چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟ - صفحه 35

566 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم شمس گفته:
    مدت عضویت: 411 روز

    با دنیا سپاس از این همه وقت ی که بی دریغ برای ما میزارید من واقعا درک کردم که با هر دیدی تو این دنیا فکر کنی همونو دریافت میکنی خیلی نکات فوق العاده ای استاد ازتون اموختم با خودم عهد میکنم از این تفکر منفی که دارم خارج بشم تا اتفاقات ادمهای خوب سر راه من قرار بگیرن و ادم های بی نظیری جذب کنم و هر روز به خودم یاداور میشم که میشه ادم بهتری شد و با ادمهای بهتری ملاقات کرد خوشحالیم که شما استاد عزیز داریم و مارو تو این مسیر هدایت میکنید خدایا شکرت که شامل این حال خوب شدم ممنون استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    فرزانه سخنوری گفته:
    مدت عضویت: 880 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام بر استاد خوبی ها و همراه عزیزاستادم مریم جان نازنین .

    استاد جان چندروز بود که فوکوس روی دوره ها کار می کردم و فایل های هدیه را بر اساس سوالاتم سرج می کردم و می دیدم .

    یک سوال مهم در ذهنم بدون جواب بود و اون اینکه چطور از این مرحله بن بست عبور کنم من که دارم رو دوره ها و فایل ها کار می کنم ورودی هایم را تا حد زیادی کنترل می کنم و …پس چرا نتیجه نمیاد چرا گاز هست اما مانع و ترمز من چیه ؟

    خلاصه با این سوال دو سه روزی ذهنم مشغول بود تا اینکه در خواب استاد را دیدم که از میان برف ها دارن میان و لباس مخصوص اسکی پوشیدن همراه با چوب اسکی .بعد من ایشون را دم در خونه دیدم و با خوشحالی و عجله دویدم سمتشون و گفتم سلام آقای دکتر .من از بچه های سایت هستم .و فلان مسئله و سوال را دارم .کمکم کنید .

    جالبه تو خواب به استاد می گفتم آقای دکتر .

    استاد هم با آرامش و بدون عجله باهام حرف می زدند از میان مکالمه ای که داشتم با استاد فقط کلمه خوشبین به یادم مانده بود .

    خلاصه صبح که بیدار شدم کلی بابت خوابم شگفت زده بودم .هر چی فکرکردم هیچی یادم نیومد به جز کلمه خوشبین.

    امروز گشتم و هدایتی این فایل را پیدا کردم و با فراغت بال فایل ارزشمند را گوش دادم و چه عالی بود استاد عزیز م .

    استاد من در زمینه خوشبینی باید خیلی رو خودم کارکنم .واقعا شما مانند یک پزشک حاذق درمان بیماری درون مرا به راحتی و تبحر تشخیص دادید و آن بد بینی بود .گر چه می پنداشتم که خوشبین هستم ولی من کجا خوشبینی کجا.

    استاد عزیز من نیاز دارم تا همه چی را با عینک خوشبینی ببینم .

    هر آنچه در زندگی ام رخ می دهد را خوشبینانه معنا کنم .

    این فایل و نام آن نشانه ای بود که در خواب بر من الهام شد و پرداختن به آن و در مسیر آن قدم برداشتن قطعا ترمز های ذهنی ام را رفع می کند و مرا به سرعت به پیشرفت و جلو سوق می دهد .

    همیشه فکر می کردم خوشبین هستم اما با توضیحات شما متوجه شدم که من ناخواسته و تحت تاثیر شرایط و محیطی که در آن رشد کردم و همراه زندگی ام بدبینی در وجودم ریشه یافته که من این بدبینی را تعبیر به واقعیت یا حقیقت و…می نمودم و اتفاقا فکر می کردم که خوشبینی یعنی سادگی و بدبینی البته نه با این نام یعنی زرنگ بودن تیز بودن ،عاقل بودن ،واقع بین بودن و..

    خدارا شکر که هدایت شدم به این فایل و توضیحات ارزشمند استاد خوبم .

    می دانم که اگر افکارم رابه سمت خوشبینی و مثبت اندیشی هدایت کنم زندگی روی خوشش را به من نشان خواهد داد و آن درهای خیر به راحتی بر روی من گشوده خواهد شد.

    برای شمای استاد عزیز سلامتی و عمر طولانی همراه با عزت ،سلامتی ،سربلندی ،خیر دنیا و آخرت آرزومندم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1840 روز

    به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به سمت این آگاهی ها و این هدایت یکی از بزرگترین سپاسگزاری های منه و من بسیار سعادتمندم که دراین مسیر هستم

    وسپاسگزارم از استاد عباس منش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین تا خوب زندگی کنیم و جهان رو جای زیباتری برای زیستن کنیم ،

    خوشحالم که افراد موفق دنیا دیدگاه مارو دارن و یکی از مهمترین دلایل موفقیتشونو خوش بینی عنوان کردن ،

    استاد شما تو یکی از آموزش های ارزشمندِ12 قدم جمله ای گفتید که من کییییف کردم باهاش

    بزرگ با ماژیک سبز خوش‌رنگی که خودم دوست داشتم تو یه کاغذ زخیم و طرح دار نوشتمش, و مثل ده ها جمله ی آرامش بخش و نوید فزونی ده دیگر چسبوندمش روبروی تختم تا درست وقت خوابیدن و صبح بمحض بیدار شدن بیینمشون و لذت ببرم از حجم احساس خوبی که بهم وارد میکنن

    اون جمله اینه («خوش بینی بینش از حد الهامات قلبت را باور کن و روی آن حساب کن ») یادمه وقتی تو شمال دنبال خونه ی تفرحیم می‌گشتم زیاد میخوندمش و واقعا قلبم بهم میگفت که خونه ای که میخوای پیدا می‌کنی و درست طبق قانون نتیجه هم همون خونه ای شد کنه من میخواستم ، آخه من نصف عرف جامعه که برای همچین خونه ای پول لازمه ، پول داشتم ،اما خوشبینی بیش از حد الهامات قلبمو باور کردم و روی اون حساب کردم و بااین اطمینان رفتم دنبال خونه (توحید عملی ) و درنهایت نییجه همون چیزی شد که من میخواستم ،این مثالو زدم چون هنوز یک ماه هم ازاین قضیه نگذشته وگرنه واقعا بخوام لیست کنم صدها و صدها نتیجه ازاین خوش بینی ها دستمه ،راستی دیروزم رفتم برا تعویض عینکم و باز همون نتیجه ی قابل حدس رو گرفتم یعنی نتیجه ای فوق العاده راضی کننده که از خوش بینیم نشأت گرفته بود ….

    میخوام بگم خیلی جاها خوش بین بودم و انصافا یادم نمیاد نتیجه منفی گرفته باشیم ازاین خوش ببینیم ، برای همین الان بیشتر بهش اعتماد دارم چون این خوش بینی ها بهم وعده فزونی میدن ، و فزونی وعده ی خداوند هست ، چون این خوش بینی ها منو به سمت احساس خوب می‌بره و احساس خوب مساوی با اتفاق خوب چون این خوش بینی ها نتیجه ای رو برام رقم می‌زنه که با محدودیت های شرایط الآنم مطابق نداره و این اعتماد به غیبه که پامو قرص و بهم اعتمادی میده که پامو از محدودیت ها فراتر ببرم.

    حالا که همه چیز بااین فرمون خوش بینی اوکی هست و اینهمه حال خوبو نتیجه خوب برام داره، خوب چرا ازش استفاده نکنم؟

    چند روز پیش مهمان داشتم و دختر خالم تو اون مهمونی بهم گفت دقت کردی همه چیز برات خوب پیش می‌ره و تو همه چیز خوش شانسی و نتیجه های عجیب غریب بدست میاری

    من لبخند زدم و گفتم آره خیلی قبولش دارم …

    و تو دلم گفتم ماریا قانون داره جواب میده ، با همین فرمون برو جلو که درمسیر درستی هستی ، من می‌دونم که از وقتی بااین قوانین آشنا شدم آسان شدم برای آسانی ها ، اعتبارش برای مهربان پروردگارِ سخاوتمندم هست ، خداوندِ که هم هدایتم کرده هم حمایتم و من در تمام این مسیر با شناخت بهتر خداوند و قوانین جهان هستی بوده که نتایج خوب خلق کردم

    سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیزم که این آگاهی ها دُر ها و جواهرات رو دراختیارمون قرارمیدین واقعا عاشق این درس هام و به شدت نیازمند شنیدن و اجرا کردنشونم، چون تمام زندگیم داره بااین اصول پیش می‌ره و من بسیار راضی هستم از مسیری که دراون قرار دارم ، من درحال ساخت نسخه باشکوه‌تری از خودم هستم و جهان در مقابل این جهاد اکبرم چاره ای جز کرنش کردن و بهترین هارو تقدیمم کردن نداره

    دوستتون دارم وعششششششق برای خانواده بزرگم در سرزمین توحیدی عباس منش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      ریحانه خاکساریان گفته:
      مدت عضویت: 1115 روز

      سلام هم فرکانسی عزیزم

      شبتون بخیر باشه

      این جمله ای که توی متنتون گفتید واقعا برای من خیلی جالب بود و حسابی ذهنمو در گیر خودش کرد .

      فقط در رابطه با جمله ای که گفتید .

      این جمله درسته یا این ؟ خوش بینی بینش از حد الهامات قلب را باور کن و روی آن حساب کن .

      یا این جمله :خوش بینی بیش از حد الهامات قلبت را باور کن و روی آن حساب کن .

      ممنون می شم در مورد این جمله بیشتر توضیح بدید .

      در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    هادی زارع گفته:
    مدت عضویت: 3742 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم

    خدارو شکر میکنم بابت مدار فعلی ام

    بابت همه چیزهایی که از کامنت های دوستان در این بخش یاد گرفتم….

    راستش من اون اوایل که اومده بودم توی این مسیر و با این آگاهی ها آشنا شده بودم. خیلی خیلی حساس شده بودم روی آدم ها

    و افرادی که خلاف این موضوعات رو قبول داشتند حس بد داشتم به حدی که گاهی اون احساس به خشم هم تبدیل میشد

    با وجود اینکه توی این مباحث کار میکردم ولی بشدت نسبت به افرادی که در مسیر نبوند بسیار بدبین بودم حتی نزدیکانم خانواه و…

    اما به مرور زمان با توجه به تضاد هایی که خوردم

    یاد گرفتم هر جا هستم توجه کنم به نکات مثبت افراد. و بخاطر افکارشون از بالا بهشون نگاه نکنم.

    وقتی توجه ام رو بردم روی زیبایی افراد

    و بدبینی ام رو نسبت به اطرافیانم کم کردم

    روابطم باهاشون بسیار زیبا شد. آرامشم بیشتر شد. بدون اینکه ترسی داشته باشم از تاثیرشون بر من…

    اینقدر دوستای فوق العاده چه همفکر

    چه اونایی که توی فضای قانون نیستند توی زندگیم زیاد شد که نگوو

    و من همیشه خدارو بخاطر دوستانم سپاسگزارم

    دوستای من بهترین انسان های روی کره زمین هستند. زیباترین ها خالص ترین ها و عشق ترین ها به لطف خدا وارد زندگیم شدند.

    و مثبت بودن روی افراد جدیدی که آمدند خیلی نتایجش عالی بود

    مگه یکی دوتا مورد نامناسب که خودشون از مسیرم جدا شدند.

    خیلی جالبه برام وقتی نسبت به افراد بدبین نبودم دورم پر شده از افرادی که توجهات زیبایی دارند. توجهشون روی موارد منفی خیلی خیلی کم هست بدون اینکه آگاهانه در مسیر قانون باشند…

    نمیتونم تاثیر دوستانم و دستای خدا رو بر شرایط مالی و شخصیتیم بگم.

    یکی از سپاسگزاری ها و نتایج بزرگ زندگیم دوستان فوق العاده ای هستند که به لطف خداوند وارد زندگیم شدند.

    واقعا خدارو شکر میکنم بابت این فایل

    که مرور دوباره ای بر خودم

    چقدر خودم رو بیشتر شناختم

    فهمیدم که بازم میتونم خوش بین تر باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    هادی زارع گفته:
    مدت عضویت: 3742 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم

    سلام به همه دوستانم ، دوستای ارزشمند خوشبینم

    الهی صد هزار مرتبه تا به امروز بیش از 20 صفحه از کامنت های دوستان رو خوندم. و دارم سعی میکنم بیشتر توی این فضا باشم.

    الهی شکر بابت خصوصیت خوشبین بودن.

    دوست برای شروع دوباره و استارت فعالیت دوبارم در سایت مثال جالبی بیارم از خوشبینی و تاثیر ورودی بر ذهن:

    من مدتی توی یک مغازه چاپ و تبلیغاتی کار میکردم به عنوان طراح… یک دختر خانمی همکارم بود که اسمش سحر بود. اونم طراح بود. بی نهایت زیبایی و قشنگی داشت. از شکل ابروها بگیر تا چشم هاش، پوست و صورتی شبیه عروسک داشت که از هر 10 تا مشتری مرد مجرد، 8 تاش میخواستن باهاش ارتباط بگیرند. من هیچوقت به ارتباط عاطفی باهاش فکر نمیکردن چون فرد دیگه ای رو دوست داشتم. بخاطر همین رابطهمون شکل دیگه ای گرفته بود. رابطه قشنگ و راحتی شکل گرفته بود.

    سر همین موضوع خیلی با هم شوخی میکردیم و حتی سر به سر هم میذاشتیم:)))) حتی میشد اینقدر لجش در میوردم که دوست داشت بزنتم:)))

    یه روزی این همکارم در اومد به من گفت “از فلانی که توی مغازه بغل دستی هست خیلیییییی خییییلییییی بدم مییییاد”

    و بعد دلیل هاشو گفت که واقعا دلایل منطقی بود. یه بار یکی از رابطه هاش رو بخاطر حرفایی که زده بود خراب کرده بود

    (من اغلب اینطوریم که اگه کسی جلوم بگه از کسی بدم میاد

    خیلی خیلی خندم میگیره و بصورت عجیبی توجهم میره سمت نکات مثبت طرف…و اصلا دست خودم نیست

    حتی اگه بد ترین شخصیت فیلم سینمایی باشهD:)

    من تا این موضوع رو شنیدم این سوژه رو گرفتم دست……

    بهش پیشنهادش میدادم برای ازدواج و بی نهایت از خوبی هاش میگفتم…

    طرف اسمش ایمان بود…. جلوی همکارم میگفتم بهش داداشییییییی

    بعد هر موقع جلو رد میشد میگفتم داداش ایمانم

    داداش ایمانم سلام کرد

    داداش ایمانم خوشکله

    داداش ایمانم جذابه

    پولداره، جذابه؛ لاکچریه، حرفه ایه تو کارش و….

    حتی یه اهنگ ساسی بود

    وقتی با هم گوش میدادیم اونجاش میگه آقامون جنتل منه من ربطش میدادم

    و بلند با خودم میخوندم داداشیم جنتل منه جنتل منهههه

    حتی مواقعی که آهنگ های عاشقونه میذاشت من میگفتم این توییی داری در وصف ایمان میخونی…

    اونم خیلی لجش میگرفت وقتی من اسم ایمان میوردم

    و هربار که لجش میگرفت دوپامین خون من بالا میرفت:)))))))

    حالا ایمان خیلی پسر تپلی بود و اونقدر ها هم شاید برای همه جذاب نبود

    کار با نرم افزارش به مراتب از من و دوستم ضعیف تر بود

    تا این گذشت و گذشت من از اونجا اومدم بیرون کسب و کار خودم زدم

    و اون دوستمم رفت جای دیگه مشغول شد

    بعدش هر از گاهی سر میزدم به دوستم توی مغازه

    باز سر شوخی که باز میشد اسم ایمان می آوردم و خوبی هاشو میگفتم بهش پیشنهاد میدادم میگفتم خیلی به هم میاید

    بیاین ازدواج کنید و…

    تا اینکه اتفاقات دست به دست هم داد

    با اینکه دیگه ایمان از لحاظ فیزیکی خیلی ازش فاصله گرفته بود و حتی از اون مغازه قبلیش رفته بود

    یهووووو یه روز متوجه شدم سحر عاشق ایمان شده و رابطشون شکل گرفتههه:))))))))))))

    منم اینقدر از ته دل ذوق میکردم میخندیدم که نگووو

    بعد به خودم میفگتم ببین قدرت ورودی های ذهنووووو

    ببین قدرت توجه به نکات مثبت رو

    که حتی بدبین ترین افراد رو میتونه تبدیل کنه به عاشق اون فرد بشن….

    بعد رفتیم عروسی سحر و ایمان چقدر بهمون خوش گذشت با داداشم

    یکی از بهترین عروسی هایی بود که رفتم

    و چقدر میبینم رابطشون زیبا هست و سحر از انتخاب ایمان راضی هست.

    دوست داشتم این مثال رو اینجا بنویسم.

    حس خیلی خوبی بهم داااد

    دوست دارم باز هم درباره خوش بینی و نتایجی که گرفتم اینجا بنویسم

    هم بیشتر روش تاکید کنم و بیشتر خوش بین باشم.

    بی نهایت از استاد ممنونم بابت این فایل

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    سیده فاطمه حسینی فر گفته:
    مدت عضویت: 1880 روز

    الهی هدایتم را سپاس، قوانین جهان را سپاس، درکم از قوانین را سپاس

    *در دین اجباری نیست، راه درست و نادرست مشخص هست.

    *خداوند اگه میخواست میتونست در دنیا امت واحد بوجود بیاره، یعنی در مشیت خدا نیست و برای همین افراد مختارن که هر مسیری را انتخاب کنن.

    *پیامبر فقط ابلاغ کننده و بشارت دهنده پیام خداوند هست. در قرآن آگاهی ها گفته شده، افراد میتونن پند بگیرن یا نه.

    *حتی پیامبر هم عاجز بودن از تغییر افراد. یعنی کنترلی روی افراد نداشتن.

    *ما هم کنترلی روی زندگی کسی نداریم. فقط میتونیم آگاهی بدیم. خودشون انتخاب میکنن کدوم مسیر رو برن. خودشون هم با توجه به افکارشون نتایج رو رقم میزنن.

    *خداوند هدایت میکنه، هر کسی را که در مشیت او باشه، یعنی آماده باشه، آماده شنیدن.

    *در موقع عذاب های خداوند، خشک و تر با هم نسوختن. قبل عذاب ها مومنان از کافران جدا شدن.

    *کسی که در مسیر خداوند هست، هدایت میشه، و شیطان تسلطی بهش نداره.

    *هیچکسی با گناه کسی رو بدوش نمیکشه، نه پدر مادر و نه فرزندان و ….هر کسی هر کاری کنه خودش مسئول هست و خودش نتایج رو رقم میزنه.

    *خداوند سرنوشت هیچ قومی رو تغییر نمیده، مگر اینکه خودشون بخوان.

    *پیام خدا رو کسانی میشنون که ایمان دارن، تسلیم هستن، آماده هستن.

    *هر کسی مسئول اعمال و رفتار خودش هست. نمیخواد دلسوزی کنیم برای بچه ها، اعضای خانواده، دوستان و….

    سپاس بابت آگاهی های دوره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    رضا بهزادی گفته:
    مدت عضویت: 3274 روز

    الف) با توجه به آگاهی های این فایل، دلایلی را لیست کنید که تغییر از بدبینی به خوشبینی را برای تجربه زندگی بهتر، ضروری می داند؟

    این لیست، منطق های لازم برای تغییر نگاه از بدبینی به خوشبینی را، در دست ذهن شما قرار می دهد و اهرم رنج و لذت قوی ای برای ایجاد این تغییر، می سازد.

    ب) چه راهکارهایی از آگاهی های این فایل آموخته اید که قصد دارید با اجرای آنها، ویژگی خوشبینی را در ذهنیت خود تقویت کنید؟ برای این منظور، چه قدم هایی – هرچند کوچک – را می توانید در برنامه روزانه خود بگنجانید؟

    یادمان باشد که تغییر و بهبود شخصیت، یک شبه ایجاد نمی شود. بلکه یک فرایند است که باید با تعهد و قدم به قدم برداشته شود. قدم های کوچکی که به صورت مستمر بر می داریم، نه تنها این تغییر عمده را ایجاد می کند بلکه مسیر این تغییر را نیز بسیار لذت بخش می کند.

    منتظر خواندن پاسخ های تأثیرگذارتان هستیم.

    ج :

    سلام خدمت استاد عزیزم

    حتی میشه در مورد خود شخصی بدبین هم خوشبین بود و به دید خوب به نظراتش نگاه کنیم به نظرم، یعنی کسی که اول از هر چیزی ایراد میگیره همون ب بسم الله، میتونیم به دید خوشبینانه بهش نگاه کنیم البته درون خودمون و نه اینکه بخوایم به زبون بیاریم و به طرف بگیم، یعنی مثلا یه کاری رو یه اثری رو هرچیزی رو نشونش دادی و میدونی که این آدم اول نگاهش ایراد گرفتنه و اصلا همیشه اول ایرادِ همه چیزو میگیره، و به اصطلاح مو رو از ماست میکشه بیرون، میشه آدم به این دید نگاه کنه که چه جالب من به این نکات توجه نکرده بودم و به عنوان تقویت نقاط ضعف و بهبود عملکرد توی کار و یا بهتر کردن کیفیت کارها بهش نگاه کنیم و بجای اینکه مثلا پیش خودمون یا دیگران بگیم چقدر طرف بدبینه، یا شکاکه، . ناراحت بشیم یا تو سر خودمون بزنیم و غصه بخوریم، بیایم به این دید به قضیه نگاه کنیم که طرف بدون اینکه خودش بدونه و از طرز فکر من و باورهای من و خوشبینانه به همه چیز نگاه کردنه من خبر داشته باشه، بگیم چقدرم عالی که این بابا تونست اینقدر نکته از توی فلان موضوع دربیاره که من دقت نکرده بودم و چقدرم خوب که نقص ها مشخص شد و من یا فلانی توی فلان موضوع میتونه کیفیت کارش رو بازم از این بالاتر ببره.

    ج بخش الف :

    من اگر بدبین باشم و به بدبینی ادامه بدم در مدار کفر نعمت قرار میگیرم و از خوشبختی و سعادت دور میشم

    من اگر بدبین باشم و به بدبینی ادامه بدم، دارم با سرعت هرچه بیشتر سقوط میکنم به تهِ جهنم!

    من اگر بدبین باشم و به بدبین بودن ادامه بدم، دارم با دست خودم خودمو از مدار نعمت ها دور میکنم

    هر کسی خوشبینه (مثبته) چقدر اتفاقات خوب واسش میفته و چقدر همیشه تو زندگیش موفقه و هرچی میخواد بهش داده میشه، در صورتی که افراد بدبین (منفی) همیشه هشت شون گرو نهِ شونه و همیشه حالشون بده و از همه چیز مینالن،

    خوشبین بودن = شکر نعمت ، بدبین بودن = کفر نعمت

    شکر نعمت نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند!

    افرادی که خوشبین هستن چقدر آرام هستند و وقتی آرامی و آرامش داری یعنی اولین خصیصه و ویژگی موفقیت و ثروتمند شدن و کلید دسترسی به تمام گنجینه و خزانه نعمت های الهی رو داری، و چرخ زندگیت روون و روغن کاری شده هست

    و برعکس افرادی که بدبین هستند چقدر نا آرام و پریشان و عصبی هستند، و همین ویژگی افراد بدبین باعث کفران نعمت میشه تو زندگیشون و ورود به دنیای جهنمی به نام ناخواسته ها و زنگ زدگی و شکستگی چرخ زندگی!

    ج بخش ب :

    با سپاسگزاری کردن و شکر نعمت های خداوند رو به جا اوردن

    با توجه به نکات مثبت هرچیزی

    با، الخیر فی ما وقع رو در هر چیز دیدن و زندگی کردن و با دید متفاوت به مسائل و چالش های زندگی نگاه کردن

    از خود اول صبح به محض بیدار شدن، شکرگزاری کردن بابت همه چیز و همه کس، و تمرکز بر نکات مثبت هرچیزی

    و موقع خواب باز هم با تمرکز بر نکات مثبت داشتن و حال خوب و احساس خوبی که اون روز از اول صبح تجربه کردیم

    با به یاد اوردن نقاط قوت و توانایی ها و ویژگی های خوبی که هم خودمون میدونیم و میشناسیم در خودمون و هم دیگران ازمون یاد کردند

    توجه و تمرکز بالا روی خلقت و آفرینش تمام این جهان و کل هستی و موجودات بینظیر و شگفت انگیزش و در لحظه بودن و زندگی کردن در لحظه

    با پیاده روی کردن و نکات مثبت هرچیزی رو دیدن و توجه کردن بهش و شکرگزاری کردن بابتش

    استاد جان چقدر جالب که من دارم تغییر فرکانس هام و مدارم رو بصورت کاملا واضح میبینم و درک میکنم، در صورتی که قبلا اینطور نبودم، و من بر اساس متن توضیحات داشتم جواب میدادم هرچیزی رو که درونم بود و باورهای منو داشت نشون میداد چیزایی که نوشتم، و فایل رو که دارم میبینم دارم میبینم دقیقا همینا رو دارین میگین، خیلی جالب بود برام : )

    خدایا شکرت

    استاد رسیدم به اینجای فایل که میگید افراد بدبین خیلی آدمای تنهایی هستند و به هیچکس اعتماد ندارن، راستش من خودم به شخصه خیلی به شدت تنهایی رو دوست دارم و ازش بسیار لذت میبرم و همیشه همینطور بودم، یعنی این یه خصیصه و ویژگی خیلی عالی در خودم هست که میشناسمش، ولی نه به این دلیل که به آدما اعتماد ندارم یا بدبین هستم، چون این خصلت ها در هرکسی هست حتی موفق ترین و خوشبین ترین آدما به نظرم، اما موضوع اینجاست که من شخصیتم اینجوریه که اتفاقا آغوشم به روی همه بازه و اگر زمانی احساسم بهم بگه و دوست داشته باشم خودم که کسی وارد حریم زندگیم بشه و بخواد ارتباطی با شخصی برقرار بشه، اصلا مقاومت ندارم و اتفاقا همیشه با همه خوش رو خنده رو مهربان هستم چه کسی که اصلا نشناسمش و بار اولیه که دیدمش چه هر آدم دیگه ای که از قبل میشناسمش و حتی ممکنه زیاد ندیده باشمش تو زندگیم. ولی من خودم اصلا این یه ویژگی شخصیتیه درونم که هر وقت خودم دوست داشته باشم و احساسم بهم بگه دوست دارم ارتباط برقرار کنم، همیشه تو زندگیم اینطور بودم چه تو دوران کودکی چه بزرگ سالی. و من اصلا اینطور نبودم که بگم سلام گرگ بی طمع نیست هیچوقت این دیدگاه رو نداشتم.

    و همیشه هم اینو تجربه کردم که آدما بسیار زیاد دوست دارن که باهام ارتباط برقرار کنن و واقعا هم از شخصیتم و از دوست شدن باهام نهایت لذت رو بردند، میدونین به نظرم برای زندگی من اینطور بوده که این مدت طولانی که تنها موندم برام بسیار مفید بوده و من خودم انگار دوست داشتم اینو تجربه کنم نه به این دلیل که از آدما بیزار و متنفرم، بلکه عرض کردم اتفاقا همیشه آدما از بودن با من بسیار زیاد لذت بردند و منم با آغوش باز پذیرفتم مهر و محبت و دوستی آدمارو، اما چجور بگم انگار به چشم یه مراقبه طولانی مدت بهش نگاه میکنم تو زندگیم، و درونم اینو دوست داشته همیشه، به اینکه همین ارتباط برقرار کردن و دوستی و صحبت کردن با آدما یا کسی رو توی زندگیم داشتن رو (حالا هر کسی میخواد باشه)، برای خودم ابدی و همیشگی نکنم و مثل عادت نشه برام یا یه جور وابستگی. منظورم وابستگی نیستا، مثل کسی که به یه فرد وابسته میشه مثلا وابستگی عاطفی و.. که ماشاالله از این دست مسائل و ارتباطات خب تا دلتون بخواد هست همیشه تو جامعه، اما منظورم اصلا خودِ همیشه ارتباط داشتن با آدماس، منظورم این تعریفه که اصلا آدم حتما باید همیشه تو عمرش با آدما در ارتباط باشه و حالا میخواد یه آدم باشه و نزدیک ترین افراد بهت باشن، یا میخواد آدمای غریبه باشن و دوست باشن. منظور اینه که هیچوقت حتی خود حتما ارتباط برقرار کردن و اجتماعی بودن تبدیل نشه به یه عادت و با این عنوان که انسان ها موجودات اجتماعی ای هستند و انسان عادت داره دوست داره با انسان ها در ارتباط باشه. برای من میگم حقیقتا اینطور نیست و نبوده و خیلی ساده و بیخیال و راحت به این قضیه همیشه نگاه کردم و تا دلتون بخواد هم دوست و رفیق و فامیل و آشنا و غریبه هم بوده و هم هست که باهاشون ارتباط داشتم و حتی میتونم داشته باشم، اما ترجیحم این بوده که بر اساس تفکراتم و احساسم به این قضیه نگاه کنم و از نظر من هیچ اشکالی نداره، و این به این معنی نیست که من چون عاشق تنهاییم هستم و یا دوست و رفیقی ندارم یعنی نخواستم داشته باشم، پس یعنی آدم بدبین و شکاکی هستم. نه اینطور نیست.

    اینطور دوست دارم، درونم اینطور دوست داره البته میگم مدتهای زیادیه اینطوریم و هروقتم خودم احساس کنم تغییرش میدم ولی دوران خوبی رو سپری کردم با این دیدگاه و موقعی که بخوام و احساس کنم اجازه میدم ارتباطات شکل بگیره.

    آهان اینم بگم، یکی از دلایل انتخاب تنهایی، شاید باورتون نشه کسی که داره میخونه کامنتمو، یکی از دلایلش این بوده که من عاشق خودمم! بی تعارف و بی رو درواسی، من همیشه عاشق خودم بودم و هستم و همیشه عشق کردم با تنهایی خودم و با خدای خودم چه زمان هایی که دور و برم شلوغ بوده و از سنین کم با خیلی آدما بودم و چه تا بزرگ سالی، همیشه اینو گوشه ذهنم داشتم که احساس کردم توی این جهان یعنی فرض کردم خودم هستم و خدا. همین.

    یعنی حتی گاهی تو بعضی فایلاتون یادمه که یه اشاره هایی به همچین حرفی داشتین خودتونم حالا دقیقا یادم نیست کی و کجا تو کدوم فایلا بوده ولی فکر کنم تو خود راهنمای عملی یا شایدم فایلای رایگان، که یه همچین حرفی رو از خود شما یادمه احتمالا هم دقیق مثل چیزی که من گفتم نبوده باشه اما یه بکگراندی تو ذهنم هست در موردش از حرفاتون.

    خلاصه که شخصیت من اینجوری بوده همیشه، و شایدم بعدا بیام در مورد تجربیاتم بیشتر بگم و توضیح بدم و از روابط با آدمای جدیدی که حسم بهم میگفت و وارد زندگیم کردم بگم یه روزی.

    اتفاقا جالبه بدونید که من هم اینطور بودم استاد، به لحاظ اعتماد به رفقا و دوست و آشنا و همه آدمایی که تو زندگیم بودن، و حتی هستن الانشم و همیشه دید خوبی داشتم نسبت به ارتباطات و خیلی هم دوران خوبی رو تجربه کردم تو زندگیم با آدمای زندگیم، حتی زمان هایی که شاید موارد کوچیکی هم پیش اومده باشه، من باز همیشه اون شخصیت خوشبین بودنه رو داشتم و تجربش کردم البته که قطعا جاهایی رو منم اشتباه کردم منم مواردی رو گوشه ذهنم شاید داشته باشم اگر خیلی فکر کنم بهش و بخوام بگردم پیدا کنم، که نقض کنه دیدگاه خوشبین بودنمو چون هیچکس پرفکت و کامل نیست، و قطعا کسانی هم در مورد من.

    استاد یک کلام بگم خلاصه مخلص کلام، من همیشه از تنهاییم لذت بردم و میبرم و حتی زمان هایی که کلی دورم شلوغ بوده و دوست و رفیق و فامیل و خانواده دورم بودن و لذتشو بردم از روابطم و ارتباطاتم، اما همیشه عاشق تنهایی و خلوت خودم بودم و هستم و این به هیچ عنوان به معنی این نیست که مشکلی دارم یا کینه و نفرت دارم و اعتماد نمیتونم بکنم به آدما یا تو گذشته زندگی میکنم و همه این مثال هایی که زدید، در مورد من صدق نمیکنه.

    اتفاقا استاد جان سوالی در این رابطه گوشه ذهنم بود مدتیه، و خوب شد یادم اومد با دیدن این فایل که بپرسم ازتون.

    سوالم اینه : آیا طبق قانون که میگین هر کسی طبق مدارش و چیزایی که جذب میکنه، یکیش در زمینه روابط هست و مثلا وقتی با درون خودت در صلح باشی و از تنهاییت لذت ببری و کلا تو مدار احساس خوب و حال خوبی و همه چیزای خوب باشی، خود به خود جهان آدم یا آدمایی رو میاره وارد زندگیت میکنه که اتفاقا اونا هم مثل تو هستن و از بودن باهم لذت میبریم، و قانون کبوتر با کبوتر به قول معروف..

    حالا من سوالم اینه که آیا جهان اینطور هست که اگر من حالم خوب باشه و همه چیزای خوب رو هم تو مدارم داشته باشم و از تنهاییمم لذت ببرم، آیا جهان به زور کسی رو وارد مدار و زندگیم میکنه؟ یعنی نمیشه از تنهایی لذت برد و تو مدار حال خوب و احساس خوب بود و همه چیزای عالی از هر لحاظ رو داشته باشی، و کسی هم وارد زندگیت نشه؟ از این منظر میپرسم که میخوام بدونم زوریه این طبیعت و کارِ جهان؟ مثلا کاری میکنه اذیت بشی ازبس آدم هی بیاره طرفت حالا چه یه نفر چه نفراتی رو، اما منظورم بیشتر اینه که شاید کسایی هم به پست آدم بخورن در همین حین که آدم مدارش تغییر کرده و لذت میبره از زندگیش و از تنهاییش، اما نخواد کسی وارد زندگیش بشه، آیا جهان هر طور شده هی بعد مدتی مثلا کسی رو میخواد وارد زندگیت کنه یا اینطور نیست اصلا؟ البته فکر میکنم که جوری این کار انجام میشه بصورت اتوماتیک (البته با توجه به خواسته واقعیه ما تو دلمون) که ما هیچ مقاومتی نداشته باشیم : ) یعنی یه جورایی منظورم دل آدم رفتنه هست، یا اصلا منظورم روابط عاطفی و عاشقانه هم نیست، اصلا فقط دوستی مثلا، که آدم چندتا دوست داشته باشه تو زندگیش.

    دوست داشتم واکنش جهان رو در اصل بدونم بیشتر در این رابطه.

    و البته اینم بگم که اینارو بر فرض مثال پرسیدم نه اینکه من خود اینجور دوست داشته باشم، نه من میگم کاملا اوکی و ریلکسم در این رابطه، و اینجور نیستم که بگم الا و بلا میخوام تنها باشم و هرکی بیاد طرفم با تیر میزنمش! : ) (قربونه مثالایی که میزنید استاد) (یا اونیکی فایل که گفتید انگار طرف جزام داره مثلا : ))

    بخوام بیشتر بازش کنم سوالم رو و بهتر درک بشه، مثلا دو ورژن از یک آدم رو در نظر بگیرید، فرض کنید مثلا یه آدمی رو دقیقا کپی پیست کردن خب؟ (مثل دوقولوها مثلا، ولی کاملا عین هم و بدون ذره ای تفاوت)، بعد یکیشون عاشق تنهاییه و کاملا هم داره از زندگیش لذت میبره و همه چیزای خوب و نعمت و برکت و موفقیت و خوشبختی و سلامتی هم داره و توپِ توپ زندگیش، اون یکی قلوش هم دقیقا عین همینه، منتها با این تفاوت که دوست داره کسی تو زندگیش باشه و با آدما در ارتباط باشه و آدم خیلی اجتماعی و خوش مشربیه و عشق میکنه با ارتباطات زیاد با آدما حالا زیادم نه ولی اصلا کلا منظور مثل نفر اول نیست به فرض که عاشق تنهاییه.

    آیا اون نفر اول حتی با وجود اینکه دلش نخواد کسی وارد تنهاییش بشه و ارتباط برقرار کنه حالا چه عاطفی چه اجتماعی چه هرچی، و جهان حتما حتما باید کسی رو وارد زندگیش کنه، چون عاشق تنهاییش بوده و با تنهاییش حال میکنه؟؟ اینو پرسیدم چون که بارها این قوانین رو که توضیح دادین مثلا در خصوص روابط و لذت بردن از زندگی و مخصوصا کسی که از تنهاییش لذت میبره و میگین که جهان یک آدم مناسب که مثل خودِ اون بابا از تنهاییش لذت میبره و هر دو خوشحال و خندان و بدون نیاز به تغییر همدیگه و هیچ آزار و اذیتی باهم کیف میکنن و از زندگیشون لذت میبرن کنار همدیگه.

    من میخوام بدونم میشه جهان اون یه کسی رو نیاره وارد زندگی اون فرد کنه؟؟ (استاد خندمم گرفته یکم : ) اما بخدا منظورم این نیست که بگم فکر بد میکنم یا بدبینم و اصلا هیچ جوره دوست ندارم کسی وارد زندگیم بشه، نه اصلا منظورم این نیست میدونم که خودتون درک میکنین چی میگم و منظورمو متوجه میشین)

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    Afsontorbati گفته:
    مدت عضویت: 2126 روز

    سلام به همگی

    با شنیدن این جملات باور میکنید من اصلا نمیدونستم ادم بدبینی هستم

    اینهمه خصلت که گفت من همه رو دارم مهمترینش همین که دور خودم حصار کشیدم که مبادا کسی بهم ضربه بزنن و من روی همه برچسب منفی میگذارم من همه رو رد میکنم درسته که باید با تنهایی لذت برد برای خودت وقت بزاری ولی من ازونور بوم افتادم کلا همه رو حذف کردم فقط یک دوست دارم اونم سالی یک بار میبینمش هر طرف کارو میکرم یه طرف دیگه ول میشه نمیدونم چجوری حد وسط نگه دارم یه مدت رو خودم کار میکردم بهتر شده بودم باز سر از ناکجا آباد در آوردم وای من عزت نفس ندارم من احساس لیاقت ندارم من خوشبین نیستم من خیلی چزا کم دارم خوب دیگه انقد به خودم بدبین نشم البته که همه ی اینارو میتونم درستش کنم با کار کردن روی خودم خداوند کمک کنه

    من همش بد بقیه رو میگم من همیشه غیبت میکنم مسخره میکنم و همه ی ادمارو رد میکنم اصلا به نظرم خوب نمیان دقیقا نکته های منفی رو تو همه چیز در نظر میگیرم

    تازه اینا یه گوشه از زندگیمه بخام فرشارو بلند کنم پر از نفرت و کینه هم شاید باشه نمیدونم من از خودم خبر ندارم شاید من هزاران هزار ترمز داشته باشم ولی از هیچی خبر ندارم من واقعا نمیدونم چطور ادمی هستم بعد کلی کار کردن و نتیجه گرفتن امروز میفهمم من هیچی از خودم نمیدونم در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    مریم فرامرزی گفته:
    مدت عضویت: 1061 روز

    سلام بر استاد عزیز

    وسلام بر مریم بانوی مهربان

    سلام برردوستان هم فرکانسی

    من میخوام از خودم بگم که

    من یه ادم کاملا بد بینی بودم

    که خدا را شکر خیلی خیلی خوب شدم

    از زمانی که با استاد اشنا شدم

    خیلی خیلی خوب وبهتر شدم

    وقول میدم که بهتر هم میشم

    من همیشه به نکات منفی افراد توجعه میکردم

    چه خانواده وچه همسرم

    همش دنبال منفی های دیگران بودم

    ولی خیلی وقته دارم روی خودم کار میکنم

    که به نکات مثبت توجعه کنم

    مثلا اگه تو یه جمعی بودم همه صحبت میکردن

    من هی میگفتم حالا اخرش همه حرف میزنند ولی

    شررش منو میگره همه میگن

    اشتباه از منه

    من اینقدر این حرف را تکرار میکردم تا اخرش همه چیز پای من تمام میشد من مقسر میشدم

    یعنی شاید بعضیها باورشون نشه

    هرچی منفی تو ی ذهنم بود

    برام اتفاق مییفتاد

    ولی با فایل های استاد عزیزم وبه کمک دوره 12قدم ودورهااحساس لیاقت خیلی بهتر شدم وحالا با شنیدن این فایل بی نظیر

    متوجعه شدم که گفتگو های ذهنی خودم را بیشتر وبیشتر کنترل کنم

    من همیشه ادم ها را از نکته ها ی منفی قضاوت میکردم یعنی تمرکز میکردم روی نکات منفی ادما

    حالا چه شوهرم باشه یا خانواده باشن

    یا دوستان

    هر ادمی هم نکات مثبت دارهر

    هم نکات منفی

    ولی من بیشترین توجعه ام روی نکات منفی دوستان بوده

    که اینم همیشه خارش به چشم خودم رفته

    پس قول میدم به استادم که همیشه روی نکات مثبت افراد توجعه کنم

    که خوبیهاشون بیشتر بشه

    خدارا شکر که من دراین سایت با ارزش هستم

    من اگه بخوام یه فرد خوش بین بشم باید

    فقط وفقط به خوبیهای ادما توجعه

    کنم

    که خوبیهاشون بیشتر بشه

    این رد پای باشه از من تا کاملا ادم خوش بینی باشم

    نه قول استاد که طوری باشه که ساده لو باشیم

    باید باعقل سالم ومثبت توجعه کنیم

    روز خوبی داشته باشین درپناه الله یکتا شاد ثروتمند وسعادتمند در دنیا واخرت یا الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    مهتاب گفته:
    مدت عضویت: 1202 روز

    بنام حضرت عشق

    سلام گرم خدمت استادعزیزم مریم جان نازنین وهمه دوستان گلم تواین سرزمین رویایی

    استاد جان من ازوقتی با آموزه های شماآشناشدم

    تلاش کردم کنترل ذهن کنم و همه چیز رو به دید خوب ببینم

    قبل آشنایی باشما ازبین همه گناهان تو ذهن من غیبت کردن کار قبیحی بود از وقتی آیه معروف غیبت رو توقرآن خونده بودم

    که خداجونم میگه غیبت کردن مانند خوردن گوشت برادر مرده ت میمونه فکرش روکه کردم خیلی برام سنگین بود

    گفتم ببین خدا چه مثالی زده وقتی کسی فوت میکنه چقدررر قابل احترامتر میشه چقدررعزیزتر میشه حتی اگه تو زندگیش خیلی خواهان نداشته

    ولی تصور اینکه تو اون لحظه بیایم این آیه رو بیاد خودمون بیاریم یه ترمز قوی میشه برای قضاوت نکردن غیبت نکردن و تمرکز رو ازروی بقیه برداشتن

    به همین دلیل تمام سعیم روکردم وهمچنان میکنم که حواسم باشه البته درمورد بعضی آدمها مثل جون کندن بود چون باهام رفتاری داشتن که نمیتونستم

    به خوبیهاشون فکرکنم ولی همیشه در تلاش بودم که این خصلت خوب قضاوت نکردن وپشت سردیگران حرف نزدن رو درخودم نهادینه کنم

    زوور میزدم ازکسایی که دلخوریهایی ازشون داشتم تعریف کنم حداقل شده یه خصلت خوبشون رو بگم

    درباره بقیه آسونتر بود اما سختش اونجا بود که تو جمعی بودی و از دیگران میشنیدی

    اونموقع من یا دفاع میکردم از شخص غایب یا سعی میکردم بحث رو عوض کنم ویا درنهایت که کاری از دستم برنمیومد جمع رو ترک میکردم

    و ازخودم راضی بودم هرکس هم درباره کسی حرفی میزد ویا قضاوتی میکرد سریع جوابم این بود که من نمیدونم اگه جاش بودم بهتر عمل میکردم یانه

    من باکفش اون راه نرفتم ویا اگه کسی خبری برام می آورد که فلانی این حرف رو پشت سرت زده میگفتم حتما تو شرایط سختی بوده بهش فشار اومده این حرف رو زده مهم نیست دیگه هم لطفا ازاین خبرها برای من نیارین

    البته استاد داشتم تلاش میکردم که انجامش بدم

    خب این تعریف روهم ازاطرافیانم مبشنیدم که میگفتن فلانی اصلا حرف کسی رو نمیزنه بد کسی رونمیگه وهمین هم برام شده بودیه اهرم لذت که حواسم رو بیشتر جمع کنم تا خرابش نکنم

    اونموقع قانون رونمیدونستم اما الان میدونم که بافرکانسهای خودم تواون جمعها حضور پیدا میکردم و

    اون حرفها رو می‌شنیدم تو مدارش بودم

    الان وقتی فکرش رومیکنم میبینم نیاز نیست من زور بزنم خوشبین باشم نسبت به اطرافیانم

    چقدر صفات خوب دارن همشون که بعضی صفات تو هرکدوم خیلی بارزه ومن بارها هم پشت سرشون هم جلو روشون گفتم

    حتی یه دفتر دارم توش مینویسم وچقدرحالم خوب میشه و متوجه شدم که نمیخواد ولازم نیست من خودمو هلاک کنم تا انسان خوبی بنظر بیام کافیه انسان خوبی درخلوت خودم باشم

    الان هرمساله‌ای برام پیش میاد دنبال نکته مثبت میگردم

    سعی میکنم خوشبین باشم البته الان دیگه برام سخت نیست درباره غریبه ها راننده های اسنپ هنوز مقاومت دارم هنوز نسبت به کسانی که قبلا بهشون اعتماد نداشتم مقاومت دارم اما دارم رو خودم کار میکنم واین باور رو دارم درخودم نهادینه میکنم که همه افراد

    یه تیکه از خداوندن وهمه افراد دورو دارن خوب وناخوب

    واگه من باروی ناخوبشون مواجه شدم خودم مسئولش هستم

    وبااین باور باری ازروی دوشم برداشته شده که همینجور که من مسئول خودم هستم دیگران هم مسئول خودشون هستن

    ومن نفس عمیقی میکشم از درک این آگاهی

    نگاه کردن بادید مثبت به خودم منو نسبت به خودم مهربانتر کرده

    نگاه کردن بادید مثبت به همسرم وفرزندانم منو نسبت به اونا عاشقتر کرده

    نگاه کردن بادید مثبت به داشته‌هام منو سپاسگزارتر کرده

    هروقت انرژیم افت میکنه به سپاسگزاری روی میارم و این حرف فاطمه قشنگم یادم میاد که باید باذره‌بین داشته هامو ببینم

    الان خیلی بیشتر خدارو کنارخودم حس میکنم و خودمو بهش میسپرم وقلبم ارومتره

    باهمه وجودم ازشما استاد وخانم شایسته و اعصای تیم بابت تک تک لحظاتی که برامون فایل ضبط میکنین تدوین میکنین بارگزاری میکنین ازته قلبم سپاسگزارم

    عاشقتونم وبهترینها روبراتون آرزو میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: