https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/09/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-09-26 03:55:022022-12-12 06:54:43تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم
710نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خواستم در مورد خودم و وضعیتی که داشتمو خودم ساخته بودم براتون بنویسم
من حدودا 7 سال قبل بصورت کاملا سنتی عقدکردم باهمسرم اون زمان من اصلا نمی دونستم قانون چیه فرکانس چیه و ازین حرفا ولی بشدت آدم مثبتی بودم و عاشقانه همسرم رو دوست داشتم ،وحالم خوب بود روابط بین منو همسرم عالی بود،من باخانواده همسرم بسیار روابط خوبی داشتم و کاملا مثل خانواده خودم بودن وهمواره فکر میکردم بسیار منو دوست دارن،همین شد که من در طبقه دوم خانواده همسرم به همراه همسرم ساکن شدیم اوایل بشدت خوب وخوشحال بودم و همه چیز خوب بود خداروشکر تا اینکه بحث ودعوا به زندگی من راه پیدا کرد شک به زندکی من اومد به همسرم شک کردم حتی هزاران بار خواستم گوشیشو چک کنم ایشونم عصبی میشد و بدتر گوشیشو از دسترسم خارج میکرد ،به خانواده اش بدوبیراه میگفتم بشدت به خانواده اش بدبین شدمو همواره حس میکردم اونها مانعی هستن چون اونا بهش نزدیکن همش دخالت میکنن وحتما درگوشش میخونن باخواهرش خیلی صمیمی بود منم اوایل خیلی باخواهرشوهرم صمیمی بودم ولی رابطه مون بشدت خراب شد بطوریکه الان یه سلام هم نمی کنیم همو ببینیم کارمون بارها به طلاق وقهر ودعوا کشیده شد و من کلا خانواده ایشونو مقصر میدونستم وبه همه ام میگفتم و انقد زندگی ما پیچ خورد که ماروزی یکی دوبار حداقل به جیغ وداد وهوار می رسیدیم و همه همسایه هاهم میفهمیدند حتی،
الان که اینجام دارم می نویسم یک هفته پیش برای طلاق تا دم محضر رفتیم ولی محضردار خطبه رو نخوند وگرنه جداشده بودیم خلاصه من تازه به این پیج هدایت شدم ولی دوسه روزه که اساسی دارم کلیپ میبینمو نظراتو میخونم و این فایل دقیقا حال منو توصیف میکرد
آیا خانواده همسرم همان خانواده 7 سال پیشش نیست؟پس چرا اون موقع انقد شرایط خوب بود ولی الان نه ،پس معلومه که من شرک داشتم من بقیه رو مقصر حالم میدونستمو همش درحال گله کردن و شکایت و غرزدن وتوجه جلب کردن بودم ولی الان فهمیدم که تنها چیزی که میتونه منو نجات بده حال خوب خودمه و خالق زندگیم خودمم و ازخدا میخوام همونطور که منو به این سایت هدایت کرد همچنان هدایتم کنه ومنو تو مسیر نگه داره وازدوستان عزیزم میخوام برام کامنت بزارن تا بیامو بخونم وازنظرات سازنده شون باتوکل برخدا استفاده کنم و تو مسیر هدایت پیش برم
مثل هر روزم امروز اومدم برای هدایت روز و این فایل رو برای بار 3وم مشاهده کردم. هر 3 بارش این محتوی رو در هدایت روزم دیدم. الگوی تکرار شونده این محتوی ذهن من رو بسیار زیاد درگیر کرد به حدی که من نشستم و فکر کردم چرا دارم به یک شکل در یک مسیر یکسان به این محتوی هدایت میشم.
پاسخی که بهش دست پیدا کردم اینه که من با اینکه قبول دارم این جمله رو که باید شکایت رو از خود منع کرد، به دلیل حس ترحم به شکایتهای دبگران گوش میدم و هر بار که گوش میدم تلاش میکنم تمرکز دیگران رو از شکایت بردارم و همدردی کنم اما نتیجش ابن میشه که میگن تو خیلی خوب میشنوی پس بیا بیشتر بشنو و من بدون اینکه بخوام وارد فرکانس شکایت میشم و هر بار هم همیشه شب اون روزی که شکایت شنیدم به این محتوی هدایت میشم و همیشه هم به همین نتیجهای که الان رسیدم میرسم ولی هیچ اقدام عملی برای رفعش نمیکنم.
به لطف الله 1 ماه گذشته دوره بی نظیر روابط رو تهیه کردم و طی این یک ماه یکی از ریشههای احتمالی این مسئله رو پیدا کردم.
داستان اینه که من هرگز مفهومی به اسم ارزش های فردی رو نشنیده بودم و اصلا هم خانواده پدری و هم مادری همگی به شکل یکسان هیچ درک و ادراکی نسبت به مفهوم ارزش های فردی نداریم. من به لطف الله هدایت شدم به این مفهوم البته نه به شکل مستقیم در دوره بلکه به واسطه پاسخ به سوالات اولیه از انتظارات من از یک رابطه ایدآل و مطالعه کردن به این مفهوم هدایت شدم.
ممنوع شدن شکایت برای من یک ارزش برای خودم محسوب میشه شخصی مثل استاد که شکایت رو ممنوع میکنن برای خودشون به واسطه اینکه این مسئله براشون خیلی مهمه درد و رنج کوتاه ترد شدن و یا مورد تایید دیگران نبودن رو با باورهای قدرتمند میپذیرن و روی اون مسئله مهم پافشاری میکنن . به این میگن ارزش.
حالا داستان من چیه، اینه که من به شدت از ناراحت کردن دیگران ترس دارم. من یک باور بسیار قدرتمندی دارم که میگه آدم بد آدمیه که دیگران رو ناراحت بکنه و من همیشه خودسرزنشی میکنم اگر ببینم کسی از دستم ناراحته و جالبه که به همین دلیل همیشه روابط من سمی بودن به خصوص در رابطه عاطفیم و این مسئله رو پررنگتر میکردن که من بدم چون دیگران رو ناراحت میکنم.
باوری از استاد که برای من همیشه غیر قابل پدیرش اما آرامبخش بوده یعنی به قلبم مینشسته این بوده که نظر آدمها هیییییییچ اهمیتی نداره هیچ هیچ هیچ هیچ.
بعد از این مفهوم من به این نتیجه رسیدم که استانداردهای بالایی دارم برای خودم و فردی هستم که روی خودم کار میکرده و میکنم همیشه اما نسبت به دیگران روی اونها پافشاری نمیکنم به همین دلیل در روابطم به سادگی خمیر میشم و به سادگی وارد فرکانسهای نامناسب میشم اما درونا و عمیقا دلخواهم نیست. الگوی تکرارشونده واکنش بدن من در این شرایط ناخواسته همیشه سردردهایی هست که با نوشیدن آب خنک برطرف میشه که اصطلاحا سردردهای پری دیپرشن میگن و خب دقیقا هم من همیشه بعدش تا مدت ها وارد دیپرشن های چند روزه میشم.
به لطف الله فهمیدم که شخصا ممنوع شدن شکایت بر خودم جزو ارزشها و استانداردهای من هستش و باید این رو قبول کنم که رنج حاصل از ناراحتی دیگران رو به بهای حفظ ارزشم بپذیرم تا قدرتمند بشم و این رو تجربه کنم که فقط باید از خدا ترسید و نه از هیچ چیز دیگری چون ما از اویم و به او برمیگردیم و وقتی برگشتیم فقط ماییم و اون هییییچ رابطه ای وجود نداره همه چی فردیت پیدا میکنه و مفاهیم استاد همگی به واقعیت میپیوندند.
من هم مثل اکثر افراد مقصر زندگیم دولت و پدر و مادر میدونستم و غافل از خودم بودم و عملا خودم رو کاره ای نمیدونستم و این شخصیت ضعیف رو داشتم و برای بقیه دلسوزی میکردم و واسه همین به جایی نمیرسیدم.
چیزی که من تجربه کردم با افرادی که توی کارهای متفاوت کار میکردم یک سری افراد همیشه ناراضی هستن و شکایت میکنن این افراد همیشه دنبال پول دستی یا وام بودن و از مسائلی که توی زندگیشون اتفاق میوفتاد و عجیب بود تعریف میکردن و زندگی خوبی نداشتن و یا با زن شون مشکل داشتن یا ماشینشون خراب بود و … و هر روز یه اتفاقی داشتن که تعریف کن همینطور که مینویسم تو ذهنم داره روشن میشه .
کم کم که مهارت بدست اوردم جایگاه شغلی بهتر شد و با مدیر و صاحب شرکت ارتباط داشتم و گاها اینطوری بود که بسیار بهشون نزدیک میشدم این افراد از وضع اقتصادی صحبت خاصی نمیکردن و مثلا یادمه خب چندتا پولدار که از نزدیک هستن ارتباط داشتم اصلا از وضع مالی یا دولت شکایتی نداشتن . من اون موقع نمیفهمیدم ولی الگوهاش توی ذهنم هی الان روشن میشه.
و نکته مهم ادم ها انقدر که فکر میکنن زندگیشون بد نیست و همیشه یه چیزهایی برای سپاسگذاری هست که میشه روش تمرکز کرد اما این کار واقعا سختیه
مثلا دیشب یه جنس دیدم به شدت نسبت به دیروز قیمتش بالا رفته اولش ناراحت شدم تا چنددقیقه و با خدا صحبت میکردم و از خودم میپرسیدم چرا من انقدر نباید وضع مالیم خوب باشه که این پول ها چیزی نباشه . مقصر خودم هستم که به اقیانوس وصلم ولی با یک لیوان سوراخ اب .
سلام استاد بزرگوار استاد عزیز که دستی از خدایی استاد جان زندگی منو مغز منو متحول کردین نمیدونم چه جوری تشکر کنم استاد من مغازه دارم با خودم میگفتم چون مغازه ام داخل کوچه هس فروش ندارم چون جنسی کم هس فروش ندارم چون فلان جنس ندارم فروش ندارم خیلی عوامل بیرونی رو مقصر میدونستم ولی الان از وقتی با این سایت آشنا شدم مقصر خودم میدونم که خودم محدود کرده بودم میگفتم چرا فلان کس ازم جنس نمیخره ولی الان میگم روزی رسان خداست فقط و فقط خداست که مشتریان رو میفرسته مشتری من خداست استاد از شما خیلی خیلی سپاسگزارم خیلی خوشحالم که با شما آشنا شدم
ذهن نجوا گرم داشت میگفت ول کن بابا نمیخواد ادامه بدی
چون الان من توی یه چالش کنترل ذهن توی روابط هستم
همون کسی هستم که من شاکی هستم از طرف مقابلم که اون باید تغییر کنه
چه کدی داد استاد و چقدر خداوند هماهنگ کرده منو با تغییر من
اینکه یه عامل بیرونی داره تاثیر میزاره رو زندگیم شرک کامله
اره من شرک ورزیدم به طرف مقابلم و این رو پذیرفتم به کمک شما استاد عزیزم
من باید تغییر در رفتارم بدم
من باید تغییر بدم در نحوه فکر کردنم
من باید تغییر بدم روی نگاهم
واقعا افتخار میکنم همچین استادی تو زندگیم خدا قرار داده
من
من
من
من.
همه چیز درون منه.
آیه امروزم:
آنها در جهنم میگویند: «خدایا، دو بار جانمان را گرفتی و دو بار زندهمان کردی. دیگر معاد را باور کردیم و به گناهانمان معترفیم. حالا، راهی هست برای خروج؟»(غافر11)
بنام خداوند بخشنده مهربان بنام خداوندی که مرا هدایت کرد واین لیاقت درون من دید وتوانایی رو درون من دید این به عنوان اینکه غرور بگیرم فکر کنم فرد خاصی هستم فقط،به این خاطر که ازش درخواست کرده بودم وخداوند هم این توانایی رو درون من دید ومرا هدایت کرد وتععیر کردن ودریافت الهام خداوند نه ربطی به سواد یا فاکتور ویا نژادی خاصی ندارد خدایا شکرت بعد از هدایت خداوند یک مدت کوتاه دراحساحس خوب بودن مومتصل شدن به اون منبع قدرت وسپاسگزاری کرون واحساحس خوب مدتی هست که به خاطر یک تصاد انداختن مشکلات به گردن عوامل بیرونی وگلایه شکایت کردن باعث شده اتفاقات بد وبدی تر و بیشتری رو جذب کنم ولی خدایا شکرت که خیلی،زود خداوندکمک کرد متوجه بشم که هر جا شکستی واتفاق ناجالبی که توی زندگی بوده بهدخاطر عدم احساحس لیاقت بوده وبی دلیل گردن عوامل بیرونی وخداوند انداختم ولی امرو خداوندبا معجزه ای که در درونم رخ داده که دادم به چشم خودم می بینم که با ناتوانی در برابر خداوند خداوند خیلی زود این احساحس ارزشمندی واین احساحس،لیاقت در درون شکل داد که از درون برای خودم ارزش قائل باشم واین هم لطف پرودگار است خدایا شکرت خداوندخیلی،زود این شراط رو برایم جوز کرد که خودم رو از درون دوست داشته باشم وعاشق خودم باشم اولین درخواست از خداوند روبهش،رسیده باشم اینقدر روی این موضوع کار کنم واین ارتباط با خداوند رودبر قرار کنه سپاسگزاری کردن ذهن ارزشمندم رو با ابزارهای درست شکل بدم با باورهای توحیدی خدایا الگوی ذهنی که برای خودم درست کردم مرا هدایت کن بینم واز اول شروع این هدایت چه. باورهای در مورد رابط با خودش وخداوند ساخته من هم با تعهد می خواهم تکاملی اون راه رو برم واین توانایی رو درون خودم می بینم چون می دونم همه چیز خداوند جور میکنه وبهش،داده ربطی سواد نداره
حق با شماست اینکه من سهم خودم انجام بدم و در مسیری که خودم خلق میکنم قدم بر دارم مهم نیست چه اتفاق خارجی میوفته چون راه من جداست من نمیخوام همه چیز کنترل کنم چون بی فایده ست چرا من روی خودم کار نکنم ؟ وقتی میتونم با خلق با باور های قدرتمند رشد و پیشرفت کنم ..
اینکه آرزو داشته باشیم ثابت بمانیم، تغییر نکنیم و منتظر عوامل خارجی باشیم تا ما را خوشحال کند دور از حقیقته ..
زمانی بود که توجه زیادی روی عوامل بیرونی داشتم و مثل یک مبارزه شخصی توجه و انرژی گذاشتم برای تغییر آن و فکر میکردم بسیار باهوش و زیرک هستم در نتیجه وقت باارزشم تلف شد نتیجه مورد نظر نگرفتم و غمگین و دلسرد احساس شکست و ضعف و تنهایی کردم ..
برای موضوعی که من کنترلی روش نداشتم چه مسئله رابطه باشه چه مالی چه معنوی حتی همین قضیه ساخت باور بعضی وقت ها خیلی عصبانی میشم از باور های محدود کننده ای که دارم ولی چیکار میتونم بکنم غیر از صبر و تلاش و تکرار برای ساخت باور های بهتر ؟ مگر زندگی همین نیست که من حرکت کنم و به مرور شکوفا بشم ؟
فکر میکنم باید تسلیم شد ، تسلیم در مبارزه ای که هر زمان در آن شرکت میکنیم و به خودمون آسیب میزنیم ..
خیلی وقت ها واکنش ندادن به اتفاقات بد و تغییر زاویه دیدمون و توجه قسمت های بهتر تفاوت زیادی ایجاد میکنه..
من هنوز اول این راه هستم ولی میخوام متعهد باشم چون استقامت و تلاش هیچ وقت بهت خیانت نمیکنه ..
شاید در حال حاضر همه مشکلاتم حل نشده باشه ولی سپاس گزار تغییرات چشم گیر دیگه ای هستم که در زندگیم به وجود آمده میخوام شکرگزار باشم و با یک ذهنیت مثبت و سالم و آرام پیش برم و وارد حاشیه نشم پس همون طور که استاد گفتن
روی توانایی و قدرت خودمون کار و تغییر ایجاد کنیم تا دنیا که انعکاس عمل ماست زیبایی ، ثروت، سلامتی. شادی و آرامش را نشان دهد ..
روز 122 سفرنامه : پپ گواردیولا یکی از بهترین مربی های تاریخه و خیلی خوشحال شدم این مصاحبشو دیدم خیلی طرز فکرش تو کارش درسته ، به خاطر همینه تیمش هم خیلی خوب نتیجه میگیره ، الان افرادی که یکم فوتبال دیدن باسن به این نتیجه رسیدن که هر مربی که بیشتر تو حاشیه هست و به این به اون به داور گیر میده تیمش همیشه بیشترین ضربه رو میبینه ، پپ اینو خوب داره به ما میگه که ما باید روی خودمون کار کنیم به جای ایراد از بقیه تا نتیجه خوب بگیریم این تو زندگی هم هست که افراد میان میگن به خاطر دولت من به جایی نمیرسم یا اگه تو خانواده دیگه بزرگ میشدم یا اگر پدرم این رفتار رو بام میکرد ببینید اینا همش بهانس هیچ کس هیچ تاثیری در زندگی ما ندارن مگه اینکه ما باورش کرده باشیم و بهش قدرت داده باشیم و اینجا خیلی قشنگ گفت پپ که من فوتبالیستی میخوام که شخصیت داشته باشه .
حرفه من طراحی و شبیه سازی هست و باید بتونیم هر چیزی مشتری نیاز داره براش شبیه سازی کنیم .. من ناخوداگاه از مشتری ها گله و شکایت میکردم که چرا نمیفهمن که هر چیزی اصولی داره .. چرا اینقدر خنگ هستن … چرا درست کارو توضیح نمیتونن بدن .. چرا اینقدر اذیت میکنن منو .. چرا دیر تسویه میکنن با من … و دقیقا این مسئله برای من بارها و بارها تکرار میشد و حتی هنوز هم مشتری هایی دارم که تمام اون ویژگی هارو باهم دارن ..
الان متوجه میشم که خودم خلق کردم ..
از این به بعد تعهد دادم که فقط راجع چیزی صحبت کنم که دوست دارم و میخوام در زندگیم ببینم ..
بنام خدا
سلام استاد عزیزم
امروز ازدل یه تضاد تونستم میوه شو دربیارم همون چیزی که استاد گفت
من یک تضاد بزرگی رو به مدت طولانی داشتم ازروی فایلهای الگوهای تکرارشونده فهمیدم که مساله ازکجاست
دیشب ازخدا خواستم طبق عبارات تاکیدی قدم نهم راه بهم بگه
گفتم خدایا توراه حل همه مسائل رومیدونی بهم بگو
برخلاف همیشه که کم میاوردم وازدل تضاد درد ورنج وگریه نصیبم میشد به چند تا نکته مهم پی بردم
اول اینکه من خیلی ضعیف بودم وبه قول استاد که میگفت ضعیف ها زیر چرخ های زندگی خورد میشن وباید بتونی قوی بشی
ازاونجا که ایمان داشتم هر اتفاقی بیفته به نفع منه
تصمیم گرفتم تمرکز کنم توجه کنم ولی این بار نه به مشکل به راه حل
الان فهمیدم اگر اگررررر من برم توفاز منفی اتفاقات بد پشت هم برام میفته من ازخدا خواستم کمکم کنه هدایتم کنه
اگرمن احساسم بد بشه اون ادم که نمیخوام توزندگیم باشه سروکله ش پیدا میشه
من فهمیدم نباید فرار کنم ازمشکل یا بترسم این ادم نقشش توی زندگیم این بود که بهم بگه مریم اگر از مدارت خارج بشی درگیر ناخواسته میشی
من نقش وسهم خودمو پیدا کردم همیشه نقش قربانی رو بازی میکردم حالا میدونم توی اون مدار منفی اتفاقات ناخواسته میفته
پس باید قوی باشم ،توی مدار مثبت باشم ،ونگاهم فقط توحیدی باشه
چون باایمان که باشی نه خوفی داری ونه اندوهگین میشوی
این ادم وشرایطی که بانااگاهی برای من بوجود میاورد پیامی برای من داشت
من نباید بترسم نباید فرار کنم من همیشه ازکسانی کمک میخواستم که ازم حمایت کنند آسیب پذیر وشکننده وبی اعتماد به نفس
باتغییر باورام کارکردن روی باورام قوی شدم
وتونستم نه بگم سرحرفم بایستم واجازه ندم باهرحرفی بهم بریزم
اگر من درسمو بگیرم دیگه نیازی به تجربه مجدد یاتکرار اون الگوی تکرار شونده نخواهم بود
توی عبارات تاکیدی قدم نهم میگه
همه انسانها وشرایط میخوان منو به خواسته هام برسونن
این نگاه کسی که داره تلاش میکنه که طبق قانون جهان زندگی کنه آگاهانه زندگیشو خلق کنه
خدایا شکرت برای همه نعمتها اگاهی ها سلامتی عشق
استاد عاشقتم
سلام به همه عزیزان واستادعزیز
خواستم در مورد خودم و وضعیتی که داشتمو خودم ساخته بودم براتون بنویسم
من حدودا 7 سال قبل بصورت کاملا سنتی عقدکردم باهمسرم اون زمان من اصلا نمی دونستم قانون چیه فرکانس چیه و ازین حرفا ولی بشدت آدم مثبتی بودم و عاشقانه همسرم رو دوست داشتم ،وحالم خوب بود روابط بین منو همسرم عالی بود،من باخانواده همسرم بسیار روابط خوبی داشتم و کاملا مثل خانواده خودم بودن وهمواره فکر میکردم بسیار منو دوست دارن،همین شد که من در طبقه دوم خانواده همسرم به همراه همسرم ساکن شدیم اوایل بشدت خوب وخوشحال بودم و همه چیز خوب بود خداروشکر تا اینکه بحث ودعوا به زندگی من راه پیدا کرد شک به زندکی من اومد به همسرم شک کردم حتی هزاران بار خواستم گوشیشو چک کنم ایشونم عصبی میشد و بدتر گوشیشو از دسترسم خارج میکرد ،به خانواده اش بدوبیراه میگفتم بشدت به خانواده اش بدبین شدمو همواره حس میکردم اونها مانعی هستن چون اونا بهش نزدیکن همش دخالت میکنن وحتما درگوشش میخونن باخواهرش خیلی صمیمی بود منم اوایل خیلی باخواهرشوهرم صمیمی بودم ولی رابطه مون بشدت خراب شد بطوریکه الان یه سلام هم نمی کنیم همو ببینیم کارمون بارها به طلاق وقهر ودعوا کشیده شد و من کلا خانواده ایشونو مقصر میدونستم وبه همه ام میگفتم و انقد زندگی ما پیچ خورد که ماروزی یکی دوبار حداقل به جیغ وداد وهوار می رسیدیم و همه همسایه هاهم میفهمیدند حتی،
الان که اینجام دارم می نویسم یک هفته پیش برای طلاق تا دم محضر رفتیم ولی محضردار خطبه رو نخوند وگرنه جداشده بودیم خلاصه من تازه به این پیج هدایت شدم ولی دوسه روزه که اساسی دارم کلیپ میبینمو نظراتو میخونم و این فایل دقیقا حال منو توصیف میکرد
آیا خانواده همسرم همان خانواده 7 سال پیشش نیست؟پس چرا اون موقع انقد شرایط خوب بود ولی الان نه ،پس معلومه که من شرک داشتم من بقیه رو مقصر حالم میدونستمو همش درحال گله کردن و شکایت و غرزدن وتوجه جلب کردن بودم ولی الان فهمیدم که تنها چیزی که میتونه منو نجات بده حال خوب خودمه و خالق زندگیم خودمم و ازخدا میخوام همونطور که منو به این سایت هدایت کرد همچنان هدایتم کنه ومنو تو مسیر نگه داره وازدوستان عزیزم میخوام برام کامنت بزارن تا بیامو بخونم وازنظرات سازنده شون باتوکل برخدا استفاده کنم و تو مسیر هدایت پیش برم
سعادتمند باشین
سلام و درود بر همگی،
مثل هر روزم امروز اومدم برای هدایت روز و این فایل رو برای بار 3وم مشاهده کردم. هر 3 بارش این محتوی رو در هدایت روزم دیدم. الگوی تکرار شونده این محتوی ذهن من رو بسیار زیاد درگیر کرد به حدی که من نشستم و فکر کردم چرا دارم به یک شکل در یک مسیر یکسان به این محتوی هدایت میشم.
پاسخی که بهش دست پیدا کردم اینه که من با اینکه قبول دارم این جمله رو که باید شکایت رو از خود منع کرد، به دلیل حس ترحم به شکایتهای دبگران گوش میدم و هر بار که گوش میدم تلاش میکنم تمرکز دیگران رو از شکایت بردارم و همدردی کنم اما نتیجش ابن میشه که میگن تو خیلی خوب میشنوی پس بیا بیشتر بشنو و من بدون اینکه بخوام وارد فرکانس شکایت میشم و هر بار هم همیشه شب اون روزی که شکایت شنیدم به این محتوی هدایت میشم و همیشه هم به همین نتیجهای که الان رسیدم میرسم ولی هیچ اقدام عملی برای رفعش نمیکنم.
به لطف الله 1 ماه گذشته دوره بی نظیر روابط رو تهیه کردم و طی این یک ماه یکی از ریشههای احتمالی این مسئله رو پیدا کردم.
داستان اینه که من هرگز مفهومی به اسم ارزش های فردی رو نشنیده بودم و اصلا هم خانواده پدری و هم مادری همگی به شکل یکسان هیچ درک و ادراکی نسبت به مفهوم ارزش های فردی نداریم. من به لطف الله هدایت شدم به این مفهوم البته نه به شکل مستقیم در دوره بلکه به واسطه پاسخ به سوالات اولیه از انتظارات من از یک رابطه ایدآل و مطالعه کردن به این مفهوم هدایت شدم.
ممنوع شدن شکایت برای من یک ارزش برای خودم محسوب میشه شخصی مثل استاد که شکایت رو ممنوع میکنن برای خودشون به واسطه اینکه این مسئله براشون خیلی مهمه درد و رنج کوتاه ترد شدن و یا مورد تایید دیگران نبودن رو با باورهای قدرتمند میپذیرن و روی اون مسئله مهم پافشاری میکنن . به این میگن ارزش.
حالا داستان من چیه، اینه که من به شدت از ناراحت کردن دیگران ترس دارم. من یک باور بسیار قدرتمندی دارم که میگه آدم بد آدمیه که دیگران رو ناراحت بکنه و من همیشه خودسرزنشی میکنم اگر ببینم کسی از دستم ناراحته و جالبه که به همین دلیل همیشه روابط من سمی بودن به خصوص در رابطه عاطفیم و این مسئله رو پررنگتر میکردن که من بدم چون دیگران رو ناراحت میکنم.
باوری از استاد که برای من همیشه غیر قابل پدیرش اما آرامبخش بوده یعنی به قلبم مینشسته این بوده که نظر آدمها هیییییییچ اهمیتی نداره هیچ هیچ هیچ هیچ.
بعد از این مفهوم من به این نتیجه رسیدم که استانداردهای بالایی دارم برای خودم و فردی هستم که روی خودم کار میکرده و میکنم همیشه اما نسبت به دیگران روی اونها پافشاری نمیکنم به همین دلیل در روابطم به سادگی خمیر میشم و به سادگی وارد فرکانسهای نامناسب میشم اما درونا و عمیقا دلخواهم نیست. الگوی تکرارشونده واکنش بدن من در این شرایط ناخواسته همیشه سردردهایی هست که با نوشیدن آب خنک برطرف میشه که اصطلاحا سردردهای پری دیپرشن میگن و خب دقیقا هم من همیشه بعدش تا مدت ها وارد دیپرشن های چند روزه میشم.
به لطف الله فهمیدم که شخصا ممنوع شدن شکایت بر خودم جزو ارزشها و استانداردهای من هستش و باید این رو قبول کنم که رنج حاصل از ناراحتی دیگران رو به بهای حفظ ارزشم بپذیرم تا قدرتمند بشم و این رو تجربه کنم که فقط باید از خدا ترسید و نه از هیچ چیز دیگری چون ما از اویم و به او برمیگردیم و وقتی برگشتیم فقط ماییم و اون هییییچ رابطه ای وجود نداره همه چی فردیت پیدا میکنه و مفاهیم استاد همگی به واقعیت میپیوندند.
سپاسگزارم
شاد باشید و در زمره ابراهیم حنیف
به نام خداوند جان
من هم مثل اکثر افراد مقصر زندگیم دولت و پدر و مادر میدونستم و غافل از خودم بودم و عملا خودم رو کاره ای نمیدونستم و این شخصیت ضعیف رو داشتم و برای بقیه دلسوزی میکردم و واسه همین به جایی نمیرسیدم.
چیزی که من تجربه کردم با افرادی که توی کارهای متفاوت کار میکردم یک سری افراد همیشه ناراضی هستن و شکایت میکنن این افراد همیشه دنبال پول دستی یا وام بودن و از مسائلی که توی زندگیشون اتفاق میوفتاد و عجیب بود تعریف میکردن و زندگی خوبی نداشتن و یا با زن شون مشکل داشتن یا ماشینشون خراب بود و … و هر روز یه اتفاقی داشتن که تعریف کن همینطور که مینویسم تو ذهنم داره روشن میشه .
کم کم که مهارت بدست اوردم جایگاه شغلی بهتر شد و با مدیر و صاحب شرکت ارتباط داشتم و گاها اینطوری بود که بسیار بهشون نزدیک میشدم این افراد از وضع اقتصادی صحبت خاصی نمیکردن و مثلا یادمه خب چندتا پولدار که از نزدیک هستن ارتباط داشتم اصلا از وضع مالی یا دولت شکایتی نداشتن . من اون موقع نمیفهمیدم ولی الگوهاش توی ذهنم هی الان روشن میشه.
و نکته مهم ادم ها انقدر که فکر میکنن زندگیشون بد نیست و همیشه یه چیزهایی برای سپاسگذاری هست که میشه روش تمرکز کرد اما این کار واقعا سختیه
مثلا دیشب یه جنس دیدم به شدت نسبت به دیروز قیمتش بالا رفته اولش ناراحت شدم تا چنددقیقه و با خدا صحبت میکردم و از خودم میپرسیدم چرا من انقدر نباید وضع مالیم خوب باشه که این پول ها چیزی نباشه . مقصر خودم هستم که به اقیانوس وصلم ولی با یک لیوان سوراخ اب .
سلام استاد بزرگوار استاد عزیز که دستی از خدایی استاد جان زندگی منو مغز منو متحول کردین نمیدونم چه جوری تشکر کنم استاد من مغازه دارم با خودم میگفتم چون مغازه ام داخل کوچه هس فروش ندارم چون جنسی کم هس فروش ندارم چون فلان جنس ندارم فروش ندارم خیلی عوامل بیرونی رو مقصر میدونستم ولی الان از وقتی با این سایت آشنا شدم مقصر خودم میدونم که خودم محدود کرده بودم میگفتم چرا فلان کس ازم جنس نمیخره ولی الان میگم روزی رسان خداست فقط و فقط خداست که مشتریان رو میفرسته مشتری من خداست استاد از شما خیلی خیلی سپاسگزارم خیلی خوشحالم که با شما آشنا شدم
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به همسفرای عزیزم
خدارو شکر میکنم در این روز شمار هنوز هستم
قبل اینکه بیام این فایل بینظیر رو گوش کنم
ذهن نجوا گرم داشت میگفت ول کن بابا نمیخواد ادامه بدی
چون الان من توی یه چالش کنترل ذهن توی روابط هستم
همون کسی هستم که من شاکی هستم از طرف مقابلم که اون باید تغییر کنه
چه کدی داد استاد و چقدر خداوند هماهنگ کرده منو با تغییر من
اینکه یه عامل بیرونی داره تاثیر میزاره رو زندگیم شرک کامله
اره من شرک ورزیدم به طرف مقابلم و این رو پذیرفتم به کمک شما استاد عزیزم
من باید تغییر در رفتارم بدم
من باید تغییر بدم در نحوه فکر کردنم
من باید تغییر بدم روی نگاهم
واقعا افتخار میکنم همچین استادی تو زندگیم خدا قرار داده
من
من
من
من.
همه چیز درون منه.
آیه امروزم:
آنها در جهنم میگویند: «خدایا، دو بار جانمان را گرفتی و دو بار زندهمان کردی. دیگر معاد را باور کردیم و به گناهانمان معترفیم. حالا، راهی هست برای خروج؟»(غافر11)
بنام خداوند بخشنده مهربان بنام خداوندی که مرا هدایت کرد واین لیاقت درون من دید وتوانایی رو درون من دید این به عنوان اینکه غرور بگیرم فکر کنم فرد خاصی هستم فقط،به این خاطر که ازش درخواست کرده بودم وخداوند هم این توانایی رو درون من دید ومرا هدایت کرد وتععیر کردن ودریافت الهام خداوند نه ربطی به سواد یا فاکتور ویا نژادی خاصی ندارد خدایا شکرت بعد از هدایت خداوند یک مدت کوتاه دراحساحس خوب بودن مومتصل شدن به اون منبع قدرت وسپاسگزاری کرون واحساحس خوب مدتی هست که به خاطر یک تصاد انداختن مشکلات به گردن عوامل بیرونی وگلایه شکایت کردن باعث شده اتفاقات بد وبدی تر و بیشتری رو جذب کنم ولی خدایا شکرت که خیلی،زود خداوندکمک کرد متوجه بشم که هر جا شکستی واتفاق ناجالبی که توی زندگی بوده بهدخاطر عدم احساحس لیاقت بوده وبی دلیل گردن عوامل بیرونی وخداوند انداختم ولی امرو خداوندبا معجزه ای که در درونم رخ داده که دادم به چشم خودم می بینم که با ناتوانی در برابر خداوند خداوند خیلی زود این احساحس ارزشمندی واین احساحس،لیاقت در درون شکل داد که از درون برای خودم ارزش قائل باشم واین هم لطف پرودگار است خدایا شکرت خداوندخیلی،زود این شراط رو برایم جوز کرد که خودم رو از درون دوست داشته باشم وعاشق خودم باشم اولین درخواست از خداوند روبهش،رسیده باشم اینقدر روی این موضوع کار کنم واین ارتباط با خداوند رودبر قرار کنه سپاسگزاری کردن ذهن ارزشمندم رو با ابزارهای درست شکل بدم با باورهای توحیدی خدایا الگوی ذهنی که برای خودم درست کردم مرا هدایت کن بینم واز اول شروع این هدایت چه. باورهای در مورد رابط با خودش وخداوند ساخته من هم با تعهد می خواهم تکاملی اون راه رو برم واین توانایی رو درون خودم می بینم چون می دونم همه چیز خداوند جور میکنه وبهش،داده ربطی سواد نداره
به نام خدای مهربان
سپاس گزار افرادی هستم که آگاهی را منتشر می کنند..
حق با شماست اینکه من سهم خودم انجام بدم و در مسیری که خودم خلق میکنم قدم بر دارم مهم نیست چه اتفاق خارجی میوفته چون راه من جداست من نمیخوام همه چیز کنترل کنم چون بی فایده ست چرا من روی خودم کار نکنم ؟ وقتی میتونم با خلق با باور های قدرتمند رشد و پیشرفت کنم ..
اینکه آرزو داشته باشیم ثابت بمانیم، تغییر نکنیم و منتظر عوامل خارجی باشیم تا ما را خوشحال کند دور از حقیقته ..
زمانی بود که توجه زیادی روی عوامل بیرونی داشتم و مثل یک مبارزه شخصی توجه و انرژی گذاشتم برای تغییر آن و فکر میکردم بسیار باهوش و زیرک هستم در نتیجه وقت باارزشم تلف شد نتیجه مورد نظر نگرفتم و غمگین و دلسرد احساس شکست و ضعف و تنهایی کردم ..
برای موضوعی که من کنترلی روش نداشتم چه مسئله رابطه باشه چه مالی چه معنوی حتی همین قضیه ساخت باور بعضی وقت ها خیلی عصبانی میشم از باور های محدود کننده ای که دارم ولی چیکار میتونم بکنم غیر از صبر و تلاش و تکرار برای ساخت باور های بهتر ؟ مگر زندگی همین نیست که من حرکت کنم و به مرور شکوفا بشم ؟
فکر میکنم باید تسلیم شد ، تسلیم در مبارزه ای که هر زمان در آن شرکت میکنیم و به خودمون آسیب میزنیم ..
خیلی وقت ها واکنش ندادن به اتفاقات بد و تغییر زاویه دیدمون و توجه قسمت های بهتر تفاوت زیادی ایجاد میکنه..
من هنوز اول این راه هستم ولی میخوام متعهد باشم چون استقامت و تلاش هیچ وقت بهت خیانت نمیکنه ..
شاید در حال حاضر همه مشکلاتم حل نشده باشه ولی سپاس گزار تغییرات چشم گیر دیگه ای هستم که در زندگیم به وجود آمده میخوام شکرگزار باشم و با یک ذهنیت مثبت و سالم و آرام پیش برم و وارد حاشیه نشم پس همون طور که استاد گفتن
روی توانایی و قدرت خودمون کار و تغییر ایجاد کنیم تا دنیا که انعکاس عمل ماست زیبایی ، ثروت، سلامتی. شادی و آرامش را نشان دهد ..
به نام خداوند بخشنده و مهربان
روز 122 سفرنامه : پپ گواردیولا یکی از بهترین مربی های تاریخه و خیلی خوشحال شدم این مصاحبشو دیدم خیلی طرز فکرش تو کارش درسته ، به خاطر همینه تیمش هم خیلی خوب نتیجه میگیره ، الان افرادی که یکم فوتبال دیدن باسن به این نتیجه رسیدن که هر مربی که بیشتر تو حاشیه هست و به این به اون به داور گیر میده تیمش همیشه بیشترین ضربه رو میبینه ، پپ اینو خوب داره به ما میگه که ما باید روی خودمون کار کنیم به جای ایراد از بقیه تا نتیجه خوب بگیریم این تو زندگی هم هست که افراد میان میگن به خاطر دولت من به جایی نمیرسم یا اگه تو خانواده دیگه بزرگ میشدم یا اگر پدرم این رفتار رو بام میکرد ببینید اینا همش بهانس هیچ کس هیچ تاثیری در زندگی ما ندارن مگه اینکه ما باورش کرده باشیم و بهش قدرت داده باشیم و اینجا خیلی قشنگ گفت پپ که من فوتبالیستی میخوام که شخصیت داشته باشه .
سلام به استاد عزیزم … عالی بود این ویدیو
من از تجربه خودم میگم …
حرفه من طراحی و شبیه سازی هست و باید بتونیم هر چیزی مشتری نیاز داره براش شبیه سازی کنیم .. من ناخوداگاه از مشتری ها گله و شکایت میکردم که چرا نمیفهمن که هر چیزی اصولی داره .. چرا اینقدر خنگ هستن … چرا درست کارو توضیح نمیتونن بدن .. چرا اینقدر اذیت میکنن منو .. چرا دیر تسویه میکنن با من … و دقیقا این مسئله برای من بارها و بارها تکرار میشد و حتی هنوز هم مشتری هایی دارم که تمام اون ویژگی هارو باهم دارن ..
الان متوجه میشم که خودم خلق کردم ..
از این به بعد تعهد دادم که فقط راجع چیزی صحبت کنم که دوست دارم و میخوام در زندگیم ببینم ..
ممنون از شما