گفتگو با دوستان 49 | ورود به مدار نعمت ها - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

292 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آرزو گفته:
    مدت عضویت: 1296 روز

    سلام به استاد عزیزم من چیزی ندارم بگم فقط خدا میدونه توی لحظات سخت زندگیم وقتی از خدا کمک میخوام تنها جایی که منو آروم میکنه همین جاست جالبه چقدر با شرایط الان یعنی لحظه های سخت که کنترل ذهنم برام به اندازه کوه جابه جا کردن سخته برام آسون میشه اونم با صحبت‌های به جای به حق شما

    ازتون ممنونم که شما اومدین تسلیم شرایط نشدین وراه موفقیت وتوحید پیدا کردین

    والان سخاوتمندانه در اختیار انسان ها قرار میدین

    من از شما به اندازه بزرگی خدا ممنونم

    استاد جان من دوسال پیش یه تضاد خیلی بدی بهش خوردم بله پسر من کلاس هشتم بود که کلاس ها مجازی بود گهگداری حضوری

    نمیدونم بچه ها رو دید یا دوران نوجوانی رو میگذروند تو کلاس شلوغ کردن و مزه پروندن

    طوری که هر روز به منزل زنگ میزدن وشکایت پسرم جالبه دانش آموز درسخوانی که یکدفعه تغییر کرده بود

    چه روزای سختی بود هر چی صحبت می‌کردم فایده نداشت فقط فایل های شما منو آروم می‌کرد

    تو همون زمون ها من جهان بینی توحیدی رو خریدم اول فکر کردم اشتباه کردم ولی خدای من چی بگم نگو همون چیزی بود که باید تو اون شرایط میگرفتم

    اون فایل ها منو آروم می‌کرد تا جایی دیگه هفته آخر اردیبهشت بود روز آخر تو اون چند ماه گذشته من فقط با فایل های شما انگار زنده بودم

    باعث شد خودم کنترل کنم پسرم کمتر سرزنش کنم خیلی کم

    در ضمن به همسرم اصلا نگفتم تو اون زمان کارشون طوری بود 5 روز هفته نبودن همه مسائل بچه ها با من بود دختر کوچکم کلاس اول بود من اصلا فراموش کرده بودم ولی به لطف خدا ،کارهای خودش و خودش انجام می‌داد

    من فقط به پسرم می‌رسیدم که از لحاظ درسی دیگه مشکل نباشه هر چند آخراش با داد وبیداد درس میخوندیم

    همسرم دوروز آخر هفته میومد من به ظاهر طوری رفتارمیکردم انگار اتفاقی نیافتاده چون میدونستم اگه بگم اوضاع بدتر میشه من با استاد آشنا بودم فایل گوش میدادم خودم آروم میکردم وصبر میکردم با پسرم تا اونجا میتونستم رفتار مناسب داشتم ولی میدونستم همسرم اینطوری نبود اگه می‌فهمید کارشون خدای نکرده به دعوا می‌کشید

    واین خیلی بد بود خلاصه اون لحظات با اضطراب وگریه ودر دلم فقط صحبت با خدا میگذشت فایل فایل گوش میدادم

    تا اینکه هفته آخر اردیبهشت روزسه شنبه به من زنگ زدن حتما باید بیایید مدرسه اتفاق بدی افتاده (دیگه مثل قبل نیست که زنگ میزدن گزارش به من میدادن من فقط معذرت خواهی میکردم )

    رفتم دیدم مثل اینکه معلم به پسرم حرف بدی زده پسرم برای اینکه کم نیاره به معلم توهین بدی کرده بود اون لحظه فقط من وخدا میدونیم چی به من گذشت چقدر برام سخت بود ما کلا خودمون خانواده فرهنگی هستیم و بی ادبی برای من به شدت سخت بود از طرفی پسرم می‌شناختم فقط احساسم میگفت گذاراست صبر کن میگذره ولی اینو من میدونستم مدرسه نمی‌پذیرفت

    رفتم پسرم دیدم رنگ پریده به من نگفت اونجا پسرم ناظم و معلم جلوی بچه ها تنبیه کردن من رفتم خلاصه تعهد هفته بعد امتحان خرداد ماه شروع می‌شد قرار شد چون امتحان از یکشنبه شروع می‌شد گفتن فردا چهارشنبه یه شاخه گل می‌خره میاد سر صف جلوی همه بچه ها از معلم معذرت خواهی میکنه اگه معلم اجازه داد میره سر کلاس این برای پسرم خیلی سخت بود

    فقط فایل های شما تو جهان بینی توحیدی به من آرامش میداد مخصوصا فایل 6 و 9 و8 و5 من گوش میکردم میگفتم خدایا تسلیم توهستم خیری تو ماجرا هست هم برای پسرم هم من خودت آروممون کن

    اون شب پسرم قرار بود بره مدرسه عذر خواهی کنه خیلی حال بدی داشت آخه پسر من اینطوری نبود انگار به خودش اومده بود میگفت من روم نمیشه

    خدای من تو چه کردی با من

    با قلبی مطمئن باهاش صحبت کردم بهش گفتم کارت اشتباه بود ولی به هر حال مسیری بود باید میرفتی من نمیدونم چه درسی داشت ولی باید تسلیم خداباشی البته این حرفها رو آخر شب که خوابش نمی‌برد براش گفتم تو فایلها از شما شنیده بودم خلاصه پسرم خوابید فقط من گفتم خدایا خودت به پسرم جرات بده خودت جسارت بده اگه تو میخوایی بره حتما براش خیره به خودت سپردم خودت آرومش کن

    منم رفتم بخوابم ولی خوابم نمی‌برد تااینکه 1 ساعت بعد پسرم گفت مامان گوشیمو میاری گروه چک کنم شاید به خاطر امتحانا فردا رو تعطیل کنن

    من گفتم نمیشه اگه بود نمی‌گفتند فردا با یه شاخه گل بیای

    گفت بده حالا چک کنم

    که یکدفعه گفت مامان فردا دوستام میگن تعطیله به خاطر گردو غبار

    باورم نشد خودم اومدم تو کانال مدرسه دخترم چک کردم دیدم مدرسه پیام داده فردا تعطیل همه شاکی چرا الان اعلام کردن زودتر میگفتن

    فقط اونجا گفتم خدایا شکرت من تسلیم تو شدم وتو زمین زمانت و مسخر من کردی ساعت نمیدونم 12 یا 1 شب اعلام کردن که برای همه تعجب بر انگیز بود

    اون سال با سختیش گذشت ولی مسائله پسر من در مورد نطم انضباط رفع شد

    ولی سال بعد یه مدرسه دیگه نوشتم

    پسرم به سختی مدرسه میرفت یه معضل دیگه همش میگفت من از مدرسه بدم میاد

    احتمال میدادم تاثیر رفتار بد ناظم و معلم باشه

    اون روزا صبح تو پارک پیاده روی میکردم فقط دوباره فایل فقط میگفتم خدایا خودت قلبها رو برای پسرم نرم کن اون سال هم گذشت پسرم بعدش خودش گفت معلم حرف بدی جلوی بچه ها به من زد ولی من الان فکر میکنم نباید اون توهین به معلم میکردم وقتی دیدم بچه ها خندیدن اصا نفهمیدم چیکار کردم

    من خوشحال شدم چون اوایلش اصلا قبول نمی‌کرد کارش اشتباه بود ولی بعداز دو سال انگار فهمید باید صبوری می‌کرد

    خلاصه دیگه از مدرسه فراری بود من مجبور بودم توجیه کنم یا مریضه یا ما کار داریم یا مسافرتیم

    تا امسال که وارد یه مدرسه خوب شد اینجا تا عید خوب رفت و امتحان ترم و پایان ترم ها رو هم خوب خوند ولی از یکماه مونده به عید دید بعضی بچه ها زیاد غیبت میکنن پسرم شروع کرد به غیبت کردن

    تا الان که امروز به من زنگ زدن بیایید مدرسه یکی از معلم ها به شدت شاکیه گفته فقط اولیا باید بیاد

    خدای من یعنی دوباره تکرار حالم بد شد

    رفتم نگو تو کلاس معلم از یکی دیگه میخواد درس بپرسه حواسش نیست چندین بار صدا میکنه آخر سر پشت سر پسر من بوده انگار پسر من با حالت مسخره صدا کرده معلم هم از دست پسر من عصبانی شده پسر منو انداخته بیرون و منو خواسته

    همه چی خوب شده بود پسرم مثل قبلش بود اما با این حرکت باعث شد معلم اخراج کنه از کلاس ویه چک بزنه البته اینو بعدا پسرم گفت

    استاد دوباره حالم از ظهر بد بود همش خاطرات کلاس هشتم تو ذهنم میومد نکنه این دوهفته دوباره منو بخوان بعد تو این محله به غیراز این مدرسه مدرسه دیگه نیست باید ببرم محله دیگه

    این مدرسه هم خیلی خوبه

    خلاصه افکار میومد من فقط دوباره گفتم خدایا خودت آروم کن خودت میدونی پسرم چه جور آدمی خوب ومتین ولی نمیدونم چرا این اتفاق ها میفته دوباره اومدم تو سایت هدایت شدم به این فایل شما گفتین ببینید تضادها تون چه درسی براتون داره

    ظهر خود پسرم گفت مامان اگه اون اتفاق تو هشتم نیفتاده بود الان من معلممونو میزدم اون اتفاق باعث شد فقط سرم و بندازم پایین دستام مشت کنم چیزی نگم من درس اون موقع رو فهمیدم درسته درس خیلی سختی بود برای پسرم

    ولی یاد گرفت نباید به معلمش تحت هر شرایط توهین کنه یا اینکه اون قدر خشمگین بشه نتونه خودش کنترل کنه یه کاری انجام بده

    جالبه پسرم اصلا اهل دعوا نیست فقط براش خیلی سخته جلوی دیگران بخواد به قول خودش ضایع بشه اونقدر خشمگین میشه ولی این وقایع سخت داره به پسرم درس صبوری میده تادر آینده بتونه در مقابل اتفاقات بد صبر کنه

    این فایلتون خیلی قلبمو آروم کرد

    هر چند فردا صبح که مدرسه بره میدونم دوباره دلشوره میگرم فقط از خدا میخوام به من وپسرم و معلم هاش صبر بده کمکمون کنه راه نشون بده وارسی که قرار منو پسرم بگیریم و پاس کنیم از این مرحله بگدریم واقعا این تضاد از من بزرگتر خدایا خودت وجود منو بزرگتر از تضادم کن

    استاد جان ممنونم که راه به من نشون میدی و با گوش کردن اول به صلح در ونی میرسم بعد میتونم با پسرم با صبر وصلح صحبت کنم یک دنیا ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  2. -
    هدیه سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 1236 روز

    سلام به استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیزم و همه ی دوستان خوبم

    به به بازهم یک فایل عالی دیگه که البته این چندمین باره که میبینمش و گفتم این دفعه بیام و کامنت بذارم

    آخرین کامنتایی که گذاشتم تمام فکر و ذکرم کنکور اردیبهشت بوده و روزشماری میکردم که قراره یه اتفاق بزرگی رو تجربه کنم و تو نظراتم میگفتم 13روز مونده 8روز مونده و حالا که این دیدگاهمو میذارم کنکور اردیبهشت رو با حس و حال خوب به پایان رسوندم

    دیروز یعنی 7 اردیبهشت اولین کنکورم رو دادم و جالبه که هیچ استرس و نگرانی نداشتم صبح زود بیدار شدم و بخاطر بوی بهار و حس طراوت و پاکی که درختا میدادن آسمون و ابرهای قشنگش و صدایی پرنده ها که همه ی این زیبایی ها رو دو چندان میکرد سپاسگزار خدا شدم و گفتم خدای من بریم که به سوالا جواب بدیم و وقتی دفترچه هارو پخش میکردن و مشغول جواب دادن بودم با خودم گفتم همش همین بود !اون کنکوری که برای خودم غول ساخته بودم و انقدر جدیش گرفته بودم اینه ؟ فکر میکردم قراره خیلی مضطرب باشم فکر میکردم یه چیزه عجیب و غریبه ولی نبود و مثل یک امتحان مدرسه بود برام

    خدایاشکرت که سعی کردم احساسمو خوب نگه دارم خدایا شکرت که از کنکور دیروزم راضی ام

    حالا نوبته اینکه این دوماه باقی مونده هم مدام این صحبت های گرانبهای استاد رو تکرار کنم و حواسم باشه که حسم رو خوب نگه دارم و دستمو تو آتیش نبرم حتی اگه مثل امروز دیر از خواب پاشم و بگم وای وقتمو از دست دادم به برنامم نمیرسم و حس منفی رو ارسال کنم !!باید به خودم بگم فرقی نمیکنه که چه دلیلی دارم برای اینکه حسم بده قانون اینکه احساس بد =اتفاق بد و البته که همیشه احساسمون صددرصد خوب نیست و ما تلاش می کنیم آگاهانه زمان بیشتری رو در احساس خوب باشیم تا طبق قانون بی تغییر خداوند اتفاق خوب بیفته و از نعمت های بی نظیر خدا استفاده کنیم و لذت ببریم

    فردا صبح که از خواب بیدار شدم اولین حرفی که بزنم این باشه که امروز چطور سپاسگزار خداوند باشم ؟ یکیش اینکه من زنده هستم و صبح امروز رو میبینم و هزاران دلیل دیگه برای شکرگزار خدا بودن

    من هروقت حالم بده شروع میکنم به شکرگزاری و میبینم که سرحال شدم حس خوبی دارم و آرامم

    بهترین روشی که باعث میشه احساس منفیت به مثبت تبدیل بشه سپاسگزار بودنه یا حداقل برای من که اینطوره

    خدایا شکرت که برای بارها و بارها به من تذکر میدی که همیشه حواسم باشه که ما با افکارمون کانون توجهمون باورهامون زندگیمون رو میسازیم

    پس سعی کنیم همیشه به خودمون بگیم

    احساس خوب =اتفاق خوب

    عاشقتونم خدانگه دار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  3. -
    عادله گفته:
    مدت عضویت: 2453 روز

    سلام استاد عزیزم

    دلم تنگ شده بود برای کامنت نوشتن.

    من دو روز پیش تصمیم تازه ای گرفته بودم برای یک خلوت چند روزه،خیلی بهش نیاز دارم.خلوت خودم و خدا.

    وقتی شب به صورت اتفاقی لایو شما رو دیدم داشتم خیلی هیجان زده شدم.

    من عاشقتونم که انقدر حرفهاتون به قلب آدم میشینه.چقدر حالم خوب شد.

    چون شب قبلش در مورد الهام خواب دیده بودم و تصمیمم هم در مورد کارکردن بیشتر رو خودم بود.

    دیدم شما در مورد هر دو موضوع حرف زدین.

    نمیدونید چقدرررر حرفهاتون بهم آرامش داد و مهر تایید زد روی تصمیمم.

    وقتی در مورد پیامبر حرف زدین که میرفت چهل روز و آماده میشد یجورایی برای دریافت الهامات،خیالم راحت شد .

    چون تصمیم داشتم بدون هیچ دغدغه ای که چیکار کنم و وای عقب نمونم و چه ایده ای رو عملی کنم و … فارغ از هر فکری فقط یک مدت با خدا خلوت کنم و حالم و خوب نگه دارم.بدون هیچ گونه نگرانی.

    ولی فکر میکردم اشتباهه،وقتی مثال پیامبر و زدین.آروم شدم و گفتم چرا انقدر به خودم سخت میگیرم.

    بهتره تصمیممو عملی کنم و حالمو خوب نگه دارم قطعا بعدش اتفاقات خوبی میوفته و یک مدت فقط لذت ببرم و کارهایی که باید انجام بدم و هم انجام میدم.

    قبلا یکبار این تجربه رو داشتم.یک ماه بدون هیچ نگرانی فقط لذت بردم و نزاشتم حالم بد بشه که پشتش اتفاقات خوبی افتاد.

    خلاصه که همیشه حرفهای شما من و مصصم میکنه و مجبور به حرکت.

    در مورد الهامم دیشبش خواب دیده بودم که به یکی از دوستانم گفتم توی خواب که فلان کار و انجام ندیم،اون قبول نکرد و بعدش اتفاق ناخوشایندی افتاد.

    توی خواب بهش گفتم منکه گفتم بهت،من جنس این حسمو دیگه میشناسم. تو خواب داشتم حس الهام و برای خودم ملموس میکردم.

    شما هم توی لایو در مورد الهام صحبت کردین.

    خیلییییی لایو تون عالی بود.اینکه همه چیز و با توجه به واقعیت های زندگی اموزش میدین،نه از دیدگاه معنوی یا مذهبی،خیلییییی خوبه.

    شما تنها کسی هستین که ادم دلش میخواد همیشه حرف بزنید.

    گاهی اگر فرصت نکنم زندگی در بهشت و ببینم،اگر عکس فایل چیزی باشه که نشون بده شما دارید صحبت میکنید حتما فایل و دانلود میکنم.چون میدونم انتخاب نوع عکس های فایل هم توسط خانم شایسته،بی دلیل نیست.

    میزنم جلو تا صحبت های شما رو تو تایمی که دارم بشنوم و مابقی فایل و بعد ببینم.

    حرف حساب یعنی شما.کلمه به کلمه صحبت های شما ارزشمنده.

    الهی همیشه سلامت باشید.خوشحال شدم دیدم رفتین تمپا،چون گفتین قراره یک محصول جدید تهیه کنید.و منتظر محصول جدید شما هستم به شدت.

    دوستتون دارم استاد جون.💜

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  4. -
    مرضیه اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 964 روز

    سلام استاد عزیزم

    به نظرم اگر یک نفر همین یک درس از آموزه های شما را برداره و عمل کنه برای یک عمر زندگی در بهشت کافیه که در هر لحظه حال خودت را به طریقی بهتر کن حالا با هر متدی که خودت می دونی

    استاد من خیلی بهتر شدم و البته که خیلی خیلی هم جا برای بهتر شدن دارم تو این موضوع که بتونم در شرایط ناخواسته حالم را بهتر کنم با تغییر کانون توجه و با تغییر زاویه دید و با هر کلام و رفتاری که به من کمک کنه احساسم بهتر بشه

    چند وقت پیش من درخواستی داشتم که به چند تا از استادام پیام دادم خیلی جالب بود که اینها با هم ارتباطی ندارند ولی هیچ کدوم درخواست مرا پاسخ ندادند من متوجه این رفتار اونها نشدم چون هیچ موردی بین من و اونها نبود که بخواد اینگونه بشه و برای من جای تعجب داشت ولی حالم خوب بود که البته اگر همچین اتفاقی قبلا برای من می افتاد من خورد میشدم و تا ماه ها ذهن و روحم درگیر بود و الان متوجه شدم که من تغییر کردم و توانستم به راحتی ذهنم را کنترل کنم و موضوع را به خودم وصل نکنم و اجازه بدم جهان اونطور که درسته عمل کنه – گاهی ذهنم میرفت که شرایط را تحلیل کنه که گمان هایی بزنم و اینا ولی اجازه ندادم و گفتم تو نمی دونی در ذهن آنها چی میگذره پس بهتره که همه چی را به نفع خودت معنا کنی شاید قراره آدم های زندگیت عوض بشوند و شاید دیگر در مدار هم نیستید و خلاصه من سعی کردم ذهنم را آرام نگه دارم و به کسی و رابطه ای نچسبم که اگر من قدیم بود چقدر به هم میریختم خدا رو شکر که من رشد کردم و مسائل را راحت تر می گذرونم و توانستم توی اون ماجرا ذهنم را کنترل کنم

    استاد خیلی زندگی با این دیدگاه راحت تر میشه البته که به قول شما اصلا کار راحتی نیست نیاز به تمرین و استمرار داره و البته تکامل

    ولی همه زندگی همینه نگاه کردن از زاویه درست به زندگی

    استاد من هم خیلی از ورودی هایم را بسته ام چند سالی هست خبری از دیدن تلویزیون و فیلم و سریال و اخبار نیست هیچ گروه و کانالی هم دنبال نمی کنم و کاملا متمرکز شدم روی خودم و جهان هم به من کمک کرده و خیلی از آدم ها و رفت و آمدهای الکی و بیخود از اطرافم حذف شده و من می تونم وقت داشته باشم روی خودم کار کنم

    خدا رو شکر الان هم زمان دارم و هم تمرکز و آرامش که کاملا روی خودم و باورهام کار کنم و به لطف خداوند حس می کنم که مدارم دائم تغییر می کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
    • -
      نوید گفته:
      مدت عضویت: 3123 روز

      سلام مرضیه عزیز

      خدا رو شکر برای این فضای سالم و آموزنده

      برای دوستانی که نوشته‌هاشون چراغی در ذهنم روشن میکنه

      اونجای کامنتت که نوشتی…

      بهتره که همه چی رو به نفع خودت معنا کنی

      برام خیلی دیدگاه خوبی بود که در شرایط سخت و تضاد بتونم از زاویه‌ای داستان و معنی کنم که به نفع خودم باشه

      شاید قراره از جای بهتر و آسون‌تری دریافتش کنم

      من همیشه تخم اردک اسراییلی میخورم که همیشه از زنداییم میگیرم. چند روز پیش زنگ زدم و گفت فعلا اردکا تخم نذاشتن هر موقع بود میارم برات.

      منم گفتم باشه و فراموش کردم. یعنی چون مطمئن بودم میاره دیگه اصلا بهش فکر نکردم،

      فردای اون روز مادرم اینا رفتن انزلی، تو‌ راه برگشت تو یکی از محل‌ها می‌رن به اقوام پدری‌شون سر بزنن که میبینن رو ایوون تخم اردک هست.

      میپرسن تخم چیه؟

      میگن تخم اردک اسراییلی

      مادرمم همه رو میگیره و برام میاره

      شب که اومدم خونه تا چشمم به تخم اردکا خورد گفتم زندایی آورده؟

      گفت نه و جریان و تعریف کرد برام.

      دیدم خدا چقدر خوب و ساده و طبیعی خواسته منو رسوند به من.

      بعد ی حسی درونم گفت دلیل اینکه انقدر زود و راحت رسیدی به خواسته‌ت این بود که رهاش کردی.

      اجازه دادی وکیلت همه کارا رو انجام بده.

      وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلًا

      و کیلت الله باشه که الله برای توکل کردن کفایت می‌کنه.

      واقعا هم برای وکالت کافی‌ه

      همه جا آشنا داره

      اصلا همه کارمندای خداوندن

      همه ماموران خداوندن

      در پناه الله باشی مرضیه جان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        مرضیه اسماعیلی گفته:
        مدت عضویت: 964 روز

        سلام و درود نوید عزیز

        خیلی ممنون از پاسخ شما و داستان جالبی که برای من هم پیام داشت برای مسئله ای که چند لحظه پیش در حال فکر کردن بودم واقعا همه جهان دستان خداوند هستند برای برآوردن خواسته های ما اگر ما نچسبیم به کسی یا رابطه ای یا دستی

        خواستم در مورد این موضوع بگم که چرا یاد گرفتم “همه چی را به نفع خودم معنا کنم”

        من هر وقت اتفاقی می افتاد سریع یک نکته ای در می آوردم و خودم را سرزنش میکردم و کلی شاید و باید و اینا به خودم میگفتم و حال خودم را بد میکردم

        چند دفعه اتفاقاتی افتاد بعد دیدم اصلا تمام اون پیش فرض های من و تمام اون سرزنش هایی که خودم را میکردم ربطی به علت اصلی موضوع نداشت و دیدم من بیخودی حال خودم را بد کردم

        از اون به بعد تصمیم گرفتم دیگه هیچ مسئله ای را بر علیه خودم معنا نکنم بلکه برای اینکه حالم خوب باشه به نفع خودم معنا کنم و بگم هرچی شده قراره برای من خوب پیش بره همه چی … این خیلی به من حس خوبی میده و آرام می مانم و طبق قانون هم وقتی من حالم خوب باشه اتفاقات خوب میفته و آخرش خوب میشه و این خواست خداوند از ماست که حالمون خوب باشه و الباقی را خدا انجام میده

        بله او وکیل است همه جا آشنا داره او قوانین را به نفع ما تغییر میده او قلبها را برای ما نرم میکنه او موانع را در هم میشکنه او معجزه میکنه

        کافی است به او ایمان داشته باشیم

        موفق باشید دوست عزیز

        در پناه حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    عاطفه خواجه گفته:
    مدت عضویت: 1774 روز

    سلام به استاد ابراهیم نشانم

    دیشب به دلایلی احساسم بد شد از نظر رفتاری خودم رو کنترل کردم ولی درونم پر از خشممممم بود

    خدای من وقتی به این حد از خشم می رسم انگار عقلم زایل میشه

    همون موقع برای کنترل این احساسم رفتم توی اتاق و زدم نشانه روزانه و شروع کردم به گوش دادن، دوسه دقیقه از فایل گذشته بود که انگار آب ریختن روی آتیش خشم وجودم و آروم گرفتم و اون قضیه ای که باعث خشمم شده بود رو از زاویه دیگه ای نگاه کردم دیدم اونقدرا هم مهم نیست شاید بشه گفت اصلا مهم نیست

    خلاصه حسابییییی به خودم افتخار کردم که انقدر زود تونستم خودمو کنترل کنم و ازون گرداب خودمو بیرون بکشم

    خدا رو شاکرم بابت اشنایی با استاد و این سایت الهی

    و از استا عزیزم بی نهایت سپاسگزارم که حرف های الهیش همیشه آرومم کرده و راه رو برای من روشن کرده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
  6. -
    سارا صمدی پور گفته:
    مدت عضویت: 1536 روز

    سلام به خانواده صمیمی عباسمنش و استاد عزیزم

    این لایو واقعا فوق العاده بود!

    من سر درد شدیدی داشتم لایو که شروع شد اصلا حال من خوب شد، تا اخر لایو بودم و همش گریه میکردم از شدت خوشحالی انگار استاد میدونست من چه مشکلاتی برام به وجود اومده و داشت برای تک تک شون به من توضیح میداد واقعا عجیب بود

    انگار خود استاد نشسته بود رو به روی من و داشت بهم میگفت اشکالاتم کجاست واقعا خداروشکر میکنم

    البته این لایو یک حسن دیگه هم داشت و من فهمیدم باید به جز همه موارد هر روز برای هدایت شدن به استاد هم سپاسگزاری کنم

    متاسفانه خیلی ها اصل رو درک نکردن و چسبیدن به فرعیات و همون فرعیات رو هم به ذهن دیگران میخورونن

    ولی استاد واقعا هیچ حاشیه یا هیچ ابهامی توی حرفاش نیست

    یه جوری از قانون حرف میزنه که حتی ذهن منطقی هم میپذیره و همین هست که نتایج رو متفاوت میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
  7. -
    بهار بختیاری گفته:
    مدت عضویت: 1670 روز

    سلام استاد عزیزم

    ممنونم ازتون بابت تمام لحظاتی که برای ما وقت گذاشتید و سپاس از خدای یگانه برای این هدایت بی نظیر که هم به قلب شما جاری می‌کنه و هم دست را من رو میگیره و میاره پیش بهترین استاد دنیا.

    استاد من این لایو را دیدم. علاوه بر اینکه یه دنیا اطلاعاتم افزایش یافت، کلی نقاط مبهم ذهنم برطرف شد، و مدارم بالا رفت، در تمام مدت هم داشتم خدا را شکر میکردم که منو به سمت شما هدایت کرد.

    با تمام احترامی که برای استاد عرشیانفر، جسارتشون، خنده های پر از انرژی شون و کلامشان قایلم، ولی در اون لایو میگفتم خدایا سپاس که منو به گوشه ی امن خودت راهنمایی کردی، منو به سمت استادی دعوت کردی که تمام کلامش منطقی است. استادی که شجاع هست و معنای تکامل و هدایت را اینقدر خوب درک و تجربه کرده.

    استاد تحسینتون میکنم برای اراده و تعهدتون برای بهتر شدن، برای راضی نشدن به کمترین، استاد تحسینتون میکنم برای اعتماد به نفس و عزت نفس بی نظیرتون اینکه در پس این چهره که ما کمیک ترین لحظات را دیدیم اما شخصیت بسیار جدی و کاربلد نشسته شخصی که اینقدر قشنگ به قوانین دنیا تسلط داره، نه اینکه آشنا باشه، اعتقاد داشته باشد، اینقدر قشنگ تسللللللط داره، استاد عزیزم تحسین میکنم شما را که دوستان درجه یکی دارید که هر کدوم در نوع خودشون دنیای تجربه و آگاهی هستند.

    تحسین میکنم شما را که اینقدر قشنگ یک مناظره را هدایت میکنید، تحسین میکنم شما را که وقتی بحث داره به بیراه میره، شما دوباره بحث را به خط میکشونید.

    تحسین میکنم شما را برای اینکه احساساتتون اینقدر قشنگ در کنترل شماس.

    احسنت به شما و این زاویه ی ۳۶۰ درجه ای دید فیزیکی و معنوی شما.

    احسنت به شما برای خلق این ثروت که زیبا ترین دریافت من از این ثروت این بود که وجود این ثروت به استاد اجازه داد دنیا را سفر کنه، راه مهاجرتش هموار بشه، هر جا دوست داشته خونه بخره، وسیله ی نقلیه راحت، و بعد آخرین تکنولوژی جهان را استاد و ثروتمندان بخرن تا این تکنولوژی راه گسترش داشته باشد تو تمام دنیا

    استاد به خودم افتخار کردم و به خدای خودم که منو به سمت شما هدایت کرد که فقط خودم میدونم تو چه دو راهی شما را انتخاب کردم اونم تو زمانی که به اندازه ی الان نمی‌شناختم شما را.

    اگر الان صد پله شما را میشناسم، اون موقع، بین دو راهی انتخابم اگر بگم یک پله میشناختم شما را اغراق کردم.

    استاد عزیزم باز هم سپاس.

    جانید و جانان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
  8. -
    موسی الرضا درویشی گفته:
    مدت عضویت: 1599 روز

    به نام خدایی که هر آنچه دارم از آن اوست.

    اوست که بر جهان حکم میراند و هیچ کس بر رد حکمش قادر نیست پادشاه مقتدر عالم

    سلام به عشق ترین استاد دنیا سلام به خانم شایسته عزیزم . استاد چرا انقد خوبی مگه میشه یه آدم انقد خوب باشه مگه میشه یه آدم انقد تاثیر گذار باشه توی زندگی دیگران استاد بینهایت عاشقتم . خدایا زیباترین حال رو به من بده بهترین حال رو به من بده .حالا ما بهترین که نداریم همیشه دسترسی داریم به یه مدار بالا تر از این مداری که توش هستیم استاد عاشقتم باز هم مثل همیشه در مورد اصل صحبت کردین، احساس خوب = اتفاقات خوب . کنترول ذهن . تقوا ‌، توکل ،کنترول ورودی های ذهن ، نگاه کردن به موضوعات از زاویه ایی که به ما احساس بهتری بدهد . دوستان خدا نه ترسی دارند و نه غمگین میشوند . تنها با یاد خدا هست که دل ها آرام میگیرد همین طور که مولانا میگه

    ای غم اگر مو شوی پیش منت بار نیست

    پرشکر است این مقام هیچ تو را کار نیست مولانا میگه توی دلش به اندازه ی یک مویی جای غم و غصه نبوده حالا برای چی :

    غصه در آن دل بود کز هوس او تهیست

    غم همه آن جا رود کان بت عیار نیست

    میگه غصه توی دلی هست که خدا نباشه غم دقیقا میره جایی که خدا نیست چون جایی که خدا باشه غم نمیتونه باشه جایی که ایمان باشه غم نمیتونه باشه چون غم از جنس شیطانه حافظ میگه :

    شیطان غم هر آن چه تواند بگو بکن

    من برده ام به باده فروشان پناه از او . من اگه میگم به خدا ایمان دارم باید خیالم راحت باشه باید شاد باشم باید در آرامش باشم اصلا من ایمان به خدا رو برای چی میخوام اگه ایمان به خدا نتونه منو آروم کنه پس چه استفاده ایی داره این ایمان برای چی هست اصلا .

    من قبل از این که با استاد آشنا بشم یه آدم افسرده غمگین گوشه گیر و به شدت وابسته بودم ولی الان هر چقدر از خدا سپاس گزاری کنم کمه به خاطر این هدایت به سمت استاد من الان خیلی حالم نسبت به قبل بهتره خیلی شاد ترم خدایا صد هزار مرتبه شکر خدایا عاشقتم من خیلی وابسته بودم ولی الان رها هستم و این رهایی رو با هیچ چیز عوض نمیکنم . فهمیدم که باید فقط به خدا وابسته باشم آدم ها میان و میرن فقط خداونده که همیشه هست خداهمیشه و در همه حال بامن بوده در همه مکان ها بامن بوده اوست که قدرتمنده توانایی انجام هر کاری رو داره خداونده که میتونه برای من همه کار انجام بده نه هیچ کس دیگه ایی .یارب تو مرا به نفس تن ناز مده با هر چه به جز توست مرا ساز مده

    من در تو گریزان شدم از فته خویش

    من آن تو ام مرا به من باز مده . خدایا شکرت که هستی هوامو داری تنها دوست و یاور منی.

    این بنده خدایی که قبض رو دیده و مرده خیلی خنده دار بود ولی خوب یه چیزی که هست اون نا آگاه بوده اون قوانین رو نمیدونسته و ایرادی بر اون نیست من حق ندارم اون رو قضاوت کنم ولی من که قوانین رو میدونم باید بتونم خودم رو کنترول کنم من که میدونم اگه احساسم بد بشه اتفاقات بد برام میفته انگار دارم دستمو داخل آتش میکنم باید بتونم احساسم رو کنترول کنم وقتی یه اتفاق به ظاهر نامناسب میفته خیلی راحته که آدم غمیگن بشه خیلی راحته که ناسپاس باشه خیلی راحته که به همه چیز ناسزا بگه ولی پاداش رو کسایی میگرن که در این مواقع میتونن احساس خوب داشته باشن خدا توی قرآن میگه کسانی که در مقابل حوادث عالم صبر و تقوای الهی پیشه میکنن چنیین کسی نیکوست و خدا پاداش این آدم روضایع نمیکنه . من همشه باید یادم باشه دیگران رو قضاوت نکنم چون اونا نمیدونن من باید خودمو با خودم مقایسه کنم که از دیروز چقد بهتر شدم کمی سپاس گزار تر کمی بخشنده تر کمی با تقواتر کمی باتوکل بیشتر یاد بگیرم که کینه هیچ کسی رو به دل نگیرم گناهان دیگران رو بپوشانم تا با فرکانس خدا یکی بشم با خودم و دیگران و طبیعت به صلح برسم و وقتی در آرامش باشم الهامات خدا رو دریافت میکنم من باید در مسیر درست قرار بگیرم اون آدم خوبه باید من باشم اگه من خودم خوب باشم جهان منو لاجرم هدایت میکنه به سمت آدم های خوب . وقتی با تضادی بر خورد میکنم این تضاد یه موهبت از طرف خداوند این اومده که من کلی درس بگیرم ازش خواسته هامو بهتر بشناسم تضاد ها جزئی از جهان هستند مشکلات جزئی از جهان هستند من نمیتونم اونارو نابود کنم ولی میتونم ازشون چیزی یاد بگیرم و توجه کنم به خواسته هام ..من که خودم در اول این مسیر زیبا هستم کلی باید روی خودم کار کنم چیز زیادی نمیدونم الان در اقیانوسی پر از آگاهی قرار دارم که تمومی نداره.

    چه دانم های بسیار است لیکن من نمیدانم . خداوند یار و نگهدار و هدایت گر هممون باشه همیشه در پناه الله یکتا شاد ، سالم ، خوشبخت و ثروتمندو سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم به امید دیدار استاد در پرادایس اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من

    دل من داند و من دانم و دل داند و من

    خاک من گل شود و گل شکفد از گل من

    تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من

    فعلا خدا نگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
    • -
      امیر بهاری گفته:
      مدت عضویت: 2252 روز

      با سلام به همه دوستان قدرتمند و باتقوای الهی(توانایی کنترل ذهن)

      اقای درویشی عزیز درود بر تو که اینقد درک عالی داشتی از این فایل و نمیدونی که من چقد لذت بردم از خوندنش و مخصوصا از شعر هایت که از مولانای دل نوشتی خواستم اینجا ازت تشکر ویژه بکنم و بازهم قانون رو به خودم یاداوری کنم که احساس خوب =اتفاقات خوب و احساس بد=اتفاقات بد…

      خدایا هزاران مرتبه شکرت بخاطر اینکه لایق شنیدن این آگاهی های ناب از زبان استاد عزیزم بودم و چقدر برام لذت بخش و بمب انگیزه شد اون قسمتی که استاد فرمودن هیچ چیزی از پیش تعیین نشده و ما میتونیم حتی اتفاقات ثانیه بعدی زندگیمون رو هم تغییر بدیم یا تغییر فرکانس هامون…استاد جان ازت ممنونم از ته قلبم…خدایا شکرت♥️♥️💎

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2195 روز

      با سلام و درود به دوست هم خانواده عباسمنشی عزیز

      آقای موسی الرضا درویشی

      اول از همه خواستم ازتون تشکر کنم برای این شعرهای زیبایی که دقیقا با این موضوعات این قسمت ها همخوانی زیبایی داره و بیشتر از همه خیلی خوشم آمد که این شعرها رو بخوبی معنی کردید و من بیشتر به متن و معنای شعر توجه داشتم خیلی خیلی ممنون و سپاسگزارم🙏🙏🙏👌👌👏👏👏

      در مورد تنهایی صحبت هایی که کردید .. واقعا خدا شما رو چقدر دوست داره که تونستید وارد این سایت بشید و روی خودتون کار کنید و تا این حد از رشد و پیشرفت برسید واقعا بهتون تبریک میگم

      و تحسین تون میکنم

      و در آخر نکته ی جالبی رو بهش اشاره کردید این بود که .. این قسمت … جواب اون قسمتی از زندگیتون هست که قبل از آشنایی با استاد داشتید..منظورم همون احساس های قبلی تون بوده👇👇👇👇

      وقتی با تضادی بر خورد میکنم این تضاد یه موهبت از طرف خداوند این اومده که من کلی درس بگیرم ازش خواسته هامو بهتر بشناسم

      🙋‍♀️👌👏

      آقای درویشی واقعا تحسین تون می کنم که در مدار بالاتری هدایت شدید و به احساس خوب بهتری هدایت شدید و خواستم تشکر و قدردانی کنم برای اینکه با خواندن کامنت زیبا و پر محتواتون به درک و آگاهی بیشتری هدایت شدم 👏👏👏

      بهترینع بهترین ها رو در نور الهی عشق الهی صلح دوستی مهربانی شادمانی خوشبختی و سعادتمندی و سلامتی و تندرستی و امنیت

      و موفقیت پول و ثروت ونعمت و برکت و رحمت و فراوانی و تمام خوبی هایی که فراتر از حد و تصور و درک و ایده ها و معیارهامون رو به آسونی و زیبایی و عزتمندانه برای شما دوست عزیز و برای همه مون آرزومندم

      ممنون و سپاس

      🙏🙏🙏🙏

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    فرزانه دستوریان گفته:
    مدت عضویت: 2253 روز

    سلام

    سپاسگزارم بابت روی سایت قرار گرفتن این فایل

    تحسین میکنم خونه تمپا واین موتورهای زیبا و نورپردازی دور آینه و این آینه ها که یادم میاره که جهان من آینده فرکانس های منه نه هیچ چیز دیگه. تحسین میکنم این گلدون کنار آینه و گلدونی که فکر کنم پر طاووس تو آشپزونه است چون تو پرادایس ازش دیدم خیلی زیباست تحسین میکنم این نعمت وزیبایی ها و به سبک ودت زندگی کردن. تحسین میکنم لبخند زیبای استاد و حس خوبش و اعتماد به نفس ونفوذ کلام استاد رو

    چیزهایی که درک کردم:

    احساس خوب = اتفاق خوب

    احساس خوب بودن ودر صلح بودن با خود ودیگران=بزرگترین موفقیت

    دقیقا وقتی هرچه با خودم به صلح میرسم وسعی میکنم همینی که هستم دوستش داشته باشم حسم خود به خود بهتر میشه و همچنین با دیگران ومحیط.

    البته درک قوانین خود به خود به آدم آرامش میده

    آینده (از یک ثانیه بعد تا..) مثل لوح سفیدیه که هیچی توش نیست وبا لذت بردن از همین لحظه زندگیم ساخته میشه.

    هیچ اتفاقی از قبل برای ما مشخص وتعیین نشده بلکه این منم که دارم لحظه بدیم رو رقم میزنم ودر هر لحظه اتفاقات زندگیم رو میسازم با نگاه واحساس وفرکانسی که دارم نه اینکه سرنوشتی برام مقدر شده باشه وپشت سرهم رخ بده بلکه من رقم زننده تک تک اتفاقات لحظات زندگیم هستم..

    احساس بد، افکار بد= دستم بکنم تو آتیش ومسلما دستم میسوزه یا دستم رو بکنم تو پریز برق وبرق بگیردم.حالا به هر دلیل هر چقدر مهم وبزرگ ومنطقی باشه دستم میسوزه چون دستم رو کردم تو آتیش .

    اتفاقات بد به ظاهر دانشگاهیه برای یادگیری وتجربه موفقیت در مراحل بعدی زندگیم این تفکر خیلی کمکم میکنه تو کنترل ذهن تو شرایط به ظاهر بد وتو تجربه های بعدیم چقدر کمک کننده شدن برام خداراشکر.

    بارها شده با این باور درس وندم که میتونم ویک بار حتی نصفش رو خوندم ولی با حال خوب وبهترین نمره رو گرفتم وشده یک درس رو چندین بار وندم ولی این باور رو داشتم که امتحانش سخته ونمیتونم وحسم خیلی بد بوده وبدترین نمره زندگیم رو گرفتم که اگر بخوایم منطقی سخت بودن درس ها رو درنظر بگیرم اونایی که نمره خوب گرفتم ده ها بار سخت تر بود واین باور وحس خوبم که اتفاقات رو رقم میزد.

    اما از خودم توقع بیجا نداشته باشم که نباید حسم بد بشه بلکه باید زود بیام بیرون ازش.

    صبح وشب وحتی در هر لحظه از خودم بپرسم در این لحظه چی تو زندگیم دارم که از خدا بابتش سپاسگزارم؟؟

    صبح وشب حتی در هر لحظه از خودم بپرسم الان چه ویژگی هایی دارم که بابتش از خدا سپاسگزارم؟

    ما با تغییر فرکانسمون در هر لحظه یک ثانیه بعدمون رو هم میتونیم تغییر بدیم یعنی هیچ چیزی از قبل آماده نشده.

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
  10. -
    زهرا اسحاقی گفته:
    مدت عضویت: 884 روز

    سلام و درود فراوان به همه ی عزیزان

    الله اکبر به این آگاهی‌ها

    الله اکبر

    وای خدای من

    این فیلم‌رو من‌چندین و چند مرتبه در گذشته دیده بودم

    مگه‌میشه انقدر شفاف تر و دقیقتر قانون رو درکش کرد؟

    فیلم که همون فیلمه

    چیزی تغییر نکرده.

    قانونم همون قانون بود

    احساس خوب=اتفاقات خوب

    پس چرا من جور دیگه ای دارم درکش میکنم.

    خدایا این ذهن چقدر قدرتمنده،که‌میتونه بزرگ و بزرگتر فکر کنه.

    استاد قانون احساس خوب =اتفاقات خوب رو من حدود 2 الی 3 سال پیش با فایلهای دانلودی شما‌متوجه شدم.

    یادمه توی تراس نگاه میکردم به آسمون

    و با آسمون حال خودمو‌خوب میکردم.

    چون زمین و خونه و همسر و بچه و فامیل شوهر و خانواده خودم و هر کس و هر جنبنده و هر چیزی که روی زمین بود باعث حال بد من بود.

    و فقط نگاه کردن به آسمون اونم اگر ابری داشت حالمو‌خوب می‌کرد

    اگر شب بود یا در روز ابر نداشت دوست نداشتم نگاهش کنم.

    آروم آروم از غروب خوشم اومد

    بعد طلوع و رفته رفته کلا هر چیزی تو آسمون‌بود حال منو‌خوب می‌کرد.

    و این رو هم بگم که در مورد اتفاقات به ظاهر بد واکنش نشون میدادم زیاااد.

    الهی قربونت برم‌خدا جون با این دنیای قشنگت

    اشکم در اومد بخدا.

    انقدر به این آسمون نگاه کردم تا آروم آروم‌خداوند آسانم کرد برای آسانیها.

    بعد بچه های کوچیک حالمو‌خوب کردن.

    بعد مقدار پولهایی که دریافت میکردم

    بعد خانواده ام

    بعد خانواده همسر و همسر و

    الان به جایی رسیدم که عاشق آدمهام.

    استاد افرادی که یه روزی نگاه تو صورت من نمیکردن الان فقط وایسادن ببینن من چی میخوام‌تا کمکم کنن.

    من اصلا هیچی بهشون‌نگفتم.

    نگفتم که بخشیدمتون.

    فقط دلم‌رو شستم‌از اون سیاهیایی که یک عمر توی دلم بودن و بار سنگینی روی دوشم.

    امروز داشتم به این‌فکر میکردم که من و خواهرم هر دو داریم از همسرامون جدا میشیم.

    اون هر روز تو دادگاه و پاسگاه و دنبال شکایت و شکایت کاری.برای گرفتن یارانه اش و نفقه دخترش از همسرش.و مدام در حال ناله و نفرین کردن.

    و من چه اتفاقی برام افتاد؟

    همسرم خودش هر ماه نفقه رو میریزه تازه بیشتر از مبلغی که دادگاه تایین‌میکنه.

    اینا اگر لِاَزیدَنکُم نیستن

    پس چی ان؟

    استاد وقتی با قاطعیت تمام حرف میزنید و میگید قانون‌خداونده

    که اگر سپاسگزاری کنید شما را می افزاید.درونتونو بزرگتر میکنم.

    باورام جوری جابجا میشه که تا چند لحظه انگار تو در و دیوارم.

    خخخخخ

    این شیوه ی روان

    این صحبت‌های دلنشین

    این همه سادگی در بیان‌جملات رو بخدا که هیچ استادی نداره.

    بخدا که نداره.

    دیدم که میگم.

    ممنونم ازتون بابت این‌آگاهیهایی که به سادگی بیانشون‌می‌کنید و من نوعی میفهممشون.

    درکشون میکنم.

    واقعااین جملات رو هر کسی نمیشنوه و استفاده نمیکنه مگر در مدارش باشه.

    از خداوند خودم‌سپاسگزارم بابت وجودم‌در کنار شما عزیزان.

    خیلی دوستتون دارم

    خیلی زیاد.

    بازم قدردان شما استاد عزیزم هستم

    در پناه حق سالم و ثروتمند باشید

    (قلب)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای: