زیبایی ها را ببینیم - صفحه 60
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-22.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2015-09-12 13:15:272020-08-22 01:48:58زیبایی ها را ببینیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام.
یکی از بزرگترین راز و رمز حالِ خوب و ارامش، زندگی کردن تو همین لحظه است.
اینکه الان، صدای باد میاد، من لذت میبرم.
اینکه قند عسلم کنارمه و در آرامش خوابه و من خوشحالم.
اینکه الان خودم و عزیزانم سلامت هستیم، الهی شکر.
اینکه بزرگتر شده روحم، ظرفیتم نسبت به قبل، الهی شکر.
اینکه خانواده ی خوبی دارم، الهی شکر.
اینکه مینویسم و کلی کیف می کنم، الهی شکر.
اینکه دیگه برای درست کردن غذا، توام با بچه داری، تو فشار و تنگنا نیستم و ذهنم آسونتر شده، الهی شکر.
اینکه الان صورتِ ماهِ قند عسلمو میبینم، الهی شکر.
و …
زندگی در اکنونِ خود، ظاهر ساده ای داره.
برای ذهن های ساده گیر، در حقیقت آسان هم هست.
برای ذهن های منطقی هم میشه و لازمه اش تکرار و تمرین و ممارسته.
وقتی برای آسان شدنم فقط تو همون لحظه ی جاری، خوشحال میشم و تشکر میکنم، بسیار خوشحال میشم.
این برای من بهبوده، رشده.
چون مکانیزمم اینطوری بود و گاهی هست که تا میام خوشحالی کنم، پسِ ذهنم میگه چه فایده قبلا اینطوری نبوده، بعدا رو میخوای چه کنی و …
به عبارتی ذهنم با کمبود، میخواد لحظه ی اکنون رو کوفتم کنه و نذاره بفهممش.
اما الحمدالله که اکنونم داره فعالتر میشه به فضل خدا.
بچه ها نمادِ بارزِ زندگیِ سالم در اکنون هستن.
حافظ وقتی گرسنه شه، شیر میخوره، غذا میخوره، میوه میخوره و …
نباشه هم نمیخوره.
تشنه باشه، اب میخوره، نباشه نمیخوره.
وقتی یه وسیله جدید میبینه ذوق میکنه برای کشف و تحلیلش.
مدتها مشغولش میشه، انقدر باهاش بازی میکنه، تا حسابی بشناسدش.
یه چیز جهان، که میتونه کمک کنه به ذهن، که سختی ها رو جدی نکنه، اینه که میگم هر چیزی در این جهان موقته.
تنها خداست که مطلق و ابدیه.
مابقی همه چیز موقته.
میگذره.
چه خوبی، چه سختی.
در مورد بچه، اوایل که عادت نکرده بودم و بلد نبودم و هول کرده بودم از این تغییر بزرگ، ذهنم بهم فشار میاورد تو گیر کردی تو چالش های سنگین، روح و روانت داره مچاله میشه…
مامانم بهم میگفت دایمی نیست.
بچه همیشه نیاز به این همه رسیدگی و مراقبت نداره که، بزرگتر شه اسونتر میشه.
من درک درستی نداشتم، چون انقدر تو سخت گیری های ذهنم پافشاری میکردم که گاهی راه نفسِ خودمو میبریدم.
الان که حافظ به لطف الله، 13 ماهه شده کاملا دارم مرور میکنم روزگارم رو.
اینکه اشکالی نداره سمانه.
بلد نبودی.
رگ کمالگرایی و ترس از اشتباه کردنت هم بالا اومده بود.
برای خودت پیچیده ترش کردی.
الحمدالله که عبور کردی از چالش هات.
مهم اینه الان حالت خوشه.
کوله باری تجربه با خودت آوردی جلو.
خودتو بهتر دیدی و شناختی.
همون چالش ها قوی ترت کردن.
سپاس گزارترت کردن.
هر جا هستی، بهترین جای خودت هستی.
چه وقتی تو چالش گیر میکنی.
چه وقتی ماهرانه چالش هاتو حل میکنی.
همه ی اون لحظات تویی که داری بزرگتر میشی.
روحت رشد بهتری میکنه.
ظرفیت هات رشد بهتری میکنن.
قبلا از بچه های سایت خوندم که میگفتن چون با قانون و سایت اشنا نبودن، سختی کشیدن ولی بعدش اسونتر شدن.
این مسیر خودش یه تکامله.
اشنایی با سایت و آگاهی ها یه طرف ماجراست.
یه شروعه.
زندگی کردنِ اگاهی ها خیلی مهمه و طرف دیگه ی ماجراست.
فهمِ این اگاهی ها، یعنی یاد بگیرم خودمو بهتر بشناسم، درک کنم، بهتر مواجه شم با خودم.
وگرنه ما هر لحظه این پتانسیل رو داریم زندگیمون سخت جلو بره یا آسون.
به حرف که نیست، به درکِ عمق و ریشه ای مطالب و اجرای اونها تو لحظه های اکنون زندگیه.
من مینویسم تا بهتر بتونم بفهمم و درک کنم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سلام.
هر روز و الان، به این فکر میکنم که روزم چطور گذشت؟
تو مومنتوم مثبت هستم؟
تو چه وضعیتی هستم؟
الان یادم اومد بله.
ضمنِ همه ی لحظاتِ خوشم که یادم میاد، ورودیِ مالی داشتیم.
و یه لحظه که فکرم میخواست منحرف بشه روی عدد، و صحبت از کمبود یا کمی بکنه، به خاطرم اومد از چه عددی شروع شده و الان به چه عددی رسیده.
و درجا خدا رو شکر کردم برای این روندِ افزایشی.
اینکه تشکر و سپاس گزاری، معجزه میکنه.
تمرکز رو میاره روی داشته، روی اکنون.
نمیذاره توجه پرت بشه از اکنون، از لحظه.
الحمدالله برای دونه به دونه درس هام.
دیروز هم بسیار شگفت انگیز بود.
در خلالِ کارهای روتین و روزانه ام، چند کار جدید هم انجام دادم.
این روزها این شکلی شده برام.
به لطف خدا و آزادیِ زمانی و آرامشی که بهم میده، با حافظ مشغولِ تمیز کردن یه قسمتی از زندگی میشم.
نمیدونم چی شد که در کمدِ بالای تختمون رو باز کردم یه لحظه و همون لحظه چون حافظ پیشم بود، یهو ذوق کرد از دیدنِ وسایل و خب دنیایِ کاوش های درونِ ذهن کوچولو و قشنگش.
منم که ذوقش رو دیدم در کمد رو باز گذاشتم تا وسیله ها رو ببینه.
دونه دونه شون رو خارج کردم، تا به راحتی و با آرامش بررسی کنه و ذوق کنه.
خودمم در کنارش دستمال کشیدم تو کمد و خاک ها رو تمیز کردم.
مدتها بود در کمد رو برای گردگیری باز نکرده بودم.
ضمن اینکه چیدمان وسایل رو اصلاح کردم و فضای خالی باز شد برام.
خود این کار، برای من روزی محسوب میشه.
چون با آسانی و ارامش، در حضور حافظ، گردگیری کردم.
و به واسطه همین گردگیری، تشویق شدم روی میز توالت و وسایلش، و روی کتابخانه رو هم گردگیری کنم.
وقتی با ارامش تمیزکاری میکنم، لذت میبرم.
از اینکه چطوری هدایتی و بسیار آسان اومدم سمتِ یه قسمتی از خونه و دارم تمیزکاری انجام میدم براش.
الحمدالله.
اینکه امروز، ساعت 4 صبح توسط حافظ بیدار شدم هم روزیِ منه.
چون اومدم تو سایت و کامنتهای جلسه 14 دوره هم جهت رو خوندم.
الانم دارم کامنت سپاس گزاری و توجه به زیبایی ها مینویسم.
الحمدالله.
یکی از زیبایی های دیروزم، همین اومدن فایل جلسه 14 دوره هم جهت با جریان خداوند بود.
استاد بی نهایت بار شاید گفته باشن، ولی یهو بعضی وقت ها چیزهایی رو میشنوم که در لحظه برای من، دریچه های نو باز میکنه.
مثلا از اینکه شنیدم استاد گفتن فکرها همون توجه های ما هستن، یهو زنگ زد تو وجودم…
یعنی سمانه
ببین چه باحاله
همون لحظه که داری به یه چیزی فکر میکنی،
در حقیقت داری بهش توجه نشون میدی.
در حقیقت همون توجه به به اون مسئله، داره فرکانستو میسازه.
یعنی با توجه هات و کانونِ توجه هات داری زندگیتو خلق میکنه.
لحظاتِ بعدتو خلق میکنی.
الان،
داری سپاس گزاری مینویسی،
حواست به صدای اواز پرندگانه که عاشقشونی،
داری به این سمت توجه میکنی،
پس از همین جنس زیبایی هارو خلق میکنی.
وقتی حس میکنی روزت خوب جلو میره، ثمره ی همون توجه به زیبایی هاییه که تو فکرت اومدن، بهشون توجه کردی…
درک یه مسیله، خیلی شعف انگیزه.
چون پایه ی اینه که یه چیزی رو که به دست اوردی، از این به بعد اگاهانه تر استفاده میکنی و تکرارشون میکنی تا دوباره به دست بیاد.
همون قانون میشه.
قانونی که ثابته و حالا چون تو درکشون کردی، شفاف شدن برات و میتونی به اسانی تکرارشون کنی و لذت ببری.
الحمدالله.
روز جمعه به خودم گفتم سمانه
امروز برات مرخصی حساب میکنم.
فکر کارهای روتین و مرتب سازی و … نباش.
استراحت بیشتری کن.
با حافظ شادی کن.
همین خیلی برام لذت بخش بود.
البته بعدش خیلی نرم و نازک به کارهام هم رسیدگی کردم، ولی با حسِ به مراتب عالی تر.
لازمه یه خانمِ خانه،
خودش به خودش مرخصی بده.
خودش به خودش توجه کنه.
خودش به خودش عشق و تحسین بده.
مثل دیروز که با ارامش بیشتر، توام با بچه داری،
یه لوبیا پلوی ابکش مجلسی درست کردم.
همه چیزش خوب بود.
فقط کمی نمک و روغنش زیاد شده بود.
همه حواسم رو جمع کردم که نکات مثبت این تلاش و اشپزیم و لذتی که در حینِ خلقش بردم، زیر بارِ نمک و چربی، مخفی نشن.
فدای سرم، اشکالی نداره.
پیش اومده.
چون اکثرا نمک غذای ما به قاعده است.
و یه جذابیتِ دیگه ی دیروز برام همزمانیِ گوش دادن به جلسه ی 2 دوره لیاقت و جلسه 14 دوره هم جهت بود.
که تو جفتشون استاد گفتن با خودمون با مهربانی بیشتری برخورد کنیم.
الحمدالله برای شنیدنِ فایلهای استاد.
الحمدالله که حالم با خودم، زندگیم، همسر و بچه ام خوب و خوشه.
الحمدالله که حواسم به سپاس گزاری هست.
الحمدالله برای رعد و برق، باد، بارانی که دیروز اومد.
الحمدالله برای لطافتِ هوا.
الهی شکر که خدا هوا رو خنک میکنه برامون.
الحمدالله برای دونه به دونه امکاناتِ توی خونه مون.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سلام.
امروز صبح فرکانسم نازیبا بود.
اگاهانه دفترمو باز کردم و گفتم فقط از قشنگی ها مینویسم.
و بعد مشغول زندگی شدم…
عصر یهو اگاه شدم و یاد احساسِ صبح افتادم و اینکه بعدش چقدر قشنگ حس بد رو متوقف کردم و جریان زندگیم برگشته روی روال زیبا.
الحمدالله.
امروزم هم زیبا بود.
مهمانان عزیز داشتیم، شادی کردیم و لذت بردیم.
در مجموع حسم روز به روز بهتر و بهتر میشه.
الهی شکرت.
بی نهایت بار شکرت.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سلام.
یکی از لذت بخش ترین تفریحات من، نوشتن هست.
اینکه دفتر و اتودم رو بیارم و در سکوت و آرامش برای خودم بنویسم.
نوشتن های من شامل:
سپاس گزاری
نکات مثبت
اتفاقات خوب
حس های خوب
لحظه های خوب
کارهای خوبی که انجام دادم
تحسین خودم و دیگران
تحلیل احساسات و رفتارهام
مرور درس ها و نکات مهمی که باید بهشون توجه کنم
توجه به لحظه های خوبم
توجه به زیبایی های اطراف و زندگیم
و …
میشه.
مخصوصا وقتی حافظ خوابه، کارهامو انجام دادم، غذا داریم، با عشق و ارامش میشینم به نوشتن.
شب ها وقتی خوابه هم گاهی مینویسم.
خیلی کیف میده.
با خودم فکر کردم یکی از لذت بخش ترین و حال خوب کن ترین تفریح و لذت و شادی من تو زندگیم، بسیار در دسترسمه و ساده است.
هر وقت که فرصتش بشه، یا نیاز داشته باشم بهش، میتونم انجام بدم و حال خودمو بهبود بدم.
گاهی موقع نوشتن از دیدن دفتر قشنگم (اکثر دفترهام بسیار زیبا هستن، چون موقع خریدشون دقت و توجه میکنم که زیبایی دفتر منو به وجد بیاره تا بخرمش)، از دیدن اتودم، از دیدن دست خط بسیار قشنگ و موزون خودم بسیار لذت میبرم.
جدیدا هم که دارم تمرین میکنم از هر چیزی، به خاطر همون لحظه که داخلشم و اون چیز خوبه، خوشحالی و تشکر کنم.
یعنی کاری نداشته باشم قبلش نمیشده یا بعدش ممکنه نشه، به خودم میگم الان که شده، الان که درسته، پس برای الانش خوشحالم و بسیار ممنون.
یه وجهِ دیگه ی نوشتنم، که اونم وجودمو شاداب میکنه، نوشتن کامنت تو سایت هست.
این صفحه انحصاراً پاتوقِ منه.
محلیه که منو یادِ خودم میندازه.
هم به خاطر حضور مستمر و فراوانم تو این صفحه.
هم اینکه عملا همون چیزهایی رو که تو دفترم مینویسم، از همون جنس رو، اینجا هم مینویسم.
البته که تو دفترم شفاف تر و مفصل تر مینویسم، اما اینجا هم برام بسیار دلنشین و خوشاینده.
چون منو به حس خوبم نزدیکتر میکنه.
به پالایش روحم کمک میکنه.
از استاد جان و گروه تحقیقاتی عباس منش، بسیار ممنونم برای این سایت.
برای این بستر امن و راحت و در دسترس، که باعث خودشناسی ادم ها میشه.
اول خرداد همگی خجسته باد.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سلام.
قشنگی های زندگیم الحمدالله به لطفِ الله، مومنتوم مثبت گرفته و هر روز شاهدش هستم.
و بابتشون بسیار سپاس گزارم.
بسیار راضی و خوشحالم.
یه بخش بزرگ خوشحالیم از نکات مثبت روزانه ام، اینه که سیستم تفکر و تحلیل و خروجی گرفتنم، قوی تر از قبل شده و خوب کار میکنه.
الهی شکر برای همه ی نعمت ها و برکاتم.
به قول استاد چه اونایی که میبینم، چه اونایی که نمیبینم و متوجهشون نمیشم.
امروز چند تا کار مهم رو انجام دادیم با همسرم.
بسیار روز خوبی داشتم.
منزل مادر، در کنار خانواده و عزیزانم بودیم.
غذای خوشمزه دستپخت مادر رو نوش جان کردیم.
برای حافظ جان لباس زیبا خریدیم.
عصر که حافظ جون خوابید، با مادر جان گپ زدیم.
وقتی میخوام از قشنگی های روزم بنویسم خیلی چیزها میاد تو نظرم.
امروز برای اولین بار حافظ نشست تو سه چرخه هدیه خاله جان، سواری کرد و کلی خوشش اومد.
در کنار خانواده امشب پانتومیم بازی کردیم و بسیار لذت بردم.
حافظ هم با کنجکاوی نگاهمون میکرد.
خدایا شکرت برای روزی و نعمت هامون.
ممنونم برای سلامتی مون.
برای حال خوبمون.
خدایا ممنونم که از همه مون حفاظت میکنی.
هر لحظه خودمون رو میسپرم به خودت.
الهی شکر.
خدایا ممنونم برای سیستم ایمنی قویِ بدنمون.
خدایا ممنونم برای همه چیز.
ممنونم برای دیدن گنجشک روی شاخه درخت و شنیدن صداش به صورت لایو.
خیلی ذوقشو کردم.
ممنونم برای دیدن پروانه جانِ سفیدِ قشنگ.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سلام.
یکی از زیبایی های الانِ زندگیم،
اینه که حدود 2 ساعت داشتم تو دفترم مینوشتم با عشق و ارامش.
تشکر، تحسین، درخواست، دعا، صحبت با درونم و …
دو بار حافظ بیدار شد، شیر خورد و خوابید.
منم ادامه دادم.
از خداوند مچکرم برای این روزیِ فراوان.
الان داره صدای اواز گنجشک ها میاد.
اینم روزیِ بعدی.
خدایا ازت ممنونم که ذهنمو باز میکنی.
قلبمو باز میکنی.
دلم رو شاد میکنی.
دیروز هم مثل چند روز اخیر دایره آبی داشتم، پیام داشتم.
خدایا شکرت برای دوستانِ نازنینم در سایت.
فرقی نمیکنه از دوستان قدیمی ترم باشن، یا دوستانی که تازه کامنتشون رو خوندم.
مهم اون حس و انرژیِ زیبایی هست که انتقال میدن به بقیه.
استاد جان،
ممنونم برای این بستر آسان و شیرینی که فراهم کردین برای کلاسِ درستون.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سلام.
یه اتفاق جالبی افتاده.
وقتی یه چیزی پیش میاد که ناراحت میشم، یا کلافه، یا عصبی، یا ناراحت یا سایر احساسات منفی…
یه مدت که میگذره سیستمِ تحلیل درونیم اکتیو میشه و طیِ سوال ها و جواب هایی، به نتایج خوب میرسم.
که مثلا اونجا و طی اون گفتگوها با فلانی که یه جوری شدم، اسم اون حس و رفتار حسادت بود.
درون من حسادت فعال شده بود که حس کردم یه طوری شدم که خوشایند نیست برام شرایط.
در حقیقت چون از جریان اصلی که همون روح و جریان خداوند باشه، دور میشدم، از درونم یه طور ناخوشایندی شدم.
بعدش هم میگم اشکال نداره.
اینکه فهمیدی چه رفتاری کردی، ریشه اش چیه، عالیه.
دفعه بعد بهتر عمل کن.
اگه نمیدونی چه رفتاری نشون بدی بهتره، سکوت کن.
سکوت هوشمندانه، خیلی خوبه.
و یه نکته مهم.
وقتی به حرف یا رفتار خوب و درست دیگری، که دیدی یا شنیدی، حس حسادت نشون دادی،
یعنی فهمیدی که خودتم دوست داری مثل اون باشی، ولی چون فعلا نیستی، یا حتی بلد هم نبودی و نیستی اون ویژگی رو، الان بهم ریختی.
اشکال نداره، خودِ اینکه داری میفهمی دلیل واکنش یا رفتارت چیه و تحلیلش میکنی، یعنی اتومات داری خودشناسیتو جلو میبری.
این یه بهبود بسیار بزرگه سمانه.
افرین و الهی شکر.
اینکه متوجه میشم سریع واکنش دادم، سریع جواب دادم و بعدش میگم میتونستی سکوت کنی.
یعنی سکوت، گزینه ی بهتری بود.
به لطف خدا، الان گاهی از روش سکوت دارم استفاده میکنم و خیلی راضی و خوشحالم بابتش.
اینکه چند درصد دارم از سکوت استفاده میکنم تو زندگی حقیقیم، واقعا قابل تحسین و سپاس گزاری هست.
خودم میدونم چقدر سریع واکنش میدادم و میدم.
برای همین هر درصد و درجه ای که رفتارم بهبود پیدا میکنه، واقعا سپاس گزارم به درگاه خداوند.
یه بهبود دیگه هم داشتم:
صبح حافظ داشت با رخت اویز بازی میکرد، که از هم جدا و باز شد.
گذاشتمش کنار و برداشتم که درستش کنم.
اول داشتم قاطی میکردم، عصبی میشدم…
حافظ هم کنارم داشت میدید.
هی به خودم گفتم اروم باش.
اروم باش.
نشستم و درستش کردم.
و در انتها خوشحال شدم و خودمو تشویق کردم که طی مدت زمان کوتاهی، به اعصابم مسلط شدم و تغییر رویه دادم.
این موارد مهم تو ذهنم اومدن:
1- اینکه حافظ داشت منو میدید و تاثیر مستقیم داشتم روی احساسش.
داشت واکنش منو میدید.
دیدن، بزرگترین معلمه.
هزار تا حرف خوب بزنم، ولی تو عمل رفتارم نازیبا باشه فایده نداره.
2- مسلط بشم به خودم و رفتارم.
یعنی سع کنم تغییر اگاهانه ایجاد کنم روی رفتارم، نسبت به گذشته ام.
3- حس منفی= اتفاقات منفی
نذارم حسم منفی شه و مومنتوم بگیره.
نمیگم با این تحلیل های پشت ذهنم، رفتارم خیلی خیلی عوض شده، نه.
اشتباه، جزیی از وجود من هست.
اما نکته ی مهمش اینه که هر چی تو ارامش به خودم دلیل رفتارهامو میگم، دفعه های بعدی اگاهتر میشم به خودم.
سعی میکنم و تا حدودی بهبودشون میدم.
همین ذره ذره ها جمع میشن و شخصیت منو بهبود میدن.
الحمدالله.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سلام.
میتونم شفاف ببینم این اواخر چقدر کارهام بهتر جلو میرن، حسم خوبه، حس های نازیبام مدت کمتری با من میمونن، ورودیِ مالی دارم، آرامشم بیشتره، تو بچه داری و خانه داری آسانتر شدم و ….
بعد دوره هم جهت با جریان خداوند انگار رگلاژ شدم.
ادعا ندارم خیلی متمرکز رو دوره کار کردم،
اما همین میزان تمرکزی که گذاشتم، تو زندگیِ حقیقیم نمود پیدا کرده.
این حقیقته که این اواخر حس های خوبم، سپاس گزاریم، دلی تر شده.
از درون، حسم، مقداری عمیقتر شده.
الهی شکرت.
آفرین سمانه برای تک تکِ اتم های بهبود درونیت.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سلام.
امروز شنیدن فایل 1 دوره احساس لیاقت اومد سر راهم.
همینطور که از مقایسه میشنیدم، تو ذهنم گفتگو شکل گرفت.
یه چیزی برام شفاف شد.
چون قبلش تصمیم به انجام کاری مهم داشتم.
تو ذهنم کلنجار بود که یهویی؟ یا تکاملی؟
کدوم یک؟
مدل من چطوریه؟
گاهی یهویی عملیاتیش میکنم.
یعنی میرسم به نقطه ی اوج اراده، و از همون لحظه، نه فرداش، شروع میکنم به اقدام عملی.
بخوام خودمو درست تحلیل کنم،
تو دل همون چیزی هم که میگم یهوییه، و کاملا دقیق اجراش میکنم، تکامل وجود داره.
به درجه ای رسیدم که به اون اقدام هدایت میشم.
و بعد اقدام میکنم بدون سختی، و هر چی جلو میرم ارومم و با خودم در صلحم.
یعنی از داخل ok رو دادم و بیرون اجراش میکنه بدون سختی و ناراحتی و فشار.
این رمز موفقیت و صلح با خود هست.
کشف کردم سمانه
تو میخوای کاری رو اجرا کنی،
و از اونجا که هنوز باور سفت و محکمی پشتش نیست،
به جای اینکه به خودت و درونت و نحوه ی اجرا تمرکز کنی،
تمرکزت میره روی حرف مردم،
الان فلانی اینو میگه،
فلانی نق میزنه،
فلانی مسخره میکنه و هزار حرف دیگه…
که ریشه ی همه شون کمبود عزت نفس، کمبود احساس لیاقت و شرک درون خودمه.
پس بیرون مهم نیست.
چالش اصلی، درونِ خودته.
تو باید با خودت صحبت کنی.
تحلیل کنی.
به صلح برسی.
خودت فقط خودت…
وقتی تو محکم باشی و احساس لیاقت کنی، جهان به تو تعظیم میکنه.
دیگه نِقی نمیشنوی.
در حقیقت شرک روت کم تاثیرتر میشه و بعد محو میشه.
شرایط برات فراهم میشه.
شرایط برات اسان میشه.
اطرافیان لاجرم طبق خواسته ی تو رفتار میکنن، حتی اگه قبلش کاملا مخالف تو باشن.
سمانه یادته استاد تو دوره سلامتی چی میگفت؟
سبکِ شخصی.
میفهمم تو چی دوست داری و چی تو ذهنته.
اما برای رسیدن به اون ارزوها، تو باید کم کم اقدام عملی کنی.
نه اقدام یهویی.
اقدام یهویی مثل باد میاد و میره.
صبح یه چیزی میگی، رو هیجان.
ظهر اجراش نمیکنی.
شب میگی ولش کن.
چرا میگی ولش کن؟
چون لقمه رو زیادی بزرگ انتخاب کردی.
لقمه تو کوچک تر کن.
سنگ بزرگ رو بشکن تا بتونی کم کم برداریش.
تغییر عادت هم همینه.
اولش بزرگه.
هیجانی میشه که باشه، عوضش میکنم.
یهویی.
من ادم یهویی جواب گرفتنم.
اما وقتی خوب فکر میکنی، میبینی پشت موفقیتت تکامل بوده، و اصولا یهویی جواب نمیده.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سلام و احترامِ کل خانواده ام برای شما رویا جانِ عزیز،
که انقدر خوش قلب و مهربان هستید.
دنیایی از برکت، سلامتی، ثروت و ارامش، روزیتون بشه هر لحظه.
ممنونم از پیام قشنگتون.
مرسی از انرژیِ خوبی که همیشه همراه با پیامتون برامون ارسال میکنین.
خیلی مچکرم و تحسینتون میکنم برای قلب روشن و مهربانتون.
شما و عزیزانتون در پناه رب العالمین باشین همیشه.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت