گفتگو با دوستان 41 | اراده و مشیت (قوانین) خداوند - صفحه 12

225 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مجید حرفت گفته:
    مدت عضویت: 1396 روز

    مهرآفرین پاک را یاد باد

    سلام به استاد نازنینم استاد عباس منش و به نازنین استادم استاد شایسته و همچنین سلام به شما دوست گرانقدری که به مهر این دیدگاه را می‌خوانید.

    دیدگاه بنده مربوط به دقایق ابتدایی این گفتگو می‌باشد که استاد صراحتاً از خوبی بیش از حد افراد اعراض کرده و مخالفت خود با این موضوع را مطرح می‌فرمایند.

    بنده نیز در موافقت این کلام گوهربار خواستم مواردی را با شما عزیزان به اشتراک بگذارم:

    من الان 30 سال هست که با عزیز دلم زدواج کرده‌ام و در این 30 سال فراز و نشیب‌های بسیاری را دیده‌ام.

    در سال‌های نخستین ازدواجمان همسرم خالصاً و مخلصاً به خانواده من توجهی شیش دنگ داشت.

    و تمام امور و مسائل زندگی آنها را مراقبت و با جان و دل مواظبت می‌کرد.

    خوب به خاطر دارم که مادرم همیشه می‌فرمود:

    زهره جان خودت را اذیت نکن ما اینگونه نیستیم !!!انقدر وسواس نداریم انقدر مثل تو ریزبین و نکته سنج نیستیم.

    مثلاً در ایام خانه تکانی پدر خودش را در می‌آورد تا منزل پدریمان را به قول معروف بتکاند!!!

    و مادرم همیشه نسبت به این حد تلاش و کوشش او اظهار ناراحتی و نارضایتی می‌نمود!!!

    و یا هنگام پختن آش نذری برای عاشورا امام حسین (ع) با جون و دل همه کارها را به نحو احسن انجام می‌داد،و در آن هنگام نیز مادر من از این نوع رفتار همسرم گلایه می‌کرد،و می‌گفت: زهره جان من راضی نیستم که شما انقدر به خودت ستم می‌کنی و لطمه می‌زنی!!!

    حالا به اون طرف قضیه یعنی همسرم بپردازیم؛

    با جون و دل کار کردن و زحمت کشیدن در ذهن و فکر ایشان این توقع را ایجاد می‌نمود که آنها نیز همانند خودش برایش فداکاری کرده و زحمت بکشند؛و بدیهی بود که این اتفاق نمی‌افتاد؛یا لااقل به اون شکلی که همسرم توقع داشت؛رخ نمی‌داد.

    پر واضح است که همین موضوع باعث کدورت و دلخوری و در ادامه قطع رابطه می‌شد!!!

    یا مثالی دیگر برایتان عرض نمایم؛در شهر ما شهرداری بود که از دوستان نزدیک بنده و انسانی مومن زحمتکش و شریف!!!

    که او نیز خالصاً و مخلصاً از خانواده و همه چیز خود می‌گذشت و در خدمت شهرداری بود.

    چند سال خیلی خوب و عالی زحمت کشید و دست آخر نه تنها قدرش را ندانستند که؛برعکس با برخوردی بسیار بسیار ناراحت کننده از کار برکنارش کردند.

    نتیجه این شد که با وجود اینکه الان سالیان زیادیست او از این شهر رفته اما من مطلعم که دچار بیماری افسردگی شدید شد!!!

    یا از خودم مثال بزنم؛همیشه تلاش کرده‌ام که به بهترین نحو وآسان‌ترین روش ریاضیات را به دانش آموزانم یاد بدهم.

    همین تلاش فوق العاده مسبب این گشته که از آنها نیز بخواهم که به خوبی درس را پس بدهند.

    و هنگامی که می‌بینم من خیلی عالی تدریس کرده‌ام؛اما در مقابل دانش آموزانم درسی را که بادکلی زحمت یادشان داده‌ام را تکرار و تمرین نمی‌کنند و به خاطر نمی‌سپارند؛به شدت ناراحت شده و دلخور می‌شوم!!!

    به نظرم استاد نازنینمان به درستی فرمودند که خوبی بیش از حد هم درست نیست!!!

    در پایان یک جمله از گذشتگان یادم آمد که بی‌ربط به این موضوع نمی‌باشد:

    هیچ چیزی زیادیش خوب نیست!!! حتی نجابت زیادی هم نجاست می‌آورد!!!

    ضمن تشکر بابت اینکه دیدگاهم را خواندید در پایان برای شما و همه عزیزان دیگر و خودم از پیشگاه حضرت حق شادی سلامتی خوشبختی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم و به دستان قدر قدرتش می‌سپارمتان خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  2. -
    بهار گفته:
    مدت عضویت: 1583 روز

    به نام خداوند هستی بخش

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان همراه

    این روزها همزمانی عجیبی بین آگاهی های که از خدا می خواهم و دریافت می کنم چه از طریق مطالبی بوسیله فایلهای بنر سایت وکامنت دوستان در فایلهای مختلف و دوره 12قدم و مطالبی که به شکل نشانه تصادفی (البته مطمئنا تصادفی نیست)می بینم و می شنوم …داره رخ می ده.

    دیروز که داشتم سوره آل عمران گوش می کردم سراغ سایت اومدم و همزمان تلاوت سوره به آیه 26,رسید و دیدم که توضیحات زیر بنر راجع انشالله هست سوره قطع کردم و فایل گوش کردم. برام خیلی زیبا بود که استاد راجع به یشاء و اراد می گه و آیه هم به این مطلب اشاره داره که«قل اللهم المَالک المُلک تُوتئ الملک من تشاء وتُنزع الملک ممن تشاء وتُعز من تَشاء وتُذل من تشاء بیدک الخیر إنّک علی کل شیءِقدیر».

    خواسته من این روزها هدایت از خداست و اینکه خودش به من بیشتر بشناسونه و چه زود اجابت کرد خواسته من خداوند مهربانم .با این همزمانی و همزمانی های دیگه در طول این هفته این برای من روشن شد که خدا همین که من خواستم جدی تر به خدا وصل باشم و بهش تکیه کنم زودتر و سریعتر داره به شکلهای مختلف پیامهاش و آگاهی هاش به من می رسونه.

    و احساس می کنم واقعا در آغوش خدا هستم و هرلجظه حواسش به من هست .خداجونم ازت متشکرم و سپاسگزاری هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    غلامرضا فرید گفته:
    مدت عضویت: 308 روز

    سلام دوستان

    کاملا درست میفرمایین

    من هم موافق این بحث هستم که انسان به اندازه ای که به فرمان الهی عمل می‌کند و در برنامه های روزمره خود کاملا سعی مبکند که به تمام فرمان های قران عمل کند نه فقط بپذیرد

    چون شرط خداوند برای پذیرش قران .عمل صالح به قران است

    ان موقع می‌تواند از رزق و روزی خداوند استفاده کند و در آن زمان خودش متوجه می‌شود که خداوند چقدر رئوف و مهربان است که هر آنچه بخواهد به شخص عطا نموده است

    نه اینکه خداوند برایش رزق و روزی کم یا زیاد بفرستد که این خلاف ذات اقدس الله است چون وقتی که انسان را خلق کرد سپس تمام اسما خود را هم به فرشته و هم به ادم آموخت و درهنگام پاسخ گویی آدم خودش هر آنچه که فهمیده بود را کاملا درست بیان کرد .میتوانست در محضر خداوند سکوت کند یا همچون فرشته عاجز بماند از توضیح دادن ولی در مرحله عمل .لب گشود و خواست که خود بگوید از فهمیده هایش

    پس الان ما باید با انجام دادن به فرمان خداوند از خداوند بخواهیم که ما را در زمره آن ایه شریف رزق و روزی قرار دهد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 500 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم

    سلام عزیزان جان

    روز178

    ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَأَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا ۚ وَذَٰلِکَ جَزَاءُ الْکَافِرِینَ ﴿٢۶﴾

    آن گاه خدا آرامش خود را [که حالت طمأنینه قلبی است] بر پیامبرش و مؤمنان نازل کرد، و لشکریانی که آنان را نمی دیدید [برای یاری مؤمنان] فرود آورد، و کسانی را که کفر می ورزیدند، به عذاب سختی مجازات کرد؛ و این است کیفر کفرپیشگان. (26)

    27

    ثُمَّ یَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِکَ عَلَىٰ مَنْ یَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿٢٧﴾

    سپس خدا بعد از این [گناه بزرگ که فرار از جنگ است] توبه هر کس را که بخواهد می پذیرد؛ و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (27) سوره توبه

    خدایا شکرت که امروز هم فرصتی طلایی بهم بخشیدی تا لذت ببرم و شکر گذاری کنم و زیبایی ببینم و تمرکز بزارم روی نکات مثبت و بهبود شخصیتم

    خدا یا شکرت که دارمت

    هر بار احساس خوبم میاد پایین

    سریع یه حس خوب درونم بوجود میاد و برام داره داره باور پذیر میشه که مهم نیست الان در چه فرکانسی هستی تو اول راهی

    پس از همین لحظه احساس خوب رو در وجودت پایدار کن و از همین لحظه هم با احساس خوب اتفاقات خوب را تجربه کن

    و با این دیدگاه خیلی احساس شور و شوق و با خدا بودن در درونم بوجود میاد

    استاد شما میگین حرف قشنگ زدن ملاک نیست باید به آنچه که میگین عمل کنید

    من دیشب به درخواست جاریم که از کرج اومدن اینجا تعطیلات

    رفتم طبقه پایین خونه پدر شوهرم

    اولش نخواستم برم چون بخودم تعهد دادم دادم که ورودی های ذهنم را کنترل کنم

    بعد که کمی صبر کردم و به الهامات قلبم گوش دادم

    گفتم برم و خودم را بهتر بشناسم

    برم تو دل ترسم ببینم با کارکردن روی خودم الان چه عملکردی نسبت به تغییرات خودم دارم

    رفتم و دفترم هم بردم که تمرینات قبل خوابم رو بنویسم و خودمو مشغول کنم

    و وقتی در جمع بودم فقط شکر گذاری کردم که از بدنه جامعه دارم خودمو جدا میکنم

    و حواسمو روی هر چیزی که بهتر باشه بردم جز چیزی که بقیه میگفتن

    از همه دری حرف زده شد چیزهایی که برای رشد و پیشرفت که خوب نبود هیچ اتفاقا میبردت به پایین

    و بخودم افتخار کردم که شریک افکار و عقاید و باورهای دیگران نیستم

    با همه احترام برای عزیزان سکوت بهترین راه بود و نوشتن تمرینهام و خندیدن با بچه ها

    خدایا شکرت

    که میتونم بهتر درک کنم با کار کردن روی خودم

    خیلی عالی شده ام نسبت به قبلم

    و حرف نمی‌زنم دارم عملگراتر هم میشوم به آنچه که یاد گرفته ام

    مثله استادم که اول خودش به آنچه که میگوید عمل میکند بعد نتایج صحبت میکنند.

    خدا یا شکرت

    یا امروز صبح که پسرم با پدرش می‌ره سر کار

    از اونجایی که پسرم عاشق شناخت انواع سنگ و کارهای الکترونیکی و مخترع شدن است

    امروز در مغازه به تضاد ی با پدرش ایجاد شده بود

    و به خانه آمده و اتفاقا یک سنگ زیبا هم در مسیر پیدا کرده بود و میگه اسمش شجر فیروزه‌ای هست

    من وقتی متوجه این تضاد شدم

    بدون هیچ قضاوتی از پسرم پرسیدم که چطور شده زودتر اومدی خونه اونم با کمی مقاومت گفت که یه نفر اومده و از سنگ صحبت کرده و منم اسم چند نوع سنگ رو گفتم بعد اون آقا ازم تعریف کرده و تحسین کرده

    و رفته منم رفتم پیش مرغ ها و بابا اومده چندتا حرف بهم زده

    گفتم نمی‌دونم با در چه شرایطی اونموقع بوده

    باشه بین خودتون

    ولی از این طرف کلی پسرم را تشویق و تحسین کردم که خیلی تو این کار با سنگها و شناختی که از سنگها داره موفقه

    و واقعا هم با این سنش 13 سالگی اطلاعات عالی در این زمینه داره

    و امروز با این تضاد یادم اومد که از بچگی این پسر هر جایی می‌رفتیم دنبال پیدا کردن سنگ می‌ره

    چه برسم روستا میره از چشمه ها سنگ پیدا می‌کنه بریم هر شهری هر طبیعتی وقتی میایم خونه متوجه چندتا سنگ که پسرم ممراه خودش آورده میشم

    اوایل برخورد میکردم که این چه کاریه هر کجا بریم یه مشت سنگ میاری خونه

    ولی امروز واقعا قابل پسرم را تشویق کردم گفتم

    بابا

    این آدم از وقتی بیاد دارم عاشق این کاره

    پس من به عنوان یک مادر اگه میتونم باورهای خوبی بهش بدم

    اگه نمیتونم باورهای خودش رو خراب نکنم

    واقعا پسرم عاشق این کاره

    با اینکه امروز هم با پدرش مشاجره داشته ولی همین الان با حال خوب داره دنبال سکه های قدیمی که داره (سکه های زمان شاهی)میگرده

    ومیبره با عشق برقشون میندازه پاکشون می‌کنه و ازشون لذت می‌بره

    سنگها رو دقیق و با دقت و ظرافت بالا شستشو میده و هر کجا لازمه سنباده میشه سیقلی شون میده و خودش واقعا با این کار حالش خوبه و لذت می‌بره

    پس من الان چرا وقتی یه نفر اینجوری عاشق یه چیزی هست

    اول اینکه خودم را ناراحت و متاثر کنم

    دوم اینکه اون کارشو بی ارزش بدونم

    هر کسی برای یه هدفی روی این کره خاکی خلق شده

    و من واقعا با تمام وجودم پسرم را تحسین میکنم

    تا خداوند با وجود این الگو که عاشق کارشه

    من را هم به چیزی به طرح الهی که عاشقش هستم هدایت و حمایت کند که اینقدر با عشق و اشتیاق سوزان کارم را شروع کنم .

    خدایا شکرت که هر تضادی موهبتی برای رشد و پیشرفت و گسترش من است

    خدایا شکرت من تسلیمم هیچی نمیدووووونم

    تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت و ثروت و فراوانی داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان

    خدایا کمکم کن تکاملم را بدرستی طی کنم

    من هر مسیری را انتخاب کنم خداوند مرا به همان مسیر سر میده هدایتم می‌کنه

    پس من میخواهم مسیر درست را انتخاب کنم

    چون گرایش انسان به سمت خیر و نیکی و راستی و صداقت و ثروت و فراوانی و سلامتی هست و قلبا این مسیر را انتخاب کرده ام و ایمان دارم باور دارم که خداوند هم با توجه به عملکرد و فرکانس و باورهای من مرا به همان اندازه هدایت میکند و اتفاقات به همان اندازه در زندگی ام ایجاد میشود

    پس طبق قانون اگه من در قوانین بدون تغییر خداوند به سمت خیر و خوشی باشم قطعا به همان مسیر هدایت میشوم

    خدایا شکرت و برعکسش هم هست اگه مسیرم نادرست باشه طبق قانون به همان مسیر میروم

    و بخدا که اصلا سوره توبه چقدر چشم وگوشم را بازتر کرد

    دقیقا مصداق همین فایل و حرفهای استاد عزیزم در این سایت الهی هست

    یعنی وقتی استاد میگه تا به من الهام نشود نمیتونم هیچ حرفی را بزنم درک میکنم

    که حرفهای استاد همه از طرف خدایا که اینگونه در قلب ما میشینه

    الهی شکرت

    وقتی من درست عمل کنم در مشیت خداوند هستم

    من در مدار دریافت باسم و ذهنم را آماده دریافت نعمت و ثروت کنم به هر اندازه ای که آماده کنم خودم را به همان اندازه هم دریافت میکنم از بی نهایت راه که خدا میداند و من نمیدانم

    خدایا شکرت

    من باید باور کنم که اگه بدترین اتفاق هم در جهان بیوفتد

    هرکسی در مسیر درست باشه به نفع خودشه

    و هر کسی در مسیر نادرست باشه به ضررشه

    مثلاً همین پندمیک که همه جا تعطیل شد

    من با توجه به الهامات قلبم تصمیم گرفتم اینترنتی آموزش چرم دوزی را باد بگیرم. عالی تا جایی که آموزش دیدم تونستم یاد بگیرم و خداوند منو بن مسیر هنرهای دستی و مینا کاری و بقیه رشته های هنری در همین حیطه هر بار هدایتم می‌کنه به بهترین راههای راحتر و آسانتر و لذت بخش تر و زیباتر

    خدایا شکرت

    من تمرکزم را روی تغییر دیگران نمی‌زارم

    فقط تمرکز روی بهبود خودم میزارم

    و تقلا برای تغییر کسی نمیکنم

    و واقعا هر بار دارم بیشتر درک میکنم هر چقدر متوجه رشد درونی خودم میشوم میگم من این رات درست را رفته ام و در روز چندین ساعت در سایت هستم و فایل میبینم و کامنت میخونم و می‌نویسم و دفتر ها پر کرده ام

    پس با یک جمله یا یک کلمه که بخوام با کسب حرفی بزنم تا تغییر کند کاملا اشتباه و بیراهه است

    پس چه بهتر که کار با کسی نداشته باشم و فقط و فقط من مسئول شخص خودم هستم

    هر کسی هم در هر جایی هست دقیقا در جای درستشه دلسوزی و ترحمو حمایت و پشتیبانی از دیگران ممنوع

    من روی خودم کار میکنم و کسی را تغییر نمی‌دهم جز خودم تا نتایجم حرف بزنند

    چون حرف قشنگ زدن سمه

    و من اینو دارم تو زندگی روزمره ام از اطرافیانم میبینم که خودشون رو فدای بقیه می‌کنند و خودشون هزار تا مشکل دارند و اون طرف هیچ تغییر ی نمیکنه که نمیکنه

    پس من الهام در تغییر دیگران عاجز هستم و در تغییر خودم توانا هستم

    خدایا کمکم کن تا تغییر خودم برام اتفاق بیفتد

    در هر لحظه نشانه ها و الهامات قلبم رو گوش بدم و تغییرات ریز و کوچک و درشتم را ببینم و تایید کنم که خداوند در حال هدایت من هست در هر لحظه

    من باید دریافت کننده خوبی باشم.

    و همین مکان و همین زمان و همین شرایط

    این سایت الهی عالیترین گنج برای تغییرات من هست

    خدایا شکرت که هر لحظه دارم با جمله کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و پاداش الهی دریافت کردند

    داره می‌ره تو وجودم و زندگیم بر این اصل داره استوار و محکم و الهی و توحیدی تر میشود

    خدایا شکرت که همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط قراردارم

    خدایا شکرت که مرا ارزشمند آفریدی اشرف مخلوقات جانشین خودت بر روی زمین

    و بخودم آمدم که من ارزشمندم بی قید و شرط

    پس باید اون لوح سفید را که در 33سال رنگ سیاه پاشیده شده روش رو با تعهد و عشق و لذت و شادی و آرامش الهی هر روز یه ذره از وجودم را پاک کنم

    هر روز بهتر از روز قبلم عمل کنم و حرکت بسوی سعادت و خوشبختی و رستگاری در دنیا و آخرت و هر لحظه را زندگی کنم و لذت ببرم

    چون هر لحظه عشقی از طرف خدا ست تا تسلیم باشم و بندگی کنم و در لحظه زیبایی ببینم و شکر گذاری کنم و توجهم را روی بهبود شخصیتم بزارم

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 51 رای:
    • -
      سولماز ستاری گفته:
      مدت عضویت: 2272 روز

      با سلام خدمت شما دوست خوبم

      بسیار لذت بردم از کامنت ارزشمندتون،و برای خودم ذخیره اش کردم،واقعا ما که در ابتدای این مسیر هستیم،یه درکی از قانون پیدا کردیم ،اما هنوز اون نتیجه ی ملموس حالا در هر زمینه ای ،که برای هر کدوممون متفاوت هس،یعنی یکی ثروت ،یکی سلامتی،یکی روابط ،و گاهی اوقات در همه زمینه ها هس،سریع میاییم و به دیگران میگیم که راهتون اشتباهه.

      نتیجه این میشه که فقط خودمون رو از مسیر دور میکنیم و خیلی از اوقات که میاییم و قانون رو توضیح میدیم،مورد تمسخر قرار میگیریم که پس کو نتایج خودت؟؟؟

      و در این مسیر ،همیشه و همیشه باید به خودمون یاد اوری کنیم که ما ،مسئول همسر ،فرزند ،و کلا خانواده نیستیم،ولی اگر فقط روی خودمون کار کنیم،نتایج که بیاد ،اگر التماس کردن ،بهشون بگیم.

      و خود من ،خیلی از این جهت ،ضربه خوردم،با اینکه اینقدر استاد تاکید میکنن،اما انگار بعضی هامون باید بریم و دورهامون رو بزنیم ،جالب اینجاست که از طرف ما ،اصرار و تاکید میشه،از طرف بقیه انکار و لجاجت،و نتیجه این احساس بد ،اتفاقات بد میشه برای شخص ما.

      بازم ممنونم از کامنت بسیار زیبایتان و بهترین ها رو برایتان ارزومندم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        الهام سیاوشی فرد گفته:
        مدت عضویت: 500 روز

        به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم

        سلام عزیزان جان

        سلام سولماز عزیز دوست هم فرکانسی و ارزشمندم

        سپاسگزارم از توجه شما به کامنتی که منشأ اصلی ان خداوند بود و دل برآمده و نوشته شد

        سولماز عزیز

        می‌خوام از موفقیت امروز در کنترل ذهنم بهت بگم

        بسیار اشتیاق داشتم که آرامش درونی ام را با کسی به اشتراک بزارم

        دیدم خداوند پاسخ داده

        و گفتم خودشه پاداشم رسید

        نتیجه کنترل ذهنم ذهنم را دریافت کردم بزودی با نقطه دیدن نقطه آبی شکر گذاری کردم و واردش شدم

        من از صبح تا ظهر درگیری ذهنی شدیدی داشتم

        و حتی اجازه نوشتن تمرین ستاره قطبی را هم بزور تونستم بگیرم و بنویسم

        و میدونستم باید یه جوری هر کاری کردم با خودم به صلح برسم وگرنه دارم دستم میکنم تو آتیش

        یعنی یه درگیری سختی بین ذهن و قلبم بود که فقط با کمک خداوند توانستم سربلند پیروز میدان باشم

        اینکه ما از تغییر دیگران عاجزیم

        و در تغییر خودمان توانا

        همزمان شد با فایل دوره مقدس 12قدم در قدم پنجم

        و من از دیروز که استارت قدم پنجم را زدم به امید خدا که موفقیت های بیشتر آرامش ذهنی بهتری در عملکردهایم و انجام درست و دقیق تر تمرینات داشته باشم و از نتایج بنویسم برا خودم

        و ادامه جریان امروز صبح

        گفتگوهای ذهنی شروع شده بود و هیچ جوره حاضر نبود سکوت کنه

        چندین صفحه نوشتم

        دیدم اون داره بازم ادامه میده و دست و پام رو قفل کرده بود

        رفتم فایل جلسه پنجم رو گوش میدادم متوجه شدم این برای الآنم نیست

        تسلیم شدم شاید هزار بار گفتم من تسلیمم هیچی نمیدووووونم خودت داری عجز و ناتوانی ام را میبینی

        حتی نمیتونم از جام بلند بشم

        کمکم کن

        توکه نمی‌خوای من امروز همینجوری قفل باشم

        بهم گفته شد برو جلسات دوره احساس لیاقت رو گوش کن

        و خداوند بهترین پلن ها رو می‌ریزه

        دوباره شروع به مرور دوره و الان جلسه 13بودم گوشش دادم درباره تنهابودن هست

        کمی آرامتر شده بودم ولی بازم نجواها بودن و ترس و نگرانی بود

        تموم که شد گفتم برم جلسه بعدی جلسه 14

        الله و اکبر خودشه

        چقدر مسئولیت کارهایی که انجام میدی را بر عهده میگیری

        چقدر اشتباهات خودت را میپذیری ؟

        یعنی آب بر آتش

        ریخته شد

        سریع اومدم تو دفتر برای اون گفتگوی ذهنی که از صبح تا الان مثله خوره تو وجودمه نوشتم

        من مسئول تمام اتفاقات زندگی ام هستم

        هر اتفاقی بیوفته بر اساس باورها و افکار و فرکانس های خودم بوجود آمده

        حالا هزاران بار کن این جمله رو نوشتم و بخودم گفتم ولی امروز باز یه جور دیگه ذهنم خودنمایی میکرد

        یعنی بخدا چنان آرامشی درونم را گرفته بود اون لحظه که اصلا قابل وصف نیست

        همین که من با تمام وجودم این اتفاق را پذیرفتم و گفت من مسئول هستم

        خودم اشتباه کردم خودمم درستش میکنم

        اشتباه جزیی از مسیره

        وقتی پذیرفتم

        دیدم هیچ خبری از سرزنش و خودخوری و احساس گناه هم نیست دیگه

        گفتم من اشتباه کردم درسشو گرفتم و سعی میکنم دیگه این اشتباه را تکرار نکنم

        چون واقعا امروز به معنای واقعی گفتگوی منفی ذهنی رو متوجه شدم و دیدم نصفه روزی کل انرژی منو گرفته و نمیزاره تکون بخورم

        حالا گفتگو درباره یه بیزینس بود

        که من چند ماه پیش به کمک خداوند شروعش کردم و نتایج خوبی هم گرفتم و امروز واقعاً همین گفتگوی منفی ذهن برام موهبتی از طرف خدا بود که دیگه ادامش ندهم

        چندبارنشانه دیدم که ادامه ندم ولی متوجه نشدم

        وقتی امروز به تضاد ذهنی برخوردم گفتم مسیر درسته من چند بار هم نشونه دیدم ولی در مدار دریافت نبودم

        و الان بلطف خداوند آگاه‌تر شدم و تعهد دادم و نوشتم هم در دفتر م هم در اینجا ردپا میزارم که دیگه اون کار را ادامه ندهم .

        و شکر خدا که حالم عالیه و با خودم بیشتر در صلح هستم

        خدایا شکرت

        تمام اتفاقات زندگی من بر اساس باورها و افکار و فرکانس های خودم بوجود می آید.

        من با باور فراوانی و اعتماد بخدا و توکل برخدا اون کار را در زندگی ام حذف کردم

        و ایمان دارم که خداوند مرا به مسیرهای بهتر و زیباتر و آسانتر و لذت بخش تر و راحتر هدایت میکند.

        در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1150 روز

    سلام به استاد عزیز و گرامی خودم و مریم جان عزیزم و تمامی دوستان گرامی.

    خدا رو شکر تو این چند سال اخیر که دوره‌های استاد رو کار کردیم افکار و باورها و درکمون نسبت به این قضیه که همه ی اتفاقات از سمت و سوی خودمون پیش میاد ، تغییر کرده و دیگه مثل قبل از خدا توقع نمی‌کنیم. در واقع زمانی توقع می‌کنیم که خودمون در راستای هر چیزی تلاش کرده باشیم یعنی سهم و نقش خودمون رو درست انجام داده باشیم و بعد از خدا درخواست میکنیم که سهم خودش رو برامون انجام بده.

    اینکه هر اتفاقی تو زندگی من میفته من بگم خدا برام رقم زده کاملاً با منطق من در تضاد هستش دیگه مثل گذشته نمی‌پذیرم که خدا هر کس را که بخواهد هدایت می‌کند. این درسته که : خدا هر کس را که خودش بخواهد هدایت می‌کند تازه اینم نه که به کلام باشه بلکه باید عمل من نشون بده یعنی من در هر لحظه سعی کنم در فرکانس یا مدار بهتری قرار بگیرم.

    یادمه اون موقع‌ها که باور غلطی داشتم خیلی جاها به هر علتی حالا یا به خاطر تنبلی یا به خاطر عدم مسئولیت یا به خاطر خود خواهی و توقع زیاد در کل که به خاطر عدم درک قوانین جهان کنار میشستم و فقط چشمم دنبال این بود که خدا باید برام کاری بکنه و اگه اتفاقات طبق میل من پیش نمی‌رفت می‌چسبوندم به اینکه حتماً خدا مصلحت ندونسته.

    کلاً زاویه دیدم نسبت به این قضیه که خداوند هر کیو بخواد هدایت میکنه یا به هر کی بخواد نعمت میده خیلی اشتباه بود. الان خدا رو شکر میکنم که نگاهم نسبت به اون سالها خیلی تغییر کرده.

    تسلیم بودن و اعتراض نکردن نسبت به آنچه که اتفاق میفته خیلی فرق داره با اینکه من هیچ کاری نکنم.

    زمانی به خدا اثبات میکنم که من تسلیمم که با احساس خوب و لذت بردن ، به زندگیم ادامه بدم.

    اینکه من کاری نکنم ولی همچنان با احساس بد و حسایی مثل ترس و نگرانی به زندگیم ادامه بدم اسمش تسلیم یا رها کردن نیست بلکه اسمش فرار از واقعیتها و انکار کردنه!!!!

    اونایی که دنبال کسب آگاهی نمیرن همیشه بهانه‌ای برای فرار از واقعیتها دارن مثل گذشته ی خودمون .

    اما کسی که آگاهی کسب میکنه و با تجاربی که به دست میاره هر روز بیشتر از روز قبل پی به قوانین جهان میبره خوب می‌فهمه که سهم و نقش خودش چیه و سهم و نقش خدا چیه .

    به همین جهت دست از جنگیدن و یا زور زدن و حتی فریب دادن خودش برمیداره.

    چن روز پیش همسرم بدون مقدمه یه دفه‌ای بهم گفت مادرش بش گفته چون برادرش مریضه خونه‌ای که توش مستاجره رو میخواد براش بخره که یه وقت استرس و اضطراب باعث حاد شدن بیماریش نشه یعنی از سر دلسوزی و ترحم و حتی ترس به قول خودش گفته من مادرم میترسم که اگه این کارو نکنم یه اتفاقی برای بچم بیفته بعداً عذاب وجدان بگیرم به همین خاطر مادر شوهری که دلش بند هر هزار تومنش بود، الان میخواد چند میلیارد پول به پسر کوچیکش بده تا به خیال خودش از عذاب وجدان بیرون بیاد. چون فکر میکنه دعوا و مشاجره‌های چند سال پیششون که خودش خیلی پسرشو نفرین میکرده باعث بوجود اومدن این بیماری در پسرش شده . بگذریم….

    موضوعی که به من مرتبطه اینه که تا همسرم این موضوع رو مطرح کرد ،بقدری عصبانی شدم که در عرض 10 دقیقه قسم خوردم که دور کل خانوادشو خط می‌کشم . از اینکه این همه افکار و باورهای پوچی دارن و اینکه چقد بین بچه‌هاشون فرق میزارن.

    درست، ده دقیقه کشید تا من آروم شدم.

    همسرم توجیه و منطقهای خودشو میوورد که منو آروم کنه ولی من تو اون 10 دقیقه هیچی تو مغزم نمی‌رفت تا اینکه لا به لای صحبتهای همسرم، هی یکی یکی قوانین تو ذهنم مرور میشد و یه دفعه منی که آمپرم به هزار چسبیده بود مثل کسی که آب یخ ریخته باشن رو سرش ، یه دفعه آروم آروم شدم.

    این اومد تو ذهنم که هر کسی پاسخ فرکانس خودشو دریافت میکنه.

    این اومد تو ذهنم که هیچ دلیل و منطقی برای مجاب کردن جهان به خاطر حال بدیت نداری .باید همیشه و در هر شرایطی احساسامو خوب نگه دارم .باورهای فراوانی اومد تو ذهنم اینکه جهان پر از نعمت و فراوونیه.

    شرک خدا اومد تو ذهنم که با این رفتارم دارم به خدا شرک می‌ورزم و نگاهم به اینه که مادر شوهرم یه کمکی به ما بکنه که وضعیت ما بهتر از این باشه.

    این اومد تو ذهنم که نباید حس لیاقتمو زیر سوال ببرم و ارزشهای خودمو به خاطر چن میلیارد پول، پایین بیارم.

    جایگاه خودمو با جاریم با برادر شوهرم با بچه‌هاش مقایسه کردم و گفتم ناهید هیچ وقت نخواه که جای اونا باشی و کسی بخواد به هر علتی به تو کمک مالی کنه .همین که بی‌نیاز از کسی هستی، همین که خانوادم از بزرگترین ثروت که سلامتی هستش برخوردار هستن، ینی من صاحب همه چیز هستم. چیزهایی که با میلیاردها پول نمیشه عوضشون کرد.

    وقتی تو ذهنم اومد که مادرشوهرم داره سهم ماها را هم به پسر کوچیکش میبخشه ، این جمله رو به خودم یادآوری کردم که « خدایا من به تو و عدالت تو یمان دارم هیچ حقی از من گرفته نمی‌شود و من آسوده خاطر هستم ».

    که می‌دونم اینم ب خاطر باورهای کمبودمونه که از بود و نبود بزرگترهامون مال وثروت میخایم.

    و اینکه« خداوند و قوانین جهان در حال انجام کارهستن تا ثروت و نعمت وارد زندگی من بشه».

    خیلی جالبه همه این آگاهی‌ها و باورهایی که تو این چن ساله یاد گرفتمشون و سعی میکنم تو عمل نشون بدم ،لابه لای صحبتهای همسرم به ذهنم خطور کرد. از اینکه اون 10 دقیقه رو مثل بم منفجر شدم ناراحت شدم ولی از اینکه خیلی زود احساسم نسبت به اون قضیه خاموش شد خیلی خوشحال شدم .خودمو بخشیدم و احساسمو نسبت به خانواده ی همسرم بخصوص مادرشو و برادر شوهرم خوب کردم.

    کل قضیه رو در عرض چن دقیقه فراموش کردم و دیگه با همسرم راجع بهش صحبت نکردم حتی تونستم تو خلوت خودم تمام گفتگوهای ذهنی و نجواها را خاموش کنم و از این بابت خیلی خدا رو سپاس گفتم . چون در گذشته من کسی نبودم که به راحتی از این موضوعها بگذرم. از اینکه نگاهم به دنیا و جهان تغییر کرده بود خودمو تحسین کردم حتی لابه لای حرفها این تو ذهنم اومد که ناهید خانم درسته که برادر شوهرت بیماره و به نظر عمر کوتاهی داره اما تو خودت می‌دونی که عمر ، دست خداس و حتی تو نمی‌دونی که تا فردا زنده هستی یا مرده ؟!!!! پس نمیخواد حرص و جوش مال دنیا و یا رفتارهای دیگرانو بزنی. تمرکزتو بذار روی همون ایمانی که به خدا داری و مطمئن باش اگه با هم همین ایمان پیش بری خداوند بهترین‌ها رو نصیبت می‌کنه من امسال خودمو متعهد کردم صبور باشم و توکلم رو با احساس خوب و لذت بردن از داشته هام به خداوند ثابت کنم بنابراین نباید در جهت خلاف تعهدم پیش برم.

    پس خودمو تسلیم تمام اتفاقاتی که تو زندگیم میفته می‌کنم هر چن بر خلاف میل من باشن. هر چن به نظر غیر قابل تحمل و یا مشکل ساز باشن.

    رعایت قوانین جهان و داشتن افکار و باورهای مثبت مطمئنم مشیت الهی را هم ، به بهترین شکل ممکن دریافت خواهم کرد.

    استاد جونم عاشقتم.

    الهی باشی همیشه که وجودت باعث آرامش زندگیمه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
  6. -
    حسین نظری گفته:
    مدت عضویت: 3088 روز

    به نام الله یکتا

    سلام به استاد گرانقدر و بانو شایسته عزیزم و دوستان گلم

    قربون خدام برم که همه چیو سپرده به خودم اما اعتراف میکنم که بدون هدایت های خداوند هیچی نیستم

    خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم

    من از تغییر دیگران عاجزم واز تغییر خودم توانا

    استاد حرفتون رو با گوشت و پوست و استخونم درک میکنم زمانی که وارد دوره احساس لیاقت شدم و شما گفتیدکه در مورد این مطالب نخواهید با کسی صحبت کنید و گفتید من این حرف رو در تمام دوره هام میگم اما خیلی ها عمل نمیکنن و من فکر میکردم حسین که همراهم در این دوره بود شامل این موضوع نمیشه و همیشه حواسم بهش بود تا یک چیزی از دوره متوجه میشدم بدو بدو میومدم و بهش میگفتم و اون اگه عمل نمیکرد چقدر خودخوری و ناراحتی میکردم یا اگه یه جایی کنترل کردن ذهنش از دستش در می‌رفت من هی نصیحتش میکردم و خودم رو مسئول اون میدونستم که باید عوض بشه اونم با زور اگه می‌دیدم داره وقتش رو به دیدن فیلم و اینستا میگذرونه که دیگه هیچی قهرم میکردم باهاش اما از جایی دیدم خودم دارم از بین میرم خودمم دارم دقیقا همون کارهایی رو انجام میدم که حسین داشت انجام میداد و یه روز اومدم زدم نشانه و دوره عشق و مودت برام اومد من فقط جلسه اول رو که گوش کردم دیگه نخواستم تمرکز کنم رو نکات منفی هم همسرم و هم تمام اطرافیانم و خودم رو عاجز دونستم از تغییر دیگران حتی همسرم و به طرز معجزه آسایی از همون روز تا به الان زندگی من کلا در این زمینه عوض شده خود حسین بیشتر از من داره به قانون عمل می‌کنه و زندگیمون داره تغیرات بزرگی درش ایجاد میشه و متوجه شدم اگه بخوام من کسی رو تغییر بدم میشم مثل یونس وفقط خودم به خودم ظلم میکنم و میرم تو قعر تاریکی ها

    و تغییر پسرهم قبل دوره احساس لیاقت بود من با مقایسه کردن پسرم با همسن هاش که داشتن حرف میزدن و احساس حقارت میکردم و خودم رو مادری بی عرضه میدونستم داشتم به زور و بدون در نظر گرفتم قانون تکامل به بچم فشار میوردم که حرف بزنه و زمانی وارد دوره شدم و دیدم دارم در حق خودم و بچم ظلم میکنم تا یه الان برای حرف زدنش هیچ کار خاصی انجام ندادم ولی سپردم به خدا و خودم رو عاجز دونستم که بتونم فرزندم رو به زور به حرف بیارم و از پارسال که ارزوی من این بود حداقل بگه غذا الان داره برام شعر میخونه و این بزرگ ترین نتیجه منه که از تغییر دادن فرزندم دست برداشتم و خودش رشد کرد اونم تکاملی و به خودم هربار بگم که خداوند به یک اندازه به همه‌ی ما دسترسی داره و بهتره برای کسی خدایی نکنیم و اجازه رشد به همه بدیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  7. -
    فرزانه سخنوری گفته:
    مدت عضویت: 888 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام بر استاد عباسمنش عزیزو خانم شایسته نازنین

    در مورد اصل اساسی آموزش که ابتدا خودت به آنچه می گویی عمل کن .

    استاد جان معادل این جمله را نثر زیبایی سعدی در کتابهای مدرسه داشتیم که عالم بی عمل به چه ماند به زنبور بی عسل .من این جمله را خیلی خوب از همون دوران مدرسه با تمام وجود احساس کردم و این جمله رفت نشست تو ذهنم .چون اطرافم پر بود از آدمهایی که خوب حرف می زدند و پای عمل همه می لنگید .من بارها می دیدم که بزرگترها مدام نصیحت می کنند و در و گوهر می افشانند ولی وقتی دقت می کردم می دیدم خودشون عمل نمی کنند .

    توبه فرمابان چون خود توبه کمتر می کنند

    چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند

    من هم رو این اصل حساس بودم واگر کسی مخالف گفته هایش عمل می کرد دیگه حرفش برام ارزشی نداشت .

    خودم هم در زندگی سعی کردم به آنچه می گویم عمل کنم .البته قبل تر ها شده بود که گاهی نظراتی می دادم و صد البته درست و به جا و ارزشمند که خودم به آن عمل نکرده بودم و دلیل آن شاید بهانه های که ذهنم برایم جفت و جور می کرد ولی در کل عملگرا هستم و از شعار دادن بیزارم .

    حتی در کارم که در حیطه آموزش و پرورش است خیلی مراقبت بیشتری دارم که آنچه می گویم خودم عمل کرده باشم مثلا برای آموزش تغذیه سالم خودم سعی می کنم در محل کار و در منزل به آنچه به دیگران می گویم عمل کرده باشم بارها پیش آمده بچه ها به من خوراکی های غیر سالم تعارف می کنند یا حتی همکاران من امتناع کردم بعد می گن یه بار اشکال ندارده ومن نمی پذیرم .

    در مورد آگاهی های این سایت هم از ابتدا با کسی صحبت نکردم مگر شاید به عدد انگشت یک دست هم نرسد و همان تعداد چهار پنج نفر که گاهی صحبتی کردم نتیجه نامناسب دیدم مثلا بی تفاوتی و عدم پیگیری با فراموش کاری که همان را هم قطع کردم و تمام تمرکزم بر روی خودم هست

    هنوز هم گاهی در جمع خانوادگی آن افراد پر مدعا را می بینم که همچنان در حال نصیحت و پند و اندرز و نظر دادن هستند و به زندگیشان که دقت می کنم می بینم که دقیقا مشکلاتشان از همان ادعا کردن و عمل نکردن است و وقتی می گویدپس چرا خودت عمل نمی کنی هزاران آسمان ریسمان هست که می بافند .

    خدارا شکر من در این مورد سعی می کنم عالی عمل کنم و خوب موفق هم بوده ام

    در مورد شرط دریافت هدایت الهی که رسیدن به مرحله عجز و درماندگی هست هم تجربه خوبی همین چند روز پیش دارم .

    یک تضاد برایم پیش آمده بود که هرچه به این در و اون در می زدم حل نمی شد .شاید یک ماه درگیر آن تضاد بودم هر راهی که به ذهنم می رسید را رفتم .هر آنچه می شنیدم را به کار می بستم خلاصه تمام راه های ممکن و غیر ممکن را امتحان کردم ولی جواب نبودند واقعا خسته و مستأصل شده بودم کنترل ذهن برایم سخت بود و آماج افکار ،ترس ها و افسوس ها شده بودم برای رهایی به قرآن متوسل شده بودم و آگاهی های سایت .

    خلاصه روزهای سختی بود در نهایت پس از کلی تلاش و تقلا رسیدم سر نقطه اول یعنی هیچ .

    دیگه وقتی به مرحله عجز و ناتوانی رسیدم دست از هر کاری شستم و فقط نظاره کردم هر آنچه بر من گذشته بود .

    دیگه به قول استاد عزیز. حسابی چک و لگدی شده بودم بعد دوباره اقرار به عجزو ناتوانی ام کردم و خداوند را به منبع قدرت ، بزرگی و توانایی یاد کردم و این دفعه درها باز شد راه ها پدیدار شدند ،نشانه ها آمدند آنوقت مثل موسی که عصارا بر آب زد و راه باز شد برای من هم در عین غیر ممکن بودن راه باز شد و معجزه رخ داد .

    راه حل بسی آسان و در دست ی بود واما من نمی دیدم . مقاومت داشتم وقتی به مرحله عجز رسیدم مقاومت ها از میان رفتند و در ها باز شد و غیر ممکن ها ممکن گردید .

    خدارا هزاران مرتبه شکر گزاری که درخواستم را پاسخ داد.

    خدارا شکر که قدرت و عظمت او در خدمت ماست اگر ایاک معبد و ایاک نستعین را در راس همه امور زندگی خود قرار دهیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  8. -
    سارا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1461 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    قلم:35

    أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ

    آیا ما تسلیم شدگان را همچون مجرمان قرار می‌دهیم؟

    سلام و صد سلام به اساتید عزیزم که همواره در مسیر نور و گسترش نور هستن

    سلام به دوستان مدار بهشت

    امروز پانزدهم شهریور مبااااارک روز موعودی که قلبم ندایش را داده بود

    من به همراه خانواده در زنجان هستیم… و من منتظر قدم بعدی هستم تا با تکامل و لذت و به دور از عجله و حرص و طمع، وارد مدار خواسته ام بشم… خدایا اعتراف می کنم چیزی نمی دونم، چیزی بلد نیستم، از هیچی خبر ندارم… تویی که همه چی رو خلق کردی، تویی که همه چی مال توعه، تویی که همه چی رو حکیمانه و عزیزانه و قدیرانه داری اداره می کنی… همه چی تحت کنترل توعه … به همه چی مسلطی… تویی که به همه چی علم داری… پس فرمون زندگیم دست تو… منو ببر به مسیر انعمت علیهم… و کمکم کن تا با اسلحه عجله و حرص و طمع، با ذهن خودم، خودمو نندازم تو چاه… کمکم کن تکامل رو درک کنم و طبق تکامل قدم به قدم با لذت مسیر نور رو جلو برم و پکیج خوشبختی رو تجربه کنم

    خدایا خودت می دونی پشت این خواسته من از زوج موحد چیه… می خوام زندگی سراسر هدایتی و توحیدی رو تجربه کنم… می خوام عشق بی قید و شرط رو تجربه کنم… می خوام مدار الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ رو تجربه کنم… می خوام زندگی که همه چیزش فقط نور باشه و تلاش برای گسترش نور باشه رو تجربه کنم… می خوام انعمت علیهم رو در حد کمالش تجربه کنم و موقع مرگ با آغوش باز و بدون حسرت، این دنیا رو ترک کنم و به سوی تو برگردم…

    فرمون زندگیم هم دست خودت

    و منم هر روز تلاش می کنم این ذهنم رو شخم بزنم و علف های هرزش رو پاکسازی کنم و توش کلی گل های خوشبو بکارم و تبدیلش کنم به باغ سرسبز و بهشتی که قرآن توصیفش کرده تا در دنیای بیرون هم خلق بشه

    نکات پربرکت این جلسه:

    قوانین بدون تغییر خداوند… تعقل در نشانه های خداوند

    ∆ مشیت”، قانون کلی و بدون تغییر جهان است؛

    ∆ دامی خطرناک به نام “فقط حرفهای قشنگ زدن”؛… نتایج باید حرف بزنن

    ∆ “انشاالله”، به معنی اگر خدا بخواهد نیست بلکه به معنی: اگر با مشیت(قوانین) خداوند هماهنگ باشد؛ پس کل کار ما اینکه قوانین رو بشناسیم و خودمون رو باهاش هماهنگ کنیم… تمام اقوامی که هلاک شدن، به خاطر اعمال خودشون بوده و تمام اونایی که نجات پیدا کردن به خاطر اعمال خودشون بوده… وقتی ما در مسیر نور قرار بگیریم، لاجرم طبق قانون در بحث سلامتی، در بحث روابط، در بحث ثروت و موضوعات دیگه همه چی بهتر و بهتر و بهتر میشه

    خواست خدا میشه رَوَدَ… از گروه های خاصی صحبت می کنه

    ∆ خداوند برای شما هیچ تصمیمی نمی گیرد بلکه باورهای شما برای شما تصمیم می گیرند؛

    ∆ ” ابلاغ پیام” مهم است نه فهماندن آن به دیگران. افرادی که آماده شنیدن باشند، پیام را می شنوند و جدّی می گیرند؛ در نهایت اونیکه باید می فهمه و اونی که نباید، نمی فهمه، و هدایت و گمراهی فقط دست خداست… ما عاجز هستیم از تغییر دیگران، و ما توانا هستیم در تغییر خودمون… الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ

    ∆ قدم اول برای هدایت این است که: عجز خود را در برابر خداوند و نیاز به هدایت او، بپذیری؛

    ∆ اصل اساسی آموزش: اول از همه خودت به آنچه آموزش می دهی عمل کن؛… اون وقت آدم های مناسب وارد برنامه هام میشن… هیچ پیامبری رسالت نداشت زندگی بقیه رو تغییر بده… رسالت تو ابلاغ پیام… هر کس بخواد بره جهنم، راهو براش صاف می کنیم که بره جهنم و هر کی بخواد بره بهشت، راهو‌ براش صاف می کنیم که بره بهشت… انرژی جنس خودشو گسترش میده…. انرژی جنس خودشو گسترش میده

    رَبِّ هَبْ لِی حُکْمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِـحِینَ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  9. -
    ندا سادات گفته:
    مدت عضویت: 1526 روز

    بنام خداوند عشق و زیبایی ها و تمام فراوانی ها

    ما به خداوند اعتماد داریم

    سلام بر استاد عزیزم و مریم جون این زوج خوشبخت که الگوی عالی برای ما هستند

    خداوند هرلحظه در حال هدایت کردن ما است

    خداوند دوست داره که ما همه چی داشته باشم

    اما اگر خودمان بخواهیم

    اگر قدم ها را برداریم

    اگر ثابت قدم باشیم

    اگر خودمان را با خودمان مقایسه کنیم

    اگر فکر تغییر دیگران نباشیم

    اگر فکر عشق و اشتیاق خودمان باشیم

    اگر به زیبایی ها توجه کنیم

    اگر هر جایی می خواهیم برویم تفکر کنیم که چرا داریم میرویم

    کشور عزیز ما ایران بهترین کشور است

    این ما مردم هستیم که کشور پاک خودمان را می‌سازیم

    این ما هستیم که میتوانیم یک کشور توسعه یافته بسازیم

    آزادی ،اگاهی می آورد

    اگر قرآن را بخوانیم خدا به همه آزادی داده

    اگر هرکسی از خودش شروع کنه و فکر تعصبات بیهوده نباشه پیشرفت می‌کنه

    با آزادی انسان به همه جا میرسه چون فکرش آزاده

    اگر انسان آزاد باشه پیشرفت می‌کنه

    در کشور پاک اگر فکر تعطیلی نباشیم پیشرفت میکنیم

    در کشور پاک اگر از کارمان نزنیم خلق میکنیم

    در کشور پاک اگر اشغال توی دستمان نگه داریم و بندازیم توی سطل اشغال فرهنگ می‌سازیم

    این دولت نیست که باید برای ما کار انجام دهد این خود ما هستیم که باید به فکر خودمان باشیم

    ما باید از خود شخص خودمان شروع کنیم

    از خانه ی خودمان تغییر را شروع کنیم

    به فرزندانمان آزادی بدهیم

    به همسر مان آزادی بدهیم

    که اونجوری که دوست داره زندگی کنه

    از تغییر خودمون شروع کنیم

    کارهایی که به خودمان مربوط میشه رو انجام دهیم بقیه رو خدا درست می‌کنه

    از وقتی فهمیدم خدا در قرآن گفته غمگین مباش و غصه نخور دیگه تو مراسم عزاداری محرم و صفر شرکت نکردم

    امامان همه یک گفته داشتند که به خدا ایمان بیاورید

    هم به مردم میگفتند و هم خودشان دست و نگاهشان به سوی خداوند بود

    امامان که قانون رو میدونسنتند که نباید غصه بخوریم پس به هیچ عنوان راضی نیستند ما در مراسم روضه خوانی و گریه شرکت کنیم

    اونا محتاج گریه ی ما نیستند

    به قول شما استاد عزیز توی این محرم و صفر دختر پسرا خوب همدیگر رو پیدا میکنند

    پیامبران توی قرآن هدفشون یکتا پرستی بود فقط خدا

    و خوشبحال اون افرادی که توی اون زمان هم فرکانس پیامبران بودند ،1400 سال پیش

    و ما هم در سال 1403 پیامبرانی داریم مثل امام حسین عباسمنش که هدفش یکتا پرستی ،فقط خدا ،هستش و خوش به حال اون کسانی که هم فرکانس با این امام هستند

    هر کشوری که آزاد هست ،اگاه هست

    کشوری که روی اسکناس نام خدا است پیشرفت دارد

    کشوری که دین برایش مهم نیست چه چادری چه کسانی که با لباس زیر هستند همه در کنار هم دارن زندگی میکنند و هیچ کس نگاه بد ندارد ،پیشرفت میکند

    کشوری که فقط به فکر شادی هست و مردمانش به فکر شادی و رقص هستند پیشرفت میکنند

    کشوری که حمل اسلحه آزاد است همه بهم اطمینان دارند

    کشوری که زیر سن قانونی نباید مشروبات الکی بگیره، امنیت دارد

    و اینها را خود مردم می‌سازند اگر هر کسی از خانه ی کوچک خودش شروع کنه پیشرفت می‌کنه

    استاد میتونم قسم بخورم که 5 سال یا بیشتر عکس پروفایل واتساپ و تلگرام تغییر نکرده

    پروفایلم نوشته ی اسکناس آمریکا هست

    ما به خداوند اعتماد داریم

    قسم میخورم روز به روز داره اطمینانم به خدا بیشتر میشه

    پروفایل تلگرامم نوشتم برای چی نگرانی من همه چیز را به نفع نو تغییر میدهم

    استاد قسم میخورم هر اتفاقی هر اتفاااااااااااااقی که می افته به نفع منه تاکید میکنم هر اتفاقی

    اینها همه لطف خدا هست نگاه خدا توی زندگی ام هست

    وقتی به قانون عمل میکنم حاااااالم خوب میشه

    حاااااااااااالم خوب تر میشه

    دریچه های قلبم باز میشه

    احساسم خوب میشه

    نگاهم خوب میشه

    آرزو دارم خودم را آزادتر و رهاتر کنم و به جریان آب اعتماد کنم و منو ببره به اقیانوس

    چون لیاقت ما دریا نیست لیاقت ما اقیانوسها هستش

    چون ما سوگلی خداوند هستیم

    سپاس از شما و مریم جون کدبانوی عالی

    سپاس از تمامی هم فرکانسی هایم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      ناصر گفته:
      مدت عضویت: 1374 روز

      سلام ندا جان دوست همفرکانسم

      چه کامنت پرمحتوایی نوشتی

      کامنتت یه کلاس درسه

      معجونی از قوانین رو نوشتی

      آفرین به تسلطت به آگاهی های استاد عزیز

      چقدر عالی قوانین رو درک کردی

      چقدر عالی قوانین رو درونی کردی

      چقدر خوبه که آگاهی پیدا کردی و دیگه نمیری مراسم عزاداری، چون کار خیلی مهمیه

      کاری که در تضاد کامل با دیدگاه افراد مذهبیه

      منم دو سالی میشه نمیرم و تو خونه بهم میگن تو دین و خدا رو گذاشتی کنار.

      چقدر خوبه که به این درک رسیدی که با بقیه کاری نداری، اولش خیلی سخته ولی یواش یواش عادت میکنی

      فقط نگاه میکنی فقط لبخند میزنی فقط سکوت میکنی و رد میشی ، خیلی حال میده، چون انرژیت دیگه تلف نمیشه، انرژیت رو برای خودت صرف میکنی

      این تفکر که ما مسئول بقیه ایم، جزو بزرگترین نشتی های انرژیه و نمیزاره رشد بکنیم، منم این نشتی رو از قدم 5 دوازده قدم متوجه شدم و کلا بستمش

      و الان انرژیم داره برمیگرده ،

      تازه رابطه آدم با بقیه خیلی بهتر میشه، چون دیگه جر و بحثی نمیکنی، فقط یا سکوت میکنی، یا تشکر میکنی یا تحسین میکنی

      من که اکثرا در روابطم تو یکی از این سه حالتم.

      چه خوب درک کردی که لیاقت بهترینها رو داری، صرف همین باور آدم رو به یه درجه بهتر از هر جهت هدایت میکنه،

      چون به شرطی به بهترین ها هدایت میشیم که خودمون رو لایق بدونیم

      لایق بهترین ثروت، بهترین عشق، بهترین سلامتی، بهترین رابطه، بهترین حس

      خدا رو شکر میکنم که خوب روی خودت کار کردی

      و اینقدر خوب متوکل و مومن شدی

      اینقدر خوب رهاتر شدی

      اینقدر خوب حالت خوبه

      ندا عزیز ممنونم که نوشتی

      کامنتت حالم رو خوبتر کرد

      خدا رو شکر برای حضور در کنار دوستانی توحیدی چون شما.

      اسمت هم زیباست.

      برات بهترین ها رو آرزومندم.

      در پناه رب العالمین باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 912 روز

    به نام ایزد یکتا به نام خدای خوبیها و زیباییها و عشق

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم

    سلام به استاد عزیزم و مریم دوست داشتنی و مهربانم که استاد من هستن

    سلام به دوستان توحیدیم

    خوشحالم که خداوند امروز هم به من فرصت داد تا از زندگی لذت ببرم و در مسیر خواسته هام با آگاهی بیشتر قدم بردارم خدایا شکرت سپاسگزارتم

    از دیروز نه صداتون رو شنیدم نه تو سایت تونستم بیام دلم برای همتون تنگ شده بخصوص استاد عزیزم چون تفریح رفته بودیم کنار دوستانمون

    اینکه اکثریت مردم میگن ببینیم خدا چی میخواد یا خدا نخواست وگرنه انجام می‌شد کاملا اشتباهه

    منم قبل از آشنای با استادم و بدست آوردن این آگاهی‌های قوانین خدا همینطور فکر میکردم و منتظر خدا بودم که ببینم کاری برای من انجام میده یا نه دریغ از اینکه من درخواستی بکنم یا قدم بردارم و یا بهتر بگم خودمو از درون تغییر بدم هیچ آگاهی نداشتم

    ولی شکر خدا الان متفاوت از دیگران هستم بجای اینکه بگم خدا چی میخواد میگم ببینم من چه فرکانسی فرستادم آیا با قوانین هماهنگی داره یا نه

    حرفهای قشنگ زدن زیاده و گفتنش آسونه اما باید ببینیم چقدر عمل میکنیم

    به قول استاد عزیزم خداوند مظهر عشق و مهربانیه خداوند مظهر نعمت و ثروت ست خداوند مظهر فراوانی و زیباییست

    خداوند مظهر خوبی و سلامتی ست

    اگر هر خوبی و نعمت و ثروت و شادی و عشق در زندگیمون وجود داره از سمته خداست و اگر مریض و بی پولی و فقر و کینه و ..‌ در زندگیمون وجود داره از افکار و باورهای ماست چقدر خوبه که اینه در ذهن و وجودمون فرو ببریم تا جزئی از شخصیتمون بشه جزئی از رفتارمون بشه

    استاد عزیزم استاد توحیدیم خوشحالم که هر روز از عمرم میگذره با آگاهی و تغییر و رشد میگذره و بیهوده زنده نیستم و زندگی نمیکنم برای خودم ارزش قائل هستم خودمو دوست دارم

    خدایا من امروز لایق دیدن فراوانی و نعمت و ثروت و شادی هستم

    خدایا شکرت که امروز منو هدایت کردی

    تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: