع باشه

    یادمه که پارسال

    من میرفتم پیش دوست مادرم (یه زن طلاق گرفته) و بهش میگفتم خاله و اونم میگفت تو خواهر زاده منی و ازین حرفای قشنگی که استاد میگه فقط یسری حرفا هستن قشنگه ولی پایه و اساس ندارهه

    و

    خلاصه ما میرفتیم پیشش و سر بهش میزدیم

    نه اینکه بخوام رابطه ای داشته باشم نه

    بلکه فقط میخواستم ادای قهرمان ها رو بازی کنم براش

    و با اینکه با استاد آشنا شده بود و فایل های استاد رو هم داشت

    حالا استفاده میکرد یا نمیکرد رو نمیدونم

    ولی هی از من سوال میکرد

    هی منم بیشتر بهش از قانون میگفتم

    تا اینکه کم کم دیدم از مشکلاتش توی زندگیم داره بیشتر میشه و از سرعت پول ساختن های من داره کم میشه

    و بعد نمیدونم چی شد یهو خدا گفت دیگه جوابشو نده

    و منم جوابشو ندادم و بلاکش کردم

    و باز چند بار با مادرم تماس گرفت و حتی 2 بار اومد خونمون هی از مامانم سراغ منو میگرفت بگو میلاد زنگ بزنه کارش دارم و به مامانم گفتم بگو میلاد کار داره و سرش شلوغه و با کسی ارتباط نداره

    و خلاصه از مدار ما خارج شد

    و

    مثال بعدیش

    بر میگرده به خانواده ام

    که خیلی از ما بچه ها میخواییم قهرمان زندگی پدر و مادرمون باشیم

    اونم بخاطره این که چون خیلی هامون در زندگی سخت و فقیرانه بزرگ شدیم میخواییم عصای دست پدر و مادر باشیم و اونا رو خوشبخت کنیم و بهشت رو بخریم

    برای خودمون

    طبق اون حرفای دروغینی که به ما گفتن بهشت زیر پای مادرانه و این جمله اونقدر تکرار شده که فکر میکنیم که اگر برای مادر و پدرمون زمانی که نداریم و بدبخت هستیم کاری کنیم خدا خوشش میاد و بهشت برین رو برای خودمون سندشو بناممون زدیم و خدا دیگه بدون حساب و کتاب ما رو میفرسته بهشت، از همون حرفای قشنگ و بی اساسی که شنیدم ولی هیچ منطق و استدلالی نداره متاسفانه خخخخ

    خلاصه

    یادمه من درس خوندم فقط برای پدرم

    چون از بچگی فقط بهم گفته شد چون پدرم بیسواد و سواد نداره تو وظیفته درس بخونی برای پدرت و پدرتو خوشحال کنی

    و چقدر اذیت ها شدم و حتی دانشگاه رفتم برای پدرم و دیگه ترم 6 ژنتیک از دانشگاه تهران انصراف دادم و گفتم من خودمو و روحمو زجر بدم برای پدرم بیخیال بابا

    و خلاصه برای خودم زندگی رو شروع کردم و رفتم سراغ علاقم با اینکه حرف پدر و مادر بارها زده شد ولی کارخودمو کردم

    و باز یه مورد دیگه ای رو بگم

    که مادرم و پدرم قرار بود که برن شمال گیلان

    توی زمین باغی که داریم اونجا خونه بسازن

    و من قبل اینکه برن بهشون گفتن که پدر و مادرم من واقعا نمیتونم بهتون کمکی کنم در این زمینه خودتون چون بچه اونجا هستید خودتون بهتر خیلی چیزا رو میدونید تا اینکه من بخوام کارمو زندگی ول کنم بیام اونجا و چرخ رو از اول اختراع کنم و بهتون بگم راه چیه یا چاه چیه بلکه شما از من جلو تر هستید و برید کار رو شروع کنید و پول رو هم خدا میرسونه

    و شما اقدام کنید

    با اینکه این حرف واقعا خلاف حرفای جامعه بود ولی جسارت پیدا کردم گفتم بهشون و آرامش خودمو برای خودم حفظ کردم و اون موقع دیدم انگار مادر و پدرم یه حسی پیدا کردن که انگار ما توقع این صحبت رو از تو نداشتیم ولی بعدش ارام شدن و رفتن به سراغ کار و بعدش به طرز جادویی خدا پول براشون فرستاد و کار ها رو یواش یواش جلو بردن و خونه رو تا 70٪ جلو بردن و ساختن و

    من فقط اولش بهشون گفتم تکامل خودتونو طی کنید و این حرف من حالا نمیدونم چجوری درشون اثر کرد و همیشه میگن که ما عجله نداریم یواش یواش انجام میدیم و جلو میرم و و داریم لذت میبریم و بقیه مسیر هم هموار میشه و پول هم میرسه

    و واقعا هم پول هم از جایی که حتی من و حتی خودشون هم فکرشو نمیکردن براشون رسیده

    و مورد بعدی

    که اینبار افتادم توی دام،

    بحث خواهرم بود که میخواستم باز قهرمان زندگیشون بشم و بگم راه و از چاه تشخیص بدید که یادمه چند ماه پیش

    من یه شب رفتم خونشون تا 4 صبح فقط داشتم بهشون راهکار میدادم و ازون بر هم خواهرم اینا هم میگفتن اره درست میگی ولی ما میترسیم اینکارو کنیم

    و بعدش حتی باز من اومدم خونهه یه ویس 50 دقیقه ضبط کردم و براش فرستادم و خواهرم فقط گفت مرسی ازت

    و بعد دو سه روز مشکلاتشون توی زندگیم وارد شد

    و خلاصه اذیت شدن های من شروع شد تا اینکه گفتم خدایا من اشتباه کردم

    و اونجا خدا باز بهم گفت حتی دیگه به خواهرت هم کاری نداشته باش و ازشون بکش بیرون و ارتباطت رو باهاشون به حداقل برسون و رفت و امد نکن

    و اینکارو کردم

    و

    یادمه

    چند هفته پیش شوهرخواهرم تصادف کرده بود

    و شبش بهم زنگ زد که ماشینتو میتونی فردا بهم بدی من تصادف کردم

    و منم با اکراه گفتم باشه

    و دادم بهش

    و رفتش سراغ کاراش و شبش اومد دنبالم که منو از سرکار بیاره خونه و خدا از قبل بهم گفت این احتمالا دوباره بخواد بهت بگه ماشینو بهم بده و خیلی رک بگو نه من خودمو ماشینمو میخوام

    و بعد اینکه رسیدیم جلو درب

    بهم گفت فردا هم میام ماشینو ببرم گفتم شرمنده

    من لازم دارم ماشینو و خودم کار دارم و اونجا حس کردم شوهرخواهرم ناراحت شد ولی من خیلی خونسرد رفتار کردم و سوئیچ رو گرفتم و سوار ماشین شدم و اومدم خونه

    خلاصه بعدش دیگه مشغول کارام شدم وچند روزی خونه خواهرم نرفتم و تا یه هفته شوهر خواهرم ماشین نداشت

    و خواهرم دیگه به پدر و مادرم گله و شکایت آره میلاد دید ما ماشین نداریم چرا ماشین رو نداده

    و پدر و مادرم سر من غر که اره باید ماشین رو میدادی و منم خیلی رک و بدون هیچ احساس گفتم مادر من، پدر من

    من خودمم زندگی دارم و کار دارم قرار نیست ماشین من در اختیار کسی باشه که

    الان هم همه چی آسون شده تاکسی و مترو و اسنپ هست راحت میتونن همه جا برن

    قرار نیست من از خودم بزنم به بقیه بدم

    و اونا هم ناراحت شدن و منم گفتم شرمنده اصلا برام مهم نیس ناراحتی شده

    و حتی خواهرم دو هفته ای با من حرف نمیزد

    و حتی یادمه بعد دو هفته که منو دید گفت ازت گله دارم و فلان و بسار

    و منم خیلی راحت گفتم گله و شکایت تو کاملا بیجا هستش و توقعت الکیه پس الکی بزرگش نکن

    هرکسی زندگی خودشو داره

    و نیازهای خودشو داره

    و من نمیتونم از خودم بزنم برای تو و بشم اون داداش خوبه که تو میخوای

    و

    خلاصه که این چند تا مثال خیلی پر رنگ بودش که اخیرا اتفاق افتاد و یادم بود که بگم

    و

    به نظرم یه سری از مسائل و رفتار اونقدر جزئی از ما شده که مثل زنجیر به ما چسبیده و باعث عدم تمرکز ما شده و بعد ما فکر میکنیم که مشکل از باورهای مالی هستش ولی در صورتی که اگر این زنجیر ها به پامون وصل نباشه این بالن زندگی و کسب و کار خودش اوج میگیره و طبیعی زندگی میکنیم و بعدش برای ارتقا خودمون باورهای ثروت رو تغییر میدیم

    ولی ما خیلی جا برعکس داریم قدم بر میداریم و

    اصل ترین زنجیر ها رو پاره نمیکنیم و به دنبال موفقیت مالی هستیم با احساس عذاب وجدان و گناه و قربانی شدن و

    نشتی انرژیی ما داره اینجا از بین میره و بعد میگیم که ما داریم روی باور ثروت کار میکنیم پس چرا پول نمیاد

    اینو خودم بارها گفتم و گله و شکایت کردم از خدا

    ولی خیلی مهمه که اصل قانون رو جدی بگیریم و از جامعه بگذریم و به درون خود سفر کنیم

    برای همین استاد عباس منش در جلسه 2 شیوه حل مسائل زندگی، میگن که

    تا زمانی که همه باورها باهم درست نشده موفقیت شکل نمیگیره و مثال خودش و همسر قبلشونو میزنه که

    من داشتم روی باورهای مالی کار میکردم ولی یه نشتی انرژی داشتم که میخواستم همسر سابقمو با خودم هم مسیر کنم و کلی نشتی انرژی داشتم و نمدونستم مشکل ازونجاست و میگفتم باید بیشتر روی باورهای مالی کار کنم و وقتی که اونو رها کردم و تسلیم شدم که من نمیتونم اون ادم رو تغییر بدم و انگار اون سد خورد شد و از لحاظ مالی نتیجه گرفتم و

    دقیقا منظور استاد همینه که

    باید یه سری باورهای پایه ای تر رو درست کنیم تا کف سطلمون گرفته بشه و نشتی نداشته باشیم و بعدش رشد آسون میشه برامون

    ولی ما اون اصل ها رو نادیده میگیریم و هی میگیم پول

    پول پول،

    پول چرا نمیاد

    ولی الان درک میکنم که اصلا اگر این پاشنه های آشیل نباشه

    طبیعی اینه که خوشبخت باشیم و ثروتمند و

    برای هیچکسی احساسی عمل نکنیم حتی برای خودمون و در مقابل خودمون هم جاهل نباشیم و احساساتمون بر منطقمون غلبه نکنه

    که چرا من نتیجه نگرفتم و به خودمون برچسب ناتوانی و بی عرضه بودن بزنیم

    و این دقیقا از عدم درک قانون میاد و در مقابل خودمون و اعمالمون احساساتی میشیم

    و خیلی وقتا در مورد خودمون جاهل میشیم

    ولی اگه قانون رو درک کنیم

    دیگه با منطق میریم جلو

    و میگیم که

    اگر من در این جایگاه در این شرایط و دنیا هستم همش بخاطره فرکانس های من بوده و هیچ بی عدالتی رخ نداده در مورد من و من باید جایگاه فرکانسیمو تغییر بده و بند و زنجیر ها رو باز کنم تا بتونم از لحاظ مداری برم بالا

    و

    استاد توی جلسه 3 قدم 8

    یه صحبتی در مورد پول میزنن که میگن

    پول یه دامنه فرکانسی هستش که بر فرض مثال این دامنه از 100 شروع میشه

    و بعد هی ثروت بیشتر میشه

    و من حس میکنم

    تا قبل رسیدن به اون دامنه 100

    ما باید این بند ها و زنجیر ها رو رها کنیم تا به اون دامنه برسیم ولی خیلی از ما ها میخواییم فقط به اون دامنه برسیم بدون اینکه این بند ها و زنجیر ها رو رها کنیم

    و میخواییم شخصیتمون تغییر نکنه ولی پول بیاد

    ولی واقعا پول فقط با تغییر شخصیت در این موارد میاد که بتونی

    جاهل نباشی و احساساتی عمل نکنی و

    یکسری از نشتی های انرژی رو ببندی

    و به نظرم استاد در جلسه 1 و 2 قدم 5 خیلی کامل و مفصل در این زمینه توضیح دادن که واقعا نشتی انرژی رو میبنده با منطق های قوی که به دست ما میده

    و باید یاد بگیرم

    خودخواه باشم در برابر این قانون و مثل یه گنج ناب بهش نگاه کنم که خدا راهکار خوب زندگی کردن رو بهم داده که میگه بیا ازش استفاده کن و دنیا و آخرتتو بساز

    ولی ما میخوایم از گنجمون با دیگران شریک بشیم و خودخواه نیستیم و بعد باعث میشه که شرک بورزیم

    من

    از این لحظه به خودم قول میدم و متعهد میشم که

    خودخواه باشم در مورد قانون و مثل یه گنج ناب بهش نگاه کنم و فقط دنیا و آخرت خودمو بسازم و به کسی کاری نداشته باشم و خسیس باشم ازینکه بخوام به کسی چیزی بگم

    حتی زمانی که موفق شدم و هر کسی از من پرسید چیشد که این همه نتیجه گرفتی فقط بگم خدا خیلی دوستم داشت و خوش شانس بودم

    تمام شد و رفت..

    من کی باشم که بخوام به بقیه از گنجی که خدا بهم داده بگم و میخوام خودخواه و خسیس باشم

    و

    خدا به همون اندازه که به من نزدیکه به اونا هم نزدیکه

    تمام….

    .

    .

    .

    این فایل خیلی درس ها برام داشت

    استاد جان ازت سپاسگزارم بابت این توضیحات عالی

    خدایا شکرت بابت این آگاهی های گره گشایی که راه مستقیم و پر از نعمت رو به سوی ما باز میکنه..

    🫀🫀

    پرودگارا ما را به راه راست هدایت کن به راه کسانی که به آنها نعمت دادی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 922 روز

      به نام الله یکتا

      اینقدر قشنگ نوشتی و مثال زدی و گفتی،دوست داشتم باهات همزاد پنداری کنم…

      با دیدن هر فایلی از استاد تازه متوجه میشم که جامعه و من همه داریم برعکس خدا و قوانینش حرکت میکنیم،قوانینی که به گفته ی الله ثابت است و هیچ تغییری در اون نمیبینی،میخوای موسی باش میخوای ابراهیم باش و یا هر کسی،دقیقا هر چی خدا گفته رو برعکس انجام میدیم و بعد منتظر نتیجه هستیم اونم نتایج بزرگ،و به همین دلیل هست که هر چقدر افراد مذهبی ترند در ایران بدبخت تر و یا گرفتارترند،مثل همین باورهای محدود کننده ای که نوشتی:

      بهشت زیر پای مادران است،تصور کن این باور غلط میگه که تو هر کاری دوست داری انجام بده و گناه کن و مشرک باش و همین که مادر هستی تو میری بهشت!!؟!!چه باور خطرناک و گمراه کننده ای که بسیار زینت داده شده توسط شیطان رانده شده برای انسانی که نگاهش به غیر خداست و یکبار نشده به خودمون بگیم که مگه زن لوط مادر نبود پس چرا خداوند نیست و نابودش کرد؟

      تمام این تعارف های الکی از عدم ارزشمندی و ترس میاد،وگرنه در عمل کسی که خودش رو لایق و قوی و موحد میبینه مثل شما عمل میکنه و بدون رودربایستی عمل میکنه به قوانین،آفرین

      تحسینت میکنم برای خودم تا من همه از تجربیاتت استفاده کنم و جلوی این نشتی هایی که به نظرم از نشتی گذشته کلا ته ظرف کاملا برداشته شده و این لطف خداست که یه چیزی تهش برامون میمونه که از گشنگی نمیریم و از فضلش میده وگرنه با این اوصاف واقعا نابود بودیم اگر رحمتش شامل حالمون نمیشد…

      خدا رو صد هزار مرتبه شکر بابت این مسیر الهی و زیبا و ممنونم ازت بابت این کامنت عالی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 555 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم

    سلام عزیزان جان

    روز192

    آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟

    سوره روم

    وَهُوَ الَّذِی یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿27﴾

    و اوست آن کس که آفرینش را آغاز مى ‏کند و باز آن را تجدید مى ‏نماید و این [کار] بر او آسانتر است و در آسمانها و زمین نمونه والا[ى هر صفت برتر] از آن اوست و اوست‏ شکست‏ ناپذیر سنجیده‏ کار (27)

    خدایا شکرت

    برای هدایت های هر لحظه ات در زندگی ام

    خدایا شکرت که من را خالق زندگی خودم کردی

    خدایا شکرت که همه ما به یک اندازه به خداوند دسترسی داریم

    خدا یا شکرررررررررت که من توانایی تغییر زندگی خودم را دارم

    خدایا شکرت که من از تغییر دیگران عاجزم

    خدایا شکرت که هر آنچه دارم از آن توست مالک اصلی تویی عاشقتم جان جانانم سپاسگزارم

    خدایا شکرت که هر کسی هر جایی که هست دقیقا جای درستشه

    من به هر خیری از جانب تو برسد فقیر ترینم

    خدا یا شکرررررررررت که هر اتفاقی بیوفته الخیر فی ما وقع است

    خدا یا شکرررررررررت که جهان ،جهانه فراوانی هاست

    من خالق تمام اتفاقات زندگی ام هستم بلطف و فضل و رحمت و برکت خدا وند

    من ارزشمند م بی قید و شرط

    من پاره ای از وجود پاک خداوند هستم

    خدایا شکرت برای کنترل ذهنم

    خدایا شکرت که هر روز باید بیشتر و بیشتر و پایدارتر به این اصل و اساس قوانین جهان پایبند و مکمحتر با تمرین و تکرار و تکرار هر لحظه بیاد بیاورم که من خالق تمام اتفاقات زندگی ام هستم

    هیچ عامل بیرونی در زندگی ام قدرتی ندارد

    مگر من به آن توجه کنم

    طبق قانون جهان به هر چیزی توجه کنیم از همان جنس بیشتر وارد زندگی مان میشود.

    استاد بارها خانواده هایی دیدم که با دلسوزی و ترحم چه ضررهایی سنگینی هم به خودشان زدند و هم به فرزندانشان

    از خودشون کندند برای بچه ها و آخر سر هم مقصر صددرصد شدند و چقدر احساس قربانی شدن و ناراحتی و کینه و کدورت پیش آمد .

    و من خودم دقیقا این را با چشم در خانواده ام دیدم و لمس کردم با تمام وجودم

    که هر چقدر ما به او بنده خدا کمک و دلسوزی کردیم

    چقدر دودش رفت به چشم خودمان و کلی باید وقت و زمان و انرژی بزاریم تا اون خسارات وارده جبران شوند و عملا اکثر اون خسارات با مادیات حل نمی‌شود.

    و الان بلطف خداوند خیلی قابل لمس تره برام قابل پذیرشه برام که من مسئول شخص خودم هستم

    من توانایی تغییر زندگی کسی را ندارم جز خودم

    بلطف خداوند دارم یاد میگیرم که توحیدی تر عمل کنم و مشرک نباشم

    با همین باور قوی که همه ما به یک اندازه به خداوند دسترسی داریم

    هر کسی در مدار هدایت های خداوند باشد لاجرم نعمتها و ثروت‌هاو فراوانی های جهان را دریافت میکند

    خداوند به کسی ظلم نمی کند

    هر اتفاقی بیوفته بواسطه اون چیزی است که پیشاپیش فرستادیم

    اینو بارها خداوند در قرآن ذکر کرده

    و چقدر این باورها ی توحیدی بهم کمک میکنند که همیشه حواسم باشه که حتی برای فرزندانم هم عالم دهر نباشم

    اجازه بدم خودشون تجربه کنند و به خدای درونشان تکیه کنند

    استاد اوایل که قانون را نمی‌دانستم کلی خودمو اذیت کردم در واقع بخودم ظلم کردم

    مخصوصاً در روابط عاطفی

    و الان بلطف خداوند با کنترل ذهن و شکر گذاری و دیدن زیبایی ها و نکات مثبت و تمرکز گذاشتن بر بهبود شخصیتم

    چرخ زندگی داره روانتر میشود

    خیلی خودم را درگیر مسائل دیگران که مربوط به من نیست نمیکنم

    خیلی سعی میکنم آگاهانه ورودی های ذهنم را کنترل کنم

    و کلی ایمانم به باور الخیر فی ما وقع بیشتر شده و رهاتر شده ام

    خیلی به خواسته ها نمیچسبم

    میگم خداوند در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط برام بوجود می‌آورد آنچه که شایسته من است

    بلطف خداوند خیلی گیر به دری خواندن بچه‌ها نمیدهم

    فقط یاد آوری میکنم مثلاً الان که فصل امتحانات است میگم فلان امتحان درفلان تاریخ زده شده و رها میکنم و هر بار پسرم بعد از چندتا امتحانی که تا حالا داده میاد و از نمره عالی که میگیره میگه برام و من شکر گذاری میکنم و اعتبارش را فقط بخدا میدهم که نچسبیدم به امتحانات پسرم

    ارزشمند ی ام وصل به نمرات خوب پسرم نیست .

    استاد عزیزم بینهایت سپاسگزارم

    مریم نازنینم بینهایت سپاسگزارم از شروع فصل هفتم . روزشمار زندگی من

    خدا یا شکرررررررررت

    استاد عزیزم باید هر روز تمرین و تکرار کنم این اصل را

    تا بشه جزیی از شخصیتم

    بیشینه در وجودم

    نه من در زندگی دیگران قدرتی دارم و نه دیگران در زندگی من

    خدایا شکرت که من فقط توانایی تغییر خودم را دارم با کنترل کردن ذهنم با دادن ورودیهای مثبت به ذهنم با کنترل کانون توجهم

    با شکر گذاری بابت داشته ها و نعمت های زندگی ام.

    خدایا شکرت برای هم جهت شدن با جریان خداوند

    خدایا شکرت که من همواره در معرض هدایت های ناب الهی هستم

    خدایا شکرت برای سلامتی ام

    خدایا شکرت برای آرامشم

    خدایا شکرت برای ورزش امروزم

    خدایا شکرت برای تغذیه سالمم طبق قانون سلامتی

    خدایا شکرت برای بهبود شخصیتم

    خدایا شکرت که قلبم به روی الهامات گشوده شد ه

    خدایا شکرت که آگاهی های خداوند در وجودم جاری است

    خدا یا شکرررررررررت که زندگی ام هر روز از هر نظر بهتر و بهتر میشود .

    خدایا شکرت من تسلیمم هرآنچه دارم از آن توست تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان

    خدایا شکرت روی نیازم فقط بتوست

    جز تو پناهی ندارم

    همه کاره ام تویی و همه جوره هوامو داری بوووووس خداجونم قربونت برم

    خدایا شکرت

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  4. -
    سعید خستوانه گفته:
    مدت عضویت: 2169 روز

    با سلام خدمت دوستان گلم و استاد عزیز و خانوم مریم شایسته مهربان

    استاد عزیز و دوستان من یه دونه هستم توی خونه و مادرم و پدرم و خواهرم بهم میگن سعید بیا برو دنبال کار کشاورزی سعید بیا برو این کارو بکن سعید بیا برو اون کارو بکن یعنی می‌خوان با حرف زدن منو تغییر بدن اما این کار فقط نو بیشتر به سمت و سوی خودم می‌بره من اون کاریه که دوست دارمو انجام میدم حالا چه خوب چه بد اگه بد شد تیجه ازش می‌گیرم اگه خوب شد و بازم نتیجه‌ام خوب شده

    و دوستان عزیز و استاد عزیز مادرم رو من خیلی حساس بود خیلی دوستان عزیز روی هرچی بیشتر حساس باشی ربه بیشتری ازش می‌خوری بارها و بارها دیدیم به قول استاد دیگه نیازی به قسم حضرت عباس نیست من مادرم روم انقدر حساس بود که نمی‌ذاشت تفریح برم نگذاشت بچگی کنم و خیلی و خیلی اون آرزوها یه بچگی توی قلبم مرد و تبدیل شد به عقده تبدیل شد به حقارت و تبدیل شد به یک فاجعه بدون معنا چرا عقده به وجود میاد اصلاً چرا اعتماد به نفس ما به شدت میاد پایین چرا موقعی که می‌خوایم ابراز علاقه کنیم چرا موقعی که می‌خوایم با یه جنس مخالف حرف بزنیم چرا موقعی که می‌خواهیم شغلی را بیزینسی رو اجرا کنیم چرا موقعی که می‌خواهیم ندگی خودمون رو خودمون بسازیم و تصمیم‌های خودمون و خودمون عملی بکنیم به خاطر عقبه هستبه خاطر اون باورهای مزخرفی که از بچگی کردم تو کله ما می‌گفتم با جنس مخالف حرف نزن نمی‌دونم باعث آبرو میشه باعث این میشه که اون زشته شغلی که می‌خواستیم به پا کنیم می‌گفتن اگه این شغل انجام بشه پول توش نیست خواستیم ازدواج کنیم با دختر فلانی اگه ازدواج کنی خوبه ولی با اون دختر اگه ازدواج کنی بدبخت میشی دو ثانیه حرف‌هایی که دارم می‌زنم اینا تجربه‌های خودمه این چیزایی بوده که از بچگی با من بوده منو الان کاری به قرآن ندارم من الان کاری به خودم دارم که چه بر سرم اومده چه باورای مزخرفی کردم تو کلم الان مادرم می‌دونی چی میگه بچه‌ها بهم میگن باید کشاورزی کنی باید زجر بکشی تا به یه چیزی برسی دوستان من اینو قبول ندارم من اینو اصلاً قبول ندارم مگه من اشرف مخلوقاتم اگه من خدا از روح خودش در من دمیده اگه حضرت سلیمان به خداوند در شد گفت خدایا چنان ملکی به من عطا کن که نه قبل از من و نه بعد از من به کسی دادی اگه یوسف پیامبر از دل چاه در کرد و بردش کردش عزیز مصر اگه اون نوحو هدایت کرد همه امامامون هدایت کرد اگه استادمون عباس منش هدایت کرده به این چنین ثروت و رابطه خوب و من دیگه کاری به کسی ندارم دوستان باور کنین الان این کامنتو که می‌ذارم توی یک شرایطیم که بسیار بسیار نیازمند یک رابطه عاطفی و ثروت و ایمانولی خدا سر شاهده دارم تمام تلاشمو می‌کنم که بتونم از راه درست و از راهی که خداوند هدایتم می‌کنه به اون مسیر برم من اون مسیری که می‌رفتم اون همش اشتباه بود من از خدا گفتم گفتم خدایا من می‌خوام زندگیم توی این دنیا عالی و تا جایی که در توان دارم بتونم عمل بکنم و زمانی که از جاده خاکی می‌زنم بیرون خودم متوجه می‌شم علامت‌های بدنی مشخص میشه مثل الان که سرما خوردم چون که چند روز از شما دوستان جدا شدم کامنت‌های شما بچه‌ها رو نمی‌خوندم فایل‌های استادو گوش نمی‌دادم انرژی هم اومده بود پایین و دوستان این قانون به هیچکس رودرواسی نداره حتی حتی عزیزترین ک که باشی رودرواسی نداره و قربون خدا برم من که چنین قانونیه بنا کرده که اصلاً نمیشه گله مند شد به هرچی که دوست داری می‌رسی دوستان معجزه می‌دونی چه زمانی اتفاق می‌افته زمانیه که باوراتو داری درست می‌کنی و یک باوری که واقعاً پاشنه آشیلته اونه و استاد عزیز ازت خیلی سپاسگزارم نمی‌دونم چطوری ازت سپاسگزار باشم نمی‌دونم واقعاً که تمام تلاشتو میزاری فارغ از اون پولی که بابت محصولات که دریافت می‌کنی فایل‌های رایگان را در اختیار ما می‌ذاری بدون بی‌ پرده و بدون توقع برای ما دوستان توضیح میدی که قانون خدا چه شکلی داره عمل می‌کنهاستاد عزیز یه چیزی در مورد فایل‌های رایگان بگم من روزی که فایل‌های رایگان رو گوش می‌کردم می‌گفتم یعنی خدایا یه روزی میشه منم دوره‌های استادو بگیرم و استاد زمانی که می‌رفتم توی فشار حالا از روحی عاطفی مالی به صورت ناخودآگاه پول از یه جایی میومد و من دورتو خریدم مثل دوره عزت نفس مثل دوره راهنمای عملی دستیابی به رویا مثل دوره روانشناسی ثروت 1 به استاد عزیز می‌خوام اینو بگم که من تمام تلاشمو دارم می‌کنم که بتونم یه روز خوبی داشته باشم و به قول ان ایا فقط برای امروز زندگی کنم استاد عزیز تنها چیزی که فقط و فقط منو از این خدا خواستم گفتم خدایا به راه درست منو هدایت بکن و از راه درست منو به خواسته‌هام برسون راه منحصر به فر راهی که بتونم خدایا از چیزهایی که بهم میدی و بتونم استفاده هم بکنم قشنگی داستان به اینه خدایا شکرت بابت هر آن چیزی که بهمون دادی

    در پناه حق باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  5. -
    جواد صنمی گفته:
    مدت عضویت: 2004 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به همه عزیزان دلم دوستان و استادان عزیزم

    خداروشکر میکنم هر لحظه که در این سایت خدایی هستم و دوستانی خوب و عالی دارم که هیچ جای جهان نمیتونم پیدا کنم

    آره استاد راست میگی شما

    هیچ جای جهان نمیشه پیدا کرد که اینقدر اسم خدا و یاد خدا درش باشه حتی توی مسجدالحرام و بزرگترین مسجدهای جهان

    اینقدر که اینجا از نام و یاد خدا استفاده میشه هیچ جایی نیست

    من خودم به شخصه از وقتی که با شما آشنا شدم خیلی بهتر از قبل خودم خدا رو توی زندگیم پیدا کردم و هر بار بهتر میشم و شادی و حال خوب من بیشتر میشه بخاطر یادو نام خدا توی زندگیم و قلبم

    و جالبه که الان دیگه خود خدا بیشتر بیادم میاره که بیشتر سپاسگزاری کنم از نعمت هاش

    بریم سراغ این فایل که داشته آشیل همه ما مخصوصاً خود من هست

    دیگه این رو همچون تجربه کردیم که وقتی روزهای اول وارد سایت شدیم دوست داشتیم همه رو هدایت کنیم اما وقتی که چوبش رو خوردیم دیگه سعی کردیم به حرف های استاد عمل کنیم و زندگیمون رو خودمون بسازیم و کاری نداشته باشیم به بقیه که چیکار میکنند و فقط تمرکز بداریم روی بهتر شدن زندگی خودمون

    و به لطف خدا هر چه بیشتر روی خودمون کار کردیم بهتر فهمیدیم این حرف رو

    من خودم بعد از اینکه یکی دوبار به بقیه گفتم و بهم خندیدن دیگه سعی کردم حرفی نزنم و کاری بهشون نداشته باشم

    و از اون روز به بعد فقط روی خودم کار کردم البته یک جاهایی هم بوده که نزدیک بوده مسیر اشتباه رو برم اما سریع ذهنم آلارم داده که حواست باشه داری چیکار می‌کنی

    اما بیشترین مسئله ای که درگیرش هستم این بوده که خودم رو مسئول زندگی مادرم و خواهرام می‌دونم فکر میکنم که من هستم که باید کمکشون کنم چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ عاطفی چون تنها پسر خانواده هستم و پدرم در قید حیات نیست

    و همین مسئله همیشه باعث ناراحتی و حال بد من میشد و به قول استاد کوری شدم عصا کش کوری دیگری چون خودم وضعیت مالی خوبی ندارم و می‌خوام به مادرم هم کمک کنم فقط بخاطر عذاب وجدان خودم و حرف های دیگران نه بخاطر خدای خودم و شادی دل خودم

    اما دارم سعی میکنم که در این مسئله هم بهتر بشم و این پاشنه رو بردارم و بهتر بشم

    وقتی صحبت های اسناد در مورد خانواده و مادرشون رو که در قدم هفتم جلسه 5 شنیدم خیلی درکم از این مسئله بهتر شد و راحتتر تونستم کنار بیام و چقدر کمکم کرده این فایل

    ولی همچنان هست و من هم سعی میکنم اینقدر به لحاظ مالی بهتر بشم که بتونم از مازاد نیازم کمک کنم به عزیزانم و اینطوری میشه که حالم هر بار بهتر میشه و شادی من در لحظه بیشتر میشه

    توی این 2 سال آخری یادم نمیاد که میخواستم با کسی بحث کنم و یا بقیه رو به راه راست هدایت کنم چون همون اول مزه تلخ این موضوع رو چشیدم و به خودم عهد کردم که راجب این حرفها با کسی صحبت نکنم و چقدر از این تصمیمم خوشحال هستم و حال دلم بیشتر و بهتر شده

    باز هم ممنونم از استاد عزیزم و مریم بانوی محترم و همه دوستان خوبم که هر روز کامنت های زیباتون رو میخونم و لذت میبرم از این بابت

    راستی ی موضوع دیگه که یادم اومد و بخاطرش به خودم افتخار میکنم این هست که وقتی کسی در مورد بدبختی هاش میخواد باهام صحبت کنه محترمانه بهش میگم که حرف نزنه (اگر خیلی صمیمی نباشه) ولی اگر از دوستان نزدیکم باشه همون اول خیلی رک بهشون میگم ولی در مورد اولی یکم طول می‌کشه در حد 2 3 دقیقه خخخ

    امیدوارم که هر جا هستید حال دل همتون شاد و خدایی باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      زهرا M گفته:
      مدت عضویت: 569 روز

      سلام دوست قدیمی عزیزم آقا جواد

      من زهرام که قبلا با اکانت قبلیم تو سایت فعالیت میکردم و چند باری هم جواب کامنت های بی‌نظیرتون که بهم حس فوق العاده می‌داد رو دادم امشب دیدم که برام ایمیل اومده ک شما کامنت گزاشتین خوندن کامنتت به یادم اورد ک منم چ قدر تو موضوع این که ناتوانم در تغییر ادما مدت هاست خوب عمل میکنم و نخواستم کسیو تغییر بدم و فقط تمرکزم روی خودمه.از کامنت زیبات حس خیلی خوبی گرفتم و تصمیم گرفتم ک کامنت بزارم و این حس خوب رو با شما سهیم بشم من همیشه منتظر خوندن نتیجه های فوق العادت هستم مخصوصا تو مسائل مالی و از خدای وهاب میخوام ک همیشه در اوج قله بدرخشی دوست عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        جواد صنمی گفته:
        مدت عضویت: 2004 روز

        سلام و صبح بخیر به زهرای عزیز

        دوست خوبم

        بسیار خوشحال شدم از اینکه پاسخ شما رو خوندم و چقدر احساس بهتری الان دارم

        ممنونم که پاسخ دادید

        و این آرزوهای زیبا رو داشتید من هم برای شما بهترین ها رو آرزو دارم و در پناه الله مهربان شاد و سرخوش باشید

        حالم خوب بود با این کامنت از شما بهتر و زیبا تر شد

        ممنونم زهرا جان هر جا که هستی شاد و خرم باشی زیر سایه ی پروردگار

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    هدیه سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 1298 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به همگی

    من توانایی صددرصد خلق زندگی رویاییم رو دارم و نمیتونم تغییری در زندگی دیگران ایجاد کنم

    وقتی این جملات استاد رو میشنیدم کاملا پذیرفتم که من میتونم زندگیه دلخواهم رو بسازم ولی در مورد اینکه من هیچ تاثیری نمیتونم داشته باشم پذیرفتنش سخت بود مثلا یادمه که به راننده زنگ زدم و همون لحظه که جواب داده یه تصادف خیلی ریز داشته و وقتی اومد دنبالم عصبانی بود که یکی دو میلیونی خرج میبره و به شدت احساس عذاب وجدان داشتم و میگفتم تقصیره منه که اینجوری شده ولی بعدش که به حرفای استاد گوش کردم گفتم من هیچ تاثیری بر زندگی دیگران ندارم و حسم بهتر شد

    و مثالی دیگه

    اوایل که به سایت اومده بودم انقدر هیجانی و خوشحال بودم که دوست داشتم به همه بگم و آگاه کنم برای همین ساعت ها با خانوادم صحبت میکردم و بعد از مدتی خواهرم به سایت اومد و بعدش که شما گفتید به کسی نگید و با نتایجی که گرفتید افراد خودشون میان به سمت شما تشمیم گرفتم که هیچ حرفی نزنم و الان مدت هاست که من راجب این آگاهی ها حرفی نمیزنم و تا مسئله ای پیش میاد که میخوام راجبش حرفی بزنم سریع یادآوری میشه و سکوت میکنم و به اتاقم میرم

    البته که همیشه باید حواسم باشه

    ملا همین دیشب فکر میکردم که اگه تو روستا پارک داشتیم برای بازی بچه ها کتابخونه یا سالن ورزشی انواع کلاس ها مثل زبان و یا روستای ما خیلی خوبه برای گردشگری و جذب گردشگر و کلی فکر و ایده اینکه برای جاذبه ی گردشگری چه کارهایی میتونیم انجام بدیم و خیلی سود داره هم برای مردم و هم برای من (:

    و اینجوری مردم روستا کلی پولدار میشن و روستای ما با این جمعیتی که داره تبدیل به شهر میشه و آباد میشه

    و میگفتم که با فرهنگ سازی و صحبت کردن با بچه ها اونها شخصیت فوق العاده ای خواهند داشت و تو زمینه های مختلف میتونند کارهای بزرگی انجام بدن

    و کلی خوشحال شدم دوست داشتم که کلی کارهای خوب هم برای روستا و در قدم بعدی برای کشور انجام بدم و از من به نیکی یاد بشه

    و با خودم گفتم که هم برای من سود داره و هم مردم

    و الان میگم این ایده هایی که برای آبادانی و پیشرفت دارم خوبه ولی اونجایی که فکر میکردم مردم پولدار میشن و خوشحال و کلی از من تشکر میکنن اشتباهه! شاید مردم از افراد عریبه خوششون نیاد شاید … اگه مردم همیشه شاکی باشن بازهم بهانه ای پیدا میکنند برای غر زدن پس بهتره اینجوری فکر کنم که درسته که من دوست دارم طوری زندگی کنم که از من به عنوان قهرمان یاد بشه کسی که خوب زندگی کرد و دنیارو جای بهتری برای دیگران قرار داد ولی نباید توقعی داشته باشم که مثلا سپاسگزار باشن یا منو دوست داشته باشن

    خوب الان به نظرم این درسته !

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  7. -
    منیر گفته:
    مدت عضویت: 1718 روز

    به نام خدا

    سلام عرض میکنم خدمت استاد و اعضای سایت

    منم سالها پیش با شدت خییلی زیادی گوش شنوا بودم و دنبال تغییر دیگران بودم به جای تغییر خودم و بعضی وقتا از لحاظ توحیدی ناخودآگاه مشرک هم میشدم البته مشرک از نوع نماز خون خیلی جالبه ولی حقیقت این بود که من یک عدد مشرک با تکبر بودم بخاطر این میگم متکبر چون یه جاهایی فکر میکردم ناجی هستم و میتونم تغییر بدم که الان یادش میفتم میگم استغفرالله خدایا منو ببخش بخاطر اون دوران بدون آگاهی که هیچی از قانون نمیفهمیدم و یادمه پای ناله ها و درد دل های خیلی سوزناک می‌نشستم و شیطون یه استدلال خیلی تمسخرآمیزی تو ذهنم می آورد و اونم این بود که تو خیلی مورد اعتمادی واسه این اشخاص که میان این مسائل رو واست توضیح میدن و تو هم علاوه بر دوتا گوش که خدا بهت داده کل اعضای بدنت رو گوش باش که خیلی عمیق مسائل اون اشخاص رو بشنوی و منم می‌نشستم پای این انرژی خوارها و خودم رو سرشار از باورهای منفی و افکار سمی اونا میکردم و شده بودم آهن ربای جذب اشخاص انرژی خوار و گوش دادن به حرف اونا باعث می‌شد که تا مدتها حرفاشون تو ذهنم بمونه و براشون حتی ناراحت هم میشدم و جالب اینجاس بهشون مشاوره هم میدادم ولی دریغ از اینکه از حرفام استفاده کنن یعنی شاید باور نکنید ولی حقیقتا از در و دیوار از این اشخاص به سمتم میومدن با انواع و اقسام مشکلات حالا از روابط بدشون بگیر تا مشکلات مالی و جسمی و روحی و منم از قانون جهان بی خبر به حرفاشون گوش میدادم و راهنماییشون میکردم ولی همون طور که استاد گفتن با اینکه من یه حرفی رو بارهااا براشون تکرار میکردم ولی به گوششون نمی‌رفت اون وقت همون حرف منو از کسی دیگه می‌شنیدن و فورا تاثیر میگرفتن من فکر میکردم با بحث کردن در مورد موضوعی میتونم بقیه رو تغییر بدم ولی حقیقت این بود در آخر هیچ کسی با حرفهای من تغییر نکرد اگر هم کسی به نصیحت هام گوش می‌کرد شب میخابید و صبح بیدار میشد همون آش بود و همون کاسه و در کل نمیشه بگم اشکال از اونها بود در جاهایی که من قصد تغییر اونارو داشتم در اصل باور من غلط بود چون من توانایی اینکارو نداشتم و ندارم هر کسی اگه بخاد تغییر کنه اول باید خودش بخاد و بعد با هدایت خداوند وارد مسیر درستش میشه و نتیجه ایی که من اون وقتا در برابر گوش دادن به درد دل های اشخاص با باورهای منفی و مخرب و همچنین بحث کردن با اونا به قصد تغییرشون گرفتم این بود ناتوان شدن در برابر تغییر دیگران همراه با کاهش و افت انرژی های مثبتم

    دستیابی به باورها و افکار مخرب دیگران

    به طور نامحسوس مشرک شدنم چون سعی در تغییر دیگران داشتم

    ولی خداروشکر میکنم که با استاد آشنا شدم و فهمیدم که به جای تغییر دیگران خودمو تغییر بدم اون انرژی که برای تغییر و بحث با دیگران بزارم اون انرژی رو واسه تغییر افکار و باورهای خودم میزارم که زندگیم تغییر کنه من موقعی تغییرات رو میبینم که از درون خودمو تغییر بدم و باور کنید من از وقتی از قانون جهان آگاهی پیدا کردم دیگه هیچ کدوم از اون اشخاص رو نه میبینم نه کوچکترین ارتباطی باهاشون دارم و کلا جهان از وقتی که من رو خودم کار میکنم اونارو از زندگی من حذف کرده خداروشکر و این نشون میده که مدار من تغییر کرده و اینم بگم من باید تا آخر عمر رو ذهن و افکار و باورهام کار کنم چون به محض اینکه افسار ذهنم رو رها کنم از مسیر خارج میشم و نشونش هم اینه که احساسم بد میشه و نگرانی سراغم میاد و شیطون فورا دست به کار میشه ولی خداروشکر با یاری خداوند دوباره وارد مسیر درست میشم و هدایت ها از راه میرسن خداروشکر میکنم که الان نسبت به اون وقتا تغییر چشمگیری کردم دیگه جایی که باید بحث کنم اونجا سکوت میکنم جایی که افراد انرژی منفی باشن سعی میکنم اونجا نباشم و نشنوم حرفاشون رو و باورها و عقایدم رو به زبون نمیارم نمیگم تو سایت استاد عباسمنش هستم و شما هم بیاین چون میدونم اکثرا تو مدارش نیستن و حتی اگه در مورد این آگاهی ها چیزی بگم منو مسخره میکنن پس سکوت میکنم و همزمان رو خودم و باورهام کار میکنم امتیاز این تغییرات و آگاهی ها و سکوت کردن هام همش به خدا میرسه چون خدا همه کاره این جهان و صاحب اختیار همه ماست.

    خدایا منو ببخش اگه به جای تغییر خودم فکر کردم توانایی تغییر بقیه رو دارم و این شرک باعث شد که از هدایت های تو دور بشم و به خودم ظلم کنم

    خدایا مارو به راهی هدایت کن که با تغییر مثبت خودمون ، شاهد تغییرات عالی دنیای بیرونمون بشیم الهی آمین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  8. -
    حامد حسامی گفته:
    مدت عضویت: 3169 روز

    خداوندا….

    به من آرامش بده

    تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر بدهم

    خدایا به من شهامت و دلیری و شجاعت بده

    تا تغییر دهم آنچه را که می توانم تغییر دهم

    خدایا به من بینش بده

    تا تفاوت این دو را بدانم

    و مرا فهم بده

    تا متوقع نباشم دنیا و مردم دنیا مطابق با میل من رفتار کنند…

    از استاد عباسمنش و گروه تحقیقاتی ایشان بسیار سپاسگزارم برای این فایل هدیه ای ارزشمند.

    من هم که اوایل با آموزش های استاد عباسمنش آشنا شده بودم خیلی علاقه داشتم که با استاد عباسمنش تلفنی صحبت کنم و فکر میکردم شرایط زندگی من خیلی خاص است و با تمام مردم جهان متفاوت است،اما اکنون که مدت ها است که این آموزش ها را دنبال می‌کنم به این نتیجه رسیده ام که استاد عباسمنش کیمیای سعادت را در سایت عباسمنش دات کام توضیح میدهد و هر انسانی با هر شرایطی به این آموزش ها عمل کند به خوشبختی و سعادت ابدی می‌رسد وهیچ شرایط خاص و متفاوتی در جهان وجود ندارد.

    بهترین روش خدمت به خلق رشد و موفقیت شخصی خودمان است.

    آن مادر فداکاری که مواد مخدر پسرش را به گردن گرفته است هم خودش را بدبخت کرده است و هم این فرصت را از پسرش گرفته است که به زندان برود و از اعتیاد دور باشد.

    شاد و تندرست و سعادتمند باشید

    خدانگهدار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  9. -
    فروه قصابي گفته:
    مدت عضویت: 1313 روز

    درود و سلام بر بزرگواران سایت

    چقدر این حرفهای استاد آشناست

    من که در زندگیم خیلی از این موارد دیدم و میبینم

    همسرم خیلی دوست داره همیشه در مورد زندگی دیگران نظر بده طوری شده که هر وقت یکی در مورد کار و زندگی خودش صحبت میکنه ایش ن دیگه علامه دهره و فقط نظر و نصیحت و از این دست حرفا میزنه و همش به دیگران ایراد میگیره

    اگه یکی بگه میخوام خونه بخرم نمیدونم چه جوری و کجا و اینا

    ایشون دیگه شروع به نظر دادن میکنه

    اگه فلان جا بگیری اینجوری میشه

    اگه مرکز شهر بگیری این جوری میشه

    اینقدر نظر میده که خدا میدونه

    حالا خودش نه تونسته خونه بخره نه تونسته توی کارش موفق بشه ماشالله که نظراتش مردم رو کشته

    توی فامیل ما که تا میخ‌اد حرف بزنه همه میگن باز ایشون نظر داد

    آقا اگه نظرت خوبه برای خودت بکار ببر

    اصلا ایشون نظر هیچکسی رو قبول نداره و اصلا منم هیچ وقت نتونستم در مورد مار یا خرید خونه قانعش کنم که میشه راحت انجام داد

    خلاصه که ایشون بس که در زندگی دیگ آن تمرکز داره و نظر میده یادش رفته که باید چطوری زندگی خودش رو پیش ببره این وسط نا هم چوب این همه ادعای همی چی میدونم ایشون رو خوردیم

    و تمام

    یکی از نزدیکان ما معتاد بود و خواهرش که وضع خوبی داشت همش میخواست کمکش کنه که ترک کنه کلی هزینه وقت و پول و اینا گذاشت ولی ایشون خوب که نشد که هیج آخر سر خودش و خانوادش گفتن همش تقصیر این خواهر شد و گرنه اوضاع نا بهتر از این بود

    اینقدر این خانم دلسوزی می‌کرد برای فامیل خودش که دیگه خودش از این کارش پشیمون شد چون نه اعصاب براش موند و نه آسایش

    باعث شده بود همه ازش متوقع بشن و منتظر که مشکلات بقیه رو حل کنه

    ایشون بخاطر دلسوزی که می‌خواست برای پدرش بکنه و چون پدرشون ضامن یکی در بانک شده بود و پول وام و پرداخت نکرد ه بود زندان رفته بود این خانم اومد گفت من اجازه نمی دم پدرم یه ساعت هم توی زندان بمونه به ما رو زد که سند خونتون رو بدین که من گرو بذارم و پدرم رو آزاد کنم بعد تا کار وام درست بشه سندتون رو آزاد میکنم خلاصه من رو دروایسی گیر کردم و سند رو دادم وچون گفت اگه برای خونه ی شما مشکل پیش بیاد من ماشینم رو میفروشم ولی نمی‌ذارم خونت مشکل دار بشه

    ایشون پدرش رو با سند ما آزاد کرد ولی بعد از مدتی وام درست نشد و خونه ما رو به مزایده گذاشتن گفتیم شما که گفتی ماشینت رو میفروشی وام رو پرداخت میکنی چی شد

    گفتش نه دیگه من که تنها نیستم بچه های دیگه هم عستن همه بیان کمک کنن من نمیتونم تنهایی جور بکشم

    خلاصه از دست دلسوزی بیخودی ایشون خونمون رو از دست دادیم

    واقعا فقط میشه آدم زندگی خودش رو تغییر بده

    و دیگران رو نمیشه تغییر داد

    از این نوع مثال‌ها زیاد در اطرافمون می‌بینیم

    و خداروشکر من که دیگه اصلا در زندگی بقیه نه دخالت نه نظر میدم

    حتی زندگی فرزندانم هر چی میگن از زندگیشون میگم هر طور خیره براتون پیش بیاد

    استاد عزیزم واقعا که این موارد ضروری که بیان میکنین خیلی باعث میشه حواسمون جمع بشه که دیگه تمرکز روی زندگی دیگران نداشته باشیم

    من که هر فایل رو چندین و چند بار گوش میدم و هربار یه مطلب جدید می‌شنوم و کلی باعث حال خوبی من میشه

    آرامشی که دارم رو مدیون شما هستم

    ممنونم استاد عزیزم

    الهی همیشه شاد و تندرست باشین

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  10. -
    فاطمه کیاستی گفته:
    مدت عضویت: 2071 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیزم و مریم جانم

    امیدوارم که حالتون همیشه عالی عالی باشه

    استاد قشنگم هزاران بار هم سپاس گزاری کنم ازتون کمه برای اینکه دارین مارو تربیت میکنین

    همیشه میگم که پدرم منو بزرگ کرد اما شما دارین منو تربیت میکنین و دارین یاد میدین که چطور زندگی کنم و قشنگ زندگی کنم

    همیشه خدارو سپاس گزارم که هدایتم کرد سمت بهترین بنده اش

    وقتی این فایل رو گوش دادم یاد حرفتون توی همه دوره ها و فایلاتون افتادم که نرین بلندگو نشین برای بقیه سرتون بکنین تو زندگی خودتون چیکار دارین یکی خوشبخت یا بدبخت اما خوب چه فایده به قول شما تا به اون درک نرسیم که ول نمیکنیم

    قبل آشنایی با شما مشاور خانواده همه بودم دقیقا همون قرص مسکنی که میگین من هم بودم هرکی کات میکرد؟ فاطمه

    هرکی مشکل داشت؟ فاطمه میخاست از همسرش جدا شه؟؟فاطمه بریم پیش کی؟؟ فاطمه که همیشه به حرف همه گوش میداد و خوب هم راه حل داره برای بقیه برای همه مسائل اما برای زندگی خودش اصلاا حالا من تو زندگیم چطور بودم رابطه عاطفی؟ داغون

    رابطه با خانواده؟داغون

    اوضاع مالی؟داغون

    اعتماد به نفس؟داغون

    من بعد میشدم دهن برای بقیه ساعت ها و ساعت ها به حرفای بقیه گوش میکردم راه حل میدادم بعد اوضاع خودم که داغون میشد حاضر نبودم یک دقیقه برای مسئله خودم زمان بزارم

    از زمان آشنایی شما دیگه از یه جایی به بعد گذشت هی کمتر و کمتر شد این مشاوره دادنام تا اینکه فقط رسید به یه عده مخصوصی اونم خانواده مادر و برادر و اینا

    باز که هی گذشت هی گذشت این بهتر و بهتر شد البته نمیگم صفر شده هنوز گاهی ممکن یک درصد یا شاید هم کمتر از دستم در بره اما همونجایی که میفهمم سریع قطعش میکنم و دوباره به خودم قانون رو یادآوری میکنم و دوباره میگم اشکال نداره نفسم تو مسیر یادگیری هستیم و ایرادی نداره که یادت بره هرچی تمرین کنی بهتر و بهتر میشی

    دوست دارم همیشه اون حرف فاطمه جان یادم بمونه که بگم: ماشالله خودتون عاقلین و از پس مسائلتون برمیاین. به نظرم باید عین مشق شب هرشب چند صفحه ازش بنویسم تا یادم نره.

    استاد ازتون دارم اینو یاد میگیرم تمرکزم رو بزارم روی زیبایی آدم ها. توجه کنم به رفتارهای خوبشون و کاری نداشته باشم به اینکه طرف چی هست چی نیست فارغ از هرچیزی ارزشمند بدونم و من احترام خودمو نگه دارم و با احترام با آدم‌ها رفتار کنم .ازتون یاد گرفتم حتی اگه نیستن پیشم با احترام اسمشون رو بگم و اگه کسی ازشون بد گفت همونجا حرف رو قطع کنم

    الته اعتراف کنم میدونم توی این مورد خیلی لنگ میزنم که هنوز بعضی جاها وقتی طرف غری چیزی میزنه اونقدر اعتماد به نفسم قوی نیست که بگم نگو اما از خدا میخام قویم کنه و قدرت کلامی عالی بده که از این به بعد حتی اگه یکی خواست چرت و پرت بپرونه خیلی رک بگم نگو و بیا از قشنگیا حرف بزنیم حالا به لطف قانون خداروشکر که آدم‌های اطرافم خیلی بهتر شدن و هرچی هم بره مطمئنم که هی بهتر و بهتر میشن.

    استاد به خودم افتخحار میکنم که وقتی امروز داشتم خودمو با 2 سال پیشم مقایسه میکردم چقدر تغییر کردم از لحاظ شخصیتی و چقدر بهتر شدم و آرامشی که الان دارم رو روزی هزاران بار شکرش میکنم.

    استاد عزیزم سپاس گزارم ازتون که درس های زندگی ساز به ما میدین

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای: