گفتگو با دوستان 46 | "بهبودگرایی" به جای کمالگرایی - صفحه 1

125 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2941 روز

    سلام استاد عزیزم

    از سوری عزیز و زینب عزیز بخاطر باز کردن مباحث مهمی که مطرح کردند و صحبت‌های استاد بسیار سپاسگزارم

    برای من خیلی مفید بود

    در مورد بیماری گوارشی سوری و روند بهبودش و صحبت‌های استاد اینو بگم‌ که من خیلی روی شخصی به اسم دکتر به اعتبار دکتر بودنش حساب میکنم و همش فکر می کنم سلامتی آدم ها تو دست دکترها و نسخه هاشونه و بخاطر همین طرز فکرم پارسال به یک دکتر خیلی بد هدایت شدم که بلا سرم اومد انگار خدا میخواست بهم بگه روی اشخاص به اعتبار خاصشون حساب نکن البته من مشکل خاصی نداشتم فقط یه جورایی قانون زده شده بودم‌ و ترس بهم غلبه کرده بود و خودم اون ترس ها را بزرگ میکردم و بعد استاد توی یکی از فایل های گفتگو با دوستان به حمید بود فکر کنم که گفت اون فاصله گرفتن از عباس منش و قانون و رفتن به جاهای دیگه هم خودش بخشی از تکامله و من اینو خیلی خوب میفهمم چون بعدش با ایمان بیشتری برمیگردی و وقتی دیدم خداوند توی قرآن گفته که ترس یکی از راه‌های آزمایش بندگانش هست من بیشتر به وضوح رسیدم و کمتر ترسیدم و ترس را بعنوان تضاد پذیرفتم نه بعنوان یک واقعیت و خب الان خیلی بهترم ، و فهمیدم که خوب شدن یک پروسه ست که تکامل میخواد فهمیدم وقتی از ترس به سمت خوب شدن حرکت میکنی بهش میگند حرکت به سمت ایمان چون ایمان نقطه مقابل ترسه و من الان از خیلی چیزهایی که میترسیدم هم دیگه نمی‌ترسم یعنی ریشه ترس وقتی از بین بره خودبخود شاخه هاش هم خشک میشند

    در مورد حرفهای سوری عزیز میگفتم که چقدر خوب تونست کلام خدا را در سلامتی خودش بالا ببره و بجای پزشک و دارو ، اون را باور کنه و تونست با قراردادن خودش در صلح درونی ، سلامت بشه و چقدر این ترکیب صلح درونی قشنگ و پرمحتواست و من حس میکنم صلح درونی به معنی وجود همه چیزهای خوب در درون آدم هست

    در مورد صحبت‌های زینب این نکته برام جالب بود که پدر زینب باعث آشنایی اون با استاد شده و چقدر این قانون داره راه خودش را باز میکنه و خودش را گسترش میده که از پدر و مادر ها به بچه ها منتقل میشه چون من برعکس این موضوع را زیاد دیده بودم که بچه ها توسط والدین با باورهای غلط بمباران شدند و خود من هم جزو همون بچه ها هستم که با تنش و تشنج و اخبار بمباران شدم و همیشه خانواده م می‌گفتند ما از همه آدم ها بهتریم و من تازه همین چند روز پیش بود که متوجه این پاشنه آشیل در خودم شدم که چرا خیلی کارها را در رابطه با آدم ها نمیتونم انجام بدم چون ته ذهنم اینه که همه درب و داغون هستند و برای همین هم با همون دسته از آدم ها برخورد میکردم ولی حالا شروع کردم به اثبات این موضوع که همه جا پره از آدم های خوب ، با معرفت ، با کلاس ، با سلیقه ، با اخلاق ، قابل اعتماد و دیروز برای اولین بار دختر ۱۲ ساله م را گذاشتم توی تاکسی و خودم پیاده شدم رفتم داخل مغازه که خرید کنم و گفتم راننده ها آدمهای نجیب و درستی هستند که دختر من توی ماشین اونها امنیت داره یکم تردید داشتم و میخواستم دخترم را با خودم ببرم اما نبردم و وقتی برگشتم دیدم راننده بخاطر اینکه دخترم راحت باشه از ماشین پیاده شده بود گفتم ببین چقدر باور من داره درست کار میکنه

    در مورد کسب و کار دارم تمرین میکنم که همه جا پر از مشتری هاییه که راحت پول میدند ، آدم هایی که از کارهای من لذت می‌برند و بابتش پول میدند و واقعا همه چیز به باور ما از دنیای اطرافمون برمی گرده ولی درک این موضوع و بکار گرفتنش در موضوعات مختلف تکامل میخواد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 46 رای:
    • -
      منصوره علوی گفته:
      مدت عضویت: 1805 روز

      سلام اندیشه عزیزم

      من از خوندن کامنتای زیباتون همیشه لذت میبرم

      نگارشتون بینظیره و من با خوندن کامنتای شما درس‌های زیادی گرفتم

      ممنونم که صحبتهای من مفید واقع شده

      من منصوره علوی (سوری)هستم

      امیدوارم نگاه خداوند همراهتون باشه

      خدارو شکر میکنم که دوستان بینظیری دارم وتمام تلاشمون اینه که درست زندگی کنیم وجهان رو جای زیباتری برای زندگی بکنیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        اندیشه افشین گفته:
        مدت عضویت: 2941 روز

        عزیزم خوشحالم که خواننده حرفهای من و دل نوشته های من هستی و خدا را شکر می کنم که برای شما مفید بودم

        منم از صحبت‌های شما خیلی استفاده کردم از ذوقی که در کلامت بود و ذوق ، اون طلای ارزشمندیه که نه میشه بخریش نه میشه بفروشیش و فقط میتونی داشته باشیش و منحصر به خودته ، قدر این حال خوب و صلحی که با خودت ایجاد کردی را بدون و تا همینجا هم این موفقیت ها را برای خودت جشن بگیر ، جشن های درونی خیلی ارزشمند هستند ، موفق باشی عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زهرا کرمی گفته:
      مدت عضویت: 2755 روز

      سلام دوست عزیز اندیشه جان از کامنتتون لذت بردم خیلی عالی می نویسید این ترسی که گفتید دقیقا من الان همین طوری شدم با دوره 12قدم انقد حال من خوب شده بود که تمام مشکلات جسمیم بر طرف شده بود و آرامش بی نظیری داشتم و خیلی هم تغییر کردم ولی چند مورد که خیلی پاشنه آشیل دارم دلسوزی وابستگی خانواده نتوانستم همین باعث شد که اخیر یک ترس دلهره و اضطراب تو وجود گرفته که به جسمم زده هر روز از هم از یک دری من می ترسونه خیلی هم دارم اذیت میشم این در صورتی هست که هر روز فایل گوش می دهم و هیچ ورودی هم ندارم به روز احساسم خوبه یک روز بعد بیشتر هم عزت نفس، ذهنم نمی تونه دیگه فایل را قبول کنه من هم جدا شدن از این مسیر مساوی مرگ، و از این راه من می ترسونه من با اهرم رنج ولذت هم نتونستم پاشنه آشیل ها را حل کنم خیلی رو باورهام کار می کردم طوری بود ناخودآگاهم. باور می چرخید ولی الان ذهنم تغییر کرده ممنون می شم راهنمایی کنید چطوری به مسیر برگردم من فقط احساس خوب می خواهم سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        اندیشه افشین گفته:
        مدت عضویت: 2941 روز

        سلام زهرا جان

        من البته از نگاه خودم و بعنوان کسی که در نقطه ای از این مسیر قرار گرفته حرف میزنم . من بعنوان کسی که خیلی ها را پشت سر گذاشته و از اونها جلو زده و خیلی ها ازش جلوتر هستند حرف میزنم . یعنی از نگاه کنونی خودم . ببین دوستم کامنت من مال ۲۸ آبان ۱۴۰۰ بود و امروز ۱۲ آذر هست و من در این دو هفته خیلی زیاد تغییر کردم . میخوام بهت بگم که این پاسخ کنونی من با توجه به درکم نسبت به قانونه . بنظر من هرکسی از نقطه خاصی وارد مسیر میشه هرکسی باتوجه به ساختار درونی خودش و پیغامی که به جهان میده وارد این مسیر میشه یعنی هرکدوم از ما نیازهایی داریم که باید برطرف بشه تا بتونیم پشت پرده را ببینیم . تا نباشی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش . همه ما نامحرم هستیم برای همین هم نمیتونیم حقیقت را ببینیم و به آرامش برسیم و دلیل تمام ترس ها و نگرانی ها و اضطراب ها و خشم ها و نفرت ها و فقر ها و احساس گناه و خلاصه دلیل تمام ارتعاش ها و احساسات دون و پایینی که هرکدوم از ما به نوعی تجربه ش میکنیم همین نامحرم بودن ما نسبت به اسرار غیبه . و بنظر من و طبق تجربه من هرکسی به اون اتفاق شخصی یا امتحان شخصی یا هر چاله ای که لازمه داخلش بیفته نیاز داره تا ته خودش را ببینه. ته افکار و باورهای خودش را و ته احساسات بد و دائمی خودش را ببینه و درواقع خودش را ببینه تا واقعا بفهمه که چقدر از حقیقتی که بهش میگیم خدا ، دوره … ما دور هستیم فاصله ما با منبع زیاده و اینی که میگی با ۱۲ قدم حالت خوب شد ولی حالا خوب نیستی بدلیل اینه که تو نسبت به اون آگاهی ها نامحرم بودی و قسمت شیطانی وجودت یعنی قسمت سیاهی که تمام نگرانی ها و ناآرامی ها و اضطراب های تو از اونجا برمی‌خیزه برای زنده نگه داشتن خودش بیدار شده و در وجود تو فعالیت خودش را از سر گرفته و درسته که تو الان بسیار در رنج و در هاله ای از ترس هستی اما واقعیت اینه که این اضطراب یا ترس لازمه رشد توست همونطور که لازمه رشد من بود چرا که در صراط مستقیم آدم الکی خوش وجود نداره و هرکسی در این صراط ، خوش هست اون جنس خوش بودنش بخاطر دریافت حقیقت و محرم شدنش هست ، بخاطر نزدیک شدن به مدار خداوند هست .اگر سؤالت اینه که چکار کنی واقعا میگم که من نمیدونم چون جواب سؤال هرکس بر اساس درخواستی بهش داده میشه که به خداوند ارسال میکنه . در مورد من اینطور بود که بارها جواب گرفتم و به جوابها عمل کردم چون به جایی رسیده بودم که به هر خیری که ازش بهم برسه فقیر بودم و آدم فقیر ، نیازمند جوابه و خداوند ذره ذره منو جلو برد . من گاهی و حتی همین الان وجود شیطان را حس میکنم که با اون حقیقتی که هر لحظه بهش دست پیدا میکنم همراه میشه ولی حتی همون حضورش هم برای من لازمه چون جدا از من نیست و اون‌ شیطان که در قالب ترس ها و اضطراب ها خودش را نشون میده و همراه من میاد در واقع بخش هایی از خود منه و هیچ چیزی در خارج از من نیست که درون من رخنه کنه . ما آمیخته به باورهای ترس آلود هستیم که احساسات ما را خراب می‌کنند و خونه این باورها فقط و فقط در ذهن ماست و بیرون از ما میتونه فقط امنیت و زیبایی باشه و این ما هستیم که همه چیز را از منظر ترس ها و نقطه های ضعفمون تجزیه و تحلیل میکنیم یعنی ما میتونیم در این دنیای دو قطبی قطب مثبت را با باورهامون انتخاب کنیم. من کلا آدمی هستم که سد باورهام خیلی سخت شکسته میشه و همه چیز باید برام روشن بشه تا باورش کنم . در حال حاضر دارم کتاب ماورای طبیعی شدن از جو دیسپتزا را میخونم و خیلی عمیق میخونم و فکر می‌کنم و میرم مقاله هایی مرتبط را میخونم و نتیجه ش تا الان این بوده که آگاهیم نسبت به فرکانس ها و احساسات و واکنش هایی که در سلول ها و هورمون های بدن ایجاد میشه و ارتباط علمی بین احساسات و بدن و اتفاقات را دارم درک میکنم و میفهمم که هر اتفاقی علتی داره و اون‌ علت در وجود منه و در احساس و باورهای منه که باعث تولید احساس و بروز واکنش های شیمیایی در بدنم میشه ، پس هیچ چیز خارجی وجود نداره که مثل دیو سیاه بیاد و منو از عرش بزنه به فرش . و همه چیز در جریانی خاص رخ میده که من دخالت صددرصد در این جریان دارم یعنی بدن ما چیزی جدا از باورها و افکار و احساسات ما نیست که یهو وسط خوشی و امید به ما رکب بزنه … نمیدونم چقدر تونستم بهت کمک کنم ولی اگر بازهم سؤالی بود بپرس لطفا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
        • -
          زهرا کرمی گفته:
          مدت عضویت: 2755 روز

          سلام دوست عزیزم سپاسگزارم که خیلی دقیق جواب من دادی این که گفتی این ترس لازمه رشد من است با تمام وجود درک می کنم و امروز که حالم بهتر بود من یک آگاهی از خداوند دریافت کردم و فهمیدم که این ترس آمده من بزرگ کنه یک نمونه اش که شروع داستان برای من بود مثال می زنم تابستان مادرم می ره شهرستان من چند روزی رفته بودم شهرستان، عموی من هم خانه اش کنار خانه ما است و آن موقع مادرم با عمو و زن عمو رابطه خوبی نداشتن من می خواستم غذایی را به زنموم بدهم مادرم شروع به تهدید و از این حرفها کرد و من اصلا دوست نداشتم مطابق میل مادرم عمل کنم ولی نتونستم و قدرت به مامانم دادم و به شدت اعتماد به نفسم افت کرد بعد که آمدم سر کار دقیقا جهان از همون جنس تضاد به من داد در مورد کار، منی که چندین سال سابقه کار دارم و کارم هم عالیه، با دستگاه که همکارم کار می کرد رفتم کار کنم و دستگاه مشکل ایجاد شده بود این در صورتی بود که کارفرمای اجازه کار با آون دستگاه را به من داده بود ولی همکارم یک آقا ی بسیار شریف و مودب است رفتارش تغییر کرد خوشبختانه من نشانه های خداوند خیلی خوب دریافت می کنم و من فهمیدم خداوند از طرف این انسان داره به من می گه قدرت به من بده نه آدم ها، این جا کوتاه نیمدم و رفت با دستگاه کار کردم و وارد این ترس شدم این در صورتی بود که من قبل تر از،این ها با آون دستگاه کار می کردم، ولی گفتم من باید با این دستگاه کار کنم بعداز دو و سه بار کار کردن دستگاه به هم ریخت باز هم ترس ها آمد نجواها شروع شد و من یکسره با خودم حرف می زدم و قدرت خداوند می گفتم نتیجه این شد که دستگاه مشکل داشته ولی دفعه اول آلارم نداده بود، و آون خیریت فهمیدم و هم خداوند خواست که من قدرت به خودش،بدهم نه آدم ها حتی مادرم،و آلان هم

          می خواهد که من نقاط ضعف شخصیتم دلسوزی و نگرانی نسبت به خانواده را درست کنم در ضمن این ترسی که نمی تونی روی باورت کار کنی امروز آگاهانه شروع به کار کردن کردم و از این ناحیه ساکت شد. از شما دوست عزیز بسیار سپاسگزارم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    سحر صدیقی گفته:
    مدت عضویت: 1464 روز

    بنام خداوند لوح و قلم

    سپاس خدایی را که زندگی را زیبا ساخت.

    استاد عزیزم واقعا متشکرم که این گفتگو ها ادامه دارد.

    فایل های گفتگو با دوستان ، واقعا مث ی دستگاه مولد و محرک برای انگیزه است.

    تایید اینکه ایمان قلبی و باور قوی واقعا جاده صاف کن مسیر است.

    هر بار که دچار شک و تردید میشوم، هر گاه که نجواها تقلا میکنند که ایمان نوپایم را سست کنند این فایل ها را گوش میدهم تا یادآوری شود که این انسانها توانسته اند چون باور کرده اند و عمل کرده اند

    پس من هم میتوانم با درک صحیح مطالب قدم را بردارم.

    استاد عزیزم در لایوی که با استاد فرشید پاک ذات داشتین اونجا گفتین باید باور کنیم که میشود

    باور کنیم اگه بقیه توانسته اند ما هم میتوانیم.

    احساس خوب=یعنی تغییر نگرش با دید مثبت

    نه اینکه بخوایم فقط به ظاهر همه چیز را خوب جلوه دهیم ؛ باید بنیادین روی احساسمان و باورمان کار کنیم.

    باید از ریشه و از عمق ذهن و قلبمان بپذیرم که بدنیا آمده ایم که پیشرفت کنیم

    باید بپذیرم که خداوند بذر تمام موقعیت ها و فرصت ها و توانایی های خارق العاده و ایده های خلاقانه و رویاهای گوناگون را در وجودمان قرار داده، کافی ست که اجازه دهیم این نور عشق الهی به این بذرها بتابد تا جوانه زد و رشد کند.

    باید همگی ایمان آوریم بخدایی که ما را آفرید تا خالق زندگی خود باشیم .

    نتیجه باور این است که شجاعت مان آنچنان زیاد شود که قدم برداریم و نترسیم.

    خلاقیت یعنی=با تمام آنچه که اکنون در اختیار داریم بتوانیم ایده هایمان را عملی کنیم

    منتظر نباشیم که فردا برسد و شرایط همه چیز را اوکی کند بعد قدم برداریم

    نه این باور یک ترمز است که ما را بیهوده در انتظار میگذارد تا معطل بمانیم.

    خانه وقتی تمیز میشود که تمام آشغال های زیر مبل نیز به سطل زباله منتقل شود

    پس خودمان را گول نزنیم که فقط ظاهر را اوکی کنیم.

    باغبان وقتی ثمره تلاش خود را میبیند، که با عشق به درختان باغ رسیدگی میکند ..آبیاری میکند و کود میدهد تا درخت رشد کند .سمپاشی میکند تا کرم ها تنه و ریشه ی درخت را نابود نکند.آن وقت است که در پایان سال باغی پر از محصول را به تماشا مینشیند.

    پس ما نیز باید اول باغ درون خود را شخم بزنیم و تمام افکار محدود و باورهای مخرب را که همانند علف های هرزه در ذهن ما تنیده و پیچیده شده اند را ریشه کن کنیم.

    وقتی زمین ذهن ما حاصلخیز باشد هر محصول خوبی در آن رشد میکند.

    ذهن را شخم بزنیم و کرم های زمین ذهنمان را بیرون بکشیم.

    باید از درون تغییر کنیم آنوقت است که طبق قوانین جهان، دنیای بیرون ما تغییر میکند.

    تلاش کنیم برای موفقیت

    تلاش کنیم برای پیمودن مسیر و رسیدن به نوک قله

    مشکلات و موانع را جدی نگیرید و درگیر نشوید.

    مطمئن باشید برای هر مشکلی بینهایت راه حل وجود دارد، که دستهای خداوند به یاریمان می آیند.

    وقتی جهان ببیند تلاش ما را ، ناچار است که ما را کمک کند

    هیچ چیز سخت نیست اگر به مسائل نگاه پیچیده و گنگی نداشته باشیم.

    ممنون از تمام همسیر های راه که قوانین را راحت درک میکنند و راحت استفاده میکنند.

    خدا را در تک تک لحظات زندگیتان حس کنید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  3. -
    حسین رجب پور گفته:
    مدت عضویت: 1970 روز

    بنام الله که تنها روزی دهنده و نجات دهنده اوست

    سلام ….

    بسیار فایل زیبایی بود خواستم تحلیل خودم از این فایل رو خیلی خلاصه وار بیان کنم

    قبل از هر چیز از استاد عزیز تشکر میکنم که با صبر و حوصله ب حرفهای دوستان گوش میکنه و مجال صحبت کردن رو از مخاطبش نمیگیره همینطور از دوستان که ب زیبایی از نتایجشون گفتن

    یکی از بزرگترین دشمن انسانها ترس هست…ترس انقدر قدرت دارد که مجال هر گونه تحرکی رو از ادمی میگیره حتی فکر کردن رو …

    ب همون مقدار که باورهای انسان رشد میکنن ثروت و سلامتی وارد زندگی اش میشود …

    امکان داره کسی قدم اول در هر کسب و کاری رو خیلی بزرگتر از باورهایی که در ذهنش داره گرفته باشه بقول استاد از روی چشم و هم چشمی دست ب کاری زده باشه پر واضح هست که نتایج در زندگیش این مسئله رو گواهی خواهد کرد …..

    اما باید بدونیم قبل از هر اقدامی باید رو افکار و باورهای ذهنی مان کار کرده باشیم و انگاه ان ایده رو وارد دنیای مادی کنیم باورهای ما قبل از هر چیزی ذهنی ساخته میشن …

    همه چی با یک تصمیم اغاز میشه …همه چی از ذهن شروع میشه …

    فکری ب ذهنت خطور میکنه روش کار میکنی تبدل ب ایده میشه انقدر روی ایده ات کار میکنی که باورش میکنی …چطوری باورش میکنی ؟

    در واقع این احساسات ما هستن این اشتیاق ما هست که باعث شکل گرفتن باورهای ما میشن ….احساسات ما منبع هستن …جایی که نیروی ما از انجا خلق میشه …

    بگرد ببین چه چیزی وقتی بهش فکر میکنی احساست رو خوب میکنه …؟

    امکان داره اصلا چیزی در این جهان احساست رو خوب نکنه ….

    باید بیشتر وقت بذاری روی خودت …

    تا نفهمی تا درک نکنی که چه چیزی حالت رو خوب میکنه …تا متوجه نشی چه چیزی وقتی بهش فکر میکنی احساس شعف و شادی بهت دست میده هر چقدر هم زور بزنی از یه حدی نمیتونی جلوتر بری …

    احساسات ما درونیند…احساسات ما واقعیند ….احساسات ما دکوری نیستن ….

    احساسات ما چیزیند که نمیتونی با ادا در اوردن بدستشون بیاری …امکان داره طرف ادم بسیار دلقکی بوده باشه اما از درون کاملا متلاشی شده باشه ….

    احساسات ما چیزی هستن که ما از اون آفریده شدیم ….اگر از چیزی احساست خوب نمیشه شاید ب بی حسی ذهنی رسیدی ….

    وقتی انقدر اشتیاق داری انقدر شوق و ذوق رسیدن ب خواسته ات رو داری که ب خاطرش خواب نداری …خود بخود ب خاطرش حرکت میکنی …و ان وقته که آرام ارام …آرام آرام باورهات شکل میگیرند و قدم ب قدم در مسیر بهت گفته میشه فارغ از اینکه بقیه چی میگن ….

    وقتی که باورش میکنی اون ایده بصورت عملی وارد دنیای مادی میشه بدون انکه درک کنی چطوری اون اتفاق رخ میده …( ب ایمان ما ب خداوند بر میگرده ) واقعا عمل ب الهامت قلبی …ایمان ب خداوند شجاعت میخواد ….

    در حقیقت وقتی که شما چیزی رو باور میکنی در ارتعاش بالایی از خواسته هات قرار میگیری …

    ارتعاش بالایی که تو در اون قرار داری تعیین میکنه که چه چیزهایی رو ب سمت خودت جذب کنی …در حقیقت این کار رو جهان برات انجام میده …تو نیازی نیست کارخاصی کنی …

    تو فقط ب خداوند و جهانش اعتماد میکنی …همین…

    بقیه کار ها رو جهان برات انجام میده تو فقط باید باورش کنی تا بتونی از ایده ای که روزی در ذهنت بصورت فکر و نامرئی بود ب ماده تبدیلش کنی

    اما اینجا یه عاملی هست ب نام باورهای قدیمی که در ذهن ما از قبل بوده و جا خوش کرده …

    باورهای قدیمی ما اجازه عملی شدن این کارو نمیدن و در برابر افکار جدید مون مقاومت میکنن ..

    انها ارام نمیشینن از هر شیوه ای برای شکست دادن و نابود کردن ایده های جدیدمون استفاده میکنن

    اولین و قدرتمندترین حربه ای که ذهن در اینجور مواقع بلافاصله از ان استفاده میکنه و خیلی هم کارایی داره …: نگرانی ..اضطراب …و ترس هست ..

    در واقع ذهن با این کارش اعتماد ب نفس رو از ما میگیره و به اصطلاح مارو خلع سلاح میکنه

    طرف از تواناییهای بسیار بالایی برخورداره اما در ذهنش باور نداره که موفق میشه…. اون وقت وارد یه بیزنسی میشه و شکست میخوره ….چون باور نداره بنابراین موفق هم نمیشه

    در واقع تو دوست نداری بترسی …تو دوست داری مثل فلانی که در کارش موفق هست شجاع باشی و قدم های بزرگی برداری

    اما ب خاطر عدم اعتماد ب نفس و ترسهات و همینطور حرفهای اطرافیان و باورهای قدیمی که ذهن شرطی شده تو بهشون عادت کرده مانع از انجام این کار میشه …

    نگرانی و ترس یه حالت ذهنیه که ما انسانها خودمون ایجادش کردیم و حالا که میخوایم جور دیگه ای عمل کنیم و موفق بشیم مانع میشن و نمیذارن…

    قبل از هر اقدامی در دنیای مادی باید ب دنیای ذهنی مان سروسامان بدیم حتی اگه شده اینکار ۲ماه یا ۶ ماه یا ۱ سال زمان ببره باید قبلش امادگیش رو در ذهن مون ایجاد کنیم

    باید به گفتگوهای درونی مان و تجسمات و تخیلات مون سروسامان بدیم طوریکه وقتی ب ایده جدید مون فکر میکنیم احساس خوبی ب ما دست بده نه احساس ترس و نگرانی ….

    زیرا ترسهای ما باعث میشه انرژی ما ب اطراف پراکنده بشه..تعداد کمی از مردم این حرفها رو درکش میکنن ..

    جهان بیرون ما توسط دنیای درونی ما رقم میخوره …

    ما نیازی ب تلاش فیزیکی نداریم نیرویی درون ماست که اگه ما بهش اجازه بدیم کارها رو خودش انجام میده

    ما فقط باید بهش اجازه بدیم و با ترس و نگرانی های مون جلوش رو نگیریم …روح ما همیشه ب دنبال رشد و تجلی کامل تری هست ب شرطی که نترسیم

    تمام نتایجی که انسانهای موفق منجمله استاد عباس منش بدست اورده ب خاطر کنار گذاشتن ترسهاشون بوده ب خاطر بالا رفتن سطح آگاهیشون بوده ..

    هر ادمی که موفق شده قبل از هر چیز موفقیت رو در ذهنش رقم زده بوده ….

    زمانی که اون بذر رو در ذهنش کشت میکرد کسی ندیده بوده……

    ادمها فقط نتایج دیگران رو میبینن …ب خاطر همینه که نباید ب حرفهای دیگران در مورد خودمون اعتنایی کنیم فقط باید روی باورهایی که ساختیم کار کنیم …

    زیرا حرفهایی که میشنویم و مخالف ایدهامون هست کسانی میگن که اونارو پذیرفتن و یکی از دلایلی که رشد نکردند و در یه سطحی باقی موندن ب خاطر باورهایشان بوده و نتایجشون ب خوبی نشان دهنده سطح اگاهی انهاست نه حرفهای قشنگشون ..

    روان ما انسانها در یک اقیانوس سیال نامرئی و بی انتها شناوره و چه بخوایم چه نخوایم در حال ارتباط با روان سایر افرادیست که انها نیز در این اقیانوس شناورند و بدون انکه بدانیم گاهی اوقات تحت تاثیر حرفهای اطرافیان مون قرار میگیریم ….چرا ….؟!

    بنابراین خیلی مهمه که ب حرفهای چه کسی گوش میکنیم …از چه کسی الگو برداری میکنیم …

    تشخیص مسیر درست خود یکی از بزرگترین موفقیتهاست و انگاه تلاش و الگو برداری ب کار میاد

    اگر استاد الان خیلی با قدرت از گفته هاش دفاع میکنه و ب حرفهای دیگران اهمیتی نمیده ب این دلیله که نتیجه گرفته

    قبل از هر چیز باید بدونیم کجا هستیم و ب کجا میخواهیم برسیم …

    باید بدنیم چی میخوایم …؟

    آیا ان چیزی که انتخابش کردیم اصلا ذهن مون رو برانگیخته میکنه …؟

    باید ببینیم وقتی که ب خواسته مون فکر میکنیم اصلا احساس خوبی ب ما دست میده …؟

    ایا هدفی که انتخابش کردیم ایا ذهن مون رو تحریک میکنه …؟ یا کور کورانه اومدیم از روی کسی داریم کارهاش رو کپی برداری میکنیم …؟

    تازه بعداز اینکه هدف مون رو بدرستی انتخاب کردیم شروع کنیم ب ساختن باور…..این خیلی مهمه …

    آگاهی ما میتونه تا هر سطحی بخوایم بالا بره و هیچ محدودیتی نداره …

    وقتی کارمون رو شروع میکنیم آگاهی ما نیز شروع میکنه ب زیاد شدن وقتی آگاهی زیاد میشه همه چی شروع میکنه ب تغییر کردن بعد از مدتی متوجه میشیم کارهایی که الان داریم انجامشون میدیم همشون کارهای کوچیکی هستن که انجام میدیم

    وقتی چراغ رو روشن میکنیم تاریکی از بین میره باید با ذهن و قلبمون آگاهی مون رو بالا ببریم بذاریم نور بیاد تو زندگی مون بذاریم آگاهی مون ب سطح بالاتری بره …

    تمام نتایج زندگی انسانها از فقر گرفته تا ثروت همه زیر سر باورهایشان رقم میخوره

    طرف ذهنی باور نداره که موفق میشه و انگاه وارد بیزنسی میشه فقط ب خاطر چشم و هم چشمی نتیجه اش هم مشخصه و سر اخر برای توجیه شکستش همه رو وسط میکشه جز باورهای ذهنیش رو از کشور گرفته تا حکومت و جامعه و محله ای که توش هست تا پدر و مادرو خانواده اش …

    اما اگه کمی ذهنش رو بکار بندازه و فکر کنه ……کمی اگاهیش رو بالاتر ببره متوجه میشه که علت تمام شکستها و موفقیتهای ادمها در ذهنشون هست جایی که دیده نمیشه اما بسیار قدرتمندانه اتفاقات رو رقم میزنه ..

    ب نظر من ادمها قبل از هر کاری باید روی ترسهاشون کار کنن روی باورهاشون کار کنن اگر میخوان نتیجه بگیرن بقیه کارها خود ب خود درست میشه ….چطوری……؟ ما نمیدونیم

    همه چی بر میگرده ب اون لایه های ویروسی که در ذهن ناهشیار ما لونه کردند …

    بهترینها رو براتون از خداوند مهربان خواستارم امیدوارم ب تمام خواسته ها و ارزوهاتون برسین

    تشکر ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
    • -
      مریم جُلقازی گفته:
      مدت عضویت: 912 روز

      «به نام الله که تنها نجات دهنده و روزی دهنده اوست»

      سلام به شما دوست عزیز آقا حسین گرامی

      بسیار این شروعی که با نام خدا و صفت های زیبایش نوشتید به دلم نشست و من هم دوست داشتم نوشته ام رو با این عنوان شروع کنم.

      این بار دومی هست که من این کامنت شمارو میخونم، چند روز پیش هم خوندمش و یه حس و حال عجیبی بهم دست داد،انگار شما دارید از زبان خدا با من صحبت میکنید، ادبیات نوشتاریتون، اون به نام الله اول نوشته تون که بسیار به دلم نشست و تک تک جملاتتون انگار مخاطبش من بودم، وقتی این کامنت شمارو برای باور دوم خوندم هم دلم میلرزید، هرآنچه نوشتید در وصف این روزهای من هست، بسیار ممنونم ازتون که این نوشته عالی رو اینجا ثبت کردید.

      در ادامه دوست داشتم ازتون خواهش کنم که اگه میشه از تجربه خودتون بدونم برای پا گذاشتن روی ترس هاتون، برای با اشتیاق رفتن دنبال خواسته هاتون، اینکه چطور تو ذهنتون خواسته تون و موفقیتی که میخواهید رو تصویرسازی میکنید؟ وقتی اون افکار منفی میاد سراغتون چطور ازشون رو برمیگردونید؟ چطور با ترس و اضطرابتون مواجه میشسد؟

      چطور باورهای جدید میسازید؟

      چطور به این ایمانی که الان دارید رسیدید؟

      من از نوشته‌ی شما بسیار احساس خوب و قرابتی داشتم و به دلم نشست،دوست دارم اگه امکانش باشه از مسیر خودتون هم بدونم تا شاید بتونم بهره ببرم از راهکارهاتون

      ممنونم ازتون

      در پناه یگانه الله بهترین هارو تجربه کنید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        حسین رجب پور گفته:
        مدت عضویت: 1970 روز

        سلام مریم خانم….

        امیدوارم حال دلتون خوب باشه ….ادمی وقتی جمله بالارو درک میکنه که خدارو واقعا درک کرده باشه و بهش ایمان بیاره ب معنای واقعی کلمه واقعا در شرایطش قرار گرفته باشه اون وقته که میفهمه تنها خداست که روزی دهنده و نجات دهنده ست و این جمله رو از روی شکم سیری و حال خوبش نمیگه بلکه با بیان این جمله ب حال خوب میرسه

        ممنونم از نظر لطفی که بمن داشتید ..انگار که از یه چیزهایی خبر داشتید….

        قبل از هر چیز بگم من از این جمله های کلیشه ای که 90درصد بچه تو کامنتهاشون مینویسن برای اینکه جلب توجه کنن خیلی خوشم نمیاد دوست دارم مثل استاد چیزی که مینویسم خودم تجربه اش کرده باشم …

        همه چیز ب ذهن برمیگرده …ب ذهن قدرتمند ما یعنی کسی که الان زندگی خوبی داره اون تونسته کنترل ذهن بهتری نسبت ب بقیه داشته باشه …

        و اون کسی هم که الان زندگی خوبی نداره و از زندگیش راضی نیست یعنی نتونسته ذهنش رو بخوبی کنترل کنه …هیچ زور زدنی در کار نیست اما هر دفعه این موضوع یادمون میره

        ابزاری ( ذهن ) که خداوند بما داده تا باهاش ب چیزی که میخواییم برسیم اینطور نیست که دکمه خاموشی داشته باشه و ما خاموشش کنیم تا بتونیم ب چیزی که دوست داریم فکر کنیم این ابزار این توانایی رو داره که ب جای ما فکر کنه …ب جای ما توجه کنه …حتی خودشو ب جای ما جا بزنه و با ما یکی بشه ….

        سعی کن ذهنت رو کنترل کنی ….اگه نتونی ذهنت رو کنترل کنی ذهن دیوانه موضوعی که هیچ ارزشی نداره رو انقدر بزرگش میکنه و انقدر بهش بها میده تا میشه دردسر زندگیت

        همه چی ب ذهن برمیگرده …ذهن انقدر قدرت داره که میتونه از هیچ یه چیزی خلق کنه و این کارو با دادن ترس و نگرانی انجام میده

        یعنی ذهن برای انکه کنترل مارو بدست بگیره از حالتی ب نام ترس و نگرانی استفاده میکنه ترس قویترین ارتعاشی ست که میتونه روی ما تاثیر بذاره … ترس انقدر ارتعاش قوی ای داره که میتونه ادمی رو فلج کنه ..قدرت فکر کردن رو از ادم بگیره و حسابی گیجش کنه ترس یه حالتیه که ذهن انرا ایجاد میکنه در واقع یه حالتی از ذهنه …ترس و نگرانی ذهن استدلالی رو فلج میکنه …تصور و تخیل رو در ادمی نابود میکنه …شوروشوق و اشتیاق رو از بین میبره ..قدرت اراده رو از بین میبره و در کل زندگی رو نابود میکنه

        گاهی ذهن با دادن احساس گناه با دادن احساس عذاب وجدان کنترل توجه مارو بدست میگیره و انقدر احساس مون رو بد میکنه و انقدر مارو در حالت نگرانی نگه میداره تا حسابی تمام انرژی مون رو ازمون میگیره ان وقت ما خیال میکنیم مشکل از جای دیگه ست در صورتیکه مشکل از درون خود ماست جایی که بهش میگیم ذهن …

        تنها یک تحلیل شجاعانه میتونه حضور این دشمن همگانی رو درون مون ثابت کنه….

        ب نظر من ذهن یعنی توهم ….سعی کن از ذهنت فراتر بری و ب تمام جدی بودن های احمقانه ان بخندی بیشتر ادما اسیر یک وهم اند…البته همین خندیدن و جدی نگرفتن توهمات ذهن هم تمرین میخواد با انکه بیشتر ما بچه هایی که اینجا هستیم ب این موضوع واقفیم اما این اتفاق برای همه نمیفته خیلی ها توهمات ذهن رو جدی میگیرن و ساعتها و روزها احساس بدی دارند با انکه میدونن بی جهت احساس شون بده اما توان اینکه صدای ذهن رو توی سرشون خاموش کنن ندارند

        اما راجع ب سوالاتی که ازم پرسیدی :

        دقیقا سوالاتی پرسیدی که بسیار اساسی اند برای پاسخ دادن ب هر کدومشون ساعتها باید بنویسم ….

        ما در ناخوداگاه ذهن مون باورهایی داریم که چراغ خاموش دارند نتایج زندگی مون رو رقم میزنن باورهایی که حتی روح مون هم خبردار نیست بعنوان مثال بما گفتن :

        تا باچشمت ندیدی باور نکن این جمله رو من میلیونها بار از پدرم شنیدم و هنوزم از پدرم میشنوم

        در واقع این جمله میگه شما فقط میتونین ب چیزهایی اطمینان داشته باشین که جلوی چشمتون باشه و نباید توجه چندانی ب قدرت تصور و خلاقیتهای خود داشته باشین قدرتی که خداوند انرا فقط ب ما انسانها داده یعنی همان تواناییهای ذهن برتر که ب هیچ کدوم از مخلوقات خودش نداده اما ما بهمین راحتی با حرفها و باورهای پوچ که از بزرگان مان شنیدیم انرا درون مان نابود میکنیم

        این جملات بخشی از روند تفکر ما شده و ما حتی از ان اگاه هم نیستیم

        اما افراد موفق و ثروتمند بدرستی میدونن قبل از دیدن انچه که میخواهن باید انرا درونشان نهادینه کنن…

        ما درواقع چیزی رو که میبینیم باور نمیکنیم بلکه چیزی که باور میکنیم میبینیم اگر بادیدن باور میکردیم که الان همه چی حل شده بود

        مشکل اینه که ما با دیدن باور نمیکنیم با شنیدن هم باورنمیکنیم تنها با باور کردنه که میتونیم چیزی که میخوایم رو بدست بیاریم

        بهمین دلیل تمام افراد موفق در دنیا یه روزی ب خاطر باورهایی که داشتن مسخره شدن افرادی مثل برادران رایت …مارکونی …یا هنری فورد ….یا تسلا و خیلی های دیگه چون انها چیزی رو در باورشون میدیدن که بقیه توان دیدن نداشتن باور اون چیزیه که شما خلقش میکنی …شما ایجادش مکینی

        هر فرد موفقی که یک اختراعی کرده قبلش درون ذهنش باور داشته که میتونه بهش برسه وگرنه هرگز اختراعی شکل نمیگرفت …

        تمام اینهارو گفتم که برسم ب ذهن … یک ذهن نگران هیچ خواسته ای درونش شکل نمیگیره تا بخواد برای رسیدن بهش باور ایجاد کنه …..

        اصلا یک ذهن نگران و مضطرب هیچ شوروشوقی نداره چون ذهنی که نگران هست شوروشوق در اون جایی نداره …

        یادمه تا همین یکی دوسال پیش یه روزایی مینشستم فکر میکردم من چی میخوام …؟

        روی کاعذ مینوشتم مثلا فلان چیزو میخوام …بعدا ب خودم میگفتم پس چرا هیچ حسی ندارم ؟

        چرا من هیچ احساس خوبی یا هیچ هیجان و انگیزه ایی نسبت ب خواسته ام ندارم خیلی روی این موضوع کار کردم باور کن شاید یکسال روی این موضوع کار کردم

        در نهایت فهمیدم من ذهن نگرانی دارم دلیل اینکه من هیچ خواسته ای ندارم یا خواسته دارم اما نسبت ب خواسته ام بی تفاوتم یا خواسته ای که دارم هیچ حس خوبی بمن نمیده اینه که من از درون ذهن نگرانی دارم و از همین چیزهایی که تو زندگیم خداوند بمن داده و دارم احساس خوب ندارم یا شکر گزارشون نیستم

        و تا زمانی که من ب خاطر چیزهایی که الان در زندگی دارم شکرگزار نباشم و احساس خوبی نداشته باشم هرگز ب چیزهای بیشتر یا به خواسته هایی که دارم نخواهم رسید زیرا خواسته واقعی زمانی در ما شکل میگیره که ما از درون شاد باشیم مثل یه کودک که وقتی چیزی رو میخواد سرازپا نمیشناسه

        یادمه در زندگیم سه چیز میخواستم که ب خاطرشون ب خدا گفتم خدایا اگه من ب این خواسته ام برسم دیگه هیچی ازت نمیخوام …

        شبها تجسم میکردم که دارمشون و انقدر احساس داشتنشون بمن حس خوب میداد که حد نداشت با اینکه نداشتم اما حس داشتن شون حالم رو خوب میکرد ..این سه خواسته ب فاصله زمانی چند سال از هم بود

        اولین خواسته من داشتن یه موتور گازی براوو بود ( کلاس پنجم ابتدایی بودم ) گفتم خدایا فقط این موتور گازی رو بخرم هیچی دیگه نمیخوام یکماه بعد من موتورگازی داشتم

        دومین خواسته ام دوست شدن با یه دختر بود ( قبل از خدمت سربازیم بود ) گفتم خدایا من فقط با این دختره دوست بشم دیگه هیچی نمیخوام دوماه بعد باهاش دوست شدم

        سومین خواسته ام یادگیری پیانو بود….گفتم خدایا من فقط نوازندگی رو یاد بگیرم دیگه هیچی نمیخوام شبها تصور میکردم که برای جمعیت زیادی در حال نواختن هستم و چقدر حس خوبی دارم بعد از تقریبا یکسال و نیم من نوازندگی فول اموزش دیدم حتی نت خونی رو هم تکمیل کردم و ب اهنگسازی رسیدم ….

        وقتی نشستم فکر کردم گفتم خدایا چرا من اون موقع ها اونقدر شوروشوق داشتم …..؟ چرا اونقدر اشتیاق داشتم برای رسیدن ب خواسته ام حالا هرچی که بود ؟ چرا اونقدر هیجان داشتم ؟ اما الان ندارم ….؟

        فهمیدم از ذهنه…همه چی از ذهنه …ذهن نگران و مضطرب اجازه نمیده خواسته ای در شما شکل بگیره …و تا زمانی که خواسته ای در شما شکل نگیره شما هدف نداری و در زندگی سرگردانی …

        گفتم قبل از اینکه من بیام خواسته انتخاب کنم و باور رسیدن ب خواسته ام رو درونم تقویت کنم باید عوامل ناخوشایند …محیط و شرایطی که باعث نگرانی ذهن من میشه رو از خودم دور کنم …

        باید از چیزی که هم اکنون در زندگیم دارم ب احساس خوب برسم …تا از چیزی که هم اکنون در زندگیم دارم ب احساس خوب نرسم هرگز ب چیزهای بیشتری که میخوام نخواهم رسید زیرا زمانی میتونم ب خواسته ام برسم که از قبل در ارتعاشش قرار بگیرم …..

        من کی و چه زمانی میتونم در ارتعاش خواسته ام قرار بگیرم …؟ زمانیکه ب احساس خوب برسم زمانی که تجسمشون میکنم حسم خوب بشه مثل زمانیکه اون سه تا خواسته رو داشتم انقدر شوق خواستن در من زیاد بود که ب خدا گفتم اگه بهش برسم هیچی دیگه ازت نمیخوام

        اینطوری باید خواسته در ما حس ایجاد کنه ….البته بر عکسش درست تره ما باید اینجوری برای رسیدن ب خواسته مون در درون مون حس ایجاد کنیم ان وقته که جهان از بی نهایت راه که هیچ کس نمیدونه مارو در مسیر رسیدن ب خواسته مون قرار میده

        کامنتم خیلی طولانی شد انشالا در فرصتی دیگه ادامه اش رو برات مینویسم میدونم میتونه کمک کننده باشه

        تشکر ….

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    الهه سوادکوهی گفته:
    مدت عضویت: 2780 روز

    به نام خدای رزاق و هدایتگرم به سوی تمام نعمتها..

    سلامی گرم ب استاد عزیز و مهربانم مریم جان عزیزم و تمامی دوستان خوبم

    .

    گفتگو با سوری عزیز ک دوره عزت نفس و ثروت رو دارن

    اول میخوام بگم ک دوستان دوره عزت نفس یکی از بی نظیرترین آگاهی هایی هست ک من از استاد عزیزم دارم و هربار کار کردنش دریچه های جدیدی از آگاهی و سپاسگزاری رو به روم باز میکنه

    استاد جان هربار این دوره بی نظیر رو از اول استارت میزنم از جمله ب جملش درس میگیرم و برای خودم راجبش مینویسم فکر میکنم تمرین طراحی میکنم و حکم یک گنج رو داره برام ک هیچوقت تکراری نمیشه… خدارو صدهزار بار شکر برای داشتنش

    استاد جان چقدر نکته ای ک راجبه سلامتی گفتین کلیدی بود

    مادری ک خودشو مسئول خوشبختی و موفقیت فرزندش میدونه یک عمر داره تنش رو تجربه میکنه

    چرا؟

    چون میخواد خودش اوضاع و شرایط رو ریز به ریز تحت کنترلش بگیره و اگه چیزی خلاف اون کنترل و توقعات پیش بره ذهنش درگیر میشه ناراحت میشه بهم میریزه و اولین نشانه ش بروز علائم بیماریه..

    اینکه بخوایم اوضاع رو خودمون ب تنهایی کنترل کنیم و وظیفه خدایی کردن رو ب دوش بگیریم واقعا مسئولیت سنگینیه!!!!!!!!

    ای کاش یاد بگیرم بندگیمو بکنم و اجازه بدم خداوند خودش، من و تمام عزیزانم رو هدایت کنه

    یاد بگیرم ک خدای من خدای بقیه هم هست اونا هم تنها نیستن و تحت حمایت و هدایت خدا هستن

    یاد بگیرم ک راهی ک من ازش به حقیقت رسیدم تنها راه ممکن نیست و اجازه بدم اونا هم از راه خودشون ب حقیقت برسن…

    .

    جسم ما خیلی زودتر از اتفااقات بیرونی ب افکار ما واکنش نشون میده

    اینو با تمام وجودم تجربه کردم که وقتایی ک احساسم بد میشه چطور یه جایی از بدنم ک قبلا سابقه درد هم نداشت شروع ب درد یا سوزش میکنه و من میفهمم ک این از افکار خودمه

    وقتی حال خودمو خوب میکنم نگرشمو ب اون اتفاق عوض میکنم حواس خودمو از اون افکار منفی پرت میکنم و ب احساس خوب میرسم چطور اون درد محو میشه ناپدید میشه

    و میخوام بگم خداوند چقددرررررر زیبا و نرم و طبیعی برای هر چیزی هدایتمون میکنه

    همین چندوقت پیش یه سر دردی سراغم اومده بود ک دو روز درگیرش بودم

    صبح روز دوم وقتی بیدار شدم تو تمرین ستاره قطبییم ب خدا گفتم من سلامتی رو میخوام و ازت میخوام ب سمتش هدایتم کنی

    نزدیک ظهر بود ک بهم گفت برو حمام دوش بگیر

    و من عمل کردم

    بعد بهم گفت حالا بخور بابونه بده ..کاری ک من اغلب بعد از حمام انجامش میدادم ولی مدتی بود ازش دور شده بودم ولی بابونه توی خونه و در دسترسم بود (میخوام بگم با امکانات موجود هدایتت میکنه)

    و من انجامش دادم

    و بعد از اون سر دردم محو شد پودر شد ناپدید شد

    و بعدش هزار بار به خودم گفتم ک هدایتهای خدا همینقدر نرم و طبیعیه و نیازی نیست من کار عجیب و غریبی بکنم.. پس راجبه تمام خواسته هام همینقدر نرم و طبیعی هدایت میشم و کافیه بهش عمل کنم تا نتایج عالی ب زندگیم بیان.. خدایا شکرت

    .

    دوست عزیز بعدی زینب عزیزمممم ک دوست خوب خودمه

    زینب گفت من برای رفع اون باورهای محدود کننده اومدم زندگینامه خانم های موفق توی ایران رو شروع ب مطالعه کردم ..این یعنی پیدا کردن الگوهای منطقی برای ذهن

    و ذهن چقدر در مقابل این الگوها ساکت میشه وقتی اینا رو بهش نشون میدی و با خودت مرتب تکرار میکنی ک اگه فلانی تونسته منم میتونم..اگه این خانم با شرایط من تونسته ب موفقیتهای ب این بزرگی برسه پس منم میتونم

    کافیه مثل اون باور کنم و عمل کنم

    و کنترل ورودیها ک چقدر مهمه در طول مسیر رسیدن ب خواسته هام ورودیهامو کنترل کنم ب حرفای منفی اطرافیان توجه نکنم دلسرد نشم تو مسیرم ثابت قدم بمونم ..حواسم باشه چی میگم چی میبینم چی میشنوم و اگر اون ورودی ب نفع من و ب نفع رشد من نیست نادیدش بگیرم..

    و نکته کلیدی بعدی ک هم زینب جانم و هم استاد جانم بهش اشاره کردن عدم کمال گراییست

    عدم دست دست کردن

    من باید با همین امکانات موجودم شروع کنم قدم اول رو بردارم با آنچه ک دارم

    وقتی قدم اول رو بدارم اعتماد ب نفس و احساس قدرت در من ایجاد میشه

    موفقیت برام باور پذیرتر میشه

    شجاعتم بیشتر میشه

    پس قدم دوم بهم گفته میشه

    و باز انجامش میدم و باورم قوی تر میشه و این سیکل ادامه پیدا میکنه تا اینکه باور من قوی تر بشه و منجر بشه ب نتایج پایدار و دائمی

    من ب دنبال نتایج لحظه ای و شانسی نیستم

    پس باید مرتب عمل کنم چرا که روی باور کار کردن روی خودم کار کردن باید تبدیل بشه ب عمل

    باید تبدیل بشه ب نتایج پایدار

    خدایی ک در تمام عمرم رد پاشو تو زندگیم دیدم هنوزم هست و هرچقدر بیشتر باورش کنم هدایتهاش رو بهتر و ب وضوح بیشتر دریافت میکنم و با عمل کردن بهش زندگیمو ب یک بهشت زمینی تبدیل میکنم

    .

    در مورد احساس خوب=اتفاقات خوب استاد جانم شما گفتین باید با یه نگرش درست ب احساس خوب برسیم نه اینکه آشغالا رو بدیم زیر مبلا

    مثالش رو خیلی زیاد دیدم چه در زندگی خودم و چه اطرافیانم

    مثلا کسی ک توهین یا بی احترامی دریافت میکنه و این عمل چندین بار ب شکلهای مختلف براش پیش میاد و احساسش بد میشه

    و براش کاری نکنه ریشه اش رو بررسی نکنه و نخشکونه و بجاش بگه من میرم بیرون حسم خوب بشه و شاد بشم

    این میشه مثال عینی آشغالا رو زیر مبل دادن ک باعث میشه فقط ب احساس خوب لحظه ای و نه پایدار برسه!

    برای همینه ک درست کار کردن روی خودمون اینقدر مهمه

    اینقدر مهمه ک روی عزت نفسمون کار کنیم و گوهر درونیمون رو بیش از پیش پیدا کنیم و ارزش واقعیمون رو درک کنیم

    بنظر من با داشتن عزت نفس خیلی از مسائل شخصیتیمون خود ب خود حل میشه

    وقتی باور لیاقت و ارزشمندی رو در خودم بسازم خیلی از رفتارای اشتباهم خود ب خود رفع میشه

    و تمام اینها با دوره بی نظیر عزت نفس قابل حله

    استاد عزیزم ازینکه وقت میذارین و فایلهای فوق العاده کلاب هاوس رو برامون روی سایت میذارین بی نهایت سپاسگزارم

    ب زودی میام توی کلاب باهاتون صحبت میکنم و از نتایج فوق العادم براتون میگم ک کلی برای اون روز اشتیاق دارم

    .

    با تمام وجودم عااااشقتونم

    الهه

    پاییز 1400

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
    • -
      زهرا کرمی گفته:
      مدت عضویت: 2755 روز

      سلام الهه عزیز تحسین می کنم آنقدر عالی روی خودتون کار کردید و نتیجه گرفتید من دوره عزت نفس دارم و پاشنه آشیل من عزت نفس، و کار کردم کار می کنم ولی درونی نیست یعنی وقتی باورهای عزت نفس می گم احساسم معمولی است مثال می زنم می گم من ارزشمندم چون ارومم، خوش اخلاقم یا تمرین آینه را انجام میدم انگار دارم نقش بازی می کنم نمی دونم چه جوری کار کنم بعد یکسره باورها را با خودم می گم ذهنم خیلی خسته می شه و انرژی بسیار زیادی از من می گیره کلا گفتن باورها احساس من تغییر نمی ده و منطقی هم می کنم ممنون میشم راهنمایی کنید شما وقتی گوش می دهید باورها را می نویسید یا تکرار می کنید سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        الهه سوادکوهی گفته:
        مدت عضویت: 2780 روز

        سلام زهرای عزیزم امیدوارم عالی باشی

        در مورد عزت نفس این نکته رو بارها استاد گفته و من ب تجربه بهش رسیدم ک هیچ انتهایی براش وجود نداره و هربار روی عزت نفسمون یا دوره کار میکنیم بازم جای کار داره

        برای همین هیچوقت نمیشه گفت من الان توش خیلی خوبم یا ضعیفم

        چون باید خودمون رو با دیروز خودمون مقایسه کنیم ک چقدر رشد کردیم

        در مورد باورها و کلاً کار کردن روی خودمون عزیزم میخوام بگم هدایت میشی

        بنظر من مهمترین کار اولیه اینه ک ورودیهامون رو کنترل کنیم اینکه چی میگیم چی میشنویم چی میبینیم به چی توجه میکنیم

        چون باورها در اثر تکرار این ورودیها ساخته شدن

        پس باید ورودیهای خوب به خودمون بدیم مثل:

        صحبت کردن از خواسته هامون با خودمون یا کسی ک معتمده

        نوشتن از خواسته ها و باورهای جدیدمون

        دیدن عکس خواسته هامون

        ضبط کردن صدای خودمون با یه آهنگ لایت توی زمینه ش برای تکرار مرتب باورهای درست و خواسته هامون

        و البته بازم میگم وقتی از خدا بخوای هدایت میشی

        مثلا در مورد احساس ارزشمندی به من گفت برو آیات قرآن ک در مورد مقام انسان هست رو بخون تا بفهمی خدا چقدر بهت ارزش داده و تو هم باید خودت ارزش قائل باشی

        خب برای ذهن من قرآن یه دلیل و سند خیلی منطقب و محکمه و خوندن اون آیات خیلی به پیدا کردن حس ارزشمندی درونیم کمک کرد

        و الگوهای منطقی و ساده برای ذهن آوردن برای تغییر باورها خیلی موثره

        مثلا در‌مورد عزت نفس وقتی کسی رو میبینی ک خیلی احترام و توجه مثبتی دریاعت میکنه اون مورد رو تو دفترت بنویس و هر روز بخونشون و ب خودت بگو اگر اون شخص تونسته اینقدر عزت و اعتبار دریافت کنه منم میتونم چون گوهر وجودی هممون یکیه

        .

        اینا چیزایی بود ک همین الان اومد و برات نوشتم

        .

        در پناه رب موفق و سربلند باشی😙😙

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          زهرا کرمی گفته:
          مدت عضویت: 2755 روز

          سلام الهه عزیز سپاسگزار م آنقدر عالی توضیح دادی من خیلی ورودی هام کنترل می کنم چیزی نشنوم و صبح تا شب چیز زیادی نمی شنوم ولی فکر مسئله من این کانون توجه ام روی مسائل خواهر و برادرام هست و تو این مورد ضعف دارم و خیلی هم کار می کنم امیدوارم بتونم تغییر کنم همیشه سالم سلامت وشاد باشی.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      ملورین گفته:
      مدت عضویت: 1816 روز

      سلام الهه عزیزم،من با خوندن دیدگاه بسیار زیبای شما هم بی نهایت لذت بردم و هم هدایت شدم به پاسخ ذهنی که داشتم و متوجه شدم باید خیلی خیلی روی عزت نفسم کار کنم،چقدر خوشحالم که این چنین دوستان فوق العاده ایی دارم که اینقدر روی ذهنشون و باورهاشون کار کردن و تجربه های بی نظیرشون رو در اختیار ما قرار میدن و باعث میشه ما هم آروم آروم به مسیرهای بهتری هدایت بشیم،الهه عزیزم بهترین های پرودرگار نثارت وجود نازنینت باشه و هر روز بیشتر پله های موفقیت رو طی کنی و ما هم بشنویم و با تمام وجودمون خوشحال بشیم،در پناه حق باشی عزیزم🙏🤲

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    ملورین گفته:
    مدت عضویت: 1816 روز

    به نام تنها قدرت جهان رب العالمین و سلام و سپاس فراوان به شما بزرگوارن 🙏🙏🙏

    چقدر حالم خوب میشه وقتی میبینم دوستان خوبم از نتایجشون صحبت میکنن،حال دلشون خوبه و در بیزنس موفق هستند،به آرامش رسیدند و در زمینه های مختلف به موفقیت رسیدن و آرزو میکنم که پشت سرهم بهترینِ بهترین هارو تجربه کنند و تمام این موفقیت ها و احساسات خوب رو مدیون شما استاد بزرگوارمون هستیم و اینکه روزی همه ما از پروردگارمون طلب یک راهنما و الگو داشتیم و خداوند هم پاسخگوی درخواست ما همیشه بوده و هست و خواهد بود به شرط اینکه با تمام وجودمون باورش کنیم و این نکته بسیار مهمی هست.

    در مورد کار و بیزنس که صحبت شد و شما باز هم تاکید کردین که با همون چیزی که داریم کار رو شروع کنیم مثل استیو جابز و بسیاری از بیزینس من های دنیا و زینب عزیز به این ندای درونیشون و الهام قلبیشون پاسخ مثبت دادن و بدون هیچ شک و تردیدی کارشون رو از پله اول شروع کردن و قطعا به زودی شاهد توسعه کارشون خواهیم بود به امید الله.

    حالا میخوام درباره خودم بگم،من ده سال هست که مربی چند رشته ورزشی هستم و همیشه در سالن های ورزشی برای دیگران کار میکردم البته درآمد نسبتاً خوبی هم داشتم اما از اونجایی که باورهای خوبی نداشتم و در فرکانس درستی نبودم همیشه با مشکلات زیادی روبرو میشدم که تاب و توان و انرژی و انگیزه هامو ازدست میدادم و دائم مکان کارمو عوض میکردم (در واقع میخواستم صورت مسئله رو پاک کنم و از مشکلات فرار کنم)،چند وقتی بود که دلم میخواست برای خودم کار کنم اما نمیدونستم از کجا و چطور شروع کنم،از وقتی که با سایت شما آشنا شدم و شروع کردم به گوش کردن فایل های دانلودی ،ایمانم به پروردگارم هر روز بیشتر و بیشتر شد وشجاعت و جسارت اینکه برای خودم کار کنم رو پیدا کنم و یک ندای درونی بهم میگفت که با درست کردن پیج اینستاگرام شروع کن،کاری که اصلا دوست نداشتم و نمیتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم اما اونقدر باورهای قوی برای خودم در ذهنم ایجاد کردم و از خداوند کمک خواستم تا خداوند هدایتم کرد و با کمک خواهرزادم که فقط دوازده سال داره و با یک گوشی کاملا معمولی و ساده پیج اینستاگرام رو راه اندازی کردیم و هر روز ایده های بهتری برای تولید محتوا به قلبم الهام میشه البته تازه شروع کردم و هنوز فالورهای کمی دارم و اصلا دنبال فالورهای فیک نبودم با اینکه خیلی ها بهم پیشنهادش رو دادن اما من میخوام اونقدر روی باورهام کار کنم تا افراد هم فرکانسم خودشون با من هم مسیر بشن و همیشه صحبت های شما در گوشم نجوا میکنه که نیازی به تبلیغات نیست باید ما آماده باشیم برای ورود افراد هم فرکانسمون و تبلیغاتی که ما آماده ورود نباشیم کار اضافه ایی هست و نتیجش شکست هست و باید آروم و پله پله تکاملمون رو طی کنیم،درسته که هنوز خیلی به درآمدزایی نرسیدم اما همین که قدم اول رو با ایمان و توکل به خداوند برداشتم خیلی خیلی خوشحالم و حالم خوبه و مطمئنم که آروم آروم به مسیرهای بهتر هدایت میشم و نتایج دلخواهم رو برای خودم رقم میزنم چون من به معجزات پروردگارم عادت دارم🤲🤲🤲

    خداوند رو بی نهایت بار سپاسگزارم برای وجود شما و صحبت های گوهربارتون که به صورت رایگان با عشق تمام و پر از انرژی و انگیزه در اختیار ما که تشنه دیدن و شنیدنشون هستیم قرار میدین و در تمام لحظات زندگیتون به فکر آموزشِ ما هستید رسالتتون رو به بهترین نحو انجام میدین و به قول خانم حوری باختری که عاشق دیدگاه های ایشون هستم،واقعا خوش به حال منِ شاگرد،این خوشبختی نصیب هرکسی نمیشه بارالها بی نهایت بار شکرت……امیدوارم بتونیم حق شکرگزاری معبود رو درست به جای بیاریم.

    آرزوی بهترین های مادی و معنوی و سعادت دنیا وآخرت رو برای استادم و دوستان خوبم و خودم دارم

    گفته بودی که شکایت نکنم…چشم! دعا:

    حافظت دست خدا باشد و اَللهُ مَعک

    همه خوبان در پناه حق باشید🤗

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      آسیه رمضانی گفته:
      مدت عضویت: 2294 روز

      سلام دوست عزیزم لیلا جان ❤

      اول اینکه کامنتت خیلی زیبا بود بهت تبریک میگم بابت این روون نوشتنت و اینکه تحسینت میکنم بخاطر اینکه همونطور که گفتی با اینکه درآمد خوبی داشتی از باشگاه هایی ک میرفتی ولی وقتی به تضاد برخورد کردی تصمیم گرفتی خودت برای خودت کار کنی و پول بسازی

      مساله ی دیگه اینکه از امکاناتی که در اختیارت هست استفاده کردی مثله اینستاگرام که میتونی تو خونه بشینی و نیاز به یه اینترنت و گوشی داره ، بقیه ش هم که همش عشقه

      و نکته دیگه که خودت اشاره کردی این بود ک با وجودیکه خیلی ها بهتون پیشنهاد فالوئرها فیک دادن برای پیج تون ولی شما ترجیح دادین که تکاملتون رو طی کنید و نخواستید از این کارهایی که خیلیا انجام میدن و اتفاقا از این باور نشات میگیره که من که لیاقت ندارم افراد جذب من بشن ، حالا بیام فالوئر فیک بخرم تا به همه بگم بیاین ببینید من چقد دنبال کننده دارم ، تحسین میکنم از صمیم قلبم تو رو و این باور درستی که ساختی . 🥰

      و مطمئنم که تکاملت رو خیلی در آرامش و زود طی میکنی و خداوند از بی نهایت راه هدایتت میکنه به بالاترین بازدهی تو کسب و کارت

      بهترین ها رو برات از خداوند مهربان میخوام . 🤲🤲

      موفق ترین باشی عزیزم❤❤❤😍

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        ملورین گفته:
        مدت عضویت: 1816 روز

        سلام آسیه عزیزم،ممنونم که وقت گذاشتید و کامنت منو مطالعه کردید،بله دقیقا به نکات درستی اشاره کردید من واقعا با تمام وجودم به این کار عشق دارم و این مهمترین اصل در کسب و کار هست و یک اصل مهم دیگه توکل و ایمان و عشق به خداوند هست و صبر و به قول شما بقیه هم به فرمان خداوند همش درست میشه و هدایت میشیم،بازم از شما دوست خوبم مممونم امیدوارم شما هم در تمام ابعاد زندگی بهترین ها رو داشته باشین و خداوند همیشه همراهتون باشه،خیلی خوشحالم که عضو این سایت الهی هستم و دوست خوبی مثل شما دارم خدایا شکرت،در پناه حق باشید🤗😍

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      نوید گفته:
      مدت عضویت: 3124 روز

      سلام دوستِ خوبم

      امیدوارم روزِ خوب و موفقی رو گذرونده باشی

      ممنون از دیدگاهی که با ما مشارکت کردی

      خیلی تبریک میگم و تحسینت میکنم

      اینکه قدم برداشتی به سمت ایمان خیلی خوبه و با هر قدم داری از شیطان و ترسها دور میشی و به نعمتهای خداوند نزدیکتر میشی

      ایشالا تو زمینه کاری خودت به موفقیت برسی و جایگاهت رو ارتقا بدی

      برات آرزوی موفقیت و شادی و ثروت میکنم دوستِ خوبم

      در پناهِ الله یکتا باشی :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        ملورین گفته:
        مدت عضویت: 1816 روز

        سلام آقای نوید،ممنونم که با عشق دیدگاه منو مطالعه کردین،من هم برای شما آرزو میکنم که خداوند به کسب و کارتون برکت بده و نعمتها هر لحظه به زندگیتون سرایز بشه و همیشه سلامت و سعادتمند و با قدرت و ایمانِ کامل و توکل به خداوند مسیرتون رو ادامه بدین و از موفقیت هاتون برای ما بگین و ما هم با جون و دل بشنویم و خوشحال بشیم،خیلی خوشحالم که دوستان خوبی مثل شما دارم در پناه حق باشید😍🙏

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    علیرضا رستاخیز گفته:
    مدت عضویت: 1787 روز

    سلام به استاد عباسمنش و همفرکانسی های عزیزم

    خداروشکر میکنم که فرصت اینو پیدا کردم تا این آگاهی های ناب رو گوش بدم .

    ممنون از دوستانی که یکی یکی اومدن و داستان زندگی و نتایجشون رو از تغییر باورهاشون برای ما گفتن تا باور “شدن” رو در ما زنده کنن …

    چه زیبا گفت بانویی که با استفاده از آگاهی های دوره ها تونست مشکل گوارشیشو حل کنه یا اون بانویی که تونست تحولی در کسب و کارش ایجاد کنه و درآمدشو افزایش بده ..

    چیزی که تو تمام اینا بود یک باور توحیدی به اینکه خدای من به وسیله ی من زندگیم رو خلق میکنه و اینکه ما با استفاده از باور هایی که استاد تو هر دوره توضیح میدن مقاومت هامو بر داریم تا خواسته هایمان که مثل اکسیژن در اطراف ماست و ورودش به زندگیمون کاملا طبیعیه وارد زندگیمون بشه …

    ممنونم استاد از این فضایی که ایجاد کردین تا هرکس از تجربه های مسیرش برامون بگه …

    خدایا شکرت

    ۲۸ / ۸ /۱۴۰۰

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    نسرین نجفی پور گفته:
    مدت عضویت: 1364 روز

    سلام استاد عزیز و مریم جون

    من تازه وارد سایت شدم و چند روزی هست که انگار کشیده میشم به سمت سایت . قبلا فایل های رایگان رو گوش میدادم و از زمانی که فایل های زندگی در بهش رو دیدم، دیگعه گفتم من باید از وجود استاد و اموزش هاش استفاده کنم. باورتون نمیشه با دیدن فایل ها و شنیدن فایل های صوتی چه شوقی درون من شکل می گیره که حتی نمی تونم به بقیه منتقلش کنم. میخوام دوره 12 قدم رو بگیرم ..هر روز وارد سایت میشم و فایل های رایگان دانلود می کنم و گوش میدم واونقدر شوقم برای خرید دوره 12 قدم بالاست که حس می کنم جوگیر شدم و باید یه هفته صبر کنم تا با ارامش گوشش بدم. الان مطمئنم به همه چیز میتونم برسم.

    من قبلا در یک دوره قانون جذب شرکت کردم و نتیجه هم گرفتم ولی الان مدارم اونقدر رفته بالا که اومدم وارد سایت شما شدم. قبلا فکر می کردم که دیگه چیزی نیست که من یاد بگیرم و ظرفم پر شده بود ولی الان فهمیدم چقدرررررررررررررررر کم میدونم و کاش به جای گرفتن فوق لیسانس و خوندن اون همه درس در این زمینه کار کرده بودم. الان زندگیم کن فیکون شده بود. استااااااااااااااد بی صبرانه منتظرم دوره اتون رو گوش بدم و بعد بیام از نتایجم بگم..منمنونم ازتون. خداروشکر به خاطر فایلاتون. به جرئت میتونم بگم هیچ کس فایل های رایگانش به اندازه فایل های فوق العاده شما نیست. شما حتی فایل های رایگانتون فوق العاده پرمغزه. میدونم وقتی دوره رو بخرم از شوق پرواز می کنم بس که پر از اگاهیه و پر از ثروت و فراوانی و عششششششششششششقققققققققققققق. خیلییییییی ممنونم و خدایا شکررتتتتت….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    آرمین اصغری گفته:
    مدت عضویت: 2359 روز

    بنام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام برپادشاهان توحیدوآگاهی وعمل

    سلام برهم فرکانسیهای عزیزم

    خیلی خیلی لذت بردم از صحبتهای دوستان عزیزم

    ازاینکه چقدر تکاملی دارن حرکت میکند وهمیشه رو به جلو هستند

    وچقدر زیبا این چنینی زندگی کردن که اکثراوقات در احساس خوب باشی

    استاد عزیزم چقدر آگاهی ناب به ما دادی

    خیلی خیلی لذت بردم

    مهمترین وباارزش ترین دارایی هر انسان احساس آرامشه

    وچقدر خوب واستادانه شما روش رسیدن به این احساس بی نظیر رو به ما آموختی

    با همین سریال زندگی دربهشت تنها سریال 100کامل مفید جهان

    یاسریال سفربه دور امریکا محشره محشر

    یک ایده ای دارم برای افرادی که سختشون یهویی تلویزیون رو از برنامه هاشون حذف کنن

    کل سریالهای زندگی در بهشت وسفربه دور امریکا رو دانلود کنید وبزارید ببینید

    شاید بعضی اوقات ذهنتون میگه من دوس دارم آرم شبکه رو ببین

    برید فوتبال ببینید یا اینکه مستند

    خودتون گول نزنید که یه لحظه حالا فلان فیلم رو ببینم نه به هیچ وجه

    استاد جان خیلی خیلی لذت بردن

    خدا شما وخانوم شایسته عزیز رو

    حفظ کنه

    الهی یه روزی برسه که شما رو از نزدیک ملاقات کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    الهه ساغریچی گفته:
    مدت عضویت: 1695 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم، خانم شایسته عزیز و دوستان گلم

    من یک سال و اندی هست که با سایت استاد عباس منش آشنا شدم و از ابتدا با فایل های فوق العاده و رایگان استاد شروع کردم از همون ابتدا که شروع کردم نتایج وارد زندگیم شد الان دو ماهی هست که از دوره ی دوازده قدم دارم استفاده می کنم و واقعا میخوام بگم برخلاف تمام جاهای دیگه اینجا کیفیت فایل های رایگان با محصول تفاوتی نداره اما با خریدن محصول می بینی نتایجت داره بزرگتر میشه و حتی استفاده ات از فایل های رایگان هم خیلی بهتر میشه انگار گیرنده هایی که روت نصبن جذب بهتری نسبت به صحبت های عالی و پر انرژی استاد دارند

    و موضوع دیگه اینکه گاها احساس می کنیم اون نتایج به اون شکل دلخواه وارد زندگیمون نشده اما وقتی بر می گردیم میبینیم بابا این پی ساختمونی که من ریختم اصلا قابل مقایسه با پی ساختمون قبلی نیست قطعا میتونه روی این پی، ساختمون فوق العاده ای بنا بشه اگه من استمرار و وفاداریم رو به قانون توجه و تمرکز روی نکات مثبت حفظ کنم

    این کامنت رو برای سپاسگزاری از استاد عزیزم گذاشتم و تمام دوستانی که میان حال خوبشون رو با دیگران به اشتراک میذارن.

    در پناه الله یکتا سلامت، شاد و ثروتمند باشیم❤❤🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    نرگس در مسیر توحید گفته:
    مدت عضویت: 1613 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    سلام خدمت تک تک دوستان عزیزم

    خیلی لذت بردم از صحبت های دوستان عزیزم و استاد عزیزم سپاسگزارم

    امروز میخوام در مورد موفقیت های زندگیم بنویسم

    میخوام پله به پله بگم

    من بنا به شرایطی که داشتم فقط تا کلاس سوم دبستان درس خوندم اونم نه اینکه در مدرسه دولتی بلکه در نهضت که یه خانم معلم باز نشسته ای بود که تو خونه به بچهایی که شرایط مدرسه رفتن نداشتن یا خانمهایی که سواد نداشت درس میداد الان که فکرشو میکنم کلی تحسین شون میکنم بخاطر اینکار

    من در عرض فکر کنم ۹ ماه سه تا کلاس رو خوندم یعنی وقتی تابستون که معلمم میخواست تعطیل کنه مدرسه رو و پرسید کسی میخواد ادامه بده من چون خیلی علاقه داشتم گفتم من میخوام ادامه بدم یعنی کلاس سوم رو در تابستون خوندم دیگه بعد از اون شهر رفتیم بخاطر علاقه زیادی که داشتم کلاس اول رو در پنج سالگی خوندم این تا اینجا

    کلا علاقه ی شدیدی به کتاب و دفتر و تحقیق کردن و تمرینات دارم بعضی وقتا مامانم میگه تو دیگه شورشو در آوردی حتی به خودت استراحت نمیدی یه سره کلت تو دفتر و کتاب میگم شما نمیدونید تفریح و لذت من همینه

    بخاطر این باوری اشتباهی که داشتم میگفتم من که مدرکی ندارم پس نمیتونم هیچ شغلی داشته باشم و در یک خانواده ی مذهبی هم بودم که هیچ حمایتی هم نمیشدم بخاطر این خلع توی خونه هر کاری انجام میدادم یعنی نمیتونستم فعالیتی نکنم فقط وقتم رو صرف تلویزیون نگاه کردن و کارهای بیهوده بکنم

    اول رفتم سراغ دکتری دوست داشتم افرادی که مریض هستن رو بهشون کمکی کرده باشم اونم فقط داروهای گیاهی میرفتم تحقیق میکردم که چه دارویی برای چی خوبه بعد اونا رو داشتم در حافظه ام میگفتم وقتی اولین فردی که مریض بود گفتم فلان چیز رو بخور خوب میشی و دید که معجزه شده دیگه تو فک و فامیل پیچید و بعضیا زنگ میزدن خانم دکتر بچم مریضه یا خودم باید چیکار کنم و میگفتم بهشون و معجزه وار خوب میشدن بعد دیدم اینکار بهم حس خوبی نمیده

    البته اینایی که دارم میگم برای دوران نوجوانیم هست مثلا از ۱۳ سالگی

    بعد دیدم که من خیلی به کارهای فنی حرفه ای علاقه دارم راستش تو خونه هرچی خراب میشد بدون هیچ ترسی دل و روده ی وسیله رو میریختم بیرون و درستش میکردم و توی اینکار هم خیلی موفق بودم یادمه وقتی اقوام وسایلشون خراب میشد زنگ میزدن و دعوتم میکردن برای مهمونی😄 و اون وسیله رو میزاشتن جلوم و میگفتن خانم مهندس درستش کن منم چون علاقه داشتم برام مثل تفریح بود دقیقا همونی که استاد میگن

    این از مهندسی

    میریم سراغ آشپزی وقتی بچه بودم میگفتم دوست دارم یا آشپز بشم یا معلم

    دوباره توی آشپزی بازهم تحقیق میکردم و غذاهای خوشمزه ای درست میکردم که اصلا حد نداشت یعنی کسی میخورد میگفت توی زندگیم یه همچین غذای خوشمزه ای نخورده بودم الان بعضی از اقوام که میبین منو میگه مزه ی فلان چیزی که درست کرده بودی هنوز زیر زبونمه وقتی مهمون میومد میگفت باید نرگس آشپزی کنه خانم شایسته رو که میبینم آشپزی میکنن و تمیزکاری دقیقا حس اون لحظه شون رو درک میکنم که چه لذتی داره

    یادمه همیشه مادرای فامیل بخاطر تمیزکاری و آشپزی میزدن تو سر دختراشون میگفتن یزره از نرگس یاد بگیرید

    خلاصه بگم نجاری و بنایی و خیلی کارهای دیگه ای هم کردم که موفق بودم

    ولی میرم از اونجایی که با قوانین یکم آشنا شده بودم که برمیگرده به دوران تندخوانی

    من خیلی علاقه داشتم به تمرینات تندخوانی کلاسی بود که من اگه یک هفته هم فقط میشستم توی کلاس نه خسته میشدم و نه گرسنه فقط تمرکزم به کلاس بود وقتی هم از کلاس میرفتم خونه بلافاصله تمرینهایی که بهم داده میشد رو انجام میادم کلاس تندخوانی تموم شد بعد از اون کلاس تقویت حافظه میخواستن برگذار کنند اولین نفر من ثبت نام کردم در این کلاس وقتی استاد علاقه ی من برای کلاس رو دید گفت میخوای دستیارم بشی و منو بهت مربی گری آموزش بدم داشتم بال درمیاوردم گفتم مگه میشه آخه من هیچ مدرکی ندارم گفت بله میشه اونایی که مدرک دارن الان کجان یه گوشه توی خونه نشستن ولی شما الان اینجایی پس مدرکت خداست و شدم دستیار ایشون و کلاس ما در اون آموزشگاه غوغا کرده بود و اگر مدیر آموزشگاه اجازه میداد ما تعطیل و جمعه ها هم حاضر بودیم کارمون رو انجام بدیم یادش بخیر چقدر لذت بخش بود وقتی این انگیزه در من ایجاد شد که من میتونم یه همزمانی رخ داد که توی مدرسه میخواستن کلاس نهضت برگذار کنن ولی معلم نداشتن حسم گفت تو میتونی برو انجامش بده وقتی بهشون گفتم من میتونم بدون هیچ تردیدی گفتن اوکی بیا انجام بده و هم میرفتم کلاس تقویت حافظه و بعد از اونجا میرفتم کلاس نهضت رو برگذار میکردم و خیلی برام لذت بخش بود کلاس نهضت برام شده بود تمرین کلاس مربی گری چندین تا شاگرد داشتم بعد از شروع کلاس تقویت حافظه کم کم با سایت آشنا شدم که زندگیم رو زیر رو کرد من با ورودم به این مسیر حس میکنم دوباره متولد شدم

    توی کمتر از ۶ ما تا کلاس سوم نهضت رو تموم کردم میخواسم دیگه تمرکزم یک باشه وقتی نهضت تموم شد خانمای کلاس میگفتن نرگس تو باما چیکار کردی هم میتونیم بخونیم هم بنویسیم میگفتن ما دوسال توی مدرسه نهضت رو خوندیم نمیتونستیم آب بنویسیم ولی الان توی شش ماه ما اینقدر پیشرفت کردیم گفتم اینکار فقط عشق میخاد فقط همین

    با اومدن این بیماری کلاس ما حتی یک جلسه کنسل نشد و کلاسهای ما آنلاین برگذار میشد بعد از اون تا اواخر تابستون ۹۹ رفتیم سراغ آموزش زبان و آنلاین انجام میدادیم دیگه دیدم سودی نداریم و وقتمون گرفته میشه گفتیم محصول درست میکنم میذاریم تو سایت تا افراد استفاده کنن دیدیم هنوز تکاملمون طی نشده

    الان دیگه فهمیدم که تدریس خیلی برام جذابه و عشقمه

    من از گذاشتن فایلهای رایگان توی کانال تلگرام شروع کردم و دیدم نشونه اومد و دوباره نشونه الان به لطف خدا چندتا شاگرد دارم و بینهایت از کارم لذت میبرم

    وقتی اونایی که میشناختن منو میگن آخه چطور این همه موفقیت داری تو که نه درس خوندی و نه مدرکی داری آخه چطور میگن اصلا تو یه آدم دیگه ای هستی از کدوم سیاره اومدی تعجب میکنن و من اصلا نمیفهمم شون که چرا تعجب میکنن وقتی میگم خدا همه ی اینکارا رو میکنه میگن نه خدا که هست تو چیکار کردی میدونید اصلا اونا خدا رو باور نمیکنن فکر میکنن انسانها یه قدرتی به غیر از خدا دارن وقتی اونا رو میبینم ایمانم به خدا بیشتر میشه بیشتر وصل میشم به و میگم مدرک من خداست همه چیز من خداست

    بهترین ها رو براتون آرزو میکنم

    در پناه خدای یکتا باشید

    خیلی دوست تون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
    • -
      محمد حسین فاضلی گفته:
      مدت عضویت: 1670 روز

      🌺نرگس تو با ما چه کردی🌺

      جواب اون دخترایی که مامانشون بخاطر تو میزده توسرشونوچه میخوای بدی😊

      الان من دودستی زدم تو سر خودم چی😢

      🌹نه درس خوندی نه مدرک گرفتی🌹

      هم دکتری هم مهندسی هم معلمی هم آشپزی همه‌چی بلدی که

      استاد حافظه حکیم مربی ستاره شناس شاعر ریاضی دادن☺️🌺

      جدا از شوخی لذت بردم از کامنتت خیلی لجم دراومد ولذت بردم که انقدر کارا بلدی☺️🌺

      کامنتهاتون رومیخونم خیلی خوب مینویسی خیلی خوب رشد کردی واینکه کسی که با استعداد باشه نیازی به مدرک و سواد دانشگاهی نداره و مخش کار میکنه 🌸🌸 ببین تو ورزش هم همینطوریه تقریبا مثلا یه نفری هست که والیبالش خیلی خوبه بعدش میزه هندبال بازی میکنه بازم خوبه گل کوچیکشم خوبه بسکتبال و پینگ پنگم از خیلیها بهتر بازی میکنه🌸🌺 یعنی کسیکه استعداد ورزشی داشته باشه تو تمام رشته ها از حد متوسط بالتره🌺🌺🌺توکلا از اون بچه های فعال بودی که از مغزت کارکشیدی و کیف کردم ازت🌹🌹 خودمنم یه جورایی تا قبل بیست سالگی شبیه تو فعالیتهای متفاوت داشتمو از مغزم وجسمم خیلی کار کشیدم و پدر ومادر ومحیط هم مهمه که مارو محدود نکنه🌺🌺

      چقدر دوستداشتم انرژی انگیزه جسارت وشورو نشاطت رو آرزو میکنم که تو کارت بدرخشی و لذت ببری کلی پول بسازی که به استقلال مالی برسی اونوقته که بنظرم نرگس واقعی رو میتونیم ببینیم🌹🌹❤️❤️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      نفیسه گفته:
      مدت عضویت: 2110 روز

      سلام نرگس نازنینم

      تو شاااااهکار خلقتی عزیزم دمت گرم بابا

      تو وااااقعا یک نابغه ای مرز باورهام رو جابجا کردی

      چققققدر لذت بردم و وااااقعا تحسینت میکنم عزیزم

      اینکه به خاطر اینکه نتونستی تو شرایط نرمال درس بخونی احساس قربانی بودن نکردی و ظرف وجودیت رو گسترش دادی وااااقعا خارق العاده است

      تو واااقعا فوق العاده ای چقدر لذت میبرم از دیدن این معجزه های الهی

      چقققدر ما درونمون قدرت هست آفرین بهت که انقدر قشنگ گوهرهای وجودیت رو کشیدی بیرون

      آفرین به این اراده ات

      آفرین به این انگیزه ات

      دممممت گرم دختر ان شاءالله هرررر روز موفقیت های بیشتری ازت ببینم💝💝💝

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      زهرا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2333 روز

      سلام نرگس نازنین

      عزیزم من خیلی شما رو تحسین میکنم، شما عالی هستید

      جالبه دیروز یه کامنت از شما خوندم و امروز هم خیلی اتفاقی، یه کامنت دیگه و میبینم چطور دارید قانون رو توی بندگیت اجرا میکنی

      با خوندن کامنتهای شما، معنای تکامل رو دقیق تر فهمیدم

      اینکه شما عاشق کسب تجربه اید تا علاقتون رو پیدا کنید و حالا متوجه شدید که عاشق تدریس هیتید دقیقا مثل من

      خیلی برات آرزوهای خوب دارم دوست من و امیدوارم با توکل و ایمان به خدای مهربان و ایمان به وجود و توانایی های خودت، هر روز موفق تر و خوشبخت تر باشی

      🥰🥰💐💐✌️✌️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سحر مهدویفر گفته:
      مدت عضویت: 3121 روز

      بنام خدای مهربانی ها

      سلاااااااااااااااام به بهترین و زیباترین نرگس دنیاااااااااااااا

      دختر چ کامنتی نوشتی چ نتایجی داری چقدرررررر فوق العاده چقدددددر لذتبخش بابا کیف کردم دمتگرمممممم

      تمام سدهای ذهن منو شکوندی شدی یک ابراهیمی که تبربرداشته و باورهای غلط منو خوردوخاکشیر کرده …… تحسینت میکنم هزار ماشاالله بهت خداروشکر برای داشتنت خداروشکرررر که همچین فرشته ای رو خداخلق کرده که این نتایج رو گرفته چقدرانرژی گرفتم ازت دختر

      امیدوارم شاهد پیشرفتهای بیشترت باشم و بیای هرروزواسمون از موفقیتهات بگی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      الهام وابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1526 روز

      سلام نرگس جانم

      هدایت شدم به خوندن کامنت شما

      واقعا عالی بود وتحسینت میکنم.

      یکی از پاشیل آشیل منم همین مدرک نداشتن من هستش.

      خیلی روی خودم کار کردم ولی الان با

      خوندن کامنتون خیلی لذت بردم و به

      خودم گفتم دیدی ثروتمند شدن ربطی به تحصیل نداره

      ثروت فقط با توحید و خودشناسی میاد.

      و واقعا مدرک ما خداست

      عاشقتمممم موفق باشی گلم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: