https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/09/abasmanesh-1.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-09-21 00:43:202024-09-21 02:45:56دستور العمل «خانه تکانی ذهن، گام به گام»
356نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با نام و یاد خدای مهربان که هدایتگر هر لحظه همه ما به سمت خوبی هاست
دوستان عزیز هم دوره ای سلام
سلام مخصوص به استادان عزیزم استاد عباسمنش و خانم شایسته مهربان
خانم شایسته عزیزم واقعا شما از کجا میتونستی که من این خواسته رو داشتم و چطوری تصمیم گرفتی این پروژه رو برای من تعریف کنی؟ آخه چه خدایی داریم که اینجوری دقیق خواسته ها و نیازهای ما رو پاسخ میده و دستان یاری گرش رو همیشه به کار میندازه که به کمک ما بیان
اصلا من به طرز معجزه اسایی با اینکه مدتها بود بنر سایت رو چک نمیکردم چون داشتم بخشی از سایت رو دنبال میکردم یهو صبح ٣١ شهریور از خواب بیدار شدم یه حسی بهم گفت برو بنر سایت رو چک کن
توی خواب و بیداری واقعا باور نمیکردم چی میبینم اونقدر هیجان زده شدم و این دوره متناسب با خواسته من بود که احساس کردم خدا برام کلاس خصوصی گذاشته :))))
آخه چقدر این خدا خوبه…آخه چقدر باید دور سرش بگردیم و تسبیح اش رو بگیم و سجده کنیم به درگاهش از اینکه انقدر در هدایت کردن ما استاده و چقدر هرگز هرچقدر خطا بریم دوباره آماده است تا باز ما رو به مسیر درست هدایت کنه…خدایا شکرت
میخوام بعنوان ردپا برای خودم بنویسم که چی شد به اینجا رسیدم و این درخواست رو از خداوند کردم که از اول مهر یه برنامه کار کردن روی ذهنم به صورت تمرکزی نیاز دارم که باعث بشه من به مدارهای بالاتری با احساس بهتر و صلح بیشتر با خودم برسم و یکی از پاشنه های اشیل ام که کشف کردم رو تدریجی درمان کنم و بهبودش بدم
داستان اینه من حدود ٣ ماه قبل تمرکزی کار کردن با هر روز یکی از فایلهای سریال زندگی در بهشت رو شروع کردم و آگاهی های اون فایلها باعث تقویت یکسری عادتهای رفتاری قدرتمند کننده توی وجودم شدند که من رو مصمم کردند برای اجرای بهتر قانون در زندگی…برای حذف شاخ و برگهای اضافی زندگی…برای دست به عمل شدن به هر بهبودی که در شخصیتم و زندگی ام لازمه…به اندازه مدار اون زمانم شروع کردم به کار کردن….
اون کار کردن برام زمان آزادی ایجاد کرد که یهو یه پروژه کاری با درآمد خیلی خوب بهم پیشنهاد شد که میتونستم کنار کارم انجامش بدم….برای شروع پروژه نیاز به تجهیزات و نفراتی داشتم و همه به فضل خداوند به خاطر مدار خوبی که توش بودم مهیا شدند و من آسان بودم برای آسانی ها…تاکید میکنم من داشتم تمام اون رفتارها و باورهای قدرتمند کننده ای که توی اون فایلها میدیدم رو تا حد درکم اجرا میکردم
خلاصه زمانی وقفه افتاد و پروژه با یک وقفه یکماهه شروع شد این یکماه من حتی سفر رفتم و خیلی زندگی رو به بهبودی رو داشتم و امیدم به آینده خیلی زیاد بود و اتفاقات مثبت روزانه رو ثبت میکردم و واقعا حتی از معجزاتش فرصت تنهایی برام فراهم شد که بتونم با تمرکز بیشتر روی خودم کار کنم
در حین انجام کار من با افرادی تماس داشتم که بعنوان مراجعه کننده انواع ورودی های ذهنی رو بهم میدادن و من تلاش میکردم مسائل اونها رو حل کنم….حجم کار زیاد بود….ورودی های ذهنی بدون فیلتر گذاری زیاد چون روزی حدود ١٠ الی ١٢ ساعت کار میکردم در تماس با انواع آدمهای جامعه که مجبور بودم برای درک مسئله شون صحبت هاشون رو گوش بدم….خسته برمیگشتم خونه و واقعا فرصت تمرکز روی آگاهی های خوب قدرتمند کننده نبود…ورودی های خوب با تمرکز ناخالص به ذهنم داده میشد و ورودی های ضعیف از سمت جامعه بسیار خالص و با شدت به مدت دو هفته یا بیشتر به ذهنم داده میشد که من حتی بیمار شدم….یعنی سرماخوردگی شدید که مدتها بود من تجربه نمیکردم…این نشانه ای بود از تغییر مداری من….به سمت مدارهای پایین تر…مشکلاتی که ایجاد میشد به یاری خداوند حل میشد…اما پروژه اصلا امکان قطع نداشت و باید تمام میشد….خلاصه بدون وقفه کار انجام شد و به کمک خداوند تموم شد
اما روز بعد از اتمام من به پایین ترین مدار ممکن رسیده بودم…یعنی بی تفاوت شده بودم…دوست نداشتم ادامه بدم….و اصلا دوست نداشتم رختخوابم رو ترک کنم…حتی فکر کردم مسیر علاقه ام رو کنار بگذارم…گفتم آخه این چه شغلی هست که انقدر آدمهای با مدار پایین میان در مسیرم…حتی توی اون لحظه فکر کردم این پیغام خداست برای تغییر شغل ام….خلاصه گفتم من فقط خسته هستم و کمی بیمارم باید به خودم استراحت بدم….یکی دو روز استراحت کردم و بعد به سایت هدایت شدم…یکی از قسمتهای سریال زندگی در بهشت خانم شایسته داشتند در مورد دوره ای صحبت میکردند به نام صلح با درون و جمله ای گفتند که توی گوشم زنگ خورد….
رسیدن به احساس خوب ناشی از صلح با درون مقدمه رسیدن به هر خواسته ای هست
داشتم شام میخوردم اما این جمله منو تحریک کرد برم دوره رو مرور کنم….در مقدمه این دوره خانم شایسته نوشتند که هر زمان در اجرای قانون خودت رو ماهر دونستی و به درکت از قانون مغرور شدی از همونجا سقوط میکنی و دیگه ورودی هات رو جدی نمیگیری و فیلتر نمیگذاری و بعد آروم آروم شروع میکنی به از دست دادن داشته هات…و هر وقت به اینجا رسیدی باید بیای اصل قانون رو از ابتدا با جزییات مرور کنی
من شروع کردم به نوشتن نکات مهم مقاله خانم شایسته بعد یهو یه آگاهی از سمت خداوند یه درکی برام اشکار شد…
یه پاشنه اشیلی که من خیلی قوی دارمش و خیلی از ماها داریم…تقریبا مطمئن هستم همه ما آدمها داریم فقط شدت و ضعف داره
اونم چیزی نیست جز فیلترها یا پیش فرض های ذهنی که توی ذهن ما با دیدن یا شنیدن چیزی در ما احساس ایجاد میکنند
استاد عباسمنش بهشون میگه باور یا همون قضاوت ها و پیش فرض های ذهنی که ما نسبت به هر موضوعی داریم
مثال میزنم
من پزشک هستم
فرض میکنم بیماری که به من مراجعه میکنه یه فرد بسیار چاقه….بیمار داره حرف میزنه…توی ذهن من این فکر داره میچرخه که آخه یکم خودت رو لاغر کن…معلومه همه این دردهایی که میگی به خاطر سبک زندگی ناسالمی بوده که تو رو به اینجا رسونده…اون داره حرف میزنه من توی ذهنم دارم قضاوتش میکنم و میرم توی احساس بد
بیمار بعدی یه خانمی هست که جواهرات بسیار زیادی داره و به طرز خیره کننده ای ارایش کرده…او داره صحبت میکنه…فکر هایی آروم توی ذهنم ظاهر فرد رو قضاوت میکنن و اعتماد به نفس پایین اش رو شماتت میکنن…باز قضاوت میاد وسط و حسم بد میشه
بیمار بعدی از گرونی های و مشکلات دولت میگه و بی لیاقتی سران مملکت…باز فیلتر قضاوت من عوض میشه و میره سراغ شرک این فرد…باز احساس من بدتر
خلاصه میخوام با این مثال ها برای ذهنم روشن کنم که من اینهمه مدت اصلا درکی از نظارت بر افکار در چنین شرایطی نداشتم…نمیدونستم که اون ورودی بد اصلا حرف اون آدم یا ویژگی هاش نیست بلکه قضاوت ذهن من در برابر اونهاست….ورودی منفی از توی ذهن خود من داره ایجاد میشه….یعنی من باید یه چیزی این تو رو درست کنم وگرنه ادمها همیشه اطراف ما هستند و من همونطوری که خودم ایراد دارم بقیه هم بی ایراد نیستند….من همیشه میشنیدم که استاد میگفتند ورودی ذهن…اما من درکی از ورودی های ذهنی به این شکل نداشتم…البته در دوره احساس لیاقت توضیحاتی داده شده اما حتما اون زمان من توی مدار درک این مفهوم نبودم
من فهمیدم که بسیار قضاوت توی ذهنم هست و من در حالیکه خسته هستم این قضاوت ها یا باورهای نامناسب به راحتی بهم غلبه میکنند….و این جنبه ای از ذهنم بود که اصلا نمیشناختم یا به این وضوح نمیشناختم
من ماه قبل فکر کردم کمالگرایی پاشنه اشیل منه اما بعد دیدم این مورد از اون هم اصل تره…و ریشه ای تره
و از خدا خواستم هدایتم کنه تا با یک برنامه تمرکزی به احساس صلح بیشتر با جهان اطرافم و عدم قضاوت خودم و بقیه و داشتن انتظارات مثبت از جهان اطرافم برسم و توانا بشم به جهت دهی افکارم در هر لحظه
من در داستان های شرلوک هلمز متوجه شده بودم که هلمز همیشه به این اشاره میکرد که هوشمندی که بقیه در موردش میگن یه نوع تربیت ذهنی هست که او در خودش ایجاد کرده و اون توانایی مشاهده هدفمند بدون قضاوت هست…سعی میکنه ویژگی های انسانی رو کنار بگذاره و به همه چیز دید حل مسئله ای داشته باشه و دنبال دلایل محکم و منطقی باشه
مثلا میگفت اگه یه خانم بسیار زیبا به من مراجعه کنه و گریه کنه من تحت تاثیر قرار نمیگیرم و فکر نمیکنم اون بیگناهه به صرف اینکه زنه و زیباست یا برعکس یه مرد بسیار خشن و زشت رو و بی ادب بیاد به صرف این مشخصات اون رو پیش فرض قاتل نمیدونم بلکه من فقط تلاش میکنم تا مشاهده کنم و دنبال شواهد منطقی باشم….حالا ایشون در مورد کار خودش و حل مسئله جنایی صحبت میکرده که نیاز به یکنتیجه گیری نهایی داشته…ولی در مجموع اون قضاوت ها ما رو از حقیقت و اصل دور میکنه
من در قرآن خوندم که گروهی در مورد زنی قضاوت نادرستی میکنند و بعد متوجه اشتباه میشن…خداوند اونجا گوشزد میکنه که اگر متوجه اشتباه نمیشدید و توبه نمیکردید آتش از آسمان به شما میبارید….یعنی باید بدونم چقدر این قضاوت سمی هست….سمی که من به صورت روزانه مینوشم و حواسم نیست که چه بلایی سر خودم میارم
استاد عباسمنش تمرینی میدن بسیار سخت ولی کارا بعنوان روزه تمرکز آگاهانه روی نکات مثبت هر کسی یا هر چیزی یعنی نه تنها قضاوت منفی رو خاموش کنیم بلکه بیایم دنبال نکات مثبت اش باشیم که واقعا سخته و جهاد اکبر میخواد اما من همیشه ازش نتیجه گرفتم اما اگه کمی قطع بشه در هجوم باورهای گذشته باز فراموش میشه
من از اون روزی که این اگاهی بهم داده شد و فهمیدم ذهنم به این شکل منو میبره توی احساس بد که باعث میشه هر چقدر روی فایلها کار کنم بازم احساس خوبم خدشه پذیره و ناپایداره سعی کردم واقعا یه شلاقی بردارم ذهنم میگه منم جهت دهی اش میکنم….
میام درگیرش میکنم با سوالایی که خلاف جهتش هست….اخه به تو چه مربوط…حواست به کارت باشه…تو کار خودت رو درست انجام بده چیکار به کار بقیه داری….خدا داره ما رو میبینه….چقدر بیمارم خوش لباسه…چقدر مهربونه….خدایا هدایتم کن چطور کمکش کنم من که چیز نمیدونم جز دانش اندکی که شما به فضلت بهم دادی…و تمرکز دقیق روی کلماتی که بیمارم میگه…و تا حد زیادی تونستم که قضاوت هام رو کمتر کنم و ذهنم رو خاموش تر
کلا وقتی از نزدیک با سیستم های انسانی کار میکنی بخصوص در شغل من که همه چیز حساسیت بالایی داره و آدمها رنجور تر هستند و از همه جور قشری با هر جور فرهنگ و سوادی داشتن مهارت کنترل ذهن خیلی خیلی حیاتیه
من از تجربه تمرکزی کار کردن روی فایلهای سایت به این نتیجه رسیده بودم که وقتی مدام روی این اگاهی های کار میکنی و میشنوی و سعی میکنی به اندازه درکت عمل کنی…اتفاقی توی وجودم می افته که همون توضیحات خانم شایسته در این فایل زیبای ٢4 دقیقه ای بود…
یعنی خوبخودی میتونی زیبایی ها رو تشخیص بدی و تحسین کنی
یعنی ناخودآگاه انتظارات مثبت تری داری به آینده و امید بیشتری داری و قضاوت هات کمتر میشن
این خودبخود مثبت شدن و در صلح قرار گرفتن به خاطر همون نزدیکی به اصل مون یعنی خداونده
خانم شایسته عزیز فکر کنم شنیدن صدای شما مثل آبی بود روی آتش وجودم…احساسم رو بهتر کردید…و انگار از حالا خالص تر شدم…چقدر همیشه دوست داشتم دوره ای با صدای شما داشته باشیم….و حالا من این فایل رو بارها و بارها گوش میکنم به امید اینکه حداقل سلسله فایلهایی از شما به هر شکلی در سایت داشته باشیم مثل نتایج دوستان :)))
من سعیده بنده الله یکتا و شاگرد استاد عباسمنش و خانم شایسته از امروز در این کلاس درس و دوره یکماهه شرکت میکنم و متعهد میشم هر روز در این کلاس ٢ ساعته شرکت کنم…حضور قلب داشته باشم و اجازه بدم تا خداوند هدایتم کنه تا آهسته آهسته خالص تر بشم…به اصلم نزدیکتر بشم…و هر روز از روز قبلم بهتر و بهشتی تر بشم
خانم شایسته عزیز ممنونم بابت این کلاس فوق برنامه رایگان و افتخار میکنم با شما همکلاسم :)))
خدایا شکرت منو به خواسته ام رسوندی که از مهر سر کلاس درس بشینم….آخ جون یه دفتر جدید خریدم…خودکارهای رنگی رنگی با سر خودکاری های با طرحهای خوشگل آماده ام برای شنیدن
سعیده جان نظر شمارو که میخوندم هر جمله شما یه عالمه اگاهی بهم میداد و اونجایی که گفتید ناخوداگاه بیمارام رو قضاوت میکنم هر مثالت رو که میخوندم یه همکار دارم اون جلو چشمم میومد. منم نااگاهانه این بنده خدارو چندین بار توی ذهنم قضاوتش کردم و الان کامنت شما یک تلنگری بود که به زندگیم نگاه کنم که دقیقا منم مثل اون همکارم شدم. پیش خداوند توبه میکنم و اگه تونستم پیش همکارم هم توبه میکنم از قضاوت کردنم بلکه انشاالله از این وضع نابسامان مالی نجات پیدا کنم. و شک ندارم که خداوند نجاتم میده. شایدم این شرایط تضادی هست که من به این اخلاق زشت قضاوت پی ببرم
ممنونم ازت سعیده جان یک چراغ بزرگ از اگاهی رو در دلم روشن کردید
از خداوند بخشایشگرم میخوام منو ببخشه
امیدوارم سعیده جان از این دوره و همه دوره هایی که داری بهترین نتایج رو بگیری
ممنون از خداوند و استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته که دستانی از خداوند هستند که مارو در این فضای معنوی جمع کردند
سلام و درود بر اگه اشتباه نکنم خانم دکتر باید باشین سعیده خانم گل دوست خوب توحیدی ام
که با کامنت بی نظیرش منو ناک اوت کرد دوست خوبم افتخارم این هست با شما هم مدارشدم چون چیزی رو بهم فهموندین که بایدددددد میفهمیدم میدونستم ولی نه به این شدتی که کامنت شمارو خوندم و فهمیدم منم پاشنه آشیل اصلی ترینم همین قضاوت کردن که زندکیمو به سمت انحراف فقر کشونده زیر بار یه نفر حالا اون میخواد عزیزترینت باشه یا هرکس دیگه هستم واین برای بنده خدا شاگرد سایت توحیدی گرانه گراااان که باید ازاین بند رها شوم که باعثش همین قضاوت کردن که گفتین و چه مثال زیبایی زدین که ،
قضاوت سمی است که ما با استفاده اش ونوشیدنش در روز نمیدانیم چه بلایی بر سر خود می آوریم .
این جمله چنان در من نفوذ کرد که به یکباره ذهنمو خاموش کردش از دیشب که کامنت شمارو خوندم رسیدم به این قسمت گفتم دیگه ادامه نده مجید مشکلتو پیدا کردی و حالا برو بخواب به حل این موضوعت فکر کن وبقیه کامنتو فردا بخون که باید نت برداری کنی الان کلمات مهم کامنتتونو هم نوش جان کردم هم نوشتم و سپااااااس از مثال زیبایی که از شغلت زدی و چقد با این مثال مسله برام زیبا جا افتاد که منم همین بودم و خداروشکررررر که مریم جان عزیز این دوره را برامون آماده کرد تا باهم در کنار هم نور شویم برای ازبین بردن ظلمات و تاریکی درونی هم .
دوست خوبم اینطور معلومه شما خانم دکتر خوبی هستین و میدونین که در ذهن بیماری که میاد پیش شما،نعوذبالله شمارو خدای دوم میدونن یعنی هر حرفی چه منفی چه مثبت بزنی تمام دنیا جمع بشن نمیتونن متقاعدش کنن میگه دکترم اینو گفته دکترم اونو گفته و چقد شغل شما حساسه چقد میتوانین خداگونه عمل کنین و باعث خوب شدن حال درونی آدما بشین مخصوصا دکتری با این آگاهی های نابی که ازاین سایت برداشت کرده خیلی دلم میخواست یروزی این حرفا رو به دکتری میگفتم و چقدددد خوبه همه دکترا بتوانند توحیدی شوند اونوقت بیماری هیچ انسانی رو نه دچار میشه نه آزار میده حتما برای بیمارتون وقت بزارین سوا از بیماری اش و دارو بهشون بفهمونین که بهترین دارو فکر نکردن به بیماری و هروقت هم دارو رو میخورین اینو بگن که خدایا این دارو وسیله توست برای شفای درونم تا تو نخوای شفا و درمان انجام نمیشه حتی اگه بهترین داروی دنیا رو بخورم این تجربه خودم بود برای یاداوری خودم گفتم هرچند شما خودتون استادین و بهتر موضوع رو میدانین.
دمتگرم به شما دوست عزیزم که منو دوباره بهتر بیدارم کردین تا بفهمم که تمام کمال گرایی ها خودپسندی ها وغرور همه از قضاوت کردنها در ذهنمان نشات میگیره و تمام فقیری و دربه دری های زندگیمونو این باعثه ما نمیدانستیم و خداروشکر الان بهتر فهمیدم و درکش کردم خصوصا اونجا که از آیه قرآن گفتین که قضاوت آتش آسمانی است که بر زندگی قضاوت کننده وارد میشود.
سلام به استاد مریم شایسته نازنین و استاد عباسمنش گرامی و دوستان عزیزم
شب و روزتون بخیر و سلامتی و شادی
خدایا شکرت این پروژه رو چقدر به موقع و انگار مخصوص من و بخاطر درخواستم ایجاد کردی( که قلبم رو خیلی بیشتر از حالا پر از آرامش کن، میخوام صدای هدایت ها رو بلندتر و واضحتر و شفافتر بشنوم، و منو هدایت کن به کارهایی که الان برای من مناسبه) و مریم جان دستی از دستان توست که برای این پروژه تلاشهای ارزشمندانه ای انجام داد و اون رو به سرانجام رسوند و برای استفاده من و دوستان دیگری که در مدار شنیدن اون هستند روی سایت قرار داد
استاد شایسته جان ازت سپاسگزارم الحق که شایسته تحسین و تقدیر هستی
اصل بهبود های کوچیک اما مستمر، نه تنها وظیفه تیم استاد بلکه بصورت مضاعف وظیفه تک تک ما دانشجویان استاد هست که در هر جنبه ای از زندگیمون رعایت کنیم
خدایا شکرت که شور و شوق تازه ای بما بخشیدی و قراره باز هم از توحید بشنویم
در درونم صدای هلهله ای برپاست و پروژه را کلیک نکرده نوید اتفاقات خوب و راحت را میشنوم.
مریم جانم چقدر به موقع شروع کردیم.
همین دیروز بود که برای دومین بار از زمان حضورم تعهد نوشتم که درآمدم را افزایش دهم.
این هم جوابش، این هم آسان شدن من برای آسانی ها.
با مریم جانم و با کلی از دوستان همفرکانس پروژهی خانه تکانیِ ذهن را شروع میکنیم و خدا می داند که سینرژی این همگامی و همراهی چه اتفاقات خوبی را در کل جهان رقم میزند.
هر کداممان در گوشه ای از جهان خداوند در روی زمین هستیم و قرار است جایی که هستیم را زیباتر، گستردهتر، ثروتمندتر، شادتر و آرامتر کنیم.
به رسم همیشه، من عکس قبل از عملم را اینجا به اشتراک میگذارم زیرا ایمان دارم که در طی این مسیر، عکس بعد از عملم مرا شگفت زده خواهد کرد.
ثروت: من حدودا یک کیلو طلا دارم. حدود چهار هزار یورو پس انداز دارم. یک ماشین تویوتا کرولای بیست ساله، یک قطعه زمین پانصد متری در شمال ایران، به راحتی برای خرید پوشاک، مایحتاج خونه، فعالیتهای تفریحی و مسافرت پرداخت میکنم و به راحتی برای دخترم کلاس های اضافه را ثبت نام میکنم. به راحتی و مثل آب خوردن.
اعتماد به نفس: اعتماد به نفس خوبی دارم. از درخواست کردن، از جواب رد شنیدن( طرد شدن و جواب رد شنیدن کابوس من بود، به نحوی که در دوازده قدم نوشته بودم، جواب رد شنیدن برای من حکم مرگ را دارد.) نمیترسم.
حدود هفتاد درصد میتوانم نه بگویم. حرف مردم حدود نود درصد برایم اهمیت ندارد.
در این دو جای بهبودی زیادی دارم.
کارهای عقب افتادهام زیر دو درصد است.
به احساس ارزشمندی ام امتیاز نود درصد را میدهم.
در نود و نه درصد مواقع راست میگویم و به خاطر ندارم آخرین بار کی راست نگفته ام.
آرامش: من در طول روز نود و هشت درصد به بالا آرام هستم، بیشتر روزها صد در صد هست ولی برای جنبه ی صداقت نود و هشت درصد دادم.
روابط: به روابطم با همسرم از صد هفتاد میدهم، آن هم میدانم من پاشنه آشیل در این مورد دارم.
رابطهام با دخترم در صلح و آرامش هست ولی از دیدگاه من جای بهبود دارد لذا از صد نود میدهم.
روابطم با دیگران در صلح کامل هست.
دوستان عالی، با کیفیت بی شماری دارم ولی دوستی عمیق و یا اینکه دوست جون جونیِ فابریک که بخوام هر روز با او وقت بگذرانم، حرف بزنم ندارم.
نمیدانم اصلا نیازی به داشتن همچین دوستی هست یا نه. ولی دوستان خوبی دارم که اراده کنم با هم وقت میگذرانیم و زمان های عالی خوبی خواهیم داشت ولی ممکن است تا چند وقت هم از هم بی خبر باشیم.
هیچ فردی که تحت عنوان، دشمن یا کسی که کینه داشته باشم، ندارم.
سلامتی: به سلامتیام از صد صد میدهم. به نحوی که اصلا فراموش کرده بودم در مورد سلامتی بنویسم و بعد از ارسال به صورت ویرایشی اضافه کردم.
رابطه ام با خدا: به این امتیاز صد میدهم. خداوند را در لحظه لحظهی زندگی ام احساس میکنم. هر لحظه هدایتم میکند. به تمام سوالاتم پاسخ میدهد.
بهار آکادمی: در حال حاضر با پنج مدرسه قرارداد دارم که نسبت به پارسال بهبود داشته، سه معلم دارم. خودم هم با دو موسسه ی آموزشی قرارداد دارم و حدود هفتاد دانش آموز دارم و در حال مذاکره برای ست آپ یک موسسه ی آموزشی هستیم که سهم من از سود این کار پنجاه درصد خواهد بود. امکان افزایش هست.
مریم جانم به تنهایی این ویس شما، کلاس درس هست و من این کامنت را بعد از یک بار شنیدن نوشتم و تصمیم دارم قبل از ورود به پروژه باز هم گوش کنم. باعث افتخار است که احساس کنم یک پروژهی بهبود دایمی را با شما برداشتم و قلبم را به قلب شما اتصال دادهام.
از تمام دوستانم که در این مسیر کنار هم قرار خواهیم گرفت هم پیشاپیش سپاسگزارم.
بنام خدایی که هر چه دارم از اوست ومن بی او هیچم وبه هر خیری از جانب او سخت محتاجم
سلام وهزاران درود به استاد ارجمندم ،یار بهشتی استادم ،استاد شایسته نازنین ودوستان بهشتی ام
خداراسپاسگزارم که امروز به من توفیق همراهی با آگاهیهای این فایل ارزشمند را داد
مریم جان عاشقتم من ،میدونی چقدر ستودنی وتحسین برانگیزید چقدر خدا ما را. دوست دارد که استادانی چون شما واستاد عباس منش را داریم
مریم بانوی نازنین وای وقتی از احساس خود موقع به روز رسانی فایلهای لایو گفتید گفتم خدای من مگه میشه که اینقدر افکار به هم نزدیک باشد دقیقا من این احساس را الان که فایلهای سریال زندگی در بهشت را دنبال می کنم دارم تجربه میکنم دارم یاد می گیرم که مثل شما واستاد جان رها وتسلیم باشم وخودم را دوست داشته باشم چقدر این روز ها از خانواده آقای رایان وشما عزیزان آموختم که در لحظه زندگی کنم واز هر لحظه لذت ببرم
میدونی استاد شایسته عزیز من امروز مشغول بودم تا نزدیکهای ظهر یه حسی بهم گفت امروز اصلا به سایت سر نزدی در صورتی هر روز صبح قبل از اینکه از رختخواب بیام بیرون میومدم سایت وچند کامنت می خوندم گفتم اشکال نداره فعلا که تمرکزم روی فایلهای سریال زندگی در بهشت هست ،گفت چیزی که باید بشنوی ودنبالش بودی الان روی سایت هست من دقیقا سه چهار روز قبل به یه چالش برخوردم و همان درخواست شما را از خدا کردم که خدایا میخوام رشد کنم میخوام بزرگتر از مسائلم باشم ولی چه جوریش رو نمیدونم خودت هدایتم کن وبه من انرژی لازم را بده تا وقت بزارم وروی خودم کار کنم
یعنی از لحظه ای که آمدم تو سایت فایل جدید را با عنوان خانه تکانی ذهن گام به گام دیدم گفتم خدایا مگر ممکن هست واحسنت به شما چه اسم با مسمایی برای این پروژه انتخاب کردی وچقدر عالی توضیح دادید که همانطور که هر چند وقت یکبار برا آزاد کردن انرژی داخل خانه وتبدیل آن به انرژی مثبت نیاز به یه خانه تکانی اساسی دارد ضروری است که هر چندوقت یکباریه تمرکزی صددر صدی برای خانه تکانی ذهنم اختصاص دهیم
انشاالله با توکل به خداوند واذن خودش متعهد میشم که هرروز همگام با شما استاد عزیزم ودوستان بهشتی ام در این مسیر باشما همراه باشم
تجربه خود در بروز رسانی فایلها واحساسی که تجربه کرد
این فرآیند تمرکزی که برای به روز رسانی فایلهای لایو گذاشتم بیشتر از آنکه فایلهای لایو را به روز رسانی کرده باشد ذهن من با آگاهیهای خالص آن فایلها به روز رسانی کرده وبرای من هر فایل لایو مثل یه گام بود که من را به اصلم نزدیک تر میکرد
در این مدت که تنها بودم یه احساس متفاوتی بود که انگار زمان متوقف شده وهمه چیز اهمیتش رو از دست داده وانگار فقط منم وآن آگاهیها که اصلا دوست نداشتم کار دیگه ای انجام بدهم یه وقتایی می شد که یه جمله ای در یه فایل تو ذهنم کلیت میکرد ودر لحظه تمام افکار ذهنی ام را درایو میکرد ومن رو به تأمل وتعمق وا میداشت که در این لحظات دست از کار می کشیدم وراه می رفتم وآن آگاهی در وجودم وذهنم تکرار میشد توی قلبم تکرار میشد وبه خودم میگفتم چطور من تا حالااین جمله را نشنیده بودم وچطور از این زاویه این آگاهی را درک نکرده بودم ویه آرامش عجیبی به من می داد تو این روزها که با فایلهای لایو دارم زندگی میکنم احساسی را دارم تجربه میکنم که در روزهای اول آشنایی با قوانین تجربه کردم یه احساسی که جنسش رضایت درونی هست که باهیچ چیز مادی قابل قیاس نیست وموضوع جالب دیگه که توجه من را جلب کرد که چیز جدیدی نیست فاصله بین اولین لایو تا آخرین لایه یه فاصله زمانی 8 ساله هست ولی برام تحسین بر انگیز هست که تمام آموزشهای استاد تقریبا روی یک اصل ثابت استوار هست ومسیر ثابتی می رود که ریشه آن توحید هست هر آموزش فقط جزئیات بیشتر از آن اصل را در اختیارتان میزاره که آن اصل را بهتر درک کنید هر آموزش از زاویه متفاوت تری به اصل نگاه می کند وبهت یاد میده که چطور از زاویه متفاوت تر نگاه کنی وراه کاربردی تری را برا اجراش بهت یاد میده اما خود آن اصل وآموزش هرگز تغییر نکرده وهمان خلوص ،همان ساده گی اجرا را دارد که من بارها خالصانه از استاد تشکر کردم که بطورساده اصل واساس را در این فایلها گفته وچقدر خوب داره توحید را یاد میده آنهم به زبان ساده به زبان کاربردی به زبانی که در همان لحظه می فهمی که چطور از آن آگاهیها استفاده کنی برای کنترل ذهنت در آن موقعیتی که دارید خلاصه این مسیر که ادامه پیدا میکرد وقتی به نیمه های فایلهای لایو رسیدم متوجه یه اتفاق درونی در خودم شدم متوجه شدم درگیر کردن ذهنم با این آگاهیها به صورت مستمر وبه صورت روزانه یه اتفاق درونی را رقم زد متوجه شدم چقدر ذهنم ساکت ترشده وچقدر تلاشش برای آوردن ترسهای توهمی کمتر شده چقدر در نگران کردن من ضعیف تر شده یا بهتر بگم چقدر ذهنم باقلبم موافق تر شده چقدر توکلم به خدا بیشتر شده وچقدر صدای قلبم را بلندتر میشنوم چقدر مواردی که قبلا میتونست رو من اثر کند بی اثر شده وچقدر ترسهای که قبلا من را به عکس العمل وا می داشت برام نامرئی شده احساس کردم که خیلی به درونم نزدیک شدم گفتگوهای درونی ام خیلی خدا گونه تر شده قشنگ حس کردم که آگاهیهای این لایوها انگار داره ذهن من را یه خونه تکونی میکند وزنگارها را پاک میکند در فایل لایو با عنوان استفاده آگاهانه از قدرت تجسم یه جمله جادویی خیلی در ذهنم زنگ زد وآن جمله تجسم یعنی هدایت کردن انرژی فکری در مسیر خواسته ها ودر این پروسه این را دیدم که وقتی ذهن را از ترس ونگرانی وباورهای شرک آلود وهر فکری که به احساس بد می انجامد خونه تکانی میکنیم این اتفاق خود بخود رخ می دهد یعنی هدایت کردن انرژی در مسیر خواسته ها خود بخود رخ می دهد البته منطقیه که رخ بده چون فاصله ای که بین ما واصلمون بوده برداشته میشه وما به اصلمون وصل میشیم یعنی وقتی مرتبا این ورودیها را دریافت میکنیم این ورودیهایی که اصل هستند را دریافت می کنیم ما وصل میشیم به خداوند به اصلمون که اصلمون یعنی انرژی فکری که خوش بین هست که انتظارات مثبت در مورد آینده دارد ترس وغمی ندارد وهمه چیز را ساده میبینه خواسته ها را امکان پذیر می دونه به فراوانی باور دارد بی قید وشرط خودش رو لایق نعمتها میدونه ونگران چگونگی در مورد هیچ چیزی نیست وقتی به آخرین فایل لایو رسیدم به معنای واقعی کلمه متوجه بهبودهای کوچیک اما مستمر شدم متوجه شدم وقتی این فرآیند را قدم به قدم اما مستمر ادامه میدی وتا آخر بدون توقف میری یعنی هر روز یه بخشی از وقت روزانه ات صرف شنیدن این آگاهیها میشه صرف تعقل در آنها میشه خودبه خود هدایت انرژی فکری ات در جهت خواسته هات را یاد میگیری خود بهخود نظارت بر ذهنت جزو عادتهای میشه وبصورت خودکار مراقب گفتگوهای ذهنی ات هستی مدام ناظر افکاری هستی که در ذهنت میچرخه وازشون غافل نیستی مدام توجه ات به احساست هست وقشنگ دست ذهنت رو میخونی که به محض اینکه میخواد دست به کار بشه که تورو ببره به مسیر گمراهی واحساست رو بد کنه آن فکر را در نطفه خفه میکنی وبهش اجازه نمیدی که قدرت بگیره وآرام آرام احساس میکنی ذهنت هم داره با تو هم جهت میشه
این احساس هوشیاری که درباره نظارت بر ذهنم بر افکاری که داره در ذهنم میچرخه رو یه مدت بود که اینقدر خالص تجربه نکرده بودم وفایلهای لایو خیلی راحت این کار را برام ممکن کرد البته قبل از هدایت به این پروژه یه درخواستی از خدا داشتم وآن درخواست این بود که خدایا من میخوام رشد کنم من میخوام از این مداری که الان درش هستم برم به مدار بالاتر آن هم از مسیر هموار که همواری مسیر برام خیلی مهم بود که من هدایت شدم به این پروژه که واقعا این مسیر خیلی هموارتر از آن هست که من تصورش رو بکنم وقتی پروژه به روز رسانی فایلهای لایو بعنوان وظیفه شغلی من تموم شد به خاطر این تجربه خالصی که در مورد پاکسازی ذهنم بابت باورهای شرک آلود داشتم یه تصمیم گرفتم که یه پروژه مخصوص برای خودم بزارم ویبار دیگه با تمرکز صددر صد از اولین تا آخرین فایل لایو را مرور کنم یعنی هر روز یه گام برای خونه تکانی عمیق تر برای ذهنم اختصاص بدهم چون در پروسه به روز رسانی لایوها تمرکز صددر صد من بر روی بهره برداری شخصی از آن آگاهیها نبود وبیشتر روی انجام کار درست بود اما با این حال تا این حد روی ذهن من وفرکانسهای من تاثیر عمیقی داشت که باعث شد به خودم بگم اگر صددر صد تمرکزم را آگاهانه بزارم چقدر میتونم رشد کنم احساس کردم که این کار را به خودم بدهکارم چون من هر چند وقت یکبار خونه را از بالا به پایین تمیز میکنم تا انرژی خونه آزاد بشه به انرژی مثبت تبدیل بشه یعنی هر وقت احساس میکنم انرژی خونه خفه شده سریع یه پروژه میزارم تا خونه را از بالا تا پایین تمیز کنم تا انرژی خونه مثبت ورفرش بشه پس تصمیم گرفتم آگاهانه هر چند وقت یکبار یه تمرکزی صددرصدی را برای خونه تکانی ذهنم اختصاص بدم طبق تمرینات دوره شیوه حل مسائل آمدم در این پروژه اصل بهبودهای کوچیک اما مستمر هم گنجاندم یعنی یه مسیر تکاملی هموار را برای اینکار در نظرگرفتم اتفاق جالب دیگه ای که باعث شد الان اینجا باشم وبا شما صحبت کنم این بود که بعد از این تصمیم یاد آن فایل لایو افتادم که اخیرا در سایت گذاشتم که تعداد زیادی از دوستان در بخش نظرات نوشته بودند که چقدر به موقع وهدایت کننده ولایوسرور بوده آگاهیهای آن فایل برایشان که حسم گفت بیام این پروژه را با دوستان سایت به اشتراک بگذارم تا هر فردی که در مدار هست وآماده هست در این پروژه شریک شود اسم پروژه خانه تکانی ذهن گام به گام
دستورالعمل پروژه
1_هرجایی که هستیم درگیر هرچه که هستیم آنرا رها کنیم یه استراحت ذهنی به خود بدهیم وبه آن درگیری ذهنی یا مسئله ای که الان راهکاری براش نداری یا خواستهای که چگونگی رسیدن به آن را نمی دانی ونمیدونی که قدمش رو از کجا برداری بگو من در همین نقطه تورا رها میکنم وبقول قرآن تسلیم میشم وحل این مسئله وادامه این مسیر را از خانه تکانی افکاری شروع میکنم که داره از ذهنم میچرخه به خودت بگو من اولین قدم را از اینجا بر میدارم وبه خودم اجازه میدم تا آگاهیهای این لایوها برای من اصلاح مسیر کندومستقیما من را به سمت راهکار وقدمی هدایت کند که لازم هست برداشته شود ،البته مهم هست که این پروژه به طور مستمر وتا انتها انجام شود وشرط اینکه بتونیم این پروژه را تا انتها بریم این است که یکم خود خواه باشیم یعنی فارغ از اینکه الان چقدر کارهای واجب تری هست که باید انجام بشه برای یک ماه ،روزانه دوساعت را برای خودت خالی کن دوساعت برای تجدید میثاق با اصلت خالی کن برای وصل شدن به توحید وصل شدن به خوش بینی ،وصل شدن به امید ،به انتظارات مثبت وروزهای خوش آینده واجازه بده در این دوساعتهای روزانه از کمترین مقاومتهای ذهنی خداوند کارها را برات انجام دهد من ابن تجربه را داشتم والان میخوام عمیق تر کنم در این دوساعت همه چیز را رها کن وفقط پای آگاهیهای فایل آن روز بشین انگار که یک جهان خالی هست وفقط تویی وآن آگاهیهایی که داری میشنوی برای این دوساعت حسابی خسیس وخودخواه باش یه تمرکز غیر قابل مذاکره برای آگاهیهای فایل آن روز اختصاص بده وکلام هدایتگرانه ای را بشنو که از طرف خداوند برات میاد وقتی مسیر را میریم ویکم کار را شروع میکنیم تازه می فهمیم چقدر اصلمون در این همه شلوغی های ذهن ودرگیریهای روزمره گم شده بود وچقدر زمانهای زیادی را در مسیرهای فرعی هدر دادیم اما وقتی ادامه میدیم میبینیم در هرگام این شلوغی های ذهنی کمتر وکمتر میشه وآگاهیهای این لایوها هرروز برات اصلاح مسیر می کند شاید اولش خیلی واضح صدای قلبت را نشنوی اما از اولین گام واولین فایل که شروع میکنید وآن آگاهیهای آن روز را میشنوی نکته برداری میکنی ،در آن نکات تعقل میکنی وسعی میکنی هوشیارانه آن آگاهیهارا تبدیل کنی به عادتهای فکری وبعد جملات تاثیر گذارش رل بعنوان افکار جدیدی که باید تکرار شوند می نویسی ورد پای آن روز وآن گام را ثبت میکنی تغییرات درونی ات هم شروع میشه ،یعنی تغییر ات درونی خیلی زود شروع میشه وزود به آرامش درونی می رسی در هرگام ازاین پروژه صدای قلبت وهدایتهای آن قویتر میشودوذهن وگمراهیهاش ضعیف تر وهر چه مسیر را ادامه دهی ترسهای ذهنی کمتر وصدای ذهن ضعیف تر میشه گامهایی که قراره روزانه با این آگاهیها برداریم زمان بیشتری ما را در اتصال بامنبع ،با خداوند نگه میدارد واین اتصال واقعا معجزه میکند زیباییهای زندگی را بهتر میبینیم دلایل بیشتری برای سپاسگزاری داریم وروانی را قشنگ در زندگی میبینیم وخیلی از مسائلمان خود بخود حل میشه وخیلی از مسائل اصلا رخ نمیدهد که نیاز به حل شدن باشد چون ما از مسیر پر از مقاومتهای ذهنی خارج میشیم ودر صراط مستقیم حرکت میکنیم وقتی به گامهای آخر می رسیم تغییرات شخصیتی ات را واضح میبینی وحس میکنی قشنگ احساس میکنی که احساس لیاقتت رشد کرده وظرف وجودت بزرگتر شده احساس میکنی که انگار یه پوسته انداختی استانداردهای شخصیتی ات بالاتر رفته ونوع نگاهت به اتفاقات تغییر کرده رفتار وعملکردت داره تغییر میکنه ،دنبال راهکارها وایده های دیگه ای هستی قشنگ جدا شدن خودت را از اکثریت میبینی متوجه میشی ذهنت از نو با یکسری از آگاهیهای خداگونه برنامه ریزی شده واحساس میکنی چقدر فاصله فرکانسی ات با خداوند کمتر شده وچقدر با خودت وکلیت زندگیت به صلح رسیدی ،چقدر آرامش داری ومسائلی که قبلا وحتی قبل از شروع این فایلها اذیتت میکرد وذهنت رادرگیر میکرد چقدر برات کوچیک به نظر می رسه ودیگه اذیتت نمیکنه دیگه راحت کنترل ذهنت را از دست نمیدی چون کلی منطق داری برای ساکت کردن ذهنت واحساس میکنی گفتگوهای دیگه ای داره در ذهنت می چرخه که جنسش آرامشه، امیدواریه، لاخوف ،ولاهم یحزنون هست جنسش ایمان وتوکل هست وتوحیدی تره،جنسش امکان پذیری در باره خواسته هاست ،انتظارات مثبت در مورد روزهای خوش آینده هست وآرام آرام این احساس خوب واین شخصیت رشد داده شده خودش را در اتفاقات خوب هم نشون میده ومیبینی که چرخ زندگیت چقدر روان تر شده وچقدر نیازهات داره به موقعه پاسخ داده میشه آنهم از مسیرهموار واین جادوش هست که وقتی به این نقطه برسی متوجه میشی بقیه اش فقط تکرار این مسیر هست
پروسه خانه تکانی ذهن یه فرصت هست برای ایجاد عادت های روزانه برای هدف مند زندگی کردن برای همکاری باقلب چون حقیقت این هست که در هر لحظه از ذهن داریم همکاری میکنیم یا با ترسها ومحدودیتهای ذهنمون یا با امیدها وامکان پذیریهای قلبمان،به اندازه ای که با ترسهای ذهنمون همکاری کنیم آسان میشیم برا سختی ها وبه اندازه ای که با امیدها وامکان پذیر یهای قلبمان همکاری میکنیم آسان میشیم برا آسانی ها
سپاسگزارم از استاد شایسته عزیز
در پناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید در دنیا وآخرت
آنهایی که گفتند ؛ پروردگار ما الله ست و سپس استقامت داشتند نه ترسی دارند و نه غمگین میشوند
سلام به روی ماهت مریم جونم
چقدر جنس حرف هاتون و دوست دارم
سپاسگزارم بابت این دوره زیبا و بینظیر
دیروز فایل و 2 بار گوش دادم و خیلی لذت بردم و در حین گوش دادن گفتم منم متعهد میشم که این یک ماه با شما همراه باشم و این دوره بینظیر و متعهدانه انجام بدم تا آسان بشم برای رفتن به مدارهای بالاتر
وقتی مثل غذا خوردن ، دوش گرفتن ، خوابیدن ، تفریح کردن ، مراقب ورودی های ذهنم باشم و هر روز براش زمان بزارم دیگه تو جاده خاکی نمیرم و مسیر راست و گم نمیکنم
امروز هم طی تعهد دومین فایل و گوش دادم و نت برداری کردم
دقیقا همین موضوعی که شما اشاره کردین خیلی بهم کمک کرده که اصل و بهتر فهم کنم
هر فایل یا دوره یی ، از ابتدا تا الان همشون حول محور توحید و خودشناسی ، خدا شناسی ، بهبود دائمی و در یک کلام تغییر خودمون برای خلق زندگی بهتر حرکت میکنه
یعنی ریشه و اصل تمام حرف ها یکی ِ
وقتی هر روز یک فایل گوش میدیم ما رو تو مسیر نگه میداره تا به نجواهای ذهن توجه نکنیم
چون ذهن و صدای ذهن همیشه هست و این خاصیت جهان دو قطبیه
منتهی وقتی به از زاویه یی به هر موضوع نگاه میکنیم که احساس آرامش بیشتری داریم در واقع داریم به قطب خداگونه جهان توجه میکنیم یعنی در گروه صالحین و هدایت شدگان هستیم
وظیفه من به عنوان انسانی که باور کرده خداوند این جهان و مسخر من کرده و هدایت من و در تمام امور بر خودش واجب میدونه باید هر لحظه با خیال راحت از اینکه خداوند راه درست و بهم نشون میده حرکت کنم و هر اتفاقی که میافته ایمان داشته باشم اینم جز هدایتِ
وقتی ایمان دارم وقتی احساسم خوبه یعنی در مسیر راست هستم و به راحتی به هر آنچه درخواست میکنم در زمان مناسب میرسم دیگه نمیتونم آرام نباشم لاجرم این آگاهی ها باعث آرامش من میشه
واسه همینه خدا میگه شیطان به بندگان مومن من دسترسی نداره
و چقدر محتوای این لایو ها بهمون کمک میکنه که هر لحظه ایمانمون قوی تر بشه
مریمِ عزیزم سپاسگزارتم که این دوره رویایی رو استارت زدی ، خدا میدونه چه اتفاقات زیبایی در انتظارمون ِ
خدایا بینهایت سپاسگزارتم
راستی به استاد جون هم خیلی سلام برسونید و از طرف من بهشون بگید استاد شما بینظیر ترین انسانی هستین که میشناسم
درود خدا بر قلب سلیم شما مریم خانم شایسته ی شایسته ی شایسته.
صدای شما و نوای قلبتون به اعماق قلبم نشست.
پاسخ خدا رو به وضوح با انرژی کلام شما دریافت کردم.
درخواستی که این روزها و هفته های اخیر از خدا داشتم و منتظر جواب بودم، به زیباترین و مدونترین و شیک ترین شکل ممکن پاسخ داده شد.
چی بهتر از یک کلاس فشرده با مدیریت شما از آموزه های منسجم استاد؟
چه لبیک درخشانی خدا به من داد. چه انتظار شیرینی بود که با این شیرینی و شهد الهی به سر رسید. و چه کلمات بی نظیری رو چندین بار از زبان شما شنیدم که به عمق جانم صفا بخشید؛
خوشبینی به آینده، اتصال به منبع، برداشتن فاصله بین ذهن و قلب، خانه تکانی ذهن، اعتماد و وصل شدن به جریان هدایت اونم از راه های آسان و هموار، تغییر احساس درونی و سپس تغییر رخدادهای بیرونی.
من، در همین لحظه، آگاهانه، دست از نگران بودن برمی دارم و اعتماد می کنم به این 30 روز تعهد بدون مذاکره برای موحدتر شدن.
برای بهبودهای کوچک و ادامه دار.
برای قرار گرفتن در صراط مستقیم.
خدا به قلب و جان و فکر و ذهن من و همه دوستان جویای توحیدم برکت و انرژی خدایی بده تا در این مسیر زیبا با ثبات قدم حرکت کنیم.
چقدر مریم جانم شما زیبا توصیف کردید، همونطور که وقت خالی می کنیم تا خونه مون رو از سرتاپا پاکسازی کنیم، چقدر واجب و برازنده است که ذهن و قلبمون رو هم به شایستگی و با تمرکز و انرژی 100 درصدی پاکسازی و خانه تکانی کنیم.
چقدر لحن آرام و عمیق شما تاثیرگذار بود و من کاملا این جنس آرامش جدید شما رو درک و دریافت کردم.
تا بحال اینجوری قانع نشده بودم.
که من باید تغییر کنم. من نیاز دارم به خدا وصل بشم تا خدا برام همه کار بکنه. اونم با لذت و آسون و دقیق.
پس از شما با تک تک ذرات وجودم سپاسگزارم و دعا می کنم در این راه:
ربنّا لاتُزغ قُلوبنّا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لَدنکَ رحمه إنک أنت الوَهاب
ربنّا امنا فاغفرلنا؛ و ارحمنا و إنت خیر الرحمین
ربنّا اتنا مِن لَدنکَ رحمه و هیی لَنا من إمرنا رشداً
ربنّا أفرغ علینا صبراً و ثبت إقدامنا و اَنصرنا علی القَوم الکافرین
ساعت 4:30 دقیقه بود که از خواب بیدار شدم و هنوز حلاوت خوابی که دیده بودم زیر زبانم. خواب دیدم یک فایل جدید اومده روی بنر سایت و کلی ذوق کردم. فایل جدید مثل این میمونه که دوست صمیمی ات رو از نزدیک ببینی، دستان اش را محکم در دست فشار بدی و اون رو در آغوش بگیری و بگی چقدر دلم برات تنگ شده، حتی اگه با هم هر روز تلفنی صحبت کرده باشی.
حال این فایل صوتی است، ولی با شنیدن صدای مریم جان اون حس و حال رو کمی بیشتر هم داشتم صدایی خداگونه و مهربان. مریم جان شایسته عزیز که شایسته و دریافت کننده بهترین ها هستی، دوستت دارم و روی ماهت رو می بوسم.
بریم ادامه صحبت های مریم جان را گوش بدیم، در حالی که روی تخت در حیاط دلباز و خنک نشسته ام و نور ماه کم شده و خورشید خانم داره با ناز و عشوه میاد که رخی بنماید.(ماه پر نور رو دیدیم گفتم برم سوره قمر رو بخونم که 4 بار تکرار آیه، باعث شد اون رو در ابتدای فایل بیارم)
بهبودهای کوچک اما مستمر
مریم شایسته ی عزیزم، از شما تشکر و قدردانی دارم برای این بهبودهای عالی که روی فایل های دانلودی انجام دادید و میدهید. خود اسم فایل ها که انتخاب می کنید کلی درس و نکته در اون نهفته است.
الان ساعت 8:13 دقیقه است و بعد از یبار گوش دادن دوباره خلاصه نویسی کردم فایل دلنشین و پر از نکته و درس مریم جان رو و قسمتی هایی که برام با مدار الانم قابل درک بود رو می نویسم.
وقتی ذهن رو از باورهای شرک آلود، از ترس و نگرانی و هر فکری که به احساس بد بیانجامد پاک کنیم، انرژی فکری ما در مسیر خواسته(تجسم )خود به خود هدایت می شود. فقط ما باید:
ساعتی از روز بصورت مستمر قرار بدهیم و فایل رو
_گوش کنیم.
_نکته برداری کنیم
_در موردش فکر کنیم
_هشیارانه اون آگاهی های را تبدیل به عادت فکری کنیم
_جملات تأثیر گذارش رو به عنوان افکار جدیدی که باید تکرار شوند بنویسم.
تغییرات درونی ما خیلی زود شروع می شود.
_کم شدن فاصله فرکانسی با خداوند
_برنامه ریزی ذهن از نو با یکسری آگاهی های خداگونه
_رشد احساس لیاقت و بزرگ شدن ظرف وجودی
_بالا رفتن استاندارد های شخصیتی
_تغییر نوع نگاه به اتفاقات
_همه چیز رو ساده دیدن
_باور به فراوانی
_تغییر رفتار و عملکرد
_پیدا کردن راهکارها و ایده های جدید
_به صلح رسیدن با کلیت زندگی
_کنترل ذهن به راحتی با منطق هایی که داری
_چرخش گفتگوهای دیگه ای در ذهن که جنس آنها از
● آرامش
● امیدواری
●لاخوف علیهم و لا هم یحزنون
●امکان پذیری درباره خواسته ها
● ایمان و توکل
●انتظارات خوش روزهای زندگی
و آرام آرام این شخصیت رشد داده شده خودش رو در اتفاقات خوب، روان شدن چرخ زندگی، پاسخ به موقع به نیازها اون هم از مسیر هموار، نشان می دهد.
وقتی به این نقطه رسیدیم می بینم که بقیه اش تکرار همین مسیره، یعنی تکرار و تکرار و تکرار همین مسیر
با سپاس فراوان از مریم جانم و استاد عزیزم
در پناه قادر متعال همه ی بتوانیم این مسیر رو ادامه بدهیم و روز به روز فاصله فرکانسی ما با خداوند کم و کم تر بشه الهی آمین
خدایا سپاسگزارم بابت دستهای توحیدیت که دارن مسیر رو برای خودشون و ما هموارتر میکنند برای رسیدن به اصل توحید ووصل شدن بیشترمون به خودت ..
یه عادتی همیشه دارم که قبل از گوش دادن به هرفایلی هرزمان که باشه
خونه رو مرتب میکنم جز به جز
و انرژی رو واقعا در اطرافم حس میکنم
نظم و تمیزی که عادت همیشگی منه
جالب یه هفته پیش ، با اینکه خونه تمیز بود اما برای کنترل ذهنم اومدم بالکن وانباری و پنجره ها و فضای بیرونی خونه رو تمیز کردم و امروز پاداش ها از سمت خدا رسید و دعوت شدم به این پروژه که
شروع کنم ذهنمو خونه تکونی کنم ….
وقتی کنترل ذهن میکنیم متوجه میشیم
ذهن مون ساکت ترمیشه
ترس های توهمی کمتر میشه
صدای قلب مون بلندتر میشه
ذهن منطقی مون کنارمیره
مقاومتها کمترمیشن
و ما به درونمون نزدیکتر میشیم
چون فاصله بین ما و اصل مون کمتر میشه
وما وصل میشیم به خدایی که همه چیزه..
به درونی که خوشبین هست و خواسته هارو امکان پذیر میدونه و احساس لیاقت درونی داره ونگران چگونگی رسیدن به خواسته ها نیست …
از اولین فایل لایو تا آخرین فایل
هشت سال طول کشیده اما آموزش ها
اصل وپایه ش توحید بوده وهست
مسیری که استاد میگه تغییر نکرده فقط
زاویه متفاوت و راه کاربردی برای اجرا وعمل
رو داره بهمون یاد میده که خلوص وسادگی
همیشگی همیشه همراهش هست ومتوجه میشیم که
هدایت در جهت خواسته خودبه خود انجام میشه …
حالا برای همراه شدن با این پروژه
باید نظارت کنیم بر افکارمون
زمان بذاریم برای خودمون و وصل شدن به توحید و خوشبینی و انتظارات مثبت
مدام توجه کنیم به احساس مون
ودست ذهنمون بخونیم
و به معنای واقعی متوجه بهبودمستمر خواهیم شد …
جمله جادویی
تجسم یعنی هدایت کردن انرژی درمسیر خواسته ها
درسته و دقیق ..
تو این یه هفته بارها منه فاطمه ،تجسم باعث شد کنترل ذهن بکنم ..
برای شروع خونه تکونی ذهن مون
گام هارو دونه به دونه گفتین
استادشایسته مهربونم
اول از همه رها باشم وبه ذهنم استراحت بدم و تسلیم باشم
شروع کنم به خونه تکونی افکارم که دارن تو ذهنم میچرخند تا آگاهی این لایوها
اصلاح مسیر کنن و منو به سمت قدمی ببره که میخوام برا هدفم بردارم.
فقط پای آگاهی فایل بشینم و یه جهان خالی باشه و خودم
به افکارم نظارت کنم
خودخواه باشم
از زمانهایی که در مسیر فرعی میذاشتیم
از شلوغیهای ذهن کم کنیم
و هرچی میتونیم به آگاهی ها گوش کنیم وعمل کنیم
نکته برداری کنیم
تعقل کنیم
هوشیارانه آگاهی فایل رو به عادت فکری تبدیل کنیم
جملات مثبت بنویسیمو ردپای اونو ثبت کنیم تا متوجه تغییرات درونی مون باشیم
مثل تمرکز بیشتر
شکرگزاری بهتر وبیشتر
صدای قلب قوی تر
بالارفتن استاندارهای شخصیتی
تغییر رفتار وعملکردمون
امکان پذیرشدن خواسته هامون
پاسخ نیازها از مسیرهموارتر
و ازهمه مهمتر فرصت برای ایجاد عادتهای قدرتمند و نظارت بر ذهن و همکاری با قلب
اتفاقی نیست همراه شدنم با این خانه تکونی ذهن و پاسخ وهدایتی ست از خود خداوند توسط دستهای هدایتش …
سلام و درود به فاطمه خانم بزرگوار و همچنین داداش رسول عزیزم. الهی که حال دلتون عالی عالی عالی باشه. خب خدا رو شکر که آن چیز که عیان است چه حاجت به بیان است. وقتی هدایت گرفتم براتون پاسخ بنویسم، آیه 257 بقره اومد. آقااااااا کامنت تعطیل خدا خودش داره براتون کامنت میذاره، من چی بگم ….؟!
این یعنی شما و رسول جان توی فرکانس توحیدی هستین که خداوند داره میگه: یاور و ولی و سرپرست و دوست شما منم.
فاطمه خانم توی کامنت یه نکته خیلی جالبی نوشته بودین که واقعاً تحسین تون کردم «یه عادتی همیشه دارم که قبل از گوش دادن به هرفایلی هرزمان که باشه ؛ خونه رو مرتب میکنم جز به جز؛ و انرژی رو واقعا در اطرافم حس میکنم؛ نظم و تمیزی که عادت همیشگی منه»
چقدر لذت بردم. من امروز میخواستم یه کم با تمرکز بیشتر فایلهای پروژه جدید لایوها رو گوش بدم و مکتوب کنم، دقیقاً از میز کار خودم شروع کردم، و میزم رو مرتب کردم و بعداً کارم رو شروع کردم. ولی اصلاً فکرشو نمیکردم این موضوع تاثیری داشته باشه، و خیلی اتفاقی دیدم شما این ویژگی رو دارید و اون رو بعنوان یه ویژگی تاثیر گذار نوشتینش.
یه نکته دیگه که دوست داشتم بهتون بگم، این بود، با اینکه استاد شایسته همیشه خیلی شمرده صحبت میکنن، من بازم فایل صوتی صحبتهای ایشون رو گذاشتم روی سرعت 6 دهم(پلیر گوشی) و کلمه به کلمه شروع کردم به نوشتن. و چقدر شگفت زده شدم.
اونجایی که گفتن اگه با این پروژه هم مدار شدیم پاسخ به درخواست خودمونه. دیدم آره من چند روز قبل توی ستاره قطبیم از خداوند درخواست کردم خدایا بهم آگاهی های توحیدی بده و من رو چندین مدار بالاتر ببر و به سمت خودت اوج بده. و هیچ ایده ای نداشتم چطوری.
و این پروژه استارت خورد.
و یه نکته دیگه که توی صحبتهای استاد شایسته بود و چقدر از صمیم قلبم ایشون رو تحسین کردم این بود که چقدر ایشون در زمان ضبط فایل در فرکانس خوبی بوده و قلبشون به جریان هدایت متصل بوده، که بعضی از قسمتهای فایل از دل صحبت های ایشون، آیات قرآن برام تداعی میشد.
مخصوصاً چند دقیقه پایانی فایل، که بعد از هر جمله استاد شایسته من اون آیه رو هم مینوشتم که این صحبتها مطابق با این آیات هست.
اونجایی که در مورد همکاری با امیدها و امکانپذیری قلبمون گفتن و آسان شدن برای آسانی ها این آیات سوره لیل رو نوشتم: «فَأَمَّا مَنْ أَعْطَىٰ وَاتَّقَىٰ ؛ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ؛ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ» ؛
اونجایی که در مورد تمرینات روزانه و معجزات توی مسیر گفتن، و اینکه خدا میدونه چه معجزاتی در انتظار مون هست آیه 17 سوره سجده رو نوشتم. «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» ؛
اونجایی که استاد شایسته گفتن اگر با این پروژه هم مدار شدیم یعنی خداوند درخواست ما رو اجابت کرده، پس ما هم خداوند رو اجابت کنیم و لبیک بگیم این آیه 186 بقره رو نوشتم «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ» ؛
واقعاً از خداوند درخواست میکنم توی مسیر منو یاری کنه ثابت قدم بمونم تا «لعلهم یرشدون» باشم ، باشد که رشد و پیشرفت کنیم.
یه وقتایی توی فایلهای لایو استاد کامنت دوستانی رو میخوند که در مورد تخفیف محصولات سوال میپرسن، حسی که به این پروژه داشتم این بود که این پروژه واقعاً باید جزو محصولات باشه، ولی به صورت هدیه داره میاد روی سایت، الان دیگه واقعاً اگه من بازم بهانه بیارم و بهش عمل نکنم از بی ایمانی و شرک و غیر متعهد بودن خودمه.
—————————————————————————
کامنتتون واقعاً فوق العاده بود و بینهایت تحسینتون میکنم. برای شما و رسول جان و محمدحسن جان و هلیسا گلی از درگاه خداوند بینهایت نعمت و ثروت و آرامش و فراوانی و سلامتی و حال خوب درخواست میکنم.
سلام به خانم شایسته ی عزیزم و اسناد عباسنش و هم خانواده های مهربانم.
من نمیدونم قراره چه اتفاقی بعد از اتمام این پروژه بیوفته اما همین آرامش کلام شما،همین یک نواخت صحبت کردنای شما درباره ی اتفاقایی که قراره تجربه کنیم،تغییر شخصیتی که قراره برامون ایجاد بشه،نشون دهندهی اینه که چقدر این مسیر قوی و بنیادین میتونه کمک کنه که رشد کنیم. تغییر کنیم به سمتی که زندگی برامون آسون بشه.
وقتی حرف از توحید و احساس لیاقت میشه یه سوال تو ذهنم ایجاد میشه که مگر تو جهان هستی چیزی مهمتر از این دوتا موضوع هست که بتونه من رو بالا ببره!؟
من یک آدم بشدت بی نظم،بدقول،شلخته و نامرتبی بودم اما یک جمله از استاد تو دوره ی احساس لیاقت اگر اشتباه نکنم گفته بود که تو اول خودت باید اون آدم مناسبه باشی تا اون آدمی که میخوای بیاد تو زندگیت.
و همین یک جمله باعث شد که روووزی نیست که من حداقل 4،3 تا کار که باعث میشه منظم تر خوش قول تر و خونه ام مرتب بشه رو انجام ندم!
من امروز یخچال فریزر رو آف کردم،کشوهاشو کامل درآوردم شستم،دوباره گذاشتم سرجاش،میز تی وی رو کامل تمیز کردم حتی جاهایی که مشخص نبود لباسامو مرتب کردم ،اتو کردم،تمامه مدارک شخصیم و برگه باطله هارو تفکیک کردم و آشغالهای بدرد نخور رو دور انداختم و این کارهایی که انجام دادم تنها بخشی از کارهای روزانه ام بود و هر روز تقریبا همین عملکرد ها کارمه.
این تغییر شخصیت یکی از بزرگترین نعمت های زندگیم بود که از دوره ی احساس لیاقت درونم ایجاد شد.
حالا اگه 1 ماه به صورت مداوم ،فایلهای لایو رو نگاه کنم و دیدگاهم رو هر روز بیام بنویسم و روزی حداقل 5 تا دیدگاه بخونم و در عملکرد روزانه ام اجرا کنم ،من چننندین پله از رشد میکنم و این تنها 1 دلیل داده اونم اینکه این درخواست افرادی بود که از خدا و جهان رشد و توحید رو خواستن و الآن هم خدا اجابت کرد درخواست مارو.
من یک برنامهی روزانه برای خودم ریختم تا 1 سال این مسیر رو هر روز ادامه بدم و میدونم بعد از یک سال به اندازه تمامه 31 سال عمرم رشد میکنم و جالب اینجاست تماااامه این برنامه و زمانی که من میخوام بزارم برای رشد خودم نهااااااایتا روزی 4 ساعت زمان نیاز داشته باشه.
اینجا اگر من متعهد بشم برای تغییر شخصیت و رشد و اینکه بخوام روزی 4 ساعت روی خودم کار کنم عملا روزی 4 ساعت از حاشیه ها و زمانهای من حذف میشه و این بخودی خود ی خود باعث میشه من از حاشیه ها فاصله بگیرم.
خانم شایسته ی عزیزم!
به الله قسم هیچ چیزی در دنیا ارزش این رو نداره که ما خودمون رو رشد بدیم به سمت خوبی ها و این زمانی که شما فرمودید باید روزی 2 ساعت زمان خالی کنیم اینجا یه سوال پیش میاد!
اونم اینکه اون 22 ساعت روزانه ای که ما مشغول کارهای روزمره مون هستیم چقدر تأثیر داشته روی احساس خوشبختی درونی مون!؟
به الله قسم اون روزی 2 ساعت زمان گذاشتن برای کار کردن روی توحید،روی احساس لیاقت روی رفع یک نقص شخصیتی،روی خواندن یک کامنت که باعث بشه ریشه ی ضعیف بودنت رو بهت نشون بده،یه دیدنه یک فایل که بهت شجاعت بده و بری تو دل یک ترس،چندین برابر ارزش و تأثیر داده نسبت به اون 22 ساعتی که ما درحال غذا خوردن و انجام کار بچه ها و فیلم و شغل و حرف مفت زدن و فکر و خیال کردن و…هست.
اینجا دیگه اگر کسی تشنه برگرده ،با دست خالی برگرده مقصر خودشه ،چون چی بهتر از اینکه یک همچین فضای سالمی بدور از هرررررگونه حاشیه و حرف لغو و بیهوده، همراه با افرادی که همممه خواهان رشد هستن با تجربه های مشابه و متفاوت،آدم بخواد خودشو رشد بده.
من اسم این پروژه رو میزارم دوازده قدم کوچولو
چون انجام دوره ی دوازده قدم نیاز به استمرار و تعهد در عمل هست مانند این دوره ی 30 روزه .
با خوندن کامنتتون دقیقا این درک چند ساعت پیشم برام شفاف تر شد.
زندگی یعنی خندیدنِ پسرم قشنگم به حرکات و صداهای بامزه ی بابایش.
و دیدن این صحنه ی زیبا.
و شاد شدن من با پیچیدنِ صدای خنده ی بچه ام تو خونه.
زندگی همین قشنگی هاست.
حال خوبه، حسِ نشاطه، مابقی خودش میاد…
روزی و پول میاد…
زندگیِ حقیقی یعنی حالت با خودت و زندگیت، با همسرت و بچه ات خوب باشه.
زندگی دقیقا تو لحظه هایی که با بچه ام حرف میزنم، قربون صدقه اش میرم، الهی شکر میگم از وجود نازنینش، تو چشمهای نازنینش نگاه میکنم، گوش میده بهم، میخنده بهم، اواز میخونه معنای حقیقیشه.
اون لحظه ها دقیقا میفهمم زنده هستم…
وقتی خسته و کلافه ام یعنی یه چیزی غلطه…
با خوندن کامنتتون احساسِ نشاط داشتم.
از نظمی که خودتون ساختین برای خودتون و زندگیتون.
از عادت به تمیزکاری، مرتب کردن، نظم، چیدمان و …
چون خودمم لذت میبرم از برنامه ریزی و تمیزی و مرتبی و دسته بندی، کیف کردم که این جملات رو خوندم.
و به خودم افرین گفتم که کارهای بهبودگرایی رو در حق خودم انجام میدم با شادی.
و جمله ی تو اول خودت باید اون آدم مناسبه باشی تا اون آدمی که میخوای بیاد تو زندگیت رو بار دومه که میشنوم و جالبه برام.
تعبیرش برای من اینه:
هر چی میخوای دریافت کنی، خودت همونا رو خلق کن برای خودت، بسازشون، تمرینشون کن، انجامشون بده.
خدای من و پروردگارم، میدونم از بازگشت بنده هات به سوی خودت استقبال میکنی همونجوری که بارها و بارها تو کتاب آگاهی بخشت وعده مغفرت و رحمت دادی. خدایا از هر آنچه که هستم و خطاها و باورهای غلطم به تو پناه میارم و ابراز عجز و ناتوانی میکنم و خاضعانه از رب العالمین بعنوان یگانه قدرت مطلق همه هستی درخواست میکنم بر این بنده ات مغفرت و رحمت و نعمت عطا کنی. خدایا این بنده ات هنوز جایگاه الوهیت تو رو درک نکرده، و همچنین جایگاه بندگی خودش رو.
تنها و تنها تو رو میپرستم و تنها و تنها از تو یاری و هدایت میخوام، برای هدایت به صراط مستقیم.
سلام و درود به استاد شایسته بزرگوار و استاد عباس منش عزیز و همه دوستان نازنینم در این سایت.
الهی که حال دلتون عالی و مثبت و توحیدی باشه و در هر لحظه از زندگی به رب العالمین متصل باشید.
—————————————————————————
استاد شایسته بزرگوار از شما بینهایت ممنون و سپاسگزارم که باز هم یه تمرین جدید و یه پروژه جدید رو ران کردین تا به رشد و پیشرفت ما کمک کنه. چیزی که باعث بشه بازم یه خونه تکونی اساسی به ذهنمون بدیم.
واقعاً یه وقتایی با اینکه ظاهراً داریم روی خودمون کار میکنیم ولی بازم متوجه میشیم ذهن از مسیر منحرف شده و نیاز به یه تصحیح مسیر داریم.
توی مبحث ایمنی صنعتی یه دوتا پارامتر هست بنام STEL و TWA . حد کوتاه مدت و بلند مدت مواجهه با آلاینده های صنعتی؛ یکی برای بازه زمانی 15 دقیقه است و دیگری برای بازه زمانی 8 ساعت در روز یا 40 ساعت در هفته. میخوام از TWA براتون یه مثال بزنم. (مخفف Time-weighted average) ؛ ممکنه شخصی بخواد بره توی یه محیط صنعتی کار کنه و دستورالعمل ها میگه اگه مقدار آلاینده های این محیط 10 ppm باشه کار کردن ممنوعه. ولی وقتی ما با گازسنج آنالیز میکنیم میبینیم مقدار آلاینده 1 ppm هست و خیلی ناچیزه. ولی دستگاه آنالیزور تمام بازه 8 ساعت کار ما رو پردازش میکنه (و 40 ساعت در هفته) . و میگه درسته شما در معرض 1 ppm بودی و این مقدار خیلی ناچیزه ولی چون یه بازه زمانی طولانی رو در معرض همین مقدار ناچیز بودی، دیگه اجازه کار کردن توی این محیط رو نداری. این مقدار ناچیز توی بدنت جمع شده و رسیده به مقدار خطرناک.
من خیلی این موضوع رو شبیه میدونم به انرژی های منفی و مثبت روزانه. در اکثر روزها حالمون خوبه ، سپاسگزاریم، انرژی مثبت داریم و داریم روی توحید و بندگی و صلات و آموزشها کار میکنیم. و اگه یه ذره انرژی منفی بیاد این انرژی منفی نمیتونه ما رو از مسیر منحرف کنه. چون اگه انحراف بوجود بیاد بلافاصله ما صدای آلارم ذهن رو میشنویم و برمیگردیم به مسیر. اما اون یه ذره یه ذره ها وقتی چند روز میگذره، نیاز داره به یه خونه تکونی مجدد. شبیه همون گرد و غبار ناچیزی که به مرور زمان روی ماشین مون میشینه و بعد از یه هفته ده روز نیاز به کارواش پیدا میکنیم ، یا گرد و غباری که ذره ذره توی خونه روی وسایل میشینه و بعد از چند روز نیاز به گردگیری داریم.
—————————————————————————
طبق معمول نجواهای ذهن بازم داره تلاش میکنه من رو از ارسال این کامنت منصرف کنه. ولی تمرکز میکنم روی بهبود گرایی مستمر، و کمال گرایی رو ایگنور میکنم و به لطف و هدایت و یاری پروردگار این کامنت رو ارسال میکنم.
و ماه را در میان آنها روشنایىبخش گردانید و خورشید را [چون] چراغى قرار داد.
سلام به حمید عزیزم
حمید جان عجب مسالی زدی دمت گرمممم
این مسال باعث شد که من هر روز بهتر و بهتر مواظب افکارم باشم که الوده نشه دمت گرم حمید مخصوص منی که تو صنعت هستم این مثال فوق العاده ای بود برام راضیم ازت رفیققققققق
دمت گرم که جلوی این نجواهای بیخود رو گرفتی دمت گرمممممم دوستت دارم عشقققققق
تو عالیترین هستی عالی ترین خلاصصصصصصصصص…
در پناه جان جانان رب العاالمین شاد سلامت و ثروتمند باشی
سلام و درود فراوان حسین عزیزم، انسان ارزشمند و بنده خوب خداوند. الهی دورت بگردم کوکا، ممنونم که برام کامنت نوشتی. بینظیری مرد بزرگ. الهی که در کنار خانواده حال دلتون عالی عالی عالی و توحیدی و عاشقانه و نورانی باشه. خونه دلتون منور به نور رب العالمین باشه.
حسین جان فقط میخواستم ازت تشکر کنم بابت پاسخی که نوشتی، ولی وقتی هدایت گرفتم از قرآن سوره ملک باز شد. چقدر من این سوره رو دوست دارم.
مخصوصاً آیه اولش که شروع میشه «همواره سودمند و با برکت است که فرمانروایی همه هستی به دستان اوست، و او بر هر کاری صاحب قدرت و توانایی مطلق است» سبحان الله.
آیه 14 رو ببین چقدر دوست داشتنیه، میگه خودم خلقتون کردم، مگه میشه از نیازمندی های شما بی خبر باشم. بعد ببین کلمه لطیف رو با خبیر ترکیب کرده. هم صاحب لطفه، هم از همه چیز خبر داره. نه تنها خبر داره من به چی نیاز دارم، حتی از عمق ساختار DNA منم خبر داره و میتونه توی ارتباطات نورون های مغزی من چی میگذره. توی مقیاسهای بزرگتر میدونه آب و هوای سیاره باید چطوری باشه.، میدونه چه سیاراتی کجای این منظومه به چه شکلی و با چه ساختاری باید کار کنن، تا خونه و سیاره ما امنیت داشته باشه برای زندگی. سبحان الله.
حسین بارها تجربه اش کردیم تو حین رانندگی یه ثانیه یهویی یه چیزی دیدیم فرمون رو چرخوندیم از یه حادثه جلوگیری شده. من چند باری اینو تجربه اش کردم و گفتم خدایا ممنونم برام ردش کردی، مطمئنم تو ردش کردی. حالا تصورش رو بکن چقدر حوادث هست که خدا از سرمون رد میکنه ، و ما هیچوقت مطلع نمیشیم. چه میدونم ، طرف گوشیش زنگ میخوره یه حسی بهش میگه بزن کنار ، در حالیکه اگه ادامه میداد توی مسیر با من برخورد میکرد، ولی خداوند چیدمان میکنه میگه بنده من باید به سلامت از این مسیر عبور کنه. بارها و بارها تو جاده سرعتم رفته بالاتر از سرعت مجاز ، یهو یه حسی بهم گفته آرومتر ، و آرومتر رفتم رسیدم دیدم یا پلیس تو جاده است یا از یه اتفاق عبور کردم. خدا از همه چیز خبر داره، خداوند هم صاحب لطفه بر ما، و هم لطافت انرژیش در وجود ما مثل رودخانه همواره جاریه.
حسین جان ازت متشکرم، نوش جونت این هدایت قرآنی ، برای شما دو انسان نورانی و توحیدی از درگاه خداوند متعال بینهایت نعمت و ثروت و فراوانی و آرامش و سلامتی و حال خوب رو درخواست میکنم.
الهی که حالتون نورانی و توحیدی و مثبت باشه و همواره به خداوند وصل باشید.
خداوند ما رو یه جوری خلق کرده که جز با یاد خودش با هیچ چیزی دیگه حالمون خوب نمیشه. ته ته همه خوشبختی ها خودشه.
ذهن چموش من کارش درس حسابی گذشته ، باید بذارمش توی وایتکس آلودگی هاش شسته بشه، یا شاید هم از بس توی صنعت بودم باید با تینر بشورمش.
از لطف شما و تحسین تون سپاسگزارم. واقعاً شما بسیار انسان موفق و ارزشمندی هستین و من تحسینتون میکنم. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر نتایج ارزشمند تون.
شاید ریشه نجواهای ذهن من توی کمال گرایی و تایید طلبی باشه.
به لطف رب العالمین این روزها پروژه خانه تکانی ذهن روی بنر سایت قرار داره و از برکات تلاشهای ارزشمند استاد شایسته بزرگوار داریم متنعم میشیم. منم عین بچه های حرف گوش کن، دارم سعی میکنم تمرکز بذارم و از پر حرفیام کمی کم کنم.
وقتی میخواستم کامنت تون رو پاسخ بدم و از قرآن هدایت بگیرم دیدم این آیه 53 زمر روی بنر تبلیغات اپلیکیشن قرآن گوشیه، خیلی آیه زیبا و امید بخشیه، یه حسی بهم گفت براتون گویش کنم شما هم ازش لذت ببرید.
از لطف شما سپاسگزارم آقا سید، واقعاً بزرگواری کردین که برام کامنت نوشتین. منو ببخشید با تاخیر جواب دادم.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
من خیلی کم کامنت مینویسم ولی توی پاسخ دوستان که درباره شغلتون نوشته بودن یه چراغی تو ذهنم روشن شد که براتون کامنت بزارم
همیشه وجه اشتراکاتی میدیدم که شما رو یاد خودم مینداخت
مثلا تا جاییکه یادم میاد کتاب ایرانی اصلا نمیخوندم چون کاابای ایرانی رو سطح پایین میدونستم یا فیلم ایرانی نگاه نمیکردم و فقط فیلم خارجی و اونم فیلم های تاپ خارجی و اسم همه بازیگرهای خارجی رو بلد بودم یا اهنگ یا خارجی یا اهنگی که واقعا اصیل و عالی باشه خیلی به انگلیسی علاقه داشتم و وقتی که زمان کنکور شد و انتخاب رشته، رشته های ژنتیک،بیوتکنولوژی،یا سلولی مولکولی رو انتخاب میکردم ولی چون رتبه ام بد بود قبول نشدم کلا مغزم انگار جوری برنامه ریزی شده بود که فقط چیزهای سخت و مهم رو مهم میخوام اخرش با تسلیم شدن گیاه پزشکی قبول شدم سخت ترین رشته کشاورزی که کلی اسم سموم و بیماری های گیاهی رو باید بدونی و بعدش پلی کلینیک و فروشگاه کشاورزی رو زدم و واقعا شغل پر خطری بود و بوی سم واقعا افتضاح بود و سموم و قارچکش ها هر روز کوچیک میکردیم و داخل کاری بودم که یه زن هم نبود و محیط کاملا مردانه بود و تو این مدت با توجه به کامنت های بچه های حل مسایل دونستم تمام این علایق و تمام این مسیرهایی که من طی کردم فقط ریشه اش در گرفتن احساس ارزشمندی به وسیله اون کار سخت اون کار مردانه به وسیله فیلم های خارجی و بقیه چیزا
یعنی من مسیرهای اسون رو انتخاب نمیکردم چون حس میکردم نمیتونم ارزشمند باشم
حس کردم شما هم این مشکل رو دارید که احساس ارزشمندیتون رو از کارهای سخت میگیرید
مثلا من خودم وقتی بچه بودم میرفتم کتابای ستارگان یا ناسا فیزیک هسته ای یا نبرد من هیتلر رو میخوندم و همیشه اطلاعاتی داشتم که بقیه نداشتن ولی وقتی نگاه میکنم
مسری رو رفتم که کار خودم رو سخت کردم با جریان زندگی هم سو نبودم همیشه حس میکردم از بچه های دیگه بزرگترم چون همیشه اونا رو هم بچه حس میکردم و به قول قران اسون شدم برای سختی ها
و شکر خدا با هدایت خدا از کارم خارج شدم (بچه دار شدم)
البته اول از کار خارج شدم بعد بچه دار شدم
ولی چیزی که میخوام رها کنم هر چیز سخت و مهمه اینا برای من سمه
دیگه مهم بودن و سخت رو نمیخوام
من دوست دارم مثل استاد یا مثل اقا رضا عطار روشن شغلی میخوام که اسون باشه و باهاش عشق کنم و خطری نداشته باشه منم از اینا میخوام
کامنتم طولانی شد و اول براتون قران باز کردم که سوره انفطار اومد و چون به نیت شما گرفتم بخونید
همیشه با کامنت های شما زنده میشم چون جنسش خداست
امیداوارم حال دلتون عالی باشه و در زمان و مکان مناسب دستتون برسه
(ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ خداوند [همواره] به همراه ﻛﺴﺎﻧﻲ ست ﻛﻪ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﻱ ﭘﻴﺸﻪ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭﻧﺪ)
(١٢٨ نحل)
سلام و درود به شما خواهر بزرگوار، امیدوارم حالتون عالی باشه و همواره به نور هدایت رب العالمین وصل باشید.
از شما بینهایت سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمندتون و مخصوصاً هدایت قرآنی که برام فرستادین.
کامنتتون رو خوندم ، خیلی عالی بود، اعتراف میکنم اولش یه لحظه ذهنم اومد مقاومت کنه و بگه نه من اینجوری نیستم ، ولی وقتی به خودم نگاه کردم دیدم چرا لجبازی و مقاومت الکی کنم؟ آره، خیلی وقتها الکی به خودم سخت گرفتم یا خودم رو انداختم توی ماجراهایی که ریشه اش توی تایید طلبی بوده، و ریشه تایید طلبی هم توی گذشته و عزت نفس آسیب دیده ام هست. حتی این شغل آتشنشانی منم بی ارتباط نیست با باورهای بنیادین ذهنی من که نیاز به تایید طلبی من بوده. با اینکه میدونم کار سخت یعنی اشتباه، و کار درست باید ساده باشه ، ولی هنوز هم طبق عادت یه سری از کارها رو از روش سخت انجام میدم.
دارم روی عزت نفس و احساس لیاقتم کار میکنم. خودم متوجه یه سری بهبودهای کوچیک شدم. مخصوصاً این پروژه خانه تکانی ذهن که این روزها استاد شایسته داره زحمتش رو میکشه، واقعاً خیلی ارزشمنده و برکاتش رو دارم توی زندگیم میبینم.
از لطف و بزرگواری شما ممنونم که این کامنت ارزشمند رو بهم هدیه دادین ، از درگاه خداوند برای شما بینهایت نعمت و ثروت و فراوانی و آرامش و سلامتی درخواست میکنم.
جناب امیری بزرگوار بابت کامنت سرشار از آگاهی تون سپاسگزارم تاثیر مثبتی روی دیدگاه من داشت و در این زمان نیاز داشتم به یادآوری این مطالب ارزنده از طریق کامنت الهامی شما
خانوم شایسته در نهایت سخاوتمندی جمع دوستانه ما رو به خونه تکونی دعوت کردند و همگی داریم گرد گیری ذهنی انجام میدیم، قدردران لطف ایشون هستیم
مثالی که درباره آلایندهها زدی خیلی درسته. من هم این مطلب رو تو محیط کارم در رابطه با بچههای واحد رادیولوژی دیدم. درست میگی: اندک اندک جمع گردد وانگهی دریا شود.
راستشو بخواهی امروز که روز آتشنشانه، یادم بود که بیام توی سایت و این روز رو بهت تبریک بگم.
مرد بزرگ، آتش نشان قوی و فداکار، روزت مبارک باشه
برات آرزوی طی کردن مراتب ترقی توی شغلت و به تبع اون خدمت کردن با کیفیتتر برای خلق رو آرزومندم
امیدوارم توی کارت که کار خیلی خیلی ارزشمندیه حال دلت خوش و هوای دلت روشن و آفتابی باشه.
گفتم بیام روی آخرین کامنتت پیام تبریک روز آتشنشان رو بزارم و هدایت شدم به این کامنت بسیار زیبا.یاد یکی دو سال پیش افتادم که یه روز با حال بد توی کلینیک در انتظار نوبت پزشک بودم تا ویزیت بشم و برای تمرکز بر نکات مثبت شروع کردم به خوندن کامنتهای سایت تا حواسم از محیط پر از انرژیهای منفی که توش بودم پرت بشه. یادمه اون روز کامنت شما رو خوندم. اولین چیزی که ذوق زدهم کرد این بودکه خیلی برام قشنگ بود که اسم و فامیل شما ترکیبی از اسم دو تا پسر بزرگ منه حمید و امیر.
یادمه اون روز شما توی کامنتت یه چیزی راجع به احساس عدم لیاقت نوشته بودی که این مطلب با توجه به شغل خاص و حساسی که داری خیلی برام عجیب اومد. اینکه همیشه فکر میکردم یه آتشنشان یه قهرمانه با قدرتهای ماورایی و شنیدن این جمله از زبان یک آتشنشان خیلی برام تعجبآور بود. اما حالا مدتیه که وقتی توی این سایت بهشتی به کامنتهای شما برمیخورم کاملاً اون سوخت جتی که داره شما رو به سمت رشد و کمال حرکت میده رو حس میکنم.
حمید جان عزیزم خیلی خیلی عالی داری پیشرفت میکنی. برای منی که از خارج گود دارم میبینمت این تغییرات خیلی واضح وقشنگه. تبریک میگم.
آقا حمید معلومه که خیلی خوب داری روی خودت و آموزه های قرآن کار میکنی. باز هم بهت تبریک میگم. یادم میاد بیست و خوردهای سال پیش توی شهر ما (قم) خبر یه پسر بچه رو توی بوق و کرنا کرده بودند که تو سن شاید سه چهار سالگی حافظ کل قرآن بود و رفته بود عربستان پیش اساتید اونجا امتحان پس داده و اونا هرچی ازش میپرسیدند اون با آیات قرآن جواب میداده. البته که مسئله خیلی عالی و قشنگه. امروز که من یه نوه نزدیک سه سال دارم و با هر جمله 3-4 کلمه ای که کامل و بی غلط بگه همهمون کلی ذوق میکنیم، این شاهکار رو خیلی خوب درک میکنم.
اما صحبتم اینه که وقتی توی این سایت بهشتی به گلگشت میام و بین کامنتها میچرخم، همون داستان برام تداعی میشه. بچههای این بهشت چقدر با قرآن مانوسند که برای هر موضوع و مطلبی مصداق قرآنیش رو میارن و با آیات قرآن با هم حرف میزنند. این خیلی شگفت انگیزه. من به استاد که باعث و بانی ایجاد این فضا و این سایته تبریک میگم.
آقا حمید گل واقعاً از صمیم قلبم دوباره تحسینت میکنم و بهت تبریک میگم که شما هم اینقدر با کتاب خدا مانوسی و انقدر به منبع نزدیک شدی. از صمیم قلبم برات خوشحالم. آرزو میکنم همیشه در پناه خدای بزرگ دلت سپرده به هدایت الهی باشه و البته نمیدونم چرا یه حسی تو درونم داره میجوشه که دلم میخواد خبر دامادیت رو بشنوم. شاید این به خاطر حس مادرانهم باشه. دودل بودم اینو بگم یا نه اما همونطور که خودتم خوب میدونی همه ما یاد گرفتیم به الهامات قلبیمون عمل کنیم پس اونچه که توی دلم هست رو بهت میگم. شاید هم تا الان شاهدوماد شده باشی. نمیدونم اما عمیقا دوست دارم و برات آرزو میکنم مثل استاد زندگی خوبی رو در کنار یک رفیق تشکیل بدی و از حضورش در زندگیت لذت ببری.
سلام و درود به شما خواهر بزرگوار. الهی که حال دلتون عالی و مثبت باشه و همواره به نور هدایت رب العالمین وصل باشید.
از این همه لطف و مهربانی شما سپاسگزارم. بابت تبریک تون هم ممنونم. این از لطف و بزرگواری شماست.
خداوند به شما و فرزندانتون سلامتی و طول عمر و نعمت و فراوانی عطا کنه. بینهایت تحسینتون میکنم که توی این مسیر متعهدانه دارید تلاش میکنید. هم بخاطر تلاش و خودسازی تون ، و هم بخاطر تلاشهای شغلی تون.
اعتبار اون کامنت های قرآنی با من نیست، خود کلمات نورانی قرآنه که جذابیت داره. خداوند از فضل و رحمتش و از صفت علیم بودنش به ظرف وجود من بباره. از خداوند میخوام هدایتم کنه همواره خاضع و متواضع باشم به درگاهش.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
مثالی که درباره آلایندهها زدی خیلی درسته. من هم این مطلب رو تو محیط کارم در رابطه با بچههای واحد رادیولوژی دیدم. درست میگی: اندک اندک جمع گردد وانگهی دریا شود.
راستشو بخواهی امروز که روز آتشنشانه، یادم بود که بیام توی سایت و این روز رو بهت تبریک بگم.
مرد بزرگ، آتش نشان قوی و فداکار، روزت مبارک باشه
برات آرزوی طی کردن مراتب ترقی توی شغلت و به تبع اون خدمت کردن با کیفیتتر برای خلق رو آرزومندم
امیدوارم توی کارت که کار خیلی خیلی ارزشمندیه حال دلت خوش و هوای دلت روشن و آفتابی باشه.
گفتم بیام روی آخرین کامنتت پیام تبریک روز آتشنشان رو بزارم و هدایت شدم به این کامنت بسیار زیبا.یاد یکی دو سال پیش افتادم که یه روز با حال بد توی کلینیک در انتظار نوبت پزشک بودم تا ویزیت بشم و برای تمرکز بر نکات مثبت شروع کردم به خوندن کامنتهای سایت تا حواسم از محیط پر از انرژیهای منفی که توش بودم پرت بشه. یادمه اون روز کامنت شما رو خوندم. اولین چیزی که ذوق زدهم کرد این بودکه خیلی برام قشنگ بود که اسم و فامیل شما ترکیبی از اسم دو تا پسر بزرگ منه حمید و امیر.
یادمه اون روز شما توی کامنتتون یه چیزی راجع به احساس عدم لیاقت نوشته بودید که این جملهتون با توجه به شغل خاص و حساسی که داشتین خیلی برام عجیب اومد. اینکه همیشه فکر میکردم یه آتشنشان یه قهرمانه با قدرتهای ماورایی و شنیدن این جمله از زبان یک آتشنشان خیلی برام تعجبآور بود. اما حالا مدتیه که وقتی توی این سایت بهشتی به کامنتهای شما برمیخورم کاملاً اون سوخت جتی که داره شما رو به سمت رشد و کمال حرکت میده رو حس میکنم.
حمید جان عزیزم خیلی خیلی عالی داری پیشرفت میکنی. برای منی که از خارج گود دارم میبینمت این تغییرات خیلی واضح وقشنگه. تبریک میگم.
آقا حمید معلومه که خیلی خوب داری روی خودت و آموزه های قرآن کار میکنی. باز هم بهت تبریک میگم. یادم میاد بیست و خوردهای سال پیش توی شهر ما (قم) خبر یه پسر بچه رو توی بوق و کرنا کرده بودند که تو سن شاید سه چهار سالگی حافظ کل قرآن بود و رفته بود عربستان پیش اساتید اونجا امتحان پس داده و اونا هرچی ازش میپرسیدند اون با آیات قرآن جواب میداده. البته که مسئله خیلی عالی و قشنگه. امروز که من یه نوه نزدیک سه سال دارم و با هر جمله 3-4 کلمه ای که کامل و بی غلط بگه همهمون کلی ذوق میکنیم، این شاهکار رو خیلی خوب درک میکنم.
اما صحبتم اینه که وقتی توی این سایت بهشتی به گلگشت میام و بین کامنتها میچرخم، همون داستان برام تداعی میشه. بچههای این بهشت چقدر با قرآن مانوسند که برای هر موضوع و مطلبی مصداق قرآنیش رو میارن و با آیات قرآن با هم حرف میزنند. این خیلی شگفت انگیزه. من به استاد که باعث و بانی ایجاد این فضا و این سایته تبریک میگم.
آقا حمید گل واقعاً از صمیم قلبم دوباره تحسینت میکنم و بهت تبریک میگم که شما هم اینقدر با کتاب خدا مانوسی و انقدر به منبع نزدیک شدی. از صمیم قلبم برات خوشحالم. آرزو میکنم همیشه در پناه خدای بزرگ دلت سپرده به هدایت الهی باشه و البته نمیدونم چرا یه حسی تو درونم داره میجوشه که دلم میخواد خبر دامادیت رو بشنوم. شاید این به خاطر حس مادرانهم باشه. دودل بودم اینو بگم یا نه اما همونطور که خودتم خوب میدونی همه ما یاد گرفتیم به الهامات قلبیمون عمل کنیم پس اونچه که توی دلم هست رو بهت میگم. شاید هم تا الان شاهدوماد شده باشی. نمیدونم اما عمیقا دوست دارم و برات آرزو میکنم مثل استاد زندگی خوبی رو در کنار یک رفیق تشکیل بدی و از حضورش در زندگیت لذت ببری.
با نام و یاد خدای مهربان که هدایتگر هر لحظه همه ما به سمت خوبی هاست
دوستان عزیز هم دوره ای سلام
سلام مخصوص به استادان عزیزم استاد عباسمنش و خانم شایسته مهربان
خانم شایسته عزیزم واقعا شما از کجا میتونستی که من این خواسته رو داشتم و چطوری تصمیم گرفتی این پروژه رو برای من تعریف کنی؟ آخه چه خدایی داریم که اینجوری دقیق خواسته ها و نیازهای ما رو پاسخ میده و دستان یاری گرش رو همیشه به کار میندازه که به کمک ما بیان
اصلا من به طرز معجزه اسایی با اینکه مدتها بود بنر سایت رو چک نمیکردم چون داشتم بخشی از سایت رو دنبال میکردم یهو صبح ٣١ شهریور از خواب بیدار شدم یه حسی بهم گفت برو بنر سایت رو چک کن
توی خواب و بیداری واقعا باور نمیکردم چی میبینم اونقدر هیجان زده شدم و این دوره متناسب با خواسته من بود که احساس کردم خدا برام کلاس خصوصی گذاشته :))))
آخه چقدر این خدا خوبه…آخه چقدر باید دور سرش بگردیم و تسبیح اش رو بگیم و سجده کنیم به درگاهش از اینکه انقدر در هدایت کردن ما استاده و چقدر هرگز هرچقدر خطا بریم دوباره آماده است تا باز ما رو به مسیر درست هدایت کنه…خدایا شکرت
میخوام بعنوان ردپا برای خودم بنویسم که چی شد به اینجا رسیدم و این درخواست رو از خداوند کردم که از اول مهر یه برنامه کار کردن روی ذهنم به صورت تمرکزی نیاز دارم که باعث بشه من به مدارهای بالاتری با احساس بهتر و صلح بیشتر با خودم برسم و یکی از پاشنه های اشیل ام که کشف کردم رو تدریجی درمان کنم و بهبودش بدم
داستان اینه من حدود ٣ ماه قبل تمرکزی کار کردن با هر روز یکی از فایلهای سریال زندگی در بهشت رو شروع کردم و آگاهی های اون فایلها باعث تقویت یکسری عادتهای رفتاری قدرتمند کننده توی وجودم شدند که من رو مصمم کردند برای اجرای بهتر قانون در زندگی…برای حذف شاخ و برگهای اضافی زندگی…برای دست به عمل شدن به هر بهبودی که در شخصیتم و زندگی ام لازمه…به اندازه مدار اون زمانم شروع کردم به کار کردن….
اون کار کردن برام زمان آزادی ایجاد کرد که یهو یه پروژه کاری با درآمد خیلی خوب بهم پیشنهاد شد که میتونستم کنار کارم انجامش بدم….برای شروع پروژه نیاز به تجهیزات و نفراتی داشتم و همه به فضل خداوند به خاطر مدار خوبی که توش بودم مهیا شدند و من آسان بودم برای آسانی ها…تاکید میکنم من داشتم تمام اون رفتارها و باورهای قدرتمند کننده ای که توی اون فایلها میدیدم رو تا حد درکم اجرا میکردم
خلاصه زمانی وقفه افتاد و پروژه با یک وقفه یکماهه شروع شد این یکماه من حتی سفر رفتم و خیلی زندگی رو به بهبودی رو داشتم و امیدم به آینده خیلی زیاد بود و اتفاقات مثبت روزانه رو ثبت میکردم و واقعا حتی از معجزاتش فرصت تنهایی برام فراهم شد که بتونم با تمرکز بیشتر روی خودم کار کنم
در حین انجام کار من با افرادی تماس داشتم که بعنوان مراجعه کننده انواع ورودی های ذهنی رو بهم میدادن و من تلاش میکردم مسائل اونها رو حل کنم….حجم کار زیاد بود….ورودی های ذهنی بدون فیلتر گذاری زیاد چون روزی حدود ١٠ الی ١٢ ساعت کار میکردم در تماس با انواع آدمهای جامعه که مجبور بودم برای درک مسئله شون صحبت هاشون رو گوش بدم….خسته برمیگشتم خونه و واقعا فرصت تمرکز روی آگاهی های خوب قدرتمند کننده نبود…ورودی های خوب با تمرکز ناخالص به ذهنم داده میشد و ورودی های ضعیف از سمت جامعه بسیار خالص و با شدت به مدت دو هفته یا بیشتر به ذهنم داده میشد که من حتی بیمار شدم….یعنی سرماخوردگی شدید که مدتها بود من تجربه نمیکردم…این نشانه ای بود از تغییر مداری من….به سمت مدارهای پایین تر…مشکلاتی که ایجاد میشد به یاری خداوند حل میشد…اما پروژه اصلا امکان قطع نداشت و باید تمام میشد….خلاصه بدون وقفه کار انجام شد و به کمک خداوند تموم شد
اما روز بعد از اتمام من به پایین ترین مدار ممکن رسیده بودم…یعنی بی تفاوت شده بودم…دوست نداشتم ادامه بدم….و اصلا دوست نداشتم رختخوابم رو ترک کنم…حتی فکر کردم مسیر علاقه ام رو کنار بگذارم…گفتم آخه این چه شغلی هست که انقدر آدمهای با مدار پایین میان در مسیرم…حتی توی اون لحظه فکر کردم این پیغام خداست برای تغییر شغل ام….خلاصه گفتم من فقط خسته هستم و کمی بیمارم باید به خودم استراحت بدم….یکی دو روز استراحت کردم و بعد به سایت هدایت شدم…یکی از قسمتهای سریال زندگی در بهشت خانم شایسته داشتند در مورد دوره ای صحبت میکردند به نام صلح با درون و جمله ای گفتند که توی گوشم زنگ خورد….
رسیدن به احساس خوب ناشی از صلح با درون مقدمه رسیدن به هر خواسته ای هست
داشتم شام میخوردم اما این جمله منو تحریک کرد برم دوره رو مرور کنم….در مقدمه این دوره خانم شایسته نوشتند که هر زمان در اجرای قانون خودت رو ماهر دونستی و به درکت از قانون مغرور شدی از همونجا سقوط میکنی و دیگه ورودی هات رو جدی نمیگیری و فیلتر نمیگذاری و بعد آروم آروم شروع میکنی به از دست دادن داشته هات…و هر وقت به اینجا رسیدی باید بیای اصل قانون رو از ابتدا با جزییات مرور کنی
من شروع کردم به نوشتن نکات مهم مقاله خانم شایسته بعد یهو یه آگاهی از سمت خداوند یه درکی برام اشکار شد…
یه پاشنه اشیلی که من خیلی قوی دارمش و خیلی از ماها داریم…تقریبا مطمئن هستم همه ما آدمها داریم فقط شدت و ضعف داره
اونم چیزی نیست جز فیلترها یا پیش فرض های ذهنی که توی ذهن ما با دیدن یا شنیدن چیزی در ما احساس ایجاد میکنند
استاد عباسمنش بهشون میگه باور یا همون قضاوت ها و پیش فرض های ذهنی که ما نسبت به هر موضوعی داریم
مثال میزنم
من پزشک هستم
فرض میکنم بیماری که به من مراجعه میکنه یه فرد بسیار چاقه….بیمار داره حرف میزنه…توی ذهن من این فکر داره میچرخه که آخه یکم خودت رو لاغر کن…معلومه همه این دردهایی که میگی به خاطر سبک زندگی ناسالمی بوده که تو رو به اینجا رسونده…اون داره حرف میزنه من توی ذهنم دارم قضاوتش میکنم و میرم توی احساس بد
بیمار بعدی یه خانمی هست که جواهرات بسیار زیادی داره و به طرز خیره کننده ای ارایش کرده…او داره صحبت میکنه…فکر هایی آروم توی ذهنم ظاهر فرد رو قضاوت میکنن و اعتماد به نفس پایین اش رو شماتت میکنن…باز قضاوت میاد وسط و حسم بد میشه
بیمار بعدی از گرونی های و مشکلات دولت میگه و بی لیاقتی سران مملکت…باز فیلتر قضاوت من عوض میشه و میره سراغ شرک این فرد…باز احساس من بدتر
خلاصه میخوام با این مثال ها برای ذهنم روشن کنم که من اینهمه مدت اصلا درکی از نظارت بر افکار در چنین شرایطی نداشتم…نمیدونستم که اون ورودی بد اصلا حرف اون آدم یا ویژگی هاش نیست بلکه قضاوت ذهن من در برابر اونهاست….ورودی منفی از توی ذهن خود من داره ایجاد میشه….یعنی من باید یه چیزی این تو رو درست کنم وگرنه ادمها همیشه اطراف ما هستند و من همونطوری که خودم ایراد دارم بقیه هم بی ایراد نیستند….من همیشه میشنیدم که استاد میگفتند ورودی ذهن…اما من درکی از ورودی های ذهنی به این شکل نداشتم…البته در دوره احساس لیاقت توضیحاتی داده شده اما حتما اون زمان من توی مدار درک این مفهوم نبودم
من فهمیدم که بسیار قضاوت توی ذهنم هست و من در حالیکه خسته هستم این قضاوت ها یا باورهای نامناسب به راحتی بهم غلبه میکنند….و این جنبه ای از ذهنم بود که اصلا نمیشناختم یا به این وضوح نمیشناختم
من ماه قبل فکر کردم کمالگرایی پاشنه اشیل منه اما بعد دیدم این مورد از اون هم اصل تره…و ریشه ای تره
و از خدا خواستم هدایتم کنه تا با یک برنامه تمرکزی به احساس صلح بیشتر با جهان اطرافم و عدم قضاوت خودم و بقیه و داشتن انتظارات مثبت از جهان اطرافم برسم و توانا بشم به جهت دهی افکارم در هر لحظه
من در داستان های شرلوک هلمز متوجه شده بودم که هلمز همیشه به این اشاره میکرد که هوشمندی که بقیه در موردش میگن یه نوع تربیت ذهنی هست که او در خودش ایجاد کرده و اون توانایی مشاهده هدفمند بدون قضاوت هست…سعی میکنه ویژگی های انسانی رو کنار بگذاره و به همه چیز دید حل مسئله ای داشته باشه و دنبال دلایل محکم و منطقی باشه
مثلا میگفت اگه یه خانم بسیار زیبا به من مراجعه کنه و گریه کنه من تحت تاثیر قرار نمیگیرم و فکر نمیکنم اون بیگناهه به صرف اینکه زنه و زیباست یا برعکس یه مرد بسیار خشن و زشت رو و بی ادب بیاد به صرف این مشخصات اون رو پیش فرض قاتل نمیدونم بلکه من فقط تلاش میکنم تا مشاهده کنم و دنبال شواهد منطقی باشم….حالا ایشون در مورد کار خودش و حل مسئله جنایی صحبت میکرده که نیاز به یکنتیجه گیری نهایی داشته…ولی در مجموع اون قضاوت ها ما رو از حقیقت و اصل دور میکنه
من در قرآن خوندم که گروهی در مورد زنی قضاوت نادرستی میکنند و بعد متوجه اشتباه میشن…خداوند اونجا گوشزد میکنه که اگر متوجه اشتباه نمیشدید و توبه نمیکردید آتش از آسمان به شما میبارید….یعنی باید بدونم چقدر این قضاوت سمی هست….سمی که من به صورت روزانه مینوشم و حواسم نیست که چه بلایی سر خودم میارم
استاد عباسمنش تمرینی میدن بسیار سخت ولی کارا بعنوان روزه تمرکز آگاهانه روی نکات مثبت هر کسی یا هر چیزی یعنی نه تنها قضاوت منفی رو خاموش کنیم بلکه بیایم دنبال نکات مثبت اش باشیم که واقعا سخته و جهاد اکبر میخواد اما من همیشه ازش نتیجه گرفتم اما اگه کمی قطع بشه در هجوم باورهای گذشته باز فراموش میشه
من از اون روزی که این اگاهی بهم داده شد و فهمیدم ذهنم به این شکل منو میبره توی احساس بد که باعث میشه هر چقدر روی فایلها کار کنم بازم احساس خوبم خدشه پذیره و ناپایداره سعی کردم واقعا یه شلاقی بردارم ذهنم میگه منم جهت دهی اش میکنم….
میام درگیرش میکنم با سوالایی که خلاف جهتش هست….اخه به تو چه مربوط…حواست به کارت باشه…تو کار خودت رو درست انجام بده چیکار به کار بقیه داری….خدا داره ما رو میبینه….چقدر بیمارم خوش لباسه…چقدر مهربونه….خدایا هدایتم کن چطور کمکش کنم من که چیز نمیدونم جز دانش اندکی که شما به فضلت بهم دادی…و تمرکز دقیق روی کلماتی که بیمارم میگه…و تا حد زیادی تونستم که قضاوت هام رو کمتر کنم و ذهنم رو خاموش تر
کلا وقتی از نزدیک با سیستم های انسانی کار میکنی بخصوص در شغل من که همه چیز حساسیت بالایی داره و آدمها رنجور تر هستند و از همه جور قشری با هر جور فرهنگ و سوادی داشتن مهارت کنترل ذهن خیلی خیلی حیاتیه
من از تجربه تمرکزی کار کردن روی فایلهای سایت به این نتیجه رسیده بودم که وقتی مدام روی این اگاهی های کار میکنی و میشنوی و سعی میکنی به اندازه درکت عمل کنی…اتفاقی توی وجودم می افته که همون توضیحات خانم شایسته در این فایل زیبای ٢4 دقیقه ای بود…
یعنی خوبخودی میتونی زیبایی ها رو تشخیص بدی و تحسین کنی
یعنی ناخودآگاه انتظارات مثبت تری داری به آینده و امید بیشتری داری و قضاوت هات کمتر میشن
این خودبخود مثبت شدن و در صلح قرار گرفتن به خاطر همون نزدیکی به اصل مون یعنی خداونده
خانم شایسته عزیز فکر کنم شنیدن صدای شما مثل آبی بود روی آتش وجودم…احساسم رو بهتر کردید…و انگار از حالا خالص تر شدم…چقدر همیشه دوست داشتم دوره ای با صدای شما داشته باشیم….و حالا من این فایل رو بارها و بارها گوش میکنم به امید اینکه حداقل سلسله فایلهایی از شما به هر شکلی در سایت داشته باشیم مثل نتایج دوستان :)))
من سعیده بنده الله یکتا و شاگرد استاد عباسمنش و خانم شایسته از امروز در این کلاس درس و دوره یکماهه شرکت میکنم و متعهد میشم هر روز در این کلاس ٢ ساعته شرکت کنم…حضور قلب داشته باشم و اجازه بدم تا خداوند هدایتم کنه تا آهسته آهسته خالص تر بشم…به اصلم نزدیکتر بشم…و هر روز از روز قبلم بهتر و بهشتی تر بشم
خانم شایسته عزیز ممنونم بابت این کلاس فوق برنامه رایگان و افتخار میکنم با شما همکلاسم :)))
خدایا شکرت منو به خواسته ام رسوندی که از مهر سر کلاس درس بشینم….آخ جون یه دفتر جدید خریدم…خودکارهای رنگی رنگی با سر خودکاری های با طرحهای خوشگل آماده ام برای شنیدن
امروز حاضر خوردم :))))
سعیده جان و همه دوستان همفرکانسی سلام
سعیده جان نظر شمارو که میخوندم هر جمله شما یه عالمه اگاهی بهم میداد و اونجایی که گفتید ناخوداگاه بیمارام رو قضاوت میکنم هر مثالت رو که میخوندم یه همکار دارم اون جلو چشمم میومد. منم نااگاهانه این بنده خدارو چندین بار توی ذهنم قضاوتش کردم و الان کامنت شما یک تلنگری بود که به زندگیم نگاه کنم که دقیقا منم مثل اون همکارم شدم. پیش خداوند توبه میکنم و اگه تونستم پیش همکارم هم توبه میکنم از قضاوت کردنم بلکه انشاالله از این وضع نابسامان مالی نجات پیدا کنم. و شک ندارم که خداوند نجاتم میده. شایدم این شرایط تضادی هست که من به این اخلاق زشت قضاوت پی ببرم
ممنونم ازت سعیده جان یک چراغ بزرگ از اگاهی رو در دلم روشن کردید
از خداوند بخشایشگرم میخوام منو ببخشه
امیدوارم سعیده جان از این دوره و همه دوره هایی که داری بهترین نتایج رو بگیری
ممنون از خداوند و استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته که دستانی از خداوند هستند که مارو در این فضای معنوی جمع کردند
سلام بر همگی سلام به استاد بی نظیرمون و خانم شایسته گل و بی نظیر که من هم خیلی دوس دارم با صدای خودشون رو سایت فایل هایی داشته باشیم
و سلام به شما خانم سعیده
ممنون از کامنتی که گذاشتین ️
و این جمله شما که اون وردی های بد اصلا اون ادم ها با ویژگی هاشون نیست ،بلکه قضاوت ذهن من در برابر اونهاست
وردی های منفی داره توی ذهن من ایجاد می شه یعنی من باید یه چیزی تو ذهنم رو درست کنم وگرنه آدمها همیشه اطراف ما هستن
می نویسم تا یادم بمونه مطلب
من الان متوجه شدم این قضاوت ها و صدای ذهن باورهام هستن
وای خدای من ،من دنبال چی بودم این همه مدت که باور پیدا کنم باوهام همین ها بودن که داعم حالم رو بد می کردن
سلام و درود بر اگه اشتباه نکنم خانم دکتر باید باشین سعیده خانم گل دوست خوب توحیدی ام
که با کامنت بی نظیرش منو ناک اوت کرد دوست خوبم افتخارم این هست با شما هم مدارشدم چون چیزی رو بهم فهموندین که بایدددددد میفهمیدم میدونستم ولی نه به این شدتی که کامنت شمارو خوندم و فهمیدم منم پاشنه آشیل اصلی ترینم همین قضاوت کردن که زندکیمو به سمت انحراف فقر کشونده زیر بار یه نفر حالا اون میخواد عزیزترینت باشه یا هرکس دیگه هستم واین برای بنده خدا شاگرد سایت توحیدی گرانه گراااان که باید ازاین بند رها شوم که باعثش همین قضاوت کردن که گفتین و چه مثال زیبایی زدین که ،
قضاوت سمی است که ما با استفاده اش ونوشیدنش در روز نمیدانیم چه بلایی بر سر خود می آوریم .
این جمله چنان در من نفوذ کرد که به یکباره ذهنمو خاموش کردش از دیشب که کامنت شمارو خوندم رسیدم به این قسمت گفتم دیگه ادامه نده مجید مشکلتو پیدا کردی و حالا برو بخواب به حل این موضوعت فکر کن وبقیه کامنتو فردا بخون که باید نت برداری کنی الان کلمات مهم کامنتتونو هم نوش جان کردم هم نوشتم و سپااااااس از مثال زیبایی که از شغلت زدی و چقد با این مثال مسله برام زیبا جا افتاد که منم همین بودم و خداروشکررررر که مریم جان عزیز این دوره را برامون آماده کرد تا باهم در کنار هم نور شویم برای ازبین بردن ظلمات و تاریکی درونی هم .
دوست خوبم اینطور معلومه شما خانم دکتر خوبی هستین و میدونین که در ذهن بیماری که میاد پیش شما،نعوذبالله شمارو خدای دوم میدونن یعنی هر حرفی چه منفی چه مثبت بزنی تمام دنیا جمع بشن نمیتونن متقاعدش کنن میگه دکترم اینو گفته دکترم اونو گفته و چقد شغل شما حساسه چقد میتوانین خداگونه عمل کنین و باعث خوب شدن حال درونی آدما بشین مخصوصا دکتری با این آگاهی های نابی که ازاین سایت برداشت کرده خیلی دلم میخواست یروزی این حرفا رو به دکتری میگفتم و چقدددد خوبه همه دکترا بتوانند توحیدی شوند اونوقت بیماری هیچ انسانی رو نه دچار میشه نه آزار میده حتما برای بیمارتون وقت بزارین سوا از بیماری اش و دارو بهشون بفهمونین که بهترین دارو فکر نکردن به بیماری و هروقت هم دارو رو میخورین اینو بگن که خدایا این دارو وسیله توست برای شفای درونم تا تو نخوای شفا و درمان انجام نمیشه حتی اگه بهترین داروی دنیا رو بخورم این تجربه خودم بود برای یاداوری خودم گفتم هرچند شما خودتون استادین و بهتر موضوع رو میدانین.
دمتگرم به شما دوست عزیزم که منو دوباره بهتر بیدارم کردین تا بفهمم که تمام کمال گرایی ها خودپسندی ها وغرور همه از قضاوت کردنها در ذهنمان نشات میگیره و تمام فقیری و دربه دری های زندگیمونو این باعثه ما نمیدانستیم و خداروشکر الان بهتر فهمیدم و درکش کردم خصوصا اونجا که از آیه قرآن گفتین که قضاوت آتش آسمانی است که بر زندگی قضاوت کننده وارد میشود.
این مثال قرآن عالی بود برای فهم عمیق تر موضوع .
سپاااااااس دوست خوبم که بیدارم کردین سپااااااس
بسم الله الرحمن الرحیم
لبیک اللهم لبیک لبیک اللهم لبیک
لبیک لا شریک لک لبیک
گوش به فرمانم خدای من گوش بفرمانم
گوش بفرمانم شریکی برای تو نیست گوش بفرمانم
سلام به استاد مریم شایسته نازنین و استاد عباسمنش گرامی و دوستان عزیزم
شب و روزتون بخیر و سلامتی و شادی
خدایا شکرت این پروژه رو چقدر به موقع و انگار مخصوص من و بخاطر درخواستم ایجاد کردی( که قلبم رو خیلی بیشتر از حالا پر از آرامش کن، میخوام صدای هدایت ها رو بلندتر و واضحتر و شفافتر بشنوم، و منو هدایت کن به کارهایی که الان برای من مناسبه) و مریم جان دستی از دستان توست که برای این پروژه تلاشهای ارزشمندانه ای انجام داد و اون رو به سرانجام رسوند و برای استفاده من و دوستان دیگری که در مدار شنیدن اون هستند روی سایت قرار داد
استاد شایسته جان ازت سپاسگزارم الحق که شایسته تحسین و تقدیر هستی
اصل بهبود های کوچیک اما مستمر، نه تنها وظیفه تیم استاد بلکه بصورت مضاعف وظیفه تک تک ما دانشجویان استاد هست که در هر جنبه ای از زندگیمون رعایت کنیم
خدایا شکرت که شور و شوق تازه ای بما بخشیدی و قراره باز هم از توحید بشنویم
پیش بسوی پروژه خانه تکانی ذهن گام به گام
ایجاد عادت های قدرتمند کننده
هدفمند زندگی کردن
نظارت بر ورودیهای ذهن
و همکاری با قلب
و وصل شدن به خداوند
خداوند یار و نگهدار هدایتگر همه ما باشه
آمین
به نام خداوند سریع و دقیق
خدایی که غیر از بخشش و دهنگی از او چیزی ندیدم.
خدای رزاقِ وهابِ رحمنِ رحیم
خانم شایستهی عزیزم سلام
استاد جانم سلام
و سلام به تو هم پروژهای زیبا سیرت و زیبا صورت من
در درونم صدای هلهله ای برپاست و پروژه را کلیک نکرده نوید اتفاقات خوب و راحت را میشنوم.
مریم جانم چقدر به موقع شروع کردیم.
همین دیروز بود که برای دومین بار از زمان حضورم تعهد نوشتم که درآمدم را افزایش دهم.
این هم جوابش، این هم آسان شدن من برای آسانی ها.
با مریم جانم و با کلی از دوستان همفرکانس پروژهی خانه تکانیِ ذهن را شروع میکنیم و خدا می داند که سینرژی این همگامی و همراهی چه اتفاقات خوبی را در کل جهان رقم میزند.
هر کداممان در گوشه ای از جهان خداوند در روی زمین هستیم و قرار است جایی که هستیم را زیباتر، گستردهتر، ثروتمندتر، شادتر و آرامتر کنیم.
به رسم همیشه، من عکس قبل از عملم را اینجا به اشتراک میگذارم زیرا ایمان دارم که در طی این مسیر، عکس بعد از عملم مرا شگفت زده خواهد کرد.
ثروت: من حدودا یک کیلو طلا دارم. حدود چهار هزار یورو پس انداز دارم. یک ماشین تویوتا کرولای بیست ساله، یک قطعه زمین پانصد متری در شمال ایران، به راحتی برای خرید پوشاک، مایحتاج خونه، فعالیتهای تفریحی و مسافرت پرداخت میکنم و به راحتی برای دخترم کلاس های اضافه را ثبت نام میکنم. به راحتی و مثل آب خوردن.
اعتماد به نفس: اعتماد به نفس خوبی دارم. از درخواست کردن، از جواب رد شنیدن( طرد شدن و جواب رد شنیدن کابوس من بود، به نحوی که در دوازده قدم نوشته بودم، جواب رد شنیدن برای من حکم مرگ را دارد.) نمیترسم.
حدود هفتاد درصد میتوانم نه بگویم. حرف مردم حدود نود درصد برایم اهمیت ندارد.
در این دو جای بهبودی زیادی دارم.
کارهای عقب افتادهام زیر دو درصد است.
به احساس ارزشمندی ام امتیاز نود درصد را میدهم.
در نود و نه درصد مواقع راست میگویم و به خاطر ندارم آخرین بار کی راست نگفته ام.
آرامش: من در طول روز نود و هشت درصد به بالا آرام هستم، بیشتر روزها صد در صد هست ولی برای جنبه ی صداقت نود و هشت درصد دادم.
روابط: به روابطم با همسرم از صد هفتاد میدهم، آن هم میدانم من پاشنه آشیل در این مورد دارم.
رابطهام با دخترم در صلح و آرامش هست ولی از دیدگاه من جای بهبود دارد لذا از صد نود میدهم.
روابطم با دیگران در صلح کامل هست.
دوستان عالی، با کیفیت بی شماری دارم ولی دوستی عمیق و یا اینکه دوست جون جونیِ فابریک که بخوام هر روز با او وقت بگذرانم، حرف بزنم ندارم.
نمیدانم اصلا نیازی به داشتن همچین دوستی هست یا نه. ولی دوستان خوبی دارم که اراده کنم با هم وقت میگذرانیم و زمان های عالی خوبی خواهیم داشت ولی ممکن است تا چند وقت هم از هم بی خبر باشیم.
هیچ فردی که تحت عنوان، دشمن یا کسی که کینه داشته باشم، ندارم.
سلامتی: به سلامتیام از صد صد میدهم. به نحوی که اصلا فراموش کرده بودم در مورد سلامتی بنویسم و بعد از ارسال به صورت ویرایشی اضافه کردم.
رابطه ام با خدا: به این امتیاز صد میدهم. خداوند را در لحظه لحظهی زندگی ام احساس میکنم. هر لحظه هدایتم میکند. به تمام سوالاتم پاسخ میدهد.
بهار آکادمی: در حال حاضر با پنج مدرسه قرارداد دارم که نسبت به پارسال بهبود داشته، سه معلم دارم. خودم هم با دو موسسه ی آموزشی قرارداد دارم و حدود هفتاد دانش آموز دارم و در حال مذاکره برای ست آپ یک موسسه ی آموزشی هستیم که سهم من از سود این کار پنجاه درصد خواهد بود. امکان افزایش هست.
مریم جانم به تنهایی این ویس شما، کلاس درس هست و من این کامنت را بعد از یک بار شنیدن نوشتم و تصمیم دارم قبل از ورود به پروژه باز هم گوش کنم. باعث افتخار است که احساس کنم یک پروژهی بهبود دایمی را با شما برداشتم و قلبم را به قلب شما اتصال دادهام.
از تمام دوستانم که در این مسیر کنار هم قرار خواهیم گرفت هم پیشاپیش سپاسگزارم.
بنام خدایی که هر چه دارم از اوست ومن بی او هیچم وبه هر خیری از جانب او سخت محتاجم
سلام وهزاران درود به استاد ارجمندم ،یار بهشتی استادم ،استاد شایسته نازنین ودوستان بهشتی ام
خداراسپاسگزارم که امروز به من توفیق همراهی با آگاهیهای این فایل ارزشمند را داد
مریم جان عاشقتم من ،میدونی چقدر ستودنی وتحسین برانگیزید چقدر خدا ما را. دوست دارد که استادانی چون شما واستاد عباس منش را داریم
مریم بانوی نازنین وای وقتی از احساس خود موقع به روز رسانی فایلهای لایو گفتید گفتم خدای من مگه میشه که اینقدر افکار به هم نزدیک باشد دقیقا من این احساس را الان که فایلهای سریال زندگی در بهشت را دنبال می کنم دارم تجربه میکنم دارم یاد می گیرم که مثل شما واستاد جان رها وتسلیم باشم وخودم را دوست داشته باشم چقدر این روز ها از خانواده آقای رایان وشما عزیزان آموختم که در لحظه زندگی کنم واز هر لحظه لذت ببرم
میدونی استاد شایسته عزیز من امروز مشغول بودم تا نزدیکهای ظهر یه حسی بهم گفت امروز اصلا به سایت سر نزدی در صورتی هر روز صبح قبل از اینکه از رختخواب بیام بیرون میومدم سایت وچند کامنت می خوندم گفتم اشکال نداره فعلا که تمرکزم روی فایلهای سریال زندگی در بهشت هست ،گفت چیزی که باید بشنوی ودنبالش بودی الان روی سایت هست من دقیقا سه چهار روز قبل به یه چالش برخوردم و همان درخواست شما را از خدا کردم که خدایا میخوام رشد کنم میخوام بزرگتر از مسائلم باشم ولی چه جوریش رو نمیدونم خودت هدایتم کن وبه من انرژی لازم را بده تا وقت بزارم وروی خودم کار کنم
یعنی از لحظه ای که آمدم تو سایت فایل جدید را با عنوان خانه تکانی ذهن گام به گام دیدم گفتم خدایا مگر ممکن هست واحسنت به شما چه اسم با مسمایی برای این پروژه انتخاب کردی وچقدر عالی توضیح دادید که همانطور که هر چند وقت یکبار برا آزاد کردن انرژی داخل خانه وتبدیل آن به انرژی مثبت نیاز به یه خانه تکانی اساسی دارد ضروری است که هر چندوقت یکباریه تمرکزی صددر صدی برای خانه تکانی ذهنم اختصاص دهیم
انشاالله با توکل به خداوند واذن خودش متعهد میشم که هرروز همگام با شما استاد عزیزم ودوستان بهشتی ام در این مسیر باشما همراه باشم
تجربه خود در بروز رسانی فایلها واحساسی که تجربه کرد
این فرآیند تمرکزی که برای به روز رسانی فایلهای لایو گذاشتم بیشتر از آنکه فایلهای لایو را به روز رسانی کرده باشد ذهن من با آگاهیهای خالص آن فایلها به روز رسانی کرده وبرای من هر فایل لایو مثل یه گام بود که من را به اصلم نزدیک تر میکرد
در این مدت که تنها بودم یه احساس متفاوتی بود که انگار زمان متوقف شده وهمه چیز اهمیتش رو از دست داده وانگار فقط منم وآن آگاهیها که اصلا دوست نداشتم کار دیگه ای انجام بدهم یه وقتایی می شد که یه جمله ای در یه فایل تو ذهنم کلیت میکرد ودر لحظه تمام افکار ذهنی ام را درایو میکرد ومن رو به تأمل وتعمق وا میداشت که در این لحظات دست از کار می کشیدم وراه می رفتم وآن آگاهی در وجودم وذهنم تکرار میشد توی قلبم تکرار میشد وبه خودم میگفتم چطور من تا حالااین جمله را نشنیده بودم وچطور از این زاویه این آگاهی را درک نکرده بودم ویه آرامش عجیبی به من می داد تو این روزها که با فایلهای لایو دارم زندگی میکنم احساسی را دارم تجربه میکنم که در روزهای اول آشنایی با قوانین تجربه کردم یه احساسی که جنسش رضایت درونی هست که باهیچ چیز مادی قابل قیاس نیست وموضوع جالب دیگه که توجه من را جلب کرد که چیز جدیدی نیست فاصله بین اولین لایو تا آخرین لایه یه فاصله زمانی 8 ساله هست ولی برام تحسین بر انگیز هست که تمام آموزشهای استاد تقریبا روی یک اصل ثابت استوار هست ومسیر ثابتی می رود که ریشه آن توحید هست هر آموزش فقط جزئیات بیشتر از آن اصل را در اختیارتان میزاره که آن اصل را بهتر درک کنید هر آموزش از زاویه متفاوت تری به اصل نگاه می کند وبهت یاد میده که چطور از زاویه متفاوت تر نگاه کنی وراه کاربردی تری را برا اجراش بهت یاد میده اما خود آن اصل وآموزش هرگز تغییر نکرده وهمان خلوص ،همان ساده گی اجرا را دارد که من بارها خالصانه از استاد تشکر کردم که بطورساده اصل واساس را در این فایلها گفته وچقدر خوب داره توحید را یاد میده آنهم به زبان ساده به زبان کاربردی به زبانی که در همان لحظه می فهمی که چطور از آن آگاهیها استفاده کنی برای کنترل ذهنت در آن موقعیتی که دارید خلاصه این مسیر که ادامه پیدا میکرد وقتی به نیمه های فایلهای لایو رسیدم متوجه یه اتفاق درونی در خودم شدم متوجه شدم درگیر کردن ذهنم با این آگاهیها به صورت مستمر وبه صورت روزانه یه اتفاق درونی را رقم زد متوجه شدم چقدر ذهنم ساکت ترشده وچقدر تلاشش برای آوردن ترسهای توهمی کمتر شده چقدر در نگران کردن من ضعیف تر شده یا بهتر بگم چقدر ذهنم باقلبم موافق تر شده چقدر توکلم به خدا بیشتر شده وچقدر صدای قلبم را بلندتر میشنوم چقدر مواردی که قبلا میتونست رو من اثر کند بی اثر شده وچقدر ترسهای که قبلا من را به عکس العمل وا می داشت برام نامرئی شده احساس کردم که خیلی به درونم نزدیک شدم گفتگوهای درونی ام خیلی خدا گونه تر شده قشنگ حس کردم که آگاهیهای این لایوها انگار داره ذهن من را یه خونه تکونی میکند وزنگارها را پاک میکند در فایل لایو با عنوان استفاده آگاهانه از قدرت تجسم یه جمله جادویی خیلی در ذهنم زنگ زد وآن جمله تجسم یعنی هدایت کردن انرژی فکری در مسیر خواسته ها ودر این پروسه این را دیدم که وقتی ذهن را از ترس ونگرانی وباورهای شرک آلود وهر فکری که به احساس بد می انجامد خونه تکانی میکنیم این اتفاق خود بخود رخ می دهد یعنی هدایت کردن انرژی در مسیر خواسته ها خود بخود رخ می دهد البته منطقیه که رخ بده چون فاصله ای که بین ما واصلمون بوده برداشته میشه وما به اصلمون وصل میشیم یعنی وقتی مرتبا این ورودیها را دریافت میکنیم این ورودیهایی که اصل هستند را دریافت می کنیم ما وصل میشیم به خداوند به اصلمون که اصلمون یعنی انرژی فکری که خوش بین هست که انتظارات مثبت در مورد آینده دارد ترس وغمی ندارد وهمه چیز را ساده میبینه خواسته ها را امکان پذیر می دونه به فراوانی باور دارد بی قید وشرط خودش رو لایق نعمتها میدونه ونگران چگونگی در مورد هیچ چیزی نیست وقتی به آخرین فایل لایو رسیدم به معنای واقعی کلمه متوجه بهبودهای کوچیک اما مستمر شدم متوجه شدم وقتی این فرآیند را قدم به قدم اما مستمر ادامه میدی وتا آخر بدون توقف میری یعنی هر روز یه بخشی از وقت روزانه ات صرف شنیدن این آگاهیها میشه صرف تعقل در آنها میشه خودبه خود هدایت انرژی فکری ات در جهت خواسته هات را یاد میگیری خود بهخود نظارت بر ذهنت جزو عادتهای میشه وبصورت خودکار مراقب گفتگوهای ذهنی ات هستی مدام ناظر افکاری هستی که در ذهنت میچرخه وازشون غافل نیستی مدام توجه ات به احساست هست وقشنگ دست ذهنت رو میخونی که به محض اینکه میخواد دست به کار بشه که تورو ببره به مسیر گمراهی واحساست رو بد کنه آن فکر را در نطفه خفه میکنی وبهش اجازه نمیدی که قدرت بگیره وآرام آرام احساس میکنی ذهنت هم داره با تو هم جهت میشه
این احساس هوشیاری که درباره نظارت بر ذهنم بر افکاری که داره در ذهنم میچرخه رو یه مدت بود که اینقدر خالص تجربه نکرده بودم وفایلهای لایو خیلی راحت این کار را برام ممکن کرد البته قبل از هدایت به این پروژه یه درخواستی از خدا داشتم وآن درخواست این بود که خدایا من میخوام رشد کنم من میخوام از این مداری که الان درش هستم برم به مدار بالاتر آن هم از مسیر هموار که همواری مسیر برام خیلی مهم بود که من هدایت شدم به این پروژه که واقعا این مسیر خیلی هموارتر از آن هست که من تصورش رو بکنم وقتی پروژه به روز رسانی فایلهای لایو بعنوان وظیفه شغلی من تموم شد به خاطر این تجربه خالصی که در مورد پاکسازی ذهنم بابت باورهای شرک آلود داشتم یه تصمیم گرفتم که یه پروژه مخصوص برای خودم بزارم ویبار دیگه با تمرکز صددر صد از اولین تا آخرین فایل لایو را مرور کنم یعنی هر روز یه گام برای خونه تکانی عمیق تر برای ذهنم اختصاص بدهم چون در پروسه به روز رسانی لایوها تمرکز صددر صد من بر روی بهره برداری شخصی از آن آگاهیها نبود وبیشتر روی انجام کار درست بود اما با این حال تا این حد روی ذهن من وفرکانسهای من تاثیر عمیقی داشت که باعث شد به خودم بگم اگر صددر صد تمرکزم را آگاهانه بزارم چقدر میتونم رشد کنم احساس کردم که این کار را به خودم بدهکارم چون من هر چند وقت یکبار خونه را از بالا به پایین تمیز میکنم تا انرژی خونه آزاد بشه به انرژی مثبت تبدیل بشه یعنی هر وقت احساس میکنم انرژی خونه خفه شده سریع یه پروژه میزارم تا خونه را از بالا تا پایین تمیز کنم تا انرژی خونه مثبت ورفرش بشه پس تصمیم گرفتم آگاهانه هر چند وقت یکبار یه تمرکزی صددرصدی را برای خونه تکانی ذهنم اختصاص بدم طبق تمرینات دوره شیوه حل مسائل آمدم در این پروژه اصل بهبودهای کوچیک اما مستمر هم گنجاندم یعنی یه مسیر تکاملی هموار را برای اینکار در نظرگرفتم اتفاق جالب دیگه ای که باعث شد الان اینجا باشم وبا شما صحبت کنم این بود که بعد از این تصمیم یاد آن فایل لایو افتادم که اخیرا در سایت گذاشتم که تعداد زیادی از دوستان در بخش نظرات نوشته بودند که چقدر به موقع وهدایت کننده ولایوسرور بوده آگاهیهای آن فایل برایشان که حسم گفت بیام این پروژه را با دوستان سایت به اشتراک بگذارم تا هر فردی که در مدار هست وآماده هست در این پروژه شریک شود اسم پروژه خانه تکانی ذهن گام به گام
دستورالعمل پروژه
1_هرجایی که هستیم درگیر هرچه که هستیم آنرا رها کنیم یه استراحت ذهنی به خود بدهیم وبه آن درگیری ذهنی یا مسئله ای که الان راهکاری براش نداری یا خواستهای که چگونگی رسیدن به آن را نمی دانی ونمیدونی که قدمش رو از کجا برداری بگو من در همین نقطه تورا رها میکنم وبقول قرآن تسلیم میشم وحل این مسئله وادامه این مسیر را از خانه تکانی افکاری شروع میکنم که داره از ذهنم میچرخه به خودت بگو من اولین قدم را از اینجا بر میدارم وبه خودم اجازه میدم تا آگاهیهای این لایوها برای من اصلاح مسیر کندومستقیما من را به سمت راهکار وقدمی هدایت کند که لازم هست برداشته شود ،البته مهم هست که این پروژه به طور مستمر وتا انتها انجام شود وشرط اینکه بتونیم این پروژه را تا انتها بریم این است که یکم خود خواه باشیم یعنی فارغ از اینکه الان چقدر کارهای واجب تری هست که باید انجام بشه برای یک ماه ،روزانه دوساعت را برای خودت خالی کن دوساعت برای تجدید میثاق با اصلت خالی کن برای وصل شدن به توحید وصل شدن به خوش بینی ،وصل شدن به امید ،به انتظارات مثبت وروزهای خوش آینده واجازه بده در این دوساعتهای روزانه از کمترین مقاومتهای ذهنی خداوند کارها را برات انجام دهد من ابن تجربه را داشتم والان میخوام عمیق تر کنم در این دوساعت همه چیز را رها کن وفقط پای آگاهیهای فایل آن روز بشین انگار که یک جهان خالی هست وفقط تویی وآن آگاهیهایی که داری میشنوی برای این دوساعت حسابی خسیس وخودخواه باش یه تمرکز غیر قابل مذاکره برای آگاهیهای فایل آن روز اختصاص بده وکلام هدایتگرانه ای را بشنو که از طرف خداوند برات میاد وقتی مسیر را میریم ویکم کار را شروع میکنیم تازه می فهمیم چقدر اصلمون در این همه شلوغی های ذهن ودرگیریهای روزمره گم شده بود وچقدر زمانهای زیادی را در مسیرهای فرعی هدر دادیم اما وقتی ادامه میدیم میبینیم در هرگام این شلوغی های ذهنی کمتر وکمتر میشه وآگاهیهای این لایوها هرروز برات اصلاح مسیر می کند شاید اولش خیلی واضح صدای قلبت را نشنوی اما از اولین گام واولین فایل که شروع میکنید وآن آگاهیهای آن روز را میشنوی نکته برداری میکنی ،در آن نکات تعقل میکنی وسعی میکنی هوشیارانه آن آگاهیهارا تبدیل کنی به عادتهای فکری وبعد جملات تاثیر گذارش رل بعنوان افکار جدیدی که باید تکرار شوند می نویسی ورد پای آن روز وآن گام را ثبت میکنی تغییرات درونی ات هم شروع میشه ،یعنی تغییر ات درونی خیلی زود شروع میشه وزود به آرامش درونی می رسی در هرگام ازاین پروژه صدای قلبت وهدایتهای آن قویتر میشودوذهن وگمراهیهاش ضعیف تر وهر چه مسیر را ادامه دهی ترسهای ذهنی کمتر وصدای ذهن ضعیف تر میشه گامهایی که قراره روزانه با این آگاهیها برداریم زمان بیشتری ما را در اتصال بامنبع ،با خداوند نگه میدارد واین اتصال واقعا معجزه میکند زیباییهای زندگی را بهتر میبینیم دلایل بیشتری برای سپاسگزاری داریم وروانی را قشنگ در زندگی میبینیم وخیلی از مسائلمان خود بخود حل میشه وخیلی از مسائل اصلا رخ نمیدهد که نیاز به حل شدن باشد چون ما از مسیر پر از مقاومتهای ذهنی خارج میشیم ودر صراط مستقیم حرکت میکنیم وقتی به گامهای آخر می رسیم تغییرات شخصیتی ات را واضح میبینی وحس میکنی قشنگ احساس میکنی که احساس لیاقتت رشد کرده وظرف وجودت بزرگتر شده احساس میکنی که انگار یه پوسته انداختی استانداردهای شخصیتی ات بالاتر رفته ونوع نگاهت به اتفاقات تغییر کرده رفتار وعملکردت داره تغییر میکنه ،دنبال راهکارها وایده های دیگه ای هستی قشنگ جدا شدن خودت را از اکثریت میبینی متوجه میشی ذهنت از نو با یکسری از آگاهیهای خداگونه برنامه ریزی شده واحساس میکنی چقدر فاصله فرکانسی ات با خداوند کمتر شده وچقدر با خودت وکلیت زندگیت به صلح رسیدی ،چقدر آرامش داری ومسائلی که قبلا وحتی قبل از شروع این فایلها اذیتت میکرد وذهنت رادرگیر میکرد چقدر برات کوچیک به نظر می رسه ودیگه اذیتت نمیکنه دیگه راحت کنترل ذهنت را از دست نمیدی چون کلی منطق داری برای ساکت کردن ذهنت واحساس میکنی گفتگوهای دیگه ای داره در ذهنت می چرخه که جنسش آرامشه، امیدواریه، لاخوف ،ولاهم یحزنون هست جنسش ایمان وتوکل هست وتوحیدی تره،جنسش امکان پذیری در باره خواسته هاست ،انتظارات مثبت در مورد روزهای خوش آینده هست وآرام آرام این احساس خوب واین شخصیت رشد داده شده خودش را در اتفاقات خوب هم نشون میده ومیبینی که چرخ زندگیت چقدر روان تر شده وچقدر نیازهات داره به موقعه پاسخ داده میشه آنهم از مسیرهموار واین جادوش هست که وقتی به این نقطه برسی متوجه میشی بقیه اش فقط تکرار این مسیر هست
پروسه خانه تکانی ذهن یه فرصت هست برای ایجاد عادت های روزانه برای هدف مند زندگی کردن برای همکاری باقلب چون حقیقت این هست که در هر لحظه از ذهن داریم همکاری میکنیم یا با ترسها ومحدودیتهای ذهنمون یا با امیدها وامکان پذیریهای قلبمان،به اندازه ای که با ترسهای ذهنمون همکاری کنیم آسان میشیم برا سختی ها وبه اندازه ای که با امیدها وامکان پذیر یهای قلبمان همکاری میکنیم آسان میشیم برا آسانی ها
سپاسگزارم از استاد شایسته عزیز
در پناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید در دنیا وآخرت
إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
آنهایی که گفتند ؛ پروردگار ما الله ست و سپس استقامت داشتند نه ترسی دارند و نه غمگین میشوند
سلام به روی ماهت مریم جونم
چقدر جنس حرف هاتون و دوست دارم
سپاسگزارم بابت این دوره زیبا و بینظیر
دیروز فایل و 2 بار گوش دادم و خیلی لذت بردم و در حین گوش دادن گفتم منم متعهد میشم که این یک ماه با شما همراه باشم و این دوره بینظیر و متعهدانه انجام بدم تا آسان بشم برای رفتن به مدارهای بالاتر
وقتی مثل غذا خوردن ، دوش گرفتن ، خوابیدن ، تفریح کردن ، مراقب ورودی های ذهنم باشم و هر روز براش زمان بزارم دیگه تو جاده خاکی نمیرم و مسیر راست و گم نمیکنم
امروز هم طی تعهد دومین فایل و گوش دادم و نت برداری کردم
دقیقا همین موضوعی که شما اشاره کردین خیلی بهم کمک کرده که اصل و بهتر فهم کنم
هر فایل یا دوره یی ، از ابتدا تا الان همشون حول محور توحید و خودشناسی ، خدا شناسی ، بهبود دائمی و در یک کلام تغییر خودمون برای خلق زندگی بهتر حرکت میکنه
یعنی ریشه و اصل تمام حرف ها یکی ِ
وقتی هر روز یک فایل گوش میدیم ما رو تو مسیر نگه میداره تا به نجواهای ذهن توجه نکنیم
چون ذهن و صدای ذهن همیشه هست و این خاصیت جهان دو قطبیه
منتهی وقتی به از زاویه یی به هر موضوع نگاه میکنیم که احساس آرامش بیشتری داریم در واقع داریم به قطب خداگونه جهان توجه میکنیم یعنی در گروه صالحین و هدایت شدگان هستیم
وظیفه من به عنوان انسانی که باور کرده خداوند این جهان و مسخر من کرده و هدایت من و در تمام امور بر خودش واجب میدونه باید هر لحظه با خیال راحت از اینکه خداوند راه درست و بهم نشون میده حرکت کنم و هر اتفاقی که میافته ایمان داشته باشم اینم جز هدایتِ
وقتی ایمان دارم وقتی احساسم خوبه یعنی در مسیر راست هستم و به راحتی به هر آنچه درخواست میکنم در زمان مناسب میرسم دیگه نمیتونم آرام نباشم لاجرم این آگاهی ها باعث آرامش من میشه
واسه همینه خدا میگه شیطان به بندگان مومن من دسترسی نداره
و چقدر محتوای این لایو ها بهمون کمک میکنه که هر لحظه ایمانمون قوی تر بشه
مریمِ عزیزم سپاسگزارتم که این دوره رویایی رو استارت زدی ، خدا میدونه چه اتفاقات زیبایی در انتظارمون ِ
خدایا بینهایت سپاسگزارتم
راستی به استاد جون هم خیلی سلام برسونید و از طرف من بهشون بگید استاد شما بینظیر ترین انسانی هستین که میشناسم
خداوند حامی و هادی شما باشه هر لحظه
به نام خدای قلبهای هدایت شده
درود خدا بر قلب سلیم شما مریم خانم شایسته ی شایسته ی شایسته.
صدای شما و نوای قلبتون به اعماق قلبم نشست.
پاسخ خدا رو به وضوح با انرژی کلام شما دریافت کردم.
درخواستی که این روزها و هفته های اخیر از خدا داشتم و منتظر جواب بودم، به زیباترین و مدونترین و شیک ترین شکل ممکن پاسخ داده شد.
چی بهتر از یک کلاس فشرده با مدیریت شما از آموزه های منسجم استاد؟
چه لبیک درخشانی خدا به من داد. چه انتظار شیرینی بود که با این شیرینی و شهد الهی به سر رسید. و چه کلمات بی نظیری رو چندین بار از زبان شما شنیدم که به عمق جانم صفا بخشید؛
خوشبینی به آینده، اتصال به منبع، برداشتن فاصله بین ذهن و قلب، خانه تکانی ذهن، اعتماد و وصل شدن به جریان هدایت اونم از راه های آسان و هموار، تغییر احساس درونی و سپس تغییر رخدادهای بیرونی.
من، در همین لحظه، آگاهانه، دست از نگران بودن برمی دارم و اعتماد می کنم به این 30 روز تعهد بدون مذاکره برای موحدتر شدن.
برای بهبودهای کوچک و ادامه دار.
برای قرار گرفتن در صراط مستقیم.
خدا به قلب و جان و فکر و ذهن من و همه دوستان جویای توحیدم برکت و انرژی خدایی بده تا در این مسیر زیبا با ثبات قدم حرکت کنیم.
چقدر مریم جانم شما زیبا توصیف کردید، همونطور که وقت خالی می کنیم تا خونه مون رو از سرتاپا پاکسازی کنیم، چقدر واجب و برازنده است که ذهن و قلبمون رو هم به شایستگی و با تمرکز و انرژی 100 درصدی پاکسازی و خانه تکانی کنیم.
چقدر لحن آرام و عمیق شما تاثیرگذار بود و من کاملا این جنس آرامش جدید شما رو درک و دریافت کردم.
تا بحال اینجوری قانع نشده بودم.
که من باید تغییر کنم. من نیاز دارم به خدا وصل بشم تا خدا برام همه کار بکنه. اونم با لذت و آسون و دقیق.
پس از شما با تک تک ذرات وجودم سپاسگزارم و دعا می کنم در این راه:
ربنّا لاتُزغ قُلوبنّا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لَدنکَ رحمه إنک أنت الوَهاب
ربنّا امنا فاغفرلنا؛ و ارحمنا و إنت خیر الرحمین
ربنّا اتنا مِن لَدنکَ رحمه و هیی لَنا من إمرنا رشداً
ربنّا أفرغ علینا صبراً و ثبت إقدامنا و اَنصرنا علی القَوم الکافرین
.
اینم تاییدیه و تضمین برای شروع کار
بسم الله….
رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا ۚ رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَار(193)
رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَىٰ رُسُلِکَ وَلَا تُخْزِنَا یَوْمَ الْقِیَامَهِ ۗ إِنَّکَ لَا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ(194)
فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ ۖ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ ۖ فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ(196)
آل عمران
بسم الله الرحمن الرحیم
القمر
وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ
ﻭ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻣﺎ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﻨﺪ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺁﺳﺎﻥ ﻛﺮﺩﻳﻢ ، ﭘﺲ ﺁﻳﺎ ﭘﻨﺪ ﮔﻴﺮﻧﺪﻩ ﺍﻱ ﻫﺴﺖ؟(٣٢)
آیه فوق 4 بار در سوره قمر عیناً تکرار شده.
ساعت 4:30 دقیقه بود که از خواب بیدار شدم و هنوز حلاوت خوابی که دیده بودم زیر زبانم. خواب دیدم یک فایل جدید اومده روی بنر سایت و کلی ذوق کردم. فایل جدید مثل این میمونه که دوست صمیمی ات رو از نزدیک ببینی، دستان اش را محکم در دست فشار بدی و اون رو در آغوش بگیری و بگی چقدر دلم برات تنگ شده، حتی اگه با هم هر روز تلفنی صحبت کرده باشی.
حال این فایل صوتی است، ولی با شنیدن صدای مریم جان اون حس و حال رو کمی بیشتر هم داشتم صدایی خداگونه و مهربان. مریم جان شایسته عزیز که شایسته و دریافت کننده بهترین ها هستی، دوستت دارم و روی ماهت رو می بوسم.
بریم ادامه صحبت های مریم جان را گوش بدیم، در حالی که روی تخت در حیاط دلباز و خنک نشسته ام و نور ماه کم شده و خورشید خانم داره با ناز و عشوه میاد که رخی بنماید.(ماه پر نور رو دیدیم گفتم برم سوره قمر رو بخونم که 4 بار تکرار آیه، باعث شد اون رو در ابتدای فایل بیارم)
بهبودهای کوچک اما مستمر
مریم شایسته ی عزیزم، از شما تشکر و قدردانی دارم برای این بهبودهای عالی که روی فایل های دانلودی انجام دادید و میدهید. خود اسم فایل ها که انتخاب می کنید کلی درس و نکته در اون نهفته است.
الان ساعت 8:13 دقیقه است و بعد از یبار گوش دادن دوباره خلاصه نویسی کردم فایل دلنشین و پر از نکته و درس مریم جان رو و قسمتی هایی که برام با مدار الانم قابل درک بود رو می نویسم.
وقتی ذهن رو از باورهای شرک آلود، از ترس و نگرانی و هر فکری که به احساس بد بیانجامد پاک کنیم، انرژی فکری ما در مسیر خواسته(تجسم )خود به خود هدایت می شود. فقط ما باید:
ساعتی از روز بصورت مستمر قرار بدهیم و فایل رو
_گوش کنیم.
_نکته برداری کنیم
_در موردش فکر کنیم
_هشیارانه اون آگاهی های را تبدیل به عادت فکری کنیم
_جملات تأثیر گذارش رو به عنوان افکار جدیدی که باید تکرار شوند بنویسم.
تغییرات درونی ما خیلی زود شروع می شود.
_کم شدن فاصله فرکانسی با خداوند
_برنامه ریزی ذهن از نو با یکسری آگاهی های خداگونه
_رشد احساس لیاقت و بزرگ شدن ظرف وجودی
_بالا رفتن استاندارد های شخصیتی
_تغییر نوع نگاه به اتفاقات
_همه چیز رو ساده دیدن
_باور به فراوانی
_تغییر رفتار و عملکرد
_پیدا کردن راهکارها و ایده های جدید
_به صلح رسیدن با کلیت زندگی
_کنترل ذهن به راحتی با منطق هایی که داری
_چرخش گفتگوهای دیگه ای در ذهن که جنس آنها از
● آرامش
● امیدواری
●لاخوف علیهم و لا هم یحزنون
●امکان پذیری درباره خواسته ها
● ایمان و توکل
●انتظارات خوش روزهای زندگی
و آرام آرام این شخصیت رشد داده شده خودش رو در اتفاقات خوب، روان شدن چرخ زندگی، پاسخ به موقع به نیازها اون هم از مسیر هموار، نشان می دهد.
وقتی به این نقطه رسیدیم می بینم که بقیه اش تکرار همین مسیره، یعنی تکرار و تکرار و تکرار همین مسیر
با سپاس فراوان از مریم جانم و استاد عزیزم
در پناه قادر متعال همه ی بتوانیم این مسیر رو ادامه بدهیم و روز به روز فاصله فرکانسی ما با خداوند کم و کم تر بشه الهی آمین
سلااااااااام به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم
و همه ی دوستای بهشتیم
استاد شایسته با تموم قلبم از شما سپاسگزارم
بابت پروژه خانه تکانی ذهن
شفاف کردن محتوای بخش دانلودها
جوری که کار ما آسون تر و راحت تر شده
و چقدر باید بابتش شکرگزاری کنیم
خدایا سپاسگزارم بابت دستهای توحیدیت که دارن مسیر رو برای خودشون و ما هموارتر میکنند برای رسیدن به اصل توحید ووصل شدن بیشترمون به خودت ..
یه عادتی همیشه دارم که قبل از گوش دادن به هرفایلی هرزمان که باشه
خونه رو مرتب میکنم جز به جز
و انرژی رو واقعا در اطرافم حس میکنم
نظم و تمیزی که عادت همیشگی منه
جالب یه هفته پیش ، با اینکه خونه تمیز بود اما برای کنترل ذهنم اومدم بالکن وانباری و پنجره ها و فضای بیرونی خونه رو تمیز کردم و امروز پاداش ها از سمت خدا رسید و دعوت شدم به این پروژه که
شروع کنم ذهنمو خونه تکونی کنم ….
وقتی کنترل ذهن میکنیم متوجه میشیم
ذهن مون ساکت ترمیشه
ترس های توهمی کمتر میشه
صدای قلب مون بلندتر میشه
ذهن منطقی مون کنارمیره
مقاومتها کمترمیشن
و ما به درونمون نزدیکتر میشیم
چون فاصله بین ما و اصل مون کمتر میشه
وما وصل میشیم به خدایی که همه چیزه..
به درونی که خوشبین هست و خواسته هارو امکان پذیر میدونه و احساس لیاقت درونی داره ونگران چگونگی رسیدن به خواسته ها نیست …
از اولین فایل لایو تا آخرین فایل
هشت سال طول کشیده اما آموزش ها
اصل وپایه ش توحید بوده وهست
مسیری که استاد میگه تغییر نکرده فقط
زاویه متفاوت و راه کاربردی برای اجرا وعمل
رو داره بهمون یاد میده که خلوص وسادگی
همیشگی همیشه همراهش هست ومتوجه میشیم که
هدایت در جهت خواسته خودبه خود انجام میشه …
حالا برای همراه شدن با این پروژه
باید نظارت کنیم بر افکارمون
زمان بذاریم برای خودمون و وصل شدن به توحید و خوشبینی و انتظارات مثبت
مدام توجه کنیم به احساس مون
ودست ذهنمون بخونیم
و به معنای واقعی متوجه بهبودمستمر خواهیم شد …
جمله جادویی
تجسم یعنی هدایت کردن انرژی درمسیر خواسته ها
درسته و دقیق ..
تو این یه هفته بارها منه فاطمه ،تجسم باعث شد کنترل ذهن بکنم ..
برای شروع خونه تکونی ذهن مون
گام هارو دونه به دونه گفتین
استادشایسته مهربونم
اول از همه رها باشم وبه ذهنم استراحت بدم و تسلیم باشم
شروع کنم به خونه تکونی افکارم که دارن تو ذهنم میچرخند تا آگاهی این لایوها
اصلاح مسیر کنن و منو به سمت قدمی ببره که میخوام برا هدفم بردارم.
فقط پای آگاهی فایل بشینم و یه جهان خالی باشه و خودم
به افکارم نظارت کنم
خودخواه باشم
از زمانهایی که در مسیر فرعی میذاشتیم
از شلوغیهای ذهن کم کنیم
و هرچی میتونیم به آگاهی ها گوش کنیم وعمل کنیم
نکته برداری کنیم
تعقل کنیم
هوشیارانه آگاهی فایل رو به عادت فکری تبدیل کنیم
جملات مثبت بنویسیمو ردپای اونو ثبت کنیم تا متوجه تغییرات درونی مون باشیم
مثل تمرکز بیشتر
شکرگزاری بهتر وبیشتر
صدای قلب قوی تر
بالارفتن استاندارهای شخصیتی
تغییر رفتار وعملکردمون
امکان پذیرشدن خواسته هامون
پاسخ نیازها از مسیرهموارتر
و ازهمه مهمتر فرصت برای ایجاد عادتهای قدرتمند و نظارت بر ذهن و همکاری با قلب
اتفاقی نیست همراه شدنم با این خانه تکونی ذهن و پاسخ وهدایتی ست از خود خداوند توسط دستهای هدایتش …
سپاسگزارم از استاد عزیزم
و استاد شایسته مهربونم
خیلی دوستتون دارم وعاشقتونم
خدا حفظ تون کنه ان شاالله
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»
(ﺧﺪﺍ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﻭ ﻳﺎﺭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ؛ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﻳﻜﻲ ﻫﺎ [ ﻱ ﺟﻬﻞ ، ﺷﺮﻙ ، ﻓﺴﻖ ﻭﻓﺠﻮﺭ ] ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﻧﻮﺭِ [ ﺍﻳﻤﺎﻥ ، ﺍﺧﻠﺎﻕ ﺣﺴﻨﻪ ﻭ ﺗﻘﻮﺍ ] ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻰﺑﺮﺩ . ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻛﺎﻓﺮ ﺷﺪﻧﺪ ، ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﻃﻐﻴﺎﻥ ﮔﺮﺍﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺗﺎﺭﻳﻜﻲ ﻫﺎ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻰﺑﺮﻧﺪ؛ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﻫﻞ ﺁﺗﺶ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻗﻄﻌﺎً ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ﺍﻧﺪ)
(٢5٧ بقره)
—————————————————————————
سلام و درود به فاطمه خانم بزرگوار و همچنین داداش رسول عزیزم. الهی که حال دلتون عالی عالی عالی باشه. خب خدا رو شکر که آن چیز که عیان است چه حاجت به بیان است. وقتی هدایت گرفتم براتون پاسخ بنویسم، آیه 257 بقره اومد. آقااااااا کامنت تعطیل خدا خودش داره براتون کامنت میذاره، من چی بگم ….؟!
این یعنی شما و رسول جان توی فرکانس توحیدی هستین که خداوند داره میگه: یاور و ولی و سرپرست و دوست شما منم.
فاطمه خانم توی کامنت یه نکته خیلی جالبی نوشته بودین که واقعاً تحسین تون کردم «یه عادتی همیشه دارم که قبل از گوش دادن به هرفایلی هرزمان که باشه ؛ خونه رو مرتب میکنم جز به جز؛ و انرژی رو واقعا در اطرافم حس میکنم؛ نظم و تمیزی که عادت همیشگی منه»
چقدر لذت بردم. من امروز میخواستم یه کم با تمرکز بیشتر فایلهای پروژه جدید لایوها رو گوش بدم و مکتوب کنم، دقیقاً از میز کار خودم شروع کردم، و میزم رو مرتب کردم و بعداً کارم رو شروع کردم. ولی اصلاً فکرشو نمیکردم این موضوع تاثیری داشته باشه، و خیلی اتفاقی دیدم شما این ویژگی رو دارید و اون رو بعنوان یه ویژگی تاثیر گذار نوشتینش.
یه نکته دیگه که دوست داشتم بهتون بگم، این بود، با اینکه استاد شایسته همیشه خیلی شمرده صحبت میکنن، من بازم فایل صوتی صحبتهای ایشون رو گذاشتم روی سرعت 6 دهم(پلیر گوشی) و کلمه به کلمه شروع کردم به نوشتن. و چقدر شگفت زده شدم.
اونجایی که گفتن اگه با این پروژه هم مدار شدیم پاسخ به درخواست خودمونه. دیدم آره من چند روز قبل توی ستاره قطبیم از خداوند درخواست کردم خدایا بهم آگاهی های توحیدی بده و من رو چندین مدار بالاتر ببر و به سمت خودت اوج بده. و هیچ ایده ای نداشتم چطوری.
و این پروژه استارت خورد.
و یه نکته دیگه که توی صحبتهای استاد شایسته بود و چقدر از صمیم قلبم ایشون رو تحسین کردم این بود که چقدر ایشون در زمان ضبط فایل در فرکانس خوبی بوده و قلبشون به جریان هدایت متصل بوده، که بعضی از قسمتهای فایل از دل صحبت های ایشون، آیات قرآن برام تداعی میشد.
مخصوصاً چند دقیقه پایانی فایل، که بعد از هر جمله استاد شایسته من اون آیه رو هم مینوشتم که این صحبتها مطابق با این آیات هست.
اونجایی که در مورد همکاری با امیدها و امکانپذیری قلبمون گفتن و آسان شدن برای آسانی ها این آیات سوره لیل رو نوشتم: «فَأَمَّا مَنْ أَعْطَىٰ وَاتَّقَىٰ ؛ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ؛ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ» ؛
اونجایی که در مورد تمرینات روزانه و معجزات توی مسیر گفتن، و اینکه خدا میدونه چه معجزاتی در انتظار مون هست آیه 17 سوره سجده رو نوشتم. «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» ؛
اونجایی که استاد شایسته گفتن اگر با این پروژه هم مدار شدیم یعنی خداوند درخواست ما رو اجابت کرده، پس ما هم خداوند رو اجابت کنیم و لبیک بگیم این آیه 186 بقره رو نوشتم «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ» ؛
واقعاً از خداوند درخواست میکنم توی مسیر منو یاری کنه ثابت قدم بمونم تا «لعلهم یرشدون» باشم ، باشد که رشد و پیشرفت کنیم.
یه وقتایی توی فایلهای لایو استاد کامنت دوستانی رو میخوند که در مورد تخفیف محصولات سوال میپرسن، حسی که به این پروژه داشتم این بود که این پروژه واقعاً باید جزو محصولات باشه، ولی به صورت هدیه داره میاد روی سایت، الان دیگه واقعاً اگه من بازم بهانه بیارم و بهش عمل نکنم از بی ایمانی و شرک و غیر متعهد بودن خودمه.
—————————————————————————
کامنتتون واقعاً فوق العاده بود و بینهایت تحسینتون میکنم. برای شما و رسول جان و محمدحسن جان و هلیسا گلی از درگاه خداوند بینهایت نعمت و ثروت و آرامش و فراوانی و سلامتی و حال خوب درخواست میکنم.
در پناه رب العالمین باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ
فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ «89»
هر کس کار نیکى بیاورد، پس براى او (پاداشى) بهتر از عملش خواهد بود، و آنان از هراس
آن روز ایمن هستند
سوره نمل آیه 89
سلام خانوادگی ما تقدیم شما آقای امیری عزیزم
سپاسگزارم بابت مهر ولطف تون
اینکه تو شروع گام دوم پروژه خانه تکانی
نقطه آبی ازشما عزیز دل دریافت کنم اونم سرشار از آیاتی که هرکدوم گنج عظیم خداوند هستن
وارد دفتر نتایج امروزم میشه و
رزقی بهتر وبالاتر
ازاین سراغ ندارم ..
یکی از زیباترین و بهترین کامنت هارو ازتون دریافت کردم در گام دوم
خدایا شکرت هزاران بار شکر
چقدر ذهن منظمی دارین که هماهنگی بین صحبتهای استاد شایسته و آیات قرآن پیدا کردین
تحسین برانگیزین
فوق العاده اید واقعا ..
آیه 17سوره سجده رو نوشتین
چشام قلبی و پرازاشک شد …
برای همین روزهای قشنگ مون
که دراین پروژه ی توحیدی دعوت شدیم و خدا درخواست مونو توسط دستان هدایتگرش اجابت کرده
چه میزان باید شکرگزار رفیقی همچون خدا باشیم …
اونم تو فصل پاییزی که داره بهمون یاد میده باید
عاشق ریشه ها باشیم ..
و بدونیم خدا بهترازما حواسش به خواسته هامون هست
بدونیم وقتی همه چیز دست خدا
میسپاریم زندگی مون سراسر خیر وبرکت میشه ..
تازه تازه و تکاملی
با هر باور توحیدی مون
باهربار نگاه زیبامون
باهربار فکر زیبامون
باهربار عمل زیبامون
دنیامون قشنگ ترو زیباتر میشه
خداروشکر هزاران بار شکر برای این
سایت بهشتی و
استادهایی که دستهای هدایتگر خداوند هستن
و دوستان ارزشمندی چون شما
خدا حفظ تون کنه ان شاالله
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین
و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره
ان شاالله
سلام به خانم شایسته ی عزیزم و اسناد عباسنش و هم خانواده های مهربانم.
من نمیدونم قراره چه اتفاقی بعد از اتمام این پروژه بیوفته اما همین آرامش کلام شما،همین یک نواخت صحبت کردنای شما درباره ی اتفاقایی که قراره تجربه کنیم،تغییر شخصیتی که قراره برامون ایجاد بشه،نشون دهندهی اینه که چقدر این مسیر قوی و بنیادین میتونه کمک کنه که رشد کنیم. تغییر کنیم به سمتی که زندگی برامون آسون بشه.
وقتی حرف از توحید و احساس لیاقت میشه یه سوال تو ذهنم ایجاد میشه که مگر تو جهان هستی چیزی مهمتر از این دوتا موضوع هست که بتونه من رو بالا ببره!؟
من یک آدم بشدت بی نظم،بدقول،شلخته و نامرتبی بودم اما یک جمله از استاد تو دوره ی احساس لیاقت اگر اشتباه نکنم گفته بود که تو اول خودت باید اون آدم مناسبه باشی تا اون آدمی که میخوای بیاد تو زندگیت.
و همین یک جمله باعث شد که روووزی نیست که من حداقل 4،3 تا کار که باعث میشه منظم تر خوش قول تر و خونه ام مرتب بشه رو انجام ندم!
من امروز یخچال فریزر رو آف کردم،کشوهاشو کامل درآوردم شستم،دوباره گذاشتم سرجاش،میز تی وی رو کامل تمیز کردم حتی جاهایی که مشخص نبود لباسامو مرتب کردم ،اتو کردم،تمامه مدارک شخصیم و برگه باطله هارو تفکیک کردم و آشغالهای بدرد نخور رو دور انداختم و این کارهایی که انجام دادم تنها بخشی از کارهای روزانه ام بود و هر روز تقریبا همین عملکرد ها کارمه.
این تغییر شخصیت یکی از بزرگترین نعمت های زندگیم بود که از دوره ی احساس لیاقت درونم ایجاد شد.
حالا اگه 1 ماه به صورت مداوم ،فایلهای لایو رو نگاه کنم و دیدگاهم رو هر روز بیام بنویسم و روزی حداقل 5 تا دیدگاه بخونم و در عملکرد روزانه ام اجرا کنم ،من چننندین پله از رشد میکنم و این تنها 1 دلیل داده اونم اینکه این درخواست افرادی بود که از خدا و جهان رشد و توحید رو خواستن و الآن هم خدا اجابت کرد درخواست مارو.
من یک برنامهی روزانه برای خودم ریختم تا 1 سال این مسیر رو هر روز ادامه بدم و میدونم بعد از یک سال به اندازه تمامه 31 سال عمرم رشد میکنم و جالب اینجاست تماااامه این برنامه و زمانی که من میخوام بزارم برای رشد خودم نهااااااایتا روزی 4 ساعت زمان نیاز داشته باشه.
اینجا اگر من متعهد بشم برای تغییر شخصیت و رشد و اینکه بخوام روزی 4 ساعت روی خودم کار کنم عملا روزی 4 ساعت از حاشیه ها و زمانهای من حذف میشه و این بخودی خود ی خود باعث میشه من از حاشیه ها فاصله بگیرم.
خانم شایسته ی عزیزم!
به الله قسم هیچ چیزی در دنیا ارزش این رو نداره که ما خودمون رو رشد بدیم به سمت خوبی ها و این زمانی که شما فرمودید باید روزی 2 ساعت زمان خالی کنیم اینجا یه سوال پیش میاد!
اونم اینکه اون 22 ساعت روزانه ای که ما مشغول کارهای روزمره مون هستیم چقدر تأثیر داشته روی احساس خوشبختی درونی مون!؟
به الله قسم اون روزی 2 ساعت زمان گذاشتن برای کار کردن روی توحید،روی احساس لیاقت روی رفع یک نقص شخصیتی،روی خواندن یک کامنت که باعث بشه ریشه ی ضعیف بودنت رو بهت نشون بده،یه دیدنه یک فایل که بهت شجاعت بده و بری تو دل یک ترس،چندین برابر ارزش و تأثیر داده نسبت به اون 22 ساعتی که ما درحال غذا خوردن و انجام کار بچه ها و فیلم و شغل و حرف مفت زدن و فکر و خیال کردن و…هست.
اینجا دیگه اگر کسی تشنه برگرده ،با دست خالی برگرده مقصر خودشه ،چون چی بهتر از اینکه یک همچین فضای سالمی بدور از هرررررگونه حاشیه و حرف لغو و بیهوده، همراه با افرادی که همممه خواهان رشد هستن با تجربه های مشابه و متفاوت،آدم بخواد خودشو رشد بده.
من اسم این پروژه رو میزارم دوازده قدم کوچولو
چون انجام دوره ی دوازده قدم نیاز به استمرار و تعهد در عمل هست مانند این دوره ی 30 روزه .
بسم الله
به قول یکی از اشعارم میگه که:
از صدای سخن عشق ، شنیدم خوشتر
آنکه گفت از سخن و گفته فراتر رفت، عشق
سپاسگذارم .
سپاسگذارم دوست خوبم .
کامل کنترل ذهن رو داری اجرا میکنی
کامل بودنت احساسات خوبت ادمی رو وارد یک دنیا زیبایی میکند سپاسگذارم هستی شما قابل تحسین هستین .
ممنون هستی بودنت زیباست دوست خوبم
از مطالعه کامنت شما لذت یردم بسیار سپاسگذارم یاد اوری شد یاد گرفتم اموختم سپاسگذارم
ممنون
سلام اقا ابراهیم.
با خوندن کامنتتون دقیقا این درک چند ساعت پیشم برام شفاف تر شد.
زندگی یعنی خندیدنِ پسرم قشنگم به حرکات و صداهای بامزه ی بابایش.
و دیدن این صحنه ی زیبا.
و شاد شدن من با پیچیدنِ صدای خنده ی بچه ام تو خونه.
زندگی همین قشنگی هاست.
حال خوبه، حسِ نشاطه، مابقی خودش میاد…
روزی و پول میاد…
زندگیِ حقیقی یعنی حالت با خودت و زندگیت، با همسرت و بچه ات خوب باشه.
زندگی دقیقا تو لحظه هایی که با بچه ام حرف میزنم، قربون صدقه اش میرم، الهی شکر میگم از وجود نازنینش، تو چشمهای نازنینش نگاه میکنم، گوش میده بهم، میخنده بهم، اواز میخونه معنای حقیقیشه.
اون لحظه ها دقیقا میفهمم زنده هستم…
وقتی خسته و کلافه ام یعنی یه چیزی غلطه…
با خوندن کامنتتون احساسِ نشاط داشتم.
از نظمی که خودتون ساختین برای خودتون و زندگیتون.
از عادت به تمیزکاری، مرتب کردن، نظم، چیدمان و …
چون خودمم لذت میبرم از برنامه ریزی و تمیزی و مرتبی و دسته بندی، کیف کردم که این جملات رو خوندم.
و به خودم افرین گفتم که کارهای بهبودگرایی رو در حق خودم انجام میدم با شادی.
و جمله ی تو اول خودت باید اون آدم مناسبه باشی تا اون آدمی که میخوای بیاد تو زندگیت رو بار دومه که میشنوم و جالبه برام.
تعبیرش برای من اینه:
هر چی میخوای دریافت کنی، خودت همونا رو خلق کن برای خودت، بسازشون، تمرینشون کن، انجامشون بده.
مرسی برای کامنتهاتون.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکر که تو مدار دریافت اگاهی های سایت اَعم از فایلهای استاد، کامنتها و … هستم.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»
(ﺍﺯ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻣﺮﺩﺍﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺁﻥ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﻭﻓﺎ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﭘﻴﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﺭﺳﺎﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺁنان ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻣﻰﺑﺮﻧﺪ ﻭ ﻫﻴﭻ ﺗﺒﺪﻳﻠﻲ [در پیمانشان انجام] ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ)
«لِّیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ إِن شَاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُورًا رَّحِیمًا»
(ﺗﺎ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎم ﺧﺪﺍ ﺻﺎﺩﻗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺻﺪﻗﺸﺎﻥ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺩﻫﺪ، ﻭ ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻋﺬﺍﺏ ﻛﻨﺪ ﻳﺎ ﺗﻮﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﻳﺮﺩ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ)
(23-24 احزاب)
—————————————————————————
خدای من و پروردگارم، میدونم از بازگشت بنده هات به سوی خودت استقبال میکنی همونجوری که بارها و بارها تو کتاب آگاهی بخشت وعده مغفرت و رحمت دادی. خدایا از هر آنچه که هستم و خطاها و باورهای غلطم به تو پناه میارم و ابراز عجز و ناتوانی میکنم و خاضعانه از رب العالمین بعنوان یگانه قدرت مطلق همه هستی درخواست میکنم بر این بنده ات مغفرت و رحمت و نعمت عطا کنی. خدایا این بنده ات هنوز جایگاه الوهیت تو رو درک نکرده، و همچنین جایگاه بندگی خودش رو.
تنها و تنها تو رو میپرستم و تنها و تنها از تو یاری و هدایت میخوام، برای هدایت به صراط مستقیم.
«رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً ۚ إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ»
—————————————————————————
سلام و درود به استاد شایسته بزرگوار و استاد عباس منش عزیز و همه دوستان نازنینم در این سایت.
الهی که حال دلتون عالی و مثبت و توحیدی باشه و در هر لحظه از زندگی به رب العالمین متصل باشید.
—————————————————————————
استاد شایسته بزرگوار از شما بینهایت ممنون و سپاسگزارم که باز هم یه تمرین جدید و یه پروژه جدید رو ران کردین تا به رشد و پیشرفت ما کمک کنه. چیزی که باعث بشه بازم یه خونه تکونی اساسی به ذهنمون بدیم.
واقعاً یه وقتایی با اینکه ظاهراً داریم روی خودمون کار میکنیم ولی بازم متوجه میشیم ذهن از مسیر منحرف شده و نیاز به یه تصحیح مسیر داریم.
توی مبحث ایمنی صنعتی یه دوتا پارامتر هست بنام STEL و TWA . حد کوتاه مدت و بلند مدت مواجهه با آلاینده های صنعتی؛ یکی برای بازه زمانی 15 دقیقه است و دیگری برای بازه زمانی 8 ساعت در روز یا 40 ساعت در هفته. میخوام از TWA براتون یه مثال بزنم. (مخفف Time-weighted average) ؛ ممکنه شخصی بخواد بره توی یه محیط صنعتی کار کنه و دستورالعمل ها میگه اگه مقدار آلاینده های این محیط 10 ppm باشه کار کردن ممنوعه. ولی وقتی ما با گازسنج آنالیز میکنیم میبینیم مقدار آلاینده 1 ppm هست و خیلی ناچیزه. ولی دستگاه آنالیزور تمام بازه 8 ساعت کار ما رو پردازش میکنه (و 40 ساعت در هفته) . و میگه درسته شما در معرض 1 ppm بودی و این مقدار خیلی ناچیزه ولی چون یه بازه زمانی طولانی رو در معرض همین مقدار ناچیز بودی، دیگه اجازه کار کردن توی این محیط رو نداری. این مقدار ناچیز توی بدنت جمع شده و رسیده به مقدار خطرناک.
من خیلی این موضوع رو شبیه میدونم به انرژی های منفی و مثبت روزانه. در اکثر روزها حالمون خوبه ، سپاسگزاریم، انرژی مثبت داریم و داریم روی توحید و بندگی و صلات و آموزشها کار میکنیم. و اگه یه ذره انرژی منفی بیاد این انرژی منفی نمیتونه ما رو از مسیر منحرف کنه. چون اگه انحراف بوجود بیاد بلافاصله ما صدای آلارم ذهن رو میشنویم و برمیگردیم به مسیر. اما اون یه ذره یه ذره ها وقتی چند روز میگذره، نیاز داره به یه خونه تکونی مجدد. شبیه همون گرد و غبار ناچیزی که به مرور زمان روی ماشین مون میشینه و بعد از یه هفته ده روز نیاز به کارواش پیدا میکنیم ، یا گرد و غباری که ذره ذره توی خونه روی وسایل میشینه و بعد از چند روز نیاز به گردگیری داریم.
—————————————————————————
طبق معمول نجواهای ذهن بازم داره تلاش میکنه من رو از ارسال این کامنت منصرف کنه. ولی تمرکز میکنم روی بهبود گرایی مستمر، و کمال گرایی رو ایگنور میکنم و به لطف و هدایت و یاری پروردگار این کامنت رو ارسال میکنم.
«وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ»
ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﻢ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻣﻦ ﺑﭙﺮﺳﻨﺪ ، [ ﺑﮕﻮ : ] ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻣﻦ ﻧﺰﺩﻳﻜﻢ ، ﺩﻋﺎﻱ ﺩﻋﺎ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻣﻰﻛﻨﻢ؛ ﭘﺲ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﻋﻮﺗﻢ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﻳﺮﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﻧﺪ ، ﺗﺎ [ ﺑﻪ ﺣﻖّ ﻭ ﺣﻘﻴﻘﺖ ] ﺭﺍﻩ ﻳﺎﺑﻨﺪ)
(١٨۶ بقره)
استادان عزیزم، و دوستان نازنینم، در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
بنام خداونده بخشنده و مهربانم…
وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِیهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا
و ماه را در میان آنها روشنایىبخش گردانید و خورشید را [چون] چراغى قرار داد.
سلام به حمید عزیزم
حمید جان عجب مسالی زدی دمت گرمممم
این مسال باعث شد که من هر روز بهتر و بهتر مواظب افکارم باشم که الوده نشه دمت گرم حمید مخصوص منی که تو صنعت هستم این مثال فوق العاده ای بود برام راضیم ازت رفیققققققق
دمت گرم که جلوی این نجواهای بیخود رو گرفتی دمت گرمممممم دوستت دارم عشقققققق
تو عالیترین هستی عالی ترین خلاصصصصصصصصص…
در پناه جان جانان رب العاالمین شاد سلامت و ثروتمند باشی
با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«أَلَا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ»
(ﺁﻳﺎ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺁﻓﺮﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ ، ﻧﻤﻰﺩﺍﻧﺪ؟ ﻭ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﻭ ﻟﻄﻴﻒ ﻭ ﺁﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ)
«هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا وَکُلُوا مِن رِّزْقِهِ وَإِلَیْهِ النُّشُورُ»
(ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺭﺍم ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ، ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺑﺮ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﺐ ﺁﻥ ﺭﺍﻩ ﺭﻭﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻱ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺭﻳﺪ ، ﻭ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺨﺘﻦ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﻭ ﺭﺳﺘﺎﺧﻴﺰ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺍﻭﺳﺖ)
(سوره ملک 14-15)
———————————————————————
سلام و درود فراوان حسین عزیزم، انسان ارزشمند و بنده خوب خداوند. الهی دورت بگردم کوکا، ممنونم که برام کامنت نوشتی. بینظیری مرد بزرگ. الهی که در کنار خانواده حال دلتون عالی عالی عالی و توحیدی و عاشقانه و نورانی باشه. خونه دلتون منور به نور رب العالمین باشه.
حسین جان فقط میخواستم ازت تشکر کنم بابت پاسخی که نوشتی، ولی وقتی هدایت گرفتم از قرآن سوره ملک باز شد. چقدر من این سوره رو دوست دارم.
مخصوصاً آیه اولش که شروع میشه «همواره سودمند و با برکت است که فرمانروایی همه هستی به دستان اوست، و او بر هر کاری صاحب قدرت و توانایی مطلق است» سبحان الله.
آیه 14 رو ببین چقدر دوست داشتنیه، میگه خودم خلقتون کردم، مگه میشه از نیازمندی های شما بی خبر باشم. بعد ببین کلمه لطیف رو با خبیر ترکیب کرده. هم صاحب لطفه، هم از همه چیز خبر داره. نه تنها خبر داره من به چی نیاز دارم، حتی از عمق ساختار DNA منم خبر داره و میتونه توی ارتباطات نورون های مغزی من چی میگذره. توی مقیاسهای بزرگتر میدونه آب و هوای سیاره باید چطوری باشه.، میدونه چه سیاراتی کجای این منظومه به چه شکلی و با چه ساختاری باید کار کنن، تا خونه و سیاره ما امنیت داشته باشه برای زندگی. سبحان الله.
حسین بارها تجربه اش کردیم تو حین رانندگی یه ثانیه یهویی یه چیزی دیدیم فرمون رو چرخوندیم از یه حادثه جلوگیری شده. من چند باری اینو تجربه اش کردم و گفتم خدایا ممنونم برام ردش کردی، مطمئنم تو ردش کردی. حالا تصورش رو بکن چقدر حوادث هست که خدا از سرمون رد میکنه ، و ما هیچوقت مطلع نمیشیم. چه میدونم ، طرف گوشیش زنگ میخوره یه حسی بهش میگه بزن کنار ، در حالیکه اگه ادامه میداد توی مسیر با من برخورد میکرد، ولی خداوند چیدمان میکنه میگه بنده من باید به سلامت از این مسیر عبور کنه. بارها و بارها تو جاده سرعتم رفته بالاتر از سرعت مجاز ، یهو یه حسی بهم گفته آرومتر ، و آرومتر رفتم رسیدم دیدم یا پلیس تو جاده است یا از یه اتفاق عبور کردم. خدا از همه چیز خبر داره، خداوند هم صاحب لطفه بر ما، و هم لطافت انرژیش در وجود ما مثل رودخانه همواره جاریه.
حسین جان ازت متشکرم، نوش جونت این هدایت قرآنی ، برای شما دو انسان نورانی و توحیدی از درگاه خداوند متعال بینهایت نعمت و ثروت و فراوانی و آرامش و سلامتی و حال خوب رو درخواست میکنم.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام حمید جان
خوبی؟
اشلونک ؟ :))
آقا من میگم بیا یک درس حسابی به این ذهن چموش ت بده
چرا؟
چون کامنت به این خوبی نوشتی
اولش که با بسم الله و دو آیه قرآن شروع شده
بعدش هم که یک مناجات قشنگ نوشتی
بعد هم که چاق سلامتی با استاد و ما داری
در آخر هم که از آیه بسیار زیبا و امیدبخش استفاده کرده ای:
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
آن وسط ها هم که این موضوع قشنگ رو مطرح کردی: STEL و TWA
من این رو اصلاً تا به حال نشنیده بودم و جایی هم نخوانده بودم
چون به کار من اصلاً ارتباطی پیدا نمیکند
و شاید بتوانیم بگیم که یک درصد بچه های سایت هم این رو نشنیدند
حالا چی می خوام بگم؟
این رو می خوام بگم که کامنت به این خوبی و قشنگی نوشتی ، که این همه بار توحیدی دارد ، و آموزنده است
بعد ذهن شما میگه که آقا نفرست، یا پاکش کن
بهش بگو : برو پی کارت ، می فرستم ، خوب هم می فرستم!!
عجب ذهن داغونی داری !!
حالا نه این که ذهن من میگه : خواهش میکنم بیا روی قوانین کیهانی کار کن و هر چی من گفتم بزن تو دهنم !! (ایموجی چهره خندان با اشک)
===========================================
خلاصه اگه منو دوست داری بیشتر کامنت بذار و به این ذهن خلی ولی (به قول عرب ها :) ) محل نذار
دوستت دارم حمید جان
راستی الان یعنی ساعت 8 صبح جمعه 6 مهر 1403 رفتم هوای بوشهر رو چک کردم در گوگل
دیدم نوشته 31 درجه
معلومه که از آن شدت گرما کم شده و یواش یواش هوا داره مطبوع تر میشه
مثل بقیه جاها ، که با فصل پاییز هوا رو به خنکی میرود
هیچی دیگه
خواستم گپی باهات داشته باشم
مراقب خودت باش برادر
دوستت دارم
در پناه حق شاد و پولدار باشی و بشی استاد کنترل ذهن
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»
(ﺑﮕﻮ : ﺍﻱ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﻦ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﺯﻳﺎﺩﻩ ﺭﻭﻱ ﻛﺮﺩﻳﺪ؛ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﻧﻮﻣﻴﺪ ﻧﺸﻮﻳﺪ ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻪ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺁﻣﺮﺯﺩ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ)
(5٣ زمر)
سلام و درود آقا سید بزرگوار
از لطف و محبت شما سپاسگزارم
الهی که حالتون نورانی و توحیدی و مثبت باشه و همواره به خداوند وصل باشید.
خداوند ما رو یه جوری خلق کرده که جز با یاد خودش با هیچ چیزی دیگه حالمون خوب نمیشه. ته ته همه خوشبختی ها خودشه.
ذهن چموش من کارش درس حسابی گذشته ، باید بذارمش توی وایتکس آلودگی هاش شسته بشه، یا شاید هم از بس توی صنعت بودم باید با تینر بشورمش.
از لطف شما و تحسین تون سپاسگزارم. واقعاً شما بسیار انسان موفق و ارزشمندی هستین و من تحسینتون میکنم. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر نتایج ارزشمند تون.
شاید ریشه نجواهای ذهن من توی کمال گرایی و تایید طلبی باشه.
به لطف رب العالمین این روزها پروژه خانه تکانی ذهن روی بنر سایت قرار داره و از برکات تلاشهای ارزشمند استاد شایسته بزرگوار داریم متنعم میشیم. منم عین بچه های حرف گوش کن، دارم سعی میکنم تمرکز بذارم و از پر حرفیام کمی کم کنم.
وقتی میخواستم کامنت تون رو پاسخ بدم و از قرآن هدایت بگیرم دیدم این آیه 53 زمر روی بنر تبلیغات اپلیکیشن قرآن گوشیه، خیلی آیه زیبا و امید بخشیه، یه حسی بهم گفت براتون گویش کنم شما هم ازش لذت ببرید.
از لطف شما سپاسگزارم آقا سید، واقعاً بزرگواری کردین که برام کامنت نوشتین. منو ببخشید با تاخیر جواب دادم.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ
آنگاه که آسمان زهم بشکافد
سلام اقا حمید
دوست عزیز
من خیلی کم کامنت مینویسم ولی توی پاسخ دوستان که درباره شغلتون نوشته بودن یه چراغی تو ذهنم روشن شد که براتون کامنت بزارم
همیشه وجه اشتراکاتی میدیدم که شما رو یاد خودم مینداخت
مثلا تا جاییکه یادم میاد کتاب ایرانی اصلا نمیخوندم چون کاابای ایرانی رو سطح پایین میدونستم یا فیلم ایرانی نگاه نمیکردم و فقط فیلم خارجی و اونم فیلم های تاپ خارجی و اسم همه بازیگرهای خارجی رو بلد بودم یا اهنگ یا خارجی یا اهنگی که واقعا اصیل و عالی باشه خیلی به انگلیسی علاقه داشتم و وقتی که زمان کنکور شد و انتخاب رشته، رشته های ژنتیک،بیوتکنولوژی،یا سلولی مولکولی رو انتخاب میکردم ولی چون رتبه ام بد بود قبول نشدم کلا مغزم انگار جوری برنامه ریزی شده بود که فقط چیزهای سخت و مهم رو مهم میخوام اخرش با تسلیم شدن گیاه پزشکی قبول شدم سخت ترین رشته کشاورزی که کلی اسم سموم و بیماری های گیاهی رو باید بدونی و بعدش پلی کلینیک و فروشگاه کشاورزی رو زدم و واقعا شغل پر خطری بود و بوی سم واقعا افتضاح بود و سموم و قارچکش ها هر روز کوچیک میکردیم و داخل کاری بودم که یه زن هم نبود و محیط کاملا مردانه بود و تو این مدت با توجه به کامنت های بچه های حل مسایل دونستم تمام این علایق و تمام این مسیرهایی که من طی کردم فقط ریشه اش در گرفتن احساس ارزشمندی به وسیله اون کار سخت اون کار مردانه به وسیله فیلم های خارجی و بقیه چیزا
یعنی من مسیرهای اسون رو انتخاب نمیکردم چون حس میکردم نمیتونم ارزشمند باشم
حس کردم شما هم این مشکل رو دارید که احساس ارزشمندیتون رو از کارهای سخت میگیرید
مثلا من خودم وقتی بچه بودم میرفتم کتابای ستارگان یا ناسا فیزیک هسته ای یا نبرد من هیتلر رو میخوندم و همیشه اطلاعاتی داشتم که بقیه نداشتن ولی وقتی نگاه میکنم
مسری رو رفتم که کار خودم رو سخت کردم با جریان زندگی هم سو نبودم همیشه حس میکردم از بچه های دیگه بزرگترم چون همیشه اونا رو هم بچه حس میکردم و به قول قران اسون شدم برای سختی ها
و شکر خدا با هدایت خدا از کارم خارج شدم (بچه دار شدم)
البته اول از کار خارج شدم بعد بچه دار شدم
ولی چیزی که میخوام رها کنم هر چیز سخت و مهمه اینا برای من سمه
دیگه مهم بودن و سخت رو نمیخوام
من دوست دارم مثل استاد یا مثل اقا رضا عطار روشن شغلی میخوام که اسون باشه و باهاش عشق کنم و خطری نداشته باشه منم از اینا میخوام
کامنتم طولانی شد و اول براتون قران باز کردم که سوره انفطار اومد و چون به نیت شما گرفتم بخونید
همیشه با کامنت های شما زنده میشم چون جنسش خداست
امیداوارم حال دلتون عالی باشه و در زمان و مکان مناسب دستتون برسه
شاد و ثروتمند و سعادتمند باشید
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوا وَّالَّذِینَ هُم مُّحْسِنُونَ»
(ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ خداوند [همواره] به همراه ﻛﺴﺎﻧﻲ ست ﻛﻪ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﻱ ﭘﻴﺸﻪ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭﻧﺪ)
(١٢٨ نحل)
سلام و درود به شما خواهر بزرگوار، امیدوارم حالتون عالی باشه و همواره به نور هدایت رب العالمین وصل باشید.
از شما بینهایت سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمندتون و مخصوصاً هدایت قرآنی که برام فرستادین.
کامنتتون رو خوندم ، خیلی عالی بود، اعتراف میکنم اولش یه لحظه ذهنم اومد مقاومت کنه و بگه نه من اینجوری نیستم ، ولی وقتی به خودم نگاه کردم دیدم چرا لجبازی و مقاومت الکی کنم؟ آره، خیلی وقتها الکی به خودم سخت گرفتم یا خودم رو انداختم توی ماجراهایی که ریشه اش توی تایید طلبی بوده، و ریشه تایید طلبی هم توی گذشته و عزت نفس آسیب دیده ام هست. حتی این شغل آتشنشانی منم بی ارتباط نیست با باورهای بنیادین ذهنی من که نیاز به تایید طلبی من بوده. با اینکه میدونم کار سخت یعنی اشتباه، و کار درست باید ساده باشه ، ولی هنوز هم طبق عادت یه سری از کارها رو از روش سخت انجام میدم.
دارم روی عزت نفس و احساس لیاقتم کار میکنم. خودم متوجه یه سری بهبودهای کوچیک شدم. مخصوصاً این پروژه خانه تکانی ذهن که این روزها استاد شایسته داره زحمتش رو میکشه، واقعاً خیلی ارزشمنده و برکاتش رو دارم توی زندگیم میبینم.
از لطف و بزرگواری شما ممنونم که این کامنت ارزشمند رو بهم هدیه دادین ، از درگاه خداوند برای شما بینهایت نعمت و ثروت و فراوانی و آرامش و سلامتی درخواست میکنم.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
جناب امیری بزرگوار بابت کامنت سرشار از آگاهی تون سپاسگزارم تاثیر مثبتی روی دیدگاه من داشت و در این زمان نیاز داشتم به یادآوری این مطالب ارزنده از طریق کامنت الهامی شما
خانوم شایسته در نهایت سخاوتمندی جمع دوستانه ما رو به خونه تکونی دعوت کردند و همگی داریم گرد گیری ذهنی انجام میدیم، قدردران لطف ایشون هستیم
در پناه یگانه محبوب برقرار و سعادتمند باشید
سلام و درود به شما خواهر بزرگوار. الهی که حال دلتون عالی و مثبت باشه و همواره به نور هدایت رب العالمین وصل باشید. از لطف شما سپاسگزارم.
واقعاً از نورانیت و برکات این پروژه خانه تکانی هر چی بگم کمه، نشانه ها یکی یکی داره میاد که اتفاقات عالی در راهه.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
حمید خان عزیزم سلام
مثالی که درباره آلایندهها زدی خیلی درسته. من هم این مطلب رو تو محیط کارم در رابطه با بچههای واحد رادیولوژی دیدم. درست میگی: اندک اندک جمع گردد وانگهی دریا شود.
راستشو بخواهی امروز که روز آتشنشانه، یادم بود که بیام توی سایت و این روز رو بهت تبریک بگم.
مرد بزرگ، آتش نشان قوی و فداکار، روزت مبارک باشه
برات آرزوی طی کردن مراتب ترقی توی شغلت و به تبع اون خدمت کردن با کیفیتتر برای خلق رو آرزومندم
امیدوارم توی کارت که کار خیلی خیلی ارزشمندیه حال دلت خوش و هوای دلت روشن و آفتابی باشه.
گفتم بیام روی آخرین کامنتت پیام تبریک روز آتشنشان رو بزارم و هدایت شدم به این کامنت بسیار زیبا.یاد یکی دو سال پیش افتادم که یه روز با حال بد توی کلینیک در انتظار نوبت پزشک بودم تا ویزیت بشم و برای تمرکز بر نکات مثبت شروع کردم به خوندن کامنتهای سایت تا حواسم از محیط پر از انرژیهای منفی که توش بودم پرت بشه. یادمه اون روز کامنت شما رو خوندم. اولین چیزی که ذوق زدهم کرد این بودکه خیلی برام قشنگ بود که اسم و فامیل شما ترکیبی از اسم دو تا پسر بزرگ منه حمید و امیر.
یادمه اون روز شما توی کامنتت یه چیزی راجع به احساس عدم لیاقت نوشته بودی که این مطلب با توجه به شغل خاص و حساسی که داری خیلی برام عجیب اومد. اینکه همیشه فکر میکردم یه آتشنشان یه قهرمانه با قدرتهای ماورایی و شنیدن این جمله از زبان یک آتشنشان خیلی برام تعجبآور بود. اما حالا مدتیه که وقتی توی این سایت بهشتی به کامنتهای شما برمیخورم کاملاً اون سوخت جتی که داره شما رو به سمت رشد و کمال حرکت میده رو حس میکنم.
حمید جان عزیزم خیلی خیلی عالی داری پیشرفت میکنی. برای منی که از خارج گود دارم میبینمت این تغییرات خیلی واضح وقشنگه. تبریک میگم.
آقا حمید معلومه که خیلی خوب داری روی خودت و آموزه های قرآن کار میکنی. باز هم بهت تبریک میگم. یادم میاد بیست و خوردهای سال پیش توی شهر ما (قم) خبر یه پسر بچه رو توی بوق و کرنا کرده بودند که تو سن شاید سه چهار سالگی حافظ کل قرآن بود و رفته بود عربستان پیش اساتید اونجا امتحان پس داده و اونا هرچی ازش میپرسیدند اون با آیات قرآن جواب میداده. البته که مسئله خیلی عالی و قشنگه. امروز که من یه نوه نزدیک سه سال دارم و با هر جمله 3-4 کلمه ای که کامل و بی غلط بگه همهمون کلی ذوق میکنیم، این شاهکار رو خیلی خوب درک میکنم.
اما صحبتم اینه که وقتی توی این سایت بهشتی به گلگشت میام و بین کامنتها میچرخم، همون داستان برام تداعی میشه. بچههای این بهشت چقدر با قرآن مانوسند که برای هر موضوع و مطلبی مصداق قرآنیش رو میارن و با آیات قرآن با هم حرف میزنند. این خیلی شگفت انگیزه. من به استاد که باعث و بانی ایجاد این فضا و این سایته تبریک میگم.
آقا حمید گل واقعاً از صمیم قلبم دوباره تحسینت میکنم و بهت تبریک میگم که شما هم اینقدر با کتاب خدا مانوسی و انقدر به منبع نزدیک شدی. از صمیم قلبم برات خوشحالم. آرزو میکنم همیشه در پناه خدای بزرگ دلت سپرده به هدایت الهی باشه و البته نمیدونم چرا یه حسی تو درونم داره میجوشه که دلم میخواد خبر دامادیت رو بشنوم. شاید این به خاطر حس مادرانهم باشه. دودل بودم اینو بگم یا نه اما همونطور که خودتم خوب میدونی همه ما یاد گرفتیم به الهامات قلبیمون عمل کنیم پس اونچه که توی دلم هست رو بهت میگم. شاید هم تا الان شاهدوماد شده باشی. نمیدونم اما عمیقا دوست دارم و برات آرزو میکنم مثل استاد زندگی خوبی رو در کنار یک رفیق تشکیل بدی و از حضورش در زندگیت لذت ببری.
در انتها یک بار دیگه روزت رو بهت تبریک میگم
آقا حمید قهرمان
آتشنشان قوی ، پرقدرت ، مهربان و فداکار
مرد بزرگ دانا با کلی علم و اطلاعات ارزشمند و بروز
روزت مبارک باشه
سلام و درود به شما خواهر بزرگوار. الهی که حال دلتون عالی و مثبت باشه و همواره به نور هدایت رب العالمین وصل باشید.
از این همه لطف و مهربانی شما سپاسگزارم. بابت تبریک تون هم ممنونم. این از لطف و بزرگواری شماست.
خداوند به شما و فرزندانتون سلامتی و طول عمر و نعمت و فراوانی عطا کنه. بینهایت تحسینتون میکنم که توی این مسیر متعهدانه دارید تلاش میکنید. هم بخاطر تلاش و خودسازی تون ، و هم بخاطر تلاشهای شغلی تون.
اعتبار اون کامنت های قرآنی با من نیست، خود کلمات نورانی قرآنه که جذابیت داره. خداوند از فضل و رحمتش و از صفت علیم بودنش به ظرف وجود من بباره. از خداوند میخوام هدایتم کنه همواره خاضع و متواضع باشم به درگاهش.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
حمید خان عزیزم سلام
مثالی که درباره آلایندهها زدی خیلی درسته. من هم این مطلب رو تو محیط کارم در رابطه با بچههای واحد رادیولوژی دیدم. درست میگی: اندک اندک جمع گردد وانگهی دریا شود.
راستشو بخواهی امروز که روز آتشنشانه، یادم بود که بیام توی سایت و این روز رو بهت تبریک بگم.
مرد بزرگ، آتش نشان قوی و فداکار، روزت مبارک باشه
برات آرزوی طی کردن مراتب ترقی توی شغلت و به تبع اون خدمت کردن با کیفیتتر برای خلق رو آرزومندم
امیدوارم توی کارت که کار خیلی خیلی ارزشمندیه حال دلت خوش و هوای دلت روشن و آفتابی باشه.
گفتم بیام روی آخرین کامنتت پیام تبریک روز آتشنشان رو بزارم و هدایت شدم به این کامنت بسیار زیبا.یاد یکی دو سال پیش افتادم که یه روز با حال بد توی کلینیک در انتظار نوبت پزشک بودم تا ویزیت بشم و برای تمرکز بر نکات مثبت شروع کردم به خوندن کامنتهای سایت تا حواسم از محیط پر از انرژیهای منفی که توش بودم پرت بشه. یادمه اون روز کامنت شما رو خوندم. اولین چیزی که ذوق زدهم کرد این بودکه خیلی برام قشنگ بود که اسم و فامیل شما ترکیبی از اسم دو تا پسر بزرگ منه حمید و امیر.
یادمه اون روز شما توی کامنتتون یه چیزی راجع به احساس عدم لیاقت نوشته بودید که این جملهتون با توجه به شغل خاص و حساسی که داشتین خیلی برام عجیب اومد. اینکه همیشه فکر میکردم یه آتشنشان یه قهرمانه با قدرتهای ماورایی و شنیدن این جمله از زبان یک آتشنشان خیلی برام تعجبآور بود. اما حالا مدتیه که وقتی توی این سایت بهشتی به کامنتهای شما برمیخورم کاملاً اون سوخت جتی که داره شما رو به سمت رشد و کمال حرکت میده رو حس میکنم.
حمید جان عزیزم خیلی خیلی عالی داری پیشرفت میکنی. برای منی که از خارج گود دارم میبینمت این تغییرات خیلی واضح وقشنگه. تبریک میگم.
آقا حمید معلومه که خیلی خوب داری روی خودت و آموزه های قرآن کار میکنی. باز هم بهت تبریک میگم. یادم میاد بیست و خوردهای سال پیش توی شهر ما (قم) خبر یه پسر بچه رو توی بوق و کرنا کرده بودند که تو سن شاید سه چهار سالگی حافظ کل قرآن بود و رفته بود عربستان پیش اساتید اونجا امتحان پس داده و اونا هرچی ازش میپرسیدند اون با آیات قرآن جواب میداده. البته که مسئله خیلی عالی و قشنگه. امروز که من یه نوه نزدیک سه سال دارم و با هر جمله 3-4 کلمه ای که کامل و بی غلط بگه همهمون کلی ذوق میکنیم، این شاهکار رو خیلی خوب درک میکنم.
اما صحبتم اینه که وقتی توی این سایت بهشتی به گلگشت میام و بین کامنتها میچرخم، همون داستان برام تداعی میشه. بچههای این بهشت چقدر با قرآن مانوسند که برای هر موضوع و مطلبی مصداق قرآنیش رو میارن و با آیات قرآن با هم حرف میزنند. این خیلی شگفت انگیزه. من به استاد که باعث و بانی ایجاد این فضا و این سایته تبریک میگم.
آقا حمید گل واقعاً از صمیم قلبم دوباره تحسینت میکنم و بهت تبریک میگم که شما هم اینقدر با کتاب خدا مانوسی و انقدر به منبع نزدیک شدی. از صمیم قلبم برات خوشحالم. آرزو میکنم همیشه در پناه خدای بزرگ دلت سپرده به هدایت الهی باشه و البته نمیدونم چرا یه حسی تو درونم داره میجوشه که دلم میخواد خبر دامادیت رو بشنوم. شاید این به خاطر حس مادرانهم باشه. دودل بودم اینو بگم یا نه اما همونطور که خودتم خوب میدونی همه ما یاد گرفتیم به الهامات قلبیمون عمل کنیم پس اونچه که توی دلم هست رو بهت میگم. شاید هم تا الان شاهدوماد شده باشی. نمیدونم اما عمیقا دوست دارم و برات آرزو میکنم مثل استاد زندگی خوبی رو در کنار یک رفیق تشکیل بدی و از حضورش در زندگیت لذت ببری.
در انتها یک بار دیگه روزت رو بهت تبریک میگم
آقا حمید قهرمان
آتشنشان قوی ، پرقدرت ، مهربان و فداکار
مرد بزرگ دانا با کلی علم و اطلاعات ارزشمند و بروز
روزت مبارک باشه