اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
در مورد حسادت، چیزی که من بهش رسیدم در مورد خودم اینطوریه که:
حسادت به این معنا که چون من ندارم پس نمیخوام اون فرد هم داشته باشه نیست❌
بلکه میخوام من هم داشته باشم. ✔️
یکسری ها چون خودشون اون موقعیت ایده آل رو ندارن، حتی نمیخوان کس دیگه هم داشته باشه، ولی چیزی که من درونا به خودشناسی رسیدم، میخوام هم اون شخص داشته باشه هم من.
در مورد هدف گزاری هم، من حتی در طراحی و تولید محتوای سایتم، یه قدم مونده تموم شده سریع بعدی رو مشخص میکنم، اصلا توی ذهنم میاد قدم بعدی، اینقدر که ایده و برنامه دارم.
و دیروز فکر میکردم اینقدر هدف و خواسته در زمینه های مختلف دارم، تا ده سال آینده وقتم پره😅
برای بعدش هم ده سال دیگه هدف گزاری میکنم.
چیزی که به ذهنم میرسه وقتی به موقعیت استاد رسیدم بعدش چی میتونه هدفم باشه، اینه که، نزدیک تر بشم به خداوند، اینقدر که بتونم از قدرت های نهفته ی درونم که خداوند بهم عطا کرده استفاده کنم. بشم مثل موسی که عصا به اذن خدا مار شد، بشم عیسی که قادر بود مرده هارو زنده کنه، و یا به پرنده ای که از گل ساخته شده جان ببخشه، یا سلیمان نبی که جن و انس رو به تسخیر خودش گرفته بود، یا هرآنچه در این وادی ها میشه رسید. تمام این داستان ها در قرآن یا کتاب های آسمانی دیگه اومده، پس شدنیه، به باور ما بستگی داره،
فایل: رابطه ی ما با انرژی ای که خدا می نامیم، این انرژی، این خدا، این قدرت توانایی انجام هرکاری رو داره، و گفته بخواهید تا اجابتتان کنم، نگفته تا یه حدی، نگفته در قالب چارچوب تعیین شده بخواهید…کلا گفته بخواهید، گفته انسان خلیفه ی خداست روی زمین…
با این طرز فکر، آینده ی خودمو، برای همیشه فعال باز گذاشتم، که مسیر رشد و بزرگ شدن و خلیل الله و دوست خدا شدن و توحیدی تر و قدرتمندتر شدن، ادامه داره.
چون یه جاهایی ذهنم میگه: آدم وقتی به ثروت رسید ممکنه دیگه سست بشه و بی هدف بشه و دیگه آرزویی نباشه، دیگه دنیا تموم میشه 😅و من با این صحبت ها بهش جواب دادم و قانعش کردم که نه، داستان ادامه داره…حالا نمیدونم چقدر درسته، و خودم توی اون موقعیت چطور برخورد کنم، چون فاصله ی فرکانسی زیادی دارم، ولی چیزی که الان تونستم باهاش ذهنم رو قانع کنم این بود.😊
من هم یه زمانی هیچ افتخاری تو زندگیم نمی دیدم بخودم گفتم یه چیز خوب می خوام تو زندگیم که بعدا بگم اقا من فلان کار رو کردم پس از این کار هم برمیام
بسیار چاق بودم و تو مدرسه مسخره میشدم به دلایلی و درسم هم افت کرده بود در برهه آب و تصمیم گرفتم که تغییر کنم و نتیجه اون شد که :
۲۴ کیلو توی چند ماه کم کنم به رشته مورد علاقم رفتم توب فوتبال جزو تین منتخب شدم توی شنا چندی رتبه آوردم تو شهر و تو استان سوم شدم
با کسانی دوست شدم که مجانی هر روز استخر می رفتم
شاگرد داشتم و آموزش می دادم
تیم نداشت شهرمون و عضو تیم شهر دیگه شدم و به سرعت کاپتان اونجا شدم
یه مدت با دکتر های متخصص که استخر کرایه کرده بودند تمرین می کردم
آخرین مسابقه چندین متر نفر دوم از من جا موند
در درس شکوفا شدم
گاهی از روز ها ۱۲ ساعت مطالعه داشتم
سحر خیز شده بودم
رابطم با خدا عالی شده بود
کلی لباس و چیر های جدید بر خلاف گذشته وارد زندگیم می شد
ماه رمضان کلا روزه بودم و شبا بیدار بودم و با خدا صحبت می کردم خیلی بهم نزدیک شده بودیم
یوگا یلد گرفتن و در اون تا حد خوبی پیش رفتم
در آزمون تیزهوشان و همچنین نمونه دولتی قبول شدم
خدا شاهده یه مدرسه تیزهوشان تو تهران توی رویام بود و من از شهرستان به تهران مهاجرت کردم و نمره من به اونجا خورد و همه چیز عالی شده بود اما شل کرمد دیگه عمل کردن و حرکت رو کنار گذاشتم یا اینکه بهتر بگم راحتی تکون نخوردن بهتر از تلاش کردن بود
و من فک می کردم همه چیز می دونم و تو توهم من دیگه فوقالعاده هستم بودم
خودم می دونستم که دارم گول ذهنم رو می خورم و همین دونستن و باز دست کشیدن از تغییر و بهبود بزرگترین ضربه رو بهم زد
به قول قرآن اونهایی از راه درست باز می گردند وقتی می دونن که اینکار درسته و با آگاهی کامل دوباره مسیر اشتباه قبلی رو طی می کنند مانند سگی هستند که چه آنها با آنها کاری داشته باشی (شاید منظور نشونه ها و هدایتی باشه که بخش توجه نمیشه)
چه کاری نداشته باشی (تضاد نباشه) پارس می کند(تغییری توی زندگیش ایجاد نمیکنه و همون مسیر قبلی پر از انتقاد و اعتراض پوچ رو طی می کنه )
به نام خدای بخشنده مهربون به نام خدایی که هر لحظه در حال هدایت کردن ما به سمتیه که خودمون درخواستشو دادیم به واسطه فرکانسهایی که هر لحظه در حال ارسال به جهان هستیم و جهان مثل یک دستگاه ژنراتور فرکانسهای ارسالی مارو دریافت میکنه و اونو به اتفاقات تبدیل میکنه و به ما برمیگردونه .
به نام خدایی که به ما حق انتخاب داده در عین حال که تمام زندگی ما دست خودشه.
به نام خدایی که داره کل جهان رو مدیریت میکنه و رئیس و فرمانروای کل جهان و کل موجودات و کائناته
سلام به اساتید و دوستان عزیزم.
پس کاملا طبیعیه که گاهی اوقات ما بعد از اینکه نتایج خوبی گرفتیم حرکتمون کمتر بشه و نیاز به انگیزه بیشتری داشته باشیم برای اینکه حرکت مداوممون رو از پیش بگیریم و رشد کنیم .
این به خاطر اینه که کلاً آدمها تمایل بیشتری به این دارند که بشینن هیچ کاری نکنند و زندگیشون همینطوری بگذره.
نکته مهم بعدی اینه که کسی میتونه حرکت کنه و سوار بر ذهنش باشه که کنترل ذهن داشته باشه.
به نظر من کسی میتونه کنترل ذهن داشته باشه که آگاهانه زندگی بکنه. یکی از راههای آگاهانه زندگی کردن اینه که هر کاری رو که انجام میدیم رو در لحظه برای خودمون توضیح بدیم . این توضیح دادن باعث میشه که ما در همون لحظهای باشیم که هستیم همون چیزی رو تجربه کنیم که در حال حاضر داریم تجربه میکنیم . این آگاهانه زندگی کردن به ما کمک میکنه که قدرت رو به دست بگیریم و بتونیم به راحتی ذهنمون رو کنترل بکنیم.
استاد عباس منش عزیزم یه چیزی که توی صحبتهای شما وجود داره و من هر بار میشنوم خیالم راحت میشه قلبم آروم میگیره و ذهنم به آرامش میرسه اینه که شما میگین که این اتفاق ؛ اینکه ذهن اینطوری فکر کنه طبیعیه یعنی شیوه کار شما اینطوریه که اول میپذیرین اون چیزی رو که همین الان وجود داره و این خودش قانونه .
وقتی که ما یک چیزی رو بپذیریم بعد میتونیم اونو تغییرش بدیم و شما خیلی عالی این کار را انجام میدین.
پس این کاملاً طبیعیه که وقتی که شرایط خیلی عالیه به خاطر اینکه تضادی وجود نداره یا بهتره بگم به خاطر اینکه تضادها خیلی کمتره ما آدمها با خودمون فکر میکنیم که خب همه چی که خوبه من آروم و راحتم پس همینی که هست فعلاً خوبه نیاز نیست تغییر خاصی ایجاد بشه .
حالا چطوری میتونیم این موضوع رو مدیریت بکنیم؟ با اهرم رنج و لذت .
به نظرم اگر هر بار خودمون رو وارد چالشهای جدیدی بکنیم (همونطور که شما همیشه بهمون یاد میدین)به خاطر وجود تضادها در چالشهای جدید ما قدرت اینو پیدا میکنیم که حرکت کنیم و پیش بریم و چیزهای جدید یاد بگیریم.
_باید آگاهان الگوهایی را پیدا کنیم که شرایط بهتری نسبت به ما دارند .
_انگیزه هامونو پیدا کنیم.
_آگاهانه هدفهای جدید پیدا کنیم.
_ آگاهان حرکت کنیم.
آدمهای موفقی مثل زین الدین زیدان آدمهایی هستند که تونستن خودشون رو همیشه گرسنه نگه دارند برای حرکت کردن، که این نیاز داره به یک ذهن بسیار بسیار قوی
از اونجایی که جهان ایستا نیست از اونجا که همیشه در حال گسترش پیدا کردنه و هر روز و هر روز داره رشد میکنه اگر کسی به فکر رشد کردن و پیشرفت نباشه زیر چرخ دندههای جهان له میشه چون جهان اونو وادار میکنه که تغییر کنه .
درسته که آدمها تمایل دارند که یکجا نشین باشند یا کار خاصی انجام ندن و زندگیشون همینطوری بگذره اما جهان مخالف 100 ٪ این موضوعه و هر کسی که برای مدت طولانی بخواد این تمایل طبیعی رو اجرا کنه توسط جهان چک و لگدی میشه تا مجبور بشه که حرکت کنه و همسو با جهان هستی که همواره در حال رشد و گسترش پیدا کردن هست بشه.
خوبه که اینجا دوباره یادآوری کنم برای خودم یکی از نکتههای مهمی که واقعاً لازمه پیشرفت هر کدوم از ماست و اونم اینه که وقتی که هدفی رو مشخص میکنیم با تمام وجود و با تمام تمرکز به سمت اون هدف حرکت کنیم این فقط مخصوص اهداف نیست مهمه که من با تمام وجود و با تمام تمرکز از تمام قوانینی که یاد گرفتم به خوبی و با دقت زیاد استفاده کنم به این خاطر که استفاده کردن از قوانین موجب قدرت گرفتن ذهنم میشه و باعث میشه که من به مرور سوار بر ذهنم بشم و آگاهانه بتونم از قدرتش استفاده کنم.
اما استفاده کردن از تمام تمرکز و وجود برای اقدامات عملی هم لازمه رسیدن به مدارهای بالاتر موفقیته میخوام تاکید کنم که فقط کار کردن روی ذهن نیستش که ما رو به مدارهای بالای مالی میرسونه بلکه در کنارش اقدام کردن و هدف گذاری کردن و پیش رفتن با تمرکز و بها دادنه که میتونه ما رو رشد بده و از هر جهتی بهترمون کنه.
چیکار کنیم که بعد از رسیدن به اهدافمون مجدداً انگیزه حرکت داشته باشیم؟
دقیقاً قبل از رسیدن به اون هدفی که تعیین کردیم و دقیقاً زمانی که خیلی بهش نزدیک شدیم باید هدف بعدی و هدف جدیدمون رو مشخص کنیم تا انگیزه لازم را بعد از رسیدن به این هدف برای رسیدن به هدف بعدی داشته باشیم یه مثالی که اینجا یادم اومد و من بارها توی مشاورههام دربارهاش صحبت کردم اینه که توی روابط عاطفی خیلی از آدمها چون هدف اصلیشون خلق یک رابطه عاطفیه و دیگه هدف بعدی پشت اون ندارند وقتی که به خلق این رابطه میرسند دیگه هیچ کاری نمیکنند و فقط میخوان که از همون شرایطی که دارند لذت ببرند و به خاطر اینکه حرکت نمیکنند و رشدی اتفاق نمیافته کم کم رابطه عاطفی وارد تضادهای بیشتر میشه و در نهایت اون رابطه عاطفی رو از دست میدن.
استاد حرف از حسادت خوب شد من خیلی شما رو تحسین میکنم به خاطر اینکه انقدر صادقانه درباره خودتون صحبت میکنید توضیح میدین و باعث آگاهی بیشتر ما میشین من هم حسادت خوب رو قبول دارم و خودم هم فکر میکنم که تا حدی آدم حسودی هستم اما حسادتی که باعث رشد میشه. هیچ وقت سعی نکردم که آدمها رو خراب کنم شاید گاهی اوقات یک کوچولو داشتم به این سمت میرفتم اما زودتر خودم رو جمع کردم و از اون شرایط به این فکر کردم که خب من چطوری میتونم بیشتر رشد کنم تا شرایط دلخواه بیشتری رو توی زندگیم تجربه کنم مثلاً یادمه که اون موقع که برای کنکور درس میخوندم یه دختری بود که توی کتابخونه میومد این دختر نه رشته اش با من یکی بود نه هم سال من بود و نه با من دوست بود نه من اسمش رو میدونستم اما به خاطر اینکه صبحهای زود میومد کتابخونه تا درس خوندن رو شروع کنه من با اون رقابت میکردم و برای خودم هدف میذاشتم که من باید قبل از اون دختره وارد کتابخونه بشم و شروع کنم.
اما باز به نظرم این حسادت زمانی میتونه سوزنده باشه و باعث از بین رفتن احساسات خوب وعزت نفس ما بشه که ما در حین حسادت ورزیدن گیر کنیم توی اون شرایط و دیگه خودمونو فراموش کنیم.
همینه که شما میگید مقایسه با افرادی که سطحشون خیلی بالاتر از ماست هم خیلی خطرناکه. چون باعث میشه ما در تله ی حسادت و مقایسه ی بد گیر کنیم.
استاد عباس منش عزیزم من فکر میکنم که حسادت شما خیلی سطح کیفیت بالایی داره به خاطر اینکه باعث رشد شما میشه ما بچهها که گاهی اوقات راهمون رو گم میکنیم خصوصاً من گاهاً حسادت خوب رو رد میکنم و بعد به مقایسه بد میرسم همین باعث میشه که توی تله احساس بدگیر کنم و زمانم رو از دست بدم.
اما حالا یاد گرفتم که بعد از حسادت یه جملهای رو اضافه کنم و بعد با این جمله انگیزه بگیرم و در مسیر خودم حرکت کنم.
اون جمله اینه : عههه! حالا که اینطور شد منم میخوام که اینو تجربه کنم.
یادآوری استاد شایسته درباره صحبتهای استاد عباس منش : غرور باید مولد باشه و در خدمت باورهای قدرتمند کنندهای باشه که شما رو هول میده به سمت جلو نه در خدمت باورهای محدود کننده که باعث میشه به خاطر غرورت یک سری کارها رو انجام ندی.
غرور ،خشم ،حسادت، تنفر، خودخواهی، ترس، غم و ناراحتی و خیلی از صفات دیگه جزئی از خصایص همه آدمهاست و هیچ کسی نمیتونه بگه که من اصلاً این ویژگیها رو ندارم. چون همه ما بشر هستیم.
اصلا این ویژگیها خیلی وقتا بهمون کمک کردن که حفظ بشیم و زنده بمونیم.
در نهایت چیزی که از این فایل صوتی دریافتم و امیدوارم که به خوبی درکش کنم اینه که خودشناسی یکی از مهمترین کارهاییه که هر انسانی باید در طول دوره زندگیش مداوم و مداوم انجام بده به خاطر اینکه مهمترین چیزی که ما توی این جهان داریم خودمون هستیم و همه چیزهای دیگه در خدمت وجود ما هستند یعنی همه جهان در حال خدمت کردن به وجود ما هستند بنابراین ما باید برای خود شناختن خودمون وقت بزاریم چرا که حتی بسیاری از نعمتهایی که ما در طول زندگیمون تجربه میکنیم اهمیتی کمتر از شناختن خودمون داره. تنها آدمی که از بدو تولد تا آخرین روز زندگی با ما همراهه خودمون هستیم تنها کسی که داره تمام نعمتهای زندگیمون رو به واسطه ذهنش خلق میکنه ما هستیم و تنها کسی که در زندگی ما اثر مثبت یا مخرب داره تنها خودمون هستیم بنابراین مهم که ما خودمون رو بشناسیم در این صورت که میتونیم انگیزههای لازم رو به دست بیاریم و پیش بریم و نعمتهای بیشتری رو در زندگیمون تجربه کنیم.
استاد عباس منش عزیزم استاد شایسته نازنینم خیلی ازتون ممنونم به خاطر این گفتگوهای بینظیر امروز برای اولین بار این فایل ارزشمند رو به صورت تصویری دیدم و از دیدن صحنه زیبای پشتتونم بینهایت لذت بردم خدا رو شکر که شما دارین این شرایط زیبا و شگفت انگیز رو تجربه میکنید و ما میتونیم ببینیم این شرایط رو. همه طبیعت که توی صفحه لب تاپ من مشخص بود دل انگیز بود و بینهایت از دیدنش لذت بردم همچنین به این خاطر که اون طبیعت با وجود شما استاد عزیزم زیباتر شده بود و با صحبتهای شما با کیفیتتر و اثرگذارتر بود سپاسگزارم به خاطر تمام کارهایی که برای این سایت بینظیر انجام میدین امیدوارم که خدا به وجودتون برکت بده و همواره در پناه عشق خداوند عزیز باقی بمونید.
مرسی از حرفای قشنگ تون من الان دقیقا تو این شرایط استپ هستم و توان حرکت ندارم نمی دونم خسته شدم یا افسردگی فصلی گرفتم😂
احساس شما استاد اسمش حسادت نیست بلکه غبطه س
حسادت نوعی احساس خودکم بینی است که دوست داری اون نعمتی که خودت نداری دیگران هم نداشته باشن و آرزو میگنی که خدا اون نعمتو از اونا بگیره اما در غبطه خوردن تو از اینکه اون نعمت رو بقیه دارن خوشحالی و از اینکه خودت نداری ناراحتی و از خدا میخای به تو هم بده بدون اینکه اون نعمت رو از دیگران بگیره
حسادت یک اخلاق ناپسنده اما غبطه خوردن پسندیده س چون باعث رشد و حرکت تو میشه به سمت بهتر شدن و بیشتر داشتن
امیدوارم بتونیم فضایل اخلاقی رو در خودمون تقویت کنیم و همیشه در مسیر درست در حال حرکت باشیم نه در حال چرت زدن و خوابیدن😂 مثل الان من 😢
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و همه ی دوستان
سپاسگزارم استاد عزیز بابت این همه آگاهی هایی که بهمون میدی و خیلی واضح کلام خداوند رو جاری میکنید برامون
منم یه دوره ای از زندگی توی سن ۱۸ تا ۲۰ سالگی این تمایل که گفتین فقط بشینم و هیچ کاری نکنم و تلویزیون نگاه کنم رو تجربه کردم برام خیلی دوره سختی بود از صبح تا شب بشینم و تلویزیون نگاه کنم و در واقع شنیده ها و دیدهایی که از تلویزیون بود برای ذهنم برنامه ریزی میکرد به حدی رسیده بودم که وقتی توی خونه تنها میشدم چون نمیدونستم موجودیت خدا چطوریه و بخاطر فیلمها و سریالهایی که دیده بودم که مثلا بهشت و جهنم رو مثلا به تصویر میکشیدن دچار افسردگی شده بودم وقتی تنها بودم همش فکرایی میومد که میترسیدم از همه چیز به هر چیزی که نگاه میکردم فکر میکردم میخوره منو روزایی میشد که دو هفته غذا نمیخوردم فقط گریه میکردم تا حدی که دیگه نای راه رفتن نمیموند برام وقتی با مسیر توحید آشنا شدم و اومدم توی این مسیر فهمیدم چون کنترل زندگیم رو داده بودم به ذهنم به نجواهای شیطان
واقعا خیلی برام سخت بود
رفتم پیش روان پزشک دارویی که بهم داده بود بهم آرامش نمیداد چون درد من درونی بود و چیزای بیرونی اثری نداشت من خودم رو گم کرده بودم ولی با قدرت خداوند از اون شرایط اومدم بیرون رفتم کلاس زبان ثبت نام کردم کلی دوستای خوب پیدا کردم اون موقع خیلی خجالتی بودم خیلی به سختی با کسی حرف میزدم با جنس مخالف بخاطر چیزهایی که شنیده بودم که اصلا نمیتونستم حرف بزنم
اما از بچگی میدونستم حقیقت جهان این که افراد میگفتن همیشه دنبال حقیقت میگشتم همیشه خودم رو جدا میدیدم از اطرافیانم میگفتم من مثل اونا نیستم شک داشتم به مذهبی که داشتم شک داشتم به خدا نمیدونستم چطور خدایی رو میپرستم با چیزهایی که دیده بودم فکر میکردم خدا خیلی دوره ازم چون هر کسی رو که میدیدم داره دعا میکنه فریاد میزد و صورتش رو میگرفت بالا فکر میکردم خدا خیلی دوره باید خیلی فریاد بزنه که صداش برسه از زمین تا آسمان به خدا
من همواره دنبال واقعیت بودم
زمان بچگی وقتی میدیدم کسی فوت میکرد و افراد ناله و فریاد میکردن من همون موقع این فکر میومد به ذهنم میگفتم مگه نرفته پیش خدا پس چرا اینا اینقدر گریه میکنن یعنی این خدایی که میپرستیم اینقدر ظالمه و ترسناکه که اینا اینقدر وحشت دارن از همون موقع خاستم هدایت بشم به شناخت خداوند برخلاف بقیه میخاستم بدونم خدا چه شکلیه و چقدر قدرتمنده
همیشه این فکر باهام بود که خدا رو بشناسم
من برخلاف بقیه دوست نداشتم وقتم رو با چیزهای الکی سر نکنم همیشه درحال مطالعه بودم میخوندم و مینوشتم هر کتابی که بهم آرامش میداد بیشتر از خوندن نوشتن رو دوست دارم
به غیر از اون دوسالی که در افسردگی بودم
توی سن ۲۳ سالگی هم مدار شدم با شناخت حقیقت اومد تو فرکانس توحید با کارگاه تندخوانی زندگیم زیرورو شد
بله درسته ما انسانیم و احساسات داریم و اگر میخایم موفق بشیم باید بتونیم از همه ی احساساتمون کار بکشیم یعنی همه ی احساساتمون برای یه صحنه ای از زندگی نیازه مثلا ترس اگر ترس نداشتیم خودمون رو از بلندی پرت میکردیم پایین و اتفاقی که بعدش میوفتاد
یه کوچولو درک کرده بودم احساسات رو اما کنترل کردنش یکم برام سخت بود استادم یه انیمیشنی معرفی کرد بهم که خیلی جالب بود برام انیمیشن درون و بیرون خیلی چیز جالبی رو نشون میده هر چند وقت یکبار میبینم این انیمیشن رو فکر میکنم در مورد احساساتم که چطور بهتر میتونم کنترلش کنم الان بهتر درکش میکنم وقتی ما بتونیم احساساتمون رو بشناسیم کنترل رو دست خودمون بگیریم به خودمون نزدیکتر میشیم به آرامش بیشتری میرسیم
هر چقدر بیشتر میشنوم در مورد قوانین جهان تشنه تر میشم هرچی بیشتر میفهمم خالی تر میشم و نمیفهمم
غرور به نظر من مثل کوزه ای میمونه که پر از آب هست و بخوایم هی آب تازه بریزیم توش مگه میشه؟ جایی نداره برای آب تازه اگر بخایم آب تازه بریزیم توش باید آب قدیمی رو خالی کنیم تا کوزه بتونه آب جدید رو تجربه کنه
انسان هم دقیقا مثل همین کوزه میمونه اگر مغرور باشیم و بگیم نه ما همه چی دونیم و نیازی به راهنمایی کسی نداریم و نیازی به الگو نداریم مثل آب توی کوزه بو میگیره و قابل خوردن نیست افراد مغرور هم همین طور وقتی با غرور صحبت کنن آدم حالش بد میشه از گوش دادنش
پس برای تجربه ی زندگی جدید و هر چیز جدید باید خودم رو خالی کنم از افکار گذشته چیزهایی که از طریق خانواده، جامعه، مدرسه کردن تو مخم باید خالی بشم تا بتونم به درک بیشتر قوانین الهی برسم
در مطالعه قران خیلی جاها وقتی پیامبران میپرسن از مشرکان که چرا بت میفرستید میگن چون پدرانمان را در چنین کاری یافتیم
پس من به این نتیجه میرسم که پیرو آنچه که از پدرم میبینم رو با قانون میسنجم که آیا میتونه برام الگو باشه یا نه در ۹۹ درصد مواقع دیدم نیست و اون کار رو خودم سعی کردم تکرار نکنم
وقتی با گروه عباسمنش آشنا شدم و شنیدم دیدم گفتم دقیقا همون چیزیه که من از بچگی دنبالش بودم و هستم بهم آرامش میده چون حقیقته جهانه بعد از آشنایی با این مسیر قران رو با معنی خوندم با حرفهای استاد سنجیدم دیدم درسته چند بار قرآن رو تا اواسطش مطالعه کردم دوباره از اول شروع کردم اما اینبار که شروع کردم خواستم تا آخر برم الان آخرای قران هستم و بهتر تونستم درکش کنم بهش نزدیکتر بشم در چند جای قرآن گفته شده دین رو فرقه فرقه کردند و گروه گروه شدند به پیامبر گفته تو کاری با اونا نداشته باش سرکارشون با منه اگر میخای مومن واقعی باشی پیرو دین ابراهیم باش که یکتا پرست بود او موحد بود و مشرک نبود
قبلا قرآن میخوندم بدون هیچ درکی و به زبان عربی
ولی الان که میخونم بهم آرامش میده
افراد برای عبادت کردن خدا زمان هایی مشخص کردن روی سجاده که هستن خدا خدا میگن خیلی ها وقتی دارن سورهای قرآن رو میخونن هیچ درکی ندارن فقط بخاطر ترس میخونن به محض اینکه نمازشون تموم شد و سجاده جمع شد کلا خدا رو از یاد میبرن اینا رو دیدم که دارم میگم نمازی که هیچ آرامشی درونش نیست مثل قبلا خودم خداوند در قران گفته چه نشسته، چه خوابیده، چه ایستاده میتونید خدا رو ستایش کنید چراکه خداوند بر شما سخت نمیخاهد
بعضیا نماز میخونن تند و تند انگار باری سنگین هست رو دوش شون که باید بذارن زمین بدون هیچ آرامشی انگار کسی اسلحه گرفته سمتشون که فقط باید انجامش بدن
افرادی که روزه میگیرن فکر میکنن که فقط به نخوردنه که چیزی نخورن هیچی نمیخورن اما غیبت میکنن، دروغ میگن، تهمت میزنن،……. خیلی کارای ناپسند دیگه انجام میدن میگن ما روزه ایم همش سرشون تو زندگی بقیه اس که چیکار کردن چرا این رفت اینجا چرا اون رفت اونجا
پناه میبرم به خدا
بینهایت سپاسگزار پروردگارم هستم که دور نگه داشته منو از این کارهای ناپسند
سپاسگزارم استاد عزیزم بابت این صحبت های عالی و لذت بخش
انشاءالله که در آمریکا میبینیم تون در آینده ای نه چندان دور
در پناه خدای یکتا شاد، سلامت،سعادتمند،سربلند باشیم در دنیا و آخرت
این فایل رو من دوبار با دقت بهش گوش دادم و نکات مهمی رو ازش یاد گرفتم که برای خودم و شما مینویسم که کمک کننده باشه
اولین فایل این دوست عزیزمون محسن که صحبت کردن با سن ۲۲ سالگی ازدواج کردن ، کسب وکار ، خرید خونه پس نشون میده که سن و سال هیچ ربطی به موفقیت نداره و این خیلی الگوی خوبی هست برای کسانی که سن پایینی دارند میتونه مقاومت های ذهنیشون رو بشکنه که با سن پایین هم میشه به خیلی موفقیت ها رسید
و خدا میدونه که چقدر بعدها افراد با شنیدن این الگوها به خودشون بیان و حتی افرادی از سن های خیلی پایین تر به موفقیت های بزرگی برسن من خودم توی سایت دوستانی رو می شناسم که فعالیت دارن اونم چه فعالیتی که ۱۴ساله هستند و داره نشون میدن که سن موفقیت هی داره پایین تر میاد
به نظرم من بزرگترین نکته ی که میتونم به خودمون بگیم وقتی که داریم میبینم که هیچ کاری در راستای بهبود انجام نمیدیم اینه که ببین اگه تغییر نکنی و قدم برنداری همین چیزهای که داری هم بعد از یه مدت از دست میدی و اگر قدم برداری و بری جلو لذت های بیشتر و نعمت های بیشتری از اینی که داری وارد زندگیت میشه پس حرکت کن
یاد گرفتم که تمایل طبیعی انسان به سکون و حرکت نکردن هست و این چیز طبیعی هست اگر در زندگی مدت خیلی کوتاهی دچار این موضوع شدیم فکر نکنیم که یک بیماری هست
و خیلی هم جالببببه که انسان های که دچار این موضوع میشن ذهنشون بهشون میگه که فقط تو این مشکل رو داری تو این بیماری رو داری بقیه اینطوری نیستن و تو یه مشکلی داری در واقع همه ما تو زندگی این موضوع ممکن رخ بده برامون ولی ذهن ما به همه ما میگه نه اونا اینجوری نیستن توی که این شکلی هستی اما واقعیت اینه که همه همین شکلی هستن اما کسانی که توانایی کنترل ذهن دارن این موضوع رو تلاش میکنند که به بهترین شکل ممکن مدیریت کنن مثل کریس رونالدو یا راجرد فدرر، تام بریدی و … خیلی های دیگه که با این نوع تفکر نتایجشون هم مشخصه دیگه عملا نتایج زندگی افراد نشون میده اون نوع طرز تفکر چه ثمراتی به همراه داره
توی مثال رونالدو نشون میده این آدم گشنه موفقیت هست که ۵ توپ طلا گرفته اگر که اینجوری نبود تو باد همون توپ طلای اول می خوابید و دیگه توپ طلا های بعدی تکرار نمی شد دیگه دومی و سومی چهارمی و پنجمی در تکرار نبود
یاد گرفتم قبل از اینکه به یک هدفی برسم هدف بعدی رو انتخاب کنم و براش حرکت کنم و همچین افرادی که از من پایین تر هستن رو به صورت ناخودآگاه الگو قرار ندم که خدا رو شکر حالا که ما به بدبختی اینا نیستیم بلکه افرادی رو الگو قرار بدم که از من بالاتر هستند و بگم اگه اونا تونستن منم میتونم اگه اونا دارند منم میتونم داشته باشم این مثالی که زدین من یه نوع حسادت خوب دارم حسادتی که باعث حرکت میشه بجای تخریب من یاد این داستان مرغ و تخم مرغ ها افتادم که شما با دیدن اون آدمی که در اون جای تخم مرغ ها رو باز کرد و اون همه تخم مرغ رو جمع کرد بجای اینکه بگین خوشبحالش اون داره من ندارم گفتین منم میخوام همچین چیزی رو و دقیقا به همین تجربه ختم شد ما تو سریال زندگی در بهشت میبینم که چقدر تخم مرغ اون جا جمع میشه واقعا هم لذت بخشه برای من جمع کردن اون تخم مرغ ها حتی از خوردشون لذت بخش تره
استاد واقعا یه اتفاق عجیبی برام پیش اومده که تا به حال نیومده بودهههههه😃🐾
من هنوز این فایل رو ندیدم اما به صورت کاملا هدایتی یه چیزی توی دلم گف که برو یه کامنت در مورد این معجزه بزار🏓💙
خب دیگه منتظرتون نزارم🙂🤎
داستان از اونجایی شروع شد که ما با شما اشنا شدیم🥑💕
من یه دختر ۱۰ ساله بودم که روی افکار اش کار میکردم🙂💛
بعد اش دیدم تمام کسایی که میان از نتایج شون حرف می زنند از قبل دنبال علایق شون رفتن و یک کسب و کاری داشتند📋🖊️
اما من کی بودم من فقط یه دختری بودم که پدرش هر روز و هر روز ثروتمندتر میشد اما خودش احساس فقیر می کرد در حالیکه هر چیزی که میخواست رو داشته از آنجایی که فهمیدم که من به درآمد احتیاج دارم که اومدم به دور و برم نگاه کردم و دیدم که همه چیزای من را پدرم برام خریده و هیچ کدوم از اینا رو خودم برای خودم خریدم پولشون رو خودم در نیاوردم😖
اما من یه دختر ۱۰ ساله چطوری میتونم یه درآمد داشته باشم من هنوز اونقدر کوچیکم که هیچ کسی به من کار نمیده یا هیچ کسب و کاری نمیتونم داشته باشم که همین هم یکی از پاشنه های آشیل من بوده😃
این فکر که من هیچ درآمدی نداشتم داشت من رو دیوونه میکرد😞💔
که اومدم و دست به کار شدم و دیدم که پدرم از کجا شروع کرده و الان به کجا رسیده😃🎗️
اولین قدم من این بود که باید یه حساب باز میکردم تا پول هام رو داخلش بزارم چون قرار بود یه دختر ثروتمند بشم🥯👐🏻
به دنبال علایقم رفتم دیدم که به چه چیزهایی علاقه دارم
من به گرافیک و ادیت و سایت خیلی و به تکنولوژی و موبایل خیلی علاقه دارم پس دیدم پدرم یک سایت داره که من اگر روی اون سایت کار بکنم پول خوبی بهم میده!😃🎟️
شروع کردم هر روز روی سایت پدرم کار کردم و پدرم روزانه ده هزار تومن بهم میداد😃🤍
شاید از نظر شما ۱۰ هزار تومان پول خیلی کمی باشه اما از نظر من که یه دختر ۱۱ ساله بودم خیلی پول زیادی بود!
انقدر پول هام رو جمع کردم که به یک میلیون رسیدند😎🐾
این یه دست اورد بزرگ برای من بود!!!
اومدم و با پولم یک اسکوتر برقی خریدم که یه روزی بود که من رویای آن را داشتم
خیلی خوشحال شدم که الان دیگه یه چیزی داشتم که میتونستم بگم خودم خریدمش😃🖍️
رفتم دنبال بقیه علایقم که الان رفتن دنبال علاقم به سایتها و می خواستم که طراحی سایت یاد بگیرم از وقتی که آقای علی خوشدل را دیدم که با طراحی سایت تونست اینقدر پول ساز و موفق باشه گفتم پس چرا من نباشم مگه من ده تا انگشت دارم آقای علی خوش دل هم ۱۰ تا انگشت داره من علاقه دارم به سایت ها اونم علاقه داره فقط طرز فکر ما فرق می کرده و اومدم گفتم که چرا من که این همه به سایت و طراحی سایت علاقه دارم چرا نباید یاد بگیرم شروع کردم به تحقیق که ببینم چه کسایی طراحی سایت را آموزش می دهند که بیش از ۵۰۰ تومان باید بدی تا بهت طراحی سایت یاد بدن
گفتم اینکه پول خیلی زیادی برای من من تا بخواهیم پول را در بیاورم و تمام بدمش به طراحی سایت پس یه روش سریع تر رو می خوام انتخاب کنم😃❤️
اومدم گفتم شاید خود اقای علی خوش دل هم اموزش بده اما نه شماره ای و نه ایمیلی ازش داشتم
رفتم و تحقیق کردم دیدم که کسی هست که با پول کمتر اموزش بده که یه دختری هست که همسن خودمه و سایت رو آموزش میده و فقط و فقط ۵۰ هزار تومان میگیره تا این طراحی سایت رو به من آموزش بده!😃
اما یه مشکلی داشت😞
من چطور باید بهش اعتماد کنم😖
اگر همه پولام بره جی!😞
اما یهو گفتم خدا خودش اینو جلوم قرار داده خودشم میدونه که خوبه!😃
اومدم و به پدرم گفتم فکر میکردم که الان پدرم کلی باهام مخالفت کنه😞
اما نکرد!😳
خیلی راحت قبولش کرد!😳🍶
و سریع پول رو انتقال داده😳🎟️
در حالی که قبلا بهش گفته بودم و مخالفت کرد!😳🐾
و این یه معجزه بود!
یادمه یه کامنت خوندم که یه دختری میخاست برای دانشگاه بره به فرانسه اما پدرش اجازه نمیداد!
اما اون دختر روی خودش کار کرد و طوری شد که خود مدرش فردا صبح رفت دنبال بلیت هواپیماش!
این معجزه دقیفا مثل معجزه من بوده
و امیدوارم با طراحی سایت خیلی پولساز باشم!😃
امیدوارم اقای علی خوشدل اینو بخونه و ازش ممنونم که این اشتیاق من رو بیشتر و بیشتر کرد!😃😃😃😃
خدارو سپاسگزارم که یه دوست همفرکانسی ، یه الگوی بزرگ پیداکردم
هستی جان ، کامنتت رو خوندم ، پروفایلت رو خوندم و بسیار زیاد انگیزه گرفتم از شما دوست عزیزی که شاید از نظر سنی کوچک ولی روح بسیار بزرگی داری و از صمیم قلبم میگم که برای من الگو و انگیزه شدی که بیشتر و بیشتر حرکت کنم
هستی جان ، در پناه خدای مهربان شاد سلامت سعادتمند ثروتمند باشی
من که دارم لذت میبرم از این دوره آموزشی که هدیه ای از جانب شماست… اینقدر انرژی و انگیزه گرفتم با اولین فایلی که گوش کردم، تمام فایل ها رو دانلود کردم و مثل عقاب چشم به سایت دوختم که جلسات جدید بیاد و اینقدر ذوق داشتم که توی این گفتگو شرکت کنم که بلافاصله رفتم سراغش و با اینکه گوشی من اندروید هست، گفتم میشه، و شد، خود همین کلاب هاوس نسخه اندروید رو منتشر کرده که یه خبر خوب برای دوستانیه که مثل من اندروید هستن…
و جالب اینکه من هیچ کس رو نداشتم که معرفی باشه اما توی لیست انتظار که موندم یکی از همکاران قدیمیم بدون اینکه به من بگه معرفی شد و اومدم داخل کلاب هاوس، و خلاصه اینکه استاد عزیزم بینهایت مشتاقم که صدای شما رو زنده از کلاب بشنوم و باهاتون حرف بزنم… اگر قرار باشه من با شما حرف بزنم، انجام میشه، خدا خودش جورش میکنه…
این جلسات تا الان بینهایت نیرو محرکه خفنی برای من بوده و با شنیدن این صحبت ها ایمان من به هزاران برابر بیشتر شده و لذت تغییر رو دارم با تک تک سلول های بدنم حس میکنم…
خیلی خیلی از شما سپاسگزارم که اینقدر خلاقانه و با عشق کار میکنید…
و بینهایت از خدای مهربونم سپاسگزارم که من رو هدایت کرده به این جمع زیبا ، به این بهشت…
سلام به استاد نازنین وخوبم ومریم مهربان و دوستان عزیز
استاد عزیز که درّ و گوهر از دهانش میریزه این بار به مراحل پیشرفته تری از موفقیت اشاره میکنه ،جایی که خیلیها تونستن موفق بشن و به موفقیتهای خیلی بزرگ رسیدن ولی باز هم خیلی از همینها توی این باور مشکل دارن و رو به افول میرن و اون نور موفقیت و هدایت کم کم تو وجودشون رو به خاموشی میره. من همزمان دارم دوره ه ثروت یک رو میگذرونم و ریشه این باور بخوبی اونجا تو جلسه سی ام توضیح داده شده که، یک باوری وجود داره که بعد از هر اوجی حضیضی وجود داره و بعد از هر فرازی ،فرودی و بعداز هر عرشی ،فرشی. مثلا خیلی شنیدیم که زیاد نخند ،چون بعد از هر خنده زیاد اتفاق بدی میفته و گریه زیاد بدنبال داره.
نردبان این جهان ما ومنیست
عاقبت این نردبان افتادنیست
لاجرم آن کس که بالاتر نشست
استخوانش سخت تر خواهد شکست
بهمین خاطر اولا از موفقیت و اوج گرفتن ترسیدیم ثانیا فکر میکنیم اگر اوج بگیریم هر لحظه باید منتظر سقوط و شکست باشیم.
و باور مخدود دیگه اینکه با رسیدن به هر آسایش و محیط امنی ذهن میگه که الان که همه چی نسبتا خوبه دیگه میخوای چکار کنی؟ بشین زندگیتو بکن و یا اینکه دیگه مادیات بسه برو دنبال معنویات و اینطوری خیلیها رو از ادامه خلق و گسترش زندگیشون بازمیداره.
وچقدر زیبا و دقیق و کاربردی دست میزاره روی تمرین دقیق که درمان این باور محدود هست و اون اهرم رنج و لذت هست که من چندین بار ازش استفاده کدم و فکر میکنم که شیوه استفاده از این اهرمهای رنج و لذت هم تکاملی هست و هر بار بهتر میدونیم که چطوری باید ازش استفاده کنیم.و فکر میکنم تنها مورد استثنایی ودرستی که خودمون عمدا حال خودمون رو با هر شدتی که بتونیم بهتر ، بد میکنیم همین اهرم هست و تو قرآن هم به وفور از این اهرم استفاده شده مخصوصا جاهایی که بحث بهشت و جهنم رو داره میگه با حالتی غلیظتر سعی میکنه که اونها رو توصیف کنه.
این جزو تنظیمات پیشرفته ذهن هست و استاد عزیز هم میگه منم دارم سعی میکنم که این همه موفقیت در تمام زمینه ها مانع پیشروی و رشد من نشه و هی دارم فعالیتهایی رو انجام میدم.
خداییش خیلی هم مهم هست که این همه موفقیت های نجومی داشته باشی و بتونی همچنان اون تشنگی رو در خودت نگه داری.
تمایل طبیعی انسان به حرکت نکردن است ولی خوشا به حال کسانی که همیشه اون حالت تقوا و خودکنترلی رو دارن و سوار بر ذهنشون هستن و ذهنشون رو به خدمت خودشون و لذتها و موفقیتهاشون درآوردن.
ودر آخر در مورد حسادت مولد یا غرور مولد و یا ترس مولد و مفید صحبت شد که اینها به خودی خود اگر در خدمت باورهای قدرتمند کننده ما باشن ،چیز بدی نیستن و میتونن خیلی هم باعث موفقیت و ارتقای ما بشن ولی اگر به خدمت باورهای محدود کننده و بازدارنده ما دربیان اونجاست که باعث مشکل و ضرر ما خواهند شد.
همه ما به یک اندازه به نعمتهای خداوند دسترسی داریم.
این جمله ای بود که استاد عزیز امروز دم صبح توی خواب بهم گفت.
ومن این جمله رو بارها از دوره ها و فایلهای دانلودی از استاد شنیده بودم ولی این بار انگار درکی عمیقتر رو به من انتقال داد.
سلام دوست عزیز وگرامی،،،از کامنت شما بسیار لذت بردم ،،نکات دقیق و بسیار زیبایی را بیان کردید ،،ولی در آن شعر مولانا
نردبان این جهان ما ومنیست
عاقبت این نردبان،،،،،،،،
،،،،،،،
منظور مولانا این نیست که ثروتمند نشویم وبرای ثروتمند شدن تلاش نکنیم وثروتمند شدن خوب نیست!!!!
،،منظورش این است به هر موفقیتی که رسیدیم مغرور نشویم،چون غرور مارا به پایین ،میکشاند و بگوییم این من بودم ،،،نه این ما نبودیم ،خداوند بزرگ بود که مارا هدایت کرد وما بندگی کردیم و به هدایت او گوش دادیم و پیشرفت کردیم،اتفاقا،مولانا در همه ی اشعارش گوشتزد می کند وصل شدن به عقل کل برخورداری از بینهایت آرامش ،،و شادی وفراوانی به همراه دارد ،،البته بدون غرور وخود خواهی،و این که بگوییم من بودم!!!
منظور این است که به عقل ناچیز خود مغرور نشویم .که به قول استاد چک ولگد های جهان را میخوریم
اتفاقا بارها شنیده ام که خود استاد عباس منش میگویند من هرچه دارم از هدایت الله است
مولانا اقیانوس بی نهایتی از عظمت وفراوانی خداوند را به ما نشان میدهد که کلید آن رهایی از منیت وغرور وخودخواهی است،وگرنه هیچ جایی ثروتمند شدن را نکوهش نمیکند
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی وزیبایی و عزتمندانه
سلام به استاد عزیزم و مریم عزیزم
برداشتم از این گفتگو زیبا و پر از آگاهی رو می نویسم
دوست خوبمون محسن عزیز که از ۱۷ سالگی تو این مسیر الهی هستند و الان در سن ۲۲ سالگی نتایج خیلی عالی گرفتند از جمله ازدواج موفقی که داشتند و تو کسب کارشون خیلی پیشرفت داشتند و گسترش دادند و ماشین خریدند و تو بهمن ماه این رشد متوقف شده که بعد از شنیدن گفتگوی فرهاد عزیز و موفقیتهاشون به این نتیجه رسیدند که باید به صورت جدی کار کردن رو خودشون رو شروع کنند و ادامه بدند با انگیزه بیشتر و متوقف نشند تا جهان با تضادهایی که میاره، مجبور به حرکتشون کنه
من شخصا تحسین میکنم محسن عزیز رو به چند دلیل اول اینکه تو سن ۱۷سالگی هدایت شدند به این سایت و با انگیزه رو خودشون کار کردند و چقدر نتایج عالی گرفتند دوم اینکه تو سن پایین تونستند مستقل بشند و دستشون تو جیب خودشون هست سوم اینکه ازدواج موفقی هم تو سن کم داشتند و تو مسائل مالی و روابط عاطفی پیشرفت خوبی داشتند و واقعا الگوی خوبی هستید و تحسین بر انگیزید
سوالی که براشون پیش اومده اینه که چرا با این که میدونند باید همیشه رو خودشون کار کنند به یکباره این کار کردن رو خودمون رو متوقف میکنیم ؟
تمایل طبیعی انسان به حرکت نکردن و فقط نشستن و سکون هست ولی ما باید با اهرم رنج ولذت بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم و زمانی که ما تا حدودی تضادهای زندگیمون از جمله مسائل مالی و روابط عاطفی سلامتی جسمانی و ارامش رو حل میکنیم ذهن ما میگه خوب الان همه چی خوبه و این تله ای هست برای حرکت نکردن البته طبیعیه زمانی که افراد این تضادها رو برطرف میکنند با حرکت کردنشون انگیزشون کم میشه کاری که باید تو این جور مواقع انجام بدیم اینه که نزاریم این زمان سکون وبی حرکتی زیادی بشه اگاهانه سعی کنیم به خودمون انگیزه بدیم و الگوهالگوهای موفق دیگه رو ببینیم و سعی کنیم حرکت کنیم حتی اگر شرایط خوبه عالیتر کنیم تا با سکون وبی حرکت موندنمون جهان ما رو با تضاد مواجه نکنه که ما مجبور به حرکت بشیم سعی کنیم تو حرکت باشیم و تو باد موفقیتهامون نخوابیم
مثل زیدان که تو زمان بازیکنی بهترین بود تو زمان مربیگری بهترین بود و تو همه دوره ها با انگیزه با ذوق وشوق تشنه بود برای موفقیتهای بیشتر و همیشه پر از انگیزه بود و هیچ کسی در دوران ورزشی و مربیگری فوتبال مثل زیدان انقدر با انگیزه وانقدرتشنه برای کسب موفقیت نبوده و نتایجی که تو دوران بازیکنی و مربیگری رقم زده منحصر به فرد هست بهترین خودش بوده تو همه اون دوره ها و این همه انگیزه و تلاش برای رسیدن به خواسته ها اونم تو اون شرایط عالی کنترل ذهن قوی میخواد که انگیزه ایجاد کنی و حرکت کنی
استاد عزیزم که تو این شرایط ایده آل تو تمام مسائل مالی و روابط عاطفی سلامتی جسمانی و ارامش بازهم سعی میکنه حرکت کنه و متوقف نشه که تو سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا میبینیم
باید با تمرکز و انگیزه به سمت اهدافمون حرکت کنیم و قبل از رسیدن به هدف یعنی تو مدت زمان کوتاهی که مونده به هدفمون برسیم بیایم تو همون زمان هدف بعدی رو انتخاب کنیم تا بلافاصله بعد از رسیدن به هدف قبلی برای هدف بعدی که انتخاب کردیم حرکت کنیم و انگیزه و ذوق و شوقمون رو حفظ کنیم با اهرم رنج ولذت انگیزه ایجاد کنیم و افراد موفق رو الگو قرار بدیم و بیایم افراد موفق تر از خودمون رو ببینیم و انگیزه و الگو بگیریم نه اینکه افراد پایین تر از خودمون رو ببینیم و خوشحال باشیم که از اونها بهتریم حتی با افراد سوپر موفق هم خودمون رو مقایسه نکنیم چون اون موقع نجواهای ذهن میاد سراغمون که من فاصله زیادی با اون افراد دارم و اینم خودش باعث بی حرکتی میشه برسم به یه حد وسطی که الگوهایی که انتخاب میکنم کسانی باشند که اون حس خوبی از حسادت رو که باعث میشه بگم منم میخوام و میتونم مثل اون فرد موفق باشم و باعث میشه تحسین من رو برانگیزه نه احساس بد و قضاوت کردن و غیبت کردن بلکه انگیزه بده که منم میخوام مثل اون فرد تو اون زمینه ها بیشتر رشد کنم و باعث حرکت کردن من بشه و باعث بشه منم اون موفقیتها رو به دستش بیارم بدون اینکه اون فرد موفق تر از خودم رو تخریب کنم بلکه اون فرد رو تحسین کنم و با انگیزه بگم منم میخوام که اون موفقیت رو به دست بیارم و به سمتش حرکت کنم
همه ما حس حسادت و غرور و خشم رو داریم خودشناسی خیلیییییی به من کمک میکنه که ببینم کجا حسادتم و یا غرور کاذبم داره به من ضربه میزنه و کنترلش کنم و غرورم و حسادتم رو بیارم تو مسیر درستی که باعث حرکت بیشتر من و انگیزه بیشتر من برای حرکت تو مسیر درست و پیشرفت بیشترم بشه من باید خصوصیاتم رو بشناسم و کنترل شده بیارمش تو مسیر درست چون این ویژگی ها غرور و حسادت، ترس ،خشم اگر تو مسیر درست و کنترل شده باشه بسیار کمک کننده است برای پیشرفتم و اصلا یه جاهایی لازمه بچه های که تازه به دنیا اومدند دو تا ترس با خودشون دارند ترس از صدای بلند و ترس از ارتفاع که این ترسها کمک میکنه به حفظشون از خطر و این ویژگیها کمک کننده هست و اگر من خودم رو خوب بشناسم میتونم در مواقع لزوم با کنترل کردن و اوردن اون ویژگی ها تو مسیر درست ازش بهره ببرم
عالی بود این کلیپ چون من نزدیک به دوسال از برنامه های استاد استفاده میکنم و هدفم ثروتمند شدنم به اندازه ایلان ماسک بود که دیدن این کلیپ از استاد بهم از این لحظه به بعد خیلی کمک میکنه که هدف پایینتر انتخاب کنم و اون هدفی که داشتم رو تو مراحل خیلی بعد تر داشته باشم.(همتون رو دوست دارم ولی استاد رو بیشتر).
در مورد حسادت، چیزی که من بهش رسیدم در مورد خودم اینطوریه که:
حسادت به این معنا که چون من ندارم پس نمیخوام اون فرد هم داشته باشه نیست❌
بلکه میخوام من هم داشته باشم. ✔️
یکسری ها چون خودشون اون موقعیت ایده آل رو ندارن، حتی نمیخوان کس دیگه هم داشته باشه، ولی چیزی که من درونا به خودشناسی رسیدم، میخوام هم اون شخص داشته باشه هم من.
در مورد هدف گزاری هم، من حتی در طراحی و تولید محتوای سایتم، یه قدم مونده تموم شده سریع بعدی رو مشخص میکنم، اصلا توی ذهنم میاد قدم بعدی، اینقدر که ایده و برنامه دارم.
و دیروز فکر میکردم اینقدر هدف و خواسته در زمینه های مختلف دارم، تا ده سال آینده وقتم پره😅
برای بعدش هم ده سال دیگه هدف گزاری میکنم.
چیزی که به ذهنم میرسه وقتی به موقعیت استاد رسیدم بعدش چی میتونه هدفم باشه، اینه که، نزدیک تر بشم به خداوند، اینقدر که بتونم از قدرت های نهفته ی درونم که خداوند بهم عطا کرده استفاده کنم. بشم مثل موسی که عصا به اذن خدا مار شد، بشم عیسی که قادر بود مرده هارو زنده کنه، و یا به پرنده ای که از گل ساخته شده جان ببخشه، یا سلیمان نبی که جن و انس رو به تسخیر خودش گرفته بود، یا هرآنچه در این وادی ها میشه رسید. تمام این داستان ها در قرآن یا کتاب های آسمانی دیگه اومده، پس شدنیه، به باور ما بستگی داره،
فایل: رابطه ی ما با انرژی ای که خدا می نامیم، این انرژی، این خدا، این قدرت توانایی انجام هرکاری رو داره، و گفته بخواهید تا اجابتتان کنم، نگفته تا یه حدی، نگفته در قالب چارچوب تعیین شده بخواهید…کلا گفته بخواهید، گفته انسان خلیفه ی خداست روی زمین…
با این طرز فکر، آینده ی خودمو، برای همیشه فعال باز گذاشتم، که مسیر رشد و بزرگ شدن و خلیل الله و دوست خدا شدن و توحیدی تر و قدرتمندتر شدن، ادامه داره.
چون یه جاهایی ذهنم میگه: آدم وقتی به ثروت رسید ممکنه دیگه سست بشه و بی هدف بشه و دیگه آرزویی نباشه، دیگه دنیا تموم میشه 😅و من با این صحبت ها بهش جواب دادم و قانعش کردم که نه، داستان ادامه داره…حالا نمیدونم چقدر درسته، و خودم توی اون موقعیت چطور برخورد کنم، چون فاصله ی فرکانسی زیادی دارم، ولی چیزی که الان تونستم باهاش ذهنم رو قانع کنم این بود.😊
خدا رو شکر خدایاشکرت خدایا شکر خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
حالم خیلی خوبه حالم خیلی خوبه خالم خیلی خوبه حالم حیلی خوبه عالم خیلی خوبه حالم خیلی خوبه
به نام خدا
سلام به همه عباسمنشی ها
باورم نمیشه که این دنیا چقدر دقیقه خدا جون
محسن دقیقا سوال من رو پرسید
من هم یه زمانی هیچ افتخاری تو زندگیم نمی دیدم بخودم گفتم یه چیز خوب می خوام تو زندگیم که بعدا بگم اقا من فلان کار رو کردم پس از این کار هم برمیام
بسیار چاق بودم و تو مدرسه مسخره میشدم به دلایلی و درسم هم افت کرده بود در برهه آب و تصمیم گرفتم که تغییر کنم و نتیجه اون شد که :
۲۴ کیلو توی چند ماه کم کنم به رشته مورد علاقم رفتم توب فوتبال جزو تین منتخب شدم توی شنا چندی رتبه آوردم تو شهر و تو استان سوم شدم
با کسانی دوست شدم که مجانی هر روز استخر می رفتم
شاگرد داشتم و آموزش می دادم
تیم نداشت شهرمون و عضو تیم شهر دیگه شدم و به سرعت کاپتان اونجا شدم
یه مدت با دکتر های متخصص که استخر کرایه کرده بودند تمرین می کردم
آخرین مسابقه چندین متر نفر دوم از من جا موند
در درس شکوفا شدم
گاهی از روز ها ۱۲ ساعت مطالعه داشتم
سحر خیز شده بودم
رابطم با خدا عالی شده بود
کلی لباس و چیر های جدید بر خلاف گذشته وارد زندگیم می شد
ماه رمضان کلا روزه بودم و شبا بیدار بودم و با خدا صحبت می کردم خیلی بهم نزدیک شده بودیم
یوگا یلد گرفتن و در اون تا حد خوبی پیش رفتم
در آزمون تیزهوشان و همچنین نمونه دولتی قبول شدم
خدا شاهده یه مدرسه تیزهوشان تو تهران توی رویام بود و من از شهرستان به تهران مهاجرت کردم و نمره من به اونجا خورد و همه چیز عالی شده بود اما شل کرمد دیگه عمل کردن و حرکت رو کنار گذاشتم یا اینکه بهتر بگم راحتی تکون نخوردن بهتر از تلاش کردن بود
و من فک می کردم همه چیز می دونم و تو توهم من دیگه فوقالعاده هستم بودم
خودم می دونستم که دارم گول ذهنم رو می خورم و همین دونستن و باز دست کشیدن از تغییر و بهبود بزرگترین ضربه رو بهم زد
به قول قرآن اونهایی از راه درست باز می گردند وقتی می دونن که اینکار درسته و با آگاهی کامل دوباره مسیر اشتباه قبلی رو طی می کنند مانند سگی هستند که چه آنها با آنها کاری داشته باشی (شاید منظور نشونه ها و هدایتی باشه که بخش توجه نمیشه)
چه کاری نداشته باشی (تضاد نباشه) پارس می کند(تغییری توی زندگیش ایجاد نمیکنه و همون مسیر قبلی پر از انتقاد و اعتراض پوچ رو طی می کنه )
به نام خدای بخشنده مهربون به نام خدایی که هر لحظه در حال هدایت کردن ما به سمتیه که خودمون درخواستشو دادیم به واسطه فرکانسهایی که هر لحظه در حال ارسال به جهان هستیم و جهان مثل یک دستگاه ژنراتور فرکانسهای ارسالی مارو دریافت میکنه و اونو به اتفاقات تبدیل میکنه و به ما برمیگردونه .
به نام خدایی که به ما حق انتخاب داده در عین حال که تمام زندگی ما دست خودشه.
به نام خدایی که داره کل جهان رو مدیریت میکنه و رئیس و فرمانروای کل جهان و کل موجودات و کائناته
سلام به اساتید و دوستان عزیزم.
پس کاملا طبیعیه که گاهی اوقات ما بعد از اینکه نتایج خوبی گرفتیم حرکتمون کمتر بشه و نیاز به انگیزه بیشتری داشته باشیم برای اینکه حرکت مداوممون رو از پیش بگیریم و رشد کنیم .
این به خاطر اینه که کلاً آدمها تمایل بیشتری به این دارند که بشینن هیچ کاری نکنند و زندگیشون همینطوری بگذره.
نکته مهم بعدی اینه که کسی میتونه حرکت کنه و سوار بر ذهنش باشه که کنترل ذهن داشته باشه.
به نظر من کسی میتونه کنترل ذهن داشته باشه که آگاهانه زندگی بکنه. یکی از راههای آگاهانه زندگی کردن اینه که هر کاری رو که انجام میدیم رو در لحظه برای خودمون توضیح بدیم . این توضیح دادن باعث میشه که ما در همون لحظهای باشیم که هستیم همون چیزی رو تجربه کنیم که در حال حاضر داریم تجربه میکنیم . این آگاهانه زندگی کردن به ما کمک میکنه که قدرت رو به دست بگیریم و بتونیم به راحتی ذهنمون رو کنترل بکنیم.
استاد عباس منش عزیزم یه چیزی که توی صحبتهای شما وجود داره و من هر بار میشنوم خیالم راحت میشه قلبم آروم میگیره و ذهنم به آرامش میرسه اینه که شما میگین که این اتفاق ؛ اینکه ذهن اینطوری فکر کنه طبیعیه یعنی شیوه کار شما اینطوریه که اول میپذیرین اون چیزی رو که همین الان وجود داره و این خودش قانونه .
وقتی که ما یک چیزی رو بپذیریم بعد میتونیم اونو تغییرش بدیم و شما خیلی عالی این کار را انجام میدین.
پس این کاملاً طبیعیه که وقتی که شرایط خیلی عالیه به خاطر اینکه تضادی وجود نداره یا بهتره بگم به خاطر اینکه تضادها خیلی کمتره ما آدمها با خودمون فکر میکنیم که خب همه چی که خوبه من آروم و راحتم پس همینی که هست فعلاً خوبه نیاز نیست تغییر خاصی ایجاد بشه .
حالا چطوری میتونیم این موضوع رو مدیریت بکنیم؟ با اهرم رنج و لذت .
به نظرم اگر هر بار خودمون رو وارد چالشهای جدیدی بکنیم (همونطور که شما همیشه بهمون یاد میدین)به خاطر وجود تضادها در چالشهای جدید ما قدرت اینو پیدا میکنیم که حرکت کنیم و پیش بریم و چیزهای جدید یاد بگیریم.
_باید آگاهان الگوهایی را پیدا کنیم که شرایط بهتری نسبت به ما دارند .
_انگیزه هامونو پیدا کنیم.
_آگاهانه هدفهای جدید پیدا کنیم.
_ آگاهان حرکت کنیم.
آدمهای موفقی مثل زین الدین زیدان آدمهایی هستند که تونستن خودشون رو همیشه گرسنه نگه دارند برای حرکت کردن، که این نیاز داره به یک ذهن بسیار بسیار قوی
از اونجایی که جهان ایستا نیست از اونجا که همیشه در حال گسترش پیدا کردنه و هر روز و هر روز داره رشد میکنه اگر کسی به فکر رشد کردن و پیشرفت نباشه زیر چرخ دندههای جهان له میشه چون جهان اونو وادار میکنه که تغییر کنه .
درسته که آدمها تمایل دارند که یکجا نشین باشند یا کار خاصی انجام ندن و زندگیشون همینطوری بگذره اما جهان مخالف 100 ٪ این موضوعه و هر کسی که برای مدت طولانی بخواد این تمایل طبیعی رو اجرا کنه توسط جهان چک و لگدی میشه تا مجبور بشه که حرکت کنه و همسو با جهان هستی که همواره در حال رشد و گسترش پیدا کردن هست بشه.
خوبه که اینجا دوباره یادآوری کنم برای خودم یکی از نکتههای مهمی که واقعاً لازمه پیشرفت هر کدوم از ماست و اونم اینه که وقتی که هدفی رو مشخص میکنیم با تمام وجود و با تمام تمرکز به سمت اون هدف حرکت کنیم این فقط مخصوص اهداف نیست مهمه که من با تمام وجود و با تمام تمرکز از تمام قوانینی که یاد گرفتم به خوبی و با دقت زیاد استفاده کنم به این خاطر که استفاده کردن از قوانین موجب قدرت گرفتن ذهنم میشه و باعث میشه که من به مرور سوار بر ذهنم بشم و آگاهانه بتونم از قدرتش استفاده کنم.
اما استفاده کردن از تمام تمرکز و وجود برای اقدامات عملی هم لازمه رسیدن به مدارهای بالاتر موفقیته میخوام تاکید کنم که فقط کار کردن روی ذهن نیستش که ما رو به مدارهای بالای مالی میرسونه بلکه در کنارش اقدام کردن و هدف گذاری کردن و پیش رفتن با تمرکز و بها دادنه که میتونه ما رو رشد بده و از هر جهتی بهترمون کنه.
چیکار کنیم که بعد از رسیدن به اهدافمون مجدداً انگیزه حرکت داشته باشیم؟
دقیقاً قبل از رسیدن به اون هدفی که تعیین کردیم و دقیقاً زمانی که خیلی بهش نزدیک شدیم باید هدف بعدی و هدف جدیدمون رو مشخص کنیم تا انگیزه لازم را بعد از رسیدن به این هدف برای رسیدن به هدف بعدی داشته باشیم یه مثالی که اینجا یادم اومد و من بارها توی مشاورههام دربارهاش صحبت کردم اینه که توی روابط عاطفی خیلی از آدمها چون هدف اصلیشون خلق یک رابطه عاطفیه و دیگه هدف بعدی پشت اون ندارند وقتی که به خلق این رابطه میرسند دیگه هیچ کاری نمیکنند و فقط میخوان که از همون شرایطی که دارند لذت ببرند و به خاطر اینکه حرکت نمیکنند و رشدی اتفاق نمیافته کم کم رابطه عاطفی وارد تضادهای بیشتر میشه و در نهایت اون رابطه عاطفی رو از دست میدن.
استاد حرف از حسادت خوب شد من خیلی شما رو تحسین میکنم به خاطر اینکه انقدر صادقانه درباره خودتون صحبت میکنید توضیح میدین و باعث آگاهی بیشتر ما میشین من هم حسادت خوب رو قبول دارم و خودم هم فکر میکنم که تا حدی آدم حسودی هستم اما حسادتی که باعث رشد میشه. هیچ وقت سعی نکردم که آدمها رو خراب کنم شاید گاهی اوقات یک کوچولو داشتم به این سمت میرفتم اما زودتر خودم رو جمع کردم و از اون شرایط به این فکر کردم که خب من چطوری میتونم بیشتر رشد کنم تا شرایط دلخواه بیشتری رو توی زندگیم تجربه کنم مثلاً یادمه که اون موقع که برای کنکور درس میخوندم یه دختری بود که توی کتابخونه میومد این دختر نه رشته اش با من یکی بود نه هم سال من بود و نه با من دوست بود نه من اسمش رو میدونستم اما به خاطر اینکه صبحهای زود میومد کتابخونه تا درس خوندن رو شروع کنه من با اون رقابت میکردم و برای خودم هدف میذاشتم که من باید قبل از اون دختره وارد کتابخونه بشم و شروع کنم.
اما باز به نظرم این حسادت زمانی میتونه سوزنده باشه و باعث از بین رفتن احساسات خوب وعزت نفس ما بشه که ما در حین حسادت ورزیدن گیر کنیم توی اون شرایط و دیگه خودمونو فراموش کنیم.
همینه که شما میگید مقایسه با افرادی که سطحشون خیلی بالاتر از ماست هم خیلی خطرناکه. چون باعث میشه ما در تله ی حسادت و مقایسه ی بد گیر کنیم.
استاد عباس منش عزیزم من فکر میکنم که حسادت شما خیلی سطح کیفیت بالایی داره به خاطر اینکه باعث رشد شما میشه ما بچهها که گاهی اوقات راهمون رو گم میکنیم خصوصاً من گاهاً حسادت خوب رو رد میکنم و بعد به مقایسه بد میرسم همین باعث میشه که توی تله احساس بدگیر کنم و زمانم رو از دست بدم.
اما حالا یاد گرفتم که بعد از حسادت یه جملهای رو اضافه کنم و بعد با این جمله انگیزه بگیرم و در مسیر خودم حرکت کنم.
اون جمله اینه : عههه! حالا که اینطور شد منم میخوام که اینو تجربه کنم.
یادآوری استاد شایسته درباره صحبتهای استاد عباس منش : غرور باید مولد باشه و در خدمت باورهای قدرتمند کنندهای باشه که شما رو هول میده به سمت جلو نه در خدمت باورهای محدود کننده که باعث میشه به خاطر غرورت یک سری کارها رو انجام ندی.
غرور ،خشم ،حسادت، تنفر، خودخواهی، ترس، غم و ناراحتی و خیلی از صفات دیگه جزئی از خصایص همه آدمهاست و هیچ کسی نمیتونه بگه که من اصلاً این ویژگیها رو ندارم. چون همه ما بشر هستیم.
اصلا این ویژگیها خیلی وقتا بهمون کمک کردن که حفظ بشیم و زنده بمونیم.
در نهایت چیزی که از این فایل صوتی دریافتم و امیدوارم که به خوبی درکش کنم اینه که خودشناسی یکی از مهمترین کارهاییه که هر انسانی باید در طول دوره زندگیش مداوم و مداوم انجام بده به خاطر اینکه مهمترین چیزی که ما توی این جهان داریم خودمون هستیم و همه چیزهای دیگه در خدمت وجود ما هستند یعنی همه جهان در حال خدمت کردن به وجود ما هستند بنابراین ما باید برای خود شناختن خودمون وقت بزاریم چرا که حتی بسیاری از نعمتهایی که ما در طول زندگیمون تجربه میکنیم اهمیتی کمتر از شناختن خودمون داره. تنها آدمی که از بدو تولد تا آخرین روز زندگی با ما همراهه خودمون هستیم تنها کسی که داره تمام نعمتهای زندگیمون رو به واسطه ذهنش خلق میکنه ما هستیم و تنها کسی که در زندگی ما اثر مثبت یا مخرب داره تنها خودمون هستیم بنابراین مهم که ما خودمون رو بشناسیم در این صورت که میتونیم انگیزههای لازم رو به دست بیاریم و پیش بریم و نعمتهای بیشتری رو در زندگیمون تجربه کنیم.
استاد عباس منش عزیزم استاد شایسته نازنینم خیلی ازتون ممنونم به خاطر این گفتگوهای بینظیر امروز برای اولین بار این فایل ارزشمند رو به صورت تصویری دیدم و از دیدن صحنه زیبای پشتتونم بینهایت لذت بردم خدا رو شکر که شما دارین این شرایط زیبا و شگفت انگیز رو تجربه میکنید و ما میتونیم ببینیم این شرایط رو. همه طبیعت که توی صفحه لب تاپ من مشخص بود دل انگیز بود و بینهایت از دیدنش لذت بردم همچنین به این خاطر که اون طبیعت با وجود شما استاد عزیزم زیباتر شده بود و با صحبتهای شما با کیفیتتر و اثرگذارتر بود سپاسگزارم به خاطر تمام کارهایی که برای این سایت بینظیر انجام میدین امیدوارم که خدا به وجودتون برکت بده و همواره در پناه عشق خداوند عزیز باقی بمونید.
سلام استاد
مرسی از حرفای قشنگ تون من الان دقیقا تو این شرایط استپ هستم و توان حرکت ندارم نمی دونم خسته شدم یا افسردگی فصلی گرفتم😂
احساس شما استاد اسمش حسادت نیست بلکه غبطه س
حسادت نوعی احساس خودکم بینی است که دوست داری اون نعمتی که خودت نداری دیگران هم نداشته باشن و آرزو میگنی که خدا اون نعمتو از اونا بگیره اما در غبطه خوردن تو از اینکه اون نعمت رو بقیه دارن خوشحالی و از اینکه خودت نداری ناراحتی و از خدا میخای به تو هم بده بدون اینکه اون نعمت رو از دیگران بگیره
حسادت یک اخلاق ناپسنده اما غبطه خوردن پسندیده س چون باعث رشد و حرکت تو میشه به سمت بهتر شدن و بیشتر داشتن
امیدوارم بتونیم فضایل اخلاقی رو در خودمون تقویت کنیم و همیشه در مسیر درست در حال حرکت باشیم نه در حال چرت زدن و خوابیدن😂 مثل الان من 😢
دوستتون دارم در پناه الله مهربانم باشید😘😘😘😘😘😘
به نام خالق یکتا
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و همه ی دوستان
سپاسگزارم استاد عزیز بابت این همه آگاهی هایی که بهمون میدی و خیلی واضح کلام خداوند رو جاری میکنید برامون
منم یه دوره ای از زندگی توی سن ۱۸ تا ۲۰ سالگی این تمایل که گفتین فقط بشینم و هیچ کاری نکنم و تلویزیون نگاه کنم رو تجربه کردم برام خیلی دوره سختی بود از صبح تا شب بشینم و تلویزیون نگاه کنم و در واقع شنیده ها و دیدهایی که از تلویزیون بود برای ذهنم برنامه ریزی میکرد به حدی رسیده بودم که وقتی توی خونه تنها میشدم چون نمیدونستم موجودیت خدا چطوریه و بخاطر فیلمها و سریالهایی که دیده بودم که مثلا بهشت و جهنم رو مثلا به تصویر میکشیدن دچار افسردگی شده بودم وقتی تنها بودم همش فکرایی میومد که میترسیدم از همه چیز به هر چیزی که نگاه میکردم فکر میکردم میخوره منو روزایی میشد که دو هفته غذا نمیخوردم فقط گریه میکردم تا حدی که دیگه نای راه رفتن نمیموند برام وقتی با مسیر توحید آشنا شدم و اومدم توی این مسیر فهمیدم چون کنترل زندگیم رو داده بودم به ذهنم به نجواهای شیطان
واقعا خیلی برام سخت بود
رفتم پیش روان پزشک دارویی که بهم داده بود بهم آرامش نمیداد چون درد من درونی بود و چیزای بیرونی اثری نداشت من خودم رو گم کرده بودم ولی با قدرت خداوند از اون شرایط اومدم بیرون رفتم کلاس زبان ثبت نام کردم کلی دوستای خوب پیدا کردم اون موقع خیلی خجالتی بودم خیلی به سختی با کسی حرف میزدم با جنس مخالف بخاطر چیزهایی که شنیده بودم که اصلا نمیتونستم حرف بزنم
اما از بچگی میدونستم حقیقت جهان این که افراد میگفتن همیشه دنبال حقیقت میگشتم همیشه خودم رو جدا میدیدم از اطرافیانم میگفتم من مثل اونا نیستم شک داشتم به مذهبی که داشتم شک داشتم به خدا نمیدونستم چطور خدایی رو میپرستم با چیزهایی که دیده بودم فکر میکردم خدا خیلی دوره ازم چون هر کسی رو که میدیدم داره دعا میکنه فریاد میزد و صورتش رو میگرفت بالا فکر میکردم خدا خیلی دوره باید خیلی فریاد بزنه که صداش برسه از زمین تا آسمان به خدا
من همواره دنبال واقعیت بودم
زمان بچگی وقتی میدیدم کسی فوت میکرد و افراد ناله و فریاد میکردن من همون موقع این فکر میومد به ذهنم میگفتم مگه نرفته پیش خدا پس چرا اینا اینقدر گریه میکنن یعنی این خدایی که میپرستیم اینقدر ظالمه و ترسناکه که اینا اینقدر وحشت دارن از همون موقع خاستم هدایت بشم به شناخت خداوند برخلاف بقیه میخاستم بدونم خدا چه شکلیه و چقدر قدرتمنده
همیشه این فکر باهام بود که خدا رو بشناسم
من برخلاف بقیه دوست نداشتم وقتم رو با چیزهای الکی سر نکنم همیشه درحال مطالعه بودم میخوندم و مینوشتم هر کتابی که بهم آرامش میداد بیشتر از خوندن نوشتن رو دوست دارم
به غیر از اون دوسالی که در افسردگی بودم
توی سن ۲۳ سالگی هم مدار شدم با شناخت حقیقت اومد تو فرکانس توحید با کارگاه تندخوانی زندگیم زیرورو شد
بله درسته ما انسانیم و احساسات داریم و اگر میخایم موفق بشیم باید بتونیم از همه ی احساساتمون کار بکشیم یعنی همه ی احساساتمون برای یه صحنه ای از زندگی نیازه مثلا ترس اگر ترس نداشتیم خودمون رو از بلندی پرت میکردیم پایین و اتفاقی که بعدش میوفتاد
یه کوچولو درک کرده بودم احساسات رو اما کنترل کردنش یکم برام سخت بود استادم یه انیمیشنی معرفی کرد بهم که خیلی جالب بود برام انیمیشن درون و بیرون خیلی چیز جالبی رو نشون میده هر چند وقت یکبار میبینم این انیمیشن رو فکر میکنم در مورد احساساتم که چطور بهتر میتونم کنترلش کنم الان بهتر درکش میکنم وقتی ما بتونیم احساساتمون رو بشناسیم کنترل رو دست خودمون بگیریم به خودمون نزدیکتر میشیم به آرامش بیشتری میرسیم
هر چقدر بیشتر میشنوم در مورد قوانین جهان تشنه تر میشم هرچی بیشتر میفهمم خالی تر میشم و نمیفهمم
غرور به نظر من مثل کوزه ای میمونه که پر از آب هست و بخوایم هی آب تازه بریزیم توش مگه میشه؟ جایی نداره برای آب تازه اگر بخایم آب تازه بریزیم توش باید آب قدیمی رو خالی کنیم تا کوزه بتونه آب جدید رو تجربه کنه
انسان هم دقیقا مثل همین کوزه میمونه اگر مغرور باشیم و بگیم نه ما همه چی دونیم و نیازی به راهنمایی کسی نداریم و نیازی به الگو نداریم مثل آب توی کوزه بو میگیره و قابل خوردن نیست افراد مغرور هم همین طور وقتی با غرور صحبت کنن آدم حالش بد میشه از گوش دادنش
پس برای تجربه ی زندگی جدید و هر چیز جدید باید خودم رو خالی کنم از افکار گذشته چیزهایی که از طریق خانواده، جامعه، مدرسه کردن تو مخم باید خالی بشم تا بتونم به درک بیشتر قوانین الهی برسم
در مطالعه قران خیلی جاها وقتی پیامبران میپرسن از مشرکان که چرا بت میفرستید میگن چون پدرانمان را در چنین کاری یافتیم
پس من به این نتیجه میرسم که پیرو آنچه که از پدرم میبینم رو با قانون میسنجم که آیا میتونه برام الگو باشه یا نه در ۹۹ درصد مواقع دیدم نیست و اون کار رو خودم سعی کردم تکرار نکنم
وقتی با گروه عباسمنش آشنا شدم و شنیدم دیدم گفتم دقیقا همون چیزیه که من از بچگی دنبالش بودم و هستم بهم آرامش میده چون حقیقته جهانه بعد از آشنایی با این مسیر قران رو با معنی خوندم با حرفهای استاد سنجیدم دیدم درسته چند بار قرآن رو تا اواسطش مطالعه کردم دوباره از اول شروع کردم اما اینبار که شروع کردم خواستم تا آخر برم الان آخرای قران هستم و بهتر تونستم درکش کنم بهش نزدیکتر بشم در چند جای قرآن گفته شده دین رو فرقه فرقه کردند و گروه گروه شدند به پیامبر گفته تو کاری با اونا نداشته باش سرکارشون با منه اگر میخای مومن واقعی باشی پیرو دین ابراهیم باش که یکتا پرست بود او موحد بود و مشرک نبود
قبلا قرآن میخوندم بدون هیچ درکی و به زبان عربی
ولی الان که میخونم بهم آرامش میده
افراد برای عبادت کردن خدا زمان هایی مشخص کردن روی سجاده که هستن خدا خدا میگن خیلی ها وقتی دارن سورهای قرآن رو میخونن هیچ درکی ندارن فقط بخاطر ترس میخونن به محض اینکه نمازشون تموم شد و سجاده جمع شد کلا خدا رو از یاد میبرن اینا رو دیدم که دارم میگم نمازی که هیچ آرامشی درونش نیست مثل قبلا خودم خداوند در قران گفته چه نشسته، چه خوابیده، چه ایستاده میتونید خدا رو ستایش کنید چراکه خداوند بر شما سخت نمیخاهد
بعضیا نماز میخونن تند و تند انگار باری سنگین هست رو دوش شون که باید بذارن زمین بدون هیچ آرامشی انگار کسی اسلحه گرفته سمتشون که فقط باید انجامش بدن
افرادی که روزه میگیرن فکر میکنن که فقط به نخوردنه که چیزی نخورن هیچی نمیخورن اما غیبت میکنن، دروغ میگن، تهمت میزنن،……. خیلی کارای ناپسند دیگه انجام میدن میگن ما روزه ایم همش سرشون تو زندگی بقیه اس که چیکار کردن چرا این رفت اینجا چرا اون رفت اونجا
پناه میبرم به خدا
بینهایت سپاسگزار پروردگارم هستم که دور نگه داشته منو از این کارهای ناپسند
سپاسگزارم استاد عزیزم بابت این صحبت های عالی و لذت بخش
انشاءالله که در آمریکا میبینیم تون در آینده ای نه چندان دور
در پناه خدای یکتا شاد، سلامت،سعادتمند،سربلند باشیم در دنیا و آخرت
به نام خدای مهربان
سلام به همه دوستان عزیز
این فایل رو من دوبار با دقت بهش گوش دادم و نکات مهمی رو ازش یاد گرفتم که برای خودم و شما مینویسم که کمک کننده باشه
اولین فایل این دوست عزیزمون محسن که صحبت کردن با سن ۲۲ سالگی ازدواج کردن ، کسب وکار ، خرید خونه پس نشون میده که سن و سال هیچ ربطی به موفقیت نداره و این خیلی الگوی خوبی هست برای کسانی که سن پایینی دارند میتونه مقاومت های ذهنیشون رو بشکنه که با سن پایین هم میشه به خیلی موفقیت ها رسید
و خدا میدونه که چقدر بعدها افراد با شنیدن این الگوها به خودشون بیان و حتی افرادی از سن های خیلی پایین تر به موفقیت های بزرگی برسن من خودم توی سایت دوستانی رو می شناسم که فعالیت دارن اونم چه فعالیتی که ۱۴ساله هستند و داره نشون میدن که سن موفقیت هی داره پایین تر میاد
به نظرم من بزرگترین نکته ی که میتونم به خودمون بگیم وقتی که داریم میبینم که هیچ کاری در راستای بهبود انجام نمیدیم اینه که ببین اگه تغییر نکنی و قدم برنداری همین چیزهای که داری هم بعد از یه مدت از دست میدی و اگر قدم برداری و بری جلو لذت های بیشتر و نعمت های بیشتری از اینی که داری وارد زندگیت میشه پس حرکت کن
یاد گرفتم که تمایل طبیعی انسان به سکون و حرکت نکردن هست و این چیز طبیعی هست اگر در زندگی مدت خیلی کوتاهی دچار این موضوع شدیم فکر نکنیم که یک بیماری هست
و خیلی هم جالببببه که انسان های که دچار این موضوع میشن ذهنشون بهشون میگه که فقط تو این مشکل رو داری تو این بیماری رو داری بقیه اینطوری نیستن و تو یه مشکلی داری در واقع همه ما تو زندگی این موضوع ممکن رخ بده برامون ولی ذهن ما به همه ما میگه نه اونا اینجوری نیستن توی که این شکلی هستی اما واقعیت اینه که همه همین شکلی هستن اما کسانی که توانایی کنترل ذهن دارن این موضوع رو تلاش میکنند که به بهترین شکل ممکن مدیریت کنن مثل کریس رونالدو یا راجرد فدرر، تام بریدی و … خیلی های دیگه که با این نوع تفکر نتایجشون هم مشخصه دیگه عملا نتایج زندگی افراد نشون میده اون نوع طرز تفکر چه ثمراتی به همراه داره
توی مثال رونالدو نشون میده این آدم گشنه موفقیت هست که ۵ توپ طلا گرفته اگر که اینجوری نبود تو باد همون توپ طلای اول می خوابید و دیگه توپ طلا های بعدی تکرار نمی شد دیگه دومی و سومی چهارمی و پنجمی در تکرار نبود
یاد گرفتم قبل از اینکه به یک هدفی برسم هدف بعدی رو انتخاب کنم و براش حرکت کنم و همچین افرادی که از من پایین تر هستن رو به صورت ناخودآگاه الگو قرار ندم که خدا رو شکر حالا که ما به بدبختی اینا نیستیم بلکه افرادی رو الگو قرار بدم که از من بالاتر هستند و بگم اگه اونا تونستن منم میتونم اگه اونا دارند منم میتونم داشته باشم این مثالی که زدین من یه نوع حسادت خوب دارم حسادتی که باعث حرکت میشه بجای تخریب من یاد این داستان مرغ و تخم مرغ ها افتادم که شما با دیدن اون آدمی که در اون جای تخم مرغ ها رو باز کرد و اون همه تخم مرغ رو جمع کرد بجای اینکه بگین خوشبحالش اون داره من ندارم گفتین منم میخوام همچین چیزی رو و دقیقا به همین تجربه ختم شد ما تو سریال زندگی در بهشت میبینم که چقدر تخم مرغ اون جا جمع میشه واقعا هم لذت بخشه برای من جمع کردن اون تخم مرغ ها حتی از خوردشون لذت بخش تره
خیلی خیلی لذت بردیم از این فایل عالی
«آگاهی یک گنج است و تمرین کلید آن»
در پناه الله مهربان
💚🖍️به نام الله🖍️💚
سلام به استاد عزیزمممممممم🐞❤️
استاد من یه معجزه داشتم امروززززز💛💛💛💛
استاد واقعا یه اتفاق عجیبی برام پیش اومده که تا به حال نیومده بودهههههه😃🐾
من هنوز این فایل رو ندیدم اما به صورت کاملا هدایتی یه چیزی توی دلم گف که برو یه کامنت در مورد این معجزه بزار🏓💙
خب دیگه منتظرتون نزارم🙂🤎
داستان از اونجایی شروع شد که ما با شما اشنا شدیم🥑💕
من یه دختر ۱۰ ساله بودم که روی افکار اش کار میکردم🙂💛
بعد اش دیدم تمام کسایی که میان از نتایج شون حرف می زنند از قبل دنبال علایق شون رفتن و یک کسب و کاری داشتند📋🖊️
اما من کی بودم من فقط یه دختری بودم که پدرش هر روز و هر روز ثروتمندتر میشد اما خودش احساس فقیر می کرد در حالیکه هر چیزی که میخواست رو داشته از آنجایی که فهمیدم که من به درآمد احتیاج دارم که اومدم به دور و برم نگاه کردم و دیدم که همه چیزای من را پدرم برام خریده و هیچ کدوم از اینا رو خودم برای خودم خریدم پولشون رو خودم در نیاوردم😖
اما من یه دختر ۱۰ ساله چطوری میتونم یه درآمد داشته باشم من هنوز اونقدر کوچیکم که هیچ کسی به من کار نمیده یا هیچ کسب و کاری نمیتونم داشته باشم که همین هم یکی از پاشنه های آشیل من بوده😃
این فکر که من هیچ درآمدی نداشتم داشت من رو دیوونه میکرد😞💔
که اومدم و دست به کار شدم و دیدم که پدرم از کجا شروع کرده و الان به کجا رسیده😃🎗️
اولین قدم من این بود که باید یه حساب باز میکردم تا پول هام رو داخلش بزارم چون قرار بود یه دختر ثروتمند بشم🥯👐🏻
به دنبال علایقم رفتم دیدم که به چه چیزهایی علاقه دارم
من به گرافیک و ادیت و سایت خیلی و به تکنولوژی و موبایل خیلی علاقه دارم پس دیدم پدرم یک سایت داره که من اگر روی اون سایت کار بکنم پول خوبی بهم میده!😃🎟️
شروع کردم هر روز روی سایت پدرم کار کردم و پدرم روزانه ده هزار تومن بهم میداد😃🤍
شاید از نظر شما ۱۰ هزار تومان پول خیلی کمی باشه اما از نظر من که یه دختر ۱۱ ساله بودم خیلی پول زیادی بود!
انقدر پول هام رو جمع کردم که به یک میلیون رسیدند😎🐾
این یه دست اورد بزرگ برای من بود!!!
اومدم و با پولم یک اسکوتر برقی خریدم که یه روزی بود که من رویای آن را داشتم
خیلی خوشحال شدم که الان دیگه یه چیزی داشتم که میتونستم بگم خودم خریدمش😃🖍️
رفتم دنبال بقیه علایقم که الان رفتن دنبال علاقم به سایتها و می خواستم که طراحی سایت یاد بگیرم از وقتی که آقای علی خوشدل را دیدم که با طراحی سایت تونست اینقدر پول ساز و موفق باشه گفتم پس چرا من نباشم مگه من ده تا انگشت دارم آقای علی خوش دل هم ۱۰ تا انگشت داره من علاقه دارم به سایت ها اونم علاقه داره فقط طرز فکر ما فرق می کرده و اومدم گفتم که چرا من که این همه به سایت و طراحی سایت علاقه دارم چرا نباید یاد بگیرم شروع کردم به تحقیق که ببینم چه کسایی طراحی سایت را آموزش می دهند که بیش از ۵۰۰ تومان باید بدی تا بهت طراحی سایت یاد بدن
گفتم اینکه پول خیلی زیادی برای من من تا بخواهیم پول را در بیاورم و تمام بدمش به طراحی سایت پس یه روش سریع تر رو می خوام انتخاب کنم😃❤️
اومدم گفتم شاید خود اقای علی خوش دل هم اموزش بده اما نه شماره ای و نه ایمیلی ازش داشتم
رفتم و تحقیق کردم دیدم که کسی هست که با پول کمتر اموزش بده که یه دختری هست که همسن خودمه و سایت رو آموزش میده و فقط و فقط ۵۰ هزار تومان میگیره تا این طراحی سایت رو به من آموزش بده!😃
اما یه مشکلی داشت😞
من چطور باید بهش اعتماد کنم😖
اگر همه پولام بره جی!😞
اما یهو گفتم خدا خودش اینو جلوم قرار داده خودشم میدونه که خوبه!😃
اومدم و به پدرم گفتم فکر میکردم که الان پدرم کلی باهام مخالفت کنه😞
اما نکرد!😳
خیلی راحت قبولش کرد!😳🍶
و سریع پول رو انتقال داده😳🎟️
در حالی که قبلا بهش گفته بودم و مخالفت کرد!😳🐾
و این یه معجزه بود!
یادمه یه کامنت خوندم که یه دختری میخاست برای دانشگاه بره به فرانسه اما پدرش اجازه نمیداد!
اما اون دختر روی خودش کار کرد و طوری شد که خود مدرش فردا صبح رفت دنبال بلیت هواپیماش!
این معجزه دقیفا مثل معجزه من بوده
و امیدوارم با طراحی سایت خیلی پولساز باشم!😃
امیدوارم اقای علی خوشدل اینو بخونه و ازش ممنونم که این اشتیاق من رو بیشتر و بیشتر کرد!😃😃😃😃
ممنون که وقت گذاشتین
باور های قدرتمند کننده داشته باشید
ماشین پولساز باشید
خدانگهدار👐🏻
#کوچیکترینعضو_سایت
سلام هستی عزیز
خدارو سپاسگزارم که یه دوست همفرکانسی ، یه الگوی بزرگ پیداکردم
هستی جان ، کامنتت رو خوندم ، پروفایلت رو خوندم و بسیار زیاد انگیزه گرفتم از شما دوست عزیزی که شاید از نظر سنی کوچک ولی روح بسیار بزرگی داری و از صمیم قلبم میگم که برای من الگو و انگیزه شدی که بیشتر و بیشتر حرکت کنم
هستی جان ، در پناه خدای مهربان شاد سلامت سعادتمند ثروتمند باشی
سلام استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربان
من که دارم لذت میبرم از این دوره آموزشی که هدیه ای از جانب شماست… اینقدر انرژی و انگیزه گرفتم با اولین فایلی که گوش کردم، تمام فایل ها رو دانلود کردم و مثل عقاب چشم به سایت دوختم که جلسات جدید بیاد و اینقدر ذوق داشتم که توی این گفتگو شرکت کنم که بلافاصله رفتم سراغش و با اینکه گوشی من اندروید هست، گفتم میشه، و شد، خود همین کلاب هاوس نسخه اندروید رو منتشر کرده که یه خبر خوب برای دوستانیه که مثل من اندروید هستن…
و جالب اینکه من هیچ کس رو نداشتم که معرفی باشه اما توی لیست انتظار که موندم یکی از همکاران قدیمیم بدون اینکه به من بگه معرفی شد و اومدم داخل کلاب هاوس، و خلاصه اینکه استاد عزیزم بینهایت مشتاقم که صدای شما رو زنده از کلاب بشنوم و باهاتون حرف بزنم… اگر قرار باشه من با شما حرف بزنم، انجام میشه، خدا خودش جورش میکنه…
این جلسات تا الان بینهایت نیرو محرکه خفنی برای من بوده و با شنیدن این صحبت ها ایمان من به هزاران برابر بیشتر شده و لذت تغییر رو دارم با تک تک سلول های بدنم حس میکنم…
خیلی خیلی از شما سپاسگزارم که اینقدر خلاقانه و با عشق کار میکنید…
و بینهایت از خدای مهربونم سپاسگزارم که من رو هدایت کرده به این جمع زیبا ، به این بهشت…
خدایا شکرت….
سلام دوست عزیز
اولا که تشکر میکنم از کامنت خوبت و اینکه چطور هدایت شدی و رفتی داخل کلاب هوس
بعدم اینکه
میشه لینک اون کلاب هوس برای من هم بفرستید برای اندروید چون هرچی تلاش میکنم نمیتونم برنامه درست رو پیدا کنم.
یاشایدم این یه تصادی هست که بریم و آیفون بخریم 😀
البته من همیشه دوست داشتم که آیفون داشته باشم ولی هیچ وقت پیش نیومد و یا شایدم بخاطر محدویت هایی که الان داره تو ایران دلم نخواست
ولی با دیدین این فایلهای کلاب هوس استاد واقعا دلم میخواد که بتونم با استاد زنده صحبت کنم و از نتحایجم بگم و از نتایج دوستان هم استفاده کنم
تشکرمیکنم ازت دوست عزیز
سلام دوست خوبم
همه ما هر روز در حال هدایت هستیم… همه ما اگر خواسته ای داشته باشیم، در این جهان خلق میشه، نه فقط از طریق خود ما، بلکه از طریق هزاران دست خداوند،
برای پیدا کردن این اپ کافیه داخل گوگل پلی کلمه clubhouse house را سرچ کنی.
اولین گزینه اپ اصلیه…
شاد و خرم باشید…
به نام خالق
سلام به استاد نازنین وخوبم ومریم مهربان و دوستان عزیز
استاد عزیز که درّ و گوهر از دهانش میریزه این بار به مراحل پیشرفته تری از موفقیت اشاره میکنه ،جایی که خیلیها تونستن موفق بشن و به موفقیتهای خیلی بزرگ رسیدن ولی باز هم خیلی از همینها توی این باور مشکل دارن و رو به افول میرن و اون نور موفقیت و هدایت کم کم تو وجودشون رو به خاموشی میره. من همزمان دارم دوره ه ثروت یک رو میگذرونم و ریشه این باور بخوبی اونجا تو جلسه سی ام توضیح داده شده که، یک باوری وجود داره که بعد از هر اوجی حضیضی وجود داره و بعد از هر فرازی ،فرودی و بعداز هر عرشی ،فرشی. مثلا خیلی شنیدیم که زیاد نخند ،چون بعد از هر خنده زیاد اتفاق بدی میفته و گریه زیاد بدنبال داره.
نردبان این جهان ما ومنیست
عاقبت این نردبان افتادنیست
لاجرم آن کس که بالاتر نشست
استخوانش سخت تر خواهد شکست
بهمین خاطر اولا از موفقیت و اوج گرفتن ترسیدیم ثانیا فکر میکنیم اگر اوج بگیریم هر لحظه باید منتظر سقوط و شکست باشیم.
و باور مخدود دیگه اینکه با رسیدن به هر آسایش و محیط امنی ذهن میگه که الان که همه چی نسبتا خوبه دیگه میخوای چکار کنی؟ بشین زندگیتو بکن و یا اینکه دیگه مادیات بسه برو دنبال معنویات و اینطوری خیلیها رو از ادامه خلق و گسترش زندگیشون بازمیداره.
وچقدر زیبا و دقیق و کاربردی دست میزاره روی تمرین دقیق که درمان این باور محدود هست و اون اهرم رنج و لذت هست که من چندین بار ازش استفاده کدم و فکر میکنم که شیوه استفاده از این اهرمهای رنج و لذت هم تکاملی هست و هر بار بهتر میدونیم که چطوری باید ازش استفاده کنیم.و فکر میکنم تنها مورد استثنایی ودرستی که خودمون عمدا حال خودمون رو با هر شدتی که بتونیم بهتر ، بد میکنیم همین اهرم هست و تو قرآن هم به وفور از این اهرم استفاده شده مخصوصا جاهایی که بحث بهشت و جهنم رو داره میگه با حالتی غلیظتر سعی میکنه که اونها رو توصیف کنه.
این جزو تنظیمات پیشرفته ذهن هست و استاد عزیز هم میگه منم دارم سعی میکنم که این همه موفقیت در تمام زمینه ها مانع پیشروی و رشد من نشه و هی دارم فعالیتهایی رو انجام میدم.
خداییش خیلی هم مهم هست که این همه موفقیت های نجومی داشته باشی و بتونی همچنان اون تشنگی رو در خودت نگه داری.
تمایل طبیعی انسان به حرکت نکردن است ولی خوشا به حال کسانی که همیشه اون حالت تقوا و خودکنترلی رو دارن و سوار بر ذهنشون هستن و ذهنشون رو به خدمت خودشون و لذتها و موفقیتهاشون درآوردن.
ودر آخر در مورد حسادت مولد یا غرور مولد و یا ترس مولد و مفید صحبت شد که اینها به خودی خود اگر در خدمت باورهای قدرتمند کننده ما باشن ،چیز بدی نیستن و میتونن خیلی هم باعث موفقیت و ارتقای ما بشن ولی اگر به خدمت باورهای محدود کننده و بازدارنده ما دربیان اونجاست که باعث مشکل و ضرر ما خواهند شد.
همه ما به یک اندازه به نعمتهای خداوند دسترسی داریم.
این جمله ای بود که استاد عزیز امروز دم صبح توی خواب بهم گفت.
ومن این جمله رو بارها از دوره ها و فایلهای دانلودی از استاد شنیده بودم ولی این بار انگار درکی عمیقتر رو به من انتقال داد.
الهی هزاران مرتبه شکر.
🌿🌼🌾🌿🌼🌾🌿🌼🌾🌿🌼🌾🌿
سلام دوست عزیز وگرامی،،،از کامنت شما بسیار لذت بردم ،،نکات دقیق و بسیار زیبایی را بیان کردید ،،ولی در آن شعر مولانا
نردبان این جهان ما ومنیست
عاقبت این نردبان،،،،،،،،
،،،،،،،
منظور مولانا این نیست که ثروتمند نشویم وبرای ثروتمند شدن تلاش نکنیم وثروتمند شدن خوب نیست!!!!
،،منظورش این است به هر موفقیتی که رسیدیم مغرور نشویم،چون غرور مارا به پایین ،میکشاند و بگوییم این من بودم ،،،نه این ما نبودیم ،خداوند بزرگ بود که مارا هدایت کرد وما بندگی کردیم و به هدایت او گوش دادیم و پیشرفت کردیم،اتفاقا،مولانا در همه ی اشعارش گوشتزد می کند وصل شدن به عقل کل برخورداری از بینهایت آرامش ،،و شادی وفراوانی به همراه دارد ،،البته بدون غرور وخود خواهی،و این که بگوییم من بودم!!!
منظور این است که به عقل ناچیز خود مغرور نشویم .که به قول استاد چک ولگد های جهان را میخوریم
اتفاقا بارها شنیده ام که خود استاد عباس منش میگویند من هرچه دارم از هدایت الله است
مولانا اقیانوس بی نهایتی از عظمت وفراوانی خداوند را به ما نشان میدهد که کلید آن رهایی از منیت وغرور وخودخواهی است،وگرنه هیچ جایی ثروتمند شدن را نکوهش نمیکند
موفق باشید دوست عزیزم
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی وزیبایی و عزتمندانه
سلام به استاد عزیزم و مریم عزیزم
برداشتم از این گفتگو زیبا و پر از آگاهی رو می نویسم
دوست خوبمون محسن عزیز که از ۱۷ سالگی تو این مسیر الهی هستند و الان در سن ۲۲ سالگی نتایج خیلی عالی گرفتند از جمله ازدواج موفقی که داشتند و تو کسب کارشون خیلی پیشرفت داشتند و گسترش دادند و ماشین خریدند و تو بهمن ماه این رشد متوقف شده که بعد از شنیدن گفتگوی فرهاد عزیز و موفقیتهاشون به این نتیجه رسیدند که باید به صورت جدی کار کردن رو خودشون رو شروع کنند و ادامه بدند با انگیزه بیشتر و متوقف نشند تا جهان با تضادهایی که میاره، مجبور به حرکتشون کنه
من شخصا تحسین میکنم محسن عزیز رو به چند دلیل اول اینکه تو سن ۱۷سالگی هدایت شدند به این سایت و با انگیزه رو خودشون کار کردند و چقدر نتایج عالی گرفتند دوم اینکه تو سن پایین تونستند مستقل بشند و دستشون تو جیب خودشون هست سوم اینکه ازدواج موفقی هم تو سن کم داشتند و تو مسائل مالی و روابط عاطفی پیشرفت خوبی داشتند و واقعا الگوی خوبی هستید و تحسین بر انگیزید
سوالی که براشون پیش اومده اینه که چرا با این که میدونند باید همیشه رو خودشون کار کنند به یکباره این کار کردن رو خودمون رو متوقف میکنیم ؟
تمایل طبیعی انسان به حرکت نکردن و فقط نشستن و سکون هست ولی ما باید با اهرم رنج ولذت بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم و زمانی که ما تا حدودی تضادهای زندگیمون از جمله مسائل مالی و روابط عاطفی سلامتی جسمانی و ارامش رو حل میکنیم ذهن ما میگه خوب الان همه چی خوبه و این تله ای هست برای حرکت نکردن البته طبیعیه زمانی که افراد این تضادها رو برطرف میکنند با حرکت کردنشون انگیزشون کم میشه کاری که باید تو این جور مواقع انجام بدیم اینه که نزاریم این زمان سکون وبی حرکتی زیادی بشه اگاهانه سعی کنیم به خودمون انگیزه بدیم و الگوهالگوهای موفق دیگه رو ببینیم و سعی کنیم حرکت کنیم حتی اگر شرایط خوبه عالیتر کنیم تا با سکون وبی حرکت موندنمون جهان ما رو با تضاد مواجه نکنه که ما مجبور به حرکت بشیم سعی کنیم تو حرکت باشیم و تو باد موفقیتهامون نخوابیم
مثل زیدان که تو زمان بازیکنی بهترین بود تو زمان مربیگری بهترین بود و تو همه دوره ها با انگیزه با ذوق وشوق تشنه بود برای موفقیتهای بیشتر و همیشه پر از انگیزه بود و هیچ کسی در دوران ورزشی و مربیگری فوتبال مثل زیدان انقدر با انگیزه وانقدرتشنه برای کسب موفقیت نبوده و نتایجی که تو دوران بازیکنی و مربیگری رقم زده منحصر به فرد هست بهترین خودش بوده تو همه اون دوره ها و این همه انگیزه و تلاش برای رسیدن به خواسته ها اونم تو اون شرایط عالی کنترل ذهن قوی میخواد که انگیزه ایجاد کنی و حرکت کنی
استاد عزیزم که تو این شرایط ایده آل تو تمام مسائل مالی و روابط عاطفی سلامتی جسمانی و ارامش بازهم سعی میکنه حرکت کنه و متوقف نشه که تو سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا میبینیم
باید با تمرکز و انگیزه به سمت اهدافمون حرکت کنیم و قبل از رسیدن به هدف یعنی تو مدت زمان کوتاهی که مونده به هدفمون برسیم بیایم تو همون زمان هدف بعدی رو انتخاب کنیم تا بلافاصله بعد از رسیدن به هدف قبلی برای هدف بعدی که انتخاب کردیم حرکت کنیم و انگیزه و ذوق و شوقمون رو حفظ کنیم با اهرم رنج ولذت انگیزه ایجاد کنیم و افراد موفق رو الگو قرار بدیم و بیایم افراد موفق تر از خودمون رو ببینیم و انگیزه و الگو بگیریم نه اینکه افراد پایین تر از خودمون رو ببینیم و خوشحال باشیم که از اونها بهتریم حتی با افراد سوپر موفق هم خودمون رو مقایسه نکنیم چون اون موقع نجواهای ذهن میاد سراغمون که من فاصله زیادی با اون افراد دارم و اینم خودش باعث بی حرکتی میشه برسم به یه حد وسطی که الگوهایی که انتخاب میکنم کسانی باشند که اون حس خوبی از حسادت رو که باعث میشه بگم منم میخوام و میتونم مثل اون فرد موفق باشم و باعث میشه تحسین من رو برانگیزه نه احساس بد و قضاوت کردن و غیبت کردن بلکه انگیزه بده که منم میخوام مثل اون فرد تو اون زمینه ها بیشتر رشد کنم و باعث حرکت کردن من بشه و باعث بشه منم اون موفقیتها رو به دستش بیارم بدون اینکه اون فرد موفق تر از خودم رو تخریب کنم بلکه اون فرد رو تحسین کنم و با انگیزه بگم منم میخوام که اون موفقیت رو به دست بیارم و به سمتش حرکت کنم
همه ما حس حسادت و غرور و خشم رو داریم خودشناسی خیلیییییی به من کمک میکنه که ببینم کجا حسادتم و یا غرور کاذبم داره به من ضربه میزنه و کنترلش کنم و غرورم و حسادتم رو بیارم تو مسیر درستی که باعث حرکت بیشتر من و انگیزه بیشتر من برای حرکت تو مسیر درست و پیشرفت بیشترم بشه من باید خصوصیاتم رو بشناسم و کنترل شده بیارمش تو مسیر درست چون این ویژگی ها غرور و حسادت، ترس ،خشم اگر تو مسیر درست و کنترل شده باشه بسیار کمک کننده است برای پیشرفتم و اصلا یه جاهایی لازمه بچه های که تازه به دنیا اومدند دو تا ترس با خودشون دارند ترس از صدای بلند و ترس از ارتفاع که این ترسها کمک میکنه به حفظشون از خطر و این ویژگیها کمک کننده هست و اگر من خودم رو خوب بشناسم میتونم در مواقع لزوم با کنترل کردن و اوردن اون ویژگی ها تو مسیر درست ازش بهره ببرم
استاد جان و مریم جانم عاشقتونم ❤❤❤
خدایا عاشقتم که عاشقمی❤❤ سِودا❤❤❤
عالی بود این کلیپ چون من نزدیک به دوسال از برنامه های استاد استفاده میکنم و هدفم ثروتمند شدنم به اندازه ایلان ماسک بود که دیدن این کلیپ از استاد بهم از این لحظه به بعد خیلی کمک میکنه که هدف پایینتر انتخاب کنم و اون هدفی که داشتم رو تو مراحل خیلی بعد تر داشته باشم.(همتون رو دوست دارم ولی استاد رو بیشتر).