گفتگو با دوستان 49 | ورود به مدار نعمت ها - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/12/abasmanesh-15.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-12-25 05:31:312024-04-27 08:15:02گفتگو با دوستان 49 | ورود به مدار نعمت هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوند مهربان
سلام به استاد عزیزم
سلام به بهترین استادی که در حال حاضر فکر میکنم وجودداره
خدا رو شاکرم که دست منو در دست بهترین فردی که وجود داشت گذاشت و قطعا منم مدار خیلی بالایی داشتم که لایق شاگردی شما شدم
چقدر حرفاتون به دل مینشست و با اعماق قلبم احساسش میکردم و ی چیزی تو قلبم مهر تایید میزد قطعا حرف خداست که اینطوری عقل و قلبم گواهی تایید میده
استاد فرمایش شما کاملا درسته تو شرایط سخته که انسانها فکر میکنند به فکر تغییر و راه حل می افتند و دقیقا همین شرایط سخته که باعث میشه ما نسخه بهتری از خودمون ارایه بدیم
و اینو تو رابطه عینا میبینیم
وقتی تو یک رابطه تلاش زیاد , از خود گذشتن , فداکاری بیهوده ,نگاه حمایتگرانه داری و تا ته این داستان میری و بعد میبینی که نتیجه نداد حسابی ناامید میشی گریه میکنی , احساس قربانی شدن میکنی , اما در انتها ی جا خسته میشی . فکر میکنی , تصمیمات جدید میگیری و میفهمی که با از خود گذشتن کاری از پیش نمیره و دست از تقلا کردن برای تغییر طرفت برمیداری بجاش خودت رو تغییر میدی
دست از سرویس دادن برمیداری
از طرفی نقاط ضعف خودت رو پیدا میکنی و شروع میکنی ارام ارام تغییر کردن
طوریکه یک انسان جدید میشی
با نگرش جدید , پخته تر رفتار میکنی , سنجیده تر رفتار میکنی و اینجاست که ارزش تضاد رو میفهمی و علاوه بر اینکه از خدا گله نمیکنی بلکه شکر گزار همین سختی هایی میشی که خدا سر راهت قرار داده و تازه اعتراف میکنی که جز این مدل درد کشیدن من آدم نمیشدم , تغییر نمیکردم
به شخصه در زندگی خودم همین بوده و تا حالا چندین بار از ته قلبم برای طلاقی که تو زندگیم اتفاق افتاد خدا رو شکر کردم
بخاطر رسیدن به توحید
به خاطر درد شدیدی که کشیدم و داشتن حس نیاز به یک نیروی برتر
بخاطر شکست عاطفی تغییر در جهت اصلاح رفتارها و انتخاب هایم
و هدفمند شدن زندگیم
و همه اینها تکاملی اتفاق می افته و انتها نداره
استاد دلم میخواد یکی از تجربه های این مدتم رو برای شما بگم که در اصل یک رد پا برای خودم بشه و فراموش نکنم چون انسان ذاتش فراموشکاره
استاد من از وقتی که جدا شدم تجربه های تلخ و شیرین زیادی داشتم
تلخ از بابت اینکه نجواها منو تا سر حد مرگ میترسوند
استرس ها ….
باور به کمبود و تمام شدن فرصتهای زندگی ….
عزت نفس از دست رفته ….
گم شدن خودم که دیگه نمیدونستم چیو دوستدارم ؟
افسردگی شدید ..
غم زیاد …
اینها تجربه های تلخ منه
و تجربه های شیرین من اینکه با اموزش های شما دقیقه به دقیقه رو پشت سر میگذاشتم و میدیدم تونستم برای ی ساعت یک درصد از فشار روحی و روانی رو از خودم بردارم
این یک درصد یک درصد ها رو هم گذاشته میشد و از ی ساعت تبدیل به ساعتهای بیشتری میشد تا من بتونم فشار رو از خودم بردارم
استاد من آرزوی خواب راحت داشتم , خوابی که توش درد نکشم , عذاب نکشم
و الان قدر این خواب رو میدونم
چون نبود ی خواب راحت رو هم کشیدم
و الان از خواب بیدار میشم از ته قلبم سپاس گذار خدا هستم که بمن خواب راحت داد که الان قدرش رو میدونم و یا خیلی از نعمتهای زندگی که برای ما عادی شده و فقط کسی قدر میدونه که اونا رو از دست داده باشه و بعد میفهمه که چه نعمتی بودند
استاد من قبلا شخصیت وابسته ایی داشتم , حتما کسی باید در زندگی من میبود , وگرنه حوصله من سر میرفت , البته چسبندگی به یک نفر خاص نداشتم اما دلم میخواست افرادی باشند که من باهاشون وقت بگذرونم تا اینکه طلاق من اتفاق افتاد و من از همه بردیم و به خدا وصل شدم و ارام ارام تنهایی رو یاد گرفتم
استاد تو همین روزهایی که رو خودم کار میکردم و کنترل ذهن داشتم چندین بار برام اتفاق افتاد که یهو انگار از طاق آسمون می افتادم زمین و نجواهایی چون اینکه خوب حالا که چی؟ یا احساس ناامیدی که نمیدونم از کجا میومد برام اتفاق افتاد
استاد هیچ مشکلی هم نداشتما اما اون حس نا امیدی و یاس و بیهوده بودن زندگی بر من عارض میشد
حالم خیلی بد میشد
فکر میکردم که چون تنها هستم
چون شریک عاطفی ندارم این اتفاق و این حس برام رخ میده
حال خیلی بدی بود استاد
یعنی در حدی که میگفتم بمیرم اما این حسو تجربه نکنم
بعد میگفتم خدایا من که دارم رو خودم کار میکنم , اتفاقات خوب داره برام می افته و هیچ مشکل خاصی ندارم این چه حیسه اخه ؟
و استاد این جواب و پاسخ به قلب من اومد
که ببین آرزو این حس تا همیشه تا روزی که زنده هستی برای تو و یا هر کسی بوجود میاد
مثلا قبلا که این حس برام میومد فکر میکردم تقصیر همسرمه که منو نمیبره بیرون و یا اینکه چون تو خونه موندم این حس برام بوجود میاد و یا ….
اما خدا به قلب من الهام کرد که این حس تا همیشه باهاته هر چقدر که با خودت دوست بشی احتمال اومدنش هست و علتش هم در این شعر نهفته است :
بشنو این نی چون حکایت میکند / از جدایی ها حکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریده اند / در نفیرم مرد و زن نالیده اند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق /تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش / باز جوید روزگار وصل خویش
و استاد اون سرگشتگی که تو اون حال خوب و کنترل ذهن برایم اتفاق می افتد این بود :
مرغ باغ ملکوتم , نی ام از عالم خاک / چند روزی قفسی ساخته اندر بدنم
و ما از خداییم و جز با پیوستن به لقا الله به ارامش دائمی و محض نمیرسیم و هر چقدر تو این دنیا در نعمت و تمامی امکانات باشیم انگار دل و حسمون ی چیز دیگه میخواد
گیج میشیم نمیدونیم این چیه ؟
با خودمون میگیم همه چیز اکیه این چه حیسه ؟ ازچی ناراحتم ؟
و خدا به قلبم الهام کرد که درونت ( ذاتت ) دنبال ی چیز دیگه است / دنبال ی گمشده فارغ از نعمتهای این دنیا میگرده و اون گمشده منم
که تو به علت بودن در زندان جسم , نمیتونی به من بپیوندی
و به قول مولانا مرغ باغ ملکوتی ( از اون بالا, جایی که برات رهایی مطلق بوده , نزدیک به معشوق خودت بودی , از عطر و شمیم اون مست میشدی جدا شدی ) و به این دنیا اومدی و روحت در قفس جسم زندانی شده و اون بی قراری ها روحته که بی تاب شده و معبودش رو میطلبه
جسم گولت میزنه و فکر میکنی دردت نعمتهای زمینی هست اما ی جایی انگار اون نعمتها جواب نمیده روحت چیز دیگری طلب میکنه و اون سرگشتگی داره از روح ما نشات میگیره که بی تاب و بی طاقت معبودش شده
و بهم گفته شد که تو تا روزیکه نعمت زندگی کردن رو بهت دادن با این حس گاها دست و پنجه نرم میکنی
بهم گفت : گمشده ات منم
با کنترل ذهن و تقوا این حس دلتنگی رو باید از خودت دور کنی , لذت ببری تا وقتیکه این فراق به سر آید و بعد در دنیای دیگه با تجربیاتی که از این دنیا در توشه راهت هست بقیه زندگیتو در دنیای بعدی از سر بگیری ..
استاد وقتی این چیزهایی که براتون نوشتم به قلبم اومد و درکش کردم انگار ی بار از دوشم برداشته شد
انگار دیگه بیراهه نمیرم , یا حداقل کمتر به بیراهه میرم
استاد قبل از درک این موضوع , وقتی این حالت بهم عارض میشد فکر میکردم باید نعمتهای بیشتری از خدا داشته باشم تا این حالت برام دیگه اتفاق نیفته
و یا اینکه دنبال عوض کردن بعضی نعمتها و امکانات بودم
اوایل با تغییر ( مثلا ماشین / خونه / دوست جدید / و … ) حالم عوض میشد اما باز اون حالت کرختی برام بوجود میومد
از دوباره همون تغیییرات ظاهر زندگی و از دوباره اون حس تکراری شدن …
الان جنسش رو شناختم
میدونم دلتنگی من برای چیز دیگریست
ذاتم داره دنبال اصلش میگرده ( هر کس کو دور ماند از اصل خویش/ باز جوید روزگار وصل خویش )
پس من نباید دنبال چیز اشتباهی بگردم و باید همونی رو که میخام پیدا کنم
باید ارتباطم رو با خدا بیشتر کنم
بیشتر باهاش حرف برنم
خلوت کنم
مراقبه کنم
در طبیعت نشانه هاشو ببینم
در زندگیم رد پاش رو پیدا کنم
به خودم یاداوری کنم و به این طریق دلتنگیم رو کمتر کنم و اونقدر این کار رو انجام بدم تا به آرامش برسم نه اینکه با شلوغ کردن دورم و کارهایی که بیهوده است تشنگیمو که رفع نمیکنم بدتر راه رو هم گم کنم
انسان در ابتدا باید نیازهای اولیه اش رو پاسخ بده و به دنبالش بره و تا بدستش نیاره آروم نمیشه اما از ی جایی میبینه این همه نعمت تو زندگیشه اما چرا باز حالش خوب نیست ؟
و این دقیقا روحشه که بی تاب شده
خوراک روح خونه ماشین پول و ثروت نیست
جسم با این چیزها اروم میشه
اما روحت از طریق ارتباط با خدا به ارامش میرسه و بهتره مراقب روحمون باشیم که نتیجه طبیعی ارامش روح اومدن نعمتها برای جسمه
استاد خیلی سخت بود که درکی که به قلبم الهام شده رو بتونم با کلمات عنوان کنم اما هر چقدر تونستم نوشتم که اول برای خودم رد پا بشه و فراموش نکنم سرگشتگیم برای چیه ؟ و کجا و چطور باید ارومش کنم و از طرفی هم دوست داشتم این تجربه رو با شما در میون بگذارم و اگر این نوشته ها به درد کسی میخوره و کمکش میکنه منم در جهت شناختن این حس که مطمینم همه تجربه اش کردند قدمی برداشته باشم و به خانواده بزرگمون کمکی کرده باشم
استاد بی نهایت ازت ممنونم که رو خودت کار کردی / تکاملت رو طی کردی و الان اینقدر قشنگ مارو اصولی و کاربردی کمک میکنی
خیلی دوستدارم
در پناه خدا شاد و خوشبخت باشید .
به نام خداوند بخشنده ی مهربانم
این فایل به عنوان نشانه ی امروزم برام اومد
در حالی که برای موضوعی دوروزه پیش ،چنان ذهنم آشفته شد و حالم بد شد ،
و خداوند رو هزاران بار شاکرم برای قرار گرفتن در مدار دریافت این آگاهی ها ،
که بارها و بارها ،استاد عزیزم ازت شنیدم
کنترل ذهن
و زمانی که دچار این احساس شدم ،بعداز چند دقیقه ،فقط یه چیزی تو ذهنم تکرار میشد و اومد رو زبانم و مدام داشتم با خودم تکرار میکردم که استاد گفته این جا ها باید بتونی ذهنت رو کنترل کنی ،
اگر سمیه ی قبل تر ها بودم ،به والله سر ابن موضوع حداقل یه هفته با همسرم قهر میکردم و کلی حال بد رو تجربه میکردم و زندگی رو زهرمار اطرافیانم و خودم میکردم و جنجال راه مینداختم و تا چند روز تو احساس بد باقی میموندم .
خدایا شکرت
من هم به ابن مرحله رسیدم که بتونم ذهنم رو سریعتر کنترل کنم و کمتر در احساس بد باقی بمونم .
به خداوندی خدا قسم . اون موضوع که من به خاطرش بههم ریختم به شدت ،اصلا به طرز عجیبی انجام نشد و اینجا بود که فهمیدم معنی کنترل ذهن
استاد خوبم من هرروز اول صبح به محض بیدار شدن و شب قبل از خواب و حتی در طول روز ،شروع میکنم به نوشتن نعماتم و سپاسگزاری بابت داشته هام و توجه به زیبایی ها
با این فایل امروز متوجه شدم که همون تمرکز م بر سپاسگزاری ها ،در زمانی که حالم خوبه
باعث شد که سریعتر تو این تضاد به حال خوب برسم و احساسم رو خوب کنم و دستم و تو آتیش نکنم .
مطمینم اگر تو احساس بد باقی میموندم ،کلی اتفاقات بدتر دیگه ایی رو تجربه میکردم .
چیزی که همیشه شنیده بودم که ما تاثیری روی زندگی خودمون ندارم و هر کس یه پیشانی نوشتی داره و زندگی ما از قبل مقدر شده و ما هیچ تاثیری در زندگی خودمون ندارم ،همه چیز خواست خداست و..
هر چی بیشتر میگذره ،بیشتر درک میکنم این که ما با چه باورهای اشتباهی بزرگ شدیم .
باز هم خدا رو شکر میکنم که تو این جهالت نموندم و جزوه هدایت شدگان هستم ،
و میدونم که خودم خالق تک به تک لحظات زندگیم هستم .
خداوندا مرا لحظه ای به حال خودم وا مگذار
خداوندا به هر خیری که از تو برسه فقیرم
خداوندا ،من و فرزندانم رو به مسیر مستقیم هدایت کن مسیر کسانی که به آنها نعمت و ثروت و برکت دادی نه گمراهان.
خداوندا نور عشق و آگاهی رو در زندگی ما جاری کن .
خداوندا زندگی توحیدی و آگاهانه روزی ماکن
خداجوونم عاشقتم ….
بنام الله یکتا
به نام خداوند توانا
سلام و درود به استاد گلم
از خدای مهربان براتون سلامتی و تندرستی رو خاستارم
استاد چقدر این فایل به موقع بود
این فایل مخصوص خودم بود
.
این روزها اینقدر زندگیم روون شده اتفاقای قشنگمیوفته
دوستای عباسمنشی عالیی تو زندگیمن
کارو کاسبیم خداروشکر خوبه
درامدم بخاطر یکسری اتفاقات بالا رفته
اولین پس اندازم رفتم سکه خریدم چقدر خوشحالم
خداروشکر ارامشم برقراره
در زمان مناسب درمکان مناسب هستم
اما ی سوال؟
چرا اون احساس خیلیی عالی رو یکی دوروزه ندارم؟
واقعن به قول شما استاد خیلی نامردیم ک بااینکه شرایط عالیه اما بازم ما ناشکریم و احساس خبی نداریم
من درسته احساسم بد نبود اما احساس ذوق و حال خیلی خوبم نداشتم
چقدر این فایل پاسخ سوالی بود که من از آزاده جون و مریم جون پرسیدم
مریم عزیز که فوقالعاده عالی جوابمو داد و خیال منو از بابت آینده راحت کرد
اما این فایل اون مهر تایید به حرفای مریم جون بود
خداروشکر برای این فایل ارزشمند
من چون خیلی بیشتر از قبل با خودم درصلحم وقتی یکم بی انگیزه میشم میشینم و قربون صدقه خودم میرم مثل الان
و این درک خود انگار منو با خودم رفیقتر میکنه
.
استاد فقط میخاستم بگم عاشقتم
سپاسگزارم مریم عزیز برای این فایل زیبا خیلی به موقع بود
استاد عزیزم چقدر زیبا گفتید و مثال زدید
تشکر فراوان از شما
دوستتون دارم
به امیددیدار دوستان و استاد عزیز
# اولین کامنت از میامی # کریسمس 2021 # 25 دسامبر# رد پا
سلام استاد جون و سلام به همه ی دوستای خوبم و مرسی خدا جون
من این فایل رو الان گوش کردم امروز تعطیله و من تو ازمایشگاهم و …..استاد بازم بهم نشونه داد فایلتون.
اوضاع ام خدا رو شکر خوبه و امروز دو ماه مهاجرت کردم و از وقتی اومدم فقط ادما میگن چه طور اومدی چطور خونه به این خوبی پیدا کردی حتی خود امریکایی ها میپرسن ازم چطور سوشال سیکورتی راحت گرفتی چطور زبانت خوبه چطور چطور. چطور ……
استاد من احاطه شدم با سوالات افراد که فقط ی نگاه به من میکنن و میگن اخه چطور تو تونستی و من میگم خدا انجام داد و …. و بیشترشون بازم باورشون نمیشه ولی بعضیا هم باورشون میشه و میگن خیلی خوش شانسی.. حالا من نتوستم بگم شانس کجا بود منو اورد خدا وگرنه من نمیتونستم خودم…..
استاد امروز خیلی دلم گرفته ولی شما بهم نشونه دادید که احساس خوب اصل و اگه بتونم به قول شما گل رو زدم
مهاجرت من اسون شروع شد از همه نظر ولی از نظر مالی هنوز هیچی نتونستم پیشرفت کنم و بعضی وقتا میترسم از اینده چون همه میگن نمیشه ولی ی حسی بهم میگه واسه من میشه باید تکاملم رو طی کنم باید صبر کنم
من خیلی این روزا برا خودم نشونه میذارم و خدا کمتر از یک ساعت نشونه رو جواب میده .. مثلا من گفتم خدا امروز کریسمسه هیچ کس به جز من تو ساختمون ازمایشگاه نیست و من اینجا غریبم و این ساختمون 9 طبقه خالیه . به من ی شیرینی بده وقتی اومدم دیدم رو سکوی راهرو ی جعبه فلزی گل گلی بود پر شیرینی . دیروز نبود ولی امروز بود… دیروز گفتم من خودکار طوسی میخوام تو خیابون دیدم یکی افتاده بود همون رنگی که میخواستم. چند روز قبل پیاده رفتم منطقه داون تاون حساب بانکی باز کنم ی ساختمون بود خیلی به نظرم باکلاس اومد گفتم من بعدا فاندد بشم میام اینجا رستورانش شاید باورتون نشه ولی فرداش ی دختری که از ایران میشناختم بهم زنگ زد گفت با بابام دارم میاییم دنبالت بریم ی غذایی بخوریم و دقیقا من رو برد همون ساختمون و من رو مهمون کرد.
استاد میخوام بگم همه چی به نفع اینه که خدا میگه من هستم و روزی تو رو میدم و نترس .هر روز که از حسابم خرج میکنم میگم به خودم بهت روزی میده نترس کم نمیاری..من در مرحله اثبات ایمانم و سعی میکنم حالمو خوب نگه دارم و چند ماه بعد از همین موسسه که یک هست به قول خودشون نشدنیه میخوام درخواست پول کنم و دارم با خودم کار میکنم و ادامه میدم و میدونم که در ها باز میشه. نمیدونم اگر خدا هدایتم نمیکرد به این سایت و فایل های شما نبود من چطور میتونستم ادامه بدم و شاید اصلا اینجا نبودم . ازتون ممنونم و امیدوارم سر بلند از این مرحله بیرون بیام
دوستتون دارم
سلام و درود به شما
از درگاه جان جانان رب العالمین جان عزیز بهترین نعمت ها و فراوانی ثروت و سلامتی و شادکامی براتون درخواست میکنم.
چه کامنت بی نظیری بود، چقدر حس زیبایی داشت. بهتون تبریک میگم بخاطر شجاعت تون. و قطعا جهان هستی بهترین پاسخها رو به شجاعان میده.
در پاسخ به جملاتی که توی کامنتتون نوشته بودین فقط یه بین شعر از حافظ به قلبم الهام شد؛
«بر در شاهم، گدایی نکته ای در کار کرد ؛ گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود»
این خداست که شما رو دعوت میکنه رستوران ، این خداست که بهتون خودکار هدیه میده، این خداست که بهتون شیرینی میده، این خداست که سوشال سکیوریتی میده بهتون.
هر جا هستیم روی دستان خودشیم.
سلااام به استاد نازنینم و دوستان خوبم
من چندین ساله که دارم روی خودم کار میکنم و با فایلای استاد زندگی میکنم میدونم یکم دیره ولی به خودم سخت نمیگیرم چون باید توی این مسیر تکاملم رو طی میکردم، چرا میگم دیره چون بعد از این همه سال تازه تونستم اندکی تسلط روی کنترل ذهنم داشته باشم و معجزات از در و دیوار برای من داره رخ میده. من توی تمام این سالهایی که روی خودم کار میکردم چندین ماه عالی پیش میرفتم و وقتی با یه تضاد جدی تر برخورد میکردم تمام آنچه که ساخته بودم به یکباره خراب میشد چونکه مدام توی ذهنم میگفتم چرا برای من مگه من رو خودم کار نمیکنم مگه من راه درست رو نمیرم مگه قرار نیست زندگی و چرخ دنده ها به نرمی و درستی حرکت کنه پس چرا دوباره اینطوری شد و تا میومدم به خودم بیام یه مدتی باز هم زمان میبرد و به لطف خدا در نهایت به مسیر درست و صراط مستقیم دوباره هدایت میشدم. اما الان تازه یاد گرفتم که تو شرایط بیشتر و موقعیتهای بیشتری ذهنم رو کنترل کنم و هرچقدر بیشتر پیش میره برای من این کار داره به لطف خدا راحت تر میشه و میدونم که تمام این مراحل جزعی از تکامل من بوده و هست. من توی خانواده ای بزرگ شدم که پدرم به شدت به کوچکترین مسائل هم واکنش نشون میداد وقتی توی سفر ماشینش خراب میشد به قدری اعصاب و روانش درگیر میشد که شاید چندین پاکت سیگار رو توی یک روز پشت سر هم تمام میکرد و اصلا نمیشد سمتش بری چون به شدت به هم میریخت و حتی هنوزم که هنوزم همینطوره. و من مدتها با همین الگو بزرگ شدم و بعد از مدتی احساس کردم این الگو رو دارم به بچه ی خودم هم به صورت ناخودآگاه منتقل میکنم اما دارم تلاش میکنم که بیشتر و بیشتر روی خودم تسلط داشته باشم نمیگم همیشه موفقم اما به میزانی که موفق هستم دارم نتایج ارزشمندتری دریافت میکنم و بیشترین خوشحالیم از اینه که دقیقاااا رابطه ی اتفاقاتی که میوفته رو خیلی عالی با احساسم درک کردم یعنی قشنگی ماجرا اینه که دقیقا خودم میفهمم که چه فرکانسی ارسال کردم که دارم چه نتیجه ای رو دریافت میکنم و هربار دارم توی این مسیر بهتر و قوی تر عمل میکنم. دقیقا همون صحبتهایی که استاد توی دوره قانون آفرینش بهش اشاره کردن که سعی کن ارتباط اتفاقات زندگیت رو با فرکانسهایی که ارسال میکنی درک کنی. خلاصه که این مسیر تکاملیه و پایانی برای درکش نیست هرچقدر بیشتر جلو میریم بهتر درک میکنیم. من تا مدتها هنوز گیج و گم بودم و یه وقتایی به شدت تو در و دیوار میخوردم اما الان خیلی بهتر از قبل شدم و این نشون میده که تکاملم رو دارم بهتر دارم طی میکنم. من خیلی خیلی شاکر خداوند هستم که شما رو در مسیر زندگی من قرار داد استاد شما همیشه تلاشتون اینه که به ساده ترین و کارا ترین و راحت ترین شکل ممکن قوانین رو برای ما شرح بدید و به جای استفاده از اصطلاحات قلمبه سلمبه سعی میکنید که برای ما عمل کردن به این شیوه ی زندگی رو به ساده ترین شکل ممکن شرح بدید. من اونشب توفیق دیدن لایوتون رو داشتم و خیلی به جان و دلم نشست و الان خداروشکر روی سایت هم قرار گرفت که من بی صبرانه منتظر دیدن ادامه اش هستم خداروشکر میکنم که توی این مسیرم خداوند بهتون عمر باعزت و طولانی بده که اینقدر خوبید. با تمام وجودم دوستون دارم😘
سلام و درود
تعظیم میکنم به رب کبیر متعال بابت اینکه منو تو مسیر هدایت قرار داد من دارم روی قوانین کار می کنم و از خدا هدایت بیشتر خواستم واقعاً بعضی وقتا بغض می کنم از اینکه انقدر روشن و واضح مسیر هدایت به من نشون داده میشه من اگر قرار بود برای این فایل کامنت بنویسم ۹۰ درصدکامنتم شبیه شما می شد روی یک نشانه از طرف خدا میدونم و مطمئن شدم که باید همین مسیر رو ادامه بدم بر روی فایل های استاد بیشتر کار کنم وقتی این کامنت رو خوندم صدای استاد تو گوشم زنگ میخورد که
در جهان هر چیز چیزی جذب کرد گرم گرمی را کشید و سرد سرد
به نام خدا
سلام به استاد عشق
یه سورپرایز عالی بود امروز بالا اومدن این فایل
استاد من وقتی فایلی ازتون میبینم یا گوش میدم باتون صحبت می کنم
وقتی این فایل شما رو قبلا شنیدم کلی انرژی گرفتم ولی امروز طور دیگه میشنومش فرکانس هایش رو طور دیگه دریافت می کنم
مدتی ِ هرروز بخدا میگم رسالتم در این دنیا چیه ؟ من برای چه کاری به این دنیا اومدم
و خدا قدم به قدم داره هدایتم می کنه
اول جلسه 16 دوره احساس لیاقت دقیقه 40 تا 45 یه تیکه از پازل رسالتم تکمیل شد
و یک قسمت هم این فایل
یه جایی تو این مکالمه من دریافت کردم رسالتم در این جهان اینکه به موضوعات طوری نگاه کنم که احساس بهتری رو تجربه کنم.
استاد همین جمله نیاز داره کلی روش فکر وتمرکز کنم.
یه قسمت دیگه از هدایت خدا به جواب رسالتم:
طی مکاتبه ای که با دایی ام در واتسآپ داشتم ایشون به اصول در انجمن معتادان گمنام اشاره کردن و گفتند کسایی نتیجه بهتر در انجمن می گیرین که اصول رو اون طوری که گفته شده انجام بدن
این جمله من رو یاد خودم انداخت:
مدت هاست بخودم میگم آخه چرا نتیجه ای که باید بگیرم رو از برنامه های استاد نمی گیریم؟
خیلی از دوستان رو می بینم حتی یکسال هم نیست در سایت هستن ولی نتایج بهتری از من گرفتن اگه دوره لیاقت نبود احساس لیاقتم رو با مقایسه تضعیف می کردم ولی الان با منطق و رفیق صمیمی بخودم میگم مگه تو اصول رو رعایت می کنی؟
بنظرم استاد دوره دوازده قدم و لیاقت رو باید هرروز در برنامه زندگیم داشته باشم
گفتید این دنیا پرفکت نیست و سرای باقی پرفکت مطلقِ و برای اینکه احساس بهتری رو تجربه کنم تنها راهش همراه شدن با سایت و آگاهی های الهی ِ که از زبان شما در محصولات و فایل های دانلودی هست.
انشالله همیشه در مدار مناسب باقی بمونیم.
سلام استادعزیزترازجانم
استادواقعا این حرف شماروبایدباطلانوشت که احساس رفاقت وعشق ونزدیکی به فرکانسه نه به فاصله ظاهری ویاحتی ژنتیکی .استادارجمندم چقدرتوقانونو خوب درک کردی وچقدرمن خوشبختم که توراسرراهم قرارداده به جرات وجسارت میگم یه سروگردن وبااختلاف درک شماازقانون وقرآن وچگونگی استفاده عملی آن درزندگی بابقیه اساتیدفرق داره بااینکه استادعرشیان هم زیبا حرف میزنه ولی اینکه راهکارعملی که شماارایه میدیدیه چیزدیگه هست یه گوهره نابه چون هم بحث تکاملو میگیدوهم استفاده ازقانون درزندگی وچقدرازهمین فرمول ساده شمامن درزندگی استفاده میکنم من قبلا همیشه درغم واندوه واحساس حقارت وقربانی شدن بودم ولی آرام آرام یادگرفتم احساسموخوب کنم وازشمایادگرفتم انقدربه خودم ارزش قائل باشم تاشادی وحس خوب رابه خودم هدیه بدهم وخودمولایق بهترین حال بدانم استادمن فدای محبتتون بشم که اینقدرباجان ودل تمام قوایدروتوضیح میدی واصلا برایت مهم نیست فایل رایگانه یاپولیه .استادفرکانس حرفات خیلی بالاست تبریک میگم بهت چقدرتاثیرگزاری درزیباشدن زندگی انسانهایی که چیزی اززندگی نمی دونستن مثل من .آموزشی ندیده بودن استادمیدونیدشماتکه ای الماس درزندگی بچه های سایتتون هستیدانقدرباارزش انقدرزیبا.استادمیخواهم بگم تنهایی وخلوتتونودوست دارم چقدرخوب که رفتیدبه خلوت خودتون باخدا ومن باعشق مطمینم یه تحول بزرگ ایجادخواهیدکردچه شوداین تنهایی چه شوددوره جدیدمن بی صبرانه منتظرم تاکلام ناب خداروبشنوم ازدهان شما.استادمیدونی چقدربرام باارزشیدچقدردوست دارم دیدگاهموبخونی وعلاقه وارادت وتشکرمنوازخودتون دریافت کنیداستادممنونم که هستیداستادمن هرروزباعشق تمریناتموانجام میدهم بخودم قول دادم یه روزازنتایج خوبم براتون بگم شماهم برام دعاکنیدخدایاشکرت براوجودارزشمندتون درزندگی.
بنام الله یکتا که هرآنچه دارم از اوست
مهترین قانون این جهان فیزیکی اینکه ما موجودات فرکانسی هستیم و تمام اتفاقات زندگی ما حاصل فرکانسی هست که ما در حال ارسال اونا هستیم
از وقتی این قانون شناختم و سعی کردم در عمل اجراش کنم تکلیفم با خودم روشن شد ،ترسهام کمتر شد ،و دلیل اتفاقات زندگیمی فهمیدم
استاد عزیز هر چقدر سپاسگزار این درک از قانون باشم از شما باز هم کم تشکر کردم ،تمام زندگی من در چرخه ای از ابهام بود و اتفاقات زندگی من روی دور تکرار بود برام ،زندگی بی معنی شده بود برام ،همش میترسیدم ،حتی قدرت اینو نداشتم بدون ترس خواستهامو از بقیه درخواست کنم ،عزت نفسم بسیار پایین بود
اما زمانی که از این دنیای که خودم ساخته بودم برای خودم سیر شده بودم با تمام سلولهای بدنم از خداوند خواستم که یا مسیر درست بهم نشون بده یا مرگ به این زندگی ترجیح میدم ،اونجا بود که مسیر روشن شد برام و دستان هدایت خداوند به سمت من دراز شد ،نور امید در زندگی من تابید و استاد عباس منش در زندگی من ظهور کرد
استاد عزیز نمیدونی با همین یه جمله چه تحولی توی زندگی من بوجود آوردی ،این جمله احساس خوب اتفاق خوب شده ملکه ذهنم و با همین منطق که مثل آتیش میمونه احساس بد منم تمام تلاش خودمو کردم توی مدار احساس خوب بمونم و چه اتفاقاتی که ظاهرشون خیلی بد بود ولی با آروم کردن ذهنم بکلی عوض شد و به نفع من تمام شد ،دیگه مثل روز برام روشن که باید همین قانون با همین شدت اجراش کنم
تمرکز من الان فقط روی خودمو و روی باورهامه و بجای دادن قدرت به بیرون از خودم از همه دل بریدم و قدرت فقط میدم به خداوندی که در وجود منه و قدرتهاشو به من داده ،اینطور کمتر نگران عوامل بیرونیم کمتر خودمو مقایسه میکنم با بقیه ،کمتر شرک میکنم و به همون اندازه که قدرت از غیره خدا گرفتم و به خدا دادم به همون اندازه هم سرم جلوی غیره خداوند بلند
استاد عزیزم مدیون شما هستم برای این آگاهی ها
سپاسگزار خداوندیم که شما رو سر راه زندگی من قرار داده
به نام خدای بزرگ و منزه و مهربان
سلام و درود خدمت استاد عزیزم
خانم شایسته پرتلاش و مهربان
و تک تک دوستان ارزشمندم
تکرار این فایل بعد از 3 برای من ، باعث شد تا مسیر رشد و بهبود و طی کردن سیر تکاملی خودم رو ببینم و ایمانم رو تقویت کنم.
درک من از قوانین با یک روز پیش تفاوت داره ، چه برسه به حدود سه سال پیش!
این جمله استاد در این فایل برای من یک شاه کلید هست :
ماندن در احساس بد با هر عنوانی رو ، مترادف کنم با دست بردن در آتش یا دست زدن بر پریز برق
اوایل شروع کار در این مسیر ، انصافا درک مناسبی از داشتن احساس خوب نداشتم.
و فکر می کردم که احساس خوب فقط باید در یک مسافرت خاص یا مهمانی خاص به وجود بیاد یا یک عروسی یا یک جشن یا هر چیز دیگه.
یا مثلا احساس خوب زمانی میتونه برای من ایجاد بشه که با دوستان صمیمی خودم دور هم باشیم.
و همیشه احساس خوب رو متصل به یک شرایط خاص یا آدم خاص می دونستم.
و اون اوایل اصلا و ابدا حرف استاد رو درک نمی کردم که منظور استاد دقیقا از احساس خوب چه نوع احساسی هست.
فقط بر این باور بودم که زمانی که احساس بدی ندارم مثلا خشمگین و اندوهگین و مضطرب و ناراحت نیستم ، یعنی احساس خوب دارم!!!
با حضور بیشتر در مسیر و نشتی انرژی به دلیل صحبت کردن در مورد قوانین با بقیه ، نتایج بد کم رنگ نمی شد و در مقابل نتایج خوبی هم به وجود نمیومد و این موضوع باعث شد که من خیلی سختی بکشم و سیر تکامل من زیاد بشه!
ولی قشنگ یادمه که یک نکته رو از استاد خوب فهمیده بودم ، که رسیدن به احساس خوب باید با اتکا به نگاه خودم و وصل شدن به درونم به وجود بیاد .
احساس خوب پایدار نباید به شرایط خاص و آدم خاص وصل باشه !
و شروع کردم به حرف استاد عمل کردن.
به شدت سعی کردم بر روی دیدن گلها ، درختان سرسبز ، آسمان ابری زیبا ، طلوع و غروب خورشید یا هر موضوعی که یک زیبایی رو به همراه داشته باشه ، آگاهانه تمرکز کنم.
هر وقت یک انسان زیبا رو می دیم چه زن چه مرد چه پیر چه جوان ، تحسین می کرد و لذت می بردم از زیبایی و آراستگی اون فرد.
اگر فردی موفقی رو می دیدم سعی می کردم تحسین کنم و روی تقویت باورهام و فراوانی ها تمرکز کنم و تکرار کنم که اگر برای کسی شده برای من هم میشه.
واقعا در اوایل بسیار کار سختی بود
انجام میدادم ولی احساس خاصی در درونم شکل نمی گرفت.
خیلی وقت ها هم می رفتم سراغ مقایسه کردن و بیشتر وقت ها هم به حسادت ختم میشد!!
و به دلیل اینکه راجع به استاد و دوره ها این قوانین با هر کسی سفره دل رو باز می کردم ، به دلیل خلق نشدن نتایج از طرف مقابل کلی کنایه می شنیدم و ایمانم ضعیف می شد..
یادم نمیره ، 4 سال پیش که برای یکسال رفتم اصفهان و بیکار شده بودم به عنوان راننده یک کارخانه مشغول به کار شدم .
خیلی نگاه و حرف بقیه برام سنگین بود
که من که حدود 15 سال تو ماهان ایر بودم و کلی آموزش به پرسنل شهرهای مختلف و امکانات و … اومدم و راننده یک کارخانه شدم!
اون موقع ها در اوج دعواها و بحث ها و درگیری ها وحشتناک با همسرم بودم
و به دلیل شکل گرفتن یک رابطه کوتاه به یک خانم دیگه ، با دست خودم اوضاع رو به جهنم واقعی تبدیل کرده بودم.
و اون یکسالی که در اصفهان بودم برای من کلی درس و تجربه و رشد رو به همراه داشت.
، همیشه با چند تا مهندس که تو مسیر مورچه خورت اصفهان با هم می رفتیم ، با اون لهجه شیرین و دل نشین اصفهانی می گفتند : بایرامی ، پس چی چی میگه آقای عباسمنش ؟
پس چرا هیچ اتفاق خوبی برات رخ نداده ؟
چرا ماهان رو ول کردی اومدی اصفهان راننده شدی ؟
واقعا هیچ جوابی نداشتم و بیشتر اوقات در حال خوردن چک و لگد های جهان بودم.
به شدت انرژیم افت می کرد و کلی حالم گرفته می شد.
ولی در درونم به این اصل رسیده بوده که استاد اشتباه نمی گه و این حرفها کاملا درسته.
من یک ایرادی دارم و باید دنبال ایراد بگردم.
بسیار بسیار تضاد سخت و سنگینی هست وقتی بلندگو بقیه می شی و از قوانین دم می زنی و هیچ نتیجه ای در دست نداری!!!
یعنی ترمز از این بدتر تو این مسیر نداریم!
استاد تاکید می کرد ولی من گوشم بدهکار نبود
گذشت و گذشت و ناخودآگاه سعی کردم ساکت تر بشم و زیپ دهنم رو ببندم.
و شروع کردم زیبایی ها رو در اصفهان دیدن و تحسین کردن.
برام جالب بود که وقتی من از زیبایی های شهر اصفهان صحبت می کردم ، خانواده همسرم و فامیل ها بعضی وقت ها تعجب می کردند ، و می گفتند : کدوم زیبایی ؟ کردم تمیزی؟
یا مثلا آدم هایی سر راهم قرار می گرفتند که برخوردهای بسیار عالی با من داشتند ولی اطرافیان من از این نوع نگاه من تعجب می کردند.
مگه میشه تو اصفهان این همه آدم خوب و منصف و صادق وجود داشته باشه و همش سر راه تو قرار بگیره؟
من که سعی کردم بودم کمتر حرف بزنم ، فهمیدم که موضوع از کجا داره آب میخوره…
من آگاهانه به زیبایی های خیابان های اصفهان دقت می کردم
به گلکاری های بی نظیرش
من یک خلوتگاه داشتم تو معادن سنگ لاشتر ، نیم ساعت بیرون اصفهان و به قدری از این بیابون تعریف می کردم که بقیه باز هم متعجب که بابا ، لاشتر چه زیبایی داره جز کامیون حمل سنگ و بیابون بی آب و علف؟؟
ولی برای من لاشتر به یک غار حرا تبدیل شده بود
سکوت و آرامش بالای تپه ها که دیگه صدای کامیون های حمل سنگ در اونجا شنیده نمی شده ، برای من به یک خلوتگاه بی نظیر تبدیل شده بود
جایی که من برای اولین بار وارد دل تاریکی شدم و ترسی که تا 41 سالگی همراه من مونده بود، اونجا از بین رفت
جایی که من ترس از سگ رو برای همیشه از بین بردم و با نوازش کردن سگ های اون منطقه ، وارد دل این موضوع شدم و حل شد.
من تو لاشتر غروب هایی رو می دیدم که کسی نمی دید
من اونجا موجودیتی رو حس می کردم که کسی حرفم رو و منظورم رو نمی فهمید.
من تو همون کوهها گریه ها کردم و مشق توحیدی من از اونجا شروع شد
سفر به درونم در بین تپه های کوههای لاشتر شروع شد
به سجده افتادن و هق هق کردن های من از اونجا شروع شد
من زیبایی هایی رو می دیم که کسی درکش نمی کرد.
آره
بیابان هم برای من زیبا شده بود ، چه برسه به ابرهای سفید آسمان و گل های زیبای اطراف زاینده رود
همه چیز برای من داشت عوض می شد
من سعی کردم باور کنم که همه انسانها پاک و صادق و درستکار و مهربان و نازنین هستند
برعکس بقیه
و همین تمرکز کردن به یک گل ، یک شمشاد ، یک درخت ساده در کنار بلوارهای سپاهانشهر اصفهان ، یک بچه سالم و زیبا ، یک پرنده زیبا ، غروب زیبای سپاهانشهر و ساده ترین چیزها برای من ، زیبا شده بود.
من از استادم آموخته بودم که باید در هر شرایطی که هستم ، شروع کنم
فقط شروع کنم
و کم کم این تمرکز ها و تحسین کردن به زیبایی ها باعث شکل گیری یک احساس خوب بسیار ضعیف در وجودم شد.
تازه فهمیدم که وقتی استاد میگه احساس خوب یعنی چی !!
احساس خوب نداشتن احساس بد نیست ، بلکه اول نداشتن احساس بد ، به داشتن احساس خنثی و بعد کم کم خلق کردن احساس خوب که به تبدیل بشه به لبخند
تبدیل بشه به امید به آینده
تبدیل بشه به جسم سالم تر
تبدیل بشه به خواب بهتر
تبدیل بشه به دعواهای کمتر
احساس خوب باید تبدیل می شد به واکنش سریع نشون ندادن به اتفاقات بد!
احساس خوب باید تبدیل می شد به ایمان و توکل و حرکت
احساس خوب باید تبدیل میشد به رفتار و گفتارمناسب
احساس خوب باید تبدیل میشد به ادب و احترام به هر انسانی با هر نوع اعتقاد و نگرشی
احساس خوب باید تبدیل میشد به اعراض از زشتی ها و بدی ها
احساس خوب باید تبدیل میشد به شکرگزاری واقعی تر و بندگی واقعی خداوند
احساس خوب باید تبدیل میشد به توحید و دوری از شرک
احساس خوب باید تبدیل میشد به خارج شدن از اینستاگرام و فضای مجازی
احساس خوب من باید تبدیل میشد به تمرکز کردن روی بهبود خودم و بستن زیپ دهانم!
احساس خوب باید تبدیل میشد به خودباوری و عزت نفس
احساس خوب باید تبدیل میشد به احساس لیاقت ارزشمندی
احساس خوب باید تبدیل میشد به دیدن زیبایی های همسر و فرزندانم
احساس خوب باید تبدیل میشد به کمتر شدن بدهی ها
احساس خوب باید تبدیل میشد به کنار گذاشتن وام با هر عنوانی!
احساس خوب باید تبدیل میشد به ادامه مسیر آموزش با استادم
و خدا به من رحم کرد و من در مسیر موندم
به زیبایی های بیشتری توجه کردم و جهان من رو وارد مدار زیباتر کرد
گلهای زیبای بیشتر می دیدم
انسانهای نازنین بیشتری رو در اصفهان ملاقات می کردم و همه متعجب می شدند که چطوریه ، این بابا کلا 1 سال تو اصفهان زندگی کرد و این همه آدم خوب سر راهش قرار گرفتند ؟
و به لطف خدا من برگشتم تهران
بدهی ها صفر شد
روابط بهتر شد
ایمانم قوی تر شد
به شکلی معجزه وار مدیر فنی یک آژانس بسیار حرفه ای شدم
وارد دوره عزت نفس و کشف قوانین شدم
مجدا زیبا بین تر شدم
یک درخت یا یک شمشاد یا یک تکه ابر سفید حالم رو خوب می کرد
در زمان درگیری های ایران ، اعراض کردم
به قول استاد یک اتفاق به ظاهر بد در اون درگیرها که همه به دنبال تغییر حکومت بودند ، من وارد یک مسیر الهی شدم
نان و صبحانه رو ناخواسته به دلیل بحث شدید با همکارم در فرودگاه ، ترک کردم
و با الهام گرفتن از استاد وارد مسیر بی نهایت عالی درک اصول تندرستی شدم و این اتفاق به ظاهر بد ، برای من نقطه عطف شد چون من سعی کردم به اون شخص نگاه مثبت داشته باشم و این اتفاق رو هدایت خداوند بدونم.
به کمک فایل قرآنی قدم چهارم ، این باور رو تقویت کردم که الخیر فی وماقع
دوره 12 قدم رو مجددا شروع کردم و تازه اصل داستان ستاره قطبی رو اون موقع درک کردم
هر روز صبح تمرین وتمرین و تمرین
شکرگزاری و تمرکز بر زیبایی ها
از درب منزل دنبال گل و سبزه و پرنده بودم تا برسم به اتوبان آزادگان و دیدن زیبایی های اطراف اون
و تحسین برج های زیبا بلوار کوهک و شکرگزاری برای ساخت وسازهای عالی و فراوانی ثروت و نعمت
بعدش دیدن زیبایی های جاده مخصوص و گلهای زیبا و درختان بسیار زیبای مسیر تا فرودگاه
بعد دیدن takeoff هواپیماها و تحسین قوانین بدون تغییر خداوند و ایمنی آسمان تهران
و بعد هدفون تو گوشم و تمرکز بر روی دوره ها و فایل های استاد ، در حالیکه 4 نفر دیگه تو اتاق ساعت ها و روزها و ماهها بحث سیاسی و بروز نفرت و کینه و فحش و ناسزا و تکرار اخبارها و حوادث بودند.
از لحاظ فیزیکی نزدیک اونا بودم ، ولی روحم تو سریال های استاد و تحسین سفرها و زیبایی های بی نظیر بود.
و دوره کشف قوانین و جلسه چهارم و نهم و سیزدهم …
الله اکبر از این فایل های بی نظیر استاد که اهمیت درک قانون و خالق بودن و زیبابین بودن من رو چندین برابر کرد
و من سعی کردم زیبا بین تر آرام تر و رها تر باشم
و دوره احساس لیاقت به لطف خدا شروع شد
نعمت و ثروت و موهبت ها بر من جاری شد
ایمان و توکل و رهایی من بیشتر شد
روابط با همسرم بی نهایت بهتر شد و از قبل هم
امید و شور و انگیزه من به شدت افزایش پیدا کرد
و من از اون شرایط 4 سال پیش تبدیل شده بودم به یک مدرس حوزه سلامتی و تندرستی
من در حال آماده کردن دوره خودم بودم
و بعد در اواخر سال دوره دوم احساس لیاقت شروع شد
و به سمت و پست جدید و ارتقا شغلی عالی بعد از 12 سال
و بعد افزایش 120 درصدی حقوقم نسبت به سال قبل و ….
.
.
همه این هدایت ها و دریافت نعمت ها و نتایج عالی ، از همون دیدن زیبایی های به ظاهر ساده در اصفهان شروع شد
همه این لطف و موهبت و شرایط عالی ، از تمرکز آگاهانه بر زیبایی ها برای رسیدن به احسن الحال شروع شد
دلیل سپردن امور و تقسیم کار با خداوند ، از دیدن و توجه کردن به ابرهای سفید ساده و پرند های زیبا شروع شد
تمام این معجزات الهی و توفیق حضور در محضر استاد عزیزم ، باور کردن قلبی به آموزش های استاد و اهمیت توجه آگاهانه به زیبایی ها و داشته ها شروع شد.
غر نزدن و گلایه نکردن و ساکت شدن ، باعث شد احساس خوب من تقویت بشه
وارد دل بحث ها و صحبت های بقیه نشده ، منجر به تقویت احساس خوب در من شد
و این مسیر تا روز آخر عمرم ادامه خواهد داشت
من تازه مسیر رو درک کردم
من تازه اصل موضوع رو فهمیدم و دلیل این همه تغییرات و بهبودها رو بهتر از قبل درک کردم
و تازه کار اصلی و حرکت اصلی من به سمت خواسته های بزرگ تر و چالش های بعدی شروع شده
و این مسیر بی نهایت زیبا برای همیشه ادامه خواهد داشت
استاد عزیزم ، برای تک تک بهبودها و نتایج و دستاوردها و خوشبختی های زندگیم که از عمل کردن متعهدانه به آموزش های بی نظیر شما به دست آمد ، بی نهایت تشکر و قدردانی می کنم.
زیبابین شدن و داشتن احساس خوب رو درمحضر شما و در کلاس توحیدی شما فرا گرفتم و انشاالله به لطف الله در سال 1403 با نتایج بسیار بزرگ و محقق شدن اهدافم هم خودم لذت و خوشبختی بیکران رو تجربه خواهم کرد و هم جهان رو گسترش خواهم داد و هم دل شما استاد عزیمز رو شاد خواهم کرد.
با آرزوی سلامتی و تندرستی و خوشبختی و موفقیت روزافزون برای شما استاد عزیزم و همه دوستان نازنین و ارزشمندم و همچنین خانم شایسته عزیز و محترم.
خدانگهدار.
سلام استاد عزیزم
خدارو شکر میکنم که این مسیر رو با شما شروع کردم و از فایلای هیچ استاد دیگه ای استفاده نکردم ،یه چیزی که دیدم تو این چند باری که شما لایو مشترک گذاشتین اینه که خیلی با اعتماد بنفس صحبت میکنین و خودتونین،اصلا اینکه اینقدر فایلاتون دلنشینه بخاطر اینه که خودتونین و اصلا برای جلب رضایت بقیه کاری نمیکنین،زبان بدنتون قشنگ این اعتماد به نفس رو نشون میده
و من چقدر افتخار میکنم که استادی مثل شما دارم😍😎
بزرگترین درسی که من از این فایل و البته بقیه فایلاتون که تا حالا استفاده کردم گرفتم این موضوع حال خوبه و چقدر اساسی و بنیادین و راه گشاست، اگه فقط بتونیم این مورد به ظاهر کوچک رو رعایت کنیم.
تا اینجا که از فایلاتون استفاده کردم هر موقع تونستم حالمو خوب نگه دارم نتایجم عالی شده،یعنی عاااالی،و این لایو انقدر حالمو خوب کرده که بعد مدتها سرم رو به سجده گذاشتم و از فرط خوشحالی اشک ریختم و اشک ریختم و خداروشکر کردم که انقدر قوانین بدون نقصی رو وضع کرده که بتونیم باهاش زندگیمونو بهشت کنیم،و این که گفتین اتفاقات یه ثانیه بعدیتونم میتونین تغییر بدین با تغییر فرکانستون،با اینکه بارها و بارها این موضوع رو مطرح کرده بودین دوباره شنیدنش برام راه گشاست.
استاد زندگی من قشنگ از این رو به اون رو شده،با دونستن این اصل اساسی و شاید به ظاهر کوچک،هر روز میام سایت و کامنتای بچه هارو میخونم که به قول شما یه کتابه،انقدر دونستن این مبحث حال خوب و تکامل زندگیمو قشنگ کرده که منی که هرروز به نداشته هام،نشده هام فکر میکردم،خود خدا باهام صحبت میکنه که عجله نکن،حالتو خوب نگه دار،تکاملتو طی کن و من هم هر چیزی بخوای بهت میدم،از اون موقعی که تو دفترم تعهد نامه نوشتم و امضاش کردم چیزی که خیلی وقت بود دنبالش بودم یعنی کارم داره حل میشه،تقریبا هر هفته یه تدریس بهم پیشنهاد میشه و برا هرکدوم ده ها بار خداروشکرمیکنم و میدونم که توی بهترین مسیرم و دستم تو دستای خداست زندگیم خیلی هدف مند شده و از همه بهتر اینکه از زندگیم لذت میبرم،دیگه درد دل نمیکنم و سعی میکنم شنونده درد دلای بقیه نباشم،میتونم بگم خدا بهترین دوستم شده و هرجا کم میارم ،هر جا حالم خوبه میشینم باهاش حرف میزنم ،ازش میخوام،و به میزان درکم ازش جواب میگیرم و همه اینارو مدیون خدایی هستم که من رو به سایت شما هدایت کرده