https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/07/abasmanesh-9.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-07-17 06:29:212024-04-23 07:41:15گفتگو با دوستان 29 | قانون تکامل و “پایداری نتایج”
108نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خدایا شکرت بابت حضور من در این سایت زیبا و بودن در جمع این دوستان عزیز و والا مقام
من عاشقتم استاد که چه افراد بی نظیری را جذب می کنی . من عاشق آقا ابراهیم و قدرت سوال پرسی و سوالات خوبی که می پرسد هستم .
چقدر یک ذهن پرسش گر خوب است
چقدر یک ذهن پرسشگر مشکلات را حل می کند . خدای من شکرت
من با شنیدن این فایل این تلنگر به من خورد که من چقدر از این روش برای خودم استفاده می کنم
استاد در دوره آفرینش به خوبی در یک بخش کامل به سوال و قدرت سوال اشاره دارد که با این روش کار کردن چقدر خوب می توانید به خواسته های خودمان برسیم و چقدر خوب بتوانیم مسائل و مشکلات خودمان را حل کنیم.
خدایا شکرت بابت این تذکر و تلنگر که با گوش کردن به این فایل و و یادآوری استاد در مورد این که آقا ابراهیم عزیز همیشه سوالات خوبی می پرسند در ذهن من هم تداعی شد که من هم این ذهن پرسشگر خودم را فعال کنم . خدایا شکرت شکر
موضوعی مهمی که اشاره شد در این فایل از طریق استاد گرامی این بود که خیلی از افراد موفقیت افراد را به مسائلی ربط می دهند و همیشه این سوال است که آیا اگر مثلا ما موفقیت یک فرد را در انجام یک کاری می بینیم آیا خودمان واقعا در خودمان می بینیم که آن کار را انجام دهیم ؟ یک سوال بسیار ساده . مثلا همه میگوند که رونالدو پس اینکه تمرین تیم تمام می شود در زمین تمرین می ماند و مدتی دیگر مازاد بر سایر بازیکنان تمرین می کند و یا یک رژیم خاص غذایی دارد و یا دلایل دیگر.
حال اگر من یک فوتبالیست هستم آیا همان کار رونالدو را انجام می دهم ؟ اگر به همان روش و با همان تعهد وی کار کنم قطعا به همان موفقیت خواهم رسید. این یک قانون است .
اما بسیاری از افراد و شاید در برخی از موارد خود من نیز در چاله همین اشتباه افتاده ام که نمی توانم آن کار را انجام دهم و یا حتی نمی خواهم مسیر موفقیت او را بروم و به خودم زحمت بدهم ولی آن نتایج را بگیرم.
این یک اشتباه بزرگ است . این یک کج فهمی بزرگ است که من و شاید خیلی از دوستان در دام آن گرفتار شده ایم که با دیدن میوه ها و ثمره های زندگی یک فرد می خواهیم ما هم همان میوه ها و نتایج را داشته باشیم فارغ از اینکه وی از چه مسیری رفته است و چه کارهایی انجام داده است، چه کنترل ذهنی داشته است و چه کارهایی را انجام داده است . فقط میوه و نتایج.
چقدر این فکر سطحی و بی نتیجه است .
حالا این که خوب است . عده ای حتی پا را فراتر از این جهالت گذاشته و این موفقیت ها را به شانس و بخت و اقبال و پارتی و قضا و قدر می گذارند که برای این افراد فقط باید آرزوی شفای عاجل نمود.
پس من بیایم و با خودم صادق باشم و بپذیرم که هر کس در هر جایی هست همان جا جای درستش است و جهان هیچ خطایی نکرده و هیچ اشتباهی صورت نگرفته است .
هرکسی که موفقیتی رسیده است حتما و حتما و حتما دارد نتیجه و مزد تلاشهای خودش را در هر زمینه ای می گیرد.
هرکسی که به مشکلات و مصائب و سختی های گرفتار شده است نتیجه افکار و باورهای غلط خودش بوده است و این قانون است تمام زندگی من به وسیله افکار و باورهای هر لحظه من خلق شده است .
من خالق زندگی خودم هستم صد در صد
خدایا شکرت بی نهایت بار بابت یادآوری مجدد این آگاهی
برای شروع ،کارهایی رو انجام بدم که در توانم هست و باهمون امکاناتی که دارم
تبلیغ کردن گاهی برای جلب توجه کردنه و با استفاده کردن از افراد معروف و مشهور و ابزار دیگه هزینه میکنیم برای دیده شدن. و دلیل دیگه عدم درک قانون تکامل هست .یعنی بخوام یه شبه معروف بشم و عجول باشم و بخوام زود به نتیجه برسم که این نتیجه و موفقیت هم پایدار نخواهد بود. من باید اروم اروم با پیشرفت کارم دیده بشم تا موفقیت پایداری داشته باشم
من باید نیاز به دیده شدن عجول بودن جلب توجه کردن و طمع را در وجودم کمتر کنم برای رسیدن به نتیجه پایدار .برای رسیدن به موفقیت پایدار باید طبق قانون و اصول پیش برم
من باید اینقد خوب باشم تا بقیه بیان دنبالم. من اگر درست عمل کنم با توکل به خداوند با ایمان به خداوند بدون ترس و نگرانی خداوند من رو هدایت میکنه به موفقیتهای بیشتر و انسانها و موقعیتهای بهتر
خدایا من رو هدایت کن به راه کسانی که به انان نعمت داده ای امین یا رب العالمین
از وقتی تمرکزمو بیشتر گذاشتم روی نقاشی ایده های جالبی بهم داده میشه
امروز صبح که بیدار شدم تا برم کلاس رنگ روغنم
نزدیک خونه مون یه پارکه و همیشه وقتی از اون مسیر میرم به درختا توجه میکنم
اما این بار وقتی نگاه میکردم درختا رو و به کاجای روی درخت نگاه میکردم یهویی تصویر یه گردنبند اومد جلو چشمم که با میوه درخت کاج درست شده
با دیدن اون تصویر حس کردم بهم گفته شد کاج هارو بردارم و دونه دونه بازشون کنم و گردنبند بسازم روی چوب و نقاشی کنم به طلا فروشیا بفروشم ، که قاب کنم و بخرنبزنن به دیوار مغازه شون
قشنگ تصویرش جلو چشمم اومد
با اینکه نمیدونم وقتی به این ایده عمل میکنم چی قراره بشه ،ولی دارم انجامش میدم
تا شنبه هفته بعد حداقل دو تا تابلو بسازم
امروز قرار بود شام بریم خونه داییم و به مادرم گفته بودم بیا تجریش و یکموسایلامونو بفروشیم و از اونجا بریم مهمون
وقتی رسیدم تجریش ،امروز خیلی بی قراری میکردم چون تصمیم گرفته بودم دیگه مواد قندی رو سعی کنم حذف کنم
دلم میخواست پیراشکی شکلاتی بخرم اما مقاومت کردم در برابر این خواسته و نخریدم
چون دلم میخواد که به بدنم برسم
و دوست دارم حالش بی نهایت عالی باشه
و صبح برای بدنم پروتئین دادم میخوام لیاقتمو نشون بدم برای دریافت دوره قانون سلامتی
حس میکنم اگر لایق بودنمو نشون بدم و آگاهانه تصمیم بگیرم که یه سری مواد غذایی مثل شکر که هر روز بیشتر میخورم و کم کنم و بعد حذف کنم ، اون موقع میتونم دوره قانون سلامتی رو بخرم
وقتی رسیدم با بچه های کلاس صحبت میکردیم تا استاد بباد وقتی اومد و شروع کردیم به دیدن کارش تا ازش یاد بگیریم ، درمورد کتابی که گفت نوبتی بخونیم ،و اول داد به من گفت تو بخون طیبه
و بعد کلی توضیح داد
تو کتاب مبانی زیبا شناسی درمورد حس مشترک صحبت میکرد ،ازمون پرسید حس مشترک چیه ؟؟؟
و کسی ندونست
وقتایی که ازمون سوال میپرسه که درمورد هنر هست و ما جوابی نداریم بدیم ،میگه حیفه که دارین نقاشی میکنین اما هیچی درمورد نقاشی نمیدونین و این بده
و مدام بهمون میگه که کتاب بخونیم درمورد هنر
وقتی حس مشترک رو توضیح داد و گفت مثال میگم ، یه آلوچه میبینین ،بدون اینکه اونو بخورین دهنتون آب میفته و هم زمان میدونین که ترشه و سفته ، پس همه اینا حس مشترکه که بین 5 تا حواستون هست و همه رو باهم حس میکنین
چیزای جالبی میگفت خیلی خوشحالم که ازش یاد گرفتم
حرفای خیلی زیادی رو همگفت اما دقیق یادم نموند خیلی دوست دارم وقتی به نقاشی نگاه میکنم و تمرکزم به یادگیریه ،هم زمان گوش بدم به کتاب و یا صحبت های استادم یادم بمونه
ولی برام عجیبه ، وقتی تو خونه نقاشی میکشم و کار میکنم ،برعکسه انگار دستام خودشون حرکت داده میشن و من تمام صد در صد حواسم به گوش دادن به فایلای استاد عباس منش و فکر کردن به حرفاشون هست
نمیدونم دلیلش چیه که نمیتونم حواسمو جمع کنم سرکلاس و هم نقاشی رو یاد بگیرم و هم گوش بدم به حرفای استادم
یه چیز خیلی خیلی جالب تر اینکه ،من از وقتی تو تمرین ستاره قطبیم مینویسم که دلم میخواد امروز سر کلاسمون درمورد چیزهایی صحبت کنیم که آگاهیمو بیشتر بکنه ، به طرز شگفت انگیزی استادم درمورد چیزایی صحبت میکنه که به دردم میخوره و یاد میگیرم
وقتی کلاسم تموم شد از استادم رنگ فوق آرتیست خریدم
چقدر برای من ، دیگه عادی شده رنگ خریدن
اونم رنگ فوق آرتیست که استادا دارن
یادمه چند ماه پیش من پول یه رنگ رو هم نداشتم که ارزونترین رنگ آرتیست بود و رنگ سفید بود که 300 تمن بود
اما الان به راحتی یه رنگ فوق آرتیست خریدم و قراره دو تا رنگ هم از استادم بخرم
که قیمتاشون 680 و 980 و 680 هست
خدایا شکرت چقدر تو خوبی آخه ، سپاسگزارم
خیلی حس خوبی دارم وقتی رنگ میگیرم
و با اینکه رنگ گرفتنم راحت و عادی شده ، وقتی استادم گفت این رنگو بخرین سریع من گفتم میخوامش
با اینکه قبلا هرموقع میگفت این رنگو بخرین ،من سکوت میکردم و تو دلم میگفتم کاش پول داشتم و رنگارو میخریدم و نگران بودم که کی میشه بخرم
وای خدای من بی نهایت ماچ بهت که انقدر تو این سه ماه کمکم کردی که علاوه بر اینکه الان میتونم راحت رنگ بخرم
تا اردیبهشت ماه هم شهریه کلاسامو کنار گذاشتم
این یعنی پیشرفت
این یعنی اینکه من قدم برداشتم که الان تا 5 ماه پول شهریه مو دارم
و نگرانی ندارم بابتش
و الان فقط تمرکزم رو دادم به نقاشی و ایده هایی که خدا بهم داده که روی برگ درختا نقاشی بکشم، دارم کار میکنم
خدایا بی نهایت شکرت
هرچیتشکر کنم بازم کمه
وقتی رنگمو گرفتم و زنگ زدم به مادرم که بهش بگم کلاسم تموم شد ،گفت رسیده تجریش
منم رفتم جای همیشگیمون وایسادم و باهم که رفتیم پر از نگهبان و پلیس بود که نمیذاشتن هیچ دستفروشی وسیله هاشو بچینه به روی زمین و بفروشه
من که بکم نشستم ،مامانم رفت تب جوش بگیره
دیدم یه دست فروش کیفاشو گذاشت تا بفروشه ، منم دیدمش و رفتم به پلیس گفتم ببخشید شما نمیرین؟؟
تعجب کرد گفت چطور مگه
گفتم هیچی موتورتون اینجاست گفتم اگه میرین که من اینجا وسیله هامو بذارم
گفت مشکلی نیست بفروش کنار موتورم
و منم به حرفش کارامو پهن کردم و همین که گذاشتم نگهبان گفت خانم کی گفت پهن کنی ، تا ما اینجاییم کسی دست فروشی نمیکنه ، صبر کن ما بریم بعد
اون لحظه حس کردم ترسیدم که نباید میترسیدم
از خودم پرسیدم طیبه چرا وقتی بلند داد زد خانم جمع کن ، ترسیدی ؟؟؟؟!!!
چه فکری داشتی که ترسیدی
و وقتی بهش فکر کردم متوجه شدم که
به این خاطر ترسیدم که حس میکردم قدرت داره و میتونه وسایلامو برداره
خدایا منو ببخش که یه وقتایی که نه بیشتر وقتا اینجوری میترسم از گفتن اینکه خانم جمع کن
قلبم رو باز کن تا تسلیمت باشم و آروم باشم و شجاع و همه چی رو به خودت بسپرم
وقتی مادرم اومد دیگه خیلی وایساده بودن نگهبانا و من دیدم دیر میرسیم خونه داییم بدون اینکه یدونه بفروشیم با مادرم برگشتیم
تو راه یه چیزی دیدم که خیلی توجهمو جلب کرد
تمیزی بلال فروشیا رو دیدم
وقتی داشت بلال میفروخت و تو دستگاه بلال ها رو می پخت بعدش با دستمال تمیز میکرد دستگاهشو
دستگاهش خیلی تمیز تر بود به نسبت بقیه دستگاهای بلال فروشا و این یه حس فوق العاده ای بهم میداد
وقتی شب برگشتیم خونه کلی حس خوب داشتم و پر از انرژی
خدارو بی نهایت شکر میکنم که به من انرژی داده که وقتی از صبح کار میکنم و شب برمیگردم خونه بدنم هیچ دردی نداره و کاملا حالم خوبه
خیلی وقته که دیگه هیچ درد عمیقی در بدنم حس نمیکنم
خیلی وقته که دیگه شبا بلافاصله بعد اینکه چشممو میبندم به خواب میرم و هیچ دردی در بدنم حس نمیکنم
همه اینارو میتونم فقط به یه چیز وصلش کنم
به خدا
از وقتی به خدا وصل میشم و هر لحظه از روزمو رو که سعی کردم و باهاش صحبت کردم مثلا از 24 ساعت در روز حدودی بخوام بگم 15 ساعتشو یاد خدا بودم یا 10 ساعت
اون روزم کلا پر انرژی میشه
در صورتی که من قبلا تا یکم کار میکردم خسته میشدم و فقط در طول روز استراحت میکردم
اما الان کلی کیف میکنم و خدا داره کارای منو با قدرت خودش انجام میده و من فقط لذت میبرم
خدایا شکرت
برای تک تک اعضای این سایت پر از آگاهی ، بی نهایت عشق و شادی سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام
درود به استاد دانا و آگاهم و خانم شایسته عزیزم، و همه دوستان جان
استاد چقدر زیبا این جمله را به دوستانمان گفتید که اگر کسی در قبال موفقیت های دیگران کلی دلیل و منطق آورد که اون موفقیت رو زیر سوال ببرد و بگوید اگر من هم فلان کارو کنم نتیجه ی بهتر خواهم گرفت، در پاسخ بگوییم چرا که نه، شما انجام بده، ما خوشحال می شویم موفقیت شما رو ببینیم،، واقعا حظ کردم استاد…
چنین بینشی از شما نشان دهنده ی روح و قلب بزرگ شما است که فقط دوست دارید شادی و موفقیت دیگران را ببینید چرا که همین بینش تاثیر متقابل روی زندگی خودتان خواهد گذاشت و بینش شخصی که امیدوارم خیلی زود در مدار صحیح قرار گیرد، همگی قفل های ذهنی ایشان و باورهای نادرست و البته تیک شخصیتی ای که ایشان دارند ( حسادت) و صدالبته نبود اعتماد به نفس، چرا که چنین اشخاصی به خاطر ضعف وجودی و نداشتن تلاش برای ارتقا خود، موفقیت دیگران را به هر نحوی زیر سوال می بردند تا خود را از نداشتن و نتوانستن آن موفقیت تبرئه کنند، غافل از آنکه با تحسین موفقیت هر شخصی خود را به خواسته ای که داری نزدیک می کنی،، و اصلا گفتن و شنیدن خوبی ها تماما حس خوبی ست که به گوینده و شنونده انتقال داده می شود…
در مورد سوال دوستمان در خصوص اینکه چرا قانون با خریدن اعتبار و جلب توجه به هر نحوی در تضاد است، اول اینکه چنین اشخاصی از اعتماد به نفس پایینی برخوردار هستند که به هر نحو می خواهند خود را نشان دهند، پس اول باید روی خودباوری و خودارزشی کارکنند و بعد از آن نگذراندن دوره ی تکامل، با یک شب نمی توان اعتبار چندین ساله دریافت کرد، که برای هر شخص این تکامل مدت زمانی دارد با توجه به اراده و پشتکاری که دارد، و عجله داشتن در هر زمینه اجازه ی لذت بردن از مسیر را خواهد گرفت، و واقعا خاصیت وجودی انسان است این خصوصیات عجول بودن، دیده شدن و و و… اما باید مدیریت روی خود و خواسته های خود داشت و آن ها را کنترل کرد، چون در غیر این صورت موفقیت در هدفت تداوم نخواهد داشت و همان طوری که یک شب به دست آمده، یک شب هم از دست می رود..
زمانی که ما در مدار درست قرار گیریم، آنجاست که خدا تمام قدم های مسیر را به ما نشان می دهد و آنچنان لذت بخش است که دیگر عجله ای برای رسیدن به خواسته ات نداری چون در طی مسیر اینقدر اتفاقات خوب رقم می خورد که به تو احساس خوب می دهد که یکهو به خودت می آیی می بینی، اااا به اون چیزی که می خواستم رسیدم،، و آنجاست که باید هزاران بار شکرگزار خدایی بود که تمام دنیا را رو حساب و کتاب و قانونی که تغییر ناپذیر است وضع کرده و ما چه می خواهیم بهتر از این؟!!!
واقعا گاهی اوقات زمین و زمان به ما نشان می دهد که در مسیر اشتباه هستی و ما باز به کار خود ادامه می دهیم چون با باورها و ماندن در مدار غلط و تداوم آن قفل هایی که برای ذهن خود ایجاد کردیم که نه چشمان می بیند و نه گوشمان می شنود، آنجاست که با سر به زمین می خوریم بلکه به هوش بیاییم( طبق قانون) که اگر به هوش آمدی که فبها، و اگر باز ادامه بدهی قطعا نابود خواهی شد…
واقعا در هر لحظه ما باید کنترل در ورودی های ذهن، نظارت روی ساختن باورها، شناسایی باورهای غلط و برداشتن قفل هایی که ایجاد کردند داشته باشیم و در هر لحظه خود را در مدار شادی و احساس خوب قرار دهیم…
استاد بابت فایل پر محتوایی که قرار دادید سپاسگزارم🙏🏼♥️
خدایا شکرت🤲🏼♥️
در پناه الله شاد، سالم، سعادتمند و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید☘️♥️
با سلام به استاد عزیزم مریمخانموتکتکبچههای سایت
موضوع مغایرت تبلیغات با قانون جهان
وقتی ما پول برای تبلیغ میدیم در اصل داریم تلاش میکنیم زور میزنیم هزینه میکنیم که دیده بشیم
ممکنه این هزینه ابتدا خیلی خیلی کم باشه ولی چون ارام ارام باور میکنیم که این راه موثر هست ادامه میدیم بار دوم بار سوم اگهی کوچک اگهی بزرگتر تبلیغ بیشتر هزینه بیشتر از یک جایی اگر طرف اگاهیش را کسب نکنه و باورهاش بیشتر روی تبلیغات میخ کوب بشه که بله این تبلیغات هست که داره فروش منا زیاد میکنه از اونجا به بعد وارد داستان شرک میشه و توکلش میره روی تبلیغات و اسیر تبلیغ میشه از اونجایی کههمه چیز درونی است و تبلیغ یک موضوع بیرونی هست و اگر شما توکل و امیدت به موضوع بیرونی گذاشته بشه چونتحتکنترل شما نیست که چهتعدادی اگهی شما را ببینند یا نبینند و علاقه مند به خرید بشوند یا نشوند
ممکنه همونتبلیغ ضد تبلیغ بشه و یا کلا جواب نده و قطعا به شکست می انجامه
طبق قانون ماخودمون خالق صفر تا صد کل اوضاع و احوال زندگیمونهستیم وقطعا فروش و کسب درامد هم قسمتی از این شرایطی هست که ما ازدرونخودمونوباورهامون باید تغییرش بدیم
درسته که باور به اینکه تبلیغات برای من فروش بیشتر ایجاد میکنه تا یک جایی جواب میده ولی زمانی که این باور مخرب اثر میزاره رو باور کلیدی و اصلی توحیدی از اونجا به بعد جواب نمیده دیگه یعنی همه چیز طرف میشه وابستگی به تبلیغاتش
این موضوع با تکامل رابطه مستقیم داره چون با زور پول و زور زدن در اصل طرف مدار خودش را میخواهد تغییر بدهد این تغییر مدار باید روند تکاملی نرم خودش را داشته باشه که تبلیغات پولی افراطی این روند را بر هم میزنه در نهایت باعث بر همخوردناحساس شخص میشه و شکست حاصل اونه وقتیروند بصورت نرموتکاملی انجام میشه احساس شخص در صورت شکست های کوچک اصلا بهم نمیریزه و حتی باعثتقویت احساس خوبش میشه با تداوم میتونه مسیر را ادامه بده چون هزینه ای برای این دیده شدنش نمیده داره مسیرش میره ومیگه توکل بخدا خدا برام میرسونه ( همین دوکلمه عظیم باوری هست )
به میزانی که باورهای توحیدی ما زیاد بشه احساس ارامش بیشتری داریم وبه میزانی که باورهای توحیدی ما کم بشه احساس ارامش از بین میره تبلیغات از عواملی هست که باعث کم شدن باور توحیدی میشه چون ارام ارام باور شخص را به سمت پولدادن = دیده شدن بیشتر = مشتری بیشتر سوق میده مثل یک باطلاق
همه ما تجربه داریم کالاهایی که زیادی تبلیغ کردن حالمون بهم خورده و گفتیم اینا نمیخواهیم یا کاغذهای تبلیغاتی کهنخوانده انداختیمشون یا پیامک های تبلیغاتی که باز نکرده دیلیت کردیم استاد نشون دادن صندوق پست در خونشون را که چقدر از این اگهی ها میاد توش و یا خود من در ایمیل و پیامک هام و یا تماس های خنده دار تبلیغاتی که بلافاصله قطعشونمیکنیم قطعا این عملکرد ما باعث احساس بد در اگهی دهنده میشه و هرچقدر اون بیشتر زور بزنه احساسش بدتر میشه واز هدفش دورتر میشه بسته به اینکه چقدر در این باطلاق گیر کرده باشه
و از یک زاویه دیگر که موضوع تبلیغات را بخواهیم با قانون برسی کنیم تمرکز شخص اگهی دهنده بر نتیجه است و عدم لذت بردن از مسیر که ما بهش میگیم تکامل
شخص اگهی دهنده تمرکزش میزاره روی هدف در اصل اون داره هدفش میبینه و از اونجایی که به هدفش نرسیده احساسش بد میشه و طبق قانون باید احساس بدش بیشتر بشه ونتیجه نمیگیره ولی اگر بجای بجای تمرکز روی هدف تمرکز بزاره روی تک تک لحظات مسیر و لذت ببره و در اصل هدفش را همین الان ببینه که بهش رسیده همین فروش یکمشتری امروز خدایا شکرت بابت همین یک فروش احساسش خوب میشه و سپاسگزار همینی که الان داره باشه فارق از اینکه کارخانه اش بزرگ شده یا نه ماشین دلخواهش خریده یا نه خونه اش بزرگکرده یا نه و ….. حالش خوب میشهوطبق قانون باید احساس خوبش بیشتر وبیشتر بشه و فروشش بیشتر میشه چون فروش بیشتر احساس خوب بیشتر براش رقممیزنه اتفاقا ارزوهای بک گراند ذهنیش خیلی زودتر حاصل میشه
داشتن نگرش لذت بردن از لحظه تنها با داشتن باورهای قوی توحیدی ممکنه در غیر این صورت نمیتونه ادامه بده
باید حتما باورهای توحیدی داشته باشه چرا ؟؟ چون ذهن منطقی نمیزاره شما لذت ببرید ذهن منطقی میگه تا کی میخوای صبر کنی ؟ میخواهی پیر بشی ؟ میخوای برای پیریت خونه ات بسازی ؟ برای گورت ماشین مدل بالا میخواهی و صد ها نجوای دیگر و اگر از اینادمها هم اطراف شخص باشن که ایننجواها بیشتر و بیشتر میشه خفه کننده تمام این نجواها باورهای عظیمتوحیدیهست من شخصا برای تک تکاین نجواها باورهای توحیدی را هدایت شدم بهش و سعی کردمدرککنم انشا الله
بالاترین نجوا در مورد زمان هست که به لطف الله اون هم هدایت شدم بهش و حتی نتیجه هم گرفتم نتیجه اینکه با کارت ملیمکه عکس 6 سال پیشمهست میرم بانک کارمند بانک با تعجب میگه چطور ممکنه این عکس شما باشه !؟؟؟؟؟؟ ومن فقط میخندم و میگمخودم هستم میگه چطور ممکنه کسی جوان شده باشه !؟؟؟
بله دوست عزیزم به نجواهای ذهن منطقی اهمیتندهفقط روی باورها باید کار کرد و عالی ترین باورها باورهایی که در قران هست قران یکگنج بزرگه یک کلید طلایی ثروتو خوشبختی محض
و یک موضوع دیگه اینکه نباید معرفی خدمات یا محصولمون را با تبلیغ اشتباه بگیریم من شخصا محصولات جدیدم را در اینستاگرامم معرفی میکنم (مجانی ) صفر تا صد عکاسی خودم انجام میدهم و دو سایت بسیار عالی دارم که کلکسیونی از محصولاتم خودم در سایت میزارم ومعرفی میکنم
و بجای تبلیغات باورهای عالی میسازم با هدایت الله چند نمونه برای شما ذکر میکنم
محصولات من بسیار ارزشمنده بسیار ارزشمنده چون حاصل صداقت ودرستی و ایمان من به خداونده وهر کجا میره صدها مشتری جدید را برای من جذب میکنه چون عطر محصولات من در جهان میپیچه الهی شکر
خداوند از بینهایت طریق به اسانی و راحتی محصولات منا به جهان معرفی میکنه الهی شکر
دستان خداوند برای من به راحتی تبلیغ میکنند ومحصولات من را به همدیگر معرفی میکنند الهی شکر
محصولات من بقدری ارزشمند هست که افراد ارزشمند وعالی را جذب میکنه الهی شکر
محصولان من بقدری خاص و عالی هست که هر تولید کننده ای برای تولید بهترین وخاص ترین محصولاتش از محصولات من استفاده میکنه الهی شکر
ممنونم از استاد عزیزکهدستی از دستان خداوند بود وبا اکاهی های نابشون قرانرا برای من جذاب ودلنشین تر کرد عاشق قران هستم
استادجانم، چقدر خدارو شاکرم که شاگرد شما هستم، فقط خداوند میدونه، خودم والبته یه مدتی هست خانوادم میدونند، که اگر من امروز شکر الله توی زندگیم وکارم دارم هر روز پیشرفت میکنم با تلاش کمتر و آرامش بیشتر، فقط وفقط به خاطر اینه که از تجربه های شما که در قالب اینهمه اگاهی های ناب هست رو ، تا جایی که تونستم وبتونم دارم توی زندگیم ازشون استفاده بهشون عمل میکنم…
روایت زندگی تک تک ما، مثل همون تشبیه قشنگ شماست که انگاری توی جنگلی گم شده بودیم(زندگی) که یه هلیکوپتر نجات رسید(خداوند) و مارو پیدا کرد و از اون بالا مسیرو بهمون نشون داد و ما تونستیم ،راه خروج از اون جنگل عظیم و ترسناک رو پیدا کنیم اونم به راحتی…
خداوند شمارو برای من انتخاب کرد، تا از طریق آگاهیها وتجربه های ناب شما، مسیر راحت زندگیمو پیدا کنم…
منیکه همش توی تمام امورات زندگیم لقمه رو دور سرم میچرخوندم وبعد میذاشتم دهنم، حالا بافاصله یک وجبی از دهان ودستم روبرو هستم دستمو میارم جلوی دهانم ، لقمه وارد دهانم میشه و میخورمش خیلی راحت….
یعنی دیگه توی امورات زندگیم بیراهه نمیرم، مسیرهای سخت رو امتحان نمی کنم وحتی واردشون نمیشم…
چون من یه نقشه گنج دارم، که از سیدحسین عباسمنش گرفتم، که اگه دقیقا از روی همون نقشه اقدام کنم، براحتی میرسم به گنج!!!
مگه یه آدم توی زندگیش جز آرامش وامنیت و رضای خداوند چی میخواد؟؟ آدمیکه در آرامش وامنیت هست و ازدرون شاد وخوشحاله ، بدون شک یه پکیج کامل از سعادت وخوشبختی رو می تونه داشته باشه، که شامل سلامتی روحی و روانی و جسمی و جنسیش میشه، ومال واموالیکه براش خیر وبرکت به همراه میاره و حلال وپاک وآماده هست و نام نیک و یکتاپرستی وتوحیدی بودنی که از روی ایمان وتوکلش به رب العالمین هست…
من وقتی کار مورد علاقمو، 6 ماه پیش شروع کردم، سعی کردم بازم میگم سعی کردم قدم به قدم با طی کردن تکامل به سمت جلو حرکت کنم…
راستش وقتی یاد سی تا کلاس رایگانی که فقط توی دانشگاه برقرار کرده بودید میفتم و هربار توفایلی میشنوم یا تو کامنتی میخونم، یاد خودم میفتم، 30 تا مدل رایگان، 30 تا مدل زدم تا خودم رو محک بزنم، تا ببینم چقدر توانایی تو شروع کارم دارم، هزینه از جیب، عشق دردل، و اشتیاق درجسم وجان که حرکتم میداد هر روز برم سالن و 7و8 وگاهی 10 ساعت سرپا بمونم ومدل هایی که فقط از طریق فضای مجازی آموخته بودم رو روی مشتری به صورت زنده پیاده کنم، مثل داستان خوندن کتابها و خوندن قرآن شما، اونجا که تصمیم گرفتید از دریافت اطلاعات بیاین بیرون و در عمل اونهارو پیاده کنید…
واون مدلهایی که زدم شکر خدا الان داره برام هربار مشتریهای بیشتری و ورودی مالی بیشتری میاره، اگرچه منبع درآمد اصلیم ازجای دیگست، اما میدونم که منم مثل شما که این مراحل رو سپری کردید و اون زمان از لطفی که خداوند براتون داشت و اون شرایط حقوق گرفتن بدون سرکار رفتن توکشتی و کار با تاکسی و خرید اون زمین و 15 برابر شدنش تو مدت کم و…بعد تهران و……تا رسیدن به درآمد اصلی ازکاریکه عاشقش بودید و هدف خودتون توی زندگی میدونستید…میدونم که منم بزودی ان شالله رزق و روزیم توی کارمورد علاقه ام بیشتر وبیشتر میشه، و تمرکزی فقط دل میدم به همین کارو درآمدم فقط میاد تواین مسیر دلخواه وکاردلخواهم به امید خدا…
نه اینکه اینا توحرف باشه و بخوام حالا توی لیست عملکردهام بذارم نه دارم مدتها بهشون عمل میکنم وکلی نتیجه گرفتم از شون تواین چندسال…
همین ورودی مالی که الان دارم از مسیر دیگه، حلال وپاک و اماده که لطف خداست، باعث شده اون خواسته ی من که در مورد رفتن در کار مورد علاقه ام بود، به ثمر بشینه …
اصلا آقاااااا، من هرجا به هر کدوم از آگاهیهایی که شما استاد قشنگم که بهم دادید عمل کردم فقط خیر دیدم و خیر دیدم و خیر ولاغیر….
وچی از این شیرینتر که تو یه خانواده همه بشینن دور هم و از درسهای عباسمنش صحبت کنند و از ایمانش و از راهکارهای نابشو وتجربه های کاربردیش….
چی باعث شد خانوادمم بیان تو این مسیر؟
آرامش و شادی و حس خوشبختی و ایمان و توحیدی که در من دیدند توی این یکی دوسال با تمام سختی ها و مشکلاتی که امدند ورفتند و هربار یه ورژن قویتراز من ساختند و یه آدم با توکلتر با ایمانتر ویکتاپرست تر، که به لطف الله شکر الله مهربان، زندگیش داره در خیر وخوشی سپری میشه….
همینکه خانوادمم به لطف الله می تونند حداقل چند شبانه روزدور هم جمع بشند و بدون بحث،و دعوا و دلخوری و تشنج، برای ماییکه نمی تونستیم حتی چند ساعت کنار همدیگه وکنار پدرو مادرمون و بچه هامون و …در صلح وصفا باشیم، حالا به لطف الله انقدر در صلح و آرامش در کنار هم قرار میگیریم و انقدر سعی میکنیم توجه کنیم به داشته ها ونعمتها و اونچه که خداوند از روی لطف ورحمتش بهمون داده حتی در حد یه آشی که درست می کنیم و با لذت وشکرگزاری دور هم میخوریم، برای تک تک ما نعمت بزرگ ودستاورد بزرگی محسوب میشه…
برعکس گذشته که تمام تلاشمون رو میکردیم همه چیز توی مهمونی هامون پرفکت وبی نقص و کامل باشه وتو چشم بیاد،و نهایتا با بحث ودلخوری یکی خراب میشد و از بین میرفت و کوفتمون میشد همیشه دور همییامون،حالا سعی می کنیم اگه یه نیمرو هم بودبا عشق بخوریم و شاکر باشیم و بگیم وبخندیم و ازوجود هم لذت ببریم…
بماند که چه درهایی ازنعمت های بیشتروبزرگترداره وارد زندگی تک تک ما میشه هر بار…
تازه مادرم فقط به آگاهیهای که از من میگیره عمل میکنه وگوشی اندروید نداره و فایلهای استاد رو خیلی کم می بینه و خواهرام وبرادرم و پسرم که منو الگو قراردادن مدتهاست تو همه چیز…
تازه وارد سایت و کانال تلگرام و این مسیر شدن، و پدرم که از در صلح بودن ما به لطف الله داره در صلح بودن باخودش و در صلح بودن در کنار ما رو تجربه میکنه….
این چیزهایی که میگم، برای خانواده ای اتفاق افتاده که 40 سال و….. نمی تونستند حتی یه صبح تا شب در صلح وصفا و بدون ناراحتی رو در کنار هم بگذرونند!!!
الهی هزاران بار شکر، که نتایج نشون میده مسیر صد درصد درست هست و باید باید باید همیشه ادامه اش داد…
ان شالله که به لطف الله مهربان هم منو خانوادم و هم هرکسی وارد این مسیر شده توی این مسیر همیشه ثابت قدم باشه…
استاد قشنگم مریم دوستداشتنی ام، ایمانی از جنس ایمان شما، ودرآغوش گرفتن وبوسیدنتون و تشکر وقدرانی فیس توفیس از شما رو،،، از خداوندخواستارم…
نمیدونم چه جوری بگم ولی واقعا روزی که وارد سایت استاد عباس منش شدم و خدا منو هدایت کرد زندگیم به کلی تغییر اول نتیجه ارتباط خوب با خدا خودم عزت نفس غلبه بر ترسهام باورهای درست شد من این حرفمو گذاشتم تو ذهنم ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت هست یادمه با دیدن یک فایل از استادکه فایل های دانلودی بود و یکی همون بحث ابوموسی اگه نمیدونی و میخوای ببینی بنویس تو سایت ابوموسی دیگه کلیپ هست خودت میبینی من از همون روز اینو دیدم البته اینو بگم من از کارم اومده بودم مرخصی اما به قول استاد من با خودم گفتم موندم توی اینکار نابودم میکنه واقعا دوستان دیدید یه جایی از بس موندی یا جایی نرفتی انگاری داری فاسد میشی هنوز ذهنم میخواست بمونه اما ۹۵درصد میفهمیدم خدا داره باهام صحبت میکنه که دیگه نمیخواد سر اینکار بری من اومدم مرخصی خلاصه فایل های استاد رو گوش کردم تا همون کلیپ ابوموسی رو دیدم درجا درجا اقدام کردم با خودم گفتم میخوام برم استان نزدیکمون مهاجرت کنم برای کار اما با باورهای غلط گذشته و کمبود گذشته حرکت کردم که گفتم باید دوباره برم سرکار یعنی رستوران خلاصه رفتم اونجا خسته شدم حالم بهم میخورد از رستوران دوباره کار کنم علاقه نداشتم اما فکر میکردم من باید همش رستوران کار کنم اما همون روز با خدا خیلی صحبت کردم نشستم توی دفتر شروع کردم به نوشتن باور فراوانی که روز بعدش رفتم دوباره نجوا اومد تو شهرغریب گفتم خدایا مالک این استان تویی قدرت در دستان توست منو هدایت کن دوستان شما فکرشو بکنید من به تا اینکه باورهام تغییر دادم یه چیزی بهم گفت سوار این اتوبوس خطی شو منم گفتم چشم مثل استاد من حرکت کردم دیدم یه چیزی بهم میگه حالا اینجا پیاده شو گفتم چشم نشستم گفتم خدایا حالا چه کار کنم گفت برو جلو تر یه جا نشستم همونجا فایل استاد رو گوش کردم راجب نشانه میگفت بعد یه چیزی بهم گفت برو جلوتر دیدم یه استخدامی زده اولش خواستم برم اما ذهنم مقاومت داشت گفتم این نشونه هست خلاصه رفتم حرف زدم اصلا انگاری خدا داشت باهام صحبت میکرد از طریق اون بنده خدا که مال استخدامی بود گفت شما برین تو خونه خودتون اونجا به درآمد بالا برسین ما گفت چرا تو شهر غریب اومدی بخوای کرایه خونه بدی گفت بو از خونه خودتون شروع کن الان خداروشکر وارد کاری شدم که درآمد بالایی ده میلیون داره ولی باید تلاش کنم اینو نوشتم چون ذهنم داره نجوا میکنه خواستم ردپا بزار وقتی نتیجه اومد بیام از نظر مالی بگم
قدم در ناشناخته ها خیلی درسها بهم یاد داد شرک های مخفی رو شناختم خدا میدونه قراره این داستان هدایت چه جوری پیش بره اما میدونم خدا داره منو قوی تر میکنه چون دارم حسش میکنم خدایا شکرت
قبل از رسیدن به نتایج مالی نوشتم تازه از صفر شروع کردم اما این داستان ادامه داره…….
شما در مورد تبلیغات حرف میزدین ولی برای من نکته اخلاق کاری داشت 🤦🤦😂😂
اونجایی که مثال اون بازیکن فوتبال رو زدین.
من همیشه باور داشتم توی محل کار مقصر بعضی از اتفاقات و کم کاری ها دیگران هستن. ولی این صحبت شما باعث شد من یکبار دیگه به کارهای خودم نگاه کنم. با اینکه معتقدم تمام چالش های من توی محل کارم از وقتی شروع شد که من شروع کردم به کار کردن روی خودم و دیگه این آدمها هم فرکانس من نیستن و واقعا هم همفرکانس نیستن… ولی بازم من مسئول کارهای خودم هستم. چون من ارتباط با دیگران رو بلد نبودم.
من هنوز نتونستم درست و حسابی با اطرافیانم تعامل کنم. طرف همفرکانس نیست، اکی، اعراض کن به قول قرآن ولی دور خودت دیوار نکش .
خیلی ممنونم استاد . نکته بسیار عالی بود.
من حقیقتش خواهان حل مسائل به روش ساده هستم. نه با مخ زمین خوردن.
امروز بلاخره درسی رو که از چند بار زمین خوردنم باید میگرفتم، گرفتم. تلخ بود، در حالی که گریه میکردم و ذکرم : “انی ظلمتُ نفسی” بود، بعد از روزها دوست داشتم بیام و یک نشانه از سایت استاد بگیرم برای قدم بعدی.
حرفهای استاد فقط در زمینه تجارت و مالی نیست بلکه براحتی میشه به همه امور بسطش داد.
درس من این بود: اگر برای بار چندم خیانت دیدی و ترک شدی، تقصیر خوده خوده خودت بود.
سالهای ساله از مادرم، از اساتید و از روانشناسها میشنوم: قدر خودت رو بدون. اما نمیفهمیدم.
امروز دچار اگاهی شدم: قدر من همون بوده که ترک بشم. یا من به اندازه کافی خوب نبودم یا قدر چیزی که بودم ندونستم و انتخاب بدی داشتم که همین قدرناشناسی هم خودش به قدر کافی خوب نبودنه. (عین مثال فوتبالیست استاد)
بخودم نگاه کردم: عمییییییق. هیچ چیزی کم ندارم جز عزت نفس و نداشتنش باعث انتخاب اشتباه میشد. چه کسی الماسشو توی بازار بدلیجات عرضه میکنه و انتظار داره کسی که خریدار بدله و اومده بازار بدلیجات، قدر و ارزش الماس رو بدونه؟؟؟ فقط یک احمقِ بی عزت نفس.
براستی که انی ظلمتُ نفسی.
تبلیغات!! آه از این شرک مخفی! اگر فلان مهمانی برم دیده میشم. اگه فلان لباس و فلان ارایشو کنم مورد پسندم. اگه فلان دوستم ماها رو آشنا کنه خوشبخت میشم و…. شُکر که خداوند توابه.
نشانه ام رو هم از استاد گرفتم، وقتی با مخ زمین خوردی و فهمیدی، اونوقته که تغییرات اغاز میشن و درها باز.
از خداوند برای همه جستجوکنندگان، آگاهی، برای زمین خوردگان، بخشش، عزم راسخ و قفلهای باز شده و برای استاد عزیز و سایر اساتید پیشرفت روزافزون طلب میکنم. آمین
بله کاملا درسته و موافقم باهاتون واقعا حرفهای استاد فقط برای ثروت نیست بلکه در تمام ابعاد جواب میده
و خیلی گستردس
من خودم اصلا استاد رو در زمینه قانون جذب و ثروت نمیدونم بلکه از دید من استاد زندگی و یکتاپرستیه
استاد آرامشه
استاد مسیر مستقیمه همان مسیری که به آنها نعمت داده شده و نه گمراهان
و البته که وقتی پا در این مسیر بزاری به همه چی میرسی
خود به خود
و میخواستم ازتون تشکر کنم بخاطر این جملات تون که منو خیلی تکون داد و اشکم رو دراورد
“تبلیغات!! آه از این شرک مخفی! اگر فلان مهمانی برم دیده میشم. اگه فلان لباس و فلان ارایشو کنم مورد پسندم. اگه فلان دوستم ماها رو آشنا کنه خوشبخت میشم و…. شُکر که خداوند توابه.”
چون من با خوندن این جملات یهو بخودم اومدم و متوجه شرک مخفی و عمیقی در خودم شدم
منم بخودم بارها گفتم این اگر هارو
وای خودای من واقعا پیدا کردن باورهای محدودکننده و شرک آلود چقدر کار ظریفی هست و ما نمیدونیم
و فقط خداوند مارو هدایت میکنه
خدایاشکرت
دوست عزیزم خوشحال باش و بدون که شما به این تضاد خوردی که خواسته ات رو به وضوح بشناسی
پیشنهاد میکنم فایل “چگونه از تضادها «اهرمی برای تحقق خواسته ها» بسازیم” رو حتما گوش بدید
استاد چقدر واقعا قانون تکامل درسته و چقدر من سلولی این قانون را در کسبوکارم درک کرده ام.
من یه دفتر دارم که از چندین سال پیش که استارت بیزینسم را زدم هرمعامله و پروژه ای که انجام میدادم را با تمام جزئیات داخلش مینوشتم. از تاریخ سرمایه گذاری، زمان فعالیت روی اون ملک، زمان فروشش، حتی اینکه در کدام دفتر مشاور املاک قراردادش را نوشتم، کل هزینه ها و سود خالص و..
خلاصه همه را ثبت میکردم.
حتی آخر سال میومدم جمع کل معاملات، هزینه ها و سود خالص را هم مینوشتم.
و وقتی آخر سال کل معاملات انجام شده در طول سال را مرور میکردم و اون دفتر را ورق میزدم اینقدر واضح و روشن بود که هربار سود بیشتر، راحتی بیشتر و زمان کمتری انجام میشده برام.
گرچه اونموقع ها من اصلا با قانون تکامل آشنا نبودم.
استاد جان یه تجربه دیگه ای هم که ازین قانون تکامل کسب کردم این بود که ذهن انسان بسیار فریبکار و زیرک هستش و یجاهایی از طریق همین قانون تکامل، ترمز درست میکنه برای ادم.
این چندین ماه اخیر خیلی هدایتها و بشارت ها از خداوند دریافت میکردم درباره نزدیکی تحقق هدفم و دسترسی بهش. چون استاد واقعا خیلی عمیق روی باورهام و تغییر شخصیتم کار کردم بخصوص این 2سال اخیر.
تا میومدم شادی کنم سروکله نجوا پیدا میشد و میگفت تو که تکاملت طی نکردی چجوری داری خوشحالی میکنی و حرف خدا را قبول کردی؟!!! و یه تیر غیب میخورد وسط شادی من.
و از اونجا که من لحظه به لحظه هرآنچه نجوا میگه و هر حالتی برام پیش میاد را راحت برای خدا میگم و پیشش اقرار میکنم و هدایت میخوام ازش. اینبارم همینکارو کردم و آنی بخدا گفتم خدایا نجوا بهم اینطور میگه و…
و خداوند خیلی قشنگ مثل همیشه هدایتم کرد و جوابمو داد و تصویری شفاف و درمقیاس بزرگ بهم نشون داد.
و دیگه از اونموقع به هیچ عنوان نجوا ازین طریق نتونسته بهم مسلط بشه.
سلام و درود به شما خواهر بزرگوار و ثروتمند و توحیدی. امیدوارم که حالتون عالی عالی عالی باشه. و همیشه و هر ثانیه به هدایتهای رب العالمین متصل باشید.
از شما بینهایت سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمندی که برام نوشته بودین.
abasmanesh.com
∆این کامنت خیلی ارزشمند بود ولی خب چون گزینه پاسخ نداشت اینجا دارم براتون پاسخ مینویسم.
واقعاً خدا همه چیز و همه کس میشه برامون. انگار خداوند یه منوی بزرگ و بینهایت گذاشته پیش رومون و میگه بنده ارزشمند و گرانبها و زیبای من، چی میخوای انتخاب کن تا برات بفرستم.
فقط به شرط ایمان و باور من بنده.
خدایی که میگه خواسته ات چیه بنده من.
این موضوعی که شما توی کامنتتون برام نوشته بودین عمل کردن به آیه 186 بقره بود. شما در عمل به خداوند ایمان داشتین و خدا رو اجابت کردین. و خدا هم درخواست های شما رو اجابت کرده. خدایی که همواره در حال اجابت بندگانش هست. خدایی همه اجزای هستی رو چیدمان میکنه تا بنده اش رو در آرامش و راحتی متنعم کنه.
خدایی که حتی حواسش به اسپری هم هست.
ازتون متشکرم بخاطر این کامنت ارزشمندی که برام فرستادین و مهر تایید زدین پای باورهایی که تازه داشتن شکل میگرفتن.
الحمدلله رب العالمین.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر هر ذره از نتایج و نعماتی که به زندگی همه مون میاد (همه اعضای سایت)
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
من نمیدونم چجوری سپاسگزار شما باشم. چجوری سپاسگزار خداوند باشم که این آیات و این جملات را به دل، زبان و قلم شما جاری کرد و به سمت من روانه.
آقای امیری بخدا قسم تمام صورت من شد یه لبخند رضایت از هدایت خداوند که از طریق کلمه به کلمه نوشته های شما به قلبم جاری کرد. با خوندن هرکلمه و هرجمله جریانی عظیم از هدایت و موج عظیمی از شادی و هیجان توی تک تک سلولهای من جاری شده و خدا میدونه انگار قفسه سینه من خیلی کوچیکه که قلبم توش جا بشه.
آقای امیری آیاتی که برام نوشتین قوت قلبی بود که خدا برام فرستاد. به دنبالش تمام جملاتی که نوشته بودین تاکید اون قوت قلب بود.
من نمیدونم چی بگم و چی بنویسم.
من قراره این هفته قدم بردارم برای یه آرزوی چندین ساله، آرزویی که الان برای انجامش نیاز بپول زیادی هست ولی من میخوام قدم بردارم.
همیشه خدا از قبل منو آماده میکرده، تقلب هاش را میرسونده خودش مسیرو هموار میکرده اینبارم باز خودش همه کارهارو کرده ازطریق کامنتی که براتون نوشته بودم درباره جریان سینما و ازطریق کامنت شما که درباره پول نوشته بودین و هدایتهایی که خداوند به وجودتون جاری کرده بود و به شکل های دیگه خدا امادم کرد که برای برداشتن این قدم دیگه بپولش فکر نکنم. بهم نشون داد تو فقط یراه سراغ داری که پول باشه تا هرکاریو انجام بدی ولی من بینهایت راه سراغ دارم.
برای همین برای قدمی که قرارش را هم برای صبح شنبه گذاشتم بپولش فکر نکردم.
دیروز غروب بخدا گفتم خدایا دل منو قرص و قوی کن برای قدمی که میخوام بردارم، بهش گفتم کمکم کن توکل داشته باشم و با باور و ایمان قوی قدم بردارم و از لحظه مطرح کردن این خواستم کمک هاش شروع شده و حالا هم از طریق همین کامنت شما از اون آیات زیبایی که نوشتین گرفته تا تک به تک کلماتتون.
خودتون اگر الان باز این آیاتی که برام نوشتین را بخونید مطمعنم یه قدرت متفاوت تری، یه قدرتی از یه جنس دیگه به وجودتون جاری میشه.
من شگفت زدم، هیجان دارم، ذوق دارم ، قلبم بیقراره.
اون جمله شما که گفتین خداوند یه منو بزرگ و بینهایت گذاشته جلومون و میگه بنده ارزشمند من چی میخوای انتخاب کن بگو تا برات فراهم کنم، نمیدونید غوغای قلب منو بیشتر کرد.
باز خداوند داشت این حرفو بهم میزد. داشت بهم میگفت اصلا بپولش به چه جوریش فکر نکن فقط برو ببین بپسند انتخاب کن من فراهم میکنم.
الان یاد یه تجربه ای افتادم حدودا دوسال پیش دنبال خونه بودم و اونموقع هزار جور شکو تردیدو ترمز توی وجودم بود. بخدا گفتم خدایا دلم میخواد بتو توکل کنم و قدم بردارم دلم میخواد دلم قرص باشه ولی نمیتونم، هدایتم کن اینو گفتمو اشکم جاری شد همون لحظه اون ندای زیبا توی وجودم جاری شد که تو برو ببین انتخاب کن من حساب میکنم!
قشنگه نه؟!!
اونموقع خداوند اون هدایت را برام انجام داد تا به وقتش. و درین فاصله نیاز بود ترمزهای وجودی من برطرف بشه من آماده بشم برای دریافتش وگرنه خدا همون موقع حساب کرد برام!!
باز درحین نوشتن هی چیزای جدید یادم میاد. همین دیشب بخدا داشتم همین جریان حساب کردنش را میگفتم.
آخه من بارها پیش اومده که میشینم با خدا خاطراتمون را مرور میکنم بش میگم یادته اینو گفتی بعد فلان شد بهمان شد واقعا مثل دوتا رفیق.
و حالا از طریق کلمات خودم که داشتم این جریان حساب کردن خدا را مینوشتم جواب سوالی که دیشب درین باره ازش کرده بودم را داد.
ببخشین خیلی حرفهام پراکنده و قرقاطی شد.
بازم از شما سپاسگزارم. واقعا سپاسگزارم.
و بااجازتون از تمام مطالبی که برام نوشتین اسکرین شات میگیرم بخصوص از اون آیات و حتما چاپ میکنم و بصورت قاب میزنم جلوی چشمم.
به نام خداوند جان آفرین
حکیم سخن بر زبان آفرین
سلام استاد گرامی
سلام خانم شایسته مهربان
سلام دوستان همفرکانسی
خدایا شکرت بابت حضور من در این سایت زیبا و بودن در جمع این دوستان عزیز و والا مقام
من عاشقتم استاد که چه افراد بی نظیری را جذب می کنی . من عاشق آقا ابراهیم و قدرت سوال پرسی و سوالات خوبی که می پرسد هستم .
چقدر یک ذهن پرسش گر خوب است
چقدر یک ذهن پرسشگر مشکلات را حل می کند . خدای من شکرت
من با شنیدن این فایل این تلنگر به من خورد که من چقدر از این روش برای خودم استفاده می کنم
استاد در دوره آفرینش به خوبی در یک بخش کامل به سوال و قدرت سوال اشاره دارد که با این روش کار کردن چقدر خوب می توانید به خواسته های خودمان برسیم و چقدر خوب بتوانیم مسائل و مشکلات خودمان را حل کنیم.
خدایا شکرت بابت این تذکر و تلنگر که با گوش کردن به این فایل و و یادآوری استاد در مورد این که آقا ابراهیم عزیز همیشه سوالات خوبی می پرسند در ذهن من هم تداعی شد که من هم این ذهن پرسشگر خودم را فعال کنم . خدایا شکرت شکر
موضوعی مهمی که اشاره شد در این فایل از طریق استاد گرامی این بود که خیلی از افراد موفقیت افراد را به مسائلی ربط می دهند و همیشه این سوال است که آیا اگر مثلا ما موفقیت یک فرد را در انجام یک کاری می بینیم آیا خودمان واقعا در خودمان می بینیم که آن کار را انجام دهیم ؟ یک سوال بسیار ساده . مثلا همه میگوند که رونالدو پس اینکه تمرین تیم تمام می شود در زمین تمرین می ماند و مدتی دیگر مازاد بر سایر بازیکنان تمرین می کند و یا یک رژیم خاص غذایی دارد و یا دلایل دیگر.
حال اگر من یک فوتبالیست هستم آیا همان کار رونالدو را انجام می دهم ؟ اگر به همان روش و با همان تعهد وی کار کنم قطعا به همان موفقیت خواهم رسید. این یک قانون است .
اما بسیاری از افراد و شاید در برخی از موارد خود من نیز در چاله همین اشتباه افتاده ام که نمی توانم آن کار را انجام دهم و یا حتی نمی خواهم مسیر موفقیت او را بروم و به خودم زحمت بدهم ولی آن نتایج را بگیرم.
این یک اشتباه بزرگ است . این یک کج فهمی بزرگ است که من و شاید خیلی از دوستان در دام آن گرفتار شده ایم که با دیدن میوه ها و ثمره های زندگی یک فرد می خواهیم ما هم همان میوه ها و نتایج را داشته باشیم فارغ از اینکه وی از چه مسیری رفته است و چه کارهایی انجام داده است، چه کنترل ذهنی داشته است و چه کارهایی را انجام داده است . فقط میوه و نتایج.
چقدر این فکر سطحی و بی نتیجه است .
حالا این که خوب است . عده ای حتی پا را فراتر از این جهالت گذاشته و این موفقیت ها را به شانس و بخت و اقبال و پارتی و قضا و قدر می گذارند که برای این افراد فقط باید آرزوی شفای عاجل نمود.
پس من بیایم و با خودم صادق باشم و بپذیرم که هر کس در هر جایی هست همان جا جای درستش است و جهان هیچ خطایی نکرده و هیچ اشتباهی صورت نگرفته است .
هرکسی که موفقیتی رسیده است حتما و حتما و حتما دارد نتیجه و مزد تلاشهای خودش را در هر زمینه ای می گیرد.
هرکسی که به مشکلات و مصائب و سختی های گرفتار شده است نتیجه افکار و باورهای غلط خودش بوده است و این قانون است تمام زندگی من به وسیله افکار و باورهای هر لحظه من خلق شده است .
من خالق زندگی خودم هستم صد در صد
خدایا شکرت بی نهایت بار بابت یادآوری مجدد این آگاهی
سپاسگزارم استاد گرامی
در پناه الله یکتا شاد باشید و سربلند
💙💙💙💚💚💚❤️❤️❤️💖💖💖
به نام خدای روزی دهنده و مهربان
سلام به همه عزیزانم
برای شروع ،کارهایی رو انجام بدم که در توانم هست و باهمون امکاناتی که دارم
تبلیغ کردن گاهی برای جلب توجه کردنه و با استفاده کردن از افراد معروف و مشهور و ابزار دیگه هزینه میکنیم برای دیده شدن. و دلیل دیگه عدم درک قانون تکامل هست .یعنی بخوام یه شبه معروف بشم و عجول باشم و بخوام زود به نتیجه برسم که این نتیجه و موفقیت هم پایدار نخواهد بود. من باید اروم اروم با پیشرفت کارم دیده بشم تا موفقیت پایداری داشته باشم
من باید نیاز به دیده شدن عجول بودن جلب توجه کردن و طمع را در وجودم کمتر کنم برای رسیدن به نتیجه پایدار .برای رسیدن به موفقیت پایدار باید طبق قانون و اصول پیش برم
من باید اینقد خوب باشم تا بقیه بیان دنبالم. من اگر درست عمل کنم با توکل به خداوند با ایمان به خداوند بدون ترس و نگرانی خداوند من رو هدایت میکنه به موفقیتهای بیشتر و انسانها و موقعیتهای بهتر
خدایا من رو هدایت کن به راه کسانی که به انان نعمت داده ای امین یا رب العالمین
در پناه خدای مهربانم باشید
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 17 آذر رو با عشق مینویسم
تمرکز
تمرکز 100 در 100
از وقتی تمرکزمو بیشتر گذاشتم روی نقاشی ایده های جالبی بهم داده میشه
امروز صبح که بیدار شدم تا برم کلاس رنگ روغنم
نزدیک خونه مون یه پارکه و همیشه وقتی از اون مسیر میرم به درختا توجه میکنم
اما این بار وقتی نگاه میکردم درختا رو و به کاجای روی درخت نگاه میکردم یهویی تصویر یه گردنبند اومد جلو چشمم که با میوه درخت کاج درست شده
با دیدن اون تصویر حس کردم بهم گفته شد کاج هارو بردارم و دونه دونه بازشون کنم و گردنبند بسازم روی چوب و نقاشی کنم به طلا فروشیا بفروشم ، که قاب کنم و بخرنبزنن به دیوار مغازه شون
قشنگ تصویرش جلو چشمم اومد
با اینکه نمیدونم وقتی به این ایده عمل میکنم چی قراره بشه ،ولی دارم انجامش میدم
تا شنبه هفته بعد حداقل دو تا تابلو بسازم
امروز قرار بود شام بریم خونه داییم و به مادرم گفته بودم بیا تجریش و یکموسایلامونو بفروشیم و از اونجا بریم مهمون
وقتی رسیدم تجریش ،امروز خیلی بی قراری میکردم چون تصمیم گرفته بودم دیگه مواد قندی رو سعی کنم حذف کنم
دلم میخواست پیراشکی شکلاتی بخرم اما مقاومت کردم در برابر این خواسته و نخریدم
چون دلم میخواد که به بدنم برسم
و دوست دارم حالش بی نهایت عالی باشه
و صبح برای بدنم پروتئین دادم میخوام لیاقتمو نشون بدم برای دریافت دوره قانون سلامتی
حس میکنم اگر لایق بودنمو نشون بدم و آگاهانه تصمیم بگیرم که یه سری مواد غذایی مثل شکر که هر روز بیشتر میخورم و کم کنم و بعد حذف کنم ، اون موقع میتونم دوره قانون سلامتی رو بخرم
وقتی رسیدم با بچه های کلاس صحبت میکردیم تا استاد بباد وقتی اومد و شروع کردیم به دیدن کارش تا ازش یاد بگیریم ، درمورد کتابی که گفت نوبتی بخونیم ،و اول داد به من گفت تو بخون طیبه
و بعد کلی توضیح داد
تو کتاب مبانی زیبا شناسی درمورد حس مشترک صحبت میکرد ،ازمون پرسید حس مشترک چیه ؟؟؟
و کسی ندونست
وقتایی که ازمون سوال میپرسه که درمورد هنر هست و ما جوابی نداریم بدیم ،میگه حیفه که دارین نقاشی میکنین اما هیچی درمورد نقاشی نمیدونین و این بده
و مدام بهمون میگه که کتاب بخونیم درمورد هنر
وقتی حس مشترک رو توضیح داد و گفت مثال میگم ، یه آلوچه میبینین ،بدون اینکه اونو بخورین دهنتون آب میفته و هم زمان میدونین که ترشه و سفته ، پس همه اینا حس مشترکه که بین 5 تا حواستون هست و همه رو باهم حس میکنین
چیزای جالبی میگفت خیلی خوشحالم که ازش یاد گرفتم
حرفای خیلی زیادی رو همگفت اما دقیق یادم نموند خیلی دوست دارم وقتی به نقاشی نگاه میکنم و تمرکزم به یادگیریه ،هم زمان گوش بدم به کتاب و یا صحبت های استادم یادم بمونه
ولی برام عجیبه ، وقتی تو خونه نقاشی میکشم و کار میکنم ،برعکسه انگار دستام خودشون حرکت داده میشن و من تمام صد در صد حواسم به گوش دادن به فایلای استاد عباس منش و فکر کردن به حرفاشون هست
نمیدونم دلیلش چیه که نمیتونم حواسمو جمع کنم سرکلاس و هم نقاشی رو یاد بگیرم و هم گوش بدم به حرفای استادم
یه چیز خیلی خیلی جالب تر اینکه ،من از وقتی تو تمرین ستاره قطبیم مینویسم که دلم میخواد امروز سر کلاسمون درمورد چیزهایی صحبت کنیم که آگاهیمو بیشتر بکنه ، به طرز شگفت انگیزی استادم درمورد چیزایی صحبت میکنه که به دردم میخوره و یاد میگیرم
وقتی کلاسم تموم شد از استادم رنگ فوق آرتیست خریدم
چقدر برای من ، دیگه عادی شده رنگ خریدن
اونم رنگ فوق آرتیست که استادا دارن
یادمه چند ماه پیش من پول یه رنگ رو هم نداشتم که ارزونترین رنگ آرتیست بود و رنگ سفید بود که 300 تمن بود
اما الان به راحتی یه رنگ فوق آرتیست خریدم و قراره دو تا رنگ هم از استادم بخرم
که قیمتاشون 680 و 980 و 680 هست
خدایا شکرت چقدر تو خوبی آخه ، سپاسگزارم
خیلی حس خوبی دارم وقتی رنگ میگیرم
و با اینکه رنگ گرفتنم راحت و عادی شده ، وقتی استادم گفت این رنگو بخرین سریع من گفتم میخوامش
با اینکه قبلا هرموقع میگفت این رنگو بخرین ،من سکوت میکردم و تو دلم میگفتم کاش پول داشتم و رنگارو میخریدم و نگران بودم که کی میشه بخرم
وای خدای من بی نهایت ماچ بهت که انقدر تو این سه ماه کمکم کردی که علاوه بر اینکه الان میتونم راحت رنگ بخرم
تا اردیبهشت ماه هم شهریه کلاسامو کنار گذاشتم
این یعنی پیشرفت
این یعنی اینکه من قدم برداشتم که الان تا 5 ماه پول شهریه مو دارم
و نگرانی ندارم بابتش
و الان فقط تمرکزم رو دادم به نقاشی و ایده هایی که خدا بهم داده که روی برگ درختا نقاشی بکشم، دارم کار میکنم
خدایا بی نهایت شکرت
هرچیتشکر کنم بازم کمه
وقتی رنگمو گرفتم و زنگ زدم به مادرم که بهش بگم کلاسم تموم شد ،گفت رسیده تجریش
منم رفتم جای همیشگیمون وایسادم و باهم که رفتیم پر از نگهبان و پلیس بود که نمیذاشتن هیچ دستفروشی وسیله هاشو بچینه به روی زمین و بفروشه
من که بکم نشستم ،مامانم رفت تب جوش بگیره
دیدم یه دست فروش کیفاشو گذاشت تا بفروشه ، منم دیدمش و رفتم به پلیس گفتم ببخشید شما نمیرین؟؟
تعجب کرد گفت چطور مگه
گفتم هیچی موتورتون اینجاست گفتم اگه میرین که من اینجا وسیله هامو بذارم
گفت مشکلی نیست بفروش کنار موتورم
و منم به حرفش کارامو پهن کردم و همین که گذاشتم نگهبان گفت خانم کی گفت پهن کنی ، تا ما اینجاییم کسی دست فروشی نمیکنه ، صبر کن ما بریم بعد
اون لحظه حس کردم ترسیدم که نباید میترسیدم
از خودم پرسیدم طیبه چرا وقتی بلند داد زد خانم جمع کن ، ترسیدی ؟؟؟؟!!!
چه فکری داشتی که ترسیدی
و وقتی بهش فکر کردم متوجه شدم که
به این خاطر ترسیدم که حس میکردم قدرت داره و میتونه وسایلامو برداره
خدایا منو ببخش که یه وقتایی که نه بیشتر وقتا اینجوری میترسم از گفتن اینکه خانم جمع کن
قلبم رو باز کن تا تسلیمت باشم و آروم باشم و شجاع و همه چی رو به خودت بسپرم
وقتی مادرم اومد دیگه خیلی وایساده بودن نگهبانا و من دیدم دیر میرسیم خونه داییم بدون اینکه یدونه بفروشیم با مادرم برگشتیم
تو راه یه چیزی دیدم که خیلی توجهمو جلب کرد
تمیزی بلال فروشیا رو دیدم
وقتی داشت بلال میفروخت و تو دستگاه بلال ها رو می پخت بعدش با دستمال تمیز میکرد دستگاهشو
دستگاهش خیلی تمیز تر بود به نسبت بقیه دستگاهای بلال فروشا و این یه حس فوق العاده ای بهم میداد
وقتی شب برگشتیم خونه کلی حس خوب داشتم و پر از انرژی
خدارو بی نهایت شکر میکنم که به من انرژی داده که وقتی از صبح کار میکنم و شب برمیگردم خونه بدنم هیچ دردی نداره و کاملا حالم خوبه
خیلی وقته که دیگه هیچ درد عمیقی در بدنم حس نمیکنم
خیلی وقته که دیگه شبا بلافاصله بعد اینکه چشممو میبندم به خواب میرم و هیچ دردی در بدنم حس نمیکنم
همه اینارو میتونم فقط به یه چیز وصلش کنم
به خدا
از وقتی به خدا وصل میشم و هر لحظه از روزمو رو که سعی کردم و باهاش صحبت کردم مثلا از 24 ساعت در روز حدودی بخوام بگم 15 ساعتشو یاد خدا بودم یا 10 ساعت
اون روزم کلا پر انرژی میشه
در صورتی که من قبلا تا یکم کار میکردم خسته میشدم و فقط در طول روز استراحت میکردم
اما الان کلی کیف میکنم و خدا داره کارای منو با قدرت خودش انجام میده و من فقط لذت میبرم
خدایا شکرت
برای تک تک اعضای این سایت پر از آگاهی ، بی نهایت عشق و شادی سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام
سلام به طیبه زیبا! چقدر صحبتتون بهم ارامش داد…
چقدر تو این سایت الهی..همه چیز زییا و الهی گونه هست…
دوست عزیزم..تصویر پروفایلتون خیلی زیباست.مخصوصا نقاشی زیباتون بهتون تبریک میگم..از اینکه داریید رنگهای خوب برای کارتون میخریید…
منم دقیقا یجورایی هم راستای شما هستم..
منم وقتی رنگهایی،با برندهای عالی میخریدم…اینقدر لذت میبردم..
یه رنگی فرانسوی بود..مارکش بهترین مارک تو اون دوران بود..اینقدر لذت میبردم..وقتیکه که “با قلم مو باهاش کار میکردم.
و نکته ایی دیگه…اینجایی که گفتین از دونه های کاج میخام نقاشی به شکل گردنبند بکشم…
من عاشق طراحی تو حیطه رشته خودم هستم..
انشالله دارم در راستاش قدم برمیدارم.ولی این شاخه.یکی از خاسته هایی هست..که از خداوند خاستم….
و تمام طراحیام دقیقا الهام از طبیعت ..هست..طراحیایی که من شبها و روزهابراش تجسم میکردم..و چند تا کار اجرایی ..انجام دادم..
ولی ببینیم تکامل کجاها ما رو میکشونه…
ولی میدونم اصلیه که باید بهش پایبند بود…و بتونم قدم به قدم پیش برم.
تشکر از شما دوست عزیزم..که اینقدر وفادار به اصول خودتون هستین…
ما ادمیزادیم…منم یوقتایی یسری اشتباهاتی میکنم.ولی از استاد یاد گرفتم زود خودمو بببخشم…چون ما پذیرفته خداوندیم..
و ناگفته نمونه …یوقتایی برای عمل به قانون کم میارییم..
دوستتون دارم.به امید بهترینها برای هر کدوم از بچهای سایت ؛ بهشتیم..
به نام خدای بخشنده و مهربان
درود به استاد دانا و آگاهم و خانم شایسته عزیزم، و همه دوستان جان
استاد چقدر زیبا این جمله را به دوستانمان گفتید که اگر کسی در قبال موفقیت های دیگران کلی دلیل و منطق آورد که اون موفقیت رو زیر سوال ببرد و بگوید اگر من هم فلان کارو کنم نتیجه ی بهتر خواهم گرفت، در پاسخ بگوییم چرا که نه، شما انجام بده، ما خوشحال می شویم موفقیت شما رو ببینیم،، واقعا حظ کردم استاد…
چنین بینشی از شما نشان دهنده ی روح و قلب بزرگ شما است که فقط دوست دارید شادی و موفقیت دیگران را ببینید چرا که همین بینش تاثیر متقابل روی زندگی خودتان خواهد گذاشت و بینش شخصی که امیدوارم خیلی زود در مدار صحیح قرار گیرد، همگی قفل های ذهنی ایشان و باورهای نادرست و البته تیک شخصیتی ای که ایشان دارند ( حسادت) و صدالبته نبود اعتماد به نفس، چرا که چنین اشخاصی به خاطر ضعف وجودی و نداشتن تلاش برای ارتقا خود، موفقیت دیگران را به هر نحوی زیر سوال می بردند تا خود را از نداشتن و نتوانستن آن موفقیت تبرئه کنند، غافل از آنکه با تحسین موفقیت هر شخصی خود را به خواسته ای که داری نزدیک می کنی،، و اصلا گفتن و شنیدن خوبی ها تماما حس خوبی ست که به گوینده و شنونده انتقال داده می شود…
در مورد سوال دوستمان در خصوص اینکه چرا قانون با خریدن اعتبار و جلب توجه به هر نحوی در تضاد است، اول اینکه چنین اشخاصی از اعتماد به نفس پایینی برخوردار هستند که به هر نحو می خواهند خود را نشان دهند، پس اول باید روی خودباوری و خودارزشی کارکنند و بعد از آن نگذراندن دوره ی تکامل، با یک شب نمی توان اعتبار چندین ساله دریافت کرد، که برای هر شخص این تکامل مدت زمانی دارد با توجه به اراده و پشتکاری که دارد، و عجله داشتن در هر زمینه اجازه ی لذت بردن از مسیر را خواهد گرفت، و واقعا خاصیت وجودی انسان است این خصوصیات عجول بودن، دیده شدن و و و… اما باید مدیریت روی خود و خواسته های خود داشت و آن ها را کنترل کرد، چون در غیر این صورت موفقیت در هدفت تداوم نخواهد داشت و همان طوری که یک شب به دست آمده، یک شب هم از دست می رود..
زمانی که ما در مدار درست قرار گیریم، آنجاست که خدا تمام قدم های مسیر را به ما نشان می دهد و آنچنان لذت بخش است که دیگر عجله ای برای رسیدن به خواسته ات نداری چون در طی مسیر اینقدر اتفاقات خوب رقم می خورد که به تو احساس خوب می دهد که یکهو به خودت می آیی می بینی، اااا به اون چیزی که می خواستم رسیدم،، و آنجاست که باید هزاران بار شکرگزار خدایی بود که تمام دنیا را رو حساب و کتاب و قانونی که تغییر ناپذیر است وضع کرده و ما چه می خواهیم بهتر از این؟!!!
واقعا گاهی اوقات زمین و زمان به ما نشان می دهد که در مسیر اشتباه هستی و ما باز به کار خود ادامه می دهیم چون با باورها و ماندن در مدار غلط و تداوم آن قفل هایی که برای ذهن خود ایجاد کردیم که نه چشمان می بیند و نه گوشمان می شنود، آنجاست که با سر به زمین می خوریم بلکه به هوش بیاییم( طبق قانون) که اگر به هوش آمدی که فبها، و اگر باز ادامه بدهی قطعا نابود خواهی شد…
واقعا در هر لحظه ما باید کنترل در ورودی های ذهن، نظارت روی ساختن باورها، شناسایی باورهای غلط و برداشتن قفل هایی که ایجاد کردند داشته باشیم و در هر لحظه خود را در مدار شادی و احساس خوب قرار دهیم…
استاد بابت فایل پر محتوایی که قرار دادید سپاسگزارم🙏🏼♥️
خدایا شکرت🤲🏼♥️
در پناه الله شاد، سالم، سعادتمند و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید☘️♥️
با سلام به استاد عزیزم مریمخانموتکتکبچههای سایت
موضوع مغایرت تبلیغات با قانون جهان
وقتی ما پول برای تبلیغ میدیم در اصل داریم تلاش میکنیم زور میزنیم هزینه میکنیم که دیده بشیم
ممکنه این هزینه ابتدا خیلی خیلی کم باشه ولی چون ارام ارام باور میکنیم که این راه موثر هست ادامه میدیم بار دوم بار سوم اگهی کوچک اگهی بزرگتر تبلیغ بیشتر هزینه بیشتر از یک جایی اگر طرف اگاهیش را کسب نکنه و باورهاش بیشتر روی تبلیغات میخ کوب بشه که بله این تبلیغات هست که داره فروش منا زیاد میکنه از اونجا به بعد وارد داستان شرک میشه و توکلش میره روی تبلیغات و اسیر تبلیغ میشه از اونجایی کههمه چیز درونی است و تبلیغ یک موضوع بیرونی هست و اگر شما توکل و امیدت به موضوع بیرونی گذاشته بشه چونتحتکنترل شما نیست که چهتعدادی اگهی شما را ببینند یا نبینند و علاقه مند به خرید بشوند یا نشوند
ممکنه همونتبلیغ ضد تبلیغ بشه و یا کلا جواب نده و قطعا به شکست می انجامه
طبق قانون ماخودمون خالق صفر تا صد کل اوضاع و احوال زندگیمونهستیم وقطعا فروش و کسب درامد هم قسمتی از این شرایطی هست که ما ازدرونخودمونوباورهامون باید تغییرش بدیم
درسته که باور به اینکه تبلیغات برای من فروش بیشتر ایجاد میکنه تا یک جایی جواب میده ولی زمانی که این باور مخرب اثر میزاره رو باور کلیدی و اصلی توحیدی از اونجا به بعد جواب نمیده دیگه یعنی همه چیز طرف میشه وابستگی به تبلیغاتش
این موضوع با تکامل رابطه مستقیم داره چون با زور پول و زور زدن در اصل طرف مدار خودش را میخواهد تغییر بدهد این تغییر مدار باید روند تکاملی نرم خودش را داشته باشه که تبلیغات پولی افراطی این روند را بر هم میزنه در نهایت باعث بر همخوردناحساس شخص میشه و شکست حاصل اونه وقتیروند بصورت نرموتکاملی انجام میشه احساس شخص در صورت شکست های کوچک اصلا بهم نمیریزه و حتی باعثتقویت احساس خوبش میشه با تداوم میتونه مسیر را ادامه بده چون هزینه ای برای این دیده شدنش نمیده داره مسیرش میره ومیگه توکل بخدا خدا برام میرسونه ( همین دوکلمه عظیم باوری هست )
به میزانی که باورهای توحیدی ما زیاد بشه احساس ارامش بیشتری داریم وبه میزانی که باورهای توحیدی ما کم بشه احساس ارامش از بین میره تبلیغات از عواملی هست که باعث کم شدن باور توحیدی میشه چون ارام ارام باور شخص را به سمت پولدادن = دیده شدن بیشتر = مشتری بیشتر سوق میده مثل یک باطلاق
همه ما تجربه داریم کالاهایی که زیادی تبلیغ کردن حالمون بهم خورده و گفتیم اینا نمیخواهیم یا کاغذهای تبلیغاتی کهنخوانده انداختیمشون یا پیامک های تبلیغاتی که باز نکرده دیلیت کردیم استاد نشون دادن صندوق پست در خونشون را که چقدر از این اگهی ها میاد توش و یا خود من در ایمیل و پیامک هام و یا تماس های خنده دار تبلیغاتی که بلافاصله قطعشونمیکنیم قطعا این عملکرد ما باعث احساس بد در اگهی دهنده میشه و هرچقدر اون بیشتر زور بزنه احساسش بدتر میشه واز هدفش دورتر میشه بسته به اینکه چقدر در این باطلاق گیر کرده باشه
و از یک زاویه دیگر که موضوع تبلیغات را بخواهیم با قانون برسی کنیم تمرکز شخص اگهی دهنده بر نتیجه است و عدم لذت بردن از مسیر که ما بهش میگیم تکامل
شخص اگهی دهنده تمرکزش میزاره روی هدف در اصل اون داره هدفش میبینه و از اونجایی که به هدفش نرسیده احساسش بد میشه و طبق قانون باید احساس بدش بیشتر بشه ونتیجه نمیگیره ولی اگر بجای بجای تمرکز روی هدف تمرکز بزاره روی تک تک لحظات مسیر و لذت ببره و در اصل هدفش را همین الان ببینه که بهش رسیده همین فروش یکمشتری امروز خدایا شکرت بابت همین یک فروش احساسش خوب میشه و سپاسگزار همینی که الان داره باشه فارق از اینکه کارخانه اش بزرگ شده یا نه ماشین دلخواهش خریده یا نه خونه اش بزرگکرده یا نه و ….. حالش خوب میشهوطبق قانون باید احساس خوبش بیشتر وبیشتر بشه و فروشش بیشتر میشه چون فروش بیشتر احساس خوب بیشتر براش رقممیزنه اتفاقا ارزوهای بک گراند ذهنیش خیلی زودتر حاصل میشه
داشتن نگرش لذت بردن از لحظه تنها با داشتن باورهای قوی توحیدی ممکنه در غیر این صورت نمیتونه ادامه بده
باید حتما باورهای توحیدی داشته باشه چرا ؟؟ چون ذهن منطقی نمیزاره شما لذت ببرید ذهن منطقی میگه تا کی میخوای صبر کنی ؟ میخواهی پیر بشی ؟ میخوای برای پیریت خونه ات بسازی ؟ برای گورت ماشین مدل بالا میخواهی و صد ها نجوای دیگر و اگر از اینادمها هم اطراف شخص باشن که ایننجواها بیشتر و بیشتر میشه خفه کننده تمام این نجواها باورهای عظیمتوحیدیهست من شخصا برای تک تکاین نجواها باورهای توحیدی را هدایت شدم بهش و سعی کردمدرککنم انشا الله
بالاترین نجوا در مورد زمان هست که به لطف الله اون هم هدایت شدم بهش و حتی نتیجه هم گرفتم نتیجه اینکه با کارت ملیمکه عکس 6 سال پیشمهست میرم بانک کارمند بانک با تعجب میگه چطور ممکنه این عکس شما باشه !؟؟؟؟؟؟ ومن فقط میخندم و میگمخودم هستم میگه چطور ممکنه کسی جوان شده باشه !؟؟؟
بله دوست عزیزم به نجواهای ذهن منطقی اهمیتندهفقط روی باورها باید کار کرد و عالی ترین باورها باورهایی که در قران هست قران یکگنج بزرگه یک کلید طلایی ثروتو خوشبختی محض
و یک موضوع دیگه اینکه نباید معرفی خدمات یا محصولمون را با تبلیغ اشتباه بگیریم من شخصا محصولات جدیدم را در اینستاگرامم معرفی میکنم (مجانی ) صفر تا صد عکاسی خودم انجام میدهم و دو سایت بسیار عالی دارم که کلکسیونی از محصولاتم خودم در سایت میزارم ومعرفی میکنم
و بجای تبلیغات باورهای عالی میسازم با هدایت الله چند نمونه برای شما ذکر میکنم
محصولات من بسیار ارزشمنده بسیار ارزشمنده چون حاصل صداقت ودرستی و ایمان من به خداونده وهر کجا میره صدها مشتری جدید را برای من جذب میکنه چون عطر محصولات من در جهان میپیچه الهی شکر
خداوند از بینهایت طریق به اسانی و راحتی محصولات منا به جهان معرفی میکنه الهی شکر
دستان خداوند برای من به راحتی تبلیغ میکنند ومحصولات من را به همدیگر معرفی میکنند الهی شکر
محصولات من بقدری ارزشمند هست که افراد ارزشمند وعالی را جذب میکنه الهی شکر
محصولان من بقدری خاص و عالی هست که هر تولید کننده ای برای تولید بهترین وخاص ترین محصولاتش از محصولات من استفاده میکنه الهی شکر
ممنونم از استاد عزیزکهدستی از دستان خداوند بود وبا اکاهی های نابشون قرانرا برای من جذاب ودلنشین تر کرد عاشق قران هستم
موفق باشید در پناه رب العالمین
وحید ربانی
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم
استادجانم، چقدر خدارو شاکرم که شاگرد شما هستم، فقط خداوند میدونه، خودم والبته یه مدتی هست خانوادم میدونند، که اگر من امروز شکر الله توی زندگیم وکارم دارم هر روز پیشرفت میکنم با تلاش کمتر و آرامش بیشتر، فقط وفقط به خاطر اینه که از تجربه های شما که در قالب اینهمه اگاهی های ناب هست رو ، تا جایی که تونستم وبتونم دارم توی زندگیم ازشون استفاده بهشون عمل میکنم…
روایت زندگی تک تک ما، مثل همون تشبیه قشنگ شماست که انگاری توی جنگلی گم شده بودیم(زندگی) که یه هلیکوپتر نجات رسید(خداوند) و مارو پیدا کرد و از اون بالا مسیرو بهمون نشون داد و ما تونستیم ،راه خروج از اون جنگل عظیم و ترسناک رو پیدا کنیم اونم به راحتی…
خداوند شمارو برای من انتخاب کرد، تا از طریق آگاهیها وتجربه های ناب شما، مسیر راحت زندگیمو پیدا کنم…
منیکه همش توی تمام امورات زندگیم لقمه رو دور سرم میچرخوندم وبعد میذاشتم دهنم، حالا بافاصله یک وجبی از دهان ودستم روبرو هستم دستمو میارم جلوی دهانم ، لقمه وارد دهانم میشه و میخورمش خیلی راحت….
یعنی دیگه توی امورات زندگیم بیراهه نمیرم، مسیرهای سخت رو امتحان نمی کنم وحتی واردشون نمیشم…
چون من یه نقشه گنج دارم، که از سیدحسین عباسمنش گرفتم، که اگه دقیقا از روی همون نقشه اقدام کنم، براحتی میرسم به گنج!!!
مگه یه آدم توی زندگیش جز آرامش وامنیت و رضای خداوند چی میخواد؟؟ آدمیکه در آرامش وامنیت هست و ازدرون شاد وخوشحاله ، بدون شک یه پکیج کامل از سعادت وخوشبختی رو می تونه داشته باشه، که شامل سلامتی روحی و روانی و جسمی و جنسیش میشه، ومال واموالیکه براش خیر وبرکت به همراه میاره و حلال وپاک وآماده هست و نام نیک و یکتاپرستی وتوحیدی بودنی که از روی ایمان وتوکلش به رب العالمین هست…
من وقتی کار مورد علاقمو، 6 ماه پیش شروع کردم، سعی کردم بازم میگم سعی کردم قدم به قدم با طی کردن تکامل به سمت جلو حرکت کنم…
راستش وقتی یاد سی تا کلاس رایگانی که فقط توی دانشگاه برقرار کرده بودید میفتم و هربار توفایلی میشنوم یا تو کامنتی میخونم، یاد خودم میفتم، 30 تا مدل رایگان، 30 تا مدل زدم تا خودم رو محک بزنم، تا ببینم چقدر توانایی تو شروع کارم دارم، هزینه از جیب، عشق دردل، و اشتیاق درجسم وجان که حرکتم میداد هر روز برم سالن و 7و8 وگاهی 10 ساعت سرپا بمونم ومدل هایی که فقط از طریق فضای مجازی آموخته بودم رو روی مشتری به صورت زنده پیاده کنم، مثل داستان خوندن کتابها و خوندن قرآن شما، اونجا که تصمیم گرفتید از دریافت اطلاعات بیاین بیرون و در عمل اونهارو پیاده کنید…
واون مدلهایی که زدم شکر خدا الان داره برام هربار مشتریهای بیشتری و ورودی مالی بیشتری میاره، اگرچه منبع درآمد اصلیم ازجای دیگست، اما میدونم که منم مثل شما که این مراحل رو سپری کردید و اون زمان از لطفی که خداوند براتون داشت و اون شرایط حقوق گرفتن بدون سرکار رفتن توکشتی و کار با تاکسی و خرید اون زمین و 15 برابر شدنش تو مدت کم و…بعد تهران و……تا رسیدن به درآمد اصلی ازکاریکه عاشقش بودید و هدف خودتون توی زندگی میدونستید…میدونم که منم بزودی ان شالله رزق و روزیم توی کارمورد علاقه ام بیشتر وبیشتر میشه، و تمرکزی فقط دل میدم به همین کارو درآمدم فقط میاد تواین مسیر دلخواه وکاردلخواهم به امید خدا…
نه اینکه اینا توحرف باشه و بخوام حالا توی لیست عملکردهام بذارم نه دارم مدتها بهشون عمل میکنم وکلی نتیجه گرفتم از شون تواین چندسال…
همین ورودی مالی که الان دارم از مسیر دیگه، حلال وپاک و اماده که لطف خداست، باعث شده اون خواسته ی من که در مورد رفتن در کار مورد علاقه ام بود، به ثمر بشینه …
اصلا آقاااااا، من هرجا به هر کدوم از آگاهیهایی که شما استاد قشنگم که بهم دادید عمل کردم فقط خیر دیدم و خیر دیدم و خیر ولاغیر….
وچی از این شیرینتر که تو یه خانواده همه بشینن دور هم و از درسهای عباسمنش صحبت کنند و از ایمانش و از راهکارهای نابشو وتجربه های کاربردیش….
چی باعث شد خانوادمم بیان تو این مسیر؟
آرامش و شادی و حس خوشبختی و ایمان و توحیدی که در من دیدند توی این یکی دوسال با تمام سختی ها و مشکلاتی که امدند ورفتند و هربار یه ورژن قویتراز من ساختند و یه آدم با توکلتر با ایمانتر ویکتاپرست تر، که به لطف الله شکر الله مهربان، زندگیش داره در خیر وخوشی سپری میشه….
همینکه خانوادمم به لطف الله می تونند حداقل چند شبانه روزدور هم جمع بشند و بدون بحث،و دعوا و دلخوری و تشنج، برای ماییکه نمی تونستیم حتی چند ساعت کنار همدیگه وکنار پدرو مادرمون و بچه هامون و …در صلح وصفا باشیم، حالا به لطف الله انقدر در صلح و آرامش در کنار هم قرار میگیریم و انقدر سعی میکنیم توجه کنیم به داشته ها ونعمتها و اونچه که خداوند از روی لطف ورحمتش بهمون داده حتی در حد یه آشی که درست می کنیم و با لذت وشکرگزاری دور هم میخوریم، برای تک تک ما نعمت بزرگ ودستاورد بزرگی محسوب میشه…
برعکس گذشته که تمام تلاشمون رو میکردیم همه چیز توی مهمونی هامون پرفکت وبی نقص و کامل باشه وتو چشم بیاد،و نهایتا با بحث ودلخوری یکی خراب میشد و از بین میرفت و کوفتمون میشد همیشه دور همییامون،حالا سعی می کنیم اگه یه نیمرو هم بودبا عشق بخوریم و شاکر باشیم و بگیم وبخندیم و ازوجود هم لذت ببریم…
بماند که چه درهایی ازنعمت های بیشتروبزرگترداره وارد زندگی تک تک ما میشه هر بار…
تازه مادرم فقط به آگاهیهای که از من میگیره عمل میکنه وگوشی اندروید نداره و فایلهای استاد رو خیلی کم می بینه و خواهرام وبرادرم و پسرم که منو الگو قراردادن مدتهاست تو همه چیز…
تازه وارد سایت و کانال تلگرام و این مسیر شدن، و پدرم که از در صلح بودن ما به لطف الله داره در صلح بودن باخودش و در صلح بودن در کنار ما رو تجربه میکنه….
این چیزهایی که میگم، برای خانواده ای اتفاق افتاده که 40 سال و….. نمی تونستند حتی یه صبح تا شب در صلح وصفا و بدون ناراحتی رو در کنار هم بگذرونند!!!
الهی هزاران بار شکر، که نتایج نشون میده مسیر صد درصد درست هست و باید باید باید همیشه ادامه اش داد…
ان شالله که به لطف الله مهربان هم منو خانوادم و هم هرکسی وارد این مسیر شده توی این مسیر همیشه ثابت قدم باشه…
استاد قشنگم مریم دوستداشتنی ام، ایمانی از جنس ایمان شما، ودرآغوش گرفتن وبوسیدنتون و تشکر وقدرانی فیس توفیس از شما رو،،، از خداوندخواستارم…
خیلی دوستتون دارم
سلام و درود به شما! مینای عزیز دوستداشتنی…..
دوست عزیزم نتایجتونو توی نشانه روزم در قدم 12 دهم خوندم لذت بردم..
بهتون تبریک میگم که این مسیر رو به لطف خداوند داریید پیش میبریید…
واقعا”هیچ دنیایی به زیبایی این بهشت نیست…
که هر چقدر به خودشناسی میرسی ..بیشتر میدونی در برابر خداوند ناتوان و ضعیفی!
اینروزا دارم سر سپردگی کامل در برابر خداوند رو بیشتر درک میکنم.
هر چقدر بیشتر درکش میکنم بیشتر احساس میکنم .باید تسلیمش باشم..و بیشتر متوکلتر باشم تا کارها انجام بشه…
به محض اینکه،”روی ذهنم حساب باز میکنم.اون لحظه کارم “متوقف میشه…
وقتی ازش درخاست میکنم فورا کن فیکون میشه…
یجورایی اینروزا ..احساس میکنم …خیلی باید بهش وابسته باشم…
و دقیقا با باورهای اکثریت مردم.منافات داره …
بهمین خاطره..خداوند گفته..
ای کسانیکه که ایمان اورده ایید خدا را بسیار یاد کنید…
واقعا تو مسیر درست پایدار ماندن.مخصوصا ایتروزا که دارم قدم های بیزنسیم را برمیدارم…باید خیلی خیلی در برابرش، متواضع.و طبق الهاماتم پیش برم….
هر عجله ایی باعث میشه کارم بسختی،پیش بره..
در لحظه که بهش وصل میشم فورا کن فیکون میشه…دقیقا معجزه…
معجزه..همینه …وقتی که باورش کنی.کارایی برات انجام میده که اصلا ،خودتم باورش نمیکردی اینقدر به سادگی انجام بشه…
این نوع باور این نوع تفکره…که تو رو با اکثریت،” جامعه …متفاوت میکنه
دقیقا اینروزا. …دارم این پکیچ رو با تکامل درک میکنم..
هر چقدر درکش میکنم.بیشتر بهش عمل میکنم..
نمیدونم شما دوست عزیزم تو چه مداری بسر میبری.فقط:میخاستم ..بهتون تبریک بگم…
که همجوره زندگیتون در تمام زوایا “تعقییر کرده…
این ؛ خدای رب العالمین ..داره چکارهایی رو انجام میده..هر چقدر بهش وابسته میشیم.بیشتر احساس میکنم بهش:نیازمندم.
دوست عزیز هم مدارم.روزهای خوبی رو براتون ارزومندم.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
نمیدونم چه جوری بگم ولی واقعا روزی که وارد سایت استاد عباس منش شدم و خدا منو هدایت کرد زندگیم به کلی تغییر اول نتیجه ارتباط خوب با خدا خودم عزت نفس غلبه بر ترسهام باورهای درست شد من این حرفمو گذاشتم تو ذهنم ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت هست یادمه با دیدن یک فایل از استادکه فایل های دانلودی بود و یکی همون بحث ابوموسی اگه نمیدونی و میخوای ببینی بنویس تو سایت ابوموسی دیگه کلیپ هست خودت میبینی من از همون روز اینو دیدم البته اینو بگم من از کارم اومده بودم مرخصی اما به قول استاد من با خودم گفتم موندم توی اینکار نابودم میکنه واقعا دوستان دیدید یه جایی از بس موندی یا جایی نرفتی انگاری داری فاسد میشی هنوز ذهنم میخواست بمونه اما ۹۵درصد میفهمیدم خدا داره باهام صحبت میکنه که دیگه نمیخواد سر اینکار بری من اومدم مرخصی خلاصه فایل های استاد رو گوش کردم تا همون کلیپ ابوموسی رو دیدم درجا درجا اقدام کردم با خودم گفتم میخوام برم استان نزدیکمون مهاجرت کنم برای کار اما با باورهای غلط گذشته و کمبود گذشته حرکت کردم که گفتم باید دوباره برم سرکار یعنی رستوران خلاصه رفتم اونجا خسته شدم حالم بهم میخورد از رستوران دوباره کار کنم علاقه نداشتم اما فکر میکردم من باید همش رستوران کار کنم اما همون روز با خدا خیلی صحبت کردم نشستم توی دفتر شروع کردم به نوشتن باور فراوانی که روز بعدش رفتم دوباره نجوا اومد تو شهرغریب گفتم خدایا مالک این استان تویی قدرت در دستان توست منو هدایت کن دوستان شما فکرشو بکنید من به تا اینکه باورهام تغییر دادم یه چیزی بهم گفت سوار این اتوبوس خطی شو منم گفتم چشم مثل استاد من حرکت کردم دیدم یه چیزی بهم میگه حالا اینجا پیاده شو گفتم چشم نشستم گفتم خدایا حالا چه کار کنم گفت برو جلو تر یه جا نشستم همونجا فایل استاد رو گوش کردم راجب نشانه میگفت بعد یه چیزی بهم گفت برو جلوتر دیدم یه استخدامی زده اولش خواستم برم اما ذهنم مقاومت داشت گفتم این نشونه هست خلاصه رفتم حرف زدم اصلا انگاری خدا داشت باهام صحبت میکرد از طریق اون بنده خدا که مال استخدامی بود گفت شما برین تو خونه خودتون اونجا به درآمد بالا برسین ما گفت چرا تو شهر غریب اومدی بخوای کرایه خونه بدی گفت بو از خونه خودتون شروع کن الان خداروشکر وارد کاری شدم که درآمد بالایی ده میلیون داره ولی باید تلاش کنم اینو نوشتم چون ذهنم داره نجوا میکنه خواستم ردپا بزار وقتی نتیجه اومد بیام از نظر مالی بگم
قدم در ناشناخته ها خیلی درسها بهم یاد داد شرک های مخفی رو شناختم خدا میدونه قراره این داستان هدایت چه جوری پیش بره اما میدونم خدا داره منو قوی تر میکنه چون دارم حسش میکنم خدایا شکرت
قبل از رسیدن به نتایج مالی نوشتم تازه از صفر شروع کردم اما این داستان ادامه داره…….
درود به شما استاد
شما در مورد تبلیغات حرف میزدین ولی برای من نکته اخلاق کاری داشت 🤦🤦😂😂
اونجایی که مثال اون بازیکن فوتبال رو زدین.
من همیشه باور داشتم توی محل کار مقصر بعضی از اتفاقات و کم کاری ها دیگران هستن. ولی این صحبت شما باعث شد من یکبار دیگه به کارهای خودم نگاه کنم. با اینکه معتقدم تمام چالش های من توی محل کارم از وقتی شروع شد که من شروع کردم به کار کردن روی خودم و دیگه این آدمها هم فرکانس من نیستن و واقعا هم همفرکانس نیستن… ولی بازم من مسئول کارهای خودم هستم. چون من ارتباط با دیگران رو بلد نبودم.
من هنوز نتونستم درست و حسابی با اطرافیانم تعامل کنم. طرف همفرکانس نیست، اکی، اعراض کن به قول قرآن ولی دور خودت دیوار نکش .
خیلی ممنونم استاد . نکته بسیار عالی بود.
من حقیقتش خواهان حل مسائل به روش ساده هستم. نه با مخ زمین خوردن.
الهی شکر بخاطر این آگاهی که دریافت کردم.
سلام بر همه،
امروز بلاخره درسی رو که از چند بار زمین خوردنم باید میگرفتم، گرفتم. تلخ بود، در حالی که گریه میکردم و ذکرم : “انی ظلمتُ نفسی” بود، بعد از روزها دوست داشتم بیام و یک نشانه از سایت استاد بگیرم برای قدم بعدی.
حرفهای استاد فقط در زمینه تجارت و مالی نیست بلکه براحتی میشه به همه امور بسطش داد.
درس من این بود: اگر برای بار چندم خیانت دیدی و ترک شدی، تقصیر خوده خوده خودت بود.
سالهای ساله از مادرم، از اساتید و از روانشناسها میشنوم: قدر خودت رو بدون. اما نمیفهمیدم.
امروز دچار اگاهی شدم: قدر من همون بوده که ترک بشم. یا من به اندازه کافی خوب نبودم یا قدر چیزی که بودم ندونستم و انتخاب بدی داشتم که همین قدرناشناسی هم خودش به قدر کافی خوب نبودنه. (عین مثال فوتبالیست استاد)
بخودم نگاه کردم: عمییییییق. هیچ چیزی کم ندارم جز عزت نفس و نداشتنش باعث انتخاب اشتباه میشد. چه کسی الماسشو توی بازار بدلیجات عرضه میکنه و انتظار داره کسی که خریدار بدله و اومده بازار بدلیجات، قدر و ارزش الماس رو بدونه؟؟؟ فقط یک احمقِ بی عزت نفس.
براستی که انی ظلمتُ نفسی.
تبلیغات!! آه از این شرک مخفی! اگر فلان مهمانی برم دیده میشم. اگه فلان لباس و فلان ارایشو کنم مورد پسندم. اگه فلان دوستم ماها رو آشنا کنه خوشبخت میشم و…. شُکر که خداوند توابه.
نشانه ام رو هم از استاد گرفتم، وقتی با مخ زمین خوردی و فهمیدی، اونوقته که تغییرات اغاز میشن و درها باز.
از خداوند برای همه جستجوکنندگان، آگاهی، برای زمین خوردگان، بخشش، عزم راسخ و قفلهای باز شده و برای استاد عزیز و سایر اساتید پیشرفت روزافزون طلب میکنم. آمین
سلام دوست عزیز
بله کاملا درسته و موافقم باهاتون واقعا حرفهای استاد فقط برای ثروت نیست بلکه در تمام ابعاد جواب میده
و خیلی گستردس
من خودم اصلا استاد رو در زمینه قانون جذب و ثروت نمیدونم بلکه از دید من استاد زندگی و یکتاپرستیه
استاد آرامشه
استاد مسیر مستقیمه همان مسیری که به آنها نعمت داده شده و نه گمراهان
و البته که وقتی پا در این مسیر بزاری به همه چی میرسی
خود به خود
و میخواستم ازتون تشکر کنم بخاطر این جملات تون که منو خیلی تکون داد و اشکم رو دراورد
“تبلیغات!! آه از این شرک مخفی! اگر فلان مهمانی برم دیده میشم. اگه فلان لباس و فلان ارایشو کنم مورد پسندم. اگه فلان دوستم ماها رو آشنا کنه خوشبخت میشم و…. شُکر که خداوند توابه.”
چون من با خوندن این جملات یهو بخودم اومدم و متوجه شرک مخفی و عمیقی در خودم شدم
منم بخودم بارها گفتم این اگر هارو
وای خودای من واقعا پیدا کردن باورهای محدودکننده و شرک آلود چقدر کار ظریفی هست و ما نمیدونیم
و فقط خداوند مارو هدایت میکنه
خدایاشکرت
دوست عزیزم خوشحال باش و بدون که شما به این تضاد خوردی که خواسته ات رو به وضوح بشناسی
پیشنهاد میکنم فایل “چگونه از تضادها «اهرمی برای تحقق خواسته ها» بسازیم” رو حتما گوش بدید
خداوند حافظ شماست :)
سلام استاد عزیزم.
استاد چقدر واقعا قانون تکامل درسته و چقدر من سلولی این قانون را در کسبوکارم درک کرده ام.
من یه دفتر دارم که از چندین سال پیش که استارت بیزینسم را زدم هرمعامله و پروژه ای که انجام میدادم را با تمام جزئیات داخلش مینوشتم. از تاریخ سرمایه گذاری، زمان فعالیت روی اون ملک، زمان فروشش، حتی اینکه در کدام دفتر مشاور املاک قراردادش را نوشتم، کل هزینه ها و سود خالص و..
خلاصه همه را ثبت میکردم.
حتی آخر سال میومدم جمع کل معاملات، هزینه ها و سود خالص را هم مینوشتم.
و وقتی آخر سال کل معاملات انجام شده در طول سال را مرور میکردم و اون دفتر را ورق میزدم اینقدر واضح و روشن بود که هربار سود بیشتر، راحتی بیشتر و زمان کمتری انجام میشده برام.
گرچه اونموقع ها من اصلا با قانون تکامل آشنا نبودم.
استاد جان یه تجربه دیگه ای هم که ازین قانون تکامل کسب کردم این بود که ذهن انسان بسیار فریبکار و زیرک هستش و یجاهایی از طریق همین قانون تکامل، ترمز درست میکنه برای ادم.
این چندین ماه اخیر خیلی هدایتها و بشارت ها از خداوند دریافت میکردم درباره نزدیکی تحقق هدفم و دسترسی بهش. چون استاد واقعا خیلی عمیق روی باورهام و تغییر شخصیتم کار کردم بخصوص این 2سال اخیر.
تا میومدم شادی کنم سروکله نجوا پیدا میشد و میگفت تو که تکاملت طی نکردی چجوری داری خوشحالی میکنی و حرف خدا را قبول کردی؟!!! و یه تیر غیب میخورد وسط شادی من.
و از اونجا که من لحظه به لحظه هرآنچه نجوا میگه و هر حالتی برام پیش میاد را راحت برای خدا میگم و پیشش اقرار میکنم و هدایت میخوام ازش. اینبارم همینکارو کردم و آنی بخدا گفتم خدایا نجوا بهم اینطور میگه و…
و خداوند خیلی قشنگ مثل همیشه هدایتم کرد و جوابمو داد و تصویری شفاف و درمقیاس بزرگ بهم نشون داد.
و دیگه از اونموقع به هیچ عنوان نجوا ازین طریق نتونسته بهم مسلط بشه.
خواستم تجربه خودمو درمورد قانون تکامل مطرح کنم.
سپاسگزارم ازشما استاد عزیز.
درپناه خداوند باشین.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«أَوَلَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَىٰ أَن یَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَىٰ وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ»
(ﺁﻳﺎ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺁﻓﺮﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻗﺪﺭﺕ ﻧﺪﺍﺭﺩ که ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻓﺮﻳﻨﺪ؟ بلی ، ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﻓﺮﻳﻨﻨﺪﻩ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ)
«إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ»
(همانا امر ﺍﻭ این گونه ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻣﺪﻥ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﻛﻨﺪ ، ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ : ﺑﺎﺵ ، ﭘﺲ ﺑﻲ ﺩﺭﻧﮓ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻣﻰﺷﻮﺩ)
«فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»
(ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﻣﻨﺰّﻩ ﺍﺳﺖ ﺧﺪﺍﻳﻲ ﻛﻪ ﻣﺎﻟﻜﻴّﺖ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻳﻲ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﻭﺳﺖ، ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺍﻭ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﻣﻰﺷﻮﻳﺪ)
—————————————————————————
سلام و درود به شما خواهر بزرگوار و ثروتمند و توحیدی. امیدوارم که حالتون عالی عالی عالی باشه. و همیشه و هر ثانیه به هدایتهای رب العالمین متصل باشید.
از شما بینهایت سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمندی که برام نوشته بودین.
abasmanesh.com
∆این کامنت خیلی ارزشمند بود ولی خب چون گزینه پاسخ نداشت اینجا دارم براتون پاسخ مینویسم.
واقعاً خدا همه چیز و همه کس میشه برامون. انگار خداوند یه منوی بزرگ و بینهایت گذاشته پیش رومون و میگه بنده ارزشمند و گرانبها و زیبای من، چی میخوای انتخاب کن تا برات بفرستم.
فقط به شرط ایمان و باور من بنده.
خدایی که میگه خواسته ات چیه بنده من.
این موضوعی که شما توی کامنتتون برام نوشته بودین عمل کردن به آیه 186 بقره بود. شما در عمل به خداوند ایمان داشتین و خدا رو اجابت کردین. و خدا هم درخواست های شما رو اجابت کرده. خدایی که همواره در حال اجابت بندگانش هست. خدایی همه اجزای هستی رو چیدمان میکنه تا بنده اش رو در آرامش و راحتی متنعم کنه.
خدایی که حتی حواسش به اسپری هم هست.
ازتون متشکرم بخاطر این کامنت ارزشمندی که برام فرستادین و مهر تایید زدین پای باورهایی که تازه داشتن شکل میگرفتن.
الحمدلله رب العالمین.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر هر ذره از نتایج و نعماتی که به زندگی همه مون میاد (همه اعضای سایت)
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
الهی که در هر ثانیه خود خدا رو داشته باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام بشما برادر عزیزم.
امیدوارم حال شما هم عالی عالی عالی باشه.
من نمیدونم چجوری سپاسگزار شما باشم. چجوری سپاسگزار خداوند باشم که این آیات و این جملات را به دل، زبان و قلم شما جاری کرد و به سمت من روانه.
آقای امیری بخدا قسم تمام صورت من شد یه لبخند رضایت از هدایت خداوند که از طریق کلمه به کلمه نوشته های شما به قلبم جاری کرد. با خوندن هرکلمه و هرجمله جریانی عظیم از هدایت و موج عظیمی از شادی و هیجان توی تک تک سلولهای من جاری شده و خدا میدونه انگار قفسه سینه من خیلی کوچیکه که قلبم توش جا بشه.
آقای امیری آیاتی که برام نوشتین قوت قلبی بود که خدا برام فرستاد. به دنبالش تمام جملاتی که نوشته بودین تاکید اون قوت قلب بود.
من نمیدونم چی بگم و چی بنویسم.
من قراره این هفته قدم بردارم برای یه آرزوی چندین ساله، آرزویی که الان برای انجامش نیاز بپول زیادی هست ولی من میخوام قدم بردارم.
همیشه خدا از قبل منو آماده میکرده، تقلب هاش را میرسونده خودش مسیرو هموار میکرده اینبارم باز خودش همه کارهارو کرده ازطریق کامنتی که براتون نوشته بودم درباره جریان سینما و ازطریق کامنت شما که درباره پول نوشته بودین و هدایتهایی که خداوند به وجودتون جاری کرده بود و به شکل های دیگه خدا امادم کرد که برای برداشتن این قدم دیگه بپولش فکر نکنم. بهم نشون داد تو فقط یراه سراغ داری که پول باشه تا هرکاریو انجام بدی ولی من بینهایت راه سراغ دارم.
برای همین برای قدمی که قرارش را هم برای صبح شنبه گذاشتم بپولش فکر نکردم.
دیروز غروب بخدا گفتم خدایا دل منو قرص و قوی کن برای قدمی که میخوام بردارم، بهش گفتم کمکم کن توکل داشته باشم و با باور و ایمان قوی قدم بردارم و از لحظه مطرح کردن این خواستم کمک هاش شروع شده و حالا هم از طریق همین کامنت شما از اون آیات زیبایی که نوشتین گرفته تا تک به تک کلماتتون.
خودتون اگر الان باز این آیاتی که برام نوشتین را بخونید مطمعنم یه قدرت متفاوت تری، یه قدرتی از یه جنس دیگه به وجودتون جاری میشه.
من شگفت زدم، هیجان دارم، ذوق دارم ، قلبم بیقراره.
اون جمله شما که گفتین خداوند یه منو بزرگ و بینهایت گذاشته جلومون و میگه بنده ارزشمند من چی میخوای انتخاب کن بگو تا برات فراهم کنم، نمیدونید غوغای قلب منو بیشتر کرد.
باز خداوند داشت این حرفو بهم میزد. داشت بهم میگفت اصلا بپولش به چه جوریش فکر نکن فقط برو ببین بپسند انتخاب کن من فراهم میکنم.
الان یاد یه تجربه ای افتادم حدودا دوسال پیش دنبال خونه بودم و اونموقع هزار جور شکو تردیدو ترمز توی وجودم بود. بخدا گفتم خدایا دلم میخواد بتو توکل کنم و قدم بردارم دلم میخواد دلم قرص باشه ولی نمیتونم، هدایتم کن اینو گفتمو اشکم جاری شد همون لحظه اون ندای زیبا توی وجودم جاری شد که تو برو ببین انتخاب کن من حساب میکنم!
قشنگه نه؟!!
اونموقع خداوند اون هدایت را برام انجام داد تا به وقتش. و درین فاصله نیاز بود ترمزهای وجودی من برطرف بشه من آماده بشم برای دریافتش وگرنه خدا همون موقع حساب کرد برام!!
باز درحین نوشتن هی چیزای جدید یادم میاد. همین دیشب بخدا داشتم همین جریان حساب کردنش را میگفتم.
آخه من بارها پیش اومده که میشینم با خدا خاطراتمون را مرور میکنم بش میگم یادته اینو گفتی بعد فلان شد بهمان شد واقعا مثل دوتا رفیق.
و حالا از طریق کلمات خودم که داشتم این جریان حساب کردن خدا را مینوشتم جواب سوالی که دیشب درین باره ازش کرده بودم را داد.
ببخشین خیلی حرفهام پراکنده و قرقاطی شد.
بازم از شما سپاسگزارم. واقعا سپاسگزارم.
و بااجازتون از تمام مطالبی که برام نوشتین اسکرین شات میگیرم بخصوص از اون آیات و حتما چاپ میکنم و بصورت قاب میزنم جلوی چشمم.
درپناه خداوند باشین برادر عزیزم.