ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی - صفحه 37 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/11/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-11-15 05:22:082024-11-24 13:52:03ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به تنها استادى که راه رسیدن به خداوند را به ما عاشقانه می آموزد و خانم شایسته عزیز و همه دوستان عباسمنشى.
این فایل چقدر به جا بود و براى منى که همش در حال فکر کردن به این بودم چرا زندگیم اینقدر سخت شده کجا رو دارم اشتباه میروم. چرا هرچى تلاش میکنم نتیجه ثابتى نمیگیرم.
این فایل اینقدر آگاهیهاش زیاد هست که همون ١۵ دقیقه اول مثل یک دوره میمونه و باید هزاران هزاران بار تکرار بشه تا بره تو وجودم مخصوصاً منى که همه چیز برام داره سخت پیش میره.
یادم میاد وقتى تازه مهاجرت کرده بودم و گفته گوى دوستان با استاد داستان روزا را گوش میکردم همش به خودم میگفتم من هم باید سختى بکشم و تو دهنم همش به این فکر میکردم اگر پارتنرم ترکم کرد من باید تمام سختى هاى این زندگى رو تحمل کنم برم تو چند جا کار کنم از صبح زود تا شب دیر وقت ولى پیش خانوادم بر نگردم و هیچ کمکى از اونا نخوام و همینجا تنها اینقدر سختى بکشم و تلاش کنم که به یک جای برسم و بعد اگر هر وقت به دیدن خانوادم رفتم براى دوستان و خانوادم تعریف کنم و با افتخار بگم چقدر من دختر شجاعى هستم که به تنهای در این کشور غریب به موفقیت رسیدم. و الان میفهمم دلیل این سختى هاى که دارم میکشم و شب و روزم رو به هم گره زدم که بتونم دوام بیارم و کم نیارم چی هست.
من خیلی خیلی باورهاى غلط دارم در مورد خداوند، در مورد رابط و در مورد فراوانى و ثروت و هر چى جلو تر میرم پی میبرم چقدر در وجودم شرک هست اینگار سر تا پا پر شدم از شرک و دلیل این سختى ها همین شرک مخفى در وجودم هست. رابطه ام که خوب بود ولى این وابستگى و شرک کارى باهام کرد که رابطه از بین رفت اون آدم تغییر کرد و دیگه این رابطه را نمیخواست و تمامش کرد با اینکه من خیلی وابسته بودم و برام جدایی خیلی سخت بود ولى با کار کردن رو دوره ها خیلى بهتر شدم ولى این شرک هنوزم خیلى زیاد در وجودم هست و باید تا آخر عمرم روش کار کنم.
این فایل خیلى به من آرامش داد مخصوصاً اون چند دقیقه اول که گفتید ما هر جوری که خدا رو باور کردیم همون رو تجربه میکنیم و باید در هر کارى از خداوند هدایت بطلبیم و روى ذهن ناقص خودمون حساب نکنیم. من میخوام تصلین خداوند باشم میخواهم همه چیز رو بگزارم خدا برام رقم بزنه من با تلاش خودم به هیچ کجا نمیرسم.
امروز با خدا کلى صحبت کردم و بهش گفتم منو ببخش که تو رو در همه کارام فراموش کردم و هی خودم خودم کردم میخوام از این به بعد فقط به تو توکل کنم و تو همه کارام از تو کمک بگیرم و از تو بخواهم که هدایتم کنى حتى تو کوچکترین چیزها. میخواهم مرا آسان کنى براى آسانی ها و این را خوب به یاد داشته باشم هر کارى که داره سخت پیش میره اون کار اشتباه هست و کارها باید همیشه آسان باشند وقتى اجازه میدهم خداوند هدایتم کند. خدایا میخواهم خودم را رها کنم از تمام ترس ها نگرانى ها از تمام وابستگى ها و فقط وصل به تو باشم تا تو هدایتم کنى به بهترین مسیر ها، بهترین اتفاقات، بهترین آدم ها، بهترین رابطه و زندگیم پر از حال خوب باشه و خوشبختى.
خدایا کمکم کن هدایت ها را بهتر بشنوم و وقتى میشنوم مقاومتى براى اجرا نداشته باشم.
خداوند قادر مطلق هست، خداوند عالم مطلق هست
خداوند خالق هست و خداوند قدرت خلق زندگى ام را به من داده است.
خدایا هزاران هزاران بار شکر گزارم از این فایل و این نعمت بزرگ که نسیبم کردى و مرا در مسیر یادگیرى قوانین گذاشته اى.
استاد عزیزم بی نهایت ازتون براى این فایل زیبا ممنونم و خداوند به شما سعادت دنیا و آخرت را بدهد.
به نام خداوند بخشنده مهربان
دوستان عزیزم سلام
استاد عزیزم سلام..خداقوت
چه فایل عالی..چه فایل راهگشایی.. چه فایل توحیدی بود…چقدررررر بهش نیاز داشتم….چقدر تو مسیرم بود
دیشب قبل خواب چند تا کامنت دوره 12 قدم خوندم بعد وسطهای کامنت یه حسی بهم میگفت برو سر وقت دوره عزت نفس..و من فقط آگاهیی های ک استاد و خانم شایسته تو توضیحات فایل اول نوشته بودند خوندم و ذهنم قفل شد ..و اون قسمت ک درباره قانون اذا سالک نوشته بود انقلابی درونم ایجاد شد همونجا استب شدم و هی خوندم ببینم این باور دارم که .
️..به خاطر قانون اذا سألک عبادی انی انه قریب، خودش را موجودی یکه و تنها و رها شده در این جهان نمیداند بلکه، به اتصال همیشگیاش با نیروی هدایتگری باور دارد که، منبع همهی قدرتها و نعمتهاست و برگی بدون اذنش از درخت نمیافتد.️
️به خاطر قانون «اجیب الدوه الداع اذا دعان، به «یکی بودن با نیرویی اجابت کننده که همواره نزدیک و هادیاش است» باور دارد و تسلیم و سرسپردهی هدایت این نیروست.️
بارها این متن بالا رو خوندم و بهش فکر کردم که باورداری ک رها نشدی ..باور داری اجابت میکنه..کسی ک خداروباور داره باید انقدر درجا بزنه؟؟باید آنقدر یویو وار زندگی کنه؟؟ در حد ادعا نیست فقط.. آیا من مسیر خداشناسی حرکت میکنم من خدا رو شناختم..پ کو نتیجههه؟؟نتیجه هات چرا رو به جلو نیست هی میری جلو هی استپ هی جلو هی استپ..من متوجه شدم که باید باور به خدا رو درست کنم..من متوجه شدم ک باید بندگی درست کنم..اون کارهام نتیجه داده اماا نتیجه ک میخواستم نبوده…همین که حالم خوب بوده ..همین که وقت میزاشتم برای شنیدن فایل ها..همین که کامنت مینوشتم.. همین که تو دفترم تمرین میکردم…به قول استاد دقیقا بحث گاز و ترمز بوده..گاز میدادم ولیییی پا رو ترمز هم بوده..چه ترمزی؟
اولین ترمز عدم لیاقت..برای دیگران میشه برای من نمیشه .برای اونها بشه عادیه برام برای خودم مقاومت هست..در صورتی ک تعهدی که من دارم کارهای ک من میکنم نتیجه باید فوقالعاده باشه اما اونطور که میخوام نیست…
چه خوب استاد با آرامش میگن که میخوام رو دوش خداوند باشم چقدر اون لحظه گفتنشون احساس خوبی داشت..چقدر باور دارن ک خدا براشون انجام میده..
باورهای جدیدی ک باید حتما حتما بسازم..خدایا ذهنم چموشه خودت باید بیای وسط میدون..کمکم کن تو مسیرت حرکت کنم من آسانی هارو میخوام تجربه کنم به آسانی..من میدونم مسیرم اشتباه ک آنقدر با زجر دارم به خواستم میرسم یه بار میرسم یک ماه خبری نیست
من باید باور کنم ک خداوند عالم مطلق
خداوند قادر مطلق
خداوند خالق همه کیهان
خداوند منو خالق زندگیم قرار داده..منووو.منووو خود خود منوو خالق زندگیم قرار داده تا اونطور ک میخوام زندگیمو بسازم تو همه جنبه ها…
و خداوند هیچ کاری بی دلیل انجام نمیده لابد در قدرت بنده هاش اینو دیده ک قدرت خلق داده دیگه..من قدرتمندم..من توانمندم..ذهن من بسیار قدرتمند
با همین ذهن کلی جهان گسترش پیدا کرده..کلی کارها ساده شده کلی مسیر ها راحت شده
در کل جهان داره به سمت راحتی بیشتر میره فقط با استفاده از ذهن و طرز فکر متفاوت..
امشب جمعه 25 آبان 1403
من عصر دیدم فایل جدید آمده ..مهمونی بودم چند دقیقه اول فقط گوش کردم قطع کردم .. گفتم خدایااا این آگاهی های خالص باید فقط خودم و خودت باشیم…همون چند لحظه رو ک گوش دادم گفتم این دقیقا مال الان منه ..باید با حوصله گوش کنم..
امدیم خونه ..ما تو روستا زندگی میکنیم ک امشب بعد مدتها یک آسمان مهتابی زیبا و فوقالعاده رو تجربه کردیم..خیلی قشنگ و زیبا بود و هیجان این فایل و دیدن این زیبایی ها حسابی حالمو خوب کرد..
سپاس از این محتوا ارزشمند
سپاس از به اشتراک گذاشتن این آگاهی.
در پناه امن خداوند مهربان شاد باشید و ثروتمند و سعادت مند در دنیا و آخرت
و این آگاهی ها دریافت شد..
به نام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین
سلام به استاد عزیز و گرانقدر و سلام به خانم شایسته یار استادم و استاد عزیزم و همچنین یک سلام پر از عشق به هر کسی که داره میخونه…
ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی
من سپاسگزار خداوندم برای این قوانین ثابت و بدین تعبیرش، که تازه دارم یکم درک میکنم که چرا استاد عزیزم میگن بزرگترین شکرگزاری من من اینه که خداوند جهانش رو با این قوانین ساده، ثابت و قدرتمند خلق کرده و منو هم خالق زندگی خودم قرار داد… آره تازه بعد این سال ها دارم یکم این چبزا رو میفهمم. تازه دارم درک میکنم که چقدر مهمه یاد گرفتن اصل ها که اصل هماهنگی با قوانین خلاصه، درک عمیق و درست تر وجود خدا و قوانین اش هست.
من به شخصه میتونم بگم بیشترین درخواستم از خدا و تمرین هام اینه که میگم: خدایا منو آسان کن برای آسانی ها
تازه دارم میفهمم و میبینم کجاها من خودم رو آسان کرده بودم برای سختی کشیدن و سحت پیش رفتن.
وقتی دست از کمال گرایی هام برداشتم و درک کردم که کمال مختص خداست و من فقط باید هربار بهتر بندگی کنم و هربار یک ذره بهتر باشم و به سمت خدا حرکت کنم و هربار که یکم به سمت خدا حرکت میکنم یعنی به سمت کمال حرکت میکنم. یعنی بهبود گرایی نه کمال گرایی، یعنی پذیرفتن ابنکه من عاجزم برای کامل و بی نقص انجام دادن کارها، یعنی درک کنم که هر جا کار خوب و بی نقص و راحت و ساده انجام میشه یعنی اونجا با خدا هماهنگ تر بوده یعنی روان شدن، یعنی اجازه دادن به خدا که هدایت کنه به مسیر درست مسیر کسانی که به آنها نعمت داده. یعنی خداست هر لحظه و همه جا حضور داره.
چقدر مثال تو ذهنم اومد که جاهایی بوده که کارم سخت پیش رفته و بعد متوجه شدم تقلا میکنم. متوجه شدم دارم روی خودم، روی عقل خودم، روی توانایی خودم حساب کردم و اصلا هی کارا سخت پیش رفت و بعد شده جاهایی دیر متوجه شدم و بعضی جاها زود متوجه شدم و دست هامو بردم بالا و به خدا گفتم مـــن تســلیم، مـــن هیچی حالیم نیست، تو میدونی تو هدایتم کن، تــو بگو چیکار کنم.
و وقتی احساسم خوب بوده و توجه و تمرکزم روی بندگی کردن بوده، و نیومدم شک کنم نیومدم تقلا کنم و خودم روی خودم یا حتی عوامل بیرونی حساب کنم، به طرز شگفت انگیزی کارا روان و راحت و بی نفص انجام شده، کارها جوری انجام شده که انگار همه جهان دست به دست هم دادن تا من به خواسته هام برسم و اون موقع است که میگم این درسته، این یعنی اجازه دادم خدا هدایت کنه، این یعنی با هدایت ها پیش رفتم این یعنی کور و کر نبودم و دیدم و شنیدم نشانه های خدا رو، این یعنی فرمان الان دست خداست و من نشستم روی شانه های خدا، این یعنی یکی شدن با خدا یعنی توحیدی عمل کردن.
چقدر استاد جان تازه داره میفهمم روی شانه های خدا نشستن یعنی چی توحیدی عمل کردن یعنی چی، چقدر متوجه دارم میشم که هر جا ذهنم رو کنترل کردم احساسم رو خوب نگه داشتم و با آرامش و اطمینان بیشترین پیش رفتم یعنی کمی هماهنگ شدم با اصل، با قوانین، یعنی جهتم به سمت نعمت ها و خدا بوده…
الان نشستم دارم با گوشی که پارسال این موقع نداشتم کامنت مینوشتم من این گوشی رو بدون تقلا دارمش و خداوند بهم داده(یعنی من زمان های زیادی بوده که احساسم رو خوب نه داشتم شکرگزار همون نعمت هام بوده و ذهنم رو کنترل کردم و خدا منو آسان کرده برای اسانی ها…)
وای چقدر دارم بنویسم اما الان به سمت رسیدنم به خواسته هام که اونم هدایت خدا بود (دانشگاه و کلاس درس به سمت بهشتی)…
خدایا شکرت برای بودن در اینجا برای نوشتن، برای احساس پر از شگفتی و شوقم…
سلام استاد عزیزتر از جانم
خلاصه بگم که من از تاریخ 1403/8/15
تصمیم گرفتم ارتباط دوستانه و صمیمی و کاملا عالی
که با فامیل و آشنایان و دوستانم داشتم را به مدت
چهل روز برای کار کردن روی خودم و باورهام قطع کنم
این کار به خاطر خالی کردن ذهنم و دور شدن از
حواشی زندگی و تمرکز بر توحید عملی
و تمرکز روی قرآن و در کل برای نزدیکی بیشتر خودم
و خدای درونم است
به یاری خداوند امروز دوازدهمین روز از چله است
میخواستم تمام صحبتهای بین خودم و خدا و الهامات کوچکی
که فعلا دریافت میکنم رو در این چهل روز کامنت کنم ولی
هر بار در ذهنم تایید شدن یا اینکه دیگران چه نگاهی
دارند باعث میشد شکل نوشتن من تغییر کنه و
نمیخواستم این اتفاق بیفته
انگار نوشتنی که میدونم قراره کامنت بشه نمیگذاشت
خالصانه باشه و روی عمل کردن من هم اثر میگذاشت
ولی امروز یه حسی بهم گفت شکر گزاری که امروز
صبح نوشتی رو برای رد پا گذاشتن از خودت توی
سایت مکتوب کن
چقدر توی این دوازده روز زبان الهامات رو بهتر متوجه
میشم و تمام خواسته من در این چند روز این بود که :
خدایا کمکم کن بتونم باورهای قدرتمندتری از تو بسازم
کمکم کن بتونم اعتماد کنم به دستان توانگرت
یاریم کن درک کنم که همه چیز تحت فرمان توعه
و به این ترتیب هدایت میشدم سمت کامنتهای عقل
کل که از اسماء خداوند بود
و روی معنی اونها تمرکز میکنم میخونم و
میخوام در وجودم رخنه کنه و همونطور که ابراهیم
عزیز گفتن از طریق این اسمها و آیات قرآنی دارم به
یاری خدا روی باورهام کار میکنم و این همزمانی که از
سمت خدا برام رقم خورد یعنی فایلی که استاد آماده
کردن و من سر از پا نمیشناختم برای گوش دادن این
فایل و اول صحبت استاد با دیدن چشمهای استاد عزیزم
اشک بود که از چشمانم جاری میشد و حرفهای او به جسم و
روحمم مینشت
استاد توی این فایل چشمانتون پر از حس خدا و یکی
بودن با خدا بود چقدررررر این فایل دلنشین بود
انگار هر فایلی که شروع میشه نسبت به فایل قبلی
اصل تر و چکیده تر از فایلهای قبلی هستش
امروز که روز دوارزدهم چله من هست دوست دارم
برای داشتن سند و مدرک ، شکر گزاری امروز صبحم رو
اینجا مکتوب کنم
“سلام خدای قدرتمندم”
خدایا امروز سپاسگزارم برای قدرتت
برای آرامشی که اول صبح به من عطا کردی
خدایا سپاسگزارم برای دیشب که اضطراب و نگرانی
من رو تبدیل کردی به حس شادی و قوت قلب
“هزاران بوووس به کله مبارکت ”
خدا جونم هزاران بار شکر برای آروم کردن قلبم که
نگران آنیتا (دختر شش ساله ام که چند روزه لکنت
گرفته)بودم و با چشم گریان ازت کمک خواستم و تو در
جواب من گفتی تو که مادری اینقدر نگران دخترت
هستی و وقتی کلمه ای رو نمیتونه بگه و لب میزاره و
بغض میکنه
همراه اون بغض تو هم میترکه
اونوقت منه خدااااااااا …
که اینقدر عااااااشق توااااام
منه خدااااااااا …
که اینقدررررر قدرت دارم
ایننن همه حکمت دارم
و همه کار از دستم بر میاد کاری برای تو نمیکنممم؟؟؟؟
خدایا من قربون آرام کردنت من قربون ناز کشیدنت و
من به قربون عظمت و مهربانیت و نگهبانیت
که هیچ کس از تو داناتر ، محافظ تر ،
شنونده تر و بیناتر و پاسخگوتر و رحم کننده تر نیست
خدایا ممنون که قلبم رو سرشار از آرامش کردی و
همون دیشب دست نوازشت رو روی سرم کشیدی و
نگرانی و ترس را تبدیل به لبخند و امید و توکل و
آرامش کردی
خدایا ممنون که با من صحبت کردی و من دقیقا متوجه
حرفهات شدم
هزاران بار شکر که امروز صبح با قلبی محکم و آرام
آنیتا را راهی مدرسه کردم و انگار اون رو جایی
فرستادم که خیلی خیلی بهتر از خونه هواشو دارن و
تحت مراقبتهای ویژه است
خدایا سپاسگزارم که امروز صبح قلب من رو طوری باز
کردی که انگار به همه خواسته هام رسیدم انگار
صاحب ثروت و مقام بودم و هیچ کمبودی نداشتم و
فقط کمبود صحبت کردن و عشقبازی با تو را داشتم
انگار فقط دلم میخواست با تو باشم و به همه چیز
رسیده بودم و هیچ مشکلی نداشتم جز باز نگه داشتن
قلبم تا با اشتیاق فقط با تو حرف بزنه
هزاران بار شکر که ” با یادت دلها آرام میگیرد”
هزاران بار شکر برای دیشب :
دیدم چطور نگاهم میکردی!!!
و نگران من بودی …!!!
دیدم که میخواستی به من بفهمانی هزاران هزار برابر
بیشتر از مادر تو را دوستت دارم
و دوست ندارم غم تو رو ببینم
دیشب میخواستی به من نشان دهی که ببین لیلا !!!
من قدرت دارم
علم دارم
حکمت دارم
تواناییم برای محافظت بینظیره
مهربانترینم
نگهدارنده ام
بخشنده ام
آگاه ترینم
زندگی بخشمممم
من همه کااااااره ام ...
تو فقط اخممم نکن
تو فقط دلگیر نباش
و همه چیز را به من بسپارررر
بنام خدایی هدایتگرم به سمت خواسته هایم به شکل کاملا طبیعی و بدیهی
سلام به همه
یک حسی برم دیروز گفت برو که فایل جدید آمده ، البته که باید بگم هدایت شدم چون چند روزه که نجواهای ذهنم بسیار زیاد شده گرچه قلبم همیشه میگه که آرام باش من همراهتم
اما بازم این ذهن منطقی بدرقم بعضی مواقع درگیرم میکنه
میگه ببین که چی خرابی ای کردی ، ترک وظیفه کردی که چی شوه اما معاش بخور و نمیر که داشتی هم از دست دادی حالی از کجا شروع خواهد کردی ، چی میکنی .
اما قلبم میگه نگران نباش من کمکت میکنم فقط تو ناسپاس نباش
ناشکر نشو
گله و شکوه نکو
من هستم همرایت
بعدا که این گپاره به ذهنم میگم آرام میشه .
خلاصه یک جنگی بین ذهن و قلبم است .
خدایا کمکم کن که که قلبم پیروز شود .
خدایا هدایتم کن .
خدایا کمکم کن که هدایت هایت را دریافت کنم .
خدایا کمکم کن که آرام باشم .
و باور دارم که خداوند کمکم میکند همراهم است تنهایم نمیگذارد.
مثل همیشه دستم را میگیرد.
و این وظیفه ما است که بدانیم که ؛
خداوند خالق مطلق است .
خداوند قادر مطلق است.
خداوند آگاه از من است .
خداوند عالم بر همه چیز است .
خداوند هدایتگر من است .
خداوند منبع رزق ، هدایت و ثروت است .
خداوند بیشتر از من میخواهد که ثروتمند شوم.
همه دنیا را مدیریت میکند.
زنده گی من که هیچ .
فقط من باید این باور ها را تکرار کنیم و آنموقع در مسیر هدایت قرار میگیرم .
و بعد
آسان میشوم برای آسانیها .
باید حالم را خوب نگهدارم.
این فایل ارزش این را دارد که هر روز باید شنیده شود تا در مسیری درست باشیم.
استاد از شما قلبا سپاسگذاریم که اینهمه آگاهی ها را به ما انتقال میدهید.
خدا نگهدارتان.
سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت رو میخونند
این ک استاد اینو باورش کن ک ناتوانی این ک هر وقت خیری بهت رسیده از جانب خدابوده تو نمیتونستی از اون چاله دربیای هر جقدر زود زدی نشد وقتی از خدا خواستی وقتی ب ناتوانی خودت رسیدی اون ب آسانی اجابت کرد و اسونت کرد برای آسونی ها
این ک استاد همیشه میگن یادتون باشه ک جقدر ناتوانین یادتون باشه تمام قدرت از آن خداست یادتون باشه قدرت ما صفره ب خاطر اینه ک الکی عمرمون تلف نشه در توهم باشیم ک داریم کاری انجام میدیم یادمون بباد این همه تلاش بی فایده رو ک نه تنها قدمی ب جلو نرفتم بلکه بیشتر فرو رفتم
شاید نه حتما کل قدمی ک باید بردلریم اینه ک بفهمیم ناتوانیمون رو و بفهمیم ک توانا کیه
بعد اونوقته ک فقط از خدا میخایم و اونم ک انگار از قبل منتظر بوده و اجابت کرده همه چی رو آسون میکنه
همیشه بوده و هست و خواهد بود
ابلیس گول میزد میگف خدا ک همینطوری ب کسی جیزی نمیده باید ی کاری بکنی تا لایق بشی و این استرس وارد میگرد و دویدم و دویدم خیلی دویدم بیشتر و بیشتر فرو رفتم و فکر میکردم دارم استقامت میکنم و خدا منو بیشتر دوست داره
ی جایی دیگه آدم کم میاره هر چقدر زودتر کم بیاری بهتره و میگی خدایا بسمه دیگه هدایتم کن خسته شدم زندگی من نباید اینطوری باشه
در واقع این دویدن ها برای این نبوده ک بخام با خدا دشمنی کنم یا تکبر بورزم ب خاطر این بوده ک اعتقاد اشتباهی داشتم اعتقاد ب این ک من بابد کاری بکنم تا ب نعمتی برسم
حالا میفهمم ک چقدر ناتوانم و فقط باید کارهایی رو انجام بدم ک اون ب طور واضح بهم میگه
در واقع حضرت موسی هم ک وقتی ب ته خط رسید تکاملش رو طی کرده و رسیده ب ناتوانیش و ب خدا گفت الحق ک من فقیرم ب این ک خیری از جانب تو بهم برسه
خداوند از ابتدای خلقت همواره بهترین هارو برام میخاستم و میخاد جایگاهی رو برای من میخاد ک راضی باشم از افرینشم
اگر خودمو دور کنم از اون جایگاه اصلیم مورد غضب قرار میگیرم
استاد تو یکی از دوره ها میگه من خندم میگیره از آدم هایی ک قانون رو نمیدونن و همینطوری دارن زجر میکشن
خدایا تمام اون جاهایی ک موفق شدم و خیری بهم رسیده زمانی بوده ک هر کاری تونستم انجام دادم و نشده و بعد اومدم از تو درخواست کردم و تو ب آسانی ب هدفم رسوندی
الان هم فقط ب لطف خودش ب اون نقطه رسیدم و مخلصانه ازش خواستم ک نجاتم بدهد همیشه تو ذهنم یکی اینو میگف ک بابد ب این نقطه برسی و از خودت تهی بشی تا ب خدا و قدرتش برسی
این بغض و بی حال شدن استاد آخر فایل خیلی قشنگ بود خیلیییی ،
الان فکر کنم دفعه سوم یا چهارمه دارم این فایل و گوش میکنم ، تازه تونستم به آخرش برسم و تصویر استاد و ببینم ،
خیلی قشنگ بود ، حس کردم انقدر میتونه حال یک نفر خوب بشه با آرامش با وصل بودن به منبع با توکل لحظه به لحظه که این دگرگون شدن توی چهره استاد نشون داده شد …
یاد خودم افتادم که چقدر بعضی اوقات حس میکنم نور خدا رو توی وجودم و چقدر بعضی اوقات نزدیکه بهم ،
چند وقت پیش داشتم آیه ایاک نعبد و ایاک نستعین و مینوشتم روی کاغذ با خط خوش که بزنم به دیوار یا در کمد ،همزمان یه موسیقی سنتی هم گذاشته بودم کسی هم داخل اتاق نبود ، یهویی چنان دگرگون شدم چنان عوض شدم که ناخداگاه اشک از چشمم سرازیر شد انگار که دستمو گرفت خودش نوشت ، واقعا آدم دلش میسوزه که چرا دور میشه بعضی اوقات ، انقدر میریم سرگرم میشیم انقدر ذهن و قلب خودمون و پر میکنیم دیگه جایی واسه اومدن خدا نمیذاریم ، جایی نمیذاریم برای آغوشش ، خدای من تو خیلی انگار مظلومی ،
آخر فایل استاد گفتن ، به خداوند اجازه بدیم خودش کارا رو درست کنه ، چقدر زیبا بود و چقدر حس لطافت گرفتم ،
خدای من خیلی این فایل خوب بود ، خدا الهی که خیر بده بهتون استاد عباس منش جان .
به نام خداوندی که صاحب اختیار منه، تنها یار و یاور منه، تنها روزی رسان منه،
پاک و منزه هست پرودگار بلند مرتبه من و من او را ستایش میکنم.
خدای خوبم چقدر خوبه که با تمام وجودمون به تو توکل کنیم
خدای خوبم رب من بهم یاد بده توکل کردن رو
بهم یاد بده سپاسگزار بودن رو
بهم یاد بده پرستیدنت رو
بهم یاد بده اجازه دادنم به تو برای ورود به زندگیم
خدایا تو خالق منی، ولی نعمت منی، صاحب اختیارمی
اینقدر مشتاقم که همه اموراتم رو به خودت واگذار کنم تا خودت مدیریت کنی
خدایا دارم سعی میکنم که بهت ایمان بیارم
باورت کنم
مقاومت ها رو کم کنم
راحت و آسوده همه چی رو بسپرم به خودت
خودم فقط از نتایج لذت ببرم
من فقط دستت باشم برای انجام کارها
تو مرکز فرماندهی بشین و بهم بگو چیکار کنم
خدایا آرزوی قلبیمه که به این نقطه تسلیم برسم
خدایا من دارم تلاشم رو میکنم برای تسلیم شدن و توکل کردن
تو این تلاشم رو ببین و پاداشش رو بهم بده تا سوختی بشه برام برای طی کردن ادامه مسیر
خدایا خیلی خیلی بهت نیاز دارم
دیروز به خاطر فشار نجواها با خدا قهر کردم تا غروب حالم بد و بدتر شد
سریع ازش عذر خواهی کردم و به غلط کردن افتادم
اصلا نمیشه بدون خدا اصلا نمیشه دنیا برات تیره و تار میشه
من هر روز کلی با خدا حرف میزنم عشقبازی میکنم دعا میکنم و اتفاقا این قهره باعث شد بفهمم وصل بودن به خدا چه نعمتیه من اصلا فک نمیکردم که به خدا وصلم و الان متوجه شدم اینقدر کیفم کوک شد که نگو مگه داریم مگه میشه بدون اون که جان جانانمون هست
همیشه فکر میکردم یه حال و هوای خاص عرفانی رو حتما داشته باشیم البته اونم در زمان خودش وقتی که آمادس بشیم اتفاق میفته
من به این درک رسیدم که همین که حالم خوبه نه حالا خیلی عالی همون حال خوبه متوسط و صبح تا شب با خدا صحبت کردن خودش یه توفیقه بزرگه که من اصلا نمیدیدمش و چقدر سپاسگزار خداوند شدم
این فایل که دیگه ترکونده چنان ما رو به منبع وصل میکنه که نگو
خوندن کامنتهاش بی نهایت داره تثبیت میکنه این باورها ناب رو در ذهنمون
چون هر کامنتی که میخونی مدام تکرار میشن و آروم آروم تبدیل میشن به باور
خدا قادره مطلقه یعنی کاری نیست که نتونه انجام بده
خداوند بیشتر از ما میخواد که ما رشد و پیشرفت کنیم
خداوند عاشقه ماست
خدایا به خاطر تمام نعمتهای زندگیم که میبینمشون و درکشون میکنم بی نهایت سپاسگزارم
خدایا به خاطر بی نهایت نعمت های فراوانی که دارم ولی اصلا نمیفهممشون و درکشون نمیکنم هم بی نهایت سپاسگزارتم اربابم
به نام خدا
سلام استاد عزیزم دوستتون دارم سلام خانم شایسته عزیزم شما یک الگوی کامل در تمام جنبه های زندگیم هستین. خدارو هزاران بار شاکرم برای وجود ارزشمندتون
این اولین کامنت من در سایت هست من دانشجوی دورهی شگفت انگیز 12قدم هستم تا به حال شهامت کامنت گذاشتن رو نداشتم و البته که علتش کمالگرایی در منه و اینکه هر بار ذهنم میگه باید زمانی کامنت بگذاری که به نتایج بزرگ رسیده باشی و حرفی برای گفتن داشته باشی!
استاد عزیزم حقیقتا با دیدن این فایل خجالت کشیدم که ازین حجم از سخاوت و فروتنی شما تشکر نکنم! هزاران بار سپاسگزارم که اینطور خالصانه و عاشقانه سخن خداوند رو جاری می کنید که الحق هر فایل رایگان شما میتونه هزاران دلار ارزش گزاری بشه، از خداوند مهربانم که هرلحظه هوامو داره تشکر میکنم که در مدار انسانهای بزرگ قرار گرفتم و میتونم توی زمانه ای که هر روز بهم اثبات میشه بیش از 90٪ آدمها ذره ای توجه و آگاهی ازین موضوعات ندارن میتونم توی ذهنم قوانین ثابت و بی نقصش رو مرور کنم و از لحاظ روحی از انسانها فاصله بگیرم خوشحالم که در اکثر زمانها حضور فیزیکی دارم کنار آدمهای زندگیم ولی روحم به خواست خودم توی آموزه های شما سیر میکنه
استاد عزیزم یک درس بزرگ زندگیم که از شما آموختم اینه که توی هر کاری دربارهی هر خاسته ای توی هر راهی اگه دارم زور میزنم اون کار اون راه اون نتیجه مال من نیست من قبل تر ها آدم زورگویی بودم به همه کس و همه چیز زور میگفتم اصلن خیلی جاها به زور ورود میکردم یا به زور چیزی رو مال خود میکردم و هرگز خوشحال نبودم از نتیجه! بارها گوشم پیچونده شد بارها حالم گرفته شد اما آگاه نشدم یا بهتره بگم مقاومت داشتم انگار لذت میبردم از قلدر بودن! از تکبر غرور! از توهم قدرتمند بودن!
اما امروز که دارم این متن رو مینویسم که قطعن خدای مهربونم به دلم انداخت آروم گرفتم،،، بهناز بلاخره از خر شیطون اومده پایین تسلیم شده دیگه زور نمیزنه برای جلب توجه برای جلب محبت برای دریافت عشق برای دریافت پول برای زیبا دیده شدن برای قدرتمند دیده شدن برای آدم حسابی دیده شدن برای کسی بودن و برای خیلی چیزهای دیگه که از ندیدن خود واقعیم نشأت میگرفت…
میبینم و احساس میکنم خدای مهربونم رو که چقدر عاشقانه حواسش بهم هست هر لحظه که بهش وصل میشم آگاهانه میفهمم که ارتباط از طرف اون پایداره اگه قطع میشه ایراد کار از طرف منه… هر چیزی که ازش میخام بهم درس صبوری رو یاداوری میکنه و میگه آروم باش آروم که باشی زودتر به خاسته ت میرسی آخه یکی از صفات بارز من البته من گذشته عجول بودن بود توی دایره واژگان ذهن من چیزی به نام صبر وجود نداشت که خوب نتیجهش شده بود آدمی که همیشه در حالت اضطراره…
مدتهاست از خدای مهربونم میخام که کمکم کنه برای ساختن باورهای قوی برای ساختن باورهایی که جنبه مالی زندگی رو بیشتر رشد بده، فایل امروز یک پاسخ روشن و دقیق بود به درخواستی که از خدای مهربونم داشتم هزاران بار شکرگزارش هستم که به بهترین شکل اجابت میکنه هر خاسته ای رو …
استاد عزیزم راستش از شنیدن داستان هدایت دوستتون اشک ریختم که خداوند نیروی برتر جهان چطور عاشقانه هدایت میکنه و چقدر خوشبختن ادمهایی که با این ندا آشنا هستن و بدون تردید ازش پیروی میکنن!
یاد خودم افتادم و حسم گفت بنویسم از هدایتی که داشتم و بهش توجه نکردم!
شهریور ماه 98 که مصادف شده بود با روز تاسوعا من در جاده ای نرسیده به شهر بروجرد تصادف سنگینی رو تجربه کردم! از جزئیات نمیگم که اضافه گویی نشه کما اینکه هر لحظهی اتفاق معجزه وار پیش رفت…
ده دقیقه قبل از واژگون شدن ماشینم جلوی چشمام یک ماشین واژگون شد، در حالیکه سرعت بالایی داشتم یه نیش ترمز زدم و شیطان ذهنم بهم گفت آخه مگه توی این جاده کسی چپ میکنه! ولی چیزی توی قلبم گفت اگه با این سرعت ادامه بدی ممکنه تو هم تجربهش کنی! و اما من پر ادعا که گوشم به نداها آشنا نبود! با سرعت به سمت مرگ رفتم… ولی خوب زور خدا بیشتر بود وقتی ماشینم توی آسمون میچرخید همون صدا بهم گفت زنده میمونی ولی قول بده درس بگیری قول بده تغییر کنی به خدا قسم در صدم ثانیه بهم گفت وقتی ماشینم از روی زمین بلند شد چند ثانیه طول کشید به زمین اثابت کنه خدا با من حرف زد و منو بغل کرد (گر نگهدار من آنست که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد) ماشینم از سمت شاگرد کوبیده شد به زمین میتونست برعکسش باشه و در لحظه جانم رو از دست بدم
4تا غلط خورد تا روی سقف متوقف شد! در تمام مدت من با چشمانی باز و هوشیار نظاره گر تکه تکه شدن ماشینم و البته سالم موندن صندلی خودم بودم! شاید باورکردنی نباشه اما حتی یک خط کوچک روی صورت من نیفتاد! من با هوشیاری کامل از شیشه ماشین خودمو بیرون اوردم! اطرافم پر از فرشته بود همه اون ادما اون لحظه توی جاده فرشته های خدا بودن که بهم کمک کنن! استاد هرکس ماشینمو دید گفت امکان نداره کسی ازین ماشین سالم بیرون اومده باشه! من آسیب دیدم اما چون ناخاسته باورهام توی حوزه سلامتی قوی بود خیلی زود خودمو جمع کردمو تونستم زندگی نرمالی داشته باشم
بعد از اون اتفاق من ماشینم رو از دست دادم اماااا یک چیز مثل سابق نبود و احساسم بود من معجزه خداوند رو دیدم و دیگه نمیتونستم اون ادم سرکش قبلی باشم! قول و قرارم با خداوند رو توی قلبم احساس میکردم چیزی توی وجودم میگفت زنده موندی تا بفهمی نقشت رو از بودن توی این جهان! استاد عزیزم مسیر زندگی من بعد از اون سانحه که معجزه وار ازش نجات پیدا کردم عوض شد من سه ماه بعد با درخاست قلبی خودم که خالصانه از خدای مهربونم خاستم کمکم کنه خودمو پیدا کنم از طریق یک لایو مشترک شما با استاد عرشیانفر شیفتهی شما شدم و سفر من برای شخم زدن شخصیتم و پیدا کردن خالق واقعیم پیدا شد..
خدای مهربونم رو شکرگزارم باورم نمیشه که این حرفارو تایپ کردم ولی حتمن لازم بوده… چقدر حس خوبی به آدم میده کامنت گذاشتن استادجان! احساس میکنم روبه روم نشستید و به حرفام گوش کردید!
سپاسگزارم که هستید و انصافن جهان رو زیباتر میکنید با وجودتون از همهی عزیزانی که عاشقانه کامنت میزارن و کمکم میکنن که ایمانم بیشتر بشه به الهی بودن این راه و ثابت قدم تر بشم در این مسیر سپاسگزارم.
🫶
سلام بر خواهر گرامی و توحیدی خانم بهناز عالی، امیدوارم حال دلتون هم مثل فامیلیتون عالی عالی باشه با طعم پرتقالی
کامنت زیبای شما رو خوندم خیلی به دلم چسبید و اونجا که گفتید خدا باهاتون حرف زد و بغلتون کرد و همه آدمها رو فرشته خدا دیدید که یه جورایی بهتون کمک کردن.
قطعا خدا خیلی خیلی دوستتون داشته و دوستتون داره که شما رو تو این مسیر و این سایت قرار داده و من هم خیلی خوشحالم و خرسندم که در یک سایتی عضو هستم که استادش پرفسور توحیدی و یکتاپرست و دانشمند به تمام معنا هست و شاگرداش هم دانشجویان مثل خود شما سرشار از انرژی مثبت که هر کامنتی یا حرفی رو که میزنند انرژی مثبتش و هدایت الهام خدا رو آدم درک میکنه خدا رو شاکرم و از شما بابت کامنت زیباتون بسیار سپاسگزارم.
این اتفاق شما فکر کنم برای دانشجویان این سایت یه جورایی رخ داده که خدا رو قشنگ حس کردیم تو اون لحظه که حالا یا تصادف بوده که برای خود من هم مشابه اتفاق شما در راه اراک قم در سال 1384 برام رخ داد تو برف زمستون و یخبندان و مثل شما کسی فکر نمی کرد آدمی از تو ماشین زنده بیاد ولی من کوچکترین خراشی هم بر نداشتم و دقیقا دو تا فرشته مهربون تو اون دل سرما و برف به کمکم اومدن و ما رو تا اراک رساندن بدون کوچکترین چشم داشتی. و یا اینکه حادثه مشابهی براشون رخ و وجود خدا رو بهتر درک کردند..
یه چیزی میخوام بگم اون موقع خیلی خیلی سپاسگزاری از خدا کردم و کلی گریه کردم و اشک ریختم ولی خیلی بهش فکر نکردم و درکش نکردم که چرا زنده بودم و الانها وقتی به اون اتفاق و اتفاقهای بعدی که در این مدت عمر برام رخ داده و بیشتر بهشون فکر میکنم و درک میکنم که هیچ چیز این دنیا اتفاقی رخ نمیده بلکه هر کدومش برامون درس داره تو این مسیرم که درک کنم چرا زنده موندم و رسالتم چی بود و بهش فکر کنم و خدا رو شکر که الان حدود 8ماه هست که در سایت فعالم و قشنگ هدایت و الهام خدا رو درک میکنم و مثل شما دانشجوی دوره 12قدم هستم و به قول استاد هر چیزی تکامل میخواهد.
نمیدونم چرا به کامنت شما هدایت حتما نکته ای درش هست که هدایت شدم خود خدا بهم میگه و جالبه بدونید این فایل رو من چندین بار گوش دادم و چندین کامنت هم گذاشتم یعنی این فایل تنها فایلی هست که تا الان من این همه کامنت براش نوشتم و جالبتر اینکه این فایل رو من کلمه به کلمه و حرف به حرف استاد رو در دفتری که برای فایلهای اجرای توحید عملی تهیه کردم نوشتم و یادداشت برادری کردم و حتی اون نوشته هام رو هم در لب تاپ خودم تایپ کردم و رو این فایل من خیلی زمان بیشتری گذاشتم و حالا اینکه بعد از حدود دو ماه مجدد به این فایل و کامنت شما هدایت شدم حتما خدا میخواد یه درس بهم بده که نمیدونم چیه و مطمئنم که خودش از یه طریقی بهم میفهمونه البته باید تامل کنم و باز بهش فکر کنم تا بفهمم و درکش کنم
خدا رو شاکرم و سپاسگزارم نمیدونم چرا اینقدر طولانی نوشتم
در پناه الله شاد و سلامت و ثروتمند و خوشبخت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
به نام خدای بخشنده مهربان
رفتارم
من روی روتین وسعی میکنم متعهد به سایت ومهارت طراحیم باشه
وتوی زندگیم اتفاق هایی میوفته وسوپرایزم میکنه وهمواره بزرگتر وجراتم بیشتر راحت تر واضحتر میشم
باورهام
میدونم قانون وخدا گفته تو کنترل زهن بکن من بقیه کارهاتو
ادم مثبت وارومی هستم ولی قبلا یکم دل نازک بودم رو مسال که خدارو شکر با سپاسگزتریا وکنترل زهن روزهام جوری شدن کنترل سختی نمخاد
قبلا کمبود باورم بود وبرا هرچی زور میزدم الان فراونیه تمرکزم رفته بیشتر روی خودم بهبودم
روابطم
یه لیاقت ارامش درونی ویه احترام ویژه ای همیشه دورم هست
خواسته هام راحت اجابته
یه خواسته وترمزی که میخام بهبود بدم اسونیه
خدا منو اسون میکنه برای اسونیا
عاشق اسونی شدم بهخودم بقیه خرید همه چی سعی میکنم اسون بگیرم
24ابان 1403