زیبایی ها را ببینیم - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)

1401 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2031 روز

    یا لطیف

    سلام

    خوندنِ کامنت ها خیلی خوبه.

    جوابِ منه.

    قشنگ حس میکنم پیامی برام دارن.

    کامنت ها کلی انرژی و حس خوب دارن.

    مثال هایی که بچه ها میزنن از خودشون و زندگیشون که بسیار کاربردی هست.

    لذت بردم از الگوهایی که بچه ها تو ثروت 1 نوشته بودن برای عامل نبودنِ تحصیلات و مدرک تحصیلی برای خلقِ ثروت.

    دیشب که داستان هدایت رویا جان مهاجر سلطانی رو خوندم و سپاس گزاری هاشو، تلنگر خوردم که دنیای سپاس گزاری چقدر میتونه وسیع باشه.

    چیزهایی باشه که من حتی بهشون فکر هم نکردم.

    یعنی انقدر بدیهی دارمشون که متوجه نیستم نعمت هستن.

    برای همینه خوندنِ سپاس گزاری های ادم های مختلف برام جذابه، از مامان خودم بگیر تا بچه های سایت و …

    امروز هم تو سوپ حافظ جون تغییر ایجاد کردم.

    پیاز اضافه کردم+ اب لیمو ترش تازه.

    براش کدو حلوایی هم خریدم برای مرحله ی بعدی.

    خیلی ذوق دارم هر دفعه یه چیزی به سوپش اضافه میکنم و نوش جان میکنه.

    مامان فداش بشه الهی.

    دیروز تو ستاره قطبی یه نشونه خواستم از خدا برای مدار ثروت، امروز اومد.

    امروز بارونِ رحمتِ الهی اومد.

    عالی بود.

    کبوتر دیدم، گل های زیبا دیدم.

    خدایا مرسی که چشم های بینا و سالم دارم و میتونم این زیبایی ها رو ببینم.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2031 روز

    به نام خدا

    سلام.

    ●قسمت 15 زندگی در بهشت رو دیدم:

    مریم جونِ شایسته، سلام و عرضِ ادب.

    مرسی که انقدر باسلیقه هستی.

    مرسی که انقدر شایسته هستی.

    مرسی که زندگیِ روزانه رو ضبط کردی تا یه عالمه درس بگیرم.

    مرسی که آشپزی کردی با دوربین در دست.

    مرسی که انقدر ماه هستی.

    مرسی که با ارامشت، کلی بهم درس میدی.

    مرسی که با صلحِ درونیت، کلی بهم درس میدی.

    مرسی برای اخلاق و شخصیتِ قشنگ و تحسین برانگیزت.

    ماچ به روی ماه و نازنینت.

    ●کامنت خوندم و نوشتم.

    داشتم تو عقل کل پرسش و پاسخ ها رو میخوندم که فهمیدم وارد حاشیه شدم…

    سوالی مطرح شده بود و تو پاسخ ها حاشیه ی کلامی ایجاد شده بود.

    یه جور لجاجت یا تعصب برای بیانِ نظر…

    به خودم گفتم خوب مچت رو گرفتما…

    فرقی نمیکنه کجا، هر وقت حس کردی داری از اصل دور میشی محیط رو ترک کن…

    دیدی وقتی تصادف میشه ادمها کنجکاویشون تحریک میشه وایمیسن به تماشا و فیلمبرداری…

    اونجوری عمل کردم، وقت گذاشتم تا کَل کَل هارو بخونم ببینم کی چی میگه و پرسنده ی سوال چی جوابشو داده…

    جالب بود همه هم از قول استاد و اموزش ها مینوشتن، از قول قران مینوشتن، از قولِ قانون…

    و جالبیش این بود نظراتشون متفاوت بود.

    درسش برای من این بود:

    وقتی طاقتِ اینو نداری که تو کامنت برات چیزی بنویسن که مطابق میلت نیست و واکنش میدی، پس بدون هنوز شخصیتت عوض نشده فقط تئوری شنیدی ولی به عمل نرسیدی.

    برای بقیه نمیگما.

    مستقیم درس برای خودمه.

    وقتی چیزی که قبلا تحریکم میکرده به واکنش دادن، ناراحت یا عصبیم میکرده، هنوزم بهش واکنش میدم، یعنی شخصیتم عوض نشده.

    تو شرایط گل و بلبل معلوم نمیشه من عوض شدم یا نه.

    اتفاقا تو چالش و تضاد معلوم میشه چند درصد اموزش ها نفوذ کردن به شخصیتم.

    در نهایت که الان متوجه شدم هنوز دنبال حاشیه میرم گاهی…

    ●ترجمه صوتی سوره طه رو گوش میدم و کیف میکنم.

    سعیده جان شهریاریِ عزیزم مرسی برای معرفی سایت موسسه شراب بهشتی.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2031 روز

    یا لطیف

    سلام

    یکی از نکات مثبت برای من تو زندگیم اینه که متوجهِ اشتباهاتم بشم، اونم از طریقِ نتایجی که برام به وجود اومده.

    من به برطرف کردن مسیله یا چالش یه بنده خدا، زیادی توجه نشون دادم.

    یعنی متوجه شدم فرد تو مدارِ راه حل من نیستا، ولی باز ادامه دادم.

    ذوق داشتم کمکش کنم تا حالش خوب شه، مشکلش حل شه.

    متوجه نبودم، فکر میکردم هر طور شده باید کمکش کنم تا حسش بهتر شه.

    اون بنده خدا چیزی گم کرده بود و من طبق تجربه ام که کنترل ذهن کرده بودم و خوشبین بودم به پیدا شدن وسیله ام که پیدا شده بود، اصرار پشت اصرار که:

    کنترل ذهن کن

    خوشبین باش

    هر چی به نظرت میرسه رو انجام بده و ناراحت نباش و رها کن.

    آخه دختر خوب مگه قرار نشد تمرکزت رو بذاری روی خودت؟

    اشکال نداره، از مسیر خارج شدی، خدا رو شکر که نتیجه متوجهت کرد دست از راهکار دادن به بقیه وقتی ازت درخواستی نکردن یا انجام نمیدن راهکارهاتو، برداری.

    من جای رشد، زیاد دارم حالا حالاها.

    امشب داشتم کامنت میخوندم، اقا ابراهیم حرف قشنگی زد با این فحوا:

    که منم ادمم و اشتباه میکنم و از مسیر خارج میشم و ضعف هایی دارم.

    که همیشه صد درصد توحیدی نیستم.

    سمانه جان

    مهربانی با خود رو ادامه بده.

    همونطور که تو دوره لیاقت یاد گرفتی و تمرین میکردی.

    راستی تحسینت میکنم وقتی نجوا داشت از مسیر خارجت میکرد بهش گفتی این نجواست و اومده حسم رو بد کنه.

    مرسی که گفتی اروم باش و واکنش نده.

    مرسی که حرف استاد به یادت اومد:

    مهم نیست دلیل ناراحتیت چیه، ولی اگه حست بد شه اتفاقات بد میاد، حست که بد شه انگار به آتیش دست زدی.

    یه درس دیگه هم گرفتم، از توجه به کسالت یه بنده خدا، حسم رفته رفته بد شد، تا نهایت به خودم اومدم که بسه.

    درس و یاداوری مهم دیگه برام:

    هیچکس مسیولِ حالِ خوب یا بدِ دیگری نیست.

    مسیولِ خوشحال کردنِ دیگری…

    فقط خود اون فرد، مسیوله ولاغیر.

    مادر جانم کلام محبت انگیزی رو بهم گفت.

    تو شرایطی که شنیدم کمی متاثر شدم، ولی بیشتر سپاس گزار بودم و هستم برای مادر مهربانم‌.

    خدا حفظش کنه.

    شاید کمی بهتر شده باشم، اما هنوزم دخالت میکنم تو بعضی امور مربوط به دیگران.

    یعنی وقتی اشتباهی میبینم سختمه سکوت نکنم، دخالت نکنم…

    به این دلیل که میخوام ادم ها به شیوه ی درستی که تو ذهن منه، زندگی کنن.

    میشه؟

    نه.

    چون ما تفکرات و عملکردهای متفاوتی داریم.

    هر آدمی رو همونطور که هست بپذیر.

    سعی به تغییرش نداشته باش.

    وقتش باشه، تو مدارش باشه، بخواد به بهترین مدل تغییر میکنه.

    نیازی به هدایت شدن توسط تو نداره.

    مرسی، مچکرم.

    درس های روزانه ام برام گنج هستن.

    چون نشون میده بیدارم، هوشیارم و تو مسیرم.

    خدایا کمکم کن همیشه بیدار و هوشیار باشم به درونم.

    سمانه جان

    ممنونم که تلاشت رو میکنی برای بهبودت.

    دایره آبی و پاسخ های زیبای نفیسه جان، خانم سلیمی جان و رویا جان خوشحالم کرد.

    مرسی ازتون.

    سمانه جانم

    وقتی توجهت میره روی دیگری (هر کی میخواد باشه فرقی نمیکنه، چه درجه یک چه غریبه)، تو عملا از مدار رشد و بهبود خودت دور و دورتر میشی، چون حواست از خودت برداشته میشه و غرق میشی در دنیای دیگری.

    چه خوبه چک و لگدها، باعث میشه زودتر شیر فهم شم.

    خوبه که تکرار میشه، چون باعث میشه درصد درکم نسبت به رفتارم بالاتر بره.

    هر چی درکم نسبت به رفتارم و دلیلش بالاتر بره، بهتر میتونم خودمو بهبود بدم.

    لازم دارم ناراحت شم تا کاری کنم که ناراحت نشم دیگه.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2031 روز

    به نام خداوند متعال

    سلام.

    امروز یه ایده اومد.

    اسمِ مخاطبین موبایلمو با صفت و ویژگیِ آشکارشون ویرایش کنم.

    مثلا مامان مریم جون مهربان.

    آبجی نیلوفر جون بخشنده.

    هدیه جان شوخ طبع

    همسر مهربونم

    آقاجون شیطون بلا …

    برام جالب بود این ایده و میدونم خداوند اگاهه به همه چیز.

    الان داشتم به کامنت فاطمه جان فکر میکردم.

    که محمد حسن جان نوشته بود.

    که فاطمه جان روی در اتاق بچه ها، نوشته:

    ما بچه های مهربانی هستیم

    لطفا با خنده در بزنید و وارد شوید

    که مطمینا ایده ی همچین حرکت قشنگی رو یه لحظه ی زیبا خدا بهش داده و اونم با دانایی انجامش داده.

    به این فکر کردم که گاهی یه کلمه میتونه جادو کنه.

    میتونه حال و هوای آدم رو زیر و رو کنه.

    همونطور که برای محمد حسن جان شد، برای من و هر کسی میتونه این نعمت جاری بشه تو زندگیمون.

    که یه کلمه ی زیبا و به جا، باعث کنترل ذهن بهتر و بیشتر بشه.

    از دیروزم بگم.

    از نوشتن نکات مثبت اون عزیزی که ازش مکدر بودم.

    میتونم بگم اون معجزه اتفاق افتاد و خشمم کنار رفت.

    چقدر این تمرین خوبه، نه فقط برای عزیزانی که ازشون مکدر شدیم، برای همه ی عزیزانمون.

    دیروز هم روز بسیار زیبا و قشنگی بود.

    الان بررسی کردم دیدم 3 روز متوالی من تو احساس خوب هستم.

    دلیل عمده اش هم کنترل ذهن و توجه به زیبایی هاست به صورت متمرکزتر و اگاهانه تر.

    الهی شکرت.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2031 روز

    به نام خداوندی که همیشه منو به بهترین شکل هدایت کرده.

    سمانه جون هر چی بیشتر اروم باشی، بهتر وصل میشی به فرکانسِ الله.

    سلام.

    از پای یه پاسخ طولانی به سعیده جان رضایی عزیزم تو فایل 11 دوره احساس لیاقت اومدم اینجا.

    ساعت یه ربع به 2 بامداد جمعه جان هست 5 بهمن جان.

    کامنتی که بیشتر یه گفتگوی درونی با خودم بود و سعیده جانم سببِ خیرش بود.

    دمت گرم عزیزم. (با جفتمونم، هم سعیده هم خودم.)

    یکی از علایق من در سایت اینه وقتی دوستی رو مخاطب قرار میدم اسم و فامیلیش رو بنویسم.

    چون انگار اینطوری mention اش کردم و یه جور سپاس گزاری ازش برای تاثیر خوبی که روم گذاشته.

    به واسطه ی کامنتش و حس خوبی که بهم داده.

    به خاطر چیزی که یادم داده.

    به خاطر توجهش به زیبایی ها.

    به واسطه ی شجاعتش برای نوشتن از خودش.

    برای مثل های خوبی که نوشته و …

    اینکه دوستانم در سایت رو با نام و نام خانوادگی بشناسم برام جذابه.

    چون حقیقی تر میشن برام.

    چون شناختم نسبت بهشون یه پله بیشتر میشه.

    چون یه عالمه اسم مشترک هست، ولی وقتی نام خانوادگی فرد کنار اسمش میاد با خودم میگم اهان پس این کامنت این دوست نازنینم در سایته.

    مثل وقتیکه اقا ابراهیم بعد از مدتها فامیلیشو اضافه کرد، منطورم اقای خسروی هست.

    یا وقتی تو کامنت اخیر فاطمه جان فهمیدم فامیلیش محرمی هست.

    انگار من کشف کرده باشم فامیلیش چیه، حالا خوبه خود فاطمه جان نوشته ها :))))

    نفیسه جانم، دوست عزیزم، هنوز فامیلیتو نمیدونم:)))

    یه چیزی رو هم اعتراف کنم؟

    من برخی پروفایلهای دو اسمه رو درک نمیکنم، یعنی حس خودم میگه تشخیص نمیدم الان کدوم بزرگوار داره کامنت مینویسه مثلِ مهشید و شیرینِ عزیز که بسیار فعال هستن در سایت.

    اخه علامتی تو کامنت نیست که نویسنده کدوم عزیز هست یا اینکه من متوجه نمیشم.

    جدیدا الناز عزیز یه کار باحال کرد، پروفایل پدر عزیزش رو تغییر داد به الناز و باباش، ضمن اینکه تحسینش میکنم همیشه تو کامنت های خودش مینویسه که الناز هستم که دارم کامنت مینویسم، اینطوری راحت کامنتهاش متمایز میشه از پدرش.

    خب، بعضی دیگه مثل فاطمه جان هم که مشخصه خودش نویسنده کامنته، چون اقا رسول اکانت مستقل داره، و اگه از اکانت هم استفاده بکنن مینویسن نویسنده چه کسیه، مثل وقتایی که از طرف محمدحسن جانم کامنت میاد روی سایت با اکانتشون.

    این جزییات برای من مهمه که نوشتم.

    اینا زیبایی هایی هست که آدمها دارن و من تحسینشون میکنم.

    من خودم وقتی تو کامنتی اسم خودم رو میبینم خیلی ذوق میکنم.

    چون عملا حس میکنم انگار اون دوست عزیز به نوعی و با روش متفاوت برای من پاسخ نوشته.

    حالا اینم بگم، اینکه من چطوری میپسندم محترمه.

    اینکه دوستان هم هر طوری میپسندن برای اسم پروفایلشون هم محترمه و ارزشمند.

    مهم اینه حالمون با خودمون و پیرامونمون خوب باشه، همین.

    وگرنه مابقیش تفاوت های ما با همدیگه است که قشنگه.

    روزی که گذشت (پنجشنبه 4 بهمن 1403) فوق العاده بود.

    سرشار از حس خوب.

    سرشار از انرژی های خوب.

    سرشار از نعمت و روزی و برکت و ثروت.

    سرشار از شادی.

    سرشار از زیبایی و نکات مثبت.

    سرشار از سپاس گزاری.

    سرشار از تلاش و بهبود.

    سرشار از خیر.

    سرشار از ایده و هدایت.

    الحمدالله برای همه چیز.

    تا جایی که به خاطرم بیاد مینویسم.

    1- شب، زودتر از همسرم اومدم با حافظ بریم از در ساختمونمون بیرون، یکی از همسایه ها همون لحظه وارد شد.

    سلام دادم.

    ایشونم سلام با خوشرویی دادن، در رو برام باز نگهداشتن.

    گفتن بچه رو خوب بپوشونم بیرون سرده.

    منم تشکر کردم با خوشرویی و لبخند.

    خب من چی دیدم:

    مهربانی.

    انسانیت.

    رزق. (به قول فاطمه جان محرمیِ نازنین)

    محبت.

    اینکه ما چقدر همسایه های خوب و بامحبتی داریم.

    ظهر هم که از بیرون اومدیم خونه، من و حافظ زودتر اومدیم داخل خونه، همسرم که داشت میومد داخل مدیر ساختمونمون هم همزمان باهاش اومد و سلام و احوالپرسی کردن.

    از همسرم پرسید خونه تون گرم هست؟ خوبه.

    من چی دیدم؟

    مهربانی و انسانیت.

    خدارو شکر برای همسایه های خوب و مهربانمون‌.

    مچکرم از همه ی مدیرهای ساختمونمون از وقتی اومدیم اینجا تا الان، و بعد.

    2- میدون تره بار شهرداری تو منطقه مون جدیدا افتتاح شده و امروز رفتیم خرید.

    فوق العاده زیبا طراحی و ساخته شده.

    غرفه های متعدد و زیبا که به نظر من خیلی قشنگه، انقدر که وقتی وارد شدیم چشم هام برق زد از قشنگیش، مرتب بودنش، تعدد غرفه ها، نظم محیط، تنوع و جذابیت محصولات.

    علاوه بر کالاهای مورد نیاز خودمون که همه رو تهیه کردیم، رفتم برای حافظ یه توپ پارچه ای رنگیِ خوشگل خریدم تا قند عسلم بازی کنه.

    روش رنگارنگه، شماره هم نوشته، خودم خوشم اومد از تمیز و مرتب بودنش.

    برای خودمم یه جفت کِش موی بنفش خوشگل خریدم.

    یه سری کالاها رو هم دقیقا با احساس لیاقت برای خودم خرید کردم.

    یه چیز جالب هم اتفاق افتاد که دقیقا نشون داد ما تو مدار ثروت هستیم.

    پوشک حافظ رو با قیمت قبلی خریدیم، وقتی اومدیم خونه و فاکتور خرید رو دیدم تازه متوجه شدم که بسته ای که برای ما اوردن قیمت قدیم بوده نه جدید.

    برای من دونه به دونه این علایم و نشونه ها مهمه و ذوق میکنم، چون بهم یاداوری میکنن تو چه مداری هستیم.

    الهی شکرت.

    آهان برای اولین بار ضمنِ خرید، حافظ رو گذاشتم قسمت جلوی سبد خریدِ چرخدار.

    اینطوری هم دست همسرم باز شد برای بسته های خرید، هم دست خودم باز شد از بغل کردنِ قند عسل، حافظ هم که خوشش اومد از تجربه ی جدیدِ حرکت با این وسیله.

    خب از اونجا که من عاشق لوازم التحریرم، وقتی دیدم غرفه ی لوازم تحریرم هست اونجا، چشم هام دوباره قلبی قلبی شد.

    زندگی یعنی همین چشم های قلبی قلبی شده ی من از چیزهایی که دوست دارم و خوشحالم میکنن.

    من نظم رو دوست دارم و هر چیزی که بوی نظم و دسته بندی بده، منو به وجد میاره.

    غرفه ها با تابلوهای زیبا روی سر درشون مشخص شده بودن، همه چیز تمیز بود و مرتب و قشنگ.

    ممنونم برای ظرافت و توجهی که طراح و سازنده و همه ی عوامل این میدون تره بار شهرداری به خرج دادن برای ارایه ای زیبا به مشتری.

    و ممنونم برای خدمتی که ارایه میشه.

    3- امشب رفتیم میله بارفیکس خریدیم برای نصب تابِ حافظ جون.

    نصبش کردیم، یه قلاب مناسب هم بگیریم، تاب اقا حافظ به لطف خدا افتتاح میشه.

    4- امروز همسرم off بود و کلی کار انجام دادیم.

    فرصتی فراهم شد تا حافظ رو بدم باباییش و خودم به نظافت حمام بپردازم.

    انقدر خوشحال شدم که حد نداره.

    فرکانس تمیزی بسیار بالاست.

    این روزها کمتر فرصت میکنم به جزییات بپردازم و کلیات رو مدیریت میکنم.

    ذوق کردم خروجیِ کارم، تمیز شدن محیط حمام رو دیدم.

    5- برای حافظ از دیجی کالا سرویس وان و وسایل حمام سفارش داده بودم، امروز صبح رسید.

    (با سلام و تشکر ویژه از یکی از اعضای موثر و تلاشگر دیجی کالا که عضو سایته و کامنتهای قشنگشو میخونم ملیحه جانِ مهارتی عزیز.)

    محاسن این خرید:

    همون رنگی که سفارش دادم رسید دستم.

    آبی سفارش دادم که پسرم شاداب شه.

    تکه های محصولات خیلی قشنگ هستن.

    خیلی خوب بسته بندی شده بود.

    آقایی که محصول رو اورده بود خوش اخلاق بود.

    قیمت و کیفیت محصول خوب بود.

    محصول کاملا سالم و تمیز به دستم رسید.

    نظر هم برای محصول گذاشتم.

    چون خوندن نظرات بقیه برای انتخاب بهتر بهم کمک کرد.

    همین امروز حافظ رو بردم حمام، و وان و کاسه هاشو افتتاح کردم.

    خوشش اومد منم از وان کوچولوی پسرم خوشحال شدم.

    خوشحالم که میتونه بشینه و بازی کنه.

    خدا حفظت کنه قند عسل.

    6- امروز کنترل ذهن داشتم روی مسیله ای غیر منتظره، و بلافاصله تعبیرش کردم به خیر.

    خیلی آفرین سمانه جون.

    7- فایل جدید رو شنیدم، کامنت خوندم و نوشتم، شفاهی سپاس گزاری کردم چون زمان نوشتن نداشتم.

    8- تلفنی با عزیزانم صحبت کردم.

    پیامکِ عشقِ قلبی فرستادم و دریافت کردم از عزیزانم.

    9- خوبی های دوستان و همکارهای سابقم رو مرور کردم.

    —————————————————————————–

    خدایا به خوابم برکت و فراوانی بده.

    خدایا به انرژیم برکت و فراوانی بده.

    خدایا به بهبودگراییم برکت و فراوانی بده.

    خدایا به سلامتیم برکت و فراوانی بده.

    خدایا به درکم برکت و فراوانی بده.

    خدایا همیشه حافظِ خودم و عزیزانم باش هر لحظه.

    مچکرم خدایا.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2031 روز

    سلام.

    خدایا ازت ممنونم برای خونه ی گرم مون.

    خدایا مرسی که حافظ جون رو به ما دادی.

    یه سپاس گزاریِ بی نهایت دارم فقط برای حافظ و وجود نازنینش.

    آبجیم زنگ زد گفت داره میاد خونه مون.

    خوشحال شدم.

    خاله جان برای حافظ عیدی شو آورد.

    یه صندلی شکل موش که تکون میخوره.

    خدایا شکرت برای همه ی محبتی که پسر قشنگم از عزیزانش دریافت میکنه همیشه.

    این روزها که با حافظ بازی میکنم، خودمم بازی های خلاقانه میسازم برای خودم و کیف میکنم.

    اینکه با یه اسباب بازی حافظ، هر بار با یه شکل متفاوت بازی میکنم برای خودمم جالبه.

    امروز دفتر جدید سپاس گزاری افتتاح کردم.

    خدایا شکرت برای همه ی دفترهای قشنگ قبلی، دفتر فعلی، و همه ی دفترهای بعدیم.

    امروز برای دست خط زیبام تشکر کردم.

    برای لوازم التحریرم تشکر کردم‌.

    من یه عالمه لوازم التحریر قشنگ و متنوع و رنگی رنگی دارم که عاشق همه شونم.

    الهی شکر برای این همه نعمت.

    کامنت بچه های سایت رو خوندم و لذت بردم.

    دیشب بعد از گفتگو با همسرم هدایت شدیم به شنیدن قصه ی شب که توش حرف از توکل به خدا بود.

    برای ما بود و بسیار عالی.

    توکل به خدا یعنی تلاشت رو بکن و بسپر به خدا.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      Nafis گفته:
      مدت عضویت: 1191 روز

      سلام سمانه جانم

      یادت می آید توی یکی از کامنت هات برام نوشته بودی وقتی پیامم را خوندی چیزی برای نوشتن نداشتی ولی الان آماده ای برای نوشتن و من گفتم بهترین موقع برام بود که پیامت بهپ برسد

      سمانه جان مامانِ حافظ

      منم الان چیزی برای نوشتن ندارم اما به قول سعیده جان شهریاری قلبم از دیشب منو دعوت می کند به نوشتن حتما موقع مناسبی است و این نوشتن ها برای خودمون سودمند.

      نوشتن از خوبی ها و تمرکز روی زیبایی ها

      نوشتن باعث می‌شود باور ها شکل بگیر احساسات درگیر بشود

      نوشتن بیشتر از خوندن و شنیدن تمرکز لازم دارد و ذهن مجبور است حواسش را جمع تر بکند.

      راستش من خیلی دست به نوشتن نیستم ولی دارم تمرین می کنم حتی مواقعی که چیزی ندارم برای نوشتن همون برداشت های خودم از حرف های استاد را تکرار می کنم.

      گاهی تو نوشتن دچار مقایسه می شوم گاهی وقتی کامنت های خوب و نتایج عالی را می خونم دچار مقایسه می‌شوم اما به خودم می‌گویم من با نوشتن به خودم خدمت می کنم و من هم نتایج عالی گرفتم فقط دوست دارم کلمات کنار هم مثل یک رقص دسته جمعی باشند مثل پرواز یک دسته پرنده مهاجر ، هنور به اون مرحله نرسیدم گاهی کتابی و خشک مثل کتاب درسی می نویسم اشکالی ندارد همیشه توی یک مود نیستم و مسابقه ای هم در کار نیست.

      یکی مثل استاد خوب صحبت می کنند خوب با مثال تفهیم می کنند یکی مثل خانم شایسته خوب می نویسند بعد نوشتن گفتار می کند

      نکته دیگر دقت کردم دیدم من هنوزم تمرکزم بیشتر روی نقاط ضعفم است تا تحسین نقاط قوتم این مسئله ای است که باید بیشتر روی خودم کار کنم.

      پروانه های اریگامیت قشنگ هستن و آیه بینشون امید بخش و این درسی که از قصه ی شب نوشتی عالی بود

      توکل به خدا یعنی تلاشت را بکنم بسپار به خدا

      یک بزن قدش هم از طرف من با حافظ انجام بده بعد بخورش .

      بچه امید زندگی است ، زندگیت پر امید در پناه ارحم الراحمین محفوظ باشد.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2031 روز

    سلام.

    متوجه شدم 4/5 ستاره ام شده 4 ستاره.

    سوالی شکل گرفت در ذهنم که چرا؟

    من که فعالیت روزانه دارم.

    بعد ذهنمو کنترل کردم گفتم اشکال نداره.

    من کار خودمو ادامه میدم.

    کامنت میخونم و مینویسم.

    و مهمترین نکته ی مثبتش برای خودم:

    الهی شکر برای 4 ستاره ای که دارم.

    اون نیم ستاره باعث شد یادم بیاد من 4 ستاره کامل دارم و خوشحالم بابتش.

    امروز به یاری خدا، خواهر نازنینم عقد میکنه.

    خیلی خوشحالم و براش ارزوی خوشبختی میکنم.

    امیدوارم شاد و سلامت و پرطراوت باشه همیشه در کنار همسر عزیزش.

    امروز یه اقدامی کردم که توش کنترل ذهن داشتم.

    خیلی گفتگوی ذهنی دارم.

    ولی دارم یاد میگیرم بهتر مدیریتشون کنم.

    هدایتشون کنم به سمت خیر و دورشون کنم از شر.

    افرین سمانه جونم.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    سیده ملیکا مرتضوی گفته:
    مدت عضویت: 868 روز

    به نام خدایی که هرچه دارم از اوست

    سلام سلام سلاللللاااامممممم

    وامیدوارم حالتون عالی باشه …

    باورتون میشه این فایل و حتی اسمشو اولین باره شنیدم …

    خودمم باورم نمیشه میدونید چند روز پیش داشتم باخودم میگفتم که ای کاش یه جایی بود که هر روز میومدم و چیزای قشنگ و زیبایی های روزم رو میگفتم داشتم فکر میکردم یعنی میتونم فایلی به این منظور پیدا کنم … به خودم گفتم آره دیگه سریال تمرکز بر نکات مثبت ….ولی یه چیزی درونم میگفت نه..!

    خلاصه ….ایده دیگه این بود که توی قسمت عقل کل یه همچین چیزی بسازم ….که الان رسیدم به این فایل …کاملا هدایتی …اینقدر هدایتی بود که باورم نمیشه …حتی یادم نمیاد چی شد که رسیدم به این فایل …

    خلاصه که خیلی خوشحالم و از امروز تصمیم گرفتم که این کارو انجام بدم و هرروزی که حتی یک چیز قشنگ دیدم بیام و تعریف کنم .

    عاشقتونم مرسی از همتون

    راستی میخوام یه نشونه بزارم برای کامنت های زیبای ها

    آهان اول کامنتم مینویسم زیبایی ها و بعد شروع میکنم .

    ممنونم…

    عاشقتونم …

    پس تا قسمت اول زیبایی ها بدرود …

    در پناه لله یکتا باشید …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2031 روز

    سلام.

    مشق های دوره هم جهت با جریان خداوند جای خود.

    مشق روزانه ام در مورد توجه به نکات مثبت و زیبایی های روزانه ام، تو این صفحه جای خود.

    اتفاقا یکی از روش های قدرت دادن به مومنتوم مثبت، نوشتن تو همین صفحه به صورت روزانه، برای منه.

    اینجا مینویسم تا یادم بمونه.

    اینجا مینویسم تا برام پر رنگ تر شه.

    اینجا مینویسم تا خودمو شارژ کنم، شارژم رو بالا ببرم، خودمو پُر کنم از انرژی و حس های خوب.

    الهی شکرت.

    همسرم صبح میخواست کاری رو به صورت مجدد و 3 مرحله ای انجام بده، ولی گفتن لازم نیست و به همون 1 مرحله اکتفا کردن.

    خیلی خوشحال شدم شنیدم.

    گفتم تو اسان میشی بر آسانی ها.

    این عالیه.

    به کارتم مبلغی واریز شد.

    الهی شکر.

    گردش رفتیم با حافظ جون.

    هوا عالی بود.

    آسمون آبی و تمیز بود با ابرهای کُپُلی و قشنگ.

    خودم که چشمم بهشون افتاد خیلی ذوق کردم.

    به حافظ هم نشون دادم.

    بوی عید میومد.

    خوشحالم با قند عسل رفتیم بیرون هواخوری.

    بیرون که بودیم یهو ایده اومد برم خرید.

    چیزی که میخواستم دستگیره آشپزخونه بود.

    گشتم تا مدل مورد نظرمو پیدا کردم.

    طرح روش هم شاده.

    یه جفت با طراحی انار.

    یه جفت با طراحی کیوی.

    خوشم اومد.

    مبارک خونه و اشپزخونه مون باشن این قشنگ ها.

    با حافظ که بیرون بودیم، عکس سلفی هم گرفتم یادگاری از لحظات قشنگمون.

    خوابش گرفت قند عسل، بهش آب لیمو شیرین دادم و بعد از کمی بازی، لالا کرد.

    خدایا ازت ممنونم به زمان و انرژیم برکت و فراوانی میدی.

    میتونم تو دفترم و سایت بنویسم.

    کارهای خونه و کارهای خودمو انجام میدم.

    امروز قسمت اول دوره هم جهت با جریان خداوند رو دو بار گوش دادم تا خوب بفهممش.

    بازم جا داره.

    میخوام خوب درکش کنم، تا بتونم خوب مشق بنویسم.

    همین مشق هاست که به خودشناسی بهتر کمک میکنه.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2031 روز

    سلام.

    به یاری الله، امشب 26 اسفند، روز میلاد امام حسن ع، عروسیِ خواهرمه.

    از خداوند میخوام همه چیز عالی و درجه یک جلو بره.

    به همه مون حسابی خوش بگذره.

    خوشبخت و خوشحال باشن کنار هم.

    عروسی خودم فوق العاده بود، خیلی خوش گذشت و همه پرانرژی و مهربان بودن.

    خاطره ی خوبی دارم.

    برای خواهرم هم همه ی قشنگی ها رو میخوام تو عروسیش.

    الهی شکرت.

    خدایا تو کمکشون کردی و همه ی کارهاشون رو عالی مدیریت و چیدمان کردی.

    ازت ممنونم.

    مطمینم بعد از عروسی هم میگم الهی شکرت که همه چیز عالی بود.

    یه اتفاق عالی رو دیدم چند دقیقه پیش.

    متوجه شدم سایز کم کردم.

    زیپ لباسم که حدود یک ماه پیش خریدم و به سختی بسته میشد، به راحتی بسته شد.

    ذوق کردم حسابی.

    تاثیر مستقیمِ حذف شیرینی جات هست.

    میدونستم تاثیرش بالاست و الان خیلی ذوق دارم که اولین نتیجه ی رژیم سالم خواری مو دریافت کردم.

    یه چیزی رو امروز متوجه شدم.

    این برنامه ای که من دارم جلو میرم برای بهبود سبک تغذیه ام که بهش میگم رژیم سالم خواری، داره مسیری رو کم کم اصلاح میکنه که به سمت دوره سلامتی بره.

    اما ارام تر.

    عجله ای ندارم سریع وارد دوره سلامتی بشم.

    همین الانشم در حال تکاملی جلو رفتن برای مقدمات دوره سلامتی هستم.

    دارم زندگی مو میکنم، دشواری هم ندارم.

    چون هدفم رو تبدیل کردم به تعدادی اهداف ریز به هم مرتبط.

    این فوق العاده است که انقدر تکاملی و با ارامش دارم جلو میرم.

    28 اسفند دقیقا میشه یک ماه که تو هدفم دارم اقدام عملی میکنم.

    اینا همش از لطف خداست.

    صدای درخواست هامو شنید و اجابتم کرد.

    الهی شکرت.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: