زیبایی ها را ببینیم - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)

1401 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2031 روز

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    به نام او

    سلام

    قشنگی های پنجشنبه جان، 16 فروردین 1403.

    1- دیشب مامانِ یکی از هنرجوهای اوریگامی ام پیامک داد بهم، سورپرایز و خوشحال شدم.

    2- دیشب با همسرم رفتیم برای انجامِ کاری.

    به خدا سپرده بودم که اگه مسیر درسته، آسان شیم بر آسانی ها.

    آسان شدیم بر آسانی ها، نشونه دیدم، همه چیز آسان جلو رفت.

    هر چی از خدا تشکر کنم کمه.

    دو پروژه ی بزرگ، همزمان مدیریت شد و عالی حل شد.

    از کی برمیاد؟ فقط خدا.

    3- تو دفتر سپاس گزاریم از خودم نوشتم و تشکر کردم از کارهایی که امروز انجام دادم.

    4- با عشق نهار خوشمزه برای خانواده پختم: سبزی پلو با ماهی

    با تشکر از برنج، سبزیِ پلویی، روغن، نمک، ماهی، ماهیتابه، قابلمه، دمکنی، گاز، آب و …

    و سمانه جون که آشپزی کرده.

    5- شنیدنِ صدایِ پرندگان…

    دیدنشون دمِ پنجره.

    طراوتِ هوا.

    بادی که درختها رو تکون میده.

    نسیمی که به بهم میخوره.

    سلام علیک با گنجشک و کبوترها اکثر روزها دم پنجره.

    6- خوابِ خوبی که تجربه کردم.

    7- ورزش هایی که انجام میدم.

    8- از جلوی کتابخونه مون که رد میشم و میبینم مرتب و چیده شده کیف می کنم.

    9- اینکه یادم میاد برای همین چیزی که الان دارم یا میبینم و استفاده میکنم سپاس گزاری کنم.

    چقدر هیجان انگیزه زندگی کردن در لحظه، بدون هیچ فکری، حسرت یا ترس و اضطراب…

    انگار فقط همون لحظه مهمه و دیگر هیچ.

    10- دیشب متوجه شدم به خودم تو ذهنم سخت میگرفتم برای بهبود.

    تو حیطه ی روابط.

    اینکه ناخوداگاه افتادم تو سرزنش خودم خیلی زیرپوستی.

    فهمیدنِ باگ های آدم خیلی شیرینه.

    11- روزیِ فراوانِ خداوند که به سمتمون جریان داره هر لحظه.

    الهی شکرت.

    12- امروز یه خبر خوب شنیدیم از محل کار همسرم، ذوق کردیم.

    دقیقا تو ستاره قطبی دیروز اینو میخواستم.

    خدایا مرسی از حضورِ نازنینت در زندگیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    سید حسین فرهادی نیاکی گفته:
    مدت عضویت: 1506 روز

    به نام الله یکتا

    هذا من فضل ربی

    زیبایی های شنبه 18 فروردین :

    1.شب قبلش با دستگاه قهوه ساز عزیزم که خیلی دوستش دارم یه قهوه درست کردم تو یک لیوان کریستال زیبا پر از خامه قهوه بود و با شکلات تلخ 70 درصد نوش جان کردم خدای من شکرت بخاطر روزی بغیر الحساب

    2.چون قهوه خوردم تا صبح خوابم نبرد همش تو سایت بودم (حتما خیری توش بود) ، ساعت 5 صبح شد و به خانمم گفتم عزیز من میخوام برم سرکار خوابم نمی‌بره و بلند شدم تو آینه قدی عزیزم به خودم گفتم حسین تو زیبا ترین ، قشنگ ترین ، ارزشمند ترین ، کار درست ترین و با لیاقت ترین بنده خدایی و آماده شدم که برم برای ساخت یک روز زیبای دیگه

    3.از پله های خونه که اومدم پایین همین که چشمم افتاد به ماشین عزیزم همون جا ناخودآگاه گفتم به به به به خدارو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این هدیه عزیز بدنه شو بوسیدم و باز گفتم هذا من فضل ربی ، از خونه اومدن بیرون با ایرپاد ووو گوش دادن به صدای استاد بابت اینکه از هر مسیر که جواب گرفتی همونو تخت گاز برو

    4.اومدم تو خیابون ساعت 5:40 دقیقه صبح بود نجوا اومد الان مگه ماشین هست ؟؟؟ به خودم گفتم حسین تو به اینا چیکار داری تو بسپر به خدا ، ینی یک دقیقه نشد دیدم دوستم داره میاد برام چراغ داد سوار ماشینش شدم گفتم خدایا شکرت بخاطر روزی بغیر الحسابت، منو جلوی شرکت پیاده کرد

    5.از پل عابر پیاده رفتم بالا یه لحظه خشکم زد خدای من چی میبینم ، دیدم خورشید داره از شرق میاد بالا ووو یه دایره زرد طلایی درخشان و زیبا بود همون جا با حالت بغض گفتم خدای من تو داری با من چیکار میکنی چه صحنه زیبایی واقعا بی‌نظیر بود ، خدارو شکر کردم ووو وارد نگهبانی شدم و نگهبان با ادب بهم سلام کرد ووو کلی آدمهای خوب داشتند وارد میشدن که برای عزیزانشون روزی حلال ببرند

    6.وارد شدم و رفتن به محل کارم قرار شد یه کاری رو انجام بدم و نیاز به این داشت که برم ته شرکت ووو یکسری وسایل رو بیارم اول نجوا اومد تو روزه ایی این همه راهو بری ووو با وسایل بیایی چرا مگه تو آدم بی ارزشی هستی ؟؟؟ همون جا به خودم گفتم حسین این یه فرصت برای دیدن فراوانی که تو کاله هست برو تحسین کن ، ینی به محض راه افتادن دونه دونه فراوانی رو میشمردم

    7.چندین واحد کارخانه تولید لبنی که هر کدومش چند هزار نفر توش کار میکردن حالا دستگاه‌های داخلش بماند ، نزدیک چند صدتا کامیونهای حمل بار بودن ، رسیدم به قسمت انبار و رفتم داخل دیدم انبار کابله و اینقدر زیاد بودند که نمیتونستم تخمین مبلغی بزنم از مسعولش پرسیدم گفت اینجا الان 500 میلیارد کابل هست همون جا گفتم برگام ، ووو تحسین کردم مالکش رو

    8.رفتم جلوتر رسیدم به قسمت پالایشگاه شیر اینجا رو دیگه نگم ، یادمه ساخت این پالایشگاه خورده بود به دوران کرونا ووو با مهندسین آرژانتینی قرار داد بستن اونا از راه دور کلشو راه اندازی کردند ووو فقط این پالایشگاه رو کاله داره تو ایران ، کلی تحسینشون کردم

    9.گوشیم یه پیامک اومد دیدم واریزی داشتم گفتم خدایا شکرت ممنونتم

    10.تایم کاری تمام شد دوستم اومد بهم گفت من میخوام برم خونه بیا میرسونمت خدای من شکرت بخاطر روزی بغیر الحساب ، تو مسیر تو ماشینش آهنگ مازنی پلی بود کلی لذت بردم ووو خدارو شکر کردم

    11.رسیدم خونه پدر خانم عزیزم ، آخه همسرم با بچه ها اونجا بودند و منتظر من ، اول رفتم به مرغ عشقم سر زدم دیدم از پنج تا تخم شون دوتا جوجه شده و خدا رو شکر کردم ووو به خودم گفتن حسین همه چی تو این دنیا در حال افزایش ، خودبخودی همه چی داره زیاد میشه بدون زور زدن ووو دست و پا زدن

    12.رفتم بالا ووو سفره افطاری پهن بود خیلی حس خوبی داشت ، فرنی و خرما و تخم مرغ ، حلوا بزرک ، سر شیر ، خدای من شکرت از این همه نعمت و شکرت از اینکه حسین همیشه سعی میکنه تسلیم تو باشه ، خدارو شکر کردم که همسر خوب، فرزندان عالی و خانواده همسر بسیار خوب دارم

    و از خدای خوبم ممنونم که بهترین روز و برای من رقم زد و اومدم خونه عزیزم و تو تمرین ستاره قطبی از خدای خوبم هدیه خواستم بابت روز بعدش ووو مطمئنم که بهم میده

    ممنونم از استاد ووو همه دوستان گلم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2324 روز

      درود و سلام خدمت شما دوست عزیز آقای فرهادی نیاکی محترم عیدتون هم مبارک بسلامتی ماه رمضون رو هم به بسلامتی به اتمام رسوندین .

      آقای نیاکی وقتی از کارخونه ی کاله صحبت می کنید و از وفور و فراوانی این کارخونه ی اعظیم تعریف و تمجید و تحسین می کنید دلم میخواست منم این حجم از عظمت رو از نزدیک می‌دیدم چون به لبنیات علاقه ی خاصی دارم .. اتفاقا من کلاس های شیرینی پزی و آشپزی دختران کاله رو در خیابان ولیعصر تهران رفتم منظورم ساناز سانیا هستش .. البته ما از طرف هتلداری اقدسیه به اونجا دعوت شده بودیم خیلی خوب و عالیع . اونجا درون یخچال هاشون آنقدر محصولات متنوع داشت که اصلا هیچکدامشان رو در سوپری ها ندیده بودم یعنی از. لبینات شیرها هر نوعی از شیرهای میوه ای و غیره که اصلا هیچ جا موجود نیست اونجا دیدم .. انواع پنیرهای ماسکار پونه و غیره که اسم هاشون رو الان یادم نمیاد که برای آشپزی و شیرینی پزی بکار می بردند انواع خامه های خوشمزه و بستنی و غیره بخدا دلم میخواست برم میلیارد. میلیارد ازشون خرید کنم و در مدار ثروتی بودم که فقط از همین محصولاتشون از همون منبع کارخونه دریافت می کردم واقعا تحسین شون می کنم که کلا خانوادگی در همه چی موفق هستند خدا رو شکر .

      این کارخونه رو در مسیر ورودی آمل دیدم و کلی از دیدنش لذت بردم

      آقای نیاکی بهترین جای دنیا مشغول کار هستید همین که این نعمت ها و وفور و فراوانی ها رو می‌بینید و استفاده می کنید جای شکر گذاری داره بهتون تبریک میگم و تحسین تون می کنم ..

      بخدا هر وقت این کامنت هاتون رو می خونم کلی ذوق می کنم و لذت میبرم

      خواستم تشکر و قدردانی کنم که وقت ارزشمندتون رو برای نوشتن این زیبایی ها می‌گذارید ممنون و سپاسگذارم

      روز و شبتون بخیریت و خوبی و خوشی و شادمانی

      و ایام بکامتون شیرین و گوارا همراه با سلامتی و تندرستی کامل و پول و ثروت و نعمت و عشق و برکت

      موفق و پایدار باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        سید حسین فرهادی نیاکی گفته:
        مدت عضویت: 1506 روز

        سلام و عرض ادب و ارادت خدمت شما دوست عزیز

        امیدوارم همیشه در سایه الله مهربان پرانرژی و پر از موفقیت باشید

        نظر لطف شماست به بنده که اینجور تحسین می کنید ، آن شا الله برای شما هم آسان بشود آسانی ها

        درمورد دختران کاله فرمودید و ساناز سانیا ، البته این ساناز سانیا رو نمیشناسم ولی یه خانم معروفی رو میشناسم توی آشپزی به نام خانم ساناز مینایی که خیلی تو آشپزی قدره وو همسر مالک هلدینگ کاله (غلامعلی سلیمانی) هست ووو باور لیاقت بسیار بالایی داره که همسر ایشون شده ، اسم ساناز رو گفتید یاد اون افتادم

        در مورد کاله بگم خدمت شما وقتی هلدینگ کاله رو میبینم یاد حرفهای استاد میوفتم که میگه تو باد موفقیت ها تون نخوابید و وقتییم هدف رو تاچ کردید برید سراغ هدف بعدی ووو مالک کاله تو سن 80 سالگی همینطوره ، جوری که الان 17 هزارتا کارگر داره و تو عراق کارخونه داره ، داره تو امارات هم کارخونه میزنه و بفکر اینه کارگر هاشو بکنه 100 هزارتا ووو استپی تو کارش نیست ، هر روز یک محصول جدید ووو هرسال یک کارخونه راه اندازی میکنه ، بسیار موفقه ووو حس خوبی به آدم میده ، بسیار تحسینش میکنم

        از شما هم ممنونم بخاطر این همه لطفی که به من دارید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          رویا مهاجرسلطانی گفته:
          مدت عضویت: 2324 روز

          سلام مجدد آقای نیاکی عزیز

          در پاسخ به کامنت خوب. تون باید بگم..

          بله کاملا درسته خانم ساناز مینایی همسرشون هستند کلاس آشپزی شون توی خیابان ولیعصر بود . خیلی هم ساختمان شون بزرگه و کارکنان و مدرسان و سرآشپزهای فوق العاده عالی هم داره دارای یخچال های شیشه ای بزرگ و وسیع برای تبلیغ و فروش محصولات شون . و تدریس آشپزی و شیرینی پزی شون هم تماما بطور کامل از برند محصولات کاله بود از مواد گوشتی و سوسیس و کالباس های درجه یک انواع سس ها و خامه ها و کره ها پنیرها شیرها شکلات ها و غیره که هزاران نوع از هر کدام دارند یعنی بروشور هاشو هم داشتم خلاصه بنظرم برای تحقیق یکی از افراد موفق و ثروتمند همین برند کاله هست واقعا افراد شادی هم هستند .. خیلی خیلی موفق فکر کنم یکی از ده اسم اول ثروتمندان ایران هستند ..

          ولی سانیا رو نمی‌دونم خواهرشون هستند یا دخترشون .. اسم کلاس شون هم به همین نام هستش (ساناز و سانیا) مجله هاشون رو داشتم … مجله هاشون در کیوسک های روزنامه فروشی ها موجوده … داشتم ولی بعد از اسباب کشی کلیه ی کتاب ها و مجله ها رو بخشیدم … البته این داستان ها مربوط به پانزده سال گذشته است … خیلی افراد موفقی هستند سمینارهای آشپزی شون رو با افراد خیلی معروف برگذار می کردند .. دقیقا الان که یادم میاد کلا انگار از قوانین خیلی خوب اطلاع داشتند که شما هم در مورد ایشون مطلبی نوشتید که توی باد موفقیت نخوابیدن و قله های دیگه ای رو فتح کردند چون در همه ی زمینه ها فوق العاده موفق و معروف هستند و تحسین شون می کنم .. شما رو هم تحسین می کنم که در کنار چنین برند موفقی هستید … بقول استاد یک حرفی زدند که همیشه جزو باورهای ثروت ساز من هست .. اینکه حتی اگر با ثروتمندان راه بری و یا شنا کنی ثروتمند میشی

          بازم ممنون و سپاسگذارم که برام کامنت گذاشتید خیلی خیلی ممنون و سپاسگذارم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2031 روز

    به نام خداوندی که همیشه هست و حواسش بهم هست.

    سلام.

    زیباییِ امروز، دوشنبه 31 اردیبهشت 1403.

    1- آخرین روز از اردیبهشتِ زیبای امسال، سال و ماهی که خدا بهم هدیه شو داده.

    2- نعمتِ خوابیدن به روی شکم، طاق با، پهلوها

    قبلا نمیدونستم نعمته.

    دوران بارداری دیگه نمیشد رو به شکم و طاق باز خوابید، اونجا بود که تازه فهمیدم یه سری نعمتها رو چون عادت کردم به داشتنشون بدیهی شدن‌.

    الان که رو به شکم خوابیدم، یادم اومد یه روزهایی آرزو داشتم رو به شکم بخوابم دفترمو باز کنم و بنویسم، دقیقا کاری که الان انجام میدم به سادگی و خیلی معمولی، یه روزهایی آرزوم بود و باعث مقایسه شرایطم میشد تو ذهنم.

    خدارو شکر برای این نعمت ها.

    3- امروز اولین روزی هست که من و حافظ و خدا هستیم.

    میخواستم بگم تنهاییم دیدم نه، با حضور خدا تنهایی معنی نداره.

    این قوت قلب که میگم من و حافظ و خدا با هم هستیم رو از کامنت زهرا نظام الدینیِ عزیزم یاد گرفتم…

    نوشته بود شب اول زایمانش تو بیمارستان همراه ن

    داشت و خودش بود و دخترش و خدا، که اتفاقا اونشب بچه بسیار اروم بود…

    منم یاد گرفتم.

    نترسم…

    بگم من و حافظ و خدا.

    4- حافظ خواب بود، سپردمش به خدا رفتم حمام و اومدم.

    اینکه سپردمش به خدا، بزرگترین منبعِ قدرت و امنیت و سلام

    تی، خیلی لذت بخشه.

    خدا خیلی بیشتر از من مراقبشه.

    چندین بار دیدم نزدیک بوده خطری پیش بیاد ولی رد شده.

    حافظ جانم تحتِ حفاظتِ الله هست.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    5- طی این مدت مامان و مادرشوهرم، خواهرام، خواهرشوهرم، خواهرزاده ام و … خیلی کمکم کردن، بهم عشق دادن، حافظ رو هم نگهداری کردن من تونستم بخوابم…

    خدایا ازت سپاس گزارم برای این دست های مهربونت که هر لحظه میفرستی…

    زمان بارداری توجه های خودش رو داشتم به لطف خدا، بعد زایمان هم همینطور.

    خدایا خیلی شکرت.

    6- به لطف خدا در انجام کارهای مربوط به حافظ، خودم و منزل دارم روان تر و بهتر میشم.

    الهی شکر.

    7- وضعیتِ گ عالی، خیلی سپاس گزارم.

    خدایا شکرت که هستی، همیشه هستی‌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2031 روز

    به نام خدا، سلام.

    زیبایی ها و نکات مثبت امروزم، دوشنبه 7 خرداد 1403.

    1- صدای زیبای آواز پرندگان، گنجشک ها و …

    خیلی صدای قشنگیه، الهی شکرت.

    2- نهار امروز، به سبکِ دوره سلامتی.

    جالبه برام این روزها دارم بخشی از دوره سلامتی رو کاملاً ناخوداگاه اجرا میکنم.

    3- خدا خیر بده به کسی که متوجه شد نوزادان با صدای سشوار و جاروبرقی و حرکت در ماشین آروم میشن.

    خیلی خیلی از سشوارمون ممنونم.

    سپاس گزارم از ارامشی که خدا به واسطه ی این امکانات بهم هدیه میده.

    4- خواب، الهی شکرت برای نعمتِ خواب.

    5- الهی شکر محوطه ی خونه مون (مجتمع مون) عینِ پارک می مونه.

    من داخل محل زندگیم به پارک دسترسی دارم، شب و روز فرقی نداره برام، امنیت هم داریم.

    خدایا شکرت برای این امکاناتت.

    6- پنجره ها بازه و هوای خوب و تمیز وارد خونه میشه.

    تا چند وقت پیش نمیتونستیم پنجره باز کنیم به خاطر احتیاط برای حافظ جان که سردش نشه.

    الان قدرِ تک تکِ کارهایی که محدودیتشون برداشته میشه رو می دونم.

    الهی شکرت برای تک تک چیزهای در ظاهر کوچولو ولی در باطن بسیار تاثیرگذار روی کیفیت زندگی مون.

    7- مدت عضویتم در سایت امروز شده 1500.

    خدا رو شکر که با استاد و سایت و دوستانم اینجا آشنا شدم و تونستم کیفیت زندگیمو بهتر کنم.

    8- باد برگ درختان رو جلوی چشم هام داره تکون میده.

    برگ های سبز روشن جلوی چشم هامه.

    الهی شکر برای این زیبایی ها.

    خدایا شکرت برای حضور و محبت هات.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    پدرام فصیح زاده گفته:
    مدت عضویت: 1330 روز

    خدایا خودت می دونی من ناسپاس نیستم، فقط گاهی حالم خوب نیست….

    ممنونم سمانه خانم بابت این جمله ی بسیار پر مفهوم…

    خداروشکر که هر روز دارید با شرایط جدید کنار می‌آیید و ان شاء الله به زودی همه چیز روی غلتک میفته و از قبل هم بهتر… شک نکنید…

    میخواستم توی بخش پاسخ بنویسم،ولی حسم گفت اینجا تشکر کنم ازت و بعد برای خدای خودم بنویسم.

    خداروشکر امروز تونستم یه عالمه میوه متنوع برای خونه بخرم و کلی لذت بردیم با همسر و فرزندم و به لطف خدا عالی بود ( از روزی که ازدواج کردم، خدا رو گواه میگیرم تا الان اینجوری برای خوشیمون خرج نکرده بودم، چون پولی نبود و اگر هم بود باور کمبود پدر ما رو درآورده بود و جرات نداشتم خرجش کنم و طبق قانون من خرجش نمیکردم و خدا برام خرجش می‌کرد، از طریق خرابی ماشین، مریضی و….) خداروشکر بابت این همه تغییر عالی….

    خداروشکر امروز سفارش های عالی گرفتم و سه تا از طلب هامون تسویه شدن.

    خداروشکر امروز برای همسرم که هوس کوبیده کردا بود کوبیده خریدم و به راحتی کارت کشیدم ( واقعا روزهایی بود که دلش می‌خواست و من فقط ازش معذرت خواهی میکردم که پول نداشتم که بخرم،،،،

    «یاد اون جوکه افتادم که پسر و پدری سوار موتور بودن که از کنار یه کبابی رد میشن، پسره به باباش میگه به به چه بوی کبابی خیلی عالیه بابا، پدرش هم که میبینه پسرش دلش کشیده، میگه: جهنم ضرر…. یه دور دیگه میبرمت از کنارش رد شیم……»)

    خداروشکر که امروز ساندویچ پرسنلی داشتیم و یکی از همکاران سهمش رو نخورد و داد من

    خداروشکر بابت اینکه لباس همسرم که از گناوه سفارش داده بودیم مادرخانم عزیزم بخره رسید دستمون و خانمم پوشید چقدر بهش میومد.

    خداروشکر امشب پسرم زود خوابید و همسرم هم که این شبا بد خواب بود به لطف خدا زود خوابش برد

    خداروشکر امروز یه تلنگر عالی از خدا متوجه من شد و فهمیدم باید یه سری از کارها رو تغییر بدم تا رشد کنم ( خداروشکر واقعا بابت این نشون های عالی)

    شکر خدا را که در پناه تو هستم

    عالم از این خوبتر پناه ندارد

    الهی و ربی من لی غیرک

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 2031 روز

      سلام اقای فصیح زاده.

      ممنونم برای کامنتتون و قسمت اولش.

      ان شاالله روزگار و زندگی برای همه مون روی غلطکِ آسانی حرکت کنه.

      از مسیرِ سبز و زیبا و پر طراوت.

      خدا خودش همه مون رو هدایت کنه.

      برای تک تک سپاس گزاری هایی که مینویسین ممنونم.

      یاداوری های خوبیه برای من که سپاس گزارتر باشم و اجازه ندم یه سختی و چالش باعثِ بسته شدن چشمم بشه روی این همه نعمت و فراوانی و زیبایی.

      به همسر نازنینتون سلام منو برسونین.

      شاد باشین در کنار همدیگه و فرزندتون با همه ی عزیزانتون.

      الهی شکرت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        پدرام فصیح زاده گفته:
        مدت عضویت: 1330 روز

        سلام و عرض ادب.

        خوبین؟

        ممنونم از شما

        امیدوارم حال دلتون عالی باشه….

        تحسین میکنم این همه تعهد عالی شما رو در خصوص دیدن زیبایی ها و هر شب نوشتن این همه زیبایی ها که هر روز بیشتر میشه.

        ممنون از محبت شما

        ان شاء الله همیشه تنتون سلامت و دلتون شاد باشه

        وما رمیت اذ رمیت

        لکن الله رمی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2031 روز

    به نام او، سلام.

    نکات مثبت امروز، چهارشنبه 30 خرداد 1403.

    1- کنار حافظ جانم، عصر، حدود دو ساعت خوابیدم.

    شگفت انگیز بود.

    خوابم میومد شدید، خدایا شکرت.

    قبلش گریه میکرد نمیدونستم نیازش چیه.

    به خدا گفتم، هدایت شدم شیر بدم بهش و بعد خوابید.

    هر بار بیدار میشد لپ هاشو ناز میکردم دوباره میخوابید.

    خدایا شکرت.

    اولین تماسِ پوستیِ من و حافظ بعد زایمان، چسبیدنِ لپ هاش به لپ هام بود، الان آرامش بخش ترین چیز برام چسبوندن لپهام به لپ های نازنینشه.

    ماشاالله.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    2- صدای رعد و برق میاد، آخ جون بارون تو راهه.

    3- آقا حافظ امروز حمام کرد و خوب خوابید.

    4- امروز مامان ها رفتن و من و پسرم تنها و مستقل شدیم.

    به قول خانم دکتر شاید یکی دو روز سخت باشه، بعد من و حافظ لذت میبریم از دوتایی بودن هامون.

    5- همسایه مون اومد دیدن حافظ و براش هدیه آورد.

    دو دست لباسِ زیبا.

    الهی شکر.

    6- نهار نیمروی خوشمزه خوردم با روغن زردِ گاوی.

    7- لباس های قند عسلمو زدم چوب لباسی تو کمدش، لباس های قدیمی شو که کوچک شدن مرتب کردم.

    هر کدوم رو که تا میکردم یادم میوفتاد پوشیدتشون و ذوق بزرگ شدنشو کردم.

    لا حول و لا قوه الا بالله

    8- شام خوشمزه پختم امشب، کباب تابه ای با پلو زعفرونی.

    9- داشتم به حافظ جان شیر میدادم واسش میگفتم از کارهایی که امروز انجام دادم.

    برای تک تک مواد اولیه شام تشکر کردم از خدا.

    10- سمانه جانم مرسی که لباس ها رو ریختی تو ماشین شسته شن و پهنشون کردی.

    11- سمانه جانم مرسی امروز میزها رو گردگیری کردی.

    12- سمانه جانم مرسی دیروز حمام رو شستی.

    13- سمانه جانم مرسی به حافظ شیر میدی، پوشکشو عوض میکنی و میشوریش، میخوابونی، باد گلوشو میگیری، باهاش حرف میزنی، لباس تنش میکنی، براش لوسیون و روغن و پماد میزنی، مرسی که انقدر بهش محبت میکنی و عاشقشی.

    14- خوشحال شدم نقطه آبی رو دیدم و 2 تا پیام داشتم.

    15- سمانه جانم مرسی امروز نهار و شام پختی، مرسی که شب دو وعده ای غذا پختی که برای فردا نهار اماده باشه.

    16- سمانه جانم مرسی ماشین ظرفشویی رو پر کردی تا ظرفها شسته شن.

    17- سمانه جانم مرسی لباس های حافظ جان رو شستی و پهن کردی، فدای خودش و لباس های کوچولوش بشم من.

    18- افرین سمانه جان که خط تمرین کردی امروز با دست چپ، سپاس گزاری تو دفترت نوشتی.

    19- افرین سمانه جون که کامنت خوندی و نوشتی امروز.

    20- افرین سمانه جان که تلاش هاتو داری میبینی و محل به کمال گرایی ات که بعلِ گوشت ویز ویز میکنه نمیدی.

    الهی شکر.

    الهی شکر.

    الهی شکرت برای تمرین های امروزم برای بچه داری، صبر و آرامش.

    تو کامنت بچه ها خوندم که یک شب قبل عید قربان نوشته بودن چیو قربانی میکنین؟

    من دوست دارم عجله و شتابم رو قربانی کنم.

    خدایا کمکم کن.

    الهی شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2031 روز

    یا الله

    سلام.

    نکات مثبت و زیبایی های امروز، چهارشنبه 20 تیر 1403.

    خدایا ازت ممنونم که حالم خوبه، احساسم خوبه، اتفاقات خوب میوفته تو زندگیم.

    خدایا ممنونم که یادم میدی زندگی رو با همه چیزش بپذیرم و جلو بیام.

    خدایا شکرت برای حافظ جان، پسر قند عسلم که هر لحظه بیشتر عاشقش میشم.

    خدایا مرسی برای سلامتیش، سلامتیم، و سلامتی همه ی عزیزانم.

    خدایا شکرت برای آرامشی که دارم.

    خدایا مرسی برای چیدمان هات.

    خدایا مرسی که حواست به همه چیز هست و همیشه هوشیاری.

    خدایا شکرت برای راننده های خوب تپسی مسیر رفت و برگشتِ امروز به مطب.

    خدایا مرسی برای دکتر خوش اخلاقِ حافظ.

    خدایا مرسی برای منشیِ خوش اخلاقِ مطب.

    خدایا شکرت 3 اوریگامی پروانه با عشق هدیه دادم به خانم منشی مطب برای خودش و دخترهاش.

    خدایا مرسی برای نعمتِ حمام، آب، کولر، خنکی.

    خدایا شکرت امروز صبح با حافظ جانم کمی در محوطه مجتمع قدم زدم در پیاده رو زیر سایه ی درختان.

    خدایا مرسی که تونستم انیمیشنی که رویا جان معرفی کرده بود رو ببینم.

    انیمیشن قرمز شدن.

    خدایا مرسی که مامانم همراهیم میکنه برای دکتر بردنِ حافظ جان و هر موقع که نیاز به کمک دارم مهربونی میکنه در حقم.

    خدایا شکرت که همسرم فردا مرخصی گرفته و پیشمونه، هم ما لذت میبریم هم خودش میتونه استراحت کنه، هم با حافظ جان باشه.

    خدایا شکرت مادرشوهر مهربانم فردا میاد ان شالله تا حافظ جون رو ببریم حمام.

    خدایا مرسی واسه بستنی خوشمزه ای که مامانم خرید و الان خوردیم با هم.

    خدایا شکرت برای استراحتِ خوب و رسیدگی به امورِ زندگی.

    خدایا شکرت برای کمک های همسرم در رابطه با حافظ جان.

    خدایا مرسی برای میوه های خوشمزه مون.

    خدایا شکرت برای نون سنگک هایی که همسرم دیشب خرید، مامانم بسته بندی کرد، منم گذاشتم فریزر.

    خدایا شکرت برای ذهنِ خوب، فکرِ خوب، حسِ خوب، اتفاقات خوب.

    خدایا مرسی بهم یاداوری کردی ذهنیتم رو که خوب کنم اتفاقات خوب میوفته برام.

    خدایا مرسی واسه هدیه ی نقدی که دیروز خواهرم واریز کرد به کارتم و سورپرایز شدم.

    خدایا شکرت برای افتتاح حساب مجازی تو بانک برای حافظ جانم.

    اینکه تونستم حساب دیجیتال باز کنم تو بانک پاسارگاد.

    ویپاد متعلق به من و زیپاد متعلق به حافظ جانم.

    مرسی که کارت بانکیِ این حساب دیجیتالِ خودم رو ثبت کردم و در مسیر ارساله.

    برام جالب بود چون میخواستم حافظ جان حساب مستقل داشته باشه و پولهاشو بریزم به کارت خودش براش.

    الان به خواسته ام رسیدم به اسونی، الهی شکر.

    ویپاد دقیقا مثلِ بلوبانکه، اینا میشن حساب های دیجیتال بانک پاسارگاد و سامان.

    من عاشق تکنولوژی هستم مخصوصا در امور کامپیوتری و بانکی.

    خدایا شکرت.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    خدایا من سپاس گزارم ازت با تمامِ درک و فهمِ فعلیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2031 روز

    به نام خدا، سلام.

    نکات مثبت و زیبایی های امروز پنجشنبه 21 تیر 1403.

    خدایا شکرت مامان زری و اقاجون اومدن خونه مون امروز.

    خدایا شکرت برای هدیه ی ارزشمند آقاجون که ریخت تو کارت حافظ جانم دیشب.

    خدایا شکرت با مامان زری، حافظ جونم رو بردیم حمام.

    خدایا شکرت برای نعمت های فراوانی که امروز اومد تو خونه مون: هندوانه، طالبی، انگور، سیب زمینی، پیاز، هویج، لیمو، مرغ

    خدایا شکرت برای میوه های باغچه ی آقاجون که خیلی خوشمزه هستن و برامون آوردن: زردآلو، آلبالو، گیلاس، آلو.

    خدایا شکرت برای نهار خوشمزه ی امروز که از کترینگ سفارش دادیم اوردن، کباب کوبیده جانِ خوشمزه جان.

    خدایا شکرت برای این کامنتِ خوب از یکی از دوستان سایت، که یه روزی برای خودم کپی کردم تو نوت موبایلم و این روزها خیلی کمکم میکنه:

    من کشف کردم هر جایی که بیشترین اذیت رو شدم، جاهایی بوده که روشون حساس شدم و حساسیت یعنی توجه کردن به قسمتِ منفیش.

    و هر وقت توجهِ منفی رو برداشتم ازش، رفتم به سمتِ بهبود.

    و اینم متوجه شدم وقتی میخوام توجهِ منفی رو بردارم، حتما باید یه توجهِ مثبتی تو زندگیم پیدا کنم و بهش توجه کنم تا جایگزینی اتفاق بیوفته و با گذرِ زمان و تمرین و پشتکار، نتیجه ی مطلوب رو میده.

    دوست عزیزی که این کامنت رو نوشتی و یادم نمیاد اسمت چی بود، خیلی ممنونتم.

    خدایا شکرت برای 1545 روز عضویتم در این سایتِ حال خوب کن.

    خدایا شکرت برای پیاده روی عصرم و اینکه خرید کردم برای خونه.

    بیرون رفتن از خونه و خرید کردن منو برمیگردونه به حسِ آزادی در انجامِ کارهایی که قبلا انجام میدادم.

    خدایا شکرت اقای محترم نگهبانی مون، اقای قدمی، بسته پستیِ منو اورد دم خونه مون تحویل داد.

    چون حافظ جانم خواب بود و نمیتونستم برم دم نگهبانی.

    خدایا شکرت برای جا اسکاجیِ جدیدمون که الان رفتم خریدم.

    خدایا شکرت که به زمان و انرژی ام برکت میدی.

    امروز سینک ظرفشویی رو با اسکاج شستم، تمیز شد.

    گاز رو هم تمیز کردم.

    ماشین ظرفشویی رو روشن کردم، بعد ظرفهای شسته شده رو گذاشتم سر جاش، دوباره ظرف چیدم داخلش.

    خدایا شکرت فراوان.

    خدایا شکرت که دارم کم کم دست راست و چپم رو پیدا میکنم تو بچه داری و خانه داری.

    خدایا شکرت که بهم یاد دادی کار بانکی همسرمو از تو خونه به آسانی و راحتی انجام بدم و کلی ذوق کنم.

    خدایا شکرت برای ارغوان جانم که دیشب ملیحه جان عکسشو برام فرستاد.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    خدایا بی نهایت شکر برای حالِ خوب و آرامش و سلامتیِ خودم و عزیزانم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2031 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    قشنگی ها و نکات مثبت امروز، جمعه جان، 22 تیر 1403.

    خدایا شکرت برای پسر نازنینم، همسر عزیزم و خودم.

    سلامتی مون، حال خوبمون.

    خدایا شکرت برای استراحت خوب دیشب تا صبح.

    خدایا شکرت برای صبحانه ی بسیار دلچسب کنار مامانم، نیمرو با روغنِ گاوی، با نون ساندویچی کوچک، با گوجه خیار.

    خدایا شکرت برای پروانه های زیبای روی دیوار اتاق حافظ که تو اینه هم میبینم و جلوی چشمم هستن.

    خدایا شکرت برای پروانه های زیبای روی در کمد حافظ جانم که دلبری میکنن.

    خدایا شکرت برای زردآلو.

    پارسال زمستون که باردار بودم خیلی دلم میخواست و الان میتونم بخورم.

    دیروز زردآلو رو که میجویدم کلی لذت میبردم.

    خدایا شکرت برای بادی که درختها و شاخه هاشونو تکون میده. چقدر زیباست.

    خدایا شکرت برای شنیدن صدای اواز گنجشک ها صبح زود، وقتی بیدار میشم برای شیر دادن به حافظ، روشن شدن هوا رو میبینم، به خدا سلام صبح به خیر میگم و ازش هدایت میخوام.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    خدایا شکرت که هستی و هوامو داری همیشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2031 روز

    به نام او

    سلام

    نکات مثبت و زیبایی های امروز، یکشنبه 24 تیر 1403.

    خدایا شکرت که نهار داشتم.

    خدایا شکرت که امروز محل کار همسرم، نهار بهشون دادن.

    خدایا شکرت برای سلامتی همسرم، صبح رفت بیمارستان، الحمدالله که سلامته.

    خدایا مرسی که سریع الاجاب هستی.

    خدایا مرسی برای پاسخی که امروز دریافت کردم از فهیمه جان.

    خدایا شکرت برای خواب عصرگاهی کنار قند عسلم.

    خدایا شکرت برای حضور پررنگت تو زندگیم.

    لحظاتی که درک میکنم تو بودی که بهم نعمت دادی، ارامش دادی، اسانم کردی بر اسانی ها.

    صدای اواز گنجشک ها میاد.

    این روزها زیاد میشنوم، تو ساعات مختلفِ روز…

    خدایا شکرت که میشنوم.

    خدایا شکرت فایل دوم مهاجرت رو شنیدم امروز.

    با حافظ جان شنیدم.

    خدایا شکرت برای صورت مثلِ ماهِ حافظ جانم.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      Nafis گفته:
      مدت عضویت: 1191 روز

      سلام سمانه جان

      اول که بگم دلم ضعف رفت وقتی عکس جدیدت را دیدم با گل پسر قند عسل-حافظ-

      سفت بغلش کن و ببوسش.

      یادم میاد فردای زایمان توی بیمارستان تونستم بشینم و برای اولین بار نشسته دخترمو بغل کنم،اصلاً قابل توصیف نیست انگار تونسته بودم خودمو بغل کنم ،خودم به صورتِ یه وجود ،خارج از خودم.

      هر بار بغلش می‌کنی و می‌بوسیش بدون تیکه‌ای از بهشت رو بغل کردی و می‌بویی.

      چند روز بود دلم هواتو کرده بود یک تجربه لذت بخش امروز داشتم که دوست داشتم اینو برای تو به اشتراک بگذارم.

      از اونجایی که تو می‌دونی من چقدر به بیداری صبح زود علاقه دارم و چقدر اهرم رنج و لذت نوشتن برای انجامش الان قشنگ درک می‌کنی می‌خوام چی بگم.

      اوایل هفته‌ای که گذشت به خدا گفتم می‌دونم هرچی ازت درخواست کنم بهم جواب میدی ازت درخواست کرده بودم بدون اینکه ساعت کوک کنم برای نماز صبح بیدارم کنی اجابت شد ازت درخواست کرده بودم خوابم کم و کافی بشه اجابت شد.ولی من هنوز نمی‌تونم از رختخواب ِبکَنَم،هنوز لذت توی رختخواب غلت زدن و 5 دقیقه 5 دقیقه دیگه پا میشم برام بیشتره.

      خودت یه کاری بکن که من درست و به موقع پاشم دیر پا نشم. البته روزهای کاری مجبورم که صبح به موقع پاشم ولی روزهای تعطیل معمولاً این اتفاق می‌افتد. دیشب فکر کنم یک و نیم خوابیدم صبح یه بار ساعت 6 بیدارم کرد دوباره خوابیدم یه بار ساعت 7:30 بیدارم کرد دوباره خوابیدم دوباره ساعت 9بیدارم کرد بازم می‌خواستم بخوابم که ساعت خونمون شروع کرد زنگ زدن ساعتی که هیچ وقت کوک نمی‌شه حتی به بچه‌ها تاکید کردم که مواظب باشند این دکمه الارم خاموش باشه. وقتی بیدار شدم با لبخندی از سر رضایت و شکرگزاری که می‌دونم این کارو برای من انجام دادی ! تو توان همه کاری رو داری! حتی حتی وقتی من نمی‌تونم از رختخواب دل بکنم تو بیدارم می‌کنی تو بلندم می‌کنی! رفتم قرآن رو باز کردم می‌دونی چه آیه‌ای اومد، سوره بقره آیاتی که راجع به ماجرای گاو است که قرار شد قوم بنی اسرائیل ذبح بکند و می فرمایدفذبحوها و ما کادوا یفعلون پس ذبحش کردند ولی نزدیک بود انجامش ندهند. خیلی واضح و شیرین و دلچسب بهم فهموند هر کاری رو ازش بخوایم برامون انجام میده به شرط ایمان به شرط توکل به شرط اعتماد.

      یادم نیست چند ماه پیش راجع به چه مسئله‌ای توی مدرسه ناراحت بودم الان اصلاً موضوعش رو یادم نمیاد ولی یادمه وقتی از کنار یه درخت کوتاه رد شدم یه پرنده به اندازه گنجشک ولی زرد را دیدم که به اندازه دو سه ثانیه جلوی چشم من بالا و پایین پرید و همون صحنه انقدر زیبا بود که هرچی فشار ذهنی بود یادم رفت الان قشنگ یادمه انگار پرنده مامور خدا شده اومده بود بگه اگه نمی‌تونی ذهنتو کنترل کنی ، توجهت رو از روی ناخواسته بردار حواستو پرت کن .

      حواس خدا بهمون هست.

      یادمه تو یکی از کامنتات خوندم از اینکه اضافه وزن گرفتی ناراحتی . می‌دونم چیز خوشایندی نیست اما تجربه من بعد از اون یک ماه درگیری سلامتی بعد اون همه آزمایشات بیوپسی ها، دلهره ها … دوست داشتن شکمم با تمام چربی ها و چین و چروک ها و قلمبگی هاش بود . من قبلش هم خیلی به خودم می‌گفتم آره من همینجور که هستم بدنمو دوست دارم همینجور که هستم شکم تپلمو دوست دارم، اما وقتی به بحران خوردم تازه درک واقعی پیدا کردم از اینکه سلامت باشه !فقط سلامت باشه !هرجور می‌خواد باشد . تازه فهمیدم چه ارزشی داره همین شکم ، ولی سالمش .

      خدا را شکر که توفیق یک گپ دوستانه رو با تو دوست خوبم داشتم، خدا را شکر که اجازه نوشتن و یادآوری محبت‌های خدا رو به خودم داشتم.

      خدا را شکر هر لحظه همراهمونه رفیقمونه یارمونه

      به دستان پرقدرت لله یکتا می‌سپار مت.

      بوس به روی ماه جفتتون709

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: