آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 2

612 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1282 روز

    بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ

    أَفَمَنْ کَانَ عَلَىٰ بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ وَیَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَىٰ إِمَامًا وَرَحْمَهً ۚ أُولَٰئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ ۚ وَمَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ ۚ فَلَا تَکُ فِی مِرْیَهٍ مِنْهُ ۚ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یُؤْمِنُونَ(17 هود)

    آیا کسى که از جانب پروردگارش بر حجتى روشن است و شاهدى از [خویشان‌] او، پیرو آن است، و پیش از وى [نیز] کتاب موسى راهبر و مایه رحمت بوده است [دروغ مى‌بافد]؟ آنان [که در جستجوى حقیقت‌اند] به آن مى‌گروند، و هر کس از گروه‌هاى [مخالف‌] به آن کفر ورزد آتش وعده‌گاه اوست. پس در آن تردید مکن که آن حقّ است [و] از جانب پروردگارت [آمده است‌] ولى بیشتر مردم باور نمى‌کنند.

    =======================================================================================

    لبیک اللهم لبیک…لبیک لا شریک لک لبیک…

    استاد جانم سلام،نمیدونم چی بنویسم،از کجا بنویسم،اصلا بنویسم یا نه؟!

    ولی چطور میتونم ساکت بمونم و پیغامم رو به شما نرسونم؟!

    گاهی دلم شنل هری پاتر میخواد که از چشم همه مخفی بشم،گاهی با خودم میگم کاش برگردم به همون سعیده که هیچ کس نمیشناختش و کامنت هاشو نمیخوند،گاهی میگم کاش میشد بعضی از کامنت ها قابلیت ارسال خصوصی برای استاد داشت،اون وقت شاید با خیال راحت تر مینوشتم،دیگه ترس از قضاوت شدن نداشتم،یا ترس از توهم خود نمایی…نمیدونم،این مرحله هم حتما بخشی از مراحل تکاملِ شخصیت توحیدیمه و میدونم اگر عزت نفسم رو رشد بدم دیگه کمتر نگران قضاوت بقیه میشم و نمیزارم شیطانِ ذهنم نجوا کنه.

    ولی میخوام بازم از نجواها اعراض کنم و جهانم رو از خودم و خدا خالی کنم و بنویسم.

    استاد شما میگی مشاوره خصوصی نداری!؟حتی با ساعتی 70 میلیون؟!

    پس این همه مشاوره های خصوصی من با شما چی؟!

    پس چطور ممکنه من هرجا گیر میکنم،شما میشی فرشته ی نجات الهی و سربزنگاه میرسی؟!

    پس چطور من هر سوالی برام پیش میاد شما پاسخش رو برام میاری؟!

    این ها اگر مشاوره ی خصوصی نیست پس چیه؟!

    مگه چقدر گذشته از کامنتی که من توی جلسه ی تکمیلی پنج احساس لیاقت گذاشتم؟!

    هنوز 48 ساعت هم نشده،من از خدا کمک خواستم که من رو از تاریکی های نفسم و پاشنه ی آشیل حمایتگری نجاتم بده و کمکم کنه این مرحله رو هم بگذرونم …

    پس بگو چرا امشب دوباره منو کشوند سمت مراقبه ی آرامگاه …همیشه وقتی میرم اونجا و قرآن گوش میکنم هم آروم تر میشم و هم خدا از بی نهایت طریق برام پیغام شخصی میفرسته…امشب نمیدونم چرا به جای اینکه آروم بشم،قلبم تو تلاطم بود،نمیدونم اسم احساسش رو چی بزارم،قلبم شبیه برج مراقبتی بود که میخواست اجازه ی دریافت پیغام الهی رو بده،ولی من انگار آمادگی لازم رو نداشتم….

    همونجا وسط آرامگاه،نگاه به تاریکی آسمون شب کردم و گفتم خدایا یک چیزی بگو،آرومم کن،بگو حواست به من هست،قرآن رو باز کردم و با سوره ی طارق بهم جواب داد :

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ ﴿١﴾

    سوگند به آسمان و به چیزی که در شب پدیدار می شود؛

    وَمَا أَدْرَاکَ مَا الطَّارِقُ ﴿٢﴾

    و تو چه می دانی چیزی که در شب پدیدار می شود، چیست؟

    النَّجْمُ الثَّاقِبُ ﴿٣﴾

    همان ستاره درخشانی است که پرده ظلمت را می شکافد.

    إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْهَا حَافِظٌ ﴿4﴾

    هیچ کس نیست مگر اینکه بر او نگهبانی است.

    کمی آروم تر شدم و بعد از گوش دادن به سوره ی سجده،از آرامگاه زدم بیرون،آهنگ های توحیدیم رو گوش دادم،پیاده روی کردم تا رسیدم خونه،دیدم بازم قلبم در تلاطمه،دیگه مطمئن بودم یک خبری در راهه،چند دقیقه ی بعد نقطه ی آبی آقای خسروی اومد،همه ش توحید،همه ش قرآن،یک چشمم به خوندن کامنت بود،یک چشمم به پایین صفحه که یک وقت تموم نشه،نمیخواستم اتصالم به نور قطع شه…خوندن کامنت قرآنی تموم شد،ضربان قلب من بالاتر…مادرم اومد توی اتاق منو دید،با نگرانی پرسید سعیده چیزی شده؟!چرا صورتت اینطوریه!؟گفتم نه خوبم…

    میخواستم جواب آقای خسروی رو بنویسم بلکه این انرژی ماورای زمینی مهار بشه،دیدم گوشی توی دستام میلرزه اصلا نمیتونم بنویسم…

    به جاش رفتم از دوازده قدم کمک خواستم،جلسه 2 قدم 5 باز شد….

    باز استاد و باز صحبت از عدم حمایتگری بی جا،نزاشتن انرژی روی تغییر دیگران حتی خانواده …اعتماد کردن به خداوند برای اجرای قانون هم مداری…. چیزی از فایل نمونده بود که باز قلبم منو کشوند به داخل سایت….

    قسم میخورم همون لحظه که بنر سایت عوض شد من داشتم نگاهش میکردم!

    دقیقا مثل لحظه ای که منشی دفتر یک روانشناس صدات بزنه و بگه بفرمایید خانوم،نوبت شماست!

    چند بار پلک زدم ببینم دارم درست میبینم یا نه….و بعد تازه فهمیدم باند فرودگاه قلبم منتظر چه پیغامی بوده…تازه فهمیدم حکمت اون آیه هارو…

    استاد،این سایت و هر فایلی که شما آپلودش میکنی یا در نشانه ی روزانه م بهش هدایت میشم،برای شخصِ من جلسات مشاوره ی خصوصی میلیون دلاریه….و من به این هم مداری و آمادگی افتخار میکنم،به این خدا با این همه دقت و عدالت و نظمی که مو لای درزش نمیره،افتخار میکنم.

    مطمئنم تغییر مدار دیگه ای در راهه…خیلی وقت ها خودم ازین همه تغییرِ زندگیم تعجب میکنم…میگم نه…کار من نیست…خداست که درهای رحمتش رو روی من باز کرده و این همه زندگیم رو تغییر داده …

    و من پیش میرم استاد،قول میدم بندهای مخفی شرک باقی مونده رو هم از بیخ و بن بزنم.دارم تموم تلاشمو میکنم و میدونم خداوند بهم پاداش ده برابری میده ….

    این کامنت نوشته شد جهت تشکر از شما که پیغام آورِ عزیز الله هستید و شرح واقعه ی هم زمانی و هم مداری جهان و لیاقت سعیده ای که میتونه بدون هیچ هزینه ای،مشاوره ی خصوصی داشته باشه….

    دوستون دارم استاد.از روشنی قلبم.

    میرم که فایل رو چندبار گوش بدم و بنویسمش…

    به امیدخلق نتایج توحیدی تر …

    در پناه نور میسپارمتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 427 رای:
    • -
      مجتبی کاظمی گفته:
      مدت عضویت: 3340 روز

      سلام سعیده جان عزیز

      انشاالله که همیشه سالم و سلامت و در آغوش گرم و صمیمی الله مهربان

      من کامنتی که دیروز بر روی جلسه 5 تکمیلی دوره احساس لیاقت گذاشتی را دیشب خوندم

      و صبح امروز که وارد سایت شدم و با فایل جدید استاد روبرو شدم سریع اون را دانلود و مشغول دیدنش شدم

      در ابتدای فایل که استاد فرمودند کامنت یکی از بچه‌های سایت انگیزه شده که ایشون این فایل را ضبط کنند و از آنجائی‌که کامنت شما را هم خونده بودم و دیدم موضوع این فایل دقیقا همان موضوعی هست که خانم شهریاری نوشته بودند،

      با خودم گفتم صددرصد استاد راجع به کامنت خانم شهریاری صحبت میکنند که خب کامنت یکی دیگر از دوستان عزیز بود

      الان که این کامنتت را خوندم گفتم که حتماً باید این موضوع را بنویسم و شما را تحسین کنم بخاطر این مدار فوق‌العاده‌ای که در اون وارد شدید

      شاید غبطه خوردن کلمه صحیحی نباشد ولی واقعا بیشتر مواقع نسبت بهت حسودی میکنم از این ارتباط خالص و نابی که با خداوند برقرار می‌کنی و شدی رفیق خداوند

      بهرحال خواستم ازت تشکر کنم بخاطر کامنتها و مطالب قرآنی عالی که میگذاری و برات بهترین ها را از خداوند متعال آرزومند باشم

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 54 رای:
    • -
      سمیرا سعادتمند گفته:
      مدت عضویت: 1503 روز

      سلام

      به سعیده جان،دختر توحیدی و شاگرد اول این دانشگاه معنوی

      همشهری من ، همیشه کامنتهای قشنگ تو میخونم

      امشب هم قلب من متلاطم بود ، داشتم سپاسگزاری شبانه ام و انجام میدادم که گفتم قبل خواب بیام تو سایت و همون اول کامنت شما رو خوندم ‌و باز هم آیات قرآنی ، چقدر آروم شدم ، چقدر تحسین ات میکنم همیشه این قلم زیبا و شیوا و این حد از معنویت و جسارت و شجاعت ات رو ،

      در آغوش پروردگار یکتای جهان هستی، بهترین ها رو واست آرزو میکنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      سید حسن گفته:
      مدت عضویت: 1063 روز

      سلام به سعیده عزیز

      واقعا نمی‌دونم چه بگم

      واقعا از صمیم قلب متشکرم که این حس قشنگو با ما به اشتراک گذاشتی .واقعا تحسین بر انگیزه این همه حس قرآنی

      واقعا تمام جواب نجواهای ذهن منو دادی

      درود بهت

      واقعا از صمیم قلبم از خدا متشکرم که منو با این چنین دوستانی همراه کرده .خیلی به خودم افتخار میکنم که در میان همچنین دوستانی دارم تکامل و قدم های توحیدی رو بر میدارم

      واقعا استاد همیشه سوپرایزمون کرده

      استاد هیچی کم نمیزارین در سایت

      کامنتی خوندم از سعیده جان از جنس کلام الله

      کامنتی خوندم از جنس حس خوب

      برکت و سلامتی و نشاط

      واقعا هر دستاوردی رو بدست آوردی پاداش این همه توحیدی هست که داری قدم بر میداری و به سمت خدا حرکت می‌کنی سعیده جان

      واقعا اگر جایی آسودگی و آزادی و راحتی داری در آغوش خدا هستی و خدا هدایتت می‌کنه

      همیشه کامنت هات تسلای قلبم بوده

      و همیشه الگویی خوب و پایداری برام بودی

      امیدوارم هر چه میخواهی خدا برات مسیرشو هموارتر کنه

      موفق باشی دوست عزیز

      و هرکجا هستی در پناه الله باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      آزاده زمانی جوهرستانی گفته:
      مدت عضویت: 1910 روز

      به نام خدای مهربون ،زیبا ودوست داشتنی ام .سلام سعیده جان دوست عزیز هم فرکانسی ام .هر بار که هدایت میشم سمت کامنت های زیبات نوری از آگاهی بر قلبم جاری میشه .تحسینت می کنم که اینقدر زیبا کامنت می نویسی واین نشان از درک عالیت از قوانین داره.با توجه به کامنت های قبلیت که خوندم متوجه شدم که شرکهای وجودت تقریبا شبیه شرکهای من بوده ،چه تو رابطه وچه تو شغلی که داشتی .فقط اینو می دونم که سمت خدای مهربون برای ما آماده ست ،فقط ما باید سمتمون رو درست کنیم واین آرام آرام وتکاملیه ،بعد از 4 سال کار کردن متعهدانه روی باورهای توحیدی ام ،این بار که متعهدانه داشتم تلاش می کردم این پاشنه ی آشیلم که حامی وهدایت کننده ی دیگرانه رو تو وجودم درستش کنم خدای مهربون این همزمانی ،فایل آگاهی بخش که استاد گذاشتند رو ایجاد کرد تاهر بار ایمان افرادی که خیلی متعهدانه دارند روی بهبود شخصیت خودشون کار می‌کنند رو به این مسیر زیبا بیشتر وبیشتر کنه .خدا رو هزاران مرتبه شکر بابت این سایت بهشتی ودوستان نابی چون شما .بهترینها رو برات آرزو دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      شیرین عبدی زاده گفته:
      مدت عضویت: 2213 روز

      سلام سعیده

      خوبی؟

      میدونی الان داشتم چکار میکردم، تو دفترم سوالمو نوشتم، از خدا پرسیدم، گفتم جوابشو بم بده

      دفترمو بستم

      سایت باز کردم، کامنتتو خوندم

      دیدم خدا از طریق تو بهم جواب داده: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

      وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ ﴿١﴾

      سوگند به آسمان و به چیزی که در شب پدیدار می شود؛

      وَمَا أَدْرَاکَ مَا الطَّارِقُ ﴿٢﴾

      و تو چه می دانی چیزی که در شب پدیدار می شود، چیست؟

      النَّجْمُ الثَّاقِبُ ﴿٣﴾

      همان ستاره درخشانی است که پرده ظلمت را می شکافد.

      إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْهَا حَافِظٌ ﴿4﴾

      هیچ کس نیست مگر اینکه بر او نگهبانی است»

      شیرین! هستم، حواسم بهت هست، جای درستی اومدی، خوب کردی اومدی به خودم گفتی، خوب کردی هرچی نشونه و فکت تا الان بهت دادم رو نادیده نگرفتی و گفتی من حاضر نیستم به عقب برگردم، به باور کمبود، به باور رها شدنم در این جهان توسط خالقم برگردم

      خوب کردی گفتی، دوست داشتم از زبون خودت اعتراف و تسلیم‌ت رو بشنوم،،، حالا خودم بهت میگم چکار کنی، یا حتی چکار نکنی، من همون نگهبان تو هستم و ستاره‌ای که ظلمت تو رو بشکافه رو من، رب تو برات میفرستم

      Don’t worry

      Be happy

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      انسیه زمانی مهر گفته:
      مدت عضویت: 692 روز

      سلام سعیده جان

      امیدوارم همیشه سالم وشاد وپراز نعمت محبت خدا باشی دوست عزیز و خواهر بزرگتر من از وقتی وارد سایت شدم خدا منو به سمت شما هدایت کرد و از همون اول بهم گفت ببین با سعیده چه میکنم

      هر کاری برای اون میکنم منتظر تو هم هست وشما شدین الگو برای من شاید باورت نشه ولی خیلی وقتا با تحسینه رشد کردم وخیلی وقتا به خدا گفتم خدایی که میتونه چنین عشقی به سعیده بده به من میده شاید باورت نشه ولی عشق بازی من با خدا شروع شد وقتی فقط شمارو برای نودم مثال زدم

      سعیده عزیزم چندی پیش یک آگاهی رو دریافت کردم حتما به دردت میخوره چون هدایت الله

      خدا فرمود کسانی که دوره دوازده قدم رو جدی گرفتن وتا انتها اومدن آینده سازان جهان هستند

      سعیده عزیزم مطمئنا این فایلها جواب درخواست خیلی از انسانهای توحیدی است که میخواهند با دوره جدید استاد هم مدار بشوند من که کاملا این حس رو دارم که دوره بی نظیر خانه تکانی ذهن خیلی از پاشنه آشیل های بچه رو بیرون کشیده و این فایلها درست کننده این ضعف هاست تا هم مدار بشیم با دوره جدید استاد نمیدونم دقیقا چیه اما هر چی هست تاثیر عمیقی در آینده جهان داره این را با تمام ایمان وجودم میگم

      امیدوارم در دوره بی‌نظیر جدید استاد همکلاسی شما باشم

      دوست دار تمام انسان های توحیدی انسیه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      مائده بابائی گفته:
      مدت عضویت: 1642 روز

      دختر زیبای زمینی سلام

      سعیده خوش قلب سلام

      آخ اشک هام اومد از این همه پاکی و روشنی نوشته هات و خدا با کامنت تو و آیه های نورانی خودش با دیت های قشنگ تو جوابم رو داد که مائده کمی صبر کن صبر کن و فقط و فقط حالت رو خوب نگه دار

      غصه نخور برای هیچ کس هیچ کس

      به قول استاد هر کسی الان تو جای درست خودش هست

      و نیازی نداره تو غصه ش رو بخوری حتی نزدیک ترین کس بهت

      اگر هدایت الله رو شنید خودش راهش رو پیدا میکنه

      فقط و فقط موندن تو مدار و شکر گرازی و آرامش کار سختی

      البته اونم شیرینی راه تا قدرش رو بدونم و پخته‌تر و روشن تر بشم

      و متوجه بشم رسیدن به عشق خدا اونقدر قشنگ و دلنشین هست که به خاطرش همه کار کنی

      سعیده قشنگم

      مرسی تا تمام عشقت با تمام دست لرزیدن هات

      نوشتی و نوشتی و نوشتی

      و پیام آور من شدی

      مرسی از استاد و عزیز دلمون

      که تمام تلاششون رو میکنن

      تا ما رو در مدار نگه دارن

      و هر لحظه از خدا و خدا و خدا بگن

      عاشقونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      عاطفه خواجه گفته:
      مدت عضویت: 1773 روز

      سلام سعیده عزیزم

      در تلاش بودم برات پیامی نذارم چون حرفی برای گفتن نداشتم اما نمی دونم چرا این احساس رهام نمی کنه!

      ببین همش داره بهم میگه برای تو بنویسم اصلا نمی دونم چی بنویسم ولی میدونم باید یه چی گفته بشه!

      دیروز تولد رئیس آتلیه ای بود که توش کار می کنم، یه مرد مهربون، ثروتمند، با سواد و یکی از بهترین عکاس هایی که تا الان می شناسم!

      بعد از اینکه شمع ها رو فوت کرد رو کرد به ما و گفت بچه ها باور کنید این لحظه یکی از بهترین لحظه های زندگی منه!

      گفت من 41 ساله شدم ولی بهتون میخوام بگم که انگار زندگی من تازه شروع شده، انگار الان در بهترین زمان از عمرم هستم، میگفت بهتون قول میدم روزهای خوب زندگیتون هنوز جلوی روتونه…

      خب فکر کردم چقدر جالب! منم میتونم همین احساس رو نسبت به تمام روزهای زندگیم داشته باشم، میتونم هر روز که پامیشم فکر کنم که امروز بهترین روز زندگی منه! مطمئن باشم هر روز بهتر میشه و آینده چه نزدیک و چه دور حتما بهتر و درخشان تر از الانه! فکر نکنم دارم روزها رو از دست میدم، عجله نکنم، به نظر من که 31 سالمه امسال، این ماه، این هفته و این روز بهترین لحظه زندگی منه! من شکرگزارشم و امیدوارم خدا کمک کنه بتونم این باور رو تقویت کنم

      فکر میکنم خب این حرفا رو زدم که چی بشه:) ولی خب امیدوارم چیزی برای تو داشته باشه دوست من. ممنون بابت تمام کامنت هایی که میذاری و چون از قلبت میاد لاجرم به قلب من می شینه!

      در پناه خدای زمین و آسمون ها باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1282 روز

        سلام عاطفه جونم

        مررررسی که همیشه پیغام خدارو برام میاری!من جنس پیغام های الهامی رو‌میشناسم،اینم جفت و‌جور شد با تموم الهاماتی که از صبح داره بهم میشه …

        همه ش میگه،رها باش،عجله نکن،توکل کن،نچسب به یک موقعیت و یک هدف و یک ایده…

        عاطفه جان،خود استاد تو جلسه 3 قدم 7 میگه،این قانون رهایی خییییلی ایمان میخواد!

        منم داااارم تموم تلااااشمو میکنم ایمانم رو حفظ کنم….و میدونم بزودی پاداش ها داده میشه ….

        نه فقط به من،به هرکسی که توی مسیره،به هرکسی که داره روی باورهاش کار میکنه،به هرکسی داره سعی میکنه توحیدی عمل کنه…

        هرکی متعهد تر،پاداش ها بیشتر …

        میدونی؟!

        مثل یک میز سلف سرویس غذاست،اون کارت پولی که میدی برای خوردن غذا، با ایمان و توکلت شارژ میشه!

        هرچه ایمان و توکل بیشتر،شارژ کارت بیشتر…لذت خوردن غذا هم بیشتر….

        خداوند،به همه ی ما کمک کنه،توی این مسیر ثابت قدم بمونیم.

        مرسی که برام نوشتی.

        راستی،لازمه یادآوری کنم یا یادت مونده که شما زیباترین عاطفه ی دنیایی؟!

        دوستت دارم رفیق!

        به امید دریافت یک نقطه ی آبی پربرکت دیگه ای ازت…در پناه نور میسپارمت.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
      • -
        محمد کرمی گفته:
        مدت عضویت: 1216 روز

        سلام زیباترین عاطفه خانوم دنیا

        کامنت زیباتو امروز خوندم و چقدر زیبا و چقدر توحیدی نوشتی ،خدا میدونه توی چه مداری هستی که آدمهای اطرافت اینقدر مثبت و پر انرژی هستن

        چه جمله زیبایی ازرئیس آتیله نقل قول کردی هر کلمش برای من یک کتاب بود ،با اینکه فکر میکنم دارم خوب روی خودم کار میکنم ولی خیلی از جاهای زندگیم نتونستم مثل این دوست عزیزمون که نگاه متفاوتی به آینده میش روش داشت من هم اینطور فکر کنم

        جهان فقط رو به سمت خیر و سعادت در حال حرکته و وقتی هم جهت بشبم با این جریان میتونیم روی خوب همه چیزو در این دنیا تجربه کنیم

        ممنونم ازت دوست عزیزم برای کامنت زیبای که به اشتراک گذاشتی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1240 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    مواردی را در زندگی خود بیاد بیاورید و در بخش نظرات این فایل بنویسید که:

    الف) از این آگاهی ها به نفع خود استفاده کردید و نتایج حاصل از این “عملکرد هماهنگ با قوانین خداوند” را بنویسید؛

    ب) همچنین مواردی را به یاد بیاورید که بر خلاف این آگاهی ها عمل کردید و عواقب حاصل از این “عملکرد خلاف جهت با قوانین خداوند” را بنویسید؛

    – با اینکه شاید بیش از هزار بار به اشکال مختلف این قانون بسیار مهم و اساسی را در فایل های استاد شنیده ایم و نتایج نامناسب عدم اجرای آن را در زندگی خود دیده ایم اما باز هم گاهی به ندرت بر خلاف آن عمل می کنیم خصوصا در مورد افرادی که دوستشان داریم و سلامتی موفقیت و گرفتن نتایج عالی آنها برایمان مهم است البته اکنون بسیار کمتر از گذشته به انها پند و نصیحت می دهیم افراد بسیاری از زندگی ما حذف شده اند اغلب افرادی که با آنها ارتباط داشتیم افرادی نامناسب با مشکلات زیاد در زمینه ی سلامتی روابط نامناسب نداشتن درآمد و… بودند که زمان و انرژی ما صرف گوش دادن به مشکلات دردها بیماری ها بی پولی ها ….آنها و خدمت رسانی در تمام زمینه ها بود در حالی که زمان تفریحشان با دیگران سپری می شد

    که البته تعداد آنها روز به روز بیشتر می شد و مشکلات ما هم به تناسب زیاد تر. هر روز باید خدمات بیشتری به آنها ارایه می دادیم و بسیار هم به خود افتخار می کردیم که توانسته ایم نجات بخش و ناجی زندگی دیگران باشیم تا زمانی که با هدایت‌های خداوند به فایل های استاد گوش داده و سعی در عمل کردن به آن داشته و به درخواست های نابجای آنها نه گفتیم و آنها نه تنها به خاطر زمان و انرژی که برای آنها در طی سال ها صرف کردیم تشکر نکردند بلکه از ما متوقع تر شده و حتی اکنون هنوز هم طلبکار ما هستند که:

    یک دفعه چه اتفاقی برای شما رخ داده که تا این حد تغییر کرده اید؟ از شما که تا این حد خوب بودید انتظار چنین رفتارهای نامناسبی را نداشتیم! ما به شما به عنوان الگو نگاه می کردیم مگر ما چه رفتاری انجام داده ایم که شما با ما این رفتار را دارید؟ حداقل درباره ی مشکل خود با ما صحبت کنید…. و هزاران پیام به این شکل که متاسفانه هنوز دریافت می کنیم .

    با شنیدن فایل های استاد در زمینه ی احساس ارزشمندی متوجه شده آیم که واقعا به خودمان ظلم کرده ایم و این افراد نه تنها برای ما ارزش و احترامی قائل نبودند بلکه ما را افرادی سطح پایین، احمق، بی عرضه و کودن می دانستند و به همین خاطر از ما متوقع بودند از این به بعد هرگز به دیگران کمک نمی کنیم مگر اینکه از صمیم قلب باشد نه برای تایید گرفتن، شنیدن تحسین دیگران، ثابت کردن خودمان به دیگران، احساس ارزشمندی و مهم بودن، به جای خدا نشستن…. البته از زمان آشنایی با استاد اهدافی برای خود تعیین کرده که زمان و انرژی مازاد به هیچ وجه نداریم که حتی بخواهیم یک دقیقه از آن را برای دیگران تلف کنیم و خدا را شکر می کنیم که با استاد و خانم شایسته ی عزیز آشنا شده و زمان و انرژی با ارزش خود را تنها برای خودمان صرف می کنیم و از طرفی افرادی این چنین دیگر در مدار ما قرار نخواهند گرفت.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 52 رای:
  3. -
    hanife sepehri گفته:
    مدت عضویت: 1439 روز

    بسم‌الله الرحمن الرحیم

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام و درود خداوند به شما استاد عزیزم

    استاد جان ،استاد خوشتیپ ، استاد خوش استایل ، استاد بهبود ،استاد تغییر

    استاد عزیزم من سپاسگزارم از شما و خانم شایسته عزیزم

    استاد عزیزم سوال شما اینه که میتونم زندگی کسی رو تغییر بدم یا کمکش کنم؟؟؟

    استاد جان افراد نه تنها تغییر نمیکنن بلکه باعث میشه که ما هم درگیر مسائل او شویم و ناخود اگاه از مسیر درست خارج شویم.

    استاد جان من حقیقتا تو کت من نرفته که با کسی در مورد این صحبت های شما حرف نزنم

    میدونی من ادمی هستم تایید طلب و وابسته به تایید طلبی ،

    خیلی برام مهم شده که صحبت های زیبای شمارو کپی کنم و برای دیگران ارسال کنم از طریق پیامک ، یا گفتاری ، و طرف هم خیلی براش جالبه این صحبت ها براش ،

    و من هی میخوام بنویسم تا زندگی شون تغییر کنه. و بگن مرحبا حنیفه تو خیلی بی نظیری و هی چک میکنم که طرف چه واکنشی نسبت به این صحبت های بی.نظیر داشته خیلی وقت ها میبینم هیچ واکنشی نشون نداده مهم نبوده براش اون وقت هست که من از این ور ناراحت میشم و از قانون دور میشوم.

    استاد عزیزم من فکر میکردم میتونم زندگی ادم ها رو تغییر. بدهم اما خودم درگیر میشوم

    دارم اموزه هاتون رو یاد میگیرم که ثابت کنم من هم تغییر کردم و میتوانم زندگی دوستان و عزیزان را تغییر دهم .

    استاد عزیزم نکته خیلی عالی که گفتید اینه که ما در جایگاهی نیستیم که زندگی دیگران راتغییر دهیم

    و همه ما به یک اندازه دسترسی داریم به نعمت های خداوند پس هر کس خودش مسولیت تغییر زندگی خودش را دارد

    این طور هست که در مورد تغییر دیگران باید خسیس باشیم و انرژیمون رو هدر ندهیم .

    مگر اینکه واقعا طرف بخواد .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 55 رای:
    • -
      hanife sepehri گفته:
      مدت عضویت: 1439 روز

      سلام به همه دوستان عزیزم

      من دقیقا از سی روز قبل همش میگفتم خدایا خودت کمکم کن که دوره دوازده قدم رو بخرم

      دیشب گفتم خدایا یعنی میشه قدم چهارم هم بخرم ، اومدم توی سایت دیدم یا الله یه فایل جدید از استاد ناب اومده تو سایت در حال گوش دادن هم زمان و نوشتن کامنت بودم که برادرم پیام داد چه خبر چی کار میکنی گفتم در حال نوشتن کامنت وبهش گفتم داداش امشب مهلت قدم چهارم پانزده درصد تخفیفش تمون میشه گفت من هم باهات سهیم دست خدا دقیقاً سر بزنگاه رسید چون من خواستم که بشه اینجا بود که من گفتم میشه چرا نشه ،اون خدایی که من و خلق کرده مسوولیت خودش رو بلده طبق سیستم بدون تغییرش ،«:اینکه وقتی میبینه بنده اش متعهد هست حتما کمکش کنه » خدایا شکرت

      «اگر بنده اش اشتباه میره هم تو همون راه کمکش میکنه در هر صورت خدا هدایت گر ما هست وقتی هر راهی رو انتخاب کنیم مهم اینه که انتخاب مون چیه ،،،»

      نه اینکه بنده اش ،خلقتش، فقط داره اشتباه میره و هی میگه خدایا وظیفه تویهٕ که من و هدایت کنی. خودت خلقم کردی پس خودت هم هدایتم کن .

      اما منظور از اینکه خدا هدایتمون میکنه اینه که طرف داره درست از قانون استفاده می‌کنه پس بنابر این طبق همون سیستمِ مدار ها که در هر مسیری باشیم همون هایی رو جذب میکنیم که خدا سر راهمون قرار داده

      مثلا من سه راه پیش رو دارم یه راه هست که باید قدم بردارم یکی از اونها بهترین راه هست و یکی تقریبا خوبه و دیگری طاقت فرساو سخت ،

      طبق قانون بدون تغییر خداوند اگر به سمت غرب برویم و دعا کنیم که میخواهیم طلوع خورشید را ببینیم هیچ وقت اتفاق نمی‌افتد ، حال میخواهد ما هزاران التماس و دعا کنیم که خدایا تو کریمی تو هدایت گری پس طلوع خورشید رو جابه جا کن الان طلوع رو در قسمت غرب ببینم اما راز و نیاز ها هیچ فایده ای نداره ،

      هدایت کردن مردم کار ما نیست بایدخودشان راه را انتخاب کنن و قدم بردارند اینجاست که قدم بعدی گفته میشه

      باید اول ِمسیر از خدایمان بخواهیم که خدایا هدایتم کن به راهی که خیر خواهی تو در ان بیشتر است هر چه پیش بیاد همون خیر و صلاح من خواهد بود این است که نتیجه‌ی اعتماد ما به خدا هزاران برابر خیر و برکت و سلامتی وارد زندگی مان می شود .

      پس ما وقتی خانواده داریم هم ….

      دوست و آشنا داریم هم ‌….

      بگیم خدایا من فرزندانم را خانواده ام را فقط به دستان هدایتگر تو میسپارم و زندگی انها دست خودشان است که بخواهند تغییر کنن نه اینکه من مراقبشان باشم تا خطا نروند

      من هرگز توانایی تغییر رفتار های سوگل دختر عزیزم را ندارم ، هرگز توانایی تغییر زندگی فاطمه زهرا ام را ندارم ، من فقط درست ترین راه را انجام میدهم انها هم ناخود اگاه از تغییرات رفتاری ام میفهمند که عه! مامان این برخورد رو داشت نسبت به این اتفاق پس ما هم اگه این رفتار را داشته باشیم این نتایج به دست میاد ‌ اون وقت هست که اختیار زندگی کردن، ازمون خطا داشتن ، حق انتخاب را به دست خودشان داده ام

      مثلاً دیروز صبح تمام کار هایم را انجام دادم و غذا برای اوستا گچ کار خونه ی جدیدمون درست کردم و غذای دخترامو گذاشتم رو بخاری و همه جا مرتب و تمیز بود . درو بستم و رفتم خونه جدیدمون بدون هیچ اطلاعی به دختر هام . (اینم بگم که دختر هام بسیار وابسته به حضورما در خانه هستند ) چون هر دو شون مدرسه ان فاطی دوم و سوگلی هم ششم هست

      اما من رفتم تا ساعت چهار هم برگشتم گفتم مهم نیست هر کاری میکنن هر شلوغ کاری میکنن بالآخره باید یکم از اون تربیتی که دادیم هم استفاده کنن نه اینکه فقط طوطی وار گوش بدن

      شکر خدا تا اومدم دخترام نهار شون رو خورده بودند و سفره جمع کرده بودند و داشتن تکالیف شون رو می‌نوشتند من هم ته دلم این بود که الان برم خونه هر دو شون از من قهر کردن یا شلوغ کاری کردن …..خخخ اما وارد که شدم هر دو شون بهم سلام کردند و خسته نباشید گفتن. اوضاع روبه راه بود . واگر هم رو به راه نبود من باید می‌تونستم ذهنم رو کنترل کنم و و رفتار ناخوش ایندی نسبت به کار نادرست انها انجام ندهم ، این میشه مهارت .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    مریم غدیری گفته:
    مدت عضویت: 3755 روز

    درود درود درود

    نمیدونم چه بنویسم…نمیدونم چطور تشکر کنم‌…یعنی این حد از منطق های صحیح و خیلی خیلی دقیقی که مثال می‌زنید تحسین برانگیزه. دیگه الان فقط نمی شنوم. هم می شنوم هم درک میکنم همزمان تحسین میکنم این کلام زیبا و الهی تونو. حدود 10 سال خواستم مادرم رو تغییر بدم، 15 سال تلاش کردم خواهرم رو تغییر بدم. اگر آن انرژی رو برای بهتر شون خودم می‌گذاشتم خدا میدونه الان چقدر جایگاه بهتری داشتم. واقعا تغییر دادن دیگران =اتلاف انرژی و در اصل یک نشتی انرژی بزرگ محسوب میشه که صدماتش جبران پذیر نیست. چقدر خوبه که بتونم مثل شما درک کنم. البته خیلی بهتر شده ام از وقتی که تمرکز گذاشتم روی خودم. ولی از آنجا که گاهی تحت تأثیر احساساتم قرار گرفتم باز یه کوچولو منحرف شدم. شکرخدا خیلی زود اصلاح مسیر کردم و گفتم اگر قراره یه روز با نتایجم باهاتون حرف بزنم این بخش رو باید بهبود بدهم. خدا رو شکر که منو هدایت میکنه و بهم میفهمونه که من براستی لایق نعمت‌های خدا هستم و باید باید باید خودم رو تغییر بدهم تا رشد کنم. استاد تازه این دُر و گوهری که گفتین مقدمه است … چقدر من خوشبختم که به این آگاهی ها وصلم. واقعا سایت شما یه منبع عظیم معنوی و مادیه. براستی کدام مسجد اینحد نام خدا و ذکر او و قوانینش گفته میشه. امروز عصر داشتم عمیقا به توحید و باورهای توحیدی داشتن فکر میکردم. دیدم چقدر حالم بهتر شده از وقتی دارم تقویت‌شون میکنم. بعد گفتم بیام تمرکزی روی اونها کار کنم… 2سال اول عضویتم در سایت واقعا محتواها مسکن من بودن، چقدر تکامل دقیقه و اون وقتی که قراره چرخ دنده جفت بشه … مثل کودکی هستم که رفته کلاس اول و تشنه ی یادگیریه..در صفحه تلگرامتون نوشته شده (خدا رو باور کن و…) باوری که من نداشتمش در زندگیم ،باور نکردن خدا بود ، اون باوری که بهم احساس اطمینان قلبی و آرامش بده، اون باوری که بهم حس ارزشمندی درونی بده، اون باوری که بهم بگه تو میتونی چون هم لایقشی هم خداوند بیشتر از تو مشتاقه تا به خواسته ات برسی،…چقدر در روانشناسی ثروت 2 زیبا جهل رو معنی کردید و حالا بهتر میفهمم که چقدر من هم جاهل بوده ام و صد البته اگر باورهامو درست نکنم به سمت جاهلیت خواهم رفت. یعنی این فایل خودش یک کتابه 500 صفحه ای حداقل هست و مطمئنم با نظرات زیبای دوستان توحیدی ام به بالای 2هزار صفحه هم خواهد رسید.در پناه الله یکتا باشید.

    دوستتون دارم ، من لایق شاگردی شما هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 56 رای:
  5. -
    منیر گفته:
    مدت عضویت: 1655 روز

    به نام خدا

    سلام عرض میکنم خدمت استاد و اعضای سایت

    منم سالها پیش با شدت خییلی زیادی گوش شنوا بودم و دنبال تغییر دیگران بودم به جای تغییر خودم و بعضی وقتا از لحاظ توحیدی ناخودآگاه مشرک هم میشدم البته مشرک از نوع نماز خون خیلی جالبه ولی حقیقت این بود که من یک عدد مشرک با تکبر بودم بخاطر این میگم متکبر چون یه جاهایی فکر میکردم ناجی هستم و میتونم تغییر بدم که الان یادش میفتم میگم استغفرالله خدایا منو ببخش بخاطر اون دوران بدون آگاهی که هیچی از قانون نمیفهمیدم و یادمه پای ناله ها و درد دل های خیلی سوزناک می‌نشستم و شیطون یه استدلال خیلی تمسخرآمیزی تو ذهنم می آورد و اونم این بود که تو خیلی مورد اعتمادی واسه این اشخاص که میان این مسائل رو واست توضیح میدن و تو هم علاوه بر دوتا گوش که خدا بهت داده کل اعضای بدنت رو گوش باش که خیلی عمیق مسائل اون اشخاص رو بشنوی و منم می‌نشستم پای این انرژی خوارها و خودم رو سرشار از باورهای منفی و افکار سمی اونا میکردم و شده بودم آهن ربای جذب اشخاص انرژی خوار و گوش دادن به حرف اونا باعث می‌شد که تا مدتها حرفاشون تو ذهنم بمونه و براشون حتی ناراحت هم میشدم و جالب اینجاس بهشون مشاوره هم میدادم ولی دریغ از اینکه از حرفام استفاده کنن یعنی شاید باور نکنید ولی حقیقتا از در و دیوار از این اشخاص به سمتم میومدن با انواع و اقسام مشکلات حالا از روابط بدشون بگیر تا مشکلات مالی و جسمی و روحی و منم از قانون جهان بی خبر به حرفاشون گوش میدادم و راهنماییشون میکردم ولی همون طور که استاد گفتن با اینکه من یه حرفی رو بارهااا براشون تکرار میکردم ولی به گوششون نمی‌رفت اون وقت همون حرف منو از کسی دیگه می‌شنیدن و فورا تاثیر میگرفتن من فکر میکردم با بحث کردن در مورد موضوعی میتونم بقیه رو تغییر بدم ولی حقیقت این بود در آخر هیچ کسی با حرفهای من تغییر نکرد اگر هم کسی به نصیحت هام گوش می‌کرد شب میخابید و صبح بیدار میشد همون آش بود و همون کاسه و در کل نمیشه بگم اشکال از اونها بود در جاهایی که من قصد تغییر اونارو داشتم در اصل باور من غلط بود چون من توانایی اینکارو نداشتم و ندارم هر کسی اگه بخاد تغییر کنه اول باید خودش بخاد و بعد با هدایت خداوند وارد مسیر درستش میشه و نتیجه ایی که من اون وقتا در برابر گوش دادن به درد دل های اشخاص با باورهای منفی و مخرب و همچنین بحث کردن با اونا به قصد تغییرشون گرفتم این بود ناتوان شدن در برابر تغییر دیگران همراه با کاهش و افت انرژی های مثبتم

    دستیابی به باورها و افکار مخرب دیگران

    به طور نامحسوس مشرک شدنم چون سعی در تغییر دیگران داشتم

    ولی خداروشکر میکنم که با استاد آشنا شدم و فهمیدم که به جای تغییر دیگران خودمو تغییر بدم اون انرژی که برای تغییر و بحث با دیگران بزارم اون انرژی رو واسه تغییر افکار و باورهای خودم میزارم که زندگیم تغییر کنه من موقعی تغییرات رو میبینم که از درون خودمو تغییر بدم و باور کنید من از وقتی از قانون جهان آگاهی پیدا کردم دیگه هیچ کدوم از اون اشخاص رو نه میبینم نه کوچکترین ارتباطی باهاشون دارم و کلا جهان از وقتی که من رو خودم کار میکنم اونارو از زندگی من حذف کرده خداروشکر و این نشون میده که مدار من تغییر کرده و اینم بگم من باید تا آخر عمر رو ذهن و افکار و باورهام کار کنم چون به محض اینکه افسار ذهنم رو رها کنم از مسیر خارج میشم و نشونش هم اینه که احساسم بد میشه و نگرانی سراغم میاد و شیطون فورا دست به کار میشه ولی خداروشکر با یاری خداوند دوباره وارد مسیر درست میشم و هدایت ها از راه میرسن خداروشکر میکنم که الان نسبت به اون وقتا تغییر چشمگیری کردم دیگه جایی که باید بحث کنم اونجا سکوت میکنم جایی که افراد انرژی منفی باشن سعی میکنم اونجا نباشم و نشنوم حرفاشون رو و باورها و عقایدم رو به زبون نمیارم نمیگم تو سایت استاد عباسمنش هستم و شما هم بیاین چون میدونم اکثرا تو مدارش نیستن و حتی اگه در مورد این آگاهی ها چیزی بگم منو مسخره میکنن پس سکوت میکنم و همزمان رو خودم و باورهام کار میکنم امتیاز این تغییرات و آگاهی ها و سکوت کردن هام همش به خدا میرسه چون خدا همه کاره این جهان و صاحب اختیار همه ماست.

    خدایا منو ببخش اگه به جای تغییر خودم فکر کردم توانایی تغییر بقیه رو دارم و این شرک باعث شد که از هدایت های تو دور بشم و به خودم ظلم کنم

    خدایا مارو به راهی هدایت کن که با تغییر مثبت خودمون ، شاهد تغییرات عالی دنیای بیرونمون بشیم الهی آمین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  6. -
    رضا بهزادی گفته:
    مدت عضویت: 3274 روز

    سلام به شما استاد عزیزم

    به شدت تجربشو داشتم و دقیقا اتفاقاتی رو که تعریف میکردید و از تجربیات خودتون میگفتید، ناخوداگاه خنده به لبانم میومد و گاهی پاز میکردم فایل رو میخندیدم و یکی میزدم تو پیشونیم آروم و دستمو میگرفتم جلو صورتم و یاد صحبتای خودم با مادرم و اتفاقات مشابه میفتادم. من خب فقط با مادرم زندگی میکنم و با ایشون در ارتباط هستم و نه با هیچ احد دیگه ای یعنی تنها فرد زندگیم و نزدیک به من ایشون هست، سال تا سال آدمای دیگه جامعه حتی خانواده خودم رو هم نمیبینم و باهاشون در ارتباط نیستم.

    بسیار زیاد پیش اومده که خواستم نصیحتش کنم و بخاطر بلا و مصیبت هایی که سرش اومده و غم گذشته، باهاش حرف بزنم و آرومش کنم و حتی با شما و این مباحث آشناش کنم و براش فایل های مختلف بذارم! : ) اما آخ استاد آخ دریغ از ذره ای تاثیر و نتیجه! : )

    بارها و بارها شده به خودم نهیب زدم که نکن! این کار تو نیست و تو سرت تو کار خودت باشه و نخوای که زندگیشو تغییر بدی و کمک کنی حالش خوب بشه! و اینقدر ضربه خوردم سر این موضوع ولی ضربات خیلی ناجور و کمرشکن نبوده : ) D: و خیلی خوشحالم و خدارو شکر میکنم که بالاخره یه جاهایی خیلی واضح فهمیدم و خدا فهموندم که کار تو نیست و تو روی خودت کار کن و کاری به بقیه حتی مادرت نداشته باش.

    خیلی خوشحالم و خدارو شکر میکنم که با دوره احساس لیاقت واقعا تغییرات خیلی اساسی و عالی کردم و خیلی خوب روی خودم کار کردم و دارم ادامه میدم و نتایج عالی انشاالله در راه هست و تا همین الانشم به شکل های مختلف نتایجش رو دیدم و چشیدم و واقعا حس و حالم عالیه عالیه خدارو صد هزاران مرتبه شکر! با دوره احساس لیاقت خیلی طعم آرامش رو و رابطه ام با خودم و خدای خودم بی نظیر شده و طعم خوش هدایت و آرامش و احساس خود ارزشمندی درونی رو چشیدم و دارم در این مسیر الهی ادامه میدم. دیگه تو این مثال های این فایل، به خوبی یاد گرفتم مخصوصا با این دوره که گفتم، که قشنگ هدایت ها و الهامات رو دریافت میکنم و گوش به زنگم! به شدت گوش به زنگ و هشیار تر شدم و به موقع زیپ دهنم رو میکشم و هیچکس رو نمیخوام نصیحت کنم یا کلامی در این رابطه و آگاهی ها با کسی صحبت کنم، به موقع و سر به زنگاه حتی از روی نه عمدا و اتفاقا حتی سهوا و ناخوداگاه هم وقتی به زبونم بخواد بیاد چیزی و هی اون نجواگر بخواد شیطنت کنه و میل به سخن رانی داشته باشم و لب باز کنم، به موقع یاد و نشانه های خداوند و کلام شما میاد تو ذهنم و دهنم بسته میشه و ادامه نمیدم و به قولی زیپو میکشم : )

    چوبشم خوردم و ضربه هاش رو هم خوردم از رعایت نکردن این قانون و پشت گوش انداختن و جلوی خودم رو نگرفتن! که اتفاقا به ضررم هم شده و شما حسابش رو کنید با مادر خودم و تنها کسی که باهاش ارتباط دارم هم تیکه و کنایه و تمسخر شدم و تاثیری روش نداشتم که هیچ، کلی هم حالم گرفته شده و احساسمم بد شده زمان هایی و واقعا پی بردم به حرفاتون استاد که قانون چطور کار میکنه. : )

    و با دوره فوق العاده احساس لیاقت خیلی خیلی عالی دست به عمل شدم و رعایت میکنم قوانین رو و صحبت های مختلف رو، و احساسم عالیه و همین تمرین و موضوع این فایل رو هم به نحو احسن انجام دادم و میدم و واقعا خوشحالم که در مسیر درست و هدایت الله دارم ادامه میدم و اصلا روزها و حال دیگه ای رو دارم نسبت به همین حتی یه مدت کوتاه پیش رو تجربه میکنم.

    انشاالله همینطور که دارم در مسیر درست قدم میذارم و ادامه میدم و اینو احساسم بهم میگه، حتی شرایطی پیش اومده که مدتهای زیادی هست سالهاست پیش نیومده و اون تنها شدنم هست و شرایطی فراهم شده که همه چیز مهیاست که خیلی خوب روی خودم کار کنم و جهان داره خیلی خوب به فرکانس هام پاسخ میده و از الله یکتا خواستم که جوری هدایتم کنه و توی مسیر بمونم که هرچه زودتر از همه لحاظ مستقل بشم و برم جدا بشم و انشاالله هدایت بشم به جایی دیگه و شهر یا کشوری دیگه و هجرت کنم، واقعا خیلی چیزا بهم فهموند و متوجه شدم تو این دوره از خدای خودم که بارها موقع سپاسگزاری و نیایش هام بهش میگم منو تو این مسیر تو این آرامش تو این هدایت هات حفظ کن و جدا کن منو از کسایی که تو فرکانسم نیستن، هرچند خود به خود و بصورت دقیق خود جهان و خداوند اینکارو میکنه، اما من خیلی بیشتر و واضح تر ازش طلب کردم و دوست دارم اجابت بشه خیلی زود، و نخوام بیشتر بمونم تو این فضا و فرکانس هایی که طعمش رو چشیدم تا همین یه مدت پیش که دور شده بودم از قوانین و مسیر هدایت و دوره بینظیر احساس لیاقت.

    سپاسگزارم از توجهتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  7. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1240 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    اغلب افراد تمایل دارند:

    نقش هادی را در زندگی افراد بازی کرده و ناجی زندگی آنها باشند

    دلیل اصلی آن:

    -کمک کردن به دیگران و نشان دادن راه صحیح به آنها است

    در واقعیت:

    در پس زمینه ی این نگاه خیر خواهانه:

    تلاش برای تحقق احساس ارزشمندی احساس مهم بودن احساس غرور و به صورت کلی احساس خوب و هم چنین تاثیر گزاری مثبت در زندگی دیگران است

    اگر:

    قوانین خداوند و فرکانس را شناخته و ان را درک کنیم متوجه خواهیم شد که:

    انسانها فقط زمانی تغییر می کنند که خودشان بخواهند

    انسان ها تنها زمانی تغییر می کنند که آماده باشند

    اگر بدانیم:

    انرژی صرف کردن برای تغییر دیگران مترادف با:

    خارج شدن از مسیر درگیر مسائل دیگران بودن مشرک شدن و جذب افراد نامناسب است تمرکز خود را تنها بر روی تغییر باورها پیشرفت رشد شخصی و عملکرد بهتر خود قرار می دهیم

    افرادی را دیده ایم:

    که نصیحت کننده های خوب و عالم دهر بوده و راه حل همه ی مسائل را در تمام زمینه ها می دانند

    اما اگر نتایج زندگی آنها را بررسی کنیم متوجه می شویم:

    -خودشان به آن چه می گویند عمل نمی کنند

    -خودشان زندگی جالبی ندارند

    -حتی به میزان یک درصد به گفته ها و پند و نصیحت هایشان عمل نکرده و تمام زمان و انرژی آنها صرف تغییر زندگی دیگران می شود

    -نصیحت کننده های ماهری هستند

    مشاهده ی چنین الگوهایی به ما ثابت می کند:

    -اگر واقعا راه حل مسائل را می دانیم مسائل خود را حل کنیم

    -اگر واقعا به دیگران پند و نصیحت می دهیم به آنها عمل کنیم

    افراد تنها زمانی تغییر می کنند:

    که آماده باشند

    و زمانی که آماده هستند نیازی به پند و نصیحت ما نخواهند داشت و

    خداوند آنها را به مسیر صحیح هدایت می کند

    اما اگر آماده نباشند:

    مهم نیست تا چه حد تلاش می کنیم زمان می گذاریم مثال می زنیم و از خود گذشتگی داریم

    در بهترین حالت:

    مانند قرص مسکن برای آنها خواهیم بود

    زمانی که گوش شنوا برای افراد هستیم:

    -ذهن ما درگیر مشکلات آنها خواهد شد

    قانون:

    به هر آن چیزی توجه کنیم از اساس اصل و جنس آن بیشتر و بیشتر وارد زندگی ما می شود

    اگر به مشکلات خود و دیگران توجه داریم:

    در حال درخواست و دعوت مشکلات بیشتر به زندگیمان هستیم

    با درگیر شدن برای حل مشکلات دیگران:

    متوجه می شویم هر بار افراد بیشتری با داشتن مشکلات متنوع و فراوان وارد زندگی ما خواهند شد

    این افراد:

    تنها افراد غریبه نیستند:

    دوستان اعضای خانواده همسر فرزند و…. خواهند بود

    در واقعیت:

    -ما در جایگاهی نیستیم که بتوانیم زندگی افراد را تغییر دهیم

    -ما در جایگاهی نیستیم که مسائل دیگران را حل کنیم

    هر فردی:

    تنها خودش می تواند زندگی خود را تغییر دهد

    باورهای قدرتمندی که در این زمینه به ما کمک می کند:

    -همه ی افراد به یک اندازه به خداوند و هدایت های او دسترسی دارند

    -اگر فردی در شرایط ناجالبی قراردارد به این معناست که آن شخص خود را از مدار خداوند خارج کرده آماده ی دریافت نعمت ها و الهامات خداوند نیست

    -بپذیریم هرگز توانایی تغییر زندگی افراد را نداریم

    -ما تنها توانایی تغییر زندگی خود را داریم

    -ما ناتوان از تفییر زندگی دیگران و توانا در تغییر زندگی خود هستیم

    -در مورد صرف کردن انرژی و زمان برای دیگران خسیس باشیم

    -تمرکز خود را تنها برای تغییر زندگی خود قرار دهیم

    بحث اصلی:

    آمادگی افراد برای تغییر

    آمادگی ما برای عمل کردن به آگاهی ها و بودن در مسیر صحیح استفاده درست از قوانین است:

    با قرار گرفتن در مدار و مسیر درست می توانیم در زندگی دیگران تاثیر گزار باشیم و خداوند:

    طبق قانون افراد هم مدار را به سمت ما هدایت می کند

    اگر در مسیر صحیح قرار بگیریم:

    افراد مناسب وارد زندگی ما می شوند

    اگر تمایل به تغییر زندگی دیگران داریم:

    افراد نامناسب را وارد زندگی خود می کنیم که مشکلات بسیار زیادی داشته و ما باید آنها را حل کنیم و حتی اگر مشکلات آنها توسط ما حل شود:

    دردسرهای بیشتری برای ما ایجاد خواهد شد

    قوانین جهان را بهتر درک کنیم:

    ما هرگز نمی توانیم زندگی دیگران را تغییر دهیم

    اگر خود را قهرمان زندگی دیگران می دانیم هر بار افراد نامناسب بیشتری را جذب می کنیم

    به این سوال پاسخ دهیم:

    دوست داریم چه افرادی در زندگی ما باشند؟

    اگر برای داشتن احساس ارزشمندی و پر کردن خلاهای احساسی خود:

    برای تغییر دیگران زمان صرف می کنیم آنها:

    نه تنها تغییر نمی کنند بلکه مشکلات بیشتری برای ما ایجاد خواهند کرد

    ما تنها صحبت هایی را می شنویم که: آماده ی شنیدن آن هستیم

    بدانیم:

    افراد زمانی تغییر می کنند که آماده باشند

    بنابراین:

    برای تغییر دیگران زمان و انرژی صرف نکنیم

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  8. -
    صنم گفته:
    مدت عضویت: 759 روز

    سلام شبتون بخیر من دوازده قدم رو گرفتم و یک تغییرات تو زندگیم داشتم خداراشکر ولی تو زندگی مشترک موفق نیستم و شدیداً احساس نیاز به محبت دارم و،واقعا خیلی دلم میسوزه لطفاً راهنمایی کنید کدوم فایل ها بهم کمک می‌کنه و اینکه رایگان باشه ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    الهام لطیف گفته:
    مدت عضویت: 1553 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به همه ی دوستان عزیزم

    استاد امدم بشینم کامنتهای گام 23 رو بخونم، متوجه شدم فایل جدید امده.و سپاسگزاری خدا رو کردم

    اول از همه رنگ سبز زیبای بکگراند تون چقدر زیبا و ارامبخشِ و چقدر رنگ و پترن لباس تون بهتون میاد.

    خوب بریم سر فایل.یعنی حدودا 39 سال از عمرم رو کم و بیش به اینجور قضایا گذروندم.

    دوست داشتم دست خیر و کمک رسان باشم برای بقیه.مخصوصا برای کسانی که بچه ی مریض داشتند، دیگه هر کاری میکردم که به خانواده مخصوصا مادر و خود اون کودک کمک کنم.

    غافل از اینکه خودم در مرداب بیماری بیشتر و بیشتر فرو میرفتم.

    نه خودم هاا، خودم به لطف خدا از اول صحیح سلامت بودم، این فرزندم بود که مریض و مریض تر میشد.همیشه بیمارستان بودیم.همیشه بستری، دارو، آزمایش و….

    تازه میرفتم از کتابخانه های تخصصی ،کتابهای مرجع راجع به بیماری پسرم که نوعی نقص ایمنی ناشناخته داشت رو میگرفتم و ساعتها و روزها مطالعه میکردم.

    انقدر هم زجه و زاری میکردم به درگاه خدا که چرا این بچه خوب نمیشه.

    بماند که عمر اون گل زیبا فقط 9 سال بود. و بعد رفتنش بعد از کلی چک و لگد دنیا به خودم آمدم.

    این حس نجات دهندگی تا حدی در ذهنم بزرگ شده بود که میرفتم دوره های شفا دهندگی از راه دور، که الان یادم نمیاد اسمش چی بود، شرکت میکردم و به قول خودشون تا مستری این کار رفتم.

    دوستان و فامیل یا کسانی که میدونستن، همیشه با برقراری تماس تلفنی میخواستن که از راه دور درمان شون کنم.

    منهم ته دلم راضی و مغرور که بله، من چه قدرتی دارم که میتونم مردم رو شفا بدم.(زهی خیال باطل)

    خلاصه که سر این موضوع خیلی پوست کلفت بودم و اصلا در مورد نتایجم تعمق نمیکردم.بدجور هم امتحان پس دادم.نه یکبار، چندین ده بار

    از اون دسته شده بودم که با ظلم به خود قلبم رو مهر و موم کرده بودم از آگاهی های الهی

    اوایل کار که عضو سایت شدم هم دوست داشتم عرض اندام9 کنم برای دیگران، چقدر نصیحت میکردم، مخصوصا نزدیک ترین دوستم رو.انقدر که دهنم کف میکرد از شدت صحبت کردن.

    اما دریغ از یک سر سوزنی تغییر در شخصیت و عملکرد ایشون.

    استاد، این گوشم همیشه میشنید شما در همه ی فایل ها میگفتین که در مورد این آگاهی ها لازم نیست با کسی صحبت کنی، اما درک و فهم و عملی بهش نداشتم.

    بعد از طی تکامل وقتی متوجه قضیه شدم و سعی کردم روی خودن کار کنم و به دیگران کاری نداشته باشم ، به بزرگواری خداوند، همه ی اون ادم ها ی بیمار و بیمارستان و اون دوست و آشناها رفتند که رفتند.

    دوستم که به رحمت الهی رفت

    پسرم هم به بهشت ابدی پر کشید

    فامیل ها و ادم های مریض دور شدند

    حتی همسرم هم اتاقش از من جدا شد

    الان من ماندم با خودِ خودم.

    تنها اما آرام

    تنها اما شاد

    تنها اما تندرست و سلامت

    تنها اما راضی

    سعی میکنم تا جایی که میتونم حتی به فرزندان خودم هم نصیحت نکنم.دلسوزی نکنم.تا خودشون نخوان در مورد این موضوعات صحبت نکنم.

    خلاصه که خلوت شدم،

    راهم

    ذهنم

    مسیرم

    الان تمرکزم بیشتر روی خودمه، مخصوصا از زمانی که پروژه خانه تکانی ذهن رو دارم کار میکنم.

    قشنگ میفهمم قبل از هر لولی که میخوام بالاتر بیام، خداوند امتحانم میکنه ، با مسائل مختلف که درشت ترینشون از طریق پسرم و همسرم هست.

    و بعد از موفقیتم انقدر قلبم باز میشه و حالم عالی که فقط دوستان همین سایت متوجه حس و حالم میشن.

    خداوند رو سپاسگزارم برای بهبودهای مستمری که در طول زندگیم دارم.

    از شما، و سایر همکاران تون هم بینهایت ممنونم

    همینطور از دوستان عزیزم

    با عشق الهام لطیف

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  10. -
    رامش فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 681 روز

    کامنت الهامی که برایم پیش آمد !

    نمیدانم در این چند روز به کدام سمت میرم ولی حس میکنم اتفاقات عالی در راه است

    سلام بر استاد عزیز و ‌خانم و همه همفرکانسی های عزیز

    و دو بار روی صفحه را ریفریش کردم حسم میگفت حتما فایلی جدید آمد و بار سوم هدایت دیدم که فایل جدید آمده حتما خبری خوب است

    در این چند روز تمام تمرکزم روی موضوعات توحیدی شده

    و‌میخایم روی مباحث توحیدی بیایم آغاز کنم خصوصا در این کشور که هستیم واقعین محدودیت ها ذهنی بی حد زیاد است و برای همین میخایم تمام تمرکزم را بگذارم روی موضوعات توحیدی

    چند روز پیش روی یک موضوع بحث کردم با چند افراد و کلا ناخود آگاه موضوعات توحیدی از دهنم خارج شد و کلا حس متفاوت داشتم در همان لحظه

    زیاد میخایم روی موضوعات توحیدی کار کنم ولی کوتاهی میکنم بسیار از موقع حالا متوجه شدم و تمام کار هایم را میخایم در چار چوب توحید پیش ببرم

    خدایا تو‌خودت در هر لحظه مرا در کنارت بگذار و امیدم تنها خودت هستیییی فقط تنها تورا میپرستم و تنها از تو‌ یاری میجویم

    حالا فایل را میخایم کامل بیبینم !

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: