چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟ - صفحه 34
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-12 08:58:212024-12-14 05:19:53چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیز ، استاد آگاهی دهنده، دست مهربان خداوند ، و سلام به مریم بانوی عزیز، الگوی من در خیلی از زمینه ها
استاد جان واقعا نمیدونم چه طور ازتون تشکر کنم بابت این آگاهی های بی نظیری که در اختیار ما قرار میدین
آگاهی های نابی که من رو به خودشناسی میرسونه، احساس میکنم لایه های پنهان و تاریک وجودم رو شناسایی کردم و راحت تر و سریع تر میتونم به سمت نور برم، به سمت بهتر شدن، پیشرفت ، به سمت زندگی بهتر
واقعا کاری که این همه روانشناسی که رفتم نتونستن برام انجام بدن
استاد جان ، من فکر میکردم که انسان خوشبینی هستم، و حتی فکر میکردم زیادی خوش بین هستم و حتی ساده لوح هستم.
به راحتی به دیگران و حرف هاشون اعتماد میکنم، اگه بگن فلان محصول برای فلان بیماری خوبه سریع میخرم ، اگه بگن فلان کار رو بکنی پولدار میشی سریع قبول میکنم،اگه یکی بگه دوستت دارم سریع باور میکنم، انگار عقلم در این مواقع کار نمیکنه و کاملا حرف هاشون رو باور میکنم و بهشون اعتماد میکنم.
و چقدر من گول خوردم، چقدر گرفتار شرکت های هرمی شدم و پول هامو از دست دادم و درگیر دادگاه و …
چقدر مورد سواستفاده قرار گرفتم.چقدر احساساتم جریحه دار شد، چقدر قلبم شکست، چقدر به بیراهه رفتم
ولی بازم همون آدم بودم.
با این فایل فهمیدم که نه، من شاید توی ارتباط با آدم ها خوشبین باشم ، ولی شخصیتم یک شخصیت بدبین هست.
من به خاطر مشکلات شخصیتی خودم ، به خاطر احساس بی ارزشی و عزت نفس پایینم، به خاطر دیدن فیلم های رمانتیک و غرق بودن در رویاهام منتظر یک شاهزاده با اسب سفید بودم تا بیاد و تمام مشکلات من رو حل کنه.
وقتی با یک انسان معمولی با ویژگی های معمولی و رفتارهایی که بعضی هاشون خوشایند من نبود مواجه شدم کاخ آرزوهام فرو ریخت،
به خاطر کمال گرایی ام ، با اولین اشتباه همسرم ، با دیدن تفاوت های فرهنگی و اختلاف نظرهام ،
رفتم توی تفکر همه یا هیچ
یا باید همه چیز عالی باشه، یا اگه یک چیز عالی نیست پس افتضاحه.
و سعی در اصلاح و تربیت همسرم داشتم.
من انتظارات خیلی زیادی از همسر آینده ام داشتم، باید و نبایدهایی توی ذهنم داشتم
و تمرکزم رفت روی ویژگی های همسرم که مورد پسندم نبود.
و وقتی توی موقعیت مشابه قرار میگرفتم ، انتظار رفتار نامناسب رو داشتم یا بهتره بگم ترس از اتفاق افتادن دوباره اون رفتار نامناسب.
و فرکانس غالبم شد فرکانس انتظار رفتار نامناسب از همسرم.
شکل فکری من طوری بود که میگفتم چون این اتفاق افتاد، همیشه همین جوری خواهد بود،تعمیم میدادمش به تمام موقعیت ها.
فرکانس غالب من این بود ، همیشه منتظر اون اتفاق بودم.
و نتیجه اش اتفاق افتادن اون رفتار نامناسب و تکرار و تکرار و….
جالبه که همسرم ذاتا قانون رو میدونست و میگفت دلم میخواد این اتفاقات نیفته، سعی خودم رو میکنم ، ولی هر چی بیشتر گیر میدی انگار دست خودم نیست و با اینکه دلم نمیخواد پیش میاد .
دارم بهتر درک میکنم که چطور اتفاقات زندگی ام رو خلق کردم ، چطور فرکانس هایی فرستادم و دعوت میکردم از جهان که اتفاق بد رو وارد زندگی ام کنه.
دارم میفهمم که بدبینی زیرشاخه هایی داره و من چقدر گرایش داشتم به تمرکز کردن روی ویژگی های منفی همسرم.
بارها مشاوره میرفتیم و مشاور میگفت یک لیست درست کن از ویژگی های مثبت همسرت و یک لیست هم از ویژگی های منفی همسرت.ببین کدوم بیشتره.
اصلا ویژگی مثبتی از همسرم یادم نمیامد.و فقط لیست ویژگی های منفی پر میشد.
من فقط منفی ها و بدی ها رو میدیدم.
من به خاطر کمال گرایی همسرم رو یه آدم کامل میخواستم.
و سعی من بر این بود که منفی ها رو حل کنم، ریشه ای حل کنم که تکرار نشه دوباره.
من حتی ویژگی های مثبت خودم رو هم نمی دیدم.
نگاه زیبا بین نداشتم اصلا
کلی با همسرم مسافرت رفتیم.کل شهرهای ایران.حتی خارج از ایران.
همین الان به من بگن یه خاطره خوب از سفرهات بگو و اینکه آیا خوش گذشت یا نه ، میگم نه خوش نگذشت.
همسرم من رو با پرواز میبرد که اذیت نشم، بهترین هتل، بهترین غذا، کلی خرید برام میکرد.
اون وقت یک اتفاق ناجالب توی سفر رو چنان بلد میکردم که مسافرت رو برای خودم و اون خراب میکردم.
و همیشه همون خاطره منفی رو مرور میکردم تو ذهنم.
این قدر که تثبیت شده تو ذهنم، و الان سفرها رو با اون خاطرات به یاد میارم
هزاران بار فرکانس اون اتفاق منفی رو فرستادم، ولی یکبار هم فرکانس اتفاق های خوب رو نفرستادم.
من اصلا نمیتونستم زیبایی ها و نکات مثبت همسرم رو ببینم، اتفاقات خوب، خاطره های خوبی که با هم داشتیم.
میگفتم هر چقدر آدم خوبی باشه ولی وقتی فلان عیب رو داره چه فایده.
و نتیجه : بیشتر شدن اون اتفاق های منفی ، اون رفتارهای ناجالب، هدایت نشدن به راه حل ها،
و تمام ویژگی های انسان های بدبین رو به شکل پررنگی دارم.
بسیار طعنه میزنم، زبونم نیش داره انگار.
تمام اشتباهات همسرم رو با طعنه به رخش میکشیدم.و بارها و بارها بهش تیکه مینداختم.
اینها باعث شده بود امیدم رو نسبت به آینده زندگی از دست بدم، آینده خوب،
نسبت به آینده بدبین بودم، و نگران .
شک داشتم که این زندگی خوب بشه، و چقدر زندگی رو بیشتر از همه برای خودم جهنم کردم،
17 سال در نگرانی و غم و ترس زندگی کردم و کلی مشکلات جسمی و روحی برای خودم به وجود آوردم.
الان که صادقانه نگاه میکنم میبینم 80 درصد زندگی مون عالی بوده، ولی تمرکز من روی 20 درصد منفی بوده.
استاد عزیزم من قوانین جهان رو نمیدونستم.
تمام این اتفاق ها و شرایط منفی رو خودم به وجود آوردم ، با تمرکز کردن روش و دعوت کردن از جهان برای خلق بیشترش.
خودم خلقش کردم.
استاد عزیزم. این فایل برای من یک فایل بی نظیر برای روابط بود.
الان حدود 10 ماهی میشه عضو سایت هستم و دارم روی بهبود شخصیتم کار میکنم.
کاری که تا الان انجام دادم تمرکز روی خودم و نگاهم به زندگی و تغییر باورهام بوده.
و توی این مدت میتونم بگم کاری به کار همسرم نداشتم.
با این حال از لحاظ روابط 50 درصد زندگیم بهتر بشه،
یعنی من هنوز روی ویژگی های مثبتش تمرکز نکردم، فقط تمرکزم رو از ویژگی های منفی اش برداشتم و این قدر زندگیم بهتر شده،
تمام چیزهایی که دنبالش بودم تو زندگی و به خاطرش بحث میکردم خود به خود داره اتفاق میفته، اون ارزش و احترامی که میخواستم ،اون آزادی هایی که میخواستم، خود به خود محقق شده، بدون بحث، بدون درگیری،
پس اگه تمرکزم رو بذارم روی ویژگی های مثبت همسرم و به خاطرش سپاسگزاری کنم و با خودم مرور کنم و به خودش بگم چی میشه.
این میشه اهرم رنج و لذتم.
که اگه من مثل قبل فکر و نگاه کنم به زندگی، از لنز بدبینی نگاه کنم، نتایج گذشته رو خواهم گرفت و حتی بدتر.
و اگه میخوام نتایج خوب و اتفاقات خوب و همسر خوبی داشته باشم باید از لنز خوشبینی به زندگی ام و به رابطه ام نگاه کنم.به ویژگی های مثبت همسرم توجه کنم.
استاد جانم من درس بزرگی از این فایل گرفتم و فهمیدم که ریشه تمام مشکلات من در رابطه با همسرم نگاه بدبینی ام بوده.
و اینکه سعی در تغییر اون داشتم.
و باید تمرکزم رو بزارم روی خودم و تغییر نوع نگاهم.
و از خداوند میخوام کمکم کنه که خودم رو تغییر بدم:
با سپاسگزاری
با فراموش کردن اتفاقات بد گذشته
با تمرکز کردن روی اتفاقات خوب و صحبت کردن و نوشتنشون.
با تمرکز کردن روی آدم های خوب
با سپاسگزاری بابت اتفاقات خوب
با دیدن ویژگی های مثبت و گفتن اون ویژگی به خودشون و خودم و مرور آنها مخصوصا در مورد همسرم.
با دوری کردن از آدم های بدبین
و چند تا تمرین باید انجام بدم:
1ـ لیستی بنویسم از آدم های خوبی که تو زندگی ام بودن، از اتفاقات خوبی که برام رخ داده
2ـ برای تمام افرادی که میشناسم یک ویژگی مثبت ازشون پیدا کنم و فقط ویژگی مثبتشون رو ببینم و همه جا بگم، هم به خودشون ،هم پشت سرشون، زیبایی هاشون رو ببینم ، تو دلم تحسین کنم،حتی به خودشون بگم، پشت سرشون بگم.
3ـ تمام اتفاقات ناجالب با همسرم رو فراموش کنم، تمام ویژگی های منفی اش رو فراموش کنم، در مورد ویژگی های منفی اش نه با خودم فکر کنم و صحبت کنم نه با خودش.
یک لیستی از ویژگی های مثبت همسرم تهیه کنم، در مورد ویژگی های مثبتش به خودش بگم، با خودم تکرار کنم، سپاسگزاری کنم.
اتفاقات خوبی که در طول روز در رابطه با همسرم میفته رو هی با خودم و به خودش بگم.
تحسینش کنم.
ازش سپاسگزاری کنم.
در مورد خاطرات خوبی که با هم داشتیم سپاسگزاری کنم و مرتب مرور کنم تو ذهنم.
سپاسگزاری
سپاسگزاری
کلید قدرتمند ورود نعمت ها
کاری که این مدت حال من رو به شدت خوب کرده.
خدایا شکرت بابت این آکاهی ها
استاد عزیزم بینهایت ازتون سپاسگزارم ️️
سلام و تحیت پروردگار بر استاد عزیزم
سلام و تحیت پروردگار بر استاد خانم شایسته بزرگوار
سلام و تحیت پروردگار بر اعضای محترم سایت الهی
استاد این فایل میشه گفت جمله به جنبش مال منه مختص منه
من خیلی بدبینم به شرایط افراد مخصوصا ادما
یادمه رفته بودم سر کار قبلانا که البته الان دارم از کاری که توش علاقه دارم پول میسازم
رفته بودم سر کار و اونجا اوضاع خوب بود همه چیز عالی بود آقا ما خوشی بهمون نیومده یعنی یه جورایی وقتی دارم میبینم شرایط یه خورده خوب شده و داره خوب پیش میره میزنه زیر دلم و بازیم میاد اونم حسابی
مثلاً اگه یه جایی برم سر کار و ببینم صاحب کاروهمکارام دارن باهام خوب برخورد میکنن من میگم مگه میشه مگه داریم که اونا اصلا با من خوب برخورد بکنن
خلاصه افکارات منفی میان سراغم خودم هم همکاری میکنم با شیطان تا شرایط بد بشه و اون محلی که دارم توش کار میکنم به قدری به هم ریخته میشه برام و فاجعه میشه که یا حالا خودم استعفا میدم ازون کار یا میندازنم بیرون
یکی این که من خودم دیگه فهمیدم که خوشی به من نیومده حال خوب به من نیومده پولدار بودن و شدن به من نیومده خلاصه یه جورایی باید شرایط بد باشه برام وگرنه نمیتونم نمیشه
یکی هم این بدبینی
من یه زن بابایی دارم اونقدر این بنده خدا با من خوبه حالا نه اونقدرا که روابطمون گل و بل بل باشه ولی من از یه طرفی گفتم که سالی ماهی یک بار باید بحثی چیزی بشه وگرنه من خوشی بهم نمیاد خلاصه استاد من و ذهنم خیلی نسبت به این آدم بدبین هستم
مخصوصا بدبینی نسبت به ایندم
استاد یه چیزی بگم من از وقتی با شما آشنا شدم همیشه وقتی به فایلاتون گوش میکنم میگم حیف چه فاییده من که بلد نیستم باورامو درست کنم ای کاش منم میتونستم باورامو درست کنم و در آخرت برم تو بهشت
اصلا من نسبت به اون دنیا هم بدبین هستم میگم من جهنمی هستم و اصلا خدا میخواد من برم تو جهنم
فاجعه ای هست این بدبینی تو من که داره بیشتر میشه نسبت به همه چیز باید بدبین باشم
حالا استاد نمیگم خیلیها اما بدبین هستم
دیشب داشتم با خودم میگفتم مصطفی تو خوشی بهت نیومده هر جا رفتی سر کار اونجا بدبینیت و خیلی چیزای دیگت باعث شد بیرونت کنن
زن بابام هر شب برام شام درست میکرد و من شبا شام خونه خودم نمیخوردم حالا این دید بدبینانه که نکنه اونا میخوام من از خوردن شام تو خونه خودم لذت نبرم و تخم مرغ که دوست دارم تو خونه خودم با لذت میخوردم نخورم که دارن هر شب برام شام درست میکنن. اخرشم چی شد خوشی زد زیر دل ما و دیگه اصلا شام درست نکردن و این اتفاقا مثل همین داره تکرار میشه تو زندگیم
استاد من یک سال هست که با این مباحث آشنا شدم ولی هیچ وقت نیومدم بشینم باورامو درست کنم همش میگم من بلد نیستم خوب بابا من که دارم هر روز این مباحثو گوش میکنم پس چرا هنوز یاد نگرفتم
شایدم بلدم که مگه میشه دیگه آنقدر بلد نبود من بازیم میاد دوست دارم جهان سیلیهای بیشتری بهم بزنه و مجبورم کنه تا تغیر کنم من یه جوریم استاد تا مجبور نشم کاری نمیکنم اصلا اصلا
در مورد الهامات خداوند هم همینطوره خیلی جاها دیدم خدا داره باهام صحبت میکنه ولی من بدبینی و این فکر و خیال ها میکنم مگه من تغیر کردم که خدا با من صحبت کنه خلاصه استاد سرتونو درد نیاورم من اصلا خوشی بهم نیومده
من که خدا رو شکر اینیستا و تلویزیون و این خزعبلات ندارم اگه داشتم الان بدبخت تریپ بودم
چون میدونی استاد من با هر کی بشینم و توجهم روی هر چیز بزارم میشم دقیق مثل اون فرد اصلا خیلی برام جای سوال داره دقیق میشم مثل اون
استاد اگرم یکی بخواد دستی از جانب خداوند برام بشه و کاری رو برام انجام بده من میزنم زیرش با افکار و تجسمهام که خراب کنم و نتونه اون کار رو برام انجام بده
خیلی هم دشمن خودم هستم خیلی یعنی خودم چشم دیدن خودم رو ندارم اونوقت انتظار دارم که دیگران منو بتونن ببینن
ظلمت نفسی…..
خیلی خوشحالم که با شما در این سایت الهیتون هستم بخدا با تمام این عیبها هنوز امیدوارم که منم بتونم مثل شما بشم بخدا امیدوارم وگرنه اینجا نبودم
خیلی شیطان نجواها کرده که منو تو این مسیر در کنه ولی من به یاری خدا موندم سر عهدی که با خودم و خدا بستم و دوست دارم تا زنده ام هر روز صدای شما تو گوشم باشه استاد
براتون آرزوی ثروت سلامتی شادی آرامش خوشبختی روز افزون و سعادت در دنیا و آخرت میخوام بماند این یادگار برام این رد پا و این کندوکاو بر روی خودم
سپاسگذارم از چشمهایی که کامنتمو خوند
بسم الله الرحمن الرحیم
بریم سراغ این فایل دانلود و الان همزمان دارم فایل کوش میکنم و هر کجا نیاز باشه پاز میکنم ویدیو رو و کامنت بنویسم.
به به استاد چه تلویزیون بی نظیری دارید و معلومه که سامسونگ هست و چقدر بزرگ و با کیفیت تصویر رو نمایش میده و ادم لذت میبره شب تا صبح باهاش ویدیو های یوتیوب را تماشا کنه…
چقدر عالیه ثروت – بشه بهترین های جهان را مال خودت کنی و لذت ببری.
به به جیف بیزوس چقدر عالی در مورد خوش بینی صحبت میکنه و چقدر بی نظیره که بتونیم کمتر بدبین باشیم تا جهان بهترین ها رو برامون تدارک ببینه.
ویژگی های فرد بدبین:
1.شک کردن فرد به صحبت های محبت آمیز
2.گرایش دارن که تمرکز رو روی نقص ها و مشکلات به جای اینکه تمرکز کنند روی احتمالات مثبت و راه حل ها
3.ادم بدبین آدم طعنه زنی هستند
در مورد منفی ها حتی با خدا هم صحبت نکن!
وای چه کتن عجیب و غریبی
هیچ وقت اینطوری فکر نمیکردم و همیشه در مورد مسائل فقط با خدا صحبت میکردم و الان میفهمم که چرا شتاب نمیگیرم.
از الان به خودم قول میدم که هیچ وقت در مورد منفی ها صحبت نکنم با هیچ کسی..
من آدمی بودم که مسائلم رو به هیچ کس نمیگفتم و هیچ کس نمیدونه من دارم چه مسائلی را حل میکنم و فکر میردم که من عالی پیش میرم در مورد بی توجه ای به بدبینی ها – الان میبینم که داشتم با خدا در موردش صحبت میکردم.
تعهد میکنم که افکار منفی رو کنار بگزارم تا رشد هوشمندانه ای داشته باشم.
سعی میکنم پر قدرت ادامه بدم در این حیطه تا نتایج به صورت جادویی وارد زندگی ام بشن – البته و صد البته با هدایت الهی.
به نام خدا
سلام.
میخوام در مورد بدبینی و خوش بینی بنویسم.
توجه به نکات مثبت و منفی.
من با استاد یاد گرفتم که بیشتر و بهتر توجه کنم به زیبایی ها و نکات مثبت.
یعنی متمرکزتر شروع کردم به تمرینش، از حدود 2 سال پیش به اینور.
خب بهترم شدم.
من قبلا هم مثبت بینی های خودمو داشتم و دارم.
و در کنارش منفی بینی هامو هم داشتم و دارم.
می خوام دست بردارم از تعارف با خودم، اینکه من بدبین نبوده و نیستم.
گاهی ذهنم بهم اینطور میگه که نه، تو اتفاقا خیلی هم منفی بینی.
تو ادای توجه به زیبایی ها و نکات مثبت رو دراوردی وگرنه تا الان اوضاعت خیلی بهتر از این باید میبود.
این نوسانِ احساست نشون میده ادا در میاوردی و تو شخصیتت نرفته.
خودم به عنوان ناظر چی میگم؟
تمام لحظاتی که توجهم به زیبایی هاست با قلبم کیف میکنم.
اوایل تمرین، شاید اگاهانه توجهم رو میدادم به یه زیبایی ولی بعدش ناخودآگاهم خودش جذب زیبایی ها شد.
منم نقطه ضعف های خودمو دارم و همونا روی بدبینیم صِحّه گذاشته.
اینطوری نشونم میده که فلانی داره دخالت میکنه!
فلانی چرا اینو گفت؟
آیا من بد عمل میکنم یا ناتوانم که فلانی اینو گفت؟
نه بابا، تو فقط داخل تله ی بدبینی و منفی نگری افتادی و راه درمانت اینه که جملات ذهنت رو عوض کنی.
بگی که فلانی خیلی مهربون و با توجه هست و نیتش از گفتن فلان چیز خیر هست.
هر چیزی که میشنوی و میبینی خیره و نفعش به تو میرسه.
آدمها تو فضای فرکانسی و مداری متفاوت از هم هستن.
اینکه منظور خاصی ندارن از زدن فلان حرف.
بشنو و بگذر.
من دارم به اندازه ی درکم تلاش میکنم و بهبود پیدا میکنم.
آفرین به من و تلاشم.
لطف کن و تو تله ی تکرارِ یه جمله و ازش جهنم برای خودت ساختن، بیرون بیا.
هر بار که خواستی توجه کنی به یه جمله ی منفی یا فکر منفی، بیا و تلاش کن یه فکر و جمله ی خوب و امیدبخش که البته خودت هم باورت بشه جایگزینش کن.
جمله ای که قبولش داشته باشی.
و حسش مثبت باشه.
که کم کم بتونی از اون فضای فرکانسیِ منفی فاصله بگیری و برگردی تو مسیر.
یه چیزی رو متوجه شدم در مورد خودم:
اینکه وقتی یه سوال مطرح میشه، فایلی میشنوم که یه سری ویژگی های شخصیتی رو استاد مطرح میکنن، من به جای رجوع به درون خودم در ابتدا، اول میرم سراغِ فلانی و فلانی که اون مدلی هستن.
یعنی اول بقیه رو آنالیز میکنم سریع. بعد از مدتی نوبت به آنالیز خودم میرسه.
برای همین به خودم گفتم بله تو داری فلان رفتار رو تشخیص میدی روی فلانی.
حالا بیا و کمکی به خودت بکن و اون اطلاعات رو روی خودت پیاده کن ببین داخلت چند چنده با خودش.
اینکه انالیز دیگران در نهایت به درد من نمیخوره.
منو بهبود نمیده.
هر وقت فهمیدی قطعش کن و بیا سراغِ درون خودت.
اینطوری به خودت کمک میکنی برای بهبود.
این درس ها و تلنگرها وقتی بهم میخوره که دقیقا مثالی از زندگی خودم میاد سراغم.
و باعث میشه تو اون مثال خودمو شفاف تر ببینم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
به نام خداوند هدایتگر
چقدر این فایل به جا و عالی بود.
ما برای بهتر زیستن باید باورهای خوش بینانه رو جایگزین باورهای بدبینانه کنیم. چاره ای جز این نداریم. چون بدبینی مارو میکشونه به سمت تمرکز بر نکات منفی افراد و طبق قانون اتفاقاتی هم جنس با همان نکات منفی رو بیشتر می بینیم. و در نهایت ما نسبت به افراد بی اعتمادتر میشیم و بعدش یه روزی به خودمون میایم و می بینیم که چقدر تنهاییم و دیگران سعی دارن از ما سوءاستفاده کنند یا اینکه هرکس برای منفعت شخصی خودش کاری برای ما انجام میده.
ما برای اینکه اوضاع زندگیمون قشنگ تر بشه مجبوریم عینک بدبینی رو از چشمامون برداریم وبه جاش عینک خوش بینی رو بزنیم. این وظیفه ماست، این یک وظیفه الهی ست، چون ما وظیفه داریم برای شاد و بهتر زیستن طبق قوانین الهی پیش بریم.
من تک تک مثال هایی که استاد از بدبینی زدند رو در خودم از گذشته داشتم و نمیخوام ازشون یادی کنم، ولی تصمیم جدی گرفتم که به طور اساسی روی این ویژگی کار کنم البته میدونم کار راحتی نیست چون بالاخره باورهایی ست که از گذشته دور تا به امروز در ناخودآگاه من شکل گرفته.
من از اهرم رنج و لذت استفاده میکنم. فکر میکنم این بهترین روشه برای از بردن بدبینی. مثلا اگه به همه مردها بدبین و بی اعتماد باشم همیشه تنها خواهم بود، پس بیام آروم آروم روی این باور اشتباه کار کنم تا به یک انسان درستکار هدایت بشم. یا این که به آدم هایی که واقعا بدون هیچ قصد و غرض بدی برام کاری انجام دادند، اون ها رو بولد کنم به جای اینکه بیام روی نکات منفی شون زوم کنم.
از خدا میخوام که کمکم کنه تا بتونم روی این ویژگی بهتر و بهتر کار کنم و از خودم یک شخصیت مثبتی بسازم که هیچ ارتباطی با گذشته ام ندارد.
به امید روزهای بهتر
به نام خداوند بخشنده ومهربان
سلام به اساتید عزیزم ودوستان خوبم
چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوش بین تبدیل شویم؟
خیلی از افراد موفق ومنعطف اطرافم رو که میبینم، این خصوصیت خوش بینی وپذیرش افراد موفق تر از خودشون رو،، با پذیرش توانایی ها وموفقیتهایی که خودشون هم در زمینه های دیگه دارند ،، براحتی در صحبتهاشون با تحسین کردن اون افراد درحین گفتگوهاشون بازگو میکنند،،حتی این افراد تضادها وچالش ها رو با کنترل ذهن بهتری حل میکنند وآرامش شون قابل تحسین هست وهمیشه ازشون میشنوم که میگن من آدم راحت گیری هستم وکمتر دیدم که بخاطر چالشی که پیش بیاد عذر خواهی کنند ،،،مثلا اگر در مسافرتی یا دورهمی کم وکسری یا موردی پیش بیاد براحتی میگن این هم از شرایط غیر قابل پیش بینی سفر هست وباید بپذیریم که هیچ مسیری یا انتخابی بی عیب ونقص نیست ،،وعزت نفس بهتری نسبت به بقیه دارند وحتی اگر از عهده کاری برنیان ودر توانایی شون نباشه خودشون رو به سختی که تمرکزشون رو از مسئله اصلی خارج کنه ،،نمی اندازند ،،وبا خوش بینی که دارند،راهکار دیگه ای برای لذت بردن از سفر ارائه میدن ومنتظر تأیید شدن یا نشدن نیستن،همینکه بدونند در اون شرایط تصمیمی گرفتند که احساس خوبی برای اکثر افراد در لحظه ایجاد میکنه،تمرکزشون رو روی لذت بردن از سفر میذارن،،ترسی از قضاوت شدن ندارند
بارها در شرایطی که مطمئن بودم تصمیمی که گرفتم درسته،با خوش بینی فقط تمرکزم روی حرکت رو به جلو برای انجام کارم بوده،،وحتی تضادهایی که در مسیر پیش میومد،خیلی ذهنم رو درگیر نمیکرد،وحتی قضاوتها برام مهم نبود،چون هر لحظه تغییر جدیدی با احساس خوب در مسیر هدفی که داشتم طی میکردم وسرعت حل شدن چالش ها(هر چند تکاملی)برای خودم واطرافیانم قابل توجه بود،،،،،
البته با توجه به گذشته ای که داشتم، محدودیتها ومقاومتهای ذهنی ام، بدبینی که ایجاد کرده در
اعتماد به افراد باعث شده که بیش از حد محتاط باشم واین روند راحتی وآسان انجام شدن کارها رو بعضی مواقع کند تر میکنه ،که گاهی نجواهای ذهنی ام در طول روز روی اون موضوع ،،تمرکزم روی خودم وتوکل به خداوند برای حل مسئله رو دچار چالش میکنه،،وشرک ورزیدن بدنبال این بدبینی ممکنه تشدید بشه
اگر من بتونم با خوش بینی بهتر از قبل،راحت تر به افراد اعتماد کنم ودایم در ذهنم این روند راحت انجام شدن کارم با مکتوب کردن خواسته ام رو به بهترین نحو یادآوری کنم وخودم رو لایق آرامش وتجربه فراوانی حضور افرادی صادق در زندگیم بدونم، ،راهکارهای بهتری با هدایت خداوند در لحظه تجربه میکنم وبارها در امور روزمره ام که نگران بودم،،خداوند براحتی توسط افرادی که فکرش رو هم نمیکردم با عزت واحترام واعتمادی که اون افراد بهم داشتند،،براحتی مسائل من رو حل کرده،،ولی متاسفانه براحتی فراموش میکنم وچالشهای بزرگتر رو مرتبا یادآوری میکنم،،،که نیاز به تمرین بیشتر برای کنترل ذهنم دارم
وحتی نجواهای ذهنی ام وقتی کاری داره راحت انجام میشه،وفردی با صداقت داره کارم رو انجام میده ومن در مسیر راحتی وآرامش، ناخودآگاه ممکنه با خودم بگم،مگه میشه آدم ها توشرایط فعلی اینقدر خوب باشن،وبی دلیل ممکنه نباشه این خوبی کردن ووقت گذاشتن!!!،، ولی با گذشت زمان متوجه میشم که ذهن من دنبال قضاوت کردن خودم وبقیه هست وانگار دوست نداره من آرامش واحساس خوب رو پایدارتر تجربه کنم،،،که نیاز هست دیدگاهم رو نسبت به لایق بودنم برای حضور افراد صادق ومتعهد در زندگیم وراحتی انجام کارهام در هر لحظه تغییر بدم تا مسیر راحت تر وبا آرامش پایدارتر وتمرکزم روی احساس خوبم در لحظه رو بهتر از قبل تجربه کنم
نا خودآگاه فرکانس غالب روزانه ام انتظار اتفاقات وشرایط نامناسب بویژه در اعتماد کردن به افراد برای کمک خواستن در حل مسائل مالی هست
واین تمرکز، همین روند رو پیش میبره، ،حتی زمانی که ظاهرا آرام وبهتر از قبل داره پیش میره با تعجب میگم مگه ممکنه؟،قبلا این کار رو فلانی اینجور انجام داد ومن متضرر شدم،حالا این یکی مگه ممکنه قابل اعتماد تر باشه؟؟واین نجواها وتمرکز مسیری که داشت خوب پیش میرفت رو با نجواهای ذهنی من هماهنگ میکنه واین عین قانون خداونده ونیاز به تمرین در عمل وکنترل ذهن من داره تا مسیرم هموارتر بشه
هر چند روزانه در گفتگو بادیگران سپاسگزار نعمتهایی که دارم با بازگو کردن اونها،هستم
ولی در کنترل نجواهای ذهنی ام وبا خودم،نا خودآگاه مرور اتفاقاتی بلد میشه که برخلاف میل من خوب پیش نرفته ،،و توجه وتمرکز بیشتر، در طی روز بر اتفاقات خوب ومعجزات در راستای حل مسائل روزانه ام،، ضروری هست که خیلی بیشتر از اتفاقاتی هستند که ممکنه ذهنم رو روی نازیبایی ها متمرکز کنند
به نام الله یکتا
زمانی که میخواستم کارمو وارد حیطه ی آنلاین کنم نجواهای ذهنی و باورهای غلط که ناشی از بی اعتمادی و بدبینی های گذشته بود چنان به ایده ام حمله کرده بود که رسماَ ایده به اون جذابی رو تبدیل به یه فکر به دردنخور کرده بود .
یادم اومد به استاد که میگفت وقتی میخواستم وارد آنلاین بشم همه میگفتن کی چند گیگ میده فایل دانلود کنه؟ مردم میخوان کوالیتی سی دی رو لمس کنن و …
و جواب استاد که میگفتن شروع کردم به کار کردن رو این باور که همونطور که من لذت میبرم راحت تو خونه یا هر جایی هستم رو خودم کار کنم دیگران هم همینطورن
منم تصمیم گرفتم این باور رو در خودم ایجاد کنم ولی کمی کار سختی بود چون من در خانواده ای بزرگ شده بودم با عقیده ی بخور تا خورده نشی و دنیا پر از …. که سانسور میکنیم خلاصه که همیشه مورد انتقاد بودم بخاطر اعتمادم به افراد و دید مثبتم نسبت به آدما و یه جایی به بعد فکر میکردم نکنه واقعا من اشتباه میکنم با اینکه نتایجم واقعا نتایج بدی نبود ، من اغلب مواقع با آدمای شریف و فوق العاده مواجه میشدم و حتی اگه چیزی گم میکردم آدمای نیک اونو پیدا میکردن و هرجور شده به دستم میرسوندن و وقتی برا بقیه تعریف میکردم چون باورشون نمیشد میگفتن حالا شانسی بوده یا …
خلاصه من میخواستم وارد حیطه آنلاین بشم و ذهنم مقاومت داشت و یه گوشه ایش درگیر همین اعتماد و بدبینی و … بود
شروع کردم به کار کردن روی باورام در این حوزه ، مینوشتم و با خودم حرف میزدم و مثال میاوردم و… تا اینکه یه ذره ذهنم شل کرد و منم از فرصت استفاده کردم و در این بین استارت حیطه آنلاین رو زدم و باز ادامه تکرار باورسازی.
یکی از باورها تیترش این بود که مردم برای راحت تر انجام شدن کارشون نه تنها پول میپردازن بلکه حاضرن پول بیشتری هم بدن با مثال و توضیحات
اولین مشتری آنلاین دقیقا دوبرابر مبلغ اعلامی من پرداخت کرد و به وضوح گفت شما کارمو راحت کردین من دوس دارم بیشتر تقدیمتون کنم !!!
و این شد چکش من که تق تق بکوبم ذهنمو و به همین ترتیب پیش رفت
تا بعد از اون هرمشتری به یه شیوه ای یه مقدار بیشتر از عرف برا من واریز میکرد و هرکدوم یه دلیلی ضمیمه میکرد و میگفت ، بخاطر راحتی یا روز تعطیل کار انجام شدن یا حتی بخاطر اخلاق خوش و مشتری مداری و …. که من فقط در حیرت بودم که چطور میشه انقدر قانون به وضوح جواب میده
تا اینکه چند روز پیش داشتم یه سفارش رو میزدم که یه عزیزی اومد دنبالم وگفتم باید صبر کنه سفارشو تحویل بدم بعد بریم ، تعجب کرد که مگه میشه این کار رو غیرحضوری هم کرد! مگه اصلا کسی اعتماد میکنه ! با اینکه داشت میدید که من دارم رو سفارش کار میکنم که تحویل بدم اما نمیتونست بپذیره و نپذیرفت آخرشم !!!! اما در مرور زمان برای من عادی تر شده بود که وقتی من خودم متعهدم ، قابل اعتمادم ، صادقم ، لیاقت ارتباط با چنین آدمایی رو دارم و طبیعیه که دنیا هم کبوتر با کبوتر رو رعایت کنه !
حتی چند روز پیش مشتری قبل اینکه حتی خوب سفارششو واضح کنه و توافق کنیم، پول تقریبا زیادی برا من واریز کرد و گفت مهم نیس کی انجام بشه و راحت باشین و اصلا هم پیگیر نبود!!
همه اینا درحالیه که نه اونا حضورا منو دیدن نه من اونا رو ، پس چی کار میکنه این وسط؟ چی این اعتماد و خوش بینی رو میسازه؟
نتیجه این خوشبینی برای اونا شده راحت و آسون برطرف شدن مسئله شون و برای من شده نزدیکتر شدن شغلم به هدفم یعنی آزادی زمانی و مکانی
یه نکته مهم دیگه در حرفای استاد که برام بولد شد، این بود که بجای تمرکز روی مسئله روی راهش تمرکز کن
چه جاهایی که انقد رو مسئله فوکوس کردیم که کلا مغزمون ارور داد و قفل شد !
و اینجا جا داره به یاد بیارم که اگه هیچ راهی نداری رهاش کن و بسپار تا هدایت شی ، نگو مگه میشه نگو یعنی چجوری ، حدس و گمان هم نزن فقط رها کن ، خدا بینهایت راه داره ، راه هایی که هرگز به ذهن تو هم نمیرسن ولی بینهایت ساده و آسون و در دسترس اند
امروزخدامنوهدایت کردبه فایلهای قدم به قدم وجواب سوالاتم رو داد درمورد خوشبینی بی ربط نیست که بنویسم ومن بخداگفتم خدایامن میخام ازهمسرم طلاق اسان بگیرم وهمسرمم فعلا داره تلاش میکنه ازمن به بهترین روش جدابشه وهمزمان بمنم کمک میکنه که من به خواسته هام برسم خداچندماهه بمن الهام کرده من برات همسرایندتومیزارم سر راهت که صفرتاصد طلاقت روبیادانجام بده وکفالت بچتم بگیره برای خودت و متوکل وثروتمندباشه شجاع باشه واهل عمل باشه عاقل وبالغ باشه روان سالمی داشته باشه ارتباط برقرارکردن باهاش راحت باشه دنبالت باشه نه اینکه تومجبوربشی بهش روبندازی
توروزای سخت طلاق به یک روش سالم کنارت باشه باهوش باش با اخلاق باشه ازهمون اول همون چیزی باشه که میخای اگرتویک قدم سمتش میری ده قدم بیادسمتت تنهات نزاره واگر ازش درخواست کمک کردی براحتی کارتوبتونه انجام بده اشناییتون راحت وروان پیش بره مثبت اندیش باشه اگه ازش کمک میخای بفهمه درک کنه ازاعتمادبنفس بالاته خلاصه شرایط منو درک کنه وبیاد وتمام ،خدابمن گفتش عزیزم برات میفرستمش فقط بمن اعتمادکن اگه اومد اعتبارشو بمن بده نه به اون شخص ممکنه این خواستگارت هرشخصی باشه به یک نفرخاص نچسب
بنام خدای هدایتگر
سلام بر دوستان توحیدی
خدا رو شکر دیروز تمرکز گذاشتم روی فراوانی روی خرید عالی یک تصمیم عقب افتاده داشتم یهو به سرم زد عملیش کنم اول صبح حدود ساعت ده با ذوق رفتم خرید مقداری پس انداز داشتم هدایت شدم و بهم الهام شد بدمش طلا چون خیلی طلا دوست دارم دخترم هم کمی پس انداز داشت گذاشت روی پول من خوش حالی ام بیشتر شد
چون میتونستم طلا بخرم رفتم بازار گفتم خدایا خودت بهم گفتی خودت بخر خودت هدایتم کن خریدمش تا خونه ذوق کردم شکرگزاری کردم خوش بین بودم که کار درستی انجام دادم برگشتم خونه رقصیدم شکرگزاری کردم دیدم چقدر کنترل ذهن و حال خوب جواب میده غروب پسرم رفت بیرون برام عطر خوب برای خودم و دخترم هدیه گرفته بود دوباره خوشحال شدم خودم دوباره با دخترم بعد از ظهر رفتیم خرید برای دخترم که دانشگاه هست خرید کردیم کلی ذوق کردم
و شب شام خوب کباب گوسفندی دور هم خوردیم خوش گذشت شکرگزاری فراوانی کردم و از تصمیمی که گرفتم خوشحال شدم و خواستم با دوستان عزیزم به اشتراک بگذارم که حال خوب اتفاق خوب میشه قانون جواب میده کافیه تمرکز بگذاریم روی زیبایها و فراوانیها
خدایا بابت تمام نعمت های پیدا و پنهانت شکرت که در زندگی دارم
گفتم خدایا من وابسته این طلا ها نیستم مال توست خودت بهم دادی هر چه دارم ازآن توست شکرگزاری میکنم خوشحال میشم ولی تو همیشه کنارم باش هدایتم کن دستم بگیر میشه برای همه شده برای من هم میشه زمانی آرزوم بود یک تیکه طلا بخرم این رد پا گذاشتم تا یادم نره تا شکرگزار باشم تا قانون خداوند یادم باشه همیشه دست بقیه دیدم تحسین کردم هنوز دوست دارم بیشتر بخرم تا وقتی که خله ام کم بشه و سیر بشم خداوند خودش برام پس انداز کرد راستش نمیدونم چه جور جمع شد این پول کار خودشه خدایا دوستت دارم چون دوستم داری خدایا سپاسگزارم
ما برای لذت بردن در زندگی بدنیا اومدیم
سپاسگزاری کردن یعنی قدر دان نعمت های که در زندگی داریم باشیم لذت ببریم چشممون به دست بقیه نباشه حسرت نخوریم همیشه برای همه نعمت هست باید ضرف وجودمون بزرگ کنیم دست خدا رو باز بگذاریم
خوشبین باشیم که خداوند روزی رسان ماست قدرت بدیم دست خدا
در پناه خداوند باشید
به نام رب بخشنده ام
سلام دوست عزیزو مهربونم مریم جانم
خیلی خوشحال شدم که وقتی کامنتتو میخوندم فهمیدم خداوند هدایتت کرده تا بری طلا بخری همه کارها رو او برات انجام داده ایمان داشته باش و ادامه بده و قدم بردار
مریم جان چقدر خوبه که فهمیدی در مسیر درست هستی و آگاهانه هدایت خواستی از خداوند برای هر کار و خریدی تحسینت میکنم مرحبا
آره همینطوره وقتی توجه به خوبیها میکنی و تحسین و شکرگزاری میکنی برای داشته ات و احساسه خوبی داری و در اون احساس میمونی جهان هم طبق اون فرکانسی که فرستادی اتفاقات و شرایط هم جنس اون فرکانس رو وارد زندگیمون میکنه
نوش جونت عزیزم این شادی و احساسه خوبت
ان شالله پشت سر هم شاهد اتفاقات و شنیدن خبرهای خوب باشی
ان شالله خداوند اینقدر بهت پول و ثروت بده که راضی بشی از زندگیت
لعلک ترضی
مریم جانم کلی با خوندن کامنتت احساسه خوبی گرفتم
منم فردا میخوام برم طلا بخرم و از خداوند هدایت میخوام و کنارم باشه
خدایا شکرت سپاسگزارتم
دوستت دارم یاحق بهترینها تصیبت
به نام خدای هدایتگر
خدایا هر چه دارم ازآن توست
سلام به دوست عزیزم کبری خانم عزیز امیدوارم همیشه شاد و تندرست باشی سپاسگزارم بابت نقطه آبی که برام گذاشتی و خوشحالم کردی این به فال نیک گرفتم امروز گفتم خدایا تو بهم بگو چکار کنم چی بنویسم بهم هدیه بده قربون خدا برم به زودی جوابم داد و لذت بردم که شما هم تصمیم درستی گرفتی می خوای طلا بخری انشاالله به دل خوش بخری و بپوشی خداوند با شادی ما شاد میشه و دوست داره ما شاد و ثروتمند باشیم خیلی خوشحال شدم داری خرید طلا میکنی
حال خوب اتفاق این خبر خوبی بود امیدوارم همیشه خبر خوب به همدیگه بدیم و در شادی هم شریک باشیم
مبارک شما هم باشه انشالله به تمام آرزوهات برسی
این مسیر توحید خیلی لذت بخشه خداوند کمکمون کنه در این مسیر الهی ثابت قدم بمونیم
در پناه خداوند باشید
سلام عرض ادب واحترام..
خدا را شاکرم که امروز این فایل را گوش کردم که دقیقا مرتبط هست با اتفاقاتی که اینروزها داره واسم میفته. وواقعا کلافه شدم.
استاد عزیز قبل از هر چیز باید از ویژگیهای فردی خودم بگم که ذاتا ادم خوشبین، مثبت نگر، مثبت اندیش. وکلا افکارم نسبت ادمها فوق العاده مثبت هست و خیلی کم پیش میاد ادمها راقضاوت کنم ویا نسبت به رفتارهاشون بدبین باشم.
در برخوردم با مردم فوق العاده حس میکنم ادمهای صادقی هستند وهرچه میگن واقعیت داره وباصداقت میگن.
ولی متاسفانه در برخوردها، معامله، شراکت و یا حتی درجزیی ترین کارها برعکس اتفاق میفته و نه براساس اون برداشتی که من داشتم. وبعداز هر اتفاقی بازهم بسرعت اون اتفاق فراموش میشه و دوباره این اتفاق به یه شکل جدیدی خودشو نشون میده. واین هی تکرار میشه..
واقعا گاهی سرخورده میشم.
باخودم میگم که من تمام عمرم با همه صادقانه رفتار کردم. هیچ غل وغشی نداشتم چرا باید این بلاها سرم بیاد..
نمیدونم راه حل چیه..
تا الان که الانه بازهم نتونستم درس عبرت بگیرم. ونسبت به مردم نمیتونم بدبین باشم..
گاهی بیاد صحبتهای زیبای شما در آیه ای از قران اشاره کردید که البته خودم چندین بار آن آیه را خوندم، که در باره پیامبر اکرم پیش خدا شکایت کرده، درآیه امده که. به شما ادم ساده لوح و گوشی میگویند در حالیکه شما صحبتهای انها را گوش میکنید وبهترین تصمیم را میگیرید…
واقعا بعضی مواقع حس میکنم بسیار ساده لوحانه رفتار میکنم. حتی از طرف اطرافیانم مورد نکوهش قرار میگیرم و احساس حقارت میکنم..
که چرا اینهمه اتفاقات واسه منی میفته که کلا رفتار ونگاهم همیشه مثبت بوده نسبت به همه چی. ادمها. اتفاقات مسایل و مشکلاتی که پیش میاد.
ولی اخیرا خیلی تحت فشار روحی وروانی قرار گرفتم.. وبرعکس اموزهای شما و قانون جذب همه چی واسم برعکس اتفاق میفته..
هرچه بیشتر سعیم را میکنم ذهنم را کنترل کنم متاسفانه بیشتر اتفاقات متضاد را تجربه میکنم.. واین داره باعث سرخوردگی من میشه..
استاد الان بیش از3سال همراه اموزهای شما هستم.. با اینکه با ایمان وتعهد نسبت به رعایت مسائل اساسی از جمله کنترل ذهن. مثبت اندیشی و کنترل افکارخودم نسبت به محیط وشرایط.. خیلی وقتها اتفاقات بر وفق مرادم نبوده و با جالشهای زیادی مواجه میشم..
چندین ساله که شرایط خیلی بدتر شده..
ازشما استاد عزیز خواهش میکنم که در صورت امکان یک فایل را تهیه بفرمایید و درمورد این تضادها و اتفاقات ناگوار علیرغم سعی کردن، قرار گرفتن در مسیر صحیح صحبت بکنید..
بسیار سپاسگزارم.. از آگاهی ودانشی که به ما میدهید..
سلام دوست عزیز
منم مسئله شبیه به شمارو داشتم
اعتماد به خودت و خدای درونت داشته باش شما در قرآن بسیاری از آیات خدا به پیامبر هشدار میده حواست باشه که گولت نزنن اونها حرفشون با قلبشون بسیاااااااار فاصله داره
جوانب احتیاط رعایت کردن این نیست که شما به دیگران اعتماد کنید به خودتون خداوند اعتماد کنید خوش بین باشید اما اعتماد نکنید به هیچ کس تعادل رو باید پیدا کنید
اگر اینهارو عملی نکنید و هی این مسیرو برید ضربات محکمتر میشه همونطور که برای من شد تا اینارو یاد گرفتم امیدوارم کمکتون کنه موفق باشید