https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/09/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-09-26 03:55:022022-12-12 06:54:43تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم
710نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من باید آن چیزی که میتونم بهبودش بدهم را تمرکز کنم ، نه آنچیزی که دست من نیست و هیچ توانایی در تغییرش ندارم
خیلی خیلی این رو باید با خودم تکرار کنم ، چون این شرک خیلی مخفی هست گاهی از ریل خارج میشم و خودمم خبر ندارم
خیلی موقع ها پیش میاد ، شرایط بیرونی جالب نیست و ناخودآگاه توی ذهنمون جنگ و دعوا میکینم ، سناریو های عجیب میسازیم ، شکایت میکینم ، غر میزینم ، نق میزنیم ، شرایط بیرونی رو مقصر میدونیم
خیلی وقت ها این شکایت ها ، این نق زدن ها رو از زبون نمیاریم ، اما توی ذهنمون با خودمون این کار رو انجام میدهیم و خودمون رو اینجور سرزنش میکنیم
و اگر میبینم این شرایط داره تکرار میشه توی زندگیمون ، اصلا هم عجیب نیست ، چون خودمون رو سرزنش میکنیم بخاطر شرایط بیرون ، جهان هم ما رو سرزنش میکنه چون جهان آینه ای درون هرکدوم از ما هست
کاری که انجام بدم جلو این نجواها رو بگیرم، بیام بگم من کاری به بیرون ندارم ، من میام روی خودم کار میکنم ، سعی میکنم به احساس خوب برسم ، به ذهنم بگم اصلا این موضوع به من ربطی نداره، من چیزی که باید تمرکز کنم الان ، نباید اون شرایط بیرونی باشید ، باید روی تغییر نگاهم درمورد اون موضوع کار کنم ، من بیام روی مهارت هام کار کنم ، من بیام روی شخصیتم کار کنم در کل من روی چیزی که دست خودم هست بیام کار کنم
حالا در کسب و کار ، شرایط مالی خوب نیست، من نیام شرایط بیرون رو مقصر ببینم ، من نیام مشتری ها رو مقصر ببینم ، من نیام بگم اوضاع خرابه
بیام بگم من که نمیتونم بیرون رو تغییر بدم … ولی من میتونم بیام باورهام رو درمورد ثروت تغییر بدم پس تمرکزم رو بزارم اینجا
یک نفر هست که روی مخم هست ، داره اذیت میکنم ، اگر من بخواهم با اینشون دعوا کنم اتفاقی که میفته شاید اون آدم از زندگی من با دعوا بره بیرون ، اما اتفاقی که میفته یک آدم دیگه با همین ویژگی از طریق دیگه وارد زندگیم میشه
پس من نباید کاری به بیرون داشته باشم ، من باید بتونم خودم رو بهبود ببخشیم ، بیام روی باورهام کار کنم ، بیام تمرکزم رو بزارم روی نکات مثبت ، اونقت لاجرم یا اون آدم تغییر میکنه یا شرایط جوری پیش میره که اون آدم از زندگیم میره بیرون
این کاری هست که جهان انجام میدهد ، کار من اینه که فقط تمرکزم روی خودم باشه
ما در جهانی زندگی میکینم که آینه از درون ماست ، این جهان داره هر لحظه داره به فرکانس های ما پاسخ میده ،
جهان اینجور عمل میکنه ، ما یه سری فرکانس ها رو ایجاد میکنیم ، به جهان هستی ارسال میکنیم ، جهان هستی با توجه به فرکانسی که ارسال کردیم اون رو تبدیل میکنه به ماده و به شکل اتفاقات ، شرایط ، آدم ها وارد زندگیمون میکنه، این قانون ثابت جهان هستی می باشد..
اگر شرایط خوب نیست این رو بدونم من در مداری هستم ، من در فرکانسی هستم که اون شرایط را دارم دریافت میکنم ، اگر میخواهم شرایط من تغییر کنه در مورد موضوعی ، به جای اینکه بیام بجنگم ، عوامل بیرونی رو تغییر بدهم ، بیام ببینم چه فرکانس هایی رو دارم درمورد اون موضوع ارسال میکنم چه نوع نگاهی دارم بیام خودم رو تغییر بدم ، بیام فرکانس ها رو تغییر بدهم اونوقت جهان طبق قوانین ثابتش ، اتفاقات ، شرایط ، آدم هایی رو وارد زندگی میکند که فرکانسش رو از قبل ارسال کردم
به قول قرآن هر اتفاقی که تجربه میکنیم بخاطر بِمَا قَدَّمَتۡ أَیۡدِیهِمۡۚ ، بخاطر فرکانس هایی که از پیش فرستادیم
به قول قرآن خداوند که به بندش ظلم نمیکنه ، خودت داری به خودت ظلم میکنی، خداوند که منبع خیر و برکت
خداروشکر باز هم به من فرصت و سعادت این را داد صدای شما را بشنوم
استاد جان من دقیقا به مرحله از زندگیم
با توجه به اینکه با مادر شوهرم زندگی میکردم
و اوضاع خیلی بد بود و من همه رو مقصر میدونستم ،با خدا میجنگیدم
با شوهرم میجنگیدم
به مادر و پدرم بدوبیراه میگفتم که چرا
منو این چنین شوهر دادن
اصلا دنیا دنیایی سیاهی بود همه بد بودن و حال به هم زن و مقصر تمام بدبختی من و
خدا اونروزا رو هیچوقت نیاره و نشون هیچکس نده
هر روز اوضاع بد و بدتر میشد
اما از یه جایی که دیگه خسته شدم نشستم فقط
رو خودم کار کردن و مسئولیت مشکلات را به عهده گرفتم و چسبیدم به خدا و زیبایی های زندگیم و اطرافیانم و خودم را دیدم ورق یواش یواش مثل دفتر خاطرات که هر شب یه برگه مینویسیمن
هر روز یه برگ جدید از زندگی را مشاهده کردم و
به اندازه ی تلاش خودم این ورق برگ میخورد
هر جا باز می ایستادم باز یه ورق بر میگشم عقب
انقدر اینجوری پیش رفتم و احساسم را با تمرین یک ذره یک ذره خوب کردم
که دیگه همه چیز درست شد
و خداروشکر استاد جان از وقتی به گفته ی شما یاد گرفتم شکایت را جذف کنم و هیچکس رو مقصر زندگیم و مشکلاتش ندونم دیگه همون مشکلات هم محو شدن رفتن زیر ابرها و من فقط خورشید
پر نور میبینم این را مدیون خدا ،استاد و خودم میدانم
چون شبانه روز کار کردم و تمرین کردم تا به این
مرحله رسیدم
اکنون در سایه نور خدا من نشستم چون اون عاشق من هست و هر لحظه منو به سمت زیبایی میکشناد
با سلام خدمت استاد جانم و خانم شایسته مادر معنوی سایت الهی و تمام دوستان خدای ام
1-من در سال های اخیر که قانون را نمی دانستم با یکی از نزدیکانم مبحث شراکت رو مطرح کردم و شروع به کار کردن کردیم و بعد از چند ماه دیدم با تلاش های شبانه روزی بجای اینکه از کار سودی حاصل ما بشود بر عکس درگیر بدهی شدیم و این عامل باعث شد که اذیت بشوم که کار بجایی رسید که به درگیری لفظی و فیزیکی رسید و تقریبا تمام زندگی ام رفت و صفر شدم و نزدیک به جدایی از همسرم رسیدم
2-ولی این چند وقت اخیر وقتی در شرکت کار می کردم و دیدم تلاش های من بجای اینکه نتیجه مثبت بدهد جواب عکس به من می دهد ولی این دفعه بخاطر ایجاد باورهای فراوانی و شناخت تضاد و قانون تکامل از چند ماه قبل کد محل کار جدید و انسان های جدید که با استفاده از حس ارزشمندی و لیاقت در خودم ایجاد کرده بودم و در مسیر علایقم قدم برداشته بودم و در زمینه کاری خودم تخصص لازم رو کسب کرده بودم جهان پاداش های بی نظیر خودش رو نشان داد و موقعیت های جدید فوق العاده رو بر سر راهم گذاشت بدون اینکه بخواهم از صبح تا غروب سر کار باشم برای اندکی حقوق به شرایطی هدایت شدم که خدارو شکر کارم شده تفریحم و اواخر هفته کلا خونه هستم پیش همسر و فرزندم طلایی ترین نکته این ماجرا اینه که ما باید اینقد روی خودمون کار کنیم که در این لحظات که ترس جابجایی از شغل یا داخل یه رابطه خراب هستیم و…بتونیم خودمون رو از این ماجرا بکشیم بیرون واینکه جهان بوی ترس رو خوب می شناسه از فقر بترسی فقر بیشتری رو برات به ارمغان میاره از بیماری بترسی بیماری بیشتری رو تجربه می کنی فقط همیشه باید بفهمیم که جهان خوب بلده احساس مارو بشناسه چون ملیارد ها ساله که داره این کارو از نسل های قبل ما انجام می ده پس با حمله کردن بر ترسهامون باید موقعیت های جدید برای خودمون خلق کنیم تا جای. که مارو راضی کنه
و الهی شکر استاد واقعا سپاس گذاری از حضرتعالی با کلمات زمینی قابل توصیف و وصف نیست اگر خدا نمی گفت محمد آخرین پیامبر هست ما هممون می گفتیم شما پیامبر زمانه ما هستید الهی شکر خدا امثال شما و خانم شایسته و این سایت رو زیاد کنه یا الله
خدایا شکرت که فصل پنجم روز شمار تحول زندگی من شروع شد که توی این مسیر تحول اساسی زندگیم این اصل مهم رو که یادم رفت بهم یادآوری بشه.
به زعم خودم فکر میکردم خیلی توی این قضیه خوب شدم چون مدتهاست دیگه تصمیم گرفتم دست از غر زدن بردارم خصوصا از دست دولت و …
ولی به چند مدت اخیر که نگاه کردم دیدم کارنامه ی چندان درخشانی ندارم!
مثالش همین دیروز که دقیقا قبل از یکی از کلاسهای دانشگاهم داشتم به این فایل گوش میدادم.
استاد این درس خیلی استاد خوبیه فوق العاده درس میده و کاملا به موضوعات مسلطه و تمام تلاشش رو میکنه همیشه که هر چی که میدونه در اختیار بچه ها بذاره. ولی روشش طوریه که یذره باید تلاش کرد تا بشه باهاش کنار اومد.
برای همین هم اغلب بچهها ازش ناراضین.
خدا میدونه چندین و چند بار ذهن من اومد شروع کنه تمرکز من رو از روی محتوا برداره و بذاره روی اینکه این استاد خوبی نیست و فایده ای نداره نداره تلاش تو و … ولی همش حرفای استاد راحب ارتباط خوبی که توی دانشگاه با استادا برقراره کرده بودن توی ذهنم پلی میشد و میگفتم نه! پس میشه. من باید راهش رو پیدا کنم.
گفتم این بنده ی خدا داره تلاش خودش رو میکنه، من فقط وظیفه دارم حداکثر استفاده ای که میتونم رو ازش ببرم مفهومی که توضیح میده رو درک کنم و سوالام رو ازش بپرسم، بقیش دیگه دست من نیست.
من نمیتونم درس دادن استاد رو عوض کنم.
همین باعث شد دیروز برای اولین بار سرکلاس بتونم سوال بپرسم و یه قسمت خاص از درس رو کامل متوجه بشم که اگه میذاشتم ذهنم با مقاومت خودش بره جلو هیچوقت چنین اتفاقی نمیافتاد.
الان که دارم با خودم مرور میکنم میبینم که چقدر توی همین مدت کوتاه از این نکته ای فکر میکردم خیلی خوب دارم رعایتش میکنم ضربه خوردم!
از رفتار با اطرافیان نزدیکم
تا با دوستانم و …
برام یادآوری شد این موضوعی نیست که با یک بار کامنت نوشتن یا فقط یکبار بهش پرداختن درست بشه. چیزیه که باید همیشه روش کار کرد.
خوب که نگاه میکنم میبینم این اصلیه که توی تمام جنبه های زندگیم نمود داشته و داره، حتی توی برنامهریزی های روزانه ام.
اینکه من نمیدونم در طول روزم چی پیش میاد که براش برنامه بریزم نشون میده که من اصلا باور نکردم خودم هستم که خالق زندگیم هستم.
اگه وقتی میبینم یک نفر در حد غیر نرمالی به من گیر میده و سعی میکنه از روی دلسوزی و … رفتارهام رو کنترل کنه و من به تندی واکنش نشون میدم، نشون میده که من قانون رو درک نکردم.
جالبه! بعد این چند وقته شاکی هم بودم چرا نتایج بزرگتر نمیشه!
جوابش سادست چون هنوز خودم تغییر نکردم!
الان میفهمم چرا سرعت رشد یه سری از بچه ها مثل سعیده جون و علی آقا به مراتب بیشتره. چون اونا میان یه توی یه موضوعی دیپ و عمیق میرن جلو و رگباری خودشون رو واکاوی میکنن. اصلا فرصت به افکار اضافه نمیدن. تلاش میکنن درک کنن توی اون موضوع دقیقا با خودشون چند چندن؟ دقیقا کجای کارن؟
این باعث میشه آدم درک بهتری از خودش پیدا کنه و رشد کنه.
حالا میفهمم چرا کامنت نوشتن و ردپا گذاشتن اینقدر مهم و تاثیرگذاره.
که موقع نوشتن جمله به جمله ی کامنتی که مینویسم منم به خودم تلنگر بزنم که روژینا تو چند درصد اینجوری هستی؟ تو چند درصد این ویژگی رو در خودت ایجاد کردی؟ اگه کردی چجوری اگه نکردی چکار باید براش بکنی؟
انصافا باید یه شخم اساسی به کل دیدگاه هام نسبت با زندگی بزنم با دید این رویکرد.
که منم که خالق زندگی خودم هستم.
و به همین دلیل باید تمرکز کنم بر آنچه که میتوانم بهبود دهم.
دوست دارم وقتی کامنت میذارم از جنس عمل کردن و تجربه کردن این آگاهی ها باشه.
اونموقع ست که واقعا تمرکزم روی خودم بالاتر میره و زندگیم قشنگتر میشه.
استاد ازتون ممنونم که این چیزا رو به ما یاد میدین و قوانین رو واضح و شفاف به زبان کاربردی و عملی برامون توضیح میدین
ازتون خیلی ممنونم.
خدایابهم قدرت بده مسیرت رو بهتر و بهتر و بهتر ادامه بدم و خودم رو در مسیر درست و پرنعمت بهبود ببخشم
دوست خوبم امیدوارم هر روز وقتی ایمیل های شما دوست عزیزم را میخونم از درکتون از قوانین بخونم.
ار نتایجتون بخونم.
این خیلی لذت بخشه که آدم قدرت خلق تمام جنبه های زندگی اش را در دستان خودش بدونه.
امروز داشتم جلسه 7 قدم چهارم را گوش میدادم که استاد سوره لیل را میخوندن و تفسیر جالبی بود که خداوند میگه کسایی که زیبایی ها و نیکی ها را میبینند (در حقیقت سپاسگزار می شوند) به “زودی” آسان میشوند برای آسانی ها.
و البته برعکس، کسی که نکات منفی را میبینه و ادامه میدهد، به زودی آسان می شود برای سختی ها!!!
خداروشکر. خداروصد هزار مرتبه شکر که چقدر این فایل با کامنت شما برای من در یک مدار و هم سو بود.
خب من از خودم بگم که یه وقت فکر نکنید من دارم قضاوت میکنم.
خود من الان چند وقتی هست دارم تلاش میکنم و سخت هم دارم تلاش میکنم که هر کسی را، تاکید میکنم هر کسی؛ حتی اونی که یه روزی باهاش خوب نبودم را نکات مثبتش را بیانکنم.
موضوع اینجاست که من چند سال پیش وقتی مجرد بودم از دوره های استاد استفاده میکردم و از لحاظ مالی پیشرفت خوبی داشتم.
بعد یادم رفت، فکر کردم خودم به همه چیز رسیدم، خلاصه بگم، نکته مهم اینه که نقطه عطف شروع پسرفت مالی من اینجا بود که من شروع کردم به دیدن نازیبایی ها و نکات منفی اطرافیانم، دولت و …
این باعث شد بدجوری پسرفت کنم.
خداروشکر توی این یکسال و نیم که دیگه خدایی خیلی بهتر از قبل پیشرفت کردم، تقریبا سعی کردم به دیگران توجهی نکنم تا اینکه اصلا بخواهم نکات منفی اون شخص را ببینم. (حتی برای وسایلم و کارم و غیره هم از همین روش دارم “تلاش میکنم”، استفاده کنم.)
روژینا خانم تا اونجایی که تونستم کنترل کنم، از اون مورد من فقط خیر دیدم و بهره. دیگه اینجوری بگم وقتی میخواستم زمین کارخانه ام را بخرم، از یکی از دستان خدا کمک گرفتم که این دست خدا از لحاظ روابط عاطفی کاری میکرد که اصلا مورد تایید من و جامعه نیست، اما ایشان دستی از دستان خداوند شد و مرا به خواسته ام رساند.
این خیلی موضوع مهمی هست.
خدایی اینو مثل یه داداش میگم. من میدونم چقدر سخته کنترل ذهن. این همون جهاد اکبری هست که استاد میگه، اما وقتی بتونیم به همه چیز مثبت نگاه کنیم (یعنی تا اونجایی که بشه چون صفر و 100 نیست)، قشنگ حس ماشینی را میده که سقفش کروک هست، توی جنگلی پر از درختان میوه، هوای مه خنک، سر میخوریم و از مسیر لذت میبریم.
اینقدری که شما از خدا باران میخواهی و خدا بهت میدهد این بزرگترین نعمتش را.
بخدا من بارها از خدا باران و برف خواستم و بهش رسیدم.
یه موضوع دیگه.
سلیمان نبی در سوره نمل اهمیت شکرگزاری را خیلی خوب توضوح داده است.
سلام به آقا علیرضای عزیز با این کامنت پر بار که هر بخشش برام حاوی کلی نشانه و پیغام از طرف خداونده
اول اینکه خدارو سپاسگزارم برای این مأمن آرامش، این سایت بینظیر و فوق العاده که مهم نیست کجای جهانی و الان توی دنیا داره چی میگذره تو میتونی بیای و اینجا با تسکین روح خودت و بازگشت به اصل خویشتن به آرامش برسی
باورتون نمیشه،
دیشب شرایطی پیش اومد که یه ساعت کنترل ذهنم از دستم خارج شد و احساس ترس و عذاب وجدان شدیدی راجع به آینده ی مالیم برام به وجود اومد.
دو تا انتخاب داشتم،
بترسم و برم توی حالت ترس و لرز و عذاب وجدان و قناعت و باور های پیشینیانم رو ادامه بدم که نمیشه، من نمیتونم، پول زیر پای فیله، تنها راه تجربه ی آسایش در زندگی قناعته و … این فضاها
یا هم اینکه بگم خب، حالا آروم یه نفس عمیق میکشیم و میبینم چه کاری از دست من برمیاد؟ چجوری میتونم یه سیر پیشرفت درست برای خودم بسازم و چجوری با هدفگذاری درست و قدم های درست در مسیر خواسته هام و خواسته هام رو بهتر شناختن و واضح تر کردن و تلاش خودم برای جدی تر گرفتنشون با هر ابزاری که دستم میاد
و
مهمتر از همه تکیه، توکل و ایمان قلبی به خدایی که تا حالا هر چی داشتم و دارم از اون بوده و به قول سعیده خانم شهریاری پوزه ی شیطانِ نشد نشدِ ذهنم رو به خاک مالیدن، اول به درآمد و بعد به پیشرفت مالی برسم؟
چجوری میدونم با این نجواهای ذهنی و باورهای محدودکننده ای که مثل زنجیر دور ذهنم رو گرفته مقابله کنم؟ چجوری میتونم بزنم پاره کنم این زنجیرها رو و از قید و بندشون رها بشم و آزادی بسازم از درک اصل رسیدن به ثروت؟
خداوند هدایتم کرد و دیشب تمام سعی ام رو کردم که تسلیم نشم.
پیش خودم گفتم، تلاش خودم رو میکنم، به سپاسگزاری روی میارم. بابت هر لیوان و هر جرئه آبی که مینوشم باید سپاسگزاری رو تمرین کنم چراکه از بچگی بهم گفته شده:
«لئن شکرتم لازیدنکم»
و از خدا سپاسگزارم بیحد، که با زبان کامنت شما دقیقا آگاهی ای که بهش نیاز داشتم رو به سمت من فرستاد…
ای خدای وهاب من!
ای خدایی که قلبم روحم جسمم و همه چیز من در تسخیر تو و گوش به فرمان و اراده ی توئه، ای که خودت این پیغام رو برام فرستادی، خودت هم به من ظرفیت و گنجایش درکش رو عطا کن. خودت ذهنم رو توانا و قلبم رو باز کن که پیام مناسب از هر بخشش به قلبم بشینه و با تکرار آگاهانه در وجودم پایدار بشه.
یه نکته ی ظریفی که بهم گفتین تمرکز روی زیبایی ها و نکات مثبت بود که هسته ی اصلی زندگی الانمه.
اینکه گفتین لازم نیست برای اینکه رفتار شایسته و مناسب از آدما و پدیده های اطرافمون بگیریم صفر تا صدشون مورد تایید ما و حتی منطبق با مسیری باشه که ما توی این سایت داریم میریم. سعی کنم هر کسی، هر چیزی هر پدیده ای رو فقط و فقط ذهنم رو بمباران کنم با نکات مثبتش یجوری که انگار یه فرشته ی مقدس داره جلوم راه میره. این بهترین تمرین برای تقویت ذهن در زیبایی ها رو دیدن و کنترل کردنشه.
مرسی برای این نکته ظریف و عملی که به خوبی بهش اشاره کردین و با مثال از خودتون بازش کردین…
آقا علیرضای عزیز ازتون با تمام وجودم ممنونم که مثال هایی از آیه های قرآن برام آوردین که چقدر میتونه روشن کننده ی مسیرم باشه.
و همینطور ممنونم بابت مثال هایی که از خودتون زدین و ذهن منطقی من با خوندن جملاتتون ارام تر شد.
خدایا شکرت
چقدر زندگی خوبه
چقدر زندگی زیباست
چقدر ثروت در جهان فراوونه
خدایا شکرت…
مرسی بابت لطفی که بهم داشتین و آرزوی موفقیتی که برام کردین برادر عزیزم
من خودم تورین هستم که شمال ایتالیاست،
بلههههه سواحل جنوب ایتالیا حسابی دیدنیه خصوصا تاورمینا توی تابستون…
براتون واقعا از صمیم قلبم امیدوارم هر مسیری که میرید خداوند بهترینها رو سر راهتون قرار بده و معجزه ها رو طوری رقم بزنه براتون که فقط بایستید کنار و کف زنان برای خداوند بگین خدایا شکرت…
یه تشکر مضاعف هم دارم ازتون که برام از اهمیت شکرگزاری گفتین چون دقیقا همین الان میخواست تنبلیم بشه که برم شکرگزاری روزانه ام رو بنویسم و گفتم کلامی انجام بدم که کامنت شما تیر آخر رو زد که الان با عشق و سپاسگزاری خیلی بیشتری برم سراغش…
استاد من همیشه در مسیری بودم که هر کاری را شروع میکردم آخر اون کار شکست بود نه این که از اول بد باشه بلکه خیلی هم خوب پیش میرفت خیلی تلاش میکردم وهمه بهم افتخار میکردند که میشنویدم از دیگران که حسن ببین چه خوب کار میکنه چه خوب کار میکنه چه عالی درآمد داره
ومن در کنار این همه نعمات عالی همیشه توجه میکردم به اوضاع که ببین چه مملکتی داریم این همه من زحمت میکشم چرا اینقدر کم میتونم پول پس انداز کنم این مملکتی که صبح تا شب دارم میدوم حتی نمیتونم از پس خرج و مخارجم بر بیام این تقصیر دولت این تقصیر لجبازی هوایی که دارن میکنند با آمریکا وبعد حی شرایط عوض میشد کم کم حالم نسبت به اون کارم بد میشد ودر نهایت یک بار میدیدم که همه رو از دست دادم ورشکستگی و در نهایت نمیفهمیدم چکار کردم وباز دنبال یک راه جدید که ثروت بسازم و جالب اینجا بود که صحبت میکردم از اون لحظاتی که کار خوبی داشتم درآمدهای باور نکردنی داشتم واز اونجا احساس میکردم که اوضاع داره بهتر میشه وبعد باز خوب میشد وبعد باز ورشکستگی یک شرایط یک سان وتکراری
قانون رو نمیدونستم واین که همیشه دیگران را مقصر این همه اوضاع بد میدیدم
ولی از موقعی که فهمیدم تمام شرایط زندگی خودم را خودم خلق میکنم دیگه هیچ کس را مقصر نمیدانم واین که خودم خالق زندگی خودم هستم با این همه توجه به زیبایی ها تونستم درآمدی عالی وبینظیر را کسب کنم از کارگری برسم به کارفرمایی
اوضاع به صورت معجزه آسایی تغییر کرده من بهترین روزها رو دارم بدست می آورم از جایی که فهمیدم که خداوند مرا آفریده تا خودم زندگی خودم را خلق کنم ودر این جهان هیچ ظلمی نمیشود
ومن هر لحظه با افکارم جهت دهی میکنم مدار زندگی ام را به سویه نعمت ها ومیپرستم خدای یکتا را چون اوست فرمانروای جهانیان
چیزی که من روش کنترلی ندارم پس روش تمرکز نمیکنم من تمرکزم رو میزارم رو خودم و رو چیزی که میتوانم آن را بهبود دهم
استاد من و همسرم امروز رفتیم خونه مامانم و حالم هم خیلی خیلی عالی بود
وقتی اونجا بودیم دیدم که مامانم داره با خواهرم تلفنی صحبت میکنه و متوجه شدم که یه مشکلی برای یکی از اعضای خانواده من پیش اومده و مامانم هم ناراحته و داره برای خواهرم درد و دل میکنه و دنبال راه چاره هستن
منم آگاهانه رفتم با بچه خواهرم بازی کردم و نخواستم به حرف هاشون گوش بدم در صورتی که اگه قبلا بود منم همراهی شون میکردم
همون لحظه تا ذهنم اومد درگیر این موضوع بشه به خودم گفتم
مونا از دست تو کاری برمیاد ؟
گفتم نه هرگز من کمکی نمیتونم کنم و فقط میتونم غصه بخورم و ناراحت بشم و دلسوزی کنم و دنبال راه چاره باشم برای اون طرف
به خودم گفتم یا بشین اینجا بزار مامانت کلی ورودی منفی بهت بده و باهات در و دل کنه و به زمین و زمان بد و بیراه بگه و تو هم دلسوزی کن و غصه بخور و دنبال راه حل برای مسئله ای باش که به تو مربوط نیست
یا برو خونه و نزار این حال خوبت خراب بشه
منم به همسرم گفتم بریم خونه
و استاد یاد حرف شما افتادم و به خودم گفتم
من که کنترلی رو این موضوع ندارم پس بهتره که روش تمرکز نکنم
و از خودم پرسیدم من چه کمکی میتونم کنم ؟ و جواب دادم من فقط میتونم به خودم کمک کنم
من فقط میتونم حال خودم و خوب نگه دارم
من فقط میتونم خودم موفق بشم و با موفق شدنم هم به خودم کمک میکنم و هم الگو میشم برای دیگران
اون موقع اگه بگم قانون اینه شاید باور کنن
اگه بگم این سایت استاد عباس منش شاید پیگیر بشن
استاد مامان من و خواهرم جدا از اینکه داشتن کلی غصه میخوردن و برای اون طرف دلسوزی میکردن دنبال راهکار بودن که اونو از این وضعیت نجات بدن
منم قبلا یه آدمی بودم مثل اونا و میخواستم هرطور شده مسئله اون طرف و حل کنم
حتی اگه کاری از دستم برنمیومد ولی غصه میخوردم که همدردی کرده باشم
ولی پیگیری میکردم ولی دلداری میدادم که نگن مونا بی معرفته
ولی الان فهمیدم من توانایی حل مسائل دیگران رو ندارم
اون آدم تا خودش نخواد تغییری در زندگش بده من نمیتونم زندگی اونو تغییر بدم
حتی قبلا سعی میکردم طرف و دلداری بدم بگم عیب نداره خدا بزرگه حل میشه و از این حرفا
ولی اینبار نخواستم اینم بگم چون میدونم اونا اصلا تو مداری نیستن که این حرفا رو درک کنن
حتی مامانم انقدر ناراحت بود که اون طرف چقدر این مشکل اذیتش کرده که نشسته کلی گریه کرده و گفته دیگه نمیدونم چی کار کنم
ولی شاید برای اولین بار من اصلا ناراحت نشدم با اینکه اون طرف عزیز من هست
چون میدونستم اون طرف انقدر از جهان کتک خورده که رسیده به نقطه عجز و گفته
خدایا دیگه نمیدونم چی کار کنم
اتفاقا خوشحال هم شدم و به خودم گفتم این خوبه چون
اون طرف رسیده به نقطه عجز و اینجاست که آدم ها هدایت میشن وقتی به ناتوانی خودشون اعتراف میکنن و
میگن خدایا من تسلیمم
ولی مامانم از این بابت داشت غصه میخورد که چرا این مشکل انقدر اذیتش کرده که یه مرد نشسته گریه کرده
شاید از نظر دیگران این رفتار من خودخواهی باشه یا بگن بی احساسه یا فقط فکر خودشه
ولی این قانونه
من توانایی حل مسائل و مشکلات دیگران رو ندارم پس بهتره که تمرکزم رو بزارم رو خودم
تمرکزم رو بزارم رو اون چیزی که میتونم بهبود بدم
من میتونم فقط زندگی خودم و بهبود بدم
من توانایی بهبود زندگی دیگران رو ندارم
استاد عاشقتونم
امروز نخواستم تو اون فضا بمونم و خیلی زود برگشتیم خونه
تو راه فقط خواسته هام رو تجسم کردم و کلی لذت بردم
آگاهانه با همسرم راجبش صحبت نکردیم
کسی رو قضاوت نکردیم
همسرم برام یه غذای خوشمزه درست کرد و با عشق کنار هم غذا خوردیم
اگه قبلا بود فکر میکردم من آدم بدی هستم که خانواده ام ناراحتن و من دارم خوش میگذرونم و خوشحالم و دارم به اهدافم فکر میکنم
ولی امروز دقیقا به موقع با درخواست من از خدا برای پیدا کردن باور بهتر و کار کردن روی خودم و شخصیت بهترم کار کنم
که در این حین به یه تضاد برخورده بودم امروز
خداوند همواره به من پاسخ میدهد
هر وقت خواندمش اجابتم کرده
الله واکبرررررر
استاد من مدت زیادیه که به الگوی تکرار شونده در زندگیم برخورد میکنم
امروز انگار من بزرگتر شده ام که متوجه این تضاد شدم
چون میگم هر چند وقت یکبار که میگم گاهی وقتها ماهی دوبار برام تکرار میشه
و همیشه هم معمولی بوده وباید اتفاق بیوفته
ولی امروز جنس درون من و شخصیت من فرق داشت
احساس کردم سطلم بزرگتر شده دوبار به قرآن هدایت شدم
چقدر خداوند قشنگ مارو هدایت میکنه
چه حرفهایی بهم نشون داد چقدر از بزرگی خدا لذت بردم که در من حائل و در قلب منه
خداجونم سپاسسسسسگزارم
چقدر از بخشش و بزرگیش بهم نشون داد
سوره انفال که دیگه نگم براتون بچه ها بخونیدش محشره
کلام حق
روان و ساده
اومدم تو سایت دیدم استاد فایل گذاشته تو سایت.
کمی بعد یکی از بچه های هم دوره ای برام جواب کامنت گذاشته بود نقطه آبی
منم صاحب مجلس معنویت
درسته این تضاد اومده ولی قرار نیست منو زجر بده
قراره که منو بزرگتر و بهتر و شخصیت قوی تری ازم بسازه
خدایا شکرت به خاطر تضاد امروزم که خودم خلقش کردم و کلا امروزم رو با گفتگو با خدا گذراندم
وقتی با خدایی بخدا که پادشاهی
کلی باهم جاهای قشنگ رفتیم
اول قرآن و نوشتن خواسته و شکر گذاری و بعد سایت و فایل های سفرنامه و خواندن کامنت های قشنگ
وبعد دوباره قرآن خواندن و گفتگو با خدا
کلی رزق و برکت خدا از طریق دستان خوب خدا رسید برام
ودرآخر آرامش قلبی
چی بگم از این خدا که اینقدر ساده و راحت و روان در زندگیام جاری است
امروز خیلی بیشتر درک کردم که من خالق زندگی خودم هستم.
هر بار یه جاییشو میفهمم .
چرا من قدرتو به بیرون از خودم داده ام
چرا؟؟
چرا؟؟
بخدا که این سوال شده ورد زبانم
بابا الهام تو دیگه کی هستی
شرک
شرک
شرک
الله و اکبرررر
بابا الهام خانم تو کجای این زندگیت قرار گرفتی
که بیرون از همه کاره و خودت هیییییچ
تو دیگه کی هستی
چی میخوای فقط از من بخواه من قدرت کل کیهان هستم
بهم واضح گفت صبر کن یا الله
دختر خوب فقط روی خودت کارکن سمت خودتو خوب انجام بده .
به جوابم نرسیدم دلیل این تضاد تکرار شونده رو هنوز نفهمیدم ولی خیلی چیزهای خوب دیگه یاد گرفتم .
کلی جواب و سوال تو ذهنم بوجود اومده باید این درون رو این گفتگوی ذهنی رو پیدا کنم میدانم خداوند پاسخ را داده
منم که باید سمت خودم رو خوب انجام بدم تا دریافت کننده خوبی بشم
خدایا نمیدانم تو میدانی امروز منو تو همش باهم بودیم قدم به قدم بامن بودی کاملا میفهمیدم که هستی نگران نبودم ارامترو از قبلی که به این تضاد برمیخوردم .
خب هیچ وقت درکی نداشتم که مثله امروز پیگیر موضوع باشم
امروز احساس بزرگی کردم که چرا؟؟؟
دلیل این تضاد در من چیست؟
چطور من به این تضادقدرت داده ام که الان دیر میفهمم گم شده رفته خیلی عمیق جا گرفته هر چی دارم بیل میزنم هنوز به اون ته نرسیدم کلی اشغال و زباله ریختم دور ولی هنوز به اصل موضوع نرسیده ام
چقدر سخته و محکم چسبیده ولی کور خوندی
من خدایی دارم بزرگتر از تو
وقتی روش حساب باز کردم خودش کارم رو درست میکنه
سپردم به تنها قدرت کل کیهان و رهاش کردم اون کارشو خوب بلده
من نمیدونم
هرچی هست در درونه منه وخدا جواب تمام مسائل درون منو میدونه
من اجازه دادم که فقط خداوند کارهامو به عهده بگیره و من تسلیمم
من تسلیمم
خداجونم بابت امروزمون سپااااس فراوان
خودت تغییراتم رو در دستان قدرتمند خودت بگیر
من آماده ام
من آماده تغییرم
من تسلیمم
وقتی خدا اجازه داده
دیگه حله نگران نباش و آرام بگیر خدا همه کاره ست
آیه 44سوره غافر
بزودی گفتارم را هنگام پاداش عمل متذکر میشوید ومن کار خود را به خدا وامیگذارم که او کاملا بر احوال بندگانش آگاه هست.
من باید از اکثریت متفاوت فکر کنم من مقصر تمام اتفاقات زندگی ام هستم هر لحظه باید تکرار کنم
من برای خودم و زندگیم چکار کردم ؟؟؟؟
من کجاها وقت گذاشتم کجاها کم کاری کردم
من کجاها براخودم بودم کجاها برابقیه
اصلا اینارو فهمیدی
کجاها بهونه آوردی و انداختی گردن بقیه
بشین کمی به خودت و رفتارات فکرکن
همین الان چقدر موهبت از خدا به زندگیت رسیده
مگه تو کاری کردی نه
خدا داره پررنگتر میشه تو زندگیت فقط با این یه ذره تغییری که تو کردی چقدر خدا پر رنگ شده
حالا فکر کن این مسیر زیبارو بهتر بری چه سعادتی رو میبینی
دختر تو تغییر کن خب باورهای مخرب داری بشین پیداشون کن تا لااقل آروم بشی
باور کن که خدا جوابهای سوالات تو رو میدونه خدا همه کارست بهش توکل کن و آزاد باش
من به خدا اعتماد دارم قدرت در دستان خداست
خدایا نمیدانم چطور باید بهم بگی
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
سلام خدمت استاد عزیز و مریم جان پر مهر و دوستان خوبم
همه چیز منم ، من باید تغییر کنم من کنترلی روی اتفاقات بیرونی ندارم تمرکز روی ناخواسته ها من رو به سمت اونها هدایت میکنه همین دیروز این موضوع رو تجربه کردم خدایا تمرکزم روی ناخواسته ای بود که خیلی آزاردهنده بود برام و اتفاق افتاد و عجیب که در مورد خواسته هام وقتی رپشون تمرکز میکنم به این سرعت اتفاق نمی افته ولی کافیه زوم کنم روی ناخواسته ای و این نشون میده قانون چقدر دقیق عمل میکنه و ذهن من در ترمز ها و باورهای نادرست و ترس ها چقدر قوی تر از مثبت هاس و آنقدر بافت محکم و بتنی داره و زنگار بسته که حتی در مواقعی که مدت هاست روی ذهنم کار کردم و به خیال خودم باورهای محکمی ساختم و روزها و روزها با احساس خوب سپری کردم با یک تلنگر همه چیز در هم میشکنه و برمیگرده به نقطه ی اول و من ناتوان میشم از کنترل ذهنم و دوست دارم فریاد بزنم و به ذهن ملامتگر و سرزنش گر و حسودم بگم خفه شو و فقط به خودت بپرداز و تمرکز کن روی اهداف خودت اما اما اما گاهی زورم به خودم نمیرسه و اونجا میفهمم که ذهنی که سال ها و سال ها عادت کرده به توجه به ناخواسته ها به این راحتی درمان نمیشه و من توی این مدت فقط توانستم لایه ی سطحی ازین زنگار بردارم و راه بسیار باید رفت. اما مطمئنم که با این جرعه توکلی که نوشیدم و ذره نتایجی که شادی اش نور امید را در دلم روشن کرده و من رو قدرتمند کرده برای ادامه دادن به لطف خدای قریبم و یاری شما استاد عزیز این بتن سخت رو شکست میدم و موفق میشم حس خوب و تمرکز بر خواسته ها و هدفم رو عادت هر روزه ای زندگیم قرار بدم .
بنام خدای مهربان
تمرکز بر آنچه که میتوانم بهبود بدهم
من باید آن چیزی که میتونم بهبودش بدهم را تمرکز کنم ، نه آنچیزی که دست من نیست و هیچ توانایی در تغییرش ندارم
خیلی خیلی این رو باید با خودم تکرار کنم ، چون این شرک خیلی مخفی هست گاهی از ریل خارج میشم و خودمم خبر ندارم
خیلی موقع ها پیش میاد ، شرایط بیرونی جالب نیست و ناخودآگاه توی ذهنمون جنگ و دعوا میکینم ، سناریو های عجیب میسازیم ، شکایت میکینم ، غر میزینم ، نق میزنیم ، شرایط بیرونی رو مقصر میدونیم
خیلی وقت ها این شکایت ها ، این نق زدن ها رو از زبون نمیاریم ، اما توی ذهنمون با خودمون این کار رو انجام میدهیم و خودمون رو اینجور سرزنش میکنیم
و اگر میبینم این شرایط داره تکرار میشه توی زندگیمون ، اصلا هم عجیب نیست ، چون خودمون رو سرزنش میکنیم بخاطر شرایط بیرون ، جهان هم ما رو سرزنش میکنه چون جهان آینه ای درون هرکدوم از ما هست
کاری که انجام بدم جلو این نجواها رو بگیرم، بیام بگم من کاری به بیرون ندارم ، من میام روی خودم کار میکنم ، سعی میکنم به احساس خوب برسم ، به ذهنم بگم اصلا این موضوع به من ربطی نداره، من چیزی که باید تمرکز کنم الان ، نباید اون شرایط بیرونی باشید ، باید روی تغییر نگاهم درمورد اون موضوع کار کنم ، من بیام روی مهارت هام کار کنم ، من بیام روی شخصیتم کار کنم در کل من روی چیزی که دست خودم هست بیام کار کنم
حالا در کسب و کار ، شرایط مالی خوب نیست، من نیام شرایط بیرون رو مقصر ببینم ، من نیام مشتری ها رو مقصر ببینم ، من نیام بگم اوضاع خرابه
بیام بگم من که نمیتونم بیرون رو تغییر بدم … ولی من میتونم بیام باورهام رو درمورد ثروت تغییر بدم پس تمرکزم رو بزارم اینجا
یک نفر هست که روی مخم هست ، داره اذیت میکنم ، اگر من بخواهم با اینشون دعوا کنم اتفاقی که میفته شاید اون آدم از زندگی من با دعوا بره بیرون ، اما اتفاقی که میفته یک آدم دیگه با همین ویژگی از طریق دیگه وارد زندگیم میشه
پس من نباید کاری به بیرون داشته باشم ، من باید بتونم خودم رو بهبود ببخشیم ، بیام روی باورهام کار کنم ، بیام تمرکزم رو بزارم روی نکات مثبت ، اونقت لاجرم یا اون آدم تغییر میکنه یا شرایط جوری پیش میره که اون آدم از زندگیم میره بیرون
این کاری هست که جهان انجام میدهد ، کار من اینه که فقط تمرکزم روی خودم باشه
ما در جهانی زندگی میکینم که آینه از درون ماست ، این جهان داره هر لحظه داره به فرکانس های ما پاسخ میده ،
جهان اینجور عمل میکنه ، ما یه سری فرکانس ها رو ایجاد میکنیم ، به جهان هستی ارسال میکنیم ، جهان هستی با توجه به فرکانسی که ارسال کردیم اون رو تبدیل میکنه به ماده و به شکل اتفاقات ، شرایط ، آدم ها وارد زندگیمون میکنه، این قانون ثابت جهان هستی می باشد..
اگر شرایط خوب نیست این رو بدونم من در مداری هستم ، من در فرکانسی هستم که اون شرایط را دارم دریافت میکنم ، اگر میخواهم شرایط من تغییر کنه در مورد موضوعی ، به جای اینکه بیام بجنگم ، عوامل بیرونی رو تغییر بدهم ، بیام ببینم چه فرکانس هایی رو دارم درمورد اون موضوع ارسال میکنم چه نوع نگاهی دارم بیام خودم رو تغییر بدم ، بیام فرکانس ها رو تغییر بدهم اونوقت جهان طبق قوانین ثابتش ، اتفاقات ، شرایط ، آدم هایی رو وارد زندگی میکند که فرکانسش رو از قبل ارسال کردم
به قول قرآن هر اتفاقی که تجربه میکنیم بخاطر بِمَا قَدَّمَتۡ أَیۡدِیهِمۡۚ ، بخاطر فرکانس هایی که از پیش فرستادیم
به قول قرآن خداوند که به بندش ظلم نمیکنه ، خودت داری به خودت ظلم میکنی، خداوند که منبع خیر و برکت
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد عزیز
خداروشکر باز هم به من فرصت و سعادت این را داد صدای شما را بشنوم
استاد جان من دقیقا به مرحله از زندگیم
با توجه به اینکه با مادر شوهرم زندگی میکردم
و اوضاع خیلی بد بود و من همه رو مقصر میدونستم ،با خدا میجنگیدم
با شوهرم میجنگیدم
به مادر و پدرم بدوبیراه میگفتم که چرا
منو این چنین شوهر دادن
اصلا دنیا دنیایی سیاهی بود همه بد بودن و حال به هم زن و مقصر تمام بدبختی من و
خدا اونروزا رو هیچوقت نیاره و نشون هیچکس نده
هر روز اوضاع بد و بدتر میشد
اما از یه جایی که دیگه خسته شدم نشستم فقط
رو خودم کار کردن و مسئولیت مشکلات را به عهده گرفتم و چسبیدم به خدا و زیبایی های زندگیم و اطرافیانم و خودم را دیدم ورق یواش یواش مثل دفتر خاطرات که هر شب یه برگه مینویسیمن
هر روز یه برگ جدید از زندگی را مشاهده کردم و
به اندازه ی تلاش خودم این ورق برگ میخورد
هر جا باز می ایستادم باز یه ورق بر میگشم عقب
انقدر اینجوری پیش رفتم و احساسم را با تمرین یک ذره یک ذره خوب کردم
که دیگه همه چیز درست شد
و خداروشکر استاد جان از وقتی به گفته ی شما یاد گرفتم شکایت را جذف کنم و هیچکس رو مقصر زندگیم و مشکلاتش ندونم دیگه همون مشکلات هم محو شدن رفتن زیر ابرها و من فقط خورشید
پر نور میبینم این را مدیون خدا ،استاد و خودم میدانم
چون شبانه روز کار کردم و تمرین کردم تا به این
مرحله رسیدم
اکنون در سایه نور خدا من نشستم چون اون عاشق من هست و هر لحظه منو به سمت زیبایی میکشناد
با سلام خدمت استاد جانم و خانم شایسته مادر معنوی سایت الهی و تمام دوستان خدای ام
1-من در سال های اخیر که قانون را نمی دانستم با یکی از نزدیکانم مبحث شراکت رو مطرح کردم و شروع به کار کردن کردیم و بعد از چند ماه دیدم با تلاش های شبانه روزی بجای اینکه از کار سودی حاصل ما بشود بر عکس درگیر بدهی شدیم و این عامل باعث شد که اذیت بشوم که کار بجایی رسید که به درگیری لفظی و فیزیکی رسید و تقریبا تمام زندگی ام رفت و صفر شدم و نزدیک به جدایی از همسرم رسیدم
2-ولی این چند وقت اخیر وقتی در شرکت کار می کردم و دیدم تلاش های من بجای اینکه نتیجه مثبت بدهد جواب عکس به من می دهد ولی این دفعه بخاطر ایجاد باورهای فراوانی و شناخت تضاد و قانون تکامل از چند ماه قبل کد محل کار جدید و انسان های جدید که با استفاده از حس ارزشمندی و لیاقت در خودم ایجاد کرده بودم و در مسیر علایقم قدم برداشته بودم و در زمینه کاری خودم تخصص لازم رو کسب کرده بودم جهان پاداش های بی نظیر خودش رو نشان داد و موقعیت های جدید فوق العاده رو بر سر راهم گذاشت بدون اینکه بخواهم از صبح تا غروب سر کار باشم برای اندکی حقوق به شرایطی هدایت شدم که خدارو شکر کارم شده تفریحم و اواخر هفته کلا خونه هستم پیش همسر و فرزندم طلایی ترین نکته این ماجرا اینه که ما باید اینقد روی خودمون کار کنیم که در این لحظات که ترس جابجایی از شغل یا داخل یه رابطه خراب هستیم و…بتونیم خودمون رو از این ماجرا بکشیم بیرون واینکه جهان بوی ترس رو خوب می شناسه از فقر بترسی فقر بیشتری رو برات به ارمغان میاره از بیماری بترسی بیماری بیشتری رو تجربه می کنی فقط همیشه باید بفهمیم که جهان خوب بلده احساس مارو بشناسه چون ملیارد ها ساله که داره این کارو از نسل های قبل ما انجام می ده پس با حمله کردن بر ترسهامون باید موقعیت های جدید برای خودمون خلق کنیم تا جای. که مارو راضی کنه
و الهی شکر استاد واقعا سپاس گذاری از حضرتعالی با کلمات زمینی قابل توصیف و وصف نیست اگر خدا نمی گفت محمد آخرین پیامبر هست ما هممون می گفتیم شما پیامبر زمانه ما هستید الهی شکر خدا امثال شما و خانم شایسته و این سایت رو زیاد کنه یا الله
سلام استاد
سلام به همه
تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم.
استاد این پاشنه آشیل منه،نسبت به همه بخصوص خانواده م
که شکرخدا خیلی بهتر شدم
ولی یه جاهایی نتونستم واقعا ذهنم کنترل کنم و خیلی بد درگیر شدم و یه جهنمی برام درست شده که بیا و ببین
انصافا هر جا تونستم کنترل ذهنم در دست بگیر خیلی پیشرفت کردم
استاد تا ناراحتی تو خانواده م پیش می اومد منم درگیرش میشدم
همش تو فکرشون بودم که خدایا چرا اینجوری شد چیکار کنم براشون
این موضوع چطوری قراره حل بشه……
ولی الان باز بهترم
بیشتر تمرکزم روی خودمه،سعی میکنم سمت خودم درست کنم
بخودم میگم هر کس هر جایی هست جای درست خودشه
این شرایط و اتفاقات و تضادها برای اون آدم لابد ضروری بوده که تکونی بخودش بده
عدل خدا برای همه هست
خدا منصف،این ما هستیم که مسیر گم میکنیم اتصالمون با خدامون قطع میشه
اونم بخواد خدا دستش میگیره همونجوری که دست من گرفت آورد اینجا تو این سایت
من با نتایج م میتونم برای اون آدم الگو بشم
الان با حرف هیچ تاثیر خاصی نمیشه بجا گذاشت
پس حدیث جان آرام باش……..
به امید روزی که برای همیشه این ترمز از بین بره و بتونم آزاد و رها باشم
و بیام اینجا بنویسم
که هیچ چیز مرا تکان نمیدهد
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
اگه میخواین متفاوت از بقیه نتیجه بگیرین باید متفاوت از بقیه فکر کنین و عمل کنین!
سلام خدمت استاد عزیزم و خواهر گلم خانم شایسته گرامی و دوستان نازنینم در این سایت مقدس
من سالها در شرایطی بزرگ شدم و در خانواده ای تربیت شدم که پدرم همه کارها رو خودش انجام میداد و اجازه نمیداد ما
دست به سیاه و سفید بزنیم، حتی نان گرفتن هم اگه خونه بودن خودشون انجام میدادن و اعتماد به نفس و عزت نفس ما
له له بود و من در زندگیم هیچ نتیجه ملموسی نگرفتم و همیشه پدرم رو مقصر اصلی میدونستم…
تا اینکه قبل از آشنایی با قوانین تصمیم گرفتم کاری کنم و این حس بی لیاقتی که آمیخته بود با مقایسه از سوی والدینم
رو سرکوب کنم… با اینکه از سربازی معاف بودم رفتم سربازی و پول آموزشی رو هم از طریق بسته بندی و کار در یه شرکت
بصورت خدماتی تهیه کردم… بعد سربازی یه آدم دیگه شده بودم و کلی مسئولیت پذیر!!! حتی نمیتونستم یه لحظه یه جا
بند شم درحالی که قبلا مدام ولو بودم تو خونه و بی انگیزه و بی حوصله… اما بودن در خونه و اون شرایط منو به شرایط
گذشته سوق داد… دوباره یه چیزی از درون فریاد زد این تو نیستی و نباید این شرایط انفعال رو بپذیری.. شروع کردم
واس دانشگاه دولتی خوندم و به لطف خدا قبول شدم، سخت افزار دانشگاه گیلان و ادامه دادم… اما تابستونا دوباره
در کنار خانواده بودم و باز حس منفی و درگیری های ذهنی…
یادمه حتی دانشگاه رفتنم با این نگرش ناخودآگاه بود که از پدرم گرفته بودم: مدرکتو بگیر تا در یک کار دولتی مشغول بشی!
دولت یه پدر دیگه بود و من اگاه نبودم که دارم در مسیر اشتباهی قدم میزارم… البته خود تحصیل اگه متناسب با ظرفیت
و مسیر زندگی باشه خیلی هم خوبه اما من با نگرش اشتباهی وارد این مسیر شده بودم…
یادمه که سه ماه تابستون در شرایط خیلی سخت کار کردم فقط به این دلیل که اینقدر خسته بشم که نجواها از ذهنم دورشه
و از خدا میخواستم هدایتم کنه… یادمه سالها دولت، پدر و خیلی مسائل دیگه رو عامل شرایط سختی میدیدم که باهاش
دست و پنجه نرم میکردم.. حتی وقتی جایی مهمونی میرفتم برای سرپوش گذاشتن روی ناکامی ها مدام از خودم و
توانایی هام میگفتم و میگفتم با این همه توانمندی به خاطر نداشتن پارتی و هزار تا موضوع بی ربط دیگه نتونستم در
فلان شغل استخدام بشم یا فلان مشکل برام پیش اومد یا بابام نذاشت روی پای خودم وایسم و از این بهانه ها…
تا اینکه یواش یواش متوجه باگهام شدم و به لطف خدا و آشنایی با این سایت مقدس خیلی بهتر تونستم به این آگاهی
ها برسم و شروع کردم روی خودم کار کردم… البته حس قربانی شدن و مقصر دونستن خانواده تا حدی باهام هست
ولی دارم روش کار میکنم… الان به لطف خدا شرایط خیلی خوبی دارم و برای اینکه کمتر از حمایت خانوادم بهره مند
بشیم با همسرم به خونه ای دورتر از خونه پدری اسباب کشی کردیم، خونه ای که اولین خونه زندگیمونه که مال خودمونه
و داستان خونه دار شدنمون مثل معجزه میمونه… و خداوند معجزه وار منو هدایت کرد و چون نپذیرفتم که قربانی باشم و
مدام دنبال مقصر باشم و انگشت اتهام رو به سمت دیگران بگیرم… خلاصه سرتونو درد نیارم… حالا با یه چالش خیلی جدی
مواجه شدیم به اسم آلودگی هوا… و تصمیم گرفتیم به جای اینکه زوم کنیم روی مسئولین ببینیم سهم خودمون چیه…
هم من و هم فرزندانم و همسرم به شدت به آلودگی و هواهای اینجوری آلرژی داریم و خداوند ما رو هدایت کرد به ایده
مهاجرت به شهرهای شمالی… دارم روی خودم کار میکنم که منی که کارمند دولتی هستم بتونم به یکی از شهرهای شمالی
مهاجرت کنم و البته که باورهای خیلی قوی باید بسازم با توجه به محدودیت هایی که درباره کارمندان دولت هست…
امیدوارم به توفیق خداوند سال دیگه همین موقع یعنی 28 آذر 1403 اینجا در سایت مقدس استاد عباسمنش کامنت
بزارم و بگم که بچه ها من تونستم به شهر مورد علاقه ام مهاجرت کنم… این مهاجرت فقط به خاطر آلودگی هوا نیست
بلکه هدف بزرگتر قطع کامل تعلقات گذشته مخصوصا به خانواده ام، ایجاد کسب و کار و به امید خدا بیرون اومدن از
کار دولتی و گشایش الهی در رزق و روزیمون هستش… من قبلا اینقدر باورهای ضعیفی داشتم که حتی خانواده ام رو
نمیتونستم یه سفر مشهد ببرم و هزار جور صغری و کبری میچیدم که اگه هتل گیرمون نیاد یا نتونم خرجشو بدم و…
حتی شهرهای نزدیک تهران هم نمیتونستم خانوادمو ببرم… اما الان اینقدر به لطف خدا باورهام اصلاح شده که دارم
در مورد مهاجرت به شهری حرف میزنم که هیچ قوم و خویشی نداریم و فقط دارم به خدای مهربان توکل میکنم… همون
خدایی که پارسال به قلبم انداخت برای خونه اقدام کنم درحالی که پولشو نداشتیم و این داستان هم زمان شد با تورم
سنگین مسکن در کشور و تهران و حبابی که ایجاد شده بود در مسکن مهر پردیس باعث شد بتونیم با فروش خونه
مسکن مهر در تهران صاحب خونه دو خواب بشیم اونم در مناطق نسبتا مرکزی… ان شاالله خداوند توفیق بده و این مهاجرت
صورت بگیره و با شما تجربیاتمو اینجا به اشتراک بزارم. خوشبخت و سعادتمند باشید
با نام خدا
تمرکز بر انچه میتوانم بهبود دهم
خدایا شکرت که فصل پنجم روز شمار تحول زندگی من شروع شد که توی این مسیر تحول اساسی زندگیم این اصل مهم رو که یادم رفت بهم یادآوری بشه.
به زعم خودم فکر میکردم خیلی توی این قضیه خوب شدم چون مدتهاست دیگه تصمیم گرفتم دست از غر زدن بردارم خصوصا از دست دولت و …
ولی به چند مدت اخیر که نگاه کردم دیدم کارنامه ی چندان درخشانی ندارم!
مثالش همین دیروز که دقیقا قبل از یکی از کلاسهای دانشگاهم داشتم به این فایل گوش میدادم.
استاد این درس خیلی استاد خوبیه فوق العاده درس میده و کاملا به موضوعات مسلطه و تمام تلاشش رو میکنه همیشه که هر چی که میدونه در اختیار بچه ها بذاره. ولی روشش طوریه که یذره باید تلاش کرد تا بشه باهاش کنار اومد.
برای همین هم اغلب بچهها ازش ناراضین.
خدا میدونه چندین و چند بار ذهن من اومد شروع کنه تمرکز من رو از روی محتوا برداره و بذاره روی اینکه این استاد خوبی نیست و فایده ای نداره نداره تلاش تو و … ولی همش حرفای استاد راحب ارتباط خوبی که توی دانشگاه با استادا برقراره کرده بودن توی ذهنم پلی میشد و میگفتم نه! پس میشه. من باید راهش رو پیدا کنم.
گفتم این بنده ی خدا داره تلاش خودش رو میکنه، من فقط وظیفه دارم حداکثر استفاده ای که میتونم رو ازش ببرم مفهومی که توضیح میده رو درک کنم و سوالام رو ازش بپرسم، بقیش دیگه دست من نیست.
من نمیتونم درس دادن استاد رو عوض کنم.
همین باعث شد دیروز برای اولین بار سرکلاس بتونم سوال بپرسم و یه قسمت خاص از درس رو کامل متوجه بشم که اگه میذاشتم ذهنم با مقاومت خودش بره جلو هیچوقت چنین اتفاقی نمیافتاد.
الان که دارم با خودم مرور میکنم میبینم که چقدر توی همین مدت کوتاه از این نکته ای فکر میکردم خیلی خوب دارم رعایتش میکنم ضربه خوردم!
از رفتار با اطرافیان نزدیکم
تا با دوستانم و …
برام یادآوری شد این موضوعی نیست که با یک بار کامنت نوشتن یا فقط یکبار بهش پرداختن درست بشه. چیزیه که باید همیشه روش کار کرد.
خوب که نگاه میکنم میبینم این اصلیه که توی تمام جنبه های زندگیم نمود داشته و داره، حتی توی برنامهریزی های روزانه ام.
اینکه من نمیدونم در طول روزم چی پیش میاد که براش برنامه بریزم نشون میده که من اصلا باور نکردم خودم هستم که خالق زندگیم هستم.
اگه وقتی میبینم یک نفر در حد غیر نرمالی به من گیر میده و سعی میکنه از روی دلسوزی و … رفتارهام رو کنترل کنه و من به تندی واکنش نشون میدم، نشون میده که من قانون رو درک نکردم.
جالبه! بعد این چند وقته شاکی هم بودم چرا نتایج بزرگتر نمیشه!
جوابش سادست چون هنوز خودم تغییر نکردم!
الان میفهمم چرا سرعت رشد یه سری از بچه ها مثل سعیده جون و علی آقا به مراتب بیشتره. چون اونا میان یه توی یه موضوعی دیپ و عمیق میرن جلو و رگباری خودشون رو واکاوی میکنن. اصلا فرصت به افکار اضافه نمیدن. تلاش میکنن درک کنن توی اون موضوع دقیقا با خودشون چند چندن؟ دقیقا کجای کارن؟
این باعث میشه آدم درک بهتری از خودش پیدا کنه و رشد کنه.
حالا میفهمم چرا کامنت نوشتن و ردپا گذاشتن اینقدر مهم و تاثیرگذاره.
که موقع نوشتن جمله به جمله ی کامنتی که مینویسم منم به خودم تلنگر بزنم که روژینا تو چند درصد اینجوری هستی؟ تو چند درصد این ویژگی رو در خودت ایجاد کردی؟ اگه کردی چجوری اگه نکردی چکار باید براش بکنی؟
انصافا باید یه شخم اساسی به کل دیدگاه هام نسبت با زندگی بزنم با دید این رویکرد.
که منم که خالق زندگی خودم هستم.
و به همین دلیل باید تمرکز کنم بر آنچه که میتوانم بهبود دهم.
دوست دارم وقتی کامنت میذارم از جنس عمل کردن و تجربه کردن این آگاهی ها باشه.
اونموقع ست که واقعا تمرکزم روی خودم بالاتر میره و زندگیم قشنگتر میشه.
استاد ازتون ممنونم که این چیزا رو به ما یاد میدین و قوانین رو واضح و شفاف به زبان کاربردی و عملی برامون توضیح میدین
ازتون خیلی ممنونم.
خدایابهم قدرت بده مسیرت رو بهتر و بهتر و بهتر ادامه بدم و خودم رو در مسیر درست و پرنعمت بهبود ببخشم
الهی شکرت
ایشالا که حالتون همیشه عالی باشه
سلام روژینا خانم عزیز.
دوست خوبم امیدوارم هر روز وقتی ایمیل های شما دوست عزیزم را میخونم از درکتون از قوانین بخونم.
ار نتایجتون بخونم.
این خیلی لذت بخشه که آدم قدرت خلق تمام جنبه های زندگی اش را در دستان خودش بدونه.
امروز داشتم جلسه 7 قدم چهارم را گوش میدادم که استاد سوره لیل را میخوندن و تفسیر جالبی بود که خداوند میگه کسایی که زیبایی ها و نیکی ها را میبینند (در حقیقت سپاسگزار می شوند) به “زودی” آسان میشوند برای آسانی ها.
و البته برعکس، کسی که نکات منفی را میبینه و ادامه میدهد، به زودی آسان می شود برای سختی ها!!!
خداروشکر. خداروصد هزار مرتبه شکر که چقدر این فایل با کامنت شما برای من در یک مدار و هم سو بود.
خب من از خودم بگم که یه وقت فکر نکنید من دارم قضاوت میکنم.
خود من الان چند وقتی هست دارم تلاش میکنم و سخت هم دارم تلاش میکنم که هر کسی را، تاکید میکنم هر کسی؛ حتی اونی که یه روزی باهاش خوب نبودم را نکات مثبتش را بیانکنم.
موضوع اینجاست که من چند سال پیش وقتی مجرد بودم از دوره های استاد استفاده میکردم و از لحاظ مالی پیشرفت خوبی داشتم.
بعد یادم رفت، فکر کردم خودم به همه چیز رسیدم، خلاصه بگم، نکته مهم اینه که نقطه عطف شروع پسرفت مالی من اینجا بود که من شروع کردم به دیدن نازیبایی ها و نکات منفی اطرافیانم، دولت و …
این باعث شد بدجوری پسرفت کنم.
خداروشکر توی این یکسال و نیم که دیگه خدایی خیلی بهتر از قبل پیشرفت کردم، تقریبا سعی کردم به دیگران توجهی نکنم تا اینکه اصلا بخواهم نکات منفی اون شخص را ببینم. (حتی برای وسایلم و کارم و غیره هم از همین روش دارم “تلاش میکنم”، استفاده کنم.)
روژینا خانم تا اونجایی که تونستم کنترل کنم، از اون مورد من فقط خیر دیدم و بهره. دیگه اینجوری بگم وقتی میخواستم زمین کارخانه ام را بخرم، از یکی از دستان خدا کمک گرفتم که این دست خدا از لحاظ روابط عاطفی کاری میکرد که اصلا مورد تایید من و جامعه نیست، اما ایشان دستی از دستان خداوند شد و مرا به خواسته ام رساند.
این خیلی موضوع مهمی هست.
خدایی اینو مثل یه داداش میگم. من میدونم چقدر سخته کنترل ذهن. این همون جهاد اکبری هست که استاد میگه، اما وقتی بتونیم به همه چیز مثبت نگاه کنیم (یعنی تا اونجایی که بشه چون صفر و 100 نیست)، قشنگ حس ماشینی را میده که سقفش کروک هست، توی جنگلی پر از درختان میوه، هوای مه خنک، سر میخوریم و از مسیر لذت میبریم.
اینقدری که شما از خدا باران میخواهی و خدا بهت میدهد این بزرگترین نعمتش را.
بخدا من بارها از خدا باران و برف خواستم و بهش رسیدم.
یه موضوع دیگه.
سلیمان نبی در سوره نمل اهمیت شکرگزاری را خیلی خوب توضوح داده است.
النمل
قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ
ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺩﺍنشی ﺍﺯ ﻛﺘﺎﺏ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺁﻥ ﺭﺍ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ پلک ﺩﻳﺪﻩ ﺍﺕ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺨﻮﺭﺩ، ﻧﺰﺩ ﺗﻮ ﻣﻰ ﺁﻭﺭم. ﭘﺲ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺗﺨﺖ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﺧﻮﺩ ﭘﺎﺑﺮﺟﺎ ﺩﻳﺪ، ﮔﻔﺖ: ﺍﻳﻦ ﺍﺯ ﻓﻀﻞ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﻥ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ، ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺑﻴﺎﺯﻣﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﺁﻳﺎ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭم ﻳﺎ ﺑﻨﺪﻩای ﻧﺎﺳﭙﺎﺳﻢ؟ ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻛﻪ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭی ﻛﻨﺪ، ﺑﻪ ﺳﻮﺩ ﺧﻮﺩ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭی ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻧﺎﺳﭙﺎس باشد؛ پس قطعا فرمانروای جهانیان بیﻧﻴﺎﺯ ﻭ ﻛﺮﻳﻢ ﺍﺳﺖ. (۴٠)
قبل و بعدش را بخونید خیلی زیباست.
امیدوارم هم من و هم شما از نتایج عالی ای که داریم میگریم بنویسیم برای هم.
امیدوارم هر لحظه از زندگی جدیدت لذت ببری در کشور زیبای ایتالیا.
امیدوارم چند در آینده نزدیک ان شاءالله منم بتونم به راحتی مهاجرت کنم به اینکشور زیبا.
من عاشق سواحل ناپولی و سورنتو هستم.
از استاد عزیزم بخاطر این فایلهای بینظیر بینهایت سپاسگزارم.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام به آقا علیرضای عزیز با این کامنت پر بار که هر بخشش برام حاوی کلی نشانه و پیغام از طرف خداونده
اول اینکه خدارو سپاسگزارم برای این مأمن آرامش، این سایت بینظیر و فوق العاده که مهم نیست کجای جهانی و الان توی دنیا داره چی میگذره تو میتونی بیای و اینجا با تسکین روح خودت و بازگشت به اصل خویشتن به آرامش برسی
باورتون نمیشه،
دیشب شرایطی پیش اومد که یه ساعت کنترل ذهنم از دستم خارج شد و احساس ترس و عذاب وجدان شدیدی راجع به آینده ی مالیم برام به وجود اومد.
دو تا انتخاب داشتم،
بترسم و برم توی حالت ترس و لرز و عذاب وجدان و قناعت و باور های پیشینیانم رو ادامه بدم که نمیشه، من نمیتونم، پول زیر پای فیله، تنها راه تجربه ی آسایش در زندگی قناعته و … این فضاها
یا هم اینکه بگم خب، حالا آروم یه نفس عمیق میکشیم و میبینم چه کاری از دست من برمیاد؟ چجوری میتونم یه سیر پیشرفت درست برای خودم بسازم و چجوری با هدفگذاری درست و قدم های درست در مسیر خواسته هام و خواسته هام رو بهتر شناختن و واضح تر کردن و تلاش خودم برای جدی تر گرفتنشون با هر ابزاری که دستم میاد
و
مهمتر از همه تکیه، توکل و ایمان قلبی به خدایی که تا حالا هر چی داشتم و دارم از اون بوده و به قول سعیده خانم شهریاری پوزه ی شیطانِ نشد نشدِ ذهنم رو به خاک مالیدن، اول به درآمد و بعد به پیشرفت مالی برسم؟
چجوری میدونم با این نجواهای ذهنی و باورهای محدودکننده ای که مثل زنجیر دور ذهنم رو گرفته مقابله کنم؟ چجوری میتونم بزنم پاره کنم این زنجیرها رو و از قید و بندشون رها بشم و آزادی بسازم از درک اصل رسیدن به ثروت؟
خداوند هدایتم کرد و دیشب تمام سعی ام رو کردم که تسلیم نشم.
پیش خودم گفتم، تلاش خودم رو میکنم، به سپاسگزاری روی میارم. بابت هر لیوان و هر جرئه آبی که مینوشم باید سپاسگزاری رو تمرین کنم چراکه از بچگی بهم گفته شده:
«لئن شکرتم لازیدنکم»
و از خدا سپاسگزارم بیحد، که با زبان کامنت شما دقیقا آگاهی ای که بهش نیاز داشتم رو به سمت من فرستاد…
ای خدای وهاب من!
ای خدایی که قلبم روحم جسمم و همه چیز من در تسخیر تو و گوش به فرمان و اراده ی توئه، ای که خودت این پیغام رو برام فرستادی، خودت هم به من ظرفیت و گنجایش درکش رو عطا کن. خودت ذهنم رو توانا و قلبم رو باز کن که پیام مناسب از هر بخشش به قلبم بشینه و با تکرار آگاهانه در وجودم پایدار بشه.
یه نکته ی ظریفی که بهم گفتین تمرکز روی زیبایی ها و نکات مثبت بود که هسته ی اصلی زندگی الانمه.
اینکه گفتین لازم نیست برای اینکه رفتار شایسته و مناسب از آدما و پدیده های اطرافمون بگیریم صفر تا صدشون مورد تایید ما و حتی منطبق با مسیری باشه که ما توی این سایت داریم میریم. سعی کنم هر کسی، هر چیزی هر پدیده ای رو فقط و فقط ذهنم رو بمباران کنم با نکات مثبتش یجوری که انگار یه فرشته ی مقدس داره جلوم راه میره. این بهترین تمرین برای تقویت ذهن در زیبایی ها رو دیدن و کنترل کردنشه.
مرسی برای این نکته ظریف و عملی که به خوبی بهش اشاره کردین و با مثال از خودتون بازش کردین…
آقا علیرضای عزیز ازتون با تمام وجودم ممنونم که مثال هایی از آیه های قرآن برام آوردین که چقدر میتونه روشن کننده ی مسیرم باشه.
و همینطور ممنونم بابت مثال هایی که از خودتون زدین و ذهن منطقی من با خوندن جملاتتون ارام تر شد.
خدایا شکرت
چقدر زندگی خوبه
چقدر زندگی زیباست
چقدر ثروت در جهان فراوونه
خدایا شکرت…
مرسی بابت لطفی که بهم داشتین و آرزوی موفقیتی که برام کردین برادر عزیزم
من خودم تورین هستم که شمال ایتالیاست،
بلههههه سواحل جنوب ایتالیا حسابی دیدنیه خصوصا تاورمینا توی تابستون…
براتون واقعا از صمیم قلبم امیدوارم هر مسیری که میرید خداوند بهترینها رو سر راهتون قرار بده و معجزه ها رو طوری رقم بزنه براتون که فقط بایستید کنار و کف زنان برای خداوند بگین خدایا شکرت…
یه تشکر مضاعف هم دارم ازتون که برام از اهمیت شکرگزاری گفتین چون دقیقا همین الان میخواست تنبلیم بشه که برم شکرگزاری روزانه ام رو بنویسم و گفتم کلامی انجام بدم که کامنت شما تیر آخر رو زد که الان با عشق و سپاسگزاری خیلی بیشتری برم سراغش…
خدایا شکرت…
شاد باشین و ثروتمند و پر از احساس لیاقت…
سلام به استاد عزیز و خانوم شایسته عزیز
سپاس از این فایل زیبا و پر از آگاهی
استاد من همیشه در مسیری بودم که هر کاری را شروع میکردم آخر اون کار شکست بود نه این که از اول بد باشه بلکه خیلی هم خوب پیش میرفت خیلی تلاش میکردم وهمه بهم افتخار میکردند که میشنویدم از دیگران که حسن ببین چه خوب کار میکنه چه خوب کار میکنه چه عالی درآمد داره
ومن در کنار این همه نعمات عالی همیشه توجه میکردم به اوضاع که ببین چه مملکتی داریم این همه من زحمت میکشم چرا اینقدر کم میتونم پول پس انداز کنم این مملکتی که صبح تا شب دارم میدوم حتی نمیتونم از پس خرج و مخارجم بر بیام این تقصیر دولت این تقصیر لجبازی هوایی که دارن میکنند با آمریکا وبعد حی شرایط عوض میشد کم کم حالم نسبت به اون کارم بد میشد ودر نهایت یک بار میدیدم که همه رو از دست دادم ورشکستگی و در نهایت نمیفهمیدم چکار کردم وباز دنبال یک راه جدید که ثروت بسازم و جالب اینجا بود که صحبت میکردم از اون لحظاتی که کار خوبی داشتم درآمدهای باور نکردنی داشتم واز اونجا احساس میکردم که اوضاع داره بهتر میشه وبعد باز خوب میشد وبعد باز ورشکستگی یک شرایط یک سان وتکراری
قانون رو نمیدونستم واین که همیشه دیگران را مقصر این همه اوضاع بد میدیدم
ولی از موقعی که فهمیدم تمام شرایط زندگی خودم را خودم خلق میکنم دیگه هیچ کس را مقصر نمیدانم واین که خودم خالق زندگی خودم هستم با این همه توجه به زیبایی ها تونستم درآمدی عالی وبینظیر را کسب کنم از کارگری برسم به کارفرمایی
اوضاع به صورت معجزه آسایی تغییر کرده من بهترین روزها رو دارم بدست می آورم از جایی که فهمیدم که خداوند مرا آفریده تا خودم زندگی خودم را خلق کنم ودر این جهان هیچ ظلمی نمیشود
ومن هر لحظه با افکارم جهت دهی میکنم مدار زندگی ام را به سویه نعمت ها ومیپرستم خدای یکتا را چون اوست فرمانروای جهانیان
در پناه الله شاد و پیروز
به نام خداوند هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته دوست داشتنی
سلام به همه دوستان ارزشمندم
خدایا ازت سپاسگزارم برای دریافت آگاهی های امروزم
تمرکز بر آنچه میتوانم بهبود دهم
چقدر درس تو همین جمله وجود داره
چیزی که من روش کنترلی ندارم پس روش تمرکز نمیکنم من تمرکزم رو میزارم رو خودم و رو چیزی که میتوانم آن را بهبود دهم
استاد من و همسرم امروز رفتیم خونه مامانم و حالم هم خیلی خیلی عالی بود
وقتی اونجا بودیم دیدم که مامانم داره با خواهرم تلفنی صحبت میکنه و متوجه شدم که یه مشکلی برای یکی از اعضای خانواده من پیش اومده و مامانم هم ناراحته و داره برای خواهرم درد و دل میکنه و دنبال راه چاره هستن
منم آگاهانه رفتم با بچه خواهرم بازی کردم و نخواستم به حرف هاشون گوش بدم در صورتی که اگه قبلا بود منم همراهی شون میکردم
همون لحظه تا ذهنم اومد درگیر این موضوع بشه به خودم گفتم
مونا از دست تو کاری برمیاد ؟
گفتم نه هرگز من کمکی نمیتونم کنم و فقط میتونم غصه بخورم و ناراحت بشم و دلسوزی کنم و دنبال راه چاره باشم برای اون طرف
به خودم گفتم یا بشین اینجا بزار مامانت کلی ورودی منفی بهت بده و باهات در و دل کنه و به زمین و زمان بد و بیراه بگه و تو هم دلسوزی کن و غصه بخور و دنبال راه حل برای مسئله ای باش که به تو مربوط نیست
یا برو خونه و نزار این حال خوبت خراب بشه
منم به همسرم گفتم بریم خونه
و استاد یاد حرف شما افتادم و به خودم گفتم
من که کنترلی رو این موضوع ندارم پس بهتره که روش تمرکز نکنم
و از خودم پرسیدم من چه کمکی میتونم کنم ؟ و جواب دادم من فقط میتونم به خودم کمک کنم
من فقط میتونم حال خودم و خوب نگه دارم
من فقط میتونم خودم موفق بشم و با موفق شدنم هم به خودم کمک میکنم و هم الگو میشم برای دیگران
اون موقع اگه بگم قانون اینه شاید باور کنن
اگه بگم این سایت استاد عباس منش شاید پیگیر بشن
استاد مامان من و خواهرم جدا از اینکه داشتن کلی غصه میخوردن و برای اون طرف دلسوزی میکردن دنبال راهکار بودن که اونو از این وضعیت نجات بدن
منم قبلا یه آدمی بودم مثل اونا و میخواستم هرطور شده مسئله اون طرف و حل کنم
حتی اگه کاری از دستم برنمیومد ولی غصه میخوردم که همدردی کرده باشم
ولی پیگیری میکردم ولی دلداری میدادم که نگن مونا بی معرفته
ولی الان فهمیدم من توانایی حل مسائل دیگران رو ندارم
اون آدم تا خودش نخواد تغییری در زندگش بده من نمیتونم زندگی اونو تغییر بدم
حتی قبلا سعی میکردم طرف و دلداری بدم بگم عیب نداره خدا بزرگه حل میشه و از این حرفا
ولی اینبار نخواستم اینم بگم چون میدونم اونا اصلا تو مداری نیستن که این حرفا رو درک کنن
حتی مامانم انقدر ناراحت بود که اون طرف چقدر این مشکل اذیتش کرده که نشسته کلی گریه کرده و گفته دیگه نمیدونم چی کار کنم
ولی شاید برای اولین بار من اصلا ناراحت نشدم با اینکه اون طرف عزیز من هست
چون میدونستم اون طرف انقدر از جهان کتک خورده که رسیده به نقطه عجز و گفته
خدایا دیگه نمیدونم چی کار کنم
اتفاقا خوشحال هم شدم و به خودم گفتم این خوبه چون
اون طرف رسیده به نقطه عجز و اینجاست که آدم ها هدایت میشن وقتی به ناتوانی خودشون اعتراف میکنن و
میگن خدایا من تسلیمم
ولی مامانم از این بابت داشت غصه میخورد که چرا این مشکل انقدر اذیتش کرده که یه مرد نشسته گریه کرده
شاید از نظر دیگران این رفتار من خودخواهی باشه یا بگن بی احساسه یا فقط فکر خودشه
ولی این قانونه
من توانایی حل مسائل و مشکلات دیگران رو ندارم پس بهتره که تمرکزم رو بزارم رو خودم
تمرکزم رو بزارم رو اون چیزی که میتونم بهبود بدم
من میتونم فقط زندگی خودم و بهبود بدم
من توانایی بهبود زندگی دیگران رو ندارم
استاد عاشقتونم
امروز نخواستم تو اون فضا بمونم و خیلی زود برگشتیم خونه
تو راه فقط خواسته هام رو تجسم کردم و کلی لذت بردم
آگاهانه با همسرم راجبش صحبت نکردیم
کسی رو قضاوت نکردیم
همسرم برام یه غذای خوشمزه درست کرد و با عشق کنار هم غذا خوردیم
اگه قبلا بود فکر میکردم من آدم بدی هستم که خانواده ام ناراحتن و من دارم خوش میگذرونم و خوشحالم و دارم به اهدافم فکر میکنم
و عذاب وجدان میگرفتم
امروز فهمیدم که من خیلی تغییر کردم
استاد ازتون سپاسگزارم و خیلی دوستتون دارم
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم
سلام خداجونم
سلام عزیزانم
سلام همسفران عزیزم
تمرکز بر آنچه میتوانم بهبود دهم
خدایا شکرت
هر چی شکر گذار باشم بازم کمه
من این فایل رو چند روز پیش هم شنیدم
ولی امروز دقیقا به موقع با درخواست من از خدا برای پیدا کردن باور بهتر و کار کردن روی خودم و شخصیت بهترم کار کنم
که در این حین به یه تضاد برخورده بودم امروز
خداوند همواره به من پاسخ میدهد
هر وقت خواندمش اجابتم کرده
الله واکبرررررر
استاد من مدت زیادیه که به الگوی تکرار شونده در زندگیم برخورد میکنم
امروز انگار من بزرگتر شده ام که متوجه این تضاد شدم
چون میگم هر چند وقت یکبار که میگم گاهی وقتها ماهی دوبار برام تکرار میشه
و همیشه هم معمولی بوده وباید اتفاق بیوفته
ولی امروز جنس درون من و شخصیت من فرق داشت
احساس کردم سطلم بزرگتر شده دوبار به قرآن هدایت شدم
چقدر خداوند قشنگ مارو هدایت میکنه
چه حرفهایی بهم نشون داد چقدر از بزرگی خدا لذت بردم که در من حائل و در قلب منه
خداجونم سپاسسسسسگزارم
چقدر از بخشش و بزرگیش بهم نشون داد
سوره انفال که دیگه نگم براتون بچه ها بخونیدش محشره
کلام حق
روان و ساده
اومدم تو سایت دیدم استاد فایل گذاشته تو سایت.
کمی بعد یکی از بچه های هم دوره ای برام جواب کامنت گذاشته بود نقطه آبی
منم صاحب مجلس معنویت
درسته این تضاد اومده ولی قرار نیست منو زجر بده
قراره که منو بزرگتر و بهتر و شخصیت قوی تری ازم بسازه
خدایا شکرت به خاطر تضاد امروزم که خودم خلقش کردم و کلا امروزم رو با گفتگو با خدا گذراندم
وقتی با خدایی بخدا که پادشاهی
کلی باهم جاهای قشنگ رفتیم
اول قرآن و نوشتن خواسته و شکر گذاری و بعد سایت و فایل های سفرنامه و خواندن کامنت های قشنگ
وبعد دوباره قرآن خواندن و گفتگو با خدا
کلی رزق و برکت خدا از طریق دستان خوب خدا رسید برام
ودرآخر آرامش قلبی
چی بگم از این خدا که اینقدر ساده و راحت و روان در زندگیام جاری است
امروز خیلی بیشتر درک کردم که من خالق زندگی خودم هستم.
هر بار یه جاییشو میفهمم .
چرا من قدرتو به بیرون از خودم داده ام
چرا؟؟
چرا؟؟
بخدا که این سوال شده ورد زبانم
بابا الهام تو دیگه کی هستی
شرک
شرک
شرک
الله و اکبرررر
بابا الهام خانم تو کجای این زندگیت قرار گرفتی
که بیرون از همه کاره و خودت هیییییچ
تو دیگه کی هستی
چی میخوای فقط از من بخواه من قدرت کل کیهان هستم
بهم واضح گفت صبر کن یا الله
دختر خوب فقط روی خودت کارکن سمت خودتو خوب انجام بده .
به جوابم نرسیدم دلیل این تضاد تکرار شونده رو هنوز نفهمیدم ولی خیلی چیزهای خوب دیگه یاد گرفتم .
کلی جواب و سوال تو ذهنم بوجود اومده باید این درون رو این گفتگوی ذهنی رو پیدا کنم میدانم خداوند پاسخ را داده
منم که باید سمت خودم رو خوب انجام بدم تا دریافت کننده خوبی بشم
خدایا نمیدانم تو میدانی امروز منو تو همش باهم بودیم قدم به قدم بامن بودی کاملا میفهمیدم که هستی نگران نبودم ارامترو از قبلی که به این تضاد برمیخوردم .
خب هیچ وقت درکی نداشتم که مثله امروز پیگیر موضوع باشم
امروز احساس بزرگی کردم که چرا؟؟؟
دلیل این تضاد در من چیست؟
چطور من به این تضادقدرت داده ام که الان دیر میفهمم گم شده رفته خیلی عمیق جا گرفته هر چی دارم بیل میزنم هنوز به اون ته نرسیدم کلی اشغال و زباله ریختم دور ولی هنوز به اصل موضوع نرسیده ام
چقدر سخته و محکم چسبیده ولی کور خوندی
من خدایی دارم بزرگتر از تو
وقتی روش حساب باز کردم خودش کارم رو درست میکنه
سپردم به تنها قدرت کل کیهان و رهاش کردم اون کارشو خوب بلده
من نمیدونم
هرچی هست در درونه منه وخدا جواب تمام مسائل درون منو میدونه
من اجازه دادم که فقط خداوند کارهامو به عهده بگیره و من تسلیمم
من تسلیمم
خداجونم بابت امروزمون سپااااس فراوان
خودت تغییراتم رو در دستان قدرتمند خودت بگیر
من آماده ام
من آماده تغییرم
من تسلیمم
وقتی خدا اجازه داده
دیگه حله نگران نباش و آرام بگیر خدا همه کاره ست
آیه 44سوره غافر
بزودی گفتارم را هنگام پاداش عمل متذکر میشوید ومن کار خود را به خدا وامیگذارم که او کاملا بر احوال بندگانش آگاه هست.
من باید از اکثریت متفاوت فکر کنم من مقصر تمام اتفاقات زندگی ام هستم هر لحظه باید تکرار کنم
من برای خودم و زندگیم چکار کردم ؟؟؟؟
من کجاها وقت گذاشتم کجاها کم کاری کردم
من کجاها براخودم بودم کجاها برابقیه
اصلا اینارو فهمیدی
کجاها بهونه آوردی و انداختی گردن بقیه
بشین کمی به خودت و رفتارات فکرکن
همین الان چقدر موهبت از خدا به زندگیت رسیده
مگه تو کاری کردی نه
خدا داره پررنگتر میشه تو زندگیت فقط با این یه ذره تغییری که تو کردی چقدر خدا پر رنگ شده
حالا فکر کن این مسیر زیبارو بهتر بری چه سعادتی رو میبینی
دختر تو تغییر کن خب باورهای مخرب داری بشین پیداشون کن تا لااقل آروم بشی
باور کن که خدا جوابهای سوالات تو رو میدونه خدا همه کارست بهش توکل کن و آزاد باش
من به خدا اعتماد دارم قدرت در دستان خداست
خدایا نمیدانم چطور باید بهم بگی
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
سلام خدمت استاد عزیز و مریم جان پر مهر و دوستان خوبم
همه چیز منم ، من باید تغییر کنم من کنترلی روی اتفاقات بیرونی ندارم تمرکز روی ناخواسته ها من رو به سمت اونها هدایت میکنه همین دیروز این موضوع رو تجربه کردم خدایا تمرکزم روی ناخواسته ای بود که خیلی آزاردهنده بود برام و اتفاق افتاد و عجیب که در مورد خواسته هام وقتی رپشون تمرکز میکنم به این سرعت اتفاق نمی افته ولی کافیه زوم کنم روی ناخواسته ای و این نشون میده قانون چقدر دقیق عمل میکنه و ذهن من در ترمز ها و باورهای نادرست و ترس ها چقدر قوی تر از مثبت هاس و آنقدر بافت محکم و بتنی داره و زنگار بسته که حتی در مواقعی که مدت هاست روی ذهنم کار کردم و به خیال خودم باورهای محکمی ساختم و روزها و روزها با احساس خوب سپری کردم با یک تلنگر همه چیز در هم میشکنه و برمیگرده به نقطه ی اول و من ناتوان میشم از کنترل ذهنم و دوست دارم فریاد بزنم و به ذهن ملامتگر و سرزنش گر و حسودم بگم خفه شو و فقط به خودت بپرداز و تمرکز کن روی اهداف خودت اما اما اما گاهی زورم به خودم نمیرسه و اونجا میفهمم که ذهنی که سال ها و سال ها عادت کرده به توجه به ناخواسته ها به این راحتی درمان نمیشه و من توی این مدت فقط توانستم لایه ی سطحی ازین زنگار بردارم و راه بسیار باید رفت. اما مطمئنم که با این جرعه توکلی که نوشیدم و ذره نتایجی که شادی اش نور امید را در دلم روشن کرده و من رو قدرتمند کرده برای ادامه دادن به لطف خدای قریبم و یاری شما استاد عزیز این بتن سخت رو شکست میدم و موفق میشم حس خوب و تمرکز بر خواسته ها و هدفم رو عادت هر روزه ای زندگیم قرار بدم .