زیبایی ها را ببینیم - صفحه 53 (به ترتیب امتیاز)

1401 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آرامش دریا گفته:
    مدت عضویت: 2832 روز

    این فایل نشانه ی امروز برای من که شاید هنوز اول راهم ?

    اما کاملا درک کردم از شما استاد که چه باصلابت حرفهای شما اصل و اساس وقانون مداریش، استوار همچنان باقیست

    اگر به دنبال زیباییها باشیم و جستجوگر نکات مثبت، نتیجه ی ان همین احساس عالی و فرکانس مثبت و نهایتا اتفاقات خوب در سال ۹۸

    استاد شما هنوز بعد از حدود چهار سال به دنبال زیباییهای بیشمار، که شور و عشق الهی در ان موج میزند

    وجهان هم همچنان با مرام خود، هدایتگر شماست در این مسیر بی پایان و بی انتها

    این اساس کار شما و اساس کار جهان شماست

    تو فقط پای در راه بنه و هیچ مپرس و با عزم اراده ،

    او خود بگویدت چون باید کرد ?

    چه زیبا در بین کوه و اسمان و دشت هدایت شدید به این حشره ی هفت رنگ در لابلای برگها و گله که این خود برای اثبات راه شما برای یافتن زیبایبهاییست که از چشم خیلیها پنهان میماند و این صحنه خود

    یک دنیا حرف دارد

    خداروشکر، که این چنین ،ثابت قدم و مصمم و بااراده پیشتازدر مسیر الهی و خداوندی ،مسیری زیبا با نهایت اتفاقات پر از درس برای اثبات راه پر صلابت شما

    و من شاگرد کوچک شما در این مکتب عشششق

    سپاسگزار خداوندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1401 روز

    بنام خداوند بخشنده ی هدایتگر

    سلام و درود بر همگی بخصوص استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته گرامی

    این فایل زیبا رو دوبار نگاه کردم و برای من که عاشق طبیعت و مکانهای

    سرسبز هستم الهام بخش و جذاب بود و خاطرات مشابه را در ذهن من

    تداعی می کرد.

    میخواستم این حرف استاد رو تائید کنم که مهم نیست این منطقه

    کجاست! ( با اینکه دیدم بعضی ها پرسیده بودند ) بلکه مهم این است

    که وقتی زیبایی رو میبینیم آنرا تحسین کنیم و سپاسگزار خداوند باشیم

    برای خلق این همه زیبایی.

    با این که لنز دوربین هیچگاه نتونسته زیبایی های خداوند را آنگونه که

    هست به نمایش بگذاره ولی این زیبائیها در کشور خودمان که یک کشور

    چهار فصل است اگر بیشتر نباشه کمتر نیست .

    من خودم علاقه زیادی به مسافرت و دیدن زیبائیهای مناطق مختلف

    کشورمان با اقلیم های متفاوت دارم و هر باری که مسافرت رفته ام ،

    هدایت شده ام به بهترین جا در بهترین زمان ممکن در حالی که اگر در

    شهر خودم می ماندم و یا حتی به جای دیگری در کشورمان سفر میکردم

    شرایط آب و هوایی و راحتی سفر و لذت سفر برایم این اندازه دلچسب

    نبود و همراهانم همواره از سفرهایی که همراه من بوده اند به عنوان یکی

    از بهترین مسافرتهای عمرشان یاد می کنند و همواره خداوند را از این

    بابت سپاسگزار و شاکر بوده و هستم . با آرزوی بهترین لحظات برای همه

    عزیزان در پناه حق 🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    به نام خداوند

    سلام

    قشنگی های امروز، چهارشنبه دوم خرداد 1403

    1- مادرشوهر و پدرشوهر نازنینم امروز ظهر سورپرایزی اومدن خونه مون.

    خیلی خوشحال شدم.

    مادرشوهر عزیزم کمکم کرد مثل هر باری که میاد پیشمون.

    آقاجونِ حافظ نگهش داشت تا من نهار بخورم.

    نهار برامون از بیرون خریدن.

    2- جمعه مهمون داریم، ان شاالله خاله و دخترخاله های عزیز همسرم میان حافظ رو ببینن.

    3- یک ماهگیِ قندِ عسلم.

    4- لبخندهای دلنشینِ حافظ.

    5- بهبود وضعیت خوابش در شبانه روز.

    6- امروز رفتیم شنوایی سنجی و پزشک اطفال امروز، الحمدالله عالی بود همه چیز.

    اولین نفر بودیم تو جفتِ پزشک ها.

    با همسرم رفتیم کلینیک، مرخصیِ ساعتی گرفته بود.

    راحت رفتیم و برگشتیم.

    7- منشیِ خوش اخلاق و باحوصله ی کلینیک.

    8- سلامتیِ قند عسلم، خودم و عزیزانم.

    9- جمعه صبح ان شاالله مامان بزرگ و عمه جانِ جیگر طلای نی نی میان خونه مون.

    10- کامنت خوندم و نوشتم امروز.

    11- خوابِ نیم ساعته ی عصرِ امروز برای خودم وقتی حافظ خواب بود.

    12- هوای بارونیِ امروز.

    13- محبت های فراوانی که هر روز از خانواده هامون برای حافظ و خودمون دریافت میکنیم.

    14- کامنت هایی که دوستان برام مینویسن.

    15- شنیدن فایل های استاد که بهم انرژیِ مثبت میدن هر بار.

    16- تبریکِ یک ماهگیِ حافظ بهم از طرفِ زن عمویِ قشنگش، جاریِ نازنینم.

    17- خوراکی های خوشمزه ی یخچال و فریزر و قفسه هامون.

    18- کباب کوبیده ی خوشمزه ی نهار امروز.

    19- سوپِ خوشمزه ی نهار امروز.

    20- با مشاور شیردهی صحبت کردم امروز و پاسخِ سوالاتمو گرفتم، الهی شکر.

    21- هر بار که به حافظ شیر میدم، باد گلو میزنه، پوشکشو عوض میکنم، جیش و پی پی میکنه از خدا تشکر میکنم برای سلامتیش.

    22- خونه ی امن و گرم و باصفامون.

    23- محوطه ی خونه مون که عینِ پارک سرسبز، با طراوت و باصفاست.

    24- امروز پنجره رو باز کردیم هوای تازه و باطراوت اومد داخل خونه، الهی شکر.

    25- دیروز مامانم یه عالمه سوپ برام پخت، الهی شکرت.

    26- دیشب از خدا خواستم فرشته هاشو بفرسته برامون برای کمک، ظهر مادرشوهر و پدر شوهر عزیزم اومدن.

    27- اینکه میتونم بیام سایت کامنت بخونم و بنویسم، فایل های استاد رو گوش میدیم خانوادگی.

    28- سپاس گزارم برای همه ی وسایلِ حافظ.

    29- محوطه ی مجتمع مون پر از درخت های سبز و گلهای رنگی رنگیِ قشنگه.

    30- همه ی پنجره های خونه مون رو به درخت ها و سرسبزی باز میشن، الهی شکر.

    31- کمک های همسرم برای بچه داری و همکاری مون با هم، الهی شکر.

    32- شنیدنِ صدای اواز گنجشک ها، همین الان.

    خیلی گوش نواز و زیباست.

    33- گلهای سفیدِ قشنگ و فراوانِ بیرون از مجتمع تو پیاده رو.

    34- دیروز اسان شدم بر اسانی ها.

    چیزهایی که میخواستم به خواهرم بگم رو براش ویس فرستادم.

    از خودم راضی ام که کاری رو که باید انجام میدادم دادم، فارغ از اینکه چی میشه یا خواهرم چی فکر میکنه یا چه واکنشی نشون میده.

    قبلش هم گفتم الخیر فی ماوقع…

    و از خدا خواستم روی زبانم جاری بشه.

    35- فایلِ 9 ارامش در پرتو اگاهی:

    غم و شادی گذرا هستن، پس چرا عجله میکنی…

    چقدر برای من خوبه این جمله.

    الهی شکر.

    که نچسبم به هیچ موقعیت و شرایطی.

    در لحظه جاری باشم و زندگی کنم، همین.

    36- با حافظ دارم یاد میگیرم منعطف شم تو زندگی.

    فاصله بگیرم از برنامه های از پیش تعیین شده، نچسبم بهشون، به هر دلیلی اگه طبق برنامه پیش نرفتیم بگم خیره…

    به خاطر مراسم امروز و تعطیل رسمیِ کشور، مرکز بهداشت تعطیل بود، نتونستیم بریم برای یک ماهگی حافظ تا چکاب شه اونجا (قد و وزن و …)

    گفتم خیره ان شاالله.

    در بهترین زمان و با بهترین شرایط میریم ان شاالله.

    کم کم داره برام جا میوفته تو هدایتِ الله، هر چی پیش بیاد خیره، من دخالت نکنم، آسون بگیرم و جاری بشم در لحظه.

    37- دیشب رفتم پیاده روی تو مجتمع.

    10 دقیقه ی دلچسب و عالی.

    سرد بود و هدایت شدم برگردم خونه با یه عطسه.

    هوا که بهم خورد گفتم الهی شکر…

    38- کنترل ذهن و کنترل ورودی اگاهانه ام این چند روز اخیر و دوری از نازیبایی ها و توجه به زیبایی ها و خیر.

    آفرین سمانه جانِ جانانم، بهت افتخار میکنم برای ذره ذره ی تلاش هات.

    39- درسِ ضمنِ پیاده روی:

    در لحظه لذت ببر.

    معلوم نیست ثانیه ی بعدی رو داشته باشی یا نه.

    لذت رو موکول نکن به لحظه ی بعد، همون لحظه ازش استفاده کن، کیف کن، شاد شو.

    40- عکسِ قند عسلم که روی صفحه موبایلمه و هر بار میبینم و کیف میکنم.

    الهی شکرت برای حضورش، سلامتیش، انرژیِ پاک و خالصش.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    خدایا ازت ممنونم برای همه ی نعمت هات، روزی های حساب و غیر حسابت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    به نام خداوند، سلام.

    قشنگی های امروز- 9 خرداد- چهارشنبه- 1403

    1- امروز ان شاالله میریم خونه مامان بزرگ نی نی.

    آخ جون.

    وسایل رو با عشق و شوق جمع کردم.

    انگار دارم میرم مسافرت.

    بعد از زایمان اولین خروج ما از خونه است به لطفِ خدا (به جز خونه مامانم و دکتر و بیمارستان جایی نرفتیم این مدت.)

    2- واسه یکی از دوستانم (اقوام)، ویس فرستادم.

    خودم که ویس هامو گوش میدم واقعا لذت میبرم.

    3- کره بادام زمینیِ خوشمزه ای که خوردم با چای داغِ کمرنگ.

    4- نعمتِ کَریِر واسه بچه ها.

    واقعا سپاس گزارم برای تک تک وسایل و امکاناتی که موجب اسایش و آرامشِ نی نی ها میشه.

    5- صدای آواز پرندگان، مخصوصا صدای گنجشک های نازنین.

    عاشق این صدا هستم.

    چون بهم این حس رو میده وسط باغ، جنگل هستم.

    6- یه تغییر دادیم تو دکوراسیون اتاق حافظ.

    با خلاقیت، یه ایده رو اجرا کردم با مامانم و اتاق عالی شد، دسترسی بهتر شد، بهبود دادیم شرایط اتاق رو.

    7- دیشب خواهرم اومد پیشمون از حافظ نگهداری کرد ما تونستیم راحت بخوابیم.

    برای شیر دادن میرفتم اتاقش و برمی گشتم.

    8- خدا رو شکر برای سلامتیِ خودم و حافظ و عزیزانم.

    9- مقداری از کارهای منزل رو انجام دادم، ممنونم سمانه جان.

    10- اومدم سایت، کامنت نوشتم، فایل گوش دادم.

    خدایا شکرت که تونستم بنویسم.

    خدایا شکرت فایل های استاد رو گوش دادم.

    خدایا ازت ممنونم که بهم یاداوری میکنی و یادم میدی سپاس گزاری کنم.

    11- خدایا شکرت برای تک تک کارهای حافظ که یادم دادی و دارم انجام میدم.

    الهی شکرت برای همه چیز و همیشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      Nafis گفته:
      مدت عضویت: 1195 روز

      ااااای واااای خدا من عاشقش شدم خُب.

      دختر دل مارا بردی که ، الهی خدا حافظِ حافظ جانِ عزیز دلبندِ همه ما باشد.

      چقدر خوبه لحظه هایی که انتظار ها به پایان میرسد ! دیگه اقا من عاشق شدم رفت . سمانه جانم از جانب من ، می خواستم بگم ببوسش دیدم نه کمه از جانب من بخورش!

      اون موقع که باور های داغونی داشتم عکس بچه هام را پروفایل نمی کردم مبادا چشم بخورن ولی الان در حال بهبودم و هر بار به هر شکلی وارد می‌شود مچش را میگیرم و دستش را رو می کنم .

      من امروز عطش زیادی داشتم برای نوشتن و از قبل هم می خواستم برای خودت بنویسم ، ایمیلت اومد ، کامنت را باز کردم نوشته ها زودتر از عکس لود میشوند بعد خوندن و لذت بردن یکهو دیدم ،،، خدایا چی می‌بینم!!! یک فرشته از بهشت !!! فالله خیر حافظاً و هو الرحم الراحمین. تحت حفاظت و حمایت ابدی الله باشید .

      حالا ببینم چیزی یادم مونده برات بنویسم ، دیگه هوش از سرم پریده :)!(:

      می خوستم از اتفاقات خوب و یکی دوتا درسی که از کامنت هایاد گرفته بودم بنویسم. آخه ذهن است دیگر، دیشب بد جوری تازوند. اما خداروشکر این جمله استاد کمک کرد : که فرقی نمی کند با چند تا دلیل موجه و محکمه پسند تو حال بد هستید وقتی حالت بد است دستت رو آتیش است می سوزد ، کمک کرد آرام شدم و امروز کامنت سعیده جان که نوشته بودن از قول دوره 12 قدم ” نگرانی به هیچ کسی کمک نکرده” اجازه نفس راحت کشیدن بهم داد. دوباره نعمت هام را یاد آور شدم و مصمم که از اتفاقات خوب بنویسم دیدم خداااااا اتفاق خوب الردی افتاده ! چشم ما به جمال حافظ( نور خدا )روشن شد.

      با اینکه چیز خواستی یادم نمیاد هر چی در توان دارم بکار می گیرم ان شاءالله خدا کمک کند .

      روز اخر مدرسه معلم اصلی جراحی سرپایی داشت و از من همراه یک والنتیر دیگه خواستن کلاس را دو ساعت اداره کنیم ، طرف های عصر اون یکی والنتیر پیام داد که به شدت سرما خورده ولی اگر لازم می دونم حتما می آید برای کمک، ولی چون باردار هست من بهش گفتم بمون خونه و استراحت کن ، از اون طرف خیلی میترسیدم تنها کلاس را اداره کنم چون کالچر و رول متفاوت است فقط به خدا گفتم خودت اداره کن می دونی که من نمی تونم صبح به امید خدا رفتم دیدم ، دیدم برق کلاس روشنه درش باز تعجب کردم بعد دیدم یکی از مادر ها که خودش معلم زبان فرانسه است البته نه تو این مدرسه اومده کمک، منو می گی گفتم خدایا کار هیچی جز تو نمی تونه باشد . اصلا کی بهش گفته بیاد! هیچکی ! نه مدیر نه معلم نه والنتیر قبلی! فقط خدا ، خلاصه به من گفت کاری نداریم!! شما بشین !!امروز فقط فان داریم . برای بچه ها ویدیو گذاشت از یوتیوب لابلاش درس هم می داد منم راحت نشستم و فقط زبان انگلیسی از یوتیوب اموزشی بچه ها اموزش دیدم یعنی انقدر خوشحال بودم که موقع برگشت به خونه نمی تونستم خنده ام را جمع کنم .فقط تشکر کردم از خدا البته که حق شکرش را هیچ جوری نمی توانم به جا بیاورم

      یک معجزه دیگه که شاخ هام زد بیرون الان یادم اومد. صبح اومدم گیره روسری ام را بزنم دیدم یک گیره سبز رنگم نیست، تعجب کردم ، پیش خودم گفتم یکجا تو خانه است بعدا پیداش می کنم الان وقت نیست رفتم بیرون اشغال ها را بندازم تو سطل من معمولا سر به هوا را میروم دوست دارم آسمان و درخت ها را ببینم تو خیابون!! اما این دفعه داشتم جلوی پام را نگاه می کردم دیدم گیره سبزم جلوی درب ورود به محوطه سطل آشغال افتاده!! جایی که محل گذر است و مرتب هم جارو میشه !! اصلا چه جوری! با کدوم منطق ؟اگر گیره روسری ات بیفتد روسری شل میشود متوجه میشوی ! اصلا کی افتاده ؟ تا چند وقت اونجا بوده ! وقتی این اتفاق برام افتاد یاد پیدا شدن دستبند سعیده جان افتادم که تو راه مشهد گم شد ته کمد اتاق آقا جان پیدا شد!

      فقط فهمیدم خدا بیشار از آنچه که فکرش را بکنم حواسش بهمون هست ، این منم که حواس پرتی می کنم.

      هر روزت پر نور تر و نزدیکتر به الله باشی . یک بوس انگشتی روی متن کامنت فرستادم برات در پناه الله غنی وهاب رزاق قلبت پر نور و سرور .

      یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال665

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 2035 روز

        سلام نفیسه جانم.

        کامنتت خیلی بهم چسبید.

        ممنونم از توجه و محبت و عشقت نسبت به حافظ جانِ مامان.

        و ممنونم که از قشنگی های زندگیت و اتفاق های خوبت اینجا نوشتی، هم مدرسه هم گیره روسری.

        هر بار که این از ذهنم میگذره یه وقت چشم نخوره و فلان، بلند میگم به خودم قدرت رو به کی میدی؟

        مگه از خدا قوی‌تر وجود داره؟

        تو حافظ رو با خدا بیمه کردی.

        ادعا ندارم در این زمینه کاملا توحیدی شدم اما درصد بالایی دارم با شرک توی ذهنم روبه رو میشم و تلاش میکنم مهارش کنم.

        برای همین کم کم راحت تر ازش تو کامنت ها نوشتم و عکسش پروفایلمه.

        ضمن اینکه همیشه میگم و مینویسم:

        فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

        که یادم باشه چه کسی حافظِ حافظ کوچولوی ماست.

        خداوند حافظِ همه مونه.

        مرسی برای ابراز احساساتت نفیسه جانم.

        میدونی چیه؟

        این ایام گاهی دچار گفتگوی ذهنیِ مقایسه میشم…

        مقایسه آدم ها با آدم ها.

        محبتشون، کمک هاشون، توجهشون و …

        میفهمم وارد جاده ی غلطی میشم ها، ولی گاهی توقع بالا میاد و مقایسه رو اکتیو میکنه.

        اینکه فلانی اینکار رو میکنه، فلانی چه میکنه؟

        فلانی داره این مدلی کمک میکنه، چرا فلانی کمک نمیکنه؟

        باز خدا رو شکر دوره لیاقت اومد و متوجهِ آفت های مقایسه شدم و بهتر میتونم الان کنترل کنم افکارم رو و عواقبش رو.

        بعد از فایلهای استاد، یه خودم یاداوری میکنم هر کسی محبت و توجه خودشو از طریق کانالهای خودش دریافت میکنه، نیازی به حسادت یا مقایسه نیست.

        توجه خداوند هم شامل فراوانی میشه، زیاده و برای هر کسی محفوظه، کسی نمیتونه سهم دیگری رو برداره.

        شاد و سلامت باشی همیشه نفیسه جانم.

        داشتن دوستانی ناب عین خودت که خدا اورده تو مسیر زندگیم، برام گنجینه است.

        نیازی نیست توقع کنم و بچسبم به غیر خدا واسه شاد شدن و شاد موندن…

        الهی شکر

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2328 روز

    خدایاااا شکرت برای امروزم و هر روزم

    خدایااآاا شکرت

    بخاطر اینکه امروز صبح زود با آرامش روز افزون بیشتری از خواب شیرین و با کیفیتم بیدارم کردی …پس معلومه که خوابیدن و بیدار شدنم هم الهی است خدایاا شکرت

    خدایااا شکرت که به من قدرت توانایی کنترل ذهنم را دادی

    خدایااا شکرت که احساسم خوب و عالیع پس امروز هم منتظر اتفاقات و نتایج خوب و عالی هستم

    خدایااا شکرت که توفیق شکرگذار بودن رو به من عنایت کردی

    خدایاا شکرت برای دیدن لحظه ی طلوع آفتاب صبحگاهی

    خدایاااا شکرت برای مدیتیشن دو قلب که برای کل کره ی زمین و ساکنانش انجام دادم ..

    خدایااا شکرت برای شنیدن صدای سنفونی چهههه چههههه آواز این پرندگان صبحگاهی ام

    خدایااا شکرت بخاطر بالکن عزیزم

    خدایاا شکرت بخاطر تمام گلدون های خوشکلی که از دیدن شون مدام ذوق می کنم

    خدایاا شکرت بخاطر چشمان زیبابین ام

    خدایااا شکرت بخاطر وقت و فرصت های خوب وعالی ام که می توانم تمام کارهایم رو با موفقیت به اتمام برسانم

    خدایااا شکرت برای این هوای فوق العاده عالی صبحگاهی ام که تنفس می کنم

    خدایاا شکرت که یواش یواش داریم به فصل تابستان نزدیک میشیم

    خدایاا شکرت شنیدن صدای بغ بغوی کبوتر که الان دارم می شنوم

    خدایاا شکرت بخاطر اتاق خوابم که پنجره ی قدی رو به بالکن دارم و هر وقت صبح چشمامو باز می کنم اول آسمان زیبایت رو میبینم

    خدایاا شکرت که نیمه شب یهویی از خواب بیدار شدم و دیدم ماه عزیزم از پنجره به من ذول زده و داره منو تماشا می کنه خدایاا شکرت برای انرژی بینظیرش که منو با نگاه کردن بیدارم کرد

    خدایا شکرت که صبح بعد از احوالپرسی با زیبایی های اطرافم رفتم بسمت سالن پذیرایی و دو دستمو گذاشتم روی قلبم و اون نوشته ی بالای کابینت ام رو خواندم IN GOD WE TRUST خدایاا ما به تو اعتماد داریم..

    خدایاا شکرت شبها هم موقع خاموش کردن چراغهای سالن هم باز با خواندن این جمله ی طلایی IN GOD WE TRUST

    خداحافظی می کنم و خودمو میسپرم بخودش و میرم می خوابم خدایاا شکرت

    خدایا شکرت که در مدار دیدن و شنیدن سری فایل های دانلودی هستم در قسمت توانایی کنترل ذهن در قسمت گفتگو با دوستان با آقای عرشیانفر تشخیص الهام از نجوا

    خدایا شکرت که الان می‌خوام آگاهی این قسمت رو با دقت بیشتری دریافت کنم ..

    خدایا شکرت که قبل از سال نو یک بازار روز خوب و قشنگ و عالی نزدیک خانه مون افتتاح شده ..

    خدایاااا شکرت بخاطر اینکه در این منطقه ی نوساز زندگی می کنم و همیشه در حال ساخت هست و رشد و پیشرفت هست تحسین شون می کنم چون وفور و فراوانی و ثروت رو در ذهنم تداعی می کنه

    خدایا شکرت که روز گذشته رفتم بازار روز تازه تاسیس شده ب نزدیک خانه مون ..

    خدایااا شکرت که چرخ دستی های بزرگ و خوب و عالی و شیک و نو با دسته های مشکی محکمی جلوی درب ورودیش گذاشته شده و مدام تحسین شون می کنم

    از اینکه ساخت و ساز شیک و تر و تمیزی داره تحسین شون کردم ..

    خدایااا شکرت تمام کارمندان این بازار روز و مدیریتش فوق العاده مودب هستند و بخاطر دیدن این نعمت و مهر و محبت و مهربانی ایشان تحسین شون کردم ..

    خدایاا شکرت برای وفور و فراوانی مواد غذایی و سبزیجات و تمام امکاناتی که در این بازار روز موجود است خدا رو شکر کردم و این وفور و فراوانی ها رو تحسین کردم

    یک نانوایی لواشی هم مربوط به همین ساختمان بزرگ بازار روز تاسیس شده ولی هنوز افتتاح نشده و کلی خدا رو شکر کردم و تحسین شون کردم ..

    خدایاا شکرت بخاطر نظم و هماهنگی که در این بازار روز میبینم

    خدایاا شکرت که با هر کسی روبرو میشم فقط و فقط مهر و محبت و سخاوتمندی و عشق رو دریافت می کنم

    خدایااا شکرت که توانستم نیازهامو خریداری کنم.. مرغ و سیب زمینی و خیار سبز سالادی و گوجه فرنگی ..خدایا صد هزار مرتبه شکرت

    خدایااا شکرت دیشب یک سالاد شیرازی مفصل بهمراه ماست و خیار و کدوی با دو حبه سیر تازه عالی درست کردم …

    خدایاا شکرت بخاطر اینکه مرغ و پلوی خوشمزه ای درست کردم ..

    خدایااا شکرت برای وفور و فراوانی نعمت هایت که همواره در زندگیم جاریست ..

    با اینکه عادت دارم همیشه سپاسگذاری هامو داخل دفترم بنویسم ولی امروز آمدم اینجا نوشتم و بخاطر این هدایت های الهی ام ممنون و سپاسگذارم …

    خدایاا شکرت سپاس سپاس سپاس

    IN GOD WE TRUST

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 2035 روز

      سلام به رویا جان.

      کیف کردم سپاس گزاری هاتو خوندم، لذت بردم.

      مرسی که نوشتیشون، منم دارم با جزییات مینویسم و با خوندن پیامت بیشتر تشویق شدم با همون جزییات بنویسم همچنان.

      یه سری چیزها کوچیک هستن در ظاهر، ولی همونا به زندگی نشاط میدن.

      ما هم پارسال یه میدون تره بار نزدیک خونه مون در حال ساخت بود که وقتی دیدم کلی خوشحال شدم. امیدوارم تا الان کامل شده باشه.

      وقتی از بالکن مینویسی من همینجا تصورش میکنم و لذت میبرم.

      وقتی از خرید مایحتاج خونه، غذایی که پختی و نوش جان کردی مینویسی، من لذت میبرم چون برای منم اینا نعمت و زیبایی هستن.

      لذت میبرم کامنت سپاس گزاری و توجه به زیبایی ها و داشته ها رو که دوستان تو این صفحه مینویسن رو میخونم.

      همچنان بنویس که بسیار زیبا و الهام بخش مینویسی.

      در پناه خدا باشی رویا جان، همه مون باشیم.

      فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

      الهی شکرت، الهی شکرت، الهی شکرت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      Nafis گفته:
      مدت عضویت: 1195 روز

      سلام رویا جان بانوی سپاسگزار.

      بسیار لذت بردم از دلنوشته ی زیبات، وقتی گفتی ماه بهت زل زده بود خودم را با ماه تصور کردم خیلی حس خوبی تو من ایجاد شد یک جوری که انگار من و ماه تنهاییم و داره به من لبخند می زند . راستش یک حالت دلشوره غریبی تو وجودم بود به خدا گفتم میام سر کامنت ها خودت آرومم کن نمی دونم علت این حالت عجیب چیه ولی تو حاکم همه چیز هستی و تسلط روی سلول سلول من و نفس نفس من به دست تو است. و با جمله In God we trust که نوشته بودی قلبم محکم شد . سپاسگزارم از

      که این بار اینجا نوشتی و سپاسگزارم از سمانه جان که با پاسخ به شما توجه من را به کامنت ارزشمند شما جلب کرد و سپاسگزارم از خدا که همیشه همراه و بهترین رفیق و مونسمون است خدایا شکرت

      یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال. 666

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        رویا مهاجرسلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2328 روز

        درررودددددد و سلام به روی ماهت نفیس جانم

        درود و سلام به قلب پاک و ماهت

        خدایاااا شکرت امروز هم چراغ آبی رنگ پیام خوش خبری و تحسین برانگیز دوست نازنینم رو دریافت کردم

        نفیس جان واقعا نفیس و گرانقیمت هستی و این پیام های تحسین برانگیزت بی گمان همچون بومرنگ به سمت وجودت باز می گردد

        خیلی خیلی ممنون و سپاسگذارم که دلمو شاد کردی و الان آنقدر احساسم خوب و عالیع که نیشم به بناگوشم چسبید و دارم همینطوری ذوق می کنم و میخندم .. چقدر این لحظات رو دوست دارم و قبل از اینکه آن دایره آبی رنگ رو لمس کنم از خداوند با ذوق و شوق تشکر می کنم ..

        ببین هر کسی بغییر از بچه های سایت منو ببینه پیش خودش میگه چقدر ذوق زده شده !!! ولی استاد عزیزمون بهمون یاد داده که چطوری شکرگذاری کنیم برای دریافت این نعمت شکرگذار بودن ممنون و سپاسگذارم

        نفیس جانم . اونجا که گفتی دلشوره داری مطمعن باش الخیر و فی ما وقع است ..چون تو هم یکی از ساکنین این فضای الهی و بهشتی هستی و ما همون از هدایت شدگانیم وگرنه اینجا نبودیمممم اصلا..

        بهترین روش برای اینکه نجوای ذهن رو آروم کنیم فقط و فقط سپاسگذار بودن از داشته هامون هست .. من هم اون اوایل آشنایی ام با استاد بلد نبودم شکرگذاری کنم یعنی فکر می کردم خیلی خیلی چیزای خوب باید برام پیش بیاد تا بچشممم بیاد.. و همش می گفتم این که چیزی نیست براش بخوام سپاسگذاری کنم ..خلاصه برام شکرگذار بودن زمانی بود که ی چیز خارق العاده ای پیش بیاد و یا ی چیز عالی رو می‌دیدم و از این چیزاااا….

        ولی الان برای یک لیوان آب گوارا صد بار شکرگذاری می کنم و میگم خدایاااا شکرت چه آب گوارایی… خدایااا شکرت که آب لوله کشی داریم … خدایااا شکرت برای نعمت آب .. خدایاااا شکرت خلاصه آنقدر شکرگذاری می کنم و لذت میبرم که خداوند هم بهم همچنان لطفشو بیشتر و بیشتر کردهه ..

        نفیس جان من خیلی خیلی مدیتیشن انجام میدم .. و همش به آسمان و دیگر زیورآلات آسمان نگاه می کنم یعنی عاشق خورشید و ماه و ستارگان و طلوع و غروب خورشیدم .. از اول ماه که مهتاب هستش تا ماه نو که هلال میشه همینطوری رَسَد می کنم صبحها بعد از دیدن طلوع خورشید از روی بالکنم بعدش میرم سمت پنجره ی سالن از اونور ماه رو در آسمان روش میبینم و لذت میبرم گاهی آنقدر هوا روشنه که مثل یک تیکه ابر دیده میشه ولی من می‌شناسمش .. خدایاااا شکرت برای این جهان هستی

        نفیس جانم ممنون ممنونم از برای دعای آخر کامنتت

        یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال و آن عدد ردیف جفت 666 و این دفعات برام نشونه ی تغییر تحول خوب رو بهمراه داشت مرسی مرسی عزیزم که نشونه ی خداوند بودی برام

        برات بهترینه بهترین ها در تمام جنبه های زندگیت رو آرزومندم ..

        براستی ما بخداوند اعتماد داریم

        IN GOD WE TRUST

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
        • -
          Nafis گفته:
          مدت عضویت: 1195 روز

          سلام رویا جانم

          الان تازه از خوندن داستان آشنایی تون با سایت اومدم فقط می تونم بگم Wow شما واقعاً برای من یکی یک الگوی خوب هستید همون جا که گفتید اگر ما موفق باشیم میتونیم الگو برای نزدیکان و فرزند و دیگر کسان نزدیکمون باشیم.

          اول اینکه باور غلط سن را در من شکستید که در هر سنی باشم می تونم شروع کنم و برای موفقیتم تلاش کنم اخر من تو محیطی بزرگ سدم که از سن 40 به بعد دیگر باید تارک دنیا بشوی و بری سر سجاده و توبه تا ببینی حضرت ازراییل کی سراغت می اید، هر کاری بخواهم شروع کنم اولش این جمله که دیگه از ما گذشته این کارها مال جوون هاست، ته مه های ذهنم می رقصد.

          باور بعدی که تو من تغییر دادید سلامتی تون بود بدون هیچ وابستگی به دوا درمونی فقط با مدیتیشن ، کنترل ذهن سپاسگزاری و فایل های استاد مِن جمله آرامش در پرتو آگاهی به این مهم دست یافتید.

          مورد بعدی که توجهم را جلب کرد دلسوزی مادرانه تون بود برای پسرتون که نتیجه بر عکسی داشت من هم برای مادرم مدت ها این مشکل را داشتم و با عذاب وجدان و احساس گناه که مادرم را تنها گذاشتم و مهاجرت کردم خودم را اذیت می کردم با اینکه مطمئنم اگر بودم هم تغییری تو روحیه و تفکر و نگاهش به دنیا نمی تونستم بدهم ، مثل همون جایی که شما گفتید از یک جایی به بعد تصمیم گرفتید چراغ خاموش حرکت کنید ، من هم تصمیم گرفتم به واقعیت های زندگی مادرم و جنبه های خوش زندگی اش نگاه کنم و این باور را با مثال شما تو خودم تقویت کنم که ما کوچکترین تاثیری روی زندگی نزدیکانمون نمی توانیم بگذاریم.

          و مقایسه زندگی تون از نگاه اطرافیان ، خیلی جالبه حتی اگر خود ما جلوی مقایسه را بگیریم آدم های هستن که دوست دارن ما را مقایسه کنن ، این اگاهی در من بوجود اومد که از بچگی مقایسه شدم با اینکه خودم ذاتأ خیلی رها و غیر وابسته بودم اصلا نمیدیدم بقیه را فقط از بودن باهاشون لذت می بردم ولی اینجور رفتار ها باعث شد یواش یواش من هم مقایسه گر خودم با بقیه باشم و البته که با کمک خدا و هدایت به سمت استاد و دوستانی چون شما خیلی بهتر شدم.و به شما تبریک می گویم که اینقدر رشد کردی که حتی مقایسه اون ها را هم اصلاح می کنید و تبدیل به یک نقطه قوت برای خودتون.

          اگر بخواهم درس هایی که از داستان هدایت شما گرفتم را بنویسم باید مثنوی هفتاد من پر کنم اما اینم بگم چقدر خوب شد عکس گذاشتید چون اون چهره شاداب با رنگ قرمز فیوریت من بهمراه کلاه، منو و هر بیننده ی دیگری را که توجهش به زیبایی ها باشد را سر ذوق می آورد .

          امروز قصد داشتم براتون یک کامنت مختصر بگذارم و بگم اون دلشوره غریبی که در کامنت قبلی ام نوشته بودم بر اثر خوردن 3کاپ قهوه بوجود اومده بود و بیشتر جنبه جسمی داشت ولی من خبر نداشتم و از خدا پرسیدم و مثل همیشه وقتی آرامشم را حفظش کردم جواب داده شد.

          رویا جانم همینجور شاد قوی مصمم سالم و ثروتمند جلو برو .

          تو آسمان سایت توحیدی درخشان هستی و باشی .

          یا محول الحول ولاحوال حول حالنا الی احسن الحال 669

          In God we trust نور قلبت باشد عزیزم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
          • -
            رویا مهاجرسلطانی گفته:
            مدت عضویت: 2328 روز

            درود و سلام و وقت بخیر به تو دوست عزیزم نفیس نازنینم .. سلام بله روی ماهت

            این باور سن در ایران خیلی بولده آن هم بخاطر باورهای مخرب مذهبی .. آره نفیس جان منم قبلنا این باور رو از جامعه و فرهنگ و خانواده و غیره بهم خورونده بودند ولی شکر خدا بعد از آشنایی ام با استاد عزیز فهمیدم که این باور هم از احساس کمبود میاد … همه می‌گفتند عجله کن وقت نیست . چه زود دیر می شود .. چقدر عمر ها کوتاهه.. آدم زود پیر میشه .. زن که به بیست رسید دیگه باید بحالش گریست( وااای چقدر از این ضرب‌المثل حس ام بد میشد فکر می کردم دیگه آخرین فرصت زندگیم تا همین سن بیست سالگی ست) فکرشو بکن که هنوز شکوفا نشدی احساس تمام شدن میکردی.. بخاطر اینکه زود شوهرت بدن زود از خانه پدر مادریت بندازنت بیرون .. بخاطر اینکه زود فرزندآوری کنی در صورتی که آدم توی سن کم هنوز ذهنش کودکه… فکر می کردند سنت بالاتر بره زیادی حالیت میشه و از همه چی سر در میاری و آنوقت از هر چی و از هر کسی خوشت نمیاد و توقع آت بالا می‌ره و دیگه نمی توانند ترو قالب کنند و باید طبق خواسته ی آنها ازدواج کنی و یا حرف شنوی داشته باشی خلاصه ی کلام یک برده ی کاملا مطیع باشی .. یعنی در بهترین دوران شکوفایی سنت . آن باورهای محدود کننده رو آنچنان بخورد ذهنت میدن که خودت هم باورت میشه که همش باید عجله کنی درسته برای بچه دار شدن بدن خانمها تا یک سنی قابلیت بچه دار شدن رو داره ولی الان علم پیشرفت کرده و خیلی چیزها عوض شده خیلی مسایل و روش ها رو بلد شدند … خلاصه نفیس جونم از تمام این حرفها که بگذریم الان دیگه کاملا تغییر کردم .. اصلا آنقدر فایل های استاد رو نگاه کردم بخصوص سفر به دور آمریکا و سریال زندگی در بهشت . که دیگه هیچ مقاومتی در مورد سن و سال و یا خیلی چیزهای دیگه ندارم …

            چرا ما ضرب‌المثل های خوب و مثبت رو برای خودمون تکرار نکنیم اینکه بقول شاعر:

            زگهواره تا گور دانش بجوی

            معنای همین یک جمله خیلی خیلی وسیع هستش.

            یعنی از زمانی که بدنیا میایی تا لحظه ای که از این دنیا میری فرصت داری که به خواسته هات و اهداف و آرزوهات برسی

            هیچ محدودیتی در مورد هیچ چیزی نباید داشته باشیم

            در مورد یادگیری

            در مورد ذوق و شوق

            در مورد سفر رفتن

            در مورد ورزش کردن

            در مورد دوست یابی

            در مورد ازدواج

            و یا پارتنر

            در مورد رنگ لباس و یا حتی آرایش

            در مورد عشق و مهر و محبت و در مورد یادگیری زبان و درس و یا هر مهارت دیگری .. من که فقط و فقط دارم تحسین می کنم کسانی رو که دارند آرزوی منو زندگی می کنند..

            یعنی این تابو شکنی ها رو الگو قرار میدم و بخودم میگم اگر این تونسته منم می تونم .. اگر برای اون شده پس برای من هم میشه … اگر اون به قلب ش افتاده که این خواسته رو داشته باشه و بهش برسه پس منم هر خواسته ی درست و مناسبی داشته باشم حتما بهش میرسم … هر چند هنوز در مسیر یادگیری و آگاهی هستم ولی واقعا اعتراف می کنم که لذت بخش ترین دوران زندگیم همین لحظات سپاسگذاری و آشنایی ام با استاد عزیزم بود که منو هدفمند کرد و بهم انگیزه داد … برای همینه که هر وقت شبها با آرامش سرمو روی بالشت نازنینم می‌زارم بوسش می کنم و از خداوند تشکر می کنم برای رختخواب گرم و نرممم و آرامشی که دارم خدایا شکرت … و وقتی صبح زود بلطف خداوند از خواب شیرین و با کیفیتم بیدار میشم خیلی ذوق زده ام و همش از خداوند تشکر و قدردانی می کنم برای یک شروع دیگه .. برای یک فرصت دیگه … برای دیدن یک طلوع صبحگاهی لذت بخش دیگه … برای دیدن لحظه ی درخشش طلوع خورشید از دوردست‌ها .. بقول استاد عزیزم که همیشه آویزه ی گوشم هستش اینکه خداوند یک روز کاملا آکبند رو بهمون هدیه داده باید ببینیم چطوری ازش استفاده می کنیم و ازش لذت میبریم

            پس سعی می کنم فقط و فقط از امروزم لذت ببرم و من اصلا فکر نمی کنم سنم چقدر هست بلکه فکر می کنم من یک انسانی هستم که فقط همین یک روز آکبند رو هدیه گرفتم و دارمش .. و باید از این هدیه ی خداوند نهایت استفاده رو بکنم و ازش لذت ببرم و سپاسگذارش باشم خدایااآاا شکرت

            خدایا به اندازه ی تمام وفور و فراوانی های این جهان هستی ممنون و سپاسگذارم که منو لایق قدرشناس بودن همین لحظاتم دانستی ..

            نفیس جانم هر وقت عکس پروفایلتو میبینم فکر میکنم توی پرادایس هستی و این باور رو در من تجلی می کنه که رفتی پیش استاد و خانم شایسته !!!

            نفیس عزیزم خیلی خیلی ممنون و سپاسگذارم که وقت ارزشمندت رو گذاشتی و رفتی داستان طولانی هدایت منو خوندی و بعدش هم آمدی دوباره برام نوشتی مرسی مرسی عزیزم ..

            اینکه با خواندن داستان هدایت من به نکته های جالبی اشاره کردی ممنونم عزیزم. .. در مورد مقایسه گفتی ..

            آره عزیزم آنها همان 99٪ جامعه هستند که هنوز به شیوه ی قبلی ما دارند زندگی می کنند پس جای نگرانی نیست چون با دیدن اعمال و رفتار اطرافیانمون میفهمیم کجا بودیم و الان کجا هستیم و اینجاست که باید خودمون رو یک نیشتگون بگیریم و بگیم ببین تو هم از همین حرفها می‌زدی هاااا و بعدش خودمو تحسین می کنم و میگم آفرین رویا خانم ببین چقدر تغییر کردی که انگار همچون یک فیلم داری گذشته خودتو میبینی و اینجاست که نوار ظریف قرمز رنگ مدارها رو واضع و قشنگ میبینم و اینجاست که مبحث مدارها رو درک می کنم و مرز جدایی ها رو درک می کنم و میفهمم در مدار چه نوع از آگاهی هدایت شدم و سکوت می کنم و چراغ خاموش حرکت می کنم

            نفیس جانم منم اگر بخوام بنویسم دیگه خیلی طولانی میشه.. مرسی مرسی عزیزم برات بهترینهع بهترین مسیرها رو برای رسیدن به خواسته های زیباییت رو آرزومندم

            مرسی مرسی عزیزم که چراغ خوش خبری پیام رسان آبی رنگ رو برام روشن و نورانی کردی الهی همیشه چراغ دلت روشن باشه

            الهی قلبت از نور و روشنایی و عشق الهی بدرخشی و درخشان و درخشنده باشه آمین

            خدایاا شکرت سپاس سپاس سپاس

            IN GOD WE TRUST

            خدایااا شکرت که به من قدرت توانایی کنترل ذهنم را دادی

            خدایااا شکرت که احساسم خوب و عالیع پس امروز هم منتظر اتفاقات و نتایج خوب و عالی هستم

            خدایااا شکرت که توفیق شکرگذار بودن رو به من عنایت کردی

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      پری سیفی گفته:
      مدت عضویت: 2662 روز

      سلام رویا جان عزیزم. خیلی لذت میبرم وقتی ایمیلی که حاوی کامنت شماست رو دریافت میکنم. کامنتهات یه پاکی و آرامش خاصی داره که هر وقت میخونمشون این احساس آرامش به من هم منتقل میشه. واقعا ازت ممنون که وقت میذاری و می‌نویسی

      چقدر لذت بردم وقتی خونه قشنگت رو توصیف کردی. من عاشق بالکن و دیدن طلوع خورشید هستم.

      ایمان دارم با لذتی که از شرایط فعلیت میبری به داشتن خونه‌های خیلی عالی با بهترین لوکیشن و بهترین شرایط هدایت میشی‌. به امید خدا

      ما به خداوند اعتماد داریم

      شاد و سلامت و سعادتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        رویا مهاجرسلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2328 روز

        درود و سلام خدمت دوست قدیمی ام پری سیفی عزیزم

        خدا رو شکر سلام و درود به روی ماهت

        واقعا ممنون و سپاسگذارم برای اون دعای قشنگت

        ممنونم که اینقدر دل مهربونی داری

        ممنونم که به کامنت من هدایت شدی

        ممنونم که چراغ آبی رنگ خوش خبری پیام رسان رو برام روشن کردی الهی هر آنچه که در دل داری بچشمت ببینی و بشنوی و لذت ببری و به همه ی آرزوهای الهی آت برسی

        پری جونم ممنونم که بهترین ها رو برام نوشتی گفتی

        ایمان دارم با لذتی که از شرایط فعلیت میبری به داشتن خونه‌های خیلی عالی با بهترین لوکیشن و بهترین شرایط هدایت میشی‌. به امید خدا بخدا اشک شوقم رو در آوردی الهی آمین

        مگه میشه آدم آنقدر قلبش پاک و الهی باشه باشه و این بهترین ها رو برام طلب کنه البته که میشه!!! چون ما همه از هدایت شدگانیم..

        هر چند این آرزوهای قشنگت همون بومرنگ زیباییست به وجود نازنین خودت بر می گرده ..مرسی مرسی عزیزم

        ممنونم که وقت ارزشمندتو برای خواندن کامنتم و همچنین برای این دست نوشته ی گوهربارت گذاشتی

        ممنونم که چراغ دلمو روشن کردی و بهم انگیزه ای مضاعف رو دادی

        ممنونم که دوستان زیبا صورت و زیبا سیرتی همچون تو دوست عزیزم در اینجا دارم

        خدایاا شکرت که اینجا تنها جایی هست که برای موفقیت هامون ایستاده دست میزنند

        خدایا شکرت برای داشتن چنین دوستان الهی ام

        پری جونم آن بهترین نشونه ها هدایت ها و معجزات الهی رو برات آرزومندم

        روز و شبت بخیریت و به شادی و کامیابی و ایام بکامت شیرین و گواراه همراه با عشق و سلامتی و پول و ثروت

        خدایاا شکرت سپاس سپاس سپاس

        IN GOD WE TRUST

        IN GOD WE TRUST

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام.

    قشنگی ها و داشته های امروزم- جمعه- 11 خرداد جانِ 1403.

    1- نظمِ بهترِ خوابِ من و حافظ جون.

    الهی بی نهایت شکر

    کمکِ بقیه بهم که بتونم بخوابم.

    2- کمک هایی که دریافت میکنم برای نگهداری از حافظ جون.

    3- عشقی که حافظ جان دریافت میکنه از عزیزان و خانواده اش.

    4- هدیه ی عمو جانِ حافظ بهش، پلاک ان یکاد.

    5- همه ی هدیه های ارزشمندی که حافظ جانم با لیاقتِ بالایی که داره، دریافت میکنه از عزیزانش.

    6- آسان شدن بر آسانی ها برای من.

    خرید وسایلِ کاربردی در بچه داری.

    7- عمه و زن عموی حافظ جان دیشب براش لباس خوشگل و لطیف هدیه گرفتن.

    من لذت میبرم از احساس لیاقت بسیار بالای بچه ها که بدون اینکه کاری بکنن (همونطور که استاد گفتن) نعمت ها به سمتشون سرازیر میشه.

    8- خودمم با احساس لیاقت محبت ها، هدیه ها، لطف هایی که به سمتم سرازیر میشه رو با عشق دریافت میکنم و سپاس گزاری میکنم.

    اگه سمانه ی قبل بود معذب میشد شاید خجالت هم میکشید.

    9- محبتِ جذابِ خواهرشوهرم به خودم و حافظ جان.

    دیشب کمرم رو ماساژ داد، دمش گرم.

    همه ی عزیزانم خیر ببینن در دنیا و اخرت.

    10- الهی شکرت برای حافظِ قشنگم، روز به روز علاقه ام بهش بیشتر میشه، در پناه خدا باشه همیشه، همه مون باشیم.

    11- پیاده رویِ 25 دقیقه ایِ دیروز عصر در محله ی مادرشوهرم.

    کوچه های دنج با درخت های قشنگ.

    12- کیکِ خوشمزه ای که دیشب عموی نی نی آورد و خوردیم دور هم.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    خدایا مرسی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2328 روز

      درودددددددددد و سلامممممم

      به روی ماهت سمانه جونم خدا قوت .

      دروددددددد و سلاممممم به مادر جدیدمون که چهل روز رو بسلامتی و تندرستی پشت سر گذاشت

      درووووددد و سلام به مامی نی نی نوزاد خوشکلمون که چهل روز قدم مبارکشو به این جهان مادی گذاشت …

      خدایاااااا شکرت برای چله ی این فرشته ی زمینی مون. مبارکت باشه سمانه جونم … مبارکمون باشه خدایااااااا ی مهربونم خدایااا شکرت

      خدایا به اندازه ی تمام وفور و فراوانی های نعمت های بیکرانت شکرگذارم

      وووواااای سمانه جونم ممنونم عکس این جیگرطلای قند عسل رو گذاشتی برامون

      مرسی مرسی که بعد از دیدن لحظه ی ملکوتی طلوع خورشید صبحگاهی روی بالکنم .. فوری پریدم توی سایت و اسم زیبای سمانه جونم رو دیدم و اولین کامنت صبحگاهی ام بودی و اولین چیزی که توی سایت دیدم . عکس زیبای این نوزاد فرشته کوچولوی خوردنی حافظ شیرین عسلم رو دیدم مرسی مرسی که این خواسته ام هم تیک خورد

      خدایاااا شکرت خدا حفظش کنه ..

      خدا رو شکر رفتی مهمون بازی

      خدا رو شکر که سرشار از عشق و مهر و محبت شدین

      خدا رو شکر

      خدا رو شکر که خانواده ی همسرت عاشقانه مثل پروانه دورت می گردند و عاشقانه بهت عشق می ورزند و تو هم قدردان این موهبت های الهی هستی چون تو هم عاشقانه دوستشون داری و این نشان بازتاب قلب مهربان دو طرف برای این هم فرکانس بودنهاست که چنین محفل های نورانی رو بوجود میاره .. خدا رو شکر

      سمانه جونم ممنون و خدا قوت که هر روز میایی و با عشق برامون می نویسی

      مرسی مرسی میایی و لحظات زیباییت رو با ما به اشتراک می‌ذاری و منم احساس میکنم عضوی از اون جمع دلپذیر و عشق و مهر و محبت و شادمانی هستم .. احساس می کنم تمام اون هدایا و نعمانی که به برکت وجود گوهربار این فرشته ی نازنین روی زمین دریافت کردید از برکات الطاف الهی است … و درس های زیادی داره.. واقعا خداوند از اول همه چی رو برامون گذاشته بود و ما رو دست خالی به این جهان نفرستاده بود … پس چی شد که تغییر کردیم و یادمون رفت ما نزد خداوند ارزشمند بودیم .. چی شد !

      تنها جواب من اینه که انسان فراموش کاره برای همینه که این آگاهی ها رو فراموش می کنه …

      سمانه جونم خواهش می کنم خیلی خیلی نگاهش کن چون اون روحش خیلی خیلی بزرگه و به همه چی آگاهه و اومده بهمون درس بده .. اومده که دنیاتو شیرین تر کنه .. اومده که عشق بده و عشق بورزه .. و مهر و عشق الهی قدم به سر زمین ناشناخته ی این جهان مادی گذاشته .. وووااای خدای من دلم می خواست اون انگشت های زیباشو بخورم .. اون حرکات زیباشو نگاه کنم .. اون شیر خوردنشو نگاه کنم .. بوی نوزاد خیلی خیلی شیرینه .. وووااای خدای من اون موقعی که چشماشو باز می کنه و از ذوق میدرخشه رو ببینم .. مطمعنم سمانه جونم آنقدر خودت و خودش جذابانه و عاشقانه بهم نگاه می کنید که نوبت ما نمیشه !!!!!!

      مرسی سمانه جونم شنیدی میگن ؟؟!

      برات بهترینع بهترین و شیرین ترین لحظات رو آروز می کنم؟؟!!! خب. بفرماااااا ببین همین الان داری درون این لحظات ملکوتی زندگی می کنی و لذت می بری خدایاااا شکرت که در چنین لحظات و زمان آگاهی و بیداری ذهنی داری از وجود این موهبت ها و نعمت های الهی لذت میبری تحسینت می کنم . مبارک و گوارای وجودت باشه . چون تو خودت یک فرشته ی مهربونی هستی که لایق مادر شدن بودی تبریک تبریک و مبارکت باشه عزیزم.. ای فرشته ی نگهبان نوزاد قند عسل مون .. البته بابای عزیز این جیگر طلامون رو هم فراموش نکنیم که اون هم یک بال دیگر ی از این فرشته ی نگهبان قند عسل مون هست

      خدا یار و نگهدار تون باشه و بقول خودت..

      فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

      خدایا مرسی

      روز و شبت طلایی

      الهی بدرخشی و درخشان بمانی و در کنار عزیزانت بهترین لذت های دنیا رو بچشی …. الهی آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    پدرام فصیح زاده گفته:
    مدت عضویت: 1334 روز

    سلام به پدرام جدید

    سلام به تک تک عزیزان من و دوستان خانواده صمیمی عباسمنش….

    من توی زندگیم زیاد دوست صمیمی نداشتم و بعد از یه مدت از مدار اون افراد خارج شدم و الان هیچ دوست صمیمی جز همسرم و فرزندم ندارم…

    البته منظورم دوست حضوری هست.

    ولی به لطف الله همین الان متوجه شدم که من از وقتی وارد این سایت الهی شدم، خیلی دوست صمیمی غیرحضوری دارم و هر شب و هر روز میشینم پای صحبت های متنی شون و لذت میبرم. و خیلی حالم خوبه…

    دقیقا همین الان شیرجه زدم در این آگاهی و خیلی شاکر خدا هستم بابت داشتن چنین دوستانی…..

    آقا رضا عطار روشن، سعیده خانم، نفیس خانم، ابراهیم، احسان مقدم، سید علی خوشدل، رسول خانمی، آقای ظاهری، آقای زرگوشی، محمد حسین تجلی، افلاطون نوروزی، حمید امیری، سمانه خانم صوفی و پسرشون حافظ خان، الهه خانم سواد کوهی، مارکو، عادله، روزا خانم، مرضیه خانم از افغانستان، خانم بارکزی،هادی ترابی، محمد عموری، سرور خانم که ردپاش توی همه جای سایت هست و کامنتاش رو همیشه میخونم ووو خیلی از دوستان دیگه که ذهنم یاری نمیده،بنویسم اسماشون رو ولی خدا میدونه حواسم به همشون هست…

    واقعأ همیشه ته دلم میگفتم خدایا یعنی میشه منم یه روز دوستای صمیمی پیدا کنم که باهاشون جاهای مختلف برم و لذت ببرم.

    الان با آقا رضا میرم دزفول، با حمید جان عسلویه، با ابراهیم شرکت فولاد، با سعید خانم کیش و شمال، با الهه خانم اصفهان، با علی خوشدل چندین کشور، با محمد عموری امارات و………… و من با خوندن کامنتهاتون اشک میریزم، میخندم، خودمو تصور می‌کنم، آفرین میگم، تحسین میکنم، باور میکنم که میتونم ندارم بالاتر ببرم…. و کلی چیزای دیگه…

    بعد از خوندن داستان ابراهیم، دوست دارم مثل ایشون شرایطش رو تجربه کنم، با دیدن فیلم آقا رضا دوست دارم کسب و کار شخصی داشته باشم، با خوندن کامنت های سید علی خوشدل دوست دارم مثل ایشون برنامه نویس بشم و…..

    ولی توی این یکسال که با جدیت دارم رو خودم کار میکنم، فقط تکاملی دارم میرم جلو و میخوام به رسالت پی ببرم که خدا چرا منو به این دنیا آورده و چه رسالتی دارم، شغل مورد علاقه چیه… اینا همش داره به من پالس میده که نگران نباش، اگه برای دوستانت شده، برای تو هم میشه…

    روزها فکر من این است همه شب

    از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود

    خلاصه خیلی لذت بردم از این آگاهی که به قلبم الهام شد و آرامش گرفتم….

    امروز توی گرمای گچساران، از ساعت حدود 10 صبح تا حدود 5 عصر برق نداشتیم ( به علت یک حادثه) و عصر رفتیم خونه یکی از آشنایان و شب اومدیم، خدا میدونه چقدر بابت نعمت برق شکرگذاری کردیم منو همسرم….

    آدم باید همیشه به مواردی که خیلی عادی شده توی زندگیش با نگاه شکرگذارانه نگاه کنه تا حق نعمت رو کمی اداکنه…

    نمیدونم اینا چی بود بالا نوشتم، فقط خدا به انگشتانم دستور داد تایپ کنن.

    من امشب فقط میخواستم تمرین ستاره قطبی شبم رو انجام بدم….

    خداروشکر امروز صبح پسرم پیتزای دیشب که اضاف اومده بود رو از یخچال بیرون آورد و من و همسرم با صدای فسقلمون پا شدیم و صبحونه رو با خوردن پیتزا آغاز کردیم

    بعدش هم با پسرم بازی کردیم…

    بعدش هم که برقا رفت و خدا یک نعمت فوق العاده مهم رو به ما یادآور شد که خیلی وقت یادمون رفته و اصلا شکری به جا نیاورده بودیم…

    خداروشکر ظهر رفتیم با پسرم بستنی سنتی گرفتیم و اومدیم خونه توی گرما نشستیم سه نفری زدیم بر بدن و تشگی هم به گرما اضافه شد و هم تشنمون بود و هم گرممون ( این مزاح بود، با خنده بخونید)…

    بستنی خوشمزه ای بود، جاتون سبز…

    خداروشکر امروز رفتیم خونه یکی از 5 تا باجناقم و به لطف الله به خرج خودمون یه شام خوشمزه درست کردیم و رفتیم پارک و بچه ها کلی بازی کردن. ( قبلا( تا همین هفت ماه پیش) از این جمع ها فراری بودم، چون پولی نداشتم که بخوام کسی رو دعوت کنم و خدا میدونه چندین بار عزیزانی میخواستن بیان خونه ی ما مهمانی که به خانمم میگفتم زنگ بزن به خانمش بگو شرایط نداریم نیان. چون اگه میومدن باید قرض میکردیم و پولی هم نبود که بخوام تسویه کنم،،،، واقعا خداروشکر میکنم بابت این نعمت قانون بدون تغییر خداوند و عدالتش که هر کسی توی قانون مندیش قرار بگیره به تمام خواسته هاش میرسه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    به نام اللهِ مهربان

    سلام.

    احساس خوب= اتفاقات خوب

    1- وقتی لُپم رو میچسبونم به لُپِ قند عسلم.

    2- پیام های نفیسه جان و رویا جان که خوندم.

    3- نامه ای که صمیمانه به خودم نوشتم امروز اینجا، دقیقا به گونه ای که یه دوست برای دوست صمیمیش مینویسه با خودم صحبت کردم.

    4- بستنی خوشمزه ای که میخواستم رو مادرشوهر مهربانم پیدا کرد، خرید، نوشِ جان کردم امروز.

    5- حمام کردن حافظ توسطِ مادر شوهرم.

    6- نهار، خورشتِ کرفسِ نازنین.

    7- اینکه دوستان دیگه هم دارن روزانه نویسی میکنن اینجا از زیبایی ها و حس های خوبشون.

    8- باباییِ نی نی واسش پوشکِ جدید خریده.

    9- امروز خیلی عالی حافظ جان قطره های سریِ اولش رو نوش جان کرد.

    10- با مادرشوهرم نهار خوردیم، من غذا خوردن دورهمی رو خیلی دوست دارم.

    11- کبوتری که همین الان دیدم، پشت پنجره ی طبقه ی پنجم.

    برای من نشونه است.

    12- حافظ روی پام لالا کرده.

    13- نعمتِ آب.

    نوشیدنِ آب، حمام، دستشویی، لباس شستن، ظرف شستن و …

    الهی شکر.

    14- عمه جونِ حافظ فردا تعطیله و پیشمونه.

    15- آرامشی که خونه مادرشوهرم دارم از وقتی اومدم اینجا این چند روز. خدا رو بی نهایت سپاس گزارم.

    16- دیشب شام از بیرون خرید پدرشوهر عزیزم، کباب کوبیده ی خوشمزه که من عاشقشم.

    17- آفرین سمانه جون که غذاهای حبوبات دار و نفاخ رو نمیخوری، فست فود نمیخوری.

    18- مرسی سمانه جون که به قند عسل با عشق شیر میدی.

    19- خدایا مرسی که شیر در اختیار حافظ جانم قرار میدی و سیرش میکنی، ممنونم که روزی رسان فقط خودتی.

    20- آناناس نوشِ جان کردم.

    21- خوابِ ظهر با قندِ عسلم.

    22- شادیِ مردم از قهرمانیِ پرسپولیس دیشب.

    23- با مادرم تلفنی صحبت کردم، روستای زمان کودکیشه، بسیار باصفاست، مهمانِ منزلِ اقوامشه و از طبیعت و آب و هوا بسیار لذت میبره، الهی شکرت، خوشحالم براش.

    روستا همیشه برای من نشاط بخشه به خاطر اب و هواش، سادگیش، آسمون تمیزش، خوراکی های سالم و ساده اش.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    خدایا مرسی که کمکم میکنی توجهم بره روی زیبایی ها مدت زمانِ بیشتری.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    پدرام فصیح زاده گفته:
    مدت عضویت: 1334 روز

    سلام و صد سلام…

    خداروشکر میکنم که اینقدر حال خوب به ما عطا میکنه وقتی قدم در راه توحید میذاریم…

    خداروشکر امروز از اول صبح همه چیز عالی بود و خداروشکر تونستم سفارشات خوبی از مشتریان بگیرم

    خداروشکر امروز با یک حرکت از طرف خدا تونستم به راحتی(تاکید می‌کنم به راحتی) 600 هزار تومان درآمد داشته باشم

    خداروشکر امروز کارمزد بیمه از طرف شرکت اولم برام مجدد واریز شد و این خیلی خوب بود

    خداروشکر یکی از بیمه شده ها که بالای 2 سال بود قسط نریخته بود امروز پیام داد گفت دارم کم کم میریزمشون….

    خداروشکر امروز رفتیم چشم پزشک ولنز چشم های همسرم رو شستشو داد و همسرم عالی داره میبینه

    خداروشکر امروز که 1/941/000 تومان پول دادیم برای این شستشوی چشم، فاکتور بیمه تکمیلی گرفتیم که این مبلغ رو از بیمه دریافت کنیم و این خودش یعنی پول، یعنی درآمد…. واقعا خداروشکر بابت وجود بیمه.

    همین پارسال روزهایی بر من می‌گذشت که با ذوق میومدم خونه و به همسرم میگفتم خداروشکر امروز مثلا 300 تومان درآمد داشتم، و به عصر نکشیده بچه مریض میشد و تازه یه چیزی هم قرض میکردیم که داروهاش رو بخریم… خیلی خیلی نعمت بزرگیه برای من. برای منی که هنوز یکسال هم بیمه تامین اجتماعی ندارم و خیلی خوشحال خودمو با هیچکس مقایسه نمیکنم که حالم بد بشه، چون میدونم افراد زیادی هستن که از من خیلی سنشون کمتره و سابقه بیمه شون خیلی بالاست. دیر مسیر رو پیدا کردم، ولی خداروشکر پیدا کردم و الان خیلی شکرگذار خداوندم که دارم هر لحظه بیشتر از این شغلی که دارم لذت میبرم

    خداروشکر امروز وسایل آش بردیم منزل باجناق و دور هم آش خوشمزه زدیم بر بدن. جا تون خالی واقعا

    خداروشکر امروز همه چیز عالی بود و احترام و عزت زیادی از اطرافیان دریافت کردم.

    خداروشکر امروز یه آب معدنی 6 هزار تومانی هدیه دریافت کردم و این خودش یعنی پول و درآمد

    خداروشکر امروز انبه خوردیم و لذت بردیم

    خداروشکر بابت اینکه سرویس بهداشتی و حمام رو شستم و عالی شد

    خداروشکر امروز ساندویچ پرسنلی دادن

    خداروشکر امروز همسرم خاکشیر درست کرد و خوردم و عطشم از گرما خوابید

    خداروشکر امروز کفی های کفش با پشم گوسفند عالی من از طریق پست به دستم رسید و امروز داخل کفشیم که بوی بدی داشت گذاشتم و

    بوش برطرف شد. این قبلا برای ی

    کفش دیگه ام خردیه بودم و دیگه پاهام بو نمیدن

    خداروشکر که اینقدر هر روز حالم خوبتره و لذت میبرم از این زندگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    به نام اللهِ یکتا، سلام.

    قشنگی ها و حس های خوبِ امروز، سه شنبه، 15 خرداد 1403.

    1- حسِ بغل کردنِ پسرم.

    2- لالاییِ غزل شاکری که پسرم باهاش لالا میکنه.

    3- دیروز مادر و خواهرهای مهربونِ جاریِ عزیزم اومدن دیدن قند عسلِ من.

    یه سبد گلِ زیبا براش هدیه اوردن و کارت هدیه.

    سپاس گزارم برای هدیه هایی که پسر قشنگم دریافت میکنه.

    4- دیدنِ دخترخاله ی نازنینِ همسرم، مریم جانِ عزیزم.

    هر چی صحبت میکردیم بیشتر متوجه شدم مدارش در جهت مدارم هست و چقدر در مسیر رشد و بهبود شخصیتی هست.

    کلی تحسینش کردم.

    5- همسرم دیروز سورپرایزی اومد خونه مامانش.

    من از دیدنش خیلی خوشحال شدم.

    دل من و نی نی براش تنگ شده بود.

    6- دیدنِ جاریِ نازنینم و بچه هاش.

    بچه هاشو خیلی دوست دارم، مانی و سِودا جانم.

    عاشقِ فرکانسِ خالصِ بچه هام.

    بچه ها حس های قشنگم بهشون رو دیروز منتقل کردن به خودم.

    7- حالم خوبه الحمدالله، الهی شکرت.

    8- سلامتیِ خودم و عزیزانم.

    9- تو اوجِ خواب آلودگی از خدا کمک خواستم، اجابتم کرد.

    10- خانواده ی بسیار خوبم.

    11- دیدنِ رویِ ماهِ پسرم، لمسِ صورتِ قشنگش.

    الهی شکرت.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    12- حافظ جان دو تا اسباب بازی از آقاجونش (پدرشوهر عزیزم) هدیه گرفت.

    13- این روزها متوجه فاصله ی فرکانسیِ خودم با بقیه شدم و خوشحالم.

    وقتی بقیه از مسائل سیاسی یا اقتصادی و … صحبت میکنن میبینم که شخصاً هیچ علاقه ای به شنیدن یا پیگیریِ مباحث ندارم.

    میبینم بقیه با چه شوقی صحبت میکنن و من چقدر سردم نسبت به این حیطه ها.

    خیلی خدا رو شکر میکنم، از لطف خداست که ذهنمو طوری تربیت کردم با آموزه های استاد که بره به سمت نکات مثبت و زیبایی ها.

    الان که بحثِ ریاست جمهوری و ‌‌… داغه من حواسم به قشنگی های زندگیمه، به اینکه چطوری با چالش هام روبه رو شم و بزرگتر شم.

    الهی شکر.

    14- خوندنِ کامنت های زیبای آقای پدرام فصیح زاده تو این صفحه.

    ایشون به زیبایی از نعمت هاشون و سپاس گزاری هاشون مینویسن.

    انرژیِ خالص و پاک از کامنتهاشون مشخصه.

    برای من خوندنِ کامنتهای سپاس گزاری و توجه به نکات مثبت خیلی الهام بخشه.

    همینطور کامنتهای نفیسه جانم، آقای جزایری و رویا جانِ مهاجر سلطانی.

    15- مدتهاست نتونستم از ایمیلم کامنت دوستانمو بخونم.

    ولی با بهبودگرایی هر کامنتی بیاد سر راهمو میخونم و خوشحالم از این بابت.

    16- بودن در کنارِ خانواده.

    غذا خوردن در کنار همدیگه.

    گفتگو، همنشینی و معاشرت در کنار اعضای خانواده.

    همه ی اینا برای من بی نهایت ارزشمنده.

    الهی شکر.

    17- پیامکِ احوالپرسیِ خواهرم برای من.

    18- پیامکِ احوالپرسیِ من برای عمه ی همسرم، متوجه شدم شوهر عمه ی همسرم کسالت داشتن.

    19- پیام همکارِ سابقِ نازنینم، خانم وثوق جانم بهم و احوالپرسی شون از پسرم.

    سورپرایز شدم.

    20- سمانه جانِ صوفیِ نازنینم رو تحسین میکنم اینجا مینویسه. الهی شکر.

    21- روزیِ هر روز و لحظه رو خدا همون لحظه میفرسته.

    روزی فقط پول نیست، غذا، خواب، آرامش، امنیت، حس خوب، شادی و … همه روزی محیوب میشن.

    دیروز پر روزی بودم، الهی شکر.

    امروز هم روزی های قشنگم شروع شدن.

    نمونه اش کامنت نوشتن توی این صفحه این ساعت.

    22- عمه ی حافظ جان یه اهنگ زیبا برای یلدا خوند، صداشو ضبط کردم و بارها گوش دادم.

    خیلی قشنگ خوند، شعرش هم زیباست.

    23- تعداد کامنتهای این صفحه شده 66- سال تولد من.

    قشنگه.

    خدایا شکرت که ازت خواستم فرشته هاتو بفرستی برام و فرستادی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: