زیبایی ها را ببینیم - صفحه 50
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-22.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2015-09-12 13:15:272020-08-22 01:48:58زیبایی ها را ببینیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام.
امروز اولین روز ماه مبارک رمضان هست.
برای من حس خوب داره این ماه.
دیشب یه لحظه موبایلم صدای ربنای استاد شجریان رو پخش کرد ساعت 11:30 شب.
هم تعجب کردم هم ذوق کردم…
دیدم برنامه باد صبا این ربنا رو اجرا کرده.
برای من نویدبخشِ آغاز ماه رمضان بود و بسیار لذت بردم.
انگار بخوام یه آشنای قدیمی که کلی حس نوستالژی باهاش دارم رو ببینم.
در هر صورت هر چیزی که به آدم حس خوب و شعف انگیز بده، زیباست.
پارسال ماه رمضان حافظ تو دلم بود و امسال پیشمه.
الهی شکرت.
اولین ماه رمضانت مبارک مامانی.
دیروز و امروز تو دفترم نوشتم.
سپاس گزاری میکنم برای وعده های غذایی و میوه و … که حافظ نوش جان میکنه.
سپاس گزاری میکنم که کاوشگری میکنه هر روز و هر لحظه.
سپاس گزاری میکنم برای آشپزی کردنم، مدیریت لباس ها و ظروف و خونه و زندگی.
سپاس گزاری میکنم برای برنامه ها یا فایلهایی که میبینم و میشنوم.
الهی شکرت برای مجموعِ تجربه هام.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سلام.
الهی شکر این روزها توجهم جلب شده که اگه چیزی خوبه تو اون لحظه، بگم الهی شکر که الان این چیز انقدر خوبه.
اینکه کاری نداشته باشم به لحظه ی بعدش، به چند دقیقه بعدش، به فرداش و …
اینکه خوشحال میشم با قلبم فقط برای اون لحظه ی خوب.
دارم تمرین میکنم.
این میشه زندگی در لحظه.
در ظاهر ساده است ولی عملیاتی کردنش تمرین مستمر میخواد.
خیلی میچسبه اون لحظه که یه حس خوب دارم برای یه چیزِ خوب، یه اتفاق خوب، یه آسان شدن بر آسانی، یه خبر خوب، یه اقدامِ خوب، یه فکر خوب و …
الهی شکرت.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سلام.
الان دایره ابی رو دیدم و ذوق کردم.
دو پاسخ یا دو پیام داشتم از دوستان نازنینم الهام جان و نفیسه جان.
چقدر بچه های سایت انرژیشون خوبه، الهی شکر.
کامنتها اکثرا با توجه به نکات مثبت و زیبایی ها نوشته میشن.
تو کامنت ها تحسین و تشکر نوشته میشه.
خودمم همینم.
حتی وقتایی که از ضعف های شخصیتی و عملکردم هم مینویسم، بازم خیر هست.
چون هدف پشتش شناخت بهتر خودم و حرکت برای بهبودم هست.
وقتایی که نتایجم سینوسی هست هم باز خیر هست.
چون یاداوری میکنه برگردم تو مسیر.
در هر صورت الهی شکر برای همه ی کامنت ها.
از سمانه جانم تشکر میکنم که مستمر مینویسه.
از ذهن و فکر و عملکردش مینویسه.
از سمانه جانم ممنونم که دنبال قشنگی ها میگرده و مینویسه.
الهی شکر.
به یه درکی رسیدم چند روز اخیر.
که سختی های بچه داری و همزمان خانه داری و مدیریت زندگی، رفتن الویت بعدی و الویت اول این شده که دارم لذت میبرم از حافظ.
خونسردتر شدم.
اروم تر شدم.
کمتر تقلا میکنم، کمتر خودم میرم تو در و دیوار برای انجام کارها همزمان و به سرعت.
شیرینی های حافظ بولدتر شدن پیش چشمم.
هر دفعه هم با یه دلبری یا حرکت باحال سورپرایزم میکنه.
در کل مامانِ اروم تری شدم به نظر خودم.
اجازه میدم تجربه کنه، دست بزنه به همه چی و نورون ها و سینابس هاشو تقویت کنه.
یعنی مانعش نمیشم برای کشف و شهودهاش.
کنارشم و هواشو دارم، همین.
قند عسل نون خیلی دوست داره.
نوش جونت مامانی.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سلام.
من عددهای رُند رو دوست دارم.
مدت عضویتم شده 1777 روز.
خدا رو شکر برای تک تک روزها و لحظاتی که روی خودم کار کردم و میکنم.
به کم و زیادش کار ندارم.
گاهی بیشتر و گاهی کمتر تونستم روی بهبودم کار کنم.
ولی قشنگیش اینه تو مسیر بهبود هستم و حواسم هست که حتی تو سختی یا ناراحتی هام هم با ذهنم کار کنم و رهاش نکنم.
شام قورمه سبزی گذاشتم تو زودپز جانمون.
زودپز عصای دست منه.
با بچه و اینکه غذا سریعتر حاضر شه، زودپز کمک بزرگی بهم میکنه.
مرسی زودپز جان.
حافظ جون دیگه به سوپ تمایل چندانی نشون نمیده.
برای همین روی غذاش دارم خلاقیت نشون میدم.
الانم غذاش رو با کمی تغییر پختم براش.
فدات بشم مامانی.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سلام.
خدایا میخوام با شما صحبت کنم.
روی سخنم فقط با شماست.
خدایا مرسی که هر لحظه مراقبِ حافظ کوچولوی من هستی.
میخوام برم سرویس بهداشتی، میسپرمش به تو با قلبی مطمین، که تو حواست بهش هست و خطری تهدیدش نمیکنه تا من بیام.
یادته، اونروز تا در رو باز کردم اومدم بیرون دیدم کشوی آشپزخونه رو باز کرده و داره دستمالها رو بیرون میریزه.
و منم ریلکس رفتم سمتش و بغلش کردم.
نترسیدم که ممکنه دستش تو کشو گیر کنه.
که بیوفته زمین.
که سرش به کشو بخوره.
دیدنِ اون لحظه کافی بود تا مثل چی بترسم.
ولی دیدم خودت حفاظتش کردی و اونم محکم ایستاده.
پس ریلکس رفتم سمتش و گفتم خدایا شکرت.
یادته یه بار دیگه میخواستم برم سرویس، سپردمش بهت، رفتم داخل، یه لحظه حسم گفت برگرد حافظ رو ببین.
برگشتم دیدم کشوی کمدشو باز کرده و ممکنه سرش بخوره کنجِ تیز کشو و بغلش کردم.
به خودم گفتم خدایا چقدر باحالی، منو صدا زدی گفتی برگرد بچه رو ببین.
یادته بارها شده در لحظه ی بزنگاه یه دفعه دستشو گرفتم تا خطری نباشه براش.
انقدر اینکار سر ثانیه و مویی انجام شده که خودم حس کردم تویی که منو اون لحظه گذاشتی اونجا.
یادته وقتی تو دلم بود و نگران جواب ازمایش Niptبودم، خودت ارومم کردی و جواب کروموزون هاش هم عالی بود.
یادته تو سونوگرافیش گفتن انگار گردنش ضخیمه و این طبیعی نیست نگرانش شدم و گوله گوله اشک ریختم بعد تو ارومم کردی و تو سونوهای بعدی همه چیز طبیعی بود.
یادته چند ماهگیش استفراغ شدید کرد و من چقدر ترسیدم از این چالش.
اینکه به چشم دیدم تو یه روز چند بار و حجم بسیار زیادی بالا آورد و یه بار هم که تیر خلاص خوردم وقتی دیدم از دماغش هم بالا آورد.
مثل چی ترسیدم و اشک ریختم و ظهر و شب رفتیم بیمارستان و بستری شد.
یکی دو روز هم موند و ازمایش شد.
بعد مرخص شد، در حالیکه جواب یه ازمایشش مونده بود و اونم بعدش جواب خوب اومد.
تو یادته.
منم یادمه.
بی نهایت از این موقعیت ها هست که جفتمون یادمه.
خیلی ممنونم ازت خدایا.
یه تشکر ثابت دارم تا همیشه فقط برای حافظِ مامان.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سلام.
امروز رفتیم میدون تره بار قشنگ و پر برکتمون.
الهی شکر برای تک تکِ خریدهامون.
دیروز رفتم با حافظ مطب دکتر.
دو نفر جلوی من بودن.
از دلم رد شد از اقای نوبت قبلی خودم درخواست کنم میشه قبل از اون برم داخل.
نگفتم و از دلم رد شد چه باحال میشد اگه خودش میگفت خانم شما برو.
دقیقا خودش گفت.
به خانم منشی گفت این خانم اول بره بعد من میرم.
گفتم اقا خیلی ممنون.
واقعا ذوق کردم و سورپرایز شدم.
خدایا شکرت برای مهربونیِ خودت و بنده هات.
جذابش برام این بود که خودش گفت بدون اینکه من چیزی بگم و این بسیار هیجان انگیز بود برام.
الهی شکرت.
آقاجونِ حافظ (پدرشوهر عزیزم) سورپرایزی اومد خونه مون.
خیلی خوشحال شدم.
برامون خوراکی هم آورد، دستش درد نکنه.
یه بسته پوشک هم برای حافظ جونم اورد.
الهی شکرت برای روزی های فراوان و متنوع امروز و هر لحظه مون.
حافظ عسلی کلی با اقاجونش خندید و شادی کرد.
الهی شکر.
تنش سلامت.
دیشب خواب دیدم یکی از دوستانم بهم یه دفتر هدیه داده، احساسم کردم پاکیزه جان بارکزی بود.
چهره اش یادم نیست ولی ذوق کردم که چه جالب پاکیزه جانِ خودمون هست.
جالبه من زیاد خواب نمیبینم یا یادمون نمیمونه اصولا.
ولی این مدت خواب دیدم و یادم مونده و همه شون هم خوب و عالی.
الهی شکرت.
از دیروز به لطف الله، وارد فاز دوم هدفِ رژیم سالم خوری شدم.
حذف انواع سس:
سس مایونز، سس سالاد، سس قرمز
الهی شکرت.
تو موبایلم لیستی از مراحل رو نوشتم و هر بار یه کدوم رو میارم تو هدف کوچکِ بعدیم.
الهی شکرت.
این کوچک کردن هدف بزرگ به هدفهای کوچک میشه همون رعایت روند تکاملی.
که مسیر رو برای ادم سخت و ناممکن نمیکنه.
به جسم و ذهن فشار مضاعف نمیاره.
دروغ چرا بارها به این ایده یهویی فکر کردم که یهو برو تو دوره سلامتی و بسیار سریع کاهش وزن و سایز و افزایش انرژی و سلامتی داشته باش.
ولی بعد که فکر میکنم باید چه چیزهایی رو رعایت کنم پا پس میکشم.
چون اماده اش نیستم.
چون عوامل زیادی باید اصلاحیه بخوره و مطمینا جلو نمیره.
از خدا بی نهایت ممنونم که داره منو کم کم اماده میکنه برای این دوره.
من الان همه چیز میخورم و یهو نمیشه همه رو با هم حذف کرد، همین هدف گزاری های کوچولو کوچولو خیلی بهم کمک میکنه تا نترسم و اتفاقا حرکت کنم رو به جلو.
چون هر روز که میگذره من دارم اقدام عملی میکنم برای هدف بزرگم رژیم سالم خواری.
الان به خودم کاملا اسان میگیرم و میگم تو فقط باید نظارت کنی روی عدم مصرف شیرینی جات و انواعِ سس ها.
همین.
نان، برنج، ماکارانی، میوه، لبنیات، روغن و … برات ازاده.
راحت باش و اروم و جلو برو.
این پیشرفته.
چون قبلا شیرینیجات و سس هم میخوردم و الان حذف شدن.
الهی شکر برای این مدت.
الهی شکر برای این 12 روز رویایی.
افرین سمانه جان که دلستر و شیر قهوه رو امروزدیدی ولی متعهدانه عمل میکنی به هدف ارزشمندت.
چند روز هست که تو ایمیلم اسم دوستانم رو با کامنت هاشون برای دوره هم جهت با جریان خداوند میبینم.
من هم مدار نیستم و دسترسی به کامنت هاشون ندارم.
خدا رو شکر که حسم بد نیست که تو دوره نیستم.
میدونم به وقتش دوره و کامنتهاش برام باز میشه.
خوشحالم برای همه ی دوستای عزیزم که با استاد و دوره همزمان دارن کار میکنن مثل کلاسِ آنلاین.
حسابی بهتون خوش بگذره.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سلام.
خدایا ازت ممنونم برای خونه ی گرم مون.
خدایا مرسی که حافظ جون رو به ما دادی.
یه سپاس گزاریِ بی نهایت دارم فقط برای حافظ و وجود نازنینش.
آبجیم زنگ زد گفت داره میاد خونه مون.
خوشحال شدم.
خاله جان برای حافظ عیدی شو آورد.
یه صندلی شکل موش که تکون میخوره.
خدایا شکرت برای همه ی محبتی که پسر قشنگم از عزیزانش دریافت میکنه همیشه.
این روزها که با حافظ بازی میکنم، خودمم بازی های خلاقانه میسازم برای خودم و کیف میکنم.
اینکه با یه اسباب بازی حافظ، هر بار با یه شکل متفاوت بازی میکنم برای خودمم جالبه.
امروز دفتر جدید سپاس گزاری افتتاح کردم.
خدایا شکرت برای همه ی دفترهای قشنگ قبلی، دفتر فعلی، و همه ی دفترهای بعدیم.
امروز برای دست خط زیبام تشکر کردم.
برای لوازم التحریرم تشکر کردم.
من یه عالمه لوازم التحریر قشنگ و متنوع و رنگی رنگی دارم که عاشق همه شونم.
الهی شکر برای این همه نعمت.
کامنت بچه های سایت رو خوندم و لذت بردم.
دیشب بعد از گفتگو با همسرم هدایت شدیم به شنیدن قصه ی شب که توش حرف از توکل به خدا بود.
برای ما بود و بسیار عالی.
توکل به خدا یعنی تلاشت رو بکن و بسپر به خدا.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سلام.
دیشب خواب برادرم رو دیدم.
خیلی حس خوبی داشت خوابم.
تنش سلامت باشه.
راز شاد زیستن رو از اپلیکیشن ایران صدا شنیدم.
3 فصل هست.
فوق العاده است.
مختصر و مفید.
چکیده ای از فایلهای استاد هست دقیقا.
یعنی هر چی میشنیدم برام اشنا بود چون تو فایلهای استاد بارها با این اگاهی ها اشنا شدم، و برای من یاداوری های عالی بود.
راوی خانم نگین خواجه نصیر هستن که بسیار زیبا میگن.
دیشب حافظ با باباییش یه حرکت جذاب انجام دادن.
باباش بهش گفت حافظ بزن قدش، حافظ هم دستش رو اورد سمت دست باباش.
من که سورپرایز شدم کلی.
کلی قشنگ بود این صحنه.
پرده اتاق حافظ رو کنار زدم.
باد درخت ها رو تکون میده.
نور میاد.
اسمون ابی رو میبینیم.
الهی شکر.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سلام.
امروز اولین روزی بود که غذای سه نفرمون یه چیز بود.
خوراک (گوشت، لوبیا سبز، هویج، پیاز) با پلو.
یعنی یه آشپزی برای سه نفر.
قبلا غذای همسرم و خودم و حافظ جدا بود.
این یعنی من الان اسان شدم بر اسانی.
یعنی الان نعمتی رو دارم که قبلا تحت شرایط و چالشی نداشتمش.
و الهی الهی شکر برای اون چالش و همه ی چالش ها.
چون باعث رشد و بهبودم شدن و میشن هر چند که اولش کلی اذیت میشم، ولی کم کم میفهمم و سازگاری ایجاد میکنم و منعطفتر میشم نسبت به شرایط.
یه چیزی رو الان یادم اومد.
قبلا با هر چالشی کلی میترسیدم و میخواستم سریع ماسمالیش کنم که فقط بره.
شاید حلش نمیکردم با اون عملکردهام، بیشتر فرار میکردم و شاکی که چرا چنین چیزی پیش اومده.
الان شدت واکنش های هیجانیم به چالش ها کمی بهتر شده.
اولش کمی اذیت میشم بعد بلند میشم که حلش کنم، که یاد بگیرم، که تمرین و تکرار کنم.
و در نهایت مهارت کسب میکنم.
و این عالیه.
برای سمانه عالیه.
چون بهبود هست براش.
یادم نمیره اوایل بچه دار شدن واقعا میترسیدم و سختم بود از مرحله ای که بچه بخواد غذا کمکی بخوره.
مجزا براش اشپزی کنم.
غذاشو مخلوط کنم و تکاملی مواد غذایی متنوع رو بهش بدم.
بچه سینه خیز یا چهار دست و پا بره، میز رو بگیره بره بالا، اسیب نبینه و …
ولی رفته رفته هر چی جلوتر رفتم اماده تر شدم و ترس هام فروکش کرد.
چون در حقیقت سپردمش به الله
که یادم بده
کمکم کنه
یاداوریم کنه
و خداوند بهترین حامی و پشتیبانمون بوده و هست و خواهد بود.
چرا الان ریلکس ترم.
چون واقعا میدونم خدا هست و حمایتمون میکنه.
الهی شکرت.
من با بچه، چند پله رشد کردم.
رشدهای جدی.
بهبودهای جدید.
کسبِ توانمندی های جدید.
شجاع تر شدم.
گاهی یه چیزی که پیش میاد برای بچه خیلی عالی احساساتمو مدیریت میکنم.
در حقیقت هیجاناتمو مدیریت میکنم.
و همین کنترل هیجاناتم، باعث میشه خوب و به موقع اقدام عملیِ مناسب رو انجام بدم.
اینم عالیه و الهی شکر بابتش.
الهی شکر برای همه شون.
دونه به دونه ی بهبودهام.
سمانه جون از قصد دارم میگم اینارو.
که یادت بمونه بهبود چه اندازه ی سر سوزن باشه، چه اندازه ی در دروازه، مهمه و باید براش خوشحال و سپاس گزار باشی.
امروز عشق کردم وقتی به حافظ غذا دادم.
امروز عشق کردم وقتی به حافظ اب میوه و میوه دادم.
امروز عشق کردم وقتی پوشکِ حافظ رو با بازی و شادی عوض کردم، اونم غش غش میخندید و شاد بود.
امروز عشق کردم وقتی سر حافظ رو موقع شیر خوردن نوازش کردم و اونم لالا کرد.
امروز عشق کردم وقتی با حافظ بازی کردم، خودمم از خلاقیتِ بازی سازیِ خودم ذوق کردم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سلام.
من گاهی آدم یهویی هستم.
یعنی یهویی تصمیم میگیرم و اجراش میکنم.
البته فکر میکنم پشتش یه پیشینه بوده و ذهنم اماده شده که بلافاصله تصمیمم رو عملیاتی میکنم.
برای رژیم بارها انجامش دادم و سفت و سخت و منظم و منسجم اجراش کردم.
عالی هم جواب گرفتم.
چون اماده بودم از لحاظ ذهنی و شکنجه ای در کار نبوده برای کاهش غذا یا حذف مواد غذایی ناسالم یا خوردن سالاد و …
مدتیه از خدا کمک خواستم برای تغذیه و وزنم، و الان به یاد اوردم خدا اجابتم کرده.
اینبار برنامه ام یهویی نیست.
تکاملیه.
نظم دارم و تو نوت موبایلم نوشتم تو هر مرحله که خودش یه هدف هست، میخوام چیکار کنم.
مرحله اول حذف شیرینی جات هست و امروز هشتمین روزش هست.
الهی شکر که آسان شده برام.
کاملا هدایتیه.
مشخصه.
چون برام آسونه و متوجه این 8 روز نشدم.
درسته تو این مدت کیک تولد و شکلات و نوشابه و شکلات سر راهم قرار گرفتن، اما به لطف خدا وسوسه نشدم و اذیت هم نشدم.
میخوام روز به روز سپاسگزاری کنم برای تعهدم به هدفم.
چون خیلی مهمه و اینکه الان تو این پله هستم و در حال اجرای رژیم سالم خواری، که ایده ی هدایتیِ الله بود، خیلی سپاس گزارم بابتش.
سمانه میخوام دایم از همین مرحله اول بهت یاداوری کنم برای هر لحظه و هر روزی که به تعهدت عمل میکنی، سپاسگزاری کن از خودت و خدا.
چون میتونستی نباشی، ولی الان هستی.
در واقع دوست دارم اینبار با خودم بهتر اشنا بشم و تکاملی و مرحله ای جلو برم.
عجله ای ندارم برای لاغر شدن.
بیشتر میخوام لذت ببرم، اسون جلو برم،زندگیمو هم بکنم، با ارامش و اعصاب راحت جلو برم.
دارم انعطاف پذیری و بهبودگرایی رو هم همزمان روی شخصیتم تمرین و اجرا میکنم.
الهی شکر برای این تمرین ها و یاداوری ها و بهبودهام.
الهی شکر هر روز روی بهبودم کار میکنم. (به قول خانم سلیمیِ نازنین)
الهی شکر با عطوفت و صبر با خودم روبه رو میشم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت