گفتگو با دوستان 9 | دلیل نتایج پایدار - صفحه 8
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/04/abasmanesh-9.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-04-23 08:02:222024-04-19 07:00:41گفتگو با دوستان 9 | دلیل نتایج پایدارشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد مهربان
سلام به دوستان خوب خودم
چقدر شنیدن این صحبت ها برای من درس دارد
واقعا حال خوبی به من دست می دهد
می دانم که هر چه بهتر و بیشتر روی خودم کار کنم من موفق تر خواهم بود
من آرامش بهتر و بیشتری به من دست می دهد
حال من بهتر و بهترتر خواهد شد
همه اینها زمانی برای من رخ می دهد که من بخواهم تغییر کنم و در این راه تغییر من ماندگارتر باشم و با امید بیشتری به این راه ادامه بدهم
این درس و این نکته را باید همیشه و همیشه در ذهن خودم داشته باشم که همیشه و همیشه باید روند زندگی من رو به بهبود باشد
قدم به قدم جلو بروم تا زندگی من بهتر و بهتر باشد
یادم باشد که هر چه بیشتر برای بهبود خودم
بهبود زندگی خودم
بهبود کسب و کار خودم
تلاش کنم جهان هم بیشتر و بهتر به من کمک خواهد کرد و زندگی من روند رو به رشد خواهد داشت
چقدر این زیبا است که جهان به تغییر من پاسخ می دهد و افراد و شرایطی را سر راه من قرار می دهند که با تغییرات من همسو و هم راستا است
این بهترین نتیجه ای است که من از تغییر خودم و دیدگاه و باورهای خودم می توانم بگیرم
خدای من ممنونم از تو بخاطر تمام اتفاقات خوب زندگی خودم
سپاس از خدای مهربان خودم
سپاس از خدای زیبایی ها
سپاس از خدای فراوانی ها
به نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام
وقت همگی بخیر و شادی
سایت موفقیت استاد عباسمنش، در جهان با اختلاف، جز بهترین ها است
دلیل این موفقیت سایت، پویایی این سایت هست یعنی همیشه در حال بهتر شدن هست و استاد و خانم شایسته در زمان مناسب دوره را آپدیت می کنند و مجددا دوره ها با آگاهی جدید روی سایت می اد و این کار بسیار با ارزش هست.
نکته بعدی، توحیدی بودن این سایت هست ، یعنی استاد تمام کارها را با ندای قلبی و الهامی انجام میده و تسلیم الله هست که باعث شده همیشه کاریشان رنگ و بوی الهی بده
عامل بعدی ؛ قسمت نتایج دوستان هست ، وقتی از موفقیت وپیشرفت بچهها ی سایت باخبر میشیم انگیزه و ایمان ما بالا تر میره
به نام الله که بخشاینده و با رحمت است
سلام خدمت استاد عزیز وخانم شایسته بزگوار
سلام خدمت دوستان وخانواده خوبم
بله درسته استاد عزیز وقتی تغییر بنیادی باشه واز درون تغییر کنیم دنیا آدمای هم فرکانس با تورو میاره در مسیر حرکتی تو ودر زندگی تو
مثل مهر بانوی خودم که اول خیلی مقاومت میکرد وخیلی مخالف با سایت استاد و خود استاد حتی حاظر نبود حرفهای استاد رو بشنوه ولی من قانون درک کرده بودم من میدونستم باید خودم تغییر کنم مهر بانوی ماهم هم مدار بشه با من وبا این خانواده صمیمی وخدارو شکر الان بامن هم مدار شده و خیلی راحت میشینه پایی حرفهای شما دو استاد عزیز همیشه سوال میکنه که خانم شایسته چکاره شما هست ومنم با لبخند میگم دوست و همسفر استاد هست و خدارو شکر که ما خیلی صمیمی شدیم مثل استاد وخانم شایسته واین همون مسیر هست که باید بریم جلو تا به درک وکمال کامل قوانین الله برسیم
ویه چیزی بگم شاید این تکامل تا این درجه اول به خودم و بعد به باورهایی که ساخته بودم برای خودم انجام شد چون من هم تا چند ماه پیش نمیدونستم این هستی همش بر اساس قانون وفرکانس ایجاد شده وپروردگار بنا کرده وحالا خیلی راحت دارم زندگی میکنم واینو مدیون دستان پروردگار مهربانم هستم انشالله در پناه الله مهربان شاد خوشبخت سعادتمند ثروتمند در دنیا وآخرت باشید
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق
نشانه من بود این فایل پر از آگاهی
من اوایل ورودم به این سایت پر از عشق که شروع کرده بودم و اینجا هم نوشتم تقریبا اتفاقات هر روزم رو و درک هایی که داشتم و بعد چه درس هایی از اتفاقات گرفتم و باعث رشدم شد
امروز میخوام راجع به تابلو نقاشیم بگم
که کامل جریانشو از قیمت گذاری گرفته تا بردن تو نمایشگاه الهیه تهران و پاره شدنش نوشتم
امروز بزرگترین درس و فکر کنم آخرین درسی باشه که از این ماجرا و اتفاق به ظاهر بد گرفتم شایدم هنوز باید یاد بگیرم تا تکاملم طی بشه
به قول استاد عباسمنش که تو فایل دزدیده شدن ماشین دنده آرژانتینی میگفت که اتفاقات به خودی خود معنایی نداره این ماییم که معنا میدیم
و اینکه اتفاق به ظاهر بد در راستای خواسته شما هست و اگر اتفاقی میفته و نتیجه اش هر چیزی که باشه باید ببینید که این اتفاق چه چیزی میخواد بهتون بگه و یاد بگیرین
من یادمه قبل اینکه تو نمایشگاه بخوام نقاشیمو برای نمایش و فروش بذارم تازه اولین اثر نقاشی بومم بود که از خدا الهام گرفته بودم و کشیده بودم و سر قیمت گذاشتنش و چیزای دیگه نمیدونستم چیکار کنم
با همه جریاناتش هر بار برای من یه درس بزرگ داشت که خدا بهم یاد داد این بار هم درس احساس لیاقت و ارزشمندی رو گرفتم
دیروز اومدم سایت دیدم فایل جدید هست هدف گذاری برای سال جدید 1403 خیلی خوشحال شدم شروع کردم به گوش دادن و دقیقا همین جریان نقاشیم پر رنگ شد و دوباره فکر کردم درموردش که من چه افکاری داشتم که این اتفاقات افتاد
و اینکه دیگه کسی رو مقصر ندونستم و هر وقت ذهنم خواست عوامل بیرونی رو مقصر بدونه گفتم نه
من بودم که حالا به هر دلیلی افکاری داشتم و یا باوری داشتم که باعث پاره شدن نقاشیم شده و باید ببینم که این افکار چی بوده و چه درسی باید یاد بگیرم
و چه کاری باید بکنم تا باور هان قدرتمند بشه و درسم رو که یاد گرفتم بهش عمل کنم
من امروز بعد چند هفته دوباره پیام دادم به اون گالری که نقاشیمو تو نمایشگاه پاره کرده بودن ،گفتم وقت تعیین کنید نقاشیمو بیارم برای ترمیم
که جواب دادن ما نمیتونیم و خودت ترمیم کن و فقط لطفی که میتونیم در حقت بکنیم اینه که نقاشیت رو یک اثر ببریم نمایشگاه مسقط و جوری حرف زد باهام که انگار قدرت فقط دست خودشه
در صورتی که تابلومو اونا پاره کردن ولی جوری داشت باهام حرف میزد انگار هیچی نشده
من یاد حرفای استاد افتادم و گفتم نه من مسئول این اتفاقاتم که دارم میبینم این برخورد رو
بعد کلی پیام و من نوشتم با شکایت به پلیس میام خسارت میگیرم گفت ارزش نقاشی شما 5 میلیون هم نمیشه که شما 274 میلیون گذاشتین
یهویی یاد حرفای استاد افتادم در فایل هدف گذاری سال 1403 که در مورد احساس لیاقت میگفت
به خودم گفتم طیبه چند تا سوال دارم ازت تو که الان داری این برخورد رو میبینی آیا قبلا ته دلت میگفتی که نقاشیای منو کی میگیره ؟ یا اینکه نقاشیم قیمتش بالانیست و کلی سر قیمت با خدا حرف میزدی و نشونه میخواستی ؟
خودت ارزش کارتو از قبل پایین آوردی تو افکارت و فرکانس هات الان داری نتیجه افکارتو میبینی
بعد من از دیشب هی فایل رو گوش میدادم و تصمیم گرفتم تا درمورد احساس لیاقت و تغییر شخصیتم امسال سال جدید قدم بردارم
بعد میخواستم جواب بدم ولی نمیدونستم چی بنویسم گفتم خدایا من چیکار کنم من اگر بگم باشه خسارت تابلومو ندید و خودم ترمیمش میکنم و تابلومو بدم ببرن نمایشگاه مسقط انگار خودم قشنگ ارزشمندی کارمو پایین آوردم
من تازه متوجه شدم از فایل هدف گذاری 1403 که نقاشی های من با ارزشن ،خودم با ارزشم ،وقتی که برای نقاشیم گذاشتم با ارزشه و کلی ارزشمندی های دیگه
اومدم سایت تا نشانه بگیرم از خدا
همین که نشانه ام اومد و گوش دادم
جواب و گرفتم وقتی استاد میگفت که وقتایی که تو سختی و عصبانیت و … هست که جور دیگه باید رفتار کنی اگر غیر از اینه تو هنوز تغییر نکردی از رو تغییر کردی نه از درون
تو همین حین ،ذهنم هی داشت میگفت قبول کن بگو باشه نقاشیمو ببرید مسقط
ولی گفتم نه من ارزشمندم ،نقاشیم ارزشمنده چون خدا بهم الهام کرده
بعدشم خدا بی نهایت دست داره تا نقاشی منو به فروش برسونه و خودش برام مشتری میشه
این فرد نشد از طریق فرد دیگه تابلومو میفروشم
و بعد از گوش دادن به این فایل که خدا قشنگ بهم گفت که تا رفتارت عمل کردنت به هنگام این جور مواقع یا هر وقت دیگه تغییر نکنه نتیجه رو نمیبینی
و من پیام دادم که نه نمیخوام نقاشیم بره مسقط و فقط میخوام طبق تعهدی که دادین و امضا کردین نقاشیمو ترمیم کنید و خسارت نقاشیمو بدید
و 5 فروردین میام تا دوستانه حلش کنیم و اگر تاخیر داشتین از طریق پلیس و شکایت این مراحل طی میشه
نقاشی های من با ارزشه و وقتم هم همینطور
من تاحالا اینجوری به کارام نگاه نکرده بودم و اینکه ارزشمندی کارامو بدونم دیروز بعد گوش دادن به فایل متوجه شدم که حس ارزشمندی به کارم نقاشی نداشتم و یا حس ارزشمندی به یه سری چیزا در خودم
این ماجرا برای من این درسو داشت :
1 . اینکه یادم افتاد استاد عباس منش میگفت وقتی ایده ای میاد بهتون ،اون ایده ای رو عمل کنید که با توجه به موقعیت الانتون باشه
اگر ایده بزرگتر بود انجامش ندید
من دقیقا اونموقع آذر ماه در مداری نبودم که بخوام نقاشیام رو به نمایش بذارم
چرا؟
چون من تازه کارای بزرگتر شروع کرده بودم
و همون اول میخواستم نقاشیام به بالاترین قیمت به فروش برسن و زود در نمایشگاه های بالای شهر و شناخته شده کارامو به نمایش بذارن
حتی من پول یه تابلوم رو قرض گرفتم تا یک میلیون واریز کنم به گالری تا اونا تابلومو در نمایشگاه بذارن
همه اینا برای من امروز مرور شد که یاد گرفتم هر ایده ای بود به اونی عمل کنم که هم سطح مدار الانم باشه نه بیشتر
2. اینکه یاد گرفتم ارزشمندی رو در خودم بوجود بیارم و در همه جنبه ها تقویت کنم خودم رو
در نقاشیام ،روابط، و همه چیز
امروز بر خلاف روزایی که این جریان ناراحتم میکرد اینبار اصلا ناراحت نشدم فقط داشتم از درون به این فکر میکردم که چه درسی باید یاد بگیرم و چه باورایی رو باید بسازم و چه کاری برای کنترل ذهنم باید انجام بدم و فقط خودم رو مسئول میدونستم و آروم بودم
میگفتم باشه اشکالی نداره من در مسیر رشد و تکاملم یاد میگیرم از این اتفاق و خدارو سپاسگزارم که کمکم میکنه هر لحظه و روی باور هام کار میکنم و شخصیتم رو سعی میکنم بنیادی تغییر بدم این بار جهاد اکبر کنم برای تغییر اساسی تر تا نتیجه رو ببینم نتیجه پایدار
نه اینکه دو روز تغییر بدم شخصیتمو بعد چند روز برگردم به طیبه قبل باید جهاد کنم یه جهاد اکبر
از این به بعد بیشتر حواسم هست که حس ارزشمندی رو داشته باشم و با توجه به مدارم به ایده ها عمل کنم و عجله نداشته باشم برای رفتن نقاشیام به موزه یا گالری و نمایشگاه و …
حس ارزشمندی درست بشه به قول استاد بقیه چیزا خود به خود درست میشه
در پناه رب زیبا و خاصم باشید دوستان
به نام خدایی که هرچه دارم از اوست …
سلام طیبه ی عزیزم …
به تازگی جدید ترین کامنت از شما خوندم …اونجا درباره ی نقاشی گفته بودید و اینکه الهام بهتون شده که به صورت تمرکزی برید روی نقاشی …
و امروز وقتی رسیدم به این کامنت شما …
تیکه ای از مسیری که اونجا گفته بودید برایم واضح تر شد …
و بار ها و بار ها تحسین گردم …
بار ها و بار ها گفتم ببین ملیکا …
ببین طیبه چیکار کرد …
ببین چطور فکر کرد …ببین چطور عمل کرد …
ای جان دلم ..
واقعا آفرین بهت …و وقتی رسیدم به قیمت تابلو .
.گفتم وای خدای من …ببین چه نقاشیه ….
ببین چه اثری خلق کرده ….
ببین چقدر ارزشمنده این هنر دستش …
مطمئنم لایق خلق چنین اثر هایی هستید …و به زودی براتون عادی میشه حتی همین قیمتاای بالا هم …
عالی هستی عالییی
از مسیری که میای …
از گفت و گو زیبایی که با اون مسئول نمایشگاه داشتی…همه اش برام پر از درس بود …
مخصوصا اونجا که گفتی
ایده ای بود به اونی عمل کنم که هم سطح مدار الانم باشه نه بیشتر
وای خدای من …
این جمله طلایی بود …
طلایی….
همیشه توی ذهنم این سوال بود که وقتی کلی ایده داری از کجا باید بفهمی به کدوم باید عمل کنی
..
و همیشه به خودم این جواب رو میدادم که خب معلومه بهترین ایده رو ….
ولی نههههه
اشتباهه …
..
.
دوباره این جمله رو باید بخونم …
ایده ای بود به اونی عمل کنم که هم سطح مدار الانم باشه نه بیشتر
…
عالی بود …
و حتی اونجا که گفتی …
اینکه یاد گرفتم ارزشمندی رو در خودم بوجود بیارم و در همه جنبه ها تقویت کنم خودم رو
در نقاشیام ،روابط، و همه چیز
…
عاشقتم …
واقعا واقعا …منم باید این ارزش رو ایجاد کنم درباره ی خودم …
جوری این کلماتت درونم رو به وجد آورد که حتی روی کاغذ برای خودم نوشتم و زدم به اتاقم …
….
تا هر روز ببینم و بهش فکر کنم …امرزو چه چطور میتونم خودمو ارزشمند تر کنم …کارمو روابطم رو بهبود ببخشم
..
امروز چطور بهتر …
چطور زیبا تر …
چطور قشنگ تر …
چطور با کیفیت تر …
….
آخ یه تیکه دیگه هم مونده …
اونجا که گفتی …
امروز بر خلاف روزایی که این جریان ناراحتم میکرد اینبار اصلا ناراحت نشدم فقط داشتم از درون به این فکر میکردم که چه درسی باید یاد بگیرم و چه باورایی رو باید بسازم و چه کاری برای کنترل ذهنم باید انجام بدم و فقط خودم رو مسئول میدونستم و آروم بودم
وای عالی هستی عالی ….
هر روز اینو با خودم باید در هر موقعیتی یاد آوری کنم و درباره ی تمام مسائل باید بنویسم …
عاشقتم دختررر
ممنونم ازت …
مرسی که هستی …
با تمام وجود دوستت دارم …
و
منتظر نتایج بی نظیرترین هستم …
در پناه لله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی
..
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
این که ما همیشه خود توانمندی ها و مهارت هایمان را بهبود دهیم یکی از مهم ترین عوامل پیشرفت و موفقیت است چون جهان همواره در حال رشد و پیشرفت است و هیچ گاه ایستایی و رکود را نمی پذیرد و ما نیز باید هر روز بر روی خود کار کرده و سعی کنیم از روز قبل کمی بهتر عمل کرده و این تغییرات مداوم و مادام العمر باشد تغییرات ممکن است در ابتدای کار بسیار کم باشد اما اگر متعهد بوده و مسیر درست را ادامه دهیم قانون تکامل و در نهایت تصاعد ما را به موفقیت های بزرگ خواهد رساند به شرطی که کمال گرایانه عمل نکرده و یک شبه نخواهیم رشد و پیشرفت کنیم خودمان را با خودمان مقایسه کنیم و تنها سعی کنیم از روز قبل خود بهتر عمل کنیم .
زمانی که بر روی باورهای خود به درستی کار می کنیم شرایط و موقعیت به نفع ما تغییر خواهد کرد گاهی اوقات رفتارهای ما نامناسب بوده و فکر می کنیم تغییر کرده ایم اگر در اوج عصبانیت نا امیدی یا موقعیت های احساسی ببینیم چه رفتار و واکنشی نشان می دهیم آن زمان باورهای اصلی خود را شناسایی می کنیم برخی از ما تنها به صورت ظاهری تغییر کرده و از درون هیچ تغییری نکرده ایم از رفتارهای خود متوجه می شویم که تغییر کرده ایم اگر زمانی که تحت فشار قرار می گیریم همان رفتارهای قبلی خود را بروز می دهیم یعنی ما هیچ تغییری نکرده ایم همواره دلایل رفتارها و گفتارهای خود را بررسی کرده تا متوجه شویم چه باورهای مخربی داریم و آن ها را اصلاح کنیم تا به خود شناسی دست یابیم
زمانی که باورهای مناسب داشته باشیم به هیچ کسی باج نمی دهیم و ظالم زمانی وجود دارد که مظلومی وجود داشته باشد زمانی که آیات ظلم را بررسی می کنیم متوجه می شویم مفهوم کلی آن ظلم به خود است افرادی که به خودشان ظلم می کنند نمی توانند فرد ظالم به کسی که مظلوم نیست ظلم کند و این دو همیشه یکدیگر را جذب می کنند اگر ما مظلوم نباشیم ظلمی نخواهیم دید اگر کسی به ما ظلم می کند ما مشکل داریم نه دیگران و اگر خود را تغییر دهیم همه چیزدر زندگی ما تغییر و طبق قانون خداوند کبوتر با کبوتر باز با باز را رعایت خواهد کرد اگر آموزه های استاد را به درستی درک کنیم و به آن عمل کنیم و زمانی که به اندازه ی کافی تغییر کنیم افراد اطراف ما تغییر خواهند کرد یا آن فرد از زندگی ما حذف شده یا رفتارش به کلی با ما تغییر خواهد کرد اصلا نیاز نیست به افراد بگوییم من نمی خواهم با شما باشم یا تو در زندگی من نباش جهان این کار را انجام خواهد داد ما باید تنها بر روی خود کار کنیم تا جهان سایر کارها را برای ما انجام دهد.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت رو میخونند
سبحان الله یعنی خداونده که همه کارهارو انجام میده و همه کاره اونه و متفاوت بودن افراد جهان خواست اونه و هیچ موقع نمیشه کسی رو تغییر داد و ما فقط تنها کاری که میتونیم انجام بدیم کار کردن روی خودمه و گرنه اگر اینو ندونیم و هر چه زور هم بزنیم هیچ کس تغییر نمی کنه و فقط حال ما بد میشه و در جهت ناخواسته ها هستیم
و هر موقع از خداوند خواستم که خواستمو بهم بده به یاد مثال استاد افتادم که اگر من بخام لاغر بشم هیچ موقع از خدا نمیخام که منو لاغر کن یک شبه
و شروع میکنم به رژیم گرفتن تا به اون هدفم برسم
این یعنی خداوند تنها و تنها وقتی یک چیزی رو برای بنده اش میخاد که اون تغییر کنه مثلا اینجا مثل ورودی درست دادن و به اندازه به معده هس و وقتی من در جهت خواسته هام عمل میکنم خدا هم میخاد و من لاغر میشم
ذهن و ابلیس میخاد گول بزنه با عدم صبر داشتن که خدا نمیخاد تو برسی در حالی که خدا چیزی رو میخاد که من میخام و دخالتی در خواسته من نمی کنه
سبحان الله یعنی خداوند چیزی رو میخاد که من میخام و اتفاقاتی که باید رقم بخوره تا به خواستم برسم اتفاق میفته به خواست خدا و خداس که همه کاره
و من هر کاری که بکنم چه به سمت منفی چه مثبت به رشد جهان کمک کرده ام پس خدا چیزی رو میخاد که من میخام و منفی یا مثبت بودنش به خودم ربط داره و عواقبش به عهده خودمه
خدا هیچ دخالتی نداره در خواسته من
من خودمم ک چی میخام
سلام استاد عزیزم و مریم جونم
امیدوارم همیشه در پناه خدای مهربونم شاد شاد باشید
عاشقتونم
ممنونم از سحر عزیز ک باعث شد استاد همچین آگاهی های ارزشمندی رو در اختیارم قرار بده
آره استاد کل صحبت شما در مورد مظلوم درسته کسی ک ب خاطر ترس هاش ب خاطر بی ایمانی هاش با یک ظالم و گاها با دنیای ظالم ک خودش ساخته رو برو میشه و از چپ و راست کشیده میخوره
و معلوم نیس شانس بیاره و برسه ب این ک یه لحظه ی جایی و یه روزی ب خودش بگه دیگ بسه دیگ خسته شدم و میخوام تغییر کنم
همیشه اونی ک دیگ خیلی کشیده از جهان خورده بعد از یه گریه طولانی تصمیم ب عوض شدن میگیره
منم توی خیلی از چیزا بعد از یه گریه طولانی ب خودم گفتم دیگ بسه و شروع کردم ب تغییر کردن
هی یواش یواش شروع کردم
نمیگم رسیدم ب اوج قله ولی الانم یه قله رو رفتم و ب نظرم یه ارتفاعی از زمین گرفتم یکم بالاتر رفتم
دارم تلاش میکنم
یکم رفتارم رو بهتر کردم
یکم فایل هارو جدی تر گوش میدم
یکم کمتر توی بحث ها درگیر میشم
یکم بهتر ورودی مالی ام شده
یکم روابط ام بهتر شده
یکم یکم داره خوب میشه
احساسم زمان های زیاد تری خوبه و خوشم میدونی استاد احساس خوبم داره طولانی میشه
و گاهی ک احساسم بده ب قول شما توی بحث و اینا من در صدم ثانیه و گاهی دیرتر میشم محدثه سابق
بعد در همون لحظه ذهنم دائم بهم میگه هنری الانه محدثه هنری الانه و دنبال راهیه ک آروم شه و آروم شه و این شعله کم بشه
و خیلی بیشتر از قبل و زودتر از قبل آروم میشم
این یعنی من بهتر از یه ماه پیشمم
استاد من توی فایل های قبلی و روز شمار تعهد دادم ب خودم و شما و خدای خودم ک زندگی ام رو تکاملی و هدایتی تغییر بدم و بهش میرسم
و محاله مظلوم واقع شم
ن روابط ن مالی ن احساسی نه استقلال
محاله من مظلوم واقع شم و جهان ظالم
من تعهد دادم و پاش وایستادم
من 100 بار تعهد دادم زدم زیرش ب دو روز نکشیده ولی الان 9 روزه روی تعهدم ایستادم و سیل از آسمون بیاد من روی خودم روزانه کار میکنم
استاد یه چیزی بگم من قبلا ب همه میگفتم دارم اینکار و اینکار میکنم
ولی از همون روز اول تعهدم قول دادم چراغ خاموش برم تا ب نتایج بزرگ بزرگ برسم
الان میدونم ک فرمون دست منه و یه نیروی خفن هدایتگرم ک رب هست هم ک دارم و یه استاد راهنما ک رد پاش رو گذاشته هم ک دارم
پس من چ مرگمه ک نخوام حرکت کنم و توی شرایط الان بمونم
واقعا باید چی زده باشم ک نخوام حرکت کنم و توی شرایط الان بمونم
و هر بار ب خودم میگم شرایط الان من ب واسطه فرکانس های قبلی منه
من الان دارم روی خودم کار میکنم و باید توی تله دور زدن تکامل نیوفتم بردم
واقعا ب تکامل ایمان داشته باشم بردم
خدایا بهم قدر و شجاعت ادامه دادن رو بده
عاشقتم
رد پای محدثه بهمن ماه 1402
عاشقتم استاد وومریم زیبا رو
سلام بر استاد عزیزم و خانوم شایسته
خدابا ممنونم که منو هدایت کردی به این نقطه از سایت و شنیدن حقیقت زندگی ام
قبل از هر چیزی می خوام اینو بگم که کامنت سحر عزیزم به یادم اورد که منم از خدا وند همچین در خواستی داشتم که خدایا منو با پیامبر زمانه اشناکن خدایا. تو کفتی هر کس پیامبر زمان خودش رو نشناسه. در جاهلیت مرده
خدایا تو کفتی که برای هر قومی در هر زمانی بیامبری. میفرستم
همیشه به عدالت خدا ایمان داشتم میکفتم خدایا تو به همه ما انسانها نعمت های زیادی دادی ولی بهم بگو چطور میشه که در یک خانواده دو تا بچه. زندگی هاشون (نتیجه شون)باهم فرق داره
خیلی مشغول این جور افکار بودم و….
و خداوند دست منو گرقت و اورد اینجا
الان با خودن کامت سحر عزیزم. به یادم اومد و تصدیق دیگه شد که شما با افکار و فرکانس هاتون به زندگی تون شکل میدی و انفاقات رو واارد زندگی تون میکنید
خدایا شکرت برای عدالتت برای جهانت که این فضا رو به ما داده ایی
من امروز با مرا ا به سوی نشانه ام هدایت کن به این صفحه هدایت شدم
وچقدر این هدایت ها شیرینه و مو نمیزنه
در طی١١دقیقه. اصل مطلب رو بهت میگه خدایا شکرت
واما کلید داستان
وقتی که من به اندازه کافی تغییر کنم خداوند. هم شرایط رو عوض مبکنه
زمانی که تحت فشار باشیم وببینم رفتار متفاوت تری از قبل در اون شرایط از من سرمیزنه اون موقع است که من تغییر کردم. نه با حرف زدن بلکه رفتارمون نشون میده که ما چقدر تغییر کردیم اونم در شرایط سخت در رمانی که در منگنه ایی
کلید
ظلم به خود هست
در قران فرموده شما به خودتون ظلم میکنید
هیچ کس به ادمی که مظلوم نیست نمیتونه ظلم کنه
(فرکانس قربانی مظلوم بودن)
مظلوم که هست ظالم هست
زمانی که باج میدهی
زمانی که شجاعت نه کفتن رو نداریم
زمانی که اعتماد بنفس نداریم
وقتی که خدارو باور نداریم که برام کافیه و همه کار میکنه
وقتی که تعهد نداری
وقتی که فکر نمیکنی و بهبود نمیبخشی
روی باورهات کار نمیکنی
روی احساس خوبت پاییند نیستی
پس به خودت ظلم کردی
بغیر از این. نیست
ایمان داشته باش که اکر داری روی خودت کار میکتی پس همه چیز به نفع تو تموم میشه
پس خداوند بهترینها رو برات می چینه به شرطی که من مقاومت هام رو کمتر و کمتر کنم و ایمام داشته باشم قدم بردارم
خدایا شکرت برای تک تک هدایت هایت
به نام خدایی که به تنهایی کافیست .
کلید:شجاعت در اخذ تصمیمات اساسی.
فایل:گفتگوی استاد با دوستان قسمت9.
خدایا شکرت که من رو به این مسیر هدایت کردی تنها چیزی که این روزها بهم آرامش می ده این سایت هست.
استاد ومریم جان به خاطر کار کردن روی سایت وبهبودهای دایمی ازتون متشکرم ازتون متشکرم برای فایلهای دانلودی که درسته اسمشون رایگان هست اما میلیاردها میلیارد می ارزه.
چه نکته خوبی استاد در جواب این دوستمون گفتن وباعث شد من هم به فکر برم آره شاید من هم تغییر از درون نداشتم پوسته رو عوض کردم اگر نه چرا با هر اتفاقی باز فکرهای گذشته می یاد سراغم درسته که با اومدن به سایت خاموششون می کنم ولی اگر من از درون تغییر کرده بودم وشخصیتم تغییر کرده بود نباید دچار این حالات می شدم دوباره غمگین بشم ودوباره دیگران رو مسول زندگیم بدونم.
آره این نکته رو باور دارم تا مظلوم نباشه ظالمی برای ظلم کردن نیست اگر جایی فکر می کنم بهم ظلم شده چون اعتماد به نفس نداشتم چون خودم رو لایق ندونستم وخودم رو مظلوم گرفتم واین باعث شد کسی پیدا بشه که بهم ظلم کنه.
واینکه امروز نمازم قضا شد موهام پیدا شد و…اینا گناه نیست گناه ظلم به خوده ،خودی که خدا خلقت کرده وشایسته بهترینهاست خودی که باید خدایی زندگی کنه خودی که لیاقت داره بهترینها رو داشته باشه پس چرا اینقدر پست وحقیرش می دونی اجازه می دی بهش بی احترامی کنن.
پس خودت رو شایسته بدون تو بنده خدایی ،خدایی که سراسر عظمت وقدرته.
استاد متشکرم متشکرم.
در پناه خدا.
بنام خداوند بخشنده مهربان و حکیم.
خداوندی که زیباست.و دوستدارد تا با افکارمون درونمون و اطرافمونو زیبا کنیم.
و جا داره این آبشن زیبای الهی که به استاد عباسمنش عزیزم وحی منزل شده رو سپاسگزار باشم..من از زره زره وجودیم سپاسگزار این روز عزیز پروردگارم هستم.
استاد عزیزم من خیلی بازم از شما تشکر میکنم چقدر این جریان نسانه ها زیباست..
دقیقا صحبتی که کردین..
از تغییر درون..همینه…وقتی که حالم خوبه به خودم میگم نگاه کن تغییر کردی که اینقدر نگرانیات کم شده..
چند روز پیش بازم همون الگوی تکرار شونده یه لحظه از رفتار یکی از نزدبکانم عصبانی شدم..
همون لحظه گفتم آخ بازم نشتی دارم..فورا جمع جورش کردم..فهمیدم نه از این خبرا نیست..
اون لحظه که گفتین وقتی توحالتی که قرار میگیرین زیر منگنه میرین دقیقا یادم از رفتار خودم اومد…
چقدر ابن موقعها یه حس خوبیه.که داریم شخصیت درونیمونو تو تضادها به رخ میکشونیم..من حالم اولش بهم میریزه ولی زود میدونم این رفتار داره بهم میگه…
که باید رو خودم کار کنم..
استاد عزیزم من به خودم افتخار میکنم..دقیقا صحبتهای سحر یجورایی به منم برمیگرده..میخام هم نشینی نشانها رو بگم..
چقدر کار خداوند زیباست..چقدر خداوند هوامونو داره..داره همجوره ما رو هدایت میکنه..
من یپاسگزار این خدای عزوجلم من از تمام وجودم سپاسگزارشم.
استاد عزیزم.دوستدارم منم از نتایجی که گرفتم بگم..
الان که گذشته میدونم فقط خودم بودم که زندگیمو داشتم روزانه رقم میزدم..
من از بچگی با اعضای خانواده ام و مخصوصا یکی از برادارانم مشکل شدید داشتم.
دوستداشتم امروز بنویسم تا برام بمونه بدونم چقدر نتیجه گرفتم..ذهنم تسلیمش بشه..
جوری بود همش فکر میکردم میخاد به من سو استفاده کنه..همجوره..همیشه با هم دعوا داشتیم.تا شبی که ازدواج کرد و هز محل زندگیمون رفت…
و این داستان ایشون از خانمش جدا شد..بازم ترسهای قدیمی به من برگشت…
تا اینکه دانسجوی همون شهری شدم که ایشون بود.بهم گفت بیا اول ترم پیش من..
ولی دیگه من تغییر کردم.روزهای خوبی با هم داشتیم.دیگه رفتارهای فدیمی نداشت.همون موقع خانمشون بودن..خیلی تو هر جنبه ایی بدردم میخورد..دیگه ذهن من با ایشون پاک شد…
تاداینکه تصمیم طلاقشون جدی شد و ایشون جدا شدن…
بخاطر یسری مشکلات شخصی برگشتن به محل قبلیش.که خونه ما باشه..
استاد یادم میاد خیلی پشیمانم.از رفتارهام..اینقدر همو کتک میزدیم شدتش خیلی زیاد بود..بادتمام اعضای خانوادم شدید شد..هر روز خودخوری.شدید…
نشانها میومد ولی من هم کر بودم و هم لال بودم..
استاد حتی رابطم با افراد دیگه هم به همین نحو بود.خلاصه رابطه های تشنج بین دوستان..رابطه وابسته بودن شدید و فقط خارج شدن از محیط خونمون..ووووو کلی چیزای دیگه همه جوره..مثل کثافتی که یجا جمع شده فقط بوی گند میده..دقیقا مثل توالت سرریز کرده بودم.
هر شب خوابهای ناجور میدیدم..ولی نمیشنیدم صدای درونیمو..
تا اینکه یه گوش پیچ محکمی از همون اطرافیانم بهم چسبوند..
و ناگفته نمونه خاسته ایی داشتم..خداوند به واضح بهم نیگفت اینراهت درسته ها..بیا برگرد..
ولی صدای این مورد خیلی کم بود.من بیشتر روی ذهنم این روندو ادامه میدادم..
و خلاصه این همه کثافتا..یدفعه تو درون من انقلابی پیش اومد..
ولی استاد همیشه سوره حمد مبخوندم.میگفتم خدا تو چه کسی هستی من میخام تو رو بشناسم.کمکم کن.من نمیدونم چجوری بیا هدایتم کن..
بوجودی از کلمه هدایت چیزی نمیشناختم..
استادم این گذشت و داستانش ساعتها طول میکشه…و شروع کردم با شما همپا شدم.
از موقعه ایی که بنیادی تغییر کردم..
رفتارهای خانواده ام برادرم.همگی کم کم تغییر کرد..دقیقا تکامل رو میتونم ببینم کجا بودم بکجا رسیدم.
وقتی تغییر کردم کلا اطرافیانم تغییر کرد.
استادم به محض که اشتباهی ازم سر مزنه.از طریق خواب یا بیداری خیلی سریع بهم نهیب داده میشه..
چند وقت پیش یکی از دوستانم بهم گفت چرا دیگه باهامون در ارتباط نیستی..
شب خواب دیدم رفتم خونه دوستم.ولی تو یه سراشیبی تند بودم..یه درخت سرسبز حوانه زیبا دور تا دورش سیم مرغیا زده بودن…گفتم فلانی اب میخام.لیوانش سوراخدار بود…
دقیق خداوتد بهم گفت اونجایی که میخای بری با تو هم فرکانس نیست.من کلا زیرشو کشیدم.
استادم تا صبح از نتایجی که گرفتم.استاد استاد زیبا بگم کمه..
ولی به وضوح خاستمو خداوند از همه طریقی بهم وحی میکنه..و من فقط دنبال
اون منگنه ایی که امروز گفتین.هستم..تا ببینم بازم چه لنگی دارم.
استاد عزیزم.صحبتهایی که جمعی خانوادگی هست.من فقط تمام حواسمو میزارم که نکنه خطا کنم..اینقدر اون لحظه آرام هستم.که یکی از نزدیکیام گفته بود اصلا تو باغ نیست..
رابطه ام با خانواده هیلی خوب شده..برام سوغاتی میخرن.داداشم بیشتر وقتا بیرون با هم میریم..برام بستنی میخره..
مدام بخودم میگم.که همون طرفی که باهاش مشکل اساسی داشتی امروز بهترینت شده..
همه لطف پروردگار..و شما استاد عزیزم که پا در راه تغییر گذاستین و باعث شد جهان رو با صحبتاتون گسترش بدیین هست..قربون زره زره توحید درونتون برم.عزیز من.
خیلی استادم نتیجه گرفتم..
دیروز ظهر خداوند بهم گفت بخواب!گفتم باشه ..گفت نگاه تو پنچره اتاقت کن.گفتم چشم!
دیدم تو میون شاخکهای خشک گل پیچ پشت اتاقم یه رجه برگ سبز سبز سبز..رشد کرده بوده.
ولی من ندیده بودمش..
بهم گفت..نگاه کن..تضادها هست..ولی تو داری رشد میکنه مواظب شاخکات باش..همیشه سبز باشن..
نورم تابیده بود بهش.
یادم اومد شبی که خواب دیدم.تو یکی از سردرهای بهشت.پر از پیچکهای سبز سبز زیبایی یه پرنده بزرگ سبز دقیقا رنگ پیچک..آواز میخوند.
استاد میدونی هدایت من..که نشانهاش خیلی زیاده..چی بود!شکل پرنده…
قبل از اشنایی با شما.من یه پرنده با کاموا بزرگ یه حاکلیدی برای کلید در کمد اتاقم درست کردم.
خداوند هر دفعه نشانه برام میفرسته از طریق پرنده حیاطمون برام بازگو میکنه..الان صداشون داره میاد..
استادم بازم گفتم ایتادم..آخه کلمه استاد خیلی برازنده شما هست.کیف میکنم.لذت میبرم..
میخام بگم من همجوره تغییر کردم زندگی من به تمام معنا بهشته..
ولی میدونم باید خیلی خودمو از همه لحاظ بهبود بدم..و هر روز صبح از خواب بیدار میشم..بخودم نهیب میزنم تا بتونم خودمو بیشتر بشناسم و از تمام…
وجودم خودم خودم تغییر کنم…
سپاسگزار این روز الهیم هستم..که نشانه پروردگار زره زره وجودیم هست..من بجز خداوتد هیچکس رو ندارم..
تمام من شده خداونده..
استادم شما با توحید به این همه خوشبختی و سعادتمندی رسیدین..خوشبختی از همه جنبه های زندگی نه فقط یه چیز..بلکه همجوره..
که ما هر روز این بزرگ شدن شما رو شاهدش هستیم..
دوستتون دارم بابت زره زره این وجود شما و عزیز دلتون..و همکاران عزیزتون..و دل روده این سایت توحیدی پروردگار!…..