https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/08/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-08-16 08:02:582024-04-27 07:31:36گفتگو با دوستان 36 | تمرکز تقسیم نشده
176نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خداروشاکروسپاسگزارم بابت بودنم دراین سایت طلایی و هرروز مستمر وباعشق ادامه دادن وآموختن وکسب آگاهی هایی که آرامشی عمیق رادربردارد، همان آرامش درپرتو آگاهی که چه زیبا استاد نام نهادند وقابل تامل وتفکر برای من که عمل به آن پایه های موفقیت مرادرتمام زمینه ها محکم نمودوامروز باداشتن این فابل های بی نظیر که حکم زیرخاکی قیمتی رابرای من دارند بتوانم هرلحظه روی آرامش واحساس درونم کارکنم و باداشتن شان قدر وارزش داشته هایم رابدانم وعمیق تر درک کنم و شاکروسپاسگزارباشم.
استاد جانم چقدر قشنگ اول فایل درجواب سلام دوست مان بیان کردید(سلام عزیزم)ای جونم چقدر پرانرژی، خدایا چقدر استادم فوقالعاده هستند خدایاشکرت،شکرت بابت این حد ازتاثیر گذاری در روند زندگیه دوستانِ عزیزم و ادامه دادن روی همین ریل خوشبختی، پایدارومستدام ….
چقدر لذت می برم ازاین رشدوپیشرفت عزیزانم ،خانواده معنوی ام ،خدایاشکرت.
وقتی ذهن، بهشتی از باورهای مثبت می شود ویاد می گیریم که در تضاد به وجود آمده درهرموضوعی ما ازآن کمی فاصله گرفته و درآن بهشت ذهن سکنی گزینیم وازخداوند هدایت بطلبیم، بی شک طی تجربه های متعدد مان آنقدر از آن تضاد فاصله گرفته که یا در تایم مناسب به سمت راه حل هدایت می شویم ویا به روند عادی زندگی ادامه داده تادرزمان مناسب حل شود واین مستلزم داشتن آرامش درون است ،آرامشی که پیوندی زیبا به ایمان وتوکل مان خورده است واین بی نظیر می باشد.
ثروت فقط عدد بانکی نیست ………
من اگر آرامش داشته باشم وحالم عالی باشد وشکرگزار بابت همان یک کفش کتونی آن موقع است که درهای رحمت وبرکت وهابیت خداوند به رویم گشوده می شود ،دری که وقتی گشوده می شوددیگر هیچ چیزجلودار رحمت وفراوانی ونعمت هایش نیست وهمان روزیِ بی حسابی می شود که تو متواضع وفروتنانه سربه سجده معبودت می گذاری وقتی دیگر آموخته ای که شکرگزاری بابت سلول به سلول داشته های الانت می شود جزء لاینفک تاروپود وجودت واینطور است که خود ظرف وجودت را بزرگ کرده ولیاقت دریافت پکیج کاملی ازثروت های معنوی ومادی پیدا می کنی.
باید توحیدی شوم واین نیازمند رعایت قوانین جهان هستی است ،جهانی که تماما دروجود خودم است بافرکانس هایی که هر لحظه برایش می فرستم وچه بازتابِ خیره کننده ای ، بازتاب هرگونه عمل خود رابه نظاره می نشینم واین عادلانه ترین برخورد جهان بامن است ،خود بهترازهرکسی به جهانِ درونم واقفم وآنجاست که درکنار هرتضادی درصد ایمان وتوکلم رامی بینم و توحیدی بودنم را.
کدام از ما در گذشته با داشتن همان کفش کتونی دلمان لبریزاز شادی وشعف بود چه بسا که تف ولعنت ونفرین به جدو آباد مان داده و متنفر اززمین وزمان،در صورتیکه وضعیت مالی مان هم بد نبوده ،خود من اگر با استاد آشنا نشده بودم همان زمینی که ازخداوند به ارث بردم را بر باد فنا میدادم ،بعضی وقتها خیلی برام جالبه که کافی بوده من به دنیای توحیدی استاد وصل شوم تاجرقه های نورالهی در وجودم طنین انداز شود وهمیشه می گویم خدایا من چه کاری کردم که تالب پرتگاه نادانی وناآگاهی رسیدم اما دست مرا باقدرت گرفتی و دردستان استادم قرار دادی تارمویی فاصله است بین هرلحظه آگاهانه رفتار کردن وعمل کردن تایک لحظه …….خدایا ما راهرلحظه به راه راست هدایت کن که این بودن وماندن دراین راه بنده ای توحیدی می خواهد وایمان وتوکل واقعی تنها وتنها به خودت .
استادجان چقدر بحث تمرکز روی یک ایده ویا کاری رو اساسی توضیح دادید ،واقعا تمرکز درهرچیزی حرف اول رامی زند .
چقدرهرروز روی بهبودیم سرمایه گذاری می کنم وتمرکز عمیق می گذارم ،چقدر این بهبودی در روند رشدوپیشرفتم مثمرثمر بوده وهست چون باهمین تمرکز است که توانسته ام ضریب اشتباهات خود راکم وکمتر کنم وبا هر مسئله ای ،هدایت خداوند راطلب کرده وفهم ودرک وآگاهی از هدایت هایش که فقط باذهن باز وپاک قابل اجرا بوده برایم را از او
درخواست کنم.
استاد جانم ایده هایی که دوست داشته ایدزمانی در زمین 60 هکتاری اجرایی کنید من دارم ازنتایج خودم ودوستان عزیزم می بینم که صاحب خانه های ویلایی شده اند وکسب وکارهای خود و همین زندگی من ومصطفی که خانه وکسب وکارمان کنار هم آن هم عیاردار به لطف خداوند وآگاهی های دریافتی ازشما وعمل به راهکارهای نابتان ،همبن است دیگر ،خداوند الگوی تمام عیار حاضروآماده ولبریزاز تجربه کنارت می گذارد ومی گوید ببین والهام بگیر ودیگر دنیال الهام واعظم و…..هم نباش ،همینه وواقعا هم همینه حجت تمام کرده وحرفی نمی ماند.
الان من به عنوان یک خانم خانه دار هدایت شده ام کنار مصطفی جانم کسب وکارمان رارونق ببخشیم وجه عالی تراز آن، هم کنار همدیگر هستیم وهم برای هدف هایمان عاشقانه با توکل وایمان به خداوند وهدایت های زیبایش به جلو حرکت می کنیم تابعدش هم خدا کریمه.
در گذشته وزندگیه ناآگاهانه قبلی ام کار می کردم و تمام مسئولیت ها راخود به دوش می کشیدم وخیر سرم یعنی کار می کردم ،واقعا به چه قیمتی نه آرامشی نه حال خوب هییییچ اندر هیییچ اما
امروز به عنوان یک خانم خانه دار ثروتمند وموفق کنار عزیزدلم، همه چیز به عالی ترین شکل ممکن پیش می رودوهمه جوره آزادی دارم ومهم تر اینکه خدارو دارم که هرلحظه هدایتم می کند و هدایتی زیباتر از این که مراکنار استادی رهنمون کرد که به شدت برای رشدوپیشرفتم درتمام زمینه ها کافیست ……
واقعا انرژی جایی می رود که تمرکز من آنجاست وچه جایی خوش تراز تمرکز روی کلام به کلام توحیدی وناب وطلایی استاد جانم در این مسیر زیباوجادویی که واقعا ای خوش کمر برقصا ……
در پناه خداوندمهربانی ها شاد،سلامت وعالی باشید و بدرخشید، دوستتون دارم.
چه زیباو دلنشین و تاثیر گذار نوشتین، سپاسگزارم ازتون دوست هم فرکانسی خوش ذوقم
واقعا لذت میبرم از نگاه توحیدی زیباتون و تبریک میگم که اینچنین احساس خوب و قشنگی دارید به زندگی
اونجایی که گفتی :
وقتی ذهن، بهشتی از باورهای مثبت می شود ویاد می گیریم که در تضاد به وجود آمده درهرموضوعی ما ازآن کمی فاصله گرفته و درآن بهشت ذهن سکنی گزینیم وازخداوند هدایت بطلبیم، بی شک طی تجربه های متعدد مان آنقدر از آن تضاد فاصله گرفته که یا در تایم مناسب به سمت راه حل هدایت می شویم ویا به روند عادی زندگی ادامه داده تادرزمان مناسب حل شود واین مستلزم داشتن آرامش درون است ،آرامشی که پیوندی زیبا به ایمان وتوکل مان خورده است
واقعا برام الهام بخش وبود، انگار که تیر رو مستقیم به هدف زدید
من توی این چند روزه به یک سری تضادها برخوردم که واقعا نمیدونستم چطور باید باهاشون برخورد کنم و احساسم رو کنترل کنم !
به نام خدای بخشنده مهربون به نام خدایی که هر لحظه در حال هدایت کردن تمام بندگانشه در هر لحظه داره تمام موجوداتش رو روزی میده به نام خدایی که در هر لحظه برکت رو وارد زندگی همه آدمها میکنه و براش اهمیتی نداره که ما چقدر درآمد داریم چقدر پول داریم به نام خدایی که مراقب تک تک اعضا و جوارح جهان و تک تک موجودات جهان چه اونهایی که قابل دیدنند و چه اونهایی که کیلومترها زیر آبهای اقیانوساند به نام خدایی که تمام جهان رو برای تجربه خودش آفریده و با وجود اینکه خودش قراره که تجربه کنه به ما هم اراده و اختیار ِ انتخاب داده تا خودمون تصمیم بگیریم که میخواهیم چه راهی رو بریم
سلام به همه اساتید بزرگوارم استاد عباس منش بینظیرم مریم جان استادم و دوستان بینظیرم و هر کسی که چشمای قشنگش این پیام رو میخونه.
راستشو بخواین اصلاً توی چند وقت گذشته چیزی به ذهنم نمیرسید که بخوام پای یه فایل ارزشمندی از استاد بنویسم و دربارهاش صحبت بکنم همش داشتم به این فکر میکردم که مگه تو چی داری برای گفتن مگه تو اصلاً کی هستی که بخوای بنویسی؟
اما امروز برای روزهای آینده خودم ، حداقل برای اینکه بدونم امروز چطور گذشته و چطور پیش رفتم و به خاطر اینکه موضوع اصلی فایل خیلی هدایتگرم بود میخوام بنویسم.
قبل از اینکه بخوام چیزی بگم استاد عزیزم بینهایت از شما سپاسگزارم به خاطر فایلهای روزشمار تحول زندگی من به خاطر اینکه خیلی از فایلها و خیلی از آگاهیها هستند که ما اصلاً نمیدونیم دربارشون شنیدیم ولی اصلاً یادمون نمیاد و با گوش دادن بهشون درهای جدیدی از آگاهی رو به رومون باز میکنیم سپاسگزارم از سخاوتتون سپاسگزارم از وقتی که میذارین و همینطور سپاسگزارم از مریم جان شایسته استاد عزیزم که انقدر سخاوتمندانه همکاری میکنند و انقدر با کیفیت فایلهای روز شمار تحول زندگی من رو برای ما دانشجوها در سایت آپلود میکنند.
من تا قبل از این ، فکر میکردم که اگر پول بیشتری داشته باشم اگر یه کاری بکنم که درآمد بیشتری داشته باشم هر چقدر که پول بیشتر بشه من میتونم بیشتر به خواستههام برسم بیشتر احساس رضایت از زندگی رو تجربه میکنم بیشتر احساس موفقیت میکنم و حتی با داشتن پول بیشتر بیشتر به خداوند نزدیک میشم بیشتر رفاقت میکنم باهاش سپاسگزارترم هستم اما بعد از مدتی وقتی که مدار من برای درک آگاهیهای ثروت بالاتر رفت متوجه شدم که باید به گونه دیگهای به جهان نگاه بکنم هر چند که الان هم شاید درآمدشخصیم خیییلی بیشتر نشده اما به شدت احساس رضایتم و رفاقتم با خداوند بیشتر شده و احساس میکنم که بیشتر دارم زندگی میکنم تجربه زیستی من در این کره خاکی ارزشمند خیلی باکیفیت تر شده بیشتر میتونم نعمت های زندگیم رو ببینم بیشتر میتونم با خداوند صحبت کنم و بینهایت بیشتر برکت رو در زندگیم تجربه میکنم. الان متوجه شدم که همونطور که استاد عزیزم میگن مقدار پول حساب بانکی نیست که احساس رضایت ما رو در زندگی بالاتر میبره بلکه نوع نگاه ما آرامشی که داریم و اصلاً فهممون از قوانین که احساس ما رو بهتر میکنه من توی این مدتی که روی قوانین ثروت با خودم کار میکردم گاهی اوقات نتایج مالیم بیشتر میشد بهتر میشد و گاهی اوقاتم کمتر میشد کم کم به این نتیجه رسیدم که باید با خدا بیشتر رفاقت کنم بیشتر با خدا صحبت بکنم مسائلم رو از اون بخوام ، گاهی شاید مبلغ خیلی کمی رو باید برای خواسته هام پرداخت بکنم اما گاهی اوقات به خاطر چشم و همچشمی و به خاطر اینکه ثابت کنم که من آدم ارزشمندتری هستم میخواستم که بیشتر هزینه بکنم اما وقتی که واقع بینانه به مسئله نگاه میکردم میدیدم که من فقط و فقط برای تایید گرفتن هست که میخوام بیشتر هزینه کنم در حالی که با هزینه خیلی کمتر هم من به بهترین حالت ممکن میتونم مسئله رو حل بکنم و اتفاقاً لذت ببرم در حالی که اگر میخواستم که به واسطه بیشتر هزینه کردن تایید دیگران رو بگیرم شاید جنس بهتری رو میگرفتم اما اون جنس بهتر برای اون فردی که قرار بود منو تایید کنه بهتر بود نه برای من .
برای من همون چیزی که مد نظرم من بود و نیاز من رو برطرف میکرد بهتر و عالیتر و ارزشمندتر بود .
مقدار پول حساب بانک من نیستش که احساس رضایت و آرامش رو برای من به ارمغان میاره بلکه ایمان داشتن به خدایی که در درون قلب منه و همواره داره با من صحبت میکنه و منو هدایت میکنه است که احساس رضایت من رو میتونه بالاتر ببره متوجه شدم که مقدار پول حساب بانکی نیست که میتونه رضایت رو در زندگی من بالاتر ببره برکت اون پوله که در زندگی من جاری میشه و ممکنه که من هیچ پولی نداشته باشم اما برکت زندگی من خیلی بیشتر باشه و اون برکت همه کارهارو انجام بده. پول مهم نیست. برکت مهمه. من تازه الان متوجه میشم وقتی که استاد توی دوره روانشناسی ثروت 1 میگفتند که بیایم به جای پول به جای ثروت بگیم برکت یعنی چی. الان متوجه شدم که برکته که مهمه برکته که میتونه زندگی ما رو متحول بکنه برکتی که توحیدیتره برکتی که به خداوند وصله ما وقتی که به خداوند وصل باشیم برکت بیشتری رو توی زندگیمون تجربه میکنیم برکت بیشتر فقط به معنای پول بیشتر نیست به معنای کمتر شدن هزینههاست به معنای بیشتر شدن کیفیت زندگی به معنای تجربههای بهتر، سلامتی بیشتر، روابط بهتر، عشق بیشتر، لذت بیشتر و هرچیز خوب دیگه ایه.
تا قبل از این وقتی که روی قوانین ثروت کار میکردم با خودم فکر میکردم و با خودم میگفتم یا شایدم چند باری توی کامنتام نوشته بودم که زندگی من خیلی پربرکته اما مقدار پوله در درامد شخصیم بیشتر نمیشه اما حالا فهمیدم که اون برکت است که مهمه و یک سری از کارها هست که به کیفیت زندگی من ارزش بیشتری میده و من میتونم در تجربه زیستنم در این کره خاکی کیفیت بیشتری رو تجربه کنم.
شاید تا الان مقدار پول حساب بانکی من بیشتر از قبل نشده اما به واسطه احساس آرامشی که بیشتر دارم تجربه میکنم و به واسطه ایمانم که نسبت به قبل بیشتر شده کیفیت بیشتری رو دارم در زندگیم مشاهده میکنم شاید قبلاً هم این کیفیت بود اما من با این دید اصلاً نگاهش نمیکردم من فکر میکردم که فقط پول که میتونه کیفیت رو در زندگی من بالاتر ببره اما الان سعی میکنم که با تمام وجودم و با تمام ذرات تنم با تمام توجهم از زندگی لذت ببرم الان بیشتر به این واقفم که در این جهان پهناور و بزرگ فقط و فقط یک توجه و یک آگاهی هستم تمام اون چیزی که میبینم و تمام اون چیزی که میشنوم دربارش، متعلق به این جهانه و من به زودی قراره که از این جهان پهناور و بزرگ به یک جای دیگهای نقل مکان کنم و قراره که به ملاقات با پروردگارم نائل بشم وقتی میگم به زودی قراره این اتفاق بیفته به این مفهومه که زندگی در این جهان در این کره خاکی مثل یک چشم به هم زدنه همونطور که متوجه نشدم 30 سال گذشته ی زندگیم چطوری اومد و رفت همونطور هم قطعاً متوجه نمیشم که دهههای بعد چطور قراره که بگذره و یک روزی میاد که قراره از این کره خاکی و تجربی زیستن در اون خداحافظی کنم و از این جهان برم. وقتی که بیشتر این برام جا افتاد و ،همونطور که بیشتر داره جا میافته بیشتر دارم از تجربهام در این جهان لذت میبرم تا قبل از این به این فکر میکردم که بزار درآمدم بیشتر بشه بزار پس اندازم خیلی بیشتر بشه بعدش فلان کارو میکنم فلان چیزو میخرم اون مهارت رو به دست میارم اون سفر رو میرم فلان مهمونی رو میگیرم یعنی تنها توجه من روی این بود که یه کاری کنم که درآمد من ورودی مالی من بیشتر و بیشتر بشه و هر چقدر که تلاش میکردم بیشتر احساس عجز و ناتوانی بهم دست میداد چون احساس میکردم که تمام توجه و تمام حواس و تمام نیروم رو گذاشتم روی اون مسئله اما نتیجه دلخواهم رو نمیگیرم به خاطر اینکه احساس میکردم که من با تمام وجودم پای این مسئله ایستادم اما هیچ نتیجهای نداره اما بعد متوجه شدم که به جای اینکه بیام و تمرکزم رو بذارم روی یک موضوع بیرون از خودم که بهش هیچ کنترلی ندارم و هیچ کاری از دستم بر نمیاد توجه و تمرکزم رو بذارم روی شخصیت خودم نگاهم رو توحیدیتر کنم قدردانتر باشم و تجربه زیستنم رو بیشتر احساسش کنم اگر میخوام مهارتی رو یاد بگیرم همین الان شروع کنم شاید نتونم برم کلاس خصوصی یا کلاس بیرون ثبت نام بکنم اما همین الان میتونم اونو به صورت رایگان در یوتیوب یاد بگیرم شاید الان نتونم یک ساز باحال داشته باشم تا نوازندگی رو یاد بگیرم اما همین الان میتونم یه کار دیگهای رو که بهش علاقمند هستم رو یاد بگیرم و از وقتی که دارم استفاده بکنم شاید الان نتونم برم دور دنیا رو بگردم اما محوطه خونههای سازمانی که در اون زندگی میکنیم هم بسیار بسیار زیباست و من تا الان نرفتم همه جاشو بگردم و از تنهایی خودم در اون مکانها لذت ببرم شاید الان پول رفتن به کلاس خصوصی زبان و گرفتن یک مربی خصوصی رو نداشته باشم اما میتونم توی خونه زبان بخونم فیلم ببینم کتابهای مختلف رو بخونم پادکستهای انگلیسی گوش بدم تا گوشم عادت بکنه و بیشتر یاد بگیرم شاید الان نتونم برم بهترین مربی خصوصی ورزشیو داشته باشم تا باهام کار بکنه اما میتونم در کلاسهای یوتیوب شرکت کنم فیلمهای آموزشی یا ورزشی رو دانلود کنم و توی تلویزیون پخش کنم و از ورزش کردن لذت ببرم و استفاده کنم شاید الان نتونم در یک کلاس خصوصی هنری شرکت کنم و مهارتهای هنری خودم را افزایش بدم اما میتونم توی سایتهای مختلف یا حتی از یوتیوب چیزهای مختلفی رو یاد بگیرم و با تمرین مهارت هنری خودم رو بالاتر ببرم.این نگاه برای من یک نتیجه خیلی قشنگی داشته و اونم این بود که حالا وقتی که دوستام ازم میخوان که باهاشون برم باشگاه وقتی بهشون میگم که من تنهایی توی خونه ورزش میکنم بهم میگن که تو چطوری میتونی تنهایی این همه کار انجام بدی چطور میتونی تنهایی بدون اینکه کسی بالا سرت باشه کلاسهای آموزشی رو از یوتیوب یاد بگیری مهارتت رو بالاتر ببری چطوری میتونی این همه مستقلانه عمل بکنی و بدون اینکه کسی پیگیرت بکنه کاری روبه اتمام برسونی. من با همین روش یعنی با توجه کردن به اینکه الان چه چیزهایی دارم که میتونم ازشون استفاده بکنم و با مستقل شدن و نیازمند نبودن به بیرون از خودم تونستم خیلی کارها انجام بدم تونستم مهارتهای هنریم رو افزایش بدم تونستم زبانم رو تقویت بکنم توی خونه ورزش بکنم و خیلی خیلی از مهارتهای دیگهای رو که شاید خیلی از دوستام میرن و بیرون از خونشون انجام میدنو من تو خونه با کیفیت بیشتری انجام میدم. در یک سال گذشته وقتی که بیشتر روی قوانین ثروت کار کردم به توحید هدایت شدم و متوجه شدم که قدرت رو به کس اشتباهی داده بودم من احساس کرده بودم که پول میتونه کیفیت زندگی من رو بالاتر ببره اما تمام اتفاقات تمام شرایط داشتن اینو به من نشون میدادن که قدرت دست کس دیگهایه برای اینکه کیفیت زندگیت رو بالاتر ببری به خودش برگرد. من از وقتی که به توحید برگشتم از وقتی که دارم سعی میکنم که خدای این جهان رو خدایی که در هر لحظه از طریق قلبم داره به من هدایتش رو میرسونه و با من صحبت میکنه بشناسم احساس میکنم که ورق برگشته احساس میکنم که عمق کیفیتهای زندگیم بیشتر و بیشتر و بیشتر شده احساس میکنم که فهم من از تجربه زیستنم در این جهان بزرگتر شده احساس میکنم که رفاقت عمیقتری رو با قدرت مطلق این جهان دارم تجربه میکنم و دیگه حاضر نیستم که این رفاقت رو با هیچ چیز دیگهای عوض کنم از اونجایی که از بچگی به ما گفتن که پول خیلی مهمه و اگر پول نداشته باشی بدبختی شاید هنوز هم نتونسته باشم که اونقدر که لازمه و اونقدر که باید قدرت این موجود عزیز رو توی ذهنم به صفر برسونم اما تا اونجایی که تونستم احساس رهایی پیدا کنم رضایت دارم مطمئناً اگر بیشتر همراه باشم با توحید اگر بیشتر با خداوند رفاقت کنم اگر این رفاقته هر روز باشه و ادامه دار باشه و صحبتهامون قطع نشه و اگر درگیر روزمره نشم میتونم قدرت خداوند رو توی زندگیم بیشتر و بیشتر کنم و بیشتر بشناسمش و به این واسطه قدرتمندتر بشم. توی این مدتی که سعی کردم که روی توحید بیشتر کار بکنم و قدرت پول رو در ذهنم کم و کمتر بکنم احساس میکنم که نعمتهای بیشتری توی زندگیم وارد میشه برکت پولم خیلی بیشتر شده نیازهای من وابسته به پول نیست و هر بار هم که یه مسئلهای به وجود بیاد قبل از اینکه بخوام اون مسئله رو حل بکنم به راحتی پولش میرسه اصلا قابل مقایسه با قبل نیست . من فکر میکنم که وقتی که ما تمام حواس و توجهمون روی این باشه که درآمدمون رو بالاتر ببریم خونه بزرگتری داشته باشیم ماشین بهتری بگیریم فلان مسافرت لاکچری رو بریم ذهن خودمون رو محدود میکنیم تمام ارزشهامون رو اشتباه انتخاب میکنیم ما همین الان هم خوشبختیم همین الان هم نیازی به هیچ چیز دیگهای بیرون از خودمون نداریم که احساس خوشحالی و رضایت بیشتری رو تجربه بکنیم همین الانم میتونیم با قدرت گرفتن از پول یشتر فکر کنیم و خلاقانهتر زندگی بکنیم و من فکر میکنم که اگر بخواهیم طبق آموزشهای استاد عزیزمون پیش بریم اگر ورودیهامون رو بیشتر کنترل بکنیم و اگر تمام توجه و تمرکزمون رو بذاریم روی زندگی شخصی خودمون و و به این فکر نکنیم که اگر فلان کارو بکنم دیگران چه فکری درباره من میکنند یا اگر فلان کارو انجام ندم تایید نمیشم میتونیم خلاقانهتر و بهتر و پربرکتتر زندگی بکنیم .
با تمام وجودم سپاسگزار خداوندم که هدایتم کرد به کلامش از طریق دیدگاه شما
چند مرتبه خوندم دیدگاه ارزشمند شما رو که لازم دیدم جواب دیدگاه شمارو بدم که هم متن شما رو چندین بار دیگه بخونم هم سیو باشه در بقیه دیدگاهام
از بچگی به خاطر محدودیت های که تو خانواده داشتم
آرزو داشتم که آزادی زمانی آزادی مکانی و آزادی مالی رو تجربه کنم
ولی وقتی به حقوق ماهیانه خودم نگاه میکردم میگفتم خدایا من میخوام آزاد باشم ولی با این درآمد :(
وقتی فایل های سایت رو گوش میکردم برکت توی زندگیم به شکل های متفاوت جاری بود. بی نهایت حمایت خدا رو در تمام تضادهام داشتم
ولی اون پول زیاد برام مهمتر بود و سعی میکردم روی خودم کار کنم و شخصیتم رو بهتر کنم.
اما به یکباره خداوند کارهارو انجام داد.به لطف الله از همون جایی که بودم از محدودیت به آزادی رسیدم
و خداوند مهربان بهم پول داد .خونه داد
آزادی داد
و نجاتم داد و همواره هم داره نجاتم میده
و رابطه ام با خدا داره بهتر و بهتر میشه
باز یه ترسی هم داشتم که نکنه بدون پول بدبخت بشم
به خاطر همون باورهای که بهمون میگفتند من پول رو برای لذت بردن نمیخواستم .بلکه برای اینکه بدبخت نشم میخواستم
و همه اعضای خانواده هم از این حربه استفاده میکردند که تو پولت تموم بشه یا پول نسازی بدبخت میشی
وقتی هم به ایده های الهامیم فکر میکردم از خودم میپرسیدم این ایده که پول نمیده :(
وبه جای شکر گذاری به ترس از بی پولی یا بینتیجه بودن اون فکر میکردم
(( غزل جان من یکی از بزرگترین ترس ام رو تو متن تو پیدا کردم
از اونجایی که از بچگی به ما گفتن که پول خیلی مهمه و اگر پول نداشته باشی بدبختی))
یکی به ما نگفت با خدا باش پادشاهی کن
در صورتیکه اگه من رابطه ام با خداوند بهتر و بهتر بشه به همون میزان به ثروت نزدیک و نزدیکترمیشم و برکت میاد تو زندگیم
من باید روی حمایت خدا حساب کنم روی هدایت خدا حساب کنم و به شکل برکت و نعمت و کم شدن هزینه هام بیاد تو زندگیم،همانطور که برای زندگی توی این خونه و وسایل و امکانات عالی و آزادی که دارم تجربه میکنم یک ریال هم پرداخت نکردم
و تک تک اعضای خانواده از همین موضوع که من به راحتی دارم نعمت های خدا رو تجربه میکنم بدون پرداخت ریالی پول و هزینه بسیار بسیار خشمناک هستند از من و خدای من :)))
سلام زهرا جون روزت بخیر امیدوارم که حالت عالی باشه عزیزم خیلی ازت ممنونم که برام از تجربیات خودت گفتی خیلی تحسینت میکنم به خاطر موفقیتهایی که به دست آوردی به خاطر تجربیات شیرینت خدا را شکر به خاطر اینکه توی خونهای زندگی میکنی که همه امکانات برات فراهمه بدون اینکه هزینهای پرداخت کنی. زهرا جون کامنتت برام خیلی الهام بخش بود امیدوارم که همیشه در پناه خدای ثروتمند وهاب باشی همیشه رفاقتت باهاش خیلی زیاد باشه هر روزت پر از شگفتی پر از عشق پر از ثروت و پر از برکت و سعادت باشه.
شما الگوی من در روابط هستید و من همیشه مثال شما رو برای روابط برای خودم میزنم. غزل جان من موردی داشتم که میخواستم با شما صحبت کنم. اخیرا من موردی جذب کردم که هشتاد درصد از انچه میخواستم داشت. فقط قیافه ایشون به دل من ننشست و حتی فکر میکنم خود ایشونم این حس به ظاهر خودشون داشتند. مرتب از من میپرسیدند ظاهرم چطوره؟ خوبه؟ یا میگفتند خودت هر طوری میخوای منو بساز. مورد دیگری سطح تحصیلاتش خوب بود اما سطحی نبود که من میخواستم که البته ایشون میگفتند ادامه میدم. من ایشون رد کردم تا به خواسته صد در صدیم برسم. اما هنوز ایشان پیام میدهند. گاهی باخودم فکر میکنم شاید بخاطر شرایط سنی باید میپذیرفتم میخواستم با توجه به قانون من را راهنمایی کنید تا بتونم مسیر جلو خودمو بهتر ببینم و تصمیم درست بگیرم و جلو بروم.
البته گاهی مقایسه با افراد دیگر که ازدواج کردند به ذهنم میاد که مچ ذهنمو میگیرم. لطف میکنید با توجه به تسلطی که به قانون دارید
شرایط من با توجه به قانون بهم بگید و اینکه بدونم باید روی چه باورهایی ببشتر کار کنم.
سلام آزاده جون شب شما بخیر خیلی ممنونم که غزلو قابل اعتماد دونستین برای اینکه سوال بپرسین و خیلی هم سپاسگزارم از اینکه لطف داشتین بهم با کمال میل .
پس بیاین اول درباره ظاهر صحبت کنیم ببینید ظاهر اصلاً چیزی نیستش که ما بخواهیم اولویت اصلیمون رو روی اون بزاریم به خاطر اینکه یک آدم هرچه زیبا باشه شما وقتی که باهاش ازدواج میکنی رفتار اونه که شما رو جذب میکنه ممکنه که یه فردی باشه که از نظر ظاهری خیلی جذابیت نداشته باشه اما وقتی که شما باهاش صحبت میکنید به خاطر اینکه خیلی موثر صحبتهاش و خیلی قشنگه یا خیلی با خودش در صلحه کلامش اونو تبدیل میکنه به یک آدم دوست داشتنی و زیبا ولی ممکنه که یه آدمی باشه که خیلی زیبا باشه منتها اصلاً با خودش در صلح نباشه یا به طور کلی آدم دوست داشتنی نباشه.بنابراین ظاهر چیزی نیست که ما باید روش زوم کنیم .
شخصیت و رفتار مهمتره .
اما خب حق میدم ممکنه که یکی باشه که واقعا به دل نشینه . حتی اگر آدم خوبیه . هرچند اگر یه آدمی اونقدری خوب باشه که به دل ما بشینه ما دیگه به ظاهرش توجه نمیکینم .
مورد دوم تحصیلات هست . شما باید ببینید اولویت شما چیه ؟
برای چی میخواید اون آدمی که وارد زندگی شما میشه تحصیلات بالاتری داشته باشه؟ آیا به خاطر تایید دیگران ؟ یا فهم بیشتر خود اون فرد ؟
درباره تایید دیگران چیزی نمیگم چون شما قطعا میدونید. اما درباره فهم اون آدم میگم .
فهم و شعور یک فرد هیچ ربطی به میزان تحصیلاتش نداره.
ممکنه یک نفر باشه که سطح تحصیلاتش پایینتر باشه اما به اندازه هزارتا آدم متخصص متوجه باشه و تونسته باشه گلیم خودشو از آب بیرون بکشه.
اما ممکنه شما وااقعا دوست داشته باشید همسرتون تحصیلات بالایی داشته باشه.
من با تمااام وجودم دوست داشتم که همسرم تحصیلات عالی در بهترین دانشگاههای کشور داشته باشه.
ولی اولویت اولم نبود. اما چون خییلی دوست داشتم، همواره درحال تحسین کردن اونهایی بودم که درحال تحصیل هستن.
یعنی به خاطر تایید دیگران هم نبود من دیوانه وار دوست داشتم با یک فرد تحصیل کرده نابغه ازدواج کنم.
به خاطر همین همش داشتم تحسین میکردم. وقتی یکیو با این ویژگیا میدیدم قلبم داغ میشد از عشق و علاقه به اون وضعیت. وقتی مقاومت نداشته باشید نسبت به یک خواسته وقتی تحسین میکنید قلبتون گشوده میشه . اینطوری خلقش میکنید .
شماام اون شرایطیو که میخوایدو زیاد تحسین کنید. اگر الان یکی اومده که 80 درصد شبیه خواسته های شماست پس اگر دقیقتر پیش برید خلق بهتری خواهید داشت. اما اینو بدونید که قطعاا کسی پیدا نمیشه که 100 درصد تماام ویژگیهایی که ما میخوایمو باهم در سطح بالا داشته باشه. کمالگرایانه نگاه نکنید به ماجرا.
بنابراین باید اولویت بندی کنید .
حالا درباره عزت نفس بگم.
بسنجید ببینید اون فرد عزت نفسش چقدره؟ آیا فقط درباره ظاهر میگه تو هرطور میخوای منو بساز ؟
ببینید ، همه چیییز از عزت نفس نشات میگیره .
اگر دوره عزت نفسو دارید ، ساده ترین کاری که میشه انجام داد برای کار کردن با اون دوره ، اینه که مو به مو نت برداری کنید ازش . ناخوداگاه عزت نفستون بالاتر میره .
بگردین ببینید اون ویژگیهایی که نپسندیدین ، در باورهای شما چه شکلیه ؟
ممکنه احساس عدم لیاقت نهفته باشه که ریشه ی همه ی باورهاای روابط هم در نهایت برمیگرده به همین لیاقت.
روی احساس لیاقتتوت دقیقتر و بیشتر کار کنید .
اگر اون فردو به خاطر قیافه و ظاهر رد کردین که نه ، اما اگر به خاطر تایید طلبیش رد کردین آفرین به شما! روی باور تایید طلبی خودتون هم بیشتر کار کنید . چون جهان آیینه ست و آدما مارو به خودمون نشون میدن.
من چندین و چند قسمت فایل صوتی درباره ازدواج آماده کردم و به عنوان هدیه منتشرش کردم . امیدوارم که اگر اون آگاهیها براتون الهام بخش و راه گشا بود، خداوند خودش هدایتشون کنه تا بهتون برسه.
یا از هزاران طریق دیگه شمارو به آگاهی های نابتر هدایت کنه .
امیدوارم حالتان خوب باشد. ممنونم از شما که کامنت کامل و دقیق میخونی و موشکافه به همه قسمت های کامنت توجه میکنی و در موردشون طبق قانون نظرات عالی میگی. آفرین به شما که اینقدر خوب و عالی جواب میدید و مسائل باز میکنید. غزل جان من اون فرد
رد کردم. دلایلم عزت نفس، ظاهر و تحصیلات بود. اما برخوردی که از ایشون بعد تصمیم خودم دیدم، خوشحالم کرد که تصمیمم درست بوده است. ایشون به شدت به من وابسته شده بودند که کلی با حرفاشون سعی کردند به من عذاب وجدان بدهند که الان اینجا گفتنش جالب نیست. من واقعا از این رفتارشون خیلی بدم امد و واقعا دوست ندارم چنین فردی کنارم باشد. اگر این رفتار نمیدیدم شاید برمیگشتم و اون مسایل ظاهر و تحصیل قابل حل بود چون خودشون مایل بودند. اما انچه من خیلی عقب کشید عزت نفس بود.
اما در مورد عزت نفس که گفتید اشکالات اون اقا در درون خودم جستجو کنم.
غزل جان عید امسال من هم دوره عزت نفس کار کردم کل عید هر چه به من اصرار کردند با خواهرم تعطیلات برم مسافرت، من نرفتم این دوره گوش کردم نکته برداری کردم حتی به صورت فیلم درست کردم و گاهی گوش میکنم.
اما عزت نفس همیشه نیاز به کار دارد. من خودم این موارد وابستگی، تایید طلبی و کنترل بقیه و دادن عذاب وجدان به دیگران تا طبق میلم رفتار کنند،
هنوز در وجودم کمابیش دارم هر چند الان بیشتر بهش اگاه شدم و بیشتر کنترلش میکنم اما هنوز هم هست. مثلا همین دیروز سر مساله که بین من و نقاش خونه من پیش امده بود به بابام عذاب وجدان دادم که شما که میگفتید پولشو کامل بده و هر طور شده راضیش کن. الان که برای فلان کارم کوتاهی کرده چرا از من حمایت نمیکنید. البته بعد تلفنم فهمیدم که من داشتم به بابام عذاب وجدان میدادم و در اصل میخواستم کنترلش کنم.
در مورد وابستگی امروز یک نفر که طبق معیارهام هست برای پیگیری یه کار من که باهاشون مشورت کرده بودم به من زنگ زدند. من دیدم این زنگ ایشون خوشحالم کرد. اما الان دیگه اگاهم با خودم حرف زدم و گفتم ازاده تو باید به ویژگی های فرد مورد نظرت تمرکز کنی نه یک شخص خاص. غزل جان چطور میتونم اشخاص بزرگ نکنم؟ خودم این درک دارم که وقتی تمرکز روی خودمه و اهدافمه و باخدام بیشتر ارتباط دارم بقیه بزرگ نمیکنم. خودم همیشه میگم بهترین مورد وارد زندگیت شد تو نباید وابسته بشی باید بررسیش کنی ببین چقدر مناسبه برای تو. اجازه وابستگی درونی به خودم ندادم. در مورد تایید طلبی این مسئله در من زیاد است همین پیام که نوشتم دلم میخواست شما تاییدم کنی که کارم درست بوده که این خواستگار رد کردم. غزل جان روی این موارد خیلی کار کردم و میکنم اما هنوز جای کار دارد چون پاشنه اشیل منه. اما پیشرفت هایی داشتم.
دوره احساس لیاقت باز شروع به کار کردن کردم اما هنوز موفق نشدم کامل جلو بروم. غزل جان شما این دوره چطور کار کردید؟ باز هم مثل عزت نفس کل دوره نکته برداری کردید؟
غزل عزیز اون ویس های شما در روابط چطوری میشه پیدا کرد اگر به دست منم برسد که عالیه.
غزل جان من روی خودم کار میکنم و دارم طبق نشانه ها جلو میرم. آیا این دنبال کردن نشانه ها به عنوان اقدام یا عمل درسته؟
باز هم از وقتی که گذاشتید و به کامنت من پاسخ دادید سپاسگزارم.
سلام به دوست عزیزم آزاده جون امیدوارم که حالتون خوب باشه .
خیلی ممنونم از اینکه مجدداً برای من نوشتین من خیلی خوشحال میشم وقتی که با شما صحبت میکنم.
آزاده جون من وقتی که دانش آموز بودم یه دختری بود که من خیلی دوسش داشتم .خیلی یعنی بینهااایت. قلبم میلرزید وقتی میدیدمش .وقتی که بزرگتر شدیم و دیگه مستقلتر شدیم یک جایی با این دوستم که توی بچگی واقعاً عاشقانه دوسش داشتم برخورد کردم و دیدم که اون موقع من فکر میکردم که این آدم خیلی آدم باحالیه و من عاشقانه دوسش داشتم ولی الان اون آدم اصلاً اونطور که من فکر میکم که چقدر آدم بزرگیه نیست و حتی رابطه مو باهاش قطع کردم. بعد از اون وارد جمعهایی شدم که فکر میکردم که اون افراد که من وارد جمعشون شدم خیلی آدمهای بزرگی هستند به خاطر اینکه به نظر من خیلی آدم های خاصی بودن و به خاطر اینکه اون آدمها رو بزرگ کرده بودم توی ذهنم ، از جمعشون خارج شدم توسط جهان . ذهنم خیلی درگیرشون بود فکر میکردم که من خیلی آدم کوچیکی هستم اونا خیلی بزرگن بعد اومدم روی عزت نفسم کار کردم. فکر میکردم که حالا که من از جمعشون خارج شدم درباره من چی فکر میکنند؟ چند وقت که گذشت و من روی عزت نفسم کار کردم و خلق کردم ازدواجمو . به این نتیجه رسیدم که اون آدمها هم اصلاً آدمای بزرگی نبودن من فقط توی ذهنم اونا رو بزرگشون کرده بودم. فهمیدم که اوناام دقیقا مثل من هستند یک سری عادت های غذایی دارند، یک سری عادتهای رفتاری دارند، غمگین میشن ،حسادت میکن ،متنفر میشن از یک نفر ، گاهی اوقات ممکنه که غیبت کنن ، شاید سر چیزهای بی مورد بخندن ،مسخره بازی درمیارن ، دلشون میشکنه و خیلی کارهای دیگه که دقیقاً ما انجام میدیم اونا هم انجام میدن.
بنابراین هیچ آدم خاصی وجود نداره . اینو من زمانی فهمیدم که ازدواج کردم و اومدم توی محیطی که همیشه توی نظرم آدمهای خیلی خفن باحال سطح بالا توی اون فضا وجود داشتن همیشه فکر میکردم که اساتید دانشگاه آدمهای خیلی خاصین. به خاطر اینکه تحصیلات خیلی بالایی دارند و آدمهای زیادی هم دیدن، وضع مالی خوبی دارند، همه چیز توی نظرم درباره اونها خیلی خاص بود اما وقتی اومدم توی جمعشون و باهاشون رفت و آمد کردم دیدم اونها هم دقیقاً مثل من هستند فقط مقاالههای بیشتری خوندن یا توی دانشگاههای بهتری درس خوندن. اونها هم در خیلی از موارد مثل من عمل میکنن. حتی اگر درباره قانون اطلاعاتی نداشته باشند مثل عوام رفتار میکنن . اونا هم پشت سر بقیه ممکنه که صحبت کنن، اونا هم ناراحت میشن ، خوشحال میشن ،میخندن ، مسخره بازی درمیارن، فیلم میبینن، اونا هم عادتهای غذایی مثل همه آدمهای دیگه دارند.
یه بار رفته بودیم دندانپزشکی متوجه شدیم که خانم منشی و آقای دکتر زن و شوهرند یه خورده که با همدیگه صحبت کردیم و دوست شدیم من شماره خانمشون رو گرفتم تا بیشتر با هم در ارتباط باشیم اول فکر میکردم که این دو عزیز خیلی آدمهای خاصی هستند اما بعد که استاتوسهاشون رو در واتساپ دیدم که از سفرهای زیادی که میرفتن عکس میذاشتن متوجه شدن که اونها هم آدمهای خاصی نیستند اصلاً خاص وجود نداره . نوع نگاه ماست که به آدما خاص بودنو هدیه میده ،به خاطر همینه که ما نباید آدمها رو توی ذهنمون بزرگ کنیم چون هممون شبیه همیم.
آزاده جون درباره دوره لیاقت پرسیدین راستشو بخواین من هم فرصت نکردم که مو به مو این دوره ارزشمند رو نت برداری کنم اما طبق تعهدی که دارم به خودم برای بهبود خودم در حال حاضر دارم هر روز یک فایل صوتی گوش میدم حالا یا از دورهها یا فایلهای رایگان ، اونو نتبرداری میکنم، نکات مهمشو برای خودم تکرار میکنم و مینویسم و سعی میکنم که همونطوری رفتار کنم. قبلتر از این ، سعی میکردم که اون فایل صوتی رو که دارم از دورهها رو انقدر گوش بدم که بعد بتونم به اون شیوه عمل کنم مثلاً ممکنه که 20 بار 30 بار 40 بار اونو گوش میدادم بعد میرفتم سراغ فایل صوتی بعدی .
آزاده جون تا زمانی که ما رفتارهایی که در خودمون پیدا میکنیم و میفهمیم که پاشنه آشیلمون هست در وجودمون تغییر ندیم تا نتونیم رفتار مناسب و درست و بهتری داشته باشیم آدمهایی که وارد زندگی ما میشن به احتمال خیلی زیاد دقیقاً همون نقطه ضعفها رو در شخصیتشون خواهند داشت. البته نمیشه گفت که ما میتونیم 100 اون نقطه ضعفها یا پاشنه آشیلها رو توی وجودمون تغییر بدیم اما تا جایی که میتونیم باید ادامه بدیم.
آزاده جون اینکه شما علاوه بر اینکه روی خودتون کار میکنید طبق نشانهها هم پیش میرین خیلی خوبه اما سعی کنید که به نشانهها وابسته نشین گاهاً ما نشانهها رو میبینیم و بعد با خودمون میگیم که خب حتماً بعد از این نشانهها باید نتیجه بگیرم دیگه.
بعد اون نتیجه نمیاد یا اگرم بیاد شااید دلخواه شما نباشه و شما ناامید میشین که این همه نشونه اومد پس نتیجه من کو؟
از اونجا که مهمترین فرد توی زندگی ما خودمون هستیم و این خود تا آخرین لحظه عمرمون با ما همراه خواهد بود بنابراین مهمترین مسئله زندگی ما کار کردن روی خود و پرورش شخصیته بنابراین هدف اصلی باید همین باشه ..
من اون موقع که روی روابطم کار میکردم بعد از یه مدتی که هی نشونهها رو میدیدم ولی نتیجه اصلی نمیاومد دیگه زدم به سیم آخر و با خودم تصمیم گرفتم که من دیگه دنبال نتیجه نیستم و فقط روی شخصیت خودم کار میکنم حتی اگر تا آخر عمرم هم ازدواج نکنم دیگه اشکالی نداره چون من تنها هدفم کار کردن روی شخصیت خودمه و واقعاً هم رها کردم. قبلا چندبار به این فکر کرده بودم که خب پس من که رها کردم پس چرا نتیجه نمیگیرم؟ چون فکر کرده بودم که قانون رهایی میتونه به من توی خلق نتیجهام کمک کنه ولی ما باید به اون درجه برسیم که مهمترین فرد زندگیمون خودمون و آرامشمون باشه نه خلق نتیجه. آرامش خودمون رو به داشتن یک نتیجه توی زندگیمون نباید گره بزنیم. از اونجایی که ما یک بار زندگی میکنیم و یک بار زیستن رو در این کره خاکی تجربه میکنیم، باید بتونیم از لحظه لحظه اتفاقاتی که برامون توی این جهان میافته لذت ببریم و تمرکز اصلیمون رو بذاریم روی خودمون به خاطر اینکه وقتی تمرکز اصلی روی پرورش شخصیت خود باشه دیگه تضادها کمتر به وجود میاد یا بهتره بگم مشکلات در چشم ما بزرگ دیده نمیشن.
نکته آخر رو هم بگم و امیدوارم که تبلیغ به حساب نیاد که توسط سایت پاک بشه دوره ازدواج رو میتونید توی تلگرام پیدا کنید. من اونو توی کانالم به اشتراک گذاشتم.
اول بگم غزل جان خوشحال میشوم جواب کامنتم بدی تو کامنت قبلی براتون نوشتم و منتظر جواب بودم و جوابی دریافت نکردم اینکه در مورد آدمها گفتید مثل ما هستند خیلی خوب نوشتید چون من هم اول که آدمی را می بینم خیلی بزرگ می کنم و بعدش که برخورد می کنم میبینم خودم چقدر صفات خوبی دارم که نمی بینم یعنی در برخورد با آدمها آن ارزش هام میفهم در مورد خواسته که گفتید رها باشی. من تو این پنچ سال که تو این مسیر هستم خیلی این کار کردم ولی آدم خسته میشه روزمرگی آدم خسته می کنه انسان دوست داره پیشرفت کنه من هر روز سرکار میروم جایی که با من هماهنگ نیست یعنی من آنجا دوستی ندارم که هم صحبت بشم یعنی خیلی کم میتونم هم صحبت بشم خوب طبق قوانین حرف نمی زنند عمل نمی کنند چقدر می توانم گوشهام بگیرم در واقع من این پنج سال این کار کردم و همین باعث شده خدا را شکر باز هم شرایط کاربم بهتر باشه ولی آدم یک جایی خسته میشه از روزمرگی چطوری میتونه بیخیال خواسته بشه ما زنده هستیم به خواسته برسیم من خودم برای ازدواج هر کاری بگی کردم بزرگترین
کار تغییر شخصیت من هست ولی هیچ نشانه ای ندیدم بعضی وقتها فکر میکنم چرا این خواسته اتفاق نمی افته مگر من باید چه کار می کردم که نکردم چه ترمزی هست و رها می کنم ولی فهمیدم برای اینکه ذهن به حاشیه نره باید خواسته داشته باشی هر چند من خیلی سعی میکنم در لحظه زندگی کنم ولذت ببرم راستش بخواهی الان کم آوردم از خداوند هدایت می خواهم کمکم کنه آگاهم کنه وقتی آدم ناامید میشه دیگه اون اتصال هم برقرار نمیشه چون من خیلی خیلی به خداوند وصل میشدم بعضی اوقات من فکر می کنم هنوز شخصیتم یک جاهایی خیلی خوب درست نشده آن هم فکر کنم من ارزش های خودم خیلی خوب نمیبینم چون نیاز به توجه دارم به خاطر همین این اتفاق نمی افته که من باز هم ارتباطم با خداوند بیشتر کنم ولی خوب من که کامل نیستم انسان هستم اگر بخواهم کامل بشوم ازدواج کنم که نمیشه راستش دیگه اون شوق هم ندارم خیلی کم شده یک موردی که شما چون سرکار نمی ری و زمان طولانی با افراد نیستی خیلی خوب هست کنترل ورودی راحتتر هست البته فکر می کنم شما سرکار نمی روید از صحبتاتون متوجه شدم دوست داشتم بنویسم خوشحال میشم جواب شما را ببینم از کامنتات لذت می برم و خیلی چیزها یاد می گیرم دوست خوبم سپاسگزارم
سلام غزل عزیز و دوست داشتنی چهره شمارو در عکس میبینم احساس میکنم که خیلی برای من دوست داشتنی هستی و محبوبیت داری. خوشحالم که در این روزهایی که ارتباطم با منبع درونم بیشتر میکنم کلا ارتباطات بیرونی توسط جهان به حداقل رسیده با شما دوست عزیزم صحبت میکنم.
ممنونم از پاسخ خوبی که برایم نوشتی و حال دلم با خوندن پیامت خیلی بهتر شد. عزیزم من اسم شما رو در تلگرام سرچ کردم متاسفانه نتوانستم کانال پیدا کنم.
میخواستم در مورد مساله که در روابط با جنس مخالف ذهن من درگیر اون هست با شما صحبت کنم و دیدگاه و رفتار خودم بنویسم و نظر شما رو هم بدونم.
غزل جان من معمولا در روابطی که با جنس مخالف دارم همیشه اینجوری فکر میکنم که من باید اون محبت و توجه خاص را برای همسرم داشته باشم بقیه روابطت در حد سطحی محبت و احترام سطحی باشد. البته نمیدانم احتمالا این هم از باورهای مذهبی من باشد. اونچه من در دوره عشق و مودت از استاد شنیدم تاکید ایشان به برقراری روابط کاملا سطحی در ازدواج بود اما به تعداد زیاد. که البته من این حالت یک دوره در زندگی ام ایجاد کردم و خیلی درسها برایم داشت خیلی نقاط ضعف خودم اصلاح کردم.
در جایی دیگر در فایل هفت یا هشت روابط استاد گفتند اینکه بترسید که همه عشق و محبت نشون ندید چون میترسید اون فرد وابسته شود اینطور نباشد. شما محبت نشون بدید اگر اون فرد وابسته شد شما به کار کردن روی خودتان ادامه بدید جهان اگر فرکانس شما عوض شود شمارو از هم جدا میکند.
من خودم در روابطم تلاش بر همان رابطه سطحی بر پایه احترام است. حتی اگر فردی به قصد ازدواج از همان اول وارد زندگی من شود من همین رویکرد دارم. یکی از خواستگارام یک بار به من گفت خیلی محبت نمیکنی البته همین فرد جای دیگری به من چندین بار گفت تو خیلی مهربانی.
حالا موردی که باعث شد من کامنت بنویسم خواستم نحوه رفتار شما در این موارد در قبل بدونم که البته قطعا براساس قانون بوده است و یک یادواری دوباره قانون به من میشود. چون شما تونستید نتیجه دلخواه خودتون خلق کنید.
ممنونم دوست مهربانم از وقت ارزشمندت که میزاری و محبت بی قید و شرطی که داری
سلام به دوست عزیزم آزاده جون امیدوارم که حالتون عالی باشه سپاسگزارم از لطف و محبتی که داشتین خیلی ممنونم از اینکه انقدر مهربانانه منو مورد لطف قرار دادین با وجود اینکه عکس شما رو ندیدم ولی مطمئنم که شما هم خیلی دوست داشتنی و عزیز هستین و منم خوشحالم از همصحبتی با شما.
آزاده جون من اون موقع که روی روابطم کار میکردم خیلی برام سخت بود که اصلا بخوام با جنس مخالف بخوام صحبت کنم چون باورهای مخربی در این زمینه داشتم بنابراین با تعداد خیلی کمی از دوستان جنس مخالف هم صحبت میشدم البته در گروههای مختلف بودم و شاید باهاشون هم صحبت میشدم اما نه به عنوان یک رابطه عاطفی سطحی.
بعد از اینکه من روی خودم کار کردم به این نتیجه رسیدم که من برای اینکه تکامل رو طی بکنم و بفهمم که باورهام در چه سطحی هستند باید ارتباط سطحی با افراد داشته باشم و بعد از دو سه بار تجربه به این نتیجه رسیدم که اینکه من خودم باشم خیلی بهتره یعنی اگر من به طور کلی آدم مهربونی هستم جلوی اون فرد خودم رو یک جوری نشون ندم که انگار آدم سفت و سخت و سردی هستم به این نتیجه رسیدم که خودم باشم همون رفتاری که با همه آدمها دارم با اون آدم هم داشته باشم با این تفاوت که قرار نیست توی اون رابطه من مداوم ابراز احساسات کنم (خب یه سری خط قرمزهاام داشتم .مثلا این که من با دوستای دختر طبیعتا دست میدم ، همو بغل میکنیم اما توی آشنایی سطحی هرگز اینطوری نباید باشه به نظرم.) سعی میکردم صمیمی نشم . چون اصلا دوست نداشتم کسی به خودش اجازه بده که هرطور که دلش میخواد باهام صحبت کنه.(من با دوستای دختر هم همینطوری هسنم البته. همیشه یه محدوده ای رو برای خودم درنظر میگیرم)
بعدتر به این نتیجه رسیدم که از همون اول اگر کسی به قصد آشنایی به سمت من اومد هدف خودم رو از اون آشنایی مشخص کنم و به طرف مقابلم بگم مثلاً یک بار به یک فرد متشخصی که برای بیشتر آشنا شدن با من بهم پیشنهاد داده بود گفتم تصمیم من وارد شدن به یک رابطه عاطفی نیست بنابراین فکر نکن که من دوست دختر تو هستم فقط میخوام تو رو بشناسم و ببینم که تو به عنوان یک آقا چه ویژگیهایی داری و بعد ببینم که آیا ما به درد هم میخوریم یا نه!
(این آشناییو با مادر و برادرم هم مطرح میکردم.)
من انقدر با قدرت این خواسته رو عنوان میکردم که طرف مقابل خوشش هم میومد از شخصیت قوی ای که داشتم و نمیتونست چیزی به غیر از این بگه و موافقت میکرد. البته اگر موافقت نمیکرد به سادگی خارج میشد از اون وضعیت.
من این قول رو به خودم داده بودم که به من ارتباطی نداره که یک نفر وابسته بشه به من، مهم اینه که من خواستههای خودم رو مد نظرم قرار بدم و ببینم که طرف مقابل چه ویژگیهایی داره و با توجه به اولویتهای خودم ویژگیهای اون آدم رو بسنجم بنابراین توی دو سه موردی که آشنایی اتفاق افتاد من متوجه شدم که اون آدمها شبیه به خواستههای من نیستند و با وجود اینکه اونها از شخصیت غزل خوششون اومده بود و دوست داشتند که این رابطه رو ادامه بدن یا حتی رسمی کنن، من گفتم من نمیخوام و من اولویتهای دیگهای مدنظرمه و از اون رابطه به راحتی خارج شدم. قبلتر به خاطر این دلم نمیخواست که با آدمها در ارتباط باشم که میترسیدم از اینکه اون آدم به من وابسته بشه و من گناهکار باشم از اینکه با احساسات دیگران بازی کردم .
من یه لیستی از اولویت هام داشتم همیشه که بعد از آشنایی با یک فرد طبق اون لیست ، چک میکردم که چقدر نزدیک به خواسته منه. اگر اولویت های اصلی و مهمو نداشت دیگه ادامه نمیدادم و میومدم اون مواردی که مدنظرم بود و اون فرد نداشت رو در وجودم بررسی میکردم و برای خودم تمرین مینوشتم و باورسازی میکردم .
آزاده جون اینها چیزهایی بود که در خاطرم بود و براتون نوشتن . امیدوارم راهگشا باشه براتون :)
من دوره عشق و مودت استاد عباسمنش عزیزمون رو ندارم و اونموقع با دوازده قدم پیش میرفتم و سعی میکردم قوانینو با
چیزی که میخوام معادل سازی کنم و بفهمم چطور باید پیش برم. اما یادمه یه مربی عزیزی داشتم که ایشون بهم گفته بودن باید به طور سطحی با چندنفر آشنا شی. و همین شد که رفتم تو دلش .
واقعا بخاطر شخصیت قوی و شجاعی که از خودت ساختی تحسینت میکنم. اینکه با قدرت به اون اقا این جواب دادی و جهت و مسیر خودت رو مشخص کردی. اینکه برای خودت حریم میزاری که احساس راحتی در روابط داشته باشی. امشب صحبتی که درمورد اولویت هات در انتخاب فرد ایده الت نوشتی منو خیلی به فکر فرو برد. باخودم فکر کردم و همه نکات منفی روابط قبلی نوشتم تا مشکلات خودمو پیدا کنم. باز هم مثل همیشه مشکل در ضعف عزت نفس بود. برگشتم تا باورهای عزت نفس دوباره مرور کنم.
غزل جان یکی از خواسته های من اینه که مردی وارد زندگیم بشه که مستقل است و مسیولیت پذیر.
گاهی اوقات احساس میکنم بعضی از اقایونی که خواهان رابطه با من هستند میخوان از شرایط مالی من نفع ببرند. اینکه احساس کنم بخاطر شرایط مالیم و تامین خودشون و قبول نکردن مسیولیت خودشو در زندگی مشترک میخوان باما باشند حس خوبی بهم نمیدهد. البته این مسیله در مورد یک اقایی که شرایط مالی خوبی داشت هم به شکل دیگری باهاش روبرو شدم. بهم میگفت من میخوام کارتم کلا پیش شما باشه همه مدیریت پول من و خرج خونه باشما. بعد شنیدم که مادرشونم همین طور بودند خیلی شخصیت مادرشون تحسین میکردند که چقدر از پول بابا خوب استفاده کرد و ازش سرمایه گذاری های خوبی کرده است. من حسم به این مورد که کل مسیولیت مالی خودشم میگفت بامن باشه خیلی حس خوبی نگرفتم. من میپسندم مرد مسیولیت مالی خونه بپذیرد و منم کنارش باشم نه اینکه خودمو عقب بکشم.
من مرد مستقل میخوام که خودش فارغ شرایط من مسیولیت اداره مالی زندگی بپذیرد البته نه اینکه منم خودمو عقب بکشم دلی هر جا که دوست داشتم من خرج کنم نه اینکه اجبار باشد. البته این شرایط در زندکی یک همکارم دیدم. من دوست دارم حقوق من بیشتر برای خرید خونه بهتر یا باغ و کلا رفاهیات بیشتر استفاده بشود.
امشب یک نفر بامن صحبت میکرد به من میگفت حساب مشترک باشه باهم برای زندگی خرج کنیم و همه چیز مشترک باشد. من به این پیشنهاد ایشون حس خوبی نداشتم و من هم برای نظر خودم ارزش قایل شدم و چیزی درونم حسم باهاش راحت تر است گفتم.
بعد به خودم گفتم باید بعد توقع نداشتن از بقیه و مسیولیت پذیری بیشتر تقویت کنم شاید من در این موارد مشکل دارم که چنین اشخاصی جذب میکنم. غزل جان من خیلی دوست دارم که همسرم مثل خودم پیشرفت کرده باشه بهم خیلی خوبی میده. من به انچه نمیخوام وادار نکنه. ـ
بنظر شما این مورد میتونه اولویت من باشد چون بنظرم باز به شخصیت اون فرد ربط داره که چقدر روی پای خودش ایستاده و مسیولیت زندگی پذیرفته است؟
سلام آزاده جون امیدوارم که عالی باشین سپاسگزارم که یک بار دیگه برام کامنت نوشتین و سوال پرسیدین خیلی خوشحال میشم که درباره قوانین با هم صحبت کنیم خصوصاً در زمینه روابط که اطلاعات بیشتری دارم .
شما هر ویژگی که مد نظرتون هست رو در نظر بگیرین و اینو هم مدنظرتون قرار بدین که وقتی میگید مسئولیت پذیر ؛ مسولیت پذیری از نظر شما یعنی چی ؟ برای اولویتهای خودتون مثال بیارید . مثل کی مسئولیت پذیر باشه ؟
همه چیزو با دقت بنویسید و با جزئیات . چون شما با واقعا دارید خلق میکنید . وقتی ریز جزئیات رو مینویسید دیگه راهو گم نمیکنید همینطور انگار نصف راهو رفتین. جهان ازون دست آدما میاره سر راهتون .
بعدشم از قدرت تحسین غافل نشید. اولویتهاتونو در آدمهای مختلفس که میبینید پیدا کنید و مداوم تحسینشون کنید .
سلام غزل زیبا دوست خوبم، همیشه نکته سنجی شمارو تحسین کردم، کامنت هات سلیس و روان عه، نکات بسیار کلیدی و آموزنده ای رو مثل یک معلم تدریس میکنی. از تجربیات زندگی ات نکات بسیار دقیقی بیرون میکشی و من بسیار تحسین میکنم این ویژگی نکته سنجت رو.شما واقعا خوب آموزگاری هستی.
من امروز قدم 7 جلسه2 رو نوشتن و گوش دادنش رو بعد از 5 روز تموم کردم، انقدر ک آگاهی داره این فایل نمیشه ب راحتی ازش گذشت(بهت پیشنهاد میدم گوشش بدی) و خوندن کامنت شما تکمیل کننده این قسمت بود، خداروشکر. همیشه دوست دارم از تجربیات افراد آگاه بشم، تجربیاتی ک خودشون راهی رو پیمودن و نتیجه گیری کردن و من سراپا گوش میشم.
دیدگاهت در مورد پول بسیار عالی بود،ایمان داشتن به خدایی که در درون قلب منه و همواره داره با من صحبت میکنه و منو هدایت میکنه است کهاحساس رضایت من رو میتونه بالاتر ببره
برکت اون پول میتونه منو ب رضایت از زندگی برسونه
من یه مدت ب اینکه چطور درآمدم بیشتر بشه فکر کردم و چون باعث میشد ب ناسپاسی از شرایط موجودم برسم و نعمت های اکنونم رو نبینم، درآمد من کم و کمتر شد، ولی این باعث نشد ک من کم بیارم و با وجود نجواها من ادامه دادم و نزاشتم احساسم خیلی بد بشه و خداروشکر با گوش دادن این جلسه متوجه این باگ در خودم شدم و خیلی خوشحال شدم ک یافتمش، حالا قدر این آگاهی رو خیلی خوب میدونم و حالا سعی میکنم حتی برای اومدن تک تک مشتری ها سپاسگزار باشم و حال خوشم وابسته ب اومدن و نیومدن مشتری نیست.
این خیلی نتیجه خوبیه ها، ینی من قبلا حساب کتاب میکردم و مینوشتم ورودی روزانه ام رو، و یا مثلا اگر درآمد امروزم از روز قبلم کمتر میشد ناسپاسی می اومد سراغم و نجواها شروع ب صحبت میکردن.
و دو روز پیش ک تو مغازه نشسته بودم و هیچ مشتری ای نیومد و من کل مدت توی سایت بودم و تا نجوا می اومد من حواسم رو پرت میکردم و میگفتم من اومدم کتابخونه.شاد و خوشحال مغازه رو بستم و توی راه خونه فهمیدم ک چقدر شخصیت من تغییر کرده، دیگه حال خوش من خیلی وابسته ب اومدن یا نیومدن مشتری نیست، چرا اگر بیاد من خوشحال میشم ولی دیگه خیلی گیر نمیدم ب قول استاد تقلا نمیکنم و مثل ماشینی ک توی گل گیر کرده گاز نمیدم.رها تر هستم و میگم آقا خدا خودش میفرسته مگه تاحالا شده منو لنگ بزاره؟ میشه ک یه مشتری بیاد و ب اندازه 10 تای دیگه بخره، دیدم تجربه کردم، این مشتری ها رو جایزه تقوام فرستاده برام.
اره خلاصه دیدم من توی تقوا و کنترل ذهن خیلیی قوی تر شدم نسبت ب چند ماه قبلم بعد ب خودم گفتم خب این بزرگ ترین نتیجه است دیگه. یه موقع هایی ی شرایطی خیلی شخصیت آدمو بزرگ میکنه، این کنترل ذهن ک هر روز میگی فقط برای امروزم تقوا کنم و امروز رو در لحظه باشم این هر روز هر روزا یه شخصیت بزرگ میسازه ک تو مسائل بزرگتر راحت تر از پس ذهن و نجواهاش بربیای.
دیدم من دیگه برای تک تک مشتری هام شکرگزاری میکنم و این یعنی نتیجه، من راحت تر میبخشم، بیشتر از پولم خرج میکنم، دیگه وابسته پول نیستم، رهاتر شدم،خب اینا نتیجه است دیگه. نتیجه ک فقط پول نیست، اگر من شخصیتم تغییر کنه نتایج خوب خودشون میان.
استاد تو این جلسه میگن من گفتم وظیفه من فقط رسیدن ب احساس بهتر درطول روز با توجه کردن ب نکات مثبت زندگیم هست. و اتفاقات خوب خودش میاد، خودش میاد، خود ب خود رخ میده. می بینی این خود ب خود چه احساس آرامشی ب آدم میده، دیگه تقلایی درکار نیست، دیگه عجله و بدوبدو و مقایسه کردن و من عقب افتادم از اون، اون جلو افتاد از منی در کار نیست.
اتفاقات خوب ینی چی؟ ینی سلامتی بیشتر، روابط قشنگ تر، مسافرت و تفریح، ثروت بیشتر. استاد گفتن از ی جایی ب بعد من دیگه نیومدم بگم من امروز روی ثروت کار میکنم، من امروز روی روابط کار میکنم، گفتم آقا من میام امروز توجه بیشتری ب نکات مثبت زندگیم میکنم، میگم چه طوری حالم بهتر بشه. اتفاقات خوب رو جهان خودش برام بوجود میاره.
میدونی اگه همه ما یادمون باشه ک تو لحظه زندگی کنیم دیگه تمامه، دیگه زندگی فقط میشه لذت و لذت. یه تغییر شخصیت دیگه ک امروز متوجه شدم( چون خودم رو با اطرافیان مقایسه میکنم متوجه میشم.) اونم اینه ک من در لحظه از اون نعمتی ک دارم استفاده میکنم لذت میبرم. یعنی اگر دارم غذا میخورم واقعا دارم غذا میخورم و بینهایت ازش لذت میبرم بابت تک تک لقمه هام، اگر قهوه میخورم انگار دنیارو ب من دادن، اگر ورزش میکنم دارم اون لحظه فقط ورزش میکنم، اگر کار خونه انجام میدم، اگر فیلم می بینم، اگر با کسی هم صحبت میشم و…این منو از حس رضایت پر کرده. و وقتی می بینم کسی موقع غذا خوردن گوشی دستشه مغزم ارور میده میگم چطور میتونی این تایم زیبا رو اینطوری بگذرونی، اصلا حواست هست ب غذات؟ اصلا لذتی میبری و دیدم ک اون افراد هرچی بزاری جلوشون سپاسگزار واقعی نیستن و ب خودم میگم انشاله ب راه راست هدایت بشی، چون خیلیا هنوز اندر خم یک کوچه ان.و ب همین خاطر از زندگی راضی نیستن. شاید این یه مسئله کوچیک باشه ولی وقتی عمیق نگاه کنی میفهمی فقط آدم هایی ک تونستن شخصیت قدردان و سپاسگزار در خودشون بسازن اینو درک میکنن.
در مورد تنهایی لذت بردن گفتی، آخ ک این چه نتیجه ی زیبایی عه ک ما گرفتیم. اتفاقا من دیشب تو اسنپ با خانم راننده ک چقدر هم خوش برخورد و ناز بودن شروع ب صحبت کردم و گفتن تنها هستین؟ چقد خوبه ک میتونی تنهایی بری بیرون و لذت ببری. گفتم من با تنهایی هام بیشتر عشق میکنم و همیشه هم تنها میرم بیرون گفتن خوش بحالت چطوری میتونی من ک نمیتونم. گفتم تنها نیستم البته با خدا ام، ینی با اون حرف میزنم و خیلی هم لذت بخشه. سکوت کردن و مکالمه تموم شد دیگه فکر کنم توی فرکانس اش نبودن یا چیزی متوجه نشدن ؛) گفتن دیوانه است این دختر چی میگه ههههه.
همین از تنهایی لذت بردن رو فکرش رو بکن این چه نتیجه بزرگیه، اینکه با تنهایی ات عشق میکنی، با خدات حرف میزنی، خواسته هاتو میگی، نعمت هاتو ب یاد میاری. آرامش اصن این آرامشه بخدا بزرگ ترین نتیجه است ولی ما یادمون میره من یادم میره ک این نتایج رو دارم و وقتی خودم رو با بقیه مقایسه میکنم تازه متوجه شون میشم.
این جملات ام ک دیگه تیرخلاص بود:
از وقتی که به توحید برگشتم از وقتی که دارم سعی میکنم که خدای این جهان رو خدایی که در هر لحظه از طریق قلبم داره به من هدایتش رو میرسونه و با من صحبت میکنه بشناسم احساس میکنم که ورق برگشته، احساس میکنم که عمق کیفیتهای زندگیم بیشتر و بیشتر و بیشتر شده احساس میکنم که فهم من از تجربه زیستنم در این جهان بزرگتر شده، احساس میکنم که رفاقت عمیقتری رو با قدرت مطلق این جهان دارم تجربه میکنم و دیگه حاضر نیستم که این رفاقت رو با هیچ چیز دیگهای عوض کنم.
در پناه الله باشی دوست خوبم، برامون بنویس،هرچی هم نجوا گفت تو بنویس ؛))
سلام به دوست عزیزم ناعمه جانم . امیدوارم که حالت عالی باشه عزیزم. خیلی ازت ممنونم که از تجربیات خودت بهم گفتی .
خیلی ازت ممنونم که تحسین کردی دوست نازنینم قطعاً خودت هم خیلی خیلی تحسین برانگیزی و نوع نوشتارت خیلی شیوا و دلنشینه
زمانی خوندم پیامت رو که به شنیدن تجربیات یک دوست واقعاً نیاز داشتم. احساس کردم که کنار هم نشستیم و شما داری برای من تعریف میکنی از تجربیات خودت و اینکه چطوری کار میکنی روی خودت …
خیلی خوشحالم از اینکه مغازه خودت رو داری و از تجربیات قشنگت و از آگاهیهایی که بهشون دست پیدا کردی برام گفتی.
ناعمه جانم از این جهت احساس صمیمیت بیشتری باهات داشتم که وقتی عکس قشنگت رو دیدم متوجه شدم که شما شبیه یکی از دوستای خیلی عزیز من هستی که مثل خودت خیلی شیرینه با این تفاوت که شما قانونو هم بلدی و به زیبایی اجراش میکنی .
همیشه در مسیر عشق باشی روحت پر از نور و حال دلت عالی باشه عزیزم.
اولا من چقدر عکس شما رو دوست دارم پر از عشق و صمیمت، انشالله همیشه در کنار همسر و فرزند زیباتون در خوشی و سلامتی روزهاتون رو سپری کنید.
سپاسگزارم بابت لطف و محبت تون برای پاسخی ک نوشتین برام.
بله دقیقا سمانه جان، ما نیاز داریم ک ب خودمون یادآوری کنیم من باید در لحظه زندگی کنم، من فقط امروزم رو میخوام خوش بگذرونم. خود من شده بارها چسبیدم ب یک موضوعی و رها نبودم و دیدم ای دل غافل از نعمت هایی ک الان در اختیارته غافل شدی، ندیدی شون و گفتی خدایا اون اون میخوام. خدا هم میگه صبر داشته باش، خواسته های تو دم دره، تو باید در و باز بزاری.
حالا این در با چی باز میشه؟ با احساس خوب، با حال خوب.
قانون ساده است ولی انسان فراموشکار و عجول عه، میخواد زود ب اون موفقیت مدنظرش برسه، وقتی هم ب اون خواسته اش رسید میگه همین؟ و باز میره سراغ خواسته بعدی. اینکه من خواسته های متنوعی داشته باشم خیلی هم خوبه ولی اینو بدونم و از خودم بپرسم من اون خواسته رو برا چی میخوام؟ برای احساس خوب. خب من میام از همین داشته های الانم سپاسگزاری میکنم و ب اون احساس خوب میرسم، اجازه میدم خواسته هام هم خود ب خود برآورده بشن.
باید رها باشیم در مورد نحوه رسیدن ب خواسته هامون، باید بپذیریم عقل ما محدوده، من وقتی میتونم با تجسم رسیدن ب اون خواسته و ذوق و شوقی ک در من متبلور میشه ب احساس عالی برسم خب چرا اینکارو نکنم؟ چرا اینکارو نکنم؟
گاهی من فقط ثروت رو نعمت میدونم، ولی ب قول شما داشته های من ثروت من است. امروز من با پدر عزیزم رفتیم جایی، پدری ک عاشقانه ب درخواست هام جواب مثبت میده، منو هرجا بخوام میبره، حتی بین کارش، کارش رو تعطیل میکنه و منو میبره و میاره در نهایت عزت و احترام.
امروز داشتم تو ماشین میگفتم خدایا شکرت بخدا تو ب من خیلی نعمت دادی ها، نعمت پدر عزیزم، پدر سالم و صالح، نعمت این ماشین ک دراختیارماست و تو مسخر ما کردی ک آسان شویم برای آسانی ها، نعمت کولر ماشین ک پدر عزیزم برام زد و یک دقیقه هم خاموشش نکرد، صبر پدرم، قبول کردن درخواستم، محلی ک رفتم و برخورد بسیار مهربان اون افراد با من.
من حتی با ناعمه دفعه قبل ک رفته بود اونجا فرق میکردم، من با احساس لیاقت بیشتری از پدرم درخواست کردم و جهان ب من پاسخ خوبی داد، من گفتم من مزاحم کسی نمیشم، پدرم عاشقانه منو میبره، صبح ب خدا گفتم خدایا تو منو میبری پس هماهنگی هاشم با خودت، من ب خودم عذاب وجدان ندادم و بارها گفتم ناعمه تو لایق این هستی ک در نهایت آسانی، سادگی، با عزت و عشق ب خواسته هات برسی.چقدر درخواست توحیدی با درخواستی ک وابسته هستی ک حتما باید جواب مثبت بدهد فرق داره. چقدر خوبه ک همیشه وابسته خدایمان باشیم.
اصلا متوجه میشم ک جهان داره با من متفاوت برخورد میکنه. کارهام نرم و آسان پیش میره، دارم صدای هدایت های خدا رو بیشتر میشنوم، گوشم شنواتر شده، گوشامو تیز میکنم ک الهام رو رو هوا بگیرم، باید تسلیم تر باشم، باید رها تر باشم، هرچی گفت بگم چشم.
آرامشم بیشتر و بیشتر شده، امروز یک جاده رو اشتباهی رفتیم، من سریع ب خودم گفتم این هدایت بود، حتما ما باید از اینجا می اومدیم، پدرم گفت عه اشتباه اومدیم با اینکه راهنمای چپ زده بود ولی راست رفت، گفتم خیره اشکال نداره. مطمئنم خیریتی بوده، توی راه اشتباه دنبال نشانه میگشتم ک ببینم خدا میخواد با من حرف بزنه. و من فقط ثروت بیشتر دیدم و تحسین کردم. گفتم حتما نباید از اون جاده میرفتیم، حتما خیریتی داشته برامون.
سمانه جان دوستت دارم، فرزندتون خیلی شیرین عه ببوسین اش، تجربیات زیبایی کسب خواهید کرد، مادر شدن تجربه زیبایی هست. در پناه الله شاد و ثروتمند باشید.
سلام ناعمه جان من این کامنت را نوشتم تا برای فایل روز شمار تحول بگذارم وسطای کامنت یکهو یاد شما افتادم و از اون جایی که تصمیم گرفتم به حس های ریز هر لحظه ام توجه کنم این را یک نشانه از سمت خدا دیدم که بهتر است برای شما بفرستم . شاید هم علتش این باشد که امروز کامنت شما را خواندم و کلی تحسینتون کردم به خاطر باور فراوانی که داری تو خودت ایجاد می کنی اینکه
( خدا خودش می فرستاد)
تو لحظه حال باشی.
یک سوالم از سریال زندگی در بهشت این بود که چطور مریم جان این هم کارها را با لذت انجام میدهند؟ بعد فهمیدم رازش تو زندگی در لحظه است ! وقتی تو لحظه زندگی کنی از هر کار اون لحظه آن لذت می بری.
تقواو کنترل ذهن هر روزه ات ،
شخصیت سپاسگزار و قدردانت……………
خلاصه، متن این است:
امروز خدا کلی برام وقت باز کرد تا کامنت بخونم. لابلای کامنت ها متوجه شدم دوستان چه ارتباط های خالص و صمیمانهای با خدا برقرار می کنند چقدر راحتو شفاف الهاماتشون را می گیرند . پیش خودم گفتم کاشکی منم به این راحتی می فهمیدم خدا چی بهم می گوید ،بعد گفتم مقایسه سم است و خدا برای همه به یک اندازه در دسترس است اگر اونها اینقدر دریافتشون بالا رفته لابد از الهامات کوچک شروع کردند پس منم هر چی حسم بهم می گوید و احساسم براش خوب بود همون موقع انجامش می دهم تا با استمرار نتایج بزرگتر بگیرم . در همین حین خبردار شدم اون پروژه ای که می خواستم روش کار کنم منتفی شده اولش تو ذوقم خورد اما بلافاصله یعنی به ثانیه نکشید گفتم خیر بوده حتما خدا پلن بهتری برام دارد اومدم تمام برنامه های کلاسی را که برای اون پروژه ریخته بودم را دراپ کردم و گفتم حالا خودم می تونم آزادانه کلاس بردارم . سرچ کردم ، اون ساعتی که من می خواستم فقط یک کلاس و فقط یک نفر جا داشت همون لحظه ادش کردم . بعد دیدم چه استادی چقدر بقیه ازش راضی اند چقدر تو زمانم صرفه جویی شد چقدر وقتم باز تر شد چقدر از نگرانی هام کم شد چقدر دغدغه هماهنگ کردن خودم را با مدرسه بچه ها داشتم که کاملاً برطرف شد تازه یکی از نگرانی هام این بود که به سایت نتونم سربزنم نتونم کامنت بخونم فایل هر روز ببینم که همش را خدا برام راست و ریست کرد یعنی عاشقتم خدا که آسانم کردی برای آسانی ها . اینجا بود که فهمیدم همین که حسم گفت برو تمام کلاس هاتو دراپ کن فقط یک کلاس بردار. و فقط یک کلاس ظرفیت داشت منو بپذیره ، یعنی به حرف خدا گوش دادم چون خدا یحول بین المرء و قلبه است چون خدا اقرب الیه من حبل الورید است چون خدا تو قلب انسان مومن است. وقتی به حرف احساس خوبت گوش بدهی به صدای امید، یعنی دریافت کردی آنچه خدا گفته را و عمل کردی . الذین آمنو و عملو الصالحات.
یک مسئله پزشکی هم داشتم که نمی تونستم تصمیم بگیرم چکار کنم هر چی با عقل و ذهنم رفتم جلو چیزی نفهمیدم هر چی هم سعی کردم صدای خدا را بشنوم نتونستم، همینجور تو دودلی مونده بودم که یکهو حسم گفت اگر تا اون روز نشانه ای ندیدی ! با دکتر مطرح کن، بعد هر چیزی پیش اومد هر راهی باز شد بدون اون راه را خدا باز کرده و اون بهتر است .
سلام نفیس جان دوست خوبم، بسیار سپاسگزارم ک محبت کردین و برای من کامنت گذاشتین. ممنونم برای اینکه یادآوری کردین در لحظه باشم، چقد نیاز دارم ک هر روز اینو ب خودم یادآوری کنم ک انقد نچسبم ب فرداها، ب خواسته هام، فقط امروز و زندگی کنم.
یکی از خواسته های من از خدا تو ستاره قطبی اینه ک خدایا چطور از امروزم نهایت لذت رو ببرم؟ چطور احساس بهتری رو داشته باشم؟ تو بهم ایده بده چکار میتونم بکنم، چطور با همین شرایط کنونی ام بتونم لذت بیشتری ببرم، شادتر باشم، از نعمت ها و امکاناتی ک دراختیارم قرار دادی نهایت استفاده و قدردانی رو ببرم. ازش میخوام قدرت شکرگزاری بیشتر بهم بده، وای ک شکرگزاری مهمه. من خودم در لحظه سعی میکنم اتفاقات خوبی ک برام میوفته رو بنویسم تو گوشیم.
مریم جان، خانم شایسته عزیز، بهترین الگو برای من هستن، همیشه ب ریزترین جزئیات رفتاری شون دقت میکنم و از این همه شخصیت درصلح و آرام و درلحظه لذت میبرم و همیشه تحسین شون میکنم، اکتیو بودن شون، محبت کردن بی دریغ، عشق بی منت ورزیدن شون، صدای شوق برانگیزشون مخصوصا در شروع روز، پایه همه جور فعالیت و حرکت بودن، شخصیتی منعطف ک وفق میدن خودشون رو با هر شرایطی وووووو. و ما چقدر خوشبختیم ک چنین الگویی داریم ک ازشون یاد بگیریم، خداروشکر. حتی باعث شده من تمیزتر بشم، اکتیو تر بشم و کارهای خونه و کارهای شخصی ام رو باعشق انجام بدم.
در مورد شنیدن هدایت بگم براتون، راستش من از وقتی دوره 12 قدم رو شروع کردم مخصوصا قدم 7 و 8، خیلی آگاهی هاش کمکم کرد ک بپذیرم آقا من هدایت میشدم، چون قبل از اون من اصن نمی پذیرفتم ینی نمی دونستم ک خدا باهام حرف میزنه، این ب احساس لیاقت هم برمیگرده اینکه من چقدر خودم رو لایق میدونم آیا این احساس لیاقت رو در خودم ساختم ک خدا با من میتونه حرف بزنه؟
آیه های قرآن ک خدا گفته هدایت شما برعهده ماست، و اون آیه ک گفته همون موقع ک آدم و حوا گفتیم هبوط کنید بلافاصله گفته بدانید هدایتی از سمت من میاد. ینی خدا با قول هدایت ما رو ب زمین فرستاده. خودش مسیر زندگی مون رو برامون هموار میکنه با هدایت هاش. و البته کامنت های توحیدی سعیده جان، ک از هدایت و الهامات خدا میگفت خیلی بهم کمک کرد ایشون الگوی بسیار خوبی هستن، و اینکه قرآن میخونم تقریبا هر روز، و قشنگ احساس میکنم یه آیه هایی انگار مستقیم برای وضع اون روزم هست و و
تایید میکنم نشانه ها رو. ینی میام ب خودم میگم خدایا عَههههه این تو بودی ها، بخدا این تو بودی بهم گفتی، این هدایت تو بودها. اولش همون حس ریز ب قول خودتون، بعدش کم کم واضح تر می شنوید، نگران نباشید با تکامل خیلی بهتر می شنوید. من خودم هنوز خیلی گوشم شنوا نشده و خیلییی جای کار دارم و از خدا میخوام ک گوشم را شنوا کنه چون همیشه هدایت ها هست، ازش سوال میپرسم.ازش کمک میخوام، بارها بهش میگم من هیچی نمیدونم.
منم خیلی سوال نصفه نیمه دارم تو ذهنم ولی سپردم ب خودش ک در زمان مناسب هدایتم کنه، باید صبرم رو نشون بدم و ب زمان بندی خدا اعتماد کنم و بزارم خودش پلن بریزه، چون خدا بهترین برنامه ریزه. خیلی خوشحال شدم ک مشکل تون رو با نگاه الخیر فی ماوقع حل کردید. منم سوالاتی دارم، منم گاهی فکر میکنم خدا صدامو نمیشنوه، بهش میگم چرا جوابمو نمیدی عصبانی میشم از دستش، منم فک میکنم فراموشم کرده، چرا زود جوابمو نمیده، چرا امروز صداتو نشنیدم، چرا هدایتی نمیاد. انسان عجوله عجول، اون در زمان مناسب هدایت مون میکنه فقط یاد بگیریم رها باشیم، آرام و رها. باید قانون تکامل رو ب یاد خودمون بیاریم.
دوست تون دارم مرسی ک نوشتین ک منم این آگاهی هارو نشر بدم و یاد بگیریم همه مون، در پناه الله شاد و ثروتمند باشید دوست خوبم
خدا جونم سلام؛ خداجونم امروز با یک حال فوق العاده با یک احساس فوق العاده از خواب بیدار شدم، یک احساس رضایت و یک احساس آرامش فوق العاده و چقدر ازت سپاسگذاری کردم و ازت خواستم امروز منو هدایت کنی تا این احساس خوبم پایدار باشه و حتی بیشتر بشه و الان میخام بهت بگم؛ عشق منی که منو به این فایل هدایت کردی: ینی زمانی که سپیده خانم صحبت کرد و بعدش استاد توضیح داد در خصوص آرامش در خصوص رضایت قلبی من قلبم داشت از قفسه سینم میزد بیرون، گفتم خدایا این همه احساس رضایت داری بهم میدی مراقب قلبم باش، اصن چشام خیس شد: بعد نگاه کردم به دورو برم، نگاه کردم به زندگیم، نگاه کردم دیدم چه نعمت هایی تو زندگیم هست، همین سایتی که توش عضوم، استاد، آموزه هاش، آگاهی هایی که بهم میده، کامنت دوستام، دوره های ارزشمندی که دارم، همین خونم که وسط بهشته، من با تموم وجود میخاستم مستقل بشم، و یک فضای ایزوله داشته باشم که خدا مثل آب خوردن این خونه رو با تموم جزئیات برام فراهم کرده: من بهش میگم خونه خدا؛ چون خدا برام فراهم کرده، آرامشی که تو این خونه حکم فرماست: هر کی در مدار این آرامش باشه و در مدار این خونه باشه و پاشو بذاره تو این خونه، تموم وجودش سرشار از آرامش میشه، تو این خونه فقط صدای خداست، تو این خونه انرژی مکالمه بین منو خدا حکم فرماست، صحبتای استاد رو درو دیوار این خونه نقش بستس، تو این خونه روح خدا و انرژی خدا توش جریان داره؛ دوستم که چند هفته قبل مهمان این خونه(خونه خدا) بود، بهم گفت پسر اینجا چقدر آرامش داره من صدای جریان خون خودمو میشنوم( گفتم آره پنجرش جنسش خوبه، صدایی از بیرون داخل نمیاد) گفت پنجره چیه؟ یه چی میگیا؛ منم خندیدم و رفتم چایی دم کردم باهم خوردیم.
خدایا با تموم وجودم با تک تک سلول های بدنم سپاسگذارتم؛ خدایا ببخش منو: من گاهی اوقات یادم میره چه آرامشی نصیبم کردی، چه حال خوبی نصیبم کردی، چه عزت و اعتبار و احترامی نصیبم کردی: میدونم تو بخشنده ایی تو غفوری تو مهربونی فقط خواستم بهت بگم که من حواسم هست چه نعمت هایی وارد زندگیم کردی و گاهی اوقات یادم میره؛ یادم میره ماشین رویاهامو انداختی زیر پام، ماشینی که با تموم جزئیات تو دفترم نوشتم، تو برام خریدیش، به 10 دقیقه نکشید قراردادش بسته شد و چقدر دوست دارم ماشینمو، چقدر عشق میکنم وقتی سوارش میشم؛ منی که 11 سال ماشین دارم، تو 10 سال گذشته 3 تا ماشین قبلیمو 10 بارم نشستم و همش میبردم کارواش، این ماشینمو تو این 276 روزی که دارم کلا 2 بار بردمش کارواش و همیشه خودم با عشق شستمش.
سبک زندگیم، لایف استایلم، زندگی به سبک قانون سلامتی، پیاده روی روزانه، عضله سازی، سبک تغذیم، به دوستم همیشه میگم لایف استایل ثروت مندا رو دارم(مرفه بی دردم؛خخخ)
چقدر این فایل مناسب حال الانم بود، چقدر دوست داشتم، چقدر سپاسگذار خداوندم بخاطر این آرامش، بخاطر این حال خوب، بخاطر رضایت قلبی، به خاطر تک تک نعمت ها و ثروت هایی که بهم داده و من بهش واقفم و تک تک نعمت هایی که بهم داده و من خبری ازش ندارم، الان دارم صدای خدارو میشنوم، داره باهام حرف میزنه، داره بهم میگه من کنارتم، من باهاتم، همیشه و در همه حال، چه حالت خوبه و ازم سپاسگذاری میکنی، چه حالت خوب نیست و از دستم عصبانی هستی؛ تو هر حالتی من رو سرت دست میکشم، بهت میگم عزیزم نگران نباش من باهاتم ولی تو انقدر خشم داری که من صدامو نمیشنوی، آخ آخآسمون خدا الان چه غرشی میکنه، مکالمه منو خدا آسمونم به غرش در آورد
نمیدونم چی بگم، حالم خیلی خوبه، حسم خیلی خوبه، یه لحظه برم کنار پنجره، این زمین 20 هکتاری شالی روبیینم، یه کلبه ام اون وسط داره، چایی دارچینمو کنار پنجره نوش جان کنم، میام ادامه کامنت رو مینویسم
من اومدم: وقتی داشتم چاییمو میخورم، شالی ها بهم دست تکون میدادن، داشتن برام میرقصیدن، پرنده هام برام آواز میخوندن، هوام به عشق من داشت بارون میبارید: صدای من رو دارین از تکه ایی از زمین خدا که انرژیش و زیبایش میگه بهش همین شکلیه، تو بهشت هر لحظه همین حال الانتو داری
خدایا خیلی دوست دارم، خیلی دوست دارم، عاشقتم که ازت صبح خواستم این احساس خوبم ادامه دار باشه و برام این کار رو انجام دادی، بهت گفتم امروز بهم بگو چکار کنم: تو بهم گفتی الان بهترین موقع نگاه کردن این فایله و من دارم درک میکنم وقتی تو میگی و من میگم چشم و انجام میدم؛ چه نتیجه ایی داره، امروز بهترین و زیباترین روز زندگیم بوده
راستی استاد به سوال لقمان جان که جواب دادین هم خیلی بهم کمک کرد به حال خوبی که دارم، تمرکزی که الان تو حوزه کاریم گذاشتم بهم گفتین درسته
من عاشق کارمم و بهم گفتی همینه: تمام تمرکزتو بذار رو کارت؛ نتایج شگفت انگیز خواهد بود: البته که تا الانم نتایج خیره کننده بود: ولی از امروز جنس تمرکز متفاوت خواهد بود.
دوست دارم همینجور بنویسم، این نوشتنه مکالمه بین منو خداست، میگه و من مینویسم، برای همین دوست دارم باهاش بیشتر صحبت کنم، باهاش بیشتر عشق بازی کنم، اصن انرژی روحم، لول روحم یک مدار رفت بالا
خدایا من میدونم که بنده محبوب توام، من نظر کردتم که اینجام و حالم خوبه و چقدر خوشحالم که به درستی دارم بندگی خدای خودمو انجام میدم: انگار برام زمان استوپ خورده، من حدود 1 ساعته دارم مینوسم، اما انگار ساعت جلو نرفت و ساعت داره همون تایم یک ساعت قبل رو نشون میده
افتخار میکنم در کنار دوستانی چون شما دارم مسیر خوشبختی رو طی میکنم
امیدوارم همیشه حالت عالی عالی عالی باشه
خوووووب خوب میفهمم چی میگی
وقتی از اون ارامش صحبت میکنی از اون رضایت قلبی صحبت میکنی
بعضی وقتا انقدر ارووم ارومم که
یه لحظه میگم خدایا این همه ارامش چیه
انگار به همه خواسته هام رسیدم
همین دیشب بود که دفترمو اوردم
ونوشتم
همین متنی که شما نوشتی ولی من یکم ریز تر
خدایا با تموم وجودم با تک تک سلول های بدنم سپاسگذارتم؛ خدایا ببخش منو: من گاهی اوقات یادم میره چه آرامشی نصیبم کردی، چه حال خوبی نصیبم کردی، چه عزت و اعتبار و احترامی نصیبم کردی: میدونم تو بخشنده ایی تو غفوری تو مهربونی فقط خواستم بهت بگم که من حواسم هست چه نعمت هایی وارد زندگیم کردی و گاهی اوقات یادم میره؛
دقیقا همین
خدایا میخواستم درامدم بشه دوبرابر
الان شده الان وسط همون دو برابرم
،بنظرت الان چی میخوام
میگم بازم بشه دو برابر،، از جاییکه اصلا فکرشم نمیکردم همچین شغلی وجود داره اصلا
هرروز کلییی فراوانیمیبینم
انقدر ماشینای میلیاردی
خونه های میلیاردی میبینم وتحسین میکنم
ومینویسم که نگو به قول سید حسن عزیز
قرار این ابراه های کوچیک بشن یه رودخونه بزرگ واون موقع چه شود !!!
خدایا بازم میگم حواسم هست
حواسم هست که چقدر هوامو داشتی وداری
حواسم هست چه نعمتهای فوق العاده ای رو روزیم کردی
خدایا ازت ممنونم
اخر نوشته هام نوشتم اگه با این اوضاع ایمان داغون وخرابم این همه نعمت بهم دادی
پس الان که رو خودم کار میکنم ببین چه شود
من لایقم که اینجام
لایق بهترینهام که لحظه ای منو رها نکردی
لایقم که میبینم نعمتهارو ثروتهارو
خدایا سعی میکنم نشانه هارو ببینم
هیچی اتفاقی نیست
هیچ اتفاقی اتفاقی نیست
هر اتفاقی برام نشانه اس
من میخوام تو این مسیر بمونم
دست وپا شکسته فایل گوش میدم
مینویسم
کامنت میخونم
همین امروز صبح کامنتی که در جواب کامنتم داده بودی رو خوندم
سعی میکنم حالمو خوب نگه دارم
فراوانی هارو میبینمو مینویسم
نمیدونم قراره این راه منو به کحا ببره
ولی همین که ارومم برام کلی ارزش داره
همین که شیطان میاد نجوا کنه
میگم حواست باشه که شیطان وعده فقر میده
وسریع مچ ذهن میگیرم ونمیزارم جفتک بندازه
عوضش ویگم ببن فلان جا
فلان جا
فلان جا
کی نجاتت داد
خدایا من هرچی دارم از تو دارم
من نمیدونم وتو میدونی
من نمیتونم وتو میتونی.
من فقط تو رو میشناسم
من فقط تو رو میپرستم
فقط و فقط هم از تو میخوام
افلاطون عزیز
دوست عزیزم
همیشه بنویس که کلی عشق میکنم با نوشتنات کلی لذت میبرم از حس قشنگت تو اون خونه پراز ارامش روبروی شالیزار سبز واسمون ابی
قشنگ میتونم ساعتها این صحنه رویایی رو تو ذهنم تصور کنم
سلاااااااااااااام سلاااااااااااام و سلااااااااااام: با یه حس فوق العاده و انرژی فوق العاده مثبت که از کامنت شما دریافت کردم و صبح با صدای بارون از خواب پا شدم: دارم جواب کامنت شمارو میدم
اول اینکه مرسی ازت برام کامنت نوشتی، یه کامنت با حال خوب با انرژی و حس و حال مثبت، کامنتت فوق العاده بود محدثه عزیز و دوست داشتنی
تحسینت میکنم که اینجایی داری آگاهانه رو خودت کار میکنی، متعهدی، جسارت داری و میخوای زندگی دلخواهتو خودت خلق کنی، برای خودت و وقتت ارزش قائلی و اینجایی: من عاشق افراد قدرت مندی چون شمام
و اینکه چقدر دوست داشتم کامنت فوق العادتو: خصوصا اونجایی که گفتی من لایقم که اینجام: ما عزیز دوردونه های خدا اینجا دوره هم جمع شدیم، تا شخصیتی قوی و توحیدی بسازیم، تا از تک تک لحظات زندگیمون لذت ببریم
واقعا کامنتت عالی بود، فوق العاده بود، حس فوق العاده ایی بهم دست داد: واقعا ازت تشکر میکنم برام نوشتی دوست خوبم
ابتدای سال گذشته موقعیتی برام پیش اومد که تونستم چهار ماه در یکی از روستاهای رشت اقامت داشته باشم. وقتی گفتی رقص شالیزار ها واقعا به یاد اونجا افتادم و دلم خواست
چقدر خوبه که لایف استایل بی نظیری رو برای خودتون انتخاب کردین و دارین عالی روی خودتون کار میکنین.
براتون بهترین ها رو ارزو میکنم و میدونم به امید خداوند به تمام اهدافتون میرسین
بینهایت سپاسگذارتونم بابت کامنت فوق العاده ایی که برام نوشتین
بینهایت سپاسگذار خداوندم منو به این سایت هدایت کرده و من اینجام و دوست خوب و قدرت مند و سعادت مند و جسور و متعهدی چون شما دارم که میخواین به تک تک آرزوها و خواسته هاتون برسین و خلقش کنید
تحسینت میکنم جواد جان که اینجایی، آگاهانه داری رو خودت کار میکنی، فایل گوش میدی، خوراک مناسب و ورودی مناسب به ذهنت میدی، کامنت میخونی برا دوستات کامنت مینویسی
من عاشق رشتم وبهترین و لذت بخش ترین خاطره زندگیم سفربه رشت بوده و خوشا به حالت که 4 ماه سکونت داشتی: امیدوارم یکبار دیگه خدا منو هدایت کنه به رشت زیبا، دوست داشتنی و سرسبز
بهترین هارو از خداوند وهابم برات خواستارم جواد جان، از خدا میخام شمارو به تک تک آرزوها و خواسته هاتون برسونه
سلاااااااام دوباره به عزیزدلم سلام افلاطون زیبا چقدر قشنگه فرکانست همون اول کامنتت و که خوندم اشک ریختم تو چقدر زیبا خدا رو احساس کردی چقدر خوبه که صداشو میشناسی و بخدا چشم میگی و به مسیر هدایت الله ادامه میدی تو بگو از زیبایی اونجایی که هستی و به من ارامش خاطر قدم برداشتن در این مسیر و بیاموز تو بهترین نویسنده ای هستی که دیدم بنویس از عشقت بخدا برام بگو از ارامش نفسهات بگو از اینکه به هدفهات رسیدی بگو تو میگی و من امیدوارتر به روزای پیش روم نگاه میکنم میدونی الان یه خواسته ی دیگه درونم شکل گرفته میخام اونجا رو ببینم میخام اون کلبه ی چوبی رو از نزدیک ببینم و تحسین کنم میخام از اون چای دارچینی خوش طعم اول صبح بخورم میخام بودن تو خونه ی خدا رو تجربه کنم میخام اینم تو لیست خواسته هام بزارم خدا میدونه که قلبم پر کشید برا اونجا برای اون ارامشی که رفیقت لمسش کرد افلاطون عزیزم باورت نمیشه که اشکام بند نمیاد تو خیلی خوب زندگیتو ساختی تو بهترین الگویی هستی که ادم میتونه از شاگردای استاد داشته باشه میخام امروز و برای دل خودم زندگی کنم نمیدونم چجوری ولی ایمان دارم خدا هدایتم میکنه میخام منم اسم اتاقمو بزارم خونه ی خدا میخام شبا با ارامش تو اتاقم بخوابم میخام امروز وقتمو با خدا پر کنم میشه همنجوری برای تو شده برای منم میشه،میشه منم مستقل زندگی کنم منم به خونه ی رویایم تو دل طبیعت هدایت بشم باید اروم اروم قدم بردارم هرچیزی رو که ببینم سپاسگزار بودنش باشم باید به احساس خیلی بهتری برسم تا هدایت بشم تا منم با خدا زندگی کنم الان میخام برم به گل و گلدونای که خریدم و به خونمون صفا داده اب بدم بعد بیام اتاقمو مرتب کنم روبروی ایینه قربون صدقه ی خودم برم تو این تایمها با خدا حرف بزنم بگم بهش که ایمانمو قوی تر کنه به قدرتش به بخشندگیش و به عشقش …هر بار که کامنتهاتو میخونم قدم برمیدارم و حالم دگرگون میشه ازت ممنونم که نوشتی ازت ممنونم که توصیف میکنی بهشتت رو.. دوست عزیزم از صمیم قلبم دوست دارم و مشتاق دیدارتم به دستای پر مهر خدا میسپارمت
سلام مجدد زهرا جان: سلام زبون خدا برای افلاطون، تو چقدر خوبی دختر، از این سخنان گوهر بارت به وجد میام و حضور خدارو کنارم حس میکنم، انگار خدا داره باهام حرف میزنه، انگار خدا داره باهام عشق بازی میکنه بهم میگه من کنارتم پسرتم، من باهاتم، تو نگران هیچی نباش، هر چی بخوای من برات فراهم میکنم؛ تو فقط اراده کن من برات فراهم میکنم تو فقط بهم بگو چی میخای: خیالت راحت باشه؛ تو از زندگیت لذت ببر؛ براورده کردن خواسته هات با من: مثل تموم خواسته هایی که براورده شده بقیه هم به روی چشم خودم برات براوردشون میکنم
انگار این نوشته های تورو خدا برام نوشته؛ هر وقت اومدی قدمت به روی چشم؛ اینجا خونه خداست، تو مهمون خدایی، هر وقت دوست داشتی بیا: بیا از بودن در خونه خدا نهایت لذت رو ببر
زهرا با تموم وجودم سپاسگذارتم: تو نمیدونی با نوشته هات با قلبم چکار کردی؛ لبخند گوشه لبمه؛ مرسی ازت زهرا جان
از خداوند وهابم، از خداوند رزاقم، از خدای نعمت ها، از خدای ثروت ها، از خدای فراوانی ها از خدای زیبایی ها، از سروم، از پرودگارم از فرمانروام میخام تورو به تک تک آرزوهات و خواسته هات برسونه؛ تو قلب خیلی مهربونی داره
منم دوست دارم به زودی بیام شهرتون و زیبایی های شهر شمارو ببینم من عاشق اون سبک طبیعت هام: امیدوارم به زودی در مدار این زیبایی ها قرار بگیرم
خیلی خوبی دختر، خیلی فوق العاده ایی؛ تو بهترینی، مراقب خوبی هات باش: ببین حواست باشه خدا چه لطفی بهت کرده که تو سایت استاد عباسمنش هر روز خدارو شکر کن بابت این نعمتت و بابت دیگر نعمت هایی که داری
سلام افلاطون عزیزم دوست نازنینم امیدوارم حالت عالی باشه
این حس و حالی که برام توصیف کردی کاملا متقابله این روزام با حرفای تو بوی خدا رو گرفته یه دلگرمی عجیبی بهش دارم میدونی من تو زمینه ی ثروت و مهاجرت و روابط هنوز نتیجه ای نگرفتم البته از وقتیکه عضو سایت شدم نزدیک به 40میلیون ورودی مالی شدم و کلی هدیه گرفتم کلی مسافرت رفتم کلی جاهای دیدنی و باصفا رفتم تو این مدت خاستگارم زیاد داشتم ولی خوب میتونست بیشتر از اینا باشه و این کار کردنای خیلی کمم روی باورهام باعث میشه یه روزای انقدر کمالگرا بشم که بگم هیچ دستاوردی نداشتم و همین نگاه باعث میشه برم تو فاز مقایسه کردنم با بچه های سایت و تا چند روز منو درگیر میکنه و باعث میشه استمرار و تمرین مداوم روزانه نداشته باشم و همین کارام باعث شده نتیجه ی دلخواه هم رو نگیرم ولی تو با حرفات تکلیفمو روشن کردی و متوجه شدم دو مدل میشه وقتمو تو سایت بگذرونم یه مدلش اینه هرروز ساعتها بشینی یکی دو قسمت از سریالها ببینی بعد فایل دانلودی ببینی و ساعتها تو عقل کل بگردی سوال و جوابها رو بخونی بعد روی دوره کار کردن اونم یبار.و یه مدل دیگه اینکه میشه تو کل روزت 4یا 5بار یه قسمت از دوره تو ببینی و تمرکزی روی خودت کار کنی و ساعتها بالاترین امتیاز کامنت همون قسمت از دوره رو مطالعه کنی و حالا یکی دو قسمت سریالها رو ببینی..ببین من تا قبل صحبت کردن با تو مدل اولی روندم بود و هیچ حرفی از استاد و اونقدری که باید بهش توجه نمیکردم چون ذهنم پر بود از حرفای متفاوت استاد از دانلودها از دوره ها و از عقل کل تو کل روز ذهن من کلی اطلاعات متفاوت به خوردش میرفت و نمیدونست کدوم راهو اول بره ولی الان من با حرفای تو تغییر کردم تمرکزم روی دوره ی عزت نفسه و ساعتها کامنتها رو میخونم در کنارشم سریالها رو میبینم و تامام.و حتی اگه خودمم بخام نمیتونم دیگه همینجوری توی سایت بچرخم و دنبال مطلب جدیدی باشم کل تمرکزم روی دوره هستش الان من تو این کامنت به خودم قول میدم و به تو که میدونم چقدر مشتاقی که موفق بشم میگم که از امروز با هر حس و حالی که باشه من روی دوره ی عزت نفس کار کنم قدر این دوره ی بینظیر و بدونم و با انجام تمارینش این حس سپاسگذاریمو بهش جون بدم و قدم بردارم و از مسیر لذت ببرم…
مرسی ازت دوست خوبم از خدا میخام در بهترین زمان و مکان و در بهترین شرایط براحتی و زیبایی هدایتم کنه اونجا که خدا میدونه چقدر ذوق بودن در اون مکان رویایی رو دارم و بودن با تو رو ازت ممنونم افلاطون عزیزم.
و از خدا میخام تو رو هم در بهترین زمان و مکان به اینجا هدایت کنه و به جاهای زیبا و شگفت انگیزی هدایتمون کنه اون روز میدونم چقدر نکات مثبتی از خانوادم از دنیای اطرافم بهم میگی چون تو بینهایت تحسینگری و شکارچی زیباییها هستی خدا میدونه با اومدن تو به اینجا چه زیبایهای رو به چشم خواهم دید که تا قبل بودن تو متوجهشون نشدم راستی افلاطون عزیزم حتما حتما حتمااااا بعد اینکه از شهرمون دیدن کردی و اومدی خونمون یه کامنت بنویس و از زیبایهای اینجا بنویس چون تو بخوبی متوجه زیباییهای اطرافت هستی و از حق نگذریم تو نویسنده ای فوق العاده ای هستی و نیاز خودم میدونم هرروز اون کامنت زیباتو بخونم تا بیشتر سپاسگزار خدا باشم حالا این کامنت به کنار که حتما باید بنویسی میخام دفتری که برای گفتگو با خدا خریدمم بهت بدم برام بنویسی میخام خط زیباتو ببینم خط زیبایی و خارق العاده ای که توجیح مقام کشوریت شد وااااای خدا مگه تو چ قلم بینظیری داری که همه محتوای به اون خوبی رو ول کرده بودن و دقتشون رفته بود روی خط زیبات!! میخام اون دست نوشته هاتو همیشه تا وقتی هستم با خودم داشته باشم میخام روزیکه مهاجرت کردم و از ایران رفتم همیشه اونو با خودم داشته باشم و یاداورم باشه چه دوستای نازنینی رو من تو کشور خودم دارم میخام هرجا باشم ردی از تو باشه چون تا حالا هر چی ازت دیدم خوده خدا بوده میدونی چه فکری میکنم الان که این حرفا رو زدم به این نتیجه رسیدم تو انقدر حالت با خدا میزوونه انقدر در قلبت خدا رو داری که وجود تو در همه مکانی باعث میشه اونجا پر از ارامش بشه یه انرژی شبیه فرکانس خواهرزاده ی دو ساله ام که وقتی هست عجیب از وجودش ارامش میگیرم و ناخوداگاه با صدای بلند میگم خدای شکرت برای وجود لنا..توم مثل لنا شدی روشنی خونت، شدی ارامش اون خونه ی چوبی زیبا،وجوده توعه که خونت بوی پرادایس و بهم میده مگه غیر اینه که خدا همه جا هست پس چه چیزی باعث شده که رفیقت متوجه ارامش عجیب خونت بشه؟؟نظر منو بخوای میگم وجود افلاطون.اره وجوده توعه که به اون خونه عشق میده تو هرجا باشی تو هر مکانی اونجا رو به بهشت تبدیل میکنی و چیزی غیر از افلاطون نیست بازهم ازت میخام قدر خودتو بدونی و اینار منم قدر خودم و فرکانس خودمو میدونم که دوست بینظیری مثل تو دارم هرجا که هستی به دستای پر مهر خدا میسپارمت که مثل همیشه به سمت زیبایها هدایتت کنه
دوستت دارم
افلاطون جان کامنتمو که منتشر کردم خودم یه دور خوندمش و متوجه شدم یه چیز مهم رو از قلم انداختم و الان در ادامه اومدم بگم من یه دستاورد خیلی خیلی خوب داشتم و اونم دوستی با تو بوده که خدا میدونه جز بهترین دستاوردامی و همین دیروزم به داداشم گفتم مدارم کلی تغییر کرده الان دوستی مثل افلاطون دارم و این هدیه ی خدا به من بوده خدایاسپاسگزارتم..
خانم شایسته که انقد به همه چیز نظم و ترتیب زیبا می دهند.
من همیشه در سریال زندگی در بهشت این نظم و سازماندهی خانم شایسته را تحسین میکنم. و خدارو شکر به خاطر این نظم و سازماندهی ایشان هر روز سایت مرتب تر و قابل استفاده تر می شود.
این فایل من در تحول شخصی اولین بار دیدم و واقعا از صحبت های استاد وهمه دوستان لذت بردم. واقعا خوشبختی هیچ ربطی به ثروت ندارد. بزرگترین خوشبختی اینکه که هرجا باشی ودر حالی باشی از اون شرایط لذت ببری و حالت خوب باشد. حال خوب خیلی مهم است. اگر حالتان خوب باشد وآرمش روحی و روانی داشته باشید هیچ چیز انقد مهم نیست که اذیت بشوی.
موضوع بعدی ،تمرکز است. من به شخص آدمی بودم که همیشه دوست دارم چندکار همزمان انجام بدم و همیشه به این اخلاقم افتخار میکردم. اما دارم تمرین میکنم یک کار را تمرکزی انجام بدم و وقتی این رفتار ق سعی میکنم انجام بدم متوجه شدم تمرکز باعث می شود کار در زمان کوتاهتر و با کیفیت بهتر انجام شود. تمرکز روی یک موضوع خیلی عالی است.
عجیب ضربه خوردم همیشه از همین تمرکز نذاشتن از همین چندتا کار باهم انجام دادن از اینکه بخوام با یه دستم صدتا هندونه بگیرم و توقع داشته باشم که توی همش هم موفق باشم خوب نمیشه آقا جا نمیشه فاطمه ی عزیزم نمیشه باید درک کنی قربونت برم من
اینکه بخوام هزارتا کار انجام بدم همش کار نجواهای ذهن که میگه نه اینم انجام بده کنارش حالادر روز نیم ساعت برا زبان وقت بزار یک ساعت تصویر سازیت چمیدونم ده دقیقه این اون بعد که به خودم اومدم دیدم یک ماه گذشته من هیچ کاری نکردم
الانم که تصمیم گرفتم که فقط یک کارو انجام بدم ذهنم همش کمبود وقت رو میاره که پس کی میخایی زمان بزاری برای زبانت دیر میشه فلان میشه
اما استاد واقعا حق گفتین و چقد توی خیلی از فایلاتون در مورد همین تمرکز گفتین
باید یاد بدم به خودم که اگه کاریو با تمرکز انجام بدم بعد 2 ماه به نتیجه ای میرسم که اگه تمرکز بزارم رو دوتا کار عمرا به اون نتیجه برسم بعد حتی دو سال
یادمه توی فایل مصاحبتون بود فک کنم گفتین اگه که فک میکنی میتونی 2 تا کار انجام بدی تمرکز 50 و 50 میشه اشتباه تمرکز میشه 8 و 8
دقیقا همینه
انشالله که با هدایت های خدا حلش کنم سپاس گزارم ازتون استاد عزیزم
سلام بر استاد قدرتمند من وتمام افراد خانواده هم فرکانسی من
چقدر این مسیله مهمه استاد که انرژیتو فقط روی یک چیز بزاری ،آن یک چیز تو پیدا کنی وتمام تمرکز وانرژیتو روی همان یک چیز بگذاری واقعا استاد این خودش قدرت میخواد که بقیه انتخابها رو حذف کنی
کلی ذهن خالی میشه استاد وبسیار تمر کز بالا میره عالیه عالیه استاد وچقدر سرعت آدم برای موفقیت بیشتر بیشتر میشه .سپاسگزارم از شما
و برخی از مردم به جای خدا معبودهایی انتخاب می کنند که آنها را آن گونه که سزاوار است خدا را دوست داشته باشند، دوست می دارند؛ ولی آنان که ایمان آورده اند، محبت و عشقشان به خدا بیشتر و قوی تر است…
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان نازنین و تشکر از خانم شایسته گرامی که این گنجها رو با ما به اشتراک میزارن
از خداوند منان مسئلت میکنم بهم توفیق بده مطالبی رو بیان کنم که هم برای خودم و هم دوستان مفید باشه ان شااالله
دوستان خواستم به موضوعی اشاره کنم که جنبه مهمی از بحث توحیده… عشق و کشش درونی… معبود فقط کسی نیست
که خواسته های مادی ما رو اجابت میکنه و جز او روی کسی نمیتونیم حساب کنیم… معبود کسیه که وجود میبخشه و وجود
همون عشقه که عالم رو سرشته… دست به دامن هر کس و هر چیزی بزنیم تا این آرامش و شعف رو ازش دریافت کنیم
پاسخی دریافت نخواهیم کرد… ثروت علم امکانات مادی روابط و … هیچ کدوم به تنهایی ما رو به اون حس استغنا و آرامش
نمیرسونه… اما اگر قلبمونو به صاحب اصلیش بسپاریم هم عشق و آرامش میاد و هم تمام این جنبه ها که فقط مظاهر و
نمود بیرونی اون رابطه عاشقانه با خداست حاصل میشه… ذات نا یافته از هستی بخش، چون تواند که بود هستی بخش
و موضوع دیگه اینکه وقتی داریم به جهان سیستمی نگاه میکنیم باید مراقب این هم باشیم که این نگاه ما رو از اون کشش
روحانی غافل نکنه…یعنی بدونیم جهان با تمام خشک بودن، با تمام سخت بودن، با تمام قانون مداریش بسیار لطیفه چون
ما امانت (خویش) را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم، ولى از پذیرفتن آن سرباز زدند، و از آن هراسیدند. و انسان آن را پذیرفت، که او ( در حق خویش ) ستم کارى نادان بود
و اگر ظلم و جهل انسان نبود هیچ تابلویی نمیتونست رخ پروردگار رو به تصویر بکشه… همچون کف که اقتضای فلز گداختس
تا در غالب ریخته بشه و درنهایت اون کف زایل میشه و اون فلز گرانبها و ابزار کارآمد ساخته میشه…
خواستم بگم دنبال ثروت باشیم، دنبال روابط عالی باشیم و خیلی موضوعات دیگه… اما هیچ کدوم از اینا رو اصل ندونیم و
دوندگی بیش از حد نکنیم که از اصل غافل بشیم بلکه با رسیدن به اصل و التزام عملی نسبت به اون به طور طبیعی این
خواسته ها هم محقق میشه… و این احساس آرامش بی دلیل رو از اصل وجودمون یعنی پروردگارمون دریافت کنیم ان شاالله
سلام به استاد عزیز ، خانوم شایسته و همه دوستان این سایت بینظیر
قبل از عید نوروز طبق ایده ای که خدا بهم داد اومدم و از قسمت کلید ها یکیشونو انتخاب میکردم و هرشب یک فایل رو میدیدم و نکته برداری میکردم هر روز نکته هارو مرور میکردم و سعی میکردم به اموزه ها عمل کنم و نتایج بسیار خوبی کسب کردم وهمچنین رسیدن به دوتا هدف مهمی که توی پارسال داشتم ، یکیش این بود بتونم دوازده قدم رو تهیه کنم.
از وقتی دوازده قدم تهیه کردم دیگه خیلی سمت فایل های هدیهایی نیومدم
چندوقت پیش یک ویسی از شما توی کانال تلگرام شنیدم که میگفتید برای فایلی که میبینید یک ماه یا بیشتر روش وقت میزارید تا به خوبی درکش کنید ولی من قبل عید که فایل هارو میدیدم یکم عجله داشتم براش که ببینم فایل بعدی چی میگید
دیروز یه ایده بهم داد که در کنار دوازده قدم بیا و یکی از فایل های هدیهایی رو هم ببین و اینبار عجله نکنم برای دیدن فایل بعدی و تا جایی که میتونم به خوبی عمل کنم و مثل شما استاد فایل هارو بینهایت بار ببینم و سعی کنم واو به واو اجرا کنم
و امروز اومدم توی سایت میخواستم برم از قسمت کلید ها یه فایل رو ببینم ولی حسم گفت بزن رو “نشانه امروز من” منم گفتم چشم.
این فایل بسیار زیبا و ارزشمند اومد و یکی از مهمترین حرف های این فایل این بود که ذهنتو اروم کن ، ذهن اروم و شاده که میتونه ایده های پولساز رو پیدا کنه. این حرف رو وقتی شنیدم اون نجوایی که ذهنو درگیر میکنه و میخواد بگه هیچ نتیجه ای نگرفتی رو به خوبی ساکت کرده.
بنظرم برای شروع دوباره دیدن فایل های هدیهایی در کنار دوره ها ، برای من این بهترین فایل توی این لحظه بوده چون یه بخشی از ذهنم درگیر کار قبلیه و همین باعث میشه تمرکزمو بگیره و با خودم میگفتم اگه این کار نگیره برمیگردم به کار قبلی و حالا با این فایل کم کم تمام قسمت های که تمرکزمو میگیره رو حذف میکنم چون “انرژی جایی میره که تمرکز هست”.
استاد از شما ممنونم که به الهاماتتون توجه میکنید و این فایل های زیبا رو میسازید
همچنین از دوستانی که توی سری فایل های گفتگو با دوستان شرکت کردن هم بینهایت ممنونم
سلام به عزیزانِ دلم استاد جان ومریم مهربانم
وهمه دوستانِ عالیم
خداروشاکروسپاسگزارم بابت بودنم دراین سایت طلایی و هرروز مستمر وباعشق ادامه دادن وآموختن وکسب آگاهی هایی که آرامشی عمیق رادربردارد، همان آرامش درپرتو آگاهی که چه زیبا استاد نام نهادند وقابل تامل وتفکر برای من که عمل به آن پایه های موفقیت مرادرتمام زمینه ها محکم نمودوامروز باداشتن این فابل های بی نظیر که حکم زیرخاکی قیمتی رابرای من دارند بتوانم هرلحظه روی آرامش واحساس درونم کارکنم و باداشتن شان قدر وارزش داشته هایم رابدانم وعمیق تر درک کنم و شاکروسپاسگزارباشم.
استاد جانم چقدر قشنگ اول فایل درجواب سلام دوست مان بیان کردید(سلام عزیزم)ای جونم چقدر پرانرژی، خدایا چقدر استادم فوقالعاده هستند خدایاشکرت،شکرت بابت این حد ازتاثیر گذاری در روند زندگیه دوستانِ عزیزم و ادامه دادن روی همین ریل خوشبختی، پایدارومستدام ….
چقدر لذت می برم ازاین رشدوپیشرفت عزیزانم ،خانواده معنوی ام ،خدایاشکرت.
وقتی ذهن، بهشتی از باورهای مثبت می شود ویاد می گیریم که در تضاد به وجود آمده درهرموضوعی ما ازآن کمی فاصله گرفته و درآن بهشت ذهن سکنی گزینیم وازخداوند هدایت بطلبیم، بی شک طی تجربه های متعدد مان آنقدر از آن تضاد فاصله گرفته که یا در تایم مناسب به سمت راه حل هدایت می شویم ویا به روند عادی زندگی ادامه داده تادرزمان مناسب حل شود واین مستلزم داشتن آرامش درون است ،آرامشی که پیوندی زیبا به ایمان وتوکل مان خورده است واین بی نظیر می باشد.
ثروت فقط عدد بانکی نیست ………
من اگر آرامش داشته باشم وحالم عالی باشد وشکرگزار بابت همان یک کفش کتونی آن موقع است که درهای رحمت وبرکت وهابیت خداوند به رویم گشوده می شود ،دری که وقتی گشوده می شوددیگر هیچ چیزجلودار رحمت وفراوانی ونعمت هایش نیست وهمان روزیِ بی حسابی می شود که تو متواضع وفروتنانه سربه سجده معبودت می گذاری وقتی دیگر آموخته ای که شکرگزاری بابت سلول به سلول داشته های الانت می شود جزء لاینفک تاروپود وجودت واینطور است که خود ظرف وجودت را بزرگ کرده ولیاقت دریافت پکیج کاملی ازثروت های معنوی ومادی پیدا می کنی.
باید توحیدی شوم واین نیازمند رعایت قوانین جهان هستی است ،جهانی که تماما دروجود خودم است بافرکانس هایی که هر لحظه برایش می فرستم وچه بازتابِ خیره کننده ای ، بازتاب هرگونه عمل خود رابه نظاره می نشینم واین عادلانه ترین برخورد جهان بامن است ،خود بهترازهرکسی به جهانِ درونم واقفم وآنجاست که درکنار هرتضادی درصد ایمان وتوکلم رامی بینم و توحیدی بودنم را.
کدام از ما در گذشته با داشتن همان کفش کتونی دلمان لبریزاز شادی وشعف بود چه بسا که تف ولعنت ونفرین به جدو آباد مان داده و متنفر اززمین وزمان،در صورتیکه وضعیت مالی مان هم بد نبوده ،خود من اگر با استاد آشنا نشده بودم همان زمینی که ازخداوند به ارث بردم را بر باد فنا میدادم ،بعضی وقتها خیلی برام جالبه که کافی بوده من به دنیای توحیدی استاد وصل شوم تاجرقه های نورالهی در وجودم طنین انداز شود وهمیشه می گویم خدایا من چه کاری کردم که تالب پرتگاه نادانی وناآگاهی رسیدم اما دست مرا باقدرت گرفتی و دردستان استادم قرار دادی تارمویی فاصله است بین هرلحظه آگاهانه رفتار کردن وعمل کردن تایک لحظه …….خدایا ما راهرلحظه به راه راست هدایت کن که این بودن وماندن دراین راه بنده ای توحیدی می خواهد وایمان وتوکل واقعی تنها وتنها به خودت .
استادجان چقدر بحث تمرکز روی یک ایده ویا کاری رو اساسی توضیح دادید ،واقعا تمرکز درهرچیزی حرف اول رامی زند .
چقدرهرروز روی بهبودیم سرمایه گذاری می کنم وتمرکز عمیق می گذارم ،چقدر این بهبودی در روند رشدوپیشرفتم مثمرثمر بوده وهست چون باهمین تمرکز است که توانسته ام ضریب اشتباهات خود راکم وکمتر کنم وبا هر مسئله ای ،هدایت خداوند راطلب کرده وفهم ودرک وآگاهی از هدایت هایش که فقط باذهن باز وپاک قابل اجرا بوده برایم را از او
درخواست کنم.
استاد جانم ایده هایی که دوست داشته ایدزمانی در زمین 60 هکتاری اجرایی کنید من دارم ازنتایج خودم ودوستان عزیزم می بینم که صاحب خانه های ویلایی شده اند وکسب وکارهای خود و همین زندگی من ومصطفی که خانه وکسب وکارمان کنار هم آن هم عیاردار به لطف خداوند وآگاهی های دریافتی ازشما وعمل به راهکارهای نابتان ،همبن است دیگر ،خداوند الگوی تمام عیار حاضروآماده ولبریزاز تجربه کنارت می گذارد ومی گوید ببین والهام بگیر ودیگر دنیال الهام واعظم و…..هم نباش ،همینه وواقعا هم همینه حجت تمام کرده وحرفی نمی ماند.
الان من به عنوان یک خانم خانه دار هدایت شده ام کنار مصطفی جانم کسب وکارمان رارونق ببخشیم وجه عالی تراز آن، هم کنار همدیگر هستیم وهم برای هدف هایمان عاشقانه با توکل وایمان به خداوند وهدایت های زیبایش به جلو حرکت می کنیم تابعدش هم خدا کریمه.
در گذشته وزندگیه ناآگاهانه قبلی ام کار می کردم و تمام مسئولیت ها راخود به دوش می کشیدم وخیر سرم یعنی کار می کردم ،واقعا به چه قیمتی نه آرامشی نه حال خوب هییییچ اندر هیییچ اما
امروز به عنوان یک خانم خانه دار ثروتمند وموفق کنار عزیزدلم، همه چیز به عالی ترین شکل ممکن پیش می رودوهمه جوره آزادی دارم ومهم تر اینکه خدارو دارم که هرلحظه هدایتم می کند و هدایتی زیباتر از این که مراکنار استادی رهنمون کرد که به شدت برای رشدوپیشرفتم درتمام زمینه ها کافیست ……
واقعا انرژی جایی می رود که تمرکز من آنجاست وچه جایی خوش تراز تمرکز روی کلام به کلام توحیدی وناب وطلایی استاد جانم در این مسیر زیباوجادویی که واقعا ای خوش کمر برقصا ……
در پناه خداوندمهربانی ها شاد،سلامت وعالی باشید و بدرخشید، دوستتون دارم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
سلام و درود
چه زیباو دلنشین و تاثیر گذار نوشتین، سپاسگزارم ازتون دوست هم فرکانسی خوش ذوقم
واقعا لذت میبرم از نگاه توحیدی زیباتون و تبریک میگم که اینچنین احساس خوب و قشنگی دارید به زندگی
اونجایی که گفتی :
وقتی ذهن، بهشتی از باورهای مثبت می شود ویاد می گیریم که در تضاد به وجود آمده درهرموضوعی ما ازآن کمی فاصله گرفته و درآن بهشت ذهن سکنی گزینیم وازخداوند هدایت بطلبیم، بی شک طی تجربه های متعدد مان آنقدر از آن تضاد فاصله گرفته که یا در تایم مناسب به سمت راه حل هدایت می شویم ویا به روند عادی زندگی ادامه داده تادرزمان مناسب حل شود واین مستلزم داشتن آرامش درون است ،آرامشی که پیوندی زیبا به ایمان وتوکل مان خورده است
واقعا برام الهام بخش وبود، انگار که تیر رو مستقیم به هدف زدید
من توی این چند روزه به یک سری تضادها برخوردم که واقعا نمیدونستم چطور باید باهاشون برخورد کنم و احساسم رو کنترل کنم !
نوشته شما دقیق و روشنگر بود و زیبا و دلنشین
بسیار سپاسگزارم ازتون
پایدار و پیروز و شادمان باشید
به نام خدای بخشنده مهربون به نام خدایی که هر لحظه در حال هدایت کردن تمام بندگانشه در هر لحظه داره تمام موجوداتش رو روزی میده به نام خدایی که در هر لحظه برکت رو وارد زندگی همه آدمها میکنه و براش اهمیتی نداره که ما چقدر درآمد داریم چقدر پول داریم به نام خدایی که مراقب تک تک اعضا و جوارح جهان و تک تک موجودات جهان چه اونهایی که قابل دیدنند و چه اونهایی که کیلومترها زیر آبهای اقیانوساند به نام خدایی که تمام جهان رو برای تجربه خودش آفریده و با وجود اینکه خودش قراره که تجربه کنه به ما هم اراده و اختیار ِ انتخاب داده تا خودمون تصمیم بگیریم که میخواهیم چه راهی رو بریم
سلام به همه اساتید بزرگوارم استاد عباس منش بینظیرم مریم جان استادم و دوستان بینظیرم و هر کسی که چشمای قشنگش این پیام رو میخونه.
راستشو بخواین اصلاً توی چند وقت گذشته چیزی به ذهنم نمیرسید که بخوام پای یه فایل ارزشمندی از استاد بنویسم و دربارهاش صحبت بکنم همش داشتم به این فکر میکردم که مگه تو چی داری برای گفتن مگه تو اصلاً کی هستی که بخوای بنویسی؟
اما امروز برای روزهای آینده خودم ، حداقل برای اینکه بدونم امروز چطور گذشته و چطور پیش رفتم و به خاطر اینکه موضوع اصلی فایل خیلی هدایتگرم بود میخوام بنویسم.
قبل از اینکه بخوام چیزی بگم استاد عزیزم بینهایت از شما سپاسگزارم به خاطر فایلهای روزشمار تحول زندگی من به خاطر اینکه خیلی از فایلها و خیلی از آگاهیها هستند که ما اصلاً نمیدونیم دربارشون شنیدیم ولی اصلاً یادمون نمیاد و با گوش دادن بهشون درهای جدیدی از آگاهی رو به رومون باز میکنیم سپاسگزارم از سخاوتتون سپاسگزارم از وقتی که میذارین و همینطور سپاسگزارم از مریم جان شایسته استاد عزیزم که انقدر سخاوتمندانه همکاری میکنند و انقدر با کیفیت فایلهای روز شمار تحول زندگی من رو برای ما دانشجوها در سایت آپلود میکنند.
من تا قبل از این ، فکر میکردم که اگر پول بیشتری داشته باشم اگر یه کاری بکنم که درآمد بیشتری داشته باشم هر چقدر که پول بیشتر بشه من میتونم بیشتر به خواستههام برسم بیشتر احساس رضایت از زندگی رو تجربه میکنم بیشتر احساس موفقیت میکنم و حتی با داشتن پول بیشتر بیشتر به خداوند نزدیک میشم بیشتر رفاقت میکنم باهاش سپاسگزارترم هستم اما بعد از مدتی وقتی که مدار من برای درک آگاهیهای ثروت بالاتر رفت متوجه شدم که باید به گونه دیگهای به جهان نگاه بکنم هر چند که الان هم شاید درآمدشخصیم خیییلی بیشتر نشده اما به شدت احساس رضایتم و رفاقتم با خداوند بیشتر شده و احساس میکنم که بیشتر دارم زندگی میکنم تجربه زیستی من در این کره خاکی ارزشمند خیلی باکیفیت تر شده بیشتر میتونم نعمت های زندگیم رو ببینم بیشتر میتونم با خداوند صحبت کنم و بینهایت بیشتر برکت رو در زندگیم تجربه میکنم. الان متوجه شدم که همونطور که استاد عزیزم میگن مقدار پول حساب بانکی نیست که احساس رضایت ما رو در زندگی بالاتر میبره بلکه نوع نگاه ما آرامشی که داریم و اصلاً فهممون از قوانین که احساس ما رو بهتر میکنه من توی این مدتی که روی قوانین ثروت با خودم کار میکردم گاهی اوقات نتایج مالیم بیشتر میشد بهتر میشد و گاهی اوقاتم کمتر میشد کم کم به این نتیجه رسیدم که باید با خدا بیشتر رفاقت کنم بیشتر با خدا صحبت بکنم مسائلم رو از اون بخوام ، گاهی شاید مبلغ خیلی کمی رو باید برای خواسته هام پرداخت بکنم اما گاهی اوقات به خاطر چشم و همچشمی و به خاطر اینکه ثابت کنم که من آدم ارزشمندتری هستم میخواستم که بیشتر هزینه بکنم اما وقتی که واقع بینانه به مسئله نگاه میکردم میدیدم که من فقط و فقط برای تایید گرفتن هست که میخوام بیشتر هزینه کنم در حالی که با هزینه خیلی کمتر هم من به بهترین حالت ممکن میتونم مسئله رو حل بکنم و اتفاقاً لذت ببرم در حالی که اگر میخواستم که به واسطه بیشتر هزینه کردن تایید دیگران رو بگیرم شاید جنس بهتری رو میگرفتم اما اون جنس بهتر برای اون فردی که قرار بود منو تایید کنه بهتر بود نه برای من .
برای من همون چیزی که مد نظرم من بود و نیاز من رو برطرف میکرد بهتر و عالیتر و ارزشمندتر بود .
مقدار پول حساب بانک من نیستش که احساس رضایت و آرامش رو برای من به ارمغان میاره بلکه ایمان داشتن به خدایی که در درون قلب منه و همواره داره با من صحبت میکنه و منو هدایت میکنه است که احساس رضایت من رو میتونه بالاتر ببره متوجه شدم که مقدار پول حساب بانکی نیست که میتونه رضایت رو در زندگی من بالاتر ببره برکت اون پوله که در زندگی من جاری میشه و ممکنه که من هیچ پولی نداشته باشم اما برکت زندگی من خیلی بیشتر باشه و اون برکت همه کارهارو انجام بده. پول مهم نیست. برکت مهمه. من تازه الان متوجه میشم وقتی که استاد توی دوره روانشناسی ثروت 1 میگفتند که بیایم به جای پول به جای ثروت بگیم برکت یعنی چی. الان متوجه شدم که برکته که مهمه برکته که میتونه زندگی ما رو متحول بکنه برکتی که توحیدیتره برکتی که به خداوند وصله ما وقتی که به خداوند وصل باشیم برکت بیشتری رو توی زندگیمون تجربه میکنیم برکت بیشتر فقط به معنای پول بیشتر نیست به معنای کمتر شدن هزینههاست به معنای بیشتر شدن کیفیت زندگی به معنای تجربههای بهتر، سلامتی بیشتر، روابط بهتر، عشق بیشتر، لذت بیشتر و هرچیز خوب دیگه ایه.
تا قبل از این وقتی که روی قوانین ثروت کار میکردم با خودم فکر میکردم و با خودم میگفتم یا شایدم چند باری توی کامنتام نوشته بودم که زندگی من خیلی پربرکته اما مقدار پوله در درامد شخصیم بیشتر نمیشه اما حالا فهمیدم که اون برکت است که مهمه و یک سری از کارها هست که به کیفیت زندگی من ارزش بیشتری میده و من میتونم در تجربه زیستنم در این کره خاکی کیفیت بیشتری رو تجربه کنم.
شاید تا الان مقدار پول حساب بانکی من بیشتر از قبل نشده اما به واسطه احساس آرامشی که بیشتر دارم تجربه میکنم و به واسطه ایمانم که نسبت به قبل بیشتر شده کیفیت بیشتری رو دارم در زندگیم مشاهده میکنم شاید قبلاً هم این کیفیت بود اما من با این دید اصلاً نگاهش نمیکردم من فکر میکردم که فقط پول که میتونه کیفیت رو در زندگی من بالاتر ببره اما الان سعی میکنم که با تمام وجودم و با تمام ذرات تنم با تمام توجهم از زندگی لذت ببرم الان بیشتر به این واقفم که در این جهان پهناور و بزرگ فقط و فقط یک توجه و یک آگاهی هستم تمام اون چیزی که میبینم و تمام اون چیزی که میشنوم دربارش، متعلق به این جهانه و من به زودی قراره که از این جهان پهناور و بزرگ به یک جای دیگهای نقل مکان کنم و قراره که به ملاقات با پروردگارم نائل بشم وقتی میگم به زودی قراره این اتفاق بیفته به این مفهومه که زندگی در این جهان در این کره خاکی مثل یک چشم به هم زدنه همونطور که متوجه نشدم 30 سال گذشته ی زندگیم چطوری اومد و رفت همونطور هم قطعاً متوجه نمیشم که دهههای بعد چطور قراره که بگذره و یک روزی میاد که قراره از این کره خاکی و تجربی زیستن در اون خداحافظی کنم و از این جهان برم. وقتی که بیشتر این برام جا افتاد و ،همونطور که بیشتر داره جا میافته بیشتر دارم از تجربهام در این جهان لذت میبرم تا قبل از این به این فکر میکردم که بزار درآمدم بیشتر بشه بزار پس اندازم خیلی بیشتر بشه بعدش فلان کارو میکنم فلان چیزو میخرم اون مهارت رو به دست میارم اون سفر رو میرم فلان مهمونی رو میگیرم یعنی تنها توجه من روی این بود که یه کاری کنم که درآمد من ورودی مالی من بیشتر و بیشتر بشه و هر چقدر که تلاش میکردم بیشتر احساس عجز و ناتوانی بهم دست میداد چون احساس میکردم که تمام توجه و تمام حواس و تمام نیروم رو گذاشتم روی اون مسئله اما نتیجه دلخواهم رو نمیگیرم به خاطر اینکه احساس میکردم که من با تمام وجودم پای این مسئله ایستادم اما هیچ نتیجهای نداره اما بعد متوجه شدم که به جای اینکه بیام و تمرکزم رو بذارم روی یک موضوع بیرون از خودم که بهش هیچ کنترلی ندارم و هیچ کاری از دستم بر نمیاد توجه و تمرکزم رو بذارم روی شخصیت خودم نگاهم رو توحیدیتر کنم قدردانتر باشم و تجربه زیستنم رو بیشتر احساسش کنم اگر میخوام مهارتی رو یاد بگیرم همین الان شروع کنم شاید نتونم برم کلاس خصوصی یا کلاس بیرون ثبت نام بکنم اما همین الان میتونم اونو به صورت رایگان در یوتیوب یاد بگیرم شاید الان نتونم یک ساز باحال داشته باشم تا نوازندگی رو یاد بگیرم اما همین الان میتونم یه کار دیگهای رو که بهش علاقمند هستم رو یاد بگیرم و از وقتی که دارم استفاده بکنم شاید الان نتونم برم دور دنیا رو بگردم اما محوطه خونههای سازمانی که در اون زندگی میکنیم هم بسیار بسیار زیباست و من تا الان نرفتم همه جاشو بگردم و از تنهایی خودم در اون مکانها لذت ببرم شاید الان پول رفتن به کلاس خصوصی زبان و گرفتن یک مربی خصوصی رو نداشته باشم اما میتونم توی خونه زبان بخونم فیلم ببینم کتابهای مختلف رو بخونم پادکستهای انگلیسی گوش بدم تا گوشم عادت بکنه و بیشتر یاد بگیرم شاید الان نتونم برم بهترین مربی خصوصی ورزشیو داشته باشم تا باهام کار بکنه اما میتونم در کلاسهای یوتیوب شرکت کنم فیلمهای آموزشی یا ورزشی رو دانلود کنم و توی تلویزیون پخش کنم و از ورزش کردن لذت ببرم و استفاده کنم شاید الان نتونم در یک کلاس خصوصی هنری شرکت کنم و مهارتهای هنری خودم را افزایش بدم اما میتونم توی سایتهای مختلف یا حتی از یوتیوب چیزهای مختلفی رو یاد بگیرم و با تمرین مهارت هنری خودم رو بالاتر ببرم.این نگاه برای من یک نتیجه خیلی قشنگی داشته و اونم این بود که حالا وقتی که دوستام ازم میخوان که باهاشون برم باشگاه وقتی بهشون میگم که من تنهایی توی خونه ورزش میکنم بهم میگن که تو چطوری میتونی تنهایی این همه کار انجام بدی چطور میتونی تنهایی بدون اینکه کسی بالا سرت باشه کلاسهای آموزشی رو از یوتیوب یاد بگیری مهارتت رو بالاتر ببری چطوری میتونی این همه مستقلانه عمل بکنی و بدون اینکه کسی پیگیرت بکنه کاری روبه اتمام برسونی. من با همین روش یعنی با توجه کردن به اینکه الان چه چیزهایی دارم که میتونم ازشون استفاده بکنم و با مستقل شدن و نیازمند نبودن به بیرون از خودم تونستم خیلی کارها انجام بدم تونستم مهارتهای هنریم رو افزایش بدم تونستم زبانم رو تقویت بکنم توی خونه ورزش بکنم و خیلی خیلی از مهارتهای دیگهای رو که شاید خیلی از دوستام میرن و بیرون از خونشون انجام میدنو من تو خونه با کیفیت بیشتری انجام میدم. در یک سال گذشته وقتی که بیشتر روی قوانین ثروت کار کردم به توحید هدایت شدم و متوجه شدم که قدرت رو به کس اشتباهی داده بودم من احساس کرده بودم که پول میتونه کیفیت زندگی من رو بالاتر ببره اما تمام اتفاقات تمام شرایط داشتن اینو به من نشون میدادن که قدرت دست کس دیگهایه برای اینکه کیفیت زندگیت رو بالاتر ببری به خودش برگرد. من از وقتی که به توحید برگشتم از وقتی که دارم سعی میکنم که خدای این جهان رو خدایی که در هر لحظه از طریق قلبم داره به من هدایتش رو میرسونه و با من صحبت میکنه بشناسم احساس میکنم که ورق برگشته احساس میکنم که عمق کیفیتهای زندگیم بیشتر و بیشتر و بیشتر شده احساس میکنم که فهم من از تجربه زیستنم در این جهان بزرگتر شده احساس میکنم که رفاقت عمیقتری رو با قدرت مطلق این جهان دارم تجربه میکنم و دیگه حاضر نیستم که این رفاقت رو با هیچ چیز دیگهای عوض کنم از اونجایی که از بچگی به ما گفتن که پول خیلی مهمه و اگر پول نداشته باشی بدبختی شاید هنوز هم نتونسته باشم که اونقدر که لازمه و اونقدر که باید قدرت این موجود عزیز رو توی ذهنم به صفر برسونم اما تا اونجایی که تونستم احساس رهایی پیدا کنم رضایت دارم مطمئناً اگر بیشتر همراه باشم با توحید اگر بیشتر با خداوند رفاقت کنم اگر این رفاقته هر روز باشه و ادامه دار باشه و صحبتهامون قطع نشه و اگر درگیر روزمره نشم میتونم قدرت خداوند رو توی زندگیم بیشتر و بیشتر کنم و بیشتر بشناسمش و به این واسطه قدرتمندتر بشم. توی این مدتی که سعی کردم که روی توحید بیشتر کار بکنم و قدرت پول رو در ذهنم کم و کمتر بکنم احساس میکنم که نعمتهای بیشتری توی زندگیم وارد میشه برکت پولم خیلی بیشتر شده نیازهای من وابسته به پول نیست و هر بار هم که یه مسئلهای به وجود بیاد قبل از اینکه بخوام اون مسئله رو حل بکنم به راحتی پولش میرسه اصلا قابل مقایسه با قبل نیست . من فکر میکنم که وقتی که ما تمام حواس و توجهمون روی این باشه که درآمدمون رو بالاتر ببریم خونه بزرگتری داشته باشیم ماشین بهتری بگیریم فلان مسافرت لاکچری رو بریم ذهن خودمون رو محدود میکنیم تمام ارزشهامون رو اشتباه انتخاب میکنیم ما همین الان هم خوشبختیم همین الان هم نیازی به هیچ چیز دیگهای بیرون از خودمون نداریم که احساس خوشحالی و رضایت بیشتری رو تجربه بکنیم همین الانم میتونیم با قدرت گرفتن از پول یشتر فکر کنیم و خلاقانهتر زندگی بکنیم و من فکر میکنم که اگر بخواهیم طبق آموزشهای استاد عزیزمون پیش بریم اگر ورودیهامون رو بیشتر کنترل بکنیم و اگر تمام توجه و تمرکزمون رو بذاریم روی زندگی شخصی خودمون و و به این فکر نکنیم که اگر فلان کارو بکنم دیگران چه فکری درباره من میکنند یا اگر فلان کارو انجام ندم تایید نمیشم میتونیم خلاقانهتر و بهتر و پربرکتتر زندگی بکنیم .
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به غزل زیبا
سلام به همه دوستان عزیزم
با تمام وجودم سپاسگزار خداوندم که هدایتم کرد به کلامش از طریق دیدگاه شما
چند مرتبه خوندم دیدگاه ارزشمند شما رو که لازم دیدم جواب دیدگاه شمارو بدم که هم متن شما رو چندین بار دیگه بخونم هم سیو باشه در بقیه دیدگاهام
از بچگی به خاطر محدودیت های که تو خانواده داشتم
آرزو داشتم که آزادی زمانی آزادی مکانی و آزادی مالی رو تجربه کنم
ولی وقتی به حقوق ماهیانه خودم نگاه میکردم میگفتم خدایا من میخوام آزاد باشم ولی با این درآمد :(
وقتی فایل های سایت رو گوش میکردم برکت توی زندگیم به شکل های متفاوت جاری بود. بی نهایت حمایت خدا رو در تمام تضادهام داشتم
ولی اون پول زیاد برام مهمتر بود و سعی میکردم روی خودم کار کنم و شخصیتم رو بهتر کنم.
اما به یکباره خداوند کارهارو انجام داد.به لطف الله از همون جایی که بودم از محدودیت به آزادی رسیدم
و خداوند مهربان بهم پول داد .خونه داد
آزادی داد
و نجاتم داد و همواره هم داره نجاتم میده
و رابطه ام با خدا داره بهتر و بهتر میشه
باز یه ترسی هم داشتم که نکنه بدون پول بدبخت بشم
به خاطر همون باورهای که بهمون میگفتند من پول رو برای لذت بردن نمیخواستم .بلکه برای اینکه بدبخت نشم میخواستم
و همه اعضای خانواده هم از این حربه استفاده میکردند که تو پولت تموم بشه یا پول نسازی بدبخت میشی
وقتی هم به ایده های الهامیم فکر میکردم از خودم میپرسیدم این ایده که پول نمیده :(
وبه جای شکر گذاری به ترس از بی پولی یا بینتیجه بودن اون فکر میکردم
(( غزل جان من یکی از بزرگترین ترس ام رو تو متن تو پیدا کردم
از اونجایی که از بچگی به ما گفتن که پول خیلی مهمه و اگر پول نداشته باشی بدبختی))
یکی به ما نگفت با خدا باش پادشاهی کن
در صورتیکه اگه من رابطه ام با خداوند بهتر و بهتر بشه به همون میزان به ثروت نزدیک و نزدیکترمیشم و برکت میاد تو زندگیم
من باید روی حمایت خدا حساب کنم روی هدایت خدا حساب کنم و به شکل برکت و نعمت و کم شدن هزینه هام بیاد تو زندگیم،همانطور که برای زندگی توی این خونه و وسایل و امکانات عالی و آزادی که دارم تجربه میکنم یک ریال هم پرداخت نکردم
و تک تک اعضای خانواده از همین موضوع که من به راحتی دارم نعمت های خدا رو تجربه میکنم بدون پرداخت ریالی پول و هزینه بسیار بسیار خشمناک هستند از من و خدای من :)))
در پناه خداوند زندگیتون پراز خیر وبرکت وشادی وسلامتی باشه انشالله
سلام زهرا جون روزت بخیر امیدوارم که حالت عالی باشه عزیزم خیلی ازت ممنونم که برام از تجربیات خودت گفتی خیلی تحسینت میکنم به خاطر موفقیتهایی که به دست آوردی به خاطر تجربیات شیرینت خدا را شکر به خاطر اینکه توی خونهای زندگی میکنی که همه امکانات برات فراهمه بدون اینکه هزینهای پرداخت کنی. زهرا جون کامنتت برام خیلی الهام بخش بود امیدوارم که همیشه در پناه خدای ثروتمند وهاب باشی همیشه رفاقتت باهاش خیلی زیاد باشه هر روزت پر از شگفتی پر از عشق پر از ثروت و پر از برکت و سعادت باشه.
سلام غزل جان دوست داشتنی
شما الگوی من در روابط هستید و من همیشه مثال شما رو برای روابط برای خودم میزنم. غزل جان من موردی داشتم که میخواستم با شما صحبت کنم. اخیرا من موردی جذب کردم که هشتاد درصد از انچه میخواستم داشت. فقط قیافه ایشون به دل من ننشست و حتی فکر میکنم خود ایشونم این حس به ظاهر خودشون داشتند. مرتب از من میپرسیدند ظاهرم چطوره؟ خوبه؟ یا میگفتند خودت هر طوری میخوای منو بساز. مورد دیگری سطح تحصیلاتش خوب بود اما سطحی نبود که من میخواستم که البته ایشون میگفتند ادامه میدم. من ایشون رد کردم تا به خواسته صد در صدیم برسم. اما هنوز ایشان پیام میدهند. گاهی باخودم فکر میکنم شاید بخاطر شرایط سنی باید میپذیرفتم میخواستم با توجه به قانون من را راهنمایی کنید تا بتونم مسیر جلو خودمو بهتر ببینم و تصمیم درست بگیرم و جلو بروم.
البته گاهی مقایسه با افراد دیگر که ازدواج کردند به ذهنم میاد که مچ ذهنمو میگیرم. لطف میکنید با توجه به تسلطی که به قانون دارید
شرایط من با توجه به قانون بهم بگید و اینکه بدونم باید روی چه باورهایی ببشتر کار کنم.
سلام آزاده جون شب شما بخیر خیلی ممنونم که غزلو قابل اعتماد دونستین برای اینکه سوال بپرسین و خیلی هم سپاسگزارم از اینکه لطف داشتین بهم با کمال میل .
پس بیاین اول درباره ظاهر صحبت کنیم ببینید ظاهر اصلاً چیزی نیستش که ما بخواهیم اولویت اصلیمون رو روی اون بزاریم به خاطر اینکه یک آدم هرچه زیبا باشه شما وقتی که باهاش ازدواج میکنی رفتار اونه که شما رو جذب میکنه ممکنه که یه فردی باشه که از نظر ظاهری خیلی جذابیت نداشته باشه اما وقتی که شما باهاش صحبت میکنید به خاطر اینکه خیلی موثر صحبتهاش و خیلی قشنگه یا خیلی با خودش در صلحه کلامش اونو تبدیل میکنه به یک آدم دوست داشتنی و زیبا ولی ممکنه که یه آدمی باشه که خیلی زیبا باشه منتها اصلاً با خودش در صلح نباشه یا به طور کلی آدم دوست داشتنی نباشه.بنابراین ظاهر چیزی نیست که ما باید روش زوم کنیم .
شخصیت و رفتار مهمتره .
اما خب حق میدم ممکنه که یکی باشه که واقعا به دل نشینه . حتی اگر آدم خوبیه . هرچند اگر یه آدمی اونقدری خوب باشه که به دل ما بشینه ما دیگه به ظاهرش توجه نمیکینم .
مورد دوم تحصیلات هست . شما باید ببینید اولویت شما چیه ؟
برای چی میخواید اون آدمی که وارد زندگی شما میشه تحصیلات بالاتری داشته باشه؟ آیا به خاطر تایید دیگران ؟ یا فهم بیشتر خود اون فرد ؟
درباره تایید دیگران چیزی نمیگم چون شما قطعا میدونید. اما درباره فهم اون آدم میگم .
فهم و شعور یک فرد هیچ ربطی به میزان تحصیلاتش نداره.
ممکنه یک نفر باشه که سطح تحصیلاتش پایینتر باشه اما به اندازه هزارتا آدم متخصص متوجه باشه و تونسته باشه گلیم خودشو از آب بیرون بکشه.
اما ممکنه شما وااقعا دوست داشته باشید همسرتون تحصیلات بالایی داشته باشه.
من با تمااام وجودم دوست داشتم که همسرم تحصیلات عالی در بهترین دانشگاههای کشور داشته باشه.
ولی اولویت اولم نبود. اما چون خییلی دوست داشتم، همواره درحال تحسین کردن اونهایی بودم که درحال تحصیل هستن.
یعنی به خاطر تایید دیگران هم نبود من دیوانه وار دوست داشتم با یک فرد تحصیل کرده نابغه ازدواج کنم.
به خاطر همین همش داشتم تحسین میکردم. وقتی یکیو با این ویژگیا میدیدم قلبم داغ میشد از عشق و علاقه به اون وضعیت. وقتی مقاومت نداشته باشید نسبت به یک خواسته وقتی تحسین میکنید قلبتون گشوده میشه . اینطوری خلقش میکنید .
شماام اون شرایطیو که میخوایدو زیاد تحسین کنید. اگر الان یکی اومده که 80 درصد شبیه خواسته های شماست پس اگر دقیقتر پیش برید خلق بهتری خواهید داشت. اما اینو بدونید که قطعاا کسی پیدا نمیشه که 100 درصد تماام ویژگیهایی که ما میخوایمو باهم در سطح بالا داشته باشه. کمالگرایانه نگاه نکنید به ماجرا.
بنابراین باید اولویت بندی کنید .
حالا درباره عزت نفس بگم.
بسنجید ببینید اون فرد عزت نفسش چقدره؟ آیا فقط درباره ظاهر میگه تو هرطور میخوای منو بساز ؟
ببینید ، همه چیییز از عزت نفس نشات میگیره .
اگر دوره عزت نفسو دارید ، ساده ترین کاری که میشه انجام داد برای کار کردن با اون دوره ، اینه که مو به مو نت برداری کنید ازش . ناخوداگاه عزت نفستون بالاتر میره .
بگردین ببینید اون ویژگیهایی که نپسندیدین ، در باورهای شما چه شکلیه ؟
ممکنه احساس عدم لیاقت نهفته باشه که ریشه ی همه ی باورهاای روابط هم در نهایت برمیگرده به همین لیاقت.
روی احساس لیاقتتوت دقیقتر و بیشتر کار کنید .
اگر اون فردو به خاطر قیافه و ظاهر رد کردین که نه ، اما اگر به خاطر تایید طلبیش رد کردین آفرین به شما! روی باور تایید طلبی خودتون هم بیشتر کار کنید . چون جهان آیینه ست و آدما مارو به خودمون نشون میدن.
من چندین و چند قسمت فایل صوتی درباره ازدواج آماده کردم و به عنوان هدیه منتشرش کردم . امیدوارم که اگر اون آگاهیها براتون الهام بخش و راه گشا بود، خداوند خودش هدایتشون کنه تا بهتون برسه.
یا از هزاران طریق دیگه شمارو به آگاهی های نابتر هدایت کنه .
سلام غزل جان
امیدوارم حالتان خوب باشد. ممنونم از شما که کامنت کامل و دقیق میخونی و موشکافه به همه قسمت های کامنت توجه میکنی و در موردشون طبق قانون نظرات عالی میگی. آفرین به شما که اینقدر خوب و عالی جواب میدید و مسائل باز میکنید. غزل جان من اون فرد
رد کردم. دلایلم عزت نفس، ظاهر و تحصیلات بود. اما برخوردی که از ایشون بعد تصمیم خودم دیدم، خوشحالم کرد که تصمیمم درست بوده است. ایشون به شدت به من وابسته شده بودند که کلی با حرفاشون سعی کردند به من عذاب وجدان بدهند که الان اینجا گفتنش جالب نیست. من واقعا از این رفتارشون خیلی بدم امد و واقعا دوست ندارم چنین فردی کنارم باشد. اگر این رفتار نمیدیدم شاید برمیگشتم و اون مسایل ظاهر و تحصیل قابل حل بود چون خودشون مایل بودند. اما انچه من خیلی عقب کشید عزت نفس بود.
اما در مورد عزت نفس که گفتید اشکالات اون اقا در درون خودم جستجو کنم.
غزل جان عید امسال من هم دوره عزت نفس کار کردم کل عید هر چه به من اصرار کردند با خواهرم تعطیلات برم مسافرت، من نرفتم این دوره گوش کردم نکته برداری کردم حتی به صورت فیلم درست کردم و گاهی گوش میکنم.
اما عزت نفس همیشه نیاز به کار دارد. من خودم این موارد وابستگی، تایید طلبی و کنترل بقیه و دادن عذاب وجدان به دیگران تا طبق میلم رفتار کنند،
هنوز در وجودم کمابیش دارم هر چند الان بیشتر بهش اگاه شدم و بیشتر کنترلش میکنم اما هنوز هم هست. مثلا همین دیروز سر مساله که بین من و نقاش خونه من پیش امده بود به بابام عذاب وجدان دادم که شما که میگفتید پولشو کامل بده و هر طور شده راضیش کن. الان که برای فلان کارم کوتاهی کرده چرا از من حمایت نمیکنید. البته بعد تلفنم فهمیدم که من داشتم به بابام عذاب وجدان میدادم و در اصل میخواستم کنترلش کنم.
در مورد وابستگی امروز یک نفر که طبق معیارهام هست برای پیگیری یه کار من که باهاشون مشورت کرده بودم به من زنگ زدند. من دیدم این زنگ ایشون خوشحالم کرد. اما الان دیگه اگاهم با خودم حرف زدم و گفتم ازاده تو باید به ویژگی های فرد مورد نظرت تمرکز کنی نه یک شخص خاص. غزل جان چطور میتونم اشخاص بزرگ نکنم؟ خودم این درک دارم که وقتی تمرکز روی خودمه و اهدافمه و باخدام بیشتر ارتباط دارم بقیه بزرگ نمیکنم. خودم همیشه میگم بهترین مورد وارد زندگیت شد تو نباید وابسته بشی باید بررسیش کنی ببین چقدر مناسبه برای تو. اجازه وابستگی درونی به خودم ندادم. در مورد تایید طلبی این مسئله در من زیاد است همین پیام که نوشتم دلم میخواست شما تاییدم کنی که کارم درست بوده که این خواستگار رد کردم. غزل جان روی این موارد خیلی کار کردم و میکنم اما هنوز جای کار دارد چون پاشنه اشیل منه. اما پیشرفت هایی داشتم.
دوره احساس لیاقت باز شروع به کار کردن کردم اما هنوز موفق نشدم کامل جلو بروم. غزل جان شما این دوره چطور کار کردید؟ باز هم مثل عزت نفس کل دوره نکته برداری کردید؟
غزل عزیز اون ویس های شما در روابط چطوری میشه پیدا کرد اگر به دست منم برسد که عالیه.
غزل جان من روی خودم کار میکنم و دارم طبق نشانه ها جلو میرم. آیا این دنبال کردن نشانه ها به عنوان اقدام یا عمل درسته؟
باز هم از وقتی که گذاشتید و به کامنت من پاسخ دادید سپاسگزارم.
سلام به دوست عزیزم آزاده جون امیدوارم که حالتون خوب باشه .
خیلی ممنونم از اینکه مجدداً برای من نوشتین من خیلی خوشحال میشم وقتی که با شما صحبت میکنم.
آزاده جون من وقتی که دانش آموز بودم یه دختری بود که من خیلی دوسش داشتم .خیلی یعنی بینهااایت. قلبم میلرزید وقتی میدیدمش .وقتی که بزرگتر شدیم و دیگه مستقلتر شدیم یک جایی با این دوستم که توی بچگی واقعاً عاشقانه دوسش داشتم برخورد کردم و دیدم که اون موقع من فکر میکردم که این آدم خیلی آدم باحالیه و من عاشقانه دوسش داشتم ولی الان اون آدم اصلاً اونطور که من فکر میکم که چقدر آدم بزرگیه نیست و حتی رابطه مو باهاش قطع کردم. بعد از اون وارد جمعهایی شدم که فکر میکردم که اون افراد که من وارد جمعشون شدم خیلی آدمهای بزرگی هستند به خاطر اینکه به نظر من خیلی آدم های خاصی بودن و به خاطر اینکه اون آدمها رو بزرگ کرده بودم توی ذهنم ، از جمعشون خارج شدم توسط جهان . ذهنم خیلی درگیرشون بود فکر میکردم که من خیلی آدم کوچیکی هستم اونا خیلی بزرگن بعد اومدم روی عزت نفسم کار کردم. فکر میکردم که حالا که من از جمعشون خارج شدم درباره من چی فکر میکنند؟ چند وقت که گذشت و من روی عزت نفسم کار کردم و خلق کردم ازدواجمو . به این نتیجه رسیدم که اون آدمها هم اصلاً آدمای بزرگی نبودن من فقط توی ذهنم اونا رو بزرگشون کرده بودم. فهمیدم که اوناام دقیقا مثل من هستند یک سری عادت های غذایی دارند، یک سری عادتهای رفتاری دارند، غمگین میشن ،حسادت میکن ،متنفر میشن از یک نفر ، گاهی اوقات ممکنه که غیبت کنن ، شاید سر چیزهای بی مورد بخندن ،مسخره بازی درمیارن ، دلشون میشکنه و خیلی کارهای دیگه که دقیقاً ما انجام میدیم اونا هم انجام میدن.
بنابراین هیچ آدم خاصی وجود نداره . اینو من زمانی فهمیدم که ازدواج کردم و اومدم توی محیطی که همیشه توی نظرم آدمهای خیلی خفن باحال سطح بالا توی اون فضا وجود داشتن همیشه فکر میکردم که اساتید دانشگاه آدمهای خیلی خاصین. به خاطر اینکه تحصیلات خیلی بالایی دارند و آدمهای زیادی هم دیدن، وضع مالی خوبی دارند، همه چیز توی نظرم درباره اونها خیلی خاص بود اما وقتی اومدم توی جمعشون و باهاشون رفت و آمد کردم دیدم اونها هم دقیقاً مثل من هستند فقط مقاالههای بیشتری خوندن یا توی دانشگاههای بهتری درس خوندن. اونها هم در خیلی از موارد مثل من عمل میکنن. حتی اگر درباره قانون اطلاعاتی نداشته باشند مثل عوام رفتار میکنن . اونا هم پشت سر بقیه ممکنه که صحبت کنن، اونا هم ناراحت میشن ، خوشحال میشن ،میخندن ، مسخره بازی درمیارن، فیلم میبینن، اونا هم عادتهای غذایی مثل همه آدمهای دیگه دارند.
یه بار رفته بودیم دندانپزشکی متوجه شدیم که خانم منشی و آقای دکتر زن و شوهرند یه خورده که با همدیگه صحبت کردیم و دوست شدیم من شماره خانمشون رو گرفتم تا بیشتر با هم در ارتباط باشیم اول فکر میکردم که این دو عزیز خیلی آدمهای خاصی هستند اما بعد که استاتوسهاشون رو در واتساپ دیدم که از سفرهای زیادی که میرفتن عکس میذاشتن متوجه شدن که اونها هم آدمهای خاصی نیستند اصلاً خاص وجود نداره . نوع نگاه ماست که به آدما خاص بودنو هدیه میده ،به خاطر همینه که ما نباید آدمها رو توی ذهنمون بزرگ کنیم چون هممون شبیه همیم.
آزاده جون درباره دوره لیاقت پرسیدین راستشو بخواین من هم فرصت نکردم که مو به مو این دوره ارزشمند رو نت برداری کنم اما طبق تعهدی که دارم به خودم برای بهبود خودم در حال حاضر دارم هر روز یک فایل صوتی گوش میدم حالا یا از دورهها یا فایلهای رایگان ، اونو نتبرداری میکنم، نکات مهمشو برای خودم تکرار میکنم و مینویسم و سعی میکنم که همونطوری رفتار کنم. قبلتر از این ، سعی میکردم که اون فایل صوتی رو که دارم از دورهها رو انقدر گوش بدم که بعد بتونم به اون شیوه عمل کنم مثلاً ممکنه که 20 بار 30 بار 40 بار اونو گوش میدادم بعد میرفتم سراغ فایل صوتی بعدی .
آزاده جون تا زمانی که ما رفتارهایی که در خودمون پیدا میکنیم و میفهمیم که پاشنه آشیلمون هست در وجودمون تغییر ندیم تا نتونیم رفتار مناسب و درست و بهتری داشته باشیم آدمهایی که وارد زندگی ما میشن به احتمال خیلی زیاد دقیقاً همون نقطه ضعفها رو در شخصیتشون خواهند داشت. البته نمیشه گفت که ما میتونیم 100 اون نقطه ضعفها یا پاشنه آشیلها رو توی وجودمون تغییر بدیم اما تا جایی که میتونیم باید ادامه بدیم.
آزاده جون اینکه شما علاوه بر اینکه روی خودتون کار میکنید طبق نشانهها هم پیش میرین خیلی خوبه اما سعی کنید که به نشانهها وابسته نشین گاهاً ما نشانهها رو میبینیم و بعد با خودمون میگیم که خب حتماً بعد از این نشانهها باید نتیجه بگیرم دیگه.
بعد اون نتیجه نمیاد یا اگرم بیاد شااید دلخواه شما نباشه و شما ناامید میشین که این همه نشونه اومد پس نتیجه من کو؟
از اونجا که مهمترین فرد توی زندگی ما خودمون هستیم و این خود تا آخرین لحظه عمرمون با ما همراه خواهد بود بنابراین مهمترین مسئله زندگی ما کار کردن روی خود و پرورش شخصیته بنابراین هدف اصلی باید همین باشه ..
من اون موقع که روی روابطم کار میکردم بعد از یه مدتی که هی نشونهها رو میدیدم ولی نتیجه اصلی نمیاومد دیگه زدم به سیم آخر و با خودم تصمیم گرفتم که من دیگه دنبال نتیجه نیستم و فقط روی شخصیت خودم کار میکنم حتی اگر تا آخر عمرم هم ازدواج نکنم دیگه اشکالی نداره چون من تنها هدفم کار کردن روی شخصیت خودمه و واقعاً هم رها کردم. قبلا چندبار به این فکر کرده بودم که خب پس من که رها کردم پس چرا نتیجه نمیگیرم؟ چون فکر کرده بودم که قانون رهایی میتونه به من توی خلق نتیجهام کمک کنه ولی ما باید به اون درجه برسیم که مهمترین فرد زندگیمون خودمون و آرامشمون باشه نه خلق نتیجه. آرامش خودمون رو به داشتن یک نتیجه توی زندگیمون نباید گره بزنیم. از اونجایی که ما یک بار زندگی میکنیم و یک بار زیستن رو در این کره خاکی تجربه میکنیم، باید بتونیم از لحظه لحظه اتفاقاتی که برامون توی این جهان میافته لذت ببریم و تمرکز اصلیمون رو بذاریم روی خودمون به خاطر اینکه وقتی تمرکز اصلی روی پرورش شخصیت خود باشه دیگه تضادها کمتر به وجود میاد یا بهتره بگم مشکلات در چشم ما بزرگ دیده نمیشن.
نکته آخر رو هم بگم و امیدوارم که تبلیغ به حساب نیاد که توسط سایت پاک بشه دوره ازدواج رو میتونید توی تلگرام پیدا کنید. من اونو توی کانالم به اشتراک گذاشتم.
سلام به دوست عزیزم غزل جان
اول بگم غزل جان خوشحال میشوم جواب کامنتم بدی تو کامنت قبلی براتون نوشتم و منتظر جواب بودم و جوابی دریافت نکردم اینکه در مورد آدمها گفتید مثل ما هستند خیلی خوب نوشتید چون من هم اول که آدمی را می بینم خیلی بزرگ می کنم و بعدش که برخورد می کنم میبینم خودم چقدر صفات خوبی دارم که نمی بینم یعنی در برخورد با آدمها آن ارزش هام میفهم در مورد خواسته که گفتید رها باشی. من تو این پنچ سال که تو این مسیر هستم خیلی این کار کردم ولی آدم خسته میشه روزمرگی آدم خسته می کنه انسان دوست داره پیشرفت کنه من هر روز سرکار میروم جایی که با من هماهنگ نیست یعنی من آنجا دوستی ندارم که هم صحبت بشم یعنی خیلی کم میتونم هم صحبت بشم خوب طبق قوانین حرف نمی زنند عمل نمی کنند چقدر می توانم گوشهام بگیرم در واقع من این پنج سال این کار کردم و همین باعث شده خدا را شکر باز هم شرایط کاربم بهتر باشه ولی آدم یک جایی خسته میشه از روزمرگی چطوری میتونه بیخیال خواسته بشه ما زنده هستیم به خواسته برسیم من خودم برای ازدواج هر کاری بگی کردم بزرگترین
کار تغییر شخصیت من هست ولی هیچ نشانه ای ندیدم بعضی وقتها فکر میکنم چرا این خواسته اتفاق نمی افته مگر من باید چه کار می کردم که نکردم چه ترمزی هست و رها می کنم ولی فهمیدم برای اینکه ذهن به حاشیه نره باید خواسته داشته باشی هر چند من خیلی سعی میکنم در لحظه زندگی کنم ولذت ببرم راستش بخواهی الان کم آوردم از خداوند هدایت می خواهم کمکم کنه آگاهم کنه وقتی آدم ناامید میشه دیگه اون اتصال هم برقرار نمیشه چون من خیلی خیلی به خداوند وصل میشدم بعضی اوقات من فکر می کنم هنوز شخصیتم یک جاهایی خیلی خوب درست نشده آن هم فکر کنم من ارزش های خودم خیلی خوب نمیبینم چون نیاز به توجه دارم به خاطر همین این اتفاق نمی افته که من باز هم ارتباطم با خداوند بیشتر کنم ولی خوب من که کامل نیستم انسان هستم اگر بخواهم کامل بشوم ازدواج کنم که نمیشه راستش دیگه اون شوق هم ندارم خیلی کم شده یک موردی که شما چون سرکار نمی ری و زمان طولانی با افراد نیستی خیلی خوب هست کنترل ورودی راحتتر هست البته فکر می کنم شما سرکار نمی روید از صحبتاتون متوجه شدم دوست داشتم بنویسم خوشحال میشم جواب شما را ببینم از کامنتات لذت می برم و خیلی چیزها یاد می گیرم دوست خوبم سپاسگزارم
سلام غزل عزیز و دوست داشتنی چهره شمارو در عکس میبینم احساس میکنم که خیلی برای من دوست داشتنی هستی و محبوبیت داری. خوشحالم که در این روزهایی که ارتباطم با منبع درونم بیشتر میکنم کلا ارتباطات بیرونی توسط جهان به حداقل رسیده با شما دوست عزیزم صحبت میکنم.
ممنونم از پاسخ خوبی که برایم نوشتی و حال دلم با خوندن پیامت خیلی بهتر شد. عزیزم من اسم شما رو در تلگرام سرچ کردم متاسفانه نتوانستم کانال پیدا کنم.
میخواستم در مورد مساله که در روابط با جنس مخالف ذهن من درگیر اون هست با شما صحبت کنم و دیدگاه و رفتار خودم بنویسم و نظر شما رو هم بدونم.
غزل جان من معمولا در روابطی که با جنس مخالف دارم همیشه اینجوری فکر میکنم که من باید اون محبت و توجه خاص را برای همسرم داشته باشم بقیه روابطت در حد سطحی محبت و احترام سطحی باشد. البته نمیدانم احتمالا این هم از باورهای مذهبی من باشد. اونچه من در دوره عشق و مودت از استاد شنیدم تاکید ایشان به برقراری روابط کاملا سطحی در ازدواج بود اما به تعداد زیاد. که البته من این حالت یک دوره در زندگی ام ایجاد کردم و خیلی درسها برایم داشت خیلی نقاط ضعف خودم اصلاح کردم.
در جایی دیگر در فایل هفت یا هشت روابط استاد گفتند اینکه بترسید که همه عشق و محبت نشون ندید چون میترسید اون فرد وابسته شود اینطور نباشد. شما محبت نشون بدید اگر اون فرد وابسته شد شما به کار کردن روی خودتان ادامه بدید جهان اگر فرکانس شما عوض شود شمارو از هم جدا میکند.
من خودم در روابطم تلاش بر همان رابطه سطحی بر پایه احترام است. حتی اگر فردی به قصد ازدواج از همان اول وارد زندگی من شود من همین رویکرد دارم. یکی از خواستگارام یک بار به من گفت خیلی محبت نمیکنی البته همین فرد جای دیگری به من چندین بار گفت تو خیلی مهربانی.
حالا موردی که باعث شد من کامنت بنویسم خواستم نحوه رفتار شما در این موارد در قبل بدونم که البته قطعا براساس قانون بوده است و یک یادواری دوباره قانون به من میشود. چون شما تونستید نتیجه دلخواه خودتون خلق کنید.
ممنونم دوست مهربانم از وقت ارزشمندت که میزاری و محبت بی قید و شرطی که داری
سلام به دوست عزیزم آزاده جون امیدوارم که حالتون عالی باشه سپاسگزارم از لطف و محبتی که داشتین خیلی ممنونم از اینکه انقدر مهربانانه منو مورد لطف قرار دادین با وجود اینکه عکس شما رو ندیدم ولی مطمئنم که شما هم خیلی دوست داشتنی و عزیز هستین و منم خوشحالم از همصحبتی با شما.
آزاده جون من اون موقع که روی روابطم کار میکردم خیلی برام سخت بود که اصلا بخوام با جنس مخالف بخوام صحبت کنم چون باورهای مخربی در این زمینه داشتم بنابراین با تعداد خیلی کمی از دوستان جنس مخالف هم صحبت میشدم البته در گروههای مختلف بودم و شاید باهاشون هم صحبت میشدم اما نه به عنوان یک رابطه عاطفی سطحی.
بعد از اینکه من روی خودم کار کردم به این نتیجه رسیدم که من برای اینکه تکامل رو طی بکنم و بفهمم که باورهام در چه سطحی هستند باید ارتباط سطحی با افراد داشته باشم و بعد از دو سه بار تجربه به این نتیجه رسیدم که اینکه من خودم باشم خیلی بهتره یعنی اگر من به طور کلی آدم مهربونی هستم جلوی اون فرد خودم رو یک جوری نشون ندم که انگار آدم سفت و سخت و سردی هستم به این نتیجه رسیدم که خودم باشم همون رفتاری که با همه آدمها دارم با اون آدم هم داشته باشم با این تفاوت که قرار نیست توی اون رابطه من مداوم ابراز احساسات کنم (خب یه سری خط قرمزهاام داشتم .مثلا این که من با دوستای دختر طبیعتا دست میدم ، همو بغل میکنیم اما توی آشنایی سطحی هرگز اینطوری نباید باشه به نظرم.) سعی میکردم صمیمی نشم . چون اصلا دوست نداشتم کسی به خودش اجازه بده که هرطور که دلش میخواد باهام صحبت کنه.(من با دوستای دختر هم همینطوری هسنم البته. همیشه یه محدوده ای رو برای خودم درنظر میگیرم)
بعدتر به این نتیجه رسیدم که از همون اول اگر کسی به قصد آشنایی به سمت من اومد هدف خودم رو از اون آشنایی مشخص کنم و به طرف مقابلم بگم مثلاً یک بار به یک فرد متشخصی که برای بیشتر آشنا شدن با من بهم پیشنهاد داده بود گفتم تصمیم من وارد شدن به یک رابطه عاطفی نیست بنابراین فکر نکن که من دوست دختر تو هستم فقط میخوام تو رو بشناسم و ببینم که تو به عنوان یک آقا چه ویژگیهایی داری و بعد ببینم که آیا ما به درد هم میخوریم یا نه!
(این آشناییو با مادر و برادرم هم مطرح میکردم.)
من انقدر با قدرت این خواسته رو عنوان میکردم که طرف مقابل خوشش هم میومد از شخصیت قوی ای که داشتم و نمیتونست چیزی به غیر از این بگه و موافقت میکرد. البته اگر موافقت نمیکرد به سادگی خارج میشد از اون وضعیت.
من این قول رو به خودم داده بودم که به من ارتباطی نداره که یک نفر وابسته بشه به من، مهم اینه که من خواستههای خودم رو مد نظرم قرار بدم و ببینم که طرف مقابل چه ویژگیهایی داره و با توجه به اولویتهای خودم ویژگیهای اون آدم رو بسنجم بنابراین توی دو سه موردی که آشنایی اتفاق افتاد من متوجه شدم که اون آدمها شبیه به خواستههای من نیستند و با وجود اینکه اونها از شخصیت غزل خوششون اومده بود و دوست داشتند که این رابطه رو ادامه بدن یا حتی رسمی کنن، من گفتم من نمیخوام و من اولویتهای دیگهای مدنظرمه و از اون رابطه به راحتی خارج شدم. قبلتر به خاطر این دلم نمیخواست که با آدمها در ارتباط باشم که میترسیدم از اینکه اون آدم به من وابسته بشه و من گناهکار باشم از اینکه با احساسات دیگران بازی کردم .
من یه لیستی از اولویت هام داشتم همیشه که بعد از آشنایی با یک فرد طبق اون لیست ، چک میکردم که چقدر نزدیک به خواسته منه. اگر اولویت های اصلی و مهمو نداشت دیگه ادامه نمیدادم و میومدم اون مواردی که مدنظرم بود و اون فرد نداشت رو در وجودم بررسی میکردم و برای خودم تمرین مینوشتم و باورسازی میکردم .
آزاده جون اینها چیزهایی بود که در خاطرم بود و براتون نوشتن . امیدوارم راهگشا باشه براتون :)
من دوره عشق و مودت استاد عباسمنش عزیزمون رو ندارم و اونموقع با دوازده قدم پیش میرفتم و سعی میکردم قوانینو با
چیزی که میخوام معادل سازی کنم و بفهمم چطور باید پیش برم. اما یادمه یه مربی عزیزی داشتم که ایشون بهم گفته بودن باید به طور سطحی با چندنفر آشنا شی. و همین شد که رفتم تو دلش .
در پناه فرمانروای عالم باشید .
سلام غزل جانم
واقعا بخاطر شخصیت قوی و شجاعی که از خودت ساختی تحسینت میکنم. اینکه با قدرت به اون اقا این جواب دادی و جهت و مسیر خودت رو مشخص کردی. اینکه برای خودت حریم میزاری که احساس راحتی در روابط داشته باشی. امشب صحبتی که درمورد اولویت هات در انتخاب فرد ایده الت نوشتی منو خیلی به فکر فرو برد. باخودم فکر کردم و همه نکات منفی روابط قبلی نوشتم تا مشکلات خودمو پیدا کنم. باز هم مثل همیشه مشکل در ضعف عزت نفس بود. برگشتم تا باورهای عزت نفس دوباره مرور کنم.
غزل جان یکی از خواسته های من اینه که مردی وارد زندگیم بشه که مستقل است و مسیولیت پذیر.
گاهی اوقات احساس میکنم بعضی از اقایونی که خواهان رابطه با من هستند میخوان از شرایط مالی من نفع ببرند. اینکه احساس کنم بخاطر شرایط مالیم و تامین خودشون و قبول نکردن مسیولیت خودشو در زندگی مشترک میخوان باما باشند حس خوبی بهم نمیدهد. البته این مسیله در مورد یک اقایی که شرایط مالی خوبی داشت هم به شکل دیگری باهاش روبرو شدم. بهم میگفت من میخوام کارتم کلا پیش شما باشه همه مدیریت پول من و خرج خونه باشما. بعد شنیدم که مادرشونم همین طور بودند خیلی شخصیت مادرشون تحسین میکردند که چقدر از پول بابا خوب استفاده کرد و ازش سرمایه گذاری های خوبی کرده است. من حسم به این مورد که کل مسیولیت مالی خودشم میگفت بامن باشه خیلی حس خوبی نگرفتم. من میپسندم مرد مسیولیت مالی خونه بپذیرد و منم کنارش باشم نه اینکه خودمو عقب بکشم.
من مرد مستقل میخوام که خودش فارغ شرایط من مسیولیت اداره مالی زندگی بپذیرد البته نه اینکه منم خودمو عقب بکشم دلی هر جا که دوست داشتم من خرج کنم نه اینکه اجبار باشد. البته این شرایط در زندکی یک همکارم دیدم. من دوست دارم حقوق من بیشتر برای خرید خونه بهتر یا باغ و کلا رفاهیات بیشتر استفاده بشود.
امشب یک نفر بامن صحبت میکرد به من میگفت حساب مشترک باشه باهم برای زندگی خرج کنیم و همه چیز مشترک باشد. من به این پیشنهاد ایشون حس خوبی نداشتم و من هم برای نظر خودم ارزش قایل شدم و چیزی درونم حسم باهاش راحت تر است گفتم.
بعد به خودم گفتم باید بعد توقع نداشتن از بقیه و مسیولیت پذیری بیشتر تقویت کنم شاید من در این موارد مشکل دارم که چنین اشخاصی جذب میکنم. غزل جان من خیلی دوست دارم که همسرم مثل خودم پیشرفت کرده باشه بهم خیلی خوبی میده. من به انچه نمیخوام وادار نکنه. ـ
بنظر شما این مورد میتونه اولویت من باشد چون بنظرم باز به شخصیت اون فرد ربط داره که چقدر روی پای خودش ایستاده و مسیولیت زندگی پذیرفته است؟
سلام آزاده جون امیدوارم که عالی باشین سپاسگزارم که یک بار دیگه برام کامنت نوشتین و سوال پرسیدین خیلی خوشحال میشم که درباره قوانین با هم صحبت کنیم خصوصاً در زمینه روابط که اطلاعات بیشتری دارم .
شما هر ویژگی که مد نظرتون هست رو در نظر بگیرین و اینو هم مدنظرتون قرار بدین که وقتی میگید مسئولیت پذیر ؛ مسولیت پذیری از نظر شما یعنی چی ؟ برای اولویتهای خودتون مثال بیارید . مثل کی مسئولیت پذیر باشه ؟
همه چیزو با دقت بنویسید و با جزئیات . چون شما با واقعا دارید خلق میکنید . وقتی ریز جزئیات رو مینویسید دیگه راهو گم نمیکنید همینطور انگار نصف راهو رفتین. جهان ازون دست آدما میاره سر راهتون .
بعدشم از قدرت تحسین غافل نشید. اولویتهاتونو در آدمهای مختلفس که میبینید پیدا کنید و مداوم تحسینشون کنید .
خیلی خیلی موثره . تحسین معجره میکنه.
به نام خداوند بخشاینده و مهربانم
سلام غزل زیبا دوست خوبم، همیشه نکته سنجی شمارو تحسین کردم، کامنت هات سلیس و روان عه، نکات بسیار کلیدی و آموزنده ای رو مثل یک معلم تدریس میکنی. از تجربیات زندگی ات نکات بسیار دقیقی بیرون میکشی و من بسیار تحسین میکنم این ویژگی نکته سنجت رو.شما واقعا خوب آموزگاری هستی.
من امروز قدم 7 جلسه2 رو نوشتن و گوش دادنش رو بعد از 5 روز تموم کردم، انقدر ک آگاهی داره این فایل نمیشه ب راحتی ازش گذشت(بهت پیشنهاد میدم گوشش بدی) و خوندن کامنت شما تکمیل کننده این قسمت بود، خداروشکر. همیشه دوست دارم از تجربیات افراد آگاه بشم، تجربیاتی ک خودشون راهی رو پیمودن و نتیجه گیری کردن و من سراپا گوش میشم.
دیدگاهت در مورد پول بسیار عالی بود،ایمان داشتن به خدایی که در درون قلب منه و همواره داره با من صحبت میکنه و منو هدایت میکنه است که احساس رضایت من رو میتونه بالاتر ببره
برکت اون پول میتونه منو ب رضایت از زندگی برسونه
من یه مدت ب اینکه چطور درآمدم بیشتر بشه فکر کردم و چون باعث میشد ب ناسپاسی از شرایط موجودم برسم و نعمت های اکنونم رو نبینم، درآمد من کم و کمتر شد، ولی این باعث نشد ک من کم بیارم و با وجود نجواها من ادامه دادم و نزاشتم احساسم خیلی بد بشه و خداروشکر با گوش دادن این جلسه متوجه این باگ در خودم شدم و خیلی خوشحال شدم ک یافتمش، حالا قدر این آگاهی رو خیلی خوب میدونم و حالا سعی میکنم حتی برای اومدن تک تک مشتری ها سپاسگزار باشم و حال خوشم وابسته ب اومدن و نیومدن مشتری نیست.
این خیلی نتیجه خوبیه ها، ینی من قبلا حساب کتاب میکردم و مینوشتم ورودی روزانه ام رو، و یا مثلا اگر درآمد امروزم از روز قبلم کمتر میشد ناسپاسی می اومد سراغم و نجواها شروع ب صحبت میکردن.
و دو روز پیش ک تو مغازه نشسته بودم و هیچ مشتری ای نیومد و من کل مدت توی سایت بودم و تا نجوا می اومد من حواسم رو پرت میکردم و میگفتم من اومدم کتابخونه.شاد و خوشحال مغازه رو بستم و توی راه خونه فهمیدم ک چقدر شخصیت من تغییر کرده، دیگه حال خوش من خیلی وابسته ب اومدن یا نیومدن مشتری نیست، چرا اگر بیاد من خوشحال میشم ولی دیگه خیلی گیر نمیدم ب قول استاد تقلا نمیکنم و مثل ماشینی ک توی گل گیر کرده گاز نمیدم.رها تر هستم و میگم آقا خدا خودش میفرسته مگه تاحالا شده منو لنگ بزاره؟ میشه ک یه مشتری بیاد و ب اندازه 10 تای دیگه بخره، دیدم تجربه کردم، این مشتری ها رو جایزه تقوام فرستاده برام.
اره خلاصه دیدم من توی تقوا و کنترل ذهن خیلیی قوی تر شدم نسبت ب چند ماه قبلم بعد ب خودم گفتم خب این بزرگ ترین نتیجه است دیگه. یه موقع هایی ی شرایطی خیلی شخصیت آدمو بزرگ میکنه، این کنترل ذهن ک هر روز میگی فقط برای امروزم تقوا کنم و امروز رو در لحظه باشم این هر روز هر روزا یه شخصیت بزرگ میسازه ک تو مسائل بزرگتر راحت تر از پس ذهن و نجواهاش بربیای.
دیدم من دیگه برای تک تک مشتری هام شکرگزاری میکنم و این یعنی نتیجه، من راحت تر میبخشم، بیشتر از پولم خرج میکنم، دیگه وابسته پول نیستم، رهاتر شدم،خب اینا نتیجه است دیگه. نتیجه ک فقط پول نیست، اگر من شخصیتم تغییر کنه نتایج خوب خودشون میان.
استاد تو این جلسه میگن من گفتم وظیفه من فقط رسیدن ب احساس بهتر درطول روز با توجه کردن ب نکات مثبت زندگیم هست. و اتفاقات خوب خودش میاد، خودش میاد، خود ب خود رخ میده. می بینی این خود ب خود چه احساس آرامشی ب آدم میده، دیگه تقلایی درکار نیست، دیگه عجله و بدوبدو و مقایسه کردن و من عقب افتادم از اون، اون جلو افتاد از منی در کار نیست.
اتفاقات خوب ینی چی؟ ینی سلامتی بیشتر، روابط قشنگ تر، مسافرت و تفریح، ثروت بیشتر. استاد گفتن از ی جایی ب بعد من دیگه نیومدم بگم من امروز روی ثروت کار میکنم، من امروز روی روابط کار میکنم، گفتم آقا من میام امروز توجه بیشتری ب نکات مثبت زندگیم میکنم، میگم چه طوری حالم بهتر بشه. اتفاقات خوب رو جهان خودش برام بوجود میاره.
میدونی اگه همه ما یادمون باشه ک تو لحظه زندگی کنیم دیگه تمامه، دیگه زندگی فقط میشه لذت و لذت. یه تغییر شخصیت دیگه ک امروز متوجه شدم( چون خودم رو با اطرافیان مقایسه میکنم متوجه میشم.) اونم اینه ک من در لحظه از اون نعمتی ک دارم استفاده میکنم لذت میبرم. یعنی اگر دارم غذا میخورم واقعا دارم غذا میخورم و بینهایت ازش لذت میبرم بابت تک تک لقمه هام، اگر قهوه میخورم انگار دنیارو ب من دادن، اگر ورزش میکنم دارم اون لحظه فقط ورزش میکنم، اگر کار خونه انجام میدم، اگر فیلم می بینم، اگر با کسی هم صحبت میشم و…این منو از حس رضایت پر کرده. و وقتی می بینم کسی موقع غذا خوردن گوشی دستشه مغزم ارور میده میگم چطور میتونی این تایم زیبا رو اینطوری بگذرونی، اصلا حواست هست ب غذات؟ اصلا لذتی میبری و دیدم ک اون افراد هرچی بزاری جلوشون سپاسگزار واقعی نیستن و ب خودم میگم انشاله ب راه راست هدایت بشی، چون خیلیا هنوز اندر خم یک کوچه ان.و ب همین خاطر از زندگی راضی نیستن. شاید این یه مسئله کوچیک باشه ولی وقتی عمیق نگاه کنی میفهمی فقط آدم هایی ک تونستن شخصیت قدردان و سپاسگزار در خودشون بسازن اینو درک میکنن.
در مورد تنهایی لذت بردن گفتی، آخ ک این چه نتیجه ی زیبایی عه ک ما گرفتیم. اتفاقا من دیشب تو اسنپ با خانم راننده ک چقدر هم خوش برخورد و ناز بودن شروع ب صحبت کردم و گفتن تنها هستین؟ چقد خوبه ک میتونی تنهایی بری بیرون و لذت ببری. گفتم من با تنهایی هام بیشتر عشق میکنم و همیشه هم تنها میرم بیرون گفتن خوش بحالت چطوری میتونی من ک نمیتونم. گفتم تنها نیستم البته با خدا ام، ینی با اون حرف میزنم و خیلی هم لذت بخشه. سکوت کردن و مکالمه تموم شد دیگه فکر کنم توی فرکانس اش نبودن یا چیزی متوجه نشدن ؛) گفتن دیوانه است این دختر چی میگه ههههه.
همین از تنهایی لذت بردن رو فکرش رو بکن این چه نتیجه بزرگیه، اینکه با تنهایی ات عشق میکنی، با خدات حرف میزنی، خواسته هاتو میگی، نعمت هاتو ب یاد میاری. آرامش اصن این آرامشه بخدا بزرگ ترین نتیجه است ولی ما یادمون میره من یادم میره ک این نتایج رو دارم و وقتی خودم رو با بقیه مقایسه میکنم تازه متوجه شون میشم.
این جملات ام ک دیگه تیرخلاص بود:
از وقتی که به توحید برگشتم از وقتی که دارم سعی میکنم که خدای این جهان رو خدایی که در هر لحظه از طریق قلبم داره به من هدایتش رو میرسونه و با من صحبت میکنه بشناسم احساس میکنم که ورق برگشته، احساس میکنم که عمق کیفیتهای زندگیم بیشتر و بیشتر و بیشتر شده احساس میکنم که فهم من از تجربه زیستنم در این جهان بزرگتر شده، احساس میکنم که رفاقت عمیقتری رو با قدرت مطلق این جهان دارم تجربه میکنم و دیگه حاضر نیستم که این رفاقت رو با هیچ چیز دیگهای عوض کنم.
در پناه الله باشی دوست خوبم، برامون بنویس،هرچی هم نجوا گفت تو بنویس ؛))
سلام به دوست عزیزم ناعمه جانم . امیدوارم که حالت عالی باشه عزیزم. خیلی ازت ممنونم که از تجربیات خودت بهم گفتی .
خیلی ازت ممنونم که تحسین کردی دوست نازنینم قطعاً خودت هم خیلی خیلی تحسین برانگیزی و نوع نوشتارت خیلی شیوا و دلنشینه
زمانی خوندم پیامت رو که به شنیدن تجربیات یک دوست واقعاً نیاز داشتم. احساس کردم که کنار هم نشستیم و شما داری برای من تعریف میکنی از تجربیات خودت و اینکه چطوری کار میکنی روی خودت …
خیلی خوشحالم از اینکه مغازه خودت رو داری و از تجربیات قشنگت و از آگاهیهایی که بهشون دست پیدا کردی برام گفتی.
ناعمه جانم از این جهت احساس صمیمیت بیشتری باهات داشتم که وقتی عکس قشنگت رو دیدم متوجه شدم که شما شبیه یکی از دوستای خیلی عزیز من هستی که مثل خودت خیلی شیرینه با این تفاوت که شما قانونو هم بلدی و به زیبایی اجراش میکنی .
همیشه در مسیر عشق باشی روحت پر از نور و حال دلت عالی باشه عزیزم.
سلام ناعمه جانِ نازنین.
خوشحال شدم که هدایت شدم به این پیامت.
این نکته در لحظه زندگی کنیم و همون لحظه رو زندگی کنیم برام جالب بود.
اینکه در لحظه از همون کاری که مشغولشیم لذت ببریم.
اینطوری عملا داریم سپاس گزاری میکنیم.
سپاس گزاریِ قلبی که حسِ ادمو خوب میکنه منجر به اتفاقات خوب میشه.
وقتی لذت میبری از چیزی، از همون جنس بیشتر میاد سر راهت.
مثال بارزش، من عاشق میوه ام و این عشق برام پررنگه، و یه عالمه میوه داره به سمتم میاد، متنوع و خوشمزه.
عملا جذب داره اتفاق میوفته.
با سپاس گزاری و لذت بردن از هر چیزی، انگار میشم یه آهنربا و هر چیز لذت بخشی رو جذب میکنم به خودم.
نه فقط همون چیز، انگار دریچه ای باز میشه که خدا میگه سمانه داره کیف میکنه بذار این یکی رو هم بهش بدم و این یکی، و اون یکی و …
خدایا سپاس گزارترم کن در برابر این همه نعمت و ثروت.
داشته های من ثروت من هست.
داشته های مادی، معنوی، خصوصیات خوب، حال خوب، خانواده خوب، زندگی خوب، ارامش، امنیت، سلامتی و …
گاهی کارها رو موازی انجام میدم و لذت میبرم.
گاهی کارها رو تکی انجام میدم و لذت میبرم.
گاهی وقتی عطشِ انجام کار بعدی رو دارم به خودم میگم 10 دقیقه ی دیگه، عجله نکن، فعلا از انجامِ همین کار لذت ببر.
در نهایت اون کلیدی که میگه من دارم درست زندگی میکنم یا نه داشتنِ حسِ خوب درونمه.
شاد و ثروتمند و سلامت باشی همیشه ناعمه جانِ ارزشمند.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
رب العالمین نازنینم، مرسی که هستی.
سلام ب دوست عزیزم سمانه جان
اولا من چقدر عکس شما رو دوست دارم پر از عشق و صمیمت، انشالله همیشه در کنار همسر و فرزند زیباتون در خوشی و سلامتی روزهاتون رو سپری کنید.
سپاسگزارم بابت لطف و محبت تون برای پاسخی ک نوشتین برام.
بله دقیقا سمانه جان، ما نیاز داریم ک ب خودمون یادآوری کنیم من باید در لحظه زندگی کنم، من فقط امروزم رو میخوام خوش بگذرونم. خود من شده بارها چسبیدم ب یک موضوعی و رها نبودم و دیدم ای دل غافل از نعمت هایی ک الان در اختیارته غافل شدی، ندیدی شون و گفتی خدایا اون اون میخوام. خدا هم میگه صبر داشته باش، خواسته های تو دم دره، تو باید در و باز بزاری.
حالا این در با چی باز میشه؟ با احساس خوب، با حال خوب.
قانون ساده است ولی انسان فراموشکار و عجول عه، میخواد زود ب اون موفقیت مدنظرش برسه، وقتی هم ب اون خواسته اش رسید میگه همین؟ و باز میره سراغ خواسته بعدی. اینکه من خواسته های متنوعی داشته باشم خیلی هم خوبه ولی اینو بدونم و از خودم بپرسم من اون خواسته رو برا چی میخوام؟ برای احساس خوب. خب من میام از همین داشته های الانم سپاسگزاری میکنم و ب اون احساس خوب میرسم، اجازه میدم خواسته هام هم خود ب خود برآورده بشن.
باید رها باشیم در مورد نحوه رسیدن ب خواسته هامون، باید بپذیریم عقل ما محدوده، من وقتی میتونم با تجسم رسیدن ب اون خواسته و ذوق و شوقی ک در من متبلور میشه ب احساس عالی برسم خب چرا اینکارو نکنم؟ چرا اینکارو نکنم؟
گاهی من فقط ثروت رو نعمت میدونم، ولی ب قول شما داشته های من ثروت من است. امروز من با پدر عزیزم رفتیم جایی، پدری ک عاشقانه ب درخواست هام جواب مثبت میده، منو هرجا بخوام میبره، حتی بین کارش، کارش رو تعطیل میکنه و منو میبره و میاره در نهایت عزت و احترام.
امروز داشتم تو ماشین میگفتم خدایا شکرت بخدا تو ب من خیلی نعمت دادی ها، نعمت پدر عزیزم، پدر سالم و صالح، نعمت این ماشین ک دراختیارماست و تو مسخر ما کردی ک آسان شویم برای آسانی ها، نعمت کولر ماشین ک پدر عزیزم برام زد و یک دقیقه هم خاموشش نکرد، صبر پدرم، قبول کردن درخواستم، محلی ک رفتم و برخورد بسیار مهربان اون افراد با من.
من حتی با ناعمه دفعه قبل ک رفته بود اونجا فرق میکردم، من با احساس لیاقت بیشتری از پدرم درخواست کردم و جهان ب من پاسخ خوبی داد، من گفتم من مزاحم کسی نمیشم، پدرم عاشقانه منو میبره، صبح ب خدا گفتم خدایا تو منو میبری پس هماهنگی هاشم با خودت، من ب خودم عذاب وجدان ندادم و بارها گفتم ناعمه تو لایق این هستی ک در نهایت آسانی، سادگی، با عزت و عشق ب خواسته هات برسی.چقدر درخواست توحیدی با درخواستی ک وابسته هستی ک حتما باید جواب مثبت بدهد فرق داره. چقدر خوبه ک همیشه وابسته خدایمان باشیم.
اصلا متوجه میشم ک جهان داره با من متفاوت برخورد میکنه. کارهام نرم و آسان پیش میره، دارم صدای هدایت های خدا رو بیشتر میشنوم، گوشم شنواتر شده، گوشامو تیز میکنم ک الهام رو رو هوا بگیرم، باید تسلیم تر باشم، باید رها تر باشم، هرچی گفت بگم چشم.
آرامشم بیشتر و بیشتر شده، امروز یک جاده رو اشتباهی رفتیم، من سریع ب خودم گفتم این هدایت بود، حتما ما باید از اینجا می اومدیم، پدرم گفت عه اشتباه اومدیم با اینکه راهنمای چپ زده بود ولی راست رفت، گفتم خیره اشکال نداره. مطمئنم خیریتی بوده، توی راه اشتباه دنبال نشانه میگشتم ک ببینم خدا میخواد با من حرف بزنه. و من فقط ثروت بیشتر دیدم و تحسین کردم. گفتم حتما نباید از اون جاده میرفتیم، حتما خیریتی داشته برامون.
سمانه جان دوستت دارم، فرزندتون خیلی شیرین عه ببوسین اش، تجربیات زیبایی کسب خواهید کرد، مادر شدن تجربه زیبایی هست. در پناه الله شاد و ثروتمند باشید.
سلام ناعمه جان من این کامنت را نوشتم تا برای فایل روز شمار تحول بگذارم وسطای کامنت یکهو یاد شما افتادم و از اون جایی که تصمیم گرفتم به حس های ریز هر لحظه ام توجه کنم این را یک نشانه از سمت خدا دیدم که بهتر است برای شما بفرستم . شاید هم علتش این باشد که امروز کامنت شما را خواندم و کلی تحسینتون کردم به خاطر باور فراوانی که داری تو خودت ایجاد می کنی اینکه
( خدا خودش می فرستاد)
تو لحظه حال باشی.
یک سوالم از سریال زندگی در بهشت این بود که چطور مریم جان این هم کارها را با لذت انجام میدهند؟ بعد فهمیدم رازش تو زندگی در لحظه است ! وقتی تو لحظه زندگی کنی از هر کار اون لحظه آن لذت می بری.
تقواو کنترل ذهن هر روزه ات ،
شخصیت سپاسگزار و قدردانت……………
خلاصه، متن این است:
امروز خدا کلی برام وقت باز کرد تا کامنت بخونم. لابلای کامنت ها متوجه شدم دوستان چه ارتباط های خالص و صمیمانهای با خدا برقرار می کنند چقدر راحتو شفاف الهاماتشون را می گیرند . پیش خودم گفتم کاشکی منم به این راحتی می فهمیدم خدا چی بهم می گوید ،بعد گفتم مقایسه سم است و خدا برای همه به یک اندازه در دسترس است اگر اونها اینقدر دریافتشون بالا رفته لابد از الهامات کوچک شروع کردند پس منم هر چی حسم بهم می گوید و احساسم براش خوب بود همون موقع انجامش می دهم تا با استمرار نتایج بزرگتر بگیرم . در همین حین خبردار شدم اون پروژه ای که می خواستم روش کار کنم منتفی شده اولش تو ذوقم خورد اما بلافاصله یعنی به ثانیه نکشید گفتم خیر بوده حتما خدا پلن بهتری برام دارد اومدم تمام برنامه های کلاسی را که برای اون پروژه ریخته بودم را دراپ کردم و گفتم حالا خودم می تونم آزادانه کلاس بردارم . سرچ کردم ، اون ساعتی که من می خواستم فقط یک کلاس و فقط یک نفر جا داشت همون لحظه ادش کردم . بعد دیدم چه استادی چقدر بقیه ازش راضی اند چقدر تو زمانم صرفه جویی شد چقدر وقتم باز تر شد چقدر از نگرانی هام کم شد چقدر دغدغه هماهنگ کردن خودم را با مدرسه بچه ها داشتم که کاملاً برطرف شد تازه یکی از نگرانی هام این بود که به سایت نتونم سربزنم نتونم کامنت بخونم فایل هر روز ببینم که همش را خدا برام راست و ریست کرد یعنی عاشقتم خدا که آسانم کردی برای آسانی ها . اینجا بود که فهمیدم همین که حسم گفت برو تمام کلاس هاتو دراپ کن فقط یک کلاس بردار. و فقط یک کلاس ظرفیت داشت منو بپذیره ، یعنی به حرف خدا گوش دادم چون خدا یحول بین المرء و قلبه است چون خدا اقرب الیه من حبل الورید است چون خدا تو قلب انسان مومن است. وقتی به حرف احساس خوبت گوش بدهی به صدای امید، یعنی دریافت کردی آنچه خدا گفته را و عمل کردی . الذین آمنو و عملو الصالحات.
یک مسئله پزشکی هم داشتم که نمی تونستم تصمیم بگیرم چکار کنم هر چی با عقل و ذهنم رفتم جلو چیزی نفهمیدم هر چی هم سعی کردم صدای خدا را بشنوم نتونستم، همینجور تو دودلی مونده بودم که یکهو حسم گفت اگر تا اون روز نشانه ای ندیدی ! با دکتر مطرح کن، بعد هر چیزی پیش اومد هر راهی باز شد بدون اون راه را خدا باز کرده و اون بهتر است .
به همین راحتی این مشغولیت فکری هم برطرف شد و رفت
727
سلام نفیس جان دوست خوبم، بسیار سپاسگزارم ک محبت کردین و برای من کامنت گذاشتین. ممنونم برای اینکه یادآوری کردین در لحظه باشم، چقد نیاز دارم ک هر روز اینو ب خودم یادآوری کنم ک انقد نچسبم ب فرداها، ب خواسته هام، فقط امروز و زندگی کنم.
یکی از خواسته های من از خدا تو ستاره قطبی اینه ک خدایا چطور از امروزم نهایت لذت رو ببرم؟ چطور احساس بهتری رو داشته باشم؟ تو بهم ایده بده چکار میتونم بکنم، چطور با همین شرایط کنونی ام بتونم لذت بیشتری ببرم، شادتر باشم، از نعمت ها و امکاناتی ک دراختیارم قرار دادی نهایت استفاده و قدردانی رو ببرم. ازش میخوام قدرت شکرگزاری بیشتر بهم بده، وای ک شکرگزاری مهمه. من خودم در لحظه سعی میکنم اتفاقات خوبی ک برام میوفته رو بنویسم تو گوشیم.
مریم جان، خانم شایسته عزیز، بهترین الگو برای من هستن، همیشه ب ریزترین جزئیات رفتاری شون دقت میکنم و از این همه شخصیت درصلح و آرام و درلحظه لذت میبرم و همیشه تحسین شون میکنم، اکتیو بودن شون، محبت کردن بی دریغ، عشق بی منت ورزیدن شون، صدای شوق برانگیزشون مخصوصا در شروع روز، پایه همه جور فعالیت و حرکت بودن، شخصیتی منعطف ک وفق میدن خودشون رو با هر شرایطی وووووو. و ما چقدر خوشبختیم ک چنین الگویی داریم ک ازشون یاد بگیریم، خداروشکر. حتی باعث شده من تمیزتر بشم، اکتیو تر بشم و کارهای خونه و کارهای شخصی ام رو باعشق انجام بدم.
در مورد شنیدن هدایت بگم براتون، راستش من از وقتی دوره 12 قدم رو شروع کردم مخصوصا قدم 7 و 8، خیلی آگاهی هاش کمکم کرد ک بپذیرم آقا من هدایت میشدم، چون قبل از اون من اصن نمی پذیرفتم ینی نمی دونستم ک خدا باهام حرف میزنه، این ب احساس لیاقت هم برمیگرده اینکه من چقدر خودم رو لایق میدونم آیا این احساس لیاقت رو در خودم ساختم ک خدا با من میتونه حرف بزنه؟
آیه های قرآن ک خدا گفته هدایت شما برعهده ماست، و اون آیه ک گفته همون موقع ک آدم و حوا گفتیم هبوط کنید بلافاصله گفته بدانید هدایتی از سمت من میاد. ینی خدا با قول هدایت ما رو ب زمین فرستاده. خودش مسیر زندگی مون رو برامون هموار میکنه با هدایت هاش. و البته کامنت های توحیدی سعیده جان، ک از هدایت و الهامات خدا میگفت خیلی بهم کمک کرد ایشون الگوی بسیار خوبی هستن، و اینکه قرآن میخونم تقریبا هر روز، و قشنگ احساس میکنم یه آیه هایی انگار مستقیم برای وضع اون روزم هست و و
تایید میکنم نشانه ها رو. ینی میام ب خودم میگم خدایا عَههههه این تو بودی ها، بخدا این تو بودی بهم گفتی، این هدایت تو بودها. اولش همون حس ریز ب قول خودتون، بعدش کم کم واضح تر می شنوید، نگران نباشید با تکامل خیلی بهتر می شنوید. من خودم هنوز خیلی گوشم شنوا نشده و خیلییی جای کار دارم و از خدا میخوام ک گوشم را شنوا کنه چون همیشه هدایت ها هست، ازش سوال میپرسم.ازش کمک میخوام، بارها بهش میگم من هیچی نمیدونم.
منم خیلی سوال نصفه نیمه دارم تو ذهنم ولی سپردم ب خودش ک در زمان مناسب هدایتم کنه، باید صبرم رو نشون بدم و ب زمان بندی خدا اعتماد کنم و بزارم خودش پلن بریزه، چون خدا بهترین برنامه ریزه. خیلی خوشحال شدم ک مشکل تون رو با نگاه الخیر فی ماوقع حل کردید. منم سوالاتی دارم، منم گاهی فکر میکنم خدا صدامو نمیشنوه، بهش میگم چرا جوابمو نمیدی عصبانی میشم از دستش، منم فک میکنم فراموشم کرده، چرا زود جوابمو نمیده، چرا امروز صداتو نشنیدم، چرا هدایتی نمیاد. انسان عجوله عجول، اون در زمان مناسب هدایت مون میکنه فقط یاد بگیریم رها باشیم، آرام و رها. باید قانون تکامل رو ب یاد خودمون بیاریم.
دوست تون دارم مرسی ک نوشتین ک منم این آگاهی هارو نشر بدم و یاد بگیریم همه مون، در پناه الله شاد و ثروتمند باشید دوست خوبم
بنام خداوند بخشنده و مهربان
سلام استاد ودوستان گلم
این سری فایل های روزشمار تحول زندگی من رو از اول من تازه شروع کردم والان فصل اول روز چهارم هستم.
اما الان که توی سایت اومدم وروزشمار تحول زندگی من فصل ششم رو دیدم که درمورد «««تمرکز تقسیم نشده »»»هست ود یدم واقعا مناسب منه
وهدایت الهی بود وخداروشکر می کنم.
نتایج دوستان خیلی بهم انگیزه میده و ایمان دارم اگه اونا تونستن هم هم می توانم وخداوند ایده ها رو به من الهام می کنه.
جدیدترین هدایت والهامی که تو زمینه ی تمرکز پخش نشده دریافت کردم،این بود که فعلا رفتن به باشگاه رو متوقف کنم و زمان ووقت بیشتری رو روی کارم بزارم.
چون خودم هم متوجه شده ام ،که واقعا زمانم رو می گیره .
وبا یه دست نمیشه چند تا هندونه بردارم.
وباید یه کار رو تمام کنم ووقتی ان هدف محقق شد دوباره هدف گذاری کنم وبرم تمام تمرکزمو صرف ان هدف وقدم بعدی کنم.
چون باید تمرکز لیزری ام برانجام یه کار باشه و بقول قران تمرکزم پخش نباشه
«««آن سعیکم لشتی»»»
اگر توی مسیر بمانم و هدایت هارو اجرا کنم و ان کار رو انجام بدهم ،قدم بعدی هم برام واضح خواهد شد.
والان فعلن قدم اینه و باید هرانچه تمرکزمو پخش وتقسیم می کنه کنار بگذارم:
هرکاری که مرا درگیر می کند
هر باور وفکری که انرژی مرا هدر می دهد و شاخ وبرگ اضافی وعلف هرز هستند
باید کنار گذاشته شوند.
خداروشکر می کنم بابت استاد و سایت ودوستان عزیزی که اینجا توی این سایت هستند
بی نهایت ممنونم
به نام خداوند بخشنده مهربون
خدا جونم سلام؛ خداجونم امروز با یک حال فوق العاده با یک احساس فوق العاده از خواب بیدار شدم، یک احساس رضایت و یک احساس آرامش فوق العاده و چقدر ازت سپاسگذاری کردم و ازت خواستم امروز منو هدایت کنی تا این احساس خوبم پایدار باشه و حتی بیشتر بشه و الان میخام بهت بگم؛ عشق منی که منو به این فایل هدایت کردی: ینی زمانی که سپیده خانم صحبت کرد و بعدش استاد توضیح داد در خصوص آرامش در خصوص رضایت قلبی من قلبم داشت از قفسه سینم میزد بیرون، گفتم خدایا این همه احساس رضایت داری بهم میدی مراقب قلبم باش، اصن چشام خیس شد: بعد نگاه کردم به دورو برم، نگاه کردم به زندگیم، نگاه کردم دیدم چه نعمت هایی تو زندگیم هست، همین سایتی که توش عضوم، استاد، آموزه هاش، آگاهی هایی که بهم میده، کامنت دوستام، دوره های ارزشمندی که دارم، همین خونم که وسط بهشته، من با تموم وجود میخاستم مستقل بشم، و یک فضای ایزوله داشته باشم که خدا مثل آب خوردن این خونه رو با تموم جزئیات برام فراهم کرده: من بهش میگم خونه خدا؛ چون خدا برام فراهم کرده، آرامشی که تو این خونه حکم فرماست: هر کی در مدار این آرامش باشه و در مدار این خونه باشه و پاشو بذاره تو این خونه، تموم وجودش سرشار از آرامش میشه، تو این خونه فقط صدای خداست، تو این خونه انرژی مکالمه بین منو خدا حکم فرماست، صحبتای استاد رو درو دیوار این خونه نقش بستس، تو این خونه روح خدا و انرژی خدا توش جریان داره؛ دوستم که چند هفته قبل مهمان این خونه(خونه خدا) بود، بهم گفت پسر اینجا چقدر آرامش داره من صدای جریان خون خودمو میشنوم( گفتم آره پنجرش جنسش خوبه، صدایی از بیرون داخل نمیاد) گفت پنجره چیه؟ یه چی میگیا؛ منم خندیدم و رفتم چایی دم کردم باهم خوردیم.
خدایا با تموم وجودم با تک تک سلول های بدنم سپاسگذارتم؛ خدایا ببخش منو: من گاهی اوقات یادم میره چه آرامشی نصیبم کردی، چه حال خوبی نصیبم کردی، چه عزت و اعتبار و احترامی نصیبم کردی: میدونم تو بخشنده ایی تو غفوری تو مهربونی فقط خواستم بهت بگم که من حواسم هست چه نعمت هایی وارد زندگیم کردی و گاهی اوقات یادم میره؛ یادم میره ماشین رویاهامو انداختی زیر پام، ماشینی که با تموم جزئیات تو دفترم نوشتم، تو برام خریدیش، به 10 دقیقه نکشید قراردادش بسته شد و چقدر دوست دارم ماشینمو، چقدر عشق میکنم وقتی سوارش میشم؛ منی که 11 سال ماشین دارم، تو 10 سال گذشته 3 تا ماشین قبلیمو 10 بارم نشستم و همش میبردم کارواش، این ماشینمو تو این 276 روزی که دارم کلا 2 بار بردمش کارواش و همیشه خودم با عشق شستمش.
سبک زندگیم، لایف استایلم، زندگی به سبک قانون سلامتی، پیاده روی روزانه، عضله سازی، سبک تغذیم، به دوستم همیشه میگم لایف استایل ثروت مندا رو دارم(مرفه بی دردم؛خخخ)
چقدر این فایل مناسب حال الانم بود، چقدر دوست داشتم، چقدر سپاسگذار خداوندم بخاطر این آرامش، بخاطر این حال خوب، بخاطر رضایت قلبی، به خاطر تک تک نعمت ها و ثروت هایی که بهم داده و من بهش واقفم و تک تک نعمت هایی که بهم داده و من خبری ازش ندارم، الان دارم صدای خدارو میشنوم، داره باهام حرف میزنه، داره بهم میگه من کنارتم، من باهاتم، همیشه و در همه حال، چه حالت خوبه و ازم سپاسگذاری میکنی، چه حالت خوب نیست و از دستم عصبانی هستی؛ تو هر حالتی من رو سرت دست میکشم، بهت میگم عزیزم نگران نباش من باهاتم ولی تو انقدر خشم داری که من صدامو نمیشنوی، آخ آخآسمون خدا الان چه غرشی میکنه، مکالمه منو خدا آسمونم به غرش در آورد
نمیدونم چی بگم، حالم خیلی خوبه، حسم خیلی خوبه، یه لحظه برم کنار پنجره، این زمین 20 هکتاری شالی روبیینم، یه کلبه ام اون وسط داره، چایی دارچینمو کنار پنجره نوش جان کنم، میام ادامه کامنت رو مینویسم
من اومدم: وقتی داشتم چاییمو میخورم، شالی ها بهم دست تکون میدادن، داشتن برام میرقصیدن، پرنده هام برام آواز میخوندن، هوام به عشق من داشت بارون میبارید: صدای من رو دارین از تکه ایی از زمین خدا که انرژیش و زیبایش میگه بهش همین شکلیه، تو بهشت هر لحظه همین حال الانتو داری
خدایا خیلی دوست دارم، خیلی دوست دارم، عاشقتم که ازت صبح خواستم این احساس خوبم ادامه دار باشه و برام این کار رو انجام دادی، بهت گفتم امروز بهم بگو چکار کنم: تو بهم گفتی الان بهترین موقع نگاه کردن این فایله و من دارم درک میکنم وقتی تو میگی و من میگم چشم و انجام میدم؛ چه نتیجه ایی داره، امروز بهترین و زیباترین روز زندگیم بوده
راستی استاد به سوال لقمان جان که جواب دادین هم خیلی بهم کمک کرد به حال خوبی که دارم، تمرکزی که الان تو حوزه کاریم گذاشتم بهم گفتین درسته
من عاشق کارمم و بهم گفتی همینه: تمام تمرکزتو بذار رو کارت؛ نتایج شگفت انگیز خواهد بود: البته که تا الانم نتایج خیره کننده بود: ولی از امروز جنس تمرکز متفاوت خواهد بود.
دوست دارم همینجور بنویسم، این نوشتنه مکالمه بین منو خداست، میگه و من مینویسم، برای همین دوست دارم باهاش بیشتر صحبت کنم، باهاش بیشتر عشق بازی کنم، اصن انرژی روحم، لول روحم یک مدار رفت بالا
خدایا من میدونم که بنده محبوب توام، من نظر کردتم که اینجام و حالم خوبه و چقدر خوشحالم که به درستی دارم بندگی خدای خودمو انجام میدم: انگار برام زمان استوپ خورده، من حدود 1 ساعته دارم مینوسم، اما انگار ساعت جلو نرفت و ساعت داره همون تایم یک ساعت قبل رو نشون میده
خدایا شکرت
سلام سلام افلاطون عزیزم
دوست هم فرکانسیم
افتخار میکنم در کنار دوستانی چون شما دارم مسیر خوشبختی رو طی میکنم
امیدوارم همیشه حالت عالی عالی عالی باشه
خوووووب خوب میفهمم چی میگی
وقتی از اون ارامش صحبت میکنی از اون رضایت قلبی صحبت میکنی
بعضی وقتا انقدر ارووم ارومم که
یه لحظه میگم خدایا این همه ارامش چیه
انگار به همه خواسته هام رسیدم
همین دیشب بود که دفترمو اوردم
ونوشتم
همین متنی که شما نوشتی ولی من یکم ریز تر
خدایا با تموم وجودم با تک تک سلول های بدنم سپاسگذارتم؛ خدایا ببخش منو: من گاهی اوقات یادم میره چه آرامشی نصیبم کردی، چه حال خوبی نصیبم کردی، چه عزت و اعتبار و احترامی نصیبم کردی: میدونم تو بخشنده ایی تو غفوری تو مهربونی فقط خواستم بهت بگم که من حواسم هست چه نعمت هایی وارد زندگیم کردی و گاهی اوقات یادم میره؛
دقیقا همین
خدایا میخواستم درامدم بشه دوبرابر
الان شده الان وسط همون دو برابرم
،بنظرت الان چی میخوام
میگم بازم بشه دو برابر،، از جاییکه اصلا فکرشم نمیکردم همچین شغلی وجود داره اصلا
هرروز کلییی فراوانیمیبینم
انقدر ماشینای میلیاردی
خونه های میلیاردی میبینم وتحسین میکنم
ومینویسم که نگو به قول سید حسن عزیز
قرار این ابراه های کوچیک بشن یه رودخونه بزرگ واون موقع چه شود !!!
خدایا بازم میگم حواسم هست
حواسم هست که چقدر هوامو داشتی وداری
حواسم هست چه نعمتهای فوق العاده ای رو روزیم کردی
خدایا ازت ممنونم
اخر نوشته هام نوشتم اگه با این اوضاع ایمان داغون وخرابم این همه نعمت بهم دادی
پس الان که رو خودم کار میکنم ببین چه شود
من لایقم که اینجام
لایق بهترینهام که لحظه ای منو رها نکردی
لایقم که میبینم نعمتهارو ثروتهارو
خدایا سعی میکنم نشانه هارو ببینم
هیچی اتفاقی نیست
هیچ اتفاقی اتفاقی نیست
هر اتفاقی برام نشانه اس
من میخوام تو این مسیر بمونم
دست وپا شکسته فایل گوش میدم
مینویسم
کامنت میخونم
همین امروز صبح کامنتی که در جواب کامنتم داده بودی رو خوندم
سعی میکنم حالمو خوب نگه دارم
فراوانی هارو میبینمو مینویسم
نمیدونم قراره این راه منو به کحا ببره
ولی همین که ارومم برام کلی ارزش داره
همین که شیطان میاد نجوا کنه
میگم حواست باشه که شیطان وعده فقر میده
وسریع مچ ذهن میگیرم ونمیزارم جفتک بندازه
عوضش ویگم ببن فلان جا
فلان جا
فلان جا
کی نجاتت داد
خدایا من هرچی دارم از تو دارم
من نمیدونم وتو میدونی
من نمیتونم وتو میتونی.
من فقط تو رو میشناسم
من فقط تو رو میپرستم
فقط و فقط هم از تو میخوام
افلاطون عزیز
دوست عزیزم
همیشه بنویس که کلی عشق میکنم با نوشتنات کلی لذت میبرم از حس قشنگت تو اون خونه پراز ارامش روبروی شالیزار سبز واسمون ابی
قشنگ میتونم ساعتها این صحنه رویایی رو تو ذهنم تصور کنم
اینا همش برام نشانه اس
خدایا راضیم ازت ،راضی ام ازت
میسپارمت به خدا
وبرات روزی بغیر حساب ارزو میکنم
سلاااااااااااااام سلاااااااااااام و سلااااااااااام: با یه حس فوق العاده و انرژی فوق العاده مثبت که از کامنت شما دریافت کردم و صبح با صدای بارون از خواب پا شدم: دارم جواب کامنت شمارو میدم
اول اینکه مرسی ازت برام کامنت نوشتی، یه کامنت با حال خوب با انرژی و حس و حال مثبت، کامنتت فوق العاده بود محدثه عزیز و دوست داشتنی
تحسینت میکنم که اینجایی داری آگاهانه رو خودت کار میکنی، متعهدی، جسارت داری و میخوای زندگی دلخواهتو خودت خلق کنی، برای خودت و وقتت ارزش قائلی و اینجایی: من عاشق افراد قدرت مندی چون شمام
و اینکه چقدر دوست داشتم کامنت فوق العادتو: خصوصا اونجایی که گفتی من لایقم که اینجام: ما عزیز دوردونه های خدا اینجا دوره هم جمع شدیم، تا شخصیتی قوی و توحیدی بسازیم، تا از تک تک لحظات زندگیمون لذت ببریم
واقعا کامنتت عالی بود، فوق العاده بود، حس فوق العاده ایی بهم دست داد: واقعا ازت تشکر میکنم برام نوشتی دوست خوبم
بهترین هارو از خداوند وهابم برات خواستارم
به نام خداوند جان
الهی به امید تو
سلام به دوست بی نظیرم.
کامنتت بی نظیر بود
ابتدای سال گذشته موقعیتی برام پیش اومد که تونستم چهار ماه در یکی از روستاهای رشت اقامت داشته باشم. وقتی گفتی رقص شالیزار ها واقعا به یاد اونجا افتادم و دلم خواست
چقدر خوبه که لایف استایل بی نظیری رو برای خودتون انتخاب کردین و دارین عالی روی خودتون کار میکنین.
براتون بهترین ها رو ارزو میکنم و میدونم به امید خداوند به تمام اهدافتون میرسین
شاد و موفق و پیروز باشید.
سلام خدمت دوست عزیز و ارزشمندم آقا جواد
بینهایت سپاسگذارتونم بابت کامنت فوق العاده ایی که برام نوشتین
بینهایت سپاسگذار خداوندم منو به این سایت هدایت کرده و من اینجام و دوست خوب و قدرت مند و سعادت مند و جسور و متعهدی چون شما دارم که میخواین به تک تک آرزوها و خواسته هاتون برسین و خلقش کنید
تحسینت میکنم جواد جان که اینجایی، آگاهانه داری رو خودت کار میکنی، فایل گوش میدی، خوراک مناسب و ورودی مناسب به ذهنت میدی، کامنت میخونی برا دوستات کامنت مینویسی
من عاشق رشتم وبهترین و لذت بخش ترین خاطره زندگیم سفربه رشت بوده و خوشا به حالت که 4 ماه سکونت داشتی: امیدوارم یکبار دیگه خدا منو هدایت کنه به رشت زیبا، دوست داشتنی و سرسبز
بهترین هارو از خداوند وهابم برات خواستارم جواد جان، از خدا میخام شمارو به تک تک آرزوها و خواسته هاتون برسونه
خدایاشکرت
سلاااااااام دوباره به عزیزدلم سلام افلاطون زیبا چقدر قشنگه فرکانست همون اول کامنتت و که خوندم اشک ریختم تو چقدر زیبا خدا رو احساس کردی چقدر خوبه که صداشو میشناسی و بخدا چشم میگی و به مسیر هدایت الله ادامه میدی تو بگو از زیبایی اونجایی که هستی و به من ارامش خاطر قدم برداشتن در این مسیر و بیاموز تو بهترین نویسنده ای هستی که دیدم بنویس از عشقت بخدا برام بگو از ارامش نفسهات بگو از اینکه به هدفهات رسیدی بگو تو میگی و من امیدوارتر به روزای پیش روم نگاه میکنم میدونی الان یه خواسته ی دیگه درونم شکل گرفته میخام اونجا رو ببینم میخام اون کلبه ی چوبی رو از نزدیک ببینم و تحسین کنم میخام از اون چای دارچینی خوش طعم اول صبح بخورم میخام بودن تو خونه ی خدا رو تجربه کنم میخام اینم تو لیست خواسته هام بزارم خدا میدونه که قلبم پر کشید برا اونجا برای اون ارامشی که رفیقت لمسش کرد افلاطون عزیزم باورت نمیشه که اشکام بند نمیاد تو خیلی خوب زندگیتو ساختی تو بهترین الگویی هستی که ادم میتونه از شاگردای استاد داشته باشه میخام امروز و برای دل خودم زندگی کنم نمیدونم چجوری ولی ایمان دارم خدا هدایتم میکنه میخام منم اسم اتاقمو بزارم خونه ی خدا میخام شبا با ارامش تو اتاقم بخوابم میخام امروز وقتمو با خدا پر کنم میشه همنجوری برای تو شده برای منم میشه،میشه منم مستقل زندگی کنم منم به خونه ی رویایم تو دل طبیعت هدایت بشم باید اروم اروم قدم بردارم هرچیزی رو که ببینم سپاسگزار بودنش باشم باید به احساس خیلی بهتری برسم تا هدایت بشم تا منم با خدا زندگی کنم الان میخام برم به گل و گلدونای که خریدم و به خونمون صفا داده اب بدم بعد بیام اتاقمو مرتب کنم روبروی ایینه قربون صدقه ی خودم برم تو این تایمها با خدا حرف بزنم بگم بهش که ایمانمو قوی تر کنه به قدرتش به بخشندگیش و به عشقش …هر بار که کامنتهاتو میخونم قدم برمیدارم و حالم دگرگون میشه ازت ممنونم که نوشتی ازت ممنونم که توصیف میکنی بهشتت رو.. دوست عزیزم از صمیم قلبم دوست دارم و مشتاق دیدارتم به دستای پر مهر خدا میسپارمت
سلام مجدد زهرا جان: سلام زبون خدا برای افلاطون، تو چقدر خوبی دختر، از این سخنان گوهر بارت به وجد میام و حضور خدارو کنارم حس میکنم، انگار خدا داره باهام حرف میزنه، انگار خدا داره باهام عشق بازی میکنه بهم میگه من کنارتم پسرتم، من باهاتم، تو نگران هیچی نباش، هر چی بخوای من برات فراهم میکنم؛ تو فقط اراده کن من برات فراهم میکنم تو فقط بهم بگو چی میخای: خیالت راحت باشه؛ تو از زندگیت لذت ببر؛ براورده کردن خواسته هات با من: مثل تموم خواسته هایی که براورده شده بقیه هم به روی چشم خودم برات براوردشون میکنم
انگار این نوشته های تورو خدا برام نوشته؛ هر وقت اومدی قدمت به روی چشم؛ اینجا خونه خداست، تو مهمون خدایی، هر وقت دوست داشتی بیا: بیا از بودن در خونه خدا نهایت لذت رو ببر
زهرا با تموم وجودم سپاسگذارتم: تو نمیدونی با نوشته هات با قلبم چکار کردی؛ لبخند گوشه لبمه؛ مرسی ازت زهرا جان
از خداوند وهابم، از خداوند رزاقم، از خدای نعمت ها، از خدای ثروت ها، از خدای فراوانی ها از خدای زیبایی ها، از سروم، از پرودگارم از فرمانروام میخام تورو به تک تک آرزوهات و خواسته هات برسونه؛ تو قلب خیلی مهربونی داره
منم دوست دارم به زودی بیام شهرتون و زیبایی های شهر شمارو ببینم من عاشق اون سبک طبیعت هام: امیدوارم به زودی در مدار این زیبایی ها قرار بگیرم
خیلی خوبی دختر، خیلی فوق العاده ایی؛ تو بهترینی، مراقب خوبی هات باش: ببین حواست باشه خدا چه لطفی بهت کرده که تو سایت استاد عباسمنش هر روز خدارو شکر کن بابت این نعمتت و بابت دیگر نعمت هایی که داری
مراقب خودت باش دوست خوبم
سلام افلاطون عزیزم دوست نازنینم امیدوارم حالت عالی باشه
این حس و حالی که برام توصیف کردی کاملا متقابله این روزام با حرفای تو بوی خدا رو گرفته یه دلگرمی عجیبی بهش دارم میدونی من تو زمینه ی ثروت و مهاجرت و روابط هنوز نتیجه ای نگرفتم البته از وقتیکه عضو سایت شدم نزدیک به 40میلیون ورودی مالی شدم و کلی هدیه گرفتم کلی مسافرت رفتم کلی جاهای دیدنی و باصفا رفتم تو این مدت خاستگارم زیاد داشتم ولی خوب میتونست بیشتر از اینا باشه و این کار کردنای خیلی کمم روی باورهام باعث میشه یه روزای انقدر کمالگرا بشم که بگم هیچ دستاوردی نداشتم و همین نگاه باعث میشه برم تو فاز مقایسه کردنم با بچه های سایت و تا چند روز منو درگیر میکنه و باعث میشه استمرار و تمرین مداوم روزانه نداشته باشم و همین کارام باعث شده نتیجه ی دلخواه هم رو نگیرم ولی تو با حرفات تکلیفمو روشن کردی و متوجه شدم دو مدل میشه وقتمو تو سایت بگذرونم یه مدلش اینه هرروز ساعتها بشینی یکی دو قسمت از سریالها ببینی بعد فایل دانلودی ببینی و ساعتها تو عقل کل بگردی سوال و جوابها رو بخونی بعد روی دوره کار کردن اونم یبار.و یه مدل دیگه اینکه میشه تو کل روزت 4یا 5بار یه قسمت از دوره تو ببینی و تمرکزی روی خودت کار کنی و ساعتها بالاترین امتیاز کامنت همون قسمت از دوره رو مطالعه کنی و حالا یکی دو قسمت سریالها رو ببینی..ببین من تا قبل صحبت کردن با تو مدل اولی روندم بود و هیچ حرفی از استاد و اونقدری که باید بهش توجه نمیکردم چون ذهنم پر بود از حرفای متفاوت استاد از دانلودها از دوره ها و از عقل کل تو کل روز ذهن من کلی اطلاعات متفاوت به خوردش میرفت و نمیدونست کدوم راهو اول بره ولی الان من با حرفای تو تغییر کردم تمرکزم روی دوره ی عزت نفسه و ساعتها کامنتها رو میخونم در کنارشم سریالها رو میبینم و تامام.و حتی اگه خودمم بخام نمیتونم دیگه همینجوری توی سایت بچرخم و دنبال مطلب جدیدی باشم کل تمرکزم روی دوره هستش الان من تو این کامنت به خودم قول میدم و به تو که میدونم چقدر مشتاقی که موفق بشم میگم که از امروز با هر حس و حالی که باشه من روی دوره ی عزت نفس کار کنم قدر این دوره ی بینظیر و بدونم و با انجام تمارینش این حس سپاسگذاریمو بهش جون بدم و قدم بردارم و از مسیر لذت ببرم…
مرسی ازت دوست خوبم از خدا میخام در بهترین زمان و مکان و در بهترین شرایط براحتی و زیبایی هدایتم کنه اونجا که خدا میدونه چقدر ذوق بودن در اون مکان رویایی رو دارم و بودن با تو رو ازت ممنونم افلاطون عزیزم.
و از خدا میخام تو رو هم در بهترین زمان و مکان به اینجا هدایت کنه و به جاهای زیبا و شگفت انگیزی هدایتمون کنه اون روز میدونم چقدر نکات مثبتی از خانوادم از دنیای اطرافم بهم میگی چون تو بینهایت تحسینگری و شکارچی زیباییها هستی خدا میدونه با اومدن تو به اینجا چه زیبایهای رو به چشم خواهم دید که تا قبل بودن تو متوجهشون نشدم راستی افلاطون عزیزم حتما حتما حتمااااا بعد اینکه از شهرمون دیدن کردی و اومدی خونمون یه کامنت بنویس و از زیبایهای اینجا بنویس چون تو بخوبی متوجه زیباییهای اطرافت هستی و از حق نگذریم تو نویسنده ای فوق العاده ای هستی و نیاز خودم میدونم هرروز اون کامنت زیباتو بخونم تا بیشتر سپاسگزار خدا باشم حالا این کامنت به کنار که حتما باید بنویسی میخام دفتری که برای گفتگو با خدا خریدمم بهت بدم برام بنویسی میخام خط زیباتو ببینم خط زیبایی و خارق العاده ای که توجیح مقام کشوریت شد وااااای خدا مگه تو چ قلم بینظیری داری که همه محتوای به اون خوبی رو ول کرده بودن و دقتشون رفته بود روی خط زیبات!! میخام اون دست نوشته هاتو همیشه تا وقتی هستم با خودم داشته باشم میخام روزیکه مهاجرت کردم و از ایران رفتم همیشه اونو با خودم داشته باشم و یاداورم باشه چه دوستای نازنینی رو من تو کشور خودم دارم میخام هرجا باشم ردی از تو باشه چون تا حالا هر چی ازت دیدم خوده خدا بوده میدونی چه فکری میکنم الان که این حرفا رو زدم به این نتیجه رسیدم تو انقدر حالت با خدا میزوونه انقدر در قلبت خدا رو داری که وجود تو در همه مکانی باعث میشه اونجا پر از ارامش بشه یه انرژی شبیه فرکانس خواهرزاده ی دو ساله ام که وقتی هست عجیب از وجودش ارامش میگیرم و ناخوداگاه با صدای بلند میگم خدای شکرت برای وجود لنا..توم مثل لنا شدی روشنی خونت، شدی ارامش اون خونه ی چوبی زیبا،وجوده توعه که خونت بوی پرادایس و بهم میده مگه غیر اینه که خدا همه جا هست پس چه چیزی باعث شده که رفیقت متوجه ارامش عجیب خونت بشه؟؟نظر منو بخوای میگم وجود افلاطون.اره وجوده توعه که به اون خونه عشق میده تو هرجا باشی تو هر مکانی اونجا رو به بهشت تبدیل میکنی و چیزی غیر از افلاطون نیست بازهم ازت میخام قدر خودتو بدونی و اینار منم قدر خودم و فرکانس خودمو میدونم که دوست بینظیری مثل تو دارم هرجا که هستی به دستای پر مهر خدا میسپارمت که مثل همیشه به سمت زیبایها هدایتت کنه
دوستت دارم
افلاطون جان کامنتمو که منتشر کردم خودم یه دور خوندمش و متوجه شدم یه چیز مهم رو از قلم انداختم و الان در ادامه اومدم بگم من یه دستاورد خیلی خیلی خوب داشتم و اونم دوستی با تو بوده که خدا میدونه جز بهترین دستاوردامی و همین دیروزم به داداشم گفتم مدارم کلی تغییر کرده الان دوستی مثل افلاطون دارم و این هدیه ی خدا به من بوده خدایاسپاسگزارتم..
سلام به همه
سلام به استاد گرامی و خانم شایسته عزیز
خانم شایسته که انقد به همه چیز نظم و ترتیب زیبا می دهند.
من همیشه در سریال زندگی در بهشت این نظم و سازماندهی خانم شایسته را تحسین میکنم. و خدارو شکر به خاطر این نظم و سازماندهی ایشان هر روز سایت مرتب تر و قابل استفاده تر می شود.
این فایل من در تحول شخصی اولین بار دیدم و واقعا از صحبت های استاد وهمه دوستان لذت بردم. واقعا خوشبختی هیچ ربطی به ثروت ندارد. بزرگترین خوشبختی اینکه که هرجا باشی ودر حالی باشی از اون شرایط لذت ببری و حالت خوب باشد. حال خوب خیلی مهم است. اگر حالتان خوب باشد وآرمش روحی و روانی داشته باشید هیچ چیز انقد مهم نیست که اذیت بشوی.
موضوع بعدی ،تمرکز است. من به شخص آدمی بودم که همیشه دوست دارم چندکار همزمان انجام بدم و همیشه به این اخلاقم افتخار میکردم. اما دارم تمرین میکنم یک کار را تمرکزی انجام بدم و وقتی این رفتار ق سعی میکنم انجام بدم متوجه شدم تمرکز باعث می شود کار در زمان کوتاهتر و با کیفیت بهتر انجام شود. تمرکز روی یک موضوع خیلی عالی است.
سلام خدمت استاد عزیزم
عجب جمله طلایی((انرژی جایی میره که تمرکز هست))
کاش درک کنم کاش بفهمم و کاش عمل کنم
عجیب ضربه خوردم همیشه از همین تمرکز نذاشتن از همین چندتا کار باهم انجام دادن از اینکه بخوام با یه دستم صدتا هندونه بگیرم و توقع داشته باشم که توی همش هم موفق باشم خوب نمیشه آقا جا نمیشه فاطمه ی عزیزم نمیشه باید درک کنی قربونت برم من
اینکه بخوام هزارتا کار انجام بدم همش کار نجواهای ذهن که میگه نه اینم انجام بده کنارش حالادر روز نیم ساعت برا زبان وقت بزار یک ساعت تصویر سازیت چمیدونم ده دقیقه این اون بعد که به خودم اومدم دیدم یک ماه گذشته من هیچ کاری نکردم
الانم که تصمیم گرفتم که فقط یک کارو انجام بدم ذهنم همش کمبود وقت رو میاره که پس کی میخایی زمان بزاری برای زبانت دیر میشه فلان میشه
اما استاد واقعا حق گفتین و چقد توی خیلی از فایلاتون در مورد همین تمرکز گفتین
باید یاد بدم به خودم که اگه کاریو با تمرکز انجام بدم بعد 2 ماه به نتیجه ای میرسم که اگه تمرکز بزارم رو دوتا کار عمرا به اون نتیجه برسم بعد حتی دو سال
یادمه توی فایل مصاحبتون بود فک کنم گفتین اگه که فک میکنی میتونی 2 تا کار انجام بدی تمرکز 50 و 50 میشه اشتباه تمرکز میشه 8 و 8
دقیقا همینه
انشالله که با هدایت های خدا حلش کنم سپاس گزارم ازتون استاد عزیزم
خدا شمارو برای ما حفظ کنه
عاشقتونم
سلام بر استاد قدرتمند من وتمام افراد خانواده هم فرکانسی من
چقدر این مسیله مهمه استاد که انرژیتو فقط روی یک چیز بزاری ،آن یک چیز تو پیدا کنی وتمام تمرکز وانرژیتو روی همان یک چیز بگذاری واقعا استاد این خودش قدرت میخواد که بقیه انتخابها رو حذف کنی
کلی ذهن خالی میشه استاد وبسیار تمر کز بالا میره عالیه عالیه استاد وچقدر سرعت آدم برای موفقیت بیشتر بیشتر میشه .سپاسگزارم از شما
شاگردتون زهره یوسفی
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
خداوند خودم را ممنون هستم که اکنون می توانم این فایل های عالی را گوش بدهم
چقدر عالی است که خدای خودم را می توانم به این راحتی و آسانی ببینم و روی او شناخت داشته باشم
می دانم که همه چیز با دستهای او گره خورده است
هر چه بیشتر دست به دستهای او بدهم و از او کمک بخواهم بی شک او به بهترین شکل و حال ممکن می تواند من را به مقصد برساند
هر زمان که دل به او می سپارم او برای من آسان ترین راه را در نظر می گیرد
او به من کوتاه ترین مقصد را نشان می دهد
یک درس زیبای دیگر هم در این مسیر یاد گرفتم و آن این بود که باید لذت ببرم
باید حال من خوب باشد
باید همیشه دنبال زیبایی ها باشد
باید همیشه بتوانم سپاسگذار و قدردان تمام چیزهایی باشم که جهان هستی در کنار من قرار داده است
همین احساس خوبی که اکنون دارم
این آرامشی که اکنون در وجود من نهفته است
این حال خوبی که همیشه بصورت مدت دار و دایم در حال لمس کردن آن هستم
همه اینها ثروت برای من حساب می شود
باید و باید بتوانم روی خودم و باورهای خودم بیشتر کار کنم
با ساختن ذهن زیبا برای خودم
با ساختن احساس خوب و ارامش که می تواند به هیچ بهانه ای همیشه در وجود من باشد
هر چه بیشتر در این سایت وقت می گذارنم بهتر و بیشتر می توانم به حال خوب دست پیدا کنم
بهتر و بیشتر می توانم به این درک برسم که این من خودم هستم که زندگی ساز و خالق زندگی خودم هستم
ممنون خدای خوب خودم هستم که من را هدایت می کند و من را به مسیر آرامش و آسایش می رساند
او همیشه برای من بهترین را می خواهد
این من هستم که باید ترمزهای خودم را شناسایی کنم
باورهای خوب را در کنار آن ترمزها برای خودم بسازم
در همین راه مستمر باشم و ادامه دار باشد راه من
آنوقت من هستم که به موفقیت دست پیدا خواهم کرد
فقط کافی است که از خدای خودم هدایت بخواهم و همیشه اجازه بدهم که دستهای او در کار باشد و او من را جلو ببرد
این بزرگترین رمز و موفقیت من خواهد بود
من تا اجازه بدهم خدای من دستهای من را بگیرد و من را به جلو برود بزرگترین چیزی که نصیب من می شود آرامش است
این بهترین و عالی ترین راهی است که من می توانم به جلو بروم و آنرا ادامه بدهم
به امید روزهای بهتر و عالی تر
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای مهربان خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ ۗ …
و برخی از مردم به جای خدا معبودهایی انتخاب می کنند که آنها را آن گونه که سزاوار است خدا را دوست داشته باشند، دوست می دارند؛ ولی آنان که ایمان آورده اند، محبت و عشقشان به خدا بیشتر و قوی تر است…
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان نازنین و تشکر از خانم شایسته گرامی که این گنجها رو با ما به اشتراک میزارن
از خداوند منان مسئلت میکنم بهم توفیق بده مطالبی رو بیان کنم که هم برای خودم و هم دوستان مفید باشه ان شااالله
دوستان خواستم به موضوعی اشاره کنم که جنبه مهمی از بحث توحیده… عشق و کشش درونی… معبود فقط کسی نیست
که خواسته های مادی ما رو اجابت میکنه و جز او روی کسی نمیتونیم حساب کنیم… معبود کسیه که وجود میبخشه و وجود
همون عشقه که عالم رو سرشته… دست به دامن هر کس و هر چیزی بزنیم تا این آرامش و شعف رو ازش دریافت کنیم
پاسخی دریافت نخواهیم کرد… ثروت علم امکانات مادی روابط و … هیچ کدوم به تنهایی ما رو به اون حس استغنا و آرامش
نمیرسونه… اما اگر قلبمونو به صاحب اصلیش بسپاریم هم عشق و آرامش میاد و هم تمام این جنبه ها که فقط مظاهر و
نمود بیرونی اون رابطه عاشقانه با خداست حاصل میشه… ذات نا یافته از هستی بخش، چون تواند که بود هستی بخش
و موضوع دیگه اینکه وقتی داریم به جهان سیستمی نگاه میکنیم باید مراقب این هم باشیم که این نگاه ما رو از اون کشش
روحانی غافل نکنه…یعنی بدونیم جهان با تمام خشک بودن، با تمام سخت بودن، با تمام قانون مداریش بسیار لطیفه چون
هدفش و اصل وجودیش بر مبنای عشق و کشش الهیه…
فَإِذَا قَضَیْتُمْ مَنَاسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَذِکْرِکُمْ آبَاءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْرًا
پس آن گاه که اعمال حجّ را به جا آوردید، همان گونه که پدران خود را یاد میکنید بلکه بیش از آن خدا را یاد کنید
تمام این امکانات مادی و رفاهیات هدف اصلی تری در بطن خودش داره و اون شناخت خدا و عشق و محبت نسبت به
اوست که خداوند به ما توفیق داده و بر اساس درخواست خودمون بوده که این عشق و کشش رو زندگی کنیم و خدا غنیه
و خداوند عزیزه و بی نیاز…
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَهَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولا
ما امانت (خویش) را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم، ولى از پذیرفتن آن سرباز زدند، و از آن هراسیدند. و انسان آن را پذیرفت، که او ( در حق خویش ) ستم کارى نادان بود
و اگر ظلم و جهل انسان نبود هیچ تابلویی نمیتونست رخ پروردگار رو به تصویر بکشه… همچون کف که اقتضای فلز گداختس
تا در غالب ریخته بشه و درنهایت اون کف زایل میشه و اون فلز گرانبها و ابزار کارآمد ساخته میشه…
خواستم بگم دنبال ثروت باشیم، دنبال روابط عالی باشیم و خیلی موضوعات دیگه… اما هیچ کدوم از اینا رو اصل ندونیم و
دوندگی بیش از حد نکنیم که از اصل غافل بشیم بلکه با رسیدن به اصل و التزام عملی نسبت به اون به طور طبیعی این
خواسته ها هم محقق میشه… و این احساس آرامش بی دلیل رو از اصل وجودمون یعنی پروردگارمون دریافت کنیم ان شاالله
سلام به استاد عزیز ، خانوم شایسته و همه دوستان این سایت بینظیر
قبل از عید نوروز طبق ایده ای که خدا بهم داد اومدم و از قسمت کلید ها یکیشونو انتخاب میکردم و هرشب یک فایل رو میدیدم و نکته برداری میکردم هر روز نکته هارو مرور میکردم و سعی میکردم به اموزه ها عمل کنم و نتایج بسیار خوبی کسب کردم وهمچنین رسیدن به دوتا هدف مهمی که توی پارسال داشتم ، یکیش این بود بتونم دوازده قدم رو تهیه کنم.
از وقتی دوازده قدم تهیه کردم دیگه خیلی سمت فایل های هدیهایی نیومدم
چندوقت پیش یک ویسی از شما توی کانال تلگرام شنیدم که میگفتید برای فایلی که میبینید یک ماه یا بیشتر روش وقت میزارید تا به خوبی درکش کنید ولی من قبل عید که فایل هارو میدیدم یکم عجله داشتم براش که ببینم فایل بعدی چی میگید
دیروز یه ایده بهم داد که در کنار دوازده قدم بیا و یکی از فایل های هدیهایی رو هم ببین و اینبار عجله نکنم برای دیدن فایل بعدی و تا جایی که میتونم به خوبی عمل کنم و مثل شما استاد فایل هارو بینهایت بار ببینم و سعی کنم واو به واو اجرا کنم
و امروز اومدم توی سایت میخواستم برم از قسمت کلید ها یه فایل رو ببینم ولی حسم گفت بزن رو “نشانه امروز من” منم گفتم چشم.
این فایل بسیار زیبا و ارزشمند اومد و یکی از مهمترین حرف های این فایل این بود که ذهنتو اروم کن ، ذهن اروم و شاده که میتونه ایده های پولساز رو پیدا کنه. این حرف رو وقتی شنیدم اون نجوایی که ذهنو درگیر میکنه و میخواد بگه هیچ نتیجه ای نگرفتی رو به خوبی ساکت کرده.
بنظرم برای شروع دوباره دیدن فایل های هدیهایی در کنار دوره ها ، برای من این بهترین فایل توی این لحظه بوده چون یه بخشی از ذهنم درگیر کار قبلیه و همین باعث میشه تمرکزمو بگیره و با خودم میگفتم اگه این کار نگیره برمیگردم به کار قبلی و حالا با این فایل کم کم تمام قسمت های که تمرکزمو میگیره رو حذف میکنم چون “انرژی جایی میره که تمرکز هست”.
استاد از شما ممنونم که به الهاماتتون توجه میکنید و این فایل های زیبا رو میسازید
همچنین از دوستانی که توی سری فایل های گفتگو با دوستان شرکت کردن هم بینهایت ممنونم
خدایا مارا هدایت کن به مسیرهای پر از نعمت
خدایار و نگه دار همه ما.