گفتگو با دوستان 18 | حُزن در قرآن - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/05/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-05-19 08:25:342024-04-21 06:48:24گفتگو با دوستان 18 | حُزن در قرآنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم و مریم عزیز و خانواده عزیزم
چقدرر منتظر این قسمت بودم که بقیه حرف های بچه ها رو بشنوم فوق العاده حس خوبی بهم میده مخصوصا از قسمت ۱۵ که شکیبا و خواهر عزیزش صحبت کردن و واقعا انقلابی در من شکل گرفت و چقدرر تغییر توی کارهام و زندگیم دادم و مدام تلاش میکنم تمام تمرکزم رو روی محصولاتی که تهیه کردم بزارم و با خودم عهد کردم فقط و فقط زمانیکه نتیجه های عالی گرفتم بیام و از نتیجه هام بنویسم نه از تصمیماتی که قبلا مدام میگرفتم و انجام نمیدادم
استاد عزیز یکی از اولین نشونه هایی که من جدی تر از همیشه شروع کردم به تغییر خودم و با جدیت در دل شب مینویسم با خدا صحبت میکنم و حالم خیلی عالیه این روزها این هستش که من بعد از شنیدم صحبتهای عادله و علی عزیز و محمد و فرزانه عزیز واقعا از صمیم قلب از خدا خواستم که همسرم همراهم باشه در این مسیر سبز هدایت و گفتم خدایا من خودم این راه رو میرم همون طور که در طی این یک سال رفتم و برای همسرم تعریف کردم و چقدررر نتیجه گرفتیم با هم اما گفتم خدایا اگه همراهم بشه مطمئنم سرعت پیشرفتمونم دو برابر میشه و وقتی من با جدیت شروع کنم و جهان جدیتم رو ببینه راه رو نشونم میده(مثل همون موقعی که شما گفتین روی کشتی تصمیم گرفتین قرآن رو با جدیت شروع کنین به خوندن و تغییر زندگیتون) و آدمهای زندگیم هم تغییر میکنن و فایل ۳ برابر شدن درآمد رو نوشتم و واقعا شروع کردم
استاد دو روز بعد همسرم گفت راستی چرا باید آدم روی خودش سرمایه گذاری نکنه؟ 😳چرا من فایل ثروت رو که تو همیشه میگی بخر رو نمیخرم؟ اصلا مهم نیست که هرچی هزینش باشه ما میتونیم چند برابرش رو بسازیم با هم و واقعا با همدیگه شروع کردیم و تصمیم گرفتیم جدی تر باشیم و دو روز پیش بسته روانشناسی ثروت ۱ رو خریدیم
قبل از تهیه محصول ثروت استاد باورم نمیشه کارفرماش بهش پیشنهاد کاری رو داد که حتما بابتش پول دریافت میکنه و ما اینو از اولین نشونه هایی دیدیم که داره برامون رخ میده
اومدم که بگم واقعا این فایلهای جدید که صحبت بچه ها هستش خیلیییی روی کسانی که بخوان تغییر کنن اثرگذاره
سپاسگذار خداوند و شما استاد عزیز هستم که ما رو آگاه میکنین برای بهتر زندگی کردن🌏
به نام خدای مهربان و بخشنده
خدایا کمکم کن یادم باشه که هر چه دادم رو تو به من دادی من هیچ ندارم من تسلیمم در برابر آگاهی و علم تو
سلام به بهترین استاد دنیا سلام به مریم قشنگم
منم از دیدن این دوسریال اولا کلی لذت میبرم عشق میکنم تحسین و شکر گزاری میکنم در ثانی کلی هم درس میگیرم دیدن این دو سریال نگرش منو تغییر داد در بیشتر مسائل زندگی
وقتی نگرش زیبا و درست داشته باشی باورها و افکار درست هم در وجودت نهفته میشه و کم کم جزئی از شخصیتت میشه
نگرش زیبا باعث میشه به تمام نکات حتی منفی هم مثبت نگاه کنی و بگی الخیر فی ما الوقع
وقتی در مورد همه چیز مثبت فکر کنی و مثبت صحبت کنی نتیجه خوبی هم در بر داره و به نفعت تموم میشه
نگرش مثبت آرامش رو میاره به خداوند نزدیکتر میشی کارهات راحت و روان انجام میشه و این یعنی اصل و بعد میبینی چرخ زندگیت روان شده و خدا رو شکر میکنم که من از این دوسریال اینها رو یاد گرفتم و خیلی کمکم کرد
وقتی فرد مقابلتو زیبا میبینی اونها هم تو رو زیبا میبینن
استاد ممنونتم مریم جان ممنونتم بابت اینکه زیباییها و فراوانیها رو برای ما به اشتراک میذارین
ماهم لذت میبریم و درس میگیریم و تونستم ذهنمو منطقی کنم که اگر اینا تونستن منم میتونم
فقط باید بیشتر از اینها روی خودم و شخصیتم کار کنم حواشی و فرعیات رو بذارم کنار و بچسبم به اصل
در کنار هم شاد و سلامت باشین
استاد مهربونم
چی بگم واقعا از این فایل و ادم های قشنگی که چقد زیبا هدایت شدن …
وقتی سوال پرسیدید که
««چه زمانی تصمیم به تغییر می گیرید؟»» این سوال خیلی برام جالب بود .! من 2 سال بود که روی خودم کار میکردم از 18 سالگی شروع کردم! و یادمه سال اول ترکوندم استاد اون موقع که دور و بری های من همه دستشون تو جیب پدراشون و … من اپل واچ آخرین مدل خریدم با درآمد خودم برای خودم کلی وسایل های اتاق خریدم و… و هیچ گونه کم و کاستی نداشتم ! تا اینکه گذشت و من وارد رابطه ایی شدم که کلا همه چیز عوض شد ! همه چیز عالی بود روزای اول حتی چون من تو مدار عالی بودم روز به روز اتفاق های عالی میوفتاد تا اینکه 1 سال گذشت و من فکر میکردم که تموم این نتیجه هارو من دارم رقم میزنم و یه جورایی دچار شرک شدم ! تا اینکه اینجوری شده بودم که بابا من کار نکنم رو خودم هم نتیجه عالی برام میاد ! همینجوری میگذشت که حسم بهم میگفت که کم کم رابطع از جهت های مختلف داره خراب میشه ولی اصلا توجهی نداشتم حتی خدا خیلی جاها بهم نشون میداد که این فکرم اشتباه و من باز باید کار کنم رو خودم ولی نادیده گرفتم ! تا اینکه گذشت و خیلی گذشت و من هم سیلی هایی خوردم ولی خیلی توجهی نداشتم ( چون کار کرده بودم رو خودم رابطه خیلی عالی رو رقم زدم و وقتی هم تموم شد اون رابطه اصلا به خاطر خیانت و ناراحتی و فلان و خیلی چیزا نبود یا خیلی دلایل بد نبود) باز من متوجه این موضوع شدم که کم کم داره خراب میشه و دوباره استارت کار کردن رو خودم رو زدم ! بعد دیدم خدایا اصلا یه سری حس هایی که به طرف مقابل دارم اصلا درست نیست مثل حالا وابستگی و … و من چون فعمیدم این حس هارو دارم و دارم دچار شرک میشم از اون رابطه سریع اومدم بیرون چرا؟ چون گفتم دارم دچار شرک میشم و یه جورایی من هنوز از بودن با خودم لذت نمیبرم و فرار میکنم از تنهاییم ! دو روز اول به شدت بران سخت بود اون جداییه ولی یادمه از همون روز باز خدا رو صدا زدم بهش گفتم خدایا ایندفعه میخوام واقعی تغییر کنم و یه فرد با عزت بشم و میخوام اول از تنهایی خودم لذت ببرم و خدا رو حس کنم اول و پیداش کنم بعد بخوام رابطه یا هر چی داسته باشم !
استاد یعنی این جمله تون واقعا من تو این چند وقت تجربه کردم هیچ وقت فکر نمیکردم انقد عالی خودمو جم و جور کنم و خوب بشم من از همون روز هدایت های خدا رو دیدم نشونه هاش
من در لخظه بودن رو یاد گرفتم اصلا حالم یه جوری عالی شد که اصلا انگار نه انگار من کات کردم و … و انقد از خودم تشکر میکنم که سریع به خودم اومدم و نخواستم اتفاقات بد برام بیوفته و طبق قانون تغییر ناپذیر خدا از وقتی اخساسم عالی شده اتفاقات عالی داره برام میوفته که تازه 1 ماهع من دارم رقم میزنم ….
این جمله که ««قبل از اینکه جهان به ما فشار بیاره ما باید زندگی مون رو تغییر بدیم ! »» رو من تو رابطم عملی کردم شاید خیلی ها میگفتن نه میشینیم و میسازیم با این وضعیت ولی من گفتم نیاز دارم تنها باشم و باید اول با تنهاییم لذت ببرم و خدا رو پیدا کنم وگرنه باز همون اش و همون کاسه
من هنوز جای تغییر دازم و جای کار کردن رو خودم ! پس هنوز نباید تو هیچ رابطه ایی برم
استاد من الانا چقد حالم با خودم خوبه
چقد حس نزدیکی به خدا دارم
جوری که میگم خدایا انقد الان حالم خوبه که حتی دوست ندارم تموم شه این تایم !
راحب سریال زندگی در بهشت دقیقا اینجوری بود بزای من که واقعا نمیدیدم همچین چیزایی هست وجود داره تا اینکه سریال رو دیدم استاد بخدا باورتون نمیشه
از سبزی پرادایس که گذاشتید یا آسمون یا هوا یا ابرا و … من تماما دارم عین اینو تو زندگیم میبینم تو مرداد ماه ما به سفر شمال (تالش) رفتیم
استاد استاد اصلا تموم چیزایی که دیدم همش سریال شما بود از سبزی های درختان
از مرغ و خروس ها وای از آسمون نگم براتون بعد همش میگفتم وای من اینو دیدم اینو دیدم استاد یادمه یه بار با خانم شایسته عزیز با جت اسکی رفتین یه ساحلی و کنار دریا نشستین اونجا که یه عطسه زدین (خخخ ) و کلی خندیدین دقیقا همونجا رو من جذب کردم در جزیره قشنگ قشم
وقتی اونجا رو دیدم اصلا مات و مبهوت موندم
قلبم حس میکردم نمیزنه گفتم خدایا دقیقا اینجا همونجایی که استاد و خانم شایسته نشسته بودن و حرف میزدن من دقیقا اونجام
چقد این سریال به زندگی من کمک کرد
به همه دوستانم توصیه میکنم ببینین با جزعیات کامل حتی به اون حصار های دور پرادایس هم توجه کنین به همه چیز عین همینو جذب میکنین !
استاد قشنگم هر کجا هستید شاد و پیروز و سعادتمند دنیا و اخرت باشید ️
سلام به استاد عزیزونازنینم ومریم جون عزیزم وتمامی دوستان گرامی.
این فایل در مورد سه موضوع بود .
یکی ایجاد خواسته ها .
دوم حزن در قرآن.
سوم اینکه چ جاهایی زود متوجه ی مسیر درست شدیم وچجاهایی با سیلی خوردن متوجه شدیم که به مسیر بر گردیم .
در مورد موضوع اول ،منم باید بگم که انصافا هرچی در مورد دیدن زیبایی ها وتوجه کردن به اونها بود رو از سریالهای زندگی در بهشت یاد گرفتم .
من کسی بودم که اولا به زیبایی های اطرافم دقتی نداشتم در ثانی اگه میدیدم از تحسین کردن ولذت بردن وسپاسگزاری کردن خبری نبود.
ولی با دیدن سریال زندگی در بهشت انقد به رفتار واحساسات استادعزیز ومریم جون دقت کردم که ناخود آگاه منم یاد گرفتم اولا که به زیبایی های اطرافم دقت کنم .ودوم اینکه حتمن ب خاطرش سپاس خدا رو بگم ومهم تر از اینکه با توجه کردن به جهان اطرافمون ،خواسته های جدیدی در درونمون شکل گرفت .
دیدن سریال زندگی در بهشت باور پذیری ما رو نسبت به دریافت نعمتها وخواسته هامون خیلی بالا برد.
شاید ب ظاهر فک میکردی چیز خاصی نداره اما وقتی با دقت وتمرکز سریال رو میدیدی ،متوجه میشدی که چ پیامها ودرسهای قشنگی توش هس .
که کسی که دنبال پیام ودرس بود دریافتش میکرد .
منم به نوبه ی خودم بگم که تاثیرات بسیار خوبی از این سریالها گرفتم وخیلی تو زندگیم در همه ی زمینه ها بکارم اومد.
ب خصوص اون اوایلی که تازه وارد سایت شده بودم وخیلی چیزا برام گنگ بود .
دیدن سبک وروش زندگی استاد عزیز و مریم جون عزیزتاثیرات مثبتی روم گذاشت .خیلی امیدوارترم کرد.
مقاومتهایی که تو خیلی از باورهام داشتم رو رفع کرد.
خب تو دنیای خودم ندیده بودم بنابراین باور نمیکردم .اما وقتی پی در پی سریالها رو دیدم با نکات بسیار ظریفی آشنا شدم که تو زندگی شخصیم خیلی بهم کمک کرد.
واما در مورد موضوع دوم که حزن بود .باید بگم طبیعتا اینم موضوعی بود که تو اکثر فایلها وجلسات استاد در موردش صحبت شده .
چیزی که ما رو به احساس بد میبره که نباید وجود داشته باشه .
احساس بد اتفاقات بد.
احساس خوب اتفاقات خوب .
جملات کلیدی و اساسی قانون جهان !
که در این قسمت در مورد حزن که احساس بسیار مخرب وبدی هستش صحبت شد.
هیچکس غمیگن بودن وناراحت شدن رو دوست نداره.
اما چیزی که متوجه شدیم اینه که خیلی جاها ناآگاهانه خودمون غم رو به زندگیامون دعوت میکنیم .
واین خیلی جالب نیست .
حالا میگیم درگذشته چون با این قانون آشنا نبودیم اشکالی نداره. اما حالا چی ؟!!!
حالا که آگاهانه میدونیم که بودن در غم واندوه ،بودن در احساس بد اونم به هر دلیلی که دلیلش مهم نیست وقابل توجیه برا جهان نیست نباید باشه چون منجر به وقوع اتفاقات بد دیگه ای میشه !
اینجا دیگه اگه بخاییم به این احساس ادامه بدیم واقعا مسخرس!
بله میتونه طبیعی باشه وقتی اتفاقی میفته ،ناگهان جا بخوریم وسریع ناراحت بشیم .چیزی که مهمه اینه که باید خودمونو از اون حالت بیرون بیاریم و همیشه گوشه ی ذهنمون باشه که بیا و راه دیگه ای انتخاب کن که از این حالت بیرون بیایی .
عزیزم این راه کمکی بهت نمیکنه واتفاق خاصی بوجود نمیاره.
عزیزم به قضاوت کسی توجه نکن .بیا ببین چ کاری درست تره ،همونو انجام بده .
بیا احساستو به هر طریقی که میتونی بهتر بکن .
تو قدرت و تواناییشو داری .
اگه نمیدونی چکار کنی بیا از خداوند هدایت بطلب .
وقتی ذهنمون رو سمت مثبت جهت دهی میکنیم حتمن خداوند در مسیر درستری هدایتمون میکنه واز اون احساس بد بیرون میاییم.
مشکل اینجاس که گاهی آگاهانه به اون احساس بد، ادامه میدیم چون به توجیهات درونمون پر وبال دادیم .
که خداروشکر هرروزی که میگذره بیشتر متوجه میشم وبیشتر درک میکنم که نباید تو احساس بد بمونم .
دقیقا به خودم یادآوری میکنم که توجیه ومنطق تو مهم نیست و جهان چیزی از تو نمیپذیره .
خدای تو احساسی نیست که الان به خاطر این اتفاق ،دلش برات بسوزه.
اتفاقات وتجربه های گذشتمو به یاد میارم که وقتی ب مدت طولانی تو احساس بد موندم چ بلاهایی سرم اومده وچقدر خودمو اذیت کردم .
چقد ارزشهای خودمو زیر سوال بردم .
ودر آخر چ آسیبهای روحی و روانی وحتی جسمی ای که به خودم وارد نکردم .
واین که احساس لیاقت رو در خودم میکوشتم .
پس دیگه نمیام به اون روش ادامه بدم .
وسریع مچ خودمو میگیرم .
امروز به خودم واحساساتم بیشتر بها میدم چون خودمو بیشتر دوست دارم .
چون از ارزش و قدر ومنزلت خودم بیشتر مطلع هستم .
امروز میدونم که با ارزش قائل شدن به خودم ونبودن در غم وناراحتی وکمتر خشمگین وعصبانی شدن ،بهتر از خودم مراقبت میکنم .
امروز صبور بودن و بزرگ شدن و روشنفکر شدن و به بلوغ فکری رسیدن خودمو بیشتر حس میکنم .
میدونم که همیشه ودر همه وقت نیاز به کسب آگاهی دارم وتا وقتی که به این مسیر ادامه میدم ودنبال کسب آگاهی وتغییرات خودم هستم خداوند کمکم میکنه تا آرامش داشته باشم.
وگرنه باز به زندگی قبل بر میگردم که دلم نمیخاد اون روزا تکرار بشن .
وقتی استاد این قانون رو در قرآن هم پیدا کردن ،طبیعتا باور پذیری ما رو بیشتر کردن .وما امروز میدونیم که خدا هم دوست نداره ما تو غم واندوه بمونیم .
باید یاد بگیریم که احساساتمون رو کنترل کنیم .تو دنیایی که زندگی میکنیم هیچ چیز ارزش غصه خوردن نداره چون فانی و زود گذره!
بایدمدام ورودیهای مناسب بدیم تا غرق غم واندوه نباشیم .
واما موضوع سوم که من هردو تجربه رو داشتم .
هم طوری زندگی کردم که خودم به فهم ودرک خوبی اززندگی رسیدم هم جاهایی بوده که انقد پافشاری کردم تا جهان سیلی خودشو بهم زده وبعد من متوجه ی مسیر اشتباهم شدم .
تو زمینه ی مالی وروابط عاطفی وحتی روابط با دیگران از این ضربه ها خیلی به خودم زدم وسیلی های زیادی از جهان خوردم .
فقط تو زمینه ی سلامتی از اول بلد بودم با افکار وباور های درست از خودم مراقبت کنم .
بقیش دیگه کلا بد عمل کردم .
درسته الان با گذشته خیلی فرق دارم .
متاسفانه از اولشم مدلم اینجوری بود که باید درد میکشیدم تا بعد متوجه میشدم که چطور باید عمل میکردم یا عمل بکنم .
تمام راهها رو با دید وعقل خودم پیش میرفتم بعد که به بن بست میرسیدم ،تسلیم میشدم .
فک میکنم از بس قود و یه دنده بودم این بلاها ب سرم میفتاد.
خداروشکر از اون مرحله ی قود بودن پایین اومدم وتو امورات زندگیم زیاد به خودم تکیه نمیکنم ینی از خداوند بیشتر درخاست کمک میکنم تا طبق هدایتی که میشم پیش برم .
اینطوری هم آرامشم بیشتره هم نگرانی هاوترسهام کمتره .
وکمتر با چالشی مواجه میشم .
دیگه باور دارم اگه اتفاقی هرچند ناجالب برام بیفته حتمن درس یا پیامی داره که اونم باعث بزرگ شدن ورشد کردنم میشه.
خداروشکر میکنم که آموزه های استاد مدام تو سرمون میچرخن واین چرخشو دوس دارم .چون باعث میشن ذهنم از منفیها دورتر باشه .
این روزا ذهنم کمتر آشفته وپریشون حال میشه .وقتیم بشه ماندگاری نداره .با دقت و ظرافت از همه ی جوانب میسنجشم ومتوجه میشم ایراد کار یا ضعفم تو چی بوده که منجر به این احساس یا رفتار نامناسب شده .
وقتی از همه ی زوایا موضوع رو بررسی میکنی کم کم متوجه میشی که اصلا چیزایی که تو فک میکردی که اتفاق بیفته یا ترسهایی که داشتی همه وهمه پوچ وتوهمی بیش نبوده .
بیشتر احساسات ما همین طوری الکی بالا پایین میشه .
ب خاطر یه سری افکار وباور های اشتباهی که تو ذهنمون پرسه میزنه .اکثرن خیالات وتصورات باطل هستن که اگر کنترل نشن ،بیچارمون میکنن.
ولی وقتی کنترل میشن ، بعدش زاویه ی دیدمون عوض میشه بعد آروم میشیم بعد احساسمون خوب میشه بعدافکار و باورهای مثبتمون باعث رفتار وبرخورد و واکنش مثبت میشه .واین چرخه ادامه داره تا وقتی که بر همین اساس پیش بریم.
اتفاقا این هفته یه موضوعی برام پیش اومد که کاملا زاییده خیالات وتصورات خودم بود ومن بقدری ذهنمو درگیرش کردم که اون موضوع برام بزرگ وبزرگتر شد.طوری که احساس خطر کردم .
جالب اینجا بود که دوست نداشتم با کسی در میون بزارمش وبا کسی مشورت نکردم .یه روز کامل تو فکرش بودم وقتی دیدم داره بیخود وبی جهت حالمو بدتر میکنه ویه شبانه روز ب خاطرش بی خوابی کشیدم به خودم اومدم گفتم ناهید کجایی ؟چکار داری میکنی ؟
اومدم خیلی با حوصله همه جوانب اون موضوع روصادقانه با خودم مرور کردم .چیزی که بش رسیدم این بود همه اونا میتونستن تصورات باطل من باشن وواقعی نبودن .
در واقع خودم تو ذهنم از کاه کوه ساخته بودم .
خداروشکر وقتی ذهنمو جهت دهی کردم ،حالم خوب شد.دوباره انرژیم اومد سر جاش .شاد وخندون رفتم باشگاه .ازاون جا با انرژی صد برابر توپ تری به خونه برگشتم و…..
شب که سرمو گذاشتم رو متکی ،گفتم خدایا ممنونم ازت. خدایا شکرت .خدایا مرسی که نزاشتی من تو اون حال بمونم .
ممنونم ازت که منو از اون حال در اووردی .
میشد ادامه دار باشه وخشم درون من شدت پیدا کنه ومنجر به بروز رفتارهای ناجالبی بشه .
اما کنترل کردن ذهن ودادن ورودیهای مناسب واقعن حال آدمو تغییر میده اصلا نگاهتو عوض میکنه .
ممنون وسپاس از استاد عزیز که ما رو تو این مسیر راهنمایی وارشاد میکنن .
بی نهایت از خداوند واستاد عزیزم سپاسگزارم که دیگه مثل گذشته نمیمونم تو غم واندوه وغصه!
استاد جونم عاشقتم خیلی دوستت دارم .
به نام خداوند هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و مریم نازنینم
سلام به همه دوستان ارشمندم
خدایا ازت سپاسگزارم که امروز هم یک قدم برای رشد و پیشرفت خودم برداشتم
خدایا ازت سپاسگزارم که لایق شنیدن این آگاهی ها هستم
درس هایی که درک کردم از این فایل
احساس کردم خدا تو کوه هاست!
وقتی میرفتم کوه احساس خیلی بینظیری داشتم!
جمله ای که کل قانون رو برام مرور کرد
چقدر این جمله برام درس داشت چقدر نشانه من بود
و من این برداشت رو داشتم
تو برو سراغ عشق و علاقه ات اونوقت خدا رو پیدا میکنی
تو برو سراغ اون چیزی که بهت آرامش میده تا خدا رو پیدا کنی
تو باید در مسیر درست قرار بگیری
تو باید در جای درست خودت قرار بگیری
تا خدا رو پیدا کنی
چون وقتی تو در مسیر درست هستی خدا کارها رو انجام میده
چون وقتی از زندگیت لذت ببری اون موقعست که به معنای واقعی داری زندگی میکنی
دقیقا دوستمون وقتی گفت من دیگه رها کردم و رفتم سراغ زندگی خودم سراغ کاری که بهم آرامش میداد و لذت میبردم
دقیقا از همون جا هدایت شد دقیقا از همون جا خدا رو پیدا کرد
وقتی بریم سراغ عشق و علاقه مون چون احساسمون خوب میشه چون به معنای واقعی از زندگی لذت میبریم و داریم زندگی میکنیم اون موقع خدا رو بهتر و بیشتر میشناسیم و تو زندگیمون حسش میکنیم
اون موقع هست که ما هدایت شدیم
امکان نداره که ما از صمیم قلبمون و با تمام وجودمون از خدا هدایت بخوایم ولی هدایت نشیم
وقتی مصمم میشی وقتی با تمام وجود از درونمون میخوایم که تغییر کنیم اون موقع هدایت های خدا به بی نهایت طریق میاد
اگه مصمم باشی اگه آماده تغییر باشی هدایت خدا میاد اگه هنوز آماده نیستی هدایت نمیشی
تنها راهی که جواب میده اینه که
ما خودمون رو آماده کنیم و در مسیر درست قرار بگیریم و اجازه بدیم که خدا هدایتمون کنه چون خدا اشتباه نمیکنه و کار ما اینه که عمل کنیم به اون جریان هدایت
درس دوم
مهم نیست من با چه منطقی حالم بده مهم اینه که قانون میگه احساس بد=اتفاقات بد
وقتی میتونم اتفاقات خوب رو وارد زندگیم کنم که حالم خوب باشه احساسم خوب باشه
وقتی برای انجام یه کار اشتباه یا از دست دادن یه فرصت خودمون رو سرزنش کنیم و احساس گناه داریم میریم تو احساس بد و طبق قانون از همون جنس وارد زندگیمون میشه
ما با احساس گناه داشتن نمیتونیم جلوی اشتباهات رو بگیریم بلکه طبق قانون چون داریم رو اون اشتباهمون تمرکز میکنیم باعث میشه اشتباهات بیشتری تو زندگیمون رخ بده
به جای داشتن احساس گناه و ارسال فرکانس نامناسب بیایم این باور رو بسازیم
که من یک انسان در حال حرکت هستم و ممکنه تو مسیر حرکتم اشتباه کنم ولی اشکالی نداره درسش رو میگیرم و ادامه میدم
انسانی که با خودش در صلح هست اشتباهاتش رو میپذیره
اگه یه فرصتی بود و از دست رفت به جای اینکه بیایم خودمون رو سرزنش کنیم بگیم
من که اون کار رو انجام ندادم و اون طرف قضیه رو ندیدم پس لزومی نداره که بیام به گونه ای قضاوت کنم که به من احساس بدی میده
بگم اون قسمتی که انجام نشد حتما خیریتی در اون وجود داشته
مهم ترین قانون اینه که هر احساسی داشته باشی از جنس همون وارد زندگیت میشه
پس اگه احساس خوبی نداشته باشیم اتفاقات خوبی هم وارد زندگیمون نمیشه
این قانون به قدری مهم هست که تو قرآن هم بهش اشاره شده
أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
همانا دوستان خدا نه ترسی برآنان هست و نه اندوهگین میشوند
خدا حتی به پیامبر هم میگه که اندوهگین مباش چون اگه احساس بد داشته باشه اتفاقات بد رو جذب میکنه
وَلَا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمِیعًا هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
سخن آنان تو را غمگین نکند زیرا عزت همه از آن خداست او شنواى داناست
لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
خدا داره میگه نه برای اتفاقاتی که قرار است در آینده بیفته ترس داشته باش و نه از اتفاقاتی که در گذشته افتاده اندوهگین باش
پس نتیجه ایمان و عمل صالح اینه نه ترس داشته باش و نه اندوهگین باش
درس سوم
ما خیلی از خواسته ها اصلا تو وجودمون شکل نمیگیره چون خیلی چیزها رو ندیدیم و اصلا نمیدونیم که وجود دارن
ولی وقتی ببینیم که یک نفر تو یه جای جهان تونسته به خیلی از خواسته ها برسه و تونسته یه سبک متفاوتی از زندگی رو تجربه کنه این خواسته ها در ما هم شکل میگیره
وقتی میبینیم یه نفر به یه خواسته ای رسیده برای ما باورپذیرتر میشه که میشود
وقتی الگوی مناسب وجود داشته باشه خواسته مناسب هم شکل میگیره در وجود آدم
مثل من که
نمیدونستم اتوبوس مسافرتی وجود داره
نمیدونستم میتونی یه خونه روی آب داشته باشی
نمیدونستم میشه کار و تفریحت یکی باشه
نمیدونستم میتونی هرجای دنیا که میری شغلت و با خودت ببری
نمیدونستم میشه یه ملکی داشته باشی که انقدر بزرگ باشه و هرچقدر دلت میخواد توش سروصدا کنی بدون اینکه مزاحم کسی باشی و هیچ کس صدات و نشنوه
نمیدونستم میتونی تو خونه ات یه دریاچه داشته باشی
نمیدونستم میتونی برای خودت جت اسکی داشته باشی
نمیدونستم میتونی بهترین ابزار نجاری رو داشته باشی که فقط تو کارگاههای بزرگ پیدا میشه
نمیدونستم میتونی تو محل زندگیت ماهیگیری کنی
نمیدونستم میتونی انقدر آزادی زمانی داشته باشی که هر وقت اراده کنی بری مسافرت
و خیلی خیلی چیزهای دیگه که با دیدن زندگی در بهشت و سفر به دورامریکا شکل گرفت
با زندگی دربهشت علاوه بر اینکه خواسته های جدید در من شکل گرفت باعث شد هدایت بشیم و یه جایی زندگی کنیم که حال و هوای بهشتی داره و هرجا که چشم کارمیکنه فقط و فقط زیبایی هست
وقتی یه نفر به یه خواسته ای میرسه به همون نسبت جهان گسترش پیدا میکنه
استاد و خانم شایسته دارن با آگاهی هایی که به ما میدن به گسترش جهان کمک میکنند و طبق قانون شما هرچیزی رو که جاری کنی بهت افزوده میشه
عشق رو جاری کنی عشق بیشتری دریافت میکنی
زیبایی ها رو جاری کنی زندگیت پر میشه از زیبایی
آگاهی رو جاری کنی به آگاهی خودت افزوده میشه
وقتی به خواسته هات برسی و انگیزه بدی به دیگران که اونها هم میتونن به خواسته هاشون برسن جهان هم کمک میکنه که خودت به خواسته های بیشتری برسی
و درآخر
قبل ازاینکه جهان مجبورمون کنه که تغییر کنیم و اوضاع بد بشه خودمون با این سوال که چطور میشه از این بهتر باشه؟
مسیر زندگیمون روخودمون آگاهانه تغییر بدیم
خدایا ازت سپاسگزارم برای این آگاهی های ارزشمند
خدایاشکرت که بهم فرصت نوشتن دادی
خدایا همواره به راه راست هدایتم کن
راه کسانی که به آنان نعمت داده ای
بنام خدایی که برای بنده اش کافیست
سلام به روی ماهت استاد ارزشمند و توحیدی
سلام مریم جونم که هدایت میشی در زمان مناسب ، آگاهی مناسب و گسترش بدی عزیزم
سلام قلبم با این فایل زیر و رو شد ، چقدر فرکانس بچه ها بالاست ، چقدر همه وصل هستن به خدای هادی
استاد جونم بخدا که منم با شما خدا رو پیدا کردم
شما به اون رسالتی که تعهد داده بودین ، بینظیر عمل کردین
یاد اون کیف چرمی که اوایل راه همراهتون بوده افتادم که فراموش نکنید رسالت شما چیه
استاد به خدای یگانه کسی مثل شما صادق و توحیدی ندیدم
شما بینظیر وحی خداوند و آگاهی های ناب حقیقت و قوانین و گسترش میدین
اینبار میخوام فقط از شما تشکر و قدردانی کنم گرچه میدونم که شما اصلا نیازی نداری به تشکر من
من تشکر میکنم تا به مدار توحیدی نزدیکتر بشم
تا با ایمان تر ، عمل کنم
استاد خیلی دوستتون دارم و سپاسگزارتونم
استاد جونم مشتاقانه منتظر دوره جدید هستم
اگه منتظر هستین که دوره را شروع کنید قطعا این پیامی برای شروعِ
استاد عزیزم سپاسگزارتم
بنام یگانه معبود هدایتگرم❤
سلام استاد عزیزم❤سلام دوستان همفرکانسی عزیزم❤
اول از هرچیزی استاد جانم ازتون بی نهایت سپاسگزارم بابت آگاهی هایی که تواین ۳ فایل گفتگوی جدید بهم دادین،ازتون سپاسگزارم که هربار من رو به کنکاش کردن تو وجودم و پیدا کردن باورهام وادار میکنین🙏❤ازتون سپاسگزارم که سلامت هستین و استاد عزیزم هستین الهی که برام بمونین سالیان زیاد🙏❤❤
گوش دادن به این فایل ها داره بهم میگه که باید بازم بعد از یکسال بیام و بنویسم بیام و ردپا بجا بزارم…
الهی به امید تو☝️
استاد جان آخرین کامنتم رو تو دیدگاه جلسه ی ۴ عزت نفس نوشتم بعداز گوش دادن به اون جلسه ایمانم قوی تر شد و قدم هام رو بازم به لطف خدا برداشتم باید قبل از چک و لگد خوردن از جهان قدم برمیداشتم چون کاملا به نتیجه رسیده بودم که هیچ علاقه ای به شغل قبلیم که کارمندی بود و بی ربط به علاقم ندارم واگر حرکت نمیکردم همون جا درجا می زدم.
استاد جانم با اجازتون یه بخش از اون کامنتم رو میزارم و باقی مسیر رو بعدش میگم🙏❤
(استاد جانم من روز اولی که مهاجرت کردم و اومدم تهران برای شغلم بخاطر باورنداشتن خودم و توانمندیم اصلا به رشته ی مورد علاقم نمیتونستم فکرهم کنم و میگفتم نه الان نمیشه من تازه اومدم و همش ذهنم میرفت به سمت کار دفتری و اداری و با توجه به باورم هم خدا هدایتم کرد و مشغول کاردفتری شدم به مدت ۶ ماه…خداروشکرمیکنم تو این مدت کلی تجربه کسب کردم و از سمیرایی که تا اون روز هیچ درآمدی کسب نکرده بود به سمیرایی رسیدم که تو این بازه ی زمانی ۱۳ میلیون تومان تونستم پول خلق کنم ولی خب چون هیچ علاقه ایی نداشتم هرروز احساسم بدتر میشد و به وضوح میرسیدم که نباید اینجا بمونم من باید رشد کنم من باید مولد ثروت باشم و با گوش دادن به آگاهی های بی نظیر جلسه ی ۴ قدم اول و قدم دوم که در مورد باورهای ثروت آفرین هست به لطف خدا استعفا دادم ولی باز اون خودباوریه نبود اون باور به توانمندی هام نبود نمیدونستم باید چیکار کنم فقط اینو خوب میدونستم که فقط باید برم سمت علاقم کار کردن تو آزمایشگاه شیمی من عاشق این کارم عاشق ترکیب مواد و خلق یه محصول…
به لطف خدا با شروع دوره ی عزت نفس و گوش دادن به فایل ها هی انگیزم بیشتر شد شروع کردم به نوشتن کلمه به کلمه ی فایل ها (فعلا تا این جلسه شکرخدا نوشتم) و هی باورها رو تکرار کردم از خدا هدایت خواستم و منتظر نشونه و هدایتش موندم…الله اکبر خدایا تو چقدر سریع الجوابی…
نمیدونستم ایده ها چطوری میان تو کامنتا وقتی میخوندم یا استاد جانم شما میگفتین ایده ها براتون میاد همش میگفتم این ایده ها چطوره چرا برا ی من نمیاد خب عزیزدلم مگه تو خواسته بودی که برات بیاد….؟؟
اون روز با تمام وجود از خدا خواستم و تو دفترم نوشتم….یهو شبش به ذهنم اومد برم تو گوگل یه چرخی بزنم و در مورد رشته ی مهندسی شیمی و آدم های موفقی که تو این حوزه بودن تحقیق کنم به لطف خدا به یه مقاله هدایت شدم که در مورد کارآفرینی در رشته ی مهندسی شیمی نوشته بود همه رو خوندم واااااای خدای من چقدر ایده برای کارآفرینی بود چقدر انگیزه گرفتم و فهمیدم که اعععع میشه اینکارم کرد یهو انگار خدا مثل یه فیلم همه چی رو نشونم داد که باید چیکار کنم یهو به یادم آورد که اون زمینی که خود خدا به نامم زد برای ایجاد یه کارخونه ی تولید محصولات آرایشی و بهداشتی بنامم زده….واااای خدای من چقدر ایده برام اومد…
گفتم خب حالا باید چیکار کنم خدایا قدم بعدی رو بهم بگو…
شروع کردم دنبال کارگشتن و به هرجا زنگ میزدم میگفتن سابقه ی کار یا مثلا فلان محصول رو میخوایم تولید کنیم شما به عنوان مهندس شیمی باید فرمولش رو بدونی…خخخخ منم که هیچی یادم نمونده ولی ناامید نشدم گفتم من میتونم من هرکتابی که لازم باشه رو میخونم هر کاری که باید انجام بدم رو میدم من در جهت رسیدن به هدفم قدم برمیدارم خدا با منه خدا هدایتم میکنه خدا بهم میگه کجا برم با کی حرف بزنم خدا آدم های خوب رو تو مسیرم میفرسته و به من برای رسیدن به هدفم کمک میکنه…
یهو احساسم بهم گفت که حالا یه دور همه ی جلسه های عزت نفس رو گوش بده شروع کردم به گوش دادن استاد جانم تو جلسه ایی که در مورد کمالگرایی صحبت کردین یجا گفتین برای اینکه برین تو کار ساخت و ساز دیدین که سررشته ایی ندارین و لازمه که یه مدت حتی شاگردی کنین این حرف برام یه جرقه بود گفتم آررررههههه خودشه من باید برم کارآموزی یه مدت میرم تجربه کسب میکنم قدم به قدم وقتی عملی انجام بدم هربار اعتمادبنفسم بیشتر میشه و به لطف خدا هدایت میشم به سمت یه کارخونه ی عالی و اونجا با اعتمادبنفس بیشتری از توانمندی هام میگم و استخدام میشم و کار رو یاد میگیرم و هربار هدایت میشم تا رسیدن به احداث کارخونه ی خودم…
به لطف خدا شروع کردم سرچ کردن و آدرس کارخونه ها و دفترهای مرکزی محصولات بهداشتی رو پیدا کردم و فرداش رفتم دنبالش شکر خدا وارد دفترا که میشدم با صدای رسا و محکم میگفتم من خانوم امیری هستم میخواستم با بخش منابع انسانی صحبت کنم و اوناهم با احترام میگفتن بفرمایین بشینین ولی بخاطر شرایط حساس کنونی(خخخخخ)😂نمیشه وارد شین…
ولی من سمیرایی هستم که جا نمیزنم ناامید نمیشم و با سماجت میگفتم تماس بگیرین با بخششون میخوام صحبت کنم و بعد از حرف زدن شکرخدا قدم بعدی بهم گفته میشد…
به لطف خدا هدایت شدم به هلدینگ یکی از محصولات آرایشی و بهداشتی برند معروفی توایران… خدای من چه الگویی چقدر موفقیت شکرخدا و به وضوح رسیدم که منم میخوام به این برسم وقتی این بنده ی خدا تونسته منم قطعا میتونم رفتم داخل و گفتم وقت مصاحبه میخوام گفتن بعداز شرایط حساس کنونی تشریف بیارین(خخخخخ..)😂
ولی خب خداروشکر قدم بعدی باز بهم گفته شد چندجا رفتم و رزومه پر کردم ولی یجایی که رفتم خدا با زبون بندش باهام حرف زد و گفت درخواست کتبی بنویس برای اینکه میخوای به عنوان کارآموز بری و منم انجام دادم و بهم گفت برو دم کارخونه ها و با مدیریت های کارخونه ها صحبت کن نه دفاترشون انشااله به یاری الله از شنبه (از اون شنبه ها نیست هاا آخه فردا جمعه اس…😊).. میرم دم کارخونه ها و خدا من رو به اون کارخونه ایی هدایت میکنه که پراز خیرو برکته برام همونطوری که برای خونه هدایتم کرد..)
خب از الان بعد از یکسال از اون شنبه ایی که رفتم دم کارخونه ها میگذره و میخوام به لطف خدا ادامش رو بنویسم😇
روز شنبه صبح زود بلند شدم سمت جاده مخصوص کرج و رفتم دم یکی از کارخونه های تولید مواد شوینده ولی خب نذاشتن داخل شم و همون دم نگهبانی گفتم که میخوام برم بخش منابع انسانی و میخوام با مدیریت صحبت کنم گفتن نمیشه گفتم تماس بگیرین صحبت کنم کارم رو بهشون بگم وقتی نگهبانی تماس گرفت صحبت کردم با مدیر بخش و گفتم که من میخوام تجربه کسب کنم میخوام بهم فرصت بدین که حتی ۲ ماهم شده بیام کارآموزی و یاد بگیرم که بعدش بتونم استخدام شم و خب قبول نکردن که شما اصلا نه از طرف دانشگاه اومدین نه از طرف کسی و تازه چندسالم از فارغ التحصیلیتون میگذره ولی خب شکرالله ناامید نشدم و رفتم سراغ یه کارخونه ی دیگه و بازم همین روال کارخونه ی سوم رو که رفتم و با مدیرمنابع انسانی صحبت کردم و دیدم اونم همین حرفارو زد اونجا کمی عصبی و ناامید شدم شروع کردم باورهای محدودم رو به زبون آوردن که یعنی چه چرا به جوونا فرصت نمیدین من میخوام پیشرفت کنم شما باید کمک کنین واااای خدایا توقع از دولت توقع از دیگران…
اون بنده خدا برگشت گفت دخترم تو حتما موفق میشی همین که پاشدی و دم کارخونه ها راه افتادی یعنی اراده داری این حرف آرومم کرد تا حدی و خلاصه اومدم بیرون…همونجا دم کارخونه وسط اتوبان وایسادم و شروع کردم گله کردن از خدا که چیکار کنم من قدم برداشتم هدایتم کن اینا راهم نمیدن تو باید منو راه بدی…
هنوز منتظر بودم استخدامم کنن دولت برام کاری کنه اونا بهم شغل بدن😭😭
همونجا وسط خیابون وسط بلوار خدا بهم گفت برم تو سایت و هدایتم رو بزنم سریع رفتم و انجام دادم الله اکبر به عظمت تو یگانه معبودم فایل دولت ها و ایجاد شغل برام اومد😭
خدا خیلی خوب و محکم باهام حرف زد متن فایل رو شروع کردم خوندن خدا میدونه چه حالی بودم تک و تنها وسط اتوبان با صدای بلند گریه میکردم و فقط میگفتم خدایا شکرت که هرلحظه هدایتم میکنی.
دوست دارم اون متن رو اینجا هم بنویسم همین الانم دارم گریه میکنم که میخونمش😭
(پس از خودت بپرس، چه فردی به جز من، توانایی ایجاد فرصتی برای شروع یک کسب و کار برای من را دارد؟ و به جای انتظار برای حاکم شدن یک دولت جدید، به دنبال ایجاد یک نگاه، تفکر و باورقدرتمند کننده باش تا بر ذهن ات غالب شود و به تو توانایی دیدن و خلق فرصت هایی را بدهد که همیشه در اطراف ات بوده، فارغ از اینکه چه دولتی با چه سیاست هایی بر سر کار است.
انتظار داشتن از دولت، جامعه، پدر و مادر و … هیچ تغییری در اوضاعت ایجاد نمی کند. قادر به راه اندازی هیچ کسب و کاری برایت نیست و هیچ ثروتی خلق نمی کند.
چنین رفتاری، شرک محض است.
شرک یعنی نادیده گرفتن توانایی ای که به تو در انتخاب سرنوشت ات داده شده و واگذار کردن آن، به عاملی بیرون از خود و وابسته شدن به غیر خدا.
دیدن جهانی پر از فرصت های بی شمار برای ایجاد شغل، ایجاد روابط خوب و ایجاد هر آنچه که می خواهی، تنها نیاز به نگاهی یکتاپرستانه دارد تا بتوانی بپذیری خداوند قدرت خلق هر خواسته ای را به تو داده و هیچ عاملی جز فرکانس های تو، کمترین نقش و قدرت در خلق تجارب زندگی ات را ندارد.
اگر به دنبال فرصت ایجاد یک شغل هستی، هر مشکلی در اطرافت، قابلیت تبدیل شدن به فرصتی برای شروع یک کسب و کار را دارد.
فرصت ها همواره جایی زندگی می کنند، که مشکلات آنجا هستند. اگر می گویی در مشکلات غرق شده ام، بدین معنی است که درون فرصت های بزرگی در حال غوطه خوردن هستی.
شروع تمام پیشرفت های تاریخ بشر و شروع همه کسب و کارهای بیلیون دلاری، از برخورد با یک مشکل و تلاش برای حل آن و پول ساختن به واسطه حل آن مشکل شروع شده.
فقط یک تغییر نگاه کافی است
این فکر را که یک عامل بیرون از من، باید برایم کاری کند، کسب و کاری راه بیندازد، استخدامم کند و … را برای همیشه از ذهنت پاک کن. خداوند و توانایی را باور کن که در وجودت به ودیعه گذاشته شده.
اگر هنوز سرمایه ای نداری، قدم ها را از ساده ترین کاری که در شرایط کنونی ات قابل اجراست، بردار، کم کم فروش، بازاریابی و خدمات مشتری را بیاموز و به جای انتظار داشتن از عاملی بیرون از خود، با شناسایی مشکلات جامعه اطرافت و حل آن مشکلات، کسب و کاری بیافرین. این یعنی توحید ناب
یعنی فردی که به جای انتظار داشتن از دیگری، خدا را باور و با توکل بر او، آنچه را می خواهد در ذهنش می سازد و با وفادار ماندن به این تصویر ذهنی، قدم هایش را استوار، جسورانه و با ایمان بر می دارد.)
😭😭😭😭😭😭😭
خدایا هزاران بار شکربه درگاهت همونجا برگشتم خونه و گفتم خودم شروع میکنم من کارآفرین میشم به خودم قول دادم به خدای خودم قول دادم که یه روزی همون شرکت ها بیان دم کارخونم و ازم محصول بخرن…الهی به امیدتو
تا خونه گریه کردم یه حالی بودم خدا بهم گفت به اطرافت نگاه کن داری تو فرصت ها غلط میزنی درست میگفت تو اون روزا که همه جا قرنطینه بود من چه محصولی میتونستم تولید کنم که به حل مسائل کمک کنم که خدا بهم گفت ! خدا بهم گفت من بهت توانایی دادم من هدایتت میکنم باهمون پولی که داری شروع کن روی من حساب باز کن،از تضادهات ایده بگیر ،منتظر نباش استخدامت کنن….الله اکبر
گفتم خدایا من نمیدونم باید چه کاری انجام بدم من هیچ کاری بلد نیستم ولی به تو ایمان دارم به تو امید دارم تو دستم رو بگیر من منتظر هدایت و نشونه ی بعدی هستم که قدم بردارم..
فرداش صبح زود بلند شدم و آماده شدم و از خونه بیرون زدم نمیدونستم باید کجا برم ولی گفتم هدایت میشم تو مسیر بهم گفته میشه،
خدا میدونه چند کوچه از خونه دورتر نشده بودم که یهو حسم گفت به یه بنده خدایی که چندماه پیش باهاش صحبت کرده بودم درباره ی مواد ضدعفونی کننده ازش پرسیده بودم زنگ بزنم و سریع همونجا تماس گرفتم و گفتم که اقای …. من دنبال کار بودم و جریان رو تعریف کردم که استخدامم نکردن و خودم میخوام واسه خودم کار ایجاد کنم و فقطم ۲ میلیون تومان پول دارم هرچی حست میگه بهم بگو احساسم گفته به شما زنگ بزنم..الله اکبر خدا با زبون بندش باهام حرف زد گفت با ۲ میلیون تومان هیچ کاری نمیتونی انجام بدی گفتم میشه اصلا شما چطور شروع کردین که الان صاحب چندتا کارخونه شدین گفت من تو خونه صابون درست کردم و بعدش چیزای دیگه و همینطور ادامه دادم…
یهو گفت که اع توهم میتونی صابون درست کنی گفتم چطوری گفت برو تحقیق کن گفتم خدایا شکرت قدم بعدی رو بهم گفتی این همون فرصته بود این همون محصولی بود که تو اون شرایط که همه باید دستاشون رو مدام میشستن و نیاز جهان بود خدایااااااااا شکرت….. باز برگشتم خونه و رفتم تو گوگل و شروع کردم تحقیق درباره تولید صابون و دیدم خدایا چقدر گسترده اس چقدر باحاله چقدر من دوسش دارم من میتونم با مواد خوراکی مثل روغن های گیاهی و گیاهان درمانی صابون های درمانی تولید کنم میتونم با همون ۲ میلیون تومان کارم رو شروع کنم خدایا شکرت😍
و دیدم که دوتا خانم تونسته بودن صابون های گیاهی تولید کنن و صادرات داشته باشن و حتی یکیشون کارخونه زده بود و همون لحظه گفتم خدایا برام فراهم کن برم باهاشون مصاحبه کنم و راهنمایی بگیرم…
به لطف خدا شروع کردم هر روز تحقیق و بررسی کردن و تست کردن و کتاب های دانشگاهیم رو خوندن و فرمول نویسی کردن و چندین نمونه صابون درست کردم و خلاصه چندماهی تولید کشید ولی خب صابونی که میخواستم اون اصل کاری درنمیومد و در کنار تحقیقاتم دو مدل کرم های درمانی تولید کردم که اونم خدا هدایتم کرد و تو همین مسیر تحقیقاتم یه بنده خدارو سرراهم فرستاد و گفت که من نمیدونم چرا ولی احساسم میگه باید به شما کمک کنم و میخوام فرمول کرم هایی که بلدم رو بهتون یاد بدم ….خدایا شکرت و من اونم یاد گرفتم و تولید میکردم و خدا برام مشتری میفرستاد و هرماه فروش داشتم ولی هدف اصلی و علاقم رسیدن به اون تولید صابون درمانی عالی بود و از خدا هدایت میخواستم که کمکم کنه و بازهم هدایت ها ادامه داشت خدایا شکرت…
و خداوند بازهم اجابت کرد و به طور کاملا هدایتی من درحال سرچ کردن و تحقیق بودم که یهو یه صفحه برام باز شد و دیدم که یه ویدیو از کارگاه یکی از همون خانم هایی که صادرات صابون داشتن بود و صداوسیما رفته بود تو کارگاهشون و باهاشون مصاحبه کرده رو گذاشته بود و شماره تماسشون هم بود سریع باهاشون تماس گرفتم و صحبت کردم ک گفتم که من میخوام تو این کار حرفه ای بشم و میشه ببینمتون یا بهم آموزش بدین خدایا شکرت این خانم خارج از کشور آموزش دیده بودن و خیلی مهارت داشتن و صابون های بسیار عالی تولید میکردن و گفتن که بهم آموزش میدن خدایا شکرت
و تو این مدت من به لطف الله تونسته بودم مبلغی پول پس انداز کنم و به راحتی اون قدم رو میتونستم بردارم و چندمیلیون هزینه دادم و خدا از طریق این بندش کلی بهم تجربه داد و صابون های درمانی رو یاد گرفتم به خوبی تولید کنم…خدایاشکرت
استاد جانم به لطف الله من این مسیرم رو کاملا با هدایت الله و تکاملی دارم میرم من با یه قالب صابون که تو کلاسم اموزش دیدم و تولید کردم شروع کردم به لطف الله از درامد و سود کارم توی کارم تزریق میکنم و هرروز خدا کسب و کارم رو داره رشد میده خدا همه کاره کسب و کار منه از جاهایی برام مشتری میفرسته که گمان نمیبرم😭😭
استادجانم بعد از ۶ ماه از اموزشم و تولید اون یک قالب صابون که اونارو فروختم و با پولش اینبار ۵ قالب صابون(هر قالب ۱۵ عدد صابون درمیاره) تولید کردم و همینطور تکاملی بیشتر شده به لطف الله و شکرالله هدایتگرم من چندروز پیش به تولید ۲۵۰ عدد صابون تو یک هفته رسیدم تو اون ویدئویی که از استادم دیدم ایشون اونجا گفتن از روزی ۴۵ عدد صابون شروع کردن و اون زمان به روزی ۳۰۰ عددتولید صابون رسیده بودن و گفتم خوش بحالش منم انشاالله میتونم و به لطف الله بعد ۶ ماه خدا من رو به اون خواستم رسوند خیلی زودتر از زمانی که استادم رسید…خدایاشکرت
استاد جان به لطف الله هر روز کسب و کارم داره شکل جدی تری میگیره تمام وسایل کارم قفسه ها و میزکارم و قالب هام رو خدا به راحتی برام فراهم کرد اصلا نمیدونم چطور جور میشه خدایا شکرت…به لطف الله تو این ۶ ماه اون ۲ میلییون که باهاش کارم رو شروع کردم پول هزینه ی اموزشم پول مواد اولیه پول وسایلم همه دراومد و چندین میلیون هم به لطف خدای روزی رسانم پس انداز کردم..به لطف الله هدایتگرم کارم دست خودمه ساعت کارم مرخصیم همه دست خودمه درآمدم ۳ برابر زمانی هست که سرکار میرفتم و از صبح تا شب با احساس بد اونجا بودم و به لطف الله هرماهم بیشتر میشه و نشانه های قرارداد ۱۰۰۰ تایی در ماه با شرکت های بهداشتی برام اومده و جلسات رو رفتم و صحبت کردم توکلم به الله هدایتگرم 😍و خدا میدونه که چقدر رشد و موفقیت و برکت و رحمت بی شمار هر لحظه درانتظارمه و در حال ورود به زندگیمه خدایا هزاران بار شکرت❤❤من ایمان دارم همینطور هدایتی و تکاملی خدا کمکم میکنه و محصولات مراقبتی بیشتری رو تولید میکنم و کارخونم رو میزنم و صادرات میکنم محصولاتم رو به تمام کشورها به امید الله😍
استاد جانم یکی از خواسته هام اینه که انشاالله محصولاتم رو تو سایت آمازون هم انشاالله بزارم و اینکه شما و خانم شایسته ی عزیزم مشتری صابون های با کیفیتم باشین و پوست زیباتون زیباتر بشه و نرم تر و لطیف تر😍
استاد شکرالله صابونام خیلی با کیفیت هستن عاشقشونم وقتی برششون میزنم خدا میدونه چقدر عشق میکنم و با تمام وجود بوشون میکنم عطر خوش بابونه و بهار نارنج و اسطوخودوس تو فضا میپیچه و همش عشقه و عشقه و عشق😍خدایا هزاران بار شکرت🙏❤
استاد جانم خدا میدونه که الان چقدر بهتر قانون رو در عمل درک میکنم وقتی تضادی تو کارم پیش میاد وقتی از جایی که فکرش رو نمیکنم خدا برام مشتری میفرسته و هرلحظه هدایتم میکنه چقدر گریه میکنم چقدر دارم لذت میبرم بخدا استاد جانم الان دارم میفهمم که موفقیت فقط نقطه ی آخر و رسیدن به هدف نیست موفقیت همین لذت بردنم از مسیره همین رشد هر ماهه ی کسب و کارمه همین ایده هایی که میاد و اجرا میکنم..استاد جانم من یه پیج زدم و با ۷۰ نفر دنبال کننده شروع کردم التن به لطف خدا تو این مدت حدود ۸۵۰ نفر شدن بدون اینکه بخوام تبلیغی کنم اینارو خدا فرستاده خدایا شکرت🙏استاد جان اینقدر تو این مسیر رشد کردم اوایل ادیت و کارای مربوط به پست گذاشتن رو بلد نبودم و به تضاد برمیخوردم خدای مهربونم یه بنده ی مهربونش رو فرستاد تو مسیرم و همه رو بهم یاد داد الان خودم کارهای ادیت و تدوین و فوتوشاپ رو یاد گرفتم و به زیبایی انجام میدم شکرخدا ،گاهی با عزت نفس تمام میام جلوی دوربین و محصولات باکیفیتم رو باعشق معرفی میکنم،چقدر روی عزت نفسم تاثیر گذاشته خیلی راحت تو فروشگاه ها میرم و محصولاتم رو به زیبایی معرفی میکنم و میفروشم خدایا شکرت که سکان دار زندگی من تو هستی ،اگر من اون قدم هارو برنمیداشتم خداهم سمتش رو برام انجام نمیداد،من کاری نکردم فقط رفتم دم کارخونه ها،الان میفهمم ایده ها میان یعنی چی،الان میفهمم خدا هدایت میکنه یعنی چی،خدایا شکرت
استاد جانم خیلی هدایت ها و اتفاقات هرروز برام میاد که دوست دارم همه رو بگم انشاالله… خدایا شکرت
استادجانم ازتون سپاسگزارم که شماهم تو این مسیر هرلحظه کنارم بودین با فایل هاتون با کلامتون🙏❤
من هربار میخوام بنویسم از هدایت هام چون الان که میرم کامنتای قبلیم رو میخونم میبینم که چقدر برام تاثیرگزار هستن…
خدایا شکرت🙏❤
ممنونم که حوصله کردین و داستان مسیر هدایتم رو خوندین🙏
دوستون دارم عاشقتونم استاد عزیزم❤❤
بنام خدای هادی
سلام به روی ماهت استاد عباسمنش عزیزم
الان داشتم این فایل گوش دادم این آگاهی ها جاری شد و قلبم گفت بنویسم
چقدر فرکانس حمید جان ، خالصِ
من هربار به این قسمتش میرسم اشکم جاری میشه
حمید جان گفت وقتی تو کوه بودم ی آدم دیگه میشدم
و دقیقا تو کوه هدایت میشه به سمت شما و از طریق شما خدا رو میشناسه
نکته
وقتی ما ی آدم دیگه یی میشیم در ی فرکانس خالص هستیم هدایت و دریافت میکنیم
هدایت که همیشه جاریه ، منتهی ما باید خالص باشیم تا دریافتش کنیم و با بودن در حال خوب طبق قانون در مدار دریافت هدایت هستیم
حمید جان گفت من از خدا خواستم که خدایا دیگه میخوام خودت و بشناسم
در واقع حمید درخواست کرد و خداوند که همیشه اجازه میکنه منتهی چون حمید در فرکانس دریافت بوده بلافاصله دریافت میکنه
در زمان مناسب در مکان و مدار مناسب قرار میگیره
چقدر این فایل سرشار از آگاهی برام
جایی که علی عزیز که متولد 76 ، داره آگاهانه زندگی میکنه و از قوانین ثابت خداوند برای آسون شدن خودش استفاده میکنه آدم لذت میبره ، ایشالا که هر روزت بهتر از روز قبل باشه علی جان
یا موضوع آوان عزیز که باعث شد این آگاهی های ناب گسترش پیدا کنه
من تمام آدم ها رو خدایانی میبینم روی زمین که منبع خیر و برکت هستن برام
خدایا سپاسگزارتم برای تک تک آدم ها
چقدر زیبا استاد فرمودین که فرصت ها بینهایت
دقیقا هم همینه ، هر روز فرصت ها بیشتر میشه و راه دستیابی بهشون ساده تر
هر روز نعمت های بیشتری در زندگی هامون جاری میشه ، من با عمل به اصل
احساس خوب = اتفاقات خوب
آماده و مهیا میشم برای دریافت نعمت های بینهایت این جهان زیبا و غنی
خدایا بینهایت شکرت
لذت بردم از این قسمت صحبتهاتون که فرمودین
اون تصمیمی مه نگرفتی از کجا میدونی اگه انجامش میدادی برات خوب بوده ؟؟؟!!!
ایمان دارم به این موضوع
من که نمیدونم ، من با عقل محدود خودم فکر میکنم اگه فلان کار و بکنم برام خوب ، یا اگه فلان اتفاق بیافته همه چی عالی میشه !!!!
من عقلم و تعطیل کردم و تمام امور و سپردم به عقل کل
اون عالمی که به غیب احاطه داره ، اون خدایی که آگاه به امور ، بهش هر روز میگم هر لحظه میگم
من نمیدونم تو میدونی
من عقلم نمی رسه تویی که آگاهی
من علمش و ندارم تو من و ببر
من به هر خیری که از تو برسه فقیرم
من دیگه توان ظلم کردن به خودم و ندارم و همه چی و صفر تا صد به خودت سپردم
من هستم که فقط بنده و تسلیم تو باشم
خدایا من تسلیمم
چقدر زیبا یوسف میگه
مرا تسلیم کن و تسلیم بمیران
خدایا مرا تسلیم کن و تسلیم بمیران
خدایا سپاسگزارتم
حمد و سپاس مخصوص آن خداوندیست که فرمانروای عالم هاست
حمد و سپاس مخصوص آن خداوندیست که به محض تصمیم ما برای تغییر ، هدایت ها و رحمتش رو بر ما می باره
بندگی کردن مخصوص آن خداوندیست که هر وقت به احساس عجز و ناتوانی می رسیم ، دست ما رو به بی نهایت طریق می گیره
قدرت از آن خداوندیست که مهربان ترین مهربان هاست
ولی …
به نظر من ماهایی که در فرکانس استاد عباسمنش هستیم و خداوند و قوانینش رو از طریق ایشان شناختیم ، خوشبخت ترین و بهترین بندگان خدا هستیم
ما جزو بندگانی هستیم که صفات رحیم بودن خداوند به زیبایی شامل حال ما شده
ما جزو بندگانی هستیم که بهترین هدایت و رحمت و مغفرت شامل حال ما شده
حس و حال دوستان نازنین ، اشک ما رو هم در آورد
و از این حس زیبای بندگی و عبادت واقعی خداوند و نتایج دوستان لذت بردیم و کییییف کردیم
خدای مهربان رو برای لطف و هدایت و رحمت و فضل اش که از کلام و وجود استاد عباسمنش بر ما جاری شد ، شکرگزاریم.
شنیدن فایل های توحیدی و الهی استاد ، قلب هر شنونده ای رو باز می کنه و اشک ها رو جاری می کنه
کلامی که به منبع بی نهایت خداوند وصل هست و زلال بودنش از وجود رب العالمین سرچشمه می گیره ، این چنین می تونه معجزه کنه .
خدای مهربان رو برای هدایت و رحمت و محافظت و یاری و رشدی که بر ما جاری کرده شکرگزاریم.
خدایا به ما توفیق تمرکز بر زیبایی ها و نعمت ها و حسنات رو بیش از پیش عطا کن
خدایا به همه صبر و استقامتی عطا کن که در این مسیر برای همیشه تا روز آخر عمر ، حرکت کنیم و رشد کنیم
خدایا به همه ما احساس خوب و اطمینان قلبی عالی و آرامشی عطا کن که در مسیر رشد و زندگی و خلق ارزش ، دریافت کننده الهامات و هدایت های تو باشیم
خدایا همت و تسلیم بودن و رهایی و تعهد و اراده ای به ما عطا کن که شهامت عمل کردن به الهامات بی نقص تو رو داشته باشیم
خدایا به همه ایمان و توکل و موهبت بندگی کردن واقعی خودت رو عطا کن ، که تنها در این صورت هست که زندگی ما سرشار از لذت و زیبایی و نعمت و خوشبختی و سعادت دنیا و آخرت خواهد شد.
خدای مهربان ، کامنت های سایت رو مملو از نتایج و دستاوردها و خبرهای موفقیت من و دوستانم کن که ایمان همه قوی تر شود
الهی و ربی ، جز تو کسی رو نداریم ،
هر آنچه از خیر و زیبایی و برکت و رزق و ثروت و سلامتی و تندرستی و ایمنی و رفاه و آرامش و اطمینان و توکل و خوشبختی و سعادت و بهبود و موفقیت و عزت و پیشرفت در زندگی ماست ، از آن توست.
الهی در مسیر رشد بیشتر و بهتر از قبل ما را یاری کن
الهی و ربی ، مدد و فضل و رحمت و ایده ها و هدایت ها رو بر ما جاری کن تا هم زندگی خودمان و هم جهان را به زیباترین شکل خود تغییر دهیم و به لذت و خوشبختی بیکران برسیم
الهی ، همه ما در این جهان مسافر و همسفریم ، و برای این خلق شده ایم که زندگی هدفمندی را که در انتظار ماست تجربه کنیم
ما از جهانی برتر و بالاتر پا به این دنیا گذاشته ایم که خودمان را تجربه کنیم و خالق باشیم
وظیفه ما تغییر آینده است و برای عوض کردن آینده باید ، اکنون را تغییر داد
الهی برای تغییرات اساسی و بنیادی در باورهای و عملکرد های متفاوت از قبل ، هر لحظه ما رو هدایت و سرپرستی کن
و آینده درست ، با اعتقاد و تعهد و عمل در زمان حال ، ساخته می شود.
الهی برای ساختن آینده درست و برای تقویت ایمان و تعهد و عمل در زمان حال ، ما را یاری کن
چون
ما تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم.
تک تک لحظات زندگیتون سرشار از حضور آرامش بخش خداوند
حال دلتان خدایی …
به نام خداوند بزرگ
خدای مهربان و روف
خدای رحمان و رحیم
خدای عزیزم شکرت شکرت شکرت
الهی کرورر کرورر شکرت
سلامممم جواد عزیزم برادر خوش قلبم
الهی که در بهترین حال ممکن باشی
الهی در حال تجربه بهترین ها باشی
چقدرررر از خواندن کمنتتتتت لذت بردم
خیلییییی زیبا مینویسی
تشکررر از دعا های قشنگت که قلبم را روشن کرد
و هر بار میگفتم الهی امییین
الهی امییین
جواد عزیز نکته که وادارم کرد تا برایت بنویسم این بود
((ما از جهانی برتر و بالاتر پا به این دنیا گذاشته ایم که خودمان را تجربه کنیم و خالق باشیم))
چقدررررررررر این جمله زیبا و پر از ارزشمندی هست
بابا ما از پیش خدا آمدیم از آغوش خدا آمدیم به گفته خودت ما از جهان بسیارررر برتر و بالاتر به این دنیا آمدیم از جهانی که همه چیز برای ما مهیا بود همه چیز گل بلبل بود نزد خدا بودیم غرق ناز و نعمت بودیم سراسر وجود ما ارامش بود کلام ما کلام عشق بود نور بودیم آرزو داشتیم به زمین بیایم آرزو داشتیم این دنیا را تجربه بکنیم
هر روز از خدا درخواست میکردیم که بیایم اینجا و خلق بکنیم تجربه بکنیم جهان ناشناخته را
رویا داشته باشیم
و خدا هم درخواست ما را پذیرفت ما را وارد این جهان کرد و گفت من را فراموش نکنی و بدانی هر آنچه به دست میاوری هر خیری برایت از هر کسی میرسد چی مادی چی معنوی بدانی از سوی من هست چون اونجا جهان اسباب هست من از طریق دستانم برایت میبخشم
ولی ما فراموش کردیم
حالا ما فراموش کردیم که ما خیلیییی لایق و ارزشمند هستیم ما از جهان بسیاررر برتر و بالاتر آمدیم
ما خیلییییی لایق هستیم ما بخاطر تجربه بهترین ها پا به این دنیا گذاشتیم با این آرزو و آگاهی آمدیم که میرویم هر آنچه را میخواهیم خلق میکنیم معشوق ( خدا ) هم کنارم ما هست از رگ گردن نزدیکتر هست
ما خیلیییی لایق و ارزشمند هستیم ما لایق تجربه هر خواسته یی خودمان را داریم چون صرف بخاطر همین خواسته ها به این دنیا آمدیم تا خلق شان کنیم
خیلییی زیبا گفتی
ما از جهان برتر و بالاتر آمدیم لیاقت ما خیلیییییییی بالاست
اصلا با این جمله احساس لیاقت در درون من بیدار شد چقدررر زیبا میشود که نجوای های زهنم را با این جمله خاموش بسازم
الهی شکرت شکرت
الهی به امید تو
در پناه خودش باشی
به نام خدای مهربان سلام استادعزیزم و خانوم شایسته عزیز و همه دوستان
استاد بی نهایت سپاسگزار خداوندم بخاطر وجود شما
استادم وقتی باهاتون صحبت کردم خیلی حس قشنگی پیدا کردم تا چند روز درونم شیرین شده بود خوش بحال هرکسی که از نزدیک پیشتونه.
استاد واقعن از تاریکی ها نجات پیدا کردم استاد واقعن معنای سرگردانی تو دنیا رو حس کردم معنای تنهایی رو بی کسی رو بی احترامی رو بی حرمتی رو و اینا همش بخاطر دور شدنم از منبع هستی بود ؛ اینکه خودم نیستم و وجودم تسخیر تاریکی ها شده بود قلبی که خدا درونش نباشه تاریکه سیاهه هیچ راهی درونش مشخص نیست به پوچی میرسه ؛ تغییر از زمانی شروع شد که داشتم خودم رو آماده میکردم برای کوه لنین قرقیزستان و از لحاظ بدنی عالی بودم مثل آب خوردن قله دماوند میرفتم؛ خداروشکر دوستان کوهنوردم اکثرن ثروتمندن سال ۹۷ یکی از دوستام ۷۵۰میلیون هزینه کرد برای اورست آقای ایمان آذیش ؛ این خیلی برام سوال بود میگفتم اخه چطوری کار من که خیلی بهتر از اونه چرا من گیر ده میلیونم برا رهن خونه خیلی تو خودم درگیر بودم از یه طرف هم اصلن خدارو تو دلم صدا نمیزدم چون قبل اون سال ۸۹ تو فروش لبتاب بدهکار بدجور شدم بعد هزار کار دیگه رفتم همش سگ دو زدن بود بعد گفتم این چه خدا زدنیه چرا اینهمه من از لحاظ روحی ضعیفم من اگه خدا درونم باشه باید خیلی قوی عمل کنم چرا اینهمه ضرر؛ بعدش تو پاراگلایدر سقوط کردم خدا یه دردی بهم داد که باعث بشه بشنوم الهاماتم رو ؛ استاد الان فهمیدم که اصلن من تو حزب شیطان بودم خدایی در کار نبوده همه رفتارامو که نگاه میکنم میبینم همه روکش خدا داشتم ولی هدایتگرم شیطان بوده (همون نفس) ؛ برای اولین بار قرانو خوندم(البته اونقدر که شما گفتین قرانو بخونین والا اصلن آدمی نبودم که قرانو بخونم) فقط فارسیش رو؛ استاد میبینم همه وجودم شرک بوده البته همه آگاهی ها بخاطر وجود شما استاد بوده والا منکه هیچ درکی نداشتم ؛ شب و روز اشک ریختم و از خداوند طلب بخشش میکنم
از خدا میخام که چطور ایمان داشته باشم چطور یکتا پرست باشم چطوری توحیدی عمل کنم خدارو صدا بزنم بخاطر داشتن خودش
ای خدایی که قدرت بی نهایت دست توست
ای خدایی که تمام آگاهی هارو داری
ای خدایی که می دونی من چی میخام
وتمام راههای رسیدن به خواسته ام رو بلدی
ای خدایی که تمام قدرت ها دست توست
من میخام به این هدفها برسم یکتا پرستی توحیدی عمل کردن کسب وکار شخصی خودم رو راه بندازم کسب وکارم رو تو دنیا گسترش بدم
به من بگو با نشانه ها به من الهام کن به من نشون بده کدوم راه رو برم؟
یه آگاهی که از قران دریافت کردم سوره عبس وقتی خدا به پیامبر میگه چرا فرق گذاشتی بین نابینا و آدم ثروتمند ؛یه لحظه تو ذهنم یه چراغ روشن شد؛ (شنیده بودم که میگفتن یارو چشم برزخی داره یا مدرنش چشم سوم داره) به خودم گفتم پیامبرش دل آدمارو نمیبینه پس چرا به ما اینارو گفتن ؛ همین دیدگاه چقدر شرک آلوده از آدما میترسیم نکنه الان دل مارو ببینن در حالی که خدا مارو میبینه ؛چقدر همین باور مسخره تو دلم میگفتم اون از دل من خبر داره دیگه حرفامو نصفه و نیمه میزدم میگفتم خودش متوجه میشه وهمین باعث خراب شدن عزت نفسم میشد ؛باز تقصیر خودمه که خودم قرانو نخونده بودم و خدا هم اهمیتی نمیده که من چقدر رنج و بدبختی بکشم ؛ مثل همون داستان قوم موسی که گفتن برا ما عدس بیار ؛ خدا هم گفت تو اون شهر هست؛ الان مثل داستان من خودم قرانو نمیخونم .
استاد چند وقته با صدای شما به خاب میرم با فایل در پرتو آگاهی بخدا هرشب که گوش میدم انگار بار اوله که گوش میدم بی نهایت سپاسگزار شما هستم
استاد چند وقت بود کامنت نمیزاشتم تو سایت بخاطر اینکه این حرف شما رفته بود تو مغزم که حرف مفت نزن دیدم از همون به نام خدا گفتنم حرف مفته ؛ امیدوارم خداوند منو ببخشه و از بندگانش قرارم بده و کارم رو بپذیره و از سپاسگزاران قرارم بده.
استاد قبل اینکه باهاتون صحبت کنم تو دلم گفتم آویشن از کوه چیدم براتون چطوری بفرستم یعنی کل کهکشان راه شیری رو بگردین مثل این آویشنا پیدا نمیکنین اونقدر خوش عطر و بوی خوبی دارن استاد تو ارتفاع انرژی خیلی بالاست کاش میشد براتون بفرستم.
حمید آقای عزیز از حرفاتون با استاد و کامنتتون لذت بردن
خداوند شمارا نه تنها بخشیده و آمرزیده بلکه درهای رحمت مهربانی و فراوانی به روی شما بازه شما از لحظه ای که تو این سایت هدایت شدین و ادامه میدین لحظات تحول و پیشرفت شماست
براتون عالیتر از همه آنچه حتی تصور میکنین آرزومندم