گفتگو با دوستان 44 | ساختن باور فراوانی - صفحه 16
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/11/abasmanesh-7.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-11-11 07:09:562024-04-27 07:59:33گفتگو با دوستان 44 | ساختن باور فراوانیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خدای فراوانی ها
سلام به همه دوستان
صحبت های فایل دوتا قسمت بود
یکی باور فراوانی یکی هم تصحیح نگاهمون نسبت به کمک کردن
باور فراوانی رو تو همه چیز میشه دید و یکی از چیزهایی هست که همیشه باید روش کار کرد به عنوان باید و روتین زندگی
دقیقا وقتی من روی این باور کار میکنم احساس ثروت و فراوانی میکنم اصلا ناخودآگاه منتظر مشتری و ثروتم ، یه جورایی بوی اومدنش رو حس میکنم
هر موقع روی این باور کار نمیکنم احساسی کلافگی بهم دست میده احساس کمبود میکنم و یه جورایی نگران میشم از آینده
در حالی که وقتی رو فراوانی کار میکنممن ذوق شوق دارم نسبت به آینده مالی و کاری ام ….
کار کردن روی هر چیزی باعث گسترشش میشه
ذهن باید تربیت بشه تا تو هر چیزی فراوانی و زیبای رو بکشه بیرون
من چند ماه پیش یه تخم اواکادو کاشتم در واقع درخت 4-5 ساله ام برای اولین بار یه میوه داد اونمیه دونه و من دونه اش رو کاشتم
و وقتی جوونه زد دیدم 2 تا نهال درومده …. در حالی که تو همه عکس ها میدیدم یه دونه در میاد
و خیلی هم اتفاقی یه نوک یکی از شاخه ها رو شکستم و کاشتم تو خاک
بعد چند هفته دیدم گرفته …
بعد با خودمگفتم از درخت اواکادو سال بعد میدونی چند تا می تونی تکثیر کنی ؟
50 تا هممیوه بده یا این همه شاخه که حرص میکنم ! حداقل 100 تا میشه
یعنی یه درخت میشه 150 تا نهال کاشت دیگه حدااقل 100 تاش میگیره ….. چقد تبدیل میشه …. آدم فقط باید فکر کنه
یا مامانم باقالی کاشت . هر دونه باقالی خودش چند تا جوانه میزنه و چند تا ازش درمیاد ، هر شاخه هم حدود 10-20 تا غلاف باقالی میده هر غلاق هم حدااقل 4-5 تا میده
یعنی یه دونه تبدیل میشه به حداقل 100 عدد ……
خب این یعنی سیستم جهان اینه
یا اینکه توکتاب های زیست شناسی تجربی خونده بودیم که چطوری اولین سلول زنده از هیچ سلول زنده ای بوجود اومد و اون چطور الان منشا این همه جانداران تو دنیا هست
یا من یه کلیپ دیده بودم از اسپرم هایی که هر بار به سمت تخمک میرن برای لقاح اصلا باورم نمیشد این همه …… این همه سلول
یا حتی منطقه ای که ما زندگی میکنیموقتی بچه بودیممردم زمین هاشون رو یه چیز بی ارزش میدونستم
ولی الان دو دستی چسبیدن بهش چون قیمتش رفته بالا و ویلاسازی تومنطقه شکل گرفته یا یه سری مشاغل جدید روی زمین های کشاورزی و بایر مثل گلکاری و گلخونه و استخر ماهی و ….
راجع به کمک کردن به دیگران ، هر چیزی که باعث شه من به خاطر یه نفر دیگه استرس بهم وارد بشه و از خودم وقتم تمرکزم توجهم بزنم باید رد بشه ( خدا رو شکر تو این زمینه خوب هستم و اجازه نمیدم با دست خودمبه خاطر یکی دیگه بهم ضربه وارد شه )
ولی تو زمینه ای که مشکل دارم اینه که فکر میکنممی تونمبا گذاشتم وقت انرژی عشق به اعضا خانواده امامید انگیزه انرژی رو توشون فعال کنم و بدون حرف زدن فقط با تمرکز ذهنی روشون اونا رو تقویت کنم
البته هنوز تا درستیش بهم ثابت نشده ولی خیلی جاها انگار دارم از خودممایهمیزارمووقنی کامل تمرکز ذهنی بزارم روی خودم احساس گناه میکنم انگار وظیفه خودممیدونم و تا الان منطق قوی برخورد نکردم که باعثشه ازین عادت دست بردارم البته که کمترش کردم ولی حس گناهش رو دوست دارم پاککنم وگرنه عمل ظاهری رو با اراده میشه درست کرد مهم اون حس درونی هست که باید با تغییر باور و فکر غالبش درست شه
با فکر میکنمهنوز درست روش وقتی نزاشتم چونفکر میکنم واجب یا لازم نیست
البته که خدا کمکم میکنه
سلام استاد عزیزم. امیدوارم حالتون عالی باشه.
استاد چقدر این فایل زیبا و پراز درس و آگاهی بود برای من. سپاسگزار شما هستم.
استاد اولین نکته ای که درین فایل توجه منو جلب کرد، بحث وقت و زمان بود، که من چقدر کم به این نعمت خداوند که دراختیارم قرار داده توجه کردم و قدردانش بودم. بخاطر همین نعمت وقت و زمان بود که من تونستم چقدر عالی فایلهای شما را گوش بدم، کامنت بخونم و روی خودم کارکنم.
نکته دیگه موضوع باور فراوانی بود که چقدررر زیبا دوست عزیزمون آقا سعید با مثالی که درباره گوجه، خیار، موز وحتی نارگیل زدن این باور را برای من قابل درکتر، کردن. و باور زیبایی که با توجه کردن به این موارد درزندگیشون برای خودشون ساختن که” هرچیزیکه به این دنیا آمده. آمده تا بیشتر بشه” چه باور بینظیری.
استاد وقتی دوستمون داشتن از ساختن باور صحبت میکردن، یاد یه مطلبی که دیروز برام پیش اومد افتادم.
دیروز ظهر با یه بنده روبرو شدم، درحین صحبتهاش دراومد گفت: نفس هم میکشی باید پول بدی!!! بعد همون لحظه تا من این جمله را شنیدم تو دلم گفتم: به ازای هر نفسی که میکشی پولو ثروت وارد زندگیت میشه!!!
و باز همون لحظه یه تلنگر بهم زده شد که چه باور خوبیه که بتونی برای خودت بسازیش که به ازای هر نفسی که میکشم پولو ثروت وارد زندگیم میشه.
و استاد تا شب من فقط هربار به این جمله فکر میکردم و هنوز به شکل باور برام ساخته نشده ولی همین فکرکردن بهش باعث شد که همون دیروز غروب یعنی فقط به فاصله سه چهار ساعت بعدش من دعوت بشم برای ناهار امروز و یه غذای خوشمزه در اوج عشق و احترام.
و همون دیروز که این دعوت انجام شد ازم، بخودم گفتم ببین تو فقط به این موضوع فکر کردی، حتی هنوز بصورت باور برات درنیومده ولی نشونش اومد. دیگه اگر باور ساخته بشه چه تاثیر عظیمی میتونه داشته باشه.
استاد تو یکی دوفایل قبلی وقتی شما داشتین درباره اینکه تحقیق کردین درباره فراوانی درخت و جنگل های سیبری یا فراوانی آب، و هدایت شدین به جاییکه پراز درخت و آبه، اونجا برای اولین بار باور فراوانی برام یجوری راحتتر شد و امروزم باز با شنیدن این فایل و اون مثال گوجه، خیار و…. باز انگار یه درجه این باور و ساختش درونم راحتتر شد و ذهن و وجودم خیلی بیشتر از قبل پذیرای باور فراوانی شد.
استاد عزیزم بینهایت سپاسگزار شما هستم بخاطر این گفتگوها و نشر این آگاهی ها.
درپناه خداوند باشین
یاحق
زهرا ( پرنده مهاجر) داستان مستند من (12)
درود به همه ی عزیزان و استاد عشق و مریم جان شایسته
وقتی دوستمون از باور فراوانی مثال زدند و تعریف کردند که چگونه مهمان خدا بودند و اعتماد به خدا داشتند ،هر بار با شنیدن این قسمت که به همسرشون گفتن ما امروز مهمان خداهستیم. هربار که شنیدم تمام بدنم مور مور شد کلا حالی به حالی شدم و اشکی بود که از چشمانم سرازیر میشد
این خدای توانا که قدرتش را به اندازه ی اعتماد ما نسبت به خودش نشان میدهد
خدای فراوانی نعمت ، رحمت و مغفرت
ای کاش همه ی ما بتوانیم مسیری را که بعد از سالیان سال به سمتش هدایت شدیم را درک کنیم و متعهدانه ادامه دهیم
یاحق
زهرا ( پرنده مهاجر) داستان مستند من (12)
درود به همه ی عزیزان و استاد عشق و مریم جان شایسته
وقتی دوستمون از باور فراوانی مثال زدند و تعریف کردند که چگونه مهمان خدا بودند و اعتماد به خدا داشتند ،هر بار با شنیدن این قسمت که به همسرشون گفتن ما امروز مهمان خداهستیم. هربار که شنیدم تمام بدنم مور مور شد کلا حالی به حالی شدم و اشکی بود که از چشمانم سرازیر میشد
این خدای توانا که قدرتش را به اندازه ی اعتماد ما نسبت به خودش نشان میدهد
خدای فراوانی نعمت ، رحمت و مغفرت
ای کاش همه ی ما بتوانیم مسیری را که بعد از سالیان سال به سمتش هدایت شدیم را درک کنیم و متعهدانه ادامه دهیم و در انتها مثل همیشه عاقبت بخیری ، تن سالم ، دل خوش و پول زیاد و حلال را از خداوند برای همه خواستارم
دوستون دارم یا حق
به نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام
مثال آقا سعید واقعا زیبا بود در مورد دانه های داخل میوه ، که هر یک دانه میوه چندین هسته داخلش هست که برای بیشتر شدن و برای گسترش یافتن .
ما انسانها هم مثل یک میوه هستیم و وقتی دنبال علائق خود می ریم و پیشرفت می کنیم ، ثروتمند می شویم به رشد و گسترش جهان کمک می کنیم .
در بحث کمک کردن ، باید توحیدی فکر کنیم و عمل کنیم یعنی من توانایی تغییر زندگی دیگران را به سمت پیشرفت یا بدبختی ندارم . چون زندگی هر کس در هر لحظه ساخته میشه با فرنکاسی که ارسال می کنه ، و چون کسی قادر ارسال فرنکاس به جای کس دیگری نیست بنابراین تغییر ی در سرنوشت او ندارد.
نکتهی بعدی، هدایت الله هست، که کل دورههای استاد عباسمنش حول هدایت هست ،
مهم اعتماد کردن به این جریان هدایت هست که می تونیم از آن به نفع خودمان استفاده کنیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
همه چیز در گرو ایمان به الله است،همون خدایی که ما رو از نطفه بد بو تبدیل به انسانی به این موزونی و قشنگی کرد.همون خدایی که از روح خود در ما دمیده و ما رو لایق خلیفه اللهی دونست.
دوست عزیزمون آقا سعید هم یاد گرفته که همه چیز رو بسپاره به خدا و اون خدا همه چیزش شده.
از دید من نکته فایل لذت بردن و تسلیم بودن و آرامش داشتن بود.
او از ایمانش صحبت کرد،از تغییر باورهاش از تجسم و تصویر سازی صحبت کرد ولی نکته اصلی رها بودن و سپردن بود.
اونجایی که گفت خدا نون صلواتی شد برام،بهترین هتل شد،غذا شد برام به این نکته پی بردم که سعید سپرده بود به خدا و مطمئن بود.
هر کس به خدا ایمان بیاره و باور کنه خودش خالقه بلا شک در مدار مؤمنان قرار میگیره.
اونایی که خدا براشون همه چی میشه،خوش بحال سعید و مؤمنان.
سعید عزیز تحسینت میکنم و سپاسگزارم.
در مورد وام و امضا و ضامن و…منم پس از اومدن به سایت خط قرمزم شد ،وام رو تسویه کردم و دیگه وام نگرفتم و برای کسی امضا نکردم و از کسی هم درخواست امضا نکردم.
من خدا را دارم و او برایم کافی است
در مورد باور فراوانی من خیلی مشکل داشتم ،نمیدیدم این همه نعمت رو و اگر جایی میدیدم هم میگفتم معلومه چه ترفندی بکار برده یا شانس رو دخیل میدونستم.
اما به مرور بهتر شدم و حداقل میدونم ایراد دارم ،آخه وقتی که آدم مسئولیت رو بپذیره شروع به تغییر میکنه.
من در حال تغییر و رشد هستم و خدا رو شاکرم که منو به این سایت در بین عزیزان خودش آورد.
استاد عزیزم از شما و استاد شایسته صمیمانه سپاسگزارم
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربون
روز 131
اول اینو بگم که چقدر خداروشکر میکنم که هدایت شدم به روز شمار و چقدر خودمو تحسین میکنم که متعهدم برای هر فایل کامنت بنویسم
چرا که این تعهد باعث میشه بگردم ببینم کجای زندگیم ازون اگاهیی ک از فایل دریافت میکنم،استفاده کردم یا کجا میتونم استفاده کنم تا کامنتمو بنویسم
و همین امر باعث میشه ،خیلی هوشمندانه تمرکزم بره به سمت اون اگاهی و فرکانسامو بفرستم
ازتون سپاسگزارم خانم شایسته ی مهربون و استاد که همچین برنامه ریزی کردین وگرنه فکر نمیکنم خودم میتونستم اینجوری تمرکز کنم روی ورودی های ناب،هرچند ک الان خودم تصمیم گرفتم متعهد باشم ،ولی اگه همچین شاکله ای نبود،راغب نمیشدم
راجب دلسوزی
همین دیشب،یکی از شاگردام متوجه شد که پارتنره اونیکی شاگردمو میشناسه
این اقا پسر،ظاهرا رزومه ی خوبی نداره و شاگرده من کاملا دختر خوب و صافو ساده ایه
(هر دوتا برداشت از این دو ادم،قضاوته)
وقتی کلاس تموم شد،اون شاگردم که متوجه شده بود که پارتنره اون یکیو میشناسه بمن زنگ زد،گفت ندا به فلانی بگو که پسره اینجوریه!این دختر سادست،ی وقت قربانی نشه،دلم براش میسوزه
و از طرفی هم همیشه اون شاگردم از رفتارای خوبه پارتنرش میگفتو منم تحسین میکردم،ولی نظر این یکی شاگردم این بود که این پسر،شگردش اینه و به هیچکس نه نمیگه و….
همون موقع حین مکامله،دیدم من اصلا همچین نگاهی ندارم به ادمها
به شاگردم گفتم،ممکنه این پسر عوض شده باشه،این ارزیابیه تو،از شناخته فبلی میاد،شاید این ادم وقتی با فلانی رابطشو شروع کرده،عوض شده
چقدر قلبم اروم بود موقع گفتنه این حرفها
چقدر دیدم این باور که ادمهارو رو حساب گذشته قضاوت نکنیم
رو حسابه حتی یکساعته قبل
چفدر خداروشکر کردم
چون اگه ندای قبل بودم،قطعا دلسوزی میکردم یا خودمو سرزنش میکردم که باید بهش بگی تو میدونستی
ولی ادامه ی حرفم این بود،که هرکی هرجایی هست جای درستشه!ما نمیتونیم این دو نفرو قضاوت کنیم بگیم خوبن یا بد!این دو نفر اگه الان همو ملاقات کردن،قطعا هم فرکانس بودن،باید یه درسایی بگیرن و تکاملشونو طی کنن!من نمیتونم بگم دختره سادست پسره گرگ!
اصلا اینموضع بمن مربوط نیس!من مسئول هیچکس توی جهان نیسم
قطعا اگه برای هم مناسب نباشن،جهان به هزاران طریق از هم جداشون میکنه و حامیه هرکدومه
استاد عزیز من ازتون سپاسگزارم واقعا
من کی میخواستم این باورارو داشته باشم؟؟؟
من بلد بودم فقط دلسوزه همه باشم،من توی قضاوتای ذهن میموندم خیلی وقتا،اصلا بلد نبودم که اقا هر ادمی در وجودش چیزی داره که میخواد بگه من بیشتر میدونم من بیشتر اطلاعات دارم من بهترم من …
بخاطر همینه که همه دنبال خبرن
همه دنبال عوض کردنه همن
همه دنبال تغییر دادنه شرایطه همن
این ،رقابت بین همون ذهناست نه قلبه پاکه ادمها
وگرنه میشه ادمهارو از چشمه قلب قضاوت کرد که هیچ چیز برای بدی پیدا نمیکنیم در طرف مقابل
ازتون سپاسگزام
به نام خدا
سلام به شما استاد عزیزم و همه دوستان
افرین به شما اقا سعید عزیز بابت این باورهای زیبایی که ساختین چقدر لذتبخش بود حرفاتون و مثال هاتون
چقدر زیبا باور فراوانی رو با مثال گوجه فلفل میشه راحتتر درک کرد چقدر عالی و خوب این جمله که هرچیزی تواین دنیا اومده برای بیشتر شدن چقدر صدا داد تو گوشم ممنون از شما
استاد چقدر عالی و به موقع برام یاداوری شد که تمرکز رو بذارم روی خودم و به اندازه پشیزی نمیتونم کسی رو خوشبخت یا بدبخت کنم
چقد اروم میشه ادم با درک این جمله خیلی از عجله کردن و و زور زدن ها از بین میره فشار زیادی از روی شونه هات برداشته میشه و فقط میگی من باید خودمو اصلاح کنم و رشد کنم به یه جایی برسم بعد میتونم با خیال راحت کمک کنم نه با ضمانت و قرض و …چقدر خوبه که ما خالق هستیم برای زندگی خودمون
چقدر شرک تو دل هر چیزی وجود داره و ما اگاه نیستیم بهش
واقعا برای داشتن خدا باید از ادما دس کشید
باید رفت سمتش تا او همبه سمتت بیاد و ایمان داشت به رزاقیتش رحمانیتش و بی نهایت بودن نعمت و ثروت در این جهان
خدایا شکرت که اینجام تا هر لحظه بتونمبهتر باشم
ممنون از همه ️
1403/8/21روز128
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد و مریم عزیز ودوستان گل
خدایاشکرت بخاطر یک روز بی نظیر دیگه
اینقدر ذوق دارم امروز که حد نداره بخاطر اینکه خدای مهربونم یه چیزی و بهم الهام کرد و من بهش عمل کردم و اتفاقات خوبی داره برام رقم میخوره. حالا این داستان و میگم چون ارتباط داره به باور فراوانی
خب من 3ماه و خورده ایی که تصمیم گرفتم برای خودم کارکنم و هرروز با همون شرایطی که داشتم شروع کردم به یادگیری مهارت های تخصصی روی عزت نفسم کارکردم روی روانشناسی ثروت کارکردم و همچنان هم دارم کارمیکنم و همیشه اینو توی ذهنم دارم که دنیا پراز فراوانی هست و من باید برم دنبال علاقه خودم و نگران پول و …نباشم باید تکاملم و طی کنم .
خداروشکر خیلی خوب بود این چندماه کارهایی که ازشون فرار میکردم و آروم آروم دارم انجام میدم و بهبود میدم و استمرار دارم پا روی ترسهام میذارم و خیلی عزت نفسم رشد کرده خداروشکر به قول استاد وقتی شروع میکنی به کارکردن روی باورهات و کار مورد علاقه ات و انجام میدی اولش هیچی نیست هیچ درآمدی نیست مثال قانون سلامتی که اصلا فکرنمیکرده که تبدیل به دوره بشه و بخواد ثروت آفرین بشه براش خب منم باهمین نگاه خداروشکر دارم پیش میرم و سعی میکنم نجواها که میاد سراغم و مدیریت کنم یعنی چی نجواها میاد مثلا میاد میگه ولش کن برو یه جا کارمندی کن و پول دربیار و ….
حالا چرا این نجواها میاد چون یک ماه و خوردی میشه که هیچ پروژه و ورودی مالی نداشتم اینم میدونم که بخاطر باورهای خودم هست و باید ظرفمو بزرگتر کنم باید روی مهارتم بیشتر کارکنم باید روی صبر و استقامتم کارکنم . تقریبا 10روز پیش رفتم سر یکی از پروژه ها و کارفرما بهم گفت چرا نمیری توی کار اجرا شما پتانسیل این کارو داری مسئولیت پذیری دقتت بالاس ارتباط خوبی برقرار میکنی و … انگاری خدا بهش گفته بود این حرفارو به من بزنه من اصلا تعجب کرده بودم که داره این حرفارو به من میزنه یزره ته دلم ذوق زده شدم و اما بعدش بخاطر ترس از مسئولیت اجرا و عواقبش بیخیال این فکر شدم اما الان که دارم اینارو مینویسم میفهمم اون کارفرما و حرفهاش نشانه ایی ازطرف خدای مهربونم بوده بعدش دوباره با یکی از همکارام چندروز بعدش صحبت کردیم و میگفت یه مهندس باید ازهمه چیز ساختمون سردربیاره و …. نباید وقتی سوالی میپرسن ازش بگه نمیدونم باید حداقل کلیات و بدونه دوباره اینجا خودم با زبون خودم به همکارم گفتم من اگر سالهای قبل اینو میدونستم میرفتم سرساختمون شاگردی میکردم و با یه حسرتی هم اینو گفتم الان میفهمم که هنوز باورهام جای کارداره که دارم پیشرفت و به زمان و سن و شرایط وابسته میدونم که این باور کاملا اشتباهه خداروشکر که با نوشتن این کامنت چقدر متوجه باورهای خودم شدم اینم از خواص نوشتن کامنت هست.
خلاصه گذشت تا پریروز که کارفرما گفت شما به عنوان معمار باید دیتیل اجرای دیوارهارو بدی منم قبول کردم خداروشکر ازاین اخلاقم راضی ام هیچ وقت درمقابل یادگیری چیزای جدید و پیگیری کردن مقاومت ندارم و این خیلی توی زندگی به من کمک کرده خداروشکر
زنگ زدم به مهندسین با تجربه و منبع بهم معرفی کردن و گفتن باید چیکار کنم و… قرارشد یه روزی برم سرپروژه که مجری و ناظر هم باشن و توضیحات و بدم تا اجرا کنند یه چیزی از درون داشت منو میخورد انگاری ازاین که هنوز اونقدر که باید به کارم مسلط باشم نیستم و یاد حرف استاد افتادم که میگفت بالای500تا کتاب خوند توی یک ماه 30تا کلاس رفت صحبت کرد کلی مساله حل و کرد و … به خودم گفتم آیا داری میترسی؟که وارد اجرا نمیشی؟ آیا به خدا ایمان نداری که به اذنش برگی از درخت نمیفته؟ نگران چی هستی؟ آیا از چالش های جدید میترسی؟ همینطور این صحبتها توی ذهنم بود ازاون طرف نجوای شیطان بود که ول کن بابا چرا میخوای به خودت سختی بدی و .. (این نکته خیلی مهمه: اینقدر این شیطان حرفه ایی که حد نداره حتی توی ذهنم از حرفهای استاد استفاده میکنه میگه استاد گفته تو باید راحت پول دربیاری استاد میگه که تو باید از زندگیت لذت ببری چرا میخوای بری توی خاک و ساختمون استاد گفته که نباید واسه کسی کار کنی این یعنی شرک) اصلا خودم تعجب میکنم از این حرفه ایی بودن شیطان البته اینم بگم باتوجه به اهرم و رنج و لذت وقتی که پروژه ندارم یا ورودی مالی ندارم یه چیز ی از درون منو وادار به حرکت میکنه دیروز ظهر خوابیده بودم که یهو بهم الهام شد برو توی گروه مهندسین که هستی ببین جدیدا چه موقعیت شغلی گذاشتن رفتم دیدم چندتا درخواست رییس کارگاه گذاشتن و فقط کسانی میتونن که پروانه اجرا نظام مهندسی و داشته باشن بعد قلبم گفت به چندتاشون پیام بده اگر خدا بخواد و این مسیر درستی باشه خودش هدایت میکنه گرفتم خوابیدم دیدم 2تاشون پرواز دادن یکی اشون که تماس داشتم شرایط منو پرسید و چون من تجربه کاری نداشتم با یه حقوق معمولی12تومان وازساعت8تا4 هم باید توی کارگاه حضور داشته باشم و قرارشد که بهم خبر بدن که برم برای بردن مدارک و…
بعد از این مرحله دوباره شیطان اومد و گفت تو دوباره داری میری برای کسی کارکنی !اینجا بهش گفتم من وقتی هنوز چیزی بلد نیستم باید برم یادبگیرم و شاگردی کنم اینجا دیگه دهنشو بست.
بهم گفت این همه میخوایی وقت بزاری بخاطر اینقدر حقوق! بهش گفتم اول اینکه روزی دهنده خداست و من بخاطر پول نمیرم کارکنم و برده پول و …باشم من دارم میرم که تجربه و مهارت یادبگیرم من دارم میرم که عزت نفسم رشد بدم من دارم میرم که پاروی ترسهام بزارم دوباره دهنشو بست.
گفت دیگه وقت نمیکنی به کارای دیگه ات برسی و خسته میشی و …! بهش گفتم من وقتی در مسیر کار مورد علاقه ام هستم اجرا هم جزیی از کار منه وکمک میکنه به طراحی کردنم و بابرنامه ریزی به طراحی کردنم هم میرسم دوباره دهنشو بست
ده شیطان و فقط میشه با منطق و باورهای درست بست و اینکه من همش از خدای مهربونم کمک و هدایت میخوام و میگم خداجونم تو سرپرست و رب منی خودت منو به مسیر راستی و درست هدایت کن انشالله
این داستان و نقل کردم که بگم اینقدر فراوانی و تعدد شغل زیاده و اینقدر پروژه های جدید داره ساخته میشه که حد نداره منی که این باور فراوانی دارم درعرض چند دقیقه میتونم کار پیدا کنم
اما کسانی هستن که همش میگن کار نیست و … چون باورهاشون ایراد داره
بنام خداوند مهربان :
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته و تمامی اعظای صمیمی سایت عباس منش —
من حدود چند روزه که فهمیدم در مورد فراوانی مشکل دارم و هی دارم روی خودم کار میکنم که همیشه پول هست هر روز نعمت ها و ثروت ها بیشتر میشه هر روزشرایط برای پولدارتر شدن بهتر میشه و….
وبه همان اندازه که روی خودم کار میکنم حالم بهتره حرس نمیزنم که چرا نشد و نتایج هم دارن میان.
چند روز پیش یک مقاله خوندم در مورد یک پسر 19 ساله که حدود 1،7 میلیارد ثروت داشت و چقدر اولش تعجب کردم و گفتم مگه میشه ولی بعدش گفتم آره میشه و شده..
بعد رفتم مجله فوربز رو خوندم و دیدم چقدر افراد هر روز دارن ثروتمند تر میشن و چقدر نعمت و ثروت فراوان هستش ..
دارم روی خودم کار میکنم و تشکر از شما استاد عزیز که این چنین فایل های بینظیری رو در دست رس ما قرار میدی خیلی تشکر —