https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/09/abasmanesh-7.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-09-16 06:00:332024-04-27 07:45:45گفتگو با دوستان 42 | مفهوم تغییر باور
146نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
اول اینکه استاد عباسمنش چقدر دوستان خوبی دارن که واقعا عاشقش هستن و اینو میشه واضح از فرنکاسش فهمید و این جهان ، مساله کبوتر با کبوتر را رعایت کرده و افراد سالم و با درک خوب جذب استاد شدن که اینهم مصداق بارز قانون هست.
متا باور استاد در پاسخ به سوال آقای فرشید:
باور ثابت بودن قوانین خداوند هست که همیشه ثابت هستن و حتی برای پیامبران الهی هم ثابت بوده که در قرآن ذکر شده ،
درک همین باور ، باعث میشه انسان آرامش پیدا کنه ، اعتقاد پیدا کنه اگر فلان نتایج را می خواد باید فرنکاس متناسب بان را ارسال کنه و قوانین جهان درست کار می کنند و ما بهتره فقط سمت خودمان را انجام بدهیم .
گفته شده انسان 15 هزار باور داره ولی بعض از انها مهمتر هست و تغییر آن باعث تغییر ات بزرگی در زندگی ما میشه، وآن باور فراوانی هست ، مهمترین باور برای ثروتمندشدن هست ، برخلاف گفته های مردم عادی که سراسر از کمبود انرژی و صرفه جویی و فقر صحبت می کنند ، درک باور فراوانی، باعث میشه، جهان ما را به جاهایی هدایت کنه که ، این فراوانی را باچشم خود ببینیم و باور ما قویتر بشه ، مثل باور فراوانی آب، جنگل و درخت، فراوانی انسانها ی خوب ، پول و ثروت، شغل خوب ، سلامتی و هر جیز دیگر ، ، ،
اول خدارو شکر میکنم که من رو به این راه هدایت کرد و این مسیر برام خیلی لذت بخشه و یه امید و انگیزه و شور اشتیاق خاصی بهم داده
من اول خودمو معرفی کنم واقعا در نوشتن زیاد وارد نیستم و اگه کم و کاستی داشت لطفاً به بزرگی خودتون ببخشین🙏
من متاهل هستم و ۶ساله که با خانواده همسرم زندگی میکنم و از همون اول خیلی میل به مستقل شدن داشتم یه جورایی همیشه دلم میخواست خونه و زندگی مستقل خودم رو داشته باشم بدون هیچ وابستگی به پدر و خانواده همسرم
و بر خلاف من همسرم از این شرایط کاملا راضی بود و هیچ تلاشی نمیکرد برای پیشرفت در زندگیمون و همیشه پشتش به پدرش گرم بود
من یه چیزی از همون اول در من میگفت که باید پیشرفت کنم و اصلا آرام و قرار نداشتم و این خیلی اذیتم میکرد چون هیچ کاری از دستم بر نمیومد و من روز های تکراری و خسته کننده ای رو داشتم میگذراندم و یه جاهایی به این نتیجه رسیده بودم که سرنوشت من تا آخر عمرم همینه و باید با همین شرایط تا آخر عمرم زندگی کنم اینم بگم که من رشته ادبیات عرب در دانشگاه قبول شده بودم و همسرم اجازه ادامه تحصیل رو بهم نداد و من بودم در این زندگی بدون هیچ هنر و مدرک تحصیلی خیلی برام سخت بود خیلی غر میزدم و همیشه با خودم درگیر بودم در ظاهر خیلی دختر شاد و خوشحالی بودم ولی همیشه غمی تو دلم بود که این خوشحالی از ته دلم نبود
تا اینکه خدا به من دختری داد و من وقتی دختر دار شدم علاقه زیادی پیدا کردم به خیاطی چون بی نهایت به لباس و خوش پوش بودن اهمیت میدادم و دوست داشتم همیشه بهترین لباس ها رو داشته باشم تا اینکه رفتم و خیاطی رو با هر سختی که بود یاد گرفتم با یه چرخ درب و داغون خیاطی میکردم و یه درآمد خیلی ناچیزی داشتم
و این خیلی برام لذت بخش بود که من خودم دارم پول در میارم یادمه اولی مانتویی که دوختم برا یکی از فامیلامون بود و من مبلغ ۵۰هزار تومن به دست آورده بودم و نمیدونم چرا اینقدر خوشحال بودم که این نتیجه تلاش خالصانه خودم بود
بعد مدتی تو این زمان همسر من فقط حقوقی داشت که فقط خرج زندگیمون بود و هیچ پس اندازی نمیشد بکنی همیشه من در دلم یه میل و عطش شدیدی برای پیشرفت داشتم که وقتی نمیتونستم کاری کنم باعث افسردگی و تسلیم شدنم میشد و خیلی وقت ها گریه میکردم
من یه زندگی روتین و خسته کننده ای رو داشتم تکرار میکردم و تسلیم سرنوشت شدم
من چون با خانواده همسرم زندگی میکردم آن ها روی همه کار های من تمرکز داشتن و پدر همسرم بعضی وقتها خیلی با حرف هایشان اذیتم میکردن و این زمان گذشت و گذشت تا من از طریق باشگاه ورزشی که در آن روز ها ورزش میکردم به یه اردو یه روزه رفتم و قرار بود شب ساعت ۷برگردیم
اما شب اون اتوبوسی که قرار بود بیاد دنبالمون دیر کردم و ساعت ۹اومد
من چنان استرسی داشتم که از این دیر کردن من ممکنه که چ حرفها خانواده همسرم به من بزنن و خیلی ناراحت و نگران بودم تا اینکه مربی من گفت که چرا حالت گرفته است و من جریان را برایش تعریف کردم و او گفت که میتوانی با شکر گزاری به آنچه میخاهی برسی و اون شب ما کل مسیر برگشت رو باهم حرف زدیم و چنان نور امیدی در من شعله ور شد که احساس خیلی خوبی بهم داد
ایشون چندتا فایل برایم فرستادن و توی اون فایل ها فایلی بود به اسم مناجات ملاصدرا و من وقتی اون فایل رو گوش دادم بی نهایت جذب اون صدا بودم ولی نمیشناختم که اون صدا .صدای کیه ؟تا اینکه توی یه فایل دیگه خود استاد مابین حرفاشون گفتن سید حسین عباس منش هستم و من سریع رفتم و داخل گوگل سرچ کردم و از آنجایی که من به اینترنت وایمیل وارد نبودم نتونستم که عضو سایت بشم و خیلی ناراحت بودم
به همسرم گفتم که من میخام که عضو این سایت بشم و اون با من خیلی دعوا کرد ک لازم نیست
و این بیشتر منو داغون کرد
ولی من نا امید نشدم و همیشه همیشه یه نور امیدی در دلم بود و همیشه رویا هام و ارزوهامو تصور میکردم طوری که حتی بعد اینکه دخترم کمی شیطون شده بود تمام وسایل تزئینی خونمون رو شکسته بود و من هیچ میلی به خریدن دوباره اون وسایل نداشتم و میگفتم که برای خونه جدیدم میخرم و تا این حد باور داشتم که میتونم صاحب خونه خودم بشم
بعد مدتی از اینکه فایل های که مربی من میفرستاد و اون ها رو گوش میدادم و تایم های خیلی کوتاهی داشت ولی من همیشه مرتبا تکرار میکردم و گوش میدادم و همیشه دنبال یه نفر بودم که بتونه منو عضو این سایت بکنه شاید براتون خنده دار باشه که من کار به این سادگی رو هم بلد نبودم وقتی که درگیر این مسئله بودم برای بار دوم به همسرم گفتم که منو عضو این سایت بکن و در کمال ناباوری و بدون هیچ سوالی این کارو برام انجام داد و من اون شب خیلی خوشحال بودم چون احساس میکردم که وارد یه مسیر خیلی خوبی شدم و به خودم گفتم این همه دعا و گریه های که کردم و اینکه خدا میدونستم من از ته قلبم این خواسته رو دارم من رو هدایت کرده به این راه و چرا من انتخاب شدم بین همه این آدم های اطرافم و این بی شک هدایت خدای خوبم بود
من از وقتی که عضو این سایت شدم شاید دوماه کمتر بشه که عضو سایت شدم ولی تو همین زمان کم به یه احساس خیلی خوبی رسیدم و خوشحالم و امیدوارم به تغییر زندگیم و با تضاد هایی که روبرو میشم خیلی با آرامش حلش میکنم و میگم حتما خیری در آن نهفته است میخام بگم خیلی خوشحالم و این داستان زندگی منه و همچنان با امید و توکل به خدای مهربانم و با استفاده از آموزش های استاد باور دارم که میتونم به زندگی دلخواهم برسم
سوالی که الان برا پیش اومده اینه که من تو خونه کار خیاطی میکنم و از این کار های راسته دوزی تولیدی که من به سختی و با زمان زیاد باید پول در بیارم اینم بگم که از وقتی فهمیدم که همسرم هیچ میلی به پیشرفت نداره من خودم تصمیم به تغییر و پیشرفت زندگیم کردم و برای این هدفم بسیار بسیار مصمم هستم من میخاستم که دوره لباس مجلسی رو شرکت کنم و آموزش ببینم از آنجایی و هزینه آموزش ۴/۵میلیون بود و من خودم این پول رو نداشتم از همسرم درخواست کردم و ایشون به هیچ وجه به من کمک نکردن و گفتم لازم نیس و من اونجا خیلی خیلی داغون شدم که چرا باید برای این چندرغاز پول من اینقدر خار بشم پیش همسرم و همونجا با خودم گفتم که من حتما حتما خودم به دستش میارم و کار تو خونه پیدا کردم و با اینکه تا به حال کار تولیدی انجام نداده بودم شروع به کار کردم و شب و روز تلاش کردم خیلی تلاش کردم و از درآمد روز ۲۰هزار تومن الان به روزی ۱۲۰هزار تومن رسیدم و تونستم با تلاش خودم برای اولین بار این ۴/۵میلیون رو جور کنم اما بعد اینکه با تمام تلاشم این پول جور شد و من میخاستم که برای کلاس ها و اموزشم اقدام کنم همسرم در کمال بی معرفتی به من اجازه شرکت در کلاس ها رو نداد و من هرچی صحبت کردم که بزار من شرکت کنم و من مطمئنم که پیشرفت میکنم ولی گوشش بدهکار نبود و در یک لحظه تمام آرزوهای من روی سرم خراب شد و من چندین روز فقط گریه میکردم 😔خیلی حالم بد بود ولی چون به فایل های شما گوش میدادم به خودم اومدم و گفتم حتما قراره اتفاق بهتری برام بیوفته و دیگه حرفی از کلاس ها نزدم و سعی کردم حالمو خوب نگه دارم تا اینکه بعد مدتی من پول در میاوردم تو خونه و هرچیزی که فقط برای خودم میخاستم میتونستم بخرم ولی این پول برای من خیلی به سختی در میومد و من از صبح تا شب باید کار میکردم تا بتونم ۱۰۰در بیارم
و این برام شده بود یه باور که پول درآوردن چقدر سخته و در این مرحله بود که یاد حرفهای استاد افتادم که گفته بودن هرچی رو که باور کنی همون اتفاق میافته و اگه باور کنی که پول به سختی در میاد واقعا به سختی به دست میاد و این داشت برای من اتفاق میافتاد و من از همون لحظه گفتم خدای من خدای مهربانم من میخام کاری انجام بدم ک راحت بتونم پول در بیارم و اینجا یه ایده ای به ذهنم رسید که دیگه این کارو انجام ندم و برم دنبال کاری که دوست دارم کاریو که دوست دارم اینه که برم تو کار لباس کودک …
حالا من بین این دوراهی موندم چند روزه گیر کردم که آیا انصراف بدم از این کارم یانه و این ایده همون الهام از طرف خداونده چون من اگه اینکار نکنم دیگه پولی هم نخواهم داشتم و از آنجایی که همسرم به من کمک نمیکنه خیلی میترسم
که چ تصمیمی بگیرم
دوستان عزیزم و استاد عزیزم اگه ممکنه منو راهنمایی کنین چون خیلی به کمکتون نیاز دارم چون من هنوز اول راهم و خیلی نمیتونم تشخیص بدم راه درست رو از. نادرست
سلااام دوست عزیزم من خیلی خوشحالم که باهاتون آشنا شدم هر ایده ای که بهت گفته میشه انجام بده که فقط با انجام دادن همون ایده قدم بعدی بهت گفته میشه به نظر من یا همون راهی که تو رو به موفقیت میرسونه یا تجربه کسب میکنی و آدم بزرگ تری میشی
جهانی بزرگ و با قوانینی بسیار ساده و کاربردی ،جهانی با قوانین پایدار و بدون تغییر،جهانی بسیار دقیق که شرایطی رو به زندگی من میاره تا هماهنگ با باورها و کانون توجه من باشه ، جهانی که در هر لحظه اتفاقات و شرایط رو برای من رقم میزنه که با اساس احساس همون لحظم هماهنگ باشه.
اگر در احساس ترس،غم،نگرانی و ناراحتی هستم و این احساس مدتی طول کشیده باشه خواهم دید که کم کم اتفاقات و شرایطی برام پیش میاد که غم و اندوهم باز هم بیشتر بشه ، یا اگر ساعت ها عصبانی باشم جهان شرایط و اتفاقاتی رو به زندگی من دعوت میکنه که عصبانیت بیشتری رو تجربه کنم.
در مثالی اگر من همیشه از همه چیز ایراد میگیرم و به همه چیز معترض باشم و آگاهانه تلاش نکنم ازین احساس خارج بشم خواهم دید موقعیت هایی برای من پیش میاد که من بیشتر بتونم اعتراض کنم و حتی خواهم دید که همسرم و اطرافیانم به من نق میزنن ، پس با توجه به این واکنش جهان اگر آگاهانه تلاش کنم با توجه به زیبایی ها و تفسیر مسائل بخیر ، کانون توجهم رو به نکات مثبت بزارم ، اتفاقات و شرایط من به صورتی که هماهنگ با این احساس باشن تغییر خواهند کرد و اتفاقات مثبت به زندگیم سرازیر میشن. با کمی کنکاش در خاطراتم و دقت در اونها خواهم دید به مراتب این موضوع در زندگیم تکرار شده. یکی از اولین نشونه هایی که جهان به من گوشزد میکنه در حال فرستادن فرکانسی مخرب به جهان هستم خودش رو در جسم من به صورت درد و بیماری نشون میده.
طبق مقاله خانم شایسته عزیز:
آبشخور این فرکانسها، باورهای محدودکننده ایه ،که کنترل کانون توجه منو جوری تو دست گرفته که، قادر به دیدن نعمتها، داشتهها و امیدهای زندگی ام نباشم و واکنشها، رفتار و عملکردهای منو حول محور ناخواستههام میچرخونه که با اون محدودیتها هماهنگی فرکانسی کامل داره.
ولی مهم نیست که چقدر خودم رو در شرایط نابسامان گیر انداختم ، چون من در جهانی زندگی میکنم که در هر لحظه به فرکانسهای من واکنش نشون میده. یعنی از همون لحظهای که تصمیم میگیرم تا ناظر بر افکارم باشم و تلاش کنم تا آگاهانه برای کنترل کانون توجهام برای موندن در این مسیر مداومت کنم و باورهای بنیادیم رو تغییر بدم، بدون استثناءـ شکل اتفاقات در اطرافم ، شروع به تغییر در جهت مثبت میکنه و کار رو برای کنترل کانون توجهم، آسونتر میکنه. این تمام قانونشه.
سلام استاد عزیز خدارو هزار بار سپاس گزارم که شمارو سر راهم قرار داد
من دوره عزت نفس رو تهیه کردم ولی چون گوشیم آیفن هست نمیتونم بازشون کنم فایلهارو و نمیتونم تمرینهام رو اونجا انجام بدم همسرم از روی لپ تاپ واسم دانلود میکنه چون موظف بودم تمرین رو انجام بدم گفتم اینجا خدمتتون عرض کنم که نمیتونم با گوشیم فایلهارو باز کنم و دیدگاهم رو بنویسم
چقدر این لایوتون زیبا بود مه با تغیر باور هامون شرایط هم تغیر میکنه
من همیشه یه شک داشتم به این موضوع اما امشب با دبدن ابن فایل کاملا متوجه شدم که این یک قانونه و بدون هیچ حرفی عملی هست
سلام استاد عزیزم که هر وقت پای صحبتهای شما نشستم به جرات اعتراف میکنم که بهن زده میشم از درک این آگاهی ها
بارها شده این صحبتا رو از شما شنیدم ولی اخر کار انگار بار اول به گوش من خورده ..استاد عزیزم نمیدونم الان باید کدوم یکی از این صحبتهای شما رو برای خودم اینجا مکتبوب کنم که توی ذهنم بشینه بسکه این آگاهی ها خالص انگار کویریم که بشدت تشنه آبم
جمله آخریتون توی گو من زنگ خورد و حجت رو بر من تمام کرد
قوانیین ثابت خداوند و عدالتش به واسطه ثابت بودن این قانون دلمو آروم کرد بقول شما میدونم جای پام قرص کافیه در مشیت الله بمانم عمل کنم و اراده خداوند برای خودم خواهان شوم
این جمله شما که باورتون به فراوانی آب و درخت باعث شما که جهان شما رو به جای هدایت کنه که الان احاطه شدین با فروانی آب و درخت بشدت روی من تاثیر گذاشت و به این معنا بود که من فقط باید باورهای که میخوام برای خودم تکرار کنم و منطقیش کنم و منتظر به حقیقت پیوستنش باشم
من وظیفه خودمو انجام بدم و دنیا بدون شک وظیفه خودشو انجام میده ..
این فایل باید بارها گوش بدم و از خداوند قادر میخوام که در درک بهتر این آگاهی ها هدایتم کنه
سپاسگزارم از شما استاد عزیز که همه جوره نماد یک انسان توحیدی هستین
پاتو جای محکمی میگذاری موتور توی مسیر بودن و نتیجه گرفتن…
برای نتایج نگران نباشم …
ما بین صفر و یک هستیم هیچ کس در جهان نیست که قوانین رو صدرصد بدونه و عمل کنه….
*خدایا خودت بهم بگو کی هستی…. همان اول رابطه عاشقانه داشته باشی شخصیت تو به اندازه ای عوض میشه نتایج که شخصیت عوض بشه و اراده پولادین میخواد …
وقتی شخصیت تو عوض بشه در دنیای بیرونی نتایجتتتت صدرصدد عوض میشههههههه…..
خیلی ها انتظار دارند یک شبه همه چیز عوض بشه…
به اندازه ای که تغییر کرده اند نتایج عوض میشه…
شخصیت من چجوریه حوری جان/
من دختر شاد پاک مهربونیت هستم من خیلی شادم من ذهنم درگیر اتفاقات منفی گذشته هست من ذهنم درگیر اتفاقات منفی قبل هست….
نشانگر ارامشه
نشانگر تغییر باور ارامشه…
به اندازه ای ک مطمعنی به اندازه ای که ذهنت ارامه
ذهنم درگیر رنجکش و اقوام و حرف فامیل و سی بی سی ها هست ….
آقای رنجکش که کلا با همه همین طوره با آرزو هم همینطوری بود با همه آدمها همینطوره ولی با آرزو نه اصلا نباید برات مهم باشه مگه برات مهمه مگه خداست مگه تورو آفریده مگه دنیا را آفریده مگه ترس داره مگه میشه تورو مگه حالش بده …
خاله هم از زاویه ای ببین که از خانوادت ترس داره که سراغتو بگیره وگرنه مگه بی کاره ؟؟؟؟. همه چیز حل خواهد شد به زودی نگران نباش وگرنه همه عاشق شخصیتت هستند زهرا
سلام استاد واقعا درست میگید تمام نعمتهایی که خداوند داده به ما همشون نامحدودن ازباران که همیشه میبارد خورشید که همیشه میتابد آسمان که همیشه سقفی بر سر ماست شب وروز که همیشه ثابت هست فصلها که یکی پشت دیگری می آید اونچه که نامحدوده چیزهایی است که ساخته دست بشر هست وشاید سوال باشه که برف وبارون درایران کمه این برمیگرده به اینکه عده زیادی از مردم ایران انسانهای شکرگذاری نیستند امابازهم این نعمت به ما داده شده است خداوند مارو درجهت انسانهای شکرگذار قرار بدهد الهی آمین
سلام وخداقوت خدمت استاد عزیزم ومریم بانو
چه جلسه ی زیبا و عالی بودش کلی حرفهای درجه یک بودش
وقتی ماداریم مسیر رو میریم نباید نگران نتیجه باشیم چون زندگی یک مسیر هست نه مقصد
بعضی وقتا یه جمله هایی استاد میگید که قشنگ میره ومیشینه توی وجود ما شاگرداتون مثل این:خداوند یک قانون کاملا ثابت داره وهیچ کسی هم نمیتونه ازش تخطی کنه
همین که آدم باور کنه به همین جملتون آرامشی وجودش رو میگیره که حد نداره
خدا مثل آدمها نیست که فراموش کنه یا کم وزیاد بزاره برامون
اون به اندازه ی تلاش وظرف وجودیمون نعمت و ثروت میده واون هیچ وقت بی عدالتی در کارش نیست
ما هیچ وقت نمیتونیم ثابت بمونیم یا روی باورهامون کار میکنیم وبالا میریم یا کار نمیکنیم و شرایطمون به مرور بدتر میشه
باید بدونیم چقدر میتونیم پیشرفت کنیم وقتی که زمان میزاریم وعمل میکنیم به قانون
در پناه الله مهربان باشیم
به نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام
اول اینکه استاد عباسمنش چقدر دوستان خوبی دارن که واقعا عاشقش هستن و اینو میشه واضح از فرنکاسش فهمید و این جهان ، مساله کبوتر با کبوتر را رعایت کرده و افراد سالم و با درک خوب جذب استاد شدن که اینهم مصداق بارز قانون هست.
متا باور استاد در پاسخ به سوال آقای فرشید:
باور ثابت بودن قوانین خداوند هست که همیشه ثابت هستن و حتی برای پیامبران الهی هم ثابت بوده که در قرآن ذکر شده ،
درک همین باور ، باعث میشه انسان آرامش پیدا کنه ، اعتقاد پیدا کنه اگر فلان نتایج را می خواد باید فرنکاس متناسب بان را ارسال کنه و قوانین جهان درست کار می کنند و ما بهتره فقط سمت خودمان را انجام بدهیم .
گفته شده انسان 15 هزار باور داره ولی بعض از انها مهمتر هست و تغییر آن باعث تغییر ات بزرگی در زندگی ما میشه، وآن باور فراوانی هست ، مهمترین باور برای ثروتمندشدن هست ، برخلاف گفته های مردم عادی که سراسر از کمبود انرژی و صرفه جویی و فقر صحبت می کنند ، درک باور فراوانی، باعث میشه، جهان ما را به جاهایی هدایت کنه که ، این فراوانی را باچشم خود ببینیم و باور ما قویتر بشه ، مثل باور فراوانی آب، جنگل و درخت، فراوانی انسانها ی خوب ، پول و ثروت، شغل خوب ، سلامتی و هر جیز دیگر ، ، ،
خدایا از تو هدایت می خواهم به سعادت دنیا و آخرت
علیرضا یکتای مقدم
مشهد مقدس
«به نام خداوند بخشنده مهربان»
خلاصهای از آنچه که در این فایل آموختم؛
• مشیت قانونی کلی است که اراده آن را توضیح میدهد.
• قانون جهان تغییر نمیکنه اصلا.
• ما چیزی بین صفر و یک هستیم، یک خداوند است.
• هیچکس نیست که بیایراد باشه در جهان.
• مهم این است که هرچه را میدانیم عمل کنیم. در این دنیای مادی هرگز به جاودانگی و کمال نمیرسیم. فقط بهتر و بهتر میشیم.
• درک کردن قوانین جهان یک فرایند تکاملی است.
• به اندازهای که تغییر میکنم، نتایج تغییر میکند.
• برای رزق مثال باران را به یاد بیاورم. مهم نیست چقدر میباره چون بینهایت است. مهم این است که من چه ظرفی زیر باران گذاشتم.
• رحمت الهی بینهایت است، چیزی شبیه به نور خورشید. وقتی میتونم استفاده کنم که مقدماتش رو فراهم کرده باشم.
• هرچی مذهبیتر، باورهای فقیرتر.
• باور یک شبه تغییر نمیکنه، چون یک شبه ایجاد نشده.
• آرامش، نماد تغییر است چون مومن با خوف علیهم و لا هم یحزنون هستند.
• تمرین کنم در بازههای زمانی مختلف، آرام باشم. ده دقیقه، یک ساعت، یک روز، یک هفته، یک ماه و …
• یک باور مهم و قوی درمورد خداوند از دیدگاه استاد: خداوند قوانین بدون تغییر گذاشته که اگه ازشون تبعیت کنم فارغ از مسیر جهان، نتیجه خودم را خواهم گرفت.
• با خدایی طرف هستیم که خیییلی ثابته قوانینش.
خدارو صد هزار مرتبه شکر.
در پناه الله باشید.
به نام خدای مهربانم
سلام استاد عزیزم و سلام دوستان عزیزم
من زهرا هستم ۲۶ساله از مشهد
من تازه عضو سایت شدم و این اولین کامنت من هست
اول خدارو شکر میکنم که من رو به این راه هدایت کرد و این مسیر برام خیلی لذت بخشه و یه امید و انگیزه و شور اشتیاق خاصی بهم داده
من اول خودمو معرفی کنم واقعا در نوشتن زیاد وارد نیستم و اگه کم و کاستی داشت لطفاً به بزرگی خودتون ببخشین🙏
من متاهل هستم و ۶ساله که با خانواده همسرم زندگی میکنم و از همون اول خیلی میل به مستقل شدن داشتم یه جورایی همیشه دلم میخواست خونه و زندگی مستقل خودم رو داشته باشم بدون هیچ وابستگی به پدر و خانواده همسرم
و بر خلاف من همسرم از این شرایط کاملا راضی بود و هیچ تلاشی نمیکرد برای پیشرفت در زندگیمون و همیشه پشتش به پدرش گرم بود
من یه چیزی از همون اول در من میگفت که باید پیشرفت کنم و اصلا آرام و قرار نداشتم و این خیلی اذیتم میکرد چون هیچ کاری از دستم بر نمیومد و من روز های تکراری و خسته کننده ای رو داشتم میگذراندم و یه جاهایی به این نتیجه رسیده بودم که سرنوشت من تا آخر عمرم همینه و باید با همین شرایط تا آخر عمرم زندگی کنم اینم بگم که من رشته ادبیات عرب در دانشگاه قبول شده بودم و همسرم اجازه ادامه تحصیل رو بهم نداد و من بودم در این زندگی بدون هیچ هنر و مدرک تحصیلی خیلی برام سخت بود خیلی غر میزدم و همیشه با خودم درگیر بودم در ظاهر خیلی دختر شاد و خوشحالی بودم ولی همیشه غمی تو دلم بود که این خوشحالی از ته دلم نبود
تا اینکه خدا به من دختری داد و من وقتی دختر دار شدم علاقه زیادی پیدا کردم به خیاطی چون بی نهایت به لباس و خوش پوش بودن اهمیت میدادم و دوست داشتم همیشه بهترین لباس ها رو داشته باشم تا اینکه رفتم و خیاطی رو با هر سختی که بود یاد گرفتم با یه چرخ درب و داغون خیاطی میکردم و یه درآمد خیلی ناچیزی داشتم
و این خیلی برام لذت بخش بود که من خودم دارم پول در میارم یادمه اولی مانتویی که دوختم برا یکی از فامیلامون بود و من مبلغ ۵۰هزار تومن به دست آورده بودم و نمیدونم چرا اینقدر خوشحال بودم که این نتیجه تلاش خالصانه خودم بود
بعد مدتی تو این زمان همسر من فقط حقوقی داشت که فقط خرج زندگیمون بود و هیچ پس اندازی نمیشد بکنی همیشه من در دلم یه میل و عطش شدیدی برای پیشرفت داشتم که وقتی نمیتونستم کاری کنم باعث افسردگی و تسلیم شدنم میشد و خیلی وقت ها گریه میکردم
من یه زندگی روتین و خسته کننده ای رو داشتم تکرار میکردم و تسلیم سرنوشت شدم
من چون با خانواده همسرم زندگی میکردم آن ها روی همه کار های من تمرکز داشتن و پدر همسرم بعضی وقتها خیلی با حرف هایشان اذیتم میکردن و این زمان گذشت و گذشت تا من از طریق باشگاه ورزشی که در آن روز ها ورزش میکردم به یه اردو یه روزه رفتم و قرار بود شب ساعت ۷برگردیم
اما شب اون اتوبوسی که قرار بود بیاد دنبالمون دیر کردم و ساعت ۹اومد
من چنان استرسی داشتم که از این دیر کردن من ممکنه که چ حرفها خانواده همسرم به من بزنن و خیلی ناراحت و نگران بودم تا اینکه مربی من گفت که چرا حالت گرفته است و من جریان را برایش تعریف کردم و او گفت که میتوانی با شکر گزاری به آنچه میخاهی برسی و اون شب ما کل مسیر برگشت رو باهم حرف زدیم و چنان نور امیدی در من شعله ور شد که احساس خیلی خوبی بهم داد
ایشون چندتا فایل برایم فرستادن و توی اون فایل ها فایلی بود به اسم مناجات ملاصدرا و من وقتی اون فایل رو گوش دادم بی نهایت جذب اون صدا بودم ولی نمیشناختم که اون صدا .صدای کیه ؟تا اینکه توی یه فایل دیگه خود استاد مابین حرفاشون گفتن سید حسین عباس منش هستم و من سریع رفتم و داخل گوگل سرچ کردم و از آنجایی که من به اینترنت وایمیل وارد نبودم نتونستم که عضو سایت بشم و خیلی ناراحت بودم
به همسرم گفتم که من میخام که عضو این سایت بشم و اون با من خیلی دعوا کرد ک لازم نیست
و این بیشتر منو داغون کرد
ولی من نا امید نشدم و همیشه همیشه یه نور امیدی در دلم بود و همیشه رویا هام و ارزوهامو تصور میکردم طوری که حتی بعد اینکه دخترم کمی شیطون شده بود تمام وسایل تزئینی خونمون رو شکسته بود و من هیچ میلی به خریدن دوباره اون وسایل نداشتم و میگفتم که برای خونه جدیدم میخرم و تا این حد باور داشتم که میتونم صاحب خونه خودم بشم
بعد مدتی از اینکه فایل های که مربی من میفرستاد و اون ها رو گوش میدادم و تایم های خیلی کوتاهی داشت ولی من همیشه مرتبا تکرار میکردم و گوش میدادم و همیشه دنبال یه نفر بودم که بتونه منو عضو این سایت بکنه شاید براتون خنده دار باشه که من کار به این سادگی رو هم بلد نبودم وقتی که درگیر این مسئله بودم برای بار دوم به همسرم گفتم که منو عضو این سایت بکن و در کمال ناباوری و بدون هیچ سوالی این کارو برام انجام داد و من اون شب خیلی خوشحال بودم چون احساس میکردم که وارد یه مسیر خیلی خوبی شدم و به خودم گفتم این همه دعا و گریه های که کردم و اینکه خدا میدونستم من از ته قلبم این خواسته رو دارم من رو هدایت کرده به این راه و چرا من انتخاب شدم بین همه این آدم های اطرافم و این بی شک هدایت خدای خوبم بود
من از وقتی که عضو این سایت شدم شاید دوماه کمتر بشه که عضو سایت شدم ولی تو همین زمان کم به یه احساس خیلی خوبی رسیدم و خوشحالم و امیدوارم به تغییر زندگیم و با تضاد هایی که روبرو میشم خیلی با آرامش حلش میکنم و میگم حتما خیری در آن نهفته است میخام بگم خیلی خوشحالم و این داستان زندگی منه و همچنان با امید و توکل به خدای مهربانم و با استفاده از آموزش های استاد باور دارم که میتونم به زندگی دلخواهم برسم
سوالی که الان برا پیش اومده اینه که من تو خونه کار خیاطی میکنم و از این کار های راسته دوزی تولیدی که من به سختی و با زمان زیاد باید پول در بیارم اینم بگم که از وقتی فهمیدم که همسرم هیچ میلی به پیشرفت نداره من خودم تصمیم به تغییر و پیشرفت زندگیم کردم و برای این هدفم بسیار بسیار مصمم هستم من میخاستم که دوره لباس مجلسی رو شرکت کنم و آموزش ببینم از آنجایی و هزینه آموزش ۴/۵میلیون بود و من خودم این پول رو نداشتم از همسرم درخواست کردم و ایشون به هیچ وجه به من کمک نکردن و گفتم لازم نیس و من اونجا خیلی خیلی داغون شدم که چرا باید برای این چندرغاز پول من اینقدر خار بشم پیش همسرم و همونجا با خودم گفتم که من حتما حتما خودم به دستش میارم و کار تو خونه پیدا کردم و با اینکه تا به حال کار تولیدی انجام نداده بودم شروع به کار کردم و شب و روز تلاش کردم خیلی تلاش کردم و از درآمد روز ۲۰هزار تومن الان به روزی ۱۲۰هزار تومن رسیدم و تونستم با تلاش خودم برای اولین بار این ۴/۵میلیون رو جور کنم اما بعد اینکه با تمام تلاشم این پول جور شد و من میخاستم که برای کلاس ها و اموزشم اقدام کنم همسرم در کمال بی معرفتی به من اجازه شرکت در کلاس ها رو نداد و من هرچی صحبت کردم که بزار من شرکت کنم و من مطمئنم که پیشرفت میکنم ولی گوشش بدهکار نبود و در یک لحظه تمام آرزوهای من روی سرم خراب شد و من چندین روز فقط گریه میکردم 😔خیلی حالم بد بود ولی چون به فایل های شما گوش میدادم به خودم اومدم و گفتم حتما قراره اتفاق بهتری برام بیوفته و دیگه حرفی از کلاس ها نزدم و سعی کردم حالمو خوب نگه دارم تا اینکه بعد مدتی من پول در میاوردم تو خونه و هرچیزی که فقط برای خودم میخاستم میتونستم بخرم ولی این پول برای من خیلی به سختی در میومد و من از صبح تا شب باید کار میکردم تا بتونم ۱۰۰در بیارم
و این برام شده بود یه باور که پول درآوردن چقدر سخته و در این مرحله بود که یاد حرفهای استاد افتادم که گفته بودن هرچی رو که باور کنی همون اتفاق میافته و اگه باور کنی که پول به سختی در میاد واقعا به سختی به دست میاد و این داشت برای من اتفاق میافتاد و من از همون لحظه گفتم خدای من خدای مهربانم من میخام کاری انجام بدم ک راحت بتونم پول در بیارم و اینجا یه ایده ای به ذهنم رسید که دیگه این کارو انجام ندم و برم دنبال کاری که دوست دارم کاریو که دوست دارم اینه که برم تو کار لباس کودک …
حالا من بین این دوراهی موندم چند روزه گیر کردم که آیا انصراف بدم از این کارم یانه و این ایده همون الهام از طرف خداونده چون من اگه اینکار نکنم دیگه پولی هم نخواهم داشتم و از آنجایی که همسرم به من کمک نمیکنه خیلی میترسم
که چ تصمیمی بگیرم
دوستان عزیزم و استاد عزیزم اگه ممکنه منو راهنمایی کنین چون خیلی به کمکتون نیاز دارم چون من هنوز اول راهم و خیلی نمیتونم تشخیص بدم راه درست رو از. نادرست
ممنون میشم راهنماییم کنین🙏🙏🙏
سلااام دوست عزیزم من خیلی خوشحالم که باهاتون آشنا شدم هر ایده ای که بهت گفته میشه انجام بده که فقط با انجام دادن همون ایده قدم بعدی بهت گفته میشه به نظر من یا همون راهی که تو رو به موفقیت میرسونه یا تجربه کسب میکنی و آدم بزرگ تری میشی
متن روز (۶)
جهانی بزرگ و با قوانینی بسیار ساده و کاربردی ،جهانی با قوانین پایدار و بدون تغییر،جهانی بسیار دقیق که شرایطی رو به زندگی من میاره تا هماهنگ با باورها و کانون توجه من باشه ، جهانی که در هر لحظه اتفاقات و شرایط رو برای من رقم میزنه که با اساس احساس همون لحظم هماهنگ باشه.
اگر در احساس ترس،غم،نگرانی و ناراحتی هستم و این احساس مدتی طول کشیده باشه خواهم دید که کم کم اتفاقات و شرایطی برام پیش میاد که غم و اندوهم باز هم بیشتر بشه ، یا اگر ساعت ها عصبانی باشم جهان شرایط و اتفاقاتی رو به زندگی من دعوت میکنه که عصبانیت بیشتری رو تجربه کنم.
در مثالی اگر من همیشه از همه چیز ایراد میگیرم و به همه چیز معترض باشم و آگاهانه تلاش نکنم ازین احساس خارج بشم خواهم دید موقعیت هایی برای من پیش میاد که من بیشتر بتونم اعتراض کنم و حتی خواهم دید که همسرم و اطرافیانم به من نق میزنن ، پس با توجه به این واکنش جهان اگر آگاهانه تلاش کنم با توجه به زیبایی ها و تفسیر مسائل بخیر ، کانون توجهم رو به نکات مثبت بزارم ، اتفاقات و شرایط من به صورتی که هماهنگ با این احساس باشن تغییر خواهند کرد و اتفاقات مثبت به زندگیم سرازیر میشن. با کمی کنکاش در خاطراتم و دقت در اونها خواهم دید به مراتب این موضوع در زندگیم تکرار شده. یکی از اولین نشونه هایی که جهان به من گوشزد میکنه در حال فرستادن فرکانسی مخرب به جهان هستم خودش رو در جسم من به صورت درد و بیماری نشون میده.
طبق مقاله خانم شایسته عزیز:
آبشخور این فرکانسها، باورهای محدودکننده ایه ،که کنترل کانون توجه منو جوری تو دست گرفته که، قادر به دیدن نعمتها، داشتهها و امیدهای زندگی ام نباشم و واکنشها، رفتار و عملکردهای منو حول محور ناخواستههام میچرخونه که با اون محدودیتها هماهنگی فرکانسی کامل داره.
ولی مهم نیست که چقدر خودم رو در شرایط نابسامان گیر انداختم ، چون من در جهانی زندگی میکنم که در هر لحظه به فرکانسهای من واکنش نشون میده. یعنی از همون لحظهای که تصمیم میگیرم تا ناظر بر افکارم باشم و تلاش کنم تا آگاهانه برای کنترل کانون توجهام برای موندن در این مسیر مداومت کنم و باورهای بنیادیم رو تغییر بدم، بدون استثناءـ شکل اتفاقات در اطرافم ، شروع به تغییر در جهت مثبت میکنه و کار رو برای کنترل کانون توجهم، آسونتر میکنه. این تمام قانونشه.
سلام استاد عزیز خدارو هزار بار سپاس گزارم که شمارو سر راهم قرار داد
من دوره عزت نفس رو تهیه کردم ولی چون گوشیم آیفن هست نمیتونم بازشون کنم فایلهارو و نمیتونم تمرینهام رو اونجا انجام بدم همسرم از روی لپ تاپ واسم دانلود میکنه چون موظف بودم تمرین رو انجام بدم گفتم اینجا خدمتتون عرض کنم که نمیتونم با گوشیم فایلهارو باز کنم و دیدگاهم رو بنویسم
چقدر این لایوتون زیبا بود مه با تغیر باور هامون شرایط هم تغیر میکنه
من همیشه یه شک داشتم به این موضوع اما امشب با دبدن ابن فایل کاملا متوجه شدم که این یک قانونه و بدون هیچ حرفی عملی هست
ممنون از وجودتون
بنام الله یکتا
سلام استاد عزیزم که هر وقت پای صحبتهای شما نشستم به جرات اعتراف میکنم که بهن زده میشم از درک این آگاهی ها
بارها شده این صحبتا رو از شما شنیدم ولی اخر کار انگار بار اول به گوش من خورده ..استاد عزیزم نمیدونم الان باید کدوم یکی از این صحبتهای شما رو برای خودم اینجا مکتبوب کنم که توی ذهنم بشینه بسکه این آگاهی ها خالص انگار کویریم که بشدت تشنه آبم
جمله آخریتون توی گو من زنگ خورد و حجت رو بر من تمام کرد
قوانیین ثابت خداوند و عدالتش به واسطه ثابت بودن این قانون دلمو آروم کرد بقول شما میدونم جای پام قرص کافیه در مشیت الله بمانم عمل کنم و اراده خداوند برای خودم خواهان شوم
این جمله شما که باورتون به فراوانی آب و درخت باعث شما که جهان شما رو به جای هدایت کنه که الان احاطه شدین با فروانی آب و درخت بشدت روی من تاثیر گذاشت و به این معنا بود که من فقط باید باورهای که میخوام برای خودم تکرار کنم و منطقیش کنم و منتظر به حقیقت پیوستنش باشم
من وظیفه خودمو انجام بدم و دنیا بدون شک وظیفه خودشو انجام میده ..
این فایل باید بارها گوش بدم و از خداوند قادر میخوام که در درک بهتر این آگاهی ها هدایتم کنه
سپاسگزارم از شما استاد عزیز که همه جوره نماد یک انسان توحیدی هستین
اراده خدا برای این گروه…
اراد الله
مشیت یک قانون کلی هست…
پاتو جای محکمی میگذاری موتور توی مسیر بودن و نتیجه گرفتن…
برای نتایج نگران نباشم …
ما بین صفر و یک هستیم هیچ کس در جهان نیست که قوانین رو صدرصد بدونه و عمل کنه….
*خدایا خودت بهم بگو کی هستی…. همان اول رابطه عاشقانه داشته باشی شخصیت تو به اندازه ای عوض میشه نتایج که شخصیت عوض بشه و اراده پولادین میخواد …
وقتی شخصیت تو عوض بشه در دنیای بیرونی نتایجتتتت صدرصدد عوض میشههههههه…..
خیلی ها انتظار دارند یک شبه همه چیز عوض بشه…
به اندازه ای که تغییر کرده اند نتایج عوض میشه…
شخصیت من چجوریه حوری جان/
من دختر شاد پاک مهربونیت هستم من خیلی شادم من ذهنم درگیر اتفاقات منفی گذشته هست من ذهنم درگیر اتفاقات منفی قبل هست….
نشانگر ارامشه
نشانگر تغییر باور ارامشه…
به اندازه ای ک مطمعنی به اندازه ای که ذهنت ارامه
ذهنم درگیر رنجکش و اقوام و حرف فامیل و سی بی سی ها هست ….
آقای رنجکش که کلا با همه همین طوره با آرزو هم همینطوری بود با همه آدمها همینطوره ولی با آرزو نه اصلا نباید برات مهم باشه مگه برات مهمه مگه خداست مگه تورو آفریده مگه دنیا را آفریده مگه ترس داره مگه میشه تورو مگه حالش بده …
خاله هم از زاویه ای ببین که از خانوادت ترس داره که سراغتو بگیره وگرنه مگه بی کاره ؟؟؟؟. همه چیز حل خواهد شد به زودی نگران نباش وگرنه همه عاشق شخصیتت هستند زهرا
به نام خداوند که قوانینش بدون تغییر هست
سلام به استاد عباس منش
سلام بر مریم شایسته و دوستان عزیزم
این فایل نشانه روزانه بود و خداوند به من گفت اگه میخوای تغییر اساسی کنی باید باورهات رو بنیادی تغییر بدی
و من اینجا در همین ساعت در محضر خداوند
قسم میخورم که از امشب به طور خیلی بنیادی تری
روی خودم کار کنم و خودم رو تغییر بدم
امروز نقطه عطف زندگی من است
امروز حرفایی شنیدم که بدجوری بهم بر خورد
خوشحالم که در این راه هستم و خوشحالم که پشت سرم این حرفا هست خیلی خوشحالم چون مسیرم درسته
همه چیز باوره که زندگی منو شکل میده
استاد عزیزم راست میگه کلام استاد کلام حق
میخوام به خودم زمان بدم و در این زمان مناسب به خودم نشون بدم که بازم میتونم
من بادوره قانون سلامتی خوب شدم و از این بهترم میشم اما آدمهایی که باورشون نمیشه و به قول قران هم کردند و هم کور پس باید ثروتمند بشم
باید به اون زندگی و اون هدفی که تو سرم دارم برسم
اینجا تحسین میکنم استاد عزیزم رو که ردون الگو زندگی خودش رو ساخت
استاد ایمان و عزم و اراده شما ستودنی برام دمت گرم مرد بهشتی .
اگه الگویی مثل شما دارم پس باید تغییر کنم باید
تغییر بنیادی راه بندازم باید اراده قوی تری به خرج بدم
انرژی بیشتری میخوام به امید الله یکتا
و بهش میرسم و با انرژی بالا میرم به سمت هدفم
استاد ممنونم
در پناه حق شاد سلامت ثروتمند و سعادتمند باشید
سلام استاد واقعا درست میگید تمام نعمتهایی که خداوند داده به ما همشون نامحدودن ازباران که همیشه میبارد خورشید که همیشه میتابد آسمان که همیشه سقفی بر سر ماست شب وروز که همیشه ثابت هست فصلها که یکی پشت دیگری می آید اونچه که نامحدوده چیزهایی است که ساخته دست بشر هست وشاید سوال باشه که برف وبارون درایران کمه این برمیگرده به اینکه عده زیادی از مردم ایران انسانهای شکرگذاری نیستند امابازهم این نعمت به ما داده شده است خداوند مارو درجهت انسانهای شکرگذار قرار بدهد الهی آمین