چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟ - صفحه 34 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-12 08:58:212024-12-14 05:19:53چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوند مهربان وهدایت گر من به راه مستقیم از خداوند سپاسگزارم از خدای مهربان که مرا در مدار درست ودرمدار شنیدن این اگاهی ها قرار مب دهد تا اسان شوم بر اسانی وهدایت بشوم به راحل مسئله توی هر کاری خدایا شکرت خواستم فایل رو تا اخر گوش بدم که یک احساحس خوشبنی در من ایجاد شده بود که خیلی زود اول کامنتم رو بنویسم واز خداوند سپاگزار باشم ناگفته نماند که اون نگاه بدبینانه هم داشت تلاش هودش میکرد تا این احساحس خوشبنی رو نادیده بگیرم خدایا شکرت به خاطر درگ واگاهی همین اگاه شدم وهوشیار شدم نگاه بدبینی چه ضربه به من زده والان متوجه شدم که خداوند با سپاسگزلری کردن مرا هدایت میکند به راحل مسائل ذهنی وممترکز بودن بر روی نکات مثبت درونم وذات پاکم اینکه خدا روشکر میکنم که هموچون ادمی با این صداقت خداوند سر راه من قرار داده وخیلی راحت میگه من این نگاه بدببینی رو داشتم وتلاش کردم که تععیر دهم این نوع نگاه رو وچقدر این صداقت به من کمک میکنه که اعتماد کنم به درون خودم به خدای درونم تا هدایت بشوم به راحل مسائل به یک مدت زمانی از عمرم بسیار خوشبین واطرافیانم خیلی کارهایم راحت واسان خیلی با حس اعتماد درونی پیش می رفت وخیلی خوشبین بودم نسبت به خیلی از مسائل واز وبه خاطر یک سری عقاید خراب وعدم اگاهی وبه خاطر یک تضاد وسوئ تفاهم وتلقین نادرست وبه خاطر عدم اکاهی از قوانین که خداوتد خودش شاهد است وبی شک هدایتم میکند راحل مسله خوشبنی در من شکل بگیرد وبهشه جز غالب ذهنم به خاطر یک تلقین نادرست وعدم اگاهی بسیار شکاک وبدبیتی شده بودم که گاه این بدبینی وشکاکی تا حد مرگ مرا میکشید واین به خاطر عدم اگاهی بود چون اصلن نمی دونستم که قوانین چطور عمل میکند واین
حد از بدبینی باعث شده بود ممترکز بشم بر روی نواقص،وباعث شده واین توانایی های خودم وحتی اون نکات مثبت درونم وحتی او قلب مهربان رو از بین ببرم ودوچار ابهام بشوم واین نوع نگاه بدببنانه به خودم ودیگران ممترکز بودن شدن به نواقص دیگران باعث شده دوچاردر مدار کفر وناسپاسی کردن قرار بگیرم با این می دونم این فکر ها به شخصبت درونی من نمی خورن ولی به خاطر عدم اگاهی به جای تعغیر دادنشون بیش متمرکز می شدم تا جای شک به همه کس وهمه چیز می کردم بی اون بدوم این شک کجا دراه میاد وقتی کسی از تعریف می کرد میگفتم این می خواد گول بزنه البته این نوع نگاه یک دفعه به شکل اتفاقی درمن شکل گرفت ونگهانی خدا می داند هر چند در گذشته بدببنی نسبت به خودم به خاطر یک سری اتفاقات واشتباهات در گذاشته داشتم بهدخاطر نبخشیدن خودم واحساحس گناه بیش حد باعث شدت بدبین بشوم به خودم واین بدببین تبدیل شده بود شکاشکی وای خدایا شکرت ایمان داشتم امید داشتم میدونستم خدای که مرا هدایت کرده مت خاطر عدم شناخت از او این همه بدبببن شده بودم باشناخت درست خداوند در درونم می دونستم خیلی از این مسئال حل میش هدکس کاری برای انجام می داد احساحس کاری ازمن می خواد یا اگر کسی حدفی تعریفی از من میکردم اینقدز شکاشک بودم گفتم چرا دار ازمن تعریف کرده بودم با اینقدر قضاوت نادرست در حق خودم کرده بودم میکفتم این خو نمی داند من چه درد می خورم داره ازمن تعریف میکند یعنی در واقع تمام توانایی های خودم رو ول کرده بودم متمرکز شده بودم روی اشتباهاتیکه بهدخاطر عدم اکاهی انجام داده بودم واصلن دات پاکم صداقت درونم ابمان درونم تقوا درونم اعتناد درونم بهدخودم رو نمی دیدم چون بسیاری نکات مثبت تو درونم بود وی دونستم وجود داره وصفاتی خداوند در وجود کاشته که بی نهایت ارزشمند هستند وبی خود خودم قضاوت کردم ولی لطف رب مهربان قطعا من این نگاه بدببنی به دنیا نیامد خداند مرا بایک نگاه خوشبنی بخ این دنیا اورده که همان نگاه رو غالب ذهنم میکنم وبه قول استاد ال خیر رو فی باقی یعنی درون هر تضاد خیر بینم که قطعا همین تضاد خیراتی برام اورده که باید دستاوردی های خودم ببینم وسپاسگازر باشم اگاعی خداوند بهم داده خدایا شکرت الهی شکرت باز میگم بت شگزاری در اون مدار از اگاهی خوشبینی هدایت می شوم واین نوع نگاه خوشبینانه به انرژی از خداوند میده که لیاقتشو درونم خودم ببینم واین فکر ها بی خود دیگه از ذهنم خارج شدن به لطف خداوند درونم ومتوجه شدم بی دلیل خودم نگران یک سری افکار کردم بی دلیل شک کردم بی دلیل شرک ورزیدنم وبی دلیل ابهام بهدوجود واودروم خداوند توانای های نکات مثبتی در من کاشته پاکی بی نظری که در ذات هست این راحل مسئله افرادی که متوانم از اون به خاطر دست خداوند کممک بگیرم ولی به خاطر ابهام شرک اجازه ندادم افرادی می خواستن بهم کمک کنن فکر می کردم فکر می کردم چیزی ازمی خوان یا فکر میکردم دارن جلب توجه میکن وباور مخرب در ذهنم خودم ساخته یبودم حتی وقتی داشتم کار نیکی رو انجام می دادم فکر می کردم نکنه دارم اشتباه میکنم تا اینقدر شک بی خودم داشتم ولی به لطف خداوند همه چیز با راحل مسیئله درست میشود خدایا شکر
ت این تجربه بی اعتمادی به خودم خدای درونم به خاطر یک تلقین اشتباه تا اینقد خسارت روحی من زد واین فکر انقدر من تکرار شده که تبدیل بدببینی در تمام جعنبه های زندگی شده بودم ویک سری درونم نگاه کنم بابا کلن این فکر به ذات من نمی خوره ومن بی خود نگران بودم حلا که اینقدز خوشببن شدم به خاودم بیام جشن بگیرم لو فکر اتقاقی رو رقم نزد که هیج برعکس تبدیل خوشبنی شد که من ذاتم خودم رو بشناسم ذات پاکم که هیچ کس توان نا پاک شدنشن نداره هیچ کس چون قدزت خداوند پشت این پاکی هست به خوش قسم وبی خیال شاد وسپاسگزلر این تضاد هم باشم که متدجه شدم خودشناسی کنم ذات پاکم کاملن رو ذات پاکم ایمان متمرکز هستم فارغ در گذشته چه اشتباهاتی داشتم اصل ذات پا ک من است نه اشتباهات گذشته اون قدرت درونی من است شکرت
به نام خداوند بخشنده ومهربان
سلام به اساتید عزیزم ودوستان خوبم
چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوش بین تبدیل شویم؟
خیلی از افراد موفق ومنعطف اطرافم رو که میبینم، این خصوصیت خوش بینی وپذیرش افراد موفق تر از خودشون رو،، با پذیرش توانایی ها وموفقیتهایی که خودشون هم در زمینه های دیگه دارند ،، براحتی در صحبتهاشون با تحسین کردن اون افراد درحین گفتگوهاشون بازگو میکنند،،حتی این افراد تضادها وچالش ها رو با کنترل ذهن بهتری حل میکنند وآرامش شون قابل تحسین هست وهمیشه ازشون میشنوم که میگن من آدم راحت گیری هستم وکمتر دیدم که بخاطر چالشی که پیش بیاد عذر خواهی کنند ،،،مثلا اگر در مسافرتی یا دورهمی کم وکسری یا موردی پیش بیاد براحتی میگن این هم از شرایط غیر قابل پیش بینی سفر هست وباید بپذیریم که هیچ مسیری یا انتخابی بی عیب ونقص نیست ،،وعزت نفس بهتری نسبت به بقیه دارند وحتی اگر از عهده کاری برنیان ودر توانایی شون نباشه خودشون رو به سختی که تمرکزشون رو از مسئله اصلی خارج کنه ،،نمی اندازند ،،وبا خوش بینی که دارند،راهکار دیگه ای برای لذت بردن از سفر ارائه میدن ومنتظر تأیید شدن یا نشدن نیستن،همینکه بدونند در اون شرایط تصمیمی گرفتند که احساس خوبی برای اکثر افراد در لحظه ایجاد میکنه،تمرکزشون رو روی لذت بردن از سفر میذارن،،ترسی از قضاوت شدن ندارند
بارها در شرایطی که مطمئن بودم تصمیمی که گرفتم درسته،با خوش بینی فقط تمرکزم روی حرکت رو به جلو برای انجام کارم بوده،،وحتی تضادهایی که در مسیر پیش میومد،خیلی ذهنم رو درگیر نمیکرد،وحتی قضاوتها برام مهم نبود،چون هر لحظه تغییر جدیدی با احساس خوب در مسیر هدفی که داشتم طی میکردم وسرعت حل شدن چالش ها(هر چند تکاملی)برای خودم واطرافیانم قابل توجه بود،،،،،
البته با توجه به گذشته ای که داشتم، محدودیتها ومقاومتهای ذهنی ام، بدبینی که ایجاد کرده در
اعتماد به افراد باعث شده که بیش از حد محتاط باشم واین روند راحتی وآسان انجام شدن کارها رو بعضی مواقع کند تر میکنه ،که گاهی نجواهای ذهنی ام در طول روز روی اون موضوع ،،تمرکزم روی خودم وتوکل به خداوند برای حل مسئله رو دچار چالش میکنه،،وشرک ورزیدن بدنبال این بدبینی ممکنه تشدید بشه
اگر من بتونم با خوش بینی بهتر از قبل،راحت تر به افراد اعتماد کنم ودایم در ذهنم این روند راحت انجام شدن کارم با مکتوب کردن خواسته ام رو به بهترین نحو یادآوری کنم وخودم رو لایق آرامش وتجربه فراوانی حضور افرادی صادق در زندگیم بدونم، ،راهکارهای بهتری با هدایت خداوند در لحظه تجربه میکنم وبارها در امور روزمره ام که نگران بودم،،خداوند براحتی توسط افرادی که فکرش رو هم نمیکردم با عزت واحترام واعتمادی که اون افراد بهم داشتند،،براحتی مسائل من رو حل کرده،،ولی متاسفانه براحتی فراموش میکنم وچالشهای بزرگتر رو مرتبا یادآوری میکنم،،،که نیاز به تمرین بیشتر برای کنترل ذهنم دارم
وحتی نجواهای ذهنی ام وقتی کاری داره راحت انجام میشه،وفردی با صداقت داره کارم رو انجام میده ومن در مسیر راحتی وآرامش، ناخودآگاه ممکنه با خودم بگم،مگه میشه آدم ها توشرایط فعلی اینقدر خوب باشن،وبی دلیل ممکنه نباشه این خوبی کردن ووقت گذاشتن!!!،، ولی با گذشت زمان متوجه میشم که ذهن من دنبال قضاوت کردن خودم وبقیه هست وانگار دوست نداره من آرامش واحساس خوب رو پایدارتر تجربه کنم،،،که نیاز هست دیدگاهم رو نسبت به لایق بودنم برای حضور افراد صادق ومتعهد در زندگیم وراحتی انجام کارهام در هر لحظه تغییر بدم تا مسیر راحت تر وبا آرامش پایدارتر وتمرکزم روی احساس خوبم در لحظه رو بهتر از قبل تجربه کنم
نا خودآگاه فرکانس غالب روزانه ام انتظار اتفاقات وشرایط نامناسب بویژه در اعتماد کردن به افراد برای کمک خواستن در حل مسائل مالی هست
واین تمرکز، همین روند رو پیش میبره، ،حتی زمانی که ظاهرا آرام وبهتر از قبل داره پیش میره با تعجب میگم مگه ممکنه؟،قبلا این کار رو فلانی اینجور انجام داد ومن متضرر شدم،حالا این یکی مگه ممکنه قابل اعتماد تر باشه؟؟واین نجواها وتمرکز مسیری که داشت خوب پیش میرفت رو با نجواهای ذهنی من هماهنگ میکنه واین عین قانون خداونده ونیاز به تمرین در عمل وکنترل ذهن من داره تا مسیرم هموارتر بشه
هر چند روزانه در گفتگو بادیگران سپاسگزار نعمتهایی که دارم با بازگو کردن اونها،هستم
ولی در کنترل نجواهای ذهنی ام وبا خودم،نا خودآگاه مرور اتفاقاتی بلد میشه که برخلاف میل من خوب پیش نرفته ،،و توجه وتمرکز بیشتر، در طی روز بر اتفاقات خوب ومعجزات در راستای حل مسائل روزانه ام،، ضروری هست که خیلی بیشتر از اتفاقاتی هستند که ممکنه ذهنم رو روی نازیبایی ها متمرکز کنند
با دنیا سپاس از این همه وقت ی که بی دریغ برای ما میزارید من واقعا درک کردم که با هر دیدی تو این دنیا فکر کنی همونو دریافت میکنی خیلی نکات فوق العاده ای استاد ازتون اموختم با خودم عهد میکنم از این تفکر منفی که دارم خارج بشم تا اتفاقات ادمهای خوب سر راه من قرار بگیرن و ادم های بی نظیری جذب کنم و هر روز به خودم یاداور میشم که میشه ادم بهتری شد و با ادمهای بهتری ملاقات کرد خوشحالیم که شما استاد عزیز داریم و مارو تو این مسیر هدایت میکنید خدایا شکرت که شامل این حال خوب شدم ممنون استاد
سلام استاد عزیزم.
خداروشکر میکنم با شما استاد عزیزم هم راه و هم مسیر هستم.
استاد یکی از قوانینی که شما به ما آموختید و بنا به قانون آفرینش یادآوری کردید این هست که:
هر کسی هر جایی هست دقیقا اونجایی هست که باید باشه
خب من هرچه در زندگی خودم کنکاش کردم و دلیل شرایط خودمو جستجو کردم، به این نتیجه رسیدم که: تمام و کمال شرایطی که توش بوده ام و هستم، بر میگردد به شرک و کمبود شدید عزت نفس در شخصیت خودم و یا عزت نفس، ایمان و توحید در وجودم.
هرجایی تونستم باور کنم خداوند همه کارها را انجام میدهد، رشد اتفاق افتاده، هرجایی نتونستم جلوی زبانم را بگیرم، پسرفت کردم.
ان شاءالله خداوند هدایتم کنه که بتونم تو این مسیر باقی بمونم و سپاسگزار و ذاکر نعمات و قوانین خداوند باشم. (این واقعا از تح قلبم آرزومه).
خلاصه وقتی امروز صبح دیدم که شما این فایل جدید را به لطف الله یکتا روی سایت قراردادی، و وقتی داشتم گوش میدادم؛ با خودم گفتم خب من چجوری بودم و الان چجوری هستم؟
تقریبا 90 درصد این شخصیت را منم داشتم.
یکی از بزرگترین ترمزهای رشد من دقیقا همین شخصیت بوده و هست.
یعنی نمیتونم بگم کامل رفع شده ولی به لطف الله و هدایت هایش، به جایی رسیدم که خیلی بهتر از قبل هستم.
به طور مثال من خیلی سخت میتونستم به کسی اعتماد کنم، من خیلی سختم بود به خدای خودم و توانایی های خودم تکیه کنم.
و این ها شرک بود.
مثلا من وقتی به مهاجرت فکر میکردم، از جایی که همواره از کودکی به من گفته شده بود تو ساده لوحی و مردم سرت کلاه میگذارند، این شده بود باور من.
بنابراین یادمه توی یکی از فایلهای شما (فکر کنم دوره 12 قدم بود) شما گفتید: آقا به این فکر کنید که میشه! فکر کنید که وقتی پا میذارید تو مسیر افراد و موقعیت های مناسب در مسیرتون قرار میگیره. به شدنش فکر کنید نه نشدنش.
از اون به بعد من تلاش کردم خیلی زیاد، که این مورد رو تو ذهنم عوض کنم.
خداروشکر الان پیش فرض دیگه به این مورد حتی فکر هم نمیکنم.
اما تمام موارد بالا را گفتم که اینو بگم:
امروز داشتم به این فکر میکردم مکالمات من در روز حول چه محوری هست؟!
آیا توی صحبت هام توانسته ام جریان صحبت کردن خودمو به سمت مثبت ببرم یا نه بد بین هستم؟!
میتونم به جرات بگم توی 70 درصد مواقع من علیرضا طاهرزاده تونستم جلوی ذهنمو بگیرم.
اما هنوز هم توی خیلی موارد مسئله دارم و باید این مسائل حل بشود.
آیا هنوز جمهوری اسلامی یا هر عامل بیرونی دیگه ای را دلیل خوشبختی و یا بدبختی خودم میبینم یا نه خودمو؟ شرک هام و عمل نکردن هام؟
با اینکه سختمه باید بگم که هنوز توی این مورد خیلی مسئله دارم.
با اینکه میدونم تاثیر عوامل بیرونی صفر هست، با اینکه میدونم اینکه عوامل بیرونی را مقصر بدونم، مشرکم، با اینکه میدونم اگر عمل نکنم، مشرک هستم، با اینکه میدونم باید برای خودم و وقتم ارزش قائل باشم، با اینکه میدونم باید اینجور مواقع کنترل ذهن بکنم، با اینکه میدونم باید اینجور مواقع جریان فکر را ببرم به سمت مثبت؛ اما بازهم بازی را تا اینجا و تا حدودی نازیبا پیش رفته ام و کم و بیش پیش رفته ام. یعنی یه جاهایی کنترل ذهن کردم و یه جاهایی نه.
بازهم خداروشکر به لطف این فایل یک سری جنبه دیگه از شخصیت انسانی و خودم را شناختم، خداروشکر که خداوند ذهنم را به خودم و به آگاهی ها باز کرد.
و استاد واقعا از شما ممنونم. که به هدایت هاتون عمل میکنید. این فایلها را آماده میکنید و با ما به اشتراک میگذارید.
من شخصا تنها کسی را که دیده ام خیلی این مورد در ایشان مشخصا نمود میکنه و با هیچ کس نمیتونه ارتباط برقرار کنه، مادر عزیزم هست.
حداقل ارتباطات را دارند ایشان.
بسیار نسبت به همه بدبین هستند.
و خوب همانطوری که گفتم ترکش هاش هنوز توی باورهای من هست.
ان شاءالله خداوند هدایت میکنه و این باورها را اصلاح میکنم.
و به سعادت و خوشبختی در دنیا و اخرت و فراوانی بیش از نیاز خودم و هفت نسل بعدم در دنیا میرسم.
عاشقتونم استاد عزیزم.
خیلی دوست دارم بیام بیشتر بنویسم، نمیگم وقت کم میارم، وقت کم میذارم با اینکه میدونم باید اینجا بشه شبکه اجتماعی من، اما متعهدانه تلاش میکنم شیفت کنم اینطرف و ذهنمو در مورد شبکه های اجتماعی و بازی کنترل کنم.
عاشقتونم و سپاسگزارم.
خیلی دلم براتون تنگ شده بود.
برای مریم خانم هم خیلی تنگ شده.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
بنام رب العالین
سلام به تمام عزیزانم
خیلی حس خوبی دارم خیلی
وقتی صبح زود بیدار شدم سر گردون بودم که برای شروع صبح چیکار کنم و من هدایت شدم که بیام تو سایت و سوپرایزززز ! فایل جدید داریم
و همون اول صبح فایل رو گوش دادم
بک گراند فایل های جدید خیلی جالب و خوبه مخصوصا که رنگی رنگیه و ایندفعه هم یه صورتی خوش رنگ و ارامش بخش بود خیلی خوب و زیباست
داشتم روابطم رو در حین گوش کردن فایل مرور میکردم و ادمای اطرافم رو دسته بندی کردم حالا اوکی! یسری افراد بودن که با این ویژگی هایی ک ذکر شد گاهی بهشون بر می خورم هر چند همون ادما هم وجه خوبشون رو پیش من بروز میدن(اکثرا)
ولی خب این چند وقت خیلی بیشتر دارم خودم و افکارم رو میشناسم
مخصوصا که دیشب جلسه ی اول قدم اول رو گوش کردم و استاد داشتن همینا رو توضیح میدادن
در احساساتی که تحربه میکنم ریز میشم تا ریشه اش رو پیدا کنم
همینطور افکاری که بهم احساس ترس و استرس میده رو هم ریشه یابی میکنم
خب من در کل ادم بی خیال و علی بی غمی هستم ولی خب چند وقت پیش طوری استرس گرفتم که خودمم تعجب کردم ! واقعا گفتم چته فاطمه ؟ چرا اینقد برات مهمه؟ واقعا اینقدر ارزششو داره که ضربان قلبت بره بالا و از عصبانیت تا اخر شب تو فکرش باشی
خلاصه که….
بعد اومدم ریشه یابی کردم
خیلی جالب بود من سر کلاسم بودم و استاد داشتن درس میدادن و من هر چند وقتی اینقد در شناخت افکارم عمیق میشدم که به زمین خیره مونده بودم
و فهمیدم که این بخاطر اینه که من به فلان توانایی هام باور ندارم ، انگار که در عمل باور ندارم که میتونم یادش بگیرم و توش عالی بشم اوکی الان سخته ولی تمرین میکنیم و یادش میگیریم ، انگار به خودم توی این زمینه باور ندارم ، انگار خودم رو ناکافی میدونم ، یا شاید اون لحظه افکار منفب و بد بینانه هجوم میارن سمتم و همه چیز رو مختل میکنن
واقعا انسان چقدر میتونع بد بین بشه نسبت به چیزی که به وجودش و ارامشش ضربه بزنه
( همین الان باران شروع به باریدن کرد ، چقدر صدای زیبایی داره ، خدایا شکرت عاشقتم خدایا)
همین بد بین بودن مارو به تحربه ی جهنم میبره همینه که باعث ضعف ما میشه باعث سستی ایمانمون میشه باعث کم شدن عزت نفس میشه
و اگر میخوام شروع کنم به حذف این بدبینی در ذهنم ، شروع میکنم اینکه تمرکزمو از روش بردارم چون شبانه روز ناخوداگاه میشنوم که داره میگه ، داره رژه اشو میره و حالمو خراب میکنه
، اخه بخودم میگم : مگه من باور ندارم که فرصت ها بی نهایته ، و از خدام و بسوی خداوند برمیگردم ، مگه من نمی گم خودمو دوست دارم ؟
خب پس چی دیگه : حالا باید نشون بدم چطوری باورشون کردم !
چه خوبه که با خودمون در مورد خوبی ها صحبت کنیم حتی مثل همین مثال که از رقیبش داشت تعریف میکرد خب خیلیم خوب
واقعا میتونه موجب انگیزه گرفتن بشه که اوکی رقیبا قوی ان؟پس منم خودمو قوی تر میکنم و میشم بهترینه خودم
هرچند مقایسه ای در کار نیست بهر حال هر کس باید ارزش های خودشون بشناسه و بخودش بگه من از معدن طلا و الماسم قلب ما از بهترین هاست قلبچقد ارزشمنده که فقط مثل اون یکی ازش هست توی دنیا که اونم مال منه
واقعا ادم اگه تمام عمرش رو هم بزاره پای شکر گزاری هنوزم یکی از هزاران نعمت رو نگفته
خدایا شکرت
سپاس گزارم از استاد و مریم جان و این جهان زیبا
عاشقتونم
سلام ودرود به استاد عزیز وهمه دوستان.
من خیلی سعی میکنم که خوشبین بودنمو بیشتر کنم
مثال هایی که زدید ، دیدم یسریاشو خودم دارم و برام یه هشداری بود که پس باید روی اون زمینه هام کار کنم.
استاد جان صحبت هاتون،اطلاعاتی که منتقل میکنید خیلی از جنس آرامش و رسیدن به اون حس خوب بعد از کسب آگاهی هست.
آدم بیدار میشه،احساسمیکنه این همه مدت خواب بوده وحالا داره کم کم بیدار میشه.
صحبت هاتون خیلی متفاوته،جنس آگاهی دادنتون خیلی صادقانه هست ،اصلا جنسش باهمه اطلاعاتی ک دیگرانمیدن فرق داره.
من میخوام براتون یکیازتجربیاتمو بگم…
به قول فرموده استاد،آدم هایی که اطرافمون هستن خیلی مهمن،یعنی بشددددددت
من خب چند ماهه دارم با دوره 12قدم وعزت نفس میرم جلو و رشد خوبی هم داشتم ،واقعا انگار یه تکونی خوردم
اما یکی دوستانم با اطلاعاتی که الان کسب کردم بیشتر متوجه شدم که بدبین هستن وتمرکزشونروی منفی هاست
وزمان هایی که بامن گرم صحبت میشن ،واقعا سطح فرکانسم میاد پایین….انقدر که محبت های دیگرانو سواستفاده تلقی میکنن
شاید اگه قبلا بود ناراحت میشدم ازین ویژگی دوستم و دلسوزانه میخواستمکهکمکشکنم
اما با آگاهی فایل قبلی الانمیگم نه! هرکس در مناسب ترین بخش زندگیشه و همه اتفاقات و زندگیش حاصل فرکانسشه،افکارشه و ….
ومن به هیچ عنوان نمیتونم تغییری در اوایجاد کنم
یعنی هرچقدرم براش بگم عمل نمیکنه.
الهی شکر بخاطر این اگاهی
سپاسگذارم استاد ازتون
سلام استاد عزیزم
استاد واقعا فایل عالی بود ودقیقا در لهتربن زمان دستم رسید
اما استاد سوالی که ذهن من رودرگیر کرده اینه که
شما چگونه آن اوایل از دست احساس بدی که از پدرتان داشتین خلاص شدید شما می گویید تمرکز خاصی روی بدی دیگران نمی گذارید اما وقتی از هر طرف که میروی به تفکرات منفی بک آدم سمی میرسی چگونه او را میبخشید
مخصوصا وقتی تازه داری روی خودت کار میکنی
استاد من پدری داشتم که خیلی ادعای دینداری می کند و فقط خودش وافکارش را درست میداند
حالا من وقتی میخواهم روی خودم کار کنم از هر طرف که میروم به احساس حقارتی میرسم که پدرم در من ایجاد کرده آن هم با تفکرات ضد زن خودش حالا نمیدانم چگونه و با چه باوری از دست این تنفر خلاص شوم
لطفا جواب من را بدهید ممنونم
چندوقته مدیربت زندگیموسپردم بخدا وهرلحظه خدامنوهدایت میکنه کل کارهای روتین روزانه روانجام میدم به اسانترین شکل ممکن وبه همش میرسم
چون یک مدت روی احساس لیاقت کارمیکنم بخداگفتم من جانشین خداروی زمینم روح خدا درمن دمیده شده فرشته ها بمن سجده کردن زمین واسمان رام من شده
درموردطلاق اسان بمن الهامات اسان شد
دوشب پیش خواب دیدم همسرم میگه من کارب به شماندارم توبابچت میتونی بعدطلاق بریدامریکا
دیشب دربیداری همسرم بمن گفت من کاربه شماندارم حتی برات وای فای کامپیوتر خریدم پول توحسابت میریزم که راحتتربه خواسته هات برسی
حالاخواستت هرچی که باشه بمن ربطی نداره خدابمن الهام کرد زمین واسمان رابرات رام میکنم توفقط بمن اعتمادکن وازمن بخواه درهابرات بازمیشه همسرم گفت من خیلی حرفارونمیتونم بهت بزنم منظورش این بودکه اگرمیخای بامردی متوکل ثروتمند خوشتیپ وخوش اخلاق ازدواج کنی من کاری باهات ندارم
مشکلش دیدگاه منفی خودشه که نمیدونه بعدطلاق کجازندگی کنه ونگران بچه هست
ولی ازطرفی هم دوستداره من بامردی متوکل ثروتمند ادم سالم ازدواج کنم برم امریکا بابچم به خواسته هام برسم میگه مردها وقتی میبینن مثلا زنشون داره میمیره حتی حاضرن کلیشون روهم بدن ومن خداروشکر کلیه هام سالمه :)
نیازبه هیچ دکتر ودارویی ندارم درسلامتی کاملم
ذهنم گفت این چیه نوشتی
خداگفت خوب کردی نوشتی هیچی نمیشه افرین دخترم
سلام ب استاد عزیزم و خدا رو شکر این فایل را میشنوم و نکته بر داری میکنم البته برای خودم
مصاحبه و گفت و گو و نکته ها
نگران نیستی ب الیماس موفق تر و آمریکا بیشتر حواسش هست و راحتی براشون و شرایط براشون عالی
نکته بد بین نبودن نسبت ب موفقیت بقیه
وقتی منتظر اتفاق بد باشی داری این فرکانس دعوت میکنی ب زندگیت و افراد بد بین همیشه منتظر این جور اتفاقات هستند و همیشه فکر میکنه که اگه کسی محبت میکنه بهش حتما ی خواب و ی کاری داره که محبت میکنه
ما در بین اتفاقات خوب همون ی اتفاق بد را بارها و بارها تکرار میکنیم
افراد بد ببین و مغز ما همیشه اتفاقات بد را مدام مرور میکنه
وقتی فرکانس ما انتظار از کسی باشه یا بد بینی باشه ما اون را ب زندگی دعوت میکنیم
افراد بد بین شک دارند ب اون رفتار خوب
مثل کسی که از ی نفر تعریف کنه و فکرمی کنه که ی قصدی داره یا مسخره کردن اون را داره در صورتی که داره از بعد بد بینی نگاه میکنه
زود با هر کسی خیلی راحت نشیم باید اعتماد کنیم و قرار نیست ساده لوح بشیم و ما کلا ب همه شک داریم و حتی ما در خواست های کمک را ما رد میکنیم ب خاطره بد بینی
اون ها گرایش میکنند روی اتفاقات ناجالب و نامناسب
مثلا اگه تلوزیون روشن نشه دیگه غر میزنه سوخت دیگه فایده نداره و در موارد دیگه بیشتر گرایش داره ب اون اتفاقات ناجالب و بیشتر اون را میبینه تا تمرکز کنه روی اتفاقات جالب و اون راه حل ها را و هدایت ها و زیبایی ها را نمیبینند
این جا ی نکته درباره خودم بگم
منم ی فرد بد بین خودمو را دیدم این که اگه یکی از روی حبت تل بزنه و بگه که فلان جا بیا و چرا دیر کردی من فکر میکنم که طرف مقابل از روی درخواست حل مشکل خودش تل میزنه در صورتی که این اتفاق جلو رفت من متوجه شدم که من این طوری فکر کردم در صورتی که ب خاطر دور هم بودن اون درخواست داد و الان فهمیدم که منم تو بعضی از موارد بد بین هستم
افراد بد بین بیشتر ب دنبال پیدا کردن افکار منفی وناجالب هستند تا مثبت
موقع اتفاق ناجالب
ب دنبال راه حل باش و ب دنبال یاد گرفتن و محبت کردن باشیم مثل پنچر شدن تایر ماشین
فرد بد بین ی آدم تنها هستند و بیشتر ب خاطر بد بین بودن تنها تنها هستند و کسی را مورد اعتماد نمیبینند
من این قبول دارم و آدم هایی که اطراف من هستند فوق العاده اند و همشون مورد اعتماد و عالی اند خدارو شکرت و سپاس
سلام استاد و همه اعضای خانواده صمیمی عباسمنش
من وقتی که عنوان این فایل رو دیدم به خودم گفتم که خدا رو شکر آدم بد بینی نیستم ولی وقتی که استاد در مورد ویژگی های افراد بد بین صحبت میکردن فهمیدم که باید در این مورد هم بیشتر کار کنم .
ویژگی های افراد بدبین:
1_ نسبت به خوبی کردن دیگران بدبین هستند و میگن سلام گرگ بی طمع نیست :
در این مورد من به طرف مقابلم بستگی داره که چه شخصیتی داشته باشه و چه شرایطی داشته باشه.
2_ تمرکزشون روی نکات منفی یک موضوع هست تا نکات مثبت آن :
من تقریباً دو ماه پیش وقتی که در مقابل روشنایی می ایستادم یک تار کوچیک رو جلوی چشمم میدیدم و به چشم پزشکی رفتم و آقای دکتر گفتن که مشکلی نیست ولی ذهنم اینقدر منو ترسوند که من حتی به افراد نابینا هم فکر میکردم تا اینکه به خودم اومدم و به ذهنم گفتم : لطفاً دیگه ساکت شو خود دکتر میگه مشکلی نیست ، بعد شروع کردم به دیدن نکات مثبت و سپاسگزاری کردن تا مدارم بالاتر اومد و حالم بهتر شد .
من وقتی از فایل های استاد نت برداری میکردم اگر استاد یک کلمه منفی رو میگفتن من یکم حالم بد میشد چون همش فکر میکردم که اگه یه روز چشمم به اون کلمه بخوره حتماً یه اتفاق بد برام میافته و خلاصه تا این حد ذهنم منو ترسونده بود ولی بعد فهمیدم که همونطور که استاد میگن که وقتی قرآن رو میخونید فقط یک آیه رو نگاه نکنید بلکه آیه های قبل و بعدش رو هم بخونید تا متوجه بشید منم برای ذهنم این طور منطقی کردم که من هم باید جملات و صفحات قبل و بعد اون کلمه رو بخونم تا متوجه بشم که دلیلش چی بوده و هم اینکه من خودم هستم که خالق زندگیم هستم . شاید این موضوع برای بقیه خنده دار باشه ولی برای من خیلی مهمه.
3_ خیلی سخت شونه که به بقیه اعتماد کنند هر کسی هر حرفی بزنه اینا میگن یک نیتی پشتشه.
من در جنبه مالی فکر میکنم که شاید طرف یک نیتی داشته باشه .
4_ آدمهای بد بین آدمهای طعنه زنی هم هستند
5_ افراد بدبین یه دیواری رو دور خودشون ایجاد میکنند و با دیگران ارتباطشون رو کمتر میکنند به این دلیل که میترسن مورد سوء استفاده قرار بگیرند ، میترسن که ضربه بخورند
کسانی رو میشناسم که حتی وقتی دولت میخواد یه کاری بکنه میگن دولت جایی نمیخوابه که آب ریزش بره .
6_ اگر یه اتفاق بدی در گذشته براشون افتاده باشه همیشه همون یه دونه رو توی ذهنشون مرور میکنند
که مامان من نمونه بارز این مورد هست هر وقت باهاش حرف میزنی کلا از بدبختی مردم و بیماری هاشون صحبت میکنه دو هفته پیش که رفته بودم پیشش تا شروع میکرد من یا از پیشش بلند میشدم و یا حرفشو ادامه نمی دادم ، من اوایل خیلی برای تغییر مامانم تلاش کردم ولی فهمیدم که اون اصلأ تغییر نمیکنه و دیگه کاری باهاش ندارم .
من چند روز بود که به دنبال معنای کفر و کافر بودم که استاد عزیز اینجا خیلی ساده و راحت توضیح دادن و تفاوت کافر و شاکر رو هم گفتن .
اگر ما در یک محیط بد و نامناسب بزرگ شده باشیم دلیل نمیشه بهونه بیاریم که من بد بختم ، من بیچاره ام و …نه بلکه باید اون شرایط به ما انگیزه بده برای بهتر شدن ، باید به ما کمک کنه ببینیم آینده خودمون رو و بگیم که اگر منم مثل اینا رفتار کنم منم همین آینده رو دارم . اگر میخوام تغییر کنم و میخوام نتایجم تغییر کنه پس من باید و باید تغییر کنم .یعنی باید به ما انگیزه بدن برای تغییر ، باید به ما امید بدن که اگر من برعکس این ویژگی هایی که اینا داشتند رو داشته باشم نتایج برعکس و مثبتی میگیرم .این قسمت از حرفهای استاد خیلی برای من ارزشمنده چون دقیقاً من در خانواده ای بزرگ شدم که مامانم و 5 تا خاله هام و بیشتر دختر خاله هام و دایی هام کلا از چیزهای منفی حرف میزنن و تمرکزشون روی نکات منفی اطرافشون و افراد هست و خب نتایج زندگیشون هم مشخصه که جالب نیست و من از وقتی که آگاهانه روی خودم کار کردم جهان کیلومتر ها منو از اونها دور کرد و من از این دوری خیلی راضیم .
خدایا کمکم کن تا قدم به قدم و تکاملی روند خوش بینی رو جلو برم و روی ویژگی های مثبت افراد و شرایط اطرافم تمرکز کنم و تو منو با آدمای فوق العاده ، با اتفاقات بی نظیر ، با ایده های فوق العاده محاصره ام کنی . الهی به امید تو