زیبایی ها را ببینیم - صفحه 12
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-22.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2015-09-12 13:15:272020-08-22 01:48:58زیبایی ها را ببینیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
قشنگی های زندگی و امروز چهارشنبه 12 اردیبهشت 1403.
1- اینکه دارم بسم الله الرحمن الرحیم میگم اول هر کاری.
هر کاری برای حافظ انجام میدم.
میخوام بخوابم یا بلند شم، حرکت کنم و …
2- پیام های تبریک روز معلم گرفتم امروز، خوشحال شدم.
3- محبت و توجه های فراوان دریافت میکنم این ایام، هم برای خودم هم حافظ جانم.
4- مادر و خواهرهای نازنینم 10 روز از من و نی نی مراقبت کردن.
مادرشوهر و خواهر شوهر نازنینم اومدن خونه مون برای مراقبت از من و نی نی.
5- لذت مادر شدن، فرزند داشتن، دیدن روی ماهش، لمسش.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
خدایا شکرت، شکرت، شکرت، شکرت.
به نام الله که همیشه پشت و پناهم بوده و هست و خواهد بود.
سلام.
1- اینکه الان تونستم بیام سایت، این صفحه و بنویسم، نمیدونم چی میخوام بنویسم، خدا خودش هدایتم میکنه با قلبم بنویسم.
2- یک هفتگیِ حافظ جانِ نازنینم.
خدا حافظِ همه ی نی نی ها باشه.
چه وقتی تو دلی هستن چه وقتی متولد میشن و در حال رشد هستن.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
3- چالش هایی که باهاشون مواجه شدم طیِ این یه هفته، تغییراتِ بزرگ، شادی های بزرگ، ترس ها و استرس ها…
همه شون دارن ورژنِ جدیدی از سمانه میسازن.
الهی شکرت که یادم میدی.
4- یه عالمه فرشته دور و ورم هستن که به من و حافظ دارن کمک میکنن، محبت میکنن.
هر کسی با مدل و سبکِ خودش.
5- این مدت به شدت مشغول بودم، هم جسمی هم روحی و ذهنی.
مجال نوشتن تو کاغذ و اینجا رو نداشتم.
با بهبودگرایی کلامی و زبانی و قلبی میگم و توجه نشون میدم به زیبایی ها و نکات مثبت و عشق هایی که دریافت میکنم.
6- اومدم سایت پیام تبریکِ نفیسه جان، شیما جان، فرزانه جان، فاطمه جان رو دیدم و خوندم و بسیار خوشحال شدم از دوستانِ مهربانی که خدا بهم داده.
7- صورتِ پسرم رو که نگاه میکنم میگم که خدا بهمون فرشته داده. یکی از دوست داشتنی ترین فرشته هاشو داده به من و همسرم و کل خانواده که عاشقشن.
8- خدا خیلی ریز ریز و با جزییات داره نشونم میده چقدر هوامو داره…
صدا زدنش وارد مرحله ی متفاوتی شده برام.
9- بی نهایت حمایت های متفاوت دارم دریافت میکنم.
روزهای متفاوتی رو دارم تجربه میکنم.
در مدار دریافت نعمت های وسیعی هستم، الهی شکرت.
10- بارها شاهد چیدمان های منحصر به فرد خدا واسه خودم شدم.
خیلی سپاس گزارشم.
خدایا شکرت برای سلامتیِ خودم و حافظ و همه ی عزیزانم.
به نام خدا
سلام.
زیبایی های چهارشنبه 5 اردیبهشت 1403.
1- سال 1403 و اردیبهشتش برای من بوی خوش و متفاوتی داره.
چون خدا هدیه و معجزه شو روز دوم اردیبهشت 1403 وارد زندگیمون کرد.
حافظ جان به لطف و اراده و محبت خداوند یکتا به سلامتی به دنیا اومد و رنگ و بوی زندگیمونو زیباتر از قبل کرد.
هر بار روی ماهشو میبینم میگم: مامان فدات شه مامانی.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
2- این روزها مشغول بودم حسابی از لحاظ های متفاوت.
از شادی، هیجان، دلتنگی، ترس، اضطراب و …
خیلی بیشتر متوجهِ اهمیتِ توحید شدم تو لحظات زندگی.
که چطوری میتونه به کنترل ذهن و بهبود شرایط کمک کنه.
خیلی نعمت رو تجربه کردم، خانواده و محبت هاشون.
الهی شکرت.
3- امروز صبح طبق هر روز گفتم خدایا هدایتم کن به بهترین ها.
تو موقعیتی قرار گرفتم که چیزی که دل و قلبم میخواست نشد، گفتم خیره، همون هدایته، تسلیم باشم، به خودم گفتم اینطوری بهتره حتما، من چیزی نمیدونم که خدا میدونه.
سعی کردم با شرایط جدید سازگار شم و زندگی رو جلو ببرم.
اتفاقا در ادامه عالی و عالی تر جلو رفت، با شادی و حس های خوب، با آدم های خوب اشنا شدم، تجربه های خوب کسب کردم، مهارتم هم بهتر شد.
تازه الان درک کردم چه نعمتی شد برام این تغییر و هدایت.
4- بعد از چند روز الان با بهبودگرایی نوشتم تا موتورم مجدد روشن شه برای نوشتن.
این روزها با بهبودگرایی شفاهی سپاس گزاری کردم، توجه کردم به زیبایی ها و داشته هام.
خدایا ازت سپاس گزارم برای این همه نعمت، زیبایی، داشته ها و روزی هامون.
به نامِ خداوندِ آرامش دهنده ی قلب
سلام.
قشنگی های اول اردیبهشت 1403- شنبه جان.
1- میخوام از خداوند تشکر کنم فراوان، برای آرامشی که بهم داده امشب.
میدونم یه نعمت خیلی بزرگیه داشتنِ آرامش.
وقتی آرامش ندارم، استرس میگیرم و میترسم کاملا مشخصه که این نعمت چقدر ارزشمنده.
2- واردِ اردیبهشتِ زیبا شدیم به سلامتی.
ماهی که دوستش دارم بعد از ماه تولد خودم.
ماهِ رشد و شکوفاییِ طبیعت در زیباترین حالتِ ممکن.
به استقبالِ اردیبهشتِ زیبا رفتم با عشق و شادی، به دلیلِ خیلی زیبا.
3- امروز صبح دایره آبی دیدم و خوشحال شدم.
4- یه سری خرید دیگه انجام دادیم برای نی نی که قشنگن.
5- نهار و شام خوشمزه ی امروزمون.
6- هوای خوب، طبیعتِ زیبا، سبزیِ درخت ها.
7- پیاده روی های فرح بخشِ امروزم.
8- امروز هم از صبح، مسیله ای رو سپردم به خدا، رها شدم، (دیشب ذهنم قفل کرده بود تو تصمیم گیری)، دیدم چقدر آروم شدم، چه خوبه ذهن و منطقم و کنترلم رو قطع کنم، دکمه ی تسلیم رو روشن کنم.
چه خوبه دخالت نکردن و اجازه دادن به خدا که برات چیدمان کنه، آسانت کنه بر آسانی ها.
من نمیدونم خدا، تو میدونی، یادم بده.
این دفعه به خودم گفتم میفهمم سخت شده تو ذهنت، بیا تا سخت تر نشده به دلیل نجواها، دکمه تسلیم رو زودتر بزن.
9- سورپرایز شدیم با همسرم در مورد یه مسیله ی مالی، الهی شکرت برای همه ی روزی های حساب و غیر حسابت.
10- خواهرزاده ام اومد خونه مون، خوشحال شدیم.
11- الهی شکرت برای سلامتیِ خودم و حافظ جان و عزیزانم.
12- امروز کلی تماسِ احوالپرسی داشتم، پیامک هم داشتم.
خدایا شکرت برای محبتِ خودت و بنده های مهربونت.
13- آرزو و دعای خیر دارم برای خودم و همه ی عزیزانم.
الهی الحمدالله بی نهایت.
به نامِ خداوندِ زیبایی ها
سلام.
1- هوا ابری شده، نویدِ بارون میده، منم عاشقِ بارون، بهترین نشانه برای من.
2- از بامداد عالی شروع شده امروز، حوالیِ 3 صبح بیدار شدم، کامنت خوندم و نوشتم، دایره آبی هم دیدم.
پاسخِ زیبا داشتم از رویا جان محمدیان و زهرا جانِ نطام الدینی.
چی بهتر از این.
3- صبحانه رفتیم حلیم خوشمزه نوش جان کردیم، تو همون مغازه نشستیم، من نزدیک در نشسته بودم، باد بسیار مطبوعی بهم میخورد که غرقِ لذت شدم.
4- بعد از حلیم رفتیم یه پارک بزرگ و باصفا، پیاده روی.
عالی بود.
درخت ها سبز روشن و قشنگ، باد تکونشون میداد بیشتر دلبری میکردن.
من زیبایی خدا رو تو اون برگ های سبز روشن و خوشرنگ دیدم.
یه هاپو دیدم در ارامش خوابیده بود روی چمن.
گنجشک کوچولوها روی چمن و روی سبزه ها بودن و خیلی قشنگ آواز میخوندن.
لبخند از روی لبم نمیوفتاد از بس هوا خوب بود، طبیعت زیبا بود، به وجد اومدم شدید.
5- برگشتنی تو ماشین شیشه رو عین همیشه پایین داده بودم، باد میخورد به صورتم و حضِّ فراوان بردم.
حسی به شدت ناب رو تجربه کردم.
انگار دقیقا تو آب و هوای خوش و تمیزِ روستای پدریِ همسرم بودیم، دقیقا همون حس واسم تداعی شد.
6- همسرم نهار خوشمزه برامون پخت، کیف کردیم.
دوتایی تمرکز کردیم روی هدایت های خدا.
خیلی لذت بخشه.
7- تماس و پیام های احوالپرسی داشتم، نزدیک به دنیا اومدن نی نی هست ان شاالله و همگی مشتاقِ حضورشیم.
به یاریِ الله در سلامتی، شادی، آسانی و خاطره ی خوش ان شاالله.
8- فایل روز شمار عالی بود، شماره 145، گفتگو با دوستان 3، تسلیم بودن در برابر هدایت.
چه میکنه این هدایت.
خیلی شیرینه.
دوست دارم بهتر و بهتر درک و حسش کنم و ازش بهره بگیرم.
9- چند تا ایده اومد، انجامشون دادم، حس خوب داشت و نتیجه ی زیبا.
الهی، خیلی شکرت.
به نامِ اللهِ یکتا
سلام.
1- دیشب خداوند یه بار دیگه تو زندگیم، خوشحالم کرد، بهم آرامش داد، سختی رو ازم دور کرد.
به خودش سپردم و بهم آسانی داد.
اسمِ اعظمش رو آوردم و اونم بزرگی شو بهم نشون داد.
نشونه خواستم ازش برای آرامشم، تلاوتِ قرآن رو در مسیرم گذاشت و دلم رو قرص کرد.
دیشب کاملا مستقیم بهش گفتم فقط خودت رو دارم تو این حالت از اضطراب، و اونم بسیار زیبا برام خدایی کرد.
2- دیروز خونه مامانم رفتم، مادر، خواهر و خواهر زاده هامو دیدم و معاشرت کردیم، کلی خندیدیم، مامانم یه شامِ خوشمزه برامون پخت، خواهرم سوپ خوشمزه پخت برامون.
همنشینیِ بسیار دلنشینی بود. الهی شکر.
3- دیروز تماس های احوالپرسیِ قشنگی داشتم.
متوجه شدم هیچ فرقی نمیکنه کی بهم محبت میکنه، آشنا یا غریبه، اقوام یا همسایه یا دوست و …
همه ی اینا روش هایی هستن که محبت خداوند رو به دستم میرسونن.
اصلا نیازی نیست فکر کنم فلانی بهم عشق میده یا نه.
من سهمِ خودمو دارم تو این جهان، حالا از دست کی بهم میرسه فرقی نداره…
4- تحلیلی نوشتم با خودم دیروز، و مسیله ای رو شفاف و باز کردم.
جلسه ی مشاوره با خودِ عالی رو تجربه کردم.
مسیله خوب باز شد، درس هاش باز شد، دیدگاه های متفاوت رو تحلیل کردم…
این موهبتِ شفاف سازی با عطوفت، با خود رو، از لطف خدا و دوره احساس لیاقت دارم.
5- دیشب خداوند یکی از دست های مهربان و نازنینش رو جهتِ کمک بهم فرستاد.
روزیِ غیرِ حساب هم بهم داد و سورپرایزم کرد.
من به این جزییات اهمیت میدم و لذت میبرم ازشون.
6- خواهرزاده هام بهم عشق هدیه دادن.
7- همسرم دیشب شیفت بود، مامانم زنگ زد که حتما برم خونه شون که تنها نباشم در این شرایط، با عشق رفتم و کلی عشق دریافت کردم.
الهی شکر برای همه ی عزیزانم و همه ی عشقی که دریافت و حسش میکنم.
8- دیروز یه هدیه از خدا دریافت کردم:
فهمیدم ریشه ی ناراحتیم، مقایسه کردن بوده.
انگار بهم جایزه داده باشن، کلی ذوق کردم.
به خودم مجدد یه اصل رو یاداوری کردم:
سمانه جون هر وقت ناراحت شدی از خودت بپرس دلیلِ این حست چیه؟ برای چی ناراحتی؟ ریشه اش چیه؟
ریشه اش رو متوجه بشی میتونی به آرامش برسی.
وقتی ناراحت میشی یعنی صلح درونیت پایین اومده.
9- برای نهار دیروز یه پیشنهاد غذایی اومد، هر چی جلو رفتم دیدم اون غذا صدام نمیکنه که بپزمش، از خدا هدایت خواستم، ایده ی یه غذای دیگه داد که اتفاقا هم ساده بود هم خیلی خوشمزه.
حسابی کیف میکنم از پیشنهادها و هدایت های خداوند در جزییات و امور مختلفِ زندگیم.
10- دیشب یه موردی پیش اومد که از تغییرِ برنامه ای صحبت شد…
سورپرایز شدم حسابی ولی هیچ واکنش هیجانی نداشتم، همچنان خیالم راحت بود، و گفتم هر چی برای من خوب و خیر باشه خداوند برام چیدمان میکنه، من که نمیدونم، اون میدونه، من سپردم به خودش و دخالتی نمیکنم.
و این نکته برام بسیار اشکار شد:
تو نمیدونی، تا لحظه ی انجامِ اون مورد، ممکنه زندگی هزار چرخ بخوره، روی هیچی حساب نکن و نچسب بهش، خداوند آگاهه و خودش میچینه برات.
اصلا به هیچی نچسب و روش حساب نکن.
به خدا بچسب و فقط به اون اعتماد کن و روش حساب کن.
11- موردی پیش اومد که کمی نگرانم کرد.
از خودم راضی ام که اقدام کردم برای برطرف سازیش.
خداوند دست مهربونش، مامانم رو باهام همراه کرد تا به ارامش برسم و در مسیرِ حلِ مسیله حرکت کنم.
12- تو گپ و گفت هامون با مامانم به موارد خوبی اشاره میکنیم و درس ها رو مرور میکنیم با هم.
13- دیروز همسرم هدیه دریافت کرد از محل کارش، الهی شکرت برای روزی های غیرِ حسابت که وارد زندگی مون میکنی.
14- متوجه شدم یه حرفی که میشنوم اگه ادامه اش بدم تو ذهنم و کنترل نکنم ذهنم و احساسمو، چطور میتونه باعثِ حسِ بد درونم بشه.
غفلت کنم چیزی که وجود نداشته، ایجاد میشه و حسم رو خراب میکنه، حتی اگه قبلش اصلا بهش فکر هم نمیکردم چه برسه بخواد ناراحتم کنه.
15- درک کردم این بلدم بلدم، چقدر میتونه آسیب زننده باشه به انسان.
چون دَرِ غرور، در محضر خداوند رو باز میکنه.
توجهم به این مسیله جلب شده و انگار هوشیار شدم تازه که کنترلش کنم.
با تشکر از سلسله فایلهای جذابِ توحید عملی.
16- دیروز با مهارتم، ارزش خلق کردم، خدمت به خلق رو ایجاد کردم، با اون مهارتم خلقِ پول میکنم.
این مهارت رو از خدا دارم و سپاس گزارشم.
برای خودم و کارم ارزش قایلم و ارزشمند میدونمش و شایسته ی تقدیر.
ضمنِ خلقِ یه خدمت برای بنده ی خدا، باعثِ خوشحالی هم میشم به واسطه ی انجام اون کار و مهارت.
دیدن و حس کردن شادیِ آدم ها، لذت بخشه.
اینکه کار تو بسیار ارزشمنده و خودت هم متوجهش میشی.
17- یه کار تعویقی داشتم، به هدایت الله انجامش دادم.
18- هر چی دارم از فضلِ خداست، همه ی داشته هام.
19- سپردن زندگی و لحظات به خداوند، و اجازه دادن به او که لحظات رو چیدمان و مدیریت کنه برام، خیلی زندگی رو آسان تر و شیرین تر میکنه.
یهو به خودت میای میبینی طبقِ فکر خودت جلو نرفتی، برنامه عوض شده و تو خیلی ریلکسی و روان داری زندگی میکنی.
20- دیروز کامنت های خوب خوندم و نوشتم، با دایره آبی هم سورپرایز شدم.
21- الان (4:28 دقیقه بامداد) صدای اواز گنجشک ها میاد که دارن ستایشِ خدا رو به جای میارن.
22- الهی شکر برای سلامتی خودم و عزیزانم، برای حضور تک تک عزیزان و دوستانم در زندگیم…
23- ساعت 3 بامداد بیدار شدم اومدم سایت و مشغول نوشتن از زیبایی هام شدم…
یعنی هدایت شدم به توجه به نکات مثبت و زیبایی ها، سپاس گزاری و خلقِ حسِ خوب.
الهی شکر برای این نعمت و روزیِ خداوند.
24- به محضِ تایید و ذخیره این کامنت، دیدن دایره آبی و سورپرایز شدنم.
خوندنِ پیام رویا جان، که دقیق نشونه ی خدا بود برام.
خداوند مهربان، ازت خیلی ممنونم.
به نام خدا
سلام.
1- امروز تسلیمِ خدا بودن رو صبح اکتیو کردم.
اینکه من بکشم کنار و به خدا بسپرم که خودش چیدمان و هدایت کنه.
الحق والانصاف که آرامش خوبی رو تجربه کردم.
2- امروز نهار و شام خوشمزه ای پختم.
و یادم بود که مزه ی شگفت انگیز غذام، از لطف خداست، از فضلشه که دستپختم خوبه و با عشق برای خانواده ام غذا میپزم.
3- خوابِ به شدت لذت بخشِ میان صبح و عصرگاهی…
هوا که عالیه، وقتی میخوابم بیدار میشم خیلی حسم خوبه، هوا طراوت داره و بعد از بیداری طراوتِ هوا رو به شدت حس میکنم.
4- عصر همسایه مون رو دیدیم، احوال منو نی نی رو پرسید.
خدایا مرسی که دلها رو برام نرم میکنه و این توجه های لطیف رو دریافت میکنم.
5- امروز تو یه مورد بهتر از قبل کنترل ذهن کردم.
کمتر از قبل واردِ تله شدم.
یه مورد هم بود که خودم اگاهانه محیطِ گفتگویی رو ترک کردم که در مسیر نازیبایی بود.
آفرین به سمانه جان.
بهت افتخار میکنم.
6- لذت هایی که تجربه کردم:
– شنیدن تلاوت قران (عربی)
– شنیدن ترجمه گویای قران (فارسی)
– شنیدن فایل روز شمار امروز، لایو 35
7- یه جمله ی خوب که تو کامنت خودم نوشتم:
من بلد نیستم، خدایا تو یادم بده
8- کامنت های خوبی که خوندم از دوستان.
یه کامنت تو عقل کل از اقا ابراهیم خوندم در رابطه با توحید که بسیار عالی بود.
9- یکی از دوستانم پیامک احوالپرسی داد.
مامانم و مادرشوهرم تماس احوالپرسی گرفتن.
خدایا کاملا متوجهم همه ی این توجه ها و مهربونی ها در حقم، از فضل و محبت خودته.
10- محبت اقای کرمی تو کامنتشون نسبت به من و نی نی، وقتی از درخت نخل و رطب نوشتن.
این مهربانی ها بسیار ارزشمنده، ممنونم.
خدای بخشنده و مهربان، ازت سپاس گزارم بی نهایت.
به نام اللهِ یکتا.
سلام.
1- یه نعمتِ ارزشمند دیروزم این درس بود که تو یه کامنتی از بچه ها خوندم:
– نخواه که دیگران رو تغییر بدی.
چون دقیقا داشتم اینکارو میکردم زیرپوستی.
توجه کرده بودم که فکر و قضاوت یه بنده خدایی رو عوض کنم…
2- درسی که یاداوری شد چند روز پیش برام، جهتِ افزایشِ آرامشِ خودم:
– آدم ها رو قضاوت نکن، اون لحظه سکوت کن.
3- کامنت دریافتیم از الهام عزیز، در جلسه5 قدم1، امروز 7 صبح، هدایت خداوند داخلش بود.
4- نسیم مطبوعی که به صورتم میخوره الان، صدای آواز گنجشک ها که به گوشم میخوره.
5- دیروز کامنت اقای خوشدل رو خوندم و بسیار لذت بردم.
6- صبحانه ی بسیار خوشمزه ی هدایتی برای خودم اماده و نوش جان کردم.
7- پیاده رویِ عالیِ صبحگاهی رفتم در هوای عالی، طبیعت زیبا، فایل توحید عملی 11 رو هم گوش دادم.
8- دوستم بهم پیامک احوالپرسی داد.
9- سلامتیِ خودم و همه ی عزیزانم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت فراوان
سلام به خداوند.
سلام به همه.
نکات مثبت و زیبایی های 27 فروردین دوشنبه جان.
1- عصر رفتم پیاده رویِ عالی تو مجتمع باصفامون، شمشادهایی که تو باغچه ها کاشتن فوق العاده قشنگن، همینطور گلهای رنگی رنگی.
2- مامانم کوفته درست کرده بود، داده بود بعد از ساعت کاری همسرم بیاره خونه، خیلی خوشحال و سورپرایز شدم، ممنونم از این همه محبت و روزیِ غیر حساب.
3- صبح اینجا کامنت نوشتم، دیدم پریده، رهاش کردم، رفتم صفحه توحید عملی11 کامنت نوشتم و فرستادم، مرسی سمانه جون که قفلی نزدی و الان اومدی اینجا بنویسی.
4- کارهای عالی برای بهبود خودم و منزل انجام دادم.
دستت درد نکنه سمانه جون برای همه ی تلاش هات.
5- برای سمانه جون کاهو شستم، سالاد درست کردم تا نوش جان کنه.
6- تلاوت قران گوش دا م با نی نی و کلی لذت بردیم.
7- همسرم از محل کارش 3 تا هدیه آورد، شیر خرید. سپاس گزارم برای تک تک روزی های حساب و غیر حساب زندگیم.
8- دایره آبی رو دیدم، پیام نفیسه جانم رسید دستم و خوشحال شدم.
9- با اپلیکیشن قرآن نور، ترجمه گویا شنیدم سوره ی طاها رو، عین قصه شنیدم و لذت بردم.
شنیدنِ ایه 17 و 18 با صدای امیرعلی جان خیری، کودکِ قاریِ قرآن، در برنامه محفل که به تقلید از استاد یوسف کامل میخونه، به شدت شنیدنیه برام.خدا حفظش کنه.
خدایا متشکرم برای همه ی لحظاتِ زندگیم.
سلام نفیسه جانم.
ثانیه ای نیست که نگاه کنم به صورت حافظ و فکر نکنم به اینکه خدا چه هدیه ای به همه مون داده…
بی نهایت بار شکرت خدا جان.
ممنونم ازت برای تبریک و پیامت.
تو این هفته کلی اتفاق و چالش و لذت و شادی و هیجان رو تجربه کردم.
هر کدومش واسم درس هایی داشته.
اونجاهایی که رها کردم و تسلیم شدم، راحت تر جلو رفتم.
اونجاهایی که قفلی زدم، گیر کردم و نجواها آزارم دادن.
الان هم دقیقا تو کلاس خودشناسی هستم.
باگ هام دارن هویدا میشن.
قوت هام هم همینطور.
دارم تکاملی یاد میگیرم با تغییرات جلو برم.
کارهای مراقبت از نوزاد و اهمیت دادن به خودم رو دارم سعی میکنم تمرین کنم و انجام بدم.
لحظاتی رو تجربه کردم که حالِ روحی ام میزون نبوده و حسابی تو نوسان روحی گیر کردم…
تو اوج این احساسات منفی که بعد از زایمان رایج هست به دلیل تغییرات هورمونیِ بالا، گفتم خدایا خودت نجاتم بده، خودت یادم بده…
و شاهد بودم بعد از یه شبِ سخت که ناشی از مواجهه ام با تغییرات و چالش هامه، روز دیگه ای آغاز شده و چندین مرحله بهتره تا دیشبش.
تو این هفته درس بزرگی هم گرفتم:
وابسته بودن منو ترسو کرد و میکنه…
یهو به خودم اومدم و متوجهش شدم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت با تمام وجودم.