زیبایی ها را ببینیم - صفحه 5
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-22.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2015-09-12 13:15:272020-08-22 01:48:58زیبایی ها را ببینیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به خداوندِ عزیزم و همه ی دوستان.
قشنگی های چهارشنبه جان، 16 اسفند 1402.
1- سحرخیزی، ساعت 5 صبح بیدار شدم.
انقدر خوشم میاد بیدار شدنم هدایتیه، بعد میام سراغِ سایت و ارسالِ فرکانس های عالی در همون لحظاتِ اولیه ی بیداری.
که بعد تا پایانِ روزم رو سرشار میکنه از خیر و زیبایی.
2- استراحتِ خوب و دلچسب.
3- حسِ خوبم نسبت به بهبودِ مسیله ی دیروز (گ)
4- فایل روز شمار قسمت 135- معرفیِ دوره ی قدم.
5- شامِ خوشمزه نوش جان کردیم دیشب در کنار همسرم، خوش گذشت، لذت بردیم جفتمون.
6- مادر مهربان و بخشنده ام.
7- صلحِ درونی با خودم که منجر به آرامش بیشترم میشه.
8- دیشب یه هدیه ی جذاب دریافت کردیم، پکیجی جذاب از چندین اسکاجِ ظرفشویی و مدل های متفاوتش.
اینکه من هر بار ذوق میکنم از تک تک هدیه ها و روزی های غیر حسابی که خدا میفرسته برامون.
9- جذابیتِ روزی غیر حساب:
اینکه قواعدش اینه تو اصلا بهش فکر نمیکردی…
نمیدونستی، نمیدونی.
روی کسی حسابی نمیکنی، فقط روی خدا حساب میکنی، بعد خدا برات از در و دیوار هدیه های متنوع میفرسته و سورپرایزت میکنه.
خدا از بی نهایت روش آدمو به روزی و نعمت میرسونه.
فقط کافیه دستشو باز بذاریم و نگیم از چه روشی…
یهو با یه روش هایی آدمو سورپرایز میکنه که مخِ آدم سوت میکشه، چون اصلا بهش فکر هم نمیکردیم.
حالا جالبه، اگه بخوای روی اون روشی که بهت هدیه داده شده (یا محبت، راهنمایی و کمکی رو دریافت کردی از کسی) حساب کنی، تو ذهنت روش حساب کنی، دقیقاً قطع میشه اون هدیه…
تو هم وابسته شو، حالت بد میشه، ناراحت میشی، احساسِ توقع یا انتظاری بی نتیجه بهت دست میده.
10- یه ماستِ بسیار عالی و خوشمزه و مفید وارد خونه مون شد.
چقدر خوشحالم که ورود یه ماستِ باکیفیت هم میتونه منو شاد کنه، این عالیه.
خدایا ازت ممنونم که توجهم به جزییاتِ نعمت هات هست و سپاس گزارشونم.
11- خریدهای دو روز پیش مون، یه جور دیگه بهم چسبید…
ظاهرش مثل دفعه های پیش هست، با همون کیفیتِ عالی، حسِ خوب از نعمت های خدا و …
اما چیزی درون من تغییر کرد…
فرآیندِ این خرید با قبلی ها تفاوت داشت، روند تکاملیش فرق داشت، من و افکارم فرق داشتیم تا بریم خرید نسبت به دفعه های قبلی…
یه خرید، برای من درس داره، شرایطم برام درس دارن، افکارم برام درس دارن، تغییراتم برام درس دارن، بهبودهام برام درس دارن…
هر چی میبینم و میشنوم هر لحظه، برام درس دارن، تضادهام برام درس دارن و …
الهی شکر.
12- دیشب دفتر 16 سپاس گزاری به سلامتی کامل شد و رفتم دفتر جدید.
صفحه اخرش سپاس گزاری کردم ازش و ابرازِ خوشحالی که یه دفتر دیگه هم پر شد از قشنگی ها و نکات مثبت و سپاس گزاری و درس ها و تکرار باورهای جذاب برای سمانه جانم.
13- دفترهای خوشگل و باکیفیتی که مینویسم توشون.
یکی از یکی خوشگل تر، با کیفیت تر.
بَه بَه، الهی شکرت.
14- خیلی حسم خوبه که دوباره برام یاداوری شد تو فایل توحید عملی، که بهتر و آگاهانه تر از قبلم تشکر کنم از همه (آدما، شرایط، طبیعت، اشیاء و ..) برای محبت هاشون نسبت به من
جالبه قبلا شنیده بودم، یه مدل انجام میدادم.
الان که دوباره یاداوری شد، انگار با درک بهتر دارم انجام میدم.
به قلبم انقدر میچسبه هر بار تشکر قلبی میکنم از پیرامونم برای محبتشون.
تو قلبم اعتبارِ اون زیبایی و محبت رو میچسبونم به خدا، و روی زبونم با حس خوب از پیرامونم تشکر میکنم.
چقدر حس سپاس گزاری خوبه.
سپاس گزاری از خالق، از مخلوق، از خود…
واقعا حقیقته که بالاترین فرکانسِ اتصال به خدا و حس خوب، سپاس گزاری هست.
شاید گاهی اونطور که باید حسم باهاش چفت نباشه، ولی هر چی که اون لحظه باعث سپاس گزاریم میشه رو میگم باعث میشه بهبود پیدا کنه حسم و از فرکانس پایین کم کم خارج شم.
اخه الان یادم اومد تو یه سوال عقل کل خوندم وقتی حال فرد بده حتی نمیتونه سپاس گزاری کنه، وقتی نجواها بهش حمله میکنن نمیتونه سپاس گزاری کنه و …
بعد یاد استاد افتادم همین الان، که میگن الان بابتِ چی سپاس گزاری؟
یعنی با ساده ترین و دم دستی ترین چیزی که الان داری و خوشحالت میکنه شروع کن، دنبال یه دلیل بزرگ نباش…
این چقدر آرامش بخشه.
مرسی استاد جان که معلمِ شگفت انگیزی هستین و هر لحظه یهو یکی از درس هاتون تو ذهنم بالا میاد و جواب سوال هامو میده.
15- یه تشکر عمیق دارم از استاد جان و مریم جان و سایت و همه ی عزیزان.
خیر ببینین برای تک تکِ درس های این سایتِ چند بعدی.
سایتی متشکل از تاثیرات و بهبودهای معنوی، مادی و …
16- اینکه صبح زود اینجا، این صفحه کامنت مینویسم، خیلی شیرینه، عملا انگار دارم فرکانس هامو تنظیم میکنم روی زیبایی از آغاز روز.
و تا پاین شب زیبایی ها سرشار میشن تو لحظاتم.
دقیقا مثل استاد که میگن به محض بیداری یا شب قبل خواب کامنتها رو میخونن و تمرکزشون رو اگاهانه میارن روی زیبایی ها و تکرار دائمی اش.
17- دو روز هست دایره ابی ندیدم، احتمالا از فرکانس خودم باشه، خیره، میاد در بهترین زمان.
صبح یه لحظه نجوا گفت پاسخ نداشتی، رفرش میزنی و دایره آبی در کار نیست، با چه اشتیاقی میای کامنت مینویسی تو سایت؟
گفتم برو بچه پر رو.
چه ربطی دارا.
من مسیر خودمو میرم، چه با دایره ابی، چه بی دایره ابی.
خوبه این وسطا متوجه میشم از احساساتم، که بل چیا وابسته شدم و دارم از نبودشون اذیت میشم، و به چیا وابستگی ندارم و ریلکسم.
قشنگ حس میکنم وقتی قفلی میزنم با وابستگی به چیزی، چطوری ازم دورتر میشه.
18- کشف و درک مهم:
انسان به هر چیزی عادت میکنه.
تغییر اولش سخته ولی وقتی به خودت میگی جلوتر برم ساده تر میشه، مسیله حل میشه.
بیداری شب به دلیل پهلو به پهلو شدنم، اول بشینم بعد پهلو به پهلو شم (از مراقبت های دوران بارداری) به نظر سخت و طاقت فرسا میومد، چون عملا خواب مختل میشد، الان دیدم چه راحتم باهاش.
یا کنترل اینکه موقع خواب طاق باز نشم، اولش سخت و ترسناک به نظرم میرسید، اونم راحت شدم باهاش.
برای ایجاد تغییرات، راه هایی وجود داره که به سهولت انجام اون کار کمک میکنه.
خوبه با ارامش و هدایت خدا ادم قدم با قدم جلو بره.
مثلا برای طاق باز نشدنم، هدایتی سرچ کردم اینترنت، نوشته بود دو طرفتون بالش بذارین، منم همینکارو کردم و به راحتی مسیله حل شد، نگران هم نشدم طاق باز بشم ندانسته، چون به بالش های سفت با ارتفاع میچسبم:)
عملاً میرم تو خونه سازی با بالش ها میخوابم.
ولی خیلی شیرینه.
همه ی تغییراتی که با نی نی اومده شیرینه، بعدشم شیرینه، خود نی نی که سر دسته ی شیرینی هاست :))))
19- الحمدالله برای اینکه همه چی امن و امانه، برای سلامتی، حال خوب، ارامش، امنیت، ثروت، زیبایی ها و …
20- خدایا از دستِ تو و هدایت های لحظه ایت…
خیلی مخلصتم تا همیشه.
همین الان یه سوال درونم شکل گرفت که پاسخش رو فرستاد برام:
– وقتی من درخواستی دارم از کجا بفهمم باید چه کار کنم تا بهتر جواب بگیرم؟
خب من خواسته مو به خدا میگم، تو دلم، مینویسم و …
یه راهی به ذهنم میرسه و شک دارم هدایته یا ذهنم میگه…
باید رها باشم و سکوت کنم، یا مطرحش کنم؟
باید صبر کنم تا خودِ خدا هدایتم کنه به سمتش یا اقدام کنم با همون فکرهای اولیه تو ذهنم؟
از کجا معلوم ذهنم داره میگه یا هدایت؟
آخه ذهن خطا داره، هدایت خطا نداره.
بوی کمال گرایی تا حدودی به مشامم میخوره…
که سمانه چون میترسی اشتباه کنی، دچار وسواس فکری میشی تو عملکردت گاهی…
رها باش.
تصمیم بگیر.
انتخاب کن.
انجام بده یا انجام نده.
مسیولیت انتخابت رو بپذیر.
میفهمی بعد یه مدت چی به چیه.
داری درست فکر میکنی یا غلط.
نتیجه و حسی که داری بهت میگه روشت درست بوده یا نه.
ضمن اینکه اینجا باز وصل شو به جریان هدایت، بسپار و تسلیم باش.
هر کاری هم کردی بازم تسلیم باش.
یعنی چی.
بگو خیره و رها باش.
1- خواستی صبر کنی تا خدا هدایتت کنه، صبر کن.
فقط یه چیزی رو بدون، تا تازه کاری، تشخیصت ضعیفه الان، این عضله باید تو همین تجربیات ساخته و قوی بشه، تا بتونی بهتر تشخیص بده.
هیچ اشکالی نداره یاد میگیری، عجله نکن.
خدا خودش یادت میده.
(سعی کن برای انتخاب روش، به قلب و شهودت اعتماد و باور بیشتری پیدا کنی کم کم.)
2- دلت خواست درخواستت رو با کسی مطرح کنی بکن، اما با نگاهی خنثی.
یعنی اگه فردی پذیرفت خوبه، نپذیرفت هم خوبه.
لبخند بزن تو ذهنت و رد شو، قفلی نزن.
– مطرح کردن خواسته ها با شجاعت با بقیه، تمرینِ عزت نفسه.
– و اتفاقا ناراحت نشدن از نه شنیدن هم تمرین عزت نفسه.
– از طرفی هم تمرین توحیده، چون تو متوجه میشی ادم ها دست های خداوندن، نه بیشتر، و روشون حساب نکنی.
الان درخواست بربری دادم به باباییِ نی نی، تایید نشد، منم خیلی راحت با خودم و ذهنم گفتم باشه، انگار نه انگار، چون میدونم من بالاخره به بربری میرسم :)))
حالا منِ ذهنِ مثبت میدونم چرا تایید نشد:
1- میخواست بره سر کار، دیرش میشد بره تو صف و برگرده.
2- انقدر تو شرایط متفاوت مهربونی شو نشون داده که میدونم اگه بتونه و شرایطش باشه حتما در حقم مهربونی میکنه و منو به خواسته ام میرسونه.
3- برنامه داریم از قبل که امروز عصر بریم نونوایی.
قبلا ناراحت میشدم وقتی درخواستی میکردم تایید نمیشد، اما الان خیلی بهتر شدم، الهی شکر.
قبلا نمیدونستم من به خواسته ام میرسم، حالا روشش مهم نیست، قفلی میزدم رو روش، الان خیلی بهتر شدم الحمدالله. چون یادم میوفته خدا قراره منو به خواسته ام برسونه ولی من روشش رو نمیدونم.
هستن مثال هایی تو ذهنم که هنوزم تو درخواست هام از خدا شک دارم برای اجابتشون، به خاطر باورهای سفت و سنگین قبلی، اما میدونم اونا هم نرم میشن مثل بقیه…
تکامل خودش درستشون میکنه.
میان تو مسیر اونا هم:)
الهی شکرت برای حضورت در زندگیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام.
قشنگی های سه شنبه، میانه ی اسفند 1402 نازنین.
1- والله یرزق من یشاء بغیر حساب
2- شنیدنِ صدای پرنده ای که منو یاد خونه مادربزرگم میندازه، فکر میکنم کفتر یا کبوتر باشه.
3- شنیدنِ آیه الکرسی، سوره اعلی، سوره نور، دعای سحر، ربنا احسان یاسین و … که کلی انرژی مثبت دارن، همین اولِ صبحی.
4- خواب و استراحتِ خوب، سحر خیزی:)
ادامه ی نوشتنِ نعمتها و زیبایی های دیروز و دیشب، حسِ خوبِ معنوی، نشاطِ روح.
5- سلامتیِ خودم و نی نی و عزیزانم.
6- تمیزیِ پیرامونم.
7- راحتی ام در استفاده از س ف که قبلم سختم بود، بلد نبودم، الان ماهر شدم و کاملاً راحت.
برای من یه نعمته، یه لطفه.
8- سپاس گزارم برای سمانه جانم، نی نی جانم، همسر نازنینم، خانواده های دوست داشتنی مون، دوستان نازنینم.
9- شیر سَر رفت روی گاز، خودمو ناراحت نکردم، ریلکس بودم، گفتم فدای سرت، گاهی پیش میاد، اشکالی نداره.
سبب خیر شد، کل گاز رو دستمال کشیدم.
تازه ازش تشکر هم کردم که باعث شده کل گاز دستمال کشیده بشه :))))
یعنی عاشقِ این تغییراتم هستم:
– خوش اخلاقی و مهربانی با خود.
– دوری از سرزنش خود.
– به خیر برداشت کردنِ ماجرا.
– ریلکس بودن.
– اعصاب خوردی نکردن و …
خب درسش رو برداشتم، همزمان داشتم کارهای دیگه میکردم، یه لحظه غفلت از شیر= سر رفتنِ شیر.
عینِ پیاز داغه، بالا سرشی امن و امانه، روتو بر میگردونی یه لحظه میسوزه، آخه انقدر حساس و تیتیش مامانی آخه :)))))))
10- شیر که سر رفت گاز رو داشتم تمیز میکردم، همسرم گفت دوباره سر رفت…
گفتم اشکال نداره خیلی آروم و ریلکس، گفتم سبب خیر شد و …
بعد اومدم بگم استفاده از کلمه دوباره خوب نیست و فلان.
سکوت کردم.
بعدا فهمیدم آفرین سمانه برای سکوتت.
اگه قرار باشه طبق عادت سریع واکنش بدی که نشد، پس چطوری اگاهی ها رو تمرین میکنی؟
بعد گفتم آفرین سمانه.
اگه میگفتی، یعنی داشتی توجه نشون میدادی به کلمه ای که باعث تولید ناراحتی و حساسیت شده برات، عملاً بزرگش میکردی وقتی ازش صحبت کنی…
بعدش هم حس بد بیشتر جذب میکنی و …
با همین یه دونه تمرین متوجه شدم آخ جون، پس مسیر بهبود تو این زمینه در من استارت خورده.
آخه همین موضوع ناراحت شدن از حرف یا رفتار دیگری، رو دیروز تو عقل کل پاسخ مینوشتم و تحلیل میکردم با خودم.
خوشحالم از دستاوردِ الانم.
برای من بزرگ و ارزشمنده.
چون میدونم تو این زمینه ضعیفم، جایِ کار زیاد دارم :)
آفرین و باریکلا سمانه جونم.
و یادت بمونه 10 مورد سریع واکنش دادن هات، میشن 9 مورد، یعنی در حال بهبودی، عجله نکن، همین فرمونو بگیر برو جلو.
11- امروز در آغوش خدا رفتم مطب دکتر.
دکتری که اصلا وقت خالی نداشت تا بعد از عید…
صبح که زنگ زدم گفتم باردارم، منشی گفت بیا، بین مریض داخل میفرستمت و من هیجان زده از این مهربانی.
(اخه دو روز قبل زنگ زدم منشی گفت زنگ بزن اگه کسی کنسل کرد میگم که بیای.)
قبلش واسه خدا نوشتم خدایا خودت برام نوبت بگیر این دکتر یا مطب، یا هر دکتری که خودت بهتر میدونی.
و سورپرایز شدم وقتی منشی گفت بیا چون بارداری.
به چشم دیدم خدا دلها رو نرم کرده برام.
مطبی که بسیار شلوغ بود ولی به منم نوبت رسید.
اونجا لبخند خدا رو دیدم.
– یه پسر بچه کوچک که بهش لبخند زدم از پشت ماسک، باهاش بای بای کردم، خندید بهم با صورتِ زیباش.
– یکی از دستیاران خانم دکتر به روم لبخندی زیبا زد.
– اون یکی دستیار حواسش بهم بود که بفرستتم داخل.
– مامان عزیزم که باهام اومد مطب و برام یه صندلی پیدا کرد تا بشینم.
– خانمی که با مهربانی بلند شد من بشینم روی صندلی.
– موبایلم شارژ نداشت، دقیقا پشت صندلیم پریز برق بود اجازه گرفتم و موبایلمو زدم شارژ شد.
– پرداخت ویزیت نقدی بود، و من دقیقا پول نقد همراهم داشتم.
– میخواستم یه چیزی بخورم اما مردد بودم، همون موقع مامانم لقمه نون پنیرش رو دراورد گفت میخوری، گفتم بله و بسیار خوشمزه بود.
راحت بودم با خودم، اولش روم نمیشد بخورم، بعد گفتم نوش جان کن و راحت باش.
– کنترل ذهن کردم تو مطب.
– مطب خیلی تمیز و قشنگ بود، میز هفت سین هم چیده بودن باسلیقه، سبزه شون هم گلدونِ نارنج بود، خیلی زیبا بود.
– خانم دکتر عالی بود، دستیارش عالی بود.
– ویزیت شدم، خوب بود و نسخه و فرآیند پزشکی برام اشکار شد به لطف خدا.
– یه مغازه ای تو اون ساختمون، رو شیشه اش زده بود هو الرزاق که من عاشقشم.
واسم نشونه بود.
– خیلی جالب بود برام که اعراض میکردم و بی توجهی به حرف های نازیبای بقیه و همه توجهم روی قشنگی ها و نعماتم بود از صبح تا اون لحظه.
– دنبال کاغذ یادداشت بودم که زیبایی هامو بنویسم تا یادم نره، دیدم یه دفترچه باحال و خودکار تو پوشه ی همراهمه، یعنی همه چیز فراهم و اماده بود امروز.
– رفتم داروخانه مسیولش خانم بسیار مهربانی بود، آخرش برای تشکر دو اوریگامی بوکمارک بهش هدیه دادم با عشق.
گفتم من هر کسی خوش اخلاق ببینم از هنر خودم، بهش هدیه میدم.
و جالب بود که اوریگامی رو میشناخت.
– در امنیت و سلامتی با تپسی رفتیم و برگشتیم با مامان مهربونم.
رسیدم خونه دوبار زنگ زدم تشکر کردم از مامانم برای همراهیش با من و نی نی، برای لقمه ی خوشمزه اش.
12- یه نهار خوشمزه و عالی پختم امروز به لطف خدا.
13- خریدهامونو با عشق و علاقه جابجا کردم.
خدایا مرسی امروز رو اینقدر برام زیبا چیدمان کردی، خیلی لذت بردم.
من سپاس گزارتم اللهِ یکتا.
به نام خدای مهربانم
سلام.
ادامه ی قشنگی های دوشنبه 14 اسفند جان.
16- هدایت شدم به انجامِ کاری در جهتِ شادی و رزق و روزی.
17- امشب دعوت شدیم منزل مامانم دورهمی خانوادگی، به صَرفِ قورمه سبزی جانِ دلم.
خوشحالم که خانواده عزیزمو دیدم، شاد شدیم، خندیدیم.
18- خریدهای عالی انجام دادیم، سپاس گزارم از خدای مهربانم.
19- من و همسرم و نی نی هدیه دریافت کردیم، روزیِ غیر حسابی بود که سورپرایز شدم حسابی.
20- امروز، یه عالمه تحلیلی نوشتم با خودم تو کاغذ، عالی بود، هم سبک شدم، هم به راهکار رسیدم، هم بلافاصله بعدش اتفاقات خوب افتاد.
21- امشب خونه مامانم، دیدم تیشرت من و خواهر زاده ام دقیقا عین همه، گلبهی با طرحِ خرس، دوقولو شدیم، عکس یادگاری هم گرفتیم :)
22- مامانم باغچه شون رو رسیدگی کردن، گل و گیاه جدید کاشتن، عالی شده بود، کلی خوشحال شدم.
23- نهارِ خوشمزه ی امروز، خدایا ازت ممنونم، خودت اعماقِ تشکرمو میدونی برای چیه، مرسی که هستی و اینچنین یادم میدی، بهم آرامش میدی.
24- امروز به چشم دیدم: من بلد نیستم تا یه جایی جلو میام، منتظر هدایتم واسه شفاف سازیِ مسیر و عملکردم که ادامه بدم یا چی؟
بعد هدایت میشم و مسیر عوض میشه، بعد میگم خب پس چرا زودتر خدا بهم نگفت چکار کنم؟
بعد میفهمم تا اینجا باید میومدم که درس هاشو بگیرم، هیچ اشکالی نداره، درس یاد گرفتم تا دفعه بعد بهتر عمل کنم.
اینطوری قدرِ نعمتهامو بهتر میدونم.
25- خواهرم ناخنش رو ترمیم کرده بود، یه لاک صورتی بسیار خوشرنگ و شاین زده بود، تحسینش کردم، خیلی خوشرنگ بود، شاد شدم خودمم.
لباس و شلوار ستِ طوسیِ خوشگلی هم پوشیده بود که اونو هم تحسین کردم.
اصولاً خوشم میاد وقتی لباسِ قشنگی میپوشه کسی، بهش بگم.
26- دفتر سپاس گزاری مو که میخوندم، برخوردم به نشانه هایی از بچه، اون موقع ما نی نی نداشتیم، ولی میفهمیدم نشانه های نی نی یعنی تو مدارش واردش شدیم و بچه دار میشیم، اما نمیدونستم کِی و باورم قدرتمند نبود مثلِ الان به نشانه ها.
خوشحال میشدم نشانه دیدیم، ولی چون نمیدونستم کی میشه باورم زیاد قوی و محکم نبود.
این مرور دفتر سپاس گزاری ها عین یاداوریِ دفتر خاطراته، آدمو پرت میکنه وسطِ شادی های گذشته اش و اونارو زنده میکنه دوباره.
برام جالب بود نشانه های ورود به مدار نی نی دارشدن رو از ماه ها قبلش، خوندم.
هیجان انگیز بود واسم.
27- قبلاً دفتر خاطرات داشتم از نوجوانی به بعد، البته فکر میکنم دور انداختمشون، الان خوشحالم دفتر سپاس گزاری و نکات مثبت دارم و میتونم مثل الان هر از چندگاهی بیام سراغشون و خاطرات لحظاتِ خوشم رو تمدید کنم تو ذهن و قلبم.
28- امروز به مسیله ی شدیدی برخوردم که یک ساعت زمان برد تا حل شه…
انقدر که به خدا گفتم لطفا خودت کمک کن، من دیگه کم آوردم…
در حینِ اون چالش حواسم به خدا بود و گفتنِ فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ، خوندنِ آیه الکرسی و کمک طلبیدن از خدا و …
حل شد، سپاس گزاری کردم، درس های بزرگی ازش گرفتم و پایان کار اتفاقاً به نتایجِ زیبایی رسیدم.
چه بسا چیزی در ظاهر ناخوشایند باشه، ولی در باطن درس های بزرگی برای ادم داشته باشه.
29- از مامان عزیزم تشکر کردم برای مهربونی و میزبانیش، حس خوب و قشنگش، برای اینکه مارو دور هم و خودش جمع کرد و شاد شدیم.
30- امروز یه روزِ خاص بود برام.
تا دیشبش سردرگم بودم تا حدودی، چون نمیدونستم روشم درسته یا نه؟
ادامه اش بدم یا چی؟
بامداد بیدار شدم، هدایت شدم به سایت و پاسخ هام.
در طولِ روز با خودم مکتوب گفتگو کردم و کلاً ورق برگشت، عصر و شب یه چالش کوچک که درس های بزرگ داشت و شب هم سرشار از شادی و برکت و روزی.
مسیرم امروز متفاوت بود از قبل، برای همین هم سورپرایز شدم هم به وجد اومدم، هم لازم دارم تحلیل کنم رفتارهامو تا متوجهِ نتایج بشم.
الهی شکر برای این روز و شبِ عالی.
31- بهتر درک کردم روزی غیر حساب وقتی میاد که تو اصلاً انتظارشو نداری.
یعنی روی هیچکس حسابی باز نکردی، روی خدا حساب کردی فقط و خدا سورپرایزت میکنه.
بهتر درک کردم وقتی حالت بده یا ناراحت میشی یعنی به چیزی یا کسی وابسته شدی، یعنی نبودش اذیتت میکنه، رهاش کن تا آزاد و آرام شی.
32- نشانه ی امروزم در سایت فایل 41 سفر به دور امریکا بود، نمیدونم دقیقا دلیلش چی بود ولی متوجه شدم چقدر این ویدیو حسش عالی بود، حالمو خوب کرد، کامنت صفحه رو هم خوندم و لذت بردم+ تعدادی از کامنت های فایل رو.
گاهی متوجه نمیشم چرا نشانه منو اورده تو اون صفحه، ولی اینکه برام حس خوب میاره، خیلی ارزشمنده.
خدایا ازت ممنونم به یه عالمه دلیلی که خودت الان میدونی.
به نامِ اللهِ هادی
سلام
قشنگی های دوشنبه جان، 14 اسفند 1402
1- صبح نزدیک 4 صبح بیدار شدم، بعدش هدایت شدم به سایت و …
و عقل کل، سوالِ در مقابل بی احترامی چگونه احساسمون رو خوب نگه داریم
و پاسخ های بچه ها…
و بعد پاسخ های شگفت انگیزِ اقا ابراهیم برای این سوال و سوال های دیگه ی بچه ها تو کامنت ها.
مجددا ممنونم از اقا ابراهیم برای مجموعه ی کامنت هاشون.
2- سوالی تو ذهنم شکل گرفت و پاسخش رو تو این کامنتها دیدم، یعنی افتادم تو مسیرِ بهترِ پاسخگویی به سوالِ ذهنیِ خودم…
3- خوب خوابیدم، از شب تا صبح، بیدار شدنِ زودهنگامِ امروزم برام نعمته، روزیِ غیر حسابه، هدایته.
چون جهتِ پاسخگویی به سوالات و ابهاماتِ ذهنی ام هست…
4- کشف کردم داری با چه نگاهی با مسیله ات روبه رو میشی و جلو میری؟
نگاهِ فراوانی و ثروت.
یا نگاهِ کمبود؟
توجه به خواسته ها؟
یا توجه به ناخواسته ها؟
اعراض یا حلِ مسیله، کدومشون راهکارِ درست واسه شرایطِ الان هست؟
این تلنگر جالبی بود واسم، الهی شکرت.
5- کنترل ذهنم، سمانه جان آفرین.
میدونم اندازه ای که بلد شدی، درک میکنی، داری تمرین میکنی، آفرین عزیزم، ادامه بده، مایوس هم نشو، خدا خودش راهنمایی و هدایتت میکنه در مسیر.
6- دیشب یه نشونه ی ثروت اومد، کیف کردم.
پیامکی راجع به اعتبار مالی برای خرید در اسفند، پرداخت در اردیبهشت.
درسته که انتخاب من اینگونه خرید نیست و انجامش نمیدم، ولی همین نشانه ای بود برام از مدار ثروت.
7- توجهم جلب شد دیروز به اینکه ببین به چی توجه میکنی، همونا پیش میاد برات.
ببین توجهت رو از چی برداشتی، و قطع شدن.
خیلی مثالهای جالبی برام بالا اومدن.
ذوق زده شدم از انجام قوانین تو زندگیم و نتایجی که اشکار شدن.
8- دیروز هدایت شدم به خوندنِ دفترهای سپاس گزاری ام…
چون میخوام دستاوردها، داشته ها، نکات مثبت، بهبودهای 1402 رو تو دفتر مخصوصش بنویسم، این دفترهای سپاس گزاری خیلی کمکم میکنن، چون هر روزم رو با ذکرِ جزییات دقیق نوشتم و کمکم میکنن به یاد بیارم حتی بهبودها و دستاوردهای کوچکترم رو…
موقعی که میخوندمشون دیشب، گاهاً لبخند هم میزدم، الان رسیدم به اواخر اردیبهشتِ امسال…
انگار دارم دفتر خاطرات میخونم.
اونم خاطراتِ قشنگ و لذت بخشم رو.
چیزهایی بوده که کلا یادم رفته، یا الان عادی شدن یا کوچک به نظرم میرسن الان، ولی میخونم که چقدر ذوق داشتم اون لحظه ای که نوشتم ازشون.
خوشحالم و سپاس گزار برای این یاداوری و مرورها.
ایده ی نوشتن از داشته ها، دستاوردها، پیشرفت ها، خاطرات خوش، نکات مثبت هر سال رو از استاد جان گرفتم، فکر میکنم تاثیرِ فایل توجه به داشته ها، راه رسیدن به خواسته ها باشه.
از سال 99 به بعد خیلی دقیق و با جزییات نوشتم، قبلشو هم حدودی، تا جایی که یادم اومده رو نوشتم.
یعنی من یه گنجینه دارم از خودم و قشنگی های زندگیم که نوشتم تا به خودم یاداوری شون کنم، هم دستاوردهای مادی هم معنوی…
اگه مکتوب نباشن، به سرعت فراموش میشن.
انگار نه انگار.
9- سلامتیِ خودم و نی نی و عزیزانم.
10- امنیت، آرامش، حال خوب، آدم های خوبی که در زندگی دارم از فضلِ خدا.
11- کامنت های خوب بچه ها، که هر بار یه چراغ از امید و ادامه دادن و آگاهی رو توی ذهن و قلبم روشن میکنه.
12- خداوند هیچوقت دیر نمیکنه.
13- هو الرزاق.
14- من نمیدونم، بلد نیستم، یادم میره، اشتباه میکنم…
خدا منبعِ علم، فراوانی و ثروته، میدونه، بلده، یادشه همیشه، اشتباه نمیکنه، دیدِ وسیعی داره، آگاهه به غیب، همیشه هست، از رگ کردن بهم نزدیک تره، همیشه هدایتم میکنه، قدرتش و محدوده ی امکانات و توانمندی هاش بی انتهاست.
خدا اندازه ای میشه برای من، که من باورش کنم.
15- قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ
پروردگارت فرمود: این [کار] بر من آسان است.
خدایا خیلی ازت ممنونم برای همه ی نعمت هات.
به نام خداوندی که عالم ترینه.
سلام.
ادامه ی قشنگی های شنبه جان 12 اسفند 1402:
:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-
21- یاداوریِ این درس های مهم برام از فایلِ توحید عملی 7:
– در قلبم تشکر کنم از خدا برای نعمت ها.
– علناً از بنده های خدا که در حقم محبت کردن تشکر کنم، فکر نکنم دست خدا هستن اگه این نباشه یکی دیگه و باعث بشه تشکر نکنم.
– تشکر از مخلوق همون تشکر از خالقه.
– ذوق کردن برای زیبایی ها، مهربونی ها، رفتارهای خوب باهام، هدیه ها و … و ابرازِ این شادی به آدم ها.
– توحید یه چیزِ قلبی هست، از درون میاد نه زبانی.
استاد جان مرسی که انقدر قشنگ کج فهمی ها رو برامون باز و آشکار میکنین.
منم کج فهمی دارم.
خوشحالم که شما اشراف دارین به مطالبی که میگین و راه های کج فهمی رو هم اگاهین و اونا رو هم شفاف میکنین تا به درک بهترمون از عمقِ کلام شما کمک میکنه.
و خوشحالم که دارم یاد میگیرم، تو مسیر یادگیری هستم و کم کم متوجهِ کج فهمی هامم میشم و تلاش میکنم اصلاح کنم درکم رو نسبت به آگاهی ها.
22- هدیه دریافت کردیم.
23- کبوترهای پشت لبه ی پنجره و روی شاخه ها.
24- پیاده رویِ عالیِ صبحگاهی در محوطه ی قشنگ مجتمع مون.
یه عالمه گربه دیدم که با همه شون سلام علیک کردم.
گلهای رنگی هم دیدم.
25- دو تا نشونه ی مدار رزق و ثروت دریافت کردم.
26- دیشب همسر مهربانم برام بادوم شکست.
دیروز برامون غذای خوشمزه پخت، چای دم کرد آورد، فرشمون رو شامپو فرش زد.
محبت هاش منو یاد خدا میندازه.
27- دوره کردم کامل فایلهای توحیدی عملی رو.
بی نهایت سپاس گزارم ازتون استاد برای این مجموعه فایل.
خوشحالم که مجدد گوش دادم همه شون دو، بعضی ها رو چند بار گوش دادم بعد رفتم بعدی…
بازم دوست دارم برم از قسمت اول دوباره شروع کنم.
میخوام بهتر درکشون کنم، شنیدن از توحید شیرینه همیشه.
10 قسمت فایل توحید عملی عینِ عسل شیرینه، خیلی ممنونتونم استادِ نازنین.
28- ایده ی نهار رو خدا داد بهم، با یه تیر به دو نشونه رو زدم.
مرغ+ سوپ رشته.
همونی که دلم میخواست و نیاز داشتم بهش.
ممنونم برای رزق و روزی که همیشه و هر روز بهمون میدی.
سمانه جان مرسی که با عشق غذا درست میکنی برای خانواده ی نازنینت.
29- آرامشم…
این آرامش برای من اندازه ی دنیا ارزش داره…
30- از خدا خواستم کمکم کنه به درک بهتری از اگاهی ها برسم.
اول یه ذره ترسیدم از کج فهمی هام.
بعد گفتم اشکال نداره سمانه، تو که بلد نیستی و نبودی، تو مسیر وارد شدی، گاهی هم اشتباه برداشت میکنی، بعد از مدتی متوجه برداشت اشتباهت میشی و درستش میکنی.
نگران نباش، خدا خودش هدایتت میکنه یاد بگیری درستش رو.
گاهی شده فایلهای استاد رو گوش دادم که از کج فهمی اعضا صحبت میکنن، بعد دیدم گاهی خودمم جزو همون اعضا هستم.
اشکالی نداره، خوبه که تو مدار شنیدنِ این صحبت ها هستم و میتونم بهبود بدم خودم و افکارم رو.
استاد جان ممنونم از تک تک فایلهای بی شمارتون.
31- سورپرایز شدم: دوستهام نسیم و نازنین بهم پیامک دادن. خوشحال شدم.
32- دوستای خوبی دارم تو زندگیم، خانواده ی خوبی دارم، همسایه های خوبی داریم، آدمهای خوبی اطرافمون هستن. الهی شکرت.
33- خونه ی گرم، نرم و امن مون.
حالِ خوبم در کنار عزیزانم.
34- متوجه شدم راهِ درمانم تو خیلی چیزها اینه که سکوت کنم و نخوام سریع جوابی بدم یا چیزی بگم.
این درس مهمه برام.
رعایت و تمرینش خیلی بهم کمک خواهد کرد.
35- چقدر خوبه که تو این سایت هستم، این سایت وجود داره، استاد هست، مریم جون هست، اعضای سایت هستن.
چقدر خوبه دسترسی دارم به این فضای معنوی و حال خوب کن و آگاهی بخش.
36- چقدر خوبه اعضای سایت به دور از قضاوت و سرزنش و با نیتی خوب برای هم کامنت مینویسن.
37- چقدر خوبه که استاد و مریم جون انقدر اشراف دارن به مفاهیم آموزشی و به سادگی و شفافیت آموزش میدن.
38- خداوند حافظِ من و نی نی هست، الهی شکرت.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
خداوند عزیزم ازت ممنونم که هستی تو زندگیم.
به نام خدا جان
سلام.
قشنگی های شنبه، 12 اسفند قشنگ 1402.
1- سپاس گزارم برای دیروز به صورتِ کامل
برای تمرین کنترل ذهن، آرامش، سکوت، حساب کردن روی خدا فقط، تسلیم، اعتماد …
2- دیروز کامنتهای خیلی جالبی خوندم.
3- موسیقیِ جذابِ ساکسیفون که شنیدم و عاشقش شدم، گُلی از گلهای بهشت.
برای من، مثلِ یه هدیه است که دریافتش کردم.
سازگاره با روح و احساسم.
4- سلامتیِ خودم و عزیزانم.
5- صدای آواز گنجشکی که همین الان شنیدم.
6- گفتگوهای ذهنی و مکتوبی که با اللهِ یکتا داشتم و بسیار چسبید.
7- نشانه هایی که خدا برام میفرسته جهتِ روشن شدنِ مسیرم، قرص شدنِ قلبم.
8- تیشرتِ بانمکم، پسربچه ای کوچولویی که هدفون تو گوششه و لبخند داره :)
میبینمش یاد نی نی میوفتم و منم لبخند میزنم.
9- خوابِ بسیار باکیفیت و عالیِ دیشب تا صبح.
دقت کردم الحمدالله خوابم منظم شده دوباره.
10- خانواده ی خوبی که دارم، خدا نعمت هاشو از بی طریق روش و دست هاش بهم میده.
الهی شکر.
11- دیشب کامنت پاسخ نوشتم برای نفیسه جانم، بعد دیدم نمیره، دیدم سایت از دسترس خارج شده، رهاش کردم، گفتم اشکال نداره اون حرفها برای خودم بوده و باورسازیِ محکمتر خودم، بعد از مدت کوتاهی سایت درست شد، چک کردم دیدم کامنتم ارسال شده خودش.
چقدر تو این مسیر، داشتنِ ارامش، هیجانی برخورد نکردن، کنترل ذهن رو دارم تمرین میکنم تو لحظاتم…
12- یه مسیله پزشکی داشتم، روی پزشک حساب کردم تو ذهنم، دیروز یهو یادم اومد به خدا گفتم خودت پزشکم باش، هدایتم کن، برطرفش کن.
به همین شیرینی و راحتی و جذابی.
آخه چند روزه از خودش میخوام توحید و حساب کردن روی خودش فقط رو یادم بندازه…
13- دیشب تو کامنتم (همزمان که مینوشتم درونم گفتگو میکرد با خدا) نوشتم خدا هرگز دیر نمیکنه…
بعد دیشب تو پروفایلِ یکی از دوستانم دقیقا همینو خوندم…
نشانه بود برام.
چقدر این نشانه ها (زبان گفتگوی خدا با ما) آرامش بخش هستن.
14- جذابیتِ حساب کردن روی خدا، اینکه خودمو بکشم کنار از سر راهِ خدا، دخالت نکنم.
اولین جوابِ اشکارش امروز صبح اومد، چیزی که من نمیدونستم ولی برای من انجام شد:)
15- نی نی جون، معجزه ی خدا، تکون هاش که منو یاد خدا میندازه، نعمتِ خداوند.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
16- عاشقِ هر تغییری هستم که با نی نی اومده تو زندگیم.
17- انیمیشنِ the book of life رو دیدم مجدد دیروز، لذت بردم.
در مورد زندگی کردن با آرزوهای خودت…
یه فضای رنگی رنگی و دلچسب.
18- همسر خوبم، سپاس گزارم از خدا برای تمام ادم های نازنینی که وارد زندگیم کرده و میکنه.
19- عدد قشنگِ عضویتم در سایت: 1414- در سال 1402 :)
20- یاداوریِ این باورِ زیبا به خودم:
کارِ من نیست که بدونم از چه طریقی؟ چطوری؟ چه زمانی؟
کارِ من اینه که باور کنم خودش حلش میکنه، هدایت میکنه، آروم باشم و خوشحال و سپاس گزار :)
خدایا حالا حالاها مونده تا تو رو بشناسم، ازت ممنونم که تو کلاسِ درست هستم.
به نامِ خداوندِ بسیار بسیار بزرگ
سلام.
ادامه قشنگی های پنجشنبه ی قشنگِ 10 اسفند 1402.
::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^
12- درکِ جدیدم از توحید:
1- فقط روی خدا حساب کن ولاغیر
2- هیچکس (عوامل بیرونی اعم از انسان ها یا شرایط) روی زندگی من تاثیر و قدرتی نداره، نمیتونه منو اذیت کنه.
3- من خالقِ زندگیِ خودم هستم.
13- دیشب شام مهمون خدا بودیم، یه رستورانِ عالی، با پرسنلی بسیار خوش برخورد، کیفیتِ غذا عالی و بسیار خوشمزه.
14- فایلهای توحید عملی، یه دوره است، انقدر مکمل هم هستن، شفاف تر میکنن مفاهیمِ توحید رو، استاد خیلی ممنونم برای تک تک دقیقه های فایل هاتون.
15- در رابطه با چالشِ صبح، اقدام کردم برای حلش، چند ساعت بعد پاسخش اومد، مرحله ی بعدیش مشخص شد.
خدایا شکرت برای هدایت هات و آرامشی که در مسیر بهم دادی.
بهتر از قبل شدم، هنوز هیجانی میشم تو واکنش، ولی درصدش از قبلم کمتر شده.
خدایا شکرت برای این بهبودم.
16- از theme سامسونگ، یه عالمه والپیپر زیبا و جذاب دانلود کردم، هر کدومو میبینم خیلی حس خوبی دارن.
مرسی برای این همه زیبایی و کیفیت و وضوحِ تصاویر.
17- آسان شدنم بر آسانی ها در پروژه ی اپلیکیشن بانک.
18- نشونه ی مدار ثروتم، پولی که تو کارتم بود و نمیدونستم.
الهی شکرت برای سورپرایزهای امروز
به نامِ الله
سلام.
قشنگی های پنجشنبه جان، 10 اسفند 1402.
^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::
1- امروز هدایت شدم به فایل گفتگوی استاد با دوستان 54، دیروز هم هدایت شدم به فایل های توحید عملی.
دقیقا قبلش نمیدونستم چی باید گوش بدم.
و هدایت شدم…
این هدایت، معجزه است.
2- دیروز و دیشب برف میبارید.
خیلی خوشحال شدم بارش برف رو در نور چراغ برق کوچه دیدم.
خیلی حسش خوبه.
3- پیاده روی کردم با حس خوب.
4- صبح یه چالشی آشکار شد…
بعد از مدتی که مقداری بهم ریختم به خودم یاداوری کردم:
سمانه تو هر روز صبح از خدا هدایت میخوای واسه همه چیز، و میگی هر چی پیش میاد برای من خیره…
اینم برات خیره. به موقع اومده تا کمکت کنه، تو نمیدونی خدا که میدونه، خودشم راه حل میده بهت، البته که راه حل هم بهم داد 4 عدد.
درس هاشم گرفتم.
5- همسایه مون رو دیشب دیدم، احوال من و نی نی رو پرسید :)
گفت فردا برات آش ترخنه دوغ میارم.
خدایا من کاملاً واقفم که این محبت ها از شما هست.
شما داری از طریقِ دست هات، محبتت رو بهم میرسونی.
بی نهایت سپاس گزارم ازت.
6- نفیسه ی عزیزم چیزی در کامنتش نوشت که برام اگاهی بخش بود…
نوشت:
اگر تا آخر عمر بابت فقط همسرم خدا را شکر کنم هنوز حق مطلب به جا نیاوردم.
امروز همسرم به گونه ای رفتار کرد باهام، به گونه ای باهام صحبت کرد که یهو به خودم اومدم و گفتم خدایا مرسی برای شریکِ خوبِ زندگیم…
اینکه تو چالش، با آرامشش به منم آرامش میده.
7- استاد جان خدا خیرت بده برای تک تک کلماتی که منتقل میکنی و باعث آرامش و بهبود زندگیم شدن و میشن.
شما یادم دادی که سعی کنم ارامشم رو حفظ کنم، شلوغ نکنم و هیجانی برخورد نکنم، کنترل ذهن کنم و …
قبلا از این خبرا نبود، همه چیز رو هم میزدم و هیجانی تر بود واکنش هام، بیشتر میترسیدم…
الان بهتر شدم به لطف الله و صحبت های شما.
8- فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
9- سپاس گزارم که تو مدار و فرکانسِ شنیدن اگاهی ها و فایلهای سایت عباس منش دات کام هستم، هدابت شدم به این مسیر و بهبود.
10- مامان جونم زنگ زد احوالمون رو بپرسه، کلی صحبت های بامزه و شیرین کرد باهامون، غش غش خندیدم :)
11- وای خدایا چقدر این کلام استاد تو فایل توحید عملی 5 شگفت انگیزه:
به خدا نگاه کن، نه به دستش، نچسب به دست خدا، خدا از طریق دستش داره بهت عشق میورزه، به دستش وابسته شی سیلی میخوری…
دست های خدا مثلاً رابطه خوب، همسر، فرزند، ثروت، و …
به دست ها نچسب، به خودِ خدا بچسب.
به دستهای خدا احترام بذار، ولی نچسب بهشون.
::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^::^
خدایا ازت سپاس گزارم که معلمم هستی.
به نام خالقِ زیبایی ها
سلام به نفیسه جانم.
چقدر قشنگ.
یه همزمانیِ دیگه…
من امروز صبح ساعت 10:04 برات پاسخ نوشتم، شما هم برای من نوشتی امروز (ساعت 10 صبح به وقتِ ما) و الان به دستم رسید.
سورپرایز شدم در حقیقت.
میدونی چیه؟
طیِ یک ساعت اخیر سورپرایز شدم رگباری:
خالی از لطف نیست همینجا بنویسمش:
1- هدایتی وارد همراه بانک تجارتم شدم.
خیلی اسان و شیرین مراحلش انجام و تایید و کامل شد، قبلا امتحان کرده بودم جلو نمیرفت، ولی امروز خیلی ساده جلو رفت.
تونستم با همین اپلیکیشن پیامک لحظه ای مو که قطع شده بود، فعال کنم به سادگی.
دیگه به راحتی میتونم موجودی مو چک کنم، انتقال انجام بدم و …
چند ماه پیش اینترنت بانکم قطع شد و رمزهام جواب نمیدادن، یه بار رفتم بانک و نشد، رهاش کرده بودم و پام هم پیش نرفت دوباره مراجعه ی حضوری کنم.
من علاقه مند شدید خدمات غیر حضوری و تکنولوژی هستم، وقتی با تکنولوژی غیر حضوری کار میکنم خیلی ذوق دارم همیشه.
امروز یهو دیدم همه چیز برام هموار شد.
دیگه مراجعه حضوری هم نمیخواد.
خداوند برام هموار کرد، کاملا حس کردم و نوشتم در موردش با تشکر فراوان به درگاه خدا.
اولش کاملا مبهوت بودم وقتی دیدم همینطوری چند تا کارِ فعال سازی، تو اپلیکیشن به سادگی دارن انجام میشن و کار منو راحت میکنن.
قشنگ حس کردم کار خداست، آسانم کرد بر آسانی.
2- سورپرایز بعدی این بود که دیدم تو همون حسابم (تجارت) موجودی دارم، واریز داشتم، و اصلا نمیدونستم…
کاری به مبلغش ندارم، حتی اگه کمتر از این بود هم همین قدر ذوق زده میشدم.
چون نشونه است برای من.
نشونه ی مدار ثروت…
دیروزش نشونه ی ثروت، تو کامنتِ اقای حمیدِ امیری رو خونده بودم و ذوق کرده بودم، حالا واسه خودم هم شاهدش بودم…
دقایقی پیشش دقیقا از دلم گذشته بود خدا خودش ما رو شارژِ مالی میکنه از روشی که خودش مناسب میدونه، و این اتفاق در عرضِ چند دقیقه افتاد.
3- بعدش این درسِ بزرگ برام شفاف شد، دقیقا بعد از دو روز که خودمو بمباران کردم با فایلهای توحید عملی:
وقتی حساب نمیکنی روی عوامل بیرونی، بهش وابسته نمیشی، جواب میاد.
تمرکزم دو روزه روی توحیده.
روی حساب کردن روی خدا فقط …
اگاهی های ناب فایلهای توحید عملی، نِشِسته به قلب و جونم.
4- بعدش دایره آبی رو دیدم، دوباره ذوق کردم از رگبارِ سورپرایزی که داخلش هستم.
دیدم پیام از شماست…
چقدر همزمانی…
من صبح به یادت باشم، پاسخ بفرستم، تو هم برای من بنویسی؟
کاری به اختلاف ساعت هامون ندارم، میدونم فرکانس ها بهم اتصال پیدا کردن در زمانِ درست.
5- از پروانه نوشتی…
یادته یا خونده بودی تو کامنت هام؟
پروانه نشونه ی من بود…
پیاده روی میرفتم بهار به شدت توجهم روشون بود، کلی پروانه سفید میدیدم بیرون، تو کامنتهامم مینوشتم…
الان تو از پروانه نوشتی.
برای من نشونه است…
اخه امروز از خدا نشونه و هدایت خواستم تو ستاره قطبی…
امروز، کنترل ذهن داشتم با یه چالشی، بهتر از قبل عمل کردم به لطفِ خدا…
الهی شکرت…
نتایجش رو دارم میبینم، الهی شکر.
6- یه ایمیل هم داشتم که تو یکی از دیدگاه هام تو عقل کل، یه پاسخِ زیبا دریافت کردم از دوست عزیزی.
میدونی نفیسه جان، همه ی این 6 مورد که نوشتم و سورپرایز شدم دقیقا تو یه ساعت اخیر و به صورت رگباری اتفاق افتاد.
7- جا داره از تکون های قشنگِ نی نی هم یاد کنم، الانم تکون خورد و بهت سلام میده با چاشنیِ بوس انگشتی:)
نفیسه جان خوب تو دلِ مامان و نی نی جا باز کردی ها، ماچ بهت.
خدایا شکرت برای محبتت که از طرقِ مختلف نشونم میدی هر لحظه.
سلام اقای جزایری.
خیلی ازتون ممنونم برای پاسختون، تحسینتون و انرژیِ مثبتی که هدیه دادین به من و خانواده ام.
ممنونم از حسنِ نظرتون نسبت به کامنت هام.
بهترین ها رو برای شما و عزیزانتون آرزو میکنم.
در پناهِ رب العالمینِ نازنینم باشین.
همگی باشیم.
الهی شکرت برای همه ی نعمت هات.