عواقب تصمیمات احساسی - صفحه 29

722 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهراء گفته:
    مدت عضویت: 3437 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیزم.استاد جان مگه شما میدونی چه اتفاقی دیشب برای من افتاده که این فایل رو امروز گذاشتید روی سایت.وقتی سایت رو صبح باز کردم و دیدم فایل جدید عواقب تصمیمات احساسی گفتم یا خداااااا

    دیشب و امروز دارم چوب یک تصمیم احساسی رو میخورم.من دختر به شدت احساسی و حساس هستم کلا همه منو به حساس بودن میشناسن.اول بگم که فقط دارم فکر میکنم که من اگر با این سایت اشنا نمیشدم و خدا به این طریق دستمو نمیگرفت چه بلاهایی تا حالا سرم میومد.فقط خدا میدونه و تا کجا سقوط میکردم با این روحیه و ضعف های شخصیتی که داشتم.

    با این فکر فقط باید بگم خدارو شکر که اینجام.

    دختر حساسی هستم اما حالا از این لحاظ خیلیییییی بهتر از گذشتم هستم.

    اما اما هنوز جای کار دارم فراوان.

    همینطور داره یادم میاد تکرار بحث کردنهای من توی روابطم و بعدش بدتر شدن اوضاع و خراب شدن همه چیز

    مثل روز روشنه با ان همه مثالی که دارم که حتما صد در صد نتیجه حرفهایی که موقع احساساتی شدن زدم یا رفتارهایی که داشتم و یا تصمیماتم پشیمانی بود.

    دیشب از ترس از دست دادن یه چیزی یه کاری رو بی فکر یهویی اجام دادم و چقدر چقدر بابتش پشیمونم.دیدم که ترسه اصلا واهی بوده بعد اون کاری که کردم چقدر برای من و حفظ ارزش خودم بد بوده

    من یه جا بخاطر خوشحالی زیاد به دوستم یه قولی دادم.چند ماه پیش اما راستش اصلا شرایط انجامش تا حالا فراهم نیس و هر بار میبینمش یکم شرمنده میشم.

    در مورد بحث کردن در موقع عصبانیت: میرفتم بحث میکردم که به یه جوابی برسم چون اوضاع از نظرم اصلا منطقی نبود.و واقعا حق با من بود.مثلا بدقولی دیدم یا هر چیزی .بعدش نه تنها جوابی نمیگرفتم بیشتر از بی تفاوتی طرف عصبی میشدم.و تنها جواب این بود که تو چرا اینقدر نا ارامی چرا اینقدر حساسی

    واقعا خنده داره

    یکی از درساش برای من اینه که من اگر باهوش باشم و برای خودم ارزش قائل باشم از یه سوراخ دیگه یکبار دوبار ولی نه صدبار نیش نخورم.وقتی میدونم ذهنم موقع عصبانیت و ناراحتی شدید برای تشخیص رفتار درست عملکرد مناسبی نداره پس باید صبر کنم بذارم وقتی ارام شدم ببینم اون قضیه رو چکار کنم.

    راهکار من:توی چندین دفعه ای که خوب عمل کردم میرم با بچه ها سرگرم میشم.خواهرو برادر های م بچه دارن و من میرم با اونها سرگرم شدم.خابوندن بچه خیلی به من ارامش میده.وقتی میبینم بچه ای خابش میاد میبرم میخابونم و از دیدن اسودگی بچه ها خیلی حس خوبی میگیرم.دوش هم یکی از گزینه های من بوده چن دفعه انجام دادم.نوشتن مسیله و نظم دادن به ذهنم از طریق اینکه سعی کنم از دید بهترری و مثبت تر و خداگونه تر نگاه کنم و اینکه بسپارم به خدا و با خدا صحبت کنم و از خدا هدایت بخام.گاهی وقتا میام نشانه روز میزنم و هر چ اومد با همون خوراک مناسب میدم به ذهنم.

    مورد 2

    بله در نتیجه کار کردن روی خودم مواقعی بود که هیچ وارد بحث نشدم هیچ نگفتم و هیچ کاری نکردم. مثلا مادرم بوده و اینطوری خودش اومده سمتم و صحبت کرده سعی کرده موضوع رو حل کنه یا با من اشتی کنه

    یا هر کسی پیش اومده وقتی من سکوت کردم طرف اومده و سعی کرده منو راضی کنه و رفتاراشو دفعات بعد اصلاح کرده.

    تو اونمواقع خودمو سرگرم کارام کردم .یا رفتم به درون خودم مراجعه کردم نوشتم و دیدمو مثبت کردم و با دید قوانین به مسئله نگاه کردم.یا رفتم پیاده روی

    مورد 3

    من دوش رو قبلا امتحان کردم میخام دوش اب سرد رو هم امتحان کنم.

    راستش بیشترین روشی که تا حالا امتحان کردم نوشتن بود و جهت دهی درست به ذهنم چون موقع نوشتم میتونم حواسمو متمرکز کنم به اگاهی ها

    خداروشکر که تمرین این فایل رو انجام دادم

    خدارو شکر که در راستای تعهدم برای انجام تمرینات فایلها دو فایل اخیر رو انجام دادم

    سپاس فراون از استاد و سپاسگزار خدا برای این وجود عزیز استادمون که توحیدی و هدایتی عمل کرده و نتیجش این شده که میبینی فایل جدید اومده که موضوعش دقیقا هموو مسئله تو هست.

    در پناه ه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    حسن کفاش دوست گفته:
    مدت عضویت: 2931 روز

    به نام خداوند جان آفرین

    حکیم سخن بر زبان آفرین

    سلام استاد گرامی

    سلام خانم شایسته

    سلام دوستان هم خانواده

    استاد جان این فایل یادآوری خیلی خوبی برای من بود که در گذشته من خیلی خیلی زیاد از کوره در می رفتم اما نمی دانم چطور شد که بعد از اینکه در کار قبلی خودم استخدام شدم به صورت ناخواسته خیلی آرام شدم و یواش یواش این عادت عصبانیت و از کوره در رفتن برای من خیلی کمتر شد.

    اما در سنین بیست تا بیست و پنج سالگی گاها خیلی زیاد ناراحت و عصبانی می شدم و از کوره در می رفتم.

    الان هم در برخی از موارد در زمانهایی که فرزندان من کارهایی می کنند که انتظار ندارم از آنها ولی اقتضای سن شان هست ناراحت می شوم ولی به جرات می توانم بگویم که الان و بعد از آشنایی با شما و برنامه های شما استاد جان خیلی خیلی آرام تر شده ام .

    خیلی از موارد بوده است که دیگران در یک موردی که حق با من بوده است ناراحت شده اند و گاها خیلی کارهای دیوانه واری انجام داده اند اما صبور بودن من خیلی به آرامش آنها کمک کرده است و در اکثر موارد آنها از کار خود نادم و پشیمان شده اند و برای عذرخواهی اقدام کرده اند .

    کلا من از وقتی با استاد جان اشنا شدم و قوانین را سعی کرده ام درک کنم خیلی خیلی صبور شده ام که در برخی از موارد این صبوری من و باعث اعصاب خوردگی دیگران می شود که تا این حد صبوری هم خوب نیست و یک کم عصبانی شو .

    در موارد نادری که عصبانی شده ام یکی از موارد مهمی که انجام می دهم سعی می کنم آن صحنه ای که باعث عصبانیت من شده است را ترک کنم و پیاده روی کنم . پیاده روی من را خیلی آرام می کند و بعد از آن سعی میکنم به سایت مراجعه کنم اگر دسترسی داشته باشم و یا یک فایل استاد را بگذارم که در اکثر موارد این کار به صورت عجیبی من را آرام می کند و خدا از زبان استاد من را آرام میکند

    این برای من خیلی راه خوبی است که فایلهای استاد را گوش کنم.

    خیلی من را ارام می کند و از این بابت استاد جان را خیلی سپاسگزاری می کنم.

    جالب است در یکی از همین مواردی که فایلی از استاد گوش می کردم اینقدر درگیر درک آگاهی های آن فایل شدم که اصلا کل موضوع از یادم رفت و اصلا فراموش کردم که چه اتفاقی افتاده است و بعد از اینکه بعد از مدتی به آن مکان برگشتم اصلا یادم نبود که چه اتفاقی افتاده است و حتی وقتی مسبب عصبانیت من آمد که از من خداحافظی کند، اصلا یادم نبود که چه اتفاقی افتاده است و این موضوع برای او جالب بود و شاید از بی اهمیتی موضوع برای من شاکی هم شده باشد. نمی دانم.

    اما باید کمی روی خودم کار کنم که در مواردی که فرزندان من را عصبانی می کنند بیشتر خودم را کنترل کنم و این فایل این درس بزرگ را برای من داشت که باید و باید بیشتر و بیشتر روی این موضوع در مورد فرزندان خودم کار کنم.

    سپاس از شما استاد گرامی که زوایای مختلف به مسائل توجه می کنید و در دل هر اتفاقی به دنبال ردپای قانون هستید.

    من اعتراف می کنم که در این مورد خیلی از شما یاد گرفته ام و در هر موردی که در زندگی ام اتفاق می افتد چه خوب و چه ناخواسته ای که دوستش ندارم، به دنبال رد پای عمل کردن به قانون یا قانون گریزی در وجود خودم می گردم و مدتهای زیادی است نمی دانم چند سال است که دیگران را مقصر هیچ اتفاق خواسته یا ناخواسته در زندگی خودم نمی دانم.

    این خیلی موضوع مهمی است که من استاد از شما یاد گرفته ام و به خوبی تلاش می کنم و تلاش می کنم که در زندگی خودم انجام دهم که در همه همه موارد خودم را مقصر و بانی هر اتفاقی در زندگی خودم بدانم و انگشت اتهام خودم به سمت هیچ عامل بیرونی نبرم.

    خدای من شکرت بابت این میزان از درک از قانون و امیدوارم و امیدوارم که هرچه بیشتر و بیشتر این درک از قانون به صورت عملی تر گردد. الهی آمین.

    در عمل فقط و فقط خودم و باورها و افکار خودم را مسبب هر اتفاقی در زندگی خودم بدانم

    استاد جانم بازهم سپاسگزارم

    در پناه الله یکتا شاد باشید و سربلند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  3. -
    على شيرازى گفته:
    مدت عضویت: 3449 روز

    به نام خدای مهربان و هدایت گر

    با سلام و دروود خدمت استاد عباسمنش عزیزم و مریم بانوی اسطوره و هم فرکانسی های عزیزم در این سایت هدایت گر و حال خوب کن

    مورد 1:

    درباره تجربیاتی بنویس که در شرایط احساسی شدید مثل خشم، عصبانیت، ترس، ترحم و … تصمیماتی گرفتی که عواقب ناخوشایند و سنگینی برای شما داشت؟

    این ماجرا چه درسهایی به شما داد؟

    راهکار شما برای پیشگیری از تکرار آن نتیجه ناخوشایند، چه بود؟

    1)یادمه تو یه کمپانی تراک کار می کردم و به خاطر ضعف شخصیتی خودم و عدم اعتماد به نفسم یه سری آدم جذب کردم که پیششون کار کنم که از ماه دوم کار حالم بد بود همیشه و باورهایی مثل این که من دارم حمالی می کنم این ها پول دار می شن و باورهای محدود کننده مثل این رو همیشه نوشخوار می کردم و سریع حالت دفاعی می گرفتم با کوچک ترین بالا پایین تو کار

    و باعث شد که درگیر شم باهاشون و تراک و تریلرشون رو پارک کردم یه جایی که خدا می دونه کجا بود و رفتم

    و باعث شد کار به دادگاه کشیده شد

    خیلی فکر کردم و ناراحت شده بودم از این تصمیم نشستم و کلی رو محصولات استاد بیشتر کار کردم و باور فراوانی و این که این آقا که صاحب این کسب و کار هست داره به کل کشور خیر می رسونه و ثروت رو روانه کرده تو کشور و من هم می تونم استفاده کنم ازش

    کلی کار کردم روی این باور و کار دادگاه به یاری خدا و درس هایی که از سخنان استاد یاد گرفتم حل شد خداروشکر

    2) یه دفعه دیگه به خاطر باور های اشتباه بازهم باور کمبود کلی پول از دست دادم و رفتم یه کار شروع کردم که علاقه بهش نداشتم و باعث شکست شد و این ها باعث شد عشق و علاقه ی خودم رو بیشتر واکاوی کنم و با قدرت برگشتم و تونستم ذهنم رو کنترل کنم و با تمرکز بسیار بسیار بسیار بالا توی عرض 1 سال و نیم اول تراک و بعد تریلر خریدم

    کلی اعتماد به نفس پیدا کردم کلی تونستم باد بگیرم ذهنم رو کنترل کنم و عجولانه تصمیم نگیرم و باورهایی که باعث شده بود این تصمیم ها رو بگیرم واکاوی کردم و تصمیم هام خیلی بهتر و درست تر و موفقیت امیز تر شدن هر بار فقط با شنیدن بارها و بارها صحبت های استاد و نوشتن دربارشون و پیدا کردن ترس هام و منبع ترس ها و تکرار باورهای بهتر و شکار نشانه ها و قوت گرفتن ار باورهای خوب و نتیجه های هرچند کوچک و حال خوب کننده

    مورد 2:

    درباره تجربیاتی بنویسید که در چنین شرایطی توانستید ذهن خود را کنترل کنید. یعنی تحت تأثیر آن احساسات لحظه ای، هیچ تصمیمی نگرفتید یا حرفی نزدید و بعدا چقدر شرایط به نفع شما پیش رفت. اما با چشم خود دیدید فرد دیگری در همان شرایط یکسان، نتوانست ذهن خود را کنترل کند و بر اساس آن احساسات تصمیماتی گرفت که بسیار از آنها ضربه خورد.

    بنویسید در آن شرایط، چه راهکاری را برای کنترل ذهن در آن لحظه به کار بردید؟

    یادمه در مسیر خریدن تراک با یه نفر 50 -50 کار می کردم تا پول جمع کنم بتونم تراک رو نقد بخرم

    سر پول با اون بنده خدا داشت به جاهای بد می کشید که بهشون گفتم الان مسئله سر پول هست شما چی می گین ؟ ایشون گفتن اون مبلغی که من گفتم درست نیست و زیاد تر از اونی هست که در نظر ایشون بود و خیلی تند و عصبانی گفتن و من گفتم می شه بریم رستوران و صحبت کنیم رفتیم و من چند تا لیوان آب سرد خوردم و با این که ایشون عصبانی بود بهشون گفتم ما دوستیم ‌و هرچی شما بگین درسته با این که خیلی غرورم نمی زاشت اما تونستم مسیر رو عالی تموم کنم و رد شم و باورهام رو همچنان روشون کار می کردم تا خداوند یه شخصی فرستاد که 35در صد پول تراک رو خودش بهم داد و من تونستم تراک رو نقد تموم کنم بدون واسطه ای از بانک و کمپانی و کردیت کارت

    برای خرید تریلر رفتم و دقیقا همه رو نقد تونستم بپردازم خداروشکر

    مورد 3:

    با توجه به راهکارهای فوق، وقتی احساسات بر شما غلبه می کند، چه روشی می تواند ذهن شما را آرام کند؟

    قبلا در این وضعیت، چه ایده هایی را اجرای می کردی؟

    نکته: ما با پاسخ به این سوال، خود را آماده می کنیم تا اگر در چنین شرایطی قرار گرفتیم، آگاهانه بدانیم چطور باید ذهن خود را آرام کنیم.

    آب خوردن و دوش آب سرد که چندین ماهه من انجام می دم خیلی چاره ساز بوده تا الان برام و چندین ماهه که اصلا تو شرایطی که اون قدر درگیر شم نبودم اصلا خداروشکر

    به خدا که من اصلا کلا تمام مدل فکریم عوض شده و حتی بعضی وقت ها کامنت های سایت سالیان گذشته ی خودم رو می بینم می گم واقعا علی دمت گرم چه برسه وقتی خودم رو یاد آوری می کنم قبل از آشنایی به این سایت بی نظیر

    واقعا از استاد عباسمنش سپاسگزارم

    از مریم بانو سپاسگزارم

    از آقا ابراهیم و شما دوستان حاضر در این فرکانس هم سپاسگزارم

    کامنت هاتون خیلی امید بخش هست

    تنور دلتون گرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 55 رای:
    • -
      عمران نوری گفته:
      مدت عضویت: 1985 روز

      سلام علی اقای گل و ورزشکار

      بینهایت سپاسگزارم از تجربه خیلی خوبتون که با ما به اشتراک گذاشتید

      و چقدر خوب در مواقعی که به تضاد برمیخوردید نذاشتید با احساس بد افسار ذهنتون دست شیطان بیافته تا هر کاری دوست داره با دهن شما انجام بده

      احسنت به شما که با باورهای درست و قدرتمند کننده‌ای که برای خودتون ساختید که تونستید تریلر رو نقد بدون اینکه از بانک کمک بگیرید بخرید

      خیلی لذت بردم از راهکارهای خوبی که در مواقعی احساسی میشدید چطور ذهن خودتون رو کنترل میکردید مثل خوردن اب و دوش اب سرد گرفتن

      عاشقتم علی اقای گل

      انشالله هر کجا از این کره خاکی هستید در پناه الله یکتا ، شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

      فعلا

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    خوشبخت ترینم گفته:
    مدت عضویت: 792 روز

    سلام و هزاران سلام خدمت شما استاد نازنینم و مریم جان گلم تمام دوستان خوب و ثروتمندم .راستش من یک کامنت هم صبح گذاشتم ولی هنوز در مرحله ی تاییده .دوستان گلم واقعا این فایل چه آگاهی های نابی به من داد اول از همه این ثروت و برکتی که در اطراف هست .استاد عزیزم که از همه لحاظ روی خودش کار کرده واقعا دست مریزاد داری استاد عزیزم. دقیقا همینطوره ما نباید بذاریم که احساسات به جای ما تصمیم بگیرن در واقع همه ما انسان ها به نوعی این موضوع رو تجربه کردیم اما وقتی با پیامدش برخورد میکردیم نمیدونستیم مشکل از کجاست ،،.ولی استاد خیلی راحت و شفاف برامون شرح میده .واقعا ازش ممنونم .استاد عزیز که کوچکترین چیزی به ذهنش میاد سریع میاد و با ما به اشتراک میذاره .واقعا ازت ممنونم .خدایا شکرت بابت این پرادایس زیبا

    خانم شایسته بینظیر که چطور فیلم میگره و وقت میذاره خیلی همه‌ چیز،زیباست خدایا شکرت

    ……

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1066 روز

    به نام الله الرحمن

    سلام

    درس جلسه اول اعتماد به نفس که در یکی از تعاریف استاد از اعتماد به نفس آمده ،توانایی کنترل احساسات و عواطف مان است.

    چه در خوشحالی چه ترس چه خشم ، هر چه مسلط تر یعنی عزت نفس بهتر .

    یادم می آید یک روز تو فرودگاه احساساتی شدم و برای فرزندم یک ساعت بچه گانه گران قیمت نسبت به توان مالی خودم خریدم. از آنجایی که تصمیم عجولانه ای بود و انتخاب سریع ، با اینکه ساعت کیفیت خوبی داشت اما هیچ وقت بچه ام ازش استفاده نکرد چون با عقربه ثانیه شمار نداشت و هرکس ساعت را میدید فکر می کرد کار نمیکند بخصوص بچه ها .همینطور که فکر میکنم مورد های زیادی از تصمیم در زمان خشم یادم می آید که بعداً بارها مجبور به عذر خواهی و سرزنش خودم شدم . و هر چه سرزنش بیشتر تکرار آن دست موارد بیشتر، این یک قانون است. پس تصمیم گرفتم اشتباهم را به عنوان درس و تجربه بپذیرم خودم را با وجود اشتباه بپذیرم اینکه دارم رشد می کنم با خودم مهربانه حرف زدم و گفتم اشکالی ندارد همه انسان ها اشتباه میکنم و یاد می گیرند حتی حضرت آدم و حوا هم اشتباه کردند درس گرفتند و درست پیش رفتند. خوبی اش این است که دیگر خودم را سرزنش نمی کنم .

    من خودم تابه حال این راهکار های که استاد گفتن برای کنترل احساسات انجام ندادم اما پسرم با اینکه پنج یا شش سال بیشتر نداشت وقتی از چیزی ،کسی یا خود من ناراحت میشد یا اتفاقی برخلاف میلش پیش می آمد می‌رفت تو تراس خونه و آسمان و درخت ها را نگاه میکرد تا حالش را تغییر بدهد.ان زمان هم می‌فهمیدم این کار درست است اما الان بهتر درک میکنم بین دانستن و عمل کردن تفاوت ازکجا به کجاست.

    عزت (نفس )زیاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    سیمین منصوری گفته:
    مدت عضویت: 991 روز

    سلام به محبوبترین و بهترین استاد وعشق دنیا و مریم عزیز و مهربان و خوش انرژی

    من زیاد بابت کنترل نکردن احساساتم به ویژه خشم دچار مشکل شدم و هربار بعدش گفتم که موقع عصبانیت خودمو کنترل کنم ، آب بخورم ، نفس عمیق بکشم ، بازی کنم ، برم توی سایت و … وبازم کمتر موفق بودم و در لحظه از صفر به صد رسیدم.

    مثلاً در یک مشاجره خانوادگی من عصبانی شدم و دخالت کردم و حالا یکسال هست که کل خانواده بهم ریخته و البته اکثرا تحت تاثیر رفتار و نظر دیگران عصبی میشم که مثل اونا باشم ، اینو الان فهمیدم. میتونم بگم در خیلی موارد تصمیماتم بر اساس نظر دیگران هست و دارم تلاش میکنم که دیگه اهمیتی به نظر دیگران ندم.

    و البته در موارد زیادی مثل برخورد با بچه ها و همسر و خانواده همسرم و دوستانم و خانواده ام هم پیش اومده که خودمو کنترل کنم و بعدش خیلی راضی و آرام بودم و لذت بردم.

    و الان در بیشتر موارد خشم به این توجه میکنم که من آگاهانه شادی و آرامش رو انتخاب میکنم و میگم که مثلاً فلانی که اینو گفت حواسش نبود و یا درکش در این حده و یا به خوبیهاش فکر میکنم و لبخند میزنم و‌کم‌کم آرام و شاد میشم . که مدیون شما و آموزشهاتون هستم.

    بازم شکر بینهایت خدای مهربان را برای وجود شما استاد عزیز و دوستان مهربانم و سایت عباس منش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    SAEID987645 گفته:
    مدت عضویت: 824 روز

    من با عزیز ترین کسم که الهه زمینی ام هست 2 ماه پیش سر یه ماجرا دعوا گرفتم خیلی بهش تندی میکردم در حدی که با اینکه صد بار ازش عذرخواهی کردم التماس کردم ببخش هنوز خودم از خودم بابت اینکه چه رفتارهایی باش مردم ناراحتم خب انتظار نباید داشته باشم اون منو ببخشه فراموش کنه ولی شاید با مرور زمان کمرنگ تر تو وجودش بشه گاهی باید در تصمیات شتابزده یا عجله ای یا احساسی اونم در وضعیت ناراحت و تنش زا سکوت کنیم

    خلوت کنیم

    نیایش کنیم

    نجوا بگیم

    به خوبی های طرف مقابل فکر کنیم به اینکه اگر تصمیم شتابزده کنم چقدر بی اعتبار میشم چقدر خودم در خودم میشکنم چقدر ممکنه دیگه نتونم از شرمندگی کمر راست کنم

    گاهی طرف مقابل در اوج تصمیمات غلط ما ساده میگذره در اوج معصومیت حرفی نمیزنه و سکوت میکنه چون رو خودش کنترل داره ولی ما واقعا خط قرمزها رو رد میکنیم بی آنکه اصلا برامون شخصیت خودمون و طرف مقابل و ارزش اون طرف مقابل مهم باشه

    من الان اینجا جلوی همه عباس منشی ها از این آدم که دوماه پیش اذیتش کردم با حرفام با تصمیمات اشتباهم با حرف های شتابزده ام عذر خواهی میکنم ازش میخوام منو ببخشه

    امیدارم که پیامو بخونه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    SAEID987645 گفته:
    مدت عضویت: 824 روز

    دوستان برای آرام کردن ذهن باید تسلط روی خود یعنی خویشتن شناسی و خود شناسی باشه

    یعنی هر کاری که میدونی تو رو مرز بین آرامش و عصبی شدن تو رو بهم بزنه حتی الامکان توی اون محیط نرم اگرم نا چاریم حتی الامکان ابزار های کنترل خود رو پیدا کنیم مثلا کنترل ذهن چطوری؟ در آرامش تصمیم گیری کنیم ولو حتی زمان لازم داشته باشیم گاهی تصمیمات احساسی توام با ترس یا نگرانی یا عصبانیت قطعا یه حرکت فوق العاده بازنده شدن هست

    باید راه حلش هر روز از صبح تا شب بنویسیم چه چیزهایی ما مرز بین آرامش یا عصبانیت ما رو بهم میزنه و توی هر کدوم از موارد چقدر ما خویشتن دار بودیم چقدر نه

    کجا ها از کوره در رفتیم کجا نه

    کجا حق با ما بوده کجا میتونستیم کنترل کنیم و سعی کنیم این اشتباهات احساسی رو که سبب عقب افتادن یا نمیدونم ضررهای سنگین هست چقدر میتونیم نسبت به اونا بی تفاوت یا کنترل و مدیریت کنیم

    اگر هر روز بتونیم به حد 5 درصد این تصمیمات نادرست احساسی یا ترس یا نگرانی هیجانی رو تعدیل کنیم قطعا تغییرات داریم هر روز برای خودمون خط قرمز تغییرات 5 درصدی داشته باشیم و اگر مثلا هر ماه تونسته باشیم این 5 درصد ها رو کنترل کنیم برای خودمون آشتی با خودمون یه هدیه بخریم

    تصمیم بگیریم منطقی تصمیم بگیریم

    تصمیم بگیریم و. متعهد باشیم هیجانی نشیم حتی اگر به ضرر ما هست یه زمان داشته باشیم برای انتخاب تصمیم ولی اون ضرر رو به ضرر تصمیمات احساسی ارجع بدیم

    تصمیم بگیریم هیچ وقت شتابزده نباشیم زود قضاوت نکنیم که سبب بشه روی اون قضاوت یا حرکت افسارگسیخته تصمیمات هیجانی بگیریم

    آور عقل را اول ارجع بدونیم قطعا بعدش احساسات شیرین تر میشه تا اینکه به قولی اول احساسی باشیم بعد به رفتار احساسیمون نگاه منطقی کنیم

    تصمیم بگیریم برای هر کاری و هر تصمیمی ابتدا جوانب هاش بسنجیم و روحیه خودمون رو چرا که گاهی ما ها در تصمیمات احساسی بزرگ نمایی ها الکی میکنیم به مرور تار و پو اون نخ نما میشه و با منطق و عقل دل زدگی میشه

    پس باید ابتدا روی خودمون کار کنیم روبروی تصمیمات احساسی نگرفتن صبر هست نیاز صبر اگاهی به خود و روحیات خود هست و روبروی شناخت خود داشتن کنترل عقل خود هست

    اگر در زندگی مرز میان تعادل عقل و احساس کنترل کنیم قطعا هیچ وقت ضرر نمی‌کنیم

    گاهی حرف بی مورد و شتابزده

    گاهی تصمیم غلط بر اساس بی منطقی

    گاهی رفتار شتابزده و عجول

    باعث میشه اعتبار خودمون هم کم کم کاهش پیدا کنه گاهی سبب میشه خودمون هم عزت نفسمون کم کم کاهش پیدا کنه چون دم دمی میشیم چون دیگه غیر قابل پیش بینی میشیم

    ولی اگر بتونیم در لحظه عقلانی تاصمیم بگیریم حتی اگر از اینکه نیاز به زمان داریم ضرر کنیم کمتر سود ببریم ولی ارزنده اینه تصمیم و رفتار و حرمت منطقی کردیم

    پس همیشه 80 درصد اول هر ناری منطق و عقل و بعدش 20 درصد احساسات براش صرف کنید سپس در مرحله دوم چون عقلتان درست تصمیم گرفته اونجا به بعد 70 درصد احساسات و غرق در علاقه مندی به اون کار و نتیجه اون بشید و 30 درصد عقل که وسط راه کم نیارید

    ممنون از دوستان عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    سهیلا گفته:
    مدت عضویت: 1144 روز

    سلام به استاد عزیز و خانوم شایسته‌ی گرانقدر که وجود باارزش شما عزیزان باعث میشه من روزانه عبارت زیبای ((خدایا سپاسگزارم)) بر زبانم بیشتر و بیشتر جاری بشه.

    استاد جان بندرت پیش میاد صبح که بیدار میشم سراغ سایت بینظیرتون نرم و از فایلهای بینظیرتون اون آگاهیهای لازم رو برداشت نکنم،یعنی به جرأت میتونم بگم اولین کارم اینه که سایت رو چک کنم و اگر فایل جدیدی هست همون لحظه ببینم و به اندازه ی مداری که در حال حاضر توش هستم از آگاهیهاش بهره مند بشم.

    جالبه امروز به موضوعی برخوردم که دقیقاً مربوط میشه به فایل عواقب تصمیمات احساسی اونم در زمینه ی امور مالی.

    چند روز پیش یکی از اساتید موفقیت داخل ایران یک پیشنهاد مالی در باشگاه همراهانش اعلام کردند تحت عنوان :[[[[ سلام رفقای جانم،بالاخره به زمان رونمایی طرح سرمایه گذاری هلدینگمون رسیدیم که قراره به مردم نازنین(فقط اعضای باشگاه همراهانمون) خدمتی بی نظیر و پر سود داشته باشیم و با توجه به اینکه در طرح سرمایه گذاری ظرفیت محدود برای پذیرش داریم،توصیه میکنیم که به سرعت اقدام کنین،از الان تبریک میگم به عزیزانی که وارد طرح سرمایه گذاری هلدینگمون میشن]]]]، این سرمایه گذاری تقریبا ماهانه چهار برابر بانک سود میده ، کف سرمایه گذاری هم دویست میلیون تومان بود، پیشنهادی کاملا وسوسه انگیز که هیجان داره و آدمارو تو شرایط تصمیمات احساسی قرار میده!!!!!!!!

    وقتی این پیشنهاد رو خوندم ناخودآگاه یاد ماجرای طرح پونزی افتادم که استاد در یکی از جلسات دوره ی دوازده قدم بهش اشاره کرده بودند و توضیحات لازم رو دادند، البته تو همین فایل عواقب تصمیمات احساسی هم استاد عزیز اشاره خوبی کردند به بحث اینکه با بالارفتن دلار یا تغییر اوضاع اقتصادی، ترس بر ما حاکم شده و در حالت ترس، تصمیمات اقتصادی ای گرفته ایم که نتیجه اش چیزی جز ضرر مالی شدید نبوده است!!! با خودم گفتم من آگاهم که از هر جهت این شراکت مالی طبق آموزشهای استاد جان کاملا اشتباه و بر خلاف قوانین جهان هست پس هیچ وقت خودم رو گرفتار همچین تله ای نمیکنم ((لازمه بگم که هر لحظه خداوند مهربان رو هزاران بار شکر میکنم بابت آگاهیهایی که از طریق دستی از دستان مهربانش استاد گرانقدرم روزانه دریافت میکنم و سعی میکنم لحظات و اتفاقات زندگیمو بر اساس آموزشها و قوانینی که دارم یاد میگیرم بررسی کنم و بهترین تصمیم رو بگیرم.))

    چقدر خوبه که با آموزشهای صحیح قبل از اینکه موضوع نامناسبی رو تجربه کنیم به اساس و ریشه ی اون موضوع پی ببریم و از اتفاقات ناجالبی که قرار بود پیش بیاد جلوگیری کنیم و تصمیمات احساسی نگیریم!

    اما خب در مورد این موضوعی که گفتم این استاد موفقیت مطمئنا یکسری دانشجو دارن که با آموزشهای ایشون دارن مسیر موفقیت رو طی و تجربه میکنن و بهش اعتماد دارن بنابراین همچین پیشنهادی رو با جان و دل میپذیرن و تصمیم احساسی میگیرن و در آینده عواقب تصمیمشون رو میبینن.

    خب افراد طبق مدار و فرکانسی که دارن با افراد و اساتید مختلفی آشنا میشن و از آموزشهاش بهره مند میشن و آموزشها رو وحی منزل می‌دونن.((من یک دوره ی خیلی خیلی کوتاهی با آموزشهای این استاد کار کردم ،منتها خداوند مهربانم رو بسیار بسیار سپاسگزارم که در فاصله زمانی خیلی خیلی کوتاه منو در مدار آموزشهای استاد مهربانم استاد عباس منش قرار دادند)). اینجا سوالی برام پیش اومده ؛خب ماها هم که آموزشها رو دریافت می‌کنیم و قدم به قدم با آموزه ها داریم پیش میریم و تمامی آموزشها رو وحی منزل میدونیم، اگر فرض کنیم استاد جان همچین پیشنهادی رو بهمون بدن شخص خود من آیا مجدد با نگاه پونزی به قضیه نگاه میکنم یا نه موضوع رو جدی میگیرم و تصمیم احساسی میگیرم!!!! دوست دارم عکس العمل شما دوستان عزیز رو در مورد این پیشنهاد فرضی بدونم و آگاهیهای جدیدی رو از این طریق دریافت کنم. ((البته فارغ از اینکه می‌دونم استاد عزیز با توجه به قوانین هیچ وقت همچین پیشنهادی رو نمی‌دن!!!)).

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    SAEID987645 گفته:
    مدت عضویت: 824 روز

    با نام تو ای نور تر از نور

    با سلام و احترام

    دقیقا هر کجا احساسات بر منطق عقلی غلبه میکنه و این احساسات فراتر از وجودیت ظرفی فرد هست ایجاد ترس میکنه و ترس هم سبب میشه حرکاتی رخ بده که مرز میان شکست و موفقیت یا توهین و جسارت رو به حد یه مو رو کنی و تضرر پیدا کنی، هر کجا هم ترس بود اگر ترس از هیجان و ریسک زیاد باشه سبب میشه شما رو از سومندی و منفعت دور کنه

    پس تصمیمات شتابزده و شتابزدگی که سبب میشه ایجاد تصمیمات زودهنگام احساساتی بشه قطعا بازنده میشیم چرا که در این مواقع قطعا ما از واقعیت حقیقی داریم دور میشیم و. تصمیماتمون بر اساس یه پایه و اساس هیجانی و شتاب زده هست قطعا اثر اون تصمیم با زمان که بگذرد می‌فهمیم که چقدر متضرر بودیم مثلا: خیلی ها در بورس ایران احساسات گله ای احساسات هیجانی کاذب پیدا می‌کنند احساسات توهم انگیز یه مرز واقعیت حقیقی رو رد میکنه و خیلی ها با همین احساسات کاذب شتابزده سبب تضرر مالی شدن یا در مواقع عصبی بودن خیلی اوقات افراد دچار عصبانیت میشن و تو عصبانیت تصمیم های بدی میگیرن راهکار: حالا ریلکسیشن آقای عباس منش با دم و باز دم یا پیاده روی من خودم کنار این ها آب خنک نوشیدن اونم در حالت نشسته نه سر پا یا نوشتن افکار منفی و خط خطی کردن البته دوش ابسرد فقط چاکراه ها رو من معتقدم چون چاکراه های ریشه و میانی اثر بالایی داره

    ولی همیشه از قدیم گفتن شتاب داشته باش ولی شتابزده نه ساده باش ولی ساده لوح نه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: