زیبایی ها را ببینیم - صفحه 23 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-22.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2015-09-12 13:15:272020-08-22 01:48:58زیبایی ها را ببینیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدایی که زیباست و زیبایی رو دوست داره.
سلام.
نکات مثبت امروز زندگیم:
+ خونه مون کاملا مرتب و منظمه، الهی شکرت.
خدایا شکرت که بهمون توان دادی و میدی و زندگیمون رو مدیریت میکنیم.
+ حافظ جون در امنیت و آرامش تو بغلم لالا کرده، الهی شکر.
+ فایل استاد رو گوش کردم در مورد کنترل ذهن.
+ دیشب کلی تو دفترم نوشتم، هر چی تو دلم بود نوشتم، سبک شدم، الهی شکرت.
+ یکی از عزیزانم نمیاد مهمونی، درکش میکنم، ناراحت نیستم چون میدونم به سبک خودش داره زندگی میکنه و دلیل خودشو داره، احترام میذارم به عقایدش، چون خودمم دوست دارم به سبک خودم زندگی کنم.
الهی شکرت برای کنترل ذهن، برای اینکه ناراحت نشدم و نیستم، برای ذهنیتِ خالق داشتن در این مسیله. الهی شکرت.
+ یه کوله ی جدید خریدم برای وسایل نوزاد، وقتی بیرون میریم.
ساک نوزاد داریم که اونم قشنگه، ولی این کوله صدام کرد منو بخر :))))
خیلی باحاله، خوش رنگه (طوسیه، کلا ارادت زیادی به خانواده ی طوسی دارم.)
کلی جا و زیبپ و جیب داره، داخلش کلی فضا بندی داره، خودش زیرانداز تعویض داره، یه کیف داخلشه برای لباس های کثیف نوزاد، بغل ها جیب داره، علاوه بر جلوی کوله، پشت کوله جایی که بندها هست هم زیپ گذاشتن، اینو ندیده بودم تاحالا که پشت کوله هم جیب باشه، دمشون گرم با این خلاقیتشون.
چون من به سازماندهی و دسته بندی علاقه دارم، این کوله برام جذابه چون قسمتهای تفکیک شده زیاد داره.
کاملا متناسب با نیازهای گوناگون نوزاد و وسایلش.
البته من یه استفاده خلاقانه کردم از کیفی که مخصوص لباس های کثیف هست.
فعلا داخلش مای بیبی و پماد گذاشتم تا دسترسی برام راحت تر باشه.
مستقیم کیف کوچیکه رو بردارم و به مای بیبی دسترسی داشته باشم.
+ به خودم گفتم امروز نهایت تلاشت رو بکن نه خودت رو سرزنش کنی نه دیگران رو.
نه فقط حضوری، بلکه تو ذهنم هم کنترل کنم و اجازه ی ادامه بهش ندم و قطعش کنم.
+ خوشم میاد که گاهی چند بار در روز، ساعات متفاوت، کامنت میذارم اینجا از قشنگی ها. الهی شکرت.
من تلاشمو میکنم توجهم رو در لحطات بیشتری تو زندگیم، بذارم روی نکات مثبت و زیبایی ها.
افرین سمانه.
تلاشت ستودنیه، ممنونم ازت.
ببخش منو که گاهی بهت سخت میگیرم با کمال گرایی.
+ خواهرم میخواست برای امشب هدیه ی مجدد بیاره برای حافظ (خانواده همشون وقتی حافظ به دنیا اومد و حتی قبلش براش هدیه های فراوانی گرفتن.)
ازم پرسید لباس یا یه وسیله دیگه.
فکرهامو کردم، گفتم هیچکدوم چون نیاز نداره، میتونه مبلغش رو براش ذخیره کنه تا بعدا هر چی خواست بخریم براش.
الان الحمدااله لباس زیاد داره و اصلا نیازی به خرید نداره.
از خودم خوشم اومد که بدون تعارف گفتم.
خواهرم هم گفت بله و شماره کارت حافظ رو گرفت ازم.
من یه نظریه دارم برای هدیه ای که برای نوزاد یا کودک تهیه میشه:
اعتقاد دارم مبلغ رو بدم به پدر و مادر یا خود کودک، هر چی خودش دلش خواست یا نیاز داشت خریداری بشه.
سایز بچه ها فرق داره، اینطوری متناسب با مشخصات بچه میشه براش هدیه گرفت، ضمن اینکه منِ نوعی نمیدونم بچه چی داره چی نداره، و کادویی که براش میگیرم به کارش میاد یا نه.
این سلیقه ی منه.
به بعضیا مستقیم میگم، به بعضیا هم نه.
در نهایت هر کسی کار درست خودش رو انجام میده.
هر هدیه ای که دریافت میکنم چه برای خودم چه حافظ (چه پوشاک، چه اسباب بازی، چه کارت هدیه، چه پول نقد، چه واریز به کارت و …) همه برام عزیزن و محترم.
تشکر میکنم از فرد و ممنونم برای هدیه ای که بهمون میدن.
و سپاس گزار خداوندم برای تک تکِ روزی های حساب و غیر حسابش.
هدیه، به هر حالتی که باشه قشنگه، و من سپاس گزار هستم براش.
+ یه باگ و حُفره ی بزرگ درونم شناسایی کردم دیشب تو نوشتن هام:
من گاهی دنبال تایید گرفتنم تو چیزهای مختلف، تو بچه داری، تو کار خونه، تو آشپزی، تو حرف زدن، تو اندام متناسب و …)
نمیگم همیشه ولی الان این باگ بالا اومده که باید روش کار کنم.
سمانه اشکالی نداره، با هم درستش میکنیم، بهترش میکنیم.
فقط تو خوش اخلاق باش و مهربون اول با خودت.
+ چقدر سپاس گزاری سمانه؟
تلاشم رو میکنم.
وقتی کسی برام چیزی میخره، هدیه میده، کاری برام انجام میده، کمکم میکنه، از خداوند و اون فرد سپاس گزاری میکنم.
از خدا برای نعمتهای زندگیم سپاس گزاری میکنم.
از خودم هم گاهی سپاس گزاری میکنم تا جایی که یادم باشه.
از همسرم برای کارهاش تشکر میکنم، برای اینکه تو بچه داری کمک میکنه تشکر میکنم.
اولین قدم سپاس گزاری، بیانش با زبان هست، به مرور اون حسِ قلبی و عمیق و خالص اضافه میشه به سپاس گزاری.
خود من گاهی تو مرحله زبانی هستم و گاهی فراتر میرم و قلبم از شدت سپاس گزاری از الله میخواد بترکه.
جفتش خوبه، هر جور باشه خوبه.
کلا تو فرکانس سپاس گزاری بودن برام خوبه.
کم و زیادش درست میشه.
من راضیم، الهی شکرت.
خدایا منو سپاس گزارتر و متواضع تر کن به درگاهت، چون هر چی دارم الان از خودته.
از هوایی که نفس میکشم توش رایگان، تا این جسمم، روحم،صدام، بینایی و شنواییم، تکلمم، دست ها و نوشتنم، پاها و حرکت هام، غذایی که میخورم، تفریحاتم، طبیعت، ثروت مادی و معنویم، خانواده و دوستان و عزیزانم، دانشم، تحصیلاتم و …
همه و همه ما تو هست، تو بهم دادی.
یادم بده، یادم بنداز سرکش و مغرور نشم به خودم و موقعیتم و داشته هام…
همه اش مال خودته. مال من نیست، هیچ کدومش.
اراده کنی هر کدوم رو میتونی بگیری ازم.
از مسیر خارج شم طبقِ قانون و مشیتت از دست میدم نعمت هامو.
اگاهم کن که در مسیری باشم که نعمت هام افزون شه و سپاس گزارتر باشم نسبت به خودت و مخلوقاتت.
مرسی خدا جانِ جانانِ زیبا.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
یا الله، یا ارحم الراحمین
سلام
– هدایت شدم به کامنت بسیار زیبای اقای امیری که کاملا متناسب با شرایط کنونی ام، برای آگاهی دادن بهم سر راهم قرار گرفت.
abasmanesh.com
– یه کاری داشتم، میخواستم انجامش بدم، هدایت شدم به آسان شدنش.
خیلی ذوق کردم که هدایت رو دریافت کردم.
یه طوری شد که به نفعِ من شد.
خدا هر لحظه راهنماییم میکنه.
– خداوند خیلی قشنگ داره میگه چه کنم، روی چی کار کنم، به چی توجه کنم.
– کامنت های بسیار جالب و کاربردی میخونم تو سایت، مخصوصا توجهم جلب شده به کامنتهای خوبِ عقل کل.
ممنونم از دوستانی که کامنت مینویسن.
– خدا رو شکر برای خوابِ خوبمون.
– خدا رو شکر برای همه ی نعمت هامون، روزی هامون، کمک هایی که دریافت میکنم، محبت هایی که بهمون میشه.
– دیدنِ خانواده ی نازنینِ همسرم.
– خوردنِ دستپختِ خوبِ مادرشوهر عزیزم با همه ی محبت های همیشگیش.
– یه کشفی کردم در مورد خودم.
نسبت به چند نفر طرز فکرم خیلی خیلی بهتر شده.
دیگه مثبت نگاه میکنم به هر حرفی که میزنن یا رفتارهاشون.
انگار یه پرده ی چرک و ضخیم تو رابطه ام باهاشون از بین رفته و من با وضوح بالاتر میتونم ببینمشون، حسشون کنم.
خیلی خوشحالم و حالم خوبه.
این رابطه ها جزوِ روابطِ گاهی ناراحت کننده و آزار دهنده برام بود.
خوشحالم از این تغییر.
– یه کشف دیگه هم دارم در مورد خودم:
هر حرفی که آدما بهت میزنن یا رفتارهاشون، به ضرر تو نیست.
نمیخوان اذیتت کنن یا بهت اسیب بزنن، یا تخریبت کنن.
اینطوری با خودت مرور و تکرار کن که صحبتِ آدم ها باهات به نفعته.
اینطوری خود به خود همه چیز برای تو به خوبی جلو میره و خیر میشه برات.
این باگِ منه که گاهی فکر میکنم حرف آدمها قصدِ تخریبِ من یا اسیب زدن به من رو داره.
– قرار نبوده و نیست که یهو تغییر کنم.
قراره تمرین کنم که بهتر عمل کنم.
این چند وقته که تمرین میکنم قضاوت نکنم، تا یادم میاد دارم در مورد بقیه قضاوت میکنم تو ذهنم، سریع میگم قضاوت نکن و تمومش میکنم.
کاملا هوشیار میشم که قضاوت نکنم و این تمرینِ منه.
خوشحالم برای تک تک دفعاتی که یهو یادم اومده و کات کردم.
الهی شکرت.
– ممنونم برای تمامِ فایلها و کامنت های راهگشای سایت.
– این روزها به شدت ماشینِ نشانه مو میبینم، پشت پنجره اشپزخونه کبوتر میبینم و …
امروز به همسرم گفت نشانه ها خیلی زیاد شدن، خدا دیگه چطوری بهمون بگه حله دیگه.
حس میکنم خواسته مون اجابت شده فقط باید بریم جلو تا برداریمش.
با حس خوب، شادی، سپاس گزاری، کترل ذهن…
رهرو ما اینک اندر منزل است…
ندیدن، دلیل بر نبودن نیست.
فعلا نمیبینم، ولی هست.
– بیرون، پشت شیشه یه ماشین اینو دیدیم امروز
لا تنس ذکر الله
از یاد خدا غافل نشید
برای من و همسرم نشونه است.
خدایا شکرت.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
به نام خدا
سلام
– این روزها دقتم به نعمت ها و روزی ها و داشته هام موشکافانه تر شده.
یعنی متوجه میشم برای چیزهایی سپاس گزاری کنم که قبلا حتی متوجهشون هم نبودم، چون فکر میکردم عادی هستن.
هیچ چیز عادی نیست.
هر خیری از جانب خداست.
الهی شکر.
– الان توسط سایت سورپرایز شدم.
الان دیدم سایت برام هدیه ی ویژه گذاشته به عنوان دانشجوی فعال سایت.
بسیار خوشحال شدم.
اینکه من دارم از خوبی های فراوانِ این سایتِ بی نظیر استفاده میکنم، و تازه جایزه هم میگیرم.
استاد جان و تیمِ عزیزتون، ممنونم.
– قند عسلم خیلی زیبا غذاشو خورد امروز.
خودم کیف میکنم موقع غذا دادن بهش میگم بسم الله الرحمن الرحیم.
گاهی هم سوره حمد رو میخونم براش.
– فایل جدید بسیار عالی بود، کلید اجابت دعا انگار برای من اومده بود…
– دیروز برای مامانم چند تا کار بانکداری اینترنتی انجام دادم.
خودم کلی لذت بردم از مهارت وتوانایی ام.
الهی شکرت برای این توانمندی هام.
– کامنت خوندم و نوشتم.
تو دفترم هم نوشتم.
فایل گوش کردم.
الهی شکرت.
– خواب عصرگاهی در کنار قند عسلم.
شام رو هم عصر قبل خواب گذاشتم.
خدایا ازت ممنونم که کمکم میکنی تو مدیریت کارها آسان شم بر آسانی ها.
– خدایا بی نهایت بار ازت سپاس گزارم برای سلامتی حافظ جان پسرم.
برای سلامتی خودم و همسرم و مادرم و خانواده هامون.
برای سلامتیِ همه ی عزیزان و اشنایان و دوستانم.
– خدایا ازت ممنونم که من و عزیزانم رو در پناه خودت حفظ میکنی همیشه.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سلام استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
درود بر همه هم فرکانسی های خوب خودم
صحبت های استاد دراین فایل برای من این حکم را داشت که ببینم و قدردان باشم تا بیشتر و بیشتر برایم رخ بدهد
دیروز من درگیر یک رایطعه عاطفی بودم و دنبال بدهی ها و سختی ها و مشکلات آن بودم و ذهنم به هزار راه می رفت و این سبب شد که حالم بد باشد و نتوانم حس و حال خوبی را داشته باشم
این برای من این درس را داشت که خودم خالق شرایط خودم هستم
این من هستم که با افکار و احساس خودم شرایط خودم را رقم می زنم
خوب چرا فکر خوب نکنم
حس و حال خوب نداشته باشم
زیبایی های کار و زندگی خودم را ببینم
اطراف خودم را ببینم
بی شک
وقتی که من دنبال زیبایی ها باشم جهان هم من را هدایت می کند به سمت زیبایی ها و حال خوبی ها
همه اینها این را برای من داشت
خوب بخواهم و خوب برایم رخ می دهد
همین موضوع در کار من هم به وجود آمده بود
مدتی بود که خیلی خسته بودم و مدام در مورد بدی ها و سختی ها صحبت می کردم و این سبب می شد که انرژی نداشته باشم
اما یک روز برای خودم یک ور کاغذ برداشتم و شروع کردم به نوشتن نکات مثبت و آنقدر نوشتم تا حس و حالم خوب و عالی باشد و این بزرگترین درس زندگی من بود
سپاس از خدای زیبایی ها
سپاس از خدای مهربان خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم و تمامی بچه های سایت توحید و یکتا پرستی
زیبایی هارو ببینیم .زیبا بین باشیم . زیبا بین بودن بشود جز شخصیتمان .به شکل انگیزشی بهش نگاه نکنیم و باور کنیم که قانون همینه :
احساس خوب =اتفاقات خوب
وقتی باور کنیم که خودمونیم که داریم با توجهاتمون میسازیم جهان اطرافمون رو دیگه مثل حیوان زندگی نمیکنیم کله وار پیش نمیریم من هستم که دارم میسازم من هستم که دارم خلق میکنم با چی با:
باورهام.از کجا میاد این باورها اصلا چی هستن این باورها . این باورها فکری هستند در مورد یک موضوع که زیاد در زندگی ما تکرار شده و جهان هم ثابت کرده بهمون که حق با تو هست و ما هم گفتیم اره همینجوریه و چون تو مداری هم که هستیم همه همون جوری هستن بازم گفتیم اره حق با منه در صورتی که این باور ماست وگرنه در مدارهای دیگه کسانی هستند که 360درجه متفاوت هست زندگیشان و از همون سیستم مغزی هم استفاده میکنن حالا قدم اول چیه .این که متعهد بشی برای تغییر باورت هات به قول این فایل زیبااااا بین بشی .نه این که سر خودمون رو کلاه بزاریم بشه جز شخصیتمان و با گوشت وخونمون بپذیریم که ما داریم خلق میکنیم فقط ما هستیم با باورهامون با احساس مون
و بپذیریم که احساس خوب مساوی با اتفاقات خوبه و اگر اینو تکاملی درک کنیم واقعا دیگه نهایت تلاشمون رو میکنیم که هر لحظه در احساس خوب باااشیم
من تکه ایی از وجود رب العالمین هستم که با احساس لیاقت با احساس عزت و از دل تمام اگاهی ها پا به این جهان گذاشتم و آمدم تا خلق کنم هرآنچه را میخواهم تا خوب زندگی کنم و جهان رو رشد بدهم و این رسالت من هست وظیفه من این هست :
که خودم رو رشد بدم و باعث شم جهان هم رشد کنه و تمامم
دوستتون دارم .استاد بسیار ازت سپاس گذارم
در پناه خداوند بخشنده مهربان باشید
به نام خدای بخشنده و مهربان
سلام
قشنگی های یکشنبه جان، 22 بهمن 1402
1- دیروز هوا به شدت مطبوع بود، همینطور امروز.
بوی عید و نوروز و بهار میده.
2- یه نکته رو دیروز بهتر درک کردم:
اینکه بهبودم در عدم توجه به نظر و قضاوت دیگران، با تکامل، و تمرین های پیوسته و آهسته، اتفاق میوفته.
3- یکی از پیشرفت ها و دستاوردهام اینه:
تو همه ی قسمت های سایت، کامنت نوشتم و مینویسم.
دیدگاه در فایلهای دانلودی و محصولات، پاسخ و دیدگاه در عقل کل.
با کامنت نوشتن در فایلهای دانلودی شروع کردم، بعدا رسیدم به عقل کل و محصولات…
تکامل میخواست و میخواد حرکت در هر مسیرِ جدیدی.
4- دفتر پانزدهمم رو افتتاح کردم دیروز و کلی قشنگی و سپاس گزاری و درخواست توش نوشتم.
5- پریروز مامان بزرگ و عمه جونِ نی نی، سورپرایزمون کردن اومدن خونه مون، خیلی خوشحال شدم و خوش گذشت.
6- استراحتِ عالی داشتم.
7- غذای خوشمزه خوردم.
8- جاریِ نازنینم، برام آش دوغ فرستاد.
خیلی خوشحال شدم، خیلی خوشمزه بود.
9- یه چالش بزرگ داشتم واسه مرطوب کردن دستم با یه کِرِم سازگار و سالم، کرم رو پیدا کردم، پوست دستم عالی شد.
10- تو ستاره قطبی نوشتم فایل جدید بیاد، امروز اومد، اونم چه فایلی
توحید عملیِ 10
فایل نیست که، باقلواست، عسله، قورمه سبزیه.
11- راحتی با خودم و احساساتم.
امروز اولین چالشم رو دفتر مخصوصش نوشتم.
کاملا شفاف و بی سانسور از فکرم و احساسم نوشتم، به راهکار خوب هم رسیدم.
6 صفحه کلاسوری پشت و رو نوشتم، تا رسیدم به راهکار.
بعدش هم پاره شون کردم، چون خیلی شفاف نوشته بودم:)
احساس راحتی و امنیت کردم با خودم وقتی روبه رو شدم باهاش، با حسم، با همه چیزِ این چالش.
انگار زهرش گرفته شد …
12- یه درسی رو که از اشتباه دو روز پیشم گرفتم، رو عملیاتی کردم.
انقدر راضی و خوشحالم که حد نداره.
درسِ انتخاب کردنِ اینکه وقتی شرایطش رو نداری تلفن رو جواب نده با رودربایستی، عجله و ترس از قضاوت دیگران.
وقتی شرایطش ایجاد شد پاسخ بده، یا خودت تماس بگیر.
عالی بود.
انقدر خوشم اومد از ریلکسیِ خودم که حد نداره.
13- استادِ بسیار خوبم در مسیر خود شناسی و خداشناسی، استاد عباس منشِ نازنینم.
هر چی جلوتر میره بیشتر متوجه میشم شما چه انسانِ نازنین و محترم و ارزشمندی هستین تو زندگیِ من و تک تکِ دوستانم.
14- به درخواست همسرم، براش فایل توحید عملی 8- 9- 10 رو شِیر ایت فرستادم.
15- آقاجون (پدر شوهر نازنینم)، امروز تماس گرفت احوالپرسی.
بابابزرگ دوست داشتنی داره نی نی، خدا حافظش باشه، تنش سلامت.
16- درسِ مهم: به این درک رسیدم اولین چیزی که قبل از هر اموزشی باید آموزش ببینم یادگیری و یادآوریِ شدیدِ مبحثِ تکامل هست.
بفهمم و تکامل رو رعایت کنم، میتونم در هر زمینه ای بهبود پیدا کنم بی شتاب.
از عدمِ توجه و رعایتِ تکامل، اسیب های زیادی دیدم چه روحی، چه احساسی، چه امید و انگیزه ای…
خوشحالم که تو خودِ تکامل، به این درک رسیدم.
17- صبح به خودم و نی نی قول دادم اون لحظه هیچ کاری نکنم، برم استراحت کنم.
به قولم وفا کردم.
بعدش اومدم با راحتی سراغِ مدیریتِ ظرف های آشپزخونه و ماشین ظرفشویی.
خیلی راضی ام از احترامی که به خودم و جسمم گذاشتم.
18- دیشب قطر، قهرمان جام ملت های اسیا شد. براشون خوشحال شدم، تحسینشون کردم برای تلاش، اراده، برنامه ریزی، انسجامشون.
هر موفقیتی، پشتش تکامل و تلاش داره.
اینکه موفقیتشون رو گره نزدم به امتیاز میزبانی و عوامل بیرونی، خیلی تحسین برانگیز بود برای خودم.
اینکه تو حاشیه گیر نکردم، تحسین برانگیزه.
:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-
الهی شکرت که نعمتِ نوشتن رو دادی، و دسترسیم بهش بازه.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام.
قشنگی های پنجشنبه 23 فروردین 1403.
1- امروز پنجشنبه است و من خیلی دوستش دارم، حس خوبی بهم میده از سنین کم.
2- دیروز عصر و شب بارانِ رحمتِ الهی اومد.
خیلی قشنگ و لطیف.
خیلی خوشحال شدم و لذت بردم.
از خدا تشکر کردم که تو اون هوا بیرون بودم و دیدم و حسش کردم.
3- دیروز عید فطر، از صبح تصمیم گرفتم با حس لیاقت برم خونه مامانم تا شب، همسرم شیفت بود و خودم برای خودم برنامه چیدم تا لذت و شادی بیشتری خلق کنم برای خودم.
4- درخواست ابگوشت دادم به مامانم و مامانِ مهربونم پخت برامون، عالی و بسیار خوشمزه بود، الهی شکر.
5- همسایه مهربون مامانم یه بشقاب بزرگ لوبیاپلوی خوشمزه پخت و براش آورد.
یه هدیه ی زیبا، روزیِ غیر حساب خداوند.
6- با خواهرزاده عزیزم رفتم پیاده روی دیروز تو کوچه های محله ی مادر…
کوچه دنج و زیبا، درخت ها سبزِ روشن و خوشرنگ، یکی از درخت ها گل های زرد خوشرنگ داشت که حسابی شادم کرد، صدای اواز پرنده ها به فراوانی شنیده میشد و منو به وجد آورد.
7- بهبود در مورد گ به آسانی.
8- معاشرت با عزیزانم.
9- دیروز تماس عمه ی نی نی باهام.
برای جوجومون یه موش کوچولو هدیه خریده.
من برای هر هدیه ای ذوق میکنم :)
10- خواهرم در مورد مدیتیشن صحبت کرد دیروز، توجه به یه مخلوق خداوند و دقت بهش و ردیابیش، اینکه به صورت ناظر نگاه کنیم و افکار رو متوقف کنیم و…
برام جالب بود چون همون کنترل ذهن خودمون میشه، توجه به زیبایی ها و نکات مثبت و …
همون کاری که دیدم استاد تو زندگی در بهشت انجام دادن، نشستن روی صندلی و دقت به مرغ و خروس ها و لذت بردن از حضورشون، مراقبه…
یعنی در لحظه زندگی کردن و لذت بردن.
11- خوشحالم که صبح زود در سایتم و زیبایی هامو نوشتم الان.
خدایا شکرت که هستی و هدایتم میکنی.
به نام خدا، سلام
نکات مثبت زندگیم:
1- امشب (پنجشنبه) مهمانی گرفتیم برای حافظ جان و خانواده همسرم رو دعوت کردیم.
بسیار خوش گذشت.
مدتهاست قصد مهمانی برای تولد حافظ رو داریم ولی عقب میوفتاد، یا واکسن داشت یا دلیل های دیگه.
و من جزو درخواست هام به خدا داده بودم این مورد رو که مهمانی حافظ رو بگیریم برای جفت خانواده ها.
ان شالله هفته اینده هم خانواده خودمو دعوت میکنیم.
از خداوند خیلی سپاس گزارم که شرایط رو فراهم کرد برامون و آسانمون کرد بر آسانی ها.
امشب میزبان بودیم.
بسیار خوش گذشت.
شادی و خنده و نشاط.
الهی شکرت برای خنده هامون.
برای عکس های یادگاری.
برای سفره ی پر از برکت و رنگارنگمون.
برای خانواده هامون.
برای حافظِ نازنینم که شادیِ خانواده رو چند برابر کرده قربونش برم.
الهی شکرت.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
2- من یه جاریِ نازنین دارم به اسمِ مینا.
خوش اخلاق، صبور، خوشرو، مهربان، مدیر، منعطف، زیبا، خوش خنده، رفیق، باصفا، زیبا بین، سپاس گزار، قدردان، بامحبت، خوش سلیقه، خوش دستپخت، بامعرفت و …
بارها به خودشم گفتم، تو برای من خواهری…
بچه هاتم عینِ خواهرزاده هام دوست دارم.
امشب یه نکته ای بود که دیدم توجه کرد به نکته ی مثبت.
منم سریع تحسینش کردم تو جمع.
کیف کردم تو مداری هستم که مینای مهربان عصوِ خانواده مه.
3- من از خداوند سپاس گزارم که هم همسر خوبی دارم.
و هم همسرم خانواده ی بسیار خوب و عزیز و محترمی داره.
از پدرشوهر و مادر شوهر و خواهر شوهرم بگیر، تا برادر شوهرم و جاریِ عزیزم و دو تا فرزند عزیزشون که واقعا دوستشون دارم و همیشه با عشق باهاشون رفتار میکنم.
مادرشوهرم برای حافظ جان کیک تولد نوتلا گرفت که روش نوشته شده بود حافط جان تولدت مبارک با شمع صفر.
حرکت زیبایی بود، من کیف کردم.
وقتی حافظ تو دلم بود هم یه کیک کوچولوی نوتلا گرفته بود با شمعِ صفر.
خیلی بامحبته مادرشوهرم.
الهی شکرت.
4- یه دفتر خوشگل هدیه دادم به مانی جان، برادرزاده همسرم، که رفته کلاس ششم.
مانی خیلی باصفا و مهربونه.
خیلی ویژگی هاش شبیه همسر خودمه.
دوستش دارم.
وقتی ما ازدواج کردیم با همسرم، مانی کلاس اول میرفت.
الان ماشالله برای خودش آقا پسر دسته گلی شده.
5- با سِودا، برادرزاده همسرم که امسال میره پیش دبستان (از شنبه شروع میشه)، گفتگو کردیم، بازی کردیم.
سودا خیلی مهربونه و حواسش به حافظ هست.
تشکش رو مرتب میکنه.
پتو میاره میندازه روی پاهاش.
عشقه، عشق.
خدایا شکرت.
همه ی خانواده در پناه خدا باشن.
6- امشب حافظ جانم لباس و کارت هدیه، هدیه گرفت.
خانواده قبلا بهش هدیه دادن همون اوایل تولدش، و امشب هم مضاعف هدیه دریافت کرد قندِ عسلِ پر روزیِ ما.
مبارکش باشه قشنگم.
7- یه رشد و تغییر شخصیتی داشتم.
یعنی تمرین کردم.
گفتم به خودم اگه از نقطه امنت بیرون نیای و تمرین نکنی، پس شاگرد استاد نیستی…
من در زمینه آشپزی برای مهمونِ زیاد حساس و سخت گیر و نگرانم.
میخواستم برنج بذارم، تعدادمون 9 نفر بود امشب.
دو به شک بودم بینِ پختِ دَمی و آبکش.
برای خودمون همیشه دَمی میذارم.
اول گفتم دمی بذارم که تجربه دارم، بعد گفتم اگه شفته شه چی؟
ابکش هم که تجربه نداشتم اونم این حجم زیاد.
گفتم دوباره دمی، هی بین دمی و ابکش تردید داشتم تا یه چیزی رو فهمیدم:
من از ترس خراب شدن و اشتباه و سوتی دادن جلوی خانواده همسرم (مادرشوهرم دستپختش خیلی خوبه)، داشتم از کسب تجربه جدید، یعنی پخت ابکش در میرفتم.
گفتم باید تجربه کنی یه روز دیگه، چه فرصتی بهتر از الان؟بسم الله گفتم، دقیقا موقع ابکش مادرشوهرم رسید.
به خودم گفتم راحت باش و بپرس، کمک بگیر، نترس، وجهه و جلال و جبروتت خراب نمیشه:)))
خلاصه که به خودم گفتم خوب میشه نترس.
اگه کم نمک شه هم مشکلی نیست.
در نهایت که عالی شد خدا رو شکر.
بیشتر برای اینکه نقابِ من هیچوقت نمیخوام اشتباه کنم که آبروم نره برای خودم افتاد.
وای چه کیفی داد.
برنج آبکش بهانه بود.
تبریک میگم به سمانه این رشد شخصیتی و بهبود و تغییر رو.
آفرین سمانه ی شجاع و جسورِ من.
8- من با عشق بهترینِ خودمو ارایه دادم تو میزبانیِ امشب، الهی شکر.
بهم خیلی خوش گذشت، الهی شکر.
نسبت به خودم محبت داشتم، الهی شکر.
9- برای مهمانی لباس خریدم.
امشب پوشیدم.
لباس ها رو کاملا ازاد انتخاب کردم به طوریکه اصلا نچسبه.
چون چاق شدم و اضافه وزن دارم.
داشتم قبل مهمونی وارد بازیِ نجوای ذهنیِ سرزنش و خود کم بینی و عدم ارزشمندی میشدم که یعنی چون چاقی، لباستم گشاده چاقتر نشونت میده پس دوست داشتنی نیستی، که کنترلش کردم گفتم:
تن ادمی شریف است به جان ادمیت، نه همین لباس زیباست نشانِ ادمیت.
در ضمن:
سمانه جان اگه تونستی سمانه رو با این ابعاد و وزن و اندام و هیکل بپذیری و دوست داشته باشی، یعنی ارزشمندی و احساس لیاقت روت جواب داده.
ترسم چی بود؟
چه نجوایی اولش اذیتم میکرد؟
قضاوتِ دیگران
اینکه بقیه بگن چقدره چاقه…
چه چاقه…
چه گنده است…
خب، این صداها رو من بلند میکنم، امشب خودم دکمه میوت و قطع صدا رو زدم براش با حسِ خوب.
اینکه من تناسب اندام و سلامتی داشته باشم و در مسیر رسیدن بهش تلاش کنم و بها بدم عالی و درسته.
اما سرزنش خودم، بی ارزش کردن خودم پیشِ خودم صحیح نیست.
به خودم با صدای بلند گفتم:
سمانه جان نازنینم تو با هیکلت ارزشمند نمیشی.
تو وجود نازنینی داری.
به خودم لبخند زدم.
دقیقا همین دو کاری که تمرینِ تغییر شخصیتی ام بود امشب باعث شد حسم خوب بشه،رشد کنم، خودمو بهبود بدم و حسابی بهم خوش بگذره.
چون گیر نکردم روی قضاوت دیگران و رها بودم.
تازه گفتم به خودم، تو همینی، بپذیر الانت رو، حتی اگه بگن چیزی هم مشکلی نیست.
البته که این نجواها تو دهن منه، بیرون همیشه به من محبت فراوانی داره، الهی شکرت.
10- دایره آبی رو دیدم امشب، با چهارتا پاسخ از دوستان نازنینم، الهی شکر.
11- یه تحسین دارم برای سمانه، ولی تا یادمه الان میخوام اینجا بنویسمش:
جاش قسمت 11 دوره لیاقته که از محاسن و توانمندیهامون مینویسیم:
من خیلی تو نوشتنِ متن دقت میکنم که صحیح بنویسم.
دیکته ی صحیح و کم غلطی داشته باشم.
سرچ میکنم کلماتی که شک دارم صحیحش چیه.
علایم ویراستاری مثل نقطه، ویرگول، شکستن خط و تو در تو ننوشتن رو رعایت میکنم.
تمام سعی مو میکنم متن هام به هم نچسبه، با اینتر فاصله میندازم که خواناییش بهتر شه، چشم اذیت نشه موقع خوندنش.
متنمو حتما میخونم و ویرایش میکنم تا خروجی تمیز و سالمی ارائه بدم.
آفرین سمانه برای همیه این نکات مهمی که تو نوشته ها، کامنت هات رعایت و اجرا میکنی.
تو به چشمِ خودت و مخاطبت احترام میذاری.
ممنونم از نظمِ درونیت که روی این کار هم تاثیر خودشو گذاشته و میذاره.
12- دیشب شام رفتیم خونه مامانم.
خواهرام هم بودن.
خیلی خوش گذشت و لذت بردم.
الهی شکرت برای مامان مهربون و خانواده ی مهربون و عزیزم.
13- سمانه جان ازت ممنونم قبل خواب همه ی ظروف رو جابجا کردی گذاشتی ماشین، مرسی برای این خانه داری و دقت و نظمت، خدا بهت توان و قوت بده نازنینم.
و مرسی که کامنت خوندی و نوشتی امروز.
14- روی ماه استاد رو در فایل جدید دیدم.
نرسیدم کامل ببینم و بشنوم و خیلی ذوق کردم فایل جدید اومده بود روی سایت امروز.
الهی شکرت.
15- سَرِ سفره اومدم پا شم برم از اشپزخونه چیزی بیارم، برادر شوهرم به جام رفت.
خدایا شکرت برای محبت و توجهش.
جاریِ نازنینم برام ظرفها رو چید تو ماشین، بقیه خانواده هم کمک کردن و مرتب شد تا حدود زیادی، الهی شکرت.
16- یه چیزهایی مرور شدن تو ذهنم:
تو کامنت دوست عزیزی خوندم:
– چرا ما ناراحت میشیم:
–چون توقع داریم اونطور که ما دوست داریم بقیه رفتار کنن، و چون نمیشه ناراحت میشن.
ادما میتونن هر طور دوست دارن رفتار کنن.
من نمیتونم اونارو تغییر بدم، من فقط میتونم خودمو تغییر بدم.
—————————-
خیلی حیفم اومد امشب با وجود کارهای فراوانی که انجام دادم هم قبل مهمونی، هم حینِ مهمونی و هم بعد مهمونی، نیام و ننویسم و شکرگزاری نکنم.
من توی این همه زیبایی و نکات مثبت دارم زندگی میکنم.
الهی شکرت فراوان.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سمانه نازنین سلام. بابا کیف کردم….. عالی بود ….. عالی هستی ….. خیلی خیلی زیاد …..
مثل خواهر خودم میبینمت همیشه وقتی کلمنت هایت را میخوانم و کلی و کلی برام درس داره …. خیلی زیاد ….. ممنونم ازت که وقت میزاری و برامون ردپا میزاری و ما کیف میکنیم …. و خیلی برام درس داره از خود شناسی ام، از خود ارزشمندی ام ….
خدا قوت بانو از این همه نظم و مرتبی ات ….و از این همه تلاشت از کار کردن رو خودت …. که خیلی تحسین داره ….. من هم دایما در تلاشم و به زودی زود میام و از نتایج کنترل ذهنی که دارم انجام میدم، برات میگم …
کامنت هایت که همیشه به دلم مینشیند، اما باز الان نتونستم سپاسگذاری نکنم و کامنت برات ننویسم….
ممنون
به امید شناخت و آگاهی های بیشتر برای لذت بردن بیشتر از زندگی ….
در پناه حق
شیما بانو
سلام شیما بانو جان.
مرسی از لطف و محبتی که همیشه نسبت بهم داری.
ممنونم که زیباییِ درونِ پاک و بی آلایشت رو تو این کامنت به معرضِ نمایش گذاشتی.
منم بر خودم واجب دونستم که حتما برات پاسخ بنویسم و ازت تشکر کنم.
همیشه بدرخشی و شاداب باشی عزیزم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
الهی و ربی من لی غیرک
سلام.
نکات مثبتِ ناخواسته ی جسمیِ امروزم:
تو اتاقِ خودمون هستم تنها، دور از بقیه، ماسکم رو برمیدارم اینجا و راحت نفس میکشم.
پنجره بازه و هوای تمیز و تازه میاد.
استراحت میکنم، میخوابم.
فایل گوش میدم بدون توقف، تو دفترم سپاس گزاری نوشتم، کامنت نوشتم.
غذامو تو اتاق تنهایی میخورم با ارامش.
همچنان میرم به حافظ شیر میدم و میام.
تو بعضی موارد کمک کردم به مامانم و همسرم در رابطه به کارهای حافظ جون نفسِ مامان (قطره، شستشو، غذا کمکی دادن)
صبح دقیقا با خودم و ذهنم گشتم تا نکات مثبت رو تو اون حال بیرون بکشم.
درسته ضعف جسمانی زیاد داشتم ولی ذهنمو کنترل کردم که به تکالیفش برسه.
چون قراره من کار خودمو انجام بدم، خدا هم سمت خودشو انجام بده تو زندگیم.
مخصوصا گام 17 و 18 خیلی حسم رو خوب میکنه.
بارها و بارها گوش دادم، هنوزم دارم گوش میدم.
چقدر عالیه، انگار تمام وجودم چشم و گوش و حس شده داره دریافت میکنه صحبتهای استاد رو، انگار دارم اگاهی ها رو میخورم، نمیدونم چطوری بگم دیگه.
یه حسِ متفاوته.
استاد عزیزم، مرسی.
مریم جانم، مرسی.
هدایتِ من مال منه و برای من خوبه، بهش گوش بدم کامروا میشم. خوبه تو ناخواسته ها خودم و عملکردمو جدا کنم از بقیه، الهی به امید تو.
الحمدالله حافظ و همسرم و خانواده خوبن.
من فقط دچار ناخواسته جسمی شدم و بقیه سالمن.
خدایا شکرت.
تازه فکر میکردم من برای سلامتی همه خوشحالم، برای خودمم خوشحالم و تشکر میکنم، چون چیز بد و سختی نیست، درست میشه، الانم خیلی خیلی بهترم.
حتما دلیلی داره، من ناراحت نیستم، خیره حتما.
یه رزقِ غیر حساب باحال داشتیم امروز.
پرداختیِ 1/230/000 تومنی رو فقط 130/000 تومن پرداخت کردیم.
چرا؟
چون روی خدا حساب کردم با خیالی راحت.
به قول دوستام در سایت:
رییس کیه؟
مدیر عامل کیه؟
جهان مال کیه؟
ثروت مال کیه؟
سلامتی مال کیه؟
هوا، غذا مال کیه؟
طبیعت و زیبایی ها مال کیه؟
خدا
تموم شد زفت.
من همیشه و همیشه ذوق میکنم.
الهی شکرت از این مدار ثروت، از این لطفِ خداوند.
اینکه زیاده، من برای کمتر از اینم ذوق میکنم، چون نشون میده تو مدار ثروت و روزی غیر حساب هستیم.
استاد جان
چقدر شما اصل و خالصین.
خیر ببینین در دنیا و آخرت.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سلام سمانه جانم
وقتت به خیر ایام به کام ، می خواستم بگم بلا به دور اما ایام به کام بهتره انرژیش مثبت تر است.
این پیام صرفا جهت تشکر از سوالی است که توی عقل کل پرسیدی راجع به حرف های حاشیه ای که جواب های عالی تری را همراهش آورد بخصوص جواب رویا جان بیشتر بهم نزدیک بود.ممنون از جفتتون.
ذهن بهبود گرا سوالات خوب و رشد دهنده میپرسد.
یک بوس سفت به عکس جدید پروفایلت با حافظ خوردنی، در آغوش الله باشی تا ابد
800
بسم اللهِ نور
سلام.
وقتی داری تمرینِ کنترل ذهن میکنی، تمرینِ توجه به نکات مثبت و زیبایی ها میکنی، آزمون هم داری.
همیشه تمرین نیست، یه لحظه ای هم باید امتحان بدی هر چی یاد گرفتی و تمرین کردی رو.
خُب سمانه جون.
ببینم چند ورده حلاجی.
بسم الله الرحمن الرحیم
– دو تا پرنده دیدم، برام نشونه است، خدا باهام صحبت میکنه. الهی شکرت.
– آگاهانه اول فایل بالای بالا سامی بیگی رو گوش دادم تا شاد شم.
بعد توحید عملیِ 9، مادرِ موسی…
الان همه چیز خوبه، الحمدالله.
خدایا مرسی که زمانِ مسلط شدنم به احساساتم داره کوتاه تر میشه.
با صدای بلند به خودم یاداوری کردم دستورالعمل چیه برای کنترل ذهن.
خدایا شکرت برای کنترلِ ذهن، که خودش یه تکنیکِ بهبودِ حس و حالِ آدمه.
خداوند همه چیزه.
– تو دفترم میخوام از نکات مثبتِ این به ظاهر نازیبایی بنویسم.
آفرین سمانه جانِ جانانم.
– خداوند، بهترین چیدمان ها رو برام انجام میده همیشه.
هر چی پیش میاد خیره، شک ندارم.
من جلوتر رو نمیبینم، خدا میبینه.
وقتی بتونی ذهنت رو بگیری دستت و توجهت رو بذاری رو زیبایی ها (توحید، خدا) و افسار ذهنتو بکشی و نذاری بره سمت ترس و ناراحتی (شیطان)، برای تو ورق بر میگرده و نتیجه عوض میشه.
شک ندارم.
الهی شکرت.
– شنیدنِ سری فایل هایِ ارامش در پرتو آگاهی
این قسمت یه دوره یا گنجِ منحصر به فرده.
استاد هیچ کجای سایت نیست که برم و بشنوم و برام جذاب نباشه.
مرسی از این سطحِ بالای کیفیت و تاثیر گذاری.
– تمرینِ روزانه ی مستمرِ کامنت نوشتن.
آفرین سمانه جون، الهی شکر.
– تمرینِ روزانه ی مستمرِ کامنت خواندن.
آفرین سمانه جون، الهی شکر.
– سپاس گزاری یعنی چی؟
یعنی دیدنِ چیزهایی که خوشحالم میکنه، کوچک، بزرگ…
راضی و خوشحال بودن بابتشون.
عادی نشدنِ این خوشحالی ها و لذت ها.
کوچک ندیدنِ این شادی و لذت ها.
مثلا اینکه من الان دراز کشیدم رو تختمون، پنجره بازه، دارم مینویسم، فایل ارامش در پرتو اگاهی میشنوم، حافظ جون و بابایی تو اتاق حافظ خوابن.
اینکه من دارم مینویسم واقعا خوشحالم میکنه، واقعا واقعا، فراوان فراوان.
الهی شکرت.
قدر دونستنِ تک تکِ این شادی ها و خوشحالی های کوچک و بزرگ تو زندگیم، منو سپاس گزارِ حقیقی میکنه به درگاهِ خدا.
– نوشتن، معجزه ی زندگیِ منه.
سمانه بنویس.
هر چقدر که میتونی.
ببین الان حست با نیم ساعت پیش چقدر فرق کرده.
الهی شکرت، شکرت، شکرت.
– مینویسم تا ردپا بمونه از امروز و این تمرینِ بزرگ:
سمانه بهت افتخار میکنم برای مونولوگ های امروزت با خودت:
اگه قرار باشه بترسم و ناراحت شم که پس قبول ندارم خداوند حافظِ حافظ هست. نمیخوام مثل قبل واکنش بدم، میخوام کنترل ذهن کنم، میخوام شرایط رو عوض کنم.
اگه مثل قبل و مثلِ بقیه واکنش بدی در این موقعیت پس یعنی کار نکردی روی خودت و شخصیتت، پس تو شاگرد استاد نیستی.
اینارو هم خدا بهم گفت و من تکرار کردم با خودم.
شجاعتش رو هم خود خدا داد بهم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت